تارا فایل

پاورپوینت بررسی عرفان های کاذب حجت الاسلام دکتر علی روحانی



بررسی
عرفان های کاذب
حجت الاسلام دکتر علی روحانی

مباحث مقدماتی: مفهوم شناسی
عرفان:«شناخت شهودی و باطنی خدای متعال، اسماء، صفات و افعال او»
تصوف: سهروردی در کتاب عوارف المعارف آرای بزرگان تصوف درباره حقیقت تصوف را بیش از هزار می داند.
مترادف با عرفان؛
مترادف با عرفان اسلامی
به معنای عرفان کاذب در عالم اسلام
بعد اجتماعی گرایش عرفانی، در مقابل بعد فرهنگی آن (عرفان)

3. معنویت:
برخی: عصر جدید را عصر معنویت نامیده اند. مالرو: قرن بیستم یا قرن معنویت است و یا اساساً قرنی وجود نخواهد داشت. اما تا به حال هیچ یک از اصطلاح نامه ها و فرهنگ نامه ها یا دائره المعارف ها تعریفی جامع و دقیق از این واژه ارائه نداده اند. مولفه های اصلی معنویت: «شادی»، «آرامش» و «امید به زندگی»

4. عرفان حقیقی:
هدف: قرب الهی؛ شیوه سلوکی: تابع شریعت و دستورات الهی
5. عرفان کاذب:
هدف: غیر خدا، شیوه سلوکی: بی توجه به شریعت

مباحث مقدماتی (2)
علل روی آوری بشر جدید به معنویت و عرفان

1. سرخوردگی بشریت از عقلانیت و علم مدرن
دنیس دیدرو (1713-1784م) پیام طبیعت را به انسان عصر جدید چنین بازگو می کند: «ای برده خرافات! بیهوده خوشبختی خود را فراسوی مرزهای این جهان که تو را در آن جای داده ام، جستجو مکن. شجاع باش و خود را از یوغ دین، این رقیب گردنکش من که حقوق مرا نمی شناسد، آزاد کن. خدایانی که قدرت مرا غصب کرده اند دور افکن و به قوانین من بازگرد … خود را دوباره به طبیعت، به انسانیت و به خویشتن واگذار کن. در این صورت در می یابی که مسیر زندگی ات گلباران شده است.» (فلسفه روشنگری، ارنست کاسیرر، ترجمه یدالله موقن، ص211.)
موج علم گرایی در جهان اسلام حتی تفسیر خاتمیت را نیز تحت تاثیر قرار داد: تفسیر مرحوم اقبال لاهوری و دکتر شریعتی. تحلیل های دینی مهندس بازرگان، تفسیرهای علمی از قرآن مثل تفسیر جواهرالقرآن طنطاوی و …

2. اثبات نادرستی فلسفه های معنویت ستیز
پوزیتویست ها، متاثر از ویتگنشتاین با تجمع در وین، و تشکیل حلقه ای مطالعاتی، دین ستیزانه ترین نظام فکری را در تاریخ غرب پدید آوردند: پوزیتویسم.
اما در نهایت نادرستی بنیان های فکری پوزیتویسم آشکار شد. معیار معناداری آنان، که مهم ترین مبنای فکری شان بود، مورد نقدهای فراوانی قرار گرفت. کمترین اشکال آن خودستیزی اش بود. این سخن که «فقط گزاره های تجربی معنادارند» خود گزاره ای غیر تجربی است و بر اساس این مبنا باید بی معنا باشد. و با سخنی بی معنا نیز نمی توان معیار معناداری همه سخنان و گزاره ها را تعیین کرد!
به هر حال، این فلسفه و سایر فلسفه های مشابه نیز رو به زوال نهادند. و این خود حربه مناسبی در دست دین گرایان برای مبارزه با دین ستیزان بود. افزون بر این،

3. شکست نظام های معنویت ستیز
حدود نیمی از مردم دنیا در اروپا، آسیا، آفریقا و آمریکا در قرن بیستم دلبسته نظام کمونیسم، که یکی از شاخصه های آن معنویت ستیز بود، واقع شده بودند. و برآورده شدن همه آرزوهای دیرینه خود را از این نظام دین ستیز می خواستند. اما مردم دنیا در اواخر قرن بیستم با ناباوری، شاهد فروپاشی و ورشکستگی رسمی این نظام بودند.

4. برنامه های نظامی و اطلاعاتی (1)
سوابق نظامی رهبران برخی از مکاتب عرفانی جدید
مطالعه درباره سلاح های سایکوترونیک )سلاح های روان-الکترونیکی؛ سلاح هایی که از راه دور بر هدف مورد نظر تاثیر می گذارند و موجب اختلال عملکرد یا نابودی می شوند.)
شوروی از سال 1960
جک آندرسون، رونامه نگاران آمریکایی، در سال 1981 سه مقاله با عناوین «گروه ضربتی فراروانی به شدت مشغول فعالیت است» «پنتاگون در مورد جنگ ادراکات فراحسی سکوت کرده است» و «میزان توجه سیا به ادراکات فراحسی سریعا رو به افزایش است» منتشر کرد.

برنامه های نظامی و اطلاعاتی (2)
کمیته علوم و فن آوری کنگره آمریکا در 1981 پس از دو سال کار تحقیقاتی با عنوان «بررسی مسائل کنونی و آتی علوم و فن اوری» موضوعات مهمی را گزارش کردند از آن جمله گفتند «نتایج آزمایشهای اخیر در مورد مطالعات دوربردی و دیگر موضوعات شبه فراروان شناسی نشان می دهد که ارتباطی درونی بین ذهن انسان و دیگر اذهان و ماده وجود دارد. به نظر می آید این ارتباط درونی در صحنه طبیعت عمل می کند و به وسیله نیت و احساس تقویت می شود. درباره نتایج تحقیقات بنیادی و اکتشافی مرتبط با جنبه فیزیکی آگاهی جاری، نمی توان یقین حاصل کرد، ولی در زمینه دفاع ملی، اشارات آشکاری در مورد توانمندی بشر در ردیابی محل های دور دست و تاثیرگذاری بر ابزار حساس و یا افراد، وجود دارد. شناخت میزان ارتباط متقابل ذهن ها، می تواند ابعاد سیاسی-اجتماعی گسترده ای برای این کشور در بر داشته باشد»

5. تبلیغات وسیع گروه های معنویت گرا
در این آشفته بازار تبلیغات معنوی، حتی یهودیت، که در طول تاریخ تبلیغ نداشته است، نیز خود را از تبلیغ بی بهره نکرده است. با استفاده از شگردهای مختلف تبلیغاتی در معرفی عرفان کابالا یا قبالا تلاش می کند. ارباب کابالا و صهیونیست ها به صورت مرموزانه ای تلاش خود را بر جذب چهره های شاخص و ستاره های سینمایی و هنری و ورزشی و همچنین خانواده های متمول متمرکز کرده اند.
مدونا: فوق ستاره هنری هالیود و خواننده مشهور پاپ؛
دیوید بکهام و همسرش: ستاره فوتبال؛
خانم پاریس هیلتون: وارث خانواده ثروتمند هیلتون و دارنده هتل های زنجیره ای هیلتون.

6. پیروزی انقلاب اسلامی ایران
سال 1979: سال تحول معنوی در دنیا.
برای آشنایی بیشتر بر تاثیرات انقلاب اسلامی در معنویت گرایی بشر جدید در عرصه های مختلف زندگی فردی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و علمی ر.ک: عصر امام خمینی، میراحمدرضا حاجتی، قم: بوستان کتاب، دهم، 1383.

7. تمایلی فطری و طبیعی در انسان
امیال و غرایز بشری دو دسته اند: (1) امیالی که و شکوفا شدن آنها نیازی به تعلیم و تربیت ندارد. مثل میل به تغذیه از بدو تولد. یا میل جنسی که از سن خاصی شکوفا می شود؛ (2) امیالی که شکوفا شدن و فعالیت آنها نیاز به تحقق پاره ای از شرایط است.
میل به کسب قدرت بیشتر در همه ابعاد وجودی. میل به تمامیت خواهی و کمال مطلق خواهی امیالی فطری اند.
امیال فطری شکوفا شده را اگر به درستی پاسخ ندهیم، مورد سوء استفاده قرار گرفته، به صورت کاذب ارضا شده و در نتیجه ابزار سعادت به ابزار شقاوت تبدیل خواهد شد.

تلاش های غرب برای جهت دهی
به این گرایش جهانی

تاسیس مراکز مطالعاتی برای مطالعه نحوه القاء مفاهیم دینی به جنین در رحم مادر
تلاش برای ارائه مفاهیم معنوی به کودکان (توجه به نقش بازی و اسباب بازی)
طراحی برنامه های کودکان، بازی های رایانه ای،
تولید فیلم های سینمایی معنوی (سینما ماوراء)
تولید رمان ها و داستان های عرفانی و معنوی (هری پاتر)

مهم ترین فرقه های جدید معنوی
فعّال در ایران

فرقه های سنتی: تبلیغات گسترده آنها: نعمت اللهیه، گنابادیه و قادریه …
سای بابا
اوشو
اکنکار
سرخپوستی
فالون دافا
دالایی لاما
رام الله
پائلو کوئلیو

سای بابا
سوآمی ساتیا سای بابا در سال 1926 در هند به دنیا آمد. در چهارده سالگی، مدعی شد از سوی خداوند برای هدایت همه آدمیان برگزیده شده است. البته وی دین خود را حاکم بر همه ادیان و ناظر به همه آنها دانست و مدعی شد، اعتقاد به پیام او با گرایش به ادیان رایج منافاتی ندارد. به همین دلیل می گفت: «من روحانی هیچ یک از ادیان نیستم. برای تبلیغ هیچ دینی نیز نیامده ام. من آمده ام که هندو، هندوی بهتری، مسلمان، مسلمان بهتری و مسیحی، مسیحی بهتری باشد.» وی معجزه خود را صرفاً ایجاد تحول در درون انسان ها دانست و اصول دعوت خود را بر پایه پنج ارزش انسانی حقیقت، پرهیزکاری، صلح و آرامش، عشق و پرهیز از خشونت بنا نهاده است. وی عصاره همه ادیان را دعوت به سوی همین پنج حقیقت می داند و معتقد است اگر صاحبان ادیان بر همین پنج حقیقت متمرکز شوند، نزاع دینی و درگیری های فرقه ای از میان برچیده خواهد شد. راه های به سوی خدا را متکثر می داند اما مقصد همه را واحد.

سای بابا برای دعوت خود معبد بزرگی به نام پراشانتی نیلایام به معنای آشیانه صلح برین، تاسیس کرده است. در معبد او به مناسبت اعیاد همه ادیان، مراسم برگزار می شود. در اعیادی همچون کریسمس، عید فطر، عید نوروز، سال نوی چینیان و اعیاد هندوها مراسمی به همین مناسبت ها در معبد او برگزار می گردد. سای بابا به تناسخ و قانون کارما، که بعداً درباره آن بحث خواهیم کرد، معتقد است و چنین پیش گویی کرده است که در سن 96 سالگی این جسم خود را ترک خواهد کرد و هشت سال بعد روح او در جسمی دیگر در شهر میسور به بدن فردی دیگر منتقل خواهد شد.

منابع مطالعاتی:
تعلیمات ساتیا سای بابا (تعالیم معنوی 6)، ترجمه رویا مصباحی مقدم زندگی من پیام من، ترجمه پروین بیات
سخنان ساتیا سای بابا (تعالیم معنوی4)،
افکار الهی برای 365 روز سال، ترجمه پروین بیات،
درخت ارزشها را آبیاری کنیم، ترجمه پروین بیات،
یوگای عاشقانه، ترجمه آزاده مصاحبی

رام الله
«رام الله» الله نام خدای متعال در اسلام است و رام نام خدای آیین ویشنو، یکی از سه آیین بزرگ هندوستان، است. پیام این نام گذاری این است که الله همان رام و رام همان الله است. این آیین در قرن پانزدهم میلادی و توسط شخصی به نام شیخ کبیر در هندوستان پایه گذاری شد.
شیوه تبلیغی رام الله در ایران شبیه گولدکوئیست است. هر فردی برای آنکه در حلقه رام الله باقی بماند، باید هفته ای یک نفر جدید را به رام الله دعوت کند و الا از دایره پیروان رام الله خارج خواهد شد. این آیین با نام هایی از قبیل «جریان هدایت الهی»، «هنر زندگی متعالی» و «تعلیمات حق» به تبلیغ و ترویج افکار خود می پردازد. تاکنون فقط یک کتاب از این آیین به زبان فارسی وجود دارد و آن کتابی است با عنوان «جریان هدایت الهی» که توسط شخصی به نام پیمان الهی، از مجموعه تعالیم ا. م. رام الله، رهبر این فرقه در ایران، تدوین شده است.

پائلو کوئلیو

سال ۱۹۴۷ در کشور برزیل در یک خانواده متوسط به دنیا آمد. پدرش، مهندس بود و مادرش خانه دار.
در سنین نوجوانی و جوانی احساسات ضد مذهبی شدیدی داشته است.
از سن هفده سالگی به بعد سه بار در بیمارستان روانی بستری بوده است. مدت های مدیدی از داروهای اعصاب و روان استفاده می کرده است. و سپس به استفاده از مواد مخدر روی آورد.

سوابق منفی کوئلیو:
ایفای نقش در تئاترهای ضد اخلاقی و مستهجن
چاپ مجموعه داستان های کمدی سکسی به نام کرینگ-ها (Kring-ha) با کمک رائول سیکساس. آنها خلق این آثار را شیوه اى براى رسیدن به آزادى انسان ها قلمداد کردند. حکومت وقت کتاب هاى فوق را مضر دانست و آنها را به زندان انداخت.
اقدام به خودکشی

چگونگی تحول
در یکی از مسافرتهای خود به اروپا، در آلمان با هاتفی غیبی آشنا شد، مردی فراواقعی. آن مرد چندین بار در مکان های مختلف بر او ظاهر گشت و از او خواست مجدداً به آیین کاتولیک ایمان بیاورد. آن مرد از کوئلیو خواست تا جاده ای که به سوی سانتیاگو ختم می شود را بپیماید. این جاده که میان اسپانیا و فرانسه کشیده شده یک جاده خاص مذهبی است که زائران مذهبی بسیاری این مسافت را طی می کنند. در سال ۱۹۸۷ یک سال پس از انجام این فریضه دینی، کوئلیو اولین اثر خود «زائر کوم پوستل» را در آن باره خلق کرد

ارتباطات صهیونیستی
در ماه سپتامبر ۱۹۹۹ از کشور اسرائیل دیدن کرد. کتاب های او در این کشور فروش فوق العاده ای داشت و مسوولان حکومت از مضامین آنها حمایت کردند.
در سال 2000 در اجلاس سالانه جهانی سازی داموس (سویس) سخنران مدعو بود. در این اجلاس، تنها شخصیت های عالیرتبه کشورهای قدرتمند سیاسی و اقتصادی حضور می یابند. وی در این نشست پیرامون آثار خود و نوع عرفانی که القا می کند سخنرانی کرد. در آن نشست شیمون پرز از او قدردانی می کند و می گوید معنویتی که شما مبلغ آن هستید در خاورمیانه بسیار براى ما مفید است و ما بدین شیوه می توانیم صلح و آرامش را در کشور خود حکمفرما کنیم.
وی در مسابقات جام جهانی 2006 به عنوان مهمان افتخاری فیفا در کشور آلمان بود.

سفر به ایران
در سال ۲۰۰۰ توسط موسسه گفتگوی تمدنها به ایران دعوت شد. او پس از انقلاب اسلامی خود را اولین نویسنده غیرمسلمانی می نامد که به طور رسمی از ایران دیدار کرده است. به رغم اینکه در ایران قانون کپی رایت وجود ندارد وی موفق می شود حق التالیف آثار چاپ شده خود را در ایران دریافت کند و پس از آن به عنوان اولین نویسنده غیرمسلمان حق التالیف آثار چاپ شده اش را به طور مستمر دریافت کند. خود وی می گوید که هدایای گرانبهای بسیاری را در ایران دریافت کرده است. می گوید: ایرانیان بهتر از مردم سایر کشورها توانسته اند با آثار من ارتباط برقرار کنند. او مدعی شد که در ایران احساس غربت نمی کرده و با مردمی آشنا شده که سالیان طولانی آنها را می شناخته است.
کتابهای او تا به حال به 56 زبان دنیا ترجمه شده اند
در ردیف ده نویسنده برتر جهان شناخته می شود.

برخی از آثار کوئلیو
اعترافات یک سالک، ترجمه دل آرا قهرمان، تهران، بهجت، دوم، 1379.
کیمیاگر، ترجمه آرش حجازی، تهران، کاروان، 1384.
ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد، ترجمه آرش حجازی، 1384.
مکتوب اول، ترجمه آرش حجازی، تهران، کاروان، 1384.
دومین مکتوب، ترجمه آرش حجازی، بهرام جعفری، 1383.
خاطرات یک مغ، ترجمه آرش حجازی، 1384.
بریدا، ترجمه آرش حجازی و بهرام جعفری، 1384.
عطیه برتر، ترجمه آرش حجازی، 1383.

رزم آور نور، ترجمه آرش حجازی، 1384.
کنار رود پیدرا نشستم و گریه کردم، ترجمه آرش حجازی، 1384.
والکریها، ترجمه سوسن اردکانی، 1384.
کوه پنجم، ترجمه آرش حجازی، 1384.
شیطان و دوشیزه پریم، ترجمه آرش حجازی، 1384.
قصه هایی برای پدران، فرزندان، نوه ها، ترجمه آرش حجازی، 1384.
زهیر، ترجمه آرش حجازی، 1384.
قاموس فرزانگی، ترجمه آرش حجازی، 1384.
رساله دلاوران اشراق، ترجمه محمود سلطانیه، 1384.

اوشو
در یازده دسامبر 1931 متولد شد، 19 ﮊانویه 1990 از دنیا رفت.
اوشو از سال 1963 به سخنرانی در اقصی نقاط هند پرداخت. در سال 1974 کمون خویش را در شهر «پونا» در هند بنیان نهاد و بسیاری از مردم، مخصوصا از جهان غرب، به آنجا سرازیر شدند. امروزه کمون اوشو یکی از بزرگترین مراکز معنوی بین المللی در جهان بشمار می آید. به مدت بیش از 35 سال، اوشو شخصا به تعلیم و همکاری با کسانی که نزد او می آمدند، پرداخت.

مهاجرت به آمریکا
در 1981 به آمریکا مهاجرت کرد. دلیل اولیه او برای این سفر معالجه بود، ولی به علت وجود پیروان بسیار در آمریکا، تصمیم گرفت که آنجا بماند.
مریدان اوشو در نقطه ای دورافتاده در ایالت اوریگون اراضی را خریداری کرده و طی مدت 4 ماه شهری به نام «راجنیش پورام/ Rajneeshpuram در آنجا بنا نهادند.
محبوبیت اوشو به طور روزافزون در آمریکا افزایش یافت و سیل آدمها از اقصی نقاط این کشور به سوی راجنیش پورام که به عنوان یک مرکز معنوی شهرت یافته بود، سرازیر شد.
در سال 1986 اوشو را به نقض قانون مهاجرت متهم کرده و او را دستگیر نموده و به دادگاه کشاندند. در پی این وقایع، اوشو مجبور به ترک خاک آمریکا و بازگشت به هند شد.

فعالیت های فرهنگی و معنوی:
او شخصا هیچ کتابی ننوشته است. کتابهای نشر شده به نام اوشو که تعداد آنها بیش از 600 عنوان می رسد، در واقع نسخه برداری از سخنرانی های وی می باشند.
حدود 7000 سخنرانی از اوشو بر روی نوار کاست و 1700 سخنرانی بر روی نوار ویدئو ضبط شده است.
روزنامه Sunday Times چاپ انگلستان از اوشو به عنوان یکی از هزار شخصیت تاریخ ساز قرن بیستم میلادی یاد کرده است.
روزنامه ی Sunday Midday چاپ هند نیز او را در زمره ده شخصیتی که سرنوشت هند را تغییر داده اند (در کنار شخصیتهایی همچون گاندی، نهرو و بودا) قرار داده است.

برخی از آثار ترجمه شده اوشو
راه کمال، مترجم پروین رحیم زاده، 1374.
فقط یک آسمان، ترجمه مرضیه شنکایی، 1375.
مدیتیش چیست؟، مترجم رضا قاصد، 1379.
نغمه زندگی، پروین رحیم زاده، 1379.
آه این …، محسن خاتمی، 1379.
عشق، رقص، زندگی، فرشید قهرمانی، 1379.
زندگی به روایت بودا، شهرام قائدی، 1379.

راز (دو جلد)، محسن خاتمی، 1380.
الماس های اوشو، مرجان فرجی، 1380.
مراقبه، هنر وجد و سرور، فرامرز جواهری نیا، 1380.
خلاقیت، مرجان فرجی، 1380.
بلوغ، مرجان فرجی، 1380.
کودک نوین، مرجان فرجی، 1380.
یک زندگی، یک ترانه، یک رقص، سیروس سعدوندیا، 1380.

اینک برکه ای کهن، سیروس سعدوندیا، 1380.
آینده طلایی، مرجان فرجی، 1380.
آفتاب در سایه، عبدالعلی براتی، 1380.
ضربان قلب حقیقت مطلق، مرضیه شنکایی، 1381.
شهامت عشق ورزیدن، موسوی راد، 1381.
زوربای بودایی، مسیحا برزگر، 1382.
هفت بدن، هفت چاکرا، سیروس سعدوندیان، 1382.
تائوئیزم (دو جلد)، فرشته جنیدی، 1382.

اکنکار
پال توئیچل، رهبر و بنیانگذار مکتب اکنکار، ادرباره تاریخ تولدش اختلاف است. 1908، 1912، 1922 و …، در جنگ جهانی دوم در نیروی دریایی آمریکا مشغول فعالیت بود. توئیچل برای آشنایی با روح شناسی و مسائل مربوط به این حوزه ابتدا به هندوستان مسافرت کرد. در سال 1965 در ایالات متحده آمریکا ادعا کرد که شیوه ای معنوی و آیینی دینی با نام «اکنکار» کشف کرده است. وی «اکنکار» را به «دانش باستانی سفر روح» تعریف کرد. وی از همان سال کارگاه های آموزشی سفر روح را در کالیفرنیا برگزار کرد. در سال 1970 موسسه ای غیر انتفاعی با عنوان اکنکار تاسیس نمود. و در سال 1971 از دنیا رفت. شصت کتاب از او به چاپ رسیده است. تاکنون، حدود یک سوم آنها به زبان فارسی ترجمه شده است. نام شخصیت هایی همچون مولوی، حافظ، شمس تبریزی، عطار نیشابوری، فردوسی و … را نیز در زمره استادان اک به شمار می آورد!

بعد از مرگ وی، شخصی به نام داروین گراس جانشین او شد. تا سال 1981 استادِ اک و رهبر اکنکار بود. (حدود ده سال) و سپس عزل شد. شخصی به نام هارولد کلمپ از سال 1981 جانشین وی شد. وی به مدت چهار سال افسر نیروی هوایی امریکا بود. یشان تاکنون بیش از بیست عنوان کتاب در مورد اکنکار نوشته است. هر ساله در نقاط مختلف جهان سمینارهای اک برگزار می شود که هارولد کلمپ در آنها سخنرانی می کند. البته همایش سراسری و اصلی این مکتب هر ساله در روز 22 اکتبر که سالروز تولد پال توئیچل است در مرکز اصلی این مکتب در آمریکا برگزار می شود. اکیست ها ابتدای سال معنوی خود را همین تاریخ می دانند. جالب است که اکیست ها مدعی اند هارولد کلمپ نیز وقتی می خواست به مقام استادی برسد در معیت ربازار تارز، استاد تبتی اک، بود.

از آیین اکنکار افزون بر سایتی رسمی، تاکنون کتاب های زیادی در تبلیغ و ترویج ایده های خود به فارسی ترجمه شده است. در اینجا برخی از آنها را ذکر می کنیم:
آزادی معنوی چیست؟، هارولد کلمپ،
آیا زندگی یک قدم زدن اتفاقی است؟، هارولد کلمپ،
استاد رویا، هارولد کلمپ، ترجمه شهرام محمدپور،
اکنکار حکمت باستانی برای عصر حاضر، تاد کرامر و داگلاس منسون، ترجمه مهیار جلالیانی،
اکنکار کلید جهان های اسرار، پال توئیچل، ترجمه هوشنگ اهرپور،
بیگانه ای بر لب رودخانه، پال توئیچل، ترجمه هوشنگ اهرپور،
پنجه زمان، پال توئیچل، ترجمه مرجان داوری،
تمرینات معنوی، هارولد کلمپ، ترجمه مرجان داودی،
در پیشگاه استادان اک، فیل موریمیتسو، ترجمه مهیار جلالیانی،

دفترچه معنوی، پال توئیچل، ترجمه هوشنگ اهرپور،
دندان ببر، پال توئیچل، ترجمه هوشنگ اهرپور،
راه بقای معنوی در عصر حاضر، هارولد کلمپ، ترجمه مهیار جلالیانی،
روح نوردان سرزمین های دور، هارولد کلمپ، ترجمه هوشنگ اهرپور،
زبان سری رویاهای بیداری، مایک اوری، ترجمه محمدعلی اخلاقدوست،
سرزمین های دور، پال توئیچل، هوشنگ اهرپور،
سه نقاب گابا، پال توئیچل، ترجمه مینو ارژنگ،
شاهین ها باز می گردند، هارولد کلمپ، ترجمه محمدعلی اخلاقدوست،
شرق خطر، پال توئیچل، ترجمه یحیی فقیه،
طریق دارما، پال توئیچل، ترجمه مینو ارژنگ،

طنین پرخروش اک، پال توئیچل، ترجمه مینو ارژنگ،
حکمت اک (گزیده هایی از کتاب)؛ هارولد کلمپ،
کودک در سرزمین وحش، هارولد کلمپ، ترجمه مینو ارژنگ،
گفتگوهایی با استاد، پال توئیچل، ترجمه هوشنگ اهرپور،
گیاهان شفا دهندگان سحرآمیز، پال توئیچل، ترجمه عبدالرضا فقیه،
ما تنها نیستیم، رابرت مارش، ترجمه امینه اخوان تفتی،
نامه های طریق نور، پال توئیچل، ترجمه مینو ارژنگ،
نسیمی از بهشت، براد استایگر، ترجمه هوشنگ اهرپور،
هنر رویا بینی، هارولد کلمپ، ترجمه مهیار جلالیانی،
یادداشت های خرد، هارولد کلمپ، ترجمه هوشنگ اهرپور و مهیار جلالیانی،

عرفان سرخ پوستی
کارلوس کاستاندا در سال 1931 به دنیا آمد و در سال 1998 از دنیا رفت. درباره ملیت او اختلاف است: برزیل، پرو. برای تحقیق درباره موضوع پایان نامه فوق لیسانس خود درباره گیاهان طبی و روان گردان، در سال 1960 به مکزیک رفت. در ایستگاه اتوبوسی در آریزونا با پیرمردی به نام دون خوان که ظاهراً متخصص گیاهان دارویی بود آشنا شد. دون خوان او را با دنیای سیر و سلوک آشنا کرد و به عنوان پیر و راهنمای طریقت او عمل کرد. نتیجه آشنایی با دون خوان این شد که کاستاندا از آرزوی دیرین خود درباره تحقیق پیرامون گیاهان دارویی دست می کشد و فریفته شخصیت دون خوان می شود. کاستاندا در سال 1968 نخستین کتاب خود را با عنوان «آموزش های دون خوان» به چاپ رساند. اینکه آیا دون خوان واقعاً وجود داشته است یا نه هیچ سندی جز اظهارات کاستاندا ندارد. سندیت مطالب کاستاندا تاکنون اثبات نشده است.

کتاب های کاستاندا به هفده زبان دنیا ترجمه گردیده است. در دهه شصت بسیاری از کتاب های او به زبان فارسی نیز ترجمه شدند. در سال 1998 در سن 73 سالگی از دنیا رفت. خبر مرگ او در همان روز در روزنامه همشهری منتشر شد و روزنامه جامعه در 30 خرداد 1377 به عنوان «مرگ مرموز شاگرد دون خوان» به آن پرداخت. همین روزنامه چندی بعد مقاله ای با عنوان «کاستاندا، سالک حیران مغربی» به چاپ رساند. جسد او را سوزاندند و خاکسترش را به مکزیک بردند.

برخی از آثار عرفان سرخ پوستی
کاستاندا و آموزش های دون خوان، لوتار ار. لوتگه، مهران کندری و مسعود کاظمی، فردوس، 1366.
افسانه های قدرت، کاستاندا، مهران کندری و مسعود کاظمی، فردوس، پنجم، 1368.
تعلیمات دون خوان، کاستاندا، ترجمه حسین نیّر، شباهنگ، چهارم، 1371.
طریقت تولتک ها گفتگویی با کارلوس کاستاندا، گراسیئلا کوروالان، ترجمه مهران کندری، فردوس، دوم، 1371.
آتش درون، کاستاندا، مهران کندری و مسعود کاظمی، فردوس، چهارم، 1371.
هدیه عقاب، کاستاندا، ترجمه مهران کندری و مسعود کاظمی، فردوس، سوم، 1368.
قدرت سکوت، کارلوس کاستاندا، ترجمه مهران کندری، فردوس، سوم، 1371.

دالایی لامای چهاردهم (تنزین گیاتسو)
در سال 1935 در تبت و در خانواده ای کشاورز به دنیا آمد. در سن دو سالگی او را به عنوان تجسم دوباره دالایی لامای سیزدهم، توبتن گیاتسو، (م. 1932) پنداشتند. بوداییان تبت دالایی لاما را تناسخ بودای مهر می دانند. آنان معتقدند که بودای مهر برای خدمت به مردم همواره در بدن کسی تناسخ می کند. تنزین گیاتسو در سن پنج سالگی رسماً به عنوان دالایی لامای چهاردهم از سوی مقامات رسمی تبت معرفی شد. در سال 1957 برای شرکت در جشن 2500 سالگی تولد بودا از هند دیدار کرد. در این دیدار با نخست وزیر وقت هندوستان، جواهر لعل نهرو، ملاقات کرد. در سال 1959 دولت تبت را رسماً تاسیس کرد. در سال 1963 نخستین پارلمان تبتیان در تبعید را شکل داد. وی به کشورهای زیادی مسافرت می کند و می کوشد تا دولت مستقلی که از سوی همه مجامع بین المللی نیز به رسمیت شناخته شود، در تبت تشکیل دهد. غربیان نیز حمایت های ویژه ای از او دارند. در حضور اعضای کنگره حقوق بشر آمریکا و اعضای پارلمان اروپا سخنرانی کرده است. در سال 1989 جایزه صلح نوبل را به او داده اند. از سال 1959 تا سال 1999 بیش از 50 دکترای افتخاری و مدرک دانشگاهی دریافت کرده است.

آثار علمی دالایی لامای چهاردهم
تاکنون بیش از 50 کتاب از او منتشر شده است.
برخی از آثار منتشر شده از دالایی لاما به زبان فارسی عبارتند از:
هنر شادمانگی، دالایی لاما، ترجمه محمدعلی حمید رفیعی، تهران، تندیس، 1380.
آذرخشی در ظلمت، دالایی لاما، ترجمه غلامحسین سالمی، تهران، تندیس، 1380.
عشق و همدردی، دالایی لاما، میترا کیوان مهر، تهران، علم، 1384.
زندگی در راهی بهتر، دالایی لاما، ترجمه فرامرز جواهری نیا، تهران، ماهی، 1381.

فالون دافا
فالون دافا یا فالون گونگ روشی است برای تزکیه ذهن و بدن. این روش در سال 1992 به وسیله شخصی به نام لی هُنگجی در چین مطرح شد. فالون دافا مدعی است که بر پایه سه اصل بنیادین به نام حقیقت، نیک خواهی و بردباری بنا نهاده شده است و برای تزکیه ذهن و بدن پنج نوع تمرین دارد. هدف نهایی او از تزکیه، از بین بردن رنج و سختی است.
تعالیم فالون دافا تاکنون به بیش از 30 زبان زنده دنیا از جمله زبان فارسی ترجمه شده و در اختیار مردم قرار گرفته است. این گروه دارای سایتی فعال به زبان فارسی هستند که افزون بر آنکه کتاب های اصلی این مکتب را در اختیار کاربران قرار داده است، ترجمه همه سخنرانی های لی هنگجی را نیز به زبان فارسی دارد. [1] تمرین های فالون دافا نیز بخشی دیگر از این سایت است که به صورت تصویری به کاربران معرفی شده است. طبق آماری که در سایت های اینترنتی وجود دارد، تا زمان حاضر فالون دافا در شصت کشور جهان بیش از یکصد میلیون طرفدار دارد که به منظور تزکیه جسم و روح روزانه تمرین های آن را انجام می دهند.
کتاب جوآن فالون وی در سال 1996 در پکن به عنوان پرفروش ترین کتاب معرفی شد.
[1]. www.falundafapersian.org

در کشورهای مختلف آسیایی، اروپایی و آمریکایی تاکنون بیش از یک هزار جایزه و تقدیرنامه به فالون دافا داده شده است. در سایت فارسی این آیین، نام 86 کشور و ایالت و شهری که فالون دافا در آنجا به فعالیت مشغول است، ذکر شده است. همه فعالیت های مربوط به این آیین و همه آموزش های آن به صورت رایگان است. و برای جذب افراد نیز هیچ محدودیتی قائل نیستند: نه محدودیت سنی، نه محدودیت جغرافیایی و نه محدودیت مذهبی.

مدیتیشن متعالی (تی. ام)
روش معنوی مدیتیش متعالی یا تی . ام. در سال 1957 در هندوستان توسط شخصی به نام ماهاریشی ماهش یوگی، پایه گذاری شد. تاریخ زندگی ماهاریشی ماهش تاریخی پر رمز و راز است. تاریخ دقیق تولد وی مشخص نیست. خود وی نیز به عمد تلاش داشت پیشینه زندگی خود را در هاله ای از ابهام قرار دهد. درعین حال، گفته شده است در فاصله سال های 1911 تا 1918 به دنیا آمده است. در سال 1940 تا سال 1953 تحت تعالیم برخی از مرتاضان و معنویان هندی قرار گرفت. از سال 1957 رسماً به آموزش شیوه ابداعی خود پرداخت. اما رونق کار او از سال 1959 بود که در آمریکا به آموزش های معنوی پرداخت. وی نام روش معنوی ابداعی خود را مدیتیشن متعالی نهاد.
دارای نماینده قانونی در ایران است. (شخصی به نام همیلا امیرابراهیمی که مدیر موسسه ای با نام موسسه علم هوش خلاق ایران» نیز هست.)

مشخصه های عرفان های کاذب

نادیده گرفتن اعتقاد به خدا و یا انکار وجود او
خدا در عرفان اوشو
«روح، خود خداوند است»[1] «مردم به نزد من می آیند و می گویند ما آرزوی جستجوی خداوند را داریم. من به آنها می گویم در این باره با من صحبت نکنید. این مقوله را به بحث نکشید، هر گونه صحبتی درباره جستجوی خدا بی فایده است. هیچ معنا و مفهومی در آنچه می گویند نیست.»[2] «کلمه خدا فقط یک بهانه است. ابزاری است برای ابراز احساسات ما به کل. در واقع کل هستی خداست. کل، الهی است و وقتی شما لبریز احساس الوهیت شوید، با کل هستی یکی خواهید شد. راه حل مشکل شما رسیدن به آن وحدت است … هر گاه انسان به نقطه ای برسد که خودش را کاملاً خارج از ذهن ببیند، آن وقت انسان خدا شده است.»[3] «… خدای من حتی یک شخص نیست، بلکه یک حضور است. … خدای من چیزی عینی، آنجا، نیست. خدای من همان ذهنیت است، اینجا.»[4]
[1]. راز بزرگ، ص10؛ [2]. همان، ص135؛ [3]. همان، ص251-253؛ [4]. کودک نوین، ص64

خدا در عرفان اکنکار
عرفان اِکَنکار هدف اصلی تمرینات معنوی خود را خداشناسی می داند [1] اما خدای مورد نظر اکنکار با خدای ادیان الهی متفاوت است. اینان بعضاً تاکید می کنند که خدایی که ادیان الهی و حتی برخی از ادیان هندی مبلغ آن هستند، اساساً وجود ندارد. پال توئیچل از زبان ربازار تارز، رهبر معنوی خود، می گوید خدایی که ادیان به اصطلاح الهی مطرح می کنند وجود خارجی ندارد. ساخته خود آنان است.[2] [1]. حکمت اک، ص6، (ذیل عنوان راه اک-ویدیا)
[2]. سرزمین های دور، پال توئیچل، ص27.

بعضاً با احتیاط و زیرکی بیشتری درباره خدای ادیان دیگر سخن می گویند. به جای انکار خدای ادیان دیگر، چنین ادعا می کنند که ادیان دیگر، غیر از اکنکار، همگی محصول خدای طبقه پایین و طبقه فیزیکی اند که آن را «کَل نیرانجان» یا «سلطان نیروهای منفی» می نامند. در سایت فارسی اکنکار متن مصاحبه تخیلی یک چلا یا (دانشجوی معنوی) را با کل نیرانجان منتشر کرده اند.

«خدا آن است که هر روحی باور دارد که باشد.» خدای یک مست لایعقل همانی است که او باور دارد و خدای یک عالم بزرگ نیز همانی است که باور دارد. هر دوی آنها درباره خدا درست می اندیشند! کسی که در جستجوی شادی است، در حقیقت در جستجوی خدا است. به همین دلیل یک مست لایعقل که برای دستیابی به شادی درونی، به باده نوشی و مصرف مسکرات روی می آورد در حقیقت در جستجوی خدا است. چرا که خدا همان شادی است. و یک عالم بزرگ نیز تمام تلاشش این است که به مقام فنا و از خود بی خودی برسد و در یک وضعیت شعف و شادی درونی به سر برد. پس هر دو یک مقصود دارند. هر دو در جستجوی خدایند. این دو هیچ تفاوتی با هم ندارند. حتی ممکن است آن مست به خدا نزدیک تر باشد. آنچه که مهم است این است که اولاً باید به مطلوب خود، هر چه که می خواهد باشد، علاقه مند باشند و ثانیاً، تمام تمرکز خود را بر روی جستجوی خود بگذارند.

شادمانگی به عنوان هدف غایی
هدف اصلی بسیاری از عرفان های نوظهور «شادی و آرامش و امید» است.
از مکاتب سنتی می توان به لذت گرایان و کلبیان و اپیکوریان اشاره کرد.
دالایی لاما: «من بر این باور هستم که هدف اصلی زندگی جست وجوی خوشبختی است. این امری بدیهی است. اینکه معتقد به دین باشیم یا نباشیم، و اینکه پیرو کدام مذهب هستیم، تفاوت زیادی نمی کند؛ همه ما در زندگی خود به دنبال چیزی مطلوب می گردیم. به همین دلیل، به نظر من حرکت زندگی رو به سوی خوشبختی و شادمانگی است» هنر شادمانگی، دالایی لاما، به روایت اچ. کاتلر، ترجمه محمدعلی حمید رفیعی، تهران، تندیس، دوم، 1380، ص9.

سای بابا: «ماموریت من اعطای شوق و شادی به شماست که از ضعف و ترس دورتان کنم. ماموریت من پراکندن شادمانی است از این جهت همیشه آماده ام میان شما بیایم نه یکبار دوبار یا سه بار هر زمان که شما مرا بخواهید. اسمم ساتیا من راستی هستم اعمالم ساتیا جلال و شکوه من ساتیا تنها آرزوی من شادمانی شماست. شادی شما شادی من است شادمانی جدا از شما ندارم. قدرت من غیرقابل اندازه گیری است تولد من غیر قابل توضیح و غیر قابل درک و پیمایش است.» (تراشهای الماس خداوند، سیما کوندار، ص168.)

فالون دافا: انگیزه اصلی تمرین کننده فالون دافا فقط باید تزکیه ذهن و بدن باشد. اما هدف از تزکیه ذهن و بدن چیست؟ لی هنگجی می گوید، با تزکیه ذهن و بدن است که فرد می تواند رنج و سختی خود را از بین ببرد. و زندگی او توام با آرامش و شادی باشد.

نفی عقلانیت و فلسفه و منطق
اوشو با الفاظ مختلف و به مناسبت های گوناگون علیه عقل و ذهن و منطق و فلسفه سخن می گوید. و به جای آن بر پیروی از استاد و سرسپردگی دربرابر او تاکید می کند. وی مدعی است اگر سالک بخواهد از راه عقل به مقصد برسد، در حقیقت از مقصد خود دورتر می شود. و معتقد است فیلسوفان با هیچ ترفندی نمی توانند مشکلی را حل نمایند. (راز بزرگ، ص249؛ آواز سکوت، ص206)
اُشو با افتخار می گوید «من صاحب هیچ نظام فلسفی نیستم. … من حتی نمی دانم که دیروز چه گفته ام. به این موضوع اصلاً فکر نمی کنم. من فقط پاسخگوی این لحظه ام. من پاسخگوی حرف های دیروز نیستم. برو از دیروزی بپرس. قطعاً پیدایش نخواهی کرد. فردا نیز مرا نخواهی یافت. نه دیروزی وجود دارد و نه فردایی تنها همین لحظه است که واقعیت دارد» (ریشه ها و بالها، ص175)

برخی از صوفیان مسلمان نیز تعابیر تندی نسبت به جایگاه عقل و منطق و فلسفه دارند. مباحث عقلی را بند راه سالکان و عاشقان می دانند. و راه وصول به مقامات عرفانی را شکستن این بندها و رها شدن از دست عقل و منطق می دانند:
عقل بند رهروان و عاشقانست ای پسر
بند بشکن، ره میان اندر عیان است ای پسر
مخالفت غزالی با فلسفه و تعقل فلسفی: تهافت الفلاسفه

نقد و بررسی
اگر کسی مدعی باشد با اصول فلسفه و منطق و عقل می تواند همه رازها و حقایق عالم را کشف نماید، روشن است که ادعایی بلندپروازانه و دست نایافتنی دارد. در عین حال، اگر کسی گمان کند که با بی اعتنایی به عقل و منطق نیز می تواند به حقایق دست یابد، او نیز در خیالی خام به سر می برد.

عرفان حقیقی، «عرفانی عقلانی» است. نه تنها با عقلانیت سازگار است که همراه آن است. عرفان بدون عقلانیت، عرفانی انسانی نخواهد بود همانطور که عقلانیت منهای عرفان، از انسان، موجودی تک ساحتی و خشک و خشن می سازد. انسان کامل، از دیدگاه اسلام، انسانی است که همه ابعاد وجودی اش هماهنگ با هم، پیشرفت نمایند. هیچ بعدی را فدای بعد دیگر نکند.

تذکر:
عقلانیت مورد تایید برخی معنویت های نوظهور عقلانیتی مادی و اینجهانی است. به همین دلیل عقلانیتی منهای دین و ناسازگار با دین و مدافع تساهل و تسامح است.

شریعت ستیزی و فقه گریزی
اوشو و نفی شریعت
اکنکار و نفی شریعت
کوئلیو و نفی شریعت
صوفیان مسلمان و نفی شریعت

اشو: هر مذهبی سه سطح دارد: سطح اول، شریعت است. اما شریعت پیامبران پس از آنان تنها یک نعش است. نعش به بدن واقعی شبیه است، یک بدن دروغین است. شریعت هیچ تاثیری ندارد. سطح دوم: حقیقت است که روح هر مذهب است و تنها با طریقت (بعد سوم) می توان به آن رسید.

نقد و بررسی
نکته اول: همه عرفان های کاذب، اعم از آیین های سنتی و جدید، علیرغم انکار شریعت، خود دارای شریعت ویژه خویش هستند. آیین اوشو و اکنکار و کوئلیو که به شدت با فقه و شریعت مبارزه می کنند، خود تعالیم فقهی و دستورالعمل های رفتاری خاصی دارند که به برخی از آنها اشاره می شود. به عنوان مثال، مراقبه های اوشو همگی از این سنخ اند. و یا تمرین های معنوی اکنکار چیزی جز دستورالعمل های رفتاری نیستند. اکنکار مدعی است برای رسیدن به هدف نهایی و انجام سفر روح، هر اکیستی باید آموزش ها و تمرین های خاصی را به صورت مداوم عمل نماید. و اینها خود در حقیقت دستور العمل های رفتاری اند! اینها خود به یک معنا ایجاد محدودیت برای افراد است.

نکته دوم: حقیقت آن است که اگر عرفان راهی است برای رسیدن به خدا و تقرب به او، باید دانست که جز با عمل کردن به دستورات خداوند، وصول به چنین هدفی امکان ندارد. خدای متعال نیز فرموده است هر کس مرا می خواهد باید از پیامبر اسلام و احکامی که توسط او بیان می شود پیروی نماید: «قل ان کنتم تحبّون الله فاتّبعونی یحببکم الله». بنابراین راهی برای وصول به هدف جز پیروی از دستورات فقهی اسلامی، که از ناحیه خداوند برای بشر ارسال شده اند، وجود ندارد.

نکته سوم: هیچ انسانی به درجه معرفتی و شهودی پیامبر اکرم و امامان معصوم نرسیده است و نخواهد رسید و این حقیقتی است که مورد اتفاق همه صوفیان مسلمان است. اما آن انوار قدسیه لحظه ای از عمل به دستورات شرعی فروگذار نکردند.

نکته چهارم: اصولاً وصول به بی نهایت معنا و مفهوم ندارد. به تعبیر مرحوم علامه محمدتقی جعفری، از شارحان بنام مثنوی معنوی:
هر قدمی که مطابق دستور الهی بر می داریم و کوچکترین گردی را از آینه دل می زداییم، به همان اندازه از حقیقت مطلق برخوردار می شویم … پایان این سیر و سلوک را مانند سیر طبیعی و حرکت معمولی فرض کردن، از نهایت بی خبری است؛ زیرا تصور پایان و آغاز و وسط در بی نهایت، آن اندازه بی اساس است که فرو رفتن در تناقض … لذا این مطلب که جلال الدین می گوید: «لو ظهرت الحقائق بطلت الشرائع» به بازیگری ذهنی و روانی ما بیشتر مربوط است تا به واقع یابی ما. (تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی، محمدتقی جعفری، ج11، صص118-119)

ناسازگاری بُعد مادی و روحی وجود انسان
این ویژگی را نیز می توان در بسیاری از عرفان های شرقی، اعم از عرفان های هندی، بودایی و جینی فزون بر آن، در برخی از مکاتب اخلاقی و عرفانی یونان باستان از جمله مکتب کلبیون نیز مطرح بود برخی از آیین های ایران باستان همچون آیین مانی نیز کما بیش مدافع این ایده بودند. در عرفان مسیحی نیز این مساله به قوت مطرح است.
داستان شکایت سه تن از زنان مدینه از همسرانشان در نزد پیامبر در این باره مشهور است.
گفتگوی زن متبتله با امام باقر

کشف المحجوب، ص315: «از ابو علی سیاه مروزی- قدس الله روحه- حکایت کنند که گفت: من به گرمابه رفته بودم و بر متابعت سنت ستره را مراعات می کردم. گفتم: ای ابوعلی، این مقصود را که منبع شهوات است که ترا می به چندین آفت مبتلا دارد، از خود جدا کن؛ تا از شهوت بازرهی. به سِرّم ندا کردند که: «یا باعلی اندر مُلک ما تصرف می کنی؟ مر تعبیه ما را عضوی از عضوی اولی تر نیست. به عزت ما که آن را از خود جدا کنی، که ما در هر موی از آنِ تو صد چندان شهوت آفرینیم که اندر آن محل.»

در توصیف عبدالرحمن مجذوب چنین گفته اند: «کان من الاولیاء الاکابر … و کان مقطوع الذکر قطعه بنفسه اوائل جذبه»(طبقات الکبری عبدالوهاب شعرانی، ج2، 127)

یکی دیگر از اموری که ناسازگاری بعد مادی و این جهانی وجود انسان با بعد روحی و معنوی او را در مکاتب و آیین های دروغین عرفانی نشان می دهد، مساله انزوا و گوشه نشینی است. اینان غالباً این کار را به هدف کسب توجه و تمرکز، لازم می دانند. اصل در چنین عرفان هایی توجه و تمرکز و مدیتیشن است. لذا هر چیزی که موجب تقویت این حالت شود، «خوب» و با ارزش و هر چیزی که موجب ضعف در تمرکز و توجه گردد، «بد» و بی ارزش تلقی می گردد.

یکی دیگر از شواهد ناسازگار دانستن بعد این جهانی وجود انسان با بعد روحی و معنوی او در عرفان های کاذب، مساله بی توجهی آنها به مسائل سیاسی و حکومتی و نفی سیاست و پلید دانستن آن است. در عرفان های کاذب به یک معنا اصالت با فردگرایی و لذت گرایی فردی است. آنچه که برای آنان مهم است سعادت سالک و عارف است و لو به قیمت مشاهده ظلم و ستم بر مردمان باشد.

نقد و بررسی
نکته اول: تعارضی میان بعد مادی و بعد روحی وجود انسان نیست. نمی توان به انگیزه تقویت و سعادت یکی، دیگری را نادیده گرفت. بهره مندی مشروع از لذت های جنسی نه تنها تعارض و تضادی با معنویت و عرفان ندارد؛ بلکه شرط تکامل معنوی انسان و یکی از بهترین اسباب و وسایل وصول به سعادت واقعی است.

نکته دوم: اسلام با دیدگاه فرویدی و نگرش معنوی افرادی همچون اوشو نیز به شدت مخالف است و افسارگسیختگی و بی بند و باری در مساله جنسی را به شدت نهی کرده است. اصولاً، در اسلام شهوت پرستی و شهوت خواهی، به طور مطلق، اعم از شهوت جنسی، شهوت مقام، شهوت مال، شهوت شکم و امثال آن، امری مذموم و منفور است.

نکته چهارم: در نقد انزواطلبی و گوشه نشینی صوفیان و عارفان دروغین می گوییم که حق آن است که برای اصلاح درون هرگز نمی توان از اصلاح برون غافل بود. این دو چنان در هم تنیده اند که تفکیک آنها از یکدیگر بسیار دشوار است. به همین دلیل عرفان حقیقی و عارفان حقیقی افزون بر مبارزه با دشمن درون، با دشمنان بیرونی نیز مبارزه می کنند و این مبارزه را برای حیات معنوی انسان لازم می دانند. هر چند مبارزات درونی را دشوارتر و سخت تر از مبارزات بیرونی می دانند.

نکته پنجم: راه اصلی وصول به هدف عرفان، «بندگی» خداوند است. بندگی به معنای عام. بندگی در همه ارکان و ساحت های وجودی انسان. هر یک از غرایز انسانی، از جمله غریزه نوع دوستی و دیگرخواهی نیز بندگی خاص خود را دارند. عارف حقیقی کسی است که حق بندگی همه ابعاد وجودی اش را ادا می کند. نمی توان ادعای محبت خدا و عشق الهی داشت اما نسبت به مخلوقات او بی اعتنا بود و در سیاست و مدیریت و تدبیر امور بندگان الهی هیچ دخالتی نکرد و خود را کنار کشید.

نکته ششم: درباره رابطه معنویت و سیاست نظریات متعددی مطرح شده که می توان همه آنها را در دو طیف گسترده «نظریه جدایی معنویت از سیاست» و «نظریه تعامل معنویت و سیاست» جای داد. نظریه جدایی معنویت و سیاست دو دسته مدافع دارد: از طرفی برخی از معنویت گرایان دروغین و سرکرده های عرفان های کاذب به پندار دفاع از معنویت می خواهند آن را از سیاست دور نگه دارند و از طرف دیگر برخی از سیاستمداران و قدرت گرایان غیر الهی به منظور بهره برداری های مادی و اجتماعی از توده ها و بازگذاشتن دست سیاستمداران برای حفظ قدرت و سیاست خود، ساحت سیاست را جدای از ساحت عرفان و معنویت می دانند.
حق آن است که این نظریه، از طرفی ناشی از عدم درک درست عرفان و معنویت است و از طرف دیگر معلول برداشت نادرست از سیاست است.

نکته هفتم: نفس قدرت و سیاست را نمی توان خوب یا بد دانست. اگر همراه با معنویت حقیقی و در راستای تحقق معارف الهی و خدمت به خلق خدا باشد، جزء بهترین کارهاست. اما اگر موجب غرور و خودبزرگ بینی و ستم بر زیردستان و تجاوز به حقوق و مقررات الهی باشد، بد است. بنابراین نمی توان سیاستمداران و قدرت گرایان را صرفاً به این دلیل که دنبال سیاست و قدرت اند افرادی بد و پلید دانست. باید دید که هدف از سیاست ورزی و قدرت گرایی چیست.

نکته هشتم: بزرگ ترین طراحان معنویت و عرفان در بین بشریت، یعنی پیامبران و اولیاء دین، همگی برای استقرار نظام سیاسی و حکومت دینی و الهی تلاش کرده اند و با طاغوت های زمان خویش درافتاده اند و لحظه ای در مبارزه با ظلم و ظالمان کوتاهی نکرده اند. و این خود بهترین دلیل برای همراهی معنویت و عرفان حقیقی با سیاست و تدبیر امور اجتماعی مردمان است.

نکته نهم: سرکرده های عرفان های کاذب هر چند در ظاهر با سیاست و سیاستمداران مخالف اند و پیروان خود را به عدم دخالت در سیاست و مسائل اجتماعی دعوت می کنند، اما تردیدی نیست که هدف اصلی و پنهان آنان از چنین توصیه ای هدفی سیاسی است. اگر نیک بنگریم می بینیم که عرفان های کاذب خود پدیده هایی کاملاً سیاسی هستند. لذا از سوی قدرتمندان و سیاستمداران غربی به شدت مورد تبلیغ و حمایت قرار می گیرند. چگونه می توان باور کرد که پدیده ای که مخالف سیاست باشد، از سوی سیاستمداران و قدرتمندان تبلیغ شده و از هر گونه حمایتی برخوردار گردد؟ بهترین مکان ها و تفریحگا ه ها از سوی اربابان زر و زور و سیاست در اختیار آنان قرار گیرد؟

انکار معاد و طرح مساله تناسخ
وجه مشترک همه عرفان های شرقی و غربی و سرخ پوستی همین است. البته این مساله، امر جدیدی نیست. تناسخ از ویژگی های مشهور ادیان و آیین های هندی است. در یونان باستان و از سوی فیثاغوریان هم مطرح شده است.

اکنکار: کارما یک قانون علمی و عقلی است. تعبیری دیگر از قانون علیت است. یا به تعبیر خودشان شکل معنوی آن قانون فلسفی و فیزیکی است. به این صورت که هر عملی، عکس العملی مساوی و در خلاف جهت خود را تولید می کند. در اکنکار، برخلاف آیین های هندی، تناسخ را یک تنبیه نمی دانند، بلکه هدف آن را آموزش عشق و ارتقاء معنوی می پندارند. به این صورت که اگر کسی در یک کالبد جسمانی خود، مرتکب خطایی شده باشد و آزادی های انسانی خود را محدود کرده باشد، او فرصت تجدید نظر در رفتار خود را بار دیگر و بارهای دیگر نیز دارد. او می تواند در بازگشت مجدد خود، با توصل به ماهانتا و پیروی از دستور العمل های اکنکار، به بازسازی روح خود بپردازد.

تناسخ و پاسخ دهی به مشکلات روحی
«اگر ما در زندگی های گذشته مورد آزار قرار گرفته و ترس را تجربه کرده باشیم، احتمالاً هنوز این عواطف را در حافظه روانی خود حفظ کرده ایم و شاید به همین دلیل در زندگی کنونی از احساس ترس و تنش در عذابیم.» (اکنکار حکمت باستانی برای عصر حاضر، صص39-40.)

تناسخ و قانون بقای ماده و انرژی
ماده نه هرگز به وجود می آید و نه هرگز از بین می رود، تنها می تواند از شکلی به شکل دیگر تبدیل شود. تعداد ارواح عالم همواره ثابت اند؛ اما لازم نیست که همه ارواح همیشه به شکل انسان متناسخ شوند. افزون بر این، وقتی که یک انسان از دنیا می رود، مستلزم آن نیست که روح او بلافاصله به بدن انسان یا حیوانی دیگر منتقل گردد، بلکه ممکن است روح او به مدت یک روز تا یک هزار سال یا بیشتر در سایر عوالم به حیات خود ادامه دهد. … اما نهایتاً و در زمان مقرر که بنا است بدهی کارمیک خود را بپردازد، بار دیگر به شکل انسانی متناسخ خواهد شد. (اکنکار حکمت باستانی برای عصر حاضر، صص41-44.)

تناسخ و حل اختلافات شخصیتی والدین و فرزندان
استدلال دیگر آیین اکنکار برای اثبات تناسخ این است که اختلافات شخصیتی والدین و فرزندانشان را جز از راه تناسخ نمی توان توجیه کرد. چطور می شود که والدین یک کودک هیچ علاقه ای به موسیقی ندارند، اما فرزند آنان نه تنها علاقمند به موسیقی می شود بلکه استعدادی درخشان در موسیقی هم دارد؟ بر اساس تناسخ این اختلاف به سادگی قابل توجیه است. «شاید او این استعداد را در زندگی قبلی پرورش داده و خاطرات ضعیفی از آن دوران دارد.»

استدلال از راه تجربه شخصی
اوشو نیز از مدافعان جدی تناسخ است. او برای اثبات تناسخ تمسک به تجربه شخصی است. وی می گوید «من مراقبه کرده ام. من به نقطه ای رسیده ام که از آنجا می توانم زندگی های قبلی خود را ببینم و همین برهان بسنده است. این شناخت من است. این تجربه من است این به میراث هندوان، باورها یا هیچ چیز دیگرشان ربطی ندارد. من بر اساس اختیار خود سخن می گویم» (اینک برکه ای کهن، ص46)

تناسخ و تحمل سختی ها
دالایی لاما: کسانی که به تناسخ باور دارند، در مصیبت ها یا اصلاً رنجی نمی برند و یا تحمل مصیبت و جدایی دوستان و عزیزان برای او خیلی آسان است. اعتقاد به قانون کارما این فایده را دارد که فرد می داند همه چیز در اختیار خود او است. سرنوشت فرد وابستگی تام به رفتارهای خود او دارد. دالایی لاما می کوشد به پیروانش بباوراند که اعتقاد به کارما نباید باعث رکود و بی تحرکی آنان شود و گمان کنند چون زندگی کنونی شان از پیش رقم خورده است پس نباید هیچ حرکتی برای اصلاح وضع موجود داشته باشند. وی از کارما باوری فعال می سازد و می گوید با توجه به این باور باید دانست که زندگی آینده ما در دست خود ما است پس برای بهتر شدن زندگی آینده مان باید تلاش کنیم.

نقد و بررسی
تناسخ به این معنا که مکاتب هندی و بودایی و آیین های نوظهور معنوی مثل اوشو و اکنکار و کوئلیو می گویند قطعاً باطل است. هم از نظر فلسفی و هم از نظر دینی.
این استدلال اوشو برای اثبات تناسخ که می گوید من خودم وجودهای سابقم را مشاهده کرده ام و با تجربه شخصی به آن رسیده ام، معلوم است که هیچ ارزش منطقی و عقلانی ندارد. در مقابل آن به سادگی می توان ادعا کرد که میلیون ها نفر دیگر چنین تجربه ای نداشته اند. هیچ یک از ما زندگی های قبلی خود را ندیده ایم.
بر اساس قانون کارما، اموری از قبیل توبه، استغفار، عفو الهی، احباط عمل، و امثال آن هیچ جایگاهی ندارند. هر عملی عکس العمل قطعی خود را دارد و با هیچ وسیله ای نمی توان عکس العمل آن را حذف کرد.

این سخن که با تناسخ بخواهیم علت اختلافات شخصیتی فرزندان را والدین توجیه کنیم، نیز واضح البطلان است. این حاکی از نادیده گرفتن اختیار آدمیان در شکل دهی به شخصیت خودشان و ناشی از جهل نسبت به عوامل شکل دهی به شخصیت انسان است.

مدافعان تناسخ، اعتقاد به آن را به معنای دادن فرصت به انسان ها برای تکمیل شخصیت خود می دانند. اما این نیز آرزویی بی مورد و بی وجه است. خداوند ابزار و وسایل درونی و بیرونی هدایت را در اختیار همه آدمیان قرار داده است: عقل به منزله پیامبر درونی و هزاران پیامبران بیرونی. در قرآن کریم از زبان برخی از جهنمیان آمده است که آرزوی بازگشت مجدد به این دنیا را دارند اما به آنان فرصت داده نمی شود.

مخالفت با ادیان الهی
مشکلی که ماهانتا دارد چیره گی آموزش های غلطی است که روح سابقاً در مورد اینکه، روح القدس چیست، خدا چیست، و خدا چه چیزی نیست، گرفته است. تمام این تصورات اشتباه باید کنار گذاشته شوند زیرا، این تصورات غلط در روح، در کالبدهای تحتانی تر روح، همراه با ترس جاسازی شده اند. روحانی نما گفته است، شما باید این کار را انجام دهید، اگر این کار بخصوص را انجام ندهید، اگر تقاضای بخشش نکنید و یا اگر در مراسم مذهبی شرکت نکنید، روح جهنمی خواهد شد. و تمام این فاکتورهای ترس با دانش زندگی پس از مرگ و طبیعت روح، گره خورده است. حال بیشتر افراد به این دلیل در انجام سفر روح مشکل دارند که تمام این مفاهیم غلط، محکم توسط ذهن نگه داشته شده اند. و این گفته که بگویم هر چه ذهن شخص قوی تر باشد او در گسترش آگاهی با مشکلات بیشتری رو به رو است، تقریباً بیش از حد به حقیقت نزدیک است. حکمت اک، ذیل عنوان راه های پنهان ماهانتا، ص14.

مدعی اند با وجود ماهانتا، دیگر نیازی به تعالیم سایر ادیان وجود ندارد. «ماهانتا در هر عصری با شکوه و جلال تازه ای ظاهر می شود و در بین مردم امروز قدم می زند. علم و حکمتی که او استطاعتش را دارد، بسیار پیشرفته تر از دکترین هایی است که ادیان پر طرفدار جمع آوری کرده اند، زیرا ماموریت او آموزش دادن تکنیک های سفر روح است.» حکمت اک، ص15.
مدعی اند فرد می تواند یهودی یا مسیحی یا مسلمان باشد و به تعالیم اکنکار عمل کند. در عین حال، تاکید می کنند که «اکنکار مستقیم ترین مسیر به سوی جهان های بهشتی سوگماد است.»! (همان، ص16)

توئیچل از زبان ربازارتاراز، موجودی افسانه ای که توئیچل مدعی است تحت تعلیم او واقع شده است، می گوید: «هر دینی را که امروزه در قدرت است نام ببر و من به تو نشان خواهم داد که فقط و فقط زائیده یک وجدان اجتماعی است؛ نه حقیقتی که از جانب سوگماد آمده باشد. همه آن قوانینی که به عنوان قوانین الهی شناخته شده اند، چیزی نیست جز یک وجدان اجتماعی متحول شده که از قانون مانو، نظام همورابی، فرامین موسی و احکام کلیسای مسیحیت، مشتق شده است.» درباره محتوای ادیان نیز می گوید این ادیان بزرگ هیچ محتوایی را بازگو نمی کنند «مگر پیکری از احکام و مقررات که از جانب قشر روحانیت رسمی برای تحت کنترل نگاه داشتن پیروان شان تنظیم شده است تا بدان وسیله عنان سیاسی و اقتصادی توده های مردم را به دست گیرند.» سرزمین های دور، ص20.

دین ستیزی در آیین اوشو
«اگر میل جنسی تو واقعاً ارضاء شود احتیاجی به آن همه وعده های پوچ نداری، چون به خواسته ات رسیده ای. اگر میل جنسی تو نکوهش، سرکوب و نابود شود، اگر تو را مجبور کردند از این بابت احساس گناه کنی، آن وقت موهوم پرستی می تواند برای همیشه به حیاتش ادامه دهد. با این ترفند است که موهوم و موهوم پرستی انرژی خویش را از خودکشی تو به دست می آورد!» وی دین را ساخته و پرداخته روحانیان می داند و می گوید روحانیان چون نان شان در ترویج دین نهفته است، دین را سر پا نگه داشته اند و الا ادیان به خودی خود هیچ جذابیتی ندارند! (آینده طلائی، صص37-38.)

اوشو «گناه» را ساخته و پرداخته روحانیان به منظور تسلط بر توده ها می داند و می گوید: «گناه یکی از قدیمی ترفندها برای سلطه بر مردم است. آنها در تو احساس گناه ایجاد می کنند. آنها ایده هایی بس احمقانه به خوردت می دهند که قادر به محقق ساختن آنها نیستی. سپس گناه به وجود می آید و همین که گناه به وجود آمد، تو به دام افتاده ای. گناه راز کاسبی همه به اصطلاح ادیان تثبیت شده (بنیادگرا) است.» (الماس های اشو، ص258.)

مخالفت با احکام قضایی دین
«اکنون این یک واقعیت علمی مبرهن و مسجّل است که تنبیه کردنِ هر کس به خاطر جنایتی که مرتکب شده، حماقت محض است. این درست به این می ماند که کسی را به خاطر مسلول بودن تنبیه کنند و یا چون سرطان دارد او را به زندان بیندازند.»اوشو در ادامه می گوید در جامعه ایده آل من، دادگاه وجود دارد اما حقوق دان ها و وکیلان در آن دادگاه ها جایی ندارند؛ ژن شناسان همه کاره اند. اوشو می گوید کسی که دست به تجاوز جنسی می زند، به هیچ وجه نمی توان او را واقعاً مسوول چنان رفتاری دانست! او یا به دلیل پیروی از کشیش ها و ادیانی که عزوبت را رواج می دهند به چنین کاری مبتلا شده است و یا به دلیل وجود هورمون های جنسی در بدنش به ناچار به چنین عملی کشیده شده است. اوشو در همین زمینه می گوید: «مردی که از هورمون های جنسی بیشتری برخوردار است باید زنان بیشتری داشته باشد. در مورد زن هم همینطور.» آینده طلایی، ص116-117.

تبلیغ کثرت گرایی عرفانی
به سوی کعبه راه بسیار است
من ز دریا شوم تو از خشکی (قاآنی)
راه ها به تعداد انفاس خلایق است. هیچکدام ترجیحی بر دیگری ندارد. مهم نتیجه است، نه وسیله.
سماع و رقص عارفانه به همان اندازه درست است که عرفان اسلامی مبتنی بر شریعت.
عرفان های هندی و شرقی و غربی و امثال آن، به همان اندازه ما را به نتیجه می رسانند که عرفان مبتنی بر وحی.

دالایی لاما می گوید: «در این جهان آدم های مختلفی هستند، و باورهای مختلفی دارند. پنج میلیارد انسان روی کره خاک زندگی می کنند و من معتقدم ما به پنج میلیارد دین مختلف نیاز داریم، چرا که در برداشت ها و تفکرات انسان ها تنوع بسیار گسترده ای وجود دارد. به اعتقاد من هر انسانی باید از یک مسیر معنوی عبور کند که برای او و در نسبت با باورهایش، بهترین باشد. … من فکر می کنم که اگر ما تنها یک دین داشتیم، طولی نمی کشید که آن دین گرهی از کار فرو بسته بشر نمی گشود. اگر یک رستوران داشتیم و آن رستوران تنها یک نوع غدا داشت- هر روز، یک نوع غذا- پس از مدتی، چند مشتری می داشت؟ انسان ها به وجود تنوع در غذای خود نیاز دارند؛ چرا که سلائق مختلفی دارند. کار ادیان هم تغذیه معنوی بشر است، و به گمان من همه ما متوجه هستیم که تنوع ادیان به نفع ماست.» هنر شادمانگی، صص294-295.

نمونه هایی از نگرش های کثرت گرایانه صوفیان
تحسین دزدی برای مبارزه با نفس و درمان بیماری های قلبی؛
توجیه عمل خلاف شرع سماع، به این صورت که ارتکاب این معصیت موجب دوری از سایر گناهان می شود: «اگر دست بر هم زنند، هوای دستشان بریزد و اگر پای بردارند، هوای پایشان کم شود. چون بدین طریق هوا از اعضایشان نقصان گیرد، از دیگر کبار خویشتن نگاه توانند داشت.» (اسرار التوحید فی مقامات الشیخ ابی سعید، محمد بن منور، ص223.
ترویج عشق مجازی و همنشینی با نوجوانان زیبارو
در تو که به دیده صفا می‏نگریم نی از پی شهوت و هوا می‏نگریم
دیدار خوشت آیینه لطف خدا است ما، در تو بدان لطف خدا می‏نگریم

نمونه هایی از نگرش های کثرت گرایانه(2)
تشویق مریدان به گناه برای رهایی از غرور
تشویق مریدان به ارتکاب گناه برای نیل به مقام تائبین «التائب من الذنب کمن لاذنب له».
تشویق به گناه به منظور آشنایی فرد گناهکار با حجاب های ظلمانی
)مناقب العارفین، شمس‏الدین افلاکی، ج1، صص439-440.)

نمونه هایی از نگرش های کثرت گرایانه(3)
بِکتاشیه: خواندن دعای «ناد علی» و دم گرفتن و نواختن نی و امثال آن را به جای نماز و روزه و سایر وظایف شرعی تلقی می کنند (دانشنامه جهان اسلام، حرف ب، بکتاشیه، ج3، ص653.)
در احوالات مولوی چنین نقل شده است که در حال گوش دادن به نوای رَباب بود که کسی به او تذکر داد که وقت نماز عصر فرا رسیده است. اما او در پاسخ وی گفت: «نی نی آن نمازِ دیگر، این نماز دیگر. هر دو داعیان حقّند. یکی ظاهر را به خدمت می‏خواهد و این دیگر باطن را به محبّت و معرفتِ حق دعوت می‏نماید.» (مناقب العارفین، شمس‏الدین افلاکی، ج1، ص395.)

نمونه هایی از نگرش های کثرت گرایانه(4)
ابوسعید ابوالخیر (375-440ق) حاضر نشد برای نماز دست از سماع صوفیانه بکشد و همانطور که در حال رقص بود، می گفت: «ما در نمازیم»! (اسرار التوحید فی مقامات الشیخ ابی سعید، محمد بن منور، ص240.)

نمونه هایی از نگرش های کثرت گرایانه(5)
10. عبدالرحمن جامی در شرح احوال میره نیشابوری: روزی میره مشاهده کرد جمع کثیری از مردمان به دیدار او می آیند. «از خادم پرسید که «اینان که‏اند؟» گفت: «به خدمت تو می‏آیند». صبر کرد. هیچ نگفت تا به سربالایی رسید و بادی سخت می‏جست. بند شلوار بگشاد و بول آغاز کرد؛ چنان که جامه‏های خود و جامه‏های ایشان را پلید کرد. آن قوم گفتند: «احسنت! زهی شیخ و زهی معاملت نیکو!» همه از وی منکر بازگشتند.» (نفحات الانس، ص264)

نمونه هایی از نگرش های کثرت گرایانه(6)
11. برخی از ملامتیان به منظور مبارزه با نفس از خواندن نماز نیز پرهیز داشتند و بعضاً به صورت برهنه در میان مردمان به راه می افتادند. به عنوان نمونه زمانی که شهاب الدین سهروردی، در دمشق در جستجوی شیخ علی کردی، بود مردمان او را از نزدیک شدن به وی برحذر داشته و گفتند: «هذا رجل لایصلّی و یمشی مکشوف العوره اکثر اوقاته». (روض الریاحین فی حکایا الصالحین، عبداللَّه الیافعی، صص481-482 حکایت 443)

نمونه هایی از نگرش های کثرت گرایانه(7)
12. برخی از صوفیان معاصر برای وصول به مقام «بی خودی» از مواد تخدیر کننده ای چون بنگ و افیون نیز استفاده می کنند. «صوفیه برای تحریک اعصاب و نیل به حالی که از آن تعبیر به بی خودی می کنند گاه به مواد تخدیرکننده یا سکر آور متوسل می شده اند. شاذِلیه با قهوه به تحریک اعصاب می پرداخته اند. و گویند هم شاذلی مخترع شربت قهوه بوده است. … بعضی دیگر به بنگ و چَرْس می پرداخته اند و برخی هم دست به شراب می زده اند و از این همه قصدشان رهایی از خود و از خودی بوده است با وسایل مصنوعی.» (ارزش میراث صوفیه، عبدالحسین زرین کوب، ص94)

نقد و بررسی (1)
1. از صوفیان رفتارها و سخنان متضادی در این باب به دست ما رسیده است. برخی از آنان علیرغم تاکید بر پایبندی نسبت به دستورات شرعی و نادرست شمردن هر گونه شریعت گریزی، در مواقعی یا خود رفتارهای کاملاً خلاف شرع را مرتکب می شدند و یا سخنان خلاف دین بر زبان می راندند و یا آنکه رفتارها و سخنان خلاف دین دیگران را مورد تایید قرار می دادند. مثلاً، بایزید بسطامی، به دلیل آنکه نمی دانست پیامبر اکرم چگونه خربزه می خورده است، از خوردن آن اجتناب می کرد. و یا از گفتگو با پیری که آب دهان خود به سوی قبله انداخته بود، صرف نظر کرد. در عین حال، همین فرد در شطحیات خود سخنانی خلاف شرع دارد.

نقد و بررسی (2)
2. رسیدن به منزل مقصود و برخورداری از قرب الهی و مقام فنای حقیقی، که اوج اهداف عارفان است، راه ویژه خود را می طلبد؛ با هر راهی نمی توان به این هدف رسید. رسیدن به مقام فنا و قرب الهی را نمی توان با نافرمانی او به دست آورد! چگونه ممکن است با نادیده گرفتن فرمان های محبوب و معشوق بتوان به بارگاه او راه یافت؟ یک عاشق حقیقی هرگز به خود اجازه نمی دهد که لحظه ای از یاد معشوق غافل بماند؛ در همه حرکات و سکناتش همواره به دنبال رضایت معشوق است.

نقد و بررسی (3)
3. هیچ کس توانایی رسیدن به اوج معنویت پیامبر اسلام و امامان معصوم را ندارد. آنان با بالا رفتن از نردبان شریعت به آن مقام رفیع دست یافته اند. پیامبر تا آخرین ساعات عمر لحظه ای در انجام دستورات الهی کوتاهی نکرد. امیر مومنان در محراب نماز به شهادت رسید و امام حسین در سایه عمل به فریضه امر به معروف و نهی از منکر به آن مقام بزرگ دست یافت.
4. عقل و شرع حکم می کنند که بهترین و صائب ترین وسیله وصول به حقیقت بلکه تنها وسیله آن، متابعت از شریعت وحیانی است. چگونه ممکن است راه های بهتر و ساده تری باشد اما خداوند آن را از بندگان دریغ نماید؟ اگر حقایقی باطنی وجود دارند که دارند و اگر راهی برای وصول به آنها وجود دارد، این راه منحصر در راه شریعت است و بس.

کار خارق العاده و حقانیت
اگر کثرت گرایی عرفانی نادرست است پس کارهای خارق العاده ای که از برخی مرتاضان و صوفیان و عارفان سایر ملل و ادیان مشاهده می کنیم را چگونه باید توجیه کرد؟ تلقی بسیاری از مردمان این است که انجام این کارها نشانه حقانیت است. و حتی بعضاً برخی از صوفیان بوده اند که در عمل همین مساله را القا می کرده اند و در پاسخ نقدهای دینی ای که به عملکردهای آنان می شد، با ابراز و اظهار کاری خارق العاده، بر شریعت گریزی خود سرپوش می نهادند. نقل می کنند: ابوسعید ابوالخیر، در روز روشن شمعی را برافروخته بود؛ شخصی به او اعتراض کرد و این کار را مصداق اسراف دانست. ابوسعید به جای پاسخ منطقی دادن به این نقد و یا پذیرش آن و تشکر از ناقد، با ابراز کرامتی! سر و صورت ناقد را در آتش سوزاند و سپس این شعر را سرود که: هر آن شمعی که ایزد برفروزد کسی کش پف کند سبلت بسوزد.
) اسرار التوحید، ص112.(

کار خارق العاده نشانه حقانیت نیست (1)
روح انسانی دارای قدرتی شگفت انگیز است. هر انسانی اگر بتواند غرایز حیوانی را سرکوب نماید، می تواند از قدرت روح خود استفاده کند. سنت الهی در این عالم به این صورت است که هر کس به هر میزان و به هر انگیزه ای که تلاش نماید، از حاصل تلاش خود بهره خواهد برد.

کار خارق العاده نشانه حقانیت نیست (2)
به ابوسعید ابوالخیر گفتند: «فلان کس بر روی آب می رود.» وی در پاسخ گفت: «سهل است، بزغی (قورباغه) و صعوه یی (گنجشک) نیز بر روی آب می رود.» درباره شخص دیگری گفتند که: «فلان کس در هوا می پرد» باز هم در پاسخ گفت: «زغنی و مگسی نیز بر هوا می پرد» درباره شخص دیگری نیز گفتند: «فلان کس در یک لحظه از شهری به شهری می رود.» ابوسعید در پاسخ گفت: «شیطان نیز در یک نفس از مشرق به مغرب می رود. این چنین چیزها را بس قیمتی نیست. مرد آن بود که میان خلق نشیند و داد و ستد کند و زن خواهد و با خلق درآمیزد و یک لحظه از خدای خود غافل نباشد.» )نفحات الانس، عبدالرحمن جامی، ص305.(

بسیاری از عارفان مسلمان به آن توجه داده و تصریح کرده اند کسانی که از راه های خلاف شرع به کرامات و انجام کارهای خارق العاده دست می یابند، کافر و زندیق اند.[1] و به طور جد از سالکان خواسته اند که «اگر کسی را دارای چنان کراماتی یافتید که در آسمان می‏پرد، دل‏باخته او نشوید تا آن گاه که رفتار او را در برابر امر و نهی الهی و رعایت آداب شرعی ببینید.»[2] کارهای خارق العاده ای را می توان از کرامت الهی دانست که در سایه عمل به دستورات الهی به دست آمده باشند، هر چند هیچ عارف حقیقی عملی را برای دست یابی به کارهای خارق العاده انجام نمی دهد. او فقط برای رضایت الهی کار می کند اما چون که صد آمد نود هم پیش ما است. هر کس به هر میزانی که به خدا تقرب بجوید، به همان میزان نیز از قدرت فوق طبیعی بهره مند می شود. [1]. ر.ک: نفحات الانس، عبدالرحمن جامی، ص26. به نقل از شیخ شهاب الدین سهروردی.
[2]. الرساله القشیریه، عبدالکریم بن هوازن القشیری، ص14.

کار خارق العاده نشانه حقانیت نیست (3)
علامه بحرالعلوم:
«و اما استاد عام شناخته نمی شود مگر به مصاحبت در خلاء و ملاء و معاشرت باطنیه و ملاحظه تمامیت ایمان جوارح و نفس او و زینهار به ظهور خوارق عادات و بیان دقایق و نکات و اظهار خفایای آفاقیه و خبایای انفسیه و تبدل بعضی از حالات خود به متابعت او فریفته نباید شد چه اشراف بر خواطر و اطلاع بر دقائق و عبور بر ماء و طی زمین و هوا و استحضار از آینده و امثال اینها در مرتبه مکاشفه روحیه حاصل می شود و از آن مرحله تا سر منزل مقصود بس منازل و مراحل است و بس راهروان این مرحله را طی و از آن پس از راه افتاده؛ به وادی دزدان و ابالسه داخل گشته و از این راه بسی کفار اقتدار بر بسیاری از این امور حاصل. بلکه از تجلیات صفاتیه نیز پی به وصول صاحبش به منزل نتوان برد.» (دو رساله در سیر و سلوک، رساله سیر و سلوک سید بحر العلوم، ص81.

مکاشفات رحمانی و حقانیت
مکاشفات رحمانی نیز هرگز نشانه حقانیت سالک نیستند. حداکثر این است که چنین حالتی همچون رویاهای صادقه است. هرگز نمی توان دیدن رویاهای صادقه را نشانه ولی الهی بودن یک فرد دانست. چه بسیارند افراد تبه کار و گناه آلودی که خواب های صادق دیده و می بینند. عزیز مصر، که فردی بت پرست و غیر موحد بود، خواب صادق دید! البته این سخن درستی است که داشتن مکاشفه نیازمند لطافت روحی خاصی است؛ اما لطافت روحی داشتن یک حرف است و حق بودن حرفی دیگر. افزون بر این، «کشف و مکاشفه در نزد اولیای خدا و عارفان وارسته از امور پیش پا افتاده ای است که کمترین اعتنایی به آن ندارند و هیچ توجهی به آن نمی کنند. … اولیای خدا این امور را بازی هایی کودکانه تلقی می کنند.» در جستجوی عرفان اسلامی، صص305-307.

نفی واقع گرایی ارزشی
عارفان اک در پاسخ به این پرسش که آیا اکنکار با سقط جنین یا همجنس بازی مخالفت می کند؟ می گویند: «اکنکار موضوعاتی از قبیل سقط جنین، طلاق یا گرایش جنسی را به عنوان تصمیماتی شخصی در نظر گرفته و به عنوان یک سازمان نظری نمی دهد.»
ترویج تساهل و تسامح از سوی پائلو کوئلیو

پیروی از استاد
که با نام های مختلفی نام گذاری می شود: مثلا در اکنکار آن را سات گورو می نامند و او را نماینده خدا دانسته و معتقدند تنها در سایه هدایت او می توان به مرحله خودشناسی و شکوفایی معنوی رسید.

جایگاه استاد در این تلقی در حقیقت جایگاه پیامبران و بلکه جایگاه خدا است. زیرا پیامبران جرات و جسارت تخلف از دستورات خداوند را ندارند و خود را فقط واسطه ابلاغ دستورات و خواسته های الهی به بشر می دانند و خداوند نیز اختیاری جز ابلاغ دستورات او را به آنان نداده است: «و ما علی الرسول الا البلاغ»؛ اما استاد و پیر در تصوف و عرفان های کاذب حقِ هر گونه دخالت و تصرفی در احکام الهی را دارد. به همین دلیل ممکن است به سالک دستور دهد دزدی کند. و او نه تنها حق سرپیچی از این دستور را ندارد؛ بلکه حق چون و چرا هم ندارد.

در عرفان اکنکار به جای توسل به خدا برای حل مشکلات، باید به پیر یا ماهانتا که رهبری اکنکار را بر عهده دارد متوسل شد.
«هر کسی که تمرینات معنوی اک را انجام دهد متوجه می شود که زندگی او به خوبی اداره می شود. این بدان سبب است که اداره کننده حقیقی زندگی او ماهانتا است.»[1] «اگر کسی انتظار دارد سفر روح کند، باید با ایده وجود استاد زنده اک مشکلی نداشته باشد زیرا استاد وسیله رسیدن به سرزمین های خداوند است که روح الهی آن را در اختیار ما قرار داده است.» [2] «در مدرسه اک هیچ روزنه ای وجود ندارد که یک بچه بتواند به وسیله آن از دید استاد بیرون رفته و گم شود.»[3] [1]. حکمت اک، ص2 (ذیل عنوان تمرینات معنوی)
[2]. همان، ص3، (ذیل عنوان سفر روح)
[3]. همان.

در عرفان ساحری نقش ناوال یا پیر آنقدر برجسته می شود که معتقدند سالک برای مواجهه با او باید تمرین ها و ریاضت های شدید و آموزش های طولانی و دراز مدتی را تحمل نماید. و الا اگر سالک بدون تمرین و ریاضت کافی، با ناوال رو به رو شود، بلافاصله خواهد مرد. کارلوس کاستاندا مدعی است «بدون یک آموزش طولانی هیچ انسانی قادر به رویارویی با ناوال نیست. اگر یک انسان معمولی با ناوال مواجه شود بی درنگ خواهد مرد.» گزیده مجموعه آثار، کارلوس کاستاندا، ص62.

دامن زدن به مسائل جنسی
کوئلیو:«برای تحقق تشرف، باید با این نیرو آشنا شوی. بقیه چیزها نیروی جنسی ساحران، به استادان بزرگ تعلق دارد و پس از مراسم با آنها آشنا می شوی. پس چطور با آن رو به رو شوم؟ یک فرمول ساده است … فرمول این است در تمام مدت رابطه جنسی، از حواس پنجگانه ات استفاده کن. اگر در لحظه اوج لذت جنسی، همه این حواس با هم از راه برسند، برای تشرف پذیرفته می شوی. بریدا، ص192، 193.

اوشو سکس را امری مقدس و مهم ترین نیروی زندگی دانسته و همگان را از نکوهش سکس بر حذر داشته و معتقد است که همه دگرگونی های زندگی از طریق این نیرو رخ می دهد. سکس را مقدمه عبادت می داند. البته نه هر سکسی را؛ بلکه سکسی که از روی شور و سرخوشی باشد! چنین سکسی است که مولِد عشق است و عشق نیز مولِد عبادت است. اوشو، سکس را تنها در ارتباط با غیر هم جنس خلاصه نمی کند؛ بلکه همجنس بازی را نیز تقدیس می کند. و بهترین مکان برای دین شناسی و خداشناسی را کاباره ها می داند و نه کلیساها و مساجد! الماس های اشو، ص383. و ص126.

اوشو انسان ایده آل را در قالب ترکیبی با عنوان «زوربای بودایی» معرفی می کند. زوربا شخصیتی است زمینی و اهل خوشگذرانی های دنیوی و جسمانی، اما بودا مظهر عرفان و معنویت و زهد و کناره گیری از دنیا است. وی در این باره می گوید: «همه تلاش من بر یک چیز متمرکز است: آفرینش انسانی نوین مثل «زربای بودا» در یک کمون نمونه همه افراد از هر دوی این کیفیت ها برخوردار خواهند بود

رقص و سماع
هندیان
فیثاغوریان
عرفان ساحری
تصوف

123
Whirling Dervishes
The Mawlawiyah order of dervish, the Islamic counterpart to Christian monks, was established in the 12th century. Members are shown here with outstretched arms and swirling robes, spinning into a trance while seeking spiritual oneness with God. Ecstatic ritual dances are central to the beliefs of this Muslim religious society.

Whirling Dervishes in Konya
The whirling dervishes are a mystical sect founded in 1273 by followers of the Persian poet and mystic Jalal al-Din Rumi. Their monastery is located in the central Turkish city of Konya, one of the oldest cities in the world. Excavations reveal settlement from as early as the 3rd century bc.
Microsoft ® Encarta ® Reference Library 2004

سماع مولویه
شمس الدین افلاکی (649-755ق) در احوالات مولوی: وی هر شب جمعه به دعوت زنان قونیه، در جمع آنان حاضر شده و برای آنان سماع می کرد. «چون آن جماعت جمع شدندی … حضرت مولانا همچنان بی زحمت، تنها تنها پیش ایشان رفتی و در میانه ایشان نشسته، همه شان گرد آن قطب حلقه گشتندی و برِ او گشتندی. و چندانی گل برگ ها بر او ریختندی که به تبرک از آن، گل برگ ها ساختندی و حضرتش در میان گل و گلاب غرق عرق گشته، تا نصف اللیل به معانی و اسرار و نصایح مشغول شدی. آخر الامر کنیزکان گوینده و دفّافّان نادر و نای زنان از زنان سرآغاز کردندی و حضرت مولانا به سماع شروع فرمودی و آن جماعت به حالی شدندی که سر از پا و کلاه از سر ندانستندی. و تمامتِ جواهر و زرینه آلتی که داشتندی، در کفش آن سلطان کشف ریختندی تا مگر چیزکی قبول کند. … اصلاً نظر نمی فرمود. و نماز صبح را با ایشان گزارده، روانه می شد.» (مناقب العارفین، ج1، ص490.)

سماع ابوالخیر
ابوسعید ابوالخیر (375-440ق) حاضر نشد برای نماز دست از سماع صوفیانه بکشد و همانطور که در حال رقص بود، می گفت: «ما در نمازیم»! (اسرار التوحید فی مقامات الشیخ ابی سعید، محمد بن منور، ص240.)

کج فهمی و کج اندیشی صوفیان به آنجا رسیده است که در توجیه عمل خلاف شرع سماع، به تحریف معنوی آیات قرآن روی آورده اند. آیاتی از قبیل «فبشر عباد الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه» ، «انک لاتسمع الموتی»، «اتقوا الله و اسمعوا»، «و اسمعوا و اطیعوا» «و لو انهم قالوا سمعنا و اطعنا و اسمع و انظرنا لکان خیرا لهم و اقوم» «و اذا سمعوا ما انزل الی الرسول تری اعینهم تفیض من الدمع مما عرفوا من الحق» را به سماع مورد نظر خود تفسیر کرده اند. ر.ک: فرهنگ اشعار حافظ، احمدعلی رجائی بخارائی، تهران: انتشارات علمی، هفتم، 1373، صص276-282.

«در شرع مساله ای هست و دانم که خوانده ای، که در حالتِ اضطرار و مخمصه مهلک، آدمی را تناول مردار و چیزهای حرام حلال می شود … اکنون مردان خدا را هم حالتی و ضرورتی هست که به مثابه مخمصه و استسقا است و دفع آن جز به سماع و رقص و تواجد و اصواتِ اغانی نیست و الا از غایت هیبت تجلیات و انوارِ جلال حق، وجود مبارک اولیا گداختی و ناچیز گشتی.» [مناقب العارفین، ج1، ص559]

ایجاد مکان های مقدس اختصاصی
خانقاه
لنگر و زاویه
معبد زرین اک
کمون اوشو
آشیانه صلح برین (سای بابا)

علت تاثیرگذاری عرفان های کاذب
علت اصلی جهل افراد است: (عامل اصلی همه انحرافات در تاریخ اسلامی را می توان جهل نامید: دعای اربعین امام حسین)
معمولاً اعضای این فرقه ها دلبسته تر و پایبندتر هستند.
مخفی کاری آنان این حالت را در ذهن خیلی افراد ایجاد می کند که حتماً چیز مهمی دارند …
کنترل همه جوانب زندگی مریدان از نوع غذا، محل مسکن، همسر، لباس و …

علت تاثیرگذاری عرفان های کاذب
بمباران محبت: وعده شغل، مسکن، تسکین آلام روحی، بهبود امراض مزمن یا صعب العلاج جسمی، قرار گرفتن در محیطی صمیمی، یافتن یاران شفیق …
ادعا می کنند که راهی سریع، مرحله بندی شده و قابل اجرا برای رسیدن به حقیقت دارند. که نیازی به عمل به دستورات دینی ندارد.
ساده و در دست رس جلوه دادن تجربه های معنوی جدید
کم کاری عالمان و مبلغان دینی در ارائه معارف معنوی

نقش سیاست بازان در ترویج عرفان های کاذب
بهره برداری از برخی آموزه ها
مثلا آموزه درون گرایی افراطی و گوشه نشینی و آموزه تناسخ
در اغلب آیین های جدید اعتقاد به تناسخ که به گونه ای ملازم با جبر اجتماعی و سیاسی هم هست، وجود دارد. حتی در عرفان اکنکار آمریکایی این اعتقاد جایگاه بسیار بالایی دارد. و این ابزار خوبی در دست زورگویان و ستمگران است. با این اعتقاد می توان جلوی خیلی از شورش های اجتماعی و سیاسی را گرفت. و افراد را به امید زندگی بهتر در مرحله بعدی ساکت نگه داشت.

نقش سیاست بازان در ترویج عرفان های کاذب
ایجاد پایگاه:
نقش کینیاز دالگورکی، شاهزاده روسی، در پیدایش بابیت و بهایئت. شرکت در درس سیدکاظم رشتی آشنایی با سیدعلی محمد شیرازی. معتاد کردن او و القا اندیشه های خود به او. کم کم به سید گفت شما نماینده امام زمان هستید و من به شما و مقام بسیار والایتان واقفم. خود سید هم باورش شد. امروزه فرقه ای شده است که کاملاً در اختیار استکبار و علیه مسلمانان اقدام می کند.

نقش سیاست بازان در ترویج عرفان های کاذب
مقابله با معنویت اسلام شیعی:
تقویت اسلام فردی و منهای سیاست. اسلام منهای روحانیت، اسلام منهای مدیریت. به عنوان مثال در ایران اسلامی از سال 42 به بعد می بینیم که مشایخ صوفیه روابط خوبی با دربار شاه داشتند. به مقامات عالی می رسیدند. در زمان دکتر اقبال خانقاه ها رشد کردند.

نقش سیاست بازان در ترویج عرفان های کاذب
مهار قدرت مرجعیت:
نقش مرجعیت را در خنثی کردن توطئه هایش به وضوح در سده های اخیر دیده اند. بر این اساس با ترویج چنین فرقه هایی، به محوریت دادن به نقش پیر و استاد در حقیقت می خواهند بدیلی برای مرجعیت ایجاد کنند.

راه های مقابله (1)
راه های علمی:
شناخت عرفان حقیقی و عرفان های کاذب
علم مقدمه عمل است. اگر جهل مهم ترین عامل اثرگذاری این نوع مکاتب است، نخستین گام برای مقابله، شناخت و آگاهی است.
طراحی مهندسی اخلاقی و تربیتی در سطح خرد و کلان
پرهیز از نگاه بخشی و جزیره ای.
تاکید بر عقلانیت و پرهیز از امور خرافی:
بیشتر فریب خوردگان این عرصه زنان هستند. رویابینی، فال بینی، طالع بینی، کف بینی، سنگ درمانی و فرادرمانی و سحر و جادو و احضار روح و …
جلوگیری از نفوذ خرافات در عزاداری ها. به ویژه عزاداری های خانگی!

راه های مقابله (2)
راه های عملی
افشاگری و ایجاد حساسیت در میان افراد و خانواده ها
جلوگیری از فعالیت های خزنده دشمنان و تهاجم اخلاقی و معنوی آنان
استفاده از ظرفیت مجالس مذهبی و خانگی و پایگاه های بسیج برای معرفی عرفان حقیقی
احیای ابعاد عرفانی و اخلاقی عاشورا، فاطمیه، شعبانیه، دهه فجر، هفته دفاع مقدس و امثال آن.

Drsharifi.ir
4. ارائه الگوهای عینی:
داستان های عارفان و عالمان راستین؛ داستان های شهیدان.
5. خودسازی به منظور جامعه سازی:
نیروهای ارزشی می توانند الگوی عینی و متحرک ارزش ها و اخلاقیات اسلامی باشند.

مشخصه های عارفان حقیقی
یاد خدا
نیست در لوح دلم جز الف قامت یار/چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم
الهی و الحقنی بنور عزّک الابهج فاَکون لک عارفاً و عن سواک منحرفاً و منک خائفاً مراقباً

محبت نسبت به همه آفریده ها
به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
یکی از بارزترین نمودهای محبت عام به همه مخلوقات را می توان در نوع مراودات و مناسبات عارفان حقیقی با محیط زیست مشاهده کرد.
برخی: ادیان هندی مشکل محیط زیست را حل می کنند.اما اسلام نه حیوانات را خدا می دانند و نه اجازه تصرف بی مبنا در آنها می دهد.
داستان علامه مجلسی و محافظت از بچه گربه
علامه بحر العلوم و داستان شکت عنک عصفوره فی الحضره

محبت به همه انسان ها
لعلّک باخع نفسک الا یکونوا مومنین
پیامبر اکرم: مردمان همگی، عیال خداوندند، پس محبوب ترین افراد در نزد خداوند، نیکوترین شان نسبت به عیال خداوند است.
داستان صاحب فصول:در پاسخ این پرسش که: «اگر بدانی چند ساعت دیگر به مرگت مانده است، در این چند ساعت چه می کنی؟» می گوید: «روی سکوی در خانه ام می نشینم تا نیازهای مردم را برآورده سازم. شاید کسی بیاید و از من چیزی بخواهد و نیازی داشته باشد؛ گر چه آن نیاز استخاره باشد.»
بحر العلوم و شاگردش سید جواد عاملی صاحب مفتاح الکرامه و عدم آگاهی از نیازهای همسایه
داستان سری سقطی و استغفار سی ساله برای یک الحمدلله

ناامیدی از انسان ها
امام علی (ع) به فرزندشان امام حسن (ع) توصیه می کند که: ان استطعت ان لایکون بینک و بین الله ذو نعمه فافعل. عارفان حقیقی از خلق و خوشایندها و بدآیندهای آنان، بی نیازند.
به دلیل هیچ کاره دانستن مردم و خدا را یگانه فاعل حقیقی دانستن تحمل جفای خلق نیز بر آنان آسان می شود. البته تحمل جفای خلق ملازم با ظلم پذیری نیست.

خوددوستی روان شناختی
به شدت مراقب و مواظب خودشان هستند. به همین دلیل هرگز به وضع موجود خود قانع نیستند. دائماً در اندیشه بهتر کردن اوضاع درونی خودند. یا ایها الذین آمنوا علیکم انفسکم لایضرکم من ضلّ اذا اهتدیتم
خوددوستی به معنای خودبزرگ بینی نیست. تواضع آنان از همه کس بهتر است. داستان انتخاب بهترین فرد که بنا بود بدترین بنی اسرائیل را پیدا کند.

ناشناخته بودن
غیر از خود فرد هیچ کس نمی تواند عارف بودن یا نبودن کسی را درک کند. ما تنها می توانیم علائم و نشانه هایی را به دست آوریم. کسانی که به گوهر راستین عرفان دست یافته باشند اهل تظاهر و به دنبال اسم و رسم و عنوان نیستند. به همین دلیل برای عامه مردمان قابل شناخت و تشخیص نیستند.
هر که را اسرار حق آموختند مهر کردند و زبانش دوختند.
سرّ حق را آن سزد آموختن کز بیانش لب تواند دوختن

مرحوم بهاری همدانی در تذکره المتقین:از جمله آنها [مغرورین] طایفه ای است که خود را عارف می دانند و از عرفان اکتفا کرده به پوشاک و خفض الصوت و سر پائین انداختن و آه سرد کشیدن و شبیه گریه به جا آوردن لاسیما اگر بشنود کلامی را در عشق و محبت و توحید و فقر مع عدم معرفه معناها بل بعضی تجاوز کرده به شهیق و نهیق و اختراع بعضی از اذکار و التغنی بالاشعار و سایر حرکات شنیعه به گمان اینکه این اطوار شخص را به مقامی می رساند. نه چنین است، بل اسباب سخط و غضب الهی است.

صراحت و اجتناب از مبهم گویی
هرگز به بهانه اینکه زبان عرفان زبانی خاص است سخنان چند پهلو که موجب سوء استفاده دیگران شود، بر زبان نمی رانند. همانگونه که پیامبران و امامان معصوم چنین بودند. هرگز به گونه ای سخن نمی گفتند یا به گونه ای رفتار نمی کردند که هر کسی برداشتی متناسب با میل خود از گفتار و رفتار آنان داشته باشد.

البته اقتضای مباحث عرفانی آن است که در مواردی در لفافه و با استفاده از قالب های ادبی مجاز و استعاره و کنایه و امثال آن سخن گفته باشند. طبیعی است که الفاظ تاب تحمل همه معانی را ندارند. افزون بر این، همه عارفان نیز لزوماً شناخت کافی از زبان و توانمندی های ادبی زبان خود را ندارند. برخی از آنان ادیبان زبردست و زبان شناسان سرشناسی بودند و اینان در بسیاری موارد می توانستند مضامین بلند عرفانی را با استفاده از قالب های زبانی متعارف و بدون گرفتار شدن در سخنان دو پهلو، بیان کنند، اما برخی دیگر، که از چنین توانمندی هایی بی بهره بودند.

پرهیز از فرقه گرایی
یکی از آفات گرایش های عرفانی فرقه گرایی است. مباحث عرفانی زمینه مساعدی برای پیدایش فرقه های مختلف پدید می آورد. بسیاری از مردم وقتی کاری خارق العاده از فردی می بینند به دلیل آنکه توان تحلیل چنین کارهایی را ندارند، آن را نشانه و دلیل حقانیت رفتار و گفتار آن فرد نیز می پندارند. به همین دلیل علاقه ای عاطفی و قلبی نسبت به چنین افرادی پیدا می کنند و این خود زمینه ایجاد فرقه های جدید را پدید می آورد.
اما عارفان حقیقی هرگز به دنبال سوء استفاده از چنین موقعیت هایی نیستند. و به هیچ وجه اجازه چنین بهره برداری هایی از گفتار و رفتار خود را نمی دهند. به همین دلیل هیچ یک از عارفان حقیقی در طول تاریخ منشا پیدایش یک فرقه یا گروه خاصی در عرض سایر فرقه ها و گروه های مسلمان نشده اند.

تاکید بر ریاضت های شرعی
رسیدن به کمال و سعادت نهایی بدون ریاضت و تمرین های سخت جسمی و روحی امکان پذیر نیست.
«لن تنالوا البرّ حتی تنفقوا مما تحبون» «افضل الاعمال ما اکرهت علیه نفسک»

آیا ریاضت ارزش مقدمی و وسیله ای و ابزاری دارد یا ارزش غایی و نهایی؟ روشن است که ارزش ریاضت ارزشی مقدمی و ابزاری است. اما آیا می توان از هر وسیله ای برای رسیدن به خدا کمک گرفت؟ جواب منفی است. بر اساس نظام علّی و معلولیِ حاکم بر عالم، هر فعلی معلول خاص خود را دارد و هر معلولی، علت ویژه خود را می طلبد. ریاضت ها هم به منزله علت هایی برای وصول به همان هدف مقدس هستند. اما اینکه چه نوع ریاضتی واقعاً ما را به آن هدف می رساند و چه نوع ریاضتی ما را از آن دور می سازد، از دو راه می توان فهمید: عقل و شرع.


تعداد صفحات : 150 | فرمت فایل : .ppt

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود