عناوین ارائه :
اصول کنترل کیفیت جامع
(دمینگ)
ارائه دهندگان :
محمد رضا افتخاری – داود کابلی –
زیر نظر استاد ارجمند :
جناب آقای عبدالله آبادی
پاییز 1386
استهلاک 1
استهلاک 2
اصول کنترل کیفیت جامع (دمینگ)
تعریف مدیریت جامع کیفیت
مدیریت جامع کیفیت فرایندی است متمرکز بر روی مشتریها، کیفیت محور، مبتنی بر حقایق، متکی بر تیمها که برای دستیابی به اهداف استراتژیک سازمان از طریق ارتقای مستمر فرایند ها، توسط مدیریت ارشد سازمان رهبری می شود.
ارکان فلسفی مدیریت جامع کیفیت
فرایند گرایی: سازمان را فرایندی می بینیم که در آن همه افراد بصورت افقی در مراحلی از فرایند، قرار می گیرد.
مشتری محوری: تمامی افرادی که روی فرایند کار می کنند و آنها که نتیجه فرایند را کسب می کنند در واقع همکار و شریک هستند.
ارتقای مستمر و فراگیر فرایندها و سیستمها: با تمرکز بر ارتقای عملکرد فرایندها و سیستمها و توانمند سازی کارکنان ،تلاش می شود فرایندها و سیستمها بطور دائم در جهت پاسخ به نیازها و انتظارات مشتریها بهبود یابند.
سیر تکاملی روند مدیریت کیفیت جامع (TQM)
1- تلاشهای ابتدایی در ایجاد آگاهی در مورد کیفیت جامعه: امروزه صنایع بیشتر کشورهای پیشرفته در تب و تاب جنبش بهبود کیفیت هستند. این امر تا اندازه ای ناشی از پیدایش ژاپن به عنوان یک نیروی اقتصادی جهانی است و تا اندازه ای هم ناشی از افول آمریکا بعنوان سردمدار نیروی اقتصادی جهان آزاد است. در سالهای اخیر در آمریکا به شکل فزاینده یک تجدید نظر اساسی در صنایع و کسب کار شرکتهای این کشور بوجود آمده تمرکز این تجدید نظر برمقوله کیفیت وبهبود فرایند های مربوط آن است که در شکل گیری روندی که ما امروزه آن را «مدیریت کیفیت جامع» می نامیم نقشی بس موثر دارد.
پایه اولیه TQM))بوسیله ادوارد دمینگ که یک دانشمند آمریکایی بود در سالهای پس از جنگ جهانی دوم در ژاپن پی ریزی شد. وی در تجدید حیات اقتصادی ژاپن کمک زیادی کرد تا آن کشور بصورت یک غول صنعتی و تولیدی دردنیا مطرح گردید.
2- دمینگ و ژاپن : اقدامات دمینگ در آغاز بر پایه فنون آماری کنترل کیفیت قرار داشت کنترل آماری با بازبینی فرآیندها و بهره گیری از داده های کنترل شده گسترده ای( شامل حدود بالا وپایین قابل پذیرش) برای یک فعالیت را مشخص می کند. چنانچه فرایندی در چارچوب این گستره قرار گیرد گفته می شود که فرآیند زیر کنترل آماری است در غیر این صورت فرایند بیرون از کنترل بوده و باید بهبود لازم در آن بوجود آید تا یک فرایند قابل تکرار تلقی شود.
پس از آن بحث اصلی دمینگ به زبان ساده این بود که به موازات بهبود کیفیت هزینه نیز کاهش می یابد توجه بسیاری بر نظریه دمینگ شد و ازآن پس آشنایی با نظریه دمینگ به ویژه فنون روشهای کنترل آماری گسترش زیادی یافت و بسیاری از سازمانها از روشهای دمینگ در تهیه کیفیت ، سود می برند.
3- روند TQM به دنبال آن است که طرز برخورد و تلقی کارکنان و مدیران را چنان تغییر دهد که آنان همواره بگویند خوب یا مطلوب بودن هرگز کافی نیست و باید بهبود کیفیت را در همه زمینه ها امری مستمر و دائمی تلقی کرد. از هدفهای TQM تدوین یک تحول در سازمان است به شکلی که مدیریت و کارکنان تنها به کارهای مربوط به شغل خود بسنده نکنند، بلکه مستمراً برای بهبود فرآیندها که نهایتاً باعث بهبود فرآورده ها و خدمات می شود اهمیت دهند.
4 -عوامل کلیدی TQM: TQM در مفهوم راستین خود چیزی بیشتر از کنترلهای آماری کیفیت است. عوامل کلیدی TQM بطور کلی به شرح زیر است: 1- تقدم و پیشگیری نقایص به جای کشف بعدی آنها. 2- توجه و تاکید بر فرآیندهایی که فرآورده یا خدمات را تولید می کنند. 3- تعهد نسبت به بهبود مستمر این فرایندها. 4- تعهد نسبت به نوآوری در فرآیند های تازه ی فرآورده ها. 5- پذیرش این فلسفه که TQM در برگیرنده تمامی تولیدها و کارهای سازمان است.
اصول T.Q.M:
توجه کامل به نیاز های مشتری
ارائه کالا بدون عیب و نقص
مدیریت بر مبنای پیشگیری
استفاده از فرآیند آماریspc
تشخیص و تصحیح اشتباهات
1- ایجاد فضای مناسب برای هضم فلسفه جدید مدیریتی در سازمان- فضای مناسب برای برخورد مثبت و توجیهی با چالشهای ناشی از تغییرات تدریجی در اثر اجرای TQM فراهم شود.
2- عدم اتکاء صرف به بازرسی نهایی برای نیل به کیفیت برتر- کنترل، پیشگیری و خودکنترلی در مراحل مختلف کار برای جلوگیری از بروز ضایعات و تولید محصول (خدمات یا نتیجه مطالعات) معیوب لازم است.
3- هزینه منابع (منابع انسانی و مواد اولیه) عامل تعیین کننده در انتخاب آنها نباشد- هدف مدیریت باید کاهش هزینه تمام شده از طریق کاهش هزینه ها در کل فرآیند و واحدهای تابعه باشد، منابع ارزان قیمت ممکن است خود باعث هزینه های بالاتر، ضایعات بیشتر و کار معیوب باشند.
4- بهسازی مستمر سیستم تولید (یا خدمات مطالعات و نظارتی)- تحقیقات مستمر در جهت بهبود کیفیت و بهره وری، کاهش هزینه ها و بهبود بخشی معیارها و استانداردها برای دستیابی به سطح بالاتری از کیفیت
5- انجام آموزشهای ضمن خدمت- داشتن برنامه مستمر آموزش ضمن خدمت برای بهره گیری از روشهای جدید
6- رهبری و هدایت فعالیتهای کارکنان با استفاده از تکنیکهای جدید- ایجاد انگیزش، آموزش، افزایش آگاهی و ارزیابی به منظور رشد مهارتهای کارکنان در استفاده از تجهیزات، تکنولوژی، سخت افزارها و نرم افزارهای جدید
7- از بین بردن ترس و نگرانی در محیط کار- به منظور رشد خلاقیت و آزادی ابراز پیشنهادات سازنده و مستدل و نهایتا ایجاد محیط کار پویا و شاداب لازم است.
8- حذف محدودیتها و موانع موجود در بین واحدها- پرسنل مختلف در واحدهای مختلف باید بتوانند بدون در نظر گرفتن خشکی و درجه رسمیت بالای ارتباطات سازمانی و با حفظ صمیمت و تفکر همکاری نسبت به گردهمایی و همفکری در جهت حل مشکلات و در راستای اهداف سازمان بصورت گروهی عمل کنند.
9- پرهیز از دادن شعارهای صوری و کم محتوا- شعارهای غیر قابل دسترسی مانند ((انجام کار بدون نقص)) ما را به جایی نمی رساند، به جای این شعارها باید به ریشه یابی نقص و اصلاح سیستم اقدام نمود تا در نتیجه این اقدامات، کار با کمترین نقص انجام شود
10- اکتفا نکردن به ثبات در استانداردها و اهداف مقداری- فرآیندها و فرآورده ها مستمرا باید در حال بهسازی بوده و همه آنها در جهت جلب رضایت و اعتماد مشتری باشند، به یک معیار ثابت نباید بسنده کرد و پس از رسیدن به آن استاندارد باید به دنبال استانداردهای بالاتر رفت.
11- حذف موانعی که بر سر راه ارتباطات بین کارکنان بوده و باعث اختلال درکار می شود- درجه رسمیت ارتباطات سازمانی نباید در حدی باشد که مانع از صمیمت و همکاری در جهت اهداف سازمانی گردد.
12- تهیه و اجرای برنامه ای جامع و توانمند در زمینه بازآموزی و بهنگام کردن دانش و مهارت پرسنل
اصول مدیریت کنترل کیفیت در قوانین GMP
13- اعلام حمایت دائمی مدیریت از هر گونه بهبود در کیفیت و بهره وری- تمام پرسنل بایستی از فلسفه مدیریت کیفیت جامع (TQM) آگاه و زمینه مشارکت آنها در بهبود مستمر کیفیت، نوآوری و شکوفایی استعدادها فراهم گردد.
آنچه مسلم است در یک نظام کیفی مبتنی بر اصول GMP بخش اعظم بندهای استاندارد به سیستم کنترل کیفیت اختصاص دارد. در چنین وضعیتی دپارتمان کنترل کیفیت در یک سازمان همچون یک واحد تولیدی مستقل عمل می نماید که " محصول " آن نتایج آزمایش ها ، بررسی ها و یافته های مختلف دیگر می باشد. برای نیل به این هدف یک دپارتمان کنترل کیفیت نیاز به سه عنصر مهم دارد:
۱- ساختمان، پرسنل آموزش دیده و منابع مالی کافی
۲- تجهیزات و مواد اولیه مناسب
۳- یک برنامه تضمین کیفیت کارآمد و قوی
با وجود این عناصر مدیریت دپارتمان کنترل کیفیت قادر خواهد بود اهداف کیفی یک سازمان را در جهت برقراری استانداردهای تعریف شده پیش برد.
در همین راستا مدیر کنترل کیفیت بایدبا:
۱- ایجاد پست های سازمانی مدیریتی و فنی در جهت اطمینان از عملکرد مطابق با سیستم های کیفی
۲- ایجاد چارت سازمانی و ابلاغ شرح وظایف مکتوب
۳- نظارت و آموزش مستمر
در جهت خط مشی کیفی از پیش تعیین شده سازمان گام بردارد.
فلسفه مدیریت
ارتقای کیفیت از انتخاب فلسفه مدیریتی شروع می شود. در سفر بی پایان ارتقای کیفیت نقطه شروع برای تلاشهای ارتقای کیفیت در یک سازمان انتخاب آگاهانه یک فلسفه مدیریتی است. ابتدا باید مدیران ارشد سازمان از میان فلسفه های مدیریتی رایج فلسفه ای را برای جهت دادن به تلاشهای سازمان خود انتخاب نمایند .
باید توجه کرد که انتخاب درست اگر چه بسیار حائز اهمیت است ،ولی اگر قرار است فلسفه مدیریتی انتخاب شده موجب تحول اساسی در سازمان گردد اجرای صحیح آن کمتر از اجرای آن نمی باشد.
مدیریت جامع کیفیت با داشتن ارکان فلسفی و اصول ساده و قابل درک و فراهم نمودن یک بستر طبیعی برای تلاشها شاید تنها گزینه در پیش روی مدیران باشد سه رکن مهم فلسفه مدیریت جامع کیفیت یعنی مشتری محوری فرایند گرایی و ارتقای مستمر هم در راس یک سازمان و هم در قاعده آن قابل درک و اجرااست.
مفهوم اصلی بر محور «کیفیت» می چرخد و بیشتر مفاهیم آن بر مشتری و نیازهای وی متمرکز است. رمز پیروزی این روند، تامین این نیازها است که از طریق ارائه فرآورده ها و خدمات مناسب به دست می آید.
نظریه سیستم ها : TQM در وهله نخست کار بردی از « روند سیستم ها» است اما در عین حال از مزایای « روش علمی» و ابزارهای آن نیز سود می برد.
برای اندازه گیری و سنجش دو فرایند باید آن را به یک سلسله زیرفرایندها و نتایج مشخص و قابل کنترل کاهش داد. از سوی دیگر در برابر این روش TQM بر این باور است که سازمان باید به شکل یک « کل» مطالعه شود تا آنکه بتوان به درک درستی از کاستی های آن در سطح کل سیستم دست یافت .
یکی از اصول دمینگ در تلاش است که کارکنان درک کنند خود بخشی از یک سیستم کل هستند و نحوه کار آنان بر کار دیگرانی که در بخشهای گوناگون سازمان به کار اشتغال دارند، هر چند که با آنها در تماس مستقیم نباشند، اثر می گذارد. روند سیستم ها، به هر سیستم مانند سازمان، به شکل یک مجموعه کل نگاه می کند و توجه کاملی به فرآورده های مستمر میان اجزاء سیستم از یک سو و فراورده با محیط بیرونی از سوی دیگر معطوف می نماید.
روند سیستم ها نیز تلاش در بهینه سازی کل سیستم و دخالت دادن تمامی اجزاء سیستم دارد که به نحوی تحت تاثیر تغییرهای ساختاری و یا وظیفه ای سیستم قرار می گیرند.
الگوی یک سیستم
چهار ویژگی برجسته که در رابطه با سیستم های اجتماعی ( مانند سازمان) مطرح است به شرح زیرند:
1- سرشت کل گرایانه (Holism) : بدین معنی که نظریه سیستم ها همواره متوجه کل و نه جزئی از سیستم است .
2- تعامل با محیط (Interaction enviroment) : سیستم های باز مانند سازمان برای دریافت درون داد و منابع وابسته به محیط اند. همینطور برای صادر کردن برون داد خود باید از پذیرش کافی محیط برخوردار باشند.
3- بهینه سازی کل سیستم : (Total system optimization) : در راستای نظریه کل گرایانه، هر سیستم از لحاظ عملیاتی هدف بهینه سازی کل سیستم و نه بخش یا بخشهایی از آن را دنبال می کند.
4- سینرژی (synergism): این ویژگی بدان معنی است که اگر جور بودن و تناسب لازم میان اجزاء فراهم شود باز دهی مطلوب سیستم چیزی بیش از جمع جبری توان اجزای آن است و نتیجه کار در شرایط مناسب به مراتب بیشتر از ( به شکل تصاعدی) جمع تواناییهای اجزاء دو عناصر درگیر در فعالیت با وظیفه مربوط است .
دو نوع سیستم بارز: 1- سخت سیستم: طرز فکر این سیستم بر آن جنبه از سیستم تاکید دارد که بیشتر گرایش های کمی و روشی دارد. 2- نرم سیستم ( زیر سیستم): به آن ویژگیهایی از سیستم برخورد دارد که زیر تاثیر رفتار انسانها قرار می گیرد. این بدان معنی است که چون رفتار انسانها نیز قابل پیش بینی است تاثیر افراد بر مسئله های سیستم، موقعیتهایی را بوجود می آورد که دارای متغیرهای زیادی است.
کاربرد سیستم و الگوی فرآیند: یکی دیگر از مفاهیم کلیدی روند سیستم ها در رابطه با کاربرد آن در TQM ، تدوین الگوهای فرایندی است که این الگوها بازتابی از دنیای واقعی هستند و برای شناخت جریان فرایندها بکار گرفته می شوند. هدف اصلی TQM در واقع ایجاد بهبود مستمر در این فرایند است.
الگوی کلی سیستم مدیریت کیفیت: TQM تلاشی است پیگیر برای بهبود مستمر فرایندها، تولیدات، خدمات و همه فعالیتهای سازمانی در جهت تامین نیازهای مشتری و ارباب رجوع، تقویت اهرم رقابتی و دستیابی به سطح بهینه انجام کار در رابطه با شرایط متغیر محیطی . با توجه به زمینه های فلسفی / علمی TQM مدل کلی سیستم کیفیت را می توان متشکل از دو بعد که هر کدام یک روی سکه را تشکیل می دهند به شمار آورد. یک روی سکه ساختار مدل سیستم کیفیت را نشان می دهد و روی دیگر آن بعد عملیاتی را که ناظر بر پیاده کردن مراحل گوناگون TQM است ارائه می دهد.
1- بعد ساختاری: این بعد از سه عامل اصلی تشکیل شده است سه عامل « فرایندها» « فرآورده هاو خدمات» و « عامل انسانی» به سیستم درون سازمانی و دو عامل « مشتری» و « تامین کننده مواد» به عامل برون سازمانی ارتباط می یابد
2- سیستم برون سازمانی : این حالت شامل 2 عامل برجسته یعنی مشتری و تامین کنندگان مواد است. مشتری: در فرهنگ مدیریت کیفیت جامع ، مشتری مهمترین عامل در هدف گذاری فعالیت و تلاش بهبود کیفیت است . مدیریت کیفیت جامع مشتری را به مشتریهای درون سازمانی و مشتریهای برون سازمانی تقسیم می کند. مشتری برون سازمانی مهد هدف گذاری برنامه های بهبود کیفیت است و تلاش اصلی سازمان در تامین نیازهای این نوع مشتریهاست.
مشتریهای درون سازمان کارکنان سازمان هستند که دریافت کنندگان فرآورده ها و خدمات دیگر افراد و سازمانی اند و نتیجه کار آنها بستگی مستقیم به کار افرادی دارد که درون داد سیستم کار آنها را فراهم می کنند. نگریستن به همکاران درون سازمانی بعنوان مشتری، نوعی از فرهنگ سازمانی را بر پا می سازد که کارکنان همواره بعنوان دریافت کنندگان فرآورده های خدمات، خود را بعنوان مشتری های برون سازمانی به حساب می آورند و به همان نسبت در تامین نیازها و جلب رضایت آنان تلاش می کنند.
تامین کنندگان مواد: از دید سیستمی به تامین کنندگان مواد نقش بسی مهم در کیفیت درون داد سیستم سازمانی و فرایند دگرگونی درون داد به برون داد سازمانی دارند. TQM از دیدگاه فرآیند عملیات، تامین کنندگان را بخشی مهم از کل فرآیند تولید و یا ارائه خدمت به شمار می آورد و باور دارد که همانند مشتری تامین کنندگان مواد باید در فرایند سازمان به طور مستقیم درگیر شوند و در آن مشارکت کنند.
سیستم درون سازمانی: این سیستم بیشتر بر بهبود فرآیندها و بهتر کردن کیفیت تولید سازمان سروکار دارد و شامل 3 عامل برجسته است که عبارتند از: فرایندها ، فرآورده ها یا خدمات و عامل انسانی. مثلث کیفیت از3 عامل تشکیل می شود نمادی برجسته تری از برنامه های کیفیت از دیدگاه درون سازمانی است.
1- فرآیندها: بطور طبیعی افراد سازمانها را محیطی برای انجام تعداد بیشماری وظیفه می دانند. فرهنگ TQM این نوع وظایف را به شکل نوینی مورد نظر قرار می دهد و آنها را گامهایی از یک فرایند به حساب می آورد. این تعبیر نو به جای تمرکز بر یک وظیفه به چگونگی انجام آن وظیفه در ارتباط با وظایف پیش و بعد از آن نظر دارد. تلاشهای بهبود کیفیت عموماً ناظر به بررسی فرایندهای موجود، کشف تنگناها و مسائل آنها، تعریف، حذف و بهبود فرایندهای موجود و ایجاد فرایندهای نوین است.
2- فرآورده های خدمات: بازتاب هر نوع بهبود کیفیت در سازمان در فرآورده ها و خدماتی که ارائه می شود نمایان می گردد، بهبود فراورده ها و خدمات در وهله اول به نیازهای مشتری / ارباب رجوع بستگی پیدا می کند و در مرحله بعد به فراورده ها و خدمات مشابه و جایگزین که از سوی رقیبان ارائه می شود ارتباط می یابد.
3 : عامل انسانی: TQM وابستگی کاملی به یک فرهنگ سازمانی دارد که زیر ساخت آن را مشارکت کامل افراد در فرایندهای بهبود تشکیل می دهد، بدین ترتیب است که موضوع توان سازی کارکنان به شکل یک هدف برجسته برنامه کیفیت جامع در می آید.
مراحل اجرای برنامه TQM:
ارزیابی وضعیت سازمان زیر ساخت سیستم ساختار سیستم رویه ها و خط مشی فنون و ابزار TQM تداوم کیفیت سازمانی
چند اصل به منظور اثر بخشی T.Q.M:
آموزش عرضه کنندگان قطعات نیمه ساخته
اهمیت دادن به آموزش کارکنان
اجرای سیستم پاداش گروهی
پیگیری پیشنهادات کارکنان
توجه به اصل ایجاد بهبود مستمر در کار
هزینه های T.Q.M:
بازرسی و انجام تست آزمایشگاهی روی نمونه ها مواد اولیه
مواد و انرژی صرف شده به دلیل انجام آزمایشات
تعمیرات و نگهداری ابزار های اندازه گیری
پایان قسمت اول
بازگشت به صفحه اول
تعریف حسابداری از استهلاک چیست؟
تعریف حسابداری از استهلاک چیست؟
سرشکن کردن و تخصیص دادن بهای تمام شده دارایی ثابت را به طریقی معقول و منظم به دوره های استفاده از آن را استهلاک گویند.
بهای تمام شده معمولا در طول مدت استفاده از دارایی ، ثابت می ماند، بطوریکه در پایان عمر مفید دارایی، مجموع اقلام استهلاک دوره های استفاده از آن برابر می شود با بهای اولیه منهای ارزشی که برای دارایی اسقاط (Salvage Value) در نظر گرفته شده است.
حسابداری استهلاک چیست؟
با توجه به نکات فوق حسابداری استهلاک به روشی گفته می شود که بر اساس آن بهای تمام شده دارایی ثابت منهای ارزش اسقاط ان، بر مدتی که عمر مفید آن برآورد می شود به طریقی معقول و منظم سرشکن شود.
بنابراین هدف استهلاک، سرشکن کردن بهای تمام شده است و نه تعیین ارزش دارایی.
به تدریج که از عمر مفید اقتصادی دارایی کاسته می گردد، استهلاک آن منظما به صورت هزینه به عملیات واحد اقتصادی تخصیص می یابد.
در صورت سود و زیان استهلاک بر اساس ماهیت و مورد استفاده از مال به یکی از سه عنوان هزینه فروش، هزینه اداری و یا هزینه ساخت کالای فروش رفته ارائه می شود.
در واقع استهلاک از دو طریق بر صورت سود و زیان اثر می گذارد:
1. مستقیما به بدهکار حساب هزینه منظور و سبب افزایش آن میشود. (مانند هزینه استهلاک خودروهایی که مورد استفاده دایره فروش کالا قرار می گیرد) و طبعا به شکل هزینه فروش انعکاس پیدا می کند.
2. دیگر استهلاک استهلاک ماشین آلات کارخانه که بصورت قسمتی از بهای تمام شده کالا ثبت و پس از فروش کالا به بدهکار حساب بهای تمام شده کالای فروش رفته انتقال می یابد.(مانند استهلاک ماشین آلات تولیدی)
انواع استهلاک :
در حسابداری استهلاک را به دو نوع کلی تقسیم می کنند:
1. استهلاک به معنای اعم: حکایت از تخصیص بهای تمام شده داراییها به دوره های مختلف استفاده از انها می کند.
به این ترتیب، هزینه استهلاک در مقابل درآمد هر دوره به حساب منظور می گردد.
استهلاک در این معنا به دو گروه زیر تقسیم می شود:
الف_ استهلاک داراییهای مشهود: یعنی داراییهایی که وجود خارجی دارند مانند اموال، ماشین آلات و تجهیزات
ب_ استهلاک داراییهای نامشهود : که موجودیت مادی ندارند مانند سرقفلی، فرانشیز یا حق امتیاز و حق اختراع و …
2.استهلاک به معنای کاهش منابع طبیعی:
مانند انواع معادن که در نتیجه استخراج از مقدار ذخیره آنها کاسته می شود و وجه افتراق آن با نوع قبلی در این است که گذشت زمان و کاربرد اموال، ماشین آلات و تجهیزات از ارزش آنها می کاهد در حالی که استهلاک منابع طبیعی با کاهش مقدار ( و نه لزوما کاهش کیفیت) آنها همراه است.
علل استهلاک:
عوامل فیزیکی(Physical Factors): عوامل کار بردی(Functional factors):
1. فرسودگی ناشی از استعمال 1. عدم کفایت
2. گذشت زمان 2. نابابی که تعویض زودرس را هم در بر میگیرد
3. پوسیدگی و زنگ زدگی
لازم به ذکر است که عوامل سه گانه فیزیکی مرتبا بر داراییهای مشهود اثر می گذارند و از عمر مفید آنها می کاهند. ولی وقوع عوامل کار بردی کمتر مورد پیدا می کند.
نابابی ممکن است به این علت حادث شود که پیشرفتهای تکنولوژی سبب کهنه شدن ماشین آلات و طرز کار انها و کاهش یا از بین رفتن تقاضا برای محصولات و خدمات گردد.
ارزش آن دسته از داراییها که انتظار نمی رود از انها دیگر بار استفاده شود می باید برابر پیش بینی آنچه از فروش انها حاصل خواهد گردید و آن را اصطلاحا خالص ارزش بازیافتنی می نامند، تقلیل یابد.
اموال بدون استفاده را می باید در حساب خاصی جزو داراییها، نگهداری کرد.
برآورد استهلاک:
اهمیت استهلاک بر حسب نوع موسسه و کمیت داراییهای آن تغییر می کند.
در محاسبه استهلاک دو نوع برآورد ضرورت پیدا می کند:
1. عمر مفید مال
2. ارزش اسقاط آن
افزون بر این دو، ممکن است پیش بینی هزینه پیاده کردن و برچیدن یا تعویض مال لازم شود. طرز برآورد این نوع هزینه ها در موسسات متفاوت موجب آن می گردد که محاسبه استهلاک بسته به مورد و بر حسب روشی که بکار می رود تغییر یابد.
عوامل تعیین هزینه استهلاک:
هزینه استهلاک هر دوره مالی از سرشکن کردن بهای تمام شده (منهای ارزش اسقاط ان ) بدست می آید که بر حسب فایده اقتصادی از کاربرد آن در دوره مالی عاید می گردد به عملیات آن دوره تخصیص می یابد.
متغیرهایی که در محاسبه هزینه استهلاک هر دوره می باید مورد نظر قرار گیرند. عبارتند از :
1. بهای (تمام شده ) واقعی
2. برآورد ارزش اسقاط
3. برآورد عمر مفید
بنابراین محاسبه استهلاک بستگی پیدا می کند به یک عامل واقعی و دو عامل برآوردی یا تخمینی.
ارزش اسقاط :
عبارتست از مبلغی که پیش بینی می شود از فروش مال یا در تعویض، به هنگام انصراف از کار آن، عاید می شود. در این براورد هزینه پیاده کردن و برچیدن مال هم منظور می گردد.
بعنوان مثال اگر فروش مال اسقاط 2500000 ریال و هزینه پیاده کردن و تحویل آن 500000 ریال برآورد شود، ارزش اسقاط آن 2000000 ریال خواهد شد.
مابه التفاوت بهای تمام شده و ارزش اسقاط مال را ماخذ استهلاک می نامند. اغلب در عمل از محاسبه ارزش اسقاط صرفنظر می کنند. در مواردی که حاصل فروش اسقاط مال را با هزینه پیاده کردن آن برابر تشخیص دهند ( که عمل ارزش اسقاط آن صفر می شود) و یا مبالغ حاصل از فروش کم و ناچیز باشد، انصراف از محاسبه ارزش اسقاط را قابل قبول دانسته اند.
در برآورد عمر مفید مال برای محاسبه استهلاک، شروط و نکاتی به شرح زیر بطور ضمنی در نظر گرفته می شود:
1.استفاده از مال به وسیله مالک فعلی صورت گیرد.
2. کاربرد مال به صورتی باشد که به هنگام تحصیل آن منظور بوده است.
3. خط مشی برای تعمیر و نگهداشت دارایی در مدت استفاده معین باشد.
طبعا هزینه استهلاک هر دوره بستگی به این دارد که حدود بهره برداری و خدمات بالقوه اقتصادی مالی برای موسسه مالک آن معلوم شود. در واقع عمر مفید بر اساس و در رابطه با از دست رفتن ارزشها و امکانات بالقوه از لحاظ انجام خدمات تعیین می گردد.
عمر مفید ممکن است بر اساس یکی از مقیاسهای زیر تعیین شود:
الف_ دوره هایی از زمان بندی مانند تعداد سال یا ماه
ب_ جمع محصول قابل تولید بر حسب واحد سنجش آن
پ_ جمع ساعات کارکرد یعنی تعداد ساعاتی که می توان از دارایی بهره برداری کرد.
از لحاظ نظری، تعیین عمر مفید به ماهیت مل و علل اصلی استهلاک آن بستگی دارد.
ثبت استهلاک
در مورد حسابهای دارایی اصول زیر رعایت می شود:
1. به هنگام خرید یا تحصیل قلمی از دارایی، آن را به بهای تمام شده ثبت می کنند.
2. پس از ان، در مورد آن دسته از داراییها که عمر معین و محدود دارند، بهای تمام شده منهای استهلاک انباشته تا تاریخ تهیه گزارش مالی، ملاک تعیین ارزش و درج آن در گزارشهای مالی قرار می گیرد و آن را ارزش دفتری یا مانده مستهلک نشده می نامند.
3. آن قسمت از بهای تمام شده که به اصطلاح بکار رفته و فایده اش منقضی شده است، بر اساس اصل مقابله درآمد با هزینه (Matching Principle) به حساب هزینه جاری منظور می شود.
استهلاک هر دوره به بدهکار حساب هزینه استهلاک و در مورد وسایل تولید، به بدهکار حساب بهای ساخت ( سربار کارخانه) و به بستانکار حساب دارایی کاه به نام استهلاک انباشته منظور می شود.
نکته مهم این است که در نتیجه این عمل بهای تمام شده در طول استفاده از مال جدا و محفوظ و مشخص می ماند و با آنچه به تدریج از طریق استهلاک سالانه، انباشته می شود مخلوط نگردد.
مخلوط کردن این دو منطقی نیست زیرابهای تمام شده واقعی و قطعی و استهلاک برآوردی و تخمینی می باشد.
روشهای استهلاک
محاسبه و تعیین مبلغ هزینه استهلاک برای ثبت در هر دوره مالی به طرق مختلف انجام می شود. یزاس این منظور روشهایی ابداع کرده اند که با وجود این که بهای تمام شده و عمر مفید مال در همه آنها ثابت و یکسان است، ولی هزینه استهلاک دوره مالی در هر روش متفاوت از روش دیگر بدست می آید.
روشهای استهلاک را می توان به شرح زیر طبقه بندی کرد:
الف_ محاسبه بر حسب زمان:
1. روش خط مستقیم یا اقساط مساوی. از لحاظ هزینه استهلاک این روش را ثابت هزینه (CONSTANT_CHARGE METHOD) هم گفته اند.
ب_ محاسبه بر حسب محصول یا روشهای مبتنی بر تغییر هزینه هر دوره که عبارتند از:
2. روش ساعت کارکرد
3.روش میزان تولید
پ _ روشهای مبتنی بر استهلاک بیشتر در سالهای اول عمر مال و کاهش تدریجی آن از نقطه نظر هزینه استهلاک این روشها را هزینه کاه (Decreasing Charge Methods) هم نامیده اند. به این تعبیر که هر چه پیش می رویم از مبلغی که به حساب هزینه می رود کاسته می شود. این روشها عبارتند از :
4. روش مجموع سنوات
5. روش مانده نزولی یا استهلاک بر اساس ارزش دفتری در هر دوره مالی
ت_ روشهای مبتنی بر محاسبات سرمایه گذاری و سود منتسب به آن که از لحاظ هزینه استهلاک، این روشها را هزینه افزا (increasing Charge Methods) گفته اند. به این دلیل که هر چه پیش می رویم مبلغی که به حساب هزینه استهلاک می رود افزایش می یابد. این روشها عبارتند از:
6. قسط السنین
7. سرمایه گذاری وجوه استهلاکی
پایان قسمت دوم
بازگشت به صفحه اول
تعاریف استهلاک
1. در سیستم حسابداری سنتی ، مفهوم استهلاک به فرآیند تسهیم و تخصیص بهای اولیه دارایی ثابت از طریق روش منظم و سیستماتیک و منطقی به دوره های مالی که انتظار کسب سود و فایده از تحصیل آنها می رود ، اطلاق می گردد .
2. طبق استانداردهای بین المللی حسابداری شماره 4 (استهلاک) سرشکن کردن مبلغ قابل استهلاک یک دارایی به عمر مفید برآوردی آن .
3. طبق استانداردهای حسابداری ایران ، تخصیص سیستماتیک مبلغ استهلاک پذیر یک دارایی طی عمر مفید آن .
4. طبق نظریه FASB ، استهلاک به عنوان تسهیم منطقی و سیستماتیک بهای تمام شده به دوره های استفاده از آن .
5. طبق قانون مالیاتهای مستقیم (ماده 149) آن قسمت از دارایی ثابت که بر اثر استعمال یا گذشت زمان یا سایر عوامل بدون توجه به تغییر قیمت ، تقلیل ارزش می یابد .
6. طبق قانون تجارت (ماده234) پائین آمدن ارزش یک دارایی ثابت که در نتیجه استعمال ، تغییر فنی و یا علل دیگر حادث گردد .
متغیرهایی که در محاسبه استهلاک باید مد نظر قرار بگیرد:
1. بهای تمام شده دارائیها در زمان تحصیل ، با تجدید ارزیابی آنها در دوره های آتی .
2. عمر مفید مورد انتظار دارایی به صورت :
الف ) دوره های زمانی ، سال ، ماه
ب ) جمع ساعات کارکرد
ج ) جمع تعداد محصول قابل تولید
1-2 . عوامل موثر در برآورد عمر مفید یک دارایی:
· امکانات بالقوه دارایی مورد نظر (ظرفیت یا میزان تولید فیزیکی مورد انتظار)
· فرسودگی و خرابی مورد انتظار
· نابابی ناشی از تغییر تقاضا و پیشرفت تکنولوژی (دمده)
· برنامه های واحد تجاری برای نحوه استفاده ، تعمیر و نگهداری دارایی ثابت
3. ارزش اسقاط یا ارزش تصفیه دارایی در پایان عمر مفیددارایی .
مفاهیم استهلاک:
مفاهیم استهلاک از سه دیدگاه ساختاری ، علم معانی و شیوه رفتاری مورد بحث است :
از دیدگاه ساختاری _ "استهلاک تسهیم قیمت تمام شده براساس یک روش منظم و منطقی را بیان می کند"
از دیدگاه علم معانی _ "استهلاک بر حسب علت و منفعت تفسیر می گردد"
در بحث علت ، کاهش ارزش دارایی در اثر خرابی ، کهنگی ویا از مد افتادگی مطرح می گردد ودر بحث منفعت ، ایجاد ارتباط بین استفاده از دارایی و تحصیل جریان نقدی خالص و یا درآمد خالص مد نظر می باشد.
از دیدگاه شیوه رفتاری _ "بر سودمندی تسهیم برای تهیه گزارشات تاکید می شود"
روشهای محاسبه استهلاک :
روشهای متعددی برای تخصیص استهلاک طراحی و بکار گرفته می شود اما در عمل می توان تمامی روشها را بر طبق هر یک از الگوهای ذیل طبقه بندی کرد :
تغییر تخصیص با توجه به نوع فعالیت یا مصرف (تعداد تولید یا ساعات کارکرد)
روشهای خط مستقیم یا هزینه ثابت (خط مستقیم)
روش هزینه های صعودی (مجموع سنوات ، نزولی)
روش هزینه های نزولی (قسط السنین ، سرمایه گذاری وجوه استهلاکی)
معایب کلی روشهای استهلاک :
اولاً : هیچ یک از روشهای تخصیص بی نقص نیستند زیرا تخمین درآمدهای آتی با سرویس دهی یک دارایی و پیش بینی عمر مفید آن به آسانی صورت نمی گیرد و به علت اینکه تمامی روشهای تخصیص و تسهیم اعتباری هستند و نتایج آنها قابل دفاع نیستند .
ثانیاًٌ : برآورد عمر مفید ، ارزش اسقاط و حتی در برخی موارد محاسبه بهای تمام شده دارایی متکی بر پیش بینی های اولیه می باشد و در طول زمان ثابت می مانند از این رو روشهای استهلاک ایستا ( Static ) است و این شاید بزرگترین عیب روشهای استهلاک باشد .
به عنوان مثال پیشرفت سریع تکنولوژی و تشدید رقابت در عرضه تجهیزات تازه به ویژه وسایل الکترونیک موجب آن شده که بسیاری از ماشین آلات و تجهیزات به سرعت از مد بیافتند این جریانات اعتبار روشهای استهلاک را از لحاظ پیوند با واقعیت مورد تردید قرار داده است زیرا مبنای روشهای استهلاک ، بازیافت بهای تمام شده دارایی در طول عمر مفید برآوردی آن است حال آنکه بر اثر تغییر تکنولوژی برآورد عمر مفید با واقیت تطبیق نمی کند .
موضوع ماده 151 قانون مالیاتهای مستقیم :
در قانون مالیاتهای مستقیم ماده 151 به نحوه محاسبه استهلاک دارائیها در تشخیص درآمد مشمول مالیات اختصاص دارد . جدول استهلاکات موضوع ماده 151 قانون مالیاتهای مستقیم ، اصلاحی مصوب 27/11/1380 با پیشنهاد سازمان امور مالیاتی کشور به تصویب هیئت وزیران رسیده که در آن نرخ و نحوه محاسبه استهلاک انواع دارائیهای مربوط به صنایع مختلف در 39 گروه طبقه بندی شده است .
اهداف سازمان امور مالیاتی کشور در ارتباط با ماده 151 قانون مالیاتهای مستقیم به شرح زیر می باشد :
کاهش رکود اقتصادی و افزایش رونق اقتصادی
کاهش بیکاری
ایجاد یکنواختی در صنایع مشابه جهت تشخیص درآمد مشمول مالیات
اشکالات موجود در ماده 151 قانون مالیاتهای مستقیم :
با وجود اینکه سازمان امور مالیاتی از وضع ماده151 قانون مالیاتهای مستقیم بدنبال اهداف ذکرشده می باشد اما بر این ماده نیز اشکالاتی را می توان ایراد نمود که عبارتنداز :
علل استهلاک :
در استانداردهای حسابداری استعمال ، گذشت زمان و سایر عوامل ( دمده شدن ، نابابی ناشی از تغییر در تقاضا و … ) دلیل اصلی استهلاک شناخته شده است ولی در جدول استهلاکات موضوع ماده 151 گذشت زمان بعنوان تنها عامل استهلاک شناخته شده است و عوامل دیگر مد نظر قرار نگرفته است . لذا مفهوم استهلاک از دیدگاه قانون مالیاتهای مستقیم با استانداردهای حسابداری متناقض می باشد .
معیاریا مبنای استهلاک :
در قانون مالیاتهای مستقیم جهت ایجاد یکنواختی بین واحدهای تجاری در نحوه محاسبه استهلاک مبنای (نرخ و مدت) یکسانی برای هر دارایی مقرر شده و برآورد این معیارها با طبقه بندی گروهی دارائیهای مشابه انجام گرفته لذا برخی عوامل از جمله نوع و چگونگی استفاده از دارایی توسط واحدهای تجاری نادیده گرفته شده است بنابراین معیار یا مبنای محاسبه استهلاک طبق جدول استهلاکات (ماده 151 قانون مالیاتهای مستقیم) در برخی واحدهای تجاری بیانگر واقعیت نمی باشد .
روشهای محاسبه استهلاک طبق قانون مالیاتهای مستقیم (تبصره 3 جدول استهلاکات)
طبق قانون مالیاتهای مستقیم دو روش از روشهای مختلف استهلاک در قانون مجاز شناخته شده است با این توضیح که اگر برای دارایی طبق قانون مالیاتهای مستقیم نرخ تعیین شده باشد از روش نزولی و در مواردی که مدت تعیین شده باشد روش خط مستقیم بکار می رود به بیان دیگر مدت و نرخ ملاک تمییز بین دو روش است.
طبق استانداردهای حسابداری انتخاب روش سر شکن کردن مبلغ قابل استهلاک امری قضاوتی است در صورت استفاده از قوانین مالیاتی در راستای اهداف حسابداری ، انتخاب روش استهلاک ، از اختیار مدیران خارج شده و شاید محدودیتی برای افشاء خط مشی و عملکرد واقعی مدیران واحدهای تجاری یا اهم رویه های حسابداری باشد .
ارزش اسقاط و ماخذ استهلاک :
در جدول ماده 151 قانون مالیاتهای مستقیم ماخذ استهلاک قیمت تمام شده دارایی می باشد . ومنظور از قیمت تمام شده بهای تحصیل دارایی و مخارج مربوط به تعمیرات اساسی آن می باشد . با این فرض ، ارزش اسقاطی که طبق استانداردهای حسابداری یکی از اقلام موثر در محاسبه استهلاک شناخته شده و قابل مستهلک شدن نمی باشد در جدول استهلاکات نادیده گرفته شده است .
طرز محاسبه استهلاک کسری سال :
از نظر قانون مالیاتهای مستقیم(طبق بند 3 ماده 149) در صورتی که دارایی قابل استهلاک در خلال ماه ( آنچه که از کلمه خلال در قانون استفاده می شود این است که باستثنای روز اول ماه ، روزهای دیگر ، همه خلال ماه هستند ) در اختیار واحدهای تجاری قرار گیرد استهلاک آن از ماه بعد محاسبه خواهد شد . در نتیجه اگر مبلغ استهلاک طبق ماه مذکور با توجه به میزان کارکرد آن در همان ماه با اهمیت باشد نادیده گرفته می شود بعنوان مثال در صنایع کشتیرانی و هواپیمایی مقرون به صرفه نمی باشد
استفاده نکردن موقت از داراییهای ثابت :
به موجب قانون مالیاتهای مستقیم لازمه شروع استهلاک احراز دو شرط است . یکی آنکه دارایی در اختیار موسسه قرار گرفته باشد و دیگر آنکه آماده بهره برداری باشد اعم از آنکه عملاً بهره برداری بشود یا نشود .
در مواقعی که یک قلم یا اقلامی از دارایی ثابت بعد از آماده بهره برداری بنا به دلایلی بطور موقت مورد استفاده واقع نگردد از لحاظ نظری این مساله مطرح است که آیا استهلاک باید محاسبه شود یا خیر ؟
طبق تبصره 6 ماده 151 قانون مالیاتهای مستقیم در مواردی که دارایی قابل استهلاک پس از آمادگی برای بهره برداری به علت تعطیل کار موسسه یا علل دیگری برای مدتی مورد استفاده قرار نگیرد ، میزان استهلاک آن در مدتی که مورد استفاده واقع نشده معادل 30% نرخ استهلاکی خواهد بود که در جدول استهلاک بر آن دارایی تعیین گردیده است . با اشاره بر این موضوع که در استانداردهای حسابداری و منابع حسابداری حکم قاطعی نسبت به توقف یا استمرار استهلاک در زمان عدم استفاده موقت وجود ندارد لذا قضاوتهای مختلفی در این خصوص در زیر بیان می شود :
دلیل مخالفین محاسبه استهلاک :
مخالفت با اصل مقابله هزینه ها با درآمدها _ تخصیص بهای تمام شده دارایی ثابت به دوره های استفاده از آن در اجرای اصل مقابله هزینه ها با درآمدها صورت می گیرد و چون در صورت عدم استفاده ، درآمدی از دارائیها تحصیل نمی شود طبعاً استهلاک باید متوقف گردد .
دلایل موافقین محاسبه استهلاک :
گذشت زمان و فرسودگی
نابابی و دمده شدن (Demode )
تکنولوژی
ارزش زمانی پول
رعایت اصل رجحان محتوی بر شکل _ طبق این اصل اطلاعات باید بر اساس محتوا و واقعیت اقتصادی و نه به شکل قانونی آنها به حساب گرفته شود و توجه کردن بر این موضوع که ممکن است گذشت زمان عامل فرسودگی و نابابی باشد لذا هزینه استهلاک به علت تحقق باید شناسایی گردد.
تجدید ارزیابی و استهلاک :
موضوع تجدید ارزیابی دارائیهای ثابت مشهودی که به بهای تمام شده تاریخی در صورتهای مالی منعکس می گردد . ابتدا در کشورهای پیشرفته صنعتی و در دورانهایی که تورم کم سابقه ای بر اقتصاد آنها حاکم بوده است مطرح گردید و به تدریج مورد استفاده قرار گرفت . در کشور ما نیز به دلیل وجود شرایط تورمی در چند سال اخیر و با توجه به اینکه ارزش منصفانه دارائیهای ثابت مشهود به طور قابل ملاحظه ای نسبت به مبالغ دفتری مبتنی بر بهای تمام شده تاریخی آن افزایش یافته است . جهت نشان دادن افزایش مبلغ دفتری دارائیهای ثابت و محاسبه واقعی تر استهلاک و بالا بردن خصوصیات کیفی ، مربوط بودن اطلاعات و در نتیجه مفید بودن اطلاعات مندرج در صورتهای مالی طبق استانداردهای حسابداری ، تجدید ارزیابی دارائیهای ثابت مشهود ملزم شناخته شده است اما بنا به دلایل خاص در موارد معدودی از تجدید ارزیابی دارائیهای ثابت توسط واحدهای تجاری استفاده می گردد که عمده ترین دلایل عدم استفاده بیشتر واحدهای تجاری موارد زیر می باشد :
1. عدم وجود کارشناس یا کارشناسانی مستقل و دارای صلاحیت حرفه ای در زمینه ارزیابی
2. وجود قوانین مالیاتی _ از آنجائیکه در زمینه تجدید ارزیابی دارائیهای ثابت سیاست دوگانه ای توسط دولت اتخاذ گردیده بطوریکه طبق آئین نامه اجرایی ماده 62 قانون برنامه سوم توسعه اقتصادی کلیه شرکتهایی که صددرصد سهام آنها متعلق به دولت یا شرکتهای دولتی هستند در صورت تجدید ارزیابی دارائیهای استهلاک پذیر ، اضافه ارزش ناشی از تجدید ارزیابی مشمول مالیات بر درآمد و یا سایر انواع مالیاتها (حق تمبر) نشده و همچنین اگر قیمت دفتری جدید شامل اضافه ارزش ناشی از تجدید ارزیابی دارائیهای ثابت استهلاک پذیر باشد هزینه استهلاک آنها از جمله هزینه های قابل قبول مالیاتی می باشد
در حالی که برای واحدهای تجاری غیر دولتی ، اضافه ارزش ناشی از تجدید ارزیابی دارائیهای ثابت ، طبق ماده 105 قانون مالیاتهای مستقیم مشمول مالیات به نرخ 25% بوده و افزایش بهای دارائیهای موسسه ناشی از تجدید ارزیابی طبق تبصره 10 ماده 151 قانون مالیاتهای مستقیم قابل استهلاک نخواهد بود در نتیجه واحدهای تجاری غیر دولتی به علت فرارهای مالیاتی تمایل کمتری نسبت به تجدید ارزیابی دارائیهای ثابت دارند .
3_2 . استفاده از قوانین مالیاتی به جای اصول حسابداری در نحوه محاسبه استهلاک در ایران :
در بیشتر واحدهای تجاری ایران در نحوه محاسبه استهلاک به جای استفاده از اصول و استانداردهای حسابداری (برآورد عمر مفید دارایی طبق ضوابط حسابداری) از قوانین مالیاتی (جدول ماده 151 قانون مالیاتهای مستقیم) استفاده می کنند و با توجه به اینکه اهداف قوانین مالیاتی با اهداف استانداردهای حسابداری (نشان دادن گزارشهای مالی که گویای واقعیت باشد بدین معنا که اطلاعات مالی را از جنبه های با اهمیت آنچنان که هست یا پدید آمده به گونه ای قابل اعتماد و قابل بررسی و مقایسه برای استفاده کننده گان بازگو نماید) مغایر می باشد و از آنجائیکه استهلاک به دو صورت زیر در صورتهای مالی افشاء می گردد :
لذا این امر منجر به واقعی نبودن گزارشها و صورتهای مالی بیشتر واحدهای اقتصادی شده و بجای استانداردهای حسابداری با قوانین مالیاتی تطابق دارندو مشکلات ومعایب زیر از این امر نشات می گیرند :
واقعی نبودن نتایج عملیات یا وضعیت مالی شرکت در گزارشها و صورتهای مالی
عدم قابلیت مقایسه ای گزارشها و صورتهای مالی
واقعی نبودن نسبتهای مالی محاسبه شده
غیر قابل ارزیابی بودن عملکرد واقعی مدیران
منحرف کردن استفاده کننده گان از صورتهای مالی (درون سازمانی و برون سازمانی)
راهکارهای پیشنهادی :
با توجه به ایرادات مطرح شده در فصل دوم در ارتباط با بکارگیری قوانین مالیاتی به جای اصول و ظوابط حسابداری در این فصل برخی پیشنهاداتی جهت برطرف کردن موانع و ایرادات مذکور در ارتباط با محاسبه استهلاک بیان می گردد به طوریکه واحدهای تجاری بتوانند هم استانداردهای حسابداری وهم قوانین مالیاتی را رعایت بکنند :
الف ) استفاده از نهاد یا سازمانی برای تعیین عمر مفید و ارزش جاری دارائیهای استهلاک پذیر :
مدیران واحدهای تجاری در راستای اجرای اصول و ظوابط (استانداردهای حسابداری) جهت برآورد میزان عمر مفید واقعی دارائیهای خود اغلب با محدودیتهایی مواجه هستند و اکثراً از قوانین مالیاتی (جدول ماده 151 قانون مالیاتهای مستقیم)
و یا تجارب قبلی در این زمینه استفاده می کنند و همچنین در تعیین ارزش جاری دارائیهای استهلاک پذیر جهت تجدید ارزیابی آنها از قیمتهای متفاوتی استفاده می نمایند قادر به تعیین میزان دقیق آن نیستند و از آنجائیکه در ایران نهاد یا سازمانی اصلح برای تعیین عمر مفید و ارزش جاری واقعی دارائیهای استهلاک پذیر وجود ندارد لذا ضروری می باشد نهاد یا سازمانی بر آورد این اطلاعات را بر عهده گیرد تا حسابداران بتوانند با وجود اطلاعات رسمی در این خصوص میزان واقعی استهلاک دارائیها را بطور دقیق تعیین نمایند .
وظایف نهاد یا سازمان مذکور می تواند شامل موارد زیر باشد :
1. استخدام یا استفاده از کارشناسان متخصص در هر صنعت خاص جهت تعیین برآوردها
2. برآورد عمر مفید دارائیها با توجه به عوامل موثر در استهلاک آن دارایی
3. تعیین ارزش جاری دارائیها با توجه به شرایط اقتصادی در هر سال
4. ملزم کردن واحدهای تجاری به بکارگیری برآوردهای این نهاد یا سازمان
5. بازدید از دارائیهای مشهود استهلاک پذیر واحدهای تجاری به صورت متفاوت
6. راهنمایی واحدهای تجاری جهت استفاده بهینه از دارائیها
ب ) استفاده از استاندارد بین المللی شماره 12 (حسابداری مالیات بر درآمد) به عنوان یکی از استانداردهای حسابداری در ایران :
از آنجائیکه استاندارد بین المللی شماره 12 (حسابداری مالیات بر درآمد) جزو استانداردهای حسابداری در ایران ذکر نشده است لذا کمیته فنی سازمان حسابرسی می تواند با تدوین این استاندارد حسابداری به عنوان یکی از استانداردهای مورد قبول این سازمان در ایران ، در راستای واقعی تر و مفیدتر نمودن اطلاعات مالی واحد های تجاری اقدامات شایانی انجام دهد .
ج ) حذف محدودیتها و عواملی که انگیزه تجدید ارزیابی را از بین می برد :
دولت می تواند با یکسان سازی قوانین مالیاتی (شامل بخش دولتی و غیر دولتی) و صرفنظر از دریافت مالیات در ارتباط با سود شناسایی شده واحدهای غیر دولتی بابت تجدید ارزیابی و قبول هزینه های استهلاک مرتبط با اضافه ارزش ناشی از تجدید ارزیابی دارائیهای استهلاک پذیر امکان و انگیزه استفاده از تجدید ارزیابی را برای تمامی واحدهای تجاری فراهم نماید تا با تجدید ارزیابی دارائیها امکان محاسبه واقعی تر ارزش دفتری دارائیها و هزینه های استهلاک و یا بطور کلی مفید نمودن اطلاعات مالی گزارش شده توسط واحدهای تجاری را فراهم نماید . البته لازم به ذکر است که دولت باید از طریق برخی قوانین مالیاتی نسبت به مازاد تجدید ارزیابی (سود تجدیدارزیابی) کنترل بیشتری داشته باشد تا واحدهای تجاری نتوانند از این محل تسهیم سود نمایند .
پایان