تارا فایل

پیشنهاد مامون در تفویض خلافت به امام رضا ع


" فهرست مطالب "

عنوان صفحه

1- پیشنهاد مامون در تفویض خلافت به علی بن موسی الرضا(ع) 2

2- چرا امام رضا (ع) خلافت را نپذیرفت؟ 4

3- ارائه پیشنهاد ولایتعهدی از طرف مامون به امام رضا (ع) 8

4- بحث بین مامون و امام رضا(ع) بر سرپذیرش ولایتعهدی 9

5- انگیزه های پذیرفتن ولایتعهدی از جانب امام رضا(ع) 12

6- دلایلی بر عدم صداقت مامون در پیشنهاد ولایتعهدی به امام رضا(ع) 16

7- مراسم ولایتعهدی و بیعت با امام رضا(ع) 18

پیشنهاد مامون در تفویض خلافت به علی بن موسی الرضا(ع)
مامون در سال 200 هـ ق ، رجاء بن ضحاک و یا سرخادم را پیش علی بن موسی بن جعفر بن محمدعلی بن حسین بن علی الرضا(ع) فرستاد که او را بیاورند و او را محترمانه پیش مامون بردند و علی بن موسی الرضا(ع) در مرو پیش مامون رسید و مامون او را در منزلی شایسته جا داد.1
در مرو، مامون خلافت را به آنحضرت پیشنهاد کرد ولی نپذیرفت و در این زمینه، میانشان ، گفتگوهای فراوانی واقع شد و تا حدود دو ماه مامون در این پیشنهاد اصرار میکرد و آنحضرت از قبولش امتناع می ورزید.2
مامون دست بردار نبود و چندین روز به امام (ع) اصرار میکرد و فضل و حسن سهل را همه روزه نزد امام می فرستاد و با امام در این باره صحبت می کردند، شاید امام (ع) را راضی کنند و چون امام(ع) راضی نشد، مامون پیشنهاد کرد که ولایتعهدی را بپذیرد.3
وقتی امام رضا(ع) وارد خراسان شد و با مامون ملاقات کرد، مامون اظهار داشت که می خواهد دست از خلافت و حکومت بردارد، زیرا چنین یافته است که آنحضرت برای حکومت به خاطر فضل و برتری از او سزاوارتر می باشد.4
چون حضرت امام رضا(ع) وارد مرو شد مامون آن جناب را به تجلیل و تکریم تمام نمود و خواص اولیاء و اصحاب خود را جمع نمود و گفت؛ ای مردمان من در آل عباس و آل علی (ع) تامل کردم هیچیک را از افضل و احق به امر خلافت از علی بن موسی (ع) ندیدم پس رو کرد به حضرت امام رضا(ع) و گفت: اراده کرده ام که خود را از خلافت خلع نمایم و به تو تفویض کنم.1
مامون، نامه ای بسیار محترمانه بحضرت رضا (ع) بمدینه نوشت و رجاء بن ضحاک، با چند نفر دیگر از خواص خود را ، مامور بردن آن نامه کرد و از آنحضرت درخواست کرد که به خراسان تشریف بیاورد و در آن نامه اظهار داشت که من قصد دارم از خلافت بر کنار گردم و آن را واگذار به وجود اقدست کنم، چون نامه به آنحضرت رسید جواب مرقوم فرمود و از آن مسافرت معذرت خواست و علل چندی هم ذکر فرمود ، مامون دست بر نداشت و چندین نامه بین آندو نفر ردو بدل شد و در هر دفعه حضرت عذر میآورد، تا آنکه مامون قاصدی فرستاد و پیام داد که اگر آنحضرت خلافت را نمپذیرد، لااقل باید ولیعهدی را قبول کند. 2.
حسین بن ابراهیم ناتانه ـ رضی الله عند ـ بسند خبر قبل از ابوالصلت هروی روایت کرد که مامون به حضرت رضا (ع) گفت: من مقام علمی و فضل و بی اعتنایی شما بدنیا و پارسائیت و ترس از خدا و و رع و عبادت ترا شناختم ای فرزند رسول خدا، و ترا بخلافت سزاوارتر از خویش تشخیص دادم،
حضرت فرمود: به بندگی پروردگار خود افتخار می کنم و به زهد و بی رغبتی بدنیا نجات و خلاص خود را از شر دنیا می طلبم، و باورع و عدم نزدیکی بمحرمات الهی امیدوار رسیدن به سعادت و فائز شدن به بهره های خداوندی و درجات قرب بدرگاه اویم، و با تواضع و فروتنی در این دنیا آرزوی مقام بلند را به نزد پروردگار خود ـ عزوجل ـ دارم، مامون گفت: من در نظر دارم خود را از خلافت خلع کنم و این مقام را به تو بسپارم و با تو بیعت کنم، حضرت در پاسخ او فرمود: اگر این خلافت از آن تو است پس خدا برای تو قرار داده است و حائز نیست که لباس و خلعتی را که خداوند به قامت تو پوشانده از تن بیرون کنی، و بغیر خود بپوشانی و بر دیگری واگذار نمایی. و اگر این مقام از آن تو نیست پس حق اینکه چیزی را که از تو نیست به من واگذاری نداری، مامون گفت: ای فرزند پیغمبر ناچاری از اینکه این پیشنهاد را بپذیری و این فرمان را قبول کنی، حضرت فرمود: این امر را از روی میل و رغبت هیچگاه نمی پذیرم. و پی در پی مامون در این موضوع تا چند روز اصرار می ورزید و پا فشاری می نمود تا بالاخره از آن مایوس گشت، ناچار بحضرت پیشنهاد کرد که: اکنونکه آنرا (خلافت را) نمی پذیری، و حاضر نمیشوی که من بعنوان خلافت با تو بیعت کنم پس ناچار ولیعهدی مرا باید قبول کنی (تا خلافت پس از من، از آن تو باشد). 1
مامون عده ای از آل ابی طالب از آنجمله حضرت رضا(ع) را بوسیله جلودی نامی از راه بصره به حضور خود خوانده پس از ورود نامبردگان را در خانه، و حضرت رضا(ع) را در منزل دیگری وارد کرد و مقدمش را گرامی داشته و در تعظیم آن جناب کوتاهی ننموده پس از این به آنحضرت ابلاغ کرد میخواهم خود را از خلافت خلع کرده و حضرت شما را بدان مقام سرفَراز دارم، اکنون مناسب است شما هم رای خودتان را ابراز فرمائید حضرت نپذیرفته و اظهار داشت بخدا سوگند از چنین هدفی که در نظر داری به خدا پناهنده می شوم . و شایسته است کسی هم از فکر تو خبردار نشود1 .
حضرت رضا ( ع) فرمود : امیر از خدا بترس و از او فراموش نکن واین چنین زنجیری به گردن من میفکن زیرا من تاب آنرا ندارم ونمی توانم چنین بارسنگینی رابردوش بکشم.مامون گفت :بنابراین شمارا به سمت و ولایتعهدی پس ازخودم برگماردم،حضرت فرمودبهترآن است مراهم ازاین سمت معاف داری2 .
چراامام رضا(ع)خلافت را نپذیرفت؟
باید دید آیا امام می توانست پیشنهاد امامت وزمامداری رابپذیرد وآنگاه اوضاعی راکه درطول نیم قرن براثرخلافکاریهای بنی عباس پیش آمده است،به حال خود بگذارد؟اساساً آیا خود مامون وخاند انش وکسانیکه اوبه کار ها گمارده بود ،باهمه منافع سرشاری که ازاموال عامه داشتندمی بایست برسرپست های خودباقی بمانندوبه سوءاستفاده ادامه دهند،منتها درزیرسایه حکومت امام!آن هم امام برحق،امامیکه خواستاران عدل اسلامی،آرزوی بسط یدواعمال قدرت و حاکمیت آنان را داشتند3 .
امام برای تحقق هدفش دررهبری جنبش مکتبی وحمایت ازآن راه حلهایی استفاده کرد ، ازپذیرفتن خلافتی که مامون براوعرضه داشت خودداری کرد،چرا که امام بخوبی می دانست سپاه،نظام،قوانین،وهرآنچه دراین خلافت وجوددارد فاسد ونادرست است .
1. شیخ مفید ـ الارشاد ـ محمد باقر ساعدی ـ به تصحیح محمد باقر بهبودی ـ تهران ـ اسلامیه – 1351 صفحه 600
2. شیخ مفید ـ الارشاد ـ محمد باقر ساعدی ـ به تصحیح محمد باقر بهبودی ـ تهران ـ اسلامیه – 1351 صفحه 601
3. غفوری ؛ علی ـ سرگذشت و شهادت هشتمین امام شیعه ، امام رضا (ع) ـ دفتر نشر فرهنگ اسلامی صفحه 27 و 28
اگربخواهد خلافت رابپذیرد تمام نظام باید ویران شود وازابتداساخته شود که مامون وعباسیان چنین اجازه ای نمی دانند و مامون درپیشنهاد خود صادق نبود وبعد ازاخذشرعی بودن خودامام راازبین می برد چنانکه درارتباط باولایتعهدی چنین کاری راکرد1 .
چه او(علیه السلام)می دانست که رسیدنش به خلافت ودردست گرفتن زمام حکومت وسلطنت بامشکلات وگرفتاری های بزرگ وهراس انگیزی که غلبه وگذشتن ازآنها آسان نخواهد بود،روبروخواهد شد وی چنانچه حوادث وپیش آمد های بعدازآن نشان داد،بدرستی می دانست که ازتوطئه های مامون وپیروانش به حدی که بتواند زندگی خودراحفظ کندیادست کم پایگاهش راتاپس ازمرگ مامون نگاهدارد ایمن نخواهد بودوتردید نداشت که مامون برای رهایی خودازوجود اووتصفیه جسدی(ترور)یامعنوی وی به هرکار دور از ذهنی دست خواهد زد.وانگهی اگرمامون هم دست به اقدامی نمی زد امیدخوداوبه زنده ماندن تازمان پس ازمرگ مامون ،باتوجه به تقدم سنی خودش بر سن مامون بسیارضعیف بودواین امرنمی توانست اقدام پذیرفتن ولیعهدی را توجیه نماید مگرآنکه همانگونه که مامون انتظارداشت،امام می خواست چنان تصویری ازخود به مردم بدهد که وی به دنیا بی میل نیست واین دنیاست که اوتوجهی نداشته است!گذشته ازاینها،اگردست تقدیر برای اوزندگی تاپس ازمرگ مامون راهم رقم زده بود آنگاه با آن عناصرنیرومند متنفذ که هیچ یک ازروش حکومت وی راضی نمی شدند برخورد پیدامی کرد .

1. مدرسی ، سید قمی ـ زندگی و سیمای امام رضا (ع) ـ محمد صادق شریعت ـ موسسه فرهنگی انصارالحسین ـ 1372 – صفحه 56 و 57
و بالاترازهمه باتوطئه های عباسیان وپیروانش وکسانیکه آماده بودند هرکار محالی رابرای جلوگیری ازدسترسی او به حکومت انجام دهند،مواجه می شد واگربه حکومت نیزدست می یافت آنگاه اینان برای سرنگون ساختن حکومت اووازبین بردن قدرت وی وایجاد مشکلاتی افزون برانبوه هراس انگیزمشکلات دیگری که حکومتش با آنها مواجه می شد ،ازگردآوری تمام نیرو و توانایی خودفروگذارنمی کردند و از هیچ کوششی بازنمی ایستادند اینان به او امکان نمی دادند که امت را بارهبری شایسته وسالم وحکیمانه خودرهبری کند و به این طریق بیم شکستی فاحش وناکامی کشنده ای می رفت ودراین میان چراگاه حاصلخیزی برای توطئه ها ودسیسه های خوددرچنان دولت ازهم گسیخته وسرگرم مشکلات می یافتند واین بدین لحاظ بودکه می دیدند امام (علیه السلام) راضی نمی شود جزبه روش نیاکان خود محمد (ص)وعلی(ع) حکمرانی کند وطبقات وگرو ههای مختلف مردم هم که پس ازخوگرفتن به زندگی سرشار ازانحراف وگناه خلفای عباسی و اموی آماده پذیرفتن چنان حکومت درستی نبودند وازحاکمی که چنان صالحانه حکمرانی کند اطاعت نمی کردند ،دیگر سر به اراده امام فرونمی آوردند ،مگرآنکه امام(ع)دردوران ولایتعهدی یادرآغاز حکومت خوداقدام به چنین آماده باش وچنان بسیجی رابه هرقیمت که برای آنان تمام می شد به امام نمی دادند پس ازاین مقدمات طبیعی بود که امام (ع)ازچنین راه پرمخاطره وپیچ درپیچ که هیچ یک ازهدفهای او را هم تامین نمی کرد دراندیشه رسیدن به حکومت نباشد چه پیمودن این راه برعکس موجب نابودی خود و تمام آرمان های او و باعث ازبین بردن تمام علویان وپیروانشان می شد وفقط امیال وهدفهای دیگران راتامین می کرد وچنان اقدامی عملی انتحاری بودکه هیچ موجبی نداشت وهیچ منطقی آن راتایید نمی کرد1 .
اگرامام رضا(ع)می خواست آن قطعیه ها ومنابع درآمد های سرشار راپس بگیرد یعنی همان کاری که جدش علی (ع)درآغازخلافتش می خواست انجام دهد فکرکنید باچه مشکلاتی روبه رومی شدآن همه سرداران حرام خوار برضداوقیام می کردند اگرامام رضا(ع)بخواهد اقدامات اساسی درزمینه اصلاحات اجتماعی بنمایدوطبق وظیفه امامت خودریشه های فسادراکه خوب می شناخت ازبیخ و بن براندازد باید دید باچه مسائلی روبه رو می بود اساساً آیا خود مامون وخانواده اش و کسانیکه اوبه کار ها گمارده بود باهمه منابع سرشاری که از اموال عامه داشتند می بایست برپستهای خودباقی می ماندند وبه سوءاستفاده ادامه می دادند،منتهی در زیر سایِه حکومت امام آن هم امام برحق ، امامی که خواستاران عدل اسلامی آروزی بسط ید عدل واعمال قدرت وحاکمیت آنان را داشتند . آیا کنارگذاشتن صاحبان مشاغل مهم که با بند و بستها، در سایه نظام خود کامگی خویشاوندی آن پُست را بدست آورده بودند، در صدر یک برنامه اصلاحی قرار نداشت ؟ قطع کردن حقوقهای بی حساب که بدون انجام کمترین کار مفیدی بدست کثیری از مشاغلین امور عامه میرسید، با تامل آثار و نتایج جلوگیری از منابع نامشروع و اشرافی گری در لباسهای حق به جانب و اعقالگرانه به نام اسلام در آن جامعه فامیلی و حکومت تهدید و ارعاب و یا تطمیع و بی مبالاتی چگونه میتوانست مورد عمل و اجرا قرار گیرد2 .

1. مرتضی، عاملی، جعفرـ زندگی سیاسی امام رضا(ع)ـ ترجمه وچاپ دفترانتشارات اسلامی ـ ناشرکنگره جهانی امام رضا(ع)صفحه290و291و 292
2. رضوی ، سید احمد ـ شمس الهدی ، علی ابن موسی الرضا (ع) ـ ناشر بهرام طاهریان ـ 1417 قمری ـ صفحه 150

ارائه پیشنهاد ولایتعهدی از طرف مامون به امام رضا(ع)
پس از آنکه مامون نتوانست امام را به قبول خلافت و کناره گیری خود از آن متقاعد کند از آنحضرت خواست که ولایتعهدی او را بپذیرد و خلیفه جانشین او باشد ولی امام (ع) بار دیگر امتناع فرمودند و پیشنهاد او را با اصرار تمام رد نمودند1 .
مامون چند روزی کوشید و جدیت نمود تا مایوس شد از قبول آنحضرت، سپس عرض کرد: " اگر قبول نمیکنی خلافت را، و دوست نمیداری، بیعت نمودم برای تو، پس ولیعهد من باش تا خلافت بعد از من از آن تو باشد2 . "
ابوالفرج اصفهانی نیز در کتاب مقاتل الطالبین چنین می نویسد، مامون آنجناب را طلبید و موضوع را اظهار کرد و آنحضرت امتناع ورزید، مامون سخنی تهدید آمیز گفته و ادامه داد که عمر هنگام مرگش دستور داد شورای شش نفری تشکیل دهند که یکی از آنها جد تو بود و دستور داد که هر کدام از آنها مخالفت ورزد، گردنش را بزنید و تو ناچاری که ولیعهدی مرا بپذیری، علی بن موسی (ع) که چنان دید، ولیعهدی را پذیرفت3 .

1. فضل ا… ، محمد جوا ـ تحلیلی از زندگی امام رضا (ع) ـ سید محمد عارف صفحه 93 و 94
2. شجاعی ، گلپایگانی ، سید زین العابدین ـ زندگی امام علی ابن موسی الرضا (ع) ـ مناقب الرضا ـ قم ـ نهضت 1373 صفحه 84
3. کمپانی ، فضل الله ـ حضرت رضا (ع) ـ نقل از مقاتل الطالبین ـ تهران ـ بی نا ـ بی تا صفحه 103
امام (ع) مصلحت اولین را در این دید که پیشنهاد قبول خلافت را که بسیار سطحی بود نپذیرد، اما مامون هم که با همه زیرکی خود چنین طرحی را تهیه کرده بود، محققاً نمی توانست با همین یک جواب "حقی امام" دست بردارد، این بود که مرحله دوم از نقشه ای را که اندیشیده بود، مطرح کرد و آن این پیشنهاد بود که امام بعد از وی، راساً عهده دار امور شود و هر جریانی را که مایل است مورد اجرا قرار دهد، یعنی قبول کند که "ولی عهد" باشد، البته مفهوم پذیرش این مطلب هم تا اندازه ای این بود که قانونی بودن آن حکومت، مورد قبول ضمنی امام قرار گیرد، و تا اتمام زمان مامون، در برابر کارهایی که میشود سکوتی که حاکی از رضایت از طرف امام رعایت شود و با تمام شدن دوره مامون نوبت به امام برسد، قبل از آن حالت انتظار است و بنابراین با حضور امام است که به کارهای خلافت سرو سامان داده میشود1 .
بحث بین مامون و امام رضا(ع) بر سر پذیرش ولایتعهدی
حضرت فرمود: به خدا سوگند: پدرم از نیای گرامش از امیرمومنان(ع) از رسولخدا(ص) برای من حدیث کرد که من در زمان حیات تو مسموماً از دنیا میروم و مظلوم کشته میشوم، در حالیکه فرشتگان آسمان و زمین بر من گریه می کنند، و در سرزمین غربت در کنار هارون الرشید مدفون می گردم، مامون بگریست، سپس پرسید یا ابن رسول الله چه کسی تو را می کشد؟ و تا من زنده هستم، چه کسی قدرت یا جرات بدی کردن بتو را خواهد داشت؟

1. عقوری ، علی ـ سرگذشت و شهادت هشتمین امام شیعه ، امام رضا (ع) ـ صفحه 27 و 28
حضرت فرمود: من اگر بخواهم قاتل خود را معرفی کنم، می کنم و می گویم که چه کسی مرا خواهد کشت، مامون گفت: یا ابن رسول الله با این گفتار می خواهی خود را آسوده کنی و ولایتعهدی مرا نپذیری تا مردمان بگویند علی بن موسی چقدر زاهد و بی رغبت به ریاست دنیا است؟ حضرت فرمود: بخدا سوگند از روزیکه خدای عزوجل مرا آفریده تا کنون دروغ نگفته ام، و دنیا را برای رسیدن بدنیا ترک نگفته ام، و من خوب میدانم تو چه میخواهی، مامون پرسید چه میخواهم ؟
امام گفت : آیا امانم میدهی اگر راست را بگویم؟ مامون گفت: تو در امانی، حضرت فرمود : تو نظرت اینستکه مردم بگویند : علی بن موسی بدنیا و ریاست بی رغبت نیست، بلکه این دنیا است که به او بی رغبت است مگر نمی بیند چگونه از روی آز و طمع ولایتعهدی را پذیرفت، باشد که بخلافت نائل گردد، مامون از این سخن در خشم شده گفت: تو مرتب با من طوری رفتار می کنی که من آنرا خوش ندارم، و گویا از قدرت و شوکت من باک نداری و خود را ایمن میدانی ، بخدا سوگند باید ولایت عهدی را به اختیار بپذیری والا تو را بدان مجبور می کنم، پس اگر قبول کردی که چه بهتر، و اگر مخالفت نمودی گردنت را میزنم (تو را می کشم)، حضرت فرمود: خداوند مرا از اینکه خود را بهلاکت اندازم نهی فرموده، اگر امر بدین منوال است هر کار که بنظرت رسیده، انجام ده، و من آنرا می پذیرم بشرط آنکه در عزل و نصب احدی دخالت نکنم، و رسمی را تغییر ندهم و سنتی را نشکنم و از دو را دور مشیر و راهنما باشم .
پس مامون با این شرط از او پذیرفت و او ـ علیه السلام ـ را ولیعهد قرار داد. ولکن کاملاً از آن کراهت داشت1 .
امام رضا(ع) شرط پذیرش ولایتعهدی خود را این قرار داد که از نزدیک یا دور در کارهای حکومتی دخالت نکند ، این امر موجب شد تا حکومت نتواند کارها را به نام امام پیش ببرد و یا از آن حضرت کسب شرعی بودن کند ، بدین گونه برای جهانیان و نیز برای تاریخ تا ابد روشن شد که آن حضرت به هیچ وجه به شرعی بودنِ نظام اعتراف نکرد مامون بارها کوشید تا امام را اندک اندک به دخالت در امور حکومتی بکشاند ولی امام رضا(ع) کوششهای او را بی پاسخ گذارد، از همان روزهای نخستین ولایتعهدی، امام رضا(ع) از هر فرصت به دست آمده برای گسترش فرهنگ وحی سود می جست و اعلام می کرد که از دیگران به خلافت سزاوارتر است2 .
علی بن موسی الرضا(ع) فقط بدین شرط ولیعهدی را پذیرفت که در هیچ یک از شئون حکومت دخالت نکند و به جنگ و صلح و عزل و نصب و تدبیر امور نپردازد و مامون که فکر می کرد مثلاً در شروع کار این شرط قابل تحمل است و بعداً بتدریج می توان امام را به صحنه فعالیتهای خلافتی کشاند این شرط را از آنحضرت قبول کرد روشن است که با تحقق این شرط نقشه مامون نقش بر آب می شد و بیشترین هدفهای او برآورده نمی گشت3 .

1- شیخ صدوق (ابن بابویه) ـ عیون الاخبار الرضا (ع) ـ صفحه 314 و 315
2- مدرسی ، سید محمد تقی ـ زندگی و سیمای امام رضا (ع) صفحه 57 و 58
3- آیت ا… خامنه ای ، سید علی ـ مقالات کنگره جهانی امام رضا (ع) صفحه 41
امام علیه السلام با آنکه ولیعهد مامون شده بود، هیچگاه حکومت وی را به رسمیت نشناخت و چنین می فرمود این حکومتی ظالم و نظامی باطل و فاسد است و من در آن دخالتی ندارم و یا در جای دیگر که می فرماید: من هیچکس را به ولایت بر نمی گزینم و کسی را نیز بر کنار نمی کنم و هیچ رسم و سنتی را زیر پا نمی گذارم1 .
انگیزه های پذیرفتن ولایتعهدی از جانب امام رضا(ع)
الف: اگر امام (ع) ولایتعهدی را نمی پذیرفت و خود و شیعیان و دوستدارانش را به هلاکت می افکند نه تنها مرگ او و تمامی آنان اثری در این راه نداشت بلکه نتیجه ای معکوس و بسیار خطر ناک می بخشید2 . هنگامیکه امام رضا(ع)، ولایتعهدی مامون را پذیرفت که دید اگر امتناع ورزد، نه تنها جان خویش را به رایگان از دست می دهد، بلکه علویان و دوست داران حضرت نیز همگی در معرض خطر واقع می شوند بر امام لازم بود که جان خویشتن و شیعیان و هوا خواهان را از گزندها برهاند، زیرا امت اسلامی به وجود آنان و آگاهی بخشیدن شان نیاز بسیار داشت، اینان بایستی باقی می ماندند تا برای مردم چراغ راه و رهبر و مقتدا در حل مشکلات و هجوم شبهه ها باشند، آری، مردم به وجود امام و دست پروردگان وی نیاز بسیار داشتند چه در آن زمان موج فکری و فرهنگی بیگانه ای بر همه جا چیره شده و در قالب بحثهای فلسفی و تردید نسبت به مبادی خداشناسی، ارمغان کفر و الحاد می آورد .

1- مدرسی، محمد تقی ـ امامان شیعه وجنبشهای مکتبیـ حمید رضا آژیرـ بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی ـ 1367 صفحه 268
2- مرتضی عاملی ، جعفر ـ زندگی سیاسی امام رضا (ع) ـ صفحه 288
از اینرو بر امام لازم بود که بر جای بماند و مسوولیت خویش را در نجات امت به انجام برساند و دیدیم که امام نیز با وجود کوتاه بودن دوران زندگیش پس از ولیعهدی چگونه عملاً وارد این کارزار شد حال اگر او با رد قاطع و همیشگی ولیعهدی، هم خود و هم پیروانش را به دست نابودی می سپرد این فداکاری معلوم نیست همچون شهادت حیاتبخش و گرهگشای سید شهیدان، گرهی از کار بسته امت می گشود1 .
پیدا بود که اگر مامون با آن وضع ساده، امام علیه السلام را شهید می کرد، بهره ای برای اسلام و مسلمین از شهادتش عاید نمیشد2 .
ب: پذیرفتن ولایتعهدی از جانب امام علاوه بر اعتراف زبانی عباسیان به معنی اقرار عملی آنان به این حقیقت بود که علویان در امر خلافت صاحب حق هستند و بلکه سزاوارتر بدانند و مردم به ستم مانع نیل ایشان به حق خود شده اند و معنای ستم راندن مردم بر ایشان متضمن عدم ثبوت آن حق مسلم بر ایشان نیست3 .
بهره برداری اصلی از این ماجرا بسی مهمتر است، امام با قبول ولیعهدی دست به حرکتی می زند که در تاریخ زندگی ائمه پس از پایان خلافت اهل بیت در سال چهلم هجری تا آنروز و تا آخر دوران خلافت بی نظیر بوده است و آن بر ملا کردن داعیه امامت شیعی در سطح عظیم اسلام و دریدن پرده غلیظ تقیه و رساندن پیام تشیع بگوش همه مسلمانهاست .

1- پیشوایی ، مهدی ـ سیده پیشوایان ـ قم ـ موسسه تحقیقاتی امام صادق (ع) (توحید) 1372 صفحه 490
2- قریشی ، علی اکبر ـ خاندان وحی ـ بیروت ـ بی نا ـ بی تا ـ صفحه 585
3- مرتضی عاملی ، جعفر ـ زندگی سیاسی امام رضا (ع) صفحه 288 و 289
تریبون عظیم خلافت در اختیار امام قرار گرفت و امام در آن سخنانی را که در طول یکصدو پنجاه سال خود در خفا و با تقیه و به خصیصین و یاران نزدیک گفته نشده بود به صدای بلند فریاد کرد و با استفاده از امکانات معمولی آن زمان که جز در اختیار خلفا و نزدیکان درجه یک آنها قرار نمی گرفت آنرا بگوش همه رساند، مناظرات امام در مجمع علما و در محضر مامون که در آن قویترین استدلالهای امامت را بیان فرموده است در آن سال در مدینه و شاید در بسیاری از آفاق اسلامی هنگامیکه خبر ولایتعهدی علی بن موسی الرضا رسید در خطبه فضائل اهل بیت بر زبان رانده شده اهل بیت بر زبان رانده شد، اهل بیت پیغمبر(ص) که نود سال علناً بر منبر دشنام داده شدند و سالهای متمادی دیگر کسی جرات به زبان آوردن فضائل آنها را نداشت اکنون همه جا به عظمت و نیکی یاد شدند دوستان آنان از این حادثه روحیه و قوت قلب گرفتند بی خبرها و بی تفاوتها با آنان آشنا شدند و به آن گرایش یافتند و دشمنان سوگند خورده احساس ضعف و شکست کردند محدثین و متذکرین شیعه معارفی را که تا آنروز جز در خلوت نمیشید به زبان آورد در جلسات درسی بزرگ و مجامع عمومی به زبان راندند1 .
نیل به مقام ولیعهدی یک اعتراف ضمنی از سوی عباسیان بشمار میرفت دائر بر این مطلب که علویان نیز در حکومت سهم شایسته ای دارند1 .

1- آیت ا… خامنه ای ، سید علی ـ مقالات کنگره جهانی امام رضا (ع) ـ صفحه 42
2- پیشوایی ، مهدی ـ سیده پیشوایان ـ صفحه 491
زمانیکه حکومت از ایشان دعوت می کرد که به دستگاه حکومتی وارد شوند، ائمه(ع) نیز این فرصت را برای استفاده از نوعی آزادی و بر حذر بودن از فشار
حاکمیت غنیمت می شمردند و بدون اینکه امتیازی به حکومت دهند یا آن را تایید کنند به نشر مذهب و اندیشه های مکتبی خود می پرداختند1 .
ج: امام برای خنثی کردن سیاست مامون در بهره گیری از ولایتعهدی او در مقام پاسخ از اینکه چرا ولایتعهدی را پذیرفتند فرمودند، به همان دلیلی که جدم داخل شور می گردید و فرمود که مامون آنچه از حق ما را که دیگران انکار کرده بودند به رسمیت شناخت، او ریاست کل و خلافت را بر من واگذاشت اگر بعد از او زنده ماندم ، گرفتن اعتراف از مامون براینکه خلافت حق اهل بیت است2 . همچنین برای آنکه مردم ایشان را فرمواش نکنند امید و آرزوهایشان از آنان نگسلد و نیز به خاطر آنکه مردم شایعاتی را که پیرامون آنها پراکنده ساخته اند به راست نگیرند که ایشان فقط تنی چند دانشمند و فقیهند که به عمل و اقدامی که در برگیرنده خیر امت باشد اهمیتی نمی دهند و در اندیشه بیرون آمدن در اجتماع به عنوان پیشروان صلاح و اصلاح نیستند3 .
مردم خاندان پیامبر(ص) را در صحنه سیاست حاضر بیابند و به دست فراموشی شان نسپارند و نیز گمان نکنند که آنان همانگونه که شایع شده بود فقط علما و فقهایی هستند که در عمل هرگز به کار ملت نمی آیند شاید امام نیز در پاسخی که به سوال "ابن عرفه" داد نظر به همین مطلب داشت {که} ای فرزند رسول خدا، به چه انگیزه ای وارد ماجرای ولیعهدی شدی؟

1- مدرسی ، محمد تقی ـ امامان شیعه و جنبشهای مکتبی ـ صفحه 264
2- عطاردی ، عزیز ا… ـ مسند امام رضا (ع) ـ مشهد ، کنگره جهانی امام رضا (ع) ـ 1370 صفحه 64
3- مرتضی عاملی ، جعفر ـ زندگی سیاسی امام رضا (ع) صفحه 289

امام پاسخ داد، به همان انگیزه ایکه جدم علی (ع) را وادار به ورود در شورا نمود1 .
اگر امام ولایتعهدی مامون را نمپذیرفت، امت اسلامی گمان میبرد که ائمه (ع) نمی خواهند حاکمیت در اختیار برترین، پارساترین، داناترین، بهترین و فاضلترین مردم باشد، زیرا امام رضا(ع) که پیشوای مسلمانان است، حکومت را نپذیرفته، پس حکومت او جدای از دین است و آمیختگی دین با سیاست مورد قبول اسلام نیست2 .
د: گذشته از این امام (علیه السلام) توانست در دوران ولیعهدی ، حقیقت ماهیت مامون را برای مردم افشا کند و آنان را به واقعیت و هدفهای نهفته در هر اقدامی که او میکرد آگاه سازد و هر شبهه و تردیدی را عملاً از بین ببرد3 .
دلایلی بر عدم صداقت مامون در پیشنهاد ولایتعهدی به امام رضا(ع)
الف ـ چرا همانطور که امام علیه السلام در مدینه بود، اینکار را نکرد و آن حضرت را بااکراه تحت نظر مامورین به مرو آورد، در حالیکه میتوانست در مرو به نام امام علیه السلام ، خطبه بخواند و خطّه ایران را به نمایندگی از طرف حضرت نگهداری کند و امام علیه السلام هم در مدینه، در پایگاه نبوت، خلافت پیامبر(ص) را به عهده بگیرد؟

1- پیشوایی ، مهدی ـ سیره پیشوایان صفحه 491
2- مدرسی ، محمد تقی ـ امامان شیعه و جنبشهای مکتبی ـ صفحه 264
3- مرتضی عاملی ، جعفر ـ زندگی سیاسی امام رضا (ع) صفحه 290
ب ـ چرا دستور داد امام علیه السلام را از طریق بصره و اهواز و فارس که اتفاقاً راهی سخت و گرم و ناراحت کننده دارد، و احتمالاً از میان کویر لوت به خراسان و مرو میرسد، عبور دهند و از کوفه و قم عبور نکنند، در حالیکه در کوفه و قم از امام علیه السلام، استقبال بیشتری میشد و موقعیت برای هدف ظاهری مامون آماده تر میگشت؟
ج ـ چرا در نخستین دور مذاکرات که پیشنهاد خلافت را به امام میداد، خود را ولیعهد قرار داد، در صورتیکه می بایست ولایتعهدی بعد از حضرت رضا علیه السلام را به امام جواد علیه السلام، واگذارد و یا لااقل به اختیار امام بگذارد؟
د ـ ولیعهد بودن امام علیه السلام، آنهم با آن شرط که امام در هیچ کار حکومتی دخالت نکند، چه مقدار امت اسلامی را به واقع و حقیقت نزدیک می کرد، با توجه به اینکه عمر امام علیه السلام، در حدود 20 سال بیشتر از مامون بود و طبعاً روی حسابهای عادی پیش بینی میشد که امام علیه السلام، زودتر از مامون از دنیا رحلت کند و در نتیجه هرگز خلافت به آل علی نمی رسید؟
هـ ـ مامون اگر از روی اعتقاد و ایمان اقدام می کرد، چرا وقتی مواجه با امتناع امام علیه السلام شد، دست به تهدید زد و حضرت را با جبر و اکراه به قبول ولایتعهد وادار کرد؟
و ـ چرا وقتی حضرت علی بن موسی الرضا به هر سبب به شهادت رسید، مامون که همان ارادت را به امام جواد علیه السلام اظهار می کرد، مقام ولایتعهد را به آن حضرت تفویض نکرد؟
ز ـ چرا مامون در جریان مشهور نماز عید حضرت را از راه باز گردانید و نخواست توجه توده مردم به آنحضرت جلب شود؟
ژ ـ چرا وقتی مامون از مرو به طرف بغداد حرکت کرد، نگذارد که حضرت در مرو بماند، اگر حقیقتاً حضرت ولیعهد بود چه مانعی داشت که در مرو باشد و این قسمت از کشور را تحت نظر داشته باشد1 ؟!
ر: هارون وصیت کرده بود بعد از مامون ، معتصم ولی عهد باشد و مامون نمی خواست عهد پدر را بشکند ، این امر نشان می دهد که از همان ابتدا رغبتی به این امر نداشته است .

مراسم ولایتعهدی و بیعت با امام رضا(ع)
صاحب نور الابصار مینوسد چون حضرت علی بن موسی الرضا(ع) با اصرار فضل بن سهل و برادرش حسن ناچار از قبول ولایتعهدی مامون گردید در روز پنجشنبه پنجم ماه رمضان سال 201 مامون مجلس مفصلی تشکیل داد. مرحوم محدث قمی می نویسد روز ششم ماه مبارک رمضان بود چنانچه ظاهر میشود از تاریخ شرعیه شیخ مفید (ره) مامون مجلسی عظیم ترتیب داد و کرسی برای آنحضرت در پهلوی کرسی خود نهاد و ساده برای آنحضرت قرار داد و جمیع اکابر و اشراف و سادات و علما را جمع کرد.
مامون بر سریر ویژه خویش قرار گرفت و در کنار سریر خود برای علی بن موسی کرسی شاهانه ای گذاشتند علی بن موسی الرضا(ع) بر کرسی خود که پهلوی سریر خلافت قرار داشت جلوس فرمود .
1- پیشوایی ، مهدی ـ سیره پیشوایان صفحه 488 و 489
او پیراهن سبز پوشیده بود و بر سرش عمامه ای بسته بود و شمشیری نیز حمایل داشت مامون فرمان داد که بیعت آغاز شود و پیش از همه کس پسرش عباسی را به پیش فرا خواند تا با ولیعهد بیعت کنند علی بن موسی دستش را بلند کرد آنچنانکه پشت دستش بسوی خود او و کف دستش بسوی مردم بود مامون گفت، دستت را بگشای تا بیعت کنند، علی بن موسی الرضا(ع) فرمود: رسول الله (ص) با مردم چنین بیعت می کرد و به این ترتیب مراسم بیعت انجام یافت.
روز پنجشنبه فرا رسید، طبقات مختلف مردم از سپهسالاران و دربانان و قاضیان و سایر افراد،لباس سبزپوشیده به دربار مامون می رفتندمامون آنروز جلوس کرده ودوتشک برزگ برروی هم تا همتای نشیمنگاه مامون باشد برای حضرت رضا(ع) انداخته بودند جنابش با لباس سبز وعمامه وشمشیر حمایل کرده برروی آن تشک جلوس فرمود مامون نخست دستور داد تا فرزندش عباس ،مقدم برسایرین با حضرت رضا(ع) بیعت نماید.حضرت رضا(ع) برای بیعت دست خودرا به این کیفیت نگه داشته بود که پشت دستش مقابل صورت مبارکش وکف دستش برابربامردم بودمامون گفت دست خودرا دراز کنید تامردم بدرستی با شما بیعت نمایند،فرمود:رسول خدا (ص) به همین آئین بامردم بیعت می کرد بالاخره مردم یکی بعد از دیگری برای بیعت حضورمی یافتند وحضرت (ع) دست مبارکش راکه (یدالله فوق ایدیهم بود)بالای همه دستها قرارمی داد.درآنروز بدره های زرد درمیان حضار پخش شد وخطبا وشعرا را درستایش آنحضرت واقدم بی سابقه ایکه مامون برداشته خطبه ها خواندند وسرودها سرودند پس ازآن ابوعباد،عباس فرزند مامون راطلبیدند واوبه تندی آمده دست پدرش رابوسیده وکناراونشست بعد از او محمد بن جعفرراخوانده،فضل بن سهل او را روانه کرد وی نزدیک مامون آمده لیکن دست او را نبوسید به اوگفتند برو و جایزه ات رابگیر مامون که گویا ازبی اعتنایی وی متاثرشده بود اوراطلبید ودستورداد برو بمحل خود بنشین بعد ازاین ابوعبادیک یک ازحضارعلوی وعباسی راپیش می خواند وجوائز خودرامی گرفتند تا همه جائزه ها بپایان رسید آنگاه مامون ازحضرت رضا(ع) درخواست کرد به مبارکی این روزفرخنده خطبه انشا فرماید حضرت رضا(ع) ستایش خدارابجا آورد فرمود همانا مابراثر ارتباط وبستگی که با رسول خدا(ص) داریم برشما حقی داریم وشما نیزبرما حقی دارید وهرگاه شما حق مارابه ما دادید ورعایت مال ما به آن طورکه باید وشاید نمودید برما واجب است که حق شما رارعایت نماییم وبه موجب آن کارکنیم وبه غیرازاین جملات ، بیانات دیگری نفرمودمامون پس ازانقضاء بیعت دستورداد سکه بنام آنحضرت زدند وبمبارکی آن روز پیروز دختر عموی اسحق بن موسی رابه همسری وی درآورد و باو فرمان داد تا به عنوان امیر الحاجی باعده ازمردم به خانه خدا مشرف شده ودرهرشهری که وارد می شود مردم را از ولایتعهدی حضرت رضا(ع) اعلام نماید وخطبه بنام آنحضرت بخواند1 .

1- شیخ مفید ـ الارشاد ـ صفحه 603 و 604 و 605
اول پسرخود عباس را امرکردکه باحضرت رضا(ع)بیعت کردبعدازآن سایرمردم بیعت کردند پس ازآن بدره های زرآوردند وجوائز بسیار به مردم بخشید وخطباء وشعراءبرخاستندو خطبه وقصائد غرا درشان آنحضرت خواندند وجائزه گرفتندامرشد که دربالای منابر نام آن بزرگواربرده شود ووجوه ودنایر ودراهم رابنام نامی ولقب گرامی آنحضرت قرین گردانند.شیخ مفید می نویسداول کسی که بیعت کرد عباس بن مامون بود و سی و سه هزارسادات علوی وعباسی را جمع کرده بود همه بیعت کردند، خطباء و شعرا بر خاسته قصاید و مدایحی خواندند و سروردند وصیت ولایتعهدی امام رضا(ع) تا دیوارچنین رسید، بشرق و غرب اسلام اعلام کردند1 .
مامون به کلیه شهرهای عراق، حجاز، خراسان ـ ایران (خاورمیانه) بخشنامه ها فرستاد و این انتصاب را ابلاغ کرد و امر کرد همه لباس سیاه عباسی را به لباس سبز رضوی تبدیل کنند و سکه بنام آنحضرت زد و ضمناً دختر خودام حبیبه را بحضرت رضا(ع) تزویج نمود و همان تاریخ پوران (ام حبیب) دختر حسن بن سهل را خود تزویج کرد.

1- محدث خراسانی ، حاج شیخ محمد ـ حیوه الرضا ـ جلد یک ـ مشهد ـ چاپخانه خراسان 1383 قمری ـ صفحه 88 و 89
(اصفهانی ، ابوالفرج علی بن حسین فرزندان ابوطالب جلد یک ـ جواد فاضل ـ علمی 1362 ـ ص 343)
(شیخ مفید ـ الارشاد ـ صفحه 603 و 604 و 605)
(محدث خراسانی ـ الارشاد ، صفحه 89)
(عماد زاده ـ زندگانی حضرت امام علی بن موسی الرضا (ع) ـ جلد یک ـ تهران ـ گنجینه ـ 1325 ، صفحه 520)

مامون در روز دوشنبه هفتم ماه رمضان سال 201 بولیعهدی پس از خود باوی بیعت و مردم را به جای سیاه، سبز پوش کرد و فرمان آن را به اطراف و نواحی نوشت و برای رضا بیعت گرفت و بنام وی بر منبرها خطبه خواندند و دینار و درهم بنام آنحضرت سکه زدند و کسی نماند که لباس سبز بپوشد مگر اسماعیل بن جعفر بن سلیمان بن علی هاشمی که عامل مامون در بصره بود و از پوشیدن لباس سبز امتناع ورزید و گفت: این نقض (بیعت) است هم با خدا و هم با او، و نافرمانی را آشکار ساخت، پس مامون ، عیسی بن یزید جلودی را بر سر وی فرستاد.
چون مامون، علی بن موسی الکاظم را به ولایتعهدی برگزید و با او بیعت کرد و او را به "الرضا من آل محمد" لقب داد، فرمود تا سپاهیان سیاه بر کنند و سبز برتن پوشند، آنگاه به همه آفاق بنوشت1 .

1- عماد زاده ـ زندگانی حضرت امام علی ابن موسی الرضا ، صفحه 520
احمد بن ابی یعقوب (ابن واضح یعغوبی) ـ تاریخ یعغوبی ـ محمد ابراهیم ـ تهران ـ بنگاه ترجمه و نشر کتاب ـ 1343 صفحه 465
آیتی ، عبدالحمید (مقدم) ـ تاریخ ابن خلدون جلد دوم ـ موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی ـ 1364 ، صفحه 383
1. ابوعلی بن حسین مسعودی (ابوالحسن) ـ مروج الذهب ـ ابوالقاسم پاینده ـ جلد دوم ـ 1370 ـ علی فرهنگی
ص 441
2. موحدی ساوجی، علی ـ ولایتعهدی حضرت رضا (ع) ـ حکمت ـ 1350 ـ ص 104
3. مغنیه ، احمد ـ زندگانی امام هشتم ، علی بن موسی الرضا (ع) و شش زندگانی دوازده امام ـ سید جعفر غضبان ـ بی ناـ بی تا ص 105
4. مظفر ، صمد حسین ـ تاریخ شیعه ـ دکتر سید محمد باقر حجتی ـ دفتر نشر و فرهنگ اسلامی 1375 ـ ص 112
1.قمی ، عباس ـ منتهی الامال ـ تهران ـ مالیا ـ 1381 ص 936
2. مشکوه کرمانی احمد ـ تاریخ تشیع در ایران ـ ناشر هادی مشکوه ـ 1358 ص 750
1. شیخ صدوق ـ (ابن بابویه) ترجمه عیون الاخبار الرضا ـ علی اکبر عقاری ـ تهران ـ نشر صدوق ـ 1372 ـ ص 312- 313
—————

————————————————————

—————

————————————————————

2

5


تعداد صفحات : 21 | فرمت فایل : word

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود