مشکلات دانشجویی
خوابگاههای دانشجویی
امکانات و …
بعضی ها به این دخمه ها، خوابگاه دانشجویی می گویند.
اینجا بزرگترین شهر خوابگاهی ایران است؛ ایرانی کوچک در تهران، کارگر شمالی، امیرآباد.
چهار هزار سکنه جوان که قرار است چهار سال و شاید کمی بیشتر را در اتاق های کوچک و شلوغ آن به صبح برسانند. می گویند ساختمان شماره یک روزی خوابگاه سربازان آمریکایی در جنگ جهانی دوّم بوده است. صدای موسیقی آرام، و گاه سرفه های خشک یا سوت گزنده باد و ناله درهای نیمه باز با هم می آمیزد.
لباسهای آویزان بالکن ها به زحمت خود را روی طناب نگه می دارند. ساختمان های زوار در رفته و پیر، هر از گاه به تکانی بزرگ می اندیشند که روزی دلشان را تکان می دهد و هری فرو خواهند ریخت. و آن وقت خیلی ها همراه با آنها خواهند مرد! می گویند 2 میلیارد و 500 میلیون تومان آن هم برای متعادل سازی کوی دانشگاه، هزینه لازم است. سیستم برق اینجا 75 درصد مستهلک اعلام شده است و 400 میلیون تومان هزینه می خواهد. دست روی هر جا که بگذاری، همین طوری است. سیستم های گرمایشی، ایزوگام ساختمان، مخابرات و سیستم اتوماسیون ورود و خروج دانشجویان و … امّا با این حال 140 میلیون تومان برای تعمیرات کوی اختصاص یافته است.
اتاق های 6 نفره، بهترین شرایط درس خواندن را برایت جفت و جور کرده اند. بوی تند جورابها، ظرفهای نشسته و سطلهای آشغال چشم انتظار که دوست دارند روزی خودشان را تخلیه کنند و خرناسهای کشدار مصطفی، سوسک های کپل و چاقی که هر از چندی شاخک های فر نزده شان را از توی سوراخ های دستشویی برایت تکان می دهند یا صدای صادق که با لهجه غلیظ ترکی اش، قربون و صدقه مادرش در میانه می شود و …
خدا پدر تابستان را بیامرزد! چمن سبزی بود که دور از این همه آشفتگی می توانستی چند دقیقه ای دستی به سر و روی کتابهایت بکشی.
400 دانشجو در پردیس مرکزی کوی، 2800 نفر در چهار ساختمان خوابگاهی شهید چمران، 2500 دانشجو در خوابگاه های فاطمیه، 1200 دانشجوی دختر و در 4 ساختمان پراکنده در اطراف دانشگاه تهران و 1300 دانشجو در یک ساختمان دیگر در اطراف دانشگاه ساکن این اتاق های 6 نفره اند.
دکتر محدث، مدیر کل امور دانشجویان داخلی کشور می گفت: وظیفه دانشگاه فقط آماده ساختن امکانات پژوهشی و علمی است و هیچ آیین نامه ای هم دانشگاه را ملزم نمی کند خوابگاه رایگان به دانشجویان بدهد.
دانشگاه تهران، آن هم در بخش متاهلان، سه خوابگاه جلال آل احمد با 190 واحد مسکونی، 16 آذر با 20 واحد مسکونی و خوابگاه فرهنگ با 48 واحد مسکونی را شامل می شود. در مجموع دانشگاه تهران 1400 اتاق برای دانشجویان مجرد دختر و پسر و 270 واحد مسکونی برای دانشجویان متاهل دارد.
آن سوی این شهر و در هر گوشه ای از آن، ساختمان های ریز و درشتی را می توان یافت که تنها به بهانه چند تخت آهنی، پیژامه های آویزان روی آن و لابد کتابهای قطور چیده شده روی میز کنار پنجره اتاقهایشان، نام خوابگاه دانشجویی به خود گرفته اند.
250 هزار دانشجوی شهرستانی، حتی همین سرپناه با چنین امکاناتی را هم ندارند.
دکتر محدث معتقد است: از آنجا که مطابق قانون، دستگاه ها ملزم به تامین خوابگاه دانشجویان نیستند، در هیچ یک از برناماه های 5 ساله توسعه کشور هم تعهدهایی برای احداث و توسعه خوابگاه ها پیش بینی نشده است. "پانسیون در خانه"، یکی از برنامه های جدید معاونت دانشجویی است بر اساس این طرح که به گفته مدیران دانشجویی وزارت علوم جدید (تازه از تنور طرح ها بیرون کشیده شده است) چندان هم داغ و تازه نیست، ساکنان اطراف دانشگاه ها در صورت تمایل می توانند اتاق های اضافی منزل خود را به دانشجویان اجاره دهند!
کاشانی ها، خوزستانی ها، بروجردی ها، مشهدی ها، مازندرانی ها و بسیاری دیگر، این سوی و آن سوی شهر، پولهایشان را روی هم گذاشته اند تا پول رهن چند صباحی دانشجویی را به حساب صاحبخانه ها بریزند. خانه ای که جوان دانشجوی مشهد در یکی از کوچه های خیابان پیروزی، با پول پیش یک میلیون تومانی و اجاره 40 هزار تومانی اجاره کرده، یک سوئیت 20 متری است که صاحب خانه بخشی از خانه 80 متری اش را با نئوپان مجزا کرده و در اختیار او قرار داده است. صدای جیغ محمّد علی و محمدرضا، فریاد علی آقا و همسرش و گاه صدای میهمانان آن ها، عرصه را بر او تنگ می کند. فکر دردسرهای پیدا کردن خانه ای مناسب تر، دغدغه های اسباب کشی و … چاره ای جز این را برای او باقی نمی گذارد. صادق همکلاسی دیگر او نیز سوئیتی 30 متری را در خیابان سپاه اجاره کرده است. مسافت زیاد محل سکونت او تا دانشگاه، بهانه های هر روز صاحبخانه و … او را نیز به فکر تخلیه انداخته است.
در حال حاضر، دانشجویان شهرستانی بیش از 60 درصد دانشجویان را تشکیل می دهند و در برخی شهرستان ها این میزان به 90 درصد هم می رسد. مدیر کل امور دانشجویی دانشگاه صنعتی شریف می گوید: برای برطرف کردن مشکلات موجود در خوابگاه ها، قبل از افزایش ظرفیت سالانه دانشگاه ها باید ظرفیت دانشگاه ها برای پذیرش دانشجو بررسی شود تا هر سال با آغاز سال تحصیلی، شاهد بروز مشکلات خوابگاهی نباشیم. وی اضافه می کند: یکی از مهمترین راه های اداره خوابگاه ها، به صورت پانسیون و پیمانکاری است. باید خوابگاه ها به بخش خصوصی واگذار شود و در مقابل هزینه ها هم میان دانشجو و وزارت علوم تقسیم گردد. دکتر حبیبی اضافه می کند: راهکار دیگر، اداره خوابگاه ها به صورت صد درصد خصوصی است که هزینه خوابگاه ها را دانشجویان غیر واجد شرایط دانشگاه پرداخت می کنند. عضو شورای برنامه ریزی دفاتر وزارت علوم هم می گوید: کمبود امکانات خوابگاهی و نامناسب بودن محیط، به شکل فزاینده ای بر روحیه دانشجویان ساکن در خوابگاه ها تاثیر منفی می گذارد. اتاق های با ظرفیت دو نفر، گاهی تا 6 نفر را در خود جای داده اند و این مسئله، محیط پر تنشی را برای آنها به وجود آورده است. رامشت می افزاید: تحمّل وضعیت نامناسب فضای خوابگاه برای دختران که به لحاظ عاطفی به خانواده وابستگی بیشتری دارند، به مراتب دشوارتر از پسران است.
زندگی خوابگاهی یا زندگی در دخمه های تاریک و نموری که عده ای نام خانه های دانشجویی را به آن می دهند! تهران یا مشهد یا بیرجند و یا آن سوتر، در اندیمشک و اهواز ، فرقی نمی کند؛ مهم آن است همان طور که بسیاری تعهدی برای اشتغال دانشجو پس از تحصیل نمی یابند، همان طور هم عده ای مسئولیت فراهم ساختن امکانات رفاهی دانشجو را از خود سلب می کنند و البته، فرقی هم نمی کند این دانشگاه و این دانشجو، دولتی باشد یا غیر دولتی!
رسانه هاو هویت فرهنگی
ما همگی تحت تاثر رسانه ها هستیم. لذا اگر رسانه های ارتباطی را در جامعه به عنوان دستگاه عصبی تلقی کنیم، باید برای فهم و درک رسانه ها به نحوه زندگی در قرن بیستم مراجعه کنیم. همه ما به نوعی تحت نفوذ رسانه ها هستیم پس رسانه ها می توانند فرهنگ و هویت ما را شکل دهند.
به عنوان مثال، وقتی در انگلیس مردم عصبانی می شوند نوع عصبانیت آنها به شکل یکسانی بروز می کند زیرا آنها این نوع رفتار فرهنگی منفی را از بازیهای فوتبال آموخته اند. پس رسانه ها، یک نوع عادت رفتاری می آموزند که خود ما هم متوجه آن نیستیم.
امروزه در دنیای صنعتی 50 تا 80 درصد از نیروی کار فعال در بخش ارتباطات مشغول هستند، علاوه بر آن مردم کشورهای توسعه یافته بیش از 6 تا 7 ساعت از وقت خود را صرف ارتباطات می کنند. امّا متاسفانه ارتباطات در کشور ما اینگونه نیست و به شکل سنتی ادامه دارد، لذا با توجّه به آن چه که گفته شد پس کی می خواهیم به سوی مدرنیته پیشرفته گام برداریم؟
در حال حاضر، اغلب کشورهای توسعه یافته در عرصه رسانه های ارتباطی خود تولید کننده اطلاعات هستند و از پیشرفت های رسانه ای نیز برای تولیدات خود بهره می جویند، در حالی که در کشور ایران، ابزارهای ارتباطی همچون تلفن و کامپیوتر صرفا برای ایجاد ارتباطات شخصی و دوستانه مورد استفاده قرار می گیرد و کمتر در زمینه تجارت و فعالیت های جانبی مورد بهره برداری قرار می گیرند.
علیرغم استفاده محدود از تلفن و کامپیوتر در ایران، این نوع ابزارهای رسانه ای تا حدودی توسعه یافته اند، امروزه با ترکیب تلفن و کامپیوتر می توان در کنترل زندگی مردم نیز بهره گرفت.
بنابراین، با استفاده از این تکنولوژی می توان کاملاً به نظارت در زندگی افراد پرداخت؛ حتی در این زمینه می توان اشخاصی را که به کامپیوتر دسترسی ندارند، تحت کنترل در آورد.
امروزه جهان سرمایه داری از جهان فقر وحشت دارد، زیرا فقرای جهان سوّم از طریق بکارگیری کامپیوتر و ابزارهای رسانه ای می توانند به نظارت بر کار ثروتمندان بپردازند و با استفاده از این ابزارهای تکنیکی می توانند نظم جهانی را در هم بریزند. پس می توان گفت هم اینک حوادث تاریخی جهان را ابزار رسانه ای رقم می زنند یا به عبارت دیگر حوادث امروزی، حوادث رسانه ای هستند.
به طور مثال، واقعه 11 سپتامبر این حادثه را از حالت ملی به یک موضوع جهانی مبدل کرد و موجب ارتباط رسانه ای بین جوامع مختلف شد. بنابراین می توان گفت که جمعیت جهان ارتباط تنگاتنگی با اطلاعات تولیدی رسانه ها دارند.
پس باید گفت که زندگی امروز تا حد زیادی انعکاسی از رسانه است و آگاهی و تجربه فرد منوط به میزان استفاده از رسانه ها است. ابن خلدون در مورد هویت ما بر این باور است: "فضا و محیط ما، پر از پیام های خوب و بد است و این فضا هویت ما را تشکیل می دهد.
با این تعبیر "رسانه" را می توان محیط برتر نیز نام نهاد، به عبارت دیگر رسانه ابزار و واسطه ای است که پیوسته بر رفتار، کردار، احساسات و تفکر انسان نفوذ می کند.
رسانه ها و هویت شخص
زمان و مکان دو عامل مهم در شکل گیری هویت شخص است. من کی هستم؟ ما کی هستیم؟ امروزه هر فردی به عنوان عضو گروه یا جامعه شناخته می شود.
ابزارهای رسانه ای کم کم ما را از حالت محلی – شهری – کشوری به هویت جهانی تبدیل می کنند.
بنابراین در آینده هویت افراد متکی به مکان خاصی نخواهد بود. امروزه بحثی در جوامع توسعه یافته شکل گرفته است و آن اینکه قرن 21، قرن شکل دهی به شهروند جهانی است بنابراین تلاش دولت ها برای محدود کردن انسان ها در یک حوزه جغرافیایی تاثیر گذار نخواهد بود.
تکنولوژی ماهواره هم اینک امکان جهانی شدن را برای افراد فراهم کرده است به طوری که افراد خود را به مکان واحدی مقید نمی دانند.
قدرت بزرگ بازارهای تجارت بین المللی موجب از بین رفتن تضاد بین شرق و غرب شده است از سویی دیگر اروپا کم کم در مقام یک ابرقدرت نقش خود را ایفا می کند، شرکت های چند ملیتی و جهانی شدن سبب بروز تضادهای ملی و قومی در کشورهای جهان سومی می شود.
به تعبیر جامعه شناسان رشته ارتباطات، در قرن 21، شاهد بروز تضادهای قومی در جوامع خواهیم بود چرا که جهانی شدن، آزادی زبان، فرهنگ و برابری زن و مرد را مطرح می کند.
هم اینک جوامع سنتی به مرور در حال تبدیل شدن به جوامع انتقالی و سپس صنعتی هستند، این تغییرات اجتماعی به خودی خود، ناخواسته تبعاتی را در جوامع سنتی در پی خواهد داشت.
با افزایش تضادهای موجود در جوامع سنتی، ابزارهای رسانه ای دیگر پاسخگوی افراد جامعه نخواهد بود. اگر دولت ها در پی برآورده کردن نیازهای روحی افراد جامعه نباشند شرایط دشواری در پیش خواهند داشت، در شرایط فعلی روزنامه نگاران و دست اندرکاران رسانه ای وظیفه خطیر سوق دادن جامعه از سنت به مدرنیته را عهده دار هستند. به باور مارشال مک لوهان نظریه پرداز ارتباطات، ما رسانه ها را خودمان به وجود آورده ایم ولی اکنون رسانه ها هستند که ما را به وجود آورده اند.
انسان مخترع تکنولوژی است امّا طرز کاربرد و محتوای آن زاییده فکر انسان است.
علیرغم این نگره، بعدها هشکل و شیوه کاربرد رسانه ای آن روز تفکر، رفتار و احساس ما اثر گذاشت و ما آنگونه شدیم که رسانه ها می خواستند.
عروس و دامادهای خرافاتی
در همه جای دنیا مراسم ازدواج روش ها و سنت های خاص خودش را دارد. بسیاری از این آداب و رسوم آن چنان با خرافات عجین شده اند که به سختی می توان درست و غلط را از یکدیگر تشخیص داد. بیایید با هم سری به آداب و رسوم ازدواج در بریتانیای کهن بزنیم و ببینیم خرافاتی که آنها را طلسم کرده بود اکنون و در عصر حاضر تا چه حد به واقعیت زندگی ما نزدیک است.
مراسم خواستگاری
در گذشته های دور رسم بود که داماد، افراد خانواده و یا دوستانش را برای دیدن عروس خانم به منزل وی می فرستاد. در صورتی که آنها در مسیرشان به میهمان ناخوانده ای مانند یک مرد نابینا، یک راهب و یا یک زن باردار بر می خوردند می بایست قرار آن روز را لغو کرده، به روی دیگری موکول می کردند و اگر در راه به گرگ، گنجشک و یا بز ماده ای برخورد می کردند آن را به فال نیک گرفته، مطمئن می شدند این وصلت سر خواهد گرفت و مشکلی در میان نخواهد بود.
در قرون وسطی، مردی که تصمیم به ازدواج می گرفت ، شاخه "گل رزی" را بیرون از منزل دختر مورد علاقه اش قرار می داد – دختر جوان برای پذیرفتن پیشنهاد آقا داماد گل رز را دست نخورده رها می کرد و جایگزین کردن آن با یک "گل کلم" به آقا داماد می فهماند دختر خانم به وی جواب رد داده است.
پیش به سوی مرام عروسی
اگر عروس خانم پیش از ترک مکانی که مراسم آنجا برگزار می شود نگاه کوچکی در آینه بیندازد برایش بخت و اقبال خوبی به ارمغان خواهد آورد. اگر عروس و داماددر مسیر رفتن به مراسم عروسی یک دودکش پاک کن ببینند، حتما زندگی خوب و خوشی خواهند داشت و به همه آرزوهایشان می رسند. چنین آرزویی با دیدن رنگین کمان نیز به تحقق می پیوندد. دیدن خوک، مارمولک و یا کلاغ نیز این طلسم را شکسته، همه چیز را به هم می ریزد. بارش باران در فرهنگ های مختلف تعاریف و تفاسیر متفاوتی دارد. برای بسیاری از مردم خوش یمن و نیک است و برای گروهی دیگر سیاه بختی و بد اقبالی را به دنبال دارد.
کیک عروسی
در بریتانیا یک نوع کیک جو در شب های عروسی سرو می شد و آنها رسم داشتند قطعات کوچکی از آن را مانند کاغذهای رنگی بر سر عروس و داماد بپاشند و معتقد بودند چنین امری برای عروس خانم باروری به ارمغان خواهد آورد. در "یورک شایر" انگلستان، تکه ای از کیک عروسی را درون بشقابی قرار می دادند و فردای عروسی آن را به منزل والدین عروس برده، از پنجره به بیرون پرتاب می کردند. اگر بشقاب می شکست و یا صدمه می دید نشانگر زندگی خوب و آرامی بود که انتظار عروس و داماد را می کشید ولی اگر بشقاب آسیبی ندیده، سالم می ماند برای عروس خانم شگون نداشت! در یکی دیگر از نقاط انگلستان مرسوم بود حلقه انگشتری را درون کیک پنهان می کردند. هر کسی که حلقه را درون بشقاب کیک خود می یافت سالی پر از موفقیت پیش رو داشت. و یا رسم بود دختران و پسران مجرد تکه ای از کیک را زیر بالش خود پنهان می کردند تا در کمتر از یک هفته زن و یا شوهر ایده آل خود را بیابند!
کفش
سنتی که از سال های دور مرسوم بوده و همچنان نیز در میان انگلیسی ها رایج است آویختن لنگه کفشی پشت اتومبیل تازه عروس و دامادهاست که همانند نعل اسب برایشان خوش شانسی می آورد. در برخی نقاط انگلیس هنوز هم رسم است پدر عروس یک جفت از کفش های دخترش را به آقا داماد هدیه می دهد و به این ترتیب مسئولیت و وظیفه سنگینی را که تا آن زمان بر دوشش نهاده شده بود به عهده وی می سپرد.
مراسم اختتامیه
و بالاخره پس از اتمام مراسم، عروس دسته گل خود را از روی شانه راست به پشت سر پرتاب می کند. دخترهای مجردی که پشت سر عروس و داماد ایستاده اند هر کدام تلاش می کنند دسته گل عروس را بگیرند زیرا می دانند کسی که در این مسابقه برنده شود اولین دختری است که پس از عروس فعلی، لباس عروسی به تن می کند.
دانشگاه یا مکتب خانه ادبیات همان شعر است.
1. وقتی میرزا بنویس از دانشکده ادبیات دانشگاه تهران بیرون آمد، هیچ اتفاقی نیفتاد. یعنی اتفاقی که قرار بود بیفتد، افتاده بود و میرزا بنویس بدبخت تنها رو به روی تندیس فردوسی گفت: حکیم جان نشد، اینکه همان مکتب خانه خودمان است.
آن روز نه چندان تاریخی (و البته صاف و آفتابی) خیلی ها همان اطراف پرسه می زدند؛ امّا من که بعید می دانم کسی میرزا بنویس ما را دیده باشد و این جمله حکیمانه اش را شنیده باشد.
2. پیش از اینکه میرزابنویس وارد دانشگاه تهران شود، هم هیچ اتفاقی نیفتاده بود. میرزا بنویس فقط سفارش نوشتن گرفته بود و چون کارش نوشتن بود، می خواست بنویسد. قرار هم گذاشته بودند که درباره غیبت ادبیات داستانی معاصر در درون درسی رشته کارشناسی ادبیات بنویسد و به همین دلیل راه افتاده بود سمت دانشگاه تهران تا ته، توی قضایا را در بیاورد.
3. اینجا همان جایی است که گویا قرار است اتفاقی بیفتد؛ امّا چه اتفاقی؟ خود میرزا بنویس که می گفت: وقتی از وضعیت دروس اصلی و عمومی رشته ادبیات سردرآورده، مغزش تیر کشیده و اصلا قید غیبت ادبیات داستانی معاصر را در دانشگاه ها را زده است.
4. طبق گفته های جناب میرزابنویس از 82 واحد دروس اصلی این رشته (ادبیات) 48 واحد به ستون نظم و نثر اختصاص یافته و از این تعداد سهم متون نثر تنها 14 واحد، یعنی چیزی حدود 29 درصد است. در حالی که سهم نظم در این وضعیت 34 واحد (71 درصد) است.
بدبخت میرزابنویس ما که از این همه اجحاف در حق نثر فارسی می خواست خیلی کارها بکند، وضعیت را اسفبارتر از این حرفها دیده بود. بیچاره می گفت: بدبختی آنجاست که مباحث عمده تعداد دیگری از دروس اصلی، پایه و تخصصی این رشته مانند بدیع، نقد ادبی، معانی و بیان (1 و 2). تاثیر قرآن و حدیث در ادب فارسی. سبک شناسی (1) و تاریخ ادبیات (1و2و3) نیز همه راجع به متون نظمند.
5. وقتی میرزابنویس در راهروهای دانشکده ادبیات پرسه می زد، به این نتیجه رسیده بود که هنوز هم کسی در مملکت ما جز شعر، چیزی را در شمار ادبیات به حساب نمی آورد. میرزا یاد مکتب خانه خودشان افتاده بود و مکتب داری که فقط شعر را ادبیات می دانست.
6. راستش را بخواهید، حالا شک کرده ام که اصلا میرزابنویسی هم وجود داشته یا نه و حتی هنوز نفهمیده ام در دروس مختص نثر مانند دستورزبان آیین نگارش و تاریخ زبان فارسی چرا باید شواهد دستوری و مثالها از متون نظم برگزیده شوند. آن هم شعر که می گویند زبانش قاعده گریز است؛ امّا من هم مثل میرزا بنویس از خیر یدداشت نوشتن درباره غیبت ادبیات داستانی معاصر در دروس دانشگاهی گذشته ام.
7. راستش را بخواهید مثل اینکه این جمله را میرزابنویس گفته بود.
کتابخانه دیجیتال ره آوردی نوین در عرصه فن آوری اطلاعات
جهان با ورود به قرن بیست و یکم با یک تحوّل اساسی و همه جانبه در زمینه انقلاب اطلاعاتی و ارتباطی روبرو شده و حجم اطلاعاتی که در همه وجوه زندگی بشر در کمتر از صدم ثانیه تولید می شود، گاه غیر قابل محاسبه و برآوردهای کمی گردیده است.
در چنین دنیایی با این حجم عظیم از تولید اطلاعات، بدون استفاده از فن آوری های جدید اطلاعاتی و ارتباطی که در واقع شکل دهنده دانش اطلاعاتی است نمی توان به هدف رسید.
امروزه اصطلاحاتی نظیر جامعه اطلاعاتی، عصر اطلاعات و جامعه دانش مدار، به واژه هایی آشنا تبدیل شده و در چنین عرصه ای مدیریت موثر و کارآمد اطلاعات برای رشد و توسعه فرهنگی و اقتصادی جوامع بسیار ضروری است.
فن آوری پیشرفته اطلاعات و ارتباطات، دستیابی به منابع گسترده اطلاعاتی را ممکن می سازد، امکان کنترل، تفکیک و سازماندهی اطلاعات مرتبط را فراهم می آورد، ارتباطات سریع و برق آسا و انتقال اطلاعات را میسّر می سازد و در صورت کاربرد توسط افراد مسلط به مهارت های اطلاع رسانی، می تواند مراحل یادگیری، ایجاد دانش و تصمیم گیری را ایجاد کند.
در این میان اقداماتی از جمله راه اندازی کتابخانه های دیجیتال، فعالیتی است که در جهت طبقه بندی و مدیریت این اطلاعات در عرصه فن آوری اطلاعاتی که موج انقالبی آن همه جان را فرا گرفته است، صورت می گیرد.
اصلی ترین ویژگی کتابخانه دیجیتالی آن است که با یک کتابخانه الکترونیکی و یا مجازی متفاوت است.
تفاوت عمده کتابخانه مجازی و دیجیتالی در این است که کتابخانه دیجیتالی در واقع جزیی از کتابخانه مجازی است. کتابخانه مجازی در اصطلاح فنی طیف بسیار وسیعی از کتابخانه ها را در بر می گیرد. بنابراین کتابخانه های الکترونیک و دیجیتال زیر مجموعه آن به حساب می آیند.
تفاوت روشهای الکترونیک و دیجیتال در این است که در کتابخانه الکترونیک، امکان ذخیره داده ها بر روی میکروفیلم، نوار و یا فیلم وجود دارد در حالی که در کتابخانه دیجیتالی تمام اطلاعات و داده ها به صورت بایت های دیجیتالی ذخیره شده و تنها از طریق اینترنت قابل دسترسی است.
در واقع کتابخانه دیجیتالی تمامی خدمات خود را از راه اینترنت و "وب سایت" انجام می دهد. با توجّه به اینکه مولفه اصلی ارتباطی در دنیای امروز بر اساس دیتاها یا اطلاعات تعریف می شود، در این دنیای امروز بر اساس دیتاها یا اطلاعات تعریف می شود، در این دریای بیکران اطلاعات، جهت استفاده صحیح از آنها نیاز به طبقه بندی و مدیریت این اطلاعات است که کتابخانه های دیجیتالی این امکان را فراهم می سازند.
در این میان بحث کتابخانه، بحثی قابل لمس است و جایی است که به نوعی اطلاعات در آن نگهداری می شود.
بعد از 70 سال هنوز ادیتور عکس نداریم
از زمانی که برای نخستین بار عکس به نشریات راه یافت تا به امروز، عکس به صورت جزیی مهم و ضروری برای مطبوعات در آمده است و نمی توان تصور کرد روزنامه ای که در میان مردم طرفداران و خوانندگانی یافته است به برخی مطالبش جنبه تصویری ندهد.
عکس اینکه به صورت مکمل و متمم روزنامه نگاری در آمده است و این کار، یعنی بهره مندی از عکس برای عینیت بخشیدن به خبر چنان عادی شده است که شاید بسیاری از روزنامه خوانان باور نکنند که روزنامه بدون عکس هم ممکن است چاپ شود.
یک عکس خوب چه ویژگی هایی دارد سوژه های خوب عکس چگونه باید انتخاب شوند، قالب شکنی در عکس مخاطره آمیز است یا نه و … این ها سوالاتی است که کاووس صادقلو، رئیس انجمن عکاسان مطبوعات ایران، به آن پاسخ می دهد:
آقای صادقلو، معیار تشخیص رخدادهای متفاوت و در حقیقت ارزشیابی رویدادها را روزنامه نگاران به "ارزشهای خبری" تعبیر می کنند، عکاسها چه ابزاری دارند؟
هر عکس صرفنظر از تاریک و روشن بودن و یا کوچک و بزرگ بودن چنانچه در بر گیرنده "شکار لحظه ها" باشد در نشریات خارجی قابل استفاده است، امّا در کشور ما بسیاری از سیاستگداران نشریات با عکس و ویژگی های آن آشنا نیستند.
عکسی که جنبه خبری ندارد و پروسه زمانی خاصی برای آن قابل تعریف نیست نیز می تواند جنبه هنری به خود بگیرد، اینجاست که مقولات زیبایی شناسی ترکیب بندی هم معنا پیدا می کند.
چند سالی است که عده ای از عکاسان مطبوعات دست به قالب شکنی در گرفتن عکسهای خود زده اند. این قالب شکنی لازم بوده است؟
قالب شکنی خوب است به شرط آنکه درست انجام شود. متاسفانه بزرگترین مشکل در مطبوعات از این حیث این است که عکس را خبرنگار انتخاب می کند. بعد از 70 سال از تاسیس مطبوعات ما مقوله ای به نام "ادیتور عکس" در هیچ نشریه ای نداریم، در صورتی که در نخستین سالهای تاسیس روزنامه در فرانسه ادیتور عکس نیز شکل می گیرد. امروزه وضع به گونه ای است که حتی عکس و یا عکس های معروفترین عکاسهای جهان مثل "جیمز نچوی" بدون ادیت شدن توسط ادیتور عکس نشریه ارایه نمی شود.
دخل و تصرف در عکس با هدف رساندن پیام به مخاطب از سوی دست اندرکاران نشریات اعم از مدیران تحریریه ها یا مسئولان هر صفحه و … برای عکاسی اهمیتی ندارد؟
… بیایید این موضوع را به لحاظ قانونی بررسی کنیم. گاهی ما از ادیت کردن یک عکس صحبت می کنیم و گاهی از دست بردن در ترکیب عکس. هنگام ادیت کردن ممکن است بخشی از عکس به دلیل آنکه احساس می شود اضافه است برش زده می شود امّا وقتی ترکیب عکس با حذف جزئیات آن و یا افزودن بر آن بر هم زده می شود جرم محسوب می شود (البته بدون اجازه از صاحب آن اثر) و چنانچه عکاس و صاحب اثر نسبت به پیگیری آن اقدام کند با خاطی برخورد قانونی خواهد شد.
پدیده دیگری که چند سالی است دنیای عکاسی را دستخوش تغییر کرده است دوربین های دیجیتال است.
قبل از ورود دوربین های دیجیتال دوربین هایی وجود داشت که از سرعت عمل بالایی برخوردار بود. حتی آنهایی که نگاتیو در آنها قرار می گرفت. الان بزرگترین دوربینی را که توسط یکی از شرکت های معتبر ارایه شده و بواسطه سرعت عمل بالا و محاسن مختلف در دنیا مورد استفاده قرار می گیرد به هیچ وجه در کشور نمی توانید پیدا کنید در صورتی که دوربین دیجیتال همان شرکت که در واقع همان دوربین نگاتیوی امّا دیجیتال شده است توسط یکی از مراکز خبری ما استفاده می شود. طبیعی است که با پیشرفت فناوری عکس توان عکاسی نیز در گرفتن عکس های خوب افزایش می یابد.
آیا فاصله ما و دنیا از نظر عکاسی خبری خیلی زیاد است؟
به جرات می توانم بگویم عکاسهای ما از عکاسهای دنیا چیزی کم ندارند، چون بسیاری از آنها حتی قابلترین عکاسان دنیا را هم کنار زده اند و این نشانگر استعداد بالای عکاسهای ایرانی است. عکاسهای خارجی هم این تهدید را درک کرده اند. در حال حاضر مدیر بزرگترین آژانس دنیا در فرانسه یک ایرانی است و این خیلی مهم است.
امّا متاسفانه آنچه امروزه گریبانگیر فعالیت های حرفه ای است در کشور ما شده است همان نگاه های سیاسی به هر پدیده است.
عکس ذاتا چون بیانگر حقیقت است و دروغ نمی گوید می تواند مورد استفاده عکاس و نشریه قرار گیرد. امّا اگر به درستی مورد استفاده قرار نگیرد جرم محسوب می شود. وقتی به سردبیر می گویید این عکس به لحاظ برخورداری از ویژگی های تاریخی و … قابلیت چاپ را دارد، بدون توجّه به این ویژگی ها منافع جناح خود را در نظر می گیرد و ممکن است بگوید این عکس معرف نقاط مثبت جناح مقابل است و بنابراین نباید مورد استفاده قرار گیرد.
در حال حاضر عکس در مطبوعات به شکل منفی ارزیابی می شود. زیباترین عکسی که به نظر من پس از انقلاب اسلامی از امام گرفته شد عکسی است که یکی از عکاسان فرانسوی به شکل کلوز آب از صورت ایشان گرفته است.
در این عکس بخشی از عمامه، گوش و محاسن امام حذف شده. صورت ایشان برجسته تر نشان داده شده است. حالا عکسی شبیه به این عکس را از فرد روحانی دیگری من می گیرم. در نشریه چاپ نمی شود چون معتقدند چاپ این عکس توهین به فرد است. همین برخوردهاست که شما با عکس های خوب در نشریات کمتر برخورد می کنید.
از حضور شما در این گفتگو سپاسگزارم.
من هم از شما متشکرم.
بعضی از روابط عمومی ها فکر می کنند "رپرتاژ آگهی" اداره شان خبر است!
در رشد و تکوین روابط عمومی ها سه دوره قابل تشخیص است؛ عصر قدیم که حاکمان می کوشیدند با امتناع و تاثیرگذاری بر روی اندیشه و روحیه افراد، مخاطبان را با خود همراه و همسو کنند، به وجود آمدن واحدهای روابط عمومی در ادارات و موسسات آمریکا که شامل یک ارتباط یک سویه است و تنها کار این واحد نشان دادن یک منظر زیبا از موسسه به مخاطب می گردید و بالاخره مرحله کنونی که روابط عمومی ها با در نظر گرفتن شرایط عصر ارتباطات و تسلط بر افکار عمومی بر روی محیط اجتماعی به یک ارتباط دو سویه و برگرفته از بازخوردها تکیه کرده است بویژه آنکه می کوشد باتعامل با رسانه ها به اهداف خود تسریع بخشد.
در عین حال عده ای معتقدند بخش اخیر بویژه در مواجهه با رسانه ها، گروه های متعددی دارد که حتی بعد از گذشت این همه به قوت خود باقی است.
دکتر داود زارعیان رئیس متخصصان روابط عمومی و مدیر کل روابط عمومی وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات ضمن گفت و گو با ما به تشریح برخی از این مشکلات پرداخته است.
جناب آقای زارعیان، در عین اختلاف در ماهیت رسانه ها و روابط عمومی ها آیا می توان نقاط اشتراکی را برای این دو در نظر گرفت؟
نقطه اشتراک میان رسانه ها و روابط عمومی ها را می توان در دو مقوله اساسی بیان کرد؛ اطلاع رسانی، با ذکر اینکه یکی از ابزارهای مهم روابط عمومی ها مجموعه رسانه هاست و دیگر آنکه یک روابط عمومی گاه کارکرد رسانه ای نیز پیدا می کند، به عنوان مثال امروزه در بسیاری از روابط عمومی ها می توان شاهد انتشار نشریات مختلف بود.
در این تقسیم بندی وظیفه نخست از ن جهت حایز اهمیت است که مراد ما از نشریات، نشریات پرتیراژ می باشد و بدون تردید انتشار مطالب در این گونه نشریات بدلیل بازخورد گسترده تر آن، تامل بیشتری را نسبت به گروهی که در اختیار خود روابط عمومی هاست می طلبد.
چقدر با این فرض که رابطه بین مطبوعات و روابط عمومی ها در هیچ دوره ای شفاف نبوده است، موافقید؟
من این رابطه را"غیر شفاف" نمی دانم. در حوزه مطبوعات خطوط قرمزی وجود دارد که در صورت انتشار آن و عدم رعایت این خطوط با مشکلات حقوقی مواجه خواهند شد. این موارد در روابقط عمومی ها نیز وجود دارد. در کشور ما مطبوعات عموما آزاد و غیر دولتی اند، لذا در موارد خاص چنانچه خلاف قانون عمل کنند بازخواست خواهند شد. امّا روابط عمومی ها دولتی اند. یعنی مسئول روابط عمومی توسط مدیری منصوب می شود که ناگزیر است توصیه های همان مدیر را گوش کند. اینجاست که روابط عمومی ها باید بیش از مطبوعات احتیاط کنند.
مشکل وقتی پیش می آید که مطبوعات در کسب خبر اصرار زیادی می ورزند و هویت اخبار محرمانه را نادیده می گیرند.
تصور غیر شفاف بودن از همین موضوع نشات می گیرد و گرنه من به عنوان مدیر روابط عمومی مایلم بیشترین کارم با رسانه ها باشد، به شرطی که بتوانیم به یک تفاهم مشترک با یکدیگر برسیم.
اصراری که روابط عمومی ها برای چاپ برخی از اخبار کم ارزش خود دارند چقدر ناشی از فشار مدیران سازمان بر روی آن هاست؟
بسیاری از مدیران ما چاره ای جز این ندارند، وقتی مدیر روابط عمومی توسط یک مدیر بالاتر منصوب می شود و همان مدیر قادر است اگر خلاف خواست او عمل کرد با وی برخورد کند مدیر روابط عمومی چه کار می تواند بکند.
ایفای دو نقش همزمان مدیر روابط عمومی و مدیر دفتر ریاست را هم می توان به این تاثیر و تاثرها اضافه کرد؟
در بخشنامه دولت تاکید شده است که روابط عمومی باید مستقل و زیر نظر بالاترین مقام دستگاه باشد. بنابراین در تمامی دستگاه های بزرگ این اتفاق افتاده است و تداخل وظایف رئیس دفتر مدیر عامل و مدیر روابط عمومی در این دستگاه ها وجود ندارد، برای آنکه مدیر روابط عمومی قادر نخواهد بود هیچ کدامش را به خوبی انجام دهد چون حجم کار در هر دو حوزه بسیار بالاست.
اگر مدیر روابط عمومی زیر نظر بالاترین مقام دستگاه باشد و بتواند ارتباطات خود را تسهیل کند هیچ ایرادی ندارد امّا در دستگاه هایی دو تا یکی بودن! خوباست که اولاً نسبتاً کوچک باشد و ثانیاً روابط عمومی بر دفتر ریاست ارجحیت داشته باشد، یعنی به جای اینکه بگوییم دفتر ریاست و روابط عمومی، بگوییم دفتر روابط عمومی و ریاست.
به هر حال پیشنهاد ما این است که به هیچ عنوان ادغام نباشد چون وظایف آن کاملاً جداست. امّا اگر مبنا بر ادغام است باید دفتر روابط عمومی و ریاست مورد تاکید قرار گیرد.
ارتقای جایگاه روابط عمومی ها به سطح معاونت راه بهتری نیست؟
در این خصوص کار دقیق کارشناسی صورت نگرفته است ولی من معتقدم جوابگو نیست. برای اینکه معاونت باید چندین زیر مجموعه برای خود تعریف کند. همین که معاونی چند اداره کل را تحت نظر داشته دچار مشکل می شود. مثلاً برای معاون ارتباطات در یک سازمان باید مدیران روابط عمومی، انتشارات، بین الملل و … هم تعریف کرد. ایده آل ترین روش این است که یک اداره کل ستادی زیر نظر بالاترین مقام دستگاه وجود داشته باشد. در حالت معاونت، مدیر کل روابط عمومی برای ارتباط با یک رسانه باید از یک معاون هم اجازه بگیرد.
چرا حظی از خطی نمی بریم؟!!
اگر در میان مقوله های مختلف فرهنگی کتاب و کتابخوانی را اهرم کارآمد و ابزار توانمند ارتقای سطح فرهنگی جامعه بدانیم قطعا تصدیق خواهیم کرد که بخش اعظم سرمایه های هنگفت فرهنگی ما به واسطه عدم مدیریت لازم در هزینه آن تا مدتهای مدید دست نخورده باقی مانده و یا در صورت بهره برداری بخش قابل توجهی از آن ناخواسته و ندانسته از بین می رود.
تردیدی نیست که طی سالهای اخیر آهنگ رشد کتابخوانی به هیچ وجه مطابق با رشد جمعیت و استانداردهای جهانی نبوده و نیست، امّا این در حالی است که مسئولان همچنان بر رشد روز افزون این مقوله در طی تصدی مسئولیت خویش اصرار می ورزند.
به نظر می رسد برای واکاوی مشکلات موجود در راه فراگیر نمودن فرهنگ کتابخوانی نه می توان داغ فرهنگ شفاهی را بر پیشانی عامه مردم زد و نه می توان به ارقام و عدد مسئولان اعتماد کافی داشت.
آنچه بیش از همه در طرح مشکل و پس از آن ارایه طرح دغدغه های موجود ضرورت دارد تاکید بر چگونگی فراگیر ساختن ضرورتی است که هنوز بسیاری آن را "ضرورت" نمی دانند.
به اعتقاد پاره ای کتابخوانی امری خلقه الساعه نیست که بخواهیم کتابخوان بسازیم. بر همین اساس محور تربیت کتابخان ها در سالهای نخست تحصیل نضج می گیرد. تا زمانی که نظام آموزشی ما از تک متنی بودن خارج نشود نمی توان به ترویج کتابخوانی امید داشت. عده ای نیز معتقدند گسترش N.G.O ها و نهادهای خصوصی یا طرح کتابخانه های خانگی رهیافت مناسب و قابل قبولی در گسترش فرهنگ کتابخوانی خواهد داشت.
به نظر می رسد هر آن چه که در این مقوله می گنجد گرچه ممکن است بخشی از نارسایی موجود در تامین شرایط آرمانی مورد نیاز ما را تامین سازد لیکن در طرح یک مشکل جدّی همچنان گنگ و الکن باقی خواهد ماند. و شاید همین مقوله مشترک میان صاحبان بازار نشر، مولفان و مخاطبان هیچ گاه آنچنان که شایسته است مورد واکاوی قرار نگرفته است چرا که بیم آن می رود با کالبد شکافی اجزای آن مقدرات مالی و معنوی هر یک از آنها به مخاطره افتد. این حقیقت دریافت مفهومی است که ما از این پس در ضمن اشارات خود به اثر خوب یا بد یاد می کنیم.
در عصری که ما در آن به سر می بریم انتشار اثر را همواره نمی توان حمل بر صحت یا قوام آن دانست. تفاوت میان ناشر و خریدار اثر در انتخاب صحیحترین اثر است چنانچه نیچه در "آتک انسان" می گوید: "چه کتابهای خوبی می نویسم!" و "چرا من این قدر خوب می نویسم!" این ادعای نیچه گرچه به گمان عده ای گویای پر مدعایی است امّا گویای این حقیقت نیز هست که ما نیز هنوز قدم به عصری که او به آن گام گذاشته بود و آن را راهبری می کرد نگذاشته ایم. عصر ما عصر پیش از آن عصر است. عهد ما عهد خواندن کتاب های خوب است و نه عهد نوشتن کتابهای خوب. نوشته های سطحی را تنها نوشته های عمیق رسوا می کنند و ما در این مرحله از تاریخ خود بیش از هر زمان نیازمند چنین آثاری هستیم.
می گویند سقراط در ضمن بحث های خیابانی کتاب زنده خود را می نگاشته است و هر صفحه آن را هر روز بر دیگران می خوانده است. روزی حکیمان می دانستند و نمی گفتند و آن گاه که می گفتند اندکی از آن بسیار می گفتند و روزگاری همه نمی دانستند و همه می گفتند امّا حتی اندکی از آن چه باید نمی گفتند. کتابهای خوب کتابهای بزرگی در موضوعات پیچیده نیست بلکه کتابهای بی اندازه هستند، چه بسا جزوه های نازک که کتابهای خوبی اند و چه بسا کتابهای قطور که حظی از خطی از آن نمی توان برد!
امروزه بسیاری از صاحبان و اربابان کتابها با خلق و گنجاندن عبارات کوچه و پس کوچه صاحب نام و نان و نوا می شوند. خواننده خوب ضمن مطالعه آثار خوب دغدغه تاوان سطحی اندیشی نویسنده اثر سطحی نگر را ندارد، خواننده خوب تنها نوشته ها را نمی خواند که قادر به خواندن نانوشته ها نیز هست. این خواننده می داند که هر کتاب به صرف کتاب بودن نمی تواند گویای آخرین حرف و جامعترین و کاملترین حرف باشد. او می داند که تنها با مقایسه صحیح می تواند درک کاملتری از جامعترین ها داشته باشد.
آخر کلام اینکه در عین اعتقاد به قد کشیدن ستون های عریض و طویل ارقام نشر باید در پی راهی بود که کیفیت نشر را مظهر رشد و بقای فرهنگ جامعه دانست.
با این امداد اگر زلزله بیاید!؟
پنج یا شش اتومبیل "قرمز رنگ" آتش نشانی، یکی، دو اتومبیل "سفید رنگ" اورژانس تهران و چند اتومبیل "سبز رنگ" نیروی انتظامی در حاشیه یکی از خیابان های فرعی کارگر شمالی توقف کرده اند، امّا هیچ نشانی از آتش سوزی در محل مشاهده نمی شود. انبوه جمعیت گرد تلی خاک حلقه زده اند.
غلام محمدی کارگر 24 ساله افغانی حین انجام عملیات خاکبرداری بر اثر ریزش خاک دچار حادثه می شود.
این حادثه در ساعت 10 و 45 دقیقه 26 بهمن ماه اتفاق می افتد و تلاش همکاران این کارگر افغانی به متقاعد کردن ماموران برای نجات وی بی نتیجه ماند.
آنها می گویند که هیچ کس حق ندارد در کار آنها دخالت کند و زمان به سرعت می گذرد، امّا هیچ پیشرفتی در کار دیده نمی شود.
طنابی به طول حدود 10 متر دو گونی، یکی دو کلنگ و یا چند بیل زنگ زده علاوه بر اتومبیل هایی که به هیچ کاری نیامدند تمام تجیزات نیروهای امدادی است.
تعداد زیاد نیورها عملاً فرآیند کار را دچار اختلال کرده است، امّا هر یک به نوعی می کوشند جمعیت حاضر را متفرق کنند. ساعت، حدود 12 و 40 دقیقه را نشان می دهد، ماموران آتش نشانی تصمیم می گیرند با شکافتن بخشی از آسفالت خیابان و انجام عملیات خاکبرداری مجدد به کارگر محصور در کانال فرعی دست یابند.
بیل مکانیکی کارآمدترین ابزاری است که می تواند ماموران را در انجام این مهم یاری دهد، زمان همچنان می گذرد و سرانجام در ساعت 13 و 40 دقیقه یک دستگاه بیل مکانیکی آرام و البته با چراغ هایی روشن از گرد راه می رسد و کارگران عملیات خاکبرداری خود را برای کارآمدکردن بیل آغاز می کنند.
سختی سطح آسفالت خیابان به قدری است که همین عملیات ساده را تا ساعت 16 به تاخیر می اندازد. ماموران همچنان در میان همهمه مردم و واکنش های طبیعی آنها به تامل در خصوص آن چه پیش روی آنهاست مشغولند.
هنوز کسی به درستی از غلام بیچاره خبری ندارد. تنها کارگری که تا لحاظتی بعد از وقوع حادثه همراه وی بوده است، می گوید او تا کمر در خاک فرو رفتها ست.
سه تن از اقوام این جوان افغانی نیز که او را در انجام عملیات خاکبرداری همراهی می کردند، در محل حضور دارند. گاه به ماموران کمک می کنند و گاه در گوشه ای و یا در کوچه ای فرعی زانوی غم به بغل می گیرند و برای او دست به دعا بر می دارند.
سرانجام تلاش ماموران در ساعت 17 به نتیجه می رسد در میان همهمه جمعیت حاضر، غلام، کارگر بیچاره افغانی بعد از 6 ساعت بیرون کشیده می شود. در میان بهت و حیرت جمعیت، پزشک اورژانس اعلام می کند که علایم حیاتی در او مشاهده نمی شود.
اشک در چشمان ایرانی و افغانی حلقه می زند. یکی می گوید: بیچاره افغانی اگر می گذاشتند اقوامش او را نجات دهند، قطعا او زنده می ماند.
دیگری می گوید: "بیچاره ما تهرانی ها". می گویم: "چرا"، می گوید: "تصور کنید اگر روزی در این شهر شلوغ زلزله ای بیاید و به فرض سالم ماندن تجهیزات امداد و نجات، قرار باشد برای نجات هر تهرانی 6 ساعت وقت هزینه شود چه فاجعه انسانی رخ خواهد داد!"
نگرانی از افزایش بیکاری فارغ التحصیلان دانشگاهی
نگاهی به صفحات نیازمندی های روزنامه ها نشان می دهد، تعداد زیادی از جوانان کشور به مشاغلی چون خرید و فروش پرندگان سخنگو، تربیت حیوانات خانگی، نصب آنتن و دیش ماهواره. به رغم غیر قانونی بودن آن، مشاوره برای لاغری و چاقی، کارت پخش کردن و … مشغولند و از این طریق نان در می آورند. البته این تعداد به غیر از جوانان و نوجوانانی هستند که در معابر شلوغ و مراکز خرید شهر با فالگیری و خرید و فروش نوار و سی دی های غیر قانونی خود را سرکار گذاشته اند.
آمار نگران کننده بیکاری فارغ التحصیلان
در این میان، برخی آمارها، نگرانی در خصوص افزایش نرخ بیکاری در کشور را بیشتر می کند. بر اساس آمارهای ارائه شده، میزان بیکاری فارغ التحصیلان آموزش عالی 5 درصد بیشتر از نرخ بیکاری کل کشور است.
یک مسئول در موسسه کار و تامین اجتماعی، نرخ بیکاری در کشور را 5/14 درصد اعلام و تصریح می کند: "نرخ بیکاری فارغ التحصیلان آموزش عالی در سال 75 حدود 4 درصد بود، امّا در سالهای اخیر به 20 درصد رسیده است. این امر در حالی است که روز به روز تقاضای اجتماعی برای ورود به مراکز آموزش عالی کشور بیشتر می شود.
این مسئول می گوید: تشدید بیکاری در کشور به ساختار جمعیتی جوان ، تولید و وابستگی به درآمد نفت مربوط می شود، هر چه بخش اقتصاد و سیاست های پولی و مالی و اقتصادی در چرخه سرمایه گذاری و تولید ضعیف باشد، فارغ التحصیلان دانشگاه ها در خصوص اشتغال با مشکلات زیادی روبه رو خواهند شد.
پذیرش دانشجو با بازار کار تناسب ندارد
کارشناسان ذی ربط معتقدند آموزش های دانشگاهی باید با نیازهای بازار کار تطابق داشته باشد، در حالی که امروزه چنین نیست و دانشگاه ها بر اساس نیاز کار جامعه به گزینش دانشجو اقدام نمی کنند. گرچه علّت اصلی بیکاری را باید در رکود فعالیت های اقتصادی کشور جست، امّا همچنین باید تصریح کرد: بخش های اشتغال و بازار کار نیز متناسب با استانداردهای جهانی از نیروی کار متخصص استفاده نمی کنند.
بر اساس آمار، در سال 75، 10 میلیون نفر در بخش خصوصی شاغل بودند که فقط 200 هزار نفر یعنی 2 درصد مدرک تحصیلی فوق دیپلم به بالا داشتند و از جمعیت 5/3 میلیونی شاغل در این بخش فقط 47 صدم درصد فوق دپلم بوده و در این بخش صنعت هم تقریباً همین میزان مدرک دانشگاهی داشته اند.
به اعتقاد کارشناسان، بخش اقتصادی کشور باید از تحرک و پویایی برخوردار شود تا بتوان از نیروی متخصص و آموزش دیده بهره وری کرد.
35 هزار پزشک بیکار
در حالی که بسیاری از مناطق دور افتاده و محروم کشور از نبود پزشک رنج می برند و به گفته مسئولان وزارت آموزش و پرورش، کمبود فراوانی برای دانش آموزان پدید آورده است، رئیس انجمن پزشکان ایران می گوید: 35 هزار پزشک بیکار در کشور وجود دارد که به دلایلی چون واقعی نبودن تعرفه های پزشکی، نبود امکانات در مناطق محروم و تمرکز آزمایشگاه ها در چند شهر بزرگ کشور، نتوانسته اند از آموخته های 7 سال و بیشتر خود بهره گیرند و اغلب در مشاغل غیر مرتبط چون بساز و بفروشی و کارگردانی مشغول به کار شده اند.
بیکاری جوانان به روایت ما
بر اساس آمارهای ارائه شده با توجّه به بیکاری 31 درصدی جوانان 15 تا 29 ساله کشور به عنوان نیروی فعال اقتصادی کشور، میزان بیکاری در میان گروه سنی 15 تا 19 سال و 20 تا 24 سال، 34 درصد و در میان 25 تا 29 ساله ها، 16 درصد است.
بر این اساس، با توجّه به نرخ رشد 2/13 درصدی بیکاری در سال، پیش بینی می شود که در سال 85 بیش از نیمی (52 درصد) از جمعیت 15 تا 29 سال بیکار باشد. رئیس سازمان ملی جوانان نیز با بیان اینکه در سالهای آینده بیکاری به سمت جوانان تحصیلکرده خواهد رفت، می گوید: در سالهای آینده بیکاری به سمت جوانان تحصیلکرده خواهد رفت که از این میان نرخ بیکاری زنان بیشتر خواهد بود.
عبادی می افزاید: این امر در حالی است که با وجود گرایش 90 درصد جوانان به سمت تحصیلات عالی به علّت سنتی بودن آموزش ها، قادر به پاسخگویی مهارت های مورد نیاز بازار کار نیستیم.
وی همچنین از تهیّه گزارش بیکاری و اشتغال جوانان کشور به تفکیک سن، جنس، سال، استان و حوزه های شغلی و ارزیابی روند بیکاری طی 6 سال گذشته خبر داد و افزودن: این گزارش به شورای عالی اشتغال ارائه شده است.
دانشگاه، دولتی و غیر دولتی
بسیاری از صاحبنظران آموزش عالی در ایران، نخستین دوره آموزش عالی را که مواجهبه تورم شد را دوره فاصله سالهای 1330 تا 1350 می دانند. در این دوره 20 ساله شاخص های آموزش عالی از 4 تا 4/8 برابر و شاخص های آموزش پیش دانشگاهی از 3 تا 2/12 برابر شده است.
سالهای 1365 تا 1375 حکایت از یک دوره مواجه با تورم جدید می کند که انتهای آن هنوز نامشخص است. در این دوره تعداد دانشجویان از رشدی معادل 5 برابر برخوردار بوده است بسیاری گناه تورم 400 درصدی این دوره را متوجه بزرگترین دانشگاه غیر دولتی کشور می دانند که عملاً با جذب بی رویه دانشجو موجبات کاهش سطح علمی آموزش دانشگاهی را نیز فراهم آورده است.
در میان رشته های متنوعی که بیشتر رشد آن توسط این مجموعه مهیا شده است می توان به رشته های علوم پزشکی اشاره کرد که به رغم سکوت معنادار مسئولان وزارت علوم در قبال گروه های غیر آن، مدیران وزارت بهداشت و درمان را به تلاش جدّی بر سر توقف تاسیس آن وا داشته است. واقعیت آن است که اگر بخواهیم سهم گروه اخیر را در میان سایر گروه های غیر پزشکی بررسی کنیم، به رقم ناچیزی دست خواهیم یافت که در نخستین نگاه تاثیر چندانی بر مجموعه آموزش عالی نخواهد داشت، لیکن مسئولان بخش بهداشت کشور معتقدند واحدهای آموزشی دولتی به مشکل اشتغال پس از پایان تحصیلات واقفند و آن را پذیرفته اند امّا دانشگاه آزاد اسلامی همچنان نسبت به این معضل بی اعتناست و هر سال نیز بر سهمیه پذیرش دانشجو در این رشته ها می افزاید به اعتقاد اینان وجود هشت هزار پزشک عمومی بیکار در کشور مفهومی جز هدر رفتن منابع کشور ندارد و بنابراین لازم است ظرفیت دانشگاه ها در زمینه گروه های پزشکی مورد تجدید نظر قرار گیرد و ضمن اصلاح در این زمینه به بحث "اقتصاد درمان" نیز توجّه شود.
هر ساله حدود یک هزار و 800 دانشجو در رشته پرستاری پذیرش می شوند که به تازگی پذیرش دانشجو در این رشته با توجّه به وضع موجود در سه دانشگاه دولتی از سوی وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی حذف شده است در چنین شرایطی دانشگاه آزاد اسلامی سالیانه حدود 3 هزار و 200 دانشجوی پرستالی پذیرش می کند. بر همین اساس از چندی پیش وزارت بهداشت و درمان 37 دانشکده پرستاری و مامایی دانشگاه آزاد را فاقد صلاحیت برای پذیرش دانشجو دانست و اعلام داشت که منبع رسمی در مورد ارزیابی واحدهای دانشجویی وزارت بهداشت است.
چنانچه اشاره شد در شرایطی که جدال میان یک وزارتخانه با مسئولان دانشگاه بزرگ غیر دولتی همچنان ادامه دارد، متولیان وزارتخانه دیگر که چندی پیش جدالی مشهودتر را با همین دانشگاه دنبال می کردند، نه تنها سکوت اختیار کرده که در مسیر مجموعه اخیر گام برداشته اند. با این وصف این سوال مطرح است که آیا نسخه ای که امروزه پزشکان برای بزرگترین دانشگاه غیر دولتی پیچیده است زمانی نیز به سرنوشت همراهی و یا حداقل سکوت وزارت علوم در قبال تاسیس واحدهای غیر دولتی دچار نخواهد شد؟!
از کبوترهای نامه بر تا ایسنا، ایپنا، پانا، …
تاسیس خبرگزاری در ایران به سال 1313 بر می گردد. با تاسیس خبرگزاری پارس رسما فعالیت خبرگزاری ها شروع شد. در سال 1350 خبرگزاری رادیو و تلویزیون ملی ایران (واحد مرکزی خبر) و در سال 1378 خبرگزاری ایسنا به جمع رسانه های موجود پیوستند و امروز خبرنگاران و روزنامه نگاران با نام های متعدد خبرگزاریهایی چون پانا، ایپنا، ایلنا، فارس، مهر و … آشنایند. امّا براستی دلیل حضور و تاسیس خبرگزاریهای متعدد در کشور چیست. کوشیده ایم ضمن این گزارش پاسخی نیز برای این پرسش خود بیابیم.
محمّد تقی روغنیها، استاد علوم ارتباطات در همین خصوص می گوید: عنوان خبرگزاری دادن به تمامی مراکز فوق کار درستی نیست چون خبرگزاریها دارای خصوصیات و ویژگی هایی هستند که تمامی سازمان ها و ارگانهایی که در حال حاضر تحت عنوان خبرگزاری فعالیت می کنند فاقد این ویژگی ها هستند. وی اضافه می کند: برخی از این مراکز که مبادرت به انتشار خبر می کنند بیشتر مراکز اطلاع رسانی خاصی هستند که صرفا در یک محدوده آن هم برای یک سازمان اطلاعات خود را منتشر می کنند و نمی توان آنها را خبرگزاری نامید. خبرگزاری مرکزی است که نسبت به دریافت اطلاعات در زمینه تخصص خود از تمام منابع مختلف با استفاده از خبرنگاران و همچنین با تولید خبر فعالیت داشته و دامنه انتشار خود را در سطح وسیعی مد نظر قرار داده است.
سوال دیگری که باید به آن پاسخ گفت این است که در شرایطی که ایران اقتصادی دولتی است آیا تاسیس خبرگزاری به این شکل مقرون به صرفه خواهد بود؟
"روغنی ها" در پاسخ به این پرسش می گوید: تنها دو خبرگزاری در دنیا وجود دارد که سوددهی دارند خبرگزاری رویتر و بلومبرگ. تمامی خبرگزاریهای بین المللی دیگر مثل خبرگزاری فرانسه از یارانه و امکانات دولتی برای ادامه کار خود استفاده می کنند.
اساساً کار خبرگزاریها نمی تواند به سوددهی منجر شود به دلیل اینکه تولید و گردآوری اخبار کار سنگین و هزینه بری است و بدلیل اینکه در این راستا مشترکین محدودی نیز وجود دارد مقرون به صرفه نیست.
دکتر افخمی استاد ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی نیز تشکیل خبرگزاریهای متعدد در ایران را نشانه ای از تکثرگرایی می داند و آن را نوعی مقابله با انحصاری شدن اطلاعات و اخبار معرفی می کند و معتقد است تعدد خبرگزاریها می تواند تکثر و تنوع رسانه ها در جامعه را در پی داشته باشد و این مساله بدی نیست. وی در عین حال خاطر نشان می کند: اگر خبرگزاریها بخواهند نقش احزاب سیاسی را به خود گیرند و از این طریق به تکثر و تنوع عقاید سیاسی برسیم غلط و نادرست است.
دکتر شجاع حسینی استاد دانشگاه آزاد اسلامی نیز می گوید: تزریق بی حساب و کتاب اطلاعات بدون در نظر داشتن قواعد نظم بخشی آن توسط هر شخص حقیقی و حقوقی خطر ایجاد نظام متزلزل و بی هویتی در جامعه را در پی خواهد داشت. به ویژه آنکه انتظام خرده اطلاعات و الزاما طبقه بندی آن قاعده مشخصی را می طلبد که ابزار آن در اختیار همه نیست. وی در عین حال می گوید: تاسیس خبرگزاری در کشور ما چنانچه تحت اسلوبهای خاص خود انجام پذیرد می تواند به پیشبرد اطلاع رسانی و جلوگیری از نشت اطلاعات آن هم از منابع خبری بیگانه کمک کند.
اسلامی، مشاور خبر گزاری ایلنا نیز می گوید: قطعاً نگاه مقطعی کردن به تعدد و تکثر خبرگزاریها نمی تواند مشکل را حل کند. خبرگزاریهایی که شما امروزه با آن مواجهید هنوز در آغاز راه خود قرار دارند و طبعا نیازمند سیری تکاملی می باشند.
وی اضافه می کند: چه ضرورتی از تاسیس این خبرگزاریها بالاتر که این مجموعه ها الزاما باید تکامل یابند. در این مسیر آنها که متناسب با نیازهای دراز مدّت فضای اطلاع رسانی نیستند یا دگرگون می شوند، یا در همدیگر ادغام خواهند شد و یا اینکه مجبور به قرار گرفتن در راهی جز راه سابق خواهند شد.
جهانی شدن فرار مغزها را بیشتر می کند
دگرگونی روابط اجتماعی ناشی از جهانی شدن از طریق تبلیغ و جستجوی اینترنتی فرصت های شغلی، ارزیابی اینترنتی صلاحیت متقاضیان خهاجرت، آشنایی اینترنتی صلاحیت متقاضیان مهاجرت، آشنایی اینترنتی با قوانین مهاجرت، تاسیس دانشگاه های مجازی و آموزش از راه دور، کاهش اهمیت دوری از خانواده، دوستان در اثر نابودی فاصله توسط رسانه های نوین ارتباطی منجر به فرار مغزها می گردد.
یکی از پیامدهای جهانی شدن، دگرگونی روابط اجتماعی است، بدین معنا که فناوری های اطلاعاتی و ارتباطی نظیر شبکه های تلویزیونی ماهواره ای و شبکه جهانی اینترنت با عبور از فرار مرزهای ملی و ارسال پیام های صوتی، تصویری و نوشتاری به سراسر جهان، زمان و مکان را فشرده ساخته و وضعیت بازدارندگی موانع و محدودیت های سیاسی و جغرافیایی در برقراری روابط اجتماعی را از بین برده اند.
در نتیجه روابط اجتماعی چهره به چهره متحول شده است. به گونه ای که از طریق رسانه های نوین ارتباطی هر کسی قادر است که با هر فردی در هر نقطه از جهان ارتباط برقرار کند و در اثر پیدایش این رسانه مفاهیم اجتماعی موثر در مهاجرت مانند غربت و دوری از خانواده و دوستان متحول شده او از بار عاطفی آنها کاسته شده است.
اگر تاثیر این عامل را بر پدیده فرار مغزها در کشورهای ایران با ترکیه، هند، مصر و پاکستان مورد ملاحظه قرار دهیم مشخص می شود که هند بیش از همه و مصر کمتر از سایرین، تحت تاثیر این عامل قرار دارند.
یکی دیگر از سازوکارهایی که جهانی شدن از طریق آن پدیده فرار مغزها را تحت تاثیر قرار می دهند، نابرابری اطلاعاتی است.
در این نوع اقتصاد، اطلاعات و دانش نقش مهمی در فرآیند تولید، توزیع و مصرف ایفا می کند، با توجّه به اینکه زیرساختارهای فنی همانند خطوط تلفن و الکتریسیته از پیش شرط های ضروری توسعه اطلاعاتی و ارتباطاتی است.
بنابراین نابرابری اطلاعاتی نقش مهمی در پدیده فرار مغزها ایفا می کند.
اگر بخواهیم تاثیر این عامل را بر پدیده فرار مغزها در کشورهای مورد مطالعه ملاحظه کنیم مشخص می شود که تاثیر نابرابری اطلاعات بر پدیده فرار مغزها در ایران 3/27 درصد، هند 33/24 درصد، پاکستان 92/18 درصد، ترکیه 22/16 درصد و مصر 52/13 درصد است.
یکی دیگر از سازوکارهایی که جهانی شدن از طریق آن زمینه فرار مغزها را فراهم می سازد بحران هویت است. فناوری های نوین اطلاعاتی و ارتباطی بدون هیچ محدودیت جغرافیایی و سیاسی و بر فراز مرزهای ملی، ارزش های فرهنگی جوامع توسعه یافته را در سایر کشورها رواج می دهند.
در چنین شرایطی تعارض ارزش ها و هنجارها نیز پیش می آید که در نتیجه آن تعلقات میهنی و دینی کاهش می یابد و رفتارهایی ظهور می یابند که متناسب با نظام ارزشی نیستند و در نتیجه عواطف میهن دوستانه کاهش و زمینه فرار مغزها فراهم می شود.
اگر تاثیر این عامل را بر پدیده فرار مغزها در کشورهای مورد مطالعه توجّه قرار دهیم، متوجه می شویم ایران بیش از همه و پاکستان کمتر از همه تحت تاثیر این عامل هستند.
در رگ عشق خیمه زدیم
روایت اهل قلم حمایت مرید و مراد و دغدغه فهم و فهماندن و گفتمان ناگفته هاست. حکایتی که پستی بلندی های آن را اهالی دل و شاعران و نویسندگان می دانند. باید از آنان پرسید که به چه قیمتی می نویسند: دیگران گفته اند و من هم می گویم به همان قیمتی که برای سرودن و نوشتن پرداخته ایم. به بهای روزهایی که چون دیگران می توانستیم باری به هر جهت خوش باشیم ولی خود را ساختیم با خشت عشق و تحقیق و در این میانه باز خواستیم فرزند خوبی برای مادر وطن باشیم و مادر خوبی برای فرزندمان و انسان خوبی برای جامعه و در این بودن ها خود را نادیده گرفتیم. در رگ عشق خیمه زدیم و قطره قطره نظر عشق و احساسمان را در سرنگ قلم بریدن دفتر و کتاب ریختیم تا به آرامش و احقاق حقوق خود و دیگران برسیم. نویسنده دارای افق دید وسیع و انتخابی حساس شده است که تلاش و تفکر او یک تصادف نبوده بلکه با پیش زمینه به آن پرداخته، لذا نباید کار خود را با معیارهای مادی ارزیابی کند چرا که برای رسیدن به مادیات ذهن روشن او می توانسته راه های سهل الوصولی را پیش رو گیرد. اگر قرار باشد که نوشتن را کنار بگذاریم باید بگویم نشدنی است؛ هم نمی توان ننوشت و هم نمی توان بر نوشتن قیمت گذاشت. تنها زمانی می توان دیگر ننوشت که فریاد کشیدن آزاد باشد شاید سوال اینگونه مطرح شود که به چه قیمتی می نویسید. به قیمت گزاف شاید به ارزش میلیون ها دلار چرا که گاهی نوشتن و سرودن زندگی را دچار نوسان اساسی می کند؛ چه بسیار نویسندگانی که مفاخر ملی ما بوده اند امّا یا در فشار روحی و یا در زندان زندگی خود را طی کرده اند. نویسنده و شاعر بودن یک افتخار فردی، ملی و قومی است که آسان به دست نیامده است مگر اینکه شخص به درجه بالای درک معنوی و علمی رسیده باشد. باید بگوییم که ما و دیگران کشورها را از روی هنرمندان، شعرا و نویسندگان می شناسیم آنچه که اسم فرانسه را بزرگ کرد جز کسانی چون ویکتورهوگو یا لامارتین است. ایران را با اسم حافظ و مولانا می شناسند؛ همین کسانی که نام کشورشان را پرآوازه کرده اند گاهی مورد بی مهری قرار می گیرند و پس از مرگ مطرح می شوند. پس علاوه بر تلاش، مردن را باید شرط مطرح شدن دانست و اگر دقت کنیم می بینیم که شعرا و نویسندگان و تئوریسین ها نقطه مرکزی تحولات فرهنگی، ادبی و سیاسی جهان بوده اند و تحولات سیاسی و اجتماعی همه ریشه در افکار آنان دارد لذا باید ارزش بیشتری برای خودمان قائل باشیم و به قول سقراط از عشق و حقیقت به هر قیمتی دفاع کنیم.
وقتی آقای سردبیر با یک گل از این رو به آن رو می شود
ساختار نشریات ورزشی، نوع مخاطبان و حتی تحرک و شور حاکم بر خبرنگاران و نویسندگان ورزشی گرچه ممکن است ضریب خطا در این گونه نشریات را افزایش دهد امّا قطعا چیزی از اعتبار آنها نمی کاهد.
درک موقعیت نشریات تخصصی و ضرورت قرار گرفتن آن هادر قالبی مجزا توصیه ای است که همواره کارشناسان علوم ارتباطات بر آن تصریح می کنند. ساختار این گونه نشریات و از سوی دیگر تاثیرپذیری آنها از تفسیرهای مغالطه آمیزی که هر از گاه توسط برخی مفسران ناآگاه عرضه می شود ضرورت هوشیاری خبرنگاران و مدیران این گونه نشریات را می طلبد. محمّد کاظم قدومی یکی از کارشناسان تربیت بدنی معتقد است تاثیر مطبوعات ورزشی در جامعه به ویژه بر روی جوانان و نوجوانان از سایر مطبوعات تخصصی و غیر تخصصی بیشتر است متاسفانه به نظر می رسد پاره ای از مطبوعات ورزشی نیز با پی بردن به این مسئله، تنها به کسب سود خود و جلب مخاطب بیشتر می اندیشند.
دکتر بیژن نفیسی روزنامه نگار با سابقه کشورمان نیز می گوید: تاثیر گذاری مطبوعات تخصصی روی مخاطب خاص خود همیشه بیشتر از نشریاتی است که نگاهی سطحی تر به قضایا دارند. ممکن است در روزنامه ای که یک صفحه ورزشی بیشتر ندارد به دلیل محدودیت های جا و صرفا به دلیل تعهد به انجام وظیفه اطلاع رسانی تعداد کمی از اخبار به چاپ برسد و جایی برای تفسیر باقی نماند ولی در مطبوعات ورزشی شما مقاله تحلیل، گزارش و مصاحبه را هم در کنار خبرتان دارید، از این نظر این گونه نشریات مسئولیت بیشتری دارند و به همین دلیل است که کسی که در این نشریات فعالیت می کند باید تخصص آن را هم داشته باشد.
دکتر نفیسی در توضیح تاثیر پذیری سبک های مختلف روزنامه نگاری از تحولات ورزشی می گوید: جو روانی جامعه نمی تواند و نباید قاعده سبک ها را تغییر دهد پرداختن به محتوای مطلب نیز تابع همین سبک است. در مطبوعات ورزشی نیز باید از جملات واژه هایی استفاده کرد که در سطح جامعه به نسبت معمول خود رایج است و گرنه ممکن است به بیراهه برویم. وی اضافه می کند: ما حتی نمی توانیم فرهنگ عامیانه خود را در مطبوعات ورزشی حاکم کنیم. نشریه و رسانه ما مسئولیت واژه نویسی هم دارد. همان گونه که در پزشکی ممکن است استفاده از یک واژه یا برداشت ناصواب از یک موضوع زندگی فردی را به خطر اندازد در نشریات دیگر و به ویژه نشریات ورزشی نیز تعابیر غلط تاثیر بدی بر روح و روان جوان می گذارد.
مدیر اجرایی روزنامه خبر ورزشی هم می گوید: مگر طول و عرض مطبوعات ورشی کشور چقدر است، میدان کوچکی است و مخاطبان کوچکی هم دارد. از جمعیت 65-70 میلیونی کشور فقط یک میلیون نفر روزنامه می خوانند و از طرفی ده – دوازده روزنامه با سوژه های اندک و فرسوده مواجه اند که بسیاری از آنها هم کپی یکدیگرند ضمن اینکه رخدادها هم جاذبه چندانی برای مخاطب ندارد بنابراین چاره ای جز بزرگنمایی سوژه های ورزشی نیست.
وی در خصوص تعامل مسئولان با نشریات ورزشی می گوید: متاسفانه مسئولان رده بالای ورزش کشور از نقد مطبوعات خوششان نمی آید همین موضوع باعث شده است که نتوانند با همزیستی مسالمت آمیز گره مشکل ورزش کشور را اصلاح کند نتیجه این مساله را می توانید در مشکل روسای همیشگی فوتبال یا مطبوعات ببینید. آنها هنوز مطبوعات را به رسمیت نمی شناسند!
نیک نژاد، ورزشی نویس با سابقه کشورمان که بیش از دو دهه به این حرفه اشتغال دارد می گوید: ورزش تا زمانی که بعد تخصصی به خود نگیرد و افراد صاحب اصل و نسب حرفه ای و آشنا به امور در یک حداکثر دو رشته کنترل صفحات ورزشی نشریات را به دست نگیرند همین بلبشویی که متاسفانه شاهد آن هستیم ادامه خواهد داشت. مسئولان غیر ورزشی و غیر تخصصی ما نیز تمام خط و خطوط خود را از این نشریات می گیرند.
وی اضافه می کند: ورزش ما هیچ گونه حاشیه امنی نخواهد داشت مگر آنکه کارها به صورت تخصصی دنبال شود و به ورزشی نویس هم مثل متخصص امور سیاسی که در حوزه آسیا، اروپا، آفریقا و … بحث می کند، نگاه شود. تعدد یکباره مطبوعات ورزشی در ده سال اخیر کار را به جایی رسانده است که سردبیر یک نشریه به دانشجویی 19-20 ساله اشنای خود مجال می دهد همزمان از فوتبال، کشتی، والیبا، شنا و … بنویسد و همین مساله باعث می شود نشریات ما از عمق کافی برخوردار نباشد. اگر کنار دیوار لغزنده و سستی نشسته اید نمی توانید به طرف رقیب سنگ اندازی کنید چون ممکن است او دیوار را بر روی شما خراب کند. ما داریم به زیر این دیوار می رویم. این روزنامه نگار 54 ساله کشورمان خاطر نشان می کند: وقتی سردبیر یک نشریه ورزشی با یک گل پرسپولیس، استقلال یا پاس از این رو به آن رو می شود، مجموعه زیر نظر او چه خواهند شد. وی می گوید: برای من اصلا مهم نیست که همکاران و دوستان هم صنف من چه قضاوتی در مورد این گفته های تلخ من خواهند داشت چرا که این واقعیات خود تلخ تر است.
0
34