بنام خدا
کتاب تاریخ ایران ایلامیها و آریایی ها تا پایان دوره هخامنشی
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی جغرافیای طبیعی ایران
مرزهای طبیعی ایران:
در شمال رود ارس در میان جمهوری آذربایجان و آذربایجان ایران ، دریای مازندران ورود اترک میان خراسان و ترکمنستان ; در جنوب مرز دریایی خلیج فارس و دریای عمان ; در غرب کوه های زاگروس در میان ترکیه و عراق و ازجنوب شرقی به بالا کوه های بلوچستان ، بیابان ها و شوره زارها و کوه های شرق خراسان ، که ایران را از پاکستان و افغانستان جدا می کنند.
برخی ویژگیهای طبیعی ایران:
طولانی ترین فاصله میان دو نقطه ایران از شمال غربی تا جنوب شرقی حدود2250 کیلومتر است .
نصف خاک ایران کوهستانی و یک چهارم آن بیابان است.
بلندترین قله کوه های ایران آتش فشان خاموش دماوند در سلسله کوه های البرز است .
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی پیدایش دولت و تمدن ایلامی
منابع اصلی شناسایی تاریخ ایلام:
1-باید نخستین آشنایی باحضور ایلامی ها را مدیون تورات باشیم که بیشتر از 20 بار نام ایلام را آورده است .البته به صورت سامی عیلام .
2-نبشته های شاهان بین النهرین و آشور. این دولت ها به سبب نیاز به فرآورده های بلندی های انزان ناگزیر ازحمله های مکرر به ایلام بودند.از جمله به کمک نبشته ای سومری می توانیم از حدود 2680ق م به آگاهی هایی چند درباره ایلام دست یابیم .
3- نبشته ها و تصویر لوح های گلی و مهرهای ایلامی .مهر علاوه بر نقش عملی ، به گمان به صورت طلسم نوعی اهمیت دفاعی نیز داشت .
کار پروفسور هینتس ، ایران شناس فقید آلمانی ، که برای نخستین بار باتکیه بر کتیبه ها و نگاره های به دست آمده ، تاریخ و تمدن ایلام را کاویده است ، تنهامنبع اصلی ایلام شناسی است .
برخی اطلاعات تورات در مورد تمدن ایلام
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
برخی اطلاعات تورات در مورد تمدن ایلام :
در سال 30م ، در میان شاهدان یهودی عروج مسیح ، مردمی نیز از ایلام حضور داشته اند.
در سفر پیدایش بااین که از ایلام در مقام نخستین پسر سام یاد شده ، به گمان ، بیشتر قلمرو جغرافیایی منظور نظر بوده است ; چون ایلامی ها در همسایگی شرقی بین النهرین مدت ها زیرفرمان قوم های سامی بودند.
پیدایش دولت و تمدن ایلامی
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
برخی اطلاعات تورات در مورد تمدن ایلام :
در جای دیگر از کدرلاعمر، شاه ایلام سخن می رود. جای این نام بااینکه در نبشته های ایلامی خالی است ، اما ایلامی به نظر می رسد.
در سومین سال فرمانروایی بلسزر (بلشصر تورات )، در 543 ق م،دانیال نبی در شوش ، در کنار رود اولای ، که هنوز بخشی از قلمرو بابل بود، دررویا با جبرئیل رو به رو می شود.
پیدایش دولت و تمدن ایلامی
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
خط ایلامی:
ایلامی ها در آغاز از خط تصویری سومری استفاده می کردند.
در سده های پس از 2900ق م مانند سومریها ازاین خط تصویری ، خط هندسی(مخطط) خود را ساختند.در 1961 م هینتس موفق به بازخوانی آن شد.
پیدایش دولت و تمدن ایلامی
مجسمه سومری
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
در 2220 ق م خط هندسی متروک شد و جای خود را به خط میخی برگرفته از اکدی داد.این خط تا سقوط ایلام در 640 ق م دوام آورد. چون نوشته های شاهان هخامنشی اغلب به سه خط فارسی ، بابلی و ایلامی اند.دانشمندان توانسته اند تا حدودی خط میخی ایلامی را باز خوانی کنند.
پیدایش دولت و تمدن ایلامی
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
سهم ایلام در پیدایش خط میخی فارسی باستان بسیار تعیین کننده است.خط میخی فارسی باستان مدیون فرهنگ و تمدن ایلامی در اقتباس خط از بین النهرین و تکامل بخشیدن به آن است. بهترین دبیران هخامنشی ایلامی بودند.اسناد بایگانی هخامنشی به خط و زبان ایلامی است.
پیدایش دولت و تمدن ایلامی
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
موقعیت جغرافیایی ایلام :
1- بخش جلگه های پست :
سرزمین ایلام به سبب وجود کوه های زاگرس در شمال شرقی و به خاطر شیب ملایم خود به خلیج فارس ، در مقایسه با بخش های داخلی فلات ایران ، دارای رودهای پرآب و آرامی است به همین لحاظ از دیرباز بسیار حاصلخیزبوده است . با این همه در زمان فرمانروایی اونتاش -نپیریشا، یکی از شاهان مقتدر ایلام ، کانالی در هفت تپه امروزی کنده شد که نشان از توجه ایلامی ها به آبیاری دارد. بومی ها این کانال را کانال داریوش می نامند.
پیدایش دولت و تمدن ایلامی
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
موقعیت جغرافیایی ایلام :
2- بخش کوهستانی:
اگر ایلام کوه های لرستان و بختیاری را در شمال شرقی و شرق و جنوب شرقی خود نمی داشت ، هرگز به شکوفایی و غنا دست نمی یافت . این قلمرو کوهستانی را ایلامی ها انزان یا انشان می نامیدند. سومری ها سرزمینی را که ماامروز با نام ایلام می شناسیم الام می خواندند و آن را با نشان های NIM به معنی بالا می نوشتند. چون ایلام برای مردم بین النهرین سرزمینی مرتفع تر از بین النهرین بود. بنا بر این می توان گمان کرد، که ایلام در اصل به جای جلگه های پست خوزستان در جایی مرتفع ، یعنی کوه های لرستان و بختیاری قرار داشته است .
پیدایش دولت و تمدن ایلامی
نقشه موقعیت ایلام
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
پیدایش دولت و تمدن ایلامی
موقعیت جغرافیایی ایلام
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
موقعیت جغرافیایی شوش:
در زمان ایلامی ها رودهای کرخه و دز با شاخه ای از کرخه ، که بخشی از آن مصنوعی بود و ایلامی ها آن را اولای می نامیدند، به یکدیگر وصل بودند و شوش پایتخت ایلام در میان دو بازوی اولای و شبکه ای غنی از راه های آبی قرار داشت . شوش با راه های آبی کرخه ، اولای ، دز و کارون به خلیج فارس می پیوست . امروز اولای بانام شعور، رود نحیفی است که از کنار آرامگاه دانیال نبی گذشته و به دز می پیوندد.
پیدایش دولت و تمدن ایلامی
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
موقعیت جغرافیایی شوش:
شوش علاوه بر راه های آبی دارای راه های پر اهمیتی نیز بود:
سه راه کاروان به سوی غرب به عماره ، در عراق امروزی ، منتهی می شد، که تا بابل یک هفته راه فاصله داشت .
به سوی شمال راهی از کنار کرخه و از خرم آباد و بروجرد کنونی به ری می رفت .
راه سومی شوش را، با عبور از شوشتر و ایذه ، به اصفهان می پیوست و با شاخه ای از طریق بهبهان ، باشت و فهلیان به تخت جمشید یا شیرازمی رسید.
پیدایش دولت و تمدن ایلامی
نقشه هوایی قدیمی شوش
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
پیدایش دولت و تمدن ایلامی
نقشه هوایی قدیمی شوش
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
نام ایلام :
ایلامی ها نام کشور خودرا، به خط میخی هل -ته -ام -تی می نوشتند واحتمالا منظورشان هل -تمپت ، وهل به معنی کشور و تمپت به معنی خداوندگار (بخشنده )، بوده است .
از حدود 1000 م جغرافی دان های اسلامی از زبانی ناشناس در خوزستان بانام خوزی یاد می کنند. این زبان خوزی ظاهرا واپسین بازمانده زبان ایلامی است .
نام خوزا در نبشته های داریوش به جای ایلام به کارمی رود و در متن های یونانی خوزی ها ظاهرا همان قوم سرکشی اند که بر سر راه شوش به تخت جمشید از سپاه اسکندر برای عبور از این راه باج خواستند واسکندر با زحمت موفق به سرکوب آن ها شد.
از قرون وسطی ایرانیان ، ایلام را خوزستان می نامیدند.
پیدایش دولت و تمدن ایلامی
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
سرزمین ایلام و بین النهرین:
ایلام که از نظر تمدن شهرنشینی به بلوغ تعیین کننده ای رسیده بود، برای بین النهرین از اهمیت فوق العاده ای برخوردار بود. سومری ها و بابلی ها خواه به زور و جنگ و خواه ازطریق دادوستد، چوب برای مصارف ساختمانی ، مس ، سرب ، قلع ، مرمر و انواع سنگ های زینتی و قیمتی و سرانجام اسب مورد نیاز خودرا از ایلام تامین می کردند.
پیدایش دولت و تمدن ایلامی
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
خاستگاه ایلامی ها :
ایلامی ها با لولوبیها ) کوهنشینان لر شمال غربی خوزستان) مشترکات چندی داشته اند. با توجه به نقش رنگی سربازان گارد ایلامی داریوش ، درکاشی های کاخ شوش ، ظاهرا چهره ایلامی ها از نظر مردم شناسی متفاوت بوده است .
پیدایش دولت و تمدن ایلامی
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
گارد شاهی دراین کاشی ها از سه نژاد تشکیل یافته اند :
یک دسته سفید پوست اند، که پارس ها هستند. دسته دیگر پوستی قهوه ای یا گندمگون و گروه سوم رنگی تیره و تقریبا سیاه دارند. پیداست که دسته اخیر ایلامی بوده اند. گمان می رود که گارد گندمگون از ایلامی های کوهستان باشند که امروز لر نامیده می شوند. در هرحال نژاد ایلامی های زمین های پست بیشتر تحت تاثیر قوم های آریایی قرار گرفته است تا سامی ها و ایلامی های لر.
پیدایش دولت و تمدن ایلامی
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
پیدایش دولت و تمدن ایلامی
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی تاریخ ایلام
سلسله های شاهی در ایلام در آغاز:
در طول نخستین هزاره تاریخ شناخته شده ایلام ، از 2500 تا 1500 ق م،با 3 سلسله شاهی آشنا می شویم .
سلسله آوان شاید در حوالی دزفول امروزی .
سلسله سیماش شاید در حوالی خرم آباد.
حکمرانان به اصطلاح بزرگ (بزرگ حکمرانان ) که ظاهرا تبارشان به سلسله سیماش می رسید.
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
تقسیمات تاریخ ایلام:
تاریخ ایلام در آغاز:
1-سلسله آوان در ایلام:
به گمان خیلی پیش تر فرمانروایی نیرومندی به نام آوان در ایلام وجود داشته که ظاهرا برای مدت زیادی بین النهرین را نیز زیر فرمان خود داشته است .
در سال 2550 ق م شاهی از کیش توانست خودرا از زیر یوغ ایلام برهاند. سپس در ایلام سلسله ای روی کار آمد که 12 شاه داشت . از پلی موسس این سلسله و شش شاه پس از او جز نام چیزی نمی دانیم .
تاریخ ایلام
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
کوتیک -اینشوشینک ، فرمانروای مطلق العنان ایلام در 2250 ق م، از خط هندسی (مخطط) بومی برای نوشتن اعلامیه های مهم خوداستفاده کرد.
سامی سازی تمدن ایلام در این دوره شروع و ادامه یافت.
با مرگ آخرین پادشاه آوان (حدود 2220ق م) سرزمین ایلام در تاریکی فرو رفت وفرمانروایی به دست خاندان سیماش افتادو خط مخطط نیز از دور خارج شد.
تاریخ ایلام
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
تقسیمات تاریخ ایلام:
تاریخ ایلام در آغاز:
2-سلسله سیماش:
به احتمال قوی این سلسله از کوه های لرستان و مرکز آن خرم آباد امروز بود. با این تحول ، حدود یک قرن خبری مکتوب ازخود ایلام نداریم و فقط در نبشته های گودآ، فرمانروای سومری لاگاش ، از ایلام یادمی شود.
تاریخ ایلام
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
تقسیمات تاریخ ایلام:
تاریخ ایلام در آغاز:
3-سلسله اپارت:
در 1850 ق م مردی به نام اپارت با شورش قدرت را از سلسله سیماش ربود و سلسله جدیدی را بنیان می نهد.
از این تاریخ ، یعنی از حدود 1800 تا 1500 ق م ، آگاهی ما از تاریخ ایلام تنها محدود می شود به اسناد حقوقی و اقتصادی که بیشتر آن ها به زبان اکدی است .
تاریخ ایلام
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
3-سلسله اپارت:
حکومت این دوره ایلام کم و بیش مانند دوره های آوان و سیماش در دست ملوک طوایف است ، که در راس اتحادیه آن ها شاهی بالادست قرار داشت و اصطلاحا شاه انزان و شوش نامیده می شد. کنار این شاه نایب السلطنه ای بود که طبق سنت برادر شاه بود و در آینده جانشین او می شد. اینان حکمران ایلام و سیماش خوانده می شدند. اگر شاه برادر نداشت پسرعموی او به این مقام برگزیده می شد و درصورت نبود پسر عمو، این مقام به امیر شوش می رسید و شاه می توانست پسرخودرا امیر شوش خوانده و اورا به این مقام برساند.
تاریخ ایلام
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
3-سلسله اپارت:
اپارت پسر خود سیلههه را امیرشوش کرد. سیلههه پس از مرگ پدر در 1830 تا 1800 ق م با عنوان شاه انزان و شوش حکومت کرد و از چنان شهرتی برخوردار شد که به جای پدر، به پدرسلسله اپارت در تاریخ شهرت یافت . پس از او، دو برادرزاده او یکی پس از دیگری به حکومت رسیدند و سر انجام به سبب نبود جانشین ، خواهر سیلههه ،تنها زن فرمانروا در تاریخ شناخته شده ایلام ، به سلطنت رسید.
در 1764 ق م ، ایلام از حمورابی شکست خورد و برای مدتی طولانی قدرت خودرا به نام یک کشور مستقل از دست داد.
تاریخ ایلام
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
3-سلسله اپارت:
در 1730 ق م ، کوتر-ناهونته حکمران بزرگ ایلام می شود و برای گرفتن انتقام به بین النهرین حمله می برد.
کفه قدرت در روابط میان ایلام و بین النهرین در نیمه نخست هزاره دوم ق م همواره در حال نوسان بوده و در مجموع تفوق بین النهرین چشمگیر است .این برتری را بیشتر می توان در تاثیر فرهنگ اکدی در ایلام ، برای نمونه در انتخاب زبان بابلی برای اسناد ایلامی ، مشاهده کرد.
تاریخ ایلام
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
تقسیمات تاریخ ایلام:
تاریخ دوره کلاسیک ایلام(1100-1300 ق م):
1-سلسله ایگه هالکی:
کاسیان بر بابل حکومت می راندند، که سلسله جدیدی به دست ایگه -هالکی بنیان گذاشته شد . دوره طلایی ایلامی ها در زمان این سلسله بود، که کاملا از زیر نفوذ بابل بیرون رفتند و هنرایلامی در همه عرصه ها، مخصوصا با بنای معبد مشهور چغازنبیل ، به اوج شکوفایی خود رسید.آخرین پادشاه این سلسله چند بار به بین النهرین و شمال حمله کرد و به گمان سرانجام از آشوریان شکست خورد و ایلام گرفتار هرج و مرج داخلی شده و بالاخره حکومت سلسله ای که ایگه -هالکی تاسیس کرده بود منقرض شد.
تاریخ ایلام
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
تقسیمات تاریخ ایلام:
تاریخ دوره کلاسیک ایلام(1100-1300 ق م):
2- سلسله اینشوشینک:
2-1-هالوتوش -اینشوشینک (حدود 1185-1293 ق م): بنیان گذار سلسله جدید ظاهرا از جنوب شرقی انزان بود.
تاریخ ایلام
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
2- سلسله اینشوشینک:
2-2-شوتروک -ناهونته : حمله به بین النهرین برد و برای همیشه به فرمانروایی کاسی ها بر بابل پایان داد. از جمله غنیمت هایی که به دست شوتروک -ناهونته افتاد کتیبه قانون حمورابی بود، که در زمان ما از خاک بیرون آمد و به موزه لوور منتقل شد.
تاریخ ایلام
حمورابی
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
2- سلسله اینشوشینک:
2-3-شیلهاک -اینشوشینک برادرشوتروک -ناهونته: بزرگ ترین شاه ایلام است . در زمان او ایلام از نظر سیاسی به بالاترین حد وشاید از نظر بازرگانی و اقتصادی به اوج خود رسید، اما کوشش در گستراندن مرزهای کشور عامل موثر فروپاشی امپراتوری پس از مرگ شاه شد. از این شاه بیشتر از همه شاهان ایلام نبشته بر جای مانده است .
تاریخ ایلام
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
تقسیمات تاریخ ایلام:
تاریخ دوره کلاسیک ایلام(1100-1300 ق م):
2- سلسله اینشوشینک:
شیلهاک -اینشوشینک بارهابه بین النهرین لشکرکشی کرد، اما با با برآمدن شاه نیرومندی چون نبوکدنزر در بابل وبا مرگ شیلهاک ، ایلام به ورطه فروپاشی کشانده شد.
تاریخ ایلام
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
تقسیمات تاریخ ایلام:
تاریخ دوره کلاسیک ایلام(1100-1300 ق م):
2- سلسله اینشوشینک:
در نگاره ای مربوط به شیلهاک که در جنوب ایذه به دست آمده ، شاه و ملکه ، در حالی که دو دختر خودرا دردست چپ و دو پسر را در سمت دیگر دارند، در حال ادای احترام به یک دیگر نقش بسته اند. تاکنون تصویری خانوادگی از این دست از هیچ کجای آسیای مقدم به دست نیامده است .
تاریخ ایلام
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
تقسیمات تاریخ ایلام:
تاریخ دوره کلاسیک ایلام(1100-1300 ق م):
2- سلسله اینشوشینک:
2-4-هوتلوتوش -اینشوشینک : پسر بزرک شیلهاک . در زمان او ایلام چنان در ساحل اولای مقهور نبوکدنزرشد، که برای مدتی طولانی از صفحه تاریخ گم شد.با مرگ هوتلوتوش -اینشوشینک دوره کلاسیک تاریخ ایلام به پایان می رسد.
تاریخ ایلام
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
تقسیمات تاریخ ایلام:
تاریخ ایلام نو (640-750 ق م):
1-به تخت نشینی هومبان نیکاش بنیانگذار سلسله جدید ایلام. شاهان سلسله جدیدخودرا از شوتروکیان ایلام باستان می دانند.
2-درسلطنت هومبان -نیمنا (687-692 ق م) در میان نیروهای این شاه ،برای نخستین بار به نیرویی از پارسواش نیز برمی خوریم . ظاهرا در این زمان پارس هادر بخشی از انزان (انشان ) سکنا گزیده بوده اند.
تاریخ ایلام
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
3-در جنگهای پیاپی ایلامی ها و آشوریان سرانجام در 639 ق م، آشوریان به فرمانروایی آشور بنی پال پیروز شدند و ایلام و پایتختش ویران شد. مدتی بعد نیزایلام برای همیشه هویت خودرا به نام یک کشور از دست می دهد. اینک شمال ایلام در دست مادها بود و منطقه شرق کشور در دست پارس ها.
تاریخ ایلام
سواران آشوری
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
1-ایلامی ها، به رغم برداشت های زیادی که از فرهنگ بین النهرینی داشتند،فرهنگی کاملا متفاوت از همسایگان خود داشتند.
فرهنگ ودین ایلام
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
2-در فرهنگ ایلامی دین نقش تعیین کننده ای دارد.همه خدایان دارای نیرویی اسرارآمیز (نیروی موثر خدایی )بودند. این نیرو در زبان ایلامی کیتن یا کیدنو نامیده می شد. فرمانروایان ایلام اریکه قدرت خودرا با پشتیبانی جادویی کیتن حفظ می کردند و در برخورد با رعایای خود گمان داشتند، که کارگزار زمینی کیتن هستند. هر خدایی کیتن خودرا داشت ، با این همه کیتن هومبان از موقعیت ویژه ای برخوردار بود.
فرهنگ ودین ایلام
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
3-برج غول پیکرچغازنبیل (زیگورات چغازنبیل )با 7 دروازه در مرکز شهر مقدس دور-اونتاش ازجمله اماکن دینی ایلامی ها است. بابلی ها بناهایی از این دست را، که از هر سو به شکل پلکان است ، زیگورات می نامیدند. به گمان عدد 7 برای ایلامیان نیز از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده است .
فرهنگ ودین ایلام
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
4-بسیاری از باورهای ایلامی ها نه تنها در فلات ایران به حیات خود ادامه داده اند، گاهی به بیرون از مرزهای سیاسی نیز راه یافته اند. مثلا مار که در فرهنگ ایلام نقش تعیین کننده ای دارد و به صورت جفت سمبل باروری است و در نقش سفال ها، در مقام عنصری نگهبان ، حضوری دائمی دارد، تا به مصر رخنه کرده است . ماری که سر آدمی دارد از جایگاه ویژه این خزنده در باورایلامی ها خبر می دهد.
فرهنگ ودین ایلام
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
1- حقوق مدنی و جزایی ایلام درجریان سامی سازی منطقه تحت تاثیر فرهنگ اکدی قرار گرفته است . ظاهرا هرگاه که ایلام از نظر سیاسی زیر نفوذ بین النهرین قرار داشته ، قانون های بابل نیز اعتبارمی یافته اند. به گمان قانون معروف حمورابی نیز، در کنار قانون های بومی ، در ایلام معتبر بوده است .
حقوق در ایلام
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
2-در متن های حقوقی سخن از راهنمای حقوقی خدایی به نام اینشوشینک می رود. تنها در یک متن ، خدایی به نام ایشمکرب (بعدها: ایشنیکرب )نیز در کنار اینشوشینک آمده است .
حقوق در ایلام
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
3-در نظر ایلامی ها آنچه در دنیای مادی وجوددارد، مانند مزرعه ها، چراگاه ها، ساختمان ها، باغ ها، غله ، نقره و غیره هدیه هایی ازسوی خدایان است .
حقوق در ایلام
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
4-نقش کیتن در حقوق ایلام قابل درک است . در کنار قانون دینی قانون عادی دنیوی نیز وجود داشت که از سوی فرمانروای وقت وضع می شد. با اینکه برای ایلامیان قانون های خاصی ناشی از خدایان ، مخصوصا اینشوشینک و ایشمکرب بودند، اما این قانون ها بیشتر به صورت راهنما یا رویه حقوقی عمل کرده و متناسب با مساله های دنیوی روز بودند.
حقوق در ایلام
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
5-شاهان ایلام نه تنها قانون های موجود را به نام خود حفظ می کردند، بلکه خودقانون های جدیدی را به آن می افزودند. در هر حال اساس همه قانون های دنیوی رویه های قضایی کیتن بود.
6- مراسم دادگاه ، در محوطه معبدناهونته ، خدای خورشید، انجام می گرفت .
حقوق در ایلام
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
7-حکم از سوی قاضی دنیوی صادر می شد و روحانیان تنها در مقام شاهد در دادگاه حضور می یافتند. به نظر می رسد که حقوق مدنی و اجتماعی زن از هزاره دوم ق م رو به بهبودنهاده و تقریبا با حقوق مرد برابر شده باشد.
حقوق در ایلام
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
8-خدایان ایلامی:
حقوق در ایلام
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
نمونه های هنر ایلامی:
1-زیگورات چغازنبیل در نزدیکی شوش نمونه ای از معماری ایلام است .
هنرایلام
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
نمونه های هنر ایلامی:
زیگورات چغازنبیل نخست در 1933 م توسط براون ، ( افسر زلاندی) کشف شد و سپس بوسیله هیات گیرشمن فرانسوی ، از 1951 تا 1962 م به طور کامل از زیر خاک بیرون آورده شد.
هنرایلام
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
زیگورات چغازنبیل درشهر دور-اونتاش قرار داشت. این شهردر640 ق م به فرمان آشوربنی پال درجنگ با هومبان هالتاش ، آخرین شاه ایلام ، ویران شد.
هنرایلام
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
زیگورات
هنرایلام
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
2-مهرهای ایلامی:
خلاقیت هنرمندان ایلامی با نقش مهرهای هزاره سوم ق م به اوج خودمی رسد. نقش این مهرها معمولا جانوران مرکب در اشکال متنوع است. جانور مرکب آفرینش خالص هنرمند ایلامی است ، که به بین النهرین و مصر باستان نیز راه پیدا کرده است . مهرهای استوانه ای و لوح هایی به خط میخی ایلامی ، اکدی و سومری زیادی در شوش کشف شده است..
هنرایلام
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
2-سفال های ایلامی:
شوش از نظر هنر سفال سازی مقام نخست را دارد. در حقیقت سفال پیش از تاریخ ایران ، نخست در قلمرو شوش پیدا شد.
هنرایلام
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
2-سفال های ایلامی:
هنگامی که برای نخستین بار سفال منقوش شوش با طرح های شگفت انگیزی از جانوران به دست آمد، این سفال قدیمی ترین سفال منطقه معرفی شد.نمونه مشهور سفال شوش ، ساغری است بزرگ با نقش بز کوهی ، که در موزه لوورنگهداری می شود و سرآمد سفال منقوش آسیای مقدم است. تعادل در اجرای طرح این ساغر آن را به شاهکاری هنری تبدیل کرده است .برخی سفالهای مکشوفه در شوش به دو دسته تقسیم می شوند:یکی سفال منقوش چند رنگ و دیگری سفال منقوش یک رنگ .
هنرایلام
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
3-مجسمه ها و اشیا گلی و فلزی ایلامی: مانند تندیس زنان از جنس عاج ، مجسمه کوچک و بزرگ برنزی وجواهر متعلق به شاه . سنگهای یادبود و هزاران مجسمه بسیار کوچک ، مانند عروسک از گل پخته .
هنرایلام
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
3-مجسمه ها و اشیا گلی و فلزی ایلامی:
هنرایلام
در حقیقت باید خاستگاه هنر برنز ایلام
را در لرستان ، شاید در نهاوند و هرسین امروزی جست .
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
نمونه هایی از
اشیا مکشوفه ایلامی
هنرایلام
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
نمونه هایی از
اشیا مکشوفه ایلامی
هنرایلام
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
4- لباس ایلامی:
لباس معروف به لباس هخامنشی باید که ازایلامی ها اقتباش شده بوده باشد. با این تفاوت که لباس ایلامی ها به مراتب کم کار تربوده و هنوز فراخی زمان داریوش را نداشته است . در نگاره پلکان شرقی آپاداناکلاه گرد نگهبانان و کارمندان پشت سر شاه نیز، با توجه به کلاه ایلامی ها درنگاره های آشوری ، از آن ها گرفته شده است .
هنرایلام
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی آریاییها
سرزمین ایران از دیر باز مسکن آریایی ها بوده است. به همین سبب این سرزمین ایران نامیده شد.
نظر غالب در باره خاستگاه آریایی ها این است که آنان در جنوب شرقی روسیه می زیستندو بر اثر دگرگونی های طبیعی به سوی جنوب رهسپار شدند.
هند و آریایی های کوچنده به هند وایران از مردم هند واروپایی تعلق دارند. ولی همه هند و اروپایی ها آریایی نیستند.
آریایی های مستقر در ایران از قبایل گوناگونی بودند.و تنها از نظر زبان و تبار خویشاوند بودند.مادها و پارسها از قبایل مهم آریایی بودند.
دو شناسه مهم اقوام آریایی ایران و هند ریشه باورهای مشترک دینی و سنتی و ریشه زبان آنان است.
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی زرتشت
1- زرتشت و یهود: بویس معتقد است که فراگیرترین تاثیر کیش زرتشتی بر دین موسی وارد آمده است. از آن میان باور به روز رستاخیز که نخستین بار عاموس پیامبر مطرح کرد.
.
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی زرتشت
2- زرتشت و مسیحیت:نقش افسانه ای سه مغ هنگام تولد مسیح و مرتبط کردن آن با پیشگویی زرتشت.
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی زرتشت
3- زرتشت و بینش های اخلاقی غرب:با جنگهای ایران و یونان و روم گوهر دین ایرانیان به غرب رخنه کردو در شکل گیری برخی بینش های اخلاقی و فلسفی و عرفانی مردم آن سامان موثر افتاد.
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی جامعه و دولت ماد
ویژگی حکومت تعیین کننده مادها در تاریخ ایران ، انتقال تاریخ ایران ، به دست مادها، از تاریکی به سایه و بلکه به روشنایی است .
نخستین آگاهی ما از مادها در فلات ایران به برخورد شاه آشور با ماده در غرب دریاچه اورمیه مربوط می شود.
بی آنکه پیشدادیان و کیانیان را از یاد ببریم ، مادها رانخستین قراولان نخستین پاسگاه تاریخ ایران می شناسیم . بسا که مادها خود درپیشدادیان و کیانیان حل شده اند و پهلوانانی از آنان را در خود نهفته دارند.همچنانکه کورش با افسانه های مادی اندام گرفته است . می آییم .
میان مورخان تمایل عمومی بر این است که کردهای امروز را از بازماندگان اصیل مادها بدانند.
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
منابع مکتوب تاریخ ماد:
برخلاف آشوری ها، بابلی ها و ایلامی ها که عادت به ثبت رویدادهای تاریخی داشتند، از تاریخ پیش از هخامنشیان کوچک ترین سند مکتوب بومی در دست نیست .به تاریخ ایران در این زمان و روزگاران پیش تر از آن تنها می توان از سه راه نزدیک شد:
فرمانروایی ماد،
آغاز فرمانروایی ایرانیان
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
منابع مکتوب تاریخ ماد:
1. اشاره های پراکنده مورخانی مانند هرودت و نبشته های آشوری ها و بابلی .
فرمانروایی ماد،
آغاز فرمانروایی ایرانیان
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
منابع مکتوب تاریخ ماد:
2. مقاله های پراکنده دانشمندانی که در بررسی دستاوردهای باستانی به مادهابرمی خورند.
فرمانروایی ماد،
آغاز فرمانروایی ایرانیان
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
منابع مکتوب تاریخ ماد:
3. و سرانجام تاریخ روایی پیشدادیان و کیانیان که می توان در لایه هایی از ساختارآن ها به نشانه هایی کم رنگی از مادها برخورد. این روایت ها با یشت ها و با ادب دوره اسلامی ایران ، به ویژه با شاهنامه به ما رسیده اند.
فرمانروایی ماد،
آغاز فرمانروایی ایرانیان
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
تاریخ ماد تا تشکیل دولت ماد:
دراین دوره سواران آریایی ایرانی با زن و بچه و گله به صورت گروهی به خدمت امیران محلی درمی آمدند. آنان مردانی بودند که گذرانشان با مزدوری و از راه شمشیر زدن برای امیران بیگانه محلی تامین می شد، اما دیری نگذشت که این سواران خود جانشین آنان شدند.
فرمانروایی ماد،
آغاز فرمانروایی ایرانیان
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
تاریخ ماد تا تشکیل دولت ماد:
سال 836 ق م ، که سلمنسر از مادها باج گرفت ، سال شناخته شده ای است . توجه آشوری ها به فلات ایران و به ویژه به مادها بیشتر به سبب نیاز آن ها به اسب مادی بود. در این زمان یکی ازمهم ترین جاهای پرورش اسب سرزمین ماد بود.
فرمانروایی ماد،
آغاز فرمانروایی ایرانیان
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
تاریخ ماد تا تشکیل دولت ماد:
در این دوره سه دشمن بزرگ برای به دست آوردن قدرت تعیین کننده مطرح می شوند:آشوریها،اورارتویی ها و آریاییها.
فرمانروایی ماد،
آغاز فرمانروایی ایرانیان
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
تاریخ ماد تا تشکیل دولت ماد:
آریاییهای سوارکار با پیشینه جنگاوری که در جستجوی چراگاه بودند موقعیت بهتری داشتند واستفاده از اسب بر قدرت آنان می افزود. آنان دیگر در پی به دست آوردن پروانه اقامت نبودند، بلکه هدف اصلی آن ها به دست آوردن قدرت مطلق در منطقه بود.
فرمانروایی ماد،
آغاز فرمانروایی ایرانیان
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
تاریخ ماد تا تشکیل دولت ماد:
مادهانخستین قومی بودند که برآشوریان شوریدندوخود را از قید آنان رهانیدند. گزارش های هرودت درباره مادها، از تاریخ این رهایی آغاز می شود
فرمانروایی ماد،
آغاز فرمانروایی ایرانیان
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
مرزهای سرزمین ماد:
از نشانه های موجود چنین برمی آید که ازدروازه های دریای مازندران تا مرزهای شمالی ایلام و از بخشی از آتروپاتن (آذربایجان ) و دامنه های داخلی زاگرس در غرب گرفته تا بخشی از خراسان قلمرومادها بوده است . به این سرزمین گهگاه باید بخشی از شرق آسیای صغیر(ارمنستان باستان ) را به صورت سرزمین های متصرفی ، افزود.
فرمانروایی ماد،
آغاز فرمانروایی ایرانیان
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی فرمانروایان ماد
امیران
و
شاهک های
مادی
دیاکو
(تا 715 ق م)
کیاکسار
هوخشتره
اول
(714 تا
ح 685)
خشثریته
(ح 684
تا
645 ق م)
فرورتیش
(645
تا 623
ق م)
هوخشتره
یا
کیاکسار
دوم
(623
تا
584 ق م)
آستیاگ
(584
تا
558ق م)
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
بدیهی است که پیش از دیاکو سرزمین ماد هم امیران و شاهک هایی داشته است که خبری از آن ها نداریم . مورخان او را از ناچاری بنیان گذار پادشاهی ماد خوانده اند. هرودت نیز پیش ازدیاکو کسی را نمی شناخته و او را با داستانی که نمی تواند جدی باشد، نخستین شاه مادها معرفی می کند. براساس این داستان مردم سرزمین ماد بر آن شدند تا باگزیدن دیاکو به پادشاهی مشکل دادرسی در سرزمین خود را حل کنند. دیاکوپادشاهی را پذیرفت و از مردم ماد خواست تا دژی شایسته پادشاهی برای اوساختند. چنین شد که شهری برای همه یا هگمتانه (همدان ) ساخته شد و به پایتختی ماد درآمد.
دیاکو نخستین پادشاه شناخته شده مادها (تا 715 ق م)
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
با اینکه هرودت فرارتس یا فرورتیش را پسر دیاکو می داند، پیداست که دو شاه مادی دیگر پیش از او بر سرزمین ماد فرمان رانده اند، که درباره آن ها چیز زیادی نمی دانیم :
1-کیاکسار هوخشتره اول (از 714 تا حدود 685 ق م )
2- خشثریته (حدود 684 تا 645 ق م).
کیاکسار هوخشتره اول
و خشثریته
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی فرورتیش یا فرارتس (645 تا 623 ق م)
فرورتیش میل زیادی به گسترش قلمرو مادهارا داشت . او برای نخستین بار قوم پارس را در جنوب ماد به فرمان خود درآورد ودر623 ق م توانست پس از درگذشت آشوربنی پال با نیرویی مضاعف به آشور حمله کرده و نینوا را محاصره کند، اما از آشوریان ، شکست خورد و در میان سپاهی تار و مار، در میدان جنگ کشته شد.
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
1- سکاها:
هوخشتره پس ازشکست آشوری ها، نینوا پایتخت آشور را محاصره کرد، اماباحمله سکاها )سکاهای شرق اروپا و کرانه های شمال غربی دریای سیاه ( به سرزمین ماد ، دست از محاصره کشید. او(شاید 633ق م) از سکاها شکست خورد ودر نتیجه سکاها حدود 25 سال در آسیا تا به مصر پخش شدند و بخش بزرگی ازآنان در ایران باقی ماندند. در این مدت بومیان نه تنها وادار به پرداخت خراج به مهاجمان بودند، بلکه ناگزیر از تحمل فشارهای گوناگون زیادی شدند. سرانجام هوخشتره در سال 615 ق م در ضیافتی بسیاری ازسران سکاها را به قتل رساند و سرزمین خود را ازشر آنان رهایی بخشید.
هوخشتره یا کیاکسار دوم
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
2- جنگ لیدی:
هوخشتره شش سال در نبرد با لیدی بود و نخستین فرمانروای ایران بود که به غرب آسیای صغیر پیش رفت .
شاید پناه بردن گروهی از سکاهای شکست خورده به لیدی بهانه این لشکرکشی را فراهم آورده بوده باشد.
جنگ لیدی هوخشتره ، مقدمه جنگ کورش بود و تا برآمدن اسلام ایران را با این قلمرو درگیر کرد.
هوخشتره یا کیاکسار دوم
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
3-توافقات پیمان صلح مادو لیدی:
رود هالیس یا قیزیل ایرماق مرز میان دو کشور شد.
برای تقویت صلح ، آستیاگ ولیعهد ماد با آرینیس دختر شاه لیدی ، ازدواج کند.
چون بابل نیز دراین جنگ شرکت داشت و پیمان صلح با حضور شاه بابل بسته شد. آمیتیس ، دختر هوخشتره به همسری نبوکدنزار، ولیعهد بابل درآمد.
دست هوخشتره برای حمله به آشور باز گذاشته شد.
هوخشتره یا کیاکسار دوم
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
4-سقوط آشور:
هوخشتره که تقریبا همه قلمرو اورارتو را به چنگ آورده بود، در 614 ق م به شهر آشور حمله و آنجا را غارت کرد و با نبوپلسر، شاه بابل پیمان همکاری بست . سرانجام در 612 ق م حمله مشترک ماد و بابل به نینوا، به سقوط این شهر انجامیدو برای همیشه به فرمانروایی آشور، پایان داد.
ناحوم نبی ، پیامبر یهود، این روی داد را چنان گزارش کرده که گویی شاهد آن بوده است .
به ظن قوی حمله مادها به آشور برای افزودن قلمرو نبوده بلکه برای رهایی از تهدیدهای مداوم آنان بوده است.
هوخشتره یا کیاکسار دوم
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
زندگی آستیاگ آمیخته به افسانه است . آستیاگ 35 سال یعنی تا 558 ق م ، سال سقوط مادها و برخاستن کورش ،حکومت کرد.
در 585 ق م بنا بر پیمانی که میان آستیاگ و الیات بسته شده بود، رود هیلاس ( حدود آنکارا) مرز سرزمین های مادی و لیدیایی شده بود.
آستیاگ
رود هیلاس
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
در افسانه ها، به پیوندخانوادگی کورش هخامنشی با خانواده آستیاگ اشاره شده است. هرودت ، یوستین و گزنفن ، مادر کورش را دختر آستیاگ وشاهزاده ای لیدیایی (دختر الیات و خواهر کرزوس ) می دانند.
درباره طغیان سپاه آستیاگ ، این را نیز از هرودت می دانیم ، که برخی از بزرگان ماد، خسته ازسختگیری های آستیاگ ، به او خیانت کرده اند.
آستیاگ
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
امپراتوری ماد
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
مادها در کارهایی ساختمانی پیشرفتهای خوبی داشتند.ساخت شهر همدان ،شیر سنگی ،آرامگاههای صخرهای از جمله قیز قاپان و دکان داود از آن نمونه است.
در دوره هخامنشی کارکنان مادی تخت جمشید، کورتش خوانده می شدند.
اقتصاد و فرهنگ ماد
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
از زرتشتی بودن مادها اطلاعی نیست. از قراین پیداست که می توانسته اند زرتشتی بوده باشند.آرامگاه مادی قیز قاپان در شهر زور و دکان داود در سرپل ذهاب نشان از پرستاری از آتش در زمان دارد.
مادها ظاهرا مادها نخستین ایرانیانی اند که به عنصرهای تشکیل دهنده آناهیتا امکان رشد دادهاند.
دین ماد
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
احتمالا قیز قاپان گور کیاکسار و دکان داود گور آستیاگ است.
دین ماد
دکان داود
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
کیاکسار شاه ماد نخستین کسی بود که سپاه را گروهبندی کرد وکمانداران ، نیزه داران و سواران را که قبلا درهم بودند به صورت واحدهای مستقلی در آورد. به عبارت دیگر کیاکسار برای نخستین بار به تقلید از آشوریان دست به تاسیس ارتشی منظم زد که این تحول در تشکیل و قوام دولت ماد آخرین گام بود. ظاهرا پیش از این ، مادی ها در جنگ ها بیشتر به صورت دسته های قبیله ای شرکت می کردند و در هر گروه طبعا هر کس با سلاحی که در دست داشت حضور می یافت .
سپاه در زمان ماد
دو نفر مادی
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
ارتش جدید ماد مسلما با تاکتیک و فن محاصره قلاع آشوریان و فن سواری و تیراندازی سکاها نیز آشنا بود.هرودت اشاره می کند که مادی ها تیراندازی را از سکاهاآموختند.
سپاه در زمان ماد
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
1-خاستگاه پارس ها، پیش از مهاجرت به انشان (فارس امروز)، حدود کرمان و سرزمین های پیرامون آن بوده است .
2-در هنگام حمله آشوریان به ایلام و سقوط شوش ، کورش اول هخامنشی ، شاهک پارسهادر انشان، با سپردن پسرش به عنوان گروگان ،دست نشاندگی خودرا اعلام کرده بود. دور نیست که در این زمان حکومت هخامنشیان شکلی رسمی یافته و توانسته اند خود را شاه انشان و پارس بنامند.
پارسها و هخامنشیان
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
3-هخامنش نخستین رهبر هخامنشیان را با آگاهی اندک و با تکیه بر سنگ نبشته های داریوش ، می شناسیم .از الین می شنویم که او را یک عقاب تغذیه کرده است و لابد که منظور از عقاب همان سیمرغ افسانه های اساطیری ایران است .
4-کورش در استوانه معروف خود، در معرفی خود ودوده شاهی ، نامی از هخامنش نبرده است.
پارسها و هخامنشیان
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
5- نخستین گامی را که برای نوشتن تاریخ هخامنشیان برمی داریم ، این است که آنان را براندازنده مادها معرفی می کنیم .
6-پیروزی هخامنشیان به این معنا نبود که قومی بیگانه برانداخته شده و قومی آشنا بر جای آن نشسته است .
7-هخه و هخا در اوستایی و فارسی به معنی دوست آمده است . به این ترتیب هخامنش را می توان دوست منش و کسی که منشی دوستانه دارد، ترجمه کرد.
پارسها و هخامنشیان
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
1- نیمه شرقی فلات ایران:
مقارن با تشکیل حکومت هخامنشیان ، قوم های گوناگونی از آریاییان بر بخش های مختلفی از ایران چیره بوده اند. از فرمانروایان محلی ، به ویژه در نیمه شرقی ایران خبر قابل اتکایی نداریم .
بافت سیاسی فلات ایران
در آغاز دولت هخامنشی
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
1- نیمه شرقی فلات ایران:
فقط پیداست که دقیقا نیمه شرقی و شمال شرقی ایران ، خراسان بزرگ وسیستان بزرگ و تپورستان (طبرستان ) از رویدادهای سیاسی و نظامی پر جنب وجوشی برخوردار بوده است . یادگار این رویدادها، داستان های بیشمار اساطیری ایران و سلسله های پیشدادی و کیانی است .
بافت سیاسی فلات ایران
در آغاز دولت هخامنشی
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
1- نیمه شرقی فلات ایران:
جانمایه فرهنگ دینی و سیاسی ما نیزاز آن این سرزمین هاست . قوم های داهه و ماساگت ،مردم پیرامون آمو دریا و سیردریا، مردمی که در بلخ و سکستان و کرانه های جنوب شرقی دریای خزر و تپورستان می زیسته اند، نبایستی از چیزی که ما آن را آغاز تاریخ خودمان می دانیم ، بی خبر بوده باشند.
بافت سیاسی فلات ایران
در آغاز دولت هخامنشی
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
2- نیمه غربی فلات ایران:
آشور برای همیشه از جغرافیای سیاسی جهان محو شده بود. از فلسطین تا دهانه خلیج فارس در دست حکمرانان محلی نه چندان نیرومند بود. بنا بر این در آغاز کار کورش ، بین النهرین نمی توانست ، برای فرمانروایی که به فکر جهانداری افتاده بود، مانعی جدی به شمار آید.
بافت سیاسی فلات ایران در آغاز دولت هخامنشی
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
2- نیمه غربی فلات ایران:
ایلام مقارن با تشکیل حکومت هخامنشیان برای همیشه هویت خودرا به نام یک کشور از دست داده بود. پیش از این سپاه آشور با حمله به شوش تا کوهستانهای شرقی ایلام پیش رفته وشوش باخاک یکسان شده بود. شمال ایلام به دست مادها افتاده بود و منطقه شرق این کشور کهن از آن پارسها شده بود.
بافت سیاسی فلات ایران در آغاز دولت هخامنشی
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
1- موقعیت جغرافیایی :
انشان یا انزان واحدی سیاسی در شمال شرقی و شرق قلمرو ایلام و به ظن قوی درفارس بوده است . هینتس انشان را از کوه های بختیاری تا کویر لوت و کرمان امروزی می داند. ویرانه های آن تقریبا در 50کیلومتری غرب تخت جمشید، در مالیان ، شناسایی شده است .
شاهان ایلام از آغاز هزاره دوم ق م ، همواره در نبشته های خود، خود راشاه انشان و شوش می نامیدند. لوح های ایلامی به دست آمده از تل مالیان نیز بر وجود سازمان اداری ایلامی درمنطقه گواهی می دهند.
انشان
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
2- هخامنشیان و انشان:
در نیمه نخست هزاره اول ق م، باسرگرمی ایلامی ها در جنگ با آشوریان ، یکی از شاهک های هخامنشی از فرصت استفاده کرده و از وابستگی انشان به ایلام کاسته و یا خود را در انشان مستقل کرده است .
انشان
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
2- هخامنشیان و انشان:
به گمانی هخامنش رهبر قوم هخامنشی ، در قبال اجازه سکونت در قلمرو ایلام ،به شاه ایلام شوتروک -ناهونته برای رویارویی با آشوری ها پیشنهاد کمک داد. شاه ایلام از این پیشنهاد استقبال کرد و چنین شد که در 701ق م جا به جایی بزرگ هخامنشیان به سوی جنوب آغازشد. اسکان در انشان احتمالا با اعمال فشار همراه بوده است .
در کتیبه های رویای نبونید و سالنامه نبونید، برای کورش از عنوان شاه انشان استفاده شده است . به گزارش نبشته ای بابلی ، کورش از انشان سپاه ماد را از هم می پاشد.
انشان
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
کورش در پایان سال های 550 ق م آستیاگ و مادها را شکست داد. از علت اصلی تهاجم های کورش چیزی نمی دانیم . از این پس به زندگی تا حدودی تاریخی کورش گام می نهیم .
کتیبه های رویای نبونید و سالنامه نبونید تا حدودی روشنگر این واقعه هستند.
کورش تاریخ
تصویر کورش در پاسارگاد
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
منبع اصلی درباره جنگ کورش با لیدی و تصرف غرب آسیای صغیر ، گزارش های هرودت و در کنار آن یکی دو خبر از سالنامه بابلی نبونید است .
جنگ با لیدی
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
انگیزه تعیین کننده کورش برای جنگ با لیدی ، بیشترتحمیلی بود تا ارادی . کرزوس فرمانروای لیدی در آغاز کارکورش از پا گرفتن قدرت او نگران شده است . از سویی آستیاگ ، شاه برافتاده ماد، شوهر خواهر کرزوس بود و از سویی دیگر کرزوس گمان کرده بود، که می تواند،به بهانه پشتیبانی از آستیاگ ، با حمله به کاپادوکیه ، پیمان سال 585 خود با او را لغوکند، که بنا بر آن رود هالیس ، مرز میان لیدی و فرمانروایی ماد تعیین شده بود.
جنگ با لیدی
مرد لیدیایی
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
درنخستین نبرد بی حاصل کورش و کرزوس ، که در پتریا روی داد، کرزوس ناگزیر ازعقب نشینی به پایتخت خود سارد شد. نبرد نهایی با پیروزی کورش در 545 ق م روی داد.
جنگ با لیدی
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
پس از بازگشت سپاه کورش ، لیدیها باپیمان هایی با شهرهای یونانی ، شورش کردند.ولی پس از سرکوبی لیدیها توسط سپاه کورش ، شهرهای یونان که از یک سو قادر به اتحادی سریع با یکدیگر نبودند و از سوی دیگر به تنهایی توان مقاومت در برابر ایرانیان را نداشتند، نیز سرانجام سر تسلیم فرود آوردند.
جنگ با شهرهای
یونانی آسیای صغیر
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
ظاهرا یونانیان با هنر محاصره بیگانه بودند. هخامنشیان تک تک شهرهای یونان را با محاصره آماده سقوط می کردند. فقط به سبب ناآشنا بودن ایرانیان با دریانوری ، هنر محاصره ایرانیان کفایت نمی کرد.چون همواره شهرها از سویی رو به دریا بودند و در صورت لزوم ، مردم سواربرکشتی خود را از معرکه بیرون می کشیدند. فقط جزیره های یونان در امان بودند وایرانی ها تا مدیترانه رخنه کردند.
جنگ با شهرهای
یونانی آسیای صغیر
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
منبع:تاریخ هردوت تنها منبع اصلی درباره کورش است . ولی گزارش هردوت از آسیای مرکزی ، به سبب دوری منطقه ، یا دلیلی دیگر، چندان گویانیست .
کورش در
خراسان بزرگ
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
انگیزه:برای کورش توجه به حوزه بلخ همان قدر مهم بود که زیر نظر داشتن بابل و مصر. بلخی ها به کمک سکاها سر به شورش برداشته بودندو ضرورت داشت کورش سروری خود را به مردم دور دست آسیای مرکزی ، هیرکانی ها، پارت ها، سکایی هاو بلخی ها ثابت می کرد.
کورش در
خراسان بزرگ
کورش
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
1-بازمانده های بابل:
1-1-شهر معروف حله ،هسته اصلی بابل روزگاران گذشته را تشکیل می داد.
1-2- ویرانه ای که مردم پیرامون آن را مقیلیبه می نامند، باقی مانده یکی از کهن ترین بناهای بابل است ، که آن را نبوکدنزر (نبوکدنصر)بازسازی کرد و خشیارشا بخش هایی از آن را ویران کرد.
کورش و بابل
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
3-1-مجموعه دیگری که از حدود 300 تپه ویران تشکیل یافته که امروز نیز قصر نامیده می شود. این ها در حقیقت ، کاخ ها و تاسیساتی بوده اند، که نبوکدنزر ساخته بود.
4-1-در جنوب این کاخ مجتمع سومی از خرابه وجود دارد که امروز عمران علی نامیده می شود. به ظن قوی این مجموعه را بقایایی از باغ های معلق بابل دانسته اند.
کورش و بابل
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
5-1-بقایای دیگری از دوره بابل باستان در دست است ، که متعلق به جنوب شهر اند. ازآن میان ویرانه بزرگی است که عرب ها آن را برج نمرود می نامند. این بنا در بخش بورسیپا، اما در درون باروی بابل قرار داشته است .
6-1-دیگر اثر قابل ذکر هرمی است ،که بخشی از برج آن باقی مانده است
کورش و بابل
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
2-ویژگیهای بابل درزمان حمله کورش :
بابل با رود فرات در پیرامون خود حاصل خیزی فراوانی داشت.
باموقعیت بازرگانی خود، بر سر راه مهمترین راه های بازرگانی جهان ، از ثروت هنگفتی بر خوردار بوده است .
کورش و بابل
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
مردم ملیت های گوناگونی در بابل می زیسته و به این شهر چهره ای بین المللی داده بوده اند.
شکوفایی علوم در بابل و در همه عرصه ها وجود داشت.
کورش و بابل
بابل
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
3-منابع:
3-1-گزارش های کاملا هماهنگ هردوت و برسوس از گشودن بابل
3-2-برخی از اشاره های تورات
کورش و بابل
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
3-منابع:
3-3-نوشته لوح کورش که به منشور آزادی شهرت یافته و در حفاری های بابل به دست باستان شناسان افتاده است
3-4-سالنامه نبونید
یادآوری:کتاب کورش نامه گزنفن بافت یک رمان تربیتی را داشته و از نظر تاریخی نمی توان برای آن در شرح فتح بابل اعتباری قائل شد.
کورش و بابل
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
4-انگیزه ها:
روشن نیست که تمایل بابلی هابه کمک به کرزوس ، با اینکه هیچ نوع کمک ملموسی را سراغ نکردیم ، بهانه حمله رامهیا کرده بود، یا علت های ناشناخته دیگری کورش را ناگزیر از حمله می کرد. البته میل درونی کورش به کشورگشایی و گسترش قلمرو نیز می تواند، یکی از این علت های ناشناخته باشد. در این صورت ، تصویری که از کورش در تاریخ بر جای مانده است ، تا حدود زیادی مخدوش و مات می شود.
کورش و بابل
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
5-نتایج و پیامدها:
5-1- تسلیم بابل در 539 ق م.
5-2- کمبوجیه ، پسر کورش ، با آیین ویژه ای که در یکی از معبدهای بابل برگزار شد، به سلطنت بابل رسید .
کورش و بابل
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
5-3- تا این زمان ، جز کورش ، هیچ کسی نتوانسته بود، قلمرو فرمانروایی حکومتی را تا این اندازه گسترش دهد.
5-4- شهرهای فینیقیه نیز به میل خود پیروزی کورش را پذیرفتند.
5-5- جزیره های خیوس و لسپوس نیز از شهرهای فینیقیه پیروی کردند.
کورش و بابل
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
5-6- حمله کورش به بین النهرین و آسیای مقدم زندگی یهودیان را به کلی دگرگون کرد و ازآن می توان در تاریخ یهودیان به نام رویدادی تعیین کننده نام برد. آنان توانستند، درسایه سیاست جهانداری کورش ، معبدهای ویران خود را دوباره بازسازی کنند. تورات بیشتر از عادت یک کتاب آسمانی ، بر منجی بودن کورش پا می فشارد .
کورش و بابل
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
5-7- کورش پس از گشودن بابل فرمان به نوشتن یک استوانه 45 سطری داد که امروزه در موزه بریتانیا نگهداری می شود.
ظاهرا هرج و مرجی که در نظام باورهای دینی مردم به وجود آمده بود، او را ناگزیر ازصدور این فرمان کرده است . همچنان که با یهودیان نیز برای احیای آیین های دینی فرمان های مشابهی صادر شد.
معمولا مورخان ، تساحل و تسامح کورش را در رویارویی با باورهای مردم ،به طور اغراق آمیزی ، ستوده اند، اما باید این نوع از رویارویی کورش را بیشتر ناشی از سیاست او بدانیم ، تا تفاهم .
کورش و بابل
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
در باره نبرد کورش با ماساگت ها ،مانند آغاز کار او، گزارش های متفاوت و اندکی که از مورخان یونانی همچون هرودت ،آریان وکتسیاس داریم ، آمیخته به افسانه اند. با توجه به فاصله زیاد شرق ایران با دنیای قلم ، انتظار دیگری هم نمی توانیم داشته باشیم .
به استناد این گزارشات او در جنگ با ماسگت ها در سال سی ام سلطنت خود کشته شد.
جنگ کورش با
ماساگت ها و مرگ او
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
کورش پس از براندازی سه پادشاهی کهن و کم و بیش نیرومند زمان خود، ماد، لیدی و بابل و تصرف سرزمین های آسیای مقدم مانند آشور، فینیقیه و فلسطین وهمچنین مطیع کردن قوم های دوردست شرق ایران و رخنه تا رود سند محل معروف به پاسارگاد را به عنوان پایتخت خود ساخت.
پاسارگاد
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
توجه خاص هخامنشیان به پاسارگاد و کاخ های آن ، به ویژه گزیدن پاسارگاد برای تاجگذاری تاکیدی است بر اعتبار نمادین پاسارگاد به منزله نخستین پایگاه فرمانروایی نوپای هخامنشی . همه نشانه ها حاکی از آنند که کاخ های پاسارگاد، پس از سفر جنگی کورش به لیدی در 545 ق م انجام گرفته است . رد پای معماری یونانی در پاسارگاد غیر قابل انکار است .
پاسارگاد
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
آرامگاه کورش در پاسارگاد که به مشهد مرغاب معروف است ، کهن ترین آرامگاه شناخته شده ایران است .در دوره اسلامی نیز، این آرامگاه ، با گرفتن نام مذهبی قبر مادر سلیمان از گزند در امان مانده است .
آرامگاه کورش
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
از منشور کورش می توان استنباط کرد:
1- به سنت های بومی و قومی ملل زیر فرمان احترام می گذاشته است.
2- فرمانروایی او بر این ملل جنبه نظارت و دریافت مالیات داشته است.
3-هرگز تلاشی برای از بین بردن هویت بومی بین النهرین نکرد.
شیوه کشورداری کوروش
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
از بردیا (بردیه )، پسر کورش تنها این را می دانیم که او به توطئه برادر خود کمبوجیه پیش از سفر در بهار 525 ق م کشته شده است . کورش پیش از مرگ ، هنگامی که کمبوجیه را به ولی عهدی برمی گزیدحکومت بخش گسترده ای از شرق و شمال شرقی ایران را بدون پرداخت خراج به دربار مرکزی ، به بردیا سپرد.
کمبوجیه و بردیا
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
نخستین خبر درباره بردیا را از زبان داریوش در سنگ نبشته می شنویم . بر این اساس کمبوجیه برادر تنی خود بردیا را پنهانی کشت و در نتیجه مردم در اعتراض به کشته شدن اوسر به شورش برداشتند .همین اشاره کوچک داریوش است که معما را طرح می کند. اگر کمبوجیه ولی عهد. بوده ، چگونه مردم از کشته شدن برادرش به دست او، آن هم در پنهان ، سر به . شورش برمی دارند.؟پیداست که داریوش ، از دیگر شاخه هخامنشی ، برای توجیه قیام خود، حقیقت رابه گونه ای دست کاری کرده است .
کمبوجیه و بردیا
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
1- منبع:
از آن جا که تنها منبع ما هرودت است ، گزارش جزئیات تصرف مصر، شکننده است و نمی توان به آن اعتماد کامل داشت . پولین که معلوم نیست آگاهی های خود رااز کدام منبع ها جمع و جور کرده است ، شش سده پس از هرودت اطلاعاتی در این خصوص به ما می دهد.
کمبوجیه و حمله به مصر
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
2- انگیزه:
همان بهانه ای که کورش را به فکر حمله به بین النهرین انداخت ، یعنی پیمان بابل با کرزوس ، برای مصر نیز مهیا بود.
اجرای طرح کورش درحمله به مصر.
کمبوجیه طی هشت سال اقامت به نیابت کورش دربین النهرین ، به خوبی آگاه بود، که فرعون های مصر از دیرباز ثروت هنگفتی را درمصر انباشته دارند
کمبوجیه و حمله به مصر
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
3- وضعیت مصر به هنگام حمله کمبوجیه در 524 ق م:
در این سال مصر در حال تباهی بود. آماسیس (احمس ) دوم ، فرعون سالخورده مصر، به تازگی درگذشته بود و پسرش پسامتیخ سوم جانشین او شده بود.
مردم مصردر زمان آماسیس یکی از شکوفاترین دوره های زندگی خود را با رفاهی خوب تجربه کرده بودند.
پولیکرات ، یونانی نیرومندی که در پیرامون قلمرو خودقدرت خود را بر کرسی نشانده بود، با گستردن استبداد بر جزیره ثروتمندساموس در دریای اژه ، با فرستادن هدیه هایی به دربار مصر، با آماسیس پیمان دوستی بسته بود، که خود بر قدرت اقتصادی ، نظامی و سیاسی مصر در برابر تهدید قدرت بزرگ هخامنشی می افزود.
کمبوجیه و حمله به مصر
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
کمبوجیه با سه هدف گوناگون تصمیم به ادامه جهان گشایی گرفت و برای این منظوردرپاییز 524 ق م سپاه خود را به سه گروه بخش کرد:
ادامه جهانگشایی کمبوجیه
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
1-یک گروه ، باکمک فینیقی ها، از راه دریا به کارتاژ (قرطاجنه ) حمله کند.
تصرف کارتاژ، به سبب امتناع فینیقی ها از حمله به شهری که ساکنان آن راخویشاوند خود می دانستند، از برنامه کار حذف شد و کمبوجیه ، با نیازی که به فینیقی های دریانورد داشت ، به آن گردن نهاد، تا کار به آزردگی و در نتیجه دشمنی آن ها نینجامد.
ادامه جهانگشایی کمبوجیه
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
2- گروهی آمون را به تصرف خود درآورد .این گروه یرنامه خود را آغاز کرد و حتی به واحه خارجه در میان راه دست یافت ، اما هرگز نه به آمون رسید و نه به نزد کمبوجیه بازگشت. به گمان قوی این نیرو به طور کامل در توفان شن دفن شده است .
ادامه جهانگشایی کمبوجیه
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
3- کمبوجیه خود با گروهی دیگر به تصرف حبشه شتافت. این سپاه نیز از سرنوشت بهتری برخوردار نشد. لشکرکشی کمبوجیه به حبشه چنان جنون آمیز بود، که سپاهیان او گرفتار کمبود آذوقه شده و کمبوجیه با از دست دادن بی شماری از سپاهیان خود، از ادامه پیشروی منصرف شد.
ادامه جهانگشایی کمبوجیه
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
کمبوجیه پس از بازگشت به ممفیس ، چون مصریان را در حال جشن برای گاو مقدس آپیس دید، چنان گرفتارجنون شد که خود به آپیس نیزه زد و آن را کشت .
کمبوجیه در مصر
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
کمبوجیه در مصربه استثنای سه معبد ، آذوقه همه معبدها را به نصف تقلیل داد ومعبدها را غارت کرد .
کاهنان چهره ای نفرت انگیزی از کمبوجیه را تبلیغ کرده اند.هرودت هم از این تبلیغ ها سخت تاثیر پذیرفته است .
کمبوجیه در مصر
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
روی هم رفته تصویری که کمبوجیه در مصر از خود بر جای گذاشته است ، تصویری به دور ازجوانمردی و احترام به سنت ها و آیین های دینی مردم است .
کمبوجیه در مصر
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
اما همه این ها و قضاوت هرودت ، در مقام تنها منبع ما، نباید سازنده و شکل دهنده تصویر نهایی کمبوجیه باشد. برای نمونه در سراپئوم که گور مومیایی گاوهای مرده آپیس است ، سنگ گوری به دست آمده است ، که برای گاو آپیسی در سال 524 ق م به دستور کمبوجیه ساخته شده است .
کمبوجیه در مصر
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
رویدادگئومات پایه های امپراتوری هخامنشیان رالرزاند و آن را به آستانه سقوط کشاند.
حقیقت هر چه بوده ، داریوش سبب ورود خود را به عرصه تاریخ ، باز ستاندن میراث خاندان خود از بردیای دروغین می داند.
با توجه به اینکه رگه اصلی گزارش هرودت همان نوشته داریوش است ، این واقعیت متبلور می شود، که هدف از داستان گئومات به شیوه موجود، مشروعیت بخشیدن به کودتای داریوش بوده است . این امکان هنوز منتفی نیست ، که بردیای دروغین کسی جز بردیای راستین نبوده است ؟
گئومات (بردیای دروغین )و
مرگ کمبوجیه
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
کمبوجیه ، خشمگین از دریافت خبر رویدادهای درون ایران ، در حال سوار شدن بر اسب ، به تصادف از نک شمشیر خود زخمی بر داشت و در 522 ق م درگذشت . او به هنگام مرگ فرزندی نداشت .
گئومات (بردیای دروغین )و
مرگ کمبوجیه
آرامگاه کمبوجیه
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
دودمان هخامنشی
به استناد هرودت و کتیبه بیستون
هخامنش
داریوش
چیش پیش
ارشام
کورش بزرگ
کمبوجیه
کورش
آریارمنه
چیش پیش
کورش
کمبوجیه
ویشتاسب
کمبوجیه
1
2
3
5
4
9
دودمان شاهی به استناد کتیبه بیستون
دودمان شاهی به استناد هرودت
؟
؟
؟
6
7
8
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
داریوش تنها به پنج تن ازنیاکان خود اشاره می کند و نامی از کورش و کمبوجیه به میان نمی آورد.ولی خود را نهمین شاه می خواند.
1
2
3
4
5
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
نخستین گزارش ها درپیوند با اریارمنه وارشام از زمان داریوش است و هرودت هم ، که یک سده پس از داریوش دست به قلم برده ، تنها نام آن ها را می آورد. البته یک چیز می تواند، به درست بودن ادعای داریوش کمک بکند، و آن آسان نبودن چنین ادعای بزرگ است .
قلمرو حکومت اریارمنه و ارشام هیچ ارتباطی با همدان نداشته و همدان پس از پیروزی کورش بزرگ بر مادها، به قلمرو هخامنشیان افزوده شده است .
از منبع های مکتوب ، کهن ترین سندی که به نام اریارمنه اشاره می کند، اثر هرودوت است .
اریارمنه
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
امروز تقریبا تردیدی وجود ندارد که لوح منسوب به اریارمنه از هخامنشیان متاخر و از سده چهارم ق م است . ظاهرا این لوح برای تندیسی از اریارمنه نوشته شده بود.
در لوح منسوب به اریارمنه ، او شاه بزرگ ، شاه شاهان ، شاه پارس خوانده شده است ، که سازگار با حقیقتی تاریخی نیست . اریارمنه در زمان حیات سرپرست قبیله و حد اکثر شاهک شاخه ای ازهخامنشیان بوده است .
لوح اریارمنه
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
ارشام شاهک پارسی با آستیاگ ، آخرین فرمانروای مادها، همعصر بوده است .
داریوش در سنگ نبشته بیستون پدر خودرا ویشتاسپ وپدر ویشتاسپ را ارشام می خواند.
ارشام حدود 615 ق م، پس ازکناره گیری اریارمنه ، بر تخت شاهی نشست و به گمان تا برآمدن کورش بر تخت بود.
ارشام (آرشام )
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
چون داریوش در سنگ نبشته شوش می گوید، که به هنگام به به دست گرفتن فرمانروایی هم پدر و هم پدربزرگش ارشام زنده بوده اند، پس احتمالا کورش با به دست گرفتن قدرت ، ارشام را از فرمانروایی برکنار کرده و اورا به ساتراپی گمارده بوده است .
با توجه به این که پیش از داریوش ، کمبوجیه و کورش شاهنشاه بوده اند، ظاهرا داریوش در سنگ نبشته بیستون با این ادعا، که شاهی را به تخمه اش باز گردانده است ، اگر منظورش خاندان هخامنشی نبوده ، قصد قانونی جلوه دادن حکومت خودرا داشته است .
ارشام (آرشام )
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
در لوحی زرین و منسوب به ارشام که با 14 سطر نبشته به خط میخی فارسی باستان در 1299ش در همدان پیدا شد، از زبان ارشام آمده ، که اوشاه بزرگ ، شاه شاهان و شاه در پارس است . با توجه به اینکه نخست با کورش اصطلاح شاهنشاه معمول می شود، ارشام نمی توانسته در سال های پس 615 شاه شاهان بوده باشد و همین امر نشان می دهد که این لوح به وسیله ارشام تهیه نشده است .
هینتس این لوح را اعلامیه ای سیاسی ، نه تاریخی ، می داند که به فرمان داریوش تهیه شده است .
لوح ارشام (آرشام )
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
1- سنگ نبشته بیستون معتبرترین و نزدیک ترین سند موجود درباره چگونگی روی کارآمدن داریوش است . البته این سند نمی تواند حجت مطلق باشد.
به تخت نشینی داریوش
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
2- در براندازی حکومت گئومات هفت نفر از بزرگان معروف به هفت تنان ،در آن میان داریوش پسر ویشتاسپ ، که به گمان ساتراپ پارس بود، مشارکت داشتند. هرودت محل این رویداد را در شوش می داند، اما همه نشانه حکایت از آن دارندکه این محل نیسای (شاید نهاوند) ماد بوده است .
کشته شدن گئومات بی درنگ به مغ کشی در سراسرکشور انجامید.
به تخت نشینی داریوش
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
3- به روایت هرودت هفت تنان درباره گزیدن نوع حکومت و اینکه چه کسی ویا کسانی باید بر ایران فرمان برانند گفتگو می کنند. هوتانه می گوید هیچ کس نباید به تنهایی سرنوشت کشور را به دست گیرد. اوبهترین حکومت را حکومت مردم می داند . بغبوخش بر خلاف نظر هوتانه ، مردم را نادان می پندارد و به قدرت الیگارشی معتقد است و پیشنهاد می کند، تا عده ای از توانمندان و خود آن ها،حکومت را در دست گیرند. سرانجام داریوش بهترین نوع حکومت ، حکومت یک شاه بر همه مردم را ترجیح می دهد. او می گوید، چون این شاه از بهترین نیت برخوردار است . بهتر است که روش به ارث رسیده از نیاکان پاسداری شود.
هوتانه با این شرط که در آینده هیچ یک از یاران نه براو و نه به فرزندان او فرمان برانند، خود را از کارهای سیاسی به کنار می کشد.
به تخت نشینی داریوش
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
4- داریوش پس از میان برداشتن گئومات ، بی درنگ قدرت را به دست می گیرد. دست کم هیچ کدام از هفت تنان نمی توانسته اند با بر تخت نشینی داریوش مخالف بوده باشند. چون کمبوجیه فرزندی نداشت و داریوش پسر ویشتاسپ هخامنشی بود.
به تخت نشینی داریوش
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
1- موضوع سنگ نوشته:
داریوش را باید با نبشته سنگی او در بیستون نخستین مورخ ایرانی به شمار آورد. سنگ نبشته بیستون تاریخ نخستین سال فرمانروایی داریوش است .
کتیبه بیستون
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
2-متون سنگ نوشته:
از سنگ نبشته 4متن در دست داریم :
فارسی باستان ، ایلامی ، بابلی و ترجمه آرامی .
متن فارسی باستان ظاهرا به صورت بخشنامه برای آگاهی ساتراپی های فرستاده شده و نسخه ای از آن از الفانتین مصر به دست باستان شناسان افتاده است .
متن های ایلامی و بابلی نیز ترجمه هایی اند از متن فارسی باستان .
گوناگونی متن سنگ نبشته بیستون این سود بزرگ را داردکه گذر زمان و فرسایش باد و باران طبعا به همه متن ها در جای معینی آسیب نرسانده اند و ما امروز به آسانی می توانیم جاهای آسیب دیده را بازسازی کنیم .علاوه بر این به ضرورت ، این متن ها گاهی مختصر تفاوت هایی با یکدیگر دارند.
کتیبه بیستون
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
3-انگیزه نگارش:
داریوش پس از خواباندن شورش ها کاملا آگاهانه تصمیم گرفت ، برای مشروعیت بخشیدن به فرمانروایی خود، مردم سراسر امپراتوری خویش و جهان پس از خود را در جریان علت به دست گرفتن قدرت و جریان نخستین سال فرمانروایی خود قرار دهد.
کتیبه بیستون
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
4-علت انتخاب بیستون:
راه پر رفت و آمد بر سر راه کهن ماد به بین النهرین و ماد و مورد استفاده قوم های گوناگون فلات ایران و بین النهرین و آسیای مقدم بود.
ویژگی استثنایی منظر آن.
ازدیرباز به سرزمین خدایان ، یا بغستان ، یا بهیستان و بیستان و بیستون شهرت داشت .
پیش از داریوش نیز در راستای آن نگاره های دیگری فراهم آمده بود، که برخی از آن ها یادگار دورانی بسیار کهن بود. از آن میان نگاره ای که به فرمان شاه لولوبی ، حدود 2000 ق م کنده شده بود.
کتیبه بیستون
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
1- ساتراپی آریاوند (آریاندس ) در مصر :
آریاندس از سوی کمبوجیه برای اداره ساتراپی جدید مصر گمارده شده بود. ساتراپی او با شورش مصریان که از خراج های سنگین ناراحت بودند، متزلزل شد. این نخستین بار بود که امپراتوری کهن مصر خود را در انقیاد یک قدرت خارجی می دید و طبعا نمی توانست به آسانی به آن تن دردهد. داریوش برای آرام کردن مردم مصر به او نوشت که قانون مصر را با شرکت کاهنان و دانایان مصری ، با تکیه بر قانون های مذهبی مصریان تدوین کند. فرمان داریوش درباره آزادی دین و قانون در سرزمینی بیگانه ، همان اعتباری را دارد که منشور بزرگ کورش در بابل .
از مهم ترین رویدادهای زمان فرمانداری آریاندس در مصر، فتح پوتایه (لیبی ) به دست او است .
فرمانروایی داریوش
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
از سنگ نبشته ای که از اوجاهورسنه ، یکی از کاهنان بزرگ مصر، که خود شاهد گشوده شدن مصر به دست کمبوجیه بوده به دست آمده ، چنین بر می آید که هم کمبوجیه و هم داریوش به قانون های مذهبی و بومی مصر احترام زیادی می گذاشته اند.
فرمانروایی داریوش
اوجاهورسنه
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
اوجاهورسنه پزشک کمبوجیه بود و کمبوجیه او را در بازگشت به ایران به همراه آورده بود. داریوش نیز او را در مقام پزشک مخصوص در دربارخود ابقا کرد. داریوش ، اوجاهورسنه را برای سامان دادن برخی از کارها، از آن میان تربیت پزشک به مصر بازگرداند.
فرمانروایی داریوش
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
2-ساتراپی ها:
مهمترین برنامه ای که داریوش بی درنگ پس از به دست گرفتن قدرت به اجرا گذاشت ، تقسیم شاهنشاهی گسترده هخامنشی به استان ها و یا به عبارت دیگربه ساتراپی ها بود.
هریک از ساتراپی ها ، شاهک نشینی بود که قومی معین و یا چندین قوم خویشاوند را زیر پوشش اداری ، نظامی و مالی خود داشت . شاه شاهان قدرت مطلقی بود، که ساتراپ ها یا شاهک ها را برمی گزید.
فرمانروایی داریوش
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
کورش و کمبوجیه تنها فرماندهان سرزمین های به تصرف درآمده را بر کار می گماردند. این فرماندهان ، گرچه گاهی مانند یک ساتراپ عمل می کردند و گاهی مورخان نیز آنان را ساتراپ می خوانند، هرگز ساتراپ نبودند و این مقام از زمان داریوش به بعد رسمیت یافته است . با این همه نشانه هایی در دست است که ایده تقسیم کشور به ساتراپی ها یا استان ها را می توان از کورش دانست .گزنفن به ساتراپی های غرب شاهنشاهی کورش اشاره می کند.
فرمانروایی داریوش
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
3-تعداد ساتراپی ها:
به جز آشنایی اندکی که به کمک هرودت از ساتراپی های غربی داریم ، از شرق در زمان داریوش تقریبا چیزی نمی دانیم . با این همه باخوانده شدن بخشی از لوح های دیوانی تخت جمشید از سال های 509 تا 494 ق م، که بیشتر به سفرهای ماموران دولتی و جیره های میان راهی آن ها درایستگاه ها مربوط می شوند، اندکی بر آگاهی ما از این ساتراپی ها افزوده شده است .
فرمانروایی داریوش
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
فرمانروایی داریوش
ساتراپی های شرقی
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
فرمانروایی داریوش
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
4- تحکیم قدرت در فلسطین :
علت توجه داریوش به فلسطین برنامه هخامنشیان برای پرداختن به غرب بود. زیرا برای تسلط بر آسیای صغیر و مصر، تسلط بدون چون و چرا بر پل ارتباطی سوریه و فلسطین از اهمیت ویژه ای برخوردار بود.
گفته شده علت آن کمکی بود که عرب های جنوب فلسطین به کمبوجیه در هنگام حمله او مصر کرده و از پرداخت خراج معاف شده بودند.گمان نمی رود که داریوش تنهابه این خاطر توجه خاصی به فلسطینیان داشته بوده باشد.
فرمانروایی داریوش
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
5- بازسازی معبدهای اورشلیم :
به روایت تورات خداوند می گوید که داریوش را برای آرامش جهان فرستاده است . داریوش بر اساس فرمان کورش که در بایگانی همدان بازیافت ، به فرماندار سوریه نوشت که دست یهودیان را در بازسازی کهن ترین معبد خود باز بگذارند. علاوه بر این فرمان داد تا از محل خراج سوریه ، که سهم شاهنشاه بود، هزینه بازسازی و دیگر مایحتاج به درخواست و میل کاهنان اورشلیم در اختیار یهودیان قرار گیرد.
در مجموع چنین می نماید، که یکتاپرستی درنظر داریوش نقش تعیین کننده ای داشته است . در سنگ نبشته های داریوش هیچ نامی به اندازه اهورمزدا بر زبان داریوش نیامده است .
فرمانروایی داریوش
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
6-خودسری ارویتا (اریتس ) در لیدی:
به هنگام سرگرمی داریوش به شورش های داخلی ، ارویتا (اریتس ) که از سوی کورش به ساتراپی لیدی گمارده شده بود بااستفاده از آشوب ها، خودسرانه به هوای گستراندن قلمرو خود در لیدی وایونی افتاد. او پولیکرات جبار ساموس را به حیله نزد خود خوانده و او را به قتل رساند. مرگ ناگهانی پولیکرات ، سبب هرج ومرج در جزیره ساموس شد. داریوش بغیه را به سرکوبی ارویتا فرستاد. بغیه پس از به پایان رسانیدن ماموریت خود، با گنجینه سارد به شوش بازگشت . در میان اسیرانی که ازلیدی به شوش آورده شدند دموکدس ، پزشک پولیکرات نیز به چشم می خورد.این پزشک در حمله داریوش به یونان نقش تعیین کننده ای داشته است .
فرمانروایی داریوش
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
7-بنای کاخ شوش :
7-1- داریوش نخستین بنای خود را در شوش پی افکند، که به کاخ زمستانی داریوش و جانشینان او معروف شد. شوش از نظر راه های ارتباطی موقعیت مناسبی داشت .
فرمانروایی داریوش
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
7-بنای کاخ شوش :
فرمانروایی داریوش
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
7-بنای کاخ شوش :
7-2- داریوش ، بانبشته ای که بر لوحی آجری بر جای مانده ، نخستین کارنامه معماری ایران را از خود به یادگار گذاشته است . در این نبشته می خوانیم که صنعتگران و پیشه وران با ملیت های گوناگون از سرزمین های دور و نزدیک به شوش خوانده شده و در کارگاه بزرگ ساختمانی شوش به کار گمارده شده اند
فرمانروایی داریوش
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
کاخ داریوش در شوش :
فرمانروایی داریوش
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
7-بنای کاخ شوش :
7-3- از ویژگی های بنای کاخ وبر خلاف سنت ایلامی ها، که به سبب دوری ازکوهستان و معدن سنگ ، بناهای بزرگ خود را، مانند زیگورات چغازنبیل ، با خشت و آجر می ساختند، تکیه بر سنگ های عظیم در بنای کاخ است . مصالح ساختمانی کاخ از راه های دوری به شوش آورده شده اند.
فرمانروایی داریوش
از آثارکاخ داریوش در شوش
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
7-بنای کاخ شوش :
.
7-4- تمامی تالار بزرگ کاخ ، که به آپادانای شوش معروف است ، درزمان اردشیر اول هخامنشی طعمه آتش شد. اردشیردوم تالار بار دیگری به جای آپادانای سوخته داریوش بناکرد.
فرمانروایی داریوش
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
7-5- داریوش در سنگ بنای کاخ شوش از پارس ها نامی نمی برد.ظاهرا اربابان تازه به دوران رسیده دست به سیاه و سپید نزده اند شاید نقش آن هاتنها نظارت بر کارها بوده است .
داریوش از ایلامی ها، که سرزمینشان برای محل ساخت کاخ گزیده شده بود، هم نامی نمی برد و پیداست که او با آگاهی قصد کم اهمیت نشان دادن ایلامی ها را داشته است ، که در این تاریخ به سبب شورش های پیاپی مغضوب بوده اند.
فرمانروایی داریوش
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
7-6- با این سند گران بها نه تنها به چگونگی بنای کاخ شوش دست می یابیم ، بلکه به آسانی می توانیم با دستاوردها و توانایی های سرزمین های گوناگون شاهنشاهی نیزآشنا شویم .
فرمانروایی داریوش
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
8-داریوش در مصر:
داریوش با این آگاهی که مردم مصر از رفتار کمبوجیه خاطره خوشی ندارند، پیش از سفر به مصر، اوجاهورسنه رامامور سامان بخشیدن به اوضاع مصر کرده بود. داریوش می خواست برای حفظ مصر با تدبیر و ملایمت ، از نفرت مصریان به کمبوجیه که او را به گمان به ناحق کشنده گاو مقدس آپیس می شناختند بکاهد.
فرمانروایی داریوش
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
8-داریوش در مصر:
داریوش در 518 رهسپار مصر شد. در این هنگام مردم مصر به خاطر مرگ گاومقدس آپیس در عزاداری بودند. داریوش با استفاده از این موقعیت ، به خاطر جلب دوستی مصریان ، جایزه هنگفتی برای یابنده گاو جدید آپیس تعیین کرد. مصریان را به این باور رساند که داریوش فرعونی مذهبی است
فرمانروایی داریوش
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
در گزارش اوجاهورسنه داریوش فرعون مصر خوانده شده است . به دستور داریوش همه قانون هایی را که فرعون های مصر به صورت فرمان برای معبدها و کاهنان بر جای گذاشته بودند جمع آوری شده و تاسال 19 فرمان روایی داریوش بر پاپیروس و به خط آرامی ومصری (دموستیک ) بازنویسی شدند. از این روی است که داریوش ششمین و آخرین قانون گذارمصر خوانده شده است .
فرمانروایی داریوش
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
9-دست اندازی داریوش به هند:
انگیزه:
برای استفاده از منابع هند، به ویژه طلا.
علت تاخیر در توجه به هند:
رویارویی داریوش با شورش های پیاپی در آغاز فرمان روایی
موقعیت جغرافیایی دشوار فضای میان ایران و هند
اهمیت :
از نظرتاریخی حمله داریوش به هند نخستین حمله و رخنه غرب آسیا به شرق این قاره بود.
فرمانروایی داریوش
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
9-دست اندازی داریوش به هند:
دستاورد:
دستاورد این دست اندازی طلای فراوان بوده است و نگاره هیات نمایندگی هیندوش با بار طلا بردوش در پلکان شرقی آپادانا در تخت جمشید بهترین گواه این پیروزی بر گم نامان تاریخ دره سند است .
شاید ضرب سکه معروف به داریکه از سوی داریوش حاصل دستیابی به این طلای فروان بوده باشد. تا این تاریخ سکه رایج در ایران سکه های طلای لیدیایی معروف به استاتره (ستاتره ) بود، که کروزس در ایران باب کرده بود.
حاصل تاریخی گشوده شدن دره سند گشایش دروازه شبه قاره هند به روی آسیای غربی و اروپا بود و اروپا با این پیروزی داریوش برای نخستین بار پی به وجودهندوستان برد .
فرمانروایی داریوش
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
10-کشف و شناسایی دریاها :
داریوش برای شناختن دریاهای پیرامون شاهنشاهی بزرگ خود اسکیلاکس (سکیلاکس ) از کاریاندا را با چند کشتی ایرانی به ماموریتی دریایی گسیل داشت.
فرمانروایی داریوش
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
10-کشف و شناسایی دریاها :
بخش مهم نیروی دریایی ایران را کاری ها و فینیقی ها تشکیل می دادند وداریوش بیشماری از کاری ها را به خلیج فارس کوچانده بود، که در بنشو در نزدیکی خرمشهر امروزی بندری برای خود فراهم آورده بودند. این کاری ها همان دریانوردانی بودند که الوار چوب را برای بنای کاخ شوش از لبنان سوار بر فرات به شوش رسانده بودند.
فرمانروایی داریوش
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
10-کشف و شناسایی دریاها :
سفرهای دریایی اسکیلاکس:
سفر دریایی اقیانوس هند وخلیج فارس تا دریای سرخ:اسکیلاکس سفر خود را از قندهار آغاز کرد. او از رود کابل به سوی شرق و سپس از محل پیوستن این رود به سند به طرف جنوب سرازیر شده و خودرا به اقیانوس هند رسانید . از اقیانوس هند تا بندر بنشو در نزدیکی خرمشهر، دریای عمان و خلیج فارس را درنوردید وگزارش تهیه کرد. سپس خود را از کرانه های شبه جزیره عربستان به سوئز رسانید.
فرمانروایی داریوش
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
سفرهای دریایی اسکیلاکس:
بررسی دریای خزر و دریای سیاه .
ظاهرا اسکیلاکس در مدیترانه کرانه های شمالی آفریقا تا جبل الطارق را نیز درنوردیده است .
اسکیلاکس بعدها در هلاس کتابی به نام Perplus نوشت و حاصل بررسی های خوداز سند تا سوئز را در آن آورد. این کتاب از میان رفته و تنها بخش هایی از آن در اثر جغرافیایی معروف هکاتایوس آمده است ، که آنهم ناقص است . در عین حال هرودت و دیگران از آن استفاده کرده اند .
فرمانروایی داریوش
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
11-نبردهای داریوش با سکاها در جنوب روسیه و پیرامون دانوب :
مشکلات گزارشات مربوط به سکاها:
آشفتگی اخبار مربوط به سکاهابه سبب فراوانی و متنوع بودن این اخبار.
تنها گزارشگر آن هاهرودت است .
فرمانروایی داریوش
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
11-نبردهای داریوش با سکاها در جنوب روسیه و پیرامون دانوب :
علت جنگ:
هرودت دو نسل پس از داریوش می نویسد، چون سکاها در زمان کیاکسار دوم به سرزمین ماد حمله کرده و بنا را بر بیدادگری گذاشته بودند، داریوش تصمیم به تنبیه آن ها گرفت .
پیداست که پس از گذشت دو سده حافظه و خاطره تاریخی داریوش نمی توانسته است انگیزه چنین اقدامی باشد. داریوش می خواسته به تاخت و تازهای گاه و بی گاه سکاهای کوچ نشین ، که چیزی برای از دست دادن نداشتند، پایان دهد.
فرمانروایی داریوش
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
11-نبردهای داریوش با سکاها در جنوب روسیه و پیرامون دانوب :
نتایج:
تحکیم موقعیت داریوش در غربی ترین بخش آسیای صغیر.
بغبازو سردار داریوش همه تراکیه را به تصرف خوددرآورد و گروهی از مردم آنجا را به درون آسیای صغیر کوچاند.
برای نخستین بار مرز غربی شاهنشاهی هخامنشی به رود دانوب رسید .
فرمانروایی داریوش
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
12-ساخت کانال سوئز:
زمینه:
پیش از داریوش نخست نخائو (595-610 ق م) فرعون مصر، فرمان به کندن کانال داده بود، اما کار کندن پیش از اینکه به پایان برسد، به سبب مخالفت مردم نیمه کاره رها شده بود.
اسکیلاکس حاصل بررسی های خود را به داریوش گزارش کرد و داریوش دریافت که از راه آبی نیز می توان خود را از پارس به مصر رساند. بنا بر این داریوش به فکر کندن کانالی افتاد، که بعدها به کانال سوئز معرف شد.
فرمانروایی داریوش
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
12-ساخت کانال سوئز:
مسیر کانال:
کانال داریوش ، بر خلاف کانال امروزی که به مدیترانه می پیوندد، از روخانه نیل در شمال قاهره آغاز شده و نخست کانال نخائورا، تا پیرامون اسماعیلیه امروزی ، به طرف شرق تعقیب می کرد و از اسماعیلیه به بعد، به جای پیوستن به دریای تمساح ، اول به شکل یک نیم دایره و به موازات دریای تلخ و سپس به خط مستقیم ، با فاصله ای بسیار اندک از کانال امروزی ، به طرف جنوب پیش می رفت تا به دریای سرخ بپیوندد. ظاهرا انتخاب مصیر نیل برای برخورداری از آب شیرین بوده است .
فرمانروایی داریوش
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
12-ساخت کانال سوئز:
سنگ نوشته کانال:
در متن فارسی باستان و ایلامی سنگ نبشته داریوش که از33 کیلومتری کانال سوئز به دست آمده ، اشاره ای به کندن کانال نشده است ،اما در متن مفصل تری ، که به خط مصری در پشت سنگ نبشته آمده ، اشاره های سودمندی شده است .
فرمانروایی داریوش
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
13-ساخت معبد آمون درخارجه:
از کارهای داریوش در واحه خارجه ، معبد آمون است . این بنا دارای نبشته ای مفصل به خط هیروگلیف مصری است . کهن ترین نبشته در پشت بنا قرار گرفته است ، که با تصویری به سبک مصری از داریوش از او به نام سازنده معبد یاد می کند.
نگاره های گوناگونی که از داریوش در این معبد وجود دارد از توجه ویژه داریوش به آیین های دینی مصریان حکایت می کنند.در این نگاره ها داریوش در حال تقدیم پیش کش به خدایان مصری دیده می شود. درنگاره های معبد آمون رابطه داریوش ، در مقام فرعون مصر، با خدایان مصری چشمگیر است .
فرمانروایی داریوش
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
در این زمان است که به دستور داریوش مجسمه هایی از او در معبدهای بزرگ مصر قرار گرفت . در خاک برداری های شوش به یکی از این مجسمه ها دست یافتند، که متعلق به معبد هلیوپولیس بوده و در مصرساخته شده بوده است . این مجسمه سنگی تمام قد، که سر آن از میان رفته است ،تنها مجسمه هخامنشی است که شاه را از چهار سو نشان می دهد. در نبشته ای که به خط میخی فارسی باستان ، ایلامی و بابلی بر روی سمت راست لباس داریوش کنده شده است .
فرمانروایی داریوش
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
14-داریوش و یونانی ها:
داریوش که نمی توانست چشم از یونان برگیرد وهمواره در پی استواری موقعیت خود در یونان بود، به شهرهای یونان پیک هایی برای گرفتن آب و خاک فرستاداین شهرها هم ناگزیر از اطاعت از شاهنشاه بودند.
فرمانروایی داریوش
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
14-داریوش و یونانی ها:
اینک آتن و اسپارت هدف نهایی داریوش بود. در نبرد سختی که درگرفت ،روز 11 سپتامبر 490 ق م در جلگه ماراتن ، ایرانی ها پس از شکستی که از آتنی ها خوردند،به کشتی های خود پناه بردند وعقب نشینی کردند. با این شکست ترس و وحشت آتنی ها برای همیشه از ایرانی ها فروریخت .این شکست مقدمه ای برای حمله اسکندر به شرق بود.
فرمانروایی داریوش
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
15-آرامگاه داریوش :
آرامگاه داریوش که در نقش رستم در شمال تخت جمشید در سینه صخره ای کنده شده به نمای کاخ داریوش در تخت جمشید شباهت دارد.
نمای عمومی آرامگاه از دور مانند یک صلیب است.این صلیب که تقریبا در همه آثارهنری ایران به ویژه در دوره اسلامی ، به چشم می خورد، باید که عنصری آریایی بوده باشد. شاید اشاره بر چهار جهت اصلی آبشخور این نماد بوده است .
فرمانروایی داریوش
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
15-آرامگاه داریوش :
نگاره فراز نمای آرامگاه با سنگ نبشته همراه یک اعلامیه تمام عیارمصور است . اریکه شاهی برای القاء قدرت شاهنشاه ، بر دوش نمایندگان 30 کشور (ساتراپی ) قرار دارد. منظری که در تخت جمشید نیز شاهدیم . در پشت سر و رو به روی داریوش ،شش نفر از بزرگان هخامنشی از گروه هفت یاران ، در مقام ملازمان شاه ایستاده اند.سمبل اهورمزدا در اینجا نیز در بالای مجلس شناور است
فرمانروایی داریوش
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
15-آرامگاه داریوش :
اما دو سنگ نبشته آرامگاه داریوش ( درکنار سنگ نبشته های داریوش در بیستون و شوش ) از اهمیت ویژه ای برخوردارند. داریوش در نقش رستم ،بیانیه خود را به دو بخش تاریخی و شخصی تقسیم کرده است . بخش تاریخی در پشت سر نگاره او و در بالای آرامگاه قرار دارد و دیگری که مهم تراست ، در سمت چپ ورودی آرامگاه . این دو نبشته نیز مانند، تقریبا همه نبشته های برجای مانده از داریوش ، با نام اهورمزدا آغاز می شوند. در این جا، داریوش به گونه شفافی از خلق و خوی خود سخن می راند.
فرمانروایی داریوش
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
اهورمزدا شکوه را… شادی مردم را آفرید و خرد و تحرک را بر داریوش ارزانی داشت . به خواست اهورمزدا چنینم که راستی را دوستم ، بدی را دوست نیستم . نه میل دارم که به ناتوان از توانا آزار برسد و نه میل دارم به توانا از ناتوانی … دروغگو رادوست نیستم . تندخو نیستم . به هنگام خشم بر خودم چیره می شوم . سخت برهوس خود فرمانروا هستم . کسی را که همکاری می کند پاداش می دهم و کسی را که زیان می رساند به کیفر می رسانم . هنگامی که کسی از کسی بد می گوید، تا سوگندهردو را نشنوم ، باور نمی کنم … من چنینم … خواه در کاخ ، خواه در اردوگاه . آنچه راکه به گوش تو می رسد، دروغش نپندار در آوردگاه ، هماورد خوبی هستم … ورزیده هستم . خواه با هر دو دست و خواه با هر دو پا. هنگام سواری سوارکاری خوبم . به هنگاه کمان کشی ، پیاده و سواره ، کمان را خوب می کشم . هنگام نیزه زنی ، پیاده وسواره ، نیزه زن خوبی هستم … ای مرد آنچه را که من کرده ام دروغش نپندار به نبشته بنگر نشود که به دستورها نافرمان باشی کسی ناآزموده (خام ) نماند ای مرد نشودکه شاه ناگزیر از کیفر شود
متن سنگ نبشته داریوش
در آرامگاهش
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
16- پزشکان داریوش:
تقریبا همه پزشکان شاهان ایران باستان از میان خارجیان گزیده شده اند. با اینکه وندیداد پس از هخامنشیان تدوین شده ازاشاره های بیشمار آن چنین برمی آید که پزشکی در ایران باستان از رونق خوبی برخوردار بوده است . بنا براین علت را بیشتر باید در ملاحظات امنیتی جست تاناتوانی پزشکان ایرانی . پزشکان بیگانه کم تر از بومی ها می توانسته اند درگیر توطئه های درباری شوند.
نخستین پزشک شناخته شده داریوش اوجاهورسنه مصری پزشک کمبوجیه بود. یکی دیگر از پزشکان شناخته شده داریوش دموکدس پزشک معروف پولیکرات بود. همچنین می دانیم که شاه بوسیله ژیوکه (= زنده )، که نامی ایرانی دارد و 6 سال پیش از بابل فراخوانده شده بود مداوا شده است .
فرمانروایی داریوش
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
17-همسران و فرزندان داریوش :
به سبب فراوانی همسران رسمی و صیغه و برده ، دستیابی به شمار همسران وفرزندان فرمانروایان ممکن نیست . به فرزندان زنان صیغه اعتبار و مشروعیتی قائل نبودند. مثلا این فرزندان نمی توانستند به سلطنت برسند. آگاهی ما درباره زندگی خصوصی و اجتماعی و زنان شاه نیز بسیار اندک است ، اماهمین آگاهی کم برای آشنایی با وضع اقتصادی زنان بلندپایه ایران باستان سودمنداست .
ارته بامه دختر گوبریاس نیزه دار داریوش ، نخستین زن داریوش بود. در لوح های دیوانی نام او بیشتر از نام دیگر همسران داریوش آمده است .
فرمانروایی داریوش
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
18-پایتخت های داریوش:
امروز به کمک متن های گران بهای لوح های گلی می دانیم که همدان ، شوش و تخت جمشید پایتخت های داریوش بوده اند.
همدان و شوش میراث مادها وایلامی ها از دیرباز کرسی شاهان بودند و تخت جمشید را خود داریوش بر کرسی نشانده بود.
شاهان هخامنشی تابستان را در همدان و زمستان را در شوش و بهار را در تخت جمشید می گذراندند.
پایتخت و دیوانخانه اصلی هخامنشیان تخت جمشید بود وازهمدان و شوش به صورت ییلاق وقشلاق استفاده می شد . با تکیه برگزارشی از پلوتارخ ظاهرا شاهان هخامنشی برای تاج گذاری به پاسارگاد می رفته اند.
فرمانروایی داریوش
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
19-مهمترین منابع مطالعه نظام اجتماعی و سازمان اداری ایران در زمان داریوش :
کتاب هرودت
کتاب کورش نامه گزنفن به رغم خیالی بودنش
دستاوردهای باستان شناسی که مهمترین آن کشف حدود 30هزار لوح گلی به خط میخی ایلامی از عمارت خزانه تخت جمشید است .
فرمانروایی داریوش
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
20-برخی اطلاعات به دست آمده از سازمان اداری ایران در دوره داریوش:
در تخت جمشید سازمان هایی همانند وزارت دارایی و کشور مستقر بوده و همه امور مالی و کشوری را با دقت زیر نظر داشته اند.
همه درآمدها و هزینه های شاهنشاهی به دقت ثبت و با بایگانی می شده اند
در عمارت خزانه تخت جمشید و دیگرتشکیلات در مرکز ساتراپی ها و شهرهای تابع ، به جای کاغذهمواره کلوچه هایی از گل برای ثبت امور آماده و در دسترس بوده است .
مطلب لازم به خط میخی ایلامی برلوح ها می نوشته اند.
فرمانروایی داریوش
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
معمولا از هر سند دو رونوشت تهیه می شد. یک نسخه برای بایگانی محلی ونسخه ای برای بایگانی مرکز بخش . نسخه اصلی به خزانه تخت جمشیدفرستاده می شد. بنا بر این از هر سندی که در هرجایی تهیه می شد نسخه ای هم درتخت جمشید وجود داشت .
برای بایگانی مرتب لوح های گلی نیز ترتیبی اندیشیده شده بود.ظاهرا که لوح ها را بر اساس مکان و سال طبقه بندی کرده و در سبدی می ریخته اند و سپس سبدها را در قفسه می نهادند. هر سبد بر چسپی ویژه خودداشت .
در هر محل ، مقامی روحانی معروف به آتش ریز بامهر خود صحت صدور سندهای انباردار را تایید می کرد . حساب رس هایی نیز در پایان سال و ماه های نخستین سال بعد با سرکشی به حوزه ها موجودی ها وصورت حساب ها را کنترل می کردند.
فرمانروایی داریوش
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
ظاهرا سکه طلا (دریک ) و نقره (شکل ) به عنوان پول کاربرد چندانی نداشته و بیشتر نقش سیاسی آن و به جریان انداختن تصویر شاه و تجسم قدرت مورد توجه بوده است . تصویر سکه داریوش اورا زانو زده و در حال کشیدن کمان نشان می دهد.جز این ، سکه به صورت واحد وزن عمل می کرده است : دریک = 8/30 گرم و شکل = 5/40 گرم .
فرمانروایی داریوش
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
دیگر وظیفه سازمان اداری تقویم اراضی بود. سازمان اداری املاک بیشماری را در اختیار داشت که از آن دولت و به عبارت دیگر از آن شاه بود. درحقیقت شاه مالک اصلی سراسر امپراتوری بود. برخی از املاک شاه از سوی او دراختیار افراد خاندان و بلندپایگان و مهاجران قرار می گرفت و برخی نیز به افرادعادی اجاره داده می شد. در کنار این املاک و املاک دهقانان آزاد و زمین داران بزرگ ، مزرعه هایی هم از طریق سازمان اداری به کشاورزان کوچک اجاره داده می شد. سازمان اداری بذر، آب و همچنین گاو مورد نیاز را نیز در اختیار این مستاجران قرار می داد.
فرمانروایی داریوش
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
21-وظایف رئیس تشریفات دربار :
بلندپایه ترین مقام پس از شاه ومجری همه برنامه های دربار و دیوان اداری شاهنشاهی بود.
سامان دهی همه کارهای مربوط به شاه از قبیل برنامه خوراک او و متعلقان در کاخ
انبار کردن کالای مورد نیازشاه
صدور حکم ماموریت ، تامین هزینه ها و جیره های میان راهی ماموران
پذیرایی از مهمانان دربار
فرمانروایی داریوش
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
اداره کارهای ساختمانی
نظارت بر دریافت مالیات ها
ثبت میزان محصول برداشتی و انبار آن ها
به هنگام سفر شاه به شوش یاهمدان ترتیب همه کارهای مربوط به سفر
رسیدن به حضور شاه و قراردادن او در جریان کارهای مربوط به شاه و دولت
در غیبت رئیس تشریفات قائم مقام او کارهای اورا در دست داشت .
فرمانروایی داریوش
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
22-داریوش و خط میخی فارسی باستان :
به گمان انگلبرت کمپفرجهانگرد آلمانی نخستین کسی است که اصطلاح خط میخی را بر سر زبان ها انداخت .
کارستن نیبورجهانگرد و ریاضی دان آلمانی که نجوم و مساحی نیز می دانست ، از نبشته های تخت جمشید نسخه برداری کرد. او نخستین کسی بود که تخت جمشید را با وسواس فراوان بررسی کردو با هوشیاری توانست نخستین گزارش باستان شناسانه ، دقیق و علمی درباره تخت جمشید را ارایه دهد.
فرمانروایی داریوش
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
به سبب همین دقت نیبور ، 38 سال بعد برای نخستین بار نشان هایی از خط میخی خوانده شد و راه برای خواناشدن دیگر نشان های این خط هموار شد و چون بیشترسنگ نبشته های شاهان هخامنشی سه زبانه بودند، به کمک خط میخی باستان ، خطهای بابلی و ایلامی و به دنبال آن ها دیگر خطهای میخی منطقه نیز خوانده شدند. نیبور ضمن بررسی های خود در تخت جمشید و نقش رستم ، علاوه بر خطهای میخی فارسی باستان ، ایلامی و بابلی ، از سنگ نبشته های خط پهلوی اشکانی ، خطپهلوی ساسانی ، خط یونانی ، کوفی عربی ، خط ساده عربی و خط فارسی کنده شده بر سنگ های تخت جمشید و نقش رستم نیز رونبشت تهیه کرد.
فرمانروایی داریوش
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
گئورگ فریدریش گروتفندآلمانی ، نخستین گام علمی و ارزنده را در بازخوانی خط میخی فارسی باستان برداشت .
او توانست با استفاده از رونبشت دو سنگ نبشته کوتاه و تقریبا شبیه به هم داریوش و خشیارشا در تخت جمشیدکه به وسیله نیبور تهیه شده بودند، 13نشان از 36 نشان خط میخی فارسی باستان را بخواند، که البته 9 نشان از 13 نشان درست خوانده شده بودند.
فرمانروایی داریوش
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
پایان کار بازخوانی با سر هنری راولینسن (1895-1810) بود. او را باید پدر دوم تاریخ خواند.. راولینس دانشمندی است که بازخواندن نبشته بیستون تاریخ تکلیف بسیاری از نوشته های پدر اول تاریخ را و به این ترتیب تاریخ باستانی ایران و غرب آسیا را روشن کرد.
فرمانروایی داریوش
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
1-شبح خشیارشا در تورات:
سیمای خشیارشا در تورات در کتاب استر که به نام همسر یهودی اوست ، مانند کورش ، اما نه به درخشندگی او، سیمایی خواستنی برای یهودیان است .بر اساس کتاب استر تورات علت این درخشندگی موارد زیر است:
1-1-استر یهودی ملکه خشیارشا بود و نزد او جایگاه ویژه ای داشت.زیرا استر بواسطه عمویش مردخای ، خشیارشا را از توطئه ای آگاه کرده بود.
1-2- خشیارشا فرمان آزادی یهودیان را در کشور صادر کرده بود.
فرمانروایی خشیارشا
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
2-ولی عهدی خشیارشا :
امتیازهای خشیارشا برای انتصاب به ولیعهدی در حالی که ارتبازن ، پسر ارشد شاه و مستحق ولی عهدی بود :
ارتبازن زمانی متولد شده بودکه داریوش حتی در انتظار شاه شدن نبوده ولی خشیارشا زمانی متولد شده بود که داریوش به شاهنشاهی رسیده بود
مادرارتبازن دختر گوبریاس یکی از شش یاران داریوش ولی مادر خشیارشا، آتوسا دخترکورش بزرگ بود. این دو تفاوت ، با سنت های حاکم بر در دربارهخامنشیان ، برای خشیارشا دو امتیاز بزرگ را فراهم می آورد.
هرودوت می نویسد بدون توجه به سنت نیز ولی عهدی خشیارشا امری محرز بود، چون مادر اودر دربار ایران زنی بسیار نیرومند و پر نفوذبود.
فرمانروایی خشیارشا
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
3- علت شورش مصر:
با شکست نیروهای داریوش در ماراتن ، مردم مصر جرات یافته و سر به شورش برداشتند.
فرمانروایی خشیارشا
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
4-جنگ یونان :
نبردها:
نبردگذرگاه ترومپل با لئونیداس شاه اسپارت وشکست اسپارت.
نبرد دریایی آرتمیزیون که در آن یونانی ها به پیروزی نرسیدند اما بر شجاعت آنان افزوده شد.
نبرد دریایی سالامیس که ایران آسیبی تعیین کننده دید . این شکست به قول توکیدیدس حاصل اشتباه خود ایرانیان بود و نه دلاوری اسپارتیان .
فرمانروایی خشیارشا
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
4-جنگ یونان :
نبردها:
نبرد پلاته که مردونیوس با هزار تن از نگهبانان برگزیده خود کشته شد وسپاه ایران از پاشید.
فرمانروایی خشیارشا
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
5- کشته شدن خشیارشا:
ارتبان (اردوان ) فرمانده گارد سلطنتی ، با همکاری دیگر مقام های بلند پایه دربار، از آن میان بغبوخش (مگابیزوس )، داماد خشیارشا و همدستی مهرداد خواجه دربار، نخست خشیارشا را در خواب به قتل می رساند و سپس داریوش بزرگترین پسر خشیارشا را رهبر توطئه قلمداد کرده و اردشیر را به کشتن اووامی دارد.
فرمانروایی خشیارشا
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
6- آرامگاه خشیارشا :
در نقش رستم و در کنار آرامگاه پدرش داریوش است و فاقدنوشته است . ظاهرا خود او، که دست به قلم خوبی بود، به سبب مرگ ناگهانی فرصت آوردن نبشته ای را نداشته است .
فرمانروایی خشیارشا
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
7- حکمرانی و خلق خوی خشایارشا:
7-1- پس از به سلطنت رسیدن خشیارشا، دیگر هرگز قدرت بی چون وچرای روزگار کورش و داریوش در خاندان هخامنشی به دید نیامد. بیشترین وقت و همت خشیارشا صرف گستراندن تخت جمشید شد و در حقیقت عظمت تخت جمشید را باید به پای او نوشت . این توجه ویژه نیز ناشی از تربیت حرمسرایی خشیارشا و علاقه او به چاردیواری کاخ های سلطنتی است .
فرمانروایی خشیارشا
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
7- حکمرانی خشایارشا:
7-2- داریوش همان اشتباهی را کرد که کورش درباره تربیت کمبوجیه مرتکب شده بود. بنا بر این هنگامی که خشیارشا به فرمانروایی رسید، ایرانیان تنها به نام دارای شاه بزرگ بودند.
7-3- صرفنظر از تربیت حرمسرایی ، هنگامی که جهان گشایانی مانندکورش و داریوش از تمام ظرفیت های موجود پیرامون خود بهره می گرفتند، طبیعی است که برای جانشینان خود زمینه و رمقی برای تحرک تازه برجای نمی گذاشتند.
فرمانروایی خشیارشا
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
7- حکمرانی خشایارشا:
7-4- سیاست تساحل و تسامح کورش و داریوش در برابر بت پرستان در دوره خشیارشا، که احترامی به باورهای آیینی و دینی بیگانگان نمی گذاشت بسیار کمرنگ شد.از جمله:
در سرکوب شورش مصر خشیارشارفتاری بسیار سختگیرانه تر از پیشینیان خود با مصریان داشته است . بر خلاف معمول هیچ اثر دینی که نشان از حضور خشیارشا در مصر داشته باشد بر جای نمانده است .
در سرکوب طغیان بابل به فرمان خشیارشا دیوار و معبدهای بابل خراب می شود و تندیس مردوک را به ایران منتقل می کنند.
فرمانروایی خشیارشا
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
1-پیمان صلح کیمون:
علت جنگ:
آتنی ها که در مصر از قوای ایران شکست خورده بودند، برای دور نگه داشتن جنگ از خاک اصلی یونان ، در سال 450 ق م با سپاهی ، به فرماندهی کیمون فرمانروای آتن ، به قبرس حمله کردند.
دولت شهرهای یونانی ، پس ازبازگشت خشیارشا از اروپا، توانسته بودند با تقویت بنیه مالی خود و سامان دهی روابط خود با یکدیگر، به ویژه با تشکیل اتحادیه دلوس که آتن در راس آن بود، جسارت لازم را برای حمله به ایران پیدا کنند.
حمله به قلمرو ایران دست کم این امتیاز را داشت که تاکیدی بر ضعف ایران بود و دربار ایران را از حمله ای تازه به یونان بازمی داشت .
فرمانروایی اردشیر اول
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
1-پیمان صلح کیمون:
نتیجه:
پس ازدرگیری های چندی که میان نیروهای ایران و یونان روی داد سر انجام در 449 ق م، با این که کیمون به ناگهان درگذشت ، پیروزی مخصوصا در نبرددریایی ، با آتن بود. اردشیر ناگزیر از مذاکره شد مذاکره منجر به بستن پیمان صلح شد.
فرمانروایی اردشیر اول
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
2- مفاد و پیامد های پیمان صلح کیمون:
آتنی ها از مصر و قبرس و ایرانیان از سواحل غربی آسیای صغیر صرف نظر کردند.
قرار شد که ساتراپ های ایرانی در دریا بیشتراز راهی سه روزه از ساحل فاصله نگیرند و هیچ کشتی بزرگ ایرانی در حوزه دریای اژه به چشم نخورد.
با این پیمان کرانه های آسیای صغیر و جزایر منطقه تقریبا از دست ایرانیان بیرون شدند. از این پس تا پایان حکومت اردشیر، کوشش ایرانیان برای دست یافتن به منطقه های از دست رفته بسیار محتاطانه است .
فرمانروایی اردشیر اول
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
3-اردشیر و قوم یهود:
چون فلسطین ، که بخشی از ساتراپی بغبوخش بود، بر سر راه مصر قرار داشت مانند همیشه طرف توجه خاص اردشیر بود.
از کتاب های عزرا و نحمیا پیداست که یهودیان از توجه ویژه اردشیر به خودبرخوردار بوده اند. جز دو کتاب یادشده از تورات منبعی درباره پیوندهای قوم یهود با اردشیر نداریم ، اما در مجموع بر این باوریم که این پیوندها ناشی ازدیپلوماسی قوم یهود بوده که توانسته در زمان اردشیر نیز، با گزیدن حالتی انفعالی کم وبیش اسباب ادامه سیاست کورش ، داریوش و خشیارشا رافراهم آورد.
فرمانروایی اردشیر اول
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
1- داریوش دوم ویونان:
در دوره داریوش دوم تحرک و حضور موثر ایران در ساتراپی های آسیای صغیر کمی بیشتر از زمان اردشیر بود. درگیری ها و اختلاف ها دولت شهرهای یونان ، مخصوصا آتن و اسپارت و جنگ های پلوپونزی ، در وجود رونق اندکی که در حضور ایران در غرب به چشم می خورد بی تاثیر نبودند. انتظار کمکی که هر کدام طرف های درگیری از شاه ایران داشتند نیز حضور ایران را در منطقه پررنگ ترمی کرد.
فرمانروایی داریوش دوم (اخوس)
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
1- داریوش دوم ویونان:
در این میان سیاست چیسفرناه ساتراپ لیدی که مدتی دراز سیاست دربار ایران درباره یونان رادر دست داشت در اختلاف های میان آتن و اسپارت بسیار تعیین کننده بود. در این میانه داریوش هم با گزارش هایی که در باره ضعف آتنی ها دریافت کرده بود، اوضاع را برای رسیدن به موقعیت پیشین ایران مناسب دید و از چیسفرناه ساتراپ لیدی و فرنه بازو ساتراپ فریقیه خواست که باج های عقب افتاده شهرهای یونانی را مطالبه کنند. حاصل سیاست چیسفرناه که در باطن برای رسیدن به افتخارات گذشته خواستار ضعف لاکدمونی و آتن بود، پیمان مهمی بود که در 414 ق م میان ایران و اسپارت بسته شد.
فرمانروایی داریوش دوم (اخوس)
سکه چیسفرناه ساتراپ لیدی
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
2- پیمان اول چیسفرناه :
این پیمان نه تنها حاکمیت ایران در آسیای صغیر و جزیره های کرانه مدیترانه را تقویت می کرد، بلکه قلمرو تسالی را نیز که به تصرف خشیارشا درآمده بود در اختیار ایران قرارمی داد.
فرمانروایی داریوش دوم (اخوس)
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
3- پیمان دوم چیسفرناه :
سردی روابط چیسفرناه و لاکدمونی ها موجب شد که لاکدمونی ها ناخشنود از قرارداد نخست خود با چیسفرناه او را وادار به بستن پیمانی نو کنند.توکیدیدس متن این پیمان را در کتاب خود آورده است .
فرمانروایی داریوش دوم (اخوس)
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
3- پیمان دوم چیسفرناه :
این پیمان نیز به زودی اعتبار خود را از دست داد. لیخاس اسپارتی ، ناخشنود از وضعیت موجود، ضمن مخالفت با این بخش از قرارداد که شاه همه سرزمین هایی را که خود واسلافش در تصرف خود داشته اند همچنان تصاحب کند، پیشنهاد کرد پیمانی جدیدی بسته شود که منجر به خشم چیسفرناه و قطع گفت وگو شد.
فرمانروایی داریوش دوم (اخوس)
زن ورزشکار اسپارتی
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
4-پیمان سوم چیسفرناه :
چیسفرناه با هوشیاری و پرداخت رشوه به لاکدمونی ها، پیمان جدیدی با اسپارت بست ، که موقعیت ایران را در همه آسیای صغیر تضمین می کرد.مفاد پیمان:
کشور شاه در آسیا ، متعلق به شاه خواهد بود و شاه هر اقدامی را که صلاح بداند در آن جابه عمل خواهد آورد.
اسپارتیان و متحدانشان به هیچ عمل خصمانه بر ضد کشور شاه دست نخواهند زد; شاه نیز هیچ گونه عمل خصمانه بر ضد سرزمین اسپارتیان و متحدانشان نخواهد کرد.
فرمانروایی داریوش دوم (اخوس)
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
4-پیمان سوم چیسفرناه :
اگر یکی از اسپارتیان و متحدانشان به کشور شاه حمله کند، اسپارتیان ومتحدانشان او را از این کار بازخوهند داشت ; و اگر کسی از سرزمین شاه به سرزمین اسپارتیان و متحدانشان حمله کند شاه موظف است او را از این کار بازدارد. چیسفرناه تارسیدن کشتی های شاه هزینه کشتی هایی را که هم اکنون حاضرند، مطابق توافقی که تاکنون وجود داشت خواهد پرداخت . پس از رسیدن کشتی های شاه ، اسپارتیان و متحدانشان اگرمایل باشند می توانند هزینه کشتی های خود را خود به عهده بگیرند; ولی اگر بخواهند آن هزینه را چیسفرناه بپردازد،
فرمانروایی داریوش دوم (اخوس)
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
4-پیمان سوم چیسفرناه :
چیسفرناه موظف به پرداخت آن خواهد بود و در پایان جنگ اسپارتیان و متحدانشان مبالغی را که دریافت کرده اند مسترد خواهند کرد.
پس از رسیدن کشتی های شاه ، ناوگان اسپارتیان و متحدانشان و ناوگان شاه جنگ را متفقابه نحوی که چیسفرناه و اسپارتیان و متحدانشان صلاح بدانند ادامه خواهند داد; و اگربخواهند با آتنیان صلح کنند هر دو طرف متفقا صلح خواهند کرد.
فرمانروایی داریوش دوم (اخوس)
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
5- نقش کورش صغیردر روابط ایران و یونان:
5-1- با ماموریت کورش پسر داریوش در آسیای صغیر برای آخرین بارهخامنشیان در منطقه اعلام حضوری جدی می کنند .کورش فرمان داشت که فرماندهی همه نیروهای ایرانی در آسیای صغیر را به دست گیرد.فرمانده نیروی دریایی اسپارت را که لیزاندر (یا لیساندر) نامیده می شد و از شیوه پرداخت حقوق اسپارتیان از سوی چیسفرناه در گله بود، نواخت و به او قول کمک داد. انتظار می رفت که حضور کورش یک بار دیگر به تسلط بی چون وچرای ایرانی ها بینجامند، اما احضار ناگهانی کورش به شوش اوضاع را به روال دیگری انداخت .
فرمانروایی داریوش دوم (اخوس)
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
5-2- کورش پیش از بازگشت به ایران همه امکانات در اختیار خود را برای ادامه جنگ با آتن به لیزاندر سپرد. با پشتیبانی کورش ازلیزاندر بود که آتن تا حد نابودی شکست خورد و جنگ های معروف به جنگ های پلوپونزی پس از حدود 27 سال پایان یافت .
فرمانروایی داریوش دوم (اخوس)
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
1- منابع واقعه کورش کوچک:
1-1- گزنفن در نبرد دو برادردر کوناکسا به میل خود در سپاه کورش بود و کتسیاس پزشک دربار همراه اردشیربود. از این دو، گزارش های ارزشمندی برجای مانده است .
1-2- گزارش گزنفن که خود 10 هزار یونانی شکست خورده را به یونان بازگرداند ، آنابازیس یابازگشت 10 هزار نفرنام دارد.
1-3- گزنفن کورش را با کورش بزرگ مقایسه کرده و آنابازیس ، مهم ترین اثر خودرا بر اساس زندگی کورش کوچک تالیف کرده است .
1-4- پلوتارخ نیز اطلاعاتی در ارائه می دهد.
فرمانروایی اردشیر دوم
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
2- پیامد های واقعه کورش کوچک و بازگشت ده هزار نفر:.
پیداست که اسکندرمقدونی نیز با خواندن کتاب آنابازیس برای برنامه ای که در پیش داشت سود بسیاری برده بود.او با این کتاب راهنمای خوبی نیز برای انتخاب راه در دست داشته است .
با قیام کورش صغیر موقعیت ایران در ساتراپی های یونانی در آسیای صغیر، به سبب حذف هماهنگی زمان کورش ، توازن خودرا از دست داد.
10 هزار یونانی بازگشته می توانستند با گزارش های خود درباره ضعف حکومت مرکزی ایران ، از اهمیت موقعیت ایران بکاهند و این شائبه را پدیدآورند که دربار ایران فاقد آن قدرتی است که همیشه تصور آن می رفته است .
فرمانروایی اردشیر دوم
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
3- چهار مساله اساسی دوره اردشیر دوم پس از کورش کوچک:
چهار مساله اساسی چشمگیرترین رویدادهایی هستند که در حکومت اردشیر دوم پس از کورش کوچک قابل بررسی اند:
موقعیت ایران در یونان
جنگ قبرس
جنگ با کادوسیان
جنگ مصر
فرمانروایی اردشیر دوم
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
4- مساله یونان :
به دلیل حملات اسپارتی ها به ساتراپی های آسیای صغیر ، اردشیر به تیموکرات از اهالی رودس ماموریت داد تا با پرداخت 50 تالان به هریک از حاکمان شهرها ، آن ها را به جنگ با اسپارت تشویق کند. ساتراپ لیدی نیز موفق شد با پرداخت پول ، شهرهای آتن ، آرگوس ، تب و کورنیث را برضد لاکدمونی با هم متحد کند.سرانجام لاکدونی ها ترجیح دادند که با احضارآگسیلائوس فرمانده اسپارتی از آسیای صغیر به مخاصمه خود با ایرانیان پایان بخشند.
فرمانروایی اردشیر دوم
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
در 392 ق م آنتالکیداس دولتمرد اسپارتی ، برای دستیابی به صلح به آسیای صغیر فرستاده شد. یک بار دیگر اسپارتی ها برای حفظ منافع خود به یونانی هاپشت کردند.اسپارتی ها پیشنهاد دادند که همه آسیای صغیر و دولت شهرهای یونانی به ایران واگذار شوند و فقط جزایر یونانی مستقل بمانند. اردشیر با سیاستی نادرست و به دلیلی ناشناخته پیشنهاد لاکدمونی ها را رد کرد و به منافع ناشی از پشتیبانی از آتن دل بست .
فرمانروایی اردشیر دوم
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
5- پیمان آنتالکیداس :
اسپارتی ها، پس از کشمکش های بی پایان با ساتراپ های محلی ، سر انجام آنتالکیداس رابرای دستیابی به صلحی پایدار روانه شوش کردند.گفت وگوهای صلح در 387 ق م به پیمانی منجر شد که از هر نظر به نفع ایران بود.
تمام شهرها و جزایر آسیای صغیر از جمله قبرس از آن ایران شد و استقلال بقیه شهرهای یونانی نشین محفوظ ماند.
اردشیر از یونانی هایی که این پیمان راقبول دارند حمایت کرده و مخالفان پیمان را سرکوب کند.
این پیمان پس از مدت کوتاهی مقبولیت عام یافت و به پیمان آنتالکیداس مشهور شد
فرمانروایی اردشیر دوم
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
6- قبرس:
ایران از زمانی که به آسیای صغیر دست یافته بود نمی توانست از قبرس چشم بپوشد.
علت اهمیت قبرس برای ایران عبارت بود از:
داشتن تولید خوب.
داشتن لنگرگاه مناسب برای کشتی.
زمانی که فینیقیه ضمیمه شاهنشاهی هخامنشی شده بود این تمایل از نوعی مشروعیت نیز برخوردار بودزیرا قبرس نیز که بخشی از مردمش را فینیقی ها تشکیل می دادند همراه فینیقیه به دست ایرانی ها افتاده بود.
فرمانروایی اردشیر دوم
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
7-اردشیر و سرزمین کادوسیان :
با پایان گرفتن جنگ قبرس اردشیر به سرکوب شورش کادوسیان پرداخت که در گیلان امروزی می زیستند. این لشکرکشی تنها اقدام نظامی اوست که فرماندهی سپاه را خود به عهده داشت .
فرمانروایی اردشیر دوم
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
اردشیر در لشکرکشی بهسرزمین کادوسیان به سبب صعب العبور بودن راه های کوهستانی گیلان برای یک لشکرکشی بزرگ و همچنین کمبودآذوقه برای سپاهیان ، تا مرز نابودی به خود و سپاهیانش پیش رفت. سرانجام با تدبیر و یاتزویر تیریبازو، اردشیر توانست پس از انعقاد دو قرارداد به پایتخت خود بازگردد.
اشپیگل لشکرکشی هایی از این دست را آبشخور لشکرکشی کی کاوس به مازندران می داند.
فرمانروایی اردشیر دوم
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
8-علت جنگ مصر:
به دست آوردن دوباره این سرزمین توسط هخامنشیان
در زمان حکومت اردشیر دوم فرمانروایان مصر، که در حقیقت دست نشانده دربار ایران بودند، همواره در حال رساندن کمک به شورشیان علیه ایران و دشمنان ایران بودند.
فرمانروایی اردشیر دوم
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
9-شورش ساتراپ ها:
بارزترین واقعه آخرین سالهای حکومت اردشیر دوم شورش ساتراپ ها بود. نامدارترین ساتراپ های شورشی عبارت بودند از آریوبرزن در فریقیه موسولوس (مازولوس ) در کاریه ، اورونتس در میسی و آوتوفردات ساتراپ لیدی حتی استان هایی مانند فینیقیه ، سوریه و کیلیکیه که تاکنون همیشه آرام و وفادار بودند سر به طغیان برداشتند.
این طغیان ها سراسر شاهنشاهی هخامنشیان را تهدید به نابودی می کرد.اردشیر که به خوبی دریافته بود که فرستان سپاه نمی تواند کاری از پیش ببرد، به نیرنگ متوسل شد و توانست با برانگیختن سران شورش به خیانت به یکدیگر به هدفی برسدکه می توانست احتمالا با جنگ دست یابد.
فرمانروایی اردشیر دوم
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
10-منابع مربوط به دوره اردشیردوم:
نوشته کتسیاس ، پزشک یونانی اردشیر، که باچند گزارش کوتاه و ناقص درباره اردشیر به پایان می رسد.
پلوتارخ نیز دربخش اردشیر تاریخ خود به نکته هایی از زندگی این شهریار اشاره می کند.
سنگ نبشته های اردشیردوم .
فرمانروایی اردشیر دوم
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
11-دین در دوره اردشیر دوم:
اردشیر را روی هم رفته باید مردی مذهبی دانست.
نخستین سندهای مکتوبی که در ایران به آناهیتا اشاره می کنند سنگ نبشته های اردشیردوم در همدان و شوش اند.
با توجه به این که با اردشیر دوم برای نخستین بار آناهیتا و میترا به میان می آیند، می توان چنین تصور کرد که در زمان این شاه هخامنشی امور مذهبی جریانی تازه یافته اند.
در زمان اردشیر، بر خلاف معمول که نیایش ها در فضای باز انجام می گرفت ، در شهرهای متعددی معبد آناهیتا ساخته شد.
اردشیردوم برخلاف پیشنیان خود به جای نقش رستم کوه رحمت را برای آرامگاه خود برگزیدکه کاخ های تخت جمشید را در چند قدمی خود دارد.
فرمانروایی اردشیر دوم
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
12-دوره حکمرانی اردشیر دوم:
اردشیر را یونانی ها منمون Mnemon یعنی با حافظه می نامیدند.
اردشیرطولانی تر از هر شاه هخامنشی حکومت کرد.
با مرگ اردشیر، فروپاشی سریع هخامنشیان ، نخستین امپراتوری جهان آغاز شد.
فرمانروایی اردشیر دوم
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
اردشیرسوم به سبب سختگیری های خود نزد ایرانیان نامحبوب بود.اوچند سال پیش از حرکت اسکندر به طرف ایران ، به دسیسه باگواس مسموم شد.
آرامگاه اردشیر سوم نیز در کوه رحمت و در سمت راست آرامگاه اردشیر دوم قرار دارد.
فرمانروایی اردشیر سوم
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
تنها منبع ما درباره فرمانروایی کوتاه رشا، (ارسس یونانیان ) اشاره های ناچیز دیودور است .پس از مسموم شدن اردشیر سوم ، بگوآس خواجه جاه طلب دربار، به امید دست یافتن به قدرت مطلق ، کوچک ترین پسر او را به نام ارسس بر تخت نشاند.
فرمانروایی ارسس
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
داریوش سوم هخامنشی
فرمانروایی داریوش سوم
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
1-زمینه های حمله اسکندر:
بازگشت ده هزار نفر
ارتبازوساتراپ شورشی هخامنشی در زمان اردشیر سوم پس ازشکست از نیروی مرکزی ایران به فیلیپ شاه مقدونی پناه برد.
در قتل عام فرزندان اردشیر سوم ، بوسیله باگواس خواجه یکی از پسران اردشیر به نام بیستانس فرار کرد و نزد اسکندر رفت .
فرمانروایی داریوش سوم
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
1-زمینه های حمله اسکندر:
توطئه های درباری و نفوذ خواجگان
کوشش های دربار ایران برای جلوگیری از رشد قدرت در مقدونیه بهانه ای کافی بودبرای فیلیپ که با عنوان سردار سپاه وارد آسیای صغیر شود. لشکرکشی فیلیپ در سال به آسیای صغیر که همزمان با تخت نشینی داریوش سوم بود می توانست او را آغازفرمانروایی درگیر یک جنگ کند. اسکندر از نخست بنا را بر آن داشت که کار جنگ پدر در آسیای صغیر را دنبال کند.
فرمانروایی داریوش سوم
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
2-علت شکست هخامنشیان در نبردگرانیکوس:
تازگی داشتن نوع جنگ . کسی نمی توانست ، پس از 220 سال برتری و سروری ایرانیان ، برخاستن اسکندر را بیشتر از یک شورش انگاشته و آن را چندان جدی بشمارد.
در جبهه ایران از سویی تجربه دفاع مقدس فراموش شده بود و از سوی دیگر انگیزه دفاع به تحلیل رفته و با شرایط موجود زمان از عواطف بسیار کم رنگی برخوردار بود.
مقدونیایی های تازه نفس به سرداری رهبر خود اسکندر می جنگیدند و ایرانی ها درفاصله ای بیشتر از 2000 کیلومتر از درباری فرسوده و داریوشی ، که در چنگال توطئه های درباری ، دیگر نمی توانست حتی یادآور سایه کورش بزرگ و داریوش بزرگ باشد
فرمانروایی داریوش سوم
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
2- علت توجه اسکندر به میلت :
2-1- برای بی اثر کردن نیروی دریایی ایران ، نخست از شهرهای ساحلی آسوده شود.
2-2- نزدیکی به کشتی های خودی را پشتوانه ای برای خود می پنداشته است .
2-3- پیوستن سپاهیان ایرانی پس از نبرد گرانیکوس به نیروهای ممنون فرمانده دست نشانده ایرانی در میلت .
فرمانروایی داریوش سوم
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
3-نبرد ایسوس:
ایسوس یکی از شهرهای کیلیکیه در کرانه خلیج اسکندرون است ، که به سبب نبرددوران ساز اسکندر با داریوش در دشت کوچک کنارش شهرت تاریخی یافته است .
فرمانروایی داریوش سوم
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
4-جنگ گوگمل:
مورخان جنگ اسکندر با داریوش را در دشت گوگمل ، جنگ گوگمل نامیده اند. برخی نیز این جنگ را به اعتبار نزدیکی آن به اربیل ، جنگ اربیل خوانده اند.
پلوتارخ این نام را، که باید بخش دوم آن جمل به معنی شتر باشد، نامی فارسی دانسته و آن را خانه شترمعنی کرده است .
فرمانروایی داریوش سوم
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
1- از نشانه های فرمانروایی گزیدن نامی درخور فرمانروایی بود. به طوری که از نام داریوش (= دارنده نیکی ) برمی آید، باید او این نام را به هنگام تخت نشینی برای خودبرگزیده باشد. خشیارشا نیز که فرمانروا بر یلان معنی می دهد نامی است ثانوی و مربوطبه تخت نشینی . به نوشته فلاویوس اردشیر اول نخست از سوی پدر کورش نامیده شده بود. اما او پس از کشته شدن پدر و رسیدن به فرمانروایی خود را اردشیر (فرمانروایی فضیلت ) خواند. دیگر شاهان هخامنشی نیز از همین الگو پیروی کردند.
نشانه های فرمانروایی
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
2- دوام آتش هر شاه به اندازه طول حکومت او بود. با مرگ شاه همه آتشکده های حکومتی خاموش می شدند تا با بر تخت نشینی شاه جدید دوباره افروخته شوند. شاه جدید مالیات های عقب افتاده را می بخشید. با مرگ شاه همه مردان موی سر و ریش خود را می زدند.
3- منطق داریوش این بود که او شاه بزرگ و شاه شاهان است و شاهی را اهورمزدا به اوارزانی داشته است و پس از او نیز همه شاهان هخامنشی به احترام او این منطق راپذیرفتند و در آن مداخله نکردند.
نشانه های فرمانروایی
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
4- مهم ترین نشان ظاهری فرمانروایی شاهان هخامنشی ، در کنار لباسی باشکوه و دبوس وتخت شاهی ، تاج آنان بود. هخامنشیان همان تاجی را بر سر می نهادند که داریوش طراح آن بود. شاید بزرگی و کوچکی و اندازه تاج دیگر تفاوت آن بود و بس . به گواهی نگاره هااز شاهان هخامنشی کسی جرات آن را نداشته است که از تاجی بلندتر از تاج داریوش استفاده کند.
نخستین تاج داریوش همانی است که او در نگاره بیستون بر سردارد و احتمالا از آن کمبوجیه بوده است . جز در نگاره بیستون در جایی دیگر به این تاج برنمی خوریم و پیداست که داریوش ، با یافتن فرصت ، دو تاج دیگر برای خود طراحی کرده است که در دیگر نگاره های داریوش به چشم می خورد. در میدان نبرد به جای تاج ، شاه نیز مانند دیگر سپاهیان از باشلق استفاده می کرده است .
نشانه های فرمانروایی
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
5- از نشانه های برجای مانده ، که نوشته های یونانیان را تایید می کنند، می دانیم که بر پیرامون این تاج دیهیمی نیز بسته می شد. در حالی که درنگاره های موجود خبری از دیهیم نیست ، در نگاره شکسته ای که از داریوش در کانال سوئز به دست آمده است این دیهیم نیز به پیرامون تاج شاه بسته شده است .
نشانه های فرمانروایی
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
6- لباس رسمی شاه به رنگ سفید بود که دربافت پارچه آن رنگ ارغوانی پنهان بود. رنگ های ارغوانی (سرخ ) و سفید لباس شاه بر قدرت نظامی و حاکمیت دینی او تاکید داشتند. رنگ سرخ در ایران باستان رنگ ویژه ارتشتاران بود و رنگ سفید از آن روحانیان .
7- از دیگر ویژگی هایی که تصویر شاه را متمایز می کند ریش مجعد و نسبتا بلنداوست . ریش ولی عهد نیز مانند ریش شاه است ، اما ریش بلندپایگان دیگر بایستی خیلی کوتاه تر از ریش شاه می بود.
نشانه های فرمانروایی
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
8- گلهای در دست شاه از دیگر نشانه ها است. گل انار سمبل باروری بود. تفاوت گل های دست شاه و ولی عهد قابل توجیه است . گل دست شاه در حد کمال است .گل انار دست پارس ها و مادی های بلندپایه در نگاره های تخت جمشید بدون استثنا فاقدغنچه هستند. به عبارت دیگر، تنها گل های شاه و ولی عهد دارای غنچه هستند.
9- چتر شاهی نیز از نشانه های فرمانروایی بود. چتر شاهی دارای 7 ترک است .
نشانه های فرمانروایی
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
10- نگاره ها نشان می دهندکه مسول مگس پران شاه در زمان هخامنشیان مردی خواجه بوده است ، تا به راحتی بتواند در حرمسرا نیز همراه شاه باشد .
11- یکی دیگر از نشانه های فرمانروایی سایه بان تشریفاتی شاه بود، که جایگاه او را متبلور و مشخص می کرد. این سایه بان بر چهار پایه که روکشی از طلای مرصع داشت استوار بود.
نشانه های فرمانروایی
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
12- به خاک افتادن در برابر شاه. با توجه به این که داریوش که به فاصله 8 سال از کورش به فرمانروایی رسیده بود در هیچ یک از نگاره های بی شمار خود چنین حالتی را ترسیم نکرده است ، به گمان به خاک افتادن در زمان خشیارشا معمول شده است .
13- سیمای زیبا و اندام بلندبالا و ورزیده نیز از نشانه های فرمانروایی بود.
14-از دیگر نشانه های فرمانروایی بخشندگی و دادن پاداش بود .
نشانه های فرمانروایی
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
1-نویسندگان یونانی درباره تشریفات سفرهای شاهانه آن قدر قلم فرسوده اندکه مورخ در گزیدن آن ها دچار وسواس می شود.
2- ظاهرا آب آشامیدنی سفره شاهی تنها از رودخانه خواسپه (کرخه ) تامین می شده است .
3-هخامنشیان دلبستگی زیادی به تندیس داشته اند و به کمک آثار هنری فراوانی که از جای جای شاهنشاهی گسترده خود فراهم می آوردند بر شکوه و جلال دربار خود می افزودند.
زندگی شاهانه
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
4- لوح های دیوانی نشان می دهند که دربار از نظر سگ شکاری تامین بوده است . سگ های شکاری داریوش زیر نظر سگ بانی به نام بغئوکه نگهداری می شده اند.
5- شاه هرگز به طور پیاده در انظار ظاهر نمی شد. او در انظار یا سوار بر اسب بود و یا ارابه .حتی پلکان ورودی صفه تخت جمشید طوری ساخته شده که شاه از آن سواره بالاو پایین برود.
6- یکی دیگر از ویژگی های زندگی شاهانه خانه به دوشی دربار و خاندان سلطنت است .شاهان هخامنشی در طول سال معمولا از چهار جا برای اقامت استفاده می کردند: تخت جمشید، همدان ، شوش و بابل .
زندگی شاهانه
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
شاهان هخامنشی ، با استبداد هرچه تمام بر ایران فرمان می راندند. آن ها به رغم خودکامگی ناگزیر از آن بودند که برای مقبولیت خود را برگزیده و نماینده خداقلمداد کنند .همه آن ها برای مشروعیت حکومت خود ناچار ازاثبات تباری شاهانه بودند. حتی گاهی شاهزاده ای که پیش از به سلطنت رسیدن پدرمتولد شده بود نمی توانست به ولی عهدی برگزیده شود.
داستان های در ارتباط با روی کار آمدن کورش بزرگ برای پیوند زدن او به آستیاگ و کوشش و اصرار آشکار داریوش برای تراشیدن تباری شاهانه برای خود و ماجرای بردیای راستین و دروغین ، ازنمونه های بارز توجه به افکار عمومی است .
مشروعیت پادشاهی
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
از کتاب استر آن جا که خطایی از ملکه سرزده و نیاز به تصمیم گیری درباره او است ، می توان دریافت که در زمان خشیارشا هفت بلندپایه پارسی و مادی اجازه داشتند که روی شاه را ببینند و با او به مشورت بنشینند و برابر سنت رای بزنند.
در کتاب عزرا سخن از ماموری می رود که از سوی شاه وهفت مشاور او برای بازرسی به اورشلیم آمده است .
شورای مشورتی دربار
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
پس تنها به قیاس می توان ترکیب اعضاء شورای مشورتی را بازشناخت . این ها کسانی بوده اند که به نوشته کتاب استر می توانسته اند شاه را ببینند. مثلا فرنکه وزیر تشریفات ، گوبریاس پدرزن داریوش و یکی از هفت تنانی که داریوش را از میان خود به شاهی برداشتند، یا فرمانده گارد جاویدان ، که یونانی ها او را کیلیارخ (نایب السلطنه ) می خوانند، اسپچناه جامه دارداریوش که اسلحه دار داریوش بود و نگاره اش در آرامگاه داریوش در نقش رستم نقش بسته است و سرانجام ارته سورا که در تاریخ به چشم وگوش شاه معروف است .
شورای مشورتی دربار
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
داریوش به منظور اعمال حاکمیت مطلق خود از اختیاراتی که ساتراپ ها در زمان کورش داشتند کاست . در زمان او برخی از انتصاب های محلی ساتراپی ها را نیز خود داریوش انجام می داد. این رویه ظاهرا پس از او هم پابرجا بوه است .
برای نمونه نحمیا را خود اردشیر دوم به فرمانداری یا شهرداری اورشلیم در ساتراپی سوریه برگزید. داریوش همچنین برای اینکه ساتراپ ها را کاملا در اختیار خود داشته باشد، مسولان دیوانخانه های ساتراپ هارا خود منصوب می کرد. این مسولان که سمت معاونت ساتراپ ها بر عهده داشتند، در حقیقت چشم و گوش پنهان شاه بودند و درپنهان به طور مرتب رویدادهای حوزه ماموریت خود و ساتراپ را به شاه گزارش می کردند.
ساتراپ ها و ساتراپی ها
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
یکی دیگر از شیوه های کنترل ساتراپ ها این بود که داریوش هرازگاهی بازرسانی را به ساتراپی های خود می فرستاد. این بازرسان کسانی بودند که از عهده کنجکاوی درکارهای نیرومندترین ساتراپ ها نیز برمی آمدند. هر ساتراپی چیزی مانند چندفرمانداری را زیر نظر داشت . اگر به نوشته کتاب استراعتماد کنیم از حبشه تا هند به 127به اصطلاح فرمانداری تقسیم می شده است . فرمانداران به فارسی باستان فرترکه ، تقربیا به معنی ناظر، نامیده می شدند. هر فرمانداری خود به 7 ناحیه تقسیم می شد.
ساتراپ ها و ساتراپی ها
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
1- بدون لوح های گلی به دست آمده از عمارت خزانه تخت جمشید نمی توانستیم به کوچک ترین برداشت به دردبخوری از نظام دیوانی شاهنشاهی عظیم هخامنشی برسیم .
دیوان اداری
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
2-دیوان اداری هخامنشی ، مستقیما زیر نظر وزیر تشریفات انجام وظیفه می کرد . وزیر تشریفات یا به عبارت بهتر صدراعظم پس از شاه همه کاره کشور بود، که به کمک قائم مقام خود همه امور کشور را در دست داشت . معاون یکی از عناصر نظام دیوانی ایران باستان است که تا به امروز دوام آورده است .
دیوان اداری
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
3- معمولا وزیر تشریفات فردی مادی وقائم مقام او پارسی بود. به گمان داریوش پدیدآورنده این نظم بود. مسولیت اصلی پنهان در انجام کارها به قائم مقام بود. او در حقیقت چشم و گوش شاه بود و وزیر تشریفات رازیر نظر داشت و او را می پایید.
دیوان اداری
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
4- وزیر تشریفات علاوه بر ریاست بر همه امورحراستی ، حفاظتی ، کاخ داری ، فرماندهی نگهبانان و خدمتکاران شاه و دربار و اموری که مستقیما با شاه در ارتباط بودند، امور ساختمانی ، بازرسی ، کارپردازی ، اصطبل داری وارابه داری ، ریاست عالیه خزانه شاهی ، انبار شاهی ، دیوان اداری و شورای مشورتی دربار را نیز بر عهده داشت . به این ترتیب پیداست که نمی توان در دستگاه شاهنشاهی بزرگ هخامنشی مقامی نیرومندتر و پرنفوذتر از وز.یر تشریفات را سراغ کرد. با این همه همین مرد پرنفوذ غیر مستقیم زیر نظر تیزبین و بسیار حساس و گاهی خطرناک قائم مقام خود بود.
دیوان اداری
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
5- سندهای دیوان اداری هخامنشی به خط آرامی نوشته می شدند و برای این منظور لازم بود که کارمندان یا منشیان آرامی و یا آشنا به زبان و خط آرامی در اختبار دیوان اداری باشد.از سال هفتم سلطنت اردشیر اول (458 ق م) از اسناد ایلامی دیگر خبری نیست. ازاین تاریخ خط آرامی که بر روی پوست نوشته می شد جایگزین خط دشوار میخی شد.
دیوان اداری
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
6- در رابطه با مصرنوشتن به خط هیروگلیف نیز ممکن بوده است و می توان پذیرفت که امکان نوشتن به خط یونانی هم ، با ارتباط گسترده ای که دربار ایران از زمان کورش بزرگ و فتح لیدی باسرزمین های یونانی نشین داشت ، کم نبوده است . در میان لوح های گلی به نوشته کوتاهی به خط یونانی برمی خوریم یقینا در دیوان اداری منشیانی خدمت می کرده اند که با زبان وخط یونانی آشنا بوده اند.
دیوان اداری
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
7- از این که بسیاری از نام ها و اصطلاح های تعیین کننده دیوانی و حقوقی ، حتی شاه وشاهنشاه مادی است ، چنین برداشت می شود که نظام اداری هخامنشیان میراثی است ازمادها .
دیوان اداری
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
8- در دیوان اداری به دو نفرکاخ دار نیز برمی خوریم که عزل و نصب کارکنان و تعیین وترتیب پرداخت جیره حقوق آنان را بر عهده داشتند. یکی از این دو مسول شمال پارس تاالیمائیس بود و دفتر کارش در ایلام بود و دیگری در شیراز بود و مسولیت جنوب وجنوب شرقی پارس را به عهده داشت .
دیوان اداری
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
1- منابع:
در روزگار باستان تمام تلاش فرمانروایان برای گستراندن قلمرو حکومت خود برای به باج و خراج و مالیات و درآمد هرچه بیشتر برای تامین هزینه های جاری خود و کشور بوده است . تنها گزارشی که درباره مالیات داریم گزارش هردوت است . نگاره های هیات های نمایندگی نقش بسته بر پلکان های آپادانا هم همین حکایت را دارند و به کمک همین نگاره ها می توان دریافت که باج و خراج بیشتر جنسی بوده است تا نقدی . حتی طلا به صورت غیر مسکوک روانه دربار می شده است و اگر هرودت به مبالغی معین اشاره می کند، باید که منظور او میزان وارزش مالیات هر سرزمین بوده باشد.
نظام مالیاتی
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
2- میزان مالیات ها:
عوامل زیردر تعیین میزان مالیات نقش بسیار مهمی داشته است .
2-1-اعتبار قوم ها و ساتراپی های مالیات پرداز در مرکز (پارس ها از پرداخت مالیات به کلی معاف بودند)،
2-2- اوضاع طبیعی و میزان بازدهی کشاورزی .
نظام مالیاتی
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
2-3- دوری و نزدیکی ساتراپی ها.
2-4- میزان وفاداری آن ها به شاه .
2-5- سرانجام معافیت ها و جریمه های مالیاتی که حاصل خلق و خوی شاه در برخورد با مسائل بوده است .
2-6-میزان مالیات تا حدی هم بستگی داشت به گزارشی که ساتراپی از حوزه حکومتی خود می دادند.
نظام مالیاتی
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
با این همه با توجه به وجود عنوان یک ده گیردر میان کارمندان دیوانی می توان گمان برد که معمولا میزان مالیات یک بر ده بوده است . .
پارس ها در مقام اربابان شاهنشاهی از پرداخت مالیات معاف بودند.
به نوشته هرودت و پولین پیش از داریوش نظام مالیاتی معینی وجود نداشته و داریوش نخستین شاهی بود که برای قوم های زیر فرمان ، با مشورت با ساتراپ های خود، مالیات تعیین کرد.
دریافت مالیات ها از هرنوعی که بودند در اداره کاره -هماره (آمار سپاه ) به ثبت می رسیدند. اگر چه باگذشت زمان کاره -هماره سازمانی مالیاتی شناخته می شد
ظاهرا در زمان کورش و کمبوجیه دریافت ها، به جز غنیمت های جنگی ، بیشتر به صورت قبول هدیه بوده است . در دوره هخامنشی نوع دیگری از باج گیری ، گرفتن سرباز، پاروزن و امکانات نظامی به هنگام جنگ بوده است .
نظام مالیاتی
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
گنزم یا خزانه شاهی قلب تپنده نظام شاهنشاهی هخامنشی بود . رئیس خزانه تخت جمشید یا خزانه دار کل (گنزه بره )، رئیس همه خزانه های پارس بود، که عده زیادی کارگر و کارمند در آن ها مشغول به کار بودند. تاکنون هفت خزانه از جمله خزانه های پاسارگاد وشیراز در پارس شناسایی شده است .
مسولیت پرداخت همه حقوق ها که تا اواخر فرمانروایی داریوش تنها به صورت جنسی بود با خزانه بود، اما پرداخت از سال های پایانی حکومت داریوش و سپس در زمان خشیارشا به صورت جدی تر، تا حدود نصف و یا یک سوم ارزش آن به نقره تبدیل شد.
خزانه شاهی
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
خزانه ها به گواهی لوح ها تنها جایگاه انبار کردن فلزات و اشیاء گران بهانبودند که به صورت مالیات و خراج از سراسر امپراتوری به تخت جمشید سرازیر بود. این خزانه ها بیشتر کارگاه هایی درباری بودند برای تولید اشیاء هنری .
خزانه های ساتراپی ها زیر نظر ساتراپ ها بودند. ذخیره این خزانه ها به خزانه شاهی درتخت جمشید فرستاده می شد.
در زمان هخامنشیان طلا و نقره مسکوک تقریبا وجود نداشت و خرده نقره تنها وسیله پرداخت بود. سکه فقط در غرب شاهنشاهی در آسیای صغیر و حوالی لیدی رایج بود.
خزانه شاهی
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
انبار شاهی نیز از سازمان های تابع وزیر تشریفات دربار بود.
انباردار تخت جمشید مسول اداره کارهای مربوط به تامین مایحتاج دربار بود. نظارت و اداره انبارها و کندوهای آرد، گله های چارپایان ، ذخیره روغن ، انبارهای میوه های تازه و خشک ، جایگاه های پرورش و نگهداری ماکیان و دیگر کارهایی از این دست در فارس با انباردار شاهی بود.
انبار شاهی
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
رئیس انبار شاهی گرذپتیش نامیده می شد، که در فارسی باستان کم و بیش به معنی خانه پا، خانه دار یا همین انباردار (مباشر) امروزی است . در حقیقت همه کارهای تدارکاتی برای دربار و پارس با مقام انباردار بود.
انباردار نیز یک معاون داشت که اوپه -گرذپتیش خوانده می شد. از آن جا که بیشتر مهرهای انبارداری پارس از آن معاون است می توان به این نتیجه رسید که کار او بیشتر از رئیس انبار بوده است .
انبار شاهی
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
هینتس که سال ها برای تدوین فرهنگ ایلامی خود روی لوح های ایلامی خزانه کار کرده است ، انبارداری کل را به پنج اداره ، که هرکدام طبق اصلی فراموش نشدنی یک مسول و یک معاون داشته است ، تقسیم می کند:
1) اداره ویژه غلات علات ، کنجد و آرد بوده است .
2) اداره چارپایان کوچک ، گاو و روغن حیوانی . اداره چارپایان کوچک بر گله های شاهی نظارت داشت که ظاهرا بیشتر آن ها از محل مالیات دریافت شده بوده اند.
3) اداره نوشش یا شراب و آبجو.
4) اداره میوه های خشک .
5) اداره ماکیان .
انبارهای تابع نیز مانند انبارداری شاهی از واحدهایی تشکیل می شدند. در این تقسیم بندی اداره ها به ترتیب اهمیت تقریبی ردیف شده اند.
اسب ها، گله خرها، یابوها و شترهای دربار بیرون از قلمرو وظائف رئیس انبار شاهی بودند و مسولیت ای جانوران با مال داری شاهی بود، که هیچ سندی از آن به دست ما نرسیده است .
انبار شاهی
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
1- جاده ها :
جاده ها در اختیار پیک ها و چاپارهای شاهی و خدمات دولتی بودند. بدون این جاده ها امکان مهارکردن شاهنشاهی ممکن نبوده است . سرآمد این راه ها جاده تخت جمشید به شوش ، مقر بهاری و زمستانی شاهان هخامنشی بود. هرودت از جاده ای با نام جاده شاهی یادمی کند که سارد را به شوش می پیوندد.
راه ها و اطلاع رسانی
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
2- امنیت راهها وراهبانی:
راهبانی تنها منحصر به حفظ راه ها و نگهبانی از امنیت مالی و جانی استفاده کنندگان از آن ها نبود، بلکه و شاید هم در در درجه نخست مربوط می شد به حراست از منافع سیاسی و نظامی شاهنشاهی و جلوگیری از تحرک های نامطلوب . پیداست که راهبان ها همه رفت وآمدها را به شدت زیر نظر داشتند و هیچ حرکت مشکوکی را تحمل نمی کردند.
راه ها و اطلاع رسانی
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
3- چاپارخانه شاهی :
زیر نظر بلندپایه ای اونیفرم پوش قرار داشت که مستقیما از سوی شاه منصوب می شد. از اهمیت این مقام همین بس که داریوش سوم پیش رسیدن به فرمانروایی ، به نوشته پلوتارخ فرماندهی چاپارهای شاهی را بر عهده داشت .
راه ها و اطلاع رسانی
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
4-پیک ها:
در کنار چابک سواران چاپارخانه شاهی بی شماری پیک تیزپا نیز خدمت می کردند. این پیک ها از ران های برهنه و آفتاب سوخته شان قابل تشخیص بودند. در لوح های دیوانی اغلب به این پیک ها برمی خوریم . این پیک ها، که در حقیقت ماموران پست پیاده شاه بودند و از نامشان پیداست که اصلیتی ایرانی داشته اند، همواره با سندی ممهور به مهر شاه به سوی یکی از بلندپایگان و یا بالعکس از سوی آنان برای رساندن خود به شاه درراه بودند.
راه ها و اطلاع رسانی
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
5-اطلاع رسانی با آتش:
یکی دیگر از شیوه های رساندن سریع خبر (اطلاع رسانی ) افروختن آتش و برآوردن دود بر بلندی هایی معمولا از پیش تعیین شده بود بود. این شیوه ، که از آن بیشتر در وضعیت های اضطراری مانند بلاهای طبیعی ، آتش سوزی و شورش ها و یا حمله های ناگهانی بیگانگان استفاده می شد، باید که در روزگار هخامنشیان نیز سابقه ای طولانی داشته بوده باشد.
راه ها و اطلاع رسانی
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
از همه نشانه های موجود پیداست که شاه شخصا بر جریان دادرسی های مهم نظارت می کرده است . قضات بلندپایه ای، با رقم جادویی هفت ، که جسته گریخته از آن صحبت می شود، دست کم در دربار شاه و دیوان ساتراپ های او پاره ای از مسائل قضایی شاهنشاهی را حل و فصل می کرداند . علاوه براین ، با تکیه بر گزارش های پراکنده مورخانی چون هرودت فکرمی کنیم که در شهرها نیز، برای مسائل حقوقی مردم ، قضاتی وجود داشته اند که با رویه های قضایی مبتنی بر تجربه های گدشتگان داوری می کرده اند.
دادگری و دادگستری
در دوره هخامنشی
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
ما هیچ برداشتی از زندگی و فرهنگ عمومی ایرانیان باستان نداریم . در این میان نگاه به افسانه ها و شخصیت های اساطیری درفرهنگ عمومی و همچنین بررسی باورهای دینی مردم می تواند ما را اندکی به آموزش و پرورش و زندگی فرهنگی ایرانیان باستان برساند. آموزش و پرورش دوره هخامنشی پشت کورش نامه و اساطیرپنهان است .
آموزش و پرورش
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
ایران هرگز سرزمینی حاصل خیز نبوده است و اغلب سخاوت طبیعت با خست زیادی همراه بود. بنا براین آموزش و پرورش اغلب نمی توانست از ورزش لازم برای رویارویی با سرسختی و خست طبیعت فراتر رود. راز یکی از علل روی آوردن ایرانیان به ادب روایی راباید در همین موقعیت اقتصادی همیشه ضعیف توده های مردم جست .
آموزش و پرورش
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
یکی از رازهای دست اندازی هخامنشیان به سرزمین های بیگانه را نیز باید ناشی ازفقر زمین دانست . هخامنشیان که با فتح لیدی ثروتمند ،دیگر نمی توانستند از زندگی لوکسی که ارمغان طبیعت بارور بود چشم بردارند، اماانتقال این زندگی لوکس به تمام خانه های فلات ایران گسترده بسیار دشوار بود و نیازبه زمانی بس طولانی داشت . به ویژه این که از زمان خشیارشا زوال حکومت هخامنشی آغاز شد و آهنگ پرشتاب انتقال زمان کورش و داریوش با شتابی معکوس روبه رو شد. پس زندگی و فرهنگ درباری را که فرصتی چندان برای رخنه به میان مردم را نیافته بود نمی توان به همه مردم ایران تعمیم داد.
آموزش و پرورش
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
آنچه افلاتون ، هرودت و گزنفن و دیگر هم میهنان اینان درباره شیوه های آموزش وپرورش مادی و به عبارت بهتر پارسی نوشته اند، بیشتر مربوط است به زندگی دربارو زندگی بلندپایگان .
آموزش و پرورش
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
1-سپاه:
در ایران باستان ، در کنار اموردیوانی ، سپاه تبلور حکومت بود که در راس آن شاه قرار داشت در اوستا اسب به سبب ویژگی هایی که دارد نماد پیروزی است و به سبب همین همسنگ بودن نام اسب با پیروزی است که نام سپاه و اسپهبد از اسب گرفته شده است .
سپاه هخامنشی
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
2- سپاه در متون اوستایی:
در زامیاد یشت مردم نسبت به پیشه ای که دارند به سه گروه تقسیم شده اند:آثرونان پیشوایان دینی ، رثه اشتران به معنی گردونه سواران یا گردونه داران (ارتشتاران )
واستریوشان به معنی برزیگران . آغاز این تقسیم بندی ، که در زمان ساسانیان ، با پیدایش گروه چهارمی به نام پیشه وران به اوج مرزبندی دقیق خودمی رسد، معلوم نیست . همین قدر می دانیم که از سه آتشکده بزرگ آیین زرتشت ،آذرگشنسپ ، صرف نظر از دوره تاریخی ساسانیان ، در عصر افسانه ای واساطیری ، از آن رزمندگان و سپاهیان بوده است . در بخش های گم شده اوستای ساسانی و در تفسیر پهلوی آن ها اشاره های زیادی درباره امور لشکری وجود داشته است . در کتاب هشتم دینکرد اطلاعات زیادی درباره سپاه و امور نظامی آمده است که بی گمان تکیه بر منابع اوستایی مفقود و آیین نامه های نظامی دوره ساسانیان دارد.
سپاه هخامنشی
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
3- اهمیت جنگاوری:
گزارش گزنفن از آموزش رزمی جوانان ، به رغم افسانه ای بودن کورش نامه ،نشان دهنده برداشت زمان این نویسنده از آموزش های سپاهیگری در ایران باستان است . در ایران باستان یرخورداری از آموزش نظامی چیزی نبود که کسی بر آن نبالد. . بسیاری از شاهزادگان هخامنشی در جنگ های آسیای صغیر و یونان کشته شده اند. جز کورش بزرگ که در جنگ با سکاها کشته شد، از 11 پسر داریوش پنج نفرشان مستقیما در خط مقدم و ضمن نبرد تن به تن کشته شدند.
سپاه هخامنشی
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
4- سپاه جاویدان:
در نگاره های جبهه شرقی آپادانا، پشت سر شاه که بر تخت نشسته است ، سربازان گارد نیزه دار در سه ردیف ایستاده اند. در اینجا با این سربازان به 10 هزار پارسی گارد جاویدان اشاره شده است . افراد این گارد را از این روی جاویدان می نامیدند که با کشته شدن هر یک ازآنان بی درنگ یک نفر دیگر جایش را پر می کرد. لباس افراد گارد نشان می دهد که آن ها حتما پارسی بوده اند. همه این سربازان مسلح به نیزه ای هستند که در قسمت پایین آن یک انار کوچک قرار می گرفت و از همین روی یونانیان آن هارا >سیب بر<(اناربر) نامیده اند و در میان خاورشناسان به این نام شهرت یافته اند. گروه 10هزار نفری خود از ده گروه 1000 نفری تشکیل می شد. شاخص فرمانده هر گروه ،که هزارپت نامیده می شد، زرین بودن انار سر نیزه اش بود. انار افراد سیمین بود.فرمانده نیزه داران (انارطلایی نیز هزارپت خوانده می شد. این هزارپت ظاهرافرمانده همه نیروهای ایرانی نیز بود. به این ترتیب او قدرتی فوق العاده ای داشت .این شخص را شاه از افراد خانواده خود و یا از میان دوستان طرف اعتمادش برمی گزید.
سپاه هخامنشی
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
5- تشکیلات سپاه:
داریوش علاوه بر گاردپیاده جاویدان یک گارد 1000 نفری سوار نیز داشت . گروه بندی کل ارتش نیز،مانند نیروهای گارد جاویدان ، ده دهی بود. گروه های 1000 نفری از گروه های 100 نفری متشکل از دسته های 10 نفری درست می شدند و هر گروه کوچک وبزرگ فرمانده مسول خودرا داشت . در کنار گارد جاویدان که پیاده نظام بود، هنگ هزار نفری سواره نظام نیز قرار داشت . افراد گارد جاویدان که نخبگان سپاه ایران به شمار می آمدند و به طوری که از نگاره های شوش برمی آید علاوه بر پارس هامادی ها و ایلامی ها هم در آن شرکت داشتند، از نظر آرایش و پوشش و سلاح نیزسرآمد بودند. . انتصاب افسران فرمانده گروه ها و ارتقاء آن ها به سرداران و فرماندهان گروه های 10 هزارنفری بود، اما انتصاب سرداران و فرماندهان 10 هزارنفری را خودشاه به عهده داشت .
سپاه هخامنشی
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
6- فرماندهی سپاه: شاه فرمانده کل قوا بود و تا زمانی که نیروی رزم در بدن داشت سپاه را خود هدایت می کرد. برای کورش و داریوش اهمیتی نداشت که سردارانشان ایرانی باشند، اما اززمان خشیارشا و جاافتادن سپاه ، سرداران سپاه تنها از میان ایرانیان برگزیده می شوند و رفته رفته مقام سرداری کل سپاه ارثی می شود.
تنها انتصاب فرمانده گارد 10 هزار نفری و گروه 1000 نفری با شاه بود و این فرماندهان به نوبه خود فرماندهان گروه های کوچک تر را برمی گزیدند و به این ترتیب به روحیه ، شیوه کار و توانایی های آن ها اشراف کافی داشتند.
سپاه هخامنشی
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
7- تقسیم بندی سپاه در جنگ: سپاه بنا برسنت به سه دسته تقسیم می شد: جناح راست ، جناح چپ و جناح میانی که قلب سپاه بود و شاه را در میان می گرفت .
سپاه هخامنشی
سرباز هخامنشی
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
8-جنگ افزارها:
در کنار نگاره های تخت جمشید و دستاوردهای باستان شناسی ، به کمک نوشته های مورخان یونانی آگاهی کم وبیش خوبی از جنگ افزار دوره هخامنشی داریم . از جمله در نگاره های درگاه های کاخ داریوش درتخت جمشید می توان به برداشت خوبی از سپرهای نی بافت دوره هخامنشی رسید. البته در اینجا به شکل چهارگوش . سپرهایی از این دست از گورهای پازیریک نیز به دست آمده اند.
سپاه هخامنشی
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
8-جنگ افزارها:
برای یک جنگجوی ایرانی تیر و کمان اسلحه ای تعیین کننده بود. تیر و کمان درکماندانی که خاص ایرانی ها بود حمل می شد. در نگاره های تخت جمشید با این سلاح ایرانی به فراوانی برمی خوریم . ایرانیان به گمان در سده پنجم ق م گردونه داسدار رااختراع کردند. این گردونه نه تنها از چپ و راست نیزه و شمشیرهایی که نکشان به طرف جلو قرار گرفته بود می بستند، بلکه چرخ ها را هم مجهز به داس هایی می کردند که نک های تیزشان به هر سوی چرخ اشاره داشت . این نیزه ها و تیغ ها هرچیزی را که بر سر راه ارابه قرار می گرفت تکه تکه می کردند. سپاه ایرانی ها تا اواخرسده چهار ق م همه پیروزی هایش را مدیون این اختراع است . تنها در برابراسکندر بود که از دست این ارابه ها کاری ساخته نشد. هراسی که این گردونه ها دردل دشمن می افکندند بیش از کارآیی واقعی آن ها بود.
سپاه هخامنشی
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
9-پادگان ها:
در هر استان ، یا ساتراب نشین ، نیرویی متشکل از سوارکار، تیرانداز و فلاخن انداز و سپردار برای مقابله با حمله دشمن نگهداری می شد. علاوه بر این در هر قلعه دژی نیز با نیروی لازم وجود داشت وشاه به هنگام سرکشی به این دژها دژبانی (ارگبد؟) راکه در نگهداری دژ مسامحه کرده بود تنبیه می کرد. از مجموع این خبر چنین بر می آید که منظور از نیروهای ثابت و دژ، ارگ یا ابواب جمعی ارگ بوده است . گزنفن به جای واژه ارگ معادل یونانی آن آکروپولیس (ارگشهر-دژ شهر) را به کاربرده است .
سپاه هخامنشی
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
10- قلعه ستانی:
ازگزارش های هرودت چنین برمی آید که ایرانیان از ابزار لازم برای در هم شکستن دیوار قلاع و دژها برخوردار بوده اند.
سپاه هخامنشی
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
11-حقوق سپاهیان:
سپاهیان حقوق خودرا در ساتراپی هابه صورت نقدی یا جیره مواد غذایی ازساتراپ های محلی دریافت می کردند، اما در حقیقت سرباز شاه بودند، نه ساتراپ .
سپاه هخامنشی
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
12- نیروی دریایی:
اقدامات داریوش در شناسایی دریاها و آبراهه ها.
حفر کانال بین دریای سرخ و به مدیترانه.
بکارگیری توان دریایی ملل دریانورد زیر فرمان مانندفینیقی ها، مصری ها و یونانی هادر هر حال دریاسالار یک ایرانی بود .
وجود کشتیهای بلند وتجهیزات پل سازی برای عبور سپاهیان
سپاه هخامنشی
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
13-ترکیب وتعدادسپاهیان:
سپاهیان ثابت ارتش همان افراد گارد شاهنشاهی و گاردهای ساتراپی های گوناگون ونیروهای ثابت دژهای مرزبانی بودند و تنها به هنگام جنگ بود که ایرانیان به فرمان شاه و سپس ساتراپ ها در پادگان هایی که لابد برای این منظور در هر ساتراپی وجودداشت گرد می آمدند. در صفحات مرزی حتی به هنگام صلح هرازچندی مراسم سان و رژه برگزار می شد که در حقیقت نوعی مانور نظامی بود. در این مانورها علاوه بر نیروهای ثابت رعایای موظف نیز نیز شرکت می کردند.
سپاه هخامنشی
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
14- سربازان مزدور :
در ساتراپی های غربی همسایه یونان همواره تعدادی مزدور یونانی نیز در خدمت نیروهای مرزی قرارداشتند. برای ساتراپی های دیگر معمولا تعداد سربازان در حال خدمت بستگی به وضعیت منطقه داشت .
.شاهان هخامنشی ترجیح می دادند که در جنگ های خود از نیروهای مزدور بیگانه نیز استفاده کنند. سربازان مزدور این مزیت را داشتند که در قبال حقوقی که می گرفتند، به جای اطاعت از سران و امیران محلی و سران قبایل ، فقطدر خدمت شاه بودند. به این شکل شاه ترتیبی می داد تا یونانی در برابر یونانی بجنگد. علاوه بر یونانی ها از اقوام تورانی و قفقازی نیز استفاده می شد.
سپاه هخامنشی
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
معروفترین پرچم ایران باستان درفش کاویانی است که پرچمی است افسانه ای ،اسطوره ای ، حماسی و بالاخره تاریخی .
از درفش کاویانی در سراسر افسانه های اساطیری ایران یاد شده و برای مردم ایران درفش کاویانی سمبل رهایی است .درفش کاویانی پوستی است که کاوه آهنگر از کمر خود باز کرد و در راه گردآوردن مردم برای جنگیدن با ضحاک بر سر چوب کرد. فریدون این درفش را به زر و گوهرآراست تا آن را بسان پرچم پیروزی در جنگ ها به کار برند.
در زمان کورش درفش پادشاهی ایران عقاب زرینی بود با بال های گشوده .
در اوستا و شاهنامه نیز به نشان عقاب اشاره شده است .
پس از سقوط هخامنشیان ،اسکندر عقاب را نقش سکه های پادشاهی خود کرد و از طریق یونان عقاب درفش ایرانی به دیگر کشورهای اروپایی و مصر راه یافت و تا به امروز هنوز عقاب ارتش ایران باستان ، غالب ترین نقش پرچم های بسیاری از کشورهای جهان است
پرچم در زمان هخامنشیان
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
1- تساحل و تسامح :
هنوز روشن نیست که آیین زرتشت دین رسمی شاهنشاهی هخامنشی و یا دست کم پارس ها بوده است یانه . یکی از دلائل تساحل و تسامح آشکار ایرانیان باستان در برخورد با دین های کشورهای زیر سلطه خود نیز همین بوده ، که هنوز به صورت یک بینش مسلط درنیامده بوده است .
رفتار مردم ، اقتصاد و اجتماع
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
2-نامگذاری:
این که ایرانیان شیفته فضیلت و شجاعت بودند از شیوه نامگذاری آن هاپیداست . در میان نام های ایران باستان کم نیستند نام هایی که با ارته (فضیلت )،خشثره (فرمانروایی ) و رشه (پهلوان ، دلاور) درست شده اند.
بی شماری از نام های ایران باستان از ترکیب نام یکی ازجانوران محبوب درست شده اند. گاهی از حالت مصغر نام این جانوران مانند اسبک وگورخرک نیز استفاده می شد. اما بدون شک اسب جای ویژه خود را درنام گذاری داشت . نام های ایران باستان به ندرت رنگ و بویی مذهبی داشتند و بااین که ارته جان مایه آیین زرتشت است ، در ترکیب نام ها باید که سابقه ای کهن ومربوط به دوره آریایی داشته باشد. مانند نام هایی که از ترکیب بغ (خدا) و میترادرست شده اند.
رفتار مردم ، اقتصاد و اجتماع
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
3- ظروف:
در دربار و بزرگان برای نوشیدن از ریتون استفاده می شد. ریتون یک ابداع ایرانی بود که به شکل سر جانوران ساخته می شد. نمونه های زیبایی از این نوع جام در موزه های جهان ، با شیارهایی افقی یا عمودی بر بدنه خود همچون نقش مهری از هنرهخامنشی ، در موزهای جهان پراکنده اند. بیشتر از نیم تنه بز یا قوچ کوهی یا شیربرای ساخت ریتون های زرین یا سیمین استفاده می شد. از دستاوردهای کاوش های زیویه در لرستان پیداست که مادها ریتون را از سفال نیز می ساخته اند.
رفتار مردم ، اقتصاد و اجتماع
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
3- ظروف:
رفتار مردم ، اقتصاد و اجتماع
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
در ظرف های فلزی پرکاری که از این دوره به دست آمده اند اغلب به قوچ کوهی برمی خوریم . قوچ سمبل فر شاهی (خورنه ) بود.
غلات را تقریبا به روشی که تا چند دهه پیش معمول بود در کندوهای بزرگی که برخلاف بیشتر کندوهای امروزی نیمی از آن در زمین چال شده بود، انبار و ذخیره می کردند. برای دسترسی بهتر به ته ذخیره ، به مرور از حجم پایین کندو کاسته می شد. آب را در کوزه نگهداری می کردند و در سفر و به هنگام کار هرکس کوزه ای مانند قمقمه به همراه داشت . یک بر این کوزه ها پخ بود تا به آسانی بتوان آن را ازپهلوی خود یا پهلوی مرکب همراه آویخت .
رفتار مردم ، اقتصاد و اجتماع
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
شکل ظرف های سفالین به دست آمده از دوره هخامنشی تقریبا بدون تنوع زیاد درسراسر شاهنشاهی یکسان است . ظرف های گوناگونی که از این دوره به دست آمده اند نشان می دهند که در ساخت مخصوصا دسته آن ها از شکل جانوران استفاده می شده است . در ملاقه وظرف های مانند صافی و تابه و کندر سوز بیشتر به سر مرغابی برمی خوریم .
رفتار مردم ، اقتصاد و اجتماع
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
4- باورها:
ایرانیان اجازه ندارند از چیزی صحبت کنند که حق پرداختن به آن را ندارند.
هیچ توهینی بزرگ تر از این نیست که کسی متهم به دروغگویی شود. پس از دروغ ،بدهکار بودن مذموم است . زیرا ایرانیان براین باورند که بدهکاری سبب دست یازیدن به دروغ می شود.
جذامی ها حق ورود به شهر و آلوده کردن دیگران راندارند. آن ها بر این باورند که بی حرمتی به خورشید سبب ابتلاء به جذام می شود.
رودخانه ها هم در نظر ایرانیان از احترام ویژه ای برحوردارند.
مغان در کشتن حشرات و مارها و پرندگان به یکدیگر تاسی می جویند.
رفتار مردم ، اقتصاد و اجتماع
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
5- مردگان:
هرودت می نویسد، ایرانیان جسد مردگان خود را نخست جلو پرندگان و سگ ها می گذارند و بعد پس از از اندود آن با موم آن را به خاک می سپارند. یافته های باستان شناسان نشان می دهد که ایرانیان مردگان خود را دفن می کرده اند. دفن مرده در کف اتاق ها در ایران نیز معمول بود. نوع بهتر و تجملی این بود که مرده را نخست در کندویی قرار می دادند و سپس کندو را چال می کردند.
رفتار مردم ، اقتصاد و اجتماع
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
6- کشاورزی و دامداری:
ایرانیان از دیرباز با کندن قنات به شیوه هوشمندانه ای بر کم آبی و بی آبی چیره شده اند. در سراسر ایران سدهای زیادی نیز از دوره هخامنشیان شناسایی شده اند.سدهای هخامنشی برای پیش گیری از رویدادهای ناگوار، سیلاب ها و کاستن از آسیب های آن ها نیز کاربردداشته اند.
نیاز به آب سبب شده است که فرهنگ دینی مردم چندین ایزد را ویژه خود کند.توجهی را که شاهان هخامنشی به مهار و تامین آب و کاشت درخت و ایجاد پردیس (فردوس ) داشتند، کشاورزان نیز در ابعاد کوچک تر از خود نشان می دادند. زندگی در ایران سخت نیازمند کاشت و برداشت بود. معمولا چنین بود که زمین و مقداری بذر از سوی دیوان حکومتی در اختیار کشاورزقرار می گرفت و کشاورز مانند روندی که تا چند دهه پیش معمول بود، به نسبت زمین ، بذر، گاو، آب و نیروی کار، سهم خود را از محصول بر می داشت . گاهی درلوح های دیوانی مربوط به زمین های اجاره ای درباری از نخست به شیوه دیگری نیزاز تعیین حق الاجاره برمی خوریم .
7- غذا:
به نظر می رسد که جو غذای اصلی مردم بوده است .
رفتار مردم ، اقتصاد و اجتماع
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
1- اوزان :
در میان اشیائی که از هخامنشیان برجای مانده است به تندیس هایی سنگی برمی خوریم که مخصوص توزین بوده اند. در زمان هخامنشیان معمولا موادغذایی را به جای وزن کردن به پیمانه (کیل ) می زدند .
1-1- تالان بزرگ ترین واحد وزن بود. هر تالان 60 مین (یا پوند)30/1 کیلوگرم وزن داشت . اصطلاح فارسی این واحد معلوم نیست .
1-2- کرشه به وزن 83 و یک سوم گرم ، برابر با 10 و یک سوم شکل بابلی ، در سراسر شاهنشاهی تا به مصر رواج داشت .
اوزان ، مقادیر و پول
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
1- اوزان :
1-3- یکی دیگر از واحدهای توزین در زمان هخامنشیان ارتبه است که به نوشته هرودت در مصر نیز مورد استفاده داشته است . واژه ارتبه را یونانی ها برای واژه فارسی باستان rdbha(تحت اللفظی : رو به بالا، ایستاده ) به کار برده اند که بعدها درجهان اسلام به ادب تبدیل شده است . ارتبه قرن های متمادی در بسیاری از کشورهای اسلامی – عربی ، به ویژه در مصر، به صورت یک واحد معتبر برای توزین غله عمل کرده است .
1-4- در بین النهرین باستان پیمانه اصلی ازروزگاران قدیم قه بود. ایرانی ها قه را dathvya یعنی یک دهم می نامیدند. زیرا قه برابر با یک دهم واحد ایرانی گریوه (9/7 لیتر) بود. یک گریوه یک کوزه بود که ایرانی ها برای آن واژه بازیش (=باج ) را به کار می بردند. ظاهرا در گذشته دورباج یا مالیات به کوزه جمع آوری می شده است .
اوزان ، مقادیر و پول
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
2- واحد طول:
در سنگ نبشته داریوش درشوش ، به واحد اندازه گیری ارش (آرنج ، گز) به صورت ارشنیش برمی خوریم . طول این واحد اندازه گیری در دوره های مختلف تغییریافته است . هینتس این واحد را حدود 50/36 سانتیمتر تخمین زده است . این مقدار درست برابر است با یک و نیم پا. به این ترتیب هر پا می شود34/24 سانتیمتر.
جالب است که آجرهای ایران باستان 34/24 سانتیمتر طول 14/5 سانتیمتر طول داشته اند. ایرانی ها بر این اساس ذرع شاهی را درست کرده اندکه 68/48 سانتیمتر (دو پا) طول دارد. ذرع شاهی به همه جهان عرب اسلامی راه پیدا کرده است . واژه ایرانی ارشنیش از طریق زبان های ترک و تاتار به صورت آرشین واردزبان های روسی و بلغاری و آرشینه وارد زبان آلمانی شده است .
اوزان ، مقادیر و پول
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
3- پول:
تا اواخر فرمانروایی داریوش دادوستد، جز به ندرت که پرداختی به نقره بود، بیشتر به صورت پایاپای انجام می گرفت . پس ازضرب سکه نقره به وسیله داریوش نیز سکه در فلات ایران رواج نداشت و از آن تنها در بازرگانی با یونانی ها در آسیای صغیر استفاده می شد. البته در درون ایران شمش نقره یا نقره پاره و سکه های سیمین یونانی کاربرد داشت .
اوزان ، مقادیر و پول
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
شکل نقره بابلی 8 و یک سوم گرم وزن داشت . ایرانی ها این سکه را پنچوکه (پنجه یا پنجک ) می نامیدند. داریوش احتمالا درسال 510 ق م تصمیم گرفت که به تقلید لیدیایی ها از طلا و نقره ناب سکه بزند. ارزش رسمی بهای طلا نسبت به نقره 1 به 13 و یک سوم بود. ضرب سکه طلااز حقوق شاه بود و کسی دیگر چنین اجازه ای را نداشت . در عوض ساتراپ ها وحتی شهرهای آسیای صغیر می توانستند سکه نقره بزنند. سکه طلای داریوش به نام او داریکه (داریوشی ) نامیده می شد.
اوزان ، مقادیر و پول
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
داریوش بر روی سکه داریکه با زانوانی که به حالت کمین خمیده اند در حال تعقیب است . او تاجی کنگره دار بر سر دارد، نیزه اش را به دست راست گرفته و در حالی که ترکش خود را بر شانه چپ آویخته ، کمانی ایلامی را در دست چپ دارد. به خاطر این کمان یونانی ها به شوخی سکه داریوشی را کمانگیر می نامیدند. داریوشی تا پایان هخامنشیان همچنان داریوشی ماند. سکه های هخامنشی یک رویه هستند و پشت سکه فاقد تصویر و نوشته است .
اوزان ، مقادیر و پول
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
چون پرداخت حقوق به صورت غیر نقدی بود، ناگزیر مهم ترین مواد غذایی ازسوی دولت (دربار) قیمت هایی ثابت داشتند. لوح های دیوانی نشان می دهند که قیمت های زمان داریوش در طول فرمانروایی خشیارشا و اردشیر اول نیز بدون تغییرمانده اند. قیمت ها از سوی داتم (قانون ) تعیین می شدند.
قیمت ها
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
از برده داری در ایران نداریم . اما بنا بر سندی استثنایی ظاهرا بانک یهودی اگیبی در خوادایشتیه ، که در نزدیکی تخت جمشید قرار داشت ، شعبه ای برای خرید وفروش برده داشته است . قیمت متوسط برده ، که چگونگی وجود آن روشن نیست ،80 شکل (144 مارک طلا) بوده است . با این همه گمان نمی رود که در ایران برده داری به شکل شناخته آن معمول بوده باشد.
قیمت ها
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
در ایران هخامنشی پول تقریبا نقشی نداشت و دادوستد ودستمزدها به صورت پایاپای و جنسی بود. ظاهرا سکه های طلای داریوشی ، به تقلید از آسیای صغیر، بیشتر نمایش شخصیت ضرب شده بودند.
دستمزدها
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
از طریق لوح های دیوانی می دانیم که داریوش پیشه وران را نیز تاحدودی مانندسپاهیان طبقه بندی کرده بود. پیشه وران و هنرمندان ماهر درجه یک افسر فرمانده گروه صدنفری را داشتند.
به این ترتیب دیوان اداری هخامنشی هنرمندان را با توجه به توانایی ها ومهارت ایشان طبقه بندی کرده بود . در لوح های دیوانی به شاخه هایی گوناگونی از پیشه ها برمی خوریم . از آن میان : سنگ تراشان و سنگ سابان و نقش اندازان ، نجاران و خراطان ، طناب بافان و بافندگان و آهنگران .
دستمزدها
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
در زامیاد یشت ، که یکی از یشت های کهن بوده و خود تاریخ پیدایش نامشخصی دارد، مردم نسبت به پیشه ای که دارند به سه گروه تقسیم شده اند:آثرونان (پیشوایان دینی )، ارتشتاران (گردونه داران یا رزمیان ) و واستریوشان (برزیگران ).
پیداست که در زمان سرایش این یشت ، چهره اصلی جامعه هنوزروستایی بوده است . در یسنا از گروه چهارمی نیز به نام هوتخشان (پیشه وران ) نام برده شده است . ظاهرا گروه اخیر در اصل با گروه برزیگران یک طبقه را تشگیل می داده اند و طبقه پیشه وران هنوز چنان اندامی نگرفته بوده است که بتوان از آن به نام یک طبقه مستقل یاد کرد.
برخی از منابع مانند طبری وثعالبی این تقسیم بندی را به پای جمشید افسانه ای می نویسند.
در این طبقه بندی صنفی نخست روحانیان نیرویی عمده به شمار می آمدند، اماکم کم به سبب خصلت کار بزرگان و ارتشتاران از قدرتشان کاسته شد و باپیچیده شدن کارهای دولتی ، در وظایف و نقش روحانیان و کشادرزان دگرگونی هایی پدید آمد. برای نمونه در حالی که کار قضاوت و دادگاه ها در دست روحانیان باقی ماند، اداره امور کشور و گردآوری مالیات ، به ارتشتاران ، که در حقیقت بخشی ازبزرگان کشور بودند، سپرده شد.
طبقات اجتماعی
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
لوح های دیوانی نشان می دهند که طبفه بزرگان یا طبقه حاکمی که مدیریت کشور رادر دست دارد با 3 گروه مشخص اعمال مدیریت می کند، که خود می توانند متعلق به 3 طبقه یادشده باشند:
گروه اول که در لوح های ایلامی >شلوپ < نامیده می شوند آزادان هستند که فقط ازپارس ها تشکیل می شوند.
گروه دوم با فارسی گرذیا (خانگی ) اغلب هزاران کارگر ساده ای را می خوانند که برای دربار کار می کنند. اینان را می توان نیم آزادان نامید که برای مدتی معین نازیراز کار در دربار بودند. برای نمونه در لوحی می خوانیم که یک نفر بابلی برای کار درایلام خوانده شده است .
گروه سوم که در لوح های ایلامی لیبپ (خدمتکار) نامیده می شوند. تعداد اینان در مقایسه با آزادان و نیم آزادان بسیار اندک است . این گروه هستند که برخی خواسته اند آن ها را، چون ماهانه به جای 30 لیتر 20 لیتر جو دریافت می کنند، برده بنامند. این برداشت بسیار مساله آفرین است . از پرداخت ناعادلانه حقوق کم هرگزنمی توان به اصطلاح کاملا مشخص برده با تعریف مشخص خود رسید. در میان این کارگران ، که حقوق مدنی آنان برابر با حقوق اسیران جنگی است ، هیچ کارگری که زن باشد به چشم نمی خورد.
طبقات اجتماعی
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
سندهای فراوانی که درباره برابری زن و مرد در ایران باستان وجود دارد در ایران باستان زن و مرد در کنار هم و با حقوق برابر کار می کردند. از زن به خاطر نیاز به حضور او در خانواده بیشتر برای کارهای ثابت که نیازی به سفر ندارد و غیبت از خانه استفاده می شد. اما لوح های گلی نشان می دهند که درکارهای ثابت زنان می توانستند به پست های بالاتر نیز برسند. در کارگاه های شاهی همواره سرپرستی و مدیریت با زنان است و مردها در کارگاه های خیاطی زیر دست زن ها کار می کنند .
زن در دوره هخامنشی
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
برخلاف زندگی درباری و آن چه در میان بلندپایگان می گذشت ، به صورت تک همسری بود. مردان طبقه متوسط از عهده داشتن زنان متعدد برنمی آمدند. از متن لوح های گلی ، که درآن ها به گروه های گوناگون برمی خوریم ، چنین برمی آید که یک خانواده حقوق بگیرهخامنشی از یک مادر، یک پدر و چند فرزند درست می شده است .
زن در دوره هخامنشی
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
اغلب ، با توجه به نبود زن در نگاره های هخامنشی ، به ویژه در نگاره های تخت جمشید، چنین تصور می شود که زن هخامنشی هرگز به تصویر درنیامده است . درحالی که در میان آثار هنری کوچک از دوره هخامنشی به نقش های بیشماری برمی خوریم که به کمک آن می توان به تصویر کاملی از آرایش و پوشش زن هخامنشی دست یافت . شاید بتوان نبود حضور زن در نگاره ها را ناشی از آن دانست که زن در چارچوب برنامه های نمایشی دولتی و عمومی نمی گنجیده است و این نه به این معنی که هخامنشیان به زن بی اعتنا بوده اند. از هرودت می شنویم که به دستور داریوش از همسر محبوب او ارتیستونا تصویر یا مجسمه ای از طلا ساخته بودند.
زن در دوره هخامنشی
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
آیا هخامنشیان زرتشتی بودند؟ با بازخوانی خط میخی فارسی باستان امید می رفت که از دین هخامنشیان اطلاعاتی به دست آید. اما پس از بازخوانی خط و همه نبشته های میخی هخامنشیان ، سکوت اینان درباره دین خود مورخان را بیشتر از پیش مبهوت کرد. چرا شاهی که باحرارت تمام از ویرانی پرستشگاه ها به دست گئومات و بازسازی آن ها به فرمان خود سخن می گوید و هیچ گامی را بی نام اهورمزدا برنمی دارد، خلوتی را در تخت جمشید برای آیین های دینی پدید نیاورده است ؟
دین در دوره هخامنشی
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
نخستین سندهای مکتوبی که در ایران به آناهیتا اشاره می کنندسنگ نبشته های اردشیر دوم هخامنشی در همدان و شوش است . با توجه به این که با اردشیر دوم برای نخستین بارآناهیتا و میترا به میان می آیند، می توان چنین تصور کرد که در زمان این شاه هخامنشی امور مذهبی جریانی تازه یافته اند.
در زمان اردشیر، بر خلاف معمول که نیایش ها در فضای باز انجام می گرفت ، درشهرهای متعددی ، با یک نوآوری تاریخی ، معبد آناهیتا ساخته شد. با این که اردشیر درباره اهورمزدا کوتاهی نکرد، از منابع دیگر نیز می دانیم که به فرمان اردشیرمجسمه آناهیتا در شوش و همدان و بابل و دیگر مراکز بزرگ شاهنشاهی نصب برپاشد.
دین در دوره هخامنشی
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
گیرشمن معتقد است که نصب مجسمه آناهیتا در بلخ ، سارد و دمشق بایستی به منظور پدید آوردن یک آیین مشترک در میان قوم های گوناگون شاهنشاهی صورت گرفته باشد. حتی گفته شده است که اردشیر دوم با آوردن نام میترا و آناهیتا در کنار اهورمزدا برای همیشه مزدائیسم را به جهنم تبعید کرد و درحقیقت دیگر نمی توان از مزدائیسم واقعی سخنی به میان آورد. در آخرین سنگ نبشته هخامنشیان از اردشیر سوم در تخت جمشید، آناهیتا ازقلم دربار هخامنشیان می افتد. در این سنگ نبشته اردشیر سوم از اهورمزدا و میترا،در مقام یک بغ (خدا) می خواهد که او را بپاید.
دین در دوره هخامنشی
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
در حالی که جز آناهیتا از دین هخامنشیان نشان مشخصی به دست نیاورده ایم ،مجموعه لوح های دیوانی که اطلاعاتی را در اختیار مامی گذارند آخرین شانس مورخان برای نزدیک شدن به دین هخامنشیان و ملت های شاهنشاهی آن ها است . لوح های ایلامی ، که در آن ها به نام بیشماری از خدایان و انواع روحانیان برمی خوریم ، با اسناد هزینه های دربار برای آیین های قربانی انواع خدایان ، به طورغیر مستقیم نور کم سویی بر اوضاع و احوال امور دینی اقلیت های قلمروشاهنشاهی می افکند. شگفت انگیز است که در این لوح ها، برخلاف سنگ نبشته های هخامنشی ، به ندرت به نام اهورمزدا برمی خوریم .
جالب توجه است که در لوح های دیوانی ، به قربانی جانوران ، به ویژه گاو، که زرتشت مخالف آن بود برنمی خوریم . به گمان قربانی جانوران در زمان اردشیر دوم دوباره معمول شد.
دین در دوره هخامنشی
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
در نیمه نخست فرمانروایی هخامنشیان در میان قربانی های ثبت شده به نام خدایان ، اغلب به اصطلاح لان برمی خوریم ، که تقریبا به معنی حضور خدایی ، آیین خدایی یاقربانی آیینی است . به گمان در لوح های دیوانی منظور از لان همین قربانی و نذر ونیاز آیینی است . برای لان به طور منظم حواله صادر می شود.گاهی این حواله ها جیره شاهانه نامیده می شوند و معلوم است که شخص شاه ترتیب صدور حواله ها را می داده است . از این روی گمان می رود که حواله ها بااهورمزدا در پیوند بوده اند.
دین در دوره هخامنشی
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
علاوه بر لان ، برای دیگر خدایان ایرانی و به ندرت خدایان ایلامی نیز حواله هایی در دست است . به خوبی آشکار است که این خدایان اعتبار لان را ندارند. هرچه ازتخت جمشید دورتر می شویم به تعداد دیگر خدایان افزوده می شود و سرانجام اهورمزدا در ایلام به کلی از قلم می افتد.
در لوح های دیوان اغلب در ارتباط باآیین های خدایان ایرانی به مغان برمی خوریم و هر جا که پای آتش در میان است ،فقط در ارتباط با لان است . این ارتباط نیز ما را متوجه پیوند میان اهورمزدا و لان می کند. باید توجه داشت که در این دوره مغان مادی به رغم تمایلات دینی خود،گاهی مترادف می شوند با روحانیانی که می توانیم آن ها را روحانیان زرتشتی بخوانیم ، که در آیین های دینی بیشتر با آتش سروکار دارند.
دین در دوره هخامنشی
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
1- اسب در زمان هخامنشیان آن چنان با فرهنگ ایرانیان در آمیخته است که از آن می توان به عنوان نمدی آیینی نام برد. شاهان هخامنشی در نبشته های خود به فراوانی بر این حقیقت بالیده اند که فرمانروای کشوری هستند که اسبان خوب دارد.
2- روایت معروف به فرمانروایی رسیدن داریوش از زبان هرودت نیز، حتی اگرافسانه محض باشد، بیشتر گویای ارجمندی اسب در فرهنگ ایران باستان است .
فرهنگ اسب در زمان هخامنشیان
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
3-سنگ نگاره های تخت جمشید به خوبی بیانگر اهمیت اسب برای داریوش اند. در حاشیه کهن ترین فرش ایرانی از روزگار هخامنشیان که از گوری سکایی درپازیریک ، جنوب روسیه ، به دست آمده است ، 28 اسب همراه سوارکارانی متفاوت نقش بسته اند. بدون تردید انتخاب نقش اسب و همچنین توجهی که هنرمند طراح به آرایش زین و برگ اسبان داشته است آبشخوری فرهنگی دارد.
4- نگاره های دو تابوت سنگی از گزانتوس و صیدون دو پرده بسیار خوب ورسا از نمایش نیاز به کمک اسب به روح متوفی ، از زمان هخامنشیان ، در دست است .
فرهنگ اسب در زمان هخامنشیان
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
5- حضور آیینی اسب مقدس در میان جلوداران سپاه ایران نیز نشانه ای است از تقدس و نقش این حیوان است.
6- گزارشات هرودت ، گزنفن ، اریان و کورتیوس در خصوص تقدس اسب نزد ایرانیان و اهمیت آموزش سوارکاری.
فرهنگ اسب در زمان هخامنشیان
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
1- یکی ازکهن ترین صنایع دستی ایرانیان بافت انواع پارچه از پنبه ، پشم و ابریشم بود.ایرانی ها از دیرباز با پنبه آشنا بودند.
2- نام ششمین ماه هخامنشی برابر با سپتامبرمسیحی از پنبه گرفته شده است . این ماه کرپسیه یا کرپاسیه (کرباس ) نامیده می شد. باید یونانی ها از طریق ایرانی ها با پنبه آشنا شده باشند که به آن کرپسس می گویند. بنابراین می توان وجود پنبه را در درون فلات ایران نیز امری بدیهی دانست .
بافندگی در زمان هخامنشیان
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
3- با توجه به این که مصری ها کتان را می شناختند و بین النهرین نیزکارگاه های تولید کتان داشته است و مصر و بین النهرین در قلمرو شاهنشاهی هخامنشی قرار داشتند، نمی توان تصور کرد که ایرانیان دوره هخامنشی با کتان بیگانه بوده باشند.
4-جاده ابریشم که از ترکستان چین آغاز می شد، از راه ایران به شهرهای بندری سوریه می رفت که دارای کارگاه های بزرگ نساجی بودند. بدون تردید این جاده بزرگ درمسیر طولانی خود در ایران نیز بازارهایی برای کارگاه های کوچک پیشه وران ایرانی داشته است .
بافندگی در زمان هخامنشیان
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
5-در گور پازیریک ، در کنار اشیاء وارد شده از ایران ، یک قطعه پارچه ابریشمی چینی با سوزن دوزی بسیار ظریف و بافته های ابریشمی دیگری پیدا شده است . در آتن نیز، از گوری از سده 5 ق م بقایایی از پارچه ابریشمی به دست آمده است . با توجه به این که ابریشم تنها می تواند از راه ایران به آتن راه یافته باشد، می توان گمان برد که ایرانی ها ابریشم را می شناخته اند و از دیربازبا بافت آن آشنا بوده اند.
6- نمونه ای فوق العاده زیبایی از این فرش از گوری سکایی در پازیریک ، با نقش های هخامنشی به دست آمده است .
بافندگی در زمان هخامنشیان
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
1-منابع :
درباره آرایش وپوشش مادها، به رغم نبود منبع مکتوب ، با منابع منقوش تزیینی و آیینی ، اطلاعات گران بهایی در دست داریم .
آرایش و پوشش
در زمان مادها
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
2-جواهر سازی:
علاقه مادها به فلزکاری و جواهر سازی سبب بر جای ماندن زیورآلات بسیاری از این قوم شده است . مادها پس از پیروزی بر آشوریان و تشکیل دولتی نسبتا مقتدر و رسیدن به ثروت ، به جواهرسازی توجه خاصی نشان دادند. قبلا آشوریان جواهرسازان و صنعتگران ماد را به خدمت خود درآورده وآنان را به کشور خود انتقال داده بودند. داریوش نیز به هنگام ساخت کاخ شوش ازجواهرسازان ماد استفاده کرد. شاید به سبب قدمت استفاده از فلز و فلزکاری نزدمادها است که در زبان روسی کلمه مس با واژه مد (ماد) بیان می شود. تنوع نقش های تزیینی در آثار به دست آمده از لرستان و گورستان سیلک نشان می دهد که از دیرباز در ایران از این وسیله زینتی استفاده می شده است .
آرایش و پوشش
در زمان مادها
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
3- لباس:
با نگاره های آینه ها، نوارهای مخصوص سر و دیگر وسائل زینتی تصویر نسبتاخوبی از لباسی که تیار و یا خود لباس ماد است بر جای مانده است . برای آشنایی با لباس یک شاه و همچنین مغان یا روحانیان مادی یا سکایی نگاره های گورهای صخره ای قیزقاپان ، سکاوند و دکان داوود و سایر نگاره های مادی مغتنم اند.
آرایش و پوشش
در زمان مادها
دکان داوود
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
1-تنوع:
نگاه به آرایش و پوشش در دوره هخامنشیان ، نگاه به آرایش و پوشش همه ملل قلمرو هخامنشی ، یعنی تقریبا نیمی از جهان مطرح باستان است .
2- منبع:
نگاره ها به خصوص در تخت جمشید.
گزارش های جسته و گریخته برخی از مورخان یونانی به ویژه هرودت و گزنفن که مکمل اطلاعات منقوش شد اند.
آرایش و پوشش
در زمان هخامنشیان
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
3- لباس هخامنشیان در زمان کورش:
لباس چین دار هخامنشی شبیه لباس ایلامی ها نیست ،بلکه خود لباس ایلامی ها است . به عبارت دیگر هخامنشیان ، به طوری که از قسمت پایین دامن کورش و ملازمش در کاخ پاسارگاد پیداست ، در زمان کورش لباس خودرااز ایلامی ها گرفته بوده اند.
آرایش و پوشش
در زمان هخامنشیان
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
4- مراحل تکامل لباس هخامنشیان در زمان داریوش:
در نخستین نگاره داریوش در بیستون با لباس داریوش ، گئومات مغ وهمچنین آسینه با اولین مرحله لباس چین دار هخامنشی به خوبی آشنا می شویم . لباس تندیسی سیمین از گنجینه جیحون ، که امروز در موزه بریتانیا نگهداری می شود، مرحله آغازین این نوع لباس را نمایش می دهد.
نگاره های تخت جمشید، در کنار پاسارگاد و در مقایسه با آن چه که در پاسارگادمی بینیم ، نشان می دهند که آخرین مرحله تکامل لباس هخامنشی در زمان داریوش بوده است .
نویسندگان یونانی همیشه از لباس پارس ها به منزله اشیاء بسیار قیمتی یاد کرده اند ولباس بزرگ ترین هدیه شاهانه محسوب می شد. اسکندر نیز به تقلید از شاهان ایرانی به کسی که در مسابقه ای برنده شده بود اجازه داد تا لباس پارسی بر تن کند. در ارتباط با زیبایی لباس هخامنشی گفته شده است ، که اسکندر ایرانی ها را شکست داد و از لباس ایرانی شکست خورد.
آرایش و پوشش
در زمان هخامنشیان
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
5- کلاه:
کلاه نیز مانند لباس در دوره هخامنشی صورت اونیفرم داشته است . ازهمین روی امروز برای بازشناسی ملیت های گوناگون از شکل کلاه استفاده می شود.کلاه یا تاج داریوش در نگاره بیستون دیهیم کنگره داری است که لابد از طلا بوده است . تاج داریوش در تکرار نگاره او در مجلس آرامگاه کمی پهن تر است . دیهیم شاه در نگاره کاخ کمی بلند تر است . اگرساتراپی به خود اجازه پوشیدن کلاه بلندتر از معمول را می داد، این حرکت اوشورش علیه شاه تلقی می شد. از نگاره های موجود پیداست که در زمان خشیارشا و اردشیر اول تاج باز هم بلندترمی شود .
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
کلاه سواران یک باشلق بود که یونانیان آن را تیارا می خواندند. در نگاره های تخت جمشید باشلق های مختلف شاهنشاهی اندکی متفاوت است .
این باشلق سر وصورت سوارکار را از آب و هوای نامناسب ، مانند توفان برف و شن و یا باران ، درامان نگه می داشت . برای پوشاندن دهان و بینی از دو انتهای باشلق استفاده می شد.
مغان نیز به هنگام قربانی و در مراسم آیینی باشلق بر سر داشتند، تا نفس آنان با آتش در تماس مستقیم نباشد.
تیارای شاه به سبب ارتفاعش ناگزیر از چرم بوده است . کلاه زن هخامنشی همان کلاهی است که مردها بر سر دارند و در نقش های بر جای مانده سرپوش کنگره دار و تاج مانند بیشتر به چشم می خورد
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
هنر هخامنشی هنری است با دو وجه کاملا متمایز و در عین حال هماهنگ . این هنراز یک سو مظهر قدرتی بزرگ و نوپا است و از سوی دیگر تجسم تنوع هنری همه ملل تابع این قدرت بزرگ . در طول این 220 سال ، هنر هخامنشی چنان آهنگی آفرید که در آن به جای تاثیرپذیری از هنر قوم های تابع فرمانروایی ، قدرت شگفت انگیزی متبلور است که همه میراث هنر بومی و هنر پیرامون خود را در درون خود هضم کرد و سبب شد که هنر هخامنشی ، بی گفت وگو، بدون عرض اندام هنری دیگر، خواه بومی و خواه غیربومی ، هنر هخامنشی باشد.از جمله:
هنر هخامنشی
معماری و حجاری
صنایع دستی
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی
1- با تسخیر لیدی به دست کورش و دستیابی ایرانیان به معماران یونانی ، زمینه تحولی بنیانی در هنر معماری ایران و هنر پیکرتراشی فراهم آمد، اما ظاهرا همان عوامل روحی ژرفی که تخت جمشید را به صورت دستاوردی از هنر ملی عرضه کردند، باتجربه ساخت کاخ های پاسارگاد، به رخنه تمام عیار هنر بیگانه پایان دادند.
2- دروازه ملل خشیارشا زاده هنر آشوری است ، اما خون هنر ایرانی ، درست مانندبدیهه سرایی ایرانی ، در آن سنگسار شده است
3- با این که برای نگاره مسطح نیز الگوهای فراوانی در آشور وجود داشت ، درهنر هخامنشی نیز استقلال سبکی که برای نخستین بار وبدون ریشه تاریخی در ایران پدید آمده است غافل گیر کننده است . در حقیقت بیان بی پیرایه و بی درنگ مطلب برای هنرمند سنگ تراش در درجه نخست از اهمیت قرار داشته است .
4- یکی از نگاره های بحث انگیز تخت جمشید نگاره حمله یک شیر به یک گاو نراست . این نگاره را معمولا مربوط به جشن نوروز می دانند. ایلامی ها حلول زمستان به تابستان را با مبارزه شیر با گاو نر نشان داده اند.
هنر هخامنشی
معماری و حجاری
صنایع دستی
تاریخ ایران ایلامیها وآریایها تا پایان دوره هخامنشی پایان
خدای بزرگ است اهورمزدا
که این زمین را آفرید
که آن آسمان را آفرید
که مردم را آفرید
که شادی مردم را آفرید
که داریوش را شاه کرد
یک شاه از بسیاری
یک فرمانروا از بسیاری
اگر می خواهی بدانی که چند بودند
کشورهایی که داریوش داشت
پیکرهایی را نگر
که تخت مرا بر دوش دارند.