تارا فایل

پاورپوینت تاثیر موسیقی بر هوش کودک


آموزش موسیقی به کودکان، فواید موسیقی
تاثیر موسیقی بر هوش کودک

در معرض موسیقی قرار گرفتن و شرکت فعال در خلق آن می تواند زندگی یک کودک را
هم آنی، هم در بلندمدت غنا بخشد و در او خلاقیت و شکوفایی برانگیزد.
ارزش های فرهنگی را به وی منتقل کند و به رشد جسمانی،
فکری و اجتماعی او کمک کند
 
بعد از سال ها کاهش بودجه های مربوطه، مسئولان حوزه های آموزشی در آمریکا
در ش‍ُرف بازگرداندن برنامه های موسیقی و سایر هنرها به مدارس هستند.
در سال 1980 تنها در دو ایالت آموزش هنر برای فارغ التحصیلی اجباری بود؛
اکنون در 28 ایالت چنین است..
 

تحقیقات نشان داده است که گوش دادن به موسیقی، اثرات مثبت کوتاه مدت و بلند مدت بر قدرت استدلال انتزاعی دارد. معروف ترین این مطالعات به نام «اثر موتزارت» است. 
در این بررسی دانشجویانی که به یک سونات پیانوی موتزارت
گوش داده بودند، هشت نمره بالاتر از گروه کنترل در تست هوش کسب کردند.
در مطالعات دیگر، مهارت های ذهنی کودکان پیش دبستانی و دبستانی، پس از
آموختن موسیقی ، پیشرفت های محسوسی نشان داده است.
 توجه دوباره به افزودن موسیقی به برنامه درسی مدارس همچنین متاثر از کار
روان شناس معروف «هاوارد گاردنر» است.
این روان شناس در مطالعه مهم خود به نام «چارچوب های ذهنی»
محدودیت های مفاهیم سنتی هوش را به چالش کشیده است
و توانایی های موسیقی را یکی از هفت مبانی هوش شناخته
که باید پرورانده و تقویت شود.

رابطه یک کودک با موسیقی، قبل از تولد آغاز می شود. مطالعات نشان داده است که نوزادان در صورتی که در سه ماه آخر حاملگی به نغمه های موسیقی گوش داده باشند
رفتارشان تغییر می کند. نوزادان به شدت و نواک صداها حساس اند و
حتی عکس العمل های متفاوت به سبک های متفاوت موسیقی دارند.
 
در اولین ماه های تولد، نوزادان، قدرت چشمگیری برای تشخیص
نواک های مختلف دارند و در سه ماهگی، کودک می تواند نواک های مشخص
را با دقت بسیار تکرار کند. حس نواک در کودک،
همچنین در رشد قدرت تکلم او نقش دارد. این احساس، الگوی تکلم بزرگسالان
را قابل فهم تر می گرداند. در آغاز، نواک ها و ریتم های مکالمه کودکانه که
«به زبان مادر یا اولیا» شناخته می شود، اغراق آمیز است.
 
پس از آن، خصوصیات تکلم عادی بزرگسالان را به خود می گیرد مانند وقتی که صدا
در پایان یک جمله سوالی اوج می گیرد. همچنین شناخت ساختارهای موسیقی که در فرهنگ او وجود دارد، در کودکی آغاز می شود

کودکان شش ماهه، قادرند که ارتباط های تونال را در طیف وسیعی از گام های موسیقی تشخیص دهند. این قدرت در مورد فرهنگ هایی که با فرهنگ خودشان تفاوت های عمده دارد هم صادق است. در یک سالگی این باز بودنِ ذهن کودک کم کم از بین رفته و انتظارات موسیقایی کودک با فواصل صوتی موسیقی فرهنگ خود او شکل می گیرد
 کودکان، تلاش های ابتدایی خود را برای آواز خواندن از هشت ماهگی هم می توانند آغاز کنند و از خود صداهای موسیقایی درآورند و تا دوازده ماهگی قدرت خود را برای تکرار الگوهای نواک مشخص نشان می دهند
تا هجده ماهگی هماهنگی بین حرکات و ریتم و توانایی تکرار فواصل ملودیکِ به خصوص (در مقابل نواک های تکی)، رشد می کند. وقتی آواز خواندن واقعی آغاز می شود، بین سال های دوم و سوم زندگی، ابتدا کلمات را می آموزد، پس از آن ریتم و سپس نواک. تا پنج سالگی، کودک صاحب رپرتوآری از آوازهاست

موسیقی از اولین نغمه لالایی مادر، در رشد ذهنی کودکان نقش بازی میکند. موسیقی از تجربیات در خانواده، از رسانههای مختلف و بخشی از عبادات مذهبی و به عنوان یک موضوع درسی و در بازیهای کودکانه وارد زندگی کودک میشود. تحقیقات اخیر نشان میدهد که موسیقی علاوه بر ارزش وسیع اجتماعی، نقش مهمی در رشد ذهنی کودک دارد: چنانچه کودکان از سنین خردسالی با موسیقی سر و کار داشته باشند، این امر در سازماندهی دستگاه مرکزی اعصاب آنها اثر میگذارد و بنابراین، میتواند به عنوان وسیله موثری برای تربیت دوران کودکی مورد استفاده قرار گیرد.
 
یادگیری بسیار زود شروع میشود ـ حتی قبل از تولد
مطالعات در سراسر جهان نشان میدهد که تحریکات اولیه برای رشد مغز بسیار اهمیت دارد. یک محیط سرشار از تحریکات مناسب، باعث تقویت ارتباطات عصبی میشود که در مغز کودکان شکل میگیرد. مطالعات بر روی جانوران نیز این ارتباط وسیع را نشان میدهد. برای مثال، ویلیام گرینوگ William Greenough ـ از دانشگاه ایلینویز، دو گروه از موشها را مورد آزمایش قرار داد. گروه اول در محیطی با تحریکات مناسب صوتی و گروه دوم در قفسهای استاندارد با صداهای معمولی و یکنواخت. حیواناتی که در محیط اول بودند در میان سلولهای مغزشان 25% بیشتر ارتباط برقرار گردید.

ماحصل کلام این که مغز از ابتدای رشد بسیار سازشپذیر و انعطافپذیر است.
این امر ما را در برابر امکانات بیشمار و نیز مسئولیتهای سنگینی قرار میدهد. در اینجا زمان نقش حساسی بازی میکند. هنگامی که در رشد طبیعی اختلالی وجود داشته باشد، ارتباطات عصبی بخوبی صورت نمیگیرد. درواقع، شواهد فزایندهی بسیاری موید این است که رشد ذهنی و یادگیری تحت تاثیر تجربیات قرار دارد، حتی تجربیات قبل از تولد. آزمایشهای فراصوتی (سونوگرافی) ـ
نشان میدهد که «نرون»هایی که در رحم مادر رشد میکنند از هفتهی هفتم حاملگی شروع به تقسیم شدن میکنند.
به نظر میرسد که تجربه میتواند از آغاز چنین فرایندی بر روی رشد موثر باشد.
دادههای آزمایشگاهی تایید میکنند که یادگیری میتواند در رحم مادر نیز صورت گیرد. برای مثال، مطالعات نشان میدهد که کودکی که تازه متولد میشود در ارتباط با صداهایی که در زمان حاملگی مادر شنیده است عکسالعمل نشان میدهد

این شواهد علمی ـ و شواهد زیاد دیگری که از حوصلهی این مقاله خارج است ـ ما را به نتیجهی واحدی میرساند: چگونگی رشد ذهنی و یادگیری کودکان بستگی به طبیعت و تربیت دارد.
ممکن است که طبیعت حد بالایی برای رشد برقرار کرده باشد، اما، تربیت است که تعیین میکند آیا فرد میتواند به این حد برسد یا خیر

 
نقش موسیقی در رشد مغز

چرا والدین و معلم کودک را از تجربهای محروم میکنند که نشان داده شده است میتواند به رشد ذهنی او کمک کند؟ تحقیقات جدید نشان میدهد که آموزش موسیقی در سنین خردسالی میتواند در رشد اتصالات عصبی neural connection ـ موثر باشد، اتصالاتی که برای درک پیچیدگیهای ریاضی و مفاهیم علمی لازم است. این تحقیقات بین آموزش موسیقی و دیگر توانائیها شناختی، به ویژه تواناییهای فضایی، رابطهی مهمی را نشان میدهند.
منظور از توانائیهای شناختی، استدلال تجریدی است که برای درک روابط بین اشیا بکار میرود ـ مثلا هنگامی که میخواهیم کسری را محاسبه کنیم و یا شطرنج بازی کنیم.
به گروهی از کودکان سه ساله آموزش موسیقی با اُرگ ـ Piano Keyboard ـ داده شد.
پس از شش ماه، تواناییهای شناختی آنها پیش از دیدن دورهها ـ pre-testiny ـ و بعد از دیدن دورهها ـ post – testiny

ـ اندازهگیری شد. نمرات این گروه از کودکان با سه گروه دیگر از کودکان مقایسه شد: گروهی که درسهایی در مورد کامپیوتر گرفتند، گروهی که گاهگاهی در دورههای آواز خواندن جمعی شرکت داشتند و نیز گروه چهارمی که هیچگونه آموزش خاصی نداشتند. با این که نمرات اولیه هر چهار گروه تفاوت چندانی را نشان نمیداد، ولی، بعد از گذراندن دوره، نمرات گروه اول به طور چشمگیری از سه گروه دیگر بالاتر بود. این تفاوتها در زمینه هوش نظری، استدلال فضایی ـ زمانی بودند.
در تائید چنین دادههایی، «مارتین گاردینر» ـ Martin Gardiner ـ و همکاران دانشگاهی او با تحقیقات خود نشان دادند که آموزشهای ابتدایی در موسیقی و هنرها میتواند بر روی نمرات خواندن و ریاضیات کودکان موثر باشد. دیگر تحقیقات نیز اثرات مشابهی را نشان داده است. درواقع، نتایج بهدست آمده در مورد کودکانی که در مدارس موسیقی مجارستان پذیرفته شدهاند نیز مبین انعطافپذیری آنان در یافتن مهارتهایی در ریاضیات و زبان میباشد که این گزارشها در چندین دهه تائید شده است

تمامی این یافته ها بدین معنی است که آموزش ابتدایی میتواند در رشد مغز موثر باشد و این تاثیر بیش از تاثیر آموزش خواندن به کودکان میباشد. به نظر میرسد که موسیقی، بویژه، به شکلگیری اتصالات عصبی لازم برای فعالیتهای علمی کمک میکند. البته بسیاری از والدین و مربیان، به صورت تجربی، سالها به چنین نظریاتی دست یافته بودند، اما، تنها در چند دهه اخیر است که تحقیقات علمی نیز این امر را تائید کرده است.
درواقع، تحقیقات اخیر تاثیر موسیقی بر روی رشد شناختی حیوانات را نیز نشان داده است.
موشهایی که به طور وسیعی در معرض دریافت اصوات موسیقی ـ Complex music ـ قرار گرفتند (روزی 12 ساعت طی چند ماه)، در آزمون مارها بسیار بهتر از موشهایی رفتار کردند که در معرض اصوات غیرموسیقیایی و یا سکوت قرار داشتند. محققین به این نتیجه رسیدهاند که منطقهای از مغز که اختصاص به یادگیری شناختی دارد، با شنیدن موسیقی به طور موثری رشد مییابد. حالا میتوانید تصوّر کنید که تاثیر آموزش موسیقی بر روی کودکان ما چه میتواند باشد!

 
موسیقی به عنوان یک تجربه آموزشی

گرچه تحقیقات نشان داده است که حتی شنیدن موسیقی نیز بر روی هوش انسان تاثیر دارد، اما، قویترین تاثیرات موسیقی از شرکت فعال در ساختن موسیقی بهدست میآید. کودکانی که آموزش موسیقی میبینند به احتمال زیاد، از آنهایی که فقط موسیقی را منفعلانه میشنوند بیشتر سود خواهند برد. واضح است که تحریکات شناختی در خلال آموزش موسیقی به سطح بالایی میرسد.
آموزش موسیقی برای کودکان بندرت «خشک و خستهکننده» است. آموزش موسیقی معمولاً توام با شادی است. ولی، این فعالیت در عین حال توام با چالشی در تواناییهای شناختی است.
از این گذشته، کودکی که بر روی مساله ریاضی کار میکند معمولاً برای مدت طولانی فقط مینشیند و فکر میکند و تنها با مداد و کاغذ سر و کار دارد. همان کودک، هنگامی که با گروهی همکاری میکند، باید خود را با گروه هماهنگ کند و همزمان باید به فکر باشد تا برای آنچه باید انجام دهد آماده باشد. در هیچ فعالیت دیگری کودک این چنین جذب انجام کارهایی نمیشود که باید در خلال ثانیهها اجرا شود و به طور مستمر و در زمانی طولانی درگیر اجرای عملی باشد

کودکان در خلال اجرای موسیقی باید دائماً توجهشان به کار باشد. ساختارهای تفکر باید دائماً روزآمد و دقیق باشد. این ترکیب هشیاری و احتیاط، همراه با پاسخهای فیزیکی در حال تغییر، یک تجربهی آموزشی است که ارزش بیهمتایی دارد.
انسان میتواند به سادگی بفهمد که چرا کودکانی که آموزش موسیقی دیدهاند قادرند با موادی کار کنند که سرعت قابل درک شدن و درونی شدن نیستند. این کودکان، در مقایسه با کودکانی که به آنها فرصتی برای شرکت در ساختن موسیقی داده نشده است، ممکن است قادر باشند با سرعت بیشتری بیآموزند و اطلاعات را ذخیره کنند.
جدای این مزیّتها فضای اجتماعی آموزش موسیقی توام با همکاری است. در صورتی که غالب دیگر موضوعات آموزشی چنین فضایی وجود ندارد و یا جای خود را به فضای رقابتی میدهد. دانشآموزان با همکاری یکدیگر است که میتوانند در یک اجرای موسیقی نقشی ایفا کنند، آنها یاد میگیرند که «مشارکت» وسیلهای است که میتواند برای هدفهای دیگر نیز مورد استفاده قرار گیرد

موسیقی راه حلی برای تمامی مشکلات آموزشی نیست. ذهن بشر بهشدت پیچیده است و دانش ما در اینباره که «تاثیرات موسیقی در چه اندازه است» هنوز به کمال نرسیده است.با وجود این، موسیقی وسیله آموزشی قدرتمندی است که باید مورد استفاده قرار گیرد.
در عین حال، باید مواظب باشیم تا اهمیت موسیقی از نظر زیبایی را کوچک نشماریم و این زیبایی را به زندگی کودکانمان وارد کنیم.
ما نباید تنها به این دلیل که موسیقی موجب رشد ذهنی کودک میشود، آنها را درگیر فعالیت موسیقیایی کنیم.
بزرگترها تنها از روی انجام وظیفه موسیقی نمیسازند. کودکان نیز باید چنین باشند. آموزش موسیقی دانشآموزان با احساسات آنان سر و کار دارد و در خلال بروز احساسات آنها صورت میگیرد.
برای تمامی آنهایی که در ساختن موسیقی شرکت میکنند تجربه با درون خویش سر و کار داشتن و ظرفیتِ به تنهایی کار کردن و با خود همراه بودن و حرکت به سوی حسّی که به شکل دیگری احساس نمیشود، نتایجی است که به بار مینشیند

ساختن موسیقی شادیبخش است و کودکان ساختن موسیقی را دوست دارند… بنابراین، اگر شما مزایای رشد ذهنی و نیز شادی ساختن موسیقی را تواماً در نظر بگیرید، دلیل کافی خواهید داشت تا برای کودکان امکان چنین تجربهای را فراهم سازید

بچه های کودکستانی می توانند نوعاً عبارات موسیقایی را تشخیص دهند و مفهوم سرعت و پویایی را می فهمند. (سرعت به معنای تندی یا کندی و پویایی به معنای قوت یا نرمی صدا).
 
هفت ساله ها تفاوت های نواک را حتی به کوچکی 1/4 پرده می توانند دریابند. بین سن پنج تا هشت سال حساسیتی نسبت به مفهوم مایه(قطعه در چه گامی است) در او رشد می کند و همراه آن قدرت تشخیص تغییرات در هارمونی. همین حساسیت در او برای تشخیص مایه های ماژور و مینور ظهور می کند و کودک می تواند انتقالات گام ها در ملودی را تشخیص دهد یا فرودهای11 ناتمام را مشخص کند.
(منظور کادانسی است که روی درجه І گام تمام نمی شود.)
 
یک استعداد خاص در موسیقی که می گویند تحت تاثیر هم محیط و هم وراثت است، موضوع نواک تام است، یعنی کودک قادر است که نواک دقیق هر صدا را تشخیص داده و به نوبه خود هر نواک را به دقت بازسازی کند بدون آنکه نواکی آغازین به عنوان نقطه مرجع داشته باشد. (به کسی که بتواند نواکی را با کمک نقطه عطف به خصوص بخواند، که خود مهارتی به خصوص و باارزش است ، نواک نسبی می گویند)

گرچه بسیاری از موسیقی دانان تربیت شده نواک تام ندارند، ولی تربیت موسیقی به رشد این استعداد کمک می کند و در میان موسیقی دانان حرفه ای متداول تر از مردم عادی است. تحقیقات اخیر نشان داده که نواک تام در خانواده ها ارثی است. محققان به دنبال مطالعه DNA بعضی از این خانواده ها هستند تا شاید ژن به خصوص آن را پیدا کنند.
 
یکی از بهترین راه هایی که پدر و مادر می توانند علاقه به موسیقی را در کودکان خود برانگیزند، آن است که خود نمونه مثبتی برای آنها شوند، عشق خود را به موسیقی نشان دهند، بچه های خود را از سنین بسیار پایین با موسیقی و کنسرت آشنا کنند و برای آنها و به همراه آن ها در منزل آواز بخوانند.
نوزادانی که در منزل موسیقی می شنوند اغلب حتی پیش از حرف زدن می توانند آواز بخوانند. از اول، والدین می توانند فرآیند آشنایی کودک را با موسیقی از طریق آواز خواندن برای او تقویت کنند.
 
نوزادان، در همه جای دنیا ، لالایی و آوازهای آرام دیگر را که دارای نواک محدود و الگوی ملودی ساده و تکراری هستند ترجیح می دهند.

. آوازهای مورد علاقه بیشتر آنهایی هستند که اشعاری درباره حیوانات یا با صدای حیوانات دارند و یا به قسمت هایی از بدن اشاره دارند که می توانند همراه با ریتم آهنگ لمس شوند. آواز خواندن می تواند نوزاد را آرام کند و تسلط او را بر لغات تقویت کند. این کار می تواند همراه با انجام کارهای متداول در منزل و خانواده باشد.
 
نوزادان همچنین می توانند از گوش دادن به اسباب بازی های موسیقی دار و اسباب بازی های حیوانات که آواز می خوانند بهره بگیرند. بین سنین شش تا نه ماهگی می توانند با وسایل موسیقی به شکل اسباب بازی های کوکی بازی کنند.
 
در این مرحله کودک دوست دارد تا از صداها تقلید کند و با موسیقی حرکت کند. پدر و مادران نباید از اینکه کودک یک آواز را خارج بخواند یا ضرب مناسب را حفظ نکند نگران شوند

این ها قدرت هایی هستند که بعدها رشد خواهند کرد. رشد موسیقی در کودکان می تواند به وسیله شنیدن انواع موسیقی به خصوص موسیقی زنده و موسیقی هایی که کودک دوست دارد تقویت شود. بازی های با موسیقی هم که شامل هم آواز خواندن و هم حرکت باشد، در همین جهت موثر است.
 
در این مرحله کودکان همچنین می توانند از وسایل با ریتم ساده استفاده کنند. مانند زدن روی طبل یا سازهای کوبه ای دیگر، تکان دادن ماراکس واقعی یا خانگی (نوعی جغجغه) و به صدا درآوردن ب‍ِلز. برای کودکان در این مرحله می توان در تمام مدت روز، چندین بار آواز خواند حتی در درون اتومبیل.
 
کودکان پیش دبستانی می توانند بازی های زیر و بمی صوتی را انجام دهند و آغاز به شناسایی صدای سازهای مختلف کنند و با عکس های آن ها تطبیق دهند. اگر در منزل پیانو وجود داشته باشد می توانند با آن آغاز به تمرین کنند. بازی هایی که شامل دست زدن و حرکت هنگام موسیقی است و با حرکت موسیقی جلو می رود و می ایستد، در این سنین بسیار محبوب هستند

در جریان یاد گرفتن و تسلط بر آوازها که در آن شعرخوانی فردی و آواز جمعی پشت سر هم می آیند، کودک به فرم های موسیقی آگاهی می یابد. کودکان پیش دبستانی همچنین می توانند حکایات کوچک درباره آهنگسازان و آهنگ های آن ها یاد بگیرند.
 
رویکردهای گروهی سیستماتیک مختلف برای آموزش موسیقی، که همگی از خارج آمده اند، در مقطع پیش دبستانی آغاز می شود.
 
معروف ترین آن ها، برنامه پرورش استعداد «سوزوکی» است، که به وسیله مربی ژاپنی به نام «شینیچی سوزوکی» آغاز شد. این برنامه روشی است برای آموزش ویولن، که بعدها به آموزش پیانو و سایر سازها گسترش پیدا کرد.
 
روش سوزوکی، که بر پایه روش یاد گرفتن زبان مادری است ، از طریق پیروی از قدم هایی که یک کودک زبان می آموزد، به او موسیقی یاد می دهد. در این برنامه، اول گوش دادن است و سپس تقلید و در مرحله آخر خواندن و نوشتن.
 
کودک در آغاز به نوار قطعات موسیقی مورد نظر گوش داده و سپس آن را حفظ می کند. پس از آن مطالعه مفاهیم موسیقی در درس های بعدی او گنجانده می شود.

پدر و مادران که هم در درس های خصوصی و هم در کلاس های دسته جمعی شرکت می کنند، در جلسات تمرین شرکت فعال داشته و هم پای کودکان خود یاد می گیرند. گروه بندی های دسته جمعی مرتب، برای اجرای موسیقی با سایر کودکان جزء جدانشدنی این برنامه است.
 
آموزش موسیقی به کودکان,تاثیر موسیقی بر هوش کودک,فواید موسیقی
 
یک برنامه دیگر ژاپنی، برنامه پرورش موسیقی «یاماها» است، که هم در موسیقی کلاسیک و هم موسیقی های عامیانه، زمینه های اولیه را در دسترس دانش آموزان قرار می دهد.
 
کودکان بین چهار تا شش سال در کلاس های هشت تا دوازده نفره یک برنامه آموزشی دو ساله را به تدریج و مرحله به مرحله دنبال می کنند و والدین در تمام فعالیت ها حضور داشته و کودکان خود را در منزل یاری می کنند. فعالیت ها شامل آواز خواندن و حرکات کامل جسمانی است که در طی آن مقدمات «کیبورد» را می آموزند ولی هیچ نوع آموزش پیانو یا سازهای دیگر صورت نمی گیرد.

یک برنامه دیگر «دال کروز یوریتمیک» است که در کنسرواتوار موسیقی ژنو به وسیله «امیل ژاک دال کروز» تدوین شد و تکیه آن بر حرکات جسمانی و خلاقیت است. کودک اصول اولیه موسیقی مانند ملودی، ریتم و دینامیک را از طریق حرکات طبیعی و یاد می گیرد.
 
همچنین سیلاب های سلفژ (دو ـ رـ می ـ فاـ سل ـ لاـ سی)، تربیت گوش و بدیهه نوازی روی «کیبرد» را همراه با sight- singing مطالعه می کنند. روش آموزش «دال کروز» از طریق برنامه های ویژه به طور معمول با همکاری مدارس موسیقی اجرا می شود.
 
بعضی معلمان خصوصی هم از روش های آن برای تدریس ریتم استفاده می کنند

دو روش دیگر که هر دو به وسیله آهنگسازان معروف قرن بیستم اروپایی ساخته شده اند، وجود دارد که شامل استفاده از آهنگ های محلی به عنوان مقدمه ای به موسیقی هستند.

روش «کار مدرسه اُرف»، که به وسیله آهنگساز آلمانی به نام «کارل اُرف» در سال 1950 تدوین شد بر رقص و فعالیت های ریتم دار تکیه دارد و هم از آهنگ های محلی و هم از ساختارهای محاوره ای که از طریق آهنگ های کودکستانی و بازی های بچه ها ابداع شده است استفاده می کند.
 
این روش همچنین با سازهای کوبه ای خاصی که توسط ارف توسعه داده شده و می توانند هم ریتم و هم ملودی به وجود آورند شناخته می شود. بسیاری از معلمان موسیقی در مدارس خصوصی و دولتی از روش های اُرف به عنوان قسمتی از کار تدریس خود استفاده می کنند.

آهنگساز مدرن دیگری که یک سیستم آموزش موسیقی به وجود آورد، «زُلتان ک‍ُدالی» مجارستانی است و روش او که در سال های 1920 تدوین شده بود، در سال های 1960 به آمریکا معرفی شد.
 
این روش که برای کودکان از سه سال به بالا ساخته شده است، هدف را رشد گوش دادن صحیح و حس ریتم کودک از طریق آواز قرار داده است و از آهنگ های کودکستانی و موسیقی محلی زادگاه کودک استفاده می کند. کودک از طریق آواز، خواندن و نوشتن ِ موسیقی را می آموزد و بعد از آن با استفاده از وسایل موسیقی آشنا می شود.
 
در کلاس های دبستانی می توان کودک را به کنسرت های مخصوص جوانان برد. در این کنسرت ها قطعه های کوتاه و متنوع اجرا می شود که توجه او را حفظ می کند و به طور محسوس کوتاه تر از اجرای آن قطعات برای بزرگ سالان است

همچنین کودکان می توانند از طریق گوش دادن به موسیقی در منزل و خواندن کتاب های کوتاه درباره موسیقی و آهنگسازان، شروع به آشنایی با انواع مختلف و دوره های موسیقی نمایند. پس از شش یا هفت سالگی آنها به رشدی می رسند که می توانند درس خصوصی با ساز را آغاز کنند.
 
وقتی که کودک مایل و قادر است که به تمرین با ساز و تکرار تمرین ها تن در دهد، تسلط بر مهارت های نوین هدفی عمده می شود. رشد مهارت های حرکتی ظریف ادامه یافته و باعث افزایش سرعت و فرزی آنها می شود و تا ن‍ُه سالگی توانایی کاربرد مستقل دست ها و نیز هماهنگی دست و چشم بهبود می یابد.
 
اجرا، ب‍ُعدی مهم به تجربه کودکان دبستانی از موسیقی می افزاید. بسیاری از کودکان به طور طبیعی از اجرا شاد می شوند. در این مرحله اگر والدین آنها را در سنین جوانی در این راه بیندازند از ترس های بعدی روی صحنه بودن در سنین بالاتر جلوگیری می کنند.

کودکانی که درس خصوصی موسیقی می گیرند می توانند در کنسرت هایی که معلمان یا مدرسه موسیقی آنها ترتیب می دهند بنوازند. همه کودکان می توانند در برنامه های آوازی یا سازی مدرسه، اجرا داشته باشند. سایر فعالیت ها مانند اردوگاه های تابستانی و فوق برنامه های مدرسه فرصت های مناسب برای اجرا یا شرکت در مراسم گروهی به وجود می آورد.
 
هنگامی که جوانان به سن بلوغ می رسند، علایق به خصوص خود را در مورد موسیقی دریافته اند که اغلب شامل انواع موسیقی های رایج مردمی است. آن ها به طور معمول شروع به جمع آوری مجموعه موسیقی مورد علاقه خود می کنند.
 
تلاش های والدین برای محدود کردن سلیقه موسیقی فرزندانشان در این مقطع مثبت نیست. همه سعی آن ها باید در جهت وسعت بخشیدن تجربه موسیقایی آن ها باشد نه محدود کردنشان. علاقه به انواع موسیقی می تواند هم زمان وجود داشته باشد و به طور مثال عشق به موسیقی کلاسیک یا جاز به خصوص وقتی همراه با آموزش و شرکت فعال باشد، تحت تاثیر علاقه به موسیقی راک قرار نخواهد گرفت

نوجوانان می توانند به کنسرت های موسیقی کلاسیک بروند و در اجراهای گروهی مدرسه شرکت کنند. شرکت در ارکسترهای دانش آموزی، گروه های مارش یا ک‍ُر می تواند دیسیپلین، کار گروهی و مهارت های اجتماعی را ارتقا بخشد. تئاترهای موزیکال می توانند برجسته ترین کارهای مدرسه در سال شوند.
 
این تئاترها تجربه های اجرایی باارزشی به نوجوانان می دهند. جوانان با علاقه جدی در موسیقی کلاسیک می توانند در اردوگاه های موسیقی شرکت کنند، در رقابت های مدرسه یا سازمان های موسیقی وارد شوند، در فعالیت های موسیقی مذهبی شرکت کنند و به گروه یا انجمن های موسیقی ملحق شوند.
 
اگرچه کودکان می توانند در مدرسه تا درجات مختلف موسیقی یاد بگیرند ولی آموختن خصوصی یک ساز موسیقی، مهارت و ادراکی فراتر از درس های درون کلاس به آنها می دهد.
 
همچنین درس های خصوصی موسیقی باعث ایجاد اعتماد به نفس، دیسیپلین، توانایی استفاده بهینه از زمان و رشد ذهنی و مهارت عضلانی می شود. به علاوه درس خصوصی، کودک را از رشد عادات بد در نواختن سازها بازمی دارد

می تواند یادگیری اصولی را به طور جدی به تاخیر بیندازد. بنا به نوع ساز و روش آموزش، درس های خصوصی موسیقی می توانند از سه سالگی تا دوران دبیرستان آغاز شود.
 
تحقیقات نشان داده است که روش آموزش از اهمیت کمتری نسبت به استعداد هنرجو، میزان تعهد او، روابط بین معلم و هنرجو و میزان تعهد و حمایت والدین برخوردار است.
 
کودکان می توانند یادگیری بیشتر سازهای موسیقی را در مقطع دبستان شروع کنند ولی نباید درس های آواز را قبل از سن بلوغ آغاز کنند. (برای دختران دوازده تا چهارده سال و پسران پانزده تا هفده سال) به دلیل تفاوت های فردی در رشد جسمی و ذهنی، مشخص کردن سن دقیق برای شروع آموزش موسیقی برای همه کودکان امکان ندارد.
 
اما راهنمایی های کلی ممکن است. پیانو، ویولن و فلوت ریکوردِر می توانند در پایین ترین سنین آموزش داده شوند، اگرچه اندازه ویولن 1/4 یا 2/4 برای کودکان لازم است.
 
با استفاده از روش پیش گفته «سوزوکی»، کودکان می توانند یادگیری ساز را در سنین زودتری نسبت به روش های دیگر شروع کنند. امکان شروع روش سوزوکی از سه یا چهار سالگی وجود دارد که به دلیل چند ویژگی مشخص است. هنرجویان پیش از توانایی خواندن نت ها به کمک گوش آغاز به نواختن می کنند، والدین در درس ها و جلسات تمرین شرکت می کنند و هنرجویان بیشتر نواختن خود را در گروه انجام می دهند.
 

به دلیل اینکه بیشتر انواع روش های آموزشی بر پایه خواندن ن‍ُت هاست، کودکان نمی توانند تا رسیدن به سن کافی برای شروع خواندن ن‍ُت ها، درس ها را آغاز کنند که به طور معمول این سن هم زمان با شروع خواندن و نوشتن در مدرسه است.
 
درس های معمولی پیانو و ویولن (اندازه 1/4 ویولن) به طور معمول در شش یا هفت سالگی می توانند آغاز شوند. یک کودک می تواند نواختن ویولن سل 2/4 را در هفت سالگی آغاز کند. یادگیری سازهای بادی چوبی و برنجی (فلوت، کلارینت، پیکولو، اُبوآ، فاگوت و ترومپت)، که احتیاج به رشد ظرفیت ریه کودک دارد، دیرتر آغاز می شود، به طور معمول حدود ده یازده سالگی است.
 
یادگیری ترومبون و هورن فرانسوی حدود سیزده سالگی، گیتار آکوستیک در هشت یا نه سالگی، گیتار الکترونیک، چنگ و ویولا در یازده یا دوازده سالگی و کنترباس حدود سیزده سالگی می توانند آغاز شوند.
 

رای پیدا کردن معلم، والدین بایستی از والدین دیگر که کودکانشان درس موسیقی می گیرند و از موسیقیدان های محل اقامتشان، مثل معلم موسیقی مدرسه فرزندشان سوال کنند. یک معلم مجرب بایستی مدرک موسیقی داشته باشد. عضویت در یک سازمان حرفه ای موسیقی محک دیگری بر معتبر بودن معلم است.
 
با وجود این، 73٪ آموزش دهندگان موسیقی، حتی بسیاری از معلمان خوب ، به این دو گروه تعلق ندارند. معلم باید مایل به توضیح اساس روش آموزش خود برای والدین باشد و روابط خوبی را با کودک پایه ریزی کند.
 
بزرگ ترین چالش در کار موسیقی، داشتن یک برنامه مرتب تمرین است؛ تمرین ساز بر پایه یک برنامه روزانه مرتب. بیشتر از هر فعالیت دیگر کودک احتیاج به دیسیپلین دارد. این تمرینات باید به طور مرتب بدون توجه به حال و هوای شخص، سایر برنامه ها یا داشتن یا نداشتن انرژی از سوی هنرجو دنبال شود.
 
تمرین موسیقی کاری تکراری در تنهایی است که به طور معمول احتیاج به زمان طولانی دارد تا نتایج محسوسی به دست دهد. تمرینات می توانند موثرتر انجام شوند اگر معلم نکات چگونگی تمرین را، نه فقط چه تمرین کردن را، به هنرجو بگوید.
 

اگرچه تمرین موسیقی نباید به یک نیروی مداوم اصطکاک بین والدین و فرزندان تبدیل شود، والدین نیاز به ترغیب زیاد و تشویق منظم فرزندانشان دارند. مفید است که یک برنامه منظم تمرین برای کودک در نظر گرفته شود تا تمرینات جز جدانشدنی برنامه روزانه وی شوند.

عادات در مردمی که بدون سرپرستی معلم مبادرت به نواختن ساز می کنند به آسانی می تواند اتفاق بیفتد شروع درس های خصوصی بعد از عادات بد نواختن ، به خصوص

همه افراد می توانند مفاهیم مختلفی را بیاموزند. اما این که شخصی برچسب نابغه را به خود می گیرد به خاطر سرعت یادگیری اوست. موسیقی دقیقا روی سرعت یادگیری تاثیر می گذارد. اگر بتوان در سنین اولیه کودکی با موسیقی آشنا شد می توان در قدرت و سرعت یادگیری تاثیر عمیقی گذاشت. موسیقی قدرت حل مسئله را درکودکان بالا می برد، چون کودک در خلال نواختن و تمرین موسیقی، قوه تفکر خود را به کار می اندازد و از طریق تمرکز و تفکر به تمرین می پردازد.
 
درنتیجه می آموزد تا در هر کاری از قوه عقل و منطق خود استفاده کند. پس کودکان نیز از موسیقی بهره می گیرند.
 
تاثیرات موثر موسیقی بر کودکان
– افزایش ضریب هوشی با آموختن موسیقی.
 
– موسیقی می تواند همان گونه که در آوای پرندگان و سرود جویباران است در فضای زندگی کودکان مترنم شده و حسی از آرامش به آنها ببخشد.
 

یا ضریب هوشی کودکان می افزاید در حالی که آموزش هنرهای نمایشی ۳تا۴ امتیاز به ضریب هوشی آنها خواهد افزود.
 
– آموزش و فراگیری یک آلت موسیقی می تواند در بهبود رفتار، حافظه و دانش عمومی کودکان تاثیر مثبت داشته باشد. فراگیری نواختن یک آلت موسیقی موجب توسعه و بزرگ تر شدن قسمت چپ مغز کودکان می شود. در نتیجه حافظه کودکانی که آموزش موسیقی دیده اند به نسبت سایرین ۲۰ درصد افزایش می یابد.
 
– کودکانی که به صورت گروهی به تمرین موسیقی می پردازند مهارت های اجتماعی بالایی را دارا هستند. کودکان در خلال گروه موسیقی یاد می گیرند که با یکدیگر همکاری و مشارکت داشته باشند و مهم تر از همه در هماهنگی کامل با یکدیگر باشند چون در غیر این صورت نمی توانند کار عالی را ارائه دهند. علاوه بر این کودک به صورت غیرمستقیم می آموزد که وقتی قطعه ای با مشارکت گروه نواخته می شود بسیار زیباتر از قطعه ای است که توسط او به صورت مجزا نواخته می شود.
 

این درس بزرگ او را بیشتر به جامعه و افراد پیرامونش انس و پیوند می دهد. برهمین اصل مهارت دوستیابی در کودک شکل گرفته و او را قادر به ایجاد ارتباطات اجتماعی مفید و سازنده می سازد. در دوران بلوغ نیز موسیقی می تواند نقش بسیار مثبتی در شکل گیری شخصیت کودکان داشته باشد و در لحظاتی که آنها احساس تنهایی و یا حالت دلهره دارند موسیقی می تواند آرامش بخش و موثر باشد.

 
آیا موسیقی بر یادگیری درس اثر دارد

محققان دانشگاه والز با بررسی این موضوع که موسیقی بر یادگیری درس اثر دارد یا نه قابلیت به یاد آوردن موارد مختلف را در حضور صداهای گوناگون بررسی کردند. آن ها از 25 نفر از داوطلبان که بین 18 تا 30 سال سن داشتند خواستند تا لیستی از حروف را به ترتیب به خاطر بسپارند و سپس آن را به یاد بیاورند.
این آزمایش در شرایط مختلف صدایی مانند محیط ساکت، محیطی که موسیقی های مورد علاقه فرد پخش می شد، موسیقی هایی که فرد به آن ها علاقه نداشت، صدایی که عدد 3 را مرتب تکرار می کرد و صدایی که به طور رندوم اعداد مختلف را بازگو می کرد انجام شد.
این تحقیقات نشان می دهد شرکت کننده ها زمانی که به موسیقی گوش می دهند ، چه به آن علاقه داشته باشند یا نداشته باشند و یا هنگامی که به صدایی که اعداد را به صورت تصادفی تکرار می کرد گوش می کنند بدترین عملکرد را دارند. اما در عین حال افرادی که این کار را در محیط ساکت انجام می دادند بهترین نتیجه را گرفتند

محققان معتقدند قابلیت به خاطر سپاری در هنگام گوش دادن به موسیقی ضعیف تر می شود. چرا که در این هنگام تغییر مداوم صدا و کلمات باعث بدتر شدن عملکرد این قابلیت می شود.
در دهه 1990 ادعا شده بود گوش دادن به موسیقی موتزارت باعث افزایش قابلیت های سه بعدی و فضایی می شود، اما چند تحقیق دیگر که بعدها انجام شد این نتایج را به همراه نداشت. اما به هر حال محققان معتقدند زمانی که شما به آهنگی که دوست دارید گوش می دهید حال شما بهتر شده و تهییج می شوید که باعث بهبود کارایی شما می شود.
به همین دلیل دانشمندان معتقدند بهترین حالت برای گوش دادن به موسیقی قبل از شروع به مطالعه است و در هنگام درس خواندن بهتر است محیط کاملا ساکت باشد.

آموزش موسیقی حافظه کودکان را تقویت میکند
 
آموزش موسیقی حافظه کودکان را تقویت میکندوالدینی که برای آموزش موسیقی کودکان خود پول و وقت صرف میکنند نتایج بسیار مثبتی در آینده خواهند دید.
نتیجه یک تحقیق در کانادا بیانگر اینست که افرادی که در خردسالی آموزش موسیقی می بینند نسبت به همسالان خود از حافظه بهتری برخوردار هستند. تحقیقات در این زمینه نشان می دهد کودکانی که در طی یکسال آموزش موسیقی دیده بودند در تست حافظه عملکرد بهتری در مقایسه با سایر کودکان از خود بروز دادند.
بر اساس اظهارات لاورل ترینور (Laurel Trainor) دانشمند روانشناس و عصب شناس دانشگاه هامیلتون (Hamilton) در کانادا اگر فردی درس موسیقی فرا گیرد رشد شبکه یادگیری مغز وی با فرد آموزش ندیده متفاوت است.
بنا به گفته پرفسور ترینور این اولین تحقیق درباره آثار آموزش موسیقی بر مغز کودکان است که در یک دوره یکساله انجام شده است.

در طول یکسال آزمایشهای مختلفی در ارتباط با آموزش موسیقی و تاثیر آن بر رشد مغزی دو گروه از کودکان بین سنین چهار و شش ساله انجام گرفت و بعد از مدت چهار ماه تغییرات قابل ملاحظه ای در میان این دو گروه دیده شد.
از کودکان خواسته شد در تستی شرکت کنند که در آن سئوالاتی از قبیل تشخیص فرق بین هارمونی ها ، ریتم ها و ملودی های شنیده شده ابراز دارند و همینطور در تست حافظه برای آنها گروهی عدد خوانده شد و از آنها خواسته شد که به ترتیب این عدد ها را تکرار کنند ، نتایج تمام این آزمایشات پیشرفت مغزی کودکانی که آموزش موسیقی دیده بودند را نسبت به سایرین نشان می داد.
به گفته ترینور در تحقیقات گذشته تاثیر آموزش موسیقی بر مغز نوجوانان و پیشرفت در تست هوش آنها نشان داده شده بود

او اظهار میدارد که پیشرفت در مهارت هایی نظیر درک موسیقی در افراد آموزش دیده زیاد نسبت به افراد آموزش ندیده تعجب بر انگیز نبود اما جالب این بود که کودکانی که تحت آموزش موسیقی قرار داشتند در سایر مهارتها که ارتباط مستقیم با موسیقی نداشت از قبیل فراگیری ادبیات، ریاضیات و سایر مهارتهای دیداری و گفتاری در مدت یکسال پیشرفت قابل ملاحظه ای در مقایسه با سایر کودکان از خود نشان دادند

آیا گوش دادن به موسیقی در حین درس خواندن مفید است؟
جامعه – اگر شما در حال مطالعه برای یک امتحان هستید شاید گوش دادن به موسیقی ایده خوبی باشد. اما اگر شما سعی در به خاطر سپاری یک لیست، اعداد، حقایق و عناصر جدول تناوبی دارید، گوش دادن به موسیقی باعث بدتر شدن عملکرد شما می شود.
 
محققان دانشگاه والز قابلیت به یاد آوردن موارد مختلف را در حضور صداهای گوناگون بررسی کردند. آن ها از 25 نفر از داوطلبان که بین 18 تا 30 سال سن داشتند خواستند تا لیستی از حروف را به ترتیب به خاطر بسپارند و سپس آن را به یاد بیاورند.
این آزمایش در شرایط مختلف صدایی مانند محیط ساکت، محیطی که موسیقی های مورد علاقه فرد پخش می شد، موسیقی هایی که فرد به آن ها علاقه نداشت، صدایی که عدد 3 را مرتب تکرار می کرد و صدایی که به طور رندوم اعداد مختلف را بازگو می کرد انجام شد

این تحقیقات نشان می دهد شرکت کننده ها زمانی که به موسیقی گوش می دهند ، چه به آن علاقه داشته باشند یا نداشته باشند و یا هنگامی که به صدایی که اعداد را به صورت تصادفی تکرار می کرد گوش می کنند بدترین عملکرد را دارند. اما در عین حال افرادی که این کار را در محیط ساکت انجام می دادند بهترین نتیجه را گرفتند.
محققان معتقدند قابلیت به خاطر سپاری در هنگام گوش دادن به موسیقی ضعیف تر می شود. چرا که در این هنگام تغییر مداوم صدا و کلمات باعث بدتر شدن عملکرد این قابلیت می شود.
در دهه 1990 ادعا شده بود گوش دادن به موسیقی موتزارت باعث افزایش قابلیت های سه بعدی و فضایی می شود، اما چند تحقیق دیگر که بعدها انجام شد این نتایج را به همراه نداشت. اما به هر حال محققان معتقدند زمانی که شما به آهنگی که دوست دارید گوش می دهید حال شما بهتر شده و تهییج می شوید که باعث بهبود کارایی شما می شود.
به همین دلیل دانشمندان معتقدند بهترین حالت برای گوش دادن به موسیقی قبل از شروع به مطالعه است و در هنگام درس خواندن بهتر است محیط کاملا ساکت باشد

اما برای افرادی که به طور جدی از دوران کودکی به تعلیم نواختن یک ساز می پردازند، تجربه موسیقی
ممکن است چیزی بیشتر از این باشد.
 
پژوهش های اخیر نشان می دهد که میان آموزش موسیقی در دوران کودکی و تقویت برخی توانایی های ذهنی دیگر ارتباط محکمی وجود دارد.
 
در یکی از این تحقیقات در موسسه موسیقی و ذهن در دانشگاه مک مستر در کانادا، پژوهشگران گروهی از کودکان در سنین پیش از مدرسه را که درس موسیقی می گرفتند با کودکانی که به کلاس موسیقی نمی رفتند، مورد مقایسه قرار دادند.کودکانی که آموزش موسیقی دیده بودند، در پاسخ های مغزی قوی تری به شماری از آزمایش های تشخیص صدا نشان دادند.

این پژوهش بیانگر این بود که ظاهرا آموزش موسیقی باعث تغییر بخشی از قشر مغز می شود که مسئول شنوایی در کودکان است.
 
اما آیا ممکن است آموزش موسیقی درکودکی تاثیر گسترده تری بر مغز داشته باشد،و نحوه تفکر وشناخت را تغییر دهد؟
 
بررسی فوق بر روی کودکان نشان داد حتی یک یا دو سال آموزش موسیقی براساس آزمایش هایی که تکانه های الکتریکی و مغناطیسی در مغز را ثبت می کنند، باعث تقویت حافظه و توجه می شود.
 
بنابراین تصور بر این است که آموزش موسیقی (نه لزوما گوش دادن منفعل به موسیقی) بر توجه و حافظه اثر می گذارد، و از طریق همین سازوکار ممکن است باعث یادگیری بهتر در شماری از حوزه های شناختی شود.
دلیل این تاثیر آموزش موسیقی بر افزایش توانایی مغزی ممکن است این باشد که مهارت های حرکتی وشنوایی مورد نیاز برای نواختن یک ساز در یک ارکستر با دیگر افراد به شدت نیاز به توجه، حافظه و توانایی مهار سایر کنش ها دارد. تنها گوش دادن ساده به موسیقی موتسارت، یا هر موسیقی دان دیگری باعث بهبود توانایی توجه و حافظه نمی شود.

 
به گفته این پژوهشگران هنگامی که فردی مرتبا به صدایی، به خصوص صدایی که مانند موسیقی یا گفتار، هارمونیک یا معنادار است، سلول های مغزی مربوط در پاسخدهی ترجیحی به این صداها در مقایسه با صداهای دیگر تقویت می شوند.
 
بر اساس یافته های این پژوهشگران تغییرات ناشی از گوش دادن مرتب موسیقی با بالارفتن سن افزایش می یابد، و بیشترین افزایش در سنین 10 تا 13 سالگی مشاهده می شود. بنابراین احتمالا یک دوره حساس برای کسب مهارت های موسیقیایی و گفتاری وجود دارد.

 
در یک بررسی دیگر که در دانشگاه هاروارد انجام شد، رابطه میان آموزش موسیقی در ابتدای کودکی و تقویت مهارت های حرکتی و شنوایی و همچنین بهبود در توانایی گفتاری و استدلال غیرشفاهی مشاهده شد.
 
دانشمندان همچنین کشف کرده اند که تعلیم سازهای متفاوت باعث تاثیرگذاری بر نواحی متفاوتی از مغز می شود. تغییرات در مغزهای آوازخوانان در محل هایی اندکی متفاوت نسبت به تغییرات مغز نوازنده سازهای زهی یا کی برد رخ می دهد.
 
رابطه میان آموزش موسیقی و کسب مهارت های زبانی در کودکانی دچار دیس لکسیا (اختلال خواندن) هستند، حتی بارزتر است. در این کودکان تعلیم موسیقی با تقویت مهارت های شنوایی ادراک موسیقی ممکن است برخی از نقصان در مهارت های زبانی را برطرف کند.
 
در یک بررسی دیگر که دردانشگاه اوهایو انجام شد، پژوهشگارن نشان دادند که آموزش موسیقی به کودکان باعث می شود که پاسخدهی شنوایی آنها به حد کودکی 2 تا 3 سال بزرگتر از آنها برسد. هرچند که لزوما ضریب هوشی یا خلاقیت آنها افزایش نمی یابد.
 

یک بررسی دیگر در دانشگاه تورونتو مستقیما به این موضوع پرداخت که آیا کسب توانایی موسیقیایی می تواند کودک را باهوش تر کند یا نه. انجام چنین ارزیابی های همیشه مشکل است، زیرا کنترل میزان تاثیر سایر عوامل موثر بر هوش مانند میزان درآمد یا تحصیلات والدین مشکل است.
 
با این وجود این تحقیق نشان داد صرفا گوش دادن به موسیقی دست کم در کوتاه مدت به توانایی فرد در انجام برخی از آزمون های شناختی کمک می کند. همچنین آموزش واقعی موسیقی درکودکان به موفقیت طولانی مدت تر آنها در انجام این آزمون ها می انجامد..


تعداد صفحات : 48 | فرمت فایل : pptx

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود