بخش دوم : مفاهیم عام اخلاقی :
مقدمه :
پیش فرض های فلسفی اخلاق اسلامی :
1 – انسان دارای دو بعد روح و جسم است .
2 – روح آدمی موجودی مجرد است .
3 – حقیقت انسان روح اوست ، نه بدن آن .
4 – ادراک و فهم و درد و لذت و سعادت و شقاوت مربوط به روح است .
5 – روح می تواند مستقل از بدن به حیاط خود ادامه دهد .
پیش فرض های کلامی اخلاق اسلامی :
کلام یعنی علم اعتقاد های اسلامی و یا دینی .
1 – جهان آفرینش هدف مند است .
2 – هدف از خلقت جهان آفرینش این است که انسان به کمال برسد .
3 – انسان کامل همان خلیفه الله است .
4 – خلیفه خداوند کسی است که مظهر اسماء و صفات خداوند باشد .
5 – جایگاه مومنان در بهشت است و جایگاه کافران در جهنم است .
ابعاد وجودی انسان :
در یک تقسیم بندی می توان ابعاد وجودی انسان را به این ترتیب طبقه بندی کرد :
1 – اندیشه و تفکر
2 – صفت یا خصلت
3 – رفتار یا عمل
رابطه متقابل ابعاد وجودی انسان :
الف) رابطه اندیشه با صفات نفسانی :
1 – تاثیر صفت بر اندیشه و فکر :
بعضی صفات نفسانی بر اندیشه و فکر انسان تاثیر می گذارند ، مثلاً کسی که چیزی را دوست یا دشمن بداند ،
نمی تواند درباره آن چیز یا آن شخص داوری یا قضاوت کند ، زیرا دوست داشتن مانع ثشخیص صحیح می شود به همین جهت در روایتی آمده است که :
" حُبُّک بشیءِ یُعمی یُصِم "
( محبت تو به یک چیز تو را کور وگنگ می کند . )
2 – تاثیر اندیشه بر صفت :
برای ایجاد تغییر در صفات نفسانی ، ابتدا باید اندیشه و فکر انسان تغییر کند .
ب) رابطه صفات نفسانی با رفتار :
1 – تاثیر صفت بر رفتار :
هر صفتی در نفس انسان باشد رفتار خاصّی را به نمایش می گذارد ، مثلاً اگر صفت نرم خویی در انسان باشد ، ازانسان رفتار ملایم و مهربانانه سر می زند .
2 – تاثیر رفتار بر صفت :
تکرار یک عمل برای مدتی می تواند صفتی را در نفس انسان ایجاد کند ، مثلاً اگر کسی به هنگام خشم خود را بُرد بار نشان دهد و این عمل را برای مدتی تکرار کند ، صفت بُرد باری و حِلم در او ایجاد می شود .
ج) رابطه اندیشه و عمل :
1 – تاثیر عمل بر علم و اندیشه :
از دیدگاه اسلام عمل صالح نوع خاصی از بینش و علم و معرفت را در عامل ایجاد می کند که موجب تشخیص حقّ از باطل می شود .
قرآن کریم درباره این فرموده است :
" ای کسانی که ایمان آورده اید ، اگر تقوا پیشه کنید خداوند برای شما نیروی تشخیص حقّ از باطل قرار می دهد ."
( انفال/ 22 )
2 – تاثیر علم و ندیشه بر عمل :
هر عملی از اندیشه ای سرچشمه گرفته است ، پس برای تغییر در عمل باید به سراغ فکر و اندیشه رفت .
مفاهیم عام اخلاقی :
مقصود از مفاهیم عام اخلاقی ، فضائل یا رذائل اخلاقی اند که در همه حوزه های رندگی انسان تاثیر گذارند و اختصاص به حوزه خاصی ندارند .
تقسیم بندی مفاهیم عام اخلاقی :
این مفاهیم به دو دسته تقسیم می شوند :
1 – بخشی از آنها نقش هدایت گری را دارند ، مانند ایمان
2 – بخشی دیگر صفات نفسانی عمل کننده اند که در پرتوی صفات هدایت گر تحقّق می یابد ، مانند توکّل ، شکر و…
فصل اول : صفت نفسانی هدایت گر :
عالی ترین صفت نفسانی هدایت گر ، ایمان است و در این فصل مطالبی را درباره آن بیان می کنیم .
ارزش ایمان :
در روایتی ار پیامبر اکرم آمده است که فرمودند :
ای ابوذر هیچ چیز در نزد خدا محبوب تر از ایمان به او خودداری از آنچه نهی کرده است نیست .
امام صادق (ع) فرموده است :
خداوند دنیا را هم به دوستانش می دهد و هم به دشمنانش ، اما ایمان را جز به دوستانش به کسی نمی دهد و در روایتی دیگر از آن حضرت آمده است : اگر پرده ها از چشم برداشته می شد و به مقام مومن در پیشگاه خدا آگاه
می شدند ، در مقابل مومنان خاضع می شدند و اطاعت از مومنان برایشان آسان می شد .
ماهیّت ایمان ومقایسه آن با علم :
ایمان عبارتست از تصدیق و ایمان قلبی که نوعی صفت و حالت نفسانی است و علم عبارتست از ادراک و فهم مطابق با واقع . جایگاه ایمان قلب است و جایگاه علم ذهن است .ایمان امری اختیاز است ولی علم اختیاری نیست .
تفاوت ایمان با اسلام :
کسی که به یگانگی خداوند و رسالت پیامبر اکرم شهادت دهد مسلمان است ، اما مومن کسی است که اعتقاد به اینها در قلبش نفوذ کرده باشد . پس هر مومنی مسلمان است ولی هر مسلمانی مومن نیست .
اوصاف و درجات ایمان :
در یک تقسیم بندی ایمان به دو نوع مستقر و مُستودِع تقسیم شده است .
ایمان مستقر ایمانی است که تا روز قیامت ثابت و ماندگار است .
ایمان مُستودِع ایمانی است که قبل از مرگ از انسان گرفته می شود .
درجات ایمان :
در روایتی از امام صادق (ع) ، برای ایمان 10 درجه بیان شده است ، همانند پله های نردبان که باید پله پله از آن بالا آمد و در جایی دیگر آمده است که ایمان سلمان در درجه دهم و ایمان ابوذر در درجه نهم و ایمان مقداد در درجه هشتم قرار داشته است .
متعلقات ایمان :
1 – ایمان به عالم غیب :
مقصود از عالم غیب ، حقایقی است که با حواس ظاهری قابل فهم و ادراک نیست ، بلکه با عقل یا شُهود باطنی می توان به آن دست یافت .
قرآن کریم در این مورد فرموده است این کتابی است که در آن هیچ تردیدی نیست و برای پرهیزکاران هدایت است ، آنان که به غیب ایمان دارند .
2 – ایمان به خداوند و یگانگی او
3 – ایمان به معاد وچگونگی آن
4 – ایمان به رسالت انبیاء و کُتب آسمانی
5 – ایمان به امامت و امامان
شرط ایمان :
شرط ایمان عمل صالح است که بدون آن ایمان موثر و سودمند نیست .
در روایتی از امام علی (ع) آمده است : کسی که به دستورات الهی عمل کند ، فقط اوست که مومن است .
عواملی که موجب پیدایش ایمان می شوند :
این عوامل به دو دسته تقسیم می شوند :
1 – بعضی عوامل ماهیت علمی دارند ، مانند علم ، عقل که اینها مقدمات نظری ایمان را فراهم می کنند .
2 – دسته ای دیگر صفت و ملکه نفسانی هستند ، مانند تقوا ، دوستی و دشمنی در راه خدا ، صبر ، توکل ، حِلم
آثار و فواید ایمان :
1 – آرامش روحی :
ایمان از کلمه امن به معنی آرامش و سکون است وکسی که به درجه ایمان می رسد ، به آرامش و سکون می رسد .
قرآن کریم در این باره فرموده است : " آگاه باشید که بر دوستان خدا نه ترسی است و نه اندوهی . آنان که ایمان آورده و تقوا پیشه کرده اند . " ( یونس / 62 )
در جایی دیگر فرموده است : " کسانی که ایمان آورده و دلهایشان به یاد خدا آرامش یافته است ، آگاه باشید که فقط با یاد خدا دلها آرام می شود ." ( رعد / 28 )
2 – روشن بینی :
از نظر قرآن ایمان موجب بصیرت و روشن بینی می شود .
قرآن کریم در این باره فرموده است : " ای کسانی که ایمان آورده اید اگر تقوا پیشه کنید برای شما نیروی تشخیص حق از باطل را قرار می دهم . " ( انفال / 29 )
و از طرف دیگر افراد بی ایمان را کور و نابینا معرفی کرده است .
3 – توکل به خدا :
توکل و اعتماد به خداوند از آثار و نتایج ایمان است .
در روایت از امام علی (ع) آمده است : " ایمان بنده راست نیست مگر آنکه اعتماد او به آنچه در نزد خداست بیشتر از اعتماد او به آنچه در دست خودش است باشد . "
4 – برکات دنیوی :
در قرآن کریم آمده است : " اگر مردم شهرها ایمان آورند و تقوا پیشه کنند ، برکات از آسمان و زمین برایشان می گشاید . " ( اعراف / 96 )
5 – اعمال نیک :
عمل صالح نتیجه و میوه ایمان و انجام عمل صالح ، موجب تثبیت ایمان می شود . پس رابطه ایمان و عمل صالح رابطه متقابل است .
6 – محبوبیت در بین مردم :
قرآن کریم در این باره گفته است : " کسانی که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند ، بزودی خداوند رحمان برای آنان محبّتی در دلها قرار می دهد . " ( مریم / 96 )
7 – فلاح و رستگاری اُخروی :
در آخرت فقط مومنان رستگار می شوند و نجات می یابند .
آفات و موانع ایمان :
1 – جهل :
دو نوع است : بسیط و مرکب
جهل بسیط یا ساده آن است که انسان مطلبی را نداند و جهل مرکب آن است که نداند و به ندانستن خود هم علم نداشته باشد یا اینکه در عین حال که نمی داند خود را عالم و دانا بپندارد. این بیماری از شدیدترین رذیلتهای اخلاقی است ، زیرا فرد در راه اصلاح خود قدم بر نمی دارد.
در روایتی از حضرت عیسی (ع) آمده است که فرمود : " من از معالجه کور مادرزاد ناتوان نیستم اما از درمان بیماری شخص احمق عاجزم.
2 – شک و حیرت :
شک می تواند نقطه شروع خوبی باشد به شرط اینکه انسان تحقیق کند تا به یقین برسد ، اما منزل گاه خوبی نیست ، یعنی همیشه بخواهد در شک بماند و از موانع ایمان است ، زیرا ایمان با شک سازگار نیست .
3 – خاطرات نفسانی و وسوسه های شیطانی :
خاطره چیزی است که بر قلب انسان وارد می شود . اگر انسان را به خیر دعوت کند به آن الهام گویند و اگر انسان را به بدی دعوت کند به آن وسوسه گفته می شود .
قرآن کریم درباره وسوسه های شیطانی ، از زبان شیطان گفته است : " من نیز بندگانت را از راه راست گم راه می کنم . آنگاه از پیش رو و از پشت سر و از سمت راست و چپ آنان وارد می شوم . "
( اعراف / 16 و17 )
4 – وسواس علمی :
انسان نباید مطلبی رل بی دلیل بپذیرد و نباید مطلبی بدون دلیل انکار کند ، اما اگر به هر دلیلی که برای اصول دین اقامه می شود ، اشکال بی مورد کند ، هیچ وقت به یقین نخواهد رسید . به این حالت وسواس علمی می گویند که با ایمان ناسازگار است .
5 – کفر و شرک
فصل دوم : صفات نفسانی عمل کننده :
تقسیم بندی صفات نفسانی عمل کننده :
در یک تقسیم بندی می توان صفات نفسانی عمل کننده را به این نحو دسته بندی کرد :
1 – صفاتی که رابطه انسان را با خداوند بیان کند ، مانند محبت ، توکل ، شُکر و….
2 – صفاتی که رابطه انسان را با معاد بیان کند ، مانند خوف و رجاء ( امید )
3 – صفاتی که رابطه انسان را با خودش بیان کند ، مانند عُجب و غرور
4 – صفاتی که رابطه انسان را با فردا و آینده بیان کند ، مانند آرزوها ، عجلّه ، همّت ، تسویف ( امروز و فردا کردن )
5 – صفاتی که رابطه انسان را با ماهب دنیوی تعیین می کند ، مانند زُهد ، قناعت ، حسرت
6 – صفاتی که رابطه انسان را نسبت به دیگران تعیین می کند ، مانند خیرخواهی ، حسادت ، انصاف ، حِقد
7 – صفاتی که بیانگر تعادل نفس و آرایش طبیعی آن است و نقش بازدارندگی دارد ، مانند وِقار ، سُکون
صفا تی که رابطه انسان را با خدا بیان می کند :
1 – محبت خداوند :
نقش محبّت در سعادت انسان از دیدگاه حُکما این گونه است که : سعادت انسان وقتی حاصل می شود که احساس لذّت و خوشایندی کند و بهترین لذّتها هنگامی حاصل می شود که محبّت یا عشق بورزد . پس میزان سعادت انسان به اندازه درجه محبّت و عشق اوست .
2 – میزان محبّت وابسته به جمال و کمال محبوب است :
محبّت درجات مختلفی دارد و هر چه محبوب از درجه کمال و جمال بیشتری برخوردار باشد ، میزان محبّت هم بیشتر است ، البته در صورتی که ادراک و فهم جمال و کمال از طرف مُحب موجود باشد . پس به هر میزان فهم کمال وجمال محبوب بیشتر باشد ، میزان محبّت و عشق هم بیشتر است .
3 – مومنان بیشترین محبّت و عشق را به خدا دارند :
همه کمال وجمال برای خداست ، پس به هر میزان که مومنان ادراک کمال و جمال خداوند را داشته باشند ، به همان اندازه به سعادت رسیده اند .
قرآن کریم درباره محبّت مومنان به خداوند فرموده است : " والذینَ آمنوا اشَّدُ حُبّاً ﷲ " (بقره / 165 )
( کسانی که ایمان آورده اند بیشترین محبّت را به خدا دارند . )
4 – رابطه محبّت متقابل است :
خداوند مومنان را دوست دارد و مومنان نیز خدا را دوست دارند .
قرآن کریم در این زمینه فرموده است : " یُحِبُحُم و یُحَبتونه " ( مائده / 54 )
( خدا مومنان را دوست دارد و مومنان نیز خدا را دوست دارند . )
5 – چه کسانی محبوب خدا هستند :
در قرآن کریم از گروههایی که کحبوب خدا هستند با ذکر صفات آنان نام برده شده است که بیضی از آنها عبارتند از :
الف) محسنین ( نیکو کاران ) ب) توابین ( توبه کنندگان ) ج) مطّهرین ( پاکان )
د) مقسطین ( عدالت پیشکان ) و) صابران ( شکیبایان ) ی) متوکلین ( توکل کنندگان )
ن) متّقین ( با تقوایان )
6 – اسباب و عوامل پیدایش محبّت :
الف) آنچه سبب بقا و کمال انسان می شود :
انسان خود را دوست دارد و هر چه سبب بقا و کمال او شود آن را نیز دوست می دارد و هر چه موجب نیستی و نابودی او شود ، از آن نفرت دارد .
ب) لذّت :
لذّت چه مادی و چه معنوی محبوب انسان است و انسان از هر چه لذّت برد آن را دوست دارد .
لذّت مادی مانند لذّت از خوردن غذاها و آشامیدنی ها و لذّت معنوی مانند لذّت عبادت و راز و نیاز با خدا
ج) احسان :
انسان بنده واسیر نیکی و احسلن است . هر کس به او احسان کند ، به او محبّت می ورزد و از کسی که به او بدی کند ، متنفّر است .
د) حُسن و جمال ظاهری و باطنی :
ادراک زیبایی وکمال باعث محبّت می شود ، چه جمال ظاهری و مادی و چه جمال باطنی و معنوی .
و) تناسب و سنخیّت باطنی و روحی :
گاهی انسان به دیگری محبّت می ورزد ، به جهت اینکه او را از جهت روحی شبیه خود می بیند .
ت) اُلفت و اجتماع :
با هم بودن در یک محل و یا مکان موجب پدید آمدن محبّت می شود و بعضی گفته اند ، انسان را هم به همین جهت انسان نامیده اند ، زیرا پس از مدتی با افراد و محیط اطراف خود اُنس و علاقه پیدا می کنند .
م) شباهت در اوصاف ظاهری :
مانند هم رشته بودن ، همشهری بودن ، هم زبان بودن
ن) رابطه علیّت :
مانند هنرمندی که اثر هنری خودرا دوست دارد یا نویسنده ای که کتاب خود را دوست دارد .
نشانه های محبّت به خداوند :
1 – دوست داشتن لقای خداوند :
برای محبّت هیچ چیز لذّت بخش تر از دیدار محبوب نیست . پس کسانی که به خداوند محبّت دارند ، نشانه اش آن است که دیار او را دوست می دارد .
قرآن کریم در پاسخ یهودیانی که خود را دوستان خدا معرفی می کردند گفته است : " اگر در این ادّعا راستگو هستید،از خداوند طلب مرگ کنید . " ( جمعه / 6 )
زیرا مومن با مرگ به دیار خداوند می رود .
2 – مقدم داشتن خواست خداوند :
قرآن کریم در این زمینه فرموده است :" بگو اگر پدران و فرزندان و همسران واقوام خود را بیشتر از خدا دوست می دارید و نیز اگر سالهایی را که ذخیره کرده اید و تجارت وکسب و کاری که دارید و از راکد ماندن آن می ترسید وخانه هایی که دلخواه شماست محبوبتر از خدا وجهاد در را خداست ، پس منتظر عذاب خدا باشید ." (توبه / 34 )
3 – عدم غففلت از یاد خداوند :
در روایتی آمده است که خداوند به موسی (ع) فرمود :" ای پسر عمران دروغ می گوید کسی که ادّعا می کند مرا دوست دارد و چون شب فرا رسد ، چشم از عبادت فرو می بندد . مگر نه این است که هر مُحبی خلوت با محبوب خود را دوست دارد .
4 – غم وشادی برای خدا :
کسی که به درجه محبّت رسیده است جز با رضایت خداوند شاد نمی شود و جز با معصیّت خداوند اندوهگین نمی شود .
قرآن کریم در این زمینه فرموده است :" تا برآنچه از دست شما رفته اندوهگین نشوید و به سبب آنچه به شما داده شده شادمانی نکنید ." (حدید / 23 )
5 – دوستی با دوستان خدا و دشمنی با دشمنان او :
قرآن کریم در این زمینه فرموده است :" محمد پیامبر خداست و کسانی که با اویند بر کافران شدید و با همدیگر مهربان ." ( فتح / 29 )
6 – بیمناکی در حین محبّت و امیدواری :
محبّت ، سرّ وراز میان محب ومحبوب است و کسی که به درجه محبّت رسیده است ، سرّ خود را با محبوب افشا نمی کند .
آثار محبّت خداوند :
1 – اُنس با پروردگار :
بشارتی است که در نتیجه مشاهده جمال مکشوف محبوب به قلب انسان وارد می شود وآن را مسرور می سازد .
نشانه اُنس با خدا آن است که خلوت واشتغال به ذکر او را به هم نشینی و اُنس با خلایق ترجیح می دهد . کسی که به این مقام رسیده است وقتی در خلوت است تنها نیست ، زیرا با محبوب خود هم نشین است و هنگامی که در میان مردمان است قلبش جدای از آنها است .
2 – اشتیاق به سوی خداوند :
مقام شوق یا اشتیاق ، تشنگی و لعلی است که در نتیجه تمایل و علاقه به ادراک و مشاهده جمال و جلال محجوب محبوب پدید می آید .
تفاوت شوق وعشق :
انسان تشنه ای که به دنبال چشمه می گردد ، می گویند او مشتاق چشمه است و هنگامی که به چشمه رسید ، می گویند او عاشق چشمه است . پس به کسی که ندارد و می طلبد مشتاق می گویند و عاشق به کسی می گویند که به مقصود رسیده و مقام را حفظ می کند .
3 – رضا به قضای الهی :
رضا درمابل سَخَط است آن عبارتست از ترک اعتراض نسبت به آنچه خداوند مقرر داشته است ، در ظاهر و باطن و در گفتار و رفتار . کسی که به مقام رضا رسید ، برایش فرقی نمی کند که فقیر باشد یا غنی ، در راحتی باشد یا سختی ، مریض باشد یا تندرست ، زیرا همه اینها را از جانب محبوب می بیند .
قرآن کریم در توصیف چنین کسانی فرموده است : " خدا از آنها خشنود است وآنها از خدا خشنود . اینان حذب خدایند و حذب خدا رستگار است . "
سرانجام محبّت پروردگار :
ملات و دیدار محبوب سرانجام محبّت پروردگار است . در روایتی آمده است که شخصی از امام علی (ع) پرسید :" آیا پروردگارت را دیدی ؟ حضرت فرمود : من خدای ندیده را عبادت نمی کنم . آن شخص پرسید : چگونه دیده ای ؟ حضرت فرمود : چشمهای آشکارا نمی توانند خدا را ببیند ، اما دلهای با حقیقت ایمان او را می یابند .
محبّت خداوند به بندگان :
در روایتی آمده است که خداوند به داوود (ع) وحی کرد : ای داوود من دوست کسی هستم که مرا دوست بدارد ، همنشین کسی هستم که با من همنشین شود و مونس کسی هستم که با من اُنس بگیرد ، همراه کسی هستم که با من همراه شود ، کسی را برمی گزینم که مرا انتخاب کند و مطیع کسی هستم که از من اطاعت کند .
توکل :
تعریف توکل :
اعتماد و اطمینان قلبی انسان به خداوند در همه امور خویش و بیزاری از هر قدرتی غیر از او .
درجات توکل :
عالمان اخلاق برای درجات توکل 3 درجه بیان می کنند :
1 – اولین درجه توکا به خده آن است که اعتماد و اطمینان انسان به خدا ، همانند اعتمادش به وکیلی باشد که برای انجام کارهایش انتخاب کرده است . این درجه از توکل به آسانی قابل دستیابی است و مدت زیادی هم باقی می ماند و با اختیار انسان هم سازگار است .
2 – درجه دوم توکل آن است که انسان از اصل توکل غافل و در وکیل خود یعنی خداوند فانی باشد . این درجه از توکل کمتر تحقّق پیدا می کند و زود از بین می رود و برای افراد خاصی به وجود می آید و در این حالت شخص تلاش خود را به دعا و درخواست وگریه در راه خداوند صرف می کند .
3 – عالی ترین درجه توکل آن است که انسان همه حرکات و سَکنات خود را به دست خدا می بیند .
تفاوت این درجه با نوع دوم آن است که در این جا شخص حتی التماس و دعا و تضرّع و گریه را رها می کند ، زیرا باور دارد خداوند کارهای اورا به بهترین وجه اداره می کند .
مانند : حضرت ابراهیم (ع) که وقتی می خواستند او را در آتش بیندازند ، فرشته الهی به او یادآوری کرد که از خداوند درخواست نجات کند ، اما حضرت ابراهیم (ع) فرمود :" آگاهی خداوند از حال من مرا از دعا و درخواست بی نیاز کرده است . این درجه بسیار نادرست است و جز برای صدیقین حاصل نمی شود ."
رابطه تلاش و توکل :
توکل منافاتی با سعی و تلاش ندارد . انسان باید در اموری که اسباب و وسایل آن در اختیار اوست ، نسبت به فراهم کردن اسباب و عوامل آن سعی و تلاش کند و در عین حال بر خداوند توکل کند ، مثلاً اگر مریض می شود ، به نزد طبیب رود و نسخه طبیب را استفاده کند و در همه این مراحل بر خدا توکل کند ، اما نسبت به اموری که اسباب و عوامل آن در اختیار انسان نیست ، با به خدا اعتماد داشته باشد و مطمئن باشد که خدا امور او را به بهترین وجه اداره می کند و آنچه به مصلحت اوست برایش قرار می دهد . در هر حال توکل جای تلاش و فعالیت را نمی گیرد .
پیامبر اکرم (ص) مرد عربی را دید که شترش را در بیابان رها کرده است . ایشان فرمودند : او را چرا نبسته ای ، گفت : توکل کرده ام . حضرت فرمود :" اَعقِلْها و توکَّل "
( اول شترت را ببند و بعد توکل کن . )
شکر :
عبارتست از اظهار نعمت و در مقابل آن کفر قرار دارد به معنای مخفی کردن و پوشاندن نعمت .
مراتب شُکر :
برای شُکر 3 مرتبه بیان کرده است که عبارتست از :
1 – شُکر قلبی :
صاحب نعمت بداند که نعمتی که به او رسیده از جانب خداوند است و این را باور داشته باشد .
2 – شُکر زبانی :
یعنی با زبان ، حمد و سپاس الهی را بگوییم .
3 – شُکر عملی :
یعنی نعمت خدا را در راه اطاعت خدا صرف کنند نه در راه معصیت و نافرمانی .
ارزش شکر :
1 – شُکر مانع عذاب می شود .
قرآن کریم در این باره فرموده است :" اگر ایمان بیاورید و شکر کنید ، خدا شما را عذاب نمی دهد . "
( نساء / 47 )
2 – شُکر موجب افزونی نعمت ها می شود . ( ابراهیم / 7 )
حق شُکر :
در روایتی وارد شده است ، که خداوند به موسی (ع) وحی کرد : ای موسی مرا شُکر کن آن چنان که شایسته من است . موسی (ع) پرسید : چگونه می توانم حق شُکر تو را به جا آورم ، در حالی که هر گونه شُکری از جانب من نعمتی دیگر بر من است . خداوند فرمود : اکنون حق شُکر مرا به جا بیاور .
صفا تی که رابطه انسان را با معاد بیان می کند :
الف) خوف ( بیم )
تعریف :
احتمال بروز امری ناخوشایند برای انسان در آینده ، براساس نشانه هایی قطعی یا ظِنّی ، مثلاً کسی که ماری را می بیند خود را از آسیب رساندن مار حفظ می کند ، به علّت اینکه می داند این مار سمّی است و یا اینکه احتمال می دهد سمّی باشد .
تعریف جُبن و تفاوت آن با خوف :
عبارتست از خودداری نفس از دفاع و انتقام در جایی که شرعاً و عقلاً باید انسان از خودش دفاع کند .
جُبن از ضعف نفس ناشی می شود و از رذائل اخلاقی است .
درجات خوف :
عالمان اخلاق برای خوف درجاتی تعیین کرده اند که به صورت زیر است :
1 – وَرَع : خودداری از حرام
2 – تقوی : خودداری از شُبَهات
3 – صِدق : خودداری از مُباح
آفات خوف :
اگر ترس از گناه به مرحله ای برسد که انسان را از رحمت خداوند ناامید کند ، چنین صفتی از رذائل اخلاقی است و در اصطلاح به آن قنوط گفته می شود .
قرآن کریم در این مورد فرموده است :" جز گروه کافران کسی از رحمت خدا ناامید نمی شود . "
ب) رجاء یا امید :
تعریف :
عبارتست از احساس راحتی قلب در نتیجه انتظار تحقّق امری که محبوب و خوشایند است ، البته در صورتی که اکثر اسباب و عوامل آن آماده باشد .
تفاوت رجاء و امید با آرزو و تمنّی :
اگر اسباب و عوامل رسیدن به یک هدف آماده باشد ، به آن امید و رجاء گویند و اگر وجود اسباب و عوامل معلوم نباشد ، به آن آرزو و تمنّی گفته می شود ، مثلاً اگر کشاورزی مراحل کاشت و داشت گندم را انجام داده باشد و انتظار برداشت محصول دارد ، به آن امید و رجاء گفته می شود و اگر در بیابان به صورت دیمی کشت کرده و آمدن و نیامدن باران معلوم نباشد و انتظار برداشت محصول فراوان داشته باشد ، به آن آرزو و تمنّی گفته می شود .
تفاوت رجاء و امید با غرور و حماقت :
اگر اسباب وعلل پیدایش یک چیز فراهم نباشد و با این حال شخص انتظار تحقّق آنرا داشته باشد ، به چنین انتظاری غرور و حماقت گفته می شود ، مثلاً کسی که کشت نکرده ، انتظار برداشت محصول فراوان داشته باشد .
آفات امید و رجاء :
الف) – امیدواری بدون عمل :
همان غرور و حماقت است .
ب) – احساس ایمنی از مَکر خدا :
مَکر به معنا ی چاره اندیشی و تدبیر امور است و در مورد خداوند وقتی این اصلاح به کار برده می شود ، مقصود این است که خداوند ، ظالمان را از راهی که نمی دانند می گیرد و نقشه بد آنها را به خود آنها برمی گرداند ، زیرا هرکس که برای دیگری نقشه بدی بکشد ، در حضور خداوند می کشد و خداوند نقشه بد ظالمان را به نتیجه نمی رساند و آنها را با همان نقشه عذاب می دهد .
صفا تی که رابطه انسان را با خود بیان می کند :
اِنکسار نفس
تعریف :
در لغت به معنای خودشکنی است و مقصود این است که انسان بدون اینکه خود را با دیگران مقایسه کند ، خود را کوچک و پایین شمرده و از خود راضی نباشد . این صفت منشا تواضع و فروتنی است .
آفات اِنکسار نفس :
الف) عُجب ( خودپسندی )
تعریف :
یعنی بزرگ پنداشتن خویش به علت کمالی که در خود می بیند ، چه اینکه واقعاً این کمال را داشته باشد یا نه و یا اینکه اصلاً آن مورد کمال شمرده شود یا نه .
نِکوهش عُجب و خودپسندی :
درروایتی آمده است که خداوند به داوود (ع) وحی کرده است : " ای داوود ، گناه کاران را مژده بده و صدیق کاران را بترسان . داوود گفت : چگونه گناه کاران را مژده دهم و صدیقان را بترسانم .
فرمود : ای داوود گناه کاران را مژده بده که من توبه آنان را می پذیرم و صدیقان را بترسان که به به اعمال خود خوش بین نباشند .
اسباب و علل خودپسندی و عُجب :
1 – وضعیت خوب جسمانی : مانند زیبایی و تناسب اندام ، صحّت و قوّت اندام ، خوش صدایی و …
2 – قدرتمندی و احساس اقتدار 5 – زیادی فرزندان ، غلامان ، طایفه ، اقوام
3 – علم وعقل وزیرکی 6 – مال و ثروت
4 – نَصَب و نیاکان
آثار خودپسندی و عُجب :
1 – منشا تکبّر و خود بزرگتر بینی است .
2 – موجب فراموشی گناهان می شود .
3 – خود را از عذاب خدا مصون می بیند .
4 – نسبت به نعمت های خداوند ، قدر ناشناس است و خود را طلب کار می بیند .
5 – خود رای است و نیازی به مشورت نمی بیند .
6 – به نصیحت دیگران توجهی نمی کند .
7 – اگر فرصت پیدا کند ، زبان به خودستایی می گشاید .
درمان خودپسندی :
برای درمان هر دردی باید علت آن را شناخت . پس باید بداند که چرا به خود خوش بین است . اگر به واسطه علم و مال و ثروتی است که خدا به او داده ، باید بداند که اینها نعمت خداست و باید شُکر آنها را بجا آورد و اگر برای وضعیت جسمانی خود به خود می بالد ، باید بداند که قدرشناسی از این نعمت ، گرفتن دست افتادگان است نه عُجب و خوش بینی
ب) غرور :
تعریف :
غرور یعنی اطمینان و آرامش قلب نسبت به آنچه که با هوای نفس موافق بوده و طبیعت انسان به آن علاقه دارد . بنابراین مغرور کسی است که ارزیابی صحیحی از خود ندارد . چنین شخصی با اینکه گناه می کند ، خود را جزو نیکان می شمارد .
ارکان غرور :
غرور دارای دو رکن است :
1 – جهل مرکب ، یعنی اعتقاد دارد که عمل او خیر و صلاح است در حالی که چنین نیست .
2 – انگیزه او پیروی از هوای نفس است ، اما به ظاهر ادعا می کند که نیّت خیر دارد .
چه کسانی در معرض غرور قرار دارند ؟
1 – کافر : که می پندارد دنیای نقد بهتر از آخرت نسیه است .
2 – مومنان گناه کار و فاسد : که به بهانه رحمت گسترده خدا گناه می کنند .
3 – عالمان : که فکر می کنند علم تنها کافی است .
4 – واعظان و مُبلغان : که گمان می کنند انگیزه شان رضای خداست .
5 – اهل عبادت و عمل : که ممکن است در پی ریا و خودنمایی باشد ولی تصوّر کنند ، انگیزه آنها رضای خداوند است .
6 – ثروتمندان و اغنیاء : که مال از حرام بدست می آورند و در خیر مصرف می کنند .
7 – مدعیان عرفان : که خیال میکنند ، همین که چند کلمه و اصطلاح را بلد باشند ، برای رسیدن به سعادتشان کافی است .
تواضع :
مفهوم تواضع آن است که انسان در مقایسه با دیگران برای خود امتیاز و برتری قائل نشود .
نشانه های تواضع :
1 – به نشستن در پای مجلس رضایت می دهد .
2 – در سلام کردن پیشی می گیرد .
3 – از جّر و بحث و مجادله خودداری می کند ، هر چند حق با او باشد .
4 – دوست ندارد که دیگران او را به پرهیزکاری ستایش کنند .
موانع تواضع و فروتنی :
الف) کِبر و تکبُر :
کِبر آن است که در نتیجه خود پسندی انسان خود را برتر از دیگران بپندارد . اگر این حالت در درون خود داشته باشد ، به آن کِبر گویند و اگر در اعمال و رفتارش ظاهر شود به آن تکبّر می گویند .
اقسام تکبّر :
1 – تکبّر بر خدا
2 – تکبّر بر پیامبر به این که خود را همانند پیامبر از نظر علمی بداند .
3 – تکبّر بر مردم ، یعنی دیگران را کوچک شمردن و خود را بزرگ شمردن .
ب) ذلت و خواری :
در روایتی از امام صادق (ع) رسیده است : خداوند همه امور مومن را به خودش واگذار نموده است ولی به او اجازه نداده است که خودش را خوار و ذلیل نماید .