تارا فایل

مقاله آنیتا گونزالز و حکایت های ناگفته از سال های آخر زندگی Jelly Rpll Morton


آنیتا گونزالز و حکایت ناگفته از سال های آخر زندگی Jelly Roll Morton
جزئیات زیر که بصورت خط برجسته نشان داده شده است در گواهی فوت شماره ی 9682 در مرکز کالیفرنیا درج شده است.
این جزئیات واقعیات برهنه ای (آشکاری) را از زندگی … Ferdinand Morton که به نام delly Roll بیشتر شناخته شده است بیان می کند. او یکی از برجسته ترین شخصیت هایی است که تاریخ موسیقی آمریکا از او یاد می کند.
در واقع جزئیات درج شده در گواهی فوت او بیانگر هیچ یک از آخرین دست آوردهای او که به فرهنگ ملی ما پیش کش شده است، از قبیل صدها قطعه ی تصنیفی او، سبک پیانو نوازی که او پیش گام آن بوده است و حتی دلایلی که او را در نزد موزیسین های برجسته محبوب کرده است، نمی باشد.
حتی این گواهی فوت اطلاعات نادرستی از بیوگرافی او بیان می کند. در واقع تاریخ تولد حقیقی Morton 20 اکتبر 1890 بوده و نام حقیقی پدرش Edward. J Lamothe بوده و در واقع Edward Morton پدر خوانده ی او محسوب می شده.
آخرین نام درج شده در گواهی فوت به شخص خاصی نسبت داده نمی شود اما در واقع Anita Gonzales الهام دهنده ی حداقل 2 مورد از ساخته های Morton بوده است. معدن شیرین (Sweet Anita mine) Anita
تانگوی مشکل Morton به نام Mama, Nita
آنیتا خواهر یکی از نوازندگان پیش گام که هم پیانیست، کلارنیست و درامیست بوده، به نام Oliver- Dink- Johnson نسبت داده می شود. او از زنان زیبای کریولیه بود که ارتباط او با Morten به سال ها قبل (احتمالاً به ابتدای قرن 20)- قبل از ترک مورتون از New orleans برمی گردد. آنیتا نیز نقش تاثیرگذاری را در زندگی Morton jazz در کالیفرنیا بعد از جنگ جهانی اول بازی کرد البته آنیتا تنها براساس شواهد مدت اندکی را در آخرین روزهای زندگی Morton با او به سر برده و جزو آخرین افرادی بود که Morton را زنده دیده بود. البته آنیتا در تاریخ به عنوان همسر او معرفی می شود اما در حقیقت هیچ گاه مدرک ثبت شده ای بر این موضوع صحت نمی گذارد.
اکثر طرفداران جاز با داستان پیروزی Morton در این سبک آشنایند.
او شهرت و ثروت خود را از رهبری در گروه مشهور Red Hot peppers که در واقع مهیج ترین گروه موسیقی در تاریخ موسیقی new orleans بوده مدیون است. Morton هیچ گاه شخص شکسته نفسی نبود، او با 1000 دلار در کیف پوش و در هر جیبش مقداری الماس مغرورانه و مدعی این بود که سبک جاز ساخته اوست که این ادعا عادلانه صحیح است. کارت ویزیت او همواره معرفی گر او به این گونه بود:
که مبدع سبک های جاز و استومپ- Jelly Roll Morton هنرمند شماره ی یک در ضبط های ویکتور، نویسنده ی عالیترین ملودی های دنیا.
در طی سال 1920 Morton توانست به موفقیت های بی وقفه ای دست پیدا کند اما این موفقیت ها در زمان هایی همانطور که با سرعت حاصل می شدند با سرعت نیز به شکست منجر می شدند در سال 1930 دوران جاز تقریباً به دوران نهایی و انتهایی خود نزدیک می شد. ویکتور دیگر قرارداد ضبط Morton را تمدید نکرد و برای اجراهای گروه Red hot peppers هم دیگر بلیط های آن چنانی رزرو و نمی شد در آن زمان بود که این دوران به طور کامل پایان یافت و مکتب جاز کاملاً بسته شد. جاز نوازان بسیاری برای بر سر مقدار دلارهای موجود که مصادف با سقوط جدی اقتصادی آمریکا (Depresion) بود رقابت و مبارزه ی شدیدی با یکدیگر می نمودند. این وضعیت به جایی رسید که Morton با آخرین الماس نیم قراتی خود که در یکی از دندان های جلویی اش کار گذاشته بود تنها ماند.
در آن سال او مجبور شد تا تحقیر پیانو نوازی در یکی از شرکت های ضبط نامطرح و محقر به نام wingy manone را تحمل کند. از کارهای این دوران او تک نوازی پیانو روی قطعه شعر never had no loving که مورد مقبول واقع نشده بود. شرکت wingy در مطرح کردن نام morton، به همانگونه ای که خرسندانه نام های آرتی شاو، بودی فری من و جان کیربی را مطرح می نمود، کوتاهی می کرد.
شرکت کلمبیا زیرکانه ضبط های او را تا 20 سال بعد زمانی که این رکوردها به عنوان ادیسیون مخصوص برای کولکسیونرها در نظر گرفته شدند پذیرا نبود. حال مکتب swing craze بود که به دوران طلایی مورتون فصل پایانی و موخره اضافه می نمود.
نام مورتون کوچک و ریز زیر نوشته های قطعات روی میلیون ها رکورد (صفحه) نوشته می شد. اما عموم مردم به اعتبارات آهنگساز توجهی نمی نمودند. مورتون هیچ گاه جبران حقیقی برای عمده فروشی آهنگ هایش را، بعلت بی توافقی بین او و انتشاراتش و محدودیت های ضبطی که برای او توسط سازمان ASCAP ایجاد شده بود، کسب نکرد.
مورتون می دانست که او بوده که در ایجاد "گروه بزرگ صدا" کمک نموده ولی هیچ گاه به چنین اعتباری دست پیدا نکرد. ناامیدانه و تلخ وار حتی با کاهش شرایط سلامتی اش او موفق شد که در سال 1938 به مدت اندکی دوباره به سطح بیاید و توانست برای برخی از مریدان وفادارش در مسافرخانه ای به نام Jungle که کلوب شلوغی بود بر بالای یک رستوران همبرگ فروشی در واشنگتون نوازندگی نماید.
شرکت Library of congress باعث شد تا او از مشارکت شرکت ویکتور در سال 1939 صرف نظر کرد و به یک مشهوریت کوتاه مدت دوباره ای دست پیدا کند در این حین شرکت General Recard نیز محتاطانه بسیاری از تک نوازی های مورتون را روانه ی بازار نمود اما بعلت رکود بازار و جفت شدن این روند با نارضایتی و ناپذیرا بودن عموم مردم از آثار، موفقیت های او رو به محو شدن می رفت. در سال 1945 که هنوز موسیقی در ذهن تولید کننده ی او حیات داشت، تصمیم گرفت به لوس آنجلس تغییر مکان دهد زیرا تصور می نمود که می تواند سلامتی و جوانی شغلش را در آنجا بازیابد. این تغییر مکان با نوشته های آلن لومکس بصورت زیر همراه شد:
آقای جلی رول: جلی رول بدشانس از دیار New orleans Creole و مبدع جاز.
مورتون سفرش را با ماشین Lincole فرسوده اش که با زنجیری کادیلاکش را می کشید در پیش گرفت. در بین مسیر مجبور شد به علت بارش سنگین برف ماشین Lincoln اش را در ایداهو بگذارد و با کادیلاکش که با انبوهی از البسه و کتاب پر شده بود به راه ادامه دهد.
مورتون سپس یک باند جدید موسیقی را که متشکل از کلید اوری، مات کری، باد اسکات، رام هال، اد گارلند بود را با خود به همراه برد.
بعد از آنکه مورتون به لوس آنجلس رسید، گارلد به او کمک کرد تا باند (گروه) جدیدش را در آنجا مستقر سازد و سالن ELKS را که در خیابان مرکزی واقع بود را برای مکان تمریناتشان کرایه کرد. اما در تمام این مدت شرایط فیزیکی مورتون روزبه روز وخیم تر می شد. او سر تمرینات مداوماً حاضر می شد اما هنرجوی سابقش به نام باستر ویلسون را به عنوان پیانیست در نظر گرفت. اما در زمانی که دیگر جسم مورتون پاسخ گوی فشارها نبود بیش از پیش ذهنش تیزتر و گیراتر از سابق عمل می نمود. به یاد دارم که گارلند به من می گفت که تنظیمات مورتون بسیار شگفت انگیزند. او می دانست که گروه های محوبب swing آهنگ های او را نیز می نواختند می شدند. قطعات King Porter Stomp و Shoe Shiners Drag روزانه از رادیو پخش می شوند در نتیجه با چنین شرایطی مورتون می خواست به باندهای دیگر شیوه ی صحیح نواختن قطعاتش را نشان دهد.
اما متاسفانه در آن زمان دیگر هیچ وقت ضبط آثارش صورت نگرفت و مورتون بعد از یک سال، در سال 1941 از دنیا رفت.
دوران طلایی موسیقی ملی ما، آخرین مخلوقات بی نظیر مورتون را شاهد بود، بدون آنکه خود آگاهانه متوجه آن شود.
هیچ گاه بعد از آن زمان فرصت آنکه به تنظیمات مورتون دست پیدا کنم برایم حاصل نشد. زیرا دست نوشته های مورتون در اتاق جلویی باستر ویلسون به مدت 10 سال نگه داشته شد. این دست نوشته ها در درون استوانه ی چراغ برنجی، با تکه شالی ابریشمی لوله شده بود.
باستر قول داده بود که روزی درون استوانه را بگردد و آن دست نوشته ها را به من تحویل دهد. من مداوماً به او متذکر می شدم اما هیچ گاه او تنه ای آن استوانه را نگشود و اینگونه رغبتی به تذکرات من نمی داد. همیشه خط تماسش قطع بود و پس از مرگش زمانی به خود آمدم که خبر رسید که بیوه اش "کارملیا" کلاً از شهر رفته بود. با چنین شرایطی دیگر امیدم را از به ثبت رساندن چنین دست نوشته های تاریخی از دست دادم که منجر شد آن آثار برای سال های متمادی گمشده باقی بمانند. اما در نهایت آن آثار در سال 1990 پیدا شدند، و زمانی بود که من این خبر را از مقاله ی فیلیپ پاستور با عنوان Dead Man Blues خواندم. 13 عدد از قطعات تنظیم شده برای باند- بزرگ به همراه جزوات انبوهی توسط بیل راسل به کلکسیون تاریخی نیو- اورلانز تحویل داده شد. ارکستری به تازگی که توسط دون واپی تشکیل شده است که 4 قطعه از ساخته های مورتون را در فستیوال جاز نیو- اورلانز اجرا می کند.
ضبط های شخصی مورتون کاملاً این موضوع را آشکار می کند که قطعاتش از نظر مفهومی بسیار مدرن می باشد. او در 2 عدد از قطعاتش به نام های "آقای جو" و "ما ELKS هستیم" نشان می دهد که در فرم های ابتدایی نوشته شده اند. ولی برخلاف آنها قطعه ی "آه عزیز من" حالت مفهومی و معاصری از تنظیمات swing را نشان می دهد و با شگفتی دیگر مشاهده می کنیم که در قطعه ی "گان- جم" دیزونانس ها و گام های شرقی کاملاً مشهود می باشد.
با نگاه به سبک گروه "واپی" که در نیو- اولنز تشکیل شده بود می توان درگیر این سوال شد که چقدر بیشتر می توانست تنظیمات مدرنتر شوند اگر قطعات با یک گروه معاصر (مفهومی) نواخته می شد.
بسیار باعث تاسف است وقتی می شنویم که مورتون آخرین روزهایش را با سختی و غمناکی پشت سر گذاشته بود. او همواره سعی در بیرون کشیدن خود از شرایط تاریکی شهرت می کرد و از دست یابی به جایگاه واقعی خود در تاریخ موثرترین موسیقیدانان ملی از هیچ تلاشی فروگذار نبود. او مردی بود که خود را پایه گذار سبک جاز می دانست اما به سادگی از ذهن ها محو شد.
زمانی که او را در قبرستان کالوری در شرق لوس آنجلس دفن می کردند تنها نگین دندانش که الماس نیم قراتی بود، دیگر دیده نمی شد. افرادی که بدن او را با احترام حمل می نمودند کسانی جز اعضای گروه او نبودند و تنها مرد سفید پوستی که در مراسم عزاداری او در کلیسای کاتولیک حضور داشت، دیوید استارت از گروه شرکت ضبط مردان جاز بود. 2 تن از رهبران سیاه پوست پیش کسوت زمان او به نام های لینگتون و لاسن فورد در چنین مراسم عزاداری مهمی غایب بودند. زیرا لینگتون درگیری با کار موزیکال تاثری خود بود و لانس فورد نیز در کاسا مانانا به همراه گروهش اجرا داشت.
قبر مورتون در قسمت سراشیبی چمن زار قبرستان قرار دارد و برای مدتی طولانی بی نشان و بی توجه از ذهن دنیای موسیقی در انزوا قرار گرفت 9 سال بعد تقریباً قبر از رویش علف های هرز کاملاً پوشیده شده بود. زیرا مبلغی به قبرستان برای نگهداری از قبر داده نمی شد.
در اوایل سال 1940 اعضای گروه "اجتماع جاز" تصمیم به جمع آوری پول برای سفارش سنگ قبری مرمرین و مبلغی نیز برای نگهداری قبر، در نظر گرفتند. به این منظور تاتر می نارد در بلوار واشنگتون در 30 سپتامبر 1950 برای اجرای کنسرت خیریه رزرو شد.
از خوانندگان بلوز مانند مونه مور داوطلب برای اجرای کنسرت شد. آلبرت نیکلاس، زوتی سینگلتون و جو سولیوان نیز شرکت کردند. جانی لوکاس جوان- نوازنده ی ترومپت همچنین اعلام هر گونه خدمتی در این زمینه نمود. برای اطمینان از جمع آوری حداقل 60 سنت بلیط ورودی گروه تیل گیت را که برنده ی شرکت ضبط چنجر بودند را دعوت به همکاری کردند.
من به همراه باب کریستی که مدیر و معاون SCHJS- برنامه ای رادیویی که هفته ای اجرا می شد- بودیم از این فرصت استفاده کرده و کنسرتی را که پیش رو داشتیم را تبلیغ کردیم. در ابتدا فروش بلیط ها به کندی پیش می رفت اما در اواسط سپتامبر می دانستیم که سالنی پر خواهیم داشت.
آن زمان بود که آنیتا گونزالز وارد صحنه شد. مدیر مرکز رادیو، تلفنی از خانمی دریافت کرد که خود را همسر مورتون معرفی می کرد و خواستار این بود که دلیل جمع آوری پول برای قبر همسرش را بداند. و از این امر اظهار تاسف و ناراحتی نمود و خواستار قطع چنین برنامه ای شد.
من و کریستی به سرعت با آنیتا تماس گرفتیم و دلیل آن را جویا شدیم واو با بیان تاسف و ناراحتی اعلام کرد که خود تصمیم به خرید سنگ قبری تازه کرده و خیریه ای که منجر به شرم و عذاب روح و خاطره ی همسرش می شود را قبول نخواهد کرد. برای متقاعد نمودن او، از او خواستیم تا او را حضوری ملاقات کنیم. و بر آن بودیم تا با توضیح آنکه تمام برنامه، تنها برای قدردانی از او توسط طرفداران مورتون می باشد و از هیچ راهی جز خیریه حاصل نخواهد شد با او صحبت کنیم. البته از اینکه از او جویای این باشیم که چرا او 10 سال صبر کرده و بعد چنین تصمیمی برای بازسازی قبر نموده پرهیز نمودیم.
آنیتا روز بعد از آن ما را پذیرا شد و در آنجا با لبخندی دوستانه خوش آمد گویی کرد و ما را با همسرش آقای فورد آشنا کرد.
علی رغم سخنان خشمناکش پشت تلفن او زنی مهربان و زیبایی بود که از لهجه اش متوجه می شوید که اصالتاً از نیو- ارلنز می باشد.
او در حالی که می رفت تا برایمان از مرغ های سوخاریی دست پخت خودش بیاورد داستان رابطه اش را با مورتون اینگونه ادامه داد:
من مدت زمانی دور خواننده بود. حرفه ای نبودم اما صدایی خوش و مستعد داشتم و به تمامی آوازهای قدیمی (سنتی) آشنا بودم. یادم می آید که به مورتون التماس می کردم تا بتوانم در گروهش خوانندگی کنم ولی هیچگاه اجازه نداد. او بسیار سنتی بود. او نمی خواست تا من کار کنم. وقتی که سال ها پیش هتلی را در حوالی سال های 1918 اداره می کردم، او مرا مجبور کرد تا برای نظافت اتاق ها افرادی را استخدام کنم و مانع این بود که من کاری انجام دهم. ما عشاق مشهور نیو-ارلنز بودیم. برادرم دینک جانسون ما را به لوس آنجلس آورد و آنجا ما را به همه معرفی کرد که این برمی گردد به او اوایل جنگ جهانی اول. دینک با فردی کپارد درام می زد. این روزها کمتر او را می بینم. در آن روزها من و مورتون سفرهای زیادی را در پیش می گرفتیم. از سواحل اورگون تا کانادا را با هم طی کردیم. هر جایی که می رفتیم مردم عاشق موسیقی مورتون بودند. راستی می دانستید که او برای من آهنگی نوشته است؟ من قبلاً بسیاری از رکوردهای (ضبطی) مورتون را داشتم اما اکثر آنها با گذشت زمان فرسوده و شکسته شده اند. او صفحه های بسیاری را در لوس آنجلس پر کرده ولی نمی دانم آیا هیچگاه یکی از آنها به بازار آمد یا نه. می دانم که تعداد زیادی صفحه را در زمانی که به شرق برگشت، گذاشته است. او بسیاری از آنها را می فرستاد اما اکثرشان ترک خورده می شدند.
نمی خواستم مانع خاطرات گویی های او شوم اما در نهایت موضوع را زیرکانه به قبر مورتون تغییر جهت دادم. به او یادآور شدم که کنسرتی که در پیش داریم تنها یک هفته خواهد بود و از آنجایی که اعلام قبلی کرده بودیم تمامی پول دریافت شده خرج هزینه های قبر او خواهد شد. آنیتا تغییر حالت داد و کمی غیرمنطقی شد و ادامه داد که نمی توانم اجازه بدم که غریبه ها سنگ قبر محبوب من را بخرند. تصمیم دارم که فردا به قبرستان رفته و شخصاً سنگ قبری تهیه کنم. از لحن صدایش متوجه شدم که کاملاً مصر است تا برنامه را متوقف کند. او ادامه داد که می دانم که قصد کاری خیر داشتید اما مورتون هیچ گاه مرا نخواهد بخشید اگر اجازه دهم این امر صورت گیرد.
کریستی به من پیشنهاد کرد به او بگویم که هر مقدار پولی که از برنامه باقی ماند از آن آنیتا خواهد بود ولی آنیتا قبول نکرد. به او گفتیم که تمام بلیط ها فروخته شده اند و غیرممکن است اگر بخواهیم برنامه را منتفی کنیم. تمام طرفداران و موزیسین ها نیز قبول کرده اند که تمامی پول به خرج قبر مورتون هزینه شود. ولی آنیتا سرش را با جدیت بیشتری تکان داد و گفت که خودم قبر را خواهم خرید.
او تنها قبول کرد که می توانیم هزینه ی نوشته های جدید حکاکی شده را بپردازیم اما روز بعد قبرستان کالواری اعلام کرد که این غیرقانونی می باشد در نتیجه دوباره به سر خانه ی اول برگشتیم.
با پیش رو داشتن تاریخ بسیار قریب کنسرت بسیار دیر بود که برنامه را منتفی کنیم و تصمیم به ادامه برنامه گرفتیم. کریستی آنیتا را به استودیوی رادیو دعوت کرد و با این رفتار امیدوار بودیم که آنیتا از تصمیم اش صرف نظر کند.
در استودیو، آنیتا پس از گوش دادن به یکی از قطعات مورتون به نام "تو می دانی" ادامه داد که: مورتون سلیقه و طبعی بسیار خاص داشت. هر بار که او پیانو را می نواخت نوایی خاص و مخصوص به خودش از ساز شنیده می شد. شاید به این دلیل بود که او عاشق موسیقی بود. بعد از مکث طولانی ادامه داد: دنیا او را از یاد برد ولی همیشه به یاد دارم که او چه چیزی را بدست آورد. بدون او ماهنوز با والس ها سرگرم بودیم. او تمام موسیقی ها را با هم مخلوط می کرد (مارش، سمفونی، راگ و غیره) و اینگونه است که چگونه جاز آغاز شد. و او روزی اعتبار و افتخار آن را از آن خود خواهد کرد. آنیتا از مرگ و فرسودگی مورتون سوزناک سخن می گفت. بعد از آهی ادامه داد: من برایش گریه کردم در دوران مریضی هولناکش پرستاری و تیمارش کردم و زمانی که او به من بازگشت زمانی بود که می دانست که زمانی بس کوتاه دارد. من تنها زنی بودم که او عاشقانه دوست می داشت. با یادآوری آخرین نوازندگی مورتون در لو س آنجلس آنیتا ادامه داد:
وقتی دفعه ی آخر او برگشت آنقدر مریض بود که نمی توانست بنوازد. او مدام به این می اندیشید که روزی سلامتی اش را بازخواهد گرفت و از شغل هایی که به او پیشنهاد می شد قادر به انجامشان خواهد شد.
فکر می کنم این به سال 1936 برمی گردد. او با برنامه ای به نام مدل های پوست قهوه ای برای آخرین بار در لس آنجلس در ذهن ها ماند. و آن نمایش در تاتر "بر بانک" در خیابان اصلی اجرا شد. دخترها هیچ کدامشان برهنه نشدند ولی ژس های بی تحرکی در پشت پرده ی نمایش می گرفتند. و این نمایش یکی از ریسک های بزرگ زمان محسوب می شد. نام مورتون ذکر نشد اما تنها در حفره ای به نواختن ادامه می داد و بصورت تک نواز نمایش دیده نشد. اما مهم نبود زیرا آن زمان مصادف با رکود هولناک اقتصادی بود و او از اینکه کاری داشت راضی بود. شخصی به نام جک راتشیلد تولید کننده ی نمایش بود. به عناون یک دانشجوی دبیرستانی من نمایش را به شخصه در ایستگاه های نمایش متعددی در لس آنجلس دیدم. در سفری جک مانکن هایی را برای یک هفته برای سالن تاتر "میلیون دلار" رزرو کرد. من نیز دعوت شده بودم تا نوازنده ی جدید پیانو را ملاقات کنم. در آن زمان بیشتر طرفدارا بنی گودمن و آرتی شاو و غیره بودم در نتیجه مایل به ملاقات او نشدم و از مزاید آشنایی با او متاسفانه بهره ای نبردم.
بعد از برنامه ی کریستی در رادیو، آنیتا از کیفش هدیه ای به من داد و آن عکس پرتره ی مورتون بود که قبل از سال 1914 گرفته شده بود. او از تاریخ عکس مطمئن بود زیرا گفت که به خوبی به یاد دارم که عکس برای زمانی بوده که مورتون با رزا (یکی از اعضای گروهش) در یکی از نمایش هایش عکس گرفته بودند. پشت عکس با خط خود مورتون نوشته شده بود فرد و رزا برای مادر خوانده ی عزیزم لارا هانتره، شیکاگو.
زمانی که 3 نفری یعنی من، کریستی و آنیتا استودیو را برای دیدن مایک لی من، کسی که گروه جاز کروئله را به راه انداخته بود، ترک می کردیم، آنیتا پیشنهاد کرد تا با ماشین رهسپار شویم و با انگشتش به کادیلاکی اشاره کرد و گفت چطور است با کادیلاک مورتون رانندگی کنیم و سوییچ را به من داد. آن کادیلاکی زیبا بود که به سال 1938 برمی گشت و همان ماشینی بود که مورتون در زمان مهاجرتش به لس آنجلس سوارش بود.
وقتی که به مکان مورد نظر رسیدیم "کید اوری" را که همکاری سابقی با مورتون داشت و حال با لی من همکاری می کرد را ملاقات کردیم. اوری چیزهای فراوانی را از مورتون یادآور شد. می گفت او مردی سرسخت در کار بود. او دقیقاً می دانست که چه می خواست و اجازه ی هیچ واریاسیونی از تنظیماتش را نمی داد. قطعاتش بسیار از نظر نواختن سخت بودند- سرعت های مشکل، گام های متغیر زیادی داشتند اما حق با او بود، همیشه ضبط ها به خوبی پیش می رفت. پس از مدتی اوری من را به سمتی کشید و گفت که آن زن، خانم مورتون نیست! و من گفتم: پس او کیست؟ و او ادامه داد که هیچ گاه او را ندیده است. من همسر مورتون را به خوبی به یاد دارم. بعدها متوجه شدیم که فردی را که اوری در نظر داشته "میبل بتراند" بود. او رقاصی در کافه ی پلانتیشون در شیکاگو بود که با مورتون از سال 1927 تا 1940 زندگی می کرد. مورتون این زن را با قطعه ی "فوزی میبل" جاودانه کرد و به همین امر همگان تصور می کردند که او همسر مورتون بوده است.
از زمان گواهی فوت مورتون مشخص است که آنیتا با او بوده و دلیل آنکه چرا گروه مورتون از حضور چنین زنی بی خبر بودند سوالی است که برای همیشه بی پاسخ می ماند.
بعد از ترک کلوب به سمت استودیو رهسپار شدیم. در راه باز هم موضوع را به قبر مورتون برگرداندم و آنیتا پاسخ داد که روز قبل سفارش قبر را داده بود. و ادامه داد که هفته ی بعد از آن جایگزین قبر فرسوده خواهد شد. او ما را در ماشین مورتون تنها گذاشت و ما را ترک گفت. آن آخرین باری بود که ما آنیتا را دیدیم.
برای برهم زدن برنامه ی کنسرت بسیار دیر بود در نتیجه طبق برنامه عمل کردیم. این پیش آمد (کنسرت) موفقیتی بی نظیر بود و توانستم صدها دلار پول جمع آوری کنیم. گروه رادیویی "بیل میکل" را مامور کرد تا مخفیانه پول را در بانک با نام حساب مورتون نگهداری کند و برای سالیان این حساب دست نخورده باقی ماند. در سال 1966 متوجه مرگ "جانی" که نوازنده ی بانجو در گروه مورتون بود شدیم در نیتجه تصمیم گرفتیم تا از حساب 16 ساله ی مورتون برای مراسم و تکریم جانی استفاده کنیم. درج این مطلب در این کتاب برای اولین بار در تاریخ بیوگرافی موزیسین های آمریکا صورت می گیرد.
آنیتا به قول خودش در تهیه ی قبر عمل کرده بود و من و کریستی اندک مدتی بعد به قبر مورتون سر زدیم. چیزی که از قبر مشاهده کردیم قبری بسیار زیبا بود که اشعه های خورشید روی سنگ مرمر آن می رقصیدند و نوشته های حک شده از قرار زیر بودند:
فردیناند مورتون- جلی رول- 1941- 1890
من و کریستی دسته گلی بزرگ را در کنار قبر جدید مورتون قرار دادیم.
بعد از گرفتن تعدادی عکس قبرستان را ترک گفتیم.
بعدها خبر رسید که آنیتا در 24 آپریل 1952 بعد از یک سال و نیم از ملاقاتمان حیات را بدرود گفت. گواهی فوت او نشان می دهد که او نیز در قبرستان کالوری جایی که مورتون تدفین بود، دفن شده.
مورتون کسی بود که بر دنیای جاز تاثیری وصف ناپذیر گذاشت شاید او مبدع سبک جاز نبود اما همانطور که مدعی آن بود، آثاری را در این امر خلق کرده که فراموش شدنی نیستند با صرف نظر از شخصیتی برجسته به نام "لوئی آرمسترانگ" مورتون خلاق ترین شخص در تاریخ موسیقی جاز نیو-ارلنز است.

آنیتا گونزالز
و حکایت های ناگفته از سال های آخر زندگی
Jelly Roll Morton

تحقیق و ترجمه:

استاد راهنما:

گواهی فوت
نام کامل: فردنیاند مورتون
تاریخ مرگ: 10 ژولای 1941
محل مرگ: لس آنجلس
دلیل مرگ: انقباض ماهیچه ی قلبی (سکته)
محل تولد: نیو اورلانز (لوئیزانا)
تاریخ تولد: 20 ستپامبر 1889
شغل: موسیقیدان
محل کار (استخدام): شرکت ویکتور
نام پدر: ادوارد مورتون
نام میانی (دوشیزگی) مادر: لویس مونه
همسر: آنیتا مورتون.

1


تعداد صفحات : 17 | فرمت فایل : WORD

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود