تارا فایل

پیشینه تحقیق و مبانی نظری مدیریت دانش


مدیریت دانش
تاریخچه مدیریت دانش
2-2-2 انواع دانش
2 – 2 – 3 تعاریف
2 – 3 مدیریت دانش و تدوین دانش
2 – 4 اکتساب دانش
2 – 5 تسهیل و انتقال دانش :
2 – 6 کاربری دانش
2 – 7 ذخیره (انباشت) دانش
2 – 8 اهمیت مدیریت دانش
2 – 9 الزامات سیستم های مدیریت دانش
2 – 10 سرمایه فکری چیست؟
2 – 11 رویکردها و روشهای اندازه گیری نامشهودها
2 – 12 سرمایه انسانی
2 – 13 اهدف مدیریت دانش
2 – 14 مدیریت دانش جدید
2 – 15 زنجیره اطلاعات
2 – 16 داده
2 – 17 اطلاعات
2 – 18 نقش فن آوری اطلاعات
2 – 19 دانش

2 – 20 مدیریت داده، مدیریت اطلاعات و مدیریت دانش:
2 – 20 – 1 مدیریت داده:
2-20-2 مدیریت اطلاعات:
2 – 21 فرایندها در مدیریت دانش:
2 – 22 عناصر اساسی مدیریت دانش
2 – 23 نقش دانش در مدیریت دانش:
2 – 24 نقش مدیریت در مدیریت دانش:
2 – 25 نقش تکنولوژی اطلاعات در مدیریت دانش:
2 – 26 تاثیر فرهنگ سازمانی بر پیاده سازی مدیریت دانش:
2 – 27 مدلهای مدیریت دانش
مدل براد هویت
مدل نوناکا و تاکه اوچی
مدل یکپارچه تولید دانش
مدل شش بعدی مدیریت دانش
مدل چرخه عمر دانش
مدل مفهومی مدیریت دانش
2 – 28 تولید دانش:
2 – 29 انتقال دانش:
2 – 30 فناوری اطلاعات
کاربرد های فناوری اطلاعات
2 – 31 فرهنگ سازمانی
دیدگاه رابینز
دیدگاه اندرو دوبرین
دیدگاه گرین برگ و بارون
الگوی هفت گانه گردن

2 – 38 سابقه تحقیقات
2 – 38 – 1 پیشینه داخلی:
2-38-2 پیشینه خارجی
فهرست منابع فارسی:
فهرست منابع غیرفارسی:

مدیریت دانش
تاریخچه مدیریت دانش
تعداد زیادی از تئوریسین های مدیریت دانش تکامل بحث مدیریت دانش را به عهده داشتند و توزیع نموده اند که در میان آنان برجستگانی همچون پیتر دراکه، پاول استرلوس و پیتر سنگه از آمریکا را می توان نام برد. دراکه و استرلوس من بیشتر در زمینه اهمیت ارتقا اطلاعات و دانش ساده به عنوان منابع سازمانی، و آقای سنگه با تمرکز بر روی سازمان های یاد گیرنده ابعاد فرهنگی مدیریت دانش را بوجود آورده اند.
تعداد دیگری از دانشمندان وابسته به نشریه تجارت هاروارد1 حقایق دیگری از مدیریت دانش را آشکار می کند. در حقیقت دانشمند معروف آقای لئونارد بارتون توانست موردکاری قابل توجهی را از شرکت استیل چاپارل ارائه دهد، شرکتی که راهبردهای موثری را در زمینه مدیریت دانش تا اواسط دهه 1970 مورد بررسی و تحقیقات مقاله شده و مستندات خود را با عناوین بهار زیبا از دانش و ساختن منابع نوآوری در مجله ذکر شده به چاپ رسانید.
در اواسط سال 1980 اهمیت دانش به عنوان دارایی رقابت در بین سازمانها مشهور گردید. و این در حالی بود که علم اقتصاد کلاسیک هنوز در رابطه با روشها و متدهای مدیریت آن دارای نقصان بود و هنوز برای برخی از سازمان ها، این غفلت وجود دارد.
فناوری کامپیوتر باعث شده اطلاعات با سنگینی و فراوانی آغاز به کار کند که این امر تنوع قابل توجهی در محدوده کامپیوتر ایجاد می کند و بدین ترتیب این فناوری خود قسمتی از راه حل مورد نظر برای شکل گیری مدیریت دانش گردید. سیستم مدیریت دانش به عنوان یک وسیله پیش منظور که توسط راب اکسین و دان مک کداکن مطرح گردید.
نهایتا مثال برجسته طراحی وب در طول یک دهه به مسیر شکل گیری مدیریت دانش کمک نمود. در سال 1980 توسعه سیستم های مدیریت دانش بوجود آمدند که با استفاده کارهای انجام شده در زمینه هوش مصنوعی و سیستم های هوشمند باعث شدند تا مفاهیم تازه ای به عنوان دانش اکتسابی2، مهندسی دانش3، سیستم های بر پایه دانش4 و هستی شناسی بر پایه کامپیوتر به جهان عرضه شود.
در سال 1991 و برای اولین بار مطالبی درباره مدیریت دانش در مراکز انتشاراتی مشهور به چاپ رسید. شاید بتوان گفت که وسیع ترین کار تحقیقاتی در زمینه مدیریت دانش تا امروز در سال 1995 توسط آقایان کوجیه و نافوکا، هیروتاکاتاکی شی در سازمان خلق دانش بنام “چگونه شرکت های ژاپنی نوآوری و پویایی را به وجود می آورند؟” صورت پذیرفته است (عطافر، 1385).
دانش نخستین منبع راهبردی برای شرکت ها در قرن 21 است. پژوهشگران و متخصصان تلاش می کنند دریابند، چگونه منابع دانش به صورت موثری گردآوری و مدیریت شود تا بتوان به عنوان مزیتی رقابتی از آن استفاده کرد. بنابراین قبل از اقدام به مبادرت بر اجرای طرح های مدیریت دانش، سازمان ها نیازمند ارزیابی زیر سیستم های سازمانی و منابع موجود خود هستند تا مهمترین و بهترین راهبرد مدیریت دانش را برای خود شناسایی کنند.
مدیریت دانش امر جدیدی نیست، تمدن های بشری از نسلی به نسل دیگر اقدام به نگهداری و انتقال دانش، برای درک گذشته و پیش بینی آینده، می نمودند. در محیط های تجاری پیچیده و پویای امروزی تشنگی برای دانش، روز به روز دامنه و عمق گسترده تری می یابد. دانشی که به شدت در حال تغییر و در بیرون از سازمان ها در حال انتشار است. فناوری اطلاعات و اینترنت نیز چالش های جدیدی را در خلق، نگهداری و مدیریت دانش به وجود آورده است.
در دهه های 80 و 90 فلسفه ها، رویکردها و روش شناسی های بهبود تجارت به طور مداوم توسعه یافت. این توسعه و پیشرفت ناشی از ترکیب فعالیت های تجاری و نظریه های علمی در دهه های اخیر است. مباحثی از قبیل یادگیری سازمانی، سازمان های یاد گیرنده، مدیریت کیفیت جامع، مهندسی مجدد، فرآیند تجارت و … مثالهایی از این رویکردهای جدید می باشد. بررسی نوشته ها نشان می دهد که مباحث مربوط به اقتصاد، سرمایه فکری، رویکردهای مهندسی (نظامهای تولید صنعتی انعطاف پذیر)، رسانه های دانش، رایانه، مطالعات سازمانی (مردم شناسی و جامعه شناسی) معرفت شناسی (شامل یادگیری، شناخت موقعیتی و روانشناسی شناختی)، جنبه های مربوط به هوش مصنوعی، مباحث مربوط به منابع انسانی و….در این حوزه مطرح شده است (عباسی ، 1386).
برای بسیاری مدیریت دانش تنها به عنوان کلمه ای که دنیا را تکان داده است و به عنوان مفهومی زود گذر که به زودی از بین خواهد رفت شناخته شده است. با این حال، ارزش واقعی مدیریت دانش وقتی شروع شد و به سراسر بخش صنعت توسعه یافت مردم به توان آن آگاه شدند و برخی از بدبینی اولیه پایان یافت. با وجود این، هنوز هم به یک اجماع در مورد KM1 به معنی خاص وجود ندارد. این را باید به عنوان شواهدی از غنای مفهوم و نه یک مشکل دید، آن را به عنوان تقویت پتانسیل و به عنوان یک عامل حمل و نقلی در داخل و در سراسر سازمان های کسب و کار دانست (Fateh, A et al,2009).

2-2-2 انواع دانش
چهار نوع دانش مشخص شده است:
1. دانش نیروی انسانی: دانش که در مغز اعضای سازمان وجود دارد.
2. دانش مکانیزه: دانشی که حامل وظایف ویژه یکپارچه در سخت افزار ماشین است.
3. دانش مستند : که به شکل بایگانی، کتاب، سند، دفتر کل، دستورات و نمودارها، و… ذخیره می شود.
4. دانش خودکار (اتوماتیک): که به طور الکترونیکی ذخیره شده و به وسیله برنامه های رایانه ای که وظایف خاص را پشتیبانی می کند قابل دسترسی است.

از سوی دیگر دانش را به دو نوع ضمنی و صریح تصور می کنند. دانش ضمنی معمولا در قلمرو دانش شخصی، شناختی و تجربی قرار می گیرد. در حالیکه دانش صریح بیشتر به دانشی اطلاق می گردد که جنبه عینی تر، عقلانی تر و فنی تر دارد (داده ها، خط مشی ها، روش ها، نرم افزارها، اسناد و …).
دانش صریح به طور معمول هم به خوبی قابل ثبت و هم قابل دسترسی است. پولانی در تمایز گذاری میان دو نوع دانش می گوید که بیان کردن دانش ضمنی با واژه ها دشوار است. فن آوری اطلاعات به طور سنتی روی استفاده از دانش صریح متمرکز شده است. با این حال سازمان ها اکنون دریافته اند که برای انجام موثر کارهایشان نیازمند یکپارچه کردن هر دو نوع دانش هستند. از این رو در حال ایجاد روش های حاضر به منظور تبدیل دانش ضمنی به دانش صریح هستند که می تواند تدوین شود و بنابراین دیگران می توانند آن را ثبت و ذخیره نمایند و اینست هدف مدیریت دانش، تبدیل دانش ضمنی به دانش صریح و انتشار موثر آن، این مفهوم قدرتمند به ایجاد روشها، ابزارها و کاربردهای مدیریت دانش کمک کرده است (امانتی:1381).
داونپورت: دانش را مخلوطی از قاب تجربه، ارزشها، اطلاعات متنی و بینش متخصصان می داند که یک چارچوب برای ارزیابی و ترکیب تجربیات و اطلاعات جدید است.
دانش سرچشمه است و در ذهن افراد به کار می رود، در حالی که در سازمان می توان آن را در روال ها، پروسه ها، شیوه ها و هنجارها تعبیه شده است. سازمان ها را به طور فعال قادر می سازد عملکرد، حل مسئله، تصمیم گیری، یادگیری و آموزش با یکپارچه سازی ایده ها، تجربه، بینش و شهود، و مهارت، به ایجاد ارزش برای کارکنان، سازمان، مشتریان خود، و سهامداران مورد بررسی قرار دهد.
دانش را می توان به دو نوع عیان و نهان تقسیم کرد. خبرگان، موضوع خاص و همچنین مهارت های شناختی که شامل الگوهای اندیشه و مفاهیم، اعتقادات، موسسه و مدل های ذهنی، نگهداری دانش ضمنی است. دانش صریح منطقی است و شامل رویکردهای نظری، حل مشکل، راهنما، و پایگاه داده ها می باشد. مدیریت دانش نیز به عنوان یک اصل نظام مند، هدف گرا و استفاده از اقدامات لازم برای هدایت و کنترل دارایی های ملموس و غیرملموس دانش سازمان، با هدف استفاده از دانش موجود در داخل و خارج، سازمان ها را به ایجاد دانش جدید، و تولید ارزش، نوآوری و بهبود آن قادر می سازد (Jafari et al, 2007) .
2 – 2 – 3 تعاریف
قبل از پرداختن به مفهوم مدیریت دانش ضرورت دارد که تعریفی از واژه “دانش” ارائه شود. طبق تعریف داون پورت و پراساک (1998): “دانش به معنای جریان پیچیده ای از تجربیات ساخت یافته، ارزشها، اطلاعات زمینه ای و بینش کارشناسی است که چارچوبی را برای ارزش یابی و تلفیق تجارب و اطلاعات جدید فراهم می کند که از تفکر افراد نشات می گیرد”. در سازمانها ، دانش را نه تنها در اسناد و منابع بلکه در کارهای روزمره سازمانی، فرایندها، عملکرد و هنجارهای سازمان می توان یافت. فرایند مدیریت دانش از 4 بخش اصلی تشکیل شده است. در مرحله اول باید دانش موجود در سطح سازمان و منابع آن (اعم از دانش صریح و ضمنی نزد افراد، بانکهای اطلاعاتی، مستندات و….) مورد شناسایی واقع شده و سپس اخذ و کسب و به صورت مناسبی ذخیره شود. برای اینکه دانش با ارزش شده و به هم افزایی و زایش مجدد دانش منجر شود، باید دانش موجود نزد افراد به اشتراک گذاشته شده و تسهیم شود. پس از طی این مراحل اکنون باید از دانش کسب شده در جهت اهداف عالیه سازمان استفاده کرد، زیرا در غیر این صورت تمامی تلاشهای انجام گرفته، بی سرانجام خواهد ماند. خلق دانش شامل ورود اطلاعات جدید به سیستم و حاصل به اشتراک گذاری و تسهیم دانش نزد افراد است. قبل از اینکه بتوان دانش را کنترل و مدیریت کرد، باید آن را ایجاد و در یک سازمان به کار برد. فرایند خلق دانش مستلزم تعامل، مشارکت و درگیری افراد با تکنولوژی اطلاعات است (ادب، 1386).
در مجموع تعریف واحدی از مدیریت دانش بین صاحبنظران وجود ندارد. در زیر به یکی از این تعاریف اشاره می شود:
بیان مفهوم هر موضوعی در روشن شدن دامنه و عمق آن موضوع می تواند مفید و موثر باشد. در برخی از موارد بیان مفهوم بسیار دشوار است. به ویژه در مباحث مربوط به حوزه مدیریت، به دلیل ماهیت و طبیعت رشته بیان برخی مفاهیم از پیچیدگی خاصی برخوردار است. بر این اساس تعاریف زیادی از مدیریت دانش مطرح شده از جمله: “مدیریت دانش خلق، تفسیر، اشاعه و استفاده، حفاظت و نگهداری و پالایش دانش را در بر می گیرد”. پیچیدگی این بحث ارتباط دانش با اطلاعات و فناوری اطلاعات نیست بلکه قرابت این مفهوم با مباحثی نظیر روانشناسی و تجارت دانش است (Demarest, M,2007) . مدیریت دانش فعالیتی است که تاکتیک ها و راهبردهای آن برای مدیریت سرمایه های انسان محور در نظر گرفته می شود. با نگاهی اجمالی به تعاریف مدیریت دانش می توان دریافت که مدیریت دانش با تئوری و عمل رابطه دارد (Demarest, M,2007) در اینجا این پرسش مطرح می گردد که علی رغم تعاریف متعدد، در واقع مدیریت دانش به چه مفهومی اشاره دارد؟ از طریق بررسی تعاریف گوناگون مدیریت دانش، می توان آن را به عنوان “فرایند خلق، انتشار و بکارگیری دانش بمنظور دستیابی به اهداف سازمانی” تعریف نمود. در تعریفی دیگر، مدیریت دانش عبارتست از” فلسفه ای که شامل مجموعه ای از اصول، فرایندها، ساختارهای سازمانی و فن آوریهای بکار گرفته شده که افراد را بمنظور تسهیم و بکارگیری دانش شان جهت مواجهه با اهداف آنها یاری می رساند ” بیان می گردد (Gottschalk, 2006).
با کویتز مدیریت دانش را چنین تعریف می نماید: “فرایندی که از آن طریق سازمان به ایجاد سرمایه حاصل از فکر و اندیشه اعضاء و دارایی مبتنی بر دانش می پردازد”. کلوپولوس و فراپائولو بیان می دارند که مدیریت دانش بر بکارگیری مجدد اعمال و تجارب گذشته از طریق تمرکز بر برنامه ریزی هایی بمنظور تغییر چشم اندازها تاکید می نماید.
مدیریت دانش دارای تعاریف متعددی بوده و به دلیل مفهوم چند بُعدی آن تعریف آن مشکل است .(Lee & Choi, 2003) می توان گفت با توجه به نوع نگاه صاحب نظران این تعاریف از یکدیگر متمایز می گردند. بعضی از این تعاریف بر فرایندهای مدیریت دانش متمرکز هستند و برخی بر اهداف آن توجه دارند.
باک ( 2001 ): برنامه مدیریتی که مجموعه ای از فرآیندهای دانشی نظیر کسب، خلق و تسهیم دانش را در سازمان مدیریت می کند.
اسکریم ( 2003 ): مدیریت دانش عبارت است از مدیریت سیستماتیک و آشکار دانش که با فرایندهای خلق، جمع آوری، سازماندهی، اشاعه و کاربرد دانش پیوند دارد.
گاندری و همکاران (2010): مدیریت دانش، یک فرایند یکپارچه و سیستماتیک در سطح سازمان است که شامل فعالیت اکتساب، خلق، ذخیره، توزیع و بکارگیری دانش به وسیله افراد و گروهها برای رسیدن به اهداف سازمانی می باشد.
دانش شامل حقایق و باورها، مفاهیم و اندیشه ها، قضاوت ها و انتظارات، متدلوژی(روانشناسی) یا علم اصول و نحوه ی انجام فنون است (افرازه: 1384) .
مالهوترا تعریف خود از مدیریت دانش را این گونه ارائه می دهد :مدیریت دانش فرایندی است که به واسطه ی آن، سازمان ها در زمینه یادگیری (درونی کردن دانش)، کدگذاری دانش (بیرونی کردن دانش) و توزیع و انتقال دانش مهارتهایی را کسب می کنند Malhotra, Y2001)).
استیو هالس مدیریت دانش را فرایندی می داند که سازمان ها به واسطه ی آن توانایی تبدیل داده به اطلاعات و اطلاعات به دانش را پیدا کرده و همچنین قادر خواهند بود دانش کسب شده را به گونه ای موثر در تصمیم های خود به کار گیرند Hales, S. 2001)) .
کارل ویگ معتقد است که مدیریت دانش یعنی ایجاد فرایندهای لازم برای شناسایی و جذب داده، اطلاعات و دانش های مورد نیاز سازمان از محیط درونی و بیرونی و انتقال آنها به تصمیم ها و اقدامات سازمان و افراد Wiig, K. 2000)).
مدیریت دانش، فرایند خلق و تسهیم، انتقال و حفظ دانش به گونه ای است که بتوان آن را به شیوه ای اثربخش در سازمان به کار برد Hoffman, et al ,2005)).
مدیریت دانش دارای یک معنی بسیار پیچیده تر از شرایط و مدیریت و دانش به تنهایی است. موضوعات مختلف در زمینه های مختلف با دیدگاه های مختلف تحت مدیریت دانش مورد بحث قرار گرفته است. به طور خلاصه ما آنها را تقسیم به دو گروه – مسیر سخت و مسیر نرم می کنیم. نظریه های سخت مسیر، روش ها، و ابزار مربوط به هر دو تکنولوژی سخت (نرم افزار علم به اهداف صنعتی یا تجاری، مانند صنعتی R & D)5 و یا تکنولوژی نرم (مربوط به نرم افزار، پایگاه داده، اطلاعات، اختراع ثبت شده، و یا حق چاپ، که معیارهای روشن هدف خود را در جوامع حرفه ای مربوطه). برای کسانی که در ارتباط با گروه سخت، مدیریت دانش سطح پیشرفته برای بحث در مورد تکنولوژی، R & D، یا محصول / خدمت نوآوری و توسعه استخراج از معادن داده ها یا کشف دانش از پایگاه داده، MIS6، IT7 زیرساخت و یا پشتیبانی از نرم افزار، سیستم های خبره، تصمیم گیری و حمایت است سیستم ها، یا مخازن دانش در شرایط معمولی استفاده می شود. فن آوری های سخت و یا فناوری زیرساخت و حمایت از نرم افزار در مدیریت دانش موجود صریح و روشن است. فرض اساسی در این دیدگاه بر این باور است که دانش از اطلاعات می آید و داده ها از حوادث می آیند. ایجاد دانش مستلزم یک فرایند تولید بینش از طریق استخراج اطلاعات از داده ها است. بنابراین، آن را به عنوان یک ابزار توانمند برای تبدیل دانش به کالاهای صنعتی سود آور عمل می کند. سرمایه گذاران مالی، یک شرکت فناوری اطلاعات سرمایه گذاری و دارایی های سازمانی مرتبط به عنوان دارایی های نامشهود که باعث افزایش طولانی مدت تولید و سود می شود (Gao et al, 2008).
امروزه کامیابی سازمانها در عرصه اقتصادی، از قابلیت آنها در کسب، رمزگذاری و انتقال دانش به شیوه ای کاراتر از رقبا سرچشمه می گیرد .
مدیریت دانش در برگیرنده رفتارهای انسانی، نگرشها و قابلیتهای انسانی، فلسفه های کسب و کار، الگوها، عملیات ، رویه ها و فناوریهای پیچیده است. (Wiig , 2002) در تعریف دیگری مدیریت دانش ایجاد، نوسازی و به کارگیری آگاهانه، صریح و سیستماتیک دانش برای حداکثرکردن اثربخشی و بازدهی داراییهای دانشی سازمان تعریف شده است (واعظی:1385).
تبدیل داده به اطلاعات و سپس به دانش، محور اصلی مدیریت دانش است (افرازه 1384؛ آدرین1380) و با این فرضیه اساسی آغاز می شود که گردآوری داده تحت تاثیر ارزش های اصلی سازمان (واحد یا تیم) قرار دارد و داده ها از طریق برخی فرایندهای تعامل انسانی و فناوری اطلاعات به عنوان اطلاعات معنا می یابند. سپس از طریق فرایندهای موجود در زمینه (محیط)، تجمع داده ها، معنا دادن (به اطلاعات)، ترکیب، تفکر و تامل، به دانش مرتبط با تصمیم گیری در سازمان تبدیل می شود.
تعریف ساده از مدیریت دانش عبارت است از: برانگیختن افراد به تسهیم دانش خود با دیگران (زعفرانیان، 1387) تعریف جامع و قابل قبول تری از مدیریت دانش توسط پت ریش ارائه شده است که عبارت است از: مدیریت دانش، کسب دانش درست، برای افراد مناسب، در زمان صحیح و مکان مناسب است، به گونه ای که آنان بتوانند برای دست یابی به اهداف سازمان، بهترین استفاده را از دانش ببرند (مرکز کیفیت و بهره وری آمریکا، 1996).
در تعریفی دیگر، مدیریت دانش را آگاهی از دانش موجود در سازمان، خلق، تسهیم و انتقال دانش، استفاده از دانش موجود، کسب دانش جدید و ذخیره و انباشت آن تعریف می کنند که این اقدامات در فرآیند یادگیری سازمانی و با توجه به فرهنگ و استراتژی سازمان ها صورت می گیرد (Hanisch et al, 2009).
خلق دانش به معنای فراهم کردن قابلیتی در کل سازمان است که به کمک آن بتوان دانش جدیدی ایجاد و سپس آن را در سرتاسر سازمان پخش کرد (Nonaka & Takeuchi, 1995).
توجه پشت سر هم به مدیریت دانش (KM) در دانشگاهها طی چند سال گذشته، و افزایش اهمیت دارایی های دانش در بازارهای رقابتی امروز به عنوان دامنه بسیار مهم برای محققان دانشگاهی است. افزایش شدید در تعداد نشریات در حوزه KM است و تعداد زیادی از طرح های عملی در زمینه KM و ایجاد کرده اند. واضح است، که امروزه در عصر دانش، سرمایه فکری و دارایی های نامشهود نقش عمده ای در حفظ مزیت رقابتی دارند.
اگر چه این بحث با توجه به زمینه توسعه داده است وجود دارد، آن را فراتر از اختلاف این است که مدیریت دانش است که هنوز در مراحل ابتدایی خود به تحول چشمگیر بر اساس سهم از انواع زیادی از رشته ها مانند اقتصاد، مدیریت، منابع انسانی، فناوری اطلاعات، فلسفه، روانشناسی و جامعه شناسی برخی استدلال می کنند که در این حوزه ادبیات رنج می برد از مفاهیم مبهم و گسترده است و از تعریف بد مفاهیم دیگران اضافه کردن که است هیچ موضع روشنی در مورد قانون مشخص و ضروری در این زمینه که از مناطق دیگر مربوط به مانند مدیریت تکنولوژی متفاوت می کند چیست، و مدیریت سازمانهای یادگیرنده وجود دارد و یا سرمایه های فکری است در نتیجه، ما در حال حاضر صورت بسیار گسترده است و ناهمگن واصل که به نظر می رسد هر جا گزیننده از تعاریف متفاوت و متناقض، مفاهیم، ​​مدل ها، روش ها و چارچوب های است علاوه بر این، ادعای آزمایشی از دانشمندان مختلف در حوزه مدیریت دانش، شهادت می دهد که تعداد زیادی از شکاف ها در این ادبیات است که تا کنون کشف نشده اند وجود دارد. بنابراین، بررسی سیستماتیک، مفهومی غنی و جامع دراین زمینه ضروری به نظر می رسد که به توسعه بیشتر به عنوان یک رشته مدیریت تاسیس شده است (Rezazade at all 2009).
دانش می تواند هم یه صورت نهان و هم آشکار و یا هر دو موجود باشد که این دو نوع متفاوت است که آیا این دانش هنوز مدون است. دانش همچنین می تواند توسط کارگران دانش انجام شد، جاسازی شده در محصولات و یا اسناد، و می تواند در سطوح مختلف تجزیه و تحلیل (از فردی به درون سازمانی) در بر داشت. فرآیندهای که در مدیریت دانش جاسازی شده اجازه می دهد سازمان ها برای رسیدن به اهداف خود آنها را مورد بررسی قرار دهند. در زیر به لیستی از فعالیت های مدیریت دانش اولیه که از ادبیات موجود بیرون آمدن است اشاره می شود:
ارزیابی دانش: شامل ارزیابی نیازهای در حال توسعه استراتژی دانش و استراتژی مدیریت دانش، و شناسایی منابع و مکانیسم های دیگر از فعالیت های پی در پی است
کسب دانش/ جذب: آیا تلاش در راستای دستیابی به دانش موجود که در خارج از شرکت می باشد مهم هستند.
ایجاد دانش/ پردازش/ توسعه/ تحول: تولید دانش جدید است که هر دو در خارج از شرکت است در دسترس نیست، و یا کارآمد قابل دسترسی است
ذخیره دانش/ بازیابی: تدوین دانش در اشکال مختلف با ابزار و تکنیک های فن آوری های مختلف نرم افزار آن را با دوام تر و موثرتر قابل استفاده مجدد می کند.
به اشتراک گذاری دانش/ توزیع/ گردش/ انتقال: قرار دادن دانش در دسترس برای واحدهای مختلف، گروه و یا فردی در درون شرکت
استفاده از دانش/ نرم افزار: ایجاد ارزش در وسیعترین معنای آن بر اساس دانش موجود در شرکت.
فراموش کردن فعال دانش: تلاش برای پاک کردن از دانش کهنه شده به دور از دانش پایه و سازمان در راه هدفمند و فعال روند اجرایی مدیریت دانش: فعالیت های که خود هر یک از فرآیندهای فوق است، اما شامل فعالیت هایی است که تاثیر مستقیم بر روی آنها، مانند تشخیص KM، ارزیابی مدیریت دانش، برنامه ریزی مدیریت دانش، ساختمان توانایی و مدیریت دانش است (Rezazade at all 2009).

جدول 2 – 1 مطالب مربوط به ابعاد(Rezazade at all 2009)
ابعاد
زیرشاخه ها
مطالب مربوط به ابعاد
1. فرم
الف: ضمنی ب: صریح ج: هر دو
2. سطح تجمع
الف: فردی ب: در سطح گروه ج: دپارتمان
د: سازمانی ه:درون سازمانی
3. بعد قانونی
الف: منابع انسانی ب: تکنولوژی (ICT)
ج: سازمانی
4. ابعاد فرایند
الف: ارزیابی ب: ایجاد پ:جذب
ت:ذخیره سازی و بازیابی ث:اشتراک گذاری
ح: استفاده خ: فراموشی فعال چ: مدیریت دانش دولتی
ابعاد به رویکرد مدیریت
5. سبک مدیریت
الف: مکانیکی ب: ارگانیکی
6. تمرکز و توجه
الف: نگاه به درون (منابع موجود)
ب: نگاه به بیرون (فرصت طلبی)
7. انجام فعالیت های مدیریت دانش
الف: هزینه ب: زمان پ: کیفیت ت: حوزه
ابعاد مربوط به بافت مدیریت دانش
8. نوع سازمان
الف: خصوصی ب: عمومی
9. اندازه سازمان
الف: کوچک و متوسط ب: بزرگ

مدیریت دانش همچنین شامل مدیریت از محققان، کارشناسان، و فرایندهای نوآوری به عنوان یک فرآیند سازماندهی و مدیریت و نرم افزار را قادر می سازد.مدیریت دانش موثر نیاز به یک فرهنگ است که در آن دانش و اطلاعات از ارزش بالایی برخوردار است و دانش فرایندهای خاص (مانند ایجاد دانش، شناسایی، سازماندهی، ذخیره سازی، به اشتراک گذاری، و بهره برداری) بخشی جدایی ناپذیر از فرآیندهای کسب و کار شرکت است. علاوه بر این، محبوبیت مدیریت دانش در حال افزایش است در بسیاری از سازمان ها و ارائه فرصت ها و چالش های مراکز علمی رو به گسترش می باشد (Akhavan et al 2009).

2 – 3 مدیریت دانش و تدوین دانش
مشکلات مشابه در استفاده از زبان برای انتقال حسی از دانش که ادبیات مدیریت دانش بسیار مورد توصیه قرار گرفته است. برای مثال داونپورت و پراساک به اهمیت انتقال دانش توصیه می کنند و به گفتگو در مورد دانش و استفاده مجد، در حالی که پروست و همکاران. (2002) استفاده از مدت توزیع دانش را مورد بحث قرار می دهند. این شرایط رضایت بخش است، چرا که آنها این مفهوم را می رسانند که فعالیت های اصلی مدیریت دانش سازمان است که برای بسته بندی کردن دانش به عنوان اطلاعات در جهت حرکت از استفاده از واژه هایی را منجر میشود که ما از دیدن دانش که چگونه به عنوان افراد، در یک چارچوب سازمانی و دانش ما تعامل با دانش دیگران بدانند و یاد بگیرند. بر اساس چنین دیدگاهی، جنبش دانش ممکن است بیشتر ملاحظه به عنوان جنبش از مردم تصور شود. بنابراین طول می کشد تا نمای عملی از دانش به عنوان ارسال اطلاعات که در سطح فردی مدیریت، به دقت اجتناب پیامدهای ناشی از واژه هایی مانند انتقال و توزیع بوجود آید.
تعدادی از مفسران اشاره کرده اند که در چگونه این دوگانگی آشکار مردم در مورد دانش صحبت کنند و مدیریت آن: یک رویکرد دانش رفتار – یا بیشتر به طور قابل توجهی شناخت – به عنوان یک فرایند انسانی است که بین مردم در شبکه های اجتماعی رخ می دهد. به عنوان چشم انداز جامعه یکی دیگر از چشم انداز رفتار دانش به عنوان یک شی، متعلق و اطراف آن به تصویب رسید، مشخص شناخته شود و یا چشم انداز و یا به عنوان داشتن معرفت شناسی. بنابراین هانسن و همکاران (1999). استدلال می کنند که روش های عملی برای مدیریت دانش گسترده تمایل به تمرکز بر روی هر یک از روابط بین مردم، و یا در روابط بین مردم و اطلاعات نمود پیدا می کند. این که آیا روش های مدیریت دانش در درون سازمان متمرکز است عمدتا در تسهیل روابط بین مردم، و یا روابط بین مردم و اطلاعات است، یک دوگانگی کاذب است در صورتی که قصد این است که اثر جنبش دانش: کار در یک چارچوب سازمانی به ناچار شامل جریان دانش بین مردم، اغلب نیاز به استفاده از اطلاعات است. البته این امکان وجود دارد که دانش می تواند بدون تدوین، به عنوان مثال، در جذب هنجارهای فرهنگی و روزمره در یک سازمان و یا همانطور که در روش استاد و شاگرد به یادگیری مهارت های صنایع دستی می باشد. با این حال، ما هنوز هم در سردرگمی چگونه به صحبت در مورد این حس جنبش دانش است که سازمان ها در حال تلاش برای تولید در زمینه مدیریت دانش باقی مانده اند (Matthew Hall,2006).

2 – 4 اکتساب دانش8
عبارت از فرآیند مارپیچی تعامل ها بین دانش نهان و آشکار که در چهارمرحله تبدیل به وجود می آید:
1. اجتماعی سازی
2. بیرونی سازی
3. ترکیب
4. درونی سازی (Nonaka & Takeuchi; 1995) یادگیری سازمانی متشکل از مجموعه ای از تعاملات بین انطباق های فردی و گروهی و انطباق در سطح سازمانی است.

2 – 5 تسهیل و انتقال دانش9:
تسهیم و اشتراک دانش به صورت دو کنش در نظر گرفته می شود: 1) انتقال (فرستادن یا عرضه دانش به یک گیرنده بالقوه) 2) جذب دانش توسط آن فرد یا گروه (Nonaka & Takeuchi; 1995).

2 – 6 کاربری دانش10
شامل فعالیت هایی در زمینه ایجاد دانش جدید از دانش موجود (مثلاً کشف علائق درونی مشتریان از روی رفتار آنها) و به کارگیری دانش فعلی (در زمینه هایی مثل کسب مشتریان جدید و ابقای مشتریان فعلی) (Liu et al, 2010).

2 – 7 ذخیره (انباشت) دانش11
فرآیندی که طی آن مواردی از تجربه های سازمانی که ارزش مراقبت و محافظت دارند، تعیین، شناسائی، و سپس در قالب حافظه سازمانی انبار می شوند (Ravindran, 2009).

2 – 8 اهمیت مدیریت دانش
کسب و کار در هزاره سوم دارای شرایط ویژه‏ای است. رقابت بین بنگاه‏های اقتصادی هر روز فشرده‏تر شده و نرخ نوآوری رو به افزایش است. رقابت بین بنگاههای اقتصادی باعث شده است که تا آنها به منظور کاهش هزینه‏ها، تعداد نیروی انسانی خود- که منابع ارزشمند دانش محسوب می‏شوند- را کاهش دهند. کاهش تعداد نیروی انسانی، سازمانها را بر آن داشته است تا نسبت به صریح کردن دانش ضمنی موجود نزد کارکنان اقدام کنند. در دنیای امروزی کسب و کار، بخش اعظمی از کارها و فعالیتهای ما مبتنی بر اطلاعات هستند و زمان کمتری برای کسب تجربه و به دست آوردن دانش در دسترس است. در این شرایط سازمانها بر اساس میزان دانش خود با یکدیگر به رقابت می‏پردازند. محصولات و خدمات سازمانها هر روز پیچیده‏تر شده و سهم اطلاعات در آنها بیشتر می‏شود. در این میان مدیریت دانش با در اختیار داشتن ابزارهای لازم، فرصت خوبی برای ایجاد بهبود در عملکرد منابع انسانی و همچنین مزایای رقابتی ایجاد می‏کند. امروزه تمامی سازمانهای کوچک و بزرگ نیازمند پیاده‏سازی مدیریت دانش در خود هستند تا از گردونه رقابت عقب نمانند. انعطاف‏پذیری و عکس‏العمل سریع در برابر شرایط متغیر محیطی، استفاده بهتر از منابع انسانی و دانش موجود نزد آنها و همچنین اتخاذ تصمیمات بهتر، دستاوردهای مدیریت دانش برای سازمانهای امروزی است (نوروزیان، 1386).

2 – 9 الزامات سیستم های مدیریت دانش
به طور کلی، سیستم های مدیریت دانش باید به همه افرادی کمک کند که در فرآیندهای ادراک، ارزیابی و سازماندهی کار مشارکت دارند. از جمله این افراد عبارتند از: کارکنان جدید سازمان مدیران، تحلیلگران سیستم، مشتریان و تهیه کنندگان مواد اولیه که در فرایندهای کاری کل سازمان مشارکت می کنند. با توجه به این مبحث، الزامات سیستم های مدیریت دانش عبارتند از :
1. تاکید بر روی مفاهیم: سیستم مدیریت دانش باید مفاهیمی را تعریف کند که برای توصیف و تحلیل سازمان مورد نیاز است. مفاهیمی از قبیل: استراتژی سازمان، واحد سازمانی، فرایند کسب و کار و … . باید توجه داشت که مفاهیم سازمانی جدای از یکدیگر قابل تعریف نیستند. بر خلاف سیستم های اطلاعاتی سنتی، سیستم های مدیریت دانش باید اجازه دهند سوالاتی درباره مفاهیم سازمانی پرسیده شود. سوالاتی مانند: فرایند کاری چیست؟ مفاهیمی که فرایندهای کاری جدید را تعریف می کنند، کدامند؟ مفاهیم سازمانی مربوط به استراتژی رهبری هزینه، کدامند ؟
2. استفاده مجدد از دانش موجود: اگرچه اصطلاح واحدی برای توصیف دانش سازمانی وجود ندارد، اما تعدادی مفاهیم دقیق و مستند در این رابطه وجود دارند. یک سیستم مدیریت دانش باید یک مجموعه کامل از دانش موجود را ایجاد کند. این کار دلایل گوناگونی دارد از جمله: استفاده مجدد از دانش نه تنها به لحاظ اقتصادی کار مفیدی است بلکه این کار می تواند به بهبود کیفیت محتوای سیستم مدیریت دانش نیز کمک کند و علاوه بر این، انجام چنین کاری، باعث بهبود ارتباط بین افراد می شود.
3. مدیریت دانایی امری پایان ناپذیر: ممکن است مدیران دانش مدار احساس کنند که اگر آنها تنها می توانستند دانش موجود در سازمان خود را تحت نظارت درآورند، کار خود را با اثربخشی انجام می دهند. فناوری جدید، رویکردهای مدیریتی نو و اهمیت مشتری همیشه باید در مدیریت دانش مد نظر قرار گیرند. شرکتها، راهبردها، ساختارهای سازمانی و کالا و خدمات خود را تغییر می دهند و به تغییر مداوم این عوامل بر اساس نیازهای محیطی تاکید دارند. مدیران جدید، نیازمند دانش جدید هستند.
4. حمایت از دیدگاههای مختلف: یک سیستم مدیریت دانش باید به منظور حمایت از استفاده کنندگان مختلف دانش و به دلیل وجود کارهای گوناگون در سازمان، دیدگاههای مختلفی را ارائه دهد که در مورد دانش از طریق سیستم مدیریت دانش ذخیره می شود.
5. یکپارچه سازی دانش با اطلاعات: در سیستم های مدیریت دانش تاکید به روی دانش است نه اطلاعات. اما نه به این مفهوم که باید نسبت به اطلاعات کاملاً بی توجه بود. این موضوع به دو دلیل صورت می گیرد: اول اینکه، تمایز قایل شدن بین دانش و اطلاعات، که آن نیز به قضاوت ذهنی ما بستگی دارد و دوم اینکه؛ دانش ارزش اطلاعات را بالا می برد و در مقابل اطلاعات باعث افزایش ارزش دانش می شود.
6. حمایت از آگاهی افراد نسبت به دانش سازمانی: به منظور افزایش یادگیری سازمانی، سیستم مدیریت دانش باید به انتشار دانش بینجامد. برای این منظور سیستم باید امکاناتی را فراهم کند که افراد به راحتی به اطلاعات و دانش دستیابی پیدا کنند ونیز به راحتی بتوانند آن را در اختیار افراد دیگر قرار دهند. (صیف و کرمی،1382 ).

2 – 10 سرمایه فکری چیست؟
با وقوع انقلاب “تکنولوژی اطلاعات” ، شکل گرفتن جامعه اطلاعاتی و شبکه ای و نیز رشد و توسعه سریع تکنولوژی برتر، الگوی رشد اقتصاد جهانی تغییر اساسی کرده است. در نتیجه این تحولات، دانش به عنوان مهمترین سرمایه، جایگزین سرمایه های مالی و فیزیکی در اقتصاد جهانی شده است. در یک سازمان دانش محور، روش های سنتی حسابداری،که مبتنی بر دارائی های ملموس سازمان است، برای ارزش گذاری سرمایه فکری، که بزرگترین و ارزشمندترین دارائی ناملموس سازمان ها است، ناکافی است. رشته نوظهور سرمایه فکری، حوزه تحقیقاتی جدیدی برای محققان و دست اندرکاران سازمانی است که بر ایجاد مکانیزم های اندازه گیری جدید، برای گزارش دهی متغیرهای ناملموس مهم، مثل سرمایه انسانی، سرمایه سازمانی، رضایت مشتری و نوآوری تمرکز دارد
در یک تعریف ساده، سرمایه فکری عبارت است از تفاوت بین ارزش بازاری و ارزش دفتری دارایی های یک سازمان (Snyman. M et al, 2007). در تعریفی دیگر، سرمایه فکری بدین صورت تعریف شده است: دارایی ها یا معیارهای تجاری نامشهود یک سازمان که تاثیر مهمی بر عملکرد و سایر فاکتورهای کلیدی موفقیت آن داشته که البته این معیارها در ترازنامه منعکس نمی شوند (Joel et al, 2009).
سرمایه فکری تحت عناوینی همچون دارایی های ناملموس، دارایی های دانش محور، سرمایه دانشی، دارایی های اطلاعاتی، سرمایه انسانی و ارزش های پنهان سازمان بکار رفته (Kannabiran et al, 2010) و در برگیرنده ابداعات، ایده ها، دانش بنیادین، روش های مختلف طراحی محصول، برنامه های کامپیوتری و انتشارات می باشد. بعبارت دیگر، سرمایه فکری دارایی هایی را شامل می شود که ناملموس بوده، اما بتدریج موجب ثروت آفرینی برای سازمان ها می گردد (Sharifuddin, 2004).
تاکنون، مدل های متعددی از سرمایه فکری ارائه شده که در هر یک از آنها، ابعاد متفاوتی برای آن در نظر گرفته شده است (Plessis, 2007) و بر مبنای هر یک از ابعاد شاخص های تعریف شده، تکنیک هایی مورد استفاده و بهینه کاوی هایی به کار برده شده اند (Ravindran, 2009). اما در مهمترین مدل، سرمایه فکری به سه بخش سرمایه انسانی، سرمایه سازمانی (ساختاری) و سرمایه رابطه ای تفکیک شده است.
اصطلاح “سرمایه فکری” را اولین بار جان کنت گالبرایت در سال 1969 مطرح کرد. پیش از آن، پیتر دراکر اصطلاح “کارگران دانشی” را به کار برده بود. در تعریفی ساده، سرمایه فکری عبارت است از تفاوت بین ارزش بازاری و ارزش دفتری دارایی های یک شرکت. طبق این تعریف، سرمایه فکری، فرآیندها و دارایی هایی هستند که معمولاً در ترازنامه منعکس نمی شوند.
اندازه گیری سرمایه فکری از دو جنبه دارای اهمیت است. یکی، درون سازمانی که هدف از آن تخصیص بهتر منابع در راستای کارایی و به حداقل رساندن هزینه های سازمان است، دیگری، برون سازمانی که هدف از آن، در دسترس قرار دادن اطلاعات سرمایه گذاری های موجود و بالقوه سازمان برای پیش بینی رشد آینده و نیز برنامه ریزی های بلند مدت است. برای دستیابی به تصویری جامع از عملکرد عملیاتی و برآورد ارزش سازمان، می باید تمامی جنبه های سازمان بررسی شود. شیوه های رایج اندازه گیری که بر پایه حسابداری سنّتی استوارند به تنهایی از عهده این کار برنمی آیند.
سرمایه فکری (IC)12 را می توان به عنوان ترکیبی از سرمایه های انسانی، ساختاری و اجتماعی تعریف شده است. به طور معمول، سرمایه انسانی از مهارت های کارکنان، دانش و تجربه تشکیل شده است، در حالی که سرمایه ساختاری متشکل از دانش تبدیل شده که در یک سازمان جا سازی شده است، مانند آنچه که در بر داشت در این سیستم ها، اختراع ثبت شده، اسناد، کپی رایت، و غیره سرمایه سازه اساساً شامل هر آنچه را که کنار گذاشته می شود. ترک سرمایه اجتماعی (گاهی اوقات نیز به عنوان سرمایه های رابطه ای می گویند) به ارزش ایجاد شده توسط ویژگی های اجتماعی سازمانی مانند شبکه ها، هنجارها و اعتماد اجتماعی که در تسهیل هماهنگی و همکاری در جهت منافع متقابل است (Dalkir , 2007).
به طور معمول روشی که برای هدایت مدیریت سرمایه های فکری استفاده می شود مدیریت دانش KM است. مدیریت دانش می تواند به عنوان مجموعه ای از فرآیندها و فعالیت های دیده شود که حمایت، تسهیل و اهرم توسعه و استفاده از ارزش دارایی های سرمایه های فکری و بالا بردن و افزایش و حفظ مزیت رقابتی که می تواند در مدیریت مناسب خود آنها را یافت. هدف از فعالیت های مدیریت دانش چنین است، به حداکثر رساندن ارزش افزوده است که مدیریت سرمایه های فکری می تواند برای یک سازمان به ارمغان بیاورد. در نتیجه، بحث از IC و IC اندازه گیری “با دانش نه با مدیریت دانش است (Dalkir, 2007).

2 – 11 رویکردها و روشهای اندازه گیری نامشهودها
رویکردهای سنجش نامشهودها، در چهار دسته اصلی قرار می گیرند:
1. روشهـای سرمایه فکری مستقیم13 زمانی به کار برده می شوند که اجزای مختلف دارایی های نامشهود، قابل تشخیص باشند و مستقیماً ارزش گذاری شوند.
2. روشهای ارزش حال سرمایه بازار14 زمانی به کار برده می شوند که تفاوت بین جمع مبلغ سرمایه و ارزش دفتری (دارایی خالص) سهام داران قابل محاسبه باشد.
3. روش های بازگشت دارایی (ROA) زمانی به کار برده می شوند که دارایی های مشهود و رشد مالی سالیانه با متوسط صنعت، قابل مقایسه باشند. در این روشها میانگین درآمدهای بالاتر، برای برآورد ارزش دارایی های نامشهود به کار برده می شود.
4. روش های کارت امتیازی (SC)15 زمانی به کار برده می شوند که اجزای مختلف سرمایه فکری معیّن بوده، بتوان آنها را بر حسب کارت امتیازی و یا گراف منعکس کرد.
هر رویکرد مزایای ویژه خود را دارد. روشهای ارزش حال سرمایه بازار و بازگشت دارایی، ارزش گذاری های پولی را ارائه می دهند که در زمینه های ادغام، تملک و ارزیابی سهام مفیدند. همچنین، این دو روش برای مقایسه شرکت هایی که در صنعت یکسانی فعالیّت دارند، به کار می روند. بالاخره، چون این روشها طبق اصول حسابداری طولانی مدت (تاریخی) بنا شده اند، به آسانی می توانند با حرفه حسابداری ارتباط برقرار کنند. ایراد این روشها در آن است که تبدیل همه چیز به روابط پولی می تواند آنها را سطحی جلوه دهد. روش های بازگشت دارایی در برابر فرضیات نرخ تنزیل و نرخ بهره بسیار حساس اند. روش هایی که فقط در سطح سازمانی و در جهت استفاده مفید به هدفهای مدیریتی عمل می کنند، در سطح پائین تری قرار می گیرند. برخی از روش ها به ویژه روش های برآورد ارزش حال سرمایه بازار، هیچ کاربردی در سازمانهای غیر انتفاعی، اداره های داخلی و سازمانهای بخش عمومی ندارند.
از مزایای روشهای سرمایه فکری مستقیم و کارت امتیازی آن است که به آسانی در هر سطحی از سازمان کاربرد دارند و در مقایسه با محاسبه های مالی، تصویر جامع تری از ارزش سازمان ارائه می دهند، زیرا این روشها یک رویداد یا گزارش را دقیق تر اندازه گیری می کنند. پس، از اقدامهای مالی محض دقیق ترند. از این رو، به اندازه گیری روابط پولی نیازی ندارند و برای سازمانهای غیر انتفاعی، اداره های داخلی، سازمانهای بخش عمومی و هدفهای اجتماعی و زیست محیطی مفیدند. از آنجا که شاخص های این روشها وابسته به قراین و طبق سفارش هر سازمان تدوین می شوند، مقایسه عملکرد بین سازمانی را بسیار دشوار می سازند. از این رو، ایرادی برای این روشها محسوب می شود. افزون بر آن، چون این روش ها جدید ند به آسانی توسط شرکتها و مدیرانی که دیدگاه مالی محض دارند، پذیرفته نمی شوند. این رویکردها، حجم انبوهی از داده ها را تولید می کنند که تجزیه و تحلیل و ایجاد ارتباط را دشوار می سازند.

2 – 12 سرمایه انسانی
سرمایه انسانی که از آن تحت عنوان سرمایه منابع انسانی نیز یاد می شود (Wang, 2004)، ستون فقرات سرمایه فکری به شمار رفته و عنصر بسیار مهمی در ارزش آفرینی سازمان ها محسوب می شود (Almasi,2010). سرمایه انسانی شامل تمام دارایی های فکری سازمانها مانند دانش، مهارت و سایر قابلیت های کارکنان بوده که آنان را قادر می سازد مشکلات مربوط به سازمان و مشتریان را برطرف سازند. این نوع سرمایه که از آن به عنوان مهمترین معیار سرمایه فکری یاد می شود (Cornachione, 2010)، کلیه دانش موجود در افراد سازمان را در برگرفته و قابلیت سازمان را در یافتن بهترین راه حل از طریق دانش کارکنان نشان می دهد.
یکی از مبانی اصلی مباحث مرتبط با دانش، درک مفهوم سه جزء داده، اطلاعات، دانش و تعامل بین آن ها است که گاهی به این مثلث ضلع چهارمی به نام معرفت یا خرد نیز افزوده می شود. معمولاً داده به عنوان مواد خام، اطلاعات به عنوان مجموعه ی سامان یافته ای از داده و دانش به عنوان اطلاعات با مفهوم شناخته می شود (Bannany, 2008). داده ها به خودی خود عاری از مفهوم هستند و شامل مشاهدات، حقایق یا اعدادی هستند که اطلاعات را به دست می دهند. زمانی که داده ها به منظور خاصی سازماندهی شده و در یک متن قرار می گیرند به اطلاعات تبدیل گردیده، وقتی که اطلاعات برای آشکار ساختن الگوهای غیرمعمول یا گرایش های نهان مورد تحلیل قرار می گیرد به دانش تبدیل شده و زمانی که برای تصمیم گیری در موقعیت های واقعی زندگی به کارگرفته می شوند تبدیل به خرد می گردند (Gandhi, 2004).
دراکر، دانش را چیزی غیر از سرمایه و نیروی انسانی بلکه به عنوان منبعی معنادار و سرمایه ای فکری در جامعه دانشی امروز می داند که سازمان ها برای تبدیل آن به یک کالای سرمایه ای باید در جهت ایجاد تعادل میان فعالیت های مدیریت دانش بکوشند (میر غفوری، 1388).
در تقسیم بندی دیگری از دانش، دو نوع دانش در سازمان شناسایی شده که شامل دانش آشکار و دانش ضمنی است (میر غفوری، 1388). دانش آشکار، دانشی عینی، مستدل و منطقی است که به زبان رسمی در اسناد یا پایگاه های اطلاعاتی ذخیره شده و به راحتی قابل توزیع بین دیگران می باشد در حالی که دانش ضمنی، دانشی ذهنی و تجربی است که در طول زمان از طریق آموزش، تجربه و فرآیندهای فردی داخلی کسب شده و در وجود شخص ذخیره می شود لذا غیر ملموس بوده و مستندسازی و انتقال آن به دیگران دشوار است. مدیریت دانش در واقع تلاشی برای آشکار کردن دارایی های پنهان در ذهن اعضاء و تبدیل آن ها به دارایی سازمانی، به منظور دسترسی تمامی کارکنان به آن می باشد Davenport, 2008)).
مدیریت دانش را می توان استراتژی آگاهانه برای کسب دانش مناسب، از افراد مناسب در زمان مناسب و کمک به افراد در تسهیم و به کارگیری اطلاعات در مسیر بهبود عملکرد سازمانی تعریف کرد. (APQC/EFQM /KMN, 2007) این فرآیند امکان دستیابی به تجربیات، دانش و تخصصی را فراهم می کند که منجر به ایجاد توانایی های جدید، بهبود عملکرد، تشویق به نوآوری و ارزش آفرینی برای مشتریان گردد (Beckman, 2009).

2 – 13 اهدف مدیریت دانش
ایجاد یک سازمان یادگیری و شراکت با ایجاد جریانی بین مخازن اطلاعات ایجاد شده توسط افراد قسمتهای مختلف شرکت (مالی، عملکرد، هوش رقابتی و غیره) و مرتبط کردن آنها به یکدگر است. بیشتر افراد و سازمانها مدیریت دانش را بدلایل زیر بکار می گیرند:

* افزایش همکاری
* بهبود بهره وری
* تشویق و قادر ساختن نوآوری
* غلبه بر اطلاعات زیادی و تحویل فقط آنچه مورد نیاز است
* تسهیل جریان دانش مناسب از تامین کنندگان به دریافت کنندگان بدون محدودیت زمان و فضا
* تسهیل اشتراک دانش میان کارمندان و بازداشتن آنان از اختراع دوباره چرخ به کرات
* تصرف و ثبت دانش کارکنان قبل از اینکه آنان شرکت را ترک نمایند، اطمینان یافتن از اینکه دانش با ارزش به هنگام ترک کارمند از دست نمی رود.
* افزایش آگاهی سازمانی از خلاهای دانش سازمان
* کمک به شرکتها که سبقت جو باقی بمانند با افزایش آگاهی آنان از استراتژیها، محصولات و بهترین کارکردهای رقیبانشان.
* بهبود خدمات مشتری
مدیریت دانش دو قسمت دارد : اول مدیریث داده و اطلاعات و دوم مدیریت افرادی که واجد نظر، دانش و توانائی های خاص هستند. این دو قسمت- محتوا و افراد – برای تسهیل مدیریت دانش با کمک فرایندها و تکنولوژی خاصی بهم متصل شده اند. محک زنی، تصرف بهترین عمل ها، ایجاد سازمانهای یادگیرنده، توسعه جوامع یادگیری، دیتا ماینینگ، ایجاد فرهنگ تغییر، بهبود جریان کاری و گردآوری نظام مند هوشمندی رقابتی و تجاری فقط چند نمونه از ابرازها، تمرینها، مداخلات و رهیافتهای زیربنا محور هستند که برای مدیریت دانش و اطلاعات بکار گرفته شده اند .
دو جزء عبارت مدیریت دانش یعنی مدیریت و دانش با کمک دو عنصر تواناساز تکنولوژی و فرهنگ سازمانی برای تحت کنترل در آوردن حافظه جمعی سازمانها با هم مختلط شده اند. برای فهم مدیریت دانش مساله حیاتی اینست که مسائل زیر را بدانیم:
* زنجیره اطلاعات و تمایز بین داده، اطلاعات، دانش ومعرفت
* نقش چهار عنصر اساسی مدیریت دانش: دانش، مدیریت، تکنولوژی و فرهنگ سازمانی
* تفاوت میان مدیریت داده، مدیریت اطلاعات و مدیریت دانش و فرایند مدیریت دانش (میرغفوری، 1388).

2 – 14 مدیریت دانش جدید
در تاریخ مدیریت دانش نظم و انضباط وجود دارد. مرحله اول بر روی به طور عمده عرضه سمت KM، که بر یکپارچه سازی دانش است. دوم به طور همزمان سمت عرضه و سمت تقاضا KM، که بر تولید دانش است.NKM بخشی از نسل دوم است و چارچوب اساسی آن است که چرخه زندگی دانش است. برای درک آن، نیاز به سه نقطه در ذهن نگه داشته شود. نکته اول این است که تمایز بین پردازش دانش و مدیریت دانش وجود دارد. برای نویسندگان، این تمایز است که به طور معمول در ادبیات مدیریت دانش، که تولید سردرگمی نادیده گرفته شده است. همه سازمانها انجام پردازش دانش را به خود اختصاص داده است. این است که در چرخه عمر دانش، به نمایندگی در مشارکت مستقیم خود را در فرآیندهای کسب و کار (سطح صفر). پردازش دانش، فعالیت مستمر و مداوم که در آن عوامل مدیریت (دستکاری کردن، کنترل، سازماندهی، تسهیل) عوامل دیگر، قطعات، مصنوعات و تولید دانش و فعالیت های ادغام، با هدف ایجاد، نگهداری و به اشتراک گذاشتن دانش آلی و متحد است. اما KM نظم و انضباط است که به دنبال بهبود این فرآیندها دانش است، آن را مدیریت فرآیندهای دانش است. چرخه زندگی ظهور دانش برای ایجاد دانش را قادر می سازد که تولید دانش و فرایندهای یکپارچه سازی در سطح صفر. این یک مرحله است. سطوح عالی می تواند ظهور و عنوان متا سطوح مشخص شده است، همیشه پرداختن به دانش در مورد چگونگی تولید و یکپارچه سازی دانش یک سطح پایین تر (در نهایت برای رسیدن به سطح خود را)، نکته دوم مربوط به ایجاد تفاوت اساسی میان مدیریت دانش و مدیریت اطلاعات، به دست آمده از تعاریف خود را از اطلاعات و دانش است. مدیریت دانش از مدیریت اطلاعات است. فوری ترین جنبه این است که مدیریت دانش با تمرکز بر آزمایش و ارزیابی اطلاعات (دانش). از ویژگی های معمولی از مدیریت دانش است مدیریت از یک مرحله است که در فرآیندهای اطلاعاتی وجود ندارد، یعنی، فرآیندهای اعتبار و رد ادعای دانش (این است که تفاوت بین فرایندهای اطلاعاتی و دانش) است. نکته سوم این دیدگاه از سیستم های پردازش دانش طبیعی (که بر اساس آن مدیریت دانش عمل می کند) به عنوان سیستم های پیچیده تطبیقی، تعریف شده به عنوان “هدف سیستم های باز تلاش خود را به محیط زیست خود” مناسب است. نظریه سیستم های پیچیده تطبیقی، در نظریه مدیریت دانش در تمرکز است. یکی از خواص آن، غیرخطی، جلوگیری یا محدود استفاده از مدل های قطعی است. اصل کلی این است که مداخله در فرایندهای دانش باید در معرض خطر مخرب بودن هماهنگ، از آن است بستری جهت طبیعی اورژانس در سیستم، غیر ممکن یا دشوار برای تعیین (راه جستجو برای نقاط بحرانی که ایجاد تغییرات ساختاری خواهد بود). (Luiz Fernando de Barros Campos, 2008).

2 – 15 زنجیره اطلاعات
زنجیره اطلاعات در چهار مرحله به پیش می رود، داده، اطلاعات، دانش و معرفت، که به لحاظ زمینه و درک روابط و الگوهای لازم، با یکدیگر در ارتباطند.

2 – 16 داده
واژه Data به معنی داده از فعل لاتین Do یا Dave است به معنی دادن و مناسب ترین واژه ای است که به واقعیت شکل نیافته و بدون ساختار فراوان تولید شده توسط رایانه، می توان اطلاق کرد (رضائیان،1374). داده به طور معمول به مفاهیم بدون ساختار و یا بدون شکل اطلاق می شود داده درباره آنچه اتفاق افتاده وجود دارد، مفاهیمی را می رساند یعنی داده، همان واقعیت است ( قاضی زاده فرد،1387). داده نشانه هایی هستند که بعضی اشیاء ارتباط و یا موقعیت ها را تشریح می کنند و مجموعه ای از حقایق بنیادی درباره یک شخص، یک چیز و یا یک عمل است (بهشتیان، 1373). به عبارت دیگر داده، ماده خام تولید اطلاعات است.

2 – 17 اطلاعات
اطلاعات یعنی داده های پرورده شده یا اطلاعات خامی که شکل و ساختار دارند، یا به عبارت دیگر سازمان یافته هستند. واژه Information از فعل لاتین Informo به معنی شکل دادن به چیزی است. واژه Information از نظر علم بیان، ساخت بخشیدن به توده یا ماده نامنظم را تداعی می کند. ساخت بخشیدنی که به ماده بدون حیات و نامربوط، معنی و حیات بدهد (رضائیان، 1374). اطلاعات به طور معمول ساخت یافته16 و شکل یافته17 است. داده خود به تنهایی معنا و مفهومی ندارد ولی وقتی تبدیل به اطلاعات شد، معنا و ارزش می یابد. اطلاعات را به این ترتیب می توان این گونه تعریف کرد که: انتخاب مقدار مناسبی از اطلاعات خام که برای کاهش حمل و ناآگاهی یا برای کم کردن جنبه ها و قسمت های تاریک و معلوم در فرایند تصمیم گیری مورد استفاده قرار می گیرد (قاضی زاده فرد، 1387) . مطابق تعریف واژه نامه (ALA) اطلاعات عبارت است از تمام ایده ها، واقعیت ها و کارهای خلاقانه ذهن که به صورت رسمی و غیررسمی و به هر حالتی ثبت، منتشر و یا توزیع گردیده است که ممکن است بصورت مستند یا غیرمستند باشد و بر اساس استاندارد مارک، اطلاعات مستند به یکی از شکل های زیر است (فتحیان و مهدوی نور، 1385).
* کتاب ها: موارد متنی که بصورت تک نگاشت می باشد.
* پیایندها: موارد متنی که بصورت منظم تکرار می شوند مانند نشریات اداری.
* نقشه ها: موارد جغرافیایی شبیه نقشه های مسطح یا کره ها.
* فایل های رایانه ای: که در رایانه ها و نرم افزارهای مختلف استفاده می شوند.
* موارد شنیداری و دیداری: شامل موارد اطلاعات صوتی، نوارهای کاست و ویدئو، تصاویر و غیره.
اما اطلاعات زمانی باارزش می شوند که برای یک موضوع خاص، یک فرد خاص، یک هدف خاص و در زمان خاص گردآوری و آماده شود (قاضی زاده فرد، 1387).
2 – 18 نقش فن آوری اطلاعات
نیاز به توسعه کسب و کار مورد نیاز خود را برای مدیریت دانش قبل از تعامل با آن برای کمک است. یکی دیگر از جنبه ای از جمع آوری نیازهای کسب و کار در حال توسعه با همکاری سازمان فناوری اطلاعات است. برای انجام این کار شامل تعریف نقش فناوری اطلاعات در حال توسعه یک سیستم مدیریت دانش است. مدیریت ذخیره سازی و دسترسی به اسناد. معمولا نگهداری پایگاه داده ها، سخت افزار و نرم افزار نقطه دسترسی، بقای اطلاعات است. با این حال، هر پروژه مدیریت دانش می تواند در فرآیندهای آموزش مدیریت دانش به دست آوردن درک بهتر. به محض این که انجام شده، خواهد بود آن را یک بازیکن بزرگ در تلاش های شرکت های مدیریت دانش در حال انجام است (Loye (Lynn) Ray, 2008).

2 – 19 دانش
دانش مرحله سوم از چهار مرحله زنجیره داده به دانایی است. وقتی که اطلاعات تحلیل، پردازش و وارد متن می شود تبدیل به دانش می شود. دانش استنتاج کردن و شناخت الگوهای نامعمول، روندهای پنهان و استثنائات داده و اطلاع است. دانش ایجاد یک مدل ذهنی از الگو یا روند است که می تواند با درجه ای از قابلیت اعتماد و پیش بینی در یک زمینه خاص بکار گرفته شود .دانش فرایندی فرار و پیچیده است که برای قضاوتهای ارزشمند براساس تجربیات و درک الگوها نیاز به انسان دارد. بر اساس این تجربیات و درک پیشین، یک فرد ممکن است قوانین معین و فرمول بندی شده ای داشته باشد که بتواند با درجه ای از قابلیت پیش بینی برای موقعیت های مشابه بکار گرفته شود (اسدزاده، جلالیان: 1388).
دانش یک مفهوم پیچیده ای است که بسیاری از فیلسوفان، محققان از رشته های دیگر، و پزشکان را به خود جذب کرده است. نوع شناسی های مختلف توسعه یافته شده است و اجماع تنها به نظر می رسد مفهوم است که دانش بیش از فقط صرف داده ها و اطلاعات است. داده ها می تواند به عنوان پایه ای برای ایجاد اطلاعات و دانش در نظر گرفته شده است.”داده ها مجموعه ای از حقایق عینی و گسسته، در مورد رویدادها است. آنها توسط شخصیت های نمایش داده شده را می توان تولید، تدوین شده، و بدون اشاره به زمینه یا شخص توزیع شده است. در مقابل به داده ها، اطلاعات با اشاره به زمینه است. اطلاعات را می توان به عنوان پیام و یا خبر ایجاد شده توسط تفسیر داده ها در نظر گرفته شده است. این اطلاعات می تواند توسط گیرنده قابل درک و معنی است. دانش پدیدار از پردازش اطلاعات شناخته شده و زمینه یک فرد. این استدلال نشان می دهد که دانش تنها می تواند در زمینه فردی و اعتقادات خود و تجربه او وجود داشته باشد. دانش” مخلوط مایع از قاب تجربه، ارزشها، اطلاعات متنی و بینش متخصص فراهم می کند که یک چارچوب برای ارزیابی و ترکیب تجارب جدید و اطلاعات” است. بنابراین، دانش همچنین می تواند به عنوان توانایی افراد که برای ارزیابی اطلاعات و به طور موثر عمل می کنند تعریف شود. دانش می تواند ارزش افزوده آن را در اقدامات و تصمیمات بروز پیدا کند. (E. Greiner et al 2007)

2 – 20 مدیریت داده، مدیریت اطلاعات و مدیریت دانش:
پیتر دراکر برای اولین بار به تشخیص مدیریت به عنوان نظم و انضباط تالیف مستقل مفهوم شرکت (1946) و عملکرد مدیریت بود. مدیریت به طور کلی به معنی عمل سازماندهی و کنترل کسب و کار در سازمان های مشابه است. شامل دو بخش است: مسئولیت و کنترل. تلاش هدفمند برای اولین بار در تفکر منطقی در مورد مدیریت با تیلور، فایول و وبر آغاز شد. همیشه از آن زمان به بعد، محققان، متخصصان و پزشکان در زمینه های مختلف از دیدگاه های مختلف انجام شده در دو حوزه و معرفی مفاهیمی از علم، فن آوری، روانشناسی، روانشناسی اجتماعی، جامعه شناسی، زیست شناسی، سیبرنتیک، یا تئوری پیچیدگی برای رسیدگی به مسائل است.
مدیریت کلاسیک در استفاده از روشهای علمی متمرکز برای تعریف بهترین راه برای کاری که باید انجام شود، جریان فرماندهی و اطلاعات و اسناد، سلسله مراتب، تقسیم کار، و قواعد عمل. پژوهشگران در هر دو عوامل تولید فردی، سخت و نرم افزار (از قبیل سرمایه، مواد، منابع انسانی)، ساختار سازمانی و استراتژی، تصمیم گیری، سازمانی تخصصی صلاحیت، سازمانی و رقابت. آنها همچنین وظایف مدیران به آنچه باید بکنند و چگونگی انجام آنرا شناسایی، و همچنین در نظر گرفتن سازمان به عنوان یک کل به کیفی و کمی و اثربخشی، بهره وری آن پرداخته اند. این مطالعات و مباحثات نه تنها مدیریت مشروع بلکه به عنوان یک رشته بر اساس مکاتب مختلف با مفهوم متفاوت، اصول، تکنیک ها، و عمل را در آغوش چشم انداز گسترده تر انسانی به معنای علمی بلکه ایجاد یک شغل جدید که از مدیر حرفه ای با دانش حرفه ای در مورد مدیریت سازمانی، که در اثربخشی عملیاتی و بهره وری در یک سازمان، با تمرکز بر تحقق ماموریت و اهداف سازمانی است Gao et al, 2008) ).

2 – 20 – 1 مدیریت داده:
سیستمهای پردازش عملیات، اولین نمونه از سیستمهای خودکار مدیریت داده اند. سازمانها در اواسط دهه 1950 شروع به استفاده از این سیستم ها کردند تا فرایندهای دستی و تکراری را مکانیزه نموده و داده های مربوط به عملیات روزانه از قبیل لیست پرداخت ها، کنترل دارائی ها، سفارشات، صورتحساب ها و غیره را جمع آوری کنند. این سیستمها کاربردهای ساده ای بودند که اطلاعات محدودی را عمدتاً به صورت لیست ها یا خلاصه عملیات فراهم می کردند.

2-20-2 مدیریت اطلاعات:
در دهه 1970 و 1980 ابداع تکنولوژی مدیریت داده ها انگیزه اصلی مدیریت اطلاعات شد. نظامهای مدیریت بانکهای اطلاعاتی رابطه ای (دی. بی. ام. اس. اس) کاربرد تی. پی. اس. اس ها را افزایش داده و به کاربران اجازه داد که داده ها و اطلاعات را مجدداً نظم داده و به روشهای جدید و خلاقانه ارائه دهند. با این انعطاف پذیری، کاربران قادر بودند به ارتباط بین عناصر مختلف داده ها پی ببرند. برای مثال، کاربران می توانستند ارتباطات بین فروش محصولات خاص را در اوقات مختلف سال دریابند (قاضی زاده فرد،1387).
بطور خلاصه، مدیریت داده ها، مدیریت اطلاعات و مدیریت دانش در عین مرتبط بودن با یکدیگر، حوزه هایی متمایز از یکدیگرند. سیستمهای مدیریت داده ها، امور تکراری و روزانه سازمانها را خودکار نموده و انواع محدودی از اطلاعات را بدست می دهند. سیستمهای مدیریت اطلاعات به کاربران امکان می دهند که داده ها را تا سطح معینی کنترل و دوباره چینی کرده و بدینوسیله به آنان کمک می کنند که ارتباط بین عناصر داده ها را کشف نمایند . گرچه مدیریت اطلاعات و داده ها عناصر مهم مدیریت دانش هستند، هدف غائی مدیریت دانش ترویج اشتراک و یادگیری مشارکتی در سازمانهاست (فصلنامه کتاب، 1383).

2 – 21 فرایندها در مدیریت دانش:
منظور از فرایندها در مدیریت دانش، جمع آوری و سازماندهی دانش سازمان و بهره برداری و حفاظت از این سرمایه های دانشی، کسب شده است. کسانی که نمی توانند گذشته را به خاطر آورند محکوم به تکرار هستند. بنابراین آموزش افراد از طریق آموخته ها مانعی برای دوباره کاریهای بسیار در سازمان است. فرایندهای کسب و کار در سازمانها، برای عملکرد بهتر، نیاز به دانش دارند. فرایندهای مدیریت دانش در سازمان باید دارای این توانایی باشند که به طور اثربخش و کارآمد دانش مورد نیاز جهت تحقق فرایندهای کسب و کار سازمانی را پردازش کنند. این امر نیازمند هماهنگی بین جریان کار در سازمان با فرایندهای سازمان است که این فرایندها یکپارچگی لازم را با جریان فعالیتها داشته باشند. به این معنی که نیاز فرایندها به دانش ارضا شود و دانش و اطلاعات زائد نیز در سیستم انباشته نشود. در این فرایندها، علاوه بر دانش داخل سازمان، منابع دانشی خارج از سازمان نیز باید در نظر گرفته شود (مرادزاده، 1385) روش های گوناگون برای فرآیندهای متفاوت ایجاد دانش در دو گروه قابل بررسی است:
* فرآیند مراحل تبدیل و تولید دانش ضمنی به آشکار در سطوح مختلف (فرد، گروه و سازمان)
* فرآیند مراحل انجام مدیریت دانش از قبیل کشف، کسب، توسعه، تسهیم، به کارگیری و…
برخی از مدل های پیشنهادی، فرآیند دانش را به صورت ایستا (بدون پدید آوردن چرخه دانش) و برخی دیگر آن را در یک چرخه ی پویا با تعامل پیوسته بین اجزای آن مورد بررسی قرار داده اند. به منظور ارزیابی ابعاد چرخه مدیریت دانش در یک سازمان، مدل های متفاوتی ارائه شده که در جدول 1 به برخی از آنها اشاره شده است. نکته اساسی در تمامی این مدل ها، تاکید بر استفاده و به کارگیری دانش بوده و سایر مراحل به منظور ایجاد بسترهای لازم و مناسب برای به کارگیری دانش می باشند.

جدول 2-2 : مراحل فرآیند مدیریت دانش
پژوهشگران
مراحل فرآیند مدیریت دانش
Wiig, (1997)
خلق، کسب، تبدیل، به کارگیری
Davenport & Prusak , (1998)
تعیین نیاز، کسب، توزیع، به کارگیری
Chauvel & Despres, (1999)
نقشه برداری، کسب و خلق، بسته بندی، ذخیره سازی، تسهیم، به کارگیری، استفاده مجدد
Probst, Raub & Romhard, (1999)
تعیین اهداف دانشی، شناسایی، کسب، توسعه، نگهداری، تسهیم، به کارگیری، ارزیابی
Leinder& Alavi, (2001)
خلق، ذخیره سازی، انتقال، به کارگیری
Aspinwall & Wong (2004 )
کسب، سازماندهی، تسهیم، به کارگیری
Jashapara, (2004)
کسب، سازماندهی، ذخیره سازی و ارائه نمودن، تسهیم، ارزیابی
Rao, (2005)
خلق، کدگذاری، بازیابی، به کارگیری، توزیع، اعتبار بخشی، پیگیری، شخصی سازی

یکی از جامع ترین و کاربردی ترین این مدل ها، مدل “پایه های ساختمان مدیریت دانش” اشد که توسط پروبست، روب و رمهاردت ارائه گردیده است. طراحان مدل یاد شده، مدیریت دانش را به صورت چرخه ی دینامیکی می بینند که شامل هشت جزء، متشکل از دو سیکل درونی و بیرونی است (Probst, 2008).
* سیکل درونی: شامل ابعاد شناسایی، کسب، توسعه، تسهیم، کاربرد و نگهداری دانش می باشد.
* سیکل بیرونی: شامل ابعاد اهداف دانشی و ارزیابی آن است که کامل کننده این ابعاد سیکل بازخورد می باشد

2 – 22 عناصر اساسی مدیریت دانش
مدیریت دانش 4 عنصر اساسی دارد: دانش، مدیریت، تکنولوژی اطلاعات و فرهنگ سازمانی. هر کدام از این اجزا نقشی عمده در مدیریت دانش داشته و می تواند تاثیری بسزا در موفقیت یا شکست آن داشته باشد. مدیریت دانش معروفیت خود را از طریق بکارگیری دانش و اطلاعات بمنظور ایجاد هماهنگی تغییرات پویا در سازمان و رشد و توسعه نظامهایی جهت تسریع انطباق پذیری سیستم با تغییرات محیط پیرامون کسب نموده است. امروزه انواع موسسات در محیطهای تازه ای فعالیت می نمایند. بنابراین باید قادر به خلق و بکارگیری دانش جدید و بازآفرینی دانش گذشته بمنظور دستیابی به اهداف خویش باشند. در حالیکه مدیریت دانش تاکید زیادی بر فن آوری اطلاعات می نماید و در بسیاری از موارد به عنوان مدیریت مبتنی بر فن آوری تعریف می گردد، اما در حقیقت مفهومی فراتر از آن دارد. داون پورت مولفه های اساسی مدیریت دانش را شامل موارد زیر می داند:
* فرهنگ: شامل ارزشها و اعتقادات اعضای سازمان در ارتباط با مفاهیم اطلاعات ودانش
* فرایندعمل: در حقیقت افراد چگونه از اطلاعات و دانش در موسسات خود بهره گیری می نمایند.
* سیاستها: شامل موانعی که در فرایند تسهیم دانش و اطلاعات در سازمان پدید می آید.
* فن آوری: چه سیستمهای اطلاعاتی در موسسه موجود است.
مدیریت دانش شامل فرایند ترکیب بهینه دانش و اطلاعات در سازمان و ایجاد محیطی مناسب بمنظور تولید، تسهیم و بکارگیری دانش و تربیت نیروهای انسانی خلاق و نوآوراست. چرا باید از مدیریت دانش بهره جست؟ مهمترین اهداف یک موسسه در زمینه مدیریت مطلوبتر دانش شامل حفظ و نگهداری اعضای کلیدی سازمان، ارتقاء سیستم انگیزشی، شناخت محیط و بهبود خدمات دهی به ارباب رجوعان می باشد. تحقیقات، بیشترین موارد بهره گیری سازمانها و موسسات مختلف از مدیریت دانش را به قرار زیر تعیین نموده است:
* کسب و تسهیم دانش(7/77%)
* مهارت آموزی و یادگیری سازمانی (4/62%)
* ارتباط بهینه با مشتریان (58%)
* ایجاد مزیت رقابتی (7/55%) (دایرومک داناف، 2001)
نمودار 1 موارد استفاده موسسات گوناگون از مدیریت دانش را نشان می دهد. در حقیقت مدیریت دانش کارآمد منجر به کاهش خطاها و دوباره کاری ها، افزایش سرعت حل مسایل و تصمیم گیری ها، کاهش هزینه ها، تفویض اختیارات بیشتر به اعضاء و روابط اثربخش و خدمات مطلوبتر به ارباب رجوعان می گردد. (Sarrafizadeh, 2007).

نمودار 2-1 استفاده های کاربردی موسسات از مدیریت دانش (Newmen, 1999)

مهمترین هدف بکارگیری مدیریت دانش در انواع موسسات، انطباق سریع با تغییرات محیط پیرامون بمنظور ارتقاء کارآیی و سودآوری بیشتر می باشد. در نتیجه مدیریت دانش به فرآیند چگونگی خلق، انتشار و بکارگیری دانش در سازمان اشاره دارد. به عبارت دیگر هدف نهایی مدیریت دانش شامل تسهیم دانش میان کارکنان بمنظور ارتقاء ارزش افزوده دانش موجود در سازمان می باشد. حوزه مدیریت دانش شامل مفاهیم و اصولی است که توانایی بکارگیری و تسهیم دانش در موسسه را ارتقاء بخشیده (نظیر تخصصها، مهارتها و تجربیات کارکنان) و نقش کلیدی در توسعه و بهبود خلاقیت، بهره وری و سوددهی سازمان ایفا می نماید. مدیریت دانش شامل چهار فرایند تولید، ذخیره، انتقال و به کارگیری دانش است (Newmen, 1999) .
زیرساخت های اجتماعی و فنی مورد نیاز پیاده سازی مدیریت دانش در سازمان نگاه جهانی و امروزه به زیرساخت مدیریت دانش نگاهی فنی و اجتماعی است ( Nedlela et al,2001). زیرساخت ها جنبه های مهمی از قابلیت های سازمانی هستند و این زیرساخت های کلیدی برای مدیریت دانش، شامل زیرساخت فنی، ساختاری، فرهنگی (2010 (Gold et , و زیرساخت مرتبط با افراد می باشد .(Pan & Scarbrough, 1998) که در این جا به تاثیر هر کدام از این زیرساخت ها بر پیاده سازی مدیریت دانش می پردازیم.

2 – 23 نقش دانش در مدیریت دانش:
ادلسن می گوید: “مردم همواره دانش داشته اند و از آن استفاده کرده اند”. اما دقیقاً دانش چیست؟ دانش، دانستنی است که در تجربیات، مهارتها، قابلیتها، توانایی ها، استعدادها، افکار، عقاید، طرز کارها، الهامات و تصورات افراد موجود است و به شکل مصنوعات ملموس، فرایندهای کاری و امور روزمره یک شرکت خود را آشکار می سازد .دانش دو نوع است: عیان و نهان (یا ضمنی). دانش صریح، دانشی است که مدون شده است و یا به فرمتهای خاصی ارائه شده است. مثلاً توضیح داده شده یا ثبت شده یا مستند شده و بنابراین به آسانی می توان دیگران را در آن سهیم نمود. دانش صریح می تواند در اشکال دست نامه ها، روش کارهای نوشته شده، بایگانی های تجاری، مجله یا مقالات مجلات، کتابها، صفحات وب، بانکهای اطلاعاتی، اینترانتها، ایمیل ها، یادداشتها، ارائه های گرافیکی یا منابع دیداری – شنیداری تدوین شده باشد. هنگامی که دانش، مدون و کدگذاری شود مصنوع دانش تولید می شود و این مصنوع دانش است که می تواند مدیریت شود .دانش نهان، دانش شخصی و ابراز نشده ای است که یک فرد دارد. دانشی که در ذهن افراد است – آگاه بودن از چگونگی چیزی، ترفندهای ظریف، بینش، نظر و مواردی که می تواند مفید واقع شود. به بیان ساده تر، دانش و تجربه ای است که یک فرد در طول سالها از طریق تجربه، تعامل با دیگران و آزمون سعی و خطا بدست آورده است. این دانش تنها در ذهن افراد یا در یادداشتهای شخصی، فایلهای کامپیوتری یا کشوی میز آنها مستقر است. دانشی که هرگز بطور کامل و قابل فهم برای سایرین بیان، ثبت، مستند یا مدون نشده است. طبق برآوردها % 80 از مهمترین دانش را دانش نهان شکل می دهد.
برای موفقیت پروژه های مدیریت دانش لازمست بین اطلاعات و دانش تمایز قائل شویم. هر اطلاعاتی دانش نیست. اطلاعات تا زمانی که تحلیل نشده و منشا عمل قرار نگرفته است نمی تواند تبدیل به دانش شود و فقط در یک فرهنگ سازمانی صحیح است که اطلاعات منشا عمل می شود . بیشتر سازمان ها و کارکنان نه از دانش زیاد، که از اطلاعات زیاد رنج می برند .برعکس، قحطی دانش وجود دارد. یکی از بزرگترین چالشهای مدیریت دانش در توانایی مفهوم ساختن کوه های اطلاعات، جدا کردن اطلاعات ارزشمند و به اشتراک گذاشتن آن است.
روند مدیریت دانش در تحقیقات نشان می دهد به طور فزاینده روانی (به عنوان مخالف به فنی) مدیریت دانش. به عبارت دیگر، دانش در نظر گرفته شده است که در میان افراد تعبیه شده رخ می دهد و یا به عنوان یک نتیجه از تجربه، و یا از طریق تفکر یا استدلال ها تولید می شود، در غیر این صورت آن را به عنوان داده ها یا اطلاعات باقی می ماند. از این دانش، داده ها و اطلاعات مربوط به اشیاء و چشم انداز را می توان به عنوان یک فعالیت دیده می شود.
این تمایز محوری به دلیل تفاوت های مهمی در دسترسی است. از آنجا که داده ها و اطلاعات که در خارج ذخیره می شود، به راحتی قابل دسترسی است، به داد و ستد، دانش (که در آن دانش به عنوان اطلاعات با معنا تنها می تواند در شبکه دانش فرد انباشته می شود و تنها وقتی به اشتراک گذاشته می شود اگر کسانی که آن را داشته باشد آماده به انجام این کار باشند. این تعریف تا حد زیادی بر دانش و پژوهش خروجی ما تاثیر می گذارد. به عنوان مثال، نتایج تحقیقات ممکن است دانش به کسانی که آن را خلق کرده، اما یک بار آن را تدوین و یا بیان آن را فوراً می شود اطلاعات را به دیگران انتقال داد تا آنها را به فکر اعمال و یا استدلال به آن و با تلفیق آن را در داخل شبکه های موجود دانش فردی است. ایجاد دانش، رانده شده توسط کنجکاوی و یا در پاسخ به یک مشکل، به طور عمدی و هدفمند از مشاهدات، داده ها، یا حقایق به ایجاد راه های جدید و یا جدیدی از درک یک پدیده خاص اشاره دارد. از سوی دیگر، کسب دانش اشاره دارد به انتقال موفقیت آمیز از دانش موجود به دیگران. که باعث شده است، محقق به ایجاد دانش جدید می انجامد. تنها زمانی که به چارچوب دانش موجود پردازش گنجانیده شده است که اطلاعات و سپس دانش به گیرنده نامیده می شوند و می توان گفت که دانش اکتسابی است. با این حال، حتی پس از آن است که دانش جدید گنجانیده شده در داخل شبکه دانش گیرنده “منتقل شده است” بنابراین، ممکن است پخش شود، اما درجه ای که آن را “انتقال” را به دیگران تا حد زیادی وابسته به ارتباط فرایندهای مورد استفاده، از دستیابی به دانش جدید (یعنی تجدید ساختار شبکه های دانش موجود) در درجه اول یک فرآیند ارتباطی می باشد. (Nedlela, 2001).

2 – 24 نقش مدیریت در مدیریت دانش:
مدیریت تلویحاً بر طبقه بندی، فراهم کردن ساختار و ایجاد ادراک بهم پیوستگی در یک سازمان دلالت دارد. سایر ویژگیهای مدیریت عبارتند از :هماهنگی، کنترل، مشارکت و استفاده صحیح از نیروی انسانی، فرایندها و تدابیر بمنظور دست یابی به یک هدف واحد در مدیریت دانش، هدف اصلی مدیریت دانش عیان و نهان در سازمان است. برای مدیریت دانش عیان، سازمانها باید:
* دانش را بدست آورده و یا تولید و ایجاد کنند .
* دانش را برای سهولت دسترسی رمزگذاری و سازماندهی نمایند.
* دسترسی به دانش را برای دیگران با ارتباطات یا انتشارات میسر نمایند.
* دسترسی و بازیابی دانش را تسهیل نمایند .
* دانش را برای حل مشکلات، تصمیم گیری، بهبود اجرا، راهبری، تحلیل موقعیتها و فرایندها برای پشتیبانی فعالیتهای کاری بکار گیرند.
دانش نهان به دو طریق قابل مدیریت است: از طریق ارتباطات نوشتاری، مصاحبه ها و پیشینه های شفاهی می تواند به دانش صریح تبدیل شود. راه د یگر انتقال دانش نهان از طریق ایجاد گروههای دانش یا گروههای هم عمل در سازمانهاست که با تعاملات رو در رو، گفتگوها و ارتباطات گفتاری، آموزش مداوم، حل مساله تعاملی، شبکه ارتباطی، راهبری، مربی گری، آموزش و موقعیتهای توسعه حرفه ای دانش نهان خود را منتقل می کنند. در بخش سنتی مرجع، دانش نهان عموماً از طریق گروههای دانش یا گروههای هم عمل منتقل می شود.
می توان ابزارهای مدیریت دانش را به سه دسته تقسیم کرد و میان آنها تمایز قائل ‏شد:
1. برخی ابزارها مخصوص تولید و تنظیم دانش است. این ابزارها یکی از عوامل کلیدی کارایی و خودکفایی بلند مدت سازمان بوده و باعث رقابت پذیری آن می شوند. این دسته شامل خلق یک ایده جدید، طراحی مدلهایی نو، ترکیب و تلفیق رشته های علمی گوناگون و در نهایت توسعه فراگردهای جدید در سازمان است.
2. کاربرد این دسته از ابزارها در نظام بخشی و کدگذاری دانش است. در واقع چون داراییهای غیر ملموس (مانند دانش، اطلاعات و …) برخلاف داراییهای ملموس در صورت عدم استفاده هیچ ارزش ذاتی ندارند، بایستی قابل دسترس برای افراد درون و بیرون سازمان باشد. این دسته از ابزارها اجازه می دهد تا دانش به قابلیت دسترسی همگانی و انتقال میان افراد و سازمانها دست یابد.
3. دسته سوم ابزارهایی هستند که جهت تسهیم دانش هستند. این ابزارها با سه مانع مهم روبرویند که عبارتند از:
الف) اختلاف و فاصله زمانی، چه از بعد تاریخی (که بر می گردد به حافظه سازمانی) و چه در زمان حال (چون در زمان حال نیز مشکلاتی در هماهنگی بین برنامه های زمانی افراد جهت یافتن زمانی مشترک مناسب میان آنها برای مبادله مطلوب دانش وجود دارد).
ب) بعد و فاصله مکانی
ج) محدودیتهای اجتماعی. تفاوتهای سلسله مراتبی میان افراد، متفاوت بودن تخصص و حیطه عمل افراد و نیز اختلافات فرهنگی باعث محدود شدن فهم مشترک میان افراد می شود.
البته برخی سازمانها مانند موسسه آموزشی روت (Root) ابزارهایی مانند فرایند نقشه آموزشی را ایجاد کرده و در شرکتهای بوئینگ، پپسی کولا، بیمه آستیت جهت تسهیل ترجمان اجتماعی دانش استقرار داده است. این ابزارها، برنامه های سطح سازمان را به ایده هایی واضح و روشن برای کارکنان و یا حتی به اهداف و فعالیتهای ریزتری که باعث موفقیت سازمانی می شود تبدل می کنند و همچنین باب تبادل نظرات راجع به این نقشه های یادگیری در خلال ماههای استقرار آن را می گشاید. (Rodriguez, 2007).

2 – 25 نقش تکنولوژی اطلاعات در مدیریت دانش:
تکنولوژی اطلاعات می تواند بعنوان ابزاری قدرتمند عمل کرده و ابزارهایی موثر و کارآمد برای همه وجوه مدیریت دانش شامل تسخیر، اشتراک و کاربرد دانش تامین کند. توانایی تکنولوژی اطلاعات در کاوش، نمایه، تلفیق، بایگانی و انتقال اطلاعات می تواند تحولی در گردآوری، سازماندهی، رده بندی و اشاعه اطلاعات ایجاد کند. تکنولوژیهایی مانند سیستمهای مدیریت بانکهای اطلاعات مرتبط، سیستمهای مدیریت مدارک، اینترنت، اینترانت، موتورهای کاوش، ابزارهای جریان کار، سیستمهای پشتیبان اجرا، سیستمهای پشتیبان تصمیم گیری، داده کاوی، ذخیره داده ها، پست الکترونیک، کنفرانس تصویری، تابلوی اعلانات، گروههای خبری و تابلوهای بحث می توانند نقشی اساسی در تسهیل مدیریت دانش داشته باشد .اما، تکنولوژی اطلاعات بخودی خود قلب مدیریت دانش نیست و هیچ پروژه ای تنها بخاطر کاربرد آخرین تکنولوژیهای اطلاعاتی تبدیل به پروژه مدیریت دانش نمی شود. تکنولوژی اطلاعات فقط نقش پشتیبان را در مدیریت دانش ایفا می کند. تکنولوژی اطلاعات به تنهایی تامین کننده دانش نیست. تکنولوژی اطلاعات می تواند به افراد در پیدا کردن اطلاعات کمک کند اما این خود افراد هستند که باید تعیین کنند آیا اطلاعات متناسب و مرتبط با نیاز خاص آنها هست یا خیر. برای تبدیل اطلاعات به دانش، افراد باید اطلاعات را تحلیل، تفسیر و درک کرده و آن را در متنی جای دهند.
از آنجا که پذیرش گسترده ای از دانش به عنوان یک منبع مهم اقتصادی، سازمان ها شده است و تلاش برای اینکه مدیریت دانش به عنوان یکی از عوامل متعددی توانمندسازی شناسایی شده است، و فن آوری که قطعا یکی از آنها است. فن آوری است که موجب حمایت و ایجاد، انتقال و استفاده از دانش، را امکان پذیر می سازد. به این خاطر که به دلیل پویایی فن آوری و به طور کلی، سرعت در شتاب در طیف گسترده ای از مناطق توسعه می یابد، و نیز به پیچیدگی حوزه مدیریت دانش را، که شامل دیدگاه های متناقض در دانش و رویکرد به مدیریت آن می باشد. تکنولوژی هایی که می تواند، فن آوری های مدیریت دانش را پشتیبانی کنند، روش معمول این است که آنها را مرتبط با فرایندهای دانش کنند. اما فرآیندهای مشخص شده به طور گسترده ای متفاوت است و مانع درک کلی تر خواهد شد. روش جایگزین شده برای توصیف فن آوری های تجاری در دسترس، فن آوری به عنوان بخشی از معماری های سیستم های مدیریت دانش و به عنوان برنامه های کاربردی برای کسب و کار تعریف شده اند. چارچوب های موجود برای پیاده سازی مدیریت دانش نیز معمولا شامل ملاحظات استراتژی است. علاوه بر این، تحقیق در مورد سیستم های اطلاعاتی و فناوری اطلاعات به طور کلی نیز مرتبط با هم ترازی استراتژیک برای مدت زمان طولانی است. ما پس از آن که چنین رویکردی می تواند بینش مفید به فن آوری های مدیریت دانش و استفاده از آنها نتیجه گیری می کنیم. روش ما برای بررسی ارتباط بین فن آوری های مدیریت دانش و استراتژی در مفهوم هستی شناسی است. هستی شناسی متشکل از اصطلاحات، تعاریف و شرح روابط خود را دارد. از جمله مزایای بسیاری ممکن است، به منظور تسهیل درک مشترک و به اشتراک گذاری دانش در یک دامنه خاص هستی شناسی می تواند مورد استفاده قرار گیرد (Govind et al, 2009).

2 – 26 تاثیر فرهنگ سازمانی بر پیاده سازی مدیریت دانش:
فرهنگ سازمانی نیز یکی دیگر از متغیرهای زیرساختی برای پیاده سازی مدیریت دانش است (.(Gold et al., 2001 ; Demarest, 1997 طبیعتاً، سازمان ها باید یک فرهنگ مناسب برای پیاده سازی مدیریت دانش پایه گذاری کنند. فرهنگ اعتماد باعث می شود روابط و اعتماد متقابل بین اعضاء سازمان افزایش یابد و افراد تمایل بیشتری به پیاده سازی مدیریت دانش داشته باشند. همچنین سازمان ها نیاز به یک محیط یا فرهنگ یادگیری مستمر دارند تا پیاده سازی مدیریت دانش موفقیت آمیز باشد (Nedlela & Toit, 2001) به گونه ای که یادگیری در همه سطوح سازمان اتفاق بیفتد. در یک فرهنگ یادگیری افراد مشکلات را جستجو می کنند و تشویق به یادگیری می شوند و از طریق ابزارهای یادگیری همانند آموزش پیاده سازی مدیریت دانش را تقویت می کنند .(Damanpour, 1997) با تقویت فرهنگ یادگیری ظرفیت سازی برای پیاده سازی مدیریت دانش افزایش پیدا می کند. برای ایجاد ظرفیت یادگیری در سازمان سه مفهوم قابل بررسی است: یادگیری، تغییر ابتکار و تغییر فرهنگ .(Daneshfard,K, 2004)در آینده سازمان هایی موفق و پایدار خواهند بود که از دیگران جلوتر و دائماً در حال یادگیری باشند ((Najafbeygi R, 2004 همچنین سازمان ها نیاز به روابط حمایتی، تشریک مساعی و ایجاد فضای صمیمیت و دوستی (فرهنگ همکاری) برای تحقق مدیریت دانش دارند. در چنین فرهنگی افراد همدیگر را حمایت و کمک می کنند و دانش مورد نیاز برای انجام فعالیتهای سازمانی در اختیار همدیگر قرار می دهند تا به کارگیری دانش، آسان و زمینه ایجاد ایده ها و روش های نوین در سازمان فراهم شود. گرایش یا عدم گرایش سازمان ها به فرهنگ قدرت می تواند پیاده سازی مدیریت دانش را متاثر سازد. (.(Davel & Snyman, 2007 عده ای از محققان معتقدند وجود نظام سلسله مراتبی، خط مشی های سیاسی و نفوذ صاحب منصبان قدرت در به اشتراک گذاشتن مدیریت دانش در بخش دولتی موثراست. (.(Fytton et al., 2004

2 – 27 مدلهای مدیریت دانش
مدلهای متعددی در حوزه ی مدیریت دانش از سوی دانشمندان و صاحبنظران ارائه شده است که به مهمترین آنها اشاره می شود.
مدل بویست: مدل بویست از جمله مدلهایی است که روابط میان داده، اطلاعات و دانش را به خوبی ترسیم کرده است.
مدل بویست: روابط داده، اطلاعات و دانش Hales, S. (2001).

این مدل از سه قسمت تشکیل شده است. دادهها به عنوان ورودی های این مدل محسوب می شوند. در این مدل، اطلاعات الگوهایی هستند که پس از عبور داده ها از فیلترهای ادراکی، به دست می آیند. بویست معتقد است که مدلهای ذهنی تعیین کننده چگونگی انجام واکنش نسبت به داده ها و اطلاعات است. از طرفی چون افراد دانش های متفاوتی دارند، در نتیجه مدلهای ذهنی متفاوتی نیز خواهند داشت. مدلهای ذهنی تعیین کننده چگونگی رفتار و تصمیم گیری افراد بوده و همچنین به عنوان فیلترهایی عمل می کنند که بر اساس آنها اطلاعات و داده های موجود شناسایی می شوند (واعظی، 1388).

مدل براد هویت
برای تولید دانش شخصی، هویت چرخهای را ارائه می دهد. او می گوید که دانش شخصی از طریق ممارست تجربی با اطلاعات تولید می شود .در واقع اطلاعات به عنوان ورودی، اشکال مختلفی می تواند داشته باشد . به نظر هویت پردازش اطلاعات، تجربیات، دانش عملی، مهارت افراد و تا حدودی عامل شانس و خوش اقبالی منجر به تولید دانش جدید می شود. شکل 2 این چرخه را نشان می دهد (Hoyt, B. 2003).

چرخه تولید دانش( Hoyt, B2003)

مدل نوناکا و تاکه اوچی
نوناکا و تاکه اوچی مدلی پنج مرحله ای برای فرآیندهای تولید و انتقال دانش در سازمان ارائه نموده اند. این مراحل عبارت اند از:
* تسهیم دانش ضمنی (تبادل تجربیات بین افراد
* تعریف مفاهیم (تبدیل مفاهیم از حالت ضمنی به صریح
* بررسی مفاهیم (سنجش کاربردی بودن مفاهیم
* ایجاد یک الگوی اولیه
* انتقال و توسعه دانش (توزیع متقابل) Nonaka & Takeuchi, (1995).
همچنین آنها در خصوص تعامل بین دانش نهفته و دانش صریح چهار فرایند را مطرح کرده اند:

جدول 2-3 مدل تعامل دانش نهفته و صریح Nonaka & Takeuchi, (1995).

به دانش آشکار
به دانش ضمنی
از: دانش آشکار
ترکیب
درونی سازی
از: دانش ضمنی
برونی سازی
جامعه پذیری

* جامعه پذیری: عبارت است از فرایند تولید دانش نهفته جدید نظیر مهارت ها و مفاهیم ذهنی مشترک. به عبارتی در این فرایند از طریق انتقال دانش نهفته به دانش نهفته، سعی در ایجاد دانش های جدید می شود. مشارکت در تجربیات، تعالیم استاد- شاگردی، شرکت در سمینارها و کنفرانس ها از جمله راهکارهای موثر در این زمینه اند این نوع دانش نهفته را دانش همدلی نیز می نامند (رادینگ: 1383).
* برونی سازی: عبارت است از فرایند بیان دانش نهفته به صورت دانش صریح. ارائه ی یک محصول جدید می تواند مثالی از این فرایند باشد. برای موفقیت آمیز بودن این فرایند استفاده مداوم از مدل ها، فرضیه ها و مفاهیم، استعاره ها و نظیر این ها مهم است. به این نوع دانش، دانش مفهومی هم گفته می شود.
* ترکیب: عبارت است از فرایند تبدیل دانش صریح به دانش صریح در قالب مجموعه های نظام مند. به این نوع دانش، دانش نظام مند هم گفته می شود (همان منبع). در این فرایند متون علمی، پایگاههای اطلاعاتی و بانک های آماری که در زمره دانش های صریح قرار می گیرند، توسعه می یابند. این نوع انتقال موجبات تکامل و افزایش دانش صریح را فراهم می آورد ( الوانی: 1382).
* درونی سازی: در تبدیل دانش صریح به دانش نهفته، افراد با خلاقیت های ذهنی خود از نظریات صریح آموخته شده، دانش های جدید ایجاد می کنند که اگر چه قابل انتقال به دیگران نیست ولی در عملکردهای آنان منعکس می شود. در درونی سازی فرد بر پایه فرضیه ها و روابط کلی، به دانشی دست می یابد که خاص ذهن و شرایط محیطی او است و به دشواری قابل انتقال می باشد (همان منبع). دانش نهفته مجدداً دانش های نهفته جدید را ایجاد می کند (جامعه پذیری) و فرایندهای دیگر به تبع آن اتفاق می افتند و به شرط فراهم آمدن زمینه های لازم، این فرایند مستمر خواهد بود. نوناکا این نکته را یادآوری می کند که فرایند تعامل دانش بین دانش نهفته و دانش صریح به صورت دایرهای نیست بلکه به شکل مارپیچ است. همچنان که این چرخش ها تکرار می شوند، مقیاس های مارپیچ بزرگتر می گردند و به صورت عمودی و افقی گسترش می یابند، اولین چرخش در درون افراد ایجاد می شود همچنین ثابت شده است که در یک سازمان دانش محور، کارکنان با تجربه، احتمال کمی دارد که در جستجوی دانش موجود در سیستم مدیریت دانش باشند و بیشتر در درونی کردن و تسهیم دانش خود با دیگران نقش دارند (Aurum, et al , 2007).

مدل یکپارچه تولید دانش
نوناکا مدلی را برای فرایندهای تولید دانش ارائه کرده که در شکل 3 آمده است:

فرایند تولید دانش Hussi, T. 2004).)

عناصر اصلی این مدل عبارت است از:
تولید دانش (SECI)18: این عامل مربوط به تعامل بین دانش صریح و ضمنی و در نتیجه تولید دانش می باشد.
شرایط تولید دانش: شرایط، امکانات و فضای لازم برای تولید دانش در سازمان، در این بخش قرار می گیرد. به عبارت دیگر این عامل در برگیرنده ی زمینه ای مناسب برای ایجاد و به کارگیری دانش می باشد.
دارایی های دانشی (Ka)19: دارایی های دانشی اساس و پایه تولید دانش می باشند. نوناکا این عامل را دربرگیرنده ی منابع خاصی می داند که برای تولید دانش ضروری است.
بینش دانشی: ایجاد بینشی مشترک در سازمان نسبت به تولید و توسعه دانش، از عوامل ضروری برای تولید دانش است Hussi, T. 2004)).

مدل شش بعدی مدیریت دانش
فیل پری و ایلکاتومی معتقدند که هر گونه جزئی نگری، موفقیت مدیریت دانش را با مشکلات جدی روبرو خواهد ساخت. آنها بر اساس این نگرش، شکل 4 را برای به کارگیری مدیریت دانش ارائه کرده اند.

مدل مدیریت دانش (Toumi, I.kka, P& Phill, 2001)

برای درک و به کارگیری دانش، اولین عامل درک مفهوم دانش است . دومین عامل، مدیریت تغییر سازمانی است. تغییر دانش یعنی تغییر نگرش و سیستم فعالیتهای یک سازمان. سازمان برای به کارگیری مدیریت دانش، نیازمند به کارگیری مدیریت تغییر سازمانی است. عامل سوم در ارتباط با اندازه گیری دانش است. این عامل میزان دستیابی به اهداف مدیریت دانش را مشخص می کند. بعد چهارم به فرایندهای دانش می پردازد. ساختارهای ارتباطی رسمی و غیررسمی باید بتوانند فرایندهای پردازش دانش را بهبود بخشند و نقشها و مسئولیت های جدیدی را که برای اثربخشی مدیریت دانش ضروری هستند تعریف کنند. این نقشها می توانند شامل مدیران دانشی، کارکنان دانشی و مشتریان دانشی باشند. عامل پنجم محتوای دانش است. در این رابطه فیل پری و ایلکاتومی به تقسیم بندی نوناکا و تاکه اوچی از دانش که آن را به دانش صریح و دانش نهفته قابل تقسیم کرده اند، اشاره نموده اند .در مورد دانش صریح و نهفته می توان گفت که دانش صریح دانشی است که به صورت عینی و روشن قابل انتقال است و به سادگی می توان آن را به دیگران یاد داد. در مقابل، دانش نهفته اگر چه در عملکرد افراد منعکس و آثار آن قابل مشاهده است، ولی به صورت تدوین شده نیست و نمی توان آن را به شکل صریح بیان کرد. برای دستیابی به این دانش باید در تجارب دیگران سهیم شد و از این طریق آن را فرا گرفت. عامل ششم ابزار دانش می باشد. این ابزار می تواند شامل سیستم مستندات مدیریت، سیستم اطلاعات مدیریت، تکنولوژی اطلاعات و نظایر اینها باشد. البته باید توجه داشت که این بعد تنها بخش بسیار کوچکی از مدیریت دانش را به خود اختصاص می دهد زیرا مدیریت دانش بر خلاف مدیریت اطلاعات که بیشتر با این ابزارها سر و کار دارد، با مردم و ارزشهای آنها در ارتباط است (Toumi, I.kka, P& Phill, 2001).
مدل چرخه عمر دانش
برنامه ریزی فعالیت های مربوط به تولید و یکپارچه سازی دانش است. این به معنای تعیین اولویت ها، اهداف و پیش بینی اهداف، و انجام ارزیابی هزینه / سود، و همچنین بررسی و یا مهندسی مجدد یک فرایند کار است. این اقدام به معنی تولید یک طرح، یک نمونه جهانی 3. انجام فرآیند کسب و کار دامنه خاص و یا هر یک از اجزای آن است. این شامل استفاده از برنامه همراه با جهان 2 و 3 دانش است،
مانیتورینگ شرح از فعالیت ها و محصولات خود را پیگیری و گذشته نگر است.این شامل جمع آوری داده ها و اطلاعات، مدل سازی فرایند، و استفاده از دانش قبلی به تولید دانش جدید توصیفی و پیش آگهی است. در نهایت، ارزیابی حاکی از استفاده از نتایج نظارت به علاوه دانش قبلی به اندازه گیری نتایج عمل در جلوگیری از بین رفتن انگیزه و ارزیابی تاثیر بر فرآیندهای کسب و کار است. این یک فعالیت مربوط به تولید و یکپارچه سازی و همچنین نظارت بر جهانی 2 و 3 دانش است.( Luiz Fernando de Barros Campos,2008).

مدل چرخه عمر دانش (Fernando2008)

مدل استیو هالس
مدل استیو هالس تاکید زیادی روی فرایندهای دانش دارد. این مدل استراتژیهای شش گانه ای را به شرح ذیل ارائه کرده است:
1. جستجوی دانش جدید : در این مرحله مدیریت دانش باید در حوزه های مختلف به دنبال دانش های نو و جدید بگردد. این حوزه ها می تواند در درون سازمان و یا بیرون از آن باشند.
2. تولید دانش و یادگیری: یکی از استراتژی های مهم برای تولید دانش، فرایند یادگیری است. یکی از تاکیدات اصلی این مدل دستیابی به سازمان یادگیرنده است. زیرا سازمان یادگیرنده به عنوان یکی از ابعاد اصلی مدیریت دانش حائز اهمیت است.
3. ذخیره سازی: وجود ساز و کار مناسب برای نگه داری و ذخیره سازی دانش در سازمان الزامی می باشد.
4. توزیع: توزیع موفق دانش در سازمان، تا حدود زیادی به فرهنگ آن بستگی دارد. اگر توزیع دانش در یک فرهنگ مورد تاکید قرار نگرفته باشد، تلاشهای مدیریت دانش با شکست مواجه خواهد شد.
5. حذف دانشهای زائد: تصور گذشتگان بر این بود که هرچه اطلاعات انسان بیشتر باشد، راه حلهای بهتری را تدوین خواهد نمود. امروزه این تصور مورد انتقاد قرارگرفته است، زیرا اطلاعات زیاد الزاماً باعث بهبود راه حلها و تصمیمها نمی شود. بلکه اطلاعات و دانش های صحیح و به هنگام مورد تاکید است. این استراتژی بر حذف دانشها و همچنین نگرشهای قدیمی و مخرب تاکید دارد. در مدیریت دانش تغییری مدنظر می باشد که در راستای اهداف سازمان باشد. لذ ا دانش های نامناسب و مخرب می تواند مسیر این تغییر را عوض کند.
6. به کارگیری: دانش، زمانی ارزشمند خواهد بود که به کارگرفته شود.دانشمندی که از دانش خود هیچگونه استفاده ای نمی کند، قطعاً دانش وی برای دیگران هیچ ارزشی نخواهد داشت (Hales, S. 2001).

مدل مبتنی بر فرایندهای دانش(Hales, S. 2001)

مدل مفهومی مدیریت دانش
دنیس لوستری، ایرنه میورا و سرجیوتاکاهاشی مدل مفهومی مدیریت دانش در سازمان را شامل شش مرحله می دانند که عبارت اند از:
1. ایجاد بینش مشترک نسبت به اهداف توسعه دانش
2. فراهم کردن اطلاعات
3. پردازش درونی برای ایجاد دانش فردی
4. تبدیل دانش فردی به یادگیری گروهی
5. انتشار دانش به سطوح دیگر سازمان
6. به کارگیری دانش.
در این پژوهش چهار فرایند دانش (تولید دانش، انتقال دانش)، مدیریت، تکنولوژی اطلاعات و فرهنگ سازمانی مورد مطالعه قرار گرفته که به طور مشروح بیان می شود:

2 – 28 تولید دانش:
تولید دانش فرایندی است پویا که از تعامل بین دانش ضمنی و آشکار در سطوح مختلف سازمانها حاصل می شود. دانشی که تولید شده است می تواند از یک فرد به فرد دیگری منتقل شود و یا اینکه در سطح فردی، گروهی و یا سازمانی ذخیره شود. تفاوتی آشکار بین دانش آشکار و ضمنی وجود دارد. این تفاوت ابتدا به وسیله مایکل بیان شد. وی بیان داشت که دانش شخصی یا ضمنی برای معرفت آموزی بشر بسیار مهم است زیرا که افراد دانش را به وسیله ی خلق و سازماندهی فعالانه تجاربشان به دست می آورند و در این میان دانشی که توسط واژه ها بیان می شود، تنها گوشه ای از توده یخ شناور است. از آنجا که عوامل زیادی هستند که می توانند مانع این فرایند شوند، برخی قادر نیستند تا دانش ضمنی خود را به دانش صریح تبدیل نمایند. دانش صریح می تواند به قله یخ و دانش ضمنی به بقیه یخ که زیر آب است تشبیه شود. فقط 20 درصد دانش، صریح و 80 درصد باقیمانده، ضمنی می باشد. سیستم ارزیابی، توانمندساز موثری برای تسریع تبدیل دانش ضمنی به دانش صریح است.

2 – 29 انتقال دانش:
توانایی انتقال دانش از یک واحد به واحد دیگر برای سهیم شدن در عملکرد سازمانی ضرورت دارد. سوبیبی عنوان می کند دانشی که بین افراد انتقال می یابد نه تنها به سازمان سود می رساند بلکه موجب بهبود توانمندی های افراد درگیر در این فرایند هم می شود. از این رو انتقال دانش در یک سازمان به عنوان فرایندی

محسوب می شود که در آن یک واحد در جریان تجربیات واحد دیگر قرار می گیرد. دانش به روشهای مختلف انتقال می یابد. هم به طور غیرمستقیم از طریق رسانه ها و هم از طریق مستقیم از فردی به فرد دیگر قابل انتقال است .برای بررسی توانایی انتقال دانش سه سوال اصلی مطرح است:
* سرعت انتقال دانش چقدر است؟
* دقت انتقال اطلاعات چقدر است؟
* اعتبار (قابلیت اتکا) این دانش چه اندازه است؟
سرعت انتقال دانش مهمترین جزء است که مزایای بسیاری را برای سازمان به همراه دارد. داونپورت و پروساک سرعت انتقال دانش را به عنوان سرعت جریان دانش در سراسر سازمان عنوان می کنند. آنها معتقد هستند که با وجود زیرساخت مناسب، افراد در سازمان سریع تر می توانند اطلاعات را به دست آورند و سریعتر تصمیم گیری کنند. در کنار سرعت، دانش باید در زمان مناسب به فرد مناسب منتقل شود .به زعم لیدنر مهمترین جنبه مدیریت دانش در سازمان این است که دانش به جایی منتقل شود که مورد نیاز است و می تواند مورد استفاده قرار گیرد. اگر اطلاعات و دانش به سرعت انتقال یابند، اما به دست افرادی که مورد نظر نیستند برسد، می تواند موجب بروز مشکلات بیشتری شود. معمولاً دانشی که در یک سازمان وجود دارد حتی در داخل همان سازمان نیز به طور موثر انتقال نمی یابد. سومین بعدی که باید مورد توجه قرار گیرد، اعتبار دانش در سازمان است. اعتبار دانش، اطلاعات و داده ها در سازمان ها اهمیت زیادی دارد. به طوری که اطلاعات ناموثق می تواند موجب بروز مشکلات بسیار زیادی برای سازمان ها شود (عسگری: 1384).
اگر چه بسیاری از نویسندگان در مورد اهمیت دانش در مدیریت نوشته اند اما نسبتا کم به این موضوع پرداخته شده است که دانش چگونه ایجاد می شود. به منظور درک دانش، مهم است که به تعریف دانش بپردازیم. تعاریف مختلف از دانش است دانش یک مفهوم چند وجهی با معانی چند لایه است و به عنوان یک باور موجه و درست است که افزایش ظرفیت نهادی برای اقدام موثر تعریف شده است بات (2001) اظهار داشت که داده ها حقایق خام هستند و زمانی که آنها را پردازش و سازماندهی می کنند تبدیل به اطلاعات، دانش و اطلاعات معنی دار می شوند. تفاوت های بین داده ها، اطلاعات و دانش، تنها می تواند بین دیدگاه یک کاربر و یا به معنای خارجی قابل تشخیص باشد.
دانش را می توان به عنوان دانش ضمنی و دانش صریح عنوان کرد. دانش نهان، دانش ما از کلمات است. دانش نهان به طور اتوماتیک بوده و نیاز به حداقل زمان و یا هیچ فکری در مورد آنها نیست و به سازمان برای تعیین چگونگی تصمیم گیری و تاثیر رفتار جمعی از اعضای خود کمک می کند. دانش ضمنی یک مفهوم ساختاری است، توصیف ارتباط بین انواع مختلف دانش و دلالت بر “اصول ناشناخته عمل”
دانش صریح داده های فنی و یا علمی و یا اطلاعات است که در زبان رسمی است. نمونه هایی از دانش عبارتند از: راهنما، عبارات ریاضی، کپی رایت و ثبت اختراعات. دانش های صریح نیز به عنوان دانش با بیان این که به دیگران ابلاغ شده است. دانشی نهان است که ریشه در عمل، تعهد و مشارکت در یک چهار چوب خاص در حالی که دانش عیان، دانش قابل انتقال است که در زبان رسمی، نظام مند است. این اجزا باید در ترکیب کلی نگر و با هم اما هر کدام به شیوه خود مدیریت شوند. برای بسیاری از سازمان ها، مهم است که برای تبدیل دانش خود را به طوری که دانش می تواند تبدیل به بخشی از شبکه دانش سازمان شود.
چهار حالت تبدیل دانش وجود دارد:
1. اجتماعی: از دانش نهان به دانش نهان، به عنوان مثال مدیران جمع آوری اطلاعات از بخش های تولید و فروش، تعامل و به اشتراک گذاری تجارب با تامین کنندگان و مشتریان.
2. خارج از دانش نهان به دانش عیان، به عنوان مثال مدیران بحث را تسهیل و تشویق حضور و مشارکت کارشناسان صنعتی در تیم پروژه به منظور بهبود بهره وری سازمان.
3. ترکیب: دانش صریح به دانش صریح، به عنوان مثال مدیران در برنامه ریزی و پیاده سازی ارائه شده به انتشار مفاهیم تازه ایجاد شده می پردازند.
4. درونی: از دانش صریح به دانش ضمنی، به عنوان مثال مدیران در فعالیت های بخش های کاربردی و سهم سند چشم انداز مدیریت و ارزشها از طریق ارتباط با کارکنان سازمان می کنند.
مدیریت دانش یک رویکرد سیستماتیک به منظور بهبود توانایی سازمان به بسیج دانش تصمیم گیری در تدوین افزایش استراتژی کسب و کار می باشد. مدیریت دانش فرایندی است که ایجاد یا واقع دانش و مدیریت به اشتراک گذاری، انتشار و استفاده از دانش در درون سازمان است .وقتی که دانش استفاده می شود، یادگیری صورت می گیرد، که به نوبه خود، سهام از دانش موجود به سازمان را بهبود می بخشد.: فعالیت های مدیریت دانش ساده شامل سه فعالیت اکتساب دانش، انتشار دانش و پاسخ به دانش می باشد. (Keng-Boon Ooi et all 2009) .

2 – 30 فناوری اطلاعات
فناوری اطلاعات عبارتست از کاربرد رایانه ها و دیگر فناوری ها برای کار با اطلاعات. در اینجا هر گونه فناوری اعم از هر گونه وسیله یا تکنیک مد نظر است. عموماً در فناوری اطلاعات به اشتباه، کار با اطلاعات تنها از طریق فناوری های رایانه و ارتباطات و محصولات مرتبط مد نظر قرار گرفته است.
باید توجه داشت که واژه فناوری عبارتست از مطالعه چگونگی استفاده از ساخته های بشری در دستیابی به اهداف و مقاصدی مانند ارائه محصولات و خدمات؛ این واژه تنها به خود مصنوعات بشری اشاره نمی کند.
IT اصطلاحاتی است که همه فرم های مختلفی را که برای ایجاد، ذخیره، تبادل و استفاده از اطلاعات در فرمهای مختلف (اطلاعات تجاری، مکالمه، تصاویر ساکن، سینما، نمایش های چند رسانه ای و فرم های دیگری شاید هنوز به فکر خطور نمی کند. ( این تکنولوژی اغلب انقلاب اطلاعات نامیده می شود).

کاربرد های فناوری اطلاعات
* سیستم های اطلاعات
* کار با رایانه به صورت شخصی
* علم و پژوهش
* کنترل فرایند یا وسیله
* آموزش
* طراحی با کمک رایانه
* هوش مصنوعی

2 – 31 فرهنگ سازمانی
فرهنگ سازمانی به عنوان “الگوی ارزش های مشترک و اعتقادات است که به کمک اعضای یک سازمان معنا، و ارائه آنها با قواعد مشخص رفتاری در سازمان است.” فرهنگ سازمانی به عنوان مشخصه مجموعه ای از ارزش های راسخ، باورها، هنجارها، عادات، و نمادها که بر طبق آن اعضای سازمان عمل می کنند می باشد (Dosoglu-Guner:2008) . فرهنگ سازمانی بر ارزشها، عقاید، فرضیه ها، افسانه ها، هنجارها و اهدافی که به طور وسیع در سازمان پذیرفته شده اند دلالت می کند (رابینز:1384) دانشمندان رفتار سازمانی، اجزاء و مولفه های مختلفی را برای فرهنگ سازمانی بیان کرده اند که به برخی از آنها اشاره می شود:

دیدگاه رابینز
بسیاری از صاحبنظران در این مورد اتفاق نظر دارند که مقصود از فرهنگ سازمانی سیستمی از استنباط مشترک است که اعضاء نسبت به یک سازمان دارند و همین ویژگی موجب تفکیک دو سازمان از یکدیگر می شود. این سیستم از مجموعه ای از ویژگی های اصلی تشکیل شده است که سازمان به آنها ارج می نهد و برای آنها ارزش قائل است. رابینز این ویژگی ها را در هفت مورد بیان نموده است:
1. خلاقیت و نوآوری: میزانی که افراد تشویق می شوند تا خلاق، نوآور و خطرپذیر باشند.
2. توجه به جزئیات: به میزانی که انتظار می رود کارکنان بتوانند مسایل را تجزیه و تحلیل کنند و به صورتی دقیق به امور بپردازند.
3. توجه به نتیجه: به میزانی که مدیریت به نتیجه ها یا ره آوردها توجه می کند، نه به روشها و فرایندهایی که باید برای دستیابی به این نتیجه ها به کار برد.
4. توجه به افراد: به میزانی که مدیریت به کارکنان اجازه می دهد که در تصمیم گیری ها مشارکت کنند و میزانی که مدیریت درباره اثرات نتیجه های تصمیم گیری بر افراد توجه می کند.
5. تشکیل تیم: به میزانی که مدیریت کارها را به گونه ای تنظیم می کند که به وسیله تیم (و نه به وسیله افراد) انجام شود.
6. تحول: به میزانی که افراد دارای روح پرخاشگری، تحول و یا حتی جسارت هستند (و نه افراد ساده اندیش و احتمالاً بی تفاوت)
7. ثبات یا پایداری: به میزانی که سازمان در فعالیتهای خود به حفظ وضع موجود (و نه به رشد) تاکید و توجه دارد.
هر یک از این ویژگی ها بر روی طیفی قرار می گیرد که دامنه ی آن از بسیار کم تا بسیار زیاد کشیده می شود.

دیدگاه اندرو دوبرین
دوبرین ویژگی های فرهنگ سازمانی را به شرح ذیل بیان کرده است (مکی: 1385):
1. ارزش ها: پایه و اساس هر سازمانی می باشد، فلسفه سازمان از طریق ارزش ها تعیین می شود و ارزش ها راهنمای رفتار فرد در سازمان است.
2. حکایت: داستان های سازمان که دارای معانی اصولی و اساسی هستند.
3. افسانه ها و اسطوره ها
4. میزان ثبات
5. پاداش و میزان تخصیص منابع
6. تشریفات و آداب و رسوم و سنت ها

دیدگاه گرین برگ و بارون
از نظر آنها ویژگی های فرهنگ سازمانی به شرح زیر می باشند:
1. نوآوری: تا چه حدی انتظار می رود کارکنان خلاق باشند و افکار و ایده جدید خلق کنند
2. ثبات: ارزش قائل شدن برای ثبات و حفظ وضع موجود، قواعد و مقررات ثابت.
3. توجه و احترام به کارکنان: نرم خویی و سازش با کارکنان ، حمایت، احترام و ارزش قائل شدن برای افراد در سازمان.
4. توجه به نتایج (اهداف): توجه به اینکه تا چه حد بر اهداف و مقاصد موردنظر سازمان نائل شده ایم.
5. سهل گیری: میزانی که کارکنان در جوی راحت و با تمرکز اعصاب کار می کنند نه با نگرانی خاطر.
6. توجه به جزئیات: توجه به دقت و مورد تجزیه و تحلیل قرار دادن امور در سازمان به طور دقیق.
7. تشریک مساعی و همکاری: تاکید بر کار گروهی و تیمی در مقابل کارهای فردی، تاکید بر همیاری و با هم کارکردن

الگوی هفت گانه گردن
گردن نیز هفت عنصر را برای فرهنگ سازمانی مطرح می کند که عبارت اند از(واعظی 1388):
1. سازگاری: کارکنان احساس می کنند که سازمان با محدودیت های تحمیلی بیرونی بسیاری مواجه است و قوانین، رویه ها، سیاست ها و خط مشی های متعددی وجود دارد. افراد به جای اینکه کارشان را به نحوی که صلاح می دانند انجام دهند، به تدریج باید خودشان را با محدودیت های پیرامونی تطبیق دهند.
2. مسئولیت: به کارکنان سازمان به میزانی مسئولیت داده می شود که به اهداف سازمانی واحد خود دست یابند. در نتیجه اعضا احساس می کنند خودشان می توانند تصمیم گیری کنند و مشکلات را حل نمایند، بدون آنکه لازم باشد هر یک از مراحل اجرای کار، قدم به قدم از سوی مسئولان بالاتر کنترل و هماهنگ شود.
3. استانداردها: سازمان به تولید و ارائه خدمات با عملکرد کیفی بالا و ممتاز تاکید دارد. یعنی درجه و میزانی که فرد احساس می کند سازمان در حال تبیین و تعریف اهداف چالشی و رقابت آمیز می باشد.
4. پاداشها: به درجه ای که کارکنان احساس می کنند در ازای وقت و نیروی کاری که به سازمان اختصاص داده اند، مورد قدردانی قرار خواهند گرفت.
5. شفافیت سازمانی: این نوع احساس در زمانی است که اعضای سازمان فکر می کنند که امور به طور روشن مشخص شده است و یا به عبارت دیگر اهداف به روشنی تعریف شده و وظیفه هر فرد در قبال آنها مشخص است.
6. صمیمیت و حمایت: احساس مبتنی بر اینکه در سازمان کارکنان در موارد حساس از همدیگر حمایت های لازم را خواهند نمود. در این صورت کارکنان به یکدیگر اعتماد و اطمینان دارند و اغلب یکدیگر را مورد حمایت قرار می دهند.
7. رهبری: تا چه حد اعضای سازمان به قبول و پذیرش رهبری اعتقاد دارند و به هدایت و سرپرستی افراد شایسته و با صلاحیت تمایل دارند. در این پژوهش مولفه های خلاقیت و نوآوری، توجه به افراد، تشکیل تیم و تمایل به تغییر به عنوان مولفه های فرهنگ سازمانی در نظر گرفته شده است.
موانع فرهنگی، موانع در طول انتقال و به اشتراک گذاری دانش در یک سازمان معمولا در نظر گرفته است. برای رسیدن به این اهداف، به طور معمول می توان گفت که مدیریت دانش: انجام تغییرات در فرهنگ سازمانی است.
فرهنگ است که توسط نویسندگان به عنوان مواد (جهانی 1)، ذهنی (جهانی 2)، تعریف شده به عنوان مجموعه ای در حال ظهور قبل از بصورتی عامل گروه به درک محیط خود را (مدل همان انگیزه به عنوان روانی در نظر گرفته زمانی که به یک فرد استفاده شود) طبقه بندی و هدف (جهان 3)، به عنوان پیکربندی سطح بالا ارزش ها و نگرش بیان شده در یک بسته نرم افزاری از مشکلات در حال ظهور، مدل، نظریه ها، اکتشافها، برنامه ها و سابقه واقع در ظروف مختلف تعریف شده است.
فرهنگ همه جا در مدیریت دانش، به عنوان فرآیندهای کسب و کار و محصولات نهایی آنها دیده می شود. با این حال، بسیاری از عوامل دیگر (بوم شناسی اجتماعی، عوامل موقعیتی، نوشته های معامله)، برخی از آنها به اشتباه به عنوان فرهنگی طبقه بندی شده، به روابط پیچیده بین فرآیندهای دانش و نتایج آنها ( Luiz Fernando de Barros Campos,2008) .

2 – 38 سابقه تحقیقات
2 – 38 – 1 پیشینه داخلی:
* سلطانی نیا، حسین،1372 در تحقیق خود با عنوان: بررسی نقش تعاونی ها در تولید و صادرات فرش دستباف ایران به این موارد اشاره کرده است که: 1. تورم فزاینده قیمت تمام شده قالی ایران نسبت به کشورهای رقیب در سطح جهانی 2. غیرانسانی بودن روابط و شرایط کار و تولید دراین صنعت 3. وجود نظام واسطه گری و دلالی در مراحل مختلف تولید و تجارت فرش 4. بی توجهی به قوانین کار و بیمه های اجتماعی و عدم رعایت بهداشت محیط کار در این صنعت و غیر استاندارد بودن برخی مواد و ابزارآلات قالیبافی 5. فقدان برنامه ریزی و استراتژی مشخص جهت توسعه تولید و صادرات فرش دستباف ایران و گسترش بازارهای جهانی.
* عباسی، زهره، 1386: در تحقیق خود با عنوان “مروری بر مدلهای پیاده سازی مدیریت دانش در سازمانها” به این نتیجه دست یاقته است که: فناوریهای جدید به سازمانها این امکان را می دهند تا سیستم های مدیریت دانش را به منظور ذخیره و اشاعه اطلاعات ساختار نیافته مورد استفاده قرار دهند. امروزه علاقه مندی فزاینده ای به حوزه مدیریت دانش در سازمانها و محافل علمی وجود دارد. به دلیل نوظهور بودن این مساله، کمبود دسته بندی استاندارد و مشخص در رابطه با مدل های پیاده سازی مدیریت دانش در منابع پژوهشی و سازمانی احساس می شود.
* محمدی، فاتح، 1389، در تحقیق خود در موسسه عالی آموزش و پژوهش مدیریت و برنامه ریزی تحت عنوان “شناسایی عوامل کلیدی توفیق سیستم مدیریت دانش در دانشکده ها و مراکز آموزش عالی مدیریت تهران” انجام داده است هفت عامل زیرساختی و اساسی را شناسایی کرده ” آموزش عالی مدیریت تهران است که عبارتند از: 1- جهت گیری استراتژیک دانای محور؛ 2- فرهنگ مشارکتی؛ 3- ارزیابی و انتقال دانش؛ 4- زیرساخت سیستم های اطلاعاتی؛ 5- توسعه منابع انسانی؛ 6- الگوگیری؛ 7- درگیری افراد.
* نجف بیگی، رضا، 1390: در تحقیق خود با عنوان ” طراحی الگوی زیرساختی مورد نیاز به منظور پیاده سازی مدیریت دانش در سازمان” به این نتیجه رسیده است که: فرهنگ سازمانی با محوریت: فرهنگ یادگیری، اعتماد و همکاری، ساختار سازمانی حول: عدم تمرکز و رسمیت، همچنین حمایت فناوری اطلاعات و انگیزش کارکنان مهمترین زیرساخت های مورد نیاز پیاده سازی مدیریت دانش در سطح سازمان های دولتی مورد مطالعه محسوب می گردند.
* ابطحی، 1386، در خصوص اثربخشی مدیریت دانش در سازمان های دولتی ایران انجام شده است که یافته های محققین با به کارگیری تکنیک دلفی و رویکرد پژوهشی این بوده که عوامل سازمانی شامل فرهنگ دانش آفرین، رهبری دانش، منابع دانش، درگاههای دانش، ساختار دانش محور، فرایندهای دانش محور و عوامل محیطی (عوامل سیاسی، فرهنگی، تکنولوژی) و شهروندان بر اثربخشی مدیریت دانش موثر است.
* فلاطونی، عبدالعلی 1372 در تحقیق خود با عنوان نقش برنامه ریزی در توسعه صادرات فرش ایران به این نتیجه رسیده است که: برنامه ریزی فرش دستباف ایران در سطح کلان مطرح می شود. نکته عمده در تعاریف آن است که بازاریابی شامل بخش عمده ای از فعالیتهای بازرگانی یعنی: برنامه ریزی، مدیریت، تولید، تبلیغات و مصرف می باشد. هدف برنامه ریزی بازاریابی در کوتاه مدت انطباق نیازهای خریداران نهائی با کالاهای موجود و در بلند مدت تطبیق کالاها با خواستهای مصرف کنندگان است. توسعه و ادامه صادرات فرش ایران مستلزم تداوم روابط مصرف کنندگان در بازارهای بین المللی با تولید کنندگان است و لازمه این تداوم، انطباق فرش ایران با سلیقه و نیازهای مصرف کنندگان است. برنامه توسعه صادرات فرش ایران مجموعه ای از برنامه های بازاریابی، تبلیغات و تولید است. اجرای برنامه توسعه صادرات فرش نیازمند به وسایل و ابزار خاص می باشد و از آنجا که تاکنون سازمانی بعنوان مسئول اجرائی صنعت فرش دستباف تاسیس نشده است، اولین قدم جهت اجرای برنامه های توسعه صادرات فرش ایجاد سازمانی بعنوان متولی امور این صنعت و رشد و گسترش تعاونیهای تولید و بازاریابی است.
* اعلمی بیات، محمد 1376 در تحقیق خود با عنوان بررسی و تعیین مهمترین عوامل موثر بر رکود صادرات فرش دستباف ایران به این نتیجه رسیده است که: صادرات فرش دستباف کشور سالها بود که در مسیری صعودی به پیش می رفت و در سال 1373 به اوج خود، رقم دو میلیارد دلار رسید، در حالی که این رقم نسبت به سال 1372 بیش از 60 درصد افزایش نشان می دهد، لیکن در سال 1374 به یکباره سقوط کرد و به رقم 919/5 میلیون دلار رسید که بیش از 50 درصد کاهش نشان می دهد. ضمن اینکه در سال 1375 وضع بهتر نشده و در حد 602 میلیون دلار، صادرات فرش دستباف کشور بوده است. به هر صورت، تحقیق حاضر از جمله تحقیقاتی است که این موارد را مورد بررسی قرار می دهد و دست آخر در صدد آن است که راه حلهایی را برای افزایش صادرات فرش دستباف کشور ارایه نماید. موضوعی که برای این پروژه تحقیقی انتخاب شده، “تعیین مهمترین عوامل موثر بر صادرات فرش دستباف ایران طی سالهای 1375-1372” می باشد. بنابراین سعی ما در این پروژه، ارایه فهرستی از عوامل احتمالی است که می توانسته بر رکود موثر باشد. سپس آزمون آنها می باشد. طیف زمانی برای این موضوع چهار سال (1375-1372) در نظر گرفته شده تا اینکه مبنایی برای مقایسه وضعیت قبل و بعد بحران باشد.
* بریم نژاد، ولی 1378 در تحقیق خود با نام تحلیل اقتصادی عوامل موثر بر صادرات فرش در ایران به این نتیجه رسید که: نتایج حاصله از تخمین معادلات تقاضا نشان داد که کشش تقاضای قیمتی صادرات برای این کشورها پائین می باشد. نتایج همچنین نشان دهندهء اثر مستقیم درآمد ناخالص ملی، نرخ ارز واقعی و تولید جهانی به غیر از ایران و اثر غیرمستقیم شاخص قیمت کالاهای داخلی بر میزان تقاضای صادرات ایران می باشد. نتایج حاصل از تخمین معادله عرضه بیانگر کشش پذیر بودن قیمت عرضه صادرات می باشد که نشان می دهد، اگر ایران صادرات خود را به صادرات مستقیم تبدیل کند با افزایش قیمت صادراتی فرش، عرضه برای صادرات نیز افزایش می یابد. علامت ضریب متغیر درآمد حاصله از نفت نشان می دهد که، با افزایش درآمد حاصل از صادرات نفت، میزان عرضهء صادرات فرش کاهش می یابد.
* ابریشمی، مهرآرا و محسنی (۱۳۸۵) در مطالعه ای تحت عنوان “تاثیر آزادسازی تجاری بر رشد صادرات و واردات” از دو روش دینامیک و روش پویای گشتاورهای تعمیم یافته تکنیک داده های پنل، با بررسی ۲۳ کشور منتخب در حال توسعه، طی دوره زمانی ( ۲۰۰۲-۱۹۷۲ ) استفاده نموده اند. نتایج بخش اول که به تاثیر آزادسازی بر صادرات پرداخته و مرتبط با این تحقیق می باشد، حاکی از آن است که آزادسازی تجاری، رشد صادرات را حدود ۱۹۰ درصد افزایش خواهد داد. لذا آزاد سازی تجاری موجبات رشد صادرات را فراهم می آورد.
* زعفرانیان، رضا 1387 در مقاله خود با عنوان ارایه ی الگوی پیاده سازی مدیریت دانش در کسب و کارهای کوچک و متوسط به این نتیجه رسیده است که: سازمانها نمی توانند به طور صحیح دانش را مدیریت کنند چرا که دانش افراد به صورت درونی و تلویحی است اما می توانند محیط عملیاتی را به منظور توسعه و اشتراک اطلاعات، مدیریت کنند. آن ها باید تلاش کنند تا جای ممکن، از فنون و طرح های موجود مدیریت دانش به عنوان اهرم هایی برای راه اندازی مدیریت دانش خود استفاده کنند. از این رو در مقاله خود به مفهوم مدیریت دانش و اصول آن به همراه شرحی از انواع مدل ها ارایه شده و در نهایت الگوی پیشنهادی کرده است. الگوی پیشنهادی جدید در شرکت نفت ایران زمین به عنوان یک شرکت فعال در حوزه ی صنایع نفت ایران بررسی شده است.
* برور، محمد در سال 1383 در پایان نامه خود با عنوان “مطالعه و بررسی چگونگی اعمال مدیریت دانش در شرکت برق منطقه ای غرب” سعی کرده است مزر بین داده اطلاعات و دانش را مشخص کند و انواع دانش سازمانی و نحوه تولید دانش را بیان کند.
* بیجقینی، 1389 در پایان نامه خود با عنوان “بررسی عوامل موثر بر رقابت پذیری صادرات فرش دستباف ایران در مقابل کشورهای رقیب” به شناسایی عوامل موثر بر کاهش قدرت رقابت پذیری صادرات فرش دستباف ایران در مقابل کشورهای رقیب پرداخته و با مطالعه و بررسی رقابت پذیری به نقاط قوت و ضعف فرش دستباف ایران در مقابل رقبای خارجی پی برده و راههایی را برای بدست آوردن مزایای رقابتی در مقابل رقبا و گسترش سهم بازارهای خارجی ایجاد کرده است.
* نجاتی، 1389 در پایان نامه خود با عنوان “مهندسی مجدد زنجیره تامین فرش دستباف با بهره گیری از مدل های تجارت الکترونیک و توسعه تولید و صادرات آن در استان یزد” با استفاده از یکی از تکنیک های تصمیم گیری های چند معیاره این نتیجه حاصل گردید که فرآیندهای موجود در حلقه سفارش گیری، بازاریابی و صادرات بیشترین قابلیت اجرائی برنامه مهندسی مجدد را با بکارگیری از تجارت الکترونیک دارد و در پایان مدل الکترونیکی جهت تسهیل در سفارش گیری و تولید بر اساس آن ارائه کرده است.
* علی نژادی، 1388 در پایان نامه خود با عنوان “بررسی چالشها و محدودیت های موجود در صادرات فرش دستباف استان آذربایجان شرقی” به منظور ارتقاء کیفیت و بهره وری فرش دستباف ایران عوامل تاثیرگذار مانند مهارت نیروی انسانی، ابزارآلات و تجهیزات، مواد اولیه، کیفیت بافت، خلاقیت و نوآوری در طراحی فرشها، عوامل محیطی، قوانین دولتی مورد بررسی قرار داده است.
2-38-2 پیشینه خارجی
* در مطالعه ای که توسط khoan, 2005 صورت گرفت برخی از عوامل زیرساختی برای پیاده سازی مدیریت دانش شناسایی گردید که عبارتند از: فرهنگ سازمانی حامی مدیریت دانش به منظور تشویق همکاری بین کارکنان و ایجاد فرهنگ اعتماد که از طریق آن فرایند پیاده سازی مدیریت دانش تسهیل می شود. یافته دیگر تحقیق این بود که پرورش فرهنگ یادگیری و نوآوری به افراد سازمان اجازه می دهد تا در خصوص اقدامات جاری سازمان به پرس و جو بپردازند. در این راستا به طور پیوسته تولید ایده، دانش و ارائه راه حل تشویق می شود. دیگر متغیرهای کلیدی و زیرساختی شامل تکنولوژی اطلاعات، کمک های انگیزشی، زیرساخت سازمانی و فعالیت ها و فرایندهای مناسب هستند.
* Ragna sidler, 2008 در تحقیق خود با عنوان مدیریت دانش در شرکت های نوآورانه به این نتیجه دست یافته است که: نقش دانش ضمنی در مدیریت نوآوری مورد تجزیه و تحلیل قرار داده می شود. ایجاد، در دسترس بودن و انتقال دانش نهان در درون یک سازمان برجسته می شوند. دانش ضمنی می تواند منبع طیف عظیمی از فرصت ها و پتانسیل ها موجود باشد که کشف و خلاقیت را تشکیل می دهند.
* در تحقیقی که توسط hung, 2005، در خصوص عوامل زیرساختی و کلیدی بکارگیری مدیریت دانش در سازمان داروسازی انجام شد یافته های تحقیق نشان داد هفت عامل ساختار و استراتژی دانشی، فرهنگ سازمانی، زیرساخت سیستم اطلاعاتی، محیط و فرهنگ یادگیری، تعهد مدیریت ارشد، ارزیابی آموزش و کار گروهی، مشارکت و آموزش کارکنان، زیرساخت های پیاده سازی مدیریت دانش محسوب می شوند.
* Crictian criner در سال 2002 در مقاله خود با عنوان “مدیریت دانش ضمنی: نقش مصنوعات” که در این مقاله در پی جایگزین هایی برای اعمال مدیریت دانش از موضع کنترل و مالکیت است. در این زمینه های تخصصی با تمرکز توجه بر روی بسیج دانش به جای کنترل و به اشتراک گذاری دانش است. مصنوع فراهم می کند فشار کافی برای نظم و هماهنگی به ظهور خود به خود می باشد. مدیریت دانش می تواند در چنین شرایطی ضمنی بدون از دست دادن ارزش خود تبدیل شود.
* Fee gaou, 2008 در مقاله خود با عنوان مدیریت دانش، مدیریت، و دانش در عملیات کسب و کار به این نتایج درست یافت که: مدیریت دانش در سازمان های کسب و کار دارد که وظیفه مدیریت فعالیت های کارکنان دانش و یا تحول و تعامل”دانش سازمانی ایستا” و “دانش فرایندی پویا” برای “فرایند نوآوری محصولات، خدمات، و عملی” و در همان زمان، “ایجاد و یا توجیه موجود دانش سازمانی سیستماتیک” است. مدیریت دانش به سادگی در مورد ضبط و دستکاری دانش صریح نیست، اما نیاز به رسیدگی است که به طور ضمنی، می تواند تنها از طریق فرآیند به جای محتوا مشتق شده است.
* Khalifa ,2003 در تحقیقی با عنوان مدل موفقیت پیاده سازی مدیریت دانش در دانشگاه سیتی هنگ کنگ انجام دادند که سوال اصلی این پژوهش عبارت بود از چه عواملی در موفقیت پیاده سازی برنامه های مدیریت دانش موثرند؟ فرضیات این پژوهش عبارت بود از:
1. عوامل سازمانی بر موفقیت مدیریت دانش تاثیر مستقیم و معنی دار دارد.
2. تکنولوژی اطلاعات بر موفقیت مدیریت دانش تاثیر دارد
نتیجه تحقیق بیانگر این مطلب است که عوامل سازمانی همانند فرهنگ سازمانی، استراتژی مدیریت دانش و تکنولوژی اطلاعات بر پیاده سازی مدیریت دانش تاثیر دارند.
* Sharma, 2002 در تحقیقی با عنوان زیرساخت های اجرای مدیریت دانش در سازمان های بهداشت و سلامت آمریکا انجام شد. یافته های این مطالعه نشان داد برای پایه گذاری مدیریت دانش زیرساخت های مورد نیاز عبارتند از: زیرساخت همکاری، که سازمان می تواند با طراحی چارچوب فرهنگ همکاری زمینه پیشرفت دانش را تعیین نماید. زیرساخت دارایی انسان، این زیرساخت مشارکت و تمایل افراد را مورد توجه قرار می دهد سازمان ها باید برای افراد انگیزه ایجاد نمایند، پاداش دهند و به آموزش و بهبود کارکنان بپردازند. زیرساخت دارایی انسان کمک می کند تا مهارت های خاص افراد شناسایی و به کار گرفته شود. این افراد هستند که می توانند با داشتن انگیزه و به کارگیری مهارت هایشان و استفاده از تجربیات و دانش شان ارزش افزوده ایجاد کنند. زیرساخت حافظه سازمانی؛ این زیرساخت اطمینان ایجاد می کند که برای هر کسی در هر زمانی اطلاعات و دانش در دسترس باشد. زیرساخت شبکه انتقال دانش، این عامل با توزیع اطلاعات و دانش مرتبط است. زیرساخت هوش سازمانی، که شامل سیستم های اطلاعاتی یکپارچه برای جمع آوری و تحلیل داده ها می باشد.
* Scirm, 1997 در خصوص پیاده سازی مدیریت دانش هفت عامل کلیدی را شناسایی کرده اند. این عوامل شامل: پیوند مستحکم با الزامات کسب و کار، معماری و چشم انداز اجباری، رهبری دانش، فرهنگ تسهیم و خلق دانش، یادگیری مستمر، یک زیرساخت تکنولوژی و فرآیندهای دانش سازمانی می باشند. همه این عوامل برای پروژه های آزمایشی در مقیاس کوچک اهمیت چندانی ندارد. با این حال، این عوامل برای سازمان هایی که در جهت رسمی سازی و مستندسازی دانش، اقداماتی انجام می دهند ضروری است.
* Buhmen, 2007 در تحقیق خود با عنوان: استراتژی های مدیریت دانش به مطالعه اثر محیط سازمانی در انتخاب استراتژی های مدیریت دانش پرداخته است که با تمرکز ویژه بر روی ارتباط بین کسب و کار و دانش و استراتژی مدیریت و موفقیت از طرح های مدیریت دانش می باشد. یافته های این مقاله نشان می دهد ارتباط بین موفقیت مدیریت دانش و تراز دلخواه برای مدیریت دانش و استراتژی کسب و کار است. او همچنین نشان می دهد که یک سازمان که در استراتژی کسب و کار نیاز به کارایی فرآیند دارد باید در درجه اول در تدوین استراتژی تکیه کنند.
* Gaou mung, 2008 در تحقیق خود با نام “مدیریت دانش، مدیریت، و دانش در عملیات کسب و کار” به مدیران دانش به طور سیستماتیک دانش “در مورد مدیریت دانش درک” و”عمیق و کامل” درک درستی از ماهیت، دامنه ها و روش های مدیریت دانش پرداخته است.
* Hanish, 2009 در مقاله خود با عنوان: مدیریت دانش در محیط های پروژه به بررسی مدیریت دانش در داخل و بین پروژه ها پرداخته و به عنوان یک نتیجه، اکثر مصاحبه شوندگان اظهار داشت: نیاز فوری به بهبود قابل توجهی از دانش مدیریت پروژه هر چند تنها در چند شرکت یک رویکرد سیستماتیک وجود دارد. موفقیت دانش مدیریت پروژه است که به طور عمده توسط عوامل فرهنگی در حالی که جنبه های فنی مانند سیستم های اطلاعات و روش های مدیریت پروژه در نظر گرفته به عنوان حمایت از عوامل تنها خدمت می کنند.
* freeman در سال 2011 در تحقیق خود با عنوان ” آیا محل استقرار شرکتهای کوچک در صادرات آنها موثر است؟” به این نتایح رسید که دسترسی SME صادرکنندگان به شبکه ها و زیرساخت های مرتبط / خدمات صادرات، و به نوبه خود عملکرد صادرات است. شرکت در مناطق شهری استفاده بیش از کسانی که در زمینه های منطقه ای است. با این حال، بر خلاف انتظارات، سطح نسبتا پایین تر از رقابت در زمینه های منطقه ای ظاهر می شود تاثیر منفی بر عملکرد صادراتی شرکت های واقع در این مناطق خواهد گذاشت.
* Roland fereez, 2007 در تحقیقی با عنوان: توانایی مدیریت دانش: تعریف دارایی های دانش نشان می دهد که منابع جداگانه ای از دانش شناسایی شده، شرح داده شده و به طور واضح به عنوان دارایی دانش ناملموس سازمانی تعریف شده است. این ها دارایی های دانش به عنوان قابلیت های دانش (KCs) نامیده می شود. مدیریت دانش (KM) به اهرم این دارایی ها با توجه به بهبود سیستماتیک در فرایند دستیابی به افزایش عملکرد شرکت استفاده شده است. مقاله نشان می دهد که پنج دانش قابلیت ارائه و به عنوان تخصص، دروس آموخته شده، سیاست ها و روش ها، داده ها و اسناد دانش وجود دارد.
* Wing laam, 2009 در تحقیق خود با نام ” برون سپاری دانش: جایگزین استراتژی برای مدیریت دانش” به ارائه مفهوم برون سپاری دانش به عنوان یک استراتژی جایگزین را برای مدیریت دانش پرداخته است. این مقاله همچنین تساوی با توجه به سه شرایطی که تحت آن دانش برون سپاری ممکن است یک استراتژی مناسب برای مدیریت دانش است. علاوه بر این، دو حوزه اصلی از دانش ریسک برون سپاری فناوری اطلاعات، که مربوط به کیفیت خدمات دانش و تلاش مورد نیاز برای مدیریت ارتباط برون سپاری، شناسایی شده اند.
* Loee, 2008 در تحقیق خود با نام “نیاز برای مدیریت دانش: محور کسب و کار فن آوری اطلاعات” برای تعریف منابع اطلاعات و تسهیل بازیابی داده ها را فراهم می کند. نیاز به جمع آوری و حفظ اطلاعات شرکت ها از طریق همکاری کارکنان دانش را به رسمیت می شناسد. متمرکز ذخیره سازی و بازیابی اطلاعات به مدیریت دانش ضروری است.
* Du pulsise, 2007 در مقاله ای با عنوان نقش مدیریت دانش در نوآوری به این نتیجه می رسد که: کسب و کار در جهان امروز به سرعت در حال تغییر است. طبیعت از رشد اقتصاد جهانی شده است با سرعت نوآوری، است که ممکن است تکنولوژی به سرعت در حال تحول، محصول و سبک زندگی های کوتاه تر و با سرعت بالاتری از توسعه محصول جدید ساخته شده تغییر کرده است. پیچیدگی های نوآوری شده است با رشد میزان دانش در دسترس به سازمان ها افزایش یافته است.
* Owral, 2008 در پژوهشی با عنوان اثر کیفیت ارتباط بر عملکرد صادرات نشان می دهد که تاثیر مثبت وجود دارد بین به اشتراک گذاری اطلاعات بر عملکرد صادرات مالی و رضایت با سرمایه گذاری صادرات، جهت گیری بلند مدت بر عملکرد صادرات مالی، عملکرد صادرات راهبردی و رضایت با سرمایه گذاری صادرات و رضایت از رابطه عملکرد مالی، عملکرد و رضایت راهبردی با سرمایه گذاری صادرات است.سه بخش از شرکت به عنوان “متفکران بلند مدت”، “نارضایتی” و “نگهبانان اطلاعات” شده است.
* Gawind, 2009 در مقاله خود با عنوان: سودمندی، مشوق ها و مدیریت دانش به این موضوع پرداخته که: برای افراد تحمل ابهام، یک مکانیزم تشویقی است که پاداش عامل برای دانش مشترک استفاده شده توسط کاربر دانش، دانش کاربر برای عمل استفاده مجدد، موثرتر از طرح های تشویقی ساده که صرفا پاداش به اشتراک گذاری دانش زمانی که سطح مفید است کم است. ابهام را تحمل افراد واکنش نشان می دهند به همان اندازه به هر دو نوع از طرح های تشویقی را بدون در نظر گرفتن فایده است. افراد ابهام تحمل سطوح ضعیف مکمل به اشتراک گذاری در واکنش به افزایش هماهنگ در مشوق ها و سطح سودمندی است. این پیامدهای قدرتمند برای این عمل را به عنوان هر دو مشوق ها و سود مندی لازم را به شیوه ای هماهنگ نمی شود به منظور ترویج استفاده از افزایش یافته است.

فهرست منابع فارسی:

1. ابریشمی، حمید و محسن مهرآرا، ١٣٨٥، آزادسازی تجاری بر رشد صادرات و واردات، فصلنامه پژوهشنامه بازرگانی، شماره ٤0، ص 77-87 .
2. ابریشمی، حسین، 1375، اقتصاد ایران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول، تهران، ص 88-94.
3. ادب، حسین، 1386، نیل به سرآمدی با ابزار مدیریت دانش، ماهنامه تدبیر سال هجدهم، شماره182، ص 43-49 .
4. آدرین، مهرداد “1380. مدیریت دانش، عملکردها و چالش ها “، مجله تدبیر شماره 113 ، ص 13-17.
5. افرازه، عباس، 1384، مدیریت دانش: مفاهیم، مدلها، اندازه گیری و پیاده سازی، تهران، ص 37-38 .
6. امانتی، علی اصغر، 1388. مدیریت دانش و سازمان یادگیرنده: تحلیلی بر نقش مستندسازی دانش و تجربه. مدیریت فناوری اطلاعات شماره 2، ص 3-18.
7. الوانی، سیدمهدی. 1382، یادگیری الگویی، فصلنامه مدیریت و توسعه، شماره 16 ، ص 13 .
8. الوانی، سیدمهدی. دانایی فرد، حسن. 1380، گفتارهایی در فلسفه تئوریهای سازمان دولتی، انتشارات صفار، چاپ اول، ص 283 .
9.
10. بازرگان ،عباس. سرمد،زهره و حجازی،الهه. (1379)”روش تحقیق در علوم رفتاری”.نشر آگاه.89-120
11. برور، محمد، 1383، مطالعه و بررسی چگونگی اعمال مدیریت دانش در شرکت برق منطقه ای غرب، پایان نامه کارشناسی ارشد، ص 27-31 .
12. بریم نژاد، ولی ،1387، بررسی عوامل موثر بر صادرات فرش در ایران، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه شیراز ، ص 42-47 .
13. بطحایی، سید حسین صلواتی، عادل، ١٣٨٤. “مدیریت دانش” ص 1.
14. بهشتیان، مهدی. ابوالحسنی، حسین.1373″سیستم های اطلاعاتی مدیریت”. انتشارات بنیاد مستضعفان و جانبازان انقلاب اسلامی، ص 55-58 .
15. جعفری مقدم، سعید1382 ، مستند سازی تجربیات مدیران از دیدگاه مدیریت دانش، تهران، نشرنی، ص 93-97.
16. حافظ نیا، محمدرضا. 1387 “مقدمه ای بر روش تحقیق در علوم انسانی”. انتشارات سمت، ص 65-70.
17. حسینی، سید حمید و دیگران. 1385″کسب و تجارت الکترونیکی”. انتشارات سمت، ص 193.
18. حق شناس کاشانی، فریده، سعیدی، نیما و حسن پور پازواری، محمود، 1389، برنامه ریزی استراتژیک برای صنعت فرش دستبافت کشور در روند الحاق به سازمان تجارت جهانی با استفاده از ماتریس SWOT، دو ماهنامه بررسی های بازرگانی، مهر و آبان 1389، شماره 43، ص 193.
19. خلاصه مدیریتی سند راهبردی توسعه صادرات غیرنفتی جمهوری اسلامی ایران (1386) سازمان توسعه تجارت ایران، دفتر برنامه ریزی تجاری، ص 154-159.
20. دلاور ، علی . (1389)”روش تحقیق در روان شناسی و علوم تربیتی”. انتشارات نشر ویرایش، ص 91.
21. دهقانی فیروزآبادی، رضا ، 1377، بررسی علل افت سهم بازار جهانی فرش ایران نسبت به رقبا و ارائه راهکارهای مناسب جهت بهبود آن، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه فردوسی مشهد، دانشکده علوم اداری و اقتصادی، ص 45 .
22. رابینز، استیفن. 1384، تئوری سازمان (ساختار، طراحی، کاربردها)، ترجمه سیدمهدی الوانی و حسن دانایی فرد، انتشارات صفار، چاپ نهم، ص 382.
23. رادینگ، آلن. 1383، مدیریت دانش موفقیت در اقتصاد جهانی مبتنی بر اطلاعات، ترجمه محمدحسین لطیفی، انتشارات سمت، چاپ اول، ص50 .
24. رضائیان، علی. 1376 “تجزیه و تحلیل و طراحی سیستم”. انتشارات سمت، ص 48-51.
25. زعفرانیان، رضا، 1387، ارایه ی الگوی پیاده سازی مدیریت دانش در کسب و کارهای کوچک و متوسط (مطالعه موردی: شرکت نفت ایران زمین)، توسعه کارآفرینی، سال اول، شماره دوم، ص 75-104.
26. سکاران، اوما (1385) “روش های تحقیق در مدیریت”، ترجمه صائبی. شیرازی، نشر موسسه آموزش عالی و پژوهش مدیریت و برنامه ریزی، ص 68-74.
27. شم آبادی، علی و همکاران، 1386، طراحی الگوی بازاریابی صادراتی فرش دستباف ایران، فصلنامه پژوهشنامه بازرگانی، شماره 43، ص 35-39
28. صبوری خسروشاهی، حبیب،1382، راههای جلب اعتماد خریداران خارجی فرش دستباف ایران، مرکز تحقیقات فرش دستباف ایران، ص 28 .
29. صیف، محمد حسن؛ کرمی، مقداد ،1382، مدیریت دانش رویکردی استراتژیک. تهران: مجله تدبیر، ش 153، انتشارات سازمان مدیریت صنعتی، ص 43 .
30. عباسی، زهره، 1386، مروری بر مدلهای پیاده سازی مدیریت دانش در سازمانها، کنفرانس بین المللی مدیریت دانش، تهران، ص 165 .
31. عزتی، فریبا، ١٣٨٤، مدیریت دانش: حرکت به فراسوی دانش، تهران: انتشارات فراشناختی اندیشه، چاپ اول، ص 89 .
32. عسگری، ناصر. 1384، بررسی رابطه عوامل سازمانی وزارت کار و امور اجتماعی با استراتژی مدیریت دانش، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه تهران، ص 37 .
33. فایرستون، ژوزف و مارک مک. ال روی،1387، مدیریت دانش جدید، ترجمه احمد جعفرنژاد و خدیجه سفیری، تهران، موسسه کتاب مهربان نشر، ص 77-79 .
34. فتحیان ، محمد.مهدوی نور، حاتم. 1385 “مبانی و مدیریت فناوری اطلاعات”. انتشارات دانشگاه علم و صنعت ایران، ص 56-58 .
35. فرح بخش، ندا، 1384، بررسی عوامل موثر بر صادرات فرش، پژوهشنامه اقتصادی شماره 233، ص 47.
36. قاسمی بیجقینی، رضا، 1389، بررسی عوامل موثر بر رقابت پذیری صادرات فرش دستباف ایران در مقابل کشورهای رقیب، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه پیام نور مرکز تهران، ص 36 .
37. قاسمی، وحید، 1388، مدل سازی معادلات ساختاری با کاربرد برنامه های Amos و EQS انتشارات جامعه شناسان ، ص 176 .
38. قاضی زاده فرد، سید ضیاءالدین،1387.” فناوری اطلاعات و ارتباطات و مبانی سیستم های اطلاعاتی”. دانشگاه امام حسین(ع)، ص 28-42 .
39. کلانتری، خلیل، (1388) ” مدل سازی معادلات ساختاری در تحقیقات اجتماعی – اقتصادی” تهران، انتشارات فرهنگ صبا، ص 104 .
40. کلاین (1380)”راهنمای آسان تحلیل عاملی”، ترجمه صدرالسادات مینایی، انتشارات سمت، ص 90 .
41. الماسی، حسن، حسینی، سید یعقوب، سعیدی، نیما، حسن پور پازواری، محمود و قلی پور بورخیلی، 1389، طراحی مدلی جهت کسب مزیت رقابتی صنعت فرش دستبافت، مجموعه مقالات پنجمین کنفرانس بین المللی مدیریت استراتژیک، تهران، ایران، ص 2 .
42. متانی، علی اکبر، سید حمید ادبی، و فریبرز ظروفی (1388). بررسی رابطه بین مولفه های فرهنگ سازمانی و مدیریت دانش (مطالعه موردی: شرکت ایران خودرو). چهارمین کنفرانس بین المللی مدیریت استراتژیک، ص 92 .
43. مرادزاده، محمد، 1385، ده عامل موفقیت مدیریت دانش در سازمان ها، ماهنامه تدبیر- سال هجدهم-شماره 169، ص 57 .
44. مرکز توسعه صادرات ایران، 1382 ،؛ نشریه پیام صادرات، تهران: انتشارات مرکز توسعه صادرات، ص14.
45. مکی، فاطمه. 1385، تاثیر فرهنگ سازمانی بر استقرار نظام مشارکت کارکنان وزارت کشور، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه علامه طباطبایی، ص 14-25.
46. موسوی، فاطمه سادات، 1387، “مستندسازی تجربیات مدیران: ابزاری برای حفظ و انتقال دانش سازمانی”، خبرنامه مرکز ایده پردازان جوان موسسه بنیان دانش پژوهان، شماره 1 ، ص 17 .
47. میرغفوری، سید حبیب اله، 1388، ارزیابی ابعاد فرآیند مدیریت دانش در مراکز بهداشتی و درمانی شهرستان یزد، مدیریت سلامت، شماره 13، ص 26-29 .
48. نادری، عزت الله. سیف نراقی، مریم.( 1375) “روش های تحقیق و چگونگی ارزشیابی آن در علوم انسانی”. دفتر تحقیقات و انتشارات بدر، ص 9.
49. نجاتی، مصطفی، 1389، مهندسی مجدد زنجیره تامین فرش دستباف با بهره گیری از مدل های تجارت الکترونیک و توسعه تولید و صادرات آن در استان یزد، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه شیراز، ص 26-35.
50. نراقی، موسی،1383، از داده تا دانش و از مدیریت داده تا مدیریت دانش، فصلنامه کتاب، شماره ٥٩ ، ص 9.
51. نژادی، علی، 1388، نهضت، بررسی چالشها و محدودیت های موجود در صادرات فرش دستباف استان آذربایجان شرقی، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه پیام نور مرکز گرمسار، ص 34.
52. نوروزیان، میثم، 1386، دانشِ مدیریت دانش، ماهنامه تدبیر – سال هفدهم – شماره 176، ص 46.
53. نوناکا، ایکوجیرو، هیروتاکا، تاکوچی، 1385 “شرکت های دانش آفرین” ترجمه علی عطافر و دیگران. قم : انتشارات سماء قلم، ص 14-19 .
54. هومن، حیدرعلی. (1388) “مدل یابی معادلات ساختاری با کاربرد نرم افزار لیزرل”. انتشارات سمت، ص 104 .
55. واعظی، رضا. متولی حبیبی، مسلم. . 1385نگاهی دانش مدار به مدیریت دانش، نشریه مدیریت، ص 113.

فهرست منابع غیرفارسی:
56. Aaby, N. E.and slater, S. F., 2009, “Managerial influences on export performance: a review of the empirical literature “, International Marketing Review,Vol.64 No.4,pp 39 .
57. Almasi, Hassan, et al, 2010, categorizing the driving factors affecting on intellectual capital by fuzzy topsis technique, 2nd International conference on intellectual capital management, Zanjan, Iran, pp55.
58. Aurilla Aurelie Bechina Arntzen, Lugkana Worasinchai, Vincent M. Ribière, (2009) An insight into knowledge management practices at Bangkok University, Journal of Knowledge Management, Vol. 13 Iss: 2 pp. 127 – 144.
59. Aurum, A., Daneshgar, F., & Ward, J. (2007). Investigating knowledge management practices in software development organisations – An Australian experience. Retrieved from http://www.sciencedirect.com. pp 66-87.
60. Bannany, Magdi, 2008, “A Study of Determinants of Intellectual Capital Performance in Banks: the UK case,” Journal of Intellectual Capital, Vol.9, N0.3, pp.487-498.
61. Bastian Hanisch, Frank Lindner, Ana Mueller, Andreas Wald (2009), Knowledge management in project environments, Journal of Knowledge Management, Vol. 13 Iss: 4 pp. 148 – 160.
62. Beckman, T. A Methodology for Knowledge Management. International Association of Science 8 and Technology for Development (IASTED) AI and Soft Computing Conference, Banff, Canada.2009. pp 109.
63. Burton, F. N., and B. B. schlegelmilch, 2010, “Profile Analysis of Non exporters Versus Exporters Grouped by Export Involvement”, management International Review, 27.pp 176.
64. Chimay J. Anumba, (2009) Editorial: Towards next-generation knowledge management systems for construction sector organisations, Construction Innovation: Information, Process, Management, Vol. 9 Iss: 3 pp. 245 – 249.
65. Cornachione, Edgard, B., 2010, Investing in Human Capital: Integrating Intellectual Capital Architecture and Utility Theory, The Journal of Human Resource and Adult Learning Vol. 6, Num. 1pp 218.
66. Damanpour, F. (1997).” Theories of organizational structure and innovation adoption”. Journal of engineering and technology management, vol.15, pp15-28.
67. Daneshfard, K. (2004). “Building capacity for organizational learning”, Tehran, Journal Management, 14, pp38-44. (in Persian).
68. Davel. R, & Snyman. M. (2007). Influence of corporate culture on the use of knowledge management techniques and technologies, Department of Information Knowledge Management, University of Johannesburg. pp6-17.
69. Davenport, T. H, & Probst, G.J.B. (2008). Knowledge management case book. (2nd ed). Munich: Publicis Corporate Publishing & John Wiley & Sons. 40-50.
70. Demarest, M. (2007). Understanding knowledge management long range planning, 30(3),pp374-384.
71. Eddie Liu, Timothy Porter (2010) Emerald Article: Culture and KM in China, VINE, Vol. 40 Iss: 3 pp. 326 – 333.
72. Education, Business and Society: Contemporary Middle Eastern Issues, Vol. 2 Iss: 4 pp 276 – 288.
73. Fei Gao, Meng Li, Steve Clarke(2008) Knowledge, management, and knowledge management in business operations, Journal of Knowledge Management, Vol. 12 Iss: 2 pp. 3 – 17.
74. Fytton R.; Sharifuddin. S.O. & Ikhsan S. (2004). “Knowledge management in a public organization”, a Study on the Relationship between Organizational Elements and the Performance of Knowledge Transfer, Journal Knowledge Management, 8 (2), pp95-111.
75. Ganderi, L.T. & Toit, A.S.A. (2010). “Establishing a knowledge management programme for competitive advantage in an enterprise”, Journal of Information Management, 56, 157-165.
76. Gandhi S. Knowledge management and reference services. The Journal of Academic Librarianship. 2004; 30(5):pp 368-381.
77. Ganesan Kannabiran, Chandrasekar Pandyan (2010) Enabling role of governance in strategizing and implementing KM, Journal of Knowledge Management, Vol. 14 Iss: 3 pp. 335 – 347.
78. Gold, A. Malhotra, A. & Segars, A.H. (2001). “Knowledge management: an organization capabilities perspective”. Journal of Management Information System, 18(1),pp 185-214.
79. Gottschalk, petter, (2006). Expert systems at stage IV of the knowledge management technology stage model: The case of investingation, Expert system with application (2006). PP. 617-628.
80. Govind S. Iyer, Suryanarayanan Ravindran (2009), Usefulness, incentives and knowledge management, Journal of Knowledge Management, Vol. 13 Iss: 6 pp. 410 – 430.
81. Hales, S. (2001). Dimensions Knowledge and its management. Retrieved from http://www.insighting.co.uk pp 76.
82. Hoffman James, Hoelscher Mark L., Sherif Karma (2005). ” Social Capital, Knowledge Management and Sustained Superior Performance”. Journal of Knowledge Management .Vol.9, No.3, pp 170-182.
83. Hoyt, B. (2003). The knowledge management opportunity. Retrieved from http://www.kmnews.com. Pp 64.
84. Hung, Y.; C Huang, S.; M Lin, Q. & Tsai, M, L. (2005). Critical factors in adopting a knowledge management system for the pharmaceutical industry, Industrial Management & Data System. 105(2), pp164-168.
85. Hussi, T. (2004). Reconfiguring knowledge management combining intellectual capital, intangible assets and knowledge creation. Journal of knowledge management, Vol. 8, No. 2.pp 198.
86. Keng-Boon Ooi, Pei-Lee Teh, Alain Yee-Loong Chong, (2009) Developing an integrated model of TQM and HRM on KM activities, Management Research News, Vol. 32 Iss: 5 pp 477 – 490.
87. Kim Y., Lee, J-H., A (2001). Stage Model of Organizational knowledge management: a latent content analysis”, expert systems with applications 20. PP 299-311.
88. Kimiz Dalkir, Erica Wiseman, Michael Shulha, Susan McIntyre,(2007) An intellectual capital evaluation approach in a government organization, Management Decision, Vol. 45 Iss: 9 pp 1497-1509
89. Lachenmaier, Stefan, Wömann, Ludger, Does Innovation Case Export? Evidenca from Exogenous Innovation Impulses and Obstacles using German Micro data,Institute for Econonics Research,Febrabery 2004, pp 238.
90. Lee, H., & Choi, B. (2003). Knowledge management enables, process, and organizational performance: An integrative view and empirical examination. Journal of Management Information Systems, 20(1), pp 179-228.
91. Lisa G.A. Beesley, Chris Cooper, (2008) Defining knowledge management (KM) activities: towards consensus, Journal of Knowledge Management, Vol. 12 Iss: 3 pp 48 – 62.
92. Loye (Lynn) Ray(2008) , Requirement for knowledge management: business driving information technology, Journal of Knowledge Management, Vol. 12 Iss: 3 pp 156 – 168.
93. Luiz Fernando de Barros Campos, (2008) Analysis of The New Knowledge Management: guidelines to evaluate KM frameworks, VINE, Vol. 38 Iss: 1 pp. 30 – 41.
94. Malhotra, Y. (2001). Information management to knowledge management. Retrieved from http://www.brint.com/papers/kmebize. Pp 89.
95. Marina du Plessis, (2007) The role of knowledge management in innovation, Journal of Knowledge Management, Vol. 11 Iss: 4 pp 20 – 29.
96. Martina E. Greiner, Tilo Böhmann, Helmut Krcmar (2007), A strategy for knowledge management, Journal of Knowledge Management, Vol. 11 Iss: 6 pp 3 – 15.
97. Matthew Hall (2006), Knowledge management and the limits of knowledge codification, Journal of Knowledge Management, Vol. 10 Iss: 3 pp 117 – 126.
98. McAdam, Rodney; Sandra McCreedy. “A Critical Review of Knowledge Management models”. The Learning Organization, vol, 6 (3) (1999),pp 91- 100.
99. Mohammad Hosein Rezazadeh Mehrizi, Nick Bontis, (2009) A cluster analysis of the KM field, Management Decision, Vol. 47 Iss: 5 pp 792 – 805.
100. Mohammadi Fateh, A.; Sobhani, M. & Mohammai, D. (2009). Knowledge management comprehensive approach, Tehran: Publication, Payame Puya , pp117- 118. (in Persian).
101. Mostafa Jafari , Mehdi N. Fesharaki, Peyman Akhavan, (2007) Establishing an integrated KM system in Iran Aerospace Industries Organization, Journal of Knowledge Management, Vol. 11 Iss: 1 pp 127 – 142
102. Najafbeygi R, (2004). Organization and management, (2nd Ed). Tehran: Islamic Azad University Scientific Publication Center.pp 230-235. (in Persian).
103. Nedlela, L.T. & Toit, A.S.A. (2001). “Establishing a knowledge management programme for competitive advantage in an enterprise”, Journal of Information Management,no 21,pp 157-165.
104. Newmen, Brion. & Connord, W. Kurt. (1999). A framework for characterizing knowledge management methods. Theory Paper Km-Forum.Org.pp 30-35.
105. Nonaka & Takeuchi, (1995). The knowledge creation companyhow Japanies companies create the dynamics of innovation. Oxford: Oxford university press. Pp 87-99.
106. Ozliclik, Emre, Tymaz, Erol, Does Technology Matrter for International Competetiveness in Developing Countries? The case of Turkish Manufacturing Industries, Department of Economics,2000 pp 453.
107. Pan .S. & Scarbrough, H. (1998). “A socio-technical view of knowledge sharing at bukman aboratoris”, Journal of Knowledge Management, 2(1), pp 55-66.
108. Peyman Akhavan, Reza Hosnavi, Mohammad E. Sanjaghi, (2009) Identification of knowledge management critical success factors in Iranian academic research centers,pp 78.
109. Sarrafizadeh. A. (2007). Management information systems strategic approach, Tehran: Terme Publication. pp431-435. (in Persian).
110. Sung-Ho Yu, Young-Gul Kim, Min-Yong Kim, (2007) Do we know what really drives KM performance?, Journal of Knowledge Management, Vol. 11 Iss: 6 pp 39 – 53.
111. Toumi, I., 11kka, P., & Phill, (2001). The future of knowledge management. Retrieved from http://www.euvopa.eu.int/com. Pp 451.
112. Uwe Cantner, Kristin Joel, Tobias Schmidt (2009), The use of knowledge management by German innovators, Journal of Knowledge Management, Vol. 13 Iss: 4 pp. 187 – 203.
113. Wiig Karl M. (2002), ” New generation knowledge Management: What May we Expect?” , Knowledge Research Institute Inc. pp.1-9.
114. Wiig, K. (2000). Application of knowledge managementin public administration. Retrieved from http://www.egov.pl/-baza-analizy-km-pub pp 80
115. Wing Lam, Alton Y.K. Chua (2009), Knowledge outsourcing: an alternative strategy for knowledge management, Journal of Knowledge Management, Vol. 13 Iss: 3 pp. 28 – 43.
116. Wong KY, Aspinwall E. Characterizing knowledge management in the small business environment. Journal of Knowledge Management 2004; 8(3)pp 44-61.

1 Harvard business Review
2 knowledge acquisition
3 knowledge engineering
4 Base system knowledge
1 Knowledge Managmanet
5 Research and Development
6 Management Information Systems
7 Information Technology
8 Knowledge Acquisition
9 Knowledge Sharing
10 Knowledge Utilization
11 Knowledge Storage
12 Intellectual Capital
13 DIC= Direct Intellectual Capital Methods
14 MCM= Market Capitalization methods
15 Score card
16 Strauctured
17 Informed
18 Socialization, Externalization, Combination & Internalization
19 Knowledge Assets
—————

————————————————————

—————

————————————————————


تعداد صفحات : 70 | فرمت فایل : WORD

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود