دعا ونیایش
بسم الله الرحمن الرحیم
درس تفسیر موضوعی را می توانید در وبلاگ های زیر مطالعه کنید
Uitafsir.mihanblog.ir
T-m-g.blogfa.com
ساعت های مشاوره وراهنمایی
شنبه 12 – 10/50
سه شنبه 12 – 50 /10
مکان :گروه معارف دانشگاه اصفهان
سخنان آلکسیس کارل در باره دعا
آلکسیس کارل جرّاح و فیزیولوژیست معروف فرانسوى که بعدها مقیم امریکا شده، همان شخصى که کتاب انسان موجود ناشناخته را که بسیار جالب و عمیق است نوشته و یک بار هم برنده جایزه نوبل شده، راجع به حقیقت دعا کتابى دارد به نام نیایش که ترجمه هم شده است. او مىگوید:
«دعا عالىترین حالت مذهبى در انسان است و حقیقت آن پرواز روح بشر است به سوى خدا.» «3»
هم او مىگوید:
«در وجدان انسان شعله فروزانى است که گاه و بیگاه انسان را متوجّه خطاهاى خویش مىکند، متوجّه گمراهیها و کج فکرىهایش مىسازد. همین شعله فروزان است که انسان را از راه کجى که مىرود باز مىدارد.» «4»
مجموعهآثاراستادشهیدمطهرى ج3 394
حقیقت دعا ارتباط قلبی و روحی است و زبا ن ترجمان قلب است ع غ
وَ اِذا سَاَلَکَ عِبادِی عَنِّی فَاِنِّی قَرِیبٌ اُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ اِذا دَعانِ
فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَ لْیُوْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ ( بقره 186 )
ترجمه :و هر گاه بندگانم از تو درباره من پرسند (بگو:) همانا من نزدیکم دعاى نیایشگر را آن گاه که مرا مىخواند پاسخ مىگویم. پس باید دعوت مرا بپذیرند و به من ایمان آورند، باشد که به رشد رسند.
شان نزول:
کسى از پیامبر ص پرسید: آیا خداى ما نزدیک است تا آهسته با او مناجات کنیم؟ یا دور است تا با صداى بلند او را بخوانیم؟ آیه فوق نازل شد و (به آنها پاسخ داد که خدا به بندگانش نزدیک است) «1». (1) مجمع البیان ذیل آیه مورد بحث.
منبع :تفسیر نمونه، ج1، ص: 637
جالب اینکه در این آیه کوتاه خداوند هفت مرتبه به ذات پاک خود اشاره کرده و هفت بار به بندگان! و از این راه نهایت پیوستگى و قرب و ارتباط و محبت خود را نسبت به آنان مجسم ساخته است!.
وَ اِذا سَاَلَکَ عِبادِی عَنِّی فَاِنِّی قَرِیبٌ.
اُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ اِذا دَعانِ.
فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی.
وَ لْیُوْمِنُوا بِی.
لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ.
تفسیر نمونه، ج1، ص: 638
آرى او به ما نزدیک است، چگونه ممکن است از ما دور باشد در حالى که او در قلب ما جای دارد و همیشه با ماست
وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْاِنْسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ اَقْرَبُ اِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ (ق 16 )
ترجمه :ما انسان را آفریدیم و وسوسههاى نفس او را مىدانیم، و ما به او از رگ قلبش نزدیکتریم
فَلَوْ لا اِذا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ (83) وَ اَنْتُمْ حِینَئِذٍ تَنْظُرُونَ (84) وَ نَحْنُ اَقْرَبُ اِلَیْهِ مِنْکُمْ وَ لکِنْ لا تُبْصِرُونَ ( 85 واقعه 83-85)
پس چرا هنگامى که جان به گلوگاه مىرسد (توانایى بازگرداندن آن را ندارید)؟! 84- و شما در این حال نظاره مىکنید (و کارى از دستتان ساخته نیست).و ما به او نزدیکتریم از شما ولى نمىبینید.
در جزوه نیست
من مثل شما بی وفا نیستم شما رها می کنید و می روید دنبال زندگی خویش و بعدا فراموش می کنید اما من همیشه در کنار مرده و دیگران هستم . من هستم در کنار انسان محتضر ولی شما نمی بینید و… ع غ
معانى دعا
1-خواند ن ،مناجاتبا خدا ،نیایش دعا های از صحیفه سجادیه و دعای عرفات نوشته شود
2- سئول کردن و در خواست داشتن
3- عبادت کردن
-جریان حضرت ابراهیم و مقایسه آن با حضرت یعقوب
-داستان حضرت زکریا که در خواست بود نه مناجات
داستان حضرت ع یعقوب و یوسف ع
وَ تَوَلَّى عَنْهُمْ وَ قالَ یا اَسَفى عَلى یُوسُفَ وَ ابْیَضَّتْ عَیْناهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ کَظِیمٌ ( یوسف84)
یعقوب از فرزندان روى گرداند(بعد از اینکه بنیامین در مصر ماند و انها بر گشتند) و گفت: اى دریغا بر یوسف، پس اندوه خود را فرو مىخورد (تا آنکه) دو چشمش از اندوه سفید (و نابینا) شد.
قالُوا تَاللَّهِ تَفْتَوُا تَذْکُرُ یُوسُفَ حَتَّى تَکُونَ حَرَضاً اَوْ تَکُونَ مِنَ الْهالِکِینَ ( یوسف85 )
(فرزندان یعقوب به پدرشان) گفتند: به خدا سوگند تو پیوسته یوسف را یاد مىکنى، تا آنکه بیمار و لاغر شوى و (یا مشرف به مرگ و) از بین بروى.
قالَ اِنَّما اَشْکُوا بَثِّی وَ حُزْنِی اِلَى اللَّهِ وَ اَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ ( یوسف 86)
(یعقوب) گفت: من ناله (آشکار) و حزن (پنهان) خود را فقط به خدا شکایت مىبرم و از (عنایت و لطف) خداوند چیزى را مىدانم که شما نمىدانید.
درست است که حضرت یعقوب ع بی تابی می کرد و لی امیدش به خدا بود ونه به دیگران ع غ
داستان حضرت ابراهیم
قالُوا حَرِّقُوهُ وَ انْصُرُوا آلِهَتَکُمْ اِنْ کُنْتُمْ فاعِلِینَ (68) قُلْنا یا نارُ کُونِی بَرْداً وَ سَلاماً عَلى اِبْراهِیمَ (انبیاء 69)
گفتند: او را بسوزانید و خدایان خود را یارى کنید، اگر کارى از شما ساخته است.69- (سرانجام او را به دریاى آتش افکندند ولى ما) گفتیم: اى آتش سرد و سالم بر ابراهیم باش.
سلطهگران زورگو براى تحریک تودههاى ناآگاه، معمولا از نقطههاى ضعف روانیشان استفاده مىکنند، چرا که آنها روانشناسند و بر کار خود مسلط! همانگونه که در این ماجرا کردند و شعارهایى دادند که به اصطلاح به رگ غیرت آنها بخورد گفتند: اینها خدایان شما هستند، مقدساتتان به خطر افتاده، سنت نیاکانتان زیر پا گذاشته شده، غیرت و حمیت شما کجا است؟ چرا این قدر ضعیف و زبون هستید چرا خدایانتان را یارى نمىدهید، ابراهیم را بسوزانید و خدایانتان را یارى بدهید اگر کارى از شما ساخته است و توانى در تن و قدرتى در جان دارید.ببینید همه مردم از مقدساتشان دفاع مىکنند، شما که همه چیزتان به خطر افتاده است.
خلاصه امثال این لاطائلات بسیار گفتند و مردم را بر ضد ابراهیم شوراندند آن چنان که بجاى چند بار هیزم که براى سوزاندن چندین نفر کافى است هزاران بار بر روى هم ریختند و کوهى از هیزم، و به دنبال آن دریایى از آتش به وجود آوردند، تا با این عمل هم انتقام خود را بهتر گرفته باشند، و هم ابهت و عظمت پندارى بتها که سخت با برنامه ابراهیم آسیب دیده بود تا حدى تامین شود،
تاریخ نویسان در اینجا مطالب بسیارى نوشتهاند که هیچگونه بعید به نظر نمىرسد:
از جمله اینکه مىگویند: چهل روز مردم براى جمعآورى هیزم کوشیدند و از هر سو هیزمهاى خشک فراوانى جمعآورى کردند، کار به جایى رسید که حتى زنانى که کارشان در خانه پشمریسى بود از درآمد آن پشته هیزمى تهیه کرده بر آن مىافزودند، و بیماران نزدیک به مرگ از مال خود مبلغى براى خریدارى هیزم وصیت مىنمودند و حاجتمندان براى برآمدن حاجاتشان نذر مىکردند که اگر به مقصود خود برسند فلان مقدار هیزم بر آن بیفزایند. به همین جهت هنگامى که آتش از جوانب مختلف در هیزمها افکندند به اندازهاى شعلهاش عظیم بود که پرندگان قادر نبودند از آن منطقه بگذرند.
بدیهى است به چنین آتش گستردهاى نمىتوان نزدیک شد تا چه رسد به اینکه بخواهند ابراهیم را در آن بیفکنند، ناچار از" منجنیق" استفاده کردند، ابراهیم را بر لاى آن نهاده و با یک حرکت سریع به درون آن دریاى آتش پرتاب نمودند «1».
در روایاتى که از طرق شیعه و اهل تسنن نقل شده مىخوانیم:
هنگامى که ابراهیم را بالاى منجنیق گذاشتند و مىخواستند در آتش بیفکنند، آسمان و زمین و فرشتگان فریاد برکشیدند، و از پیشگاه خداوند تقاضا کردند که این قهرمان توحید و رهبر آزاد مردان را حفظ کند.
و نیز نقل کردهاند: جبرئیل به ملاقات ابراهیم آمد و به او گفت: ا لک حاجه؟
" آیا نیازى دارى تا به تو کمک کنم"؟
ابراهیم ع در یک عبارت کوتاه گفت: اما الیک فلا: اما به تو، نه"! (به آن کسى نیاز دارم که از همگان بىنیاز و بر همه مشفق است).
در این هنگام جبرئیل به او پیشنهاد کرد و گفت: فاسئل ربک" پس نیازت را از خدا بخواه".
و او در پاسخ گفت: حسبى من سوالى علمه بحالى:" همین اندازه که او از حال من آگاه است کافى است!"
در حدیثى از امام باقر ع مىخوانیم: در این هنگام ابراهیم با خدا چنین راز و نیاز کرد: یا احد یا احد یا صمد یا صمد یا من لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا احد توکلت على اللَّه «1».
این دعا به عبارتهاى دیگرى در کتب دیگر نیز آمده است.
به هر حال ابراهیم ع در میان هلهله و شادى و غریو فریاد مردم به درون شعلههاى آتش فرستاده شد، آن چنان مردم فریاد شادى کشیدند که گویى شکننده بتها براى همیشه نابود و خاکستر شد.
اما خدایى که همه چیز سر بر فرمان او است، حتى سوزندگى را او به آتش یاد داده، و رمز محبت را او به مادران آموخته، اراده کرد این بنده مومن خالص در این دریاى آتش سالم بماند، تا سند دیگرى بر اسناد افتخارش بیفزاید، چنان که قرآن در اینجا مىگوید:" به آتش گفتیم اى آتش سرد و سالم بر ابراهیم باش" (قُلْنا یا نارُ کُونِی بَرْداً وَ سَلاماً عَلى اِبْراهِیمَ).
منبع :تفسیر نمونه، ج13، ص: 444-446
جریان دیگر از حضرت ابراهیم ع
فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ قالَ یا بُنَیَّ اِنِّی اَرى فِی الْمَنامِ اَنِّی اَذْبَحُکَ فَانْظُرْ ما ذا تَرى قالَ یا
اَبَتِ افْعَلْ ما تُوْمَرُ سَتَجِدُنِی اِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ(صافات 102)
پس چون نوجوان در کار و کوشش به پاى او رسید، پدر گفت: اى فرزندم! همانا در خواب (چنین) مىبینم که تو را ذبح مىکنم پس بنگر که چه مىبینى و نظرت چیست؟ فرزند گفت: اى پدر! آن چه را مامور شدهاى انجام ده که به زودى اگر خدا بخواهد مرا از صبر کنندگان خواهى یافت.
فَلَمَّا اَسْلَما وَ تَلَّهُ لِلْجَبِینِ (103) وَ نادَیْناهُ اَنْ یا اِبْراهِیمُ (104) قَدْ صَدَّقْتَ الرُّوْیا اِنَّا کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ (105) اِنَّ هذا لَهُوَ الْبَلاءُ الْمُبِینُ (106)
پس چون هر دو تسلیم (فرمان ما) شدند و ابراهیم، گونهى فرزند را بر خاک نهاد (تا ذبحش کند)،
او را ندا دادیم که اى ابراهیم!حقّاً که رویایت را تحقق بخشیدى (و امر ما را اطاعت کردى)، همانا ما نیکوکاران را این گونه پاداش مىدهیم (و نیّت عمل خیر آنان را به جاى عمل قبول مىکنیم). همانا این همان آزمایش آشکار بود.
خداوند در زمان پیری دو فرزند به حضرت ابراهیم داده بود ع غ
اهمّیت دعا؛ روایات متعددى که از پیغمبر گرامى اسلام ص و سایر پیشوایان بزرگ ع نقل شده اهمیت دعا را کاملا روشن مىسازد:
1- عبد اللَّه بن سنان" مىگوید از امام صادق ع شنیدم که فرمود:
" زیاد دعا کنید زیرا دعا کلید بخشش خداوند و وسیله رسیدن به هر حاجت است، نعمتها و رحمتهایى نزد پروردگار است که جز با دعا نمىتوان به آن رسید! و بدان هر در را که بکوبى عاقبت گشوده خواهد شد"! «1».
تفسیر نمونه، ج1، ص: 639
2- در حدیثى از پیغمبر گرامى اسلام ص آمده است:
الدعاء هو العباده:" دعا عبادت است" «3».
(3) مجمع البیان جلد 8 صفحه 528
– در حدیث دیگرى از امام صادق ع مىخوانیم:
یکى از یارانش سوال کرد ما تقول فى رجلین دخلا المسجد جمیعا کان احدهما اکثر صلاه، و الآخر دعاء فایهما افضل؟ قال کل حسن:" چه مىفرمایى در باره دو نفر که هر دو وارد مسجد شدند یکى نماز بیشترى بجا آورد، و دیگرى دعاى بیشترى، کدامیک از این دو افضلند؟ فرمود: هر دو خوبند.
سوال کننده مجددا عرض کرد: قد علمت، و لکن ایهما افضل؟:" مىدانم هر دو خوبند ولى کدامیک افضل است".
امام فرمود: اکثرهما دعاء، اما تسمع قول اللَّه تعالى ادْعُونِی اَسْتَجِبْ لَکُمْ اِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِینَ:
" آن کس که بیشتر دعا مىکند افضل است، مگر سخن خداوند متعال را نشنیدهاى که مىفرماید: ادْعُونِی اَسْتَجِبْ لَکُمْ …
سپس افزود هى العباده الکبرى:" دعا عبادت بزرگ است" «1».
(1) مجمع البیان جلد 8 صفحه 529
ادامه بحث اهمیت دعا
در روایتى از امام صادق ع آمده است:" مقاماتى نزد خداوند است که راه وصول به آن تنها دعاست:"
انّ عند اللَّه عز و جل منزله لا تنال الا بمساله، و لو ان عبدا سدّ فاه و لم یسئل لم یعط شیئا، فاسئل تعط، انه لیس من باب یقرع الا یوشک ان یفتح لصاحبه!:
" نزد خدا مقامى است که جز با دعا و تقاضا نمىتوان به آن رسید، و اگر بندهاى دهان خود را از دعا فرو بندد و چیزى تقاضا نکند چیزى به او داده نخواهد شد، پس از خدا بخواه تا به تو عطا شود، چرا که هر درى را بکوبید و اصرار کنید سرانجام گشوده خواهد شد" «1».
تفسیر نمونه، ج20، ص: 147-149
فلسفه دعا و نیایش
***شبهات در باره ی دعا
آنها که حقیقت و روح دعا و اثرات تربیتى و روانى آن را نشناختهاند ایرادهاى گوناگونى به مساله دعا دارند:
گاه مىگویند: دعا عامل تخدیر است، چرا که مردم را بجاى فعالیت و کوشش و استفاده از وسائل پیشرفت و پیروزى، به سراغ دعا مىفرستد، و به آنها تعلیم مىدهد که بجاى همه این تلاشها دعا کنند!
و گاه مىگویند: اصولا آیا دعا کردن فضولى در کار خدا نیست؟! خدا هر چه را مصلحت بداند انجام مىدهد، او به ما محبت دارد، مصالح ما را بهتر از خود ما مىداند، پس چرا ما هر ساعت مطابق دلخواه خود از او چیزى بخواهیم؟!
و زمانى مىگویند: از همه اینها گذشته آیا دعا منافات با مقام رضا و تسلیم در برابر اراده خداوند ندارد؟
آنها که چنین ایرادهایى را مطرح مىکنند از آثار روانى، اجتماعى و تربیتى و معنوى دعا و نیایش غافلند؟
به عبارت دیگر از فلسفه دعا غافل هستند ع غ
1-نیاز به تکیه گاه استوار
انسان براى تقویت اراده و بر طرف کردن ناراحتیها به تکیه گاهى احتیاج دارد، دعا چراغ امید را در انسان روشن مىسازد. مردمى که دعا و نیایش را فراموش کنند، با عکس العملهاى نامطلوب روانى و اجتماعى مواجه خواهند شد.
و به تعبیر یکى از روانشناسان معروف:
" فقدان نیایش در میان ملتى برابر با سقوط آن ملت است! اجتماعى که احتیاج به نیایش را در خود کشته است معمولا از فساد و زوال مصون نخواهد بود.
البته نباید این مطلب را فراموش کرد که تنها صبح نیایش کردن و بقیه روز همچون یک وحشى به سر بردن بیهوده است، باید نیایش را پیوسته انجام داد و در همه حال با توجه بود تا اثر عمیق خود را در انسان از دست ندهد" «1».
نیایش پیوسته ع غ
2-نجات از بن بست های مادی و معنوی
آنان که براى دعا اثر تخدیرى قائلند معنى دعا را نفهمیدهاند، زیرا معنى دعا این نیست که از وسائل و علل طبیعى دست بکشیم و بجاى آن دست به دعا برداریم، بلکه مقصود این است بعد از آنکه نهایت کوشش خود را در استفاده از همه وسائل موجود به کار بستیم، آنجا که دست ما کوتاه شد و به بنبست رسیدیم به سراغ دعا برویم، و با توجه و تکیه بر خداوند روح امید و حرکت را در خود زنده کنیم، و از کمکهاى بى دریغ آن مبدء بزرگ مدد گیریم.
بنا بر این دعا مخصوص به نارساییها و بنبستها است، نه عاملى به جاى عوامل طبیعى.
دعا در زمان بن بست دعا به معنای در خواست است ع غ
3-کسب قابلیت برای به دست اوردن سهم زیادتر از فیض بی پایان الهی
از آنچه گفتیم پاسخ این ایراد که مىگویند دعا بر خلاف" رضا و تسلیم" است نیز روشن شد، زیرا دعا همانطور که در بالا شرح داده شد یک نوع کسب قابلیت براى تحصیل سهم زیادتر از فیض بىپایان پروردگار است.
به عبارت دیگر انسان به وسیله دعا توجه و شایستگى بیشترى براى درک فیض خداوند پیدا مىکند، بدیهى است کوشش براى تکامل و کسب شایستگى بیشتر عین تسلیم در برابر قوانین آفرینش است، نه چیزى بر خلاف آن.
از همه گذشته" دعا" یک نوع عبادت و خضوع و بندگى است، و انسان به وسیله دعا توجه تازهاى به ذات خداوند پیدا مىکند، و همانطور که همه عبادات اثر تربیتى دارد دعا هم داراى چنین اثرى خواهد بود.
و اینکه مىگویند:" دعا فضولى در کار خدا است! و خدا هر چه مصلحت باشد انجام مىدهد" توجه ندارد که مواهب الهى بر حسب استعدادها و لیاقتها تقسیم مىشود، هر قدر استعداد و شایستگى بیشتر باشد سهم بیشترى از آن مواهب نصیب انسان مىگردد.لذا مىبینیم امام صادق ع مىفرماید:
ان عند اللَّه عز و جل منزله لا تنال الا بمساله
:" در نزد خداوند مقاماتى است که بدون دعا کسى به آن نمىرسد"! «2».
دانشمندى مىگوید:" وقتى که ما نیایش مىکنیم خود را به قوه پایان ناپذیرى که تمام کائنات را به هم پیوسته است متصل و مربوط مىسازیم" «3».
و نیز مىگوید:" امروز جدیدترین علم یعنى روانپزشکى همان چیزهایى را تعلیم مىدهد که
پیامبران تعلیم مىدادند، چرا؟ به علت اینکه پزشکان روانى دریافتهاند که دعا و نماز و داشتن یک
ایمان محکم به دین، نگرانى و تشویش و هیجان و ترس را که موجب نیم بیشترى از ناراحتیهاى
ما است بر طرف مىسازد" «1».
منبع :تفسیر نمونه، ج1، ص: 639-642
(1) آئین زندگى صفحه 152.
(3) آئین زندگى صفحه 156.
در مرحله عمل راضی هستم ولی در مقام نظر و اندیشه همت بالاتری دارم و می خواهم به مراحل بالاتر برسم اگر پدر مهربان و حکیمی دارم که خزانه او پر است و می توان با کسب قابلیت بیشتر به مراحل بالاتر رسید چرا درنگ کنم ؟ ع غ
مفهوم واقعى دعا
پس از آنکه دانستیم که دعا در مورد نارساییهاى قدرت ما است، نه در مورد توانایى و قدرت، و به عبارت دیگر دعاى مستجاب دعائى است که به مضمون" اَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ اِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ" (سوره نمل آیه 62) به هنگام اضطرار و عقیم ماندن تمام تلاشها و کوششها انجام گیرد، روشن مىشود که مفهوم دعا درخواست فراهم شدن اسباب و عواملى است که از دائره قدرت انسان بیرون باشد آن هم از کسى که قدرتش بىپایان و هر امرى براى او آسان است.
ولى این درخواست نباید تنها از زبان انسان صادر شود، بلکه از تمام وجود او برخیزد، و زبان در این قسمت نماینده و ترجمان تمام ذرات وجود انسان و اعضا و جوارح او باشد.
هماهنگی قلب و زبان در زمان اضطرار اتفاق می افتد ع غ س
البته باید توجه داشت که یک نوع دیگر دعا داریم که حتى در موارد قدرت و توانایى نیز انجام مىگیرد، و آن دعائى است که نشان دهنده عدم استقلال قدرتهاى ما در برابر قدرت پروردگار است، و به عبارت دیگر مفهوم آن توجه به این حقیقت است که اسباب و عوامل طبیعى هر چه دارند از ناحیه او دارند، و به فرمان او هستند
کوتاه سخن اینکه دعا یک نوع خود آگاهى و بیدارى دل و اندیشه، و پیوند باطنى با مبدء همه نیکیها و خوبیها است، لذا در سخنان حضرت على ع مىخوانیم"
لا یقبل اللَّه عز و جل دعاء قلب لاه
":" خداوند دعاى غافلدلان را مستجاب نمىکند" «1».
(1 و 2) اصول کافى جلد 2- صفحه 342 باب الاقبال على الدعاء حدیث 1.
هیچ چیزی بدون اجازه خدا اتفاق نمی افتد
وَ ما کانَ لِنَفْسٍ اَنْ تَمُوتَ اِلاَّ بِاِذْنِ اللَّهِ کِتاباً مُوَجَّلاً وَ مَنْ یُرِدْ ثَوابَ الدُّنْیا نُوْتِهِ مِنْها وَ مَنْ یُرِدْ ثَوابَ الْآخِرَهِ نُوْتِهِ مِنْها وَ سَنَجْزِی الشَّاکِرینَ (ال 145عمران هیچ کس جز به فرمان خدا نمىمیرد، (و این) سرنوشتى است تعیین شده. و هر کس پاداش دنیا را بخواهد از آن به او مىدهیم، و هر کس پاداش آخرت را بخواهد از آن به او مىدهیم، و بزودى سپاسگزاران را پاداش خواهیم داد.
وَ ما کانَ لِنَفْسٍ اَنْ تُوْمِنَ اِلاَّ بِاِذْنِ اللَّهِ وَ یَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذینَ لا یَعْقِلُونَ (100)
در حالى که هیچ کس جز به اذن و ارادهى الهى توفیق ایمان ندارد و خداوند پلیدى (تردید و کفر) را بر کسانى که نمىاندیشند مقرّر مىدارد.
1 مردم نه مجبور به ایمانند (طبق آیهى قبل) و نه بدون هدایت و توفیق الهى، به ایمان آوردن موفّق مىشوند. «2» «اِلَّا بِاِذْنِ اللَّه
ما اَصابَ مِنْ مُصیبَهٍ اِلاَّ بِاِذْنِ اللَّهِ وَ مَنْ یُوْمِنْ بِاللَّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلیمٌ (11 تغابن )
هیچ مصیبتى رخ نمىدهد مگر به اذن خدا، و هر کس به خدا ایمان آورد خداوند قلبش را هدایت مىکند، و خدا به همه چیز دانا است.
شرایط اجابت دعا
1-شرط اولش این است که واقعاً خواستن و طلب در وجود انسان پیدا شود و تمام ذرات وجود انسان مظهر خواستن گردد. همان طورى که اگر در یک نقطه بدن یک احتیاجى پیدا شود تمام اعضا و جوارح شروع مىکنند به فعالیت و حتى ممکن است عضوى به مقدار زیادى از کار خود بکاهد براى رفع احتیاجى که در فلان نقطه بدن پیدا شده است. اگر مثلًا تشنگى بر انسان غلبه کند اثر تشنگى در وجناتش پیدا مىشود، حلق و کبد و معده و لب و زبان و کام همه «آب» مىگویند. اگر هم در آن حال بخوابد آب را به خواب مىبیند، چون واقعاً بدن محتاج به آب است.
احتیاج روحى و معنوى انسان- که جزئى از عالم خلقت است- نسبت به کل جهان همینطور است. روح انسان جزئى است از عالم وجود؛ اگر واقعاً خواهش و احتیاجى دروجودش پیدا شود، دستگاه عظیم خلقت آن را مهمل نمىگذارد.
فرق است بین خواندن دعا و دعاى واقعى. تا دل انسان با زبان هماهنگى نداشته باشد دعاى واقعى نیست. باید در دل انسان جداً و واقعاً خواست و طلب پیدا شود، حقیقتاً در وجود انسان احتیاج پدید آید که:
هر کجا دردى دوا آنجا رود هر کجا فقرى نوا آنجا رود
هر کجا مشکل جواب آنجا رود هر کجا پستى است آب آنجا رود
آب کم جو تشنگىآور به دست تا بجوشد آبت از بالا و پست
امَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ اذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السّوءَ «1».
آیا کیست که مضطر را هنگام نیاز اجابت کند و بدى را از وى دور سازد؟ (او بهتر است یا این بتهاى ناتوان؟)
منبع :مجموعهآثاراستادشهیدمطهرى ج23 785 شرایط دعا ….. ص : 784
1- براى اجابت دعا باید قبل از هر چیز در پاکى قلب و روح کوشید، و از گناه توبه کرد، و خودسازى نمود، و از زندگى رهبران الهى الهام گرفت.
از امام صادق ع نقل شده که فرمود:
ایاکم ان یسئل احدکم ربه شیئا من حوائج الدنیا و الاخره حتى یبدء بالثناء على اللَّه و المدحه له و الصلاه على النبى و آله، ثم الاعتراف بالذنب، ثم المساله
:" مبادا هیچ یک از شما از خدا تقاضایى کند مگر اینکه نخست حمد و ثناى او را بجا آورد و درود بر پیامبر و آل او بفرستد بعد به گناه خود نزد او اعتراف (و توبه) کند سپس دعا نماید «3». (3) سفینه البحار جلد اول صفحه 448 و 449. […..]
تفسیر نمونه، ج1، ص: 642-643
2- در پاکى زندگى از اموال غصب و ظلم و ستم بکوشد، و تغذیه او از حرام نباشد از پیامبر اسلام ص نقل شده:
من احب ان یستجاب دعائه فلیطب مطعمه و مکسبه
:" کسى که دوست دارد دعایش مستجاب گردد باید غذا و کسب خود را پاک کند" «1».
3- از مبارزه با فساد و دعوت بسوى حق خود دارى نکند، زیرا آنها که امر بمعروف و نهى از منکر را ترک مىگویند دعاى مستجابى ندارند، چنان که از پیامبر اسلام ص نقل شده:
لتامرن بالمعروف و لتنهن عن المنکر، او لیسلطن اللَّه شرارکم على خیارکم و یدعوا خیارکم فلا یستجاب لهم:" باید امر به معروف و نهى از منکر کنید و الا خداوند بدان را بر نیکان شما مسلط مىکند و هر چه دعا کنند مستجاب نخواهد شد"! «2».
در حقیقت ترک این وظیفه بزرگ" نظارت ملى" نابسامانیهایى در اجتماع به وجود مىآورد که نتیجه آن خالى ماندن صحنه اجتماع براى بدکاران است، و دعا براى برطرف شدن نتایج آن بى اثر است زیرا این وضع نتیجه قطعى اعمال خود انسان مىباشد.
امر به معروف و نهی از منکر یعنی احساس مسئولیت در برابر دیگران ع غ
4- عمل به پیمانهاى الهى- ایمان و عمل صالح و امانت و درستکارى یکى دیگر از شرائط استجابت دعا است. زیرا آن کس که به عهد خویش در برابر پروردگارش وفا نکند نباید انتظار داشته باشد که مشمول وعده اجابت دعا از ناحیه پروردگار باشد.
کسى نزد امیر مومنان على ع از عدم استجابت دعایش شکایت کرد و گفت با اینکه خداوند فرموده دعا کنید من اجابت مىکنم، چرا ما دعا مىکنیم و به اجابت نمىرسد؟! اما در پاسخ فرمود:" قلب و فکر شما در هشت چیز خیانت کرده (لذا دعایتان مستجاب نمىشود):
1- شما خدا را شناختهاید اما حق او را ادا نکردهاید، بهمین دلیل شناخت شما سودى بحالتان نداشته!.
2- شما به فرستاده او ایمان آوردهاید سپس با سنتّش به مخالفت برخاستهاید ثمره ایمان شما کجا است؟
3- کتاب او را خواندهاید ولى به آن عمل نکردهاید، گفتید شنیدیم و اطاعت کردیم سپس به مخالفت برخاستید
4- شما مىگوئید از مجازات و کیفر خدا مىترسید، اما همواره کارهایى مىکنید که شما را به آن نزدیک مىسازد …
5- مىگوئید به پاداش الهى علاقه دارید اما همواره کارى انجام مىدهید که شما را از آن دور مىسازد …
6- نعمت خدا را مىخورید و حق شکر او را ادا نمىکنید.
7- به شما دستور داده دشمن شیطان باشید (و شما طرح دوستى با او مىریزید) ادعاى دشمنى با شیطان دارید اما عملا با او مخالفت نمىکنید.
8- شما عیوب مردم را نصب العین خود ساخته و عیوب خود را پشت سر افکندهاید … با این حال چگونه انتظار دارید دعایتان به اجابت برسد؟ در حالى که خودتان درهاى آن را بستهاید؟
تقوا پیشه کنید، اعمال خویش را اصلاح نمائید امر به معروف و نهى از منکر کنید تا دعاى شما به اجابت برسد".
این حدیث پر معنى با صراحت مىگوید:
وعده خداوند به اجابت دعا یک وعده مشروط است نه مطلق، مشروط به آنکه شما به وعدهها و پیمانهاى خود عمل کنید در حالى که شما از 8 راه پیمان شکنى کردهاید، و اگر به این پیمان شکنى پایان دهید دعاى شما مستجاب مىشود.
یا آوری :مجموع شرائط پنجگانه فوق روشنگر این واقعیت است که دعا نه تنها نباید جانشین اسباب طبیعى و وسائل عادى براى وصول به هدف گردد، بلکه براى اجابت آن باید در برنامههاى زندگى دعا کننده دگرگونى کلى به عمل آید، روحیات شخص، نوسازى شود، و در اعمال پیشین تجدید نظر گردد. آیا چسبانیدن عنوان" مخدر" به دعا با چنین شرایطى نشانه بىاطلاعى و یا اعمال غرض(غرض ورزی نیست ) نیست؟!
منبع مطالب گذشته :تفسیر نمونه، ج1، ص: 643-647
علل عدم استجابت دعا
1-اگر انسان دعا را جانشین تلاش و کوشش کند قطعا مستجاب نخواهد شد.
لذا در حدیثى از امام صادق ع مىخوانیم:
اربعه لا تستجاب لهم دعوه:
رجل جالس فى بیته یقول: اللهم ارزقنى، فیقال له ا لم آمرک بالطلب؟
و رجل کانت له امراه فدعا علیها، فیقال له: ا لم اجعل امرها الیک؟
و رجل کان له مال فافسده، فیقول: اللهم ارزقنى، فیقال له: ا لم امرک بالاقتصاد؟ ا لم آمرک بالاصلاح؟
و رجل کان له مال فادانه بغیر بینه، فیقال له: ا لم آمرک بالشهاده"؟!
چهار گروهند که دعاى آنها مستجاب نمىشود:
1-کسى که در خانه خود نشسته و مىگوید: خداوندا! مرا روزى ده، به او گفته مىشود: آیا به تو دستور تلاش و کوشش ندادم؟
2-و کسى که همسرى دارد (که دائما او را ناراحت مىکند) و او دعا مىکند که او از دستش خلاص شود، به او گفته مىشود: مگر حق طلاق را به تو ندادم؟
3-و کسى که اموالى داشته و آن را بیهوده تلف کرده، مىگوید: خداوندا! به من روزى مرحمت کن، اما به او گفته مىشود: مگر دستور اقتصاد و میانه روى
به تو ندادم؟ مگر دستور اصلاح مال به تو ندادم؟
4-و کسى که مالى داشته و بدون شاهد و گواه به دیگرى وام داده، (اما وام گیرنده منکر شده، او دعا مىکند خداوندا قلبش را نرم کن، و وادار به اداء دین فرما) به او گفته مىشود: مگر به تو دستور ندادم به هنگام وام دادن شاهد و گواه بگیر"؟ «1». (1)" اصول کافى جلد دوم باب من لا یستجاب له دعوه حدیث 2
2-خطا و اشتباه در تشخیص مصالح و مفاسد
البته عدم استجابت بعضى از دعاها علل و عوامل دیگرى نیز دارد، از جمله اینکه بسیار مىشود که انسان در تشخیص مصالح و مفاسد خود به اشتباه مىافتد، گاه با تمام وجودش مطلبى را از خدا مىخواهد که به هیچوجه صلاح او نیست، حتى ممکن است خود او بعدا واقف به چنین امرى بشود، این درست به این مىماند که گاهى بیمار یا کودک غذاهاى رنگینى از پرستاران خود مىطلبد که اگر به خواسته او عمل کنند بیماریش افزون مىشود، و یا حتى جان او را به خطر مىافکند، در اینگونه موارد خداوند رحیم و مهربان دعا را مستجاب نمىکند و براى آخرت او ذخیره مىسازد
3- شرایط دیگر را ندارد مثل عدم اخلاص ، عدم هماهمگی قلب و زبان و……
این سخن را با حدیثى پر معنى از امام صادق ع پایان مىدهیم:
مرحوم" طبرسى" در" احتجاج" از آن حضرت چنین نقل مىکند:
انه سئل ا لیس یقول اللَّه ادْعُونِی اَسْتَجِبْ لَکُمْ؟ و قد نرى المضطر یدعوه و لا یجاب له، و المظلوم یستنصره على عدوه فلا ینصره، قال ویحک! ما یدعوه احد الا استجاب له، اما الظالم فدعاوه مردود الى ان یتوب، و اما المحق فاذا دعا استجاب له و صرف عنه البلاء من حیث لا یعلمه، او ادخر له ثوابا جزیلا لیوم حاجته الیه، و ان لم یکن الامر الذى سئل العبد خیرا له ان اعطاه امسک عنه:
" از آن حضرت سوال کردند آیا خداوند نمىفرماید دعا کنید تا براى شما اجابت کنم؟ در حالى که افراد مضطرى را مىبینیم که دعا مىکنند و به اجابت نمىرسد، و مظلومانى را مىبینیم که از خدا پیروزى بر دشمن مىطلبند ولى آنها را یارى نمىکند.
امام فرمود: واى بر تو! هیچکس او را نمىخواند مگر اینکه اجابت مىکند، اما ظالم دعاى او مردود است تا توبه کند، و اما صاحب حق هنگامى که دعا کند اجابت مىفرماید و بلا را از او برطرف مىسازد به طورى که گاه خود او نمىداند، و یا آن را به صورت ثواب فراوانى براى روز نیازش به آن (روز
قیامت) ذخیره مىکند، و هر گاه چیزى را که بندگان تقاضا کنند مصلحت آنها نباشد خوددارى مىفرماید" «1».
(1) تفسیر صافى ذیل آیات مورد بحث منبع :تفسیر نمونه، ج20، ص: 146- 155
وَ قالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی اَسْتَجِبْ لَکُمْ اِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِینَ (غافر 60)
ترجمه :و پروردگارتان گفت: «مرا بخوانید تا براى شما اجابت کنم. همانا کسانى که از عبادت من سر باز زده و تکبّر مىورزند به زودى با سرافکندگى به جهنّم وارد مىشوند».
بسیارى از مفسران دعا و خواندن را در اینجا به همان معنى معروفش تفسیر کردهاند،.
در حالى که بعضى دیگر به پیروى از" ابن عباس" مفسر معروف احتمال دادهاند که" دعا" در اینجا به معنى توحید و عبادت پروردگار است، یعنى" مرا بپرستید و به وحدانیتم اقرار کنید" ولى ظاهر همان تفسیر اول است.
آیه فوق چند نکته استفاده مىشود:
1- دعا کردن محبوب الهى و خواست خود او است.
2- بعد از دعا وعده اجابت داده شده است، ولى مىدانیم این وعده وعدهاى است مشروط، و نه مطلق، دعائى به هدف اجابت مىرسد که شرائط لازم در" دعا"
و" دعا کننده" و" مطلبى که مورد تقاضا" است جمع باشد
3- دعا خود یک نوع عبادت است، چرا که در ذیل آیه واژه عبادت بر آن اطلاق شده.
و در ذیل آیه تهدید شدیدى نسبت به کسانى که از دعا کردن خوداری می کنند، مىگوید:" کسانى که از عبادت من استکبار مىورزند به زودى با ذلت و خوارى وارد دوزخ مىشوند" (اِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِینَ)
قُلْ ما یَعْبَوُا بِکُمْ رَبِّی لَوْ لا دُعاوُکُمْ فَقَدْ کَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ یَکُونُ لِزاماً ( فرقان /77)
بگو: اگر دعاى شما نباشد، پروردگار من براى شما وزن و ارزشى قائل نیست (زیرا سابقهى خوبى ندارید). شما حقّ را تکذیب کردهاید و به زودى کیفر تکذیبتان دامن شما را خواهد گرفت.
" یعبوا" از ماده" عبا" (بر وزن عبد) به معنى سنگینى است، بنا بر این جمله لا یعبا یعنى وزنى قائل نیست، و به تعبیر دیگر اعتنایى نمىکند.
گرچه درباره معنى دعا در اینجا احتمالات زیادى داده شده ولى ریشه همه تقریبا به یک اصل بازمىگردد.
بعضى گفتهاند دعا به همان معنى دعا کردن معروف است.
بعضى دیگر آن را به معنى ایمان، و بعضى به معنى عبادت و توحید، و بعضى به معنى شکر، و بعضى به معنى خواندن خدا در سختیها و شدائد، تفسیر کردهاند اما ریشه همه اینها همان ایمان و توجه به پروردگار است.
منبع:تفسیرنمونه