تارا فایل

پاورپوینت مبانی نظری فضا در شهرسازی


مبانی نظری فضا در شهرسازی

مقدمه:
فضا (Space) واژه ای است که در زمینه های متعدد و رشته های گوناگون از قبیل فلسفه، جامعه شناسی، معماری و شهرسازی بطور وسیع استفاده می شود. لیکن تکثّر کاربرد واژه فضا به معنی برداشت یکسان از این مفهوم در تمام زمینه های فوق نیست، بلکه تعریف فضا از دیدگاه های مختلف قابل بررسی است. مطالعات نشان می دهد با وجود درک مشترکی که به نظر می رسد از این واژه وجود دارد، تقریباً توافق مطلقی در مورد تعریف فضا در مباحث علمی به چشم نمی خورد و این واژه از تعدد معنایی نسبتاً بالایی برخوردار است و تعریف مشخص و جامعی وجود ندارد که دربرگیرنده تمامی جنبه های این مفهوم باشد. از این رو در این یادداشت به ذکر برخی کلیات در مورد مفهوم فضا بسنده می‎کنیم.

به نظر می­سد که نزدیکترین تعریف فضا این باشد که فضا را خلائی در نظر بگیریم که می­تواند شیئی را در خود جای دهد و یا از چیزی آکنده شود. فضا چیزی نیست که تعریف دقیق و مشخصی داشته باشد. ولی با این حال قابل اندازه­گیری است چنانچه می­گوییم: هنوز فضای کافی موجود است. و یا: این فضا پر است. این اظهارنظرها با نظریه اولین متفکر اروپای باستان ارسطو، که در نوشته­هایش نیز به تفصیل در مورد فضا بحث کرده مطابقت دارد. ارسطو فضا را با ظرف قیاس می­کند و آن را جایی خالی می­داند که بایستی پیرامون آن بسته باشد تا بتواند وجود داشته باشد و در نتیجه همواره برای آن نهایتی وجود دارد.

جیوردانو برونو در قرن شانزدهم نظریه­هایی در مقابل نظریه ارسطو عنوان کرد. او با استناد به نظریه کپرنیک بی نهایت را پایه اصلی فلسفه­اش قرار داد. به عقیده او فضا از طریق آنچه در آن قرار دارد (جداره­ها) درک می­شود و به فضای پیرامون، یا فضای مابین تبدیل می­­گردد. فضا مجموعه­ایست از روابط میان اشیا و آن­گونه که ارسطو بیان داشته حتما نمی­بایست که از همه سمت محصور باشد و بدین سان اجباری نیست که همواره نهایتی داشته باشد. (گروتر، 1987: 188)
فضا یک مقوله بسیار عام است. فضا تمام جهان هستی را پر می­کند و ما در تمام طول زندگی احاطه کرده است. فضا می­تواند چنان نازک و وسیع به نظر آید که احساس وجود بعد از این از بین برود یا چنان مملو از وجود سه بعدی باشد که به هر چیزی در حیطه خود مفهومی خاص بخشد.

2-1- انواع فضا:.
فضا به مفهوم لغت انگلیسی آن (space) را می­توان به سه گونه دسته­بندی کرد:
فضای جغرافیایی، فضای زندگی و فضای معماری (داخلی یا میانی). از نظر ادراک، فضای اول فضایی است ذهنی، چراکه مستقیما قابل درک نمی­باشد. در ذهن ما این فضا با مجموعه­ای است از اطلاعات، مشخص شده است و ما با استفاده از وسایل کمکی مانند نقشه یا یک مدل، توانایی شناخت آن را پیدا می­کنیم.
فضای زندگی فضایی است نیمه ذهنی: بعضی از صفات آن برای ما مستقیما قابل ادراک است و بسیاری دیگر را از راه اطلاعات می­شناسیم و یا اینکه اصلا نمی­شناسیم. فضای سوم که به صورت عینی قابل ادراک است، فضایی است که مستقیما احساس می­شود و از طریق عناصر تعریف کننده­اش امکان شناخت می­یابد. (گروتر، 1987: 222)

2-1-1- فضای ریاضی و فضای ادراکی
امروزه ساختمان­ها معمولا با کمک نقشه­ها ساخته می­شوند. معمار، ایده­اش را بر روی یک نقشه دو بعدی ترسیم می­کند و کارگران از روی نقشه فضایی را می­سازند که سه بعدی و مادی است و هر بیننده­ای می­تواند آن را به همین صورت تجربه کند. فضای روی نقشه –یا فضای ریاضی- با فضای واقعی و قابل تجربه تفاوت بنیادی دارد و به هیچ وجه نمی­توان آنان را معادل یکدیگر تصور کرد. رابطه میان این دو را بولنف چنین تعریف می­کند: اگر از تمام ارتباطات زنده فضای قابل ادراک صرف نظر کنیم و زندگی را در آن به حد یک تصویر قابل فهم، تنزل درجه دهیم، آن­چه باقی می­ماند فضای ریاضی خواهد بود.در فضای ریاضی، تمامی نقاط در یک درجه از اهمیت قرار دارند و هر جهتی را به دلخواه می­توان در آن یک محور تلقی کرد.

در فضای ادراکی همیشه یک مرکز وجود دارد که محل ایستادن ناظر می­باشد و یک محور وجود دارد که تابع وضع ایستادن ناظر است. در فضای ادراکی تمام عناصر با یکدیگر در ارتباطند. عقب، جلو، چپ راست و غیره. این ارتباط مرکب است و پیش از هر چیز تابع محل قرارگیری ناظر است یا به عبارت دیگر ارتباطی است شخصی. بدین سان فضای ادراکی وابسته به شخص ناظر است و به همین دلیل نه تنها به وسیله اشخاص مختلف به گونه­های مختلف احساس می­شود بلکه در مورد یک ناظر ثابت نیز بر حسب وضع فیزیکی او در تغییر می­باشد. عامل اجتماعی-روانی نیز در این مورد نقش اساسی ایفا می­کند. (گروتر،1987: 223)

یکی دیگر از جنبه­های اختلاف عمده بین فضای ادراکی و فضای ریاضی فاصله است. فاصله حسی میان دو نقطه در اغلب موارد با فاصله مکانی آن­ها برابر نیست. در ادامه به بررسی سایر تفاوت­ها بین فضای ریاضی و فضای ادراکی از جنبه­های گوناگون خواهیم پرداخت.
2-1-1-1- فضای روز و فضای شب
فضای ریاضی و اندازه آن تابع زمان نیستند، اما اگر در نگرش فضا، عامل زمان را نیز در نظر بگیریم می­بینیم که وجه اختلاف جدیدی به وجود می­آ­ید. در تجربه ی فضا، بولنف اختلافی بین فضای روز و فضای شب قائل است: "فضای روز برای ادراک تقدم دارد. تصور معمولی ما از فضا، از فضای روز حاصل شده است و برای شناخت فضای شب به ناچار ما از آن تصویر استفاده می­کنیم تا بتوانیم فضای شب را احساس نماییم. فضای شب فاقد عمق و جهت است و اثری نا معین بر روی انسان می­گذارد. فضای روز و شب دو حد یک طیف گسترده هستند که اختلاف آنها در نوع روشنایی آن­هاست."

2-1-1-2- فضای عمومی و خصوصی
در فضای ریاضی اختلافی میان فضای عمومی و فضای خصوصی نیست. اما در فضای احساسی این اختلاف اهمیت بسیاری دارد. فضای عمومی و فضای خصوصی در رابطه تنگاتنگ با یکدیگرند. در عین این­که هر یک از آن­ها اصلیت و اهمیت خود را حفظ می­کند.
هانس پاول باردت معتقد است که یک رابطه نسبی بین شدت رابطه متقابل میان فضای عمومی و خصوصی از یک سو و شخصیت شهری یک مسکن از سوی دیگر وجود دارد. هرچه این ارتباط متقابل عمیق­تر باشد، محیط، شهری­تر می­باشد.
وجه تمایز اصلی فضای خصوصی و عمومی این است که پیرامون فضای خصوصی بسته است و تنها افراد خاصی اجازه ورود به آنجا را دارند.

2-1-1-3- فضای مابین
فضا را می­توان سیستمی از روابط میان اشیا در نظر گرفت. فضایی که بین اشیا قرار گرفته است (فضای مابین) تنها یک فضای تهی نیست.
فضاهای مابین برای شناخت اشیا ضروری هستند. بدون این فضاها بازشناسی مستقل اشیا عملی نیست و گذشته از آن، فضاهای ما بین نقش مهمی در رابطه تک­تک عناصر با یکدیگر ایفا می­کنند.
بارزترین فضای مابین در شهر، خیابان است که بر اساس آن شهر را می­شناسیم و مشخص­ترین خصوصیت هر شهر است. به همین دلیل است که خیابان چیزی بیشتر از یک جای خالی است که برای عبور و مرور در نظر گرفته شده باشد.

2-1-2- مفهوم فضا در طراحی و معماری
2-1-2-1- فضای فیزیکی و اجتماعی
فضای فیزیکی که تعبیر دیگر آن، فضای مصنوع و ساخته شده­است، موضوعی است که معمولا مورد توجه معماران است و معمولا در قالب مورفولوژی فضا بروز پیدا می­کنند. فضای اجتماعی، تداعی فضای نیازهای اجتماعی در روابط افراد و گروه­های اجتماعی است. شاید بتوان بحث فرم و کارکرد را با دو رویکرد فرم مستقل از کارکرد و فرم تابع کارکرد، در راستای رویارویی فضای فیزیکی و اجتماعی دانست.
در رویکرد اول، آن چه نهایتا بدست می­آید، فضای فیزیکی است که بیشتر مورد توجه طیف شهرسازان و معماران است. نمونه­ای از این علاقه به فرم را می­توان در کارهای راب کریر دید. در رویکرد دوم که بیشتر مورد توجه جامعه­شناسان و جغرافی­دانان است، آنچه به عنوان پایه فرض می­شود، فضای اجتماعی است و فرم ها به دنبال روابط اجتماعی موجود، بروز پیدا می­کنند. (امیدآذری،1391: 34)

2-1-2-1-فضای ذهنی و عینی
تجلی دیگر مبحث فضای مطلق و رابطه­ای، گفت­وگو درباره مفاهیم ذهنی و عینی فضاست. فضا از نظر کانت، مقوله­ای ذهنی و متعلق به ساختار ذهن انسان است و از این رو قابل حس و تجربه هم نیست. فضای عینی فضایی است که از طریق حواس درک می­شود، بنابراین تجربی است.تجربه ما از فضا ، رویدادی حسی است که مستلزم حرکت است، حرکتی که پدیدآورنده طیفی گسترده از تاثیرپذیری­های متغیر است، از گذار از یک احساس فضایی به احساسی دیگر. در مقابل این تعریف، تعریف فضای ذهنی قرار می­گیرد، فضایی که در طراحی­های معماران و شهرسازان وجود دارد و معمولا با محدوده­های کالبدی تعریف می­شود.

فضای عینی و واقعی را می­توان فضای حسی نیز نامید، زیرا رویدادهای حسی در این فضا درک می­شوند. فضای ذهنی زمانی ایجاد می­شود که ما در متن فضا نیستیم و بیرون ازفضا، به فضا می­نگریم و با مفاهیم عقلی و استدلال­های ذهنی فضا را درک می­کنیم. مثلا قبل از ورود به یک فضای خاص، با توجه به آگاهی­های قبلی و نشانه­های اطراف، یک برداشت از فضا داریم که هر چه به این فضا نزدیک­تر شویم، این ذهنیت به عینیت تبدیل می­شود. عینیت کامل زمانی است که ما در فضا قرار می­گیریم و با حرکت به نقاط مختلف، از زوایای مختلف، این فضا را درک می­کنیم. می­توان گفت که در فضای واقعی، درک ما از فضا با تجربه آنی همراه است و نمی­توانیم تصویر کلی از فضا داشته باشیم. به بیان دیگر، آن قسمت از فضای عینی که در تیرس تجربه ما نیست، جزئی از فضای ذهنی خلق شده توسط خود ماست که بر مبنای نشانه­های تجربی شکل می گیرد.

2-1-3- نظریه یکتاگرایانه فضا در طراحی شهری
تلفیق دو جنبه عینی و ذهنی یا درک فضا بر اساس تجربه حسی و تفکر عقلایی، موضوعی است که به تفصیل توسط هانری لوفر، فیلسوف فرانسوی، در کتاب تولید فضا مورد بحث قرار گرفته است. وی از فاصله میان فضای ذهنی و واقعی شروع می­کند و به انتقاد از جریان شناخت شناسی مدرن که فضا را یک شئ ذهنی با مکان ذهنی می­داند می­پردازد. به اعتقاد وی، نباید فضای ذهنی و واقعی را از هم دور نگاه داشت، بلکه باید این دو را در بستر اجتماعی تلفیق کرد. از نظر لوفور جنبه­های مختلف فضا که ابعاد اجتماعی و ذهنی و کالبدی آن را می­سازند، باید باهم تلفیق شوند، چنانکه در فضاهای گذشته که وی از آن ها به عنوان فضای یادمانی یاد می­کند، چنین بود به نظر وی، باید جوانب مختلف فضا (ذهنی، فیزیکی و اجتماعی ) را یک­جا در نظر گرفت. بنابراین او مفهموم فضای اجتماعی را مطرح می­کند تا دو جنبه ذهنی و واقعی فضا را با هم پیوند دهد. با توجه به مفهومی که لوفور مطرح می­کند، فضای شهری نه تنها باید جنبه کالبدی را آن­طور که به صورت انتزاعی در طرح­های شهری مطرح می­شود، در نظر بگیرد، بلکه باید فضا را به شکلی که حس و تجربه استفاده­کنندگان را در نظر داشته باشد، مطرح شود. در این صورت، تمامی اجزای سازنده­ی فضا در این تجربه حسی دخالت می­کنند. علاوه بر این، این فضا باید مفهوم فضای حیات شهری را چنان­که ساکنان شهر درک می­کنند، به نمایش بگذارد. در واقع هدف وی از طرح فضای اجتماعی، از بین بردن دوگانگی سنتی مین فضای ذهنی و واقعی است. به اعتقاد او، فضای اجتماعی، محصولی است اجتماعی. هر جامعه و شیوه تولید، تولیدکننده­ی فضای خاص خود است. تنها با چنین درکی است که می­توان با دوگانگی­های موجود میان فضاهای ذهنی و واقعی برخورد کرد.

2-1-4- فضاهای باز عمومی
مفهوم فضای باز عمومی را می­توان در حوزه اشتراک میان فضاهای باز و فضاهای عمومی مورد شناسایی قرار داد. (دانشور و دیگران، 1389) در واقع فضاهای باز عمومی به فضاهای بیرونی اطلاق می شود که فرصت­هایی در ارتباط با تفریح، تفرج در فضای طبیعی، حوزه­هایی جهت اتفاقات ویژه و مجالی برای فراغت از شهر را برای تنفس ایجاد می­کند.
این دسته از فضاها به واسطه­ی مقیاس عملکردی و همچنین طیف متنوع و گسترده­ی مخاطبین خود دارای بیش­ترین سهم در حیات جمعی شهروندان می­باشند. درمیان انواع فضاهای باز و بسته­ی عمومی، فضاهای باز عمومی، دارای اهمیت ویژه­ای از دیدگاه حیات جمعی شهروندان هستند. در حالی­که فضاهای بسته عمومی، دارای انظباط یا به عبارت بهتر محدودیت­های خاصی به لحاظ زمانی و اندازه و … برای پذیرش شهروندان می­باشند، فضاهای باز عمومی در همه وقت بیش­ترین امکانات بالفعل و بالقوه را برای حضور شهروندان دارا می­باشند.

2-1-4-1- انواع فضاهای باز عمومی
در دسته­بندی کلی، فضاهای باز عمومی به دو دسته فضاهای باز خطی (کریدوری) و فضاهای باز عمومی پهنه­ای تقسیم می­شود. مطابق با تعریف، فضاهای باز عمومی می­تواند شامل گستره­ی وسیعی از فضاها مانند رود-دره­ها، کریدورهای سبز طبیعی (دره باغ­ها)، پارک­های جنگلی، نواحی طبیعی حفاظت شده، آبگیرها و… باشد.
2-1-4-1-1- کارکرد فضاهای باز عمومی با کیفیت در شهر
تحقیقات انجام شده توسط کمیسیون معماری و محیط مصنوع در مورد کارکرد فضاهای شهری واجد کیفیت مطلوب، هفت محور کلی را معرفی می­کند:
افزایش ارزش اقتصادی و جذب سرمایه
تقویت کارکرد اجتماعی فضاهای شهری
تاثیر بر سلامت جسمی و روانی افراد
تشویق حرکت پیاده در فضا
کاهش جرم­خیزی
حفظ تنوع گونه­های زیستی و طبیعت.

2-1-5- فضای شهری
فضاهای شهری بخشی از فضای باز عمومی شهرها هستند که به نوعی تبلور ماهیت زندگی جمعی می­باشند. یعنی جایی که شهروندان درآن حضور دارند. فضای شهری صحنه­ایست که داستان زندگی جمعی در آن گشوده می­شود. فضایی است که به همه مردم اجازه می­دهد که به آن دسترسی داشته باشند و در آن فعالیت کنند. در این فضا فرصت آن وجود دارد که برخی مرزهای اجتماعی شکسته شوند و برخوردهای از پیش تدوین نیافته به وقوع بپیوندند و افراد در یک محیط اجتماعی جدید با هم اختلاط یابند.
بنابراین شرط اساسی برای اینکه یک فضای عمومی، فضای شهری تلقی شود اینست که در آن تعامل و تقابل اجتماعی صورت گیرد. پس آن دسته از نرم فضاها و سخت فضاها و سخت فضاها که بستر تعامل اجتماعی نیستند فضای شهری نامیده نمی­شوند. (پاکزاد، 1389: 81)
فضای شهری به مفهوم صحنه­ایست که فعالیت­های عمومی زندگی شهری در آن به وقوع می­پیوندند. خیابان­ها، میادین و پارک­های یک شهر فعالیت های انسانی را شکل می­دهند. این فضاهای پویا در مقابل فضاهای ثابت و بی تحرک محل کار و سکونت اجزای اصلی و حیات یک شهر را تشکیل داده، شبکه­های حرکت، مراکز ارتباطی و فضاهای عمومی بازی و تفریح را در شهر تامین می­کنند. (هدمن و دیگران، :1984 313)

فضاهای شهری در صورت کاربست بشری، می­تواند به مکان شهری ارتقا یابند و احساس خاص محلیت را برای شهروندان حاصل کنند. رسالت معماری و شهرسازی را نیز می­توان در این امر دانست که فضارا تبدیل به مکان کند که به معنای بالفعل­سازی محتوای بالقوه محیط است. فضاهای شهری و شکل متعالی­تر آن یعنی مکان­های شهری، می­توانند در بستر مفاهیمی مانند روانشناسی رفتاری مورد بررسی قرار گیرند. نشانگر این امر است که فضاهای شهری و خاصه فضاهای عمومی شهری، مکان تعامل و رفتارهای شهروندی است و روح اجتماعی و احساس تجانس اجتماعی را در خود شکل می­دهد.(امیدآذری،1391: 44)

فضاهای شهری، ظرف فعالیت­های شهری و بستری برای تعاملات اجتماعی به شمار می­آید که فعالیت­های مرتبط با آن، سه طیف متفاوت را در برمی­گیرند.
دسته­ی اول: فعالیت­های شهروندی در شهررا فعالیت­های با اهمیت می­دانند که تحت هر شرایطی اتفاق می­افتد و ارتباط خاصی با ویژگی­های منحصر بفرد اجتماعی ندارند. فعالیت­هایی مانند رفتن به محل کار و انجام خرید در این دسته جای می­گیرند.
دسته دوم، فعالیت­های گزینشی و انتخابی هستند که در شرایط مناسب و وضعیت دلخواه افراد، ضرورت می­یابند. قدم زدن در هوای آزاد، توقف در مکانهای تفریحی از جمله فعالیت­های انتخابی به شمار می­آیند.
دسته سوم: فعایت­های شهری را فعالیت­های اجتماعی می­دانند که بر اساس ویژگی­های فضاهای شهری، در ابعاد کالبدی یا روانی، گستره­ی وسیعی از رفتارهای شهروندی را در بر می­گیرند.
براین اساس، حتی ابعاد کالبدی فضاهای شهری در روند اجتماع پذیری و میزان مقبولیت فضایی و توانمندی­های محیطی تاثیر دارند.فضاهای شهری باید مردم را به ساختار خویش وارد کند و شکل دهنده­ی هویت های اجتماعی در بستر مشارکت اجتماعی باشند.

2-1-5-1- انواع فضاهای شهری
آنچه به عنوان فضای شهری در عرصه عمومی شهرهای ما باقی می­ماند به پنج دسته کلی تقسیم می­شود.
2-1-5-1-1-ورودی
ورودی هر فضا اولین مکانی است که با حضور در آن خصوصیات کلی فضا، آداب ورود، حد خصوصی و عمومی بودن و سایر ویژگی­های فضا کشف می­شود. ورودی بیش از هر چیز مفصلی برای اتصال دو مکان است و نه تیغه­ای برای برای تفکیک.
2-1-5-1-2-میدان و فلکه:
میادین اثرگذارترین فضای شهری در فرایندهای ادراکی بوده و باعث ایجاد گره­های پررنگی در تصاویر ذهنی شهروندان می­نمایند. (امیدآذری، 1391: 54)
میادین می­توانند شهری یا محلی باشند و یا نقش تشریفاتی داشته باشند. عناصر دیگری نیز وجود دارندکه به لحاظ گره بودن با میادین در یک دسته قرار می­گیرند ولی تفاوت­های ماهوی با آن­ها دارند. این عناصر فلکه­ها هستند که به وفور در شهر ها یافت می­شوند، کم­کم جایگزین میادین می­گردند، در حالی­که باید میان آن­ها با میادین تفاوت قائل شد. (پاکزاد، 1389: 85)

2-1-5-1-3- مسیر:
مسیرها در ذهن شهروندان نه تنها خطوطی هستند که ارتباط و اتصال نقاط مختلف شهر را میسر می­کنند، بلکه فضاهایی را تصویر می­کنند که به صورت روزمره بیشترین حیات جمعی را در خود جای می­دهند به ویژه اینکه عمده­ترین سهم را نسبت به سایر فضاهای شهری را به خود اختصاص می­دهند. بنا بر این مبنا دیگر نمی­توان آن­ها را معبر یعنی محل عبور لقب داد. این فضاها مسیرهایی هستند که در ذهن شهرندان با حس و حال و وقایع مختلف عجین شده­اند. این مسیرها به صورت انواع خیابان­های شهری، عبوری، محلی، بولوارها، کوچه ها و بن بست­ها و پیاده­راها در سطح شهر عینیت می­یابند.
2-1-5-1-4- لبه آب:
هرجا آب به نحوی در شهر امکان تجلی می­یابد، همواره نقش بارزی در جذب مردم همان شهر یا مسافرین ایفا می­کند. این تجلی معمولا به صورت رودی است که از میان شهر می­گذرد و یا دریا، دریاچه یا خلیجی که در مجاورت شهر گسترده شده­است. هریک از این دو حالت تاثیر بسزایی در چهره بسیاری از شهرهای مهم دنیا داشته است، بطوری­که لبه آب در تصویر ذهنی شهروندان یا مسافرین از آن شهر به عنوان عنصری شاخص، نقش کلیدی ایفا نموده است. (پاکزاد، 1389: 88)

2-1-5-1-5-پله:
این فضا عبارتست ازپستی و بلندی زمین همراه با توپوگرافی که یک طراحی هوشمندانه، آن را به فضای شهری تبدیل می­کند. (امیدآذری، 1391: 54)
مقصود از پله فقط یک اتفاق کالبدی ساده جهت دسترسی عمومی نیست. پله در واقع، مکانی است که می­تواند انواع اتفاقات و روابط اجتماعی را نه تنها در خود جای دهد، بلکه انگیزه­ای برای وقوع آن­ها ایجاد کند. از آنجا که طی کردن پله­ها فقط توسط عابر پیاده میسر است، با توجه به نمونه­های موجود در گذشته و حال، طراحی هوشمندانه پله­ها می­تواند آن­ها را به فضای شهری تبدیل کند و از حالت یک عنصر صرفا کالبدی خارج سازد.


تعداد صفحات : 22 | فرمت فایل : ppt

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود