عنوان مقاله :
دیدگاه ناصرخسرو درباره دنیا و بازتاب آن در
اشعار وی
فهرست مطالب
عنوان صفحه
پشگفتار
دیدگاه ناصرخسرو درباره دنیا وبازتاب آن در اشعارش
تجلی افکار و اعتقادات ناصرخسرو بر اشعارش
مترادف بودن دهرو جهان در اشعار ناصرخسرو
نمونه هایی از اشعار ناصرخسرو درباره جهان
اعتقادات مذهبی
تعبیر به دریا و آب ژرف
فناپذیری و در گذر بودن جهان
مکرو فریبکاری جهان
صبرو تامل درمقابل جهان
نسبت نادانی به جهان دادن
افزوده شدن حرص و طمع دنیا دوست
شکایت از بی وفایی دنیا
تعبیر به ننگ و عار
سایر تشبیهات
نتیجه گیری
ضمائم
فهرست منابع و مآخذ
پیشگفتار
فرهنگ دیرپای و پرمایه ایران یکی از غنی ترین و وسیع ترین فرهنگ های جهان به شمار میآید و در قلمرو این فرهنگ با شکوه ادبیات فارسی دری پایگاهی والا دارد وخراسان مهد زبان فارسی دری است . گزافه نیست اگر ادعا کنیم نهال زبان فارسی دری ( نظم و نثر ) در خراسان بزرگ ریشه گرفته است و سپس به سایر نقاط کشور گسترده شده است .
درمیان بزرگان ادب پارسی ، ناصرخسرو که ازمفاخر علمی و ادبی ایران در قرن پنجم هجری است جای خاصی دارد که آدمی را وامی دارد درباره شخصیت و آثار و افکار و عقایدش به تحقیق و تفحص بپردازد .
ناصرخسرو که در جوانی به کسب فضایل ظاهری و جمع زخارف دنیا وی سرگرم بودو در پی جاه و مقام می گشت پس از گذشتن از مرحله چهل سالگی به طلب حق وحقیقت روی آورد و با خلوص نیت کوشید تا خود را به مرحله کمال انسانی برساند .
آثار ناصرخسرو به دلیل روی آوردن وی به طریقه فاطمی گذشته از مسائل ادبی وذوقی از حنبه های فلسفی نیز برخورداراست .
زندگی شگفت انگیز وی نماینده ثبات عقیده و استواری افکار مذهبی وی دارد . " او همواره تاکید میکند که از گذشت روزگار تنگدل و از رحمت یزدان نومید نبایست بود و همواره امیدوار و در صدد است جهانی بهتر بسازد ، آرزویی که بشریت را دلگرم میدارد . "(1)
یکی از مسائل و نکاتی که ناصرخسرو درآثارش بخصوص دیوانش به آن خیلی توجه دارد دنیا ومظاهر مادی آن است . او همواره در پی این است که انسان را پند ونصیحت دهد تا از این جهان خود را در امان نگاه دارد .
تعداد ابیاتی که در این مورد گفته است بسیارمی باشد و لذا توجه آدمی را به خود جلب میکند . بنابراین بر آن شدم در این مقال ، به تحقیق درباره اینگونه ابیات ناصرخسرو بپردازم . امید که در این راه توفیق الهی یاری گرم باشد .
دیدگاه ناصرخسرو درباره دنیا و بازتاب آن در اشعارش
ناصرخسرو معتقد است که فضیلت انسان دراین است که برناپایداری و فانی بودن مظاهر مادی توجه داشته باشد و آنهایی که اسیردنیا و متعلقات دنیوی هستند را خوار وذلیل می شمارد . وی در مقابل فریبکاری دنیا و مظاهر آن کسب علم و خرد و حکمت را ضروری می داند و آن را راز موفقیت و معارف حقیقی معرفی میکند . اما تنها به خرد ودانش بسنده نمی نمایند و عنصر دین و شئونات و افکار مذهبی را نیز بسیار موثر میداند وبه آن تاکید فراوان میکند . او در دیوان خود بارها و بارها دنیا را مورد ملامت و سرزنش قرار میدهد و هنرو شعر خود را وسیله ای برای بیان افکار وعقاید خویش و ارشاد و هدایت مردم قرار میدهد .
اوشاعری صاحب سبک و اندیشه است و مضامینی گوناگون را در اشعار خود جای داده ولی همواره بر اعتقاداتش پا بر جا می ماند و عقیده دارد شعر باید باعث تحول فکری و روحی و هدایت نسل بشری گردد . با مداحی و مدیحه سرایی مخالفت میکند و خود همواره از اسارت در مظاهر مادی برکنار می دارد و در قالب پند و اندرز سخنان حکیمانه خود را ابراز می دارد .
زبان ناصرخسرو ، زبان اعتراض و خرده گیری و بیان مفاسد و مضار و فریبکاری جهان است . با تشبیهات مکرر و مختلف دنیا را دغلکارو بی وفا معرفی میکند.
زبان انتقاد ناصرخسرو بسیار با صراحت و تند است چون او خود را اسیرمال دنیا ودلفریبی های جهان نمی بیند ، دیگران را نیز هدایت می نماید . او مداحی نمی کند حتی یک مدح هم در دیوان او جای ندارد وجز در منقبت پیامبرو خاندان اطهر او مدح و نعتی دیگر به چشم نمی خورد . هر چند که بخاطر اعتقادات مذهبی که دارد خاندان فاطمی را بسیار ستوده که در جای خود به آن اشاره میشود .
افسانه هایی که در مورد بعضی از شعرا نقل میشود نشان میدهد که یک رویت یا یک سخن مسیر زندگی و فکر آنان را تغییر داده است ازجمله سنائی ، عطار و مولوی .(2)
درباره ناصرخسرو نیز داستانی نقل است که وی بر اثر خوابی از غفلت چندین ساله بیدار می گردد و بعد از انقلاب روحی که براثر آن خواب معروف رخ میدهد ناصرخسرو دیگر آن ناصرخسرو شرابخواره دنیا دوست نیست و به کلی تغییر میکند . درباره جهان بینی وی باید گفت امرو نهی های او که در مجموع همان جهان بینی او را تشکیل میدهد جنبه عملی دارد . می خواهد نظم تازه ای به جهان ببخشد آن هم براساس دو اصل دین و خرد .
ما هیچ گوینده دیگری را در زبان فارسی نمی شناسیم ( لااقل گوینده بزرگی ) که تا این حد فعال و پارسا باشد . زندگی او عرصه کوشش و پیکاری است که افراد استثنایی میتوانسته اند درآن پای بفشارند . از همه لذت های حسی میبرد حتی به خانواده پشت پا می زند .
صحبت دنیا مرا نشاید ازیراک
صحبت دنیا به نزد عاقل و هوشیار
لاجرم از خلق جز که مست و خسان را
صحبت او اصل ننگ و مایه عار است
صحبت دیوار پر نقش و نگار است
بردر این مست بر نه جاه و نه یار است
دیواست جهان صعب فریبنده مراورا
گرهیچ خودداری و هشیاری و بیدار
هشیار خردمند نجسستست همانا
چون مست مرد براثر او به تمنا
( دیوان ص 3 )
یکی از عیوب ناصرخسرو که در مقابل محاسن وی جلب توجه میکند خوش بینی ها و ساده دلی های اوست . خوشبینی و ستایش او نسبت به سلطان عصر ( المستنصربالله ) و دستگاهش ، خیلی بیش از میزانی است که از مرد وارسته روشن بینی چون او بتوان انتظار داشت . تعریف های او از مصر و قاهره و حکومت فاطمیان معین آن است که تا چه حد خیره و مجذوب آنها گشته است تا جایی که او را از حقیقت جویی دور کرده است. درحالی که او خود هیچ فرصتی را برای نفی ونکوهش تجمل از دست نمی دهد. (3)
اما شکوه و ثروت سلطان مصر نه تنها او را دلزده نمی کند ، بلکه به شوق میآورد . رخارف دنیوی وقتی به پادشاه تعلق داشته باشد ، در نظرش مستحسن میشود . واین سلاله دودمان نبوت وسلطان مسلمین بنا به روایت خود ناصر ، بیست هزار دکان در قاهره دارد و همه کاروانسراها و گرمابه ها وعمارت ها از آن اوست که هیچ آفریده ای را عقار و ملک او نباشد و قصراو چون کوهی می نماید و در آن دوازده هزار خادم اجری خواره است و زنان و کنیزان ، خود که داند که گفته اند سی هزار آدمی در آن قصر باشد . و بارگاهی که برای او در کنار نهر خلیج می زنند از دیبای رومی است هم به زر دوخته وبه جواهر مکلل کرده چنانکه صد سوار درسایه او بتواند ایستاد و … که توصیف تخت وتاج و کشتی های اختصاصی وی در کنار خلیج و غیره را به خاطر طولانی نشدن بحث صرف نظر می کنیم .
امامسائل دنیا درنظر ناصرآنقدر جدی و کار روزگار آنقدر نابسامان است که جز پرداختن به این مسائل ، هر تفنن دیگر را برخود حرام کرده است . مانند کسی است که سرنوشت خویش را به اصلاح دنیا وابسته و نذر دارد که تا این ، اصلاح نشده روی خود را به سوی زندگی نگرداند .
تجلی افکار و اعتقادات ناصرخسرو براشعارش
سبک شعری ناصر هماهنگی تمام با اندیشه اش دارد : استوارو عبوس ، عضلانی و با هیبت . کلمات را جز برای بیان مقصود به کار نمی برد . بندرت در پی آرایش کلام برمی آید ، مگر آنکه خود به خود وبه نحو طبیعی صنعتی سر برآورد . آن هم باز برای نافذ تر کردن اندیشه است . کلمات مانند قطرات درشت باران می افتند سرد ، شفاف و بیدار کننده . حتی یک لحظه خواننده را با عبارتی نوازش دهنده یا آرامش بخش رها نمی کند .
حتی گاهی که گریز به وصف منظره ای می زند ، بیدرنگ بازمی گردد به حیطه حکمت خود ، و این وادی حکمت او سرزمین مه آلودی است نه جای تفرج بلکه محل اشتباه و استکشاف که بوی قوی گیاه ها خواب را از چشم میبرد . حتی اگر مثل بعضی از شعرا (فردوسی و خیام ) از بی اعتباری روزگار و گذشت عمر یاد میکند ( واین موارد فراوان است ) نتیجه گیریش بهره گرفتن از مواهب دنیا نیست . هوشیاری و سخت کوشی و عسرت است . ماشاعر دیگری نداریم که آن همه دشنام پدرانه و حکیمانه در دیوانش باشد .
درصنایع شعری بیش از همه تشبیه و استعاره ومجازدراشعارش خودنمایی میکند یعنی طبیعی ترین صنایع . استعاره های زنده و زیبا میآورد .
آیا به دولت دنیا فریفته دل خوش
همیشه در طلب باغ و رازو گلشن قصر
پلی شناس جهان را تو رسیده بر او
زمرگ امن مجوی وبه عمر تکیه مکن
زنامه های کهن نام کهنگان برخوان
به شادکامی تازه و به کام و لهو و خطر
مدام در طلب جوهر و زر وزیور
مکن عمارت و بگذار خوش از او بگذر
به سیم دل مفروش و زد عشوه مخر
یکی جریده پیشینان به پیش آور
(دیوان ص 186)
منطق ناصرخسرو هم منطق دینی است و هم منطق فلسفی . در منطق دینی از مقولات انسان و جهان و خداوند سخن می دارند و از پیوند و ارتباط انسان با خدای و از تکلیف وشریعت و راه و رسم اودر تقرب به خداوند جستجومی کنند و از پیامبر و پیشوا و رهبر معصوم از لغزش و روز رستاخیز و پاداش و کیفر بررسی می نمایند . روش فکری در منطق دینی تامل و تدبر و تفکر و اعتبار است . هدف در منطق دینی ثبات و نظم و سعادت است . از نظمی که در این جهان طبیعت است وخدایی که ناظم و سرو سامان دهنده است . این است نمونه ای از منطق دینی که ناصرخسرو در آثار خود بدان اشاره دارد . ولی او گذشته از علوم دینی به علوم فلسفی نیز آشنایی دارد . در منطق فلسفی از مسائلی چون صورت وهیئت ، جوهر و عرض ، طبیعت کلی نطق و کلام و قول ، چهار قسم سخن ، هیئت وخاصه و رسم و حد ، پدید آمدن انواع از شخص ، کل و جزء سخن می گویند .
البته در این مقال به جزئیات در این موارد پرداخته نمی گردد اما لازم به ذکر است که در اشعار و آثار نثر ناصرخسرو به همه موارد کما بیش اشاره شده است .
اما چرا منطق ناصرخسرو جایی از منطق فلسفی جدا میشود ، درجواب باید گفت زیرا او به جایی می رسد که ناچاراست که عقل را بسنده ندارد و به سخن پیشوایان و رهبران دینی توجه کند تا از این راه به حقیقت برسد .
به گفته جناب آقای تقی بینش ناصرخسرو دو شخصیت متفاوت دارد و برای همین آثارش هم به دو دسته تقسیم میشود : آزاد و مقید .
تجلیات شخصیت آزاده و هنری ناصرخسرو به خوبی در مقداری از اشعار دیوان او دیده میشود از جمله زیبایی های طبیعت و وصف آن .
اما در مقابل شخصیت حساس او شخصیت دیگری هم هست وآن مردی است متعصب وعنود و در استخدام یک وظیفه مهم تبلیغاتی و مذهبی که اشعاری که در این زمینه سروده نیز بسیاراست .
پس با توجه به خدمات مذهبی و اهمیت آنها جنبه مهم دیگر ناصرخسرو وآن توجه به شعرو هنر شاعری را باید مورد عنایت قرار داد .
ناصرخسرو را شاعری اندرزگو نیز نامیده اند . اندیشه های حکیمانه و پندهای آموزنده وی ما را بر آن می دارد که در باب این گونه ابیات ناصرخسرو به تفحص بپردازیم . مخصوصاً درباب جهان که اشعاری بسیاری در دیوان شاعر وجود دارد . در ملامت و سرزنش دنیا و روشن نمودن انسان برآنکه اسیر فریبکاریهای آن نگردد .
گربه پند اندر رغبت کنی ای خواجه
پندنامه است ترا دفتر اشعارش
یکی از وظایف مهم شاعر رسالت و مسئولیت اجتماعی اوست در قبال افراد جامعه ، بکارگیری ذوق و هنر برای راهنمایی های مشفقانه باید سرلوحه اعتقادات هر شاعری باشد . اگر ما در پهنه وسیع ادبیات فارسی چند تن شاعر معدود داشته باشیم که به این وظیفه انسانی قیام کرده باشند ، بی تردید مقدم آنان سخن سرای حکیم ناصرخسرو قرار دارد . اما بعد از انتقاد و روشنگری حال نوبت سازندگی است شاعر باید از انتقاد راه اصلاح را نشان دهد ، تا تنها به انتقاد و عیب گری که خود نوعی افساد است نپرداخته باشد . لذا ناصرخسرو با دعوت به دین و دانش راه اصلاح را نشان میدهد .
به چشم نهان بین نهان جهان را
نهان در جهان چیست ؟ آزاده مردم
جهان را به آهن نشایدش بستن
دو چیزاست بند جهان ، علم و اطاعت
که چشم عیان بین نبیند نهان را
ببینی نهان را ، نبینی عیان را
به زنجیر حکمت ببندد این جهان را
اگر چه گشاد است مرهردوان را
(دیوان ص 55)
غار جهان گرچه تنگ و تار شده است
عقل بسنده است یــــار غـــــار مـــــرا
(دیوان ص 61)
خرد اندر دنیا سره یار است و سلاح
خرد اندر ره دین نیک دلیل است وعصاست
(دیوان ص 103)
دنیا بفـــریبد به مکـــــــرو دستــــــان
آن را که به دستش خرد عصا نیـــــست
(ص 115)
برتر زداد و دانش
اندر جهان اثر نیست
(ص 117)
این عالم اژدهاست و ز ایزد تورا خرد
پادزهر زهر این قوی و منکر اژدهاست
( ص 134)
از دست بند طمع جهان چون رهاندت
جز هوشیار مرد کز این بند خود رهاست ؟
(ص 136)
به دین یافته است این جهان پایداری
چومن مرد دنیم همی مرد دنیا
اگــر دین نبــاشـد برآیـــد دمــارش
نــه آیــد بـه کــارم نه آیــم به کارش
(ص283)
گرجهان بامــن کنـــون خنـــجر کـــشد
علـــم توحیـــد اســـت بـا وی خنجرم
(ص339)
از پس دنیا نرود مرد دین
دنیا در دام توآید به دین
دام تو گشته است جهان و چند
اسپ کشنده است جهان جــز بــه دیــن
جز که به دانش نبود شادکام
بی دین دنیا نبود جز که دام
اسپ و ستام است و ضیاع و غلام
کرد نداندش کسی جرد و رام
(ص 353)
به طاعت برد باید این جهان را
کــه گــوید کاین جــهان را برد نتوان ؟
(ص 369)
اسپ دنیا دست ندهد مرتو را
تــــا ز علــــم و راستی ننهیــش زین
(ص 370)
به پیش تیغ دنیا مرد دینی
جــــز از حکمت نپــوشد خود و جوشن
(ص 409)
جهد آن کن که از این کان جهان جان را
برگـــذاری بـه خرد زیـــن فلک گردان
(ص416)
دنیا زمن بجست ، چو من دین بیافتم
طاعـــت همیم دارد دنــدان کنان کنون
(ص417)
آب تیره است این جهان ، کشتیت را
بـــادبان کـــن دانش و طاعـــت خلــه
(ص 423)
ای سپرده دل به دنیا ، وقت بود
کــــــه شوی مرعلم دیـــن را یکدلـه
(ص 424)
هر گه که جست و جوی کنی دین را
دنیـــــا به پیشت آیـــد نـــا جستـــه
(ص 428)
دین است سرو این جهان کلاه است
بـــــی سرتــــو چرا در غـــم کلاهی
(5)
با مال و سپاهی ز دین و دانش
هــــــر چنــــد کــه بی مال و سپاهی
(ص 485)
کثرت ابیاتی که ناصرخسرو در باب دنیا آورده است را میتوان از جهات مختلف مورد مطالعه قرار داد . آدمیزاد به مقتضای طبع حیوانی خواستار خوراک های لذیذ و پوشاک زیبا و مسکنی مجلل و همسری دلارام است . مجموعه خواستنیهایی از این مقوله را دنیا مینامند . داشتن همه این امکانات کمتر از راه درستی و صداقت امکان پذیر می گردد پس انسان دست به ظلم و نادرستی و تجاوز می زند پس از کمالات معنوی و علمی بازمیماند . پس پیامبران و حکما و علمای اخلاق انسان را از هدف قرار دادن دنیا و جلوهگری های مظاهر فریبنده جهان برکنار می دارند .
ناصرخسرو خود در دوران نخست زندگی گرفتار دنیا بود اما پس ازرهایی به هدایت گرفتاران قیام میکند چنانکه ابیات بسیاری از قصاید وی درباره ناپایداری و فنای روزگار ، فریب ها و نیرنگهای زمانه ، دگرگونی احوال دنیا و بی مهری آن اختصاص دارد و شاعر خواننده را به پارسایی و اندوختن علم وطاعت دعوت میکند . او هدف را جهانی دیگر می داند جهانی زیبا و سراسر خوشی که این دنیا در کنار بسیار بسیار ناچیز و بی ارزش است .
در تشبیهات زیادی دنیا را به زندان مانند میکند .
تو را زندان جهان است و تنت بند
بــــرایــــن زنــدان واین بند آفرین باد
(ص 154)
دل به گروگان این جهان ندهم
گــــرچه دل تــو به دهــر مرهون شد
(ص 157)
به زندان دنیا درون است جانت
خـــرد خــواهدش کرد بیرون ز زندان
(ص 363)
گفتیم ناصرخسرو از صنعت تشبیه زیاد استفاده کرده است . اینک نمونه ای از تصویرهای خیالی که از دنیا و زمانه گذران بدست میدهد .
باغ پرگرد ، شاخ بی بر پرخار ، چاه تاریک ، درشت جای ناخوش ، صیاد بی محابا ، گنده پیر ، اژدهای پیسه ، نهنگ جان اوبار، زنی پرمکر که جز شور و شر نزاید ، مادری که نوشود و فرزندانش کهن گردند (6) ، خرمانبی که فرمایش سینه و خارش نقد است و … اما بزرگترین عیب دنیا نزد خرد فنا و ناپایداری آن است که در چند قصیده به آن اشاره کرده است .
این جهان ، ای پسر ، اکنون به مثل خانه توست
زانـــت می ناید خوش رفت از اینجا به شتــاب
(ص 99)
از بهر جست و جوی زکار جهان و خلق
آن گفت کاین جهان نه فنا است و سرمدی است
گفتند گونه گون و دویدند چپ و راسـت
وین گفت کاین خطاست ، جهان را زبن فناســت
(ص 133)
جهان رستنی گر نیک بودت
در این فانی اگر نیکی گزینی
بـــــه آمــــد زان ، جهان مردمانــــت
از ایـــــن فـانــــی به آیــــد جـاودانت
(ص 138)
ای خردمند نگه کن که جهان بر گذر است
چشــم بینـاست همانا اگرت گوش کر است
(ص 138)
صعب ترعیب جهان سوی خرد چیست ؟ فناش
پیش ایــــن عیب سلیـــم است بلاهـا و عنـاش
(ص269)
نماند کار دنیا جز به بازی
بقائــی نیستــش هـــر چـون طـــرازی
(ص 461)
نتیجه ای که ناصرخسرو ازاین بحث میگیرد این است که چون " آنچه نپاید دلبستگی را نشاید " بنابراین وی دل بر دنیا نمی بندد و طالب جهان باقی است . پس فایده زندگی دنیوی چیست ؟ ناصرخسرو در جواب این سوال می گوید :
کمالات انسانی و سعادت و جاودانی در جوار همین دنیا به دست میآید و عمر فرصتی است برای کسب علم و فضیلت :
گرچه در گیتی نیابی هیچ فضل
این جهان الفنجگاه علم است
مـرد از او فاضل شده است و زود یـاب
سرمـــــزن چون خــرد در این خانه خــراب
(ص45)
علاوه براین دنیا مادری را ماند که ما را درآغوش خود می پرورد و در این زمینه نیز ابیات فراوانی دارد .
جهان را چو نادان نکوهش مکن
کــــه بر تو مــر او را حـق مادری است
(ص 113)
جهان دو روئی اگر راست خواهی
کــــه فرزنــد زائـی و فرزنــد خــواری
(ص 460)
این کهن گیتی ببرد از تازه فرزندان ئوی
ما کهن گشتیم و او نواینت زیبـا جادوی
(ص 496)
مادرتوست این جهان بنگر کز این مادر همی
نیـــک بخـت و جلــد زادی یا به نفرین و خزی
(ص 499)
تن تورا به مثل مادر است سفله جهان
چرا که مادر پیرتو ناتوان نشده است
تو همچو مادر بدخو چنین از آن شده ای
تو پیش مادر خود پیر و ناتوان شده ای؟
(ص 536)
جهان چو مادر گنگ است خلق را و تو باز
بــه پند و حکـمت ازاین گنگ ترجمان شده ای ؟
(ص 537)
اما همان طور که اشاره کردیم سخن سرای ما در مقابل این جهان اعتقاد به جهانی معنوی دارد که ساخته عقاید محکم دینی اوست در این عالم عقل و فضیلت فرمانروا و احسان جاری است و همه چیز آن قرین خوشبختی است .
فضایل اخلاقی و غنای دل و تعالی روح و عزت نفس جز از طریق دانش و بینش و خرد و دین ورزی کسب نمی گردد و همه اینها در سایه این حقیقت جلوه میکند که انسان نباید اسیردنیا گردد و فریب او را بخورد .
نیز نگیرد جهان شکار مرا
نیــــست دگــر بـا غمانــش کــارمــرا
(ص 60)
لاجرم اکنون جهان شکار من است
گرچه همی خلق را فگار کند
گـــرچـــه همــی دارد او شکـار مـــرا
کـــرد نیــــاورد جــهان فگـــار مـــرا
(ص 62)
باز جهان تیز پرو خلق شکار است
بـاز جهان را جز ازشکار چه کار است ؟
(ص 106)
جهان دشمنی کینه دار است بر تو
نبــــــاید که بفریبـــــدت آشکـــــارش
(ص 284)
پند و اندرز در دیوان ناصرخسرو
ناصرخسرو همواره در باب دنیا پند میدهد و پندهای او همانند دستورهایی که عارفان بزرگ برای تهذیب نفس می دهند بیشتر ریشه اسلامی دارد و از آیات و اخبار دینی اخذ شده ، در عین حال تفاوتی آشکار بین مکتب اسلامی و مکتب اسلامی عرفانی وجود دارد. این تفاوت ناشی از دخالت دادن یا ندادن حالت عاطفی ( عشق ) است ، در عرفان ، عشق حلاوت بخش همه تعلیمات سالک است اگر پرستش خداست از سر شوق به معبود است نه بیم دوزخ و طمع پاداش . اگر تهذیب نفس است هدف صفای دل است نه کشف و کرامات . اما اندیشه حکیمانه و استدلال پرور ناصرخسرو ، عشق را در خود خشکانده به طوری که با همه هنر شاعری خود به غزل سرایی نپرداختـــه و آن را مذمـــت کــــرده
است . (10) در اشعار ناصرخسرو پندو اندرز با افکار فلسفی وبحث های مذهبی آمیخته است جهان بینی او باعث شده که هیجانهای شاعرانه جای خود را به تذکرات و پرسشهای تامل برانگیز بدهد که این خصوصیت درنصایح دیگر شاعران کمتر دیده میشود . شاید همین مساله باعث شده که کمتر شاعری در این شیوه از وی تقلید و پیروی کند پس در نتیجه سبک بیانش بی همتا مانده است .
مترادف بودن دهرو جهان در اشعار ناصرخسرو
ناصرخسرو ابیات بسیاری در باب دهروگذر زمان و بی وفایی و ناسازگاری روزگار دارد . گاهی اوقات در اشعار وی معنی دهر و جهان مترادف باهم آمده است .
دل به گروگان این جهان ندهم
گــــرچــه دل توبـــه دهر مدهون شد
(ص 102)
در بیت ذیل که درباره دهر است و از آن تعبیر به گربه ای شده است که فرزند را می خورد ناصرخسرو ابیاتی شبیه آن اما در مورد جهان دارد .
گیتیت گربه ای است که بچه خورد
از من خسیس تر که بود در جهان
من گـــرد او ز بهر چــه دوران کنــــم
گـرتــن نه نـان چو گربه گروگان کنم ؟
(ص 352)
مخور تیمار چندینی نه بنیادش تو افکندی
یکی فرزند خواره پیسه گربه است ، ای پسر، گیتی
( دیوان ص 531)
نمونه هایی از اشعار ناصرخسرو درباره جهان
اعتقادات مذهبی ناصرخسرو بسیار متین و پابرجاست اورا مبلغ مذهبی نامیدند برای همین در جای جای اشعارش مضامینی با محتوای دین و اعتقادات محکم دینی او به چشم می خورد اعتقاد به معاد و جهان آخرت و اینکه دنیا وسیله ای است برای نیل به هدفی بسیار عظیم و آن زیستن در جهانی پایدار است . دنیا پل و نردبانی است برای صعود و بالا رفتن به سوی حق و حقیقت .
سوی آن جهان نردبان این جهان است
بـــه سر بــرشدن بایــد ایـن نردبان را
(ص 55)
دنیا به جملگی همه امروز است
فـــــــردا شــــمرد بایــــــد عقبــا را
(ص 64)
او در این دنیا فقط به اعتقادات خود دل خوش دارد و تمام سختی ها و مرارت های اطراف را به پاس اعتقاداتش تحمل میکند ، یکی از آنها دوستداری اهل بیت و خاندان اطهر پیامبر است که به آن می بالد و زندگی خود را در دنیا به همین خاطر با ارزش میداند .
اندر جهان به دوستی خاندان حق
چــــون آفتــاب کــرد چنین مشتـهر را
(ص 57)
واندررضای خویش تو، یارب،به دوجهــان
از خــــاندان حـــق مکــــــن زاستــرمرا
(ص 58)
ناصرخسرو در جایی دنیا را به آبی تیره و عمیق و بدبو تشبیه میکند .
آبی است جهان تیره و بس ژرف بدو در
زنــــهار کـــه تیـــره نکنـی جان مصفا
(ص 54)
کرانه کن از کار دنیا ، که دنیا
یکـــی ژرف دریـــاست بس بی کـــرانه
(ص 421)
دریاست جهان و تن تو کشتی و عمرت
بـــادی است صبائی و جنوبی و شمالی
(ص 445)
بحری است ژرف عالم کشتیش هیکل تـو
عمـرت چو باد و گردون چون بادبان کشتی
(ص 510)
غرقه شده ای به بحر دنیا در
یـــا هیــچ همـــی به دیـــن نپـــردازی
(ص 515)
جهان بحر ژرف است و آبش زمانه
تـــو را کالبــد چون صدف جانت گوهر
(ص 228)
فنا ناپذیری جهان و در گذر بودن عوامل مادی آن
طبق اعتقادی که از ناصرخسرو درباره جهان ذکر کردیم . او ایمان دارد که در چنین جایگاهی بیهوده گذراندن عمر گرانمایه بسیار باعث شرمساری است .
احوال جهان گذرنده گذرنده است
سرمــــا ز پس گرمـــا سرا پس ضرا
(ص 53)
باد شمر کار جهان را که نیست
تـــــار جهـــان را بــه جــز از باد پود
(ص 201)
ره گذر است این جهان ما را ، بدو دل درمبند
دل نبندد هوشیــــار اندر ســـرای ره گـــذر
(ص 223)
ناز دنیا گذرنده است و تو را گر بهشی
ســزد او هیچ نبـــاشد به چنیـن ناز نیاز
(ص 249)
مکر و فریبکاری جهان
او بارها جهان را حیله گر ، شیطان و فریبکار معرفی میکند و به آن تاکید میکند از باب پند و اندرز خود را پدری می داند و بر خود واجب می داند که پسر را نصیحت کردن و با این زبان همه انسان ها را در قالب فرزند خویش نصیحت میکند .
دیوی است جهان صعب و فریبنده مراو را
هشیـــارو خـردمنـــد نجستــه است همانا
(ص 54)
و توجه انسان را به این نکته جلب میکند که در طلب چیزی که پایدار نیست نباید رفت .
ناجسته به آن چیز که او با تو نماند
جهان گرچه از راه دیدن پری است
بشنــو سخن خوب و مکن کار به صفرا
زکردار دیـــو اســــت و نـــر اژدهـــا
(ص 126)
کرا دیو دنیا گرفته است اسیر
مـــــرورا کسی جز خــرد یک خـرد ؟
(ص 168)
بی حاصل و مکار جهانی است پر از غدر
بایـــــد کــه چومکـار بخواندت برانیش
(ص 273)
با آن که همه می دانند جهان فریبکار است باز هم فریب او را می خورند .
فریفته شده می گشت در جهان و ، بلی
چنـــو فریفتــه بود این جهان فراوان را
(ص 58)
اگر شراب جهان خلق را چو مستان کرد
توشان رها کـن چون هوشیار مستان را
(ص 59)
ای گشته جهان و دیده دامش را
صــــد بـــار خــزیـــده مـردلامــش را
(ص 71)
پرهیز کن از جهان بی حاصل
ای خـــورده ، جهــــان و دیده دامش را
( ص 72)
زرق دنیا را گرمن بخریدم تومخر
ورکسی بر ســـخن دیو بشیبد تو مشیب
(ص 96)
صبر و تامل در مقابل دنیا
در مقابل ستم و ستمگریهای جهان راه حل هایی به انسان پیشنهاد میکند همانطور که قبلاً هم اشاره کردیم و نمونه آوردیم چون خرد و دین ولی در جایی صبر را عاملی میداند که انسان را در مقابل مشکلات توان پایداری می بخشد .
همی تا کند پیشه ، عادت همی کن
جـــهان مـرجفا را ، تـــو مر صابری را
(ص 62)
تا زین جهان به صبر بردن نائی
چــــون یــابــــی آن جهـــان مصفا را
( ص 65)
صبراست عقل را به جهان همتا
بـــر جـــان نـه ایــن بزرگ در همتا را
(ص 65)
تشبیه جهان به خواب
دنیا را یکبار به خواب تشبیه میکند و می گوید که انسان عاقل فقط به آنچه در خواب دیده دل خوش نمی دارد .
این جهان خواب است ، خواب ، ای پور باب
شــاد چون باشـــی بــدیـن آشفته خواب ؟
(ص 97)
نسبت نادانی به جهان
سفله جهان ، ای پسر ، چو چشمه شور است
خانه تاری است این جهان وبدو در
چشمــــه شــــور از در نفایــه ستـــور است
ره گذر دیـــده نــــی چــو دیـــده مــور است
(ص 142)
سفله جهان چو گرد گرد بنائی
هـــــم بســــرآئـی اگـر چـه دیر بپائی
(ص 452)
بدل کرده جهان سفله هستی را به ناهستی
فـرومانـده بدین کار اندرون گردون چوشیدایی
(ص 491)
افزوده شدن حرص و طمع دنیا دوست
گشت بدبخت جهان و شد به نفرین و خزی
هــر کـه او را دیو دنیـا جوی در پهلو خزید
(ص 149)
خسته دنیا و شکسته ی جهان
جــــــزکــه بـــه طاعت نپـذیـــرد لحام
(ص 354)
ای شده مشغول به کار جهان
ای شده غره به جهان ، زینهار
غــــره چـرایـــی بــه جهــان جهــان ؟
کـــایمـن بنشینــی از ایــن بـــد نشــان
(ص 360)
چنین بر بوی دنیا چند پوئی
بســـــوی آز دنیـــا چنـــد یـــــــازی
(ص 462)
ای داده دل به دنیا ، از پیش و پس نگه کن
بنــدیش تا چه حـد کردی بنگر که تا کجایی
(ص 494)
اگر نه بسته این بی هنر جهان شده ای
چرا که همچو جهان از هنر جهان شده ای ؟
(ص 536)
جهان به عنوان میزانی بد
جهان مرا خیره مهمان چه خوانی ؟
کـه تــو میزبانــی نــه بــس نیک خوانی
(ص 519)
شکایت از بی وفایی دنیا
دنیا جوانی را از او میگیرد و در مقابل به او رنج و مرارت تقدیم می دارد ، گوهر جوانی را به چه قیمتی از او می گیرند تا به آن بیارزد .
بگویشان که جهان سرو من چو چنبر کرد
نگرکه تان فکند غره عهد و پیمانش
به مکرخویش و ،خود این است کارگیهان را
کـــه او وفا نکنـد هیچ عهـــد و پیمــــان را
فلان اگر به شک است اندر آنچه خواهد کرد
جـــــهان بــدو بنگرگو بـه چشم مهمان را
(ص 58)
از دنیا تعبیر به ننگ و عار میکند
نه تنها شاعر بارها و بارها دنیا و مظاهر آن را نکوهش میکند بلکه از آن تعبیر به ننگ و عار نیزمی کند .
صحبت دنیا مرا نشاید ازیراک
صحبت دنیا به سوی عاقل و هوشیار
کارجهان همچو کار بی هش مستان
صحبت او اصل ننـــگ و مایه عار است
صحبت دیـــــوار پر زنقش و نگار است
یکسـره نا خوب و پر زعیب و عار است
(ص 106)
سایر تشبیهات
چاهی است جهان ژرف و سر نهفته
در دام جهان جهان همیشه
وز چـــــــاه نهفتـــه بتــر نبـــــــاشد
تــخم و چند جز سیـم و زر نبـــــــاشد
(ص 194)
این جهان مسلخ گرمابه مرگ آمد
هـر چـــه داری بنهی پاک در این مسلخ
(ص 144)
آنکه طرار است زرو سیم برد و این جهان
مارخفته است این جهان زو بگذرو با اومشور
این جهان راه است و ماراهی و مرکب خوی ماست
یکی مرکب است این جهان بس حرون
گیا همچو دانه است و ما آرد او
عمرو برد و پس چنین جـای دگر طرار نــیست
تــا نیــازارد تـو را این مار چون بیدار نیست
(ص58)
رنجه گردد هرکه از ما مرکبش رهوار نیست
(ص 128)
کــــه شرش رکــاب و عنــانش عناست
چو بندیشی ، ایــــن جهـــان آسیــاست
(ص 126)
(ص 126)
کاهی است تباه این جهان ولیکن
کـــــه پیش خـــرو گــاو زعفران است
(ص 125)
عالم یکی درختی است
کـــــه ش جـــز بـــه شـــر ثمر نیست
(ص 116)
ای خردمندگمان بر که جهان خوب درختی است
کــــــه براو اهــل خرد خوش مزه وبوی شمارند
(ص 198)
گیتی یکی درخت بد و مردم
رفته است پاک روغن از این زیتون
اورا بســــآن زیــتــــون همـــــــواره
جز دانه نیست مانــــــده و کنـــــجکاو
(ص 425)
بار درخت جهان چه آمد ؟ مردم
بار چو فرزند و تخم او پدر اوست
بـــــار درختـــــان ز تخمهــاست دلایل
از جـــو جـــــوزایــــــد و از پلپل پلپل
(ص 292)
نتیجه گیری
همان طور که در ابتدا نیز گفتیم ناصرخسرو از زندگانی متمتعی برخوردار بود و تا عزیمت به مکه از لذایذ دنیوی کام می ستاند .
اما پس از آن تحول فکری عمیق که در او ایجاد گشت گشاینده راه تازه ای در شعر فارسی شد و تقریباً تقلید ناپذیر باقی ماند . به طور خلاصه میتوان گفت که به تنهایی واجد چند خصوصیت ممتاز است که در ادبیات و فکر ایران مقام والائی به او می بخشد : یکی آن که ندای وجدان قرن خود است که عصر برخورد دونیروی ترک و دهقان در تمدن ایران به شمارمی رود . دوم آنکه پیشتاز شعر علمی – عرفانی – اخلاقی است و جامعیتی دارد که میتوان نشانه هایی از او در نزد اشخاص مختلف المشر بی چون سنایی ، خیام و سعدی یافت . سوم آنکه شجاع ترین و صریح ترین فکر معترض در ادبیات فارسی است تا جایی که او خشکه مقدس ها " ملعونی عظیم " (12) می خوانند . چهارم آنکه انسانی بزرگ و نمونه است و بنیانگذار نبرد با تلبیس و تزویر ونیرنگ . (13)
ناصرخسرو علاوه برتمام محاسنش شخصیتی جهانی دارد و به صورت هنرمندی در آمده است که زمان و مکان در روی او تاثیری ندارد . تمام آثار ناصرخسرو اعم از مذهبی و ادبی چه سعادتنامه و روشنائی نامه و سفرنامه و دیوان شعرش گنجینه گران بهایی از واژه ها ، ترکیبات فارسی است که باید غنیمت شمرد و از آن بهره برداری کرد . نیز باید به موضوعات ، مضامین ، صناعات و فراوانی اطلاعات علمی ، دینی ، فلسفی ، منطق و کلام وی احترام و توجه خاص نمود . آثاربه جا مانده از این شاعر نامدار ( نظم و نثر ) بسیار جای تفحص و تحقیق دارد و آثاراو از قبیل کتبی هستند که تصحیح ، نشرو شرح آنها خدمت بزرگی به فرهنگ ایران و زبان فارسی میکند . به امید آنروز
ضمائم
1- برگهایی در آغوش باد ، جلد اول ، ص 257
2- به روایت نفحات الانس ، سنائی شاعری مدح سرا بود ، روزی که مدحی سروده بود و می رفته تا بر پادشاه فروخوانده می شنود که مرد دائم الخمری به دوست خود میگوید : " …. پرکن قدحی دیگر به کوری چشم سنائیک شاعر " و چون دوستش جواب میدهد که سنائی مردی شاعر و لطیف طبع است می گوید : " اگر وی لطیف طبع بودی به کاری مشغول بودی که وی را به کارآمدی گزافی چند در کاغذی نوشته که به هیچ کار وی نمی آید و نمی داند که وی را برای چه کار آفریده اند . "
سنائی چون این بشنید حال بر وی متغیر گشت وبه تنبیه آن لای خوار از مستی غفلت هشیارشد و پای در راه نهاد و به سلوک مشغول شد . " ( به نقل از تاریخ ادبیات دکتر صفا جلد دوم ص 554) .
3- روضه خوانها را سرزنش میکند که مردم را به بهشت می فریبند :
نبینی حرص این جهان بد کرداراز آن پس
اگریک شب به خوان خوانی مراورا مژده ورگردد
به باغی درکه مرغان از درختانش به پیش تو
چنین باغی نشاید جز که پرخوار امتانیرا
کــــــه پــــیوسته همــی درنـــد بـر منبر گریبانها
بـــه خوانـــی در بهشت عدن بـــر حلواء و بریانها
فـــــرود افتــــند بریـــان و شکـم آکنده بر خوانها
کـه بردارنــد بــــر پشت و بــــه گردن بار کیهانها
(دیوان ص 21)
اما خود اعتراف دارد که ثواب این جهان را برای پاداش آن جهان می خواهد .
از خطر آتش و عذاب ابد
چون نکنم جان فدای آنکه به حشرا
دیـــــن و خـــــرد کــرد درحصار مرا
آســــان گـــــردد بـــد و شمـار مـرا
(دیوان ص 12)
4- برگرفته از مقاله آقای محمد تقی دانش پژوه با نام منطق نزد ناصرخسرو .
5- و نیز ابیات بسیار دیگری که در صفحات 136-195-204-213-228-231 دیوان وی آمده است .
1-
6- ای خردمندان که باشد در جهان
چونکه من پیر جهان تازه جوان
7- و نیز صفحات 504و 535 دیوان .
با چنین بد مهر مادر داورم ؟
گرنه زین مادر بسی من بهترم ؟
8- و نیز درصفحات 350 -437-457-471 دیوان به این مطلب اشاره کرده است .
9- برای آکاهی بر مآخذ اشعار ناصرخسرو ازآیات و احادیث رک : دکتر مهدی محقق تحلیل اشعار ناصرخسرو ، انتشارات دانشگاه تهران ص 987 .
10- رک : دیوان ص 288 ب 6 به بعد و نیز ص 68 ب 9 به بعد .
11- تاریخ ادبیات فارسی هرمان اته ، ترجمه دکتر رضازاده شفق – ص 147 -149
12- صاحب کتاب بیان الادیان او را ملعونی عظیم خوانده است ( مقدمه تقی زاده بر دیوان ص 5 )
13- برگرفته از مقاله آقای دکتر محمد اسلامی ندوشن با عنوان پیوند فکر وشعر در نزد ناصرخسرو .
فهرست منابع و مآخذ
1- با کاروان حله : دکتر عبدالحسین زرین کوب – انتشارات علمی ، چاپ ششم 1370 .
2- برگهایی در آغوش باد : دکتر غلامحسین یوسفی ، انتشارات طوس .
3- پانزده قصیده از حکیم ناصرخسرو قبادیانی ، دکتر مهدی محقق ، طهوری 1340 .
4- تاریخ ادبیات در ایران ، دکتر ذبیح الله صفا، انتشارات فردوسی ، 1369.
5- تحلیل اشعار ناصرخسرو ، دکتر مهدی محقق ، انتشارات دانشگاه تهران ، 1361 .
6- حبسیه در ادب فارسی ، دکتر ولی الله ظفری ، انتشارات امیرکبیر ، 1364 .
7- در لفظ دری ، شرح و تحلیل سی قصیده از ناصرخسرو ، دکتر کاظم دزفولیان ، انتشارات طلایه ، 1375 .
8- دیوان حکیم ناصرخسرو قبادیانی ، انتشارات نگاه تهران 1373 .
9- دیوان حکیم ناصرخسرو قبادیانی ، تصحیح مجتبی مینوی و مهدی محقق ، انتشارات دانشگاه تهران 1370 .
10-شرح سی قصیده از ناصرخسرو ، دکتر مهدی محقق ، انتشارات طوس 1362.
11-شرح مشکلات دیوان ناصرخسرو ، ادیب پیشاوری به اهتمام جمشید سروشیار ، انتشارات سهروردی ، اصفهان 1363 .
12-گزیده اشعار ناصرخسرو ، دکتر جعفر شعار – موسسه مطبوعاتی علمی 1368.
13- یادنامه ناصرخسرو (مجموعه مقالات ) دانشگاه فردوسی 1355.
چکیده مقاله :
عنوان مقاله : [ دیدگاه ناصرخسرو درباره دنیا و بازتاب آن در اشعارش ]
ناصرخسرو شاعری است که در دوران جوانی به کسب فضایل ظاهری و جمع زخارف دنیاوی سرگرم بود اما پس از گذشتن از مرحله چهل سالگی با تحول عظیم فکری به طلب حق وحقیقت روی آورد . زندگی شگفت انگیز وی نماینده ثبات عقیده و استواری افکار مذهبی وی دارد ؛ که باعث شده همین اعتقادات استوار مذهبی روی تمامی اشعار وی تاثیر به سزا بگذارد . وی اعتقاد دارد که فضیلت انسان در این است که به ناپایداری و فانی بودن مظاهر مادی جهان توجه داشته باشد ناصرخسرو در مقابل فریبکاری دنیاو مظاهر آن کسب علم و خرد و حکمت را ضروری می داند و نیز عنصر صبر را بسیار سودمند می داند . غیراز موارد فوق به تاثیرات زیاد دین و شئونات دینی تاکید میکند . ناصرخسرو در ضمن اعتقاد دارد که شعر باید باعث تحول فکری و روحی و هدایت نسل بشری گردد . او با مدیحه گویی مخالف است . زبان ناصرخسرو زبان اعتراض و خرده گیری و بیان مفاسد و مضار جهان است از طریق صنایع ادبی چون تشبیه و استعاره به بیان موارد فوق می پردازد . نه تنها دنیا را ملامت میکند بلکه چون خود را اسیرمال و دلفریبی های دنیا نمی بیند ، دیگران را نیز هدایت می نماید . جهان بینی ناصرخسرو شامل امرونهی هایی است که جنبه عملی آن را در آثارش میتوان مشاهده کرد . تا جایی پیش می رود که حتی پشت پا به تمام لذت های حسی می زند . او به دنیا می تازد آنرا مورد نکوهش قرار میدهد و به گونه های مختلف و اشکال فراوان دنیا را در اشعار خود معرفی می نماید . تعبیرات وتشبیهات فراوان وی و تکرر آن این مطلب را تاکید میکند دنیا را به مادر بدمهر ، به گربه ای که فرزند می خورد ، به درخت ، به دزد ، به آبی عمیق و بوی ناک ، به زن بی مهر ووفا و …….. تشبیه میکند . ناصرخسرو دنیا را گاهی به عالم باقی و عالم صغیر تقسیم میکند .
یکی از عیوب ناصرخسرو که درمقابل محاسن وی جلب توجه میکند خوش بینی و ساده دلی های اوست . خوش بینی او نسبت به سلطان عصر و دستگاهش که با اعتقادات راسخ او منافات دارد . او جایی از تجمل گرایی و مادی اندیشی می گریزد و ملامت میکند ولی در مقابل حکومت فاطمیان گویی چشم می بندد و همان هایی که در قبل سرزنش میکند در مورد خلفای فاطمی می ستاید .
دنیا از دید ناصرخسرو دیوی است که هیچگونه شایسته هم صحبتی نیست .
دیو است جهان صعب فریبنده مر او را
هشیار خردمند نجستست همانا
در این مقاله سعی برآن بوده است که ناصرخسرو را از این مقوله مورد بررسی قرار دهیم . نظر او را در مورد دنیا بدانیم و نمونه ها و اشعار وی را در این زمینه ها بررسی کنیم .
1
2