فرهنگ و اقوام
فرهنگ در فارسی و در کتاب برهان قاطع بر وزن فرهنج و به معنای علم و دانش و عقل، ادب و بزرگی و سنجیدگی آمده است.
فرهنگ در زبان روشنفکران به معنی مبادی آداب، اهل مطالعه، خوش مشرب و بالاخره آشنا به آداب و رسوم خواص و اشراف به کاررفته است.
فردوسی فرهنگ اشراف ساسانی را دبیری، شکار و جنگاوری قلمداد می کند.
تعاریف جهانی فرهنگ
تعریف فرهنگ از نظر مایریس: مایریس با تکیه بر تاثیرات تاریخ بر فرهنگ می گوید، فرهنگ آن چیزی است که از گذشته آدمیان بازمانده است، در اکنون ایشان عمل می کند و آینده شان را شکل می دهد.
تعریف فرهنگ از نظر ساترلند: فرهنگ شامل هر آن چیزی است که بتواند از نسلی به نسلی فرارسانده شود. فرهنگ یک قوم همان میراث اجتماعی آن است.
تعریف فرهنگ از نظر تیلور: فرهنگ را مجموعه ای از آداب و رسوم، اخلاقیات، دانش ها و به طور خلاصه مجموعه ای از دست آوردهای مادی و معنوی بشر می داند که به تدریج این دست آوردها جزء عادات خوب یا بد جامعه و هنجارهای آن شده است.
منظور از فرهنگ معنوی و یا غیر مادی از دیدگاه تیلور، معارف، معتقدات، هنرها، اخلاق، سنن، رسوم، آداب و رفتار است و منظور از فرهنگ مادی صنایع، فنون ، قوانین و مقررات است.
تعریف فرهنگ از نظر هرسکوویتس
فرهنگ عبارت است ازهر آنچه یک ملت دارد، آنچه انجام میدهد و آنچه می اندیشد.
ویژگی های فرهنگ از نظر هرسکویتس
فرهنگ یک امر اکتسابی است
فرهنگ عوامل طبیعی، روانشناسی و تاریخی زندگی انسان را در بر دارد.
هرفرهنگ دارای مشخصاتی است که مربوط به ترکیب و ساختمان جامعه است.
فرهنگ دارای جنبه های متعدد است.
فرهنگ در طول زمان تغییر می کند
فرهنگ های مختلف در روی زمین وجود دارد.
هرفرهنگ داراری قواعد و اصولی است که تحقیق علمی آنها عملی و میسر است.
فرهنگ یک وسیله سازگاری فرد با محیط خارجی خود و در عین حال وسیله ای است برای ظهور امکانات خلاقه او.
تمدن Civilization
تمدن به جامعه بشری مربوط می شود و از کلمه لاتین شهرنشین بودن یا شهروند ناشی می شود.
برخی صاحبنظران عوامل نه گانه را در پدید آمدن تمدن کارساز دانسته و معتقدند: امنیت و آرامش، غرور و همبستگی ملی، فراگیر و توده ای شدن اصل همکاری و تعاون، اخلاق، تحمل و بردباری، حفظ وحدت و یکپارچگی و میل باطنی آحاد مردم به عدم انفکاک و تجزیه طلبی، دین، رفاه نسبی و بالاخره عدم وجود فشارهای اقتصادی و اجتماعی موجب پدید آمدن تمدن خواهد شد.
فرهنگ، اساس هر تمدن و در حقیقت تمدن بخشی از فرهنگ است که اصطلاحاً آن را فرهنگ مادی جامعه می گویند.
انسان شناسی و مردم شناسی
انسان شناسی Anthropology
مردم شناسی Ethnology
انسان شناسی به طور سنتی به چهار رشته تقسیم می گردد: انسان شناسی جسمانی(زیستی) و سه شاخه انسان شناسی فرهنگی: باستان شناسی، زبان شناسی و مردم شناسی.
انسان شناسی جسمانی
انسان شناسی جسمانی که آن را((انسان شناسی زیستی)) نیز گویند، یکی از شاخه های انسان شناسی است که انسان ها را به عنوان موجودات زیستی مطالعه می کند و مهمترین رویکردش، تبیین تکاملی انسان است.
حوزه مطالعاتی انسان شناسی جسمانی
1- توصیف و بازسازی تاریخ تکاملی نوع انسان
2- توصیف ساخت بدنی( شکل، رنگ مو، گروه های خونی و…)و مطالعه رشد جسمانی و تغذیه حیاتی انسان
3- مطالعه ژنتیک انسانی و اکولوژی برانسانی( شناخت عوامل محیطی و اقلیمی و تاثیر آن بر اقوام مختلف
4- نخستی ها
انسان شناسی فرهنگی
انسان شناسان فرهنگی( مردم شناسان) می کوشند تا به طور گسترده شیوه های زندگی اجتماعی، عرف و عادات، آداب و رسوم فرهنگ های جامعه های انسانی را بررسی کنند تا همانندی ها و ناهمانندی های آن هارا توصیف و تحلیل کنند.
مردم نگاری و مردم شناسی
اشتراوس، مردم نگاری و مردم شناسی را این گونه تعریف می کند:(( مردم نگاری شامل مشاهده و تحلیل گروه های انسانی است که هر یک جداگانه و با توجه به ویژگی های خاص آنان در نظر گرفته شده باشند و هدف از آن انعکاس هر چه درست تر جریان حیات هر یک از آنان است و حال آنکه، مردم شناسی به معنی ائتلاف ترکیبی از داده های میدانی مردم نگاری است که به منزله مقدماتی برای تحلیل نظری می باشد. در جاهای دیگر، مردم شناسی با انسان شناسی فرهنگی و حتی فولکلور(ادبیات عامه) هم معنی شده است.
فرهنگ عامه یا فولکلور
. این واژه مرکب از دو کلمه است Folk به معنی مردم، گروه، قوم و خویش، ملت، عوام، توده مردم و Lore به معنی دانش، معرفت و دانستنی است. بنابراین فولکلور را بر روی هم می توان فرهنگ و دانش عامه یا اشعار و آداب و رسوم و افسانه ها و با ورهای مردم معنی نمود.
توماس با نام مستعار آمبرسومرتون Ambroso Merton در سال 1846 نخستین فردی بود که برای فرهنگ مردم این واژه را پیشنهاد داد. از این تاریخ به بعد این واژه در میان انگلیسی ها و در زبان محاوره شان کاربرد پیدا کرد.
ویزگی های فولکلور مردم را وان ژنپ Vangeneep مردم شناس فرانسوی پنج دسته می داند.
مجموعه آداب و رسوم، باورها و رفتارهای مراسمی و گروهی که در بین توده مردم رایج است فولکلور می باشد.
ویژگی دوم، استمرار این عمل ها است که تکرار می شود.
در مجموعه فعالیت ها و روند زندگی نقش مهمی را ایفا می نماید.
خالق و پدید آورنده آن و زمان شروع آن مشخص نیست.
برخی از رفتارها و عمل های فولکلوریک دور از ادب و نزاکت است و معمولاً در محافل روشنفکری بیان نمی شود. ترانه ها، مثل ها، چیستان ها، لالایی ها، متل ها، دوبیتی ها، خرافه ها و افسانه های محلی بخش مهمی از فرهنگ عامه را تشکیل می دهند.
تاریخچه فرهنگ عامه در ایران
آقا جمال خوانساری روحانی دانشمند عهد صفویه، نخستین شخصی است که با جمع آوری باورهای زنان آن عصر و آداب و رسومی که مختص بانوان صفویه بوده توانست کتابی را با نام
(( کلثوم ننه)) یا (( عقاید نساء)) تالیف نماید که در واقع نخستین کتاب پیشاهنگ در گردآوری آثار فولکلوریک محسوب می شود
در دوره ناصرالدین شاه قاجار، (( میرزا حبیب الله اصفهانی)) دست به جمع آوری و ضبط اصطلاحات و لغات عامیانه زد، از آثار مهم ایشان ترجمه کتاب (( حاجی بابای اصفهانی)) اثر جیمز موریه است که ایشان به دلیل فراگیری زبان فرانسه و تسلط بر این زبان توانسته است آن را ترجمه نماید.
پس از حبیب الله اصفهانی، میرزا علی اکبر دهخدا کتاب امثال و حکم را در چهار جلد به زبان فارسی در سال 1311 ه.ش به چاپ رساند. از کارها دیگر دهخدا تدوین و نگارش مقالاتی در صدر مشروطیت نظیر ((چرند و پرند)) در روزنامه صور اسرافیل است که ساده نویسی را بدین ترتیب رواج داد و در نتیجه فارسی زبانان را از ارزش و اهمیت اصطلاحات عامه و قوت تعبیر و قدرت توصیف زبان محاوره آگاه ساخت.
در دوران پهلوی هم می توان از آغازگر و پایه گذار مردم شناسی در ایران از صادق هدایت نام برد زیرا او به طور منظم در این عصر شروع به گردآوری ترانه های عامیانه، لالایی ها، بازی های کودکان و باورهای عامیانه کرد و در حقیقت با این شیوه طرحی را برای گردآوری فولکلور مردم و روش تحقیق آن تهیه نمود.
صادق هدایت در سال 1310 با تالیف ((اوسانه)) گنجینه ای ملی در ترانه های عامیانه پرداخت و در سال 1312 کتاب((نیرنگستان)) را تالیف و منتشر ساخت و با انجام این دو کار کم کم ذهن پژوهندگان و علاقمندان ایرانی را به معنی و مفهوم فولکلور آشنا نمود.
ترانه ها
ترانه های عامیانه در شیوه ها و شکل های گوناگون، بستر بازتاب همه دردها، آلام، شادی ها، ناکامی ها، رنج ها، طغیان ها و خلاصه کلام بیان مکنونات درونی مردم ایران زمین بوده است. گاهی در ترانه ها زیباترین درد و دل های عاشقانه را هم می توان مشاهده کرد.
دلی دارم خریدار محبت کزو گرم است بازار محبت
لباسی دوختم بر قامت دل زتار محنت و پود محبت
ترانه زیر یادآور حمله پرتغالی ها به سواحل جنوبی ایران در دوره صفویه است
فرنگی اومده بندر گرفته
اول کشتی، دوم لنگر گرفته
سلام از من به شاه عباس رسونین
که کافر دین پیغمبر گرفته
متل ها
متل ها قصه های کوتاهی هستند که دارای مضامینی لطیف و سرگرم کننده و آموزنده می باشند. معمولا قسمتی از آن ها به صورت شعر یا نثری آهنگین زمزمه می شوند و یا گاهی به شکل بحر طویل اند و محتوای آن ها اغلب مسایل گوناگون اخلاقی و اجتماعی توام با طنز و کنایه است.
چاه مکن بهر کسی، اول خودت آخر کسی
لالایی ها
لالایی، آوازی است مادرانه برای خواباندن کودکان شیر خوار
لالایی یک نوع موسیقی کلامی است که بر زبان مادر جاری می شود با یک نوع وزن و آهنگ فوق العاده که فقط در گوش کودک زمزمه می شود.
اقوام، ایلات و عشایر ایران زمین
جمعیت عمده ای از ساکنان سرزمین ایران (حدود 4 میلیون نفر) زندگی قومی، ایلی و عشیره ای دارند.
”عشایر“ در اکثر فرهنگ های فارسی به معنای“قبایل“ آمده است و طوایف و گروه های کوچ کننده اقوام مختلف از شاخه های گوناگون ترک، لر، کرد، عرب و امثال آن را گویند.
در ایران کولیان و قبیله های کوچ کننده کشور را عشایر گویند.
کوچ
کوچ عبارت است از جابه جایی مرتب دسته جمعی خانوارهای یک ایل همراه با دامها از محلی به محل دیگر و بالعکس به منظور یافتن یک منبع اقتصادی.
هدف ازکوچ استفاده از موقعیت سرسبزی مراتع و چراگاه های طبیعی در فاصله زمانی معین، و هدف غایی پرورش دام و برخورداری از فرآورده های دامی است .
کوچ در معنا و مفهوم جامعه شناسی و مردم شناسی ایران
به عنوان پدیده ای فرهنگی، اقتصادی که دست کم همبستگی خانوارهای کوچنده را در کل سیستم تضمین می کندمورد نظر می باشد.
انواع کوچ
کوچ عمودی: عبارت است از جابه جایی گروهی خانوارهای کوچنده از دشت به ارتفاعات و بالعکس. در این حالت ایلات کوچنده به هنگام تغییر فصل از دشت به ارتفاعات و بالعکس حرکت می کنند.
درایران اکثر طوایف و عشایر کوچنده از این نظام پیروی می کنند.
کوچ افقی: این شیوه از جابه جایی انسان و دام بیشتر مربوط به عشایری است که در سرزمین های وسیع، مسطح و خشک زندگی می کنند و عمده چارپایانشان نیز شتر است. در ایران این شیوه از کوچ در کرمان، سیستان و بلوچستان مشاهده می شود.
زمان کوچ
زمان کوچ ارتباط مستقیم با گرم شدن و سرد شدن هوا دارد. معمولا زمان کوچ را می توان با ماه دقیقاً حساب کرد، ولی روز و هفته قابل تغییر است.
مکان طایفه در گرمسیر و سردسیر از نقطه نظر دوری و نزدیکی به مقصد
زمان رویش و مرگ علفزارهایی که مورد تغذیه دام باید قرار گیرد
داشتن یا نداشتن مرتع اختصاصی ایل
وضعیت محصول کشاورزی
اختلافات قبیله ای که در زمان کوچ تاثیر می گذارد قبایل متخاصم برای جلوگیری از برخورد سعی می کنند زودتر یا دیرتر از یکدیگر به سوی مقصد روان گردند.
مال کنون
مال کنونی عبارت است از کندن و جمع کردن چادرها و اثاثیه داخل آن ها به قصدحرکت از گرمسیربه سوی سردسیر و بالعکس. این امر علاوه برعوامل جوی به سعد و نحس بودن ساعات روز حرکت بستگی دارد.
ایل راه
فاصله بین دو منطقه سردسیر و گرمسیر و بالعکس که ایل باید راهی را در پیش گیرد“ایل راه“ گویند.
عوامل جغرافیایی ایران در فرهنگ کوچ نشینی
از نظر جغرافیایی، موقعیت جغرافیایی ایران دارای دو ویژگی بارز است
1- کوهستانی بودن
2- قرار گرفتن آن در کمربند خشک است
سابقه کوچ نشینی در ایران به بیش از 8 هزار سال پیش می رسد.
فعالیت های اقتصادی کوچ نشینان ایران
فعالیت های دامداری و تولید محصولات دامی و فرآورده های لبنی
تولید محصولات کشاورزی( به غیر از دامداری)
تولید صنایع دستی
فعالیت های متفرقه و فرعی
در زندگی کوچ نشینی، قدرت اقتصادی و اجتماعی از آن افرادیست که دام های زیاد و حق چرای بیشتر در اختیار داشته باشند.
عشایر کوچنده کامل
به آن دسته از افراد و خانواده های عشایری اطلاق می گردد که در هیچ کدام از قلمروهای قشلاقی و ییلاقی سکونتگاه ثابت نداشته باشند و در سکونتگاه های متحرک زندگی می کنند.
عشایر نیمه کوچنده
به آن دسته از افراد و خانواده های عشایری اطلاق می گردد که در یکی از قلمروهای ییلاقی و قشلاقی و یا خارج از آن ها(شهرها و روستاها) دارای سکونتگاه ثابت هستند و درهر دوره کوچ تعدادی از اعضای خانه ها ماندگار شده و یا در کوچ شرکت نمی کنند.
عشایر رمه گردان
به آن دسته از افراد و خانواده های عشایری اطلاق می گردد که اعضای خانوار در یکی از قلمروهای استقرار ییلاقی و قشلاقی و یا مناطق روستایی و شهری سکونت کردند و همه ساله در موعد کوچ دام ها توسط چوپان یا اعضای ذکور خانواده به ییلاق و قشلاق کوچ می کنند.
عشایر یکجا نشین و اسکان یافته جدید
به آن دسته از افراد و خانواده های عشایری اطلاق می گردد که در مناطق شهری و روستایی اسکان یافته یا یکجا نشین شدند و ممکن است شغل و پیشه ای غیر از دامداری داشته باشند ولی به خاطر اینکه هنوز حقوق مرتعی شان را از دست نداده اند در صورت تمایل می توانند مجدداً مبادرت به کوچ کنند.
سیستم های خویشاوندی اقوام ایران
خویشاوندی نسبی
خویشاوندی سببی
خویشاوندی آرمانی
خویشاوندی نسبی
1- پدرتباری
در مردم شناسی، مجموعه افرادی که دارای نیای مشترک حقیقی اند، پدرتبارنامیده می شوند. پدرتباری عبارت است از رسم و قاعده ای که براساس آن، فرد موقعیت اجتماعی خود را از پدر به ارث می برد.
2- مادرتباری
سیستمی که فرد از لحاظ موقعیت اجتماعی و خویشاوندی به خانواده مادر وابسته است. در این سیستم، فرزندان به نام مادر نامیده می شوند(مادرنامی) و تبار کودکان از راه نسب مادر تعقیب می شود.
خویشاوندی سببی
قاعده ای که ناشی از ازدواج با غیر خویشاند است و در جامعه عشایری اهمیت ویژه ای دارد. زیرا این نوع خویشاوندی از یک سو سبب تحکیم موقعیت ایل و از سوی دیگر زمینه ساز رفع دشمنی های دیرینه است. اصطلاحاتی از قبیل (خون بس) و (گاو،گاو) همگی حکایت از وجود خویشاوندی نسبی در جامعه عشایری است.
خویشاوندی آرمانی
«در سیستم خویشاوندی آرمانی نیزعضویت افراد، به سبب داشتن نیای مشترک آرمانی است که ایل یا طایفه بنام او نامیده می شود. این نوع خویشاوندی در میان عشایر لک و لر بیشتر وجود دارد که با پسوند «وند» مشخص می شوند. مانند همه وند (همه یا حمه مخفف محمد) حسن وند / بهاروند / رشوند (رش مخفف رشید)
اشکال خانواده
خانواده هسته ای:
این شکل از خانواده امروز درتمام جوامع معمول است و از ازدواج یک زن و یک مرد تشکیل می شود و فرزندان بعد از رسیدن به سن قانونی کانون خانواده را ترک می کنند.
خانواده گسترده:
معمولاً بر اساس سیستم پدر سری اداره می شود. نوع رایج خویشاوندی در جامعه ایلی است که از پدر و مادر و فرزندان و نوادگان تشکیل می شود.
خانواده همبسته:
از دو خانواده هسته ای، غالباً دو برادر تشکیل می گردد که شامل شوهران، همسران و فرزندان دو خانواده است.
خانواده ازهم گسسته:
خانواده ای است که به علت طلاق زن ویا مرگ یکی از همسران به صورت ناقص ادامه دارد و از لحاظ اقتصادی و تربیت کودکان نیز در وضعیت نامطلوبی قرار دارد.
خانواده ستاکی:
در این خانواده یکی ازفرزندان ذکور در خانواده اصلی می ماند و بقیه فرزندان برای خود خانواده مستقلی تشکیل می دهند. ولی رابطه خود را با خانواده اصلی هرگز قطع نمی کنند و اگر فرزندی که با پدر زندگی می کند بمیرد یکی دیگر از پسران زندگی مستقل خود را به خانه پدر منتقل می نماید و جای برادر را می گیرد.
خاندان
در برخی عشایر غرب ایران( طوایف اهل حق کرمانشاهان) نوع ویژه ای خانواده مشاهده شده است که در اصطلاح محلی“ خاندان“ نامیده می شود. خاندان ها که با صفت حقیقت مشخص می باشند، مخصوص طوایفی از کردان هستند که در مغرب ایران به نام های اهل حق، اهل سر، اهل طایفه، یارسان، نصیری و در کردستان عراق به کاکه ای معروفند.
هر یک از خاندان های حقیقت را می توان به منزله خانواده گسترده و بزرگ و یا همانند کلانی دانست.
موسیقی عشایر ایران زمین
موسیقی سنتی ایران شامل دستگاه ها، نغمه ها و آوازهاست.
قدیمی ترین اسناد تاریخی که درآن نوازندگان ایرانی در حال نواختن آلات موسیقی نقش شده اند مربوط به نقوش ایلامی است.
باربد و نکیسا اولین نوازندگانی هستند که نام آن ها در تاریخ موسیقی ثبت شده است.
موسیقی ایرانی مشتمل بر 7 دستگاه است که عبارت است از :دستگاه شور، سه گاه، چهارگاه، همایون، ماهور، نوا و راست پنج گاه.
آواز ایرانی دارای 5 دستگاه است: ابوعطا، بیات ترک، افشاری، دشتی و بیات اصفهان
سازهای متداول در لرستان
تنبور، کمانچه و دوزله و سازهای ضربی نظیر تنبک که به آن تویک می گویند.
دوزله دو عدد نی به هم چسبیده است.
نواهای موسیقی در لرستان
یاری و سحری: دو آهنگ مخصوص عزاست و با سرنا و دهل نواخته می شود. این نوا ایل نشینان را از مرگ کسی باخبر می سازد.
رارا: آهنگی است که در سوگ و عزای کسی نواخته می شود، مردان دست به دست می دهند و نوعی رقص خاص عزاداری اجرا می کنند.
تبرزکویی: نوایی است که در زمان کوچ ایل نواخته می شود و معمولاً آن را دربالای کوه می نوازند. این نوا، نوای بهار است.
خریوی و مال زیری: مخصوص پاییز است و برای کوچ ایل در فصل پاییز نواخته می شود.
رقص و موسیقی در میان کردها
رقص در کردی هل پرین ( هل پرکی)
وانواع مختلفی مانند چوپی، رش بلک و … دارند.
دوطبله: این ساز مخصوص عشایر کرد است.
شمشال: صدای این ساز شباهت فراوانی با نی هفت بند دارد. نواختن آن بین شبانان و کوه نشینان کرد مرسوم است.
سازهای متداول در میان بختیاری ها
ساز کوچک از مهمترین سازها و آلات موسیقی بختیاری
سازی است بادی با طول نیم متر و دهانه بزرگ شیپوری که در رقص های دسته جمعی به کار می آید.
دهل و سرنا
تاثیرگذارترین موسیقی بختیاری ها موسیقی عزاست.
دستگاه های معروف موسیقی قشقایی
خسرو(باش خسرو، هلیله خسرو)، بیستون، معصوم، حیدری، همایونی، گرایلی(باش گرایلی و باسمه گرایلی)
چوبی ترانه های ترکی را اگر ضربتی بنوازند، چوبی می نامند که آهنگی مخصوص رقص است.
نواختن آهنگ های عامیانه لری در بین قشقایی ها معمول است.
موسیقی تالشی
آهنگ های موسیقی تالشی به 3 بخش وصفی، تقلیدی و تهییجی تقسیم می شود.
قطعات وصفی و تقلیدی ویژه نی هفت بند است
قطعات تهییجی بیشتر با نی لبک و گاه با سرنا نواخته می شود و در موقع مناسب با دایره همراه می گردد.
موسیقی عشایر ترکمن
آیدیم ها سخنان موزون و منظوم ترکمنی حاوی عشق، قهرمانی، زیبایی های طبیعت و ستایش حیوانات به ویژه اسب است.
موسیقی عشایر سنگسر سمنان
موسیقی سنگسری همان موسیقی عشایرخبره و رمه داران و رمه گردانان سمنان است که عموماً به هنگام عروسی به گوش می رسد.
نی و تنبک مهمترین ساز این اقوام است.
نوازندگان محلی قشقایی چنگی
نوازندگان محلی بختیاری توشمال و میرشکال
نوازندگان محلی شاهسون آشوق
نوازندگان محلی ترکمن ها باغشی
اسامی سلسله مراتب جامعه دودمانی آریایی
نمان“خانه“ محل تجمع خانواده بزرگ پدرسری (گسترده)
ویس اجتماع چندخانواده بزرگ هم خویشاوند (تیره) در ده یا قریه
زنتو یا گئو استقرارچند تیره (قبیله در یک محدوده جغرافیایی(بلوک)
دهیو محل استقرار تمامی قبایل در معنی ایالت
رئیس خانواده یا نمان نمان بذ یا نمان پاپتی
رئیس ویس ویس بذ یا ویس پائیتی
رئیس زنتو یا گئو زنتو پائیتی یا گئوپت
رئیس دهیو ده بذ یا دهیو پائیتی
این تقسیم بندی که اوستا از جامعه دودمانی تمدن ایران قدیم کرده است برحسب تقسیمات جغرافیایی در مفهوم قلمرو است.
ماساژت
در ناحیه شمال شرقی ایران به ظهور رسید
به سکاها شباهت زیاد داشتند
نام آن ها از کلمه ماهی (ماسی) گرفته شده بود
ماسی ماس، ماز و مازندران
غذای ماساژت ها ماهی
سلاح ماساژت تیر و کمان، نیزه و تبر زین از جنس مفرغ
امروزه ردپای این قوم در تاجیکستان به عنوان مسقطی ها و در جنوبی ترین نقطه یعنی در کشور عمان با شهری موسوم به مسندوم قابل شناسایی است.
لولوبیها
در هزاره سوم قبل از میلاد دارای حکومتی بودند که از کوه های بخش رود دیاله تا دریاچه ارومیه را در برداشت.
درجنوب زیستگاه گوتیان زندگی می کردند.
درزبان اورارتویی، لو به معنای مرد و مردم معنی شده است.
از آثار برجسته این قوم، اثری است واقع در شمال شهر سر پل ذهاب بر سر راه همدان، بغداد در دوطرف آب حلوان، صخره میان کل و کل گارا که بر سینه این صخره،صحنه پیروزی آنوبانینی پادشاه لولوبی نقش شده است.
این نقش برجسته بعدها منبع الهام بخش کتیبه بیستون اثر بزرگ عصر هخامنشی گردید.
اثر برجسته لولوبی ها
گوتی ها
گوتی ها همعصر لولوبیان بودند و از هزاره سوم در نواحی غربی ایران، همان سرزمین لولوبیان که شامل آذربایجان و کردستان کنونی است، زندگی می کردند.
اوج اقتدار و قدرت گوتی ها در 2300ق.م و در زمان حکومت نارامسین پادشاه اکد بود.
ماناها
در اوایل هزاره اول ق.م در جنوب دریاچه ارومیه، ماناها زندگی می کردند.
ماناها برای جلوگیری از توسعه مادها به حد کافی نیرومند بودند.
کاسی ها
کاسیان قومی بودند آسیایی نژاد که در نیمه اول هزاره دوم ق.م در دامنه های کوه های زاگرس زندگی می کردند.
مردم ساکن لرستان امروز بازماندگان آنان می باشند.
کاسیان به زبان نزدیک به ایلامی سخن می گفتند، بنا بر این از نژاد آریایی نبوده و همانند عیلامیها بومیان سرزمین ایران بودند.
موسس سلسله کاسیان "گانداش" نام دارد.
محققان علت برتری قوم کاسیت را تسلط آنان بر اسب دانسته و معتقدند کاسیان شیوه اهلی کردن اسب را به مردم بین النهرین آموختند.
کاسیان با تفوق بر بابلی ها سلسله سوم بابل را تاسیس و از سال 1760 تا 1185 ق.م بر بابل حکم راندند.
سرانجام "شوتروک ناهونته" از پادشاهان ایلام با حمله به بابل آخرین پادشاه کاسی را کشت و بدین شکل بر بابل مسلط شد.
مهمترین هنر کاسیان مفرغهای آنان است که طی حفریات سالهای 1920 تا 1930 میلادی از سرزمین لرستان و بویژه در ناحیه ای به نام هرسین بدست آمده است.
از همجواری قوم کاسیت در کنارهای دریای خزر نام این قوم تا مدتها بر این دریا اتلاق می شد ضمن اینکه در کلیه منابع یونانی و نقشه ها دریای خزر با نام این قوم یعنی کاسپین معرفی گردیده است . اسامی دیگری همچون کاس، کاش، کاشان، کاشمر، کاشقر، کشمیر، کشفین، قزوین و… از کاسپین گرفته شده است.
بلخ(باکتریا)
یکی دیگر از اقوامی که در متون باستان و کتیبه بیستون از آن نام برده شده است باکتریا یا بلخ است که در دوره اسلامی این ناحیه به تخارستان شهرت یافت . بخش اعظم این سرزمین شامل سرزمین خشک یا شنی است که بدین لحاظ شرایط خاصی دارد . بلخ با به قدرت رسیدن هخامنشیان در صحنه روزگار مطرح می شود .
سکاها
از دیگر اقوام بیابانگرد ایران زمین هستند که در حدود 1700 ق.م در میان طوایف اسب سوار آسیای مرکزی دارای اهمیت خاصی بودن.
سوارکاران ماهر بودند
سکاها ارابه هایی مسقف و سرپوشیده داشتند که محل استراحت آن ها در شب بود.
مهمترین اثر هنری سکاها گنجینه ای است که از سقز، نخستین پایتخت سکاها به دست آمده است.
بررسی فرهنگ اقوام ایران زمین بر اساس مناطق مختلف فرهنگی ایران
مناطق 10 گانه فرهنگی
1. حوزه فرهنگی خوزستان
2.حوزه فرهنگی لرستان
3. حوزه فرهنگی آذربایجان
4. حوزه فرهنگی کردستان و کرمانشاهان
5. حوزه فرهنگی سواحل دریای مازندران
6. حوزه فرهنگی فلات مرکزی و حاشیه کویرهای ایران
7. حوزه فرهنگی خراسان بزرگ و گرگان
8. حوزه فرهنگی سیستان و بلوچستان
9. حوزه فرهنگی کرمان
10. حوزه فرهنگی فارس ، چهار محال بختیاری ، یاسوج و خلیج فارس
مفاخر فرهنگی منطقه خوزستان
خوزستان سرزمینی که امروز در ایران بیشترین آثار دوره ایلامی را داراست .
در میان شهرهای مهم خوزستان، شوشتر از نظر معماری، بند میزان و سیستم هیدرولیک آسیاب های آبی بشدت مورد توجه مهندسان علم هیدرولیک و معماران جهانی است.
دزفول بزرگترین شهر آجری ایران
دزفول را به این دلیل دزفول نامیده اند که دژی مستحکم در کنار این پل عظیم و بسیار مهم داشته و معرب شدن واژه"دژپیل" دزفول را بر سر زبانها انداخته است.
از دیگر مفاخر خوزستان دانشگاه و بیمارستان جندی شاپوراست.
این دانشگاه به دستور اردشیر ساسانی احداث شد و در زمان فرزندش شاپور به بهره برداری رسید.
از دانش آموختگان دانشکده پزشکی این دانشگاه می توان به حارث ابن کلده ثقفی پزشک مخصوص پیامبر گرامی اسلام اشاره کرد .
بیمارستان جندی شاپور اولین بیمارستان به سبک امروز بود
ویژگی های فرهنگی معماری شهر دزفول
معماری دزفول متاثر از رودخانه دز است.
معماری دزفول در شکل سنتی آن عبارت بوده است از خانه هایی در سه سطح که اتاقهای پایین ترین سطح یا طبقه با کانال هایی به رودخانه مرتبط می شده اند و هوای خنک حاصل از جریان رود در یک چرخش طبیعی و سیرکولاسیون، باد به داخل خانه ها هدایت می شده و گرمای 50 درجه تابستان را به دمایی قابل تحمل و حتی خنک مبدل می ساخته است.
جلگه خوزستان حلقه واسطی بین تمدن ایران و تمدن بین النهرین
مهمترین قوم تاثیرگذار در منطقه زاگرس عیلامی ها
خوزستان بیشترین آثار دوره عیلامی را دارد.
شهرهای مهم عیلام
انزان یا انشان
شوش که یونانیان و رومیان آن را سوزیانا می گفتند
سیماش (شمال و شمال شرقی دشت خوزستان و نواحی کوهستانی آن)
اوان (شمال غربی شوش و کنار رودخانههای دز و کرخه)
پارسوماش(شامل مسجد سلیمان امروزی)
شوش مرکز و پایتخت حکومت عیلام بوده و یا یکی از چند شهرمهم عیلامیان
برخی از منابع مطالعاتی و نقش برجسته هایی برای شناخت فرهنگ و تمدن عیلامی
کور انگون( شمال غربی شهر فهلیان بین بهبهان شیراز)
نقش رستم
کول فره( شمال شرقی ایذه)
اشکفت سلیمان( جنوب غربی ایذه)
قلعه تول
شوش
تنگ نوروزی ( شمال دشت مال امیر ایذه)
شاهسوار( شمال غربی کول فره)
حاجی آباد( پشت قبر خشایارشاه در نقش رستم)
کول فره ، صحنه بار عام یکی از سلاطین عیلامی
کول فره ، صحنه انجام مراسم مذهبی ، حمل مجسمه با شرکت تعداد کثیری از بزرگان ایلامی ، همان ماخذ
تاثیر نقشی عیلامی ( بارعام) بر نقوش هخامنشی بصورت نشستن پادشاه بر روی صندلی ، نقش اورنگ بران و…
شناخت نژاد، وجه تسمیه و شهرهای مهم عیلامی
عیلامیان از نژاد بومی ایران معروف به آسیاتیک یا آزیاتیک بوده اند.
با توجه به این که عیلامیان در اطراف زاگرس اسکان داشته اند دانشمندان نژاد عیلامی ها را زاگرو عیلامی نامیدند
بابلیها عیلام را آلامتو نامیدند
سومری ها عیلام را هالتامتی به معنی کشور کوهستان نامیدند
سلسله های پادشاهی عیلام
اولین پادشاه عیلامی انمبارگی
سلسله اوان
سلسله سیماش
سلسله اپارت
سلسله ایکهالکی
سلسله شوتروک ناهونته
سلسله عیلام نو
برخی از آثار تمدنی و فرهنگ به جا مانده از دوره عیلامی ها
لوحه های پروتو ایلامی : از شهر سوخته ، تپه یحیی، و تپه سیلک و تعداد قابل توجهی مهر و تابلت و کتیبه های ظروف و …
معماری : معبد چغازنبیل ، قبور مختلف بخصوص در هفت تپه و ارجان
اشیاء:
جام نقره ای جلیل آباد
گنجینه ارجان
جام ارجان و حلقه طلایی قدرت( موجود در گنجینه داخل تابوت برنزی) مکشوفه از آرامگاه یکی از پادشاهان عیلامی به نام کیدین هوتران
فرهنگ خط و نگارش آغاز عیلامی
مهمترین شاخص دوران اولیه عیلامی که خبر از رونق کشاورزی، افزایش جمعیت، بازارهای داد و ستد و لزوم ضبط و ثبت اطلاعات تجاری می دهد گل نوشته هایی که به عنوان گل نوشته های آغاز عیلامی معروف است.
در تکامل این گل نوشته ها، خط عیلامی به وجود آمده است.(3300 ق.م)
نمونه های اولیه این گل نوشته ها از آکروپل شوش به دست آمده
از دیگر مراکز دربردارنده آثار آغاز عیلامی علاوه بر شوش می توان به شهر سوخته، شهداد، تپه ملیان ایذه و درفلات ایران تپه سیلک را نام برد.
تاثیر خط عیلامی بردوره های بعد از خود
خط عیلامی در ادوار بعدی کاربردی رایج در بین هخامنشیان داشت.
یکی از چهارکتیبه مهم نوشته شده بر روی دیوار جنوبی تخت جمشید فقط به عیلامی نوشته شده است.
به اعتقادخانم هاید ماری کخ، محقق بزرگ هخامنشی: احتمالاً حسابداران عصر هخامنشی از عیلامیان بوده اند.
اهمیت خط عیلامی در جای جای فرهنگهای بعد از خود چنانچه خط عیلامی روی لباس داریوش مبین استفاده از خط عیلامی در بالاترین سطح است – موزه ملی ایران
کتیبه بصورت نواری روی لباس داریوش نوشته شده است ابتدا به صورت هیرو گلیف ( سمت راست ) خط عیلامی ( سمت چپ ) و ردیف دوم خط بابلی وردیف بعدی خط فارسی باستان
تاثیر پوشاک عیلامی بر دوره های بعد از خود
بنا بر نوشته های محقق بزرگ هخامنشی خانم هاید ماری کخ الگوی لباس عیلامی ها بر اساس نقوش پلکان شرقی اپادانا در تخت جمشید که یک لباس بلند با دامن ” دراپه ” هست دقیقا همان لباسی است که درباریان پارسی بر تن دارند
همچنین کالمایر اصل ردای پارسی را مربوط به عیلامی ها می داند و لذا باید پذیرفت که تاریخ در سرزمین ایران از حدود 3 هزار سال ق. م شروع و منحصرا مربوط است به دوران عیلام و لذا تاثیر عیلامیان در بسیاری از سطوح از جمله پوشاک در اقوام بعدی بخصوص پارسها انکار ناپذیر است .
تجلی فرهنگ معماری عیلامی در زیگورات چغازنبیل
بین سالهای 1275 تا 1340 ق.م اونتاش گال پادشاه دوره ایلام میانه (1) شهری بنام " دور اونتاش" احداث کرد که معبد چغا زنبیل همچون نگینی در مرکز حصار اول قرار داشت .
بنای معبد 5 طبقه و ارتفاع آن 52 متر
درحال حاضر از آن زیارتگاه رفیع تنها 25 متر باقی مانده است
با توجه به 5 طبقه بودن معبد چغازنبیل این سازه اولین آسمانخراش دنیا هم محسوب می شود .
هسته مرکزی دیوارها از خشت و روکش آن از آجر می باشد
در 35 کیلومتری شوش قرار دارد
قدیمی ترین کاشی دنیا از این معبد(انشوشیناک) به دست آمده است
قدیمی تریم تصفیه خانه آب دنیا در این محل طراحی شده است
پیدایش علم نانو تکنولوژی نیز نه مربوط به قرن حاضر که باز هم اختراع عیلامی هاست
زیگورات چغازنبیل بزرگترین زیگورات دنیای باستان محسوب می شود
چغا زنبیل پس از حفاریهای پروفسور گیریشمن، زیگورات چغازنبیل کهن ترین
اثر ایرانی است که دارای ابعاد و خصوصیات خیره کننده است . این بنای عظیم به صورت هرم مطبق یا پله پله
ساخته شده است . طبقه اول شامل بزرگترین طبقه است و به شکل مربع ساخته شده است .
گاو اونتاش گال موجود در موزه ملی ایران مکشوفه از معبد چغازنبیل از دوره عیلامی برخوردار از کتیبه به خط ایلامی ( بر پشت گاو ) مبین ورود این قوم به دوران تاریخی است
81
82
صابئین (مندائیان یا مغتسله)
صابئین(مندائیان یا مغتسله)
در استان خوزستان قومی هنرمند و صنعتگر زندگی می کنند که به آن ها صابی، صبئه و بنا به تلفظ متداول و عام صبی می گویند.
این قوم که در عصر اشکانیان براثرآزار و اذیت یهودیان فلسطین از سرزمین خود به سمت ایران مهاجرت کردند به دلیل نیاز مبرم خود به آب برای انجام فرایض دینی در کنار رود دجله و کارون سکنی گزیدند
دراستان خوزستان حدود 15 هزار صبی وجود دارد که از این تعداد حدود 7هزار نفر فقط در اهواز زندگی می کنند.
در آیین مندایی یک نفر صابی می بایست با لباس مخصوص تمام بدن خود را زیر آب فرو برده و به اصطلاح کر دهد. علاوه بر آن روحانی باید با خواندن و زمزمه آیاتی چند از آیات الهی مغتسله را غسل تعمید دهد.
مندائیان پیرو حضرت یحیی هستند.
در قرآن مجید در 3 آیه از آن ها یاد شده است.
نام کتاب مقدس صابئین مندایی گنز ربا
85
وجه تسمیه و اشتقاق کلمه صبی
ابوالفتح رازی: چون این قوم ازآیین نخستین خود دست کشیده و به آیین تازه ای گرویده اند، ایشان را متشبثین گفته اند.
بعضی برآنند چون قبله آنان به سمت باد صبا می باشد، بدین جهت آن را صابی خوانده اند.
ادوارد براون در کتاب تاریخ ادبیات ایران می نویسد: گذشته از مانویان، صابئین نیز بقایای مظاهر قدیم بابل بوده اند.
برخی احکام دینی صابئین
صبی ها به جای سی روز ، روزه ماه رمضان ، سی و شش روز غیر متوالی روزه می گیرند و در طول روزهم سه بار نماز می خوانند .
آنها برای دینشان تبلیغ نمی کنند و عجیب آنکه ، اجازه ورود به آیین شان را نیز نمی دهند . غسل تعمید در آب روان از مهمترین اصول آیینهای آنان به شمار می آید.
صبی ها ، کمی در ازدواج و ایجاد رابطه خونی با دیگر ادیان سختگیرترند.
جمعیت صابئین حدود بیست تا بیست و پنج هزار نفر و به قدمت دو هزار سال است .
اشتراک مسیحیت و صابئین مندایی در این است که هر دو غسل تعمید را نماد پاکی تن و روان می دانستند و نوشته شده است که یحیی ( ع ) ، عیسی ( ع) را غسل تعمید داده است .
سال نو اصلی مندائیان ، دوم مرداد ، سالروز تولد آدم است و تا به امروز چهارصدو چهل و پنج هزار و سیصد و پنجاه و هشت ( 445,358 ) سال از آن می گذرد . سی آذرماه ، روز عاشوریه است ، روز دعا برای غرق شدگان بی گناه طوفان نوح . صبی ها در این روز ، حلیمی مرکب از گندم ، نخود ، لوبیا ، ماش ، عدس ، باقلا و لپه می خورند
شغل عمومی انها نقره کاری است که بر روی نقره با عیار 22 نقوشی همچون ماه ، بلم ، نخل و… را حکاکی میکنند اخیرا نقوش فوق را روی طلا هم اجرا می کنند . صابئین در اهواز روز دوشنبه را که سالروز میلاد حضرت یحیی پیامبر است را گرامی می دارند و به این عید ” دهوا ادمانا ” به معنی عید فرشته می گویند . مندائیان با انجام مراسم موسوم به ” دخرانی ” و تعمید کودکان خود و نامگذاری آنها و انجام مناسک خاص این عید مذهبی را برگزار می کنند .
90
دسته بندی صابئین بر اساس اصول عقاید و محل سکونت
1- صابئین قرآن
خداوند در قرآن کریم از صابئین سخن گفته است . در سوره بقره ، آیه 62 می فرماید : آنان که ایمان آوردند ، ترسا و ستاره پرستان اگر عمل ایشان نیکو باشد و به روز رستاخیز اعتقاد داشته باشند ، برای آنها پاداشی است و ترس و باکی نداشته باشند . در آیه 69 سوره مائده و آیه 17 سوره حج نیز به این قوم اشاره شده است .
2- صابئین بطایح :
بطایح سرزمین پهناوری است که پر از شن و ماسه و سنگریزه است و در جنوب عراق نزدیک بصره که سیل فراوان در آن جاری است . اراضی ان ناحیه را بطایح گویند . به عقیده خاورشناسان اروپایی صابئین واقعی و حقیقی انهایی هستند که در بطایح ( کلده قدیم ) می زیستند و اروپائیان آنان را ماندایی یا شوینده لقب داده اند .
3- صابئین حران :
دسته ای از این قوم ، صابئین حران می باشند . حران ناحیه ای در شام ( بین طب و ماردین ) می باشد .
قوم عرب
عربها که حدودا 4 درصد (حدود دو و نیم میلیون نفر) از جمعـیت ایران را تشکیل می دهند اساساً عـرب تبار هستـند که بـیشتر آنها در استان خوزستان و جزایر خلیج فارس سکنی گزیده اند.
از مهمترین طوایف عرب می توان به طایفه: بنی کعب، بنی صالح، بنی طرف، بنی مالک، آل خمیس، آل کثیر و چند طایفه دیگر اشاره کرد.
معیشت اولیه و عمومی عرب ها ماهیگیری و تجارت در دریا با لنج می باشد، علاوه بر این دامپروری و برخی فعالیت های باغی نظیر خرما کاری و تولیدات مربوط به صنایع مترتب بر نخل از مشاغل اصلی کشاورزان عرب خوزستان به شمار می رود
متداول ترین پوشاک عربها برای مردان لباس بلندی است که به ثوب یا دشداشه معروف است.
از شاخصه های پوشاک زنان عرب شالی است سیاه رنگ بنام مقنعه که به سر می بندند. ضمناً بکارگیری آرایش در میان زنان عرب مختص زنانی است که همسر گزیده اند و طی آن دستها، پیشانی و صورت خود را خالکوبی می کنند.
منطقه 2 فرهنگی_ لرستان
یکی دیگر از اقوام تاثیر گذار بر فرهنگ و تمدن ایران، هخامنشیان یا پارسیان هستند که پس از ورود به ایران درحدود 700 ق.م در ناحیه پارسوماش در کوه های فرعی سلسله جبال بختیاری و واقع در شهر شوشتر امروزی نزدیک انحنای بزرگ رود کارون- قبل از اینکه به جنوب برگردد- مستقر شدند . در این زمان ایلام را که دوران افول خود را می گذراند، یارای مقابله با این استقرار نبود. همچنین علاوه بر ایلامی ها اقوام دیگری نظیرماناها ، لولوبیان ، گوتی ها ، کاسیت ها و … در این منطقه حضور داشتند که سرانجام میراث اقوام بومی ایران با اندکی امتزاج با تازه واردین، قومی جدید به نام لرها را تشکیل داد. مجموعه این اقوام سهم غیر قابل انکاری در شکل گیری حکومت های مقتدر بعدی نظیر امپراطوری هخامنشی داشتند.
لر کوچک لر بزرگ
لرها بزرگترین گروه قومی ایران به شمار می آیند که در منطقه گسترده ای از ایران پراکنده اند .
سرزمین لرها را به عنوان یکی از نخستین پایگاه های زیستی توسعه فرهنگ بشری به شمار آورده اند. همچنین تا روزگاری نه چندان دور سرزمین لرستان شامل مناطقی از استان فارس ، کهکیلویه و بویر احمد ، چهار محال و بختیاری،ایلام و لرستان بود.
اما ایل بزرگ لر در مسیر تاریخ به دلایل مختلف از جمله رقابت های درون ایلی و سیاست های کنترلی از جانب دودمان های حاکم ، ابتدا دراوایل قرن چهارم هجری قمری به دو منطقه لر بزرگ و لر کوچک تقسیم گردید.
سپس از دوره صفویه، منطقه لر بزرگ به دو قسمت بختیاری و کهکیلویه
و از دوره قاجار لرستان ( لر کوچک ) نیز به دو منطقه پشتکوه و پیشکوه تقسیم شد که پشتکوه ایلام و پیشکوه به لرستان موسوم گردید .
وجه تسمیه لغت لر
واژه لر برای نخستین بار در متون تاریخی و جغرافیایی قرن چهارم به صورت های « اللّریه » ، « بلاداللور » و «لوریه » آمده است .
گروهی لر را نام شخصی و تبار لرها را از او دانسته اند،
برخی به ایرانی بودن این واژه اشاره کرده اند و لر را ماخوذ از لهراسپ می دانند . همچنین با استناد به کتاب نامنامه ایرانی لُر را مشتق از کلمه فارسی به معنای قرمز و صورت دیگر آنرا Rur دانسته اند .
به نقل از یوستی و مورخانی مانند حمدالله مستوفی، ولایت مانرود
( مایرود ) واقع در گردنه مانرود لرستان را خاستگاه نخستین لرها دانسته اند
همچنین صحرای « لور» درشمال دزفول را که در گذشته شهر باستانی « اللور » درآن قرار داشت را خاستگاه لرها و نامشان را نیز ماخوذ از نام این شهر می دانند .
سرزمین های میان کوه های اصفهان و خوزستان که به بلاد لر معروف بود را نیز مسکن اولیه لرها دانسته اند .
برخی دیگر واژه لر را تحریف شده « لیر » یا «لر » عنوان کرده اند و بر مبنای این قاعده که واژگانی مانند پول و خون درزبان لُری به « پیل » و « خین » تبدیل می شود ، لیر را همان لور، شهری در جندی شاپور که خاستگاه لرها و علت نام گذاری آنهاست ، دانسته اند .
همچنین لیر درزبان لری به معنای پوشیده از درخت معنا شده است و گفته اند چون مساکن لرها مناطق پر درخت و سر سبزی بوده است ، بومیان آن مناطق نیز به لیر ( لُر ) معروف شدند .
پیشینه و ترکیب نژادی سرزمین های لر نشین
پیش از اسلام
کشفیات باستان شناسی و آثار و شواهد پیدا شده ، از زندگی انسان های پیش از تاریخ با قدمتی درحدود چهل هزار سال پیش در سرزمین های لرنشین حکایت می کند .
از ساکنان باستانی سرزمین های لرنشین می توان ایلامیان را که در نواحی لرستان ، پشتکوه ، خوزستان ، بختیاری ، کهگیلویه و بویر احمد و فارس کنونی زندگی می کردند ، نام برد .
کاسی ها نیز همزمان با عیلامیان در لرستان سکونت داشتند.
حکومت های عیلامی و کاسی ساکن لرستان پس از جنگ های پی در پی با خود و دیگر اقوام تضعیف شدند و نهایتاً با هجوم آریایی ها این دولت ها از بین رفتند .
حضور آریایی ها در مناطق لر نشین
آریایی ها (مادها و پارس ها) در حدود 800 یا 700 ق. م به لرستان وارد شدند و در 550 ق. م تحت رهبری هخامنش ، حکومت هخامنشیان را تشکیل دادند .به گزارش مورخان و باستان شناسان ، ایالت های پارسوا و « پارسواش » هخامنشیان ، در سرزمین لرنشین بختیاری و لرستان کنونی قرار داشت .
برخی معتقدند هخامنش در « پارسوماش » ( سرزمین بختیاری ) حکومت کوچک خود را تشکیل داد.
لرها در دوره اسلامی
دردوره اسلامی سرزمین لرها نیز همچون دیگر نقاط ایران مورد هجوم اعراب قرار گرفت .
لرها نیز مانند دیگر ایرانیان به سختی تسلط اعراب را پذیرفتند و با حمایت از حکومت های ایرانی صفاریان ، آل بویه ، کاکویه و …به جنگ با اعراب پرداختند .
سرانجام خلفای عرب بر آن شدند تا به طور مستقیم بر لرها حکومت کنند . بتدریج گروه هایی از مردمان عرب به این سرزمین وارد شدند و با لرها در آمیختند .
برخی مورخان به مهاجرت اعراب عقیلی و هاشمی از جبل السماق شام به سرزمین بختیاری اشاره می کنند و از این رو بسیاری از لرها مانند خوانین ایل « باوی » کهگیلویه و تیره « عرب علی بیک » بختیاری خود را اصالتاً از اعراب می دانند .
به گزارش برخی مورخان مانند حمدالله مستوفی در تاریخ گزیده ، سرزمین های لرنشین در سده های 3و4 به دو بخش لر بزرگ و لر کوچک رود « دز » بود . لر کوچک شامل مناطقی از استان های ایلام ، لرستان ، قسمت هایی از همدان ، ملایر و تویسرگان کنونی است . لر بزرگ نیز شامل مناطق استان بختیاری ، قسمت های بزرگی از استان خوزستان ، اصفهان ، فارس ، بوشهر و استان کهگیلویه و بویر احمد کنونی است .
لر ها در زمان صفویه
در زمان صفویه ، لرها از سال 1006 ق تا سال 1348 ش، یعنی در دوره های صفوی ، افشاری ، زند ، قاجار و پهلوی بر لرستان حکومت کردند .
در زمان قاجار، پشتکوه از لرستان جدا شد و نفوذ والیان لرستان نیز کاهش یافت. حکام قاجار نیز بر لرستان پیشکوه حکومت می کردند .
درزمان رضا شاه پهلوی ، لرستان (پیشکوه) و پشتکوه به تصرف نیروهای دولتی در آمد و نهایتاً در سال1350 ش لرستان (پیشکوه) به استان لرستان و پشتکوه به استان ایلام تبدیل شد .
اتابکان لر بزرگ
ابو طاهربن علی بن محمد از کردهایی بود که ازجبل السماق شام به سرزمین لر بزرگ مهاجرت کرده بود. ابو طاهر چندی در خدمت اتابک سنقر سُلغُری بود و به پاس خدماتی که به وی کرد، حکومت کهگیلویه را پاداش گرفت و در سال550 ق با اتابک سنقر جنگید و حکومت مستقلی رابه نام اتابکان لر بزرگ که به « فضلویه » مشهور بود تشکیل داد .
پایتخت فضلویه ها در ایذه ( مالمیر ) قرار داشت .
محدوده متصرفات لر بزرگ در زمان اتابکان شامل استان های چهار محال و بختیاری، کهگیلویه و بویراحمد، قسمت هایی از خوزستان، فیروزان و گلپایگان بود . سلسله اتابکان لر بزرگ توسط شاهرخ تیموری در سال 821 ق از میان رفت و سرزمین های لر بزرگ زیر نفوذ تیموری ها قرار گرفت .
حکومت قاجار و محدوده سرزمین بختیاری
درزمان حکومت قاجار محدوده سرزمین بختیاری گسترش یافت و مناطق چهار محال ، شوشتر ، رامهرمز و … به این سرزمین افزوده شد .
در زمان حکومت شاه طهماسب و زمان حکمرانی جهانگیر خان بختیاری به سبب مالیات بندی بر مبنای واحد دام ، بختیاری ها به دو بخش چهارلنگ و هفت لنگ تقسیم شدند .
در زمان حکومت رضاشاه با اعدام و قلع و قمع روسای بختیاری ، قدرت آنها کاهش یافت و سرزمین بختیاری مورد تجزیه قرارگرفت و میان استان های خوزستان ، لرستان و اصفهان تقسیم شد.
در نهایت پاره ای از سرزمین بختیاری ها در سال 1352 ش به صورت استان چهار محال و بختیاری در آمد که از شمال و شرق به اصفهان ، از غرب به خوزستان و از جنوب به کهگیلویه و بویر احمد محدود است .
از دیگر سرزمین های تجزیه شده لر بزرگ ، کهگیلویه است . کهگیلویه درزمان ساسانیان « قباد خرٌه » نام داشت
و درزمان اعراب « ارجان » نامیده شد
تا اینکه در زمان صفویه به کهگیلویه تغییر نام داد .
مذهب
لرها در دوران قبل از اسلام زرتشتی بودند .
از زمان ساسانیان به بعد، مردمی با مذاهب مختلف به سرزمین لرها آمدند ، مانند مسیحیان و یهودیانی که در زمان ساسانیان به دهکده
« کرخه » وارد شدند .
برخی از لرها مانند بختیاری ها با ورود مسیحیان به سرزمینشان به آیین آنها گرویدند و مسیحی شدند .
در دوره اسلامی لرها نیز مسلمان شدند .
زبان
لری جزء زبان های هند و ایرانی از شاخه زبان های هند و اروپایی است
برخی زبان لری به دلیل آنکه شباهت فراوانی به فارسی میانه (زبان پارتیان و ساسانیان) دارد، شعبه ای از زبان فارسی دانسته اند .
تکستون زبان شناس معتقد است: "حدود هزار سال پیش، زبان لری از زبان فارسی منشعب شده است» .
برخی مورخان عرب هم مانند حمدالله مستوفی در تشریح ایلات و طوایف لر ، به زبان آنها اشاره کرده اند. او زبان لری را آمیخته با الفاظ عربی و آن را فاقد ده حرف « ح خ ش ص ض ط ظ ع غ ق » می داند .
برخی به جهت نزدیکی زیاد لری با کردی این دو را یک زبان دانسته اند . البته این نظر توسط زبان شناسانی مانند ژوکوفسکی رد شده است .
ژوکوفسکی با بررسی هر دو زبان ، لری و کردی را زبان هایی مستقل و جدا ازهم معرفی می کند . از زبان لری تقسیم بندی های متفاوتی ارائه شده است.
مینورسکی ، لری را به دو گویش تقسیم می کنند :
گویش لرهای ممسنی ، کهگیلویه ای که به لر بزرگ معروفند .
گویش لرهای کوچک مانند خرم آبادی ، لرستانی ، الیگودرزی و … .
امان اللهی تقسیم بندی دیگری از زبان لری ارائه داده است . او زبان لری را به دو شعبه باختری و خاوری تقسیم و لکی را هم به عنوان یک زبان جداگانه تشریح می کند :
"گویش لری باختری شامل لرنشینان حوزه نهاوند ، بروجرد ، ملایر ، توسیرکان ، لرستان، برخی نواحی استان های ایلام ، خوزستان ، قزوین و تهران ( نواحی خوار و ورامین ) است ،
لری خاوری گویش مردم استان های چهار محال و بختیاری ، کهگیلویه و بویر احمد ، فارس ، بوشهر و … است" .
آیین ها
اعتقاد به تناسخ و نظارت ارواح در گذشتگان بر زندگی زندگان ، روز رستاخیز و همزاد ، از دیگر باورهای لرهاست . مثلاً لرها باور دارند که هنگام به دنیا آمدن هر کس ، همزادی نیز با او متولد می شود و در تمام عمر به شکل های مختلف در می آید. و با او زندگی می کند . موجودات وهمی مانند جن و آل و پری و دیو و بختک ، تفال زدن ، قربانی و نذر کردن و … در باور اکثر لرها وجود دارد و به صورت های مختلف در عرصه های زندگی آنان پدیدار می شود .
« خون بَس » یا « خون بها» یکی از رسم های لرهاست که برای پرهیز ازخونریزی های انتقام جویانه و کنار نهادن دشمنی های قومی اجرا می شود. یعنی اگر در جنگ و درگیری میان دو خانواده یا طایفه، کسی به قتل برسد، برای برپایی صلح و دوستی و دلجویی از خانواده مقتول ، دختری را به عقد نزدیکترین مرد خانواده مقتول درمی آورند .
آیین های مذهب بومی لرها ، یارسان (اهل حق) مانند جمع خانه ( جَم خانه) ، مهر و مانی ، قربانی کردن حیوانات و … در میان لرها رایج بوده است .
جشن ها و سوگ ها
از مهمترین جشن های لرها می توان به جشن « عید نوروز» و مراسم و آداب برپایی آن اشاره کرد . آنها مانند دیگر ایرانیان از نیمه اسفند با سبز کردن
« سبزه عید » و خانه تکانی به پیشواز نوروز می روند . چهارشنبه سوری و
« شب اَلِفه » (یک شب مانده به عید نوروز که مردم به گورستان می روند و برای درگذشتگان طلب آمرزش و خیرات می کنند) از دیگر اجزاء مراسم نوروز لرهاست .
لرها در بسیاری از جشن های عروسی و ختنه سوران ، سیزده نوروز ، عید فطر و قربان و… با اجرای رقص های محلی به شادی و سرور می پردازند . رقص لری ( دَس گِزته یا باخته ) انواع مختلفی دارد مانند : سنگین سَما ، دو پا ، شانه شَگس ، رقص چوب و دستمال ، که بیشتر میان لرهای بختیاری و بویر احمدی رایج است ( ایزد پناه )
مراسم سوگ مردگان لرها به پُرس ( پُرسه ) یا چَمَر معروف است و ساعتی پس از در گذشت متوفی ، ساز و دهل در مقام « یاری » یا
« چمری » ( =عزا ) نواخته می شود تا مردم از واقعه با خبر شوند . پس از آن جنازه را به غسالخانه می برند و پس از شستشو و تدفین به خانه صاحب عزا باز می گردند و تا سه شبانه روز به عزاداری می پردازند . زنان با شیون کردن و خراشیدن پوست صورت و کندن مو و مردان با مالیدن گِل بر سر شانه خود به عزاداری و نوحه سرایی می پردازند .
پوشاک
پوشاک لرها مخصوصاً بویراحمدی ها و بختیاری ها در گذشته ویژگی خاصی داشت که بتدریج ، بخصوص پس از اصلاحات حکومت رضاشاه این ویژگی کمرنگ شده است . پوشش مردان لر عبارت است از کلاه نمدی ، پیراهن ساده و شلوار بسیار گشادی به نام تُمبون و کفش هایی به نام گیوه . یکی از تن پوش هایی که مردان لر بختیاری را از دیگران متمایز می کند ، جامه ای بی آستین به نام چوقا (چوخا) است که بلندی آن تا زانو و از جنس پشم سفید با راه راه های سیاه عمودی است .
زنان لر نیز جامه ای بلند ( جوه ، جُما ، پیرهن ) که روی آن پیراهنی چاکدار و چین دار قرار می گیرد ، می پوشند . سربندی دستار مانند نیز موها را می پوشاند . پوشاک زنان لر به رنگ های روشن و شاد است و با مهره های شیشه ای ، سکه ها ، منجوق ها و … تزئین می شود .
تقسیمات قومی و پراکندگی کنونی لرها
لرها به صورت گروه های ایلی، عشایری در استان های لرستان، خوزستان، ایلام، کرمانشاهان، قزوین، قم، تهران، اصفهان، مرکزی و همدان پراکنده هستند. استان لرستان بیشترین میزان جمعیت لرها را در خود جای داده است .
از دوره قاجار به بعد، دولت ها به پراکندن و کاهش قوای گروه های قومی لر کوشیدند .
آقا محمد خان قاجار، لرهای زندیه را دشمن خود می دانست، آنها را به اجبار به نواحی مختلف مانند قم کوچاند. حکومت والیان لرستان، رقیب حکومت قاجارها به شمار می رفت و از این رو تجزیه لرستان و فراهم آوردن اسباب ضعف لرها از سیاست ها ی مهم دولت قاجار بود .
لرها در دوران پهلوی
در دوران پهلوی نیز گروه های قومی، وحدت و انسجام سیاسی خود را از دست دادند . رضا شاه با ایجاد تفرقه در میان سران ایلات و عشایر لر یا قلع و قمع آنها و ملغی کردن مناصب رهبری مانند « ایلخانی » و «ایل بیگی » در ایلات و عشایر لر بخصوص در میان بختیاری ها بتدریج زمینه یکجا نشینی و تخته قاپو شدن ایلات و عشایر لر را فراهم کرد. بنابراین گروه ها و شاخه های کنونی لر، بازمانده ایلات و طوایف بزرگ گذاشته هستند که ساختار سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی عشیره ای، قبیله ای ویژه ای داشتند . امروز این نظام قبیله ای از میان رفته است و با بتدریج در حال اضمحلال و دگرگونی است
اساس ساختار اجتماعی-سیاسی ایلات و طوایف لر
ساختار اجتماعی
ایلات و طوایف لُر مانند دیگر ایلات و عشایر ایران دارای ساختار اجتماعی مبتنی بر نظام سنتی رده بندی هستند . این نظام سنتی رده بندی براساس پیوند های خویشاوندی و اقتصادی و ویژگی های بوم زیستی برقرار است . درشاخه بندی ساختار اجتماعی ایلات لر معمولاً خانواده کوچکترین واحد است . البته درایلات لُر برای هر واحد اصطلاح خاص و متفاوتی به کار می رود و از این رو برخی مفاهیم واحدهای ایلات وطوایف لُر با یکدیگر یکسان نیستند . پس از خانواده، واحدهای اولاد ، تَش ، تیره ، طایفه و ایل قرار می گیرد .
در برخی ایلات گاه جای واحد تیره ، طایفه قرار می گیرد یا یکی از واحد ها حذف می شود .
قشر بندی اجتماعی – ساختار قدرت
جامعه لربر اساس پایگاه و منزلت اجتماعی افراد و چگونگی برخورداری آنان از حقوق اقتصادی، اجتماعی و قدرت سیاسی به قشرهایی چند تقسیم می شوند ، مثلاً ایل هایی مانند بختیاری و کهگیلویه و بویراحمد که ازمجموعه ای از طوایف و تیره ها تشکیل شده اند به قشر حاکم ( ایلخان و ایل بیگ ) ، کلانتران ، کدخدایان ، ریش سفیدان و توده ایلیاتی تقسیم می شدند .
مهمترین ایلات و طوایف قوم لر
درکوند ( دِرکوَن) ، بهاروند ( بهاروَن ) ، قلاوند ( قَلاون ) میر ، میر آواس ، میر عالیخانی .. پاپی هادی ، مناصر … ، چگنی ، تیلاوی ( طولابی ) ، امیر حیات غیوی ( عیبی ) ، پیر حیاتی ، امرایی ، سوری ، آزاد بخت ، کوشکی ، آدینه وند ، گراون ( گراوند ) ، باجولوند ، بیرانوند ، دلفان ، سلسله ، گله دار، قلایی.
ایل بختیاری
ایل بختیاری، که شمارشان به بیش از 800 هزار نفر می رسد، در منطقه ای به مساحت 67 هزار کیلومتر مربع در ناحیه مرکزی ایران و در امتداد سلسله جبال زاگرس و در قسمتهایی از استانهای چهارمحال بختیاری، اصفهان، لرستان و خوزستان زندگی میکنند . اگر چه تنها یک سوم از بختیاریها کوچ نشین اند و بقیه مناطق عمدتاً به صورت جوامع استقرار یافته به کشاورزی مشغولند، اما آنچه به عنوان فرهنگ قوم بختیاری شناخته می شود بیشتر در میان چادرنشینان بختیاری کوهستانی دیده می شود تا بقیه آنها.
کوچ سالانه قوم بختیاری یکی از جالبترین و پیچیده ترین نمونه ها در میان ایلات و اقوام کوچ نشین در سراسر جهان است.
این کوچ که بین 4 تا 6 هفته به طول می انجامد، جابه جایی جمعیتی بسیار گسترده و مثال زدنی از مقاومت زن و مرد، پیر و جوان به همراه هزاران دام است که از پنج مسیر مختلف، سخت ترین وصعب العبورترین مناطق کوهستانی را پشت سر می گذارندتا به مراتع و چراگاههای جدید برسند .
بختیاریها به دو گروه اصلی تقسیم می شوند : هفت لنگ و چهار لنگ.
تعریف واژه بختیاری
«بختیار» در واژه به معنای کسی است که بخت و اقبال با او یار و همراه شده است. این واژه در دوران صفویه ( 880 – 1101 خورشیدی) به کسانی اطلاق می شد که از مرتعی به مرتع دیگر کوچ می کردند. این احتمال هم ممکن است صادق باشد که در آن هنگام به رهبر یا سرکرده ای که او را «بخت یار» می دانستند اطلاق شده باشد و بتدریج افراد گروه یا دسته ای او را «بختیاری» خوانده باشند.
تاریخچه ایل بختیاری
سرزمین کوهستانی بختیاری، درجنوب غرب ایران ودر امتداد سلسله جبال زاگرس قرار گرفته است و قسمتهایی را از استانهای چهارمحال بختیاری، اصفهان، لرستان و خوزستان شامل می شود.
ایل بختیاری از نژاد آریایی و باقیمانده مهاجران هند و اروپایی هستند. بختیاریان با توجه به اقوال مختلف به نظر می رسد که از نـژاد پارس بوده اند و در سده های ششم و هـفـتم قبل از میلاد با ایلامیان درآمیخـته و نـژاد واحدی را به وجود آوردند.
اقوال دیگری نیز وجود دارد، چنانچه منشی سفارت روس، بارون دوبد که در زمان محـمد شاه به بخـتـیاری سفر کرده است، با توجه به زبان آنها بر این باور است که آنها ساکنان اصلی این خاک هـستـند. وی آنها را
" قوم لر " دانسته که به همراه لک ها و کردها، سه شعـبه اصلی نـژاد زند را تـشکیل می دهـند. به علت ایرانی الاصل بودن بخـتـیاریها، این قـبـیله بخـشی از کتاب قوم لر آقای امان اللهی را تـشکیل داده است.
بنا بر بسیاری از متون متواتر و قرابت بختیاری ها با کردها و لرها از نظر ریشه ، نژاد و زبان که همانا پهلوی است به نظر می رسد این قوم نیز یکی دیگر از اقوام اصیل ایرانی است .
چگونگی تقسیم بندی ایل بختیاری
ایل بزرگ بختیاری از دو بخش بزرگ به نام «هفت لنگ» و «چارلنگ» (چهار لنگ) تشکیل شده است. وجه تسمیه ایندو نام را در ایل بختیاری، بعضی از کلانترهای ایل که تا حد زیادی با تاریخ قومشان آشنایی داشتند، به طور خلاصه چنین بیان کردند:
روزی که قرار شد خوانین بزرگ از ایل مالیات بگیرند، ایل را از لحاظ موقع جغرافیایی به دو قسمت تقسیم کردند. بخشی از ایل که بزرگتر و پرجمعیت تر بود، قرار شد مالیات بیشتری بدهد و بخش دیگر کمتر. واحد گرفتن مالیات برحسب مادیان تعیین شد به انضمام مقدار کمی وجه نقد، که بر این اساس مقرر گردید ایلات بزرگتر به اندازه هفت لنگ (پا) و ایلات کوچکتر بر اساس 4 لنگ مالیات دهند، شایان ذکر است در نظر گرفتن حتی یک لنگ در امر محاسبه مالیات ها مبین دقت مالیات گیرندگان و اهتمام در جلب نظر و اعتماد مالیات دهندگان بوده است، به دیگر سخن وجه تسمیه هفت لنگ و چهار لنگ مبنای اخذ مالیات از دارایی ایلات و برقراری تناسب منطقی بر اهم دارایی آنها بوده است که اجمالاً به شرح ذیل محاسبه می شده است:
چهار راس گاو برابر یک مادیان
چهار راس خر برابر یک مادیان
بیست راس گوسفند برابریک مادیان
توضیح اینکه گاو نر، خر نر، اسب، بزغاله، بره، گوساله جزء این دام شماری برای مالیات به حساب نمی آمدند و برای تعیین مقدار مالیات هر ساله تعداد دامهایی را که به آنها مالیات تعلق می گرفت شمارش می کردند و خودشان به این عمل «شاخ کردن» می گفتند.
بخش هفت لنگ به سه «بلوک» یا «باب» بنامهای «بابادی باب » ، «دورکی باب » ، و «بهداروند باب » تقسیم شده است و بخش چهار لنگ هم به چهار طایفه بزرگ بنامهای «کیان ارثی » ، «محمود صالح» ، « زلّکی » و «موگوئی » .
کوچکترین واحد اجتماعی در ایل بختیاری یک «بهون» است؛ سیاه چادری که یک خانواده مرکب از زن و شوهر و کودکان شوهر نکرده و زن نگرفته در زیر آن زندگی می کنند.
از ترکیب چند سیاه چادر یک «مال » بوجود می آید که شاید بتوان گفت کوچکترین واحد اجتماعی، اقتصادی و یا به مفهومی دیگر یک واحد گله داری محسوب می شود.
عواملی که بیشتر باعث به وجود آمدن یک مال می شود عبارتند از: خویشاوندی، روابط و مناسباتی که طی کوچ بزرگ پیدا می شود، علایقی که در یک زیارت دراز مدت به وجود می آید و آشنایی خاصی که طی یک معامله پیدا میشود. این عوامل همچنین باعث می شود مالی که در سال گذشته از چند بهون معین تشکیل شده بود در سال آینده تغییر یافته و چند بهون به آن افزوده یا کسرگردد.
یکی از دیدنی های جالب توجه استان چهارمحال و بختیاری کوچ ایل بختیاری است. اگر چه در دهه های آغازین قرن حاضر گروههای کثیر ایل بختیاری نیز همانند سایر ایلات و عشایر ایران ” تخته قاپو“ ( یکجانشین) شدند، اما هنوز هم بخشی از ایل، کوچ رو و متحرک است. کوچ روهای بختیاری، زمستان را در دشت های شرق خوزستان و تابستان را در بخشهای غربی منطقه چهارمحال و بختیاری به سر می برند. آنها هر ساله از اواخر اردیبهشت ماه از پنج مسیر مختلف همراه با مبارزه ای خستگی ناپذیر با سختی های طبیعت، ضمن عبور از رودخانه ها، دره ها و پشت سر گذاشتن بلندی های زرد کوه در مناطق معینی از دامنه های زاگرس پراکنده می شوند و قریب سه ماه در این منطقه می مانند و با چرای دام ها در مراتع سرسبز به رمه داری مشغول می شوند. نحوه معیشت و زیست، الگوی سکونت و باورها، سنت ها و آداب و رسوم از جمله جاذبه های دیدنی این شیوه زندگی است.
پوشاک مردان بختیاری
امروزه دو نوع کلاه وجود دارد که هم از لحاظ رنگ و هم از نظر شکل تفاوت کلی دارد. کلاه خسروی سیاه رنگ که به شکل استوانه ای است. انتهای آن اندکی برآمده می باشد و از ارتفاع آن به طور محسوس کم شده است. این کلاهها خاصه اشخاص مسن و خوانین است، حتی اگر این خوانین جوان باشند. به هنگام فراغت، این کلاه در پس سر یا برعکس در جلوی آن و به حالت کج تا آخرین حد گذاشته می شود.
کلاه دوم، شب کلاه (شوکله) است که آن را مردان جوان ، مجرد و اشخاص فقیرتر به سر می گذارند. این کلاهها از یک نمد ضخیم تر ساخته می شود و معمولاً رنگ آن قهوه ای خیلی روشن و یا قهوه ای خیلی تیره است. شکل کلی آن نیم کره ای است که شکل سر را به خود گرفته است.
این کلاهها سر را در مقابل سرما و آفتاب حفاظت می کنند و چوپانان وقتی که شبها در زیر نور ستارگان آسمان می خوابند، سر را با همین کلاه روی قطعه سنگی می گذارند (اسم شب کلاه از همین جاست). از کلاه برای جلب توجه کسی که در دوردست ایستاده، برای پرتاب به سمت حیوانی که در محل نامناسب ایستاده، برای حمل آب در فواصل کوتاه و یا اندازه گیری گندم و جو استفاده می کنند و برای تمیزکردن کلاه آن را به قسمتی از لباس می مالند.
بختیاریها روی پیراهن و کت و غیره، بالاپوشی راسته و بدون آستین که قد آن تا سر زانوست و جلو آن سر تا سر باز است به نام چوقا می پوشند.
این تنها قطعه لباسی است که همگی در ایل می پوشند و توسط زنان روی دستگاههای افقی بافته می شود. چوقا از پشم سفید طبیعی و دارای خطوط عمودی آبی تیره و یا مشکی است که قبلاً با نیل رنگ شده است.
بختیاریها شلوار گشاد و سیاهی به تن می کنند که قسمت کمر آن تنگ و پاچه های آن به صورت آزاد و مواج تا روی زمین است و آن را تومبون می گویند.
می توان گفت که تونبون تنها قطعه پوشاک مردانه است که از یک قرن پیش تاکنون تغییر نکرده است. زیرا بختیاریها، مجسمه معروف جنگجوی ماد را که که امروزه مجسمه برنزی شمی و از دوره اشکانی می شناسند از آنجایی که در منطقه شمی و در گرمسیر سرزمین ایل پیدا شده است و هم اکنون در موزه ملی ایران در تهران نگهداری می شود را جنگجوی مادی و شامی می شناختند و آن را به دلیل همین شلوارش یکی از اجداد خود می دانستند.
بختیاریها غالباً بین خودشان اصطلاح شلوار تنگ را نه تنها برای مشخص کردن غربتیها بلکه، برای افراد خارج از ایل به کار می برند.
بختیاریها دارای زیرشلوار نیز هستند که برش آن مثل تومبون است، منتها ابعاد آن کوچکتر است و از کرباس با کیفیت پایین، به رنگهای آبی، سبز یا خاکستری است و غالباً راه راه دوخته می شود. آنها زیر شلوار را همیشه می پوشند، شبها برای خوابیدن و روزها زیر تومبون منتها عده زیادی از بختیاریها، فقیرترها به طور معمول فقط آن را می پوشند و ترجیح می دهند که شلوار سیاه خود را وقتی یکی بیشتر ندارند برای موقعیت رسمی و تشریفاتی نگهدارند.
بنابراین ، چنین به نظر می رسد که تومبون عملا و بویژه به دلیل قیمت آن به مثابه یک نشان طبقاتی است.
بختیاریها نوعی پا افزار به نام گیوه تختی می پوشند که تخت آن بسیار ضخیم است و از نوارهای پارچه ای تشکیل شده است. و از میان این نوارها، بند چرمی بلندی به طور افقی عبور کرده و این نوارها را به طور محکم به هم فشرده کرده است.
درگ نوعی کفش که در قدیم یکجانشینان از آن برای راه رفتن روی برف استفاده میکردند، درگ نام داشت که از شاخ بز کوهی درست می شده است.
پوپیچ نوارهایی است به طول یک متر و عرض ده سانتیمتر که بسیار محکم بافته شده است و در کوه پیمایی ها، آنها را به منظور حفاظت از ساق پاها محکم به دور مچ پا می پیچیدند.
موسیقی بختیاری به دو بخش عمده تقسیم می شود: یکی «موسیقی شاد» یا «راست» و دیگری موسیقی «سوگواری» یا «چپ» که موسیقی رزمی و حماسی مانند چوب بازی و سوارکاری نیز در زمره این نوع موسیقی قرار می گیرند.
در کتب مورد تحقیق آمده است آهنگ عزاداری زنان بختیاری بیشتر به آهنگی شبیه است که در کلیساها اجرا می شود. اینکه چگونه این قرابت شگفت بین آهنگ های محلی بختیاری و کر موسیقی ارامنه و آسوری وجود دارد، معلوم نیست. زیرا مناطق بختیاری به علت کوهستانی بودن ارتباط چندانی با مناطق دیگر نداشتند. در عروسی بختیاری ها ترانه های مختلفی خوانده می شود که از میان آن ترانه ها ترانه آهای گل مشهورتر است.
141
نام برخی دیگر از ترانه های معروف ایل بختیاری عبارتند از: دی بلال، شیرعلی مردان، دختر بویراحمدی، شاهبانو، شلیل، دست به دستمالم نزن، گل صحرا، داغ گل، تینای نای و…
زنان لر بختیاری گاه چندان در غم سنگین عزیزان خود دچار حالات تلخ و دردآوری می شوند که چنگ بر چهره می کشند و یا گیسوی خود را می برند. ابیاتی که در آنها هیچ تکلف و تصنعی را نمی توان یافت و همه وزن ها هجایی و سرشار از سوز و اشک و تاثیرات روانی و آلام درونی است. داغ و حسرتی را که در بیانی حزین مطرح می سازند، «سرد» یا «چپونه» نیز می گویند. نوع خواندن نیز بدین گونه است که زنی خوش صدا شروع به خواندن بیتیاز «گاه گریو» و اشعار سوگواری می کند . از نیم مصرع دوم بیت و یا آخر آن، زنان دیگر با خواننده دم می گیرند و در شرح فضایل، اخلاق و سلحشوری به تفنگ و اسب متوفی وقامت رسا و بلند و سخاوت و مردانگی اش بیت خوانی می کنند. این بیت ها همواره با واژه ها و صوت های غمگینانه ای نظیر «آخ ای» و «امان ای» و یا «ای دایه» تکرار می شود که کلام های آخر بیت معمولا به گریه می نشیند.
توشمال
هر طایفه و تیره ای نوازندگان ویژه ای دارد که به آنها توشمال می گویند. توشمال ها دارای طایفه و محل زندگی جداگانه ای هستند. مخارج سالیانه خود را با شرکت در مراسم عروسی، عزاداری و جشن های دیگر به دست می آورند و به کار زراعت و دامداری نیز می پردازند.
توشمال ها مردمی عاشق پیشه و شاعر مسلک هستند که بیشتر وقت زندگی روزانه خود را صرف ساختن ابیات، لطیفه ها، ضرب المثل ها و متل ها می کنند.
چوب بازی
نوعی موسیقی رزمی است که در آن مردان در رزمی نمایشی در میدان گاهی به حمله و تهاجم و دفاع در برابر یکدیگر قرار می گیرند. درواقع می توان ریشه آن را در رقص های میدانی مردان ایران باستان یافت که خود تمثیلی از جنگ است، آن هم جنگی نمایشی. به لحاظ طبقه بندی، چوب بازی یکی از انواع اصلی و مهم موسیقی بختیاری است و مقامی کاملا مشخص و شناخته شده به حساب می آید. در تشخیص ماهیت و ساختار و حتی شیوه اجرای آن، دو نشانه مهم قابل ذکر است. اول این که موسیقی چوب بازی مخصوص کرنا و دهل است . مشخصه دیگر و فرعی این مقام تعلق آن به فضای باز است، زیرا صدای پرحجم و پرطنین کرنا و دهل در فضای بسته خوشایند نیست و اصولا نوای دهل و کرنا و مقام و بازی چوب بازی، تمرینی برای میدان رزم آوری است
سوارکاری مخصوص مردان است و در آن نوازندگان، پرهیجان ترین آواهای خود را در سازها می دمند و اسب ها با همین ملودی بر سرعت گام های خود می افزایند.
موسیقی بختیاری یکی از حوزه های گسترده موسیقی مقامی ایران است.
اصطلاح «گاه گریو» به معنی وقت و هنگام مویه است و به آن «گوگریو» هم گفته می شود که به معنی امر به مویه گری است. مویه گری به معنی غم و اندوه در موسیقی عزای بختیاری در عصر حاضر هم وجود دارد.
رقص ها
رقص عروسی
در مراسم عروسی،بختیاری ها به صورت گروهی باهم می رقصند. رقصندگان دست در دست یکدیگر با آهنگ ساز و دهل حرکات موزونی را با هم اجرا می کنند.
رقص دستمال
رقص محلی زنان در این هنگام تماشایی است، زیرا زنان با لباسها ی رنگارنگ و زیور آلات مخصوص در رقص دستمال شرکت می کنند.
آنها دو عدد دستمال در دو دست خود می گیرند و با تکان دادن دست و پا و جلو و عقب رفتن، در محیط دایره فرضی می رقصند، در حالی که تماشاگران آنها را در بر گرفته اند و هرکه قدرت تحمل رقص بیشتری را داشته باشد مورد تشویق تماشاچیان قرار می گیرد.
رقص آرام
در این نوع رقص، رقصندگان سه قدم به طور ضربی به جلو بر می دارند و دو قدم به عقب بر می گردند و این رفتار طوری تنظیم شده است که از دایره منظم رقص خارج نمی شوند ریتم این نوع رقص به نسبت رقص های دیگر بختیاری آرام است.
رقص تـند
در این نوع رقص نیز حرکات پاها مثل رقص آرام است، با این تفاوت که رقص ریتم تندی دارد. اجرا کنندگان رقص دستمال ها را تندتند به دور سر می چرخانند و روی شانه ها می اندازند. گام ها نیز به صورت تند به طرف جلو برداشته می شوند، ولی رقصندگان به عقب بر نمی گردند.
رقص مجسمه
این رقص با آهنگ ساز اجرا می شود. هر وقت که نوای ساز قطع می شود، رقص کننده نیز در همان حالتی که در آخرین لحظه آهنگ بوده، در جای خود می ایستد و تا آهنگ بعدی نواخته نشده حق ندارد از خود حرکتی ظاهر نماید. مهارت رقصنده در حالتی مشخص می شود که بتواند به موقع توقف کند و به موقع حرکت نماید.
148
رقص در میان عشایر یعنی تحرک ، توازن ، تمرکز و در یک کلام وحدت فکر و عمل و
آمادگی کامل برای رویارویی با انبوه مشکلات زندگی
رقص های محلی
کولوکی لباس بختیاری ها به هنگام عزا
زنان بختیاری در سوگواریها و عزاداریها به جای لچک و می نا از پارچه سیاهی به طول 1 متر و عرض 075/0 متر که سبز یا قرمز است استفاده می کنند که نام آن کولوکی است.
متداول ترین الگوی پوشاک زنانه که روی دوشها تکیه می کند، جو وپیراهن بلندی است که تا روی زانوها پایین می آید و دارای آستینهای بلند و دوخت راسته است.
150
لباس بختیاری به غیر از متریال (جنس) و شاکله( فرم) که کاملاً کاربردی است در نقش نیز حرفهای زیادی برای گفتن دارد، به نحوی که گفته شده است احتمالاً به دلیل قدمت این لباس و بافته ، جان پناه های موجود در تخت جمشید در قسمت لبه بام از این ساختار گرفته شده است
همچنین وجود شعاعهای معنادار مبین بکارگیری این نقش از آئین مهری با توجه به تاکید این کیش به انوار خورشید بوده است
همچنین کلاه بختیاری مبین …
منطقه 3 فرهنگی آذربایجان و سرزمین ماد
سرزمین ماد دارای دو قسمت ماد بزرگ و ماد کوچک بود.
ماد بزرگ شامل نواحی مرکز و غربی ایران و تا حدود کردستان و کوههای زاگرس بود که به آن ماد راگیانا که ری و نواحی آنرا هم شامل می شد می گفتند .
ماد بزرگ شامل نواحی جنوبی ارس، استان های آذربایجان شرقی و غربی و اردبیل و بخش هایی از استان گیلان تا زنجان و همدان بوده است
ماد کوچک مشتمل بود بر کردستان و کرمانشاهان .
سرزمین ماد یا آذربایجان محل تلاقی دو رشته کوه زاگرس و البرز است که از تلاقی این دو رشته کوه و فرهنگ مردمان این دو ناحیه ، فرهنگی امتزاج می یابد که به آن فرهنگ آذربایجان گفته می شود .
امروزه فرهنگ آذربایجان در نواحی جنوب رود ارس یعنی آذربایجان غربی ، شرقی ، اردبیل تا زنجان را شامل می شود.
فرهنگ اعتقادات مادها
مادها به دوران پس از مرگ اعتقاد داشتند ، و به همین دلیل برای مردگان خود همچون زندگان مسکن درست می کردند ضمن اینکه ساخت مقبره هایی در دل صخره ، ما را از معماری مادی نیز تا حدودی آگاه می سازد ، از خصوصیات مهم مقابر مادی وجود طاقچه هایی است که برای ارامش روح مردگان و قرار دادن لوازم زندگی و زینت آلات بر روی آن طاقچه ها قرار می دادند بدیهی است بروز چنین رفتاری مشخصا مبین اعتقاد مادها به زندگی پس از مرگ بوده است . اعتقاد مذکور با توجه به وجود علائمی نظیر خورشید در وسط نقشی شبیه فروهر و سمت چپ آن آناهیتا در مقابری چون قیز قاپان و سکاوند مبین تشابهاتی از اصول عقاید زرتشت در مادها است.
قیزقاپان در سلیمانیه عراق
گوردخمه سکاوند
گوردخمه خشایارشاه در نقش رستم
گوردخمه های هخامنشی برخلاف گوردخمه های مادها، شکلی یکسان داشته و طرحی از صلیب دارند.
گوردخمه ای در نزدیکی سر پل ذهاب در دامنه های زاگرس بنام دکان داوود یکی دیگر از این نمونه هاست نمونه ای دیگر قبر صخره ای یا گور دخمه فخریکا در جنوب دریاچه ارومیه و تعدادی نیز در کردستان است . علاوه بر این دخمه دائو دختر در ناحیه ممسنی ، دخمه شیرین و فرهاد در کوهستان شمال صحنه کرمانشاه ، دخمه خورزن در شش کیلومتری شرق همدان از دیگر دخمه های مادی به شمار می رود .
زبان مادی
زبان مادی ها شباهت به زبان فعلی شمال ایران داشته و با زبان دوره های بعد از جمله (هخامنشی ها یا پارس باستان) و زبان جنوب ایران تفاوتی نداشته است به نحوی که به موجب کتیبه های هخامنشیان که به سه زبان پارسی باستان ، عیلامی و آشوری می باشد . زبان مادی را هم در قسمتی از نوشته ها ذکر کرده اند شایان ذکر است که مختصر تفاوت زبان مادی با زبانهای مذکور فقط از نظر لهجه می باشد . بطور مثال در نمونه کلمات مادی : مادی ها به سگ ماده سپاکو می گویند که شباهت زیاد به تلفظ پارسی دارد.
زبان مادها با گذشت روزگار از میان رفت اما هنوز در آذربایجان لهجه های خلخالی ، تاتی و هرزندی وجود دارد که بقایای زبان مادی است . زبان تاتی یا ترکی امروزی در همدان ، زنجان و قزوین و اطراف کرج و ساوه دارای برخی واژه هایی است که درعصر مادها بکار رفته و تا حدودی مشابه هم می باشند .
فرهنگ پوشاک در زمان مادها
دیاکونف در کتاب تاریخ ماد ، لباس لولوبیان در لوح نارامسین را کاملا شبیه لباس مردم ماد غربی در هزاره اول ق.م دانسته ؛ این یادآوری دیاکونف مبین آنست که مردم مهاجر ماد و پارس به محض ورود به فلات ایران تحت تاثیر هنر و تمدن مردم بومی قرار گرفتند و در نتیجه به لحاظ موقعیت جغرافیایی ، سیاسی ، آب و هوا و مسکن در این منطقه مدل پوشاک آن ها را مورد استفاده قرار دادند . جیمز لیور در کتاب فشرده تاریخ لباس در مورد شلوار مادی می نویسد : مهم ترین نوآوری ایرانیان پوشیدن شلوار بود که بعدها لباس خاص آنها شد . شلوار مادی شبیه شلوارهای رکاب دار و تنگ امروزی بود که در نقوش تخت جمشید و پاسارگاد کمی گشاد تر و بلند تر روی کفش را می گرفته و با رکابی در زیر کفش دیده می شود .
مادها پیراهنی نیز داشتند که بدون چین بود و دراز و در قسمت جلو بسته می شد ، بلندی این پیراهن یا قبا و یا تونیک تا روی زانو می رسید این پیراهن استینی تنگ و یقه ای ساده و بدون برگردان داشت و از سر پوشیده می شد .
شنل ( مانتو یا اور کت ) در نقوش تخت جمشید دو نوع شنل ( مانتو ) را مشاهده می کنیم یکی با استین بلند که مشخصا بلندی ان تا مچ پا می رسد و مانند یک خرقه شانه ها را می پوشاند که گزنفون مورخ یونانی می گوید ” سواران مادی هنگامی که شاه از مقابل آن ها می گذشت ( سان می دید ) دست های شان را در استین مانتو هایشان قرار می دادند . نوع دیگر شنل نوع بدون آستین بود که به وسیله دو نوار از طرفین یقه زیر گلو گره می خورد . گاهی هم این نوع شنل به صورت پوستی بر روی شانه افکنده می شده است ، اشراف و بزرگان از پوست یوزپلنگ و مردم عادی از پوست گوسفند استفاده می کرده اند .
کلاه مادها
دو نوع کلاه کلی در میان مادها وجود دارد یکی تیارا یا میتر و دیگری باشلیق
به گفته هرودت و پلوتارک ، تیار یا تیارا کلاهی نمدی است که به شکل تاجی مخروطی بلند و در جلو برامده است که دنباله ی آن به صورت نواری در پشت گردن آویزان است نگهبانان و خدمتگزاران و نیز رئیس نمایندگان خراجگزار چنین کلاهی بر سر دارند . نوع دوم کلاه ، باشلق مادی است که انواع مختلف آن در میان مادها ، ارامنه پارت ها و مردم قفقاز رایج بود باشلیق از نمد و کتان بود و در قسمت بالای آن معمولا نوک تیز و بلند و به شکل کیسه ی مخروطی به عقب یا جلو بر گشته و در قسمت پشت دنباله ی کوتاهی داشت که گردن را می پوشاند و در دو طرف نیز دو تکه ی اضافی گوش ها را می پوشاند
پوشاک مادی در اشکال کلاههای نمدی و قباهای آستین دارو شال دورکمر هم اکنون در برخی روستاهای همدان و منطقه تات نشین بوئین زهرا ، اشتهارد ، سگز آباد قزوین و اورامانات کردستان مورد استفاده قرار می گیرد.
پاپوش مادی
مادها که از مناطق سردسیر وارد نجد ایران شدند ابتدا چکمه ای نوک تیز برگشته با ساق بلند که این پای پوش مخصوص مناطق سردسیر است به پا داشتند . مادها پس از اسکان یافتن ، این چکمه ها را کنار گذاشته و به کفش های بند دار که بدون رویه و کفشی شبیه چارق های روستائیان امروزی ایران بویژه روستائیان مناطق گیلان و مازندران است و چوموش نامیده می شود روی آوردند . گفتنی است که بند های این چارق ها تا زیر زانو می رسید .
165
نمونه هایی از کلاه ( باشلیق ، فریجی ) ، کمربند و نحوه زدن گره ، کفشهای بند دار و چارق مانند و ساده ، شلوار مادی با پارچه نقش دار و ساده در تصاویر مشهود است
166
فرهنگ معماری ماد( قرون نهم تا هفتم قبل از میلاد)
معماری صخره ای ( گوردخمه ) و احداث سازه های معماری بر روی برجستگی و یا تپه ای مرتفع.
3 مقوله " جهان بینی ” دین و مذهب " ، " اقتصاد و تجارت " ، " مسائل زیست محیطی و شرایط اقلیمی " در شکل گیری معماری این دوره دخیل است . به عبارت دیگر نظر به اینکه معماری بعنوان بخشی از مراحل شکل گیری شهرها محسوب شده و از آنجایی که شهر های مادی هم شهرتپه هستند ، هم شهر معبد و هم شهر قدرت ، در نتیجه معماری عموما عبارت است از قلعه ای محکم و قوی بر فراز تپه یا نقطه ای سوق الجیشی خاص که در دامنه و در پس دیوارهایش نقاط زیستی کوچک و بزرگ پراکنده اند در نتیجه چنین ساختاری شهر مادی و معماری آن تاکیدی است بر قلعه و تقسیمات داخلی آن که سه جامعه ایلی ، روستایی و شهری در آن سازماندهی می شوند .
اما بطور کلی معماری عمومی مردم در دوره مادها به اینصورت بود که خانه ها چندان محکم نبوده و بیشتر مصالح آنها خشتی و گلی بوده است از نظر تزئینات دیوارها را با رنگ قرمز تزیین می کردند . مادها داخل اتاقها را اجاق هایی تعبیه می کردند که از آن جهت پخت غذا و نان استفاده می کردند
مادها متعاقبا در ساخت خانه بجای آجرهای بیضوی از آجرهای مستطیل و صاف استفاده کردند همچنین از قطعات بزرگ سفالی مسطح در داخل دیوار خانه ها به منظور جلوگیری از نفوذ رطوبت استفاده کردند
از دیگر ویژگیهای معماری دوره ماد استفاده از پنجره بوده که دربها بسمت کوچه با اختلاف سطح در دیوار خارجی خانه ها برای کسب نور و سایه بوده است . تفکیک محله های دهکده با کوچه هایی تنگ و پیچ در پیچ محله ها را از یکدیگر متمایز می ساخته است .
آیا حکومت صفویه اساساً حکومتی ترکی است؟
قبل از هر چیز باید بدانیم که خاندان صفویه که بزرگ این خاندان شیخ صفی الدین اردبیلی بوده است خود یک کرد است و اینکه قزلباش هایی که در اردبیل و در طریقت تصوف بودند ترکهای غزی بودند که از دل سامانیان برآمدند .
قزلباش های ترک مرید شیخ صفی الدین بودند ، امروزه بزرگترین اثر قزلباش ها یعنی حضور در ارتش شاه اسماعیل صفوی و ایجاد سلسله فرهنگ دوست و مقتدر صفویه را یک تاثیر ترکی و لذا شیخ صفی الدین اردبیلی را نیز بسیاری از ما ترک می شناسیم .
چگونگی ورود ترک های قزلباش به ایران
می دانیم که تیمور به هنگام جنگ با سلطان عثمانی ( سلطان بایزید ) قبل از حمله به عثمانیان بر اثر ارادتی که به طریقت صفویه داشت نزد شیخ علی، مرشد وقت طریقت صفویه آمده و از او می خواهد تا وی را در جنگ با بایزید دعا کند. و از آنجایی که تیمور در این جنگ به پیروزی کامل نایل می شود و پیروزی خود را مدیون دعای شیخ علی می داند به هنگام بازگشت از سرزمینهای آناتولی ضمن اینکه طوایف قزلباش را با خود همراه داشت تا با کوچاندن آنها به سمرقند و بخارا تمهیدات حمله ای وسیع به چین را آماده کند اما در مسیر بازگشت که مجددا خدمت شیخ علی رسیده بود از او خواست هر خواسته و حاجتی دارد مطرح کند تا تیمور به پاس دعای شیخ علی کاری برای شیخ علی انجام داده باشد .
شیخ علی فقط از تیمور خواست تا قزلباش ها را که مریدان شیخ علی بودند در ایران اجازه اقامت داده و از بردن آنها به سمرقند و بخارا منصرف شود . تیمور خواسته شیخ علی را اجابت کرد و لذا دستور داد 7 طایفه قزلباش در هر نقطه ای که هستند بمانند . و لذا قاجارها در آن زمان که به شمال ارس و به گنجه رسیده بودند در همانجا مقیم شده ، افشارها که به منطقه خوزستان و غرب کشور رسیده بودند در آنجا اقامت گزیده و بهارلوها در همدان و رملوها در شمال همدان متوقف و در همانجا اقامت می گزینند . و به این ترتیب مهمترین قبایل 7 گانه ی قزلباش در ایران ساکن می شوند . شایان ذکر است که پیش از این قزلباش ها یکبار از سلطان عثمانی شکست خورده و از یک طرف عطش انتقام داشتند . و از طرف دیگر دور اندیشی مرشد طریقت صفویه تا بدانجا بود که بعدها همین قزلباش ها نیروهای نظامی صفویه را تشکیل داده و باعث شدند شاه اسماعیل صفوی و در واقع نواده شیخ علی پایه گذار حکومتی مقتدر به اسم صفویان در ایران گردد.
172
173
از جمله آثار موجود در موزه مشروطیت ، مجسمه معلم آمریکایی است که پس از شروع قیام مشروطیت جزء اولین گروه هایی بود که درس و بحث و و مدرسه را رها کرده و در راه آزادی به مشروطه خواهان پیوست و در ردیف اولین کشته های این جنگ قرار گرفت . . امروزه مقبره این معلم ازادیخواه در قبرستان مسیحیان شهر تبریز یادآور دلیر مردی ها و پایداریهای آذری ها وحتی معلمی غیر ایرانی است که در اثر استبداد محمد علی شاه به ستوه آمده و در صف مبارزان قرار گرفته است . بنا بر این و بنا بر آنچه که پیرامون فرهنگ منطقه 2 فرهنگی یعنی اذربایجان گفته شد ، آذربایجان نه به این دلیل که در بسیاری از موارد از جمله اولین تماشاخانه ، چاپ اولین روزنامه و… جزء اولین هاست و نه به این دلیل که ارگ علیشاه دارای بزرگترین ایوان و جایگاهی که در زمان خود ظرفیت ده هزار نمازگزار را داشته و یا ربع رشیدی مجموعه ای فرهنگی ، پژوهشی برخوردار از مدرسه و رصد خانه و … که تبریز را باید مام وطن و جایگاهی که همیشه در برابر ایران احساس مسئولیت کرده و بسیار تاثیر گذار به حفظ تمامیت ارضی ایران پرداخته است نگریست .
منطقه 4 فرهنگی کردستان (ماد کوچک)
کردها بعنوان یکی از اقوام بزرگ ایرانی امروزه در مناطقی به وسعت پانصد هزار کیلومتر مربع میان کشورهایی چون ایران ، عراق ، ترکیه ، سوریه ، ارمنستان و غیره پراکنده اند.
استان کردستان ایران با مساحتی در حدود 25 هزار کیلومتر مربع یکی از مناطق بزرگ کرد نشین به شمار می رود . کردهای ایران به غیر از سکونت در استان کردستان در استانهای اذربایجان غربی ، کرمانشاهان ، خراسان و برخی استانهای دیگر کشور پراکنده اند.
وجه تسمیه کرد
واژه کرد در فرهنگ های فارسی به معانی بیابانگرد ، چوپان ، گوسفند چران ، چادر نشین و بدوی امده است ( برهان قاطع)
برخی کرد را ماخوذ از واژه گرد فارسی به معنای دلیر و پهلوان آورده اند . بر اساس شاهنامه 400 جوانی که از بیم کشته شدن از دست ضحاک به بیابان پناه برده بودند ، کرد ( فراری و کوه نشین ) نامیده شدند این کوه نشینان را اصل و نسب کردها پنداشتند ( فردوسی 53/1 ) و چندین اظهار نظر دیگر بر اساس متون تاریخی ، باستانشناسی و … و خلاصه آنکه یاسمی علت وجه تسمیه کردها را اینگونه مطرح می کند که در زمان های قدیم در جزیره ابن عمر کنونی منطقه ای به نام“ قردو ” وجود داشته است که طوایف ماد و پارس به این منطقه مهاجرت و آنجا را تصرف کردند . بومیان آن منطقه زیر نفوذ آنها قرار می گیرند و طوایف ماد و پارس با بومیان در می امیزند و به نام آن محل قردو یا کردو و یا کرد نامیده می شوند .
سنندج مرکز استان کردستان در غرب ایران است.
این نام برگرفته از سنن ، سنه به معنی عقاب و دج یا دژ به معنی همان دژ و آشیانه و در مجموع بعنوان آشیانه عقاب می باشد.
سنندج آشیانه عقاب
اغلب خانه های شهر سنندج با حضور معماران اصفهانی به شکلی کاملا اصفهانی و در دوره قاجاریه ساخته شده است.
. خانه هایی همچون خانه خسرو ، خانه اردلان ، خانه مشیر وزیر و خانه وکیلی و خانه هایی دیگر از این قسم یادگار معماران اصفهانی است . که در این میان تنها خانه آصف وزیری است که باز مانده از عصر صفوی است.
از قدیمی ترین شهرهای کردستان می توان از دره شهر و سقز با داشتن تپه معروف زیویه که تپه ای است باستانی از دوران مادها و علاوه بر آن از شهر تاریخی مهران نام برد .
امروزه کردها در منطقه اورامانات تقریبا به همان سبکی لباس می پوشند که مادها در هزاره اول ق م لباس می پوشیدند .
در زمان حکومت صفویان ، کردستان تا 3 قرن عرصه تاخت و تاز و جنگ سلاطین عثمانی و پادشاهان صفوی بود.
کردها در زمان نادر شاه افشار کمک بسیار بزرگی برای نادر شاه بوده و کردهایی که با نادر به جنگ با عثمانی ها نپرداختند به خراسان کوچانده شده که اینها همان کردهای چمشگزک هستند که بعد ها به زعفرانلو معروف شدند .
زبان کردی همانند فارسی دری ، ترکی و گویش های دیگر مرسوم در ایران یکی از گویش های زبان فارسی میانه است.
گویش های کردی را به سه گروه تقسیم می کنند :
گویش های شمال که به کرمانجی معروف است و شامل گویش های کردهای ترکیه ، ارمنستان ، آذربایجان ، موصل عراق ، کردهای شمال خراسان و ترکمنستان می شود .
همه کسانی که به این گویش صحبت می کنند ، کرمانج نامیده می شوند .
گروه دوم ، گویش کردستان مرکزی موسوم به ( کردی ) یا ( سورانی ) است . کردهای نواحی اربیل ، سلیمانیه ، کرکوک عراق و کردهای مهاباد و سنندج با این گویش صحبت می کنند .
گروه سوم ، گویش های لکی ، کرمانشاهی و … است .
علاوه براین تقسیم بندی دو گویش زازا و گورانی نیز از گویش های مهم کردی به شمار می آید که طوایف بزرگ شمال غرب کردستان و هورامانی ها و مناطقی از غرب کرمانشاه بدان تکلم می کنند .
فرهنگ اعتقاد کردها
طریقت های صوفیگری در کردستان پیروان فراوانی دارد. اکثر این طریقت ها بر اصول عامه پسند بنا شده است و پیروانی از گروه های صنعتگر ، کشاورز ، بی سواد و روستایی دارد . رهبران این طریقت ها ( شیخ ) یا ( پیر) نامیده می شوند که معمولامعجزات و کراماتی نیز به آنها نسبت می دهند . جایی که شیوخ و پیرها به پیروان خود تعالیم طریقت را می آموزند تکیه یا خانقاه نام دارد . برخی رواج طریقت های صوفیگری درکردستان را از قرن 6 ق به بعد دانسته اند .
طریقت قادریه به شیخ عبدالقادر گیلانی و طریقه نقشبندیه به بهاء الدین بخارا منسوب است . مریدان طریقه قادریه را درویش و پیروان طریقه نقشبندیه را صوفی می گویند.
پیروان اهل حق را در عراق ( کاکه ای ) می نامند.
. کردهای ایران به گروه های و شاخه های متعددی تقسیم می شوند . قدیمی ترین منبعی که به تقسیم بندی آنها اشاره کرده است . شرفنامه بدلیس است که در واقع یکی از مراجع مهم کردشناسی است . شرفنامه کردها را به چهار شاخه بزرگ کرمانج ، لر ، کلهر و گوران تقسیم می کند
عشایر کرد پراکنده در سنندج
کومالی
جاف
مندمی
گلباخی ( گلباغی )
شیخ اسماعیلی
پیرپیشه
تامازتوزا
کوراکا
لالا
محمود جبرئیلی
بالی وند
عشایر کرد پراکنده در مناطق مکری و مهاباد
مکری وبولاق
مکری سیار
بلباس
منگور
پیران
اوجاغی کاخدری
گه ورک
سوسه نی
بانه
عشایر کرد پراکنده در استان کرمانشاهان
سنجابی
گوران
یوسف یاراحمدی
کویک
یاپراوند
کیایی ( کولیایی )
احمده وند
عشایر کرد پراکنده در استان لرستان
سلسله
دلفان
باجلان
زند
مافی
طرحان امرائی
دالوند
عشایر کرد پراکنده در استانهای خراسان
شادلو ( شادیلو )
زفرانلو ( زعفرانلو )
عمرلو
شاهنامه خوانی نیز در میان کردها رایج است . معمولا کردهایی که در کمند اندازی و حرکات رزمی مهارت داشتند مجلسی ترتیب می دادند و افرادی که صدایی خوبی داشتند ، اشعار حماسی شاهنامه را برای شرکت کنندگان می خواندند ، بعضی وقت ها نیز در شب های زمستان و ماه رمضان در قهوه خانه ها شاهنامه خوانی اجرا می شد .
از مهمترین جشن های مذهبی کردها ، جشن میلاد پیامبر(ص) است که به نام « جشن مولود » یا « مولودی» معروف است . در کردستان روز میلاد پیامبر با شکوه و عظمت خاصی جشن گرفته می شود و در مراسم جشن ، «مولود نامه ها » که در واقع ستایشنامه محمد (ص) است خوانده می شود . از دیگر اعیاد مذهبی مهم که هرسال به طور باشکوه در کردستان برگزار می شود می توان به عید قربان و عید فطر اشاره کرد .
جشن نوروز نیز که از جشن های باستانی ایرانیان و مخصوصا کردها به شمار می رود در کردستان با آداب و مراسم ویژه ای برگزار می شود . زنان کرد با نزدیک شدن بهار خانه تکانی می کنند و سمنور « سمنی » می پزند . چهارشنبه آخر سال را هم که به « قله ( کله ) چوار شمبو » معروف است ، جشن می گیرند . از دیگر اجزاء مراسم جشن نوروز ،
« کوسه پیاوی نوروزی » و « میرنوروزی » است که پیش از رسیدن نوروز در اکثر نقاط کردستان اجرا می شده است .
جشن خرمن و آیین « نوژه بارانه » ( باران خواهی ) از جشن های فصلی کردهاست که با آیین ها و مراسم خاصی اجرا می شود .
جشن عروسی در میان کردها
کردها اکثرا با خانواده فامیل خود ازدواج می کنند . عقد پسر عمو و دختر عمو در میان کردها بسیار رایج بوده است .
مراسم عروسی در کردستان حداقل در سه روز جشن گرفته می شود . در این مدت کردها مرتب به رقص و پایکوبی می پردازند . مراسم
« شوگر » ( شبگرد ) یک شب قبل از عروسی انجام می گیرد ، دراین شب از میهمانان ، پذیرایی مفصلی می شود . یکی دیگر از انواع ازدواج های مرسوم در کردستان ازدواج « ژن به ژنه » است . یعنی خانواده ای با دادن دختر خود به پسر خانواده ای دختر آن خانواده را برای پسرشان به عقد می آورند و مشترکا یک جشن عروسی برگزار می کنند . از این رو هزینه های جشن عروسی بین دو خانواده تقسیم می شود . همچنین گاهی اوقات چنین ازدواج هایی خصومت و عداوت دو خانواده را رفع می کند .
پوشاک کرد
مردان کرد پیراهنی یقه گرد و حجم دار به نام کِراس به تن می کنند و روی آن کت دگمه داری که شبیه اونیفورم های نظامی است می پوشند . شلوار گشادی که نزدیک دمپا تنگ می شود و به شلوار کردی ( دَمه قُپان ) معروف است از مشخص ترین اجزاء پوشاک کردهاست . کردها سربندی شبیه عمامه که منگوله دارست و به دور کلاهی پیچیده می شود بر سر می نهند . برخی مردان کیسه توتون و چُپُق به شال کمر خود می آویختند .
زنان کرد شلوارهای گشاد با دمپای تنگ که روی آنها پیراهن به تن می کنند . شالی نخی با پهنای زیاد و شُل و لَخت به صورت آزاد دور کمر بسته می شود . همچنین نیم تنه کوتاهی روی پیراهن به تن می کنند . همچنین روسری بلند پولک دوزی شده که سکه ها و منجوق های رنگی زیادی دارد به دور سر بسته می شود.
193
اورامانات تخت
اورامان جاذبه ای فرهنگی – گردشگری در دل کردستان
روستای هورامان تخت با قدمتی چند صد ساله یادآور آیین های کهن ایرانی همچون میترائیزم و آیین زرتشتی است .
اساسا هورامان برگرفته از " هورا " به معنی اهورا و " مان " به معنی خانه و سرزمین و بطور کلی به معنی سرزمین اهورایی و جایگاه اهورا مزداست .
یکی از چشم اندازهای فرهنگی هورامان علاوه بر معماری، پوشاک مردم منطقه، غذاها، رقص ها و موسیقی های " هه لپه رکی " و " هل پرین "مراسم با شکوه" پیر شالیار" است این مراسم توسط مردم روستای اورامان تخت در چهل و پنجمین روز از زمستان که کردها به آن " بیل اندان " یا "بهار کردی" می گویند، برگزار می شود
. در باور محلی اعتقاد بر این است که دو کلمه بیل و اندان به معنی خاک کندن است؛ کندن خاک و کاشت درخت قبل از بیدار شدن از خواب زمستانی. در این زمان و در آستانه بهار کردی مردم هورامان تخت برای اجرای مراسم پیر شالیار هم آماده می شوند، کردهای این منطقه ابتدا با حضور در مرقد" پیر شالیار" مقبره این شهریار را که مردم منطقه به آن شالیار می گویند، از برف زمستانی تمیز کرده و با آداب خاصی به گرامیداشت یکی دیگر از برنامه های فرهنگی- اعتقادی خود می پردازند.
افسانه شالیار
زمانی که شالیار در کودکی والدین خود را از دست می دهد، به ناچار مجبور می شود نزد خانواده عمویش بزرگ شود . اما زن عموی شالیار که به علت حسادت، این کودک با خیر و برکت را عاملی در جهت تحقیر و تضعیف فرزندان خود می دانست حضور وی را در خانه تحمل نمی کرد . به همین دلیل از همان کودکی شالیار را هر روز صبح قبل از طلوع آفتاب به انحاء مختلف و البته بیشتر برای چرای بُزها و آوردن خار و خاشاک و هیزم از خانه خارج می کرد . اما از آنجا که خداوند به این کودک نظر خاص داشت، ماده بزها در پایان روز با پستان هایی پر شیر به خانه بر می گشتند ، به طوری که میزان شیر دهی هر یک از این بزها به اندازه یک گاو ماده بود . از طرفی حجم هیزم جمع آوری شده توسط شالیار نیز به اندازه کار ده نفر مرد بود که می توانستند طی یک روز هیزم جمع کنند .
این موضوع که سخت زن عموی شالیار را متعجب کرده بود باعث شد تا روزی از روزها به منظور تعقیقب شالیار خانه را ترک کند. زن عمو در میانه راه با شنیدن صدای شمشال (همان نی چوپانان) که شالیار به زیبایی هر چه تمام تر آنرا می نواخت، در پشت تخت سنگی خود را پنهان کرد و با چشمان خود دید که چطور گیاهان پر بار تحت تاثیر موسیقی شالیار در آن زمین سنگلاخ روییده و بزها از آن تغذیه می کنند و چطور باد و نسیم ملایم کوهستان، خار و خاشاک و هیزم را با خود آورده و جلوی پای شالیار انباشته می نماید. زن عمو با دیدن این صحنه ها خود را به سرعت به روستا رساند واین موضوع را برای مردم روستا گفت. مردم که از نفرت این زن نسبت به شالیار خبر داشتند، شنیدن این مطالب را از زبان زن عموی شالیار صدق محض تلقی کرده و بدین ترتیب به تقدس شالیار پی بردند. با پخش شدن این خبر غروب گاهان همگی در میدان آبادی به پیشواز شالیار رفته و بر دست و پای با برکت و نظر کرده اش بوسه زدند .
کردها داستانی دیگر را هم به عروسی شالیار نسبت می دهند که طی آن شالیار با قدرت کرامات خود دختر پادشاه بخارا را که کر و لال بود و از راه های دور به همراه عمویش به اورامان آمده بود شفا می دهد و چون پادشاه قول داده بود که هر کسی که بتواند دخترش بهار خاتون را شفا دهد می تواند همسر وی شود ، شالیار را به عنوان همسر دخترش برمی گزیند.
بنا بر وصیت پیر شالیار همه ساله محوری می شود برای وفاق و همدلی مردم در دونوبت از سال؛ یکی 15 اردیبهشت همزمان با سرسبزی منطقه اورامان که معمولا قبل و بعد از این تاریخ نیز مردم در صحراهای اطراف به رقص و پایکوبی و اجرای رقص کردی می پردازند ودیگری دهم بهمن همزمان با برگزاری جشن سده که جشنی است به ستایش پروردگار که مردم به دلیل کشف آتش به عنوان مهمترین کشف تاریخ بشر با شادی و شادکامی به پرستش خالق یکتا و به یاد بود عروسی پیر شالیار در حقیقت به ستایش پروردگار می پردازند .
هله واده خبردهنده
از اوایل بهمن ماه با ارسال 10 گردو برای هر خانوار؛ خبرِ برگزاری جشن به اطلاع مردم رسانده می شود .شخصی که این خبر را به مردم می رساند " هله واده " یعنی خبر دهنده نامیده می شود .
کلاه وروژنه چند روز پس از پخش گردو نوبت به مراسم " کلاه وروژنه" در روز چهارشنبه می رسد . در این مراسم دخترها و پسرهای خردسال قبل از طلوع آفتاب مردم را برای شرکت در مراسم قربانی دعوت می کنند . بچه ها به پشت بام ها رفته و با خواندن اشعاری، نزدیک شدن به طلوع خورشید و آغاز مراسم قربانی را به مردم خبر می دهند.
شه وونیشتی شبانگاهان روز پنج شنبه همگی در خانه مستطیل شکل پیر شالیار که گرداگرد آن دارای سَکوست جمع می شوند و به شب نشینی که به آن " شه وونیشتی " می گویند، می پردازند هر طایفه به رسم سنت خانوادگی در جای مخصوص به خود و همان جا که 950 سال پیش اجدادش می نشستند، می نشینندو ضمن بوسه بر تسبیح چوبین و تخت گیوه برجا مانده از شیخ مراسم شب نشینی را با ذکر و دف نوازی آغاز میکنند.
در روز پایان مراسم که روز جمعه است، زنان روستا که نان هایی معطر و مزین به گیاهان خوش بو همچون ریحان و سیاه دانه درست کرده اند به زیارت قبور پیر شالیار و عموی بهار خاتون که پس از دیدن کرامات پیر شالیار مرید او شده و در هورامان رحل اقامت گزیده بود و نیز مقبره پیر خالد که حامی پیر شالیار بود، میروند و با رسیدن بر سر مزار این مردان آسمانی، نان ها را در یک جا جمع کرده و با کمی خرد کردن آن با ماست بین حاضران توزیع می کنند . نان ها و ماست باقی مانده نیز به روستا برگردانده می شود تا به رسم تبرک به کسانی که نتوانسته اند در مراسم شرکت کنند داده شود.
کومسای در پایان مراسم، زوار قطعاتی از سنگ مقبره پیر شالیار را با تیشه کنده و با خود به خانه هایشان می برند ؛ در این مراسم که به کومسای معروف است ( کوم : جمع کردن ، سای : ساییدن) براساس باورهای سالخوردگان قدیمی، سنگ های این مقبره مقدس وقتی ساییده ، خرد و از سنگ مزار کنده می شود، پس از چندی ترمیم شده و به حالت اول باز می گردد .
در این مراسم که فقط مردان شرکت دارند زنان مسئولیت پختن نان را بر عهده دارند .
204
205
206
منطقه 5 فرهنگی( مازندران)
وقتی صحبت از اقوام شایان توجه در منطقه 5 فرهنگی می کنیم مسلما ماس ها ، مازها ، ماساژت ها و یا مازندرانی ها از اقوامی که ذکر آنها به میان آمد از قدمت بیشتری برخوردارند چنانکه می توان موجودیت این قوم را حتی قدیمی تر از اریائیها دانست . امروزه حضور این افراد را در محدوده ایران فرهنگی از تاجیکستان که مسقطی های ان ( همانها که تا همین چندی پیش و حتی هنوز هم معاند با حکومت مرکزی تاجیکستان هستند) و حتی کمی آنطرف تر تا منطقه آبخازی قفقاز و گرجستان امروز ، حضور و گستردگی آنها را علاوه بر شمال در جنوب نیز می توان تا آنطرف تنگه هرمز یعنی تا شهر مسندم که همان ماساژت های مستقر در کشور عمان هستند پی گرفت. شایان ذکر است بر اساس متون تاریخی ماساژت ها همانهایی هستند که ملکه آنها کوروش را کشت .
خزرها
اما علاوه بر مازها قوم دیگری که در منطقه 5 فرهنگی امروزه تنها بر اساس یک اسم آنها را می شناسیم خزرها هستند که در اواخر دوره ساسانی در این منطقه نوعی امپراطوری تاسیس کردند .
از انجایی که خزر امروز هیچگونه ارتباطی با خزرهای آن روز ندارد بطور کلی اساسا این اسم و این قوم برای ایرانیان بخصوص نامگذاری این قوم بر دریای مازندران با قدمتی تقریبا 3000 ساله و کاسپین با قدمتی 2000 ساله و حتی اسامی دیگری بر گرفته از قوم طپری یا طپری ها یا طپوری ها که همان طپرستان یا طبرستان مرسوم است که این نام نیز از زبان جغرافی دانهای مسلمان بدلیل اسکان این قوم در جوار دریای مازندران بر دریای مازندران نهاده شده است و یا حتی متعاقبا دریای گرگان !.
هیچ کدام از این نامها به اندازه خزر برای ایرانیان غیر قابل تحمل نیست چرا که این اسم اسمی است تقریبا 180 ساله که از زمان تسلط روسها برای پاک کردن حافظه تاریخی ملت ایران از تقریبا 180 سال پیش به اینطرف به دریای مازندران داده شد.
خزرهای اردوگاه آتیلا
اما خزرهایی که امروز نام آنها بر دریای مازندران نهاده شده است همان خزرهایی هستند که بعنوان یکی از اقوام فعال در اردوگاه آتیلا با این شخص همکاری داشته و از نظر جغرافیایی در حواشی دریای مازندران زندگی می کردند . همچنانکه می دانیم آتیلا سرداری بود از مبارزان آسیای مرکزی که پس از کشته شدن این شخص و شکست نیروهایش از دولت روم اردوگاه وی متلاشی شد و هر یک از اقوام تشکیل دهنده این اردوگاه به قسمتهایی از سرزمینهای دیگر عقب نشینی کردند
چنانچه قوم هون یا هونگری ها در سرزمین مجارستان امروز مستقر می شوند بلغارها در کنار رود بلغار که امروزه به آن ولگا گفته می شود و اما خزرها در منطقه غرب دریای مازندران و کوههای قفقاز ساکن می شوند ، بعدها در اثر فشارهای روم شرقی به مرکزیت قسطنطنیه از شرق و فشار مسلمین از جنوب مجبور به پذیرش دین یهود شده که پس از پذیرش و تثبیت پایه های حکومت خود در کمتر از 100 سال موجد تحولاتی بس تاثیر گذار در روابط بین الملل می شوند.
در فرهنگ نامگذاری از نظر علمی و براساس مستندات تواریخ یونانی بهترین نامی که می توان به دریای خزر اطلاق کرد کاسپین است.
در فرهنگ نامگذاری به لحاظ قدمت و هویت بهترین نامی که می توان به دریای خزر اطلاق کرد مازندران است.
بهترین نامی که می توان به دریای خزر براساس متون اسلامی داد طبرستان است.
مراسم فرهنگی و اجتماعی آب اسک مازندران(ورف چال)
در 90 کیلو متری شمال شرقی جاده تهران آمل روستایی ییلاقی وجود دارد که نام آن اسک است.
واژه اسک از اشک و اشکانیان گرفته شده است.
آن چیزی که امروز اسک را برخوردار از فرهنگ فولکلوریک و مراسمی آیینی و برجسته از نظر ما می نمایاند مراسم برف چال است که این مراسم در اواسط اردیبهشت در این روستا به مرحله اجرا گذاشته می شود .
اساسا علت برگزاری این مراسم به دلیل تامین آب مورد نیاز احشام در فصول گرم سال است که چوپانان مجبور نباشند برای تامین آب احشام پس از خروج از روستا به سرعت به روستا برگشته و اینکه در نظر است تا با تمهیداتی در مراتع آب مورد نیاز احشام در فصول کم آبی پیش بینی شود و لذا روز قبل از مراسم برف چال منادی بر بام مسجد ندا سر می دهد که مردم روستا آخرین آمادگی های خود را برای مراسم ورف چال بعمل آورده و نذورات خود را برای روز مراسم تهیه و تدارک ببینند .
نقل است که روستائیان آب اسک در قرون گذشته به فکر کندن زمین و حفر گودالی بزرگ افتادند تا در زمستان با پر کردن این چاه بزرگ از برف و یخ در تابستان آب کافی برای شرب احشام داشته باشند . گفته می شود در اجرای این ایده حفاران و کارگران زیادی اقدام به حفر چاه نمودند و اما بعلت وجود قطعات سترگ سنگ تا مدتها این تلاش بی نتیجه ماند تا اینکه شخصی پاک سرشت و متدین به نام سید حسن ولی گذارش به این محل افتاد.
این شخص مومن و معتقد با دیدن تلاش مردم به آنها پیشنهاد می کند شما در جایی که من با عصایم خطی دایره وار می کشم اقدام به کندن زمین کنید که در اینصورت انشاءا… موفق خواهید شد ضمن اینکه سید حسن شرطی را هم برای این موفقیت تعیین می کند که در صورت موفقیت اهالی روستا در این محل یعنی محل " اسکه وش " مردم قول بدهند همه ساله در اجرای مراسم برف چال همگی از شرکت کنندگان در مراسم با نان و پنیر و عسل پذیرایی کنند همچنین گوسفندهایی در این روز قربانی کرده و گوشت آن را بین مردم توزیع کنند .
امروزه در روز مراسم برف چال مردم روستا ابتدا جاده معروف به ناصری و منتهی به برف چال را تمیز و پاکیزه کرده و آنگاه چاه ذخیره آب را پس از لایه روبی آماده پر کردن برف می کنند .
عده ای با بیل و دیلم قطعات بزرگ یخ زده برف را به قطعات کوچکتر تقسیم کرده و عده ای دیگر این قطعات را به دوش کشیده و به داخل چاه می اندازند و در نهایت روی چاه با قطعات سنگ بسته شده و به این شکل آب اسکی ها در این روز بزرگ ضمن دور اندیشی و تامین آب روزهای گرم تابستان کودک و بزرگ ، پیر و جوان همه در کنار هم جمع شده و ضمن همکاری رشته های دوستی و صمیمیت را مستحکم تر می کنند در این روز باشکوه همه اسکی ها در اجرای مراسم صمیمانه شرکت کرده و ضمن تجدید دیدار با هم ولایتی های خود به هنگام ناهار هر یک سفره ای پهن کرده و همگان بی ریا بر سر هر سفره ای که بخواهند نشسته و ناهاری صمیمانه با یکدیگر صرف می کنند .
در این روز با شکوه کسانی که نامزد دارند هم مراسم خاص خود را دارند که ارسال هدیه از طرف خانواده داماد و همینطور یکصد تخم مرغ و شیرینی نان برنجی و شیرنی های سنتی از طرف خانواده عروس و توزیع آن بین اهالی روستا از جمله مراسم این روز است
وضعیت روستا در روز مراسم
در این روز روستا کاملا خالی از مردان می باشد ، زنان برنامه های خاص خود را دارند و روزی بدون مردان را جشن می گیرند . در این روز زنان هر طور که بخواهند لباس می پوشند و با آزادی کامل در روستا راه می روند و تفریح می کنند . در رور مراسم برف چال تمام مردان از پنج سال به بالا ملزم به خروج از روستا و شرکت در مراسم آیینی برف چال هستند و معتقدند مردانی که در این مراسم شرکت نکنند عواقب ناخوشایندی در آن سال در انتظار انها خواهد بود
حکومت زنان (مادرشاهی )
در روز اجرای آیین برف چال که مردان از روستا خارج می شوند برای حفظ نظم و امورات روستا زنان به طور موقت زمام مدیریت روستا را در دست میگیرند . برای هر چه بهتر اداره امور ، از میان خود زنی
( حاکمی) را برمی گزینند تا وی به نظام مدیرتی وحکومتی که به طورموقت درروستا ایجاد شده سرو سامان بدهد . شایان ذکر است ایرانیان اصیل و بومیان ایرانی قبل از ورود آریاییها که عیلامیان مهمترین آنها بوده اند اساسا حکومت مادرشاهی داشته اند .
چگونگی انتخاب حاکم
حاکمی که برای اداره حکومت یک روزه به ایفای نقش می پردازد زنی است که دارای صفاتی همچون تسلط در رهبری امور ، قدرت درمدیریت ، جسارت در صدور دستور ، برخوردار از کلام متقن و نافذ ، کاردان و از نظر فیزیک ظاهر شخصی با وقار و به اصطلاح رجل مجموعا صفاتی است که زن حاکم در این روز می بایست برخوردار از این صفات باشد ، ضمن اینکه این شخص روز قبل از به دست گرفتن قدرت از انتخاب شدن خود آگاه می شود .
ساختارحکومتی
زنی که برای این منظور منصوب می شود، برای چرخش بهتر امور و برقراری ضوابط موجود دراین مراسم، زنانی را به عنوان نگهبان روستا درجاهای مختلف به خدمت گرفته و به کار می گمارد این زنان که معمولاً دختران جوان هستند به طور داوطلبانه خود را برای نگهبانی و پاسداری ازروستا نامزد می کنند و باید از شرایط لازم برای احراز این منصب یعنی از جسمی سالم و قوی، شجاع، سر و زبان دار و… برخوردار باشند. امروزه تعداد این نگهبانان در اجرای مراسم و برقراری امنیت در روستا به 20 تا 30 نفر هم می رسد. این نگهبانان زن ملبس به لباس سربازان قدیم و حتی لباس های پلنگی یا لجنی سربازان امروز می شوند و با ابهت خاصی به انجام وظیفه در سطح روستا می پردازند.
در زمان اجرای مراسم و حکومت زنانه همچنانکه گفته شد مردان نباید در روستا باشند و همگی باید روستا را به مقصد مرتع اسکه وش ترک کنند . البته در مورد مردانی که بیمار و یا مسن باشند وضعیت فرق می کند و آنها می توانند به شرط آن که در خانه بمانند و هیچگاه جلوی پنجره یا ایوان ظاهر نشوند در روستا بمانند . مردان غریبه و حتی مردان اهل اسک هم به هیچ وجه حق ورود به ده را ندارند . دراین روز حتی از ورود نیروهای انتظامی به داخل روستا نیز ممانعت بعمل می آید . در این روز دستورات حاکم لازم الاجرا ست و هیچ کس حق تخطی از دستورات را ندارد . قوانین این روز برای زنان خاطی نیز ساری و جاری است و به موقع به حساب خاطیان رسیدگی خواهد شد . از جمله مجازات خاطیان در این روز اینگونه است که خاطی را بر الاغی بدون پالان به طور برعکس سوار کرده و در روستا بصورت دوره می گردانند و مشاهده کنندگان این وضعیت خاطی را هو می کنند بنا بر این مجازات بدنی به آن صورت وجود ندارد اما برخی احکام هم وجود دارد که طی آن لازم است خاطی شیرینی تهیه کرده و بین اهالی روستا توزیع نماید .
225
گیلان
لباس های محلی گیلان با وجود زیبایی و همگونی با عقاید مذهبی ایرانیان شاید مزیتی باشد بر فرهنگ این منطقه .
امروزه مردان و زنان گیلانی در قاسم آباد تالش و دیلمان با پوشش محلی دیده می شوند ، شاید سابقه تاریخی لباس های امروز را بتوان به شاکله لباس های بانوی گیلانی که پیکرک آن از تپه مارلیک ( چراغعلی تپه ) واقع در رودبار کشف شده است قابل مقایسه دانست ،
از جمله نشانه های این پوشش ، بلندی لباس تا مچ پا ، طرح جلوی لباس ، طرح زیگزاگ در پای دامن و نحوه بستن روسری است . همچنین در مجسمه سلاطین آن دوره طرح یقه ای که در لباس بوده هنوز هم در لباس های مردم گیلان وجود دارد . این روزها لباس زنان غرب گیلان دارای زیبایی خاصی است . لباس زنان تالشی در نمای کلی و در غربی ترین منطقه تالش شامل : روسری یکدست سفید ، جلیقه که گاهی با سکه های درشت تزئین می شود پیراهن بلند تا مچ پا و دامنی که در فارسی شلیته و در زبان محلی شلار نامیده می شود . زنان تالشی چند تا از این شلارها را روی هم می پوشند . بلندی پیراهن و شلیته مشخص کننده بخش های مختلف غرب گیلان است. در ماسال پیراهن کوتاه تا بالای زانو بوده است .
پوشش های منطقه قاسم آباد
در شرق گیلان یعنی در منطقه قاسم آباد در شهرستان رودسر و در شرق گیلان لباس ها دارای ویژگی فرهنگی خاصی است ، لباس زنان قاسم آباد به دلیل تنوع رنگی زیاد و جذابیت بالا بسیار معروف بوده و این روزها تقریبا در مهمانی های رسمی و غیر رسمی و حتی در مجالس عروسی پوشیدن این لباس یک نوع تفاخر محسوب می گردد . نشانه های تاریخی این لباس در نقاط دیگر جلگه شرق گیلان نیز دیده می شود . ، این لباس شامل یک روسری زیرین به نام مندیل که به جای آن از کلاه هم استفاده می شود و با تعداد زیادی سکه در قسمت پیشانی تزئین می شود ، جلیقه ها نیز با سکه تزئین می شود و اما پیراهن قاسم آبادی به این صورت است که دامن از پارچه ساده و یا گل دار است که روی آن با فرم استانداردی نوار دوزی شده است پیراهن تونیک تا بالای زانو ، طرح جلوی لباس ، یقه ای که از پشت باز می شود و دامن ساده گلدار ، شکل عمومی این لباس را در روستا ها تشکیل می دهد . شایان ذکر است که لباس های دیلمان نیز بسیار زیبا دوخته می شود .
لباس منطقه دیلمان
لباس دیلمانی سراسر سکه دوزی شده نیز نوع خاصی از این لباس است . در ناحیه دیلمان نوعی از دامن زنانه با حفظ نشانه های تاریخی آن از پارچه مخمل دوخته می شود .همچنین نوعی پارچه موسوم به چادر شب وجود دارد که " کمر دبله " نامیده می شود و آن جزیی از لباس زنان گیلانی است که در برخی روستاها خصوصا روستاهای مرکزی از پارچه چادر نمازی استفاده می شود که به تدریج در بخش شرق گیلان چادر شب جایگزین می شود . چادر شب جزیی از صنایع دستی شرق گیلان است که از سوی زنان بافته می شود و دارای تنوع زیادی است ، چادر شب کمر دبله را از نخ های رنگی به شکل چهار خانه می بافند ، اما از چادر شب طرح دار برای مصارف دیگری مانند جهیزیه عروس استفاده می شود .
لباس مردان گیلانی
در مورد لباس مردان گیلانی باید گفت که کلاه ترک دار تالشی و کلاه نمدی و پوستین کلاه که از پوست بره تهیه می شود نمونه هایی از تنوع کلاه در بین مردان گیلانی است . چوپانان گیلانی پوششی دارند به نام باشلاق که آب از آن عبور می کرد باشلاق پوششی بلند است که از برش زدن پارچه های بافته شده به اسم پشم شال به دست می آید . چوپانان که می بایست مجهز به لباس هایی باشند که علاوه بر برآوردن نیازهای رزو مره نظیر زیر انداز و روانداز و… می بایست این پوششها عایقی هم باشد در برابر پدیده های سماوی همچون صائقه و قمر در عقرب شدن ماه و پدیده های دیگر ستارگان نظیر ستاره های هفت برادر . این پوششها عموما از نمد درست می شود که به آن کولاگیر گفته می شود شکل بلند تر این پوشش شولا نام دارد.
231
منطقه 6 فرهنگی فلات مرکزی و حاشیه کویرهای ایران
از نظر جغرافیایی، منطقه 6 فرهنگی یا فلات مرکزی ایران که منطقه کویر و حواشی آن را در برمی گیرد، از شمال شهرهای استان سمنان(گرمسار، سمنان، دامغان و شاهرود) است که در جنوب رشته کوه البرز در مسیر غربی شرقی امتداد دارد و به سمت مشهد تا قائنات پیش رفته و از آنجا در مسیر جنوب کرمان و مکران و در غرب یزد، میبد، اردکان، نائین، اردستان، زواره، کاشان و قم را در بر می گیرد.
از ویژگی های منطقه فلات مرکزی پدیده قنات و آب انبار است
از ویژگی منطقه فلات مرکزی دسترسی مردمان این منطقه به پیچیده ترین فناوری آب یعنی قنات است چنانچه قدیمی ترین قنات دنیا از این منطقه وتاثیرشرقی ترین قنات خاور دور در شهر نارای ژاپن با الهام از تکنیک بکار گرفته شده از این منطقه و همینطور در غربی ترین نقطه یعنی شیلی در امریکای جنوبی باز هم تکنیک قنات از ایران و از این نقطه اخذ و گرفته شده است .
علاوه بر قنات ، آب انبار نیز یکی دیگر از فناوریهای ایرانیان در حفظ و نگهداری از آب است که به بهترین نحو آب در محفظه ای کاملا عقلانی به اسم اب انبار حفظ و نگهداری می شده است و وجود گنبد بر روی آب انبار آب را سالم و بهداشتی و وجود بادگیر جریان هوا را در آب انبار برقرار و آبی گوارا را در دل کویر تقدیم لبان تشنه کویر نشینان می نماید
قدیمی ترین کوره های ذوب فلز در ناحیه فلات مرکزی قرار دارد
قدیمی ترین کوره ذوب فلز از منطقه ای به نام اریسمان در نزدیکی نطنز به دست آمده است و متعاقبا در منطقه کرمان از تل ابلیس ، شهداد و تپه یحیی نیز آثاری دیگر از کوره های ذوب فلز بدست امده است .
بنا براین دومین فناوری مردم این منطقه فرهنگی اکتشاف رگه های فلز آهن و مس در این منطقه و ذوب ان در کوره هایی است که به آن اشاره شد .
کویر ایران در مقایسه با صحاری دیگر دنیا زنده است
زنده بودن زمین یکی دیگر از ویژگیهای منطقه 6 فرهنگی است که در مقایسه با صحراهایی همچون صحرای کالاهاری و یا صحرای عربستان و یا صحرای کاتانی که این صحراها کاملا مرده هستند کویر ایران با اندک بارشی زمین سبز شده و در منطقه ای مانند مرنجاب کاشان با تنها 2 متر کندن زمین چاه اب هویدا می شود ، یکی دیگر از ویژگی های کویر مرکزی ایران وجود چشمه سار نفت در روستایی در نزدیکی خور و بیابانک است که مردم در روز عاشورا مشعلهایی از نخ و چوب درست کرده و با ماده سوختنی نفت اتشی فروزان روشن کرده و به عزاداری می پردازند ، ضمن اینکه مردم در اعیاد نیز از این مشعلها برای مراسم اعیاد نیز استفاده می کنند
از دیگر ویژگیهای منطقه کویر مرکزی امنیت خاصی است که این منطقه دارد به نحوی که کمتر سرداری جرات می کند که به این منطقه لشگر کشی نماید چنانچه وقتی حسن صباح نقطه ای مانند قله صعب العبور الموت قزوین را برای ساختن قلعه بسیار سوق الجیشی خود برمی گزیند کویر نیز برای مریدان و جانشینان حسن صباح چنین وضعیت تدافعی طبیعی و استراتژیکی را دارد .
با ورود سادات طباطبائی ها و خاندان عامری عرب به حاشیه غربی فلات مرکزی ایران و قرار گرفتن شهری که امروز آن را زواره می نامیم این دو خاندان ، زواره را که هیچ دلیلی به جز قرار گرفتن در مسیر ارتباطی جاده ادویه نداشت بعنوان شهری تجاری برگزیدند و از 70 کیلومتر آنطرف تر آب را به شهر رسانده و به همین دلیل شهر بر اساس اصول شهرسازی آن زمان رشد کرده ، به گونه ای که ما امروز می توانیم یک شهر کلاسیک را با ویژگیهای کامل آن مورد بازدید قرار دهیم .
اما اردستان به گونه ی دیگری شهر شد . این شهر از مجموعه 6 محله و از به هم چسبیدن محلات به یکدیگر شهر شد و لذا مردم به یکباره از جایی دیگر به این منطقه نیامده و… اما همچنانکه می دانیم کاشان همانند بسیاری دیگر از شهرهای مهم دنیا با وجود چشمه سلیمانیه ابتدا موجودیت خود را با آثار بر جای مانده از تمدن سیلک مطرح کرد و متعاقبا مراحل رشد و گسترش خود را در کنار چشمه و تشکیل منطقه فین و سپس کاشان شکل داد . در منطقه نجد ایران امروزه شهری وجود دارد با شاکله یک شهر کامل ایرانی با 4000 سال قدمت و فضاهایی بس تاریخی و با شکوه به اسم میبد با شاکله ای مشتمل بر کهندژ ، شارستان ، ربض و سایر اجزاء شهر ضمن اینکه شهری با این قدمت همچنان در حال حاضر زنده و پویا برخوردار از بازار و مسجد جامع و محلات در قسمت شارستان در معرض بازدید عموم گردشگران ، آنانکه مایلند در عمق هزاره ها غوطه ور شده و دنیای کهن را هم اکنون احساس کنند قرار دارد.
ویژگیهای روابط اقتصادی در میان کسبه و تجار ایرانی بطور اعم و کسبه و تجار این منطقه فرهنگی از ایران به طور اخص
بر اساس آخرین تحقیقات علمی در دنیای اقتصاد پیرامون چگونگی ایجاد روابط سالم و در عین حال رقابتی میان تجار و کسبه بر اساس نظریات کانت پیش بینی شده است که اگر تجار و کسبه در عین روابط نزدیک و صمیمی با یکدیگر ، رقابت سالم هم داشته باشند ، اقتصاد از رشد و توسعه و پویایی بیشتری برخوردار خواهد بود
تا همین چند سال اخیر اروپائیان بر این باور بودند که فعالیتهای اقتصادی مردم ایران در بازار بصورت تجمع حِرَف گوناگون در کنار یکدیگر بعنوان مثال وجود انبوهی از مسگرها در بازاری به نام بازار مسگرها و یا بازار بزازها و… چنین تجمعی اساسا با تفکر سلیم اقتصادی منافات داشته و آنرا دور از عقل و منطق تجارت می دانستند و این در حالی است که بر اساس آخرین تحقیقات نظام اقتصادی آکادمیک و علمی اتفاقا بهترین شکل اقتصاد پویا و بالنده و در عین حال رقابت سالم بین افراد را تجمیع تجار در کنار هم و بر اساس اصل تعامل و همبستگی رقابت سالم مطرح کرده اند.
ویژگی دیگر حاشیه کویر وجود محصولات کشاورزی منحصر به فرد آنست
در هیچ جای دنیا پسته ای به خوشمزگی و خوش خوراکی پسته ایران یافت نمی شود و این امر به لحاظ شرایط خاص اقلیمی و آب و هوایی منطقه حاشیه کویر ایران است.
انار حاشیه کویر نیز از بهترین انارهای دنیاست چنانچه بسیاری از کشورها از جمله کره ، ژاپن و… انار ایران را قبل از برداشت و در داخل باغ خریداری می کنند . در جایی دیگر وجود پرتقال کوهی که در بر دارنده چهار ویژگی یعنی پوست نازکی ، آب داربودن ، ترش و شیرین بودن و خوش خوراکی است در کنار زالزالک و ذغال اخته که اساسا با این درجه از کیفیت تقریبا در هیچ جای دنیا وجود نداشته و خواص بسیار زیاد درمانی دارد از دیگر ویژگیهای محصولات کشاورزی در شهرهای حاشیه کویر ایران است که در صورت بسته بندی و معرفی خوب به یکی از سود آور ترین محصولات صادراتی می تواند تبدیل شود
خواجه رشیدالدین فضل الله در اولین پژوهشگاه عالم یعنی ربع رشیدی در تبریز حدود 300 نفر کشاورز و باغدار یزدی را به تبریز فرا خواند تا ضمن انجام پژوهشهای کشاورزی در این مرکز وضعیت کشاورزی تبریز را متاثر از تجارب بی بدلیل کشاورزان خلاق منطقه کویر بهبود بخشد .
گونه های خاص جانوری در منطقه کویر ایران و حواشی آن
در منطقه مرکزی ایران، جانوران نادری چون گور خر ایرانی، گربه سانانی همچون یووز ایرانی ،پرندگانی نیز وجود دارد که عقاب سر طلایی از آن جمله است. عقاب سر طلایی که امروزه نماد برخی از کشورهاست اساساٌ ایرانی بوده بطوری که زیست گاه این حیوان در قسمت جنوب البرز یعنی کوههای شاهرود تا سمنان ، گرمسار و کوههای کرکس در کاشان می باشد.
بنا بر این وجود این حیوان در منطقه کویر مرکزی و نقش این حیوان که از هزاره پنجم ق.م ابتدا بر روی درفش مکشوفه از شهداد کرمان دیده شده است و هم اکنون این شی در موزه ملی ایران حفظ و نگهداری می شود و اینکه متعاقبا این نقش بر روی پرچم اشکانیان و آنگاه ساسانیان نقش بسته است، از جمله ویژگیهای منحصر به فرد حاشیه کویر ایران در معرفی بسیاری از نقوش به جهانیان است .
منطقه 7فرهنگی (حوزه فرهنگی خراسان بزرگ و گرگان)
ویژگیهای منطقه :
ا- گنجینه فرهنگ ها با وجود قومیت های گوناگون همانند کرمانج ، فارس ، ( تات ) ، ترک ، ترکمن ، کرد ، اقلیت های بلوچ ، عرب ، لر و ترک هاست.
2-گردش در میان اقوام خراسان شمالی کوتاهترین زمان برای شناخت اقوام مختلف ایران است چنانچه تنوعی از گویشها، اداب و روسوم و فرهنگهای مختلف ایران را می توان به صورت یکجا مورد مشاهده و تجربه قرار داد
صنایع دستی استان خراسان شمالی که توسط قوم های متنوع این خطه ساخته می شوند ، هر یک از ویژگی های منحصر به خود برخوردار است .
موسیقی استان خراسان شمالی نیز مخلوطی از نواهای گوناگون همراه با اشعار زیبای محلی است که برای گردشگران شنیدنی و دیدنی است . لباس های محلی هر یک از اقوام مذکور نیز از دیگر جاذبه های فرهنگی استان خراسان شمالی به شمار می آیند .
پیشینه منطقه 7 فرهنگی
از اقوام اولیه و بسیار تاثیرگذار بر فرهنگ و تمدن ایران در منطقه 7 فرهنگی پارتیان یا اشکانیان هستند.
اشکانیان از تیره ایرانی پرنی و شاخه ای از طوایف وابسته به اتحادیه داهه از عشایر سکاهای حدود باختر بودند با تسخیر پارت که مشتمل بر خراسان فعلی است حکومت خودرا آغاز کردند.
از دیگراقوام شاخص در این منطقه فرهنگی شایسته است از قوم ترکمن یاد کنیم.
روستاهای ترکمن نشین که یکی از مهم ترین اقوام این استان هستند، در یک ناحیه جغرافیایی مشخص از شمال بجنورد به سوی باختر متمرکز شده اند و در مناطق سردسیر مراوه تپه ، گرماب ، مانه ، راز و جرگلان قشلاق دارند.
زمان کوچ عشایر ترکمن اوایل خرداد ماه بوده که از گرمسیر به سردسیر کوچ می کنند و مدت این کوچ نیز سه ماه است .
ترکمن ها مهمترین عشایر شمال خاوری ایران به شمار می روند که در دو منطقه کوهستانی و جلگه ای از حوالی رود گرگان تا نوار مرزی ایران و ترکمنستان زندگی می کنند .
عشایر ترکمن از دو ایل " یموت " و " گوگلان" تشکیل شده است.
بخش کوهستانی یا قلمرو عشایرگوگلان در خاور ترکمن صحرا ، روستاهای گلیداغ ، قره بلخان ، حصارچه ، مراوه تپه ، شهر کلاله و قسمتی از ارتفاعات باختر و شمال باختری بجنورد را در بر می گیرد
و بخش جلگه ای آن نیز که به دشت گرگان معروف بوده و سرزمین عشایر یموت محسوب می شود ، در جنوب رودخانه اترک قرار گرفته و از جنوب خاوری به کوهپایه های جنگلی رشته کوه البرز محدود می شود . ترکمنان با قبایل دیگر ترک و مغول از قرنها پیش در آسیای مرکزی به سر می بردند .
استان گلستان
عشایر گلستانی را به طور عمده می توان در دو نوع عشایر کوچنده
( کردهای شمال خراسان ) و عشایر نیمه کوچنده ( ترکمن ها ) دسته بندی کرد.
قلمرو زیستی این عشایر ، حدود 3500 هزار کیلومتر مربع از مراتع بخش های داشلی برون و مراوه تپه از شهرتان گنبد و مینودشت را در بر می گیرد.
عشایر کوچنده استان گلستان
عشایر کرد شمال خراسان به عنوان عشایر کوچنده استان به شمار می روند . آن ها از بقایای ایل بزرگ زغفرانلو هستند که در زمان شاه عباس صفوی در سال 1000 ه.ق از غرب ایران به مناطق شمال خراسان کوچانده شده اند . عشایر کرد شمال خراسان عمدتاً از شهرستان های بجنورد ، شیروان ، قوچان و اسفراین هستند که همه ساله مدت شش ماه از سال را در مناطق قشلاقی این استان به سر می برند . آن ها در زمان کوچ از سه راه ایلواه عشایر شلمی ، فاز انقابه و خشتلی وارد استان گلستان می شوند .امروزه نیز عشایر کوچنده کرد دارای ایل به معنای واقعی نبوده بلکه به صورت طوایف مستقلی درآمده اند.
عشایر نیمه کوچنده استان گلستان
دسته دیگر از عشایر استان ، عشایر ترکمن هستند که به صورت استانی کوچ کرده و جزو عشایر نیمه کوچنده به شمار می روند . ترکمن از دیر باز مردمانی کوچ نشین بوده اند که بخش عمده ای از جمعیت آن ها در طی زمان و بر اثر جریانات مختلف تاریخی و فشار حکومت های گذشته به تدریج اسکان یافته اند . با این وجود امروزه شمار قابل توجهی از آن ها در بخش شرقی استان به رمه گردانی و کوچ روی می پردازند . عشایر درون کوچ ، از طوایف و تیره های دو ایل یموت و گوکلانند . هر چند که در آخرین سرشماری ، عشایر کوچنده ترکمن ، به عنوان عشایر لحاظ نگردیده اند ، ولی در حال حاضر اداره کل امور عشایر استان ، تعداد 1200 خانوار از این عشایر را با جمعیتی بالغ بر 11000 نفر در قالب 4 شرکت تعاونی عشایری تحت پوشش خدمت رسانی خود قرار داده است .
وجه تسمیه و پیشینه تاریخی گلستان
نام استان گلستان ابتدا گرگان بوده و به نظر می رسد به علت آبادانی و صفای طبیعی این منطقه نام گلستان برآن نهاده شده است.
استان گلستان محل سکونت اقوام ترکمن است. که بخش دیگری از این ایل بزرگ نیز در جمهوری ترکمنستان زندگی می کنند.
واژه ترکمن اولین بار در دایره المعارف چینی دیده شده است
هم چنین ترکمن را نام قومی از اقوام زرد پوست ترک زبان دانسته اند که از چندین هزار سال پیش در شمال دریاچه «ایسیک گول» (بالخاش) در شمال مغولستان زندگی می کرده اند.
نویسندگان ایران برای نخستین بار در قرن پنجم هجری قمری به قومی ترک نژاد به نام ترک یا ترکمانان که در آسیای مرکزی ساکن بوده اند، اشاره می کنند.
تاثیرات قوم ترکمن بر نیرومندترین امپراطوری اسلامی و مناسبات جهانی
ترکیه امروز یا همان آناتولی با هجوم سلجوقیان به ترکیه در آغاز قرن یازدهم میلادی ویژگی های امروز خود را پیدا کرد ، چنانچه این چادر نشینان بیابانگرد آسیایی همانند مغولها ، هون ها ، ترکمن ها و… ترکهایی بودند که با ورود اسلام به ایران و برداشته شدن دیوارهای ساسانی بین ایران آن روز و اقوام آنطرف ماوراء النهر ( سیحون و جیحون ) وارد سرزمین ایران شده و متاثر از فرهنگ غنی ایرانی و تفکرات اسلامی خالق ایده هایی جدید از هنر ، معماری تا حکومت شدند ، ضمن اینکه می توان گفت اینان حتی از معلمان خود هم که ایرانیان باشند پیشی گرفتند .
عثمان رهبر ترکمن ها نیروهای سواره خود را به دستور حکومت سلجوقی به سمت مغرب ترکیه گسیل داشت و به حکومت سلجوقی کمک کرد تا در نبردی مهم به پیروزی دست یابد . حکومت سلجوقی به پاس شجاعت ها و رشادت های عثمان و نیروهای تحت امرش امیر نشینی محلی در نزدیکی های قسطنطنیه را به وی اعطا کرد .
بعدها فرزندان عثمان با فتح سرزمینهای مسیحی نشین بیزانس و حتی خرید اراضی مسلمانان و بومیان آناتولی و ازدواج عثمانیان با طوایف همجوار گسترش قلمرو خود را بهبود بخشیده و بدنبال ضعف آخرین خلیفه عباسی در مصر رسما خلیفه مسلمین شدند .
در سال 1400 میلادی بایزید پسر بزرگ عثمان بر قلمروی حکومت می کرد که از رود دانوب در بلغارستان تا فرات در عراق امروز را شامل می شد . ترکها متاثر از تعالیم اسلام ملت های مغلوب را در انتخاب دین یا مومن ماندن بر کیش خود آزاد می گذاشتند و برای تجارت ، صنعت و یا مدیریت سایر حرف و فعالیتهای اقتصادی مردم محدودیتی قایل نبودند و به همین دلیل مردم خسته و رنجور از جنگهای همیشگی اروپائیان ترکهای مسلمان را بر حاکمان سرکوبگر بیزانسی ترجیح می دادند .
اوج پیشرفت امپراطوری عثمانی زمانی بود که سلطان محمد دوم ( فاتح ) در سال 1453 میلادی قسطنطنیه را فتح کرد و ضمن تغییر نام این شهر به استانبول آنرا پایتخت عثمانی قرار داد .
سلطان محمد در این دوره با گردآوری شاعران ، تاریخ نگاران ، هنرمندان و فلاسفه به دربار دستور داد مسجدی بزرگ در استانبول ساختند و با احداث جاده ها و کاروان سراها و ایجاد مسافرخانه های مجهز تجارت را گسترش داد .
در دوره حاکمیت این سلطان بسیاری از مکان های عام المنفعه نظیر ، مدارس ، بیمارستان ها ، آشپزخانه های عمومی ، حمامها ،چشمه ها ، کتابخانه ها و مساجد به هزینه حکومت اداره می شد .
عثمانیان در این زمان کشورهای یونان ، فلسطین ، مصر و عربستان را فتح کردند و اما از تسخیر کشور ریشه داری چون ایران عاجز ماندند .
دوران با شکوه حکومت ترکمن ها یا عثمانیان در آناتولی مربوط است به دوران سلطنت سلطان سلیمان که از سال 1520 تا 1566 این شخص حاکم امپراطوری عثمانی شد .در این زمان غربی ها این سلطان را بدلیل ثروت انبوه امپراطوری عثمانی سلطان با شکوه و اما مردم امپراطوری سلطان سلیمان را بدلیل وضع قوانین عادلانه " سلطان سلیمان قانونی " نامیدند .
دو شاخصه فرهنگی مهم ترکمن ها
الف) جشن شصت و سه سالگی
در بین مردم ترکمن مرسوم است که هر یک از مردان که به سن شصت و سه سالگی می رسد به پاس بزرگداشت شصت و سه سال زندگی حضرت محمد (ص) جشنی را به پا می دارد . این جشن که به زبان ترکمنی بدان آق قویون ( گوسفند سفید ) می گویند . با توجه به وضع مالی شخص برگزار کننده ممکن است مفصل یا مختصر باشد . حداقل این که باید با غذای مختصری آب گوشت از مدعوین پذیرایی شود و اگر هم صاحب جشن توانایی مالی داشت یک یا دو بره وگوسفند سفید یا بز را ذبح کرده و در میان خانواده ها تقسیم می کند . و گاه ممکن است مراسم کشتی و مسابقه اسب سواری هم ترتیب دهند . در مراسم کشتی گیری ، روستائیان دور دست نیز شرکت می کنند . به برندگان این مسابقات ، از طرف صاحب جشن یا خویشاوندان نزدیک او ، پول نقد یا پارچه و پیراهن به عنوان جایزه می دهند . ناگفته نماند که ترکمن ها در سفید بودن بز و یا گوسفندانی که برای این جشن قربانی می شود ، اصرار نمی ورزند .
رقص خنجر
در این رقص که با حرکات متهورانه ای هم همراه است ، ابتدا جوانان ترکمن لباس های سنتی خود را پوشیده به دور هم حلقه زده و دست به گردن یکدیگر می اندازند . بعد شمشیر دار در میان قرار گرفته و ذکر خوانده می شود . تعداد خاصی در عدد ذکرخوانان مطرح نبوده و گاه شش و گاه هشت نفر یابیشتر در میان می آیند و به ذکرخوانی می پردازند . این رقص زیبا که سراسر هیجان ، حرکات و فریاد است آن قدر ادامه پیدا می کند تا یکی از افراد از شدت التهاب غش کند و بیفتد . سپس شمشیردار به گوش او غزلیاتی می خواند تا به هوش آید .
منطقه 8 فرهنگی سیستان بلوچستان
سرزمین با شکوه و شگفت انگیز سیستان که در جنوب خاوری ایران و در کنار مرز ایران و افغانستان قرار گرفته ، با وجود رود بزرگ هیرمند و دریاچه زیبای هامون به عنوان بزرگترین دریاچه آب شیرین فلات ایران ، دشت حاصلخیز و بزرگی راتشکیل داده است که می توان از اراضی آن سه بار در سال محصولات متنوع برداشت کرد ؛ بنا بر این جای تعجب نیست که اگر در متون تاریخی و علمی سیستان را انبار غله ایران می خوانیم . در تواریخ گوناگون از جمله هرودت پیرامون درصد مالیات ساتراپهای هخامنشی می خوانیم که سیستان پس از مصر و بین النهرین سومین رتبه را در حجم پرداخت مالیات را به دولت مرکزی می پرداخته است . شکوفایی اقتصادی سیستان در هنگام فتح این خطه از خاک ایران به اندازه ای بوده است که تنها مالیات شهر زرنگ یا زرنج یک میلیون سکه طلا در سال بوده است .
قوم شناسان مردم سیستان را شاخه ای از سکاهای آریایی می دانند که هزاران سال پیش در سیستان زندگی می کردند ، سکاهای آریایی مردمی نیرومند و دلاور بودند که این سرزمین به نام ایشان " سکستان " و در گذر تاریخ به سیستان تغییر نام داده شد. سیستان زادگاه بزرگانی چون رستم یگانه پهلوان ایران باستان است که فردوسی در اوصاف او می گوید : " که رستم یلی بود در سیستان " . یعقوب لیث صفاری اولین شهریار ایران پس از اسلام است که بر خواسته از تبار ایرانی است و شاعر شهیر فرخی سیستانی و ده ها شاعر و فرهیخته دیگر که جملگی اهل این خطه از خاک مقدس ایران هستند.
شایان گفتن است در دورانی که تقریبا زبان عربی در ایران فراگیر شده بود ، برآمدن یعقوب لیث صفاری از سیستان بود که منجر به تجدید حیات فرهنگی ایران گردید و شاهکارهایی همچون آثار سعدی و حافظ ، مولوی و فردوسی بار دیگر مفتخرانه به منصه ظهور رسید . فردوسی در تنظیم شاهنامه ، علاوه بر استفاده از روایت بزرگان سیستان و خراسان از منابعی استفاده کرد، که پیش از آن توسط یعقوب لیث ، دستور گرد آوری آن ها داده شده بود .سیستان به واسطه قرار گرفتن در مرکز دو فرهنگ شکوفا و درخشان بین النهرین در غرب وسند و هند در شرق و بعنوان حلقه واسطی برای تبادلات فرهنگی آن دوران حتی تا ماوراء النهر و چین از اهمیت بسیار زیادی برخوردار بود .
شهر سوخته
یکی از مهمترین اسناد و مدارک سطح بالای دانش ، صنعت و فرهنگ سیستان وجود آثار باستانی شهر سوخته است که این شهر نمونه ای است از:
بزرگترین استقرار و شهر نشینی انسان در حدود 5000 سال پیش
دارای پیشرفته ترین سیستم های لوله کشی و فاضل آب
قدیمی ترین آسیاب های بادی دنیا از این مکان بدست آمده است .
باستانشناسان بر این باورند که برای هر گونه کاوشهای باستانشناختی علمی در شهر سوخته و تدوین تاریخ و دست آوردهای فرهنگی سیستان که بالغ بر چهار میلیارد ماده فرهنگی خواهد شد زمانی در حدود 450 سال طول می کشد تا اطلاعات ذی قیمت بشری در این ناحیه فرهنگی از ایران ثبت و ضبط گردد .
علاوه بر این آثار تاریخی و فرهنگی شهر با شکوه دهانه غلامان که در بر دارنده آثار عصر هخامنشی است و همچنین آثاری از عصر اشکانیان و ساسانیان در کوه خواجه گنجینه دیگری است از رفتارها عادات و خوی و منش ایرانیان واقعی در سرزمینی بکر و دست نخورده که به همین دلایل و ده ها دلیل دیگر است که ریچارد فرای باستانشناس و تاریخ نگار سرشناس ، سیستان را بهشت باستانشناسان لقب داده است . کشف "قالی پازیریک" نشان می دهد که این قالی توسط اقوام سکایی بافته شده است و به جرات می توان گفت سکاها نخستین کسانی بودند که بافته هایی بسیار زیبا از خود به جای گذاشته اند.
بطلمیوس جغرافی دان یونانی یکی از کانون های بزرگ جمعیتی قوم آریا را سیستان عنوان کرده و از آن با عنوان " آریا پولیس " نام می برد. هرودت نیز با وجود تحریف های زیاد در تاریخ خود اما با دقت مطالبی برای مردمان بعد از خود می نگارد که دقت در آن حرف اول را می زند وی ساکنان سیستان را سرنگیان خوانده و آن ها از طریق خویشاوندی به " سگرتیان" که تیره دیگر آریایی ها بودند پیوند می دهد . راولینسون بر این باور بود که تنها طایفه آریایی خالص سیستانی ها می باشند . نویسنده تاریخ سیستان ، مردم سیستان را از نژاد زیبا و عالی دانسته و از آنان به عنوان مردمی سخت کوش ، پر توان ، بلند اندام و تندرست یاد کرده است.
اگر می شنویم در ایران باستان اولین کتابخانه و مرکز اسناد کتابخانه ای است که در شهر ری و ویژه مغان زرتشتی بود و دومی در پاسارگاد ، شایسته است بدانیم که سومین کتابخانه در سیستان که این هم دلیل دیگری است بر جایگاه رفیع علمی سیستانی ها ی باستان در بین اقوام ایران زمین. همچنین می دانیم که عمل رستم زاد یا رستمینه و یا شکاف رستمی که همان عمل سزارین باشد برای اولین بار برای بدنیا آوردن قهرمان ملی ایران بر روی رودابه همسر زال و برای بدنیا آوردن رستم انجام شد و لذا به جرات می توان گفت که این اولین سند انجام عمل سزارین در تاریخ بشریت است که ابتدا در سیستان و مدتها بعد در روم در زمان بدنیا آوردن سزار قیصر روم اتفاق افتاد هر چند در عمل رستم زاد ایرانی مادر رستم پس از زایمان زنده ماند اما مادر سزار پس از عمل سزارین از دنیا رفت .
بر اساس یافته های باستانشناختی و جمجمه مکشوفه و شکافته شده از شهر سوخته که این جمجمه متعلق به دختری 14 ساله بوده است معلوم شده است که بیش از 5000 سال پیش عمل جراحی مغز مشخصا در آسیا و در سیستان و بر روی دختری انجام شده است که حتی 6 ماه پس از عمل هم این دختر زنده بوده است. در تیر ماه 1380 هجری .ش نیز از قول خبرگزاری چین " شین هوا " می شنویم که باستانشناسان چینی گفته اند ، یک عمل جراحی مغز 5 هزار سال پیش در چین انجام گردیده است که پس از شهر سوخته سیستان دومین عمل جراحی مغز در آسیاست .
قوم بلوچ
وطن اصلی بلوچها، بلوچستان است که در کتابهای تاریخی قدیم بنام "مکران" یاد شده است.
این نام در زمان نادر شاه افشار به "بلوچستان" تغییر نام داده شد. بلوچها یکی از اقوام اصیل و شناخته شده ایرانی هستند که به زبان بلوچی تکلم می کنند و بیشترین جمعیت آنان در کشور ایران، پاکستان و افغانستان بسر می برند.سابقه تاریخی این سرزمین بسیار زیاد است و قدمت آن را بین هشت تا ده هزار سال تخمین زده اند. بر پایه کتیبه ها و کتابهای قدیمی، بلوچ و بلوچستان پیش از اسلام وجود داشته است، به گونه ای که در کتاب دینی یهودیان، تورات از بلوس پسر کوس نام برده شده است. محققان نیز بلوچ را فارسی شده کلمه بلوس میدانند.
در کتیبه های میخی داریوش بزرگ در بیستون و تخت جمشید، سرزمینی که امروزه بلوچستان نام دارد به اسم "ماکا" یا "مکه" یاد شده است. به این سرزمین در زمان سامانیان "کومون" میگفتند. هرودت نیز آن را "مکیا" یا "میکیان" خوانده است. مورخ اسکندر مقدونی بلوچستان را "ردرزیا" ثبت کرده است. اما قرن ها سرزمینی کنونی بلوچستان "مکران" نامیده میشده و جهانگردان عرب نیز از آن بنام "مکران" یاد کرده اند.
عده ای سرزمین بلوچستان را از نقاطی میدانند که بر سر راه مهاجرت آفریقاییان به آسیای جنوب شرقی بوده است. شاید به همین دلیل است که آثاری از نژاد سیاه پوست در منطقه دیده می شود. البته گروهی معتقدند وجود مردم سیاه در منطقه جنوبی بلوچستان به این دلیل است که زمانی در آنجا جمعیت بومی زندگی میکردند که با سیاهان آفریقا و هند شرقی پیوند داشتند. اما اغلب مورخان متفق القول اند که اقوام دراویدی قبل از آمدن آریاییها در بلوچستان ساکن بودند. در"ریگ ودا" کتاب مقدس هندوها، از هجوم طوایف آریایی به دراویدی ها روایت شده است.
چنانکه موقعیت ژئو پولیتیک مکران مشخص می سازد، بیانگر شناخت و بینش سیاسی بلوچهاست که منطقه ای را انتخاب کرده اند که از شرق به هند و از جنوب به دریای عمان و اقیانوس هند و از شمال به خراسان متصل است. این منطقه در مسیر تردد تجار و پیشه وران و بازرگانان بین المللی قرار گرفته که بازرگانان هندی جهت امرار معاش و تجارت از این مسیر به سوی سرزمین ایران، عراق، شام، حجاز و اروپا میرفتند.
واژه بلوچ شامل چهار حرف است که عبارتند از( ب = بهادر)، (ل = لایق) (و = وفادار) ، ( چ = چالاک )
دست دادن ویا قول دادن مرد بلوچ بالاتر از هرگونه تعهد محضری است اجرا و انجام قول داده شده توسط بلوچ ممکن است به قیمت از دست دادن سر وی تمام شود چنانچه اگر کسی به بلوچ پناه برد و یا چیزی به امانت نزد وی گذارد ، امانتدار تا پای جان از شرف و مردانگی و وفای به عهد دفاع کرده و به آیین عهد و پیمان سخت وفادار است .
ساختار اجتماعی قوم بلوچ
١- سردار که از افراد شاخص و مورد اعتماد و احترام سایرین انتخاب می شوند یعنی افراد بزرگ منش و بزرگوار
٢- بلوچ اصیل، آندسته از بلوچها که جا و مکان ثابتی جهت سکونت داشته و دارای ملک و املاک باشد به زبان بلوچی ( بیهدار ) و اصیل شناخته می شوند .
٣- درزادگ، همان نوکران و غلام زاده ها می باشند
٤- رئیس : بستگی به مکان و محل سکونت آنها دارد که در بعضی از مناطق بلوچستان جزء بلوچهای اصیل بوده و در بعضی از مناطق از نسل درزادگ دارای شخصیت و اعتبار بیشتری می باشد ولی اعتبارش به بلوچ اصیل نمی رسد. ٥- اُستا : این دسته از افراد جامعه شامل استاد کارهای چوب تراش – استادهای آهنگر که داس وچاقو و دیگ و سه پایه وامثالهم میسازند و استادهای زرگر که با طلا و زیور الات سروکار دارند و استادهایی که با دهل و ساز سر و کار دارند که امروزه بعضی از آنها را به عنوان هنرمند هم می شناسند .گفتنی است که این افراد اگر چه به لحاظ قومیت از یک نسل هستند و لی از لحاظ شخصیت و اعتبار اجتماعی در بین اقوام بلوچ از جایگاه پایین تری برخوردار ند.
چند ویژگی شاخص قوم بلوچ
میارجلی (پناهنده پذیری): میار و باهوت به معنای پناهنده شدن به کسی و میارجلی به معنی پناهنده پذیری است. اگر شخصی گناهکار یا مظلومی به علت ترس از جان، محل سکونت خود را ترک گوید و به سردار یا طایفه قوی تری پناه برد و از او طلب پناهندگی و حمایت کند، او نیز با سنجیدن جوانب، پناهنده را قبول می نماید. ابتدا پناه دهنده سعی می کند با وساطت مشکل پناهنده خود را با طرف مقابلش حل و فصل نماید. چنانچه این روش موثر نیفتاد، پناه دهنده تا پای جان از پناهنده خود در مقابل دشمنانش دفاع خواهد کرد.
قول: چنانچه بلوچ به کسی قول بدهد، نباید هیچگاه به قول خود بی تعهد باشد و از این رو به قول خود وفادار است و این وفاداری و تعهد آنقدر زیاد است که به صورت ضرب المثل در آمده است: " سرون بروت بله قولن (کولون) مروت" یعنی حاضرم که سرم از طنم جدا شود ولی بدقولی نکنم.
مهمان دوستی: مهمان نوازی مردم بلوچستان ریشه در فرهنگ اسلامی آنها دارد و از این نظر شهره خاص و عام هستند. مهمان دوستی مردم بلوچ خصلتی پسندیده است که در بین همه اقشار غنی و فقیر بلوچ وجود دارد. مهمان نوازی و پذیرایی از مهمان با صمیمیت و ابراز احساسات خاصی همراه است.
حشر و مدد: حشر و مدد به معنی همیاری و تعاون گروهی افراد در کارهاست. تنها زیستن برای فرد بلوچ مفهومی ندارد و تنهایی به منزله نابودی است. از این رو در سیر زندگی و مقابله ای نابرابر با طبیعت خشن آموخته است که همواره در کنار قوم و هم کیشان خود زندگی کند تا از هرگونه گزند و آسیبی در امان باشد. حشر و مدد بیشتر در اموری مانند، ساختن مدرسه، خانه، برنج کاری، درو محصول و ساخت و لایروبی قنوات، سد آبی و دفاع دیده میشود.
بجار (کمک در امر ازدواج): یکی از پسندیده ترین و مفیدترین سنتهای قوم بلوچ که در میان شرقی ترین اقوام و ملل کمتر میتوان نظیر آن را یافت موضوع "بجار" است. بجار یعنی کمک و همراهی مادی با جوان و داماد که میخواهد ازدواج کند و تشکیل خانواده دهد. هر چند بجار شامل حال غنی و فقیر می شود، ولی مسلم است که عقلا و دانشمندان بلوچ برای کمک و همراهی با جوان کم بضاعت رسم بجار را عمومیت داده اند تا موجب خجالت جوان محتاج نشود. مبلغ بجار بستگی به میزان توانایی و همت فرد دارد و بیشتر از جانب خویشاوندان است. میتواند نقدی و غیر نقدی (مثل فرش، قالی، بز و گوسفند و …) باشد.
چنده (کمک به امور دینی): مردم مسلمان بلوچ در کنار شرکت در مراسم بجار(کمک برای ازدواج) و حشر و مدد (تعاون در امور اجتماعی) برای ساخت و بنای مساجد، حوزه های علمیه و مخارج طلاب، حقوق مدرسین و دیگر امور دینی با پرداخت وجوه نقدی و غیر نقدی مشارکت میکنند.
بیر (انتقام): اگر به شخصی یا طایفه ای صدمه یا خساراتی وارد شود و یا کسی کشته شود و شخص خاطی از عمل خود اظهار ندامت نکند و عذر خواهی ننماید، باید منتظر انتقام طرف مقابل باشد، و طرف مقابل هر زمان که شرایط و موقعیت برایش فراهم شد انتقام خود را میگیرد.
قسم جن طلاق (زن طلاق): بلوچها برای اعلام تعهد، وفای به عهد، پیمان، اعلام برائت از اتهامات وارده و همچنین برای عملی نمودن سخنان و حتمی ساختن انتقام خود از شخصی یا طایفه ای، قسم زن طلاق یاد میکنند. این شیوه سوگند خوردن بدان سبب است که آنان در ناموس پرستی تعصبی خاص دارند.
دیوان: دیوان در جامعه بلوچی به معنای مجلس و همایش است. بزرگان و ریش سفیدان قوم یا اقوام در یک محل معین گرد هم می آیند و به رتق و فتق کارهای مهم مردمی میپردازند که به این تجمع، دیوان میگویند. دیوان برای حل اختلاف دو شخص یا دو طایفه، مشخص کردن میزان مال و مهریه عروس و … تشکیل میشود.
پتر: پتر را می توان به معنی پذیرش قصور و اشتباه تلقی کرد، بدینصورت که اگر بین دو شخص یا دو قوم اختلاف شخصی، خانوادگی و فامیلی بوجود آمده باشد، یا در اثر درگیری و بر خورد کسی زخمی یا کشته شود، جهت جلوگیری از گسترش دامنه اختلاف و انتقام گیری، بزرگان طایفه به همراه شخص خطا کار برای اظهار ندامت و پشیمانی و پذیرفتن اشتباه خود و ارزش و احترام دادن به مظلوم زیان دیده به خانه او میروند و ضمن قبولی تقصیر از او معذرت خواهی میکنند و حاضر به جبران خسارت میشوند.
منطقه 9 فرهنگی کرمان
کرمان با محوریت قلعه بر فراز تپه های سنگی و طبیعتا منفرد در دل بیابان رشد و نمو یافت و اولین بار قلعه ای به نام قلعه دختر بر بلندترین نقطه آن سر بر آسمان برافراشت ، قلعه دختر در زمان خود دو کارکرد مهم داشت ، اول آنکه کاملا جنبه تدافعی داشت و دوم آنکه جایگاهی بود برای پرستش و التجاء انسانها به خدایی جهت پناه بردن به او ، به خدایی که مهمترین عنصر حیات یعنی اب در دست اوست و اناهیتا خدایی بود که مردم حسب نیاز شدید به آب و باران به بلندترین نقطه شهر رفته او را پرستش می کردند.
کوهستانی در شرق کرمان وجود دارد که منسوب به اردشیر است . از نگاه اساطیری مطرح می شود که چاه قلعه توسط گشتاسب کنده شده است که در این صورت ساخت اولیه قلعه به قبل از زرتشت و هخامنشیان نسبت داده می شود . بازسازی های بعدی قلعه در زمان هفتواد حاکم بم و نواحی اطراف ، رونق کرمان را در عصر اشکانی نیز به اثبات می رساند ، همچنین بر اساس متون تاریخی بدنبال پیروزی اردشیر ساسانی بر هفتواد در سال 226 میلادی ، شهر کرمان یکی از مراکز مهم توسعه قدرت ساسانی به شمار می رود چنانچه اردشیر قلعه ای بر فراز تپه مقابل قلعه دختر بنا می کند که امروزه نیز به همین نام موسوم است.
. در زمان حمله اعراب این قلعه فرو ریخته و در سال 29 هجری عبدالله ابن عامر با فتح کرمان و بم مسجدی در داخل دشت و اطراف شهر ساخت که در این صورت محوریت شهر از قلعه به دشت به مرکزیت مسجد تغییر ساختاری پیدا کرد متعاقبا یکصد سال بعد و با فروپاشی حکومت بنی امیه ، ابومسلم خراسانی مجددا قلاع نظامی کرمان را آباد و احیاء ، اما در زمان آل بویه بدلیل ضعف حکومتی اهمیت قلاع کرمان و بم تضعیف شد در دوره سامانیان بار دیگر قلاع کرمان اهمیت خود را باز یافته و در سال 322 هجری ابو محمد ابن الیاس ، عمارتی رفیع در صحرای فرمیتن ساخت و خرابیهای شهر قدیم را آباد ساخت و حصار گواشیر که این نام در حقیقت نام قدیم کرمان است را تا طالع جوزا کشید و ادامه داد
مجددا آل بویه شهر کرمان را تسخیر کرد که این بار نوبت قارود سلجوقی بود که با سپاه ترک به کرمان حمله کرد و شهر را از چنگ آل بویه درآورد و سربازان را تا مدتهادر خانه های مردم سکنی داد . متعاقبا ملک تورانشاه که یکی از فرزندان قارود بود شهرکی به نام شاه عادل با تمام امکانات مشتمل بر مسجد ، بازار ، گرمابه ، بیمارستان ، مدرسه ، خانه سربازان و خانه هایی دیگر برای رجال ساخت که این تحولات شهری در حقیقت پنجمین دوره توسعه شهر کرمان بود که باز هم همه این تحولات بدلیل مقاصد نظامی اتفاق افتاد . دردوره های بعد ترکهای غز ، سلجوقیان را از میان برداشته و خود حکومت کرمان را بدست گرفتند
غزها در مدت حاکمیت خود حوض ملک را که هم اکنون این حوض در حوالی مسجد جامع فعلی شهر وجود دارد از خود به یادگار گذاشتند. از یادگارهای عصر قراختائیان می توان از قبه سبز و محله اتابک نام برد و محمد مظفری میبدی که داماد قراختائیان شده بود مسجد جامع مظفری و بازار مظفری را که هنوز به این نام معروف است از دیگر یادگارهای فرهنگی این دوره است . با برآمدن تیموریان حکومت آل مظفر پایان یافت و با لشگر کشی شاهرخ به کرمان در سال 819 هجری دروازه سلطانی به حکم شاهرخ بنا گردید.
دردوره صفویه ( 1005تا 1033 هجری ) و در زمان زمامداری شاه عباس اول و با حکمرانی گنجعلیخان دوران شکوفایی و رونق اقتصادی کرمان آغاز می گردد . در این دوره شهر کرمان از صورت یک قلعه نظامی خارج شده ، بازارها ، آب انبار و کاروانسرا و حمام و مدارس متعدد و محلات جدید بر خرابه های محلات قدیم ساخته می شود . در دوره قاجار ابراهیم خان ظهیر الدوله که از سال 1218 تا 1240 هجری در کرمان حکومت کرده است محله مدرسه و بازار فعلی را که آن زمان قیصریه نامیده می شد را تجدید بنا کرد . آنچه کرمان را حائز اهمیت کرده است موقعیت خاص جغرافیایی آن بود که بعنوان حلقه ای واسط جاده ابریشم را به جاده ادویه وصل می نمود.
منطقه 10 فرهنگی هخامنشیان
کوروش روحی شاهانه داشت و برای اداره امور کاملاً شایسته بود. او در کشور گشایی ها با شکست خوردگان با بزرگواری و عطوفت رفتار می کرد و نسبت به دشمنان خود نیز مهربان بود.
کوروش بزرگ را باید نخستین کسی دانست که جهانی شدن را بدون از میان بردن خرده فرهنگ ها و آداب و رسوم کشورها پایه گذاری کرد و تفکر اهورایی وحدت ملت ها را به نابودی داشته های آن ها تمام نکرد. او تلاش می کرد پس از تصرف هر سرزمین، فروانروای سرزمین های مغلوب را باردیگر پادشاهی داده و به هیچ وجه حکومت، آداب و رسوم و دین خود را بر ملت های مغلوب تحمیل نمی کرد.
کوروش در استوانه سفالین خود، شرح عظمت و روح بلند جوانمردی را در برخورد با اسرا به رشته تحریر درآورده. بعد ها باستان شناسان این استوانه را در بابل یافتند و جهانیان این سند انسانیت و ایرانی را به عنوان اولین منشور حقوق بشر قلمداد کرده و این افتخار بشریت را برای همیشه برای ایرانی و تفکر ایرانی ثبت کردند.
293
زوایای فکری کوروش
– مدیریت جامعه یعنی رساندن افراد به اوج شایستگی،
-با ایزد خویش پیمان ببند که در امپراطوری پارس ستم و دروغ نباشد،
-این بود وظیفه من: آفرینش انگیزه برای دستیابی به آرمان های برتر، در کنار رسیدن به آرمان های فردی،
-انسان گاه از خشم خویش آسیبی می بیند که هیچ دشمنی، قادر به وارد آوردن آن همه لطمه نیست،
-سربازی که زمان برای اندیشیدن نداشته باشد همواره سرباز خواهد ماند،
-شما باید چشم از من بر ندارید تا ببینید آیا به آن چه می گویم رفتار می کنم یا نه ، من نیز شما را زیر نظر دارم، تا هر کدام را که شایسته ی بزرگداشت بودید گرامی بدارم،
-ما باید یکدیگر را پیوسته هشدار دهیم تا به جای خدمت به مردم، در دام رسیدگی به خویش نیفتیم،
-از دیگر کارهای مهمی که انجام دادم سرعت بخشیدن به گردش اطلاعات بود،
– من با کوشش خود، گیتی را چنان که می خواستم سامان دادم، آنهم نه با زور بازو بلکه با نیروی خرد.
بنا براسناد و متون مذهبی از جمله تورات، انجیل و قرآن کریم و بر اساس تفسیر آیات الهی و استدلال بزرگانی چون علامه طباطبایی، ذوالقرنین را می توان خاص کوروش دانست. زیرا با توجه به سن و سال کوروش که حدود 60 سال عمر کرد و مفهوم قرن که در سابق، آن را سی سال می دانستند، این عدد با 60 ساله بودن کوروش همخوانی دارد. از زاویه ای دیگر چنان چه منظور قرآن را از ذوالقرنین به معنی دوشاخ بدانیم، (در عربی یکی دیگر از معانی قرن، شاخ است)این در حالی است که در تصویر نقر شده برروی سنگ از کوروش در پاسارگاد که کلاهی شاخ دار(دو شاخ) بر سر دارد، باز هم می توان بر انطباق این مفهوم قرآنی با کوروش استدلالی عالمانه داشت.
برجسته کاری کوروش در پاسارگاد که دو شاخ را در بالای سر کوروش نشان می دهد.
آنچه در مورد دو مرد بزرگ و تاثیرگذار در سلسله هخامنشیان یعنی کوروش و داریوش می توان گفت این است که کوروش توسعه دهنده ایران و داریوش استوارکننده و تثبیت کننده سلسله هخامنشیان است.
پایتخت هخامنشیان ابتدا شهر شوش و سپس هگمتانه یا همدان ( که پایتخت مادهابود ) بود.
هنر در عصر هخامنشی
کوروش بزرگ اولین نمود تفکر جهانی شدن را در معماری و سازه های پاسارگاد به منصه ظهور رسانید توانست با همین شیوه مدیریتی هنرمندان ایرانی و غیر ایرانی همچون یونانیان و مصریان را ابتدا در پاسارگاد بدور هم جمع کرده و اساس حکومتی جهانی را بر اساس رعایت حقوق انسانها بر محوریت عدالت ، تکریم انسان و همه فرهنگها پی ریزی نماید شاید هدف اصلی کوروش از معماری در آن زمان بهانه ای بود برای جمع شدن عصاره انسانها یعنی هنرمندان به دور هم برای مشق وفاق و همدلی در آوردگاهی به نام پاسارگاد و داریوش تجلی تام و تمام این تفکر را در تخت جمشید یا همان پرسپولیس قطعی ساخت.
و لذا همچنانکه صاحب نظران در اقصی نقاط دنیا اذعان دارند هنر معماری هخامنشی عبارت است از تلفیقی از هنر سرزمینهای مغلوب که هنرمندان ایرانی با دمیدن روح پارسی بر آثار هنر این دوران آنرا فقط با نام هنر هخامنشی به جهان هنر معرفی کردند . بدون شک چنانچه هنرمند هخامنشی سر ستونهای با شاکله شیر و عقاب در تخت جمشید را با سرستونهای دوریک و ایونیک و کرنتی تغییر شکل نمی داد هیچگاه ستونها برخوردار از روح ایرانی و در نهایت با نام ستون هخامنشی در تاریخ هنر ثبت نمی شد .
تاثیر تاثرات فرهنگی در آثار هخامنشی
پاسارگاد ترکیبی از هنر معماری سرزمین ها و اقوام همجوار است، چندان که در مجسمه های سنگی، سر گاوهای بالدار از هنر آشوری، مجسمه های طرفین تالار از هنر هیتانی، الوان مختلف روی دیوارها از روش بابلی و عیلامی و از مظاهر هنر مصریان قدیم اقتباس شده است.
نمونه ای دیگر از تاثیرات فرهنگی هخامنشیان از اقوام همجوار، تاثیر داریوش از نقشی است موسوم به به نقش آنوبانی نی که این نقش در سر پل ذهاب قرار دارد.
در زمان داریوش نقش برجسته عظیمی بر سینه کوه بیستون( در کنار جاده کرمانشاه- همدان) حجاری گردید. در این اثر حجاری داریوش را تحت حمایت اهورامزدای بزرگ که به شکل نیم تنه قرص خورشید بالدار تجلی یافته ودر پشت سر شاه نیز دو نگهبان مسلح قرار دارند و بردیای دروغین هم در زیر پای شاه مجسم شده و در عقب بردیا هشت پادشاه مغلوب و طناب بسته به صف ایستاده اند. در روی دو ستون این اثر کتیبه ای است به خط و زبان پاسی باستان، بابلی و عیلامی که داستان این نقش برجسته و به طور کلی قطعه ای از تاریخ هخامنشیان را شرح داده است.
وجود سه خط نوشته پارسی، بابلی و عیلامی در کتیبه بیستون مبین وجود فن ترجمه در عصر هخامنشی است و وجود فن ترجمه در آن عصر مبین وجود فرهنگ لغت قابل توجه و نسبتا کامل در آن عصر می باشد.
کتیبه بیستون تنها نقش به ظاهر خشونت آمیز از عصر هخامنشی، اما سرشار از عظمت، راست گویی و تفکر جهانی هخامنشیان است.
کتیبه بیستون
مقبره کوروش در پاسارگاد
آرامگاه ساده و بی پیرایه اما شکوهمند کوروش بر مربعی سنگی با قاعده حدود 160 متر مربع از دو قسمت متمایز تشکیل شده است : یک سکوی شش پله ای و یک اتاق بر بالای این شش پله مجموعا ارتفاع بنا را بالغ بر 10/11متر کرده است . بر بالای در گاه گلی 24 پر به نقش خورشید قرار داشته که امروزه اثری از آن باقی نیست . ورود به داخل ارامگاه از درگاهی باریک امکان پذیر بوده است . داخل اتاق با ارتفاعی حدود 327 سانتی متر و مساحتی حدود 5 متر عبارت بوده است از یک نیزه و تابوت زرین کوروش در وسط اتاق و پرده هایی به غایت زیبا همراه با ساغر ها و زیورهایی جواهر نشان ، آرامگاه در اطراف به ایوانهایی مشرف می شد که تا چندی پیش ستونها و پای ستونهای آن هنوز پابر جا بود ، امروزه وجود برخی اثار حجاری بر روی سنگهای داخل مقبره همراه با خطوط اسلامی مبین اضافاتی از دوره اسلامی (در زمان اتابکان و حکومت اتابک زنگی – 621 هجری قمری ) است که این حکومت با احداث مسجدی با استفاده از مصالح کاخهای اطراف اقدام به اثر گذاری از دوره اسلامی نموده و لذا ارتباطی با اثار اولیه ندارد .
306
از دیدگاه تاثیر و تاثرات فرهنگی عقیده بر این است که شاکله آرامگاه و مطبق بودن مقبره متاثر از معماری ایلامی_چغازنبیل، سقف شیروانی آن متاثر از معماری اورارتویی(اورارتوها حوالی دریاچه ارومیه می زیستند)، سنگی بودن بنا به همراه استفاده از بست های سربی ویا به اصطلاح دم چلچله ای و اندازه های آرامگاه(طول دوبرابر عرض+1) متاثر از معماری ایرانی و سرزمین های ایونیه و لیدی می باشد.
تخت جمشید
تخت جمشید یا (پارسه، پرسپولیس، پرسه پلیس، هزارستون و یا چهل منار) که در شمال شهرستان مرودشت در شمال استان فارس (شمال شرقی شیراز) جای دارد، فاصله این مکان تاریخی توریستی تا مرکز استان ۵۰ کیلومتر می باشد.[۱] نام یکی از شهرهای باستانی ایران است که طی سالیان پیوسته، پایتخت باشکوه و تشریفاتی پادشاهی ایران در زمان امپراتوری هخامنشیان بوده است. در این شهر باستانی بنایی به نام تخت جمشید وجود دارد که در دوران زمامداری داریوش بزرگ، خشایارشا و اردشیر اول بنا شده است و به مدت حدود ۵۰ سال، مرکزی برای برگزاری مراسم آیینی و جشن ها به ویژه نوروز بوده است. در نخستین روز سال نو گروه های زیادی از کشورهای گوناگون به نمایندگی از ساتراپی ها یا استانداری ها با پیشکش هایی متنوع در تخت جمشید جمع می شدند و هدایای خود را به شاه پیشکش می کردند.
بنیانگذار تخت جمشید داریوش بزرگ بود، البته پس از او پسرش خشایارشا و نوه اش اردشیر یکم با گسترش این مجموعه به بزرگی آن افزودند. بسیاری از آگاهی های موجود که در مورد پیشینه هخامنشیان و فرهنگ آنها در دسترس است به خاطر سنگ نبشته هایی است که در این کاخ ها و بر روی دیواره ها و لوحه ها آن حکاکی شده است. باور تاریخدانان بر این است که اسکندر مقدونی سردار یونانی در ۳۳۰ پیش از میلاد، به ایران حمله کرد و تخت جمشید را به آتش کشید و احتمالاً بخش عظیمی از کتابها، فرهنگ و هنر هخامنشی را با اینکار نابود نمود.
نمود فرهنگ باغ سازی در اولین باغ ایرانی – باغ پاسارگاد
بر اساس مطالعات باستانشناختی وجود باغی شگفت انگیز و رویایی بر گرداگرد مقبره کوروش و کاخهای اطراف انکار ناپذیر است ، بر اساس مطالعات باستانشناسی قدیمی ترین اثر باغ در منطقه پاسارگاد شناسایی شده است ، متعاقبا وجود باغ در معماری بخصوص ساسانی به اشکال مختلف به منصه ظهور رسیده و در عصر اسلامی نیز وجود خود را همچنان در اشکال مختلف حفظ می کند اما اینکه رمز و راز پیدایش و تجلی باغ در معماری ایرانی چه بوده باز هم باید سراغ اقلیم خاص منطقه وآموزه های دینی رفت. چنانکه با نگاهی به مناطق بخصوص کویری ایران یکی از راههای تعدیل خشونت هوا را ایجاد باغ ، و مبارزه با طبیعت خشک و بی جان منطقه را می توان با به خدمت گرفتن باغ و در انداختن نقوش گیاهی ، گل و بلبل بر فرش و قالی و استفاده از رنگهای بخصوص قرمز در مناطق کویری واقلیم خاص منطقه دانست .
اما از نظر تفکر و ایدئولوژی موثر ترین ایده باغ سازی را می توان درایده های مذهبی جستجو کرد. با نگاهی به قدیمی ترین کتاب دینی همچون وندیداد می خوانیم که زرتشت به اهورا مزدا می گوید : ای آفریننده مادی ، ای یگانه پاک – به من بگو چهارمین کسی که زمین را به منتهی درجه وجد آورد کیست ؟! اهورا مزدا پاسخ می دهد ! " آنکس که بیشترین مقدار گندم را کشت کند و بیشترین سبزیها بکارد و بیشترین درختها بنشاند ، کسی که زمین خشک را آب دهد و زمین خیس را ( باتلاق ) بخشکاند و زیر کشت ببرد " . این مفاهیم در هر یک از ادیان متاخرتر با مفاهیم یکسان اما الفاظ گوناگون ادامه یافت تا اینکه با ظهور دین مبین اسلام در کلام وحی می خوانیم که " جنات تجری من تحت الانهار " همچنین در سوره واقعه آیات 19 تا 22 المانهایی از باغ در قالب معرفی بهشت مطرح می گردد که مجموعه این اشارات معمار ایرانی را در تجسم بخشیدن به بهشت در هیئت باغ ایرانی یاری می رساند عناصر باغ ایرانی عبارت است از حصار ، کاخ و مرکز ، کاخ در باغ ایرانی به منظور بهره مندی از چشم اندازی بهتر همیشه در یک سوم آن قرار دارد .
فرهنگ پوشاک مردان پارسی(هخامنشی)
پیراهن رو « کندیس »
ساده ترین فرم لباس رسمی پارسیان در بدو ورود به ایران احتمالا یک پارچه مستطیل شکل بود که در وسط آن برای عبور سر ، شکافی در نظر گرفته شده بود که کوتاه ِ آن « یعنی بادامنِ بالای زانو » را مادها با چکمه های بلند که مخصوص مناطق برفی بود به کار می بردند و بلندِ آن را پارس ها به تن می کردند .
در کتاب پوشاک مصور اقوام مختلف مشاهده می کنیم نجیب زادگان مادی و پارسی را با کندیس و سربازان مادی و پارسی را با پیراهن (تونیک) و شلوار طراحی نموده است.
اسامی اقوام و ملل تابعه هخامنشیان
در تخت جمشید و مشخصا در نقوش منقور بر پله های شرقی آپادانا، نقش 23 قوم از اقوام تابعه امپراطوری هخامنشی دیده می شود که فهرست این اقوام عبارت است از : مادها، خوزی ها، هراتیان، رخجی ها، مصریان، پارتیان، ساگارتی ها، ارمنی ها، بابلی ها، آشوریان بین النهرین، سکائیان تیز خود، گنداریان، سکاها، لودی ها، کاپادوکی ها، ایونی ها، پارثوی ها، هندوها، سکاهای اروپایی، تازیان، زرنگیان، لیبی ها، حبشیان.
بیشاپور
power point
مولف و تنظیم کننده برنامه : حمید عامریان
شکوه قدرت ، عدالت و حسن تدبیر
در پایتخت ایران عصر ساسانی
E- MAIL : ART. TRAVEL@ GMAIL . COM – TEL : 09122763452
اشاره ای مختصر به چگونگی پیدایش ساسانیان
اردشیر بابکان فرزند بابک ، نوه ساسان موبد معید آناهیتا ، پس از پیروزی بر اردوان آخرین شاه اشکانی ( 225 م ) سلسله ساسانیان را بنیاد نهاد به بیان دیگر اردشیر پسر بابک موبد معبد آناهیتا در استخر بود و بابک پسر ساسان که احتمالاً در دوران بلاش چهارم در پارس حکومت می کرده است ، پس از بقدرت رسیدن بابک با استفاده از سستی پارتها بخش اعظم استان پارس را متحد ساخت ، اردشیر پس از جلوس بر تخت سلطنت که حدود سال 209 میلادی صورت گرفت ْکرمانْ اصفهان وسرانجام پادشاهی الیمایی را گشود . وی با ثروت فراهم آورده شهر گور در فیروز آباد فعلی را بنا کرد. همچنین در این مکان برفراز قله دژی استوار وکاخی مجلل ساخت وشهری بزرگ با پلان مدور و حصاری محکم پی افکند . اما چون به تنهایی نمی توانست با پارتیان درافتد با پادشاهان هدیب و کرکوک متحد شد ودر نبرد بزرگی در حدود سال 224 در هرمزدگان درگرفت اردوان پنجم پادشاه بزرگ پارت را شکست داد و او را به قتل رساند.
شرح این واقعه در ا فریزی 18 متری در کنار جاده ساسانی در دامنه بلند کوهی در فیروزآباد نقر و برای همیشه در تاریخ ثبت شد.
فیروز آباد ، نبرد اردشیر با اردوان پنجم ، نمادی از تغییر قدرت در واپسین لحظات عمر پادشاهی اشکانی
سنگ نگاره اهورامزدا و اردشیربابکان که یکی از زیباترین و سالم ترین نقوش بازمانده از دوره ساسانی است، در گوشه شرقی محوطه نقش رستم، بر سینه صخره ای تراشیده شده است.
کاخ اردشیر بابکان در فیروزآباد فارس
قلعه دختر – ساخته شده به دست اردشیر بابکان بنیانگذار امپراطوری ساسانیان – فیروزآباد فارس
شناسایی پادشاهان و سکه های ساسانی بر اساس شکل کلاه ( بالای کلاه ، گوی شکل )
درواقع پسر اردشیر به نام شاپور اول رسماً در زمان حیات اردشیر در حکومت دخالت داشته است . در زمان حکومت او که 30 سال به درازا کشید ( 241- 272 یا 273 م . ) ایران به سرعت نیرومند شد . دو امپراتور روم یعنی گوردیانوس معروف به گوردیانوس مقدس ( در سال 241 م. ) و والرین ( در سال 260 م. ) از او شکست خوردند و یا صلح را با شرایطی کمابیش به نفع ایران پذیرفتند هزاران اسیر جنگی رومی با ساخت پل ها ، کاخ ها ، حجاری و اب رسانی ، به افزایش ثروت ایران کمک کردند و بیشاپور اقامتگاه جدید شاپور ، به صورت داراترین و زیباترین شهر ایران در آمد .
نقشه برداری های انجام گرفته از خرابه های بیشاپور و گشت و گذار دربین توده ها و تل های سنگی ناشی از دیوارهای فرو ریخته بناهای سلطنتی ، مبین این مطلب است که فلسفه وجودی و ایجاد این شهر همانند سایر شهرها نیست . این شهر را افزایش جمعیت به وجود نیاورده ، محل استقرار پادگان نظامی نیز نبوده که برای دفاع از یک ایالت در نظر گرفته شده باشد . اما واقعیت آنست که این شهر به خواست پادشاه احداث شده تا وی در این ایالت تازه فتح شده در قدرت خود تاکید ورزد . در واقع شهر بیشاپور در زمان بنیادش هیچ نوع کاربرد اداری و اقتصادی نداشته است . این شهر فقط محصول اشتیاق شاهانه یک شاه است
امروز از آن همه شکوه و جلال فقط ویرانه های شهر بیشاپور بر جای مانده است که در 25 کیلومتری غرب شهر فعلی کازرون و در کنار شرق رودخانه شاپور ، آن جا که این رود از تنگ معروف و زیبای چوگان خارج می شود ، قرار دارد .
علت انتخاب این شهر ، علاوه بر وجود رود شاپور ، گذشتن یکی از مهمترین شاهراه های ارتباطی شاهنشاهی ساسانی از این مکان بوده است . در میان این ویرانه یادمان های تاریخی متعددی وجود دارد .
شهر بیشاپور با وسعتی برابر 155 هکتار بر خلاف شهرهای باستانی دیگر که به شکل پادگانی و دایره وار ساخته می شدند ، از طرح هیپودام
( چهار گوش ) تبعیت می کرده است .
شهر بیشاپور از دوبخش تشکیل میشده است : بخش شرقی آن ارگ سلطنتی و محل احداث معبد و کاخ ها بوده و بخش جنوبی ، عامه نشین . این بخش از شهر پس از انقراض سلسله ساسانیان و در دوران اسلامی گسترش چشمگیری داشته و آثار و ابنیه های باقیمانده ، مانند مسجد ، حمام و خانه ها دال بر این ادعاست که تا قرن هفتم ه. ق این شهر بر پا بوده و زندگی در آن جریان داشته است .
شهر بیشاپور چهار دروازه هرمز، دروازه مهر ، “ دروازه بهرام “ و “ دروازه شهر “ داشته و رودی از سرتاسر شهر می گذشته است . بر روی این رود فقط یک پل بوده که آثار آن هنوز باقی است .
گردش در شهر تاریخی بیشاپور
ارگ سلطنتی
در زاویه شرقی شهر بیشاپور محله شاهی یا ارگ سلطنتی بنا شده بود . در این محل کاخ های شهر بیشاپور در محل ورودی شهر از طریق دروازه شرقی به صورتی برپا شده بود که مطلوب شهرهای امپراطوران رومی بود . به این ترتیب بانیان شهر سازی یادمان یکنواختی شهر را می شکستند و مجموعه ساخت و سازهای بزرگ درباری را این چنین ظاهر می کردند . ارگ سلطنتی شامل معبد آناهیتا ، ایوان موزاییک ، تالار شاپور و کاخ والرین است.
معبد آناهیتا
در شمال مجموعه ارگ سلطنتی بقایای بنایی سنگی به چشم می خورد . پس ازکاوش های به عمل امده در سال های 1317- 1321 شمسی به نظر می رسید که این محل آتشکده باشد ولیکن در تحقیقات مفصل تر که بعد ها صورت گرفت مشخص شد که این محل پرستشگاه و یا معبد آناهیتا بوده است .
پله ها و راه ورود به معبد
حیاط مرکزی معبد
ایوان موزاییک
ساخت ایوان های رفیع با طاق های بلند هلالی ، از خصوصیات عمده معماری ساسانی و مورد علاقه معماران این دوره بوده است. در دو طرف تالار تشریفات (تالار شاپور ) دو ایوان مشرف به حیاط که در جهت عکس یکدیگر قرار دارند بنا شده بود .
در اطراف ایوان طاقچه هایی وجود دارد که گچبری های رنگی بسیارزیبا و همچنین نقش هایی از موزاییک در داخل آنها وجود دارد . در اطراف دیوارهای ایوان موزاییک ازاره ای از سنگ گرانیت به ارتفاع حدود 50 سانتی متر نصب و کف ایوان نیز با موزاییک منقوش شده است . مصالحی که در معماری دوره ساسانی بیشتر مورد استفاده قرار می گرفته ملات گچ بوده است . شاید به همین دلیل به شهر بیشاپور شهر سفید هم می گویند . در این بنا از سنگ لاشه و گچ استفاده شده است . برای مثال ، روی دیواره با لایه 7 تا 15 سانتیمتری از گچ پوشیده شده است که با گذشت قریب به 17 قرن این گچکاری ها هنوز پا برجاست . گچی که در آن زمان استفاده می شده به شکل نیم پط بوده که با نوع گچ امروزی متفاوت است . گفته می شود که این ایوان ، سرای شخصی شاپور بوده و هیچ کس بدون اجازه وی حق ورود نداشته است . اطراف ایوان ، تالارها و راهروهایی بوده که تالار شاپور و ایوان موزاییک را به هم مرتبط می کرده اند .
تالار شاپور ( تالار چلیپا)
بیشاپور در واقع شهر سلطنتی بوده و در ساخت آن سلیقه شاپور رعایت شده و مظهر قدرت ، جلال و شوکت این شهریار بوده است . شاپور می گفت : بیشاپور باید همه نشانه های پیروزی ها و شکوه مرا با خود داشته باشد . این شهر باید ویژگی های یادمانی عظیمی داشته باشد تا سنت ها ی دوران شکوهمند هخامنشی را در تاریخ شهر سازی ایرانی نشان دهد .
بیشاپور کاخ ساسانی بوده است ، اقامتگاه بهاری شاپور و وابستگان و خانواده وی . شاپور اول برای پذیرایی از میهمانانش به تالاری عظیم نیاز داشته تا شکوه و منزلت خود را به نمایش گذارد .
مقدسی جغرافیدان مشهور عرب دوره ساسانی ( 345 – 381 ه. ق)در کتاب خود ( کتاب التقاسیم فی معرفت الا قالیم ) در باره تالار شاپور می نویسد : در این شهر کاخ زیبایی بوده که تمامی آن از سنگ های زیبایی تراشیده شده بر پا شده و شیوه ساخت و ساز و مصالح آن با نهایت ظرافت و دقت اجرا شده است. این تنها کاخ در ایران است که منحصرا از سنگ ساخته شده . دیوار کاخ های کورش و داریوش در پاسارگاد ، تخت جمشید و شوش از خشت خام بوده و دیوار کاخ های ساسانی از قلوه سنگ و گچ . این تالار حدود 780 متر مربع زیر بنا داشته است .
اولین بار در تاریخ معماری ساسانی و ایران از طرح ساخت چهار ایوان مقابل هم ( چلیپا ) در این تالار استفاده شده و طراح آن خود شاپور اول بوده است . این محل برای پذیرایی از میمانان و تشکیل جلسات رسمی احداث شده بود . سقف این تالار به شکل گنبد و اولین بار بوده که در تاریخ معماری تا کف تالار حدود 25 متر بوده است . قطر دیوارهای این تالار برای تحمل فشار زیادی که از گنبد عظیم سقف وارد می شده به 7 متر می رسیده است .
بعدها این شیوه ( ساخت سقف های گنبدی و ایوان های چهار گانه متقابل ) بر معماری اسلامی و ساخت مساجد تاثیر گذاشت
کاخ والرین
درفاصله 150 متری شرق تالار تشریفات و محور دالان جنوبی آ ن، بقایای فروریخته بنایی وجود دارد که با سنگ نگارگری شده و به نام کاخ والرین شهرت یافته است . گیرشمن این محل را زندان والرین نام نهاده بود ولیکن با ملاحظه خصلت های پادشاهان ایران که بزرگ منش بودند و به اسیران احترام می گذاشتند ، این محل نباید زندان والرین باشد .
پس از پیروزی شاپور اول بر امپراطور روم ، والرین ( پوبلیوس لیسینیوس والریانوس ، جلوس 253 ، مرگ 260 م . ) به همراه 70000 لژیونر رومی اسیر می شوند . برخی از این اسیران را که در کارهای ساختمانی و عمرانی استاد بودند ، به نواحی غربی ایران می آوردند تا در کار ساخت و ساز و احداث ابنیه ، سدها و پل ها از مهارتشان بهره گیرند .
سدهای قیصر ، شوشتر و شادروان یادگار رومیان اسیر شده اند . گویا خود والرین نیز در کارهای ساختمانی و کارهای عمرانی تجربه داشته و دانشگاه جندی شاپور با نظارت وی و مدیریت اسیران رومی و سوری ( حرانی ) ساخته شده است.
ستون های یاد بود
در قسمت مرکزی شهر و در تقاطع دو خیابان اصلی بیشاپور میدانی با دوستون یاد بود وجود داشته است . بر روی ستون شمالی دو کتیبه به زبان های پهلوی ساسانی و پهلوی اشکانی وجود دارد .
مسجد یا دارالحکومه
بنای دیگری در شهر بیشاپور وجود داشته که در دوران اسلامی به مسجد تبدیل شده و چون در آن زمان مسجد محل تشکیل حکومت و جلوس حاکم شهر بوده و کلیه امور در آن رتق و فتق می شده به دارالحکومه نیز معروف بوده است . قسمتی از این بنا در حفاری های دکتر گیرشمن کشف شد و بقیه را نیز دکتر سرافراز از زیر خاک بیرون آورد . قسمتی هایی از ستون ها و دیوارهای جنبی مسجد نمایان و بازسازی شده است . در این مسجد ایوان و صحنی وجود داشته که قسمت هایی از صحن و ستون های آن مرمت شده اند . تعدادی از ته ستون های موجود به شکل بیضی و برخی دایره ای شکل اند .
نقوش برجسته ساسانی
نقوش برجسته ساسانی
از 38 نقش برجسته مربوط به دوره ساسانی 30 مورد در استان فارس قرار دارد و 6 مورد در طاق بستان و یک مورد در سلماس ویک مورد در ناحیه چشمه علی ری- تهران که این نقش (صحنه شکار شیر توسط یکی از پادشاهان ) در حال حاضر تخریب شده وتنها سند باقی مانده طرح جیمز موریه می باشد .
ویژگی های نقوش بر جسته ساسانی
هنر نقش برجسته ساسانی یک هنر درباری است چرا که اغلب نقوش مبین حضور شاه در صحنه به منظور ابدی ساختن قدرت شاه می باشد .
بر خلاف سکه های ساسانی که نمایشگر بسیاری از نمادهای سیاسی ومذهبی است ، در نقوش برجسته ساسانی هیچ نهاد مذهبی دیده نمی شود ( بجز یک مورد که نقش شامل آتشدانی است کوچک که البته جنبه ثانوی دارد ) شایان ذکر است وجود " اهورا مزدا " و " آناهیتا" در نقوش درحقیقت اهمیت ومشروعیت دادن به سلطنت پادشاه است ونه نقش آئینی ومذهبی هرچند حضور بالاترین مقام مذهبی یعنی شاه را نباید در عصر ساسانی از نظر دور داشت .
نقوش برجسته عموماً برمحوریت پادشاه شامل: شرح پیروزی پادشاه یا جلوس وی برتخت پادشاهی ، صحنه شکار ویا تجلیل از پادشاه در حضور خاندان سلطنتی وبزرگان است .
بغیر از نقوش برجسته طاق بستان بطور کلی در سایر نقوش واقع گرایی رعایت نشده واشکال عموماً بطور نمادین وغیر واقعی نشان داده شده است .
موضوعات نقش برجسته های ساسانی
جنگهای مهم ایران و روم
پیروزیهای پیاپی ایران
اولین حمله نظامی روم به ایران
شکست امپراطور روم
به هلاکت رسیدن گوردیانوس
اسارت والرین
تقاضای صلح فیلیپ عرب
پیروزی ها ی مهم بر امپراطوری روم
اولین جنگ در سالهای نخستین سلطنت شاپور در 243-244 میان شاپور و گوردیانوس رخ می دهد که در این جنگ ارتش روم به مرزهای غربی ایران هجوم می آورد ، گوردیانوس کشته می شود وسپاه روم مضمحل می گردد . بعد از مرگ وی ، فیلیپ عرب امپراطور بعدی تقاضای صلح کرده وغرامت می پردازد ودر واقع آزادی اسرای خود را با پرداخت غرامت خریداری می کند . ( 500هزار دینار) . بعد از مرگ گوردیانس بخش بزرگی از شرق امپراطور روم مورد تاخت وتاز شاپور قرار می گیرد . شاپور درسال 256 میلادی حمله دیگری را در شرق امپراطور روم تا انطاکیه و ….آغاز می کند . در سال260 م جنگ بزرگ دیگری رخ می دهد وآن زمانی است که والریوس به امپراطوری ساسانی حمله می کند . در این جنگ ( به ادعای شاپور ) وی با دست های خود والرین را اسیر می کند . ضمن اینکه بعضی مدارک باستان شناسی نیز این ادعا را تایید می کند .
کشته شدن یک امپراطور (گردیانوس ) اسیر شدن دیگری ( والرین ) وتقاضای صلح جویی ( فیلیپ عرب ) برای ایران بسیار حائز اهمیت است وانعکاس جهانی دارد . تمام این حوادث بصورت ترکیب هنری در نقش برجسته ای در بیشاپوربه ثبت می رسد .
در این نقش برجسته هرسه امپراطور حضور دارند وشرایط آنان به بیننده عین حادثه را القاء می کند . برای مثال گوردیانوس زیر سم اسبان افتاده ومرده است . از طرفی فیلیپ عرب زانو زده وتقاضای صلح می کند و والرین هم ایستاده و شاپور مچ دست او را گرفته (اسیر شده است ) و این در حالی است که شاپور با ابهت سوار براسب درحال حرکت است .
بیشاپور3 در جانب راست رودخانه شاپور قرار دارد ( بیشاپور 1و2 در ساحل چپ واقع هستند ) دراینجا صحنه مرکزی تحقیقاً شبیه یبشاپور 2 است اما ابعاد متفاوت . در پشت سر شاه پنج ردیف سواره نظام بسیار منظم رومی نشان داده شده است که به صورت صفوف بسیار متمرکز ومنظم قرار گرفته اند . البته در این صحنه اغراق وجود دارد زیرا دست اسب ها همگی باهم در یک حالت قرار دارد . گو اینکه افراد در حال رژه نظامی هستند .
از دیگر نقوش این صحنه عبارت است از شاپور در وسط به صورت سواره وسه امپرا طور روم به همان صورت قبلی در برابر شاپور – حاملان غنایم وبعضی اسرا . ضمنا کوچک بودن ابعاد افراد بدلیل محدودیت فضا و ضرورت تجسم انبوه سپاهیان می باشد . نرسه نام بهرام را از کتیبه حذف کرده ونام خود را بر آن حک نمود ودستور داد که در زیر سم اسب بهرام یک جسد نقر کنندکه احتمالاً نقش مزبور جسد بهرام سوم باشد. هر چند نقش برجسته منصوب به بهرام دوم است .
در بیشاپور 2 واقعه پیروزی شاپور بر رومی ها بطور مشخص نشان داده شده حجاران برای تجسم این رویداد صحنه را به چند قسمت تقسیم کرده و ابتدا در صحنه مرکزی هر سه شخصیت رومی ( والرین – فیلیپ عرب وگوردیانوس ) و شاه سوار براسب تجسم گردیده است .
نوآوری در این صحنه عبارت است از نشان دادن نفرات مختلف ارتش ایران شامل پیاده نظام – سواره نظام وحاملان غنایم جنگی .
نقش برجسته های تنگ “ چوگان “
نقش های برجسته تنگ چوگان
پس از عبور از شهر بیشاپور و در ادامه مسیر رودخانه شاپور به تنگه ای می رسیم که امروزه همچنان نام “ تنگ چوگان “ را حفظ کرده است . این تنگه در دو طرف خود گنجینه ای ازنقش های برجسته و حجاری شده در دل کوه را به نمایش می گذارد . این نقش ها ، ستیزها و پیروزی های پادشاهان ساسانی و به ویژه شاپور اول را نشان می دهند . از مجموعه شش نقش موجود ، دو نقش در سمت چپ و چهار نقش در سمت راست رودخانه واقع شده اند . کنده کاری این نقش ها بر روی صخره انجام گرفته است و شباهت بسیار به حجاری دوره هخامنشی دارد . ویژگی های حجاری دوره ساسانی ( دقت در جزئیات لباس ، اندام پیکره ها و تزئینات ) به خوبی در این آثار دیده می شوند . از مجموعه نقش های شش گانه تنگ چوگان ، سه نقش برجسته را صحنه پیروزی شاپور اول بر والرین امپراطور روم تشکیل میدهند و بقیه مربوط به پیروزی بهرام دوم بر سپاهیان عرب ، اهورامزدا در حال اعطای حلقه شهریاری به بهرام اول و پیروزی شاپور ذوالا کتاف بر دشمنان است .
غار شاپور
عرض 50 متری و ارتفاع 30 متری غار مجسمه ای به بلندی 7 متر را در خود جای داده است، وزن مجسمه حدودا 30 تن است که از ستون طبیعی جلوی غار که حاصل رسوبات استلاگمیت و استلاگتیت است تراشیده شده است جهت صعود به غار شاپور که عظمتی است انکار ناپذیر می توان با 2 ساعت کوهپیمایی و کمی هم کوهنوردی از این زیبایی و عظمت دیدن کرد.
ایل قشقایی
ایل قشقایی یکی از پر جمعیت ترین ایلات کشور و از ایلات مهم ترک زبان ایران است :مرکز اصلی این ایل فارس است . قشقایی ها در دوره های مختلف بتدریج به این سرزمین کوچیده و در آن ساکن شده اند . حاج میرزا حسن فسایی در کتاب فارسنامه ناصری مینویسد : قشقایی ها طایفه ای از ترکان خلج بوده اند که از عراق عجم و ساوه به فارس کوچیده اند . قسمتی از این مهاجران در بلوک قونقری ( شهرستان آباده) ساکن و ده نشین شده اند که هنوز هم به ترکی سخن میگویند و بنام خلج نامیده میشوند . گروهی دیگر به زندگی کوچنشینی ادامه میدهند و به دو بخش خلج و قشقایی تقسیم میشوند . چون مهاجرت اینان به فارس حالت گریز و فرار داشته است ، به ( قاج قایی ) به معنی گریخته و فراری معروف شده اند . بعدها این واژه به قاش قا یی و قشقایی تبدیل میشود برخی عقیده دارند که قشقایی از قشقه به معنی چال و علامت سفیدی نقش شده است که بر روی پیشانی اسبان آنان وجود داشته است.
ایل قشقایی از شش طایفه بزرگ تشکیل شده است که عبارتند از :
۱. طایفه عمله۲. طایفه کشکولی بزرگ۳. طایفه فارسیمدان۴. طایفه دره شوری۵. طایفه شش بلوکی۶. طایفه کشکولی کوچک
ساخت سنتی ایل قشقایی
الف. ساختار اجتماع
( ایل – طایفه – تیره – بنکو- بیله – خانوار)
1- ایل
2- طایفه: شش طایفه بزرگ ایل قشقایی همه در همسایگی یکدیگر به سر می برند. هر یک از طوایف مذکور دارای چندین تیره هستند. تیره ها به دلیل زندگی ایلی در مجاورت یکدیگر و سرزمین و منافع مشترک به مرور به اتحادی دست یافتند که سرانجام به ایجاد طایفه انجامید.
3- تیره: یک اجتماع انسانی ذهنی که از جمع چند بنکو(= ده) تشکیل می گردد. در سازمان سیاسی ایل، تنها تیره است که رسمیت دارد و به همین دلیل، روسای تیره ها از طرف مراکز قدرت تعیین می شوند.
تیره واحد سیاسی و اداری طایفه است و طایفه هم به نوبه خود واحد سیاسی و اداری ایل می باشد. ریاست تیره با کدخدا است. کدخدا نماینده کلانتر در تیره و روابط رسمی بین تیره و کلانتر است. ضمن اینکه سرپرستی بنکوی خود را به عهده دارد.
4. بنکو
بنکو عبارت است از اجتماع چندسیاه چادردر منطقه محدودی به نام یورت که در داخل مرتع مستقرمی شوند . این مجموعه را دربعضی شاخه های ایل قشقایی ”بیله“ می نامند. افراد بنکو دارای مرتع مشترک هستند و درامر زراعت همکاری نزدیک دارند و برگرد هم چادر می زنند. بنکو به نام بزرگ افراد (ریش سفید) نامیده می شود و با مرگ او نام بنکو تغییر می کند و نام ریش سفید جدید را می گیرد. امور داخلی بنکوها با ریش سفید و امور خارجی آن با کدخدا است. بنکو یک واحد اقتصادی، اجتماعی است.
5. بیله: یک واحد اجتماعی در سلسله ساخت سنتی ایل است که از گردهمایی چند خانوار خویشاوند تشکیل می گردد. معمولا بین 3 تا 10 خانوار یا چادر می باشد. بیله از نظر فعالیت های روزمره از اهمیت بسزایی برخوردار است. زیرا واحدی از افراد را به وجود می آورد که هنگام کوچ با هم حرکت کرده و همکاری و همیاری مفید با هم دارند.
بیله چون یک اجتماع رسمی نیست معمولا از ریاست رسمی برخوردار نیست و تقریبا شبیه بنکو توسط ریش سفید یا شخص متنفذ ادره می شود. از آنجایی که آخرین رده ایلی طایفه های کشکولی بزرگ، کشکولی کوچک و دره شوری، بنکو می باشد و دارای بیله نیستند، برخی پژوهشگران این دو اجتماع را به اشتباه یکی دانسته اند. در حالیکه در طایفه های فارسیمدان، عمله و شش بلوکی این اجتماع دیده می شود.
6. خانوار:
خانوار به مجموعه افرادی که زیر یک چادر زندگی می کنند اطلاق می شود که کوچکترین رده تقسیمات ایلی را تشکیل می دهد.
اسامی نامگذاری تیره ها :
براساس نام یا فامیل یا بزرگترها یا کدخدایان مثل: قاسم لو- بر اساس اصل و نسب
براساس تعداد تیره ها یا بنکوها
براساس وابستگی به شخص بخصوص مثل بهرام کیخالو وابسته به بهرام
براساس منشاء قومی مثل لک
براساس تکیه بر محل جغرافیایی ، مثل موصلو از موصل عراق- براساس اولین مرکز تمرکز مثل دره شوری ها
براساس نام سران یا پادشاهان مثل قجرلو از قاجارها
ساختار سیاسی
ساخت سیاسی یا ساخت قدرت در حیات هر ایلی وجود داشته است که انعکاس آن در وجود شخص خان(سرپرست ایل) فعلیت می یافته است.
رده های قدرت(خان – ایلخان – ایل بیگی –کلانتر- کدخدا- ریش سفید ) باید از نظر فکری همسو باشند، زیرا در غیر این صورت اغتشاش به وجود می آید و ایل از هم می پاشد.
زبان
زبان رایج ایل قشقایی ترکی است. در مورد ریشه زبان ترکی مردم قشقایی ، همانند وجه تسمیه و منشاء پیدایش آن در بین پژوهشگران اختلاف نظر است برخی این ایل را آریایی نژاد می دانند و برخی نیز زبان قشقایی ها ر ا با ترکی آذربایجان مشترک میدانند. لهجه ترکی قشقایی تفاوت هایی با لهجه ترکی آذری دارد . به عقیده پژوهشگران ، ترکی قشقایی خالص تر از ترکی آذری بوده و به ترکی اغز نزدیک تر است . و همچنین واژه هایی در این لهجه یافت می شود که بیشتر به لهجه ترکی آناتولی شبیه است . زبان امروزی ایل قشقایی با بسیاری از کلمات فارسی ، لری و کردی آمیخته است. دلیل آن را می توان مهاجرت تیره هایی از ایل های بختیاری لرستان ، کهگیلویه و بویر احمد به زیستگاههای قشقایی ها و پیوستن به اتحادیه آنان دانست .برخی از تیره های قشقایی مانند تیره های عالیوند و فیلیوند از طایفه کشکولی کوچک هنوز به لهجه لری سخن می گویند ، با این که زبان ترکی قشقایی را نیز به خوبی می دانند.
چادر
چادرهای ایلی را که بوهون خوانده می شود، از موی بز و به رنگ سیاه می بافند . این چادرها به شکل مستطیل است و از چند بخش گوناگون تشکیل شده اند. شکل چادر در تابستان و زمستان فرق می کند . درزمستان بیشتر تیرک ها درمیان و سراسر چادر قرار میگیرند و سقف را به شکل مخروط در می آورند تا هنگام ریزش باران ، آب از لبه سقف به زمین بریزد . پیرامون چادر نیز جوی کوچکی حفر می کنند که آب باران در آن جاری می شود. ولی در تابستان و بهار ، تیرک ها را در اطر اف چادر قرار می دهند تا سقف صاف و هموار باشد. بیشتر لوازم زندگی ، خواروبار ، رختخواب و پوشاک ووسایل دیگر را در جوال ها و خورجین ها ودر خوابگاه ها یا چمدانها می گذارند.به جز چادرهای سیاه که چادررسمی ایلی است ، چادرهای برزنتی سفید یا اخرایی رنگ دوپوششه افتاب گردان یا مخروطی برای پذیرایی مهمان ها و برای استفاده در جشن ها و عروسی ها نیز وجود دارد.
پوشاک مردان قشقایی
آرخالوق و زنهاره
کلاه دوگوشی معروف به کلاه ناصری
اعیاد و جشن ها در ایل قشقایی
قشقایی ها همچون دیگر مسلمانان شیعه مذهب دارای اعیاد مذهبی و مراسم ملی هستند.
مهمترین جشن ها عبارتند از : عید قربان ، عید نوروز، عید فطر ، مراسم جشن چله به در، مراسم جشن اسفندماه ، مراسم جابه جایی یا کوچ، مراسم طلب باران( کوسه گلین) و مراسم ختنه سوران
علایق ، عادت ها و سرگرمی مردم ایل قشقایی
قشقایی ها مردمانی سرخوش و دلشادند و به جشن ، پاکوبی ورقص های آیینی بسیار علاقمندند در جشن ها و عروسی ها ، رقص چوبی( گروهی) آنان بسیارزیبا وجالب است . قشقایی ها به نوشیدن چای علاقه بسیاری دارند و فرزندان خود را از کودکی به نوشیدن آن عادت می دهند . چای از خوراک های عمومی قشقایی است . قشقایی ها به کشیدن قلیان بسیار علاقمندند و تنها مردان طایفه دره شوری به جای قلیان از چپق استفاده می کنند.
یکی از سرگرمی های مردان قشقایی در اوقات بیکاری شکار پرندگان وجانوران دیگراست که به وسیله تفنگ انجام می شود. قشقایی ها به شکارو تیراندازی و سواری بسیا ر علاقمندند و بیشتر آنان در این فن مهارت دارند.
موسیقی در ایل قشقایی
موسیقی در ایل قشقایی توسط دو گروه اجرا می شود:
الف) گروه حرفه ای
ب) گروه عادی
گروه حرفه ای از سه زیر مجموعه تشکیل می شود:
1. عاشیق ها
2. چنگی ها
3. ساربانان(دارغاها)
عاشق ها
عاشق ها تیره بزرگی از ایل قشقایی بوده اند که شغلشان فقط موسیقی بوده است و در زمان صولت الدوله (از حاکمان ایل قشقایی) از دولی مستمری دریافت می کردند. بعد از کشته شدن صولت الدوله در زندان رضا شاه، عاشقه ها که کار دیگری بلد نبودند در حاشیه شهرها به شغل های کاذب روی آوردند و کم کم از بین رفتند. عاشق اسماعیل، آخرین بازمانده عاشق های قشقایی در سال 1373 در جشنواره آیینه و آواز شرکت کرد و سال بعد درگذشت.
چنگی ها
چنگی ها احتمالاً به معنای رامشگر می باشد. این گروه از موسیقی دان های قشقایی در عروسی ها و مراسم های عزاداری کرنا، سرنا و نقاره می نواخته اند. موسیقی چنگی ها پیچیدگی موسیقی عاشق ها را ندارد و ساده تر است. از چنگی های معروف می توان به استاد فرامرز اشاره کرد.
ساربانان(دارغاها)
وقتی که ایل در جایی ساکن می شد، دارغاها یا ساربانان، گوسفندها، بزها و شترها را برای چرا به جایی دورتر می بردند. ساز ساربانان نی بوده است.دارغا ها به دلیل آن که بیشتر در کوه و دشت حضور داشتند از صدایی رسا نیز برخوردار بوده اند. دارغاهای زن اکثراً خواننده بوده اند.
دارغا ماه پرویز از زنان خوش صدای قشقایی بوده که تا اواخر عمر با صدایی دلنشین می خوانده است. داغا پری نیز از دارغاهای خوش صدایی بوده که تا سن صد سالگی می خوانده است. از دیگر دارغاهای قشقایی می توان از دارغا شاه میرزا، دارغا لشک و دارغا حاجی نام برد.
رقص درایل قشقایی
رقص در ایل قشقایی نشانه و نماد همبستگی، اتحاد و دوستی است . درهنگام رقص همه دست دردست هم و دوشادوش یکدیگر ند. دربین عشایر قشقایی رقص گوناگونی معمول است که در تمامی آنها زنان و مردان درکنار یکدیگر ند و تقریبا در اکثر رقص های قشقاییان زنان و مردان هردو حضور دارند . درجشن ها مردان و زنان هریک دو دستمال دردست می گیرند ، پیرامون یک دایره بزرگ ایستاده و با آهنگ کرنا و دهل ضمن تکان دادن دستمال ها با حرکات موزون پیش می روند.
چوب بازی که رقصی مخصوص مردان است ، بدین ترتیب انجام می شود که طبال برطبل می کوبد و کرنازن درساز خود می دمد ، زنان حول یک دایره ایستاده کل می کشند و مردان درمیان به چوب بازی یا رقصهای ( درمرو) می پردازند . دراین بازی ، مردان دو به دو با چوب های کوتاه و یک چوب بلند با یکدیگر می رقصند و مبارزه می کنند و همراه با آهنگی که به تدریج اوج می گیرد و ریتم آن تندتر می شود سعی می کنند با زدن چوب به پای حریف چوب بلند را تصاحب و حریف را از میدان به در کنند و بدین ترتیب رقص ادامه می یابد تا برنده نهایی مشخص گردد. استفاده از لباس های با رنگ های متنوع و شاد و دستمال هایی با رنگ های زیبا و رنگارنگ ، زیبایی رقص های هنرمندانه قشقای را دو چندان می کند.
بدرود