تارا فایل

بررسی حجاب در ادیان مختلف الهی


"بسمه تعالی"

موسسه غیر انتفاعی نوردانش

درس معارف اسلامی 2

عنوان
بررسی حجاب در ادیان مختلف الهی

استاد راهنما
خانم اسدپور

نگارنده

شماره دانشجویی
گروه کلاسی : 1-3 دوشنبه
دیماه 1393

فهرست مطالب
استفتائات راجع به مسئله ی حجاب 3
حجاب برتر در قرآن 9
حجاب و پوشش در قران 13
موقعیت زنان در قبل ظهور اسلام 17
مقام زن در اسلام 19
حجاب از نظر دین مبین اسلام 20
حجاب در ادیان الهى 21
حجاب در دین یهود 27
پوشش و حجاب پیش از آیین زرتشت 30
حجاب در مسیحیت 34
حجاب در شریعت اسلام 35
حجاب در قرآن کریم 36
بررسى نهایى 38
منابع 40

استفتائات راجع به مسئله ی حجاب
آیا حجاب از ضروریات دین است؟ حکم کسانی که به آن بی اعتنایی می کنند چیست؟

حضرت آیت الله خامنه ای
اصل حجاب ضروری دین محسوب است، ولی بعضی فروع آن ممکن است ضروری نباشد و بی اعتنایی به اصل حجاب و عدم رعایت آن معصیت و گناه است

حضرت آیت الله تبریزی
اصل حجاب برای زنان از ضروریات دین است و حکم کسانی که به آن بی اعتنایی نمایند، حکم بی اعتنایی به سایر تکالیف دینی است

حضرت آیت الله صافی
اصل وجوب حجاب فی الجمله از ضروریات اسلام است و منکر آن مرتد است، ولی بی‎اعتنایی به آن با عدم انکار وجوب آن باعث فسق است

حضرت آیت الله سیستانی
اصل حجاب از مسلمات شریعت است و در قرآن آمده است، ولی کسانی که توجّه به وضوح آن ندارند، انکار آنها مستلزم انکار نبوت نیست و بی اعتنایی عملی گناه است
حضرت آیت الله مکارم شیرازی
آری حجاب از ضروریات دین است، ولی انکار آن برای کسانی که از ضروری بودن آن آگاهی ندارند، موجب ارتداد نمی شود

حضرت آیت الله بهجت
بی اعتنایی به حجاب گناه است و داشتن حجاب واجب است
پوشیدن جوراب نازک و بدن نما برای خانم ها در بیرون از منزل و انظار نامحرمان چه صورت دارد؟ و بیرون گذاشتن موهای سر از چادر و مقنعه توسط خانم ها در دید نامحرمان چگونه است؟

حضرت آیت الله خامنه ای
پوشانیدن بدن از نامحرمان بر زن واجب است و چنین جوراب هایی برای حجاب شرعی واجب کفایت نمی کند و پوشیدن تمام موی سر در برابر نامحرمان واجب است

آرایش زنان در خیابان ها و بیرون گذاشتن مقداری از موها و پوشیدن جوراب بدن نما و لباس های محرک چه صورت دارد؟

حضرت آیت الله خامنه ای‎
بر زن واجب است تمام بدن و موی و زینت خود را از نامحرم بپوشاند

حضرت آیت الله فاضل لنکرانی
حرام است

حضرت آیت الله بهجت
حرام است

حضرت آیت الله صافی گلپایگانی
حرام است

حضرت آیت الله مکارم شیرازی
بدون شک جایز نیست

حضرت آیت الله تبریزی
جایز نیست

حضرت آیت الله سیستانی
جایز نیست

عدّه ای همراه با تبلیغات فرهنگی دشمن، در روزنامه ها و سخنرانی هایشان می گویند: چادر مشکی برای بانوان مکروه است و باید پوشش جدید، مانند مانتو و کت و دامن با رنگ های متنوع، جای گزین چادر مشکی شود. آیا چنین حرف و اقدامی صحیح است یا نه؟ خواهشمند است نظر شریفتان را مرقوم فرمایید

حضرت آیت الله خامنه ای
این صحبت صحیح نیست، و بهترین حجاب، پوششِ چادر است، و چادر سیاه هم بی اشکال است و کراهت ندارد

حضرت آیت الله تبریزی
زن باید بدن خود را در غیر وجه و کفین، از نامحرم بپوشاند و نیز باید زینت خود را بپوشاند و لباسی که زینت حساب می شود باید آن را هم بپوشاند، و با چادر بهتر می تواند بدن و زینت را بپوشاند و چادر سیاه، مثل عبای سیاه کراهت ندارد

حضرت آیت الله بهجت
این اقدام باطل است

حضرت آیت الله صافی گلپایگانی
نظریه ی مذکور صحیح نیست و مفاسد بسیار دارد. متاسفانه در این زمان عدّه ای اصرار بر آشکار شدن مفاتن زن و خروج او از ستر و عفاف، که حافظ شخصیت و ارزش و متانت اوست دارند و مع الاسف می خواهند این امر را اسلامی جلوه دهند؛ در حالی که برخلاف اسلام است

حضرت آیت الله فاضل لنکرانی
چادر مشکی بهترین نوع حجاب است و پوشیدن لباس هایی که جلب توجه کند حرام است

حضرت آیت الله مکارم شیرازی

با توجه به این که در حال حاضر رنگ مشکی برای حفظ پوشش زنان بهتر است، کراهت آن ثابت نیست

امروز یک حرکت خزنده ای علیه چادر، که یک حجاب ملّی و سنّتی است آغاز گردیده است، خواهشمندیم نظر مبارک را در این مورد مرقوم فرمایید

حضرت آیت الله فاضل لنکرانی
سزاوار است خانم ها از چادر استفاده کنند؛ چون چادر در کشور اسلامی ایران از مظاهر و شعایر اسلام می باشد و با حفظ این شعار سعی کنند بانوان محترم، حرکت مورد سوال را خنثی کنند

حضرت آیت الله صافی گلپایگانی
چادر بهترین پوشش برای خانم هاست، چون تمامی مفاتن بدن را می پوشاند. خانم های مسلمان باید آداب و سنن اسلامی را در لباس پوشیدن مراعات کنند و از تجدّدگرایی مضرّ پرهیز کنند

حضرت آیت الله بهجت
چادر حجاب پسندیده است

حضرت آیت الله سیستانی
چادر حجاب بهتر است و سزاوار نیست زن های مومن بدون چادر خارج شوند

حضرت آیت الله مکارم شیرازی
حجاب یکی از قوانین مسلّم اسلام است و اساس آن پوشاندن بدن و موها غیر از صورت و دست ها تا مچ است؛ ولی بی شک چادر حجاب برتر است

حضرت آیت الله تبریزی
پوشیدن بدن بر زن واجب، و بهترین نوع پوشش واجب، همان چادر مشکی است که زن های مومنه خود را با آن می پوشانند

حجاب برتر در قرآن
جلابیب جمع "جلباب" است و جلباب در کتاب های لغت معتبر، مثل لسان العرب، صحاح اللغه و معجم الوسیط، به "ملحفه" معنا شده است و ملحفه پوششی گسترده است که زن خود را در آن می پیچد.
صاحب قاموس القرآن می نویسد:
جلابیب جمع جلباب و در معنى آن اختلاف هست. راغب آنرا پیراهن و روسرى گفته (قمیص و خمار) مجمع البیان در لغت فرموده: روسرى زن که وقت خروج از منزل سر و صورتش را با آن میپوشاند. صحاح آنرا ملحفه (چادر مانند) گفته. ابن اثیر در نهایه آنرا چادر و رداء معنى کرده و میگوید: گفته شده مانند چارقد و مانند ملحفه است. در قاموس هست که آن پیراهن و لباس گشاد کوچکتر از ملحفه یا چیزى است مثل ملحفه که زن لباسهاى خود را بآن میپوشاند یا آن ملحفه است.
در نهج البلاغه هست: "سترنى عنکم جلباب الدّین" خطبه 4 جلباب دین مرا از شما مستور کرد و ایضا "من احبّنا اهل البیت فلیستعدّ للفقر جلبابا" حکمت: 112 هر که ما اهل بیت را دوست دارد براى فقر لباسى آماده کند و ایضا ببعضى از عمّالش مینویسد: "فالبس لهم جلبابا من اللّین" نامه: 19 بجت مردم لباسى از نرمى بپوش.
با این قرائن و آنچه از نهایه و صحاح و قاموس نقل شد میشود گفت: جلباب ملحفه و لباس بالائى و چادر مانند است نه فقط روسرى و خمار معنى آیه این است: اى پیغمبر به همسرانت و دخترانت و زنان مومنان بگو لباسهاى چادر مانند خود را بخود نزدیک کنند و خود را با آن جمع و جور کنند و جلباب را طورى از خود دور نگاه ندارند و بدن خود را از آن بیرون نکنند که پوشیدن آن مانند نپوشیدن باشد. از ماده جلب فقط دو صیغه فوق در قرآن هست.
حال باید بررسی نمود آیا جلباب قرآنی که در بعضی تفاسیر از آن به ملحفه تعبیر شده است، دو عنصر ذکر شده برای چادرهای رایج فعلی را دارد یا نه؟ اگر بتوانیم دو عنصر یاد شده را برای آن اثبات کنیم، می توان ادعا کرد که جلباب قرآنی همانند چادرهای رایج فعلی بوده است و گرنه نمی توان چنین ادعایی کرد؛ از این رو، به بررسی دو مولفه ی اندازه و کارکرد جلباب می پردازیم:
الف) اندازه ی جلباب: تقریباً همه ی کتاب های لغت در این که جلباب پوششی وسیع است اتفاق نظر دارند، ولی دیدگاه‎های کتاب های لغت و تفسیر درباره ی اندازه ی دقیق جلباب متفاوت است. از مجموع کلمات لغویین و مفسرین در مورد اندازه ی جلباب، سه دیدگاه قابل اشاره است:
دیدگاه اول: جلباب پوششی فراگیر بوده که از بالای سر تا پایین پا را می پوشانده است. این دیدگاه از کتابهای لغوی و تفسیری فراوان استفاده می گردد.

دیدگاه دوم: جلباب پوششی بزرگ تر از خمار (مقنعه) بوده که کم تر از مقدار ردا، یعنی تقریباً تا زانوها را میپوشانده است. این دیدگاه از بعضی از کتابهای لغت، مثل مصباح المنیر فیومی استفاده می شود.
دیدگاه سوم: جلباب همان خمار (مقنعه) است؛ پوششی که فقط سر و سینه ها را می پوشانده است. این دیدگاه از مفردات راغب اصفهانی به دست می آید.

ما معتقدیم شواهد مختلفی وجود دارد که صحت دیدگاه اول و مخدوش بودن دیدگاه دوم و سوم را ثابت می کند که بعضی از آنها عبارت اند از:

شاهد اول: درباره ی پوشش حضرت فاطمه ی زهرا(س) هنگام خروج از منزل و رفتن به مسجد برای دفاع از فدک این گونه نقل شده است.

لاثت خمارها علی راسها و اشتملت بجلبابه
یعنی فاطمه ی زهرا(س) خمار و مقنعه ی خویش را بر سر و جلباب، یعنی پوششی که شامل و در بر گیرنده ی تمام آن وجود مبارک بود بر تن کردند.

از نحوه ی پوشش حضرت در قضیه ی مذکور دو نکته استفاده می شود:
نکته ی اول: پوشش حضرت در بیرون منزل، همان دو پوشش قرآنی مستقل از یکدیگر به نام "خمار" و "جلباب" بوده است؛ بر این اساس، نظر طرفداران دیدگاه سوم، مثل راغب اصفهانی در مفردات که جلباب را به خمار معنی کرده است، مخدوش می گردد.

نکته ی دوم: از عبارت "و اشتملت بجلبابها"، به روشنی استفاده می شود که جلباب، پوششی سرتاسری بوده که تمام آن وجود مبارک، از سر تا قدم ها را فرا می گرفته است؛ بنابراین، نظرطرف داران دیدگاه دوم؛ که قایل بودند جلباب تقریباً تا زانوها را می پوشانده است، مخدوش می گردد.

شاهد دوم: از کتاب های لغوی، مثل مصباح المنیر فیومی که گفته اند: "الجلباب ثوب اوسع من الخمار؛ جلباب پوششی گسترده تراز خمار است"، تباین و مستقل بودن "خمار" و "جلباب" به خوبی استفاده می شود.

شاهد سوم: احادیثی همچون حدیث نبوی(ص) "و لغیر ذی محرم اربعه اثواب: درع و خمار و جلباب و ازار" که از جلباب و خمار به عنوان دو پوشش مستقل نام برده است نیز، شاهد بطلان دیدگاه سوم است
شاهد چهارم: زمخشری در تفسیر کشاف و آلوسی در تفسیر روح المعانی از ابن عباس، صحابی پیامبر اکرم(ص) و شاگرد امام علی(ع) نقل کرده اند که جلباب پوششی بوده که از بالا تا پایین بدن را می پوشانده است؛ که با این شاهد بطلان دیدگاه دوم اثبات می شود.
حاصل این که اندازه ی جلباب قرآنی به مقداری بوده است که همانند چادرهای زمان حاضرازبالای سر تا پایین پا را می پوشانده است.

ب) کارکرد جلباب: برای فهمیدن کارکرد جلباب و کیفیت پوششی آن، لازم است معنای "ادناء" آیه ی "یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ" معلوم شود. آلوسی از ابن عباس و قتاده و زمخشری در تفسیرکشاف از ابن سیرین نقل کرده اند که مراد از "یدنین" قرار دادن جلباب در بالای ابرو و گردن و جمع و جور کردن و قرار دادن گوشه های جمع شده ی آن در بالای بینی است، که معمولاً بانوان متدین و حساس نسبت به رعایت حجاب در مواجهه با نامحرم این کار را انجام می دهند. از عبارت ابن عباس، قتاده و ابن سیرین معلوم می شود که جلباب همانند چادرهای فعلی، پوششی جلوباز بوده است که واژه ی "یدنین" در آیه ی شریفه نیز موید این مدعاست؛ بنابراین، از نظر کارکرد و کیفیت پوشش نیز جلباب قرآنی، شبیه چادرهای امروزی بوده است.
به رغم این که بحث بر سر الفاظ و نام گذاری نیست و مهم این است که حقیقت و مصداقی ازپوشش، شبیه چادرهای فعلی، در صدر اسلام موجود بوده است، ولی با این همه، خوش بختانه در کتاب های واژه های قرآنی و کتاب هایی که درباره ی جلباب بحث نموده اند، جلباب به چادر معنا شده است و این موید بسیار خوبی است بر این که آنها نیز به دلیل اشتراک مولفه ها وعناصرجلباب و چادر، همانند ما، از جلباب قرآنی معنای چادر را فهمیده اند.
ثانیاً، گذشته از آنچه که برای اثبات مشابهت معنای چادر و جلباب گفته شد، چگونه ممکن است که مراجع تقلید، به عنوان بزرگ ترین رهبران دینی اسلام در زمان غیبت، چادر را پوشش مطلوب و بهتر معرفی کنند، ولی در عین حال، گوینده ی محترم بدون ارائه ی هیچ دلیل و مدرکی، ادعا نماید که چادر هیچ ارتباطی به دین و مذهب ندارد؟
حاصل این که، با توجه به مشابهت بسیار نزدیک جلباب قرآنی با چادر، از نظر اندازه و کارکرد، می توان ادعا کرد که چادر ارتباط وثیقی با دین اسلام و قرآن دارد؛ و بدین ترتیب ادعای اول که چادر ارتباطی با دین و مذهب ندارد ابطال می گردد.

حجاب و پوشش در قران

حجابی از نظر قرآن حجاب است که مانعیت داشته باشد، به عبارت دیگر آن حجابی مد نظر اسلام است که مانع از ایجاد فساد در جامعه بشری باشد. از اینرو درخداوند در قرآن علاوه بر حجاب در بدن به حجاب در گفتار و کردار هم متذکر شده است .اکنون به نمونه هائی از آن توجه فرمائید:
قُلْ لِلْمُوْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ اَبْصارِهِمْ؛ ای رسول ما به مردان مومن بگو تا چشمها را از نگاه ناروا بپوشند.
قُلْ لِلْمُوْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ اَبْصارِهِنَّ، ای رسول به زنان مومن بگو تا چشمها را از نگاه ناروا بپوشند
نوع دیگر حجاب و پوشش قرآنی، حجاب گفتاری زنان در مقابل نامحرم است
فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ؛ پس زنهار نازک و نرم با مردان سخن نگویید؛ مبادا آن که دلش بیمار (هوا و هوس) است به طمع افتد.
نوع دیگر حجاب و پوشش قرآنی، حجاب رفتاری زنان در مقابل نامحرم است. به زنان دستور داده شده است به گونه ای راه نروند که با نشان دادن زینتهای خود باعث جلب توجه نامحرم شوند
وَ لا یَضْرِبْنَ بِاَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ ما یُخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ؛ و آن طور پای به زمین نزنند که خلخال و زیور پنهان پاهایشان معلوم شود.
حجاب برتر در قرآن
برخی گمان می کنند که چادر یک حجاب اسلام نیست بلکه ساخته و پرداخته مذهبیون است و آنرا به عنوان حجاب برتر قبول ندارند. این مطلب یک اشتباهی بیش نیست چونکه ما با مطالعه در قران براحتی به خلاف این مساله پی خواهیم برد انجا که خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید:
یا اَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِاَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُوْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ ذلِکَ اَدْنى اَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُوْذَیْنَ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً؛
ای پیغمبر، به زنان و دختران خود و زنان مومنان بگو که خویشتن را با چادر خود فرو پوشند، که این کار برای این که آنها به عفت و حریت شناخته شوند تا از تعرض و جسارت هوسرانان آزارنکشند؛ بر آنان بسیار بهتر است و خدا در حق خلق آمرزنده و مهربان است.
جلابیب جمع "جلباب" است و جلباب در کتاب های لغت معتبر، مثل لسان العرب، صحاح اللغه و معجم الوسیط، به "ملحفه" معنا شده است و ملحفه پوششی گسترده است که زن خود را در آن می پیچد.
حال باید بررسی نمود آیا جلباب قرآنی که در بعضی تفاسیر از آن به ملحفه تعبیر شده است، دو عنصر ذکر شده برای چادرهای رایج فعلی را دارد یا نه؟ اگر دو عنصر یاد شده را بتوان برای جلباب اثبات نمود، می توان ادعا کرد که جلباب قرآنی همانند چادرهای رایج فعلی بوده است و گرنه نمی توان چنین ادعایی کرد؛ از این رو، به بررسی دو مولفه ی اندازه و کارکرد جلباب می پردازیم:
الف) اندازه ی جلباب: تقریباً همه ی کتاب های لغت در این که جلباب پوششی وسیع است اتفاق نظر دارند، ولی دیدگاههای کتاب های لغت و تفسیر درباره ی اندازه ی دقیق جلباب متفاوت است. از مجموع کلمات لغویین و مفسرین در مورد اندازه ی جلباب، سه دیدگاه قابل اشاره است:
دیدگاه اول: جلباب پوششی فراگیر بوده که از بالای سر تا پایین پا را می پوشانده است. این دیدگاه از کتابهای لغوی و تفسیری فراوان استفاده می گردد.
دیدگاه دوم: جلباب پوششی بزرگ تر از خمار (مقنعه) بوده که کم تر از مقدار ردا، یعنی تقریباً تا زانوها را میپوشانده است. این دیدگاه از بعضی از کتابهای لغت، مثل مصباح المنیر فیومی استفاده می شود.
دیدگاه سوم: جلباب همان خمار (مقنعه) است؛ پوششی که فقط سر و سینه ها را می پوشانده است. این دیدگاه از مفردات راغب اصفهانی به دست می آید.
ما معتقدیم شواهد مختلفی وجود دارد که صحت دیدگاه اول و مخدوش بودن دیدگاه دوم و سوم را ثابت می کند که بعضی از آنها عبارت اند از:
شاهد اول: درباره ی پوشش حضرت فاطمه ی زهرا(س) هنگام خروج از منزل و رفتن به مسجد برای دفاع از فدک این گونه نقل شده است.
لاثت خمارها علی راسها و اشتملت بجلبابها
یعنی فاطمه ی زهرا(س) خمار و مقنعه ی خویش را بر سر و جلباب، یعنی پوششی که شامل و در بر گیرنده ی تمام آن وجود مبارک بود بر تن کردند.
از نحوه ی پوشش حضرت در قضیه ی مذکور دو نکته استفاده می شود:
نکته ی اول: پوشش حضرت در بیرون منزل، همان دو پوشش قرآنی مستقل از یکدیگر به نام "خمار" و "جلباب" بوده است؛ بر این اساس، نظر طرفداران دیدگاه سوم، مثل راغب اصفهانی در مفردات که جلباب را به خمار معنی کرده است، مخدوش می گردد.
نکته ی دوم: از عبارت "و اشتملت بجلبابها"، به روشنی استفاده می شود که جلباب، پوششی سرتاسری بوده که تمام آن وجود مبارک، از سر تا قدم ها را فرا می گرفته است؛ بنابراین، نظرطرف داران دیدگاه دوم؛ که قایل بودند جلباب تقریباً تا زانوها را می پوشانده است، مخدوش می گردد.
شاهد دوم: از کتاب های لغوی، مثل مصباح المنیر فیومی که گفته اند: "الجلباب ثوب اوسع من الخمار؛ جلباب پوششی گسترده تراز خمار است"، تباین و مستقل بودن "خمار" و "جلباب" به خوبی استفاده می شود.
شاهد سوم: احادیثی همچون حدیث نبوی(ص) "و لغیر ذی محرم اربعه اثواب: درع و خمار و جلباب و ازار" که از جلباب و خمار به عنوان دو پوشش مستقل نام برده است نیز، شاهد بطلان دیدگاه سوم است
شاهد چهارم: زمخشری در تفسیر کشاف و آلوسی در تفسیر روح المعانی از ابن عباس، صحابی پیامبر اکرم(ص) و شاگرد امام علی(ع) نقل کرده اند که جلباب پوششی بوده که از بالا تا پایین بدن را می پوشانده است؛ که با این شاهد بطلان دیدگاه دوم اثبات می شود.
حاصل این که اندازه ی جلباب قرآنی به مقداری بوده است که همانند چادرهای زمان حاضرازبالای سر تا پایین پا را می پوشانده است.
ب) کارکرد جلباب: برای فهمیدن کارکرد جلباب و کیفیت پوششی آن، لازم است معنای "ادناء" آیه ی "یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ" معلوم شود. آلوسی از ابن عباس و قتاده و زمخشری در تفسیرکشاف از ابن سیرین نقل کرده اند که مراد از "یدنین" قرار دادن جلباب در بالای ابرو و گردن و جمع و جور کردن و قرار دادن گوشه های جمع شده ی آن در بالای بینی است، که معمولاً بانوان متدین و حساس نسبت به رعایت حجاب در مواجهه با نامحرم این کار را انجام می دهند. از عبارت ابن عباس، قتاده و ابن سیرین معلوم می شود که جلباب همانند چادرهای فعلی، پوششی جلوباز بوده است که واژه ی "یدنین" در آیه ی شریفه نیز موید این مدعاست؛ بنابراین، از نظر کارکرد و کیفیت پوشش نیز جلباب قرآنی، شبیه چادرهای امروزی بوده است.
به رغم این که بحث بر سر الفاظ و نام گذاری نیست و مهم این است که حقیقت و مصداقی ازپوشش، شبیه چادرهای فعلی، در صدر اسلام موجود بوده است، ولی با این همه، خوش بختانه در کتاب های واژه های قرآنی و کتاب هایی که درباره ی جلباب بحث نموده اند، جلباب به چادر معنا شده است و این موید بسیار خوبی است بر این که آنها نیز به دلیل اشتراک مولفه ها وعناصرجلباب و چادر، همانند ما، از جلباب قرآنی معنای چادر را فهمیده اند.
ثانیاً، گذشته از آنچه که برای اثبات مشابهت معنای چادر و جلباب گفته شد، چگونه ممکن است که مراجع تقلید، به عنوان بزرگ ترین رهبران دینی اسلام در زمان غیبت، چادر را پوشش مطلوب و بهتر معرفی کنند، ولی در عین حال، گوینده ی محترم بدون ارائه ی هیچ دلیل و مدرکی، ادعا نماید که چادر هیچ ارتباطی به دین و مذهب ندارد؟
حاصل این که، با توجه به مشابهت بسیار نزدیک جلباب قرآنی با چادر، از نظر اندازه و کارکرد، می توان ادعا کرد که چادر ارتباط وثیقی با دین اسلام و قرآن دارد؛ و بدین ترتیب ادعای اول که چادر ارتباطی با دین و مذهب ندارد ابطال می گردد.

موقعیت زنان در قبل ظهور اسلام
زن محرومیت عجیبى در میان آنان داشته و با فجیعترین وضع زندگى مىکرده است. گذشته از این،آیات قرآنى که در مذمت اعمال ناشایست آنان،نازل گردیده است، انحطاط اخلاقى آنان را در این قسمت روشن مىسازد.قرآن کریم،عمل ناشایست آنان(کشتن دختران)را چنین حکایت مىکند و مىفرماید:
و اذا المووده سئلت
یعنى روز قیامت روزى است،که از دختران زنده به گور شده سئوال مىشود!راستى انسان باید تا چه اندازه گرفتار انحطاط اخلاقى باشد،که میوه دل خود را پس از رشد و نمو،یا در همان روزهاى ولادت،زیر خروارها خاک پنهان کند،و از فریاد و ناله او متاثر نشود.
نخستین طایفهاى که در این موضوع پیش قدم شدند،قبیله"بنى تمیم"بودند."نعمان بن منذر"، فرمانرواى عراق،براى سرکوب کردن مخالفان با لشکر انبوهى مخالفان خود را تار و مار ساخت.اموال آنان را مصادره و دختران آنها را اسیر کرد. نمایندگان"بنى تمیم"،به حضور او رسیدند،و درخواست کردند که دختران آنها را بازگرداند ولى به خاطر اینکه برخى از اسیران در محیط زندان،ازدواج کرده بودند، "نعمان"آنان را مخیر کرد که:یا روابط خود را با پدران قطع کنند و در آن سرزمین با شوهران بسر ببرند،و یا اینکه طلاق گرفته به وطن خود بازگردند.دختر قیس بن عاصم، محیط زناشوئى را مقدم داشت.آن پیرمرد سالخورده که یکى از نمایندگان قبیله"بنى تمیم"بود،از این عمل سخت متاثر شد و با خود عهد کرد که بعد از این دختران خود را، در آغاز زندگى نابود سازد،و کم کم همین رسم به بسیارى از قبائل سرایت کرد.
ایشان در ادامه به یک داستان غم انگیزی در این مورد اشاره می کند:
وقتى قیس بن عاصم،خدمت رسول اکرم"ص"شرفیاب شد،یکى از انصار،از دختران وى سئوال نمود."قیس"،در پاسخ گفت:من تمام دختران خود را زنده به خاک کردهام،و کوچکترین تاثر در دل خود احساس ننمودهام(مگر یکبار!)،و آن موقعى بود که من در سفر بودم،و ایام وضع حمل همسرم نزدیک بود.اتفاقا سفرم به طول انجامید،پس از مراجعت،از حمل همسرم پرسیدم.وى در پاسخ من گفت:به عللى،بچه،مرده به دنیا آمد،ولى در واقع دختر زائیده بود،و از ترس من،دختر را به خواهران خود سپرده بود.سالها گذشت و ایام جوانى و طراوت دختر فرا رسید،و من کوچکترین اطلاعى از داشتن دخترى نداشتم.تا اینکه روزى در خانه نشسته بودم،ناگهان دخترى وارد خانه شد،و سراغ مادرش را گرفت،دخترى بود زیبا و گیسوانش را بهم بافته و گردن بندى در گردن انداخته بود.من از همسر خود پرسیدم که این دختر زیبا کیست؟وى در حالى که اشک در چشمانش حلقه زده بود،گفت:این دختر تو است.همان دختریست،که هنگام مسافرت تو به دنیا آمده،از ترس تو پنهان کرده بودم.سکوت من در برابر همسرم، نشانه رضایتبود.او تصور کرد که من دستخود را،آلوده به خون وى نخواهم کرد.لذا روزى همسرم با خیال مطمئن از خانه خارج گردید،من به موجب پیمان و عهدى که داشتم،دست دخترم را گرفته به یک نقطه دوردستبردم،در صدد حفر گودال برآمدم. هنگام حفر،دختر مکرر از من مىپرسید که:"منظور از کندن زمین چیست؟!"پس از فراغ دست وى را گرفته،کشان کشان او را در میان گودال افکندم،و خاکها را به سر و صورت او ریخته،و به نالههاى دلخراش وى گوش ندادم.
او همچنان ناله مى کرد و مى گفت:"پدر جان مرا زیر خاک پنهان مى سازى؟! و در این گوشه تنها گذارده به سوى مادرم برمى گردى؟!" ولى من خاکها را مى ریختم تا آنجا که او زیر خروارها خاک پنهان گردید،و خاک او را فراگرفت.
آرى،یگانه موردى که دلم سوخت،همین مورد است.وقتى سخنان قیس پایان یافت،چشمهاى رسول خدا"ص"پر از اشک شده بود،این جمله را فرمود:"ان هذه لقسوه و من لا یرحم لا یرحم"،یعنى این عمل یک سنگ دلى است وملتى که رحم و عواطف نداشته باشند،مشمول رحمت الهى نمى گردند.

مقام زن در اسلام
زن یکى از زیباترین مظاهر لطف و رحمت الهى است که با خلقتش آسایش ‍و آرامش به عالم هستى اهداء گشته است. آنجا که خداوند می فرماید: وَمِنْ آیَاتِهِ اَنْ خَلَقَ لَکُم مِّنْ اَنفُسِکُمْ اَزْوَاجًا لِّتَسْکُنُوا اِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّهً وَرَحْمَهً اِنَّ فِى ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ.
زن موجودى است که بخش زیادى از ابعاد روحى او بواسطه عاطفه شکل گرفته و به تعبیر حضرت امیرالمومنین (علیه السلام ) شبیه گل مى باشد. بسیار لطیف و حساس . با این وجود بایستى در مقام ارتباط با او شرایط لطافت و عطوفت ملاحظه شود، چنانچه عطوفت لازم صورت نگیرد ممکن است صدمه دیده و آرام آرام پژمرده و ضایع گردد.
قرآن کریم زن ومرد را درحقیقت و هویت انسانی برابر دانسته وآنها را مکمل یکدیگر می داند. قرآن کریم زمانیکه که ازمقام انسان وحقیقت او سخن به میان می آورد ، او را صاحب کرامت معرفی کرده وتفاوتی میان دو جنس زن ومرد قائل نمی شود آنجا که می فرماید : ولقد کرمنا بنی آدم و حق و حقوق هر کدام را خود به عدالتش بین آنها تقسیم کرده است: للرجال نصیب مما اکتسبوا و للنساء نصیب مما اکتسبن و در توصیف حقیقت انسان او را ازسایر مخلوقات برتری داده چونکه روحش را در او دمیده است و می فرماید : ونفخت فیه من روحی وبه خاطر آفرینش انسان و نه بخاطر افرینش جنس مرد به خود تبریک می گوید : فتبارک الله ا حسن الخالقین
درتمامی این آیات ،سخن ازماهیت وحقیقت انسانی است که تفاوتی بین آنها نداده است و اگر تفاوت و تمایزی بوده است بر اساس عدالت الهی بوده است مثلا اگر مادر هنگام غذا به فرزند بزرگتر بیشتر از فرزند کوچک سهمی از غذا می دهد نمی توان گفت که مادر بی عدالتی کرده است چونکه مادر به هر کس به اندازه ظرفیتش سهم می دهد، اگر عکس قضیه اتفاق بیافتد بی عدالتی خواهد بود.
خداوند درپاداش اعمال افراد ، هیچ گونه تبعیضی به دلیل جنسیت آنها روا نمی دارد آنجا که می فرماید: و من یعمل من الصالحات من ذکر او انثی…. آنچه درنگاه قرآنی ملاک تمایزبین انسانها درپیشگاه الهی است ،تقوا است ونه جنسیت . آنجا که می فرماید : ان اکرمکم عندالله اتقیکم

حجاب از نظر دین مبین اسلام
یا ایها النبی قل لازواجک و بناتک و نساء المومنین یدنین علیهن من جلابیبهن ذلک ادنی ان یعرفن فلا یوذین و کان الله غفورا رحیما
اى پیامبر! به همسران و دختران خویش و بانوان با ایمان بگو که روپوش خود را برگیرند تا به عفاف و حُریّت شناخته شوند و مورد آزار و تعرّض هوسرانان قرا نگیرند و خداوند، آمرزنده و مهربان است.
بعد از یک دوره نسبتاَ طولانی از اینکه دین جدیدی همانند دین عیسوی و موسوی نیامده بود بالاخره وعده الهی در کتب مقدس انبیاء گذشته تحقق پیدا کرد، اینبار خداوند، آخرین دینش را با کاملترین حالت بر آخرین پیام آورش حضرت محمد بن عبدالله صل الله علی اله و سلم نازل کرد.
درست است که دین اسلام به عنوان دین جدیدی آمده است اما اینطور نیست که در تمامی احکام و دستورات با ادیان گذشته فرق داشته باشد، بلکه در بسیاری از موارد با ادیان گذشته موافق و در عین حال کاملتر می باشد. خداوند متعال با توجه به اوضاع و احوال هر دوره از ایام، دینی را مطابق با آنها بر مردمان همان زمان نازل میکرد، به عبارت دیگر، اینکه ادیان گذشته زمینه ساز برای دین مبین اسلام بودند. همانطور که برای هرکار بزرگی مقدمه ای هست برای ارائه اسلام هم مقد مه ای است که آن مقدمه ادیان گذشته بوده است، زیرا هیچگاه خداوند یک امر بزرگ را یکدفعه به کسی عطا نمی کند. بالاخره وعده الهی در 27 رجب المرجب بعد 40 سال از حیات شریف نبی مکرم اسلام محمد مصطفی صل الله علیه و اله وسلم بر عالمیان نازل شد.
این شریعت جاوید الهی که به عنوان برترین و کاملترین دین معرفی شده است نسبت به زن ، عالیترین دیدگاه را دارا است . اسلام مکتبی است که قائل به تساوی حقوق زن و مرد، استقلال، حق مالکیت و سرشت انسانی و غیره برای زن شده و بلکه نخستین منادی بزرگ آزادی زن است.
در شریعت اسلام مرد وزن هیچگونه فرقی نزد خداوند متعال ندارند و آنچه که موجب فرق می شود همان ملاکی است که خداوند متعال خود به آن اشاره کرده است: … " اِنَّ اَکْرَمَکُم عِنْدَ الله اَتْقکُمْ …
همان طور که در همه ادیان الهی حفظ عفت به عنوان یک فضیلت اخلاقی و اجتماعی در پاسخ به ندای طبیعت و فطرت مورد تاکید قرار گرفته، در اسلام، رعایت عفت و حریم محرم و نامحرم برای زن و مرد مسلمان از اهمیت خاصی برخوردار است تا جایی که حجاب زن در برابر مردان بیگانه از ضروریات دین شمرده شده است.
حجاب در ادیان الهى
حجاب و پوشش در تمام ادیان و مذاهب، داراى جایگاه خاصّى است، و یکى از دلایل اساسى آن این است که حجاب و عفاف، یک امر فطرى است.

داستان حضرت آدم و حوّا نیز فطرى بودن پوشش را اثبات مى کند. در تورات (کتاب مقدس یهودیان که براى مسیحیان نیز مقدّس است)، مى خوانیم:
"و چون زن دید که آن درخت براى خوراک نیکوست و به نظر، خوش نما و درختى دلپذیر و دانش افزا، پس، از میوه اش گرفته بخورْد و به شوهر خود نیز داد و او خورد*آن گاه چشمان هر دوى ایشان باز شد و فهمیدند که عریان اند؛ پس برگ هاى انجیر به هم دوخته، سترها براى خویشتن ساختند…"
بعد ادامه مى دهد:
"و آدم، زن خود را حوّا نام نهاد؛ زیرا که او مادر جمیع زندگان است * و خداوندْ خدا رخت ها براى آدم و زنش از پوست بساخت و ایشان را پوشانید".
بر طبق این متن، آدم و حوّا لباسى نداشتند و بعد از خوردن شجره ممنوعه چشمشان باز شد و فهمیدند که عریان اند که بلافاصله با برگ درختان خود را پوشاندند و بعداً خداوند لباسى از پوست بدیشان ارزانى داشت.
در قرآن کریم در مورد داستان حضرت آدم و حوّا چنین آمده است:
فَلَمّا ذاقَا الشَّجَرَهَ بَدَتْ لَهُما سَوْءتَهُما وَ طَفِقا یَخْصِفانِ عَلَیْهِما مِنْ وَرَقِ الجَنَّهِ؛
آن گاه که آدم و حوّا از درخت ممنوعه چشیدند، پوشش خود را از دست داده (عورتشان آشکار گردید). و به سرعت، با برگ درختان بهشتى خود را پوشاندند.
طبق آیات شریفه قرآن کریم، حضرت آدم و حوّا قبل از چشیدن درخت ممنوعه داراى لباس بوده اند؛ امّا با خوردن از آن درخت ممنوعه (بر اثر اغواى شیطان)لباس خود را از دست دادند که بلافاصله به پوشاندن خود اقدام نمودند.
به هر حال، مطابق هر دو نقل، پس از احساس برهنگى (خواه طبق نقل تورات قبل از آن داراى لباس نبوده و یا طبق قرآن کریم داراى لباس بوده اند) بلافاصله خود را با برگ هاى درختان بهشتى پوشاندند.
این احساس شرم از برهنگى، حتى بدون حضور ناظر بیگانه، و سرعت در پوشاندن خود به وسیله برگ ها (ولو به طور موقت)، از آن جهت که تحت هیچ آموزش یا فرمانى از جانب خداوند یا فرشته وحى و یا تذکّر هر یک به دیگرى صورت گرفته است، بیانگر فطرى بودن پوشش در انسان است و ثابت مى کند که لباس و پوشش، به تدریج و بر اثر تمدن ها ایجاد نشده است؛ بلکه انسان هاى نخستین، یا به تعبیر بهتر، نخستین انسان ها، به طور فطرى بدان گرایش داشته اند.
و بنا به گواهى متون تاریخى، در اکثر قریب به اتفاق ملت ها و آیین هاى جهان، حجاب در بین زنان، معمول بوده است. هرچند حجاب در طور تاریخ، فراز و نشیب هاى زیادى را طى کرده و گاهى با اعمال سلیقه حاکمان، تشدید یا تخفیف یافته است، ولى هیچ گاه به طور کامل از بین نرفته است.
اگر به لباس ملّى کشورهاى جهان بنگریم، به خوبى حجاب و پوشش زن را در آن مى بینیم. دقّت در لباس ملى کشورها ما را از ورق زدن کتب تاریخى براى یافتن ملل و اقوامى که زنان آنها داراى حجاب بوده اند، بى نیاز مى سازد و به خوبى اثبات مى کند که حجاب در میان اکثر ملت هاى جهان، معمول بوده و اختصاص به مذهب یا ملّت خاصى نداشته است.
تمام ادیان آسمانى، حجاب و پوشش زن را واجب و لازم شمرده اند و جامعه بشرى را به سوى آن دعوت کرده اند؛ زیرا لزوم پوشش و حجاب به طور طبیعى در فطرت زنان به ودیعت نهاده شده است و احکام و دستورهاى ادیان الهى هماهنگ و همسو با فطرت انسانى تشریع شده است؛ پس در همه ادیان الهى پوشش و حجاب زن واجب گشته است.
در ادیان زرتشت، یهودیت، مسیحیت و اسلام، حجاب زنان امرى لازم بوده است. کتاب هاى مقدس مذهبى، دستورها و احکام دینى، آداب و مراسم و سیره عملى پیروان این ادیان الهى، بهترین شاهد و گواه اثبات این مدّعاست.
حجاب در شریعت زرتشت
"اَشو زرتشت" با توصیه ها و اندرزهاى خود، کوشیده است تا پایه هاى حجابى را که زنان ایرانى به عنوان یک فرهنگ ملّى در ظاهر عرف خود رعایت مى کنند، در عمق روح آنان متحکّم نماید و از این راه، ضمانت اجراى قانون حجاب را در آینده نیز تامین نماید و بدین سان، جامعه خویش را در مقابل امکان انحراف هاى اخلاقى پنهان، بیمه کند.
قسمتى از پند و اندرزهایى که "اَشو زرتشت" به پیروان خود توصیه نموده را نقل مى کنیم، تا این اقدام مهم "اشو زرتشت" بهتر نمایان گردد و حرکت او در جهت تعالى و آموزش ریشه هاى "حفظ حجاب" و بیان لزوم توام نمودن حجاب ظاهرى با عفّت باطن، روشن تر شود.
او مى فرماید:
* اى نوعروسان و دامادان! روى سخنم با شماست. به اندرزم گوش دهید و گفتارم را به خاطر بسپارید و با غیرت، در پى زندگانى پاک مَنشى برآیید. هر یک از شما باید در کردار نیک و مهرورزى، بر دیگرى پیشدستى جوید تا آن زندگانى مقدس زناشویى، با خوشى و خرّمى همراه باشد.
* اى مردان و زنان! راه راست را دریابید و پیروى کنید. هیچ گاه گرد دروغ و خوشى هاى زودگذرى که تباه کننده زندگى اند، نگردید؛ زیرا لذّتى که با بدنامى و گناه همراه باشد، همچون زهر کشنده اى است که با شیرینى درآمیخته و همانند خودش دوزخى است. با این گونه کارها زندگانى گیتى خود را تباه مسازید.
* پاداش رهروان نیکى، به کسى مى رسد که هوا، هوس، خودخواهى و آرزوهاى باطل را از خود دور ساخته، بر نفس خویش چیره گردد. کوتاهى و غفلت در این راه، پایانش جز ناله و افسوس، چیز دیگرى نخواهد بود.
* فریب خوردگانى که دست به کردار زشت مى زنند، گرفتار بدبختى و نیستى خواهند شد و سرانجامشان خروش و فریاد و ناله است؛ ولى زنان و مردانى که به اندرز و راهنمایى من گوش فرا مى دهند، آرامش و خوشى زندگى بهره شان خواهد بود و سختى و رنج از آنان دور خواهد گشت و به نیک نامى جاودانى خواهند رسید.
و در کتاب "وَنْدى داد" این جمله به طور مکرّر آمده است:
"کلام ایزدى است که کردار زشت را نابود مى کند: از تو – اى مرد! – خواهش مى کنم پیدایش و فزونى را پاک و پاکیزه ساز! از تو – اى زن! – خواهش مى کنم تن و نیرو را پاک و پاکیزه ساز! آرزو دارم صاحب فرزند باشى و شیر تو فراوان شود!".
در کتاب پوشاک باستانى ایرانیان در ذیل عنوان "پوشاک اقلیت هاى میهن ما" در مورد حجاب زنان زرتشتى چنین مى خوانیم:
"این پوشاک که بانوان زرتشتى از آن استفاده مى کنند، شباهتى بسیار نزدیک به پوشاک بانوان نقاط دیگر کشور ما دارد؛ چنان که روسرى آنان از نظر شکل و طرز استفاده، نظیر روسرى بانوان بختیارى است و پیراهن، شبیه پیراهن بانوان لُر در گذشته نزدیک است و شلوار، از لحاظ شکل و بُرش، همان شلوار بانوان کُرد آذربایجان غربى است و کلاهک، همان کلاهک بانوان بندرى است".
دین زرتشت، بر سه اصل اساسىِ، "اندیشه نیک"، "گفتار نیک" و "کردار نیک" استوار گشته است. موبدان در تفسیر اندیشه و کردار نیک مى گویند:
"یک زرتشتى مومن، باید از نگاه ناپاک به زنان دیگر دورى جوید".
در اندرز "آذرباد مار اسپند" موبد موبدان آمده است:
"مرد بد چشم را به معاونت خود قبول مکن".
حجاب در شریعت یهود
رواج حجاب در بین زنان قوم یهود، مطلبى نیست که کسى بتواند آن را مورد انکار یا تردید خود قرار دهد. مورّخین، نه تنها از مرسوم بودن حجاب در بین زنان یهود سخن گفته اند، بلکه به افراطها و سخت گیرى هاى بى شمار آنان نیز در این زمینه تصریح کرده اند. در کتاب "حجاب در اسلام"، آمده است:
"گرچه پوشش، در بین عرب مرسوم نبود و اسلام، آن را به وجود آورد، ولى در ملل غیر عرب، به شدیدترین شکل، رواج داشت. در ایران و در بین یهود و مللى که از فکر یهود پیروى مى کردند، حجاب، به مراتب شدیدتر از آنچه اسلام مى خواست وجود داشت. در بین این ملت ها وجه و کفّین (= صورت و کف دست ها) هم پوشیده مى شد. حتى در بعضى از ملت ها سخن از پوشیدن زن و چهره زن نبود، بلکه سخن از قایم کردن زن بود و این فکر را به صورت یک عادتِ سفت و سخت درآورده بودند".
ویل دورانت، که معمولاً سعى مى کند موارد برهنگى یا احیاناً تزیینات و آرایش هاى زنان هر قوم را با آب و تاب نقل کند تا آن را طبیعى جلوه دهد، در این مورد مى گوید:
"در طول قرون وسطا، یهودیان همچنان زنان خویش را با البسه فاخر مى آراستند، لکن به آنها اجازه نمى دادند که با سر عریان به میان مردم روند. نپوشاندن موى سر، خلافى بود که مرتکب را مستوجب طلاق مى ساخت. از جمله تعالیم شرعى یکى آن بود که مرد یهودى نباید در حضور زنى که موى سرش هویداست، دست دعا به درگاه خدا بردارد".
او در توصیف زنان یهودى مى گوید:
"زندگى جنسى آنان على رغم تعدّد زوجات، به طرز شایان توجّه، منزه از خطایا بود. زنان آنان دوشیزگانى محجوب، همسرانى ساعى، مادرانى پُرزا، و امین بودند و از آن جاکه زود وصلت مى کردند، فحشا به حدّاقل، تخفیف پیدا مى کرد".
در کتاب مقدّس یهودیان، موارد متعدّدى یافت مى شود که به طور صریح و یا ضمنى، حجاب و پوشش زن و مسائل مربوط به آن، مورد تایید قرار گرفته است. در برخى از آنها لفظ "چادر" و "برقع" به کار رفته است که نشانگر کیفیت پوشش زنان آن عصر است. اینک به پاره اى از آن موارد اشاره مى گردد.
پوشش کامل در مقابل نامحرم
در "سِفْر پیدایش" تورات، چنین مى خوانیم:
و رفقه، چشمان خود را بلند کرد و اسحاق را دید و از شتر خود فرود آمد. زیرا که از خادم پرسید:"این مرد کیست که در صحرا به استقبال ما مى آید؟". و خادم گفت: "آقاى من است". پس بُرقعِ خود را گرفته، خود را پوشانید.
عدم تشبّه مرد و زن به یکدیگر
در "تورات" آمده است:
"متاع مرد، بر زن روا نباشد و مرد، لباس زن نپوشد؛ زیرا هر که این کُند، مکروه یهوه (خداى تو) است".
نزول عذاب در اثر آرایش دختران یهود براى بیگانگان
در "تورات" مى خوانیم:
"و خداوند مى گوید از این جهت که دختران صهیون متکبّرند و با گردن افراشته و غمزات چشم، راه مى روند و به ناز مى خرام اند و به پاهاى خویش، خلخال ها را به صدا مى آورند * بنابراین، خداوند فَرقِ سر دختران صهیون را کَلْ خواهد ساخت و خداوند، عورت ایشان را برهنه خواهد نمود * و در آن روز، خداوند زینت خلخال ها و پیشانى بندها و هلال ها را دور خواهد کرد*و گوشوارها و دستبندها و روبندها* و دستارها و زنجیرها و کمربندها و عطردان ها و تعویذها را* و انگشترها و حلقه هاى بینى را * و رداها و شال ها و کیسه ها را * و آینه ها و کتان هاى نازک و عمامه ها و بُرقع ها را * و واقع مى شود که: به عوض عطریات، عفونت خواهد شد و به عوض کمربند، ریسمان و به عوض موهاى بافته، کَلى و به عوض سینه بند، زنّار پلاس و به عوض زیبایى، سوختگى خواهد بود * مردانت به شمشیر و شجاعانت در جنگ خواهند افتاد * و دروازه هاى وى، ناله و ماتم خواهند کرد و او خراب شده، بر زمین خواهد نشست".
در تورات، از چادر و برقع و روبنده اى که زنان با آن، سر و صورت و اندام خویش را مى پوشانده اند، صریحاً نام برده شده است، که نشانگر کیفیت پوشش زنان است.
براى نمونه در کتاب "روت" مى خوانیم:
"بوعز گفت: زنهار کسى نفهمد که این زن به خرمن آمده است. و گفت: چادرى که بر توست، بیاور و بگیر. پس آن را بگرفت و او شش کیل جو پیموده بر وى گذارد و به شهر رفت".
در مورد عروس یهودا مى خوانیم:
"پس رخت بیوگى را از خویشتن بیرون کرد. بُرقعى به رو کشید و خود را در چادرى پوشید و به دروازه عینایم که در راه تمنه است، بنشست".
لزوم پوشاندن سر از نامحرمان
ویل دورانت مى نویسد:
اگر زنى به نقض قانون یهود مى پرداخت، چنان که مثلاً بى آن که چیزى بر سر داشت به میان مردم مى رفت، و یا در شارع عام نخ مى رشت، یا بر هر سنخى از مردان، درد دل مى کرد، یا صدایش آن قدر بلند بود که چون در خانه اش تکلّم مى نمود، همسایگانش مى توانستند سخنان او را بشنوند، در آن صورت، مرد حق داشت بدون پرداخت مهریه اى او را طلاق دهد.
او همچنین مى نویسد:
… و به استعمال سرخاب و سرمه، نکوهیده مى شمردند. موافق بودند که مرد، باید براى پوشاک زن خویش سخاوتمندانه خرج کند؛ لکن غرض آن بود که زن، خود را براى شوهر خویش بیاراید نه براى سایر مردها.
در کتاب "حکمه الحجاب و ادله وجوب النّقاب"، براى تایید این که منشا حجاب زنان یهودى، وجوب حجاب در شریعت موسى(ع) بوده، به داستان حضرت موسى و دختران شعیب اشاره شده است که در آن، حضرت موسى به آنان امر کرد تا پشت سر او حرکت کرده و از پشت سر، او را به منزل پدرشان هدایت کنند.
حجاب در دین یهود
رواج حجاب در بین زنان قوم یهود، مطلبی نیست که کسی بتواند آن را مورد انکار یا تردید خود قرار دهد. مورخین، نه تنها از مرسوم بودن حجاب در بین زنان یهود سخن گفته اند، بلکه به افراط ها و سخت گیریهای بی شمار آنان نیز در این زمینه تصریح کرده اند. در کتاب حجاب در اسلام آمده است: "گرچه پوشش در بین عرب مرسوم نبود و اسلام آن را به وجود آورد، ولی در ملل غیرعرب، به شدیدترین شکل، رواج داشت. در ایران و در بین یهود و مللی که از فکر یهود پیروی می کردند، حجاب به مراتب شدیدتر از آنچه اسلام می خواست وجود داشت. در بین این ملتها وجه و کفین (صورت و کف دستها) هم پوشیده می شد. حتی در بعضی از ملتها سخن از پوشیدن زن و چهره زن نبود، بلکه سخن از قایم کردن زن بود و این فکر را به صورت یک عادت سفت و سخت درآورده بودند".
ویل دورانت که معمولا سعی می کند موارد برهنگی یا احیانا تزیینات و آرایش های زنان هر قوم را با آب و تاب نقل کند تا آن را طبیعی جلوه دهد، در این مورد می گوید: "در طول قرون وسطا، یهودیان همچنان زنان خویش را با البسه فاخر می آراستند، لکن به آنها اجازه نمی دادند که با سر عریان به میان مردم روند. نپوشاندن موی سر، خلافی بود که مرتکب را مستوجب طلاق می ساخت. از جمله تعالیم شرعی یکی آن بود که مرد یهودی نباید در حضور زنی که موی سرش هویداست، دست دعا به درگاه خدا بردارد".
او در توصیف زنان یهودی می گوید: "زندگی جنسی آنان علی رغم تعدد زوجات، به طرز شایان توجه، منزه از خطایا بود. زنان آنان دوشیزگانی محجوب، همسرانی ساعی، مادرانی پرزا، و امین بودند و از آنجا که زود وصلت می کردند، فحشا به حداقل، تخفیف پیدا می کرد". در کتاب مقدس یهودیان، موارد متعددی یافت می شود که به طور صریح و یا ضمنی، حجاب و پوشش زن و مسائل مربوط به آن، مورد تایید قرار گرفته است. در برخی از آنها لفظ چادر و برقع به کار رفته است که نشانگر کیفیت پوشش زنان آن عصر است.
در مورد پوشش کامل در مقابل نامحرم در سفر پیدایش تورات چنین می خوانیم: "و رفقه، چشمان خود را بلند کرد و اسحاق را دید و از شتر خود فرود آمد. زیرا که از خادم پرسید: این مرد کیست که در صحرا به استقبال ما می آید؟ و خادم گفت: آقای من است. پس برقع خود را گرفته، خود را پوشانید" (سفر پیدایش، باب 24، فقره 64 و 65). و در مورد عدم تشبه مرد و زن به یکدیگر در تورات آمده است: "متاع مرد، بر زن روا نباشد و مرد، لباس زن نپوشد، زیرا هرکه این کند، مکروه یهود (خدای تو) است" تورات، سفر تثنیه، باب 22، فقره 5"
.
حتی به نزول عذاب در اثر آرایش دختران یهود برای بیگانگان پرداخته است در این زمینه در تورات آمده: "و خداوند می گوید از این جهت که دختران صهیون متکبرند و با گردن افراشته و غمزات چشم، راه می روند و به ناز می خراماند و به پاهای خویش، خلخالها را به صدا می آورند. بنابراین، خداوند فرق سر دختران صهیون را کل خواهد ساخت و خداوند، عورت ایشان را برهنه خواهد نمود. و در آن روز، خداوند زینت خلخال ها و پیشانی بندها و هلال ها را دور خواهد کرد. و گوشوارها و دستبندها و روبندها و انگشترها و حلقه های بینی را و رداها و شال ها و کیسه ها را. و آینه ها و کتان های نازک و عمامه ها و برقع ها را. و واقع می شود که: به عوض عطریات، عفونت خواهد شد و به عوض کمربند، ریسمان و عوض موهای بافته، کلی و به عوض سینه بند، زنار پلاس و به عوض زیبایی، سوختگی خواهد بود. مردانت به شمشیر و شجاعانت در جنگ خواهند افتاد. و دروازه های وی ناله و ماتم خواهند کرد و او خراب شده، بر زمین خواهد نشست. (تورات، اشعیاء نبی، باب سوم، فقره 10-8).
در تورات، از چادر و برقع و روبنده ای که زنان با آن سر و صورت و اندام خویش را می پوشانده اند، صریحا نام برده شده است، که نشانگر کیفیت پوشش زنان است. برای نمونه در کتاب روت می خوانیم: "بوعز گفت: زنهار کسی نفهمد که این زن به خرمن آمده است. و گفت: چادری که بر توست، بیاور و بگیر. پس آن را بگرفت و او شش کیل جو پیموده بر وی گذارد و به شهر رفت. (تورات، سفر پیدایش، باب 38، فقره 14 و 15). در مورد عروس یهودا می خوانیم: "پس رخت بیوگی را از خویشتن بیرون کرد. برقعی به رو کشید و خود را در چادری پوشید و به دروازه عینایم که در راه تمنه است، بنشست. تورات، سفر پیدایش، باب 38، فقره 14 و 15
ویل دورانت در مورد لزوم پوشاندن سر از نامحرمان در آیین یهود می نویسد: اگر زنی به نقض قانون یهود می پرداخت، چنانکه مثلا بی آن که چیزی بر سر داشت به میان مردم می رفت، و یا در شارع عام نخ می رشت، یا بر هر سنخی از مردان، درد دل می کرد، یا صدایش آن قدر بلند بود که چون در خانه اش تکلم می نمود، همسایگانش می توانستند سخنان او را بشنوند، در آن صورت، مرد حق داشت بدون پرداخت مهریه ای او را طلاق دهد. او همچنین می نویسد: …و به استعمال سرخاب و سرمه، نکوهیده می شمردند. موافق بودند که مرد، باید برای پوشاک زن خویش سخاوتمندانه خرج کند، لکن غرض آن بود که زن، خود را برای شوهر خویش بیاراید نه برای سایر مردها. در کتاب حکمه الحجاب و ادله وجوب النقاب، برای تایید این که منشا حجاب زنان یهودی، وجوب حجاب در شریعت موسی (ع) بوده، به داستان حضرت موسی و دختران شعیب اشاره شده است که در آن، حضرت موسی به آنان امر کرد تا پشت سر او حرکت کرده و از پشت سر، او را به منزل پدرشان هدایت کنند (حکمه الحجاب و اداله وجوب النقاب، ص 252

پوشش و حجاب پیش از آیین زرتشت
نخستین مردمی که به سرزمین ایران آمدند، آریایی‏ها بودند. آنان به دو گروه عمده "مادها" و "پارس‏ها" تقسیم می‏شدند.http://marefateadyan.nashriyat.ir/node/27 – _edn15
با اتّحاد مادها، دولت "ماد" تشکیل شد. پس از مدّتی پارس‏ها توانستند دولت ماد را از بین ببرند و سلسله‏های هخامنشیان، اشکانیان و ساسانیان را بنیان گذاری کنند.http://marefateadyan.nashriyat.ir/node/27 – _edn16
پژوهش‏ها نشان می‏دهد که زنان ایران زمین از زمان مادها، که نخستین ساکنان این دیار بودند، دارای حجاب کاملی، شامل پیراهن بلند چین‏دار، شلوار تا مچ پا و چادر و شنلی بلند بر روی لباس‏ها بوده‏اند.
این حجاب در دوران سلسله‏های مختلف پارس‏ها نیز معمول بوده است. بنابراین در زمان بعثت زردشت و قبل و بعد از آن، زنان ایرانی حجابی کامل داشته اند. برابر متون تاریخی، در همه آن زمان‏ها پوشاندن موی سر و داشتن لباس بلند، شلوار و چادر رایج بوده است. زنان هر چند با آزادی در محیط بیرون خانه رفت و آمد می‏کردند و هم پای مردان به کار می‏پرداختند، ولی این امور با حجاب کامل و پرهیز شدید از اختلاط های فسادانگیز همراه بوده است.
جایگاه فرهنگی پوشش در میان زنان نجیب ایران ‏زمین به گونه‏ای است که در دوران سلطه کامل شاهان، هنگامی که خشایارشاه به ملکه "وشی" دستور داد که بدون پوشش به بزم بیاید تا حاضران، زیبایی اندام او را بنگرند، وی امتناع کرد و از انجام فرمان پادشاه سر باز زد. به دلیل این سرپیچی، به حکم دادوَران، عنوان "ملکه ایران" را از دست داد. نقل این داستان در عهد عتیق چنین آمده است:"… امر فرمود وشتئ ملکه را با تاج ملوکانه به حضور پادشاه بیاورند تا زیبایی او را به خلایق و سروران نشان دهد؛ زیراکه نیکو منظر بود اما؛ وشتئ نخواست…"
پوشش و حجاب پس از نبوت زرتشت
در زمان ساسانیان که پس از نبوت زردشت است، افزون بر چادر، پوشش صورت نیز در میان زنان اشراف معمول شد. به گفته ویل دورانت، پس از داریوش، زنان طبقات بالای اجتماع، جرئت نداشتند جز در تختِ روانِ روپوش دار از خانه بیرون بیایند و هرگز به آنان اجازه داده نمی‏شد که آشکارا با مردان آمد و رفت کنند. زنان شوهردار حق نداشتند هیچ مردی حتی پدر و برادرشان را ببینند. در نقش‏هایی که از ایران باستان بر جای مانده است، هیچ صورت زنی دیده نمی‏شود و نامی از ایشان نیامده است.
تجلیّات پوشش در میان زنان ایران چنان چشم‏گیر است که برخی از اندیشمندان و تمدن‏نگاران، ایران را منبع اصلی ترویج حجاب در جهان معرفی کرده‏اند.
از آن جا که مرکز بعثت "اشو زرتشت" ایران بوده است و ایشان در زمینه اصل حجاب و پوشش زنان در جامعه خویش کمبودی نمی‏دیده است، با تایید حدود و کیفیت حجاب رایج آن دوران، کوشید با پندهای خود، ریشه‏های درونی حجاب را تعمیق و مستحکم کند و عامل درون را ضامن اجرا و پشتوانه استمرار و استواری حجاب معمول قرار دهد.
البته در دین زرتشت، لباس با کیفیت خاصی برای حجاب زنان واجب نشده است؛ بلکه لباس رایج آن زمان که شامل لباس بلند، شلوار و سرپوش (یعنی چادر یا شنلی بر روی آن) بوده، مورد تقریر و تنفیذ قرار گرفته است. هر چند استفاده از "سِدرِه و کُشتی" (لباس مذهبی ویژه زرتشتیان) توصیه شده است
البته بر هر مرد و زن واجب است که هنگام انجام مراسم عبادی و نیایش، سر خود را بپوشاند. بنا به گفته موبد "رستم شهرزادی" پوشش زنان باید به گونه‏ای باشد که هیچ یک از موهای سرِ زن از سرپوش بیرون نباشد.
در خرده اوستا، به طور صریح چنین آمده است: "نامی زت واجیم، همگی سر واپوشیم و همگی نماز و کریم بدادار هورمزد"؛http://marefateadyan.nashriyat.ir/node/27 – _edn23
یعنی همگان نامی ز تو بر گوییم و همگان سر خود را می‏پوشیم و آن گاه به درگاه دادار اهورمزدا نماز می‏کنیم.
براساس آموزه‏های دینی، یک زرتشتی مومن، باید از نگاه ناپاک به زنان دوری جوید و حتی از به کارگیری چنین مردانی خودداری کند. در اندرز "آذر بادمار اسپند" موبد موبدان آمده است: "مرد بدچشم (نگاه ناپاک ) را به معاونت خود قبول مکن"
پوشش موی سر و داشتن نقاب بر چهره، پس از سقوط ساسانیان نیز ادامه یافته است. به این نمونه بنگرید: پس از فتح ایران، هنگامی که سه تن از دختران کسری‏، شاهنشاه ساسانی را برای عمر آوردند، شاه زادگان ایرانی همچنان با نقاب، چهره خود را پوشانده بودند. عمر دستور داد تا پوشش از چهره برگیرند تا خریداران پس از نگاه، پول بیشتری مبذول دارند. دوشیزگان ایرانی خودداری کردند و به سینه مامور اجرای حکم عمر، مشت زده، آنان را از خود دور ساختند. عمر بسیار خشمناک شد. ولی امام علی(ع) او را به مدارا و تکریم آنان سفارش فرمود.
در کیش آریایی زنان محجوب و محترم بودند. زنان ایرانی برای حفظ حیثیت طبقه ممتاز و ایجاد حدودی که آنان را از زنان عادی و طبقه چهارم امتیاز دهد، صورت خود را می پوشاندند و گیسوان خود را پنهان می داشتند؛ از این رو، محجوب بودن "پوشش صورت" به زنان برتر جامعه اختصاص داشته است. آیین زردشت که تاریخ آن را بین 1300 تا 2300 قبل از اسلام گفته اند. آیین پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک است؛ از این رو، انسان ها را به پاکی و پاک دامنی فرا می خواند. در نقاشی ها و کنده کاری های باستانی ایران بسیار کم از زن تصویری به چشم می خورد. اگرچه زنان کدبانوی خانه و مدیر و مدبر امور خانواده بودند، ولی حفظ حرمت ایشان با پوشیده داشتن ایشان رعایت می شد تا پاک دامنی آنها حفظ شده و از هر آسیبی در امان باشند.
رابطه حجاب و عفت در آیین زرتشت
عفاف، طهارت درونی و نوعی حجاب باطنی است. از آنجای که انسان، ذاتاً موجودی است دارای دو بعد الاهی و مادی، باید به او آموخت که اگر همه یک سان آمده ایم، اما برای رجعت بهتر، آنانی در اولویت هستند که دارای درونی آراسته تر باشند و در صورت تلاش و برنامه ریزی صحیح، نفس خویش را در مسیر انسانیت رشد دهند؛ اما آنانی که در مسیر حیوانیت و خواسته های نفسانی خود حرکت کنند، این نشان از نداشتن برنامه ریزی مناسب برای تادیب نفس خویش است. درواقع واژه "عفت" بر کنترل شهوات و جلوگیری آن در خروج از مرز اعتدال تلقی می شود از این رو، به پند و اندرزهای "اشو زرتشت" بنگرید تا تلاش وی برای تعالی و آموزش مبانی حجاب و بیان لزوم توام نمودن حجاب ظاهری با عفّت باطنی، روشن‏تر شود. او می‏فرماید:
ای نوعروسان و دامادان! … با غیرت، در پی زندگانی پاک‏منشی بر آیید…. ای مردان و زنان! راه راست را دریابید و پیروی کنید. هیچ گاه گردِ دروغ و خوشی‏های زودگذری که تباه کننده زندگی است، نگردید؛ زیرا لذّتی که با بدنامی و گناه همراه باشد، همچون زهر کشنده‏ای است که با شیرینی درآمیخته و همانند خودش دوزخی است. با این گونه کارها، زندگانی گیتی خود را تباه مسازید. پاداش رهروان نیکی، به کسی می‏رسد که هوا، هوس، خودخواهی و آرزوهای باطل را از خود دور ساخته، بر نفس خویش چیره گردد. کوتاهی و غفلت در این راه، پایانش جز ناله و افسوس نخواهد بود. فریب خوردگانی که دست به کردار زشت زنند، گرفتار بدبختی و نیستی خواهند شد و سرانجامشان خروش و فریاد و ناله است.
مستندات فقهی پوشش در آیین زرتشت
چنین استناد فقهی رسماً به عنوان احکام حجاب در این دین قابل دسترسی نیست؛ اما از مطالب مذکور می توان چنین حکمی را اقتباس کرد؛ زیرا همان طورکه بیان شد، مرکز بعثت "اشو زرتشت" ایران بوده استhttp://marefateadyan.nashriyat.ir/node/27 – _edn28
و حضرت در زمینه اصل حجاب و پوشش زنان در جامعه خویش کمبودی نمی‏دیده است؛ از این رو، با تاکید حدود و کیفیت حجاب متداول آن زمان، کوشید با اندرز خود، پایه های درونی حجاب را تعمیق و مستحکم کند و عامل درونی را ضامن اجرا و پشتوانه استمرار و استواری حجاب معمول قرار دهد. به این دلیل، در این خصوص صریحاً امری صادر نشده و صرفاً با چنین کلماتی، پاکی را متذکر می شود: " از تو، ای مرد خواهش می کنم پیدایش و فزونی را پاک و پاکیزه ساز و از تو، ای زن خواهش می کنم تن و نیرو را پاک و پاکیزه ساز.
بر این اساس یک زردشت مومن باید به این امور ملتزم باشد: 1. دوری از نگاه به زن نامحرم؛ 2. پرهیز از ازدواج با مردانی که چشم نا پاک دارند. در اندرز "آذربادمار اسپند" موبد موبدان آمده است: "مرد بدچشم( نگاه ناپاک) را به معاونت خود قبول مکن"؛http://marefateadyan.nashriyat.ir/node/27 – _edn30
از این رو، عفاف برای مردان لازم و ضروری به نظر می رسد. در این آیین، لباس متداول زمان یعنی شلوار و سرپوش یا چادر یا شنل مورد تاکید قرار گرفته است؛ از این رو، می توان گفت به لحاظ رعایت حجاب هیچ لزومی به امر وجوب آن صورت نگرفته است. هر چند استفاده از سِدرِه و کُشتی (لباس مذهبی ویژه زرتشتیان) سفارش شده است. البته بر هر مرد و زن واجب است هنگام انجام مراسم عبادی و نیایش، سر خود را بپوشاند و پوشش زنان باید به گونه‏ای باشد که هیچ یک از موهای سرِ زن از سرپوش بیرون نباشد. در خرده اوستا، به طور صریح چنین آمده است: "نامی زت واجیم، همگی سر واپوشیم و همگی نماز و کریم بدادار هورمزد"، یعنی همگان نامی ز تو برگوییم و همگان سر خود را می‏پوشیم و آنگاه به درگاه دادار اهورمزدا نماز می‏کنیم.
حال آیا صرفا ًبا تاکید بر امر حجاب، می توان گفت دین زردشت حجاب زن را الزامی می داند؛ چون بر امری که مردم ملتزم بودند، باز تذکر داده است؟ از طرفی، پوشش در معابد نه تنها برای زنان واجب است، بلکه برای مردان نیز این مهم و واجب شمرده شده است. البته می توان گفت امر وجوب در این نص، تذکری است برای پوشش مردان در معابد که با ابعاد معنوی زمان مرتبط باشند؛ یعنی نوع پوشش و چگونگی حضور در معابد و مراسم در جذب و احساس معنویت موثر بوده است. البته یک نمونه افراطی از حجاب را نیز می توان مشاهده کرد؛ آنجا که زنان شوهردار حق نداشتند، هیچ مردی ـ حتی پدر و برادرشان ـ را ببینند. به احتمال زیاد این مقدار تاکید، صرفاً از تمایزات فرهنگی پدید آمده باشد.
گونه های حجاب در زرتشت
با توجه به آنچه گذشت، می توان یک تقسیم بندی دیگری از مباحث ارائه داد و حجاب در آیین زردشت را به پوششی، رفتاری و گفتاری تبیین و تقسیم کرد.
حجاب پوششی: آن گونه که متون تاریخی یاد کردند، در همه آن زمان‏ها پوشاندن موی سر و داشتن لباس بلند، شلوار و چادر امری رایج در فرهنگ و دین مردمِ آن زمان بود و زنان هر چند با آزادی، در محیط بیرون خانه رفت و آمد می‏کردند و همپای مردان به کار می‏پرداختند. ولی این امور با حجاب کامل و پرهیز شدید از اختلاط های فسادانگیز صورت می یافت.
حجاب رفتاری و گفتاری: در نظام دینی و فرهنگی زمان آیین زرتشت، زنان طبقات بالای اجتماع، می بایستی در تختِ روانِ پوشیده و محفوظ از خانه بیرون بیایند و هرگز مجاز نبودند با مردان رفت و آمد و گفت وگو داشته باشند. زنان پس از ازدواج، اجازه نداشتند هیچ مردی ـ حتی پدر و برادرشان ـ را ببینند.http://marefateadyan.nashriyat.ir/node/27 – _edn34

حجاب در مسیحیت
همان طور که اشاره شد، ادیان الهى، به خاطر تناسبشان با فطرت و احکام کلّى، جهت و شیوه واحدى دارند. در مسیحیت، همانند دین زرتشت و یهود، حجاب زنان امرى واجب به شمار مى آمده است. "جرجى زیدان"، دانشمند مسیحى در این باره مى گوید:
"اگر مقصود از حجاب، پوشانیدن تن و بدن است، این وضع، قبل از اسلام و حتى پیش از ظهور دین مسیح، معمول بوده است و آثار آن هنوز در خود اروپا باقى مانده است."
مسیحیت نه تنها احکام شریعت یهود در مورد حجاب زنان را تغییر نداده و قوانین شدید آن را استمرار بخشیده است، بلکه در برخى موارد، قدم را فراتر نهاده و با تاکید بیشترى وجوب حجاب را مطرح ساخته است؛ زیرا در شریعت یهود، تشکیل خانواده و ازدواج، امرى مقدّس محسوب مى شد و حتى در کتاب "تاریخ تمدن" آمده است که: ازدواج در سن بیست سالگى اجبارى بود؛ اما از دیدگاه مسیحیت که تجرّد، مقدس شمرده شده است جاى هیچ شبهه اى باقى نخواهد ماند که براى از بین رفتن تحریک و تهییج، این مکتب، زنان را به رعایت پوشش کامل و دورى از آرایش و تزیین، به صورت شدیدترى فراخوانده است.
در این ارتباط، نگاهى به "انجیل" مى اندازیم:
"… و همچنین زنان خویشتن را بیارایند به لباس مُزیّن به حیا و پرهیز، نه به زلف ها و طلا و مروارید و رخت گران بها* بلکه چنان که زنانى را مى شاید که دعواى دیندارى مى کند به اعمال صالحه * …".
"همچنین اى زنان، شوهران خود را اطاعت نمایید تا اگر بعضى نیز مطیع کلام نشوند، سیرت زنان ایشان را بدون کلام دریابد * چون که سیرت طاهر و خدا ترس شما را ببینند * و شما را زینت ظاهرى نباشد از بافتن موى و متحلّى شدن به طلا و پوشیدن لباس * بلکه انسانیت باطنى قلبى در لباس غیر فاسدِ روح حلیم و آرام که نزد خدا گران بهاست * زیرا بدین گونه، زنان مقدسه در سابق نیز که متوکّل به خدا بودند، خویشتن را زینت مى نمودند و شوهران خود را اطاعت مى کردند * مانند ساره که ابراهیم را مطیع بود و او را آقا مى خواند و شما دختران او شده اید".
همچنین درباره وقار و امین بودن زن مى خوانیم:
"و به همین گونه زنان نیز باید با وقار باشند و نه غیبتگو؛ بلکه هوشیار و در هر امرى امین".
در روایات ما نیز چنین آمده است:
حضرت عیسى فرمود: از نگاه کردن به زنان بپرهیزید؛ زیرا شهوت را در قلب مى رویاند و همین، براى ایجاد فتنه در شخصِ نگاه کننده کافى است.
حواریون و پس از آنها پاپ ها و کاردینال هاى بزرگ که دستورهاى دینى آنان از طرف کلیسا و مذهب مسیحیت لازم الاجرا شمرده مى شد، با شدّتى هرچه تمام تر زنان را به پوشش کامل و دورى از آرایش هاى جسمى فرامى خوانده اند.
دکتر "حکیم الهى" استاد دانشگاه لندن در کتاب "زن و آزادى" پس از تشریح وضعیت زن نزد اروپاییان، در مورد حکم پوشش و حجاب زن نزد مسیحیت، عقاید "کلمنت" و "ترتولیان"، (دو مرجع مسیحیت و دو اسقف بزرگ) را درباره حجاب بازگو مى کند:
"زن باید کاملاً در حجاب و پوشیده باشد، الّا آن که در خانه خود باشد؛ زیرا فقط لباسى که او را مى پوشاند، مى تواند از خیره شدن چشم ها به سوى او مانع گردد. زن نباید صورت خود را عریان ارائه دهد تا دیگرى را با نگاه کردن به صورتش وادار به گناه نماید.
براى زن مومن عیسوى، در نظر خداوند، پسندیده نیست که نزد بیگانگان به زیور آراسته گردد و حتّى زیبایى طبیعى آن نیز باید مخفى گردد؛ زیرا براى بینندگان خطرناک است".
تصویرهایى که از پوشاک مسیحیان و مردم اروپا انتشار یافته است، به وضوح نشان مى دهد که حجاب در بین زنان، کاملاً رعایت مى شده است. "براون و اشنایدر"، در کتاب "پوشاک اقوام مختلف"، برخى از تصاویر مربوط به زنان مسیحى را آورده اند که نشان مى دهد همگى آنها داراى لباسى بلند و پوشش سر مى باشند.
حجاب در شریعت اسلام
اسلام که آخرین آیین الهى و بالطبع کامل ترین دین است و براى همیشه و همه بشریت، از طرف خداوند عالم، نازل شده است، لباس را "هدیه الهى" معرفى نموده و وجوب پوشش زنان را با تعدیل و انتظام مناسبى به جامعه بشرى ارزانى داشته است. از انحرافات و یا افراط و تفریطهایى که پیرامون پوشش زنان وجود داشته است اجتناب نموده و در تشریح قانون، حدّ و مرزى متناسب با غرایز انسانى را در نظر گرفته است.
در حجاب اسلامى، سهل انگارى هاى مضر و سختگیرى هاى بى مورد، وجود ندارد. حجاب اسلامى آن گونه که غرب تبلیغ مى کند، به معناى حبس زن در خانه یا پرده نشینى و دورى از شرکت در مسائل اجتماعى نیست؛ بلکه بدین معناست که زن در معاشرت خود با مردان بیگانه، موى سر و اندام خود را بپوشاند و به جلوه گرى و خودنمایى نپردازد.
با توجّه به غریزه قدرتمند جنسى، احکام و دستورهاى اسلام، تدابیرى است که خداوند براى تعدیل و رام کردن و همچنین ارضاى صحیح این غریزه، تشریح فرموده است.
حجاب در قرآن کریم
در قرآن کریم، آیاتى چند به طور صریح، در مورد وجوب حجاب و حد و کیفیت آن نازل شده است. در سوره نور، طى آیه مفصّلى آمده است:
"… و به مردان مومن بگو که چشم هاى خود را فروپوشند و نیز دامان خویش را، که براى ایشان پاکیزه تر است. همانا خداوند به آنچه انجام مى دهند، آگاه است. و به بانوان با ایمان بگو چشم هاى خود را فرو پوشند و عورت هاى خود را از نگاه دیگران پوشیده نگاه دارند و زینت هاى خود را جز آن مقدارى که ظاهر است، ننمایند و زینت هاى خود را آشکار نسازند، مگر براى شوهرانشان، پدرانشان، پدر شوهرانشان، پسران همسرانشان، برادرانشان، پسر برادرانشان، زنان هم کیششان، کنیزانشان، مردان سفیهى که تمایلى به زنان ندارند، و یا کودکانى که از امور جنسى بى اطلاع اند (غیر ممیز). و پاهاى خود را بر زمین نکوبند تا زینت هاى پنهانشان آشکار شود. و همگى به سوى خداوند بازگردید، اى مومنان! باشد که رستگار شوید".
همچنین در سوره احزاب آمده است:
"اى پیامبر! به همسران و دختران خویش و بانوان با ایمان بگو که روپوش خود را برگیرند تا به عفاف و حُریّت شناخته شوند و مورد آزار و تعرّض هوسرانان قرا نگیرند و خداوند، آمرزنده و مهربان است".
"اى زنان پیامبر! شما اگر تقوا داشته باشید، همانند دیگران نیستید. بنا براین، هرگز نرم و نازک با مردان، سخن مگویید تا آن که دلش بیمار است، به طمع افتد. بلکه متین و نیکو سخن بگویید و خانه را منزلگاه خویش قرار دهید و هرگز مانند دوره جاهلیت نخستین،(براى نامَحرمان) آرایش و خودآرایى نکنید و نماز را برپا دارید و زکات را بپردازید و از خدا و رسولش اطاعت نمایید".
حجاب در روایات
پیامبر گرامى اسلام(ص) و معصومین(ع) علاوه بر تاکیداتى که بر رعایت حجاب داشته اند، با ارائه دستورالعمل هایى، جامعه اسلامى را به سوى تهذیب و پاکى، رهنمون گشته اند که در این قسمت، برخى از آنها را نقل مى کنیم.
پرهیز از پوشش بدن نما و نازک
روزى، اسماء – که خواهر زن پیامبر بود – ، با جامه بدن نما و نازکى به خانه پیامبر آمد. پیامبر، روى خود را از او برگرداند و فرمود:

اى اسماء! زن، وقتى به حدّ بلوغ رسید، نباید جایى از بدن و اندامش دیده شود، مگر صورت و دست ها".
نهى از آرایش و استعمال عطر در خارج از خانه
پیامبر، در ضمن حدیثى، نهى فرمودند از این که زن، براى دیگران، خود را بیاراید، و فرمود: "اگر براى غیر شوهر، خود را آرایش نمود، لازم است خداوند او را با آتش بسوزاند".
پرهیز زنان از شبیه ساختن خود به مردان
پیامبر(ص) فرمود:
"خداوند، مردانى را که شبیه زن مى شوند و زنانى را که خود را شبیه مرد قرار مى دهند، نفرین کرده است".
امام باقر(ع) نیز، در ضمن حدیثى فرمودند:
"جایز نیست که زن، خود را شبیه مرد نماید؛ زیرا پیامبر، مردانى را که مشابه زنان مى شوند و همچنین زنانى که خود را شبیه مردها قرار مى دهند، نفرین کرده است".

در قرآن و روایات، علاوه بر دستورهایى که در مورد حفظ حجاب زنان آمده است، مسئولیت هایى نیز به مردان واگذار شده است که ذیلاً به آنها اشاره مى گردد:
عفّت نسبت به زنان مردم
پیامبر فرمود:
"نسبت به زنان مردم، عفیف باشید تا زنان شما عفیف بمانند".
دورى از چشم چرانى از امام صادق(ع) نقل شده که مى فرماید:
"چشم چرانى، تیرى است مسموم از تیرهاى شیطان؛ چه بسا، نگاهى که حسرت هاى طولانى را درپى دارد".
در نگاه فقیهان و دانشمندان مسلمان
همان طور که اشاره شد، حجاب، از ضروریات اسلام است و تمام فِرَق اسلامى، آن را واجب مى دانند، و در این که زنان باید به هنگام اداى نماز و در حضور مردان بیگانه، موى سر و تمامى اندام خود را به استثناى صورت و دست ها (از مچ به پایین) بپوشاند، اتفاق نظر دارند؛ البته شافعیان و برخى از علماى شیعه پوشاندن صورت را نیز در حضور بیگانگان، لازم شمرده اند.
پایان این نوشتار را به پرسشى از امام خمینى(ره)، در مورد حجاب و حد آن، و پاسخ ایشان، که مى تواند نشانگر نظرات دانشمندان مسلمان باشد، اختصاص مى دهیم:
آیا حجاب از ضروریات اسلام است و منکر آن و کسانى که به این دستور الهى مخصوصاً در جامعه اسلامى بى اعتنایى مى کنند، چه حکمى دارند؟
اصل حکم حجاب از ضروریات است و منکر آن، حکمِ منکر ضرورى را دارد و منکر ضرورى، محکوم به کفر است، مگر این که معلوم باشد که منکر خدا یا رسول نیست. حدود حجاب اسلامى براى بانوان چیست؟ براى این منظور، لباس آزاد و شلوار و روسرى کفایت مى کند؟ و اصولاً چه کیفیتى در لباس و پوشش زن در برابر افراد نامحرم باید رعایت شود؟

واجب است تمام بدن زن بجز قرص صورت و دست ها تا مچ، از نامحرم پوشیده شود و لباس مذکور اگر مقدار واجب را بپوشاند، مانعى ندارد؛ ولى پوشیدن چادر، بهتر است و از لباس هایى که توجّه نامحرم را جلب کند، باید اجتناب شود.
بررسى نهایى
از بررسى و مقایسه حد و کیفیت حجاب در ادیان چهارگانه استنباط مى گردد که حجاب در ادیان دیگر، نسبت به اسلام از شدّت بیشترى برخوردار بوده است. به طور مثال، پوشاندن صورت، گرچه در زمان زرتشت معمول نبوده و بعد از او در میان زرتشتیان معمول شده است، اما طبق آنچه گذشت، چادر و روبنده از ارکان اخلاقى مسیحیان و یهودیان محسوب مى شده است؛ درحالى که بنابر نظر اکثر فقهاى اسلامى، پوشاندن صورت واجب نیست. لزوم کناره گیرى کامل زن در حیض در دین زرتشت، محق دانستن مرد در طلاق زنى که صدایش در کوچه شنیده شده بدون پرداخت مهریه از طرف دین یهود، رکن بودن چادر و روبند و ذکر نام آن دو به طور صریح در کتاب مقدّس مسیحیان و وجوب سکوت زن نزد بیگانه و در کلیسا از طرف مسیحیت، بهترین گواه بر این مطلب است.
بنابراین، نه تنها اسلام واضع قانون حجاب نبوده است، بلکه در جهت جلوگیرى از افراط و تفریطهایى که در طول تاریخ در مورد حجاب به وجود آمده بود، به قانونمند کردن و تنظیم آن همت گماشته است و آن را به صورتى متعادل، صحیح و متناسب با فطرت انسانى زن و غیرتمندى مرد، ارائه نموده است.

منابع
منبع: حجاب در ادیان الهى، على محمدى، انتشارات اشراق
● منبع: سایت – باشگاه اندیشه – به نقل از حدیث زندگی، شماره 6


تعداد صفحات : 40 | فرمت فایل : WORD

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود