تارا فایل

مقاله نقش مدیریت تغییر در کارآفرینی


نقش مدیریت تغییر در کارآفرینی
فهرست مطالب
عناوین صفحات
نقش مدیریت تغییر در کارآفرینی 1
چکیده ‏ 1
‏ مقدمه ‏ 2
‎ نقش استراتژیک تغییر 3
‎ پنج مرحله دستیابی به تغییر ‏ 3
نقش مدیریت تغییر در فرایند کسب و کار 5
عوامل و مدل های فرآیند تغییر در سازمان ‏ 6
مدل فرآیند تغییر در سازمان 7
پیامدهای شکست برنامه های تغییر ‏ 8
اهمیت و ضرورت کارآفرینی در تغییر و تحول اجتماعی 8
‏ نقش مدیریت تغییر در کارآفرینی ‏ 9
نتیجه گیری 10

چکیده ‏
مدیریت تغییر عاملی حیاتی است که باید در هر کسب و کاری مورد استفاده قرار بگیرد تا بتواند در دنیای تجاری در حال ‏تغییر ادامه حیات دهد. مدیریت تغییر، فرآیندی است که از پیشرفتهای تکنولوژی، رقابت های جدید در دنیای اقتصاد و ‏تغییرات سریع در نظم جهانی ناشی می شود. برای تدوین بهینه این فرایند لازم است که کارآفرینان به تغییر و حمایت از ‏آن صد در صد معتقد باشند. تغییرات موفقیت آمیز در فعالیتهای کارآفرینانه نیازمند برقراری ارتباط بین دورنمای سازمان، ‏مدیریت و کارکنان با یکدیگر است. به این نکته باید توجه داشت که اگر کارآفرینان اهمیت مدیریت تغییر را نادیده بگیرند، ‏در کار خود موفق نخواهند شد.‏
تغییر فرآیندی است که آینده بوسیله آن زندگی ما را مورد تهاجم قرار می دهد.
آلوین تافلر
‏ مقدمه ‏
امروزه شرکت ها و کسب و کارهای کوچک در فضایی متلاطم و متغیر قرار گرفته اند و امواج سهمگین تغییر و تحول آنها را ‏با مخاطرات زیادی روبه رو کرده است. پذیرش واقعیت تغییر از سوی کارآفرینان به عنوان یک اصل بنیادی در زندگی شغلی ‏آنان اهمیت دارد و آنان باید با هوشیاری کامل، آینده نگری و رفتاری فعالانه نسبت به چالشهای آتی از فرصتهای ‏فراهم شده ناشی از تغییر و تحول بهره گیرند. ‏
بنابراین کارآفرینان، از یک طرف باید در برابر محیط متغیر سازگار و انعطاف پذیر باشند و از طرف دیگر باید توانایی تشخیص ‏مشکلات و بکارگیری برنامه های مدیریت تغییر را داشته باشند، زیرا سازمانها هرگز در حالت ایستا قرار ندارند و بطور ‏مداوم با عوامل خارجی در کنش و واکنش هستند.‏
مشکل دیگر این است که همه تغییرات مثبت و مطلوب نیستند و کارآفرینان باید بتوانند سازوکارهایی در نظر بگیرند تا از ‏تغییرات مفید به منظور افزایش کارایی، اثر بخشی و بهینه سازی بهره گیری کنند، تغییرات مضر را از خود دفع و با مدیریت ‏اثربخش خود تهدیدها را به فرصت تبدیل نمایند. باید به این نکته توجه داشت که این فرایندها باید به طور مستمر انجام ‏پذیرد.
به همین دلیل، امروزه مدیریت تغییر و تحول به مهارتی مهم تبدیل شده که همه کارآفرینان باید از آن برخوردار باشند ‏چراکه امروزه تغییر و پیامدهای آن به ویژگی اصلی زندگی کاری آنها تبدیل شده است.‏
‎ نقش استراتژیک تغییر
در گذشته، ثبات و پایداری به صورت هنجار درآمده بود، تغییر به شکل تدریجی صورت می گرفت و مدیران ترجیح ‏می دادند که بصورت یکنواخت فعالیتهای روزانه خود را انجام دهند؛ در حالیکه بعد از دهه1990، تغییر به جزء لاینفک نظم ‏طبیعی در صحنه جهانی تبدیل شده است. امروزه تغییرات سازمانی به صورت سریع و برق آسا شکل می گیرد به همین ‏دلیل سازمانهای امروزی باید همواره خود را با تغییراتی که در محیط و اطرافشان رخ می دهد، وفق دهند. یک سازمان ‏نباید هر چند وقت یک بار، نسبت به تغییر اقدام کند بلکه باید درک کندکه تغییر یک پدیده مداوم است و باید به صورت ‏پیوسته و منظم روی دهد. نقش راهبردی تغییر به این دلیل نیست که سازمان بخواهد بر رونق و موفقیت خود بیافزاید ‏بلکه به این دلیل است که در دنیای پر رقابت امروزی، بقای آن در گرو داشتن چنین رویه هایی خواهد بود. محیط های ‏پیرامونی سازمانها موجب می گردند که نیاز به تغییر همواره احساس شود. این امر از یک سو موجب تهدید سازمان و از ‏سوی دیگر بروز فرصتهای بیشتر می شود. ‏
‎ پنج مرحله دستیابی به تغییر ‏
برای اینکه یک تغییر بتواند به صورت موفقیت آمیزی صورت بگیرد، مراحل زیر باید به ترتیب طی شوند:‏
‏1 – نظر یا عقیده: یعنی ارائه راه جدیدی برای انجام کارها. این نظر و ایده می تواند بصورت یک الگو، طرح و برنامه، ‏دستگاهی جدید، محصولی تازه و مواردی از این قبیل باشد. یک ایده یا نظر ممکن است از درون سازمان ارائه شود یا از ‏خارج به داخل سازمان رسوخ کند. در هر صورت ایده یا نظر باید به طور رسمی مورد قبول سازمان قرار گیرد.‏
‏2 – نیاز: نیاز به تغییر، زمانی بوجود می آید که مدیران نسبت به عملکرد جاری ناراضی باشند. وجود چنین مساله ای ‏باعث می شود که مدیران در پی روشهای جدید برآیند و در این میان از وجود روشهای تازه ارائه شده، آگاهی یابند. ‏بکارگیری روشهای جدید وضع کنونی سازمان را از حالت انجماد خارج می کند. ‏
‏3 – پذیرش: به مرحله ای گفته می شود که مدیران و تصمیم گیرندگان در صدد بر می آیند تا نظر یا ایده پیشنهادی را به ‏اجرا در آورند. برای اینکه تغییری در سازمان ایجاد شود، مدیران عالی و کارکنان باید آن را تایید و از پدیده جدید حمایت ‏کنند. اگر قرار باشد یک تغییر عمده سازمانی رخ دهد، احتمالاً هیات مدیره باید آن را تصویب کند، ولی اگر تغییر اندک ‏باشد مرحله پذیرش به صورت تایید غیررسمی توسط یکی از مدیران رده میانی سازمان انجام می شود.‏
‏4 – اجرا : این مرحله زمانی است که اعضای سازمان دست به کار ایجاد تغییر شده اند. در این مرحله احتمالاً شرکت ‏باید مواد یا وسایل جدیدی خریداری کند یا کارکنان باید دوره های آموزشی جدیدی ببیند تا بتوانند ایده یا نظر جدید را به ‏اجرا در آورند. معمولاً در فرآیند ایجاد تغییر، مرحله اجرا مشکل ترین مرحله است. تا زمانی که ایده جدید مورد استفاده ‏قرار نگیرد، در واقع هیچ تغییری رخ نداده است. ‏
‏5 – منابع: برای ایجاد تغییر، منابعی لازم است و باید فعالیت هایی صورت گیرد. تغییر بخودی خود صورت نمی گیرد و ‏مستلزم صرف وقت و منابع است. در این راستا، کارکنان و مدیران سازمان باید نسبت به تامین این منابع اقدام کنند. ‏
برنامه ریزی تغییر ‏
از نظر اتکینسون و میلر (1999) سه مرحله اساسی در برنامه ریزی تغییر وجود دارد که باید مورد توجه قرار گیرد:‏
مرحله اول- تعریف نتایج مطلوب در آینده: در این مرحله، سازمان باید از آنچه که در پایان انتظار دارد، آگاهی داشته ‏باشد. همچنین مهم است که نتایج مطلوب به زبانی نوشته شود که فهم آن آسان باشد و در تصور همه کارکنان قرار ‏گیرد و کارکنان احساس نکنند که بدون دلیل مناسبی در حال انجام وظیفه هستند. ‏
مرحله دوم- تفکر عمیق در مورد عوامل ایجابی و سلبی: عواملی که به اشکال مختلف ممکن است در مسیر ‏تغییرات مانع ایجاد کنند یا به آن کمک کنند. به عنوان مثال، روابط حاکم میان کارکنان و مدیران می تواند بالقوه تاثیرات ‏منفی یا مثبت برای ایجاد تغییر بهمراه داشته باشد.‏
مرحله سوم- جستجوی راههای مقابله با عوامل بازدارنده: کارکردن بر روی تمام عواملی که مانع ایجاد تغییر ‏است و ممکن است باعث بروز مشکلاتی در آینده بشود. این مرحله نیز از این لحاظ مهم است که سازمان می خواهد ‏برنامه بدون نقصی داشته باشد که در آن تمام مشکلات پیش بینی شده باشد. ‏

نقش مدیریت تغییر در فرایند کسب و کار
مدیریت تغییر یعنی اینکه " مدیران چگونه باید فرایند تغییر را برنامه ریزی کنند که اجرای تغییر تضمین شود بدون اینکه ‏وقایع ناگواری رخ دهد و کار به بازگشت شرایط قبل از تغییر بکشد." بعبارت دیگر، مدیریت تغییر یعنی برنامه ریزی، ‏حمایت و اجرای اثربخش تغییر.‏
مدیریت تغییر باید عنصر موثری در توزیع اخبار و اطلاعات تلقی شود. بطوریکه اکثر افراد از آنچه مدیریت در حال ایجاد ‏کردن است، آگاهی یافته و اهمیت آن را درک کنند. تغییرات پایدار عموماً نیازمند تفکرات جدید و متفاوت و نیز ‏سیاستهای مناسب از طرف مدیران هستند. به همین دلیل مهارتهای تغییر اثربخش، اساس شایستگی های مدیریت ‏در قرن 21 محسوب می شوند. ‏
مدیریت قسمت بسیار مهمی در فرآیند تغییر سازمانی محسوب می شود. مدیریت عالی سازمان نیاز دارد تا احساس ‏کاملاً مثبتی به تغییر داشته باشد و به کارکنان خود نشان دهد که به شرایط جدید معتقد است و برای سازمان و هر ‏فردی که با آن سر و کار دارد، مفید خواهد بود. ‏
تغییر نیازمند برقراری ارتباط میان دیدگاه های شرکت، مدیران و کارکنان است. این دیدگاه ها باید به روشنی تعریف شده ‏و از طرف دیگر دست یافتنی باشند؛ زیرا درصورت غیرواقعی بودن، واکنشهای منفی را نسبت به تغییر افزایش ‏می دهند. از طرف دیگر، تغییر در سازمان صرفاً نیازمند دیدگاه نیست بلکه نیازمند ابزارهای ضروری است تا آن دیدگاه ها ‏را تبدیل به واقعیت کند.‏
موهان (1993 ) عقیده دارد که رهبران اثربخش و کارآفرینان موفق، دیدگاه ها و تغییرات جدید را تسهیل می کنند نه ‏تحمیل. لازم است کارکنان نتایجی که برایشان سودآور است را همانند سازمانی که در آن کار می کنند، درک کنند. ‏کارکنان نمی خواهند برای انجام کاری که کاملاً آن را درک نکرده اند، احساس اجبار داشته باشند؛ بلکه آنها مدیریتی ‏می خواهند که همانند افراد دیگر به سختی در حال کار است تا تغییر را به واقعیت مبدل کند. ‏
عوامل و مدل های فرآیند تغییر در سازمان ‏
شناخت عوامل تغییر یعنی اینکه " چه کسی می خواهد این تغییر انجام شود؟" چگونگی برخورد با تغییر تا حدود زیادی ‏به این امر بستگی دارد که چه کسی تصمیم گرفته است تا تغییری انجام پذیرد. در این رابطه چهار امکان وجود دارد:‏
‏1 – تغییر تحمیل شده توسط مدیر: معمولاً این تغییر، زمانی رخ می دهد که مدیر جدید منصوب می شود یا زمانیکه دو ‏شرکت ادغام می شوند. مسلماً در هردوی این حالت ها، مدیر برای ایجاد تغییرات سودمند وارد عمل می شود که البته ‏پرسشهای زیادی را نیز برای کارکنان پدیده می آورد.‏
‏2 – تغییر تحمیل شده توسط سیستم: این تغییر، معمولی ترین شیوه ترغیب تغییر است؛ مثلاً سیستم های سنتی ‏مبتنی بر دفترداری و ثبت دستی دفاتر به سیستم های کامپیوتری تغییر یافته است چراکه دیده شده است ‏سیستم های قدیمی برای سازمان های امروزی با صدها مشتری و هزاران صورتحساب مختلف کافی نیستند.‏
‏3 – تغییر تحمیل شده توسط مشتری: برخی تغییرات توسط مشتری تحمیل می شود؛ هنگامیکه شرکت در می یابد ‏که مشتریان راضی نیستند و اگر کاری انجام ندهد، آنها را از دست خواهد داد، دست به تغییر می زند.‏
‏4 – تغییر تحمیل شده توسط خود فرد: بعضی اوقات افراد تغییراتی بر خود تحمیل می کنند که حتی ممکن است ‏مورد پسندشان هم نباشد؛ مثلاً بعضی افراد از شغل های خود کنار کشیده و به شغلهای جدید و پرتکاپوتری روی ‏می آورند.‏
مدل فرآیند تغییر در سازمان
مدل فرآیند تغییر در سازمان را می توان به صورت زیر نمایش داد:
مدل فرآیندی تغییر

پیامدهای شکست برنامه های تغییر ‏
یکی از موضوعات مهمی که امروزه سازمانها با آن رو به رو هستند " شکست برنامه های تغییر" است. هنگامیکه ‏سازمانها در برنامه تغییر با شکست مواجه می شوند، هزینه آن غالباً سنگین خواهد بود.‏
گیلمور (1997) یکی از نتایج حاصل از شکست برنامه تغییر را سرزنش و ناامیدی می داند که بیشتر به مدیریت ‏شرکت بر می گردد. این مسئله زمانی بوجود می آید که تغییر آنگونه که مورد انتظار است، محقق نشود و مدیریت ‏عالی برای فرار از مشکلات، به سرزنش مدیران سطوح پایین گرایش پیدا می کند. در این موقع، مدیران رده پایین ‏متهم به قصور و کم کاری می شوند و فضای یاس و ناامیدی بر سازمان حاکم می شود.‏
اهمیت و ضرورت کارآفرینی در تغییر و تحول اجتماعی
در سالهای اخیر، اهمیت رفتار کارآفرینانه و ضرورت وجود کارآفرینان در بخشهای صنعت، خدمات، سازمانهای ‏دولتی، شرکت های خصوصی و … به شکل فزاینده ای در حال افزایش اند. به همین دلیل کارآفرینی به یکی از ‏پرطرفدارترین رشته های دانشگاهی تبدیل شده است. در کشورمان نیز در سالهای اخیر، دروس کارآفرینی در برنامه ‏درسی دوره دبیرستان گنجانده شده و کتابهایی نیز در این زمینه تدوین شده است. در سطح دانشگاه نیز طرح ‏توسعه کارآفرینی (کاراد) به اجرا درآمده است.‏
در سطح جهانی تحقیقات نشان داده است که تعداد دانشگاه هایی که حداقل یک درس در زمینه کارآفرینی ارائه ‏می کنند از 16 دانشگاه در سال 1970 به 400 دانشگاه در سال 1995 افزایش یافته است و حداقل 50 دانشگاه 4 ‏درس و یا حتی بیشتر در زمینه کارآفرینی ارائه می کنند.‏
امروزه، سازمانها به منظور تسریع تغییرات به خلاقیت و نوآوری توجه زیادی نشان می دهند. سازمانها باید نوآوری ‏داشته باشند تا زنده بمانند؛ بنابراین بهترین روش این است که افراد خلاق تشویق شوند تا در ساختار سازمان به ‏یک کارآفرین تبدیل شوند. این کار از طریق اجازه دادن به آنها برای بدست آوردن آزادی عمل و منابع مختلف عملی ‏می شود تا آنها بهتر بتوانند اهداف خود را تعقیب کنند.‏
در واقع این مساله برای مدیران ما نیز به اثبات رسیده است که شرایط پیرامونی سازمانهای امروزی به گونه ای ‏است که حل مشکلات و تنگناها نیازمند ارایه راه حلهای جدید و منابع متفاوت است و بدون تردید یکی از مهمترین ‏منابع برای تحقق این امر، بهره گیری از عواملی چون ابتکار، خلاقیت، نوآوری و در یک کلمه کارآفرینی است که به ‏عنوان یکی از مهمترین عوامل توسعه شناخته شده است.‏
‏ نقش مدیریت تغییر در کارآفرینی ‏
امروزه تغییر مهم ترین عامل موثر در مدیریت کسب و کار موفق محسوب می شود. سازمان های کارآفرین (و افراد ‏شاغل در آنها) باید نگرش مثبتی نسبت به مساله تغییر داشته باشند تا از این طریق توان رقابتی خود را در ‏بازارهای تهاجمی امروزی حفظ کنند. عدم توجه به یک روند در حال تغییر ممکن است بسیار پرهزینه باشد. ‏کارآفرینان باید یاد بگیرند که برای بقای خود چگونه همواره یک گام از رقبا جلوتر باشند، روند تغییرات را تعیین کنند و ‏رهبری یک پروژه تغییر را بر عهده بگیرند. ‏
کانون تمام فعالیتهای کارآفرینی، تغییر است. تغییر عدم تعادلی در بازار به وجود می آورد که در پی آن فرصتهای ‏تجاری ایجاد می شوند و کارآفرینان براساس آن به موفقیت و پیشرفت می رسند. بعضی مواقع، کارآفرینان خودشان ‏تغییر را آغاز می کنند و به شکلهای مختلفی دست به نوآوری می زنند. در مواقع دیگر، آنها از تغییراتی که توسط ‏محیط پیرامونی ایجاد شده است، بهره برداری می کنند. معمولاً کارآفرینان در انجام چنین کارهایی نظم موجود در ‏سیستمهای اجتماعی و اقتصادی را برهم می ریزند.‏
نکته اساسی اینجاست که کارآفرینان چگونه با تغییر برخورد می کنند؟ این مساله پای? اصلی موفقیت کارآفرینان را ‏تشکیل می دهد. بیشتر افراد عادی تغییر را به عنوان تهدید تلقی می کنند در حالیکه کارآفرینان از تغییر استقبال ‏می کنندزیرا تغییر فرصتهایی را بوجود می آورد که می تواند توسط کارآفرینان مورد استفاده قرار گیرد. از طرف دیگر، ‏اغلب نوآوری ها نیز از طریق تغییر به وجود می آید. ‏
نتیجه گیری
تغییر، نام یک بازی در مدیریت کسب و کار است. بازار، محصول و شرایط رقابتی به سرعت در حال تغییر است و ‏اثربخشی و موفقیت کارآفرینان بستگی به سازگاری آنها با تغییرات محیطی دارد. یکی از راهبردهای اساسی ‏می تواند یادگیری مداوم باشد. در حقیقت دنیای امروز، افراد را وادار می سازد تا مفهوم آموزش را در تمام طول ‏زندگی بپذیرند و برای رویارویی با تغییرات آماده باشند. بنابراین، کارآفرینان باید از طریق یادگیری مستمر بر میزان ‏توانایی های خود بیفزایند تا بهتر بتوانند خود را با شرایط جدید وفق دهند.‏
مراجع
1- احمد پور م. "کارآفرینی: تعاریف، نظرایات و الگوها"، شرکت پردیس 57، 1379.
2- خبرگزاری ایسنا، "راه فایق آمدن به مشکلات اقتصادی سرمایهگذاری در فناوریهای پیشرفته است." چهارشنبه 30/5/80
3- "ماده واحده قانون بودجه سال 1380 کل کشور"، سازمان مدیریت و برنامهریزی کشور،1379.
[4] "How information Technology Enterpreneurship has changed the world," http://www.jackmwilson.com/eBusiness/ITE.htm
[5] Laudon K.C. Traver C.G. and laudon J.P. "information Technoligy and society," International Thomson publishing, 1996.
http://www.karafariny.com/Entrepreneurship.asp
http://www.ictr.ir/Strategy/It-job/i…prenurship.doc
http://www.guilan.ac.ir/karafarini/k…ni%20chist.htm


تعداد صفحات : 12 | فرمت فایل : word

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود