قرآن و حضرت مهدی(عج)1
یکی از موضوعات قرآنی که خداوند متعال به آن اشاره فرموده است، مساله حضرت مهدی(عج) و قیام آن حضرت می باشد. باید گفت؛ لازم نیست هر موضوع صحیحی با تمام خصوصیات و مشخصاتش در قرآن کریم وارد شده باشد.
چه بسیار جزئیات صیح و درستی که آن کتاب آسمانی اصلاً متعرض آن نشده است و ثانیاً؛ آیاتی چند در آن کتاب مقدس وجود دارد که روزی را برای جهان نوید می دهد که حق پرستان و حزب خدا پرستان و طرفداران دین و مردم شایسته جهان، قدرت و حکومت زمین را قبضه ی نمایند و دین اسلام بر تمام ادیان غالب می گردد.
از باب نمونه
1-در سوره انبیاء آیه 105 می فرماید:
و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادی الصالحون
ما بعد از آنکه در تورات نوشته بودیم در زبور نوشتیم که بندگان شایسته من وارث زمین می شوند.
2-در سوره نور آیه 55 می فرماید:
خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده اند و عمل شایسته انجام داده اند، وعده داده که آنان را خلیفه زمین گرداند، چنان که گذشتگانشان را نیز قبلاً خیفه گردانیده بود و دینی را که برایشان پسندیده است، استوار و نیرومند گرداند و ترسشان را به ایمنی تبدیل کند تا مرا عبادت کنند و چیزی را شریک قرار ندهند.
3-در سوره قصص آیه 4 می فرماید:
و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین.
ما اراده کرده ایم که به ضعیفان زمین منت نهاده، و آنها را پیشوایان و وارثان زمین گردانیم.
4-در سوره توبه آیه 33 می فرماید:
هوالذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الذین کله ولو کره المشرکون.
او خدایی است که رسولش را با هدایت و دین حق فرستاده تا بر تمام ادیان غالب گردد، اگرچه مشرکین آن را مکروه داشته باشند.
از این ایات شریفه اجمالاً استفاده می شود که: دنیا روزی را در پیش دارد که قدرت و اداره زمین به دست مومنین و رجال شایسته افتاده، پیشوا و پیشرو تمدنهای بشری می گردند و دین اسلام بر تمام ادیان غالب می شود و یکتاپرستی جایگزین شرک می گردد.
آن عصر درخشان؛ همان روز نهضت مصلح یبی و منجی بشریت و مهدی موعودی می باشد و آن انقلاب جهانگیر و همه جانبه توسط مسلمین شایسته انجام می یابد.
عمره از سوی آن حضرت و … نیز از کارهایی است که منتظران عاشق و فراوان انجام می دهند.
امام مهدی(ع) در قرآن2
" و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادی الصلحون"
ما در زبور داود، از پس ذکر(تورات)، نوشته ایم که سرانجام، زمین را بندگان شایسته ما به ارث می برند(و بر کره زمین حاکم می شوند)
طبق فرموده پیشوای پنجم حضرت امام محمد باقر(ع)، این بندگان شایسته که وارثان زمین شوند. اصحاب مهدی(ع) هستند، در آخرالزمان.
ویژگیهای یاران حضرت مهدی(ع) از نگاه قرآن
در قرآن مجید این کتاب انسان ساز و حرکت آفرین در رابطه با یاران حضرت مهدی(عج) یک آیه است که بسیار امید بخش و سازنده است این آیه در حقیقت بیانگر حقایق و واقعیتهایی است که اگر به طور جدی و همه جانبه تعیب گردد، موانع سر راه را بر می دارد و جهان را به استقبال مصلح جهانی حرکت می دهد.
در سوره مائده آیه 59 خداوند بطور مستقیم مومنان را مورد خطاب قرار داده و می فرماید:
ای مومنان هرکس از شما مرتد شد و از اسلام بیرون رفت! خداوند در اینده جمعیتی را می آورد که دارای پنج امتیاز هستند.
1-هم خداوند آنها را دوست دارد و هم آنها خدا را دوست دارند؛
2-در برابر مومنان خاضع و مهربانند؛
3-در بابر مشرکان و دشمنان- سرسخت و نیرومندند.
4-بطور پی گیر در راه خدا جهاد و تلاش می کنند؛
5-در مسیر انجام وظیفه از سرزنش هیچ سرزنش کننده ای می هراسند؛ این فضل خا است که به هر کسی بخواهد( و شایسته ببیند) ی دهد ضل و رحمت خدا وسیع است و او بر همه چیز آگاه است.
نکاتی پیرامون 313 یار مخصوص حضرت مهدی(عج)3
پیرامون 313 یار مخصوص و ویژه امام زمان به دو نکته مهم اشاره می نماییم:
1-تواتر حدیث 313 نفر : در همه جا معروف است و در کتاب های مربوط به امام زمان(عج) نوشته شده که هنگام ظهور آن حضرت 313 نفر یاران مخصوصش به او می پیوندند و همچون کوه در برابر حوادث ایستادگی کرده همراه امام(ع) هستند و این حدیث 313 نفر در کتب معروف مانند بحارالانوار و اثبات الهداه و منتخب الاثر … آمده است.
2-ویژگیهای مخصوص یاران خالص یعنی 313 نفر از دیدگاه روایات:
هنگام ظهور امام قائم(ع) آن حضرت قبل از آنکه کنار کعبه برود و تکیه بر کعبه کند و صدای دل آرای خود را بلند کرده و به جهانیان برساند، در مکانی به نام ذی طوی در انتظار 313 نفر از یاران خاصش توقف می کند تا اینکه آنها می آیند و به آن حضرت می پیوندند … و از آنجا همراه امام به کنار کعبه می روند…
ب)313 نفر از ازراف جهان جمع می شوند
امام باقر(ع) می فرماید:
خداوند برای حضرت قائم (عج) از دورترین شهرها به تعداد جنگاوران جنگ بدر،
313 مرد را جمع می کند.
ج)313 نفر نخستین بیعت کنندگان با امام قائم(عج) هستند.
هنگام ظهور نخستین کسانی که پس از جبرییل امین(ع) با امام قائم (عج) بیعت می کنند. همین 313 نفر هستند و این مطلب در احادیث آمده است. البته باید توجه داشت که در آغاز ظهو یاران امام زمان 313 نفرند وگرنه بطور سریه بر یاران ان حضرت افزوده می شود. بطوری که در همان آغاز به 10000 نفر می رسند .
د)313 نفر جانبازان سلحشورند
امام سجاد (ع) می فرماید:
این 313 نفر در حدی از ایثار و جانبازی و شجاعت و سلحشوری هستند که دشمنان قائم جمع می شوند تا ان حضرت را به قتل برساند، همین 113 نفر با دفاع قهرمانانه در راه آن حضرت دشمنان را دفع می کنند.
هـ)313 نفر پرچمداران و حاکمان روی زمین هستند
امام صادق (ع) فرمود:
گویا امام قائم(عج) را در بالای منبر کوفه می نگرم که یارانش 313 نفر مرد، به تعداد
جنگاوران مسلمانان جتگ بدر- اطرافش را گرفته اند این یاران پرچمداران و حاکمان بر مردم در زمین از جانب خداوند هستند.
و)313 نفر امت معدوده و همچون پاره های ابرهای متراکم هستند
در قرآن می خوانیم- هرجا که باشید، خداوند همه شما را حاضر می کند- در تفسیر این آیه شریفه اام باقر(ع) می فرماید:
منظور یاران قائم (عج) اند که 313 نفرند، به خدا سوگند منظور از امت معدوده که(در سوره هود آمده) آنها هستند. به خدا سوگند در یک ساعت همگی جمع می شوند، همچون پاره های ابر پائیزی که بر اثر باد جمع و متراکم می گردد.
ز)313 نفر رکنها و پایه های خلل ناپذیر و پشتیبانان محکمند
امام صادق در تفسیر آیه 80 سوره هود که در آن آمده، حضرت لوط به قوم سرکش و تبهکار خود گفت،"اوان لی بکم قوه او اودی الی رکن شدید" فرمود.
منظور از قوه همان قائم(عج) است و منظور از رکن شدید(پشتیبانان محکم) 313 نفر از یاران هستند.
ح)امام باقر(ع) فرمود:
امام قائم(عج) دارای 313 نفر یاور است که این افراد از عجم هستند، برخی از آنها در روز بر روی ابر سوار شده و راه می روند و به نام و اوصاف و نسب معروفند.
ط)دست خدا باای سر حضرت مهدی(عج) و یارانش است.
این مطلب از ایه شریفه "ان تنصروالله ینصرکم و یثبت اقدامکم" استفاده می شود.
ی)50 نفر از 313 نفر یار مخصوص امام زمان (عج) از زنان هستند.
امام باقر(ع) می فرماید: سوگند به خدا سیصد و اندی نفر مرد می آیند که در میانشان50 نفر زن هستند، آمدنشان همچون ابرهای پاییزی است.4
وظایف شیعه در عصر انتظار5
1-پاسداشت اندیشه ها
تار و پود جامعه و حکومت دینی را اعتقادات آسمانی تشکیل می دهد که از سوی خداوند به وسیله وحی در اختیار بشر قرار گرفته است. حفظ و حراست این دستاورد گرانقدر و بی نظیر در هر زمانی لازم و ضروری است و در زمان فیبت حجت خدا ضرورتش دو چندان می شود؛ چرا که وظیفه ظاهری ان حضرت نیز به علت غیبت بر دوش امت قرار دارد. از این رو، التزام فکری و عملی به اعتقادات ناب و حیاتی، تبلیغ و ترویج ان از راه های مشروع و اصولی، دعوت مردم دنیا به سوی آنها، انتقال آن به نسل های جدید و حراست و مرزبانی از همه حدود و ثغور عقیده ناب اسلامی، نخستین و ضروری ترین وظیفه هر منتظر واقعی در عصر انتظار است. در قرآن مجید
می خوانیم:
یا ایها الذین امنوا اصبروا و صابروا و رابطوا و اتقوا الله لعلکم تفلحون(آل عمران 200)
ای کسانی که ایمان آورده اید، صبر کنید و ایستادگی ورزید و مرزها را نگهبانی کنید و از خدا پروا نمایید، امید است که رستگار شوید.
مرزبانی، در این آیه، فراتر از مرربانی فیزیکی ممالک اسلامی است و شامل همه مرزهای فکری و عقیدتی و مانند آن می شود، چنانکه علامه طباطبایی در تفسیر طولانی این آیه به آن اشاره کرده است.
امام باقر(ع) در روایتی، آیه یاد شده را به ارتباط با حضرت مهدی(ع) تفسیر کرده و فرموده است:
اصبروا عی اداء و الفرائض و صابروا عدوکم و رابطوا امامکم المنتظر
در انجام واجبات شکیبایی ورزید و در بابر دشمنان پایداری کنید و با امام موعود خویش رابطه داشته باشید.
و این رابطه می تواند هم عقیدتی و فکری باشد و هم رابطه ظاهری اگر میسر شود- که ان هم بی ارتباط با اندیشه و اعتقاد نمی تواند باشد.
نکته جالب تر اینکه، امام زمان(عج) در نامه ای که برای شیخ مفید صادر فرمودند،
خود را "مرابط فی سیله" یعنی مرزبان راه خدا نامیده است و این مطلب علاوه بر تایید
مدعای بالا، گویای هشیاری و سنگربانی پنهانی امام از مرزهای عقاید و معارف اسلامی است که وظیفه هر منتظر، از جمله امام موعود می باشد.
2-هوشیاری انقلابی
جامعه شیعه تا تشکیل حکومت جهانی حضرت مهدی(عج) در حال نهضت و انقلاب است و هیچ حاکمی را جز آنکه خدا معرفی کرده به رسمیت نمی شناسد. به همین دلیل نیز در طول تاریخ، لبه تز حملات حاکمان ستمگر متوجه امامان و شیعیان بوده است و آنان در سیاهچال ها و بر سر دارها و زیر انواع شکنجه ها جان دادند، ولی از چنین عقیده ا دست نکشیدند. امام صادق(ع) از رسول خدا(ص) نقل می کنند:
گروهی در آینده خواهند آمد که هر یک از آنان پنجاه برابر شما ]ارزش و[ پاداش دارد! اصحاب گفتند: آیا ما در رکاب شما در جنگ بدر، احد و حنین نجنگیدیم و قرآن در زمان ما نازل نشد؟ فرمود:چرا ولی آن گونه که آنان تحمل می کنند و استقامت می ورزند، شما چنین طاقتی ندارید!
این صبر و طاقت، از ایمان محکم آنان سرچشمه می گیرد. چان که رشید هجری- که خود از قربانیان دار و دسته معاویه است- در پاسخ دخترش که از او چنین تجلی کرد؛ "پدر تو چقدر تلاش و کوشش می کنی؟" گفت:"دخترم پس از ما مردمی بیایند که بینش
و بصیرت دینی آنان به مراتب از تلاش و کوشش گذشتگان برتر باشد!"
وظیفه منتظران حفظ چنین روحیه و مقابله ی با حاکمان طاغوتی و مهدی های قلابی و بدلی است که هر از چندگاه با تحریک دشمنان اسلام یا دنیاخواهی در گوشه و کنار جهان ادعای مهدویت می کنند و افراد ساده لوحی نیز گرد آنان حلقه می زنند. شناسایی و افشای ماهیت پلید این ناکسان نیز بخشی از هشیاری انقلابی منتظران واقعی است.
3-آراستگی اخلاقی
بنابر اعتقاد صحیح تشیع، امام معصوم باید همه کمالات انسانی را در حد اعلا دارا باشد و از هرگونه کژی و پلشتی منزه باشد؛
ان ذکرالخیر کنتم اوله و اصله و فزعه و معدنه و ماویه و منتهاه.
هرگاه از نیکی یاد شود ] اهل بیت[ اول و اصل و فرع و منبع و پناهگاه و نهایت خوبی هستید!
و قطعاً حضرت مهدی(ع) مکارم اخلاقی و کمالات انسانی را در حکومت خویش ترویج خواهد کرد و فساد و تباهی را ریشه کن خواهد نمود. پس طبیعی است که منتظران این امام و آن حکومت، خود به زیبایی های اخلاقی آراسته و از زشتی های اخلاقی پیراسته باشند تا بهتر و سریع تر به منبع نیکی و کمال نزدیک شوند. امام
صادق علیه السلام آنان را چنین سفارش می کند؛
هرکس دوست دارد از یاران مهدی(ع) باشد، باید انتظار بکشد و به تقوا و اخلاق نیک آراسته گردد؛ چنین کسی منتظر ]واقعی[ است و اگر پیش از ظهور از دنیا برود پاداش کسی را دارد کخ هدی را همراهی کرده است. پس (در دینداری و آراستگی اخلاقی) کوشا باشید و انتظار کشید و چنین حالتی گوارایتان باد ای گروهی که مشمول رحمت الهی هستید!
4-اصلاحات عمومی
به گفته یکی از نویسندگان، "خلقی که در انتظار ظهور مصلح به سر می برد، باید خود "صالح" باشد"؛ زیرا میان منتظر و موعود باید تشابه و سنخیت باشد و چون حضرت مهدی مصلح کل جهان و بشر است و یاران و کارگزارانش را از میان همین مردم انتخاب می کند، منتظران و امیدواران دولت او باید تا آنجا که از دستشان بر می آید، همان کارهایی را انام دهند که با است مصلح نهایی در سطح جهان انجام دهد. چنین وظیفه ای را علاوه بر انتظار، امر به معروف و نهی از منکر نیز بر عهده همگان نهاده است.
5-آمادگی رزمی
از روایات زمان ظهور بر می آید که عده ای نابخرد در برابر حضرت مهدی(ع) دست به سلاح برده به مقابله بر می خیزند. آن حضرت نیز دست کم با لشکری به ظرفیت ده هزار نفر قیامش را اغاز می کند. پس منتظران واقعی باید، همه فنون جنگی و آمادگی نظامی را فرا گیرند تا بتوانند در موارد لزوم از رهبری الهی دفاع کنند، حتی از خدا بخواهند که اگر پیش از ظهور از دنیا رفتند، خداوند آنها را در حالی از خدا بخواهند که اگر پیش از ظهور از دنیا رفتند، خداوند آنها را در حالی که کفن به تن دارند، مسلح و آماده از قبر بر انگیزد تا به یاری رهبر محبوب بشتابند.
موضوع آمادگی رزی علاوه بر اینکه مشمول عام آیه "و اعدوا لهم ما استطعتم من قوه …." هست، مورد تاکید خاص معصومین(ع) نیز قرار گرفته و حضرت صادق علیه السلام فرموده است:
هریک از شما باید برای قیام مهدی(ع) اسلحه تهیه کند گرچه یک نیزه(یا تیر) باشد و اگر خداوند بیند که کسی چنین قصدی دارد، امید است عمر او را دراز کند تا مهدی(ع) را دریابر و از یاران او شود.
عشق و محبت فراوان به آن امام همام، برقراری ارتباط معنوی و حتی ظاهری با ایشان، در صبح و شام به یادشان بودن، دعا برای سلامتی و فرج، دادن صدقه و انجام حج و عمره از سوی آن حضرت و … نیز از کارهایی است که منتظران عاشق و فراوان انجام می دهند.
بهترین اعمال6
"بهترین اعمال امت من، انتظار فرج پروردگار است."
این، سخن رسول خدا می باشد که علمای شیعه برای مردم باز می گویند.
روزگار غیبت طولانی اما دوازدهم، صدها سال است که به درازا کشیده شده است، و شاید صدها سال دیگر نیز، طول بکشد. در چنین سالهایی، انتظار فرج پروردگار را کشیدن، کاری سخت و پر طاقت بوده و پاداشی عظیم را در پی دارد.
اما زین العابدین(ع) درباره مردم این روزگار، اعلام داشته است:
-"مردم زمان او- امام غایب- از مردم تمامی زمانها برتر هستند؛ زیرا خداوند، عقل و فهمی به آنها داده که غیبت در نزدشان، حکم مشاهده را دارد.
خداوند، این مردم را مثل کسانی می داند که با شمشیر در پیش چشم پیامبر(ص) و در مقابل دشمنان پیکار کرده اند. آنها مخلصان حققی و شیعیان راستگوی ما هستند که مردم را به طور آشکار و پنهان، به دین خدا می خوانند.
مردم روزگار غیبت طولانی، کاری دشوار را پیش روی دارند و دین خویش را به دشواری حفظ می کنند.رسول خدا درباره آنان می فرماید:"ثابت ماندن آنها بر دین خود، از کوتاه کردن شاخه های درخت خاردار با دست برهنه در شب ظلمانی، دشوارتر است. آن مردم، حکایت کسی را دارند که پاره ای از آتش گداخته و مشتعل را در دست خویش نگه داشته اند."
اا صادق(ع)، مردم روزگار غیبت را چنین توصیف می کند؛ او کسی است که بعد از دورانی طاقت فرسا و بلا و ظلم طولانی، شیعیان خود را از غم نجات می دهد. پس خوشا بر کسانی که آن روزگار را درک کنند!
اما شیعیان!
چه گروهی از آنان، قیام امام (عج) را شاهد خواهند بود؟
اما رضا(ع) در این باره خبر داده است:"آنچه شما چشمهای خود را به سویش دوخته اید- ظهور امام دوازدهم- واقع نخواهد شد، تا اینکه پاسکازی و جداسازی شوید؛ تا اینکه نماند از شما هر چه کمتر و کمتر."
امام باقر(ع) نیز چنین سخنی را قبل از این، بیان داشته است:
شا در مورد چه چز سخن می گویید!
هیهات!هیهات!
آنچه گردنهای خود را به سویش می کشید، واقع نخواهد شد؛ تا اینکه پاکسازی شوید.
آنچه انتظارش را می برید، واقع نمی گردد؛ تا اینکه باز شناخته شده و از همدیگر جدا شوید.
آن روز- روز ظهور- فرا نمی رسد، تا اینکه شما غربال گردید!
آنچه منتظرش هستید، روی نخواهد داد؛ مگر پس از نومیدی!
امیرالمومنین علی(ع)، برای مردم زمان ظهور اما دوازدهم، مثالی می زند:"مردی ست که دارای مقداری گندم می باشد. او پس ز اینکه گندم را پاک کرده است، آن را در خانه اش رها می سازد.
وقتی به گندم خویش باز می گردد، ناگهان می بیند که در آن کرم افتاده است. پس آن را پاک کرده و دوباره در خانه انبار می سازد. مدتی می گذرد. وقتی او باز به سوی گندم بر می گردد، مقداری از آن را کرم زده می یابد؛ پس دوباره آن را از انبار بیرون آورده و پاکسازی می کند.
این کار، پیوسته تکرار می شود.
زمانی فرا می رسد که از آن همه گندم، تنها یک دسته خوشه گندم باقی می ماند که کرم نتوانسته است هیچ آسیبی به آن برساند. شما نیز، پیوسته در آسیب فتنه ها قرار داشته و پاکسازی می شوید؛ تا اینکه باقی نماند از شما، مگر جماعتی که فتنه ها نمی تواند
آسیبشان رسامد.
شیعیان بیدار دل و معتقد به امام زمان(عج)، که مشتاقان زیارت مولای خویش هستند، در روزگار غیبت طولانی، می توانند دل اما را شاد سازند!
چگونه؟!
علمای شیعه، احادیث و روایات فراوانی را نقل می کنند، که همگی نشان از آگاهی اما زمان(عج)، بر اعمال و افکار آنها دارد:
یکی از شاگردان امام سادق(ع) ابتدا، آیه 105 سوره توبه را مطرح کرده بود.
"درستکار باشید که خدا و رسولش و مومین، کردار شما را می بینند."
سپس ز امام پرسیده بود:
-مومین، در این آیه چه کسانی هستند؟
امام صادق(ع) پاسخ داده بود:
-مومنین، ائمه می باشند.
اما مهدی(عج) که ناظر و شاهد اعمال و افکار شیعیان است، از رفتار ناشایسته آنها اندوهگین شده و با نیکوکاری ایشان، شادمان می گردد.
پس، آنهایی که بخواهند گرفتار فتنه و آسیب و آفت زندگی ذنیا نشوند، با مراقبت از کار خویش، نه تنها دل امام خود را شاد می سازند بلکه می توانند از امتحان و آزمایش
الهی، پیروز بیرون آیند.
آنهایی که از غربال امتحان و آزمایش پروردگار، سر بلند بیرون می آیند، همراه دیگر مردم، سختی و فشار طاقت فرسایی را تحمل خواهند کرد؛ اما سرانجام، سعادت و پیروزی، از آن مردم خواهد بود. پیامبر درباره این روزگار، فرموده است:
-در آخر زمان، به امت من از سوی فرمانروایان ستمکار و بیدادگر، گرفتاریها و بلاهای سختی فرود می آید؛ بلاهایی که سهمگین تر و سخت تر از آن، شنیده نشده است. به گونه ای بر مردم فشار می آید که زمین با تمام گستردگی و وسعت خودش، برای آنها تنگ می نمایاند، و همه جا از ظلم و ستم، پر می شود.
در این روزگار، انسانها با ایمان، هیچ پاه و پناهگاهی برای خود نمی یابند، که از ظلم ستمگران به آن پناه برند. انگاه است که خداوند بزرگ، مردی از خاندان مرا بر می انگیزد، تا او به یاری خداوند، جهان را پر از عدل و داد می سازد. در حکومت عادلانه او، ساکنان اسمان و زمین، اضی و خشنود بوده و از عدالت و رفته و آسایش حکومتش، برخوردار خواهند شد.
زین، آنچه در دل دارد، به برکت وجود او و حکومت عادلانه اش، همه را بیرون می ریزد و آسمان، باران رحکت خویش را پیاپی خواهد بارید.
تصریح علمای اسلام
پس از بیان آیات قرآن و تفاسیر مفسرین فریقین و نقل احادیث متواتر از شخص رسولخدا(ص) و ائمه هدی بتصریح علمای فریقین می پردازیم:
چون این رشته سر دراز دارد و برای استقضاء یک یا چند جلد کتاب کافی نیست بنظر رسید که فقط کتب علمای اسلام را که در اینمورد بحث و فحص کرده اند و ضمناً قسمتی مهم از منابع و مراجع و مدارک ما را تامین نموده از نظر خوانندگان عزیز بگذرانیم و در حقیقت سررشته را بدست آنها می دهیم که اگر فرصت مطالعه و یا عزم بر تتبع و تحقیق نمودند ما کار را برای آنها آسان کرده باشیم و کتبی که در این زمینه نوشته شده تا آنجائی که این بنده بی مقدار دسترسی بر آنها داشته و بواسطه یا بلاواسطه اقتباس و اتخاذ سند نموده ام از نظر خوانندگان عزیز می گذرانیم شاید شمع فروزان راه تاریک نسل آینده گردد.7
1- ابن حجر هیثمی شافعی متوفی 974 در الصواعق المحرقه
2- سید جمال الدین عطاءالدین محدث در کتاب روضه الاحباب
3- علی بن محمد بن احمدبن مالکی ملکی معروف بابن صباغ متولد 734 متوفی 855
4- شیخ شمس الدین ابوامظفر یوسف بن قراوغلی …. این جوزی متوفی 654
5- نورالدین عبدالرحمن جامی حفی شاعر معروف در شرح کافیه
6- شیخ حافظ ابوعبدالله محمدبن یوسف بن محمدالکنجی متوفی سال 65 درکتاب البیان فی اخبار صاحب الزمان
7- ابوبکر احمدبن حسین بن علی بن عبدالله موسی بیهقی خسروجردی نیشابوری فقیه شافعی متوفی 458 در کتاب شعب الایمان المعهود.
8- شیخ کمال الدین ابوسالم محمدبن طلحه سافعی قرشی تصیبی متولد 582 متوفی 652 درکتاب الدراانظیم.
9- حافظ ابومحمد احمدبن ابراهیم بن هاشم طوسی بلاذری در کتاب مسلسلات
10 – قاضی فضل الله روزبهان ابطال نهج البطال دررد کشف الحق و نهج الصدق علامه حلی
11-ابومحمدعبدالله بن احمدبن محمدبن خشاب متوفی 567 در کتاب تاریخ موالیدالائمه و وفیاتهم.
12- شیخ محی الدین ابوعبدالله محمدبن علی معروف بابن عربی حاتمی طائی اندلسی متوفی 638
13- شیخ سعدالدین محمدبن مویدبن الحسین بن محمدبن حمویه معروف شیخ سعدالدین حموی در کتاب احوال صاحب الزمان.
14- ابوالمواهب شیخ عبدالوهاب شعرانی متوفی 937 در یواقیت.
15- شیخ حسن عراقی در لواقح الانوار فی طبقات الاخبار در /: 62
16- شیخ علی خراص بنقل کشف الاستار
17- یکی از علمای شافعی در قصیده مفصلی که قندوزی در یمابیع الموده ص 474 نقل می کرده
وسائلی عن حب اهل البیت هل اسراعلانا بهم ام حجد
18- حسین بن معین الدین میبدی در شرح دیوان امیر (ع)ص 371
19- حافظ محمدبن بخاری معروف بخواجه پارسا در فصل الخطاب
20- حافط ابوالفتح محمدبن ابی الفوارس در اربعینه
21- ابوالمجد عبدالحق دهلوی بخاری متوفی 1052 در کتاب مناقب ائمه
22- شیخ احمد جامی نامقی بنقل مجالس المومنین
23-شیخ فریدالدین محمد عطار نیشابوری مقتول 589 در کتاب مطهر للصفات
24- جلال الدین محمد عارف بلخی رومی مولوی متوفی 672 در دیوان شمس
25- شیخ عارف صلاح الدین صفدی متوفی 794 فی شرح الدایره.
26- مولوی علی اکبر بن اسدالله المودی هندی در کتاب المکاشفات.
27- شیخ عبدالرحمن صاحب مرآت الاسرار
28- استاد شیخ عبدالوهاب شعرانی بنقل ینابیع الموده ص 470
29- قاضی شهاب الدین شمس الدین دولت آبادی در کتاب بحرالمواج و مناقب السادات متوفی 849
30 – شیخ سلیمان ابراهیم معروف بخواجه کلان قندوزی متوفی 1294 در ینابیع الموده.
31- شیخ عامربن عامر بصری در قصیده تائیه نوات الانوار
32- قاضی جواد ساباطی نصرانی در کتاب البراهین الساطعه فی الرد علی النصاری
33- شیخ ابوالمعالی صدرالدین قونوی صاحب تفسیر
34- قاضی عبدالله بن محمد المطیری بدنی درکتاب ریاض الزهره فی فضل آل بنت النبی و عترته الطاهره.
35- شیخ الاسلام ابوالمعالی محمد سراج الدین رفاعی مخزومی در کتاب صحاح الاخبار فی نسب الساده الفاطمیه الاخیار.
36- میرخواند در تاریخ روضه الصفا
37- نضربن علی جهنمی نصری بنقل شهید و نجم الثاقب حاجی نوری.
38- شیخ محمدبن ابراهیم جوینی شافعی متوفی 1176 در فرایدالمسطین.
39- قاضی محقق بهلول بهجت افندی در کتاب المحاکمه فی تاریخ آلمحمد.
40- شیخ شمس الدین محمدبن یوسف زرندی در کتاب معراج الوصول الیمعرفه فضیله
آل الرسول
41- شمس الدین تبریزی شیخ مولوی بنقل کشف الاسرار
42- حسین بن همدان حضینی در کتاب الدایه بنقل الزام الناصب
43- ابن خلکان در وفیات الاعیان
44- ابن ارزق در تاریخ خود بنقل ابن خلکان
45- مولی علی قاری در کتاب مرقاه
46- القطب المدار بنقل عبدالرحمن صوفی در کشف الاسرار
47- ابن ورذی در نورالابصار
48- سیدمومن بن حسن شبلنجی در نورالابصار
49- شیخ ابوالفور محمد امین بغدادی سویدی در کتاب سبائک الذهب فی معرفه قبایل العرب.
50 – شیخ الاسلام ابراهیم بن سعدالدین
51- صدرالائمه ضیاءالدین موفق بن احمد خطیب مالکی خوارزمی معروف بخطیب
52- مولاحسین کاشفی در جواهر التفسیر متوفی 906
53- سید علی بن شهاب الدین همدانی در کتاب الموده فی القربی
54- شیخ محمدصبان مصری متوفی 1206 در اسعاف الراغبین.
55- الناصرلدین الله احمدبن مستضیئی بنورالله خلیفه عباسی بنقل الزام الناصب.
56- ابوالفلاح عبدالحی بن عمار حنبلی متوفی 1089 در کتاب شذرات الذهب
57- شیخ عبدالرحمن محمدبن علی بن احمد بسطامی در کتاب دره المعارف
58- شیخ عبدالکریم یمانی بنقل ینابیع الموده ص 466
59- السیدالنسیمی بنقل کشف الاستار
60- عمادالدین حنفی بنقل کشف الاستار
61- شیخ جلال الدین عبدالرحمن ابی بکر سوطی در کتاب احیاء المیت بفضایل اهل البیت.
62- فاضل رشیدالدین دهلوی هندی در کتاب الامام الثانی عشر
63- شاه ولی الله دهلوی صاحب تحفه در کتاب النزهه
64- شیخ احمد فاورقی نقشبندی بنقل العبقری الحسان .
65- ابوالولید محمدبن شحنه حنفی در روضه الناظر فی الخبار الاوایل و الاواخر
اهل سنت و حضرت مهدی (عج) 8
برخی از پژوهندگان اسلامی تعداد روایاتی را که از طریق اهل تسنن در این زمینه وارد شده حدود دویست حدیث تخمین زده اند که در اینجا به نمونه هایی از آنها اشاره می نماییم:
1-حذیقه گوید:
رسول خدا(ص) خطبه می خواندند و در خلال سخنان، از آنچه در آینده به وقوع خواهد پیوست سخن گفته و فرمودند: اگر از عمر روزگار جز یک روز نمانده باشد، خداوند آن روز را چنان طولانی کند که مردی از فرزندانم که هم اسم من است، برانگیخته شود. سلمان عرض کرد: ای رسول خدا از کدام فرزندتان خواهد بود؟ حضرت فرمود: از این فرزندم.
و با دست مبارک ب پشت اما حسین (ع) زدند.
2-عبدالله بن مسعود گوید:
پیامبر خدا (ع) فرمودند: مهدی موعود از عترت من و از اولاد فاطمه است.
3-ابوسعید خدری از پیامبر خدا(ع) روایت کرده که فرمودند:
در آخرالزمان بلای سختی از جانب حاکمان بر امت من نازل می شود، بلایی که
سخت تر از آن شنیده نشده است به طوری که زمین فراخ بر آنها تنگ شده پر از جور و ستم می شود. مومنین پناهگاه و دادرسی از ظلم و ستم می شود. مومنین پناهگاه و دادرسی از ظلم و ستم نمی یابند، پس خدا مردی از خانواده مرا می فرستد تا زمین را پر از عدل و قسط کند، چنانکه از ظلم و جور پر شده است. ساکنین آسمان و زمین از او قاضی خواهند بود. زمین تمام گیاهان خود را برایش می رویاند و آسمان بارانش را پی در پی فرو می فرستند؛ به طوری که مردگان آرزوی زندگی دوباره می کنند.
4-و نیز از آن حضرت روایت شده که فرمودند:
مهدی ما پیشانی بلند و باریک بین است، زمین را پر از عدل و داد می کند، چنانکه از ظلم و بیدادگری پر شده است و مدت هفت سال حکومت می کند.
5-و نیز از این عباس روایت شده که پیامبر خدا(ص) فرمودند: مهدی، طاووس اهل بهشت است.
حضرت مهدی(عج) در منابع شیعه
اخبار و روایات فراوانی از پیامبر اسلام(ص) و ائمه معصومین(ص) درباره تولد، غیبت، ظهور و قیام جهانی و سایر ویژگیهای حضرت مهدی(عج)نقل شده است و در واقع سالها پیش از تولد آن حضرت، خصوصیات و ویژگیهای او از قبیل اینکه:او از خاندان پیامبر(ص) از فرزندان فاطمه(س) و از نسل حسین(ع) است و با قیام جهانی خویش زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد پیشگویی شده است.
در اینجا بی مناسبت نیست یادآوری کنیم، با آنکه عصر هر یک از ائمه ویژگیهایی داشته و توجه آن بزرگواران قاعدتاً معطوف به مسیل و موضوعات حاد روز بوده، اما در عین حال موضوع حضرت مهدی(عج) همواره مورد نظر آنان بوده و به مناسبتهای گوناگون بیانات وپیشگوییهای فراوانی نموده اند که در ذیل به عنوان نمونه آماری اجمالی از احادیث که از ائمه در این زمینه رسیده، از نظر خوانندگان محترم می گذرانیم.
1-امیرالمومین(ع)، 51 حدیث
2- امام حسن(ع) 5 حدیث
3-امام حسین(ع)؛ 14 حدیث
4- امام زین العابدین(ع)؛ 11 حدیث
5- امام باقر(ع)؛ 63 حدیث
6- امام صادق(ع)؛ 124 حدیث
7- امام کاظم(ع)؛ 6 حدیث
8- امام رضا(ع)؛ 19 حدیث
9-امام جواد(ع)؛ 6 حدیث
10- امام هادی(ع)؛ 6 حدیث
11-امام حسن عسکری(ع)؛ 22 حدیث
به عنوان نمونه به نقل دو حدیث اشاره می نماییم.
1-حضرت علی(ع) می فرماید:
پیامبر اسلام(ص) فرمودند:عمر جهان به پایان نمی رسد، مگر آنکه مردی از نسل حسین امور امت مرا در دست می گیرد و دنیا پر از عدل می کند، همچنان که پر از ظلم شده است.
2-حسین بن علی(ع) می فرماید:
اگر از عمر دنیا تنها یک روز باقی مانده باشد، خداوند آن روز را طولانی می کند تا آنکه مردی از نسل من قیام می کند و دنیا را پر از عدل و داد می کند. چنانکه از ظلم و ستم پر شده است.
حضرت مهدی (عج) در منابع اهل سنت
اعتقاد به وجود حضرت مهدی(ع) و ظهور او اختصاص به مذهب تشیع ندارد بلکه محدثان بزرگ اهل سنت نیز احادیث مربوط به آن حضرت را از طریق گروه بسیاری
از صحابه و تابعین در کتابهای خویش نقل کرده اند.
بر اساس پژوهش برخی از محققان بزرگ، محدثان اهل سنت احادیث مربوط به حضرت مهدی را از 33 نفر از صحابه پیامبر اسلام(ع) در کتب خود نقل کرده اند. تعداد 106 نفر از مشاهیر علمای بزرگ اهل سنت، اخبار ظهور اما غایب را در کتابهای خود آورده اند و 32 نفر از آنان مستقلاً درباره حضرت مهدی(عج) کتاب نوشته اند.
مسند احمد حنبل(متوفای 241 هجری) و صحیح بخاری (متوفای 256 هجری) از جمله کتب مشهور اهل سنت است که قبل از تولد اما مهدی(عج) نوشته شده و احادیث مربوط به آن حضرت در آنها نقل شده است.
از جمله احادیثی که احمد حنبل نقل کرده، این حدیث است:
پیامبر اسلام(ص) فرمود:
اگر از عمر جهان جز یک روز باقی نماند، خداوند حتماً در آن روز شخصی از ما- خاندان- را بر می انگیزد و او جهان را پر از عدل و داد می کند، همچنان که پر از ظلم شده است.
بر اساس یک بررسی اجمالی، 17 نفر از دانشمندان بزرگ اهل سنت، به متواتر بودن احادیث حضرت مهدی(ع) در کتابهای تصریح کرده اند."علامه شوکانی" در خصوص اثبات تواتر این روایات، کتابی به نام "التوضیح فی تواتر ما جاء فی المنتظر و ارجال و
المسیج" تالیف کرده است.
بی مناسبت نیست در اینجا به عنوان نمونه سخنان چند تن از مشاهیر علمای ل تسنن را در ان زمینه اشاره نماییم.
1-شوکانی؛ در کاب یاد شده پس از نقل احادیث مربوط به حضرت مهدی(عج) می گوید:
همه احادیثی که آورده ایم، به حد تواتر می رسد. چنانکه بر مطلعان پوشیده نیست، بنابراین با توج به همه احادیثی که نقل کردیم. سلم شد که احادیث منقول درباره مهدی منتظر متواتر است …
2-حافظ ؛ ابو عبدالله گنجی شافعی (متوفای 658 هـ ق) در کتاب "البیان فی اخبار صاحب الزمان" (باب 11) می گوید:
احادیث پیامبر اکرم(ص) درباره مهدی به دیل راویان بسیاری که دارد به حد تواتر رسیده ست.
3-حافظ مشهور؛ ابن حجر عسقلانی شافعی (متوفای 852 هـ ق) در کتاب "فتح الباری" که در شرح "صحیح بخاری" نوشته است، می گوید:
احادیث متواتری وجود دارد حاکی از اینکه مهدی از این امت است و عیسی(ع) از آسمان فرود آده و پشت سر وی نماز خواهد خواند.
4-شیخ محمد صبان می نویسد:
اخبار متواتری از پیامبر(ع) نقل شده مبنی بر اینکه مهدی(سرانجام) قیام می کند و اینکه او از خاندان پیامبر است و زمین را پر عدل و داد خواهد کرد.
5-ابن ابی الحدید، یکی از متتبع ترین علمای اهل سنت، در این زمینه می نویسد:
تمامی فرق اسلامی اتفاق نظر دارند که عمر دنیا و تکیف بشر به اجرای احکام الهی، پایان نمی پذیرد، مگر پس از ظهور مهدی.
او را می جوییم9
سرزمین بحرین، گروهی کثیر تر شیعیان را در خود جای داده است. سالهای سال است که پیروان فرقه های مختلف اسلامی، با دوستی و برادری، در کنار همدیگر زندگی می کنند.
امیر بحرین هرچند که شیعه نیست؛ اما به شیعیان آزادی داده است تا پیرو عقیده خودشان باقی بمانند.
اما مکر شیطان و فریب انسان، همیشه در تلاش است تا بلکه تفرقه ایجاد کرده و از اختلاف مردم به سود خودش بهره جوید.
امیر بحرین، وزیری دارد که از دشمنان سر سخت اهلبیت رسول خدا می باشد و دمی از قصد سوء نیت نسبت به شیعیان غافل نمی ماند.
یکی از روزها، وزیر اناری در دست داشته و نزد امیر می آید. او در حالیکه ملتهب و بر آشفته است، انار را به امیر نشان داده و می گوید:
-قربان! این معجزه بزرگ را مشاهده کنید. خوب به پوست این انار نگاه کنید و ببینید بر آن چه چیزی نوشته شده است.
امیر بحرین، انار را گرفته و آن را مقابل چشمهایش بالا می آورد. نوشته ای عجیب، به طور طبیعی بر پوست انار به چشم می خورد:
"لا اله الا الله! محمد رسول الله! ابوبکر و عمر و عثمان و علی خلفاء رسول الله!"
نوشته بر پوست انار با حالتی برجسته وجود دارد و گمان نمی رود که ساخته دست انسان باشد.
امیر در حالیکه می کوشد تا بر شگفتی و حیرت خویش غلبه کند، به وزیر نگاه می کند:
او هنوز هم ملتهب و سرخ روی می باشد.
امیر در قیدی که برای نشان دادن سنگینی و متانت رفتار دارد، شادمانی خود را پنهان می سازد. او هر چند که از دیدن این انار معجزه آسا خوشحال است ؛ اما چون به وزیر خودش زیاد هم اطمینان ندارد، تصمیم می گیرد تا قضاوتی عجولانه نداشته باشد.
پس می پرسد:
-به نطر تو، این نوشته ها علامت چیست؟
وزیر در قواره ای از حرکت و سخن که سعی دارد بر امیر اثر مثبت گذارد، آهسته قدم زده و می گوید:
-این، دلیل روشن و برهانی محکم است بر باطل بودن عقیده شیعیان.
امیر سر می جنباند و می گوید:
-تو درباره شیعیان بحرین چه می اندیشی؟
وزیر سعی دارد در این لحظات، به خونسردی، جواب امیر را بدهد:
-اینها، گروهی متعصب هستند و هر دلیلی را انکار می کنند.
امیر می پرسد:
-ببینید با آنها چه کرد؟
-قربان! فرمان صادر کنید که دانشمندان شیعه را حاضر سازند. شما این انار را به آنان نشان دهید. اگر بپذیرند و به مذهب ما در آیند، ثواب و پاداش بزرگی نصیب شما خواهد شد …
امیر به سوی تخت خویش رفته و در نشستن روی آن می گوید:
اما آنها هرگز از آیین خویش، باز نخواهند گشت.
وزیر در مقابل امیر ایستاده و دستهایش را روی شکم قلاب می کند. بعد با مایه ای از خشم در کلام می گوید:
-اگر آنها بخواهند در گمراهی خودشان باقی یمانند، در پیش پای ما سه راه وجود خواهد داشت:
آنها باید همانند یهودیان و مسیحیان، خواری و خفت را پذیرفته و جزیه بدهند.
راه دوم، این است که دلیلی بر رد این معجزه بیاورند.
و سومین راه این است که شما دستور دهید مردان شیعه را بکشند و زنان و فرزندانشان را اسیر کنند. اموال آنها را هم به غنیمت خواهیم گرفت.
دانشمندان شیعه را به حورش فرا خوانند.
وقتی بزرگان شیعه حاضر می شوند، امیر با نشان دادن انار به آنها می گوید:
-این معجزه ای از سوی خداوند است، که دلیل بر حقیقت اندیشه ما و باطل بودن عقیده شما می باشد. شما علمای شیعه! خوب است که در کار خودتان تامل کرده و عاقبت خویش را تباه نسازید. به راه سعادت و نیکبختی باز ایید. توبه کنید. از آنچه تا کنون در دل داشته اید، باز گردید و خود را رستگار سازید….
اما اگر چنین نکنید، باید همچون کفار جزیه بپردازید؛ وگرنه شما را کشته و زنان و فرزندانتان را اسیر خواهم ساخت.
دانشمندان شیعه، مبهوت از مشاهده آن انار عجیب، ساکت باقی مانده و هیچ سخنی نمی گویند.
باید حرفی زد. هرچه می خواهد باشد. سکوت اینگونه، خطرش بسیار زیاد می باشد.
سرانجام، یکی از علکمای شیعه جلو آمده و می گوید:
-مهلت می خواهیم تا در این کار مشورت کنیم.
امیر می گوید:
-موافقم
وزیر که تا کنون ساکت مانده است، خطاب به علمای شیعه می گوید:
-بیهوده وقت امیر و خودتان را تلف نکنید. این کاری نیست که نیاز به مشورت داشته باشد.عالم شیعه می گوید:
-یک مهلت سه روزه می خواهیم. بدون شک بعد از پایان مهلت، در اختیار شما خواهم بود.
امیر می پذیرد.
علمای شیعه در حالیکه هراسان و متحیر ستند، از نزد امیر بحرین مرخص می شوند.
آنها خسته و کوفته از فشار روحی این مجلس، با چشمهایی که رمق آن فروکش کرده است به همدیگر می نگرند و دقایقی در جای خود، آرام و ساکت می مانند.
سپس، به خانه ای رفته و به مشورت مشغول می شوند.
ساعتی که می گذرد، سرانجام تصمیم می گیرند تا از میان پرهیزکارترین شیعیان، ده نفر را انتخاب کنند.
بعد از انتخاب این ده نفر، آنها از میان خودشان سه نفر را که شایسته تر می باشند، بر می گزینند.
چاره کار از این سه نفر خواسته می شود و آنها هستند که باید گره از مشکل شیعیان بگشایند.
آن سه نفر بعد از کمی گفتگو در می یابند که باید از پروردگار و حجت او بر زمین، یاری بجویند.
چگونه؟!
قرار بر این می شود که هر شب، یک نفر به بیابان رفته و در تاریکی و سکوت بیابان، از امام زمان(عج) کمک بخواهد.
شب اول، یکی از آنها چنین می کند؛ اما خبری نمی شود.
آن مرد به سوی یاران بازگشته و جریان کار خویش را به آگاهی آنها می رساند.
شب دوم، انسان عابد و پرهیزکاری دیگر، به بیابان رفته و مشغول نماز و دعا و مناجات می شود؛ اما بازهم خبری نمی شود.
شکست برنامه این دو نفر، علمای شیعه را در اضطراب و پریشانی فرو می برد.
اینک، تمام امیدها بر نفر سوم می باشد که "محمد بن عیسی بحرینی" نام دارد.
محمدبنعیسی، سروپای خویش را برهنه می سازد و روی به بیابان می نهد.
آسمان! ستاره ها! هلال باریک ماه! تاریکی و سکوت!
در دل محمد بن عیسی غوغایی به پا شده است:
پناه می خواهیم ما! امشب کسی باید که پناهمان دهد!
بازانده ای هستیم از دیار مظلومان تاریخ!
گمشده ای در تاریکی دسیسه و مکر و خدعه دشمنان!
راهی باید پیدا شود!
فریادرسی که فریاد ما را می شنود، کجاست؟! او را می جوییم!
ما کسی داریم؛ کسی که فریادمان را می شنود!
خدایا!
خدا…! خدا…! خدا…!
سپیده سحرگاهی، همچون شیی که از پستان گوسفند جاری شده باشد، می آید که پهنه ای از آسان را روشن کند.
محمد بن عیسی نمی تواند دست خالی باز گردد:
نه. اگر او نیاید، هیچ گاه به سوی یاران باز نخواهم گشت.
چگونه به چهره هراسان آنها بنگرم!
با چه زبانی، سخن از نا امیدی گویم!
ناگاه، نسیم عطر آگینی بر او می وزد؛ بویی خوش و روحپرور!
-ای محمدبن عیسی! چه شده است که تو را به این حالت می بینم؟
محمدبن عیسی، هرچند که از حضور خوشایند مرد غریبه و پرسش او اندکی دلگرم شده است؛ اما نمی خواهد خلوت خویش را از دست بدهد. بنابراین با چشمهایی که در پس پرده اشک، همه چیز را تار می بیند، می گوید:
-ای مرد! من را به حال خود واگذار؛ زیرا برای کاری بزرگ و مهم به این بیابان آمده ام. من شکوه دارم؛ ولی راز دل خویش را برای کسی می گویم که منتظر آمدنش هستم.
مرد غریبه با لحنی که زنجیره خیال محمدبن عیسی را یکباره پاره می کند، می گوید:
-من، کسی هستم که تو او را می جویی!
محمدبن عیسی که انگار ضربه ای خورده است، به تردید می گوید:
-اگر تو کسی هستی که او را می جویم، دیگر نیازی نیست که که من، گرفتاریم را شرح دهم.
مرد غریبه پاسخ می دهد:
-آری. به خاطر مشکلی که آن انار برای شما ایجاد کرده است، به بیابان آمده ای.
فریادرس مسلمانان به فریاد می رسد …
محمدبن عیسی، شادمان و خشنود به سوی یاران باز می گردد.
صبح فردا، دانشمندان شیعه به قرار خویش در نزد امیر حاضر می شوند.
محمدبن عیسی مطابق دستوری که از امام زمان(عج) گرفته است، می گوید:
-جواب شما را آورده ام؛ ولی باید در خانه وزیر آن را بگویم. امیر لحظه ای در اندیشه می شود. سپس می پذیرد که همگی به خانه وزیر بروند.
وقتی آنها به خانه وزیر وارد می شوند، در سمت راست حیاط اتاقی وجود دارد، که محمدبن عیسی به آن اشاره کرده و می گوید:
-جواب شما در این اتاق است.
وزیر از شنیدن این سخن رنگ می بازد. با هزار حیله ای که دارد، می خواهد از نزدیک شدن آنها به اتاق جلوگیری کند؛ اما محمدبن عیسی همان حرف نخست را می زند:
-باید به همین اتاق داخل شوم.
امیر بحرین به وزیر فرمان می دهد که در آن اتاق را بگشاید.
وزیر، هراسان و بیمناک به سوی اتاق می رود.
محمدبن عیسی که می داند باید همگام و همراه او باشد. به سوی او می دود تا مراقبش
باشد.
آن دو با همدیگر وارد اتاق می شوند. محمدبن عیسی با دقت به دیوارها نگاه می اندازد. سوراخی که در گوشه ای از دیوار وجود دارد، توجه او را جلب می کند. او با سرعت به سوی سوراخ دویده و کیسه سفیدی را که داخل آن قرار دارد، بیرون می کشد.
وزیر هراسان و خشمناک، دشنام داده و سعی می کند کیسه را از او بگیرد؛ اما کاری از پیش نمی برد. محمدبن عیسی، به نزدیک امر رسیده و کیسه را در مقابل چشم او نگه می دارد و می گوید:
-دستور دهید تا داخل کیسه را ببینند.
امیر، خودش کیسه را گرفته و داخل آن را نگاه می کند. بعد، دست به داخل کیسه می برد و یک قالب گلی از بیرون می آورد.
محمدبن عیسی می گوید:
-ای قالب را که به شکل انار ساخته اند، به دستور وزیر بوده است. همین طور که می بینید، در هر نصف از این قالب، همان کلماتی نوشته شده است که روی انار وجود دارد.
ای امیر! وزیر شما این قالب را روی اناری که در حال رشد بوده. قرار داده و آن را محکم بسته است.
همین طور که انار بزرگ می شده است، نوشته روی قالبها در پوست انار اثر گذاشته و اکنون به این صورتی که می بینید، در آمده است.
امیر بحرین، خشمناک و روی در هم کشیده به وزیر نگاه می کند.
وزیر توطئه گر، بر خود می لرزد. رنگ باخته و هراسات به اطرافیان خویش نگاه می کند؛ اما انگار کسی را نمی بیند. چندان و چنان به خود مشغول است و گرفتار که هیچ کس را نمی بیند.
محمدبن عیسی ضربه آخر را بر او وارد می سازد:
-ای امیر! ما معجزه دیگری هم داریم. داخل این انار، چیزی غیر از دود و خاکستر نیست. اگر بخواهید درستی سخن ما را بدانید، به وزیر فرمان دهید، آن را بشکند.
وزیر، همچون آدم نفرین شده و بی اراده، جلو می رود. انار را از امیر گرفته و سر پنجه های لرزان خود را بر آن می فشارد.
انار پوسیده، می ترکد و دود سیاهی که از آن بلند می شود، همراه با ذراتی خاکستری شکل به صورت و ریش او می پاشد.
موج خنده و فریاد شادی درهم می آمیزد. وزیر بیچاره هم، بر حال و روز خودش می خندد!
دقایقی می گذرد و امیر از اندیشه ای که دارد، فارغ می شود.
آنگاه از محمدبن عیسی می پرسد:
-چه کسی راز این انار را برایت فاش کرده است؟!
محمد بن عیسی پاسخ می دهد:
-امام زمان(عج) ما و حجت پروردگار.
امیر بحرین به انصاف و حقیق جویی در کلام، سوال می کند:
-اما شما کیست؟
محمدبن عیسی، علی(ع) و یک یک امامان بعد از او را معرفی کرده و به امام زمان(عج) می رسد.
در همین هنگام امیر می گوید:
-ای محمدبن عیسی! گواهی می دهم که خدایی نیست، مگر خداوند یکتا و محمد، رسول و پیامبر اوست، و خلیفه و جانشین بعد از او، علی(ع) می باشد …
شوق و اشک شادمانی، لرزه در کلام امیر بحرین می اندازد و او به ناچار سخن خود را برای دقایقی قطع می کند.وقتی دوباره بر خویشتن مسط می شود، ادامه می دهد:
-بعد از علی(ع) نیز، فرزندان او امام و وصی پیامبر هستند. من به تمام آنان ایمان آورده و اما زمان(عج) را، حجت و ولی زنده پروردگار تا زان ظهورش می دانم.
وزر یانت پیشه به دستور امیر بحرین محکوم به مرگ شده شیعیان این سرزمین،
سرگذشت شگفت انگیز این حادثه را در تاریخ خویش، ثبت می نمایند.
همچون خورشید پنهان در ابر10
"اسحاق بن یعقوب" از دانشمندان برجسته شیعه می باشد، که در روزگار نیابت محمدبن عثمان، نامه ای را در اختیار او قرار داده بود. در این نامه، سوال شده بود که:"در زمان غیبت، مردم چگونه از وجود امام زمان(عج) خویش بهره مند می شوند؟"
اما زمان(عج) جواب نامه او را چنین داده بود:
– … فایده ای که مردم در زمان غیبت از وجود من می برند، مانند استفاده آنان از نور خورشید است که ابر، آن را از نظرها پنهان ساخته است.
اکنون که غیبت طولانی امام زمان(عج) آغاز شده است و دیگر نایب و نماینده ای مشخص شده وجود ندارد تا مردم به او مراجعه نمایند، عالمان راستین شیعه به هدایت مسلمانان همت خواهند گماشت. دوران هفتاد ساله آن چهار نفر که نایب خاص و برگزیده اما زمان بودند، سپری گشته است و اینک مردم خودشان باید در بهبود کیفیت ایمان و اندیشه خویش، گام بردارند.
رشد عقلی و ایمانی مردم، که سالها به طور خواهد انجامید، زمینه اصلی بهره وری آنان از اما زمان خواهد بود. آنگاه که قابلیت فکری و ایمانی انسانها به اندازه ای از رشد خویش برسد و چسم دلشان به گونه ای روشن شود که بتوانند خورشید وجود امام
زمان را نظاره کنند، بیگمان او را خواهند دید.
دانشمندان پرهیزکار و وارسته شیعه، بعد از غیبت طولانی امام زمان (عج)، به عنوان نایب عام او را به هدایت و ارشاد مردم خواهند پرداخت.
فرمان مهدی(عج) در مورد پیروی از رهبران عالم در روزگار خودشان، اینگونه است:
"در کارها و حوادثی که بعد از این برای شما مردم پیش خواهد آمد و ممکن است که خیر و شر خویش را ندانید، به گویندگان گفتار و احادیث ما خاندان رسالت، که حجت من بر شما هستند و من نیز حجت خدا بر ایشان می باشم، مراجعه کنید.
این یک فرمان عمومی و کلی می باشد؛ اما چگونه می توان علما و دانشمندان پرهیز و وارسته را شناسایی کرد؟
اما صادق(ع)، سالها قبل برای مردم زمان خویش و تمامی حق جویانی که در طول تاریخ به جستجوی دانشمندانی الهی خواهند بود، شرایط آن دانشمندان را بیان داشته است:
"آنها باید نگهدار نفس خویش از گناه باشند"
"آنها، حافظ و نگهبان دین خود بوده و ایمان خویش را به دنیای خودشان نمی فروشند."
"آنها با خواسته های نفسانی خویش مبارزه کرده و در جستجوی ریاست دنیا نیستند."
"آنها در برابر فرمان خداوند و پیامبر و امامان، مطیع و فرمانبردار می باشند."
"ای مردم! بر شما لازم است که از چنین علمایی پیروی کرده و در کار دین خویش از آنان تقلید نمایید."
دانشمندان پرهیزکار و وارسته شیعه، از هان هنگام که غیبت کوتاه اما زمان آغاز شده است، به بیداری افکار مردم پرداخته و سعی کرده اند، تا اراده و خواست پروردگار را در مورد غیبت حجت و ولی خودش، برای توده های مردمی قابل پذیرش سازند. بعد از غیبت طولانی امام زمان (عج)، کوشش و تلاش علمای شیعه در این زمینه، افزایش چشمگیری می یابد.
مردم، پرسشهای گوناگونی در مورد غیبت امام دوازدهم مطرح می نمایند و علمای اسلامی، با استمداد از سخنان رسول گرامی خدا و امامان بزرگوار، به پاسخگویی می پردازند:
"پیامبر خدا در مورد اساس و ریشه غیبت امام مهدی (عج) اینگونه فرموده است:
او باید غیبت کند؛ زیرا اگر چنین نکند، همچون پدران خویش به توطئه دشمن کشته خواهد شد."
مردم می پرسند:
فایده غیبت چیست؟
علمای شیعه، کلام امام موسی کاظم (ع) را بازگو می کنند:
"غیبت قائم ما، آزمایشی است که خداوند با آن، بندگان را می آزماید."
احادیث فراوانی وجود دارد که امتحان به غیبت امام مهدی(عج) را از شدیدترین امتحانات می داند.
-به کدام دلیل، این امتحان شدید و سخت می باشد؟
بزرگان مذهب تشیع، دو دلیل اصلی را در پاسخ. ذکر می کنند:
"چون زمان غیبت، بسیار طولانی خواهد شد، بیشتر مردم در شک و تردید می افتند؛ مگر انسانهای با ایمان و ثابت قدم در عقیده، که بر امامت مهدی(عج) باقی خواهند ماند.
"دلیل دوم، ریشه در حوادث و وقایع ناگواری دارد که در این غیبت بلند مدت روی خواهد داد. اما صادق(ع) در خصوص این روزگار، چنین بیان می دارد:
-کسی که در روزگار غیبت بخواهد دین خود را حفظ کند، مانند انسانی است که با دست برهنه، شاخه ای درخت خار را ضربه زند، تا خارهایش قطع شود!"
مردم می پرسند:
-امام زمان(عج) در چه زمانی ظهور خواهد کرد؟
و علمای شیعه، آنچه را از امامان پیشین به یاد دارند، بیان می کنند:
"هیچ کس غیر از پروردگار متعال، از زمان ظهور آگاه نیست؛ اما آنچه مشخص است، رشد استعداد انسانها و آمادگی فکری آنان برای ظهور امام مهدی (عج) خواهد بود."
امام باقر(ع)، وضعیت مردم دوران ظهور را چنین ترسیم کرده است:
-وقتی قائم قیام کند، دست عنایت و مهر پروردگار بر سر تمام انسانها گذارده می شود. در این زمان، عقلها به رشد کامل خویش رسیده و اندیشه و تفکر بشری، کاملاً شکوفا خواهد شد.
مردم می پرسند:
چرا امام زمان قرنها پیش از ظهور خودش تولد یافته و باید عمری طولانی داشته باشد، و سپس ظهور نماید؟ مگر خداوند قدرت ندارد که چند سال قبل از زمان ظهور، کسی را که صالح و شایسته این مقام باشد، خلق کند؟!
علمای شیعه، سخنی را که از امام زین العابدین(ع) رسیده است، نقل می کنند:
"به وجود ما، آسمان برقرار است … به خاطر ما خاندان وحی است که باران فرو می بارد و رحمت و رحمت و برکات عالم را نمایان می سازد. اگر کسی از ما خاندان بر زمین باقی نماند، زمین مردمی را که بر خودش نگه داشته است، فرو بلعیده و آنها را نابود می سازد.
از هنگامی که خداوند، آدم(ع) را خلق فرمود:زمین را حجت خویش خالی نگذارده
است. حجت پروردگار، گاهی ظاهر و آشکار می باشد و زمانی غایب و پنهان خواهد بود. آری تا وز قیامت، حجت پروردگار بر زمین باقی خواهد بود."
هرچند که علمای وارسته و دانای شیعه، با پاسخهای خویش به مردم، افکار عمومی جامعه را در مورد امام زمان ، آگاهی می بخشند؛ اما همگی بر این واقعیت اتفاق دارند که:
"راز بزرگ و حقیقی غیبت، برای هیچ کس معلوم و آشکار نیست. بعد از ظهور آن امام می باشد که حکمت این کار، هویدا خواهد شد. همچنان که کارهای خضر پیامبر در همراهی موسی(ع) بعد از پایان سفر آنها، هویدا گردید.
به نزد امام زمان(عج) برو11
اکنون، صدها سال است که از غیبت طولانی امام زمان (عج) می گذرد. اما شاهد، آگاه و حاضر بر تمام انسانها و آنچه بر تاریخ می گذرد، به اثبات وجود خویش و نمایان ساختن اراده پروردگار به تمامی مردمان، خود را نمایان می سازد؛ نمایان برای چشمهای پاکیزه ای که لیاقت دیدار او را دارند.
مقدس اردبیلی از دانشمندان مشهور و سرشناس شیعه می باشد. او ساکن شهر نجف بوده و به کار تعلیم طلاب دینی مشغول است.
یکی از شاگردان او "میر علام" نام دارد که شبهایی را به قصد زیارت امیرالمومنین علی(ع) به حرم مطهر امام می آید.
دور از چشم دنیا پرستان بودن و هیاهو و غوغای آنان را نشنیدن، دل را صفا می بخشد، تا بهتر بتوان با مولای خویش گفتگو کرد.
میر علام، با چنین روحیه ای که در خویش دارد، خلوتی صحن حرم را عشق می ورزد و قصد تبرک جستن از امیر مومنان را دارد. نزدیک درهای بسته حرم که می رسد، شخصی را می بیند که پشت به او دارد. میر علام در تاریک و روشن نور نقره ای ماه که بر زمین تابیده است، آرام باقی می ماند و حرکتی نمی کند.
آن مرد، روی به قبله گردانیده و زیر لب دعا می خواند.
در این هنگام، میر علام فرصت می یابد تا چهره او را ببیند:
مقدس اردبیلی است!
میر علام، چهره استاد خودش را خوب تشخیص می دهد. دلش می خواهد پیش رفته و به استاد سلام کند؛ اما یک چیزی او را از رفتن بار می دارد. بی اختیار، دلش به او فرمان می دهد که همچنان ساکت و خاموش بماند.
مقدس اردبیلی به سوی در حرم پیش می رود. درها بسته هستند؛ اما حادثه ای شگفت انگیز رخ می دهد. چیزی که باور کردنش برای میر علام، آسان نیست:
با رسیدن مقدس اردبیلی به جلوی در حرم، آن در از داخل گشوده می شود؛
میرعلام، در حالیکه سعی دارد سرو صدایی ایجاد نشود. گامهایش را تند بر می دارد و قصد می کند که او هم به حرم داخل شود؛ اما در بسته می شود!
تو بیگانه ای! اینجا، جایی است که آشنایان را می طلبند!
بیگانه هستی تو، ای میر علام!
میرلام، از شکاف باریک در، چشم می گذراند: هیچ چیز پیدا نیست! چراغ روغنی که بر سینه دیوار آویخته شده است، شعله اش سوسو می زند؛ اما نمی توان کسی را در روشنایی دید.
چه خبر است؟!
برای مقدس اردبیلی چه کسی در را گشوده است؟!
کاش او را می دیدم…! یا اینکه صدایش را می شنیدم!
به این آرزوی دل خویش، میر علام گوش به شکاف در می چسباند:
صدایی شبیه به زمزمه می آید؛ در گوشی و پنهان صحبت کردن دو نفر با همدیگر!
دقایقی که بر میر علام بسیار شورانگیز می گذرد، سپری شده و آن نجوای آرام قطع
می شود. دیگر، چیزی نمی شنود.
یکباره، صدای پای مقدس تردبیلی در پشت در شنیده می شود؛ چه کسی غیر از او می تواند باشد!
میرعلام، خود را به پناه یک ستون می کشاند.
در حرم، گشوده شده و مقدس اردبیلی بیرون می آید.
کسی دیگر غیر لز میر علام هم اگر باشد، این ماجرا را نیمه تمام نمی گذارد؛ باید تا پایان حادثه را پیش رفت و مرهمی برای حس کنجکاوی که به اندیشه آدمی ضربه وارد می آورد، یافت.
مقدس اردبیلی از نجف خارج شده و به سوی شهر کوفه که در فاصله ای بسیار نزدیک قرار دارد، می رود.
میر علام، همچنان پنهان و با سکوت بسیار که در راه رفتن به کار می بندد، استادش را تعقیب می کند.
مسجد کوفه؛ جایی که مرکز حکومت و خلافت جانشین رسول خدا- علی (ع) بود. مکانی که امیر مومنان در محراب آن، ضربه شمشیر خورد و با خون خودش آنجا را گلگون ساخت.
مقدس اردبیلی به سمت مسجد کوفه می رود. درهای مسجد باز است. او پس از ورود
به مسجد، سوی محراب می رود.
توقفی دوباره و بازهم صدای زمزمه و گفتگوی پنهانی!
میر علام که دورتر ایستاده است، هیچ کس را نمی بیند؛ اما به یقین و اطمینان کامل، در می یابد که مشغول گفتگو است.
شور و حال این شب را چگونه می توان وصف کرد؟!
چه کسی باور خواهد کرد؟!
آنچه را که می بینم، با چه زبانی برای دیگران باز گویم!
دقایق، دقایق عمر چه پر نشاط و سبک می گذاند!
میرعلام، در وجود خویش چیز عجیبی را احساس می کند. ناشناخته ای که چنگ بر دلش کشیده و او را از خود، بیخود کرده است!
این چه حالی است که به من دست داده؟!
خدایا! کمکم کن خدایا!
کم کم، شور و نشاطی در دلش پدیدار می گردد. در این غوغای شادنامه درونی که به او دست داده است، ناگهان می بیند که مقدس اردبیلی حرکت کرده و از مسجد خارج می شود.
بازگشت به شهر نجف؛ استاد، روی به نجف دارد و در راه است. میر علام اندکی که
راه می رود، ناگهان بی اختیار شده و سرفه اش را نمی تواند در سینه نگه دارد.
مقدس اردیلی به شنیدن این صدا بر می گردد و با نگاه گذرایی که به شاگرد خویش می اندازد، او را می شناسد:
-تو هستی مر علام!
میر علام با شادمانی و اندک لرزه ای در صدا می گوید:
-آری.
-اینجا چه می کنی؟
میر علام نزدیکتر می آید و پاسخ می دهد:
-از وقتی که شما وارد صحن مطهر شدید، با شما هستم.
مقدس اردبیلی ساکت می ماند. در نگاهش. سخنی شاید باشد که نمی تواند بر زبان آورد.
میرعلام که گمان و اندیشه ای این چنین درباره استاد خویش دارد، هراس از این می کند که خاطر او را رنجانده باشد. پس با کلامی که پوزش طلبانه می نمایاند، می گوید:
-شما را به صاحب این قبر مطهر سوگند می دهم که هرچه را در این شب شاهدش بوده اید. برایم باز گویید.
مقدس اردبیلی، همچنان خاموش و در اندیشه است:
میر علام؛ سید فاضلی است که در حلقه شاگردان او قرار دارد و همان چیزی که این اولاد فاطمه(س) را از خانه بیرون کشانیده و به مناجات خلوت و دور از چشم دیگران، معتقدش ساخته است.
در دل مقدس اردبیلی می گذرد که:
چه بگویم با تو ای سید!
راز را می توانی نگه داری تو؟!
میر علام، به تیزی هوش خویش در می یابد که بر استاد چه می گذرد:
استادم، تردید کرده است. تردید دارد که رازش را فاش سازد!
پس برای اینکه مقدس اردیلی را ازمینان دهد، می گوید:
-برایم بگئیی. رازی را که من می دانم وجود دارد و تمام شب را شاهدش بوده ام، فاش کنید. ای بزرگوار! سپیده سحر در حال شفتن است. سخن گویید، تا به نماز صبح رویم.
مقدس اردبیلی با شنیدن این کلام از شاگرد خویش، به سوی او رفته و لب می گشاد:
-به یک شرط می گویم.
میرعلام با اطمینان می گوید:
-شرطش را به جان پذیرا هستم.
مقدس اردبیلی سر تکا می دهد و با چهره ای که جدی و مصمم می نمایاند، می گوید:
-تا زنده هستم، نباید ماجرای این شب را به کسی بازگویی.
میرعلام، استوار و همچنان مطمئن، پاسخ می دهد:
-می پذیرم. قبول است ایستاد!
مقدس اردبیلی خشنود از قبول شرط خویش، ماجرا را فاش می سازد:
-در پاره ای از مسایل علمی اندیشه می کردم و حل آن برایم مشکل می نمود. به دلم نشست که بروم خدمت مولا امیرالمومنین علی(ع) و حل مشکل را از آن حضرت بپرسم.
وقتی به در حرم رسیدم، چنانکه دیدی، در خودش گشوده شد. در آن مکان مقدس، از خداوند تمنا کردم که امیر مومنان جواب پرسشهایم را بدهد.
ناگهان صدایی از قبر مقدس مولا شنیدم که فرمود:"به مسجد کوفه برو و از قائم ما سوال کن؛ زیرا او امام زمان (عج) تو است"
من بر همان فرمان به سوی مسجد کوفه رهسپار گشتم.
در کنار محراب، وجود شریف و مقدس اما مهدی(عج) را دیدم که نشسته اند.
پیش رفتن و مشکل خودم را پرسیدم. حضرت صاحب الزمان، پاسخ فرمودند و مشکل علمی من، حل شد…
و به راه خانه خویش بودم، که تو را دیدم.
تو فتوا بده12
علمای راستین شیعه، در زمان غیبت کوتاه مدت و طولانی امام زمان(عج)، پیوسته از مراتب لطف و امداد رسانی آن بزرگوار، برخوردار شده و می شوند.
مردان الهی که نگاهبان نفس خویش هستند و پشتیبان آیین پاک محمدی، از مراقبت و حمایت همیشگی مولایشان برخوردار می باشند.
شیخ مفید از دانشمندان خستگی ناپذیری است که در راه خدمتگزاری به اهلیت گرامی رسول خدا، با زبان و قلم خویش، کوشش می کند.
روزی، مردی روستایی که سرآسیمه و آسفته حال می نمایاند، به خدمت او در آمده و می پرسد:
-مشکلی برای ما پیش آمده است، که نشان شما را داده اند. شیخ مفید با ملاطفت و گشاده رویی همیشگی خود می گوید:
آنچه می خواهی، بپرس.
مرد روستایی بر زمین می نشیند. عرض پیشانی و صورتش را با دستمالی که دارد می زداید و می گوید:
در روستای ما زنی که حامله بوده، فوت کرده است. ما نمی دانیم که باید شکم زن را شکافت و طفل را بیون آورد یا اینکه با آن نوزاد به دنیا نیامده، او را دفت کنیم؟
شیخ مفید سری می جنباند. گره اول در ابروان پیشانی و چهره درهم کشیده، شاید به اندوه و تاسف بر حال زن، آنگاه می پرسد:
-نوزادش چه؛ آیا او زنده است؟
مرد روستایی در حال پاک کردن عرق از گردن، جواب می دهد:
-کودکش زنده است.
شیخ مفید، به جستجوی یافتن چاره ای مناسب، سر به زیر انداخته و می اندیشد: چنین حادثه ای اگر تا امروز نمونه ای هم داشته باشد، به من روی نیاوره تا پیرامونش تحقیق کافی به عمل آورم.
باید پاسخی به این مرد داد. جنازه مسلمانی بر زمین مانده است، و نباید زمان درازی، اینگونه باقی بماند. پس به پاسخ مرد روستایی می گوید:
-با همان نوزادی که در شکم دارد، او را دفن کنید.
روستایی بر می خیزد. جمله ای برای احترام و تشکر از شیخ مفید بر زبان اورده و پای در راه می گذارد.
اهل روستا چشم دوخته اند، تا او از راه در آید. مرد روستایی، بر مرکب خویش نهیب
می زند تا حیوان تندتر حرکت کند.
کمی که دور می شود، ناگهان متوجه صدایی می شود. کسی از پشت سر، با سرعت اسب می تازد و پیش می آید.
مرد روستایی، عنان مرکب را کشیده و بر جای باقی می ماند.
سوار به او می رسد. انگار پیغامی با خود دارد. به چهره مرد روستایی که همچنان در افکار خودش غوطه ور است، نگاه کرده و می گوید:
-ای مرد! از جانب شیخ می آیم. او گفته است که شکم زن را بشکافید و طفل را بیرون آورده و سپس او را دفن کنید.
مرد روستایی، بدون درنگ به راه می افتد. همانگونه که سر در کار خویش دارد، بانگ می زند:
-از شیخ ممنون هستیم. منت او بر ما خواهد بود.
بر اساس فرمان جدیدی که به مرد روستایی رسیده است، سرانجام نوزاد زنده می ماند و مادرش به خاک سپرده می شود.
زمانی می گذرد و این ماجرا به گوش شیخ مفید می رسد. عالم وارسته و پرهیزکار شیعه، از شنیدن سرانجام آن حادثه، به سختی تکان می خورد. او با خود می اندیشد:
"من که کسی را دنبال مرد روستایی روانه نکرده بودم، و هیچ کس نیز از صحبتهای ما
خبر نشد. پس ان مرد؛ او … او که بود؟"
دل پاک و قلب با ایمان شیخ مفید، او را مدد می رساند و در می یابد که آن سوار، کسی غیر از صاحب اختیار مسلمانان نبوده است.
امام زمان؛ پشتوانه روحی و عاطفی علمای شیعه در تمامس حادثه ها!
سکوت؛ زبان از گفتن فرو بستن؛ گوشه گیری و در خویش غرقه گشتن!
این، جریمه ای است که شیخ مفید برای خویش مقرر می دارد.
چرا؟!
او به خود پاسخ می دهد که:"چون در احکام دین، خطا و اشتباه می کنم، همان بهتر که دیگر فتوا ندهم و در خانه بنشینم"
چند روزی که می گذرد، مژده ای که جان بخش و روحپرور می نمایاند، بر او وارد می شود. خبر از جانب دوست می باشد. همو که جان شیرین را اگر به پایش هدیه کنی، بازهم حکایت مقام و جاه سلیمان پیغمر است با مورچه ای که پای ملخ به هدیه می برد!
ای فرمان امام زمان (عج) است:
-ای شیخ! تو فتوا بده، ما اصلاح و استوارش م نماییم.
شیخ مفید، سر پنجه لطف و مهربانی امام مهدی(عج) را می بیند، که پشتوانه راه و کار او می باشد.
عالم وارسته شیعه، به خوبی می داند که امام آگاه و حاضر، بر تمام حوادث و ماجراها اطلاع داشته و بدینگونه با اصلاح فتوای او، پشتیبان و حمایت کننده اش بوده است.
پس به فرمان ولی امر خویش، بار دیگر به مسند فتوا می نشیند. خواست و اراده پروردگار بر این است، که شیعیان گمنام و عادی نیز، گهگاه از نور درخشنده این خورشید امامت بهره جویند.
ظهور و جلوه نمایی زمان(عج) برای توده های مردمی، همیشه در کار بازسازی اخلاق و رفتار شیعیان و آموزش تعالیم الهی به آنان می باشد.
یکی از شیعیان اهل مدائن که به سفر حج آمده است، جوانی خوش سیما را در حال احرام مشاهده می کند. در این میان، فقیری به سوی آنها آمده و تقاضای کمک می کند.
آن مرد مدائنی از کمک به فقیر، دریغ می نماید.
فقیر که شاید احتیاج واقعی داشته است، در کار خویش سماجت نشان داده و به سوی آن جوان خوش سیما می رود و تقاضای کمک می کند.
مرد مدائنی ناخواسته و بی اختیار، آنها را نگاه می کند؛
جوان، چیزی از زمین بر می دارد و در مشیت فقیر می گذارد.
مرد فقیر با مشاهده آن بخشش، شادمان می شود و در حق آن جوان دعای فراوان می کند.در یک لحظه کوتاه،از اندیشه مرد مدائنی می گذرد که چه چیز با ارزشی ممکن
است روی زمین وجود داشته باشد، که فقیر را آن همه خوشحال کند.
دلش می خواهد این را بداند. نگاه بر فقیر می اندازد و می اندیشد که پیش او رفته و سوال نماید؛ اما شاید فقیر، راستش را نگوید!
پس بهتر است که از جوان خوش سیا بخواهد که حقیقت بخشش خود را فاش سازد. بر این تصمیم است که سر بر می گرداند به سوی آن جوان.
اما، شگفت اگیز است؛ جوان، انگار آب شده و بر زمین فرو رفته است.
او که همین جا بود!
جوان که گمانی ناگهانی بر اندیشه اش هجون آورده است، به سوی مرد فقیر رفته و او را سوگند می دهد تا چیزی را که در دست دارد، بخ او نشان دهد.
مرد فقیر، مشت گشوده و دانه ای طلا را که به شکل و اندازه ریگهای روی زمین است، نشان او داده و می گوید:
-آن مرد؛ او که بزرگوار و بخشنده بود، دست به همین ریگهای زیر پای ما برد. دانه ای ریگ برداشت؛ اما وقتی آن را در مشت من گذاشت، طلا شده بود، طلا!
جوان مدائنی که همراه یکی از دوستان خویش می باشد، شگفت زده به او نگریسته و با لکنت زبان می گوید:
-خدا را سوگند می خورم، که او حجت پروردگار بود؛ امام زان(عج)!
دوستش در حالیکه با کنجکاوی میان مردم چشم می دواند، سر به تصدیق او تکان می دهد.
سپس هر دو نفر آنها، قسمتی از آن محل را بر می گزیند، تا جوان خوش سیما را بیابند؛ اما تلاششان بی ثمر می باشد.
وقتی از جستجو خسته می شوند، به سوی گروهی که آن جوان خوش سیما در میان آنها بود، رفته و سراغ او را می گیرند.
درباره این جوان، اطلاعی جر این داریم که از سادات علوی است و هر سال پیاده به حرم می آید و در مراسم حج شرکت می کند.
خروش دردمند جوان مدائنی و دوستش در صحرا می پیچد:
-ای امام زمان (عج)! کجایی؟! کجا هستی تو؟! چرا تو را نشناختیم؟! چرا!
عدل و عدالت
بقاء عالم به عدالت است و خلقت جهان با همه موجوداتش برمیزان اعتدال بوده و ذره ای از عدالت خارج نیست چنانچه می فرماید: و لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم- جه نظام عالم بر اعتدال و عدالت اجتماعی است و انحراف و سقوط و تلاش در عدم بی عدالتی است و لذا آدمی را در این مسیر باسفل السافلین برمی گرداند ثم رددناه اسفل السافلین
طبع آفرینش برگوهر اصالت و ذات مقوم است و انحراف عریضی است که سلب می گردد و باید اعراض را بمنظور حفظ خلقت از بین برد- این آفرینش در مسیر خود کمال علم است و در انحراف جهل و ضلالت است.
و خداوند سیر تکاملی خود را عوض نمی کند چنانچه می فرماید ان الله لایغیر ما یقوم حتی یغیر و اما بانفسهم.
وقتی نفوس که منشاء تمام صفات فاضله است منحرف گردید این انحرافات رخ می دهد و قیافه زندگی عوض می شود علائم تغییر نفس انحراف او از اعتدال باعوجاج است که نشانه های آن حب جاه- شهوت- کینه-لجاجت-ستیزگری- طمع- آز-حرص-ولع-عناد-تکبر-خودپسندی-خودستائی-بی نظمی در زندگی-بی انضباطی در کار- نزاع ومناقشه بین زن و مرد- موجو و مستاجر-کارگر وکارفرما-آمر و مامور- بانی و بنا- عابر – راهنما و غیره می باشد. که بجای کمال نقض بوجود می آورد و چنانچه دیده ایم و در محیط خود می بینیم بقول سعدی سنگ را بست و سگ را گشاده اند و نعمت را مبدل بنقمت می نمایند – ابواب افتضاح و رسوائی را بسوی خود می گشایند حقوق بین متعاملین در هر باب باشد رعایت نمی گردد- امنیت اجتماعی از بین می رود -مراجع قضائی و نیروی قضات شرعی استقلال حکومت ندارد در این وقت است که نعمت عزت و استقلال و اخوت و مواسات از بین می رود انسانی که مدنی بالطبع آفریده شد میل می کند بدوی بالعرض گردد و گوشه انزوا و گمنامی پیش گیرد.
ملاحظه کنید وقتی صدقات بصورت تمایل و شهوات ادا می شود مثلاً برای یک رقاصه ستاره سینما حاضرند مبلغی گزاف خرج کنند ولی یک بیمار ناتوان با یک جاهل نابخرد یا یک فقیر را حاضر نیستند بنوای خود برسانند.
باقیات صالحاتی که در مدرسه و مسجد و کتابخانه تجلی داشت در تلویزیون – تماشاخانه- تاتر و سینما ظاهر گردیده.
همه پیغمبران منادی عدالت اجتماعی و مبین اعتدال مزاج عالم بوده و صفوف بشر را از انحراف و لغزش نجات داده براه روشن تکامل هدایت می کنند ائمه هم رهبر عدل13 و راهنمای باعتدال و حفظ انتظام اجتماع هستند امام زمان هم با همین محیط روبرو شده و ظهور می کند تا بشر را از این ورطه هولناک و پرتگاه خطرناک نجات بخشد.
مهدی مردم را بقرآن و سنت هدایت می فرماید
در سابق گفته شد که هر امامی قائم بامر دین است و حضرت مهدی باین امر اختصاص دارد زیرا از دین جز اسمی باقی نمانده و از قرآن جز نامی و حروفی و قائم آل محمد(ص) تمام بشر را دعوت بتوحید و نبوت و معاد و عدل الهی و امامت ارشاد و هدایت می فرماید و در این موضوع 15 حدیث از فریقین نقل شده است.
در نهج البلاغه در خطبه ملاحم می فرماید:
یعطف الهوی علی الهدی اذا عطفوا الهدی علی الهوی و یعطف الرای علی القرآن اذا عطفوا القرآن علی الرای" منها" حتی تقوم الحرب بکم علی ساق بادیا نواجذها. مملوه اخلافها – حلوارضاعها- علقما عاقبتها ، الاوفی غدوسیاتی غدیما لاتعرفون باخذالوالی من غیرها عمالها علی مساوی اعمالها تخرج له الارض من افالیذ کبدها و تلقی الیه سلماً مقالیدها فیریکم کیف عدل السیره و یحیی میت الکتاب و والسنه1 همین مدلول حدیث را در روایت دیگر قندوزی در ینابیع الموده نقل می کند محمدبن عبده در شرح نهج البلاغه آورده که دین و قرآن و سنت در آخر زمان خواهد مرد یعنی ضعیف می شود تا مهدی امت قیام کند و آنرا زیاد نماید و افالیذ کبدها طلاهای ریزه در جگر خاک همه بیرون افتد و برای صاحب الامر ظاهر گردد و چنانچه در آیه است.
" واخرجت الارض اثقالها" یعنی کنوز و معادن و ذخایر زمین برای مهدی خارج می شود چنانکه در حدیث می فرماید" و فاءت له الارض افلاذ کبدها" و اخبار دیگر هم موید این گفتار است که بدست قائم آل محمد ذخایر مکشوف گردد و زمین احیاء شود و محصول و مواد اولیه فراوان گردد و مصرف بمیل و دلخواه حاصل گردد.2فرمود می رسد آنروز که هوا و هوس بر هدایت غالب شود و هدایت را برهوا و هوس پیشه سازد قرآن را برای خود ترجمه می کنند و چون فکری نو آورند قرآن را ملاک گفته خویش قرار می دهند در آنعصر جنگ برپا می شود دهان خود را می گشاید و دندانهای خود را تیز می نماید. آماده سوختن و در خود فرو بردن مردم است آنروزها نسلها زیاد می شوند پستان جنگ شیر می دهد که کامها شیرین می گردد ولی عاقبت آن تلخ و زهر ناکست. متعاقب آنروزی خواهد رسید که از آن بیخبرند – مهدی ما در آن عصر ظهور می کند فرمانداران و سلاطین و حکام را بسوء اعمال خود دستگیر می نماید.
ان روز زمین معادن و ذخایر خود را برای او بیرون می ریزند و کلید گنجهای زمین را تسلیم آن حضرت می کند تا مهدی ما کتاب و سنت و دین و آئین را که فرسوده و کهنه شده زنده نگهدارد.
مهدی محیی سنن انبیاء می باشد
حضرت مهدی( عج) از شاگردان مخصوص مکتب ربوبی است و لذا در اجرای سنن اولیاء خدا همت می گمارد و خودش نیز از آن سنن بیرون نیست چنانچه غیبت از همان سنن انبیاء و رسل است شریف ابوالحسن علی بن موسی باسناد خودش از حضرت امیرالمومنین ( ع) روایت می کند که فرمودند:
فی القائم سنه من سبعه انبیاء – سنه من انبیا آدم و سنه من نوح و سنه من ابراهیم و سنه من موسی و سنه من عیسی و سنه من ایوب و سنه من محمد.
اما از سنت آدم و نوح طول عمر است که مهدی طویل العمر خواهد بود.
از سنت ابراهیم پنهانی ولایت اوست از ترس دشمن و گوشه گیری او از مردم.
از سنت موسی خوف و غیبت است.
از سنت عیسی اختلاف مردم است در میلاد و رفع او
از سنت ایوب فرج بعد از شدت است.
و از سنت پیغمبر خاتم (ص) خروج بشمشیر است.1
هین مشو پنهان زننگ مدعی که تو داری نور وحی شعشعی
هین قم اللیل که شمعی ای همام شمع دائم شب بود اندر قیام
کار هادی دین بود هارئی هاتم آخر زمان را شادئی
خیز بنگر کاروان ره زده غول کشتی بان این ره آمده
باش کشتیبان در این بحر صفا که تو نوحی ثانی ای مقتدا
هین روان کن ای امام متقین این خیال اندیشگان را تا یقین
مهدی قیام به شمشیر می کند
در اینکه مهدی امت قیام به شمشیر می کند و پس از خروج او قیام بامر حق کسانی که سابقه ایمان نداشته باشند ایمانشان مفید بحالشان نخواهد بود در این موضوع هفت حدیث است.
در تفسیر صافی – در ذیل آیه یوم یاتی بعض آیات ربک لا ینفع نفسا ایمانها لم تکن آمنت من قبل می نویسد شان نزول این آیه خبر خروج مهدیست و در آن روز که مهدی قیام کند با شمشیر خروج می نماید و برخی از ترس او ایمان می آورند در حالیکه منافق هستند مانند منافقین صدر اسلام و قرآن صریحاً می فرماید ایمان ظاهری آنها سودی بحالشان ندارد و بهمین دلیل خطاب شد بگوئید ایمان آوردیم بگوئید اسلام آوردیم وقتی ایمان شما مفید است که از روی واقعیت باسلام عمل کنید.
در خروج مهدی آل محمد(ص) این تظاهر مفید نخواهد بود مگر آنکه تسلیم شوند. 1 و علت اینکه قائم آل محمد(ص) با شمشیر منافقین و متظاهرین ریاکار را قلع و قمع می کند این است که می خواهد عدالت قائمیه و اسلام بمعنی حقیقی را بوجود آورد و اجرا کند اما پیغمبر(ص) می خواست دین را تسلیم فرماید لذا به منافقین سخت نگرفت اوصادع و واضع دین بود باید مماشات فرماید ولی قائم آل محمد مامور اصلاح و تصفیه است و لذا هرگونه مجاز و باطل را محو و نابود می فرماید.
جویبار ملک را آب از لب شمشیر تست تو درخت عدل بنشان بیخ بد خواهان بکن
گوشه گیران انتظار جلوه ای خوش می کشند برشکن طرف کلاه و برقع از رخ برفکن
مهدی بر کلیه سلاطین سلطه خواهد یافت
در اینکه مهدی آل محمد(ص) پس از خروج بشمشیر بر تمام سلاطین جهان سلطه خواهد یافت یک خدیث از طرف عامه روایت شده ابن ماجه در صحیح خود از حرمله بن یحیی مصری باسناد خودش از عبدالله بن حرث بن جزء زیبدی از پیغمبر اکرم( ص) روایت کرده که فرمود قال رسول الله یخرج ناس من المشرق فیوطون للمهدی یعنی سلطانه خروج می کند از مشرق مردمی که در تحت نفوذ سلطنت مهدی قرار می گیرند این خبر را گنجئی در بیان از ابن ماجه و قندوزی در ینابیع الموده و منتخب کنزالعمال نیز روایت کرده اند14
مهدی بنماز می ایستد و عیسی بن مریم باو اقتداء می کند
در اینکه مهدی عج ظهور می کند و حضرت عیسی بن مریم فرود می آیدو شت سر او نماز می گذارد هشت حدیث از عامه نقل شده القائم منا یصلی عیسی بن مریم خلفه15 بتواتر نقل شده که قائم آل محمد(ص) در خانه کعبه بنماز می ایستد و عیسی پشت سر او نماز خواهد گذارد.
و سی حدیث در نزول عیسی بن مریم و نمازخواندن پشت سر مهدی از شیعه وارد شده است که حضرت مهدی(ع) بحضرت عیسی می فرماید شما نماز بگذارید من اقتدا می کنم عیسی می فرماید شما اولیتر هستید و همه می بینند که عیسی پشت سر امام زمان (ع) نماز خواهد خواند.16
مهدی صاحب پرچم مخصوصی است
از احادیث چنین مستفاد می شود که مهدی صاحب پرچم است و شش حدیث از عامه نقل شده: قندوزی روایت میکند که پیغمبر (ص) فرمود رایه المهدی فیها مکتوب" البیعه لله" و در روی پرچ او نوشته شده بیعت برای خداست مجلسی نوشته اسمعو و اطیعوا در روایت دیگر است که پرچم شعیب بن صالح بدست او خواهد بود.17
الامام ابن الامام ابن الامام قطب افلاک المعانی و الکمال
یا امام العصر یا شمس الهدی یا امام الخلق یا بحر الندی
عجلن عجل فقد طال المدی واضمحل الدین و استولی اضلال
با ولی الامر یا کهف الرجاء مسنی الضر و انت المرتجی
مهدی ظهور نمیکند مگر پس از امتحان دشوار مومنین
مهدی آل محمد در پس پرده غیبت است تا آنکه مومنین سخت در معرض امتحان درآیند و در دشواری و سختی افتند و به بلیات عظیمی گرفتار شوند و حوادث و فتن مردم را احاطه نماید که جز توسل و تمسک به ذیل عنایت امام غائب نداشته باشند و در این موضوع 24 حدیث از فریقین وارد شده است.
درغیبت شیخ از حضرت صادق روایت می کند که باصحابش فرمود:
فقال هیهات هیهات لایکون فرجنا حتی تغربلوا ثم تغربلوا یقولها ثلثاً یذهب الله تعالی الکدر و یبقی الصفو
دور است دور فرج قائم آل محمد(ص) تا روزی که مردم در غربال امتحان سخت آزمایش شوند تا از غربال چه کسی بدررود کی بماند آنقدر مردم را امتحان می کند که ثلث آنها باقی نخواهد ماند و خداوند آنچه غل و غش در وجود جامعه هست می برد و باقی خواهد مانند صافی ضمیران روشن دلان آنگاه امام زمان ظاهر میگردد2.
مهدی باسم و اسم پدرش می خوانند
در ذیل آیه وان نشا ننزل علیهم من السماء آیه از ابی بصیر و ابی الورد از حضرت امام
محمد باقر(ع) روایت شده که فرموده این آیه درباره مهدی قائم آل محمد نازل شده که منادی او را بنام خودش و نام پدرش از آسمان صدا می کند و بر همه معرفی می نماید و در فرایدالسمطین از ابی نعیم نقل میکند که پیغمبر(ص) فرمود:
قال رسول الله (ص) یخرج المهدی و علی راسه ملک ینادی هذا المهدی خلیفه الله فاتبعوه مهدی خروج میکند در حالی که بالای سرش فرشته ندا میکند این است همان مهدی امت و قائم آل محمد و خلیفه خدا در زمین اطاعت کنید و او را – در این موضوع 27 حدیث از فریقین نقل شده است3
ساقی بیا که یارزرخ پرده بر گرفت کار چراغ خلوتیان باز درگرفت
آن شمع سر گرفته دگر چهره بر فروخت وان پیر سالخورده جوانی ز سر گرفت
مهدی(ع) و معجزه انبیاء
خداوند عالم برای معرفی و تایید شخصیت ولی خود معجزات پیغمبران سلف را بدست او تجدید نماید و برای اتمام حجت بدشمنان مواریث انبیا را که باو سپرده و پرچم فتح و ظفری که بدست پیغمبران (ص) بوده همه را بدست قائم آل محمد ظاهر میسازد و آنحضرت به همه مردم مواریث ودایع انبیا را نشان خواهد داد تا مطمئن
گردند که این همان مهدی موعود است و در اینباب پنج حدیث وارد شده است.
ابوسلمان احمدبن هوده از ابراهیم بن اسحق نهاوندی از امام محمد باقر(ع) روایت کرده که فرمود اذاظهر القائم (ع) ظهر رایه رسول الله و خاتم سلیمان و حجر موسی و عصاه.
چون مهدی ظهور کند پرچم نبوت و انگشتر حسرت سلیمان و سنگ و عصای موسی بدست او خواهد بود.
در روایت حمادبن عیسی می فرماید هیچ آثار نبوت و ولایت نیست مگر آنکه خداوند از وسایل معجزات آنها همه را بدست قائم مهدی بسپارد تا اتمام حجت بر مردم جهان شده باشد.
مهدی منتقم از دشمنان خدا و رسول و ائمه طاهرین است
منتقم از القاب حضرت مهدی است و انتقام کشنده است از دشمنان که در درجه اول دشمنان خدا و دشمنان رسول خدا و دشمنان اهل بیت اطهار (ع) میباشد در این خبر چهار حدیث وارد شده است.
محمدبن جریر طبری از علی بن هبه الله از محمدبن علی بن حسین بن موسی قمی باسناد خود از حضرت ابی جعفر الباقر(ع) روایت میکند که یکی از اصحاب امام پنجم سئوال کرد یابن رسول الله آیا شما هم قائم بحق نیستند؟ فرمود:
قال (ع) : لما قتل جدی الحسین ع ضجت الملائکه بالبکاء و النحیب و قالوا الهنا و سیدنا تصفح عن قتل صفوتک و ابن صفوتک و خیرتک من خلقک فاو حی الله الیهم قرو املائکتی فوعزتی و جلالی لانتقمن منهم و لو بعد حین ثم کشف الله عزوجل لهم عن الائمه من ولد الحسین فسرت الملائکه بذلک و راو واحدهم قائماً یصلی فقال سبحانه بهذا القائم انتهم منهم.1
فرمود چون جدم حسین را کشتند ملائکه سخت گریان شده عرض کردند پروردگارا آیا رو گردان از این کشندگان برگزیدگان خود نیستی، اینها بهترین خلق تو و پاکترین نفوس مخلوق تو می باشند که بدست شریرترین مردم کشته شدند.
خطاب شد بعزت و جلال خود سوگند چنان از این قتله کربلا انتقام بکشم اگر چه پس از مدتی باشد آنگاه فرمود اگر ملائکه و فرشتگان بدانند ائمه اولاد حسین چگونه دارای مجد و عظمت می شوند مسرور و مشعوف خواهد شد سپس فرمود یکی از این ائمه قائم آل محمد است که خداوند بوجود مقدس او از دشمنان دین و بدخواهان پیغمبر و اهل بیت اطهار و ائمه دین انتقام خواهد کشید.
مهدی بنصرت خدا بر همه فائق خواهد شد
در اینکه خداوند حجت خدا را علناً نصرت و یاری خواهد کرد و ظهور او بر همه آشکار و علنی است و دین حق ظاهر می گردد و بحمایت حق تایید میگردد و بملائکه نصرت میشود و اسلام در زمین منبسط و شهرت خواهد یافت و دنیا باسلام زنده میگردد 47 حدیث از فریقین نقل شده.
محمدبن محمد بن عصام از محمد بن یعقوب کلینی از حضرت امام محمد باقر(ع) روایت میکند که فرمود:
القائم منا منصور بالرعب – موید بالنصر – تطوی له الارض و تظهر له الکنوز یبلغ سلطانه المشرق و المغرب و یظهر الله عزوجل به دینه علی الدین کله ولو کره المشرکون فلا یبقی فی الارض خراب الا و عمر و ینزل روح الله عیسی بن مریم فیصلی خلفه1
فرمود قائم ما یاری میشود بترسی که خداوند در دل مردم می اندازد و بیاری خدا موید میگردد و زمین برای او بهم پیچیده میشود که هر کجا بخواهد بیک لحظه میرود کانها و معادن و منابع و ذخائر زیرزمین برای او ظاهر و مکشوف میگردد سلطنت او از شرق تا غرب را فرا میگیرد خداوند عالم دین او را بر تمام ادیان غالب میسازد اگر چه مشرکین مکروه داشته باشند هیچ کجای دنیا خرابی نیست مگر آنکه آباد شود و حضرت عیسی (ع) از آسمان فرود آید و پشت سر حجت خدا نماز گذارد2.
چگونه با مهدی بیعت می کنند.
ابن عباس از حذیفه نقل می کند که گقت شنیدم رسول خدا(ص) فرمود انه یبایع الرکن و المقام اسمه احمد و عبدالله و المهدی مردم بین رکن و مقام آن حضرت بیعت می کنند.
در اسعاف الراغبین است که چون سلطنت دولت حقه بدست امام استقرار یافت دنیا آباد و عمران خواهد شد و کنوز و گنجها بدست او ظاهر خواهد گردید و دنیای آباد و زیبا و معموری خواهد شد.
باضافه که عقول رشد خود را شروع می نماید و امورات بسیار سهل و آسان می گردد بدیهی است که وقتی دروغ و خلاف حقیقت محو شد همه براستی و درستی عمل می کنند و در امور معنوی عقول مراتب کامل خود را طی می نمایند از کتاب کافی و
روضه کافی و حق الیقین اخبار و احادیثی در این باره نقل شده است.
مهدی شرق و غرب عالم را می گیرد
از مفاد احادیث استفاده می شود که مهدی آل محمد(ص) خروج می کند و شرق و غرب عالم را خواهد گرفت و 12 حدیث از فریقین نقل شده است.
در کتاب المحجه فیما نزل القائم الحجه محمدبن عباس باسناد خود از حضرت امام محمد باقر نقل کرده که فرمود آیه شریفه:
الدین ان مکنا هم فی الارض اقاموا الصلوه و اتوا الزکوه و امروابالمعروف و نهو عن المنکر ولله عاقبه الامور
درباره قائم آل محمد و مهدی و اصحاب او نازل شده که شرق و غرب عالم را خواهد گرفت ودین او جهانگیر می شود و باصحاب او بدعتها و خلافها از بین خواهد رفت و منکرات و فحشاء معدوم می گردد. 1
ابن عساکر می نویسد چون قائم آل محمد(ص) ظهور کند اهل مشرق و مغرب در پیرامون او جمع خواهند شد.2
در غایت المرام در آیه اینما تکونوا یات بکم الله جمیعا می نویسد این آیه درباره دوستان مهدی است که از تمام شهرها اطراف او جمع می شوند.
جمیع ملل تسلیم مهدی می شوند
در اینکه کلیه ملل عالم باسلام می گروند و تسلیم دعوت مهدی می گردند هفت حدیث از فریقین نقل شده است:عیاشی از اباالحسن از آیه وله السلم من فی السموات و الارض طوعا و کرها سئوال کرد فرمودند این آیه درباره مهدی نازل شده که تمام اهالی شرق و غرب تسلیم او شوند چون قیام کند یهود و نصاری صائبین – زنادقه- اهل رده و کفار در مشرق و مغرب زمین گردن باطاعت او می گزارند و از آیه الملک یومئذ للرحمن پرسیدند فرمود ملک رحمن روز قیام مهدی آل محمد شروع می شود که همه بشر خدا را عبادت می کنند و در آیه جاء الحق و زهق الباطل می فرماید مراد محو دولت باطل و استقرار دولت حقه الهیه بدست قائم آل محمد(ص) است.18
در ظهور مهدی برکات زمین ظاهر می گردند
در سابق اشاره کردیم که زمین از آن خداوند است و امام زمان(ع) از اعضاء کابینه
دولت حقه الهیه می باشد و باید بوجود مقدس او تمام بشر راه صلاح و صواب پیش گیرند و لذا خداوند تمام مخازن و برکات و موالید ومعادن و گنجهای دنیا را در اختیار مهدی موعود می گذارند در این موضوع 12 حدیث از فریقین نقل شده است.
در کتاب الفتن و الملاحم روایت کرده اند که ابی سعید خدری از پیغمبر خدا(ص) نقل می کند که فرمود:
قال(ص) یخرج فی آخر امتی المهدی یسقه الله الغیث و یخرج الارض نباتها و یطعی المال صباحا و تکثر الماشیه و تعظم الامه یغیش سبعاً او ثمانیاً یعنی حجاً
فرمود در آخر زمان که مهدی خروج می کند خداوند زمین را از آب باران سیراب می کند و نباتات و محصولات زمین افزوده می گردد حیوانات توالد و تناسل بسیار می نمایند مردم و ملتها بزرگ می شوند و درکمال عیش و نوش خواهند زیست.1
مهدی جهاد می کند تا دین را زنده گرداند
در روایت امیرالمومنین (ع) می فرماید کودکان با عقرب و مار بازی می کنند و اذیت نمی بینند نوزده حدیث از فریقین نقل شده که مهدی آل محمد(ص) در حین ظهورش شمشیر می کشد و دشمنان دین را آنقدر می کشد تا بینی گردنکشان را بخاک بمالد و
زمین را از لوث شرک و جور و ظلم پاک نماید.
حضرت محمد با دشمنان دین بر تاویل قرآن جنگ می کند همانطور که جدش رسول خدا(ص) با دشمنان دین بر تنزیل قرآن جنگ و جهاد فرمود.
جعفربن محمدبن سرور باسناد خود از ابی عبدالله نقل می کند که فرمود:
القائم لم یظهر ابداً حتی یخرج و دایع الله عز و جل فاذا خرجت ظهر علی من ظهر من اعداء الله عز وجل فقلتهم.
در حدیث مظفر بن جعفر این عبارت را روایت کرده:
فاذا خرجت فیقتل الکفار و المنافقین19
مهدی با کسی پیمانی ندارد.
در اینکه مهدی پیمان کسی را بعهده ندارد و در مقابل هیچ فردی میثاق و تعهد و بیعت ندارد ده حدیث روایت شده.
علی بن الحسین باسناد خود از ابی عبدالله(ع) روایت می کند که فرمود:
یقوم القائم و لیس فی عنقه بیعه لاجد
مهدی قیام می کند در حالیکه در گردن او بیعت کسی نیست تا مجبور باطاعت و
رعایت شود و لذت قانون اسلام را کاملاً اجرا می فرماید و دین را زنده می کند.20
مهدی خفی الولاده است
در اینکه مهدی امت و قائم آل محمد(ص) ولادتش پنهان و در خفا می باشد سالها قبل از میلادش این خبر بتواتر نقل و 14 حدیث از طرق مختلف روایت شده است.
ابوعبدالله خزاعی از محمدبن ابی عبدالله کوفی باسناد خود از حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) روایت می کند که بحضرت محمدبن علی بن موسی عرض کردم من امید دارم اینکه قائم از اهل بیت محمد ( ص) باشد و زمین را از عدل و داد پرکند پس از جور و ظلم؟!
فرمود یا ابوالقاسم مامنا الا قائم بامرالله و هاد الی دین الله و لکن القائم الذی یظهرالله به الارض من اهل الکفر و الجحود یملاءها عدلا و قسطاً هوالذی یخفی علی الناس ولادته و یغیب عنه شخصه و یحرم علیه تسمیته هو سمی رسول الله و کنیه و هوالذی یطوی له الارض و بذله له کل صعب یجتمع الیه من اصحابه عدد اهل بدر ثلثمائه و ثلثه عشر رجلا من اقصی الارض و ذلک قوله عز و جل :
اینما تکونوا یات بکم الله جمیعاً – ان الله علی کل شیء قدیر فاذا اجتمعت له هذت
العده من اهل الارض1 اظهر امره فاذا کمل له العقد2 و هو عشره الاف رجل باذن الله
فلایزال یقتل اعداء الله حتی یرضی الله تعالی.
فرمود ای ابوالقاسم حسنی از ما نیست کسی جز اینکه قیام بامر الهی میکنیم و دین خدا را زنده می نمائیم و لیکن قائم مشهور و معروف ما کسی است که زمین را پاک از کفر و شرک می نماید و پرمیکند زمین را از عدل و داد او ولادتش بر مردم پنهان است و از چشم مردم غائب میشود حرام است نام او را کسی ببرد( برای آنکه دشمن زیاد دارد) او همنام رسول خدا و کنیه او کنیه پیغمبر است او کسی است که زمین زیرپایش جمع میشود و درهم پیچیده میگردد یعنی طی الارض دارد او آدم سخت و منکر را ذلیل و زبون میسازد.
اصحابش 313 نفر خواهند بود که از دورترین شهرها همه جمع میشوند و مفهوم آیه مبارکه، میفرماید هر کجا باشند بسوی تو تجمع میکنند چون این عده حاضر شدند ظاهر میگردد و خروج میکند و ده هزار نفر از خواص دوستان اطراف او حاضر میگردند آنگاه قیام بشمشیر میکند و دشمنان را میکشد تا خداوند از او راضی میگردد حضرت عبدالعظیم میفرماید عرض کردم ای سید و آقای ما آن حضرت چگونه می فهمد
خداوند از او راضی خواهد شد- فرمود:
قال یلقی الله فی قلبه الرحمه- خداوند رحمت خود را در قلب او می تابد.21
جعفر کذاب کیست؟ 22
جعفر پسر امام علی النقی(ع) برادر امام حسن عسکری است چون از جعفر پرسیدند این جوان کی بود که تو را از نماز عقب راند گفت من او را نمی شناسم و البته این جواب از روی کینه و حب جاه بود و از جواب جعفر مردم گمان کردند امام حسن عسگری(ع) اولاد ندارد مگر آنهائیکه از محضر فیض پرورقائم آل محمد(ص) بهرمند شده بودند جعفر زمینه را حاضر دید برای ادعای امامت خود خواست بجای برادر بنشیند مردم و دوستان خاندان آل محمد(ص) بعادت سابق همه روزه میامدند نزد جعفر تا از او مسائل حلال و حرام بپرسند و در مناقشات خود از او که خود را خلیفه خوانده داوری بخواهند و از او اخبار غیب را می خواستند جعفر نادان عاجز شد و از مسند خلافت برخاست گفت مردم از ما علم غیب می خواهند و غیب را نمی داند جز خداوند عالمیان از او بپرسیدند چگونه پدر و برادرت جواب مردم را می دادند و مشکلات آنها را حل می نمودند می گفت افترا می بندید بر آنها این کلمات تابجا از جعفر چگونگی او را بر مردم ثابت کرد و فهمیدند که او خود را بزور می خواهد بر مسند خلافت بنشاند- جعفر دید اوضاع برخلاف منظور او پیش می آید بدیدن خلیفه رفت و گفت سالی فلانقدر بدیوان اعلا تقدیم می کنم که خلافت مرا حفظ کند و همچنانچه مردم بنزد پدر و برادرم می رفتند و مشکلات زندگی آنها حل می شد و در امور مهمه و مسائل حلال و حرام بهر ه مند می شدند در نزد من آیند و از من سئوال کنند- از این تقاضا محرز شد که جعفر علاوه بر نادانی و دروغگوئی جنون هم دارد و خیال می کند مقام امامت و ولایت بگرد آمدن مردم و نشستن بمسند ولایت صورت پذیر است خلیفه گفت اگر تو قابلیت داری بنزد تو خواهند آمد و اگر نه بیهوده صرف وقت مکن- جعفر از این در هم نتیجه نگرفت پس از آن آمد ادعای ارث کرد گفت برادرم اولاد نداشته و اموال بمن میرسد و دارائی امام حسن عسگری(ع) را میان خود و مادر قسمت نموده برد.
خلفای بنی عباس شنیده بودند که حضرت حسن فرزندی دارد که ظاهر میشود و سلطنت را از همه میگیرد و بر جهانیان تسلط می یابد در مقام بر آمدند او را پیدا کنند و بقتل رسانند عده بخانه آن حضرت فرستادند و تفتیش نمودند کسی را نیافتند و بعضی از کنیزان آن حضرت را گرفته حبس نمودند و بشکنجه و عذاب انداختند تا بلکه از آنها امام زمانرا سراغ نمایند و او را دستگیر کنند و یا شاید اثر حملی در آنها یابند غافل از آنکه آن کسی را که دست قدرت برای پیشوائی میلیونها بشر بوجود آورده در تحت حفاظت خود نگهداری خواهد فرمود و مثل او مثل موسی بن عمر است.
صدهزاران طفل سر ببریده شد تا کلیم الله صاحب دیده شد
عده دیگر را فرستادند به منزل آن حضرت که هر کس را ببیند بکشند چون داخل خانه شدند دیدند پرده آویخته است پرده را بلند کردند دیدند خانه پر از آب و جوانی حصیری بر روی آب انداخته بروی آب مشغول نماز است آنان هر قدر صحبت کردند و سئوال نمودند جواب نشیدند یکی از غلامان خلیفه جسورانه خود را بآب زد که او را بگیرد غرق شد فریاد برآورد او را گرفته نجات دادند دیگری هم بر این خیال بود که نفر اولی عبرت شد و منصرف گردید چون این کرامت را دیدند عذر خواستند ولی آن جناب اصلاً التفاتی نفرمود این جریان را به خلیفه گزارش دادند اخر باخفاء آن نمود دیگر معترض نشدند مدتی گذشت خلیفه( معتمدعباسی) مرد و کنیزان و زنانرا از زندان رها کرد این زندگی که خانه نشینی بود از آن بغیبت صغری تعبیر نمودند و خواص مردم و دوستان بخدمتش آمده از محضرش بهره مند شدند و همگان از برکت
وجود آن حضرت و افاضات علمی او آگاه می شدند. 1
و کسانی که مشرف به فیض حضورش شده اند بسیارند درزمان حضرت عسکری بیش از شصت نفر بزیارت آنحضرت مشرف شده اند که اسامی هر یک با زمان و کیفیت زیارتشان و روایات آنها ثبت است و بعد از رحلت پدرش متجاوز از صدنفر تشرف حضور یافته اند و مفتخر به کسب علوم و مسائل شده اند که در احتجاج طبرسی ثبت شده.
مزار و ملجاء حضرت مهدی(ع)
پس از آخرین ملاقات از جامعه در خانه یا در سردابه سرمن رای در سامره ناگاه بیرون رفت و از درب خانه از نظر دشمنان پنهان شد و آنهائی که درمقام کشتن او بودند با هر چند تفحص و جستجو او را نیافتند.
خبری در دست است که از رسولخدا(ص) روایت می کنند فرمود آن خدائی که موسی را از دست فرعون در دریای نیل و مرا از دست قریش در غار محافظت فرمود فرزندم مهدی را که زنده کننده دین اسلام است از چشم دشمنان بوسیله غیبت محافظت می فرماید غیبت نیکوترین طرز محافظت جوان پنج و شش ساله بود و غیبت او در سردابه سر من رای که راهی ببارگاه پدر و جدش و در حقیقت خانه ای بود که در آن نشو و نما یافته بهترین پناهگاه آن طفل گشته و بعلاوه برای آن در آن محل پنهان شد تا مردم دنیا را متوجه بارگاه دو پیشوای بزرگ پدر و جدش بنماید و در آنجا را نقطه حساس التجاء و پناهگاه میلیونها نفر دوستاران و زائرین قرار دهد – آنجا که قبله دوستی و مطاف و پناهگاه شیعیان است اگر چه در همه جا ظاهر و حاضر ولی باید بطرف آن آستان قدس و آن ساحت و بارگاه مقدس دست توسل و استشفاع زده آزادی دنیا و رستگاری آخرت را از آن عالم وجود خواستار شد.
تجسس و تفحص
خلفای بنی عباس و درباریان که همه بتواتر شنیده بودند از اولاد امام حسن عسکری فرزندی خواهد آمد که شرق و غرب عالم را خواهد گرفت و حکومت جور و ظلم را متزلزل خواهد نمود از جعفر هم که درخواست کمک برای مقام خلافت و نیابت کرده بشک افتادند و جواسیس و بازرسانی برای تفحص و تجسس بخانه حضرت عسکری فرستادند که اگر فرزند پسری دیدند او را دستگیر نموده بکشند و نابود نمایند دسته دسته مفتش و بازرسان در خفا و پنهانی و کارآگاه اداره شرطه خلافت عباسی در سامراء اطراف خانه و مولد و مسکن امام را زیر نظر گرفتند و از خدمه و نوکرها و کلفتها که بخانه وارد می شدند بصورت یک دوست محب و مشفق تحقیق می کردند تا ناگهان وارد برخانه حضرت عسکری شده پرده را بالا زدند دیدند کودکی حصیری روی آب انداخته بنماز مشغول است و آب همه فضای خانه را گرفته هر کس خواست وارد شود بآب غرق شد خبر بدربار خلافت دادند دستور داده شد که اینخبر را مخفی و مکتوم دارند.
اما همین موضوع شهرت یافت و کسانی از خواص درمقام زیارت آنحضرت برآمدند بسوی سامرا و از نواب اربعه و کسانی که امام را در زمان پدرش دیده بودند و از اقوام و خویشان و خاندان و اقارب و نزدیکان و غلامان و کنیزان استسفار می کردند و درمقام زیارت امام برآمده حرص و ولعی در این ملاقات نشان می دادند.
در بحارالانوار علی بن سنان موصلی از پدرش روایت می کند که چون امام حسن عسکری از جهان رفت دسته دسته از قم و سایر شهرها اموال و اثاثیه و وسائل و مسائل خود را برداشته بطرف سامرا می شتافتند و در بین راه از آنها خبر شهادت امام حسن عسکری را شنیدند حیران بودند که امور روحانی ودینی آنها را کی رتق و فتق خواهد کرد تا به سامرا رسیدند و از احوال امام حسن و خلیفه و فرزند پس از او پرسیدند یکدسته گفتند او اولاد نداشت و برخی گفتند برادرش جعفر جانشین او شد.
چون تربیت شدگان مکتب اسلام و شرایط امامت را خوب می دانستند دیدند جعفر واجد شرایط نیست در مقام پیداکردن امام و حجت پس از او برآمدند.
تا خبر رحلت امام و جانشین را بدین شرح برای آنها بتواتر نقل کردند.
کسانی که اظهار مهدویت کرده اند چه شخصیتی داشته اند. 23
در نهاد آدمی صفاتی هست که گاهی در انسان تاثیر کلی کرده و بر انسان تسلط یافته سایر قوای مادی و معنوی را تحت الشعاع خویش قرار می دهد و واقعاً گاهی انسان مقهور یکی از غریزه های طبیعی گشته و دیگر راه فرار از چنگاب آن ندارد- این صفات عباتست از: حرص – آز- عشق- ترس- جاه طلبی- حسد- آمال و آرزوهای بلندی که نسبت آن با موفقیت فامیلی و محیط بعضی افراد خیلی متفاوتست و خواهی نخواهی همیشه آدمیرا ناراضی داشته و هر دم سینه پرجوش خود را با ناخن حسرت و ندامت و محرومیت از شاهد آرزو می خراشد و می خروشد و او از خلق ناراضی و خلق هم از اخلاق تند او نگران – غرور و تکبر از این دسته است – خودپسندی و خودخواهی بسیاری دیگر از این صفات که هر یک آن تا از حد اعتدال خارج شد آدمب را به نیستی راهنمون می سازد و انسان سست اراده که تحت تاثیر این قوا واقع شد بدست خود ریشه هستی را می کند و از خود می کاهد تا از بین برود هر یک از خوانندگان این کتاب به چشم خود بسیاری را دیده اند که مضداق این معنی واقع شده طومار هستی خود و فامیل خویش و گاهی جامعه را فدای این رذیلت کرده اند.
برخی مردم مقهور قوه امساک و بخل شده به هیچ وجه حقوق حقه اولاد و عائله و اقوام و ارحام و خویشاوندان و حقوق همسایگان- و مساکین- ایتام- ذوی القربی- نپرداخته غاصب حقوق آنان هستند و تمام کوشش خود را صرف جمع کردن مال و اموال و ازدیاد آن نموده اند – غالب دیده شده این اشخاص کسانی هستند که بر فرایض و عبادات مستحبه مواظبت کرده- از اذیت و آزار بنوعی خودداری نموده و همیشه در راه احتیاط قدم گذاشته دارای بسیاری از فضایل هستند ولی تنها این صفت رذیله تمام فضایل آنان را پنهان داشته و یکان یکان مردم با نظر غضب و تنفر بر صاحب این رذیلت می نگرند و هیچ متوجه آن نیستند و نمی توانند باشند از جمله این رذیلت ها که گاهی آدمی را مقهور حملات خود می نماید صفت طمع است و راستی صفت نحس و پستی است اکثر مردمان طماع ولو دارای فضائل ملکوتی هم باشند در نظر حقیر و پست می شوند ایندسته کسانی هستند که بحق خود قانع نشده و ایمان راسخی نداشته بمال و منال ومقام دیگران طمع می کنند بخیالی که شاهد آمال را در آغوش گیرند بسیاری را دیده و شنیده و خوانده ایم که حیثیت و شخصیت ذاتی خود را فدای این رذیله نموده اند و ابواب افتضاح و بی آبروئی را برروی خود و فامیل خویش بازکرده و گاهی با طمع بمقام دیگران زبان طعن و لعن و دشنام جامعه را برای همیشه بسوی خود گشوده اند. یکی دیگر از این رذائل طبیعی قوه خیال و فکر است که بسا می شود آدمی بیکار شده فکر می کند اگر از سایه تپه ای که بنظر غلط پرور او آمده پلنگی بیرون آمد و باو حمله نمود چه خواهد کرد- یا اگر در خرابه هائی گردش کنم و گنجی پیدا نمایم چه سعادتمند شده ام و گاهی فکر می کند اگرمانند یک پیشوائی دعوی هدایتی نماید مقاماتی برای او ایجاد می شود و مردم هم دور او جمع شده و روح حاکمیت یافته و رئیس قومی می گردد1 و این فکر یکطرفی است که جنبه معارض آن را در نظر نمی گیرد که ممکن است در نتیجه دعوی باطل و دروغ و نداشتن حقیقت موفق نشود و اگر هم شد پایدار نماند اگر هم مدتی پایدار ماند برای اثبات حقیقت دیگریست که براستی پیشوا و هادی جامعه است و از امثال این خیالات واهی بسیار دارند این قوه گاهی بر آدمی غلبه می کند که چرخ افکار و عقول را سست و بجنون می کشاند و غالب این تفکرات از غیر راه عادی و یکطوری شروع می شود که هیچگاه در عالم وجود خارجی باین خصوصیات خیالی پیدا نمی کند و فرق بین فکر صحیح و خیال واهی همین است.
حاجی سبزواری در منظومه حکمت خویش می فرماید:
الفکر حرکته من المبادی و من مبادی الی المرادی
فکر صحیح آنستکه از مبدء صحیح با راهنمائی از عقل در شاهراه هدایت حرکت کرده و بسوی مقصد خویش رفته و برگشت نماید و حالی که سعادت حقیقی و موفقیت آدمی را در برداشته باشد.
در این اوراق ما بر آن نیستیم که در این زمینه صحبت کنیم در کتاب( انسان و زندگی) از طرف نگارنده این نکات مورد بررسی واقع شده – در اینجا باید ناگفته نگذاشت که بیان این مقدمات برای نتیجه ایست که بزودی گرفته می شود یکی- طمع و خیال یا حرص و آز و خیال- یا حسد و خیال و بسیاری دیگر که در هر حال آن غریزه طبیعی پستی که در نهاد آدمی ریشه میدواند بوسیله قوه فکر و خیال واهی آبیاری و تقویت شده و حملات آنها از چهار سو آدمی را تحت فشار گذاشته و چنان تحت تاثیر قرار می دهند که انسان نادان کم کم خیال می کند راستی حقیقتی است که از گربیان او سر بدر کرده و ایمان محکمی به آن پیدا می کند.24 بدون هیچ اغراق و مبالغه کسانی که اظهار مهدویت کرده اند اشخاصی هستند که موقعیت و شخصیت آنها خوب نبوده از لحاظ فامیل و محیط داخلی هم امیدی برای شکفتن غنچه آمال خویش نداشتند و تربیت آنها هم تربیت علمی و اخلاقی نبوده – احساسات تند آنها از طرفی و تمایلات مادی آنها که در نتیجه فشار حملات- حب جاه- روح حاکمیت و ریاست- حرص بر جمع کردن مال- طمع بمقام دیگران و محرومیت از آن- تنگی معشیت و زندگی- قوت فکر و خیال واهی و بسیاری دیگر از این گونه صفات از طرف دیگر آنان را وادار ساخته که برای واجه شدن آنچه که فکر آنها وجود آن چیز واهی را سعادت و فقدان آن فکر موهوم را شقاوت میداند قد برافراشته تا بکشش و کوشش شاهد موفقیت را در آغوش گیرند. صفات تاریخی زندگی این اشخاص بخوبی شاهد بر گفتار ماست تا اینجا سرحدی است که بسیاری از افراد آدمیان با وجود این صفات قد برافراشته و طالب آنچه هستند که فکر آنها وجود آنرا موجب سعادت و رستگاری دانسته و فقدان آن را موجب شقاوت و بدبختی ولی اکثریت این دسته بمقامات مادی دیگران و شرکت در آن و دخالت در امور و گرفتن رشته از دست مقامداران و صاحب منصبان و تعدی بمال توانگران قناعت کرده و شاهد آمال آنها که عبارت از خانه و زندگی و تجمل یا ریاست یا حاکمیت یا جاه و مقام بوده در آغوش گرفته اند عده انگشت شماری از این اشخاص با قدرت همان صفات نامبرده مواجه با تاثیر محیط جهالت هم گشته و طمع بمقام روحانیت و مشعله داری و پیشوائی کرده و گروهی را مانند خویش ولی از جهت فکر و شخصیت بسیار ضعیف تر در اطراف خود به افکار واهی و خیالات موهوم سرگرم داشته و آنها را بوعده و وعید دلخوش ساخته- کیف شکم آنها را نیز ساز کرده و خود در آن شرکت جسته اندک اندک از یک موقعیت خطیری استفاده های مادی بحد کمال نموده در مقام مدعای خود از یک دسته دانشمند گرسنه که همیشه در دنیا در تمام زوایای عالم وجود دارند تطمیع بمال و مقام و افکار و دانش آنها استفاده کرده و دلائل و براهینی از همان افکار برای اثبات مدعای غلط خود اقامه و به اطرافیان و هواخواهان خویش مدارک آسمانی وانمود ساخته است. آری
سخن زلب چه درآید که میتواند گفت که این حقیقت محض است یا که صرف مجاز
پاسی نگذشته دانشمند گرسنه بقدر کافی از توده جاهل بهره و نصیب گرفته و از راهنمائی مجاز خویش منصرف و بر گفته های سابق خود ردی نوشته و خود را بعلت تنگی معشیت و اضطرار تبرئه ساخته و لو مورد تخطئه دیگران هم واقع شده باشد و همان راه حقیقت خود را که شاید در زمان استخدام طمعداران هم در پنهانی می پیموده تعقیب نموده است. در نتیجه روشن شد که دعوی مهدویت برای کیف شکم بوده و جز آن چیزی نیست البته آن حقیقتی که باید سطح افکار بشری را از مزبله طبیعت باوج ارتقاء انسانیت راهنمون سازد باید آئین آسمانی بوده و موید از طرف خدا باشد.
وگرنه:
گیرم که مار چوبه کند تن بشکل مار کو زهر بهر دشمن و کو مهر بهر دوست
هیچگاه مجاز بجای حقیقت نخواهد رسید – اگر چندی صورت زیبای حقیقت در پس ابرهای تاریک جهالت پنهان گشت بالمآل روزی فرا رسد که چهره دلگشای خود را از گریبان ظلمانی ابر جهالت بدر کرده و بنور خویش جهانیان را دلخوش و سعادتمند گرداند- آری
سحر با معجزه پهلو نزند دل خوش دار سامری کیست که دست از یدو بیضا ببرد
آن کسانی که اظهار مهدیت کرده تاکنون بالغ بر شصت نفر بوده و باید صرف نظر از فضایل ملکوتی و سجایای آسمانی صرفنظر از بی نیازی بدنیا و مال و منال آن باید روح سلطه و اقتدار آن بزرگان و دانشمندان گیتی را از روی حقیقت نه مجاز در پیشگاه خویش خاضع و خاشع ساخته بزانو درآورد و با آن روح آسمانی جهانگیران عالم را با آنهمه سطوت و عظمت از روی واقعیت در آستان خود با طاعت آرد- تا بزودی بر تمامی عالم تسلط یافته روح وحدت و یگانگی را در میان جهانیان تزریق و تعلیم فرماید و این کار هر شکم پرست جاه طلبی نیست که مقهور صفات ترس و طمع است.
در این اوراق ما بر آن نیستیم تا اسامی کسانی را که اظهار مهدویت کرده اند برشماریم و
کتبی که در رد آنها از خود آنها نوشته شده با قید خصوصیات بیان نمائیم زیرا چه بسیار کتبی نوشته شده که ما فقط باسامی نویسندگان آن قناعت می کنیم و آنها را کافی است که در راه ضلالت و گمراهی این اشخاص و دیگران افتاده اند.
راستی کسانی که پهلو به پهلوی مقامات عالیه آسمانی زده و تهی دستند قابل ذکر و همدوش رجال کتب تاریخ نمی باشند و تا آن حدی هم که مورخین و تذکره نویسان مقید شده اند نه برای اهمیت و شخصیت طمع کاران باین مقام است بلکه برای آنست که توده جاهل را متنبه ساخته و آنها را آگاه سازند که شکم پرستی با خداپرستی منافی است و برای کیف شکم نباید مطیع افکار موهومه شد که جامعه زا گمراه و بضلالت و سرگردانی متزلزل می سازد آنهائی که مشعله دار هدایت جامعه شده اند از طرف خدا منصوب و موید در تمام شئون زندگی افضلیت و برتری بر افراد جامعه دارند و حقیقت گفتار آنها بهترین شاهد مدعای آنهاست و هیچگاه مانند آنهائی که بدروغ دعوی کردند و هزار دعوی متناقض نمودند هرگز یک لحظه و آنی تزلزل در عقیده و اراده شان راه نیافته و نویسندگان متوجه این معنی هستند اشخاصی که مقهور سرپنجه رذائل و حملات افکار شده اند تا آن حدی که برای موفقیت خیالی خود باموال و حقوق دیگران تعدی و تجاوز کرده اند چه خیانت و جنایت بزرگی را مرتکب شده اند و آنها غافل هستند که برای چهار روز شکم پرستی یا جاه طلبی و حاکمیت در پیشگاه عدل خدا بازخواست خواهند شد و چگونه از عهده آن خواهند برآمد و بالاتر از آن کسانی که طمع را بمنتها درجه رسانده و بمقامات عالیه آسمانی پیغمبران و اولیای خدا دست خیانت دراز کرده و مشعله هدایت که بزرگترین وظیفه و مخصوص پیغامبران و اولیای خدا است به خیانت در دست گرفته و خود را بآن لباس آراسته که هیچگاه از عهده آن برنخواهند آمد و نتیجه آن جز گمراهی و ضلالت و سرگردانی و اغوای توده بیچاره جاهل نیست این طمع از بزرگترین گناهان بشمار میرود و کیفر آن با کیفر جنایت و خیانت مادی خیلی متفاوت است زیرا هر فردی از افراد آدمیان که گمراه شد و از شاهراه حقیقت و هدایت پیغمبران منحرف گشت در پیشگاه عدل خدا بتظلم خواهد قد برافراشت و از این مغلطه و گناه بزرگ خدا را بداوری و خود را بدادخواهی و پیغمبران را بشهادت در محکمه او خواهد خواند، و چه مقدار بیشماری از این مردم هستند.
آیا یک آدم عامی که عمری را بجهالت و پیروی یک پیشوای شکم پرست گذارنده و بکلی از منظور پیغمبران آسمانی و اولیای خدا دور افتاده چگونه زندگی آن جبران میشود حق این شخص که خود و عائله و فامیل خود را از حقیقت دور انداخته جبران میگردد و کیفر آن از کسیکه بدروغ دعوی مهدویت کرده بچه نوعی گرفته خواهد شد؟ این وظیفه محکمه عدل الهی است.
پیروان این دسته و دسته های دروغگو و دکاندار و شکم پرست و آنهائی که هواخواهانی باطراف خود گردآورده و از راه طمع بمقامات عالیه آسمانی و مشعله داری و امور معنوی می خواهند اعاشه خود را برگزار کنند دیده و می بینیم صددرصد افرادی هستند که در دامان پدر و مادر بزرگ نشده بلکه سرراه ها و گذرها نشو و نما یافته یا از توده جاهل بوده آنها را بعقیده دروغ و تربیت غلط خویش سپرده و تربیت نموده اند یا از اشخاصی که زوایای قصبات و دهات شهرهای کوچک مسافرت کرده و با اولین برخورد با این دسته مردم تصادف نموده یا آنهائی که تغییر مسلک داده از قبیل جهودان که در تغییر مسلک با بی وبهائی شده اند یا رعایا و الوار و ایلات که از بلاتکلیفی و بی مسلکی درویش گشته اند یا جوانان تحصیل کرده مسافرت نموده از همه چیز بی اطلاع که تربیت دینی ندارند و دهری شده پشت پا بر همه عقاید و افکار میزنند بالجمله کلیه این مسلک ها بدست دکاندارها و جاه طلبها اداره شده و هواخواهان آنها اکثر مردم بیگانه از همه جا و همه چیز بوده و همیشه این توده با افکار پست و روح خمود و بی اراده بوده و هیچگاه در میان آنها یک نابغه – ژنی- منورالفکر- تحصیل کرده تعلیم دینی و مذهبی یافته یافت نشده مگر یک نفر دو نفر در هر مسلک آنهم برای کیف شکم و بالنتیجه مردان روشن فکر فعال با شخصیت در تمامی این مسلک ها وجود ندارد این اشخاص فاقد اراده راسخ هستند. روح آنها متوجه بر مادیاتست- سطح افکارشان از اجتماعات خودشان بالاتر نمیرود نهایت آرزوی آنها جمع شدن گردهم و تشکیل محافل فامیلی است که خود و خاندان خود را از راه صمیمیت و تابعیت در اختیار یکدیگر بگذارند هیچگاه خدمت بنوع از آنها صادر نمی شد و اکثر تراوشات بمنظور و استفاده های شخصی بین خودشان است آثار برجسته که کمک بنوع وضعفا باشد از آنها دیده نشده – مسجد- کاروانسرا- پلها – سقاخانه ها -مریضخانه ها – خیرات – مبرات- احسان- نیکوکاری غیر از تعارفات بین خودشان هیچ دیده و شنیده نشده- طبع پست- گدامنشی- فکر خمود- روح کوچک- افکار کوتاه- حرص بر ازدیاد مال- طمع بمال و مناصب دیگران اکثر در این افراد دیده می شود و اگر هم یکنفر واقعاً مدتی به خطا رفته بزودی متنبه شده و شاهراه حقیقت را در یافته و بسوی سعادت شتافته است.
مدت سلطنت – وسعت کشور- شهادت حضرت مهدی (عج)
از اوراق سابق معلوم شد امام زمان حضرت مهدی ابن حسن عسکری اصلاحات اساسی در کشور خواهد نمود. تمامی ادیان و ملل و نحل را بیک دین و مذهب برمی گردان و پرچم عدل و علم و عقل را درمیانه ربع مسکون خواهد برقرار فرمود- تمام شهرهای کشور- قاره ها – جزائر خشکی – دریاها و بالنتیجه تمامی امکنه مسکونی بشری در تحت فرمان و پادشاهی او اداره خواهد شد و پرچم مهدویت بر فراز کشور هستی کره خاک در اهتزاز خواهد درآمد دنیا امن و امان خواهد گردید- دیگر ظلم و جور نخواهد داد- نور عدالت مهدویت تمام روی زمین را روشن خواهد ساخت و ظلمات کفر و فسق و جور و شرک و ارتداد برطرف شود.
مدت سلطنت
از روز ظهور تا روزی که بدست یک زن فاسقه ای به شهادت می رسد از 70تا 40 سال و در خبر 309 سال بعد لبث اصحاب کهف در غار نوشته اند که پادشاهی نماید و خبری دیگر در دست است از رسول الله(ص) که فرمود همانطور که در طول 8 سال اسلام بدست من بر مردم دنیا ابلاغ شد و توسعه یافت مهدی قائم ما هشت سال دین اسلام را زنده نماید. احکامی را که مردم فراموش کرده اند بموقع اجرا گذارد و مردمی تربیت نماید که نمونه حقیقی اسلام باشند.
شهادت
در آخر زمان همان خبر که مدت سلطنت را 309 سال می نویسد می گوید روزی از کوچه ای از کوچه های کوفه عبور می فرماید زنی از زنان کوفه چیزی از بالای بام بر فرق مبارکش فرو اندازد و بدان سبب بدرجه رفیعه شهادت نائل گردد. داخل منطوقه مامنا الامسموم او مقتول گشته و چون امام را جز امام غسل ندهد بمضنون لا یمسه الا المطهرون حضرت حسین (ع) رجعت فرماید و امام زمان را غسل داده و کفن و دفن فرماید.1
محل سکونت حضرت مهدی(ع)
مجلسی در مزار بحار می نویسد چون حضرت مهدی(ص) ظهور فرماید درکوفه نمازی می گذارد و مردم عرض می گنند جای ما تنگ است بطرف نجف آرامگاه مقدس حضرت امیرالمومنین علی(ع) جد بزرگوارش تشریف می برد و کوفع را محل حکومت و قشون قرار می دهد مسجد سهله را مخزن بیت المال و دوستان و شیعیان و اهل او در نجف خواهد بود.2
وسعت ملک
ابن عباس روایت می کند از حضرت علی(ع) که فرمود وسعت ملک مهدی بقدر
مملکت سلیمان و ذوالقرنین از مومنین و باندازه مملکت بخت النصر از کفار و اخبار متعددی صادر شده که میدان امارت وسلطنت حضرت مهدی(ع) از مشرق تا مغرب عالم است.
مهدی و سلطنت وی
چنانچه در آغاز سخن گفتیم مهدی از وزرای دولت الهیه است که سر حلقه امام بدست حضرت خاتم النبیین است و ائمه دین حجت خدا در ازمنه مختلفه می باشند وجود ولی عصر برای سلطنت الهه در روی زمین دخیره شده و او مانند سلاطین بزرگ جهان حکومت می کند چنانچه از پیغمبر(ص) چنین روایتی در دست است که عبدالله بن عباس روایت می کند که فرمود پادشاهان روی زمین چهار نفرند دو نفر مومن و دو نفر کافر دو نفر مومن ذوالقرنین و سلیمان بوده اند و دو کافر بخت النصر و نمرود بود و مردی از فرزندان من صاحب وسعت سلطنت آنها خواهد شد.
در روایت دیگر است که مهدی مشرق و مغرب عالم را خواهد گرفت- یعنی سلطنت او در شرق و غرب کران تا کران سطح مسکونی زمین را فراخواهد گرفت و مانند حضرت سلیمان بر جمیع آبها و حیوانات و طیور و وحوش و پرندگان و خزندگان و جن و انس سلطنت خواهد داشت و مانند ذوالقرنین ظلمات را نیز برای او مسخر خواهد کرد و نیست از روی زمین نقطه ای مگر آنکه زیر نفوذ حکومت مهدی قائم آل محمد(ص) درآید و وسعت حکومت او را از شرق تا غرب همه مورخین نوشته اند.1
ادیان و حضرت مهدی(عج)25
با تحقیق و جستجو در کتب ادیان و مذاهب آسمانی به این نتیجه قطعی و مسلم می رسیم که اعتقاد به آینده نیک و روشن برای جهان و عقیده به پیروزی حق بر باطل اختصاص به مسلمانان ندارد بلکه سایر ادیان و مذاهب نیز در این عقیده با مسلمین شریک می باشند حال به نمونه هایی اشاره می نماییم.
1-منابع زرتشتی
در "زند" که کتاب مذهبی زرتشتیان است، درباره انقراض اشرار و وراثت صالحان آمده است:
لشگر اهریمنان با ایزدان(طرفداران یزدان) دایم در روی خاکدان، محاربه و کشمکش دارند و غالباً پیروزی با اهریمنان باشد اما نه به طوری که ایزدان را محو و منقرض سازند؛ چه در هنگام تنگی از جانب اورمزد- که خدای آسمان است، به ایزدان، که فرزندان اویند. یاری می رسد و محاربه ایشان نه هزار سال طول می کشد، آنگاه پیروزی بزرگ از آن یزدان می شود و اهریمنان را منقرض می سازند و تمام اقتدار اهریمنان در زمین است و در آسمان راه ندارد …
و در "جاماسب نامه" نقل شده است:
مردی بیرون آید از زمین تازیان، از فرزندان هاشم، مردی بزرگ ساق و بزرگ سر و بزرگ تن و بر دین جد خویش بود …"
و در جای دیگر این کتاب آمده:
سوشیانس (نحات دهنده بزرگ) دین را به جهان رواج دهد. فقر و تنگدستی را ریشه کن سازد، ایزدان را از دست اهریمن نجات داده، مردم جهان را هم فکر و هم گفتار و هم کردار گرداند.26
2-منابع هندی
در کتاب "شاکمونی" که از سردمداران کافران هندو است و به عقیده پیروانش پیامبر و صاحب کتاب آسمانی است، اشاره به وحدت دیانت در زمان آن پرچمدار روحانی جهان نموده، گوید:
پادشاهی و دولت دنیا به فرزند سید خلایق دو جهان، کشن(به لغت هندو نام پیامبر اسلام(ص) است) بزرگوار تمام شود. وی کسی باشد که بر کوههای مشرق و مغرب دنیا کم براند و فرمان کند و فرشتگان کارکنان او باشند …
و نیز در کتاب "دید" که نزد هندوها از کتب آسمانی است، می گوید:
پس از خرابی دنیا، پادشاهی در آخرالزمان پیدا شود که پیشوای خلایق باشد و نام او"منشور"، باشد و تمام عالم را بگیرد و به دین خود آورد …
3-زبور
شریدان منقطع خواهند شد، اما منتظران خداوند، وارث زمین خواهند شد. بعد از اندک زمانی شریر نخواهد بود. در مکانش تامل خواهی کرد و نخواهی بود. و اما حلیمان وارث زین خواهند شد … و میراث آنها خواهد بود تا ابد …
4-تورات
و نهالی از تنه- بستی- بیرون آمده و شاخه ای از ریشه هایش خواهد شکفت و روح خدا بر او قرار خواهد گرفت. مسکیان را به عدالت داوری خواهد کرد و به جهت مظلومان زمین را به راستی حکم خواهد کرد.
5-انجیل
کمرهای خود را بسته، راغهای خود را افروخته بدارید و شبها مانند کسانی باشید که
انتظار آقای خودشان را می کشد … خوشا به حال آن غلامان که آقای آنها چون آیاد، ایشان را بیدار یابد … پس شما نیز مستعد باشید؛ زیرا در ساعتی که گمان نمی برید، پسر انسان می آید.
"منجی آخرالزمان از دیدگاه ادیان الهی" 27
دین زردتشت نخستین مذهبی است که در جهان از مسئله حیات عقبی و مسئله قیامت سخن بمیان آورده و مسئله آخرالزمان را به مفهوم کامل خود طرح کرده است. برحسب تعالیم آن پیامبر ایرانی چون روزی این جهان هستی به آخر برسد رستاخیز عالم واقع خواهد شد در آن روزها خوبیها و بدیها را شمار خواهندکرد و برای امتحان بدکاران و نیکوکاران آن جایگاهی پر از آتش و آهن گداخته بوجود می آید و بدان و زشتکاران را در آنجا خواهند افکند. بدان و اشرار جاویدان در آنجا مدام به سوز و گداز عقاب می شوند لکن نیکان و ابرار آتش را گوارا و مهربان می یابند و آن عنصر سوزان بر پیکرانشان خوشتر و گواراتر از شیر می شود ولی از کتاب گاتها درست مفهوم نمی شود که آیا خود روان پلید نیز در آتش دوزخ ابدالآباد باقی خواهد ماند یا آنکه از آنجا بیرون آمده، بجایگاه دورغ خواهد رفت؟ اما شمار و اعمال و داوری بین کارهای زشت و نیکو از همان کتاب بطور مبهم چنین برمی آید که اندکی بعد از مرگ محاکمه آغاز می شود و سرنوشت روان او از آن پس معلوم خواهد شد تا آنکه روز رستخیز در آخرالزمان برپا شود. البته آیات گاتها در این باب بسیار مبهم و مجهول است و آنرا می توان چنین تفسیر کرد که هر روان خواه خوب یا بد در روز قیامت از فراز پل چینوت(صراط) یعنی" پل جداکننده" عبور می کند این پل برروی دوزخ قرار دارد و یک جانب آن به دورازه بهشت منتهی می گردد.
در روی این پل نامه اعمال آن روح خوانده می شود و سراسر کارهای او را در دو کفه ترازو می گذارند که شاهین آن در دست اهورامزدا است اگر کفه حسنات بر کفه سیئات بچربد هر آینه آن روان بسوی بهشت می خرامد لکن اگر کفه سیئات فزونی گیرد او را به قعر دوزخ می افکنند نیکوکاران به هدایت زردتشت از آن پل سلامت و آسمانی می گذرند لکتن بدکاران راهی ومفری جز فروافتادن به اعماق هاویه ندارند زردتشت می گوید که اراده هر آدمی تنها عامل تعیین سرنوشت نهایی اوست و بس. وی درباره شر ابدی چنیی گفته است:28
" روان پاک یا نفس29 پلید انسان هنگامی که به پل جداکننده می رسد دچار شکنجه و
عذاب خواهد گردید و در خانه دوزخ زندانی خواهد بود."
گمراهان خطاکار که در برابر وجدان خود محکوم به گناهند به پای خود بسوی سرنوشت خویش می روند.
برحسب گاتها دوزخ یا" خانه دروغ" مکانی است که به نام" جایگاه ناخوشی" نامیده می شود در آنجاست که پندار ناپاک و اندیشه های نادرست جای دارد سرزمینی است که بویی گند از آن برمی خیزد و پر است از چرکی و پلیدی و از اعماق ظلمانی آن فریاد و شیون و ناله غم بگوش می رسد و هرکس در آنجا بیفتد یکه و تنها به شکنجه جاویدان معذب است. برخلاف راستکاران در آن سوی پل در خانه نعمات که به گفته گاتها بهشت برین است جای می گزینند و آن مکان " جایگاه خوشی" است و "سرزمین نغمه ها" و پندارهای پسندیده که آفتاب در آنجا هیچگاه غروب نمی کند و نیکوکاران در آنجا از برکات و طیبات روحانی برخوردارند و با یاران و همنشینان سعادتمند روزگار می گذرانند.
از سخنان زردتشت چنین مستفاد می شودکه وی از روی دل و خلوص جان ایمان
داشته است که دین بهی و آئین مزدا عاقبت پیروان و گروندگان بسیار خواهد داشت و سرانجام بر عامل شر و اهریمن چیره وکامیاب خواهد گردید و امیدوار بوده است که برخی از پیروان اهورامزدا مانند خود او بعدها برای نجات و رهبری فرزندان آدم خواهند آمد وی نجات دهندگان آینده را سوشیانت30 نامیده است. با آنکه زردتشت شک نداشته است که اهورامزدا آخرالامر کامیاب و فیروز است مع ذلک می گوید مبادا این مردم که شاهد منازعه و جدال بین راستی و دروغ هستند راستی را فروهشته و دروغ را برمی گزینند.
این است خلاصه آئینی که در آن زردتشت تعالیم خود را برای نجات سعادت ابنای بشر برروی دستور نبرد دو عامل خیر وشر بنیاد نهاده است.
انتظار ظهور مسیحا31
دورنمایی از این جهان نوین و ظهور مسیحا چنانکه در آثاردانیال و دیگر نویسندگان هم سلیقه او مسطور است عبارت است از بیان این معنی که در آخرالزمان حق تعالی جهان را دیگرگون خواهد فرمود و صلحا و ابرار از ظلمه و اشرار جدا خواهند شد و این روزگار پر از ظلم و جور به پایان خواهد رسید و دوره مصائب و آلام مانند جنگ و ناامنی و پریشانی و بیم و گرسنگی و بیماری و حکمرانی سلاطین ظالم ستمکار – که از همه بدتر است- سپری خواهد شد و در لمحه آخرین یک کرنای آسمانی به صدا درمی آید و مسیحا سوار بر ابرها باخیل ملائکه در افق نمودار می شود آن موجود علوی که شباهت صوری به ابنای آدم دارد به" پسرانسان" و القاب دیگر مانند" مسیح" یا " فرزند منتخب داود" ملقب است و او را همه خلایق بعنوان" قاضی عادل و سلطان صلح" می دانند پس مردگان و اموات از گور برخاسته، با زندگان و احیاء گروه متقیان و ابرار گرداگرد مسیحا صفی واحد تشکیل می دهند این نویسندگان و مبشران مسیحا در آغاز ظهور وی را خاص قوم یهود می دانسته اند لیکن بعداً به پیروی از افکار زردتشتیات معاصر خود بشارت ظهور او را عام دانسته دایره ظهور و فرمانروایی او را شامل حال سراسر امم و اقوام انسانی قرار دادند و گفتند تمام صاحبان ارواح از خیر وشر در محضر عدل الهی به محاکمه دعوت خواهند شد و در برابر مسیحا، خوبان و رستگاران از بدان و گناهکاران جدا می گردند اشرار را در آتش دوزخ قهر فرو می افکنند و صالحان و ابرار به بهشت جاویدان در جوار برکات خداوندگار قرار خواهند گرفت در بعضی کتب محل این سرمنزل سعادت و نعیم جاویدان در روی زمین، نخست در اورشلیم جدید خواهد بود ولی بعد ازگذشت هزارسال قیامت برپا می شود آنگاه انسان را به فردوس اعلا خلد برین منتقل خواهند ساخت و آن جایگاهی است سبز و خرم و نزهتگاهی است فرحبخش و شادی افزا که انهار جاری و اشجار میوه دار بر نزهت و صفای آن افزوده است و آمرزیدگان با عشرت و مسرت، جاویدان در آنجا به عیش و سرور مشغول و به سرودن نغمات و تسبیح رب خود ابدالآباد سرگرم خواهند بود. باری اکثر یهود با این افکار امیدبخش روزگار را به سر برده انواع رنجها و شداید را تحمل کرده، در انتظار تحقق این مواعید نشسته بودند.
مکاشفه 32
(رویدادهای آخر زمان)
"مکاشفه آخرین قسمت کتاب عهد جدید است. این قسمت از بسیاری لحاظ با قسمتهای قبلی فرق دارد.
اکثر قسمتهای مکاشفه به زبان سمبولیک و رمزی نوشته شوده و دارای مفاهیم عمیقی است.لذا نباید آنرا مانند سایر کتب عهد جدید بطور تحت اللفظی معنی کرد. این کتاب در زمانی نوشته شده که مسیحیان سخت تحت شکنجه و آزار بودند لذا یوحنا مطالب خود را بطور رمزی بیان می کند تا دشمنان میسحیت آنرا نفهمند او از دنیای تازه ای سخن می گوید که در آن خداوند هر اشکی را از چشمان پاک خواهد کرد و به تمام غصه های خاتمه خواهد داد.
این کتاب از رویدادهای آینده پرده برمی دارد، رویدادهای که بزودی رخ خواهد داد خدا به مسیح اجازه داد تا این و قایع را در یک رویا بر خادم خود" یوحنا" آشکار سازد. آنگاه فرشته ای آمد و معنی آنرا برای او بازگو کرد یوحنا نیز تمام سخنان خدا و عیسس مسیح و هر آنچه را که خود دید و شنید به نگارش درآورد.
خوشا بحال کسی که این پیشگویی ها را برای دیگران بخواند و خوشا بحال آنان که به آن گوش فرا دهند زیرا زمان وقوع این رویدادها چندان دور نسیت.
" از طرف یوحنا"
به هفت کلیسا در ایالت آسیا.
فیض و آرامش بر شما باد، از جانب پروردگاری که هست و بود و خواهد آمد و از جانب هفت روح هفتگانه خدا که د رپیشگاه تخت الهی است. و از جانب عیسی مسیح که تمام حقیقت را بطور کامل برما آشکار می فرماید. مسیح نخستین کسی است که پس از مرگ زنده شد و هرگز نخواهد مرد و برتر از تمام پادشاهان این جهان است، سپاس و ستایش بر او که ما را محبت می نماید و با خون خود ما را شست و از گناهانمان ظاهر ساخت او ما را در ملکوت و سلطنت خود به مقام کاهن منصوب کرد تا خدا یعنی پدر او را خدمت نماییم پاینده باد عظمت و سلطنت او! آمین.
بنگرید! او سوار بر ابرها می آید هر چشمی او را خواهد دید حتی آنانی که به پهلوی او نیزه زدند او را خواهند دید و تمام قوم های جهان از شدت وحشت و اندوه خواهند گریست. بلی، آمین! بگذار چنین باشد خدا می فرماید:" من الف و یا هستمو من ابتدا و انتها هستم این را خداوندی می فرماید که صاحب تمام قدرتهاست و هست و بود و باز خواهد آمد.33
کلمه خدا سوار بر اسب سفید 34
سپس دیدم که آسمان گشوده شد در آنجا اسبی سفید بود که سوارش" امین و حق" نام داشت، زیرا به حق و عدل مبارزه و مجازات می کند. چشمان او مانند شعله های آتش بود و برسرش تاجهای او مانند شعله های آتش بود و بر سرش تاجهای فراوانی قرار داشت بر پیشانی اش نیز نامی نوشته شده بود که فقط خودش معنی آن را می دانست. او جامه خون آلودی دربر داشت و لقبش " کلمه خدا بود" لشکرهای آسمانی که لباسهای کتان سفید و پاک برتن داشتند سوار بر اسبهای سفید بدنبال او می آمدند. از دهان او شمشیر تیزی بیرون می آمد تا با آن قومهای بی ایمان را سرکوب کند. او با عصای آهنین بر آنان حکمرانی خواهد نمود و با پایهای خود شراب خشم خدای توانا را در چرخشت خواهد فشرد. بر لباس و ران او نیز این لقب نوشته شده بود:" شاه شاهان و سرور سروران."
نتیجه گیری :
برای تشکیل جامعه ای واحد، یک موضوع ضروری است و آن یک ائین و یک اعتقاد است. آئین ها و اعتقادهای گوناگون، بطور قطع، تفرقه و دوگانگی اجتماعی بوجود می آورد. و مانع وحدت و یگانگی مردم می گردد.
اگر برنامه ریزی های اجتماعی گرفته شده از طرز فکرها و مرام های گوناگون باشد، فعالیت های انسانی را در زمینه های گوناگون اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و … مختلف و متضاد می سازد و مانع یکسانی و یگانگی جامعه می گردد. بنابراین تنوع و گوناگونی راه ها و عقیده ها موجب اختلاف ها و تضادها و برخوردهایی در جامعه می شود، که در این شرایط نمی توان تشکیل جامعه ای واحد و یگانه را انتظار داشت. بنابراین، باید آئین و دین واحدی بر جامعه حاکم باشد، تا امت واحد به معنای واقعی بوجود آید.
در دوران ظهور و روزگار دولت امام مهدی(ع) آئین واحدی بر جهان حاکم می گردد و راه و روش ها نز یکی می شود؛ و یگانگی واقعی در عقیده و مرام انسان ها پدید می آید؛ و مردمان همه یک دل و یک زبان به سوی سعادت حرکت می کنند. دیگر دوگانگی و تضاد در مرام ها و عقیده ها وجود ندارد، راه و روش ها یکی و هدف ها نیز یکی است. همچنان که در برنامه های زندگی اجتماعی نیز اختلافی دیده نمی شود.
امام مهدی(ع) با چنین اصلی اساسی در ساختن جامعه یگانه بشری به موفقیتی بزرگ
و چشمگیر دست می یابد، و همه علت ها و عوامل ناسازگاری و درگیری را از بین می برد، و ناسازگاری ها و اختلافات اجتماعی را که از اختلافات عقیدتی و دینی بوجود می آیند، نابود می سازد، و با یکی کردن عقیده ها و ایدئولوژی ها راه هرگونه اختلافی را می بندد. او وحدتی واقعی را بر اساس اصول توحید و ایدئولوژی اسلامی پی می ریزد، و همه انسان ها را در زیر شعار یگانه و دین واحد گرد می آورد.
فهرست منابع و مراجع :
1-نهج البلاغه
2-تاریخ جامع ادیان ، تالیف جان بی ناس ، ترجمه علی اصغر حکمت ، چاپ اول ، انتشارات علمی و فرهنگی .
3-منتقم حقیقی زندگانی صاحب الزمان – تالیف حسن عمارزاده – انتشارات محمودی.
4-سیمای امام مهدی (عج) – مولف سیدمحمدرضا طباطبایی نسب – ناشر دبیرخانه دائمی اجلاس دوسالانه بررسی ابعاد وجودی حضرت مهدی – چاپ دوم .
5-او می آید : داستان زندگی امام مهدی (عج) ، بازآفریده رضا شیرازی ، انتشارات پیام آزادی .
6-امام مهدی و آینده زندگی – گردآوری مهدی حکیمی -انتشارات بنیاد فرهنگی .
7-نهضت انتظار و انقلاب اسلامی – تالیف علی اصغر الهامی نیا – ناشر معاونت آموزش و نیروی مقاومت بسیج .
8-انجیل عیسی مسیح (ترجمه تفسیری) .
9-کتاب مقدس (ترجمه تفسیری) .
1-سیمای امام مهدی (عج) – مولف سیدمحمدرضا طباطبایی نسب – صفحه 13 .
2-امام مهدی و آینده زندگی – گردآوری مهدی حکیمی – صفحه 12 .
3-سیمای امام مهدی (عج) – مولف سیدمحمدرضا طباطبایی نسب – صفحه 88 .
4-سیمای امام مهدی (عج) – مولف سیدمحمدرضا طباطبایی نسب .
5-نهضت انتظار و انقلاب اسلامی (3) – تالیف علی اصغر الهامی نیا – صفحه 34 .
6-او می آید – تالیف رضا شیرازی – صفحه 129 .
7-منتقم حقیقی زندگانی حضرت صاحب الزمان – تالیف حسین عمارزاده – انتشارات محمودی – صفحه 195.
8 -سیمای امام مهدی (عج) – مولف سیدمحمدرضا طباطبایی نسب – صفحه 21 .
9-او می آید – تالیف رضا شیرازی – صفحه 117 .
10-او می آید – تالیف رضا شیرازی – صفحه 95.
داستان همراهی خضر(ع) با موسی(ع) ، که در طول سفر، کارهایی عجیب و به ظاهر دور از شان یک پیامبر از خضر(ع)، مشاهده می شود، در کتاب بهترین قصه ها، آورده شده است.
11-او می آید – تالیف رضا شیرازی – صفحه 101 .
12-او می آید – تالیف رضا شیرازی – صفحه 109.
13-منتقم حقیقی زندگانی حضرت صاحب الزمان – تالیف حسین عمارزاده – انتشارات محمودی – صفحه 22 .
1 – نهج البلاغه ج 2 خ 134
2 – شرح نهج البلاغه این ابی الحذیذ بنقل منتخب الاثر ص 297
1 – کمال الدین – غیبت پنهانی – غیبت شیخ – اثبات الوصیه مسعودی
1 – تفسیر صافی – ینابیع الموده ص 422 0 غیبت نعمانی بنقل منتخب الائرص 302
14 – ینابیع الموده ص 435 کنزالعمال حاشیه مسند احمد ص 29 ج 6 بنقل منتخب الائرص 304
15 – منتخب کنز العمال ص 30 ج 6 غایه المآمول ص 365 ج 5 اسعاف الراغبین ص 135 ینابیع الموده ص 469 فتح المبین ض 76 اتوار التنزیل – عیون المعجزات – اتفصیل و غیرعه بنقل منتخب الاثر ص 317
16 – تذکره الخواص ص 377 صحیح مسلم ص 63 ج 1
17 – ینابیع الموده ص 435 – کمال الدین – بحارالنوار – البرهان فی علامات مهدی آخر الزمان باب 7
2 – غیبت شیخ- نهج البلاغه ص 172 ج2 ینابیع الموده ص 464
3 – ینایبع الموده ص 426- فراید السمطین ص 447 – اسعاف الراغبین ص 138- الملاحم و الفتن باب 67
1 – دلایل الائمه طبری بنقل منتخب الاثر ص 298
1 – این حدیث در علل الشرایع بسند ابوحمزه ثمالی و در بحار الانوار بسند شیخ مفید و در غیبت نعمانی بسند حزاب بن احنف نقل شده است بنقل منتخب الاثر ص 298
2 – کمال الدین بنقل منتخب الاثر ص 292- مجمع البیان- عیون الاخبار ینایبع الموده ص 2473 تفسیر فرات- بحارالانوار- غیبت نعمانی
1 – ینابیع الموده ص 425 – منتخب الاثر ص 470
2 – تاریخ ابن عساکر ص 62 ج 1 چاپ شام و ینابیع الموده ص 433
18 – المحجه فیما نزل فی القائم الحجه – روضه کافی ینقل منتخب الاثر ص 471
1 – مستدرک علی الصحیحن ص 557 ج 4 – کشف الاستار از عقد الدرر بنقل منتخب الاثر ص 474
19 – ینا بیع الموده ص 432 – غایه المرام – کفایه الخصام
20 – غیبت نعمانی – اثبات الوصیه مسعودی منتخب الاثر ص 289 – الزام الناصب – المهدی
1 – الاخلاص
2 – العدد (نخ)
21 – کفایه الاثر بنقل منتخب الاثر ص 286 کمال الدین و غایه المرام و احتجاج طبرسی و غیره.
22-منتقم حقیقی زندگانی صاحب الزمان – تالیف حسن عمارزاده – صفحه 224 .
1 – خلفای معاصرین او در غیبت صغری – معتمد عباسی تا 279 معتضد تا 289 مکنفی تا 195 مقتدر 329 محمد قادر 332
23-منتقم حقیقی زندگانی صاحب الزمان – تالیف حسن عمارزاده – صفحه 280.
1 – در دوره ما منصب وکالت که برای احراز کرسی آن از بذل هر چیز دریغ نمی دارند از این نمونه است چه بسا خونها که برای نیل باین مقام ریخته شود و چه بسا حقوقها که پایمال گردد.
24 – اکثر این مردم که مدعی مقامی شدند در نتیجه تصادف با سیاست خارجی بوده ک خودشان هم باور کرده اند.
1 – نورالانوار – تاریخ طبری
2 – تاریخ نجف ص-11 -مزار بحارالانوار – المهدی ص 111
1 – اسعاف الراغبین ص 152 – عرف الوردی ص 81
25-سیمای امام مهدی (عج) – مولف سیدمحمدرضا طباطبایی نسب – صفحه 18 .
26 -ادیان و مهدویت، ص 18
27-تاریخ جامع ادیان ، تالیف جان بی ناس ، ترجمه علی اصغر حکمت ، صفحه 463 .
28-تاریخ جامع ادیان ، تالیف جان بی ناس ، ترجمه علی اصغر حکمت ، صفحه 463 .
29 – نفس پلید یا دائنا که به صورتهای گوناگون از قبیل مرکز اخلاق شخص طبیعت والا، خصوصیت، و بالاخره وجدان ترجمه شده است( و اگر معنی وجدان داشته باشد به این مفهوم است که روان پلید یا وجدان معذب بر سر پل صراط می رسد.-و)
30 – پس از عهد زردتشت این مفهوم سرگذشتی تاریخی یافت که در آینده از آن سخن خواهیم گفت.
31-تاریخ جامع ادیان ، تالیف جان بی ناس ، ترجمه علی اصغر حکمت ، صفحه 551.
32-انجیل عیسی مسیح (ترجمه تفسیری)
33-انجیل عیسی مسیح (ترجمه تفسیری) .
34-کتاب مقدس (ترجمه تفسیری) شامل عهد عتیق و عهد جدید .
——————————
————————————————————
—————
————————————————————
مهدویت در ادیان الهی 125
1