تارا فایل

پاورپوینت بهائیت آئین شیطان


 بهائیت آئین شیطان

فصل اول شیخیه
شیخ احمد احسائی

تحصیلات شیخ احمد
شیخ احمد و دربار قاجار
بهشت فروشی شیخ احمد
نقطه جدائی و اختلاف با علماء
ماجرای شیخ با مرحوم صاحب جواهر
درگذشت شیخ احمد

آراء خاص شیخ احمد

معاد با جسم هورقلیائی
امامت و نقش ائمه در آفرینش
حیات عنصری امام زمان

سید کاظم رشتی

زندگینامه سید کاظم رشتی
ویژگیهای منفی سید کاظم
دشمنی با علمـا
همنوائی با دشمنان شیعه

جانشینان سید کاظم رشتی
محمد کریم خان کرمانی
میرزا حسن گوهر
میرزا محیط شاعر کرمانی
سید علی محمد شیرازی

فرقه های شیخیه
کرمانی
الف ) کریم خانیه
ب ) باقریه
آذربایجانیها
الف ) حجه الاسلامیه ب)ثقهالاسلامیه
ج )احقاقیه

اختلاف آراء فرق مختلف
شیخیه کرمان و آذربایجان در اعتقادات خود را پیرو آراى شیخ احمد احسایى و سیدکاظم رشتى مى‏دانند اما در فروع دین و اعمال با یکدیگر اختلاف نظر دارند. کرمانى‏ها از شیوه اخبارى‏گرى پیروى مى‏کنند و به تقلید از مراجع اعتقاد ندارند. اما شیخیه آذربایجان به اجتهاد و تقلید معقتدند و از مراجع تقلید خودشان پیروى مى‏کنند. البته در عقاید نیز شیخیه آذربایجان برخلاف شیخیه کرمان، خود نیز به اجتهاد مى‏پردازند و آراى شیخ احمد و سیدکاظم را بر اساس تلقى خویش از احادیث تفسیر مى‏کنند.

مهم ترین تفاوت «رکن رابع»
یکى از اختلافات شیخیه کرمان و آذربایجان مساله رکن رابع است. شیخیه کرمان اصول دین را چهار اصل توحید، نبوت، امامت و رکن رابع مى‏دانند. مراد آنها از رکن رابع، شیعه کامل است که واسطه میان شیعیان و امام غایب مى‏باشد.([1]) همین اعتقاد است که میان شیخیه (کرمان) و بابیه ارتباط ایجاد مى‏کند. چنانکه در بحث از بابیه خواهیم دید پس از درگذشت سیدکاظم رشتى، سید على‏محمد باب مدعى شد که شیعه کامل و رکن رابع که واسطه میان شیعیان و امام غایب است اوست. در نتیجه مقام بابیت امام عصر را از آن خود دانست و خود را دروازه اتصال با مهدى موعود معرفى کرد.گر چه او در ادامه کارش مدعى مقام بابیت علم خداوند نیز گردید، اما شیخیه آذربایجان بشدت منکر اعتقاد به رکن رابع هستند([2]). و اصول دین را پنج اصل توحید، نبوت، معاد، عدل و امامت مى‏دانند. آنان چنین استدلال مى‏کنند که شیخ احمد احسایى در ابتداى رساله »حیوهالنفس« و سیدکاظم رشتى در رساله »اصول عقاید«، اصول دین را پنج اصل مذکور مى‏دانند و می گویند که در هیچ یک از کتب و رسایل این دو نفر نامى از رکن رابع برده نشده است.([3]) ([4])
[1] آنان معاد و عدل را از اصول عقاید نمى‏شمارند، چرا که اعتقاد به توحید و نبوت، خود، مستلزم اعتقاد به قرآن است و چون در قرآن عدالت خدا و معاد ذکر شده است، لزومى ندارد که این دو اصل را در کنار توحید و نبوت قرار دهیم [2] .. احقاق‏الحق، ص167 – 223.
[3] رک غلامحسین معتمدالاسلام، کلمه ای از هزار ، تبریز ، چاپخانه شفق ص 64 ـ 66
[4]آشنائی با فرق و مذاهب اسلامی صص175 تا 178 با اندکی تصرف و تلخیص

بابیه
زندگی نامه سید علی محمد شیرازی (باب)
تحصیلات
رفتارهای مرتاضانه
حضور در شرکت تجاری ساسونها
سفر به کربلا
بازگشت به شیراز
مرگ سید کاظم
نخستین توبه
سفر به اصفهان

آغاز ادعا
حروف حی نخستین یاران
ادعای بابیت
الله قد قدر ان یخرج ذلک الکتاب فى تفسیر احسن القصص من عند محمد بن الحسن بن على بن محمد بن على بن موسى بن جعفر بن محمد بن على بن حسین بن على بن ابى‏طالب على عبده لیکون حجه الله من عند الذکر على العالمین بلیغا»
همانا خدا مقدر کرده که این کتاب از نزد محمد پسر حسن پسر على پسر محمد پسر على پسر موسى پسر جعفر پسر محمد پسر على پسر حسین پسر على پسر ابى‏طالب بر بنده‏اش برون آید تا از سوى ذکر (سید على محمد) حجت بالغه خدا بر جهانیان باشد»[1]
[1] عبدالحمید اشراق خاوری رساله امر و خلق ص553

ادعای مهدویت
وی در آغاز کتاب احسن القصص خود را حجت الهی عصر معرفی کرده است که در واقع اعلام مهدویت است «در هر زمان خداوند جل و عز، کتاب و حجتى از براى خلق مقدر فرموده و مى‏فرماید و در سنه هزار و دویست و هفتاد از بعثت(1 (رسول الله، کتاب را بیان، و حجت را ذات حروف سبع (على محمد که داراى هفت حرف است) قرار داد»(2)
[1]مقصود وی سال هزار دویست شصت میباشد .
[2] سید علیمحمد باب / احسن القصص،/ نسخه خطی/ تهران/ بیتا / ص 1.

ادعای رسالت و نبوت و مظهریت

در کتاب "دلائل سبعه" که در سال ١٨٤٨ میلادی بعد از کتاب بیان در قلعهٴ ماکو به نگارش در آورده است ، به ماست مالی ادعاهای گذشته خود پرداخته و با ادعای رسالت و مظهریت چنین می گوید:
"و نظر کن در فضل حضرت منتظَر که چقدر رحمت خود را در حقّ مسلمین واسع فرموده تا آنکه آنها را نجات دهد. مقامی که اوّل خلق است و مظهر انّنی انا الله چگونه خود را باسم بابیت قائم آل محمّد(ص) ظاهر فرموده و به احکام قرآن در کتاب اوّل حکم فرمود تا آنکه مردم مضطرب نشوند از کتاب جدید و امر جدید و مشاهده کنند که این مشابه است با خود ایشان لعلّ محتجب نشوند و از آنچه از برای آن خلق شده اند غافل نمانند[1]
[1] سید باب .دلائل سبعه. ص29

محاکمه و مناظره باب در مجلس ولیعهد

درآخرین روزهای سلطنت محمد شاه سید على محمد باب را از قلعه چهریق به تبریز بردند و مجلسى با حضور ناصر الدین میرزا (که در آن وقت ولیعهد بود) و چند تن از علما برای محاکمه یا مناظره با باب تشکیل دادند در آن جلسه مد عی وحی واعجاز شد از وى سوال شد: از معجزه و کرامت چه دارى؟ گفت: اعجاز من این است که براى عصاى خود آیه نازل مى‏کنم و به خواندن این فقره آغاز نمود:
بسم الله الرحمن الرحیم.
سبحان الله القدوس السبوح الذى خلق السموات و الارض کما خلق هذه العصا آیه من آیاته!
و اعراب کلمات را به قاعده نحو غلط خواند، زیرا تاء را در «السموات» مفتوح قرائت کرد و چون گفتند: مکسور بخوان! ضاد را در «الارض» مکسور خواند.
امیر اصلان خان که در مجلس حضور داشت گفت: اگر این قبیل فقرات از جمله آیات شمرده شود، من هم مى‏توانم تلفیق کنم و گفت: الحمد لله الذى خلق العصا کما خلق الصباح و المسا![1]
[1] فاضل مازندرانى، ظهور الحق، ج 3، ص

توبه نامه کتبی

پس از آشکار شدن عجز سید على محمد در اثبات ادعاى خود، وى را تنبیه نمودند و اوبرای دومین بار رسماً از دعاوى خویش تبرى جست و اظهار پشیمانى کرد
اواین بار به صورت کتبی و خطاب به ولیعهد، توبه نامه رسمی نوشت میرزا ابوالفضائل گلپایگانی بزرگترین مبلغ بهائی در کتاب کشف الغطاء عیناً توبه نامه باب را آورده است
«فداک روحى، الحمد لله کما هو اهله و مستحقه که ظهورات فضل و رحمت خود را در هر حال بر کافه عباد خود شامل گردانیده. فحمدا له ثم حمدا که مثل آن حضرت را ینبوع رافت و رحمت خود فرموده که به ظهور عطوفتش عفو از بندگان و ستر بر مجرمان و ترحم به داعیان فرموده. اشهد الله و من عنده که این بنده ضعیف را قصدى نیست که خلاف رضاى خداوند عالم و اهل ولایت او باشد . اگر چه بنفسه، وجودم ذنب صرف است ولى چون قلبم موقن به توحید خداوند جل ذکره و به نبوت رسول او و ولایت اهل ولایت اوست و لسانم مقر بر کل ما نزل من عند الله است، امید رحمت او را دارم و مطلقا خلاف رضاى حق را نخواسته‏ام و اگر کلماتى که خلاف رضاى او بود از قلم جارى شده، غرضم عصیان نبوده و در هر حال مستغفر و تائبم حضرت او را. و این بنده را مطلق علمى نیست که منوط به ادعای باشد و استغفر الله ربی و اتوب الیه من ان ینسب علی امری (و استغفار و توبه میکنم از امری که به من نسبت داده شده است ). و بعضى مناجات و کلمات که از لسان جارى شده، دلیل بر هیچ امر نیست و مدعی نیابت خاصه حضرت حجه الله علیه السلام را محض ادعا مبطل است و این بنده را چنین ادعائی نبوده و نه ادعاء دیگر. مستدعى از الطاف حضرت شاهنشاهى و آن حضرت چنان است که این دعاگو را به الطاف و عنایات سلطانى و رافت و رحمت خود، سرفراز فرمایند و السلام» . ([1])
[1] (گلپایگانى، کشف الغطاء ص 204ـ 205) .

اعدام
شوق ریاست و روان بیمار سید علی محمد باب او را تا آنجا سوق داد که دیگر راهی برای باز گشت از آن منجلاب برایش باقی نماند و علیرغم فتوای علما به شبهه خبط دماغ ( به معنی عدم تعادل روانی)و عدم رضایت به اعدام وی ، مرحوم میرزا تقی خان امیر کبیر ناچار به صدور دستور اعدام شد
و سر انجام به دستور صدر اعظم مقتدر و مهین دوست ایران برای ایجاد جلو گیری از ادامه اغتشاشات وآشوب هائی که توسط پیروان ودوست داران باب ایجاد میشد سید علی محمد باب در روز بیست وهشتم شعبان 1266 مطابق اول تموز در میدان صاحب الزمان تبریز به دار آویخته و تیر باران شد ([1])
[1] ابوالقاسم افنان . چهار رساله تاریخی درباره قره العین ص42

فتنه های بابیان در ایران

مریدان سید على محمد در اواخر سلطنت محمد شاه خصوصاً پس از مرگ شاه در سال (1264) ، وقایع خونینی را در کشور پدید آوردند که اگرچه در تمام آنها نیز شکست در اردوی بابیان رقم خورد امّا به هر شکل این اتفاقات و حادثه ها در سرزمین ایران و هردو طرف نزاع فرزندان این کشور بودند اهم انها به قرار ذیلند:

فتنه مازندران (قلعه شیخ طبرسی)

در این شورش که ملا حسین بشرویه‏اى و ملا محمد على بارفروشى،از اصلی ترین یاران باب فرماندهی این نبرد را بر عهده داشتند وهر دو نیز در آن کشته شدند آنان با حفر خندقی اطراف قلعه خود را براى جنگ با قواى دولتى آماده ساختند.
ازوقایع تاسف بار که ماهیت شیطانی یاران باب را به نمایش میگذارد ، هجوم بر مردم ساده دل پیرامون قلعه است که هیچ توجیه قابل قبولی برای آن وجود ندارد ،بابیان چون راهزنان با شقاوت و بیرحمی تمام به قتل و غارت ایشان مى‏پرداختند، حاج میرزا جانی کاشی از مورخین بابی و علاقمندان باب در کتاب خود آورده است:
«جمعى رفتند و در شب یورش برده، ده را گرفتند و یک صد و سى نفر را به قتل رسانیدند . تتمه فرار نموده، ده را حضرات اصحاب حق، خراب نمودند و آذوقه ایشان را جمیعا به قلعه بردند» ([1])
شکست چیزی بود که بابیان هرگز به آن نمی اندیشیدند آنان چنان به پیروزی خود امید وار بودند که در تصور نمیگنجد میرزا جانی کاشی مینویسد :
«حضرت قدوس (محمد على بارفروشى) مى‏فرمودند که: ما هستیم سلطان بحق و عالم در زیرنگین ما مى‏باشد و کل سلاطین مشرق و مغرب به جهت ما خاضع خواهند گردید»([2]). پس میان ایشان و نیروى دولتى جنگ درگرفت و فتنه آنان با پیروزى قواى دولت و کشته شدن ملا محمد على بارفروشى در جمادى الثانى 1265 پایان گرفت.
[1] حاجى میرزاجانى کاشانى، نقطهالکاف ص 162)
[2] (همان)

فتنه زنجان

در سال (1266) زنجان نیز شاهد شورشى به سرکردگى ملا محمد على زنجانى ملقب به حجت شد این فرد با ادعای اجتهاد خود را نماینده امام زمان میدانست وی قبل از ادعای بابیت بعلت فتوا های عجیب و غریب خود در مسائل مختلف احکام مورد نفرت وانکار متدینین زنجان قرار داشت شورش با جرقه کوچک دعوای کودکانه دو طفل مکتبخانه ای آغاز شد و پس از کشتاری وحشتناک از طرفین به شکست سنگین بابیان و مرگ ذلیلانه حجت زنجانی منجر گردید

واقعه نیریز

واقعه نیریز یکی دیگر از فتنه های تاریخ بابی است. که بنا به گفته عبدالبها قره العین سید یحیی را تشویق به ایجاد این فتنه نموده است :
روزی جناب آقا سید یحیای وحید شخص فرید روح المقربین له الفدا حاضر شدند و در بیرون نشسته جناب طاهره ورای پرده نشسته و من طفل بودم و در دامن او نشسته بودم* جناب وحید آیات و احادیثی نظیر در فرید از دهان می افشاند آیات و احادیث بسیار در اثبات این امر روایت فرمود* بغته طاهره هیجان آمد گفت یا یحیی فات بعمل اِن کنت ذا علم رشید، حالا وقت نقل روایات نیست وقت آیات بیناتست وقت استقامت است وقت هتک استار اوهام است وقت اعلاء کلمه الّله است وقت جانفشانی در سبیل الّله است عمل لازم است عمل([1].)
در این جنگ که بین نیروهای بابی و دولتی رخ داد، دست کم ۵۰۰ الی ۶۰۰ بابی کشته شدند.([2]) این واقعه در ماه مه و یا ژوئن ۱۸۵۰ (میلادی) در نیریز اتفاق افتاده است. ([3])فرمانده بابیان در این جنگ، سید یحیی دارابی ملقب به وحید بود. او در ۲۷ مه ۱۸۵۰ وارد نیریز می شود و در ۲۹ ژوئن همان سال در این جنگ، کشته می شود. ([4]) [1] دیوان اشعار قرّه العین چاپ اول ١٣٨۵نشر بنیاد کتابهای سوخته ایران بیجا ص17
[2] نصرت الله محمد حسینی ‏، حضرت باب ، موسسه معارف بهائی، صفحه ی ۵۱۷
[3] نصرت الله محمد حسینی ‏، حضرت باب ، موسسه معارف بهائی، صفحه ی ۵۱۸
[4] نصرت الله محمد حسینی ‏، حضرت باب ، موسسه معارف بهائی، صفحه ی ۵۱۸

تهران (واقعه ترور ناصرالدین شاه قاجار)

این واقعه را شاید از حیث سیاسی بتوان بااهمیت ترین واقعه تاریخ بابیت وبهائیت ارزیابی کرد . پس از اعدام سید علی محمد باب که توسط امیر کبیر وبه مقصود ختم ماجرای بابیه صورت گرفت گروهى از بابیان به رهبرى شیخ على ترشیزى بر آن شدند تا ناصرالدین شاه و امیر کبیر و امام جمعه تهران را به قتل رسانند، اما ناکارآمدی نقشه طراحی شده موجب دستگیری38 تن از سران بابیان و براه افتادن موجی از بابی کشی در کشور شد .
امان الله شفا مبلغ بهائی برگشته از بهائیت معتقد است که حادثه ترور شاه با برنامه ریزی و و دستور شخص بهاءالله بوده است و صدها نفر قربانی جاه طلبی و نقشه شوم او شده اند ، و اگر چنین نبود چرا بها مضطرب شده و خود را به سفارت روس می انداخته ..[1]
ناگفته پیداست که نمی توان دست بیگانگانی که در پی منافعی برای دول متبوع خود دراین قضیه بودند را نادیده انگاشت [1] امان الله شفا ـ نامه ای از سن پالو ٌ316

واقعه بدشت

ماجرای بدشت ، معرف مهم ترین دیدگاهها و اهداف یاران باب بود، این واقعه در رویگردانی برخی از علاقه مندان به این نهضت انحرافی نقش موثری داشت والبته چه بسا موجب گرویدن برخی دیگر به باب نیز بود این جریان در نوع اقدامات حکومت نسبت به بابیان نیز تاثیر قطعی داشت.

نکته اصلی درماجرای بدشت
، توطئه ودسیسه چینی حسینعلی نوری و ملا محمد علی بارفروشی و زرین تاج قزوینی قره العین برای نسخ شریعت اسلام بود که بدون اطلاع باب صورت گرفت و نتیجه اجتهاد قره العین بود که خود او برای اجرای این نقشه پیشقدم گردید و «بدون حجاب، با آرایش و زینت » به مجلس وارد شد و حاضران رامخاطب ساخت که امروز «روزی است که قیود تقالید سابقه شکسته شد »([1]).
[1] ـ نبیل زرندی، ص 271-273

قتل علامه ملا محمد تقی برغانی
در ماجرای قتل یکی از بزرگان شیعه و مخالفین شیخ احمد احسائی علامه ملا محمد تقی برغانی معروف به شهید ثالث شاهد حضوری پر رنگ و موثر از این زن هستیم.
محمد مصطفی از بابیان بغدادی در شرحی که بر احوالات این زن نوشته است نا خواسته از توطئه قتل مرحوم ملا محمد تقی برغانی توسط قرهالعین پرده برداشته و میگوید :
به این عبد(که در آن وقت کودکی دهساله بودم) فرمودند که به آنها(بابیان همراه با قرهالعین) بگویم : « جمیع از قزوین خارج شوید زیرا اتفاق عظیمی در قزوین روی خواهد داد که از حدوث آن واقعه قزوین به لرزه خواهد افتاد و خون شما ریخته خواهد شد ، در حالیکه خداوند برای شما کارهای مهمی مقدر فرموده مخصوصابرای تو و پدرت شیخ محمد .»

جانشینی باب
شیخ علی عظیم
میرزا یحیی صبح ازل
میرزا حسینعلی نوری بهاءالله

فصل سوم بهائیت

میرزا حسین علی بهاءالله

زندگی نامه
میرزاحسین علی نوری ملقب به بـهاءالله که بهائیان شهرت خود را از وی گرفته اند و او را عنوان پیامبر آئین خود می شمارند . دردوم محرم سال1233/ق/ ۱۸۱۷/م در خانه میرزا عباس نوری از منشیان دربار قاجار درتهران متـولّـد شد وی آموزشهاى مقدماتى ادب فارسى و عربى را زیر نظر پدر و معلمان و مربیان گذراند اگرچه او خود مدعی است که هرگز تحصیلاتی نداشته است و درنامه ای به ناصرالدین شاه ([1])، میگوید :من تحصیل علم نکرده ام و در مدارس وارد نشده ام. میتوانید از {مردم} شهری که در آن ساکن بوده ام سوال کنید.([2])
پس ‍از ادعاى بابیت سید على محمد شیرازى به وسیله ملا حسین بشرویه ای و به واسطه میرزا محمد معلم نوری در شمار نخستین گروندگان به باب درآمد([3])و از فعال ترین افراد بابى شد و به ترویج بابیگرى بویژه در نور و مازندارن پرداخت . برخى از برادرانش از جمله برادر کوچکترش میرزا یحیى معروف به ((صبح ازل )) نیز بر اثر تبلیغ او به این مرام پیوستند([4])
[1] مقاله شخصی سیاح، موسسه مطبوعات امری آلمان سال 2001، ص 62
[2] و این سوال را نه همشهریان بهاءالله که عزیه خانم نوری خواهرش پاسخ میدهد: جناب میرزای ابوی که از بدایت عمر که بحد بلوغ رسید بواسطه فراهم بودن اسباب و گرد آمدن اصحاب اشتغال به بدرس و اهتمام به مشق داشته است آنی خود را از تحصیل مقدمات فارغ نمی گذاشتند پس از تحصیل مقدمات عربیت و ادبیت به علم حکمت و و مطالب عرفان مایل گردیده که به فواید این دو نائل آیند چنانکه اغلب شب و روز ایشان به معاشرت حکمای ذیشان و عرفا و درویشان مشغول بود . وقتی که صور اسرافیل ظهور دمیده شد ایشان مردی بودند که اکثر کلمات حکما و عرفا را دیده و اغلب علائم ظهور را دیده و شنیده و فهمیده ..(رساله تنبیه النائمین منتشره از سوی مومنین بیان بیتا احتمالاً تهران ).
[3] بهاءالله شمس حقیقت، ح.م. بالیوزی، ترجمه از انگلیسی، مینو ثابت ، ص 51-48.  George Roland Publisher 1980
[4] همان، ص 85، تا 91

چرا حمایت سفیر روس؟؟
وقتی ماموران حکومتی برای جلب وبازداشت او آمدند وی به میرزا مجید آهی شوهر خواهرش که منشی سفارت روسیه بود در مقر تابستانی سفارت روس در زرگنده شمیران به سر میبرد سفیر روس بر ادامه اقامت وی در آنجا تاکید و از تسلیم او به نمایندگان شاه امتناع داشت ،ولی بعلت سماجت ماموران سرانجام سفیرتسلیم شد امّا اورا به عنوان امانت دولت روس تحویل داد و از صدراعظم(میرزا آقاخان نوری) رسماً خواستار گردید امانتی را که دولت روس به وی می سپارد در حفظ وحراست او بکوشد» ([1])،حتی صدر اعظم را از موضع قدرت مورد تهدید قرار دا د که صدمه نباید به بهاءالله وارد آید ([2])با تلاشهای جدی سفیر روسیه در تهران پس از چهار ماه میرزا حسینعلی ازحبس سیاه چال طهران رهائی یافت امّابه دستور حکومت ایران ، دیگر حق اقامت در ایران را نداشت . سفیر روس از وی خواست «که به روسیه برود و دولت روس از او پذیرایی خواهد نمود»، اما او نپذیرفت؛ هنگام سفر تبعید نیز علاوه بر نمایندگان دولت ایران نماینده ای از سوی سفارت روس همراه بهاءالله بود ([3]).بابیان دیگری هم که تاکنون تهران و شهرهای دیگر را ترک نکرده بودند مجبور به ترک موطن وسفر بسوی عراق شدند .
بهاءالله پس از رسیدن به بغداد نامه ای به سفیر روس نگاشت و مراتب قدردانی خود را از وی و دولت روس اعلام کرد. همچنین در لوحی خطاب نیکلاویچ الکساندر دوم به این کمک سفیر روس اشاره و از وی تشکر کرده است([4]) .
[1] شوقی افندی، قرن بدیع، ج 1، ص 318
[2] نبیل زرندی، ص 593
[3] همان، ص 611-612، 617-618
[4] آثار قلم اعلی، ج 1، ص 76؛ شوقی افندی، قرن بدیع، ج 2، ص 49

بهاءالله در بغداد از پیشکاری ازل تا ادعای خدائی

بهاءالله در بغداد با عنوان پیشکاری ازل به فعالیت میان جمعیت آشفته بابیان پرداخت این گروه بعلت سر در گمی و نداشتن جایگاه مشخص دینی ودنیوی به یک معضل اجتماعی در عراق تبدیل شده بودند و بهاءالله با استفاده از این فضای آشوب زده و پریشان با زیرکی و سیاست به استحکام جایگاه خود و تضعیف موقعیت یحیی ازل در میان بابیان پرداخت او ازل را به بهانه های امنیتی در خفا نگهداشته و خود زمام امور را بدست گرفت

شرارت های بها در بغداد
نکته دیگر اینکه جناب بهاءالله از اوضاع آشفته بابیان در عراق و بی توجهی نسبی حکومت عثمانی به مسائل داخلی بابیان استفاده کرده ، با شرارت به تسویه حساب وحذف فیزیکی مخالفین خویش پرداخت
نتیجه این شرارت ها فرار بابیان مهم و قابل اعتنا از بغداد و ایجاد فضای رعب شدید در میان آنان و قتل و کشتار مخالفان بود.عزیه خانم نوری گروهی که با رهبری زیر زمینی بها به قلع و قمع بابیان بغداد مشغول بودند را "جلادان خونخوار "نامیده و می گوید :
"اصحاب طبقه اول که اسامیشان مذ کور شد از خوف آن جلادان خونخواربه عزم زیارت اعتاب شریفه به جانب کربلا و نجف و برخی به اطراف دیگر هزیمت نمودند.سید اسمعیل اصفهانی را سر بریدندو حاجی میرزا احمد کاشی را شکم دریدند . آقا ابوالقاسم کاشی راکشته در دجله انداختند.سید احمد را به پیشدو کارش را ساختند. میرزا رضا خالوی سید محمد را مغز سرش را به سنگ پراکندندو میرزا علی را پهلویش را دریده به شاهراه عدمش راندندو غیر از این اشخاص جمعی دیگر را در شب تار کشته اجساد آنها را به دجله انداختند و بعضی را در روز روشن در میان بازار حراج با خنجر و قمه پاره پاره کردند چنانکه بعضی از مومنین و معتقدین رااین حرکات ،فاسخ اعتقاد و ناسخ اعتماد گردید بواسطه این اعمال زشت و خلافکاری هااز دین بیان عدول کرده و این بیت را انشاد نموده در محافل می خواندند و می خندیدند :
اگر حسینعلی ، مظهر حسین علی است ……هزار رحمت حق بر روان پاک یزید !! "
و می گفتند ما هر چه شنیده بودیم حسین مظلوم بوده است نه ظالم !"([1])
[1] تنبیه النائمین صفحه 12

سفر به استانبول

.بعد از اقامت در باغ رضوان در اوائل ماه مه 1863 میلادی بغداد را به اتفاق برادرش ازل و فامیل و 26 نفر از یارانش به طرف استانبول ترک میکند.این اظهار و ادعای جدید بهاء الله ظاهراً مخفیانه و بدور از چشم ازل و یاران وی بوده است زیرا در این سفر میرزا یحیی ازل به حسب ظاهر اختلافی با برادر ندارد و همراه بهاءالله به استانبول میرود و حتی به موجب آنچه عبدالبهاء دراین باره مینویسد در کنار وی احساس امنیت نیز می نموده است

تبعید و اقامت در عکا

عکّا در فلسطین اشغالی و در نزدیکی بندر حیفا قرار دارد آب و هوای نا مطبوع عکا در اولین سالهای بها و یارانش در این شهر منجر به بیماری و فوت برخی از یاران بهاءالله گردیدتا حدی که بهاءالله نتوانست به آن بی توجه باشد و در آثار خود از آن یاد نکند وی در یکی از آثار خود می گوید : «کذلک امر ربک اذکان مسجوناً فی اخرب البلاد». ([1]) (پروردگارت چنین امر کرد ، زمانی که در خراب ترین شهرها زندانی بود » بهر صورت میرزا حسین علی بهاءالله به عنوان یک زندانی تبعیدی در سال ۱۸۶۸ وارد آن شهر گردید.
نکته قابل توجه اینکه بها وپسرش عبدالبهاء در شهر عکا همواره خود را مسلمانانی متدین و مبادی آداب شریعت اسلام معرفی میکردند ، در نمازهای جماعت حضور یافته و به پیروان دستور اکید داده بودند که در آن صفحات از تبلیغ خودداری کنند
[1] همان، ص .342

آثار بهاء الله

کتاب اقدس ام الکتاب بهائیت و شامل احکام و تعالیم اصلی بهائیت می باشد.کتاب ایقان که در پاسخ به سوالات سید خال (دائی باب) در مورد ظهور امام قائم عج و شبهات قرآن می باشد.این کتاب به تنهائی برای اثبات بطلان بهائیت کافی است
هفت وادی: (وادی طلب – وادی عشق – وادی معرفت – وادی توحید – وادی استغنا – وادی حیرت – وادی فقر حقیقی و فنای اصلی )
از دیگر آثار بهاءالله می توان به مکتوباتی که برای پیروانش می فرستاد اشاره کرد وی در خلال این مکتوبات تعالیمش را برای پیروانش تشریح می نمود این مکتوبات در میان بهائیان به « لوح» مشهورند , و در دیانت بهائی بیش از شانزده هزار لوح موجود می باشد . که از آن جمله می توان به مکتوباتی خطاب به سلاطین وقت اشاره نمود. (هم چون ناپلئون، پاپ و …)
دیگر آثار او: کلمات مکنونه مبین ،اشراقات ،اقتدارات ،جواهر الاسرار، چهار وادی ، الواح سلاطین و … از اصلی ترین آثار بهاالله به شمار میروند گرچه آثار وی منحصر به اینها نیست

(عبدالبها) عباس افندی

زندگینامه
عباس افندی ملقب به عبدالبهاء،در پنجم جمادی الاولی سال ۱۲۶۰ (قمری) در طهران متولد شد و از سن ۹ سالگی، در تبعیدهای بهاءالله همراه او بود وی در این سفرها بسیاری از تجربه ها ی لازم برای زندگی پر از حادثه و البته لبریز از فریب و ریکاری را از پدر و عموهای خود آموخت البته این به معنای نداشتن تحصیلات مرسوم نیست مبلغ پیشین بهائی عبدالحسین آواره (آیتی) در کشف الحیل می نویسد:
امّا عبدالبهاآنقدر معلم و مربی دارد که از حد خارج است نخستین معلمش همان پدرش بها و بعد از مسافرت پدرش به کوههای سلیمانیه میرزا موسی کلیم و سپس نزد شیخ عبدالسلام شوافی از حکما و علماء مشهور بغداد تحصیل نموده است
بهائیان وی را مرکز میثاق نامیده ولی او خود را عبدالبهاء نامیده و بر اهمیت این نام تاکیدمیکند

وصیت نامه بهاءالله
بهاءالله بموجب آنچه در کتاب عهدی (وصیت نامه )آورده است عباس افندی را نخستین جانشین بعد از مرگ خود قرار داده واو را (غصن اعظم)نامیده است و فرزند دیگرش محمد علی افندی با عنوان(غصن اکبر) بعد از عباس افندی در مقام پدر مستقر گردد و سرانجام کتاب عهدش را نگاشت و هیکل امرش را با آن زره پولادین آراست و به نصّ قاطع " وصیّه اللّه آنکه باید اغصان و افنان و منتسبین طرّاً به غصن اعظم ناظر باشند" ([1]) و آیه " اذا غیض بحر الوصال و قضی کتاب المبدا فی المآل توجّهوا الی من اراده اللّه الّذی انشعب من هذا الاصل القدیم "([2])، فرزند ارشد خود حضرت عبدالبهاء را بعنوان مرکز عهد و پیمان ومبیّن آیات و آثار و مرجع و پیشوا و مثل اعلی برای پیروان خویش برگزید
وی جانشینی پس از خود را رسماً چنین وصیت نمود:
…: ای اهل عالم شما را وصیت می نمایم به آنچه سبب ارتفاع مقامات شما است به تقوی الله تمسک نمایید و به ذیل معروف تشبث کنید. به راستی می گویم لسان از برای ذکر خیر است او را به گفتار زشت میالائید. عفا الله عما سلف. وصیه الله آنکه باید اغصان و افنان و منتسبین طراً به غصن اعظم ناظر باشند انظروا ما انزلنا فی کتابی الاقدس (اذا غیض بحر الوصال وقضی کتاب المبدا فی المال توجهوا الی من اراده الله الذی انشعب من هذا الاصل القدیم). مقصود از این آیه ی مبارکه غصن اعظم بوده. کذلک اظهرنا الامر فضلا من عندنا و انا الفضال الکریم. قد قدر الله مقام الغصن الاکبر بعد مقامه. انه هو الامر الحکیم. قد اصطفینا الاکبر بعد الاعظم امراء من لدن علیم خبیر. محبت اغصان بر کل لازم …» ([3])
[1]ـ کتابُ عَهْدِی – مجموعه الواح بهاءاللّه – چاپ مصر ص٣٩٩
[2]ـ کتاب اقدس – بند ١٢١.
[3] ـ میرزا حسینعلی نوری بهاءالله، کتاب عهدی ، ص410.

نقش عبدالبهاء در توسعه بهائیت
عبدالبهاء را به چند دلیل میتوان تکمیل کننده آئین پدرش دانست که از ان جمله :
ذات ریاکار و توانائی انعطاف در برابر حاکمان مختلف و سعی سالوسانه برای جلب رضایت آنان ([1]).
او برای حکومتهای مختلف به تناسب اوضاع سیاسی دعا می کرد در آثار موجود موارد متعدد و غیر قابل انکاری از این قصه گزارش شده است ؛
[1] فضل الله صبحی مهتددی مهتدی، ج 2، ص 153؛ محیط طباطبائی، سال4، ش 3، ص 204

دو روئی عبدالبهاء
دو روئی عبدالبهاء بالاخره برای عثمانی ها فاش شد و در اواخر جنگ اوّل جمال پاشا فرمانده کل قوای عثمانی بخاطر اطلاع بر روابط عباس افندی با عوامل انگلیسی و موافقت وی با طرح ها ونقشه های آنان تصمیم قطعی بر اعدام عبدالبهاء و انهدام مراکز بهائی در عکا و حیفا گرفت منابع بهائی به صراحت نوشته اند که او مقدار زیادی گندم از املاک خویش ذخیره کرده بود و آنها را در اختیار قشون انگلیس گذاشت، ([1] )و تصریح می کنند که لرد باالفور وزیر صهیونیست انگلیسی در همان روز وصول خبر به جنرال النبی سالار سپاه انگلیس در فلسطین دستور تلگرافی صادر و تاکید نمودکه «به جمیع قوا در حفظ و صیانت حضرت عبدالبهاء و عائله و دوستان آن حضرت بکوشند.([2]) ، دولت انگلیس به مجرد استقرار در حیفا به عبدالبهاء دین خود را ادا کرده و وی را با نشان نایت هود و لقب سر مفتخر کرد در مقابل عبدالبهاء برای امپراتور انگلیس ، ژرژ پنجم ، دعا کرد و از این که سراپرده عدل در سراسر سرزمین فلسطین گسترده شد به درگاه خدا شکر گزارد ([3])
[1] فیضی، ص259-262
[2] (شوقی افندی، قرن بدیع، ج 3، ص 297
[3] ر. ک عبدالبهاء ، مکاتیب ج 3، ص 347 ونیز شوقی افندی، قرن بدیع، ج 3، ص 299؛ و نیز آیتی، 1342، ج 2، ص305

سفر عبدالبهاء به اروپا و امریکا
پس ازانقلاب ترک جوان در ترکیه سلطان عبدالحمید از سلطنت خلع شدو به تبع محدودیت های سیاسی و اجتماعی عبدالبهاء نیز تا حدی که از ناحیه حکومت بود برطرف شد و او در 1328 به دعوت بهائیان اروپا و امریکا از فلسطین به مصر و از آنجا به اروپا و یک بار دیگربه امریکا رفت عبدالبهاء ، در این سفر که سه سال به طول انجامید تعالیمی را به عنوان تعالیم اصلی بها مطرح و معرفی نمود که امروزه آنها را به عنوان تعالیم دوازده گانه می شناسند([1])، گرچه به مرور زمان تعداد آنها بیشتر شد([2])آنچه که در سفرهای عبدالبها به غرب بیش از هرچیز دیگر خودنمائی میکند شیفتگی این شخصیت به ظاهر مذهبی به تمدن پر زرق و برق غرب است [1] انشاءالله در فصل مربوط به تعالیم پیرامون تعالیم دوازده گانه به بحث خواهیم پرداخت
[2] ( موژان مومن، ص 185

مرگ عبدالبهاء
عبدالبهاء در(1340 ق 1300 ش) برابر با ۲۸ نوامبر سال ۱۹۲۱ میلادی در پی یک بیماری نه چندان بلند مدت مرد در پی مرگ وی هواداران و دوستداران غربی او به انحاء مختلف به ابراز همدردی با بازماندگان او پرداختند :« وزیر مستعمرات حکومت اعلیحضرت پادشاه انگلستان مستر وینستون چرچیل … تقاضا نمود مراتب همدردی و تسلیت حکومت اعلیحضرت پادشاه انگلستان را به جامعه بهائی ابلاغ نماید… و ایکونت النبی نیز… اعلام نمود به بازماندگان فقید سر عبدالبها عباس افندی و جامعه بهائی تسلیت صمیمانه مرالله ابلاغ نمایید… فرمانده کل قوای اعزامی مصر جنرال کنگرویو نیز تلگراف ذیل را مخابره نمود : متمنی است احساسات عمیقه مرا به خاندان فقید سرعباس بهائی ابلاغ نمایید . » ([1])
مقبره او در جوارمقبره باب واقع در کوه کرمل همان جایی که بنا به فرمان بهاءالله محل استقرار استخوانهای سید علی محمد باب تعیین گردیده بود می باشد [1] همان منبع , ص 226

آثار عبدالبهاء

مقاله شخص سیاح (تاریخ دوره اول دیانت بهائی) (به فارسی)
رساله مدنیه (به فارسی)
کتاب سیاسیه (در سیاست مدن) (به فارسی)
کتاب مفاوضات (مشتمل بر رسائل مهمه و فلسفه و روحانی و تفسیر و غیرها)
کتاب مکاتیب (در ۴ جلد) (مشتمل بر الواح به فارسی و عربی)
تذکره الوفا (مشتمل بر شرح احوال نفوس زکیه)
مجموعه مناجات ها به فارسی
مجموعه مناجات ها به عربی
جواب نامه جمعیت لاهای (برای اجرای صلح عمومی)
جواب پروفسور فورل
خطابات مبارکه در ۲ جلد به فارسی و عربی
مجموعه الواح به زبان آذری
لوح امریک
الواح وصایای مبارکه (وصیت نامه)

شوقی افندی

زندگی و تحصیلات

شوقی ربانی ملقب به ولی امرالله در یازدهم اسفندماه سال ۱۲۷۶ شمسی و ۲۷ رمضان ۱۳۱۴ هجری قمری در عکا متولد شد. او فرزند ضیائیه ([1])و میرزا هادی افنان([2]) ([3]) بود .شوقی تا ۱۱ سالگی را در عکا محل زندگی وتبعیدگاه جد مادری خود بهاءالله بسر برد .
با سقوط حکومت عثمانی در سال ۱۹۰۸ میلادی عبدالبهاء به همراه خانواده خود جهت ادامه تحصیلات نواده هایشان به شهر حیفا که در ۱۲ کیلومتری عکا واقع شده، نقل مکان کردند. ، شوقی تحصیلات خود را در حیفا در کالج دفرر انجام داد و سپس به دانشگاه بیروت رفت و درنهایت دانشگاه آکسفورد انگلستان را برای ادامه تحصیلات انتخاب کرد. و ظاهراً موفق به اخذ مدرک از این دانشگاه نشد ([4])
[1] ـ دختر بزرگ عبدالبها
[2] افنان به معنی شاخه ها در واژنامه بهائی به خویشان باب افنان وبه خویشان بها اغصان میگویند بها ظاهراً این القاب را برای ساختن چیزی مانند سلسله سادات در بهائیت وضع کرد
[3] ـ برادر زاده خدیجه بیگم همسر اول سید علی محمد باب
[4] ـ عبدالحسین آیتی کشف الحیل ص212

وقایع دوره شوقی افندی

1. تشکیل دولت نژادپرست صهیونیستی اسرائیل

در زمان حیات شوقی و با سکوت خیانت آمیز و همراهی بی دریغ وی حکومت یهودی اسرائیل با نقض حقوق مسلم فلسطینیان در فلسطین روی کار آمد ، مساعی بی شمار بهائیت درهمکاری با صهیونیسم جهانی در ایجاد دولتی یهودی در قلب جامعه اسلامی موجب آن شد تا این مسلک در آنجا رسمیت یافته و املاک و اموال بهائیان تحت حمایت واقع و از مالیات و عوارض معاف گردد.[1]
[1] شوقی افندی توقیعات مبارکه – جلد ۲ ص ۱۶۵

2. طراحی واجرای نقشه ده ساله مهاجرت
بهائیان به نقاط مختلف جهان ، توسعه تشکیلات اداری و جهانی سازمان دینی بهائیت از جمله اقدامات دوره ریاست او بر آئین بهائی بود و این فرایند به ویژه در دهه شصت میلادی، در اروپا و امریکا سرعت بیشتری گرفت و ساختمان معبدهای قاره ای بهائی موسوم به مشرق الاذکار به اتمام رسید.

انفصال و جدائی مبلغین برجسته از بهائیت:
.
برخی ازمبلغین برجسته بهائی راه خود را از تشکیلات شوقی جدا کردند عده ای به تشکیل سازمانهای انسان دوستانه غیر مذهبی روی آوردند
میرزا احمد سهراب
از یاران قدیمی و پرکار عبدالبهاء که کاروان خاور وباختر را بنیانگذاری کرد برخی از نویسندگان فرقه ای بنام سهرابیه را منتسب به وی میدانند
عده ایی دیگر اساساً آیین بهائی را رها کردند و به دامان پر مهر اسلام باز گشتند که از آن جمله اند :
عبدالحسین تفتی آواره
که در زمان بهائیت آواره نامیده شد وبعداز بازگشت خود را آیتی نامید ، در اثر این توبه مهمترین کتاب در تاریخ بهائیت بنام الکواکب الدرِیه فی ماثرالبها ئِیه که توسط وی نگاشته شده بود و به تایید مرکز میثاق بهاءالله یعنی عبدالبها رسیده بود توسط شوقی افندی از اعتبار ساقط گردید کتاب کشف الحیل در واقع توبه نامه آیتی از منجلاب بهائیت بود .
فضل الله صبحی مهتدی
خاندان وی از قدیمی ترین خاندانهای بابی بهائی کاشان و خود او از مقربان درگاه عباس افندی بود پیام پدر و خاطرات صبحی از معروفترین آثار وی در معرفی ونقد فرقه بهائی میباشد .از نوشته های وی معلوم می گردد شوقی به عادتی زشت دچار بود که بها الله در کتاب اقدس از بیان حکم آن خجالت کشید و مبهم باقی ماند
[1] سید محمد باقر نجفی بهائیان صفحه 282

مرحوم میرزا حسن نیکو بروجردی
وی نیز با نگارش کتاب فلسفه نیکو به شرح حال و چگونگی ورود و خروج خود به فرقه بهائی میپردازد ودر این بین اسراری از این فرقه را افشا میکند که بهائیان را شرمنده و عصبانی و سایرین را غرق در حیرت وشگفتی از انبوه رذالتهای یک مجموعه ظاهراً دینی مینماید
مرحوم میرزا صالح اقتصاد مراغه ای
مرحوم میرزا صالح اقتصاد مراغه ای، منشی محفل روحانی بهائیان بود که پس از اینکه به مقام «مبلغی امرالله و ناشر نفحات الله» رسید و به احوال بهائیان و آثار آنها آشنا شد! از بهائیت روی گرداند و مسلمان شد و کتاب ایقاظ را در رد بهائیان نگاشت([1])
و……

تالیفات شوقی افندی

نظم بدیع (مشتمل بر ۷ رساله مهمه به انگلیسی)
نظم اداری دیانت بهائی (مشتمل بر دستورات تشکیلات بهائی به انگلیسی)
کتاب ظهور عدل الهی به انگلیسی و ترجمه به فارسی
لوح قرن(مشتمل بر تاریخ مختصر یک قرن) (به فارسی)
هذاالقرن الابدع البدیع (به عربی)
روز موعود فرا رسید (به انگلیسی و ترجمه به فارسی)
نظامات بهائی (به انگلیسی و ترجمه به فارسی و عربی)
دور بهائی ترجمه کتاب تاریخ نبیل زرندی به زبان انگلیسی
ترجمه کتاب نبیل زرندی به زبان عربی به نام مطالع الانوار
"قرن بدیع":اصل این کتاب به انگلیسی است و در چهار جلد نوشته شده و مشتمل بر تاریخ باب و بهاء تا صدمین سال اعلان ادعای باب، توقیعات مبارکه، مجموعه دستخط های شوقی به مناسبت های گوناگون است در شش جلد به فارسی.
" دور بهائی":این کتاب به انگلیسی نوشته شده و ترجمه ای از کتاب تاریخ نبیل زرندی و مروری است بر تاریخ بهائیت و پیش بینی آینده آن طبق نظر عبدالبهاء ([1]) [1] در باره این کتاب،ر.ک محیط طباطبائی مجله گوهر، سال 3، ش 9، ص 706

فصل چهارم نقدی بر اعتقادات بهائی

1. توحید
بهائیان خود را موحد وخداپرست دانسته و مدعی هستند که بهاء الله را خدا ندانسته و اورا بنده ای از بندگان خدا که مقام مظهریت الهی را یافته است میدانند . دکتر اسلمنت مبلغ امریکائی بهائی می نویسد شخص بهائی هیکل بشری حضرت بهاءاللّه را پرستش نمیکند بلکه ساجد جلال و مجد خداوند است که آن هیکل مکرّم مظهر آن است([1])
[1] دکتر جی ای اسلمنت ترجمه بشیر الهی ITORA BAHA'I – BRAZILa Engenheiro Gama Lobo, 267 Vila Isabel
20. 551 Rio De Janeiro / RJ, Brazil

مرگ شوقی

شوقی به سال ۱۳۷۷ ه. ق برابر با ۱۳۳۶ هجری شمسی شش سال قبل تشکیل بیت العدل به طرزی مشکوک و ناگهانی در لندن فوت کرد و همانجا مدفون گردید علت مرگ او آنفلوانزا اعلام شد که مورد پذیرش برخی از بهائیان قرار نگرفت سرهنگ ثابت با انتشار نامه ای در آن دوره علت مرگ را در اثر توطئه خانم روحیه مکسول همسر وی و اعضای محفل لندن دانست این فرضیه اگرچه هرگز اثبات نشد ([1])
اما وقتی رقم سنگین اموال و دارائیهائی که در اختیار شوقی افندی قرار داشت را در نظر می آوریم احتمال هر گونه دسیسه چینی و توطئه برای تسلط بر جمعیت بهائیان که در واقع تسلط بر ثروت و قدرتی قابل توجه است بشدت تقویت می گردد
بد نیست بدانیم در سال 1336 ش رقم مالیات بر ارث املا ک و اموال ثروت شوقی ربانی، رهبر بهائیان، آنهم تنها در کشور ایران (زمان مرگ او ) معادل 287 میلیون دلار بود .[2] [1] اسماعیل رائین ، انشعاب دربهائیت ، موسسه تحقیقی رائین بیتا صفحه 177تا179
[2] (اسماعیل رائین، انشعاب در بهائیت ،تهران: موسسه تحقیقی رائین، بی تا ص 343 )

نقد وبررسی گفته ها و نوشته های بهاءالله :

بهاءالله پس از ادعای« من یظهره اللهی» که باب وعده آمدن او را داده بود و مواجهه با پذیرش این ادعا از سوی جمعی از بابیان رفته رفته دامنه ادعای خود را بالا وبالاتر برد و در نهایت به نغمه دروغین الوهیت خویش لب گشود ،
بهاءالله طی جملاتی که به نمونه هائی از آن اشاره خواهد شد خود را خداوند و خالق جهان خواند و مدعی «الوهیت» شد تا آنجا که حتی پیکر خودش را به عنوان قبله نماز بهائیان قرار داد
الف) «اسمع ما یوحی من شطر البلا علی بقعه المحنه و الابتلا من سدره القضا انه لا اله الا انا المسجون لفرید». [1] «بشنو آنچه را که وحی می شود از مصدر بلا بر زمین غم و اندوه از سدره قضا بر ما به اینکه نیست خدایی جز من زندانی یکتا».

هـ) حسینعلی بها انبوه پر شمار مردم را که به ادعای خدایی او وقعی نمی گذاشتند در شمار غافلین می خواند او در جواب کسانی که از ب) در قسمتی دیگر از کتاب مبین می گوید: «کذلک امر ربک اذکان مسجوناً فی اخرب البلاد». ([2]) (پروردگارت چنین امر کرد ، زمانی که در خراب ترین شهرها زندانی بود »
ج) ان الذی خلق العالم لنفسه قد حبس فی اخرب الدیار بما اکتسبت ایدی الظالمین». ([3]) آنکه جهان را برای خود خلق کرد، در خراب ترین مکان ها به دست ستمکاران زندانی است
د) ان الذی خلق العالم لنفسه منعوه اءن ینظر الی اءحد من احبائه»([4])آن کسی که جهان را برای خودش خلق کرد، او را منع می کنند که حتی به یکی از دوستانش نظر افکند
آیا می توان پذیرفت که این جملات کلام الهی است؟آیا خدائی چنین ذلیل که بدست بندگان خود گرفتار و زندانی می شود سزاوار پرستش است؟
[1]

او می پرسیدند: تو که خود را خدا می دانی، چرا بعضی از مواقع می گویی ای خدا، و در بعضی از نوشته هایت از او استمداد می طلبی؟ می گوید:«یدعو ظاهری باطنی و باطنی ظاهری لیست فی الملک سوای ولکن الناس فی غفله مبین» (باطن من ظاهر من را می خواند و ظاهرم باطنم را، در جهان معبودی غیر از من نیست، لیکن مردم در غفلت آشکارند). و در کتاب بدیع نیز آمده است:
«انه یقول حینئذ اننی انا الله لا اله الا انا کما قال النقطه (سیدباب) من قبل و بعینه یقول من یاتینی من بعد»([5])بها میگوید خدائی جز من تنها نیست همانگونه که باب قبل از من چنین گفت و نیز همانگونه که پیامبری بعد از من چنین خواهد گفت
و)بهاءالله با قبله قرار دادن قبرخود ونیز کسی که باید در نماز مورد توجه قلبی قرار گیرد عملا پرستش بها را همان پرستش خدادانسته و فرقی میان آنها قائل نشده اند محمد علی قائنی در درس نوزدهم از کتاب دروس الدیانه می نویسد :
«قبله ما اهل بها روضه مبارکه در مدینه عکا می باشد که در وقت نماز خواندن باید رو به آن بایستیم و قلباً متوجه به «جمال قدم» یعنی بها باشیم. . . »([6])
نکته بعدی پیرامون الوهیت در بهائیت آنکه خدای بهائیت خدائی است که در عین بی نیازی و صمدیت ([7]) نیازمند است آنهم به بنده ای که خود سراپا احتیاج و نیازمندی است این جمله که بهاءاللّه در کتاب ایقان راجع به ملا حسین بشرویه ای مینویسدتوجه کنید :
از آن جمله جناب ملّا حسین است که محلّ اشراق شمس ظهور شدند. لَو لاهُ مَا استَوَی اللّهُ عَلی عَرشِ رَحمانِیَّتِهِ و ما استَقَرَّ علی کُرسِیِّ صَمَدانِیَّتِهِ.([8])
اگر بشرویه ای نبود خدا بر عرش رحمانیت جای نمی گرفت و بر کرسی بی نیازی قرار نمی یافت
می دانیم که به معنی بی نیاز مطلق است این چه خدائی است که برای نیل به بی نیازی نیازمند بنده نیازمند خود ملا حسین بشرویه ای است ؟

2. نبوت

در این بخش از بحث به طرح و نقد دلیل تقریر به عنوان یکی از دلایل بهائیت در اثبات ادعای پیامبران اکتفا میکنیم میرزا ابوالفضل گلپایگانی مشهورترین مبلغ بهائی در کتاب«فرائد » این دلیل را بزرگترین برهان حقانیت یک پیامبر دانسته و می نویسد : در چگونگی استدلال به دلیل تقریر: اعلم ایها السید المجید ایدک الله و ایانا بالبصاره الکاشفه و الرای السدید که دلیل تقریر اکبر دلیلی است که علمای اعلام در تفریق بین الحق و الباطل به آن تمسک جسته اند و در کتب مصنفات خود به آن مبسوطاً و مفصلا استدلال فرموده اند.

دلیل تقریر
میرزا ابوالفضل دلیل ادعائی خودبر ارکانی استوار کرده است که عبارتند از :
اگر نفسی مدعی مقام شارعیت شود (ادعا)
شریعتی تشریع نماید آن را به خداوند تبارک و تعالی نسبت بدهد (کتاب)
آن شریعت نافذ گردد (نفوذ)
در عالم باقی ماند(بقا)

نقد دلیل
الف) ادعای دروغین نبوت و رسالت در طول تاریخ بسیار اتفاق افتاده است
ب) کتابهای بسیاری هم به دست اینان نگاشته شده که آن را به خدا نسبت داده اند که خداوند در قرآن کریم به نویسندگان چنین کتابهائی هشدار داده است
فویل للذین یکتبون الکتاب بایدیهم ثم یقولون هــذا من عندالله([1])
وای بر کسانیکه با دستان خود کتاب می نویسند و بعد میگویند این کتاب از سوی خدا است
ج) رهبران بهائی با این ادعای مبلغ خود موافق نیستند و دلیلی بنام نفوذ را حجت حقانیت تلقی نمی کنند بهاءالله در کتاب ایقان با توصیفی توام با همدردی با نوح نبی الله می نویسد:
«از جمله انبیاء نوح بود که نهصد و پنجاه سال نوحه نمود و عباد را به وادی ایمن روح دعوت فرمود و احدی او را اجابت ننمود» عباس افندی در مقام شرح حال حضرت ابراهیم می نویسد: «کسی با او موافقت نکرد مگر برادرزاده اش لوط و یکی دو نفر دیگر هم از ضعفاء
[1] قرآن کریم ُسوره بقره آیه 79

دلیل استقامت
میرزا حسینعلی در کتاب: «ایقان» و در مقام اثبات دعاوی علی محمد شیرازی می نویسد: «و دلیل برهان دیگر که چون شمس بین دلائل مشرق است استقامت آن جمال ازلی است بر امر الهی که با اینکه در سن شباب بودند و امری که مخالف کل اهل ارض از وضیع و شریف و غنی و فقیر و عزیز و ذلیل و سلطان و رعیت بود با وجود این قیام به آن امر فرمود چنانچه کل استماع نمودند و در هیچ کس و هیچ نفسی خوف ننمودند. و اعتنا نفرمودند. آیا می شود این به غیر امر الهی و مشیت مثبه ربانی([1]) بعدها زعمای بهائیت، خاصه عباس افندی، و ابوالفضل گلپایگانی، «استقامت» میرزاحسینعلی را با آب و تاب فراوانی مورد نگارش، و با تمسّک به آن، سعی در اثبات حقّانیت دعاوی میرزاحسینعلی داشتند
[1] ایقان»، ص179

معاد(رستاخیز)
در دیدگاه بهائی اگرچه به دنیای دیگر توجهی شده و برای بعد از این دنیا هم دنیای دیگری تصویر شده است اما از معاد به مفهوم قیامت و رستاخیز که در فرهنگ واندیشه اسلامی مطرح است خبری نیست رهبران و مبلغین بهائی با توجیه و تاویل نابه جا و خارج از ایات قرآن مجید در موضوع معاد مدعی دلالت این معانی بر ظهور باب و بها شده اند دکتر اسلمنت مبلغ امریکائی بهائیت نظر باب را درباره معاد و قیامت و بهشت و دوزخ چنین بیان می نماید:
« قسمت مهمّی از تعالیم حضرت باب در تفسیر و تشریح معانی قیامت و یوم الجزاء و بهشت و دوزخ است . بنا بگفتهء ایشان مقصود از قیامت ظهور مظهر جدید شمس حقیقت است . قیام اموات عبارت از بیداری و انتباه روحانی نفوسی است که در قبور جهل و نادانی و غفلت و ضلالت بخواب رفته اند. یوم الجزاء یوم ظهور مظهر جدید است که بسبب ایمان یا انکار آن اغنام از سایر بهائم جدا شوند زیرا اغنام حقیقی ندای شبان مهربان را میشناسند و از پی او روان میگردند . بهشت عبارت از فرح و مسرّت معرفه اللّه و محبّت اللّه است که در نتیجهء ایمان بمظهر ظهور الهی حاصل می گردد تا باین وسیله هر کس بقدر استعداد خود بمنتها درجهء کمال رسد و بعد از موت حیات جاودانی در ملکوت الهی یابد. و دوزخ حرمان
از عرفان الهی است که نتیجه اش عدم نیل کمال ملکوتی و محرومیّت از الطاف لایزالی است. و بوضوح تصریح گشته که این مصطلحات غیر از این معنای دیگر ندارد و مفاهیم عامّه از قیام مردگان با جسد عنصری و بهشت و دوزخ و امثال آن صرفاً ضربی از اوهام و تخیّلات است. و از جملهء تعلیمات آنکه انسان را پس از فنای این جسد خاکی بقای ابدی است و در حیات روحانی بعد از موت ترقّی و تعالی در کمالات نامتناهی است .»([1])
[1] ـ دکتر اسلمنت بهاءالله و عصر جدید صص29ـ 30

فصل ششم تعالیم دوازده گانه بهائیت
عبدالبها در سفرتبلیغی که به اروپا و امریکا انجام داد در مجامع ، کلیساها وکنائس مختلف به سخنرانی پرداخته و به عنوان مبین آثار بهاءالله اصولی را در ۱۲ سرفصل را به عنوان تعالیم بهائیت معرفی کرد که برخی از این تعالیم ریشه در اندیشه های بهاءالله نداشته و حتی در مواردی مثل تساوی حقوق زن و مرد مخالف تفکر بهاءالله بوده است و برخی دیگر موضوعاتی است که در دوره های قبل از بهاءالله وجود داشته و بسیار علمی تر و منطقی تر از آنچه عبدالبها مدعی آن است مورد بحث قرار گرفته است بعدها به اصول دوازده گانه بهائیت شهرت یافت

تحری حقیقت
. واژه تحری حقیقت به معنی آزاد سازی حقیقت است و به این معنی است که،انسان باید شخصا و بدون هیچ فشاری از جانب کسی خود عقیده اش را انتخاب کندو اساساً یکی از امور فطری است که در تمام ملل وادیان مورد پذیرش و قبول است ، اساساً آدمیت انسان به تلاش در جهت همین امر است قرآن نیز به عنوان منشور هدایت و نیز به عنوان کتاب آسمانی دین خاتم براین معنی تاکید بسیار کرده است،مصادیق تبعیت نکوهیده در قران تقلید از آباء و اجداد ، تبعیت و تقلید از بزرگان منحرف قوم و تبعیت از آنچه اکثریت می گویند می باشد و پیامبر اسلام نیز بنا به این اوامر الهی از پیروانش می خواهد که کورکورانه از دیگران تبعیت ننماید

تحری حقیقت در بهائیت
جز شعاری و پنداری بیش نیست زیرا
الف) از طرفی ادعا میشود در بهائیت هر کس باید با توکل بر خداوند ، با گوش خود بشنود و با چشم خود ببیند و بخواند و با عقل خود ، تفکر و تعقل کند و از طرف دیگر بهاالله پنبه تمام این ادعا ها می زند و میگوید” فهم کلمات الهیه و درک بیانات حمامات معنویه هیچ دخلی به علم ظاهری ندارد . این منوط به صفای قلب و تزکیه نفوس و فراغت روح است [1] بنا بر این وقتی با گوش خود شنیدن و با چشم خود دیدن و با عقل خود تفکر و تعقل کردن که اسباب فراهم شدن علم ظاهری است دخلی به فهم کلمات الهیه نداشت تحری حقیقت نیز ادعائی بیش نخواهد بود
ب) مطالعه احوال کسانی که از بهائیت کناره گرفته اند بطرز شگفت آوری از عدم آزادی عقیده و تفکر در این جماعت مدعی تحری حقیقت گلایه و شکایت شده است[2]
[1] ایقان ص 163
[2] علاقمندان به کتاب سایه شوم اثر خانم مهناز رئوفی منتشره ازسوی موسسه کیهان مراجعه نمایند

. وحدت عالم انسانی
یکی دیگر از تعالیم دوازده گانه بهاییان وحدت عالم انسانی است ، وجود جهانی متحد که احاد آن همدل و همیار وهمراه هم باشند چیزی است که مورد علاقه تمام انسانها است اما این وحدت در صورتی ارزش دارد که یک جامعه متحد ایمانی تشکیل گردد وحدت عالم انسانی به آن معنا که در بهائیت آمده است، مورد قبول اسلام نیست بلکه با خرد و وجدان آدمیان کاملا ‏مغایرت دارد. اسلام نه تنها با این وحدت بی معنا توافقی ندارد بلکه کافران سیاه دل رااز چهارپایان هم بدتر می داند ‏ شوقی افندی وحدت عالم انسانی را در راس تمام تعالیم بهائی معرفی کرده است  عبدالبها: جفاکار را مانند وفادار بنهایت محبت رفتار کنید و گرگان خونخوار را مانند غزالان ختن و ختامشک معطّر به مشام رسانید. »([1]).اما قبل از هرچیز بهائیت باید توضیح دهد که :
مقصود واضح وحدت عالم انسانی چیست ؟
راه کار و مکانیزم دست یابی به وحدت عالم انسانی چیست ؟
در صورت ایجاد شدن این وحدت رهبران و متصدیان اداره این جهان متحد با توجه به تضارب آراء متعدد و متشتت چگونه انتخاب خواهند شدتا حقوق اقلیت ها نیز رعایت شده باشد
[1] عبدالبها مکاتیب-ص160

3. تشکیل دادگاه بین المللی

«تشکیل مجمعی از نمایندگان سراسر دنیا به منظور حل مسائل جهانی» اگر مقصود جناب بها از این دادگاه چیزی شبیه سازمان ملل کنونی است که الزاماً نمی تواند برای ملتها باشد و چرا که نمایندگان آن از سوی دولت ها برگزیده می شوند پس این سازمان و نظایر آن با هر عنوان ، بیشتر برای حل مناقشات دولت ها با یکدیگر است آنهم با چربش کفه به سود دولتهائی که قدرت بیشتری دارند در واین با رسالت ادیان که باید متکفل امورملت ها باشند سازگار نیست و اگر مقصود غیر از این است که از پیروان و رهبران این فرقه جز شعار هیچ راه کار مناسبی دیده وشنیده نشده است ونهایت کلام به اینجا میرسد که مقصود نهائی عبدالبهاست «در تشکیل اتحادیه آینده ملل یک نوع حکومت ما فوق حکومت ها باید تدریجاً به وجود آید که دارای تاسیسات و تشکیلات وسیعه است»([1]) وحتماً آن یک حکومت بهائی است ؟؟؟
[1] – جامعه عمومی دنیا، از انتشارات لجنه جوانان بهایی طهران، 1338 شمسی، ص .18

4. عدم مداخله در امور سیاسی
مجله اخبار امری ارگان رسمی تشکیلات بهائیت در ایران در راستای اجرای فرامین رهبران خود با ذکر جمله ای از عبد البهاء به تحذیر بهائیان از مداخله در سیاست می پردازد و می نویسد :
«میزان بهائی بودن و نبودن این است که هر کس در امور سیاسیه مداخله کند و خارج از وظیفه خویش حرفی زند و یا حرکتی نماید همین برهان کافی است که بهائی نیست. دلیل دیگر نمی خواهد» ([1])
اهل بهاء به نصوص قاطعه الهیه از مداخله به امور سیاسیه ولو به شق شقه ممنوعند و از دخول به احزاب متخاصمه به صریح بیان مبارک معذور ، … بر کل واضح و مبرهن گشته است که بهائیان از منازعات و مشاجرات احزاب سیاسیه دور و بر کنارند و به هیچ وجه من الوجوه در امری که از آن رائحه ی سیاست استشمام شود مداخلتی ندارند ([2])
احمد یزدانی، در کتاب »نظر اجمالی در دیانت بهائی« مینویسد :
اهل بهاء… در امور سیاسیه که مخصوص مقامات رسمی مملکتی است، و نیز در امور احزاب و فرق سیاسی به هیچ وجه ادنی مداخله ای ننمایند… حضرت ولی امر الله می فرماید: از امور سیاسیه و مخاصمات احزاب و دول باید کل قلباً و ظاهراً و لساناً و باطناً بکلی در کنار و از این گونه افکار فارغ و آزاد باشی ([3])
[1] مجله: «اخبار امری»، ارگان رسمی بهائیان، ایران شماره 5، دی 1325هـ .ش..
[2] مجله: «اخبار امری»، ارگان رسمی بهائیان، ایران شماره 9، دی 1324هـ .ش..
[3] ـ احمد یزدانی نظر اجمالی در دیانت بهائی ص49

نقد
بهائیان بنا به تصریحات مسلم زعمایشان به کوشش هائی مبادرت میورزند، که به هیچ وجه من الوجوه نمی تواند، همساز و منطبق با تصریحات مذکور در خصوص اطاعت از اوامر و نواهی حکومت تلقی شود:
1 ـ در بهائیت و بنا به نص و صایای عباس افندی: «بیت عدل الذی جعله الله مصدر کل خیر و مصونا من کل خطا… مجمع کل امور است. و موسس قوانین و احکامی که در نصوص الهی موجود نه. و جمیع مسائل مشکله در این مجلس حل گردد…این بیت عدل مصدر تشریع است و حکومت قوه تنفیذ تشریع باید موید تنفیذ گردد…مرجع کل، کتاب اقدس و هر مسئله غیر منصوصه راجع به بیت عدل عمومی به بیت عدل آنچه بالاتفاق و یا به اکثریت آراء تحقق یابد همان حق و مراد الله است ([1])چنین سازمانی که اساس حکومت بهائی است، نمی تواند بهائیان را اجازه دهد «به پادشاهان در نهایت صداقت و امانت خدمت نمایند و مطیع و خیرخواه باشند ([2]) [1] بهاء الله و عصر جدید»، ص300
[2] بهاء الله و عصر جدید ، ص302

5. ترک تعصبات جاهلیه
بدون تردید معنائی منفی کلمه تعصب مورد علاقه و تایید انسانهای آزاد اندیش نیست ، رهبری بهائیت این بار نیز میکوشد با بکار گیری واژگان« ترک تعصب» به تحریک احساسات پرداخته و به وسیله آن بسیاری از خواسته های خود را جامه عمل بپوشاند
«ای احبّای الهی از رائحه تعصب جاهلانه و عداوت و بغض عامیانه و اوهام جنسیّه و وطنیه و دینیّه که به تمامه مخالف دین الله و رضای الهی و سبب محرومی انسانی از مواهب رحمانی است بیزار شوید. . . و به هر نفسی از هر ملت و هر آئین و هر طایفه و هر جنس و هر دیار ادنی کرهی نداشته باشید بلکه در نهایت شفقت و دوستی باشید. . . »
براساس گفته عبدالبهاء تفاوتی میان تعصب و غیرتمندی که مورد تاکید نبی بزرگوار اسلام و سایر انبیا بوده است وجود ندارد بنا بر این بهائیان باید نسبت به نوامیس مختلف مادی و معنوی خود کاملاً بی تفاوت باشند لازم به ذکر است اگر مقصود از این تعلیم پیراستن جان از قید جهالت باشد که هزار و دویست سال قبل از بهائیت در اسلام تبیین شده است .

. تساوی حقوق زن و مرد

نمی توان پذیرفت که بهاءالله منادی تساوی حقوق زن و مرد باشد است زیرا براساس نصوص و احکامی که از او برجای مانده است ثابت می شود که وی به برتری ذاتی مردان معتقد است و دستور العمل های دین مجعول خود را بر پایه این اندیشه بنا نهاده است به طور مثال در بدائع الآثار از کتب معتبر بهائی آمده است که :
سوال خانمی بحضور مبارک عرض شد که گفته بود تا حال از جانب خدا زنی مبعوث نشده و همه مظاهر الهیّه رجال بوده اند . فرمودند:
هر چند نساء با رجال در استعداد و قواء شریکند ولی شبهه ای نیست که رجال اقدمند و اقوی حتّی در حیوانات مانند کبوتران و گنجشگان و طاووسان و امثال آنان هم این امتیاز مشهود .[1]
دقت در واژگان اقدم و اقوی و توجه به محتوای سوال و فحوای کلام جناب بها در شاهد مثال آورده شده هیچ تردیدی باقی نمیگذارد که بها به این اصل اساساً بی اعتقاد است علاوه بر نص فوق، بهاالله زنان را از حضور در بیت العدل که مهمترین نهاد مدیریتی در سازمان شبه دینی بهائی است محروم و ممنوع ساخته است و در تمام الواح مربوط به بیت العدل از کلمه رجال استفاده کرده است وی در شرایع و احکام دینی نیز در کتاب اقدس،نیز میان مردان و زنان قائل به تفاوت است است :
[1] ریاض قدیمی گلزار تعالیم بهائی نسخه های WORD ـوPDF موجود در سایت جامع آثار بهائی ص288 نقل از بدائع الآثار ص ١٥٣ ج١

7. صلح عمومی

این تعلیم در حالی از سوی عبدالبها به عنوان یک اندیشه مترقی مطرح میگردد که آن را تنها می توان یک کلی گوئی فاقد عمق و ارزش دانست چرا که اهمیت و ارزش صلح در طول تاریخ همواره مد نظر اندیشمندان و افراد مختلف بشر بوده است و حتی برخی از جنگها که در گذشته های دور و نزدیک به وقوع پیوسته است انگیزه آن ایجاد صلح بوده است نظیر آنچه امروز در عراق و افغانستان و … اتفاق می افتد آنچه در این میان مهم است ارائه راهکاری مناسب برای جلو گیری از کشتار انسانهای بیگناه و توسعه صلح است تا آنجا که از نتیجه تحقیقات محققین مختلف در متون بهائی آگاهیم این فرقه از ارائه راهکاری مناسب و حائز اهمیت ناتوان بوده است بهاءالله در لوح شیخ نجفی معروف به لوح ابن ذئب آورده است :
سلاطین آفاق وفّقهم اللّه باید باتّفاق باین امر که سبب اعظم است از برای حفظ عالم تمسّک فرمایند * امید آنکه قیام نمایند بر آنچه سبب آسایش عباد است * باید مجلس بزرگی ترتیب دهند و حضرات ملوک و یا وزراء در آن مجلس حاضر شوند و حکم اتّحاد و اتّفاق را جاری فرمایند و از سلاح باصلاح توجّه کنند و اگر سلطانی بر سلطانی برخیزد سلاطین دیگر بر منع او قیام نمایند در این صورت عساکر و آلات و ادوات حرب لازم نه (لازم نه یعنی لازم نیست ) الّا علی قدر مقدور لحفظ بلادهم و اگر باین خیر اعظم فائز شوند اهل مملکت کلّ براحت و مسرّت بامور خود مشغول گردند و نوحه و ندبه اکثری از عباد ساکن شود([1])
[1] حسینعلی نوری لوح شیخ محمّد تقی اصفهانی معروف به نجفی،موسّسهء معارف بهائی ، کانادا ۱۵۷ بدیع ،۲۰۰۱ میلادی صفحه 23و24

8. تعدیل معیشت عمومی و رفع مشکلات اقتصادی
این تعلیم اگرچه جمله ای زیبا ست اما با ید گفت بیشتر از یک شعار تبلیغاتی نیست که بیشتر به یک تبلیغ انتخاباتی شبیه است چرا که اولاً بهائیت در دستورات خود یک راه کار مناسب برای این ادعا ارائه نمی کند و ثانیاًبا روا شمردن موضوعاتی مثل ربا خواری نوید یک جامعه سرمایه داری را میدهد که هرگز به تعدیل معیشت نمی اندیشد و بر اساس منافع سرمایه داران حرکت کرده و پویائی را از اقتصاد سلب میکند

9. جهان بشری محتاج نفثات روح القدس است
این تعلیم کوششی است برای توجیه ادعای پیامبری باب و بهاءالله که بعد از حضرت خاتم الانبیاء با داعیه بابیت و قائمیت و مظهریت به نسخ اسلام و جعل شریعت جدید پرداختند چراکه در حقیقت شیعه نیز معتقد به فیض همیشگی الهی، و عدم قطع آن است. اما نه به نحوی که بهائیان تصویر می کنند آنان میگویند : انسان ها علاوه بر نیاز مادی نیازمند مواردی روحانی هستند که فقط به وسیلهٔ پیامبران ممکن است مرتفع گردد و لذا نیاز به تجدید ادیان وجود دارد.زیرا هر دوره ای برای خود اقتضائی دارد و اقتضای هر زمانی، ایجاب می کند که خداوند مردمان را از فیض خود و متناسب با مقتضیات زمان بهره مند سازد. از این روی ختم رسالت و نبوت، به زعم بهائیت منافی مقتضیات زمانه و تداوم همیشگی فیض الهی است

10. تعلیم و تربیت عمومی واجباری

بر اساس تعالیم بهاءالله بعلت آنکه تعلیم و تعلم حق هر کودک است و لازم است از این نعمت بهرمند گردد بنا بر این بر والدین اطفال امری اجباری است که در صورت عدم توانایی والدین به هر دلیلی مادی یا هر دلیل دیگر بیت العدل آن را بر عهده خواهد گرفت
این آموزه هم علاوه بر آنکه موضوع جدیدی نیست مانند بقیه تعالیم بهائی فاقد ارزش اجرائی و عملی است زیرا اولاً یک دستور بسیار کلی است و ثانیاً مقصود از تعلیم و تربیت به در ستی مشخص نیست ؟

11. دین باید سبب الفت و محبت باشد

پیغمبران اصولا برای برطرف کردن اختلافات بشر و به وجود آوردن الفت بین مردم ظاهر شده اند، در غیر اینصورت به گفته عبدالبهاء :
لذا اگر دین هم که خود باید علاج اختلافات باشد سبب اختلاف و جنگ و جدائی شود بیدینی بهتر است .اولا :ً تاریخ بابیت و بهائیت سرشار از دشمنی ها و درگیریهای متعدد رهبران و رهروان و اختلافات داخلی اعضای این فرقه میباشد که هرکدام برای خود در تاریخ کوتاه اما پر موضوع بهائیت سرفصلی قابل توجه بشمار میروند

12. دین باید مطابق علم و عقل باشد

به دلیل این که علم و عقل هردو از منبعی واحد یعنی خداوند سر چشمه گرفته اند بنابراین نمی توان گفت که علم یک چیز می گوید و دین چیز دیگری. بنابراین باید تطابق کامل بین علم و دین وجود داشته باشد. عبدالبها در این مورد میگوید :‏«دیگر آن که دین باید مطابق با عقل باشد، مطابق با علم باشد؛ زیرا اگر مطابق با علم و عقل نباشد اوهام است. ‏خداوند قوه ی عاقله داده تا به حقیقت اشیا پی ببریم و حقیقت هر شیء را ادراک کنیم. اگر مخالف علم و عقل باشد ‏شبهه ای نیست که اوهام است» ([1])
این واقعیت که دین و علم از منبع واحد سرچشمه گرفته و توافق کامل با هم دارند مورد تاییدو قبول مسلمین نیز هست چرا که علم یکی از صفات الهی است و دین نیز از ناحیه ذات اقدس الهی نازل گردیده است اما این تعلیم بهائی نیز مانند سایر تعالیم آن از گرفتار معایب مختلف است
[1] ـ خطابات عبدالبها ، موسسه ملی مطبوعات امری ، ج 2

فصل هفتم احکام بهائیت
از آنجا که بهائیت از بابیت وهسته مرکزی بابیت از اسلام انشعاب یافته است بهاءالله به دو منظور شروع به جعل شریعت و خلق احکام کرد تا اولا ً: با جعل این احکام ظاهر دین خود را به ادیان حقه و اصیل که دارای شریعت و احکام مخصوصه هستند شبیه کندو از این رهگذر ساده لوحان را به سوی خود جلب نماید و ثانیاً احکامی وضع نماید که موافق میل حامیان شرقی وغربی او بوده تا در صورت فراگیرشدن آن (که البته فرضی محال است)برای آنان درد سر و زحمتی نداشته باشد
آنچه در زیر می آید نمونه هائی از این احکام است

طهارت
در بهائیت خبری ازطهارت و نجاست به معنای اسلامی آن نیست بهاءالله در اقدس با جمله « قد انغمستُ الاشیاء فی بحرالطهاره » [1] بنا براین دیگر هیچ چیز نجسی در دنیا وجود ندارد … حتی بول و غائط انسانی و سگ وخوک و….. و تنها بهائیان باید از چیز هائی که به اصطلاح کثیف هستند پرهیز کنند آنهم اگر دلشان خواست که نظیف باشند
[1] تمام اشیا را دریای طهارت غوطه ور کردم

وضو
بنا بر آنچه که در صفحه 15 کتاب گنجینه حدود و احکام مهم ترین کتاب فقهی بهائیان بشمار میرود آمده است :
وضوی بهائی به ساده ترین شکل ممکن انجام میگیرد ([1])شستن دستها تا مچ و شستن صورت و قرائت دو دعای یک سطری دعا
و با تفحص در مهم ترین کتابهای احکام بهائی اگرچه از زوال وضو صحبت شده اما اثری از بیان مبطلات وضو دیده نمی شود
[1] در وضو و ترتیب آن جمال قدم جلّ جلاله در کتاب مستطاب اقدس میفرمایند قوله تعالی: " قد کُتِبَ لمن دان باللّه الدَّیّانِ ان یَغسِلَ فیکلّ یوم یدیه ثمَّ وجهه … " الی قوله تعالی" کذلک توضّاوُا للصّلوه امراً من لَدی اللّهِ الواحد المختار." (بند ۱۸)در حین شستن دست باید این آیه را تلاوت کرد قولهُ تعالی: "الهی قوّ یَدیْ لتاخُذَ کتابَکَ باستقامه لا تمنَعُها جنودُ العالَمِ ثمَّ احفَظْها عن التّصرُفِ فیما لم یدخُل فیمِلکِها انّک انت المقتدرُ القدیر."
و در وقت شستن صورت باید تلاوت کرد:" ایربِّ وجّهت وجهی الیک نوّرهُ بانوار وجهِکَ ثمَّ احفَظهُ عن التّوَجُّهِ الی غیرک"

نماز
بهاءالله در کتاب اقدس برای پیروان خود سه گونه نماز تشریع نموده است که عبارتند از نماز صغیر ، نماز وسطی ، نماز کبیر که البته هرسه واجب نیست[1]
دقت و امعان نظر در ویژگیهای نماز بهائی نشان دهنده روح تفرعن و علاقه بسیار زیاد شارع آن به پرستیده شدن است چرا که بهاءالله شخص خود را قبله بهائیان در نماز معرفی کرده وی می گوید:
"و اذا اردتم الصّلوهَ وَلُّوا وجوهَکم شطرِیَ الاقدسَ المقامَ المقدّسَ الّذی جعله اللّه مطاف الملا الاعلی و مُقبَلَ اَهلِ مدائن البقاء و مصدر الامر لمن فی الارضین و السّموات ….
هنگامی که خواستید نماز بخوانیدصورتهای خود را برگردانید به سوی مقام مقدسی که خداوندآنجا را محل طواف ارواح و ملائکه و محل توجه اهالی شهرهای بقا و مصدر امر برای کسانی که در آسمان و زمین قرار داده است ….
و در لوح محمّد قبل علی آورده است
:"اینکه در باره قبله سوال نمودی …. مادام که شمس مشرق و لائح است توجّه باو مقبول بوده و خواهد بود و از بعد هم قرار فرموده." [2]
دیگر آنکه خواندن نماز به جماعت به موجب این دستور بهاء حرام است [1] گنجینه حدود و احکام ص22
[2] ـ عبدالحمید اشراق خاوری گنجینهء حدود و احکام موسّسهء ملّی مطبوعات امری نشر سوم – ١٢٨ بدیع ص ١٩

نماز دزدیده شده
جالب است بدانیم یکی از نمازهای این دین مبین قرن اتم سرقت شده است در لوح میر علی اصغر اسکوئی فریدی آمده است :
که از این کلام عبدالبها مشخص می شود سرقت قبل از اقامه و خوانده شدن آن نماز توسط بها یا عبدالبها بوده است چرا که اگر عبدالبها این نماز را خود خوانده ویا خوانده شدن آن توسط پدرش را دیده بود میتوانست پاسخ میر علی اصغر اسکوئی فریدی را بدهد و دیگر دزدیده شدن لوح آن اهمیتی نداشت

روزه
وجوب روزه برای بهائیان در اسفند ماه به مدت نوزده روزاست که از طلوع تا غروب آفتاب فقط با امساک از2 مورد اکل وشرب تحقق می یابد
روزه ای آسان در معتدل ترین فصل سال نشان از توجه جناب بها ءالله است به سلیقه دینداران عصر جدید که حال کارهای عبادی سخت را را ندارند

حج

این عبادت به شرط استطاعت جسمی ومالی است وبا زیارت منزل سید علی محمد باب در شیراز ویا منزل میرزا حسینعلی نوری در بغداد محقق می شود
این مسافرت بر مردان واجب است و زنان که نیمی از جمعیت هستند معاف از انجام شده اند این حج موقع و فصل معینی ندارد و در 2 جای متعدد است پس نمی تواند نتایج حج اسلامی را داشته باشد

حقوق مالی

به حکم این بند از کتاب اقدس "و الّذی تَملّک مائه مثقالٍ من الذّهب فَتسعَهَ عشر مثقالاً لله فاطر الارض و السّمآ بربهائیان واجب است که وقتی نصاب اموالشان به یکصد مثقال طلا رسید نوزده مثقال آنرا تحت عنوان حقوق اللّه به دستگاه رهبری بپردازند
کاملاً معلوم است که بهاء الله در این حکم برای تامین نیازهای مالی فرقه خود از سیستم مالی اسلام الگوبرداری نموده است و تنها با تغییر در نحوه تصرف آن سیستم مالی آئین خود را ساماندهی کرده است
نکته : با عنایت به اینکه بسیاری موضوعات مبتلابه مردم در کتابهای احکام بهائی معطل و ناگفته مانده است بخش عظیمی از کتب فقهی بهائی مثل گنجینه حدود و احکام اختصاص به این وظیفه پیدا کرده است حاجی ابوالحسن امین اردکانی اولین انسجام تشکیلاتی بهائیان را در جمع آوری حقوق الله نشان داد

نمونه ای از حدود

بهاءالله در کتاب اقدس مجازات قاتل و حکم کسیکه خانه کسی را بسوزاند چنین اعلام میکند :
"مَنْ اَحْرقَ بیتاً متعمِّداً فَاَحْرِقوه و مَنْ قتل نفساً عامداً فاقتُلُوه.
کسیکه خانه ای را بسوزاند او را بسوزانید و کسی رانیز که کسی را بکشد بکشیدو اگر هم خواستید آنها را درحبس ابد نگاه دارید مانعی ندارد …

نمونه ای از کفارات

در آئین بهائی حد و مجازات زنا کردن به وسیله واریز پول به حساب بیت العدل است . اقدس حد زانی و زانیه را چنین تعیین کرده:
خدا حکم کرده است بر هر زانی و زانیه دیه مسلمه را به بیت العدل بدهد و آن نه مثقال طلاست!».
عمل شنیع لواط نیز اگرچه محکوم به حرمت است اماحد آن بعلت خجالت کشیدن خدا مبهم است "انّا نَسْتَحْیی اَنْ نذکُرَ حکمَ الغِلمانِ ما شرم داریم که حکم (عمل لواط)پسران را بگوئیم ؟ در کتاب مستطاب اقدس میفرمایند قوله تعالی:
"انّا نَسْتَحْیی اَنْ نذکُرَ حکمَ الغِلمانِ اتّقُوا الرّحمنَ یا ملا الامکانِ و لاتَرتَکِبوُا ما نُهیتُم عنه فی اللّوح و لا تکونوا فی هَیْمآء (١) الشّهوات من الهائمین." ([1])
[1] اقدس بند ۱۰۷

تقویم
تقویم شمسی بهائی از نوروز آغاز گشته و نوزده ماه دارد ، که هر ماه نیز از نوزده روز تشکیل شده است، مجموع روزهای سال سیصد وشصت و یک روزمیشود که چهار روز (در سالهای کبیسه پنج روز ) باقی خواهد ماند که به عنوان ایام الهاء نامیده شده است و این ایام برای شکرگزاری و جشن تعیین شده است

جواز رباخواری

باب وبه تبع او بهاءالله برای اثبات اینکه احکامی جدید آورده اند به صدور حکم حلال بودن ربا پرداختند عبدالبهاءدر این مورد میگوید :
و امّا مقدار ربح در معاملات نقدیّه حضرت اعلی روحی له الفداء تنزیل تجارت را مشروع فرموده اند[1]
ولی پس از توجه به باز خورد منفی این حکم شیطانی ناچار شدند حرفهای گذشته را با لطایف الحیل پس بگیرند بنا براین عبدالبها در لوح دیگری مینویسد :"من بعد تنزیل بنفسی ندهید زیرا عبدالبهاء تنزیل دوست ندارد ولو اینکه مشروع است مگر قرض الحسنه امّا از احدی تنزیل مگیرید." [1] گنجینه حدود و احکام ص ٢٠۴

فصل هفتم نظام و تشکیلات اداری

آنان که بهائیت را مانند یکی از احزاب سیاسی معرفی میکنند سخن به گزاف نگفته اند ، تشکیلات اداری بهائیت درست مانند یک سازمان سیاسی به کنترل اعضا و نیروهای طرفدار خود پرداخته و در فرصت های مناسب بهره خود را از آنها برمی گیرد بر اساس نوشته های بهاءالله بهائیت باید به صورت تشکیلاتی وسازمانی اداره شود و هیئتی مرکب از نه نفر سرپرستی فرقه را برعهده داشته باشند

بیت العدل

میرزا حسینعلی در کتاب اقدس دستور تشکیل بیت العدل را صادر کرده و مینویسد :
"قد کتب اللّه علی کلّ مدینه ان یجعلوا فیها بیت العدل و یجتمعَ فیها النّفوُس علی عدد البهآء [1]
وخدا وند مقرر کرد تا در هر شهری بیت العدلی تاسیس گشته و افرادی به تعداد عدد بها در آن جمع (برای انجام امورات جار ی بهائیان ) شوند
وی در توقیع مورخه سوم شهر البهاء ٢٣ مارس درباره علت تاسیس و اعلام وظایف و حدود اختیارات اعضای بیت العدل میگوید :
امور ملّت معلّق است برجال بیت عدل الهی ………. چونکه هر روز را امری و هر حین را حکمی مقتضی ، لذا امور بوزرای بیت عدل راجع تا آنچه را مصلحت وقت دانند معمول دارند ……ایشان ملهمند بالهامات غیبی الهی ، بر کلّ اطاعت لازم امور سیاسیّه کلّ راجع است به بیت العدل و عبادات بما انزله اللّه فی الکتاب .[2] [1] . اقدس (بند ۳۰ ص ٢١۴)
[2] حسینعلی نوری آیات الهی جلد اوّل – لجنهء نشر آثار امری بلسان فارسی و عربی- لانگنهاین _ آلمان ١٤٨ – بدیع

زیرمجموعه های بیت العدل
واحدهای سازمانی بیت العدل از دار التبلیغ بین المللی شروع ، و به هیئت ها و لجنه های محلی ختم میگردد بالاترین مرجع تصمیمی گیری بیت العدل ، دار التبلیغ بین المللی است علاوه بر دار التبلیغ واحدهای دار الآثار، هیات مهاجرین ، دفتر بین المللی بهائی ، دارالآثار بین المللی بهائی با شرح وظایف مخصوص مستقیماً زیر نظر بیت العدل ادای وظیفه میکنند
علاوه بر محافل ملی و محلی ، هیاتها ولجنه ها از دیگر واحدهای سازمانی بیت العدلند که زیر نظر محفل ملی و محلی ، و متناسب با نیازها و ضرورتهای ملی و منطقه ای بهائیان تاسیس می گردند و هر هیات و لجنه در حوزه تعریف شده ای فعالیت میکند در واقع ملموس ترین واحد سازمانی برای آحاد بهائی هیاتها ، لجنه ها و محافل محلی اند این واحد ها بر کلیه فعالیت های اجتماعی فردی و احوال شخصی بهائیان نظارت و اشراف کامل دارد

شرح وظایف بیت العدل
بنا به گفته های بهاءاللّه و عبدالبهاء قوانینی که بیت العدل اعظم تشریع می کند همان اعتبار و صلاحیّت آثار آنان را دارد با این تفاوت که بیت العدل اعظم مختار است که چون مقتضیات زمان ایجاب نماید آنچه را خود تشریع نموده تعدیل یا لغو نماید. ولیکن قوانینی که در آثار بهاءالله و عبدالبها آمده است قابل تغییر نیست. عبدالبهاء می گوید:
هر امری که در آثار رهبران نخستین بهائی نباشد راجع بیت العدل عمومی است و آنچه به اتفاق و یا به اکثریت آراءاعضای بیت العدل تحقق یابد همان حق و مرادالله است.
تفسیر متون و آثار بهاءالله، عبدالبهاء و شوقی افندی و توضیح مسائل مبهمه.
تشریع قوانین و احکام غیر منصوصه به مقتضای زمان.
اداره امور جامعه بهائیان در سراسر دنیا.
ایجاد موسسات تبلیغی و اعلان و انتشار و تبلیغ بهائیت و ترویج مصالح بهائیان
سرکوب اختلافات به وجود آمده در جامعه بهائی[1]
[1] ارکان نظم بدیع، صفحات ۳۲۱ -۳۲۰

هیات مشاورین قاره ای
هیات مشاورین قاره ای ، به عنوان یکی از واحدهای وابسته به دار التبلیغ بین المللی ، در قالب قاره های آسیا ، اروپا ، امریکا و افریقا و اقیانوسیه از طریق هیاتها ، معاونت خود ، مدیریت محافل ملی کشورها را بر عهده دارد . این هیاتها ، علاوه بر مدیریت محافل ملی کشورها ، دو وظیفه عمده صیانت از تشکیلات و جامعه بهائی و تبلیغ و نشر مرام بهائیت را نیز عهده دار می باشد

محافل روحانی ملی و محلی

در حال حاضر جامعه بهائی در صورت امکان در هر شهری یک گروه نه نفره به نام «محفل روحانی محلی» انتخاب می کنند به این ترتیب که انتخاب اعضای محافل به صورت رای مخفی و آزاد است و بدون کاندیدا و تبلیغات. بهائیان ساکن هر شهر و روستا ، چنانچه به حد نصاب نه نفر برسند ، ملزمند محفل محلی برپا نمایند محفل محلی ، همانند محفل ملی ، مرکب از نه نفر ، و در واقع ، زیر مجموعه محفل ملی است و از تمامی اختیارات و وظایف لازم برای اداره و کنترل بهائیان تحت حوزه خود برخوردار می باشد

نمایندگان منتخب حوزه فعالیتی این محافل اعضای «محفل روحانی ملی» را از بین کلیه اعضای جامعه بهائی آن کشور انتخاب می کند. محفل ملی در واقع رابط جامعه بهائی هر کشور با بیت العدل ، و مجری سیاست ها و اهداف بیت العدل در آن کشور است تبعیت از دستورات محفل ملی بر بهائیان آن کشور واجب است و تخلف از آن دستورات ، محرومیت های گسترده ای را در پی دارد ومتخلفان به اشد وجه مجازات میشوند (اخیراًالبته بر اثر فشارهای موجود ، در این مجازاتها تجدید نظر هائی شده است)
و اعضای محافل ملی هستند که ۹ نفر اعضای بیت العدل اعظم الهی را انتخاب می کنند، که در صدر این محافل قرار دارد.
محفل های محلی و ملی طبق وصایای شوقی افندی به جای بیت العدل های محلی و ملی تا آمادگی جوامع برای بر پا کردن گروه مذکور برقرار خواهند بود. اعضای محافل می توانند مذکر یا مونث باشند.

فصل هشتم
بهائیت و سیاست

الف) بهائیت واستعمار
روابط و هم پیمانی سازمان رهبری بهائیت با بیگانگان و دول استعماری آنچنان آشکار و رسوا است که مورخان حوزه تاریخ معاصر ایران بی هیچ تردیدی به آن معتقدند ([1])، و حتی این مسئله را در آثاری که از سوی بابیان و بهائیان به جای مانده  میتوان ردگیری نمود بطور مثال بهاءالله برای فرار از مجازات و تسلط حکومت ایران بر آنان ، براحتی چشم از وطن مالوف پوشید و تصمیم گرفت که خود و همه بابیان همراه او تابعیت دولت عثمانی را بپذیرند تا از تعقیب و آزار مامورین و روحانیون ایرانی درامان باشند. بابیان ساکن بغداد نیز در مدت 3 هفته همگی تبعه دولت عثمانی میشوند. عبدالبهاء در مقاله سیاح مینویسد: "بواسطه این تدبیر تسکین فساد شد و قونسول دست از تعرض کوتاه نمود."([2]).
[1] حتی آنان که دلبستگی هائی به این فرقه دارند اگرچه این امر را توجیه میکنند اما منکر اصل قصه نیستند
[2] مقاله سیاح ص 51

بهائیت و روسیه

حکومت دیکتاتوری روسیه تزاری درمنابع تاریخی اعم از مسلمان ، بابی ، بهائی و غیره به عنوان نخستین دولتی که ارتباطی تنگاتنگ با بهائیت دارد مطرح می گردد این دولت بارها وبارها با دخالت در قضیه بابیه و حمایت از آن مانع نابودی و اضمحلال این نحله جعلی گردید که شواهد بسیاری در این مورد خصوصاً در کتابهای بابی و بهائی برجای مانده است که هر گونه تردید را برای جویندگان حقیقت برطرف می کند

شواهد وابستگی
اشتغال تعدادی از نزدیکان میرزا حسینعلی نوری (بهاءالله) در دستگاه امپراطوری روسیه که عبارتند از : پدرش میرزا عباس نوری ،دستیار شاهزاده «روس فیل» قاجار امام وردی میرزا بود برادر و شوهر خواهر و خاهر زاده وی نیز در استخدام سفارت روسیه بودند ([1])
فعالیت و پیگیری های مشکوک کینیاز دالگورکی در جریان حرکت بابیه
تصویر برداری از جسد باب
دخالت صریح سفیر روسیه در نجات جان حسینعلی نوری (بهاءالله) در واقعه ترور ناصرالدین شاه ([1])

[1] نشریه ایام شماره 29 ص4 (بهائیت و روسیه تزاری)

دعوت از بهاءالله برای اقامت در روسیه ([2])
نظارت بر حسن انتقال « حسینعلی نوری (بهاءالله)» به تبعید عراق ([3])
صدور لوح ویژه به افتخار امپراتور روسیه از سوی بهاالله :
….قد نجینی احد سفرائک اذ کنت فی السجن تحت السلاسل والاغلال بذلک کتب الله لک مقاماًمالم یحط به علم احدالاهو ([4])
اجازه به بهائیان برای ساخت اولین معبد (مشرق الاذکار )در خاک آن کشور ([5])
سفارش اکید عبدالبها به بهائیان برای دعاکردن برای الکساندر امپراطور روسیه……….
، میرزا حیدر علی اصفهانی بهائی در صفحه 128 کتاب«بهجت الصدور» می نویسد:
«و القائم بامر الله (بهاء) را گرفتند و حبس کردند و بقدر یک کرور اموال و املاک و عمارتش را بردند و غارت نمودند و در ظاهر چون دولت بهیه روس حمایت آن قائم بامر الله که ملقب به بهاء الله است نمود نتوانستند شهید نمایند به دار السلام بغداد نفی نمودند ([6])
[1] ـ عبدالحمید اشراق خاوری ـ ایام تسعه ـطبع 3ـ 121بدیع ـموسسه ملی مطبوعات امری ص387 ونیز ر.ک. قرن بدیع قسمت دوم ص33
[2] ـ تلخیص تاریخ نبیل زرندی
[3] ـ اشراقات ص 104
[4] ـ کتاب مبین شامل سوره هیکل الدین و الواح دیگر 1308 ص76
[5] آواره عبدالحسین ـ الکواکب الدریه فی ما آ ثرالبهائیه مطبعه سعادت مصر 1342ه/ق.جلد دوم ص 55
[6] ـ بهائیان سید محمد باقر نجفی 600

بهائیت و انگلیس

اسناد بسیاری وجود دارد که روشن می سازد دولت انگلستان به عنوان یکی از مهم ترین ابر قدرت های استعماری سده های اخیر ، برای نفوذ درسرزمینهای اسلامی بویژه ایران،طرح وبرنامه ای مفصل تدارک میبیندوبرای ایجادشکافت دربافت اعتقادی مردم مسلمان وشیعه مذهب ایران بودجه هنگفتی درنظر می گیرد که میتوان به عنوان نمونه به مطلب ذیل اشاره کرد :
نایب السلطنه وفرمانروای هندوستان اعلام می کند که غازی حیدرالدین پادشاه"صوبه اود" وفرمانفرمای "لکنهو" تمام مایملک ودارایی خودراوقف مراکز دینی شیعیان جهان کرده است تادرامد حاصله از ان درهرسال صرف امورمعیشتی وتحصیل علوم دینی طلاب شیعه مذهب شود.([1])
[1]   خان ملک ساسانی،دست پنهان سیاست انگلیس درایران،به نقل ازکتاب حقوق بگیران انگلیس در ایران،اثراسماعیل رایین،صص 112-97.

این پیوند در دوران ریاست عباس افندی (عبدالبها) بر فرقه بهائی به اوج خود رسید تا آنجا که پس از پایان جنگ جهانی اول ، و واگذاری قیمومیت فلسطین توسط شورای عالی متفقین به بریتانیا ، سرهربرت ساموئل، اولین کمیسر عالی فلسطین ،بلافاصله ماموریت می یابد به دیدار عباس افندی بشتابد و از سوی امپراطوری بریتانیا به پاس قدردانی از خدمات بهائیان در دوران جنگ نشان «نایت هود» و عنوان اشرافی «Sir »را به «عباس افندی» اعطا کند. ([1]) عبدالبهاء، با گرفتن نشان و دعا برای پادشاه انگلیس جرج پنجم، وابستگی تاریخی این فرقه را به استعمار گران بیش از پیش آشکار کرد.و تا به امروز این روند وابستگی همچنان ادامه دارد و بهائیت برای پیشبرد فرقه خود که در واقع گامی در جهت منافع استعمار گران است همچنان به انگلیس و دوائر استعماری آن نیازمنداست
[1] ـ همان ص305

بهائیت و اسرائیل

قدمت روابط صمیمانه و همکاری صهیونیست ها و دستگاه رهبری بهائیت از عمری به اندازه عمر این فرقه برخوردار است ریشه های ارتباط و صمیمیت این دو غده سرطانی به سالها قبل از تشکیل این دولت برمیگردد از روزی که بنیانگذاران رژیم صهیونیستی اسرائیل برای غصب سرزمین فلسطین کوشش می کردند.تا امروز روابط حسنه ای میان آن برقرار بوده است

دلایل حمایت اسرائیل از بهائیت
1 . اقتصادی
وجود تشکیلات مرکزی ،دیدار ولی امر و زیارت مقابر بنیان گذاران بهائی بهائیان را وادار به مسافرتهای مذهبی به اسرائیل و توسعه صنعت توریسم را به دنبال خواهد داشت که امروزه به گواهی کارشناسان اقتصادی یکی از مهم ترین منابع درآمد کشورها ست از سوی دیگر قطعاً پیروان بهائیت به علت دل بستگی هائی که به قبله و مقابر رهبران خود دارند قطعا در آینده به سرمایه گذاریهای مختلف در این کشور دست خواهند زدبنا براین امکاناتی که اسرائیل دیروز و امروز در اختیار این فرقه قرار داده و می دهد در برابر آنچه میگیرد و خواهد گرفت بسیار ناچیز است و این همان سرمایه گذاری دراز مدت و البته کم هزینه و پرسودی است که عقل صرفه طلب یهودی به آن رغبت بسیار دارد

2 . تبلیغاتی
ارزش تبلیغاتی سازمان بهائیت برای اسرائیل بسیار بیشتر از ارزش اقتصادی آن است چرا که افراد و گروههای ثروتمند یهودی در اقصا نقاط جهان در خدمت اهداف صهیونیسم قرار دارند اما نفرت از یهود در بسیاری از کشورهای اسلامی خصوصا در آن برهه از زمان مانع تبلیغات مستقیم صهیونیسم بود فلذا بکار گیری عناصر بهائی اولویتی ویژه یافت زیرا
اولاً:بهائیان نیز علیرغم ادعاهای روح وریحان با ادیان دیگر از مسلمین نفرت دارند
و ثانیاً: ریشه های مشترک و تفاهمات بسیاری با یهودیان دارند و گزاف نخواهد بود اگرهسته مرکزی بهائیت را شکل گرفته از یهودیان بدانیم
ثالثاً بهائیان بعلت برخورداری از مدیریت واحد و انسجام تشکیلاتی براحتی قابل سازماندهی بودند([1]) و با مدیریت مناسب پیامهای خاص صهیونیستی را در هر جا که لازم باشد القا نمود و این مطلب با در نظر گرفتن کمبود وسایل ارتباط جمعی در آن زمان بیشتر قابل درک است
تبلیغ بهائیت در سرزمین های اسلامی برای گسترش فرقه خود نیز برای اسرائیل کفایت میکرد زیرا گرایش هر فرد مسلمان به بهائیت به مثابه تبدیل یک دشمن به یک سرباز فدا کار برای اسرائیل و یا اقلاً تبدیل شدن به یک فرد خنثی نسبت به جنایات اسرائیل بود
[1] این انسجام ناشی از اهرم های مختلفی است که سازمان رهبری بهائیان برای تحت فشار قرار دادن نیرو های تحت امر خود در اختیار دارد که تنبیه طرد روحانی که در واقع ترور شخصیت فرد رانده شده در تمامی عرصه ها است از مهم ترین آنها است (اگر فرد بهائی از دستورات محافل یا بیت العدل اعظم سرپیچی نماید به وسیله این تنبیه مجازات می شود ).

3. اطلاعاتی
از دیگرسو اسرائیل برای گسترش نفوذ خود در کشورهای اسلامی از عناصر بهائی پراکنده در کشور های اسلامی خصوصاً منطقه خاور میانه استفاده های فراوان امنیتی و اطلاعاتی می نمود بسیاری از منتقدین بهائیت از جمله حضرت امام خمینی بهائیان را اساساً بهائی ندانسته بلکه آنانرا یهودیانی متعصب و فداکار برای خدمت به آرمان صهیونیسم جهانی می دانند که بیشتر از سایرین در این زمینه اسرائیل را یاری کردند
با تاکید بر این نظریه در سخنرانی های متعدد خود مردم را نسبت به خطرات این فرقه انذار می فرمود

ب) بهائیت و ایران بهائیت و رژیم پهلوی
افزایش نفوذ بهائیان درایران
بی هیچ تردیدی با ید دوره حکومت پهلوی را دوره حکومت فرقه ضاله بهائیت در ایران دانست حضور بهائیان در مناصب مهم سیاسی ، فرهنگی ، اقتصادی ، نظامی و امنیتی با سنگینی تمام حس میشد و اعتماد بیش از حد و غیر طبیعی پهلوی ها به بهائیان برای همه متدینین و میهن دوستان بسیار ازار دهنده بود در خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست آمده است:
سرگرد صنیعی در آن زمان از بهایی های طراز اول بود. او بعدها سپهبد و مدتی هم وزیر جنگ شد. انتصاب او به سمت آجودان مخصوص ولیعهد، حاکی از احترام و اعتمادرضاخان به بهایی ها و میزان نفوذ آنان در دستگاه دولتی است ([1]) فردوست مینویسد که محمد رضا نیز این اعتماد را به بهائیان داشت [1] خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست ،موسسه ی مطالعات و پژوهش های سیاسی، 1385، ج 1، ص 57- 59

سیاستمداران بهائی در دوره پهلوی

علی محمدخان موقرالدوله از سران درجه اول بهائیان ایران وزیر فواید عامه و تجارت و فلاحت در کابینه سید ضیاء الدین طباطبائی(دوره رضاخان) [1]
منصور روحانی ( وزیر آب و برق و کشاورزی )
ناصر گلسرخی وزیر منابع طبیعی
خانم فرخ رو پارسا ( وزیر آموزش و پرورش )
هوشنگ نهاوندی (وزیر کار وآبادانی و مسکن )
سپهبد اسدالله صنیعی ،(وزیر دفاع)
سپهبد دکتر ایادی (پزشک مخصوص شاه ودارنده بیش از هشتاد شغل سیاسی ونظامی)
سپهبد علی محمد خادمی (رئیس سازمان هوا پیمائی ملی ایران هما)
[1] علی محمد خان موقرالدوله سرکنسول ایران در بمبئی در سال 1898 ، نماینده وزارت خارجه در 1915 بود . وی اندکی پس از کودتای 3 اسفند – فارس در سال 1900 ، حاکم بوشهر در سال های 1911/299 درگذشت . موقرالدوله علاوه بر اینکه از اعضای خاندان افنان، یعنی از خویشان علی محمد باب،بود، با عباس افندی و شوفی افندی نیز خویشی داشت. میرزا هادی شیرازی، داماد عباس افندی و پدر شوقی ، پسر دایی موقرالدوله بود.

ب)بهائیان و قیام خونین 15 خرداد 1342

در پرونده سپهبد بهائی پرویز خسروانی سند قابل توجهی به چشم میخورد که از جهت نشان دادن عمق روابط میان حکومت پهلوی و بهائیان بسیار حائز اهمیت است بویژه آنکه این سند مربوط به قیام خونین 15 خرداد 1342 و حمایت علما و مردم قم از حضرت امام خمینی(ره) است ، بهائیان ،بلافاصله با ارسال نامه ای به سپهبد پرویز خسروانی فرمانده ژاندارمری ناحیه مرکز ([1])ضمن ابراز خوشحالی از این کشتار وحشیانه (که نهایت مدنیت و اخلاق آنان را می رساند) از سردمدارهم مسلک خود در این جنایت تشکر کردند:
 «تیمسار سرتیپ پرویز خسروانی فرماندهی ژاند [1] ( 5 روز بعد از این واقعه)،

بهائیان و جمهوری اسلامی ایران

پیروزی انقلاب اسلامی طلائی ترین فرصت نفوذ و چپاول را از فرقه بهائیت گرفت و نقطه های امید آنان را تبدیل به یاس کرد بنا براین دشمنی بهائیت با نظام اسلامی را میتوان امری طبیعی تلقی کرد مانند دشمنی امریکا ، اسرائیل با این انقلاب امّا از آن جهت که بهائیت مدعی است با سیاست رابطه ای ندارد و تکلیف بهائیان در برابرحکومتها اطاعت و تسلیم است برای پرده برداری از کنش های سیاسی فرقه ضاله بهائیت این موضوع مورد قرار بررسی میگیرد :
قوانین در جمهوری اسلامی بر پایه شریعت شکل گرفته است و شریعت اسلام نمی تواند نسبت به اضلال بندگان خدا بی تفاوت باشد و بهائیت مصداق بارز اضلال و گمراه کردن مردم محسوب می شود بنا براین طبق قوانین جمهوری اسلامی تبلیغات بهائیت غیر قانونی است و بهائیان حق فعالیت در این حوزه را ندارند اما پیروان آن فرقه میتوانند بدور از تبلیغات به اجرای شعائر دینی خود مشغول باشند و نظام اسلامی مزاحمت برای آنان ایجاد نخواهد کرد کما اینکه از آغاز حکومت اسلامی این گونه بوده است .

فصل نهم بهائیت و تعارضات فرا رو

بهائیت در مسیر تاریخی و اعتقادی خود با چالشهای گوناگونی روبرو است که عمده ترین آنها عبارتند از :
الف )تعارض بهائیت با آموزه ها و نصوص معتبر اسلامی:
بهائیت و خاتمیت پیامبر اسلام
مسلمانان با استناد به آیات قرآن کریم و روایات قطعی الصدور و نیز برخی از ادله عقلی اعتقاد دارند که حضرت محمد صلی الله علیه وآله وسلم پیغمبر اسلام خاتم رسولان وا نبیاءاست و اسلام آخرین دین و جامعترین آئینی است که خداوند به بشر ارزانی داشته است و پس از آن دین دیگری نخواهد آمد

ب ) چالشهای بهائیت با تناقضات علمی و عملی رهبران خود:
یکی دیگر از چالشهای بها ئیت مطالب خلاف مسلمات علمی و نیز تناقضات قولی و عملی است که رهبران بهائی آگاهانه یا نا آگاهانه به زبان آورده یا بر صفحه کاغذ نگاشته اند و امروز در دست مخالفین بهائیت قرار داشته و اغنام الله را به تکاپوئی بیهوده برای پاسخگوئی که گاه رسوا تر از اصل است مبتلا کرده است

ج)بیت العدل و بحران عدم مشروعیت

یکی دیگر از معضلات لاینحل بهائیت بحران مشروعیتی است که برای بیت العدل به عنوان مهم ترین و بالاترین نهاد مذهبی این فرقه بعد از مرگ شوقی افندی به وجود آمده است و امروز پس از پنجاه سال این تشکیلات عریض و طویل به جز توجیهات فاقد ارزش استدلال ، پاسخی برای مخالفین خود که بسیاری از آنها افرادی معتقد به بهاءالله هستند نیافته است

عبدالبها در الواح و وصایا شوقی افندی را با لقب ولی امر الله ۱۹۵۷-۱۹۲۱) به عنوان جانشین خود برگزید که این اولین ولی امر از سلسله ولی امرهای بیست و چهارگانه خیالی عبدالبهاء بود که همواره باید برابر دستورالعمل هائی که عبدالبها از آیات بهاءالله استخراج میکرد در راس بیت العدل به عنوان تنفیذ کننده قوانین مصوبه ، حضور داشته باشد دستور عبدالبها این است :….ولیّ ‏امراللّه رئیس مقدّس این مجلس و عضو اعظم ممتاز لاینعزل و اگر در اجتماعات بالذّات حاضر نشود نایب و وکیلی تعیین فرماید …. این بیت عدل مصدر تشریعست و حکومت قوّه تنفیذ. تشریع باید مویّد تنفیذ گردد و تنفیذ باید ظهیر و معین تشریع شود([1]) اما به دنبال درگذشت شوقی افندی، جامعه بهائی فاقد رهبری از نسل بهاالله شد و بخش عمده بهائیان بدون توجه به اهمیت ولی امر در نظم اداری امرالله رهبری بیت العدل بدون ولی امر را براحتی پذیرفتند در حالیکه بنا به نظر شوقی بیت العدل بدون وجود ولی امر سازمانی فلج محسوب میشود [1] گنجینه حُدود و احکام تالیف و تنظیم عبدالحمید اشراق خاوری موسّسهء ملّی مطبوعات امری نشر سوم – ١٢٨ بدیع ص ٢١٧

بهاییان ارتدکس
بخش دیگر بهائیان که به بهائیان ارتدوکس نامیده می شوند بیت العدل حیفا را فاقد مشروعیت میدانند اصلی ترین دلیل انها نبود ولی امر مصون از خطا در راس این موسسه است .بیت العدل بصورت کاملا غیر قانونی وظایف ولی امر را بر بهاییان اعمال میکند و با ابزار قرون وسطایی طرد راه هرگونه انتقاد را بر خود بسته است . بیت العدل مبارزه وسیعی را با بهاییان ارتدکس اغاز نموده اما جامعه بهاییان ارتدکس با نصوص و متون غیر قابل انکار بی پایگی و لرزان بودن انرا بر همگان اشکار نموده اند ناگفته نماند که هر چند بهائیان ارتودکس با این مبارزه جانانه، بنای بیت العدل را به سوی ویرانی میرانند مع الاسف خودشان نیز در چنبره توهمات منتظر وعده های دروغین عبدالبهاءنشسته اند در وب سایت بهائیان ارتودکس ایران آمده است :
در حال حاضر که نزدیک به زمان نزول کتاب مستطاب اقدس است و احکام آن هنوز کاملا اجرا نمیشود وضع احکام جدیدی مورد ندارد لهذا بیت عدل عمومی یا بیت عدل اعظم (حقیقی) در آینده در میقات معین بنا به اراده الهی منطبق با مفاد الواح وصایای حضرت عبدالبهاء تشکیل خواهد شد. ([1])
[1


تعداد صفحات : 114 | فرمت فایل : .ppt

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود