تارا فایل

پیامبر خاتم از نگاه ادیان


مقـدمه
پیامبر اعظم (ص) درجامعه ای به رسالت برانگیخته شد که مردم به لحاظ فرهنگی و تمدنی ، بسیار ابتدایی ، بسیط ، غریزه محور ، خودبنیاد ، مردسالار ، متعصب و خرافه پرست و به لحاظ اجتماعی دارای ساختاری از هم گسیخته بودند که هیچ گونه همگرایی اجتماعی میانشان به چشم نمی خورد . اداره جامعه به صورت عشیره ای و قبیله ای بود ، و هر قبیله متناسب با خلق و خو و آداب رئیس عشیره ، دارای فهم ، رفتار و منش خاصی می توانست باشد . در جامعه ای که خصلتهای غریزه محور و خرافه پرستی وجه غالب آن بود ، و مردمی که اگر گاو ماده آب
نمی خورد ، گاو نر را می زدند ؛ و شتر سالم را داغ می زدند تا شتر بیمار معالجه شود و اگر بزرگی فوت می کرد ، شتری در کنار قبرش در میان گودالی حبس می کردند و آب و علف به آن نمی دادند تا بمیرد و متوفا در روز رستاخیز بر آن سوار شود و پیاده محشور نگردد ! و در طبابت و معالجه بیمار از روشهای خاصی بهره می جستند … در این شرایط فرهنگی ـ اجتماعی و اعتقادی ، پیامبری برگزیده شد که هدف او پی ریزی جامعه ای متمدن ، و تکامل بینش ، دانش و اخلاق مردم بود : " انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق " .
برای این جامعه شب زده و عقب مانده ، پیامبری برانگیخته شده بود که آموزه هایش بسیار
عمیق تر از بینش و رفتار آن عصر بود ؛ جامعه ای که آستانه تحمل و ظرفیت پذیرش آن بسیار اندک و حقیر بود و این مبانی ، هاضمه فرهنگی اش را به شدت به هم می ریخت . در این شرایط سخت و نفس گیر ، پیامبر (ص) مبعوث شد و به ابلاغ رسالت خویش پرداخت و گرانبارترین معانی را با ظریف ترین شکل طرح نمود .
در این فرآیند که با فراز و فرودهای پرشماری همراه بود و رنجها ، دردها و مصیبتهای بی شماری را بر پیامبر (ص) و همراهان آن بزرگوار تحمیل کرد ، جامعه ای تولید و تولد یافت که پایه گذار تمدنی جهان گستر شد .
جامعه سازی پیامبر (ص) شکل گرفت و ساختار اجتماعی مورد نظر به سرعت فراگیر شد و فضای عشیره ای و قومی و تعارض ها ، تضادها و خشونتها ، جای خود را به رهبری واحد داد و همگرایی ، مهرورزی ، عزت مداری و کرامت مندی ، فضای جامعه را در بر گرفت .
جامعه به سمت عقلانی شدن حرکت کرد و رفتارها و مناسبات مبتنی بر اصول عقلی قابل دفاع و منطقی ، پی ریزی شد .
عدالت در شوون و ساحتهای مختلف آن ـ اعم از عدالت سیاسی ، عدالت اقتصادی ، عدالت
توزیعی ، عدالت اجتماعی و … نضج گرفت و جامعه ی قائم بالقسط پایه گذاری شد .
در مهندسی اجتماعی پیامبر (ص) احقاق حق ، حقوق شهروندی ، حقوق اقلیتها و … به شایستگی نهادینه شد .
و در این مسیر ، " خانواده " به عنوان مهمترین نهاد اجتماعی ، مکانت ویژه ای یافت و شخصیت و شانیت " زن " به عنوان موثرترین عضو خانواده احیا شد .
نسبت حاکمیت و مدیریت جامعه با مردم بر پایه ای بسیار پیشرو بنیان نهاده شد . در این ساختار آنچه بسیار حایز اهمیت است و تبیین شایسته ای از آن صورت نگرفته ، این است که پیامبر (ص) بر ارتقای ذهنی و بینشی جامعه بسیار تاکید داشتند .
نگاه و اهتمام پیامبر (ص) در تربیت عقلانی جامعه و انسان رشید ، کمال یافته که نگاه او به مسایل و هستی دارای عمق و ژرفای بیشتری باشد ، از مسایلی است که باید از سوی اندیشمندان مورد بازکاوی قرار گیرد.
آنچه مهم می نماید آن است که ما نیاز داریم تا به بازخوانی جامعه مطلوب پیامبر (ص) بپردازیم ؛ جامعه ای که زیرساختهای فکری و معرفتی آن بر محوریت اندیشه و رفتار پیامبر (ص) باشد و در این میان نخبگان دینی ، سیاسی ، اجتماعی ، فرهنگی ، سازمان روحانیت ، نهادهای فرهنگی ، مطبوعات ، صدا و سیما ، هنرمندان ، نهاد سیاست و حکومت ، و گروههای مرجع که می توانند بر بخش و یا بخشهایی از جامعه اثرگذار باشند ، نقش ویژه ای را بر عهده خواهند داشت .
ضروری است در سالی که از سوی رهبر فرزانه انقلاب به نام " پیامبر اعظم (ص) " نامگذاری شده است ، تلاش ویژه ای در بازخوانی و ارایه شایسته سیره و رفتار رسول اکرم (ص) در عرصه ها و قلمروهای مختلف زندگی آن بزرگوار به عمل آید .
بازخوانی جامعه مطلوب و مورد نظر پیامبر (ص) می تواند ما را در وضعیتی شایسته و ممتاز قرار دهد و جامعه را از بسیاری آسیبها ، ناراستیها و کژیها برهاند ؛ آسیبهایی همچون : به هم خوردن تعادل اخلاقی و روانی جامعه ، از میان رفتن حریم های اخلاقی و انسانی ، عبور از هنجارها ، نیاز آفرینی های کاذب ، تزلزل در حوزه اعتماد عمومی جامعه ، آسیب پذیری نهاد خانواده ، حذف پیامهای انسانی از فضای عمومی جامعه و بسیاری از آسیبهایی که جامعه ما و جهان امروز را به شدت دچار بحران کرده است .
با رهایی از این آسیبها از طریق بازفهمی جامعه مطلوب و مورد نظر پیامبر (ص) ، جامعه ای پویا ، اخلاق مدار ، انسانی و سرشار از امید و پویش ، فرارویمان قرار خواهد گرفت و جامعه به سمت سلامت نفس و روان ، اعتمادسازی ، عدالت گرایی ، پاکدامنی ، رعایت حدود و تکالیف الهی ، همبستگی و امنیت ، هدایت خواهد شد .
خوانش اندیشمندانه سیره و سنت پیامبر (ص) و رجوع اندیشه ورزانه به قرآن و عترت، می تواند راهبردی کامل و جامع در تنظیم مناسبات و تعاملات ، ساخت و مهندسی اجتماعی مطلوب باشد و ما را به حیات طیبه نبوی و جامعه ای اعتلایافته ، رشید و برومند ، بانشاط و سالم ، پویا و تمدن ساز رهنمون شود .

پیامبـر (ص) در آیینـه ادیان الهی
اشاره
در منابع کلامی و فلسفی و اعتقادی دلایل فراوانی برای نبوت رسول اکرم (ص) ذکر شده است . یکی از مهمترین استدلالهای دانشمندان مسلمان ، گواهی پیامبران پیشین و نخبگان امتهای گذشته و علمای اهل کتاب به رسالت و نبوت آن حضرت می باشد . در این نوشتار سعی شده به گفتار برخی از انبیاء و علمای امتهای پیشین در مورد پیامبر اعظم (ص) نگاهی کوتاه داشته باشیم .
پیمان ازلی
قرآن در این رابطه می فرماید : " همانها که از فرستاده خدا پیامبر امی پیروی می کنند ، پیامبری که صفاتش را ، در تورات و انجیلی که نزدشان است می یابند . " 1
از منظر قرآن کریم تمام اقوام پیشین و پیامبران گذشته موظف بوده اند به رسالت خاتم
الانبیاء (ص) ایمان بیاورند، زیرا خداوند از همه آنان در این رابطه پیمان گرفته و آنها اعتراف کرده بودند که اگر بعد از تولد و ظهور حضرت محمد (ص) زنده بودند، به آیین اسلام ایمان بیاورند .2 قرآن در مورد پیمان پیامبران می فرماید : " هنگامی که خداوند از پیامبران پیشین پیمان گرفت که هرگاه به شما کتاب و حکمتی دادم ، سپس شما را فرستاده ای آمد که آنچه به شما کتاب و حکمتی دادم ، سپس شما را فرستاده ای آمد که آنچه را با شماست، تصدیق کرد ، البته به او ایمان بیاورید و حتماً یاری اش کنید . آنگاه فرمود : آیا اقرار کردید و در این باره پیمانم را پذیرفتید؟ گفتند : آری ، اقرار کردیم . فرمود : پس گواه باشیدو من هم با شما از گواهانم ." 3
بر اساس این آیات ، تمام انبیای الهی ، حضرت محمد (ص) را می شناختند و موظف بودند از آن حضرت پیروی کرده و به آیین پاکش ایمان بیاورند ، رسول خدا (ص) در حقیقت خاتم پیامبران و برترین و افضل آنان است و در آخرت هم همه امتهای گذشته به همراه پیامبرانشان زیر پرچم اسلام و تابع پیامبر خاتم (ص) خواهند بود .
امام علی (ع) می فرماید : " خداوند هیچ پیامبری را از حضرت آدم تا پیامبران بعدی مبعوثنکرد ، مگر اینکه از آنان عهد و پیمان گرفت که خود و پیروانشان در صورت درک عصر حضرت خاتم الانبیاء (ص) به او ایمان آورده و یاریش کنند ." 4
پیامبر در صحف ابراهیم (ص)
حضرت ابراهیم (ع) پیامبر بزرگ الهی وقتی خانه کعبه را در مکه بنا کرد، دست به دعا برداشته و در مورد حضرت محمد (ص) چنین گفت : پروردگارا ! در این منطقه پیامبری مبعوث فرما که اهل اینجا باشد و آیات تو را بر آنان بخواند و کتاب و حکمت به آنان بیاموزد و آنان را از آلودگی ها و گناهان پاکیزه گرداند . 5
" کعب بن غالب " از دانشمندان برجسته اهل کتاب و از اندیشمندان آیین توحیدی حضرت ابراهیم (ع) قبل از پیامبر اعظم (ص) بود . او ویژگیهای حضرت محمد (ص) را در صحف حضرت ابراهیم خوانده و به او ایمان آورده بود .6
پیامبر خاتم از منظر یهـود
روزی پیامبر اعظم (ص) به همراه عده ای از یارانش در مدینه به عبادتگاه یهودیان رفت و مشاهده کرد که آنان به قرائت تورات حضرت موسی (ع) مشغولند . وقتی پیامبر اعظم (ص) را دیدند سکوت کرده و از ادامه قرائت تورات خودداری نمودند. پیامبر (ص) از آنان پرسید : چرا تلاوت تورات را قطع کردید !؟ همه سکوت کردند و پاسخی به پیامبر (ص) ندادند .
در گوشه ای از کنیسه یهودیان مرد بیماری دراز کشیده بود . وقتی سکوت همکیشان خود را مشاهده کرد از بستر بیماری برخاسته وگفت : ای محمد ! آنان به اوصاف و ویژگیهای تو در تورات رسیده بودند . وقتی تو را دیدند نخواستند در حضور تو و یارانت فضایل و امتیازات تو را بازگو کنند که نوعی تایید آیین تو هم بود . سپس از بستر بیماری برخاست و با تلاش زیاد تورات را در د ست گرفته و تمام مطالب مربوط به فضایل و مناقب حضرت محمد (ص) را در آنجا قرائت کرد و گفت : ای محمد ! این اوصاف توست و ویژگیهای آیین و امت تو ، من همین جا گواهی می دهم که خدا یکی است و تو فرستاده خدای یگانه هستی ! آنگاه لحظاتی سکوت کردو نفسهایش به شماره افتاد و از دنیا رفت . حضرت دستور داد تا آن یهودی روشن ضمیر و خوش عاقبت را به روش اسلامی غسل داده و پس از نماز دفن کنند .
عبدا… بن عمر گفته است ، به خدا سوگند ویژگیهای حضرت رسول (ص) در تورات حضرت
موسی (ع) همان گونه است که خداوند در قرآن توصیف کرده و فرمود : " ای پیامبر ! ما ترا فرستادیم تا گواه نوید بخش و هشداردهنده باشی ! " 7
در تورات موسی (ع) افزون بر صفات والای نبوی (ص) آمده است : تو استوانه استواری برای مکه بوده و بنده و فرستاده منی ، تو را متوکل نامیدم ، تو تندخو و سخت دل نیستی و در مجامع عمومی فریاد نمی کشی . تو بدی را با بدی پاداش نمی دهی ، عفو و گذشت عادت توست .
در ادامه آیات تورات ، رسول خدا (ص) این گونه ستوده می شود : خداوند متعال او را قبض روح نخواهد کرد تا این که ملت عقب مانده و کح فهم را به راه راست هدایت نموده و آنان را با ندای توحیدی " لااله الاا… " آشنا سازد ، او چشمان نابینا را روشن ساخته دلهای زنگ زده و بیمار را جلا می بخشد و گوشهای ناشنوای از حق را برای شنیدن سخن حق آماده می سازد . 8
پیامبر (ص) در صحف ادریس
سیدبن طاووس در کتاب " سعدالسعود " می نویسد : در صحف ادریس اوصاف پیامبر خاتم (ص) به شایسته ترین وجهی بیان شده و در بخشی از آن آمده است : من برای بندگان صالح ، مخلص و باتقوایم مصطفی (ص) را پیامبر و مرتضی (ع) را امین گردانیدم . محمد (ص) پیامبر و رسول امت و مومنان باتقوا یاران او از میان امتش هستند . خداوند متعال به حضرت آدم (ع) خطاب کرد : ای آدم به ذریه ات بنگر و حضرت آدم در میان ذریه اش گروهی را دید که نور آنان همه جای آفاق را فرا گرفته و درخشش ویژه ای دارند ، حضرت آدم پرسید : پروردگارا ! اینان کیانند ؟ خداوند فرمود : اینها پیامبران از نسل تو هستند … حضرت آدم گفت : خدایا چرا نور آخرین نفر از سلسله انبیا از همه درخشنده تر و تابناک تر است ؟ خداوند فرمود: به خاطر برتری او بر همه انبیا و اولیا . پرسید : این پیامبر کیست و نامش چیست ؟ خداوند فرمود : این محمد ، پیامبر فرستاده مورد اعتماد ، نجیب ، محرم اسرار ، برگزیده ، پاک ، خالص ، حبیب ، دوست ، گرامی ترین مخلوق در پیشگاه من است و محبوبترین ، نزدیکترین ، شناخته ترین مخلوقاتم می باشد. او از نظر علم ، حلم ، ایمان ، یقین ، صداقت ، نیکوکاری ، پاکدامنی ، تواضع و فروتنی ، پارسایی ، فرمانبری بر همه آنان برتری دارد .
عرشم و سایر آفریده ها در آسمانها و زمین پیمان گرفته ام که به او ایمان آورده و به نبوتش اقرار کنند . ای آدم ، به او ایمان بیاور که در نزد من مقام و منزلت ، فضل و وقارت فزونی یابد . حضرت آدم (ع) گفت : به خدا و پیامبرش محمد (ص) ایمان آوردم .
خداوند فرمود : من نیز فضل و کرامت تو را افزایش دادم . ای آدم تو اولین کس از پیامبرانم و فرزندت محمد (ص) آخرین آنان می باشد . 9
خاتم النبیین در نگاه آیین مسیح (ع)
حضرت عیسی (ع) در مورد پیامبر خاتم (ص) به پیروانش مژده داده بود. در کتاب انجیل علاوه بر بیان مشخصات حضرت محمد (ص) به مسیحیان توصیه شده است که از آن حضرت پیروی کنند . قرآن در این زمینه می فرماید : " هنگامی که عیسی بن مریم گفت : ای فرزندان اسرائیل ، من فرستاده خدا به سوی شما هستم . تورات را که پیش از من بوده تصدیق می کنم و به فرستاده ای که پس از من می آید و نام او احمد است بشارت می دهم ."10
علاوه بر آیات قرآنی و اعترافات بسیاری از کشیشان مسیحی در مورد رسالت و عظمت حضرت محمد (ص) در دایره المعارف بزرگ فرانسه آمده است : محمد موسس دین اسلام و فرستاده خدا و خاتم پیامبران است . کلمه " محمد " به معنای " بسیار حمد " شده است . او از ریشه حمد که به معنای تجلیل و تمجید است مشتق گردیده و تصادفاً ، نام دیگری که آن هم از ریشه " حمد " است و مرادف لفظ محمد می باشد ، یعنی " احمد " ذکر شده که احتمال قوی می رود مسیحیان عربستان آن لفظ را به جای " فارقلیط " به کار می بردند . احمد ، یعنی بسیار ستوده شده و بسیار مجلل ، ترجمه لفظ " پیرکلتوس " است که اشتباهاً لفظ " پاراکلتوس " را جای گذارده اند. به این ترتیب نویسندگان مذهبی مسلمان مکرر گوشزد کرده اند که مراد از این لفظ ( در عهد قدیم و عهد جدید ) بشارت ظهور پیامبر اعظم (ص) است . قرآن مجید در آیه شگفت انگیز سوره صف به این موضوع اشاره می کند .11
در کتاب انجیل نیز از آن حضرت به نام " فارقلیطا " که معادل کلمه احمد است ، یاد شده است .
محمدصادق فخرالسلام مولف کتاب " انیس الاعلام " که خود یکی از کشیشان برجسته مسیحی بوده است ، بعد از آن که از یکی از استادان ممتازش که از سران مسیحیت بوده واقعیت شخصیت حضرت محمد (ص) را فهمیده ، به درستی آن حضرت را شناخت و به اسلام گروید ، علت ایمان او به دین محمد (ص) را در همان کتاب این گونه توضیح داده است : استادم در واتیکان دو کتاب از کتابهای تحریف نشده مسیحیان را به من نشان داد که یکی به خط یونانی و دیگری به خط سریانی بر روی پوست نوشته شده بود . در کتاب سریانی از حضرت محمد (ص) به نام
" فارقلیطا " و در کتاب یونانی آن حضرت را به نام " پریکاتوس " معرفی کرده و هر دو را به نام احمد و محمد ترجمه نموده بود و تمام اوصاف و احوال حضرت محمد (ص) را ستوده و به آمدنش از زبان حضرت عیسی (ع) مژده داده بود .
یوحنا صاحب انجیل چهارم نیز آمدن او را در بابهای 14 و 15 و 16 از زبان حضرت عیسی (ع) نقل کرده است . استادم گفت : علمای نصارا قبل لز ظهور حضرت محمد (ص) اختلافی در این معنی نداشتند ، اما بعد از ظهور آن حضرت ، معنای فارقلیطا و پریکلتوس را به خاطر منافع مادی به نفع خود تغییر دادند . استادم سپس به من گفت: امروزه با آمدن دین اسلام مسیحیت منسوخ است و نجات و سعادت در پیروی از دین محمد (ص) می باشد . 12
خاتم الانبیا (ص) درکلام نخبگان اهل کتاب
حسان بن ثابت می گوید : هنگامی که نوجوان بودم ، یک عالم یهودی در یثرب روزی تمام
هم کیشان خود را در شهر دور خود گرد آورده و فریاد برآورد : ای گروه یهودیان ! امشب ستاره احمد طلوع کرد و مطمئناً او در شب گذشته پا به عرصه هستی نهاد ! حسان می گوید : آن پیشگوی یهودی با همه اطلاعات از پیامبر (ص) و شناخت حقانیت او ، آن حضرت را درک کرد ، ولی به آیینش ایمان نیاورد . 13
بحیرا یکی از دانشمندان آگاه جهان مسیحیت نیز هنگامی که پیامبر اکرم (ص) را در سفر شام در دوران نوجوانی حضرتش ملاقات کرد، سیمای ملکوتی و نشانه های خارق العاده ای که از وجود آن حضرت احساس و مشاهده نمود ، سوالاتی را از ابوطالب ، عموی پیامبر نمود . آن گاه به وی گفت : این همان پیامبر موعود است که کتابهای آسمانی از رسالت جهانی و حکومت فراگیر وی خبر داده اند . تمام نشانه هایی که من از پیامبر آخرالزمان خوانده ام ، بر وی منطبق است . او همان پیامبری است که من نام او و نامهای پدر و اقوامش را در کتابهای دینی خوانده ام .

پی نوشتها :
1- اعراف / 157
2- سبل الهدی و الرشاد محمد صالحی شامی ، ج1 ، ص 90
3- آل عمران / 81
4- الدر المنثور ، جلال الدین سیوطی ، ج2 ، ص47
5- بقره / 119
6- سبل الهدی والرشاد ، ج1 ص 196حیوه القلوب ، علامه مجلسی ، ج2 ، ص 62
7- احزاب / 25
8- صحیح بخاری ، ج2، ص 121 ، مسند احمد ، ج2 ، ص 172
9- بحارالانوار ، ج 19 ، ص 151
10- صف / 6
11- تفسیرنمونه ، ج32 ، ص 77، به نقل از دایره المعارف بزرگ فرانسه ، ج23 ، ص 2176
12- تفسیر احسن الحدیث ، ج11 ، ص 147، قاموس قرآن ، ج2 ، ص 177
13- المنظم ، ابن جوزی ، ج2 ، ص 236

برخـورد با همسایـه
اسلام برای همسایگان همچون خویشاوندان ، حقوقی قابل شده که اگر کسی بخواهد آنها را نادیده انگارند یا ضایع نماید ، گناهکار ، خاطی و متجاوز است .
توجه به حقوق همسایگان و مراعات و برآوردن نیازهای آنان از جمله خصلتهای پیامبر اکرم (ص) بوده است .
در این مجال به بخشی از فرمایشات آن رسول رحمت و مهربانی در خصوص احسان و نیکوکاری در حق همسایگان و رعایت حال آنان اشاره می گردد :
صداقت
رسول اکرم (ص) به مسلمانان توصیه می کردند : " اگر خواستار آن هستید که پروردگار و فرستاده اش شما را دوست بدارند … با همسایگان خود به نیکی رفتار کنید . " (1)
حد همسایگی
رسول اکرم (ص) در خصوص حد همسایگی فرموده اند : " تا چهل خانه از روبرو ، پشت سر ، طرف راست و سمت چپ ، همسایه شمرده می شود . " (2)
حق همسایگی
خاتم رسولان (ص) در تشریح حق همسایه فرموده است : " حق همسایه آن است که اگر بیماری به وی روی آورد ، عیادتش نمایی و اگر مرگش فرا رسید ، در تشیع جنازه او شرکت کنی و اگر از تو قرض خواست ، از پرداخت آن امتناع نکنی و اگر شادمانی در زندگی اش رخ داد ، بر او تبریک گویی و در مصایب و ناگواریها و در ناراحتیهای او شریک باشی و بنای خویش را از خانه او فراتر نبرده و او را از نسیم هوا محروم نکنی . (3)
اول همسایه ، بعد خانه
رسول اکرم (ص) به پیروان آیین اسلام تاکید می کرد : " قبل از خرید خانه درباره همسایه تحقیق کنید . " (4)
حضرت فاطمه زهرا (س) با الهام از این سخن پدر بزرگوارشان خطاب به فرزندش امام حسن مجتبی (ع) فرموده اند : " ای فرزندم ! اول همسایه ، بعد خانه. "
حفظ حرمت همسایه
پیامبر اکرم (ص) درباره حفظ حرمت همسایه چنین می فرمودند :
" هر کس به خدا و روز قیامت ایمان دارد، باید همسایه اش را حرمت نهد و اکرام نماید . " (5)
نیکی به همسایه
پیامبر اکرم (ص) در سخنان متعدد و موقعیتهای گوناگون به مسلمانان توصیه نموده اند : " اگر خواستار آن هستید که پروردگار و فرستاده اش شما را دوست بدارند … با همسایگان به نیکی رفتار کنید. (6)
آزار نرساندن
رسول خدا (ص) فرمود : کسی که همسایه از دست او در امان نباشد ، ایمان ندارد و کسی که به خدا و روز قیامت یقین دارد ، به همسایه آزار نمی رساند . " ( 7)
همچنین می فرمود :
" اگر همسایگانت تو را نیکوکار دانستند ، نیکوکاری و در غیر این صورت ، بدکاری ! " (8)

پی نوشت :
1- میزان الحکمه 2- اصول کافی
3- نهج الفصاحه 4- کلمات نغز محمد (ص)
5- المحجه البضاء 6- نهج الفصاحه
7- سفینه البحار 8- نهج الفصاحه

در حدیث دیگـران …
شخصیت منحصر به فرد ، کامل و الهی پیامبر اکرم (ص) نه تنها اندیشمندان مسلمان ، بلکه دیگر اندیشمندان مکاتب مختلف جهان را مورد شگفتی قرار داده است .
غیرممکن است کسی زندگی و شخصیت پیامبر (ص) را مطالعه کند و او را تکریم نکند ؛ شخصیتی که یکی از بزرگترین پیامبران الهی و برگزیده ترین انسانها لقب گرفته است . آنچه
می خوانید به نقل از اندیشمندان شهیر مکاتب مختلف فلسفی ، ادبی ، سیاسی و … ، شخصیت عظیم آن بزرگوار را معرفی خواهد کرد .
هانری هاسه
اگر درباره پیامبر (ص) یک بحث اجمالی نماییم ، شخصیتی که همواره متفکر و در اندیشه است ، با نفسی که باطنش مملو از غم و اندوه باشد، در برابر ما مجسم می شود ؛ اما مدارکی که از او در دست است ، شخصی را در برابر ما می آورد که معتقد به خدای یگانه و زندگانی اخروی است و از صفات برجسته اش ، مهربانی بی شائبه ، عزم ، اراده و اعتقاد است . علاوه بر این ، مردی است حاکم ، اداره کننده ، سیاسی ، جنگی و با وجود این ، قاهر و آشوب طلب نبوده ؛ برعکس ، همیشه طالب صلح و آرامش بوده است .
توماس کارلایل
گرچه قرآن مشتمل بر آیات بلیغه توحید و تمجید مقام ارجمند خداوندی است ، ولیکن یگانه چیزی که در رای من سزاوار تقدیس و تقدیر و مورد اعجاب است ، همانا شعاع نظرهای نافذ محمد (ص) است به اسرار امور ، که در میان آیات قرآنی ساطع و نمایان و تاثیر عمیقی در آیینه دلهای بی رنگ دارد . و این بزرگترین مزیتی است که حقاً باعث تقدیس و اعجاب است و اگر به دیده عقل بنگریم ، این معنی موهبت و فضل خداوندی است که به محمد (ص) از طرف خداوند حکیم اعطا شده است .
… در اصلاح عالم و تبلیغ توحید خداوند حق نموده روز و شب در رنج و تعب کوشش در نشر عدل و فضایل اخلاق می کرد و ابداً مانند اشخاص ضعیف النفس در تحمل شداید و رنجها طمع و میل به شهرت اسم یا نیل به سلطنت نداشت و هرگز نمی خواست هیچ قسم سیطره در عالم داشته باشد . بلکه نشر دین توحید و عدل را در عالم ، وظیفه روحی و انسانی خود می شمرد.
ارنست هگل
اسلامیت ، طرحی خیلی جدید و در عین حال ، طرز غیرمخدوش و بسیار عالی توحید می باشد.
جواهر لعل نهرو
مذهبی که پیامبر (ص) تبلیغ می کرد، به واسطه سادگی و راستی و درستی آن و دارا بودن طعم دموکراسی و برابری ، مورد استقبال توده های کشورهای مجاور شد .
کارل مارکس
محمد مردی بود که … از میان مردمی بت پرست با اراده آهنین برخاست و آنان را به یگانه پرستی دعوت کرد و در دلهای ایشان روح و روانی جاودان را کاشت . بنابراین او را نه تنها باید در ردیف مردان بزرگ و برجسته تاریخ شمرد ، بلکه سزاوار است که به پیامبری او اعتراف کنیم و از دل و جان بگوییم که او پیامبر خدا بوده است .
تولستوی
پیامبر (ص) سزاوار همه گونه احترام و اکرام می باشد . شریعت پیامبر اعظم (ص) به علت توافق آن با عقل و حکمت در آینده عالمگیر خواهد شد .
هربرت جرج ولز
اسلام تنها دینی است که هر بشر شرافتمند می تواند به داشتن آن افتخار ورزد .

او قرآن مجسـم بود …
حجه الاسلام والمسلمین محسن قرائتی
پیامبر خدا (ص) ، قرآن مجسم بود . این کلام را شیعه و سنی از همسر پیامبر ، نقل کرده اند:" کان خلقه القرآن " (1)
اکنون این حقیقت را از لابلای آیات قرآن و کلمات پیامبر اعظم (ص) به تفصیل نقل می کنیم :
قرآن در قیامت شفیع است : " نعم الشفیع القرآن لصاحبه یوم القیامه " (2) ، پیامبر کرم (ص) نیز فرمود : من اولین شفیع هستم . " انا اول شافع " (3)
قرآن ، برای تمام جهانیان هشدار است : " للعالمین نذیرا (4) ، پیامبر (ص) نیز : " نذیراً للعالمین " (5)
قرآن ، خیرخواه است : " هوالناصح " (6 ) پیامبر (ص) نیز : " فبالغ فی النصیحه " (7)
قرآن ، موعظه است : " موعظه من ربکم " (8) ، پیامبر (ص) نیز مردم را به موعظه دعوت می کند : " والموعظه الحسنه " (9)
قرآن ، مردم را به بهترین شیوه و استوارترین راهها دعوت می کند : " یهدی للتی هی اقوم " (10) حضرت علی (ع ) نیز در مورد پیامبر (ص) می فرماید : از راه و رسم پیامبر خود پیروی کنید که بهترین راه هدایت است. (11)
نگاه به قرآن عبادت است . " النظر فی المصحف عباده " (12) ، پیامبر (2) هم فرمود : نگاه به من عبادت است : ( النظر الی عباده " (13)
قرآن وسیله ای است تا مردم از ظلمات به نور هدایت شوند : " کتاب انزلناه الیک
لتخرج الناس من الظلمات الی النور " (14) ، پیامبر (ص) نیز مبعوث شد تا مردم را از عبادت بتها به عبادت خدا و از اطاعت شیطان به اطاعت خدا ، رهبری کند . " (15)
قرآن ، کتاب پیروی است : " هذا کتاب انزلناه مبارک فاتبعوه " (16) ، دستور پیامبر (ص) نیز باید مورد پیروی قرار گیرد . " ما آتاکم الرسول فخذوه " (17)
قرآن کتاب رحمت است : " نزلنا علیک الکتاب تبیاناً لکل شی و هدی و رحمه و بشری للمسلمین " (18) ، پیامبر (2) نیز برای هستی ، جز رحمت نیست : " و ما ارسناک الا رحمه للعالمین " (19)
تلاوت قرآن و صلوات بر پیامبر (ص) ، هر دو مورد سفارش است. چنانکه امام حسن عسکری (ع) فرمود : " اکثروا … تلاوه القرآن و الصلاه علی النبی " ( 20 )
قرآن ، نور است : " و انزلنا الیکم نوراًً مبینا " (21) ، پیامبر (ص) نیز نور است : " السلام علیک یا نورا… " (22)
قرآن ، بیان است " هذا بیان للناس " (23) ، کلام پیامبر (ص) نیز بیان است : " کلامه بیان " (24)
قرآن ، مبارک است : " کتاب انزلناه مبارک " (25) پیامبر (ص) نیز مبارک است : " فصل علی محمد مفتاح البرکه " (26)
درباره قرآن ، لقب کریم آمده است : " انه لقرآن کریم " (27) ، پیامبر نیز معدن کرامت است . " تنشافی معادن الکرامه " (28)
قرآن پرچم نجات است : " علم نجاه " (29) ، پیامبر (ص) نیز پرچم نجات است : " علما لدلاله علیک " (30)
باید فرزندان خود را با قرآن گره بزنیم و آنان را با معرفت و اطاعت محمد و آل محمد آشنا کنیم : " ادبوا اولادکم علی ثلاثه خصال : حب نبیکم و حب اهل بیته و قرائه
القرآن " (31)
قرآن سراسر یقین است : " انه لحق الیقین " (32) رسول خدا نیز به قدری عبادت خالصانه کرد که به درجه یقین و باور رسید : " و عبدت ا… مخلصاً حتی اتاک الیقین "
(33)
قرآن شفاست : " و شفاء لما فی الصدور " (34) ، پیامبر (ص) نیز طبیب است : " طبیب دوار بطبه " (35)
برای قرآن صفت روشنگری آمده است : " و قرآن مبین " ( 36 ) برای پیامبر نیز : " قل انی انا النذیر المبین " (37) قرآن عزیز است : " لکتاب عزیز " (38) ، پیامبر (ص) نیز مایه عزت است . " اعز به الذله " (39)
قرآن مردم را به رشد فرا می خواند: " یهدی الی الرشد " (40) ، پیغمبر نیز مردم را به رشد فرا می خواند : " و هدی الی الرشد " (41)
قرآن حافظ اصول کتابهای آسمانی است : " مهیمناً علیه " ، (42) پیامبر (ص) نیز حافظ تمام انبیای پیشین است ، " مهیمناً علی المرسلین " (43)
قرآن امام است : " علیکم بالقرآن فاتخذوه اماما " (44) ، پیامبر (ص) هم امام است: " و انا … امام المتقین " (45)
قلبی که در آن قرآن است ، گرفتار عذاب الهی نمی شود : " لا یعذب ا… قلباً وعی
القرآن " (46) ، امتی نیز که در میان آنان پیامبر باشد ، گرفتار عذاب الهی نمی شود :
" و ما کان ا… لیعذبهم و انت فیهم " (47)
در قرآن انحرافی نیست : " لم یجعل له عوجا " (48) ، و در پیامبر (ص) نیز انحرافی نیست : " انک لمن المرسلین علی صراط مستقیم " (49)
و خلاصه این که :
هم قرآن حرف آخر را می زند : " انه لقول فصل " (50 ) ، هم کلام پیامبر (ص) آخرین حرف است : " کلامه فصل " (51)
آری ، او قرآن مجسم بود .

پی نوشتها :
1- شرح ابن ابی الحدید ، ج6 ، ص 340 2- نهج الفصاحه ، ص 633
3- فضایل الخمسه ، ج1 ، ص 43 4- سوره فرقان ، آیه 1
5- نهج البلاغه ، خطبه 26 6- نهج البلاغه ، خطبه 176
7- نهج البلاغه ، خطبه 95 8- سوره یونس ، آیه 57
9- نهج البلاغه ، خطبه 109 10- سوره اسراء ، آیه 9
11- نهج البلاغه ،خطبه 110 12- وسایل الشیعه ، ج4، ص 854
13- فضایل الخمسه ، ج1، ص 17 14- سوره ابراهیم ، آیه 1
15- نهج البلاغه ، خطبه 16- سوره انعام ، آیه 155
17- سوره حشر ، آیه 7 18- سوره نحل ، آیه 89
19- سوره انبیاء ، آیه 107 20- تحف العقول ، ص 488
21- سوره نساء ، آیه 174 22- موسوعه زیارات المعصومین ، ج1، ص142
23- سوره آل عمران ، آیه 138 24- نهج البلاغه ، خطبه 96
25- سوره ص، آیه 29 26- صحیفه سجادیه ، دعای دوم
27- سوره واقعه ، آیه 77 28- موسوعه زیاره المعصومین، ج1، ص 142
29- صحیفه سجادیه ، دعای 42 30- صحیفه سجادیه ، دعای 42
31- کنزالعمال ، حدیث 45409 32- سوره حاقه ، آیه 51
33- موسوعه زیاره المعصومین ، ج1 ، ص 95 34- سوره یس ، آیه 57
35- نهج البلاغه ، خطبه 106 36- سوره حجر ، آیه 1
37- سوره حجر ، آیه 89 38- سوره فصلت ، آیه 41
39- نهج البلاغه ، خطبه 96 40- سوره جن ، آیه 22
41- نهج البلاغه ، خطبه 195 42- سوره مائده ، آیه 48
43- نهج البلاغه ، خطبه 63 44- نهج الفصاحه ، حدی 1979
45- بحارالانوار ، ج9 ، ص 294 46- کنزالعمال ، حدیث 2400
47- سوره انفال ، آیه 33 48- سوره کهف ، آیه 1
49- سوره یس ، آیه 4 50- سوره طارق ، آیه 13
51- نهج البلاغه ، خطبه 279

شخصیت اجتماعی پیامبـر اعظم (ص)
مقـدمه :
لزوم تبیین و شناخت ابعاد مختلف وجودی پیامبر اعظم (ص) ، اعم از ابعاد اخلاقی و معنوی ، سیاسی ، فرهنگی و … آغاز یک جهش بزرگ در میان نویسندگان و صاحب نظران را نوید می دهد . پیامدهای این امر ، از محدوده زمانی خاص فراتر می رود و تمامی گستره تاریخ را در بر می گیرد. این پیامدها نه در یک جهت و یک بعد ، بلکه در ابعاد مختلف می تواند مشاهده و بررسی شود .
بدون شک ، مقام معظم رهبری نیز با این دیدگاه وسیع و با اقدامی حکیمانه و عالمانه ، گامی بزرگ برداشتند و جانی تازه به نفسهای خسته این راه بخشیدند . امید که برکات این رویداد مبارک و میمون نه در سال 85 ، بلکه در همه زمانها و مکانها ادامه یابد و راهبردهای علمی و مفید در این زمینه جستجو و کشف گردد .
پیامبر اعظم (ص) ، دارای شخصیت عظیم و همه جانبه ای بوده است که بررسی حتی یکی از ابعاد آن ، یعنی بعد اجتماعی شخصیت آن حضرت ، نیازمند بررسهای عمیق و همه جانبه است و در فرصت و مجال اندک ، این بحث قابل ارایه نیست . با این حال ، در این مقاله سعی شده می شود به برخی از مهمترین جوانب شخصیت اجتماعی آن حضرت پرداخته شود .
1- ارتباط صمیمی و پاسخ آرام :
یکی از رمزهای موفقیت چشمگیر پیامبر اعظم (ص) مهربانی ، خوشرویی و برخورد مشفقانه و مهرآمیز و دوستی خالصانه با مخاطبان بود .
او مشرکان را به منزله بیمارانی نیازمند مداوا و مومنان را برادرانی محتاج راهنمایی ، و هر دو گروه را لایق شففت ورزی می دید و از این جهت برخوردی در نهایت صمیمیت ، عاطفه و دلسوزی داشت تا دلهای آنان برای پذیرش پیامهای آسمانی ، نرم و پذیرا گردد و از مقاومت و عنادشان بکاهد .
این صفات نیکو ، آن هنگام که رسول خدا (ص) ، با تند خویی و تهمت زنی مخالفان مواجه می شد، تبلور بارزتری داشت . هرگاه شخصیت آن حضرت ، آماج تیرهای تهمت و دشنام کوردلان و ناآگاهان واقع می شد ، پاسخ حضرتش پیوسته از روی کرامت نفس ، سعه صدر ، اغماض و گذشت بود .
2- ساده زیستی
از پیامبر اعظم (ص) ، به عنوان انسانی که مواهب دنیوی را تنها در مسیر تعالی روحی می بیند و از تعلق به اسباب معیشت فارغ است ، جز ساده زیستی و دوری از تکلف و تشریفات ، انتظارنمی رود. تا جایی که آن حضرت بر روی حصیر می خوابید و یا در برخورد با افرادی که نزد آن حضرت می آمدند ، امر به آرامش می فرمود ، زیرا خود را پادشاه نمی دانست .
3- بسط خودباوری و اعتماد به نفس :
اعتماد به نفس ، یعنی تکیه به انسان دیگر نداشتن ، کار خود را تا جایی که ممکن است ، خود انجام دادن و از احدی تقاضا نکردن . در نتیجه اعتماد به نفس ، احساس ارزشمندی در نفس انسان پدید می آید و او را آماده می سازد تا از طریق بهره گیری از لیاقتها و توانمندیهایی که دارد ، به انجام وظایفی که بر عهده اوست ، قیام نماید و در این راه ، از مشکلات و موانعی که پیش می آید ، هراسی به دل راه ندهد . از این حالت روحی در فرهنگ اسلامی ، با تعابیری چون علو همت ، مناعت طبع ، اعتماد به نفس ، عزت نفس و … یاد می شود .
پیامبر خدا (ص) ، با انجام کارهای خود و واگذار نکردن آنها به غیر ، در مسافرتهای مختلف ، این ویژگی اخلاقی را در سطح فردی نمایان کردند . در بعد اجتماعی هم به هنگام جنگ هایی که مسلمانان از ترس شکست داشتند ، با ایجاد اعتماد به نفس ، پیروزی را برای آنان به ارمغان آوردند .
4- خوش بینی به دیگران :
پیامبر اعظم (ص) ، آنچنان به صفای دل خود ، نسبت به اصحاب خویش علاقه داشت که فرمود : " کسی درباره اصحاب من مطلبی را که موجب دلسردی و رنجش خاطر است ، به من نگوید، دوست دارم با دلی پاک و سالم به جمع اصحاب خود بپیوندم . "
5- توجه به ترغیب افراد :
رسول ا… (ص) ، همواره بر اصل ترغیب و تشویق افراد به اصول مورد نظر تاکید می کردند . ایشان به فرستاده خود به یمن توصیه می کنند کاری بکن که مردم ، مزایای اسلام را درک کنند و از روی میل و رغبت ، به اسلام گرایش پیدا کنند . کاری نکن که مردم از اسلام فرار کنند و متنفر شوند . مطلب را طوری تقریر نکن که واکنش روحی مردم ، فرار از اسلام باشد .
بدون شک تبیین و تشریح اصول اسلام و انقلاب اسلامی ، با ظرافتهای خاصی همراه است که اگر رعایت نشوند ، نسل جوانی که واقعیتهای گذشته را به چشم خود ندیده ، نسبت به آنها واکنش منفی نشان می دهد و نتیجه ای معکوس به بار می آورد .
6- مبارزه با عوام فریبی
از دیدگاه پیامبر اعظم (ص) ، یکی از بیماریهای بزرگ بشر ، عوام فریبی و سنتهای پوچ و عقایدبی پایه بود ، بلکه بت پرستی با آن همه گستردگی و نفوذ ، جز نوعی عوامفریبی بزرگ نبود . لذا به مبارزه جدی با انحراف ، کمر همت بست . از آنجا که عوام فریبی ، نه تنها از بین نرفته است ، بلکه به شیوه های بسیار پیچیده و مرموز در جوامع امروزی نیز یافت می شود ، بزرگترین دست آورد فرهنگی سال پیامبر اعظم (ص) ، می تواند بکارگیری شیوه های فرهنگی برای مقابله با عوام فریبی باشد .
7- نفی قومیت گرایی :
یکی از راه حل های فرهنگی پیامبر اعظم (ص) در مسیر بنیانگذاری جامعه اسلامی ، نفی قومیت گرایی و تبعیض های ناروا و ناپسند بود .
آن حضرت با گسستن مبانی نظام ارزشی حاکم بر جامعه جاهلی ، در مشارکت اجتماعی همه اقوام و گروهها ، سهمی عمده ایفا نمود . دعوت فرهنگی پیامبر اعظم (ص) به توحید ، سبب شد تا زمینه شکستن تبعیض های ظالمانه دوران جاهلیت فراهم شود، معیارهای جاهلی روابط نسبی از بین رفته و در نهایت ، بدون وابستگی قومی و قوم گرایی ، به دین جدید بگرایند .
8- پالایش فرهنگی جامعه :
دوران قبل از پیامبر را دوران جاهلیت نامیده اند که فرهنگ و آداب و رسوم مخصوص به خوددارد . پس از بعثت پیامبر اعظم (ص) ، گرچه بسیاری از آداب و رسوم منسوخ و کهنه جاهلی از قبیل زنده به گور کردن دختران و … از بین رفت ، اما ایشان برخی از مصادیق فرهنگی (غیرخرافی ) آن دوران را باقی گذاشتند و به آن عمل کردند . مانند حرمت ماههای حرام و … در واقع رسول خدا (ص) ، فرهنگ جاهلی را به یکباره انکار ننمود و به پالایش و اصلاح آن دست زد .

9- گفتمان سازنده در جامعه :
در قرآن پیامبر اعظم (ص) ، به عنوان رحمت برای تمام خلق جهان معرفی شده است ، خداوند در آیه ای به ایشان دستور می دهد که مردم را با حکمت و پند و اندرز نیکو به سوی راه پروردگار دعوت نما .
پس شرایط یک گفتمان ، زمانی تامین می گردد که همراه با منطق و استدلال محکم و متین باشد و هم توام با پند و اندرز ، با نحو نیکو و شایسته و هم به دنبال مناظره به بهترین طریق و شیوه باشد .
10- تعداد پایگاههای اجتماعی :
رسول اکرم (ص) ، برای تمرکز بخشیدن و سازماندهی صحیح و پیوسته فعالیتهای فرهنگی و تبلیغی خود، حتی در دوران دعوت نهایی ، در هر مقطع ، پایگاهی برای تبلیغ مشخص می کرد . خانه ارقم ، مسجدالحرام ، مسجد قبا و مسجدالنبی (ص) ، از جمله این پایگاه هاست .
نکته مهم ، کیفیت و دامنه بهره برداری آن حضرت از این پایگاههای دعوت است که برای هدفهای مختلف عبادی ، سیاسی و … مورد استفاده قرار می گرفت .
11- ترویج فرهنگ برادری :
رسول خدا (ص) ، از راههای مختلف می کوشید فرهنگ برادری و اخوت اسلامی ، در تفکر ، گفتار و عمل مسلمانان تجلی یابد . ایشان علاوه بر آن که بطور پیوسته مردم را به همدردی ، محبت ، عطوفت ، فریادرسی و مصافحه دستور داده و از بی مهری ، کناره گیری ، دروغ ، تهمت ، سخن چینی ، نیرنگ بازی و فخرفروشی نسبت به یکدیگر منع می فرمود ، دوبار ، یکی قبل از هجرت به مدینه بین مهاجرات و دیگری ، بعد از هجرت به مدینه بین مهاجران و انصار ، رسماً اقدام به عقد اخوت بین مسلمانان نمود .
این کار بزرگ در جامعه ای که روابط اجتماعی بین مردم متزلزل و ناپسند شده است و در بسیاری از مواقع بسیاری از مشکلات ، ناشی از همین امر می باشد ، می تواند منشاء بسیاری از تحولات اجتماعی گردد که در سال پیامبر اعظم (ص) نمود بیشتری دارد .
12- توجه به طبقات مختلف اجتماعی بخصوص جوانان :
با توجه به روحیه حق پذیری و تلاشگری و تحرک موجود در جوانان و نیز با عنایت به حق جویی و اخلاص زیاد ضعفا و مستمندان از تعلقات جدی دنیوی ، از سوی پیامبر اعظم (ص) اهتمام ویژه ای به این اقشار معطوف گردید . به طوری که مومین نخستین ، بیشتر از ضعفا و جوانان بودند . در دنیای امروز که طبقات اجتماعی ، دارای طبقه بندی گسترده تر و پیچیده تری می باشند ، سخن گفتن از توجه به طبقات مختلف اجتماعی ، ارزشی جداگانه پیدا می کند . این توجه به طبقات اجتماعی ، عمدتاً از سوی دولت و مجموعه حکومت انتظار می رود و پیامد سال پیامبر اعظم (ص) ، در این زمینه نمی توند چیزی جز توجه مسوولان به همه طبقات اجتماعی و به ویژه توجه به اقشار و طبقات مختلفی مانند جوانان ، زنان ، اقشار محروم جامعه و … باشد.
13- احترام به شخصیت و کرامت افراد جامعـه :
در طول تاریخ ، هیچ شخصیتی مانند پیامبر اعظم (ص) ، احترام و ادب برخاسته از عمق جان ، در قبال انسانها نداشته است . آن حضرت ، حتی در مقابل کافران و مشرکان ، به لحاظ حرمت انسانی ، جانب ادب را فروگذار نمی کردند و این از عوامل موفقیت چشمگیر دعوت او بود . به اصحاب خود شخصیت می داد ، رای و عقیده آنها را کاملاً محترم می شمرد و حتی انتقاد آنها را تحمل می کرد. منشاء این التزام به حفظ حرمت انسانها را در قرآن باید جستجو کرد ، زیرا در جای جای قرآن کریم ، انسانیت محترم شمرده می شود .
14- توجه به مسوولیت اجتماعی افراد و رفع فساد :
پیامبر اعظم (ص) ، با مثال مشهور کشتی که یکی از مسافران در حال سوراخ کردن زیر پای خود بود و به دلیل بی احتیاطی دیگران ، همگی غرق شدند ، این موضوع مهم را بیان فرموده اند . چنان چه فردی در جامعه به کارهای فساد ، اعم از اخلاقی ، مالی ، و … بپردازد و دیگران بی تفاوت بمانند ، مسلماً بتدریج همه افراد ، مضرات کارهای او را درک خواهند کرد و مانند مسافران کشتی ، همگی از کار نادرست یک نفر ، آسیب می بینند .
15- رعایت اصل تساوی افراد جامعه و رفع تبعیض :
رسول خدا (ص) در این زمینه می فرمایند :
انسانها مانند دندانه های شانه با یکدیگر برابرند . این سخن در شرایط مکانی و زمانی بیان می گردد که درک آن بسیار سخت و غیرقابل باور بوده است . چنانچه ایشان همه را فرزند آدم می دانستند و افتخار به نژاد ، نسب ، قومیت و … را مجاز نمی دانستند و ارتقا معنوی یک جامعه را منوط به بازپس گیری حق ضعفا از قدرتمندان جامعه ، بدون لکنت زبان می دانستند .
معضل تعبیض که به همراه فقر و فساد ، بارها از سوی مقام معظم رهبری به عنوان مشکلات اصلی جامعه ما مطرح شده است ، در اثر عدم رعایت تساوی افراد جامعه ایجاد شده است و نامگذاری سال 1385 به نام پیامبر اعظم (ص) ، می تواند ایده اصلی در زمینه محو این معضل اجتماعی محسوب گردد .

پی نوشت ها :
1- آیتی ، محمدابراهیم ، تاریخ پیامبر اسلام
2- ابراهیم ، حسن ، تاریخ سیاسی اسلام ، ترجمه پاینده
3- جوادی آملی ، عبدا… ، کرامت در قرآن
4- طباطبایی ، محیط ، تطور حکومت در اسلام
5- محسنی ، منوچهر ، جامعه شناسی عمومی
6- مطهری ، مرتضی ، سیری در سیره نبوی .

رسـول ا… (ص) و حقـوق ا جتماعی مردم
انسانها در زندگی فردی و اجتماعی خود ، به آسایش و آرامش نیاز دارند تا بتوانند درکنار سر و سامان دادن به امور دنیویشان ، پله های سعادت و کمال را بدون دلهره و اضطراب طی کنند .
استقرار عدالت ، بدون تردید بهترین و کارسازترین وسیله و ابزاری است که می تواند بستر آسایش و آرامش را برای انسانها و جوامع بشری فراهم سازد ، زیرا در تعریف عدالت گفته شده است" عدالت اجتماعی عبارت از این است که حق هر کسی داده شود و هر کسی بر اساس لیاقت و شایستگی که دارد ، در مقام و موقعیت مناسب خودش قرار گیرد . " (1)
در چنین فضا و بستری است که انسانها با خیال راحت و آسوده می توانند فضایل اخلاقی و انسانی را کسب نموده و با تمرین و مهارت ، آن را در وجود خود نهادینه کنند و زمینه های سعادت و کمال و رسیدن به جوار حق را برای خود فراهم سازند .
از جمله راهکارهایی که پیامبران الهی بخصوص پیامبر گرامی خدا ، حضرت محمد مصطفی (ص) برای نجات و هدایت انسانها در دستورکار داشته اند ، استقرار عدالت اجتماعی بوده است ، لذا قرآن می فرماید : " لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط … ؛ ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم و با آنها کتاب " آسمانی " و میزان " شناسایی حق و قوانین عادلانه " نازل کردیم تا مردم به عدالت قیام کنند . " (2)
از آیه شریفه استفاده می شود که در سایه هدایت و تربیت سفیران الهی ، آحاد جامعه به
مرحله ای از رشد و بلوغ فکری برسند که سعادت و شقاوت را تشخیص داده ، شخصاً در برپایی و اجرای قوانین عدالت گستر ، سهم فعال داشته و در برخوردها و معاملات آن را مدنظر قرار دهند .
ولی این بدان معنا نیست که پیامبران الهی به انذار و موعظه و نظارت بسنده می نموده اند ، بلکه پیامبران الهی اگر خود توانایی پیدا می کردند ، دست به تشکیل حکومت و اجرای قانون و تحکیم پایه های عدالت اجتماعی می زدند . این اصل ، بویژه درباره پیامبر اعظم (ص) ، به گواهی تاریخ ، تردیدناپذیر است .
قرآن کریم در جای دیگری ، از زبان پیامبر (ص) این گونه می فرماید : " و امرت لاعدل بینکم ، من مامور شده ام تا در بین شما عدالت را ( چه در قضاوت و داوری چه در حقوق اجتماعی ) برقرار کنم (3) و در جای دیگر می فرماید : " قل امر ربی بالقسط ؛ بگو پروردگارم به رعایت قسط ( و عدالت ) به من فرمان داده است . " (4)
از سیره پیامبر (ص) و هم آنچه به ما رسیده است ، در مواردی چون قضاوت و داوری ، عزل و نصب افراد و اشخاص ، تقسیم بیت المال و غنایم جنگی ، رعایت حق قسم بین همسران ، حتی صحبت کردن و نگاه نمودن به افراد و … به خوبی می توان رعایت عدالت را از سوی پیامبر (ص) مشاهده و مطالعه کرد که هر کدام می تواند درس عبرتی باشد برای کسانی که خود را پیروان آن بزرگوار می دانند ، بخصوص آنان که اداره امور مسلمین و بیت المال را در دست دارند ، بیش از هر کس دیگری باید در رعایت عدالت ، تقوا و پاکدامنی جدیت نمایند ، زیرا پیامبر فرمود :
" پست ترین و بی مقدارترین مردم نزد خداوند ، کسی است که مسوولیت امور مسلمین را بر عهده می گیرد و در میان آنها به عدل و داد رفتار نمی کند . " ( 5) در جمله دیگری از زبان مبارک آن حضرت (ص) می خوانیم : " محبوب ترین و نزدیک ترین کس نزد خداوند در روزقیامت ، حاکمی است که به عدالت رفتار کرده باشد و مبغوض ترین و دورترین کس به خداوند ، حاکمی است که نسبت به مردم ستم کرده باشد . " (6 )
آن بزرگوار ، از جمله توصیه هایی که به مولای متقیان علی (ع) دارند ، این است : " هنگامی که طرفین نزاع نزد تو می آیند ، حتی در نگاه کردن به آن دو ، و مقدار و چگونگی سخنانی که به آنها می گویی ، عدالت و مساوات را رعایت کن . " (7) و خود آن حضرت نیز ( در هنگام نگاه کردن ، صحبت نمودن و استماع صحبت دیگران ) مساوات را رعایت می کردند و می فرمودند :" یک ساعت به عدالت رفتار نمودن ، بهتر از هفتاد سال عبادت کردن است . هفتاد سال که شبهایش را به نماز بگذرانی و روزهایش را روزه بگیری و یک ساعت ظلم و ستم نزد خداوند ، سنگین تر از گناهان شصت ساله است . " (8)
بنابراین ، می توان گفت یکی از اصلی ترین راهکارهایی که پیامبر گرامی اسلام (ص) در برنامه های آسمانی خود داشته اند تا زمینه و بستر لازم را برای نجات و هدایت انسانها فراهم سازند ، حاکمیت قسط و عدالت اجتماعی در تمام زوایای زندگی انسانهاست .
پی نوشتها :
1- المیزان ، ج1، ص 371
2- حدید ، 25
3- شوری ، 10
4- اعراف ، 29
5- دشتی ، سید مصطفی حسینی ، معارف و معاریف ، ج7 ، ص 291
6- موسوعه ، النعیم فی مکارم اخلاق الرسول الکریم ، ج7، ص 2801
7- تفسیر نمونه ، ج2 ، ص 12
8- بحارالانوار ، ج72 ، ص 352

میهمـان نوازی پیامبـر (ص)
سلمان می گوید :
به منزل پیامبر (ص) وارد شدم ، آن حضرت متکایی را که خود استفاده می کرد، پشت من قرار داد . جالب اینکه این عمل را نسبت به هر میهمانی انجام می داد . پیامبر برای میهمانان خود زیرانداز پهن می کرد و هنگام غذاخوردن نیز تا وقتی که میهمان مشغول خوردن غذا بود ، از سفره کنار نمی کشید . (1)
روزی برادران و خواهران رضاعی پیامبر (ص) هر کدام جداگانه خدمت حضرت رسیدند . رسول خدا (ص) نسبت به خواهر ، بیش از برادر احترام کرد ، برخی دلیل این تفاوت را پرسیدند ،
پیامبر (ص) فرمودند :
" چون این خواهر احترام پدر و مادر خود را بیشتر رعایت می کرد ، من هم نسبت به او علاقه زیادتری دارم . " (2) گاهی میهمانان حضرت بعد از صرف غذا از خانه بیرون نمی رفتند و مشغول گفتگو می شدند ، ولی رسول خدا (ص) تحمل می کردند تا اینکه آیه ای نازل شد که هرگاه میهمان پیامبر شدید ، پس از صرف غذا متفرق شوید ، زیرا نشستن شما سبب بازداشتن رسول خدا از کارهای فردی و اجتماعی و باعث آزار ایشان می شود : " فاذا طعمتم فانتشروا و لا مستانسینی لحدیث " (3)
پی نوشتها :
1- سنن النبی ، ص 53 و 67
2- بحارالانوار ، ج16، ص 281
3- سوره احزاب ، آیه 53

حقـوق بشر در آینـه مکتـوبات و پیمان نامه های پیامبـر اعظم (ص)
پیامبر (ص) و حقوق ایشان
یکی از اصولی که پیامبر همواره بدان توجه خاص می کردند ، حق مردم ( حق الناس ) است . آنچنان که در آموزه های دینی ، حق الهی قابل بخشش است ، اما حق الناس جز به رضایت مردمان قابل بخشش نیست . چنین مکتبی امروزه در مقابل انواع اتهامها قرار گرفته است . نویسنده با توجه به انواع پیمان نامه های پیامبر اکرم (ص) به دنبال اثبات این امر است که مسلمانان از دیرباز به دنبال تحقق حقوق اقلیتها و حتی اقوام شکست خورده و در یک کلام حقوق بشر بوده اند . تاریخ 185 مکتوب (1) را از رسول اکرم (ص) به یادگار گذاشته است . این مکتوبات که شامل پیمان نامه ها ، دعوت امراء و روسای قبایل به اسلام ، فرمانهای حکومتی ، ارشادنامه ها ، امان نامه ها و برخی مکتوبات دیگر پیرامون موضوعات مختلف است ، تصویری کامل از اخلاق سیاسی و اجتماعی پیامبر (ص) را به تماشا می گذارد . اهمیت این نامه ها در برجسته بودن موضع گیریهای حقوقی و سیاسی پیامبر اکرم (ص) است و گرچه در برخی از متون آن ، ارشادات اخلاقی و حتی تبیین جهان بینی نیز وجود دارد ، اما حتی این موارد در پرتو اخلاق سیاسی ـ اجتماعی پیامبر (ص) مورد توجه قرار گرفته اند . همچون متفاوت بودن نامه هایی که پیامبر (ص) به پادشاهان مسیحی چون " مقوقس " و " هرقل " نوشته یا نامه به کسانی چون " خسروپرویز " که پیامبر (ص) لحنی متفاوت را در برخورد با این پادشاه بر می گزینند .
نقد و تحلیل موشکافانه این مکتوبات می تواند سیره و سنت رسول گرامی (ص) را در تمامی ابعادسیاسی ـ اجتماعی و حقوق تبیین ساخته و خود سرمایه و منبعی برای تدوین پروتکل های حقوقی جهان اسلام در تمامی ابعاد آن از یک سو و ارائه آن به سازمانها و نهادهای حقوقی و سیاسی جهان امروز ـ بویژه تمدن غرب ـ از دیگر سو باشد و این البته نیازمند تحقیق و تطبیق حکما و متفکران توانای اسلامی در قاموس موازین حقوق جهان محور امروز است . استخراج و استنباط موازین پیشرفته و مدرن حقوق بشر در اسلام با عنایت به سنت و سیره رسول خدا (ص) نه تنها جهان اسلام را در برخورد و مواجهه با مسائل مستحدثه جهانی توانا می سازد ، بلکه به عنوان محک و معیاری در جهت تصحیح و تنقیح موازین حقوقی امروز ، آن هم در عصر و دوره
" جهانی سازی " و " دهکده جهانی " عمل می کند .
جهان اسلام نیازمند یک حرکت جدی و تحول برانگیز در متن اندیشه های خویش است .
شاخصه های این حرکت باید دو محور اساسی باشد :
تحقیق و تطبیق
در وهله اول جهان اسلام به اندیشمندان و محققانی نیاز دارد که با آگاهی ژرف و با استناد به روشهای مدرن و شیوه های تحقیقی مطلوب ، عمق جان این دین را بکاوند و حقایق آن را استنباط و استخراج نمایند و در مرحله دوم بشدت نیازمند حکمایی است که ابزار و قدرت تطبیق این حقایق و موازین را با موازین مقبول و معقول جهان امروز ـ که در اعلامیه هایی چون اعلامیه حقوق بشر به عنوان دستورالعمل حقوقی برای جهان امروز بویژه در عصر جهانی سازی ـ متجلی است ، دارا باشند . البته این تحقیق و به ویژه تطبیق ، با نیت استحاله و تحویل و تبدیل موازین حقوقی دین اسلام با موازین جدید صورت نمی گیرد ، بلکه هدف ، تدوین حقوق نامه ای جهانی است که در ذات خود دارای جامعیت باشد و نه تنها در برگیرنده حقوق و تکالیف انسان ، بلکه نمایاننده و مقصد معنوی او در بهره مندی از حقوق انسانی خویش نیز باشد.
به نظر می رسد جهانی که به عنصر حق بیش از تکلیف بها می دهد و در پناه و پوشش حقوق ، تکالیف و وظایف انسان و جامعه انسانی را نادیده گرفته و یا در حاشیه قرار می دهد ، به همان آسیبها و خطراتی دچار می شود که جوامع صرفاً تکلیف محور بدان دچار می شوند . حقوق اسلامی ، قدر و قیمت حق را در کنار حد می سنجد و هرگز نه حق را فدای تکلیف و نه تکلیف را فدای حق می کند .
نقد اندیشمندان و متفکران جهان امروز به روند حقوقی حاکم بر مانیفست ها ، پروتکل ها و پیمان نامه های حقوقی در عرصه جهانی ، انتقاد از روند صرفاً حقوق محور آن است. در حالی که از بدیهی ترین حقوق انسانی آن است که اندیشمندان و برنامه نویسانش نه تنها حقوق او را با جامعیتی که مستلزم برنامه نویسی برای انسان ذوابعاد امروز است بنگارند ، بلکه در کنار حقوق انسان ، وظایف و تکالیف او را نیز مشخص سازند . انسان تا خود را در مقابل مرجعی مکلف نداند ، قطعاً نمی تواند با مفهوم و معنای ذاتی حقوق خویش آشنا باشد . ادراک حقوق منوط به رعایت حدود و رعایت حدود مشروط به برخورداری از حقوق است . حدود و تکالیفی که عامل رسیدن به آن حقوق است و نه در مقابل آن .
ما معتقدیم این جامعیت در متن آیات قرآن و سنت نبوی و علوی وجود دارد . نگارنده این مقاله ازمیان پیمان نامه های مکتبهای زیاد تنها یک نمونه را در جهت تایید اصول فرق و نیز بیان وجهی از وجوه اهمیت اسلام به حقوق بشر برگزیده است . یعنی پیمان رسول اکرم (ص) با مسیحیان نجران. این پیمان نامه که متن آن در " خرج " ابویوسف ، " خراج " ابوعبید ، " فتوح البلدان "
بلاذری ، " زادالمعاد " ابن قیم ، " امتاع " مقریزی ، " وثائق السبابیه الیمینه " محمدبن اکوع حوالی ، " سنن ابن داوود " ، " تاریخ یعقوبی " و دیگر منابع اسلامی آمده است ، در سال نهم هجرت و پس از داستان مشهور مباهله (2) بین پیامبر (ص) و مسیحیان نجران ـ منطقه ای مصفا با هفت دهکده در مرز میان حجاز و یمن ـ امضا شده و خود تنها یک نمونه از اصول حاکم بر اخلاق سیاسی ـ حقوقی پیامبر (ص) در رعایت حقوق بشر است. پیامبر (ص) در این پیمان نامه ، در قبال تامین امنیت مردم نجران و نیز حفاظت از اموالشان حکم به پرداخت مبلغی به عنوان جزیه می کند ، اما در قبال آن ، ضمن ارائه نمونه بی نظیری از رحمت ، رافت و عدالت اسلامی ، حقوق متقابل مردم نجران را تضمین و تعهد می نمایند . نمونه این رحمت ، رافت را در بند اول پیمان نامه می توان دریافت . در این بند تصریح شده است که مسیحیان نجران به دلیل آن که در جریان مباهله به هر دلیل از ادامه مذاکره و مباهله صرف نظر نموده و حکم در مورد میوه ها، زر و سیم و بردگان خود را به پیامبر (ص) واگذارده بودند ، پیامبر (ص) همه را به ایشان می بخشد و تنها به وضع مالیاتی اندک آن هم نه بدین دلیل که غالب شده اند ، بلکه به دلیل تعهداتی که در بندهای بعدی پیمان نامه مبنی بر تامین جان تضمین مال نجرانیان می کنند بسنده می نمایند .
بخش مهم این پیمان نامه در جهت حفظ حقوق مردم نجران ، شامل موارد زیر است:
الف ـ پیامبر (ص) متعهد می شوند هر چه از اموال جنگی نجرانیان که به صورت امانت به سپاه اسلام ـ در جهت غلبه بر فتنه های محلی ـ سپرده شده است ، چنان چه آسیب ببیند یا نابود شود ، توسط فرستادگان و نمایندگان آن حضرت جبران شود " و به عهده ایشان است که چون در یمن درگیری و عذر و مکری پیش آید ، به مسلمانان سی زره و سی اسب و سی شتر عاریه دهند و هر چه از آن زره ها و اسب و شترها و کالاهای دیگر که نابود شود فرستادگان و نمایندگان من ضامن خواهند بود که به ایشان بپردازند . " (3)
ب ـ پیامبر (ص) حقوق مردم نجران را در حفظ آئین خود ، امنیت جان و پاسداشت مال به رسمیت می شناسند . ایشان عهد خداوند و نیز پیمان خود را ، پناهگاه جان و مال و آیین مردم نجران قرار می دهند . در این بخش از پیمان نامه با این که حقانیت رسالت پیامبر (ص) در جریان مباهله بر سران مسیحی آشکار شده و پیامبر (ص) در موقعیت غالب می توانستند از آن بالاترین بهره را در مسلمان نمودن این مسیحیان ببرند ، اما رسول ا… (ص) نه تنها هیچ تلاشی در جهت الزام آنها بر تبعیت از دین خود ندارند ، بلکه بر حفظ آیین و جان و مال نجرانیان ، عهد و پناه خداوند و پیمان خود را گواه می گیرند : " و برای مردن نجران و اطراف آن پناه و عهد خداوند پیمان محمد رسول خدا در مورد اموال و جان هایشان و آیین ایشان و در مورد غایب و شاهد و عشیره و پرستشگاه ها و آنچه از کم و بیش در اختیار ایشان است خواهد بود . "
ج ـ پیامبر (ص) ، حق راهبان و کاهنان و کشیشان مسیحی را در داشتن وظیفه و مقام راهبی و کشیشی خود به رسمیت شناخته و تصریح می نمایند که اینان همچنان برسر کار خود باقی مانده و از کار برکنار نخواهند شد : " هیچ اسقف و راهب و کاهنی از شغل و مقام خود برکنار نخواهد شد . "
هـ ـ پیامبر (ص) با ذکر قاعده ای حقوقی ، نجرانیان را از پرداخت خون بهای خونهایی که در جاهلیت ریخته اند معاف می دارد: " و بر ایشان هیچ گونه تعهدی و پرداخت خون بهای خونهایی که در جاهلیت ریخته شده است نخواهد بود . "
و ـ پیامبر (ص) اساسی ترین حقوق سیاسی یک ملت را که همانا ، حق زندگی در سرزمین خود و نیز بهره مندی از امنیت است ، در مورد نجرانیان تعهد و تضمین می نماید : " آنان را از سرزمین خودشان تبعید نخواهند کرد و از آنان یک دهم گرفته نمی شود و سرزمین ایشان پایکوب نخواهد شد و لشکر به آن کشیده نمی شود . هر کس از ایشان حقی مطالبه کند در کمال انصاف بدون این که بر آنان ستم شود یا ستم کننده باشند ، بررسی خواهد شد. "
در پایان این پیمان نامه ، شرایطی برای تداوم و استحکام این پیمان نامه ذکر شده است ، که گرچه به ظاهر شرط است اما در اصل تاکید بر اهمیت اصولی ، وحیانی و عقلانی است که در متن اعتقادات مسیحیان ـ و مسیحیان نجران ـ نیز وجود دارد :" از این پس و در آینده هر کس رباخواری کند ، ذمه و عهد من از او برداشته است و هیچ کس را به گناه دیگری مواخذه نخواهند کرد ، بر آنچه در این عهدنامه است جواز خدا و ذمه محمد رسول خدا حکمفرماست تا هنگامی که ایشان خیراندیش و نیکوکار باشند و کار خود را با ستم سنگین کنند و تا هنگامی که خداوند فرمان خود را در این باره ابلاغ فرماید . " بدین صورت شرطی بودن این موارد سبب این سوء تفسیر و تعبیر نخواهد بود که این شرایط تحمیل شده است، زیرا در تعالیم حضرت مسیح (ع) نیز این شرایط لزوم پاک رفتاری و درستکاری انسان است.
پیامبر گرامی (ص) شرط تداوم این ذمه و عهد را انجام ندادن می دانند و این تحمیل پیامبر (ص) نیست ، ارجاع مسیحیان به رعایت یک قاعده در مذهب مسیحیت است . نیکوکاری و خیراندیشی نیز که در پایان پیمان نامه اساس تداوم تعهدات آن ، ذکر شده خود دلیلی دیگر بر غایت رعایت حقوق در جامعه انسانی است ، بدین معنا که انجام ندادن ربا ، خیراندیشی و نیکوکاری ضامن رعایت حقوق و اجرای حدود در جوامع انسانی است.

پی نوشتها :
1- در تعداد این مکتوبات بین اندیشمندان و مورخان اختلاف وجود دارد . صاحب " مکاتیب الرسول " 185 نامه و دکتر حمیدا… در " وثائق " 246 نامه و پیمان نامه را ذکر می کنند . رجوع شود به
" مکاتیب الرسول " ، الاحمدی ، نشر یس ، بهمن 1363 تهران و " مجموعه الوثائق السیاسیه " ، دکتر محمد حمیدا… ، ترجمه دکتر محمود مهدوی دامغانی ، نشر بنیاد 1365 تهران .
2- برای آشنایی با جریان مباهله به تفسیر آیه مشهور به آیه مباهله ( آیه 61 آل عمران ) در تفاسیر مختلف و همچنین کتابهای سیره و سنت رسول گرامی اسلام (ص) مراجعه شود .
3- مجموعه الوثائق السیاسیه ، دکتر محمد حمیدا… ، ص 135 .

مبانی توسعـه در دولت نبـوی (ص)
مفهـوم توسعه
امروزه واژه توسعه در کشور ما ، عمدتاً به مفهوم توسعه اقتصادی تعریف می شود ؛ مفهومی که البته از سرزمین غرب ، به کشور ما انتقال یافته است . اگرچه در برنامه های توسعه ، تعابیری مانند توسعه فرهنگی و اجتماعی هم به آن مفهوم اولیه اضافه می گردد ، اما به خوبی می دانیم که همه صاحب نظران توسعه ما ، از دانش آموختگان رشته اقتصاد هستند و خود رشته توسعه و گرایشهای مربوط به آن نیز در دانشکده های اقتصاد ، مطرح و ارائه می شود. وقتی قرار است از توسعه در دولت ده ساله پیامبر (ص) صحبت کنیم ، بدیهی است چنین مفهومی از توسعه ، مدنظر ما نخواهد بود ، اما به جهت اینکه فضا را برای ورود دست اندرکاران امر توسعه به ساحت
نبوی (ص) باز کنیم ، به ناچار از مفهوم واژه هایی که تنها بار دینی دارند و یا در فضای گفتمان دینی مطرح شده اند ، پرهیز می کنیم و واژه توسعه را با مقداری توسع در مفهوم مورد نظر خود به کار می بریم . البته شاید صاحب نظران اقتصادی ، برداشت خاصی از این واژه داشته باشند ، اما مفهومی از توسعه که لااقل در این متن مورد نظر ماست ، این است که توسعه را به معنی بهبود وجوه مختلف انسان به سمت " انسان آرمانی " و " جامعه آرمانی " تعریف کرده ایم . این تعریف از توسعه ، مبنای این بحث ماست که تحول در جنبه های مختلف مادی و غیرمادی ، انسان را اولاً به سمت یک انسان آرمانی در ساحت فردی ، و نیز به سمت جامعه آرمانی در ساحت جمعی و اجتماعی ، مدنظر قرار می دهد .

مبانی معرفتی توسعه در منظر اسلامی
طبیعی است ، توسعه از منظر سیاسی ، بر مبانی معرفتی خاصی مبتنی است و باز تردیدی نیست که در این نوشته و بحث محدود ، تنها اشاره ای مختصر به این مبانی معرفتی خاص خواهیم داشت . تاکید می شود ، این مبانی ، هم در عناوین و هم در چیستی و مفهوم خود ، نیازمند تاملها و پژوهشهای بسیار جدی دیگری است که در حوصله این بحث نمی گنجد . به هر حال ، باید دانست وقتی از توسعه در عهد مدنی پیامبر اعظم (ص) صحبت می کنیم ، مبانی معرفتی خاصی را مدنظر قرار داده ایم ؛
1- مفهوم انسان و ابعاد وجودی او
اینکه انسان را چگونه تعریف کنیم و ابعاد وجودی او را به چه مسایلی مربوط بدانیم ، یقیناً فهم ما را تغییر خواهد داد . به هر حال ، ما توسعه را بهبود وجوه مختلف انسان برشمرده ایم و مهم این است که این وجوه مختلف ، کدامند ؟ آیا انسان دارای بعد مادی است یا بعد معنوی هم دارد؟ اگر دارای بعد معنوی است ، این بعد از چه مولفه هایی تشکیل شده و از همه مهمتر ، تعامل بین بعد مادی و معنوی او چگونه است . اینها از جمله مباحثی هستند که پایه های معرفتی بحث توسعه را تشکیل می دهند .
2- جایگاه خدا در هستی
وقتی که از انسان صحبت می کنیم ، او را موجودی معلق بین زمین و آسمان نمی دانیم . او موجودی است که در محدوده خاصی از این جهان زندگی می کند . حال جایگاه خدا در این محدوده هستی چیست ؟ آیا اراده خداوند ، قهری و قطعی است که مانع اراداه انسانی است یا اراده خداوند با اراده انسان قابل جمع است ؟ آیا قایل به موضوعی به نام اراده خداوندی در عالم تشریح هستیم ، یا اینکه به نوعی تفویض اعتقاد داریم ؟ پاسخ به همه این موارد ، در مفهوم توسعه اثرگذار خواهند بود .
3- مفهوم معاد
مبنای معرفتی سوم در این قضیه ، مفهوم معاد و رابطه این جهان و آن سر است . آیا معاد نتیجه قهری و طبیعی این جهان است ، یا تجلی دیگری از این جهان هم هست ؟ آیا در تداوم این جهان است یا فقط حالت باطن این جهان را تشکیل می دهد ؟ اینها مباحث مختلفی هستند که دقیقاً بر مفهوم توسعه اثرگذارند . اگر ما یک فهم اقلی از معاد را عرضه کنیم ، یقیناً آن انسان آرمانی و انسانی که به دنبال توسعه یافتگی است، محدوده مشخص و تنگی از کمال را برای خود در نظر می گیرد ، اما اگر به حیات جاودانه خود معتقد باشد ، به هیچ وجه این کمال یافتگی و توسعه یافتگی خود را به گونه ای طراحی نمی کند که فقط به چند صباح دنیا و یا به زمان محدودی بعد از حیاتش ، مربوط باشد . بلکه به یک حیات ابدی و جاودانه هم می اندیشد .
4- تعامل انسان و جامعـه
در مفهوم توسعه گفتیم که آیا انسان آرمانی و جامعه آرمانی ، در مفهوم مستقل از هم هستند که به موازات هم و در دو جاده موازی با یکدیگر حرکت می کنند ، یا اینکه در یک تعامل با یکدیگر به سر می برند؟ بی تردید ، ما به تعامل بین انسان و جامعه معتقدیم ، اما این تعامل چگونه است ؟ آیا انسان مقهور جامعه است ، یا جامعه مقهور انسان و یا اینکه تعاملی بین اینها برقرار است و هر یک در جنبه هایی بر یکدیگر تاثیر می گذارند . اگر این گونه باشد ، این تاثیر و تاثر آنها بر یکدیگر ، در کدام حیطه است ؟ آیا تنها جنبه حقوقی دارد یا به جنبه های اجتماعی ، روانی و اخلاقی هم مربوط است ؟
به هر حال ، آنهایی که این موضوعات را تعقیب می کنند ، به خوبی می دانند که این موارد ، هم در مباحث جامعه شناختی و هم در مقوله فلسفه تاریخ و فلسفه جامعه مطرح بوده و دیدگاههای متعدد و مختلفی را به خود اختصاص داده است .
5- مفهوم کمال یافتگی
از موضوعات مطرح در بحثهای معرفتی مرتبط با توسعه ، مفهوم کمال یافتگی است و اینکه اصولاً کمال یافتگی به چه معناست ؟ وقتی از بهبود وضعیت انسان سخن می گوییم ، مراد از این بهبود چیست ؟ آیا امکان دارد که وضعیت فرد و یا جامعه ، تنها در یکی از ابعاد، بهبود یابد و در ابعاد دیگر ، چنین نباشد ؟ اگر چنین شد ، آیا این مجموعه ، کمال یافته ، توسعه یافته و فرهیخته به شمار می آید ؟ و یا اینکه اینها باید در کنار هم و موازی با یکدیگر رشد و بهبود پیدا کنند ؟
6- نبی بودن پیامبر (ص)
چون از توسعه در عهد نبوی (ص) ، سخن می گوییم ، از نبوت نیز به عنوان یکی از مهمترین پایه های معرفتی ، سخن به میان می آید . ما پیامبر (ص) را به عنوان یک " نبی " می شناسیم . موضوع قابل بررسی این است که نبی بودن حضرت ، چه تاثیرهایی را در دولت ده ساله ایشان بر جای گذاشته است . بی تردید ، کسی نمی تواند این تاثیرها را انکار کند ، زیرا حجم قابل توجهی از آیات قرآن که در آن مقطع نازل شد ، کاملاً مبنای عمل پیامبر (ص) برای توسعه بخشیدن به آن جامعه بود . نخست باید بدانیم چه مفهومی از نبوت را در این بحث مبنا قرار داده ، پس میزان فهم آیات وحی و برنامه ریزیهای شخصی پیامبر (ص) را در آن جامعه ، ارزیابی نماییم . سخن اینجاست که آیا باید برخی از اقدامهای حضرت را به عنوان تصمیم و تدبیر شخصی ایشان بدانیم یا هر آنچه بوده ، مستقیم و یا غیرمستقیم ، جلوه گاه وحی الهی قلمداد می شود ؟ تردیدی نیست ، همه ابعاد اقدامهای رسول ا… (ص) در آن زمان ، می تواند الگو و مبنای عمل قرار گیرند .
7- مفهوم عصمت
موضوع دیگری که در ارتباط عمیق با بحث نبوت قرار دارد و باید مستقلاً مورد توجه قرار گیرد ، مفهوم عصمت به عنوان یکی از پایه های معرفتی توسعه در عهد نبوی (ص) است . اصولاً عصمت پیامبر (ص) بی شائبه بودن رفتارهای حضرت ، دور از جهل و اشتباه بودن اندیشه و رفتار آن بزرگوار و خلاصه دور از گناه بودن ذات مقدس ایشان به چه معناست و محدوده آن کجاست ؟
در این باره متکلمان مسلمان ، نظری واحد نداشته و ما در این دیدگاهها ، با مفاهیم " اقلی " و" اکثری " مواجهیم . برخی عصمت را تنها در دریافت و انتقال وحی می دانند و برخی دیگر در همه جنبه ها و حتی آن را به مقطع زمانی پیش از پیامبری حضرت هم تسری می دهند . این هم یکی از مباحث عمیق معرفتی است که باید مورد تجزیه و تحلیل دقیق قرار گیرد .
همان طور که پیش از بیان این مبانی معرفتی گفته شد ، در این نوشته بر مفهومی تکیه داریم که گمان می بریم با مخاطبان خود در آن مفهوم ، اشتراک نظر و توافق داریم . از این رو ، تک تک مبانی را نشکافته و درک خود را درباره هر یک از آنها بیان نکرده ایم . تاکید می شود که نمی توان از توسعه در عهد مدنی پیامبر (ص) سخن گفت و نسبت به ا ین مبانی معرفتی ،بی توجه ماند . امیدواریم در بحثهای تکمیلی این فضا ایجاد شود که یکایک این مولفه ها و نیزمولفه هایی که به آنها اشاره ای نشده ، لایه های زیرین و معرفتی توسعه در عهد پیامبر (ص) توجه نکنیم و ریشه های آن را نکاویم ، نمی توانیم به درک درستی از توسعه در عهدپیامبر (ص) ، نایل گردیم .
اقدام رسول ا… برای توسعـه مدینه
پیش از برشمردن اقدامهای رسول خدا (ص) برای توسعه یافتگی مدینه النبی ، به این نکته کوتاه اشاره می کنیم که در این نوشته ، فقط به هفت مورد از اهم این اقدامها اشاره شده و پرداختن به سایر محورها را به مجالی دیگر سپرده ایم ، از سوی دیگر ، محورهای مطرح شده در این بخش نیازمند بحثهای مبسوطی هستند که در این قسمت ، صرفاً به طرح مساله و اشاره ای کوتاه به آنها اکتفا شده است .
ارائه الگوهای عملی
وقتی رسول خدا (ص) کار خود را در مدینه آغاز کردند ، قرار نبود از اساس ، یک جامعه جدید آن هم با شهروندان جدید و گزینش شده ایجاد کنند . یقیناً قصد ایشان این بود که همین شهر را دچار تحول و دگرگونی کرده و آن را به یک الگوی مطلوب از جامعه دینی تبدیل نمایند . به نظر می رسد الگویی که حضرت برای این منظور ارایه کردند ، " مسجد " بود . ساختن مسجد به عنوان نخستین کار حضرت در بدو ورود به شهر یثرب ، از جمله اقدامهای مهمی است که متاسفانه به درستی مورد بررسی و توجه قرار نگرفته است ، مسجد، در حقیقت ماکت یک جامعه کامل یافته اسلامی است . تقریباً تمام معیارهایی که در یک جامعه وسیع اسلامی مورد نظر است ، در مقیاس کوچک در مسجد محور قرار می گیرد و شهروندان با ورود به مسجد ، عملاً و هر روز ،توسعه یافتگی و شهروندی یک جامعه دینی را تمرین می کنند . آراسته بودن محیط مسجد ، اخلاقیات و آداب ورود به مسجد و حضور در آن ، نوع رابطه بین مردم در داخل مسجد ،اصلی ترین کار مسجد یعنی نماز جماعت و به خصوص آداب آن ، تماماً الگو و طرحی از جامعه کمال یافته دینی محسوب می شود. اگرچه کارکرد اولیه مسجد ، کارکردی عبادی است ؛ ولی سایر کارکردهای آن ، الگویی از جامعه مطلوب را عرضه می کند . رسول ا… (ص) با این اقدام ، در واقع قصد خود را برای پیاده کردن چنین الگویی در جامعه ، اعلام کردند ، واضح است ، ا گر شهروندان تصویر روشنی از جامعه مطلوب داشته باشند ، دقیق تر و بهتر قدم برمی دارند . حرکت پیامبر (ص) و پیروان ایشان در مدینه برای ساختن جامعه مطلوب ، یک حرکت گنگ ، مبهم و کور نبود بلکه برای ایشان و همه پیروان روشن بود که به کجا می روند . این تصویر از طریق ساختن مسجد در ذهن آنان شکل می گرفت و تقویت می شد .
هویت بخشی
محور دیگری که درکارهای حضرت برای توسعه یافتگی به چشم می خورد ، هویت بخشی بود . در ابتدا لازم بود هویتی شکل بگیرد و به سمت توسعه حرکت کند . این هویت ، همان مفهوم " امت واحده " بود . حضرت در نخستین اقدامی که پس از ساختن مسجد انجام دادند، پیمان نامه عمومی را در شهر مدینه ، منعقد ساختند . نخستین تاکید حضرت در آن پیمان نامه ، مفهم" امت واحده " است ؛ مفهوم عمیقی که حتی یهود ساکن مدینه را بخشی از امت واحده برشمرده است. حرکت رسول خدا (ص) در این زمینه ، گویای این مطلب است که اگر اقلیتهای دینی ساز و کارهای دولت مقتدر مرکزی را بپذیرند ، می توانند بخشی از امت واحده اسلامی باشند. امت واحده ، هویتی بود که حضرت به آن شکل عینی بخشیدند . این هویت ، یک هویت جمعی است که معنای دیگر آن در پیوند بین امت با امام ، تحقق پیدا می کند . این پیوند در تفکر دینی ، تنها یک پیوند سازمانی و ارگانیک نیست ، بلکه خود فرد هم مستقلاً رابطه ای را با امام برقرار می کند ؛ هر چند این رابطه ، رابطه ای عاطفی و معنوی باشد .
بنیان نهادن زیرساختها
رسول ا… (ص) پس از هویت بخشی ، بلافاصله به سراغ زیرساختها رفته و در این زیرساختها ، دو محور مهم را مورد توجه قرار دادند . نخستین محور ، تعیین حقوق اساسی مردم و تعریف جایگاه گروههای مختلف اجتماعی در دولت جدیدی که بود که قصد داشت به سمت توسعه یافتگی حرکت کند. این موضوع در آن پیمان نامه عمومی هم وجود داشت . حضرت در آن پیمان نامه ، تقریباً از همه طوایف و گروههای موجود در شهر مدینه نام می برند و جایگاه آنان را در این حکومت ، مورد توجه و تاکید قرار می دهند . موضوع دوم در این زیرساختها ، توجه جدی ایشان برای از بین بردن زمینه های بروز اختلاف است . اگرچه بخشی از این اقدامها به همان دوران برمی گردد ، ولی شکی نیست که بخش مهمی از آن ، مسایلی است که برای همیشه تاریخ و برای همه جوامع قابلیت الگو شدن دارد . جامعه عربستان ، اساساً جامعه ای قبیله مدار بود و ورود مهاجران مسلمان مکه به مدینه ، با توجه به اختلافهای نژادی که با مردم مدینه داشتند ، ذاتاً می توانست زمینه ساز بروز پاره ای از اختلافها باشد . اما پیامبر (ص) موفق شدند با عقد پیمان دیگری بین مسلمانان که به " پیمان برادری " شهرت یافت ، با تعابیری بسیار زیبا ، زمینه های بروز اختلاف را کنترل کنند تا در صحنه های اجتماع ، منشا دشواریهایی برای جامعه اسلامی نشود . این یک اقدام زیرساختی بود ؛ یعنی آن بزرگوار ، پایه ها را به گونه ای محکم کردند تا بنایی که روی این پایه ها گذاشته می شود ، استوار و بدون لرزش باشد .

قایل شدن نقش جدی برای مردم
آنچه حضرت شروع کردند ، به هیچ وجه یک کار تنه و متکی بر اقدامهای دولت و حکومت نبود ، بلکه مردم سهمی تعریف شده ، مشخص و بسیار وسیع در آن داشتند . اگر بخواهیم موضوع را با ادبیات امروزی بیان کنیم ، باید بگوییم رسول خدا (ص) به هیچ وجه کار را یک کار حکومتی و دولتی محض نمی دیدند ، بلکه یک کار مبتنی بر مشارکت عمومی مردم بود . در پیمان نامه عمومی که به آن اشاره شد ، به وضوح می بینیم که از نقش مردم حتی در تامین امنیت دولت جدید مدینه هم صحبت به میان آمده و تک تک مردم در تامین امنیت مناطق مختلف شهر ، سهیم شده اند .
جالب اینجاست که این مشارکت مردم ، حتی در امور عبادی آنان هم مصداق دارد ؛ مثلاً وقتی سخن از نماز است ، ضمن اینکه یک مسلمان ، عبادت و وظیفه فردی خود را انجام می دهد و از پاداش این عبادت فردی برخوردار است ، عملاً یک شهروند خوب ، برای جامعه دینی هم هست . یعنی علاوه بر اینکه یک کار فردی انجام می دهد ، دارای سهمی در توسعه یافتگی ، یعنی آراستن فضا و محیط جامعه به فضایل اخلاقی هم هست . یا در زکات ، ضمن این که زکات فردی خود را پرداخت می کند ، در عین حال در تامین منابع دولت اسلامی و حل مشکلات دیگران هم ایفای نقش کرده است. پس مسلمانان در جامعه دینی ، یک وظیفه اجتماعی را همزمان با کار فردی خود بر دوش می کشند .
وجه " عبادی یافتن " مشارکت امت
در بند قبلی گفته شد که مردم از طریق نماز ، زکات و سایر عبادتهای فردی ، سهمی هم در توسعه یافتگی جامعه بر عهده می گیرند . در این بخش ، قصد داریم به تشریح این موضوع بپردازیم . یکی از مشکلاتی که همواره در برنامه های توسعه کشور با آن روبرو هستیم ، این است که خط مشی های کلان را چگونه در سطح توده های مردم ، عملیاتی و اجرایی کنیم . دین مبین اسلام و پیامبر بزرگوار ، این موضوع را با زیبایی هر چه تمامتر در عهد مدنی عملی کرده اند که این شعارهای کلان ، به گونه ای توزیع شوند که آحاد مردم هم در آن احساس سهم کنند . و از این که تک تک مردم ، سهمی تعریف شده در حکومت پیدا می کنند ، این است که مردم به خاطر وجه عبادی یافتن کارهایشان ، یعنی پاداش عبادت و دور شدن از مجازات برای عدم انجام عبادت ، انگیزه و حتی منفعت فردی برای ایثارگریهای اجتماعی پیدا می کنند ؛ یعنی فردی که از طریق زکات سهمی در توسعه پیدا کرده ، با تمام وجود احساس می کند که پرداخت این زکات به امر عبادی است که با پرداخت مالیات تفاوت دارد . او که زکات خود را به عنوان عبادت پرداخت کرده ، با همین اشتیاق ، مقدمات نماز جماعت را هم فراهم می کند . یعنی راه طولانی را برای اقامه نماز جماعت طی می کند تا وجه اجتماعی خود را نیز به انجام رساند . پس وجه عبادی یافتن مشارکت مردم ، عملاً سازوکار مشارکت مردم را در توسعه ، تسریع و تقویت کرده و انگیزه مضاعفی را در آنان ایجاد می کند .
توجه به مشکلات اقتصادی توده ها
حل مشکلات اقتصادی مردم ، موضوعی بود که حضرت از همان سال اول حضور در مدینه به آن توجه داشتند و در پیمان " مواخات " ( برادری ) هم بر آن تاکید ورزیدند . می دانیم مهاجراانی که با دست خالی از مکه به مدینه آمده و خانه و کاشانه خود را رها کرده بودند ، با مشکلات جدی معیشتی روبرو بودند . پیمان مواخات در همان سال اول هجرت ، از جمله تدابیری بود تا عده ای از مردم مدینه که توانمند بودند، با میل و رغبت بیشتری ، سرمایه های خود را در اختیار برادران مهاجر خویش قرار دهند . این نشان از توجه حضرت به مسایل اقتصادی مردم داشت که بعدها نیز با وضع قانون زکات و یا تامین درآمد جامعه از طریق غنایم ، خمس و جزیه ادامه یافت ، تقریباً می توان گفت که از سال پنجم هجری به بعد ، جهش بلندی در وضع معیشتی مردم به وجود
آمد . جامعه ای که پیامبر خدا (ص) ، در اوایل قرن 11 هجری از خود به یادگار گذاشته بود ، جامعه ای بود که مشکل فقر در آن معنایی نداشت . پس مسایل اقتصادی و روزمره مردم و توجه به آن ، یک رکن از ارکان توسعه یافتگی به شمار می آید .
نگاه جهانی داشتن
مسلمانها از آغاز کار ، خود را محدود به سرزمین مدینه نمی دیدند و همواره نگاه آنها به مرزهای فراتر از خودشان هم بود . حضرت به فاصله کمی ، قبایل اطراف مدینه را تحت سیطره دولت مرکزی درآورده و سپس به سراغ قبایل دیگر رفتند ، بلافاصله پس از صلح نامه حدیبیه ، به طرف خیبر شتافتند و به خاطر نقض قرارداد صلح از سوی مکیان ، شهر مکه را هم فتح کردند . این توجهات با مرکزیت دولت مدینه ، موجب شد قلمرو دولت اسلامی به سمت اطراف هم توسعه یابد. در پرتو آرامش به دست آمده در صلح حدیبیه بود که حضرت حتی به سران کشورهای بزرگ آن زمان هم نامه نوشتند و آنها را به اسلام فرا خواندند . این موضوع به خاطر جوهره جهانی دین اسلام ، نکته مهمی محسوب می شود و اینکه دولت توسعه یافته اسلامی ، نمی تواند خودرا به یک مرز جغرافیایی خاص محدود بداند و نگاه جهانی و کلان ، نداشته باشد . حضرت در همان آغاز ، به روشی برای توسعه یافتگی توجه داشتند ؛ روشی که پیامدهای مثبت خود را داشت و یکباره نگاه مردم را از نگاهی فردی ، به یک نگاه وسیع تبدیل کرد . این ارتقای سطح بینش مردم ، در حل خیلی از مشکلات موثر بود .
با ذکر دو نکته ، این نوشته را به پایان می بریم ؛ نکته اول اینکه پژوهش و بحث پیرامون توسعه در عهد مدنی رسول ا… (ص) نیازمند تحقیقات عمیق تر و وسیع تری است که به هیچ وجه نمی توان در یک نوشته کوتاه ، حق آن را ادا نمود . باید با تحقیقات بیشتری به این موضوع رسید که حضرت ، جامعه ای را که حتی یک دولت شهری نداشت ، چگونه در یک فاصله ده ساله ، به یک کشور وسیع ، مقتدر و کاملاً مستعد برای کمال یافتگی ، تبدیل کرد . اگر روی این مدل کار شود ، حتماً بخشهایی از آن قابلیت اجرا برای جامعه امروز را همه خواهد داشت. پس تفکیک وجوه ثابت و متغیر این قضیه ، وظیفه دیگری است که در این زمینه بر عهده داریم . نکته دیگر اینکه با توجه به آیات قرآن و نقش الگویی رسول خدا (ص) برای ما ، نیازمند آن هستیم که با مطالعات بیشتری به این موضوعات وارد شویم . به هر حال ، ما پرچمدار یک حکومت دینی هستیم و در این زمینه به تجربه های انجام شده ، سخت نیازمندیم . از نظر دینی هم وظیفه داریم قبل از هر چیز ، تجربه نبوی (ص) را مورد توجه خاص قرار دهیم . از آنجا که ما خود درگیر تاسیس چنین جامعه ای بوده و مسایل و مشکلات ناشی از آن را لمس می کنیم ، واضح است که مستعدترین افراد جامعه برای انجام این مطالعات هستیم . در پرتو این مشکلات ، اگر بخواهیم سیره نبوی (ص) را باز کنیم ، یقیناً فهم و درکی عمیق تر از دیگران خواهیم داشت .

ولایت همـزاد نبـوت است .
آیه ا… جعفری سبحانی
یکی از جنبه های زندگی پیامبر (ص) که تاکنون توجه شایسته و بایسته ای به آن نشده ، حیات تبلیغی آن حضرت و توجه به شیوه هایی است که آن بزرگوار برای دعوت الهی خود به کارمی بستند .
همان روشهای فرهنگی ـ ارتباطی که به کار بستن آنها موجب شد تا ساکنان عرب در شبه جزیره عربستان ، با دست کشیدن از باورهای دیرینه و گرویدن به آیینی نو ، زندگی جدیدی را آغاز کنند .
به انگیزه بررسی این موضوع ، پای صحبت اندیشمند فرزانه ، آیه ا… جعفر سبحانی نشستیم تا به واکاوی تجربه های فرهنگی و ارتباطی ، در عهد نبوی (ص) بپردازیم .
یقیناً افراد اهل مطالعه و قلم ، هنوز هم " فروغ ابدیت " را در یاد دارند . کتاب ارزشمندی که در زمان خود ، با توجه به چگونگی پردازش به شخصیت و چهره ممتاز پیامبر (ص) ، شاهکاری در نوع خود محسوب می شد . چنانکه هنوز هم چون نگینی پرتلالو ، در میان آثار مربوط به پیامبر اعظم (ص) درخشش دارد ، گفتگو با مولف این اثر گرانسنگ ، پیش روی شماست .
س ـ نظر به تدریجی بودن دعوت رسول خدا (ص) ، مراحل مختلفی را برای دعوت ایشان ، تعریف کرده اند . شما این مراحل را چگونه تقسیم بندی می کنید ؟
ج ـ مراحل مختلف دعوت رسول گرامی (ص) ، در چندین بخش قابل بررسی است . در همان مرحله نخست بود که آیین اسلام را به همسر گرامی خود خدیجه (س) ، عرضه کرد . اولین زنی که از میان زنان به پیامبر ایمان آورد ، همسر بزرگوار رسول ا… (ص) ، حضرت خدیجه (س) بود ودر همان روز یا در روز بعد بود که آیین خود را بر علی بن ابیطالب (ع) عرضه داش که او هم ایمان آورد . البته ایمان آوردن علی (ع) بدان معنا نیست که حضرت پیش از آن ، ایمان نداشت ، بلکه ایمان رسمی ایشان در آن روز ، تحقق یافت . دومین مرحله از مراحل دعوت رسول
خدا (ص) ، " فردسازی " یا همان " عضوگیری " بود . به این معنا که حضرت در این مرحله با افراد ، به صورت تک تک ملاقات می کرد و آیین خود را بر آنان عرضه می داشت . این ملاقاتهای فردی ، مرحله دوم از دعوت پیغمبر اکرم (ص) بود . این موضوع نشان می دهد که در شیوه تبلیغ ، باید اول از عضوگیری و فردسازی شروع کنیم تا به جمع برسیم . گروهی که در این مرحله ایمان آورده اند ، نامشان در تاریخ ذکر شده است . مرحله سوم دعوت ، مرحله " زیرزمینی "
است . دارالتبلیغی در منزل " زید بن ارقم " تشکیل شده بود . در این مرحله ، افرادی را به این خانه می آوردند و رسول ا… (ص) برای آنها به تشریح آیین خود می پرداخت . ابوذر غفاری (ره ) یکی از آن افرادی است که وارد آن خانه شد و به وسیله امام علی بن ابیطالب (ع) ، ایمان آورد . این مرحله ، مرحله زیرزمینی دعوت پیغمبر (ص) است که در خانه زیدبن ارقم در کنار خانه کعبه صورت می گرفت .
مرحله چهارم دعوت ، همان مرحله ای بود که پیامبر (ص) از جانب خدا ماموریت یافت که خانواده و اقوام خود را رسماً به آیین اسلام ، دعوت کند . حضرت 45 نفر از بستگان خود را دعوت کرد و در همان روز ، آیین خود را به آنان عرضه نمود .
مرحله پنجم از دعوت پیامبر (ص) ، مرحله اصلی دعوت یا همان دعوت عمومی بود . دستور آمد که ای پیغمبر ! دعوت خود را آشکار کن تا به آخرین مرحله دعوت وارد گردی . حضرت به صفا و مروه آمد . از مرد خواست که جمع شوند تا سخن خود را بگوید . خطبه قرایی قرائت کرد و طی آن به مردم گفت اگر من به شما بگویم پشت این کوه ، دشنمی هست ، باور می کنید ؟ همه گفتند بلی ، تو انسان صادقی هستی . حضرت ادامه دادند که ای مردم ! من فرستاده خدا هستم . بعد از این دنیا ، جهان دیگری هست . به خدا ایمان آورید و رستگار شوید . در آنجا هم گروهی ـ البته در باطن ـ به ایشان گرویدند و بیشتر آن جمعیت با ایشان به مخالفت برخاستند . پس این پنج مرحله ، مراحل مختلف دعوت رسول خدا (ص) را شامل می شود .
س ـ در این مراحل ، اساسی ترین موضوعاتی که مورد تبلیغ و تاکید ویژه پیامبر (ص) قرار می گرفت ، چه بود ؟
ج ـ حضرت در مراحل نخست ، روی دو موضوع یعنی " توحید " و " معاد " تکیه خاصی داشتند . در واقع می توان گفت که اساس تبلیغ پیامبر ، روی همین دو موضوع استوار بود . اولین موضوع ، بحث توحید بود و اینکه همه افراد باید خدا را عبادت کرده و او را مالک و خالق خویش بدانند . همه امور را در ید قدرت او دانسته و بپذیرند که جز او قدرتی نیست . قرآن کریم هم تاکید دارد که همه انبیای عظام الهی ، برای یک موضوع مبعوث شده اند و آن چیزی جز توحید نیست : " ان اعبدوا ا… واجتنبوا الطاغوت " .
مطلب دوم بحث معاد بود که مورد توجه و تاکید جدی رسول ا… (ص) قرار داشت . باید توجه داشت که اگر توجه جامعه اسلامی به معاد ، زیاد باشد، می توان امیدوار بود که فرهنگ اسلام نیز بدرستی و دقت بیشتری اجرا و پیاده شود . درستی ، راستی ، تقوا ، امانت و همه اینها ، در پرتو توجه به معاد، مورد توجه قرار گرفته و کاربرد می یابند ، ولی اگر معاد را از دین برداریم ، دین تبدیل به " مسلک " شده و اثرات لازم خود را از دست خواهد داد . این دو موضوع ، اولین موضوعاتی بودند که مدنظر رسول خدا (ص) قرار داشتند ، حضرت بعدها که به مدینه هجرت کردند ، موضوعات دیگری چون مسجد ، نماز ، روزه و زکات را مورد توجه جدی قرار دادند که آنها نیز اثرات خاص خود را در جامعه اسلامی ایفا می کردند .
س ـ مساله ولایت چطور ؟ رسول خدا (ص) در همان روزی که آیین آسمانی خود را بر اقوام عرضه می دارند، از ولایت و جانشینی خود نیز سخن می گویند و اینکه هر کس دعوت مرا بپذیرد ، وصی و جانشین من خواهد بود .
ج ـ دقت کنید که اساساً ولایت ، همزاد نبوت است . به عبارت دیگر ، در چهارمین مرحله از مراحل دعوت ، وقتی که پیامبر (ص) ، اقوام خود را دعوت نمود ، در همان روز ، بحث نبوت خود و نیز ولایت امیر مومنان علی (ع) را با هم اعلام کرد . گو اینکه اسلام چون سکه ای است که یک روی آن نبوت و روی دیگرش ولایت است . واضح است که اگر چه رسول گرامی (ص) ، پایه گذار دین است ، علی (ع) و فرزندان طاهرینش ، شارحان و مبینان این دین هستند . در قاموس اسلام ، هم پایه گذار ، احترام خاصی دارد و هم کسانی که پس از پایه گذار ، به تشریح ، تبیین و تبلیغ دین در جامعه می پردازند . در آن روز دعوت ، رسول ا… (ص) با توجه داشتن به این امر مهم ، به اقوام و بستگان خود فرمود : هر کدام از شما به من ایمان آورید ، خلیفه و وزیر من ، پس از من خواهید بود . حضرت در آن روز ، سه بار این جمله را تکرار کردند و جز علی بن ابیطالب (ع) کسی برنخاست که حضرت به ایشان فرمود : ای علی ! تو جانشین ، وزیر و خلیفه بعد از من خواهی بود . نکته ظریف در این موضوع این است که حضرت در کنار انتصاب علی (ع) ، به این مقام الهی ، به یک ویژگی مهم رهبری نیز اشاره می کند و می فرماید : " ان الرائد لا یکذب علی اهله " ( انسانی که رهبر و پیشوای قومی باشد ، بر آنان دروغ نمی گوید . ) گویا مقصود
پیامبر (ص) این است که مردم را به این برجستگی مهم ولایت ، توجه دهد .
س ـ بر پا داشتن شعائر دینی و بخصوص نماز به صورت علنی و آشکار ، یکی از شیوه های دعوت حضرت ، محسوب می شد . جاذبه های تبلیغی این اقدام ، چگونه تشریح می شود ؟
ج ـ شکی نیست که این گونه اقدامات ، به منظور تبلیغ دین و جلب و جذب مردم به سوی این آیین آسمانی و جاذبه های نهفته در آن صورت می گرفت . البته باید توجه داشت که رسول خدا (ص) ، قبل از آن که به مدینه وارد شوند ، نماز می خواندند ، حتی قبل از بعثت خویش ، به مساله نماز اهتمام داشتند . عبادت و نماز پیغمبر اکرم (ص) در قبل از بعثت و در غار حرا ، معروف است . بعد از آنکه به رسالت رسیدند ، نماز خود را نیز علنی کردند . در کناب کعبه نماز می خواندند و در این نمازها ، دو نفر ، یعنی خدیجه (س) و علی (ع) به ایشان اقتدا می کردند . در آن سالهایی که جو خفقان و محدودیت بر فضای مکه حاکم بود ، پیامبر (ص) ، نماز خود را نوعاً در ایام حج و به اصطلاح در " اشهر الحج " که امنیت سراسر شبه جزیره را فرا می گرفت ، به صورت علنی اقامه می کردند . راوی می گوید : " وارد مکه شدم و دیدم کنار کعبه ، مردی هست که در کنار او یک زن و یک پسر ، حضور دارند ، حال آنکه وضعیت آنان ، متفاوت از دیگران است . دیگران بت پرستند و آنها خدا را می پرستند . عباس بن عبدالمطلب را پیدا کردم و موضوع را جویا شدم . عباس گفت که این محمد ، برادرزاده من است که خود را مبعوث به رسالت دانسته و ما را به عبادت خالص خدای یکتا دعوت می کند . در روی زمین هم به جز این دو نفر ، کسی به صورت آشکارا به او ایمان نیاورده است . یکی از آن دو ، همسر وی و دیگری پسر عم او علی
است . پس می بینیم که همین تظاهر رسول خدا (ص) نسبت به نماز ، خود تبلیغ دین بود که بیشتر در " اشهر الحج " انجام می شد؛ یعنی در زمانی که عده زیادی به مکه وارد می شدند و امنیت هم سراسر شبه جزیره عربستان را فرا می گرفت .
س ـ همگان بر این نکته اذعان دارند که رسول ا… (ص) ، الگوی عملی اخلاق بوده اند . این اخلاق و تاثیرات شگرف آن ، چه تاثیری در دعوت پیامبر (ص) ، داشت ؟
ج ـ این موضوعی است که قرآن نیز بر آن تاکید داشته و خطاب به پیامبر (ص) می گوید که اگر دل مهربانی نداشتی ، مردم در اطرافت جمع نمی شدند . یکی از علل گرایش مردم به پیغمبر اکرم (ص) ، تحمل وسیع و صبر مثال زدنی ایشان بود . هر چقدر نسبت به ایشان بدگویی می کردند و یا سخنان رکیکی را به آن بزرگوار نسبت می دادند ، حضرت با چهره گشاده با آنان سخن می گفت . بدون تردید این روش ، یکی از اصلی ترین پایه های تبلیغ حضرت ، محسوب می شد . در روایات هم به طور مکرر داریم که " مردم را به غیر از زبانهایتان به دین خدا دعوت کنید . " این مساله ، چیزی جز توجه به عمل و اخلاق را بیان نمی کند . اینکه از سوی خدا به آن حضرت خطاب می شود که : " انک لعلی خلق عظیم " در واقع توجه و تاکید بر همین خصیصه ارزنده پیامبر است که تاثیرات و جاذبه های تبلیغی ایشان را افزون می ساخت . حضرت در مدینه نشسته بودند که همه دیدند عربی وارد شد و سوسماری را که در آستین داشت ، به سوی ایشان رها کرد . صحابه خواستند واکنشی از خود نشان دهند که رسول ا… (ص) ، آنان را به آرامش دعوت نمود . حضرت خطاب به آن عرب فرمود : آیا فقیری ، تا تو را غنی سازم . لباس یا غذا نداری ، تا در اختیارت بگذارم و … یکی از صحابه را فرستاد تا از خانه خود غذایی برای او آوردند . این فرد ، زمانی به محضر رسول خدا (ص) وارد شد که کافر بود ، اما همین روش و اخلاق پیامبر (ص) او را از مسجد خارج نمود حال آنکه مسلمان شده بود .
آنچه عنوان شد نمونه ای از حسن خلق پیامبر (ص) در برخورد با مردم بود که خود تاثیر فراوانی در گرایش آنان به اسلام داشت .
س ـ آیه شریفه " ادع الی سبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتی هی احسن " بر شیوه های دعوت نبی مکرم اسلام (ص) ، تاکید دارد . ارزیابی شما از شیوه های مدنظر در این آیه چیست ؟
ج ـ تا اینجای بحث ، به گفتگوی پیامبر (ص) با مردم و چگونگی عرضه دین برایشان پرداخته شد ؛ یعنی روشن گردید که حضرت در چند مرحله دین خود را بر مردم عرضه کرده اند ، ولی وقتی که این دین آسمانی جهانی شد و به جای " یا ایها العرب " ، از واژه " یا ایها الناس " سخن به میان آمد ، از سه منطق برای پیشبرد دین استفاده گردید ؛ منطقهایی که در آیه مد نظر ، مورد توجه قرار گرفته اند .
آنانی که اهل منطق هستند ، رسول خدا (ص) موظف است که با آنان به وسیله منطق و استدلال و برهان سخن بگوید ؛ بخصوص اینکه دین آسمانی اسلام ، سرشار از منطق و برهان است .
گروه دوم آنانی هستند که منطق فلسفی ندارند ، ولی وجدان بیداری دارند و می شود وجدان و فطرت آنان را بیدار و مسایل فطری را برایشان مطرح کرد . این همان " موعظه حسنه " است که مورد تاکید آیه قرار دارد .
گروهی نیز اهل کتاب هستند که به مجادله هم برمی خیزند . در برابر آنان باید مطالبی را که در کتاب آسمانی خودشان هست به آنان یادآوری کرد ، چنان که رسول خدا (ص) نیز در برخورد با اهل کتاب ، بارها به بشارتهایی که در کتابهای آسمانی آنان آمده است ، استناد می فرمود .
س ـ روش تبلیغی پیامبر اکرم (ص) نشان می دهد که ایشان در برخورد با مخاطبان گوناگون ، از یک شیوه ثابت و خاص ، استفاده نمی کردند . انعطاف حضرت در این زمینه ، چه درسی را به ما ارایه می دهد ؟
ج ـ از ویژگی های رسول گرامی (ص) این بود که افراد را می دید و به تناسب ظرفیت و استعداد آنها سخن می گفت . مسلماً سخن ایشان با فردی که تورات یا انجیل خوانده بود ، همان سخنی نبود که برای یک عرب بیابانی ایراد می کرد . حضرت پیوسته به ظرفیتها ، نهادها و استعداد افراد توجه می کرد . این شیوه ای است که حتی امروز هم باید مورد توجه و عمل مبلغان دینی قرار گیرد . شخصی از مشرکان به محضر رسول ا… (ص) رسید و از او پرسید که چرا چنین می کند و مردم را از بت پرستی برحذر می دارد ؟ پیغمبر اکرم (ص) برای او چند آیه از آیات الهی را قرائت نمود . آیاتی که ده تعلیم از تعالیم اسلام در آنها یافت می شد . نوع انتخاب آیه و موضوعات مطرح شده در آن نشان می دهد که حضرت توجه خاصی به خصوصیت و نیاز طرف مقابل داشته اند . اول مساله شرک را برای او تبیین نمود و سپس از موضوعاتی چون زنده به گور کردن دختران ، قتل و … سخن به میان آورد . این از ویژگی های برجسته پیغمبر اکرم (ص) بود که با هر کسی به تناسب نیاز و ظرفیتی که داشت ، سخن می گفت .
س ـ عده ای آغاز دعوت پیامبر (ص) را حتی به دوران قبل از رسالت هم مربوط دانسته اند . بدین معنا که معتقدند همین که مردم رسول خدا (ص) را در دوران جوانی ، امین خودمی دانستند و یا حوادثی که در هنگام تولد ایشان رخ داد ، تمامی از حقانیت حضرت و آن دینی حکایت داشت که قرار بود توسط ایشان بر مردم عرضه شود . آیا این استدلال رامی پذیرید ؟
ج ـ بله ! حضرت قبل از آنکه مبعوث به رسالت شوند ، تمام افکار عرب را مجذوب خود ساخته بودند .
تعهد ایشان در رد امانات ، صدق و پاکی و اینکه گرد هیچ گناهی نمی رفتند ، زبانزد عام و خاص بود . این خصیصه حضرت وقتی که در کنار آن حوادث هنگام تولد و یک سری موضوعات و بشارتهای دیگر قرار می گیرد ، استدلال مورد نظر را تا حد زیادی تایید می کند . هنگامی که اعراب می خواستند " حجر الاسود " را در خانه خدا نصب کنند ، نزدیک بود که به لحاظ تعصبات قومی خود ، خونریزی شدیدی برپا کنند . هر چهار قبیله ساکن در مکه ، اصرار داشتند که حجر الاسود باید توسط آنان نصب شود . کار به جای باریکی رسیده بود . یک نفر از آنها خواست که قضاوت این کار ، به محمد (ص) سپرده شود . مردم همگی گفتند که او مردی امین است و هر چه بگوید ، بدان عمل خواهیم کرد . حضرت فرمود عبایی آوردند . سنگ را در میان آن عبا نهاد و چهارگوشه آن را به روسای چهار قبیله ساکن در شهر داد . سنگ را بلند کردند و وقتی که به محل نصب آن رساندند ، حضرت با دستان مبارک خود ، سنگ را در جای مخصوص آن ، نصب کردند . این یک مورد از نگاهی بود که پیش از رسالت رسول ا… (ص) ، نسبت به ایشان وجود داشت .

سیـره تربیتی پیامبـر اعظـم (ص)
مناسبات اجتماعی مدینه النبی
پی ریزی شهری توسط پیامبر اعظم (ص) ، که برای اولین بار به عنوان یک شهر اسلامی و هسته مرکزی جامعه اسلامی از آن یاد می شود ، توجه و اهتمام ایشان را به مدنیت جامعه نوپای اسلامی می رساند .
شهر پیامبر (ص) ( مدینه النبی ) ، شهری متفاوت از سایر شهرهای حجار و عربستان بود ؛ متشکل از دو قبیله که سالها با هم خصومت داشتند و به یمن قدوم پیامبر (ص) دشمنیها رفع شد و ایجاد امنیت روانی در این شهر و تعامل میان افراد ، نیازمند برنامه ریزی خاصی توسط رهبر اسلام بود . حضرت ختمی مرتبت (ص) با تدوین قوانین مدونی برای جامعه نوپای آن روز ، توانستند مدینه النبی را که به لحاظ قومیتی از یک تشتت فرهنگی رنج می برد و نیز هر لحظه در انتظار توطئه دشمن بیرونی بود ، به یک پایگاه مهم اسلامی تبدیل نمایند که ارزشهای اخلاقی در روابط انسانی حاکم بر آن تاکنون سرآمد و الگوی رفتاری جوامع اسلامی است .
دکتر غلامعلی افروز ، رئیس سازمان نظام روان شناسی کشور ، با نگاهی تحلیلی به بررسی مبانی روان شناختی جامعه نبوی پرداخته است .
س ـ آقای دکتر ! روان شناسان و علمای علم اخلاق ، خانواده را هسته اصلی و کانون اولیه اجتماع قلمداد کرده اند . جناب عالی با توجه به آموزه های دینی و روان شناسی خود ، چه ارتباطی را بین این دو نهاد می بینید ؟
ج ـ حقیقت این است که خانواده ، تنها نهاد فطری بشر است و نهادهایی چون دانشگاه ، مسجد ،
اداره و … ، ثانویه محسوب می شوند . پس اصالت در ارزشهای اسلامی ، با نهاد خانواده است ؛ خانواده ای که زن و شوهر ارکان اصلی آن هستند و با پیمان زوجیت خود ، خانواده را شکل می دهند . این موضوع ، یک بحث اعتقادی و بینشی است و علت آن هم این است که خداوند ، همه هستی را زوج آفریده است ، جز ذات اقدس خداوندی که احد است و صمد .
همه موجودات هستی دارای کفوی هستند . وقتی به دنیای گیاهان و حیوانان نگاه می کنیم ، این واقعیت را می بینیم و حتی وقتی دل سنگ را می شکافیم ، با اتمهای مثبت و منفی مواجه می شویم در دنیای انسانها نیز ، همه افراد در توازنی خاص متولد می شوند . پیامبر خدا (ص) پیوسته بر این مطلب تاکید داشتند که خلقت الهی بر مبنای عدل و توازن صورت می گیرد و خداوند انسانها را با قابلیت زوجیت می آفریند . پس در مفاهیم ارایه شده از سوی پیامبر (ص) ، اصل زوجیت بسیار مهم است و اساس این زوجیت هم ، خانواده فطری بشری است . رسول خدا (ص) ، نیک می دانستند که در بستر فرهنگ و ارزشهای دینی و الهی ، اگر خانواده خوب و کاملی داشته باشیم ، می توانیم شهر و جامعه خوبی را تدارک ببینیم .
از منظر رسول خدا (ص) ، دو مقوله ، بیشترین اهمیت را داشته است ؛ مقولاتی که ما کمتر به آنها پرداخته ایم . ما به مقولات و خصیصه های اخلاقی پیامبر (ص) ، به جنگهای حضرت و به ارتباطهای اجتماعی ایشان ، بسیار پرداخته ایم ؛ ولی به مباحث مربوط به " خانواده " و " شهر و جامعه " به عنوان دو دغدغه اصلی حضرت ، آن گونه که باید نپرداخته ایم .
س ـ قبل از آشنایی با جامعه ایده آل دینی و مبانی روان شناختی آن ، بهتر نیست تعریفی کلی از واژه " اجتماع " و مبانی علمی آن داشته باشیم ؟
ج ـ موافقم . جامعه به یک محله ، شهر ، دهکده و امثال آن گفته می شود که هسته اولیه آن راخا نواده تشکیل می دهد . البته اینکه به جامعه ، شهر بگوییم یا دهکده و کشور ، چندان مهم نیست ؛ زیرا همه این اسامی اعتباری و ثانویه اند . یک شهر و یا یک استان ، چه بسا به یک کشور تبدیل شوند . مهم نیست که یک شهر کوچک به کشور تبدیل شود ، بلکه مولفه های حاکم بر آن اهمیت دارد . یا ممکن است وزارت کشور بخواهد روستایی را به شهر تبدیل کند . پس واژه هایی چون پایتخت و شهر و شهرستان ، همه اعتباری بوده و مبانی علمی خاصی بر آنها حاکم نیست. مهم ، جمعیتی است که بر اساس یک بافت خاص ، در یک محدوده جغرافیایی خاص ، دور هم جمع می شوند و کنار هم زندگی می کنند ؛ محدوده ای که اصطلاحاً به آن جامعه گفته می شود . این محدوده جغرافیایی می تواند یک کشور باشد ، یا به یک قریه ، یک شهر و یا به یک روستا ، اطلاق گردد .
س ـ از دیدگاه دینی ، سلامت خانواده ، چه تاثیرهایی بر جامعه می گذارد . به عبارت دیگر ، شالوده یک جامعه سالم ، تا چه میزان بر سلامت خانوانده ها استوار است ؟
ج ـ بسیار زیاد ! اساساً سلامت یک شهر و جامعه ، از سلامت خانواده های حاضر در آن جامعه سرچشمه می گیرد و بین این دو مقوله ، ارتباطی متقابل و تنگاتنگ حاکم است ، زیرا شالوده و اساس یک جامعه مطلوب و سالم ، بر پایه خانواده سالم استوار است . اگر این پایه ها سالم باشند ، می توان به سلامت آن جامعه دل بست و امیدوار بود . این که می گوییم بین این دو ارتباطی متقابل برقرار است ، بدین معناست که اگر جامعه ای سالم باشد ، بعضی آسیب پذیریهای خانواده هم کاهش می یابد ؛ یعنی به فرض اینکه تعدادی از خانواده ها به عنوان سلولهای یک جامعه موجب می گردد که مابقی آنها هم سالم بمانند و این گونه است که این دو نهاد ، در تعاملی سازنده با یکدیگر قرار می گیرند . پیامبر خدا (ص) به این مقوله مهم در روان شناختی اجتماعی
توجه خاصی داشتند و در تلاش بودند که خانواده ای سالم در جامعه اسلامی تشکیل شود ؛ همان طور که خانواده گرامی خود ایشان ، خانواده ای بود که همه مولفه های روان شناختی یک خانواده سالم را بر فراز همه عصرها و نسلها در خود نهفته دارد ؛ مولفه هایی که اگر هزاران سال بعد از این هم روانشناسان آن را مورد تحلیل قرار دهند ، همه آموزه های تجربی خود را یا در این خانواده درک می کنند و یا در خانواده هایی که به طور مستقیم به این خانواده بزرگ تاسی جسته اند .
س ـ به نگاه و توجه عمیق پیامبر (ص) به مساله اجتماع اشاره کردید. این سوال مطرح است که حضرت برای اولین بار ، مولفه های یک جامعه دینی را چگونه ی ریزی کردند ؟
ج ـ این مولفه ها در حقیقت سیزده سال پس از بعثت ایشان ، یعنی با ورود حضرت به
مدینه النبی ، پی ریزی شد . وقتی رسول ا… (ص) از مکه به یثرب مهاجرت کردند ، برای اولین بار پایه گذاری یک شهر و جامعه دینی را در اولویت قرار دادند . یثرب یک قریه و شبیه روستای بزرگی بود که به یمن قدوم مبارک پیامبر (ص) ، به " مدینه النبی " یعنی شهر پیامبر ، تغییر نام یافت . مدینه از همان مدنیت می آید و قانون مدنی هم ریشه در همین واژه دارد .
مدینه یعنی آبادی ، محله یا شهری که در آن مولفه های روابط انسانی ، در حد متعالی حاکم است . حقیقت این است که پیغمبر خدا (ص) با همه فضایل اخلاقی و میراث فرهنگی که داشت و با مجموعه شاکله شخصیتی خود که متصل به وحی بود ، مولفه هایی از روابط انسانی را در مجموعه ای از بافت شهری ایجاد کرد .
پیامبر (ص) ، خانواده های مدینه را نوسازی نکردند ، بلکه جامعه نمونه را عینیت بخشیدند ؛ جامعه ای مدنی و رشدیافته که مولفه های اصلی آن ، روابط مترقی و متعالی انسانی در عصر جاهلیت بود .
س ـ اگر ممکن است ، بحث را بازتر نموده و به گوشه هایی از روابط اجتماعی حاکم در جامعه نبوی (ص) اشاره کنید .
ج ـ ببینید ، رسول خدا (ص) در مدینه النبی ، روابط اجتماعی و انسانی خاصی را ایجاد کردند که در گذشته وجود نداشت ؛ روابطی که اتفاقاً جزو مولفه های شهر پیامبر (ص) بود . اساساً برخورد حضرت ، نماز ایشان ، و نوع نشستن آن بزرگوار و هزاران رفتار دیگر ، همگی به نوعی آموزش اجتماعی بود . حضرت در عصری که زنده به گور کردن دختران مرسوم است ، از احترام به دختر و برکات وجودی او در منزل سخن می گوید. آنقدر می گفتند که مردم می رفتند و دختران خود را می بوسیدند و می گفتند این کاری است که پیغمبر خدا آن را دوست می دارد . تاکیدهای رسول ا… (ص) در این زمینه آنقدر زیاد بود که افراد برای اینکه محبوب دل پیغمبر باشند ، افتخار می کردند که اولین فرزندشان دختر باشد و آن را نشانه شکوفایی فرهنگ اسلامی می دانستند .
ما اساساً همه رفتارهای اجتماعی جامعه نبوی (ص) را از منظر روابط انسانی ارزیابی می کنیم . ایشان در روابط اجتماعی می فرمودند که سواره بر پیاده و ایستاده بر نشسته سلام بگوید. اصولاً موضوع حق تقدم ، برای اولین بار ، در جامعه پیامبر و توسط ایشان مطرح شد . اگر این موضوعات و روابط انسانی مورد بازخوانی و تحلیل قرار گیرند ، بسیایر از مشکلات جوامع و پیچیدگیهای شهرهای بزرگ حل می شود . وقتی پیامبر خدا (ص) می فرمود اگر همسایه ای از صدای همسایه اش آزردگی ببیند ، نماز آن همسایه قبول نیست، آیا می توان گفت که این موضوع ، مساله مبتلا به خانواده های امروزی نیست ؟ آیا در زندگی شهری و آپارتمان نشینی امروز ، به این مولفه ها و آموزه های رسول ا… (ص) ، محتاج نیستیم ؟
اگر خداوند متعال در سوره حجرات می فرماید : " انما المومنون اخوه " باید پذیرفت که حضرت رسول (ص) همه مولفه های این قاعده را در جامعه دینی خود ، پیاده کردند .
س ـ به لحاظ مدنیت و سایر نیازها و ملزومهای شهری و اجتماعی در مدینه النبی ، چه مواردی در دستور کار حضرت قرار گرفت ؟
ج ـ سوال به جایی است . زیرا رسول خدا (ص) برای اداره این جامعه دینی ، به تعبیر امروزیها به یک سری " نرم افزارها " و " سخت افزارهایی " نیاز داشتند . نرم افزارهای جامعه ، همان روابط انسانی و ارزشهای اخلاقی حاکم بود که به گوشه هایی از آن اشاره کردم . سخت افزارها هم اصطلاحاً به ملزومهای شهری اطلاق می شود که این موارد نیز از دید آن بزرگوار ، مخفی نبود . یکی از آن موارد ، تاسیس مسجد به عنوان یک مرکز مشاوره دینی و تعامل مسلمانها بود ؛ مکانی که هم محل عبادت مردم بود ، هم مشاوره های دینی و خانوادگی و هم محلی برای ایجاد ارتباطهای اجتماعی . مسجدی که پیغمبر خدا (ص) بنا فرمودند ، تعطیل بردار نبود . هر غریبه ای که وارد شهر می شد ، اولین جایی که می رفت . مسجد بود . مسجد در واقع نمادی برای جامعه نبوی و حکایتگر ارزشمندی آن جامعه بود . مکانی که علاوه بر نماز و عبادت ، مراودات اجتماعی و فرهنگی هم در آن جا صورت می گرفت و محل آموزشهای دینی مردم نیز بود .
پیغمبر خدا (ص) در کنار تاسیس این پایگاه فرهنگی ، به بعضی دیگر از امور هم توجه داشند . برای مثال ، موضوع آبرسانی و ایجاد قناتها از اولویتهای اصلی کار ایشان بود و یا ایجاد درختها و باغهایی که در پرتو آنها ، شرایط مطلوبی برای رشد اقتصادی و فرهنگی مردم فراهم شود . آن بزرگوار عنایت خاصی به جامعه مطلوب داشتند . یقیناً مطالعه این موارد در تاریخ تمدن و به لحاظ روان شناسی اجتماعی ، بسیار اهمیت دارد .
س ـ جامعه ای که عصر جاهلیت و ناهنجاریهای روانی حاکم بر آن را درک کرده بود ، یقیناً برای ایجاد روابط انسانی میان اعضای خود، به " امنیت روانی " نیاز داشت . به عنوان یک روانشناس ، اساس کار پیامبر (ص) را در این زمینه ، چگونه تحلیل می کنید ؟
ج ـ شواهد نشان می دهد قبل از بعثت رسول ا… (ص) ، اعراب اغلب با شمشیر حرکت می کردند و وقتی به یکدیگر می رسیدند ، بی اختیار دستشان را روی شمشیرها برده و آماده مبارزه می شدند . در چنین جامعه خشنی بود که پیغمبر خدا مبعوث شدند و آن سلاح نظامی را به یک روابط متعالی اجتماعی تبدیل کردند و سلام گفتن را جایگزین شمشیر کشیدن نمودند . آن وقت کار به جایی رسید که انسانهای رشد یافته به کسانی اطلاق می شد که در سلام گفتن ، تقدم می یافتند . خود رسول خدا (ص) هم در این کار ، مقدم از دیگران بودند .
سلام گفتن ، چنان برای مردم به یک ارزش تبدیل شده بود که آغاز کلام همه آنها ، سلام بود و این موضوع به آنها نه تنها کرامت ، بلکه امنیت روانی هم می بخشید . حضرت در ادامه ایجاد امنیت روانی در جامعه ، بر بحث اخوت و پیمان انگشت نهادند و پیمان برادری را بین مسلمانها رایج کردند . حضرت ، آیه قرآن یعنی " انما المومنون اخوه " را به صورت عملی در جامعه اسلامی عینیت بخشیدند و گفتند همه با هم برادرید . مردان به هر تعدادی که می خواهند برای خود برادر و زنان نیز برای خویش ، خواهرانی را برگزینند . فرمودند برادران من علی ، ابوذر و سلمان و … هستند و شما هم برای خود برادرانی را انتخاب کنید .
پیامبر (ص) بحث اخوت و برادری را در روابط انسانی ایجاد کردند تا جامعه و اعضای آن را از دستاوردهای روحی و روانی این اقدام بهره مند سازند . اینها ظرایف رفتاری حضرت بود که من واقعاً از تحلیل آنها ناتوانم . آن بزرگوار در استمرار ایجاد امنیت روانی مردم ، کار را به جایی رساندند که نه تنها مردم در خانه های خود را به روی یکدیگر نمی بستند ، بلکه کسی به دیگری نمی گفت کیستی و چه کار داری ؟ اگر فردی به پشت در خانه دیگری می رفت ، اولین واژه ای که می شنید ، " تفضلوا " ( یعنی بفرمایید ) بود .
اساساً پیامبر (ص) این واژه زیبا را در روابط اجتماعی مردم مطرح کردند و همه کسانی که با حضرت همدل و همراه بودند ، از این واژه استفاده می کردند و این عین امنیت در مدنیت بود .
س ـ اگر موضوع همسایگی و رعایت حقوق همسایگان را از ملزومهای اساسی یک جامعه به شمار آوریم ، این مقوله ، چه تعریف و جایگاهی در نظام اجتماعی رسول ا… (ص) به خود اختصاص داده بود ؟
ج ـ از سیره و گفتار ارزنده ایشان به وضوح پیداست که حضرت ارتباط همسایگی را به نحو شایسته ای تعریف کردند . حضرت فرمودند که همسایه ، حقوق زیادی بر همسایه دارد و بارها به این موضوع اشاره داشتند که تا چهل خانه از هر طرف ، همسایه ها بر شما حق دارند ؛ یعنی در نظام روابط اجتماعی پیامبر ( ص ) ، کسی حق نداشت سیر بخوابد و سر به بالین بگذارد و آن گاه همسایه اش گرسنه بخوابد . یعنی هیچ مسلمان معتقد و گرویده به پیغمبر نبود که بداند همسایه گرسنه ای دارد و خودش احساس آرامش کند . امیرالمومنین علی (ع) بارها می فرمودند که
رسول ا… (ص) آن قدر راجع به همسایه به ما توصیه کردند که گمان کردیم همسایگان هم ارث می برند و این سخن ، نشان از اوج تاکیدهای پیامبر (ص) در این زمینه دارد . امروز که با شما صحبت می کنم ، تمام دنیا به این نتیجه رسیده اند که اگر شهر سالمی می خواهیم و قصد داریم جامعه مطلوبی را بنیان نهیم ، نخست باید روی محله ها سرمایه گذاری و آنها را تقویت کرد ؛ محله هایی که روابط اصلی و اولیه آنها ، با نوع روابط همسایه ها شکل می گیرد . این موضوع نشان می دهد که ما هنوز هم به فلسفه تاکیدهای رسول خدا (ص) در این باره پی نبرده ایم. امروزه دنیا به این نقطه رسیده که اگر قرار است شهر و جامعه سالمی داشته باشیم ، باید به
محله ها برسیم و به آموزش ، تعلیم و تربیت مبتنی بر فرهنگ محله ، توجه بیشتری معطوف
کنیم ، زیرا همین محله ها هستند که نقش اساسی در رشد شخصیت افراد ایفا می کنند و یقیناً در بافت هویتی این محله ها نیز ، همسایه ها نقش محوری دارند . بخش زیادی از تاکیدهای پیغمبر خدا (ص) ، بر همین حق همسایگی استوار بود . ایشان روابط همسایگی را با حفظ حریم ارزشها ، به حدی زیبا مطرح کرده بودند که همسایه ها به شدت نسبت به یکدیگر احساس نزدیکی و صمیمیت داشته و حمایتگر روانی ، اجتماعی و اقتصادی هم باشند .
بنابراین ، اگر همسایگی و روابط فی ما بین را از محله ها جدا کنیم ، موضوعی به نام محله ، معنا نخواهد داشت . در دیدگاه اجتماعی رسول ا… (ص) ، همسایه ها به مانند زنجیرهایی به یکدیگر پیوسته هستند . اگر چنین احساسی به همسایه ها دست بدهد و نسبت به یکدیگر مسوولیت اخلاقی و اجتماعی داشته باشند ، پرواضح است که سرقت و بسیاری از ناهنجاریهای اخلاقی و اجتماعی در شهرها ، معنایی نخواهد داشت . فساد و بی عفتی ، معنای خود را از دست می دهد و امنیت به اوج می رسد . اینکه هم اکنون در بسیاری از نقاط ، ناامنی روانی احساس می شود ، برای آن است که ارتباطهای روانی مطلوبی بین مردم وجود ندارد و این ارتباط ، فقط و فقط با روابط مطلوب همسایگان ایجاد می شود . سعی و هدف دیگر رسول خدا (ص) در تعریف یک رابطه اجتماعی منطقی بین مردم این بود که تفاخر و برتری طلبی را از میان بردارند تا تقوا را ملاک برتری انسانها نسبت به هم قرار دهند .
بلال ، یک برده سیاه چرده حبشی را که تازه آزاد شده ، به اذان گویی خود برمی گزینند تا بگویند ملاک انسانها تقواست نه رنگ و پوست . آری این گونه بود که پیغمبر خدا (ص) ، بهترین مولفه های یک شهر رشدیافته و جامعه انسانی را بر فراز عصرها و نسلها ، پی ریزی کردند ؛ مولفه هایی که اگر به درستی و با نگاه روان شناسی اجتماعی احصاء شوند ، بخش دیگری از مشکلات جوامع امروز بشری را مرتفع خواهند کرد .

در گفت و گو با حجه الاسلام محمدحسن راستگو عنوان شد :
محبت ، مهمتـرین جاذبـه تربیتی پیامبـر (ص)
کودک به لحاظ اینکه به مبدا فطرت نزدیکتر است ، پاکی و صمیمیت و مهربانی را می آموزد . به لحاظ طراوت و شادابی ، امید و شکوفایی را در زندگی یادآور است و به لحاظ انعطاف پذیری ، تربیت پذیری را در بستر زندگی می گستراند . کودک یک هدیه الهی است که با ذهن و فطرت زلالی پدید آمده و از هرگونه آلودگی پاک است .
رسول ا… (ص) ، با رهنمود وحی و با توجه به این ویژگی ها ، با کودکان روبه رو می شد . او سرشار از عطوفت و مهربانی ، انس و شادابی با کودکان بود . کودکان را شخصیت می داد و با شخصیتی که خود داشت ، در برابر کودکان خود را همسان آنان قرار می داد و با آنان به بازی می پرداخت . در برخورد با آنان ، به استعدادهای فطریشان توجه می نمود و خلاصه اینکه تلاش داشت هیچ کودکی را آزرده خاط نبیند و …
بررسی جاذبه های تربیتی پیامبر خدا (ص) در مورد کودکان ، موضوع گفتگویی است که با چهره آشنای خانواده ها ، حجه الاسلام محمدحسن راستگو انجام داده ایم .
حجه الاسلام راستگو با تجربه و سابقه بیش از دو دهه حضور در رادیو و تلویزیون ، و نیز اجرای برنامه های موفق دینی برای کودکان و نوجوانان ، به تشریح دیدگاه های تربیتی رسول خدا (ص) در مورد کودکان پرداخته که از نظرتان می گذرد .
س ـ در قاموس تربیتی رسول ا… (ص) ، دستوراتی وجود دارد که به قبل از تولد کودک مربوط می شود . این دستورات ، از چه منظری قابل بررسی است ؟
ج ـ در قرآن ، احادیث ، سیره پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) و حتی احکام فقهی ما ، سفارشهای گوناگونی در مورد کودکان و نوجوانان وجود دارد . اتفاقاً یکی از اصلی ترین مبانی تربیتی دراسلام ، همین موضوع است ؛ یعنی توجه به مراحل آغازین تربیت . اسلام ، این مرحله را دوران قبل از تولد کودک دانسته و در همین راستا ، به شخصیت و چگونگی انتخاب همسر تاکید دارد . به عبارت دیگر ، کسانی که به تربیت شایسته فرزندان خود می اندیشند ، قبل از هر اقدام ، باید به فکر یافتن همسری باشند که به لحاظ اخلاق ، رفتار ، خصوصیات انسانی و روحیات ، دارای برجستگی و علو طبع باشد . یقیناً فرزندی که از چنین همسری به دنیا می آید ، فرزندی صالح ، کامل ، عامل و دارای صفات انسانی و الهی خواهد بود . بنابراین سفارشهایی که پیامبر (ص) و
ائمه (ع) در مورد انتخاب همسر داشته و یا تاکیداتی که در خصوص بعضی از موضوعات همچون دوران بارداری ، شیرخوارگی ، آداب وضع حمل و ولادت و … به عمل آورده اند ، تمامی از همین زاویه بررسی می شود . یقیناً همه این توصیه ها برای رشد و تعالی کودک صورت می گیرد و اینکه ثمره آن تربیت ؛ اثر خود را بر خانواده و اجتماع ، بر جای بگذارد .
س ـ نگاه قرآن به مقوله تربیت کودکان ، بر چه مولفه هایی استوار است ؟
ج ـ اولاً باید توجه داشت که این نگاه ، یک نگاه متقابل است . در این کتاب آسمانی ، آیات متعددی در خصوص رعایت حق پدر و مادر توسط فرزندان و یا رعایت نکات دقیق تربیتی توسط اولیا ، پدران و مادران وجود دارد که تمامی به موضوع تربیت و آثار آن مربوط می شوند .
به هر حال شاید بتوان فشرده دستورات تربیتی قرآن نسبت به کودک را در این آیه جستجو کرد که می فرماید : " ای کسانی که ایمان آورده اید ، خود و اهلتان را از آتش جهنم دور نگه دارید . " واضح است که مفهوم این آیه شریفه ، وظایف تربیتی خطیری را حتی درباره وضع آخرتی فرزندان ، بر عهده والدین قرار می دهد . برای بررسی تاکیدات اسلام در این زمینه ، لازم است که به سوره مبارکه " لقمان " نیز استناد کنیم . سوره لقمان ، سفارشهای پدری حکیم و فرزانه ، به فرزندش را در بر می گیرد . با اینکه لقمان پیامبر نبود ، خداوند او را به عنوان یک نمونه برجسته تربیتی ؛ یعنی پدری دلسوز که نسبت به آینده فرزند خود نگران است ، مطرح می سازد . لقمان در این سوره ، با بیانی بسیار زیبا و با تعبیر " یا بنی "، مسایلی را درباره توحید ، شرک ، رفتارهای عملی و سایر مسایل ، به فرزندش گوشزد می کند . جالب اینکه خداوند این شیوه تربیتی را در قرآنی ذکر می کند که آخرین کتاب آسمانی است و این نوع هدایتش نیز تا پایان زندگی انسان در این جهان باقی خواهد ماند .
س ـ بی تردید ، زیباترین نمونه عمل به این دستورات تربیتی را باید در کلام و سیره رسول مهربانی ها جستجو کرد …
ج ـ همین طور است ! رسول ا… (ص) فرمایشات فراوانی درباره تعلیم و تربیت کودکان و نوجوانان داشته اند ، ولی در این میان ، زیباتر آن است که سیره و رفتار عملی آن حضرت را مورد بازخوانی قرار دهیم .
مشخص است که رفتار هر فرد ، از یک بینش ، آگاهی و یک ایمان سرچشمه می گیرد . پیامبری که بنیانگذار اسلام است ، تمام رفتارهایش برای ما بهترین نمونه عمل خواهد بود . از همین رو لازم می دانم به طرح و بررسی چند نمونه از سیره آن بزرگوار در رابطه با کودکان و نوجوانان بپردازم :
حضرت روزی بر جمعی از نوجوانان عبور کردند که در حال جا به جایی وزنه های سنگینی بودند . مدتی ایستادند و به کار آنها نگاه کردند . بدون اینکه کار آن عده را تخطئه یا رد نمایند ، خطاب به آنان فرمودند : " شجاع کسی است که بر نفس خود غلبه کند . " ؛ یعنی علاوه بر تایید ضمنی مسابقه بدنسازی برای نوجوانان ، آنان را به مبارزه با نفس و شیطان هم دعوت کردند . در جای دیگری از تاریخ آمده است پیامبر (ص) ، در یکی از روزها ، سجده نماز خود را بیشتر از حد معمول هر روز ، طولانی کردند . اصحاب بعد از نماز دلیل آن را از حضرت جویا شدند و پرسیدند که آیا حکم جدیدی آمده که سجده دوم نمازتان را طولانی کردید؟ حضرت فرمودند : خیر ، کودکی بر گردنم نشسته بود ، من نخواستم که با بلند شدنم از سجده ، آن کودک فرو غلتد ، صبر کردم تا خودش پایین آید ! ملاحظه می کنید ، پیامبر با اینکه تمام وجودش در نماز ، محو توجه به خداست ، چگونه به خاطر کودکی سجده اش را طولانی می کند . در این مساله ، یک نکته ظریف تربیتی هم قرار دارد . امروزه به اثبات رسیده روشها و حرکاتی را که بزرگترها در رابطه با کودکان انجام می دهند ، در ذهن آنان ثبت می شود.
بدیهی است که خاطره تلخ یک کودک در مکانی چون مسجد ، یک تداعی معانی غلط و برداشت منفی در ذهن او ایجاد می کند . برداشتی که تا پایان عمر ، او را همراهی خواهد کرد.
در جای دیگر آمده است که حضرت رسول (ص) ، در یکی از روزها ، نماز خود را زودتر از حد معمول به اتمام رسانده و سلام دادند .
این موضوع نیز باعث پرسشی از سوی اصحاب شد . از پیامبر (ص) علت را جویا شدند . حضرت فرمودند : مگر شما صدای گریه کودکی را از میان زنان نشنیدید ؟ رسول ا… (ص) که به خصوص در نماز ، محو سطوت و جلال الهی است ، با شنیدن صدای گریه یک کودک ، به نماز خود سرعت می بخشد ، تا خاطره و حرکاتی که آن کودک از نماز و مسجد در ذهن خود ثبت می کند ، یک خاطره تلخ و منفی نباشد . اینها نکات و ظرافتهایی است که اگر چه روان شناسان امروزه آن رابدرستی اذعان می دارند ، ولی صدها سال قبل مورد توجه جدی شارع مقدس اسلام ، قرار داشته است . واقعاً نکته عبرت آموز اینجاست ، پیامبری که به او وحی می شود و خاتم انبیا هم هست ، حتی به این موارد ریز هم دقت دارند .
س ـ اهل بیت رسول ا… (ص) ، محصول و ثمره تربیت عملی ایشان ، محسوب می شوند . نتایج تربیت در خانه وحی را چگونه ترسیم می کنید ؟
ج ـ همه ویژگی هایی که از تربیت صحیح اسلامی ذکر شد ، در نظام تربیتی پیامبر (ص) و پس از آن در نظام تربیتی اهل بیت (ع) به دقت رعایت می شد .
حضرت زهرای مرضیه (س) و همه برجستگی های بارزی که از آن حضرت ذکر شده ، نمونه حقیقی این تربیت محسوب می شوند . نوع تربیت رسول ا… (ص) نسبت به آن بانوی بزرگوار ، نه تنها آثار عملی خود را در مورد شخصیت ایشان به نمایش گذاشت ، بلکه تاثیرات تربیتی خاص آن ، در شخصیت گرامی ائمه معصومین (ع) و به ویژه در حسنین (ع) ، نیز تجلی یافت . برای مثال فرزندان بزرگوار حضرت فاطمه (س) را می بینیم که در شب احیا بیدارند و در کنار مادر ، تا صبح به عبادت مشغولند .
از حضرت پرسیده می شود چگونه است که کودکان ما در آن موقع از شب خوابیده و فرزندان شما بیدارند ؟ حضرت می فرمایند که من برای این کار تدارک دیده ام . تدارک این کار ، خسته نکردن کودکان و استراحت آنان در روز و غذای مناسبشان در شب است . می بینید که حضرت ، قبل از آنکه به امر و نهی دینی کودکان خود بپردازند ، به زمینه سازی این کار توجه دارند ؛ یعنی نیاز کودکان را به خواب ، استراحت و غذا تامین می کنند ، آن وقت از آنان می خواهند که شب را تا صبح به احیا بگذرانند . به فرزندان خود غذا کم حجم ، ولی مقوی می دهند که کودکان برای هضم آن ، نیاز به خواب و استراحت نداشته باشند . حضرت با الهامی که از پدر بزرگوار خود
گرفته اند ، این گونه به تربیت دینی فرزندان خود اهتمام دارند.
در واقع جاذبه های تربیتی پیامبر(ص) بود که تاثیرات عمیق خود را نه تنها بر حضرت زهرا (س) ، بلکه بر همه ائمه بزرگوار (ع) ، بر جای گذاشته بود . به امام صادق (ع) عرض کردند که ما گاهی اوقات حدیثی را نقل می کنیم ، حال آنکه نمی دانیم مربوط به شما یا پدران بزرگوار شماست .
امام (ع) فرمودند : هر چه را که از ما نقل می کنید ، بگویید " قال رسول ا… (ص) " ؛ زیرا هر چه که ما ائمه داریم ، از رسول ا… (ص) و معارفی است که ایشان به ما داده اند .
س ـ از نکات برجسته در تربیت کودکان ، توجه به شرایط و ویژگی های " مربی " است . پیامبر (ص) در این باره چه نظری دارند ؟
ج ـ اولاً باید توجه داشت که حضرت رسول (ص) ، یک " مربی " هستند ؛ زیرا که خود ایشان فرموده اند : " انما بعثت معلما " چون خود پیامبر (ص) ، اولین معلم و مربی انسانهاست ، حضرت علی (ع) هم می فرمایند که من افتخار می کنم که شاگردی از شاگردان پیغمبر هستم .
اساساً زندگی ، عمل ، محسنات رفتاری و اخلاقی و بویژه برخورد حضرت با کودکان ، شرایط یک مربی برجسته را به ما می نمایاند . ایشان در کلامی فرموده اند که به بزرگان خود احترام کنید و به کودکانتان محبت ورزید . " در حدیثی دیگر از آن وجود تابناک آمده که فرزندان ، سه گونه حق بر پدر خود دارند . یکی اینکه اسم خوب برای آنان انتخاب شود . دوم اینکه ادب لازم به آنان آموخته شود و سوم اینکه آنان را با خواندن قرآن آشنا کنند . این موارد نیز گوشه هایی از ویژگی پدران را به عنوان اولین مربیان کودک روشن می کند البته امثال این احادیث و سخنان ، در کلام گهربار پیامبر (ص) و نیز سایر ائمه (ع) فراوان یافت می شود. احادیثی که در بررسی یکایک آنها می توان ویژگیهای مطلوب والدین ، معلمان و مربیان یک کودک را استخراج کرد .
س ـ با وجود سالها فعالیتی که در حوزه کودک و نوجوان ، آن هم با رویکردهای دینی انجام داده اید ، کدام وجه از وجوه رفتاری رسول خدا (ص) در مورد این قشر از جامعه ، جذابیت بیشتری برای شما داشته است ؟
ج ـ اجازه دهید پاسخ سوال شما را به صورت کلی تری عنوان کنم که علاوه بر کودکان ، سایر آحاد جامعه را نیز فرا می گیرد . برجسته ترین نکته در اخلاق و رفتار پیغمبر (ص) ، مهربانی ، محبت و نحوه برخورد ایشان با دوست و دشمن است . چنانکه خداوند نیز در قرآن بر این نکته تاکید دارد . دلیل آنکه آن تعداد از مردم با جان و دل به پیامبر (ص) ایمان آوردند ، همین برخورد محبت آمیز رسول ا… (ص) بود . اگر پدران و مادران ، مربیان ، دست اندرکاران رسانه های جمعی و همه مسوولان کشور برخوردی درست و مهربانانه با کودکان و نوجوانان ما داشته باشند ، اغلب آنان به سوی ارزشهای دینی رهنمون خواهند شد .
س ـ در میان روایات چطور ؟ یعنی کدام بخش از سخنان حضرت ، بیشتر از سایر فرمایشهای ایشان ، بر ذهن شما تاثیر گذاشته است ؟
ج ـ فرمایشها و روایات بسیار زیادی در این زمینه وجود دارد که من صرفاً به یکی از مهمترین آنها که ارتباط کامل با زندگی امروز همه ما دارد ، اکتفا می کنم : روزی رسول خدا (ص) از مسیری عبور می کردند . در مسیر ، با کودکانی روبه رو شدند که در حال بازی بودند . پیامبر اشک ریختند و فرمودند : " وای به حال کودکان آخرالزمان ! " اصحاب عرض کردند : از کودکان آخرالزمان ؟ حضرت فرمودند : خیر ! از پدران آنان " اصحاب مجدداً پرسیدند که : از دست پدران مشرک و کافر ؟ حضرت ادامه دادند که خیر! از دست پدر مسلمان ! کسانی که به ظاهر کودکان خود ؛ یعنی به خوردن ، آشامیدن، خوابیدن و سایر مسایل کودکان خود توجه دارند ، ولی به دین و اخلاق آنان توجهی ندارند . این موضوع هشداری است که به خصوص برای جامعه امروز ما هم کاربرد دارد . چه بسیارند پدرانی که به فکر لباس ، تفریح ، خوراک و همه امور کودکان خود هستند ، ولی به دینداری ، اخلاق و تربیت صحیح فرزندان خود، توجه ندارند . امید که این هشدار رسول ا… (ص) ، هشداری باشد برای همه ما که بیشتر از گذشته ، به وظایف تربیتی خود نسبت به کودکان ، واقف شویم .

قرآن و پیامبـر اعظـم (ص)
نخستین وحی بر پیامبر (ص)
این مطلب مورد اتفاق است که نزول وحی بر پیامبر (ص) نخستین بار در غار حرا بوده است . همچنین قرآن در چند مورد تاکید دارد که نزول وحی برای اولین بار در ماه رمضان بوده است . در این باره روایتی هم از امام باقر (ع) نقل شده که فرمود : فرشته وحی در روز دوشنبه هفدهم رمضان در کوه حرا بر پیامبر نازل شد و در آن هنگام پیامبر چهل ساله بود و جبرئیل فرشته ای است که وحی بر آن حضرت می آورده است . (1) اینکه روز نخست وحی ، دوشنبه بوده ، تردیدی نیست . بعدها خود پیامبر (ص) فرمود که روز دوشنبه روزی است که من در آن متولد شدم و در آن روز مبعوث گشتم . (2)
اما این که چه دوشنبه ای و مطابق با کدام تاریخ ، روز مبعث است ، اختلاف نظر است . سعیدالدین کازرونی پنج قول در این رابطه نوشته است :
1- هفده شب از ماه رمضان گذشته .
2- بیست و چهار شب از رمضان گذشته .
3- هجده شب از رمضان گذشته .
4- در بیست و هفتم رجب بوده ( و این اول بار که جبرئیل بر او ظاهر شد و هم آن روز رسالت برسانید . و روایت است از ابوهریره که هرکه روز بیست و هفت رجب روزه باشد ، حق تعالی شصت ماه در دیوان عمل او بنویسد . )
5- در دوازدهم ربیع الاول بود . (3)
آنچه در تقویم شیعه مقبول افتاده آن است که مبعث و رسالت در 27 ماه رجب بوده است . اگر زمان بعثت را جلوتر از نزول وحی بگیریم ، می توانیم نزول نخستین آیات الهی را در ماه رمضان بدانیم . به نظر می رسد با توجه به ظاهر قرآن تردیدی نباشد که نزول وحی در ماه رمضان بوده است ، گرچه ممکن است بعثت، همانگونه که پیش از این گذشت ، جلوتر از آن بوده باشد.
در این که نزول وحی در وهله نخست چه کیفیتی داشته و چه پیامدهایی همراه آن بوده ، قدری اختلاف دیده می شود . یکی از این روایات که در سیره ابن هشام از خود پیامبر (ص) نقل شده ، چنین است :
من خفته بودم که جبرئیل پاره ای از دیبا که کتابی در آن بود به من داد . پس گفت : بخوان . گفتم : خواندن نتوانم . پس مرا فشاری داد که پنداشتم آن مرگ است . آنگاه رهایم ساخت و گفت : بخوان . گفتم : خواندن نتوانم . پس مرا فشاری داد که پنداشتم آن مرگ است و رهایم کرد . پس گفت : بخوان . گفتم : خواندن نتوانم . باز مرا فشاری داد که پنداشتم آن مرگ است و آن گاه رهایم ساخت . پس گفت : بخوان . گفتم : چه بخوانم ؟ این سخن نگفتم جز این که مبادا آنچه به من گذشت ، بازگردد. پس از آن گفت :
اقرا بسم ربک الذی خلق ، خلق الانسان من علق ، اقرا و ربک الاکرم ، الذی علم بالقلم ، علم الانسان ما لم یعلم .
سپس حضرت ادامه داد : پس بیرون آمدم . به نیمه راه کوه رسیدم که بانگی از آسمان شنیدم . می گفت : ای محمد ! تو پیامبر خدایی و من جبرئیل هستم . سر برافراشتم و به آسمان نگریستم . جبرئیل به صورت مردی که گا مهای خویش به کرانه های آسمان گشوده بود ،
می گفت : ای محمد ! تو پیامبر خدایی و من جبرئیلم .
پس ایستادم که او را بنگرم . نه پیش رفتم و نه پس آمدم . سپس روی خویش از او بگردانیدم . به کرانه های آسمان ، به هر جانبی که نگریستم او را همچنان بدیدم . همان طور ایستاده بودم ، نه گامی به پیش نهادم و نه قدمی به عقب بازگشتم . خدیجه کسان خود به طلب من فرستاده بود که تا بالای مکه رفته و به سوی او بازگشته بودند و من در همان جای خود ایستاده بودم . سپس او ( جبرئیل ) گذشت از من .
من به خانه پیش کسان خود برگشتم تا نزد خدیجه رسیدم و در بر او نشستم . پس گفت : ای ابوالقاسم ، کجا بودی ؟ کسانم را به جستجویت فرستادم . مکه را گردیدند و نزد من بازگشتند . آن گاه من آنچه دیده بودم باز گفتم . و او گفت : بشارت باد بر تو ، ای پسرعمو پایدار باشی . سوگند به کسی که جان خدیجه به دست اوست من امیدوارم که تو پیامبر این مردم گردی .
درباره نزول آیات ، این نکته را باید بااهمیت تلقی کرد که کلمه " قرآن " ـ نامی که خداوند به عنوان شایع ترین نام برای کتابش برگزید ـ از نخستین کلمه ای است که خداوند بر پیامبرش وحی کرد ، یعنی اقرا .
دو نکته دیگر که باید آن را توضیح داد، آن است که فشار نقل شده در این خبر ، نه به معنای آن که جبرئیل او را تحت فشار صوری قرار داد ، بلکه احساس سنگینی وحی بود که مانند فشار بر پیامبر (ص) خود را نشان می داد . خداوند درباره وحی الهی به پیامبر (ص) خود در همان سوره مزمل آیه پنجم می گوید : " به زودی ما بر تو گفتاری سنگین القا می کنیم . " (4)
بنابراین وحی ، سخنی سنگین بوده و احساس سنگینی در القای وحی می تواند حکایت همان احساس فشاری باشد که محمد (ص) از آن سخن می گوید . این سخن پاسخ کسانی است که تصور می کنند ، چون سخن از فشار بر محمد (ص) در این روایت آمده ، روایت مزبور نباید درست باشد ، زیرا چگونه ممکن است که جبرئیل بی دلیل پیامبر را فشار داده باشد ؟
نوشته اند : وقتی پیامبر (ص) از غار بیرون آمد و روانه خانه شد ، هر گامی که برمی داشت نگرانی و بیم بیشتری می یافت . از هر جانبی صدایی می شنید و چون جبرئیل را در آسمان دید که همه فضا را پر کرده و به هر جانب که می نگرد او را می بیند ، نگرانی اش فزونی گرفت . هر چه کرد و حتی چهره خود را با دستان خود پوشاند ، فایده ای نبخشید . با لرزشی شبیه لرزه تب ، خود را به خانه رساند . خدیجه بعدها حکایت کرد که وقتی پیامبر خدا (ص) به خانه رسید، من مشاهده کردم که رنگ به صورت نداشت . بسیار خسته به نظر می رسید . دست بر دیوار زده و با گامهای کوچک و آهسته به طرف من می آمد . خدیجه که او را چنان دید ، سخت ترسید و چنان که رسم زمانه بود ، سر پیامبر (ص) را با آب سردی شستشو داد که نگرانی اش فرو نشیند و بعد او را خوب پوشاند.
پیامبر (ص) آنچه را بر او گذشته بود برای همسر وفادارش نقل کرد و گفت : بر خویشتن بیمناکم . ولی خدیجه وی را دلداری داد . او گفت : هرگز جای نگرانی نیست . هیچگاه خداوند تو را خوار و زبون نخواهد ساخت . تو با خویشان نیکی می کنی ، سخن جز به راستی نمی گویی ، خود را به رنج می داری ، مهمانان را می نوازی و در سختیها مردم را یاری می دهی . (5)
روایت دیگر در این باب چنان است که ، رسول خدا (ص) که دل در برش می تپید ، با آن آیات نزد خدیجه بازگشت و گفت : مرا بپوشانید ، مرا بپوشانید . او را پوشاندند تا آرام گرفت . پس داستان را برای خدیجه نقل کرد و گفت بر خویشتن ترسیدم . اما خدیجه او را دلداری داد که هرگز ! به خدا که خدا تو را رسوا نکند ، زیرا صله رحم به جا می آوری ، خود را به رنج می داری و به کسان چیزهایی می دهی که دیگری نمی دهد ، مهمان می نوازی و در سختیها یاور دیگرانی .
نگرانی پیامبر (ص) نوعی اضطراب برای تحمل چنین بار سنگینی بود که خداوند بر دوش او نهاده بود . سنگینی بار وحی که خود نخستین تجربه وحی برای او بود ، بدن جسمانی او را سخت به هم فشرده بود و تب و نگرانی و اضطراب ناشی از آن ، نتیجه همین امر بود . تاکنون فرشتگان مراقبش بودند ، اما اکنون با او سخن گفته و آیات الهی را بر ایشان فرود آوردند . این احساس جدیدی بود که بدون تردید می توانست پیامبر (ص) را در وضعیتی قرار دهد که به صورت عادی آرامشش برای مدتی از دست برود . اندکی نگذشت که این تجربه تکرار شد ، مرتبت معنوی او بالاتر رفت و تحملش برای دریافت وحی الهی آسانتر و آسانتر شد .
در روایت دیگری از ابن عباس نقل شده است که پس از نزول وحی در غار حرا ، چند روزی وحی نیامد و این نیامدن وحی حضرت را اندوهگین کرد ، چنانکه آن حضرت گاه بر کوه ثبیر و گاه به غار حرا می رفت . در همان حال حرکت روی کوه بود که جبرئیل را در افق دید که خطاب به او می گوید : ای محمد ! تو به راستی رسول خدایی و من جبرئیلم . آنگاه پیامبر (ص) برگشت در حالی که خداوند دل او را استوار و چشمان او را روشن فرموده بود . از آن پس وحی پیاپی فرود می آمد .
یحیی بن ابی کثیر گوید : از ابوسلمه پرسیدم : نخستین آیاتی که وحی شد ، کدام بود ؟ گفت : یا ایها المدثر ، به ابوسلمه گفتم : پس اقرا چه ؟ جابر گفت : آنچه را رسول خدا (ص) برایم حدیث کرد ، برایتان باز می گویم : حضرت فرمود : یک ماه در غار حرا بودم ، وقتی کارم تمام شد و به وادی فرود آمدم ، کسی ندایم داد . اطرافم را نگاه کردم ، کسی را ندیدم . باز ندایم دادند . نگاه کردم ، اما کسی را ندیدم . بار سوم ندایم دادند ، باز کسی را ندیدم . یک مرتبه او ـ جبرئیل ـ را در آسمان دیدم . تمام وجودم لرزید . نزد خدیجه آمدم و گفتم : آب روی من بپاشید . در این وقت بود که آیات یا ایها المدثر نازل شد . (6 ) برخی همین نقل را درباره نزول آیات نخست سوره مزمل دانسته اند .
با این حال ، نباید تردید کرد که روایت مقبول ، همان است که نخستین بار آیات پنج گانه نخست سوره اقرا نازل شد و پس از مدتی ، آیات نخست سوره مدثر نازل گردید و بعد از آن هم والضحی(7) یا مزمل که آن هم در همین زمان نازل شده است . آیاتی از سوره قلم هم در همان اوان نازل شده است . اینها چند سوره نخست نازل شده است .

پی نوشتها :
1- طبقات : 1/181 ، انساب : 1/105 2- سبل الهدی : 2/226
3- نهایه المسوول : 226 4- مزمل : 5
5- السیره الحلبیه : 1/277 6- انساب : 1/107ـ 108
7- انساب : 1/108 ـ 109

پیامبـر اعظم (ص) اعظـم پیامبـران
خدای رحمان رسولان خود را به سوی جامعه بشری گسیل داشته و پیامبرانش را پشت سر یکدیگر فرستاده تا آنان افراد بشر را به ادای پیمان فطری که با پروردگار خویش دارند ، فرا خوانند و نعمتهای نورانی نهفته فطرت را به ایشان یادور شوند و خرد نهفته آنان را برانگیزند . (1)
خداوند با ارسال پیامبران راه شناخت را به روی ایشان گشوده است ، پیامبران الهی برای رهروان حق نوید سعادت و رحمت آورده اند و کجروان را انذار کرده و نسبت به عاقبت سوء کارشان بیم داده اند . با ارسال پیامبران الهی خدای رحمان حجت را بر بشر تمام نموده و از این پس دیگر مردم علیه خداوند حجتی نخواهند داشت . (2)
در میان پیامبران الهی برخی برتری و فضیلت یافته اند . (3) و مهمتر این که از این میان پنج تن برگزیده و صاحب شریعت بوده و دین الهی را به بشریت عرضه داشته اند . قرآن کریم می فرماید : خدای منان برای شما دین را مقرر ساخت ، بر اساس آنچه که نوح را بدان سفارش کرد و نیز آن کس را که به تو وحی کردیم و آنچه ابراهیم و موسی و عیسی را بدان سفارش کردیم … (4)
این پنج پیامبر بزرگ طلیعه دار راه هدایت بوده و دین الهی توسط آنان به بشریت عرضه شده و بر اساس روایات اهل بیت (ع) همه پیامبران پس از نوح تا حضرت ابراهیم تابع شریعت نوح (ع) بوده اند و همین امر درباره حضرت ابراهیم و موسی و عیسی (ع) جاری بوده است .
سلسله پیامبران به بزرگترین پیامبران الهی و افضل آنان خاتمه یافته است . ( 5)
خاتمیت ، دلیل روشنی بر افضلیت است ، زیرا آن که حرف آخر را می زند کلام او افضل است و کلام افضل جامع ترین و کاملترین سخن خواهد بود ؛ کتابی که پایان بخش کتابهای آسمانی است ، باید همه مقصود خدای رحمان را با خود داشته باشد، و حقیقتاً این چنین است . قرآنی را که پیامبر (ص) به جامعه انسانی هدیه کرده هر آنچه از خشک و تر که در سعادت بشر دخیل بوده است را بیان کرده (6 ) و خدای رحمان چیزی از حقایق را در آن فروگذار نکرده است . (7) و گویا به همین سبب که ، قرآن کریم پایان بخش کتابهای آسمانی بوده و عهده دار ارایه کاملترین شریعت و دین الهی است ، خدای رحمان تصمیم گرفته که آن را از گزند حوادث حفظ کند و دست دیگران را از دخالت در آن باز دارد و فرموده است :
" این ذکر آسمانی ـ قرآن ـ را ما خود نازل کرده ایم و پس از نزول حتماً خود حافظ و نگهبان آن خواهیم بود" (8)
هرچند فضیلت پیامبر اکرم (ص) بر سایر پیامبران الهی از خاتمیت آن سرور به روشنی نمایان است ، لکن قرآن کریم در بیان زندگی رسول اعظم (ص) و حقایق ارایه شده توسط او ، نکاتی را بیان می دارد که فضیلت او را بر همه انبیای الهی و حتی پیامبران اولوالعزم صاحب شریعت به خوبی روشن می سازد . در اینجا در حد امکان این نوشتار کوتاه ، به ذکر چند نکته در این زمینه می پردازیم .
1- جهانی و جاودانه بودن
در قرآن کریم تنها پیامبری که به روشنی از جهانی بودن او سخن رفته است ، پیامبر اعظم (ص) است. خطاب صریح قرآن کریم به آن حضرت چنین است :
بگو ای مردم ، من فرستاده و پیامبر الهی به سوی همه شما هستم … (9)
و در جای دیگری می فرماید : بگو کدام چیز گواهش بزرگتر و والاتر است ، بگو خدا میان من وشما گواه است و این قرآن به من وحی شده است تا شما را و هر که که این قرآن به او پرسد هشدار دهم . (10)
در قرآن کریم ، تعابیر فوق منحصراً برای پیامبر (ص) و قرآن کریم آمده است و هرگز چنین تعابیری را برای سایر پیامبران و دیگر کتابهای آسمانی نمی یابیم ، بلکه آنچه می یابیم عکس آن است . به عنوان مثال رسالت حضرت موسی در کلام آن بزرگوار به فرعون چنین آمده است : خدای سبحان به موسی (ع) فرمود ، نه چنین است ـ بیم به دل راه مده ـ تو و برادرت نزد فرعون روید و بگویید : ما فرستاده پروردگار جانیانیم ، ـ پیام او این است : که بنی اسرائیل را با ما
بفرست . (11)
از پیام فوق این نکته جلب توجه می کند که گویا اگر فرعون دست از بنی اسرائیل برمی داشت و آنان را آزاد می ساخت که به همراه حضرت موسی (ع) راهی سرزمین قدس شوند و از بردگی فرعونیان نجات یابند ، حضرت موسی (ع) هم با فرعون کاری نمی داشت و این نکته را می رساند که حوزه رسالت حضرت موسی (ع) قوم بنی اسرائیل بوده ست .
نکته فوق آنجا تایید می گردد که قرآن کریم حوزه ماموریت تورات را نیز قوم بنی اسرائیل می داند و می فرماید : و ما به موسی کتاب ـ تورات ـ را عطا کردیم و آن را رهنمونی برای بنی اسرائیل قرار دادیم که جز من کارسازی مگیرید . (12)
این تعبیر دقیقاً درباره حضرت عیسی (ع) نیز آمده است آنجا که می فرماید : خداوند به او ـ عیسی (ع) ـ کتاب و حکمت و تورات و انجیل می آموزد و او را پیامبری به سوی بنی اسرائیل قرار می دهد . (13) این قرائن ، بر عدم جهانی بودن پیامبران بنی اسرائیل قرار می دهد . (13) این قرائن ، بر عدم جهانی بودن پیامبران بنی اسرائیل در مقایسه زیر تکمیل می گردد .
مقایسـه خانـه کعبـه و بیت المقـدس
قرآن کریم درباره خانه کعبه می فرماید : هر آینه نخستین خانه ای که برای مردم نهاده شده همان است که در " مکه " ـ محل ازدحام ، جایگاه کعبه در مکه ـ است که برای همه مردم جهان مایه برکت و هدایت است. (14)
با این نگاه خانه کعبه اولین خانه و معبد الهی بر روی زمین است و قدمت آن از هر معبد دیگری ـ و از جمله بیت المقدس ـ بیشتر است . قدمت خانه کعبه به زمان حضرت ابراهیم (ع) می رسد ، در حالی که قدمت بیت المقدس مربوط به زمان انبیای بنی اسرائیل است و گویا بنای آن در زمان حضرت داوود و حضرت سلیمان شکل گرفته و به اتمام رسیده است .
همچنین خانه کعبه جهانی است و برکات آن و نور هدایت آن به همه مردم دنیا می رسد
اما قرآن کریم درباره " بیت المقدس " می فرماید : منزه است آن خدایی که بنده خود ـ
محمد (ص) ـ را شبی از مسجدالحرام به مسجدالاقصی سیر داد . همان مسجدی که اطراف آن را برکت دادیم . (15)
مقایسه بین دو جمله " مبارکا و هدی للعالمین " درباره خانه کعبه و " بارکنا حوله " درباره مسجد الاقصی و یا بیت المقدس مطلب را کاملاً روشن می کند .
بنابراین :
ـ قرآن کتاب جهانی است و تورات برای بنی اسرائیل است .
ـ خانه کعبه جهانی است و برکات آن عالم گیر ا ست ، ولی برکات بیت المقدس مربوط به اطراف آن است .
ـ پیامبر اکرم (ص) به صراحت قرآن برای همه مردم جهان است ، ولی حضرت موسی و عیسی (ع) و به طریق اولی سایر انبیای بنی اسرائیل برای آن قوم بوده اند .
در اینجا یک نکته می ماند و آن اینکه :
درباره حضرت ابراهیم (ع) مساله تا حدودی تفاوت می کند . حضرت ابراهیم (ع) بنیانگذار خانه کعبه بوده اند (16) و اسلام کنونی به دست آن حضرت تاسیس گشته است (17) . حضرت ابراهیم (ع) در بابل چشم به جهان گشودند و در نوجوانی با بتان و بت پرستان به مبارزه پرداختند (18) تا اینکه سرانجام به جرم بت شکنی محکوم به اعدام شده و او را به آتش افکنده اند (19 ) .
خداوند آتش را بر حضرت ابراهیم (ع ) به گلستان تبدیل نمود (20) . پس از این ماجرا حضرت ابراهیم به سرزمین فلسطین مهاجرت کردند (21 ) و در آنجا به تبلیغ دین الهی پرداختند تا اینکه در سن پیری خداوند حضرت اسماعیل را به او عطا کرد ( 22) .
به فرمان الهی اسماعیل و مادرش را به سرزمین حجاز آورد و در وادی بدون آب و گیاه آنان را در کنار خانه خدا قرار داد و خود بازگشت و عرضه داشت :
پروردگارا من ذریه خود را در دره ای بدون کشت و زرع نزد خانه شکوهمند تو قرار دادم ، پروردگارا برای آنکه نماز را به پا دارند ، پس تو هم دلهایی از مردمان را چنان کن که به سوی آنها گرایند و از ثمرات روزیشان ده ، باشد که سپاسگزارند . (23)
با این حساب نسل حضرت ابراهیم (ع) دو تیره شدند ، جمعی بنی اسماعیل که در سرزمین حجاز نشو و نما کردند و معبدشان خانه کعبه بود و جمعی دیگر که در سرزمین قدس از فرزند بعدی حضرت ابراهیم ـ یعنی حضرت اسحاق ـ پدیدار شدند و آنان " بنی اسراییل " بودند و در آن سامان زندگی می کردند و بعدها " بیت المقدس " معبد آنان گردید ، و هر دو دسته به نوعی به حضرت ابراهیم (ع) منسوب بودند . با اینکه این دو دسته دو شیوه مستقل از یکدیگر را
می پوشیدند . با این حساب ، اگر بخواهیم احتمال جهانی بودن را جز در مورد پیامبر اکرم (ص) بدهیم ، تنها ابراهیم خلیل مورد این احتمال قرار می گیرد ، هر چند قرآن کریم بر جهانی بودن او صراحتی ندارد .
و اما درباره حضرت نوح (ع) نیز همواره و در همه موارد قرآن کریم از ارسال او به سوی قوم خودش سخن گفته است " و لقد ارسلنا نوحاً الی قومه " (24) و هیچ گاه از رسالت جهانی او در قرآن سخن نرفته است .
خلاصه سخن آن که تنها پیامبری که قرآن کریم جهانی بودن او را به صراحت اعلام نموده پیامبر اعظم (ص) است ، و هم اوست که پایان بخش انبیای الهی است و دین او برای همیشه و همه زمانها برقرار است .
2- خطابهـای قرآن
قرآن کریم خطابهای خدای رحمان را به پیامبران الهی ذکر می کند ، این خطابها با نام آن پیامبران صورت گرفته است .
ـ قال یا نوح انه لیس من اهلک (25)
ـ یا ابراهیم اعرض عن هذا … ( 26)
ـ و ما تلک بیمینک یا موسی (27)
ـ اذ قال ا… یا عیسی بن مریم اذکر نعمتی علیک و علی والدتک … (28 )
اما هرگاه می خواهد پیامبر (ص) را مورد خطاب قرار دهد با عنوان " رسالت " و " نبوت " است مانند :
یا ایها النبی انا ارسلناک شاهداً و مبشراً و نذیراً ( 29 )
یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک … ( 30 )
بالاتر اینکه وقتی قرآن پیامبر را در کنار چهار پیامبر صاحب شریعت دیگر قرار می دهد و کتاب آسمانی قرآن و شریعت اسلام را در کنار چهار کتاب و شریعت دیگر قرار می دهد ، تعبیری کاملاً متفاوت می آورد ، به آیه زیر توجه فرمایید :
شرع لکم من الدین ما وصی به نوحاً والذی اوحینا الیک و ما وصینا به ابراهیم و موسی و عیسی …
خداوند برای شما از دین چیزی را مقرر کرد که نوح را بدان سفارش کرده بود و نیز آن کس را به تو وحی کردیم و آنچه را که به ابراهیم و موسی و عیسی سفارش نمودیم .
قابل توجه است درباره چهار شریعت لفظ " ما " را آورده و درباره قرآن و شریعت اسلام واژه" الذی " . تفاوت این دو واژه روشن است و موصول " الذی " نوعاً برای ذوی العقول به کارمی رود ، در حالی که " ما " چنین نیست و همچنین برای ارایه شریعت به چهار پیامبر از عبارت " وصی " و " وصینا " استفاده شده و در مورد پیامبر اکرم (ص) عبارت " اوحینا الیک " را مطرح نموده است . این تفاوت در تعبیر در میان همه پیامبران صاحب شریعت برای پیامبر (ص) توجه ویژه الهی را به رسول خدا و کتاب آسمانی او نشان می دهد .
3- کامل بودن شریعت حضرت محمـد (ص)
همه ادیان الهی بر محور توحید و یکتاپرستی و دعوت به سوی تقوا و نماز تنظیم شده است ، اما ممکن است هر کدام در جهتی خاص تمرکزی بیشتر یافته باشند ، مثلاً چنانکه مشهور است حضرت موسی قوم بنی اسرائیل را به استقلال در زندگی تشویق نمودند و به فعالیت در امور اقتصادی دعوت کردند تا آنان را از اسارت و بردگی فرعونیان برهانند . اما قوم بنی اسرائیل در این راه به افراط گراییدند و دنیا محوری را پیشه ساختند تا اینکه حضرت عیسی (ع) مبعوث شدند و این قوم را به زهد در دنیا و توجه به آخرت دعوت نمودند و در حقیقت هر کدام از این دو شریعت به یک سو تکیه ای بیشتر نمودند . اما پیامبر اکرم (ص) شریعتی کامل و جامع همه جهات به جامعه بشری ارایه فرمودند (31) و همه امور دنیوی و اخروی انسانها را مورد توجه قرار دادند .
از این رو قرآن کریم عهده دار همه زمینه های انسانی است ، از یکسو ارتباط انسان را با خداوند جهت می دهد و در مورد توجه به آخرت دعوتی جدی و تمام می نماید و از سویی دیگر احکام اجتماعی ، اقتصادی و سیاسی قرآن جلوه ای تام دارد تا آن جا که این نکته در آرای اندیشمندان غیرمسلمان نیز نمودار گشته است .
پیامبر (ص) رحمه للعالمین هستند (32) و دین اسلام دین رافت و رحمت و آیین اخلاق و مهرورزی است . تا آنجا که معیارهای اخلاقی در اسلام برجسته ترین شان و منزلت را داراست و به همین خاطر این جهت را به طور مستقل مورد توجه قرار می دهیم .
توسعـه معیارهای اخلاقی در اسلام نسبت به سایر آیینها
پیامبر اکرم (ص) فرمودند : " انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق " پیامبر اکرم (ص) ـ بر اساس این حدیث ـ خود را پایان بخش و کامل کننده مکارم اخلاق معرفی می کنند و این موضوع نشان می دهد که پیش از آن حضرت ، انبیای الهی و اولیای خداوند بسیاری از مکارم اخلاقی را بیان فرموده و عملی ساخته بودند و پیامبر اکرم (ص) باید این سیره رحمت را به اتمام برسانند . از این نکته نتیجه های زیر حاصل می گردد :
الف ـ پیامبر اکرم (ص) در اخلاق ، آخرین مراتب کمال و کرامت را ارایه فرمودند و چیزی از آن فروگذار نکردند و این مطلب از چند جهت قابل توجه است . از جهت تعالیم و عمل آن حضرت از نظر تعالیم ؛ پیامبر اکرم (ص) بالاترین مراحل تعلیم اخلاق و تربیت را ارایه فرمودند و در حقیقت قرآن کریم و رسول خدا (ص) از حیث اخلاق سنگ تمام را نهاده اند .
در سوره بقره 83 درباره بنی اسرائیل می فرماید : " و آنگاه که از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خدای را نپرستید و به پدر و مادر نیکی کنید و به خویشان و یتیمان و تهیدستان هم نیکی کنید و با مردم به نیکی سخن بگویید و نماز را بر پا دارید و زکات را بپردازید . سپس جز اندکی از شما پشت کردید در حالی که رویگردان بودید . "
بنا بر آیه فوق چند پیمان از بنی اسرائیل گرفته شده :
اول : اینکه جز خدای رحمان را نپرستید
دوم : راه احسان در پیش گیرند و به 4 دسته احسان کنند : به والدین ، ارحام ، یتیمان و مساکین
سوم : با مردم خوب سخن بگویند
چهارم : نماز را به پای دارند و زکات را بپردازند .
و در پایان هم اعلام می دارد که آنان جز عده ای اندک به این رهنمودهای الهی پشت کردند و اعراض نمودند .
با توجه به اینکه حضرت موسی (ع) و حضرت عیسی (ع) هر دو از پیامبران بنی اسرائیل بودند وقرآن کریم درباره حضرت عیسی (ع) می فرماید : " و رسولاً الی بنی اسرائیل " (33) تعالیم فوق مربوط به آموزشهای پیامبران بنی اسرائیل است که سرآمد آنها پیامبر عظیم الشان (ص) صاحب شریعت بوده اند . و در حقیقت حوزه اخلاق را در شریعت حضرت موسی و حضرت عیسی (ع) در زمینه احسان روشن می گرداند حال در موارد فوق به تعالیم قرآن برای مسلمانان توجه کنیم و در مقام مقایسه برتری و توسعه تعالیم اخلاق اسلامی را بیابیم .
ـ در مورد اول : جز خدای رحمان را نپرستید . این امر در همه ادیان الهی مشترک بوده و همه موظف به پرستش خالصانه برای خداوند بوده اند . قرآن کریم نیز به کرار مسلمانان را به این امر دعوت می کند . مانند :
و قضی ربک الا تعبدوا الا ایاه و بالوالدین احساناً . ( 33 اسراء ) قال ا… اعبد مخلصاً له دینی(14 زمر )
ـ در مورد " احسان کردن " تفاوت روشنی دیده می شود ، زیرا در آیه فوق ـ 83 بقره ـ بنی اسرائیل ماموریت پیدا می کنند که به چهار دسته احسان کنند: والدین ، ذوی القربی ، یتیمان و مساکین .
در حالی که قرآن کریم در آیه 36 سوره نساء خطاب به مسلمانان می فرماید : " خدای را بپرستید و چیزی را با او شریک نسازید و به والدین و به خویشان و یتیمان و درماندگان و همسایه نزدیک و همسایه دور و یار و همنشین و به مسافر در راه و به بردگان احسان کنید. همانا خداوند متکبر فخرفروش را دوست ندارد. " قسمت اول آیه همان دستور بر پرستش خالصانه خدای رحمان و دوری از شرک است . اما قسمت دوم آیه که مساله احسان را مطرح می کند ، احسان نسبت به هشت مورد از وظایف مسلمانان اعلام می دارد و به تعبیری دیگر اعلام می کند که هشت
دسته اند که بر گردن شما حق احسان دارند . به این صورت :
1- والدین بر گردن فرزندان حق احسان دارند .
2- ارحام و ذوی القربی نیز حق احسان دارند .
3- یتیمان جامعه حق احسان بر همه دارند .
4- مساکین و ناداران نیز از این حق برخوردارند .
تا اینجا همان بود که درباره بنی اسرائیل نیز مطرح شده بود ، ولی درباره مسلمانان موارد زیر افزوده می گردد :
5- همسایه اعم از همسایه نزدیک و یا همسایه دور
6- همنشین و مصاحبی که درکنار انسان بوده است ، او نیز حق احسان و نیکی دارد . دوستان نیز باید به یکدیگر احسان کنند .
7- مسافران بخصوص آنها که در مسیر سفر درمانده باشند، از این حق برخوردارند .
8- بردگان نیز حق احسان دارند و مسلمانان موظفند با آنها به نیکی رفتار کنند .
آنگاه می فرماید : خداوند کسی را که متکبر فخرفروش است دوست نمی دارد . گویا کسی که دست به احسان ندارد ، متکبر است و فخرفروش .
با نگاه فوق ، قرآن کریم حوزه احسان را بسیار توسعه داده و با توجه به اینکه احسان معیاری اخلاقی است که در کنار معیار عدالت ، جامعه را به صلح و رفاه نسبی می رساند . این توسعه حوزه احسان ، اگر آنچنان که قرآن فرموده اجرا گردد ، جامعه به سعادت خواهد رسید .
این دستور قرآن قابل توجه است که :
" ان ا… یامر بالعدل و الاحسان "
پس خدای رحمان همان گونه که به عدالت فرمان می دهد ، به احسان و نیکوکاری هم فرمان می دهد . به عبارتی دیگر امور اخلاقی را قرآن کریم اموری الزامی تلقی می کند ، یعنی مساله از دو سو مورد توجه قرار گرفته هم از ناحیه توسعه بخشی و هم الزام نمودن به آن .
این نمونه ای از اتمام مکارم اخلاقی توسط پیامبر اکرم (ص) است که در تعالیم خود بیان فرموده است . اما این امر در زندگانی رسول خدا (ص) بیشتر جلوه گر شده است .
ـ پیامبر اکرم در زمان حیات خود مکارم اخلاقی را نمایان کردند . رسول خدا (ص) سه چیز را از مکارم اخلاقی برشمردند : عفو از بدیها ، صله رحم از کسی که قطع رحم نموده و احسان به کسی که بدی کرده . این سه امر در روایات متعددی بیان شده است ، از جمله :
از امام صادق (ع) نقل است که فرمودند : پیامبر اکرم اخلاقشان قرآنی بود . خدای سبحان به آن حضرت چنین فرموده است: عفو و گذشت را پیشه کن و به کار نیکو فرمان ده و از جاهلان رخ برتاب . (34)
پیامبر عظیم الشان (ص) چندان در سلوک خود راه بردباری و عفو و گذشت پوئیدند که نوای رحمت ربوبی به ایشان خطاب فرمود: انک لعلی خلق عظیم .
گویا در میان ویژگیهای رسول خدا (ص) خلق و خوی عظیم او جلوه ای تمام داشته است . بدان گونه که گفته اند ـ و درست هم گفته اند ـ که از بزرگترین عوامل پیشرفت اسلام همانا خلق نکوی فوق طاقت بشر در رسول خدا (ص) است . آن وجود عظیم الشان در برابر دوست و دشمن گذشت و تواضع نشان می دادند و در حقیقت اسلام و رحمت اسلامی را در رفتار خود نمایان می کردند .
خلق و خوی الهی رسول خدا (ص) در ساختار جامعه اسلامی تاثیری مستقیم و بسزا داشت ، بسیاری از مسلمانان با مشاهده رفتار آن حضرت خود نمونه و الگویی از رفتار حسنه شده بودند ، عفو و گذشت را پیشه ساختند و فداکاری در راه هدف الهی را نصب العین خود قرار دادند .
امروزه مسلمانان وظیفه دارند که رافت اسلامی را به جهانیان اعلام دارند و خلق و خوی
پیامبر (ص) را تا حد امکان در رفتار خویش نمایان سازند تا اتهامات ناجوانمردانه ای را که دشمنان بر ساحت اسلام وارد می سازند برطرف نمایند .
پی نوشتها :
1- نهج البلاغه / خطبه 1 2- رسلاً مبشرین و منذرین لئلا یکون للناس علی ا… حجه بعد الرسل
3- بقره ، 352 4- شوری ، 31
5- احزاب ، 4 6- لا رطب و لا یابس الا فی کتاب مبین
7- ما فرطنا فی الکتاب من شیء
8- حجر ـ 9 9- اعراف ، 851
10- انعام ، 91 11- شعرا ، 51- 71
12- اسراء ، 2 13- آل عمران ، 84 و 94
14- آل عمران ، 69 15- اسراء ، 1
16- بقره ، 721 17- حج ، 77
18- انبیاء ، 15 ـ 75 19- انبیاء ، 86
20- انبیاء ، 96 21- صافات ، 99
22- ابراهیم ، 93 23- ابراهیم ، 73
24- مومنون ، 32 25- هود ، 64
26- هود ، 67 27- مائده ، 11
28- طه ، 71 29- احزاب ، 54
30- مائده ، 76 31- این مضمون در حدیثی مشهور از پیامبر اکرم (ص) نقل شده است .
32- و ما ارسلناک الا رحمه للعالمین
33- آل عمران ، 94 34- میزان الحکمه ، باب اخلاق

بعثت پیامبـر (ص) و نـزول قرآن
بعثت پیامبر اعظم (ص) حادثه ای بسیار بزرگ است ، بلکه بزرگترین حادثه در تاریخ بشریت و سرآغاز تحولاتی عظیم در جهان بشریت . این حادثه همراه و قرین با حادثه عظیم دیگری است ، چون نزول قرآن .
همراهی این دو حادثه بزرگ در آیات قرآن مورد تاکید قرار گرفته است .
" اوست خدایی که در میان درس ناخواندگان پیامبری از میان خودشان فرستاد تا آیات الهی را بر آنان تلاوت کرده و آنان را پاک گرداند و کتاب و حکمت را به آنان تعلیم دهد ، گرچه پیش از آن در گمراهی آشکار بودند . " ( سوره جمعه ، 2)
همراهی این دو حادثه به یکدیگر ، هر یک موید عظمت دیگری است . به سخنی دگر ، کمال بعثت بی نزول قرآن و کمال قرآن بدون تحقق بعثت قابل دستیابی نبود .
کمال بعتث در رساندن پیام الهی به بهترین شیوه و کاملترین صورت است و کمال نزول قرآن در ارسال انسانی کاملی است که ماموریت ابلاغ آن به مردم را به خوبی انجام رساند .
برای بعثت ، پیامبری باید مبعوث شود که آمادگی دریافت کلمات و آیات الهی را داشته باشد . این آمادگی از طفولیت پیامبر (ص) آغاز شد . بنا به فرموده امیر المومنین (ع) در خطبه قاصعه ، خداوند از هنگام طفولیت پیامبر (ص) بزرگترین فرشته اش را برای سوق دادن آن حضرت به سوی مکارم اخلاق و اخلاق نیک همراه حضرت کرد و هر چه به زمان بعثت نزدیکتر می شد، هشدارها و زمینه های ایجاد آمادگی نیز شدیدتر می شد ؛ به گونه ای که بنا بر نقل مفسر بزرگی چون علی بن ابراهیم قمی، از 37 سالگی، آن حضرت گاه صداهایی می شنید که او را " رسول ا…"خطاب می کردند ، بدون اینکه کسی را مشاهده کند و سرانجام در چهل سالگی آن رخداد عظیم به وقوع پیوست و این در حالی بود که پیامبر اعظم (ص) آگاهی و آمادگی کافی برای مواجهه با این رخداد را کسب کرده بودند . بنابر دیدگاه برگرفته از مکتب اهل بیت (ع) چنین چیزی امکان ناپذیر است که خداوند کسی را به نبوت مبعوث کند ، اما بیداری و وقار و آرامش لازم برای تصدی این مسوولیت بالا را به او اعطا نکند . امام صادق (ع) در پاسخ صحابه برجسته اش ، زراره بن اعین ، که پرسید : چگونه پیامبر (ص) نترسید آنچه بر او نازل شده از القائات شیطان نیست ؟ فرمود : خداوند آن گاه که بنده ای را به عنوان پیامبر (ص) برمی گزیند ، آنچنان آرامش و طمانینه ای بر او نازل می کند که دریافته های غیبی همچون مشاهدات ظاهری مورد یقین اوست .
ورود دستان جعال در تاریخ اسلام به ساحت قدس روایات مربوط به پیامبر اکرم (ص) به مهمترین بخشهای حیات نبوی (ص) ـ یعنی عهد بعثت ـ چنین دستاوردی را به دنبال داشته که پیامبر (ص) تردیدکننده در اصل بعثت معرفی می شود و این نیز جلوه ای دیگر از مظلومیت پیامبر اعظم (ص ) است که به آن حضرت نسبت داده می شود . اینکه در آن لحظات بی بدیل در غار حرا ، چه رخ داد ، بر کسی جز خدا ، پیامبر (ص) جبرئیل و محرمان اسرار نبوی (ص) از بیت رسالت معلوم نیست .
اما روایات مکتب اهل بیت (ع) و غیره بیانگر این مطلب است که نزول طلایه های آیات الهی در آن لحظات اتفاق افتاده است . آیاتی که سخن از خواندن و آموختن دارند . پنج آیه آغازین سوره علق به عنوان بشارت شروع نبوت در 27 رجب سال چهلم عام الفیل یا سال چهلم زندگی پیامبر (ص) ، توسط فرشته نازل کننده وحی ، یعنی جبرئیل امین تنها به عنوان بشارت آغاز دورانی بس شکوهمند نازل شد و از آن پس تا سه سال وحی نازل نشد ، زیرا آن حضرت دوره آماده سازی نیروهای اولیه را طی می کرد.
از سومین سال بعثت نزول مستمر و یکپارچه وحی آغاز شد ، دوره ای که بیست سال به طول انجامید و در آخرین روزهای حیات نبوی (ص) پایان یافت .
بر اساس روایات مکتب اهل بیت (ع) ، پیامبر با اطمینان خاطر و قلبی مالامال از شوق برای انجام ماموریتی سنگین به سوی مکه شتافت . ماموریت عظیم نبوی (ص) که با بعثت آغاز شده بود ، عامل محو فرهنگ منحط جاهلی و جایگزینی فرهنگ قرآنی بود و این یعنی جایگزینی توحید به جای کفر و شرک ، خدامحوری به جای خودمحوری ، محاسن اخلاقی به جای رذایل جاهلی و احقاق عادلانه حقوق فردی ، خانوادگی و اجتماعی به جای تضییع یا افراط و تفریط در آن . روشن است که چنین جایگزینی نیازمند تحولی بنیادین در جوامع آن عصر است ، تحولی که نمودهای آن هنوز جریان دارد . بعثت برای تقسیم مکارم اخلاق و خلق پیامبر (ص) نیز خلق قرآنی رسالت او تحول بنیادین اخلاقی بود . قرآن محور این تحول بود . " وحی قرآنی " مبین خطوط اصلی ، و " وحی بیانی " یعنی تبیینهای نبوی نسبت به حقایق قرآنی ، ترسیم کننده خطوط جزیر و فرعی بود ، اما فراتر از همه ، سیره نبوی (ص) است که مجمع همه تلاشهای بیانی است . نزول قرآن و تبیین کلامی آن توسط پیامبر (ص) در فرایند بعثت، همه مقدمه نزول " لقد کان لکم فی رسول ا… اسوه حسنه " بود . بشریت جدا از فرامین و دستورهای شفاهی و مکتوب ، نیاز اساسی به الگویی عینی در وادی عمل داشت شخصیت اخلاقی پیامبر اعظم (ص) ، تجسم عینی همه فرامین شفاهی و مکتوب اخلاقی بود که انبیای سلف و خود آن حضرت در قالب بیان و سخن مکتوب عرضه کرده بودند که از این مساله جایگاه والای سیره نبوی (ص) مشخص می شود .
مردمان این نسل و بشریت مبتلا به آیینهای جاهلی ، بیش از هر زمان دیگر نیازمند الگویی برتر ، پاک و معصومند . الگویی که هر چند در زمان کهن در این عرصه پا نهاد ، ولی وصف او آن چنان باقی است که گویی امروز نیز در میان بشریت زندگی می کند .
هر چند حقیقت وجودی او همواره حاضر در میان بشریت ، بلکه در عالم هستی است . در سنگینی وظیفه عالمان سیره شناس همین مقدار بس که می خواهند چهره عینی و عملی پیامبر اعظم (ص) را از خلال نقلیات مکتوب استنباط و استخراج کرده و به عنوان اسوه و الگوی بشری عرضه کنند . این چهره نباید همچون چهره عرضه شده در برخی از روایات از غیر مکتب اهل بیت (ع) از تصویر پیامبر (ص) باشد که به هر چیز جز تصویر والاترین پیامبر (ص) شباهت دارد !
عظمت خدمت اهل بیت (ع) به پیامبر (ص) قرآن و بشریت زمانی روشن تر می شود که نگاهی تطبیقی به روایات ترسیم کننده اخلاق فردی و اجتماعی پیامبر (ص) داشته باشیم .
پیش از این تنها به یک نمونه درباره حال پیامبر (ص) پس از نزول اولین وحی قرآنی اشاره کردیم . از این رو به جاست که به سیره شناسی به عنوان یک تلاش سنگین و اجتهادی که نیازمند پشتوانه محکم علمی است بنگریم و در این سال مبارک چهره عینی آن حضرت رادقیق تر ترسیم کنیم .

گوتـه آلمانی و " نغمـه محمـد (ص) "
دو سال پیش در میان واحدهای درسی مان در دانشگاه واحدی با عنوان " حکمت و هنر اسلامی " ارایه شد که محورهای اصلی آن مربوط به تاثیرهای دین و مذهب بر هنر ایرانی بود . در طی مدت زمان برگزاری کلاسها با تاثیرهای عمده و مهم اسلام در حوزه های مختلف هنری چون معماری ، ادبیات ، خط ، موسیقی و … آشنا شدیم . یکی از مهمترین بخشهایی که بیش از بقیه برایمان مهم بود ، به تاثیر مذهب اسلام بر دیگران و افرادی از سایر ممالک و مذاهب مربوط می شد .
دکتر محمد اخگری ، استاد این درس ، در یکی از جلسات در مورد تاثیر اسلام بر شاعر پرآوازه آلمانی ـ گوته ـ سخن گفت و شعر معروفی از این شاعر را که خود از زبان آلمانی به فارسی ترجمه کرده بود ، ارایه داد .
این قطعه شعر با نام " نغمه محمد (ص) " درباره پیامبر اعظم (ص) است و حاصل آشنایی شاعری اروپایی با مذهب اسلام و پیام آور این آیین یگانه . آنچه می خوانید ، ترجمه دکتر اخگری از این شعر گوته است ؛
این قطعه شعر از زبان نزدیکترین خویشان پیامبر (ص) ـ حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س) ـ گفته می شود و وصف ایشان را با تعابیر و توصیفات زیبایی بیان می دارد ؛
" نغمـه محمـد (ص) "
علی :
بنگر بدان چشمه همان که از کوهساران می جوشد
چه باطراوت و شاد و می تراود به سان چشمان ستارگان ، آنگاه که می درخشند
این بخش از شعر به نبوت حضرت محمد (ص) اشاره دارد . گوته در این بخش پیامبر (ص) را بر فراز کوهی که غار حرا در آن واقع شده است ، همچون چشمه ای توصیف می کنمد که از فراز کوهسار جوشیدن می گیرد و برای هدایت و سیراب کردن ، به پایین سرازیر می شود .
فاطمه :
سرشاخه هایش سیراب می شوند برخاسته از روحهای پاک
در میان صخره ها در بوته زارها
علی :
به تازگی و طراوت جوانی از فرار می لغزد
بر روی صخره های مرمرین و آن گاه دوباره به سوی آسمان
سرشاد هلهله شادی سر می دهد .
فاطمه :
و از میان صخره ها و از گذرگاه قله ها سنگریزه های رنگین را
شکار می کند .
آنچه تاکنون در شعر آمده است ، به آغاز نبوت پیامبر اکرم (ص) و شروع دعوتش به اسلام اشاره دارد. طراوت و شادابی چشمه ای که می خواهد جمعیتی را از آنچه دارد ، سیراب کند ، نگاه پیامبر (ص) به آسمان بالا و همچنین حرکتش به سمت دامنه کوه و جمعیت و برگزیدن یاران ارزشمند ، از جمله اشاراتی است که در این بخش ها به آنها پرداخته شده است .
علی :
و با ورودی پیشواگونه و راهبر همه چشمه ها را که برادر اویند
با خویش همراه می سازد .
این قسمت به کامل کنندگی مذهب اسلام که توسط حضرت محمد (ص) آورده می شود ، اشاره دارد . منظور گوته از همراهی " همه چشمه ها " و " برادر اویند " همراهی سایر ادیان و پیامبران با حضرت محمد (ص) در روش و هدف است ؛
فاطمه :
و در آن پایین ، اعماق دره در مقدم این رود گلها می رویند
و سبزه ها از نفسش حیات می یابند
علی :
نه ظلمات دره ها بازش می دارند و نه گلهای زیبا
همان گلهایی که به زانوان او پیچیده اند و با دیدگان خمار و شیفته او را می ستایند
ناگاه به دشت وارد می شود
و در گستره بسان رودی مارپیچ در دشت جاری می شود
فاطمه :
و نهرها به امتدادش مشتاقانه همراه می شوند
و او اینک به گستره دشت قدم نهاده است و می درخشد با تلالوی نقره گون
گوته در شعرش همه مراحل و مقاطع دعوت رسول اکرم (ص) و راهنمایی اش در میان مردم را به زبان توصیف و تشبیه و نماد می آورد. رود در این شعر ، نمادی از پیامبر (ص) است. ظلمات دشمنان و گلهای زیبا مادیانند ، دشت گستره اجتماعی است و نهرها یاران ایشان هستند .
علی :
و نهرهای جاری از کوهساران بانشاط او را می خوانند
و فریاد برمی آورند : علی و فاطمه :
برادر برادر ، برادرانت را دریاب و با خویش برگیر
فاطمه :
با خویش ببر به درگاه آن پدر پیر ببر به اقیانوس جاودان
ببر بدان محیطی که با دستان گشاده ما را به انتظار نشسته است
دستانش گشاده منتظرند و ما را مشتاقند اما چه بی حاصل
علی :
چرا که ما را در کویر خشک می بلعند سنگریزه های حریص
و آفتاب سوزان از فراز آسمان خون ما را می مکد
و تپه ای ناگاه راه را بر ما می بندد و از رسیدن به برکه باز می دارد
برادر ! دریاب برادرانت را در این گستره دشت
فاطمه :
دریاب برادرانت را که از کوهساران جاری گشته اند
هر دو : ببر به سوی پدر ، دریاب ما را
علی :
همگی راهی شوید ! و اینک این رود هر لحظه با عظمتی بیشتر
به پیش می رود و سلاله ای از آبها تبار او را خواهند ساخت .
و آبها آن رهبر را بر شانه ه ای خویش بلند کرده اند
و بر همه امپراتوریها چیره می شود و نامش را به سرزمینها می بخشد
و در مقدم او مدینه ها ساخته می شوند
شعر گوته با محوریت معرفی شخصیت والای پیامبر (ص) از زبان دو دردانه تاریخ اسلام و تشیع روایت می شود . اما همان طور که این مساله را با خواننده اش در میان می گذارد ، مسیر تاریخی پیامبر (ص) و همچنین گسترش مرزهای اسلام در جهان را نیز به عنوان بخش تاریخی متن مورد تاکید و توجه قرار می دهد . اینکه گفته می شود : " آبها آن رهبر را بر شانه … " و همچنین :" بر همه امپراتوریها … " به همین مساله اشاره دارد .
فاطمه :
شهرها نیز حتی بازش نمی دارند
و نه حتی مناره هایی که بر فرازشان آتش برافروخته اند
و نه قصرهای مرمرین و نه آثار شکوهمند باستان
باز نمی دارند ، قدرتش را و شکوهش را
علی :
و آن رود بزرگ به سان " اطلس " آن قهرمان نمادین
خانه های ساخته شده از چوب سدر را بر بازوان ستبرش حمل می کند
و هزاران درفش برافراشته بر آسمان شکوه و قدرت او را به اهتزار درآورده
آن را می سرایند و او برادرانش را با خویش برمی گیرد .
فاطمه :
و بر می گیرد گنجهایش را و فرزندانش را هر دو :
به پیشگاه آفریدگاری که منتظر است و قلبش سرشار از سرور
پایان قطعه شعر گوته با اعتقاد و ایمان این شاعر آلمانی به معاد و جهان اولی و همچنین یقین وی بر پیروزی رسالت پیامبر اعظم (ص) همراه است . شاید این شیفتگی و علاقه شاعر به جهان معنا و مذهب شرقی اسلامی ، از مهمترین ویژگیهای زندگی و مذهب پیامبری باشد که فردی اروپایی و غربی را با آن همه تهاجم فلسفه های متضاد و مختلف ، از شک گرایی گرفته تا ماتریالیسم مطلق و نیهیلیسم و … ، در اطرافش به مفاهیم معنوی و والای شرق و اسلام علاقه مند می سازد.
نزدیکتر بیا محمـد (ص)
اختصاصی شاعره معاصر ، راضیه تجار
دنیا چه کوچک شده است به اندازه بال مگس
کوچکتر چون ذره ای بی مقدار
کوچکتر چون چشم مورچه ای
وقتی که در خواب است پیام آورده ام برایت
نزدیک بیا محمد نزدیک تر
تا به تو نشان دهم آدمیان آدمخوار
چطور و چگونه برای یک سکه
یک پیمان یک پیمانه
هم را می درند و در کاسه سر هم
می نوشند دنیا چه کوچک شده است
منم جبرئیل بالم را
بر همه پستی و بلندیها بلندای کوهها و ژرفای دره ها
یخهای بنفش و قلب نیلوفری آبها
گسترده ام و این همه را
به زیر قدوم تو پیام آورده ام برایت
پیام رب تو را نزدیکتر بیا محمد
اینجا چراغانی است هزاران ماه
هزاران خورشید هزاران ستاره دنباله دار

تابان تر از چشمانت وقتی که در اشک ستایش
غوطه می خورند با مرکب براق
بتاز ای عزیزترین که جهان زیر پای توست
دستهایت دریا شانه هایت کوه
روحت باد پاهایت ستونهایی که
ایمان بر آنها استوار است گیسوانت قصه لیل و نهار
و لبت شکرخند دانه های نشسته
در هر بند نیشکر چون گردباد تو را می چرخانم
به گرد هر دو سرا در چپ اسرافیل
در راست میکائیل تا بر فرش تراش خورده ای
تارش الماس و زبرجد پودش
لولو و مرجان بنشانمت پرواز کن و بیا
با معجزه ات قرآن که آینه من است
جلوتر بیا محمد و بخوان
آنچه تراشیده شده است بر عرش
با کبوترین یاقوتها و آبچکان الماسها
و آینه های تراش خورده رنگ در رنگ
همه با نقشی از نور پس بخوان ! محمد ، علی ، فاطمه ، حسن و حسین
نگاشته بر جقه ای آویخته از پیشانی بلند عرش
نگاه کن ماه ذره ای است

نشسته بر غبار نعلینت خورشید نگینی آویخته از
طره مویت از مسجد الحرام تا مسجدالاقصی
از مسجدالاقصی تا ملا اعلی آنجا که سدره المنتهی است
در آسمان هفتم و شاخه ای از شاخه هایش
را تابانده در خانه بهشتیان
نزدیکتر بیا محمد ! باشد که اسراری را
به تو بسپارم نگاه کن !
ابراهیم خلیل … موسی و عیسی یحیی و یوسف …
ادریس این منادیان توحید
صف بسته اند در دو سو تا بگذری از کوچه ای که
برایت گشوده اند و بنوشی اقرارشان را
به نبوتت خیس از عرق
بیا تا اوج لرزان و سرمازده
در آغوش ماه و خورشید بیا و آنجا را نگاه کن
خشتی طلا ، خشتی نقره فرشتگانند به ساختن
کنگره قصرها آب و گل هر خشت
از عبادات خلق نزدیکتر بیا محمد !
مد ساخته ام برایت برای تو که محبوب ترینی
سیر می دهم تو را تو را که سیرکننده ای
مگر نمی دانی که افحسبتم انما خلقناکم عبثاً و انکم

الینا لا ترجعون بیا که شگفتیهای عالم هستی را
نشانت دهم و عظمت الهی را
تا غرق در عرق شود روحت نه با یقین ایمانی
که یقین بصری نه احوال قیامت
که قواعد شفاعت
تا آن روز که همه گویند وا نفسا دست بگشایی و امتت را
چون آب روان به سوی بهشت جاوید روان سازی
نزدیکتر بیا محمد که اهل آسمانها
برای تبرک تو را از خداوند خواسته اند
بیا آنجا که جز تو را راهی نیست آنجا که اعتراف مرا می شنوی
لو دنوت انعله لاحترقت (1) منم جبرئیل
از پی براق تو پران
اما بیش از این جلوتر نتوانم مکان قاب قوسین او ادنی (2)
این اعتراف من است برای زمینیان می شنوی محمد
یا محمد انت عبدی و انا ربک فلی فاخضع و ایای فاعبد (3)
نگاه کن … دریاب … پیش رو سوگند به خدا
به جایی رسیده ای که احدی از خلق خدا
قبل از تو به آنجا نرسیده است . بیا که می شنوم از دهانت
اعوذ باا… من جهنم (4) بیا که می بویم از لبانت
اسال ا… الجنبه (5) بخوان بر ساق عرش

نام یازده تن از فرزندان علی را
تو که نه خلیل خدا که حبیب خدایی
تو که محمد مصطفی عبد خدایی
و چون پروازت تمام شد
و سیر شد نگاهت از آن زبرجد سبز
که درختانی از سبحان ا…
الحمدا… لااله الاا…
ا… اکبر دارد
به زمین برگرد و به خدیجه سلام برسان
که مادر فاطمه است .

پی نوشتها :
1- اگر به اندزه طول سرانگشت بالاتر آیم ، حتماً سوخته می شوم
2- فاصله پیامبر (ص) با مقام مخصوص قرب خدا به اندازه دو کمان یا کمتر بود .
3- ای محمد ، تو بنده من هستی و من پروردگار توام . پس برای من خضوع کن و مرا عبادت نما.
4- پناه می برم به خدا از عذاب دوزخ
5- از درگاه خدا بهشت را می طلبم .

62


تعداد صفحات : حجم فایل:364 کیلوبایت | فرمت فایل : WORD

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود