اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ
تحقیقی در مورد ابن خلدون و نظریات وی
ابن الخلدون
عبد الرحمن بن محمد بن خلدون الحضرمی (732- 808هجری) مورخ ویعتبر موسس علم الاجتماع الحدیث ترک تراثا ما زال تاثیره ممتدا حتى الیوم. توفى ابن خلدون فی مصر عام 808 وتم دفنه قرب باب النصر بشمال القاهره.
ابن خلـــدون
ابن خلدون از نوابغ قرن هشتم هجری می باشد و به حق می توان وی را پدر علم جامعه شناسی و فلسفه تاریخ شمرد . او 500 سال پیش از اگوست کنت از علم اجتماع سخن راند و با شیوه ای نو به تاریخ نگریست و تلاش نمود مانند هر علم دیگری قواعد حاکم بر اجتماع و تاریخ را کشف نماید.اواز شیوه تاریخ نگاری صرف و نپرداختن به صدق و کذب اخبار و علل وقایع بشدت انتقاد نمود و خود ریشه و علل حوادث و تکرار آنها در تاریخ را عمیقا مورد مطالعه و تحقیق قرار داد چنانچه تحقیقات و تفکرات وی وی مورد تحسین دانشمندان جامعه شناسی و تاریخ سرتاسر جهان قرار گرفت.
ابن خلــــــــــــــــــــــدون
ابوزید عبدالرحمن بن محمد بن خلدون حَضرَمی در سال 732 ه. ق. در تونس بدنیا آمد اجداد او منتسب به یکی از قبایل یمنی بودند. این خانواده در هنگام فتح اسپانیا وارد آن سرزمین شدند و در اداره آنجا نقش بسزایی را بعهده داشتند پس از نا آرامیهای این سرزمین و تهدیدات مسیحیان راهی آفریقا شدند و درتونس ساکن گردیدند. ابن خلدون ادبیات و علوم عصر خویش را نزد پدرش و دیگر اساتید مسلمان اسپانیولی و آفریقای شمالی که در زادگاه او بودند آغاز کرد. وی پس از تکمیل تحصیلات در آفریقیه (تونس) به مغرب (مراکش) وسپس الجزایر رفت.
دوباره به مغرب بازگشت وپس از آن که اطلاعات مفیدی درباره ی کشورهای شمال آفریقا به دست آورد، در سال 764 به آندلس (اسپانیای امروز) رفت و در غرناطه (گرانادا) به حضور سلطان، محمد پنجم، رسید.
ابن خلدون پس از دو سال به شمال آفریقا بازگشت. او در هر یک از کشورهای مغرب بزرگ عربی (تونس ، الجزیره و مراکش) که می رفت به علت کثرت معلوماتی که در زمینه فقه و علوم دیگر داشت، مورد اهمیت قرار می گرفت و بر صدر می نشست. او مدت ها در تونس و شهر فاس در مراکش به وزارت امیران محلی مشغول بود و نیز ، بارها از جانب امیران شمال افریقا در تونس، مغرب و الجزایر به سمت قاضی القضاتی رسید. با این حال در زمانی که در وهران الجزایر به سر می برد مورد خشم سلطان قرار گرفت و مدت 4 سال در قلعه ابن سلامه زندانی شد. او در زندان ، به نوشتن کتاب معروف تاریخ خود به نام کتاب "العبر و دیوان المبتدا و الخبر فی ایام العرب و العجم و البربر و من عاصرهم من ذوی السلطان الاکبر" مشغول شد و پس از آزادی از زندان به نوشتن آن ادامه داد تا آن که کتاب را به پایان رساند. مقدمه ی این کتاب که اکنون با عنوان مقدمه ی ابن خلدون شهرت دارد خود شاهکاری بزرگ در فلسفه تاریخ و جامعه شناسی به شمار می آید.
ابن خـــــــــلدون
ابن خلدون از مصر برای زیارت خانه ی خدا به مکه رفت و از آن جا به سوی شام رهسپار شد. در دمشق بود که دیدار مشهور او با امیر تیمور گورکانی رخ داد. در آن دیدار ابن خلدون مورد توجه تیمور قرار گرفت. ابن خلدون بار دیگر به قاهره بازگشت و بقیه عمر خود را در مصر گذرانید. سرانجام، در روز چهارشنبه، چهار روز مانده به پایان رمضان 808 قمری، در 76 سالگی درگذشت و در مزار صوفیان، در بیرون باب النصر(دروازه پیروزی)،قاهره، به خاک سپرده شد.
آثار ایشان به این شرح است: 1- العبر و دیوان المبتدا و الخبر فی ایام العرب و العجم و البربر و من عاصرهم من ذوی السلطان الاکبر(مهم ترین کتاب) 2- لباب المحصل فی اصول دین؛ خلاصه ای از کتاب بزرگ کلامی و فلسفی فخرالدین رازی(نخستین کتاب) 3- تفسیری بر برده ی بوصیری(از بین رفته) 4- خلاصه ی منطق(از بین رفته) 5- رساله ای در علم حساب(از بین رفته) 6- تفسیری بر شعری از ابن خطیب در اصول فقه(از بین رفته) 7- تعریف(شرح زندگی خود) 8- شفاء السائل(رساله ای در تصوف)
ابن خلدون پس از آزادی از زندان، از وهران الجزایر به تونس رفت. در نیمه شعبان 784 با کشتی راهی بندر اسکندریه شد و از آن جا به قاهره رفت. در قاهره به دستور الملک الظاهر سیف الدین، ازممالیک مصر، به سمت استادی جامع الازهر، که امروزه دانشگاه الازهر نامیده می شود، رسید و در آن جا به آموزش و پرروش دانشجویان پرداخت و به جایگاه قضاوت نیز رسید.
در این میان معروفترین کتاب او همانا مقدمه تاریخ وی می باشد که توسط خاورشناسان غربی به اروپا راه یافت و سریعا بزبانهای انگلیسی و آلمانی و فرانسه و روسی و… ترجمه شده و مورد تحسین و تمجید دانشمندان مانند کولوزیوی فرانسوی ، اشمیت آمریکایی و رنه مونیه،فریرو،نیکلسون ،فوربیگه ،فلینت ، وارد ، روزنتال ،ون کرمر،لوین ،گابریلی و…قرار گرفته و اذعان نمودند که او در پرداختن به علم جامعه شناسی و جبر اجتماع و فلسفه تاریخ وجبر تاریخ و اصول عدالت اجتماعی و عدالت اقتصادی براگوست کنت،توماس بکل،هربرت سپنسر و مارکس و هگل و مونتسکیو مقدم بوده است.
ابن خلدون در مقدمه، ارتباط دانش عمران با تاریخ را روشن می کند. منظور او از دانش عمران یا همان علم عمران در نظر ایشان، علم جامعه شناسی است. وی مقدمه را با دید انتقادی و کنکاش گرایانه نوشت تا به آنچه تاریخ را به پیش می برد و بر وقوع احوالات تاریخی اثر می گذارد پی ببرد. در مقدمه بویژه به امور خراج، سیاست های مالی، نفوذ و مسکوکات و ادارات مربوط به آنها مانند دیوان ها پرداخته و آنها را روشن می کند
عصبیت
این مفهوم نقش اساسی در فلسفه تاریخ ابن خلدون دارد، او توانسته است با آن به علت ثابتی برای ظهور و سقوط دولتها برسد و سرنوشت آنها را با توجه به میزان عصبیت پیش بینی کند. عصبیت در اندیشه ابن خلدون اساس تاریخ و محور تحولات اجتماعی است. در دیدگاه او عصبیت به معنای پیوند و پیوستگی ومراد از آن دفاع از حریم قبیله و دولت خویش می باشد. عصبیت نیرویی است که از تعهد و وابستگی افراد بیکدیگر و پیمانی که آنها در رسیدن به یک هدف می بندند بدست می آید.
فلسفه تاریخ
ابن خلدون به تاریخ اهمیت زیادی داده و در مقدمه اول دیباچه کتاب مقدمه خویش به فضیلت آن
پرداخته است. نگاه ابن خلدون به تاریخ با دیگر مورخان متفاوت است و ایشان با نگاهی علی به
چرایی وقوع حوادث در عین نقل آنها می پردازد. او به انتقاد از مورخان می پردازد و آنها را به
دو دسته بزرگ و ریزه خوار تقسیم مینماید.
مورخان بزرگ اسلام به طور جامع اخبار روزگار گذشته را گردآورده و آنها را در صفحات تاریخ به یادگار گذاشته اند ولی ریزه خواران آن اخبار را به نیرنگ های باطل در آمیخته و در مورد آنها یا دچار توهم شده و یا به وسیله مخلوط کردن با روایات زر اندوز ضعیف به جعل پرداخته اند.( ابن خلدون ج1: ص3) خصیصه مورخان بزرگ این بوده است که سعی کرده اند امانتدار باشند و آنچه را که از طریق روایات به دست آنها رسیده بدون دخل و تصرف درآن اخبار عینا نقل کنند ولی دسته دوم از مورخان چنین ویژگی نداشته و اخبار را با دروغ و انحرافات مزین می نمایند.
ابن خلدون به هر دو گروه مورخان ایراد می گیرد که چرا تاریخ را بدون بررسی علل حوادث می نگارند.
جبر تاریخ
جبر تاریخی: باید گفت که ابن خلدون با بیان مراحل ظهور و سقوط دولتها به نوعی به جبریت تاریخی می رسد که طی آن دولتها خواه نا خواه این مراحل را پشت سر می گذارند و به تاریخ می پیوندند. ابن خلدون فقط در یکجا به جبریت نیندیشیده است بلکه در چند جای کتاب مقدمه می توان به این مسئله برخورد. ایشان حکومت داری را دارای یکسری محدودیتها می داند که ناچارا بر زمامداران یکسری اصول را تحمیل می کند. ایشان با توجه به امکانات و محدودیتهای حکومتها، بهره معینی از مرز و بوم را برای هر کشور در نظر می گیرد که مگر در شرایط استثنایی نمی توان از میزانی فزونی یابد. اگر هم دولتی بتواند با نیروی عصبیت ملک خود را فزونی بخشد، در هنگام بحران و با کوچکترین ضعف در عصبیت، مناطقی را که نباید و شاید بهتر بگوییم نمی بایست با توجه به محدودیتش آنها را دارا باشد از دست می دهد و کم کم از پیرامون حوزه اقتدار مرکزی خارج می شوند.
جامعه و دولت :
می توان عمده بحث کتاب مقدمه را به تحلیل جامعه و دولت نسبت داد، ابن خلدون بسیار قبل از کسانی چون آگوست کنت و دیگر جامعه شناسان به تحلیل جامعه پرداخته است و نظرات بدیعی پیرامون آنها بیان داشته است. ایشان مدعی ایجاد علمی جدید بنام عمران است. این علم همان جامعه شناسی است و ابن خلدون در بیان جدید بودن علم خود می گوید که من تاکنون از چنین علمی آگاه نشده ام، شاید بتوان علت نپرداختن به این علم را غفلت آنها دانست و شاید هم کسانی قسمتهایی از این علم را در آثار خود آورده اند اما چون با برهان و دلیل آنرا اثبات نکرده اند کار آنها ارزشی ندارد و من آنرا با برهان و دلیل اثبات کردم و در بیان هر واقع سعی بر رعایت صحت و دوری از دروغ نموده ام. او عمران را جدا از انسان ندانسته و آنرا نتیجه روابط متقابل انسانها می داند که در جامعه صورت گرفته و در تاریخ هم مورد بررسی قرار می گیرد. موضوع آن نیز زندگی اجتماعی می باشد.
اقتصاد:
ابن خلدون بیان می دارد که تفاوت عادات و رسوم و شئون زندگانی ملتها در نتیجه اختلافی است که در شیوه معاش(اقتصاد) خود پیش می گیرند.( ابن خلدون ج1: ص 225) این مطلب اشاره به همان رو بنا و زیربنا در اندیشه مارکس دارد که طبق آن اقتصاد به عنوان زیربنا، روبنای جامعه که فرهنگ، سیاست و . . . است را تعیین می کند. ابن خلدون ویژگی بادیه نشینی را در نوع اقتصاد آنها یعنی دامداری و کشاورزی می داند که با تغییر این معاش و بدست آوردن اضافه کار و ثروت، وارد مرحله دیگری یعنی شهر نشینی می شوند.
ابن خلدون بیان می دارد که باید صنایع را آموزش داد و عده ای باشند تا به جویندگان یاد دهند که هر صنعت چگونه عمل می کند. هر فرد نمی تواند در چند شغل به استادی و مهارت برسد و کمتر پیش می آید که کسی در دو صنعت ملکه استعداد و مهارت باشد.( ابن خلدون ج1: ص 802)
دلایل انحطاط و زوال دولتها
ابن خلدون معتقد است که همانطور که انسانها در طول زندگی خود دوران کودکی و جوانی و پیری و مرگ دارند حکومت ها نیز بناچار دارای چنین دورانی هستند. او عمر هر دولت نو بنیادی را سه نسل می داند و سپس بدلایل که خود آنها را بر می شمرد دوران پیری و مرگ حکومتها فرا می رسد.
مراحل و دوران حکومتها
1 – آغاز هر دولتی در ابتدای کار ، عدم دست درازی به اموال مردم و دوری از خودنمایی است و این باعث می شود که خراج ها و مالیاتها کم شود و بسبب ساده زیستی حاکمان ، تجمل خواهی در زیر دستان نیز تقلیل می یابد زیرا رعایا همیشه تابع دولتند و از خوی و روش دولت پیروی می کنند.
2 – می دانیم که غلبه و استیلا بر حکومت قبلی ، براساس ستیزه جویی ها و پیکارها بوجود می آید و این باعث می شود که میان این دو عدوات و دشمنی پدید آید و دولت تازه با عادات دولت قبلی دشمنی ورزد . و چون دولتهای تجمل گرا بسبب راه یافتن فساد ضعیف شده اند بعد از شکست حکومت جدید با تجمل گرائی بشدت مخالفت می ورزد و برای تحکیم خود ناچار عدالت پیشه ساخته و از دست درازی به اموال مردم جز در موارد استثنا پرهیز می کند.و این باعث ارزانی کالاها و وفور کالاهای اساسی مردم می شود. چناچه در آغاز دولتها وضع باج و خراج اندک و درآمد دولت زیاد است اما در پایان کار دولتها مالیاتها و خراجها زیاد و در آمد دولت اندک است.
3- وقتی که دولت استقرار یافت اندک اندک ساده زیستی و شیوه های آن از قبیل مسامحه و چشم پوشی از تصرف اموال مردم رخت می بندد و دوران ستمگری و زورگوئی فرا می رسد اولیای دولت بخوی خودنمائی و تظاهر به مهارت در کار متصف می شوند و بعلت فرو رفتن در ناز و نعمت و تجمل خواهی ، نیازمندیها و عادات و رسوم آنها فزونی می یابد مدام خراجها و مالیاتها سنگین می شوند و لی مردم کم کم به این عادات خو می گیرند و متوجه نمی شوند که اینها را چه کسی و به چه منظور بر اینها تحمیل می کند بنابراین بدون هیچ اعتراضی به اینکار عادت کرده و مثل واجبات خود انجام می دهند.
ولی بتدریج افزایش کمر شکن هزینه ها باعث می شود بسیاری از آبادانی ها و پیشه ها از بین بروند و در نتیجه مجموع مالیات ها و خراجها کاهش می یابد.
4 – همزمان با این تحولات کسانی که بدلیل عصبیت از دولت حمایت می کردند وحامیان عمومی حکومت رفته رفته کاهش می یابند در میان سپاهیان نیز عصبیت تقلیل یافته و تجمل گرائی فزونی می یابد . دولت ناچار برای حفظ آنها مستمری ها و عواید انها رامدام افزایش می دهد کم کم دستگاه رو به پیری و سستی می رود و وابستگان دولت از خراج گیری در شهرستانها و نواحی مرزی و دارای قدرتهای محلی و یا نزدیک دولتهای قویتر عاجز می شود.
5 – دولت برای کاهش کسری خود به انواع مالیاتها جدید و حیله ها روی می آورد . در بازارها دست برده و کالاها را به قیمت ارزان و یا نسیه از بازاریان خریده و بعد از کمیاب شدن آنها دوباره آنها را به قیمت بسیار گرانتر وارد بازار می کند و باعث ورشکستگی بازرگانان می گرد . از سوی دیگر خراج و دست درازی بر اموال بازرگانان دیگر کشور ها که وارد ملک حکومت می شوند افزایش می یابد . در نتیجه بازارها دچار رکود شده و تاجران بزرگ با اموال و دارائی های خود خارج می گردند و باعث نقصان شدید در مالیاتها و در آمدهای دولت می شوند فشارها بر پیشه های دیگر همچون کشاورزان و آهنگران افزایش یافته و باعث نابودی آنان می گردد.
– چون در مرحله باجگیری و نیرومندی حکومت، بزرگان اموال و دارائی های زیاد کسب نموده اند در این مرحله با توجه به از بین رفتن منابع خراج رقابت بین بزرگان افزایش یافته و تهمت ها و اختلافات بین نزدیکان حاکم شدیدتر می گردد و بیش از همه عاملان خراجگیر که دارای ثروت های فراوانی هستند در معرض تهمتها قرار می گیرند و وضعیت خراجگیری نیز دچار بی نظمی و ویرانی می گردد.
7- آنگاه در اندک مدت بدلیل متلاشی شدن عصبیت و نابودی قبیله هایی که از پایه گذاران دولت بودند مرحله فرسودگی و پیری دولت فرا می رسد و در این هنگام خدایگان دولت بعلت سرکشان و متمردان و قیام کنندگان بسیاری که به ستیز بر می خیزند از بیم آن که مبادا در دولت رخنه کنند نیازمند پشتیبانان تازه ای می شود از اینرو در آمد آن صرف پشتیبانان و یارانش می شود که عبارتند از خداوندان عصبیت و شمشیر ها . ثروتها و گنجینه های دولتیان تقلیل می یابد و دولت گرفتار مضیقه مالی می گردد و سایه ناز و نعمت و ثروت از خواص و حاجبان و کاتبان بسبب دور شدن جاه از ایشان و تنگ شدن دایره خدایگان دولت ،زدوده می شود.
– بعلت آنکه بسایری از دولتیان و قدرت طلبان در انتظار چنین حوادث ناگواری هستند شیفته آن می شوند که از دایره دولت بگریزند و خود را از زیر تسلط سلطان خارج سازند.بنابراین با انچه از اموال دولت بدست اورده اند به سرزمین و ناحیه دیگری رهسپار می شوند و گمان می کنند که با این اموال اسوده خواهند زیست در حالی که گمانی باطل است.
9- در اثر این حوادث قدرتهای دیگر بر دولت تسلط می یابند و دودمان حکومتی عوض می گردد. و باید دانست که رهائی از این شرایط بعد از باقی ماندن در آنها دشوار و ممتنع است زیرا اگر خود پادشاه هم در اندیشه بهبود امور باشد نزدیکان و حامیانش اجازه اصلاح را به وی نخواهند داد . از اینرو کشور داری از اموری است که رهایی از آن دشوار است بویژه هنگام بزرگ شدن حوادث ناگوار و تنگ شدن دایره دولت و پدید آمدن آنچه از این وضع روی میدهد همچون: دور شدن از صفات بزرگ منشی و خصال نیکو از میان اعضای دولت و گراییدن آنها به خویهای بد و ناشایست
دلایل انحطاط تمدنها و تاثیر متقابل دولت و مردم برهمدیگر
1 – با نیرومند شدن حکومتها شهرها بخصوص پایتخت حکومت پر جمعیت تر می شوند .تجمل گرائی و تفنن در تجملات و بهتر کردن کیفیات آن و شیفتگی به صنایع تجملی مانند : امور آشپزی ، پوشیدنیها ، گستردنیها ، ساختمانها ، ظروف و امور خانه داری ترقی می یابد که در دوران اولیه حکومت نیازی به آنها حس نمی شد بدنبال آن فرمانبری از شهوات پدید می آید و این عادات چنان در جامعه ریشه دوانده و مستحکم می گردد که جدائی از آنان بسیار دشوار می گردد این عادات نیازمندی ها و مخارج بسیاری برای جامعه پیش می آورد که عواید آن برای این مخارج کافی نیست بهای کالا ها فزونی یافته و گرانی رخ می دهد.
– چون دولت در مرحله نیرومندی قرار دارد برای تامین نیازها خود مالیاتها را افزایش می دهد بازاریان مالیاتها را حساب نموده و بر روی اجناس خود می افزایند مخارج شهر نشینان افزایش می یابد و هیچ راهی برای برون رفت از این حالت ندارند زیرا عادات تجمل پرستی شهر نشینی بر آنها چیره شده و از آن عادات فرمانبری می کنند کلیه وجوهی که پیشه ها و حرفه ها در می آورند صرف این امور می شود و در نتیجه رفته رفته در فقر و مسکنت غوطه ور می شوند فشار وارده بر مردم باعث گرایش مردم به کارهای ناپسند و انواع بدیها می شود فسق و شرارت و پستی و حیله ورزی فزونی می یابدو مردم بر دروغگویی و فریبکاری و دزدی و سوگند شکنی و رباخواری در معاملات گستاخ می شوند.حشمت و وقار افراد در نزد هم و حتی خویشان و نزدیکان از بین می رودو شهر همچون دریایی می شود که امواج فرومایگان و صاحبان اخلاق زشت و ناپسند در آن بجنبش در می آیند.
3- بخاطر تاثیر مردم بر همدیگر بسیاری از فرزندان دولتیان و پرورش یافتگان حکومت در اثر همنشینی و امیزش با این افراد با دیگر بدخویان در این صفات شرکت می جویند و فساد به حکومت راه می یابد و آیین فرومایگی و پستی استحکام پذیرفته و دولت در ورطه فساد و سفاهت می افتد.
ابن خــــــلدون
وفاته:
اعتزل ابن خلدون الحیاه بعد تجارب ملیئه بالصراعات و الحزن على وفاه ابویه وکثیر من شیوخه اثر وباء الطاعون الذی انتشر فی جمیع اانحاء العالم سنه 749 هجریه وتفرغ لاربعه سنوات فی البحث والتنقیب العلوم لانسانیه معتزلا الناس فی سنوات عمره اللاخیره لیکتب سفره الخالد او واعرف بمقدمه ابن خلدون وموسسا الا اجتماع بناء على الاستنتاج والتحلیل فی قصص التاریخ وحیاه الانسان واستطاع بتلک التجربه القاسیه ان یمتلک صرامه موضوعیه فی البحث والتفکیر.
شکرا جزیلا
لَتَجِدَنَّ اَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَهً لِلَّذِینَ آمَنُوا الْیهُودَ وَالَّذِینَ اَشْرَکُوا بطور مسلم، دشمنترین مردم نسبت به مومنان را، یهود و مشرکان خواهی یافت سوره مائده – آیه 82