تارا فایل

مقاله فرایند تربیت فرزندان در اندیشه دینی




موضوع تحقیق:

فرایند تربیت فرزندان دراندیشه دینی

فهرست مطالب

عنوان:
چکیده
واژگان کلیدی
زمینه سازی تربیت دینی پیش از تولد
زمینه سازی تربیت دینی در آغاز تولد
پیشگیری از تحریکات جنسی کودکان
مهرورزی و محبت
تامین امینت و میدان دادن به کودکان
تکریم و احترام به کودک
شیوه های تکریم و احترام به کودک
شخصیت دادن به کودک و مشارکت دادن در کارها
منابع

چکیده:
تربیت دینی به مفهوم فراگیر آن که به معنای آموزش و پرورش دینی است؛ می تواند کلیدی ترین نقش را در توسعه معنوی و کمال یک جامعه دینی ایفا نماید. هرگونه کاستی یا کوتاهی در این امر، موجب بروز اختلالات و نابهنجاری های جبران ناپذیری در پرورش نسل نوین هر جامعه می شود. از این رو، برای اصلاح جامعه و پیشگیری از انحرافات اجتماعی، لازم است، فرایند تربیت در اندیشه دینی، شناسایی شود. از آن جا که آغاز این امر در خانواده است، این گفتار فرآیند آموزش و پرورش دینی را از خانواده آغاز و در گستره های فراتر دنبال می کند. روش ها و راهکارهای زمینه سازی تربیت دینی پیش از تولد، آغاز تولد و پس از آن را در چارچوب کریمه های قرآنی، سیره پیامبر و امامان معصوم به بحث می گذارد. راهکارهای بهینه سازی فرایند پرورش دینی در خانواده، در قالب بحث هایی همانند پیشگیری از تحریکات جنسی کودکان، ابراز مهر و محبت، تامین امنیت، تکریم و احترام فرزندان و بازی کودکان دنبال شده و پس از طرح عمده ترین عوامل ضعف و کاستی تربیت دینی فرزندان و آسیب شناسی آموزش دینی، به برخی از روش های درست برخورد با نوجوانان اشاره شده است.
واژگان کلیدی:
تربیت دینی، پرورش، آموزش، انحرافات اجتماعی، تکریم فرزندان، مهرورزی، تبعیض، تحریکات جنسی، تامین امنیت، صداقت، خانواده، بازی کودکان
بهینه سازی تربیت دینی فرزندان و پیشگیری از آسیب ها و انحرافات تربیتی و سازوکارهای تربیتی اسلام جهت درک بیشتر لذت دینی دغدغه ذهن و دل همه پدران، مادران و مربیان دلسوز جامعه است. آمارهای نگران کننده آسیب ها و انحرافات اجتماعی، حساسیت همه را برانگیخته و آنان را با این پرسش اساسی مواجه کرده که چه کاری باید انجام دهند؟ این دغدغه ها ما را بر آن داشت که به سراغ یکی از صاحب نظران علوم تربیتی و کارشناسی آموزش و پرورش کشور رفته و پرسش ها را در چند نشست با ایشان در میان بگذاریم. اینک بخش اول این نشست در موضوع فرایند تربیت دینی فرزندان در خانواده تقدیم می گردد.
تربیت دینی از حیث علوم تربیتی، چگونه مفهوم شناسی می شود؟
مجموعه اقدامات رفتاری و گفتاری که به تربیت و سامان یابی شخصیت دینی انسان می انجامد، فرایند تربیت دینی نام گذاری می شود. اما در مفهوم عام تر، تربیت دینی معادل واژه انگلیسیreligious education است که واژه education هم بر آموزش و پرورش و هم بر تربیت قابل اطلاق است. بکارگیری متغیر آموزش، در فرایند پرورش از این رو است که اقدامات پرورشی، جدا و بریده از عملکردهای آموزشی نمی توانند پیش برنده و مفید باشند. بسیاری از منش و ساختارهای شخصیتی که بر اثر اقدامات عملی و رفتاری در فرد ایجاد می شوند، ریشه آموزشی دارند. البته آموزش به تنهایی کافی نیست و اقدامات مکمل پرورشی هم، لازم و ضروری است. بنابراین، در جهت آسیب شناسی تربیت دینی، هم آسیب شناسی آموزش و هم آسیب شناسی پرورش دینی لازم است تا در پی این آسیب شناسی بتوان گام های موثری در پیشگیری از انحرافات اجتماعی برداشت؛ به ویژه در جامعه دینی ما که نقص در این امر می تواند از مهم ترین عوامل ایجاد انحرافات شمرده شود.[1]
برای شناخت راهکارهای آموزشی و پرورشی دین، یادآوری دو نکته لازم است: نخست این که، پرورش یا آموزش یک فرایند است یعنی کاری ناگهانی نیست که بتوان با آن برخوردهای کلیشه ای کرد. دوم این که؛ در تربیت دینی، باید بین خود تربیت و زمینه سازی برای آن، جداسازی داشته باشیم. تربیت فرایندی است که باید آن را از نقطه صفر آغاز کرد و زمینه های تربیت هم، بخشی از این فرایند است. از این رو، پرداختن به زمینه های تربیت دینی نیز همانند خود تربیت مهم و سرنوشت ساز است. برای نمونه یکی از اهداف تربیت دینی این است که فرزندان ما اهل بیت و خاندان نبوت (ص) را الگو و مدل زندگی خود بدانند و پای در راه آنان بگذارند. بسترسازی و هموارسازی این الگوپذیری، در آموزه های دینی به صورت پای بندی به دستورها و آداب مستحب ویژه ای آمده است. شاید به سادگی نتوان برای برخی از این آداب، معیار و توجیه علمی پیدا کرد اما تاکید و عملکرد خود اهل بیت (ع) و توجه به پیامدهای مثبت آن، نشانگر لزوم پایبندی به این آداب است.
بنابراین، اگر هنگام بررسی تربیت دینی، گاه با بحران دین گریزی بعضی از جوانان و نوجوانان روبرو می شویم، باید در جمع بندی و داوری خود، بی توجهی به برخی از بسترهای تربیت را نیز به حساب آوریم. بسیار مهم است که در بررسی و مطالعه فرایند تربیت دینی، به بسترها و زمینه هایش نیز توجه کنیم. بسیاری از چالش ها و بحران های بزرگی که امروزه با آن مواجهیم، دستاورد و پیامد نادیده انگاری کارهای کوچکی است که در روان شناسی به آن "کوچک های بزرگ"[2] گویند.
خانواده چه نقشی در بهینه سازی تربیت دینی و پیشگیری از انحرافات اجتماعی می تواند داشته باشد؟
آ‎غاز تربیت، آموزش ها و پرورش های مستقیم و غیر مستقیم خانواده است. خانواده نقش بسترسازی و پیش گیری را ایفا می کند. اگر در خانواده فرهنگ سازی و درونی سازی ارزش ها درست و به موقع انجام شود، بسیاری از این مشکلات خود به خود از میان برداشته می شود. امروزه کارشناسان امور تربیتی معتقدند که اگر ما سرمایه گذاری های خود را از بسترسازی ها و پیشگیری ها آغاز کنیم، هم ریشه ای تر و اصولی تر و هم ارزان تر کار خود را پیش می بریم. به جای این که پس از مواجه شدن با هر مشکل با آن برخورد کرد، می توانیم بسیاری از این چالش ها را پیش از به وقوع پیوستن از میان برداریم.
تربیت دینی را از چه هنگامی آغاز کنیم؟
امروزه کارشناسان آموزش و پرورش، در تعیین نخستین و بهترین زمان آموزش و پرورش دینی، با یکدیگر هم صدا و هم دیدگاه نیستند. برخی سن 6 سالگی، بعضی 7 سالگی و گروهی هم، هنگام تولد را بهترین نقطه آغاز می دانند. برخی از یافته های روان شناسی رشد، نشانگر این است که ما می توانیم پاره ای از اقدامات آموزشی یا پرورشی را، پیش از تولد آغاز کنیم. زیرا جنین آدمی حتی هنگام بودن در رحم، اثرپذیری شناختی دارد. از نگاه اسلامی نیز، تربیت دینی یک فرایند چند مرحله ای است که نقطه آغاز آن، پیش از تولد است.
1)- زمینه سازی تربیت دینی پیش از تولد
الف)- گزینش همسر
در اسلام، آغاز تربیت دینی از هنگامی است که یک دختر و پسر بالنده و به رشد رسیده، خواهان همسرگزینی و آغاز یک زندگی مشترک بر می آیند و می خواهند دارای فرزند شوند. از آن جا که ویژگی های شخصیتی این دو، از کانال های وراثت و تربیت به فرزندان انتقال می یابد، این والدین هستند که زمینه و بستر تازه ای را برای نسل آینده خود پایه گذاری می کنند. از این رو، همسرگزینی و متغیر های دخیل در آن، در روایت ها گوناگونی مورد توجه قرار گرفته که به برخی از نمونه های این گفته ها اشاره می کنم:
پیامبر گرانقدر اسلام (ص) در این باره می فرمایند: "انکحوا الاکفاء و انکحوا منهم و اختاروا لنطفکم"،[3] (مجلسی، 1403ق: ج 103، ص 236، روایت 29، باب 3) "بکوشید همسران هم سطح و هم شان را برای خودتان انتخاب بکنید و برای پرورش و رشد نطفه های خود بهترین ها را برگزینید." در خبر دیگری آمده است که حسین فرزند بشّار، خدمت امام علی ابن موسی الرضا(ع) نامه ای نوشت و از آن امام پرسید: ای فرزند رسول خدا! از میان خویشان، خواستگاری برای دخترم آمده که از هر جهت خوب است اما به نظرم این خواستگار خیلی بداخلاق است. حضرت فرمودند: اگر شخص بداخلاق، دین دار هم هست، به او دختر ندهید. (نوری طبرسی، 1409ق: ج14، ص192) راز سازگاری و داشتن یک زندگی آرام و خالی از دغدغه، خوش خویی و خوش اخلاقی زن و مرد است. از این رو، در روایت های اسلامی، پس از دین مداری، اخلاق آراسته و برتر، راز بهره مندی از یک زندگی شاد و بی بحران است.
– معیارهای گزینش همسر
روایات دیگری، ما را به همه سونگری و توجه به جنبه های گوناگون همسرگزینی دعوت می کند. محمد بن مسلم از امام باقر (ع) گزارش می کند که گروهی از یاران امام از ایشان پرسیدند: ای فرزند رسول خدا، اگر مسلمانی همسری بیابد که خیلی زیبا اما دیوانه است و به خاطر زیبائیش، بخواهد با وی ازدواج کند آیا این اقدام او کار درستی است؟ حضرت فرمود: نه، ازدواج نکند. گفتند: اگر به گونه ای شیفته شده که نتواند از آن زن صرف نظر کند، چه انجام دهد؟ حضرت فرمود: اگر دوست دارد با او ازدواج کند اما بکوشد از وی بچه دار نشود. (کلینی، 1413ق: ج 5 ، ص 354) روایت نبوی دیگری، همین پیام را به گونه دیگری مورد توجه قرار می دهد. روزی پیامبر بزرگوار اسلام (ص) در خطبه ای با مردم چنین فرمود: "ایّاکم و خضراء الدمن… المراه الحسناء فی منبت السوء"، "برحذر باشید از گل ها و نیلوفرهای زیبایی که در مرداب پیدا می شود. مردم که منظور حضرت را نفهمیده بودند، از ایشان پرسیدند: گل های زیبا و شاداب کدام است؟ آن حضرت فرمود: زن زیبارویی که در خاندان و فضای خانوادگی نادرستی رشد و پرورش یافته باشد." (همان، ص332) پرورش در چنین خانواده ای از او شخصیتی دشوار می سازد. اگرچه وی زیبارو است اما همزیستی ندارد.در بسیاری از روایت ها، در گزینش شوهر بر سه ویژگی دین و تقوا، امانت داری و اخلاق پافشاری شده است اما در گزینش زن، بر ویژگی های دیگری همانند فقدان کمبودها و کاستی های شناختی همانند دیوانگی، احمقی و برخورداری از اصالت خانوادگی، شجاعت و مانند آن نیز تاکید شده است. به نظر می آید، بر اساس پیام این روایت ها، انتقال برخی از صفات شخصیت، همانند توانایی های شناختی و عاطفی از طریق مادر بیشتر است.
ب)- آسیب شناسی آداب اسلامی آمیزش
پدر و مادر، نقش اساسی در تعیین ویژگی های شخصیتی، فیزیکی، سلامت و عیب ساختار روانی و بدنی فرزند خود دارند. چگونگی آمیزش پدر و مادر، از جمله متغیرهای مهمی است که نقش چشمگیری در این راستا بر جای می گذارد. روایت های فراوانی، به دقت در زمان آمیزش (شب یا روز، چه هنگامی از ماه) و مکان آن، حالت های روانی حاکم بر والدین، روند تغذیه و مانند آن اشاره دارد. همه این موارد، در هموار یا ناهموار بودن روند رشد نطفه، بهنجار یا نابهنجار بودن نسل آینده و میزان تربیت پذیری فرزندان اثر اجتناب ناپذیری دارد. به عنوان نمونه، در روایتی بیان گردیده که بهتر است آمیزش زن و شوهر در آغاز، میان و پایان هر ماه صورت نگیرد. در روایت دیگر، دقت در ذکر نام و یاد خدا هنگام آمیزش، با طهارت بودن (وضو)، دعا کردن و نماز خواندن پیش از آمیزش، سفارش شده است. امام صادق (ع)، در ذیل کریمه 64 از سوره مبارکه اسراء[4] می فرماید: "یکی از راه های شرکت شیطان در فرزندان این است که هنگام آمیزش و شکل گیری نطفه، انسان از یاد خداوند غافل باشد." (فیض کاشانی، 1402ق: ج3، ص203) در این رابطه به گروهی دیگر از روایت هایی که ما را به پای بندی به برخی از آداب آمیزش فرا می خواند، اشاره می کنم. امام جواد (ع) در روایتی بلند، داستان آمدن خضر پیامبر به نزد امام علی (ع) را نقل می کند. خضر نبی در این دیدار، از امام پرسش های فراوانی نمود و آن حضرت از فرزندشان امام مجتبی (ع) خواستند که وی پاسخ آن پرسش ها را بدهد. از جمله آن پرسش ها این بود که فرزند چه هنگام به عمو، عمه، خاله یا دایی خود می رود؟ امام فرمود: اگر هنگامی که مرد با همسرش همبستر می شود، از نظر روانی و عصبی آرام و بی اضطراب باشد، نطفه وی به آرامی و بدون اضطراب و آشفتگی در رحم همسرش می نشیند و جای می گیرد. از آن پس هنگامی که نوزاد متولد می شود، از نظر ویژگی های اخلاقی و شخصیتی، شبیه پدر و مادرش می شود. ولی اگر پدر و مادر هنگام آمیزش، دل شوریده، مضطرب وآشفته و از نظر بدنی متلاطم باشند، نطفه مرد با آرامش در رحم همسرش قرار نمی گیرد و بچه در این وضعیت به دایی یا خاله یا به عمو یا عمه اش می رود. (مجلسی، 1403ق: ج60 ، ص359).
خانمی خدمت نبی مکرم اسلام(ص) رسید و گفت: یا رسول الله! اگر خداوند عادل است، پس چرا من یک بچه کور قسمتم شده است. حضرت فرمودند: او گناهی نکرده بلکه شما کوتاهی کرده اید. آیا در هنگام آمیزش، شوهر شما شراب نوشیده بود؟ گفت: بلی! حضرت فرمودند: یکی از پیامدهای مصرف الکل این است که روی بینایی بچه اثر می گذارد.بازنگری سیره رفتاری معصومان نیز، زوایای دیگری از این آداب را برای ما باز می گشاید: هنگامی که نبی مکرم اسلام و همسرشان خدیجه تصمیم گرفتند که به فرمان خداوند پذیرای هدیه آسمانی یعنی وجود حضرت زهرا (س) باشند و نطفه ایشان بسته شود، خودشان و خدیجه را تحت چهل روز مراقبت، نظارت تغذیه و عبادات ویژه درآوردند. پیامبر به فرمان خداوند، چهل روز از خدیجه جدا شدند و خود و ایشان به آماده سازی بدنی و روانی خود پرداختند. پای بندی دقیق و هماره، نسبت به آداب آمیزش چنان مهم و اثرگذار است که پیامبر بزرگوار اسلام(ص)، به امیرالمومنین علی (ع) می فرمایند: مسائل مربوط به آمیزش را آن چنان که من برایت توضیح می دهم نگهدار، همان طور که جبرئیل به من آموزش داد و من آن ها را حفظ کردم. (طبرسی، 1408ق: ص219).
ج)- بهینه سازی دوران بارداری
در روایت های اسلامی، سفارش های فراوانی به پدر و مادر، در راستای بهینه سازی دوران بارداری شده است. برای نمونه، مادران در مورد تغذیه و خوراک خود و دقت در پیراسته سازی و حلال بودن آن، فراوان سفارش شده اند. مادران باید از خوردن روزی حرام یا خوردن چیزهایی که حلال و حرام بودن آن روشن نیست و از شنیدن آواهای نامشروع پرهیز کنند. بهتر است مادر هماره با وضو باشد و حتی با وضو هم بخوابد.
2)- زمینه سازی تربیت دینی در آغاز تولد
الف)- از آغاز تولد تا روز هفتم
مرور و بازنگری آموزه های دینی مربوط به روزهای آغازین تولد نوزاد، موجب آگاهی ما از حکمت و فلسفه بسیاری از آموزه ها می شود. در این رابطه به سه مورد اشاره می کنم.
– خواندن اذان و اقامه
در برخی از روایات آمده است که خواندن اذان در گوش راست و اقامه در گوش چپ نوزاد، وی را در بهره مندی از آرامش و امنیت روانی و مصون ماندن از جنون، پیسی و غش یاری می دهد. این کار هم چنین بسترساز آموزش های آتی، درباره مفاهیم اعتقادی و مذهبی است. اگر نوزاد از آغاز با این آواها و آهنگ ها آشنا شود، در سنین بالاتر راحت تر پذیرای آموزش های دینی می شود، زیرا با این مفاهیم، واژه ها و پیام های آن، از این پیش مانوس شده است.
پیامبر اکرم (ص) می فرمایند: اگر کسی در اولین روز تولد نوزاد، در گوش راست و چپ وی اذان و اقامه بگوید، آن نوزاد از دستبردهای شیطان مصون خواهد بود.(الاربلی، 1405ق: ج2، ص148) و هم چنین در روایتی دیگر می فرمایند: کودکی که در گوش راست و چپش اذان گفته باشند، شیطان به او دستبرد نمی زند. (ابن شعبه حرانی، 1369: ص14) مصونیت از دستبرد شیطان بدین معنا است که احتمال ارتداد، کفر، شرک و دین گریزی در وی پایین می آید. هم چنین در برخی از روایات آمده است، کودکی به شدت پرخاشگر و بداخلاق بود، وی را نزد نبی مکرم اسلام (ص) آوردند. حضرت از مادرش پرسیدند: وقتی این کودک متولد شد، آیا در گوش راست و چپش اذان گفتید؟ مادر گفت: نه، حضرت فرمودند: اگر دیدید نوزاد یا کودکی خیلی آشوب زده و بی قرار است، در گوش راست و چپ او اذان بگوئید.(البرقی، 1370: ج2، ص464) ششمین پیشوای معصوم امام صادق(ع) هم می فرمایند: نوزادی که در گوشش اذان گفته می شود، دچار افت های شخصیتی چشمگیر نمی شود. (حر عاملی، 1367: ج15، ص137) این افت های شخصیتی همانند افسردگی، روان نژندی یا روان پریشی موجب می شود که فرد همیشه مضطرب و آشفته باشد.
"تحنیک" یا کام برداشتن نوزاد با آب فرات، آب باران یا تربت امام حسین
این کام برداشتن، منجر به امنیت جسمی و روانی و گروش به اهل بیت (ع) است. امام معصوم می فرمایند: "حنّکوا اولادکم بماء الفرات و بتربه قبر الحسین (ع) فان لم یکن فبماء السماء."، (کلینی، 1413ق: ج6 ، ص24). بر اساس پیام برخی از روایات، کام برداشتن از آب فرات بدین خاطر است که اگر کسی از آن آب بنوشد، کینه اهل بیت(ع) را به دل نخواهد داشت. چون این آب از بین آب های عالم، آب مومن برشمرده شده است. چه بسا با عنایت خداوند، نوشیدن یا نوشاندن این آب؛ پیامدهایی همانند امنیت جسمی و روانی یا گرایش عاطفی مهرورزی، به خاندان پیامبر(ص) به دنبال داشته باشد. کام برداشتن نیز، یکی از اقدامات بسترساز برای تربیت پذیری دینی است.
– دقت در رنگ پوشش نوزاد
این امر، از دیگر آموزه های بستر ساز در تربیت دینی است. در برخی از روایات، در انتخاب نوع رنگ پوشش ومحیط اطراف زندگی نوزاد، توجه زیادی شده است. زیرا رنگ ها به عنوان یک محرک دیداری می توانند روی شکل گیری ویژگی های خلقی، عاطفی و انگیزشی، در شخصیت نوزاد اثر بگذارند. در پاره ای از روایات آمده است: نخستین روزی که امام حسن مجتبی (ع) متولد شدند، خانم های اطراف حضرت، امام حسن(ع) را در پارچه زرد رنگی پیچیدند. همین امر پیامبر اکرم(ص) را ناراحت کرد و ایشان بی درنگ فرمود: چرا نوزاد را در لباس سفید نپوشاندید؟! در مورد گزینش رنگ لباس و آگاهی بهتر از پیامدهای روان شناختی آن، به نوشته لوشه تاکس، روان شناسی رنگ ها، ترجمه لیلا مهردادی مراجعه کنید.
– نام گزینی و نقش آن بر فرایند رشد شخصیت
برگزیدن نام نیک، از دیگر عوامل بستر ساز در فرایند تربیت دینی است. نام نیکو، نماد هویت و شخصیت آینده هر فرد است. هویت هر کسی، از متغیرهای فراوانی اثر می پذیرد که یکی از اولین متغیرهای دخیل در شکل گیری هویت، نام او است. نبی اکرم(ص) از جایی می گذشتند، متوجه شدند که مادری فرزندش را با نام "عاصیه" (گناهکار) صدا می زند. حضرت آن زن را به خاطر این نامگذاری مورد مواخذه قرار دادند و فرمودند: این نام را تغییر بده.
روان شناسان می گویند: کودکان در آغاز متوجه معنا و مفهوم نام خویش نمی شوند اما پس از این که به سن رشد رسیدند، به آن توجه می کنند؛ به گونه ای که معنا و مفهوم نام هر کس، در "خود پنداره"[5] وی اثر می گذارد. خودپنداره به معنای پندار، برداشت و تصویری است که هر فردی از خود، شایستگی ها، ظرفیت ها و توانایی هایش دارد. این خودپنداره، برآیندی از متغیرهای گوناگون، همانند وراثت، محیط، تربیت، ارتباطات و تعامل ها است که همه در نهایت موجب می شوند تا هر فرد از خودش یک برآیندی مثبت یا منفی، ارزشی یا ضد ارزشی پیدا نماید.
نام همراه همیشگی انسان تا قیامت است و حتی به شهادت برخی از روایت ها، در قیامت نیز انسان را به نام دنیایی وی فرا می خوانند. هنگام حشر و فراخوانی آدمیان، آنان را به اسم هایشان صدا می زنند. یکی از کارکردهای روان شناختی مهم نام خوب، "همانندسازی" است. نام های خوب موجب می شوند که هر فرد با بزرگانی که نام وی با آنان یکی است، همانندسازی کند. در روایت آمده است: حتی پیش از تولد نوزاد، برای وی نامی برگزینید. امام علی(ع) می فرمایند: "نخستین نیکی پدر و مادر به فرزندشان، نام نیکویی است که برای وی برمی گزینند." (کلینی،1413ق: ج6، ص18) امام باقر(ع) نیز در این رابطه می فرمایند: "ما از ترس القاب و برچسب های بدی که دیگران ممکن است به فرزندانمان نسبت بدهند، برای آنان پیش از تولد، کنیه[6]برمی گزینیم." در فرهنگ عربی و اسلامی، کنیه گذاری نوعی احترام گذاشتن به دیگران است؛ به ویژه اگر کسی را به جای نام با کنیه صدا کنند.
حضرت می فرماید: اگر پیش از تولد برای نوزاد خود نام و کنیه انتخاب نکردید، حداقل سعی کنید تا روز هفتم برای فرزندان خود نام نیکو برگزینید. (کلینی، 1413ق: صص 29-18) نام نیک از جمله حقوق فرزند بر والدین است. گزینش نام و چگونگی آن، از چنان اهمیتی برخوردار است که در خبری آمده است: "مردی خدمت نبی مکرم اسلام (ص) آمد و از حقوق فرزندان بر پدر و مادر پرسید. حضرت فرمودند: اسم و نام خوبی برایش انتخاب کنید، خوب تربیتش کنید و او را در دستیابی به یک موقعیت اجتماعی شایسته یاری دهید." (همان، ص 48) حق سومی که در این روایت از پیامبر گزارش شده است، دو گونه ممکن است تفسیر شود. گروهی می گویند مقصود از آن، گزینش همسر خوب است و برخی دیگر، این گفتار نبوی را به یاد دادن حرفه یا مهارت شغلی مناسب بازگردانده اند.
– آسیب شناسی خوب صدا نزدن نام فرزندان
گام بعدی در این باره، سبک نکردن نام برگزیده است. حواسمان باشد که نباید با اضافه کردن پسوند یا پیشوندهایی اسم کسی را تحقیرآمیز صدا کنیم. خداوند متعال می فرماید: "ولا تنابزوا بالالقاب". (حجرات،11) صدا کردن احترام آمیز بدین خاطر است که نام شایسته و جهت دهنده ای برای فرزندان برگزینیم. نام ها باید دارای هدف، معنا و کرامت بخش باشد. پس از گزینش نام، نباید صدازدن فرزندانمان به گونه ای باشد که به آنان احساس منفی یا تحقیرآمیز بدهد.
از دیگر آموزه های بسترساز در فرایند تربیت دینی، دادن صدقه است. در روایتی آمده است که در روز هفتم، به وزن نوزاد صدقه بدهید. از جمله پیامدهای صدقه، پیشگیری از بلاهایی است که برای ما قابل پیش بینی نیست. در روایات دیگری هم، عقیقه کردن در کنار صدقه دادن سفارش شده است.
بهتر است فرایند پرورش دینی در خانواده چگونه باشد؟
پیش بردن فرایند پرورش دینی، به صورت بهینه و کیفی، مستلزم توجه به برخی از نیازهای اساسی است که به برخی از آن ها اشاره می کنم:
1) پیشگیری از تحریکات جنسی کودکان
اگر دوست داریم کودکان خود را از خطر انگیزش زودرس یا انحراف جنسی باز داریم، باید به برخی از سفارش هایی که در این زمینه از پیشوایان معصوم رسیده توجه و آن ها را با جدیت دنبال کنیم. در این جا تنها به به سه مورد از این سفارش ها اشاره می کنم:
الف) جداسازی بستر خواب کودکان از یکدیگر و از پدر و مادر
امام صادق(ع) در این باره می فرمایند: وای بر آن پدر و مادری که با فرزند یا فرزندان خود هنگام آمیزش هم اتاق می شوند. سوگند به خدایی که جانم در دست او است؛ اگر هنگام آمیزش پدر و مادر, نوزاد آنان را در این حال ببیند و گفتار آنان را بشنود و حتی صدای نفس آنان را بشنود، هرگز به رستگاری نمی رسد و هنگام بزرگی به انحراف جنسی کشیده می شود. پدر و مادر این نوزاد، کسی جز خود را در این باره سرزنش نکنند. (کلینی، 1413ق: ج 5، ص 500)
ب)- نهی از بوسیدن دختر بیگانه
در سنی که دختر هنوز به بلوغ نرسیده، بوسیدن وی لذت آور است. از این رو، نباید دختر بیگانه را بوسید؛ زیرا این بوسیدن می تواند زمینه ساز انحرافات جنسی آینده آن دختربچه شود. همچنین در روایت آمده است، وقتی دختر یا پسربچه، به سن 2 یا 3 سالگی رسید، ران ها و ماهیچه هایش را فشار ندهید؛ زیرا این عمل در زود انگیزشی جنسی وی اثر می گذارد.
ج)- نداشتن ارتباط جنسی در برابر نگاه فرزندان
از آمیزش یا پیش درآمدهای آمیزشی، در برابر چشم فرزندان حتی در سنین کمتر از دو سال، باید پرهیز نمود. زیرا این کارها بر تمایل و گرایش بچه ها به گناه و بزه کاری جنسی اثر می گذارد.
2) مهرورزی و محبت
همه روان شناسان معتقدند که کودکان به موازات نیازهای زیستی و فیزیولوژیکی به ویژه در سنین نخستین, نیازمند ارتباطات عاطفی و پذیرش از جانب دیگران هستند که برآورده کردن این نیازها، موجب بسترسازی آرامش و تعادل روانی و دستیابی به برخی از بالندگی های روانی است. آرامش روانی، امنیت خاطر، اعتماد به نفس، اعتماد به والدین، الگوگیری در مهرورزی به دیگران و پیشگیری از انحرافات، نمونه ای از این امتیازات است. به اعتقاد برخی از روان شناسان، مهرورزی و محبت نمودن به کودکان، نه تنها موجب تندرستی بلکه بهترین پل ارتباطی برای تربیت کودکان در ساحت های گوناگون اعم از تربیت اخلاقی، دینی، سیاسی، عاطفی، فیزیکی و آموزشی است. ارتباط عاطفی با فرزند موجب می شود که وی با والدین خویش صمیمی باشد، به آنان اعتماد کند و آنان را پناهگاه خویش در بحران های زندگی بداند. خداوند در قرآن کریم، خطاب به پیامبرش می فرماید: "فبما رحمهٍ من الله لِنتَ لهم ولو کنت فظّاً غلیظ القلب لانفضّوا من حولک"، (آل عمران، 159) "به خاطر رحمت خدا بود که تو با آنان ارتباط صمیمی و مهرآمیزی پیدا کردی، اگر یک فرد خشن و گستاخ بودی، هر آینه هیچ کس دور تو جمع نمی شد." نقش محبت در جلب دیگران به دینداری، به خوبی از این آیه کریمه روشن می شود.
روش های ابراز محبت
شاید همه ما مهرورزی به کودکان را یک نیاز انکارناپذیر بدانیم. اما راه ها و شیوه های مهرورزی برایمان مبهم باشد. در یک تقسیم بندی کلی، ابراز محبت به رفتاری و گفتاری تقسیم می شود.
– ابراز رفتاری
اقدامات عملی و رفتاری، از قبیل روی زانو نشاندن، در آغوش گرفتن، بوسیدن، سواری دادن و بعضی وقت ها کنار کودکان خوابیدن، هدیه دادن، بازی کردن و بر سر آن ها دست نوازش کشیدن است که در بسیاری از روایات مورد توجه و تاکید قرار گرفته است. برخی از این روایات را با هم مرور می کنیم:
پیامبر اکرم(ص) می فرماید: "احبوا الصبیان و ارحموهم." (طبرسی،1408ق: ص231)
– امام علی (ع) از خاطرات شیرین دوران کودکی خویش چنین یاد می کند: هنگامی که پیامبر اکرم (ص) در اوان کودکی مرا به خانه خویش برد، همیشه مرا در دامنش می نشاند. مرا به سینه خود می فشرد. هر وقت می خواست بخوابد و من فاصله ام با پیامبر زیاد بود و خوابم نمی برد، وی مرا نزدیک بستر خویش می برد. بعضی وقت ها دستش را به صورت من و بدنش را با بدن من تماس می داد. حتی کاری می کرد که من وی را استشمام کنم. (نهج البلاغه، 1379: خ192)
ابن عباس می گوید: "نزد پیامبر بودم درحالی که فرزندش ابراهیم بر زانوی چپ او و حسین بن علی بر زانوی راست او قرار داشت. پیامبر گاه این و گاه آن یکی را می بوسید که در این حال جبرئیل وحی، از سوی خداوند نازل شد." (مجلسی، 1403ق: ج43، ص261)
– "اقرع بن حابس" از پیامبر اسلام چنین روایت می کند: پیامبر (ص) امام حسن و حسین (ع) را بسیار محبت می کرد، می بوسید و آن ها را نوازش می کرد. این کار پیامبر برای من گران می آمد. از این رو، به ایشان گفتم: شما این دو پسر را چه قدر می بوسید! در حالی که خداوند به من ده تا پسر داده و من به یاد نمی آورم که بوسه ای به آن ها داده باشم. حضرت فرمود: من چه کنم که خداوند رحمت را از دلت برده است!(طبرسی، 1408ق: ص231)
– از امیرالمومنین علی (ع) نقل شده که وی پیش روی یکی از دخترانشان، پسر کوچک خود را بوسیدند. دختر پرسید: آیا وی را خیلی دوست می دارید؟ امام فرمود: آری دخترم! دختر گفت: گمان می کردم که شما جز خداوند، کسی را دوست نمی دارید. امام گریست و فرمود: "الحب لله والشفقه للاولاد." محبت من ویژه خدا است اما به فرزندانم هم مهر می ورزم. (نوری الطبرسی، 1409: ج15، ص171 به نقل از طبرسی، 1408ق) براساس این گفتار علوی، محبت و مهرورزی بر دو گونه است: بعضی محبت ها در عرض هم هستند. مثل عاطفه انسان نسبت به فرزندان، والدین، همسر و … که در این روایت تعبیر به شفقت شده است. اما محبت دیگری وجود دارد که در طول محبت های این جهانی است و از بینش و معرفت ما به خداوند برمی خیزد. امام این گونه دوم را "حب" نامیده اند. از این گرایش عاطفی، می توان به عشق یاد کرد. این محبت هم از جهت کیفی و هم از نظر کمی با گونه نخستین متفاوت است. در پاره ای از روایات آمده است که "نگاه مهرانگیز پدر و مادر به فرزندان، عبادت است."(نوری طبرسی، 1409ق: ج15، ص170)
پیامبر اکرم(ص) می فرمایند: "فرزندان خود را ببوسید که برای هر بوسه درجه ای در بهشت به شما خواهند داد." (طبرسی، 1408ق: ص231)
ابوهریره می گوید: هرگاه برای پیامبر میوه نوبری می آوردند، می فرمود: خداوندا! به شهر ما برکت روزافزون ده. سپس این میوه نوبر را به کوچکترین کودکانی که نزد ما حاضر بودند، می داد. (قشیری نیشابوری، بی تا: ج4، ص117)
پیامبر اسلام (ص) می فرماید: اگر یکی از شما به مسافرت رفت، هنگام بازگشت تا جایی که در توانش است، برای خانواده اش هدیه ای بیاورد. (حر عاملی، 1367: ج8 ، ص337)
– ابراز گفتاری
ابراز گفتاری شامل، کلمات محبت آمیز است که در روایات زیاد مورد تاکید قرار گرفته است. امیرالمومنین (ع) وقتی می خواستند با فرزندانشان، به ویژه در سنین پایین سخن بگویند، از واژه "یا بُنیّ" استفاده می کردند که حاکی از مهرآمیز بودن و نشان دادن مهر درونی به فرزندان بود.
شرایط ابراز محبت به فرزندان
قابل توجه است، با وجود این همه سفارش به مهرورزی پدر و مادر نسبت به فرزندان, توصیه های دیگری نیز در مورد چگونگی و میزان این ارتباط عاطفی از پیشوایان معصوم به ما رسیده است. برخی از این سفارشات این گونه است:
– عادلانه و برابر بودن؛ ابراز محبت به فرزندان نباید تبعیض آمیز باشد. اگر واژه ای را در مورد یکی از فرزندان بکار می برید، سعی کنید همان لفظ یا مشابه آن را برای دیگران هم بکار ببرید.
– متعادل بودن؛ ابراز محبت نباید همراه با زیاده روی باشد که موجب گستاخ شدن یا لوس و وابسته بار آمدن فرزندان شود. در برابر زیاده روی, مهرورزی نباید ناقص یا همراه با محروم سازی باشد. کم گذاشتن فرزندان در مورد نیاز به مهر و محبت، موجب می شود که فرزندان بی شخصیت، کم اراده, ناکام، عقده ای و بی هویت بار بیایند. حد متعادل مهرورزی همانند نیاز به محبت، یک امر فطری است. امام صادق (ع) می فرماید: پست ترین پدر و مادرها کسانی هستند که دوست داری و مهرورزی به بچه هایشان، آن ها را به افراط بکشاند. (فرید، 1368: ج 3، ص 343) یکی از موارد افراط گرایی این است که کودکی به سن تمییز برسد و پدر و مادر وی به خاطر محبت افراطی، از حلال و حرام الهی، وی را آگاه نکنند. این گونه مهرورزی، در از بین بردن اعتماد به نفس، استقلال شخصیت و کشاندن کودکان به بزهکاری، بسیار موثر است. پیامبر گرامی (ص) در روایتی، خطاب به ابن مسعود می فرماید: "یابن مسعود! لا تحملنّ الشفقه علی اهلک و ولدک علی الدخول فی المعاصی و الحرام"، "به همسر و بچه هایتان این قدر مهرورزی نکنید که وارد حوزه حرام و گناهان شوند یا زمینه های گناه و آلودگی برای آنان فراهم شود." (مجلسی، 1403ق: ج 77، ص108 .)
خودکم بینی، کم رویی، عقده، کینه توزی، حسد و بزهکاری، برخی از پیامدهای کم گذاشتن و تفریط در مهرورزی است. سلطه جوئی، انتظارات ویژه، نازپروردگی، کم ارادگی، زودرنجی و خودپسندی، از جمله پیامدهای افراط و زیاده روی در مهرورزی می باشد.
3) تامین امینت و میدان دادن به کودکان
تامین امنیت و میدان دادن به کودکان، برای ابراز توانائی ها و خواسته ها، در دوران کودکی و به ویژه در آغاز دوران نوجوانی که دوره وابستگی به پدر و مادر و اطرافیان است، بسیار حائز اهمیت است. تامین نیاز امنیت، از نگاه روان شناسان، دارای دو لایه زیرین و رویین است. لایه زیرین، اصل حضور فیزیکی والدین است. لایه روئین، چگونگی برخورد با کودکان است. برخوردهای پدر و مادر باید به گونه ای باشد که بچه ها خانه و خانواده خود را یک پناهگاه امن به حساب آورند و حرف هایشان را بتوانند در جمع مطرح کنند. "سفیان ثوری" یکی از یاران امام صادق (ع) می گوید: بر آن حضرت وارد شدم و دیدم ایشان خیلی ناراحت هستند و رنگ از چهرشان پریده است. پرسیدم: ای پسر رسول خدا! چرا این قدر ناراحت هستید؟ حضرت فرمودند: از این پیش، اهل خانه را از رفتن به پشت بام نهی کرده بودم. هنگامی که وارد خانه شدم، دیدم یکی از کنیزان که پرستاری یکی از کودکانم را به عهده داشت، از پلکان بالا می رود، در حالی که کودکی در آغوش وی بود. همین که کنیز مرا دید، مضطرب و نگران شد و فرزندم از دست وی افتاد و همان جا مرد. من گفتم: حق دارید، به خاطر این که فرزند تان را بدین شکل دلخراش از دست دادید، ناراحت بشوید. حضرت فرمودند: اکنون نگرانی من از مرگ فرزند نیست، چون خواست و مشیت خدا این بود بلکه از این جهت ناراحت هستم که من موجب ترس و آشفتگی کنیز شدم و او نتوانست خود را مهار کند. آن گاه امام آن کنیز را آزاد کردند. (مجلسی، 1403ق: ج 47، ص 24) بنابراین، والدین نباید به خاطر کوچک ترین لغزشی، آن چنان فرزندان را مورد پرخاشگری قرار دهند که همه قابلیت ها و توانایی هایش از یاد برود. البته این نکته را هم در ذهن داشته باشیم که امنیت دادن و میدان دادن، نباید به مرز نادیده انگاری یا سهل انگاری در پای بندی به واجبات و محرمات برسد.
الف)- راه های تامین امنیت
یکی از مهمترین راه های تامین امنیت، داشتن وقت مشترک خانوادگی است. وقت خانواده،[7] زمانی است که همه اعضای خانواده پس از انجام همه مسئولیت هایی که بیرون خانه داشته اند، زمان مشترکی را در نظر می گیرند تا بتوانند در ارتباط مشترک با هم باشند. در وقت مشترک، افراد خانواده از فکر یکدیگر استفاده می کنند و از لحاظ عاطفی با هم تعامل برقرار می کنند و هم فرزندان احساس شخصیت می کنند که در فرآیند تصمیم گیری های زندگی قرار گرفته اند. این کار علاوه بر تکریم شخصیت فرزندان، در پیشگیری از بزهکاری آنان نیز موثر است. از نگاه روان شناسان، زمان خانوادگی راهی برای تعامل و دادوستد عاطفی و شناختی است تا از این رهگذر میان اعضای خانواده ارتباط دوسویه برقرار شود. این جمع خانوادگی، نباید به گونه ای تنظیم شود که صرفاً یکی از اعضای خانواده، سخن بگوید بلکه هر یک از اعضا، باید به اندازه خودش سخنی بگوید و اگر سخنی نمی گویند، از آن ها چیزی پرسیده شود تا آنان به حرف بیایند و درونشان را بیرون بریزند.انجام درست این کار، پیش نیازهایی دارد. نخست این که پدر و مادر، آگاه به این نیاز و چگونگی آن باشند. دوم این که امکانات و شرایط انجامش را فراهم کنند. از جمله این شرایط، بهبود وضع اقتصادی است تا افراد خانواده بتوانند با آرامش بیشتر، در کنار همدیگر، حضور به هم رسانند. شرط سوم آن که توازن میان رابطه والدین با فرزندان برقرار باشد. اگر این رابطه بالا به پایین و قهرآمیز باشد، در این صورت به علت صمیمی نبودن ارتباط، بچه ها خیلی از وقت ها راز دلشان را نمی توانند بگویند و به دنبال جایگزین بیرونی هستند. در این وضعیت والدین باید خودشان را به سطح بچه ها برساند تا آن ها احساس هم سطحی واقعی بکنند. به طوری که هرگاه نیازمند مشورت هستند، بتوانند این کار را با پدر و مادر نجام بدهند. نداشتن یا از دست دادن این فرصت می تواند آغازگر انحرافات باشد. البته این احساس صمیمیت به معنای هتک حرمت پدر و مادر نیست، بلکه باید فرزندان همراه با احترام به والدین با آنان صمیمی و همراز باشند.
ب)- پیامدهای تربیتی امنیت دادن
تامین نیاز امنیت و ایجاد فضای همدلی و اعتماد, پیامدهای مهمی در فرایند آموزش و پرورش فرزندان دارد. برخی از این پیامدها را با هم مرور می کنیم:
– بسترسازی برای آموزش و پرورش؛ اگر فرزند در فضای خانواده مورد مهرورزی و تامین امنیت قرار گیرد، بین او و مربی و والدینش یک رابطه صمیمی و مناسبی برقرار می گردد که این رابطه گام اول آموزش و پرورش است.
– احساس آزادی در ابراز عقاید و خواسته ها؛ هنگامی که بچه ها با والدین خویش صمیمی و خودمانی باشند به راحتی حرفشان با آنان در میان می گذارند و آرزو یا خواسته ای را در خود فرو نمی خورند و احساس عقده و ناکامی نمی کنند.
– احساس استقلال، ابتکار و اعتماد به نفس؛ این احساس خود موجب شجاعت و انگیزه اقدام در رفتار و اندیشه و جلوگیری بسیاری از اختلالات رفتاری، عاطفی و حتی شناختی می شود.
4) تکریم و احترام به کودک
امیرالمومنین علی(ع) می فرمایند: با بچه هایتان به گونه ای برخورد کنید که آن ها خودشان را کریم و با شخصیت بدانند.
تکریم و احترام به کودک در گفتار و رفتار، از پیامدهای مهم و گسترده ای برخوردار است که به برخی از آن ها اشاره می کنم:
پذیرش سخنان و آموزش های والدین؛ اگر فرزندان از والدین بی احترامی ببینند، دیگر پذیرای سخنان و آموزش های آنان نخواهند بود. امام صادق (ع) در روایتی می فرمایند: "طبعت القلوب علی حب من احسن علیها و بغض من اساءَ الیها." "دل های آدمیان به گونه ای است، هر کسی به آنان نیکی و مهربانی کند, وی را دوست می دارند و هر کسی به آنان بدی و ناروایی کند, از او بیزارند." (حرعاملی، 1367: ج16، ص184)
– شکل گیری درست خودپنداره در کودکان؛ خودپنداره به معنای تصور و دریافتی است که ما در ذهنمان از خودمان داریم. خوبی کردن یا بدی کردن دیگران، در خودپنداره هر فرد، برای همیشه می ماند. خودپنداره بیشتر برآیند برخوردها و گفتارهای دیگران است. بنابراین، نقش والدین و دیگر اطرافیان که با کودکان سرو کار دارند، در تشکیل خودپنداره آنان، بسیار مهم است.
– جلوگیری از سقوط در ورطه بزهکاری و گناه؛ امیرالمومنین علی (ع) می فرماید: "من کرّمت علیه نفسه لم یهنها بالمعصیته"، "کسی که پیش خودش کریم و مثبت نگر باشد و چهره مثبتی از خود در ذهن داشته باشد، نفس خودش را با ارتکاب به معصیت و بزهکاری بی ارزش نمی کند." (نوری طبرسی، 1409ق: ج11، ص339) در روایت دیگری، هم ایشان می فرمایند: "من کرمت علیه نفسه، هانت علیه شهواته"، کسی که نفس کریمی داشته باشد یا جان خود را کریم و با ارزش بینگارد، به راحتی از شهوات و خواسته های شهوانی می گذرد. (نهج البلاغه، 1379: ج4، ص104) بدین خاطر است که خداوند متعال در قرآن می فرماید: "انَّ اَکرمکم عندالله اَتقَیکُم". انسان با تقوا به راحتی به گناه دست نمی زند. ریشه بسیاری از رفتارهای منفی و نابهنجار، کمبود شخصیت یا پایین بودن عزت نفس است. امام علی (ع) در روایتی می فرمایند: "به کسی که نفسش در نزدش بی ارزش باشد، امید نیکی نداشته باش. این فرد کار خوبی برایت انجام نمی دهد." امام هادی (ع) هم در گفتاری می فرمایند: "کسی که خودش در نزد خودش بی ارزش و بی مقدار باشد، از شرّ او ایمن مباش." (ابن شعبه حرانی، 1369: ص362) انسان بی مقدار به سادگی به خود و دیگران آسیب می رساند.
– همبستگی بزهکاری و پایین بودن عزت نفس
روان شناسان ریشه بسیاری از رفتارهای منفی و نابهنجار را کمبود شخصیت یا پایین بودن عزت نفس افراد می دانند. "میرس"[8] در کتاب "روان شناسی اجتماعی" می گوید: بر اساس پژوهشی که "بروکنر" و "هولتن" در سال 1978، در دو گروه آزمایش و گواه انجام دادند, این نتیجه به دست آمد که کسانی که عزت نفس بالایی دارند، نه تنها کمتر از کسانی که از عزت نفس پایین برخوردارند، دچار افسردگی می شوند بلکه کمتر از آنان دچار اختلالات عصبی و بی خوابی شده و کمتر از آنان به اعتیاد و الکلیسم کشیده می شوند. (منطقی، 1372: ص15)
– جلوگیری از پیدایش روحیه خودبینی و رفتار پرخاشگرانه و زورگویی
امام صادق (ع) می فرماید: "معمولاً انسان هایی که دچار خودبزرگ بینی، کبر و زورگویی می شوند؛ به خاطر احساس خودکم بینی است که در خود دارند.[9]" (کلینی، 1413ق: ج2، ص312) شخص خودکم بین، واکنش های منفی از خود بروز می دهد و به مکانیزم دفاعی جبرانی روی می آورد. چنین فردی می کوشد از راه واکنش معکوس، یعنی با ابراز خود بزرگ بینی و نیز با زورگویی و پرخاشگری، کمبودها و کاستی هایش را جبران می کند.
– جلوگیری از نفاق و دورویی؛ شخص خودکم بین دست به تظاهر می زند تا چهره واقعی اش را پنهان کند. امیرالمومنین علی (ع) می فرماید: "دو چهرگی, ناشی از احساس ذلت و خود کم بینی است."[10] شخصی که ظاهر و باطنش با هم خیلی فرق می کند، به خاطر ذلت و خودکم بینی است که در خود می یابد. از این رو, ارتباطات عاطفی دوسویه می تواند نقش مثبت یا منفی به دنبال داشته باشد.
شیوه های تکریم و احترام به کودک
مرور و بازنگری منش پیامبر بزرگوار اسلام نشان می دهد که آن حضرت برای احترام گذاردن و شخصیت دادن به فرزندان و کودکان از شیوه های خاصی بهره می گرفتند. برای همانندسازی و الگوگیری، برخی از این شیوه ها را با هم بازخوانی می کنیم:
– به استقبال رفتن
پیامبر در برخورد با حسن و حسین و نیز دخترشان حضرت فاطمه، بزرگوارانه رفتار می کردند. ایشان هنگام ورود کودکان پیش پای آنان برمی خاستند و به استقبال آنان می رفتند. درخبری آمده است: هنگامی که حضرت فاطمه(س) به دیدن ایشان می آمد, آن حضرت به احترام دخترشان از جای برمی خاستند و ایشان را می بوسیدند و به جای خود می نشاندند. (مجلسی، 1403: ج37، ص 71)
– سلام کردن
در همین زمینه روایت زیبایی از امام رضا (ع) نقل شده که ایشان از پدران خود و آنان از پیامبر (ص) نقل می کنند که حضرت فرمود: "خمس لا ادعهنّ حتی الممات… و التسلیم علی الصبیان لیکون سنّه من بعدی"، (طباطبایی، 1375: ص 42) "پنج تا سنت و رفتار است که تا دم مرگ آن ها را ترک نمی کنم تا پس از من میان مردم سنت و منش ماندگار شود: … سلام کردن به کودکان".
– اجازه گرفتن
روش سازنده دیگر این که اگر قرار است حقی را از کودکی بگیریم باید برای گذشتن حق آنان را در جریان قرار داده و از آنان اجازه بگیریم.
– دعوت کردن و اجابت کردن دعوت کودکان
راه دیگر احترام گذاردن این است که دعوت کودکان را برای شرکت در جلسات آنان بپذیریم و از آنان نیز برای شرکت در میهمانی ها دعوت کنیم.
– عیادت کردن
اگر کودکان بیمار شدند از آنان عیادت کنیم و به دیدنشان برویم.
– صدا زدن محبت آمیز
هنگامی که می خواهیم یکی از آنان را صدا بزنیم، با احترام و با نام های مهرآمیز صدایشان بزنیم. در زبان عربی از واژه هایی همانند (یا بنی!) استفاده می شود. در زبان فارسی هم ما بکوشیم از واژه هایی همانند پسرکم, دختر گلم, عسلم, عزیزم و … کمک بگیریم. برگزیدن کنیه در کنار نام، در فرهنگ اسلامی نشانی از احترام به فرزندان است.
– پرهیز از خشونت علیه کودکان
کودکان چون هنوز هنجارها و معیارهای زندگی بزرگسالان را در جامعه نشناخته اند یا پدر و مادر نتوانسته اند این هنجارها یا انتظارات را به فرزندان منتقل کنند، در این صورت باید با آنان کنار بیایند تا فرزندان به تدریج فرایند درونی سازی و آموزش هنجارها را پشت سر بگذارند. معمولاً والدین با دیدن مخالفت یا بی خیالی فرزندان از آنان رنجیده شده و نگران و عصبانی می شوند. در تاریخ آمده است: "ام الفضل" همسر عباس بن عبدالمطلب، به خواهش پیامبر اسلام، پرستاری امام حسین(ع) را پذیرفت تا کمک یار حضرت زهرا(س) باشند. روزی پیامبر اکرم(ص) به خانه وی رفتند تا امام حسین (ع) را ببینند. وی بچه را به حضرت داد. بچه از شدّت خوشحالی در حالی که در آغوش پیامبر بود، یک مرتبه خود را خیس کرد. ام الفضل تا این صحنه را دید، آن چنان نارحت شد که گفت: یا رسول الله ببخشید و خواست بچه را به تندی از آغوش حضرت بکشد. پیامبر فرمودند: آرام باش. این آلودگی پاک می شود، اما چه چیزی می تواند کدورتی که تو بر دل فرزندم حسین (ع) نشاندی پاک کند. (فرید، 1367: ج 3، ص 57 به نقل از هدیه الاحباب، ص 176) برخوردهای تند و عصبی، همچون یک شوک بر کودکان وارد می شود و موجب عقده ای شدن و از بین رفتن اعتماد به نفس آنان می شود.
شخصیت دادن به کودک و مشارکت دادن در کارها
حضرت امام سجاد(ع)، هرگاه می خواستند دعا کنند، کودکان خانه را جمع می کردند و می فرمودند: من دعا می کنم، شما آمین بگوئید تا خدا به خاطر آمین شما، دعای مرا مستجاب کند. این امر موجب می شود که ما بچه هایمان را در کارهای بزرگ شریک کنیم تا آن ها در خودشان احساس شخصیت و احساس کنند که وجودشان در زندگی مهم و موثر است.
– واگذاری پاسخ پرسش بزرگسالان به کودکان
در تاریخ آمده است، گاهی افرادی خدمت امام معصوم می رسیدند و پرسش هایی را از ایشان می کردند. امام رو به فرزندشان می کردند و از وی می خواستند تا جواب پرسش را بدهد. این روش، تمرینی در خودیابی و تمرینی در جهت شکوفایی قابلیت ها است. بسیاری از آموزه های دینی، ازطریق همین پرسش و پاسخ ها منتقل می شود. علاوه برآن، در شخصیت دهی و شکوفایی ظرفیت های فرزندان بسیار موثر است.البته به یاد داشته باشیم که واگذاری پاسخ از جانب امام معصوم به فرزند خردسال خود، راهی برای نشان دادن بزرگی شخصیت فرزند به عنوان امام آینده بود. اما در داستان های دیگر، این شیوه در مورد دیگر فرزندان نیز تکرار شده که این کار حاکی از اهمیت و نقش سازنده واگذاری پاسخ به کودکان، برای خودیابی یا روشی برای آموزش و یادگیری مهارت ها است.
5) بازی کودکان
روان شناسان معتقدند، بازی کودکان پیش تمرین و روش آماده شدن برای زندگی واقعی است. کودکان فراز و نشیب های زندگی واقعی، احساسات، عواطف و حتی آموزش هایی را که باید در زندگی واقعی داشته باشند، درون بازی یاد می گیرند و تجربه می کنند. بازی موجب می شود که بچه ها بتوانند انرژی متراکم و باقی مانده در روان خودشان را تخلیه کنند و عواطف و احساسات خود را از این راه ابراز کنند. در روایتی آمده است که یک روز پیامبر اکرم (ص) وارد خانه شدند و دیدند عده ای از دوستان عایشه به منزل ایشان آمده و مشغول بازی با وی هستند. عایشه تا پیامبر را دید، آن ها را به یک سمت خانه فرستاد، به این توهم که حضرت ناراحت می شوند. اما پیامبر وقتی آنان را دیدند، گفتند که دوستان عایشه برگردند و به بازی خود ادامه دهند. (بخاری، 1401: ج7، ص102) این برخورد پیامبر از این جهت بود که عایشه در آن هنگام هنوز در دنیای نوجوانی بود و در نتیجه نیازهایی داشت که باید پاسخ داده شود اگرچه همسر پیامبر بود. بازی کردن و جست و خیز، یک نیاز اساسی و فطری در بچه است. در روایتی آمده است که گروهی خدمت امام حسن عسگری(ع) می رسند. روی زانوی حضرت، بچه ای نشسته بود. هنگامی که حضرت خواستند پاسخ پرسش ها را بنویسند, کودک قلم را از دست امام کشید. آن گاه امام، برای اینکه بچه را ناراحت نکرده باشد، یک توپ قشنگی را در دستشان گرفتند و سپس جلوی کودک آن را رها کردند. کودک وقتی آن توپ قشنگ را دید، قلم را رها کرد و به دنبال توپ رفت. در این هنگام حضرت مشغول نوشتن شدند. (الاربلی، 1405ق: ج 2، ص 323، حدیث 3)
در بازی کودکان و چگونگی برخورد با آنان، گوشزد دو نکته اجتناب ناپذیر است:
الف)- آزاد گذاشتن کودکان در بازی
کودکان از راه بازی کردن انرژی خویش را رها می کند. بازی و نقش سازنده آن به طور جدی در روان شناسی دنبال شده است. "اسپنسر" معتقد است که بازی عامل بیرون ریختن انرژی های زاید بچه و حتی بزرگترها است. نیروهایی که در بدن ما به صورت انرژی جمع می شود، باید به صورت فعالیت های هدفمند، همانند کار، مسئولیت های روزمره یا از راه بازی مصرف بشود. "لازاروس" دیگر روان شناس در این رابطه می گوید: بازی راه برطرف کردن خستگی ها است. "پاتریک" می گوید: بازی تنها راه تنش زدایی ها است. "مگ دوگال" نظریه اش این است که بازی برای کودکان، پیش تمرین زندگی آینده است. (مهجور، 1367: صص 18-14)
نقش هایی که بچه ها می خواهند در جامعه داشته باشند، آن ها را در بازی تجربه و تمرین می کنند. اگر بچه ها فرصت کافی برای بازی نداشته باشند، همین امر ممکن است آن ها را دچار عقده های جبران ناپذیری بکند. امروزه مثل شناخت درمانی یک روشِ درمانی، به نام "بازی درمانی" داریم که از این راه بسیاری از اختلالات رفتاری و عاطفی را معالجه می کنند. خوب است در همین رابطه، به برخی از روایات نیز اشاره کنم. دقت در این روایت ها نشان می دهد که امامان معصوم ما، برای تامین این نیاز اساسی از چه راهکارهایی کمک می گرفته اند:
– شخصی به نام "عبدالله بن شیبه" می گوید: پیامبر در نمازی، سجده را بسیار طولانی کرد. بعد از نماز مردم علت این طولانی شدن را پرسیدند. حضرت فرمود: فرزندم حسن بر گردن من بود، نخواستم عجله کنم تا نیاز فرزندم برآورده شود یا این که خودش پایین بیاید. (مجلسی، 1403: ج 42، ص 294)
امام صادق (ع) نیز در روایتی می فرمایند: دست کم بچه را 7 سال رها کن تا می تواند از دنیای بازی لذتش را ببرد. (حر عاملی، 1367: ج 15، ص 194)
جابر بن عبدالله انصاری می گوید: بر پیامبر اکرم (ص) وارد شدم، در حالی که امام حسن و امام حسین (ع) بر پشت آن حضرت سوار بودند و پیامبر در حال سواری با آنان صحبت می کردند. پیامبر به آنان می گفت: چه شتر خوبی دارید و شما چه سواران خوبی هستید. (مجلسی، 1403: ج 43، ص 285)
امام کاظم(ع) می فرماید: کسانی در بزرگسالی عجول، شتابزده و بی ظرفیت هستند که در کودکی به اندازه کافی بازی نکرده اند. (مجلسی، 1403: ج 60، ص 362)بازی موجب می شود که بچه ها وارد حوزه فعالیت بزرگ ترها شوند و در شکلی کودکانه واقعیت ها و هنجارهای زندگی واقعی را تجربه کنند. همانندسازی، الگوگیری و بسیاری از آموزش ها و پرورش ها به نحو غیر مستقیم، از راه بازی فراگرفته می شود.
ب)- هم سطحی و شرکت در بازی کودکان
پیامبر اسلام (ص) به منظور رقابت انگیزی میان کودکان خود، مسابقه دو و کشتی برگزار می کرد. یکی از پیامدهای بازی کودکان و از عوامل ایجاد لذت وشادی در بازی ها، پیدا شدن رقابت میان کودکان است. همچنین، حضرت پیامبر (ص) در برخورد با کودکان، آن قدر خودشان را پایین می آوردند تا بچه ها بتوانند با ایشان مثل یک دوست رفتار کنند و حتی به عنوان هم بازی، از ایشان تقاضای بازی کنند. در این مرحله به چند روایت اشاره می کنم: بسیاری از وقت ها، هنگامی که حضرت زهرا (س) وارد منزل می شدند، می دیدند که پدرشان رسول الله، امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) را به کشتی واداشته اند. حضرت زهرا (س) می گوید: روزی از راه رسیدم و دیدم پیامبر فرزندم ]امام[ حسن را تشویق می کردند تا بر ]امام[ حسین پیروز شود. من به ایشان گفتم: پدر جان! چرا قضیه برعکس شده است؟ با آن که فرزندم حسن از حسین بزرگ تر است، شما وی را تشویق می کنید تا برحسین پیروز شود؟ پیامبر فرمودند: دخترم! برادرم جبرئیل حسین را تشویق می کند و من دیدم که عدالت نیست که حسن بدون تشویق بماند. از این رو، من هم فرزندم حسن را تشویق می کنم. همچنین، حسین توان بدنی اش بیشتر از حسن است، پس باید حسن را تشویق کرد تا تعادل و برخورد عادلانه میان آن دو برقرار شود. امام صادق (ع) نیز در بازی بچه ها شرکت می کرد و اگر در جایی با بی صداقتی آنان روبرو می شد، از آنان قهر و بازی را ترک می کرد اما بلافاصله با خواهش بقیه به بازی برمی گشت. همچنین ایشان هنگام شرکت در بازی بچه ها سعی می کردند، خود آنان بازی را شروع بکنند و همچنین می کوشیدند در بازی با کودکان رهبر نباشند، چون اگر ایشان رهبر می بودند، حس و ظرفیت رهبری در گروه را، در بچه ها از بین می بردند. از این رو است که در ادبیات آموزشی و پرورشی زبان فارسی آمده است:
چون که با کودک سر و کارت فتاد
پس زبان کودکی باید گشاد
روزی پیامبر گرامی اسلام (ص) به مسجد می رفتند. بر سر راه خود گروهی از کودکان را دیدند که به بازی مشغول بودند. کودکان از ایشان خواستند تا برای مدتی همبازی ایشان شوند و این در هنگامی بود که حضرت می بایست در مسجد حضور داشته باشند تا نماز را بجای آورند. یاران که در مسجد منتظر پیامبر بودند، بلال را به دنبال حضرت فرستادند. هنگامی که بلال حضرت را دید، شگفت زده دریافت که حضرت خم شده اند و بچه ها را سواری می دهند. بلال با دیدن این صحنه برآشفت و بچه ها را هل داد؛ به گونه ای که چند تا از بچه ها زمین خوردند. حضرت وقتی چنین صحنه ای را مشاهده کردند، فرمودند: بلال! چرا بچه ها را هل دادی؟ گفت: ای رسول خدا! چون وقت فضیلت نماز تنگ است و مردم هم در مسجد انتظار شما را می کشند. حضرت فرمود: آیا تنگ شدن هنگام فضیلت نماز، بهتر و مهم تر از دلتنگ شدن این کودکان است؟ من هم اکنون به مسجد نمی آیم. تو به خانه من برو و یک چیزی پیدا کن و برای این بچه ها بیاور تا من راضیشان کنم. بلال می گوید: من به منزل پیامبر رفتم و هر چه گشتم، غیر از هشت گردو چیزی پیدا نکردم. این ها را خدمت حضرت آوردم. ایشان گردوها را گرفتند و بچه ها را جمع کردند و فرمودند: عزیزان من، شما شتر خودتان را به این گردوها می فروشید؟ کودکان خوشحال شده و رضایت دادند که پیامبر به مسجد بروند و ایشان پس از اطمینان از خوشحالی و رضایت کودکان به سوی مسجد حرکت کردند. هنگامی که به مسجد رسیدند، یاران همگی منتظر شنیدن علت دیر آمدن حضرت بودند. ایشان بی درنگ و با خوش رویی به یاران خویش فرمودند: خدا برادرم یوسف را رحمت کند، وی را به چند درهم ناچیز فروختند و من را هم، کودکان به هشت گردو داد و ستد کردند. (عوفی، بی تا: جزء اول از قسم دوم، باب دوم، ص 30)

منابع:

www.hawzah.net

50


تعداد صفحات : 50 | فرمت فایل : word

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود