تارا فایل

کاملترین مبانی نظری و پیشینه تحقیق طرحواره های ناسازگار اولیه 48 صفحه


مبانی نظری و پیشینه تحقیق طرحواره های ناسازگار اولیه
تاریخچه طرحواره
طرح واره به طور کلی به عنوان ساختار1، قالب 2 یا چارچوب 3تعریف می شود.
در فلسفه یونان باستان قدیم منطقیون رواقی4، مخصوصاً فروسیپوس5 (206 الی 279 ق.م) اصول منطقی را در قالب " طرح واره ی استنباط6" مطرح کردند (نوسبام7،1994 به نقل از یانگ و همکاران 2003) و از آنچه بین همه اعضا یک طبقه مشترک است .همچنین بعضی از حوزه های گوناگون دیگری که در آن از مفهوم طرح واره استفاده شده است، شامل نظریه مجموعه ها، هندسه جبری، آموزش، نقدهای ادبی، و برنامه نویسی کامپیوتری است. زیربنای نظریه طرح واره در کارهای ایمانوئل کانت8(1929،1781) ردیابی می شود. او توصیف کرد که طرح واره ی سگ یک الگوی ذهنی است که می تواند تصویر یک سگ چهارپا را در کلیتی توضیح دهد که بدون محدودیت برای تجربه ی هر تصویر معین یا بازنمایی هر تصویر ممکن به صورت ملموس و عینی می باشد(آجیده9،2003). طرح واره در نظام فلسفی کانت به عنوان "درک ودریافت نقطه اشتراک تمام عناصر یک مجموعه" تعریف می شود. او معتقد بود ادراک و حافظه، نتیجه تجارب حسی دنیای خارج هستند که تحت ساختارهای شناختی متاثرمی شوند و تغییر شکل می دهند(پیس10،1988؛ استین11،1992 و استین و یانگ،1992).
کسی که اولین بار مفهوم طرح واره را بسط داد بارتلت12 در سال 1930 بود .بارتلت(1932) با بسط نظریه طرح واره اش برای روان شناسان عصر خود یک چهارچوب طرح واره ایجاد کرد و در رابطه با اطلاعات جدید به تاثیر آگاهی قبلی بر ادراک و حافظه پرداخت. او دریافت فراخوانی حافظه الزاماّ توسط سرشت و منش تعیین می شود و گذشته فرد در جریان رویدادهای کنونی به طور مداوم بازسازی می شود. متخصصان بالینی قبل از1980، اختلالات شخصیت را با اصطلاح "منش" مشخص می کردند. امروزه در ارتباط با بعد روان شناسی، برای اختلالات شخصیت به جای واژه "منش" از اصطلاح "طرحواره" استفاده می شود. بیشتر اوقات اگر نگوییم همیشه، فرآیندهای مربوط به طرح واره به صورت خودکار و بدون آگاهی بر بخشی از سیستم دریافتی ـ ادراکی ما اتفاق می افتد. بدین ترتیب از اوایل دهه ی 1980، نظریه طرح واره وسیله ای مقدماتی برای درک جنبه های روان شناختی فرهنگ نیز شده است. واژه طرح واره در روان شناسی و به طور گسترده تر در حوزه شناختی، تاریخچه ای غنی و برجسته دارد. در حوزه رشد شناختی، طرح واره به عنوان "نقشه انتزاعی شناختی" در نظر گرفته می شود که راهنمای تفسیر اطلاعات و حل مسئله است. بنابراین ما به یک طرح واره زبانی13 برای فهم یک جمله و به یک طرح واره فرهنگی14 برای تفسیر یک افسانه نیاز داریم(یانگ،کلوسکو و ویشار؛ ترجمه حمیدپورو اندوز،1389).
شناخت درمانی، بک (1976) در اولین نوشته هایش به مفهوم طرح واره اشاره کرد. با این حال در بافتار روان شناسی و روان درمانی طرح واره به عنوان اصل سازمان بخش کلی در نظر گرفته می شود که برای درک تجارب زندگی فرد ضروری است. یکی از مفاهیم جدی و بنیادی حوزه روان درمانی، این است که بسیاری از طرح واره ها در اوایل زندگی شکل می گیرند، به حرکت خود ادامه می دهند و خودشان را به تجارب بعدی زندگی تحمیل می کنند، حتی اگر هیچ گونه کاربرد دیگری نداشته باشند. این مسئله، همان چیزی است که گاهی اوقات به عنوان نیاز به هماهنگی شناختی 15 از آن یاد می شود، یعنی "حفظ دیدگاهی در مورد خود یا دیگران؛ حتی اگر این دیدگاه نادرست یا تحریف شده باشد. با این تعریف کلی، طرح واره می تواند مثبت یا منفی، سازگار یا ناسازگار باشدو همچنین می تواند در اوایل زندگی در سیر بعدی زندگی شکل بگیرد (یانگ،کلوسکو و ویشار؛ ترجمه حمیدپورو اندوز،1389).
2-3- تعریف طرح واره:
برای طرح واره تعاریف گوناگونی ارائه شده است و هر یک از این تعاریف به جنبه ای از این تعاریف پرداخته اند. در زیر به چند تعریف اشاره می شود:
یانگ(1999،1990) این فرضیه را مطرح ساخته است که بعضی طرح واره ها(به ویژه طرح واره هایی که عمدتاً و در اصل در نتیجه تجارب تلخ دوران کودکی ایجاد شده اند) می توانند بنیان و مرکز اختلالات شخصیت، مشکلات منشی ملایم تر و بسیاری از اختلالات مزمن محور یک باشند. برای بررسی این فرضیه، و زیر مجموعه ای از طرح واره ها که آن ها را طرح واره های ناسازگارانه اولیه نامید تعریف کرد.
تعریف جامع و بازبینی شده یانگ از طرح واره های ناسازگارانه اولیه، عبارت است از:
* مضمون یا الگویی وسیع و منتشر
* شامل خاطره ها، هیجانات، شناخت ها و احساسات بدنی
* درباره خود شخص و ارتباط های او با دیگران
* ایجاد شده در طول دوران کودکی و نوجوانی
* گسترش یافته در طول دوره زندگی فرد
* تا حد قابل ملاحظه ای معیوب و ناکارآمد.
به طور خلاصه، طرح واره های ناسازگارانه اولیه الگوهای هیجانی و شناختی خودشکنانه ای هستند که در اوایل دوره رشد،آغاز شده و در طول دوره زندگی تکرار می شود. براساس این تعریف رفتار افراد خود، بخشی از یک طرح واره نیست. بر اساس نظریه شناختی، هنگامی که یکی از طرح واره های ناسازگارانه فراخوانده می شوند. بیمار هیجان منفی قوی و شدیدی همانند سوگ، شرم، ترس یا خشم را تجربه می کند. البته همه طرح واره ها به دلیل ضربه ها یا بدرفتاری های کودکی شکل نمی گیرند. مثلاً افراد می توانند طرحواره وابستگی – بی مهارتی را داشته باشند، بدون اینکه در کودکی ضربه یا صدمه ای دیده باشند. اگر چه ریشه و منشا همه طرح واره ها تروما نیست. همه آن ها مخرب بوده و بیشترشان به دلیل حوادث آزارنده مکرر ودائمی در طول دوره کودکی تا برزگسالی، به وجود آمده اند. تاثیر همه این تجارب مرتبط تلخ، تراکمی است و مجموعه ی این تجارب است که فرد را به سوی یک طرح واره تمام عیار هدایت می کنند(یانگ،1999؛ به نقل از یانگ و همکاران،2003).
طرح واره های ناسازگار اولیه تلاش می کنند که ماندگار شده و ادامه پیدا کنند. این کنش طرحواره، نتیجه سائق انسان برای ثبات و استحکام است.
طرح واره چیزی است که افراد آنرا می شناسند و هرچند موجب رنج وعذاب می شود. راحت و در دسترس است و به طور کلی "درست" به نظر می رسد.
اینطور به نظر می رسد که مردم تحت تاثیر حوادثی هستند که طرح واره های آن ها را فعال می سازند و این یکی از دلایلی است که طرح واره ها بر فرایند تجارب بعدی تاثیرمی گذارند. بر نحوه فکر، احساس، عمل کردن بیماران، یا اینکه با دیگران چگونه ارتباط برقرار کنند، نقشی اساسی دارند و موجب می شوند که افراد در بزرگسالی همان تجارب آسیب زای دوران کودکی شان را به طور سهوی دوباره تجربه و بازسازی کنند. طرح واره ها در ابتدای کودکی و نوجوانی به عنوان بازنمایه های مبتنی بر واقعیت محیط کودکی شروع می شوند. طبیعت معیوب طرح واره ها همیشه در مراحل بعدی زندگی، هنگامی که بیماران به تکرار مکرر طرح واره هایشان در تعامل با سایر افراد ادامه می دهند، بارزتر می شود. طرح واره های ناسازگارانه اولیه و شیوه های ناسازگارانه ای که بیماران برای مقابله با آن ها یاد می گیرند اغلب زیربنای علائم اختلالات مزمن محورI همانند اختلالات اضطراب، افسردگی، سوءمصرف مواد و روان تنی هستند(یانگ،1999؛ به نقل از یانگ و همکاران،2003).

طرح واره ها چند بعدی هستند، بدین معنی که آن ها سطوح متفاوتی از شدت گستردگی را دارا می باشند. طرح واره های شدیدتر توسط تعداد بیشتری از موقعیت ها فعال می شوند. به عنوان مثال اگر یک فرد در دوران کودکی بارها و به مشکلی افراطی و به وسیله هر دو والدین مورد انتقاد قرار گیرد، در دوران بزرگسالی تقریباً با هر فردی که ارتباط برقرار می کند به گونه ای رفتار می کند که موجب می شود طرح واره ناکارآمد مربوط به آن انتقاد در وی فعال شود. اگر فردی انتقاد را در طول سنین بعدی زندگی و به طور اتفاقی و ملایم تری تجربه کند و یا اینکه انتقاد تنها توسط یکی از والدین صورت گیرد. در بزرگسالی طرح واره مربوط کمتر در وی فعال می شود. برای مثال احتمالاً این طرح واره شاید تنها به وسیله یک منبع قدرت پر توقع که همجنس والد انتقادگر است فعال شود. بعلاوه در حالت کلی هر چقدر طرح واره ای شدیدتر و عاطفه منفی همراه آن نیز قوی تر باشد هنگامی که فعال می شود، زمان بیشتری دوام می یابد(یانگ،1990،1994).
علاوه بر این که می توان طرح واره ها را دو گروه اولیه و دیر آغازتر دسته بندی کرده آن ها را می توان به دو گروه مثبت و منفی نیز طبقه بندی کرد، در تبیین افسردگی یا هر اختلال روانی دیگری، طرح واره های ناسازگار منفی بیشتر مدنظر پژوهشگران هستند.
بارتلت(1930) طرح واره را به عنوان "سازماندهی فعال واکنش ها یا تجارب گذشته توصیف کرد که به طور معمول با عمل کردن به صورت پاسخ سازگار . منسجم فرض می شود".
طبق تعریف بک(1979)، طرح واره ها " الگوهای شناختی ثابتی هستند که پایه ای برای غربالگری، تمایز و کدگذاری محرکی که فرد در مقابل آن قرار گرفته است، فراهم می آورد".
در تعریف دیگری، بک(1990)، بیان کرده است: "طرح واره ها قوانین خاصی را برای پردازش اطلاعات و رفتار ایجاد می کنند".
اسلاوین16 (2006)، طرح واره به عنوان "شبکه های ذهنی متشکل از مفاهیم وابسته به هم که بر اطلاعات تازه تاثیر می گذارد" معرفی شده است.
طبق تعریف نیشیدا17(1999)، "مجموعه ای از دانش تعمیم یافته از تجربیات گذشته که به صورت مجموعه ای از دانش مرتبط سازماندهی می شوندو برای راهنمایی و یا رفتار در موقعیتی عادی به کار می روند، طرحواره نامیده می شوند".
در تعریف ارائه شده از مک کارتی18(1999)، طرح واره ها " اطلاعات اساسی هستند که عاملی می باشند در جهت هم راستا شدن داده ها و اطلاعات جدید با دانش قبلی".
و بالاخره در تعریف فتسکو و مک کلور19(2005)، طرح واره عبارت است از "الگوهای سازمان یافته اندیشه و عمل که در تعامل بین انسان و محیط به کار می روند".
ریشه های تحولی طرحواره های ناسازگار اولیه:
نیازهای هیجانی اساسی:
بر این باوریم که طرح واره ها به دلیل ارضاء نشدن نیازهای هیجانی اساسی دوران کودکی بوجود آمده اند. ما معتقدیم که انسان ها پنج نیاز هیجانی اساسی دارند:
1- دلبستگی20 ایمن به دیگران (شامل نیاز به امنیت، ثبات، محبت و پذیرش)
2- خودگردانی21، کفایت و هویت.
3- آزادی در بیان نیازها و هیجان های سالم.
4- خودانگیختگی22 و تفریح.
5- محدودیت های واقع بینانه و خویشتن داری23.
این نیازها، جهان شمول هستند. همه انسانها، این نیازها را دارند، اگرچه شدّت این نیازها در بعضی افراد بیشتر است. فردی که از سلامت روان برخوردار است، می تواند این نیازهای هیجانی اساسی را به طور سازگارانه ای ارضاء کند. گاهی اوقات تعامل بین خلق و خوی فطری کودک و محیط اولیّه، به جای ارضاء این نیازها، منجر به ناکامی می شود. هدف طرحواره درمانی، این است که به بیماران کمک کند تا راه های سازگارانه تری برای ارضاء این پنج نیاز هیجانی بیابند(یانگ،کلوسکو و ویشار؛ ترجمه حمیدپورو اندوز،1389).
2-4- تجارب کودکی و طرح واره های ناسازگار:
ریشه تحولی طرح واره های ناسازگاری اولیه در تجارب ناگوار دوران کودکی نهفته است. طرح واره هایی که زودتر به وجود می آیند معمولاً قوی تر و از خانواده های هسته ای24 نشات می گیرند تا حد زیادی، پویای های خانواده، بازتاب دقیق پویای هایی جهان ذهنی کودک هستند.
اخیراً بالینگران شناختی در بحث مورد بیماران شان بر تاثیرگذاری تجارب کودکی بر باورهای ناسازگار آن ها تمرکز کرده اند و تعدادی از نظریه پردازان پیشنهاد کرده اند که رخدادهای اولیه، اثر بحرانی و مهمی بر تحول طرحواره ها دارند(بک،1991؛ فریمن،1993؛ سافران و همکاران،1990؛سگال،1988؛ یانگ،1994).
بک(1991) و سگال(1988) بیان کرده اند افراد مستعد افسردگی، پیش شرط روان شناختی برای افسردگی را از خلال تجارب دردناک کودکی کسب می کنند. تجارب دردناک برخی شامل این موارد است:
* از دست دادن زود هنگام والدین
* پذیرش آن ها یا عدم وجود آن ها
* عدم تایید قدرت و استقلال از طرف والدین
* نقایص جسمانی و دریافتن اینکه ارزش شخص به عنوان یک فرد در عملکرد موفق، تصادفی است.
یانگ و لیندمن(1992)؛ بریکر یانگ و فلانگان25(1993)؛ گایدانو و لیوتی(1985)، چنین می گویند که رشد طرح واره های ناسازگار اولیه در دوران کودکی، معمولاً نتیجه تجارب اولیه منجر به اختلاف فزاینده در کارکرد (به عنوان مثال: افسردگی شدید، طرد، سوء استفاده، عدم ثبات، بحران یا رها شدن)، با سرپرستان مهم می باشد.
چهار دسته از تجارب اولیه زندگی، روند اکتساب طرح واره ها را تسریع می کنند. اولین دسته از تجارب اولیه زندگی، ناکامی ناگوار نیازها26 هستند. این حالت وقتی اتفاق می افتد که کودک تجارب خوشایندی را تجربه نکند. طرح واره هایی مانند: محرومیت هیجانی27 یا رهاشدگی به دلیل نقص در محیط اولیه بوجود می آید.
معمولاً در محیط زندگی چنین کودکی، ثبات، درک شدن یا عشق وجود ندارد. نوع دوم تجارب اولیه زندگی که طرح واره ها را به وجود می آورد، آسیب دیدن و قربانی شدن28 هستند. در چنین وضعیتی، کودک آسیب می بیند و طرحواره هایی مثل : بی اعتمادی/ بدرفتاری، نقص/ شرم یا آسیب پذیری نسبت به ضرر در ذهن او شکل می گیرد. در نوع سوم تجارب، مشکل در تجربه کردن زیادی چیزهای خوب توسط کودک می باشد، والدین برای رفاه کودک هرکاری انجام می دهند، در حالیکه تامین رفاه در حد متعادل برای رشد سالم کودک لازم است. در اثر این گونه تجارب در ذهن کودکان طرح واره هایی نظیر وابستگی / بی کفایتی یا استحقاق / بزرگ منشی به وجود می آید. در این حالت والدین به ندرت با کودک جدی برخورد می کنند و کودک لوس بار می آید و در نتیجه نیازهای هیجانی کودک به خودگردانی یا محدودیت های واقع بینانه ارضاء نمی شود. یا اینکه والدین بیش از حد درگیر زندگی کودک می شوند و یا بدون هیچ محدودیتی، آزادی عمل زیادی به کودک می دهند. نوع چهارم تجارب زندگی که منجر به شکل گیری طرح واره ها می شود، درون سازی انتخابی29 یا همانندسازی با افراد مهم زندگی30 است. کودک به طور انتخابی با افکار، احساسات، تجارب و رفتارهای والدین خود را همانند سازی کرده و آن ها را درون سازی می کند(مثلاً یادگیری افکار، احساسات و رفتارهای بزرگسالان بدرفتار و به کار بردن آن ها در شرایط گوناگون زندگی)(خسروی، سیف،عالی،1387).
2-5- ذهنیت های طرح واره ای:
تجارب بالینی نشان داده است که کودکان به طور انتخابی با جنبه های خاصی از افراد زندگی همانندسازی کرده و آن ها را درون سازی می کند. برخی از این همانندسازی ها و درون سازی ها به
طرح واره ها و بعضی به سبک های مقابله ای یا ذهنیت تبدیل می شوند. یکی از مولفه های نظری طرح واره ها، مفهوم ذهنیت های طرح واره ای31 است. بک مفهوم از ذهنیت را بسط و گسترش داده است. ذهنیت، شبکه یکپارچه ای از مولفه های شناختی، عاطفی، هیجانی و رفتاری است. یک ذهنیت ممکن است بسیاری از طرحواره های شناختی را در برگیرد. این ذهنیت ها، افراد را به سمت واکنش های افراطی سوق می دهند و آن ها در دستیابی به اهداف خاصی جهت دهی می کنند. ذهنیت ها مانند طرحواره ها عمدتاً خودکار هستند و احتیاج به فعال سازی دارند. فعال سازی یک ذهنیت خاص، حاصل میراث ژنتیکی فرد و باورهای فرهنگی و اجتماعی اوست. بک معتقد است ذهنیت ممکن است لزوماً به هنگام برانگیختگی طرح واره ها، فعال شود. حتی زمانی که مولفه های شناختی طرح واره برانگیخته می شود، ممکن است هیچکدام مولفه انگیزشی یا رفتاری را مشاهده نکنیم(یانگ،کلوسکو و ویشار؛ ترجمه حمیدپورو اندوز،1389).
خلق و خوی هیجانی و طرح واره های ناسازگار:
هر کودکی از زمان تولد، شخصیت یا خلق و خوی منحصر به فرد و متمایزی دارد، برخی از کودکان
تحریک پذیرند، برخی خجالتی و برخی پرخاشگر.
پژوهش های زیادی نشان داده است که عوامل زیستی در شکل گیری و تحول شخصیت از اهمیت فوق العاده ای برخوردارند. کاگان و همکارانش پژوهش های زیادی درباره صفات خلق و خویی نوزادان انجام دادن و به این نتیجه رسیدن که بیشتر این صفات، حتی با گذشت زمان ثابت می ماند. در زیر به برخی از خلق و خوی هیجانی اشاره می شود که به نظر ما اکثر آن ها مادرزادی هستند و نسبتاً غیرقابل تغییر، مگر از طریق روان درمانی.

پایداری32 بی ثبات33
خوش بین 34افسرده خو35
خونسرد36 مضطرب37
حواس پرت38 وسواسی39
پرخاشگر40 منفعل41
بازیگوش 42تحریک پذیر43
اجتماعی44 خجالتی45
خلق و خوی هر انسانی، ترکیب منحصر به فردی از این ابعاد است. خلق و خوی هیجانی کودک در تعامل با وقایع دردناک دوران کودکی منجر به شکل گیری طرح واره ها می شود. خلق و خوهای متفاوت، کودکان را در معرض شرایط گوناگونی قرار می دهد. محیط اولیه فوق العاده محبت آمیز یک خانواده ممکن است بتواند حتی یک کودک خجالتی را به کودکی دوست داشتنی و مهربان تبدیل کند و برعکس اگر محیط اولیه طرد کننده باشد، حتی یک کودک اجتماعی ممکن است منزوی شود. همچنین خلق و خوی هیجانی افراطی می تواند بر محیط پیرامون چیره شود و بدون هیچگونه توجیه آشکاری در تاریخچه زندگی بیمار منجر به آسیب روانی گردد (یانگ،کلوسکو و ویشار؛ ترجمه حمیدپورو اندوز،1389).

2-6- حوزه های طرح واره و طرح واره های ناسازگار اولیه:
طرح واره های ناسازگار اولیه مطابق با پنج نیاز تحولی به پنج حیطه وسیع تقسیم می شوند و فرض ما این است که اگر این پنج نیاز تحولی در کودک از سوی والدین ارضاء نشود، طرح واره های گفته شده در کودکان به وجود نمی آید. این پنج نیاز تحولی عبارتند از: نیاز به پیوند و پذیرش، خودگرایی و عملکرد مختل، محدودیت های واقع بینانه، خود جهت مندی، بیان خویشتن و خود انگیختگی(ذوالفقاری، فاتحی زاده، عابدی، 1387).
حوزه های طرح واره: هجده طرح واره بر طبق پنج نیاز هیجانی ارضاء نشده تقسیم می شوند که حوزه های طرحواره46 نامیده می شوند.
پنج حوزه طرحواره و طرحواره های مربوط به هریک از حوزه ها عبارتند از:
حوزه اول: بریدگی و طرد47
این حوزه مربوط به ارضاء نشدن نیاز به امنیت و برقراری ارتباط رضایت بخش با دیگران است. انتظار اینکه نیازهای شخصی برای امنیت، ثبات، محبت، همدلی، احساسات مشترک، پذیرش و احترام به شیوه قابل پیش بینی ارضاء نخواهد شد. بیمارانی که طرح واره هایشان در این حوزه قرار دارند، نمی توانند دلبستگی های ایمن و رضایت بخشی با دیگران برقرار کنند. خانواده های اصلی آن ها معمولاً بی ثبات(رهاشدگی/
بی ثباتی)، بدرفتار(بی اعتمادی/ بدرفتاری)، سرد و بی عاطفه (محرومیت هیجانی)، طرد کننده (نقص/ شرم) یا منزوی (انزوای اجتماعی / بیگانگی) هستند.
بیمارانی که طرح واره رهاشدگی / بی ثباتی 48 دارند، معتقدند روابطشان با افراد مهم زندگی ثباتی ندارد و این افراد در کنار آنان نمی مانند. این افراد از نظر هیجانی، بی ثبات، غیرقابل پیش بینی و اعتماد ناپذیرند و انتظار دارند هر لحظه افراد مهم زندگیشان آن ها را رها کند و یا بمیرد.
بیمارانی که طرح واره بی اعتماد / بدرفتاری49 دارند، اعتقاد دارند که دیگران با کوچک ترین فرصت از آنان سوء استفاده می کنند و به آنان آسیب می زنند.

بیماران طرح واره محرومیت هیجان50، انتظار دارند دیگران به اندازه کافی به نیازهای عاطفیشان پاسخ
ندهند. محرومیت در سه طبقه تقسیم بندی شده است که عبارتند از:
محرومیت از محبت 51(فقدان عاطفه یا توجه).
محرومیت از همدلی52 (به حرف دل فرد گوش ندادن و درک نشدن).
محرومیت از حمایت53 (رها نشدن از سوی دیگران).
بیمارانی که طرح واره نقص / شرم54 دارند، احساس می کنند افرادی ناقص، بد، حقیر و بی ارزش هستند و بدون شک از طرف دیگران طرد می شوند. این طرح واره معمولاً با احساس شرم نسبت به نقایص ادراک شده همراه است. این نقص ها ممکن است شخصی(مثل خودخواهی، تکانه های پرخاشگری) یا عمومی (مثل ظاهر غیرجذاب، نابرازندگی اجتماعی) باشند.
بیمارانی که طرح واره انزوای اجتماعی / بیگانگی55 دارند، احساس می کنند با دیگران متفاوتند و وصله ناجور اجتماع هستند. این بیماران خود را متفاوت و نامتناسب از اجتماع می دانند و معمولاً به هیچ گروه یا جامعه ای احساس تعلق خاطر ندارند.
حوزه دوم: خودگردانی و عملکرد مختل56
در این حوزه انتظارات فرد از خودش و محیط را در مورد امکان جدا شدن، مستقل شدن، بقا و عملکرد موفقیت آمیز دربرمی گیرد. افراط و تفریط در حمایت از کودک منجر به بروز مشکلاتی در حوزه خودگردانی می شود. والدین این گروه از بیماران اغلب به اعتماد به نفس کودک خود لطمه می زنند و در تقویت عملکرد ماهرانه او در خارج از خانه موفق نیستند. در نتیجه این بیماران نمی توانند هویت مستقلی در مورد خودشان بدست بیاورند و نمی توانند زندگیشان را بدون دریافت کمک های بی شائبه دیگران اداره کنند. نمی توانند برای خودشان اهداف مشخصی درنظر بگیرند و در مهارت های مورد نیاز تبحر پیدا کنند لذا از نظر کارایی و کفایت در دوران بزرگسالی، مثل یک کودک کم سن و سال عمل می کنند.
خودگردانی یعنی توانایی فرد برای جدا شدن از خانواده و عملکرد مستقل. این توانایی در مقایسه با افراد هم سن و سال سنجیده می شود. خانواده های اصلی آن ها معمولاً وابستگی / بی کفایتی، آسیب پذیری نسبت به ضرر یا بیماری، خود تحول نیافته/ گرفتار، شکست هستند.
بیمارانی که طرح واره وابستگی/ بی کفایتی57 دارند، این بیماران احساس می کنند بدون کمک جدی دیگران نمی توانند از عهده مسولیت های روزمره شان برآیند(مثل حل مشکلات روزانه، تصمیم گیری صحیح) این طرحواره اغلب خودش را به شکل منفعل بودن و درماندگی افراطی نشان می دهد.
بیمارانی که طرح واره آسیب پذیری نسبت به ضرر یا بیماری دارند، ترس افراطی از وقوع فاجعه ای نزدیک دارند و شدیدا می ترسند نتوانند با آن مقابله کنند. معمولاً این افراد از چنین فجایعی می ترسند:
حوادث پزشکی(مانند بروز حملات قلبی،ابتلا به بیماری ایدز).
وقایع هیجانی(مانند دیوانه شدن، از دست دادن کنترل).
حوادث محیطی(مانند وقوع تصادف،جنایت،بلایای طبیعی).
بیمارانی که طرح واره خود تحول یافته / گرفتار58 دارند، اغلب در خصوص ارتباطشان با یکی یا چند نفر از افراد مهم زندگیشان(اغلب والدین)، بیش از حد اشتغال ذهنی دارند و به همین دلیل، فردیت و رشد اجتماعی بیماران به آن ها وابسته است. غالباً فردی که دچار طرح واره گرفتاری است بدون حمایت دیگری قادر به ادامه زندگی نیست و نمی تواند شاد زندگی کند. بیمارانی که طرح واره شکست دارند، معتقدند بدون شکست در دستیابی به حد معمول پیشرفت شکست خواهند خورد ودر مقایسه با همسن و سالانشان، بسیار بی کفایت اند. افرادی که این طرح واره را دارند اغلب خودشان را کم هوش، بی استعداد یا ناموفق می دانند.
حوزه سوم: محدودیت های مختل59
طرح واره های این حوزه نمایانگر نقص در مسولیت ها و محدودیت های فردی برای خود از قبیل
مسولیت پذیری نسبت به دیگران یا جهت گیری نسبت به اهداف بلند مدت زندگی می باشد. بیماران این طرح واره ها اغلب، خودخواه، لوس، بی مسولیت یا خودشیفته به نظر می رسند، و معمولا ًدر خانواده های خیلی سهل انگار و بیش از حد مهربان بوده اند. این طرح واره منجر به مشکلات روابط با رعایت حقوق دیگران و همکاران با دیگران، تعهد یا هدف گزینی و رسیدن به اهداف واقع بینانه می شود.
بیمارانی که طرح واره هایشان در این حوزه قرار دارد، محدودیت های درونی آن ها در خصوص احترام متقابل و خویشتن داری به اندازه کافی رشد نکرده است. آن ها ممکن است در خصوص احترام به حقوق دیگران، همکاری کردن، متعهد بودن یا دستیابی به اهداف بلند مدت مشکل داشته باشند. خانواده های اصلی آن ها معمولاً استحقاق/ بزرگ منشی، خویشتن داری/ خودانظباطی ناکافی هستند.
بیمارانی که استحقاق/ بزرگ منشی60 دارند خودشان را یک سر و گردن بالاتر از دیگران می دانند و در نتیجه حقوق و امتیازات خاصی برای خودشان قایلند. این بیماران، خود را نسبت به رعایت احترام متقابل که پایه و اساس تعاملات اجتماعی سالم است، موظف نمی دانند. این بیماران اغلب بیش از حد پرتوقع و سلطه گرند و در روابط اجتماعی با مشکلات دیگران همدلی نمی کنند.
بیمارانی که خویشتن داری/ خودانظباطی ناکافی61 دارند، نمی توانند برای دستیابی به اهدافشان، خویشن داری نشان دهند و ناکامی را به قدر کافی تحمل کنند. از سوی دیگر نمی توانند ابراز هیجان ها و تکانه هایشان را کنترل کنند. در شکل های خفیف تر این طرح واره، بیمارن بر اجتناب از ناراحتی خیلی تاکید می کنند، به عنوان مثال سعی می کنند در روابط بین فردی، تعارضی ایجاد نکنند و از پذیرفتن مسئولیت های بیشتر طفره می روند.
حوزه چهارم: دیگر جهت مندی62
نمایانگر تمرکز بیش از حد فرد بر تمایلات و احساسات دیگران و در مقابل نادیده گرفتن نیازهای خود به منظور دریافت عشق و پذیرش، تداوم ارتباط با دیگران یا اجتناب از انتقام و تلافی جویی صورت می گیرد.
بیمارانی که طرح واره هایشان در این حوزه قرار دارد، به جای رسیدگی به نیازهای خود به دنبال ارضای نیازهای دیگران هستند. آن ها کارها را برای دستیابی به تایید، تداوم رابطه هیجانی یا اجتناب از انتقام انجام می دهند. خانواده های اصلی آن ها معمولاً اطاعت، ایثار، پذیرش جویی/ جلب توجّه هستند.
بیمارانی که طرح واره اطاعت63 دارند، کنترل خود را به دست دیگران می سپارند و در برابر آن ها تسلیم می شوند، زیرا احساس می کنند که مجبورند این کار را انجام دهند.کارکرد طرح واره اطاعت معمولاً اجتناب از خشم، انتقام یا رهاشدگی است(خسروی و همکاران،1378).
بیمارانی که طرح واره ایثار64 دارند، نیازهای دیگران را با میل خود و حتی به قیمت از دست دادن رضایت مندی شخصی ارضاء می کنند. آن ها این کار را برای کاهش رنج و گرفتاری دیگران، دوری از گناه، دست یابی به احساس ارزشمندی و تداوم رابطه هیجانی با افراد نیازمند انجام می دهند.

بیمارانی که طرح واره پذیرش جویی/ جلب توجّه65 دارند، دست یابی به تایید یا توجه به دیگران را سرلوحه زندگی خود قرار می دهند، احساس ارزش مندی آن ها بیشتر به واکنش دیگران بستگی دارد تا به واکنش های خودشان(یانگ،کلوسکو و ویشار؛ ترجمه حمیدپورو اندوز،1389).
حوزهپنجم: گوش به زنگی بیش از حد و بازداری66
افرادی که طرح واره های مربوط به این حیطه را دارند بیش از حد و به شیوه کاملاً افراطی وا پس زنی احساسات درونی و تکانه های خودانگیخته تاکید دارند. و انتظارات و قوانین درونی شده آن ها در خصوص عملکرد و رفتار اخلاقی چنان سخت گیرانه است که مانع برقراری روابط صمیمانه، خوشحالی و آرامش فرد می شود. این بیمارن معمولاً در احساس بدبینی، نگرانی و ترس به سر می برند، به طوری که معتقدند اگر نتوانند در تمام لحظات زندگی خود هوشیار و مراقب باشند ممکن است زندگی شان از هم بپاشد. بیمارانی که طرح واره هایشان در این حوزه قرار دارد، احساسات و تکانه های خودانگیخته را واپس زنی می کنند. آن ها اغلب تلاش می کنند تا بتوانند طبق قواعد انعطاف ناپذیر و درونی شده خود، عمل کنند؛ ولو به قیمت از دست دادن خوشحالی، ابراز عقیده، آرامش خاطر، روابط صمیمی یا سلامتی. خانواده اصلی آن ها معمولاً منفی گرایی/ بدبینی، بازداری هیجانی، سرسختانه/ عیب جویی افراطی، تنبیه هستند.
بیمارانی که طرح واره های منفی گرایی/ بدبینی67 دارند، به جنبه های منفی زندگی (مثل درد، مرگ، فقدان، ناامیدی و خیانت) خیلی توجه می کنند، درحالیکه جنبه های مثبت را کم ارزش جلوه می دهند. وقتی طرح واره این بیماران فعال می شود، دست به پیش بینی های افراطی می زنند. این بیماران از اشتباه خیلی می ترسند و این نوع طرز فکر به نوبه خود منجر به گرفتاری های مالی و در مخمصه افتادن آن ها می شود.
بیمارانی که طرح واره بازداری هیجانی68 دارند، رفتارها، احساسات و روابط بین فردی خودانگیخته شان را محدود می کنند. آن ها معمولاً این کار را برای جلوگیری از مورد انتقاد واقع شدن یا از دست دادن کنترل روی تکانه هایشان انجام می دهند. شایع ترین حوزه های بازداری عبارتند از:
1) بازداری خشم، 2) بازداری تکانه های مثبت(مثل شوخی، محبت، برانگیختگی مثبت و بازیگوشی) 3) مشکل در بیان آسیب پذیری و 4) تاکید بر عقلانیت و نادیده گرفتن هیجان ها، این بیماران اغلب افرادی کسالت آور، مقید، منزوی یا سرد و بی عاطفه به نظر می رسند.

بیمارانی که طرح واره معیارهای سرسختانه / عیب جویی افراطی69 دارند معتقدند باید تلاش کنند تا به معیارهای بلند پروازانه خود دست یابند و این کار را به خاطر اجتناب از عدم تایید یا خجالت زدگی انجام می دهند. این طرح واره معمولاً منجر به احساس فشار مداوم و عیب جویی افراطی از خود و دیگران می شود. این وضعیت در صورتی به عنوان یک طرح واره ناسازگار اولیه در نظر گرفته می شود که منجر به اختلال و سلامت، احساس ارزشمندی، روابط بین فردی یا لذت بردن از زندگی می شود. شکل های بروز این طرح واره عبارتند از:
بی نقص گرایی(مانند: نیاز به انجام دقیق کارها، توجه غیر عادی به جزئیات یا کم برآورده کردن کارایی) 2) قواعد و بایدهای نعطاف ناپذیر در بسیاری از حوزه ها از جمله معیارهای اخلاقی، فرهنگی و مذهبی غیر واقع گرایانه 3) اشتغال ذهنی با زمان و بازده کار.
– بیمارانی که طرح واره تنبیه دارند، بر این باورند که افراد باید بخاطر اشتباهات خود سخت تنبیهشوند.
در چنین طرح واره ای، تمایل تنبیهی شدیدی وجود دارد، نسبت به کسانی که طبق معیارشانعمل
نمی کنند(حتی خود فرد). این بیماران معمولاً نمی توانند از اشتباهات دیگران چشم پوشی کنند
و آن ها را ببخشند زیرا نمی توانند موقعیت های مشکل زا، نقص ها و کمبودهای انسان را مد نظر قرار دهند و از پذیرش این موارد طفره می روند(یانگ،کلوسکو و ویشار؛ ترجمه حمیدپورو اندوز،1389).
بیولوژی طرح واره های ناسازگار اولیه:
پژوهش ها به این نکته اشاره دارند که تنها یک سیستم هیجانی در مغز وجود ندارد، بلکه چندین سیستم با هیجان های مختلفی وجود دارد که درگیر مکانیسم های حیاطی هستند، پاسخ به خطر، جستجوی غذا و رابطه جنسی، به نظر می رسد که هر یک از آن ها توسط شبکه مغزی منحصر به فردی واسطه مندی می شوند. مطالعات انجام شده بر روی بیولوژی مغز به نواحی خاصی اشاره می کند که توسط طرح واره های مبتنی برحوادث آسیب زای دوران کودکی مانند رهاشدگی یا بدرفتاری، برانگیخته می شوند. لودو70(1966) در جمع بندی خود از پژوهش های انجام شده درباره بیولوژی حوادث آسیب زا می نویسد:
در حین بروز یک حادثه آسیب زا، خاطرات هوشیار توسط سیستمی ذخیره می شوند که با هیپوکامپ و نواحی قشر مغز مرتبط است و خاطرات ناهوشیار، توسط ساز و کارهای شرطی شدن ترس شکل می گیرند. که این سازو کارها از طریق سیستم آمیگدال عمل می کنند. این دو سیستم به طور موازی فعال می شوند و درباره تجربه آسیب زا، اطلاعات متفاوتی ذخیره می کنند. هریک از این دو سیستم می توانند به محض روبرو شدن به محرک هایی که در طول حادثه آسیب زا وجود داشته است، خاطرات خود را بازیابی کنند. نتایج سیستم بازیابی آمیگدال، به صورت آمادگی پاسخ های بدنی در مقابل خطر ظاهر می شوند و سیستم هیپوکامپ نیز خاطرات را به صورت هشیارانه به یاد می آورد. طبق نظر لودو، بین ساز و کارهای مغزی سهیم در ثبت، ذخیره و بازیابی خاطرات هیجانی یک حادثه آسیب زا و ساز و کارهای مرتبط با پردازش شناختواره ها و خاطرات هشیار همان حادثه، تفاوت وجود دارد. آمیگدال، خاطرات هیجانی را دخیره می کند، در حالیکه هیپوکامپ و قشر عالی مغز، خاطرات شناختی را نگهداری می کند. لدو معقتد است سیستم آمیگدال، ویژگی هایی دارد که آنرا از سیستم هیپوکامپ و قشر عالی مغز متمایز می کند. این ویژگی ها به شرح ذیل می باشد.
سیستم آمیگدال، ناهشیار است. واکنش های هیجانی می توانند بدون ثبت هشیارانه محرک اتفاق بیفتند. در این رابطه زاینس71 (1984)سال ها مدعی بود، هیجان ها می توانند بدون شناختواره ها به وجود بیایند.
ویژگی دوم سیستم آمیگدال در سریع تر عمل نمودنش می باشد. در این حالت علایم خطر از طریق تالاموس، هم به آمیگدال می روند و هم به قشر مغز این علایم با سرعت بیشتری به آمیگدال می رسند. زمانی که آمیگدال پاسخ دهی به علامت خطر را آغاز می کند، قشر مغز هنوز مشغول شناسایی خطر است. زاینس(1984) معتقد بود که هیجان ها می توانند قبل از شناختواره ها به وجود بیایند.
ویژگی سوم آمیگدال، خودکار بودنش72 است. زمان ارزیابی خطر توسط این سیستم، هیجان ها و پاسخ های بدنی به صورت خودکار ارتباط زیادی ندارد. ویژگی متمایز پردازش شناختی، انعطاف پذیری در پاسخ دهی است. زمانی که شناخت داریم، حق انتخاب نیز داریم.
ویژگی چهارم بر دوام و ماندگاری خاطرات هیجانی در سیستم آمیگدال اشاره می کند. لودو می گوید: خاطرات ناهشیار مربوط به ترس که از طریق آمیگدال ثبت می شوند، دائماً در مغز شعله ور می گردند. آن ها احتمالاً در تمام طول زندگی با ما هستند. این خاطرات نسبت به خاموشی مقاوم اند. حتی خاطراتی که به نظر می رسد خاموش شده اند، اغلب تحت شرایط فشارزا به طور خودانگیخته دوباره سرو کله آن ها پیدا می شود. خاموشی تنها با کنترل قشر مغز بر پاسخ های آمیگدال امکان پذیراست، نه از بین بودن خاطرات آمیگدال. به همین دلیل معتقدیم که احتمالاً طرحواره ها نمی توانند به طور کامل بهبود یابند.
پنجمین ویژگی سیستم آمیگدال این است که این سیستم از تفاوت ها شناخت دقیقی ندارند. سیستم آمیگدال به محض روبرو شدن با محرک های آسیب زا، در برانگیختن پاسخ های شرطی شده ترس دچار سوءگیری می شود. زمانی که یک خاطره هیجانی در آمیگدال ذخیره می شود، کوچکترین مواجه با محرک هایی که در طی حادثه آسیب زا وجود داشته اند، باعث بروز واکنش ترس می شود.
آخرین ویژگی سیستم آمیگدال این است که این سیستم از نظر تکاملی، مقدم بر قشر مغز است. وقتی که فرد با یک واقعه تهدیدکننده روبرو می شود، آمیگدال، پاسخ ترس را برمی نگیزد. این پاسخ در طول سالیان متمادی دست خوش تغییرات بسیاری شده است، ولی با پاسخ حیوانات وحتی سایر موجودات رده های پایین تر نردبان تکاملی، مشترک است. هیپوکامپ، بخشی از قسمت های قدیمی تر مغز از نظر تکاملی به شمار می رود که به قشر عالی مغز متصل است. قشر عالی مغز دربرگیرنده بخش هایی است که در طول تکامل انسان، رشد یافته است(یانگ،کلوسکو و ویشار؛ ترجمه حمیدپورو اندوز،1389).
2-7- عملکردهای طرح واره73:
دو عملکرد اصلی طرح واره ها عبارتند از تداوم طرح واره74 و بهبود طرح واره75. هر فکر، احساس، رفتار و تجربه مرتبط با طرح واره را می توان تداوم بخش طرح واره ـ طرح واره را تثبیت و تقویت می کند ـ یا بهبود دهنده طرح واره ـ باعث ضعیف شدن آن می شود ـ در نظر گرفت.
2-8- تدوام طرح واره:
تدوام طرح واره به هر چیزی اشاره دارد که بیمار انجام می دهد (درونی یا رفتاری) تا وضعیت فعلی طرح واره را حفظ کند. تدوام طرح واره، تمام افکار، احساس ها ورفتارهایی را در برمی گیرد که به جای بهبود طرح واره، در نهایت باعث تقویت آن می شود به عبارتی تمام پیش گویی های خود – کامبخش فرد76.
طرح واره ها توسط سه سازکاراولیه تدوام می یابند: تحریف های شناختی77، الگوهای زندگی خود ـ آسیب رسان 78و سبک های مقابله ای. فرد از طریق فرآیند تحریف های شناختی، موقعیت ها را به گونه ای سوء تعبیر می کند که باعث تقویت طرح واره می شود. فرد از طریق تحریف، بر اطلاعات همخوان با طرحواره انگشت می گذارد و اطلاعاتی را که با طرح واره منافات دارند، نادیده می گیرد یا کم ارزش می شمرد. از نظر عاطفی، فرد ممکن است هیجان های مرتبط با یک طرح واره را بلوکه کند. وقتی که عاطفه بلوکه می شود، طرح واره به سطح آگاهی نمی رسد، لذا نمی توان در جهت تغییر یا بهبود آن، گام های موثری برداشت. از نظر رفتاری، فرد، درگیر الگوهای خود – آسیب رسان، انتخاب ناهشیارانه و ماندن در موقعیت ها و روابطی می شود که باعث برانگیختی و تدوام طرح واره می شوند و در عین حال از برقراری که روابطی منجر به بهبود طرحواره می شوند، اجتناب می کند.از لحاظ بین فردی، بیماران به گونه ای با افراد ارتباط برقرار می کنند که پاسخ های منفی آن ها را برمی انگیزند، لذا این کار منجر به تقویت طرح واره خودشان می شود.
2-9- بهبود طرح واره:
هدف نهایی طرح واره درمانی، بهبود طرحواره است. از آن جائی که طرح واره، مجموعه ای از خاطرات، هیجان ها، احساس های بدنی و شناختواره هاست، بهبود طرح واره به کاهش تمام این موارد مربوط می شود:
شدت خاطرات مرتبط با طرح واره، فعال شدن هیجانی طرح واره، نیرومندی احساس های بدنی و ناسازگاری شناختواره، بهبود طرح واره همچنین یک سری تغییرات رفتاری به دنبال خواهد داشت به طوری که بیماران یاد می گیرند سبک های مقابله سازگار را جانشین سبک های مقابله ناسازگار کنند. بنابراین، فرآیند درمان در برگیرنده مداخلات شناختی، عاطفی و رفتاری است. همان طور که طرح واره بهبود می یابد، شدت و تعداد دفعات فعال شدن آن به طور قابل توجهی کاهش پیدا می کند. با این حال اگر طرح واره فعال شود، بیمار درماندگی کمتری تجربه می کند وخیلی سریع به حالت عادی باز می گردد.
بهبود طرح واره، نیازمند داشتن اراده ای قوی برای جنگیدن با طرحواره است. مسلماً این کار احتیاج به انضباط دقیق و تمرین فراوان دارد. طرح واره ها به سختی تغییر می کنند، چون عمیقاً با باورهای فرد راجع به خودش و محیط پیرامونش گره خورده اند. طرح واره ها، اغلب تمام چیزهایی هستند که بیمار می داند و علیرغم آنکه ممکن است مخرب باشند، اما برای بیمار، احساس ایمنی و پیش بینی پذیری به ارمغان می آورند. بیماران در برابر از دست دادن طرح واره ها، مقاومت می کنند، زیرا طرح واره ها هسته اصلی هویت آن ها را تشکیل می دهند. درمانگر و بیمار با هدف شکستن طرح واره، با یکدیگر متحد می شوند. این هدف معمولاً یک ایده ال تحقق ناپذیر است، چرا که اکثر طرح واره ها به طور کامل بهبود نمی یابند و نمی توانیم خاطرات همراه با آن ها را به طور کامل ریشه کن کنیم. طرح واره ها هرگز از بین نمی روند، در عوض وقتی که بهبود پیدا کنند، از میزان فعال شدن و شدت عاطفه همراه آن ها کاسته می شود. همچنین مدت زمان فعال سازی آن ها در ذهن نیز زیاد به طول نمی انجامد. پس از بهبود طرح واره ها، بیماران به محرک های برانگیزاننده طرح واره ها به شیوه ای سالم پاسخ می دهند، دوستان مطلوبتری انتخاب می کنندو نگرش آن ها نسبت به خودشان مثبت تر می شود.
2-10- سبک های مقابله ای ناسازگار:
بیماران در اوایل زندگی به منظور انطباق با طرح واره ها، پاسخ ها و سبک های مقابله ای ناسازگاری را به وجود می آورند تا مجبور نشوند هیجان های شدید و استیصال کننده را تجربه کنند. این کار معمولاً منجر به تدوام طرح واره ها می شود. تا از طرح واره اجتناب کند، ولی در عمل باعث بهبود طرح واره نمی شوند.
از این رو تمام سبک های مقابله ای در نقش فرآیند تداوم طرح واره، عمل می کنند. تمام موجودات زنده در مقابل تهدید، سه واکنش اساسی نشان می دهند: جنگ79، گریز80 و میخکوب شدن81.
این سه واکنش با سه سبک مقابله ای جبران افراطی82، اجتناب83 و تسلیم همخوانی84 دارند.
2-11- جبران افراطی طرح واره:
وقتی بیماران، سبک مقابله ای جبران افراطی را بکار می برند، از طریق فکر، احساس، رفتار و روابط بین فردی به گونه ای با طرح واره می جنگند که انگار طرحواره متضادی دارند. آن ها سعی می کنند تا حد ممکن با دوران کودکی خود یعنی زمان شکل گیری طرح واره ها، متفاوت باشند. اگر در دوران کودکی، احساس بی ارزشی می کرده اند، بعداً در بزرگسالی، تلاش می کنند افرادی کامل و بی عیب و نقص جلوه کنند. جبران افراطی را می توان به عنوان تلاش نسبتاً سالمی جهت حمله متقابل علیه طرح واره در نظر گرفت که متاسفانه به هدف خود دست نمی یابد و به جای بهبود طرح واره، منجر به تداوم آن می شود. اکثر افرادی که از جبران افراطی استفاده می کنند، افرادی سالم به نظر می رسند. در واقع بسیاری از افراد مورد تحسین جامعه ـ مانند ستارگان سینما، رهبران سیاسی، رانت خواران ـ طرح واره های خود را به صورت افراطی جبران می کنند. جنگیدن علیه یک طرح واره تا زمانی سالم محسوب می شود که رفتار با موقعیت تناسب داشته باشد، به احساسات دیگران خدشه ای وارد نکند و پیامد منطقی داشته باشد. اما جبران افراطی معمولاً در چرخه حمله متقابل گرفتار می آید. رفتارهای چنین افرادی معمولاً اغراق آمیز و بی ثمرند.
جبران افراطی به عنوان جایگزینی برای درد ناشی از طرح واره به وجود می آید. بدین ترتیب بیمار، راه گریزی از احساس درماندگی و آسیب پذیری روزافزون خود پیدا می کند. مثلاً، خودشیفتگی به عنوان جبران افراطی، به بیمار کمک می کند تا با احساس محرومیت هیجانی و نقص خود مقابله کند. این بیماران با تحقیر کردن دیگران می توانند احساس برتری کنند.
2-12- اجتناب طرح واره:
وقتی بیماران، سبک مقابله ای اجتناب را به کار می برند، سعی می کنند زندگی خود را طوری تنظیم کنند که طرحواره هیچ وقت فعال نشود. آن ها می کوشند با آگاهی زندگی کنند، انگار که اصلاً طرح واره وجود ندارد. از فکر کردن راجع به طرح واره اجتناب می کنند و افکار و تصاویر طرح واره برانگیزان را بلوکه می نمایند ودر صورت بروز چنین افکار یا تصاویر ذهنی، سعی می کنند حواس خود را پرت کنند یا آن ها را از ذهن خود بیرون کنند. نمی خواهند طرح واره را احساس کنند و هنگامی که احساس ها به سطح آگاهی می رسند خیلی سریع و به هر نحوی که شده آن ها را از ذهن خود پاک می کنند. اکثر این بیماران ار تمام حوزه های زندگی که نسبت به آن ها احساس آسیب پذیری می کنند، رو برمی گرداند و از شرکت فعال درفرآیند درمان اجتناب می کنند.
2-13- تسلیم طرح واره:
وقتی بیماران، تسلیم طرح واره می شوند، به درست بودن آن گردن می نهند و هیچ وقت سعی نمی کنند با طرح واره بجنگند یا از آن اجتناب کنند، بلکه می پذیرند که طرح واره درست است. آن ها درد هیجانی طرح واره را مستقیماً احساس می کنند؛ ولی به گونه ای عمل می کنند که صحت طرح واره را تایید نمایند. آن ها بدون آگاهی از آنچه انجام می دهند، الگوهای طرح واره ـ خاست85 را تکرار می کنند، به طوری که در بزرگسالی، تجارب دوران کودکی را دوباره زنده می کنند. وقتی با برانگیزننده های طرح واره رو به رو می شوند، پاسخ های هیجانی نامناسب نشان می دهند و هیجان های خود را به طور کامل و آگاهانه تجربه می کنند. آن ها از نظر رفتاری، افرادی را به عنوان شریک زندگی خود انتخاب می کنند که به احتمال زیاد با آن ها، مانند"والدین خشمگین86 " برخورد می کنند(یانگ،کلوسکو و ویشار؛ ترجمه حمیدپورو اندوز،1389).
2-14- سیمای بالینی طرحواره های فعال مربوط به افسردگی و اضطراب:
حوزه طرد و بریدگی
رهاشدگی:
چنین بیمارانی همیشه انتظار دارند نزدیکترین افراد خود را از دست بدهند و معتقدند بالاخره افراد نزدیکشان، بیمار می شوند، می میرند، به خاطر یک نفر دیگر آن ها را ترک می کنند، به گونه ای غیر قابل پیش بینی عمل می کنند یا این که ناگهان غیبشان می زند. بنابراین آن ها همیشه در حالت ترس و نگرانی زندگی می کنند و مدام گوش به زنگی علامتی هستند حاکی از اینکه دیگران آن ها را ترک می کنند. هیجان های معمول این بیماران در قبال فقدان، اضطراب، ناراحتی و افسردگی مزمن است؛ چه این فقدان واقعی باشد چه خیالی. بیمارانی که طرحواره رهاشدگی دارند به منظور جلوگیری از درد ناشی از فقدان غیرقابل اجتناب، از برقراری روابط صمیمانه خودداری می کنند.

محرومیت هیجانی:
بیمارانی که این طرح واره را دارند، اغلب به خاطر احساس تنهایی، غمگینی و افسردگی برای درمان مراجعه می کنند و معمولاً نمی دانند که چرا چنین حالتی دارند و در طی روند درمان مشخص می شود که این علائم به طرحواره محرومیت هیجانی ارتباط دارند. آن ها احساس می کنند که از نظر هیجانی با محرومیت مواجه شده اند و به قدر کافی محبت، صمیمیت و توّجه دریافت نکرده اند. احساس پوچی و بی معنایی و محرومیت از محبت می کنند.
انزوای اجتماعی/ بیگانگی:
بیمارانی که این طرح واره را دارند، معتقدند با بقیه خیلی فرق دارند. آنها به هیچ گروهی، احساس تعلق خاطر نمی کنند. بیشتر احساس می کنند منزوی شده اند. رفتارهای معمول این افراد عبارتند از در حاشیه ماندن یا اجتناب از وارد شدن به گروهها. بیمارانی که اضطراب اجتماعی قابل توجهی دارند.
حوزه عملکرد و خودگردانی
وابستگی/ بی کفایتی:
این بیماران خودشان را افرادی درمانده و کودک وار نشان می دهند. آن ها احساس می کنند توانایی مراقبت از خودشان را ندارند، در زندگی بسیار درمانده اند و خود را در مقابله با مشکلات، بی کفایت می بینند. افرادی که طرح واره وابستگی/ بی کفایتی دارند، اغلب از رانندگی به تنهایی می ترسند و از این کار اجتناب می کنند؛ زیرا معتقدند ممکن است در حین رانندگی گم شوند، ماشین آنها خراب شود و نتوانند آن را درست کنند. مشکلات چنین بیمارانی معمولاً در قالب علائم محور I مثل اضطراب، اجتناب هراس گونه یا مشکلات جسمی ناشی از استرس بروز می یابند.
آسیب پذیری نسبت به ضرر یا بیماری:
چنین بیمارانی معتقدند که در زندگی آنها، هر لحظه، فاجعه ای به وقوع می پیوندد. آن ها اعتقاد راسخ دارند که همیشه برایشان وقایع وحشتناک و غیرقابل کنترل رخ می دهد. آن ها معتقدند که ناگهان به یک بیماری جسمی مبتلا می شوند، بلایای طبیعی برایشان اتفاق می افتد، قربانی یک جنایت می شوند، تصادف وحشتناکی می کنند. آنها معتقدند که حوادث ناگواری برایشان رخ می دهد که قادر به جلوگیری آنها نیستند. هیجان مسلط این بیماران اضطراب است، از پایین ترین سطح ترس تا یک حمله سرآسیمگی تمام عیار.

شکست:
بیمارانی که طرحواره شکست دارند معتقدند نسبت به همسالان خود در حوزه های پیشرفت، مانند شغل، مسائل مالی، منزلت اجتماعی، تحصیل یا ورزش، شکست خورده اند. آن ها احساس می کنند در مقایسه با دیگران واقعاً بی کفایتند. به گونه ای که خودشان را انسان هایی دیوانه، نالایق، بی استعداد، نادان یا ناموفق می نگرند. هیجان مسلط این بیماران افسردگی واضطراب است.
اطاعت: بیمار معتقد است اگر کارهایی را که دیگران از او می خواهند، انجام ندهد، بدون شک او را تنها می گذارند. هیجان های معمول این بیماران اضطراب، ناراحتی و افسردگی مزمن است(یانگ،کلوسکو و ویشار؛ ترجمه حمیدپورو اندوز،1389).
پیشینه پژوهش
پژوهش های داخلی
خسروی (1376) نیز در ایران در پژوهشی به بررسی طرحواره منفی در شکل گیری و تداوم افسردگی در دوران کودکی و نوجوانی پرداخته است . این پژوهش که بر روی پسران 9 تا 16 ساله تهرانی با استفاده از کلمات خود ارجاعی و معنایی مثبت و منفی انجام شده، نشان می دهد که تمامی شرکت کنندگان در تحقیق بجز نوجوانان افسرده، بیشتر لغات خود ارجاعی مثبت را در مقایسه با لغات خود ارجاعی منفی به خاطر آوردند.
جمال محمدی (1382) در پژوهشی تحت عنوان" بررسی تاثیر شناخت درمانی گروهی متمرکز بر طرحواره بر ارتقاء بهداشت روانی دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد" به این نتیجه رسید که روش درمانی مذکور بر کاهش نشانه های مرضی، حساسیت بین فردی، افسردگی، اضطراب، پرخاشگری، پارانوئید، ترس مرضی و روان پریشی موثر می باشد.
موتابی(1384)، در پژوهشی تحت عنوان طرحواره های مربوط به عود در بیماران افسرده اساسی: مقایسه بیماران افسرده اساسی دارای سابقه عود، بار اول و افراد غیر افسرده پرداخت، که بنابر یافته های این پژوهش، نقش طرحواره های اختصاصی مرتبط با معنی و پیامدهای افسردگی را در عود نشان داده و ادعا می کند که این طرحواره ها در اثر تجربه دوره های متعدد افسردگی ایجاد شده و تقویت می شوند. نتایج این پژوهش همچنین با مطرح کردن طرحواره های مربوط به افسردگی کارایی مدل شناختی بک برای افسردگی را در تبیین ایجاد دوره های عود پیشنهاد می کند. همچنین یافته ها نقش موثر محرک خنثی در پرت کردن حواس و کاهش غمگینی را نیز نشان می دهند.
براساس تحقیقی که در سال 1385 توسط زهرا اندوز و حسن حمید پور به منظور بررسی "رابطه بین طرحواره های ناسازگار اولیه، سبک های دلبستگی و رضایت زناشویی در زوجین" انجام گرفت، پس از مطالعه بالینی ساخت یافته به منظور رد اختلال بالینی در محورI و اختلال شخصیت در محور II در گروه نمونه، زوجین پرسشنامه های طرحواره، سبک دلبستگی و رضایت زناشویی را تکمیل کردند و نتایج نشان داد که هر چه طرحواره ها ناسازگارتر باشند، رضایت زناشویی کاهش می یابد و سبک دلبستگی ایمن با طرحواره های ناسازگار ارتباط معنی داری دارد.
احمدیان گرجی(1385) در پژوهشی به مقایسه طرحواره های ناسازگار اولیه در بیماران افسرده اقدام کننده به خودکشی با بیماران افسرده غیر اقدام کننده به خودکشی و جمعیت غیر بالینی پرداختند، که در یک طرح پژوهشی مقایسه ای _ مقطعی، نمونه ای 63 نفری متشکل از 16 بیمار افسرده اقدام کننده به خودکشی،22 بیمار افسرده غیر اقدام کننده به خودکشی و هم چنین 25 نفر از جمعیت غیر بالینی انتخاب شده بودند. که یافته های این پژوهش نشان دهنده تفاوت معنادار نمره طرحواره ها در سه گروه شرکت کننده در این پژوهش بود. به این ترتیب که دو گروه بالینی در تمامی طرحواره های ناسازگار اولیه با گروه غیر بالینی تفاوت داشتند، ولی دو گروه بالینی فقط در سه طرحواره محرومیت هیجانی، وابستگی و بی کفایتی، و آسیب پذیری در مقابل صدمه و بیماری با یکدیگر تفاوت معنادار داشتند. نتایج پژوهش فوق با یافته های پژوهش های مشابه همسو و حاکی از تفاوت ساختار شناختی در بیماران افسرده اقدام کننده به خودکشی با بیماران افسرده غیر اقدام کننده به خودکشی و جمعیت غیر بالینی است. یافته ها هم چنین تائید کننده نظریه شناختی و نشان دهنده اهمیت انجام ملاحظات درمانی بر سه طرحواره محرومیت هیجانی، وابستگی وبی کفایتی، و آسیب پذیری بیماران افسرده اقدام کننده به خودکشی در مقابل صدمه و بیماری است.
در تحقیقی که به منظور"مقایسه طرحواره های ناسازگار اولیه در بیماران افسرده اقدام به خودکشی با بیماران افسرده غیر اقدام کننده به خودکشی و جمعیت غیر بالینی" توسط معصومه احمدیان(1387) انجام گرفته نتایج زیر بدست آمده است:
الف) دو گروه بالینی، در تمامی طرحواره های ناسازگار اولیه با گروه غیر بالینی تفاوت داشتند. ب) دو گروه بالینی فقط در سه طرحواره محرومیت هیجانی، وابستگی/ بی کفایتی و آسیب پذیری به ضرر و بیماری با یکدیگر تفاوت معناداری داشتند و این تفاوت ها مستقل از شدت افسردگی بیماران بود. نتایج این تحقیق تایید کننده نظریه شناختی و نشان دهنده اهمیت انجام مداخلات درمانی بر سه طرحواره محرومیت هیجانی، وابستگی/ بیکفایتی و آسیب پذیری بیماران افسرده اقدامکننده به خودکشی در مقابل صدمه و بیماری است.
الهه حقیقت منش در سال 1387 در تحقیق تحت عنوان "طرحواره های ناسازگار اولیه و ابعاد طرحواره تجاوزگران جنسی" که بر روی 34 نفر از تجاوز گران جنسی زندان مرکزی مشهد با گروه عادی انجام شد، نشان داد که میانگین نمرات طرحواره های ناسازگار اولیه و ابعاد طرحواره گروه تجاوزگران جنسی به طور معنی داری از میانگین نمرات افراد عادی در این مولفه ها بیشتر بود. پررنگ تر بودن طرحواره های ناسازگار اولیه به ویژه در دو حوزه بریدگی/ طرد و خودگرانی/عملکرد مختل می تواند در گرایش افراد به سوی ارتکاب رفتارهای تجاوزگرانه جنسی نقش داشته باشد. همچنین این پژوهش نشان می دهد که تجاوزگران جنسی در مقایسه با افراد بهنجار دارای طرحواره های ناسازگار اولیه و ابعاد طرحواره پر رنگ تری هستند. پر رنگ ترین طرحواره ها، طرحواره های آسیب پذیری نسبت به ضرر و بیماری، اطاعت، نقص/شرم، وابستگی/ بی کفایتی و استحقاق/ بزرگ منشی بودند. بطور کلی این بررسی نشان داد که طرحواره های ناسازگار اولیه را می توان یکی از عوامل مهم زمینه ساز ارتکاب جرایم جنسی به شمار آورد. این ساختارهای شناختی بنیادین ضمن آن که در ایجاد نارسایی های گوناگون مربوط به صمیمیت، همدلی با قربانی و تئوری ذهن موثر هستند، می توانند در شکل دهی یک حمله جنسی چشم گیری داشته باشند.
در تحقیقی با عنوان "بررسی رابطه بین طرحواره های ناسازگار اولیه و میزان صمیمیت زوجین پرسنل فولاد مبارکه اصفهان" که توسط عابدی و همکاران در سال 1387 انجام گرفته نتایج زیر بدست آمده است:
الف) بین طرحواره های ناسازگار اولیه و صمیمیت رابطه وجود دارد.
ب)ابعاد صمیمیت بین زنان و مردان رابطه منفی و معناداری وجود دارد یعنی هر چه طرحواره ها ناسازگارتر می شوند صمیمیت کاهش می یابد. همچنین یافته ها حکایت از آن دارد که حوزه محدودیت های مختل مهم ترین پیش بینی کننده صمیمیت زناشویی می باشند و به غیر از بعد صمیمت جنسی برای سایر ابعاد صمیمیت زناشویی پیش بینی کننده معتبری است. طرحواره های مربوط به محدودیت های مختل که شامل استحقاق/ بزرگ منشی و خویشتن داری/ خود انظباطی ناکافی می باشند بیشترین نقش را در عدم صمیمیت زناشویی ایفا می کنند.
مهرانگیز محمدنژاد(1389) در تحقیقی نیمه تجربی با عنوان "اثر بخشی رویکرد طرحواره درمانی بر تعدیل طرحواره های ناسازگار اولیه در زنان افسرده شهر مرو دشت" انجام شد. در این تحقیق که 20 نفر از زنان افسرده که به روش تصادفی انتخاب شده بودند و در دو گروه آزمایشی و کنترل قرار گرفتند. در این تحقیق به منظور گردآوری داده ها از پرسش نامه افسردگی بک و طرحواره یانگ(فرم کوتاه) استفاده گردید. تحلیل نتایج با استفاده از آزمون T نشان داد که اجرای طرحواره درمانی به شیوه گروهی در کاهش افسردگی
زنان به طور معناداری موثر بوده است. همچنین تاثیر رویکرد طرحواره محور به شیوه گروهی بر کاهش طرحواره های ناسازگار اولیه در تمام موارد مورد تایید قرار گرفت. به عبارت دیگر طرحواره درمانی به شیوه گروهی در کاهش طرحواره های ناسازگار حوزه بریدگی و طرد، دیگر جهت مندی، گوش به زنگی بیش از حد، به طور معناداری موثر بود.
در پژوهشی با هدف "بررسی اثر بخشی گروه درمانی شناختی متمرکز بر طرحواره در کاهش علایم افسردگی دانشجویان" که توسط مریم سلمانی لطف آبادی(1389) انجام شده، 26 نفر از دانشجویان دانشگاه محقق اردبیلی که از افسردگی رنج می برند به طور تصادفی در دو گروه آزمایشی و کنترل جایگزین شدند. نتایج حاصل از تحلیل آماری نشان داد که گروه درمانی شناختی متمرکز بر طرحواره در مقایسه با گروه کنترل، بطور معنی داری باعث کاهش نمره کلی در پرسشنامه طرحواره های یانگ شده است. در مورد هریک از طرحواره ها بطور جداگانه نتایج حاصل از تحلیل کوواریانس چند متغیره نشان داد که جز در طرحواره انزوای اجتماعی/ بیگانگی و طرحواره گرفتاری/ خود تحول نیافته، درمان بر کاهش نمرات سایر طرحواره که بطور معنی داری موثر بوده است. همچنین نتایج حاصل از آزمون آماری T نیز تفاوت معنی داری را در کاهش نمرات افسردگی در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل پس از درمان نشان داد.
نتایج حاصل از تحلیل رگرسیون چند متغیره نیز نشان داد که طرحواره های محرومیت هیجانی، معیارهای سرسختانه و استحقاق نیز می تواند 65% واریانس افسردگی را با استفاده از آزمون بک تبیین کنند.
جهانگیری(1389)، در پژوهشی تحت عنوان بررسی ومقایسه طرحواره های ناسازگار اولیه در افراد افسرده اساسی و غیر افسرده شهر تبریز انجام دادند که یافته ها نشان داد افراد افسرده در مقایسه با افراد غیر افسرده سالم در حوزه های بریدگی و طرد، خودگردانی و عملکرد مختل، محدودیت های مختل، دیگر جهت مندی و گوش به زنگی بیش از حد و بازداری به طور معنی داری نمرات بیشتری کسب کردند. همچنین تحلیل واریانس چند متغیره ارتباط تمامی حوزه های ناسازگار اولیه را با افسردگی نشان داد. پژوهش حاضر نشان داد که حوزه های طرحواره های ناسازگار اولیه می توانند افسردگی را پیش بینی کنند. بر اساس نتایج این پژوهش: طرحواره های ناسازگار حوزه های بریدگی و طرد، خودگردانی و عملکرد مختل، محدودیت های مختل، دیگر جهت مندی و گوش به زنگی بیش از حد و بازداری نقش مهمی در شناخت و پیش بینی تفاوت های بین افراد افسرده و غیر افسرده بازی می کنند.
حسینی(1390)، تحقیقی با عنوان مقایسه طرح واره های ناسازگار اولیه بین بیماران افسرده و وسواس
انجام داد که در نهایت به این نتایج رسید:
بین تر کیب خطی طرح واره های دو گروه افسرده و دارای وسواس تفاوت معنادار وجود داشت.
طرح واره های آسیب پذیری در برابر ضرر و بیماری و خویشتن داری /خودانظباطی ناکافی در دو گروه تفاوت معنادار نداشت.
طرح واره های معیارهای سرسختانه و استحقاق به طور معناداری در گروه افسرده کمتر از گروه دارای وسواس بود. میانگین بقیه طرح واره ها به طور معناداری در گروه افسرده بیشتر از گروه دارای وسواس بود.
حوزه های طرح واره بریدگی و طرد، خودگردانی و عملکرد مختل و دیگر جهت مندی به طور معناداری در گروه افسرده بیشتر از گروه دارای وسواس بود.
دو حوزه محدودیت های مختل و گوش به زنگی بیش از حد و بازداری به طور معناداری درگروه دارای وسواس بیشتر از گروه افسرده بود.
طرح واره های شرطی به طور معناداری در گروه افسرده بیشتر از گروه دارای وسواس بود.
طرح واره های غیرشرطی در دو گروه تفاوت معنادار نداشت.

پژوهش های خارجی
کازیونا87(2004) در مطالعه ی رابطه ی بین طرح واره ها و اضطراب، علایم اضطرابی را به صورت معناداری پیش بینی کردند. اینان در کار خود به صورت نظری طرح واره های ناسازگار اولیه را به سه دسته تقسیم می کند. گروه اول: طرح واره هایی که در تعریف خود عامل اضطراب را دارند. گروه دوم: آنها که مرتبط با فقدان انسجام خود هستند وگروه سوم طرح واره هایی که با خلاها و بحران های ارتباطی مشخص می شوند.
دیلاتر88(2004)در مطالعه ی خود، طرح واره ی بخصوصی را مرتبط با عامل اضطراب نمی داند، بلکه به یک سطح بالاتر فعال شدگی طرح واره های ناسازگار در مقایسه با طرح واره ها در افراد سالم دست یافته است. اینان در بررسی طرح واره های مراجعان مضطرب در مقایسه با افراد سالم به این نتیجه رسیدند که در کل طرح واره های ناسازگار اولیه در افراد مضطرب فعالتر است.
رنیک و سیمونز89(2005) در بررسی آسیب پذیری نوجوانان به افسردگی به این یافته رسیدند که طرح واره های ناسازگار اولیه همراه با مهارتهای اجتماعی پایین عوامل مهمی در افزایش میزان آسیب پذیری نوجوانان به افسردگی است. اینان در بررسی طیفی از عوامل مرتبط با افسردگی مانند تجارب آسیب زای اولیه، الگوهای تعاملی والد ـ کودک، عوامل زیستی و رخدادهای زندگی به ایننتیجه دست یافتند که این عوامل با شکست در گسترش طرح واره های کارآمد و مهارتها اجتماعی با افسردگی مرتبط می شود.
نوردال90، هلت91، و هوگام92(2005) نیز در پژوهش خود به این نتیجه رسیدند که شدت طرحواره های ناسازگار اولیه در مبتلایان به اختلال شخصیت و افراد بدون تشخیص اختلالات شخصیت تفاوت معناداری وجود دارد. آنها همچنین کسب نمرات بیشتر در پرسشنامه طرحواره یانگ را با درجات بیشتر آسیب شناسی روانی مرتبط دانسته اند(نقل از نوعی و همکاران،1389).
استفان تیلر93(2005) در تحقیقی به بررسی تاثیر خاطرات اولیه کودکی بر طرحواره های ناسازگار و سلامت روانی پرداخته است. یافته ها در این مقاله با بررسی موضوعات نظری بک(1996)، اپسین(1978) و یانگ(1999) نشان می دهد که طرحواره های ناسازگار که به صورت شناخت های ناهشیار عمیق عمل
میکنند، از لحاظ درونی با سلامت روانی ارتباط دارند.هدف، کشف طرحواره های خاص ناسازگاری است خاص ناسازگاری است که ظاهراً به صورت ناآگاهانه عمل می کنند و نیز بررسی رابطه آنها با بد عملکردی روانی افراد. نتیجه بدست آمده نشان می دهد، طرحواره های ناسازگار با سلامت روانی در ارتباطند. بخصوص رابطه طرحواره های مرکزی که در حوزه طرد و بریدگی قرار دارند و به صورت ناهشیار عمل می کنند، بطور مهمی با حوزه وسیعی از مشکلات روانی در ارتباط است.
کالویت و همکاران94 (2005) در مطالعه ی خود بین علائم اختلالات عاطفی(افسردگی، اضطراب و خشم) و طرحوارهای ناسازگار اولیه به رابطه ی معناداری دست یافتند. در مطالعه ی اینان ۴۰۷ دانش آموز پرسشنامه هایی از جمله پرسشنامه ی افسردگی بک (BDI-II)، پرسشنامه اضطراب صفت ـ حالت (STAIT) و پرسشنامه ی بازنگری شده افکار خودکار(ATQ-R) را پر کردند. در بررسی نتایج این محققان علاوه بر تایید عوامل پرسشنامه طرحواره های ناسازگار اولیه به رابطه ی بالینی این طرح واره ها و نشانه های اختلال عاطفی و افسردگی و اضطراب تاکید کردند.
در پژوهشی که توسط استویا و واترز95(2005)، با هدف بررسی میزان تاثیر خلق در پاسخ به پرسشنامه طرحواره یانگ فرم کوتاه انجام شد، یک نمونه 50 نفری از افراد غیر بالینی در سه موقعیت مختلف به فرم کوتاه پرسشنامه طرح واره یانگ پاسخ دادند؛ در خلق خنثی، و در ادامه در موقعیت های القای خلق شاد و غمگین، نتایج 30 شرکت کننده که بطور کامل در سه بخش شرکت کردند نشان داد که نمرات محرومیت هیجانی و نقص، پس از القای خلق غمگین افزایش یافت و در مقابل نمرات استحقاق پس از القای خلق شاد افزایش یافت.
در یک بررسی طولی که توسط جاناتان ایوانز96، جان هرون97، گلین لویس98، و ریکاردو آرایا99 در سال (2005)با عنوان طرحواره خود منفی و شروع افسردگی در زنان انجام گرفته، مشخص شده که حفظ یک طرحواره خود منفی یک عامل خطر غیر وابسته برای شروع افسردگی در زنان به شمار می رود.
پینتوگویا و همکاران(2006) در پژوهش خود به منظور بررسی طرحواره های ناسازگار اولیه در بیماران مبتلا به هراس اجتماعی گزارش کردند که بین طرحواره های ناسازگار اولیه در سطوح بالاتر آسیب شناسی روانی ارتباط قوی وجود دارد. در پژوهش آنها، نمرات هر دو گروه بالینی(هراس اجتماعی و دیگر اختلالات اضطرابی) در همه طرحواره های پرسشنامه یانگ به طور معناداری بیشتر از گروه غیر بالینی
(جمعیت عمومی) بود.
دونیک100(2007)، در بررسی طرح واره های شناختی ناسازگار با عنوان حد واسط بین تمامیت خواهی101 ناراحتی و ناراحتی روان شناختی که بر دانشجویان (33=N) انجام داد به این نتیجه رسید که طرح واره های غیر انطباقی اولیه مانند ترس از طرد شدن ، نقص / شرم، وابستگی / بی کفایتی و خویشتن داری ناکافی، حد واسط بین افسردگی و تمامیت خواهی ایجاد شده در فرد از طرف جامعه هستند. ارتباط بین این تمامیت خواهی و اضطراب خطی نبود، طرح واره هایی مانند ترس از طرد شدن، ترس از شکست در پیشرفت، حد واسطی در ارتباط بین تمامیت خواهی تجویز شد، اجتماعی و اضطراب بودند. به علاوه، طرح واره آسیب پذیری نسبت به ضرر و بیماری به طور غیرمستقیم از طریق ترس از طرد شدن تاثیر گذار بود.
اویی و بارانوف102(2007)، در پژوهشی خود که "بررسی نتایج اندازه گیری و روان سنجی پرسشنامه طرح واره یانگ" بود بیان کردند که این پرسشنامه، طرح واره مشخصی برای افسردگی پیش بینی می کند، برای مثال، طرح واره های شرم / نقص، خویشتن داری ناکافی، شکست در پیشرفت و انزوای اجتماعی.
لی (2007) در تحقیقاتش بر روی نمونه ای از دانشجویان (233N=) به بررسی 2 مدل فرضی درطرح واره های شناختی که نقش واسطه ای بین کمال گرایی تجویز شده اجتماعی و افسردگی و اضطراب را بازی می کند، پرداخت. در مدل فرضی افسردگی، ترس از رها شدگی، نقص / شرم، وابستگی / بی کفایتی، خویشتن داری / خودانضباطی ناکافی به عنوان متغیرهای واسطه در نظر گرفته شد. مدل فرضی اولیه در این تحقیق تایید نشد. حتی با ارائه یک مدل تجدید نظر شده ای توسط محقق که در آن، طرح واره رهاشدگی از طریق اثر غیرمستقیم سایر طرح واره ها تحت تاثیر افسردگی قرار گرفته بود.
لاملی و هارکنس (2007) در برسی علائم افسردگی و اضطرابی و طرح واره های ناسازگار اولیه در نوجوانان به رابطه ی معناداری دست یافتند. اینان در بررسی خود علائم افسردگی را با دو طرح واره انزوای اجتماعی / بیگانگی و فداکاری به صورت معناداری پیش بینی کردند.
الیزابت پومری(2008)، به بررسی ادراک والدین، طرحواره های ناسازگار اولیه و علامت های افسرده ساز پرداخت. مدل های شناختی افسردگی پیشنهاد می کند که طرحواره های منفی در علامت های افسرده ساز نقش مهمی دارند. تجارب اولیه، بخصوص والدین و تاثیر طرحواره های شناختی را در جوانان پیشنهاد
می کنند و همچنین همبستگی این تجارب با افسردگی نشان داده شده است. این مطالعه ارتباط یکسانی را بین گزارشات گذشته والدین و طرحواره های های ناسازگار اولیه که بوسیله جفری یانگ(1999) توصیف شده است و علامت های افسرده ساز را در یک نمونه دانشجویان کشف کرده است. نتایجی که در این تحقیق به میان کشیده شده در ارتباط با یافته ها و تئوری قبلی طرحواره های ناسازگار اولیه بوده است.
در پژوهشی که دوترا و همکارانش103 (2008)، روی طرحواره های اولیه و خودکشی گرا در جمعیتی که دچار آسیب دیدگی مزمن بودند انجام دادند، اثبات گردیده است که پرسشنامه طرحواره یانگ بر طرحواره های ناسازگار جمعیت های بالینی تاکید دارد. این مطالعه از روش پرسشنامه طرحواره یانگ به منظور تحقیق در خصوص طرحواره های ناسازگار 137 بیمار دچار آسیب دیدگی مزمن که خواستار درمان روانپزشکی سرپایی بودند و به منظور ارزیابی این که آیا الگوهای معین می توانند با خطر خودکشی در این جمعیت مرتبط باشد، استفاده می نماید. شرکت کنندگان نسخه ای اصلاح شده از پرسشنامه طرحواره یانگ، مقیاس خطایاب پس ضربه ای، مقیاس تجربیات گسستگی و خودآزاری و پرسشنامه اصلاح شده رفتارهای خطر خیز را در پذیرش درمانی تکمیل کردند. همبستگی های معنادار میان بسیاری از مقیاس های پرسشنامه طرحواره یانگ و مقیاس تجربیات گسستگی یافت شد. متغیرهای خطر خودکشی به میزان زیادی با انزوای اجتماعی / از خودبیگانگی، نقص / شرم و شکست در مقیاس های پرسشنامه طرحواره یانگ مرتبط بودند که در عین حال پیشنهاد می نمودند که این الگوها ممکن است افراد را در معرض خطر بالای اندیشه پردازی خودکشی و تلاش برای خودکشی قرار دهد. این نتایج مفاهیم مهمی را برای ارزیابی و درمان بیماران آسیب دیده در معرض خطر، پیشنهاد می نماید.
طی تحقیقی با عنوان طرحواره های ناسازگار، باورهای غیر منطقی و رابطه آنها با مدل 5 عاملی شخصیت که توسط فلورین ساوا104(2009) انجام شده است. نشان داده شد که ثبات هیجانی(عاطفی) و ناخشنودی، رابطه ای منفی با طرحواره های ناسازگار و باورهای غیر منطقی دارند و این در حالی است که ثبات عاطفی تقریباً رابطه ای منفی با تمام طرحواره ها و باورهای غیر منطقی دارد. همچنین ناخشنودی نیز رابطه ای معکوس با طرحواره های موجود در آسیب شناسی روانی، از جمله بی اعتمادی، بدرفتاری، رهاشدگی، استحقاق و سلطه گری دارد. در این تحقیق به بررسی رابطه بین مدل 5 عامل شخصیت و برخی طرحواره های ناسازگار و باورهای غیر منطقی پرداخته شده که از طریق ساختار رفتار درمانی شناختی نشان داده شده است(نقل از جنز.سی.تیم105،2009).
جیسون والکر(2009) طی تحقیقی تحت عنوان "رابطه طرحواره های ناسازگار و افسردگی حاد و مزمن و رفتارهای کمک جو" به این نتیجه رسید که عوامل موثر در اجتناب از کمک جویی(در افرادی که در حال تجربه افسردگی هستند)، حضور طرحواره های ناسازگار اولیه است. محاسبه واریانس اضطراب نشان داد که طرحواره های ناسازگار اولیه قادر به پیش بینی 47% از واریانس در افسردگی مزمن است. نتایج حاصل از این تجزیه و تحلیل همچنین نشان داد که طرحواره های استحقاق/ بزرگ منشی، وابستگی/ بی کفایتی، کنترل هیجانی، واریانس قابل توجه و منحصر به فرد را با مدل یانگ دارند. طرحواره های ناسازگار اولیه تقریباً 30% از واریانس در افسردگی حاد محاسبه کرده، در حالی که نزدیک به 50% از واریانس در افسردگی مزمن را محاسبه می کند. طرحواره ممکن است نزدیک به دو برابر واریانس در افسردگی مزمن را نسبت به افسردگی حاد به دلیل طبیعت طرحواره ها محاسبه کند. افسردگی حاد یک شرایط کوتاه مدت است که ناپایدار می باشد و منجر به محاسبه واریانس پایین تری برای طرحواره های ناسازگار ولیه می شود. براساس نتایج این پژوهش طرحواره استحقاق/ بزرگ منشی رابطه منفی با افسردگی حاد و مزمن دارد. نتایج همچنین نشان داد که تغییرات قابل توجهی در شما طرحواره ها هنگام مقایسه کسانی که به دنبال کمک هستند و کسانی که نیستند وجود دارد. افراد با طرحواره های ناسازگار اولیه بیشتر، احتمالاً نسبت به کسانی که به دنبال کمک نیستند و یا کمک نمی خواهند، بیشتر درخواست کمک می کنند و یا کمک جو هستند، و این نشان دهنده سطح بیماری است که طرحواره های ناسازگار اولیه با آن درگیرند. هرچه طرحواره هایی که یک فرد دارد، بیشتر باشد احتمال اینکه فرد با مشکلات بیشتری در زندگی خود که وی را بیشتر نیازمند به کمک کند، تقویت می کند.
هالورسن وهمکاران106(2009) با مطالعه ی ۱۴۰ بیمار افسرده ی بالینی و افرادی که تا به حال افسرده نشده اند به تفاوت معناداری در رابطه با طرح واره های ناسازگار اولیه دست یافتند. در مدل رگرسیون این مطالعه طرح وارههای اطاعت / خودکنترلی ناکافی و محدودیتهای مختل، پیشبینی کننده معناداری برای علائم افسردگی بود.
در پژوهشی که توسط کز107(2009)، بر روی ارتباط بهزیستی روان شناختی با طرح واره های نابهنجاری زودرس و خود تفسیری انجام شد، نتایج حاصله نشان داد که داشتن ویژگی های قلمروهای طرح واره با سطوح پایین ابعاد خود محوری یکپارچگی میان فردی و خود محوری متمایز میان فردی مرتبط بودند. به علاوه همبستگی مثبتی میان داشتن ویژگی های قوی قلمروهای طرح واره و افسردگی شدید اثر منفی و اطمینان بخشی وجود داشت ولیکن این ارتباط در مورد اثر مثبت کم بود. از سوی دیگر سطح پایینی از خود تفسیری فرد گردی مربوطه با داشتن ویژگی های بالای قلمروهای طرح واره مرتبط بود. به علاوه در نتیجه این بررسی های یافت شد که خود تفسیری از فردگرایی مربوطه با اثر مثبت بالا مرتبط و با سطح پایین افسردگی اثر منفی و جستجوی اطمینان بخشی پیوسته بود.
هیل108، گرین109، آرنوار110، سیمور111 و مایر112(2010)، پژوهشی با عنوان خودشیفتگی و طرح واره های ناسازگاراولیه انجام دادند. هدف این مطالعه بررسی شباهت ها و تفاوت های طرح واره های شناختی انواع خودشیفتگی بود. این امر از طریق بررسی رابطه ی شکل های بهنجار و نابهنجار خودشیفتگی و طرح واره های ناسازگار اولیه انجام شد. نتایج، تشابهات مهمی در این روابط (به عنوان مثال، همه ی مقیاس های خودشیفتگی همبستگی مثبتی با طرحواره ی استحقاق داشت). همچنین تفاوت های مهمی(به عنوان مثال، خودشیفتگی آسیب پذیر فقط با طرحواره ی انقیاد همبستگی مثبتی داشت) را نشان داد.
ریجکوبر113 و بوو114(2010)، پژوهشی را با عنوان طرح واره های ناسازگار اولیه در کودکان، توسعه واعتباریابی پرسشنامه ی مربوط به طرح واره ی کودکان بر اساس مدل طرح واره ای یانگ در کودکان بین تا 8 تا 13 سال انجام دادند. بنابر یافته های پژوهش کودکان طرح واره هایی مشابه نوجوانان و بزرگسالان دارند هر چند بعضی از این طرح واره ها مخصوص کودکان هستند. نهایت این که روابط معناداری بین مقیاس های SCI و مقیاس های مربوط به آسیب شناسی روانی وجود داشت هر چند در مورد دو عامل روابط متضادی دیده شد که نشان می دهد که این طرح واره ها هنوز در سنین اولیه، ناسازگار نیستند.
سوربا115(2010) در پژوهشی دریافت که افسردگی اساسی با افزایش در آسیب پرهیزی و خود فراروی، اما با پاداش اجتماعی ، خود راهبردی و همکاری پایین همبستگی دارد. طبق انتظار، فعالیت پیش پیشانی نقشی قطعی برای ویژگی خود راهبردی دارد، در حالی که فعالیت گیجگاهی آهیانه ای بایستی به ویژه برای ویژگی همکاری ضروری باشد. تصور می شود که هماهنگی فعالیت در قسمت های همسان دو طرف مغز، ضرورت ویژه ای برای تجربه حالت های خلاق و خود فراموشگر مربوط به خود فراروی دارد، نتایج نشان داد که تنها بعد نوجویی است که در افراد افسرده ای اقدام کرده به خودکشی و افراد افسرده اقدام نکرده تفاوت دارد، و باقی ابعاد شباهت نزدیکی به هم دارند.

قنبری، نظیری و برزگر(2012)، نقش واسطه ای طرح واره های شناختی ناسازگار را در ارتباط بین کمال گرایی تجویز شده اجتماعی و افسردگی پیشنهاد کردند که در یک مدل آنالیز شده در نمونه غیر بالینی از 200 دانشجو مورد آزمایش قرار گرفت. شرکت کنندگان، مقیاس کمال گرایی چند بعدی هویت و فلت، مقیاس های اضطراب افسردگی و فرم کوتاه پرسشنامه طرح واره یانگ را تکمیل کردند. یافته ها نشان می دهد که، طرح واره شکست، اثر نسبتاً غیر مستقیمی بر طرح واره نقص/ شرم، خویشتن داری / خود انضباطی ناکافی دارد و نقش واسطه ای را در ارتباط بین کمال گرایی تجویز شده اجتماعی و افسردگی بازی می کند.
در پژوهش رنر و همکاران(2012) طرح واره های ناسازگار اولیه فرض شده است که ثابت هستند مانند صفت، باورهای پایدار اساسی اختلالات روان پزشکی عود کننده و مزمن هستند رابطه طرح واره های
ناسازگار اولیه را با شدت علائم افسردگی مطالعه شد و ثبات طرح واره ناسازگار اولیه بر روی یک دوره مبتنی بر شواهد درمان سرپایی طبیعی افسردگی مورد آزمایش قرار گرفت. نمونه این پژوهش شامل درمان (132N=) سرپایی افسردگی در درمان تخصصی اختلال خلقی در هلند بود. شرکت کنندگان مقیاس شدت علائم افسردگی و طرح واره ناسازگار قبل و 16 هفته پس از شروع درمان پاسخ دادند. طرح واره های ناسازگار خاص (شکست، محرومیت هیجانی،رهاشدگی / بی ثباتی) به طور قطع با علائم افسردگی مرتبط بود، علاوه بر این، حوزه طرح واره خودگردانی وعملکرد مختل قبل از درمان ارتباط مثبت با علائم افسردگی در طی 16هفته پیگیری، ارزیابی شد. با در نظر گرفتن اینکه حوزه طرح واره ی گوش به زنگی بیش از حد و بازداری به دنبال ارزیابی قبل از درمان ارتباط منفی با علائم افسردگی دارد، می تواند قبل از درمان شدت افسردگی را کنترل کند. در نهایت همه حوزه های طرح واره های ناسازگار اولیه ارتباط معنادار مناسبی در طی درمان برقرار می کنند. نتایج این پژوهش پیشنهاد کرده است که طرح واره های ناسازگار خاص با شدت علائم افسردگی در بیماران افسرده بالینی ارتباط دارند، از این جهت که حوزه های طرح واره های خاص نتیجه درمان را پیش بینی می کنند و طرح وارها در طول زمان حتی بعد از درمان بیماران سرپایی افسردگی، در مقابل تغییر مقاوم هستند.
منابع فارسی
1.احمدیان، م؛ اصغرنژاد، ع؛ فتی، ل و ملکوتی، ک(1385). مقایسه طرح واره های ناسازگارانه بیماران افسرده اقدام کننده به خودکشی با بیماران افسرده غیر اقدام کننده به خودکشی و جمعیت غیر بالینی، پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی، انستیتو روان پزشکی تهران، دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی ایران.
2.آزاد، حسین،(1378). آسیب شناسی روانی. چاپ دهم. تهران: انتشارات بعثت.
3.احمدیان، معصومه(1378). مقایسه طرحواره های ناسازگار اولیه در بیماران افسرده اقدام به خودکشی با بیماران افسرده اقدام کننده به خودکشی و جمعیت غیر بالینی. تازه های علوم شناختی، شماره4، 59-49.
4.اندوز، زهرا؛ حمید پور، حسن(1385). بررسی رابطه بین طرحواره های ناسازگار اولیه، سبک های دلبستگی و رضایت زناشویی در زوجین. دومین کنگره سراسری آسیب شناسی خانواده در ایران، تهران، دانشگاه شهید بهشتی.
5.بایلینگ، پیتر جی؛ مک کب، رندی ای؛ آنتونی، مارتین ام(2006).گروه درمانگری شناختی ـ رفتاری. ترجمه خدایاری فرد و عابدینی(1389). تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
6.جهانگیری، ا(1389). بررسی و مقایسه طرح واره های ناسازگار اولیه در افراد افسرده اساسی و غیر افسرده شهر تبریز. پایان نامه کارشناسی ارشد در رشته مشاوره.
7.حسینی، ف(1390). مقایسه طرحواره ناسازگار اولیه بین بیماران افسرده و وسواس. پایان نامه کارشناسی ارشد روان شناسی بالینی.
8.حقیقت منش، الهه(1387). طرحواره های ناسازگار و ابعاد طرحواره تجاوز گران جنسی. پایان نامه کارشناسی ارشد. دانشگاه فردوسی مشهد.
9.خسروی، ز.(1376). نقش خود طرحواره منفی در شکل گیری و تداوم افسردگی دوران کودکی و نوجوانی. فصلنامه علوم انسانی دانشگاه الزهرا،21،1-16.
10.عابدی، محمدرضا؛ ذوالفقاری، مریم؛ فاتحی زاده، مریم(1387). تعیین رابطه بین طرحواره های ناسازگار اولیه با ابعاد صمیمت زناشویی ز.جین پرسنل فولاد مبارکه اصفهان. فصلنامه خانواده پژوهی. سال چهارم، شماره 15..
11.علیزاده،سپیده.(1388).بررسی اثربخشی درمان عقلانی هیجانی بر تاب آوری و سلامت روان افراد مبتلا به اچ-ای-وی،پایان نامه کارشناسی ارشد ،دانشگاه آزاد اسلامی واحد تنکابن.
12. فتحی آشتیانی، علی(1391). آزمون های روان شناختی(ارزشیابی شخصیت و سلامت روان). چاپ هفتم.
تهران: انتشارات بعثت.
13.کاپلان ـ سادوک سادوک، بنیامین، سادوک، ویرجینا(2003). خلاصه روانپزشکی. ترجمه فرزین رضاعی(1389). تهران: انتشارات ارجمند.
14.کرینگ، ان.م؛ دیویسون، جراند سی؛ نیل،جان م؛ جانسون، شری لی.( 2007). آسیب شناسی روانی، مترجم شمسی پور، حمید، انتشارات ارجمند.
15.کاویانی،حسین ؛ احمدی ابهری، هرمزی، ک (1381). شیوع اختلالهای افسردگی در جمعیت شهر تهران، مجله دانشکده پزشکی.399-393.
16.گنجی، مهدی؛ گنجی، حمزه(1392). آسیب شناسی روانی براساس DSM-5. جلد اول، چاپ اول، تهران: نشر ساوالان.
17.لطف آبادی، راضیه(1389). مقایسه طرحواره های ناسازگار در مبتلایان به اختلال شخصیت دسته ب و افراد سالم. پایان نامه کارشناسی ارشد. دانشگاه الزهرا تهران.
18.موتابی، ف(1384). طرحواره های مربوط به عود در بیماران افسرده اساسی: مقایسه بیماران افسرده اساسی دارای سابقه عود، بار اول و افراد غیر افسرده. پایان نامه جهت دریافت دکترای تخصصی چاپ نشده دانشگاه علوم بهزیستی و
توان بخشی.
19..محمدی، جمال(1382). بررسی شناخت درمانگری گروهی متمرکز بر طرحواره بر ارتقاء بهداشت روانی دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد. پایان نامه کارشناسی ارشد. دانشگاه فردوسی مشهد.
20.نوعی، زهرا؛ فتی، لادن؛ عاشوری، احمد(1389). مقایسه طرحواره های ناسازگار اولیه و ریشه های والدینی آنها در مبتلایان به اختلالات شخصیت وسواسی ـ اجباری و گروه غیر بالینی. مجله تازه های علوم شناختی.
21.هالچین، ریچاردپی؛ ویتبورن ، سوزان کراس؛( 1948).آسیب شناسی روانی ،دیدگاه های بالینی در باره اختلال های روانی . مترجم سید محمدی ، یحیی، نشر روان، چاپ نهم.
22.یانگ، جفری.کلوسکو، ژانت. ویشار، مارجوری (2003). طرحواره درمانی. راهنمای کاربردی برای متخصصان بالینی. ترجمه: حمیدپور،حسن. اندوز، زهرا (1389). تهران . انتشارات ارجمند. جلد اول.
23. یوسفی، ناصر؛ اعتمادی، عذرا؛ بهرامی، فاطمه؛ فاتحی زاده، مریم السادات؛ احمدی، سیداحمد(1388). بررسی شاخص های روان سنجی پرسشنامه طرح واره های ناسازگار اولیه(EMSS). مجله روان شناسی بالینی، دوره14، شماره2،
ص182-203.

منابع انگلیسی
24.Brown TA, Barlow DH(2002). Classification of anxiety and mood disorders. In D.H. Barlow (Ed.) Anxiety and its disorders: The nature and treatment of anxiety and panic, 2thEd. New York, NY: Guilford Press;. p. 292-327
25.Calvete et al., (2005). The Schema Questionnaire- Short Form: Structure and Relationship with Automatic Thoughts and Symptoms of Affective Disorders, European Journal of Psychological Assessment, Volume 21, Issue 2, Pages 90-99.
26.Cousineau, (2004). Early Maladaptive Schemas Predisposing Anxiety, Sante Ment Que; 29(1):53-60.
27.Delattre, et al, (2004). The Early Maladaptive Schemas: A Study in Adult Patients with Anxiety Disorders, Encephale; 30(3): 255-8.
28.Dvnyk,M. (2007).In the study of cognitive schemas as intermediate between incompatible with totalitarianism Discomfort and psychological distress on students overlap with early maladaptive schema. Journal Homepage.46,569-574.
29.Evans.J. Heron.Lewis.G.Araya.Ricardo(2005). Neggative self – schemas and the onest of depression in women. British journal of psychiatry,186,301-302.
30.Jens.C. Thimm(2009). Personality and early maladaptive schemas: A five – factor model perspective. Journal of behavior theory and experimental psychiatry.
31.J. Csorba et al(2010). Journal of Affective Disorders120,217-220.
32.Halvorsen, et al, (2009).Dysfunctional Attitudes and EarlyMaladaptive Schemas as Predictors of Depression: A 9-Year Follow-Up Study.
33.Hill,E.,Green.R.,Arnau.A.,Simore.L.,Myer.S.(2010). Research conducted as narcissism and schema Nasazgaravlyh. Schema Therapy: Apractitioner,s Guide. New York: Guilford publications.
34.Ghanbari Jahromi, F., & Naziria, Gh., & Barzegar, M.(2012). The relationship between socially prescribed perfectionism and depression:The mediating role of maladaptive cognitive schemas. Procedia Social and Behavioral Sciences 32,141-147.
35.Kose,F.(2009). On psychological was well-being associated with early abnormalities and interpretive schema. Cognitive Therapy and Research, 26, 405-416.
36. Lumley, Harkness, (2007). Specificity in the Relations among Childhood Adversity, Early Maladaptive Schema and Symptom Profile in Adolescent Depression.
37.Lee.S,(2007).Plans to evaluate two hypothetical models of the cognitive always mediating role between perfectionism and socially prescribed for depression and anxiety Plays payment. Procedia – Social and Behavioral Sciences 32-141-147.
38.Lovibond, p.F, Lovibond, S.H.(1995).The structure of negative emotional states: Comparison of the Depression Anxity Stress Scale(DASS) with the Beck Depression and Anxity Inventories. Behavior Research and Therapy .33(3):335-343.
39.Oie,D.,Baranoff.J(2007). In his research, "Psychometric was evaluation of the measured data and the Young Schema Questionnaire". Cognitive Therapy center of New York.
40.Rijkeboer, M.M., & Boo,G.M.(2010). Early maladaptive schemas in children. Development and Validetion of the schema inventory for children. Journal ofBehavior Therapy and Experimental psychiatry4,102-109.
41.Reinecke, Simons, (2005). Vulnerability to Depression among Adolescents: Implications for Cognitive-Behavioral Treatment, Cognitive and Behavioral Practice, V.12, n2, p166-176.
42.Renner, F., Lobbestael, J., Peeters, F., Arnte, A., Huibers, M. (2012 ). Early maladaptive schemas in depressed patients: stability and relation with depressive symptoms over the course of treatment. Journal of Affective Disorders,136,581-590.
43.Stopa, C ., Waters.B(2005). Investigate was Form the effect of mood on responses to the Young Schema Questionnaire Short. Journal of cognitive psychotherapy1,11-23.
44.Walker.Jason(2009).The relationship between early maladaptive schema. Chronic and acute depression. And help seeking behaviors. Submitted in partial fulfillment of the requirements of the master of art degree of the graduate school at Rawan University.

1.Structure
2.Frame work
3.Outline
4.Stoic Logicians
5.Frosippus
6.Inference Schemate
7.Nussbaum
8. Kant
9. Ajideh
10.Pace
11. Stein
12. Bartlett
1.Linguistic Schema
2.Cultural Schema
3.Cognitive Consistency
1.Slavin
2.Nishida
3.Mc Carty
1.Fatsco & Mc Clure
2.Attachment
3.Autonomy
4.Spontaneity
5.Self- Control
6.Unclear Family
1.Bricker & Flanagan
2.Toxic Frustration needs
3.Emotional Deprivation
4.Victimization
5.Selective internalization
6.Identification with significant others
1.Schema modes
1.Nonreactive
2. Labile
3.Optimistic
4.Dysthymic
5.Calm
6. Anxious
7.Distractible
8.Obsessive
9.Aggressive
10.passive
11.Cheerful
12.Irritable
13.Sociable
14.Sky

1. Schema domains
2. Disconnection & Reiection
3. Abandonment/Instability
4. Mistrust/Abuse
1. Emotional Deprivation
2. Deprivation of Nurturance
3. Deprivation of Empathy
4. Deprivation of Protection
5. Defectiveness/Shame
6. Social Isolation/Alienation
7.Impaired Autonomy and Performance
1.Dependence/Incompetence
2.Enmeshment/Undeveloped self
3.Impaired Limits
1.Entitlement/Grandiosity
2.Insufficient self- control/self- discipline
3.Self- Sacrifice
4. Subjugation
5. Self- Sacrifice
1. Approval- Seeking/Recognition-Seeking
2. Rigilance/Inhibition
3. Negativity/Pessimism
4. Emotional inhibition
1. Unrelenting standards/Hypercriticalness
2. Ledou
1. Zaionc
2. Automatic
1.Schema operations
2.Schema perpetuation
3.Schema healing
4. Self- fulfilling prophecies
5. Cognitive distortions
6. Self- defeating

1.Fight
2.Flight
3.Freeze
4.Overcompensation
5. Avoidance
6. Surrender
1.Schema- driven
2.Offending parent
1.Cousineau
2.Delattre
3.Reinecke & Simons
4.Nordhal
5.Hollte
6.Haugum
7.Tavlor
1.Calvete et al
2.Stopa & Waters
3.Jonathan Evans
4.John Heron
5.Glyn lewis
6.Ricardo Arava
1.Donghyuck
2.Perfectionism
3.Oie & Baranoff

1. Dutra & et al
2.Florin Sava
3.Jens c.Thimm
1.Halvorsen
2. Kose
1.Hill
2.Green
3.Arnau
4.Simore
5.Myer
6.Rijkeboer
7.Boo
8.Csorba
—————

————————————————————

—————

————————————————————


تعداد صفحات : 48 | فرمت فایل : WORD

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود