مقدمه:
چه بسیارند کودکانی که تنها به دلیل داشتن ضعف خاص در دیکته، حساب یا روخوانی علی رغم داشتن هوش عادی، توانایی جسمی خوب و روانی سالم به دلیل شکستهای پی درپی تحصیلی برای همیشه با دنیای کتاب، مشق و مدرسه خداحافظی کرده اند. چه بسیارند استعدادهایی که بدین سان نشکفته پرپر گشته و می شوند و چه بسیارند زیانهایی که جامعه ما از این راه متحمل می گردد.
ناتوانیهای یادگیری مقوله خاص دیگری است که درحیطه کودکان استثنایی قرار دارد و درصد چشمگیری از کودکان را در بر می گیرد. ناتوانیهای یادگیری، نارساییهای یادگیری خاصی است که در صورت عدم شناسایی آن معمولاً تحقیرها، توهینها، مقایسه های نابجای خردکننده وشکستهای تحصیلی پی در پی را به بار می آورد. میلیونها کودک در سراسر جهان به اختلالات یادگیری مبتلا هستند. آنان علی رغم رشد جسمی، ذهنی، زبانی، اجتماعی، اخلاقی و عاطفی طبیعی هنگامی که به سنین مدرسه می رسند با مشکلاتی ویژه روبرو می گردند که عرصه را بر آنها تنگ می کند. اشکال بزرگ این اختلال آن است که بر خلاف نابینایی ، ناشنوایی، سرآمدی، ناسازگاری و معلولیتهای جسمی که تشخیص آن در سنین پیش دبستانی به آسانی امکانپذیر است، براحتی نمی توان آن را در سنین پیش دبستانی تشخیص داد. کودک مبتلا به اختلال یادگیری خود نیز از این که نمی تواند در انجام تکالیف تحصیلی همانند دیگر همسالانش موفق باشد، رنج می برد. او نیز همانند دیگر کودکان تصویری توانا و مثبت از خود ساخته است که به دلیل این اختلال و رویارویی پی در پی با ناکامیهای اصلی، فرعی تحصیلی این تصویر خدشه دار می شود واحساس حقارت درونی جایگزین آن می گردد.(حاج بابایی و دهقانی، 1372)
مسئله ناتوانیهای خاص یادگیری اخیراً به طور چشمگیری توسعه پیدا کرده و توجه متخصصان و دست اندرکاران مسائل آموزش کودکان را بیش از پیش به خود جلب نموده است، درکنار کودکان ناشنوا، نابینا و عقب مانده ذهنی کودکانی هستند که بدون اینکه ناشنوا باشند کلمات را درک نمی کنند و بعضی دیگر با اینکه نابینا نیستند اما آنچه را که می بینند درک نمی کنند. و گروهی دیگر از کودکان علیرغم آنکه از نظر ذهنی عقب مانده نبوده و همانند سایر همسالان خود هستند با روشهای معمول آموزشی قادر به یادگیری مفاهیم نمی باشند. معلمان مدارس استثنایی بسیار با این کودکان برخورد داشته اند. که به علت ناتوانیهای خاص در یادگیری خواندن، صحبت کردن ، هجی کردن، نوشتن وحساب کردن و… در این مدارس آموزش می بینند.
تاریخچه و تعریف و فراوانی
تاریخچه:
متاسفانه تاریخچه آموزش کودکان مبتلا به ناتوانیهای خاص یادگیری بسیار کوتاه است. تا سال 1960 مشکل این کودکان تقریباً شناخته نشده بود. در این سال تلاشهایی وسیع آغاز شد و نظریات متفاوتی عنوان گردید، دسته ای ناتوانیهای خاص یادگیری را معلول تنبلی کودکان خواندند، دسته ای دیگر وجود ضایعه مغزی را علت این عارضه تلقی کردند. گروهی معلولیت ادراکی و گروه دیگر اختلالات عصبی را علت ناتوانی یادگیری می شناختند. آشفتگی و سردرگمی موجود چندان هم بی علت نبود. اصولاً شناخت کودکان مبتلا به ناتوانی های خاص یادگیری، مستلزم گذشت زمان بود. گذشت زمانی که موجبات به هم رسیدن علوم متفاوتی چون پزشکی، علوم تربیتی، روان شناسی، توانبخشی و … درگره گاه واحدی به نام اختلال یادگیری را فراهم کرد. در این میان پزشکی نخستین رشته ای بود که به تشخیص دانش آموزان دارای مشکلات یادگیری توجه کرد. پس از آن روانشناسان به مطالعه خصوصیات این دانش آموزان پرداختند. با این وجود تا اوایل دهه 1960 کاری که در خور توجه باشد انجام نگرفته بود، به همین علت در این دهه، علمای تعلیم و تربیت نیز به جریان مذکور پیوستند و برای حل این مشکل پیشقدم گشتند.
در سال 1896 پزشکی انگلیسی به نام مورگان وضعیتی را گزارش کرد که آن راکوری لغات می نامید. حالتی که ناتوانی در خواندن کلمات از آن تعبیر می شد. چند سال پس از آن یعنی در سال 1920 این مورد جای خود را به عنوان مفهومی در مطالعات علمی بازکرد.
در سال 1930 عصب آسیب شناسی به نام اُرتون1 رابطه میان غلبه مغز و اختلالات تکاملی زبان را مورد مطالعه قرار داد. در سال 1947 استراوس2 و لتی نین 3 کتاب "آسیب شناسی روانی و تربیت کودک معلول مغز" را منتشر کردند که بر پایه آن ناتوانیهای یادگیری ناشی از ضایعات مغزی قلمداد می شوند.
از سال 1948 به بعد تلاشهایی شکل یافته تر در این زمینه آغاز شد که به طور عمده مربوط به تلاش برای کشف حدود و علل متفاوت ناتوانیهای یادگیری بود. این تلاشها ادامه یافت و به پدید آمدن گروههای محلی و سازمان های ایالتی متفاوتی انجامید که در سال 1963 با برگزاری یک کنفرانس ملی به رهبری ساموئل کرک4 در شیکاگو اقدام به ایجاد و سازماندهی یک موسسه ملی کردند. در همین سال کرک طی سخنانی در این کنفرانس گفت: موضوع بحث ما در این جا کودکانی هستند که یا به جهت سبب شناسی ( برای مثال نقص کار مغز ، نقص جزئی در کار مغز یا اختلال عصبی – روانی) ، یا به سبب جلوه های رفتاریشان (برای مثال، اختلالهای ادراکی، فعالیت های حرکتی بیش از حد، نارساخوانی یادیس لکسی) نامی بر آنها نهاده شده است" کرک در اظهارات خود پیشنهاد کرد که برای پرهیز از معمای پیچیده کار ناقص مغز، از اصلاح "ناتوانی یادگیری" که در برگیرنده تمام افراد مورد نظر است استفاده شود.
اولیای کودکانی که به ناتوانی یادگیری مبتلا بودند و با اصطلاحات پیشنهاد شده قلبی موافقت نداشتند. این اصطلاح را شور و شوق پذیرفتند و موسسه کودکان ناتوان در یادگیری را تشکیل دادند. این نامگذاری مشکل به وسیله کرک و تشکیل موسسه کودکان ناتوان در یادگیری معمولاً به عنوان شروع اداری و رسمی حرکت در جهت برخورد با ناتوانیهای یادگیری در نظر گرفته می شود.(حاج بابایی و دهقانی ،1372)
تعریف اختلالات یادگیری:
اصطلاح اختلالات یادگیری از نیاز به تشخیص و خدمت به دانش آموزانی برخاسته است که به طور مداوم در کارهای درسی خود با شکست مواجه می شوند و درعین حال در چهارچوب سنتی کودکان استثنایی نمی گنجند.
تعاریف ناتوانی یادگیری با تغییرات متنوعی همراه بوده است این امر ممکن است به خاطر ارزشیابی و بازنگری های متحد و در این قلمرو و ماهیت علمی آن باشد. رشته های تخصصی متعددی به طور مثال پزشکی، روانشناسی، علوم تربیتی، زبان شناسی و عصب شناسی، هر کدام اصطلاحاتی را برای تبیین این اختلال دخیل کرده اند. برای مثال علوم تربیتی عبارت ناتوانی یادگیری خاص را به کار می برد، روانشناسی از مقولات همچون اختلالات ادراکی، رفتارهای فزون کنشی، نقص توجه و زبان شناسی از عبارات ناگویی اکتسابی، نارساخوانی و پزشکی و عصب شناسی از موارد ضربه مغزی، نارساکنش وری قلیل مغز، صدمه یا آسیب مغزی استفاده می کنند.(شریفی درآمدی ،1381)
تعریف قانون آموزش و پرورش برای کودکان دارای ناتوانی یادگیری چنین است:
"ناتوانی یادگیری بخصوص ، یعنی اختلالی در یک یا چند فرایند روانی پایه که به درک یا استفاده از زبان شفاهی یا کتبی مربوط می شود و می تواند به شکل عدم توانایی کامل در گوش کردن ، فکر کردن، صحبت کردن، خواندن، نوشتن، هجی کردن، یا انجام محاسبات ریاضی ظاهر شود. این اصطلاح شرایطی چون معلولیت های ادراکی ،آسیب دیدگی های مغزی، نقص جزئی در کار مغز ، دیس لکسی یا نارساخوانی و آفازیای رشدی را در بر می گیرد." (جرالد ومگ لافلاین، منشی طوسی،1376)
انجمن مخصوص کودکان و بزرگسالان مبتلا به ناتوانیهای یادگیری تعریف دیگری را ارائه داده است، این تعریف معتقد است که ناتوانیهای یادگیری ریشه نورولوژیک دارد و وجه تمایز این تعریف آن است که وسعت حوزه هایی که تحت تاثیر آن قرار می گیرند. وسیعتر می کند و آن را به چیزی غیر از دروس نیز گوش می دهد. تعریف چنین است:
"ناتوانیهای یادگیری ویژه، حالتی مزمن است که منشا نورولوژیک دارد و به صورت انتخابی در کار رشد و یا ابزار مهارتهای کلامی و غیر کلامی دخالت می کند. این اختلال ممکن است در افرادی که دارای هوش متوسط یا بالا و کسانی که سیستمهای حسی و حرکتی شان به طور کافی درست کار می کند و اشخاصی که از فرصت های یادگیری به اندازه کافی استفاده می کنند نیز تظاهر کند. ناتوانیهای یادگیری از نظر نوع تظاهرات و میزان رشد فرد می تواند متفاوت باشد. این حالت ممکن است در سراسر زندگی در عزت نفس، تحصیلات، شغل، ارتباط با دیگران و فعالیت های روزمره فرد، تاثیر منفی بگذارد".دانیل پی و کافئن،جوادیان،1375)
در سال 1981 کمیته مشترک ملی برای ناتوانیهای یادگیری (njcld) ، مرکب از: نمایندگان انجمن گویایی و شنوایی آمریکا، جامعه کودکان وبزرگسالان مبتلا به ناتوانیهای یادگیری، شورای مخصوص ناتوانیهای یادگیری، بخش مربوط به کودکانی که دچار اختلالات ارتباطی هستند، انجمن بین المللی خواندن، انجمن دیسلکی مشترکاً تعریفی ارائه داده اند که چنین است:
"ناتوانیهای یادگیری یک اصطلاح کلی است که به علت گروهی از بی نظمی های نامتجانس به وجود می آید. این حالت ممکن است به صورت اشکالات مهمی در اعمالی نظیر: گوش دادن، صحبت کردن، خواندن، نوشتن، استدلال کردن یا حساب کردن تظاهر نماید. اکثر این بی نظمی ها جنبه ذاتی دارند و به نظر می رسد که معلول بدکاری سیستم اعصاب مرکزی باشند. حتی با وجود اینکه ناتوانی یادگیری ممکن است همراه با سایر شرایط معلولیت رخ دهد و یا تاثیرات منفی محیطی مانند تفاوت های فرهنگی،آموزش نامناسب وکافی را در برداشته باشد." (دانیل پی وکافئن، جوادیان، 1375)
تعریف دیگری که در این جا ارائه می شود به نقل از کنگره آمریکا طبق قانون عمومی 142-94 است، تعریف چنین است:
"ناتوانی های یادگیری به معنای وجود اختلالی در یک یا چند فرآیند روان شناختی پایه بوده که به فهم یا استفاده از زبان نوشتاری ویا گفتاری مربوط می شود و می تواند به شکل عدم توانایی کامل در گوش کردن ، فکر کردن، صحبت کردن، خواندن، نوشتن و هجی کردن یا انجام محاسبات ریاضی ظاهر شود."(ایلوارد و براون، برداری، 1377)
تعریف دیگری که بیت من ارائه داد که یک بعد تازه و مهم به آن اضافه می کرد، او قید اختلاف را نیز در تعریف گنجاند که عبارت بود از اختلاف بین ظرفیت تخمین زده شده و پیشرفت مشاهده شده، تعریف چنین است:
"کودکان که دارای اختلال در یادگیری هستند کسانی اند که از نظر آموزشی اختلاف فاحشی بین توانائیهای عقلی بالقوه تخمین زده شده آنها و سطح عملکرد واقعی حاصل از اختلالهای اساسی در فرآیند یادگیری آنها وجود دارد که ممکن است همراه با اختلال قابل مشاهده ای در کارکرد دستگاه عصبی مرکزی باشد یا نباشد و وابسته به عقب ماندگی ذهنی تعمیم یافت، محرومیت های تحصیلی یا فرهنگی، پریشانیهای هیجانی شدید، یا از دست دادن حواس نیستند."
این تعریف که به تعریف nachc معروف است بر خلاف تعریفهای پیشین مشخص می کند که تعیین اختلال کارکرد دستگاه عصبی مرکزی اختیاری بوده و برای تشخیص یک کودک دارای اختلالات یادگیری الزامی است.(ایلوارد وبراون، برداری، 1377)
تعریف دیگری که در اینجا ارائه می شود تعریفی است که کمیته مشاوره ملی کودکان معلول در گزارشی به کنگره، برای ناتوانی های یادگیری پیشنهاد نمود و در آخر هم 5 مساله را در این تعریف مورد توجه قرار داد. تعریف چنین است:
"کودکان دارای ناتوانی های ویژه یادگیری که در یکی یا بیشتر فرایندهای روانشناختی مربوط به درک یا استفاده از زبان گفتاری یا نوشتاری از خود نابهنجاری نشان می دهند. این نابهنجاری ممکن است در گوش دادن، تفکر کردن، صحبت کردن، خواندن، نوشتن، هجی کردن یا حساب کردن خودنمایی کند. این نابهنجاری شرایطی مانند معلولیت ادراکی، آسیب مغزی، ناکارآیی حداقل مغزی، بدخوانی، اختلال تکلمی تکوینی و نظایر آن بازتاب یابد. در این لیست ناتوانی های یادگیری مربوط به بینایی، شنوایی، معلولیت های حرکتی، عقب ماندگی ذهنی، اضطراب عاطفی یا کمبودهای محیطی مورد نظر نمی باشد." در این تعریف 5 مساله مورد توجه بوده است:
1ـ ناتوانایی در انجام تکالیف مدرسه: ناتوانی در یادگیری مهارتهای تحصیلی به عنوان تجلی اصلی ناتوانی های یادگیری شناخته شده اند.
2ـ عوامل استثنایی: از این تعریف عواملی بخصوص مانند مشکلات جسمانی، نقص حسی، تدریس ضعیف، عوامل فرهنگی محیطی و عقب افتادگی ذهنی مستثنی شده اند. کودکان درگیر این عوامل استثنایی علاوه بر مورد مبتلا به خود ناتوانی های یادگیری نیز از خود نشان می دهند و همین امر موجب تناقض و سردرگمی می شود.
3ـ وابسته های فیزیولوژیکی: در این تعریف از عملکرد سیستم مرکزی عصبی مقداری انحراف وجود دارد.
4ـ اختلاف درعمل: شاخص اصلی ناتوانی در یادگیری تفاوت موجود بین عملکرد تحصیلی مورد انتظار کودک بر مبنای هوش و پیشرفت موجود او می باشد.
5 ـ وابسته های روانشناسی: نابهنجاری در یکی یا بیشتر فرایندهای اصلی روانشناسی به عدم موفقیت در یادگیری می انجامد.(دورکین ،صالحی،1376) "کودکان ناتوان در یادگیری در یک یا چند فرایند اساسی روانی در ارتباط با فهمیدن یا کاربرد زبان شفاهی یا کتبی ناتوانی نشان می دهند. تظاهرات این ناتوانی ممکن است به صورت اختلال در گوش دادن، فکر کردن،سخن گفتن، خواندن، نوشتن، هجی کردن یا حساب باشد.".(کریمی، 1380)
تا اینجا تعریف های زیادی ارائه شد. ارائه دهندگان این تعریف ها و سایر دست اندرکاران این رشته، هدف مشابهی را دنبال می کنند. بدین معنی که همه می کوشند ناتوانی یادگیری را به گونه ای تعریف کنند که در ارائه خدمات لازم به این مبتلایان به کار آید. در همه این تعریف ها چهار بعد اساسی دیده می شود:
1) "تفاوت میان عملکرد مورد انتظار و عملکرد واقعی یک کودک.
2) مظاهر یا نشانه های رفتاری مربوط به ضعف و قوت موضوعهای تحصیلی وزبان در یادگیری.
3) وجود یا عدم سایر مشکلات، چون ناشنوایی
4) تمرکز یا نگرش پایه آنها درباره مشکل یادگیری."(فرقانی رئیسی، 1372)
درجه شیوع ( فراوانی):
"بر مبنای تغیرپذیری تعاریف و معیارهای به کار رفته تخمین شیوع ناتوانی های یادگیری مشکل می باشد. کمیته مشاوره ملی کودکان معلول تخمین زده است که 1 تا 3 درصد جمعیت آماری در سن مدرسه با این ناتوانی ها روبرو می باشند. با وجود این بر مبنای مطالعات انجام گرفته این مقدار 1 تا 30 درصدکودکان را شامل می شود.".(دورکین ،صالحی، 1376)
پرویز شریفی نیز در کتاب خود بیان داشته است که :
تعیین میزان شیوع افراد ناتوان یادگیری، آن هم در یک مقیاس بزرگ، با توجه به صرف هزینه هنگفت، زمان زیاد، اتخاذ تصمیمات دقیق علی رغم وجود تعاریف مختلف، مرور نظریه ها ورویه های ارزشیابی متعدد، کاری بس مشکل است. میزان برآورد از 1 تا 28 درصد در نوسان است. اززمانی که مطالعه در زمینه ناتوانی های یادگیری شروع شده میزان شیوع این اختلال در بین کودکان در مقایسه با سایر ناتوانی ها بالا بوده است . اکثر گزارش ها نشان می دهد که 2 تا 3 درصدکودکان دارای نیازهای ویژه به ناتوانی یادگیری مبتلا هستند.(شریفی درآمدی، 1381)
به دلیل نبود تعریفی مشخص ، تعیین میزان دقیق فراوانی ، ناتوانیهای یادگیری میسر نیست. با این وجود محققان مختلف با معیارهای تشخیصی متفاوت به پیداکردن میزان فراوانی این کودکان اقدام نموده اند که طبعاًً این معیارها هیچ گونه همخوانی با یکدیگر ندارند.اداره آموزش ایالات متحده در سال 1984 اعلام کرد که 63/4 درصد از جمعیت 3 تا 21 ساله آمریکا از خدمات خاص کودکان ناتوان یادگیری استفاده کرده اند.
در حال حاضر دست اندرکاران حدس می زنند که حداقل بین 1 تا 3 درصدو حداکثر تا 7 درصدکودکان به ناتوانیهایی یادگیری مبتلا هستند. میزان رواج نارساخوانی در کل جمعیت ده درصد برآورد شده است. انجمن آمریکایی روانپزشکی 1980، برآورد فراوانی اختلال یادگیری زبان را بین 1 تا 8 نفر در هر 1000 نفر کودک می دانند. همان گونه که ملاحظه می کنید. نبود یک تعریف جامع و مانع، به روشهای معتبر تشخیص و شیوه های ناهمسان ارزیابی منجر می گردد که در این زمینه باارقامی متفاوت روبه رو باشیم.(حاج بابایی،دهقانی ،1372)
ویژگیهای افراد دارای ناتوانی های یادگیری
ویژگیهای کودکان مبتلا به ناتوانیهای یادگیری:
در بررسی ویژگیهای کودکان مبتلا به ناتوانی های یادگیری باید به این امر توجه کنیم که میزان شباهتهای این کودکان با کودکان عادی بسیار بیش از میزان تفاوتهای آنها با این کودکان است. بنابراین در بررسی ویژگیهای کودکان مبتلا به ناتوانی یادگیری باید به دنبال توصیف برخی از ویژگیهای خاص بود. ضمناً باید به این نکته نیز توجه کرد که مبتلایان به ناتوانی یادگیری معمولاً در زمینه ای دچار مشکل هستند که این مشکل در یادگیری تحصیلی جلوه می کند. ریاضیات، خواندن، بیان نوشتاری و … زمینه هایی هستند که به عنوان محل ظهور ناتوانی یادگیری تلقی می گردند.(حاج بابایی ، دهقانی ،1372) که در فصل انواع ناتوانی های یادگیری مفصل توضیح داده خواهد شد.
در این قسمت مروری مختصر درباره ویژگیهای اختلالات یادگیری خواهیم داشت که به شرح زیر می باشد.
الف) دشواری یادگیری تحصیلی: دشواریهای تحصیلی پذیرفته ترین ویژگیهای افراد دارای ناتوانی های یادگیری هستند. از جمله ویژگیهای ذکر شده در معیارهای تشخیص 1977 مهارتهای خواندن پایه، درک مطلب خواندنی ، بیان نوشتایر، محاسبات ریاضی و استدلال ریاضی است.
ب) اختلالات زبانی: مشکلات زبانی، مانند دشواریهای خواندن و ریاضی بر حسب جزء اختلاف تعبیر و تفسیر می شوند. به ویژه در مقررات تعریف 1977 مهارتهای ناقص در بیان شفاهی و درک مطلب شنیداری ذکر شده است.
مارج5 تخمین می زند که 50 درصد از افراد دارای اختلال یادگیری نارسایی هایی در زبان دارند.
ج) اختلالات ادراکی: اختلالات ادراکی ( ناتوانی در تشخیص ، تمیز دادن، تعبیر و تفسیر حس) به ویژه اختلالات دیداری و شنیداری به طور سنتی توجه فراوان چندین صاحبنظر در حوزه اخلالات یادگیری را به خود جلب کرده اند برخی از اصطلاحات رایج در این حوزه عبارتند از دریافت دیداری، حافظه دیداری، تمیز شنیداری، حافظه شنیداری ویکپارچه سازی بین حواس.
د) مشکلات اجتماعی ـ هیجانی (عاطفی): بسیاری از دانش آموزان دارای اختلال یادگیری به علت ناکامی ناشی از دشواریهای یادگیری خود، اعمالی ازهم گسیخته دارند و در آنها نوعی احساس خود ارزشمندی منفی ایجاد می شود.
آنان به جای آموختن و کسب نگرشهایی درباره تکالیفی که می توانند انجام دهند اغلب به آموختن آنچه که نمی توانند انجام دهند توجه می کنند و این باعث ایجاد عزت نفس ضعیفی در آنها می شود. این کودکان علت شکستهای متوالی، اغلب باورهای مربوط به پیشرفت ناسازگارانه پیدا می کنند که به نوبه خود مشکلاتی ایجاد می کنند که فراتر از اختلالات اصلی هستند.
هـ ) مشکلات حافظه ای: دانش آموزان دارای اختلالات یادگیری معمولاً در به خاطر سپردن محرکهای شنیداری و دیداری مشکل دارند و این دانش آموزان نارسایی های بارزی در حافظه فعال (کوتاه مدت) نشان می دهند.(کریمی، 1380)
به نظر نیلسن ویژگیهای زیر ممکن است در رفتار دانش آموزان با اختلالات یادگیری پدیدار گردد:
1) استفاده ناشیانه از مداد و قیچی 2) حواس پرتی
3) فزون کنشی 4) مشکلات هماهنگی ادراکی
5) فقدان مهارتهای سازمانی 6) کم تحملی در مقابل ناکامی و شکست
7)وجود مشکل در روابط اجتماعی 8)وجود مشکلات در شروع و اتمام تکالیف
9)حرمت خود پایین 10)وجود مشکلاتی در روابط اجتماعی
11)وجود مشکلات در شروع واتمام تکالیف 12)وجود نقص در حافظه توالی شنیداری
13)وجود نقص در حافظه توالی دیداری 14)اختلال کارکرد سیستم عصبی
15)عملکرد ناهماهنگ و غیرقابل پیش بینی دریک آزمون
16) وجود مشکلات پردازش شنیداری 17)وجود مشکلات هماهنگی بصری ـ حرکتی
18)نقص در توجه (براتلند، افروز ومیرنسب،1379)
وست وود در کتاب خود برخی از ویژگیهای کودکان دچار ناتوانی یادگیری را این چنین بر شمرده است:
1) سابقه تاخیر در رشد گویایی 2)مشکلات ادراک بینایی (واژگون سازی فراوان حروف به اعداد به شکل تجسمات نامشخص یا مخدوش کلمات )
3) مشکلات ادارک شنوایی ( از جمله، اختلالاتی در شناسایی صداهای درون کلمات و ترکیب اصوات به صورت کلمه)
4) ضعف یکپارچه سازی حسی اطلاعات ( برای مثال ، کودک نمی تواند به آسانی نشانه های چاپی و الفاظی مربوط به آنها را به هم ربط دهد و به خاطر بیاورد.)
5) ضعف در جانبی سازی ( برای مثال، رشد نایافتگی برتری چشم و دست، اختلال در جهت گزینی حسی)
6) بعضی از نشانه های معلولیت عصبی
7) فزون کنشی
8) مهارت های ضعیف در ردیف کردن ( به گونه ای که هنگام ردیف کردن حروف در هم، هنگام هجی کردن و یا هنگام پرداختن به کلمات در بیان بروز می کند.)
9) ضعف در همکاری متقابل
10) سطح پایین انگیزش
11) مشکلات هیجانی ثانویه به شکست های یادگیری و پیشرفت ناچیز تحصیلی.(کریمی، 1380)
ویژگیهای کودکان مبتلا به ناتوانی در ریاضیات:
چنین کودکانی از خصوصیات زیر برخوردار هستند:
الف) آشفتگی در ادراک فضایی: این قبیل کودکان در شناخت واژه هایی مانند بالا، پایین، جلو، عقب و … دچار اشتباه می شوند.
ب) اختلال در ادراک بصری و هماهنگی بینایی و حرکتی: این قبیل کودکان نمی توانند اشیاء را به ترتیب و به طور متوالی بشمارند.
ج) کودکان مبتلا به این اختلال دارای تصورات غلط و نادرست در مورد اندامها و نقش آنها هستند.
د) اختلال در فهم زمان و عدم تشخیص درست جهت: این افراد در فراگیری آدرس و تشخیص زمان دچار اشتباه فراوان می شوند.
هـ ) افراد مبتلا به ناتوانی در ریاضیات دارای روابط اجتماعی ضعیف و عدم پختگی لازم نیز هستند.(وست وود، مکوند حسینی و شیلاندری، 1381)
ویژگیهای نوجوان دارای اختلالات یادگیری:
بیشتر پیشینه تحقیقاتی اولیه درباره ویژگیهای اختلالات یادگیری بر کودکان متمرکز بوده است اما اخیراً تلاشهایی برای درک ویژگیهای نوجوانان دارای اختلالات یادگیری انجام گرفته که نتایج آن چنین است:
1) بیشتر نوجوانان دارای اختلالات یادگیری نارسایی های پیشرفت تحصیلی شدیدی را نشان می دهند و نوعاً نمرات آنها زیر ده درصد پایین در مقیاسهای خواندن، زبان نوشتاری یا ریاضیات است، به علاوه اکثریت نوجوانان دارای اختلال یادگیری در تمام حوزه های پیشرفت درسی عملکرد ضعیفی دارند.
2) رشد مهارتهای تحصیلی بسیاری از نوجوانان دارای اختلال یادگیری در طول کلاسهای دوره دبیرستان و عموماً در حدود کلاس دهم بروز می کند.
3) بیشتر نوجوانان دارای اختلال یادگیری در مهارتهای مطالعه کردن نقص دارند. اکثریت این دانش آموزان در حوزه هایی از قبیل مهارتهای آزمون شده یاداشت برداشتن، درک مطلب شنیداری، بازبینی خطاهای نوشتن و مرورکردن عملکرد ضعیفی دارند.
4)بسیاری از نوجوانان دارای اختلال یادگیری نارساییهایی درمهارتهای اجتماعی نشان می دهند.(کریمی، 1380)
انواع ناتوانیهای یادگیری
انواع ناتوانی های یادگیری:
اختلالها وناتوانی هایی که به طور معمول در دوره کودکی و نوجوانی رایج هستند وتشخیص داده می شوند، عبارتند از: اختلالهای یادگیری، اختلالهای ارتباطی، اختلالهای رشد زبان و گفتار، اختلالهای دفع، اختلالهای حرکتی و نظایر آن، در میان اختلالهای یادشده ،در دوره ابتدایی اختلالهای یادگیری یا به بیان درست تر ناتوانی های یادگیری بیشتر بروز و ظهور پیدا می کنند واغلب با اختلال نارسایی در توجه، بیش فعالی و رفتارهای تکانشی همراه است. همان طور که ذکر شد زمینه های آسیب زایی هر گونه اختلال یا ناتوانی از بدو انعقاد نطفه و ازدوران جنینی شروع میشود.(استادان طرج جامع آموزش خانواده، 1378)
در این جا ناتوانی درخواندن، هجی کردن، نوشتن و حساب کردن مورد بحث قرار می گیرد.
الف)ناتوانی در خواندن: (دیسلکسی)
"بارزترین شکل ناتوانی یادگیری، بدون تردید دیسلکسی است. به نظر می رسد که این نوع مشکل یادگیری فقط یک درصد از جمعیت دانش آموزان را در برمی گیرد. اغلب این مشکل را اختلالی می دانند که به صورت ناتوانی در یادگیری خواندن، با وجود آموزش های مرسوم، هوش کافی وفرصت های فرهنگی، اجتماعی کافی ظاهر می شود."(وست وود،مکوند حسینی،شیلاندری،1381)
"جمعی از مشاوران معتقد هستند که ناتوانی در خواندن هنگامی رخ می دهد که مهارت خواندن یا توانایی عمومی خواندن فرد به طور بارزی که با توجه به توانائیهای هوش اش پیش بینی می شود کمتر بوده و پذیرفته شده باشد که سایر شرایط معلولیت ساز با تاثیرات محیطی در آن نقشی نداشته اند. چنانچه فقط ناتوانی در خواندن به صورت ضعف عمومی در مهارتهای زبان باشد می توان آن را به عنوان ناتوانی در خواندن با اسامی زبانی قلمداد کرد."(حبعی از مشاوران، 1382)
کودکانی که دچار ناتوانی یادگیری در خواندن هستند مبتلا به ناتوانی های یادگیری رشدی در زمینه های توجه، حافظه و ادراک شنیداری می باشند. گاهی این قبیل کودکان درگوش دادن ، نگاه کردن، حرکت چشم و توجه کردن با مشکلاتی مواجه هستند، بسیاری از کودکان با ناتوانی خواندن، قادر نیستند حروف و کلمه ها، به ویژه حروف و کلمه های مشابه را با چشم تشخیص دهند و دچار مشکلات دیداری هستند. برای مثال تشخیص "برگ از مرگ" یا "کباب از کتاب" مشکل دارند. همچنین عده ای از کودکان در تشخیص و ترکیب صداها با مساله روبرو هستند و در تشخیص صداهای مشابه ناتوان می باشند. برای مثال برای این قبیل کودکان تشخیص تفاوت شنیداری کلمه های پُر ـ پر ، نرو ـ برو ، ابرو ، آبرو، رنگ ـ زنگ دشوار است. کودکانی که قادر نیستند تصویر حرف خاصی را به یادآورند. با مشکل بازشناسی آن حرف و در نتیجه با مشکل خواندن روبرو می شوند. گروهی از این دانش آموزان هنگام خواندن در حفظ توالی و ترتیب حروف دریک کلمه با مشکل روبرو می شوند برای مثال به جای "کبریت، کربیت" و به جای "قفسه ، قسفه" می خوانند. شواهد موجود نشان می دهند که ناتوانی در خواندن نزد پسران بیشتر از دختران است به طوری که حدود شصت تا هشتاد درصد افرادی که مبتلا به مشکلات خواندن تشخیص داده شده اند، از جنس مذکر هستند..(استادان طرح جامع آموزش خانواده، 1378)
ب)ناتوانی در هجی کردن: (دیس آرتوگرافیا)
"دانش آموزانی که در خواندن مشکل دارند قادر به خواندن حروف و کلمه ها و فهم آنها نیستند و هنگام خواندن آهسته، کلمه به کلمه و بریده بریده می خوانند، آنها هنگام خواندن، حروف یا کلمات را حذف یا اضافه می کنند."
ج) ناتوانی در نوشتن: (دیس گرافیا)
"در بیان مهارتهای تحصیلی پایه، نوشتن ، پیچیده ترین وعالی ترین مهارت است که در دوران تحصیل آشکار می شود. کودکی که دچار ناتوانی در نوشتن است، در خواندن نیز مشکل دارد، مشکلات نوشتن به شکلهای نارسانویسی، سرهم نویسی، بدخطی، شتابان نویسی، وارونه نویسی، جدانویسی، آیینه نویسی و نظایر آن ظاهر می شود.
مشکلات نوشتن امکان دارد ناشی از عدم هماهنگی چشم و دست و اختلال در جهت یابی باشد. گاهی اوقات کودکان مبتلا به ناتوانی در نوشتن قادر نیستند مداد را به درستی به دست گیرند و یا مداد را به درستی حرکت دهند. علت آن است که این قبیل کودکان چندین مهارت پیش نیاز، مانند مهارتهای حرکتی ظریف، هماهنگی چشم و دست، فشار آوردن و چرخاندن مچ دست را قبلاً کسب نکرده اند. در برخی از موارد عضلات و اعصاب انگشتان و دست کودک به قدر کافی رشد نکرده است. برای مثال برخی از کودکان مداد را بیش از حد محکم یا شل در دست می گیرند و یا گروهی مداد را مشت می گیرند. بنابراین نخستین گام برای رفع مشکلات نوشتاری آموزش صحیح به دست گرفتن مداد است.
مشکلات متداول در نوشتن:
1ـ کج نویسی بیش از حد: این گونه مشکلات در نوشتن ممکن است به علت بسیار نزدیک بودن باز و به بدن، بسیار محکم یاشل گرفتن مداد، دور بودن انگشتان ازنوک مداد رخ دهد.
2ـ راست نویسی بیش از حد: این قبیل مشکلات در نوشتن امکان دارد به علت بسیار دور بودن بازو از بدن، نزدیک بودن انگشتان به نوک مداد و درست نبودن وضعیت کاغذ به وجود آید.
3ـ پرفشار یا کم فشار نوشتن: بر اثر فشار آوردن بیش از حد یا کمتر از حد لازم مداد روی کاغذ و یا استفاده از مداد مناسب این گونه مشکلات بروز می کند.
4ـ ناتوانی در نسخه برداری: نسخه برداری یا کپی برداری از شکلهای هندسی و حروف ، مشکل دیگری از نوشتن است.
برخی از کودکان هنگام نسخه برداری، بخشی را حذف یا اضافه می کنند و گاهی اوقات شکلی را بسیار بزرگ و یا کوچک می کشند. علت ان است که این گونه کودکان از نظر حافظه دیداری مشکل دارند.
5ـ وضعیت بدن وسر: وضعیت بدن به طورکلی، به ویژه وضعیت سر و دست هنگام نوشتن عامل دیگری است که در دانش آموزان با ناتوانی در نوشتن باید مورد مطالعه قرار گیرد. برای مثال بارها مشاهده شده است که این گونه دانش آموزان هنگام نوشتن طوری سر خود را پایین می آورند که سرشان به کاغذ می چسبد و یا کاغذ را بیش از حد کج می گذارند.
6ـ جدا نویسی و سرهم نویسی: برخی از دانش آموزان ، حروف و کلمه ها با با فاصله زیاد از هم و جدا می نویسند. درحالی که برخی از کودکان با ناتوانی در نوشتن، حروف و کلمه ها را جابجا می نویسند و بعضی حروف و کلمه ها را سرهم وکاملاً نزدیک به حروف و کلمه های دیگر می نویسند که خواندن را مشکل می سازد. برای مثال کودک کلمه احمد را به صورت "اح مد" می نویسد.
7ـ چپ دستی: امروزه نوشتن با دست چپ امری بهنجار و عادی است و تمام متخصصان بر این باور هستند که باید به کودک اجازه داد تا با دست برتر بنویسد و کارهای خود را با دست برتر انجام دهد.
8 ـ بد خطی: مساله بدخطی یا ناخوانانویسی به صورتهای گوناگون دیده می شود:
الف) عدم تناسب اندازه یک حرف در کلمه ها: برای مثال کودک حرف الف را در یک کلمه کشیده و در کلمه دیگر کوتاه می نویسد.
ب) لرزش دست در نوشتن: برای مثال کودک تعداد دندانه های حروف سین یا شین را بیشتر یا کمتر می نویسد.
ج) آیینه نویسی و وارونه نویسی: برای مثال کودک کلمه بابا را به شکل می نویسد.
د) ناتوانی در حساب کردن : (دیسکالکولیا)
ریاضیات زبان نمادین است و دانش آموز باید مفاهیم ریاضی مانند عدد، زمان، شکل ، فاصله، اندازه و نظم را بیاموزد. آموزش نادرست و ضعیف، روش تدریس نامناسب و عدم استفاده از روشهای عینی، عواملی هستند که موجب ناتوانی یادگیری در حساب می گردد. برخی ازمشکلات حساب از اختلالهای گوناگون در حافظه و ادراک مفاهیم مانند مفاهیم بزرگ ـ کوچک ، باز ـ بسته ، کوتاه ـ بلند و تشخیص شکل و اندازه و رنگ ناشی می شود.(استادان طرح جامع آموزش خانواده، 1378) به غیر از این طبقه بندی، طبقه بندی دیگری نیز وجود دارد که ناتوانی های یادگیری را به 6 دسته تقسیم می کند:
1ـ ناتوانیهای یادگیری زبانی: ناتوانی یادگیری زبان گفتاری طیفی وسیع از کودکان را در بر می گیرد که معمولاً تحت عناوین فرعی زبان درونی، 6 زبان دریافتی 7 و زبان بیانی 8 مورد بحث قرار می گیرند.
زبان درونی به زبانی گفته می شود که از خود فرد برخاسته باشد و در حد همان درون فرد باقی بماند اما برای برقراری ارتباط به کار آید. این زبان در کار مفهوم سازی، تصیر سازی کلمات و هضم مفاهیم به ما بسیار کمک می کند و کودکانی که دارای این نوع از ناتوانی هستند، معمولاً از درک معانی واژه ها عاجز می باشند.
زبان دریافتی عبارت از توانایی درک زبان محاوره ای یا شفاهی است. کودک قبلاً به ناتوانی یادگیری زبان دریافتی معمولاً مکالمات روزمره را از نظر فیزیولوژیکی می شنود اما آنها را درک نمی کند. اختلال یادگیری از این نوع را نیز با نامهایی دیگر چون ناشنوایی کلمه، زبان پریشی دریافتی، زبان پریشی حسی، عدم ادراک شنیداری کلام یاد می کنند. زبان بیانی نیز به زبانی اطلاق می شود که به وسیله آن می توانیم با دیگران به طور شفاهی ارتباط برقرار کنیم و نیازهای خود را اعلام نماییم، تفکراتمان را شرح دهیم، آرزوهایمان را بگوییم و …
2ـ ناتوانی یادگیری خواندن: ناتوانی یادگیری خواندن مهارتی است که بر خلاف زبان مختص به محیط تحصیلی بوده و تا هنگامی که آموزشهای رسمی و کلاسیک آغاز نشود. تشخیص آن تقریباً ممکن نیست یا به دشواری صورت می گیرد. ناتوانی خواندن در واقع عارضه ای بسیار شایع است که بخش اعظم کودکان مبتلا به ناتوانی یادگیری را تشکیل می دهد.
ناتوانی یادگیری مربوط به خواندن می تواند بر حسب عوامل اصلی پدید آورنده خود مورد بحث و بررسی قرار گیرند.
3ـ ناتوانی یادگیری نوشتار: نوشتار نیز نوعی زبان بیان است که به فراوانی مورد استفاد قرار می گیرد. ناتوانی یادگیری زبان نوشتاری نیز امری است که در سنین آموزشگاهی آشکار می شود وتشخیص مبتلایان در سنین پیش آموزشگاهی دشوار است. کودک ناتوانی یادگیری زبان نوشتاری معمولا در زمینه هایی متفاوت می تواند دچار مشکل شود.
زمینه هایی مثل نوشتن با دست، ضعف مهارتهای پیش نیاز نوشتن. ضعف وناتوانی در شکل دادن به حروف ،وارونه نویسی، جدا نویسی، آیینه نویسی، دیکته نویسی و …
4ـ ناتوانیهای یادگیری مربوط به ریاضیات: ناتوانی یادگیری ریاضیات فیزیکی دیگر از طبقات اصلی و شایع این اختلال است. مطالعات انجام شده در این زمینه نیز بسیار اندک وناکافی می باشد. دیس کالکولیا9 یا ناتوانی یادگیری در ریاضی نیز می تواند به اشکالی متفاوت چون تشخیص شکل، اندازه، اعداد، شمارش ومحاسبه و اندازه گیری و … نمود پیدا کند.
5 ـ ناتوانیهای یادگیری اجتماعی ـ عاطفی: دسته ای دیگر از کودکان که با توانی در یادگیری آداب و روابط اجتماعی و نیز کنترل های عاطفی چه در بیان و بروز عواطف و چه در پذیرش و تحمل آنها مبتلا هستند. این نوع از ناتوانیهای یادگیری معمولاً به اشکالی متفاوت چون اتکای مرضی به دیگران تصور نادرست از خود، حواس پرتی ، بروز رفتارهای نامناسب، گوشه گیری، تحرک بیش ازحد، عدم ادراک اجتماعی و … جلوه می کند. ناتوانیهای یادگیری اجتماعی، عاطفی محوری مهم است که بی توجهی به آن می تواند پیامدهای نامناسب شناختی نیز داشته باشد.
6ـ ناتوانیهای یادگیری ادراکی ـ حرکتی: آخرین طبقه ازناتوانی یادگیری، ناتوانی ادراکی، حرکتی است ، زندگی ما با مهارتهای ادراکی ـ حرکتی آمیخته است. مهارتهایی که نبود آنها حتی زندگی ما را مورد تهدید قرار می دهد. این نوع مهارتها نیز می بایستی همانند خواندن و نوشتن آموخته شوند. بنابرآنچه که گفتیم طبیعی است که درصدی از کودکان و نوجوانان در یادگیری مهارتهای یادشده در بالا دچار مشکل اساسی باشند. زمینه هایی که معمولاً بیش از بقیه در این حیطه می توانند مطرح گردند. شامل کاستیهای ادراک دیداری تشخیص شکل و زمینه، ارتباط های فضایی، هم آمیزی دیداری ـ حرکتی ، ادراکی شکل، تمیز شنوایی، حافظه شنیداری، کاستیهای حرکتی نداشتن تعادل ایستا و پویا، ضعف در مهارتهای حرکتی ظریف یادداشت و … می باشد(حاج بابایی و دهقانی ،1372)
طبقه بندی دیگری که از ناتوانیهای یادگیری شده است به قرار زیر است:
1ـ مشکلات در سخن گفتن: در سخن گفتن تکامل یافته در کودک سه مرحله صورت می گیرد:
الف) توانایی دریافت اصوات مختلف از طریق سیستم شنوایی
ب) تعبیر و تفسیر اصواب منتقل شده از طریق گوش توسط مغز
ج) پس از تعبیر و تفسیر اصوات دستگاه تکلمی از طریق مرکز عصبی توانایی ابراز عکس العمل در قالب بیان و گفتار را داشته باشد. بر این اساس اگر در هر یک از مراحل فوق مشکلی به وجود آید موجب بروز اختلال در سخن گفتن می گردد که در اینجا به برخی ازمشکلات سخن گفتن اشاره می شود:
الف ـ تاخیر در تکلم: تاخیر درتکلم ناشی از دو علت است. یکی در اثر کری که فرد اصوات را نمی شنود به همین دلیل در بیان و اکنش به صدا نیز عاجز است. علت دوم ناشی از اختلالات عاطفی می باشد که در این صورت فرد قادر به تکلم نمی باشد. اختلال حاصله به هیچ وجه جنبه عضوی ندارد.
ب ـ آنارنی یا مشکلات در ساختن کلمه: حالتی است که در آن فرد صدا را شنیده ولی از تعبیر و تفسیر آن عاجز می باشد و یا حتی ممکن است برای خود تعبیر و تفسیر نمایند اما از بیان واکنش شفاهی عاجز باشد. اصطلاح دیسفازی10 را معمولاً در مورد این کودکان به کار می برند.
از علل آفازی می توان عوامل مادرزادی، ضایعات رگهای خونی و حالت آنسفالیت را نام برد.
ج ـ لکنت زبان: به طور کلی هر فردی که از نظر تکلم طبیعی باشد در ادای کلمات و همچنین زمانی که صرف آن می کند دارای نظم و آهنگ خاصی است. حال اگر فردی باشد که این ریتم و نظم از کنترل او خارج شود لکنت زبان دارد. لکنت زبان به دو دسته تقسیم می شود.
1) لکنت زبان در مورد تکرار یک سیلاب خاص.
2) لکنت زبان در مورد تلفظ یک کلمه که در آن فرد تلاش می کند تا کلمه مربوط را بیان نماید.
د ـ ناتوانی در باز پدید آوری هجا ها: رایج ترین این حالات عبارتند از:
1) حذف بخش آخر کلمه مثل کلمه هنو به جای هنوز
2) وارونه کردن کلمات مثلاً بقشاب به جای بشقاب
3) تغییر دادن گروه های صداها مثل هل کوفته به جای هلیکوپتر
اختلالات فوق ممکن است هر سه در یک فرد وجود داشته باشد. که این اختلالات در سنین 3 یا 4 سالگی بسیار زیاد است.
2ـ مشکلات در نوشتن: مهمترین مشکلات کودکان در نوشتن عبارتست از نارسانویسی11 و چپ دستی 12
الف) نارسانویسی: در این اختلال فرد علیرغم هوش طبیعی بسیار بد می نویسد و این قبیل کودکان ممکن است ناتوان از انجام اعمال حرکتی در نوشتن حروف و اشکال باشند و در مواردی نیز در اثر ضعیف بودن کارکردهای بینایی از تبدیل اطلاعات بینایی خود به صورت اعمال حرکتی می باشند.
ب) چپ دستی: چپ دستی عبارتست از تمایل طبیعی فرد در نوشتن با دست چپ، کودک چپ دست در نوشتن از چپ به راست مشکل چندانی ندارد ولی هنگامی که بخواهد از راست به چپ بنویسد با مشکل روبرو می شود. چنین فردی به علت نداشتن دید کافی در آنچه که می نویسد به صورت بدخط و نامرتب می نویسد.
3ـ مشکلات در توانائیهای بیناییی و شنوایی: مهمترین این اختلالات عبارتند از:
الف) کوری کلمه: کوری کلمه اختلالی است که در آن کودک علیرغم سلامت در بیناییی و هوش طبیعی ناتوان از خواندن می باشد. افراد مبتلا به کوری کلمه دچار نقص درخواندن هستند که به صورت نامنظم، منقطع، کج و فاصله دار می باشد. افراد مبتلا به کوری کلمه قادر به بیان اهداف و مقاصد خویش از طریق نوشتن به سهولت و روانی نمی باشد.
ب ) آگنوزیای شنوایی13: این گروه از کودکان علیرغم سلامت سیستم شنوایی در تشخیص حروف و واژه های متشابه دچار اشکال می باشند. این عارضه در تشخیص صداهای مربوط به گفتار شدیدتر می باشد. مثلاً اگر لیستی از حروف یا کلمات مشابه را برای کودک بخوانیم و از کودک بخواهیم که تفاوت آنها را بیان دارد از این کار عاجز خواهد بود. برای تشخیص این اختلال می توان چشمان کودک را بسته و از او خواست تا صداهایی مانند عطسه کردن ، سرفه کردن و … را تکرار کرده و آن را تقلید نمایند.
4ـ مشکلات در خواندن: کودکانی نارسا خوان گفته می شوند که در خواندن ناتوان هستند و به عبارت دیگر بعلت وجود برخی مشکلات معمولاً دیرتر و بدتر از کودکان عادی به درست خواندن دست پیدا می کنند و در برخی موارد ممکن است تاسالها فرد دچار اختلال در خواندن که همراه با اشتباهات فراوان است باشد. افراد نارسا خوان معمولاً از هوش طبیعی برخوردار می باشند. البته آموزش، کودکان با مشکلات خواندن روبرو هستند لکن نمی توان آنان را نارسا خوان تلقی نمود بلکه باید مدت 1 تا 2 سال از آموزش آنها گذشته باشد و در صورت تداوم مشکلات مربوط به نارساخوانی می توان آنان را در گروه مبتلایان به این اختلال فرض کرد.
کودکان نارساخوان عمدتاً مشکلاتی در مسائل مربوط به هماهنگی های حرکتی، بینایی و ادراک کلی دارند.
به طور خلاصه مشکلات افراد نارساخوان به شرح زیر می باشد.
1) اشتباه در مورد حروفی که شبیه یکدیگر می باشند مانند ج و چ
2) وارونه خوانی مثل خواندن کلمه زور به جای روز
3) حذف یا جمع کردن یک واژه ونیز جابجایی حروف و هجاها
4) ناتوانی در ادراک ارزش بیانی واژه ها و ادراک جزء از کل
ـ بی میلی در خواندن
5 ـ ناتوانی در ریاضیات: این اختلال عبارتست از عدم توانایی درانجام اعمال ریاضی البته دانش آموزانی که دچار سایر ناتوانیهای یادگیری هستند. الزاماً دچار اختلال در اعمال ریاضی نیستند. لکن تعدادی از دانش آموزان معمولاً عدم مهارت در انجام ریاضی دچار دشواریهای تحصیلی می شوند.(کرمی نوری و مرادی،1377)
علل ناتوانیهای یادگیری
علل ناتوانیهای یادگیری:
یادگیری یک فرایند پیچیده است ومشکلات یادگیری متنوع وگوناگون هستند. عوامل متعددی بر یادگیری دانش آموزان تاثیر می گذارند. از این رو بسیار دشوار است به والدینی که سوال می کنند: مشکل بچه من چیست؟ یا علت مشکل یادگیری فرزندمن کدام است؟ یک پاسخ ساده داد.
عوامل متعددی در پدیدآیی ناتوانی های یادگیری دخالت دارند، مانند عوامل زیستی و عصب شناختی،آسیب های مغزی پیش از تولد، هنگام تولد و پس از تولد، عوامل ارثی، بیماریهای جسمانی، عوامل شخصیتی و انگیزشی ، عوامل آموزشی وفرهنگی، محرومیت های محیطی و خانوادگی ، عدم بهداشت و سوء تغذیه، روشهای تدریس و الگوهای یادگیری نامناسب و نظایر آن.
بدیهی است تشخیص دقیق علل ناتوانی های یادگیری امر دشواری است، بنابراین مشکل هر دانش آموز باید به عنوان یک مشکل منحصر به فرد تلقی شود و به طور جداگانه بررسی شود.(استادان طرح جامع آموزش خانواده ،1378)
در این جا ما ناتوانیهای یادگیری را به طور کلی به 4 دسته تقسیم می کنیم، در این تقسیم بندی عوامل پیش از تولد، حین تولد و پس ازتولد مورد بررسی قرار می گیرد.
1ـ عوامل آموزشی:
محققان مختلف ضمن پژوهشهای خود گزارش کرده اند که یکی از علل بروز ناتوانیهای یادگیری، فقرآموزشی ـ محیطی است. فقر کمی وکیفی روش، مواد و محتوای آموزش از مهمترین عواملی است که در این جا بایستی به آن پرداخته شود. تدریس ناکافی و صحیح می تواند در بسیاری از ناتوانیهای یادگیری نقشی اساسی به عهده داشته باشد. نقص دانش و آگاهی معلم نیز می تواند در این مورد مهم باشد. تعیین سطح ارائه دروس به دانش آموزان چنانچه با خطاهای برآوردی همراه گردد. می تواند موجب ناتوانیهای خاص یادگیری باشد. از سوی دیگر نبود مهارتهای پیش نیاز آموزشی نیز عاملی است که می تواند به این اختلال دامن زند. در این میان به شیوه های تدریس نامناسب نیز باید به عنوان یک عامل اشاره کرد. از سوی دیگر نقص در محتوای برنامه درسی نیز امری است که ممکن است موجب ایجاد اختلال یادگیری شود به هر شکل عوامل آموزشی به گونه های متفاوت در شکل گیری و بروز این اختلال سهیم هستند.
2ـ عوامل محیطی: نقش عوامل محیطی به حدی است که حتی می تواند عوامل فیزیولوژیکی را نیز تحت تاثیر خود قرار دهد. در این جا به طور گذرا به موارد عمده محیطی اشاره خواهیم کرد.
الف) تغذیه: از آنجا که یادگیری صحیح مستلزم انجام وظیفه ارگانهای متفاوت بدن است و این انجام وظیفه نیز مستلزم سوخت و ساز طبیعی ولازم می باشد. هر گونه بدی تغذیه که به اختلال در انجام کار این ارگانها بیانجامد، می تواند در یادگیری فرد تاثیر داشته باشد. انگیزش ضعیف، توجه ناکافی و ضعف در انجام کار در دست می تواند ناشی از نیاز اولیه ای چون گرسنگی باشد.
ب) بهداشت: عدم رعایت بهداشت عمومی می تواند به ابتلاء به بیماریهای گوناگونی منجر گردد. بیماریهایی که به نوعی دامن زننده اختلالات یادگیری خواهند بود. مثلاً ابتلاء به آلرژی می تواند حضور کودک را در مدرسه تحت الشعاع خود قرار دهد. در نتیجه با آسیب های وارده آموزشی پایه های تحصیلی وی را ضعیف می کند و در نتیجه ممکن است مشکلات یادگیری بعدی را ایجاد نماید.
ج) سلامتی: سلامت عمومی بدن خاصه سلامت حسی و عصبی از جمله عوامل مهمی است که در اختلالات یادگیری مطرح است. گفتیم که هر گونه بیماری یا صدمه ای که به یکی از ارگانهای دخیل در فرایند یادگیری وارد آید و به ایجاد اختلال به صورت وقفه، کندی و … منجر گردد، می تواند ناتوانیهای یادگیری به وجود آورد. سقوط، ضربه هایی وارده به سر، آسیب دیدگی مغزی و … ا زجمله عواملی هستند که ضمن تهدید سلامتی به ناتوانیهای یادگیری نیز می انجامد.
د) تحریک حسی: یادگیری فرایندی است که بخش اعظم آن بر پایه هاییی بنا شده است که به وسیله تحریک حواس مختلف شکل می گیرد. ژان پیاژه، نظام شناختی خود را بر پایه دوره حسی ـ حرکتی بنا می نهد و آن را به عنوان سنگ بنای مراحل پیشرفته تر تحول ذهنی قلمداد می کند. تحریک حسی غنی می تواند تجربیات کودک را پربار سازد و مقدمات فراگیریهای بعدی را فراهم نماید. برخی از مطالعات انجام شده حاکی از آن است که کودکان مبتلا به ناتوانی یادگیری از فقر تحریکات حسی رنج می برند.
هـ ) تحریک زبانی: زبان بدوی شک نقش محوری در تفکر ویادگیری دارد. رابطه این امور به قدری اساسی است که اندیشه و زبان معمولاً به صورت همراه به کار برده می شوند. چرا که اندیشه به زبان و زبان نیز به اندیشه غنا می بخشند. داشتن تحریک زبانی خوب می تواند اثراتی مثبت برفرایند یادگیری داشته باشد. اختلال زبان می تواند عامل ایجاد ناتوانیهای یادگیری درخواندن، حساب وزبان نوشتاری باشد.
و) رشد اجتماعی و عاطفی: رشد اجتماعی و عاطفی نامناسب کودکان مبتلا به اختلال یادگیری از سویی می تواند به عنوان معلول ناتوانی یادگیری تلقی شود و از سوی دیگر به عنوان علت این اختلال مطرح گردد که خود در جریان یک سیکل معیوب تشدید کننده این نارسایی رشد بوده است. هنگامی که ناتوانی یادگیری خاص موجب اضطراب، عدم ایمنی، سرکشی و احساس بی کفایتی می شود. می توان آن را معلول ناتوانی یادگیری داشت و هنگامی که در اثر رشد نامناسب اجتماعی، عاطفی فرایندهای اساسی یادگیری دچار لطمه می گردند به عنوان علت شناخته می شود.
3ـ عوامل روانی: عوامل روانی شاید در زمره مهمترین علل به وجود آورنده اختلالات یادگیری تلقی گردند. در تعریف اختلالات یادگیری از دیدگاه قانون عمومی 142 -92 دیدیم که "ضعف اساسی در فرایندهای روانی" جمله ای بود که با تاکید بسیار در ابتدای تعریف آمده بود. کودکان مبتلا به اختلالات یادگیری ناشی از عوامل روانی ممکن است در ادراک ، یادآوری، شکل دادن به مفاهیم، پردازش اطلاعات، تداعی، بیان اطلاعات، به جریان انداختن اطلاعات، ضعف د رتمیز دیداری و شنیداری ، عدم توانایی یا توانایی کم در تعمیم و سازماندهی، ناتوانی در بیان مفاهیم، ضعف حافظه کوتاه مدت، حواس پرستی، عدم توجه و … دچار کاستیها و نارساییهایی باشند که پدید آورنده ناتوانی های یادگیری است.
4ـ عوامل فیزیولوژیکی: بسیاری از دست اندرکاران معتقدند که ناتوانیهای یادگیری ناشی از علل فیزیولوژیکی چون آسیب دیدگی مغزی شدید یا جزئی و آسیبهای وارده به سیستم عصبی مرکزی می باشد.
الف) عوامل ژنتیکی: یکی از شاخه های بسیار مهم سبب شناسی، ژنتیک است. در زمینه اختلال یادگیریی نیز دلایل زیادی مبنی بر دخالت ارشاد در بروز اختلال ارائه شده است. بنا به گزارش هرمان14 در مطالعه ای که بر روی 12 جفت دو قلوی همسان به عمل آمد، تمام جفت دو قلوها مبتلا به دیس لکسی شناخته شدند. در حالی که در مطالعه ای دیگر بر روی 33 جفت دو قلوی ناهمسان، تنها یازده جفت مبتلا به دیس لکسی بودند. بنابراین پیداست که عوامل ژنتیکی در شمار وسیعی از ناتوانیهای یادگیری نقش دارد.
ب) عوامل بیوشیمیایی: عوامل بیوشیمیایی به دلیل نقش مهمی که در فرایند یادگیری به عهده دارند، چنانچه دچار نابسامانیهایی گردند، می توانند به اختلال در یادگیری بیانجامند. پژوهشهایی گزارش کرده اند که اختلال در عوامل بیوشیمیایی علت شناخته شده برخی از ناتوانی های یادگیری بوده است. هایپوگلیسمی15، عدم توازن استیل کولین استروز16 ، کم کاری تیروئید17 و… ازجمله مواردی بودند که در این گزارشها به آنها اشاره شده است.(حاج بابایی و دهقانی ، 1372)
نتیجه گیری:
با توجه به مباحثی که گفته شد تشخیص علت ناتوانیهای یادگیری کار ساده ای نیست. ما معلمان در پی یافتن اطلاعاتی هستیم که با تعلیم و تربیت در ارتباط باشد. اما باید بدانیم که ناتوانیهای یادگیری علتهای گوناگونی دارند که برای تشخیص این علل تخصص های گوناگون نیز لازم است. بنابراین مشکل هر دانش آموز باید به عنوان مشکل منحصر به فرد تلقی شود و توسط گروهی از متخصصان مورد بررسی قرار گیرد.
یک معلم برای اینکه بتواند مشکل ناتوانی یادگیری دانش آموز خود را تا اندازه ای حل کند ابتدا باید سعی کند که علل ناتوانی در این دانش آموز را پیدا کند تا بتواند راه حل ساده ای را برای درمان این ناتوانی پیدا کند. معلمی که علت دانش آموز خود را نداند به طور کلی نمی تواند کمک زیادی در بهبودی این ناتوانی به دانش آموز خود بکند.
تشخیص و ارزیابی ناتوانیهای یادگیری
تعریف تشخیص:
تشخیص آموزشی عبارت است از مطرح کردن پرسشهایی درباره رفتار یادگیری کودک به منظور آموزش دادن وی، رفتارهای مربوط به یادگیری کودکان مبتلا به ناتوانیهای آموزشی معمولاً پرسشهایی را بر می انگیزد که باید به آنها پاسخ گفت، این پرسشها ما را در گزینش ابزار برای گردآوری اطلاعات راهنمایی می کند. اقدامات تشخیصی، پاسخگوی نیازمندیهایی است که برای شناسایی و شناخت کودک مبتلا به ناتوانیهای یادگیری، شیوه های جایدهی آنان در کلاسها، گسترش برنامه، و ارزشیابی برنامه وجود دارد.(جرالد،مک لافلاین، طوسی، 1376)
تشخیص کودکان مبتلا به اختلالات یادگیری می تواند در دو مقطع سطحی و عمقی انجام پذیرد. در این راستا گام اول همیشه شک کردن به دانش آموزانی است که به گونه ای در یادگیری یک یا چند واحددرسی بامشکل اساسی روبرو هستند. به جای این که با واژه هایی چون تنبل، درس نخوان، بی توجه، بی استعداد به توصیف این دسته از کودکان بپردازیم. بهتر است اول در این مورد که آیا کودک مورد نظر دچار اختلال یادگیری هست یا نه شک کنیم، جهت بررسیهای بعدی به مراجع و مراکز صاحب صلاحیت معرفی کنیم. به این فرایند تشخیص سطحی گفته می شود. مرحله دوم تشخیص که تشخیص عمقی است زمانی میسر می شود که بخواهیم با استفاده از مشاهدات و آزمونهای بالینی، تشخیص اولیه را محقق سازیم یا آن را رد کنیم. به هر حال شناخت کودکان مبتلا به اختلالات یادگیری مستلزم به کار بستن روشها، ابزار و آزمونهای مختلفی است، هدف نهایی از تشخیص اختلالات یادگیری گردآوری اطلاعاتی است که بتواند مربیان و مسئولان آموزش و پرورش را در طرح و برنامه ریزی مواد، محتوا و ورش آموزش یاری دهد.(حاج بابایی، دهقانی،1372)
مراحل تشخیص ناتوانیهای یادگیری:
1ـ آیا کودک واقعاً ناتوانی یادگیری دارد؟ در این قسمت فرد متخصص به تحقیق و بررسی پیرامون سطح یادگیری بالفعل و بالقوه کودک پرداخته و در یک قضاوت بالینی و از تفاوت این دو سطح به این نتیجه می رسد که کودک مورد نظر مبتلا به اختلال یادگیری هست یا نه؟ در صورتی که این اختلاف سطحی زیاد باشد جواب می تواند مثبت تلقی گردد.
2ـ سنجش میزان تلاش و پیشرفت:
در این قسمت از تشخیص، به ارزیابی میزان تلاش صورت پذیرفته ونتایجی که درقالب پیشرفت به دست آمده است،پرداخته می شود.بدیهی است که معمولاً نسبتی ثابت میان سطح تلاش و سطح پیشرفت وجود دارد. بزرگ بودن این نسبت می تواند حاکی از وجود نوعی اختلال در یادگیری باشد. برای مثال،چنانچه برای حفظ کردن یک شعر 8 بیتی یک کودک 10 ساله با 15 تا 30 بار مرور کردن به نتیجه می رسد و کودکی دیگر در همان سن با 80 یا 90 بار مرور کردن هم کاملاً به نتیجه نمی رسد، می توان به وجود نوعی اختلال در فرایند یادگیری کودک دوم مشکوک شد.
و کودکی دیگر در همان سن با 80 یا 90 بار مرور کردن هم کاملاً به نتیجه نمی رسد، می توان به وجود نوعی اختلال در فرآیند یادگیری کودک دوم مشکوک شد.
3- تجزیه و تحلیل یادگیری کودک: شاید یکی از مهمترین مراحل تشخیص ناتوانی یادگیری مرحله ای است که متخصص باید به تشخیص وجود اختلال در یکی از فرآیندهای یادگیری بپردازد. این که آیا کودک در دریافت اطلاعات از محیط پیرامون دچار اختلال است یا در اطلاعات پردازش شده به اطلاعات قابل انتقال بیانی، نوشتاری یا اشارتی و ترسیمی؟ این مرحله از حساسیت بسیار زیادی برخوردار است به گونه ای که غالب اوقات، متاسفانه تشخیصهای متفاوت و گاه متضادی را از جانب متخصصان مختلف شاهد هستیم.
4- کشف مانع فراگیری: در این مرحله که به دنبال مرحله سوم تشخیص می آید، فرد تشخیص دهنده می بایستی به تعیین موانع ایجاد شده در فرآیند یادگیری بپردازد، یعنی آن که تشخیص کلی مرحله ماقبل در این جا باید به دقیقترین وجه خود تعریف و توصیف گردد.
5- مقابله و تفسیر داده ها و تنظیم پیش فرضهای تشخیص: تایید پیش فرضها به وسیله داده های عینی که از به کار بستن آزمونهای استاندارد به دست آمده اند می تواند متخصص مربوطه را در تشخیص دقیق مطمئن کند. این تشخیص از آنجا که مبنای برنامه ریزی آموزشی است، از اهمیتی والا برخوردار است.
6- تهیه و تنظیم یک طرح آموزشی بر اساس پیش فرض: این مرحله آخرین مرحله از مراحل تشخیص است. تشخیص ناتوانیهای یادگیری بخشی از فرآیندی کلی است که به کار گسترش طرح آموزشی- انفرادی می پردازد. هادسون18 و گراهام19 رئوس مطالب مربوط به چگونگی فرآیند تشخیص و برنامه ریزی را به شرح زیر نشان داده اند:
پس از مراجعه معلم یا والدین (گام نخست)، کارکنان آموزش و پرورش ویژه و والدین از نگرانی مدرسه درباره کودک آگاه می شوند (گام دوم). اگر بررسی مقدماتی از وضعیت گذشته و کنونی کودک، نیاز به بررسی بیشتر را ایجاب کند (گام سوم)، از والدین درخواست می شود که موافقت خویش را به صورت کتبی اعلام دارند (گام چهارم) بدیهی است والدین در سرتاسر این روند حق استیناف دارند. با موافقت والدین نسبت به بررسی بیشتر (گام پنجم)، تیم ارزیابی با انجام آزمونهای لازم کار خویش را آغاز می کند (گام ششم) و خلاصه ای از وضعیت را به صورت کتبی ارائه می کند (گام هفتم). سپس تیم ارزیابی، متشکل از والدین و سایر افراد مسئول در نشستی درباره ترتیب ارائه خدمات به تصمیم گیری می پردازند (گام هشتم). با توجه به توافق والدین و احساس نیاز، تیم ارزیابی برای دانش آموزان جدید به طرح یک برنامه ریزی آموزشی عمقی اقدام خواهد کرد.(حاج بابایی و دهقانی، 1372)
الگوهای تشخیص:
این دو الگو با هدف تجویزی برنامه های آموزشی مناسب در نظر گرفته شده است که عبارتند از:
1- الگوی توانایی: الگوی توانایی بر اساس این فرض بنا شده است که علت اختلال یادگیری در درون خود دانش آموز قرار دارد. در این الگو سه فرضیه در مورد فرآیند اختلالات یادگیری وجود دارد. نخست آنکه فرآیندهای اختلالات یادگیری زمینه ساز مشکلات تحصیلی هستند. دوم آنکه این فرآیندها را می توان اندازه گیری کرد و سوم آنکه فرآیندهای یاد شده را می توان تخفیف داد یا از بین برد.
آزمونهایی که در الگوی توانایی به کار می روند شامل آزمونهای توانائیهای زبانی- روانی، آزمونهای استعداد یادگیری، آزمونهای روانی- آموزشی و آزمونهای ترکیب حسی می باشد.
2- الگوی مهارتی: الگوی مهارت بر توانایی دانش آموز در انجام تکالیف تحصیلی مثل خواندن، نوشتن و محاسبه متمرکز است. الگوی مهارت فرض می کند که مشکل یادگیری در وهله اول خارجی است یعنی ناشی از تجربیات ناکافی می باشد و آموزش مستقیم مهارتهای آنها را رشد خواهد داد. هدف ارزیابی در این الگو، تعیین آن دسته از مهارتهای تحصیلی است که دانش آموز در آنها بی کفایت است و کارآیی ندارد. اگرچه الگوی مهارت از آزمونهای پیشرفت تحصیلی میزان شده، استفاده می کند اما در واقع بیشتر روشهای ارزیابی عمده آن غیررسمی هستند.(حاج بابایی و دهقانی،1372)
شیوه های ارزیابی:
برای به دست آوردن تشخیص و ارزیابی دقیق باید یکی از شیوه های زیر یا ترکیبی از آنها را به کار برد:
1- پیشینه کاوی: در پیشینه کاوی در حقیقت مادر جستجوی به دست آوردن تصویری دقیق از گذشته کودک تا به حال می باشیم. تاریخچه زندگی شخص مبتلا بایستی از زمان قبل از تشکیل نطفه تا زمان حال را در برگیرد.
بنابراین پیشینه کاوی به عنوان یک روش جمع آوری اطلاعات می تواند و باید از جنبه های گوناگونی به زندگی فرد نگاه کند و زمینه های تحول جسمی، روانی، عاطفی، شناختی، شخصیتی، اجتماعی، حرکتی و زبانی را در برگیرد.
در پیشینه کاوی سوالاتی در مورد قبل از تشکیل نطفه، سوالاتی در مورد دوران بارداری، سوالاتی در مورد کیفیت تولد مطرح می شود.
2- مشاهده بالینی: مشاهده بالینی نیز به دو طریق می تواند انجام پذیرد: نخست مشاهده طبیعی در وضعیت طبیعی، دوم مشاهده طبیعی در وضعیت از پیش تعیین شده. در روش نخست متخصص تشخیص ناتوانی یادگیری، رفتارهای مربوط به حیطه مورد بررسی خود را در شکل طبیعی آن نظاره می کند مثلاً کودکی که در ریاضیات مشکل دارد، به هنگام حل مساله در پای تخته بدون آن که پی ببرد مورد مشاهده است، در موقعیت طبیعی مورد مشاهده قرار می گیرد. در حالت دوم مشاهده گر با فراهم آوردن موقعیت هایی که کودک در آن ضعف دارد به مشاهده دقیق عملکرد وی می پردازد. این نوع مشاهده یعنی مشاهده تکلیف در حال انجام، اطلاعات مفیدی را می تواند به بررسی کننده ناتوانیهای یادگیری بدهد.
3- آزمونهای غیررسمی: آزمونهای محقق ساخته ای است که غالباًُ به وسیله خود محقق به کار می رود و تفسیر نتایج آن بر ذهنیت، تجربه و تخصص فرد تشخیص دهنده متکی است. آزمونهای غیررسمی معمولاً شامل سیاهه های خواندن، خواندن مستقل، خواندن آموزشی، خواندن ناتوان و … است که هر یک به نحو مفیدی می تواند همراه با مشاهده بالینی در تشخیص به ما کمک کند، آزمونهای غیررسمی معمولاً کارآیی بسیار زیادی نیز دارند و برخی بسیار دقیق نیز مطرح شده اند اما مشکلی که دارند این است که هنجاریابی صحیحی از آنها صورت نگرفته است که بر اساس این هنجاریابی با کمترین ضریب خطا بتوانیم نتایج یک کودک را با دیگر همسالانش مقایسه کنیم.
4- آزمونهای میزان شده رسمی: آزمونهایی هستند که در اصطلاح روان سنجی دارای روایی و اعتبار می باشند یعنی این که آزمون اولاًُ همان چیزی را می سنجد که باید بسنجد و هر بار هم همان نتیجه را به دست می دهد. آزمونهایی از این قبیل که معمولاً سالها وقت صرف هنجاریابی آنها شده است مهمترین عصای دست فرد تشخیص دهنده هستند اما همان گونه که تکیه بر این گونه آزمونها می تواند دست ما را در تشخیص دقیقتر ناتوانی یادگیری باز بگذارد، قادر است ما را به خطا بیندازد، چرا که نتایج این آزمونها معمولاً حد متوسطی را نشان می دهد و تکیه بیش از اندازه بر آن بدون توجه به ظرافت موجود در این کار به طور جدی خطرناک است.(حاج بابایی و دهقانی، 1372)
برنامه ها و خدمات آموزشی
کودکان مبتلا به ناتوانیهای یادگیری
اگر شغل شما معلمی باشد، بدون شک گهگاه دانش آموزانی در کلاس شما بوده اند که با وجود اینکه تدریس شما برای همه کلاس یکسان بوده است در یک یا چند درس از دیگر شاگردان کلاس عقب افتاده اند، شاید شما فکر کنید که این کودکان عقب مانده ذهنی هستند اما اگر پس از تستها و اقدامات لازم معلوم شد که این دانش آموزان در گروه دانش آموزان با ناتوانیهای یادگیری قرار دارند، آن موقع نیاز پیدا می کنید به این که چه روشهایی را باید برای تدریس به کار گیرید و چه اقداماتی برای شما معلمان عزیز مفید باشد، البته نکاتی نیز ذکر شده که بد نیست والدین هم این نکات را برای رفع مشکل فرزندانشان بدانند و شما معلم عزیز می توانید این اطلاعات را در اختیار خانواده ها قرار دهید.
برنامه آموزشی کودکان مبتلا به ناتوانیهای یادگیری:
مفیدترین و موثرترین روش آموزشی اینگونه کودکان، آموزش انفرادی است، روشی که با تدریس در کلاسهای عادی کاملاً متفاوت است. در آموزش انفرادی هدف این است که تجربیات مربوط به یادگیری به نحوی ترتیب داده شوند که احتیاجات کودک را مرتفع نمایند. بنابراین در آموزش انفرادی، جریانات تشخیصی با اجرای آموزش درمانی پایان نیافته و در حقیقت آغاز کار می باشد. در واقع اساس کار آموزش انفرادی بر پایه تشخیص و درمان مداوم استوار است. بدین معنی که معلم با توجه به احتیاجات جدید کودک، روش تدریس را مرتباً تغییر می دهد. معلم آموزش انفرادی به کودک کاملاً به طور فردی توجه می کند، چنین معلمی به جای اینکه بر این امر تاکید داشته باشد که کودک چه کاری را نمی تواند انجام دهد، با دقت مشاهده می کند که او چه کاری را می تواند انجام دهد. آموزش انفرادی را می توان به منزله جریانات متناسب تدریس- ارزیابی دانست. معلم نیز باید به طور متناوب نقشهای معلم و ارزیاب را ایفا کند. بدین طریق که ابتدا کودک را مورد آزمایش قرار داده و سپس مقدار معینی مواد آموزشی که بر اساس اطلاعات به دست آمده از آزمایش انجام شده طرح ریزی شده است به کودک تدریس می شود. چنانچه کودک آزمون را با موفقیت بگذراند، روشن می شود که تدریس موفقیت آمیز بوده و معلم برای مرحله بعدی یادگیری مواد جدیدی را طرح ریزی و به وسیله آن پس از آموزش کودک، کودک را مورد آزمایش مجدد قرار می دهد. چنانچه کودک در آزمون توفیق نیابد، اشتباهات او مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد تا علت عدم موفقیت وی مشخص شده و خط مشی طرح ریزی برنامه آموزشی بعدی نیز تعیین گردد. آموزش انفرادی ممکن است به صور مختلف مانند: آموزش خصوصی، آموزش در گروههای کوچک و بالاخره آموزش در کلاس انجام پذیرد. آموزش انفرادی به تصمیم گیری مداوم توسط فردی که مواد آموزشی را طرح ریزی و تدریس می کند، احتیاج دارد. جریان کامل آموزش انفرادی را می توان به شکل دایره ای تصور کرد که در آن هر مرحله از آموزش، قسمتی از محیط این دایره را تشکیل می دهد، به طوری که در شکل مشاهده می شود جریان چنین سیکلی عبارتند از:
آموزش انفرادی و کلاسی به دلایلی متفاوتند:
1- در آموزش انفرادی لازم است تصمیم گیری به طور مداوم صورت گیرد، در حالیکه در کلاسهای عادی جریانات روزمره طوری ترتیب داده شده اند که به حداقل تقلیل می دهند. در کلاسهای عادی مواد تحصیلی از قبل تعیین شده و معلم در تهیه و تنظیم آنها نقشی ندارد.
2- مواد برنامه آموزش انفرادی، خاص یک کودک و متناسب با توانائیهای او تنظیم شده اند و حال آنکه درسها و مواد آموزشی کلاسهای عادی مطابق با توان عمومی دانش آموزان هر کلاسی تنظیم می شوند.(افروز، 1372)
برخی از دانش آموزان با ناتوانی یادگیری به آسانی در اثر برخی فعالیتهای کلاسی یا صحبت کردن زیاده از حد تحریک می شوند. این اغلب موجب بدرفتاری دانش آموزی می شود که ممکن است برای کلاس مخرب باشد. معلم موظف است به دانش آموز کمک کند تا او آرامش خود را بازیابد. معلم می تواند یک مکان "محروم کردن" برای دانش آموز فراهم کند که دانش آموز می تواند دور از فعالیت جاری باشد. یا معلم می تواند دانش آموز را به ماموریت ساده یا کتابخانه مدرسه بفرستد. این کار نباید به عنوان یک تنبیه مورد استفاده قرار گیرد و صرفاً فرصتی برای دانش آموزان فراهم کند که او به آرامش مجدد برسد.
بعد یادگیری بسیاری از دانش آموزان جنبشی است. این دانش آموزان موقعی بهتر یاد می گیرند که بتوانند اشیاء ملموس را در ارتباط با موضوع آموخته شده ببینند و لمس کنند. همچنین وقتی آنان حروف و اعداد را با استفاده از انگشتان در هوا تشکیل می دهند تصویر ذهنی جنبشی خواهد داشت. بسته به سن دانش آموز، استفاده از این شیوه جنبشی دانش آموز را از بقیه کلاس جدا می کند، مگر اینکه برای تمام دانش آموزان از روش واحد استفاده شود. استفاده از روشهای کنترلی برای کل کلاس یا گروه کوچکی از دانش آموزان نگرانی کمتری دارد و هر شخص در کلاس می تواند از آن بهره مند شود.
لازم است معلم در نیازمندیهای تکالیف انعطاف داشته باشد. وقتی دانش آموز در نوشتن گزارش با مشکل مواجه است معلم باید گزارشهای شفاهی یا ضبط شده را قبول کند. برای دانش آموزانی که در نوشتن با مشکل برخورد می کنند، شاید لازم باشد که تکالیف نوشتاری را کم کنیم تا دانش آموز با اختلال یادگیری بتواند تکالیف را با موافقت به اتمام برساند.(براتلند، افروز و سیرنسب، 1379)
در فصل های گذشته اشاره شد که دانش آموزان مبتلا به ناتوانیهای یادگیری ممکن است در خواندن و هجی کردن، نوشتن و حساب و ریاضیات دچار مشکل باشند در اینجا توصیه هایی برای معلمان این دانش آموزان ذکر می شود.
توصیه هایی برای رفع مشکلات خواندن و هجی کردن:
1- سعی کنید با مثال های واقعی در کشیدن و بازشناسی صدای حروف و بخش کردن کلمه ها با دانش آموز به تمرین بپردازید و او را به خواندن علاقه مند سازید.
2- سعی کنید تمرینهای مربوط به خواندن و هجی کردن را از کلمه های ساده، کوتاه و یک بخشی شروع کنید و کودک را به خواندن تشویق نمایید.
3- در صورت امکان برای دانش آموز خود را از برنامه آموزشی انفرادی استفاده کنید.
4- از خواندن کلمه های ساده شروع کنید و به تدریج به طرف خواندن کلمه های دشوار پیش بروید و به همین منوال خواندن جمله و سپس پاراگراف را ادامه دهید.
5- مشخص کنید که دانش آموز شما چه حرف هایی را به درستی می شناسد و چه حرف هایی را نمی شناسد.
6- از روش قصه هایی و بازگویی قصه های کودکان درباره موضوعاتی مورد علاقه کودک استفاده کنید و قصه های کوتاه را برای کودک بنویسید و از او بخواهید که آن را بخواند.
7- از کلمه های عینی و مصور برای تقویت خزانه واژگان کودک استفاده کنید.
8- سعی کنید با دانش آموز در زمینه گروه بندی کلمه ها از نظر حیوانات، گیاهان و مانند آن به تمرین بپردازید.(استادان طرح جامع آموزش خانواده،1378)
توصیه هایی برای رفع مشکلات نوشتن:
1- در صورت امکان امتحان دانش آموزی که نوشتن دارد به صورت شفاهی برگزار کنید.
2- برای تمرین در نوشتن از کلمه های ساده، عینی و آشنا استفاده کنید.
3- هنگام دیکته گفتن، سعی کنید با حرکات مناسب لبها به کودک نشانه های بصری بدهید.
4- هنگام دیکته گفتن، سعی کنید با حذف محرکهای مزاحم و نامربوط، دقت و توجه را جلب کنید، زیرا دقت بیشترین تاثیر را بر یادگیری دارد.
5- هنگام دیکته گفتن، سعی کنید با تغییر دادن در صدای خود کشیدن صداها، تکرار کلمه ها و جمله ها، توجه کودک را به خود جلب کنید.
6- برای نوشتن از مداد مناسب (مداد کوتاه نباشد) و کاغذ مناسب خط دار استفاده کنید.
7- برای درست به دست گرفتن مداد از تمرینها و بازیهای آموزشی برای تقویت مهارتهای حرکتی ظریف استفاده کنید.(استادان طرح جامع آموزش خانواده،1378)
توصیه هایی برای رفع مشکلات حساب کردن:
1- فعالیتهای درسی باید با سطح شناختی دانش آموز تناسب داشته باشد.
2- تمرینهای ریاضی باید عینی، معنی دار و واقعی باشد و به جای تمرینهای طولانی از تمرینهای ساده و کوتاه استفاده کنید.
3- روش تدریس باید جالب و خلاقانه باشد و از خستگی دانش آموز پیشگیری کرد.
4- در دانش آموز باید اعتماد به نفس ایجاد کرد و نگرش او را از "نمی توانم" به "می توانم" تغییر داد.
5- در صورت امکان به طور گروهی و با استفاده از یادگیری مشارکتی به تمرین بپردازد.
6- استفاده از بازیهای ریاضی هدفدار برای هر پایه تحصیلی، در پیشرفت ریاضی دانش آموز موثر است و موجب تقویت اعتماد به نفس دانش آموز می گردد.
7- برای تمرین در حساب کردن در هر زمان یک مساله ساده را انتخاب کنید و از کودک بخواهید آنچه را می نویسد یا فکر می کند، بازگو کند.
8- هیچ کودکی نباید از اشتباه کردن بترسد، اشتباه کردن لازمه یادگیری است و آگاهی از علت اشتباه مقدمه یادگیری می باشد.
9- پیش از هر گونه داوری به کودک اجازه دهید با صدای بلند روش خود را توضیح دهد و شما به خوبی گوش کنید آنگاه قدم به قدم درستی یا نادرستی فرآیند حل مساله را بررسی کنید.
10- گاهی اوقات مشکلات زبان درکی و بیانی به ایجاد ناتوانی یادگیری در حساب کمک می کند. بطوری که اینگونه دانش آموزان در مفهوم سازی و فهم مطالب مشکل دارند. بنابراین باید از زبانی قابل فهم استفاده کرد.(استادان طرح جامع آموزش خانواده، 1378)
همانطور که در فصل ویژگیها بیان شد یکی از ویژگیهای کودکان مبتلا به ناتوانی یادگیری نارسایی توجه است که در این جا توصیه هایی برای معلمان عزیز در نظر گرفته شده است.
توصیه هایی برای رفع مشکلات نارسایی توجه:
1- نیمکت یا صندلی او را در کنار پنجره یا جایی که ممکن است حواس او را پرت کند قرار ندهید. بهتر است نیمکت او را در کنار میز خود یا در ردیف اول قرار بدهید.
2- او را در یک گروه کلاسی عضو کنید تا کارهایش را به صورت گروهی انجام دهد.
3- تکلیف های طولانی و بزرگ را برای او به قسمتهای کوتاه و کوچک تر تقسیم کنید.
4- او را زود به زود تشویق کنید. او به پاداشهای پیوسته در زمان های کوتاه نیاز دارد.
5- تماس چشمی خود را با او به طور مستمر حفظ کنید و او را زود به زود نگاه کنید.
6- بهتر است نیمکت او انفرادی باشد اگر مکن نیست به او صندلی تکی بدهید.
7- سعی کنید از رنگها بخصوص مواد دیداری (نقاشی، مجسمه، عکس) و مواد لمسی (گچ، کاغذ، خمیر) استفاده کنید.
8- هنگامی که دانش آموزان مشغول انجام تمرین یا تکلیف کلاسی هستند به کارهای او بیشتر سر بزنید.
9- این دانش آموزان به جنب و جوش بیشتری نیاز دارند. گاهی به آنها اجازه بدهید به حیاط بروند و دوباره برگردد.
10- مرتب به آنها نگویید که توجه کن! حواست کجاست؟ اگر حواست را بیشتر جمع کنی می تونی …! این عبارتها باید بسیار کم مورد استفاده قرار بگیرد چون موجب اضطراب دانش آموز می شود.
11- برخی روشهای تقویت حافظه را به آنها یا بدهید. مانند تصویرسازی ذهنی، ربط دادن موضوعها به یکدیگر، داستان سازی، کشیدن شکل برای مطلبی که خوانده، نوشتن کارها در تقویم یا برنامه زمانی و از این قبیل.
12- این اختلال را به هوش کودک نسبت ندهید.
13- اگر چنین دانش آموزی در کلاس دارید بیشتر صبور باشید و از تنبیه استفاده نکنید.
14- به او یاد بدهید که کارهایش را با ساعت تنظیم کند.
15- به آنها یاد بدهید که کارهایشان را طبقه بندی کنند.(علیزاده ،1381)
توصیه های کلی آموزشی:
1) فراموش نکنید که هر فرد مبتلا به ناتوانی یادگیری مجموعه منحصر به فردی از رفتارهای شناختی، اجتماعی و هیجانی دارد که برنامه آموزشی وی باید بر آن اساس بنا گردد.
2) تا آن جا که ممکن است آموزشهای خاص را به طور انفرادی طرح کنید.
3) ساختار درسی را تهیه کنید و قواعد، تکالیف و وظایف را به طور واضح مشخص کنید.
4) مهارتها را پی در پی تمرین کنید.
5) از بازیهای آموزشی استفاده و قالبهای تمرینی را تا آن جا که ممکن است تغییر دهید تا علاقه به تمرین حفظ شود.
6) در دادن دستورات و تعامل با دانش آموزان، از واژگان ساده و قابل فهم استفاده کنید.
7) بکوشید همواره تصویری روشن از دانش آموز خود در ذهن داشته باشید. نقاط ابهام این تصویر را هر چه زودتر روشن سازید. این امر به شما و ایشان کمک شایسته ای می کند.
8) ضرورتی ندارد که خدمات مورد نیاز کودک تنها به وسیله یک معلم و یک کلاس به وی ارائه گردد.
9) هرگز از مشاوره با کودکان مبتلا به ناتوانی یادگیری غفلت نکنید. این امر موجب ایجاد انگیزش بیشتر در عمل می شود.
10) سعی کنید آموزشهای لازم را به والدین نیز بدهید. مثلث کودک، والدین، مربیان کارآمدترین شکل آموزش است.
11) همواره بکوشید از مواد و روشهای مطمئن سود ببرید.
12) از توصیف های کلیشه ای به طور جدی اجتناب کنید و در عوض بر تحلیل های خود، بیفزایید.(حاج بابایی ودهقانی،1372)
والدین چه اقدام هایی باید انجام دهند؟
چنانچه نگرانی هایی درباره مهارتهای یادگیری فرزندانتان دارید، به ویژه دشواری های یادگیری در خود شما یا افراد خانواده و فامیل وجود داشته باشد، برای جلوگیری از مشکلات و ناراحتی های بعدی از فرصت پیش آمده نهایت استفاده را ببرید. از مدرسه بخواهید که ارزیابی به عمل آورد و یا مشکل توسط یک متخصص ویژه بررسی شود. کمک کردن به بچه های دارای مشکلات خواندن به معنی آن است که ما باید آنها را تا قبل از سن 9 سالگی شناسایی کنیم. انتظار طولانی برای ارزیابی می تواند در کودک احساسات ناامیدی و سرخوردگی، عصبانیت و ترس ایجاد کند.
اولین قدم برای شروع مراجعه به پزشک کودکان است. پزشک می تواند شما را از سلامت بینایی و شنوایی مطمئن سازد و هرگونه بیماری جسمی تثبیت شده را برطرف سازد. پس از این از مدرسه کودک بخواهد تا ارزیابی انجام دهند. مدارس موظف هستند تا کودکان ناتوان را در همان سه سال اول شناسایی کنند. اگر نگران هستید که کودک شما دشواری ها و مشکلاتی در زمینه مشخصی از یادگیری دارد، درباره آن نوع یادگیری اطلاعاتی به دست آورید.
از آزمایشگران، آموزگاران، مشاوران و معلمان ویژه سوال کنید. به هر حال مهمترین کاری که شما می توانید انجام دهید این است که به فرزندانتان عشق بورزید تا او بفهمد که می خواهد به هر شکل به او کمک کنید.(نیکولایس،عطاران،1382)
درمان ناتوانیهای یادگیری
درمان از نگرش ادراکی- حرکتی:
این فرضیه که رشد ادراکی – حرکتی به طرز پیچیده و دقیقی با تواناییهای یادگیری در رابطه است موضوع تازه ای نیست.
دانشمندان این قضیه باور داشتند و هدفی که برنامه درمانی دنبال می کرد کار ورزی ادراکی – حرکتی بود. کار کفارت نمونه ای از این طرز نگرش است که رشد کودک طی سلسله مراتبی در شش مرحله حرکتی آغاز می شود. سپس به مرحله ادراکی و در انتها به مرحله مفهومی – ادراکی می رسد.
تصور بر این است که این روند در برخی از کودکان مبتلا به ناتوانی یادگیری از بین رفته است، و برای درمان باید تجربه های بخصوصی فراهم آید تا پیامدهای رشد بهنجار را به همراه آورد. تاکید کفارت بر ارزیابی فردی گوناگون پیشنهاد می شود تا کودک به اطلاعاتی که از محیط دریافت می دارد به یکدیگر ارتباط دهد و آنها را دریابد.
فعالیت ها به این قرارند:
1) استفاده از روروک، ترامپولین، بازیهایی برای آموزش حرکتی.
2) تمرینهای روی تخته سیاه برای رشد هماهنگی حرکت و ادراک دیداری.
3) انسجام تمرینهای ادارکی مثل حل معما.
تمام این فعالیت ها طوری طرح شده است که بین ادراک و حرکت هماهنگی برقرار کند و بدین وسیله کودکان از حرکتهای خود اطلاعات بیشتری به دست آورند و در نتیجه بتوانند از درستی ادراکها و اعمال حرکتی خودآگاه شوند. روش دیگری که با موفقیت فراوان همراه بوده است روش دیداری ـ حرکتی فراستیگ است.
فراسیتگ وهورن پنج محدوده اداراک دیداری را که تاثیری مهم می دانستند مشخص کردند:
هماهنگی چشم دوست:
برای مثال به این ارتباط پیدا می کند آیا کودک می تواند درخط، خط دیگری رابه دقت رسم کند.
تشخیص شکل در زمینه:
بدین معنی که شکل جدا از زمینه محرک درک می شود.
ثبات شکل:
که به تشخیص شکل، قطع نظر از اندازه، موقعیت و بافت آن مربوط می شود.
موقعیت در فضا:
که معکوس بودن و چرخش اشکال مورد شناسایی قرار گیرد.
ارتباط فاصله ای: بین اشکال و الگوها
روش فراستیگ برای درمان کودک مبتلا به ناتوانی یادگیری، ارزیابی این محدوده ها و نیز برنامه تمرین به شکل کاربرگر را در بر می گیرد. برای ارزیابی یادگیری از ابزار ارزیابی، یعنی آزمون رشدی ادراکی ـ دیداری استفاده شده است.
درمان از شیوه های رفتاری:
شیوه ی رفتاری درمان ناتوانیهای یادگیری براین باور است که به هر دلیل ممکن، کودک مبتلا به ناتوانی یادگیری نیاموخته است که در هنگام یادگیری درست عمل کند. افزون بر این پندار نظری ـ شیوه رفتاری ـ حاصل انتقادهایی است که در ابتدا بر سایر روشهای درمانی و به ویژه به آنهایی که بر فرایند دیداری ـ ادراکی و کارورزی تاکید می ورزیدند، وارد می شد و نتیجه آن شد که مهارتهای ادراکی و عملکرد تحصیلی رابطه ای ندارد. با تغییر صورت حسی در آموزش خواندن هیچ گونه بهبودی مشاهده نکردند. در روش تغییر صورت حسی که کاربرد وسیعی داشت هنگام آموزش از حسی استفاده می شد که تصور می رفت از حس دیگر قوی تر است.(حبعی ازمشاوران، 1382)
منابع و مآخذ
1) افروز . غلامعلی، مقدمه ای بر روانشناسی و آموزش و پرورش کودکان استثنایی، تهران ، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوازدهم، 1372
2) اچ، ایلوارد، الیزابت وار.براون.فرانک، تشخیص و ساماندهی ناتوانیهایی یادگیری، ترجمه رضا برادری، تهران، انتشارات سازمان آموزش و پرورش استثنایی، چاپ اول، 1377
3) استادان طرح جامع آموزش خانواده، خانواده و فرزندان در دوره ابتدایی، تهران، انتشارات انجمن اولیاء و مربیان، چاپ هشتم، 1378
4) جمعی از مشاوران، ناتوانیهای یادگیری، یزد، انتشارات سازمان آموزش و پرورش استثنایی ، 1382
5) حاج بابایی، مرتضی و دهقانی هشتجین، یاور، آشنایی باویژگیها و مسایل کودکان استثنایی ، تهران، نشرایران، 1372
6) دورکین، بل، اچ، مشکلات و رفتاری دانش آموزان، ترجمه پرویز صالحی، تهران، نشر بشری، چاپ اول، 1376
7) شریفی درآمدی، پرویز، روانشناسی کودکان استثنایی ، تهران، نشر روانسنجی، چاپ اول ، جلد 2، 1381
8) علیزاده، حمید، نشریه تعلیم و تربیت استثنایی، تهران، انتشارات سازمان آموزش و پرورش استثنایی، شماره 10 و 11 ، خرداد و تیر 1381
9) فرقانی رئیسی، شهلا، شناخت مشکلات رفتاری در کودکان و نوجوانان، تهران، انتشارات وزارت آموزش و پرورش، چاپ اول، 1372
10) کرمی نوری ، رضا ومرادی، علیرضا،روان شناسی تربیتی ، تهران، نشرایران، 1377
11) کریمی ، یوسف، اختلالات یادگیری، تهران، نشر ساوالان، چاپ اول، 1380
12) نیلسن، براتلند، کودک استثنایی درمدرسه عادی، ترجمه غلامعلی افروز و محمود میرنسب، تهران ، نشر نوادر، 1379
13) نیکولاس، کریستوفرجی، نشریه تعلیم و تربیت استثنایی، ترجمه ابوالفضل عطاران، تهران، انتشارات سازمان آموزش و پرورش استثنایی، شماره 20 و 21 ، مرداد و شهریور 1382
14) وستاوود، پیتر، آموزش و پرورش کودکان با نیازهای ویژه، ترجمه شاهرخ مکوند حسینی و فرح شیلاندری ـ تهران، انتشارات رشد، چاپ اول، 1381
15) والاس، جراید و مک لافلین، جیمزآ، ناتوانیهای یادگیری: مفاهیم و ویژگیها، ترجمه محمد تقی طوسی ، مشهد ، انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ چهارم، 1376
16) هامالان، دانیل پی و کافمن، جیمزام، کودکان استثنایی: مقدمه ای بر آموزشهای ویژه، ترجمه مجتبی جوادیان، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی ، چاپ سوم، 1375
نتیجه گیری:
ویژگیهای کسانی که دچار ناتوانی یادگیری هستند ممکن است از فردی به فرد دیگر فرق کند ولی وجه مشترک آن است که افراد با ناتوانی یادگیری اکثراً از هوشبهر متوسط یا بالاتر از متوسط برخوردارند. دانش آموز دارای اختلال یادگیری ممکن است برخی از مهارتها را سریع یاد بگیرد و در مهارتهای دیگر کندی نشان دهد.
این کودکان قبل ازتحصیل قابل شناختن نیستند و وقتی هم که به مدرسه می روند به علت مقایسه بین آنها و دیگران از مدرسه زده می شوند به علت ارزیابی خود و دیگران روز به روز ناتوانی آنها بیشتر می شود و بیشترین مشکلی که این کودکان دارند در فرآیندهای حافظه، توجه و دقت دارای نارساییهایی هستند.
اکثر ناتوانیهای یادگیری از طریق اختلالهایی در شنوایی، تفکر، زبان، خواندن، نوشتن، هجی کردن و حساب کردن خود را نشان می دهند. البته کودکان مبتلا به ناتوانی های یادگیری در تمام زمینه ها مشکل ندارند و ممکن است فقط در یکی از موارد بالا مثلاً خواندن مشکل داشته باشند. مشکل ناتوانی یادگیری فقط در کودکان دیده نمی شود بلکه ممکن است درنوجوانان و بزرگسالان هم دیده شود.
کودکان دارای ناتوانی یادگیری از هوش طبیعی برخوردار هستند و ظاهری عادی دارند وتا وقتی که وارد مدرسه نشده اند نمی توان از مشکل آنها با خبر شد و وقتی هم که وارد مدرسه می شوند اکثراً با شکست در تحصیل مواجه می شوند.
به طور کلی آنچه که در مدارس مشاهده می شود ناتوانی های یادگیری انواعی دارد که ممکن است کودکان در یک یا چند مورد از این ناتوانی ها مشکل داشته باشند.
1 ناتوانی در خواندن: این کودکان نمی توانند مانند همکلاسی های خود درست و رسا چیزی را بخوانند و ممکن است بخش بخش ، کلمه کلمه و … تلفظ کنند و زمان زیادی طول می کشد تا متن کوتاهی را بخوانند.
2 ناتوانی در نوشتن: این مشکل از وقتی که کودک یاد می گیرد که بنویسد معلوم می شود و این مشکل خودش را در بدخط نویسی، کج نویسی، وارونه نویسی، جدا نویسی، سرهم نویسی و … نشان می دهد.
3 ناتوانی در حساب کردن: این کودکان در برخی از مسائل ریاضی مثل مفاهیم بزرگ، کوچک ، باز و بسته ، کوچک ،بزرگ و … مشکل دارند.
4 ناتوانی درهجی کردن: این کودکان کلمه کلمه ، بریده بریده می خوانند و گاهی حروفی راحذف یا اضافه می کنند.
در این فصل به بررسی تشخیص و ارزیابی کودکان دارای اختلال یادگیری پرداختیم، با توجه به مباحثی که گفته شد یک معلم که کودک مبتلا به ناتوانی یادگیری را در کلاس خود مشاهده می کند ابتدا باید با استفاده از آزمونهایی که ذکر شد تشخیص دهد و مطمئن شود که دانش آموز او دچار ناتوانی یادگیری است و بعد از اینکه مطمئن شد او را به مراجع معرفی کند و هرچه تشخیص سریعتر صورت بگیرد نتیجه بهتری را در پی خواهد داشت و کودک مبتلا به ناتوانی یادگیری متحمل آسیب های کمتری خواهد شد.
دانش آموز با ناتوانی یادگیری ممکن است یک یا چند ناتوانی که گفته شد از خود نشان دهد. معلم باید ناتوانیهای دانش آموز را بشناسد و نیازهای آموزشی دانش آموز را برآورده سازد. معلم باید قبل از هر کاری اعتماد به نفس را در کودک ایجاد کند. بدون وجود تشخیص و کم به این دانش آموزان، آنها بیش از پیش دچار شکست و درماندگی می شوند و مجبورند که عاقبت ترک تحصیل کنند. اما کودکانی که قبلاً مشکلات آنان تشخیص داده شود و به طور مناسب درمان شوند می توانند زندگی رضایت بخشی را ادامه دهند. یک معلم دلسوز باید به کمک کودک بشتابد و به او اجازه دهد تلاش کند و مشکلش را با هم حل کنند.
فهرست مطالب
مقدمه: 1
فصل اول 3
تاریخچه و تعریف و فراوانی 3
تاریخچه: 4
تعریف اختلالات یادگیری: 6
درجه شیوع ( فراوانی): 11
فصل دوم 13
ویژگیهای افراد دارای ناتوانی های یادگیری 13
ویژگیهای کودکان مبتلا به ناتوانیهای یادگیری: 14
ویژگیهای کودکان مبتلا به ناتوانی در ریاضیات: 18
فصل سوم 20
انواع ناتوانیهای یادگیری 20
انواع ناتوانی های یادگیری: 21
الف)ناتوانی در خواندن: (دیسلکسی) 21
ب)ناتوانی در هجی کردن: (دیس آرتوگرافیا) 22
ج) ناتوانی در نوشتن: (دیس گرافیا) 23
مشکلات متداول در نوشتن: 24
فصل چهارم 32
علل ناتوانیهای یادگیری 32
علل ناتوانیهای یادگیری: 33
نتیجه گیری: 38
فصل پنجم 39
تشخیص و ارزیابی ناتوانیهای یادگیری 39
تعریف تشخیص: 40
مراحل تشخیص ناتوانیهای یادگیری: 41
الگوهای تشخیص: 44
شیوه های ارزیابی: 45
فصل ششم 48
برنامه ها و خدمات آموزشی 48
کودکان مبتلا به ناتوانیهای یادگیری 48
آموزش انفرادی و کلاسی به دلایلی متفاوتند: 51
فصل هفتم 58
درمان ناتوانیهای یادگیری 58
درمان از نگرش ادراکی- حرکتی: 59
هماهنگی چشم دوست: 60
منابع و مآخذ 61
نتیجه گیری: 64
عنوان:
ناتوانی یادگیری
استاد :
تهیه و تنظیم :
1 . orton
2 . strauss
3 . Lehtinen
4 .kirk
5 marge
6 Inner language
7 veceptive language
8 expressive language
9 Discalculia
10 -Dy phasia
11 Dysgraphia
12 left handed
13 ِAuditory Agnosia
14 Herman
15 Hypoglycemia
16 ِAcetycholine
17 Hypothroidism
18 Hudson
19 Graham
—————
————————————————————
—————
————————————————————
1
69