کودک آزاری وبد رفتاری با کودک
تعریف ها:
پیمان نامه حقوق کودک از حق سلامت جسم و شخصیت کودکان حمایت می کند و دولتها را به حمایت از کودکان در برابر خشونت های جسمی و روانی، بهره کشی جنسی، بدرفتاری، تنبیهات غیر انسانی و توهین آمیز و سایر انواع سوء استفاده از کودکان متعهد می کند.
صدماتی که به کودکان آزار دیده وارد می شود سالانه موجب مرگ تعداد زیادی کودک در جهان می شود. همچنین بسیاری از کودکان آزار دیده در آینده دچار اختلالات روانی خواهند شد و عده ای نیز به دلیل صدمات فیزیکی دچار ضعف و ناتوانی و معلولیت می شوند.
کودک1:طبق تعریف سازمان بهداشت جهانی:کودک ، هر انسان کمتر از 18 سال است مگر این که طبق قانون قابل اعمال در مورد کودک، سن قانونی کمتر تعیین شده باشد. (موسوی و همکاران،1380) طبق قوانین ایران، صغیر یا کودک کسی است که بالغ و رشید نشده است.
بلوغ در اصطلاح فقهی زمانی است که قوای جسمی صغیر نمو نموده و آماده توالدو تناسل می گردد. بلوغ به یکی از سه امر شناخته می شود:
1-روئیدن مو های خشن بر پشت آلت تناسلی
2-خروج منی
3-سن، تبصره:یک ماده 1210 قانون مدنی، سن بلوغ در پسر 15 سال تمام قمری و در دختر 9 سال تمام قمری است.
رشد:شرط دوم برای ختم و پایان یافتن صغر، رشد است. رشد در لغت به معنی هدایت است و آن حالتی است در انسان که مانع تضییع مال و صرف آن در راه های غیر عقلانی می شود. رشد در اثر نمو قوای دماغی در شخص ایجاد می شود.
متاسفانه سن در مسائل مختلف حقوقی و سیاسی ایران یکسان نمی باشد و به عبارت دیگر دوران کودکی برای هر امری در زمانی خاص پایان می یابد:
الف)در مورد ازدواج پایان کودکی همان بلوغ، یعنی در دختر 9 سال تمام قمری و در پسر 15 سال تمام قمری می باشد.
ماده 1041 قانون مدنی:" نکاح قبل از بلوغ ممنوع است"
تبصره:عقد نکاح قبل از بلوغ با اجازه ولی صحیح است به شرط رعایت مصلحت مولی علیه"
ب)در مورد مسوولیت کیفری و حقوقی پایان کودکی مقارن سن بلوغ است. بنابراین اگر دختر 10 ساله ای مرتکب جرمی شود با وی عیناً مانند فرد کبیر و بزرگسال برخورد می شود.
ج)در مورد مسائل کارگری، پایان کودکی در دختر و پسر بطور یکسان 15 سالگی است.
طبق ماده 16 قانون کار:"به کار گماردن اطفال کمتر از 15 سال ممنوع است"
د)در مورد حقوق سیاسی و شرکت در انتخابات، دوران کودکی، در دختر و پسر یکسان بوده و با ورود به سن 16 سالگی پایان می پذیرد.
ه)در استخدام دولتی، پایان کودکی 18 سالگی است.
ماده 14 قانون استخدام کشوری: شرط ورود به خدمت رسمی، داشتن حداقل 18 سال تمام و نداشتن بیش از 40 سال تمام است.
و)از جهت صدور گذرنامه، پایان کودکی 18 سال تمام است و قبل از رسیدن به آن، طبق ماده 18 گذرنامه مصوب سال 51، صدور گذرنامه منوط به موافقت کتبی ولی یا قیم می باشد.
ر)در مورد اخذ گواهینامه برای وسایل نقلیه موتوری، پایان کودکی 18 سالگی است.
د)در مورد استفاده از حقوق مستمری، دوران کودکی می تواند تا 20 سالگی هم افزایش یابد.(عبادی،69)
بزرگسال2:فردی است که حداقل 5 سال ازکودک یا نوجوان بزرگتر باشد.
خشونت:عبارت است از هرگونه رفتار عمدی بین افراد که احتمال آسیب جسمی یا روانی را به همراه داشته باشد.
خشونت در خانواده:هرگونه رفتار غیرطبیعی که منجر به آزار رساندن به خود و دیگران شود(آزار جسمی، جنسی، روانی و عاطفی) این خشونت در خانواده نسبت به کودکان، همسر و سالمندان صورت می گیرد. (موسوی و همکاران 80)
کودک آزاری3:طبق تعریف سازمان بهداشت جهانی4کودک آزاری و بدرفتاری با کودک شامل هرگونه بدرفتاری جسمی، عاطفی، جنسی، بی توجهی یا غفلت، بهره کشی اقتصادی یا انواع بهره کشی به وسیله کسانی است که در مقام مسئولیت، اعتماد و یا قدرت قرار دارند. (موسوی و همکاران، 1380)
"قانون دادگاه خانواده ایالت نیویورک(1976)کودک آزاری را این گونه تعریف می کند: شرایطی که موجب می شود، والدین یا سایر افرادی که به طور قانونی مسوولیت تامین سلامت و رفاه یک کودک زیر 18 سال را به عهده دارند، یا خود اقدام به کودک آزاری کنند یا به دیگران اجازه دهند، وی را مورد آزار و اذیت قرار دهند.
"کودک آزاری پدیده ای است، نسبی که در فرهنگ های گوناگون مفهوم آن متفاوت است. به طوری که برخی از جنبه های بد رفتاری نسبت به کودک که در بعضی از فرهنگها امری طبیعی است، در نگرش مردمانی با فرهنگ دیگر می تواند، نوعی کودک آزاری تلقی شود.(علی رضا کاهانی)
"موضوع کودک آزاری فوراً ضرب و شتم را به ذهن شنونده متبادر می سازد. اما پدیده کودک آزاری طیف بسیار وسیع تر و عمده تری از ضرب و شتم و تنبیهات فیزیکی را در بر می گیرد.
تبعیض میان دو جنس یا بین بچه ها به دلایل گوناگون در خانواده و مدرسه نیز از موارد کودک آزاری است. در مجموع، هرجایی که کودک نتواند از امکانات شایسته رشد خود برخوردار باشد، به طور ضمنی مورد کودک آزاری قرار گرفته است. این پدیده از تبعیض ها و بی عدالتی های ضمنی آغاز و به کشتن فرزند خاتمه می یابد"(شیوا دولت آبادی)
"کودک آزاری یا بدرفتاری با کودکان از دیدگاه روان شناسی، رفتاری است که به نوعی موجب آزار جسمی، ذهنی، عاطفی و روانی کودک می گردد و به رشد و سلامت او آسیب می رساند. سوء استفاده از کودکان به هر شکل، استثمار کودکان در هر زمینه و بی توجهی به کودکان به هر صورت، کودک آزاری محسوب می شود.(فاطمه قاسم زاده)
"هر نوع کوتاهی و غفلت یا ارتکاب هر نوع عملی که به نحوی به بهداشت و سلامت روانی کودک آسیب برساند یا در آن خدشه وارد کند و مانع از رشد بهنجار وی شود، کودک آزاری قلمدادمی شود"(پور ناجی 1378)
"اصولاً هر چیزی که به اقتضای سن و موفقیت کودک باعث محدودیت شود و او را از انجام فعالیتها باز دارد. کودک آزاری است و یا می توان گفت هرگاه در انجام کاری حقوق انسانی رعایت نشود و محدودیت قانونمندی وجود نداشته باشد. کودک آزاری است . کودک آزری یک فرآیند است که بیشتر به کتک و تنبیه کلامی و آزار روانی – اجتماعی محدود می شود. عدم اطلاع رسانی به کودکان، سکنی گزیدن آنها در محیطی که شهرداری به فکر محیط زیست و فضای بازی آن نباشد. محور نمره گرایی در نظام آموزش و پرورش و حتی آموزش عالی و ترساندن نوعی کودک آزاری است. اما ما عادت نداریم تا در این رابطه فکر کنیم . بلکه تنها به مواردی شامل آسیب جسمی رساندن و محدود کردن در یک اتاق ، کودک آزاری می گوییم"
به طور کلی در تعریف و اطلاق کودک آزاری باید ارزش های فرهنگی و آداب و رسوم ملت آن را در نظر گرفت. کودک آزاری بسته به نوع فرهنگ و میزان تحصیلات و نیز وضعیت اقتصادی خانواده ها، تعاریف متنوع و گسترده ای دارد. در کشوری مثل ایران اگر پدری به فرزندش سیلی بزند، این امر در حیطه کودک آزاری قرار نمی گیرد. از اختیارات پدر، مادر، معلم و … این است که در مورد کودک تنبیه بدنی را در حد متعارف انجام دهند و قانون نیز از آنها حمایت می کند. ولی در این خصوص حتی در خود کشور و در فرهنگ های مختلف تعریف های آن متفاوت است؛ ممکن است بچه ای نداشتن بعضی تسهیلات زندگی و وسایل بازی را نوعی آزار بداند و آزرده شود؛ اما کودکان دیگری در همین مملکت وجود دارند که به تکه ای نان و لباسی مندرس رضایت دارند و با کوچکترین محبتی که به آنها می شود، سپاس گذار خواهند بود و اصلاً آزاری را حس نمی کنند.(ارش،82)
روش های اعمال خشونت:
خشونت ممکن است از بیرون خانواده و یا درون خانواده صورت گیرد. همچنین خشونت در درون خانواده ممکن است از سوی والدین، خواهر و برادر بزرگتر، بستگان، مراقب یا پرستار کودک اعمال شود ولی تحقیقات انجام شده در کشور های آمریکا، کانادا و انگلستان نشان می دهد که بیشترین موارد آزار و اذیت کودکان از سوی والدین صورت گرفته است.
کودک آزاری ممکن است گاهی منجر به قتل کودکان شود که طیف کمی را شامل می شود و یا ممکن است به صورت حاد و بحرانی همانند آزار جسمی که گروه بیشتری از کودکان درگیر آن هستند، دیده شود.
خشونت می تواند، به صورت مستقیم (مانند کتک زدن) و یا غیر مستقیم (بی توجهی و سهل انگاری) اعمال شود. معمولا یکی از والدین به عنوان آزار دهنده فعال5 عمل می کند یعنی مستقیماً اقدام به اعمال خشونت علیه کودک می نماید و والد دیگر نظاره گر اعمال خشونت است هیچ گونه دفاعی از او به عمل نمی آورد و یا غافل از آن چیزی است که بر کودک می گذرد. در این موارد چنین والدی آزار دهنده منفعل6 یا غیر فعال محسوب می شود و در کشور های توسعه یافته مستوجب مجازات قانونی می باشد.
در کودک آزاری جسمی خشونت عموما به وسیله دست صورت می گیرد که از جمله آنها سیلی زدن ، نیشگون گرفتن، پرتاب کردن، فشردن و تکان دادن می باشد. سایر روش ها شامل شلاق زدن، سوزاندن، استفاده از آتش سیگار و گاز گرفتن و … می باشد. اعمال خشونت روانی به صورت توهین و تحقیر، رفتار های انظباطی سرکوب گرانه، دشنام دادن ، انتظار بیش از حد از کودک و نامتناسب با سن او، ترساندن مکرر کودک از تنبیه بدنی، رفتار های انفجاری و غیر قابل پیش بینی علیه کودک و اعمال خشونت علیه همسر در برابر چشمان کودک می باشد.
کودک آزاری یک مساله فرهنگی- اجتماعی- پزشکی است و معمولاً چندین عامل مشترکاً در بروز آن نقش دارند. در کودک آزاری خارج از خانواده عواملی مانند سیستم اقتصادی، حکومتی، آداب و رسوم و نگرش های فرهنگی و مذهبی جامعه و هم چنین جنگ نقش دارند.
خشونت در خانواده می تواند علیه همسر، سالمندان، و کودکان اعمال شود ولی بیشترین موارد خشونت علیه کودکان بوده است. در حالی که کودکان بسیار آسیب پذیر هستند و قدرت دفاع از خود را ندارند و بیش از هر قشری نیاز به محافظت در برابر خشونت های جسمی و روانی روزمره در خانه و جامعه دارند.
تحقیقات کشور های پیشرفته نشان می دهد که کودکان بیشتر از هر جایی در میان خانواده در معرض خشونت و بدرفتاری قرار دارند. در حقیقت احتمال این که کودکان توسط اعضای خانواده به قتل برسند، مورد حمله و آزار جنسی قرار گیرندو یا محکوم به تحمل عادات سنتی زیان بار و خشونت روانی گردند بسیار بیشتر از آن است که بیگانگان کودکان را در معرض این خطرات قرار دهند.
نتایج آماری در سال های 1990 در انگلستان، آمریکا، کانادا و استرالیا نشان می دهد که بیشتر قتل های کودکان به وسیله والدین صورت گرفته است.
خشونت بیرون از خانواده نظیر درگیری کودک در برخورد های مسلحانه، خشونت های اجتماعی، آدم ربائی، سوء استفاده جنسی سازمان یافته همانند روسپی گری و تهیه تصاویر نامناسب از کودکان و یا خشونت علیه کودکان توسط سازمانها و نهاد های اجتماعی و کارفرمایان به صورت تنبیه بدنی، محدودیت های جسمی، زندان انفرادی و یا سایر اشکال منزوی کردن، اجبار به پوشیدن لباس مشخص، محدودیتها و یا منع تماس با اعضاء خانواده، دشنام، سرکوفت و نیشخند می باشند. همچنین با توجه به شرایط ویژه کودکان خیابانی پیش بینی می شود که این کودکان بیشتر از سایرین تحت آزار و اذیت قرار می گیرند.
تاریخچه:
از آغاز حیات همیشه قوی بر ضعیف سلطه داشته است. این ضعیف گاه انسان بود، در برابر قهر طبیعت و موجودات درنده؛ گاه نوع بشر بود که در برابر بشر ضعیف قد علم می کرد.
به هر حال سلسله مراتب قدرت همواره در طول تاریخ در تمام جوامع وجود داشته و سبب تبعیض میان صاحبان قدرت و فرمان بران می شده است.
اعمال قدرت حاکم به رعیت، مرد به عنوان همسر- به زن، والدین به کودک و … همگی ناشی از " شیء" پنداشتن موجود ضعیف تر توسط فرد قوی تر است.
شیء پنداری، احساسی است که ریشه در غریزه تملک و تعلق به خود دارد.
والدینی که به خود این اجازه را می دهند تا با کودکانشان به جرم آنکه متعلق به آنها است، هرگونه می خواهند رفتار کنند، کودک را مانند اشیاء و لوازم شخصی خود و نه موجودی مستقل فرض می کنند.
هرچه به گذشته برگردیم، حاکمیت چنین طرز تفکری را پر رنگ تر می بینیم. در این میان توجه به کودک و حقوق او و شناخت مفهوم کودک آزاری به کمتر از 150 سال قبل باز می گردد.
بر اساس شواهدی که موجود است، تا قبل از قرن 17 به کودک همانند یک فرد بزرگسال نگریسته می شد. لباس کودکان همانند لباس بزرگسالان بود و از آنها انتظار می رفت که مانند افراد بزرگسال رفتار کنند. هیچ گونه ادبیات خاص و سرگرمی برای آنها وجود نداشت.
صفحات تاریخ پر است از وقایع دردآور و حزن انگیز در مورد بدرفتاری و قتل کودکان، چنان چه در روم قدیم کشتن فرزندان، حق قانونی والدین بود. رومیان معتقد بودند، نوزادانی که شکل اندازه سرشان غیر عادی است یا آنهایی که بیش از اندازه گریه می کنند، نباید زنده بمانند.(پورناجی، 78)
تاریخ گذشته پر است از رویدادهایی که در آن کودکان را قربانی خدایان و بت ها می کردند. پلوتارک 7چگونگی قربانی کردن کودکان در مقابل بت ها را در میان کارتاژها چنین توصیف می کند:
با شور و شوق و علاقه و با خیال آرام، کودکان خود را در مقابل بت ها قربانی می کردند و آنان که از خود فرزندی نداشتندکودکان فقرا را می خریدند و در مقابل بت ها سر از تنشان جدا می کردند. در اثنای قربانی کردن، والدین کودکان نیز بدون ریختن قطره اشکی یا ابراز شکایتی شاهد ماجرا بودند. اگر برخی از والدین نیز شکایت می کردند باید توبه می کردند و از گناه خویش عذر می خواستند. اما در هر صورت کودکانشان قربانی می شدند. تمام محوطه معبد مملو از صدای طبلها و شیپورها می شد و اگر هم کسی ناله ای می کرد هرگز به گوش دیگران نمی رسید.
در بین چینی ها فروش دختران مرسوم بود.
در قرن سیزدهم میلادی، سزار فردریک دوم به مادران و والدین رضاعی دستور داد که کودکان تحت مراقبت خویش را فقط غذا بدهند و شستشو کنند ، ولی حق هیچ گونه مهر ورزیدن و صحبت و بازی کردن با آنان را ندارند. او می خواست کودکان زبان یاد نگیرند تا وقتی که بزرگ شدند، هر دسته از آنان را با یک زبان (یونانی، لاتین، عربی و زبان مادری) آشنا کند. این کار موجب شد که این کودکان به دلیل عدم ارتباط اجتماعی و زبانی و در نتیجه عدم رشد روانی از بین رفتند؛ زیرا نیاز اساسی آنان به محبت مادری و روابط انسانی برآورده نشده بود. (سیف و همکاران،80)
انقلاب صنعتی مسیرهای دیگری را برای بهره کشی کودکان فراهم آورد. نیاز به کارگران صنعتی ارزان، منابع جدیدی از کارگران را می طلبید و کودکان نقش صنعتی خود را از پنج سالگی آغاز می کردند.
کودکان در محیط های خفقان آور سرد و کثیف، 16 ساعت در روز کار می کردند، گرسنگی می کشیدند، کتک می خوردند و غالباً برای جلوگیری از فرارشان به ماشین ها زنجیر می شدند و اغلب آنان از سوء تعذیه، قرار گرفتن در معرض آلودگی یا در نتیجه کتک های بی رحمانه می مردند.
کودک آزاری در عصر جدید:
با وجود قدمت پدیده کودک آزاری، از شناسایی این پدیده تا کنون می توان چهار دوره را از یکدیگر تمیز داد. نخستین دوره مربوط به سال های 1860 تا 1946 است. در آن زمان " تاردیو8" متخصص پزشک قانونی کشورفرانسه، سندروم کودک آزاری جسمی خصوصاً آزار جسمی علیه کودکان ناتوان را گزارش نمود، همزمان با وی" سامل وست" یک متخصص کودک نیز گزارشی را از شکستگی های متعدد ، کبودی ها و برآمدگی های استخوانی در کودک داد.
فروید نیز در شرح حال خانم هایی که به علت مشکلات عصبی به او مراجعه می کردند، به آزار جسمی و جنسی آنان در دوران کودکی و خانواده پی برد.
دومین دوره مربوط به سال 1946 تا 1962 است. در این دوره برای نخستین بار "کافی"9 رادیولوژیست آمریکایی شش مورد کودک مبتلا به خونریزی سخت را گزارش داد که در همه آنها شکستگی های متعدد به تعداد 23 عدد وجود داشت. وی معتقد بود تمام این شکستگی ها ریشه ضربه ای دارد، ولی مکانیسم ایجاد آنها نا معلوم بود در این دوره کودک آزاری تا حدودی شناخته شد، ولی به عنوان یک مساله مطرح نشد.
سومین دوره به وسیله "کمپ"10 و همکارانش در سال 1962 آغاز شد که در آن موقع به عنوان سندرم کودک کتک خورده توصیف شد. چهارمین دوره که از سال 1972 شروع شد، مساله کودک آزاری به صورت آزارهای جسمی، جنسی، عاطفی، غفلت و مسامحه مورد طرح و بررسی قرار گرفت.
اکنون پنجمین دوره، یعنی دوره ای است که بیشترین تاکید بر نحوه پیش گیری از کودک آزاری است.(پور ناجی،78) پدیده کودک آزاری با اینکه گذشته ای به قدمت تاریخ بشر دارد، اما هنوز در کشور ما چندان به شکل علمی و صحیح مورد بررسی ارزیابی و شناخت قرار نگرفته است.
تنها از سال 1376 گزارش هایی در مورد کودک آزاری، در مطبوعات به چاپ رسید که این گزارشها از ابعاد مختلف قابل بررسی است:
– تمام گزارشها، کودک آزاری را از بعد جسمانی مطرح کرده اند و به مسائل روانی توجهی نشده است.
– موارد درج شده در روز نامه ها تنها بر پایه اطلاعاتی بوده است که از تهران و مراکزی که به محل چاپ روزنامه ها نزدیک بوده اند، گزارش شده است. یعنی رخدادهای مشابه در شهرستانها یا روستاها به اطلاع مردم نرسیده است.
– مطبوعات تنها به شرح ماجرا و رخدادها- و نه ریشه یابی و بحث های کارشناسانه- اکتفا کرده اند.
– متاسفانه در ایران تا کنون مطالعه ای ملی در مورد کودک آزاری نشده و حتی مطالعات دانشگاهی بسیار محدود بوده است از جمله تحقیقات انجام شده می توان به موارد زیر اشاره کرد:
اولین مطالعه شیوع شناسی کودک آزاری روی 2240 دانش آموز دبیرستانی دختر و پسر 14-18 ساله تهرانی در سال 71 توسط (مهناز نوروزی) انجام شد که نتایج آن به این شرح است.
43% نوجوانان دبیرستانی گزارش دادند حداقل یک بار از نظر بدنی تنبیه شده اند. از این تعداد 34% فقط در گذشته تنبیه شده اند و 24% در حال حاضر نیز تنبیه می شدند.
هم چنین 138 دانش آموز گزارش دادند که تنبیهات بدنی آنها منجر به جراحات جدی از جمله شکستگی و زخمی شدن شده است. 23% دانش آموزان گزارش دادند مورد آزار عاطفی قرار گرفته اند، 7/4% بعنی (17 دانش آموز) گزارش دادند مورد آزار جنسی قرار گرفته اند و 5/15% دانش آموزان حداقل یک نوع بی توجهی و غفلت را گزارش کردند. بر اساس این مطالعه شایع ترین نوع آزار، آزار جسمانی بوده است. اغلب والدین آزار رسان از نظر تحصیلات در سطح پائینی قرار داشته اند و اغلب کودکان آزار دیده دارای وضعیت بد اقتصادی بوده اند و بیشترین وقوع آزار در سنین 15-11 سال بوده است. (اصلاح و تربیت، 4)
در یک مطالعه تمامی موارد مطرح شده در رسانه های جمعی در سال های
77-75 به وسیله "اخضری" مورد بررسی قرار گرفت. بر اساس این مطالعه بیشترین گروه سنی در معرض آزار، کودکان 9-5 ساله(36%) و سپس 14-10 ساله (30%) بوده اند. هم چنین مطالعه نشان می دهد که دختران (63%)به میزان بیشتری از پسران (37%) مورد آزار واقع شده اند. مطالعه فوق نشان داد که بیشترین آزارگری و اعمال خشونت (5/66%) از سوی مردان (پدر و شوهر مادر) رخ داده است. از نظر علل و انگیزه آزار، بیشترین آن مربوط به اختلافات خانوادگی و طلاق می باشد.
تحقیقات " ابراهیم قوام" در سال 1372 بر روی 50 کودک که تحت آزار جنسی قرار گرفته بودند. حاکی از آن بود در این گروه، اضطراب دائم، اختلالات اجتنابی و روان تنی نسبت به سایر کودکان بیشتر مشاهده می شود. مطالعه " موقر رحیمی" در سال 1375 بر روی 840 دانش آموز تهرانی، نشان می دهد که بیشترین موارد مربوطه به کودک آزاری جسمانی بوده است.
تحقیقات "پروانه محمدخانی" در سال 1378، روی 1500 دانش آموز تهرانی نشان داد که در 50% موارد آزار دختران به وسیله برادر و 42% از سوی پدر بوده است.
همچنین مطالعه وی نشان داد که این دانش آموزان از توانایی کمتری در تحصیل برخودار بوده اند. افت عملکرد تحصیلی، اضطراب، افسردگی، اختلالات عاطفی و رفتاری، مشکلات توجه، مشکلات اجتماعی، رفتار بزه کارانه و پرخاشگرانه در کودکان آزار دیده نسبت به سایر کودکان که تحت چنین شرایطی نبوده اند بیشتر دیده می شود.
همچنین مطالعه ایشان روی والدین آزار رسان (از طریق آزمون های کیفیت زندگی و سلامت عمومی والدین) نشان می دهد که والدین آزارگر دارای تحصیلات کمتری هستند، وضعیت اقتصادی پایین تری دارند ، غالباً خانواده های پرجمعیت و دارای کیفیت زندگی پایینی هستند. این مطالعه نشان داد که والدین آزار رسان روابط آشفته ای دارند و نقش والدینی ضعیفی از خود بروز می دهند و از سوی دیگر روابط والد- فرزندی در چنین خانواده هایی معمولاً ضعیف و مختل می باشد. (موسوی و همکاران، 80)
در مطالعه دیگری در سال 75 توسط "فرشته خضروی افلاک فر" روی 112 کودک که مورد آزار قرار گرفته بودند، انجام شد. این کودکان در سال های 1370 تا 1374 به بخش روان پزشکی بیمارستان شهید اسماعیلی مراجعه کرده بودند.
30 نفر از این جمعیت را دختران و 82 نفر باقی را پسران تشکیل می دادند.
یافته های این تحقیق شامل این موارد می شود:
1-96/66% کودکان دارای وضعیت اقتصادی- اجتماعی بودندضعیفی .
2-5/70 در صد والدین، تحصیلات پایین تر از دیپلم داشته اند.
3-تقریبا55%والدین دارای سن بین 30 تا 39 سال بوده اند.
4-78/57 درصد از کودکان دانش آموز مشکل یادگیری داشتند.
5-1/74% آنان فرزندان اول تا سوم بودند.
6-71/60% کودکان مورد مطالعه دارای مشکلات روان- تنی بودند.
7-شایع ترین شکل آزار- آزار بدنی و شایع ترین آزار بدنی، کتک شدید و کتک های منجر به اختلالات جسمی(71/65) بود.
8-مادران 03/33% بیشتر از سایر بزرگسالان، کودکان را مورد آزار جسمی قرار داده بودند.
9-آزار جسمی در کودکان با والدین بی کار و دارای مشاغل کم در آمد، بیشتر بود .
10-در خانواده های شلوغ، پر مشکل و پر جمعیت،کودک آزاری بیشتر رخ داده است.
11-50% کودکان مورد مطالعه بین سنین 8 تا 12 سال هستند و میانگین سن آنان برابر 88/8 است.
12-کلیه کودکان مورد مطالعه به نوعی، انواع اختلالات کودکی و نوجوانی را گزارش داده اند، 92/83 در صد آنان دارای اختلالات کودکی ونوجوانی و 39/13% دارای اختلال عقب ماندگی بوده اند.
13-78/76 درصد والدین کودکان مورد مطالعه، دارای مشکلات شخصیتی بوده اند.
14-67/52 درصد کودکان مورد مطالعه در دوران گذشته زندگی خود دچار بیماری بوده اند.
15-57/53% این کودکان از مشکلات و اختلالات خانوادگی رنج می بردند. (پورناجی، 78)
همچنین در مطالعه ای که توسط اندیرویان(1357) انجام شد. نشان داد که (78/31%) از دانش آموزان دختر دوره راهنمایی در اهواز، بیشتر اوقات مورد آزار جسمی قرار می گیرند. میزان آزار عاطفی (8/45%) بود. بی توجهی نیز شامل عدم مهر و محبت (14/17درصد)، بی توجهی شامل مراقبت کم هنگام بیماری (82/38درصد) و میزان دریافت غذا به طور ناکافی (5/44درصد) و غفلت عاطفی (12/3درصد) گزارش شد.
در پژوهش دیگری که در مرکز پزشکی الزهراء اصفهان روی 400 والد (پدر یا مادر) واجد شرایط که جهت دریافت خدمات به مرکز منتخب مراجعه کردند این نتایج به دست آمد:
نتایج بدست آمده نشان داد که 82 درصد واحد های مورد پژوهش، حداقل یکی از اشکال مختلف بدرفتاری جسمی خفیف/ متوسط را نسبت به کودک اعمال کرده اند، فراوانی بدرفتاری جسمی شدید و خیلی شدید نیز به ترتیب 5/28 درصد و 18 درصد بود. همچنین میزان بدرفتاری عاطفی کلامی، 75 درصد و بدرفتاری عاطفی غیر کلامی، 96/5 درصد گزارش شد. به علاوه یافته ها نشان داد که 63 درصد واحد های مورد پژوهش حداقل یکی از اشکال مختلف آزار جسمی را نسبت به کودک خود اعمال نموده اند. همچنین فراوانی غفلت عاطفی و آموزشی به ترتیب 79 و 10 درصد گزارش شد. همچنین نتایج بیانگر آن بود که بین ویژگی های دموگرافیکی والدین با حداقل چند شکل از اشکال مختلف سوء رفتار با کودک، ارتباط معنی داری وجود دارد. فقط بین وضعیت آخرین فرزند در خانواده (از نظر تنی و ناتنی بودن) با فراوانی سوء رفتار ارتباط معنی دار دیده نشد.(توکل و همکاران، 79)
انواع سوء رفتار:
1-کودک آزاری جسمی11: سندرم کافی12 یا (سندرم کودک کتک خورده)، کودکی که یک بار یا به دفعات مورد ضرب و شتم ، آزار و شکنجه عمدی قرار می گیرد و عبارت است از حمله فیزیکی به کودک که می تواند موجب درد، بریدگی، کبودی، شکستگی استخوان و سایر جراحات یا حتی مرگ کودک گردد. اشکال مختلف کودک آزاری جسمی شامل، شلاق زدن، بستن کودک، کوبیدن به دیوار، سوزاندن با آب جوش یا مایعات داغ و تکان دادن شدید می باشد.(موسوی و هکاران، 1380)
-قانون حمایت از کودکان مصوب 1988 آزار بدنی را چنین تعریف می کند:" آسیب دیدن و صدمه دیدگی کودک زیر 18 سال، از سوی والدین یا سرپرست بلافصل وی که مسوول رفاه و آسایش اوست. به طوری که سلامت و ایمنی کودک طبق قوانین تدوین شده به وسیله وزارت بهداشت و خدمات انسانی به خطر بیفتد"خشونت شدید بر اساس این شاخص شامل لگد زدن، با مشت ضربه زدن، با اشیاء تنبیه کردن، ارعاب تهدید به وسیله چاقو یا اسلحه، سوزانیدن، گازگرفتن، پرت کردن و سیلی زدن است.
-"جلس و استروس" در سال 1979، بدرفتاری های جسمی با کودک را این گونه عنوان کرده اند:
هرگونه خشونتی که به قصد آزار جسمی به کودک اعمال شود یا به این نیت انجام شود"(پورناجی ، 1378پ)
-کودک آزاری جسمی به حالت بالینی کودکانی (معمولا زیر 3 سال) گفته می شود که یک بار یا به دفعات مورد ضرب و شتم و آزار و شکنجه عمدی افراد بالغی مانند پدر، مادر، قیم و یا والدین رضاعی که مسئولیت آنها را بر عهده دارند قرار می گیرد. در این حالت علاوه بر آزار جسمی، محرومیت عمده از خوراک و پوشاک و سرپناه را نیز شامل می شود.
در این نوع کودک آزاری خشونت معمولاً به وسیله دست صورت می گیرد. مانند پرتاب کردن، سیلی زدن، تکان داد، نیشگون گرفتن، فشار دادن و سایر روشها عبارتند از : بستن کودک، کوبیدن به دیوار، سوزاندن با آب جوش یا مایعات داغ و با استفاده از آتش سیگار(حدود ده درصد از کودک آزاریها ناشی از سوختگی است) شلاق زدن، گاز گرفتن و … است که می توانند موجب درد، ضایعاتی در سطح پوست، کبودی، شکستگی استخوان، بریدگی و خونریزی زیر جلدی شود.(کاهانی، 1375)
-چرا والدین فرزندان خود را کتک می زنند؟
والدینی که اقدام به مجازات های جسمانی می کنند، ظاهرا ویژگی های مشترکی دارند.
نخست آنکه به هر دلیل نمی توانند، خود را کنترل کنند. پدران و مادرانی که فرزندان خود را تنبیه می کنند. گرفتار احساسات منفی می شوند و در صدد تخلیه آن برمی آیند. به نظر می رسد این والدین از نتایج کاری که می کنند، مطلع نباشد. ضرب و شتم فرزندان گاه واکنشی خود به خود به استرس است. اغلب کسانی که فرزندان خود را مورد ضرب و شتم قرار می دهند. خود در خانواده هایی بزرگ شده اند که در آنجا بدرفتاری جسمانی متداول بوده است. بخش مهمی از رفتار آنان تکرار مستقیم آن چیزی است که خود در کودکی تجربه کرده اند و در کم سالی آموخته اند.الگوی آنها کسی بوده که با آنها بدرفتاری کرده است.
بسیاری از والدین با انبوهی از مشکلات احساسی و نیاز های برآورده نشده، پای به دوران بلوغ می گذارند و به لحاظ احساسی کودک هستند.
اغلب آنها به عنوان جانشین پدر و مادر به فرزندان خود نگاه می کنند و می خواهند، نیاز های احساسی و عاطفی برآورده نشده در دوران کودکی خود را بر آورده سازند. پدر و مادر بدرفتاری که می بینند، این کودک نمی تواند، نیاز های آنها را برآورده سازد خشمگین می شوند .
تعدادی از پدران و مادرانی که فرزندان خود را کتک می زنند، الکلی یا معتاد به مواد مخدر هستند و به صورت آنی و لحظه ای تصمیم می گیرند. در تاریک ترین طیف این گروه به والدینی برمی خوریم که صرفاً به منظور خالی کردن ناراحتی های خود بچه دار می شوند. خشونت جسمانی با فرزندان، اغلب واکنشی نسبت به استرس ناشی از محیط کار، اختلاف با یکی از اعضای خانواده یا یکی از دوستان یا تنش عمومی به خاطر سبک و طرز زندگی و ناخشنودی از آن به طور کلی است.
بچه ها هدف های ساده ای هستند و نمی توانند به دفاع از خود برخیزند و می توان آنها را به سکوت مجبور کرد. متاسفانه هم برای شخص بدرفتار و هم برای قربانی، جا به جا شدن خشم تنها به طور موقت اسباب تسلی خاطر بدرفتار را فراهم می سازد و بخش اصلی خشم او دست نخورده باقی می ماند و بار دیگر تولید مشکل می کند و متاسفانه هدف خشم او نیز مجبور به تحمل می شود تا این ناراحتی را به دوران بلوغ ببرد.(پورناجی، 1378- اصلاح و تربیت،81،80)
والدین آسیب رسان:abusine parents
الف)والدین عصبی: این نوع والدین با خشونت با کودکان خود رفتار می کنند و با پرخاشگری می توانند فرزند خود را کنترل کنند و به طور ضمنی این پیام را به کودک می دهند که با داد زدن می تواند به هدف هایش برسد.
ب)والدین وسواسی obsessional: این قبیل والدین بیش از اندازه مشوش هستند و خصوصیات شخصیتی وسواسی در آنها دیده می شود و معمولاً کمال طلب هستند و انتظارات غیر واقعی از خود و دیگران بخصوص در مورد فرزندانشان، در آنها دیده می شود. به طوری که والدین وسواسی در مورد جزئی ترین مسائل مربوط به کودک از قبیل بهداشت، طهارت، غذا خوردن، لباس پوشیدن و … دخالت وسواس گونه ای نموده و کودکان را برای انجام ندادن، تلاش نکردن و جست و خیز نکردن و تن به خطر ندادن تشویق می کنند و در نتیجه فشار زیادی به کودک وارد می کنند که ممکن است به او آسیب برساند. این گونه کودکان اغلب احساس درماندگی می کنند و تا پایان عمر چیرگی پدر و مادر بر آنها باقی می ماند.
ج)والدین طرد کننده: Rejector parents: در این قبیل خانواده ها بیش از حد کودک طرد می شود و اکثر قریب به اتفاق افراد بزه کار در خانواده های پرخاشگر پرورش می یابند. چنین والدینی ضمن اینکه با پرخاشگری خود کودکان پرخاشگر تحویل جامعه می دهند در بعضی مواقع موجب انزوای کودک می شوند و با به کار بردن کلمات کنایه آمیز از قبیل اینکه " ما آماده نبودیم تا بچه داشته باشیم" و یا " تو بد قدم هستی" احساس نامطلوب خود را نسبت به کودک نشان می دهند و موجب می شوند که کودک خانه و خانواده را برای خود محیط گرم و ایمنی نبیند. کودکان طرد شده در حقیقت پیام جانگدازی از والدین خویش دریافت می دارند که در نهایت تحت تاثیرآن پیام دائماً در انتظار توبیخ و انتقاد هستند و تمام توجه شان متوجه گردآوری دلیل برای دفاع از خویش می باشد.
والدین پرخاشگر معمولاً خشم خود را به جای هدف اصلی متوجه ساده ترین هدف موجود یعنی کودکان می کنند.(تقی خانی-81)
-تظاهرات بالینی کودک کتک خورده: عوارض ناشی از سوء رفتار به شدت، مدت و تعداد موارد آزار بستگی دارد و دردو بعد اختلالات جسمی و روانی قابل بررسی است:
حالات و رفتار کودک کتک خورده، بارز و مشخص است. علایم ترس از پدر و مادر را نشان می دهد. نگاهش از نگاهها می گریزد و حالتی مظلوم به خود می گیرد. چشمان باز و بهت زده دارد. کناره گیر ، ترسو یا دارای رفتارهای تهاجمی، افسرده، بی عرضه و مضطرب است. کودک نسبت به سن خود رشد نیافته و اعتماد به نفس و توان برقراری ارتباط را ندارد و افکارش پیرامون خودکشی و خودآزاری می گردد(پزشکی قانونی.1375)
کودکانی که مورد سوء رفتار قرار می گیرند ممکن است مشکلات زیر را نشان دهند :
خود انگاره ضعیف- بدکرداری جنسی- عدم اعتماد به نفس یا دوست نداشتن خود- پرخاشگری- رفتارهای مخرب و گاهی اوقات رفتارهای خلاف قانون، عصبانیت و خشم- خودکشی یا رفتارهای خود آزارنده- افکار خودکشی-رفتارهای انفعالی- ترس از وارد شدن به فعالیتها یا ارتباط های جدید- اضطراب و ترس، مشکلات مدرسه و افت تحصیلی، افسردگی- بازگشت به گذشته (شب ادراری، مکیدن انگشت) یا دیدن کابوس، اعتیاد به مواد مخدر یا الکل. (the hldden Bruises-1998)
-معمولا واکسیناسیون آنان انجام نشده است- از اختلالات خواب و اختلالات روان تنی (نظیر سردرد، تهوع و درد شکم) شکایت می کنند.
ظاهری کثیف و خسته دارند و فاقد انرژی هستند صبحانه نخورده به مدرسه می روند و غالباً گرسنه هستند. غذا گدایی می کنند یا دست به دزدیدن غذا می زنند- نیازشان به عینک، مراقبت از دندانها و غیره برآورده نمی شود. لباس هایی می پوشند که مناسب فصل نیست- این کودکان انتظار محبت از سوی والدین خود را ندارند و هنگامی که از آنان جدا می شوند، اضطراب و دلتنگی کمی نشان می دهند و به نظر می رسد از آنان می ترسند.
بی دلیل از شرکت در بازی خودداری می کنند و از دیگران کناره گیری می کنند.
در بازی با عروسکها وابستگی عاطفی نشان نمی دهند- از نتایج کارها ترسی غیر طبیعی دارند که منجر به دروغگویی آنان می شود- وقتی صدای گریه کودکان دیگر را می شنوند، نگران و ناراحت می شوند.
خیلی کم گریه می کنند و به نظر می رسد، گریه آنان بیشتر از روی نا امیدی باشد تا فریادی برای کمک.
لباس هایی می پوشند تا صدمات آنها را پنهان کند- در مدرسه مشکل آفرین هستند.
مکرر دیر به مدرسه می روند و از مدرسه غیبت می کنند یا خیلی زود به مدرسه رفته و پس از تعطیلی سرگردان هستند .به وسایل مدرسه آسیب می رسانند یا آنها را می شکنند. تکالیف مدرسه را انجام نمی دهند. از نظر فیزیکی و کلامی حالت تهاجمی بیشتری نسبت به والدین، معلمان و هم سن و سالان خویش دارند و نا مطیع تر هستند و با آنکه از هوش طبیعی برخوردارند، ولی در مدرسه دانش آموز ضعیفی محسوب می شوند.
به خود علاقه ای نشان نمی دهند و معتقدند، در آینده ، فرد موفقی نخواهند بود.
وقتی بزرگتر می شوند، به ندرت تماس اجتماعی برقرار می کنند، احساس تعلق و علاقه در آنان ناپایدار است و در می یابند که به تنهایی قادر نیستند، با دیگران ارتباط برقرار کنند.(همشهری، 1685)
کودکانی که مکرراً با مسائل گیج کننده و عجیب به وسیله والدین خود به بیمارستان آورده می شوند ممکن است قربانی سندروم مونچهاوزن وکالتی باشند. در این سندروم پدر و مادر مکرراً در کودک بیماری و جراحت به وجود می آورند خواه از طریق سم یا واداشتن کودک به خوردن دارو و یا سموم، ایجاد اسهال، دزهیدارتاسیون یا موارد دیگر می کنند و آنگاه مشتاقانه در جستجوی کمک بر می آیند.(کاپلان- سادوک،79)
علائم و نشانه های مهم رفتاری و کلامی در کودک تحت آزار جسمی و
شاخص های خانوادگی(موسوی و همکاران1380)
1-احتیاط فروان در تماس فیزیکی با بالغین
شاخصهای رفتاری
2-کنار کشیدن و یا حالت دفاعی گرفتن ناشی از ترس در پاسخ به حرکت های ناگهانی بزگسالان
3-تغییرات شدید رفتاری به همراه واپس روی رفتارها
4-حالت گوشه گیری یا پرخاشگری
5-ترس شدید از والدین
6-هنگام صدا کردن بسیار سریع خود را می رساند و مدتها در حالت ثابت باقی می ماند
7-غالباً دیر به مدرسه می روند و زیاد غیبت می کنند
8-درخواست غذا از دیگران یا اقدام به دزدی مواد غذایی می کنند
1-اعلام کتک خوردن از سوی والدین
شاخصهای کلامی
2-برای علت ایجاد آسیب های خود دلایل نامتناسب، مختلف و ناباورانه می آورند
3-سوالاتی مانند: می توانم با شما زندگی کنم؟ می توانم بیایم خانه شما؟ و گاهی مکرراً اعلام می کنند که پدر و مادرم مرا دوست ندارند
4-گاهی می گویند مکان مناسبی برای خواب نداشته اند و یا به اندازه کافی نخوابیده اند و یا غذا به اندازه کافی نخورده اند
1-خانه وضعیت بهم ریخته و کثیف دارد
شاخصهای خانوادگی
2-رفت و آمد محدودی دارندو معمولاً اجتماع گریزند
3-والدین نمی گذارند با دوستانش رفت و آمد کند
4-والدین به مدرسه سرکشی نمی کنند و نسبت به وضعیت تحصیلی کودک خود بی توجه اند
5-والدین نمی گذارند کودک در فعالیت های اجتماعی مدرسه شرکت کند
6-توضیحی برای صدمات بدنی ایجاد شده در کودک ندارند و سعی در مخفی کردن جراحتها دارند
7-کودک خود را شرور و اصلاح ناپذیر معرفی می کنند.
8-در صحبت کردن از کلمات تحقیر آمیز و توهین کننده استفاده می کنند
9-تنبیهات بدنی شدید را علیه کودک اعمال می کنند. مثلاً کودک را حبس یا از غذا محروم می کنند
10-غالباً سوء مصرف الکل، دارو و یا مواد مخدر دارند
اثرات روانی کودک آزاری جسمی:
اثرات طولانی مدت سوء رفتار بر کودکان می تواند باعث بروز اختلال در رشد و نموآنها شود. در مقایسه ای که بین کودکانی که بدون علت عضوی دچار تاخیر یا توقف رشد و نمو شده بودند با گروه کنترل (گواه) بعد از 13 سال پیگیری نشان داده است که گروه اول دارای مشکلات کلامی، سطح سواد کمتر با توجه به سن، عدم بلوغ اجتماعی مناسب با سن، ثبات روانی کمتر، فقدان اعتماد به نفس و مشکلات شخصیتی (عمدتاً ضد اجتماعی) بیشتری نسبت به گروه کنترل بودند. همچنین گروه کودکان آزار دیده در برقراری ارتباط با دیگران، ایجاد روابط اجتماعی و دوست یابی نسبت به گروه کنترل توانایی کمتری از خود نشان می دادند. ضریب هوشی در کودکان کتک خورده کاهش بارزی در مقایسه با گروه کنترل نشان داد و از نظر تحصیلی نیز عقب تر از سایر کودکان بودند. کودکان آزار دیده در تکلم ضعیف تر بودند. به طور متوسط 55% آنها به نوعی دارای شخصیت نا بهنجار بودند به طوری که شخصیت ضد اجتماعی در این کودکان نسبت به گروه کنترل بیشتر بود.(موسوی و همکاران، 1380)
اثرات بدنی کودک آزاری جسمی:
در کودک آزاری جسمی عوارض عضوی می تواند به شکل اختلالات بینایی، شنوایی، پارگی و صدمات ارگان های داخلی، خونریزی داخلی ناشی از صدمات فیزیکی وارده به قفسه سینه و شکم، عقب ماندگی رشد عقلی و جسمی، نقص های نورولوژیک (اسکلتی و عضلانی) و معلولیت بروز کند.
همچنین گاهی شدت صدمات وارده به حدی است که موجب مرگ کودک می شود.
در کودک آزاری ممکن است پارگی کبد، فرانتر (روده بند) یا اثنی عشر بدون اینکه هیچ اثر ظاهری بر روی شکم داشته باشد به دنبال ضربه شکمی رخ دهد. صدمات کبدی از مشخصات کاملاً شناخته شده کودک آزاری است. در بچه ها دیواره شکم نازک است و حفاظت خوبی در مقابل ضربه فراهم نمی کند.
خون ریزی از روده بند، یا پارگی آن ناشی از فشرده شدن آنها بر روی ستون فقرات کمری می باشد. گاهی آسیب عروقی موجب لخته شدن خون داخل عروق فرانتر و انفارکتوس روده می گردد. همچنین سوراخ شدگی روده ها ممکن است تا دو روز بعد رخ دهد که به دلیل نداشتن علائم بارز در بچه ها می تواند منجر به فوت آنها گردد. با توجه به اینکه در کودکان طحال پایین تر از دنده ها قرار می گیرد هرگونه ضربه شکمی می تواند موجب خونریزی حاد و یا تاخیری (خونریزی زیر کپسولی) گردد. که ممکن است مرگ کودک را در پی داشته باشد(موسوی و همکاران،80-پورناجی،1378)
جراحت های اسکلتی نیز می تواند شاهد خوبی برای کودک آزاری باشد. شکستگی های تازه به خصوص شکستگی های جمجمه، دست و پا و دنده ها شواهد خوبی هستند اما در موارد مشکوک کودک باید مورد معاینه قرار بگیرد و آسیب های قبلی که ممکن است وجود داشته باشد بررسی گردد. که اغلب با تاریخ یاد شده از سوی والدین در تضاد است. ایجاد میخچه در محل های قبلی شکستگی، آهکی شدن ضریع استخوانی، خونمردگی های کهنه اپیفیزهای شکسته شده کنار مفاصل بزرگ مانند آرنج و زانو، آسیب متافیز و … نشانه های ضربه اولیه است.
شکستگی دنده ها در کودکان معمولاً اتفاقی نیست و معمولاً از فشار دستان والدین اطراف سینه کودک به وجود می آید. چنین شکستگی هایی عموماً به مفهوم برخوردهای نامناسب هستند. چشم و دهان هم شواهد خوبی از سوء رفتارهای فیزیکی مهیا می سازند. بالغ بر 70% از نوزادان ضربه خورده جراحات چشمی دارند که شامل خونریزی شبکیه، خونریزی زجاجی، عدم قرارگیری مناسب لنزها و شبکیه جدا شده هستند.
لبها نیز در اثر ضربات می توانند کبود و خراشیده شوند و اگر کودک به سنی رسیده باشد که دندان داشته باشد قسمت داخلی لبها ممکن است به وسیله تماس با دندانها کبود و یا زخم شوند. یکی از جراحت های ویژه دهان فرنولوم پاره شده لب بالایی است. این آسیب می تواند به علت ضربه مماس در دهان و یا به وسیله کوبیدن شیشه شیر به دهان ایجاد شود.
جراحت های سر یکی از علت های عمده مرگ کودکان است و حتی اگر مهلک و دردآور هم نباشد می تواند منجر به ناتوانی های عصبی دائمی و شدید شود.
خونریزی های ساب دورال یکی از جراحت های قدیمی و مرگ آور کودک است و ممکن است ار فشار مستقیم و یا از تکان های شدید ناشی شود.
اصلی ترین علت شکستگی های جمجمه در کودک آزاری جسمی پرتاب کردن کودک روی زمین یا سطح سخت است.
تحقیقات در آلمان نشان داده است که شکستگی های جمجمه از یک ارتفاع 80 سانتی متری بر روی زمین مفروش هم ممکن است. (simpsons)
کوفتگی های لکه ای از نشانه های دیگر سوء رفتار جسمی است، این کوفتگیها در اثر فشار شدید نوک انگشتان ایجاد می شود و اندازه آنها معمولا 5/0 تا 5/2 سانتی متر است. کوفتگی های لکه ای ممکن است مطابق دست گیرنده و به صورت خوشه ای باشد.
کوفتگی هایی که به تنهایی موید کودک آزاری هستند عبارتند از : کبودی چشم، کوفتگی گوش، کوفتگی در قسمت های داخلی رانها، کوفتگی صورت در شیر خوران زیر 18 ماه، کوفتگی مرکزی ستون فقرات . سیلی زدن یکی از رایج ترین موارد سوء رفتار است و آثار آن اغلب روی صورت و گاهی روی گوش و نیز روی تن و کپلها دیده می شوند و ممکن است خطوط واضح خونریزی پوستی نیز وجود داشته باشد. کوفتگی های ناشی از کمربند، شلاق، عصا، تکه های چوب، برس مو و سیم روکش دار برق (که اندامها را با آن می بندند) آثار قابل شناسایی بر جا می گذارند و غالباً روی کپلها، رانها و گاهی در مناطق تناسلی دیده می شوند.
آثار گاز گرفتگی نیز به راحتی قابل شناسایی است. این آثار معمولا به شکل هلالی و دارای خطوط بی رنگند.با اندازه گیری قوس، تفاوت بین گاز کودک و بزرگسال مشخص می شود. اثر گاز کودک قوس باریکی دارد و کوچکتر است، در حالی که اثر گاز بزرگسال بزرگتر است ویژگی گاز حیوانات سوراخ شدگی و پارگی است که با گاز انسان متفاوت است، چرا که گاز انسان بافتها را به هم می فشرد و کوفتگی های واضح ایجاد می کند.
سوختگیها حدود 10 درصد از موارد کودک آزاری را شامل می شود و گاهی اثبات این که سوختگی عمداً ایجاد شده یا سهواً بسیار مشکل است. منبع گرما، مانند اتو، معمولاً اثر بارز و متمایزی بر روی پوست می گذارد. سوختگی های ناشی از سیگار، هنگامی که با زاویه قائمه روی پوست ایجاد می شود، فرو رفته و به اندازه مشخصی است. سوختگی به وسیله قاشق، کفگیر، سیخ و … نیز ممکن است ایجاد شود که این سوختگیها معمولاً روی بازوها و رانها دیده می شوند ولی ممکن است در مناطق دیگر مانند مناطق تناسلی، کف و بین انگشتان پاها نیز دیده شود. فرو بردن در آب یا مایعات داغ دیگر سوختگی های موجی در دستها و سوختگی هایی به شکل جوراب ساق بلند در پاها ایجاد می کند.
سوختگی های سایشی نیز در مناطق برجسته مثل چانه و گونه ها در اثر کشیدن روی فرش، موکت و مبلمان ایجاد می شود. (کاهانی، 1375- پورناجی، 78)
بریدگی،پارگی، سوراخ شدگی و آثار گازگرفتگی
جراحت های پوستی
1-سوختگی ناشی از سیگار و سیخ های داغ
سوختگی
2-سوختگی ناحیه تناسلی و باسن ها
3-سوختگی با مایعات
1-شکستگی های متعدد با مراحل مختلف بهبودی
شکستگی استخوانی
2-هر شکستگی در کودک با سن کمتر از دو سال خصوصاً شکستگی متعدد دنده ها
3-شکستگی به همراه کبودی- دررفتگی استخوان و مفاصل – شکستگی جمجمه
1-صدمات چشمی و خونریزی شبکیه و در رفتگی عدسی
سایر علائم
2-صدمات گوش (پارگی پرده گوش و ناشنوایی)
3-صدمات سیستم عصبی و عضلانی:شکستگی جمجمه، خونریزی مغزی
4-تشنج، اغما، فلج عضلانی
5-پارگی احشاء شکمی مثل کبد و روده ها
6-مرگ
گزارش از یک مورد سوء رفتار جسمی:
آزار جسمی طیف وسیعی دارد. کتک زدن، نیشگون گرفتن، تکان های شدید به کودک، سیلی زدن، داغ کردن، گاز گرفتن و غیره همگی از عواملی هستند که در بسیاری از موارد منجر به فوت کودک می گردد. این کودکان معمولاً توسط همان کسانی که شکنجه می شوند، از خوردن غذا نیز منع می گردند. به لحاظ روانی انواع توهینها، تحقیرها و تبعیضها … را تحمل می کنند و دچار مرگ تدریجی می شوند.
نمونه بارز این مورد، دختر 9 ساله ای بود که نیمه شب هفدهم شهریور ماه 1376، در حالت کما به بیمارستان مفید تهران آورده شد و پس از 30 ساعت مراقبت به رغم درمان های انجام شده فوت کرد.
رزیدنت ارشد بیمارستان مفید، وضعیت این کودک را به هنگام ورود به بیمارستان چنین عنوان کرد:
"در بدو مراجعه، علایمی از حیات در بیمار وجود نداشت. در معاینه ای که به عمل آمد، قلب و ریه به هیچ وجه کار نمی کرد و به اصطلاح دچار مرگ مغزی شده بود. بلافاصله اقدام های اولیه احیاء را انجام دادیم و توانستیم قلب بچه را برگردانیم، ولی تنفس به دلیل مرگ مغزی عملاً قابل برگشت نبود…
بیمار مجموعاً 36 ساعت تحت مراقبت بود، اما متاسفانه قلب او از تپش ایستاد و موفق به احیای مجدد آن نشدیم"
دکتر علیرضا کاهانی، متخصص پزشکی قانونی، گزارش پزشکی قانونی را درباره مرگ این کودک چنین اعلام کرد:" این کودک با 110 سانتی متر قد و 15 کیلوگرم وزن 24 ساعت پس از مرگ به پزشکی قانونی تحویل داده شدتمام عضلات و قسمت های بدن او تحلیل رفته و نمای واضحی از یک سوء تغذیه شدید بود.
مو های سر او در بعضی از نواحی به طور کامل کنده شده بود.
زخم های در حال التیام در فرق سر، گونه ها،شکستگی دندان پیشین سمت راست، سائیدگی های در حال التیام روی گونه و پشت گوش. در مجموع 16 زخم در حال التیام و چهار سائیدگی در سر و صورت.
… در اندام های فوقانی موارد زیر دیده می شد:
شکستگی قسمت فوقانی بازوی چپ و خون مردگی های در حال جذب لا به لای عضلات، مربوط به بیش از یک ماه قبل.
22 سائیدگی در حال التیام در بازوی چپ: در بازوی راست، شکستگی و تغییر شکل استخوان بازو در قسمت میانی به همراه کبودی در حال جذب؛زمان شکستگی مربوط به یک ماه قبل.
11 زخم و سائیدگی روی بازوی راست …
مجموعاً در اندام فوقانی دو شکستگی، 33 سائیدگی و زخم در حال التیام، 15 سائیدگی، دو سوختگی و تعداد زیادی کبودی های زیر جلدی قابل مشاهده بود.
در معاینات داخلی، در سر خون مردگی های پراکنده و وسیع در حال التیام در قسمت های مختلف، به خصوص در ناحیه پس سری و آهیانه مشهود بود.
… در قسمت زیر پوست شکم، چربی زیر جلدی خیلی کمتر از حد طبیعی بود و کیسه صفرا متسع که احتمالا در اثر بی عذایی طولانی مدت بود …"
گزارش رادیولوژی سازمان پزشکی قانونی سن استخوانی بیمار را حدود چهار سال و نیم تعیین کرد. سازمان پزشکی قانونی، علت فوت را خونریزی مغزی در اثر اصابت جسم سخت و عوارض ناشی از آن تعیین کرد. همچنین نحیف بودن شدید کودک به دلیل بی توجهی به نام برده در زمان حیات تشخیص داده شد. جراحت های مختلف مربوط به زمان های گوناگون و نوع خونریزی مغزی و شکستگی استخوانی، یکی از موارد واضح کودک آزاری که به طور عمد ایجاد شده بود، تعیین گردید.(کرمی مجد، 1376)
تشخیص کودک آزاری جسمی:
الف)یکی از راه های تشخیص کودک آزاری، گرفتن شرح حال کودک از والدین است.
از موارد زیر می توان تشخیص داد که کودک به وسیله خود والدین مورد آزار و شکنجه قرار گرفته است.
1-والدینی که از دادن شرح حال کامل و ابراز جزئیات واقعه خودداری می کنند.
2-والدین معمولاً در شرح حال می گویند که کودک به طور ناگهانی آسیب دیده یا بیمار شده است و از چگونگی آن بی خبرند.
در مرداد ماه سال 1377 پدر و نامادری کودک 7 ساله ای به بهانه آنکه وی زمین خورده است، او را به بیمارستان کودکان بندر عباس منتقل کردند، اما پزشکان پس از معاینه وی اعلام کردند، او مدتها تحت خشونت و بدرفتاری خانواده به سر برده است و آثار سوختگی، شکستگی های متوالی در سر، دست و پای او وجود دارد.
نامادری کودک در مورد علت این حادثه چنین اظهار کرد:" من در خانه نبودم، وقتی آمدم، متوجه شدم فاطمه حال خوبی ندارد و به اتفاق پدرش او را به بیمارستان رساندیم."
پزشک معالج فاطمه در مورد صدمات وارد شده به کودک گفت:" یک گوش این کودک بر اثر شکنجه ، قدرت شنوایی خود را از دست داده و سرش بیماری کچلی گرفته است".
3-معمولاً صدمات، با شرح حال داده شده، هم خوانی ندارد. به این ترتیب که مکانیسم، شدت و نوع آسیب وارده با شرح حال مغایر است و آسیب های مشهود متعلق به زمانها و مراحل ترمیمی مختلف اند.
پسر بچه 5 ساله ای مرده به بیمارستان منتقل می شود. پزشکی قانونی صدمات وارد شده را چنین اعلام می کند:" آثار نیشگون روی قفسه سینه، آثار زخم های التیام یافته یا در حال التیام که بر اثر جسم برنده ایجاد شده است روی ساق، ران و کف پاها دیده شده"
والدین علت فوت کودک را تصادف شب گذشته ذکر کردند؛ولی وقتی پزشکی قانونی اعلام می کند که ضایعات، مربوط به زمان های مختلف است، مادر اعتراف می کند که پدر ناتنی که معتاد هم بوده، کودک را مورد آزار و اذیت قرار می داده، چندین بار او را با سیم داغ سوزانیده و دائماً او را نیشگون می گرفته است.
این مادر در ادامه می گوید:"پدر ناتنی کودک، به او سیلی محکمی می زند. سر کودک به دیوار خورده و بعد از چند ساعت حال بچه بد می شود و حالت تشنج به او دست می دهد و قبل از انتقال به بیمارستان فوت می کند"
4-والدین شدیداً منکر آزار رساندن یا آسیب دیدن کودک می شوند.
5-تاخیر در گزارش موارد کودک آزاری جسمانی، به رغم آسیب های شدید و جدی:
نمونه ای که در این مورد قابل ذکر است وضعیت دختر بچه 9 ساله است که پدرش دوبار ازدواج ناموفق داشته است و به خواهر ناتنی اش سپرده می شود. خواهر ناتنی دختر را به مدرسه نمی فرستد و به عنوان پیشخدمت از او استفاده می کند.
چندی بعد دختر فوت می کند. خواهر در مورد علت مرگ اظهار می دارد که حال دختر بد شده است و تا رسیدن به بیمارستان فوت کرده است. روی بدن دختر آثار کبودی و سوختگی های فراوان به چشم می خورد. خواهر ناتنی در مورد علت ایجاد این آثار روی بدن کودک می گوید:" مدتی قبل هنگامی که وی می خواسته چراغ را نفت کند،بدن کودک دچار سوختگی شده است"
آثار کبودیها نیز به دلیل آن ایجاد شده که دختر ضعیف بوده و دائماً بدنش با اجسام برخورد می کرده است.
بر خلاف اظهارات خواهر ناتنی کودک، معاینه پزشکی قانونی ضایعات وارد آمده بر بدن وی را چنین توصیف می کند:
98 سائیدگی، 37 کبودی، 223 جوشگاه قدیمی ناشی از آسیب وارده. آثار متعدد کبودی، شکستگی، داغ و … روی بدن با فواصل زمانی گوناگون نشان می دهد که کودک طی یک دوره زمانی نسبتاً طولانی مورد شکنجه و ایذا قرار گرفته است.
همچنین پزشکی قانونی علت مرگ این دختر 9 ساله را، مواردی همچون سوء تغذیه، شکستگی، سوختگی و … عنوان کرد که طی دوره های زمانی مختلف بر بدن نحیف این کودک ایجاد شده بود.
6-چنانچه آزار دهنده احساس کند که توضیحات اولیه اش مورد سوء ظن واقع شده است، داستان را تغییر می دهد، بنابراین توضیحات وی مغایر و متفاوت با یکدیگر است:
جسد پسر بچه 4 ساله ای بر اثر خونریزی داخلی و پارگی کبد به پزشکی قانونی فرستاده می شود.
بنابر نظر پزشکی قانونی وی به سوء تغذیه ناشی از غفلت و مسامحه والدین دچار شده است. روی ساق پا های او آثار سوختگی نمایان بود. رادیوگرافی های انجام شده، آثار شکستگی های قدیمی متعدد در دنده ها را نشان می داد.
پدر کودک ابتدا علت مرگ او را ناشی از سقوط کودک از پله ها بیان می کند. پس از پرسش های پزشکی قانونی، پدر این بار دلیل مرگ را افتادن برادر کودک روی شکم او عنوان می کند.
سازش و تبانی بین والدین نیز معمول است و تمام سعی آنان در این است که صدمه وارد آمده به کودک را پنهان نگاه دارند و مانع از شناسایی شخص مسوول حادثه شوند.
7-شرایط و محلی که حادثه یا مرگ در آن رخ داده است، با شرح حال اختلاف دارد:
توضیحاتی که والدین و سرپرستان کودک در مورد یک کودک آسیب دیده بیان می دارند، معمولاً مغایر با واقعیات موجود است.
واقعیات موجود
توجیهات والدین یا سرپرستان کودک
به صورت کودک سه ضربه وارد و سپس به زمین پرتاب شده است
از کالسکه افتاد و گوشش به دسته آن گیر کرد
مادر با لگد به شکم او زده است
به زمین افتاد و شکمش به در خورد
با ضربات متعدد مشت به صورت دچار کبودی شده است
کودک معمولاً دچار کبودی می شود
کودک را روی زمینی بتنی پرت کرده اند
مادر به زمین افتاد و کودک از دستش افتاد
پدر یا مادر از دست کودک خشمگین شده و او را کتک زده اند تا جایی که وی فوت کرده است
از تخت افتاد و مبل روی او افتاده(کودک فوت شده)
پدر به کتک زدن بچه اعتراف کرده است
غذا در گلویش پریده، پدر به پشتش زده تا او را از خفگی نجات دهد(کودک فوت کرده است)
8-بیشتر کودکانی که در شب با آثار ضربه به بیمارستان آورده می شوند و سابقه بیماری قبلی ندارند.
9-هنگامی که والدین شخصاً مراجعه نمی کنند و در این رابطه از بستگان دیگر مانند خواهر یا برادر کمک می گیرند.
این قبیل والدین:الف)در نشان دادن نگرانی و دلواپسی خود دچار مشکل هستند و درجه نگرانی آنان با شدت صدمه ای که به کودک وارد شده است، متناسب نیست.
ب)در ارتباط با آسایش و رفاه کودک، بی علاقه و خونسرد به نظر می رسند. به عبارتی قادر نیستند، به کودک آرامش دهند و رفتاری که نشان دهنده درک آنان از احساسات عاطفی و جسمانی کودک باشد، در این والدین مشاهده نمی شود.
ج)بین ارتباط کلامی و غیر کلامی والدین و کودک تفاوت وجود دارد.
د)بیشتر تعبیر های منفی در مورد کودک به کار می برند و مرتباً از او انتقاد می کنند، کودک خودش مسبب صدمه است.
ه)اگر از آنان در مورد وظیفه ای که در قبال حفاظت و هدایت کودک دارند، پرسیده شود، خشمگین شده و حالت تهاجمی به خود می گیرند.(پورناجی، 1378)
یکی دیگر از راه های تشخیص کودک آزاری معاینه و گرفتن شرح حال از کودک است: در این ارتباط باید تا آنجا که موجب ناراحتی و اذیت کودک نشود از کودک در ارتباط با جراحت هایش سوال شود و بعد مورد معاینه قرار بگیرد.
علائم مهمی که در معاینه کودک آزار دیده باید مورد توجه قرار بگیرد عبارت است از :الف)ظاهر کودک ب)علائم و نشانه های پوستی و اسکلتی
الف)ظاهر کودک:
1-کودکان آزار دیده حالت ترس دارند بخصوص از پدر و مادر
2-گاهی گوشه گیر بوده و یا حالت تهاجمی به خود می گیرند.
3-قیافه بهت زده دارند که به پائین نگاه می کنند.
4-معمولا نحیف و لاغرند و دارای عقب ماندگی رشد جسمی و عقلی هستند و نظافت خوبی ندارند.
ب)علائم و نشانه های پوستی:وجود کبودی و جراحت های متعدد پوستی مربوط به زمان های مختلف و سوختگی هایی به شکل ابزار ایجاد کننده آن که معمولاً در مناطق غیر معمول پوست می باشد.
ج)علائم و نشانه های اسکلتی: مهمترین علامت در استخوانها وجود شکستگی های متعدد و مربوط به زمان های مختلف می باشد.
در معاینه کودک باید به تمام موارد یاد شده توجه کرد و همه قسمت های بدن کودک به دقت مورد معاینه قرار بگیردو برای تشخیص شکستگی های قدیمی از قسمت های مختلف بدن بیمار رادیو گرافی به عمل آید(موسوی و همکاران، 80-رسالت، 60/6/79)
شیوع و گستره کودک آزاری جسمی:
کودکان در هر سن و جنسی و در هر سطح اجتماعی و اقتصادی ممکن است مورد آزار و تنبیه بدنی قرار بگیرند.
طبق گزارش های سازمان بهداشت جهانی (WHO) کودک آزاری به یک مشکل عمده جهانی در زمینه بهداشت عمومی تبدیل شده است.
اخیراً سازمان بهداشت جهانی تخمین زده است که در حدود 40 میلیون کودک 5 تا 14 ساله در جهان از کودک آزاری و بی توجهی رنج می برند و نیازمند مراقبت بهداشتی و اجتماعی هستند.
طبق گزارش های پلیس انگلستان موارد کودک آزاری که در این کشور در سال 1997 بیش از 20 برابر افزایش یافته و علت این افزایش علاوه بر اینکه ناشی از حساسیت ایجاد شده در قبال این پدیده و افزایش موارد تشخیص داده شده است. ناشی از افزایش این معضل اجتماعی نیز می باشد. در سال 1997، 35 هزار کودک در انگلستان تحت پوشش انجمن حمایت از کودکان قرار داشتند.
طبق گزارش مرکز بین المللی کودک آزاری آمریکا، در این کشور در سال 1993 حدود 370 هزار مورد انواع کودک آزاری ثبت شده است و بیشتر آن مربوط به غفلت و سهل انگاری والدین نسبت به اطفال بوده است و شیوعی به میزان 20 در هر هزار کودک زیر 4 سال داشته است، و حدود 2000 کودک از کل موارد گزارش شده در همین سال بر اثر کودک آزاری درگذشتند.
طبق گزارش های منتشر شده از سوی سرویس حمایت از کودکان آمریکا (CPS)، 85% موارد بدرفتاری با کودکان زیر 5 سال و 45% علیه کودکان زیر یک سال بوده است.
آمار مرکز پلیس کانادا بیانگر 22 هزار مورد کودک آزاری جسمی و روانی ثبت شده در سال 1996 می باشد و 18% کل تهاجمات فیزیکی علیه کودکان زیر 18 سال بوده است. پسران در این کشور بیش از دختران تحت آزار جسمی بوده اند. گزارش پلیس کانادا نشان می دهد که در همین سال حدود 70% کودک آزاری ها به وسیله افراد خارج از خانه صورت گرفته است. همچنین در سال های 1990 و 1991 تحقیقاتی از طریق پرسشنامه به عمل آمد و نشان داد که 36% زنان ایتالیایی، 33% زنان المانی، 31% زنان سوئیسی و 29% مردان آفریقای جنوبی، سابقه وجود آزار و اذیت را در طول دوران کودکی خود ذکر کرده اند. طبق گزارش های پلیس آمریکا، کودک آزاری چهارمین علت شایع مرگ در کودکان کمتر از 5 سال بوده است(موسوی و همکاران، 80) طبق اعلام " شورای ملی پیشگیری از سوء رفتار با کودکان" در سال 1994، سه میلیون مورد سوء رفتار و مسامحه به نهاد های خدمت اجتماعی عمومی گزارش شده است و حدود یک میلیون آن به اثبات رسیده است. در ایالات متحده هر سال بین 2000 تا 4000 مرگ در کودکان مورد سوء رفتار جسمی گزارش می شود.
32% کودکانی که مورد آزار جسمی قرار می گیرند، زیر 5 سال دارند. 27% بین 5 تا 9 سال، 27% بین 10 تا 14 سال و 14% بین 15 تا 18 سال دارند و 50% تمام کودکان مورد سوء رفتار و مسامحه نارس بوده و وزن موقع تولد آنها پایین بوده است(کاپلان، سادوک،79)
بر اساس تحقیقی که " گلر" انجام داده است. بین 1/3 تا 4 میلیون کودک در طول زندگی کودکی خود چندین نوبت با لگد ، دست یا مشت مورد ضرب و شتم قرار می گیرند، ضربه وارده به 4/1 تا 3/2 میلیون کودک بسیار شدید است و بین 900 هزار تا 8/1 میلیون کودک با چاقو یا اسلحه گرم مورد حمله قرار می گیرند.
بر طبق پژوهش دیگری که "باتوم" در سال 1977، در آمریکا انجام داده است غالباً زنان بیش از مردان خانواده، کودک را تنبیه بدنی می کنند و 80% تنبیه کنندگان کودک در همان خانواده با کودک زندگی می کنند.
در تحقیقی که به وسیله " ساک" ، "ماسون" و "جونز" در سال 1985 در آمریکا بر روی 802 کودک صورت گرفت ، مشخص شد که شایعترین تنبیهات خانواده های تک والدی و مادرانی که به تنهایی با فرزند خود زندگی می کردند وجود داشت و با 95% اطمینان بیان کردند که تنبیه بدنی در بین والدین جدا شده بیشتر است.(تقوی لاریجانی)
شیوع کودک آزاری جسمی در ایران:
متاسفانه آمار رسمی مربوط به سوء رفتار با کودک، در بسیاری از کشورهای در حال توسعه موجود و در دسترس نمی باشد در این مورد فقط در کتابها و مطبوعات آن هم تنها به بررسی موارد خاص اشاره شده است.
در ایران نیز هیچ گونه تحقیق جامع و ملی در این زمینه انجام نشده است و بنابراین نمی توان در مورد کودک آزاری، اشکال و شیوع آن به طور قاطع اظهار نظر کرد و آمارهایی که در این بخش ارائه می شود نشان دهنده شیوع آن در کشور نیست و صرفاً آمارهایی است که از پژوهشها، روزنامه ها و مراکز ذی ربط به دست آمده است.
بر اساس آماری که دکتر خالقی رئیس فرهنگسرای مدرسه- در همایش قربانیان نمره بیست اعلام کردند، 70% کودکان تهرانی تنبیه می شوند و 3/27% از خانواده های تهرانی کودک آزار هستند یعنی از هر سه خانواده در یک خانواده کودک آزاری صورت می گیرد.
طبق پژوهش دیگری که نوروزی در سال 71 بر روی 2240 دانش آموز تهرانی انجام داد، این نتایج به دست آمد:
43% نوجوانان دبیرستانی گزارش دادند حداقل یک بار از نظر بدنی تنبیه شده اند از این تعداد 34% فقط در گذشته تنبیه شده اند و 24% در حال حاضر نیز تنبیه می شدند.
همچنین 138 دانش آموز گزارش دادند، تنبیهات آنها منجر به جراحات جدی از جمله شکستگی و زخمی شدن شده است.
همچنین در مطالعه ای که به وسیله " اندیرویان" در سال 1357 انجام شد، نشان داد که (78/31 درصد) از دانش آموزان دختر دوره راهنمایی در اهواز، بیشتر اوقات مورد آزار جسمی قرار می گیرند.
در پژوهش دیگری که ناصر رشیدی در شهر اهر انجام داد این نتیجه بدست آمد: در گروه های آزار شده 9/32 درصد دختران و 8/36 درصد پسران، بدرفتاری والدین را با خود ذکر کرده اند.(موسوی و همکاران،80)
از 135 مورد گزارش شده به انجمن حمایت از حقوق کودکان در سال 1381 در ارتباط با کودک آزاری جسمی به این موارد اشاره شده است.
از 135 مورد: 81 مورد دختر و 54 مورد پسر بوده اند. که انواع کودک آزاری های گزارش شده شامل موارد زیر است:
1-ریختن آب جوش روی فرزندان
2-داغ کردن و سوزاندن، به خصوص لب و دهان
3-کتک زدن با شلنگ، چوب و کمربند
4-زندانی کردن بچه در منزل گاهی تا 10 ساعت در روز
5-پاره کردن دست و پای آن ها با چاقو
6-کوبیدن سر به دیوار، لگد زدن، سیلی زدن و پرت کردن
7-گرسنگی دادن به کودک برای ساعت های طولانی
8-انجام کارهای سخت خانه
9-حبس در حمام برای ساعات طولانی
10-اخراج از خانه و خوابیدن کودکان در مکان هایی که باعث احساس عدم امنیت می شود
11-ترساندن شدید کودک و تهدید به مرگ آنها
12-بستن به تخت و …
از این تعداد:43 مورد، آزار به وسیله پدر صورت گرفته و 25 مورد مادر و 19 مورد هم با همکاری یکدیگر دست به این کار زده اند.
18 مورد به وسیله نامادری و 7 مورد ناپدری و 8 مورد نامادری به همراه پدر کودک را آزار داده اند.
5 مورد مادر و ناپدری
5 مورد به وسیله مدرسه
5 مورد هم به وسیله افراد دیگر
از 200 مورد کودک آزاری گزارش در شهر اراک، 85 مورد مربوط به کودک آزاری فیزیکی بوده که بیشتر قربانیان آن دختر بوده اند.
از تعداد 2224 تماس تلفنی با صدای یارا در طول یک سال (از ابتدای زمستان 79 تا پاییز 80) این آمار ارائه شده است:
تنبیه بدنی درصد بالایی را در میان موارد کودک آزاری مطرح شده با صدای یارا را به خود اختصاص می دهد.
تنبیه بدنی بیشتر در مقاطع سنی 6-3 و 12-7 سال اعمال شده است. اما در مورد نوجوانان 18-13 ساله و متاسفانه حتی در مورد کودکان زیر دو سال که چیزی جز نیاز های طبیعی و مشروع خود نمی خواهند نیز اعمال شده است.
بسیاری از والدین سیلی زدن و توگوشی را تنبیه حساب نمی کنند و در مجموع 2/37% موارد را شامل می شود. (سالنامه صدای یارا ، 80) از 3 هزار و 214 مورد مشاوره تلفنی، موارد مربوط به کودک آزاری به شرح زیر بوده است:
– ضرب و جرح کودکان به وسیله والدین: 2درصد
– تنبیه بدنی کودکان به وسیله والدین یا معلمان: 48 درصد
– آزار های عاطفی به وسیله والدین یا معلمان:65 درصد
در سال 1376، 27 مورد کودک ازاری در روزنامه های کشور منتشر شده.
از تعداد 27 مورد کودک آزاری فیزیکی که از آرشیو و روزنامه ها از سال 76 به بعد جمع آوری شده است:
14 مورد پسر -11 مورد دختر و 2 مورد هم نوزاد بدون ذکر جنسیت
از این تعداد 4 مورد مادر، 6 مورد نامادری، 9 مورد پدر، 5 مورد ناپدری، یک مورد خواهر ناتنی و یک مورد هم به وسیله عمو، مورد آزار قرار گرفته اند.
2-کودک آزاری جنسی
سوء استفاده جنسی از کودکان ظالمانه ترین و اهانت آمیزترین تجربه انسانی است. خیانت به اصولی ترین و ابتدایی ترین اعتماد میان کودک و والد اقدامی است، به لحاظ احساسی به شدت مخرب.
قربانیان کم سال بد رفتاری جنسی، وابسته تمام عیار به متجاوزان خود هستند؛ نه جایی برای پناه دارند و نه کسی را که به او رجوع کنند.
شرایطی است که حامی کودک، متجاوز به او می شود و حقیقت به زندانی از اسرار کثیف مبدل می گردد.
بدرفتاری جنسی با کودک ، به صورت هرگونه تماس جنسی ناخواسته فرد بالغ با کودک تعریف شده است.
بر اساس تعریف مندرج در قانون ممانعت از آزار و بدرفتاری با کودکان (child abuse pervention, and treatment act) بدرفتاری جنسی، عبارت است از :1-بکارگیری، استفاده، اغوا، تشویق، واداشتن کودک به درگیر شدن با هرگونه رفتار روشن جنسی یا نمایش این گونه رفتارها.
2-تجاوز، تماس جنسی، فحشا یا هرگونه بهره برداری دیگر جنسی از کودکان.
مرکز ملی سوء استفاده و غفلت، سوء استفاده جنسی را چنین تعریف می کند:
" تماسها یا مقاربت های جنسی بین کودک و بزرگسال، در شرایطی که کودک به منظور تحریک جنسی آن فرد یا شخص دیگر مورد سوء استفاده قرار می گیرد"
بنابر تعریف دیگر، آزار جنسی، عبارت است از استفاده از کودک برای لذت بردن به وسیله یک فرد بزرگسال برای ارضای نیازها یا تمایلات جنسی خودش.(پور ناجی، 1378)
کودک آزاری جنسی درگیر کردن کودک در رابطه ای جنسی است که کودک از نظر رشدی قادر به درک آن و رضایت دادن آگاهانه نیست. این ارتباط جنسی بین یک کودک و یک بزرگسال یا کودک دیگری است که از نظر سنی یا رشدی در مقام مسوولیت، اعتماد یا قدرت قرار دارد. بهره کشی جنسی از کودکان شامل سوء استفاده های غیر انسانی و تهیه تصاویر مستهجن و غیر اخلاقی است. آزار جنسی کودکان در خانه های خود آنان به وسیله خویشاوندان نزدیک آنها صورت می گیرد و در 80 درصد موارد مهاجم خود را می شناسد.(اصلاح و تربیت،4، 81، 80)
سوء رفتار جنسی می تواند شامل: بوسیدن، نوازش کردن، دستکاری کردن اندام های تناسلی، لمس کردن مقعد، سینه ها و همچنین آمیزش جنسی باشد. استفاده از کودکان برای عکس برداری و ساختن فیلم های سکس هم از موارد مشخص سوء رفتار جنسی است. (rosemary Narimanian, 2000).
تعریف دیگری که به وسیله Blombery به کار برده شده عبارت است از سوء استفاده از کودک با تحریکات جنسی که با سن، تکامل روانی و نقش وی در خانواده نامتناسب باشد. از سوی دیگر تعریف قانونی که برای سوء استفاده جنسی از کودکان به کار برده می شود عبارت است از هرگونه عملی به منظور کسب لذت جنسی با افراد نابالغ (که معمولاً کمتر از هجده سال در نظر گرفته می شود)، این اعمال عبارتند از: تماس های خارج از نزاکت و قبیح، تحریک اندام های جنسی با انگشتان، استمناء، به دهان کشیدن اندام های تناسلی، مقاربت از راه مقعد و نزدیکی به زور. (جویان، 1374)
سوء استفاده جنسی از کودکان 25 درصد موارد کودک آزاری را شامل می شود و می تواند شامل مراحل زیر باشد:
1-Molestation یا دستمالی کردن: عبارت است از اعمالی که برای کسب لذت جنسی بدون دخول با شخصی که رضایت ندارد، انجام می شود.
2-مقاربت جنسی: می تواند از طریق واژن، رکتوم یا دهان باشد خواه صورت گرفته باشد یا تلاش برای انجام آن شده باشد.
3-زنای به عنف:انجام مقاربت به زور .(توفیقی و هوشدار، 1374)
انواع آزار جنسی:
آزار جنسی شامل بچه بازی، تجاوز و زنای با محارم می باشد. آزار جنسی شامل طیف وسیعی از فعالیت های مانند عورت نمایی بزرگسالان به کودک، مجبور کردن کودک به نشان دادن خودش به بزرگسالان، نوازش آلت تناسلی، تحریک دستی یا دهانی آلت تناسلی، آمیزش جنسی، استفاده کودک در روس پیگری و هرزه نگاری است. که این موارد را می توان در 4 دسته کلی قرار داد:
بچه بازی: این نوع آزار شامل تماس جنسی بدون خشونت بزرگسال با کودک است. بچه باز فعالیت جنسی را با کودکان نابالغ ترجیح می دهد و به ترجیحش مکرراً عمل می کند.
زنای با محارم: در زمینه قانونی، به عنوان آمیزش جنسی بین خویشاوندان با روابط معین که نمی توانند ازدواج کنند تعریف می شود. این نوع سوء رفتار در خانواده هایی مشاهده می شود که در آن انزوای احساسی فراوان، رمز و راز، نیاز، استرس و نبودن حرمت و احترام وجود دارد.
تجاوز: در تعرض خشونت آمیز و تجاوز، پارگی پرده بکارت یا دخول واژینال لازم نیست. غالبا پارگی های تناسلی و یا وجود اسپرم یا آلودگی با هر نوع میکروب سوزاک دلیل قطعی تجاوز است.
روش پیگری:روسپی گری، تبادل فعالیت جنسی با پول، دارو یا محافظت است.
هرزه نگاری کودک:عکس گرفتن یا فیلم برداری از کودک به هر شکلی که او را درگیر فعالیت های جنسی می کند است(نوروزی، 72)
تجاوز به خلوت کودک نیز سوء استفاده جنسی از اوست که از جمله دزدانه نگاه کردن به کودک به هنگام تعویض لباس یا حمام کردن است. در حالی که هیچ کدام از این رفتارها در تعریف رسمی سوء استفاده جنسی قرار نمی گیرد. قربانیان اغلب احساس تجاوز می کنند و از بسیاری از نشانه های روان شناسی مشابه قربانیان زنای با محارم رنج می برند.(پور ناجی، 78)
جنس کودکان قربانی سوء استفاده جنسی:
قربانیان آزار جنسی بیشتر مونث و اغلب اوقات جوان هستند. در واقع بعضی از آنان هنوز کودک هستند . دختران 5 بار بیش از پسران در معرض قربانی شدن قرار دارند. پسران بیشتر به وسیله یک مرد مورد سوء استفاده جنسی قرار می گیرند.(پور ناجی، 1378)
طبق مطالعه ای که در سازمان پزشکی قانونی تهران انجام شده است. طی سه سال (از بهار 1371 تا اسفند 1373) از جمله 324 مورد شکایت سوء استفاده جنسی در سنین زیر 15 سال که به این مرکز ارجاع شده اند، 237 مورد آن دختر و 87 مورد آن را پسران تشکیل می دادند. به طور کلی به لحاظ شیوع پدیده کود آزاری جنسی در هر دو جنس، آمارها نشان می دهد که شیوع این پدیده برابر 06/0 درصد بوده است که از این میزان تعداد دختران 7/2 برابر بیش از پسران بوده است.(توفیقی و هوشدار، 1374)
بر اساس آمار کشور های غربی ، 90 درصد قربانیان سوء استفاده جنسی دختر و 10 درصد پسر هستند.
به گزارش یکی از روزنامه های اسپانیایی در اکتبر 1998، باند های مافیایی آدم ربایی، 142 تن از کودکان این کشور را در سال های اخیر ربوده اند و به سایر نقاط جهان انتقال داده اند.
بر پایه این خبر، شبکه های مافیایی بین المللی فساد و فحشاء بیشتر کودکان را از میان دختران سنین 8 تا 13 ساله انتخاب کرده و ربوده اند که در مراکز فساد و فحشاء مورد استفاده قرار می گیرند.(پور ناجی، 1378) متاسفانه در کشور ما تحقیقات جامعی در ارتباط با کودک آزاری و به خصوص سوء رفتار جنسی نشده است و اطلاعات ما در حد چند تحقیق محدود در بعضی از استانها و یا انتشار بعضی از اخبار در روزنامه ها است که از آن جمله می توان به تعرض مرد 34 ساله به 42 کودک مرودشتی اشاره کرد. که این مرد در طی دو سال گذشته (82-80) ، پس از ربودن دختران 8 تا 11 ساله و انتقال آنها به وسیله موتور سیکلت به بیابان های اطراف شهر مرودشت، ابتدا به دختر بچه ها تجاوز و تعرض کرده و سپس طلای آنان را به سرقت می برد.
یک دهه قبل در " مهرشهر" کرج معلم یک دختر 7 ساله متوجه ناراحتی غیرعادی شاگردش شد، از آنجا که رابطه معلم و شاگرد به نسبت قوی تر از رابطه فرزند و خانواده اش بود موضوع به وسیله معلم کشف و به اولیاء مدرسه و مقامات قانونی اطلاع داده شد. دختر 7 ساله درباره ناراحتی خود گفته بود در محله ما مردی است که به ما شکلات خارجی می دهد و ما را به خانه خود می برد و با ما بازی می کند.
از آنجا که ساکنان این محل افرادی با ظاهر آراسته و موجه بودند هیچ کس حاضر به اظهار چنین اتهامی نسبت به فرد مورد نظر نشد. از سوی دیگر موضوع از طرف خانواده ها مخفی نگاه داشته شد تا آبروی قربانیان حفظ شود.
اما رئیس شعبه اول دادگستری وقت کرج برای روشن شدن ماجرا دستور کنترل نامحسوس محل سکونت مرد مورد نظر را صادر کرد و در کمال ناباوری در گزارش ماموران همین حکایت تائید شد. مرد متجاوز دارای همسری پیر بود که مرتباً او را به مسافرت می فرستاد و او از این تنهایی استفاده می کرد. او با کشاندن دختر بچه های 7 تا 11 ساله به بهانه دادن شکلات، آنان را مورد آزار و اذیت قرار می داد و سپس با ترساندن آنها فرصت بازگویی ماجرا را از آنها می گرفت.
می توان به مورد مشابهی در تهران اشاره کرد که در آن 2 پسر با اغفال دختران جوان آنها را به مخفیگاه خود کشانده و آنها را مورد آزار و اذیت قرار می دادند. آنها با گرفتن فیلم از دختران امکان هر گونه شکایت را از آنها می ستاندند و از سوی دیگر دختران نیز برای حفظ آبروی خود از هر شکایتی صرف نظر می کردند.(شرق، شماره 18)
از 135 مورد گزارش شده کودک آزاری به انجمن حمایت از حقوق کودکان 14 مورد کودک آزاری جنسی از سن دو سالگی (2 مورد پسر بچه 2 ساله) تا دختر 17 ساله (2 مورد دختر 17 ساله) بوده است، بیشتر موارد آزار جنسی شامل دختران است.(خبرنامه، شماره75)
پسر بچه هایی که مورد سوء استفاده جنسی قرار می گیرند، به لحاظ جنسیتشان و نگرش جامعه به آنان با مشکلات خاص دیگری مواجه می شوند. به دلیل اینکه پسرها به ندرت در نقش قربانی مورد توجه قرار می گیرند و اغلب به آنها گفته می شود " مانند یک مرد عمل کن" ، " نازک نارنجی نباش" و یا " هیجان هایت را کنترل کن" و دائم به پسرها این پیام داده می شود که روی پای خود بایستد و باید قادر باشند از خود مراقبت کنند.
تحت این شرایط احتمال کمی دارد پسری که مورد سوء رفتار جنسی قرار گرفته است آن را را بیان کند و بنابراین نمی توان یک پروسه درمانی را برای او آغاز کرد و احتمال اینکه خود او در نقش یک مهاجم قرار بگیرد برای مهار تجربه شخصی خودش افزایش پیدا می کند. (Rosemary Narimanian ,2000)
سن کودکان قربانی سوء استفاده جنسی:
دنوروکنتول(1981) در بررسی گزارش های موارد سوء استفاده جنسی، دریافتند که سن 45 درصد
قربانیان کمتر از 12 سال و 16 درصد کمتر از 6 سال ذکر شده است.
سوء استفاده جنسی محارم از کودکان معمولاً بین سنین 12 تا 14 سال می باشد که دوره پر خطر آن 4 و 9 سالگی است. زیرا انجام اعمال جنسی با کودکان، تحت عنوان ابراز محبت یابازی از طریق دادن رشوه و تهدید کردن بسیار راحت و آسان است.
بخش کودکان انجمن انسان دوستان آمریکایی، در سال 1972، 5 هزار مورد کودک آزاری جنسی را گزارش می داد. حدود 50 درصد از کودکانی که مورد آزار جنسی قرار می گیرند، به دلیل کم سنی قادر به بازگو کردن موارد نیستند و این امر بیان گر این است که آمار های اعلام شده در زمینه شیوع آزار جنسی در سنین پایین، از اعتبار و روایی برخوردار نیست.(پور ناجی، 1378)
یافته های تحقیق انجام شده به وسیله سازمان پزشکی قانونی کشور طی سه سال 71 تا 73 نشان می دهد که:
1-موارد کودک آزاری جنسی در دختران چهار مورد صفر تا 5 سال ، 32 مورد 6 تا 10 سال و 183 مورد 11 تا 13 ساله بودند. بنابراین شایعترین سن مراجعه 11 تا 15 سال بوده که 83 درصد از کل مراجعه را دربرمی گرفته است. پس از آن 6 تا 10 ساله ها با 6/14 درصد موارد و سپس صفر تا پنج ساله ها با 8/1 درصد موارد در رتبه بعدی قرار می گیرند.
2- در پسران، از نظر شیوع سنی 7 مورد زیر 5 سال، 42 مورد بین 6 تا 10 سال و 35 مورد بین 11 تا 15 سال بوده اند. بنابراین شایعترین سن ارجاع و تجاوز ثبت شده در پسران 6 تا 10 سال است.
بر اساس این تحقیق حداکثر شیوع سنی این پدیده در پسران بین 6 تا 10 سال و در دختران 10 تا 15 سال بوده است.(توفیقی و هوشدار، 1374)
نوع تجاوز: بر اساس تحقیقی که در سازمان پزشکی قانونی تهران(73-71) انجام گرفته است:
در دختران 55 مورد مقاربت از راه واژن بوده است(82%). نکته مهم اینکه مقاربت از راه مقعد بیشتر در سنین پایین تر صورت می گرفته است.
در پسران 14 مورد مقاربت از راه آنال، 7 مورد تفخیذ که با انجام آزمایش ها به اثبات رسیده، در 4 مورد آزار جنسی همراه با آسیب به نواحی تناسلی بوده و یک مورد آسیب در سایر نقاط بدن نیز وجود داشته است.
شایع ترین نوع تجاوز ثابت شده در پسران به صورت لواط و با نسبت 54% بوده است.
تعداد دفعات تجاوز: در دختران موارد بررسی شده 36 مورد چندین بار دخول صورت گرفته بود و 17 مورد ضایعات جدید بود.و علائم دال بر یکبار دخول بود. بنابراین دخول مکرر قبل از مراجعه به مراجع قانونی در دختران شایع تر است و 67% موارد را تشکیل می دهد.
در پسران از کل موارد 3 مورد علائم دال بر دخول مکرر بودند و 14 مورد علائم و نشانه های ضایعه حاد را نشان می دادند. بنابراین در پسران با شیوع نسبتاً بالایی(2/80%) ضایعه به صورت حاد وحاکی از یکبار تجاوز بود.
بر اساس این تحقیق دختران پس از چند بار مورد تجاوز واقع شدن و با فاصله طولانی از اولین وقوع به مراجع قانونی مراجعه کرده بودند. در حالی که پسران اکثراً پس از یکبار مورد تجاوز واقع شدن مورد را نسبتاً سریع به مراجع اطلاع داده اند.
در جمع این پدیده 7/2 مرگ و میر داشته که نسبت مرگ و میر در پسران به جمعیت درگیر 2/5% و در دختران به کل جمعیت درگیر 7/1 بوده است. در پسران با کاهش سن مراجع (زیر 5 سال) مرگ و میر افزایش یافته است.
بررسی منطقه ای در تهران و حومه:
بررسی های انجام شده شایع ترین محل ارجاع موارد S.C.A ناحیه جنوب شهر با 91مورد (9/28%) پس از آن منطقه مرکز با 83 مورد (6/27%) و سپس منطقه شرقی با 48 مورد (9/15%) و منطقه اسلامشهر با 16 مورد (3/5%)، غرب 12 مورد (4/0%) و پس از آن ورامین و شهر ری قرار می گیرند.(توفیقی و هوشدار، 1374)
چه کسانی کودکان را مورد سوء استفاده جنسی قرار می دهند؟
اکثر موارد سوء رفتار جنسی با کودک به وسیله افراد بزرگسال در خانواده بلافصل یا گسترده کودک روی می دهد. به این ترتیب، اکثر آزار دهنده های جنسی برای کودکان قربانی آشنا هستند و غالباً اعضاء بسیار قابل اعتماد خانواده هستند و به دلیل احساس گناه، شرم، نادانی و تحمل قربانی به کمک دودلی برخی از پرشکان در شناخت و گزارش سوء استفاده جنسی، اصرار دادگاه بر اصول محدود قرائن و ترس خانواده ها از لاینحل شدن موضوع در صورت افشاء، ناشناخته می ماند.(کاپلان-سادوک، 79)
تحقیقات نشان می دهد، 54 درصد از سوء استفاده کنندگان از اعضای خانواده(پدر و ناپدری) بوده اند. اگر سایر گروه های خویشاوندی، دوستان خانوادگی، پرستار بچه را نیز به این نسبت اضافه کنیم، درصد قابل توجهی به متجاوزان که کودک با آنها آشنا بوده است، افزایش خواهد یافت.
بررسی ها نشان می دهند که 97 درصد از متجاوزان، مذکر هستند و زنان تجاوزگر بیشتر پرستار کودک اند.
بر اساس گزارش های سازمان های مدافع حقوق بشر، علاوه بر کودکان آواره در خیابانها، کودکانی که در خانه افراد ثروتمند به عنوان خدمتکار کار می کنند، نیز در معرض سوء استفاده جنسی قرار دارند.
بر اساس پژوهشی که در سال تحصیلی 70-69 به منظور بررسی میزان سطوح اضطراب و عزت نفس در دانش آموزانی که مورد سوء استفاده جنسی قرار گرفته بودند، روی دو گروه نمونه از دانش آموزان 10 تا 18 ساله (39 دختر و 11 پسر که مورد سوء استفاده جنسی قرار گرفته بودند) در مناطق آموزشی سه گانه شهر اهواز و مناطق 16، 17، 18 استان تهران صورت گرفت، مشخص شد که از بین 50 قربانی سوء استفاده جنسی، 18 مورد به وسیله پدر، 7 مورد برادر، 9 مورد همسایه، 4 مورد به وسیله افراد غریبه، 3 نفر پسرعمو، 2 نفر به وسیله پسر عمه، یک مورد دایی، یک مورد شوهر خواهر، یک مورد عمو و 4 نفر به وسیله افراد نامعلوم مورد سوء استفاده جنسی قرار گرفته بودند. سن شروع سوء استفاده جنسی از 4 تا 14 سالگی گزارش شده بود.
مدت زمانی که قربانیان سوء استفاده جنسی، مورد سوء استفاده قرار گرفته بودند متفاوت است. 17 درصد آنان یک بار، 24 درصد کمتر از 6 ماه، 19درصد بین 6 تا 12 ماه، 13 درصد بین 1 تا 5 سال و سرانجام 9 درصد بیش از 5 سال مورد سوء استفاده قرار داشته اند. معمولا تماس های جنسی تا وقتی که قربانی آن را فاش نسازد یا شرایط محیطی امکان سوء استفاده را ندهد ادامه می یابد.(پورناجی، 1378)
به طور کلی می توان گفت تقریبا در 80% موارد کودک قربانی تهاجم جنسی مهاجم را می شناسد. زمانی که تهاجم جنسی علیه کودک به وسیله افراد ناشناس و غریبه انجام شود غالباً یک بار اتفاق می افتد. در مقابل هنگامی که مهاجم از اعضاء خانواده باشد، معمولاً تجاوز در چندین نوبت تکرار می شود و در هر زمانی در منزل ممکن است که اتفاق بیفتد و در این موارد اعمال زور و دادن رشوه به ندرت بکار می رود و کودک تسلیم خواسته فرد مهاجم می شود.
شایع ترین حالت این است که پدر یا ناپدری دختر خود را مورد تهاجم جنسی قرار دهد. در این خانواده ها اغلب روابط بین زن و شوهر مختل است. پدر، اعتماد به نفس پایینی دارد و تمایلات جنسی وی ضعیف است و یا از نظر جنسی بیش فعال است.
اگرچه دختران به عنوان هدف اولیه و اصلی تهاجم جنسی به شمار می آیند ولی گاهی پسران جوان هم قربانی جنسی یک زن بالغ می شوند و بر خلاف کودک آزاری جسمی که معمولاً تنها یکی از کودکان گرفتار آزار می شود، قربانیان تهاجم جنسی بیش از یک نفر هستند.
اغلب کودکان قربانی تهاجم جنسی آنهایی هستند که هیچ گونه اطلاعی در خصوص سوء استفاده جنسی و نحوه مقابله با آن را ندارند، اعتماد به نفس کمی دارند و از نظر فیزیکی و بدنی ضعیف، زشت و منزوی هستند.
اخیراً حملات جنسی به کودکان از جانب کودکان دیگر افزایش یافته است. از 1600 مهاجم جنسی جوان، که وضع آنها در یک مرکز دانشگاهی پیشگیری از سوء رفتار مورد تحقیق قرار گرفت ، 25% قبل از 13 سالگی شروع به آزار و اذیت کودکان دیگر کرده بودند. رهبران گروه غالباً خودشان در کودکی آزار دیده بودند.(کاپلان-سادوک،79) مشاهدات بالینی آزارگرها نشان می دهد که آنها از نظر رشد اجتماعی، عزت نفس، کنترل تکانه و مهارت های اجتماعی در سطح پایینی قرار دارند.
-اختلالات روانی آزارگران جنسی:
فرضیه های روان تحلیلی13عموماً بر عوامل غیر جنسی برای تجاوز به کودک تاکید دارند و به
مواردی مانند نیاز به برتری، احساس اضطراب به هنگام رابطه جنسی با بزرگسالان و احساس
شکست اجتماعی و حرفه ای در دنیای بزرگسالان اشاره می کنند.
فراوانی رفتار مربوط به ناهنجاری جنسی بچه گرایی اغلب همراه با فشار روانی – اجتماعی نوسان می یابد و سیر آن معمولاً مزمن است و میزان تکرار این عمل در افرادی که کودکان پسر را ترجیح می دهند تقریباً دو برابر کسانی است که دختران را ترجیح می دهند(کانون اصلاح و تربیت 81،80)
بعضی از سوء استفاده کنندگان جنسی از کودکان به اختلال کودک دوستی مبتلا هستند.این افراد (که اکثراً مرد هستند) می توانند هم جنس خواه یا دیگر جنس خواه باشند. اما احتمال اینکه بچه بازها دیگر جنس خواه باشند دو به یک است و معمولاً دختران 8 تا 11 سال آماج بچه بازها هستند. در حدود 90 درصد موارد، بچه باز با کودک آشنا است.
محققی بچه بازها را در دو گروه طبقه بندی کرده است، تثبیتی و بازگشتی.
در مورد بچه باز های تثبیتی اختلال در نوجوانی شروع می شود و روی بچه ها به عنوان موضوع متمرکز است. معمولاً مجرد می مانند و اکثراً فقط با کودکان روابط جنسی مهمی دارند.
بچه باز های بازگشتی صرفاً بعد از برخی رویداد های سخت و منفی زندگی به کودکان تمایل جنسی پیدا می کنند. ممکن است این مردان متاهل باشند.
اگر چه ممکن است که هر دو گروه بچه بازها به انتخاب دختر یا پسر یا هر دو به عنوان هدف های جنسی بپردازند ولی نسبت بیشتری از بچه هایی که بچه باز های بازگشتی دنبال می کننددختران هستند.
در برخی موارد ممکن است قربانی تهدید شده یا از لحاظ جسمانی آسیب ببیند، اما اغلب بچه ها بیشتر به واسطه واکنش هولناک والدین ناراحت می شوند ، تا به دلیل خود تجربه.
زنای با محارم14 :
اکثر تحقیقات مربوط به زنای محارم روی روابط جنسی پدر- دختر متمرکز است. در این تحقیقات معمولاً بین دختر و دختر خوانده هیچ تفاوتی قائل نشده اند . در مطالعه ای، حدود نیمی از موارد شامل تجاوز به دختر خوانده بوده است.
مردانی که مرتکب تجاوز به دختر خود می شوند، عموماً ضعیف، بی کار و کم سواد تشخیص داده شده اند. البته این برداشت کلیشه ای ممکن است زائیده این نکته باشد که احتمال بیشتری دارد چنین آدم هایی شناسایی و دستگیر شوند.
بر اساس تحقیق " گبهارد15 و همکاران" میان مردان متهم به تجاوز به دختران کوچک و بزرگ تفاوت های فاحشی وجود دارد. طبق این تحقیق مردانی که با دختران زیر 12 سال رابطه داشته اند، مردانی کمرو با اختلافات زناشویی بوده اند. اکثر این مردان با دادن رشوه دختر خود را اغوا کرده بودند.
پدرانی که با دختر بالای 12 سال خود رابطه داشتند معمولاً از لحاظ جنسی و اجتماعی محافظه کار بودند. اما همزمان پیشینه هایی از رفتار تکانشی و مشروب خواری مفرط داشتند.اغلب اوقات چنین روابطی با دختران بزرگتر منجر به نزدیکی جنسی می شود. پدران متجاوز با بزرگترین دخترشان رابطه جنسی برقرار می کردند و سپس به موازات بالغ شدن دختر های بعدی اقدام به رابطه جنسی با آنها می کردند.
برخی محققان اظهار می دارند که قربانیان تجاوز به محارم خواه کودک یا نوجوان، اغلب تعارضات روان رنجوری یا جنسی شدیدی نشان می دهند.
دیگر یافته های تحقیقی حاکی از آنند که کودک بیشتر از واکنش خانواده زیان می بیند تا از خود حادثه. به نظر می رسد سنی که کودک در آن مورد آزار قرار گرفته نیز مهم است . کودکانی که در سنین نزدیکتر به بلوغ مورد آزار قرار بگیرند ، تاثیرات منفی بیشتری نشان می دهند.
تجاوز به عنف:
به دلیل ضربه عاطفی تجربه شده از طرف قربانی، تجاوز به عنف جرمی است که بسیار کمتر از میزان واقعی گزارش می شود. بسیاری از محققان متذکر گردیده اند که تجاوز به عنف به عنوان ابراز خشم یا قدرت رخ می دهد. نه در نتیجه تمایل جنسی.
می توان تجاوز به عنف را در سه طبقه تجاوز قدرتی16، تجاوز خشمانه17و تجاوز دیگر آزارانه جای داد.
در تجاوز قدرتی متجاوز معمولا در روابط بین فردی احساس بی کفایتی و غیر عادی بودن می کند و قربانی را تهدید به آسیب جسمی می کند.
در تجاوز خشمانه به نظر می رسد متجاوز در پی انتقام جویی از زنان به طور کلی است و خشم خود را از طریق بد زبانی و بدرفتاری جسمی ابراز می کند. به نظر می رسد این افراد از برقراری ارتباط ارضاء جنسی کمی حاصل کرده یا هیچ گونه لذتی نمی برند.
سومین و نادرترین نوع تجاوز دیگرآزارانه است. در این مورد خشم و شهوت تلفیق شده و بر زجر دادن قربانی متمرکز می شود.
اغلب قربانیان تجاوز به عنف به طور معنی داری نسبت به آنها که قربانی نیستند حداقل تا یکسال پس از حمله مضطرب، هراسناک، مظنون و سردرگم هستند. معمولاً این ترسها زندگی قربانی را در تنگنا قرار داده و به انقیاد در می آورد بارز ترین ترس های این افراد از تنها ماندن، مرد های غربیه، بیرون رفتن و تاریکی است.
تجاوز به پسران به دلیل داغ و ننگ آن همراه آن کمتر گزارش می شود. از آنجا که جامعه از مردان انتظار دارد از خود دفاع کنندبنابراین ممکن است مردی که قربانی تجاوز شده ، متهم به همجنس گرا بودن بشود.
پاسخ مردان قربانی شبیه زنان است، سبک زندگی آنها غالباً به طور موقت مختل می شود، در خوردن و خوابیدن دچار مشکل می شوند، ممکن است تاثیر منفی بر روی فعالیت جنسی آنها بگذارد، ممکن است از مردها بترسند و احتمالاً نسبت به حمله کننده احساس خشم دراز مدتی داشته باشند.(ساراسون، 78)
رازداری در کودکان قربانی سوء استفاده جنسی:
معولا این کودکان تا سن 13 سالگی معنی این اعمال را نمی فهمند.
هرچند این کودکان از روابط جنسی آگاهی ندارند، اما احساس می کنند که این اعمال نادرست است. از این رو رضایتی در انجام این گونه اعمال ندارند. حتی در کودکانی که این گونه اعمال، لذت بخش تلقی می شود، بازهم احساس گناه تجربه می شود.
90 درصد قربانیان این حوادث، هرگز از اتفاقی که برایشان افتاده یا می افتد، حرفی نمی زنند و سکوت می کنند. نه تنها می ترسند که خود آسیب ببینند، بلکه نگرانند که با این کار شیرازه زندگی خانوادگی آنها از هم بپاشد.
سوء استفاده جنسی می تواند بسیار ترسناک باشد، اما فکر اینکه ممکن است، اعتراض و فاش سازی آن نظام خانواده را برهم ریزد، بسیار هولناک تر است.
وفاداری به خانواده، نیروی قدرتمندی است که مانع از افشای حقایق در این زمینه می شود. کودک نمی خواهد والد مورد اعتماد را بد جلوه دهد. بالاخره کسی باید گناه این رفتار های تحقیرآمیز، شرمگین و هولناک را برعهده گیرد و چون این شخص نمی تواند والد باشد، پس کودک باید این کار را بکند. احساس بد بودن ، کثیف بودن و مسوول بودن، قربانیان زنای با محارم را در انزوای شدید روانی قرار می دهد.
آنها در محدوده خانواده و هم در دنیای بیرون احساس تنهایی می کنند. فکر می کنند کسی راز وحشتناک آنها را باور نخواهد کرد و با این حال این راز چنان بر زندگی آنان سایه می افکند که نمی توانند در زندگی برای خود دوستی انتخاب کنند و در نتیجه این انزوا ممکن است، خود به یک مهاجم تبدیل شوند و دست به اقدامات بی تناسب بزنند.
کودک در این شرایط با حرف نزدن درباره بدرفتاری، از هرگونه کمک عاطفی و احساسی دل بر می کند.(پورناجی، 78)
حربه هایی که سوء استفاده کنندگان از کودک به کار می برند عبارتند از :
وجود اجبار:
هرچه کودک خردسال تر باشد، سوء استفاده کننده با تطمیع بیشتر و اجبار کمتر کودک را می فریبد، با افزایش سن میزان اجبار و فشار بیشتر و از خشونت و فشار فیزیکی بیشتری استفاده می شود.
تهدید کردن:
اکثر سوء استفاده کنندگان از تهدید برای نیل به اهدافشان استفاده می کنند. اگر سوء استفاده کننده پدر باشد، او را تهدید به ترک خانه، طلاق مادر و کشتن اعضاء خانواده می کند.
سوزانیدن و کشتن حیوانات قبل از برقراری تماس جنسی با کودک در بین سوء استفاده کنندگان امر رایجی است از جمله عباراتی که متجاوزان برای مسکوت نگاه داشتن موضوع، قربانیان خود را تهدید می کنند، می توان به موارد زیر اشاره کرد،
– اگر حرفی بزنی تو را می کشم.
– اگر حرفی بزنی تو را کتک می زنم.
– اگر حرفی بزنی مادرت بیمار می شود.
– اگر حرفی بزنی مرا به زندان می اندازند و خانواده تنها می ماند.
این قبیل تهدیدها شامل ارعاب احساسی است که از هراس و آسیب پذیری های قربانی سوء استفاده می کند. افزون بر اجبارهای روانی، بسیاری از متجاوزان از حربه زور استفاده می کنند تا کودکان را به این کار وادارند.
معدودی از این کودکان به عنوان بخشی از تهدید، پول، جایزه یا هدیه دریافت می کنند، اما اغلب آنان به لحاظ روانی و جسمانی بهره کشی می شوند.(پورناجی،78)
تاثیرات سوء استفاده جنسی بر کودکان قربانی:
تاثیرات بالینی، مشخصات سوء رفتار جنسی مشتمل است بر سائیدگی و خونمردگی، درد و خارش در ناحیه تناسلی، خونریزی از مقعد یا مهبل، عفونت های مکرر راه های ادراری و ترشحات مهبلی نیز ممکن است با سوء رفتار جنسی مربوط باشد. اشکال در راه رفتن و نشستن و وجود بیماری های مقاربتی باید سوء ظن رفتار جنسی را برانگیزد.
بچه های کوچکی که مورد سوء رفتار جنسی قرار گرفته اند غالباً اطلاعات جنسی خود را در بازی نشان می دهند یا ممکن است رفتار های جنسی به همتا های خود نشان دهند.(کاپلان- سادوک،79)
نشانه های بالینی سوء رفتار جنسی:
رفتارها یا نشانه هایی که ممکن است در یک کودک مورد سوء رفتار جنسی وجود داشته باشد:
نشانه های فیزیکی:1-خارش، کبودی، بیماری های پوستی، بثورات جلدی، زخمها و صدمات به صورت خاص در محل اندام های تناسلی 2-بیماری های مقاربتی 3-بارداری در ابتدای نوجوانی 4-ترشح خون یا چرک در روانداز یا لباس و به صورت خاص در لباس زیر
نشانه های رفتاری:1-رفتار پرخاشگرانه نسبت به بچه های کوچکتر 2-اطلاعات زیاد نسبت به مسائل جنسی 3-رفتار وسوسه انگیز یا سکس نسبت به بزرگسالان یا هم سن و سالها 4-بالغ شدن کاذب رفتار (به عنوان مثال یک دختر 8 ساله مانند یک دختر 16 ساله لباس می پوشد، آرایش می کند و عمل می کند، یا یک پسر جوان سعی می کند در احساسات و واژه ها نقش(همسر) مادرش را ایفا کند) 5-بازگشت رفتار(به عنوان مثال کودکی که توالت رفتن را آموزش دیده رختخوابش را خیس می کند) 6-استمناء بیش از حد 7-ارتباط با هم سن و سالها 8-ترس از شخص، مکان یا موضوع خاص(به عنوان مثال، اگر سوء رفتار در دستشویی یا حمام اتفاق افتاده باشد ممکن است کودک با دیدن این اتاق بترسد.)9- تغییر ناگهانی یا افراطی در رفتار(به عنوان مثال کودکی که قبلاً دانش آموز خوبی بوده شروع می کند به بی نظمی در کار های مدرسه، کودکی که قبلا ناراحت نبوده شروع می کند به ناراحتی زیاد و انجام کار های ناراحت کننده و یا اینکه به صورت افراطی غیر اجتماعی یا اجتماعی می شود) 10-اختلال در خوردن(پرخوری- کم خوری)
علائم رفتاری قبل از نوجوانی و در نوجوانی:1-خودآزاری (کودک ممکن است به طور مکرر خودش را با تیغ یا یک شیء برنده زخمی کند، خودزنی، خودسوزی) 2-رفتار تهاجمی یا اقدام به خودکشی 3-استفاده از مواد مخدر یا الکل 4-بی بند و باری جنسی 5-زاهد مآبی کودک (از هر رفتار جنسی پرهیز می کند و نمی تواند خود را به عنوان یک موجود جنسی حتی از راه های مورد پذیرش تصور کند) 6- فاحشگی 7-شهوت زیاد 8-دزدی و دروغگویی 9-فرار از منزل 10-انزوا و تنهایی یا داشتن دوستان بد 11-مشغولیت ذهنی زیاد نسبت به مرگ 12-کابوس های عجیب و غریب 13-بازی های سادیستیک(قطع عضو عروسکها یا حیوانات کوچک) 14-افزایش اضطراب در تاریخ های مشخص 15-یک ترس همیشگی از آسیب دیدن و تنها ماندن
(Rosemary narimaniam, 2000)
همه کودکان به یک صورت نسبت به سوء رفتار های جنسی واکنش نمی دهند. آسیب پذیری نسبت به یادگار های سوءرفتار جنسی بستگی به نوع سوء رفتار، طول مدت آن، سن کودک و روابط کلی کودک و عامل سوءرفتار دارد.
کودکانی که به وسیله یک شخص بزرگتر، از نظر جنسی تحریک می شوند احساس نگرانی و تحریک مفرط پیدا می کنند، اعتماد به نفس خود را از دست می دهند و اعتمادشان از بزرگترها سلب می شود. اغواگری، زنا و تجاوز به عنف عوامل زمینه ساز مهم برای پیدایش علائم بعدی مثل فوبی ها، اضطراب و افسردگی است.
علائم افسردگی بین کودکان قربانی سوء رفتار جنسی فراوان گزارش می شود. احساس افسردگی غالباً با شرم و گناه و احساس این که قربانی برای همیشه آسیب دیده همراه است. کنترل ضعیف تکانه ها و میزان وقوع رفتار های خودآزارانه و انتحاری در بین نوجوانان که مورد سوء رفتار جنسی واقع شده اند بالا گزارش شده است. اختلال استرس پس از سانحه و اختلالات تجزیه ای در بعضی از بیمارانی که قربانی سوء رفتار جنسی بوده اند مشاهده می شود.
اختلال شخصیت مرزی در بعضی از بیمارانی که سابقه تحمل سوء رفتار جنسی دارند گزارش شده است. سوء مصرف مواددر بین نوجوانان و افراد بالغی که در کودکی مورد سوء استفاده جنسی قرار گرفته اند شیوع بالاتری دارد.(کاپلان- سادوک،79)
مرکز سوء استفاده جنسی از کودکان آمریکا در مطالعه آثار سوء رفتار جنسی بر کودکان، علائم را بر اساس میزان اهمیت، این گونه رتبه بندی کرده است:
عزت نفس پایین، سوء استفاده از محرک های ترسناک، برانگیختکی هیحانی، کابوس، اختلالات خواب، افسردگی، سرکوب خشم، خصومت، گوشه گیری از فعالیتها، مشکلات آموزشی، رویاپردازی، از دست دادن حافظه و ناتوانی در تمرکز، احساس خفگی، مضطرب شدن در مکانها، رفتار های برگشتی، رفتار پرخاشگرانه، ترس تعمیم یافته، شکایت های روان تنی، اختلالات رفتاری غیر آموزشگاهی، ناتوانی در برقراری یا حفظ ارتباطات، مشکلات تصور از بدن، رفتار های جنسی نا مناسب و مخرب با همسالان، افکار یا اقدام به خودکشی، ناتوانی در دریافت و انتقال هیجانات، حملات هراس و اضطراب، افکار وسواسی یا تکراری، خود را در موقعیت های خطرناک قرار دادن، درگیری سطحی با پلیس، سوء استفاده از دارو یا الکل، سرقت، خیال پردازی های خشونت آمیز، فرار از منزل، آسیب رساندن به خود، وسواس، اختلالات خوردن(پورناجی، 78)
محققان، عوامل چندی را در تشدید واکنش ها ذکر کرده اند که عبارت است از:
سن قربانی: هرچه سن قربانی بیشتر باشد، تجارب سختری خواهد داشت.
سن متجاوز: هرچه سن متجاوز بیشتر باشد، آثار شدیدتری بر قربانی به جای می گذارد.
هویت جنسی: متجاوزان مذکر آثار سخت و جدی بر کودک می گذارند.
طول دوره سوء رفتار جنسی: هرچه مدت سوء استفاده جنسی طولانی تر باشد، آثار منفی شدیدتری بر قربانی خواهد داشت.
شدت سوء استفاده جنسی: هرچه فعالیت های جنسی متجاوز متنوع تر باشد، آثارمنفی شدیدتری بر قربانی خواهد داشت.
ارتباط متجاوز و قربانی:هرچه ارتباط بین متجاوز و قربانی نزدیکتر باشد -پدر، ناپدری و… – آثار ایجاد شده، منفی و شدیدتر است.
تعداد سوء استفاده کنندگان: اگر تعداد سوء استفاده کنندگان متعدد باشد، آثار شدیدتری بر قربانی بر جای می ماند.(Rosemary Nari,anian, 2000)
علائم و نشانه های کودک آزاری جنسی(موسوی و همکاران 1380)
1-بارداری در کودکان دختر که به سن بلوغ رسیده اند
شاخص های فیزیکی
2-علائم و نشانه های بیماری های مقاربتی
3-ادرار خونی
4-کبودی و تورم در ناحیه تناسلی
5-وجود خون و چرک در ناحیه تناسلی
6-وجود ناراحتی و شکایت کودک، از ناحیه تناسلی بدون وجود علت فیزیکی واضح
7-تغییر رنگ در لباس زیر
8-خونریزی از ناحیه مقعد
1-خاراندن مکرر ناحیه تناسلی
شاحص های رفتاری
2-اشکال در نشستن روی صندلی
3-حالت ایستادن یا راه رفتن با پای باز
4-از دست دادن ناگهانی اشتها
5-دیدن کابوس های شبانه
6-حالت پرخاشگری یا گوشه گیری به طور ناگهانی
7-فقدان ناگهانی علاقه به زندگی
8-از دست دادن تخیلات و خیال پردازی
9-پس رفت به سوی رفتار های بچه گانه مانند خیس کردن رختخواب، مکیدن انگشت و گریه بیش از حد
10-داشتن اطلاعات جنسی بیش از سن خود
11-عدم تمایل به کار های شادی آفرین
12-حالت کاهلی و تنبلی
13-گوشه گیری و دوری کردن ناگهانی از دوستان
1-شکایت از درد ناحیه تناسلی
شاخص های کلامی
2-اعلام تماس جنسی با اشخاص
3-اعلام داشتن یک بازی سری با افراد بزرگسال
4-اعلام ترسیدن از تنها ماندن با بزرگسالان
5-اعلام اینکه شخصی دائماً اطراف او پرسه می زند
6-اعلام اینکه فلان شخص مرا لمس می کند
7-اعلام اینکه فلان شخص وقتی تنها می شوم به من وسایل یا چیزی می دهد
گستره و شیوع آزار جنسی:
بدون شک کودک آزاری جنسی قرن ها است که وجود دارد، ولیکن این مساله از اواسط سال 1970 میلادی، به صورت یک معضل اساسی مطرح شد و به دنبال آن گزارش های زیادی از نقاط مختلف دنیا از جمله آمریکا، کانادا، انگلیس و … ارائه شد.
متاسفانه در دنیای متمدن امروز، شاهد این نکته هستیم که روز به روز گزارش های کودک آزاری جنسی بیشتر می شود، علت این امر به درستی مشخص نیست. شاید یکی از دلایل اساسی و عمده، آن باشدکه دیگر جامعه و دست اندرکاران مسائل کودکان، نسبت به این مساله بی تفاوت نیستند و برای کودکان حقوقی قائل اند. همچنین آگاهی نسبت به علائم و نشانه های سوء رفتار با کودکان باعث شده که این پدیده امروزه به صورت یک معضل مطرح شود.
بر خلاف آزار جسمانی کودک ، که نمادی آشکار دارد، مساله سوء استفاده جنسی از کودکان ، بیشتر اوقات به صورت رازی پنهان میان سوء استفاده شونده و سوء استفاده کننده باقی می ماند.
به همین دلیل هم آمار گزارش های رسیده در زمینه سوء استفاده جنسی از کودکان بسیار کمتر از میزان واقعی شیوع این پدیده در هر جامعه است.
اولین برآوردی که به وسیله انجمن آمریکایی ها در سال 1969 انجام گرفت، نشان داد که از هر یک میلیون نفر، سالانه 400 هزار نفر مورد سوء استفاده جنسی قرار می گیرند.
مرکز ملی کودکان مورد سوء استفاده و غفلت در سال 1981 بر طبق برآورد سالانه خود نشان داد که همه ساله صدهزار کودک، به وسیله محارم خود مورد سوء استفاده جنسی قرار می گیرند.
در یک جمع بندی کلی باید گفت، از 838 هزار و 232 مورد کودک آزاری که به سازمان حمایت از کودکان آمریکا در سال 1991 ارجاع شده است 15 درصد آن مربوط به کودک آزاری جنسی بوده است.
خبرگذاری اتریشی "آپا" در آگوست سال 1997 چنین گزارش داد :" تعداد کودکان قربانی سوء استفاده های جنسی در جهان به بیش از دو میلیون نفر می رسد. از این اطفال در تهیه فیلم های مستهجن استفاده می شود و نیز این کودکان مورد خرید و فروش قرار می گیرند و یا به خود فروشی وادار می شوند"
این گزارش می افزاید:" در بعضی از کشورها از جمله کشور های اروپای شرقی و آسیایی آمار اطفال قربانی این نوع سوء رفتارها بسیار بالاتر از رقم اعلام شده به وسیله صندوق بین المللی یونیسف است.
بازار فروش کودکان پس از فروپاشی بلوک شرق در کشور های این منطقه بسیار رونق یافته است. در کشور های فقیرتر تجارت کودکان و سوء استفاده جنسی از آنان دائماً در حال افزایش است. از جمله کشور هایی که در آنها سوء استفاده از کودکان و خرید و فروش اطفال بسیار رواج یافته است، می توان هند، برزیل و تایلند را نام برد" گزارشی که به وسیله مطالعات زنان و کودکان بنگلادش در اکتبر 1998 منتشر شد، اعلام می دارد، در 7 سال گذشته 2600 کودک از جمله 2504 دختر در بنگلادش ناپدید و احتمالاً فروخته شده اند.
این گزارش می افزاید:" قاچاق زنان و کودکان و همچنین سوء استفاده های جنسی از کودکان در حال افزایش است و برخی از این کودکان که 6 تا 15 ساله بوده اند، بر اثر این سوء استفاده ها جان باخته اند." (پورناحی، 78)
خبرگذاری واتیکان (فیدس) در اکتبر 1998 اعلام کرد که:" طی هفت ماه اخیر 2600 کودک و نوجوان 6 تا 14 ساله در بنگلادش فروخته یا ناپدید شده اند. بسیاری از این تعداد مورد سوء استفاده های جنسی واقع شده و برخی مرده اند" این خبر می افزاید:" هرساله 15 هزار زن و کودک به وسیله باند های تبهکار به طور قاچاق از بنگلادش خارج شده و در معرض فروش ، فحشا و انواع سوء استفاده های دیگر قرار می گیرند."
" فیدس" یادآور شده:" باند های قاچاق و سوء استفاده از کودکان و زنان در حال حاضر کشور های جنوب شرقی آسیا را هدف قرار داده اند"
بر پایه گزارش پزشکی قانونی کشور (استان تهران) ، از کل مواردی که در این مرکز به عنوان کودک آزاری تشخیص داده می شود، 25 درصد موارد، مربوط به کودک آزاری جنسی است و بیشترین فراوانی آن مربوط به جنوب شهر تهران است.(جویان، 1374)
متاسفانه در ایران آمار جامع و قابل استنادی در مورد کودک آزاری و مخصوصاً کودک آزاری جنسی وجود ندارد. یک مطالعه نشان داده است که بیشترین مورد سوء استفاده جنسی از کودکان به وسیله یکی از افراد خانواده صورت گرفته است . به نظر می رسد که زنای خواهر و برادر در میان خانواده های طبقات پایین اجتماعی وجود دارد. روابط مادر – پسر و پدر و پسر و مادر- دختر دارای شیوع کمتری است.(جویان، 1374)
از تعداد 2224 تماس تلفنی با صدای یارا در طول یک سال فعالیت عملی در (زمستان 79 تا پائیز 80)سوء استفاده جنسی 3/4% موارد را شامل شده است که بیشتر در مقطع سنی 6-3 سال صورت گرفته است و بیشتر پسران قربانی این مساله بوده اند.
تنها یک مورد پسر 13 ساله ای از طرف پسر 17 ساله دیگر مورد سوء استفاده بوده و در یک مورد هم پسر 13 ساله ای از طرف دختر بزرگتر از خود مورد سوء استفاده قرار گرفته بود. و از 135 مورد پیگیری به وسیله مددکاری انجمن حمایت از حقوق کودکان 14 مورد آن کودک آزاری جنسی بوده است.(سالنامه انجمن حمایت از حقوق کودکان)
3-غفلت و مسامحه :
عبارت است از عدم مراقبت و علاقمندی به کودک شامل محرومیت از نیازهای اساسی همانند غذا ، پوشاک و محرومیت از اقداماتی که جهت رشد طبیعی و نمو کودک نیاز است و یا کودک را در معرض خطر قرار دادن (مانند رها نمودن بچه بدون مراقبت) می باشد . مسامحه یا غفلت به صورت عدم مراقبت کافی جسمانی و بهداشتی و عدم تامین نیازهای روانی ، هیجانی و آموزش کودک ، عدم رسیدگی به وضعیت تحصیلی و بی توجهی به ترک مدرسه و کودک را در معرض خطراتی چون سرما و گرما قرار دادن می باشد . (موسوی و همکاران ، 1380 – ایزرائیل ، نلسون ، 1378) .
مصادیق غفلت :
– غفلت جسمی مانند ترک و به حال خود رها کردن و رسیدگی نکردن به وضعیت تغذیه :
والدین کم سن و سال ، والدین سهل انگار و غیرمسئول و پدر و مادرهایی که به لحاظ روانی دچار مشکل و مساله هستند و والدین و مراقبان کودک که سهل انگار و اهمال کار غیرمسئول و بدون تعهدند و کودک را در سنینی که آنان نیاز به مراقبت و توجه دارند به حال خود رها می کنند و صدمات جبران ناپذیری به کودکان وارد می سازند .
مانند رها کردن کودک در مقابل وسایل خطرناک ، چراغ یا سماور یا چرخ گوشت روشن که صدمات جبران ناپذیری به کودکان وارد می کند .
– دست کودک 2 ساله ای در لابلای پره های چرخ گوشت خانگی گیر کرد و له شد . مادر این کودک در منزل مسکونی اش واقع در جنت آباد مشغول کار با دستگاه چرخ گوشت بود که به علت بی احتیاطی و یک لحظه غفلت او کودک 2 ساله اش دچار حادثه شد . مصدوم در حالی که دستش در داخل دستگاه گیر کرده بود به وسیله والدین و همسایگان به "بیمارستان میلاد" منتقل شد . (شرق ، 4/8/82) .
– دختر 4 ساله هنگام بازی در آشپزخانه به دلیل فرو کردن چاقو در سینه خود جان سپرد . فاطمه 4 ساله در حالی که مادرش در آشپزخانه در حال تهیه غذا بود چاقویی را برداشته و شروع به بازی با آن کرد . در همین حین تعادل خود را از دست داد و تیزی چاقو به دلیل وارد شدن فشار بدنش به تن او فر رفت و جان سپرد(شرق 22/7/82).
– یک مادر کالیفرنیایی 29 ساله ، دو دختر 8 و 20 ماهه خود را در آپارتمان گذاشت ، در را به روی آنها بست و به مدت چهار روز از آپارتمان خارج شد . او هنگام خروج از منزل ، دستگاه تهویه را خاموش کرد ، پنجره ها را بست و رفت . در آن روز گرما به 41 درجه بالای صفر رسید . چهار روز بعد ، پلیس اجساد دو کودک را که از گرما و تشنگی جان سپرده بودند ، پیدا کرد (پورناجی ، 78) .
– غفلت هیجانی مانند محبت نکردن کافی به کودک ، بدرفتاری شدید یا مزمن با همسر در حضور کودک :
کودکان برای پرورش و رشد شخصیت ، در کنار رسیدگی به وضعیت تغذیه ، مراقبتهای بهداشتی ، تامین پوشاک و سایر مایحتاج ضروری ، به شدت نیازمند محبت و توجه عاطفی از سوی والدین و مراقبان خود هستند .
کودکانی که به لحاظ عاطفی از سوی خانواده طرد می شوند ، تا ابد خلاء کمبود محبت را در خود احساس می کنند و در هر مقطع زمانی این کمبود را به گونه ای خاص بروز می دهند . دسته ای از والدین به دلایلی همچون ناخواسته بودن فرزند به دلیل جنسیت یا اساساً مخالف بودن با داشتن فرزند جدید ، کم سنی ، بیماریهای روانی یا تربیت دوران کودکی خود ، از ابراز عشق و محبت به فرزندان خود امتناع ورزیده و به شدت از آنان کناره گیری می کنند .
بر اساس مطالعات سه جامعه شناس عضو موسسه تحقیقات اجتماعی وابسته به دانشگاه "میشیگان" که حاصل تجزیه و تحلیل اطلاعات حاصل از مصاحبه هایی است که طی 23 سال (1962 تا 1985) با اعضای 800 خانواده انجام شده است ، مشخص شده که کودکان ناخواسته در آینده از اعتماد به نفس کمتری برخوردارند .
نتایج این تحقیق که در ژانویه 1999 منتشر شد ، نشان می دهد که میان کودکان ناخواسته و سایر کودکان، تفاوتهای شخصیتی زیادی یافت می شود . این پژوهش برای نخستین بار به طریق عملی نشان می دهد که اگر مادری به طور ناخواسته باردار شود و بعد از تولد نوزادش همچنان او را ناخواسته بداند ، این امر تاثیر عمیقی در زندگی فرزند خواهد داشت .
– غفلت آموزشی مانند رسیدگی نکردن به وضعیت تحصیلی کودک ، بی توجهی به ترک تحصیل یا فرار از مدرسه :
خانواده هایی که از نظر تحصیلات و پایگاه اجتماعی در رتبه پایینی قرار دارند ، معمولاً به وضعیت تحصیلی بچه ها کمتر توجه می کنند . در چنین خانواده هایی به دلیل پایین بودن سطح درآمد خانوار ، زیاد بودن تعداد بچه ها و ناآگاهی والدین ، به وضعیت تحصیلی بچه ها رسیدگی نشده و اغلب مساله تعلیم و تربیت در این خانواده ها موضوعی کم اهمیت تلقی می شود . فرار از مدرسه پدیده ای است که بچه های این قبیل خانواده ها به کرات انجام می دهند . بی آنکه خانواده شان از این مساله مطلع شود . تکرار این مساله در نهایت منجر به ترک تحصیل این بچه ها می شود .
– غفلت پزشکی مانند مراقبت نکردن از کودک در برابر مسائل بهداشتی :
والدین اهمال کار اغلب در مواقع بیماری کودک ، مراجعه به پزشک را به تاخیر می اندازند که همین تاخیر در مداوا سبب حاد شدن بیماری و در مواقعی از دست رفتن کودک می شود .
در مواقعی این پدر و مادرها در پاسخ به اعتراض سایرین نسبت به تاخیر در مراجعه به پزشک ، کودک را متهم به تمارض می کنند . (پورناجی ، 78) .
نشانه های سوء رفتار ناشی از غفلت و مسامحه :
خصوصیات بارز غفلت فیزیکی :
آثار و علائم در مورد غفلت و سهل انگاری نوع جسمی می تواند به صورت گرسنگی شدید باشد. تغذیه ناکافی موجب می شود کودک مستعد ابتلاء به عفونتها و اختلالات کمبود ویتامینی گردد و به دلیل فقر پروتئینی و کمبود کالری قسمت زیادی از بافتهای بدن از دست می رود . در این حالت کودک بیش از 40% وزن خود را از دست می دهد و دچار اختلال تغذیه ای پروتئینی از نوع مسموس یا کواشیورکور می شود .
در کودکانی که به دلیل غفلت و سهل انگاری والدین یا سرپرست دچار گرسنگی شدید شده اند ممکن است دو فرم 1-گرسنگی نوع مرطوب یا 2-گرسنگی نوع خشک دیده شود .
در گرسنگی نوع مرطوب ، ورم شدیدی در تمامی قسمت های بدن به همراه تجمع مایع فراوان در حفره شکم و تحلیل شدید عضلانی و کاهش پروتئین پلاسمای خون دیده می شود . در نوع خشک ورم بدن وجود ندارد ولی فشار خون پایین می افتد و قلب نارسا می شود . چنین کودکانی ظاهری لاغر ، صورت کشیده ، چشمهای فرو رفته ، تحلیل عضلانی ، لاغری گردن و پوست رنگ پریده دارند .
عفونت های پوستی در اماتیت های ادراری قنداق بچه نیز در این کودکان فراوان دیده می شود (موسوی و همکاران ، 1380) .
نشانه های روانی غفلت و مسامحه :
از نظر رفتاری کودکانی که مورد بی توجهی مزمن قرار گرفته اند ممکن است بدون تبعیض ، حتی نسبت به بیگانه ها هم مهربان باشند یا ممکن است از نظر اجتماعی حتی در موقعیتهای آشنا بی تفاوت بمانند .
کودکانی که قربانی بی توجهی می شوند ، احتمال زیادی وجود دارد که از خانه فرار بکنند یا دچار اختلال سلوک شوند .
یک فرم بسیار شدید عدم رشد در کودکان 5 سال به بالا کوتولگی روانی – اجتماعی 18 است . که در آن کودک محرومیت مزمن رشد و نمو پیدا می کند . این کودکان ابعاد جسمی متناسب دارند اما نسبت به سن خود ریزتر هستند . غالباً تغییرات برگشت پذیر نموی دارند که به کاهش هرمون رشد می انجامد و مدتی رشد آنان متوقف می گردد . کودکان مبتلا به این اختلال ، رفتار غیرعادی در خوردن دارند و روابط اجتماعی آشفته نشان می دهند . پرخوری دوره ای ، خوردن آشغال یا مواد ناماکول ، نوشیدن آب دستشویی و استفراغ عمدی گزارش شده است (کاپلان – سادوک ، 79) .
4-کودک آزاری عاطفی :
آزارهای عاطفی ، گرچه برخلاف آزارهای جسمانی اثری قابل رویت بر جسم کودک بر جای نمی گذارد ، اما اثر آنها به مراتب عمیق تر و فاجعه آمیزتر است و تا آخر عمر بر روان فرد باقی خواهد ماند .
تعریف کنفرانس بین المللی"psychological Abuse of children and youth"در سال 1983 از بدرفتاری روانی ، عبارت است از : "هرگونه رفتار با کودک که طبق استانداردهای اجتماعی و نظر متخصصان ، از نظر روان شناختی ، آسیب زا باشد . یعنی هر گونه رفتاری که بر عملکرد رفتاری – شناختی و عاطفی و جسمی کودک تاثیر سوء داشته باشد ، بدرفتاری روانی با کودک خوانده می شود .
با این تعریف ، ابعاد بدرفتاری بسیار گسترده تر می شود . در واقع تمام انواع بدرفتاری (جسمی ، جنسی ، عاطفی و غفلت) با بدرفتاری روانی همراه است .
مصادیق بدرفتاری عاطفی :
– رفتار و نگرشهای منفی مداوم ، به صورت کلامی مانند سرزنش یا تحقیر مداوم .
یک کودک در مورد تحقیرها و ناسزاهای والدین خود می گوید :
"اگر قرار می شد ، میان ضرب و شتم و کلمات ناپسند ، یکی را انتخاب کنم ، ضرب و شتم را انتخاب می کردم .
دست کم اثرش باقی می ماند و اشخاص در مقام دلسوزی و همدردی بر می آیند . اما بدگویی و حرفهای آسیب زننده ، انسان را به واقع دیوانه می کند . جراحات ناشی از آنها نامرئی است . کسی به آن اهمیت نمی دهد . آثار ضرب و شتم در مقایسه با آزار کلامی به سرعت بیشتری مداوا می شود."
– مقررات و کنترل شدید ، مانند ترسانیدن از جدایی یا تنبیه سخت بدنی
– تقویت وابستگی کودک – بدون احساس امنیت
– انتظار ها و برخوردهای نامتناسب با سن
این گونه والدین مسئولیتهایی را بر کودکان تحمیل می کنند که آنها آمادگی عهده دار شدن آن را ندارند . از این رو کودکان که خیلی زود خودمختاری در انجام کارها را به دست می آورند ، از این واهمه دارند که نتوانند در کارها موفق شوند و مورد انتقاد والدین قرار گیرند . آنها انتظار دارند که مورد اتهام و سرزنش دیگران واقع شوند و برای دفاع از خودشان مجبورند که دائم در حال مشاجره و بحث باشند .
در این زمینه روان شناسان معتقدند که بچه ها به این نیاز دارند که اشتباه کنند و بدانند که اشتباه کردن پایان جهان نیست . کودک با اشتباه کردن ، اعتماد به نفس پیدا می کنند تا آزمون های جدید کند . والدین ناآشنا با طرز صحیح تربیت ، برای فرزندان خود هدفهای دست نیافتنی در نظر می گیرند . از آنها توقعات غیرممکن دارند و گمان می کنند . که قانون مندی هایشان تغییر کردنی نیست . انتظار دارند که فرزندانشان به هدفهای دوردست برسند .
– دور بودن از کانون عاطفه
طرد عاطفی یک نوع بی توجهی شایع است . تعداد قابل توجهی از والدین ، عشق و محبت لازم
برای رشد کودکان را به آنها نمی دهند . طرد عاطفی از عوامل زیادی ناشی می شود . عوامل همچون رشد نیافتگی ، خودشیفتگی و نپذیرفتن نقش جنسی . طرد عاطفی ممکن است به این شکل باشد که از کودک دائماً عیب جویی کنند و از او بخواهند که رفتارش را به حد کمال برساند و از این طریق بکوشند که او را طرد کنند . یا ممکن است ، به این شکل باشد که نسبت به کودک خود بی علاقگی نشان دهند و از او کناره گیری کنند .
– به خدمت گرفتن کودک در جهت ارضای نیازهای عاطفی خود .
بسیاری از والدین به قدری در زحمت هستند و به قدری در شرایط نامناسب به سر می برند که اسباب ترحم و دلسوزی را فراهم می آورند . از آنجایی که این والدین اغلب مانند کودکان ، بی مسئولیت و درمانده رفتار می کنند ، فرزندان بالغ آنها در مقام حمایت از آنان بر می آیند و از والدین خود دفاع می کنند .
کار آنان به قربانیان جنایتی می ماند که از جنایتکار عذرخواهی می کنند .
– ایجاد بی ثباتی و دگرگونی شناختی مانند دادن پیامهای متضاد به کودک یا پاسخهای غیرقابل پیش بینی والدین . بسیاری از والدین به جای آنکه با رفتارهای مناسب و معتدل، الگوهای ثابتی را برای فرزندان خود فراهم آورند ، به دلیل نداشتن ثبات شخصیت و تبعیت نکردن از انگاره های رفتاری معقول ، رفتارشان در معرض تغییر و دگرگونی است .
والدینی که دارای اختلالات روانی هستند و معتادان به مواد مخدر والکل از بارزترین چهره های این افراد به شماره می آیند (پورناجی ، 78) .
اگرچه تمام انواع چهارگانه کودک آزاری در فرهنگ ما وجود دارد ، اما آنچه بیش از همه به نظر می رسد ، آزارهای عاطفی است . در مورد آثار و تبعات منفی آزارهای عاطفی باید به دو بعد آثار عاطفی و تاثیرهای اجتماعی که آزارهای روانی بر کودک می گذارد ، اشاره کرد .
اثرات کودک آزاری عاطفی : "تاثیر زیانبار کودک آزاری بر سلامت روانی کودکان ، به مراتب عمیق تر و پایداتر از سایر جنبه های رشد اوست . این مشکلات بر حسب سن ، نوع کودک آزاری و تفاوتهای فردی در کودکان متفاوت است و می توان آنها را به این ترتیب خلاصه کرد :
– وجود افسردگی و اضطراب ، همراه با ناآرامی ، گریه ، سکوت ، بی قراری و … – ترسهای شدید
از موقعیتها و افراد – عصبانیت ، پرخاشگری و ناتوانی در کنترل احساسات خود . – ناتوانی در تصمیم گیری و انتخاب و بیان احساسات خود به صورت درست . – کمبود اعتماد به نفس و ناتوانی در ابراز وجود . -احساس خصومت و نداشتن محبت به دیگران . – احساس کم ارزشی ، طرد شدگی و حقارت . – احساس خلاء عاطفی و ناامنی عاطفی-روانی . -وجود رفتارهای انزواطلبانه، مردم گریزی و در خود فرورفتن.-داشتن افکار و تمایلات خودکشی، خودزنی، تهدید و اقدام به خودکشی.
آثار اجتماعی کودک آزاری عاطفی : -مشارکت نکردن در فعالیتهای گروهی -ناسازگاری با دیگران و محیط پیرامون خود در خانه و مدرسه- ناتوانی در پذیرش مسولیت و انجام آن.-کاهش روابط اجتماعی با نشانه های انزوا طلبی.-رعایت نکردن مقررات و ضوابط مدرسه.-بدبینی، بدگمانی و اعتماد نکردن به دیگران.-کاهش ارتباط کلامی با دیگران.-شکل گیری نشانه های بزه کاری به ویژه در دوران بلوغ که با خشونت، دزدی، تخریب، اختلال و … همراه است.(پورناجی، 78-موسوی و همکاران، 80)
علائم و نشانه های کودک آزاری، عاطفی، مسامحه و غفلت هیجانی:(موسوی و همکاران، 1380)
علائم فیزیکی
ندارد
علائم رفتاری
1-کودک بازی نمی کند، منفعل و دائم در حال شکایت است و یا حالت تهاجم و بی اعتنایی دارد
2-اعتماد به نفس بسیار پایین
3-به ندرت می خندد
4-مهارتهای اجتماعی کمی دارد
5-از ارتباط با دیگران خودداری می کند و نگاهش را می دزدد
6-دائما سعی در جلب حمایت دیگران دارد، روز به روز خواسته هایش بیشتر می شود و احتیاجاتش بیشتر می شود.
7-با اکراه غذا می خورد
8-پس رفت به دوران اولیه کودکی مثل مکیدن انگشت و شب ادراری
شاخصهای کلامی
1-اشکال در خوابیدن را ذکر می کند
2-خودش را با واژه های منفی و تحقیر آمیز توصیف می کند
3-نسبت به برنامه های خانوداه ابراز بی میلی می کند
شاخصهای والدین
1-داشتن انتظارات غیر واقعی از کودک
2-انتظار دارند که کودک انتظارات و نیازهای هیجانی روانی آنها را برآورده سازد
3-عدم علاقه مندی به کودک
4-فقدان مهارتهای اولیه و مهارتهای لازم جهت پرورش کودک
5-به نظر می رسد بیشتر به نیازهای خود توجه دارند تا به نیازهای کودک
6-کودک را دائم سرزنش می کنند
7-با کلمات تحقیرآمیز با کودک سخن می گویند.
علائم و عوارض سوء رفتار با کودکان:(موسوی و همکاران 1380)
گروه سنی
علائم و کلیدهای تشخیصی
نوزادان
عصبانیت و بی قراری ، عقب ماندگی رشد جسمی، عفونتهای ساده ولی تکراری، بثورات قنداق
کبودی با علت نامشخص، شکستگی استخوان، تاخیر در رشد عمومی
پیش دبستانی
کوتاهی قد، نامرتب بودن سر وضع، کثیف بودن، تاخیر در تکلم، اختلالات توجه، عدم بلوغ اجتماعی، بیش فعالی و حالتهای تهاجمی
دبستانی
کوتاهی قد، بهداشت کم، اختلال خواب و اشتها، اختلال یادگیری، نداشتن اعتماد به نفس، خودآزاری، اختلال در دفع ادرار و مدفوع، اختلال ارتباطی با دیگران و اختلالات توجه، آزار حیوانات و بچه های کوچکتر
علل و زمینه های کودک آزاری:
علل زیادی برای شیوع کودک آزاری و بی توجهی به کودک وجود دارد. از جمله گذر از وضعیت اقتصاد سازمان یافته به اقتصاد باز که ساختارهای کمی برای رفاه اجتماعی به ارمغان می آورد، گسترش شهرنشینی که دسترسی به خدمت درمانی و اجتماعی را محدود می کند، مهاجرت روستاییان به شهر که شبکه خانوادگی و اجتماعی را از هم می گسلد و پیوستن تعداد زیادی از مادران و زنان به نیروی کار، وضعیت پر آشوب قوانین حقوقی و آشفتگی اقتصادی و جنگ که خانواده ها را از محیط، خانه و وابستگی های فرهنگی خویش دور می سازد.
در یک تقسیم بندی کلی می توان عوامل مربوط به کودک آزاری را به سه گروه عمده تقسیم کرد.
1-عوامل مربوط به کودکان. 2-عوامل مربوط به والدین.3-عوامل محیطی، اجتماعی و فرهنگی
عوامل محیطی اجتماعی و فرهنگی:
یکی از موارد عوامل محیطی:1-کودک آزاری ناشی از نظام سیاسی، قوانین و جنگ است.
کودکان قربانیان بی دفاع نظامهای سیاسی هستند و نقص در نظامهای سیاسی کشورهای در حال توسعه موجب استفاده از کودکان در جنگ ها و بی توجهی به وضعیت آنها در مواقع بروز جنگ می شود و همچنین وضع قوانینی که کودکان را و سلامت اجتماعی آنان را به خطر می اندازد و همچنین سیاستهای غلط و چندگانه مراکز نگهداری از کودکان، همه باعث به خطر افتادن رشد و نمو سالم کودکان می شود. به عنوان مثال می توان به این مورد اشاره کرد.
-کودک آزاری ناشی از نقص قوانین حقوقی
مجازات اعدام برای کودکان کم سن، هم سلول شدن با افراد بزرگسال، حبس مجرد، طولانی شدن دوره بازداشت موقت به هنگام انتظار برای محاکمه و به طور کل شرایط اسف بار کودکان زندانی، از جمله اشکال ایذایی کودکان است.طی یک خبر که در سال 76 در مطبوعات به چاپ رسید. یک موسسه خصوصی حقوق بشر در پاکستان علیه تصمیم دولت عربستان در گردن زدن دو کودک 5 و 11 ساله پاکستانی متهم به قاچاق مواد مخدر شکایت کرد.
موسسه حقوق بشر پاکستان در شکایت خود که به یک دادگاه در لاهور تسلیم کرد، آورده است،"گردن زدن دو کودک پاکستانی در عربستان در ملاء عام نه تنها بر خلاف دستور اسلام است، بلکه با حقوق بین الملل نیز تناقض دارد و عملی وحشیانه است."
نیجریه، پاکستان، عربستان سعودی و یمن از جمله کشورهایی هستند که مجازات اعدام را برای ارتکاب جنایت در سنین کودکی به اجرا می گذارند.(پورناجی،78)
در کشور ایران نیز سن کیفری کودکان بسیار زود شروع می شود و بعد از رسیدن به سن بلوغ (دختران 9 سال و پسران 15 سال) کودکان همانند بزرگسالان محاکمه می شوند و مانند آنان مجازات می شوند:
یک نوجوان بلوچ 15 ساله به نام "محمد" به خاطر فقر مالی و کمک به خانواده اش ، در ازای دریافت 50 هزار تومان ، اقدام به حمل مواد مخدر کرده بود که در راه تهران توسط ماموران نیروی انتظامی شهرستان زاهدان دستگیر شد .
بازجویی و تحقیق از او نشان داد که وی به خاطر فقر مالی و شرایط اقتصادی نامطلوب خانواده اش مجبور شده است با قاچاقچیان مواد مخدر همکاری کند . بر اساس همین گزارش ، محمد – متهم نوجوان – برای کمک به پدر بیمارش پذیرفت در ازای مبلغ 50 هزار تومان gr50 هروئین را از زاهدان به تهران حمل کند و آن را به یک فروشنده مواد مخدر تحویل دهد . دادگاه پس از رسیدگی به پرونده اتهامی متهم نوجوان او را بر اساس مواد قانونی به اعدام محکوم کرد .
دیوانعالی کشور پس از تجدیدنظر و با دو درجه تخفیف او را به 26 ماه حبس محکوم کرد . (ایران، 30/8/81) نمونه دیگری که می توان به آن اشاره کرد وضعیت صفر 12 ساله از میانه است . او در مورد جرمش و نحوه رسیدگی به آن می گوید :
یک روز که با پسر خاله ام داشتیم از سر کار بر می گشتیم سر کوچه مان چهار تا جوجه داشتند می گشتند ، فکر کردیم گم شده اند . پسر خاله ام گفت : بیا این جوجه ها را ببریم خانه ، من گفتم اگر مادرم بفهمد دعوا می کند . گفت : دم در نگه می داریم و شبها هم می بریم روی پشت بام خانه ما ، دو تا مال من ، دو تا مال تو .
جوجه ها را برداشتیم بردیم خانه . دو سه روز بعد یکی از همسایه ها آمد و گفت : این جوجه ها مال من است دزدیدی ، ما هم دادیم به او . اما او رفت کلانتری شکایت کرد ، ما را بردند کلانتری . آنجا گفت ما خیلی چیزها از خانه اش دزدیدم . می گفت شیلنگ و دستگاه بلوک زنی هم دزدیدیم . اما پاسبان گفت : اینها زورشان نمی رسد دستگاه بلوک زنی را بلند کنند ، تازه جوجه ها را هم ندزدیده بودیم ، پیدا کرده بودیم. کتکمان زدند ، مجبور شدیم بگوییم شیلنگ را هم برداشتیم ، اما به خدا بر نداشته بودیم . بعد ما را بردند دادگاه ، رئیس دادگاه گفت باید یکسال بروید زندان ، پدر و مادرم خیلی التماس کردند ، خودمان هم گریه کردیم ، شاکی هم رضایت داد . اما رئیس دادگاه گفت نمی شود ، اگر بزرگتر بشوند خلاف بزرگتر می کنند . بعد هم ما را فرستادند اینجا . (آریاشمس مستوفی ، 76)
وجود چنین نقص های قانونی و عدم تناسب جرم و مجازات ، لزوم بازنگری در قوانین جزایی را به طور جدی مورد تاکید قرار می دهد . در همین ارتباط "علی رضا جمشیدی" رئیس شورای عالی توسعه قضایی قوه قضائیه در یک مصاحبه خبری گفت: مجازات حبس ابد و اعدام اطفال و نوجوانان در صورت تصویب "قانون تشکیل دادگاه اطفال و نوجوانان" در مجلس ، حذف می شود . بر اساس این خبر این لایحه با کمک یونیسف تهیه و برای تصویب به دولت ارائه شده است . بر اساس ماده 31 لایحه پیشنهادی برای نوجوانانی که که سن آنان بین 15 تا 18 سال تمام خورشیدی است و مجازات جرم ارتکابی آنان حبس ابد یا اعدام است ، حبس در کانون اصلاح و تربیت از 2 تا 8 سال در نظر گرفته می شود .
رئیس شورای عالی توسعه قضایی از دیگر نقاط قوت این لایحه به آینده نگری درباره اطفال بزه کار اشاره کرد و گفت : بر اساس ماده 45 این لایحه قانون محکومیت کیفری اطفال جزء سابقه کیفری آنان محسوب نمی شود و بدین ترتیب سابقه کیفری برای آنان ثبت نخواهد شد .
جمشیدی همچنین به تقسیم بندی جدید کانون اصلاح و تربیت اشاره کرد و گفت : کانون از این به بعد دارای سه بخش "نگهداری موقت" ، "کانون اصلاح" و "زندان کانون" خواهد بود که بر اساس شدت جرم طفل یا نوجوان در هر یک نگهداری می شود .
وی در خصوص میزان محکومیت به کار خدمات عالم المنفعه تا 240 ساعت است و قاضی بیش از این نمی تواند طفل یا نوجوان را محکوم کند .
رئیس شورای عالی توسعه قضایی با اشاره به فقدان قانون مستقل برای دادگاه های اطفال افزود ، رسیدگی به جرایم اطفال و نوجوانان در شعبی از دادگاه های عمومی انجام می گرفته است که در صورت تصویب این قانون برای اطفال نیز دادسرا تاسیس خواهد شد . (شرق ، 6/7/82)
کودکان شبانه روزی:
اگر چه سیاست های اجتماعی و خط مشی موسسات مربوط به نگهداری کودکان به منظور کمک به کودکان طرح ریزی می شود، اما با افزایش تعداد کودکان در مراقبت گاه های روزانه، پرورشگاهها و … سوء رفتار در این موسسات به دلیل کمبود امکانات که مهمترین آن نیروی انسانی برای ارائه خدمات به کودکان است، افزایش می یابد.
از دیگر سو سیاست های اتخاذ شده توسط موسسات- خواه دولتی و خواه خصوصی- که منافع موسسه را بر مصالح افراد مرجح می داند، گاه سبب زیان های جبران ناپذیر بر افراد می شود و در مواقعی کودکان مستمسک سیاست های موسسات می شوند. بدرفتاری با کودکان و بی توجهی نسبت به آنان در مهد کودک ها، شبانه روزی ها و به طور کلی موسسات مربوط به نگهداری کودکان مانند خوراندن دارو های خواب آور و آرام بخش به کودکان برای جلوگیری از بازی و سرو صدای آنان، بی توجهی نسبت به وضعیت تغذیه، نظافت، آموزش و … این قبیل کودکان ، از جمله موارد بد رفتاری است.
عللی که باعث می شود کودکان به شبانه روزی سپرده شوند عبارت هستند از :
– مجهول المکان بودن والدین
– طلاق و جدایی والدین از یکدیگر
– فوت والدین یا یکی از آنان
– ترک خانواده توسط پدر
– اعتیاد والدین
– عدم صلاحیت اجتماعی و اخلاقی والدین
– بیماری صعب العلاج والدین
– مفقود الاثر بودن والدین
– وجود نا به سامانی، آشفتگی و ناسازگاری در خانواده
– خیانت والدین به یکدیگر
– اختلاف اعتقادی و طبقاتی والدین
– کثرت فرزندان خانواده
– وجود ناپدری یا نامادری
– ازدواج مجدد
– زندانی بودن والدین
– فرار کودکان از خانه
– طرد و رها کردن کودکان در مجامع و معابر عمومی
تفاوت محیط خانواده و شبانه روزی:
کودک در خانواده احساس مالکیت و تعلق را می آموزد. از همان ابتدا که اسباب بازی برایش تهیه
می شود خود را صاحب و مالک آن می داند.
خودش تصمیم می گیرد که وسایل بازی و حتی لباس ها را چگونه در قفسه و کمد قرار دهد و به میل خودش آنها را مرتب نماید. همچنین می آموزد بدون اجازه به وسایل خواهر، برادر، پدر و مادر خود دست نزند. هر کس حریم مخصوص خود را دارد، همین امر موجب می شود که برای چیزی که دارد ارزش قائل شود و در نگهداری آن کوشا باشد.
در حالی که در محیط شبانه روزی که بنابر ضرورت، کارکردی اداری دارند جا به جایی وسایل و ملزومات نیز ضروری است. حتی محیط زندگی هر چند سال یک بار تعویض می شود و وسایل بازی به طور دسته جمعی مورد استفاده قرار می گیرد.بنابراین چنین کودکانی از همان روز های اولیه زندگی که به طور طبیعی شناختی در خصوص محیط پیرامون خویش به دست می آورند، کم کم تجربه می کنند که به کسی یا چیزی دلبستگی پیدا نکنند. حتی در اکثر موارد پوشاک و وسایل مورد نیاز آنان به طریق انبوه تهیه می شود و معمولاً کودک در نوع و شکل آن اظهار نظری نمی کند.
در خانواده کودک خود را متعلق به خانواده می داند و اعضای آن را متعلق به خود. کودک نه تنها خانواده را پشتیبان خویش می داند، بلکه خود را نیز به نوعی در درگیریها و تعاملات خانواده سهیم می داند، می آموزد دوست بدارد و مورد علاقه دیگران باشند.
در حالی که کودک در نظام شبانه روزی به هیچ کس و هیچ چیز نمی تواند دل ببندد. کارکنان در ساعتی معین می آیند و در ساعتی معین می روند. هیچ کس و هیچ چیز در کنار کودک ثابت نیست. امروز یک مربی را می بیند و فردا دیگری، امروز کودکی هم اتاقی اوست و فردا کودکی دیگر.
در خانواده، فرزندان تحت تعلیم و تربیت و نگهداری الگوی ثابت پرورشی پدر و مادر قرار می گیرند. در این رهگذر است که خانواده به عنوان کانون عشق و محبت، کانون آموزش عاطفه و کانون انتقال دهنده تمدن و فرهنگ ایفای نقش می کند و باعث تکوین شخصیت و تعادل روانی و اجتماعی فرزند می شود.
در حالی که در محیط های شبانه روزی به هیچ وجه الگوی ثابت و خاصی برای تعلیم و تربیت و نگهداری کودکان وجود ندارد و این کودکان در طول زندگیشان در پرورشگاه با افراد مختلف، با شخصیت های متفاوت و باور های مختلف و بعضاً متضاد، در تماس و ارتباط هستند و از آنها تاثیر می پدیرند.
حتی در خانواده های نابسامان کودک به یکی از اعضای خانواده دل می بندد و با او ائتلاف می کند، او را از خود می داند و خودش را متعلق به او، به او اعتماد می کند. در حالی که مسااله اعتماد و اطمینان در محیط های شبانه روزی هر روز کم رنگتر می شود.
هر یک از اعضای خانواده نقش خاصی ایفا می کند که این نقش موجب تکامل و پویایی نظام خانواده و تک تک اعضای آن می شود. در چنین فضایی کودک ضمن آشنایی با نقش و عملکرد پدر و مادر به وظایف و مسئولیت های خویش در قبال آن و سیستم خانواده پی می برد.
در محیط های شبانه روزی مفهوم پدر و مادر به خصوص برای آن دسته از کودکانی که از شیرخوارگی در چنین محیط هایی زندگی کرده اند اساساً غیر قابل درک است. تا چه رسد به آنکه وظایف و نقش آنان را درک کنند. مثلاً در یک شبانه روزی دخترانه که اصولاً مردی با آنها تماس دائمی ندارد و کلیه مربیان تربیتی و مددکاران و گاهی رئیس واحد زن است، کودک چگونه می تواند از مفهوم پدر و پدری تصوری داشته باشد؟(آریاشمس مستوفی، 76) یکی از افرادی که از دو سالگی در شبانه روزی نگهداری شده است در توصیف شبانه روزی می گوید:
" محیط شبانه روزی وحشتناک است که در آن عاطفه وجود ندارد. نمی دانم مردم از این بچه ها با این همه محرومیت های عاطفی که متحمل شده اند چه توقعی دارند. در شبانه روزی بچه ها از لحاظ مادی مشکلی ندارند اما فقر عاطفی بیداد می کند. ما حتی یک نفر را نداشتیم که با او درد دل کنیم.
بچه ها با سن های مختلف کنار هم نگهداری می شدند. خوب از چنین محیطی چه انتظاری دارید. وحشتناک بود، بارها از زندگی نا امید شدم و به فکر وخودکشی افتادم. فکر می کردم زندگی هیچ فایده ای ندارد. هیچ کس به داد ما نمی رسد. یک عده کودک و نوجوان رها شده و هیچ کس به فکر پرورش استعداد های بچه ها نبود. اگر گاهی هم مربّی می خواست کار کند ضوابط و مقررات پرورشگاه اجازه نمی دهد . او در مورد تنبیه شدنش در پرورشگاه می گوید :
" یک بار اشتباهاً مداد دوستم را برداشتم، فکر می کردم مال خودم است. به خاطر همین تنبیه بدنی سختی شدم به طوری که تا مدتها جراحت آن خوب نشد. حتی نمی توانستیم بنشینیم. بعدها فکر کردم هدف مربّی ما درست بوده است. باید یاد می گرفتم که وسایل دیگران را بر ندارم، اما او حتی نمی دانست از چه راهی باید این کار را بکند، حتی نمی توانست کوچکترین مساله تربیتی را آموزش بدهد. بچه های شبانه روزی به دلیل کتک هایی که در کودکی می خورند در سن های بالاتر پرخاشگر می شوند، به هر حال باید گذشته را سر یکی خالی کنند."(آریاشمس مستوفی، 76)
کودکان جنگ:
آتش جنگ در برخی از مناطق دنیا روشن است. در میان شعله های فروزان آتش، کودکان بی دفاع ناجوانمردانه، قربانی سیاست های دولتها می شوند. تحریم اقتصادی منجر به نرسیدن غذا و دارو به کودکان می شود. و کودکان بسیاری به دلیل سوء تغذیه دچار مرگ تدریجی می شوند.
به نوشته یک هفته نامه عراقی، بر اثر تحریم اقتصادی سازمان ملل علیه عراق، هر 9 دقیقه یک کودک عراقی جان می سپارد. در این میان کودکان 10- 12 ساله برای به دست آوردن لقمه ای نان، لباس نظامی پوشیده و به میدان جنگ می روند.
در آبان ماه 1377 در همایش بین المللی خشونت علیه کودکان که در ایالت والنسیای اسپانیا برگزار شد، اعلام کردند که در یک دهه اخیر بیش از یک میلیون و پانصد هزار کودک در جنگها کشته شده اند.
یونیسف به مناسبت روز جهانی کودک (29 شهریور 1377) اعلام کرد:" بیش از 300 هزار کودک زیر 18 سال به طور مستقیم و غیر مستقیم به عنوان سرباز در درگیریها و کشمکش های نظامی مورد سوءاستفاده قرار گرفته اند و به آدم کشی وادار شده اند. بر پایه این گزارش، از سال 1998، دو میلیون کودک در درگیری های مسلحانه جان خود را از دست داده اند و شش میلیون نفر نیز دچار نقص عضو شده اند."
این گزارش می افزاید:" دختر بچه ها و پسر بچه های 10-12 ساله، مجبور به جنگیدن شده یا از آنان برای آشپزی، جاسوسی، خنثی کردن مین و بمب گذاری در عملیات انتحاری در خط مقدم استفاده می شود. گزارش های موجود، فقر و گرسنگی در مناطق جنگی را علت اصلی گرایش کودکان برای پیوستن به گروه های جنگی یا ارتش می دانند.(پور ناجی، 78)
به گزارش رادیو فرانسه حدود 75 هزار نفر که هنوز به سن قانونی نرسیده اند در قاره آسیا در ارتش های رسمی و یا در میان چریک های استقلال طلب به جنگ مشغولند. چهار کشورهایی که در آسیا بیش از دیگر کشورها از این بابت متهم شده اند عبارتند از : برمه، افغانستان، کامبوج و سریلانکا.
در سال 1999 در سریلانکا در یکی از نبردها 49 نفر از 81 جنگجوی کشته شده کودکان 11 تا 15 ساله بوده اند.
رادیو فرانسه در همین زمینه گزارش داد: در دهه اخیر جنگها از صورت نبرد های کلاسیک خارج شده و بیشتر جنگ های منطقه ای و کشوری اتفاق می افتد که در آن هیچ گونه مقررات بین المللی رعایت نمی شود.
یکی از جنگ های فاجعه آمیز که در آن کودکان کمتر از 15 سال به کار گرفته شده و به صورت اجیر در آن شرکت می کردند. جنگ آنگولا و همچنین کنگو است که غالباً بچه های زیر 10 سال در آنها شرکت داده شده اند.
شبکه تلویزیونی کانادا در رابطه با حضور کودکان کم سن و سال در جنگ سیرالئون گزارش داد، شمار زیادی از کودکان و نوجوانان با سنین بسیار کم که حتی در میان آنان کودکان هفت ساله نیز به چشم می خورند. سلاح به دست گرفته اند و در مقابل نیرو های دولتی سیرالئون می جنگند.
یکی از هزاران نوجوان مسلح که هفت سال بیشتر ندارند تصریح کرد که از پنج سالگی اسلحه به دست گرفته است و در کنار نیرو های شورشی این کشور به جنگ ادامه می دهد.
شبکه تلویزیونی کانادا در بخش دیگری از گزارش خود گفت:" بسیاری از کودکان و نوجوانان مسلح مدتها زیر پوشش سازمان های بین المللی کمک رسانی بوده اند و از شرایط سخت سرباز کودک بودن نجات یافته اند و اینک که نبرد میان نیرو های شورشی و نیرو های دولتی تشدید شده است. این کودکان بیم دارند که دو مرتبه از سوی هر یک از طرف های درگیر به کار گرفته شوند.
بر اساس این گزارش یک نوجوان مسلح عنوان می کند: اولین باری که دستی را در جنگ قطع کردم بسیار سخت بود و حال بدی پیدا کردم و آن را همیشه به یاد دارم.او یک پیرمرد بود. ولی موارد بعدی برایم عادی شد و دیگر شمارش آنها از ذهنم خارج شده است و اصلاً به این موضوع فکر نمی کنم.
بنابراین گزارش :شمار زیادی از کودکان و نوجوانان سرباز که در اختیار نیرو های شورشی هستند به مواد مخدری مثل ماری جوانا و کوکائین معتاد شده اند و این موجب می شود که آنها بیشتر نیازمند بالادستی های خود باشند.
پدیده کودکان سرباز عمدتاً در کشور های توسعه نیافته یا در حال توسعه دیده می شود که به دلیل فقر، خانواده ها فرزندان خردسال خود را وارد گروه های نظامی می کنند.(خراسان،29/2/79)
در ارتباط با جنگ ایران و عراق آمار رسمی از کشته شدگان غیر نظامی و بخصوص کودکان و نوجوانان وجود ندارد و تنها می توان به اخباری که هر از چندگاهی در ارتباط با تعداد کشته شدگان در اثر انفجار مین منتشر می شود. استناد کرد . بر اساس قوانین ایران استخدام افراد کمتر از 15 سال تمام در ارتش و سپاه ممنوع است ولی در ایران نهاد دیگری به نام "بسیج" وجود دارد که متشکل از نیرو های داوطلب بوده و هنگام منازعات مسلحانه از آنها استفاده می شود.تربیت نیرو برای بسیج محدودیت سنی ندارد و حتی کودکان نیز می توانند در تعلیمات نظامی آنها شرکت کنند.
در زمان جنگ 8 ساله ایران و عراق این نهاد بسیار فعال بود و به آموزش نظامی داوطلبان که بعضاً در بین آنها کودکان کمتر از 15 سال نیز حضور داشتند می پرداخت و زمینه حضور آنها را در خط مقدم و یا پشت جبهه فراهم می کرد.
با این تبلیغات صراحتاً ماده 38 کنوانسیون حقوق کودکان نقض شده است و به روحیه صلح طلبی این کودکان و کودکان دیگر که در جریان این اخبار قرار می گرفتند لطمات جدی وارد شده است.
به نظر می رسد علت این حضور و علاقمندی کودکان به جریان جنگ ، ناشی از تبلبغات گسترده در این زمینه و مقدس شمردن جنگ باشد که موجب تحریک روحیه لطیف آنان و آرزوی حضور در جبهه ها شده باشد.
2-کودک آزاری ناشی از آداب، رسوم و نگرش های مذهبی و فرهنگ
این فعالیت ها شامل آداب و رسوم و تشریفاتی هستند که از نظر فرهنگی و اجتماعی مورد تصدیق می باشند و هیچ گونه حرکت تنبیهی محسوب نمی شوند ولی به طریقی باعث آسیب به کودک می شود. در کشور های غیر صنعتی این بدرفتاری ها به اشکال زیر صورت می گیرد:
1-ازدواج کودکان child marriage:
ازدواج کودکان رسمی است که در بسیاری از کشور های جهان سوم تائید و اجرا می شود. در سال 1981 در بنگلادش 7% دختران 14-10 ساله و 65% 19-14 ساله ازدواج کرده اند و 75% تمام دختران روستایی این کشور قبل از 20 سالگی ازدواج می کنند.
در مقابل فقط 8% پسران چنین و ضعیتی دارند. در نتیجه بسیاری از آنها از افسردگی رنج می برند و تعداد زیادی نیز دست به خودکشی می زنند.(رشیدی فر، 76)
این نوع ازدواجها هنوز هم در بسیاری از مناطق کشور ما و بسیاری از کشور های توسعه نیافته وجود دارد . و دختران خردسال در سنینی که می بایست در کلاس حاضر شوند، به اراده پدر به خانواده شوهر فرستاده می شوند.
ازدواج دختر بچه ها در سنینی که به لحاظ جسمانی، فکری و روانی هنوز آمادگی لازم را برای تشکیل زندگی ندارند، نیز از مصادیق بارز کودک آزاری است. در این مورد متاسفانه در تبصره ماده 1041 قانون مدنی عقد و نکاح قبل از بلوغ را با اجازه ولی صحیح شمرده است(پورناجی، 78)
2-دایه گری کودک fostetage- انتقال trunsfer
این مساله به انتقال کودک، مبادله کودک، عاریه دادن کودک اشاره می کند که به اسکان دهی مجدد یا انتقال کودکان از خانواده های بیلوژیکی یا زیستی به خانواده های دیگر که به وسیله والدین انتخاب می شود، تعریف می شود.
3-رهن دادن کودک child pawing
به واگذاری کودک برای قرض گرفتن پول یا مبادله خدمات تعریف می شود.(رشیدی فر، 76)
به کار فرستادن کودکان در سنینی که آنان نیاز به تحصیل، بازی، تفریح و … دارند، نیز علاوه بر آنکه ریشه در در فقر خانواده دارد. بیشتر در خانواده هایی اتفاق می افتد که به دلیل نگرشها و باور های سنتی از پسران به عنوان نان آور خانواده انتظار دارند تا بار معیشت خانواده را به دوش بکشند. البته این امر نه تنها اختصاص به پسران ندارند وجود دختران خردسال در کارگاه های قالی بافی و محروم ماندن آنان از رفتن به مدرسه، تفریح و بازی نیز با انگیزه فوق صورت می گیرد.(پور ناجی، 7)
مورد دیگری که می توان به آن اشاره کرد پنهان کردن کودکان معلول و جلوگیری از حضور آنان در اجتماع است. در فرهنگ ما، خانواده ها نه تنها از بیان این مساله که دارای فرزند معلول هستند یا اینکه فرزند آنان مبتلا به بیماری روانی است، خودداری می کنند، بلکه سعی در مخفی کردن کودک مبتلا به بیماری روانی یا انوع معلولیتها از انظار عمومی دارند. واقعیت آن است که این امر یک معضل فرهنگی است. زیرا والدینی که مانع از حضور فرزند معلول خود در جامعه می شوند، وی را از حقوق طبیعی خود محروم ساخته و سبب ایذای او می گردند.(پورناجی، 78)
مورد دیگری که شاید به جرات بتوان گفت خصیصه فرهنگی ما ایرانی هاست، در نظر نگرفتن کودک به عنوان یک انسان مستقل است.
اغلب دیده می شود ، وقتی که کودکی در صف- اعم از صف اتوبوس، نانوایی و … می ایستد، کمتر بزرگسالی است که رعایت نوبت و حقوق او را بکند و کودک نیز به دلیل آشنا نبودن به حقوق خود و یا به دلایلی از جمله ترس، خجالت و … نمی تواند احقاق حق کند و در اینجاست که بزرگترها نه تنها به عنوان الگو، حقوق کودک را به وی آموزش نمی دهند، بلکه از همان بدو امر خود، آن را زیر پا می گذارند.
3-کودک آزاری ناشی از نظام آموزشی:
بدرفتاری تحصیلی از بد رفتاری های شایع با کودکان است. بدرفتاری تحصیلی شامل رفتار هایی است که به طور مستقیم در محیط مدرسه توسط کارکنان آن(مدیر، معلم و … ) انجام می گیرد و موجب آسیب رسیدن به سلامت جسم، روان و ذهن کودک می گردد. یا شامل آسیب هایی است که به صورت غیر مستقیم از طریق نظام آموزش و پرورش هر جامعه (محتوا، برنامه ها و روش های آموزش)به کودکان وارد می شود.
بدرفتاری تحصیلی از دو نظر اهمیت دارد. اول اینکه در هر جامعه گروه فراوانی از کودکان و نوجوانان زیر پوشش آموزش و پرورش قرار دارند و در نتیجه، بدرفتاری با آنها سلامت روانی و جسمی کودکان بسیاری را در معرض خطر قرار می دهد. به عنوان مثال در کشور خود ما مطابق آمار رسمی دانش آموز در مدارس به تحصیل اشتغال دارند. دوم اینکه دوران کودکی و نوجوانی در رشد و پرورش کودکان از اهمیت فراوانی برخودار است . و بدون تردید بدرفتاری با کودکان به عنوان مانعی در راه رشد شخصیت و سلامت روانی آنها تلقی می شود.(پورناجی، 78)
بدرفتاری تحصیلی در جامعه اشکال مختلفی دارد که می توان به این موارد اشاره کرد:
تنبیه: با وجود بخش نامه وزارت آموزش و پرورش مبنی بر منع تنبیه بدنی در مدارس- که هر سال نیز به مدارس ارسال می شود-تنبیه بدنی به ویژه در مدارس پسرانه دولتی جنوب شهر از شیوه های رایج است حتی در مواردی به آسیب های جدی جسمی منجر شده است- این موضوع نشان می دهد که برای منع بدرفتاری با کودکان تنها تدوین قوانین و مقررات کافی نیست، بلکه نظارت بر اجرای دقیق آنها نیز امری ضروری است.(جامعه سالم، 36)
در گفت و گو با معلمان این مدارس به تنبیه هایی اشاره می شد که برای شکنجه افراد به کار برده می شود:
تنبیه هایی از قبیل فرو کردن نوک تیز مداد در لاله گوش؛ فشار دادن لاله گوش با شدت زیاد؛ گذاشتن مداد در بین انگشتان دست و فشار دادن دست؛ زدن سر کودک با شدت به تخته سیاه یا دیوار تا حدی که کودک دچار سرگیجه شود؛ زدن شلاق، کمربند، کابل، چوب، خط کش، شلنگ، مشت، لگد و … در مدارس معمول بود. در چند مورد نیز این قبیل تنبیه ها منجر به عوارضی از قبیل پارگی پرده گوش، زخم و شکستگی و ناراحتی کلیه در دانش آموز شده که با مراجعه به پزشک، برای آنان طول درمان تعیین شده است(جامعه سالم، 11)
علاوه بر تنبیه بدنی، رفتار های نامناسب دیگری نیز در دانش آموزان اعمال می شود. مانند تهدید، توهین، تحقیر و سرزنش در حضور جمع، مجبور کردن به ایستادن در گوشه کلاس، بیرون کردن از کلاس و …
-ایجاد ترس و اضطراب
رفتن به مدرسه برای بسیاری از کودکان نه تنها خوشایند و دلپذیر نیست، بلکه با ترس و اضطراب همراه است. به خصوص هنگام امتحانات.
-ثبت نام و مشکلات آن
امتحان نه تنها در طی سال تحصیلی، بلکه در تابستان نیز که ظاهراً فصل استراحت دانش آموازن است، به عناوین مختلف ادامه می یابد. ثبت نام در مدارس نمونه مردمی و غیر انتفاعی از طریق چنین امتحاناتی انجام می گیرد.
-مشکلات روش تدریس
مهمترین اشکال روش تدریس در مدارس ما تاکید بر حافظه و از بین بردن خلاقیت و ابتکار دانش آموزان حتی در چارچوب کتاب های درسی موجود است.
نمره گرایی
معلمان از همه شاگردان انتظار دارند که نمره بیست بگیرند. در این میان آنچه دانش آموزان را بیشتر دچار مشکل می سازد، این است که نمره گرایی مانند یک بیماری مسری از مدرسه به خانه سرایت می کند و دانش آموزان از دو سو- از طرف والدین و معلمان- برای گرفتن نمره بیست تحت فشار قرار می گیرند . بدیهی است که این فشار مضاعف مشکلات روانی آنها را بیشتر می کند.(پورناجی، 78)
تاکید بر گرفتن نمره بیست در مدرسه و خانه ممکن است باعث بروز فجایعی مانند مرگ محمد 11 ساله شود.
محمد اواخر دی ماه سال 81 به علت گرفتن نمره 16 در درس علوم توسط پدرش به قتل رسید.
متاسفانه نمره در نظام آموزشی ما و همچنین بین خانواده ها چنان جایگاه و منزلت بی تناسب و ناشایستی پیدا کرده است که کوچکترین بی احترامی به اقتدار آن چنین مجازات سنگینی به به همراه دارد.
آموزش و پرورش برای بهتر زیستن و هم زیستی است و تاکید نظام آموزشی و خانواده ها بر نمره، مصداق بارز کودک آزاری است و تشویق کودکان به درس خواندن و نمره گرفتن در ازای دریافت جایزه را از شیوه های گسترش خشونت در جامعه است .
عشایری با تاکید بر جنبه های گوناگون خشونت اظهار می دارد : آمار نشان می دهد که 273 هزار نفر از دانشجویان ایرانی به کشور های دیگر رفته اند و در اصطلاح فرار مغزها رخ داده است ولی به نظر من این فرار مغزها نیست، بلکه ما با رفتار خود با خشونت ، مغزها را بیرون می کنیم. زیرا به فرد می گوییم در خارج از کشور امکانات بهتری برای زندگی وجود دارد(عشایری، همایش قربانیان نمره بیست، 81)
-تکالیف فراوان
دادن تکالیف زیاد، ملال آور و گاه بی فایده، یکی دیگر از مشکلات آموزش و پرورش کشور است، گاه حجم این تکالیف به اندازه ای است که روند زندگی طبیعی دانش آموزان را مختل می سازد و اعمال حیاتی آنان را مانند خواب، تغذیه، استراحت و سرگرمی های سالم را با مشکل رو به رو می کند و شعار " آموختن برای زیستن" را که شعار جهانی یونسکو در زمینه آموزش و پرورش کودکان است، به شعار "زیستن برای آموختن" بدل می کند.
رقابت های شدید
مهمترین پیامد منفی نمره گرایی، رقابت شدید بین دانش آموزان نه برای فهمیدن بلکه برای گرفتن نمره بیشتر است.
زیرا لازمه رقابت، مقایسه خود با دیگران است، نه خود شکوفایی و در نهایت سبب بر هم خوردن آرامش، ایجاد اضطراب و مانع رشد و شکوفایی واقعی است.(پورناجی، 78)
در مجموع نظام آموزشی مدارس در هر کشور تابع قوانین و مقررات خاص خود است. قوانین ناکار آمد از یک طرف و اجرا نشدن قوانین صحیح از طرف دیگر می تواند زمنینه ساز بحران هایی در میان نسل جوان شود.
سختگیری های بی دلیل و تبدیل کردن محیط های آموزشی مدارس به نظام سربازخانه ای یکی از معضلاتی است که نظام آموزشی ما را بیمار کرده است.
در حال حاضر ما شاهد هستیم که در مدارس به دلیل چند نفر خاطی، کلیه بچه ها را تحت فشار قرار می دهند. برای مثال جیب و کیف تمام بچه ها را می گردند. به عبارتی مقررات بسیار خشن سربازخانه ای را در محیط مدارس اعمال می کنند. این امر موجب افت تحصیلی، ترک تحصیل، خودکشی و … می شود. در حالی که مدیریت مدرسه بایستی با ارائه الگو های صحیح، اخلاق را به دانش آموزان بیاموزد و آنان را از اعمال ناشایست باز دارد. (همان منبع)
4-کودک آزاری در قالب تجارت اعضای بدن و فروش کودکان:
موضوع آزار کودکان از نظر پزشکی، زمانی مطرح می شود که مسائل بهداشتی یا درمانی، بدون کنترل و مراقبت صحیح انجام شود. کودک آزاری ناشی از موارد پزشکی ممکن است به اشکال مختلف ظاهر شود. قاچاق اعضای بدن کودکان و امتحان دارو های جدید پزشکی روی آنان از جمله این موارد است.
خبرگذاری فرانسه در مهرماه 1377 از تیرانا(آلبانی)گزارش داد:"یک کلینیک غیر قانونی در تیرانا که در قاچاق اعضای بدن کودکان دخالت دارد، شناسایی شد"
یک قاضی ارشد آلبانیایی گفت:"جراحان، عمل های جراحی بسیاری روی کودکان انجام داده اند و اعضای بدنشان را به ایتالیا فروخته و پول زیادی به دست آورده اند."
برخی بر این باورند که بسیاری از زنان آلبانیایی به سبب فقر، کودکانشان را به پزشکان فروخته اند. در خبر دیگری که در سال 1376 از شبکه تلویزیونی (بی بی سی) پخش شد، عنوان گردید؛
مدت 25 سال است که از کودکان بی سرپرست که در پرورش گاه های استرالیا نگهداری می شوند، برای آزمایش انواع واکسنها و آنتی بیوتیک ها استفاده می شود.)(پورناجی، 78)
فروش کودکان برای سوء استفاده های جنسی و کار از جمله مواردی است که در این زمینه می توان به آن اشاره کرد. یونیسف در گزارش تکان دهنده ای از فروش کودکان برای سوء استفاده های جنسی در مرز جمهوری چک و آلمان خبر داد. یونیسف در آخرین گزارش خود که 6 آبان 82 منتشر شد از این منطقه با نام "قلمرو تجاوز به کودکان" یاد کرده است. یونیسف در گزارش خود خاطر نشان ساخت که بسیاری از خانواده ها کودکان خود را در این مناطق، با میل خود و نه با اجبار به حراج می گذارند.
ماموران امنیتی مرز جمهوری چک- آلمان خبر دادند تعداد بی شماری از آلمانی ها تنها برای تجاوز به کودکان و استفاده از شرایطی که این قلمرو اختصاصی برایشان فراهم می سازد از مرز عبور می کنند.
در گزارش یونیسف، شاهدان حاضر در مرز گواهی داده اند که بارها کودکان 7 یا 8 ساله را با چشمان خود دیده اند که در خصوص شرایط سوء استفاده جنسی و قیمت آن با خریداران هم صحبت می شوند و برخی از آنها در ازای تعدادی شکلات خود فروشی می کنند.
"رینهارد اشلین ویت" رئیس شعبه یونیسف در آلمان، اظهار داشت دولت جمهوری چک و آلمان مدت ها در جلوگیری از ادامه فعالیت های سوء استفاده گران جنسی کودکان در مرز این دو کشور تلاش کردند. اما متاسفانه زحمات آنها تا به حال هیچ نتیجه ای در بر نداشته است.
یک پلیس امنیتی در مرز این کشور، این منطقه را بزرگترین محل فحشای کودکان در اروپا بر شمرد.
سالانه در حدود 100 هزار جهانگرد آلمانی به جمهوری چک سفر می کنند که در حدود نیمی از آنها تجاوزگران جنسی به کودکان هستند. به گزارش یونیسف، ایستگاه های قطار و اتوبوس، پمپ بنزین ها و استراحتگاه هایی که نزدیک مرز چک و آلمان هستند، به بازار های فروش کودکان تبدیل شده اند و هر روز تعداد بسیاری از متجاوزان جنسی کودکان را به این مناطق می کشانند. در برخی منتطق، خریداران در بسیاری از موارد مادران با اراده خود کودکانشان را قربانی این تجارت سیاه می کنند. قربانیان فروخته شده به جهانگردان غالباً به مراکز فساد و خانه های فحشاء در کنار مرز منتقل می شوند. مکان هایی که فقر و فحشا، به همراه رفتار های خشونت آمیز با کودکان در آن بیداد می کند.
کسانی که در ازای پول کودکانشان را می فروشند. در ازای هر کودک بین 5 تا 25 یورو دریافت می کنند.
صاحبان اصلی تجارت جنسی کودکان به شهر های باواریا و ساکسونی آلمان تعلق دارند. (شرق، 10/8/82)
5-کودک آزاری ناشی از فقر و نظام اقتصادی ، جامعه و دولت:
اعضای جامعه، نمایندگان دولت و… در مجموع مسوول ایجاد محیطی مناسب به منظور رشد و تکامل کودکان هستند. جوامعی که نتوانند، این نیاز کودکان را برآورده سازند، به عنوان جوامع مسامحه کار شناخته می شوند.
ارتباط میان کودک آزاری و فقر در میان تمام فرهنگها، اقوام و ملل امری پذیرفته شده است. در واقع فقر خود به عنوان یک آزار اجتماعی قلمداد می شود. تا کنون بسیار شاهد بوده ایم که کودکان فقیر، کثیف و زشت، مضحکه عده ای از افراد برای گذراندن اوقات فراغت! قرار گرفته اند.
عنوان بی فرهنگ، بی شخصیت، بی کلاس، عقب افتاده و … نیز از برچسب های رایجی است که به این کودکان زده می شود. کودکانی که تنها گناهشان فقر خانواده هاست.
کودک آزاری که در اثر نظام اقتصادی و ضعف دولت ها ایجاد می شود ممکن است به دو شکل عمده کودکان خیابانی و کودکان کار بروز کند.
کودکان خیابانی:street children
پدیده کودکان خیابانی معضلی است که تمام کشور های جهان با آن دست به گریبان اند.
در یک نظر کلی، به نظر می رسد، پدیده کودکان خیابانی ناشی از فقر اقتصادی و فرهنگی خانواده است، اما با نگاهی ژرفتر در می یابیم که شیوع و گسترش این معضل را باید ناشی از فقر و نظام اقتصادی اجتماع و سیاست های حاکم بر جامعه دانست. طبق تعریف های جهانی کودک خیابانی به کودکی اطلاق می شود که برای کسب در آمد به خیابان روی می آورد و به کار هایی چون گل فروشی، آدامس فروشی، واکس زنی، فال گیری و… مشغول است.
کودکان خیابانی از محرومترین گروه های کودکان هستند که از بیشتر حقوق اساسی خود بی بهره اند.
حق برخورداری از تغذیه، پوشاک، بهداشت و مسکن مناسب، حق بهره مندی از آموزش و پرورش، حق برخورداری از زندگی با پدر و مادر، حق استفاده از اوقات فراغت، حق برخورداری از تامین اجتماعی و در نهایت حق زندگی انسانی و سالم از آنان سلب شده است.(پورناجی، 78)
برخی از کودکان خیابانی مورد سوء استفاده های جنسی قرار می گیرند. در این بین دختران بیش از پسران مورد خشونت جنسی قرار می گیرند. این دختران بیشتر ساعت های شبانه روز را در خیابان های شلوغ و در حال استنشاق دود های مسموم کننده و خشم و غضب رانندگان و مسافران می گذرانند و در معرض خطر های بی شمار از جمله تصادفات، مورد آزار و اذیت قرار گرفتن، دستگیری، قتل، افتادن در دام خلاف کاران و سوء استفاده های جسمی و جنسی می باشند.
به تجربه ثابت شده است اغلب کسانی که مفعول این گونه اعمال قرار می گیرند در آینده و بزرگسالی، خود از اغفالگران و سوء استفاده کنندگان جنسی از خردسالان و نوجوانان می شوند تا شاید به این طریق احساسات جریحه دار شده دوران کورکی خویش را التیام بخشند. (اصلاح و تربیت،78)
کودکان خیابانی گروه های مختلفی را شامل می شوند که مهمترین آنها به شرح زیر است:
-از نظر سنی طیف گسترده ای را از کودکان چند ماهه تا افراد زیر 18 سال تشکیل می دهند.
-برخی از این کودکان، با خانواده خود زندگی می کنند و شبها در خانه های خود می خوابند و پدر و مادر، آنها را به خیابان گردی یا انجام کار های مختلف وادار می کنند.
-بخشی از این کودکان یا خانواده ندارند و تنها زندگی می کنند یا دور از خانواده های خود هستند. مانند کودکانی که از شهر های مختلف مهاجرت کرده اند. این کودکان معمولاً شبها در پارکها و زیر پلها و … می خوابند.
-گروهی از کودکان خانواده ندارند و به دلایل مختلف توسط باند هایی اداره می شوند که آنها را مورد سوء استفاده قرار می دهند. این کودکان معمولاً به صورت گروهی زندگی می کنند و به وسیله این باندها، صبحها به خیابان می آیند و شبها در محلی به صورت دسته جمعی می خوابند.(پورناجی،78)
در این باندها از کودکان شیرخوار- که به کودکان کرایه ای معروفند- گرفته تا نوجوانان دختر و پسر، مورد بهره برداری و سوء استفاده قرار می گیرند. به گفته یک کارشناس مسائل اجتماعی این گروه ها تشکیلات مخفی دارند که در آن گدایی و دزدی را به این کودکان آموزش می دهند.
دست اندرکاران این گروهها با ترفند های مختلف و با استفاده از وسایلی مانند لباس های کهنه، چوبدستی، پا های مصنوعی، اسید های مخصوص برای ایجاد زخم روی پوست بدن، وسایل تغییر قیافه و گریم، آرایش و مواد مخدر و قرص های خواب آور به منظور خواب کردن بچه ها برای خوابیدن در کف خیابان و پیاده رو سعی در برانگیختن و تحریک احساسات و عواطف مردم دارند.
یکی از بچه هایی که مدت 5 سال را در بین این افراد گذرانده بود و در مورد وضعیتش می گوید:
سه ساله بودم که دزدیده شدم و تا هشت سالگی در بدترین شرایطی که یک انسان … انسان که نه، یک حیوان می تواند زندگی کند زندگی کردم. در خانه ای که عده ای معتاد در آن زندگی می کردند اسیر بودم و برای گدایی و پخش مواد مخدر از من استفاده می شد. هر روز کتک می خوردم به طوری که هنوز آثار شکنجه ها بر روی بدنم هست. بارها با روغن و سیخ داغ مورد شکنجه قرار گرفتم. بارها به دلیل این که حرفشان را گوش نمی کردم دست و سرو پایم را شکستند. این که برای چه دزدیده شدم را نمی دانم، فقط می دانم در محیطی که تا هشت سالگی آنجا بودم مواد مخدر غوغا می کرد. در سن هشت سالگی "اوریون" سختی گرفتم طوری که داشتم می مردم، مرا با این وضعیت گوشه خیابان گذاشتند.(آریا شمس مستوفی،76)
آمار کودکان خیابانی در ایران:
اگرچه در کشور ما آمار های رسمی و مشخصی در زمینه کودکان خیابانی وجود ندارد و این مساله مورد بررسی دقیق قرار نگرفته است. اما شواهد و بررسی های پراکنده و غیر رسمی نشان می دهد که در کشور ما نیز تعداد کودکان خیابانی کم نیست و متاسفانه آماری که از سوی مراجع ذی ربط ارائه می شود ضد و نقیض است.
سازمان بهزیستی در تیرماه سال 82 طبق آماری که در روزنامه قدس به چاپ رسید آمار کودکان خیابانی را در ایران 20 هزار نفر اعلام کردند. اما در جای دیگر با رد این آمار اعلام کردند ، ما در ایران شاید ده تا یازده هزار کودک خیابانی داشته باشیم.
با وجود این که سازمان بهزیستی سعی دارد، تعداد کودکان خیابانی را به بیست هزار نفرر محدود کند، محمد علی زم، رئیس سابق سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران در یک سخنرانی که در تاریخ 8 مهر 81 در روزنامه کار و کارگر به چاپ رسید اعلام کرد که در سال 75 بیست هزار کودک خیابانی و در سال 80 رقمی بالغ بر یک میلیون کودک خیابانی در سراسر کشور داشته ایم.
هم زمان با این کشمکش ها استاندار تهران حضور 35 هزار کودک خیابانی در تهران را رد کرد، ضمن اینکه افزود:کودک خیابانی تعریف خودش را دارد و یک گل فروش در این تقسیم بندی جایی ندارد.(شرق،23/6/82)
2-کودکان کار
کودکان کار به خیل عظیم کودکانی اطلاق می شود که چه در کارگاه های زیر زمینی و چه در کوره های آجرپذیری یا در کار کشاورزی، اسکله ها، بنادر و … به کار های سخت و طاقت فرسا مشغولند. صاحبان کارگاه های زیر زمینی برای فرار از مالیات و نیز بهره گیری از نیروی کار ارزان و رسیدن به سود بیشتر، با حقوق بسیار ناچیز از این کودکان بهره کشی می کنند که وظیفه شناسایی و ساماندهی این کودکان بر عهده وزارت کار است، هر چند این وزارت خانه هیچ گونه اقدامی در این زمینه نکرده و هیچ آماری از تعداد کودکان در دست ندارد.(شرقی، 23/6/82)
معضل کار کودکان، امروزه به شدت مورد توجه جهانیان قرار گرفته است. در حال حاضر، حدود 250 میلیون کودک بین چهار تا چهارده سال در سراسر جهان هر روز مجبور به انجام کار های سخت و توان فرسا و در محیط هایی اغلب ناسالم، غیر بهداشتی و نا امن می شوند.
کودکان کارگر، پس از مرحله ی کودکی و رسیدن به سن بلوغ از نوعی کمبود و احساس حقارت رنج می برند. زیرا "کودکی" خود را از دست داده اند و به جای بازی کردن و اشتغال به تحصیل :مجبور به ورود به دنیای بزرگسالان و انجام کار های زیانبار شده اند و به این ترتیب، خلاء بزرگی در روند طبیعی رشد و زندگی آنان به وجود آمده است.
بر پایه آخرین اطلاعات، آسیا با 61 درصد کودکان کارگر، مقام اول را در کار کودک در جهان دارا است.
آفریقا با 32 درصد کودکان کارگر در رده دوم قرار دارد و آمریکای لاتین با 7 درصد، مکان سوم را به خود اختصاص داده است. بر پایه گزارش های سازمان جهانی کار در برخی کشورها 80 درصد کودکان کارگر هفت روز در هفته و در شرایطی سخت و بحرانی کار می کنند. این در حالی است که کاهش سن این کودکان اغلب توام با کاهش حقوق دریافتی آن ها است. این تبعیض همچنین در مورد جنسیت کودکان کارگر نیز دیده می شود، به این صورت که در غالب موارد دختر بچه های کارگر، کم تر از پسر بچه ها حقوق دریافت می کنند.
کار استثمارگرانه به چه معناست؟
یونیسف در سال 65 مشخص نمود که کار کودک در چه جنبه ای استثمار گرانه می باشد:
1-کار تمام وقت، در سن بسیار کم
2-ساعت های بسیار زیاد، صرف کار کردن شود.
3-کاری که فشار نامناسب حسی، اجتماعی و یا روانی بگذارد.
4-کار و زندگی در خیابانها در شرایط نامطلوب
5-مزد ناچیز
6-مسولیت بیش از حد
7-کاری که مانع تحصیل شود
8-کاری که شرف و عزت نفس کودکان را نابود کند، مانند بردگی یا بهره کشی جنسی
9-کاری که برای رشد کامل اجتماعی و روانی زیان آور باشد.
-کودک، فقر، کار، آموزش
وجود کار کودک نشان گر زنجیره ای از قصور بزرگ سالان در انجام تعهداتشان نسبت به کودکان است. قصور دولت، جامعه و خانواده.
کودکان انتظار دارند که بزرگسالان از آن ها حمایت کنند و وجود کار کودک خیانت به این اعتماد است. البته فاجعه آنجا است که این خیانت به عنوان "واقعیت زندگی" پذیرفته شود.
رویکردی که کار کودک را به مثابه یک هنجار قابل قبول می پذیرد، در نهایت به چیزی منجر می شود که " فرهنگ استثمار داوطلبانه" خوانده می شود و بر اساس آن کودک محکوم است که تحت سلطه باشد و مورد سوء استفاده قرار گیرد، تنها به این دلیل که به بزرگسالان وابسته است.
و در این میان فقرا در معرض خطر بیشتری قرار دارند، فقدان قدرت آن ها به واسطه بهره گیری دیگران از ضعفشان، دو چندان می شود. و این امر، اکثر کودکان فقیر را به سمت کار های مخاطره آمیز سوق می دهد. در حقیقت، کار کودک، فقر وی را جاودانه می کند. کودکان کارگر فقیر، از آن جا که نمی توانند هم پای بزرگسالان فقیر، خود را بالا بکشند، به مشاغل غیر تخصصی و اغلب با دستمزد اندک سوق داده می شوند.
پیوند بین کار کودک و آموزش را می توان در دو میلیون کودکی سراغ گرفت که در معرض کار بهره جویانه قرار دارند.
چرا که هیچ گونه دسترسی به آموزش کافی و برابر ندارند و در همان حال می توان میلیونها کودک دیگری را سراغ کرد که از حق آموزش، به دلیل شغلشان و ساعت های طولانی کار محرومند.
آموزش صرفاً یک حق خودکفا و منحصر به فرد نیست، بلکه بستری برای برخورداری از همه حقوق است و پر واضح است که هیچ راه حل دراز مدتی برای کار کودکان وجود ندارد. مگر مبارزه ای که به دست یابی همه به آموزش منتهی شود. آموزش ضروری ترین و تاثیر گذارترین ابزار برای محو کار کودکان است.
آموزش و پرورش مقدماتی با کیفیت خوب که در دسترس و در حد توان خانواده های نیازمند باشد، در آینده علل ریشه ای روی آوردن کودکان به کار را تضعیف خواهد کرد و منافع آن بیشتر به نفع دختران خواهد بود که 60 درصد از کل 140 میلیون کودکی را تشکیل می دهند که به مدرسه نمی روند.
آمار کودکان کارگر در جهان: سازمان جهانی کار در بررسی های خود که در سال 1977 منتشر کرد اعلام نمود که 250 میلیون تن از کودکان جهان به کار اشتغال دارند. از دیدگاه یونیسف بر این آمار ایراد هایی وارد است.
در گزارش یونیسف اعلام شده که در آمار سازمان جهانی کار، کودکان کارگر در کشور های صنعتی، مد نظر قرار نگرفته اند.همچنین در این آمار،کودکانی که به راحتی قابل مشاهده نیستند (دخترانی که در خانه ها پیش خدمتی می کنند و یا به قالی بافی اشتغال دارند) مورد توجه واقع نشده اند.
بررسی های سازمان جهانی کار در خصوص جنسیت کودکان کارگر، نشان می دهد که 110 میلیون دختر معادل 44 درصد و 140 میلیون پسر معادل 56 درصد مشغول به کار هستند.
کار کودکان در ایران
طبق آمار های تخمینی سازمان جهانی کار مربوط به سال 1995، 71/4 درصد کودکان بین سنین 10 تا 14 سال در ایران از لحاظ اقتصادی فعال هستند. اگر آمار کودکان 18-15 سال را هم به آن اضافه کنیم، آمار کودکان شاغل بسیار بیشتر خواهد بود این آمار از جهت اینکه کودکان زیر ده سال و دختران شاغل در خانه ها را در نظر نگرفته است ناقص است.
از طرف دیگر با افزایش عوامل موثر در اشتغال کودکان (فقر، مهاجرت و…) مسلماً آمار نیز در حال افزایش است. بیشتر کسانی که در کارگاه های قالی بافی به کار اشتغال دارند،کودکان زیر 14 سال هستند. در گزارشی از یک کارگاه قالی بافی در خوی، سن کودکان قالی باف 7 تا 15 سال بوده است، که روزی 12 ساعت در شرایط نامناسب از نظر نور و هوا به کار اشتغال دارند. اخباری که گاه با هدف تشویق کوکان قالی باف در جراید منتشر شده است نشان دهنده سن کم و کار دشوار کودکان است ؛ در سال 71، یک دختر 9 ساله مقام اول بافندگی فرش را کسب کرد. در سال 74، یک دختر 12 ساله از ورامین در مدت 8 ماه بافت یک فرش 17 متری را به پایان رساند.در سال 74، یک کودک 5 ساله لرستانی به عنوان استاد بافت شهر شناخته شد.
آیا باید از این آمار خوشحال بود یا اندوهگین؟
آمار های دیگری نیز وجود دارد که می توان با توجه به آنها میزان تقریبی کودکان شاغل را تخمین رد. بر اساس نتایج بدست آمده از سرشماری عمومی در سال 1375، از 60 میلیون نفر جمعیت کشور ، 7/23 میلیون را افراد کمتر از 15 سال تشکیل داده اند. 10/12 میلیون نفر از این جمعیت پسران و 6/11 میلیون نفر دختران هستند. بیش از 60% جمعیت کمتر از 15 سال در شهرها و ما بقی در مناطق روستایی زندگی می کنند.
آمار 1375، توزیع جمعیت کمتر از 15 سال در حال تحصیل کشور را به تفکیک جنس و بر حسب مناطق شهری و روستایی نشان می دهد که از جمعیت 6 تا 9 ساله کل کشور 91 درصد اشتغال به تحصیل داشته اند. میزان جمعیت در حال تحصیل 14-10 سال نیز معادل 87 درصد گزارش شده است.
به این ترتیب جمعا 1753979 نفر جمعیت 14-6 سال کشور که در سنین مدرسه به سر می برند، در خارج مدارس حضور دارند، از آنجا که گروه کثیری از کودکان شاغل به کار به دلایل مختلف امکان حضور در مدارس را ندارند، بنابراین احتمالاً بخش عمده ای از جمعیت 14-6 سال فوق الذکر به کار اشتغال داشته اند.
75/37 درصد از این جمعیت پسر و 25/62 درصد دختر بوده اند.
همچنین 3/31 درصد کودکان 14-6 سال که تحصیل نمی کنند در مناطق شهری و 96/66 درصد مناطق روستایی ساکن بوده اند.
شکل های کار در کودکان:
با توجه به بررسی های صورت گرفته در این زمینه به ویژه بررسی هایی که به وسیله سازمان جهانی کار صورت گرفته است، کار کودک به شکل های زیر وجو دارد:
1-کاربردگی و اجباری کودکان:
در مقایسه با تمام شکل های کار کودک، این شکل از کار کودکان بسیار خطرناک است. هر چند انجام این کارها به صورت پنهانی است، اما مدت ها است که در مناطقی از آسیای جنوبی ، آسیای جنوب شرقی و آفریقای غربی دیده می شود.
یکی از نمونه های آن خرید کودکان توسط مالکان از مستاجران برای کار در زمین های کشاورزی است.
2-استفاده از کودکان در سوء استفاده های جنسی:
استثمار جنسی- تجاری از کودکان در حال افزایش است و مطابق گزارش های سازمان جهانی کار، این مساله تبدیل به یک نگرانی جهانی شده است. شبکه های خاصی که کارشان استثمار جنسی کودکان است، در سال های اخیر در حال افزایش بوده اند. گفته می شود حداقل پنج شبکه ی گسترده مشغول به فعالیت هستند:
شبکه هایی که به کار قاچاق کودکان از آمریکای لاتین به اروپا و سپس به خاورمیانه مشغول هستند؛ شبکه هایی که از جنوب و جنوب شرقی آسیا به اروپای شمالی و خاورمیانه مشغول هستند بازار منطقه ای اروپایی، بازار خاصی که مربوط به عربها است و یک بازار صادرات در آفریقا مخصوص دختران.
در اروپای شرقی نیز دختران از بلاروس ، روسیه و اوکراین به مجارستان، لهستان و دولت های بالکان و نیز به پایتخت های کشورهای اروپای غربی صادر می شوند.
3-کار کشاورزی:
در این شکل از کار که ظاهراً در سراسر جهان شایع است، کودکان در مواردی در معرض عوامل شیمیایی و بیولوژیکی هستند. کود های شیمیایی، حشره کش ها، مواد شیمیایی که برای دفع آفات مختلف استفاده می شود. خطراتی هستند که سلامتی کودکان را تهدید می کنند. میزان مرگ و میر در میان کودکان مزارع کشاورزی در سری لانکا بیشتر از مرگ ومیر در نتیجه بیماری هایی چون مالاریا، دیفتیری و کزاز است.
4-کار در معدن:
کار در معدن در بسیاری از کشور های آفریقایی، آسیایی و آمریکای لاتین رایج است. کودکان معادن بدون تجهیزات کافی گاه ساعت های متمادی به کار مشغولند. در مواردی آنها در حرارت های بسیار بالا و یا در رطوبت های غیر قابل تحمل استثمار می شوند، دودها و گرد و غبار از جمله خطراتی هستند که دستگاه تنفسی کودک را تهدید می کنند. بیماری های تنفسی بین این دسته از کودکان رایج است.
5-کار در کارخانه های سرامیک و شیشه سازی.
کودکان در این بخش صنعتی هم کار می کنند، آن ها باید مواد مذاب شیشه را از کوره ها با حرارت 1500 تا 1800 درجه سانتی گراد بیرون بیاورند. باید در محیط های با نور کم و بدون تهویه مشغول به کار باشند. گاه شبها نیز از آنها کار می کشند . شرایط غیر ایمن محیط همواره سلامت جسمانی آنها را به مخاطره می اندازد. سوختگی از جمله مهم ترین خطراتی است که آنها را تهدید می کند.
6-کار کودکان در صنایع کبریت سازی:
این نوع از کار کودکان هنوز در برخی از مناطق جهان رایج است. کودکان در این محیط کاری دائما در خطر انفجار، مسمومیت، خفگی، بیماری های تنفسی و بسیاری خطرات دیگر قرار دارند.
7-ماهیگیری در آب های عمیق دریا
این شکل از کار در میانمار، اندونزی، فیلیپین و تایلند رواج بیشتری دارد. این کودکان در ماهیگیری که به "مورو-آمی" شهرت دارد، شرکت می کنند. آن ها بدون ابزار کافی وارد دریا می شوند. هر کارفرما حدود 300 پسر بین 10 الی 15 سال را در اختیار دارد که آن ها را به مناطق مرجانی زیر آب می فرستد. این بچه ها اغلب از خانواده های فقیر هستند. کار بچه ها این است که به زیر آب بروند و با دست خود به تپه های مرجانی بزنند تا ماهی ها بترسند و به تور ماهیگیری گرفتار شوند. بچه های زیادی به واسطه این شکل از کار جان می سپارند.
8-کار در منازل:
این شکل از کار کودکان به صورت استخدام کودکان از مناطق روستایی صورت می گیرد. مهمترین
آسیبی که به کودکان می رسد، ضربات روانی، عاطفی است. از این شکل کار آمار دقیقی در دسترس نیست. اخیراً مطالعه ای در اندونزی نشان داد که به طور تقریبی حدود 400000 کودک در خانه ها به کار مشغولند.
9-کار ساختمانی:
کودکان در ساختمان سازی نیز به کار گمارده می شوند. آن ها باید بار های سنگین را حمل کنند و در شرایط غیر بهداشتی به کار مشغول باشند.(اندیشه جامعه،7)
10-کار در خیابانها:
کودکانی که در خیابان های مناطق شهری کار می کنند، از بزرگ ترین و مشهورترین نشانه های کودکان کار هستند آنها بخشی از اقتصاد غیر رسمی و پر تراکم را تشکیل می دهند که در اکثر کشور های جهان وجود دارد. این کودکان به دست فروشی می پردازند، غذا را آماده می کنند و می فروشند، کفش های رهگذران را واکس می زنند، خیابان ها را تمییز می کنند به صورت باربر یا پیک فعالیت می کنند، در چهار راه های پر ترافیک شیشه خودروها را تمیز می کنند، مواد قابل بازیافت یا سایر اقلام قابل فروش را از مناطق جمع آوری زباله یا نقاط توزیع و فروش کالا، جدا می کنند و … در موارد متعددی وضعیت این قبیل کارها و خطرات ناشی از آن، آنها را تبدیل به بدترین اشکال استثمار کودکان کرده که این شکل باید با سرعت هر چه بیشتر و طبق کنوانسیون ILO در مورد بدترین اشکال استثمار کودکان رفع شود. از این کودکان که غالباً به آنها " کودکان خیابانی" گفته می شود برای مقاصد پلید جنسی، قاچاق مواد مخدر و سایر فعالیت های غیر قانونی نیز استفاده می شود.
خطراتی که این قبیل فعالیتها به جسم و روان کودکان وارد می آورد، آن چنان عظیم است که بدون استثنا باید این مشاغل را در رده بدترین اشکال استثمار کودکان به حساب آورد.(شرق،1/8/82)
وضعیت اشتغال کودکان در ایران:
بر اساس نتایج بدست آمده از سرشماری عمومی در سال 75 از مجموع 9080676 نفر کودک 14-10 سال کشور 87 درصد را دانش آموزان تشکیل می دهد.
پس از آن 5 درصد از جمعیت مورد بحث خانه دار ، 3 درصد شاغل، 1 درصد بی کار، 2/0 درصد دارای درآمد بودند. وضع فعالیت 2/4 درصد از جمعیت کودکان 14-10 سال نیز نامشخص گزارش شده است.
بنابراین با در نظر گرفتن نسبت دانش آموزان و موارد نا مشخص جمعاً 2/9 درصد از جمعیت کودکان 14-10 سال به نوعی شاغل محسوب می شوند.
بر اساس این آمار از مجموع 264557 نفر کودک 14-10 ساله کشور، 1/92 درصد در بخش خصوصی و 9/1 درصد در بخش دولتی شاغل بوده اند. 1/6 درصد نیز وضعیت شغلی خود را مشخص نکرده بودند.
از مجموع 264557 کودکان مورد بحث به ترتیب 5/48 درصد در بخش صنعت، 1/38 درصد در بخش کشاورزی و 1/11 درصد در بخش خدمات فعالیت می کرده اند.
نسبت کودکان فعال در بخش کشاورزی در مناطق روستایی (2/49 درصد) بسیار بیشتر از مناطق شهری (1/6 درصد) است. بر عکس در بخش صنعت نسبت کودکان شهری (8/60 درصد) بیش از مناطق روستایی (8/44 درصد) بوده است. در بخش خدمات نیز نسبت کودکان شاغل در شهرها (4/29 درصد) بیش از کودکان روستایی (2/4 درصد) می باشد.
مقایسه دو گروه دختر و پسر شاغل در بخش های مختلف اقتصادی نشان می دهد پسران به ترتیب در بخش کشاورزی (49 درصد)، بخش صنعت (5/32 درصد) و بخش خدمات (3/16 درصد) فعالیت می کردند، در حالی که دختران به ترتیب در بخش صنعت (/72 درصد) سپس بخش کشاورزی (3/18 درصد) و بالاخره در بخش خدمات (8/1 درصد) اشتغال به کار داشته اند.
نسبت بالای دختران شاغل در بخش صنعت تا حدود زیادی مرتبط با فعالیت دختران در صنعت قالی بافی ، کارخانه ها یا کارگاه های تولید منسوجات و کارگاه های ریسندگی و بافندگی است.
پسران شاغل در بخش صنعت به طور عمده در صنایع غذایی، دباغی، فلزکاری، صنایع کفش، مصنوعات چوبی، ساختمان سازی، کوره های آجرپزی و سنگ تراشی فعالیت دارند. در بخش خدمات نیز کودکان غالباً به فعالیت هایی چون کارگری یا پادویی، تعمیر وسایل نقلیه موتوری (مکانیکی)، هتلها و رستورانها اشتغال دارند.
علل عمده کار کودکان:
علل عمدی معضل کار کودکان را می توان در دو بخش خلاصه نمود. اولین بخش فقر خانواده ها است، فقر به عنوان عامل قوی باعث می شود که والدین مجبور شوند کودکان خود را به کار بفرستند.
برای خانواده های فقیر، سهم ناچیز درآمد یا کمک او در خانه که امکان کار کردن را برای والدین به وجود می آورد، می تواند چنان موثر باشد که خانواده را از گرسنگی برهاند و حداقل بخور و نمیر را فراهم کند. بررسی ها این نکته را روشن کرده اند که تعداد زیادی از کودکان شاغل تمامی دستمزدشان را به والدینشان می دهند. به این ترتیب مشخص می شود که کار کودکان نقش اساسی در تعیین سطح اقتصادی خانواده دارد.
بی کاری والدین هم کار کودکان را تشدید می کند.
دومین علت عمده کار کودکان پایین بودن دستمزد کودکان است که نقش بسزایی در به کار گیری و استثمار کودکان دارد. در واقع شاید بتوان گفت که کودکان برای این به کار گمارده می شوند که راحت تر استثمار می شوند.
کار اطفال و نوجوانان و نیروی فعال آنان همواره مورد توجه کار فرمایان بوده است. چون دستمزد یک طفل کارگر اغلب کم تر از دستمزد یک کارگر معمولی است. بنابراین کودکان و نوجوانان در کارگاهها و کارخانه ها در معرض استثمار می باشند، اغلب کارفرمایان به کارگران خردسال خود شغلی مشابه کارگران بزرگسال ارجاع می دهند، در حالی که دستمزد کم تری به آنان می پردازند.
-کار کودکان و بزه کاری
کار به دلیل گسستن دنیای کودکانه و فرو گذاشتن حامیان دیرین کودک یعنی خانواده، دنیایی سرشار از ترس و ناامنی و وحشت برای کودک ایجاد می کند.
کودکان در محیط کار، در معرض خشونت و بی رحمی ذاتی کار قرار می گیرند. با فرهنگی مواجه می گردند که فاصله ی زیادی با دنیای لطیف و بازیگوش آنها دارد.
حس لگدکوب شدن و ضعیف بودن و خرد شدن در مقابل دیگران، کودک را وا می دارد که به طریقی البته آسان تر، توانایی اش را به رخ دیگران بکشد. کودکی که عزت نفس اش به دلیل از دست دادن خانواده و توهین ها و بی رحمی های محیط کار از بین رفته است، ارزش ها و هنجار های اخلاقی، اجتماعی را بر نمی تابد. در کنار این عامل اگر فقر خانواده وی، او را از نظر عاطفی آسیب پذیر ساخته باشد، او کاملاً آماده ورود به دنیای بزه کاران است. (اندیشه جامعه، 7)
-کاش آدم یک گوش داشت تا هر چه می شنید از گوش دیگرش بیرون نمی کرد.
-کاش آدمها پول درست نمی کردند تا بعد برای پول زندان درست شود.
-کاش آدمها نه پول دار بودند و نه بی پول آن وقت خیلی خوشبخت بودند.
وحید یک کودک یازده ساله بزه کار است که این حرفها را می زند.
او علت حضورش در کانون اصلاح و تربیت را سرقت شصت هزار تومان پول عنوان می کند.
-می دانی شصت هزار تومان چقدر پول است؟
-آره-سه تا بسته دویست تومانی
با پولها چه کار کردی؟
-دادم به بچه ها تا هر چه دوست دارند بخرند، به گداها هم دادم. برای خودم هم اسباب بازی خریدم.
-چرا از خانه فرار کردی؟
-آخه بابام می گفت تو بچه من نیستی. می گفت تو جنی شدی، اجنه رفته تو جلدت و با یک کمربند که آهن داشت مرا می زد.
مدرسه هم رفتی؟
نه، سواد ندارم یعنی یک خرده بلدم، تا کلاس دوم درس خواندم. دیگر بابام نگذاشت بروم مدرسه، گفت پول ندارم.
-اگر قرار باشد فقط یک آرزویت برآورده شود چه آرزویی می کنی؟
-بمیرم، دوست دارم الآن بمیرم آن وقت می روم بهشت، اما اگر بعد از پانزده سالگی بمیرم می روم جهنم. یک بار خواستم بروم پیش خدا. چنان پریدم تو استخر که شکمم خورد به میله استخر و سوراخ شد، بردنم بیمارستان اما نمردم، آرزو دارم از این جهنم راحت بشوم.
فکر می کنی پیش خدا، چه جور جایی است؟
-جایی است که کسی آدم را اذیت نمی کند. آدم را کتک نمی زند. می گویند جای خوبی است. زندان ندارد، پول نیست… اصلاً می دانی آقا کاش مادرم طلاق نمی گرفت تا این بلاها سرم نمی آمد.
-اگر بروی پیش خدا، از خدا چه می خواهی؟
-می خواهم به همه آدمها پول بدهد تا کسی بی پول نباشد.(آریا شمس مستوفی،76)
مورد دیگری که کودک آزاری را در کشور ما قانوناً به رسمیت شناخته و آن را در مواردی لازم می داند، مجاز شمردن تنبیه کودکان است.
در حقیقت تنبیه بدنی کودک تنها شکل خشونت میان افراد است که به طور قانونی مجاز شمرده می شود. در حالی که صدمات جسمی کم اهمیت به بزرگسالان هم جرم محسوب می شود. از جمله قوانینی که تنبیه کودکان را مجاز شمرده عبارتند از : ماده 1179 قانون مدنی:ابوین حق تنبیه طفل خود را دارند، ولی به استناد این حق نمی توانند طفل خود را خارج از حدود تادیب نمایند. (کاتوزیان،79)
تبصره 2 ماده 49 قانون مجازات اسلامی:هرگاه برای تربیت طفل بزه کار تنبیه بدنی آنان ضرورت پیدا کرد تنبیه باید به میزان و مصلحت باشد.
ماده 59 قانون مجازات اسلامی:اعمال زیر جرم محسوب نمی شود:1-اقدامات والدین و اولیاء قانونی و سرپرستان صغار و محجورین که به منظور تادیب یا حفاظت آنها انجام شود. مشروط بر این که اقدامات مذکور در حد متعارف، تادیب و محافظت باشد.
ماده 112 قانون مجازات اسلامی : هرگاه مرد عاقل و بالغی با نابالغی لواط کند فاعل کشته می شود و مفعول اگر مکره نباشد 74 ضربه شلاق تعزیز می شود.
ماده 220 قانون مجازات اسلامی:پدر یا جد پدری که فرزند خود را بکشد قصاص نمی شود و به پرداخت دیه قتل به ورثه مقتول و تعزیر محکوم خواهد شد(در مورد مادر چنین بخششی وجود ندارد)(منصور،80)
خصوصیات کودک آزار دیده، والدین و خانواده های آزار گر:
کدام کودکان اغلب مورد آزار و اذیت قرار می گیرند، دختر بچه ها بیشتر مورد آزار قرار می گیرند یا پسر بچه ها؟
آیا انواع ایذای دختران و پسران یکسان است، کودکان در چه سنی بیشتر مورد آزار قرار می گیرند؟
کدام دسته از خانواده ها آزار گرند؟ آیامیان فقر با ثروت، تحصیلات یا بی سوادی والدین و کودک آزاری رابطه ای وجو دارد؟
اگرچه پژوهشگران و روان شناسان تا کنون نتوانسته اند پاسخی قطعی برای پرسش های فوق بیابنداما آنان از روی نتایج بدست آمده و تحقیقات، توانسته اند، ویژگی های مشترکی را برای کودکان آزار دیده، والدین آزارگر و خانواده هایی که کودک آزاری بیشتر در آنها اتفاق می افتد بیابند.(پور ناجی، 78)
-کدام کودکان مورد آزار و اذیت قرار می گیرند؟
کودکان از هر قشر، جنس و سنی که باشند، در معرض خطر کودک آزاری قرار می گیرند، اما در مواردی خطر کودک آزاری بیشتر است.
1-کودکان نارس که تغذیه و پرستاری آنان دشوار بوده، صرف وقت بیشتری را می طلبد و به دلیل غیر طبیعی بودن کودک، صمیمیت کافی میان مادر و فرزند ایجاد نمی شود.
هم چنین کودکانی که موقع تولد کم وزن هستند و نیز آنهایی که دچار نارسایی های رشدی هستند (برای مثال عقب ماندگی ذهنی و نارسایی زبان) بیشتر در معرض خطر قرار دارند. چنین کودکانی که ار نظر جسمی جذابیتی ندارند، موجب ناراحتی والدین شده و خویشتن داری را از پدر و مادر می گیرند. در نتیجه والدین به عمد، کودک را تنبیه می کنند و یا اینکه سعی می کنند این عامل ناخوشایند را از سر راه بردارند. شواهدی نیز در دست است که نشان می دهد، کودکانی که مورد بدرفتاری قرار می گیرند، رفتار های مشکل آفرین بیشتری از خود نشان می دهند و به رفتار های ناپسندی چون خودسری ، منفی بافی ، بی عاطفگی و وحشت آفرینی دچارند.(نلسون، ایزرائل،78)
بسیاری از عقب ماندگان ذهنی، به کرات توسط اشخاص گوناگون مورد انواع سوء استفاده های جنسی قرار می گیرند.
سوء استفاده کنندگان با تهدید این افراد را وادار به سکوت می کنند. حتی در صورتی که سوء استفاده شوندگان مطالبی را درباره این که مورد سوء استفاده جنسی قرار گرفته اند، عنوان نمایند. سایرین به دلیل بهره هوشی پایین این گروه توجهی به مطالب عنوان شده از سوی آنان نمی کنند.
2-کودکان سالم که والدین، آنها را غیر طبیعی می دانند. از جمله کودکان کم رشد، بدخلق، خودخواه و کودکانی که سخت تربیت می شوند یا خیلی پر تحرک اند و معمولاً مادران و مسولان پرورشی با این گونه کودکان به سختی ارتباط برقرار می کنند.
3-کودکانی که به طور مکرر و غیر منتظره بیمار می شوندیا استفراغ می کنند. همچنین کودکانی که دچار درد های کولیکی هستند، از خوردن غذا امتناع می ورزند و آرام و قرار ندارند.
4-کودکانی که زیاد گریه می کنند و شاکی و پر خواسته هستند. هم چنین کودکانی که با کوچکترین صدا بیدار می شوند و بی قراری می کنند.
5-کودکانی که اولین فرزند خانواده هستند یا بچه های ناخواسته یا نا مشروع.
در خانواده های خشن همه کودکان به طور نسبی مورد آزار و اذیت و بدرفتاری قرار می گیرند، اما معمولاً فرزندان به دلیل پایین بودن سن والدین و کم تجربگی آنان بیشتر در معرض کودک آزاری هستند. هم چنین بچه های ناخواسته بیش از سایرین در معرض خطر هستند.(کاهانی،75)
کدام دسته از والدین آزارگرند:
بر اساس پژوهش شیلا تقی خانی که در سال 81 تحت عنوان "بررسی ویژگی های خانوادگی، اقتصادی، اجتماعی، روان شناختی و شیوه های مقابله با استرس والدین کودک آزار انجام شد مشخص شد که والدین آزارگر دارای مشخصات خاصی هستند. به طوری که این خانواده ها اکثراً در مناطق جنوب تهران زندگی می کردند. وضعیت اقتصادی پایینی داشتند و معمولاً پدران خانواده آزارگر بودند و از لحاظ سنی بین 50-31 سال قرار داشتند. و از نظر تحصیلات زیر دیپلم بودند و اکثر آنها مشاغل کارگری و خدماتی داشتند و مشکلات اقتصادی فراوانی در زندگیشان دیده می شد.
بیشتر آنها سابقه بیماری روانی داشتند و از لحاظ برخورد اجتماعی گوشه گیر و منزوی بودند و در محیط خانوادگی آنها تفاهم و سازگاری کم بوده و اکثر این والدین آزارگر در دوران کودکی مورد ضرب و شتم و فحاشی والدینشان قرار گرفته بودند و بیشتر مواقع شاهد مشاجرات والدین خود بوده اند و در خانواده های آنها مرد سالاری حاکم و بیشتر اختلاف آنها با همسرانشان در مورد فرزندانشان بوده است.
اکثر آنها در هنگام پرخاشگری فحاشی می کردند و فرزندانشان را مورد ضرب و شتم قرار می دادند و همواره در این افراد نشانگان جسمانی و نشانگان اضطراب، نارسایی منش اجتماعی و افسردگی شدید دیده می شد.
بیشتر آنها هنگام مواجه شدن با مشکلات دچار سردرد و میگرن می شدند و برای حل مشکل خود با بستگان مشورت می کردند.(تقی خانی ،81)
بر اساس این پژوهش و پژوهش های دیگری که در این زمینه صورت گرفته است و عمدتاً متعلق به کشور های غربی است می توان گفت والدین آزارگر دارای ویژگی هایی به این شرح هستند:
-والدین جوان و کم سن (مادران زیر 26 سال و پدران زیر 30 سال)
یک گزارش تحقیقی در مورد وضعیت سلامت دختران و زنان کشور که به وسیله وزارت بهداشت و درمان در سال 76 انجام شده، نشان می دهد 79 درصد زنان ایرانی قبل از 20 سالگی ازدواج می کنند و درصد قابل توجهی از آنان قبل از 19 سالگی باردار می شوند.
بنابراین می توان گفت 79% از مادران ایرانی در سن خطر قرار دارند.
-والدینی که به سرگرمی ها و تفریحات فردی و جمعی از قبیل تلویزیون، رادیو، سینما، مهمانی و … دلبستگی شدید دارند و حاضر به چشم پوشی از آنها نیستند.
بر پایه مطالعه ای که از طرف جامعه پزشکی حمایت از کودکان ماساچوست روی 200 پدر و مادر که مرتکب کودک آزاری شده بودند، صورت گرفت مشخص شد که این افراد کسانی هستند که لذت و شادی های خود را بر همه چیز ترجیح می دهند. این نوع مادران استعداد دوست داشتن اطفال، حمایت و سرپرستی آنان را ندارند. اینان اگر درباره کودکان خود زحمتی می کشند یا مواظبتی می کنند، از کار خود خسته می شوند.
پدر و مادر ناتنی که نتواند کودک را مانند فرزند خود دوست بدارد.
ساناز و شاهین خواهر و برادری بودند که به وسیله نامادری مورد آزار و شکنجه قرار می گرفتند.
دادگاه عمومی تهران در سال 1376 در جهت حمایت از ساناز 7 ساله که دست هایش توسط نامادری سوزانده شده بود، او را به دایی اش سپرد. شاهین ار ترس نامادری و پدرش گفت که نامادری اش را دوست دارد. دادگاه با گرفتن تعهد او را به پدرش سپرد. اما رفتار تند و خشن آنها باعث شد که شاهین نیز از خانه فرار کند. شاهین در مورد علت فرار خود گفت:
"روز های زیادی بود که به فرار فکر می کردم. هر روز نامادریم اذیت هایش را شروع می کرد. برای خریدن نان و پنیر صبح زود از خواب بیدارم می کرد، وقتی به خانه بر می گشتم باید کهنه های بچه اش را می شستم و بعد نوبت نظافت خانه می رسید.
یک روز یادم رفته بود تا دستشویی را نظافت کنم، عصبانی شد و به من حمله کرد؛مو هایم را در دست گرفت و سرم را به دیوار زد.
… موقع غذا خوردن من باید فقط پلو می خوردم و اجازه نداشتم، گوشت های غذا را بخورم. چون او فقط گوشتها را به بچه خودش می داد … (پورناجی،87-موسوی و همکاران،80)
-والدینی که دوران کودکی خوبی نداشته اند و غالباً (90 درصد موارد) خود مورد آزار و تنبیه بدنی قرار گرفته اند. واکنش های عاطفی این افراد معمولاً سطحی و افراطی است و محبتی را که در کودکی از آن محروم بوده اند، از فرزندان خود انتظار دارند؛ چنانچه فرزند نتواند، توقعات عاطفی آنان را برآورده سازد، مورد خشم شدید پدر و مادر واقع می شود.
-والدینی که از فرزندان خود انتظار اعمال و رفتار هایی بیش از سن کودک را دارند.
گلادستون در سال 1965 در این رابطه اظهار می دارد:"والدین بدرفتار نمی دانند که چگونه باید کودک را درک کرد؛این نوع والدین نقش کودک را وارونه جلوه گر می سازند و تصور می کنند که کودک فرد بزرگسالی است و با آنها سر خصومت دارد و می خواهد آنان را بیازارد و بر آنها حاکم باشد(نلسون، ایزرائی،78) .
-والدین مهاجم ، کسانی که زود به خشم می آیند.
این قبیل والدین قادر به کنترل خشم و عصبانیتی که متوجه کودک است نیستند. با کودکان خویش ارتباط کمتری بر قرار می کنند و ارتباط منفی بر خانواده آنان حاکم است.
-افرادی که در محیط کار خود با همکاران و یا با مسئولان به نوعی درگیرند.
این قبیل افراد به دلیل اختلالات رفتاری، سازگاری بسیار کمی با محیط اطراف خود دارند. کوچکترین مساله ای که مطابق میل و خواسته شان نباشد، سبب درگیری آنها با دیگران می شود.
به دلیل این که این گروه قادر نیستند از اشخاص بالا دست خود در محل کار، احقاق حق نمایند، بنابراین به محض این که وارد محیط خانه می شوند، وجود کودکان عامل مناسبی برای تخلیه هیجانات عاطفی آنها می گردد.
خالقی در همایش قربانیان نمره 20، با تاکید بر این که خشونت امری است که در دررون بشر ریشه دارد . و توجه به جنگ های انسان ها در طول تاریخ این نکته را تائید می کند. اظهار داشت:"ساختار فیزیکی شهرها، پیچیدگی مسیرها، آلودگی صوتی و آلودگی هوا، بی روحی محیط شهرها، آزار دهندگی شهرها و اشاعه فرهنگ کاذب زیرزمینی، سفرهای بین شهری و ترافیک و … باعث می شود که والدین در زمان بازگشت به منزل خسته و آماده برخورد خشونت آمیز باشند و طبق یک اصل روان شناسی، خشونت متوجه اولین مانع می شود که این مانع کودکان هستند."
-والدینی که در منزل خیلی جدی و سخت گیر هستند و می خواهند، بر همه چیز تسلط داشته باشند و رفتار آنان با کودکان به گونه ای است که کودک از آنان می ترسد.
این قبیل والدین از کودک انتظار دارند که دقیقاً مطابق الگوهای ذهنی آنان رفتار کنند. در این میان کوچکترین خطا یا لغزش کودک سبب عصبانیت آنها شده و اقدام به تنبیه کودک می نمایند.
این گروه از پدران و مادران آزادی عمل کودک را محدود کرده و خود به جای کودک تصمیم می گیرند و اعتماد به نفس، استقلال رای و شخصیت کودکان را از آنها سلب می کنند.
فرزندان این قبیل والدین بزرگتر از سن خود رفتار می کنند و بسیار مودبند.
به اعتقاد زیلگر(1982) تا زمانی که تبیه بدنی به عنوان شیوه ای انضباطی در تربیت کودکان پذیرفته شود، کودکان در همه جوامع آزار خواهند دید.
-والدینی که شغلشان را از دست داده اند و دچار استرس یا بی پولی هستند، به طور کلی والدینی که خود را رها شده و بی پشتیبان می بینند و به هر دلیل احساس نا امنی می کنند.
-مادرانی که به طور ناخواسته حامله شده یا حاملگی های پی در پی داشته اند.
مادرانی که بدون برنامه ریزی باردار می شوند، یعنی بدون آنکه با تصمیم مشترک خود و همسرشان صاحب فرزند شوند، فرزندی به آنان تحمیل می گردد، به دلیل آنکه خلاف خواست خود صاحب فرزند شده اند با کوچکترین مشکل، کودک را مسبب ناراحتی خود می دانند و با او بد رفتاری کرده یا به او بی توجهی می نمایند.
-والدینی که دچار اختلالات فکری بوده و در قضاوت و پردازش فکر با مشکل روبرو هستند.
والدینی که به دلیل مشکلات و اختلالات فکری از رفتار کودک سوء تعبیر کرده و رفتار وی را مغرضانه قلمداد می کنند. این قبیل پدران و مادران درک صحیحی از رفتار فرزندان خود ندارند. بیشتر کودکان و نوجوانان در معرض آسیب های جدی این دسته از والدین قرار می گیرند.
-والدینی که از ابراز محبت همسر خود به فرزندان دچار حسادت می شوند.
این اتفاق بیشتر در مورد مردها به عنوان پدر خانواده رخ می دهد. پدرانی که با تولد کودک در خانواده، مشاهده می کنند که کودک در کانون توجه همسرشان قرار گرفته است و دیگر وی مورد توجه قرار نمی گیرد، برای از بین بردن خلاء عاطفی شان سعی می کنند عامل مزاحم(کودک) را از سر راه بردارند.
-والدین معتقد به خرافات
اعتقاد به خرافات اعم از جادو، فال،ارتباط با ارواح و به طور کلی امور ماوراءالطبیعه، یکی از عواملی است که سبب می شودوالدین مرتکب کودک آزاری شوند.
-والدینی که از نظر تحصیلات در سطح پائینی قرار دارند.
بر اساس یک پژوهش انجام شده در ایران، 5/70 درصد والدین آزارگر دارای تحصیلات پایین تر از دیپلم بوده اند. و پدران آزارگر غالباً به کار های بدنی اشتغال داشته اند (کارگری، کشاورزی، مشاغل صنعتی و غیره)(پورناجی،87-موسوی و همکاران،80)
تیپ های خانوادگی:
بدرفتاری با کودک غالبا بخشی از یک الگوی خشونت خانوادگی است.
خانواده را از حیث کیفیت روابط درونی و میزان استحکام آنها می توان به سه تیپ تقسیم نمود که هر یک ویژگیها و مفاهیم خاص خود را دارا است.
این تیپها عبارتند از:
1-خانواده متکامل 2-خانواده متعادل 3-خانواده متزلزل و آسیب رسان
– ویژگی های خانواده متزلزل و آسیب رسان عبارتند از :
1-خانواده متزلزل از هدف اصلی خویش بازمانده، آرمانش را از دست داده است.
2-خانواده متزلزل از درون تهی گشته و با هر ضربه بیشتر می ریزد.
3-در خانواده متزلزل، مسوولیتها به کنار رفته، (وانهادگی) بر آنها حاکم است.
4-خانواده متزلزل از روابط خصمانه و غیر دوستانه آکنده است.
5- در خانواده متزلزل، مدیریت تجزیه شده، تصمیم گیری در آنها به غایت دشوار است.
6-در خانواده متزلزل، جاذبه کافی برای پایبندی اعضاء به میثاق زندگی مشترک وجود ندارد.
7-در خانواده متزلزل، فردای روشن و آینده امید بخش وجود ندارد.
8-در خانواده متزلزل، انتقادهایی به شکلی ظالمانه، مستقیم و مستمر توسط اعضای آن از یکدیگر صورت می گیرد.
در خانواده های متزلزل دعوا و کتک کاری میان والدین امری نسبتاً عادی است. همسر آزاری در این خانواده ها فراوان به چشم می خورد و فرزندان و مادران مورد آزار جسمی، توهین و ناسزا قرار می گیرند.(تقی خانی،81)
عواملی که خانواده های متزلزل را بیش از پیش آسیب پذیر می سازد و باعث بروز کودک آزاری می شوند عبارتند از:
-خانواده های شلوغ، پر مشکل و ناسازگار، فقیر و تهی دست و دارای مسکن های کوچک
خانواده های فقیر کانون کودک آزاری است. خانواده هایی هستند که به دلیل فقر و تنگدستی، فرزندان خود را پس از تولد سر راه می نهند و حاضر به نگهداری از آنها نیستند. در کشور های فقیر مساله به صورت فروش فرزندان رواج دارد. فروش کودکان به کسانی که با هدف سوء استفاده های جنسی، تهیه فیلم و عکس های مستهجن، حمل مواد مخدر ، کارگری، تکدی و … کودکان را خریداری می کنند، نیز از جمله معضلاتی است که زائیده فقر در میان خانواده های پر اولاد است.
"بلسکی" در سال 1993 اظهار داشت:" وقتی تعادل بین عوامل فشار زا و حمایت هایی که دریافت می شود، وجود نداشته باشد، یعنی میزان حمایت های دریافت شده محدود باشد، احتمال بدرفتاری با کودک افزایش خواهد یافت.
-خانواده های تک والدی
در خانواده های از هم گسیخته که بچه ها پس از جدایی والدین از یکدیگر ناچارند با نامادری یا ناپدری زندگی کنند، کودک آزاری به شدت به چشم می خورد.
پژوهش "جونز و مک کوردی" در سال 1992 نشان داد که کودکان خانواده های تک والدی بیشتر در معرض بی توجهی هستند.
-خانواده های طرد شده از اقوام و اجتماع
خانواده هایی که گرفتار معضلات اساسی، مانند اعتیاد، سابقه سرقت، اشتهار به فحشا و … یکی از والدین هستند، به تدریج توسط اطرافیان اعم از اقوام و دوستان طرد می شوند. چنین خانواده هایی به دو دلیل کانون کودک آزاری می شوند .
اول بی دلیل آنکه عللی همچون اعتیاد، سابقه سرقت و … بطور ضمنی زمینه های آزار کودکان را در خانواده فراهم می آورد. دلیل دوم مربوط به ارتباط نداشتن والدین با اطرافیان است.
این والدین به دلیل نداشتن روابط اجتماعی قادر به تصحیح رفتارهای غلط خود در خانواده نیستند. فرهنگ پذیری نیز در این خانواده به دلیل نداشتن ارتباطات اجتماعی بسیار به کندی صورت می گیرد.
-خانواده های معتاد یا الکلی
در خانواده هایی که پدر و مادر در بدترین شکل ممکن، هر دو معتاد هستند بچه ها تحت شرایط گوناگون مورد ایذا اقرار می گیرند.
این قبیل خانواده ها عمدتاً فقیر هستند. چون والدین این خانواده ها قسمت اعظم مخارج خود را صرف خرید مواد مخدر می نمایند، از طرف دیگر به دلیل آنکه آنان قبل و بعد از مصرف مواد مخدر در وضعیت و حالت طبیعی قرار ندارند و از طرفی قادر به اشتغال و تامین هزینه های خود نیستند، کودکان خود را وادار به کار کردن و حمل مواد مخدر می کنند.
-خانواده هایی که دارای ضریب هوشی پائین هستند.(پورناجی،87-موسوی و همکاران،80)
درمان:
همانند مراحل تشخیص درمان نیز به صورت گروهی انجام می شود . بعضی متخصصین مهمترین اقدام را درمان والدین می دانند و اطمینان از سلامتی کودک نیز یکی از مهمترین اقدامات اولیه می باشد.
گروه درمانی ، شامل متخصصین روان پزشکی اطفال، متخصصین پزشکی قانونی، پزشک متخصص اطفال، مددکار اجتماعی و روان شناس می باشد. اصول درمان شامل حمایت از کودک، مراقبت و روان درمانی گروهی و خانواده درمانی می باشد.
(family group therapy + protection +care)
خصوصاً در موارد کودک آزاری روانی نیاز به بررسی و ارزیابی روان شناختی کودک می باشد. همچنین درمان اختصاصی برای اختلالات روانی و رفع ترس و اضطراب و برگرداندن اعتماد به نفس به کودک، بهبود اختلالات خواب و تغذیه ای، درمان شب ادراری، بهبود توجه و صحبت کردن با کودک ضروری می باشد.
درمان والدین:1-حذف یا تعدیل عوامل استرس زای محیطی و اجتماعی 2-روان درمانی
3-آموزش تکنیک های رفتاری به والدین در خصوص چگونگی کنترل هیجانات و تکانه ها و ایجاد نظم و انظباط در محیط بدون بروز رفتار انفجاری می باشد. سایر اقدامات درمانی همانند توصیه جهت ازدواج به خانواده های تک والدی نیز موفقیت آمیز بوده است.
نتایج نشان می دهد که بهترین روش درمانی در موارد کودکان کم سن و سال بازی درمانی است. سایر اقدامات شامل مراقبت روزانه و شرکت کودک در گروه های ویژه روان درمانی به صورت کوتاه مدت می باشد.
استراتژی کلی در درمان:
1-حدالامکان از جدا شدن کودک از والدین خودداری شود مگر در موارد ضروری
2-درگیر نمودن والدین به نحوی که خود آنها جهت رفع مشکل های خانواده اقدام نمایند.
3-سعی شود خانواده از امکانات موجود خود حداکثر بهره را ببرد و بر منافع خود تکیه نماید
4-باید سعی شود از بروز مجدد آزار و سوء استفاده در خانواده پیشگیری شود.
بهترین درمان اقدامات پیشگیرانه است و در سه سطح صورت می گیرد: پیشگیری اولیه شامل تمامی اقداماتی است که منجر به استحکام بنیان خانواده و همچنین اجتماع می گردد. آموزش والدین و آشنا ساختن آنان با مسئولیت هایشان در قبال کودک و آموزش والدین جهت ایفای نقش یک والد خوب و هم چنین آشنا نمودن کودکان با حقوق خود،جزء پیشگیری اولیه می باشد.
سطح دوم پیشگیری شامل شناسایی خانوده های پرخطر قبل از گرفتار شدن کودک می باشد. همچنین کودکان مستعد نیز باید شناسایی و علاوه بر ارائه آموزش های لازم به آنها بایستی ، مستمراً تحت بازبینی قرار گیرند تا در صورت بروز مجدد آزار و سوء استفاده از اقدامات حمایتی- درمانی لازم برخوردار گردند. پس از شناسایی باید خانواده تحت یک برنامه کنترلی روان شناسی قرار گیرد.
سطح سوم پیشگیری شامل اقدامات مداخله ای، درمانی و حمایتی برای خانواده های گرفتار می باشد و باید سعی کرد از بروز مجدد سوء استفاده جلوگیری شود.
برنامه های پیشگیرانه از آزار جسمی کودک معمولاً از دوران قبل از تولد و مستقیماً بر روی والدین شروع می شود در حالی که در مورد سوء استفاده جنسی برنامه های پیشگیرانه روی کودک آزار دیده اجرا می شود.
اقدامات آموزشی باید جهت بالا بردن توانایی مهارت های والدین در رسیدگی به کودک صورت می گیرد. در خصوص پیشگیری از سوء استفاده جنسی، والدین، معلم ها و بچه های سن مدرسه به عنوان گروه هدف می باشند و برنامه های آموزشی جهت:افزایش آگاهی در خصوص احتمال سوء استفاده جنسی بین اعضای خانواده و یا افرا غریبه. تسهیل و ترغیب گزارش موارد سوء استفاده جنسی می باشد.
یکی از راه های شناسایی پدیده کودک آزاری ترغیب جامعه به گزارش دهی اجباری است. در بسیاری از کشورها گزارش اجباری توسط پزشکان وجود دارد.(موسوی و همکاران، 80)
رویکرد های نظری در ارتباط با کودک آزاری:
در سال 1981 "ابر"19 و " زیلگر"20 سه دیدگاه که تعریف پژوهشی بدرفتاری را تحت تاثیر قرار داده بود مطرح کردند. رویکرد پزشکی- تشخیصی21، رویکرد جامعه شناختی22 و رویکرد قانونی23
در رویکرد پزشکی، بد رفتاری به آسیب جسمی وارده بر کودک تعریف می شود. در رویکرد قانونی، بدرفتاری منجر به آسیب جدی قابل اندازه گیری در کودک می شود (گرچه ضرورتا آسیب مد نظر نیست) اطلاق می گردد.
در رویکرد جامعه شناختی، بدرفتاری با توجه به نگرشها، ارزشها و باور های حاکم بر جامعه و ایالت تعریف می شود.
با استفاده از این دیدگاه بدرفتاری به صورت عملیاتی به درگیری خانواده با سازمان حمایت از کودک تعریف می شود. نخستین مفهوم سازی خشونت در خانواده در مورد کودکان آزار دیده در اوایل دهه 60 میلادی تکوین یافت. و خشونت در خانواده از سه سطح تحلیلی تئوریکی کلی بررسی شده است:
1-سطح دورن فردی تا مدل روان پزشکی :the intra individual level of analysis
2-مدل تحلیلی اجتماعی- روان شناختی: social-pychological
3-سطح تحلیلی جامعه شناختی یا اجتماعی فرهنگی:sociological or sociocal tural
-مدل روان پزشکی بر ویژگی های شخصیتی آزار دهندگان به عنوان تعیین کننده های اصلی خشونت و آزار محارم تاکید می کند. گرچه برخی کاربرد های این مدل بر ویژگی های شخصیتی قربانی اشاره می نماید مدل روان پزشکی در بردارنده رویکرد نظری می باشد که اختلالات شخصیتی، بیماری های روانی، سوء استفاده از الکل و سایر فرآیند های درون فردی (intra- individual) را در بروز خشونت در خانواده به هم پیوند می دهد.
این رویکرد همچنین تاکید می کند که والدین آزارگر به احتمال زیاد در زمان کودکی مورد سوء رفتار بوده اند و زمانی که دچار استرس می شوند والدینشان را الگو قرار داده و با خشونت و عصبانیت واکنش نشان می دهند.
این رویکرد احتمال سایکوتیک بودن والدین را بسیار نادر دانسته است.
-مدل روانی- اجتماعی (جامعه شناختی فرض می کند که خشونت و آزار وقتی می تواند به بهترین وجه درک شود که ارزیابی دقیق از سازه های محیطی بیرون که خانواده را تحت تاثیر قرار می دهد به عمل آید. بر اساس این رویکرد سوء رفتار نتیجه استرس و ناکامی والدین است در برخورد با محیط اجتماعیشان در این دیدگاه فرض بر این است که سوء رفتار به احتمال زیاد در متن جوامعی اتفاق می افتد که خشونت یک راه پذیرفته شده برای مقابله و پیروز شدن بر مشکلات است. در این جوامع خشونت ایجاد هیجان می کند و مظاهر فرهنگی خشونت با یک تحمل بالای اجتماعی همراه است.
علاوه بر این فقر خانواده ها و دور بودن از منابع حمایتی مانند دوستان و دیگر پایه های ارتباط اجتماعی به اضافه بعضی استرسور های خاص مانند بی کاری ناگهانی و پیش بینی نشده، به طور مشخص خطر کودک آزاری را افزایش می دهد.
-مدل اجتماعی- فرهنگی، سطح تحلیلی گسترده ای را فراهم می آورد. این رویکرد همه موارد مطرح شده در رویکرد جامعه شناختی را می پذیرد و الگو های خاص تعامل خانوادگی مانند پدر سالاری و روابط خانوادگی، ارتباط والدین با یکدیگر، و نگرش به کودک و چگونگی درک و تشخیص نقش کودک دررفتارها ودرخانواده را نیز مدنظرقرارمی دهد. (Horns column, 2001)
نظریه عمومی سیستم ها24: اشتراس25 و گیلس – سیمز26 ، رویکرد نظام اجتماعی را برای تبیین خشونت به عنوان محصول نظام و نه ناشی از آسیب شناسی فردی در نظر می گیرند. این نظریه معتقد است، عملیات نظام اجتماعی می تواند سطوح خشونت در خانواده ها را ابقاء ، تعدیل و یا کاهش دهد.
نظریه عمومی سیستم ها روند هایی را که بیانگر خشونت در تعاملات خانوادگی است توصیف و راه کنترل و تثبیت خشونت را تبیین می نماید.
نظریه دسترسی به منابع27: این نظریه در مورد خشونت در خانواده معتقد است که در تمام نظام های اجتماعی (دربردارنده خانواده) درجاتی از نیرو یا رفتار نیرومند راکد می ماند . بیشتر منابع- اجتماعی- شخصی و اقتصادی – یک فرد می تواند در این پدیده تاثیر داشته باشد و بیشتر نیروهای فرد می تواند فراخوانده شود.
بر اساس نظر "گوده28" ، فرد از بیشتر منابعی که در اختیار دارد به میزان کمی استفاده می کنند. بنابراین شوهری که خواهان نقش مسلط در خانواده است ولی تحصیلات و درآمد پایینی دارد و فاقد مهارت های بین فردی است. احتمالاً از خشونت جهت ابقاء وضعیت مسلط استفاده می کند. به علاوه اعضای خانواده و (از جمله کودکان) احتمالا وقتی که به منابع جایگزین کمتری دسترسی داشته باشند. برای جبران یک ظلم به خشونت روی می آورند.
دیدگاه بوم شناختی29: "گاربارینو30 و بلسکی31" مدل بوم شناختی را برای تبیین ماهیت پیچیده بد رفتاری با کودک مطرح کردند.این مدل در بردارنده سه سطح تحلیلی است1-ارتباط بین انسان و محیط 2-هم پوشی و تعامل نظام هایی که انسان در آن رشد می نماید. 3-کیفیت محیطی
در مدل بوم شناختی گفته می شود که خشونت و آزار، از ناهمگنی و ناهماهنگی والدین با فرزند خانواده، همسایه و جامعه ناشی می شود، خطر آزار و خشونت وقتی بیشتر می گردد که کارکرد کودکان و والدین به وسیله مشکلات رشدی محدود می شود.کودکان مبتلا به ناتوانی های یادگیری و معلولی های هیجانی یا اجتماعی در معرض خطر آزار فزاینده قرار می گیرند.
در والدینی که زیر فشار زیاد قرار دارند یا آنهایی که دارای مشکلات شخصیتی هستند احتمال کودک آزاری بیشتر می شود.
این شرایط وقتی بدتر می شود که تعامل اجتماعی بین همسران و والدین و بچه ها باعث بالا رفتن استرس یا بدتر شدن مشکلات شخصی شود و اگر در جامعه ای موسسات و سازمان هایی برای حمایت از خانواده های مشکل دار وجود نداشته باشد. خطر باز هم بیشتر می شود.
الگوی انتقالی32: "ولف" یک الگوی انتقالی مطرح کرد که چگونگی شدت کشاکش والد فرزند را که منجر به آزار فیزیکی کودک نیز می شود ، توصیف کرد . طبق این الگو، استرس به عنوان عنصری کلیدی، احتمال کشاکش در دردون نظام خانواده را افزایش می دهد، در نظر گرفته شده.
مدل رفتاری- شناختی33:"تونتی من" و همکاران او مدل رفتاری شناختی چهار مرحله ای برای تبیین کودک آزاری مطرح نمودند. عنصر کلیدی این مدل ، انتظارات غیر واقعی والدین و اسناد های بد با قصد منفی که واسطه رفتار آزارگر هستند می باشد.
در مرحله:والدین انتظارات غیر واقعی از کودک را ایجاد و استمرار می بخشند. در مرحله دوم: کودک هماهنگ با انتظارات والدین رفتار نمی کند. در مرحله سوم:رفتار کودک را به قصد و نیت منفی از کودک نسبت می دهند.
در مرحله چهارم:والدین واکنش افراطی نشان می دهند و درگیر تنبیه شدید و افراطی می شوند.
چارچوب تحلیلی34:این تحلیل، بدرفتاری با کودکان را در کشور های غیر صنعتی تبیین می کند که در سه سطح صورت می گیرد:
-سطح اول:سطح کلی نامیده می شود. بر این اساس بدرفتاری در شرایط ساختاری نظم اقتصادی- اجتماعی جهانی قابل ردیابی است. کودکان در کشور های غیر صنعتی قربانی نقایص ساختاری در نظام اجتماعی هستند.
در این سطح بد رفتاری در جوامع غیر صنعتی در طبقات "اجتماعی35"و "غیر اجتماعی" قرار می گیرند. وجه اشتراک مهم این کشورها، رشد کم، فقر، جهل و محرومیت است. کم رشدی و فقر منجر به کمبود منابع حیاتی می شود. در این کمبود منابع حیاتی کودکان از بدرفتاری و محرومیت رنج می برند. این امر در گرسنگی، سوء تغذیه و مرگ های ناشی از نارس بودن، در میان کودکان جهان سوم به وضوح دیده می شود. در این جوامع عدم دسترسی به تحصیل مناسب ، فقدان خود شکوفایی و امنیت نیز وجود دارد.
در طبقه "غیر اجتماعی" بد رفتاری انحرافی شامل والدین و سایر بزرگسالان نسبت به کودکان است.
-در سطح دوم یا سطح فرهنگی :بدرفتاری به فعالیت های مربوط به پرورش کودک بر می گردد که در نظر گروهی ممکن است قابل قبول ولی در نظر گروهی بدرفتاری و کودک آزاری تلقی شود. در این سطح تحلیل، کودک قربانی انضباط خشن یا سایر فعالیت های عادی که مورد تائید هنجار های جامعه است می شود.
-سطح سوم که سطح فردی است، بدرفتاری انحراف از هنجار های قابل قبول فرهنگی و اجتماعی است که این انحراف حالت فردی دارد. تلاش هایی که برای ریشه کنی بد رفتاری در این سطح صورت می گیرد باید به طرف والدین و سرپرستان کودک جهت داده شود.(رشیدی فر،76)
حقوق کودکان :
کنوانسیون حقوق کودکان که در سال 1989 با رای قاطع مجمع عمومی سازمان ملل به تصویب رسیده بود ، کمتر از یکسال بعد به عنوان قانون حقوق بشر بین الملل به رسمیت شناخته شد .
این توافق نامه بر اساس بیانیه هایی که قبلاً اعلام شده بودند پی ریزی شد .
– اولین بیانیه حقوق کودکان که در سال 1923 به وسیله "گلانتین جب" بنیان گذار "ر هایی کودکان" پیش نویس شده بود ، یک سال بعد این بیانیه بسط داده شد و با بیان اینکه بشر بدهکار کودکان است و باید بهترین امکانات را در اختیار آنها قرار داد ، به وسیله جامعه بین الملل به تصویب رسید .
– بیانیه جهانی حقوق بشر در سال 1948 به رسمیت شناخته شد که برای کودکان و بزرگسالان به طور یکسان صادر شده بود .
– بیانیه حقوق کودک که در سال 1959 با توصیف کاملتر و بهتر حقوق کودکان به اتفاق آراء در مجمع عمومی سازمان ملل تصویب شد .
– سال 1979 – سال جهانی کودک – که در طول آن سازمان ملل پیش نویس توافق نامه جامع را برای اجرا به دولتها پیشنهاد داد .
– توافقنامه سال 1989 با تلفیق حقوق بشر مدنی و سیاسی و همچنین اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی رویکرد جامعی را تهیه کرد "روح" توافق نامه شامل چهار ماده قانونی است که اصول آرمانی خود را بیان می کند :
1-ممنوعیت هر گونه تبعیض بر علیه کودکان
2-در تمام موضوعات مربوط به کودکان باید بهترین منافع کودک را در درجه اول اهمیت قرار داد .
3-حق کودک برای زندگی ، بقا و رشد .
4-حق کودک برای بیان آزادانه در همه موضوعاتی که او را تحت تاثیر قرار می دهند .
توافق نامه از دولتها می خواهد که همه لوایح قانونی ، اجرایی ، اجتماعی ، اقتصادی ، بودجه ای و آموزشی مناسب را تصویب کرده و منابع ضروری را برای حصول اطمینان از تحقق موثر این لوایح تخصیص دهد .
این توافق نامه اساس بقیه اسناد قانونی و بین المللی مانند کنوانسیون لاهه در حمایت از کودکان و همکاری کشورها در فرزند خواندگی کودکان در زمان جنگ و توافق نامه جدید jlo در رابطه با کودکان را مشخص نمود (سودابه قیصری – آفتاب یزد)
کنوانسیون حقوق کودک دارای یک مقدمه و 54 ماده است که 41 ماده از آن درباره حقوق کودک و 13 ماده درباره چگونگی اجرای آن در هر کشور است . مفاد پیمان نامه جهانی حقوق کودک به شرح زیر می باشد :
ماده 1 : تعریف : کودک کسی است که سن او کمتر از 18 سال باشد مگر این که بر اساس قانون ملی قابل اعمال ، سن قانونی کمتر باشد .
ماده 2 : منع تبعیض : حقوق این پیمان نامه بدون استثناء متعلق به همه کودکان است و دولتها باید کودکان را در برابر هر گونه تبعیض ، حمایت کنند .
ماده 3 : منافع کودک : در هر اقدامی باید منافع عالیه کودک در نظر گرفته شود و در صورتی که والدین یا سرپرستان کودک در این زمینه کوتاهی کنند ، دولتها باید حمایت و مراقبت لازم را از کودکان به عمل آورند .
ماده 4 : تحقق حقوق کودک : دولت ها باید در راه اجرای پیمان نامه حقوق کودک بیشترین تلاش خود را به کار بندند .
ماده 5 : سرپرستی والدین : دولت ها باید حقوق و مسئولیت های والدین یا کسی که سرپرستی کودک به عهده او می باشد را در ارتباط با پرورش کودک ، محترم بشمارند.
ماده 6 : بقا و پیشرفت : هر کودک دارای حق طبیعی زندگی است و دولتها باید زندگی ، بقا و رشد کودک را تضمین کنند .
ماده 7 : نام و ملیت : هر کودک حق دارد از نام و ملیت مشخص ، برخوردار شود .
ماده 8 : هویت کودک : دولتها باید از هویت کودک که شامل نام ، ملیت و پیوندهای خانوادگی او می شود ، حمایت کنند .
ماده 9 : جدایی از والدین : کودک حق دارد که با والدین خود زندگی کند و نمی توان او را به اجبار از پدر و مادر خود جدا کرد مگر در شرایطی که این امر به سود او باشد.
ماده 10 : پیوستن به خانواده : کودکان و والدین آنها حق دارند به منظور ملحق شدن به یکدیگر کشوری را ترک کنند و یا دوباره به کشور خود بازگردند .
ماده 11 : منع انتقال غیرقانونی کودک : دولتها باید از انتقال غیرقانونی کودکان به وسیله پدر و مادر و یا افراد دیگر به کشورهای دیگر ، ممانعت کنند .
ماده 12 : آزادی عقیده کودک : کودک حق دارد در مواردی که به زندگیش مربوط می شود آزادانه عقیده خود را بیان کند .
ماده 13 : کودک حق دارد عقاید خود را بیان کند و بدون توجه به مرزها ، کسب اطلاعات نماید .
ماده 14 : آزادی اندیشه و مذهب : دولتها باید آزادی اندیشه و مذاهب کودک و حق هدایت کودک به وسیله والدین خود را محترم بشمارند .
ماده 15 : آزادی اجتماعی : کودکان حق دارند که با یکدیگر ارتباط داشته باشند و تشکیل اجتماعات دهند .
ماده 16 : حفظ حریم کودک : امور خصوص ، خانوادگی و مکاتبات کودکان باید در برابر هر نوع دخالت ، بی حرمتی و افتراء محافظت شود .
ماده 17 : دسترسی به اطلاعات مناسب : دولتها باید امکان دسترسی کودکان به اطلاعات مناسب را تضمین کنند و در محافظت آنان در برابر اطلاعات زیان آور بکوشند .
ماده 18 : مسئولیت والدین : پدر و مارد در رشد و پرورش کودکان مسئولیت مشترک دارند و دولتها باید در این امر به آنها کمک کنند .
ماده 19 : منع بدرفتاری با کودک : دولتها موظف هستند کودک را از هر نوع بدرفتاری والدین یا سرپرستان دیگر محافظت کنند و برای جلوگیری از هر نوع سوء استفاده از کودک ، اقدامات مناسب اجتماعی را انجام دهند .
ماده 20 : کودکان بی سرپرست : دولتها باید به کودکان محروم از خانواده کمک کنند و جایگزین مناسبی برای آنان تعیین نمایند .
ماده 21 : فرزند خواندگی : در کشورهایی که نظام فرزند خواندگی وجود دارد ، این امر باید با توجه به منافع عالیه کودک و با کمک مقامات ذی صلاح انجام گیرد .
ماده 22 : کودکان پناهنده : دولتها باید با همکاری سازمان های ذی صلاح ، کودکان پناهنده یا پناه جو را مورد حمایت قرار دهند .
ماده 23 : کودکان معلول : کودکان معلول برای برخورداری از یک زندگی مناسب ، به آموزش و پرورش و مراقبت ویژه نیاز دارند .
ماده 24 : خدمات بهداشتی : کودک حق دارد از بالاترین سطح بهداشت و خدمات پزشکی برخوردار شود . دولتها باید بر گسترش مراقبتها و آموزش های همگانی بهداشتی ، توجه خاص مبذول دارند .
ماده 25 : بررسی موقعیت کودک : وضع کودکی که از طرف دولت به افراد یا خانواده ها سپرده می شود ، باید مورد ارزیابی منظم قرار گیرد .
ماده 26 : تامین اجتماعی : هر کودک حق دارد از تامین اجتماعی به خصوص بیمه برخوردار شود .
ماده 27 : هر کودک حق دارد از سطحی از زندگی برخوردار شود که رشد جسمی ، ذهنی ، روانی و اجتماعی او را تامین کند .
ماده 28 : آموزش و پرورش : برخورداری از آموزش و پرورش حق هر کودک است و دولتها باید امکان آموزش ابتدایی رایگان و اجباری را برای همگان فراهم آورند .
ماده 29 : هدف های آموزش و پرورش : هدف آموزش و پرورش باید رشد شخصیت و توانایی های کودک به کامل ترین صورت باشد و کودک را برای زندگی فعال در جامعه آزاد ، آماده سازد .
ماده 30 : کودکان اقلیت های قومی – مذهبی : این کودکان حق برخورداری از فرهنگ خود و انجام اعمال مذهبی و تکلم به زبان خویش را دارا هستند .
ماده 31 : بازی و فعالیت های فرهنگی : کودک حق بازی ، تفریح و مشارکت در فعالیت های فرهنگی و هنری را دارد .
ماده 32 : کار کودکان : کودک باید در برابر کاری که رشد و سلامت او را تهدید می کند ، حمایت شود . دولتها باید حداقل سن کار و شرایط کودکان را مشخص کنند .
ماده 33 : مواد مخدر : کودکان باید در مقابل استفاده از مواد مخدر و شرکت در تولید و توزیع آن ، محافظت شوند .
ماده 34 : سوء استفاده جنسی : دولتها باید کودکان را در برابر هر نوع سوء استفاده جنسی مورد حمایت قرار دهند .
ماده 35 : خرید و فروش کودک : دولتها باید اقدامات لازم را برای جلوگیری از خرید و فروش و ربوده شدن کودکان به عمل آورند .
ماده 36 : دیگر شکل های استثمار : کودک باید در مقابل هر گونه استثمار که سلامت رشد او را به مخاطره می اندازد ، مورد حمایت و محافظت قرار گیرد .
ماده 37 : منع شکنجه : هیچ کودکی نباید مورد شکنجه ، رفتار ستمگرانه و بازداشت غیرقانونی قرار گیرد . مجازات اعدام و حبس ابد در مورد خلاف کاری های کودکان زیر 18 سال ممنوع است .
ماده 38 : درگیری های مسلحانه : هیچ کودک زیر 16 سال نباید در درگیری های مسلحانه شرکت کند . دولتها باید در زمان درگیری های مسلحانه از کودکان مراقبت و حمایت به عمل آورند .
ماده 39 : توان بخشی کودکان : دولتها موظف هستند از کودکان آسیب دیده از جنگ ، بدرفتاری و استثمار ، مراقبت و حمایت کنند .
ماده 40 : دادرسی ویژه کودکان : کودکان بزه کار برای دفاع از خود حق دارند از رفتار مناسب ، مساعدت و مشورت قانونی برخوردار شوند و تا حد امکان توسل به اقدامات شدید در مورد آنان صورت نگیرد .
ماده 41 : رجحان قوانین موثرتر : هیچ یک از موارد پیمان نامه حاضر ، قوانین داخلی یا بین المللی لازم الاجرا در کشور های عضو که جهت تحقق بخشیدن به حقوق کودک موثرتر باشد را تحت تاثیر قرار نمی دهد .
– تحقق حقوق کودک در هر کشور مستلزم بسیج عمومی و تلاش همگانی است و بر این باور اساسی استوار است که کودکان نیز حقوقی دارند که خود قادر به دستیابی به آن نیستند و این بزرگسالان هستند که باید با تلاش پیگیر و مستمر در سطح ملی و بین المللی در تحقق آن بکوشند .
پیگیری کنوانسیون حقوق کودک در کشور های خارجی :
کنوانسیون حقوق کودک که در سال 1989 به تصویب رسید کودکان را برای صحبت کردن و دفاع از حقوق خود تشویق می کند .
در کلمبیا ، جنبش کودکان برای صلح ، وقتی 7/2 میلیون کودک در رفراندومی نمادین به حقوق اقلیت ها رای دادند ، جنبش ملی را سازماندهی کرد .
در اکوادور و مکزیک نیز میلیونها کودک به حوزه رای گیری رفتند و به حقوق خود رای دادند .
بسیاری از دولتها به منظور حمایت از کودکان یک مامور رسیدگی به شکایات (بازرس ویژه یا مامور عالی رتبه) را به عنوان موسسه ای مستقل یا بخشی از مکانیزم موجود حقوق بشر تعیین نمودند . نروژ اولین کشوری بود که این قدم را برداشت و پس از آن کاستاریکا ، استرالیا و اتریش به این کار اقدام نمودند .
این پیمان نامه راه های ضروری برای شناسایی و محافظت از حقوق کودکان در سطح ملی را پیموده است . امروزه ، حداقل 22 کشور از جمله برزیل ، اکوادور ، اتیوپی و آفریقای جنوبی حقوق کودکان را در موسسات کشور خود به اجرا در آوردند .
کشور های دیگر نیز محیط هایی را که نیازمند تغییرات اجرایی هستند ، مورد توجه قرار دادند . از جمله کار کودکان در (هندوستان، پاکستان و پرتقال) ، حمایت از کودکان در برابر استثمار جنسی در (استرالیا ، بلژیک ، آلمان ، سوئد و تایلند) ، عدالت کودکان در (برزیل ، کاستاریکا ، السالوادور) و فرزند خواندگی بین دول (پاراگوئه ، رومانی ، انگلستان) .
مجالس قانون گذاری برزیل ، آفریقای جنوبی و سریلانکا بخشی از بودجه های ملی و اجرایی را به طور صریح به کودکان اختصاص دادند . نروژ نیز ضمیمه مربوط به کودکان را در بودجه سالانه خود که به طور مرتب به مجلس ارائه می شود ، منتشر می کند .
در بلژیک مجلس گزارش موثری را در مورد کنترل سیاست دولت توسط بچه ها ، به منظور حمایت از حقوق کودکان را ارائه داد .
در سوئد برای حصول اطمینان از به کارگیری دیدگاه و نظرات کودکان در تصمیم گیری ها ، مجلس لایحه قانونی تصویب کرد و منتقدان را به تجزیه و تحلیل تاثیر تصمیمات بودجه ای و اجرایی بر کودکان فرا خواند . (سودابه قیصری – آفتاب یزد)
کنوانسیون حقوق کودک در ایران :
مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سال 1989 کنوانسیون حقوق کودک را تصویب کرد و اکثر ممالک جهان نیز به آن پیوسته اند . تصویب کنوانسیون حقوق کودک گامی موثر در جهت حفظ حقوق کودکان است . زیرا به نسبت اعلامیه جهانی حقوق کودک که سی سال پیش در بیستم نوامبر 1959 به تصویب مجمع عمومی سازمان ملل متحد رسیده بود ، حقوق و امتیازات بیشتری برای کودکان در نظر گرفته شده است .
متاسفانه برخی از کشور های اسلامی و از جمله ایران با توهم مغایرت برخی از اصول پیش بینی شده در کنوانسیون ، با شرع از قبول آن سرباز زده اند . مغایرتی که عنوان می شود ، یکی آن است که در کنوانسیون جدید وضعیت حقوقی کودکان نامشروع به رسمیت شناخته شده و دیگر آن که "فرزندخواندگی" که با قوانین اسلامی مخالفت و مغایرت دارد ، توصیه شده و مورد قبول قرار گرفته است .
جمهوری اسلامی ایران در تاریخ چهاردهم مهرماه سال 1370 پیمان جهانی حقوق کودک را امضاء و در اسفندماه سال 1373 به موجب ماده واحده ای (کنوانسیون حقوق کودک مشتمل بر یک مقدمه و 54 ماده به شرح پیوست تصویب و اجازه الحاق دولت جمهوری اسلامی ایران به آن داده می شود مشروط به آن که مفاد آن در هر مورد و هر زمان در تعارض با قوانین داخلی و موازین اسلامی باشد یا قرار گیرد از طرف دولت جمهوری اسلامی ایران لازم الرعایه نباشد.) که به تصویب مجلس شورای اسلامی رسید ، به کنوانسیون حقوق کودک ملحق گردید . الحاق مذکور مشروط است بر آن که مفاد کنوانسیون در هر مورد و هر زمان ، در تعارض با قوانین داخلی و موازین اسلامی باشد یا قرار گیرد ، از طرف دولت ایران لازم الراعیه نباشد .
چنین الحاقی نه از جهت حقوقی صحیح است و نه مطلقاً قابل پذیرش ، زیر این گونه الحاق اجرای کنوانسیون را به تمایل حکومتها واگذار می کند و چنین امری بر خلاف روح حاکم بر کنوانسیون است . (عبادی ، 76)
حقوق کودکان در ایران :
پس از الحاق به کنوانسیون حقوق کودک ، کشورهای طرف کنوانسیون باید امکانات خود را جهت حقوق شناخته شده در کنوانسیون به کار گیرند . ولی متاسفانه در کشور ایران در محدوده قانون گذاری نکته مثبتی که به این هدف جامه عمل بپوشاند وجود ندارد .
کشورهایی که به کنوانسیون حقوق کودک ملحق می شوند باید حقوقی را که در کنوانسیون در نظر گرفته شده است برای تمام کودکان بدون هیچ گونه تبعیضی از جهت نژاد ، رنگ ، مذهب ، زبان ، عقاید سیاسی ، ملیت ، جایگاه قومی و اجتماعی ، دارایی و نواقص جسمی و روانی ، تولد و یا سایر احوال شخصیه والدین محترم شمرده و تضمین نمایند . به عبارت بهتر هیچ عاملی نمی تواند توجیه کننده تبعیض حقوقی بین کودکان باشد .
اما در قوانین ایران به موارد متعددی از تبعیض در کودکان بر می خوریم از جمله این که وضعیت و نحوه تولد کودکان در قانون ایران بسیار تعیین کننده است .
کودک طبیعی : به کودکی اطلاق می گردد که از رابطه آزاد جنسی زن و مرد اجنبی به دنیا آمده و از نظر قانونی به هیچ کدام از آنها منتسب نمی گردد .
درحالی که ماده 2 کنوانسیون حقوق کودک صراحتاً از منع تبعیض بر اساس نوع تولد ، رنگ ، مذهب و … صحبت می کند .
بر اساس ماده 1167 قانون مدنی ایران ، طفل متولد از زنا ملحق به زانی و زانیه نمی شود و بر همین اساس کودکی که در اثر رابطه آزاد به دنیا آمده باشد ، بدون آنکه گناهی مرتکب شده باشد از کلیه مزایای نسب از جمله ارث از والدین ، حق نفقه و … محروم می گردد .
الف)حرمت نکاح : در این زمینه صاحب جواهر می گوید : "دختر مولود از زنا بر پدر و پسر مولود از زنا بر مادر حرام بوده و نمی توانند با هم ازدواج نمایند . زیرا فرزندان مزبور از ماء پدر و رحم مادر واقعی خود به وجود آمده اند و انسان هرگز با اقرباء نسبی خود ازدواج نمی کند ."
ماده 1456 ق.م ایرانی نیز می گوید : "نکاح با اقارب نسبی ممنوع است . اگرچه قرابت حاصل از شبه یا زنا باشد ."
ب)حضانت : نگهداری و حضانت طفل یکی از آثار نسب مشروع است و چون نسب طفل حاصل از زنا مشروع نیست لذا حضانت بر آن مترتب نمی گردد .
بر اساس ماده 1167 ق.م ایران ، طفل متولد از زنا محلق به زانی و زانیه نیست . لذا حضانت طفل به عهده پدر و مادر نخواهد بود .
ج)ولایت قهری : ولایت از آثار نسبت مشروع و قانونی است . وقتی که طفلی قانوناً و شرعاً فرزند کسی نباشد آن شخص بر او ولایت نخواهد داشت و در حقوق اسلام و ایران ولایت عبارت است از ، قدرت و سلطه ای که پدر و جد پدری نسبت به طفل دارند و چون والد الزنا فرزند زانی نیست زانی بر او ولایت نخواهد داشت .
د)انفاق : یکی دیگر از آثار نسب قانونی و مشروع است . فقها در باب نفقات ، قرابت نسبی را یکی از اسباب تحقق و تعلق نفقه دانسته اند .
در حقوق ایران با توجه به مواد 1199 و 1200 ق.م و ماده 12 قانون حمایت از خانواده و ماده 12 آیین نامه اجرایی آن ، نفقه از آثار نسب مشروع است .
هـ)توارث : اکثر فقها معتقدند که فرزند مولود از زنا از ابوین طبیعی و نامشروع خود ارث نمی برد و نیز اگر والد الزنا فوت شود و فاقد اولاد مشروع و همسر باشد ، ماترک او به پدر و مادر وی تعلق نخواهد گرفت بلکه ترکه او متعلق به امام است .
در مقایسه مواد کنوانسیون در باب اطفال نامنشروع با حقوق اسلام و ایران در می یابیم که بین آنها تعارض وجود دارد . کنوانسیون برابری تمام کودکان را به عنوان افرادی از جامعه بشری بر اساس اصل عدم تبعیض بین افراد بشر مورد تایید قرار داده و کوشیده است به آرمان خود که ملحم از اسناد بین المللی گذشته بوده وفادار بماند و حقوق یکسان برای اطفال طبیعی و دیگر کودکان قائل شود . (ابدالی ، 74)
یکی دیگر ازموارد تبعیض در کودکان ، جنسیت است . سن بلوغ در دختر 9 سالگی و در پسر 15 سالگی است و به همین علت هم مسئولیت کیفری در دختران از 9 سالگی شروع می شود اما در پسران این سن به 15 سالگی افزایش می یابد .
طبق ماده 300 قانون مجازات اسلامی ، دیه دختر (زن) نصف دیه پسر (مرد) است و در حقیقت دختر معادل نیمی از پسر ارزش یابی می شود و به همین دلیل هم اگر دختری عمداً به دست مردی به قتل برسد ، خانواده دختر طبق ماده 209 قانون مجازات اسلامی نصف دیه قاتل را به او بدهند تا دادگاه بتواند حکم قصاص را اجرا کند .
هم چنین بر اساس مذهب ، بین کودکان ایران تبعیض قانونی وجود دارد یعنی بر حسب اینکه خانواده کودکی مسلمان باشد یا غیرمسلمان در وضعیت حقوق او تغییرات فاحشی رخ خواهد داد . قبل از ورود به این بحث باید به دو نکته اشاره شود:
اول اینکه طبق شریعت اسلامی هر کودکی که پدرش مسلمان باشد ، مسلمان است و به این ترتیب کودکان حق انتخاب مذهب را ندارند .
دوم آنکه ادیانی که در قانون اساسی ایران به رسمیت شناخته شده اند عبارتند از فرق مختلف اسلامی ، مسیحی ، یهودی ، زرتشتی . بنابراین بر حسب این که کودکی در خانواده ای متولد شود که دارای یکی از مذهب رسمی باشد یا خیر ، وضعیت حقوقی وی کاملاً متفاوت است .
دیه هر فرد مسلمان (اعم از زن یا مرد ، دختر یا پسر) دو برابر دیه فرد غیرمسلمان است که مذهبش به رسمیت شناخته شده است . قانون ایران در خصوص دیه غیرمسلمان ساکت است اما چون طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران ، در مورد سکوت یا ابهام قانون می بایستی به شریعت اسلام رجوع نمود و اکثر فقهای اسلامی خصوصاً آقای خمینی بر این اعتقاد هستند که دیه شخص مسلمان دو برابر دیه غیرمسلمان است بنابراین دیه کودکی که در خانواده مسلمان متولد می شود دو برابر دیه طفلی است که در خانواده غیرمسلمان (مسیحی ، یهودی ، زرتشتی) به دنیا می آید. (این قانون اخیراً اصلاح شده است)
بر طبق این قانون اگر کودک غیرمسلمانی به دست فرد مسلمانی کشته شود ، دادگاه قانوناً حق صدور حکم قصاص را ندارد بلکه قاتل به پرداختن دیه به خانواده مقتول محکوم خواهد شد .
نکته دردناک وقتی است که کودکی در خانواده ای به دنیا بیاید که پیرو هیچ یک از ادیان شناخته شده در قانون اساسی نباشد فرضاً بودایی باشد ، قتل چنین کودکی نه موجب قصاص قاتل است و نه این که دیه ای به او تعلق می گیرد و این گونه افراد در اسلام "مهدور الدم" خوانده می شوند .
خوشبختانه هیچ گونه تبعیضی بر اساس نژاد و رنگ در قوانین ایران دیده نمی شود .
– حق حیات سرمنشاء سایر حقوق است و ماده 6 کنوانسیون حقوق کودک به این حق اشاره می کند و به کشورهای طرف کنوانسیون توصیه می کند که حداکثر امکانات برای بقاء کودکان را ایجاد نمایند .
طبق قوانین ایران ، کودک قبل از این که متولد شود یعنی در حالتی که جنین است مورد حمایت قانونی قرار گرفته و بدین جهت سقط جنین جرم بوده و ممنوع است .
مجازات قتل کودکی که متولد شده است ، قصاص است اما اگر قاتل پدر و جد پدری باشد قصاص در مورد آنها اجرا نمی شود (ماده 220 قانون مجازات اسلامی) و آنها فقط در صورت شکایت مادر به پرداخت دیه و تعزیر محکوم خواهند شد . میزان تعزیر در قانون مشخص نیست و کاملاً به نظر دادگاه بستگی دارد .
اگر کسی کودکی را که قادر به حفاظت از خود نیست در بیابان و یا جایی که خالی از سکنه است رها کند و در اثر این عمل فوت کند ، مجازات مرتکب قصاص است و در این مورد فرقی نمی کند که قاتل پدر کودک یا فرد غریبه باشد . به عبارت دیگر اگر پدر و یا جد پدری در منزل فرزندش را عمداً بکشد قصاص نمی شود اما اگر او را در بیابان رها کند قصاص خواهد شد .
مشکل عمده در این مورد آن است که قوانین ایران همواره کودک را به عنوان شیئی متعلق به پدر و خاندان پدری نگاه کرده و او را به عنوان انسان کامل مورد ارزش یابی قرار نمی دهد .
نکته جالب توجه در قوانین ایران آن است که بین مواد قانونی ، تضاد فاحشی وجود دارد که نشان از بی توجهی نویسندگان قانون و تصویب کنندگان آن دارد . سقط جنین در قانون مجازات اسلامی جرم است و حتی می توان قاتل را هم قصاص نمود اما در صورتی که همین جنین متولد شود و پدرش او را عمداً بکشد قصاص ندارد .
– از دیگر مواردتضاد قانونی شهادت اطفال است ، یعنی کودکی که به سن بلوغ نرسیده است ، حق ندارد در دادگاه شهادت داده یا اقرار نمایند زیرا به عقیده مقنن چنین فردی فاقد آگاهی و شعور کافی است و نمی توان به کلام او ترتیب اثر داد ولی نکته این است که اگر کودکی که به سن بلوغ نرسیده باشد به کسی نسبت زنا بدهد ، مرتکب جرم قذف شده و باید مجازات شود و در این مورد خاص بدون هیچ دلیلی مقنن از قاعده و اصل کلی منحرف شده است و به کلام کودک نابالغ اهمیت داده و بر اساس آن طفل را مجازات می کند .
– نکته دردناکی که در قوانین ایران مشاهده می شود نکاح صغیره است . با این توضیح که سن قانونی ازدواج در ایران برای دختر نه سالگی و برای پسر پانزده سالگی است . اما طبق تبصره ماده 1041 قانون مدنی ، عقد نکاح قبل از بلوغ با اجازه ولی و به شرط رعایت مصلحت مولی علیه صحیح می باشد . صحت چنین عقد نکاحی موکول به موافقت کودک بعد از رسیدن به سن بلوغ نیست و ضمناً هیچ مقام اجرایی یا قضایی حق نظارت بر رعایت مصلحت کودک را ندارد و تشخیص این مطلب صرفاً بر عهده پدر و جد پدری است .
قوانینی مانند این که به تصویب مجلس شورای اسلامی رسیده است ، استثمار جنسی کودکان را قانوناً تسهیل می کند . استثمار جنسی محدود به دختر بچه ها نمی شود . طبق مقررات قانون مجازات اسلامی اگر زن شوهرداری با مردی بالغ ، مرتکب زنا شود مجازات زن سنگسار است . اما اگر همین عمل را با پسر بچه ای که به سن 15 سال نرسیده است (نابالغ) انجام دهد ، مجازات زن از سنگسار به یکصد ضربه شلاق تنزل می یابد و به عبارتی دیگر نویسندگان قانون مجازات اسلامی به زن شوهرداری که باعث گمراهی پسر بچه ای شده با ارفاق بسیار برخورد می کند و حال آنکه این موضوع باید از عوامل تشدید مجازات باشد نه تخفیف آن .
– مسئولیت کیفری کودکان ایران زود شروع می شود . اگر کودکی به سن فوق نرسیده باشد (در دختر 9 سالگی و در پسر 15 سالگی) مرتکب جرم شود ، دادگاه به عنوان مجازات حق دارد او را تنبیه بدنی کند (ماده 49 قانون مجازات اسلامی) به گفته قانون مجازات اسلامی تنبیه طفل بایستی "به میزان و مصلحت" باشد اما ضابطه تشخیص "مصلحت" و "میزان" چیست؟ قانوناً مشخص نیست و صرفاً بر عهده دادگاه محول گردیده است .
هم چنین اولیا و سرپرستان قانونی کودک حق تنبیه وی را دارند . (ماده 1179 قانون مدنی)
– امکان زیستن در خانواده مساله دیگری است که در پیمان نامه حقوق کودک به آن تصریح شده است .
اگر کودکی به هر علت خانواده خود را از دست دهد باید تدابیری اتخاذ شود که در خانواده دیگری وارد شده و رشد یابد . یکی از این تدابیر فرزند خواندگی است . در قوانین ایران فرزند خواندگی به رسمیت شناخته نشده است ، علت این امر را باید در فقه اسلامی جستجو کرد .
قرآن در سوره احزاب آیات 4 و 5 صراحتاً فرزندخواندگی را رد کرده است و به حکم نص صریح بین طفل و خانواده ای که سرپرستی او را به عهده گرفته هیچ گونه قرابتی ایجاد نشده و در برگیرنده آثاری از قبیل حرمت نکاح و وراثت نمی شود .
در سال 1353 قانون "حمایت از کودکان بدون سرپرست" به تصویب رسید و به موجب این قانون ، تحت ضوابط و شرایطی خانواده های فاقد فرزند می توانند کودکانی را که سرپرست ندارند سرپرستی نمایند ، بدون آنکه آثار ناشی از قرابت نسبی از قبیل ارث و حرمت نکاح بر آنها مترتب شود . (عبادی ، 76)
عدم حرمت نکاح : قانون حمایت از کودکان بدون سرپرست نسبت به این مساله که آیا کودک می تواند با زوجینی که سرپرستی او را به عهده گرفته اند یا با خویشاوندان ازدواج کند ساکت است.
ولی با توجه به مقررات مربوط به نکاح در قانون مدنی ایران (ماده 1045 تا ماده 1061) که منحصراً وجود قرابت نسبی یا سببی یا رضاعی را از موانع نکاح شمره است و با توجه به این که در شرع مقدس نیز چنین ازدواجی منع نشده است باید عقیده بر عدم حرمت نکاح داشت.
وراثت : فرزند خواندگی از موجبات ارث نیست . ماده 861 ق.م فقط نسب و سبب را از موجبات ارث دانسته است و ماده 2 قانون حمایت از کودکان بدون سرپرست تصریح به این امر نموده است. بنابراین در حقوق ایران فرزند خوانده از زوجین و نیز زوجین از وی ارث نمی برند .
حضانت ، ولایت و الزام به انفاق :
در این مورد قانون حمایت از کودکان بی سرپرست اشعار می دارد : وظایف و تکالیف سرپرست و طفل تحت سرپرستی او از لحاظ نگهداری و تربیت و نفقه و احترام ، نظیر حقوق و تکالیف پدر و مادر واقعی است .
بنابراین با صدور حکم سرپرستی ، زوجین که سرپرستی کودک را عهده دار گردیده اند باید در تربیت و نگهداری و فراهم نمودن امکانات تحصیلی کودک کوشش نمایند و هزینه اقدامات بر عهده آنها بوده و به علاوه ، اداره اموال کودک و تربیت او به عهده سرپرست است و متقابلاً کودک نیز باید احترام آنها را نگه داشته و به دستورات آنان عمل نماید و از این حیث فرقی بین فرزند خوانده با فرزند واقعی و حقیقی خانواده وجود ندارد و پدر در حکم ولی قهری فرزند خوانده است . ولی بعد از فوت وی دیگر جد پدری سمت ولایت قهری را عهده دار نبوده و باید برای فرزند خوانده نصب قیم نمود .
انفاق به کودک نیز صرفاً به عهده زوجین سرپرست بوده و این الزام به اجداد فرزندان و نواده های سرپرست تعمیم پیدا نمی کند . (ابدالی ، 74)
– چون هزینه درمان بیماری بیشتر از مخارج پیشگیری آن است بنابراین اتخاذ طرقی جهت تشویق والدین به رعایت بالاترین استاندارد بهداشت نسبت به کودکان جزء اصول کنوانسیون حقوق کودک است .
اهمیت تغذیه با شیر مادر امروزه از جهت علمی به اثبات رسیده است و بند هـ از ماده 24 کنوانسیون حقوق کودک هم ناظر بر تشویق والدین به این امر است .
متاسفانه در ماده 1176 قانون مدنی بر خلاف قاعده فوق مقرر شده است که مادر مجبور نیست فرزندش را از شیر خود تغذیه کند .
– کشورهای عضو کنوانسیون ، حقوق کودک را نسبت به آموزش و پرورش به رسمیت می شناسند و متعهد شده اند که تحصیل ابتدایی را رایگان و اجباری نمایند . در ایران به موجب قانون اساسی ، دولت موظف است وسایل آموزش و پرورش رایگان را برای همه کودکان و جوانان تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد و از طرفی اولیاء اطفال نیز بایستی با استفاده از امکانات ، اطفال را به تحصیل علم و دانش یا فراگرفتن حرفه ای بگمارند و اگر والدین مانع از تحصیل فرزندشان شوند قانوناً مستوجب مجازات کیفری می باشند .
– کشورهای طرف کنوانسیون حقوق کودک ، حق کودکان را برای تفریح و آرامش و بازی و فعالیت های اخلاقی مناسب سن خود و شرکت آزادانه در حیات فرهنگی و هنری به رسمیت می شناسند و متعهد شده اند که از امکانات خود جهت فراهم نمودن فرصت های مناسب برای کودکان استفاده کنند .
ولی متاسفانه در قوانین ایران نکته مثبتی در این مورد وجود ندارد .
– از کودکان باید در برابر تمام اشکال سوء استفاده ها و استثمار جنسی حمایت شود. به موجب بند ج ماده 34 کنوانسیون حقوق کودک سوء استفاده از کودکان در اعمال و مطالب پرنوگراف ممنوع است . در ایران به موجب قانونی که در سال 1372 به تصویب رسید ، تولید ، تکثیر و توزیع آثار سمعی وبصری مستهجن و مبتذل جرم بوده و مرتکب آن مستوجب کیفر است . استفاده از صغار برای نگهداری ، نمایش ، عرضه ، فروش و تکثیر نوار های غیرمجاز و مستهجن و مبتذل ازعوامل مشدده بوده و موجب اعمال حداکثر مجازات خواهد بود .
– کار اطفال و نوجوانان و نیروی فعاله آن در جهت سازندگی ، همواره مورد توجه کارفرمایان بوده است . چون دستمزد یک طفل کارگر اغلب کمتر از دستمزد یک کارگر بزرگسال است . بنابراین کودکان در کارگاهها و کارخانه ها در معرض استثمار می باشند زیرا اغلب کارفرمایان سودجود به کارگران خردسال خود ، شغلی مشابه با کارگران بزرگسال ارجاع می کنند در حالی که دستمزد کمتری به آنان می پردازند . حداقل سن کار در ایران 15 سال تمام است و کارفرمایانی که افراد کمتر از 15 سال را به کار گمارند ، به پرداخت جریمه و در صورت تکرار تخلف ، به حبس محکوم خواهند شد . در مورد کارگران کارگاه های خانوادگی که انجام کار آنها منحصراً توسط صاحب کار ، همسر و فرزندان آنها انجام می شود . شرایط سن رعایت نمی شود و به عبارت دیگر استثمار کودکان از ناحیه والدین آزاد است .
کارگری که سنش بین 15 تا 18 سال تمام است کارگر نوجوان نامیده می شود و مزایایی از قبیل نیم ساعت کار کمتر ، 18 روز مرخصی در سال ، منع شب کاری و اضافه کاری ، دریافت می کند .
– کودکانی که رفتار ناهنجار دارند نبایستی تحت شکنجه و رفتار های بی رحمانه و غیرانسانی قرار گیرند . ماده 37 کنوانسیون حقوق کودک تاکید دارد که :مجازات اعدام و یا حبس ابد بدون امکان بخشودگی را نمی توان در مورد کودکان زیر 18 سال اعمال کرد"
طبق قانون مجازات اسلامی ، دختری که نه سال تمام قمری و پسری که 15 سال تمام قمری دارد از مسئولیت کیفری برخوردار است و در صورت ارتکاب جرم او را به همان مجازاتی محکوم خواهند کرد که فرد بزرگسالی را ، بنابراین می توان قانوناً حکم اعدام برای دختر نه ساله و یا پسری پانزده ساله صادر نمود . حتی می توان برای کودکی که به سن بلوغ نرسیده ولی از نظر دادگاه ممیز تشخیص داده شده حکم صادر کرد .
کودک از نظر حقوقی بر دو نوع است :
1-کودک غیرممیز و آن معمولاً تا 7 سالگی است . زیرا خوب و بد را از هم باز نمی شناسد .
2-کودک ممیز : به طور اجمال از داد و ستد و خرید و فروش سر در بیاورد به نحوی که بتواند درک کند فروختن مستلزم آن است که کالا از ملک فروشنده بیرون رفته و به ملک خریدار منتقل شود .
– شرکت کودکان در جنگ های مسلحانه بر خلاف اصول کنوانسیون حقوق کودک است و به همین دلیل نیز در بند 2 ماده 38 کنوانسیون مذکور ، دولت های متعاقد ، متعهد شده اند هر گونه اقدام عملی را جهت تضمین این که افراد کمتر از 15 سال در مخاصمات مستقیماً شرکت نکنند ، معمول دارند .
استخدام افراد کمتر از 15 سال تمام در ارتش و سپاه پاسداران ممنوع است ولی در ایران نهاد دیگری به نام "بسیج" وجود دارد که متشکل از نیرو های داوطلب بوده و هنگام لزوم در منازعات مسلحانه از آن استفاده می شود . تربیت نیرو برای بسیج محدودیت سنی ندارد و حتی در مدارس ابتدایی نیز به دانش آموزان پسر تعلیمات نظامی داده می شود. چنین عملی مغایر با اصل "تقویت روحیه صلح طلبی در کودکان" بوده و با روح کنوانسیون در تضاد است .
– طبق اصل 39 کنوانسیون حقوق کودک ، کشور های طرف کنوانسیون متعهد گردیده اند که تمام اقدامات لازم را برای تسریع بهبود جسمی و روحی و سازش اجتماعی کودکی که قربانی بی توجهی ، استثمار ، سوء استفاده ، شکنجه یا سایر اعمال خشونت آمیز ، غیرانسانی و تحقیر کننده
یا جنگ بوده است ، به عمل آورند . متاسفانه در محدوده قانون گذاری دولت جمهوری اسلامی ایران نکته مثبتی که در این مورد قابل ذکر باشد وجود ندارد . (عبادی ، 76)
حقوق کودک در مجلس :
با توجه به وجود مشکلات و نارسایی های فراوان در قوانین ایران و به خصوص در ارتباط با حقوق کودکان ، نمایندگان مجلس شورای اسلامی در هفته سوم تیرماه سال 1381 ، لایحه ای را در صحن علنی مجلس مطرح کردند که از سالها پیش فعالان حقوق کودک در ایران انتظارش را می کشیدند . جزئیات لایحه (حمایت از حقوق کودکان و نوجوانان) در برخی از بند های خود با صراحتی بی سابقه پس از گذشت سالها به ابهامات موجود در حقوق کودک می پرداخت ، این در حالی بود که اعلامیه جهانی حقوق کودکان در سال 1959 و کنوانسیون جهانی حقوق کودکان در سال 1989 در مجمع عمومی سازمان ملل تصویب شده بود .
تعیین سن 18 سال برای تعریف سن کودک ، اطلاق عنوان "جرم عمومی" به "کودک آزاری" و ارائه تعریف دقیق از کودک آزاری مورد مهم و اساسی این لایحه بود .
در لایحه مجلس ، هر نوع عملی که موجب آزار و اذیت جسمی و روانی کودک شود "کودک آزاری" تلقی شده و مجازات هایی برای این اعمال تعیین شده است . از نکات جالب این بخش از لایحه موظف شدن تمامی افراد آگاه از وقوع "کودک آزاری" برای اطلاع دادن به مراجع مربوطه است .
بعد از تصویب لایحه حمایت از کودکان در صحن علنی مجلس ، بسیاری از آگاهان منتظر اظهار نظر شورای نگهبان بودند ، اما بعد از اعلام ایراد های شورای نگهبان به این طرح ، مواردی مانند سن کودک تایید شده و در عوض تعیین مجازات هایی برای "کودک آزاران" خلاف حدود شرعی شناخته شد .
ایراد دیگر شورای نگهبان به موضوع وظیفه افراد برای مطلع کردن مراجع از موارد کودک آزاری است . در این بخش حقوقدانان شورای نگهبان معتقدند که مادر و پدر نمی توانند این اجبار را
بپذیرند و این موضوع از نظر شرعی مشکل دارد . (حسینی – ایران)
منابع و مآخذ
1-منابع فارسی
-آریا شمس مستوفی، شهریار،"کودکان فراموش شده" انتشارات همشهری، سال 1376
-ابدالی، مهرزاد،"حقوق کودک در کنوانسیون بین المللی و تطبیق آن با حقوق اسلام و ایران" ، رساله کارشناسی ارشد، دانشکده علوم انسانی ، دانشگاه تربیت مدرس، سال 1374
-اسماعیل پور، علی اکبر،"30 هزار تومان بهزیستی در راه است"، روزنامه شرق، سال اول، شماره 17، 23 شهریور 82
-اصلاح و تربیت، شماره4، تیرماه 81
-اصلاح و تربیت، شماره 78، صفحه 26
-ایزرائیل، آلن سی، نلسون، ریتاویکس،" اختلال های رفتاری کودکان" ، انتشارات آستان قدس، سال 1378
-ارش،"مصاحبه با دکتر مهدوی"، شماره چهارم، مرداد 82
-اندیشه جامعه، شماره هفتم، مهر 1378
-ایران شماره 2307، صفحه 13، 30/8/81
-انوشه ، آمنه،"سوء رفتار با کودک چیست و عوامل آن کدام است"، روزنامه همشهری، سال ششم، شماره 1685، 14/8/77
-پورناجی، بنفشه،"مرگ خاموش" انتشارات همشهری، سال 1378
-توکل ، خسرو، عابدی، امینی،"بررسی اشکال سوء رفتار با کودک در خانواده"، مجله علمی دانشکده پرستاری و مامایی، شماره 14، سال 1379
-تقوی لاریجانی، ترانه، "بررسی تاثیر تنبیه بدنی والدین در بروز برخی رفتار های پرخاشگرانه در کودکان 11-7 سال در محیط مدرسه های دولتی شهر تهران" رساله کارشناسی ارشد، انستیتو روان پزشکی
-تقی خانی، شیلا،" بررسی ویژگی های خانوادگی، اقتصادی-اجتماعی، روان شناختی و شیوه های مقابله با استرس والدین کودک آزار". دانشگاه الزهرا، دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی، مهرماه سال 81
-توفیقی، حسن، مهسا هوشدار "بررسی موارد کودک آزاری جنسی در تهران"، مجله پزشکی قانونی، شماره پنجم، مرداد و شهریور 74
-جویان، علی رضا، "دیدگاه پزشکی قانونی در تشخیص و احراز سوء استفاده جنسی از کودکان" مجله پزشکی قانونی شماره ششم، مهر و آبان 1374
-حسینی، کیوان، "قانون کودک در پیچ و خم بسیار" روزنامه ایران، 17/5/81
-خراسان،"75 هزار کودک در آسیا به جنگ مشغولند"،29/2/79
-رسالت،"کودک آزاری و نگاه قانونی)، 6/6/79
-رشیدی فر، ناصر"بررسی رابطه بین عوامل جمعیت شناختی و ویژگی های شخصیتی با کودک آزاری و بی توجهی در گروهی از نوجوانان شهر اهر"، رساله کارشناسی ارشد، دانشگاه علوم پزشکی ایران، انستیتو روان پزشکی، 1376
-سیف، سوسن، کدیور، نوری، لطف آبادی، "روان شناسی رشد" ، جلد اول، انتشارات سمت، 1380
-ساراسون، ایروین جی، باربارا آر. ساراسون، "روان شناسی مزضی"، جلد دوم، ترجمه نجاریان، مقدم، دهقانی، انتشارات رشد، سال 78
– سالنامه صدای یارا ، تنظیم سال 80
-شرق ،"مرز جمهوری چک و آلمان، بازاری برای تجارت جنسی کودکان"، ترجمه نازنین زاغری، سال اول شماره 55، 10 آبان 82
-شرق ،"خادمان کوچک" ، ترجمه لیلی کشوادی، سال اول، شماره 48، آبان 82
-شرق،"چرخ گوشت حادثه آفرید"، سال اول، شماره 50، صفحه 17، 4 آبان 82
– شرق،"مجازات اعلام کودکان حذف می شود"، سال اول ، شماره 27، 6 مهر
-شرق ،"بازی با چاقو و مرگ دختر 4 ساله" سال اول، شماره 40، صفحه 17، 22 مهر 1382
-شرق،"46 کودک قربانی جنایت" سال اول شماره 18، 24 شهریور
-عبادی، شیرین،"حقوق تطبیقی کودک"، انتشارات کانون، پاییز 1376
-قاسم زاده، فاطمه، "کودکان قربانیان خشونت" ، ماهنامه جامعه سالم، سال سوم، شماره 11، شهوریور 72
– قاسم زاده، فاطمه،"بدرفتاری تحصیلی"، ماهنامه جامعه سالم، سال هفتم، شماره 36، دی ماه 76
-قیصری، سودابه،"حقوق کودکان از حرف تاعمل"، روزنامه آفتاب یزد، 20 آذر 79
-کاهانی، علی رضا،"کودک آزاری جسمانی عمدی" ، مجله پزشکی قانونی، سال دوم، شماره دهم، مهر و آبان 75
-کاپلان-سادوک،"خلاصه روان پزشکی"، ترجمه نصرت الله پور افکاری، جلد دوم، انتشارات شهر آب، تابستان 79
-کاتوزیان، ناصر:"قانون مدنی در نظم حقوقی کنونی"، انتشارات دادگستری، چاپ چهارم، پاییز 1379
-کریمی مجد، رویا،"آرین کودک بی گناه چگونه شکنجه شد؟" مجله زنان، سال ششم، شماره 37، شهریور و مهر 1376
-کنوانسیون جهانی حقوق کودک، صندوق کودکان سازمان ملل متحد (یونیسف)
-موسوی چلگ، حسن، طباطبایی، آقا بیگلویی:"کودک آزاری"، انشارات آونددانش، 1380
-محمدی فرود، حمید، نشریه اصلاح و تربیت، شماره 81، 80
-منصور ، جهانگیر،"قانون مجازات اسلامی" ، باب چهارم، انتشارات دیدار، چاپ یازدهم، 1380
-نوروزی، فاطمه،"بررسی میزان گزارش پیشینه کودک آزاری و بی توجهی، با توجه به تفاوت های جمعیت شناسی و ارتباط آن با شدت افسردگی در دانش آموزان دبیرستانی دولتی تهران"، رساله کارشناسی ارشد، دانشگاه علوم پزشکی ایران انستیتو روان پزشکی، سال 72-71
– گزارش همایش قربانیان نمره 20، در بهمین ماه سال 81، در محل فرهنگسرای مدرسه
2-منابع لاتین
– Rosemary narimanian, parenting the sexually abused child
– 2000, http://www.calib.com/naic/pubs/f abused.htm.
– -Horns column, national fatherhood initiative, Washington times, 2001
– the Heldden bruises, american academy of child adolescent
– psgchiatry, 1998, file://A:child Abuse – The Hidden Bruises – AAcAp
– Simpson's forensic Medicine , Eleventh Edition , Bernard Knight CBE .
– Arnold , Amember of the Hodden Headline Group .
– London , Sydney , Auckland . co-published in the usa by oxford university press , Inc . New york .
1-child
2-Adult
3-child abus
4-world helt organistion
5-Active abuser
6-passive abuser
7-plutarkus
8-Tardeyo 2-kaffey
10-kampe
11-phisycal child abuse
12-caffy syndrome
13-psycho analytic
14-Incest
15-Gebhard
16-power rape
17-Anger rape
18-psychosocial dwarfism
19-Aber 2-zilger
21-medical -dianostic 4-sociobgical approach
23-iegal approach
24-General system theory 2-straus
26-Gilles – Simes 4-resource theory
28-William Goode
29-ecological perspective 29-Garbarino
31-Belsky 31-Transitional model
33-cognitive -behavioral model
34-the analytical fram work
35-societal
—————
————————————————————
—————
————————————————————