مقدمه
واژه قضا به معنای گذراندن، به پایان رساندن و یکسره کردن و نیز به معنای داوری کردن (که نوعی یکسره کردن است) به کار می رود و واژه "قَدُر" و "تقدیر" به معنای اندازه، اندازه گیری و چیزی را به اندازه معین ساختن استعمال میشود.
1- همه چیز اندازه دارد.1
در آیات مختلفی از قرآن مجید می خوانیم که هر چیزی محدود به حدی است که از آن حد تجاوز نمی کند. در سوره طلاق آیه3 می فرماید: "قد جعل الله لکل شییء قدراً" (خدا برای هر چیز مقدار و اندازه ای قرار داده است) و در سوره حجر آیه 21 می خوانیم و ان من شییء الاعندنا خزائنه و ماننزله الابقدر معلوم" (هر چیزی خزائنش نزد ما است و جز به مقدار معین آن را نازل نمی کنیم) در آیات مورد بحث نیز می خوانیم: "و کل شییء عنده بمقدار."
اینها همه اشاره به آن است که هیچ چیز در این عالم بی حساب نیست، حتی موجوداتی را که گاهی در جهان طبیعت، ما بی حساب و کتاب فرض می کنیم همه آنها دقیقاً حساب و کتاب دارند، چه ما بدانیم یا ندانیم، و اصولاً حکیم بودن خداوند، نیز مفهومی جز این ندارد، که همه چیز در آفرینش او برنامه و حد و اندازه دارد.
آنچه را از اسرار آفرینش امروز بوسیله علوم دریافته ایم، این حقیقت را کاملاً تایید می کند. مثلاً خون انسان که حیاتی ترین ماده وجودی او است و عهده دار رساندن تمام مواد لازم به تمام یاخته های بدن انسان است، از بیست و چند ماده ترکیب یافته. نسبت این مواد و اندازه و کیفیت هر یک بقدری دقیق است که با کمترین تغییر سلامت انسان به خطر می افتد و به همین دلیل برای شناخت نارسائیهای بدن فوراً به سراغ آزمایش خون و اندازه گیری مواد قندی، چربی، اوره، آهن و سایر اجزاء ترکیبیش می روند و از کمی و زیادی این اجزاء فوراً به علل نارسائیهای بدن و بیماریها پی می برند. تنها خون انسان نیست که ترکیبی این چنین دقیق دارد، این دقت و محاسبه در سراسر عالم هستی موجود است.
ضمناً با توجه به این نکته روشن می شود که آنچه را که گاهی ما بی نظمی ها و نابسامانیهای عالم هستی می پنداریم در واقع مربوط به نارسائی علم و دانش ما است و یک موحد و خداپرست راستین هیچگاه نمی تواند چنین تصوری درباره عالم داشته باشد و پیشرفت تدریجی علوم گواه این واقعیت است. نیز این درس را می توانیم بیاموزیم که جامعه انسانیت که جزئی از مجموعه نظام هستی است اگر بخواهد سالم زندگی کند باید این اصل "کل شییء عنده بمقدار" بر سراسر آن حکومت داشته باشد و از هر گونه افراط و تفریط و کارهائی که حساب و کتاب در آن نیست بپرهیزد و در تمام نهادهای اجتماعی حساب و کتابرا حاکم سازد.
2- همه چیز جهان روی حساب است.2
جمله "انا کل شیء خلقناه بقدر" در عین فشردگی از حقیقت مهمی در عالم خلقت پرده برمی دارد، حقیقتی که بر سراسر جهان هستی حاکم است و آن اندازه گیری دقیق در همه کائنات جهان است. هر قدر علم و دانش بشری پیشرفت می کند به این اندازه گیری دقیق آشناتر می شود. این اندازه گیری دقیق در موجودات ذره بینی موجود در کرات عظیم آسمانی نیز حاکم است. فی المثل می شنویم فضانوردان با محاسبات دقیق علمی که به وسیله صدها نفر کارشناس متخصص بوسیله مغزهای الکترونیکی انجام می گیرد موفق می شوند درست در همان منطقه ای از کره ماه که می خواستند، بنشینند، در حالیکه ظرف چند روزی که سفینه فضائی فاصله زمین و ماه را می پیماید همه چیز دگرگون می شود، ماه هم بدور خود می گردد و هم بدور زمین و جای آن بکلی عوض می شود و حتی در لحظه پرتاب سفینه نیز زمین هم بدور خود و هم بدور آفتاب با سرعت فوق العاده ای درحرکت است، ولی از آنجا که تمام این حرکات گوناگون، حساب و اندازه دقیقی دارد که مطلقاً از آن تخلف نمی کند، فضانوردان موفق می شوند که با محاسبات پیچیده، درست در منطقه مورد نظر فرودآیند!
ستاره شناسان می توانند از دهها سال قبل، خسوف و کسوفهای جزئی و کلی را که در نقاط مختلف زمین روی می دهد دقیقاً پیش بینی کنند، اینها همه نشانه دقت در اندازه گیریهای جهان بزرگ است.
در موجودات کوچک، در مورچگان ریز با آن اندامهای پیچیده، متنوع، رگها و اعصاب، ظرافت این اندازه گیری خیره کننده است. هنگامی که به موجودات کوچکتر، یعنی جانداران ذره بینی، میکروبها، ویروسها و آمیبها می رسیم ظرافت این اندازه گیری اوج می گیرد و در آنجا حتی یکهزارم میلیمتر و کوچکتر از آن تحت حساب است و از آن فراتر هنگامی که به داخل اتم وارد می شویم تمام این مقیاسهای اندازه گیری را باید دور بریزیم و اندازه ها به قدری کوچک می شود که در فکر هیچ انسانی نمی گنجد. این اندازه گیری تنها در مساله کمیتها نیست، کیفیتهای ترکیبی از این اندازه گیری نیز دقیقاً برخوردار است. نظامی که بر روح و روحیات انسان و امیال و غرائز او حاکم است، نیز اندازه گیری دقیقی در مسیر خواسته های فردی و اجتماعی انسان دارد که اگر کمترین دگرگونی در آن رخ دهد نظام زندگی فردی و اجتماعی او به هم می ریزد.
در عالم طبیعت، موجوداتی هستند که آفت یکدیگرند و هر کدام ترمزی در برابر دیگری محسوب می شود. پرندگان شکاری از گوشت پرندگان کوچک تغذیه می کنند و از اینکه آنها از حد بگذرند و تمام محصولات را آسیب برسانند جلوگیری می نمایند و لذا عمر طولانی دارند. ولی همین پرندگان شکاری، بسیار کم تخم می گذارند و کم جوجه می آورند و تنها در شرایط خاصی زندگی می کنند، اگر بنا بود با این عمر طولانی جوجه های فراوان بیاورند، فاتحه تمام پرندگان کوچک خوانده می شد. این مساله دامنه بسیار گسترده ای در جهان حیوانات و گیاهان دارد که مطالعه آن انسانرا به عمق "انا کل شیء خلقناه بقدر" آشناتر می سازد.
3- اندازه گیری دقیق موجودات.
نه تنها نظام حساب شده و متقن جهان از دلایل محکم توحید و شناسائی خدا است که اندازه گیری دقیق آن نیز دلیل روشن دیگری می باشد، ما هرگز نمی توانیم اندازه گیری موجودات مختلف این جهان و کمیت و کیفیت حساب شده آنرا معلول تصادف بدانیم که با "حساب احتمالات" سازگار نیست.
دانشمندان در این زمینه مطالعاتی کرده و پرده از روی اسراری برداشته اند که انسان را در اعجاب عمیقی فرو می برد آنچنان که بی اختیار زبان او به ستایش از عظمت و قدرت پروردگار مترنم می گردد. که در اینجا گوشه ای از آن را از نظر می گذرانیم:
دانشمندان می گویند اگر قشر خارجی کره زمین ده پا کلفت تر از آنچه هست می بود اکسیژن یعنی ماده اصلی حیات وجود پیدا نمی کرد یا هر گاه عمق دریاها چند پا بیشتر از عمق فعلی بود کلیه اکسیژن و کربن زمین جذب می شد و دیگر امکان هیچگونه زندگی نباتی یا حیوانی در سطح خاک باقی نمی ماند، به احتمال قوی کلیه اکسیژن موجود را قشر زمین و آب دریاها جذب می کردند و انسان برای نشوونمای خود باید منتظر می نشست تا نباتات برویند تا از پرتو وجود آنها اکسیژن لازم بانسان برسد.
با حسابهای دقیقی که بعمل آمده معلوم شده است اکسیژن برای تنفس انسان ممکن است از منابع مختلف به دست آید، اما نکته مهم آنست که مقدار این اکسیژن درست باندازه ای که برای تنفس ما لازم است در هوا پخش شده است.
اگر هوای محیط زمین اندکی از آنچه هست رقیق تر می بود اجرام سماوی و شهابهای ثاقب که هر روز به مقدار چند میلیون عدد به آن اصابت می کنند ودر همان فضای خارج منفجر و نابود می شوند دائماً به سطح زمین می رسیدند و هر گوشه آنرا مورد اصابت قرار می دادند! این اجرام فلکی به سرعت 6 تا چهل میل در ثانیه حرکت می کنند و بهر کجا برخورد کنند ایجاد انفجار و حریق می نمایند. اگر سرعت حرکت این اجرام کمتر از آنچه هست می بود، مثلاً به اندازه سرعت یک گلوله بود، همه آنها به سطح زمین می ریختند و نتیجه خرابکاری آنها معلوم بود. اگر خود انسان در مسیر کوچک ترین قطعه این اجرام سماوی واقع شود، شدت حرارت آنها که با سرعتی معادل نود برابر سرعت گلوله حرکت می کنند او را تکه پاره و متلاشی می سازد. غلظت هوای محیط زمین به اندازه ای است که اشعه کیهانی را تا میزانی که برای رشد و نمو نباتات لازم است به سوی زمین عبور می دهد و کلیه میکروبهای مضر را در همان فضا معدوم می سازد و ویتامین های مفید را ایجاد می نماید. با وجود بخارهای مختلفی که در طی قرون متمادی از اعماق زمین بر آمده و در هوا منتشر شده است و غالب آنها هم گازهای سمی هستند، معهذا هوای محیط زمین آلودگی پیدا نکرده و همیشه به همان حالت متعادل که برای ادامه حیات انسانی مناسب باشد باقی مانده است. دستگاه عظیمی که این موازنه عجیب را ایجاد می نماید و تعادل را حفظ می کند همان دریا و اقیانوس است که مواد حیاتی و غذائی و باران و اعتدال هوا و گیاهان و بالاخره وجود خود انسان از منبع فیض آن سرچشمه می گیرد. هر کس که درک معانی می کند باید درمقابل عظمت دریا سر تعظیم فرود آورد و سپاس گذار موهبت های آن باشد!…
تناسب عجیب و تعادل بسیار دقیقی که بین "اکسیژن" و "اسید کربونیک" برقرار گردیده تا حیات حیوانی و گیاهی به وجود آید جلب توجه همه متفکرین را کرده و آنها را به اندیشه واداشته است. اما اهمیت حیاتی اسید کربونیک هنوز در نظر بسیاری از مردم مکتوم می باشد. ناگفته نماند که اسید کربونیک همان گازی است که نوشابه های گازدار را با آن درست می کنند و در میان مردم معروف است. اسید کربونیک گاز سنگین و غلیظی است که خوشبختانه نزدیک به سطح زمین قرار دارد و تجزیه آن از اکسیژن به زحمت و اشکال انجام می گیرد. وقتی آتشی افروخته می شود چوب که خود مرکب از اکسیژن و کربن و ئیدروژن است بر اثر حرارت تجزیه شیمیائی می شود و کربن بانهایت سرعت با اکسیژن آمیخته و تشکیل اسید کربونیک می دهد، ئیدروژن آن نیز با همان شتاب با اکسیژن آمیخته و تشکیل بخار آب می دهد. دود عبارت از کربن خالص و ترکیب نشده است. انسان هنگام تنفس مقداری اکسیژن فرو می برد و خون، آن را در تمام قسمتهای بدن توزیع می کند و همین اکسیژن غذا را سلولهای مختلف آهسته و آرام و با حرارتی ضعیف می سوزاند و اسید کربنیک و بخار آب آن خارج می شود به همین جهت وقتی از راه شوخی گفته می شود فلانی ماند "تنور" آه می کشد حقیقت واقعی اظهار شده است! گاز اسید کربونیکی که بر اثر احتراق غذا در سلولهای ایجاد می شود داخل ریه می گردد، با تنفسهای بعدی از بدن خارج شده و به هوای محیط برمی گردد به این ترتیب کلیه جانواران اکسیژن استنشاق می کنند و اسید کربونیک بیرون می دهند.
چقدر شگفت آور است! طریقه کنترل و موازنه در این عالم در نتیجه همین موازنه طبیعت مانع آن شده است که حیوانات هر قدر هم بزرگ یا درنده و سبع باشند بتوانند بر دنیا تسلط یابند، فقط انسان این موازنه طبیعت را بهم می زند و نباتات و حیوانات را از محلی به محل دیگر منتقل می نماید و اتفاقاً به فوریت هم جریمه این شوخ چشمی خود را می پردازد، زیرا آفات نباتی و امراض حیوانی خسارت جبران ناپذیر به او می زند! داستان ذیل مثل بسیار خوبی است که نشان می دهد انسان برای ادامه حیات خود چگونه باید رعایت این کنترل و موازنه را بنماید:
چندین سال قبل در استرالیا نوعی از بوته معروف به "کاکتوس" را کنار نرده های مزارع میکاشتند و چون حشره دشمن این نبات در آن موقع در استرالیا وجود نداشت بوته کاکتوس شروع به ازدیاد و توسعه عجیب نمود، دیری نگذشت که مساحتی به اندازه سطح جزیره انگلستان را فرا گرفت، و مردم را از قرا و قصبات بیرون کرد و زراعت آنها را منهدم نمود و امر کشاورزی را مختل و غیر ممکن ساخت. ساکنین محل آنچه وسیله در دسترس خود داشتند بکار بردند و نتیجه نگرفتند، استرالیا در خطر آن قرار گرفت که قشون بی صدا و لجوج گیاه کاکتوس آن را بالمره در حیطه تصرف خود در آورده! علما و متخصصین درصدد چاره جوئی این خطر بر آمدند و به این منظور دور عالم را تجسس کردند تا عاقبت حشره ای را یافتند که منحصراً با ساق و برگ و ته کاکتوس تغذیه می کند و جز آن غذای دیگر نمی خورد و به سهولت هم زادوولد می کند و در استرالیا دشمنی ندارد. در این مورد حیوان برنبات غلبه کرد و امروز خطر هجوم کاکتوس به کلی برطرف شده است و با معدوم شدن کاکتوس حشرات مزبور هم از میان رفتند و فقط عده قلیلی باقی ماند که پیوسته مقدار نمو و توسعه کاکتوس را کنترل کند!
آفرینش این کنترل و تعادل را در طبیعت برقرار کرده و بسیار هم مفید واقع گردیده است.
چه شده است که پشه مالاریا سطح زمین را فرانگرفته و باعث انهدام نسل انسانی نشده است، در حالی که پشه معمولی حتی در نواحی قطبی نیز فراوان است؟ یا چه شده است که پشه تب زرد که در موقعی تا نزدیکی های نیویورک آمده بود دنیا را ویران نکرد؟ یا چه شده است که مگس خواب آور طوری آفریده شده که جز در مناطق گرمسیر استوائی نمی تواند زیست نماید، نسل آدمی را از روی زمین برنداشته است؟ ! (همه اینها از طریق یک نظام کنترل حساب شده جلوگیری گردیده).
کافی است به یاد آوریم که در طول زمان با چه آفات و امراضی دست به گریبان بوده ایم، و چگونه تا دیروز وسیله مدافعه در مقابل آنها را نداشته و از هیچ یک از اصول بهداشت نیز اطلاعی نداشته ایم آنوقت متوجه می شویم که وجود ما با چه طرز حیرت آوری محفوظ و مصون مانده است.
4- ما هر چیزی را به اندازه آفریدیم3.
در روایتی از امام صادق(ع) نقل شده: "دره ای است به نام "سقر" که جایگاه متکبران است و هر گاه نفس بکشد دوزخ را می سوزاند"! و از آنجا که ممکن است خیال شود که این عذابها با آن معاصی هماهنگ نیست، در آیه بعد می افزاید: "ما هر چیزی را به اندازه آفریدیم" (انا کل شیء خلقناه بقدر).
آری هم عذابهای دردناک آنها در این دنیا روی حساب است و هم مجازاتهای شدید آنها در آخرت، نه تنها مجازاتها که هر چیزی را خدا آفریده روی حساب و نظام حساب شده ای است، زمین و آسمان، موجودات زنده و بیجان، اعضای پیکر انسان، و وسائل و اسباب حیات زندگی هر کدام روی حساب و اندازه لازم است و چیزی در این عالم بی حساب و کتاب نیست، چرا که آفریده آفریدگار حکیمی است.
5- تقدیر الهی و آزادی ازاده انسان.4
ممکن است از آیه مورد بحث و شبیه آن این توهم یا سوء استفاده پیش آید که اگر همه چیز را خداوند روی اندازه و حسابی آفریده است پس اعمال و افعال ما نیز مخلوق او است و بنابراین از خود اختیاری نداریم ولی چنانکه قبلاً نیز گفته ایم گرچه اعمال ما به تقدیر و مشیت الهی است و هرگز خارج از محدوده قدرت و اراده او نیست ولی او مقدر ساخته که ما در اعمال خود مختار باشیم و لذا برای ما تکلیف و مسئولیت قائل شده که اگر اختیار نداشتیم تکلیف و مسئولیت نامفهوم و بی معنی بود بنابراین اگر ما در اعمال خود فاقد اراده و مجبور باشیم این بر خلاف تقدیر الهی است.
ولی در مقابل افراط "جبریون" گروهی به تفریط و تندروی در جهت مقابل افتاده اند که آنها را "قدریون" و مفوضه می نامند. آنها صریحاً می گویند: اعمال ما به دست ما است و خدا را مطلقاً به اعمال ما کاری نیست و به این ترتیب قلمرو حکومت الهی را محدود ساخته و خود را مستقل پنداشته و راه شرک را می پویند.
حقیقت این است که جمع میان این دو اصل (توحید و عدل) نیاز به دقت و ظرافت خاصی دارد. اگر توحید را به این معنی تفسیر کنیم که خالق همه چیز حتی اعمال ما خداست، بطوری که ما هیچ اختیاری نداریم "عدل" خدا را انکار کرده ایم، چرا که گنهکاران را مجبور بر معاصی ساخته و سپس آنها را مجازات می کند و اگر عدل را به این معنی تفسیر کنیم که خدا هیچ دخالتی در اعمال ما ندارد، او را از حکومتش خارج ساخته ایم و در دره "شرک" سقوط کرده ایم. "امر بین الامرین" که ایمان خالص و صراط مستقیم و خط میانه است. این است که معتقد باشیم ما مختاریم ولی مختار بودنمان نیز به اراده خدا است و هر لحظه بخواهد می تواند از ما سلب اختیار نماید و این همان مکتب اهل بیت(ع) است.
قابل توجه این که در ذیل آیات مورد بحث روایات متعددی در مذمت از این دو گروه در کتب تفسیر اهل سنت و شیعه وارد شده است:
از جمله در حدیثی می خوانیم که پیغمبر اکرم فرمود "دو گروه از امتم هستند که سهمی در اسلام ندارند! جبری ها و قدری ها و درباره اینها آیه "ان المجرمین فی ضلال وسعر…" نازل شده".
"مرجئه" از ماده "ارجاء" به معنی تاخیر انداختن است و این اصطلاحی است که در مورد جبریون به کار می رود چرا که آنها اوامر الهی را نادیده گرفته و رو به سوی معصیت می آورند به گمان این که مجبورند یا این که معتقدند مرتکبین گناهان کبیره سرنوشتشان روشن نیست و آن را به قیامت می اندازند. و در حدیثی از امام باقر(ع) می خوانیم: "نزلت هذه القدریه ذوقوا مس سقر انا کل شیء خلقناه بقدر" این آیات درباره قدریه نازل شده در قیامت به آنها گفته می شود آتش دوزخ را بچشید ما هر چیزی را روی حساب و اندازه آفریدیم (اشاره به این که منظور از اندازه و حساب این است که برای هر گناهی مجازات دقیقی معین ساخته ایم و این یکی دیگر از تفسیرهای آیه است و یا این که شما که منکر تقدیر الهی بودید و خود را قادر بر هر چیز می پنداشتید و خدا را از قلمرو اعمال خود بیرون فکر می کردید اکنون قدرت خدا را ببینید و بچشید عذاب انحراف خود را)
6- شب قدر شب نزول قرآن!
از آیات قرآن به خوبی استفاده می شود که قرآن در ماه مبارک رمضان نازل شده است: "شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن" (بقره 185)
و ظاهر این تعبیر آن است که تمام قرآن در این ماه نازل گردید.
7- عظمت شب قدر
و در نخستین آیه سوره قدر می افزاید: "انا انزلناه فی لیله القدر5"
گر چه در این آیه صریحاً نام قرآن ذکر نشده ولی مسلم است که ضمیر "انا انزلناه" به قرآن باز می گردد و ابهام ظاهری آن برای بیان عظمت و اهمیت آن است.
تعبیر به انا انزلناه نیز اشاره دیگری به عظمت این کتاب بزرگ آسمانی است که خداوند نزول آن را به خودش نسبت داده مخصوصاً با صیغه متکلم مع الغیر که مفهوم جمعی دارد و دلیل بر عظمت است. نزول آن در شب "قدر" همان شبی که مقدرات و سرنوشت انسانها تعیین می شود دلیل دیگری بر سرنوشت ساز بودن این کتاب بزرگ آسمانی است.6
از ضمیمه کردن این آیه با آیه سوره بقره نتیجه گیری می شود که شب قدر در ماه مبارک رمضان است، اما کدام شب است؟ از قرآن چیزی در این مورد استفاده نمی شود ولی روایات در این باره بحث فراوان کرده اند که در پایان تفسیر این سوره به خواست خدا در این زمینه و مسائل دیگر سخن خواهیم گفت.
در اینجا سوالی مطرح است و آن اینکه هم از نظر تاریخی و هم از نظر ارتباط محتوای قرآن با حوادث زندگی پیغمبر اکرم مسلم است که این کتاب آسمانی به طور تدریجی و در طی 23 سال نازل گردید. این امر چگونه با آیات فوق که می گوید در ماه رمضان و شب قدر نازل شده است سازگار می باشد؟
پاسخ این سوال به گونه ای که بسیاری از محققان گفته اند این است که قرآن دارای دو نزول بوده است.
نزول دفعی که در یک شب تمام آن بر قلب پاک پیغمبر اکرم یا بیت المعموریا از لوح محفوظ به آسمان دنیا نازل گردید. و نزول تدریجی که در طول بیست و سه سال دوران نبوت انجام گرفت. بعضی نیز گفته اند آغاز نزول قرآن در لیله القدر بوده و نه تمام آن ولی این بر خلاف ظاهر آیه است که می گوید ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم.
قابل توجه اینکه: درباره نازل شدن قرآن در بعضی از آیات تعبیر به "انزال" و در بعضی تعبیر به "تنزیل" شده است و از پاره ای از متون لغت استفاده می شود که "تنزیل" معمولاً در جائی گفته می شود که چیزی تدریجاً نازل گردد ولی "انزال" مفهوم وسیعتری دارد که نزول دفعی را نیز شامل می گردد این تفاوت تعبیر که در آیات قرآن آمده می تواند اشاره به دو نزول فوق باشد.
در آیه بعد برای بیان عظمت شب قدر می فرماید: "و ما ادراک ما لیله القدر". این تعبیر نشان می دهد که عظمت این شب به قدری است که حتی پیغمبر اکرم با آن علم وسیع و گسترده اش قبل از نزول این آیات به آن واقف نبود.
می دانیم هزار ماه بیش از هشتاد سال است. به راستی چه شب با عظمتی است که به اندازه یک عمر طولانی پر برکت ارزش دارد.
در بعضی از تفاسیر آمده است که پیغمبر اکرم (ص) فرمود: "یکی از بنی اسرائیل لباس جنگ در تن کرده بود و هزار ماه از تن بیرون نیاورد و پیوسته مشغول (یا آماده) جهاد فی سبیل الله بود اصحاب و یاران تعجب کردند و آرزو داشتند چنان فضیلت و افتخاری برای آنها نیز میسر می شد، آیه فوق نازل گشت و بیان کرد که "شب قدر از هزار ماه برتر است"
در حدیث دیگری نیز آمده است که پیغمبر اکرم (ص) از چهار نفر از بنی اسرائیل که هشتاد سال عبادت خدا را بدون عصیان انجام داده بودند سخن به میان آورد، اصحاب آرزو کردند که ای کاش آنها هم چنین توفیقی پیدا می کردند آیه فوق در این زمینه نازل شد.
در اینکه عدد هزار در اینجا برای "تعداد" است یا "تکثیر"؟ بعضی گفته اند:برای تکثیر است و ارزش شب قدر از هزاران ماه نیز برتر میباشد ولی در روایاتی که در بالا نقل کردیم نشان میدهد که عدد مزبور برای تعداد است. با توجه به اینکه "تنزل" فعل مضارع است و دلالت بر استمرار دارد (در اصل "تنزل" بوده) روشن میشود که شب قدر مخصوص به زمان پیغمبر اکرم و نزول قرآن مجید نبوده بلکه امری است مستمر و شبی است مداوم که در همه سال تکرار میشود.
8- فرشتگان در شب قدر نازل میشوند.
در اینکه منظور از روح کیست؟ بعضی گفته اند:"جبرئیل امین" است که "روح الامین" نیز نامیده میشود و بعضی "روح" را به معنی "وحی" تفسیر کرده اند. به قرینه آیه 52 سوره شوری "و کذلک اوحینا الیک روحاً من امرنا": (همانگونه که بر پیامبران پیش وحی فرستادیم بر تو نیز به فرمان خود وحی کردیم) بنابراین مفهوم آیه چنین می شود:"فرشتگان با وحی الهی در زمینه تعیین مقدرات در آن شب نازل می شوند".
در اینجا تفسیر سومی وجود دارد که از همه نزدیکتر به نظر می رسد و آن اینکه"روح" مخلوق عظیمی است مافوق فرشتگان. چنانکه در حدیثی از امام صادق نقل شده است که شخصی از آن حضرت سوال کرد:"آیا روح همان جبرئیل است"؟ امام در پاسخ فرمود:"جبرئیل من الملائکه، و الروح اعظم من الملائکه، الیس ان الله عزوجل یقول: تنزل الملائکه و الروح"؟
یعنی به قرینه مقابله این دو با هم متفاوتند، تفسیرهای دیگری نیز برای کلمه "روح" در اینجا ذکر شده چون دلیلی برای آنها نبود از آن صرفنظر گردید.
منظور از "من کل امر" این است که فرشتگان برای تقدیر و تعیین سرنوشتها و آوردن هر خیر و برکتی در آن شب نازل می شوند و هدف از نزول آنها انجام این امور است. یا اینکه هر امر خیر و هر سرنوشت و تقدیری را با خود می آورند. بعضی نیز گفته اند منظور این است که آنها به امر و فرمان خدا نازل می شوند، ولی مناسب همان معنی اول است.
تعبیر به "ربهم" که در آن تکیه روی مساله ربوبیت و تدبیر جهان شده است. تناسب نزدیکی با کار این فرشتگان دارد که آنها برای تدبیر و تقدیر امور نازل می شوند و کار آنها نیز گوشه ای از ربوبیت پروردگار است.
9- شبی آکنده از سلامت
و در آخرین آیه می فرماید: شبی است آکنده از سلامت و خیر و رحمت تا طلوع صبح.
هم قرآن در آن نازل شده، هم عبادت و احیاء آن معادل هزار ماه است، هم خیرات و برکات الهی در آن شب نازل می شود، هم رحمت خاصش شامل حال بندگان می گردد و هم فرشتگان و روح در آن شب نازل می گردند. بنابراین شبی است سر تا سر سلامت، از آغاز تا پایان، حتی طبق بعضی از روایات در آن شب شیطان در زنجیر است و از این نظر نیز شبی است سالم و توام با سلامت.
بنابراین اطلاق "سلام" که به معنی سلامت است بر آن شب (به جای اطلاق سالم) در حقیقت نوعی از تاکید است همانگونه که گاه می گوئیم فلانکس عین عدالت است.
بعضی نیز گفته اند که اطلاق "سلام" بر آن شب به خاطر این است که فرشتگان پیوسته به یکدیگر یا به مومنان سلام می کنند یا به حضور پیامبر و جانشین معصومش می رسند و سلام عرضه می دارند.
جمع میان این تقسیرها نیز امکان پذیر است.
به هر حال شبی است سراسر نور و رحمت و خیر و برکت و سلامت و سعادت و بی نظیر از هر جهت.
10- شب قدر و دو سخن امام باقر (ع)
در حدیثی آمده است که از امام باقر سوال شد: "آیا شما می دانید شب قدر کدام شب است؟ فرمود: کیف لانعرف و الملائکه تطوف بنافیها؟
در داستان ابراهیم آمده است که چند نفر از فرشتگان الهی نزد او آمدند و بشارت تولد فرزند برای او آوردند و بر او سلام کردند. می گویند لذتی که ابراهیم از سلام این فرشتگان برد با تمام دنیا برابری نداشت. اکنون باید فکر کرد که وقتی گروه گروه فرشتگان در شب قدر نازل می شوند و بر مومنان سلام می کنند چه لذت و لطف و برکتی دارد؟
11- آتش دوزخ به برکت سلام فرشتگان در شب قدر برد و سلام میشود.
وقتی ابراهیم (ع) را در آتش نمرودی افکندند فرشتگان آمدند و بر او سلام کردند و آتش بر او گلستان شد آیا آتش دوزخ به برکت سلام فرشتگان بر مومنان در شب قدر "برد" و "سلام" نمی شود؟
آری این نشانه عظمت امت است که در آنجا بر خلیل (ع) نازل می شوند و در اینجا بر این امت اسلام.
12- چه اموری در شب قدر مقدر می شود؟
در پاسخ این سوال، که چرا این شب، شب قدر نامیده شده؟ سخن بسیار گفته اند، از جمله اینکه:
1- شب قدر به این جهت "قدر" نامیده شده که جمیع مقدرات بندگان در تمام سال در آن شب تعیین می شود شاهد این معنی آیه 3 و 4 سوره دخان است که می فرماید:
"انا انزلناه فی لیله مبارکه انا کنا منذرین فیها یفرق کل امر حکیم"
این بیان هماهنگ با روایات متعددی است که می گوید: در آن شب، مقدرات یکسال انسانها تعیین می گردد و ارزاق و سرآمد عمرها و امور دیگر، در آن لیله مبارکه تفریق و تبیین می شود.
البته این امر هیچگونه تضادی با آزادی اراده انسان و مساله اختیار ندارد، چرا که تقدیر الهی به وسیله فرشتگان بر طبق شایستگیها و لیاقتهای افراد و میزان ایمان و تقوی و پاکی نیت و اعمال آنها است. یعنی برای هر کس آن مقدر می کنند که لایق آن است یا به تعبیر دیگر زمینه هایش از ناحیه خود او فراهم شده و این نه تنها منافاتی با اختیار ندارد و بلکه تاکیدی بر آن است.
2- بعضی نیز گفته اند آن شب را از این جهت شب قدر نامیده اند که دارای قدر و شرافت عظیمی است (نظیر آنچه در آیه 74 سوره حج آمده است ما قدور الله حق قدره "آنها قدر خداوند را نشناختند")
3- گاه نیز گفته اند به خاطر آن است که قرآن با تمام قدر و منزلتش بر رسول والا قدر و به وسیله فرشته صاحب قدر نازل گردید.
4- یا اینکه شبی است که مقدر شده قرآن در آن نازل گردد.
5- یا اینکه کسی که آن شب را احیا بدارد صاحب قدر و مقام و منزلت می شود.
6- یا اینکه در آن شب آنقدر فرشتگان نازل می شوند که عرصه زمین بر آنها تنگ میشود. چون تقدیر به معنی تنگ گرفتن نیز آمده است. مانند: "و من قدر علیه رزقه (طلاق)"
جمع میان تمام این تفسیر ها در مفهوم گسترده "لیله القدر" کاملا ممکن است هر چند تفسیر اول از همه مناسبتر و معروفتر است.
13- شب قدر کدام شب است؟
در اینکه "لیله القدر" در ماه رمضان است تردیدی نیست، چرا که جمع میان آیات قرآن همین معنی را اقتضا می کند، ازیکسو می گوید: قرآن در ماه رمضان نازل شده (بقره – 185) و از سوی دیگر می فرماید: در شب قدر نازل گردیده (آیات مورد بحث) ولی در اینکه کدام شب از شبهای ماه رمضان است؟ گفتگو بسیار است و در این زمینه تفسیرهای زیادی شده، از جمله شب اول، شب هفدهم، شب نوزدهم، شب بیست و یکم، شب بیست و سوم، شب بیست و هفتم، و شب بیست و نهم.
ولی مشهور و معروف در روایات این است که در دهه آخر ماه رمضان و شب بیست و یکم یا بیست و سوم است، لذا در روایتی می خوانیم که در دهه آخر ماه مبارک پیغمبر اکرم تمام شبها را احیا می داشت و مشغول عبادت بود.
و در روایتی از امام صادق آمده است که "شب قدر شب، بیست و یکم یا بیست و سوم است"، حتی هنگامی که راوی اصرار کرد کدامیک از این دو شب است و گفت: اگر من نتوانم هر دو شب را عبادت کنم کدامیک را انتخاب نمایم؟
امام تعیین نفرمود و افزود، "ما ایسر لیلتین فیما تطلب": "چه آسان است دو شب برای آنچه می خواهی"
ولی در روایات متعددی که از طرق اهل بیت رسیده است بیشتر روی شب بیست و سوم تکیه شده، درحالی که روایات اهل سنت بیشتر روی شب بیست و هفتم دور می زند.
در روایتی از امام صادق نیز نقل شده که فرمود: "التقدیر فی لیله القدر تسعه عشر، و الابرام فی لیله احدی و عشرین والامضا فی لیله ثلاث و عشرین." "تقدیر مقدرات در شب نوزدهم، و تحکیم آن در شب بیست و یکم، و امضا در شب بیست و سوم است" و به این ترتیب بین روایات جمع می شود.
ولی به هر حال هاله ای از ابهام شب قدر را به خاطر جهتی که بعداً به آن اشاره می شود، فرا گرفته است.
14- چرا شب قدر مخفی است؟
بسیاری معتقدند مخفی بودن شب قدر در میان شبهای سال یا در میان شبهای ماه مبارک رمضان برای این است که مردم به همه طاعات روی آورند و غضبش را در میان معاصی پنهان کرده تا از همه بپرهیزند، دوستانش را در میان مردم مخفی کرده تا همه را احترام کنند، اجابت را در میان دعاها پنهان کرده تا به همه دعا ها رو آورند، اسم اعظم را در میان اسمائش مخفی ساخته تا همه را بزرگ دارند و وقت مرگ را مخفی ساخته تا در همه حال آماده باشند. و این فلسفه مناسبی به نظر می رسد.
15- آیا شب قدر در امتهای پیشین نیز بوده است؟
ظاهر آیات این سوره نشان می دهد که شب قدر مخصوص زمان نزول قرآن و عصر پیامبر اسلام نبوده بلکه همه سال تا پایان جهان تکرار می شود.
تعبیر به فعل مضارع (تنزل) که دلالت بر استمرار دارد و همچنین تعبیر به جمله اسمیه "سلام هی حتی مطلع الفجر" که نشانه دوام است نیز گواه بر این معنی است. بعلاوه روایات بسیاری که شاید در حد تواتر باشد نیز این معنی را تایید می کند. ولی آیا در امتهای پیشین نیز بوده است یا نه:
صریح روایات متعددی این است که این از مواهب الهی بر این امت می باشد، چنانکه در حدیثی از پیغمبر اکرم آمده است که فرمود: "ان الله وهب لامنی لیله القدر لم یعطها من کان قبلهم": (خداوند به امت من شب قدر را بخشیده واحدی از امتهای پیشین از این موهبت برخوردار نبودند).
در تفسیر آیات فوق نیز بعضی از روایات دلالت بر این مطلب دارد.
16- چگونه شب قدر برتر از هزار ماه است؟
ظاهر این است که بهتر بودن این شب از هزار ماه به خاطر ارزش عبادت و احیای آن شب است و روایات، فضیلت لیله القدر و فضیلت عبادت آن که در کتب شیعه و اهل سنت فراوان است این معنی را کاملا تایید می کند.
علاوه بر این، نزول قرآن در این شب و نزول برکات و رحمت الهی در آن، سبب می شود که از هزار ماه برتز و بالاتر باشد.
در حدیثی از "امام صادق" آمده است که به "علی بن ابی حمزه ثمالی" فرمود:"فضیلت شب قدر را در شب بیست و یکم و بیست و سوم بطلب و در هر کدام از این دو یکصد رکعت نماز بجای آور و اگر بتوانی هر دو شب را تا طلوع صبح احیا بدار و در آن شب غسل کن". ابوحمزه می گوید: عرض کردم: "اگر نتوانم ایستاده این همه نماز نخوانم" فرمود: نشسته بخوان، عرض کردم: اگر نتوانم؟ فرمود: در بستر بخوان و مانعی ندارد در آغاز شب خواب مختصری بکنی و بعد مشغول عبادت شوی. درهای آسمان در ماه رمضان گشوده است و شیاطین در غل و زنجیرند و اعمال مومنین مقبول است و چه ماه خوبی است ماه رمضان"!
17-چرا قرآن در شب قدر نازل شد؟
از آنجا که در شب قدر سرنوشت انسانها برای یکسال، بر طبق لیاقتها و شاسشتگیهای آنها تعیین می شود، باید آن شب را بیدار بود و توبه کرد و خودسازی نمود و به درگاه خدا رفت و لیاقتی بیشتر و بهتر برای رحمت او پیدا کرد.
آری در لحظاتی که سرنوشت ما تعیین می شود نباید انسان در خواب باشد، و از همه چیز غافل و بیخبر که در این صورت سرنوشت غم انگیزی خواهد داشت.
قرآن چون یک کتاب سرنوشت ساز است خط سعادت و خوشبختی و هدایت انسانها در آن مشخص شده است باید در شب قدر شب تعیین سرنوشتها، نازل گردد و چه زیبا است رابطه میان "قرآن" و "شب قدر"؟ و چه پرمعنی است پیوند این دو با یکدیگر
18- آیا شب قدر در مناطق مختلف، یکی است؟
می دانیم آغاز ماههای قمری در همه بلاد یکسان نیست و ممکن است در منطقه ای امروز اول ماه باشد و در منطقه دیگری دوم ماه، بنابراین شب قدر نمی تواند یکشب معین در سال بوده باشد، چرا که فی المثل شب بیست و سوم در مکه ممکن است شب بیست و دوم در ایران و عراق باشد و به این ترتیب قاعدتاً هر کدام باید برای خود شب قدری داشته باشند آیا این با آنچه از آیات و روایات استفاده می شود که شب قدر یک شب معین است سازگار است؟
پاسخ این سوال با توجه به یک نکته روشن می شود و آن اینکه:
شب همان سایه نیم کره زمین است که بر نیم کره دیگر می افتد و می دانیم این سایه همراه گردش زمین در حرکت است و یک دوره کامل آن در بیست و چهار ساعت انجام میشود. بنابراین ممکن است شب قدر یک دوره کامل شب به دور زمین باشد یعنی مدت بیست و چهار ساعت تاریکی که تمام نقاط زمین را زیر پوشش خود قرار می دهد شب قدر است که آغاز آن از یک نقطه شروع می شود و در نقطه دیگر پایان می گیرد (دقت کنید).
19- رابطه قرآن با شب قدر
در اوایل سوره دخان و در سوره قدر با صراحت این معنی آمده است که قرآن در شب قدر نازل شده و چه پر معنی است این سخن؟ شبی که مقدرات بندگان و مواهب وروزیهای آنها تقدیر میشود. در چنین شبی قرآن بر قلب پاک پیامبر نازل می گردد، آیا این سخن بدان معنی نیست که مقدرات و سرنوشت ما با محتوای این کتاب آسمانی پیوند و رابطه نزدیک دارد؟
آیا مفهوم این کلام آن نیست که نه تنها حیات معنوی شما که حیات مادی شما نیز با آن رابطه ناگسستنی دارد؟ پیروزی شما بر دشمنان، سربلندی و آزادی و استقلال شما، آبادی و عمران شهرهای شما همه با آن گره خورده است.
دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی علامه طباطبایی
عنوان تحقیق:
قضا و قدر
پرتویی از تفسیر نمونه
استاد:
خرداد 1385
فهرست مطالب
عنوان صفحه
مقدمه 1
1- همه چیز اندازه دارد 1
2- همه چیز جهان روی حساب است 3
3- اندازه گیری دقیق موجودات 5
4- ما هر چیزی را به اندازه آفریدیم 10
5- تقدیر الهی و آزادی اراده انسان 12
تفسیر سوره قدر 18-12
6- شب قدر، شب نزول قرآن 12
7- عظمت شب قدر 13
8- فرشتگان در شب قدر نازل می شوند 15
9- شبی آکنده از سلامت 17
10- شب قدر در سخن امام باقر(ع) 17
11- آتش دوزخ به برکت سلام فرشتگان در شب قدر"برد" و"سلام" می شود 18
12- چه اموری در شب قدر مقدر می شوند؟ چرا شب قدر، قدر نامیده
شده؟ (با ذکر 6 دلیل) 18
13- شب قدر کدام شب است؟ 20
14- چرا شب قدر مخفی است؟ 21
15- آیا شب قدر در امتهای پیشین نیز بوده؟ 21
16- چگونه شب قدر برتر از هزار ماه است؟ 22
17- چرا قرآن در شب قدر نازل شد؟ 23
18- آیا شب قدر در مناطق مختلف یکی است؟ 23
19- رابطه قرآن با شب قدر 24
1- آیه 8 سوره رعد، جزء 13- صفحه 137جلد10 تفسیر نمونه.
2 – آیه 49سوره قمر، جزء 27- صفحه 81جلد 23 تفسیر نمونه.
3 -آیه 48سوره قمر، جزء27 – صفحه 76 جلد23 تفسیر نمونه.
4 -صفحه 83جلد 23تفسیر نمونه.
5- آیه 1 سوره قدر ، جزء 3- صفحه 181 جلد 27 تفسیر نمونه
6-توضیح رابطه شب قدر با قرآن در صفحه 26 آمده است
—————
————————————————————
—————
————————————————————
26