تارا فایل

مدیریت و سازماندهی



فهرست مطالب

مقدمه 1
تعریف مدیریت 1
نظریه نقشهای مدیریتی 2
خلاقیت مدیران 4
مدیریت موفق و موثر 4
چگونه می توان مدیرموفق وموثری بود ؟ 5
برنامه ریزی 5
تعریف برنامه ریزی 6
فلسفه و ضرورت برنامه ریزی 7
سازماندهی 7
تعریف سازماندهی 8
انواع مختلف سازماندهی 8
فرآیند برنامه ریزی استراتژیک 9
برنامه ریزی استراتژیک 10
ویژگی های برنامه ریزی استراتژیک 12
رسالت 14
اهداف 15
رویکرد برنامه ریزی استراتژیک 15
فرآیند برنامه ریزی استراتژیک 16
مزایای برنامه ریزی استراتژیک 17
محدودیت ها 17
منابع: 19

مقدمه
ظهورسازمانهای اجتماعی وگسترش روزافزون انها یکی از خصیصه های بارز تمدن بشری است . وبه این ترتیب وبا توجه به عوامل گوناگون مکانی و زمانی و ویژگیها و نیازهای خاص هر جامعه هر روز بر تکامل و توسعه این سازمانها افزوده می شود .بدیهی است هر سازمان اجتماعی برای نیل به اهدافی طراحی شده و با توجه به ساختارش نیازمند نوعی مدیریت است . یکی از پیامدهای مهم در هم ریخته شدن نظام ارزشی غرب حاکم شدن مکتب اصالت نفع بر روند فعالیتهای اقتصادی و تولید است .معتقدین به این مکتب یک عمل را تا انجا درست قلمداد میکند. که برای فرد یا افرادی بیشترین خوشی و اسایش را به بوجود اورد به بیان دیگر ملاک درستی یک عمل نتایج ان است نه شیوه انجام ان عمل.
تعریف مدیریت
مدیریت فرایند به کارگیری موثرو کارآمد منابع مادی وانسانی در برنامه ریزی سازماندهی بسیج منابع وامکانات هدایت و کنترل است که برای دستیابی به اهداف سازمانی و بر اساس نظام ارزشی مورد قبول صورت می گیرد. واقعا باید گفت ؛که در ابتدا انسانها درباره مدیریت چقدر میدانند؟دانش مدیریت تا چه حد علمی است و آیا مدیریت علم است یا هنر؟ بخشی از مدیریت را میتوان از طریق مدریت آموزش فرا گرفت و بخشی دیگررا ضمن کار باید آموخت در واقع بخشی را که با آموزش فرا گرفته می شود علم مدیریت است . و بخشی را که موجب به کار بستن اندوختها در شرایط گوناگون می شود هنر مدیریت می نامند. "به عبارتی دیگر سخن علم دانستن است و هنر توانستن ."
نظریه نقشهای مدیریتی
جدیدترین نظریه مدیریت نظریه نقشهای مدیری است اساس این نظریه این است که آنچه را مدیر انجام میدهد باید ملاحظه نمود و بر پایه چنین ملاحظاتی فعالیتها یا نقشهای مدیری را معین کرد . آدیزس (adizes ) با مطالعه مدیریت برای اداره موثرهر سازمان چهارنقش " مدیر تولید ـ اجرای ـ ابداعی و ترکیبی " را لازم میداند هر یک از این نقشهای مدیری با یکی از خرده سیستم و یک سیستم اجتماعی ارتباط دارد . زیرا هر نوع سازمانی خواه بازرگانی،صنعتی یا اداری یک سیستم اجتماعی است و بیشتر خرده سیستم های اجتماعی مرکب از خرده سیستم های به هم پیوسته زیادی هستند . که شامل خرده سیستم های انسانی ، اجتماعی ، اداری ، ساختاری ، اطلاعاتی ، تصمیم گیری و تکنولوژی اقتصادی است . ادریزس این چنین استدلال می کند که به طور کامل هر چهار نقش را ایفا کنند و هیچ گونه سبک مدیری غلط نداشته باشند اندکند زیرا چنین مدیری باید تکنسینی عالی ، رئیس ،مبتکر و نیز ترکیب کننده باشد. هر مدیری با توجه به نوع کار سطح سازمان و شرایط محیطی به درجاتی از مهارتها ی مدیری نیاز دارد . مدیریت به شکل یک هرم است که در پایین ان عالی ،در وسط میانی ، در بالا عملیاتی ؛مدیران عملیاتی ،این مدیران سرشان بسیارشلوغ است و مراجعه مکرر افراد موجب انقطاع کارشان می شود . و اغلب مجبورند برای نظارت در رفت وامد باشند و برای پرسنل خود ماموریتهای کاری خاص تعیین کنند وبا برنامه عملیاتی تفصیلی کوتاه مدت طرح ریزی کنند. مدیران میانی؛ انها به طور مستقیم به مدیریت رده بالا گزارش میدهند کارشان مدیریت بر سرپرستا ن است و نقش حلقه واسطی را میان مدیریت عالی و مدیران عملیاتی به عهده دارند بیشتر وقتها به تحلیل دادهها ،اماده کردن اطلاعات برای تصمیم گیری تبدیل تصمیمهای مدیریت عالی به پروژههای معیین برای سرپرستان و جهت دادن به نتایج کار مدیران عملیاتی است . مدیریت عالی ؛ مدیری که در نقشهای عملیاتی و میانی موفق بوده و عملکرد کلی واحدهای عمده را ارزیابی می کنند و درباره موضوعات و مسائل کلی با مدیران سطح پایین به تبادل نظر می نشینند و بیشتر وقتشان را با همکاران یا افراد خارج از سازمان واندک زمانی را با افراد زیردست می گذرانند . هرمدیری باید خلاقیت داشته باشد خلاقیت یعنی به کارگیری توانایهای ذهنی برای ایجاد یک فکر یا مفهوم جدید تداوم حیات سازمانها به باسازی انها بستگی دارد؛ باسازی سازمانها از طریق هماهنگ کردن اهداف یاـ وضعیت روز و اصلاح و بهبود روشهای حصول این اهداف انجام می شود .
ماکسیم گورکی می گوید :اگر کار تفریح باشد زندگی لذتبخش است و اگر وظیفه باشد زندگی بردگی است .

خلاقیت مدیران
هر مدیری باید خلاقیت داشته باشد خلاقیت یعنی به کارگیری توانای های ذهنی برای ایجاد یک فکر یا مفهوم جدید . تداوم حیات سازمان ها به باسازی آنها بستگی دارد باسازی سازمان ها از طریق هماهنگ کردن اهداف با وضعیت روز و اصلاح و بهبود روش های حصول این اهداف انجام می شود .
چه کسی خلاقیت و نوآوری می کند ؟
هر انسان مدیر یا غیرمدیری از استعداد خلاقیت برخوردار است بنابرین نباید خلاقیت فقط در انحصار مدیران خاصی باشد زیراآنچه که محکمتر از وجود استعداد خلاقیت است جلوگیری از عوامل بازدارنده ظهور آن است که در صورت آزاد سازی ذهن از پیش فرض ها و الگو های زنجیرهای ذهنی در مدت کوتاهی توان خلاقیت و به کارگیری فکر های نو در عمل را می توان دو برابر افزایش داد.
مدیریت موفق و موثر
مدیریت موفق و موثر عبارت است ؛ از کسب اهداف سازمانی یا چیزی بیش از آن . " ویلیام جمیز" با تحقیقی که درباره انگیزش انجام داد ، به این نتیجه رسید که کارکنان ساعتی ، تقریباً با میزان کاری در حدود20الی 30 درصد توانایی یشان می توانستند شغل خود را حفظ کنند و اخراج نشوند؛ این تحقیق همچنین نشان داد که اگر کارکنان، انگیزش بیشتری داشته باشند تفریباً با 80 الی 90 درصد توانای خود، کارمی کنند . مدیری که بتواند حداقل کار مورد قبول را با استفاده از امکانات مدیری مانند : توبیخ ، کسر حقوق و …. فراهم سازد ؛ مدیر موفق نامیده می شود ولی مدیر موثر کسی است که بتواند 80الی 90درصد توانای های افراد را به کار گیرد
.
چگونه می توان مدیرموفق وموثری بود ؟
برای موفق و موثر بودن ، توانای های ذاتی و اکتسابی معینی لازم است . مدیر موثر نیاز به توانای های فنی ، انسانی ادراکی ، طراحی و حل مسائل دارد . یک مدیر موفق ، نگرش و انگیزه های معینی دارد. پاداش های سازمانی (اضافه حقوق ، ارتقاء و …) و جو سازمانی بر انگیزه و انگیزش وی اثر دارد . یکی دیگر از موفقیت ، رویدادهای پیش بینی نشده وامدادهای غیبی است ؛ زیرا همیشه توانای های افراد نیست که برای ایشان موفقیت می اورد . بررسی میزان موفقیت و موثر بودن هر مدیر بر اساس دیدگاه و معیارهای سازمانی صورت می گیرد .
برنامه ریزی
هنگامی که آدمی در مسیر رشد عقلانی خود به ضرورت برنامه ریزی در زندگی خویش پی برد، آن را در نظام های اجتماعی به عنوان ابزاری در خدمت مدیریت و رهبری ، مورد توجه قرار داد و امروز می بینیم که ساختار وجودی سازمان ها پیچیده گشته اند ، که بدون برنامه ریزی های دقیق نمی توانند به حیات خود تداوم بخشند.

تعریف برنامه ریزی
برای دست یافتن به هدف مورد نظر ، باید قبل از تلاش فیزیکی یا اقدام به انجام کار، تلاش ذهنی یا برنامه ریزی کافی صورت بگیرد." برنامه ریزی شالوده مدیریت را تشکیل می دهد. برنامه ریزی عبارتست از فرایندی دارای مراحل مشخص و به هم پیوسته برای تولید یک خروجی منسجم در قالب سیستمی هماهنگ از تصمیمات. برنامه بیانی روشن، مستند و مشروح از مقاصد و تصمیمات است. برنامه خروجی فرایند برنامه ریزی است اما برنامه ریزی یک فرایند پیوسته است که پیش از اتخاذ هر تصمیمی آغاز شده و پس از اجرای آن تصمیم ادامه می یابد. از جنبه ماهیت، برنامه ریزی دارای انواع برنامه ریزی فیزیکی ، سازمانی، فرایند، مالی، وظیفه ای و عمومی است. از جنبه افق زمانی، برنامه ریزی را می توان در قالب برنامه ریزی کوتاه مدت ، برنامه ریزی میان مدت و برنامه ریزی بلندمدت دسته بندی کرد.
بیشتر برنامه ریزی ها بر اساس دیدگاه عقلایی، دارای شکل آرمان ها و اهداف- طرح ها و اقدامات- منابع موردنیاز هستند. در این مدل ها ابتدا آرمان ها و اهداف سازمانها تبیین شده، سپس طرح ها و اقدامات لازم تعیین و در نهایت منابع موردنیاز برای انجام پروژه برآورد می گردند.

فلسفه و ضرورت برنامه ریزی
فلسفهبرنامه ریزی به عنوان یک نگرش و راه زندگی که متضمن تعهد به عمل بر مبنای اندیشه ، تفکر و عزم راسخ به برنامه ریزی منظم و مداوم می باشد ، بخش انفلاک ناپذیر مدیریت است؛ فرد و سازمان برای رسیدن به اهداف خویش نیاز به برنامه ریزی دارند ، بنابراین ضرورت برنامه ریزی ، برای رسیدن به جز ئیترین اهداف یک واقعیت انکار ناپذیر است . نیاز به برنامه ریزی از این واقعیت نشات گرفته است ." همه نهادها در محیطی متحول فعالیت می کنند.
سازماندهی
انسان ذاتاً کنجکاو است با حواس پنجگانه خود به جستجو در دنیای اطرافش پرذاخته تلاش می کند تا مشاهداتش را در قالب های منسجم نظم بخشد . انسان امروزی نه تنها نیمی از روزش را به همکاری در تلاش های گروهی می گذراند بلکه نیم دیگر را به تماشای تلویزیون ، خواندن روزنامه و کتاب یا به مجامع عمومی برای سرگرمی سپری می کنند که همگی حاصل تلاش گروهی انسانها در واحدهای سازمانی است . نظریه پردازان سازمان از حوزه های گوناگون نظیر : مدیریت ، روانشناسی ، جامعه شناسی ، علوم سیاسی، اقتصاد، مردم شناسی، مهندسی ، مدیریت بیمارستانی و … پدید آمده اند و هر یک چیزی براین موضوع افزوده اند .

تعریف سازماندهی
سازماندهی ، فرایندی است که طی آن تقسیم کار میان افراد وگروه های کاری و هماهنگی میان آنان ، به منظور کسب اهداف صورت می گیرد .
انواع مختلف سازماندهی
روش های بسیار متفاوتی برای دسته بندی سازمان ها هست ؛ سازمان رسمی و سازمان غیر رسمی
سازمان رسمی وغیر رسمی :سازمان رسمی را مسولین به طور قانونی بنیانگذاری و تصویب می کنند و در آن تعداد مشاغل ، حدود وظایف و اختیارات و چگونگی انجام آن مشخص می شود . ساختارهای رسمی در واقع تخیلی هستند زیرا سازمان آن گونه که پیش بینی عمل نمی کند ؛ اما سازمان های غیررسمی بیانگر حالت واقعی است، یعنی چگونگی عمل سازمان را به طور واقعی نشان می دهد . بعد از انکه ساختار رسمی ایجاد می شود ، سازمان غیر به طور طبعیی در چارچوب آن پدیدار میگردد؛ سازمان غیر رسمی حاصل تعامل اجتماعی مداوم است و ساختار رسمی تعدیل ، تحکیم یا گسترش می دهد .

فرآیند برنامه ریزی استراتژیک

پیش رفت و توسعه ی سریع در جهان امروز و تغییرات پرشتاب محیطی، آگاهی از تحولات را ضروری ساخته است.

نیاز به برنامه ریزی بر کسی پوشیده نیست. بی اعتمادی ناشی از تغییرات محیطی و کسب سود بیش تر برنامه ریزی را به ضرورتی انکارناپذیر تبدیل کرده است.
برنامه ریزی استراتژیک عوامل اساسی خطرآفرین محیطی را تحلیل می کند و برای رسیدن به هدف از کوتاه ترین راه ممکن، راه حل های مناسب ارایه می دهد. به عبارت دیگر، برنامه ریزی استراتژیک فرآیند تعیین اهداف سازمان و تصمیم گیری درباره ی طرح های جامع عملیاتی و اجرایی برای تحقق آن اهداف است. با وجود اهمیت برنامه ریزی استراتژیک هنوز در بسیاری از سازمان ها تاثیر حیاتی آن در رسیدن به اهداف سازمان به خوبی درک نشده است و حتا در بعضی مواقع مدیران آن را یک امر تجملی و پرهزینه می دانند. به عقیده بعضی از اندیشمندان برنامه ریزی استراتژیک بیان گر قدرت خلاقیت مدیران و ساختن آینده است. به عبارت دیگر، مدیران از طریق برنامه ریزی استراتژیک آینده سازی می کنند. به کار بردن برنامه ریزی استراتژیک، نیازمند همراهی سایر بخش ها هم چون R&D ، MIS و توسعه ی منابع انسانی است که خود تحولی در بهبود و توسعه ی سازمان به شمار می آید. پیش از آشنایی با فرآیند برنامه ریزی استراتژیک لازم است که عناصر آن شناخته شوند. این عناصر عبارت اند از: تعریف، رسالت و اهداف و ….
برنامه ریزی استراتژیک
برنامه ریزی استراتژیک در بخش دولتی تاریخی طولانی دارد. واژه ی استراتژیک از کلمه ی یونانی (STRATEGO) مرکب از (STRATOS) به معنای ارتش و (EGO) به معنای رهبر گرفته شده است. با وجود این، برنامه ریزی استراتژیک در بخش خصوصی توسعه یافته است. با آن که رویکردهای برنامه ریزی استراتژیک در بخش خصوصی تدوین شده اند، می توانند به سازمان -دهی دولتی و غیرانتفاعی و هم چنین جوامع و دیگر نهادها کمک کنند. برنامه ریزی استراتژیک را می توان تلاشی منظم و سازمان یافته برای تصمیم گیری و مبادرت به اقدامات بنیادین تعریف کرد که به موجب آن ها، مشخصاتی از قبیل ماهیت یک سازمان و نوع فعالیت های آن مشخص خواهد شد.
تعریف( OLSEN AND EADIE) در تعریفی دیگر برنامه ریزی استراتژیک فرآیندی است در تجهیز منابع سازمان و وحدت بخشیدن به تلاش های آن برای دست یابی به اهداف و رسالت بلندمدت با توجه به امکانات و محدودیت های درونی و بیرونی.
در یک تعریف دیگر برنامه ریزی استراتژیک به معنای فرآیند بررسی موقعیت فعلی و مسیر آینده ی سازمان یا جامعه، تنظیم اهداف، تدوین یک استراتژی برای تحقق آن اهداف و اندازه گیری نتایج است.
تعریف (OSBORNE & GAEBLER) و تعریفی دیگر که برنامه ریزی استراتژیک را برنامه ریزی در مورد هدف های بلندمدت سازمان و انتخاب فعالیت لازم برای تحقق آن ها بیان می دارد.
در این جا تفاوت های بین برنامه ریزی استراتژیک (STRATEGIC PLANNING) و برنامه ریزی تاکتیکی TACTICAL PLANNING بیان می شود. روشن است که برنامه ریزی تاکتیکی و استراتژیکی تفاوت هایی با یکدیگر دارند، اما این تفاوت دارای مرزهای روشن نیست، زیرا آن چه که برای یک فرد تصمیم تاکتیکی است برای فرد دیگر ممکن است تصمیم استراتژیک باشد. به طوری که تشخیص تفاوت میان آن ها یک امر نسبی است و نه مطلق.

با این وجود، بعضی از تفاوت ها را می توان به شرح زیر برشمرد:
* برنامه ریزی تاکتیکی به طور کلی در سطوح میانی و پایه ی سازمان انجام می گیرد در حالی که برنامه ریزی استراتژیک در سطوح عالی شکل می گیرد .
* در برنامه ریزی تاکتیکی بیش تر بر منافع فعلی سازمان تاکید می شود در حالی که در برنامه ریزی استراتژیک به منافع آینده توجه می شود. به بیان دیگر، دید برنامه ریزی تاکتیکی کوتاه مدت و دید برنامه ریزی استراتژیک بلندمدت است .
* در برنامه ریزی تاکتیکی بیش تر روش های کار تجربه شده و متکی به دستاوردهای گذشته مورد استفاده قرار می گیرد در حالی که در برنامه ریزی جامع روش های نو و تجربه نشده نیز پا آزمایش می شوند.
* برنامه ریزی تاکتیکی نسبت به برنامه ریزی استراتژیکی مخاطره ی کم تری دارد .
* تاکید برنامه ریزی تاکتیکی بر کارایی است، در حالی که برنامه ریزی استراتژیک به اثربخشی نظر دارد.
برنامه ریزی استراتژیک سبب می شود که کارکنان در محدوده ی زمان حال باقی نمانند و به افق های دوردست توجه کنند.
برنامه ریزی استراتژیک با محدودیت ها و تنگناهایی همراه است ولی کاربرد صحیح آن دستاوردهای مثبتی برای سازمان ها به دنبال دارد.
ویژگی های برنامه ریزی استراتژیک
"راسل اکاف" در مورد برنامه ریزی سه ویژگی را بر می شمرد:
* برنامه ریزی چیزی است که ما بیش از هر کار دیگر به آن مشغول هستیم؛ یعنی تصمیم گیری مبتنی بر پیش بینی است.
* برنامه ریزی هنگامی لازم است که موقعیت مطلوب ما برای آینده، دربرگیرنده ی مجموعه ای از تصمیمات متکی بر یکدیگر باشد؛ یعنی با یک نظام تصمیم گیری مواجه هستیم.
* برنامه ریزی فرآیندی است که سازمان را در ایجاد یک یا چند موقعیت دل خواه برای آینده که دست یابی به آن ها دشوار به نظر می رسد، یاری می دهد.
ویژگی های دیگری می توان برای برنامه ریزی استراتژیک برشمرد که به شرح زیر هستند:
* انعکاس ارزش های حاکم بر جامعه
* توجه به سوال اصلی و اساسی سازمان
* تعیین چارچوبی برای برنامه ریزی و تصمیم گیری مدیریت
* دید درازمدت و توجه به افق های دورتر سازمان
* ایجاد پیوستگی و انجام در عملیات و اقدام های سازمان در دوره های زمانی طولانی
* فراگیری برنامه ریزی عملیاتی سازمان و جهت بخشی به آن.
دو پرسش مهم که سازمان در اجرای برنامه ریزی استراتژیک با آن ها روبه روست عبارت اند از:
* فعالیت موسسه چیست؟
* دلیل انجام این فعالیت چیست؟
برای پاسخ به سوال اول باید رسالت موسسه تعریف شود و پرسش دوم با انتخاب و تعیین اهداف موسسه مربوط پاسخ داده می شود.

رسالت
تعریف رسالت می تواند آن قدر کلی و مبهم باشد که در پایان معنای مشخصی را به ذهن نراند و یا تنها جنبه ی تبلیغاتی عمومی داشته باشد و از ایده آل هایی سخن بگوید که دست یابی به آن ها نامکن است. به عقیده ی "پیتر دراکر" نبود فلسفه وجودی به تنهایی مهم ترین علت شکست های بازرگانی است.
رسالت یا ماموریت شامل تعریف روشنی از دامنه ی فعلی و مورد انتظار کسب وکار در چند سال آینده است. رسالت یا ماموریت نشان دهنده ی نوع کسب وکاری است که سازمان در آن فعالیت می کند. اعضای سازمان بدون داشتن چشم انداز موفقیت از چه گونگی تحقق رسالت سازمان آگاهی نخواهند داشت. به بیان دیگر رسالت، هدف سازمان و دلیل انجام وظایفی را که سازمان بر عهده دارد، مشخص می کند.
اهداف
اهداف خواسته های مشخص تری هستند که از ماموریت و بررسی محیطی ناشی می شوند عناصر استراتژی مدیریت رده بالاتر به اهداف پایین تر تبدیل می شوند.
در مورد اهداف، بیان این نکته ضروری است که چون زمان و منابع محدود است، اولویت بعدی اهداف اهمیت بسیاری می یابد. در این زمینه مصالحه (TROD OFF) برای مثال بین سوددهی و سهم بازار یا سایر اهداف باید به طور کامل روشن باشد تا مهم ترین اهداف سازمان به دست آید.

رویکرد برنامه ریزی استراتژیک
برای طرح یک برنامه ریزی استراتژیک می توان سه گام اساسی را در نظر گرفت و بر اساس آن طرح استراتژیک را برنامه ریزی و اجرا کرد. این سه گام عبارت است از:
* گام اول: جای گاه خود را به عنوان یک سازمان مشخص کنیم؛ (کجا هستیم؟)
* گام دوم: برنامه ی ما برای آینده ی سازمان چیست؛ (به کجا می رویم؟)
* گام سوم: برای رسیدن به هدف یک رویکرد بنا کنیم و آن را به مرحله اجرا درآوریم.
* ویژگی های گام اول: در این مرحله 5 تا 10 درصد وقت، صرف برنامه ریزی می شود. به عبارتی در این گام، برنامه ریزی نقش عمده ای ندارند. تنها، جای گاه و وضعیت کنونی سازمان تعیین می شود و مشخص می شود که سازمان در ابتدای کار در کجا قرار دارد.
* ویژگی های گام دوم: برنامه ریزی در این گام نقش مهمی به عده دارد و 40 تا 60 درصد وقت گروه را به خود اختصاص می دهد. کیفیت تصمیمات این گام بر کامیابی برنامه ریزی استراتژیک تاثیر بسزا دارد.
* ویژگی های گام سوم: در این مرحله نیز 49 تا 60 درصد وقت گروه صرف برنامه ریزی می شود. هم گام با این مرحله، گروه، استراتژی ها را برای تحقق چشم انداز تدوین می کند. در طول اجرای گام سوم، گروه طراحی تاکتیکی را آغاز می کند که به تحقق طرح استراتژیک کمک خواهد کرد.
فرآیند برنامه ریزی استراتژیک
الگوی برنامه ریزی استراتژیک که فرآیند آن بررسی می شود، دارای 8 مرحله است و این الگو نسبت به الگوهای دیگر فهرستی مناسب از مواردی تهیه کرده است که ارایه ی یک برنامه ریزی استراتژیک را ممکن می کند (الگوی BRYSON). )
مزایای برنامه ریزی استراتژیک
* یکی از مزایای برنامه ریزی استراتژیک های بودن آن است. این نوع برنامه ریزی جهت و مسیر فعالیت ها و عملیات سازمان را مشخص می سازد و به عنوان راهنمای سازمان عمل می کند.
* جهت گیری آینده، اولویت ها را مشخص می کند و تصمیم های امروز را در پرتو پیامدهای آینده اتخاذ می کند.
* برنامه ریزی استراتژیک نقش هماهنگ کننده بین برنامه های عملیاتی سازمان را انجام می دهد و اقدامات واحدهای مختلف را در یک مسیر جهت می بخشد.
* با اوضاع و شرایطی که به سرعت دست خوش تغییر می شوند، به روشی کارساز برخورد و کار تیمی و تخصصی کارشناسی ایجاد می کند.
* برنامه ریزی استراتژیک با نگرش بلندمدت، به پیش بینی های آینده می پردازد و از این رو دارای اطلاعاتی است که برای اقدامات درازمدت مدیران مفید است.
* برنامه ریزی و مدیریت استراتژیک خواهان بینش استراتژیک در سراسر واحدهای سازمانی و از جمله همه ی سیستم های اداری است و به جای این که عملی مکانیکی باشد نقش محوری افراد، گروه ها و نفوذ فرهنگ سازمان را به رسمیت می شناسد.
محدودیت ها
با وجود مزایای برشمرده شده برنامه ریزی استراتژیک بسیاری از صاحب نظران نیز برنامه ریزی استراتژیک را ناکارا و گاهی اوقات زاید می دانند و محدودیت هایی را در جهت کاربرد آن بیان می دارند که عبارت است از:
* بالا بودن هزینه هایی که برای برنامه ریزی مورد نیاز است و بیش تر سازمان های کوچک امکان استفاده از آن را پیدا نمی کنند.
* از نظر زمانی این نوع برنامه ریزی نیاز به زمان طولانی دارد. سازمان ها برای برنامه ریزی باید مدت زمان زیادی وقت صرف کنند و مراحل مختلف این فرآیند را پشت سر نهند تا سیستم برنامه ریزی استراتژیک بتواند شروع به کار کند.
* فرآیند برنامه ریزی استراتژیک بیش از آن چه هست یا می تواند باشد، منطقی و تحلیلی ارایه شده است. طرح آن بیش از اندازه ذهنی است و نمی تواند پویایی های اجتماعی- سیاسی کار در هر سازمان را به شمار آورد.
* تصمیم گیری در مورد ماموریت و اهداف همواره ساده نیست و ممکن است معنایی نداشته باشد.
* برنامه ریزی استراتژیکی از نظر تخصصی نیاز به نیروی انسانی متخصص دارد که در دست رس همه ی سازمان ها نیست.
* دست رسی نداشتن سازمان ها برای رسیدن به اطلاعات جامع و به موقع در مورد محیط، تحولات و رویدادهای کلان محیطی.
* ناآشنایی مدیران با مباحث مدیریت استراتژیک و برنامه ریزی استراتژیک و بی اعتمادی آن ها به برنامه ریزی استراتژیک.

منابع:

http://www.roshd.ir/

http://managership.blogfa.com/

7


تعداد صفحات : 21 | فرمت فایل : word

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود