تارا فایل

پاورپوینت زندگینامه ناصر خسرو قبادیانی


زندگینامه ناصر خسرو قبادیانی

مقدمه
ناصرخسرو قبادیانی، در سال394 هجری قمری در روستای قبادیان مرو، در کشور تاجیکستان متولد شد. جوانی را به فراگیری دانش های متنوع پرداخت و در سایه ی هوش سرشار و روح محقق خویش از دانش های دوران خویش همانند فلسفه، اخترشناسی، کیهان شناسی، پزشکی، کانی شناسی، هندسه ی اقلیدسی، موسیقی، علوم دینی، نقاشی، سخنوری و ادبیات بهره ها گرفت. خود او در این مورد می گوید:
به هر نوعی که بشنیدم ز دانش نشستم بر در او من مجاور
نماند از هیچگون دانش که من زان نکردم استفادت بیش و کمتر

مقدمه
با این همه، چون ناصرخسرو از خانوده ای برخوردار و دیوان سالار بود، در سالهای پایانی فرمان روایی سلطان محمود غزنوی به کار دیوانی پرداخت و این کار را تا 43 سالگی در دربار پادشاه مسعود غزنوی و دربار ابوسلیمان جغری بیک داوود بن میکائیل ادامه داد. پیوستن او به دربار سرآغاز کام جویی ها، شراب خواری ها و بی خبری های او بود و گاه برای خشنودی درباریان با گفته های هزل آلود خود سایرین را به مسخره می گرفت.

مقدمه
او پس از آن که از آن آلودگی ها کناره گرفت، خویش را به خاطر آن سخنان بیهوده اینگونه ملامت می کند:
اندر محال و هزل زبانت دراز بود و اندر زکات دستت و انگشتکان قصیر
بر هزل کرده وقف زبان فصیح خویش بر شعر صرف کرده دل و خاطر منیر
آن کردی از فساد که گر یادت آیدت رویت سیاه گردد و تیره شود ضمیر
چشمت همیشه مانده به دست توانگران تا اینت پانذ آرد و آن خز و آن حریر

مقدمه
اما همین که به 40 سالگی پا گذاشت کم کم از کرده های خویش نادم شد و سرانجام در پی خوابی عجب بسیار دگرگون شد. خویش او سرگذشت آن تحول را در آغاز سفرنامه اش چنین نوشته است:
(( شبی در خواب دیدم که یکی مرا گفتی: چند خواهی خوردن از این شراب که خرد از مردم زایل کند. اگر به هوش باشی بهتر است. من پاسخ دادم که: حکیمان جز این چیزی نتوانستند ساخت که تالم دنیا کم کند. جواب دادی: در بی خودی و بی هوشی راحتی نباشد. حکیم نتوان گفت کسی را که مردم را به بی هوشی رهنمون باشد، بلکه چیزی باید طلبید که شعور و هوش را بیفزاید. گفتم که: من این از کجا آرم؟ گفت: جوینده یابنده باشد. سپس، به سوی قبله اشاره کرد و سایر سخن نگفت.))

مقدمه
هنگاهی که از خواب بیدار شد، آن گفته ها با او بود و بر او اثری ژرف گذاشت و با خود گفت: (( از خواب دوشین بیدار شدم، اکنون باید که از خواب 40 ساله نیز بیدار شوم.)) و چنین اندیشید که همه ی کردار خویش را دگرگون کند و از آن جا که در خواب او را به سوی قبله نشان داده بودند، بر آن شد که سفری به مکه داشته باشد و آیین های حج را به جا آورد. او سفر خود را در سال437 هجری قمری از مرو و با همراهی برادرش ابوسعید و یک غلام هندی آغازکرد. او از بخش های شمالی ایران به سوریه و آسیای صغیر و سپس فلسطین، مکه، مصر و بار دیگر مکه و مدینه رفت و بعد از زیارت خانه ی خدا از بخش های جنوبی ایران به میهن بازگشت و راهی بلخ شد. واکنش آن سفر هفت ساله و سه هزار کیلومتری برای او دگرگونی فکری و برای ما سفرنامه ی ناصرخسرو است.

مقدمه
ماندگاری سه ساله ی ناصرخسرو در مصر باعث آشنایی او با پیروان فرقه ی اسماعیلیه و پذیرش شیوه و دین آنان شد. پیروان آن آیین بر این باور بودند که امامت بعد از پیشوا جعفر صادق(ع) به یکی از فرزندان ایشان به اسم محمد بن اسماعیل رسید که هم چنان زنده است و پنهانی زندگی می کند. از آن جا که حامیان اسماعیل به خردورزی اهمیت زیادی می دانند، ناصرخسرو به آن فرقه میل پیدا کرد و به جایگاهی دست یافت که در مصر به خدمت خلیفه ی فاطمی مصر، المستنصر بالله ابوتمیم معد بن علی رسید و از طرف او به عنوان حجت خراسان منتخب شد.

مقدمه
ناصرخسرو در مراجعت به ایران، که همزمان با آغاز فرمانروایی سلجوقیان بود، در ابتدا به بلخ رفت و در آن جا به تبلیغ مذهب اسماعیلی پرداخت. چیزی نگذشت که با مخالفت های گروه زیادی از مردم آنجا رو به رو شد و ترس آن بود که کشته شود. خویش در این مورد می گوید:
در بلخ ایمن اند ز هر شری می خوار و دزد و لوطی و زنباره
ور دوستدار آل رسولی تو چون من ز خان و مان شوی آواره

مقدمه
او به شهرهای سایر خراسان و برخی شهرهای مازندران روی آورد و کار تبلیغی خود را ادامه داد. به عقیده می رسد در مازندران پیروانی یکی او را گرفتند، با این کل چندان به او روی خوش اثر ندادند و در هر جا با چوب و سنگ از او پذیرایی کردند. آخر الامر به یمگان در بدخشان رفت تا در خلوت آن سرزمین کوهستانی روزگار گذراند و بر انفرادی خود مویه کند و روزگار را به نوشتن کتاب بگذراند. اغلب یادگارها او طی 15 سال ماندن در همین کوهستان به نوشتن درآمدند. او در آن سال ها از حمایت علی بن اسد بن حارث، که اسماعیلی مذهب بود و ناصرخسرو کتاب جامع الحکمتین خویش را به درخواست او نوشته است، برخوردار بود. سرانجام در همان سرزمین در سال 481 هجری قمری درگذشت.

سال شمار زندگی ناصر خسرو
سال 394 هجری قمری: در روستای قبادیان مرو بدنیا آمد.
سال 437 هجری قمری: سفر خویش را به سوی مکه آغاز کرد.
سال 438 هجری قمری: به بیت المقدس وارد می شود.
سال 444 هجری قمری: سفر 7 ساله به پایان می رسد و به بلخ وارد می شود.

سال شمار زندگی ناصر خسرو
سال 453 هجری قمری: به دلیل تبلیغ برای فرقه ی اسماعیلی از بلخ رانده می شود. زاد المسافرین را نیز در همین سال می نگارد.
سال 462 هجری قمری: جامع الحکمتین را به اسم امیر بدخشان، شمس الدین ابوالمعالی علی بن اسد حارث، نوشت.
سال 481 هجری قمری: در یمگان بدخشان درگذشت.

نگارش های ناصرخسرو
1. سفرنامه
2. دیوان شعر
3. زادالمسافرین، در اثبات باورهای پایه ای اسماعیلی ها به روش استدلال است.
4. وجه الدین(روی دین)، در تاویل ها و باطن عبادت ها و فرمان های دین به روش اسماعیلیان است.
5. سعادت نامه
6. روشنایی نامه(منظوم)
7. خوان اخوان، پیرامون باورهای دینی اسماعیلیان است.

نگارش های ناصرخسرو
8. شش فصل(روشنایی نامه نثر)
9. گشایش و رهایش
10. عجائب الصنعه
11. جاممع الحکمتین، شرح قصیده ی ابوالهیثم احمد بن حسن جرجانی
12. بستان العقول، در دست نیست و تنها در جامع الحکمتین از آن نام برده است.
13. لسان العالم، در دست نیست و تنها در جامع الحکمتین از آن نام برده است.
14. اختیار الامام و اختیار الایمان، در دست نیست و تنها در جامع الحکمتین از آن نام برده است.
15. رساله الندامه الی زاد القیامه، زندگی نامه ی خود نوشت که برخی به او نسبت داده اند.

شعر ناصرخسرو
شعرهای ناصرخسرو در سبک خراسانی سروده شده است، سبکی که شاعران بزرگی مانند رودکی، عنصری و مسعود سعد سلمان به آن شیوه شعر سروده اند. البته، شعر او روانی و انسجام شعر عنصری و مسعود سعد سلمان را ندارد، چرا که او بیش از آن که شاعر باشد، اندیشمندی است که باورهای خود را در چارچوب شعر ریخته است. شاید او را بتوانیم نخستین اندیشمندی بدانیم که باورهای دینی، اجتماعی و سیاسی خود را به زبان شعر بیان کرده است.
در دیوان او سوای ستایش بزرگان دین و خلیفه های فاطمی از ستایش دیگران، وصف معشوق و دلبستگی های زندگی چیزی نمی بینیم و حتی وصف طبیعت نیز بسیار اندک است. هر چه هست پند و اندرز و روشنگری است. گاهی نیز دانش های زمان خود از فلسفه، پزشکی، اخترشناسی و شگفتی های آفرینش را در قصیده های خود جای می دهد تا از این راه خواننده را به فکر کردن وادارد و باورهای خود را اثبات کند.

شعر ناصرخسرو
ناصرخسرو شعرهای خود را در قالب قصیده گفته و از غزل گریزان است. او بارها از غزل سرایان روزگار خود انتقاد کرده است، چرا که بر این باور بود در زمانی که مفهوم عرفانی عشق از درون تهی می شود و آن جا که دل و عشق را با سیم و زر معامله می کنند، چه جای آن است که عاشق رنج و سختی دوری را تحمل کند:
جز سخن من ز دل عاقلان               مشکل و مبهم را نارد زوال
خیره نکرده ست دلم را چنین            نه غم هجران و نه شوق وصال
نظم نگیرد به دلم در غزل                راه نگیرد به دلم در غزال
از چو منی صید نیابد هوا                 زشت بود شیر، شکار شگال
نیست هوا را به دلم در، مقر             نیست مرا نیز به گردش، مجال

شعر ناصرخسرو
او به همان اندازه که ستایش امیران و فرمان روایان را نادرست می داند، غزل سرایی برای معشوقان و دلبران را نیز بیهوده می داند. بی گمان او شیفته ی خردورزی است و شعری را می پسندد که شنونده را به فکر کردن وادارد. از این روست که چنین می گوید:

شعر ناصرخسرو
اگر شاعری را تو پیشه گرفتی            یکی نیز بگرفت خنیاگری را
تو برپایی آن جا که مطرب نشیند           سزد گر ببری زبان جری را
صفت چند گویی به شمشاد و لاله      رخ چون مه و زلفک عنبری را
به علم و به گوهر کنی مدحت آن را      که مایه ست مر جهل و بد گوهری را
به نظم اندر آری دروغی طمع را            دروغست سرمایه مر کافری را
پسنده ست با زهد عمار و بوذر            کند مدح محمود مر عنصری را
من آنم که در پای خوکان نریزم            مر این قیمتی در لفظ دری را

ناصرخسرو در نگاه اندیشمندان
آربری درباره ی روح آزادگی ناصرخسرو می گوید:"پیشینیان ناصرخسرو در مدح شاهان و شاهزادگان قصیده سرایی ها می کردند ولی موضوع های ناصرخسرو تنها به ذکر توحید و عظمت الهی و اهمیت دین و کسب پرهیزگاری و تقوی و پاکدامنی و عفت و فضیلت و خوی نیک و تعریف از علم منتهی می شود. علامه قزوینی نیز او را شاعری بلندمرتبه و سترگ و اخلاقی می شمارد و سراسر آثارش را نفیس و پرمایه و معنوی می داند."

ناصرخسرو در نگاه اندیشمندان
دکتر ذبیح الله صفا، پژوهشگر ادبیات ایران، پیرامون ویژگی های شعر ناصرخسرو می گوید:"ناصرخسرو بی گمان یکی از شاعران بسیار توانا و سخن آور فارسی است. او به آن چه دیگر شاعران را مجذوب می کند، یعنی به مظاهر زیبایی و جمال و به جنبه های دلفریب محیط و اشخاص توجهی ندارد و نظر او بیش تر به حقایق و مبانی و باورهای دینی است. به همین خاطر حتی توصیف های طبیعی را هم برای ورود در مبحث های عقلی و مذهبی به کار می برد. با این همه، نباید از توانایی فراوان ناصرخسرو در توصیف و بیان ویژگی های طبیعت غافل بود. توصیف هایی که او از فصل ها و شب و آسمان و ستارگان کرده در میان شعرهای شاعران فارسی کمیاب است."

ناصرخسرو در نگاه اندیشمندان
دکتر عبدالحسین زرین کوب پیرامون نیرومندی سخنان ناصرخسرو و شجاعت او در در خرده گیری بر ستمگران زمان خود چنین می گوید:"سخنانش قوت و عظمت بی مانند داشت. مثل سیل گران از بالا به پایین می غلتید و روان می شد. با قوت و صلابت سخن می گفت و خواننده در برابر او خود را چون مردی می دید که زیر نگاه غول بلندبالایی باشد. نگاه غول خشم آلود نه بدخواه. این غول خشم آلود خوش قلب، هنوز در دیوان او جلوه دارد که با لحنی از خشم آکنده سخن می گوید و او را بر این مردم ساده لوح نادان که دست خوش هوس های خویش و دستکش اغراض حاکمان فاسد و رشوه خوار هستند، خشمگین می دارد، خروش سخت بر می دارد."

ناصرخسرو در نگاه اندیشمندان
دکتر غلامحسین یوسفی نیز توصیفی این چنین از ناصرخسرو و شعر او دارد و می گوید:" شعر ناصرخسرو از نظر محتوا و صورت، واژگان و آهنگ و اوج و فرود و شتاب و درنگ همان ساخت اندیشه ی اوست در قالب وزن و کلمات. همان قیافه ی همیشه جدی و مصمم و تا حدی عبوس و فارغ از هر نوع شوخ طبعی و شادی دوستی که به عوان داعی و حجت به خود گرفته در شهرش نیز بازتاب دارد. شعر ناصرخسرو هم از نظر درون مایه و مضمون مقاوم و تسلیم ناپذیر است، هم از نظر لفظ و آهنگ. به پاره ای آهن سرخ شده ای می ماند که از زیر ضربه های پتک آهنگری زورمند بر سندان بر می جهد، شراره است و شراره افکن. و این همه بازتابی است از روح آزرده و نستوه ناصر خسرو."

ناصرخسرو در نگاه اندیشمندان
دکتر مهدی محقق پیرامون ویژگی های اخلاقی ناصرخسرو می گوید:" یگانه خوی نیک و صفت برجسته ی او که او را از دیگر شاعران ممتاز می سازد، این است که دانش و ادب خود را دستاویز لذت دنیوی قرار نداده و هرگز به مدح و ستایش خداوندان زر و زور نپرداخته و دیوان او مجموعه ای از پند و اندرز، حکم و امثال و در عین حال درس هایی از اصول انسانیت و قواعد بشریت است. او زشتکاری های اجتماع خودد را به خوبی درک کرده و یک تنه زبان به اعتراض و خرده گویی گشود. ناصرخسرو به اصطلاح امروز جنگ سرد را در پیش گرفت و با موعظه و نصیحت و بدگویی از امیران و دست نشاندگان آن ها و بر ملا کردن زشتکاری های امیران و فقیهان زمان خود کاخ روحانیت و معنویت آنان را بی پایه جلوه می داد. او شاعرانی که شعر خود را وقف ستایشگری کرده بودند و همچنین فقیهانی که با گرفتن بهره ی خود با دیده ی تجویز به کارهای زشت قدرتمندان می نگریستند، مورد نکوهش و طعن قرار می دهد."

ناصرخسرو در نگاه اندیشمندان
دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن نیز پیرامون پیوند ادب و سیاست در شعر ناصرخسرو می گوید:"هیچ شاعری در زبان فارسی از حکومتی با آن همه تلخی حرف نزده است که ناصرخسرو از سلجوقیان. عزنوی ها را هم البته قبول ندارد. با حسرت از دوران سامانی یاد می کند که به فرهنگ و ایرانیت ارادت داشتند. وی یک شاعر به تمام معنا سیاسی است. هر حرفی می زند، یک منظور اجتماعی در پشت آن نهان دارد."

ناصرخسرو در نگاه اندیشمندان
دکتر محمد دبیر سیاقی در مقدمه ای که برای سفرنامه ی ناصرخسرو نوشته است، توانمندی ها او را چنین شرح می دهد:"مسافری که نامش ناصرخسرو است و علوم متداول زمان را با ژرفی آموخته است و در خاندانی دیوانی، گوشش به بسیار تعابیر و اصطلاحات و فنون دبیری و ترسل آشناست و خود به فضل و ادب شهرتی گرفته است و بر روابط مردم اجتماع از هر دست بینایی دارد و از زبانی گشاده برخوردار است و شنیده ها و دیده ها را می تواند خوب بازگو کند و مطالب را نیک بپرورد و در قالب عبارات بریزد."

ناصرخسرو در نگاه اندیشمندان
دکتر نادر وزین پور نیز در مقدمه ای که برای سفرنامه ی ناصرخسرو نوشته است بر راستی و درستی گزارش نویسی ناصرخسرو اشاره می کند و می گوید:"مبالغه در ذکر وقایع، سخن نابجا و سخیف و مغرضانه به هیچ وجه در کتاب وجود ندارد و از خرافات و افسانه سرایی هرگز مایه نگرفته است، زیرا ناصرخسرو واقع بین، هرگز از عقاید پوسیده و افکار بی پایه ی عوام الناس پیروی نمی کند."

منابع
1. زرین کوب، عبدالحسین. با کاروان حله. انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول 1376
2. ناصرخسرو. سفرنامه. به کوشش محمد دبیرسیاقی. انتشارات زوار، 1354
3. وزین پور، نادر. مقدمه ی سفرنامه ی ناصر خسرو. شرکت سهامی کتاب های جیبی، 1350
4. دبیرسیاقی، محمد. نکته ای چند درباره ی سفرنامه و مسیر ناصر خسرو(از مقاله های یادنامه ی ناصر خسرو) انتشارات دانشگاه فردوسی مشهد، 1355
5. صفا، ذبیح الله. تاریخ ادبیات ایران. انتشارات فردوسی، چاپ هفتم 1366
6. محقق، مهدی. پانزده قصیده ی ناصر خسرو. انتشارات طهوری، 1340
7. حکیمی، محمود. در مدرسه ی ناصرخسرو قبادیانی. انتشارات قلم، چاپ اول 1383

با تشکر فراوان از توجه شما عزیزان


تعداد صفحات : 30 | فرمت فایل : ppt

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود