تارا فایل

پاورپوینت بهائیت و شیخیه


بهائیت و شیخیه

فصل اول : شیخیه

بنیانگذار شیخیه
شیخ احمد احسائی
شیخ احمد احسایى (1166-1241ق) است که در احساء در شرق عربستان به دنیا آمد. وى براى تحصیل به نجف و کربلا ‏رفت و اجازه اجتهاد گرفت. تعبیرات فلسفى قدیم متاثر از آثار سهروردى را با اخبار اهل‏بیت( ‏ع) درهم ‏آمیخت و روش جدیدى را بنا ‏نهاد. مثلاً قائل است که:
وجود و ماهیت هر دو اصیل هستند.

علامه حسن زاده آملى: شیخ احمد احسایى که قائل به اصالت وجود و ماهیت است و قواعد فلسفى را معتبر نمى‏داند، بدون آنکه متوجه باشد در گرداب ثنویت (و شرک) افتاده است که قائل به یزدان و اهریمن هستند و سهمى از توحید ندارند.

حکیم الهى حاجى سبزوارى : از معاصران ما برخى قواعد حکمت را قبول ندارند و به «اصالت وجود و ماهیت» قائل شدند و در بعضى از آثار خود آوردند وجود منشا کارهاى خیر و ماهیت، منشا کارهاى شر است و همه این آثار، اصیلند. پس منشا صدور آنها به طریقه اولى، اصیل خواهد بود.

مهم‏ترین موارد اختلاف شیخیه با دیگر مسلمانان : 1. معاد: شیخ قائل به معاد روحانى است و از آن به «هور قلیایى» که نوعى جسم لطیف است تعبیر مى‏کند. هورقلیا کلمه‏اى سریانى به معنی قالب مثالى است و از اصطلاحات فلسفى شیخ احمد احسایى است. شیخ احمد دو جسم براى انسان قائل است: الف) کالبد ظاهرى : که بدن جرمانی و دنیوی است و در قبر، تجزیه و زوال مى‏پذیرد و عناصر آن به طبیعت برمى‏گردد. ب) جسد هور قلیایى: که فناپذیرى جسد اول را ندارد و بعد از متلاشى شدن جسم، آنچه که در روز رستاخیز محشور می شود همین جسم مثالى و هورقلیایى است که ثواب و عقاب اخروى به همین جسم بر مى‏گردد.

2. معراج: شیخ احسایى، اصل معراج پیامبر اکرم ‏(ص) را پذیرفته است و قائل به جسمانى بودن آن مى‏باشد منتها تفسیرى در جسمانى بودن معراج دارد که با دیدگاه مسلمانان تطبیق ندارد. مى‏گوید: پیامبر اکرم ‏(ص) در هر فلکى از افلاک، جسمى متناسب با جرم آن فلک به خود مى‏گرفت تا ورود در افلاک مختلف براى بدن ظاهرى و جسمانى او مشکل ایجاد نکند. بدن پیامبر لطیف‏تر از آسمان‏ها بود و با بدن هورقلیایى به آسمان رفت.

3. امام عصر علیه السلام: شیخ احمد احسایى، وجود امام عصر (ع) و ظهور او را از مسلم و حتمى مى‏دانست ولى مى‏گفت: امام در یک عالمى غیر از این عالم مادى، سکونت دارد و از آنجا، بر همه عالم حکم‏فرمایى و حکم‏رانى دارد و روزى که خدا به او اجازه دهد در این عالم ظاهر خواهد شد و عالم را پر از عدل و داد خواهد کرد. «کنت دوگوبینو» وزیر مختار فرانسه، در کتاب «سه سال در ایران» مى‏نویسد: شیخى‏ها با شیعه اختلاف دارند. شیعه مى‏گوید: امام دوازدهم با قالب جسمانى، روزگار مى‏گذراند ولى شیخى‏ها مى‏گویند: امام دوازدهم با قالب روحانى زنده است. پیروان شیخ، چون طول عمر امام زمان ‏(ع)را با موازین فلسفى خود سازگار نمى‏دیدند قائل شدند که روح حضرت، در بدن هورقلیایى زندگى مى‏کند.

4. رکن رابع: معتقدند که اصول دین چهار اصل: توحید، نبوت، امامت و رکن رابع است. به نظر شیخیه، همان‏طور که صفات دیگر الهى، جزو اصول دین نیست ،نیازى نیست که عدالت، جزو اصول دین باشد. معاد هم جزو اصول دین نیست زیرا اعتقاد به به قرآن مستلزم اعتقاد به معاد است. آنان مى‏گویند: چهارمین اصل از اصول دین، رکن رابع است که همان شناخت شیعه کامل مى‏باشد. او، مبلغ و ناطق اول است و واسطه بین شیعیان و امام غایب است و احکام را بلاواسطه از امام مى‏گیرد و به دیگران مى‏رساند. در دوره غیبت صغری : نواب خاص و در غیبت کبری : قریه ظاهره را قائل هستند بر اساس برداشتی از آیه 18 سوره سبا اصل رکن رابع را حاج محمد کریم خان که از بزرگان شیخیه است بنا نهاد و پیروان او را در کرمان رکنیه لقب دادند و این اصل، مورد قبول شیخیه آذربایجان نبود.

کریم خان قاجار در مورد این اصل مى‏گوید: «ان الشیعه یحتاج الى عالم یرونه و یاخذون عنه احکام الشرع فی حال غیبه الامام و هو الرکن الرابع و کان هذا مخفیاً بسبب جور الحکّام حتى اقتضى المصلحه الالهیه بظهور الرکن الرابع بوجود الشیخ احمد الاحسایى و بعده السید کاظم الرشتى و بعدهما ایضاً لا یخلو الارض من حجه و هو الرکن الرابع الى حین ظهور الامام  الحجه»؛ شیعه نیازمند به عالمى است که احکام شریعت را در عصر غیبت از او اخذ نموده و او همان رکن رابع است که به سبب ظلم حاکمان، مخفى بود تا اینکه مصلحت الهى بر ظهور رکن رابع، اقتضاء نمود؛ لذا شیخ احمد احسایى و بعد از او، سید کاظم رشتى رکن رابع بودند که بعد از آنان تا ظهور امام حجت، زمین خالى از رکن رابع نخواهد ماند. همین گونه تفکرات فرقه شیخیه، سبب شد که بعدها اشخاصى مانندعلى محمد باب، ادعاى باب المهدى کنند و خود را انسان کاملی که رابط بین حضرت مهدى‏ علیه السلام و مردم است معرفى نماید.

5. غلو شیخیه در مورد ائمه اطهار علیهم السلام؛ شیخیه براى ائمه ‏(ع) ربوبیت قائل شدند؛ لذا آنها را از فرقه‏هاى غلات به شمار آورده‏اند. آنان تمام صفات خداوند را به ائمه نسبت مى‏دهند.
سید کاظم رشتى می گوید:
«اختص اسم اللَّه بالنبی و اسم الرحمن بالوصی» اسم اللَّه، مختص پیامبر و اسم رحمان هم اختصاص به وصى پیامبر دارد. مى‏گویند: تمام ضمیرهایى که در قرآن ذکر شده به پیامبر و ائمه ( ع) بر مى‏گردد نه به خدا؛ زیرا خداوند متعال مورد اشاره قرار نمى‏گیرد. همچنین تمام صفات الهى به معصومین بر مى‏گردد. «گلد زیهر» در عقیده و شریعت در اسلام، درباره شیخیه مى‏نویسد: در آغاز قرن نوزدهم میلادى، فرقه جدیدى ظهور کرد که از مذهب شیعه اخذ شده است و آن مذهب شیخیه است که پیروانش معتقد شدند صفات الهى در اشخاص و اجساد حلول مى‏کند و آنان، قواى خلاقه  دارند. و به تعبیر صاحب کتاب روضات الجنات، طایفه شیخیه، به منزله نصارى هستند که درباره حضرت عیسى غلو کرده و به تثلیت قائل شده‏اند.

6 – تجسم صورت امیرالمومنین (ع)
احمد احسائی رساله ای در این زمینه تدوین کرد و در آن متذکر شد «باید در ایاک نعبد حضرت امیرالمومنین را قصد کند. زیرا که خداوند مجهول الکنه است و آن چه در ذهن آید مخلوق ذهن است. پس باید وجه او را اراده نمود که امیرالمومنین (ع) باشد.» مرحوم تنکابنی پس از نقل دلیل احسائی برای تجسم صورت امیرالمومنین (ع) می نویسد: «همچنان که خدا مجهول الکنه است، امیرالمومنین (ع) نیز در اذهان مجهول الکنه است، پس اگر امیرالمومنین را در ذهن بگذرانیم آن هم مخلوق ذهنی می باشد و همان سخن نیز در این جا وارد آید. و چنان که خدا مجهول الکنه است برای ما، هم چنین مجهول الکنه برای امیرالمومنین نیز می باشد. پس امیرالمومنین، در وقت گفتن ایاک نعبد که را قصد می کرد!؟ مجملا این سخن خارج از مذهب شیعه است.» این عقاید سبب شد که علما موضع بگیرند و حتى حکم به تکفیرآنان و غالى بودن این فرقه دهند.

سید کاظم رشتی
پس از شیخ احمد ،شاگرد وی " سید کاظم رشتی” رهبر مکتب شیخیه شد. وی در 1212در رشت متولد ودر 16سالگی برای تلمذ نزد شیخ احمد احسایی که در آن زمان در یزد بود شتافت. وی به امر شیخ احمد متوطن کربلا شده ومشغول تدریس شد. بالغ بر150جلد تالیفات دارد .
مدرسی در کتاب "احسن الودیعه"می نویسد:
سید رشتی دارای تالیفات بسیاری است که احدی چیزی از آن نفهمیده است… وی در شرح شعر یکی از شعرا می گوید:(این مدینه ای عظیم در آسمان است وائمه علیهم السلام در آن ساکن هستند……کوچه ای است که صاحبش به نام شلحلحون….در کوچه است که دارنده آن سگی بنام کلحلحون است و.. )

 ویژگی های منفی سیدکاظم: دشمنی با علما مرحوم تنکابنی می نویسد:زمانی که در درس سید کاظم رشتی حاضر می شدم ،غالبا فقهارا مذمت کرده وحتی شتم میکرد. وی مرحوم صاحب جواهر را"احمق مستضعف "میخواند واو را شیعه نمی دانست .  همنوایی بادشمنان شیعه  سیدمحمد باقر نجفی می نویسد: در حالی که سپاهیان نجیب پاشا حتی به اماکن شیعه در کربلا احترام نمیگذاشتند ومردم پناهنده درضریح حضرت را هم می کشتند وبا اسب به رواق مطهر هجوم می بردند ،خانه سید کاظم رشتی وشخص او در امان بود وهر که به خانه وی پناهنده می شد مصون بود. اگر عثمانیها به فضل وتقوای سید کاظم احترام میگذاشتند می بایست به امام حسین (ع) وشهدای کربلا احترام بیشتری می گذاشتند. سرانجام سیدکاظم رشتی در سال 1259 ق عازم سامرا شد.وی پس از دیدار با نجیب پاشا در بستر بیماری افتاد ودر پی همین بیماری وفات کرد ودر رواق پائین پای سید الشهدا (ع) دفن شد.

سید کاظم، دو شاگرد معروف داشت یکى على محمد باب است که فرقه بابیه را تاسیس کرد. دیگر ی، محمد کریم خان قاجار، پسر عمو و داماد فتحعلى شاه است که فرقه شیخیه را در کرمان تاسیس کرد و به کریم‏خانیه معروف شدند. انشعاب دیگراین فرقه، فرقه شیخیه آذربایجان است که خاندان احقاقى که در کویت هستند ریاست آن را عهده‏دارند. از اسوه عارفان، سید على آقا قاضى (1366 ق) استاد علامه طباطبایى درباره شیخیه پرسیدند: بعد از خواندن قسمت‏هایى از کتاب شرح زیارت جامعه احسایى، فرمود: این شیخ مى‏خواهد ثابت کند که همه کارها که ایجاد مى‏شود مربوط به اسما و صفات خداست و اتحادى میان اسما و صفات با ذات خدا وجود ندارد. بنابراین شیخ احمد احسایى، ذات خدا را مفهومى پوچ و بى‏اثر و صرف‏نظر از اسما و صفات مى‏خواند و این عین شرک است.

حاج محمدکریم خان کرمانی
حاج محمدخان کرمانی
حاج زین العابدین خان کرمانی

حاج ابوالقاسم خان ابراهیمی
حاج عبدالرضا خان ابراهیمی
سرکار آقای حاج سید علی موسوی

جانشینان سید کاظم رشتی
1- محمد کریم خان کرمانی
2- میرزا حسن گوهر
3- میرزا محیط شاعر کرمانی
4- سید علی محمد شیرازی

فرقه های شیخیه
1- کرمانی ها
2- آذربایجانی ها
باقریه
پیروان میرزا محمد باقر همدانی بودند. او نخست نماینده حاج محمد کریم خان در همدان بود
حجه الاسلامیه
پیرو حاج میرزا شفیع ثقهالاسلام تبریزی هستند. این شیخیه را «ثقه الاسلامیه‏» نیز گویند.
ثقه الاسلامیه
از میرزا محمد مامقانی تکفیر کننده باب پیروی می‏کنند. وی حجهالاسلام لقب داشت و از شاگردان سید کاظم به شمار می‏رفت.
احقاقیه
پیرو آخوند ملا باقر اسکوئی می‏باشند. پس از سید کاظم، دعوی جانشینی او را کرد و چون کتابی به نام «احقاق الحق و ابطال الباطل‏» در رد محمد کریم خان کرمانی نوشت، فرزندان او «احقاقی» نامیده شدند گرفتند. در آذربایجان و کربلا و کویت زندگی می‏کنند و پیشوای ایشان شیخ رسول احقاقی است.
کریمخانیه
حاج محمد کریم خان موسس مکتب شیخیه کرمان است. پس از او دو پسر وی به نامهای حاج محمد خان و سپس حاج زین العابدین خان به پیشوائی رسیدند

اختلاف آراء فرق مختلف
شیخیه کرمان و آذربایجان در اعتقادات خود را پیرو آراى شیخ احمد احسایى و سیدکاظم رشتى مى‏دانند اما در فروع دین و اعمال با یکدیگر اختلاف نظر دارند. کرمانى‏ها از شیوه اخبارى‏گرى پیروى مى‏کنند و به تقلید از مراجع اعتقاد ندارند. اما شیخیه آذربایجان به اجتهاد و تقلید معقتدند و از مراجع تقلید خودشان پیروى مى‏کنند. البته در عقاید نیز شیخیه آذربایجان برخلاف شیخیه کرمان، خود نیز به اجتهاد مى‏پردازند و آراى شیخ احمد و سیدکاظم را بر اساس تلقى خویش از احادیث تفسیر مى‏کنند.

یکى از اختلافات شیخیه کرمان و آذربایجان مساله رکن رابع است. شیخیه کرمان اصول دین را چهار اصل توحید، نبوت، امامت و رکن رابع مى‏دانند. مراد آنها از رکن رابع، شیعه کامل است که واسطه میان شیعیان و امام غایب مى‏باشد. همین اعتقاد است که میان شیخیه (کرمان) و بابیه ارتباط ایجاد مى‏کند. اما شیخیه آذربایجان بشدت منکر اعتقاد به رکن رابع هستند. و اصول دین را پنج اصل توحید، نبوت، معاد، عدل و امامت مى‏دانند.
آنان چنین استدلال مى‏کنند که شیخ احمد احسایى در ابتداى رساله حیوهالنفس و سیدکاظم رشتى در رساله اصول عقاید، اصول دین را پنج اصل مذکور مى‏دانند و می گویند که در هیچ یک از کتب و رسایل این دو نفر نامى از رکن رابع برده نشده است.
.. احقاق‏الحق، ص167 – 223.
رک غلامحسین معتمدالاسلام، کلمه ای از هزار ، تبریز ، چاپخانه شفق ص 64 ـ 66
آشنائی با فرق و مذاهب اسلامی صص175 تا 178 با اندکی تصرف و تلخیص
مهم ترین تفاوت «رکن رابع»

فصل دوم بابیت

سید علی محمد شیرازی، ملقب به باب از جوانی به عبادت طولانی و رازونیازهای غیرعادی که با قرائت ادعیه و زیارات همراه بود مشغول بود. در نوجوانی در سلک طلاب علوم دینی درآمد. ریاضت و گوشه گیری و چله نشینی رویه او بود. اندکی بعد درس را رها کرد و به دایی اش در بوشهر پیوست تا به امور تجارت و منشیگری بپردازد.
سید علی محمد باب شیرازی

پس ازحضور پنج ساله علی محمد باب در تجارتخانه دایی اش در بوشهر و ارتباط با کمپانی های یهودی و انگلیسی مستقر در این بندر وی در سال 1260ق ادعای خود را اعلام کرد و با حمایت کانونهای متنفذ و مرموز به سرعت شهرت یافت. دوران اقامت باب در بوشهر مقارن است با سالهای اولیه کمپانی ساسون (متعلق به یهودیان بغداد) در بوشهر و بمبئی. (ساسون ها در دهه های بعد به امپراطوران تجاری شرق بدل شدند و در زمره دوستان خاندان سلطنتی بریتانیا جای گرفتند).
سید علی محمد باب شیرازی

پس از ادعای باب در بوشهر، نزدیکان او این وضعیت را ناشی از هوای گرم بوشهر دانستند که ذهن باب را پریشان ساخته است.برای تغییر روحیه او را به عتبات عالیات فرستادند ولی درسلک شاگردان سید کاظم رشتی درآمد. بعدها طرفداران باب اصرار می کردند که او درس نیاموخته و علم او لدنی است و او امی بوده است. خود باب به شاگردی سید رشتی اعتراف کرده و در مدت اقامت نزد وی به شدت تحت تاثیر سخنان او بوده است .
سید کاظم رشتی فرزند سید قاسم در سال 1212در رشت متولد شد

دانش مذهبی علی محمد باب بسیار سطحی بوده است. این واقعیت را با مطالعه کتاب «بیان» او می توان یافت. آثار منتسب به علی محمد باب مونتاژی است از الفاظ و ادعیه شیعه امامیه و برخی اصطلاحات عرفانی شیخیه که بر آنها پیشوندهای الف و لام افزوده شده. در کتاب بیان و یا دیگر متون منتسب به او حتی یک جمله عربی سالم و صحیح که با ادبیات و متون درسی حوزه های علمیه شیعه فراهم آمده باشد نمی توان یافت.
سید علی محمد باب شیرازی

باب در حدود سن 24 سالگی ادعای بابیت کرد و اندکی بعد مدعی مهدویت شد. بر اثر غائله او و فشار علما به حاکم فارس او دستگیر و به شیراز گسیل شد. پس از مدتی وی به تهران اعزام شد. محمدشاه قاجار که از وجود او در تهران بیمناک بود او را به ماکو فرستاد تا در قلعه ای زندانی گردد.
محمد میرزا، پسر عباس میرزا سومین پادشاه سلسله‏ى قاجار (جل. 1250 ف. 1264) اهم کارهاى او کشتن قائم‏مقام (ه.م) و محاصره‏ هرات است. (1264 -1222 ق). در تبریز به دنیا آمد. وى سومین پادشاه از سلسله‏ سلاطین قاجاریه است.

ناصر الدین شاه در سال 1266ق و علماء تبریز باب را به حضور پذیرفتند تا بدانند این بچه طلبه کیست و چه می گوید. ابهت علمی علما و هیبت و جلالشان باب را سخت به وحشت انداخت و از پاسخ به سئوالات ابتدایی صرف و نحو آنان عاجز ماند و شروع به توبه و استغفار نمود.
ناصرالدین شاه قاجار

پس از آن باب در قلعه چهریق زندانی بود و پیروان او در گوشه و کنار با نیروهای دولتی درگیر بودند. نهایتا تصمیم بر این شد که علی محمد باب، به دلیل ادعاهای دروغین خود و نیز آشوبهای پیروان او در نقاط مختلف ،اعدام شود و وی در 27 شعبان 1266 در میدان عمومی تبریز به فرمان امیرکبیر (سیاستمدار شایسته وبالیاقت تاریخ ایران) تیرباران شد و پرونده حیات این مدعی دروغین بسته شد.
میرزا تقی خان امیرکبیر ( وزیر ناصرالدین شاه )
بازمانده های قلعه چهریق در سال 2008 میلادی که در کنار رودخانه زولا در شهرستان سلماس قرار دارد
محل تشکیل جلسه علما با باب در تبریز که اکنون مسجد صاحب الامر نامیده می شود.

آغاز ادعا
حروف حی نخستین یاران
ادعای بابیت
الله قد قدر ان یخرج ذلک الکتاب فى تفسیر احسن القصص من عند محمد بن الحسن بن على بن محمد بن على بن موسى بن جعفر بن محمد بن على بن حسین بن على بن ابى‏طالب على عبده لیکون حجه الله من عند الذکر على العالمین بلیغا»
همانا خدا مقدر کرده که این کتاب از نزد محمد پسر حسن پسر على پسر محمد پسر على پسر موسى پسر جعفر پسر محمد پسر على پسر حسین پسر على پسر ابى‏طالب بر بنده‏اش برون آید تا از سوى ذکر (سید على محمد) حجت بالغه خدا بر جهانیان باشد»
عبدالحمید اشراق خاوری رساله امر و خلق ص553

پس از سیدکاظم رشتی، سیدعلی محمد با اینکه در کربلا و در حلقه یاران نزدیک ملاکاظم رشتی نبود، تحت تاثیر تلقینات پرنس دالگورکی بلافاصله ادعای جانشینی او را مطرح ساخت و درست یک سال بعد، در سال 1260 قمری که مصادف با هزارمین سال غیبت امام عصر (عج) بود، با حمایت کانونهای متنفذ و مرموز استعماری، ضمن اینکه خود را «رکن رابع» خواند، ادعا کرد که «باب» امام زمان (عج) است و در نشست و برخاست های روزانه و در میان اطرافیان خود گفت که «من مبشر ظهور امام زمان و باب او هستم و هرکس که به ظهور حضرت مهدی (عج) اعتقاد و ایمان دارد، باید ابتدا با من که «باب» و «در» او هستم بیعت کند». وی حدیث «انا مدینه العلم و علی بابها» را در جهت اثبات ادعای خود تفسیر می کرد و می گفت، حتی رسول اکرم (ص) به حقانیت و ظهور من اشاره کرده و فرمود: «من شهر علم هستم و علی باب».

بهائیان پنجم جمادی الاولی 1260 هجری قمری برابر با 23ماه مه 1844 میلادی را مبعث «نقطه اولی» می دانند و آن را مبدا تاریخ خود (تاریخ بدیع) قرار داده اند. میرزا حسینعلی نوری (بهاالله) این روز را یکی از اعیاد مهم بهائیان اعلام کرده و هر گونه اشتغال در این روز را حرام نموده است. پس از طرح ادعای «سیدعلی محمد باب»، کارگزاران استعمار روسیه، با ترفندهای مختلف سعی در جلب نظر شاگردان و پیروان سید کاظم رشتی می کنند، اما تنها 18 نفر را – که براساس حروف «ابجد» به حروف «حی» معروف شدند – با وی همراه می نمایند و آنان را برای ابلاغ ظهور «باب امام زمان» به نقاط مختلف کشور، بویژه منطقه خراسان بزرگ و شرق کشور، یعنی منطقه نفوذ انگلستان و در مجاورت مرزهای هندوستان و دایره نفوذ کمپانی هند شرقی می فرستند.

ادعای مهدویت
وی در آغاز کتاب احسن القصص خود را حجت الهی عصر معرفی کرده است که در واقع اعلام مهدویت است «در هر زمان خداوند جل و عز، کتاب و حجتى از براى خلق مقدر فرموده و مى‏فرماید و در سنه هزار و دویست وهفتاد از بعثت رسول الله، کتاب را بیان، و حجت را ذات حروف سبع (على محمد که داراى هفت حرف است) قرار داد.»
مقصود وی سال هزار دویست شصت میباشد .
سید علیمحمد باب / احسن القصص،/ نسخه خطی/ تهران/ بیتا / ص 1.

ادعای رسالت و نبوت و مظهریت

در کتاب "دلائل سبعه" که در سال ١٨٤٨ میلادی بعد از کتاب بیان در قلعهٴ ماکو به نگارش در آورده است ، به ماست مالی ادعاهای گذشته خود پرداخته و با ادعای رسالت و مظهریت چنین می گوید:
"و نظر کن در فضل حضرت منتظَر که چقدر رحمت خود را در حقّ مسلمین واسع فرموده تا آنکه آنها را نجات دهد. مقامی که اوّل خلق است و مظهر انّنی انا الله چگونه خود را باسم بابیت قائم آل محمّد(ص) ظاهر فرموده و به احکام قرآن در کتاب اوّل حکم فرمود تا آنکه مردم مضطرب نشوند از کتاب جدید و امر جدید و مشاهده کنند که این مشابه است با خود ایشان لعلّ محتجب نشوند و از آنچه از برای آن خلق شده اند غافل نمانند
سید باب .دلائل سبعه. ص29

محاکمه و مناظره باب در مجلس ولیعهد
در سلطنت محمد شاه على محمد باب را از قلعه چهریق به تبریز بردند و مجلسى با حضور ناصر الدین میرزا و چند تن از علما تشکیل دادند از وى سوال شد: از معجزه و کرامت چه دارى؟ گفت: براى عصاى خود آیه نازل مى‏کنم : بسم الله الرحمن الرحیم. سبحان الله القدوس السبوح الذى خلق السموات و الارض کما خلق هذه العصا آیه من آیاته! اعراب کلمات را غلط خواند، زیرا تاء را در «السموات» مفتوح قرائت کرد و چون گفتند: مکسور بخوان! ضاد را در «الارض» مکسور خواند.امیر اصلان خان گفت: اگر این قبیل فقرات از جمله آیات شمرده شود، من هم مى‏توانم و گفت: الحمد لله الذى خلق العصا کما خلق الصباح و المسا! فاضل مازندرانى، ظهور الحق، ج 3،

توبه نامه کتبی
پس از آشکار شدن عجز سید على محمد، وى را تنبیه نمودند و او اظهار پشیمانى کرد و به صورت کتبی و خطاب به ولیعهد، توبه نامه رسمی نوشت میرزا ابوالفضائل گلپایگانی بزرگترین مبلغ بهائی در کتاب کشف الغطاء عیناً توبه نامه باب را آورده است.
«فداک روحى، الحمد لله کما هو اهله و مستحقه که ظهورات فضل و رحمت خود را در هر حال بر کافه عباد خود شامل گردانیده. فحمدا له ثم حمدا که مثل آن حضرت را ینبوع رافت و رحمت خود فرموده که به ظهور عطوفتش عفو از بندگان و ستر بر مجرمان و ترحم به داعیان فرموده. اشهد الله و من عنده که این بنده ضعیف را قصدى نیست که خلاف رضاى خداوند عالم و اهل ولایت او باشد . اگر چه بنفسه، وجودم ذنب صرف است ولى چون قلبم موقن به توحید خداوند جل ذکره و به نبوت رسول او و ولایت اهل ولایت اوست و لسانم مقر بر کل ما نزل من عند الله است، امید رحمت او را دارم و مطلقا خلاف رضاى حق را نخواسته‏ام و اگر کلماتى که خلاف رضاى او بود از قلم جارى شده، غرضم عصیان نبوده و در هر حال مستغفر و تائبم حضرت او را. و این بنده را مطلق علمى نیست که منوط به ادعای باشد و استغفر الله ربی و اتوب الیه من ان ینسب علی امری (و استغفار و توبه میکنم از امری که به من نسبت داده شده است ). و بعضى مناجات و کلمات که از لسان جارى شده، دلیل بر هیچ امر نیست و مدعی نیابت خاصه حضرت حجه الله علیه السلام را محض ادعا مبطل است و این بنده را چنین ادعائی نبوده و نه ادعاء دیگر. مستدعى از الطاف حضرت شاهنشاهى و آن حضرت چنان است که این دعاگو را به الطاف و عنایات سلطانى و رافت و رحمت خود، سرفراز فرمایند و السلام» . (گلپایگانى، کشف الغطاء ص 204ـ 205) .

اعدام
شوق ریاست و روان بیمار سید علی محمد باب او را تا آنجا سوق داد که دیگر راهی برای باز گشت از آن منجلاب برایش باقی نماند و علیرغم فتوای علما به شبهه خبط دماغ ( به معنی عدم تعادل روانی)و عدم رضایت به اعدام وی ، مرحوم میرزا تقی خان امیر کبیر ناچار به صدور دستور اعدام شد. و سر انجام به دستور صدر اعظم مقتدر برای ایجاد جلو گیری از ادامه اغتشاشات وآشوب هائی که توسط پیروان ودوست داران باب ایجاد می شد سید علی محمد باب در روز بیست وهشتم شعبان 1266 در میدان صاحب الزمان تبریز به دار آویخته و تیر باران شد.
ابوالقاسم افنان . چهار رساله تاریخی درباره قره العین ص42

فتنه های بابیان در ایران
مریدان سید على محمد در اواخر سلطنت محمد شاه خصوصاً پس از مرگ شاه در سال (1264) ، وقایع خونینی را در کشور پدید آوردند که اگرچه در تمام آنها نیز شکست در اردوی بابیان رقم خورد امّا به هر شکل این اتفاقات و حادثه ها در سرزمین ایران و هردو طرف نزاع فرزندان این کشور بودند اهم انها به قرار ذیلند:

فتنه مازندران (قلعه شیخ طبرسی)
در این شورش که ملا حسین بشرویه‏اى و ملا محمد على بارفروشى،از اصلی ترین یاران باب فرماندهی را بر عهده داشتند وهر دو نیز کشته شدند آنان با حفر خندقی اطراف قلعه خود را براى جنگ با قواى دولتى آماده ساختند.
ازوقایع تاسف بار که ماهیت شیطانی یاران باب را به نشان می دهد، هجوم بر مردم ساده دل پیرامون قلعه است که توجیه قابل قبولی برای آن وجود ندارد ،بابیان با شقاوت و بیرحمی تمام به قتل و غارت ایشان مى‏پرداختند،
حاج میرزا جانی کاشی از مورخین بابی و علاقمندان باب در کتاب خود آورده است:
«جمعى رفتند و در شب یورش برده، ده را گرفتند و یک صد و سى نفر را به قتل رسانیدند . تتمه فرار نموده، ده را حضرات اصحاب حق، خراب نمودند و آذوقه ایشان را جمیعا به قلعه بردند»بابیان هرگز به شکست نمی اندیشیدند آنان چنان به پیروزی خود امید وار بودند که در تصور نمی گنجد میرزا جانی کاشی مینویسد :
«حضرت قدوس (محمد على بارفروشى) ‏فرمود: ما هستیم سلطان بحق و عالم در زیرنگین ما مى‏باشد و کل سلاطین مشرق و مغرب به جهت ما خاضع خواهند گردید». پس با نیروى دولتى جنگ درگرفت و فتنه با پیروزى قواى دولت و کشته شدن ملا محمد على بارفروشى در 1265 پایان گرفت. حاجى میرزاجانى کاشانى، نقطهالکاف ص 162)

فتنه زنجان
در سال (1266) زنجان نیز شاهد شورشى به سرکردگى ملا محمد على زنجانى ملقب به حجت شد این فرد با ادعای اجتهاد خود را نماینده امام زمان میدانست وی قبل از ادعای بابیت بعلت فتوا های عجیب و غریب خود در مسائل مختلف احکام مورد نفرت وانکار متدینین زنجان قرار داشت شورش با جرقه کوچک دعوای کودکانه دو طفل مکتبخانه ای آغاز شد و پس از کشتاری وحشتناک از طرفین به شکست سنگین بابیان و مرگ ذلیلانه حجت زنجانی منجر گردید.

واقعه نیریز
واقعه نیریز یکی دیگر از فتنه های تاریخ بابی است. که بنا به گفته عبدالبها قره العین سید یحیی را تشویق به ایجاد این فتنه نموده است :
روزی جناب آقا سید یحیای وحید شخص فرید روح المقربین له الفدا حاضر شدند و در بیرون نشسته جناب طاهره ورای پرده نشسته و من طفل بودم و در دامن او نشسته بودم* جناب وحید آیات و احادیثی نظیر در فرید از دهان می افشاند آیات و احادیث بسیار در اثبات این امر روایت فرمود* بغته طاهره هیجان آمد گفت یا یحیی فات بعمل اِن کنت ذا علم رشید، حالا وقت نقل روایات نیست وقت آیات بیناتست وقت استقامت است وقت هتک استار اوهام است وقت اعلاء کلمه الّله است وقت جانفشانی در سبیل الّله است عمل لازم است عمل.
در این جنگ که بین نیروهای بابی و دولتی رخ داد، دست کم ۵۰۰ الی ۶۰۰ بابی کشته شدند فرمانده بابیان در این جنگ سیدیحیی دارابی ملقب به وحید در این جنگ، کشته می شود.
نصرت الله محمد حسینی ‏، حضرت باب ، موسسه معارف بهائی، صفحه ی ۵۱۷

تهران (واقعه ترور ناصرالدین شاه قاجار)
این واقعه را شاید از حیث سیاسی بتوان بااهمیت ترین واقعه تاریخ بابیت وبهائیت ارزیابی کرد . پس از اعدام سید علی محمد باب توسط امیر کبیر ،گروهى از بابیان به رهبرى شیخ على ترشیزى بر آن شدند تا ناصرالدین شاه و امیر کبیر و امام جمعه تهران را به قتل رسانند، اما ناکارآمدی نقشه طراحی شده موجب دستگیری38 تن از سران بابیان و براه افتادن موجی از بابی کشی در کشور شد .
امان الله شفا مبلغ بهائی برگشته از بهائیت معتقد است که حادثه ترور شاه با برنامه ریزی و و دستور شخص بهاءالله بوده است و صدها نفر قربانی جاه طلبی و نقشه شوم او شدند ، و اگر چنین نبود چرا بها مضطرب شده و خود را به سفارت روس انداخته ..
ناگفته پیداست که نمی توان دست بیگانگانی که در پی منافعی برای دول متبوع خود دراین قضیه بودند را نادیده انگاشت. امان الله شفا ـ نامه ای از سن پالو ٌ316

واقعه بدشت

ماجرای بدشت ، معرف مهم ترین دیدگاهها و اهداف یاران باب بود، این واقعه در رویگردانی برخی از علاقه مندان به این نهضت انحرافی نقش موثری داشت والبته چه بسا موجب گرویدن برخی دیگر به باب نیز بود این جریان در نوع اقدامات حکومت نسبت به بابیان نیز تاثیر قطعی داشت.

نکته اصلی درماجرای بدشت
توطئه ودسیسه چینی حسینعلی نوری و ملا محمد علی بارفروشی و زرین تاج قزوینی قره العین برای نسخ شریعت اسلام بود که بدون اطلاع باب صورت گرفت و نتیجه اجتهاد قره العین بود که خود او برای اجرای این نقشه پیشقدم گردید و «بدون حجاب، با آرایش و زینت » به مجلس وارد شد و حاضران رامخاطب ساخت که « امروز روزی است که قیود تقالید سابقه شکسته شد ».
ـ نبیل زرندی، ص 271-273

زرین تاج ، معروف به قره العین یا طاهره ، دختر ملا محمد صالح برغانی قزوینی ، سال 1195 در قزوین به دنیا آمد. او به تحصیل فقه و اصول و کلام پرداخت. سپس آثار شیخ احسایی و سید رشتی را مطالعه کرد . عقاید سید رشتی روی او تاثیر گذاشت . تصمیم گرفت سید را ملاقات کند. اما چون به کربلا رسید، سید درگذشته بود و به قزوین رفت . یکسالی آنجا بود تا پدر و پدر شوهرش به دست پیروان باب کشته شدند. بعد به همراه عده ای از یارانش به " بدشت" در هفت کیلومتری شاهرود رفت و بی پرده به سخنرانی پردا خت و غوغایی به پا کرد بعد از کشته شدن باب او را دستگیر و در تهران در یک بالاخانه ی بی پله زندانی کردند . بعد از تیراندازی به ناصرالدین شاه ، در سال 1231 خورشیدی در حالی که فقط 36 سال داشت ، به دستور شاه در باغ ایلخانی کشته شد. قره العین زنی صاحب قلم ، شاعر و سخنران بود. نخستین زنی بود که به خلاف عرف زمانه بی حجاب در برابر مردان ظاهر شد و با علما و رجال به بحث و مجادله پرداخت.

طاهره ی قزوینییا
قره العین

قتل علامه ملا محمد تقی برغانی
در ماجرای قتل یکی از بزرگان شیعه و مخالفین شیخ احمد احسائی علامه ملا محمد تقی برغانی معروف به شهید ثالث شاهد حضور پر رنگ و موثر این زن هستیم.
محمد مصطفی از بابیان بغدادی در شرحی که بر احوالات این زن نوشته است نا خواسته از توطئه قتل مرحوم ملا محمد تقی برغانی توسط قرهالعین پرده برداشته و میگوید :
به این عبد(که در آن وقت کودکی دهساله بودم) فرمودند که به آنها(بابیان همراه با قرهالعین) بگویم : « جمیع از قزوین خارج شوید زیرا اتفاق عظیمی در قزوین روی خواهد داد که از حدوث آن واقعه قزوین به لرزه خواهد افتاد و خون شما ریخته خواهد شد ، در حالیکه خداوند برای شما کارهای مهمی مقدر فرموده مخصوصابرای تو و پدرت شیخ محمد .»

فصل سوم بهائیت

پس از باب، میرزا یحیی نوری ملقب به صبح ازل (1236-1330) جانشین وی شد. او به اتفاق برادرش میرزا حسینعلی نوری و عده ای از بابیان به عراق تبعید شدند. بین دو برادر بر سر جانشینی اختلاف افتاد و پیروانشان نیز به نزاع پرداختند . عراق تحت الحمایه دولت عثمانی بود، خلیفه عثمانی این دو برادر را به قبرس و فلسطین تبعید کرد. صبح ازل در قبرس و بهاءالله در عکا در فلسطین مستقر شدند. بابیان به طرفداری صبح ازل پرداختند و ازلی نام یافتند . بهائیان پیرو بهاءالله گردیدند و بهائی نام گرفتند.
میرزا یحیی نوری معروف به صبح ازل

میرزاحسینعلی نوری فرزند نوری مازندرانی در سال 1233ق در خانه میرزا عباس نوری از منشیان دربار قاجار درتهران متولّد شد وی آموزش فارسى و عربى را زیر نظر پدر و معلمان گذراند اگرچه درنامه ای به ناصرالدین شاه میگوید :من تحصیل علم نکرده ام و در مدارس وارد نشده ام میتوانید از {مردم} شهری که در آن ساکن بوده ام سوال کنید. پس ‍ از ادعاى بابیت سید على محمد شیرازى به وسیله ملا حسین بشرویه ای و به واسطه میرزا محمد معلم نوری در شمار نخستین گروندگان به باب درآمدو به ترویج بابیگرى بویژه در نور و مازندارن پرداخت.
زندگی نامه

برخى از برادرانش از جمله برادر کوچکترش میرزا یحیى معروف به ((صبح ازل )) نیز بر اثر تبلیغ او به این مرام پیوستند. وی که معروف به  بهاءالله است مورد حمایت شدید روسیه بود. در تاریخ بهائیت آمده که سفیر روس به صدراعظم ایران هشدار داد که باید مسئول حفظ جان بهاءالله باشد. میرزا حسینعلی نوری به مراتب با سوادتر از علی محمد باب بود و انتظار داشت که جانشین باب شود، اما صبح ازل مورد توجه باب بود و به جانشینی برگزیده شد. رقابت بین دو برادر به نزاع کشیده شد و به دشمنی و عناد و انشعاب انجامید. در آغاز اکثریت را ازلیان تشکیل می دادند ولی تدابیر بهاءالله موجب شد تا ازلیان در اقلیت قرار بگیرند و به تدریج رو به انقراض نهند. بهاءالله نیز در سن 76 سالگی در سال 1309ق در عکا در فلسطین اشغالی درگذشت.

چرا حمایت سفیر روس؟؟
وقتی ماموران حکومتی برای بازداشت آمدند وی با شوهر خواهرش که منشی سفارت روسیه بود در سفارت روس در شمیران به سر میبرد سفیر بعلت سماجت ماموران اورا به عنوان امانت دولت روس تحویل داد و از صدراعظم (میرزا آقاخان نوری) رسماً خواست در حفظ وحراست او بکوشد، با تلاش سفیر روسیه ،میرزا حسینعلی ازحبس رهائی یافت امّا به دستور حکومت ، حق اقامت در ایران را نداشت . هنگام سفر تبعید علاوه بر نمایندگان دولت نماینده ای از سوی سفارت روس همراه بهاءالله بود. بابیان دیگری که تاکنون تهران و شهرهای دیگر را ترک نکرده بودند مجبورسفر بسوی عراق شدند . بهاءالله پس از رسیدن به بغداد نامه ای به سفیر روس نگاشت و مراتب قدردانی خود را از وی و دولت روس اعلام کرد. همچنین در لوحی خطاب نیکلاویچ الکساندر دوم به این کمک سفیر روس اشاره و از وی تشکر کرده است .شوقی افندی، قرن بدیع، ج 1، ص 318 – نبیل زرندی، ص 593- همان، ص 611-612، 617-618 آثار قلم اعلی، ج 1، ص 76؛ شوقی افندی، قرن بدیع، ج 2، ص 49

بهاءالله در بغداد از پیشکاری ازل تا ادعای خدائی

بهاءالله در بغداد با عنوان پیشکاری ازل به فعالیت میان جمعیت آشفته بابیان پرداخت این گروه بعلت سر در گمی و نداشتن جایگاه مشخص دینی ودنیوی به یک معضل اجتماعی در عراق تبدیل شده بودند و بهاءالله با استفاده از این فضای آشوب زده و پریشان با زیرکی و سیاست به استحکام جایگاه خود و تضعیف موقعیت یحیی ازل در میان بابیان پرداخت او ازل را به بهانه های امنیتی در خفا نگهداشته و خود زمام امور را بدست گرفت.

شرارت های بها در بغداد
بهاءالله از اوضاع آشفته بابیان در عراق و بی توجهی حکومت عثمانی به مسائل داخلی بابیان استفاده کرده ، با شرارت به تسویه حساب وحذف فیزیکی مخالفین خویش پرداخت. نتیجه این شرارت ها فرار بابیان مهم از بغداد و ایجاد فضای رعب شدید در میان آنان و قتل و کشتار مخالفان بود.
عزیه خانم نوری گروهی که با رهبری زیر زمینی بها به قلع و قمع بابیان بغداد مشغول بودند را "جلادان خونخوار ” نامیده و می گوید :
"اصحاب طبقه اول که اسامیشان مذ کور شد از خوف آن جلادان خونخواربه عزم زیارت اعتاب شریفه به جانب کربلا و نجف و برخی به اطراف دیگر هزیمت نمودند. سید اسمعیل اصفهانی را سر بریدندو حاجی میرزا احمد کاشی را شکم دریدند . آقا ابوالقاسم کاشی راکشته در دجله انداختند. سید احمد را به پیشدو کارش را ساختند. میرزا رضا خالوی سید محمد را مغز سرش را به سنگ پراکندندو میرزا علی را پهلویش را دریده به شاهراه عدمش راندندو غیر از این اشخاص جمعی دیگر را در شب تار کشته اجساد آنها را به دجله انداختند و بعضی را در روز روشن در میان بازار با خنجر و قمه پاره پاره کردند چنانکه بعضی از مومنین و معتقدین بواسطه این اعمال زشت و خلافکاری هااز دین بیان عدول کرده و این بیت را انشاد نموده در محافل می خواندند :
اگر حسینعلی ، مظهر حسین علی است ……هزار رحمت حق بر روان پاک یزید !! "
و می گفتند ما هر چه شنیده بودیم حسین مظلوم بوده است نه ظالم !"
تنبیه النائمین صفحه 12

سفر به استانبول
در اوائل 1863 میلادی بغداد را به اتفاق برادرش ازل و فامیل و 26 نفر از یارانش به طرف استانبول ترک می کند.این اظهار و ادعای جدید بهاء الله ظاهراً مخفیانه و بدور از چشم ازل و یاران وی بوده است زیرا در این سفر میرزا یحیی ازل به حسب ظاهر اختلافی با برادر ندارد و همراه بهاءالله به استانبول میرود و حتی به موجب آنچه عبدالبهاء دراین باره مینویسد در کنار وی احساس امنیت نیز می نموده است.

تبعید و اقامت در عکا
عکّا در فلسطین اشغالی و در نزدیکی بندر حیفا قرار دارد آب و هوای نا مطبوع عکا منجر به بیماری و فوت برخی از یاران بهاءالله گردیدتا حدی که بهاءالله در یکی از آثار خود می گوید : «کذلک امر ربک اذکان مسجوناً فی اخرب البلاد». پروردگارت چنین امر کرد ، زمانی که در خراب ترین شهرها زندانی بود . میرزا حسین علی بهاءالله به عنوان یک زندانی تبعیدی در سال ۱۸۶۸ وارد آن شهر گردید.
نکته قابل توجه اینکه بها و پسرش عبدالبهاء در شهر عکا همواره خود را مسلمانانی متدین و مبادی آداب شریعت اسلام معرفی میکردند ، در نمازهای جماعت حضور یافته و به پیروان دستور اکید داده بودند که از تبلیغ خودداری کنند.

آثار بهاء الله

کتاب اقدس ام الکتاب بهائیت و شامل احکام و تعالیم اصلی بهائیت می باشد. کتاب ایقان که در پاسخ به سوالات سید خال (دائی باب) در مورد ظهور امام قائم عج و شبهات قرآن می باشد.این کتاب به تنهائی برای اثبات بطلان بهائیت .کافی است
هفت وادی: (وادی طلب – وادی عشق – وادی معرفت – وادی توحید – وادی استغنا – وادی حیرت – وادی فقر حقیقی و فنای اصلی )
از دیگر آثار بهاءالله می توان به مکتوباتی که برای پیروانش می فرستاد اشاره کرد این مکتوبات در میان بهائیان به « لوح» مشهورند , و در دیانت بهائی بیش از شانزده هزار لوح موجود می باشد . که از آن جمله می توان به مکتوباتی خطاب به سلاطین وقت اشاره نمود. (هم چون ناپلئون، پاپ و …)
دیگر آثار او: کلمات مکنونه مبین ،اشراقات ،اقتدارات ،جواهر الاسرار، چهار وادی ، الواح سلاطین و … از اصلی ترین آثار بهاالله به شمار میروند گرچه .آثار وی منحصر به اینها نیست

آرامگاه بهاالله – عکا – زیارتگاه بهاییان

وصیت نامه بهاءالله
بهاءالله بموجب آنچه در کتاب عهدی (وصیت نامه )آورده است عباس افندی را نخستین جانشین بعد از مرگ خود قرار داده واو را (غصن اعظم)نامیده است و فرزند دیگرش محمد علی افندی با عنوان(غصن اکبر) بعد از عباس افندی در مقام پدر مستقر گردد فرزند ارشد خود عبدالبهاء را بعنوان مرکز عهد و پیمان ومبیّن آیات و آثار و مرجع و پیشوا و مثل اعلی برای پیروان خویش برگزید. وی جانشینی پس از خود را رسماً چنین وصیت نمود:
… ای اهل عالم شما را وصیت می نمایم به آنچه سبب ارتفاع مقامات شما است به تقوی الله تمسک نمایید و به ذیل معروف تشبث کنید. به راستی می گویم لسان از برای ذکر خیر است او را به گفتار زشت میالائید. عفا الله عما سلف.
وصیه الله آنکه باید اغصان و افنان و منتسبین طراً به غصن اعظم ناظر باشند انظروا ما انزلنا فی کتابی الاقدس (اذا غیض بحر الوصال وقضی کتاب المبدا فی المال توجهوا الی من اراده الله الذی انشعب من هذا الاصل القدیم). مقصود از این آیه ی مبارکه غصن اعظم بوده. کذلک اظهرنا الامر فضلا من عندنا و انا الفضال الکریم. قد قدر الله مقام الغصن الاکبر بعد مقامه. انه هو الامر الحکیم. قد اصطفینا الاکبر بعد الاعظم امراء من لدن علیم خبیر. محبت اغصان بر کل لازم …»
ـ کتابُ عَهْدِی – مجموعه الواح بهاءاللّه – چاپ مصر ص٣٩٩
ـ میرزا حسینعلی نوری بهاءالله، کتاب عهدی ، ص410
ـ کتاب اقدس – بند ١٢١.

پس از او فرزندش میرزاعباس نوری یا عباس افندی خود را ملقب به عبدالبهاء کرد و جانشینی پدر را به عهده گرفت. در سال ۱۲۶۰ (قمری) در تهران متولد شد و از سن ۹ سالگی، در تبعیدهای بهاءالله همراه او بود وی در این سفرها تجربه ها ی لازم برای زندگی پر از حادثه و لبریز از فریب و ریاکاری را از پدر و عموهای خود آموخت .نخستین معلمش بها و بعد از مسافرت پدرش به کوههای سلیمانیه میرزا موسی کلیم و سپس نزد شیخ عبدالسلام شوافی از علماء مشهور بغداد تحصیل نموده است .
(عبدالبها) عباس افندی

بهائیان وی را مرکز میثاق نامیده ولی او خود را عبدالبهاء نامیده و بر اهمیت این نام تاکید می کند.
او پیروان خود را عباسیان حقیقی و موحد قلمداد کرد و با حمایت دولت انگلیس آزادی عمل فراوانی یافت. عبدالبهاء از دولت وقت انگلستان لقب «سِر» دریافت نمود و تا آخر عمر به آن مفتخر بود.

(عبدالبها) عباس افندی

نقش عبدالبهاء در توسعه بهائیت
عبدالبهاء را به چند دلیل میتوان تکمیل کننده آئین پدرش دانست که از ان جمله :
ذات ریاکار و توانائی انعطاف در برابر حاکمان مختلف و سعی سالوسانه برای جلب رضایت آنان.
او برای حکومتهای مختلف به تناسب اوضاع سیاسی دعا می کرد در آثار موجود موارد متعدد و غیر قابل انکاری از این قصه گزارش شده است.
فضل الله صبحی مهتدی ، ج 2، ص 153؛ محیط طباطبائی، سال4، ش 3، ص 204

دو روئی عبدالبهاء
دو روئی عبدالبهاء بالاخره برای عثمانی ها فاش شد و در اواخر جنگ اوّل جمال پاشا فرمانده کل قوای عثمانی بخاطر اطلاع بر روابط عباس افندی با عوامل انگلیسی تصمیم قطعی بر اعدام عبدالبهاء و انهدام مراکز بهائی در عکا و حیفا گرفت منابع بهائی نوشته اند که او مقدار زیادی گندم از املاک خویش ذخیره کرده و در اختیار قشون انگلیس گذاشت، و تصریح می کنند که لرد باالفور وزیر صهیونیست انگلیسی به سالار سپاه انگلیس در فلسطین دستور تلگرافی صادر و تاکید نمودکه «به جمیع قوا در حفظ و صیانت حضرت عبدالبهاء و عائله و دوستان آن حضرت بکوشند. دولت انگلیس به مجرد استقرار در حیفا به عبدالبهاء دین خود را ادا کرده و وی را با نشان نایت هود و لقب سر مفتخر کرد در مقابل عبدالبهاء برای امپراتور انگلیس ، ژرژ پنجم ، دعا کرد و به درگاه خدا شکر گزارد. فیضی، ص259- مکاتیب ج 3، ص 347 262
(شوقی افندی، قرن بدیع، ج 3، ص 297 ر. ک عبدالبهاء ، ونیز شوقی افندی، قرن بدیع، ج 3، ص 299؛ و نیز آیتی، 1342، ج 2، ص305

سفر عبدالبهاء به اروپا و امریکا
پس ازانقلاب ترک جوان در ترکیه سلطان عبدالحمید از سلطنت خلع شدو به تبع محدودیت های سیاسی و اجتماعی عبدالبهاء نیز تا حدی که از ناحیه حکومت بود برطرف شد و او در 1328به دعوت بهائیان اروپا و امریکااز فلسطین به مصر و از آنجا به اروپا و یکبار دیگربه امریکا رفت عبدالبهاء دراین سفرکه سه سال به طول انجامید تعالیمی را به عنوان تعالیم اصلی بها مطرح و معرفی نمود که امروزه آنها را به عنوان تعالیم دوازدهگانه می شناسند، گرچه به مرور زمان تعداد آنها بیشتر شدآنچه که در سفرهای عبدالبها به غرب بیش از هرچیز دیگر خودنمائی میکند شیفتگی این شخصیت به ظاهر مذهبی به تمدن پر زرق و برق غرب است. انشاءالله در فصل مربوط به تعالیم پیرامون تعالیم دوازده گانه به بحث خواهیم پرداخت.
موژان مومن، ص 185

مرگ عبدالبهاء
عبدالبهاء در(1340 ق 1300 ش) برابر با سال ۱۹۲۱ میلادی در پی یک بیماری مرد در پی مرگ وی هواداران و دوستداران غربی او به انحاء مختلف به ابراز همدردی با بازماندگان او پرداختند :« وزیر مستعمرات حکومت اعلیحضرت پادشاه انگلستان وینستون چرچیل … تقاضا نمود مراتب همدردی و تسلیت حکومت اعلیحضرت پادشاه انگلستان را به جامعه بهائی ابلاغ نماید… فرمانده کل قوای اعزامی مصر جنرال کنگرویو نیز تلگراف ذیل را مخابره نمود : متمنی است احساسات عمیقه مرا به خاندان فقید مقبره او در جوارمقبره باب واقع در سرعباس بهائی ابلاغ نمایید . »
کوه کرمل همان جایی که بنا به فرمان بهاءالله محل استقرار استخوانهای سید علی محمد باب تعیین گردیده بود می باشد

آثار عبدالبهاء

مقاله شخص سیاح (تاریخ دوره اول دیانت بهائی) (به فارسی)
رساله مدنیه (به فارسی)
کتاب سیاسیه (در سیاست مدن) (به فارسی)
کتاب مفاوضات (مشتمل بر رسائل مهمه و فلسفه و روحانی و تفسیر و غیرها)
کتاب مکاتیب (در ۴ جلد) (مشتمل بر الواح به فارسی و عربی)
تذکره الوفا (مشتمل بر شرح احوال نفوس زکیه)
مجموعه مناجات ها به فارسی
مجموعه مناجات ها به عربی
جواب نامه جمعیت لاهای (برای اجرای صلح عمومی)
جواب پروفسور فورل
خطابات مبارکه در ۲ جلد به فارسی و عربی
مجموعه الواح به زبان آذری
لوح امریک
الواح وصایای مبارکه (وصیت نامه)

آرامگاه باب و عبدالبها- کوه کرمل – زیارتگاه بهاییان هیفا-اسرائیل

عبدالبها هنگام دریافت لقب سر توسط انگلیسیهای اشغالگر

پس از مرگ عباس افندی یا همان عبدالبهاء، شوقی افندی ربانی راه باطل او را تداوم بخشید شوقی ربانی ملقب به ولی امرالله در ۱۲۷۶ شمسی در عکا متولد شد. او فرزند ضیائیه و میرزا هادی افنان بود. شوقی تا ۱۱ سالگی را در عکا محل زندگی وتبعیدگاه جد مادری خود بهاءالله بسر برد .
با سقوط حکومت عثمانی در ۱۹۰۸ میلادی عبدالبهاء به همراه خانواده خود جهت ادامه تحصیلات نواده هایشان به شهر حیفا که در ۱۲ کیلومتری عکا واقع شده، نقل مکان کردند. شوقی تحصیلات خود را در حیفا در کالج دفرر انجام داد و سپس به دانشگاه بیروت رفت و درنهایت دانشگاه آکسفورد انگلستان را برای ادامه تحصیلات انتخاب کرد. و ظاهراً موفق به اخذ مدرک از این دانشگاه نشد

او در تقویت و گسترش مذهب استعمارساخته بهائی از هیچ تلاش و فعالیتی دریغ نورزید. از آنجاکه عباس افندی به هنگام مرگ پسر نداشت تا او را به رهبری بعد از خود بگمارد ،برای رهبری بهائیت چاره ای دیگر اندیشید که عبارت بود از بنیان نهادن سلسله ولایت امرالله بر اساس آنچه عباس افندی تحت عنوان الواح وصایا از خود باقی گذاشت. ولی امرها باید پی در پی جانشین بعد از خود را تعیین کند. شوقی افندی بهائیت را به صورت یک تشکیلات حزبی درآورد، محافل منتخب محلی و ملی را قوام بخشید و در گسترش آن کوشید. در این تشکیلات هرکس که بر خلاف نظر و تمایل شوقی افندی عمل می کرد ابتدا از تشکیلات تحت عنوان قلمرو اداری اخراج می شد و سپس از جامعه تحت عنوان قلمرو روحانی رانده و منفور می گردید و بدین وسیله مجازات می شد.

در دوران حیات شوقی افندی و پس از تشکیل اسرائیل با همراهی انگلستان فرقه بهائیت به دلیل سرسختی و عداوت علیه اسلام و قرآن مورد توجه و نظر خاص اسرائیل قرار گرفت و اموال آنان تحت حمایت در آمد و از مالیات معاف شد. شوقی افندی هم به سرسپردگی و خدمت خالصانه برای اسرائیل همت گماشت و هم او بود که برای اولین بار نام ارض اقدس و شرق الاذکار را برای بزرگداشت اسرائیل استفاده نمود و با یهودیان و صهیونیستها در اوج احترام و بزرگداشت بود و این درحالی بود که بر اساس تعالیم ساخت استعمار، عباسیان مال و جان و ناموس مسلمانان را مباح اعلام می نمودند و به شکنجه و سپس شهادت آنان می پرداختند. سرانجام شوقی افندی در سال 1336ق در لندن پایتخت انگلستان درگذشت ودر همانجا مدفون شد.

1. تشکیل دولت نژادپرست صهیونیستی اسرائیل
در زمان حیات شوقی و با سکوت خیانت آمیز و همراهی بی دریغ وی حکومت یهودی اسرائیل با نقض حقوق مسلم فلسطینیان در فلسطین روی کار آمد ، مساعی بی شمار بهائیت درهمکاری با صهیونیسم جهانی در ایجاد دولتی یهودی در قلب جامعه اسلامی موجب آن شد تا این مسلک در آنجا رسمیت یافته و املاک و اموال بهائیان تحت حمایت واقع و از مالیات و عوارض معاف گردد. شوقی افندی توقیعات مبارکه – جلد ۲ ص ۱۶۵

2. طراحی واجرای نقشه ده ساله مهاجرت
بهائیان به نقاط مختلف جهان ، توسعه تشکیلات اداری و جهانی سازمان دینی بهائیت از جمله اقدامات دوره ریاست او بر آئین بهائی بود و این فرایند به ویژه در دهه شصت میلادی، در اروپا و امریکا سرعت بیشتری گرفت و ساختمان معبدهای قاره ای بهائی موسوم به مشرق الاذکار به اتمام رسید.

انفصال و جدائی مبلغین برجسته از بهائیت:
برخی ازمبلغین برجسته بهائی راه خود را از تشکیلات شوقی جدا کردند عده ای به تشکیل سازمانهای انسان دوستانه غیر مذهبی روی آوردند
میرزا احمد سهراب
از یاران قدیمی و پرکار عبدالبهاء که کاروان خاور وباختر را بنیانگذاری کرد برخی از نویسندگان فرقه ای بنام سهرابیه را منتسب به وی میدانند
عده ایی دیگر اساساً آیین بهائی را رها کردند و به دامان پر مهر اسلام باز گشتند که از آن جمله اند :
عبدالحسین تفتی آواره
که در زمان بهائیت آواره نامیده شد وبعداز بازگشت خود را آیتی نامید ، در اثر این توبه مهمترین کتاب در تاریخ بهائیت بنام الکواکب الدرِیه فی ماثرالبها ئِیه که توسط وی نگاشته شده بود و به تایید مرکز میثاق بهاءالله یعنی عبدالبها رسیده بود توسط شوقی افندی از اعتبار ساقط گردید کتاب کشف الحیل در واقع توبه نامه آیتی از منجلاب بهائیت بود .
فضل الله صبحی مهتدی
خاندان وی از قدیمی ترین خاندانهای بابی بهائی کاشان و خود او از مقربان درگاه عباس افندی بود پیام پدر و خاطرات صبحی از معروفترین آثار وی در معرفی ونقد فرقه بهائی میباشد .از نوشته های وی معلوم می گردد شوقی به عادتی زشت دچار بود که بها الله در کتاب اقدس از بیان حکم آن خجالت کشید و مبهم باقی ماند
سید محمد باقر نجفی بهائیان

مرحوم میرزا حسن نیکو بروجردی
وی نیز با نگارش کتاب فلسفه نیکو به شرح حال و چگونگی ورود و خروج خود به فرقه بهائی میپردازد ودر این بین اسراری از این فرقه را افشا میکند که بهائیان را شرمنده و عصبانی و سایرین را غرق در حیرت وشگفتی از انبوه رذالتهای یک مجموعه ظاهراً دینی مینماید
مرحوم میرزا صالح اقتصاد مراغه ای
مرحوم میرزا صالح اقتصاد مراغه ای، منشی محفل روحانی بهائیان بود که پس از اینکه به مقام «مبلغی امرالله و ناشر نفحات الله» رسید و به احوال بهائیان و آثار آنها آشنا شد! از بهائیت روی گرداند و مسلمان شد و کتاب ایقاظ را در رد بهائیان نگاشت
و……

تالیفات شوقی افندی
نظم بدیع (مشتمل بر ۷ رساله مهمه به انگلیسی)
نظم اداری دیانت بهائی (مشتمل بر دستورات تشکیلات بهائی به انگلیسی)
کتاب ظهور عدل الهی به انگلیسی و ترجمه به فارسی
لوح قرن(مشتمل بر تاریخ مختصر یک قرن) (به فارسی)
هذاالقرن الابدع البدیع (به عربی)
روز موعود فرا رسید (به انگلیسی و ترجمه به فارسی)
نظامات بهائی (به انگلیسی و ترجمه به فارسی و عربی)
دور بهائی ترجمه کتاب تاریخ نبیل زرندی به زبان انگلیسی
ترجمه کتاب نبیل زرندی به زبان عربی به نام مطالع الانوار
"قرن بدیع":اصل این کتاب به انگلیسی است و در چهار جلد نوشته شده و مشتمل بر تاریخ باب و بهاء تا صدمین سال اعلان ادعای باب، توقیعات مبارکه، مجموعه دستخط های شوقی به مناسبت های گوناگون است در شش جلد به فارسی
در باره این کتاب،ر.ک محیط طباطبائی مجله گوهر، سال 3، ش 9، ص 706

مرگ شوقی
شوقی به سال ۱۳۷۷ ه. ق برابر با ۱۳۳۶ هجری شمسی شش سال قبل تشکیل بیت العدل به طرزی مشکوک و ناگهانی در لندن فوت کرد و همانجا مدفون گردید سرهنگ ثابت با انتشار نامه ای در آن دوره علت مرگ را در اثر توطئه خانم روحیه مکسول همسر وی و اعضای محفل لندن دانست این فرضیه اگرچه هرگز اثبات نشد. اما وقتی رقم سنگین اموال و دارائیهائی که در اختیار شوقی افندی قرار داشت را در نظر می آوریم احتمال هر گونه دسیسه چینی و توطئه برای تسلط بر جمعیت بهائیان که در واقع تسلط بر ثروت و قدرتی قابل توجه است بشدت تقویت می گردد.
بد نیست بدانیم در سال 1336 ش رقم مالیات بر ارث املا ک و اموال ثروت شوقی ربانی، رهبر بهائیان، آنهم تنها در کشور ایران (زمان مرگ او ) معادل 287 میلیون دلار بود. اسماعیل رائین ، انشعاب دربهائیت ، موسسه تحقیقی رائین بیتا صفحه 177تا179
(اسماعیل رائین، انشعاب در بهائیت ،تهران: موسسه تحقیقی رائین، بی تا ص 343 )

روحیه ربانی (ماکسول) همسر آمریکایی شوقی افندی است که ام البهاء خوانده می شد.
که در ژانویه 2000 درگذشت.

چارلز میسن ریمی
پس از مرگ شوقی افندی چند دستگی و نزاع در میان عناصر اصلی بهائیت شدت گرفت و بر سر جانشینی و رهبری این مذهب به اختلاف و کشمکش روی آوردند. گروهی از عباسیان، زن آمریکایی شوقی افندی به نام «روحیه ماکسول» را به رهبری انتخاب کردند، گروه دیگر «چارلز میسن ریمی» را برگزیدند و گروه سوم به سمائی ها معروف هستند. اما نکته اساسی اینجاست که گروههای انشعابی بهائیت با وجود اختلافات فرقه ای با یکدیگر در اصول و مبانی و تعلیم بهائیت و اهداف و ماموریتهای سیاسی و استعماری و سرسپردگی برای کشورهای غربی همچون انگلیس و آمریکا و اسرائیل، مشترک و متحد عمل می کنند.

بیت العدل اعظم، حیفا، اسرائیل.
اکنون مرکز اصلی بهائیان بیت العدل است که در بندرحیفا در فلسطین اشغالی قرار دارد. این مرکز در دامنه کوه کرمل قرار دارد و متشکل از یک هیئت 9 نفره است که هر 5 سال یکبار انتخاب می شوند وتحت حمایت های گسترده مالی وسیاسی اسرائیل وانگلیس قرار دارند وبه تصمیم گیری درباره چگونگی گسترش بهائیت می پردازند. 

نظام و تشکیلات اداری
آنان که بهائیت را مانند یکی از احزاب سیاسی معرفی میکنند سخن به گزاف نگفته اند ، تشکیلات اداری بهائیت درست مانند یک سازمان سیاسی به کنترل اعضا و نیروهای طرفدار خود پرداخته و در فرصت های مناسب بهره خود را از آنها برمی گیرد بر اساس نوشته های بهاءالله بهائیت باید به صورت تشکیلاتی وسازمانی اداره شود و هیئتی مرکب از نه نفر سرپرستی فرقه را برعهده داشته باشند.

بیت العدل
میرزا حسینعلی در کتاب اقدس دستور تشکیل بیت العدل را صادر کرده و مینویسد :
"قد کتب اللّه علی کلّ مدینه ان یجعلوا فیها بیت العدل و یجتمعَ فیها النّفوُس علی عدد البهآء
وخدا وند مقرر کرد تا در هر شهری بیت العدلی تاسیس گشته و افرادی به تعداد عدد بها در آن جمع (برای انجام امورات جار ی بهائیان ) شوند
وی در توقیع مورخه سوم شهر البهاء ٢٣ مارس درباره علت تاسیس و اعلام وظایف و حدود اختیارات اعضای بیت العدل میگوید :
امور ملّت معلّق است برجال بیت عدل الهی ………. چونکه هر روز را امری و هر حین را حکمی مقتضی ، لذا امور بوزرای بیت عدل راجع تا آنچه را مصلحت وقت دانند معمول دارند ……ایشان ملهمند بالهامات غیبی الهی ، بر کلّ اطاعت لازم امور سیاسیّه کلّ راجع است به بیت العدل و عبادات بما انزله اللّه فی الکتاب . اقدس (بند ۳۰ ص ٢١۴)
حسینعلی نوری آیات الهی جلد اوّل – لجنهء نشر آثار امری بلسان فارسی و عربی- لانگنهاین _ آلمان ١٤٨ – بدیع

زیرمجموعه های بیت العدل
واحدهای سازمانی بیت العدل از دار التبلیغ بین المللی شروع ، و به هیئت ها و لجنه های محلی ختم میگردد بالاترین مرجع تصمیمی گیری بیت العدل ، دار التبلیغ بین المللی است علاوه بر دار التبلیغ واحدهای دار الآثار، هیات مهاجرین ، دفتر بین المللی بهائی ، دارالآثار بین المللی بهائی با شرح وظایف مخصوص مستقیماً زیر نظر بیت العدل ادای وظیفه میکنند.
علاوه بر محافل ملی و محلی ، هیاتها ولجنه ها از دیگر واحدهای سازمانی بیت العدلند که زیر نظر محفل ملی و محلی ، و متناسب با نیازها و ضرورتهای ملی و منطقه ای بهائیان تاسیس می گردند و هر هیات و لجنه در حوزه تعریف شده ای فعالیت میکند در واقع ملموس ترین واحد سازمانی برای آحاد بهائی هیاتها ، لجنه ها و محافل محلی اند این واحد ها بر کلیه فعالیت های اجتماعی فردی و احوال شخصی بهائیان نظارت و اشراف کامل دارد.

پیش از ورود به قسمت اصلی این مبحث لازم است با سیستم مدیریت ونظام اداری بهائیت که اصطلاحا به ان "نظم اداری" گویند نظری بیفکنیم.   بیت العدل -بیت العدل بالاترین مرجع حکومتی واداری بهائیت می باشد که مقر دائمی ان در حیفای اسرائیل قراردارد! واعضای فعلی ان مرکب از ۶ نفر امریکایی * یکنفر انگلیسی ودو نفر ایرانی الاصل که قسمت عمده عمر خود را در خارج ایران گذرانده اند واز ایران هم به عضویت بیت العدل انتخاب نشده اند بلکه از دو نقطه خارجی دیگر به انجا امده اند * واینها هستند که در اسرائیل می نشینند ومقررات تشکیلات بهایی در ایران را تعیین می کنند!   دو شاخه اصلی زیر نظر بیت العدل فعالیت می کنند ۱- شاخه انتصابی است که هیئت های مشاورین قاره ای هیئت های معاونین و مساعدین انها می باشند . عناصر این شاخه که از بالا به پائین برگزیده می شوند کارشان"حفظ توسعه امکانات بهائیت بوده وبرای بهائیت یک شبکه امنیتی واطلاعاتی را نشکیل می دهند" ۲- شاخه دوم یا انتخابی که نمایانگر سیستم رهبری وسلسله مراتب قدرت حکومتی است که به ترتیب عبارتنداز:   ۱-محافل ملی-شورای ۹نفره ای است که رهبری کل واداره امور بهائیان را در یک کشور بعهده دارد مانند "محفل ملی ایران " که بالاترین مرجع رهبری برای بهائیان وتشکیلات بهائی در ایران می باشد . بعضی از اعضای مهم وبا سابقه دار محفل ملی که از همکاران نزدیک رژیم منفور پهلوی وساواک منحله بوده اند اکنون در خارج از ایران ودر حال خدمت هستند!!.   ۲-محافل محلی-هرگاه حداقل ۹ بهائی ذی را ی(۲۱ سال تمام) در یک محل جمع شوند با انتخاب یکدرجه ای وبا تصویب محفل ملی * محفل محلی را در ان نقطه تشکیل می دهند. هر محفل محلی رهبری بهائیان حوزه حاکمیت خود را بر عهده دارد .   ۳-ضیافات نوزده روزه-ضیافت نوزده روزه فاقد قدرت حکومتی است لیکن بصورت کانونهای تجمع حزبی پوششی است که همه افراد بهائی را در بر می گردد.این کانونها که در هرمحل زیر نظر محفل محلی تشکیل واداره می گردد بهترین نقطه تماس وارتباط بین محفل وافراد می باشد.   ۴-جمعیت ونقطه بهائی-هرگاه تعداد بهائیان ذی رای ساکن در یک محل از یک بیشتر واز ۹کمتر باشد در ان محل اصطلاحاٌ جمعیت بهائیان تشکیل می گرددوهرگاه فقط ۱ بهائی ذی رای باشد در ان محل اصطلاحاٌ "نقطه امری "وجود دارد .جمعیت ونقطه امری فاقد قدرت حکومتی بوده واز لحاظ اداری معمولاٌ ذیر نظر نزدیکترین محفل محلی فعالیت دارند.  

شرح وظایف بیت العدل
بنا به گفته های بهاءاللّه و عبدالبهاء قوانینی که بیت العدل اعظم تشریع می کند همان اعتبار و صلاحیّت آثار آنان را دارد با این تفاوت که بیت العدل اعظم مختار است که چون مقتضیات زمان ایجاب نماید آنچه را خود تشریع نموده تعدیل یا لغو نماید. ولیکن قوانینی که در آثار بهاءالله و عبدالبها آمده است قابل تغییر نیست. عبدالبهاء می گوید:
هر امری که در آثار رهبران نخستین بهائی نباشد راجع بیت العدل عمومی است و آنچه به اتفاق و یا به اکثریت آراءاعضای بیت العدل تحقق یابد همان حق و مرادالله است.
تفسیر متون و آثار بهاءالله، عبدالبهاء و شوقی افندی و توضیح مسائل مبهمه.
تشریع قوانین و احکام غیر منصوصه به مقتضای زمان.
اداره امور جامعه بهائیان در سراسر دنیا.
ایجاد موسسات تبلیغی و اعلان و انتشار و تبلیغ بهائیت و ترویج مصالح بهائیان
سرکوب اختلافات به وجود آمده در جامعه بهائی
ارکان نظم بدیع، صفحات ۳۲۱ -۳۲۰

هیات مشاورین قاره ای
هیات مشاورین قاره ای ، به عنوان یکی از واحدهای وابسته به دار التبلیغ بین المللی ، در قالب قاره های آسیا ، اروپا ، امریکا و افریقا و اقیانوسیه از طریق هیاتها ، معاونت خود ، مدیریت محافل ملی کشورها را بر عهده دارد . این هیاتها ، علاوه بر مدیریت محافل ملی کشورها ، دو وظیفه عمده صیانت از تشکیلات و جامعه بهائی و تبلیغ و نشر مرام بهائیت را نیز عهده دار می باشد.

محافل روحانی ملی و محلی

در حال حاضر جامعه بهائی در صورت امکان در هر شهری یک گروه نه نفره به نام «محفل روحانی محلی» انتخاب می کنند به این ترتیب که انتخاب اعضای محافل به صورت رای مخفی و آزاد است و بدون کاندیدا و تبلیغات. بهائیان ساکن هر شهر و روستا ، چنانچه به حد نصاب نه نفر برسند ، ملزمند محفل محلی برپا نمایند محفل محلی ، همانند محفل ملی ، مرکب از نه نفر ، و در واقع ، زیر مجموعه محفل ملی است و از تمامی اختیارات و وظایف لازم برای اداره و کنترل بهائیان تحت حوزه خود برخوردار می باشد.

نمایندگان منتخب حوزه فعالیتی این محافل اعضای «محفل روحانی ملی» را از بین کلیه اعضای جامعه بهائی آن کشور انتخاب می کند. محفل ملی در واقع رابط جامعه بهائی هر کشور با بیت العدل ، و مجری سیاست ها و اهداف بیت العدل در آن کشور است تبعیت از دستورات محفل ملی بر بهائیان آن کشور واجب است و تخلف از آن دستورات ، محرومیت های گسترده ای را در پی دارد ومتخلفان به اشد وجه مجازات میشوند (اخیراًالبته بر اثر فشارهای موجود ، در این مجازاتها تجدید نظر هائی شده است)
و اعضای محافل ملی هستند که ۹ نفر اعضای بیت العدل اعظم الهی را انتخاب می کنند، که در صدر این محافل قرار دارد.
محفل های محلی و ملی طبق وصایای شوقی افندی به جای بیت العدل های محلی و ملی تا آمادگی جوامع برای بر پا کردن گروه مذکور برقرار خواهند بود. اعضای محافل می توانند مذکر یا مونث باشند.

مشرق الاذکار عشق آباد، ترکمنستان:

مشرق الاذکار ویلمت، شیکاگو، امریکا

مشرق الاذکار کامپالا، اوگاندا
هر معبد بهائی طرح منحصر به فردی دارد، امّا از لحاظ معماری اصولی کلّی در همه آنها مشترک است که به طرح آنها وحدت می بخشد. کلیه مشرق الاذکارهای بهائی باید نُه وجه و یک گنبد مرکزی داشته باشند.

مشرق الاذکار سیدنی، استرالیا

مشرق الاذکار فرانک فورت، آلمان
درهای مشرق الاذکارها در سراسر عالم بر روی همه مردم دنیا از هر دینی که باشند، باز است. در آنجا موعظه نمی شود، مناسک مذهبی اجرا نمی گردد و طبقه روحانی حضور ندارد.

مشرق الاذکار پاناما

مشرق الاذکار تیپاپاتا، ساموآی غربی

مشرق الاذکار دهلی نو، هند لوتوس تمپل یا معبد نیلوفر معبد آیین بهائی یا مشرق الاذکار بهائیان در شهر دهلی نو پایتخت هندوستان است که از معروفترین بناهای مدرن هند بشمار می آید و به عنوان مادر معابد شبه قاره هند شناخته شده است. معمار این ساختمان یک ایرانی بهایی به نام فریبرز صهبا است که در طرح معماری این بنا از گل نیلوفر آبی الهام گرفته است. این گل زیبا در هندوستان نشانه ی پاکی و روحانیتی است که همواره با عبادت و دیانیت توام بوده است.

مشرق الاذکار سانتیاگو، شیلی

ادعاهای باب
بابیان و بهائیان اعتقاد دارند که او شش مرتبه ادعای خویش را تغییر داد. در مرتبه اول به سید ذکر مشهور می شود و ادعای «ذکریت» می کند. در مرتبه دوم ادعای «بابیّت» می نماید و خود را باب امام زمان (عج) و واسطه خیر و فیض بین او و مردم معرفی می کند. در مرتبه سوم دعوی «مهدویت» می نماید و خود را مهدی موعود می داند. در مرتبه چهارم ادعای «نبوت» می کند و خویشتن را پیامبر معرفی می نماید. در مرتبه پنجم ادعای «ربوبیت» و در مرتبه ششم دعوی «الوهیت» می کند!

اعتقادات بهائیت
1- اعتقاد به اعداد:
بهاییان عدد نه را مقدس می دانند، کلمه بها در حروف ابجد برابر عدد نه می شود. مقدس ترین عددشان، نوزده می باشد که تعداد ماه ها، روزهای ماه، مهریه زنان، جزای نقدی و روزه و تعداد فصلهای کتاب اقدس بر پایه نوزده است. تعداد کنگره برج آزادی نیز نوزده و شکاف آن رو به قبله بهاییان است که گویای مهندسین بهایی آن است. در حروف ابجد لغت بهایی عدد نوزده می باشد.
قرآن مجید به عدد نوزده اشاره کرده است! لَوَّاحَهٌ لِّلْبَشَرِ * عَلَیْهَا تِسْعَهَ عَشَرَ * وَمَا جَعَلْنَا اَصْحَابَ النَّارِ اِلَّا مَلَائِکَهً وَمَا جَعَلْنَا عِدَّتَهُمْ اِلَّا فِتْنَهً…(مدثر 29-31)؛ آن آتش بر آدمیان رو نماید* بر آن آتش نوزده تن موکلند(فرشتگان عذاب)* و ما خازنان دوزخ را غیر فرشتگان عذاب قرار ندادیم و عدد آنها را جز برای فتنه و محنت کفار نوزده نگردانیدیم…این آیات بعد از آیات مربوط به کافر معاند آمده است و عاقبت وی را دوزخ و عذاب سخت بیان کرده است و عدد نوزده را به شکل رمز مطرح کرده که بعید نیست اشاره به همین گمراهی نیز داشته باشد. (تفسیرنمونه آیت الله مکارم شیرازی، ج 25، ص 237)

اعتقادات بهائیت- توحید
بهائیان خود را موحد وخداپرست دانسته و مدعی هستند که بهاء الله را خدا ندانسته و اورا بنده ای از بندگان خدا که مقام مظهریت الهی را یافته است میدانند . دکتر اسلمنت مبلغ امریکائی بهائی می نویسد شخص بهائی هیکل بشری حضرت بهاءاللّه را پرستش نمیکند بلکه ساجد جلال و مجد خداوند است که آن هیکل مکرّم مظهر آن است.
دکتر جی ای اسلمنت ترجمه بشیر الهی

اعتقادات بهائیت- توحید
توحید نه تنها در آیین بهائیت مورد تاکید قرار نگرفته بلکه رهبر و بنیانگذار این فرقه میرزا حسینعلی ادعای الوهیت نموده و به شرک گرفتار آمده است، او به صراحت در کتاب مبین ص 293 می گوید: «ای خدای که برای خود آفریده ای مسلمانان نگذاشتند که این خدا نظری به دوستان خود که بهائیان می باشد بیاندازد.» در کتاب اقدس ص 77 می گوید: «گوش فرا دهید ای جماعت بهائیان که خدای شما از زندان بزرگ پیام می دهد که نیست خدائی جز من توانا و متکبر و خودپسند.» و همچنین خطاب به ارامنه می گوید: ای جماعت عیسویان آن خدائی را که شما او را خدای پدر میخوانید آمده است، با مجد اعظم در بین امم، پس متوجه او باشید.» در کتاب مبین ص 289 می نویسد: گوش دار که از مصدر بالا بر زمین محنت و ابتلا این وحی نازل شد که نیست خدایی مگر من تنها که در زندان بدست بندگان ظالم خود گرفتارم.»
بهائیت ،بندگان خدا را برخلاف دعوت تمام انبیاء الهی به اطاعت و خشوع از میرزا علی محمد باب و حسینعلی بهاء دعوت می کند، حسینعلی بهاء می گوید: به تحقیق ظاهر شده است محبوب عالمین و مقصود عارفین و معبود اهل آسمانها و زمین و محل سجده و سجود اولین و آخرین.»

نقد وبررسی گفته ها و نوشته های بهاءالله :
بهاءالله پس از ادعای« من یظهره اللهی» که باب وعده آمدن او را داده بود و مواجهه با پذیرش این ادعا از سوی جمعی از بابیان رفته رفته دامنه ادعای خود را بالا وبالاتر برد و در نهایت به نغمه دروغین الوهیت خویش لب گشود ،
بهاءالله طی جملاتی که به نمونه هائی از آن اشاره خواهد شد خود را خداوند و خالق جهان خواند و مدعی «الوهیت» شد تا آنجا که حتی پیکر خودش را به عنوان قبله نماز بهائیان قرار داد.
الف) «اسمع ما یوحی من شطر البلا علی بقعه المحنه و الابتلا من سدره القضا انه لا اله الا انا المسجون لفرید». «بشنو آنچه را که وحی می شود از مصدر بلا بر زمین غم و اندوه از سدره قضا بر ما به اینکه نیست خدایی جز من زندانی یکتا».

پ) حسینعلی بها انبوه پر شمار مردم را که به ادعای خدایی او وقعی نمی گذاشتند در شمار غافلین می خواند او در جواب کسانی که از ب) در قسمتی دیگر از کتاب مبین می گوید: «کذلک امر ربک اذکان مسجوناً فی اخرب البلاد». پروردگارت چنین امر کرد ، زمانی که در خراب ترین شهرها زندانی بود .»
ج) ان الذی خلق العالم لنفسه قد حبس فی اخرب الدیار بما اکتسبت ایدی الظالمین». آنکه جهان را برای خود خلق کرد، در خراب ترین مکان ها به دست ستمکاران زندانی است.
د) ان الذی خلق العالم لنفسه منعوه اءن ینظر الی اءحد من احبائه» آن کسی که جهان را برای خودش خلق کرد، او را منع می کنند که حتی به یکی از دوستانش نظر افکند.
آیا می توان پذیرفت که این جملات کلام الهی است؟آیا خدائی چنین ذلیل که بدست بندگان خود گرفتار و زندانی می شود سزاوار پرستش است؟
[1]

او می پرسیدند: تو که خود را خدا می دانی، چرا بعضی از مواقع می گویی ای خدا، و در بعضی از نوشته هایت از او استمداد می طلبی؟ می گوید: «یدعو ظاهری باطنی و باطنی ظاهری لیست فی الملک سوای ولکن الناس فی غفله مبین» (باطن من ظاهر من را می خواند و ظاهرم باطنم را، در جهان معبودی غیر از من نیست، لیکن مردم در غفلت آشکارند). و در کتاب بدیع نیز آمده است:
«انه یقول حینئذ اننی انا الله لا اله الا انا کما قال النقطه (سیدباب) من قبل و بعینه یقول من یاتینی من بعد» بها میگوید خدائی جز من تنها نیست همانگونه که باب قبل از من چنین گفت و نیز همانگونه که پیامبری بعد از من چنین خواهد گفت
و) بهاءالله با قبله قرار دادن قبرخود ونیز کسی که باید در نماز مورد توجه قلبی قرار گیرد عملا پرستش بها را همان پرستش خدادانسته و فرقی میان آنها قائل نشده اند محمد علی قائنی در درس نوزدهم از کتاب دروس الدیانه می نویسد :
«قبله ما اهل بها روضه مبارکه در مدینه عکا می باشد که در وقت نماز خواندن باید رو به آن بایستیم و قلباً متوجه به «جمال قدم» یعنی بها باشیم. . . »
نکته بعدی پیرامون الوهیت در بهائیت آنکه خدای بهائیت خدائی است که در عین بی نیازی و صمدیت نیازمند است آنهم به بنده ای که خود سراپا احتیاج و نیازمندی است این جمله که بهاءاللّه در کتاب ایقان راجع به ملا حسین بشرویه ای مینویسدتوجه کنید :
از آن جمله جناب ملّا حسین است که محلّ اشراق شمس ظهور شدند. لَو لاهُ مَا استَوَی اللّهُ عَلی عَرشِ رَحمانِیَّتِهِ و ما استَقَرَّ علی کُرسِیِّ صَمَدانِیَّتِهِ.
اگر بشرویه ای نبود خدا بر عرش رحمانیت جای نمی گرفت و بر کرسی بی نیازی قرار نمی یافت
می دانیم که به معنی بی نیاز مطلق است این چه خدائی است که برای نیل به بی نیازی نیازمند بنده نیازمند خود ملا حسین بشرویه ای است ؟

اعتقادات بهائیت- نبوت
در این بخش از بحث به طرح و نقد دلیل تقریر به عنوان یکی از دلایل بهائیت در اثبات ادعای پیامبران اکتفا میکنیم میرزا ابوالفضل گلپایگانی مشهورترین مبلغ بهائی در کتاب«فرائد » این دلیل را بزرگترین برهان حقانیت یک پیامبر دانسته و می نویسد : در چگونگی استدلال به دلیل تقریر: اعلم ایها السید المجید ایدک الله و ایانا بالبصاره الکاشفه و الرای السدید که دلیل تقریر اکبر دلیلی است که علمای اعلام در تفریق بین الحق و الباطل به آن تمسک جسته اند و در کتب مصنفات خود به آن مبسوطاً و مفصلا استدلال فرموده اند

اعتقادات بهائیت- نبوت
دلیل تقریر-
میرزا ابوالفضل دلیل ادعائی خودبر ارکانی استوار کرده است که عبارتند از :
اگر نفسی مدعی مقام شارعیت شود (ادعا)
شریعتی تشریع نماید آن را به خداوند تبارک و تعالی نسبت بدهد (کتاب)
آن شریعت نافذ گردد (نفوذ)
در عالم باقی ماند(بقا)

اعتقادات بهائیت- نبوت
نقد دلیل-
الف) ادعای دروغین نبوت و رسالت در طول تاریخ بسیار اتفاق افتاده است
ب) کتابهای بسیاری هم به دست اینان نگاشته شده که آن را به خدا نسبت داده اند که خداوند در قرآن کریم به نویسندگان چنین کتابهائی هشدار داده است
فویل للذین یکتبون الکتاب بایدیهم ثم یقولون هــذا من عندالله (قرآن کریم ُسوره بقره آیه 79)
وای بر کسانیکه با دستان خود کتاب می نویسند و بعد میگویند این کتاب از سوی خدا است
ج) رهبران بهائی با این ادعای مبلغ خود موافق نیستند و دلیلی بنام نفوذ را حجت حقانیت تلقی نمی کنند بهاءالله در کتاب ایقان با توصیفی توام با همدردی با نوح نبی الله می نویسد: «از جمله انبیاء نوح بود که نهصد و پنجاه سال نوحه نمود و عباد را به وادی ایمن روح دعوت فرمود و احدی او را اجابت ننمود» عباس افندی در مقام شرح حال حضرت ابراهیم می نویسد: «کسی با او موافقت نکرد مگر برادرزاده اش لوط و یکی دو نفر دیگر هم از ضعفاء

اعتقادات بهائیت- نبوت
دلیل استقامت-
میرزا حسینعلی در کتاب «ایقان» و در مقام اثبات دعاوی علی محمد شیرازی می نویسد: «و دلیل برهان دیگر که چون شمس بین دلائل مشرق است استقامت آن جمال ازلی است بر امر الهی که با اینکه در سن شباب بودند و امری که مخالف کل اهل ارض از وضیع و شریف و غنی و فقیر و عزیز و ذلیل و سلطان و رعیت بود با وجود این قیام به آن امر فرمود چنانچه کل استماع نمودند و در هیچ کس و هیچ نفسی خوف ننمودند. و اعتنا نفرمودند. آیا می شود این به غیر امر الهی و مشیت مثبه ربانی . بعدها زعمای بهائیت، خاصه عباس افندی، و ابوالفضل گلپایگانی، استقامت میرزاحسینعلی را با آب و تاب فراوانی مورد نگارش، و با تمسّک به آن، سعی در اثبات حقّانیت دعاوی میرزاحسینعلی داشتند . ایقان»، ص179

اعتقادات بهائیت- معاد
در دیدگاه بهائی اگرچه برای بعد از این دنیا ، دنیای دیگری تصویر شده است اما از معاد به مفهوم قیامت و رستاخیز خبری نیست رهبران و مبلغین بهائی با تاویل قرآن مدعی دلالت این معانی بر ظهور باب و بها شده اند دکتر اسلمنت مبلغ امریکائی بهائیت:« قسمت مهمّی از تعالیم حضرت باب در تفسیر و تشریح معانی قیامت و یوم الجزاء و بهشت و دوزخ است . قیام اموات عبارت از بیداری و انتباه روحانی نفوسی است که در قبور جهل و نادانی و غفلت و ضلالت بخواب رفته اند. یوم الجزاء یوم ظهور مظهر جدید است که بسبب ایمان یا انکار آن اغنام از سایر بهائم جدا شوند زیرا اغنام حقیقی ندای شبان مهربان را میشناسند و از پی او روان میگردند . بهشت عبارت از فرح و مسرّت معرفه اللّه و محبّت اللّه است که در نتیجهء ایمان بمظهر ظهور الهی حاصل می گردد …..قیام مردگان با جسد عنصری و بهشت و دوزخ و امثال آن صرفاً ضربی از اوهام و تخیّلات است. و از جملهء تعلیمات آنکه انسان را پس از فنای این جسد خاکی بقای ابدی است و در حیات روحانی بعد از موت ترقّی و تعالی در کمالات نامتناهی است .»
ـ دکتر اسلمنت بهاءالله و عصر جدید صص29ـ 30

انکار قیامت: قیامت از نگاه میرزا علی محمد باب موهوم و دروغ پنداشته شده و از دیدگاه حسینعلی بهاء واقع شده است و در کتاب اقدس می گوید: به تحقیق قیامت برپا شد و اسرافیل هم در صور دمید و منادی هم ندا داد. و زمین هم به ظهور من متزلزل شد و کوه ها هم به ظهور من مانند پنبه زده شد و آسمانها هم پیچیده شد. و بهشت هم در طرف راست قرار داده شد. و آتش هم باشتغال درآمد باز هم انکار می کند. بعد می گوید: ای جماعت بهائیان گوارا باد شما را این بهشت که بقاء جمال من است و همچنین می گوید: بگو به مردم که قیامت برپا شد و گذشت قیامت تمام شد قیامت و صاحب قیامت که من باشم آمد و زلزله زمین تمام شد و اگر کسی بگوید که بهشت کو و کجاست آتش دوزخ، پس ای جماعت بهائیان جواب مردم را بگوئید که قیامت عبارت از ظهور میرزا حسینعلی است و بهشت دیدن روی میرزا حسینعلی است، آتش دوزخ همان جان توست. در صورتیکه ایمان به حسینعلی نیاورده باشید.» قیامت از نظر آنها در همین دنیا واقع شده و اتفاق افتاده است. بنابراین آئین بهائی هیچ نوع مشابهت با ادیان توحیدی نداردو ساخته و پرداخته ای دشمنان اسلام و خصوصاً روسیه می باشد که به قصد ضربه زدن به اسلام به وجود آمده است.

تعالیم دوازده گانه بهائیت
عبدالبها در سفرتبلیغی که به اروپا و امریکا انجام داد در مجامع ، کلیساها وکنائس مختلف به سخنرانی پرداخته و به عنوان مبین آثار بهاءالله اصولی را در ۱۲ سرفصل را به عنوان تعالیم بهائیت معرفی کرد که برخی از این تعالیم ریشه در اندیشه های بهاءالله نداشته و حتی در مواردی مثل تساوی حقوق زن و مرد مخالف تفکر بهاءالله بوده است و برخی دیگر موضوعاتی است که در دوره های قبل از بهاءالله وجود داشته و بسیار علمی تر و منطقی تر از آنچه عبدالبها مدعی آن است مورد بحث قرار گرفته است بعدها به اصول دوازده گانه بهائیت شهرت یافت.

1- تحری حقیقت
واژه تحری حقیقت به معنی آزاد سازی حقیقت است و به این معنی است که،انسان باید شخصا و بدون هیچ فشاری از جانب کسی خود عقیده اش را انتخاب کندو اساساً یکی از امور فطری است که در تمام ملل وادیان مورد پذیرش و قبول است ، اساساً آدمیت انسان به تلاش در جهت همین امر است قرآن نیز به عنوان منشور هدایت و نیز به عنوان کتاب آسمانی دین خاتم براین معنی تاکید بسیار کرده است،مصادیق تبعیت نکوهیده در قران تقلید از آباء و اجداد ، تبعیت و تقلید از بزرگان منحرف قوم و تبعیت از آنچه اکثریت می گویند می باشد و پیامبر اسلام نیز بنا به این اوامر الهی از پیروانش می خواهد که کورکورانه از دیگران تبعیت ننماید.

تحری حقیقت در بهائیت
جز شعاری و پنداری بیش نیست زیرا
الف) از طرفی ادعا میشود در بهائیت هر کس باید با توکل بر خداوند ، با گوش خود بشنود و با چشم خود ببیند و بخواند و با عقل خود ، تفکر و تعقل کند و از طرف دیگر بهاالله پنبه تمام این ادعا ها می زند و میگوید” فهم کلمات الهیه و درک بیانات حمامات معنویه هیچ دخلی به علم ظاهری ندارد . این منوط به صفای قلب و تزکیه نفوس و فراغت روح است بنا بر این وقتی با گوش خود شنیدن و با چشم خود دیدن و با عقل خود تفکر و تعقل کردن که اسباب فراهم شدن علم ظاهری است دخلی به فهم کلمات الهیه نداشت تحری حقیقت نیز ادعائی بیش نخواهد بود
ب) مطالعه احوال کسانی که از بهائیت کناره گرفته اند بطرز شگفت آوری از عدم آزادی عقیده و تفکر در این جماعت مدعی تحری حقیقت گلایه و شکایت شده است .
ایقان ص 163
علاقمندان به کتاب سایه شوم اثر خانم مهناز رئوفی منتشره ازسوی موسسه کیهان مراجعه نمایند.

2- وحدت عالم انسانی
یکی دیگر از تعالیم دوازده گانه بهاییان وحدت عالم انسانی است ، وجود جهانی متحد که احاد آن همدل و همیار وهمراه هم باشند چیزی است که مورد علاقه تمام انسانها است اما این وحدت در صورتی ارزش دارد که یک جامعه متحد ایمانی تشکیل گردد وحدت عالم انسانی به آن معنا که در بهائیت آمده است، مورد قبول اسلام نیست بلکه با خرد و وجدان آدمیان کاملا ‏مغایرت دارد. اسلام نه تنها با این وحدت بی معنا توافقی ندارد بلکه کافران سیاه دل رااز چهارپایان هم بدتر می داند ‏ شوقی افندی وحدت عالم انسانی را در راس تمام تعالیم بهائی معرفی کرده است  عبدالبها: جفاکار را مانند وفادار بنهایت محبت رفتار کنید و گرگان خونخوار را مانند غزالان ختن و ختامشک معطّر به مشام رسانید. » اما قبل از هرچیز بهائیت باید توضیح دهد که : مقصود واضح وحدت عالم انسانی چیست ؟
راه کار و مکانیزم دست یابی به وحدت عالم انسانی چیست ؟
در صورت ایجاد شدن این وحدت رهبران و متصدیان اداره این جهان متحد با توجه به تضارب آراء متعدد و متشتت چگونه انتخاب خواهند شدتا حقوق اقلیت ها نیز رعایت شده باشد
عبدالبها مکاتیب-ص160

3- تشکیل دادگاه بین المللی
«تشکیل مجمعی از نمایندگان سراسر دنیا به منظور حل مسائل جهانی» اگر مقصود جناب بها از این دادگاه چیزی شبیه سازمان ملل کنونی است که الزاماً نمی تواند برای ملتها باشد و چرا که نمایندگان آن از سوی دولت ها برگزیده می شوند پس این سازمان و نظایر آن با هر عنوان ، بیشتر برای حل مناقشات دولت ها با یکدیگر است آنهم با چربش کفه به سود دولتهائی که قدرت بیشتری دارند در واین با رسالت ادیان که باید متکفل امورملت ها باشند سازگار نیست و اگر مقصود غیر از این است که از پیروان و رهبران این فرقه جز شعار هیچ راه کار مناسبی دیده وشنیده نشده است ونهایت کلام به اینجا میرسد که مقصود نهائی عبدالبهاست «در تشکیل اتحادیه آینده ملل یک نوع حکومت ما فوق حکومت ها باید تدریجاً به وجود آید که دارای تاسیسات و تشکیلات وسیعه است» وحتماً آن یک حکومت بهائی است ؟؟؟
[1] – جامعه عمومی دنیا، از انتشارات لجنه جوانان بهایی طهران، 1338 شمسی، ص .18

4. عدم مداخله در امور سیاسی
مجله اخبار امری ارگان رسمی تشکیلات بهائیت در ایران در راستای اجرای فرامین رهبران خود با ذکر جمله ای از عبد البهاء به تحذیر بهائیان از مداخله در سیاست می پردازد و می نویسد :
«میزان بهائی بودن و نبودن این است که هر کس در امور سیاسیه مداخله کند و خارج از وظیفه خویش حرفی زند و یا حرکتی نماید همین برهان کافی است که بهائی نیست دلیل دیگر نمی خواهد.»
اهل بهاء به نصوص قاطعه الهیه از مداخله به امور سیاسیه ولو به شق شقه ممنوعند و از دخول به احزاب متخاصمه به صریح بیان مبارک معذور ، … بر کل واضح و مبرهن گشته است که بهائیان از منازعات و مشاجرات احزاب سیاسیه دور و بر کنارند و به هیچ وجه من الوجوه در امری که .از آن رائحه ی سیاست استشمام شود مداخلتی ندارند
احمد یزدانی، در کتاب نظر اجمالی در دیانت بهائی مینویسد :
اهل بهاء… در امور سیاسیه که مخصوص مقامات رسمی مملکتی است، و نیز در امور احزاب و فرق سیاسی به هیچ وجه ادنی مداخله ای ننمایند… حضرت ولی امر الله می فرماید: از امور سیاسیه و مخاصمات احزاب و دول باید کل قلباً و ظاهراً و لساناً و باطناً بکلی در کنار و از این گونه افکار فارغ و آزاد باشی.
مجله: «اخبار امری»، ارگان رسمی بهائیان، ایران شماره 5، دی 1325هـ .ش..
مجله: «اخبار امری»، ارگان رسمی بهائیان، ایران شماره 9، دی 1324هـ .ش..
ـ احمد یزدانی نظر اجمالی در دیانت بهائی ص49

نقد
بهائیان بنا به تصریحات مسلم زعمایشان به کوشش هائی مبادرت می ورزند، که به هیچ وجه من الوجوه نمی تواند، همساز و منطبق با تصریحات مذکور در خصوص اطاعت از اوامر و نواهی حکومت تلقی شود:
در بهائیت و بنا به نص و صایای عباس افندی: «بیت عدل الذی جعلهالله مصدر کل خیر و مصونا من کل خطا… مجمع کل امور است. و موسس قوانین و احکامی که در نصوص الهی موجود نه. و جمیع مسائل مشکله در این مجلس حل گردد…این بیت عدل مصدر تشریع است و حکومت قوه تنفیذ تشریع باید موید تنفیذ گردد…مرجع کل، کتاب اقدس و هر مسئله غیر منصوصه راجع به بیت عدل عمومی به بیت عدل آنچه بالاتفاق و یا به اکثریت آراء تحقق یابد همان حق و مراد الله است چنین سازمانی که اساس حکومت بهائی است، نمی تواند بهائیان را اجازه دهد «به پادشاهان در نهایت صداقت و امانت خدمت نمایند و مطیع و خیرخواه باشند بهاء الله و عصر جدید»، ص300
بهاء الله و عصر جدید ، ص302

5- ترک تعصبات جاهلیه
بدون تردید معنائی منفی کلمه تعصب مورد علاقه و تایید انسانهای آزاد اندیش نیست ، رهبری بهائیت این بار نیز میکوشد با بکار گیری واژگان« ترک تعصب» به تحریک احساسات پرداخته و به وسیله آن بسیاری از خواسته های خود را جامه عمل بپوشاند
«ای احبّای الهی از رائحه تعصب جاهلانه و عداوت و بغض عامیانه و اوهام جنسیّه و وطنیه و دینیّه که به تمامه مخالف دین الله و رضای الهی و سبب محرومی انسانی از مواهب رحمانی است بیزار شوید. . . و به هر نفسی از هر ملت و هر آئین و هر طایفه و هر جنس و هر دیار ادنی کرهی نداشته باشید بلکه در نهایت شفقت و دوستی باشید. . . »
براساس گفته عبدالبهاء تفاوتی میان تعصب و غیرتمندی که مورد تاکید نبی بزرگوار اسلام و سایر انبیا بوده است وجود ندارد بنا بر این بهائیان باید نسبت به نوامیس مختلف مادی و معنوی خود کاملاً بی تفاوت باشند لازم به ذکر است اگر مقصود از این تعلیم پیراستن جان از قید جهالت باشد که هزار و دویست سال قبل از بهائیت در اسلام تبیین شده است .

6- تساوی حقوق زن و مرد

نمی توان پذیرفت که بهاءالله منادی تساوی حقوق زن و مرد باشد است زیرا براساس نصوص و احکامی که از او برجای مانده است ثابت می شود که وی به برتری ذاتی مردان معتقد است و دستور العمل های دین مجعول خود را بر پایه این اندیشه بنا نهاده است به طور مثال در بدائع الآثار از کتب معتبر بهائی آمده است که :
سوال خانمی بحضور مبارک عرض شد که گفته بود تا حال از جانب خدا زنی مبعوث نشده و همه مظاهر الهیّه رجال بوده اند . فرمودند:
هر چند نساء با رجال در استعداد و قواء شریکند ولی شبهه ای نیست که رجال اقدمند و اقوی حتّی در حیوانات مانند کبوتران و گنجشگان و طاووسان و امثال آنان هم این امتیاز مشهود .[1]
دقت در واژگان اقدم و اقوی و توجه به محتوای سوال و فحوای کلام جناب بها در شاهد مثال آورده شده هیچ تردیدی باقی نمیگذارد که بها به این اصل اساساً بی اعتقاد است علاوه بر نص فوق، بهاالله زنان را از حضور در بیت العدل که مهمترین نهاد مدیریتی در سازمان شبه دینی بهائی است محروم و ممنوع ساخته است و در تمام الواح مربوط به بیت العدل از کلمه رجال استفاده کرده است وی در شرایع و احکام دینی نیز در کتاب اقدس،نیز میان مردان و زنان قائل به تفاوت است است :
[1] ریاض قدیمی گلزار تعالیم بهائی نسخه های WORD ـوPDF موجود در سایت جامع آثار بهائی ص288 نقل از بدائع الآثار ص ١٥٣ ج١

7- صلح عمومی

این تعلیم در حالی از سوی عبدالبها به عنوان یک اندیشه مترقی مطرح میگردد که آن را تنها می توان یک کلی گوئی فاقد عمق و ارزش دانست چرا که اهمیت و ارزش صلح در طول تاریخ همواره مد نظر اندیشمندان و افراد مختلف بشر بوده است و حتی برخی از جنگها که در گذشته های دور و نزدیک به وقوع پیوسته است انگیزه آن ایجاد صلح بوده است نظیر آنچه امروز در عراق و افغانستان و … اتفاق می افتد آنچه در این میان مهم است ارائه راهکاری مناسب برای جلو گیری از کشتار انسانهای بیگناه و توسعه صلح است تا آنجا که از نتیجه تحقیقات محققین مختلف در متون بهائی آگاهیم این فرقه از ارائه راهکاری مناسب و حائز اهمیت ناتوان بوده است بهاءالله در لوح شیخ نجفی معروف به لوح ابن ذئب آورده است :
سلاطین آفاق وفّقهم اللّه باید باتّفاق باین امر که سبب اعظم است از برای حفظ عالم تمسّک فرمایند * امید آنکه قیام نمایند بر آنچه سبب آسایش عباد است * باید مجلس بزرگی ترتیب دهند و حضرات ملوک و یا وزراء در آن مجلس حاضر شوند و حکم اتّحاد و اتّفاق را جاری فرمایند و از سلاح باصلاح توجّه کنند و اگر سلطانی بر سلطانی برخیزد سلاطین دیگر بر منع او قیام نمایند در این صورت عساکر و آلات و ادوات حرب لازم نه (لازم نه یعنی لازم نیست ) الّا علی قدر مقدور لحفظ بلادهم و اگر باین خیر اعظم فائز شوند اهل مملکت کلّ براحت و مسرّت بامور خود مشغول گردند و نوحه و ندبه اکثری از عباد ساکن شود([1])
[1] حسینعلی نوری لوح شیخ محمّد تقی اصفهانی معروف به نجفی،موسّسهء معارف بهائی ، کانادا ۱۵۷ بدیع ،۲۰۰۱ میلادی صفحه 23و24

8. تعدیل معیشت عمومی و رفع مشکلات اقتصادی
این تعلیم اگرچه جمله ای زیبا ست اما با ید گفت بیشتر از یک شعار تبلیغاتی نیست که بیشتر به یک تبلیغ انتخاباتی شبیه است چرا که اولاً بهائیت در دستورات خود یک راه کار مناسب برای این ادعا ارائه نمی کند و ثانیاًبا روا شمردن موضوعاتی مثل ربا خواری نوید یک جامعه سرمایه داری را میدهد که هرگز به تعدیل معیشت نمی اندیشد و بر اساس منافع سرمایه داران حرکت کرده و پویائی را از اقتصاد سلب میکند

9. جهان بشری محتاج نفثات روح القدس است
این تعلیم کوششی است برای توجیه ادعای پیامبری باب و بهاءالله که بعد از حضرت خاتم الانبیاء با داعیه بابیت و قائمیت و مظهریت به نسخ اسلام و جعل شریعت جدید پرداختند چراکه در حقیقت شیعه نیز معتقد به فیض همیشگی الهی، و عدم قطع آن است. اما نه به نحوی که بهائیان تصویر می کنند آنان میگویند : انسان ها علاوه بر نیاز مادی نیازمند مواردی روحانی هستند که فقط به وسیلهٔ پیامبران ممکن است مرتفع گردد و لذا نیاز به تجدید ادیان وجود دارد.زیرا هر دوره ای برای خود اقتضائی دارد و اقتضای هر زمانی، ایجاب می کند که خداوند مردمان را از فیض خود و متناسب با مقتضیات زمان بهره مند سازد. از این روی ختم رسالت و نبوت، به زعم بهائیت منافی مقتضیات زمانه و تداوم همیشگی فیض الهی است

10- تعلیم و تربیت عمومی واجباری
بر اساس تعالیم بهاءالله بعلت آنکه تعلیم و تعلم حق هر کودک است و لازم است از این نعمت بهرمند گردد بنا بر این بر والدین اطفال امری اجباری است که در صورت عدم توانایی والدین به هر دلیلی مادی یا هر دلیل دیگر بیت العدل آن را بر عهده خواهد گرفت
این آموزه هم علاوه بر آنکه موضوع جدیدی نیست مانند بقیه تعالیم بهائی فاقد ارزش اجرائی و عملی است زیرا اولاً یک دستور بسیار کلی است و ثانیاً مقصود از تعلیم و تربیت به در ستی مشخص نیست ؟

11- دین باید سبب الفت و محبت باشد
پیغمبران اصولا برای برطرف کردن اختلافات بشر و به وجود آوردن الفت بین مردم ظاهر شده اند، در غیر اینصورت به گفته عبدالبهاء :
لذا اگر دین هم که خود باید علاج اختلافات باشد سبب اختلاف و جنگ و جدائی شود بیدینی بهتر است .اولا :ً تاریخ بابیت و بهائیت سرشار از دشمنی ها و درگیریهای متعدد رهبران و رهروان و اختلافات داخلی اعضای این فرقه میباشد که هرکدام برای خود در تاریخ کوتاه اما پر موضوع بهائیت سرفصلی قابل توجه بشمار میروند

12- دین باید مطابق علم و عقل باشد
به دلیل این که علم و عقل هردو از منبعی واحد یعنی خداوند سر چشمه گرفته اند بنابراین نمی توان گفت که علم یک چیز می گوید و دین چیز دیگری. بنابراین باید تطابق کامل بین علم و دین وجود داشته باشد. عبدالبها در این مورد میگوید :‏«دیگر آن که دین باید مطابق با عقل باشد، مطابق با علم باشد؛ زیرا اگر مطابق با علم و عقل نباشد اوهام است. ‏خداوند قوه ی عاقله داده تا به حقیقت اشیا پی ببریم و حقیقت هر شیء را ادراک کنیم. اگر مخالف علم و عقل باشد ‏شبهه ای نیست که اوهام است» ([1])
این واقعیت که دین و علم از منبع واحد سرچشمه گرفته و توافق کامل با هم دارند مورد تاییدو قبول مسلمین نیز هست چرا که علم یکی از صفات الهی است و دین نیز از ناحیه ذات اقدس الهی نازل گردیده است اما این تعلیم بهائی نیز مانند سایر تعالیم آن از گرفتار معایب مختلف است
[1] ـ خطابات عبدالبها ، موسسه ملی مطبوعات امری ، ج 2

احکام بهائیت
از آنجا که بهائیت از بابیت وهسته مرکزی بابیت از اسلام انشعاب یافته است بهاءالله به دو منظور شروع به جعل شریعت و خلق احکام کرد تا
اولا ً: با جعل این احکام ظاهر دین خود را به ادیان حقه و اصیل که دارای شریعت و احکام مخصوصه هستند شبیه کندو از این رهگذر ساده لوحان را به سوی خود جلب نماید. ثانیاً :احکامی وضع نماید که موافق میل حامیان شرقی وغربی او بوده تا در صورت فراگیرشدن آن (که البته فرضی محال است)برای آنان درد سر و زحمتی نداشته باشد.
آنچه در زیر می آید نمونه هائی از این احکام است:

احکام بهائیت- طهارت
در بهائیت طهارت و نجاست به معنای اسلامی آن نیست بهاءالله در اقدس با جمله « قد انغمستُ الاشیاء فی بحرالطهاره » تمام اشیا را دریای طهارت غوطه ور کردم.
بنا براین دیگر هیچ چیز نجسی در دنیا وجود ندارد … حتی بول و غائط انسانی و سگ وخوک و….. و تنها بهائیان باید از چیز هائی که به اصطلاح کثیف هستند پرهیز کنند آنهم اگر دلشان خواست که نظیف باشند.

احکام بهائیت- وضو
بنا بر آنچه که در صفحه 15 کتاب گنجینه حدود و احکام مهم ترین کتاب فقهی بهائیان بشمار میرود آمده است :
وضوی بهائی: شستن دستها تا مچ و شستن صورت و قرائت دو دعای یک سطری دعا
در مهم ترین کتابهای احکام بهائی اگرچه از زوال وضو صحبت شده اما اثری از بیان مبطلات وضو دیده نمی شود.
در وضو و ترتیب آن درکتاب مستطاب اقدس میفرماید قوله تعالی: " قد کُتِبَ لمن دان باللّه الدَّیّانِ ان یَغسِلَ فی کلّ یوم یدیه ثمَّ وجهه … " الی قوله تعالی" کذلک توضّاوُا للصّلوه امراً من لَدی اللّهِ الواحد المختار." (بند ۱۸)
در حین شستن دست باید این آیه را تلاوت کرد : "الهی قوّ یَدیْ لتاخُذَ کتابَکَ باستقامه لا تمنَعُها جنودُ العالَمِ ثمَّ احفَظْها عن التّصرُفِ فیما لم یدخُل فیمِلکِها انّک انت المقتدرُ القدیر."
و در وقت شستن صورت باید تلاوت کرد: " ایربِّ وجّهت وجهی الیک نوّرهُ بانوار وجهِکَ ثمَّ احفَظهُ عن التّوَجُّهِ الی غیرک“
و کسی که آب ندارد به جای وضو ، پنج بار می گوید: بسم الله الاطهر الاطهر.

احکام بهائیت- نماز
بهاءالله در کتاب اقدس سه گونه نماز تشریع نموده است که عبارتند از نماز صغیر ، نماز وسطی ، نماز کبیر که البته هرسه واجب نیست. در نماز صغری که بیشتر بینشان مرسوم است فقط کافیست رو به قبله لحظاتی را به حالت خضوع بایستند! و اما نماز کبری 9 رکعتی است. نماز بهائی نشان دهنده علاقه بسیار زیاد شارع آن به پرستیده شدن است چرا که بهاءالله شخص خود را قبله بهائیان در نماز معرفی کرده وی می گوید: "و اذا اردتم الصّلوهَ وَلُّوا وجوهَکم شطرِیَ الاقدسَ المقامَ المقدّسَ الّذی جعله اللّه مطاف الملا الاعلی و مُقبَلَ اَهلِ مدائن البقاء و مصدر الامر لمن فی الارضین و السّموات …. هنگامی که خواستید نماز بخوانیدصورتهای خود را برگردانید به سوی مقام مقدسی که خداوندآنجا را محل طواف ارواح و ملائکه و محل توجه اهالی شهرهای بقا و مصدر امر برای کسانی که در آسمان و زمین قرار داده است ….
و قبله شان قبر میرزا حسینعلی بهاء در شهر عکا است . در بهائیت نماز آیات نسخ .شده است.خواندن نماز به جماعت به موجب دستور بهاء حرام است گنجینه حدود و احکام ص22
ـ عبدالحمید اشراق خاوری گنجینهء حدود و احکام موسّسهء ملّی مطبوعات امری نشر سوم – ١٢٨ بدیع ص ١٩

احکام بهائیت- نماز
نماز دزدیده شده
جالب است بدانیم یکی از نمازهای این دین سرقت شده است در لوح میر علی اصغر اسکوئی فریدی آمده است :
که از این کلام عبدالبها مشخص می شود سرقت قبل از اقامه و خوانده شدن آن نماز توسط بها یا عبدالبها بوده است چرا که اگر عبدالبها این نماز را خود خوانده ویا خوانده شدن آن توسط پدرش را دیده بود میتوانست پاسخ میر علی اصغر اسکوئی فریدی را بدهد و دیگر دزدیده شدن لوح آن اهمیتی نداشت.

احکام بهائیت- روزه
روزه بهائیان در اسفند ماه به مدت نوزده روزاست که از طلوع تا غروب آفتاب فقط با امساک از2 مورد اکل وشرب تحقق می یابد.
روزه ای آسان در معتدل ترین فصل سال نشان از توجه جناب بها ءالله است به سلیقه دینداران عصر جدید که حال کارهای عبادی سخت را را ندارند.
سال 19 ماه، ماه 19 روز، روزه 19 روز و روز عید فطر اول نوروز است!

احکام بهائیت- حج
این عبادت به شرط استطاعت جسمی ومالی است وبا زیارت منزل سید علی محمد باب در شیراز ویا منزل میرزا حسینعلی نوری در بغداد محقق می شود فقط بر مردان واجب است و این حج موقع و فصل معینی ندارد و در 2 جای متعدد است پس نمی تواند نتایج حج اسلامی را داشته باشد.
و درباره حج نیز آمده است: «حج بیت که بر رجال است و بیت اعظم در بغداد و بیت نقطه در شیراز مقصود است. هر یک را که حج نمایند کافی است. هر کدام که نزدیک تر به هر بلد است اهل آن بلد آن را حج نمایند».

حقوق مالی-احکام بهائیت
به حکم این بند از کتاب اقدس "و الّذی تَملّک مائه مثقالٍ من الذّهب فَتسعَهَ عشر مثقالاً لله فاطر الارض و السّمآ بربهائیان واجب است که وقتی نصاب اموالشان به یکصد مثقال طلا رسید نوزده مثقال آنرا تحت عنوان حقوق اللّه به دستگاه رهبری بپردازند.
کاملاً معلوم است که بهاء الله در این حکم برای تامین نیازهای مالی فرقه خود از سیستم مالی اسلام الگوبرداری نموده است و تنها با تغییر در نحوه تصرف آن سیستم مالی آئین خود را ساماندهی کرده است.
بسیاری موضوعات مبتلابه مردم در کتابهای احکام بهائی ناگفته مانده است بخش عظیمی از کتب فقهی بهائی مثل گنجینه حدود و احکام اختصاص به این وظیفه پیدا کرده است حاجی ابوالحسن امین اردکانی اولین انسجام تشکیلاتی بهائیان را در جمع آوری حقوق الله نشان داد.

احکام بهائیت- نمونه ای از حدود

بهاءالله در کتاب اقدس مجازات قاتل و حکم کسیکه خانه کسی را بسوزاند چنین اعلام میکند :
"مَنْ اَحْرقَ بیتاً متعمِّداً فَاَحْرِقوه و مَنْ قتل نفساً عامداً کسیکه خانه ای را بسوزاند او را بسوزانید فاقتُلُوه.
و کسی رانیز که کسی را بکشد بکشیدو اگر هم خواستید آنها را درحبس ابد نگاه دارید مانعی ندارد.

احکام بهائیت- نمونه ای از کفارات
در آئین بهائی حد و مجازات زنا کردن به وسیله واریز پول به حساب بیت العدل است . اقدس حد زانی و زانیه را چنین تعیین کرده:
خدا حکم کرده است بر هر زانی و زانیه دیه مسلمه را به بیت العدل بدهد و آن نه مثقال طلاست!».
عمل شنیع لواط نیز اگرچه محکوم به حرمت است اماحد آن بعلت خجالت کشیدن خدا مبهم است "انّا نَسْتَحْیی اَنْ نذکُرَ حکمَ الغِلمانِ
ما شرم داریم که حکم (عمل لواط)پسران را بگوئیم ؟
در کتاب مستطاب اقدس میفرمایند قوله تعالی:
"انّا نَسْتَحْیی اَنْ نذکُرَ حکمَ الغِلمانِ اتّقُوا الرّحمنَ یا ملا الامکانِ و لاتَرتَکِبوُا ما نُهیتُم عنه فی اللّوح و لا تکونوا فی هَیْمآء الشّهوات من الهائمین.“ اقدس بند ۱۰۷

احکام بهائیت- تقویم
تقویم شمسی بهائی از نوروز آغاز گشته و نوزده ماه دارد ، که هر ماه نیز از نوزده روز تشکیل شده است، مجموع روزهای سال سیصد وشصت و یک روزمیشود که چهار روز (در سالهای کبیسه پنج روز ) باقی خواهد ماند که به عنوان ایام الهاء نامیده شده است و این ایام برای شکرگزاری و جشن تعیین شده است

احکام بهائیت- جواز رباخواری
– معاملات ربوی آزاد و حلال است. باب وبه تبع او بهاءالله برای اثبات اینکه احکامی جدید آورده اند به صدور حکم حلال بودن ربا پرداختند عبدالبهاءدر این مورد میگوید :
و امّا مقدار ربح در معاملات نقدیّه حضرت اعلی روحی له الفداء تنزیل تجارت را مشروع فرموده اند[1]
ولی پس از توجه به باز خورد منفی این حکم شیطانی ناچار شدند حرفهای گذشته را با لطایف الحیل پس بگیرند بنا براین عبدالبهاء می نویسدتنزیل دوست ندارد ولو اینکه مشروع است مگر قرض الحسنه امّا از احدی تنزیل مگیرید. [1] گنجینه حدود و احکام ص ٢٠۴

احکام بهائیت-برخی از تعالیم بابیت
تربیت اولاد: درس و یاد دادن احکام به فرزند بر عهده پدر است و اگر فقیر باشد هزینه آن از بیت العدل داده می شود. دیه: یک سوم از دیه کسی که کشته شده است حق بیت العدل بهائیت است نه صاحب دم. . مهمانی: هر ماه یکبار مهمانی بر همه واجب است هر چند با دادن آب خالی. . بهداشت: هر هفته یک بار غسل و ناخن گرفتن واجب است. . عید: هر سال دو عید هست: که عبارتند از روز بعثت باب(ادعای بابیت) و روز ولادت میرزا حسینعلی بهاء. . دفن اموات: مرده ها باید در بلور، سنگهای قیمتی و چوب های محکم و لطیف و با انگشتر نقش دار به اسم بهاء، دفن شوند. . آداب و معاشرت: با ادیان دیگر با محبت و مسالمت رفتار شود تا بوی خوش رحمان(بهاء الله) را بیابند. . ارث: سهم دختر و پسر مساوی است. . اسباب منزل: هر نوزده سال یک بار، باید اثاثیه منزل تغییر یابد.

احکام بهائیت- برخی از تعالیم بابیت
– واجب است انهدام و نابودی تمام ابنیه و بقاع روی زمین از کعبه و قبور انبیا و ائمه و تمام مساجد و. . . هر بنایی که به نام دیانت ساخته می شود. – واجب است بر سلاطینی که به دین باب روی می آورند، خانه علی محمد باب در شیراز را که در آن تولد یافته و زندگی کرده، به گونه ای بنا کنند که از بیرون نود و پنج درب داشته باشد و از میان نود درب و آنقدر وسعت داشته باشد که تمام شیراز را دربر گیرد و زمانی که اهل دنیا به حج بابیگری می روند گنجایش آن را داشته باشد. علاوه بر آن خانه شیراز که «کعبه» می شود، هیجده بقعه رفیع دیگر بر قبر هیجده حروف حی که مومنین او هستند بنا نمایند. . . . – ازدواج : بیش از یک زن جایز نیست، ازدواج با زن پدر حرام ولی با بقیه محارم ماننددختر، خواهر و …. حلال است. – حجاب زنان ملغی می باشد (و بی حجابی آزاد و حلال). – دخالت در سیاست ممنوع می باشد.

احکام بهائیت- برخی از تعالیم بابیت
-بلوغ: حقوق و وظائف شرعیه بر دو قسم است، قسمی مانند نماز و روزه و غیرهما فردی و شخصی است و قسمی مانند شرکت در انتخابات محافل روحانیه و امور عمومی امری وظیفه اجتماعی است. در قسمت اول انجام فرائض شرعیه از ابتدای سن بلوغ که اول شانزده سالگی است بر دختر و پسر متساویاً فرض و واجب است و در قسمت دوم انجام تکالیف اجتماعی پس از پایان بیست و یک سالگی و ورود به بیست و دو سالگی که سن بلوغ اجتماعی آن هم بر پسر و دختر متساویاً واجب است. «عبدالبها» در مورد تفاوت حقوقی مردان و زنان در فرقه بهائیت می گوید: «در شریعت. . نسا و رجال در جمیع حقوق متساویند مگر در بیت العدل عمومی زیرا رئیس و اعضای بیت العدل به نص کتاب رجالند. .»

احکام بهائیت- برخی از تعالیم بابیت
سلام : «باب پنجم از واحد ششم بیان در حکم تسلیم است که سلام بدهند مردها به الله اکبر و جواب بدهند به الله اعظم و زن ها سلام بدهند به الله ابهی و جواب بدهند به الله اجمل». دوستی با همه ادیان: «از جمله اساس بهاالله ترک تعصب وطنی و تعصب مذهبی و تعصب جنسی و تعصب سیاسی است».
و در مکاتیب عبدالبها آمده: «ای احبّای الهی از رائحه تعصب جاهلانه و عداوت و بغض عامیانه و اوهام جنسیّه و وطنیه و دینیّه که به تمام مخالف دین الله و رضای الهی و سبب محرومی انسانی از مواهب رحمانی است بیزار شوید. . . و به هر نفسی از هر ملت و هر آئین و هر طایفه و هر جنس و هر دیار ادنی کرهی نداشته باشید بلکه در نهایت شفقت و دوستی باشید. . . ». در باب خامس عشر از واحد هشتم بیان آمده است: «بر هر کس از پیروان باب واجب است که برای طلب اولاد ازدواج کند، اما اگر زن کسی باردار نشد حلال است برای حامله شدن او از یکی از برادران بابی خود یاری بگیرد! ولی نه از غیر بابی».

احکام بهائیت- برخی از تعالیم بابیت
و در باب 4 از واحد هشتم بیان نیز چنین آمده: «هر چیزی بهترین آن متعلق به نقطه (یعنی خود باب)و متوسط آن متعلق به حروف حیّ(هیجده تن یاران باب) بود و پست ترین آن برای بقیه مردم است». که این دستورات نیز حاکی از مساوات و عدالت اجتماعی شریعت باب می باشد! اما علاوه بر شواهد تاریخی، احکام زیر نیز گوشه ای از تعصبات جاهلانه آنها به فرقه ضاله بهائیت را نشان می دهد: «واجب است بر هر مسلمانی که در دین بیان به سلطنت می رسد اینکه احدی را در زمین خودش باقی نگذارد از غیر مومن به دین بیان و همچنین این حکم(یعنی کشتن تمام افراد) بر تمام افراد مومنین به دین بیان واجب است». «کن شعله النار علی اعدائی و کوثر البقا لاحبائی». {بر دشمنانم شعله آتش باش و برای دوستانم کوثر بقا (آب حیات باش)}.

احکام بهائیت- برخی از تعالیم بابیت
«غیر از مومنین به بیان هر کس هر چه دارد باید از او گرفت و اگر بعداً داخل در دین بیان شد باید به او رد نمود!!». مهریه: آنها حتی میان زنان شهری و روستایی بهائی نیز تبعیض قائل می شوند. در کتاب بیان باب هفتم واحد ششم در نکاح آمده است: «جایز نبودن مهر برای اهل شهر بیش از نود و پنج مثقال طلا و برای اهل ده بیش از نود و پنج مثقال نقره». و بهاالله نیز در کتاب اقدس، علاوه بر کاهش مهریه بر این تبعیض آشکار صحّه می گذارد: «تحقق پیدا نمی کند مصاهرت و ازدواج مگر با تعیین مهر به تحقیق تقدیر شده است از برای شهرها نوزده مثقال طلا و از برای دهات نوزده مثقال نقره». بهائیان درحالی از تعدد زوجات منع شده اند که حداقل نام چهار همسر بها به همراه فرزندان او از این زنان در تاریخ ثبت شده است.

بهائیت و سیاست

روابط و هم پیمانی سازمان رهبری بهائیت با بیگانگان و دول استعماری آنچنان آشکار و رسوا است که مورخان حوزه تاریخ معاصر ایران بی هیچ تردیدی به آن معتقدند، و حتی این مسئله را در آثاری که از سوی بابیان و بهائیان به جای مانده  می توان ردگیری نمود بطور مثال بهاءالله برای فرار از مجازات و تسلط حکومت ایران بر آنان ، براحتی چشم از وطن مالوف پوشید و تصمیم گرفت که خود و همه بابیان همراه او تابعیت دولت عثمانی را بپذیرند تا از تعقیب و آزار مامورین و روحانیون ایرانی درامان باشند. بابیان ساکن بغداد نیز در مدت 3 هفته همگی تبعه دولت عثمانی می شوند. عبدالبهاء در مقاله سیاح می نویسد: "بواسطه این تدبیر تسکین فساد شد و قونسول دست از تعرض کوتاه نمود.”.
مقاله سیاح ص 51
الف) بهائیت واستعمار

بهائیت و روسیه
حکومت دیکتاتوری روسیه تزاری درمنابع تاریخی اعم ازمسلمان ، بابی ، بهائی و غیره به عنوان نخستین دولتی که ارتباطی تنگاتنگ با بهائیت دارد مطرح می گردد این دولت بارها وبارها با دخالت در قضیه بابیه و حمایت از آن مانع نابودی و اضمحلال این نحله جعلی گردید که شواهد بسیاری در این مورد خصوصاً در کتابهای بابی و بهائی برجای مانده است که هر گونه تردید را برای جویندگان حقیقت برطرف می کند.

شواهد وابستگی
– اشتغال تعدادی از نزدیکان میرزا حسینعلی نوری (بهاءالله) در دستگاه امپراطوری روسیه که عبارتند از : پدرش میرزا عباس نوری ،دستیار شاهزاده «روس فیل» قاجار امام وردی میرزا بود برادر و شوهر خواهر و خواهر زاده وی نیز در استخدام سفارت .روسیه بودند
– فعالیت و پیگیری های مشکوک کینیاز دالگورکی در جریان حرکت بابیه
– تصویر برداری از جسد باب
– دخالت صریح سفیر روسیه در نجات جان حسینعلی نوری (بهاءالله) در واقعه ترور ناصرالدین شاه
– دعوت از بهاءالله برای اقامت در روسیه
– نظارت بر حسن انتقال « حسینعلی نوری (بهاءالله)» به تبعید عراق
نشریه ایام شماره 29 ص4 (بهائیت و روسیه تزاری)

– صدور لوح ویژه به افتخار امپراتور روسیه از سوی بهاالله :
….قد نجینی احد سفرائک اذ کنت فی السجن تحت السلاسل والاغلال بذلک کتب الله لک مقاماًمالم یحط به علم احدالاهو
– اجازه به بهائیان برای ساخت اولین معبد (مشرق الاذکار )در خاک آن کشور
سفارش اکید عبدالبها به بهائیان برای دعاکردن برای الکساندر امپراطور روسیه……….
میرزا حیدر علی اصفهانی بهائی در صفحه 128 کتاب«بهجت الصدور» می نویسد:
و القائم بامر الله (بهاء) را گرفتند و حبس کردند و بقدر یک کرور اموال و املاک و عمارتش را بردند و غارت نمودند و در ظاهر چون دولت بهیه روس حمایت آن قائم بامر الله که ملقب به بهاء الله است نمود نتوانستند شهید نمایند به دار السلام بغداد نفی نمودند.
ـ عبدالحمید اشراق خاوری ـ ایام تسعه ـطبع 3ـ 121بدیع ـموسسه ملی مطبوعات امری ص387 ونیز ر.ک. قرن بدیع قسمت دوم ص33
ـ تلخیص تاریخ نبیل زرندی
ـ اشراقات ص 104
ـ کتاب مبین شامل سوره هیکل الدین و الواح دیگر 1308 ص76
آواره عبدالحسین ـ الکواکب الدریه فی ما آ ثرالبهائیه مطبعه سعادت مصر 1342ه/ق.جلد دوم ص 55
ـ بهائیان سید محمد باقر نجفی 600

بهائیت و انگلیس
اسناد بسیاری وجود دارد که روشن می سازد دولت انگلستان به عنوان یکی از مهم ترین ابر قدرت های استعماری سده های اخیر ، برای نفوذ درسرزمینهای اسلامی بویژه ایران،طرح وبرنامه ای مفصل تدارک میبیندوبرای ایجادشکافت دربافت اعتقادی مردم مسلمان وشیعه مذهب ایران بودجه هنگفتی درنظر می گیرد که میتوان به عنوان نمونه به مطلب ذیل اشاره کرد :
نایب السلطنه وفرمانروای هندوستان اعلام می کند که غازی حیدرالدین پادشاه"صوبه اود" وفرمانفرمای "لکنهو" تمام مایملک ودارایی خودراوقف مراکز دینی شیعیان جهان کرده است تادرامد حاصله از ان درهرسال صرف امورمعیشتی وتحصیل علوم دینی طلاب شیعه مذهب شود.
 خان ملک ساسانی،دست پنهان سیاست انگلیس درایران،به نقل ازکتاب حقوق بگیران انگلیس در ایران،اثراسماعیل رایین،صص 112-97.

این پیوند در دوران ریاست عباس افندی (عبدالبها) بر فرقه بهائی به اوج خود رسید تا آنجا که پس از پایان جنگ جهانی اول ، و واگذاری قیمومیت فلسطین توسط شورای عالی متفقین به بریتانیا ، سرهربرت ساموئل، اولین کمیسر عالی فلسطین ،بلافاصله ماموریت می یابد به دیدار عباس افندی بشتابد و از سوی امپراطوری بریتانیا به پاس قدردانی از خدمات بهائیان در دوران جنگ نشان «نایت هود» و عنوان اشرافی Sir را به عباس افندی اعطا کند. عبدالبهاء، با گرفتن نشان و دعا برای پادشاه انگلیس جرج پنجم، وابستگی تاریخی این فرقه را به استعمار گران بیش از پیش آشکار کرد.و تا به امروز این روند وابستگی همچنان ادامه دارد و بهائیت برای پیشبرد فرقه خود که در واقع گامی در جهت منافع استعمار گران است همچنان به انگلیس و دوائر استعماری آن نیازمنداست

مستر «همفر» به نقل از کتاب اهدایی دبیر کل وزارت مستعمرات به خود می نویسد: «اما سفارش های کتاب («چگونه اسلام را در کوبیم») برای از میان بردن نقطه های قوت کتاب به موارد زیر سفارش می کند: 1- زنده کردن فریادهای قومی، سرزمینی، زبانی، نژادی و مانند اینها در میان مسلمانها؛ چنان که باید به مسلمانان سفارش کرد که به تمدن گذشته کشورهای خود و قهرمانان پیش از اسلام توجه کنند: همچون زنده کردن فرعون ها در مصر، دوگانه پرستی در ایران، تمدن بابلی در عراق و دیگر مواردی که در کتاب به شرح آمده است. 2- پراکندن چهار چیز ضروری است: شراب، قمار، زنا و گوشت خوک آشکارا یا نهانی. کتاب به همکاری با یهودیان، مسیحیان، مجوس و صابئان که در سرزمین های اسلامی زندگی می کنند، فرا می خواند تا این امور زنده نگه داشته شوند؛ از وزارت مستعمرات می خواهد تا از خزانه خود برای کارمندانی که امور را می پراکنند حقوق مشخص نماید. هر که توانست این امور را گسترده و همه گیر کند به او جایزه دهد و تشویق نماید. کتاب، از نمایندگان دولت بریتانیا می خواهد که آشکار یا پنهان از این امور پشتیبانی کنند و هر اندازه پول که لازم است هزینه نمایند تا از مجازات عاملان نشر این کارها جلوگیری شود. کتاب همچنین سفارش می کند از ربا به هر شکل ترویج شود؛ این کار افزون بر آنکه اقتصاد ملی را ویران می کند، مسلمانان را در شکستن قوانین قرآن جرات می بخشد. هر که یک قانون را بشکند شکستن دیگر قانون ها نیز برایش آسان می شود. کتاب توصیه می کند که به مسلمانان گفته شود تنها ربای مضاعف، بر مسلمانان حرام است زیرا قرآن می گوید: «ربا را دو چندان افزوده نخورید» و همه گونه های ربا حرام نیست. دست های ناپیدا، خاطرات مستر همفر، ترجمه احسان قرنی، صص 76 و .77

3 و 4- پیوستگی مردم با عالمان دینی را باید کاست و برخی مزدوران را جامه عالمان پوشاند. آنگاه اینان همه گونه کار بد انجام دهند تا مردم به هر عالم دینی مشکوک شوند و نتوانند دریابند که این عالم است یا مزدور. . . . یکی از راه های کاهش دلبستگی مردم به عالمان دینی گشایش مدارسی است که مزدوران وزارت در آن کودکان را به گونه ای بپرورند که عالمان. . . را دوست نداشته باشند. . . 5- تردید برانگیختن در امر جهاد و شناساندن آن به عنوان مسئله ای که مربوط به زمان خاصی بوده و مدت آن سپری شده است. . . 6و7- مسلمانان باید باور کنند که منظور پیامبر از اسلام، همه ادیان است چه نصرانیت باشد و چه یهودیت و مقصود تنها پیروان محمد (ص) نیست زیرا قرآن همه دینداران را مسلمان می خواند. . . 8 و 9- باید در این خبر که «یهودیان را از جزیره العرب بیرون رانید» و نیز اینکه «دو دین در جزیره العرب گرد هم نمی آیند» تردید افکند. . . 10- باید مسلمانان را از عبادت بازداشت و در سودمند بودن آن تردید افکند با این دستاویز که خدا از اطاعت انسان ها بی نیاز است. باید به سختی از حج جلوگیری کرد و از هر گردهمایی مسلمانان چون نماز جماعت و حاضر شدن در مجلس های حسین(ع) و دسته های عزاداری؛ چنان که باید آنها را به سختی از ساختن مساجد، زیارتگاه ها، کعبه، حسینیه ها و مدارس بازداشت. دست های ناپیدا، خاطرات مستر همفر، ترجمه احسان قرنی، ص 76 و .77

11- باید در خمس تردید افکند و آن را تنها برای غنیمت های به دست آمده از جنگ با کفار واجب دانست و نه منافع کسب و کار. گذشته از آن خمس را باید به پیامبر و امام پرداخت و نه عالم؛ دیگر اینکه عالمان با پول های مردم خانه، قصر، چهارپا و باغ می خرند بنابراین خمس دادن به آنها شرعی نیست. 12- اسلام را باید دین عقب ماندگی و هرج و مرج برشماریم؛ در عقاید مردم تردید ایجاد کنیم و پیوند مسلمانان را با اسلام سست کنیم. واپس ماندگی و ناآرامی و دزدی در کشورهای اسلامی را باید به اسلام نسبت دهیم. 13- باید پدران را از پسران جدا کنیم تا فرزندان به پرورش پدران گردن ننهند و تربیت آنان به دست ما بیفتد و ما آنان را از عقیده، تربیت دینی و پیوستگی با عالمان دور کنیم. 14- باید زنان را تشویق کنیم که عبا (چادر) از سر بیفکنند زیرا حجاب را خلیفگان بنی عباس رایج کردند و این یک عادت اسلامی نیست. به همین جهت، مردم زنان پیامبر را می دیدند و زن در همه امور وارد بود؛آنگاه که زن عبا (چادر) از سر افکند، جوانان را تشویق کنیم که به سوی آنان بروند تا فساد در میانشان افتد. در ابتدا باید زنان غیر مسلمان عبا (چادر) از سربردارند تا زنان مسلمان نیز سر در پی آنان نهند. 15- نمازهای جماعت را باید با نسبت دادن فسق به امام جماعت و آشکار کردن بدی های او و نیز دشمنی انداختن – با شیوه های گوناگون – در میان امام و پیروانش برافکند. دست های ناپیدا، خاطرات مستر همفر، ترجمه احسان قرنی، صص 76 و .77

16- اما زیارتگاه ها را باید به بهانه اینکه اینها در زمان پیامبر نبوده و بدعت است، ویران کرد و مردم را از رفتن به این گونه مکان ها بازداشت. باید در اینکه زیارتگاه های موجود واقعاً از آن پیامبر، امامان و یا صالحان باشد تردید ایجاد کرد. پیامبر در کنار قبر مادرش به خاک سپرده شد؛ ابوبکر و عمر در بقیع دفن شده اند و قبر عثمان مشخص نیست؛ علی در بصره مدفون گردید و نجف محل قبر مغیره بن شعبه است، سر حسین(ع) در حنانه دفن شد و مزار خودش معلوم نیست؛ در کاظمین قبر دو تن از خلیفگان است نه مزار کاظم و جواد از خانواده پیامبر؛ در طوس قبر هارون است و نه رضا(ع) از اهل بیت. در سامرا قبرهای بنی عباس است نه هادی و عسگری و (سرداب) مهدی از اهل بیت؛ بقیع را باید با خاک یکسان کرد ، چنانکه باید گنبدها و ضریح های موجود در همه کشورهای اسلامی را از میان برد. 17- در نسبت خانواده پیامبر به او باید تردید افکند؛ افرادی که سید نیستند عمامه سیاه و سبز بر سر بگذارند، تا مردم نتوانند آنها را تشخیص دهند و به خانواده پیامبر بدبین شوند و در نسبت سادات با پیامبر تردید نمایند. چنان که ضروری است عمامه ها از سر عالمان دین و سادات برداشته شود تا هم نسبت خاندان پیامبر از میان برود و هم عالمان دینی در میان مردم حرمت نداشته باشند. 18- حسینیه ها را باید با این دستاویز که بدعت هستند و در زمان پیامبر و جانشینان نبوده اند، مورد تردید قرار داد و ویران کرد؛ چنان که مردم را باید به هر حیله از رفتن به این مکان ها بازداشت؛ سخنرانان را کاهش داد؛ مالیات های ویژه ای بر سخنرانی بست که خود سخنران و صاحبان حسینیه آن را بپردازند. 19- باید پیام بی بند و باری را در جان های مسلمانان دمید؛ هر کس هر کاری بخواهد می تواند بکند؛ نه امر به معروف واجب است و نه نهی از منکر، نه آموزش احکام؛ باید به آنها گفت «عیسی به دین خود، موسی به دین خود» و «کسی را در گور دیگری نمی گذارند» و امر و نهی به عهده دولت است نه مردم. 20- کاهش جمعیت لازم است. . . باید در راه ازدواج محدودیت هایی پدید آورد؛ عرب نباید با فارس ازدواج کند؛ ترک نباید با عرب ازدواج نماید. 21- باید از دعوت و هدایت به اسلام و گسترش آن جلوگیری کرد؛ باید این اندیشه را گسترش داد که اسلام یک دین قومی است و در قرآن هم گفته شده «این قرآن یادآوری برای تو و قوم تو است». 22- سنت های نیکو باید محدود گردند و این کارها به دولت سپرده شوند؛ هیچ کس حق نداشته باشد، مسجد، مدرسه و یا مکانی برای کودکان بی سرپرست بسازد؛ همین طور دیگر سنت های خوب و صدقه های همیشگی. دست های ناپیدا، خاطرات مستر همفر، ترجمه احسان قرنی، صص 76 و .77

23- باید با این دستاویز که قرآن کم و زیاد شده است، در آن تردید افکند و قرآن های ساختگی که کاستی ها و افزودنی هایی داشته باشند توزیع نمود. باید آیاتی که در آنها از یهود و یا نصاری بدگویی شده برداشته شوند؛ آیات جهاد و امر به معروف حذف شوند؛ قرآن به زبان های فارسی، ترکی و هندی برگردانده شود، در کشورهای غیر عرب از قرائت قرآن به زبان عربی نهی گردد. چنان که باید اذان، نماز و دعا به زبان عربی در کشورهای غیر عرب ممنوع شوند. در احادیث نیز می بایست تردید افکند و آنچه در مورد قرآن توصیه شد مانند تحریف، ترجمه و بدگویی، در مورد روایات نیز باید عمل شود. نوشته های کتاب بسیار نیکو بود؛ نامش: «چگونه اسلام را در هم کوبیم» بهترین برنامه کار من برای آینده. هنگامی که کتاب را باز پس دادم و شگفتی بسیار خود را به دبیر کل بازگو نمودم، گفت: بدان که تو در این میدان تنها نیستی؛ سربازان پاکی هستند که چون تو کار می کنند. وزارت تاکنون پنج هزار تن را برای این کار به خدمت گرفته است. وزارت اکنون در این اندیشه است که این افراد را به ده هزار تن برساند و روزی که این کار انجام شود، بر مسلمانان چیره خواهیم شد و خواهیم توانست فتنه اسلام و کشورهای اسلامی را در هم کوبیم. دبیر کل سپس افزود: به تو مژده می دهم، وزارت کوتاه زمانی نیاز دارد تا این برنامه را تکمیل کند. اگر ما هم آن زمان را نبینیم، فرزندان ما با چشمان خویش آن را خواهند دید؛ این ضرب المثل چه خوب می گوید که: «دیگران کاشتند و ما خوردیم؛ ما بکاریم و دیگران بخورند». و در ادامه می نویسد: «دبیر کل گفت: جنگ های صلیبی بی فایده بود؛ مغول ها هم نتوانستند ریشه اسلام را برافکنند زیرا کاری بدون فکر و برنامه ریزی انجام دادند: عملیات نظامی که ظاهری تجاوزکارانه داشت؛ به همین دلیل آنان به سرعت ناتوان شدند. اما اکنون اندیشه رهبران حکومت بزرگ ما این است که با یک برنامه ریزی حساب شده و بردباری بی پایان، اسلام را از درون ویران کنند. البته ما به یک ضربه نظامی کوبنده هم نیاز داریم، اما این ضربه آخرین اقدام است، پیش از آن باید کشورهای اسلامی را تضعیف کنیم و از هر سو به اسلام ضربه بزنیم به گونه ای که آنان نتوانند نیروهایشان را گرد آورند و به جنگ بپردازند. دبیر کل آنگاه افزود: بزرگان مسیحی در استانبول، بسیار زیرک و باهوشند؛ زیرا همین برنامه ها را اجرا می کنند؛ در درون مسلمانان آشوب کرده اند؛ مدرسه هایی برای پرورش کودکانشان گشوده اند؛ کلیساهایی بنا کرده اند؛ شراب، قمار و فساد را میان آنها رایج کرده اند؛ در جوان هایشان نسبت به دین تردید ایجاد کرده اند؛ حکومت هایشان را به جان هم انداخته اند؛ در جاهای مختلف فتنه ها را میانشان شعله ور کرده اند؛ خانه های بزرگانشان را از زیبارویان مسیحی آکنده اند تا بزرگیشان از میان برود، دلبستگی آنها نسبت به دینشان کم شود و وحدت و همدلیشان کاستی یابد؛ آنگاه بزرگان مسیحی به یک باره نیروهای نظامی سهمگین برانگیزند تا ریشه اسلام را از این کشورها برکنند. دست های ناپیدا، خاطرات مستر همفر، ترجمه احسان قرنی، صص 76 و .77

دبیر کل راز دوم را هم برای من بازگفت: – همان رازی که وعده داده بود – من به ویژه پس از چشیدن شیرینی راز اول در آرزوی دانستن آن بودم. راز دوم سند پنجاه صفحه ای بود که در آن برنامه هایی برای در هم کوفتن اسلام و مسلمانان در مدت یک قرن آمده بود به گونه ای که پس از آن از اسلام تنها نامی باقی بماند. این سند خطاب به مدیر کل های وزارت و برای دست یابی به این هدف تنظیم شده بود. این سند چهارده بند داشت و به من هشدار دادند که از این سند به کسی چیزی نگویم و آن را کاملاً پوشیده دارم تا مسلمانان به مفاد آن آگاه نشوند و برای رویارویی با آن چاره ای نیندیشند. خلاصه این سند به شرح زیر است: – همکاری جدی با تزارهای روسیه برای دست اندازی به مناطق اسلامی همچون بخارا، تاجیکستان، ارمنستان، خراسان و توابع آن و همکاری جدی با آنها برای دست یافتن به اطراف مناطق ترک نشین هم مرز با روسیه. – همکاری کامل با فرانسه و روسیه در برنامه ریزی همه جانبه برای در هم کوبیدن جهان اسلام از بیرون و درون. . . – برنامه ریزی برای پاره پاره کردن حکومت های اسلامی فارس و ترک به بیشترین پاره های ممکن. . . (بالکانیزه کردن امپراطوری عثمانی) . – ساختن دین ها و مذهب های مختلف در کشورهای اسلامی. . . – گسترش دایره دعوت به مسیحیت. . . » دست های ناپیدا، خاطرات مستر همفر، ترجمه احسان قرنی، صص 76 و .77

بهائیت و اسرائیل

قدمت روابط صمیمانه و همکاری صهیونیست ها و دستگاه رهبری بهائیت از عمری به اندازه عمر این فرقه برخوردار است ریشه های ارتباط و صمیمیت این دو غده سرطانی به سالها قبل از تشکیل این دولت برمیگردد از روزی که بنیانگذاران رژیم صهیونیستی اسرائیل برای غصب سرزمین فلسطین کوشش می کردند. تا امروز روابط حسنه ای میان آن ها برقرار بوده است.

دلایل حمایت اسرائیل از بهائیت
1 . اقتصادی
وجود تشکیلات مرکزی ،دیدار ولی امر و زیارت مقابر بنیان گذاران بهائی بهائیان را وادار به مسافرتهای مذهبی به اسرائیل و توسعه صنعت توریسم را به دنبال خواهد داشت که امروزه به گواهی کارشناسان اقتصادی یکی از مهم ترین منابع درآمد کشورها ست از سوی دیگر قطعاً پیروان بهائیت به علت دل بستگی هائی که به قبله و مقابر رهبران خود دارند قطعا در آینده به سرمایه گذاریهای مختلف در این کشور دست خواهند زد. بنا براین امکاناتی که اسرائیل دیروز و امروز در اختیار این فرقه قرار داده و می دهد در برابر آنچه میگیرد و خواهد گرفت بسیار ناچیز است و این همان سرمایه گذاری دراز مدت و البته کم هزینه و پرسودی است که .عقل صرفه طلب یهودی به آن رغبت بسیار دارد

2 . تبلیغاتی
ارزش تبلیغاتی سازمان بهائیت برای اسرائیل بسیار بیشتر از ارزش اقتصادی آن است چرا که افراد و گروههای ثروتمند یهودی در اقصا نقاط جهان در خدمت اهداف صهیونیسم قرار دارند اما نفرت از یهود در بسیاری از کشورهای اسلامی خصوصا در آن برهه از زمان مانع تبلیغات مستقیم صهیونیسم بود فلذا بکار گیری عناصر بهائی اولویتی ویژه یافت زیرا
اولاً:بهائیان نیز علیرغم ادعاهای روح وریحان با ادیان دیگر از مسلمین نفرت دارند
و ثانیاً: ریشه های مشترک و تفاهمات بسیاری با یهودیان دارند و گزاف نخواهد بود اگرهسته مرکزی بهائیت را شکل گرفته از یهودیان بدانیم
ثالثاً بهائیان بعلت برخورداری از مدیریت واحد و انسجام تشکیلاتی براحتی قابل سازماندهی بودند و با مدیریت مناسب پیامهای خاص صهیونیستی را در هر جا که لازم باشد القا نمود و این مطلب با در نظر گرفتن کمبود وسایل ارتباط .جمعی درآن زمان بیشتر قابل درک است
تبلیغ بهائیت در سرزمین های اسلامی برای گسترش فرقه خود نیز برای اسرائیل کفایت میکرد زیرا گرایش هر فرد مسلمان به بهائیت به مثابه تبدیل یک دشمن به یک سرباز فدا کار برای اسرائیل و یا اقلاً تبدیل شدن به یک فرد خنثی نسبت به .جنایات اسرائیل بود .این انسجام ناشی از اهرم های مختلفی است که سازمان رهبری بهائیان برای تحت فشار قرار دادن نیرو های تحت امر خود در اختیار دارد که تنبیه طرد روحانی که در واقع ترور شخصیت فرد رانده شده در تمامی عرصه ها است از مهم ترین آنها است (اگر فرد بهائی از دستورات محافل یا بیت العدل اعظم سرپیچی نماید به وسیله این تنبیه مجازات می شود ).

3. اطلاعاتی
از دیگرسو اسرائیل برای گسترش نفوذ خود در کشورهای اسلامی از عناصر بهائی پراکنده در کشور های اسلامی خصوصاً منطقه خاور میانه استفاده های فراوان امنیتی و اطلاعاتی می نمود بسیاری از منتقدین بهائیت از جمله حضرت امام خمینی بهائیان را اساساً بهائی ندانسته بلکه آنانرا یهودیانی متعصب و فداکار برای خدمت به آرمان صهیونیسم جهانی می دانند که بیشتر از سایرین در این زمینه اسرائیل را یاری کردند.
با تاکید بر این نظریه در سخنرانی های متعدد خود مردم را نسبت به خطرات این فرقه انذار می فرمود.

ب) بهائیت و ایران- بهائیت و رژیم پهلوی
افزایش نفوذ بهائیان درایران
بی هیچ تردیدی با ید دوره حکومت پهلوی را دوره حکومت فرقه ضاله بهائیت در ایران دانست حضور بهائیان در مناصب مهم سیاسی ، فرهنگی ، اقتصادی ، نظامی و امنیتی با سنگینی تمام حس میشد و اعتماد بیش از حد و غیر طبیعی پهلوی ها به بهائیان برای همه متدینین و میهن دوستان بسیار آزار دهنده بود
در خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست آمده است:
سرگرد صنیعی در آن زمان از بهایی های طراز اول بود. او بعدها سپهبد و مدتی هم وزیر جنگ شد. انتصاب او به سمت آجودان مخصوص ولیعهد، حاکی از احترام و اعتمادرضاخان به بهایی ها و میزان نفوذ آنان در دستگاه دولتی است مینویسد که نیز این محمد رضا اعتماد را به بهائیان داشت خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست ،موسسه ی مطالعات و پژوهش های سیاسی، 1385، ج 1، ص 57- 59

سیاستمداران بهائی در دوره پهلوی
علی محمدخان موقرالدوله از سران درجه اول بهائیان ایران وزیر فواید عامه و تجارت و فلاحت در کابینه سید ضیاء الدین طباطبائی(دوره رضاخان)
منصور روحانی ( وزیر آب و برق و کشاورزی )
ناصر گلسرخی وزیر منابع طبیعی
خانم فرخ رو پارسا ( وزیر آموزش و پرورش )
هوشنگ نهاوندی (وزیر کار وآبادانی و مسکن )
سپهبد اسدالله صنیعی ،(وزیر دفاع)
سپهبد دکتر ایادی (پزشک مخصوص شاه ودارنده بیش از هشتاد شغل سیاسی ونظامی)
سپهبد علی محمد خادمی (رئیس سازمان هوا پیمائی ملی ایران هما)] علی محمد خان موقرالدوله سرکنسول ایران در بمبئی در سال 1898 ، نماینده وزارت خارجه در 1915 بود . وی اندکی پس از کودتای 3 اسفند – فارس در سال 1900 ، حاکم بوشهر در سال های 1911/299 درگذشت . موقرالدوله علاوه بر اینکه از اعضای خاندان افنان، یعنی از خویشان علی محمد باب،بود، با عباس افندی و شوفی افندی نیز خویشی داشت. میرزا هادی شیرازی، داماد عباس افندی و پدر شوقی ، پسر دایی موقرالدوله بود.

ب)بهائیان و قیام خونین 15 خرداد 1342
در پرونده سپهبد بهائی پرویز خسروانی سند قابل توجهی به چشم میخورد که از جهت نشان دادن عمق روابط میان حکومت پهلوی و بهائیان بسیار حائز اهمیت است بویژه آنکه این سند مربوط به قیام خونین 15 خرداد 1342 و حمایت علما و مردم قم از حضرت امام خمینی(ره) است ، بهائیان ،بلافاصله با ارسال نامه ای به سپهبد پرویز خسروانی فرمانده ژاندارمری ناحیه مرکز ([1])ضمن ابراز خوشحالی از این کشتار وحشیانه (که نهایت مدنیت و اخلاق آنان را می رساند) از سردمدارهم مسلک خود در این جنایت تشکر کردند:
 «تیمسار سرتیپ پرویز خسروانی فرماندهی ژاندارمری [1] ( 5 روز بعد از این واقعه)،

بهائیان و جمهوری اسلامی ایران
پیروزی انقلاب اسلامی طلائی ترین فرصت نفوذ و چپاول را از فرقه بهائیت گرفت و امید آنان را تبدیل به یاس کرد بنا براین دشمنی بهائیت با نظام اسلامی را میتوان امری طبیعی تلقی کرد مانند دشمنی امریکا ، اسرائیل با این انقلاب . بهائیت مدعی است با سیاست رابطه ای ندارد و تکلیف بهائیان در برابرحکومتها .اطاعت و تسلیم است .قوانین در جمهوری اسلامی بر پایه شریعت شکل گرفته است و شریعت اسلام نمی تواند نسبت به اضلال بندگان خدا بی تفاوت باشد و بهائیت مصداق بارز اضلال و گمراه کردن مردم محسوب می شود بنا براین طبق قوانین جمهوری اسلامی تبلیغات بهائیت غیر قانونی است و بهائیان حق فعالیت در این حوزه را ندارند اما پیروان آن فرقه میتوانند بدور از تبلیغات به اجرای شعائر دینی خود مشغول باشند و نظام اسلامی مزاحمت برای آنان ایجاد نخواهد کرد کما اینکه از آغاز حکومت اسلامی این گونه بوده است .

بهائیت و تعارضات فرا رو
بهائیت در مسیر تاریخی و اعتقادی خود با چالشهای گوناگونی روبرو است که عمده ترین آنها عبارتند از :
الف )تعارض بهائیت با آموزه ها و نصوص معتبر اسلامی:
بهائیت و خاتمیت پیامبر اسلام
مسلمانان با استناد به آیات قرآن کریم و روایات قطعی الصدور و نیز برخی از ادله عقلی اعتقاد دارند که حضرت محمد صلی الله علیه وآله وسلم پیغمبر اسلام خاتم رسولان وا نبیاءاست و اسلام آخرین دین و جامعترین آئینی است که خداوند به بشر ارزانی داشته است و پس از آن دین دیگری نخواهد آمد.

ب) چالشهای بهائیت با تناقضات علمی وعملی رهبران خود
یکی دیگر از چالشهای بها ئیت مطالب خلاف مسلمات علمی و نیز تناقضات قولی و عملی است که رهبران بهائی آگاهانه یا نا آگاهانه به زبان آورده یا بر صفحه کاغذ نگاشته اند و امروز در دست مخالفین بهائیت قرار داشته و اغنام الله را به تکاپوئی بیهوده برای پاسخگوئی که گاه رسوا تر از اصل است مبتلا کرده است.

ج)بیت العدل و بحران عدم مشروعیت یکی دیگر از معضلات لاینحل بهائیت بحران مشروعیتی است که برای بیت العدل به عنوان مهم ترین و بالاترین نهاد مذهبی این فرقه بعد از مرگ شوقی افندی به وجود آمده است و امروز پس از پنجاه سال این تشکیلات عریض و طویل به جز توجیهات فاقد ارزش استدلال ، پاسخی برای مخالفین خود که بسیاری از آنها افرادی معتقد به بهاءالله هستند نیافته است.

عبدالبها در الواح و وصایا شوقی افندی را با لقب ولی امر الله ۱۹۵۷-۱۹۲۱ به عنوان جانشین خود برگزید که این اولین ولی امر از سلسله ولی امرهای بیست و چهارگانه خیالی عبدالبهاء بود که همواره باید برابر دستورالعمل هائی که عبدالبها از آیات بهاءالله استخراج میکرد در راس بیت العدل به عنوان تنفیذ کننده قوانین مصوبه ، حضور داشته باشد دستور عبدالبها این است:….ولیّ ‏امراللّه رئیس مقدّس این مجلس و عضو اعظم ممتاز لاینعزل و اگر در اجتماعات بالذّات حاضر نشود نایب و وکیلی تعیین فرماید …. این بیت عدل مصدر تشریعست و حکومت قوّه تنفیذ. تشریع باید مویّد تنفیذ گردد و تنفیذ باید ظهیر و معین تشریع شود امابه دنبال درگذشت شوقی افندی، جامعه بهائی فاقد رهبری از نسل بهاالله شد و بخش عمده بهائیان بدون توجه به اهمیت ولی امر در نظم اداری امرالله رهبری بیت العدل بدون ولی امر را براحتی پذیرفتند در حالیکه بنا به نظر شوقی بیت العدل بدون وجود ولی امر سازمانی فلج محسوب میشود گنجینه حُدود و احکام تالیف و تنظیم عبدالحمید اشراق خاوری موسّسهء ملّی مطبوعات امری نشر سوم – ١٢٨ بدیع ص ٢١٧

بهاییان ارتدکس
بخش دیگر بهائیان ،بهائیان ارتدوکس نامیده می شوند بیت العدل حیفا را فاقد مشروعیت میدانند اصلی ترین دلیل آنها نبود ولی امر مصون از خطا است . بیت العدل مبارزه وسیعی را با بهاییان ارتدکس اغاز نموده اما بهاییان ارتدکس متون غیر قابل انکار بی پایگی آنرا بر همگان اشکار نموده اند .هر چند بهائیان ارتودکس با این مبارزه، بنای بیت العدل را به سوی ویرانی میرانند مع الاسف خودشان نیز در چنبره توهمات ،منتظر وعده های دروغین عبدالبهاءنشسته اند در وب سایت بهائیان ارتودکس آمده است :در حال حاضر که نزدیک به زمان نزول کتاب مستطاب اقدس است و احکام آن هنوز کاملا اجرا نمیشود وضع احکام جدیدی مورد ندارد لهذا بیت عدل عمومی یا بیت عدل اعظم (حقیقی) در آینده در میقات معین بنا به اراده الهی منطبق با مفاد الواح وصایای حضرت عبدالبهاء تشکیل خواهد شد. دریافت از سایت www.iranbahai.blogfa.com بهائیان ارتودکس ایران به آدرس:

ریشه تجسم صورت در آداب بومی هندیان بوده، که صوفیان چشتیه جهت تقویت رابطه مرید با مراد از جمله آداب قرار دادند. لکن رواج آن در بین مسلک هائی نظیر صوفیه ایران و شیخیه یا بهائیه از زمانی است که احمد احسائی رساله ای در این زمینه تدوین کرد و در آن متذکر شد «باید در ایاک نعبد حضرت امیرالمومنین را قصد کند. زیرا که خداوند مجهول الکنه است و آن چه در ذهن آید، مخلوق ذهن است. پس باید وجه او را اراده نمود که امیرالمومنین (ع) باشد.» مرحوم تنکابنی پس از نقل دلیل احسائی برای تجسم صورت امیرالمومنین (ع) می نویسد: «همچنان که خدا مجهول الکنه است، امیرالمومنین (ع) نیز در اذهان مجهول الکنه است، پس اگر امیرالمومنین را در ذهن بگذرانیم آن هم مخلوق ذهنی می باشد و همان سخن نیز در این جا وارد آید. و چنان که خدا مجهول الکنه است برای ما، هم چنین مجهول الکنه برای امیرالمومنین نیز می باشد. پس امیرالمومنین، در وقت گفتن ایاک نعبد که را قصد می کرد!؟ مجملا این سخن خارج از مذهب شیعه است.»

افرادی از صوفیه مانند حاج میرزا حسن صفی علیشاه و ملاسلطان گنابادی که بعد از پی بردن به نظریه احسائی تمایل به این دستور العمل پیدا کردند، رویه مرحوم تنکابنی را مورد توجه قرار داده، با یک تیر دو نشان را هدف گرفتند، دستور دادند بهتر است در «ایاک نعبد» صوفیان برای این که مبتلا به مجهول الکنه نشوند، صورت شیخ را که زنده و حاضر می باشد در نظر گیرند، بدین ترتیب استدلال «مجهول الکنه» به صورت یک اصل کلی عبادی در تصوف درآمده، صوفیان صورت مرشدان خود را و بهائیان صورت عبدالبهاء را در نظر می گیرند که بدون تردید نوعی شرک به خدا و بت پرستی است. و به طور حتم انگیزه قانون عبادت قرار دادن آن، به جهت انهدام و خرافی جلوه دادن آئین موحدان است. این گونه خرافات را زیر سایه و شعار محبت اهل بیت (ع) در میان شیعیان رواج دادند، ابوالقاسم خان ابراهیمی کرمانی معتقد است احمد احسائی مخرب اسلام شیعی، خواسته است «دین مبین را از لوث این کدورت ها پاک نماید و غبار آن اوهام را از مغزهای شیعیان بزداید و پیراهه ها [را] که بر دین مبین بسته شده است باز فرماید و جمیع اصول و فروع را بر ماخذ خود قرار دهد و روح آن الفاظ و معانی آسمانی را آشکار فرماید.»

توضیح این مهم، ادعای رئیس شیخیه را در توجیه اقدامات تحریف گرانه ای که احمد احسائی نسبت به مبانی عبادی اسلامی نموده بی اعتبار می نماید. زیرا بنابر ادعای ابوالقاسم خان ابراهیمی کرمانی، تا زمان احسائی که حدودا هزار سال می باشد، اصول و فروع دین مبین اسلام بر ماخذ اصلی قرار نداشته، احسائی با تحریف مبانی اصولی – فروعی اسلام که خدمتی شایان سپاس و تقدیر استعمارگران بوده است، کاری در خور توجه انجام داده، در صورتی که برای خواننده ی عزیز ما شک و تردید نیست، مسلک استعماری بهائیت که جهت وارونه نمودن اصل امامت ادامه دهنده ی نبوت در اسلام به وجود آمده، در حقیقت هر اقدامی که به وسیله این مسلک گمراه کننده مانند تجسم صورت عبدالبهاء در عبادتی مثل نماز بهائی صورت گرفته، اقدامی یا دستورالعملی در راستای تحریف و تخریب اسلام که خواست و آرزوی استعمار است می باشد و چون انجام چنین دستورالعملی در بهائیت با آنچه شیخ احمد احسائی به آن دستور داده، و در صوفیه نیز سنت است مطابق می باشد، باید بپذیریم گروه شیخیه و صوفیه با پذیرفتن چنین عملی مانند بهائیت در مسیر تحریف اسلام قرار داشته اند.

پایان


تعداد صفحات : 177 | فرمت فایل : .ppt

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود