تارا فایل

گزارش کارآموزی صنایع لاستیک


تاریخچه شرکت :
این کارگاه در قلب یک کارگاه خصوصی nv سال 1375 تاسیس شد (در قالب کارگاه لاستیک سازی هاشمی ) این عنوان به واحد های تولیدی ارائه شد . سابقه تولید این شرکت تقریباً به حدود 15 سال پیش برمی گردد که آقای در یک کارگاهی در اصفهان شریک بودند و قطعاتی را که سفارش می گرفتند مراحل کنترل و بسته بندی آن را در مشهد بنام می دادند که برادر از خدمت برگشتند (برادر ) و امکان همکاری با ایشان را پیدا کردند وقتی که هر دو با هم شدند کارگاهی را در جاده قوچان دارند و گاه طوس تاسیس کردند ودر انجا شروع به فعالیت کردند تولید ایشان را در اصفهان به طور اشتراکی انجام می دادند به سمت کارگاهی که در مشهد انجام می شد شیفت دارند .تولیدات این شرکت برروی قطعات پلاستیکی هیدرولیک و به طور اخذ در ارتباط با دستگاههای راهسازی ، انواع پنکنیگ ،سیل رینگ،کاسه نمد و دستگاههای بسیار سنگین که در کار معدن و راهسازی مورد استفاده است متمرکز می شود . این دستگاهها می تواند در جکها ، پمپها ، ترمز ها و دیگر سیستمهای که مورد استفاده است کار برداشته باشد به تدریج این کار ادامه پیدا کرد به طوریکه غیر از قطعات لاستیکی قطعات دیگری که در یک فعالیت تعمیرات و نگهداری موثر بود تامین می شد . به عنوان مثال : یک دستگاه بنز 1921 دارید وقصد دارید که جک این را تعمیر کند یا یک لودر 260 دارید که با آن کار انجام می دهید ولی خواهید این را تهیه کند ماهیت قطعاتی که ما روی آن کار انجام می دهیم محدودیت ایجاد می کند . به طور مثال وقتی که گیر بکس را باز می کند خیلی علاقمند هستید که کلیه قطعات تعویض کرد و این تعمیر و نگهداری است به طور یکجا در دسترس باشد و به شهر و فروشگاه هم دسترسی ندارید به انبار مراجعه می کنید و یک جعبه به شما تحویل می شود و شما تمام قطعات مورد نیاز را در داخل آن می گذارید به خاطر همین حساسیتها جابجای اینکه قطعه تولید کنیم مجموع قطعه تولید می کنیم این مجموعه قطعات را سیل کیت می نامیم .
کیت به معنای مجموعه و سیل به معنای در بنده واشر، آب بندی کننده در این مجموعه سیل کیتها قطعات لاستیکی ، نمد ، واشر فلزی ، پیستونهای آلومینیومی و… دیده می شود . یک نکته حائز اهمیت این است که اگر ما این مجموعه قطعات را تولید کنیم ، گیر بکس را ببندیم به هر دلیلی یکی از 48 قطعه ای که ما تولید می کنیم و توی این مجموعه گذاشتیم یکی از آنها کیفیت مطلوب را نداشته باشد فرض کنید بعد از 5 ساعت جواب کند دو مرتبه باید این قطعه را تولید کنیم و اون هزینه سنگین دوباره باید تکرار شود چه هزینه قطعات و چه هزینه خوابیدن دستگاه و چه مکانیک دستگاههای سنگین بنابراین حیاتی است کلیه قطعاتی که ما بسته بندی می کنیم دارای کیفیت مطلوب باشد همه این مطالب دست به دست هم می دهد و یک حساسیت بالا را در کارها ایجاد می کند . از زمانیکه آقای و برادر ایشان تولیداتشان را در مشهد آوردند سعی کردند این قطعات را تولید کنند از سال 75 که یک چیزی شاید 25،26 قطعه مجموعه در دست تولید داشتند الان بالغ بر 380 قطعه مجموعه را دارند این رشته تقریباً 10 برابر را در طی سالهای 7،8 سل گذشته توانستند بدست آوردند . همیشه این تولیدات کمی نبوده یعنی سعی کردند در کیفیت هم از فراوان را بزند. این شرکت کار را به صورت یک کارگاه خصوصی شروع کرد و در سال78 (اسفند) این شرکت به ثبت رسید (شرکت صنایع لاستیک جاویدان) این شرکت باش 1387 در 24(اسفند ) سال 77 ثبت شد و در سال 78 عملاً فعالیت شرکت آغاز شد فعالیت شرکت به این معنا آغاز شد که به فکر زمین افتادند (برای ساخت و ساز) به فکر تسهیلات برای تامین مالی و فعالیت این شرکت به این شکل آغاز شد شرکت در این قالب شروع به کار کرد و ساخت و ساز را انجام داد و در بهمن سال 1380 این کارگاه کار ساختمانی آن تمام شد و اماده بهره برداری شد درست اول بهمن ماه سال 1380 اصلاح شد ودر واقع رسمیت کار به عنوان تولید از انجا آغاز شد و در انتهای فروردین سال 1381 پروانه شرکت گرفته شد طبیعتاً وقتی کار توسعه پیدا می کند باید سیستمهای متعددی نظیر سیستم موجودی انبار ، سیستم حسابداری مالی و سیستمهای دیگر روی کار آیند ابتدا کار با سیستم مالی دستی شروع شد طبیعتاً نه توسعه کار آنقدر بالا بود که سیستم مکانیزه طلب کند و نه امکانات حالی اجازه این کار را می داد. تا اینکه ( ) با یک ثبت ساده حسابداری این کار را انجام دادند و ابتدا کار را در قالب حساب دخل و خرج یعنی چند تا سر فصل حساب کردند و خریداران ، فروشندگان و هزینه ها را تفکیک کردند و شروع به ثبت حسابداری دوبل کردند و این کار را ادامه دادند و همیشه سعی کردند که ترازنامه صحت داشته باشد تا جایی که تصمیم گرفتند این کار را به یک حسابدار واگذار کنند حسابداری را به خدمت گرفتند و شروع به همکاری کردند و ایشان سرفصل ها را توسعه دادند و چون تقریباً این ساختمان رد حال تکمیل شدن بود و مهم بود که چی باشد به این ترتیب حسابدار کار خود را شروع کرد تا اینکه حجم عملیات حالی یک مقدار سنگین تر شد و به این فکر افتادند که باید یک نرم افزار را داشته باشند و اومدند نرم افزاری که به درد کارتون می خورد و در بازار وجود داشت و آن شرکت برای خرید نرم افزار کاندید کردند آقای مهندس قرارداد را با یک شرکت خاص بسته و محدودیتی که داشتند این بود که بر لحاظ تیپ تولیدات سیستم انباری حتماً باید FiFo باشد . به عنوان مثال : اگر 10 قطعه از یک محصول وجود دارد و قطعه 11 می یابد باید زیر قطعه 10 بماند یعنی از بالا شروع به فروش کند و گاهی ممکن است همان تولیدی که انجام می دهند همان را بفروشند و این سه سال داخل انبار بماند این سه سال ممکن است ماندگاری انبارداری نداشته باشد.
به همین دلیل هیچکدام از نویسنده های نرم افزار مالی ان موقع این کار را نتوانستند انجام دهند همه انها روش میانگین را داشتند و میانگین به درد این شرکت نمی خورد چون کیت مواد هم به شدت در نوسان بود و می خواستند قیمت تمام شده به همان قیمتی که وارد می شود در خروج محاسبه شود . بالغ بر یکسان و سه ، چهار ماه این شرکت در حال سعی و خطا بود که برنامه نوشته این شرکت را روی ان تست کنند و اشکال ان را بازگو کند به جایی رسید که ان نرم افزار تقریباً کامل شد و سراغ یک نرم افزار دیگر رفتند .این نرم افزار کار آقای بود . و نرم افزار ایشان به اون چیزی که شرکت نیاز داشت نزدیکتر بود . به چیزی که این شرکت می خواست ولی می دانید که ماهیت یک کار مالی به ان کاری که در حال انجام دادن هست وابسته می باشد . مثلاً : فرض کنید کار مالی که در یک معدن اتفاق می افتد با یک کار مالی که در یک درمانگاه اتفاق می افتد و با کار هایی که در یک شرکت صرفاً خدماتی اتفاق می افتد خیلی فرق می کند و طبیعتاً گزارشاتی که گرفته می شود گزارش مورد نیاز متناسب با ماهیت آن شغل است. مثلاً : در یک شغل ممکن است گزارش متعددی انبار خیلی اهمیت داشته باشد مثل کار شرکت صنایع لاستیک سازی جاویدان .
بنابراین به ماهیت ان کار که در یک شرکت انجام می شود تیپ نرم افزارمالی هم تغییر می کند .

فرآیند عملیات تولید :
در کار لاستیک سازی یک سری مواد اولیه وجود دارد و این مواد اولیه بعداً با یک مقدار مواد دیگر ترکیب می شود وخودشان به تنهایی مورد استفاده تولید قرار می گیرند و این بخش از پیچیدگی کار است .گاهی در شرکت یک موادی به تنهایی قالب گیری می شود و پخت می شود و کامل می شود ولی گاهی آن مواد با 10 ماده دیگر ترکیب می شود حالا در جایی که ترکیب اتفاق می افتد محدودیتهایی وجود دارد و لازم است که مواد اولیه ورود به انبار بزنیم بعد در یک طیف 8.27. قلم مواد یک تولید بخصوص یک فرمول می کنیم مقادیر به طور متناوب است که فرض کنید: دریک کیلو مواد ترکیب شده ممکن است 95 گرم از یکی از این مواد دیده شود یعنی 95% از ان ترکیب این ماده نشان می دهد ولی ممکن است یک ماده دیگر در 1 کیلو فقط2 گرم استفاده شود که لازم است نرم افزار انبار واحدهای سنجش مناسب را انتخاب کنیم که ان 2 گرم در فرآیند گرد کردن اعداد گم نشود یعنی 2 گرم اگر بناست واحد (کیلوگرم) باشد و تا دو قم اعشار از شما قبول کند ممکن است که 2 گرم را تلقی کند لیاگرم تا 10 گرم 1% می گیرد و این خطا ایجاد می کند و به پایان سال که می رسد حالا از این 10 کیلو مواد که وارد کردیم مصرف الف) نگاه می کنیم صفر است و موجودی انبار را نگاه می کنیم و می بینیم 5/4 کیلو است .
بنابراین این 5/0 کیلو در گردکردن به تدریج خروج پیدا کرده ولی نرم افزار زا ان صرفنظر کرده . حالا این واحد انتخاب شد و امولاسیون می دهید و به نرم افزار می گوئید کامپانت الفا حاوی این مواد و با این فرمول است .در اینجاست نرم افزار متوجه می شود که داخل هر 1 کیلوگرم کامپانت a چه چیزهایی خوابیده است وقتی این 1کیلو گرم کامپانت را تولید تعریف می کند برای نرم افزار اتوماتیک می رود و ان مقادیر مورد نیاز مواد اولیه را از انبار خارج می کند و در واقع بوردکراسی کاغذی را حذف می کند و کافی است که قبلاً این فرمول را معرفی کرده باشید و بعد اعلام کنید که من 1کیلو از این تولید کردم و خودش به اتوماتیک می دهد و خارج می کند .حالا این کامپانت آماده تولید می شود ممکن است با این کامپانت a لیا قلم قطعه را امکان تولید داشته باشید حالا نیاز است که اولاً: بدانید که چه چیزی تولید می کنید دوماً: از هر چیزی چه تعداد و این قطعه چند گرم زا کامپانت a نیاز دارد .
یک مشکل که کار در لاستیک بوجود می آید این است که شما 10 قطعه مواد را برای تولید این قطعه می گذارید این قطعه داخل می رود و پخت می شود هر موقع که پخت شد بعد قطعه تولید شده را دارید که مقدار مواد زاید در کنار آن وجود دارد.
مثلاً :گر 100 گرم مواد برای آن قطعه کنار گذاشتید12گرم ان دور ریخته می شود بنابراین برای خروج نباید گفت : که قطعه من90گرم است شما 100 گرم مواد خارج کردید پس10گرم قطعه تولید کردید و این ممکن است یک مغایرت ایجاد کند (در موجودی انبار) و یک مغایرت دیگر این است که 500 گرم از این قطعه تولید می کنیم و می بینیم که 7 قطعه آن زائد است و آن7 قطعه را دور می ریزیم ورود به انبار 493 قطعه می شود و ارگ حواسمان نباشد و این زائد را محسوب نکنیم باز انبار مواد کم می آورد ممکن است در آخر سال بگوئیم که آقای x شما در انبار 493 قطعه دارید و هر کدام 90و یا100گرم می باشند 49300 گرم ولی شما 50گرم مواد را مصرف این کار کردید بقیه آن کجا رفت و این مغایرت را باید حل کرد بنابراین یک پرت ناگزیر داریم (درفرآیند قالب گیری ) گاهی اتفاق می افتد که به عنوان ضایعات این قطعه مهار حذف شود بنابراین تمام نکات را باید در نرم افزار دیده باشیم . حالا فرض کنید که تمام اینها را دیدیم پس نرم افزار حسابداری تولید این قطعه می داند که چند گرم از آن کامپانت خارج کند . برای تولید کامپانت می داند که چند گرم از هیچکدام از مواد خارج کند پس تکلیف ما با مواد روشن شد اما حالا این قطعه وارد انبار می شود و گرفتاری ما با قطعه شروع می شود چون یک قطعه ممکن است خودش به تنهایی فروخته شود وممکن است 10،12 مجموعه قطعه شرکت کند داخل یکی 2تاوداخل یکی 10تا دانه بشیند و توی یکی یک بسته 100 تایی از هر دوی آنها پس باز نرم افزار نیاز دارد که بداند که این را برای چه مصارفی استفاده کند به خاطر آن به آن آنالیز می دهد آنالیز رد واقع شرح اجزای یک مجموعه است یک آنالیز به آن می دهند تا برسند که کامپانت a چید.بعدم آن می گویند که این قطعه چند گرم کامپانت a دارد و این 2 تا آنالیز شد بعد می آیند و به آن می گویند که این کیت K2 چندتا از این اورینگ دارد و این 3تاآنالیز شد پس کامپیوتر حداقل 3تاانالیز نیاز دارد بنابراین این پیگیریهایی که در واقع در تغییر و تحول مواد اتفاق افتاده است در کمتر صنعتی دمیده می شود و این در قالب یک کیت داخل انبار رفته و K2 شده ، لیا تا از یک قطعه و2تا قطعه دیگر با هم ترکیب شده و K2 را بوجود آورده است نرم افزار بید امکان برگرداندن این کیت ها را هم داشته باشد که باز این کیت را به اجزای سر مجموعه اش بشکند و دوباره سر جای خودش برگرداند . یک ضرورت دیگر در اینجا دیده می شود با توجه به اینکه گفته شد بالغ بر 370،380 مجموعه قطعه در این شرکت وجود دارد طبیعتاً می توان تصور کرد که تنوع اقلام قطعات چقدر بالاست. برای هر قطعه ای که به صورت تئوری مشاهده می شود انواع و اقسام مواد ممکن است متصور باشد پس برای اینکه تکلیف را با قطعات بدانیم باید روش دیگری شناسایی کنیم راه چاره این است که کد گذاری کنیم . که همیشه 2تا محدودیت دارد 1- دست و بال را باز می گذارد ولی بعداً به ادم فشار می اورد . 2- اول به ادم فشار می آورد و بعد دست و بل را باز می گزارد .یک کد می تواند 3 مدل باشد .
1-کاملاً عددی باشد 2- کاملاً حرفی باشد 3- حرفی و عددی باشد این تصمیم گیری را کد گذار باید اتخاذ کند . که کدامیک از این سه دسته را انتخاب کند وقتی انتخاب را انجام داد محدود به این می شود که این که را در چند کاراکتر تعریف کند . به عنوان مثال : فرض کنید اتومبیلی رد شیشه قب آن چند تا کدهای عریضی نوشته شده و ان کد حاوی اطلاعات بسیار زیاد هم می باشد حاوی این اطلاعات است ک این اتومبیل چه اتومبیلی است ، از چه مدلی است ، در کدام خط تولید مونتاژ شده و چقدر تاخیر تولید داشته و توسط چه مسیری رد حال جمل کردن است و… اما یک کد گذاری اقل به نیازش نگاه می کند اون چیزی که اول فشاری آورد بعد راحت می گذارد (یعنی هر چه حجم وجودتر کنید استفاده از ان راحت تر است ) هم وجود این اقلام کار بسیار مشکلی است مثل این است که خصوصیات فردی تمام افرادی که در یک مملکت زندگی می کنند را م خواهیم کدگذاری کنیم اگر بخواهیم به هر آدم یک کد دهیم کار بسیار سختی است حالا نگاه می کنیم که این را برای چه می خواهیم شاید دنبال شاخصهایی باشیم که نشان دهنده رفاه اجتماعی است و می خواهیم بر این اساس داخل کامپیوتر کد گذاری کینم حالا اگر این که را باز بگیریم اول خیالمون راحت است ولی بعد مورد استفاده ان به درد نمی خورد تنها کاری که کرد این بود که محدودیتهای نرم افزار را کنترل کرد و دید که اجازه 5 رقم 6 رقم که به ان می دهد سعی کرد کوچکترین که یعنی 6 رقم را جمع کرد که این در واقع دستو رالعمل کد گذاری بود با تمام تنوعی که در قطعات وجود دارد کار بسیار حساس است . حالا نرم افزار این امکان را پیدا کرد که قطعات را هم بشناسد با یک کمد6 رقمی قطعه را بشناسد، با یک که6 رقمی کیتها و… را بشناسد . وظیفه نرم افزار این است که این ها را به هم ارتباط دهد و اینها را جابجا کند اگر می خواههد کامپانت را آزاد کند باید مواد اولیه را آزاد کند مقام این ارتباطات با هم انجام می گیرد . گزارشهایی که در واقع از نرم افزار انتظار دارند بخشی از ان گزارش حالی است . (مانده حسابها ، مانده بانکها ،گردش اشخاص ، دارایی جاری و بدهی جاری ، اقلام سرمایه و استهلاکات،…) چند تا گزارش خاص وجوددارد و ان این است که می گویندقطعه ای که الان کدش را می دهند توی کدام یک از کیتها شرکت دارد . می خواهند برای تولید ان برنامه ریزی کنند می خواهند بدانم چند قطعه از این مواد تولید کند که برای سه ماه از موجودی انبار راحت باشند .یک گزارش دیگر وجود دارد که بیان می کند برای تولید این قطر چه کامپانت هایی مورد نیاز گاهی کامپانت ها ترکیبی است . گزارش دیگر این است که بیان می کند برای تولید کامپانت چه موادی لازم است.
گزارش دیگر این است که کسری قطعه را اعلام می کند . یعنی یکبار فرض کنید من می آیم محاسبه می کنم می گویم برای اینکه من خیالم از موجودی این قطعه راحت شود باید بدانم که برای این کیتها چه مقدار لازم دارم . پس من می دانم از یک قطعه باید 500تا در داخل انبار باشد این عدد 500 را به عنوان حداقل موجودی که نقطه سفارش این را به نرم افزار می دهیم و یک آلار می گذاریم و به نرم افزار می گوئیم که کلیه قطعات را با موجودی انبار واین باشد سفارش کنترل کف به محض اینکه این 510 تا بود و 15 تا خروجی زده شدو495 شد این را داخل یست سیاه (لیستی که به ماهشدار دار بگذار) هر وقت من خواستم برای تولید برنامه ریزی کنم که حالا این قالبی را برای تولید بگذاریم و می آیم اول لیست سیاه را نگاه می کنم و ببینیم که کدامیک از قطعات از نقطه بحرانی پائین تر آمده و نیاز به تولید مجدد دارد آنهایی که بیشتر از همه بحرانی شده و افت شدید دارد اونها را اول می گذارم و این یک گزارش دیگر نرم افزار است . گزارش دیگر این است که آنالیز کیت ها را در اختیار می گذاریم .
در مورد ثبت و ضبط دستی کار : در قالب 6 تا فرم این کار انجام شد یک برگ ورود کالاست و یک برگ تولید ، یک برگ ورود تولید کیت داریم که این مجموع قطعات را جمع می کند و به انبار تحویل می دهد یک برگ خروج کالای فروخته شده داریم و یک برگ ورود مواد اولیه داریم و… در واقع ورود و خروج مقام اشکال موادی که گفته شد چه در قالب مواد اولیه و چه در قالب قطعه ساخته شده و چ کیت مقام شده ، چه چیزی که فروخته و چه چیزی که خریداری می شود ، تمامی این ها را در قالب همان 6 تا فرم ثبت و ضبط می کنیم ودر واقع در جای مناسب نرم افزار این ثبت دستی را وارد می کنیم این ثبت در واقع یک ضرورت است .
ما نباید استنباط کنیم که چون نرم افزار اومده ثبت دستی باید کنار برود نه، نرم افزار باید کمک کند بوروکراسی به حداقل برسد و آن حداقل باید وجود داشته باشد یعنی اگر به هر دلیلی من فرض کنید ثلث نرم افزار را از دست بدهم و نرم افزار با مشکل مواجه شود و شخصی که آن نرم افزار را نوشته از دسترس من خارج شود (برود در شهر دیگری زندگی کند) این یک فرض بزرگی است و باید در هر مقطع Bakup داشته باشند که هر اتفاقی که افتاد حداکثر یک روز کاری را از دست بدهند و و ثبت کاغذی به ما کمک می کند که همیشه از این یست دور باشیم که اگر اطلاعات از دست رفت حالا چکار کنیم ، حالا هیچ کار نمی کینم همان دست نوشته را وارد یک نرم افزار جدید می کنیم علاوه براینکه وقت ما را می گیرد .
1- ریسک به لحاظ از دست دادان اطلاعات نداریم 2- گاهی ممکناست که ما کنترل کنیم یعنی اگر امپراطور رد سطح نرم افزاری اشتباه کرد آن دست نوشته ما را کمک کند ، باید یک مقدار منابع اطلاعات داشته باشیم تا مغایرت ها را چک کنیم این منابع همان ثبتهای دستی که انجام می دهیم در واقع یک ثبت کامپیوتری و فنی می خواهد رخ دهد به استناد یک ستاره برگ ورود کالا این اتفاق می افتد ، به استناد یک برگ خروج کالای فروخته شده رخ می دهد ما کنترل می کنیم تا ببینیم که فرض کنید : تا فلان تاریخ موجودی ما با موجودی انبار می خواند ان جایی که مغایرت آغاز می شود شمارش برگ ورود کالای ساخته شده به انبار یا برگ خروج کالا از انبار را داریم آن سفارش را کنترل می کنیم و می بینیم که در این برگ اظهار شده 60 تا خروجی داریم ولی فاکتوری که برای این کالا صادر شده است 160تا می باشد و این یک مغایرت ایجاد می کند بنابراین ترجیح می دهیم که مقام اطلاعات باید به هم پیوست باشند چه اطلاعات نرم افزاری ، و چه اطلاعاتی که به صورت دستی جابجا می شود اگر تمام اینها به هم پیوسته شود کار خیلی راحت است . و حالا یک کار دیگری که انجام می شود این است که برای هر محصول یک اتکت و یک بارکد وجود دارد (محصول که تولید می کنند) اتکتی که وجود دارد حاوی یکسری اطلاعات است مهمترین ان اطلاعات کد است (غیر از ان کد 6 رقمی که درواقع زبان مشترک شخص با واحد تولید ی است ) یک زبان مشترک هم با بازار نیاز دارند این را هم بوسیله که مشخص می کنند این که توی اتکت دیده می شود (C2) این دومین کیت دستگاههای کاتر پیات راست شرح آن راهم می نویسیم که اگر کسی ندانست C2 چیه ، پارت نامبر آن را بداند و شرح ان را بفهمد کار مهمی که در این شرکت اتفاق می افتد این است که هر Lable بعد یک تفاوت دارد . یک سریال نامبر دارد این شماره سریال یعنی از هر کیت یک نرم افزار دارد که وقتی پرینت می کند هر اتکت را با یک شماره سریال نشان می دهد ، اتکت بعدی شماره سریال بعدی را نشان می دهد و همین طور ادامه دارد این یک کمک بزرگی می کند و اجازه می دهد که ما بتوانیم شناسایی کنیم که هیچ کیت مثل هم نیستند عمدتاً تمام کیتها هم تفاوت دارند پس این یک شاخصی است که بتوانند ان را شناسایی کنند می آیند این کیت را جمع می کنند و قطعات آن را در اختیار آقای الف گذارند و می گویند که آقای الف توی هر مجموعه 2تا از یک قطعه ،4تا از یک قطعه و 12تا از این قطعه ابزار و یک اتکت روی آن بزنید کار آقای الف به طور مثال : امروز انجام دادن 200 تا از کیتهاست یک دفتر وجود دارد و ثبت می کنند که آقای الف c2 را از این سریال تا این سریال جمع کرد به همین ترتیب خود ان قطعات که در اختیار ایشان قرار گرفته خودش شناسنامه تولید می کند یعنی معلوم است که در چه تاریخی با کدام پرس تولید شده و با چه موادی تولید شده است چند تا بوده است و چند تا ضایعات داشته مقام این شناسنامه همراه ان قضیه است . شما این را خریداری کردید و برای فروش داخل مغازه گذاشتید سه سال بعد این را می فروشید مشتری می برد و دو روز بعد آن را می اورد و می گوید که این قطعات اشکال دارد فلان قطعه آن زدگی را دارد ،فلان قطعه باید 4تاباشد 3تاست و یا هر اشکال دیگر . مایعد از سه سال می توانیم پی گیری کنیم یعنی ما کافی است بگوئیم که قوطی آن کالا را برای ما بفرستید یا شماره سریال ان را برای ما بخوانید شماره سریال که خوانده شد به دفتر ثبت مراجعه م کنیم و متوجه می شویم که این چه کسی بسته بندی کرده ، قطعاتش چی بوده ،چقدر ضایعات داشته و چقدر سالم بوده ، تمام اطلاعات را از بدوتولد این کیت با همان یک عدد می توانینم بفهیم این یک نکته بسیار مهم و حساس است .

چگونگی تعیین کالا یا خدمات مورد نیاز جامعه :
اگر بنا باشد یک مغز به عنوان کارآفرین که چه امکانات تولید دارد و چه به لحاظ و چه به لحاظ اقتصادی و چه به لحاظ امکان مدیریت و راهبری یک تعداد پرسنل یا نیروی انسانی بخواهد بررسی کند که ابتدا من روی چه کالایی دست بزنم و تولید را آغاز کنم یکسری ملاحظاترا باید در نظر بگیرد یکی از محورهای اصلی این است که در واقع کالا یا خدماتی که برای ارائه و عرضه تولید دارد روی ان بررسی می شود جای مصرفی در مملکت ما داشته باشد و اگر اینطور نیست امکان صادر کردن آن به کشور مصرف کننده به سهولت وجود داشته باشد به عنوان مثال : 1- فرض کنید که ما بررسی کنیم که می خواهیم هواپیماهای اختصاصی دو نفره تولید کنیم به علت محدودیت و قوانین و مقرارتی که در کشورما وجود دارد امکان اینکه یک همچنین محصولی را عرضه کنیم به راحتی بفروشیم وجود ندارد 2- اگر بنا باشد به ازای هر نفر آدم در مشهد یک بسته شیر کاکائو تولید شود و در داخل بازار بیایید می دانید چی می شود ؟ اگر خانواده ای //// باشند باید روزی 5بسته شیر کاکائو بخورند و اگر نخورند ودر یخچالهای مغازه ویا انبار شیر می ماند پس باید یک بررسی درستی نسبت به بازار مصرف انجام شود یکی دیگر هم امکان سنجی تولید است ، یعنی وقتی کالا مشخص شد ودیدیم که به لحاظ فروش مشکلی برای این نخواهیم داشت ( یعنی اگر همین الان تولید شود می دانیم که به راحتی وارد بازار می شود و بفروش می سد ) بعد حالا چطوری تولید کردیم آیا به لحاظ تکنولوژی ساخت و مواد اولیه مشکلی ندارد . مثال :فرض کنید که شما می خواهید فلان قطعه نظامی را بزنید این فقط با فلان سریال از کمپانی دوپاند آمریکا وارد می شود خوب تحریم هم هستیم بنده شخص تولید کننده ساده آنقدر کانال ندارم که به واسطه از کشورهای مختلف بتوانم به مواد دست پیدا کنم پس هر برنامه ریزی که روی تولید انجام دهم یک راه بیهوده ای است (یعنی همه کار را آماده می کنم و می رسم به خط تولید و مواد می خواهم آنوقت ندارم و به هیچ عنوان هم نمی توانم تیهه کنم ) بنابراین امکان سنجی تولید از همه جنبه ها باید انجام شود و مطالعات میدانی هم کار ساز است یعنی اگر فقط بخواهیم به آمار و ارقام اکتفا کنیم ممکن است ضربه بدی بخوریم .

تعیین میزان سود دهی شرکتها یا واحدهای تولیدی:
نرم افزار های حسابداری این کار را به راحتی انجام می دهند اما یک محدودیت هم وجود دارد و آن این است که دیتاهایی که وارد نرم افزار می شود (Data) اعتبار داشته باشد از آنجا که قیمت تمام شده کالا بسیار حساس است و نکات بسیار ریزی در داخل آن نهفته است (بخصوص بحث سرشکن کردن ها و تخصیص هزینه های کلی به اجزای تولید ) سود کلی به هر حال سر فصلهای هزینه هر شرکت را در بر دارد که شامل دو بخش است :
1- هزینه های پرسنلی 2- هزینه های مواد اولیه و قالب سازی
این دو بخش آنقدر واضح انجام می شود که به راحتی پایان هردوره مالی حقوق دستمزدها را محاسبه کرده اید ، پرداخت کردید دستورهای پرداخت آنها هست و می توانید به راحتی جمع آوری کنید ، یک بخش هم مواد و قالب سازی است که آن هم مشخص است موجودی ابتدای دوره را داریم ، خرید مواد در طی دوره را هم داریم آنها را با هم جمع می کنیم و از هزینه های انتهای دوره کسر می کنیم و مواد اولیه مصرف شده بدست می آید قالب سازی هم یک بحث سرمایه ای است و وارد سرمایه می کنیم و قالبهای داشته را بصورت 5 ساله و یا 10 ساله و به روش خط مستقیم مستهلک می کنیم .
ولی در کل ان چیزی که در واقع رد دفاتر پذیرفتنی است همان ارزش اسمی قالب است هزینه استهلاک را کم می کنیم ان مانده دفتری ملاک است بنابراین قیمت تمام شده دو دیدگاه یم تواند پیدا کند . 1- دیدگاه رسمی : یعنی می آئید اون چیزی که قوانین و مقررات پیچیده می کند را محاسبه می کنید و به قیمت تمام شده می رسید و هزینه ها از دیدگاه یک چیزی می شود و از دیدگاه غیر رسمی یک چیز دیگری یعنی دیدگاه رسمی اعلام می کند که این قالب می خواهد 150 سال عمر کند و در روز دوم مستهلک شود ما به این کارها کار نداریم چون اسمش قالب است باید 5 ساله مستهلک شود دیدگاه واقعی در واقع کمک می کند تا بتوانیم تصمیم گیری کنیم و خط مشی سازمان را رسم کنیم یعنی باید بدانیم که هزینه ها در چه سطحی هستند و… واقع تر آن را در حقیقت می شود با ملاحظات بررسی کرد ولی اصولاً (پکی جو) نرم افزاری که بیشتر از ان استفاده می کنند کنندسازمانی است که بتواند همه حساب و کتابهایش را دستی انجام دهد و همه نرم افزار ها این قابلیت را دارند که در واقع در پایان دوره بتوانند صورتحساب سود و زیان تهیه کنند. حالا فرق نمی کند که پایان دوره ،دوره مالی باشد یا نه خواهند سه ماه اول سال را بررسی کنند اما باید داده های قابل اعتماد هم داشته باشند .مثال : فرض کنید که اگر خروج انبار ثبت شده حالا موجودی که در کامپیوتر می دهد با موجودی قفسه انبار یکی باشد یا به عبارتی داده ها قابل اعتماد باشد اگر چنین اتفاقی بیافتد پهنی که نرم افزار در واقع به آنها می دهد می توانند از ان استفاده کنند پهن نرم افزار سرت بسیار بالای محاسبه است هیچ پهن دیگری در نرم افزار وجود ندارد فقط محاسبات را سریعتر انجام می دهد .

روشهای اقتصادی کردن طرحها :
این روشها رد واقع در قالب یکسری مهارتهای اکتسابی و علمی می تواند خلاصه شود یعنی بخشی از ان در واقع روشهای کلاسیک شده ای است که در واحدهای مختلف دانشگاه تدریس می شود و بخشی از ان در واقع مهارتهایی است که ذاتاً افراد ممکن است به ان دست پیدا کنند حالا این ذاتاً ممکن است پایه ژنیتیک داشته باشد و یا می تواند طی سالیان سال از طریق تجربه کردن بدست آورد . شما می توانید بحث کنترل موجودیها را ببینیدد و بگوئید که من تولیدم مشخص است و بازار مصرفم هم مشخص است ، قیمت تمام شده قطعه هم مشخص است پس هر طور که من تولید کنم و بفروشم سود دارم من می گویم نه اینطورنیست بخاطر اینکه از آنجایی که قطعه تولید شد و رفت توی انبار یک هزینه دارد که این هزینه عبارتست از : 1- هزینه انبارداری که فرض کنید 10.000 قطعه تولید کرده 2- شما به اندازه 10.000 (10.000x قیمت فروش اون کالا ) سرمایه را توی انبار انباشت کردید یک سیستم اقتصادی دارد ،سود پرداخت می کند این سود را یا به بانک مب دهد و یا به افراد می دهد یا اگر اینقدر توانائی مالی دارد که ازنه بانک بخواهد وام بگیرد و نه از افراد پول بگیرد این سرمایه را می تواند به کار دیگری در واقع وادار کند و از ان سود بگیرد و اگر این سرمایه ر الف) توی انبارش انباشت کند یک جایی ضرر می بیند حالا بیایید این سرمایه را بشکنید و بگوئید داخل انبار هیچ چیزی نگذارید ممکن است یکسری سفارشات را از دست بدهید فلان قطعه را می خواهیم اگر توی انبار آماده نداشته باشیم ممکن است مشتری به سراغ تولید کننده دیگری برود. پس بین این حالت بد که از این طرف که موجودی نداریم مشتری را از دست می دهیم و این حالت بد که اینقدر موجودی داریم که انباشت سرمایه زیان آور است یک نقطه میانی ممکن است وجود داشته باشد که به ان نقطه ،نقطه بهینه گفته می شود (یعنی چندین و چندین و چند فاکتور وجود دارد تا ما محاسبه کنیم که این نقطه چقدر باشد) قیمت کالا عرضه، تقاضا، قیمت تمام شده ، هزینه انبارداری و فاکتورهای بسیار زیادی درگیر این قضیه می باشند . اگر بخواهید به این نقطه برسید هزینه های مورد انتظارتان را در واقع به لحاظ ریاضی (ارزش انتظاری ) یا (میانگین مورد انتظار) به حداقل برسانید یک شرطی خیلی مهم است و آن این است که :ستابادیه بازبرویه و یک ابزاری مثل فرض کنید برنامه ریزی خطی، کنترل موجودی را در دست بگیرید و بخواهید با آن کار کنید این ابزار فوق العاده مفید است فقط وقتی که اطلاعات درست باشد اگر اطلاعات اولیه غلط باشد به شدت مشکل ایجاد می کند و زیان ان به مراتب خیلی بیشتر از استفاده آن خواهد بود .

طراحی خط تولید :
در واقع اگر فرایند تولید مشخص شده باشد طراحی تولید یک معنا می دهد و اگر این فرآیند مشخص باشد یک معنای دیگر می دهد .
برای تولید یک محصول خاص گاهی ممکن است روشهای گوناگونی وجود داشته باشد مثال فرض کنید می خواهید یک اسباب بازی بچه تولید کنید این اسباب بازی یک استوانه پلاستیکی است که چند تا حلقه را می خواهید از دور دور ان (استوانه آن) بیافزاید و امتیاز بگیرید ممکن است آن استوانه پلاستیکی را میلگرد آن را خریداری کنید آن را ماشین کاری ،تراش کاری کنید تا به آن قطعه برسید ممکن است قالبی برای آن بسازید و خود قطعه را به همان شکلی که هست تزریق کیند و ممکن است که شما این را با فوم تزریق کنید ودر واقع یک تزریق سرد انجام دهید ودیگر نیاز به دستگاههای تزریق گرم نداشته باشید و… به هر حال روشهای مختلفی برای این متصور است اینکه چه روشی انتخاب کنیم بستگی به خیلی عوامل دارد چقدر حساسیت فنی دارد ، این قطعه و این حساسیتها با کدام روش ها بدست می ایند ،قیمت تمام شده مورد انتظار شما چقدر است . یعنی اگر قرار باشد بنده برای این یک قالب CNC بسازم و قطعه را پل ادرتن تزریق کنم و یک دستگاه تزریق یک کیلو بزارم برای این کار قیمت هر قطعه ممکناست 12000 تومان تمام شود وقتی که5 تا از این میله ها بخواهیم باید 60.000 تومان برای این جعبه اسباب بازی بپردازیم در حالیکه اگر این جعبه اسباب بازی بیشتر از 4000 تومان باشد هیچکس طرف آن نمی رود پس باید یکسری فاکتورها مورد نظر باشد تا بدانند رد واقع با چه روشی تولید کنند وقتی که روش تولید مشخص شد به طبع آن ماشین آلات و دستگاههای مورد نیاز مشخص می شود این دستگاه و ماشین آلات مورد نیاز یک فضایی نیاز دارد که در واقع بخواهند آن بچینند چیدن دستگاهها و امکانات تولید یک دانش به نام طراحی جانمایی است ، جانمایی براساس چند تا مبنا بدست می آید یعنی ماگاهی مجبور هستیم مبنا را فرآیند بگیریم و گاهی می توانیم مبنا برابر اساس محصول در نظر بگیریم .

برآورد نیروی انسانی :
برآورد نیروی انسانی متاثراست از این که :از چه رده ای از تکنولوژی استفاده میکنید .اگر می بینید که کشورهای فوق العاده پیشرفته دنیا به تدریج بیکاری رد آنها خودنمائی می کند بخاطر پیشرفتی که بوده یعنی کاری بوده که تا حالا با 10تاکارگر ماهر انجام می شده است حالا تمام مهارتها در قالب نرم افزار جمع اوری شده و داخل حافظه کامپیوتر رفته است پس اینکه در چه دوره ای از تکنولوژی کار انجام می دهند خیل یمهم است چه امکانات و ماشین آلات خریداری گردد. برای چه ظرفیتهایی تولیدی پیش بینی تولید دارند می کنند همه آنها دخالت دارد در واقع تخصیص صنایع نیروی انسانی دو بخش می شود یک بخش تولیدی و یک بخش هم غیر تولیدی چون برای بخش تولیدی باید متناسب با ماشین الات تولید ،مهارتهایی که مورد نیاز است و تخصصهایی که باید فرد دیده باشد انتخاب کنند با ظرفیت تولید به تعداد شیفت شبانه روز با این فاکتورها می آیند و انتخاب می کنند ولی از آن طرف هم نیروی غیر تولیدی دارند دفتر داری نمی خواهند ،امور اداری ، حسابدار ، ذیحساب ، مدیر فروش، مدیر تدارکات ،… و انواع و اقسام پرسنلی که مورد نیاز است پیش بینی می کنند ودر واقع داخل چارت سازمانی پیاده می کنند . اصول کار این است که چارت سازمانی تهیه کنند یعنی ارتباط بین پرسنل کاری را که چه کسی زیر دست چه کسی کار می کند و برای اینکه چند گانگی به وجود نیاید لازمه آن این است که چارت سازمانی تهیه کنند . و قبل از اینکه آنها را به کار بگمارند روی کاغذ بنویسند که چه کسی را و برای چه کاری دارند کمک می گیرند.

چگونگی ترسیم چارت سازمانی :
بخشهای مختلف تولیدی و غیر تولیدی واداری را مشخص می کنند و ارتباط منطقی بین آنها پایه گذاری می کنند این ارتباط اگر در یک جایی بخواهد دوگانگی ایجاد کند یعنی فرض کند بنده از یک طرف بهواهم از مدیر فنی دستور بگیرم و از یک طرف از مدیر تدارکات،ممکن است رد این دستورات یک دوگانگی ایجاد شود بعد وقتی که اشکالی به سبب انجام کار بوجود آید سرپرست نه می تواند من را بازخواست کند و نه می تواند بالا دست من را ، چون خود این کاری کرده که دوگانگی به وجود آید من به راحتی می گویم که بالا دست من این حرف را زده پس از من ساقط می شود اون سرپرست (مسئول) چون به دو نفر این اختیار را داده است هر کدام یک چیزی می گویند پس باید طوری طراحی شود که به هیچ عنوان تداخل ایجاد نشود و حدود وظائف و شرح وظائف برای هر فردی از این چارت سازمانی مشخص شود (مثلاً آقا/خانم حسابدار ،آقا/خانم تدارکات ،آقا /خانم مدیر فروش و… هر کدام وظائفشون مشخص است ) نه بیشتر و نه کمتر .
تمام فعالیتهای مورد انتظار از این سازمان رد مجموع این شرح وظائف باید دیده شود یعنی اگر کاری است که باید انجام شود باید حداقل توی یکی از آنها دیده شود وگرنه اون کار بدون امپرطوری ماند پس بنابراین هر کس با توجه به شرح وظافش آن کار را انجام می دهد و اگر اون کار به آن ابلاغ نشده باشد هیچ وظیفه ای در انجام دادن آن کار ندارد .
آیا شرکت همیشه سود آور،یا همیشه زیان آور است :
مشکلی که در این شرکت وجود دارد این است که اگر سود آور باشد بخش قابل توجهی از این سود به بهره های بانک و سودهای بالای مبالغی که ازم دم گرفته شده است و با آنها کار کردند می باشد . یعنی فرض کنید هر 1.000.000 تومان پولی که دست کسی داشته باشند 35 باید سودآن را پرداخت کنند اسنادی که رد بازار وجود دارد و آن را دریافت می کنند مربوط به8 ماه ،9 ماه بعدی باشد فرض کنید که اگر در یک برج 1.000.000 فروش کنند روی 1.000.000 می توانند برای 8 ماه بعد حساب کنند در حالیکه هزینه تولید این کارگر ، بیمه ، مالیات و همه این چیزهاست از زمانیکه تولید آغاز شده و تا حالا که به یک فاکتور تبدیل شده و یک سند دریافتی مثل چک توی این مدت 2ماه طول کشیده و حداکثر 3ماه مواد می خرند و تا1ماه دیگر پول مواد این را می دهند ولی 8ماه دیگر پول ان را دریافت میکنند و این یک فاجعه است یعن 8 تا5/3% یعنی 28% از سود توی جیب خریداری که از ما می خرد می رود اگر فرض کنید : 5% سود داریم ، 28% آن مربوط خریدار است از 22% باقی مانده بازمبالغی را برای سود پول پرداخت می کنند ودر آخر آن سودی که باقی می ماند بهره بانکی دارد و سود خالص هم بانک چیز خوشحال کننده ای نیست چون فرض کنید : سبزه فلان مواد را در 6 ماه بیش خریدم (کیلویی 10.000 تومان ) پس 100.000 آن موقع اندازه 10 کیلو از آن مواد برای من ارزش داشت الان توی همین 6ماه 12500 شده یعنی اگر همان 100.000 را داشته باشیم الان 8 کیلو مواد می توانیم داشته باشیم یعنی تورم بسیار زیاد هم ارزش پول را پائین می آورد و این نقدینگی قدرت کاربری ان کم می شود .
چون اینقدر عوامل تعضیف کنند تا روی پول تاثیر می گذارد که قدرتش را به کل از دست می دهد .
بعضی از سود آوری ها هم خوب است مشروط براینکه یک حمایت مناسب وجود داشته باشد (یعنی بهره های بانک را حداقل کنند )

تقسیم وظائف در واحدهای تولیدی و صنعتی :
چیزی که می شود گفت این است که اداره صحیح و اصولی یک سازمان بسیار محسوس و قابل توجه متاثری از تقسیم صحیح وظائف است به این معنا که شما در یک سازمان ممکن است یک طیف وسیعی از نیروی انسانی راج) راختیر داشته باشید و این طیف دارای تخصصهای مختلف ، تحصیلات و مهارتهای متفاوت باشد اگر یک مدیر نتواند بهره برداری صحیح از این امکانات انسانی را که در اختیار شما هست بکند به هیچ عنوان نمی تواند سازمانش را پیش ببرد و حتی گاهی دچار اختلال (اخلال) می شود . مثال فرض کنید در یک جایی مثل پالایشگاه نفت ، گاز یک فعالیت بسیار پیچیده وعظیم درحال انجام است و نیروی بسیار زیاد درگیر این کار هستند ولی اگر سازماندهی صحیح روی این کار نباشد صرفاً تمام افراد وقتی سرکار خود می آیند باید بیکار بمانند و نمی دانند چه کاری کنند و ان تعداد بسیار قابل توجه و زیاد پرسنل نیازمند این هستند که ر کدام از یک کانالی هدایت شوند بخشی از ان هدایت آن است که وظائف هر فرد برای ان روشن و مشخص باشد این وظائف باید طوری باشد که مجموع شرح وظایفهایی که برای افراد یک سازمان نوشته می شود در واقع پوشش کامل به نیازهای این سازمان را جامه عمل بپوشاند یعنی اگر بناست در این شرکت خرید مواد اولیه صورت گیرد این خرید مواد باید حداقل در شرح وظائف یکی از پرسنل این شرکت دمیده شود و گره ارگ جزء وظائف کسی نباشد طبیعتاً این کار انجام نمی شود و این کار وقتی انجام شد مواد اولیه ندارند پس تولید هم ندارند حالا چیزی مثل مواد اولیه بدیهی است یعنی در اولین نگاه آدم می فهمد که این اتفاق باید بیافتد ولی بعضی از اتفاقات به طوری نادرست که فقط تصمیم مدیریت قوی می تواند پیش بینی یک همچنین کاری را بکند .این وظائف رد قالب یک چارت سازمانی دیده می شود یک چارت سازمانی به صورت شاخه شاخه مثل یک درخت وارونه است که این درخت وارونه در راس آن فقط یک شاخه وجود دارد و ان تیم مدیریت ست حالا این تیم مدیریت گاهی هیات مدیره است گاهی مدیر عامل به تنهایی است و گاهی هم تلفیقی از هر دوی انهاست و اینها رد واقع راهبردهای کلی سازمان را تعیین می کنند خواهش را یقین می کند یک مدیریت ارشد هیچ وقت خواهش یقین نمی کند که اگر یک دانه از قطعات ضایعات بود این ضایعات را چه کسی تشخیص دهد و پیش چه کسی ببرند و با آن قطعه ضایعات چکار کنند اصلاً کاری به این کارها ندارد . وظیفه مدیریت ارشد این نیست که به تصمیم گیریهای را هبردی ، تصمیم گیریهای استراتژیکی سازمان رسیدگی کند و علیه این بررسی ها خودش را وارد قضیه کند از نیروهای متخصصی که در اختیار دارد استفاده می کند یعنی یک مدیر عامل مدیر تولید را در اختیار دارد استفاده می کند یعنی یک مدی عامل مدیر تولید را در اختیار دارد ، مدیر بازرگانی را در اختیار دارد به کمک این بازوها این تصمیم گیری را می کند و همینطور که از رده مدیریت به سمت پائیین تر آیند تصمیم گیریها جزئی تر و کوچک تر می شود حالاکه می گویند کارها کوچکتر می شود این به این معنی نیست که هرچه به رده های پائین تر سازمانی وارد شوند اهمیت کارهای رده پائین کم تر می شود کار هر کس در سازمان توی رده ای از سازمان که می خواهد باشد وقتی درست انجام شود از اهمیت برخودار است یعنی اگر فرض کنید :
پائین ترین رده سازمانی (کارگران ساده تولید ) اگر کار شدن را به درستی انجام ندهند اون شرکت چیزی برای گفتن در بازار ندارد نقطه مقابل هم اگر مدیریت نداند چطوری راهبرمی کند کارگران که کاردرست انجام می دهند حرفی برای گفتن داشته باشدو بنابراین این تیم وظائف اگر درست صورت بگیرد هیچ کاری رد سازمان زمین نیم ماند و همه کارها به موقع و از راه صحیح انجام می شود این راه صحیح خیلی مهم است به شرط اینکه وقت زیاد از سازمان نگیرد ودر حین حال هزینه را کنترل کرد.

تهیه برنامه زمانبندی تولید :
این مطالب رد جای خودش یک علم است یک علم بسیار گسترده ووسیعی است ودر جایی که پیچیده می شود نیاز به استفاده از الگوریتم های بسیار پیچیده ریاضی یا نرم افزار های بسیار تخصصی ست مثال: فرض کنیدیک کمپانی اتومبیل سازی را در نظر بگیرید شما دارید یک اتومبیل بسیار گران قیمت و تشریفاتی تولید می کنید /// 6 درباشیشه های ضد گلوله و… و هزار و یک مشخصات دیگر دارید تولید می کنید اگر شما اشکالی فقط در یک بند از تهیه مواد اولیه و برنامه ریزی تولید داشته باشید یعنی خیلی ساده زمانبندی مناسب برای تولید یا تهیه آینه داخل اتومبیل را انجام نداده باشید اتومبیلی که با قیمت بالغ بر170،180 دلار تولید می شود و تمام کارهای آن تمام شده وآماده تحویل به مشتری است فقط چون اون یک آینه را ندارد بخاطر یک لانه آینه کر 5 دلار قیمت دارد 170،180 دلار سرمایه را مجبور هستید داخل انبار کمپانی بخوابانید و برای ان هزینه های مختلفی هم باید بپردازید از قبیل (هزینه جا، هزینه نگهبان ، فضا ، بیمه و…) فقط کافی است یک آینه سر موقع نرسد و این مثال می تواند نشان دهد که تهیه بموقع مواد و قطعات در واقع اجزای یک تولید بزرگ چقدر حیاتیاست و گاهی یک چیز خیلی کوچک چه هزینه های سرسام آوری را برای سازمان ایجاد می کند بنابراین بحث زمانبندی تولید بسیار حائز اهمیت است حالا این زمانبندی گاهی بحث اماری دارد یعنی صرف این است که ما خیالمان را راحت کنیم که آیا 1000 تا شیشه می خواهد در ان تاریخ به دست ما برسد می آئیم بررسیهای آماری انجام می دهیم تا ببینیم که احتمال اینکه این رخداد به واقعیت بپیوند و چقدر است اگر ///// حالا درست است که ما یک جریمه سنگین برای اون شرکت بریدیم آیا تولید مان را بید بخوابانیم ،آیا اینقدر نباید در انبار موجودی داشته باشیم که الاقل یک نصف روز خط تولیدمون را اداره کنیم چون یک خط پیوسته است اتومبیل روی یک نقاله حرکت می کند توی خط تولید دارد حرکت می کند به هر ایستگاهی که می رسد اون ایستگاه وظائف خودش را روی این اتومبیل انجام می دهد . اگر یک ایستگاهی وظائفش را انجام ندهد تمام این خط باید بیکار بشیند. این زمانبندی در واقع همانطور که گفته شد شریک علم است .

محاسبات مالی شرکتها:
این محاسبات شامل دو بخش است یک بخش محاسباتی که تایج آن در اختیار شرکت قرار می گیرد در اختیار سازمانهای ذیربط قرار می گیرد و بخش مهم تر آن خدماتی است که بخش مالی به خود شرکت سرویس می دهد . یک شرکت اگر نتواند قیمت تمام شده صحیح حساب کند با مشکل مواجه می شود یعنی اگر قیمت تمام شده واقعی کالا 90 ریال باشد ول این به غلط 85 ریال محاسبه کرده باشد به قیمت فروش 100 ریال تعیین کنند و35% از سودی که متصور بوده در پایان سال می بینید که وجود ندارد هر چه به دریافتها و پرداختها مانده بانکها ، مواد مصرف شده و …
همه اینها را حساب می کند و می بیند که35% از ان سودی که متصور بوده اتفاق نیافتاده ان فقط به خاطر اشتباهی که در یمت تمام شده است می باشد شما خیلی ساده به نظر رسد که 85 یل با90 ریال 5 ریال اختلاف قیمت وجود دارد 5 ریال وقتی در فعالیت یکساله سایه افکند فاجعه به بار می اورد و یا وقتی که شما براورد صحیح از دریافتها و پرداختها ندارید انتظار دارید که رد فلان برج 5 ریال از محل اسناد و حسابهای دریافتی وصول شود اگر این برآورد صحیح نباشد ک بحران می خوریم و با کسری مواجه می شویم و به فعالیتهای اصلی شرکت لطمه بدی می خورد حالا این محاسبات می تواند محاسبات مالی صرف باشد، می تواند محاسبه حسابداری صنعتی باشد، می تواند محاسبات مالی صرف باشد ، می تواند محاسبه حسابداری صنعتی باشد، می تواند محاسبات قیمت تمام شده باشد ، می تواند تهیه یک طیف وسیعی از اهرمهای مالی باشد . اهرمهای مالی در واقع//// هستند که سر فصلهای مالی متعدد نسبت به هم پیدا میکنند. مثل به فرض نسبت آنی (آنی = دارایی جاری / بدهی جاری )این نسبت به مدیریت کمک می کند که بداند چقدر قدرت مانور دارد .تهیه نسبتهای مالی رد واقع یک ابزار تصمیم گیری مدیریت است کاری که از مالی سرچشمه می گیرد ولی نتیجه ان را مدیریت استفاده می کند تا تصمیم گیریهای کلان را به ما بدهد.

محاسبات فنی شرکتها :
ماباید روی هر کاری برنامه ریزی داشته باشیم روی کوچکترین فعالیت یک بخش سازمان باید برنامه ریزی داشته باشیم اگر هر کاری را بگذاریم هر طور که خواست انجام شود باید به تمامی مراحل تولید از همان اول که مواد وارد سازمان می شود و تا پایان که به فروش می رسد و دنبال مطالبات آن هستیم همه انها باید شکل و سیوه فروش را پیدا کند (یعنی نهادینه ،سازماندهی ) باشد یعنی تکلیف هر چیزی باید مشخص باشد و بخشی از این مشخص شدن تکلیف این است که کارها روی حساب کتاب باشد روی حساب و کتاب بودن کارها هم مستلزم این است که شما اطلاعات داشته باشید از اینکه دو قطعه با هم مناسبت دارند یا نه : باید محاسبات فنی درستی داشته باشند .همین که بتوانند محاسبات دقیقی داشته باشند ،محاسبات درستی داشته باشند و بدانند که کدام بخش از تولید کی و توسط چه کسی باید انجام شود این مهره ها را اگر توانند درست پشت سر هم بچینند در واقع بد از مدتی رونه کار سازمان مثل یک بازی دومینویی شود . مثال : شما که سازمان بزرگ را کاملاً می چینید ،عوامل انسانی و عوامل ماشین آلات و عوامل مواد اولیه مورد نیاز و تمام برنامه ریزی ها را می کنید فقط کافی است یک جای کار برنامه ریزی درست انجام نشده باشد اونجا می شود گلوگاه همان واحدی که می خواهد زوار روی در را نصب کند زوار ندارد تبیه سازمان عین همان دومینو معطل می مانند و کارشان انجام نمی شود .

چگونگی تهیه کروکی ها و نقشه های ساختمانی:
ما کروکی هایی که تهیه می کنیم در واقع یک نقاشی است نکته مهم در یقین نقشه ها این است که کاربری ان محیط یا آن //// را ببیند چیه ، ما در واقع اگر می خواهیم یک کارخانه تولید رنگ داشته باشیم کاربری سالن تولید یک جور است و یا اگر می خواهیم سر شیشه پستونک تولید کنیم یک کاربری دارد و یا اگر بناست سوتات نظامی تولید کنیم یک کاربری دارد هر کدام از این کاربری ها رد واقع خط تولید و چیده مان خودش را دارد این چیده مان ما را بر این سمت که بر چه اساسی واحدهای مختلف را نسبت به هم قرار بدهیم هدایت می کند .
ما باید بدانیم که محیطی را که طراحی می کنیم (برای تولید ) چه میخواهیم تولید کینم ،فرآیند تولیدمان چید،برآن اساس بیابیم چیدمان قرار دهیم .روشهای بسیار دقیق و پیچیده ای است که از شما اطلاعات می گیرد ودرجه اهمیت مجاورت دپارتمانهای مختلف را نسبت به هم می گیرد و از درجه کاملاً ضروری شروع می شود .

مدیریت واحدهای صنعتی کوچک :
نکته ای که مهم است این است که در سازمانهای بزرگ چارت سازمانی به صورت مفصل و گسترده است و شما ممکن است برای هر موقعیتی یک مدیریت و یک معاونت ، یک منشی و… پیش بینی کیند و بگیرید هر چه سازمان کوچکتر می شود رد واقع شرح وظائف متنوع تر و مراکم تر می شود یعنی فرض کنید : من رد اینجا یک مدیر عامل هستم (هاشمی ) همزمان با ان مدیر تولید هم هستم همزمان کامپاند مواد هم هستم ، همزمان انبارها زیر نظر من است همزمان منشی زیر نظر من است و نمی توانم برای هر کدام از اینها یک نفر داشته باشم چون واحد من کوچک است و طبعاً تولیدم هم کم است و طبعاً عددی که بدست می آیدکوچک است ، از این عدد باید محافظت کرد و می توانم هم برای هر یک از این کار ها یک فرد بیاورم و به ان حقوق بدهم اما این باعث می شود که هزینههای ثابت سازمان افزایش یابد این افزایش وقتی که تولیدی را در بر ندارد و همان تولید اتفاق می افتد طبعاً سودی برای شرکت ندارد وممکن است شرکت با ضررو زیان مواجه شود بنابراین در سازمان کوچک اختلاف عمده ای که با سازمان بزرگ دارد این است که وظائف متعددتر است یعنی هر کس ممکن است مسئولیت سه نفر آدم را داشته باشد . چون هر کدام از این مسئولیتها حجمش کم است بنابراین می توانند از عهده آن برآیند یک مدیر عامل در شرکتی مثلنفت اگر 15 تا معادل هم داشته باشد شاید وقت کم بیاورد به طوری مسائل پیچیده است که نمی تواند یک نفر از عهده آن برآید ولی مطالبی که به مدیریت عامل این شرکت ارتباط پیدا کند شاید روزی یک ساعت یا2 ساعت وقت گیر باشد مطالب فنی و مدیریت فنی روزی 4 ساعت وقت می گیرد 5 ساعت وقت دارند هنوز تاحدود 10 ساعت 12 ساعت که می خواهند کار بکنند وقت باقی است این وقت را با یک محصول دیگر پر می کنند برای اینکه سازمان هم بتواند از ان مرز بین سود و زیان فاصله اش را بیشتر کند باید یک تولید مطمئن تری را انجام دهد تا با ریسک و زیان مواجه نشود.

اقساط ،وامها، بدیها ومخارج جاری شرکتها:
فاجعه ای که در منابع کوچک اتفاق می افتد این است که با بی مهری فوق العاده زیاد نهادهای ذیر بط مواجه هستند یک واحد تولیدی ممکن است با 20 میلیون تومان وام و یا 30 میلیون تومان وام زیرورو شود یعنی باید یک نفس تازه بگیرد و مجدد بتواند رنگ آن وامها را ببیند کارآفرین کسی است که یک خلاقیتی رد وجودش باشد که اگر امکانات مالی و نیروی انسانی مناسب را بتواند به فرصت بگیرد خیلی ها را مشغول به کار می کند یک تولید جدید را عرضه می کند ، در واقع ارزش افزوده برای مملکتش ایجاد می کند و این کارآفرین اگر ابزار به دستش نباشد به دروغی خورد یک توجیه مالی برای شارژ مالی باید وجود داشته باشد شما می آئید یک تسهیلات را می گیرید (500 میلیون تومان باید برای این 500 میلیون تومان یک خوابی دیده باشید که در یک زمان معقول شروع به بازدهی بکند حداقل بتواند اقسام ، وام خودش را جوابگو باشد زمانی ادم باید سراغ وام برود که یک فکر بزرگ اقتصادی در سر داشته باشد و برای تحقق بخشیدن آن فکر بزرگ برود از یک صیفی مثل بانک کمک مالی بگیرد و طبیعتاً بانک هم باید مطمئن بشد که شما هم به لحاظ فنی و هم به لحاظ مالی از عهده باز پرداخت این اقساط برمی ایید یعنی یک توجیه اقتصادی برای بانک باید داشته باشید بانک نمی آید بدون هیچ عنوانی به شما 500 میلیون تومان بدهد بایک بانک را متقاعد کنید مثلاً:آقا من می خواهم محصول الف را تولید کنم برای این محصول این دستگاهها را نیاز دارم برای این دستگاه فلان قدر پول نیاز دارم و می خواهم بخشی از این پول مثلاً500 میلیون تومان از شما بگیرم و تولیدی که از این دستگاه عایه می شود قطعات است این قیمت بازارش است ، این قیمت تمام شده ای است که من پیش بینی می کنم باید یک طرح توجیهی به بانک بدهید وقتی طرح توجیهی به بانک دار به ااگر بانک بخواهد این تسهیلات را در اختیار شما می گذارد مخارج جاری شرکتها یک سرفصل بسیار خطرناک است برای یک واحد تولیدی به خاطر اینکه عموماً مخارج جاری شرکتهای کوچک رد مقایسه با شرکتهای بزرگ وقتی نسبت می گیریم عدد بزرگتری است برعکس اون چیزی که تصور می شود نیبت به کل هزینه های ان شرکت ،نسبت به تولیدش نسبت به فروش ان هر جور که نیست می گیریم خیلی بزرگتر است اگر یک برنامه ریزی صحیح برای مخارج جاری وجود نداشته باشد با مشکل مواجه می شوند بنابراین باید برای انجام هزینه ها از نوع جاری دستورالعمل هایی باشد که از حالت روزمرگی خرج کردن پرسنل را در بیاورد .

تقسیم کار در این سازمان به چه صورت می باشد :
در واقع ما هر محصول جدیدی را که می خواهیم تولید کینم اول باید پیش بینی نیروی انیانی ان را بکنیم اگر این نیروی انسای رد قالب نیروی انسای موجود مان بشد اقدام به این کار می کنیم ملاحظات بسیار زیادی می آید که شما را مجبور می کند بروید مقایسه فنی انجام دهید بنابراین صرف اینکه من یک آدم و می خواهم بروم تزریق انجام دهم می خواهم تزریق پلاستیکی انجام بدهم می خواهم تولید قطعه لاستیکی انجام بدهم ، می خواهم بپیچم بید بدانم که در واقع ترکیبات مختلفی که از نیروی اسانی و ماشین آلات و مواد اولیه در اختیارم قرار می گیرد اینها را بتوانم با همدیگر مقایسه کنم مقایسه من انجام دهم به اعداد و ارقام برسم و بگ که آقا اگر دو ماشین را بگذاریم هزینه آن 10ریال می شود 15 ریال تولید است اگر سه تا ماشین بگذاریم 12 ریال هزینه دارد و20 ریال تولید می کند بعد با مقایسه اعداد و ارقام به نتیجه برسیم و تصمیم بگیریم.

وظایف هر فرد:
ج) واقع نکته مهم این است که هر فرد به وظایفش اشنا باشد یعنی رسماً باید ابلاغ شود اینکه من فکر می کردم خانم شما باید این کار را انجام داده باشید به درد نمی خورد رد مقابل خانم X هم کرده بود که نباید این کار را انجام دهد فرک من را هیچ کس نمی تواند خواند به همین خاطر شرح وظایف می نویسد یکوقت هست که یک نفر کارش کاملاً مشخص ست مثلاً یک نفر را برای تلفن جواب دادن می گذارند پس کاملاً وظیفه ان مشخص است اگر نباشد در کنار پاسخگویی به تلفن فرض کنید چهارتانامه هم رسال کند و یا کارهای دیگری انجام دهد اون موقع دیگر لازم است که مورد وظایف را مشخص کنیم اگر با مشکل مواجه شویم مشکل برای کسی است که سازمان را اداره می کند چون پرسنل اصلاً اولاً :وظیفه ای ندارند چیزی که به آنها ابلاغ نشده است را انجام دهند و ثانیاً: نماتیش این است که می گویند معذرت می خواهیم من نمی دانستم از این به بعد چشم ولی کاری که عقب افتاده است جبران پذیر نیست. اول قیمت که ممکن بود برای مشتری فکس کند وممکن بود که اون مشتری جذب شود (با این قیمت ) ارسال نشد و اون مشتری از سه تا تولید کننده دیگر قیمت گرفت و مشتری از دست رفت بنابراین برای کسی که شرکت را اداره می کند تقسیم وظایف ضروری است انتظاری را که از کسی دارد باید معقول باشد و تناسب باشان فرد باشد .طبیعت آدمها این است که تن به کاری که ازشون خواسته نشده است نمی دهند.

ماهیت حسابها :
طبعاً طبقه بندی حسابها ضروری است لازمه اجرای یک حسابدار خوب این است که یک طبقه بندی خوب اولش صورت گرفته باشد ما حسابها را در سه فصل (طبقه ) کل ، معین ، دسته بندی می کنیم و این دسته بندی خیلی حائز اهمیت است و استاندارد همه جا //// ندارد و این دسته بندی به ماهیت شرکت و ماهیت فعالیتش بستگی دارد طبیعتاً طبقه بندی حسابها در یک بانک با طبقه بندی حسابها در یک موسسه قرض الحسنه و با یک موسسه خیریه متفاوت است چون ماهیت فعالیتش فرق می کند عاقلانه تر ان این است که هر شرکتی متناسب با نیازهایش این طبقه بندی را انجام دهد این طبقه بندی که انجام شد طبعتاً هر اتفاق مالی که می افتد در قالب این سه سر فصل دیده می شود (کل، معین، تفصیلی ) و از انجا که حسابداری دوبل است این فعالیت در دوتا از این حسابها عمل می شود بدیهی است که یکی از حسابها طرف بستانکار ویکی طرف بدهکار می باشد و هیچ کس نمی تواند از اصول پذیرفته شده حسابداری تخطی کند و یا از خودش ابتکاری نشان دهد .
در حسابداری دوبل یکسری چیزها در آن بدیهی است که هیچ گریزی از ان نیست بنابراین به سلیقه بنده هم کاری ندارد که حالا من در شرکتم دوست دارم فرض کنید : یک چک را فقط در یکجا ثبت کنم نمی شود و عملی نیست بعد هم امکان کنترل ترازها را هم پیدا نمی کنم تراز وقتی معنا دارد که هر فعالیت مالی در دو طرف عمل شود و همیشه مراقب باشیم که این تراز برابر شود به محض اینکه حتی 1 ریال در یک حجم (100میلیارد ریالی) اگر یک ریال بالانس به هم بخورد حساب با مشکل مواجه می شود ظرافت حسابداری در این است که کاری به مقدار و نسبت ندارد مثلاً : همین 1ریال در یک شرکت به چه عظمتی مثلاً پتروشیمی آبادان چه اهمیت دارد ، نه اهمیت دارد فقط بخاطر این اهمیت دارد که یک بالانس برای شما گرفته و این بالانس می تواند خطرناک باشد چون ساده ترین این حالت این است که قط 1ریال خطا کردید شایددر یک طرف یک میلیارد و یک ریال خطا کردید و در یک طرف یک میلیارد و همان 1 ریال به شما کمک کند تا شما بروید اشکال کار را پیدا کنید بنابراین این حساسیتهای وجود دارد و حسابدار با تجربه مراقب این بالانس است هر جا که بالانس به هم بخورد بلافاصله به فکر پیدا کردن این اشکال می افتد .
وقتی داریم ماهیت سوددهی شرکت را بررسی می کنیم در واقع یک دوره مدنظر است ممکن است بنده نوعی 2ماه مکان مدیریت را در دست گرفتم و می خواستهم توی همین 2ماه مقایسه ای داشته باشم با2 ماه مشابه در سال قبل .
یک موضوع دیگر واقع بینی در حسابها است وقتی ما می خواهیم قیمت تمام شده را بدست آوریم باید هزینه ها را درست انجام دهیم تخصص هزینه های انسانی بدون اینکه متوجه باشیم این خطر را دارد مه ما قیمت تمام شده را بزرگ ببینیم و قدرت مانور را از دست بدهیم. مثلاً :کالایی که 100 ریال قیمت گذاشتیم اگر به غلط فکر کنیم که 98ریال قیمت تمام شده ان است هیچ مانوری نیم توانیم روی ان انجام دهیم و همیشه نگران هستیم که این را بید نقد بفروشیم ولی اگر بدانیم که همان کالا 65 ریال تمام شده است به راحتی ممکن است به10ریال هم تخفیف دهیم برای کسب یک درآمد بیشتر و یک فروش زودرس ممکن است اصلاً این کالا را حراج کنیم و به 85 ریال ان را حراج کنیم و آن را بفروشیم وی الف) بالعکس بنابراین شناخت کافی از سرفصلهای هزینه خیلی کمک می کند تا بتوانیم سرفصلهای حسابها را خوب بشناسیم و با مایت فعالیت انها آشنا شویم یعنی اگر فردی رد این کار کارگاه می کند باید فرآیند لاستیک را بشناسد ،فرآیند اختلاط را بشناسد، فرآیند ترخیص کالا از گمرک را بداند و… فرآیند را اشنا باشد بداند که یک قطعه از زمانیکه مواد خامش وارد این کارگاه می شود تازمانیکه قطعه تمام شده می خواهد بره بیرون چه مراحلی را باید طی کند این موارد می تواند درسی به قیمت تمام شده موثر باشد .

توضیحاتی در مورد محصولات این شرکت:
اورینگها : اورینگها واشرهای حلقه ای با مقطع دایره ای شکل می باشند انها عموماً در وضعیت ساکن ودر محیطهای اداری مایع و یا گاز جهت آب بندی مورد استفاده قرار می گیرند و در وضعیتهای معین، انها می توانند بعنوان جزء آب بندی کننده متحرکک برای حرکت محوری ، دورانی و نوسانی مورد استفاده قرار گیرند.
به منظور پوشش دادن وسیع ترین طیف ممکن از کاربردهای فنی، اورینگ های تولیدی این شرکت برپایه پنج گونه مواد عرضه می گردند.
مواد 72NBR که می تواند برای اغلب کاربردها اورتهای مصرفی ، مایعات میرولیک با پایه رون معدنی ، فشارهای استاتیک حداکثر تا 100 مورد استفاده قرار می گیرد .
مواد 88 NBR که مشابه مواد فوق مورد استفاده قرار می گیرد ولی برای فشارهای بالاتر مناسب است .
مواد FKM برای محیطهای شیمیایی مهاجم و قوی و دمای بالا تا )+230(
مواد EPDM برای سیالات هیدرولیکی با پایه گلیول ، مایع قرمز و آب داغ
مواد VMQ برای حفظ خواص شیمیایی و فیزیکی قطعات حتی در دماهای خیلی بالا و مقاومت خیلی خوب در مقابل نفوذ عوامل فرتوتی نظیر اکسیژن وازن .
قطعات تفلونی و یورینگ های گیر بکس:
تفلون (PTFE) موادی است با خواص بی نظیر ، سطح آن صاف است و مواد خارجی به ان نمی چسبد رطوبت و اشعه خورشید نه سبب تغییر حجم و نه باعث شکنندگی آن می شود .
مزایای آن عبارتند از: 1- قابلیت ستفاده بلند مدت تا دمای 260+ (بسته به نوع بارمکانیکی )
2- انعطاف پذیری ماندگار تا دمای 269- 3- مقاوم به تقریباً تمام مواد شیمیایی که به عنوان مهاجم شناخته شده اند 4- ضریب اصطحکاک تفلون خاص بسته به سرعت حرکت بین 0.1 تا0.3 است خواص فوق سبب شده که این شرکت از تفلون به عنوان پایه ای مناسب جهت تولید سیلهای گیر بکس در دستگاههای راهسازی ، قطعات پشتیبان در سیستم جکهای هیدرولیک و دیگر کاربدهای مشابه استفاده نمایید .
تفلونهای مورد استفاده خالص ، برنزدار ، کر من دارد و گرافیک دار می باشند.
میل کیت پمپهای هیدرولیک شامل : کاسه نمد ، واشر عینکی و اورینگ فرم دار FKM ، سیل تفلون برنزدار ، میل برنجی و…
میل کیت جکهای هیدرولیک شامل : میل دوقلو، میل رینگ، پکینگ پیستون ، پکینگ پلی یورتان ، فیبر نخ دار ، اورینگ و…
میل کیت پمپهای ترمز و کلاج شامل : پیستونهای آلومینومی ،انواع پکنیگهای سیستم ترمز و کلج ، سوپاپهی یک طرفه ، دیافراگم و سایر قطعات …
قطعات هیدرولیک :
طیف وسیعی از قطعات تعویضی و یدکی جهت سیستمهای هیدرولیک بسیاری از ماشین آلات سنگین کوماتسو، کاترپیلار ، کاوازاکی ، ضفیات آلیس ،… وجود دارد این قطعات شامل انواع پکینگ ،میل رینگ ، میل دوقلوه ، کاسه نمد ، اورینگ ،یورینگ و… می باشد قطعات فوق از موادی همچون وایتون ،سیلیکون، لاستیکهای سنتنری، فیبر نخ دار، شلون و ترکیبات ان ، پلی یورتان و … تولید می شود .تمامی قطعات از مواد اولیه با بهترین کیفیت ف طبق استانداردهای Astm.DIN و… تهیه و محصول با مشصات و کیفیتی بعضی برتر از قطعات اصلی تولید می شود .
توجه مداوم به کیفیت مواد اولیه و بهبود مستمر آن، عملکردی قابل اطمینان با مخاطره ای کمتر را تضمین می کند . گسترده قطعات یدکی بطور پیوسته در حال بازنگری و افزایش بوده و امکان تولید قطعات جدید برای هر گونه نیاز خاص مد نظر است .

(شرح وظایف واحد حسابداری )
1)ثبت وضبط اتفاقات مالی سازمان (خرید ،فروش ، ورود کالا ، …) در برنامه نرم افزار
2)ارائه گزارشات و مواردی که از طریق نرم افزار امکان دسترسی به آن نمی باشد (بدیهی است گزارشات مالی که از طریق نرم افزار براحتی قابل سترس است در صورت لزوم توسط واحد در خواست کننده استخراج و استفاده خواهد شد )
3) تهیه لیست حقوقی کارکنان همراه لیست های مرتبط
4) تهیه دفاتر مالی رسمی و اظهار نامه مالیاتی
5) صدور اسناد پرداختنی
6) صدور اسناد حسابداری مرتبط بارخدادهای مالی
7)کنترل مانده حسابهای شرکت و بانک و اقدام بموقع جهت بازپرداخت اقساط بانکی
8) برنامه ریزی دو هفته ای (15روزه ) جهت در خواست تامین نیازهای مالی شرت

(شرح وظایف واحد فروش )

1) اصلاح ورودی اطلاعات فقط جهت قطعات جدید
2) ارتباط با مشتریان جهت اخذ سفراش و صدور سفارش تولید به واحد فنی
3) سفارش به پیمانکاران و پیگیری فعالیتهای مرتبط
4) انعقاد قراردادهای فروش
5) هماهنگی با تدارکات
6) پیگیری مطالبات
7) هماهنگی ارسال محموله ها
8) فعالیتهای تراشکاری
9) روابط عمومی ارتباط با ادارات و ارگانهای مرتبط نظیر اداره راه و شهرداری و صنایع
10) طبقه بندی مشتریان براساس حجم سفارشات خرید
11) بررسی شاخص های رضایت مشتریان
12) گردش اطلاعات بازرگانی MIS

(شرح وظایف اداری )
1)تشکیل پرونده های پرسنلی و نیز اعلام زمان تمدید قراردادها
2) ثبت و ضبط مرخصی پرسنل و اعلام ماهیانه به کارکنان
3) تایپ نامه های اداری ، اتیکت ، بارکد،آدرس ها
4) ثبت و ضبط نامه های ورودی و خروجی سازمان و گردش طلاعات مرتبط
5)پاسخگوئی به تلفن خارجی به سازمان و ارتباط تلفنی مدیران با خارج سازمان
6) پذیرش مراجعان ورودی
7) پاسخگوئی و ارتباط مشتریان با بازرگانی
8) پیگیری اداری و مالی امور رفاهی کارکنان

نام پروژه :
صنایع لاستیکی جاویدان

استاد راهنما:

محقق :

تهیه و تنظیم :

فهرست مطالب :
تاریخچه شرکت
1
فرآیند عملیات تولید
4
چگونگی تعیین کالا یا خدمات مورد نیاز جامعه
12
تعیین میزان سود دهی شرکتها یا وحدهای تولیدی
13
روشهای اقتصادی کردن کرمها
15
طراحی خط تولید
16
برآورد نیروی انسانی
17
چگونگی ترسیم چارت سازمانی
18
تقسیم وظائف در واحدهای تولیدی و صنعتی
20
تهیه برنامه زمانبندی تولید
22
محاسبات مالی شرکتها
23
محاسبات فنی شرکتها
25
چگونگی تهیه کروکی ها و نقشه های ساختمانی
26
مدیریت واحدهای صنعتی کوچک
26
اقساط ،وامهای ،بدیها ومخارج جاری شرکتها
28
تقسیم کار در سازمان
29
وظایف هر فرد
30
ماهیت حسابها
31


تعداد صفحات : 36 | فرمت فایل : Word

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود