- اهمیت حبوبات در تغذیه انسان
حبوبات یکی ازمهمترین منابع گیاهی غنی ازپروتئین و دومین منبع مهم غذائی انسان به شمار می رود و در کنار غلات، نقش بسیار موثری درتغذیه انسان دارد. در کشورهائی که از نظر کمی و کیفی در فقر غذائی هستند، حبوبات اهمیت ویژه ای داشته و جزء اصلی رژیم غذائی مردم فقیر جهان محسوب می گردد.
انرژی حبوبات معادل غلات است. از نظر اسیدهای آمینه (بخصوص لیسین)غنی هستند. لگوم ها با توجه به داشتن ریشه های عمیق، علاوه برتحمل شرایط خشکی که جهت کشت در مناطق خشک توصیه می شود، باداشتن ویژگی تثبیت ازت، موجب بهبود حاصلخیزی خاک اعم ازخواص فیزیکی، شیمیائی و زیستی شده و نقش مهمی در پایداری نظام کشاورزی ایفا می کند. به همین خاطرحبوبات در تناوب زراعی جایگاه خاصی داشته ودامنه سازگاری وسیعی دارند. در عرضهای جغرافیائی و دامنه های حرارتی مختلف اعم از مناطق گرمسیری و سردسیری قابل کشت می باشند. این محصولات هم به طور منفرد و هم به صورت کشت مخلوط با سایر محصولات قابل کشت هستند. گیاهانی کم توقع بوده و برای کشت در نظام های زراعی کم نهاده مطلوب هستند (صادقی پور، 1380).
رشد جمعیت و توسعه اقتصادی و اجتماعی کشور در دو دهه اخیرباعث شده است تا مصرف مواد پروتئینی به خصوص گوشت قرمز افزایش چشمگیری یابد. بر این اساس افزایش تولید مواد پروتئینی به ویژه پروتئین های گیاهی که منابع ارزشمندتری درتغذیه هستند، اجتناب ناپذیراست. از طرفی حبوبات منبع عالی برای تغذیه احشام و حیوانات محسوب می شوند.
درکشورهای پرجمعیتی نظیرهندوستان بامصرف سرانه 7/11 کیلوگرم، سهم آن در رژیم غذائی مردم نسبت به سایرکشورها بیشتراست. در کشور ما مصرف سرانه 8/4 کیلوگرم است. اگر چه مصرف آن از متوسط جهانی(1/6 کیلوگرم) پائین تراست، ولی نقش مهمی در تغذیه افراد کم درآمد ایفا می کند. لذا افزایش تولید حبوبات به عنوان مکمل منابع پروتئینی در برنامه های توسعه اقتصادی کشور مورد توجه قرارگرفته است (باغدار ، 1387).
حبوبات به عنوان دومین منبع غذایی بشر پس از غلات، به گوشت فقرا معروف است و نقش مهمی در تامین پروتئین مورد نیاز اقشار کم درآمد دارد. عدس یکی از گیاهان مهم این تیره به لحاظ نیاز آبی کم، در اکثر دیمزارها به همراه نخود، به جای آیش در تناوب با غلات قرار می گیرد. و ضمناً با قابلیت تثبیت ازت اتمسفری در حاصلخیزی خاک می تواند مفید واقع گردد. این گیاه در طیف وسیعی از شرایط اقلیمی از مناطق معتدله سرد تا نواحی گرم و خشک کشت می شود (عسکری، 1368).
– ارزش غذایی عدس
عدس بعلت داشتن پروتئین زیاد (23 تا 32 درصد) و سهل الهضم بودن و ارزش غذایی خوب، در بین سایر حبوبات از اهمیت خاصی برخوردار می باشد و بخش عمده ای از رژیم غذایی مردم تنگدست را تشکیل داده و به همراه نخود و باقلا بعنوان گوشت مردم فقیر شناخته شده و اغلب جایگزین گوشت می شود. بطور متوسط حبوبات مانند عدس، مقدار پروتئینی بیشتر از دو برابر غلات تولید می کنند (باقری و همکاران 1376) .
عدس علاوه بر پروتئین بالا دارای فیبر زیاد، بهترین منبع کربوهیدرات و سرشار از ویتامینهای B و آهن است. مقدار کاروتن و ویتامین C دانه عدس نسبتاً کم و فاقد سدیم و روغن می باشد(ماکمی خایل، 2002).
جدول 1-مواد تشکیل دهنده دانه عدس (مجنون حسینی،1372) :
مواد تشکیل دهنده
درصد
رطوبت
2/11%
کربوهیدرات
8/55%
پروتئین
25%
فیبر
7/3%
چربی
1%
موادمعدنی
3/3%
مقدار نشاسته عدس 3/44 درصد و دارای 19 اسیدآمینه می باشد که در آن اسیدگلوتامیک، اسیداسپارتیک، آرژینین، لوسین، لیزین به مقدار زیاد و متیونین، سیستئین و تریپتوفان به مقدار کمی وجود دارند (مجنون حسینی، 1372).
مقادیر املاح موجود در صد گرم دانه به شرح زیر می باشد: (گلوی،م1370) .
کلسیم 6/38 میلی گرم درصد گرم
فسفر 2/24 میلی گرم درصد گرم
آهن 62/7 میلی گرم درصد گرم
سدیم 36 میلی گرم درصد گرم
منیزیم 5/76 میلی گرم درصد گرم
ترکیبات عدس تحت تاثیر ژنوتیپ، محل جغرافیایی و دسترسی به مواد غذایی معدنی تغییر می کند. تفاوت در ترکیبات معدنی در زمان پخت عدس تاثیر می گذارد. محیط رشد از طریق تاثیر بر پوسته بذر میزان و سرعت جذب آب را تحت شعاع قرار می دهد. نسبت کلسیم و منیزیم به فسفر بر کیفیت پخت موثر است. کاهش مقادیر کلسیم و منیزیم و افزایش مقدار فسفر باعث افزایش کیفیت پخت می گردد. بعلاوه ویسکوزیته آرد عدس نظیر نشاسته یا اجزاء دیگر آن بر کیفیت پخت موثر هستند. زمان پخت عدس های ریز، بسیار کمتر از عدس های درشت و مدت آن به ترتیب 30 و60 دقیقه است و بعلاوه عدس های ریز و متوسط، درصد پروتئین بیشتری از عدس های درشت دارند (گلوی، 1370 ؛ هوتین، 1376) .
– اهمیت اقتصادی، سطح زیر کشت و تولید عدس
لگومها پس از غلات مهمترین گیاهان زراعی بشمار می روند و به تیره Fabaceae تعلق دارند. زراعت لگومهای دانه ای سریعترین راه افزایش تولید پروتئین در کشورهای در حال توسعه آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین است. سطح زیر کشت جهانی حبوبات 54/64 میلیون هکتار و تولید کل آنها 6/43 میلیون تن می باشد و متوسط عملکرد جهانی آنها 856 کیلوگرم در هکتار است که اکنون هدف، افزایش این عملکرد به 1500- 1000 کیلوگرم در هکتار می باشد. سطح زیر کشت عدس در دنیا بیش از 2 میلیون هکتار و کل تولید آن 3/2 میلیون تن است (هانیسگی،1380). پروتئین حبوبات از نظر اسیدآمینه لیزین غنی است ولی از نظر ترکیبات گوگرددار مثل اسیدآمینه میتونین فقیر است، به همین دلیل ترکیب غلات- حبوبات غذای کاملی است. مصرف سرانه حبوبات از 64 به 40 گرم در روز کاهش یافته است (هوتین، 1376) با این وجود سازمان خواروبار و کشاورزی (FAO)و سازمان بهداشت جهانی (WHO) مصرف حداقل 80 گرم در روز حبوبات را برای هر نفر توصیه نموده اند (هانیسگی،1380).
براساس آمار موجود سطح زیر کشت حبوبات در کشور 1/1 میلیون هکتار است که 10/4 درصد سطح زیرکشت کشور را شامل می شود و تولید آن بالغ بر 650410 تن می باشد (بی نام، 1386).
عدس (Lens culinarisMedik) یکی از قدیمیترین گیاهان غذایی بشر است که منشا آن در خاک های حاصلخیز خاور نزدیک بوده و قدمت این گیاه به شروع کشاورزی باز می گردد. نام عدس در کتاب های مقدس انجیل و تورات و قرآن (سوره بقره آیه 61) ذکر شده است. در مصر خمیری محتوی عدس پخته شده در مقبره سلسله حکومتی فراعنه در شهر تبس (در حدود سالهای 2400- 2200 قبل از میلاد) و یک نقاشی آبرنگ دیواری که نحوه درست کردن سوپ عدس را نشان می دهد، کشف شده است که قدمت آن به 1200 سال قبل از میلاد مسیح بر می گردد (مجنون حسینی، 1372؛ هوتین، 1376) .
در قدیم کشت عدس در مصر، جنوب اروپا و غرب آسیا رواج داشته است. بعدها این گیاه از آسیا به شمال اروپا، هندوستان، چین و اتیوپی برده شده است (مجنون حسینی، 1372؛ هوتین، 1376) .
در سالهای اخیر بعلت نیاز روزافزون، در تولید جهانی عدس افزایش چشمگیری صورت گرفته است، بطوریکه میزان تولید آن از 27/3 میلیون تن در سال 2001- 2000 به 09/4 میلیون تن در سال
2008-2009 رسیده است. بیشترین رشد تولید متعلق به کشور کانادا می باشد. بطوریکه کانادا در سال 2001- 2000 در حدود 27 درصد کل محصولات دنیا را تولید نموده است. این مقدار در سال 2008-2009 به 29 درصد رسیده است (بی نام، 2009) (جدول1-1) .
سه کشور کانادا، هند و ترکیه عمده ترین تولید کنندگان عدس در دنیا می باشند و 70 درصد تولید محصول دنیا را به خود اختصاص می دهند (بی نام ، 2009) (جدول2).
جدول2-مهمترین تولیدکنندگان عدس جهان در سال 2008- 2009) بی نام ، 2009 (
کشور
میزان تولید (تن)
کانادا
1180000
هندوستان
1152000
ترکیه
492000
استرالیا
191400
آمریکا
182000
بنگلادش
179000
نپال
148000
چین
144000
ایران
123000
سوریه
104000
دیگرکشورها
199000
جهان
4094000
در ایران عدس بصورت دیم و آبی کشت می شود. بیشترین مناطق کشت عدس دیم در شمال غرب کشور و مناطق کوهستانی با میزان بارندگی 400 میلیمتر در سال می باشد. استان آذربایجان شرقی با سطح زیر کشت 71235 هکتار و تولید 30241 تن بیشترین سطح زیر کشت و تولید را در سال زراعی 80- 1379 داشته است (بی نام، 1386).
عدس با داشتن سطح زیر کشت حدود 261 هزار هکتار و میزان تولید 130 هزار تن در کشور ما ایران بعد از نخود در جایگاه دوم قرار دارد (هانیسگی،1380).
در تجزیه و تحلیل اقتصادی تولید عدس لازم است نکات زیر مورد توجه قرار گیرد:
1. نسبت نهاده های مصرف شده به محصول تولید شده.
2. نقشی که تولید عدس در کل تناوب گیاهان دارد. به طوریکه عدس نبایستی به تنهایی مورد ارزیابی قرار گیرد، بلکه سود حاصل از کشت آن را باید به همراه گیاهان دیگری که بعداً کاشته می شود، در نظر گرفت.
3. اهمیت اقتصادی کاه و بقایای گیاه که در تغذیه دام ارزش زیادی دارد.
4. نقش عدس در کل سیستم مزرعه با عنایت به نیروی کارگری خانواده، مکانیزاسیون، درآمد و مصرف خانوار (هوتین، 1376).
کمبود آب مهمترین عامل محدود کننده رشد و تولید گیاهان زراعی بخصوص در مناطق خشک و نیمه خشک به شمار می رود و در حال حاضر هیچ راه منطقی برای افزایش نزولات جوی در میان دوره های خشکی وجود ندارد. از بهترین راههای استفاده از پتانسیل این مناطق، استفاده از ارقامی است که علاوه بر ارزش غذایی بالا، از تحمل بیشتری نسبت به خشکی برخوردار باشند.
عدس در طیف وسیعی از شرایط اقلیمی از مناطق معتدله سرد تا نواحی گرم و خشک کشت می شود
و همچنین در مناطقی، با بارندگی کمتر از 400 میلیمتر در سال رشد مناسبی دارد (هوتین، 1376).
با توجه به شرایط کم آبی منطقه سیستان و همچنین شناخت ویژگی های مربوط به رشد و چگونگی سازگاری عدس، کشت آن می تواند در تامین نیازهای غذایی این منطقه موثر باشد. از اینرو هدف از این آزمایش شناسایی بهترین تاریخ کاشت و مناسبترین تراکم با شرایط آب و هوایی منطقه بوده است.
– گیاه شناسی عدس
عدس (Lens culinaris) از جنس Lens و متعلق به خانواده لگومینوزه (بقولات) است نام لاتین این گونه اولین بار توسط مدیکوس در سال 1787 منتشر شد (هوتین، 1376).
عدس ها متعلق به طایفه Viciceae هستند که خود دارای 5 جنس Lens، Vicia، Pisum، Lathyrus و Vavilovia می باشد. این ها همگی از یک خزانه ژنی بوده و قادرند براحتی با هم تلاقی شوند (هانسیگی و همکاران،1380).
این گونه L. culinaris متعلق به راسته Rosales زیر راسته Rosinaeخانواده Leguminosae و زیر خانواده پروانه آسا Papilionaceae است. جنس Lens حالت حد واسط بین جنس های باقلا (Vicia) و خلر (Lathyrus) را داراست، ولی به جنس Vicia نزدیک تر است و ماشک
(Vicia Sativa)بسیار شبیه عدس بوده و در مزارع زیر کشت عدس به عنوان علف هرز شناخته می شود.
جنس Lens دارای عدس زراعی L.culiaris Medikمترادف (L.esculenta Moench) و سه گونه وحشی L.nigricans، L.orientalis، L.ervoides می باشد .
در زبان انگلیسی عدس را Lentil در زبان فرانسوی Lentille و در زبان آلمانی Lines و اسپانیایی Lenteja می نامند. همه این نام ها از لغت لاتین Lens مشتق شده است. همچنین در زبان عربی به نام Adas و در زبان هندی به Masur، در زبان ترکی Mercimek و در زبان ژاپنی بنام Hiramame نامیده می شود (هانسیگی و همکاران، 1380).
عدس گیاهی است دارای شاخه های زیاد، کرکهای نرم، سبز روشن و علفی یکساله(100- 70 روزه) با ساقه کوتاه و منشعب. این گیاه ممکن است تنوع قابل توجهی از نظر عادت رشدی داشته باشد که بسته به ژنوتیپها و تا حدی محیط رویش آن گیاه به صورت بوته ای کوتاه، نیمه ایستاده و ایستاده رشد می کند. ارتفاع آن بین 15 تا 75 سانتیمتر است. اما تحت شرایط معمولی رشد اکثر ژنوتیپهای این گیاه ارتفاعی بین 25 تا 40 سانتیمتر دارند (هانسیگی و همکاران، 1380). عدس دارای 2n=14 کروموزوم و همچنین خودگشن می باشد. عمل گرده افشانی در داخل غنچه ها یک روز قبل از باز شدن گلها انجام می گیرد و میزان دگرگشنی در عدس کم (8/0 درصد) است (احمد، 1997).
عدس دارای ریشه اصلی کوچک و تعدادی ریشه های فیبری جانبی است که در همه جهات انشعاب می یابد و به عبارتی دارای سیستم ریشه ای کاملاً توسعه یافته ای می باشد (مجنون حسینی،1372). سه نوع سیستم ریشه ای در عدس وجود دارد که این امر به نوع خاک بستگی دارد. سیستم ریشه ای عمیق در خاک های سیاه، ریشه های منشعب کم عمق در خاکهای رسوبی و سیستم ریشه ای حد واسط در خاک های مخلوط سیاه و قرمز سبک دیده می شود. مشخصات محیط خاک بطور وسیعی سیستم ریشه ای را تحت تاثیر قرار می دهد(هانسیگی و همکاران،1380؛ مویی هلبار، 1995).
ساقه عدس ضعیف و چهارگوش است و در زوایا دارای نوارهای برجسته می باشد. برگها کوچک، متقابل، مرکب و پری که در آن برگچه های کوچک با طولی حدود 5/1-1 سانتیمتر بدون دمبرگ بصورت 1 تا 8 جفت برگچه مستقیماً به دمبرگ اصلی شیاردار برگ متصل اند. وقتی بوته های عدس در معرض کمبود آب قرار می گیرند برگچه ها کاملاً بهم نزدیک می شوند (انوار، 1372). برگچه های انتهایی، گاه تشکیل پیچک می دهند. گل آذین گیاه به صورت خوشه ای است که دارای 2 تا 4 عدد گل بر روی دمگل مشترک باریک و بلندی می باشد که از محور برگها ظاهر می شوند (عسکریان، 1368).
گلهای کوچک و سفید رنگ دارای لکه های آبی و بنفش یا صورتی هستند که شامل 5 کاسبرگ، 5گلبرگ، 10 پرچم (مونادلف) و یک مادگی کوتاه و باریک با دو تخمک می باشند. گل کردن در عدس حدود 45 تا 60 روز بعد از کاشت رخ می دهد (هوتین، 1376).
گلدهی در عدس از پائین به بالا صورت می گیرد به طوری که غلافهای تشکیل شده بر روی گرههای پائین ممکن است نزدیک به رسیدگی باشد، در حالی که غلافهای روی گرههای جوان تر ممکن است در مرحله شروع گلدهی باشد. از آنجایی که دمگلها شکننده است بسیاری از میوه های تازه تشکیل شده می ریزند.
اولین(پایین ترین) میوه هایی که می رسند نسبت به میوه ای که بعدها می رسند بذور سنگین تری دارند. اندازه بذر به ژنوتیپ، نسبت انتقال مواد فتوسنتزی به هر غلاف، حاصلخیزی خاک و محیط رسیدگی بستگی دارد (هوتین، 1376). علی رغم وجود این عوامل موثر در اندازه بذر، عدم پرشدن دانه می تواند ناشی از کمبود مواد فتوسنتزی موجود، ازت یا سایر مواد غذایی باشد. چنانکه عملکرد، بیشتر توسط اندازه مخزن محدود شود تا مواد غذایی، منطقی است که بپذیریم میوه های دیررس به اندازه میوه های زودرس پر شوند (هوتین، 1376).
آقایی(1383) در مطالعه ای که به منظور بررسی روند و الگوهای تنوع ژنتیکی جمعیت ایرانی عدس از نظر پراکنش جغرافیایی آنها بر روی کلکسیون عدس بانک ژن ملی گیاهی ایران انجام داده است بیشترین مقدار تنوع را برای صفات ارتفاع بوته، وزن صد دانه و زمان رسیدن و کمترین تنوع را برای صفات وجود رنگدانه بر روی نیام، رنگ گل و طول پیچک بدست آورد (آقایی، 1383).
میوه عدس از نوع نیام (غلاف) بوده و با دو شکاف طولی باز می شود. غلافها کوچک بوده و از لبه ها بهم فشرده شده اند و تقریباً بطول 3 سانتیمتر و عرض 1 سانتیمتر بوده و دارای یک یا دو بذر می باشد (هوتین، 1376).
دانه ها اغلب به رنگ قهوه ای روشن و گاهی زرد مایل به سبز، قرمز، خاکستری مایل به قهوه ای یا سیاه دیده می شوند. بذور عدسی شکل بوده و هر بذر حدود 2 تا 9 میلیمتر قطر و 80- 20 میلی گرم وزن دارد. وجه تسمیه آن بعلت شباهت بذر به عدسی (Lens) می باشد . بطور معمول سطح بذرها صاف است اما ممکن است سطح بعضی از انواع بذرهای بزرگ چروکیده باشد (هانسیگی و همکاران، 1380؛ هوتین، 1376).
ناف به شکل بیضی باریک و بسیار ریز است. رنگ لپه ممکن است نارنجی، زرد یا سبز باشد که پس از یک دوره در انبار زرد می شود. تعداد دانه هر گیاه همبستگی نزدیکی با تعداد غلاف در هر گیاه دارد. در صورتی که تعداد دانه هر غلاف و همچنین وزن صددانه کمتر تحت تاثیر محیط قرار می گیرد. بذرهای تازه برداشت شده عدس ممکن است حدود 3 تا 4 هفته دوره خواب نشان دهند. در این مورد تنوع ژنتیکی مشاهده شده است (کوچکی و همکاران، 1388).
بذرهایی که فاقد دوره خواب هستند زمانی که در خاک مرطوب و در درجه حرارت مطلوب قرار می گیرند، به سرعت آب جذب می کنند و حداکثر آب جذب شده در 12 ساعت کامل می شود ( هوتین، 1376).
عدس ها را براساس اندازه بذر به دو گروه زیر تقسیم می کنند:
1- گروه میکروسپرما (بذرریز): این ارقام رنگ و شکل متفاوت دارند و به عدس قرمز یا عدس فارسی معروف اند، غلاف های آنها کوچک یا متوسط است. گلهای آنها کوچکتر (5 تا 7 میلی متر) و دارای بذرهای گرد و کوچک و به قطر تقریبی 2 تا 6 میلیمتر می باشد لپه ها در این گروه به رنگ زرد و نارنجی بوده و پوسته خارجی بذر از زرد کم رنگ تا سیاه متغیر می باشد (هوتین، 1376). محور گل آذین حاوی 1 تا 4 گل است. ارتفاع بوته فقط به 15 تا 35 سانتیمتر می رسد و اغلب به صورت خرد شده و برای پختن استفاده می شود و میزان محصول دانه این گروه بیشتر از گروه بذر درشت است(کوچکی و همکاران، 1388).
2- گروه ماکروسپرما (بذردرشت): این گروه دارای بذرهای بزرگتر و پهن تر می باشد. پوسته خارجی بذر به رنگ سبز کمرنگ و لپه ها معمولاً زرد رنگ می باشد، غلافهای آن بزرگ است.
گلهای آن نیز بزرگ (7 تا8 میلیمتر) و تعداد آنها کمتر می باشد و قطر بذرها 6 تا 8 میلیمتر می باشد. محور گل آذین حاوی 2 تا3 گل و ارتفاع گیاه 25 تا75 سانتیمتر است. معمولاً این عدسها بطور کامل(سالم) برای پختن استفاده می شوند (هوتین، 1376).
بنظر می رسد گروه میکروسپرما از گروه ماکروسپرما قدیمی تر باشد و ماکروسپرما احتمالاً در اثر گزینش در تیپ میکروسپرما بوجود آمده است (هوتین، 1376).
– سابقه کشت عدس
عدس از قدیمی ترین منابع غذایی گیاهی بشر است و سابقه کشت و کار آن به قدمت تاریخ کشاورزی است و همزمان با گندم بوده است. عدس هم در قرآن (سوره بقره آیه 61) و هم در انجیل نام برده شده است. وجود بقایای دانه های عدس در مقابر مصری به 2300 سال قبل از میلاد مسیح می رسد (مجنون حسینی، 1372).
این گیاه بومی جنوب غربی ترکیه و ترکستان است (هانسیگی و همکاران، 1380) و از اولین گیاهان اهلی شده می باشد، بیشتر در مرکز و جنوب غربی آسیا بویژه در شبه قاره هندوستان، جنوب اروپا، شمال آفریقا، اتیوپی و شمال آمریکا کشت می شود (هوتین، 1376). چون عدس ها در عصر برنز پس از اهلی شدن، در سراسر منطقه مدیترانه، آسیا و اروپا گسترش یافته بنظر می رسد که تنوع ژنتیکی زیادی را بین جنس ها برای سازگاری به شرایط محیطی وجود داشته باشد (هوتین، 1376).
به عقیده وایلوف، عدس های دانه ریز از جنوب غربی آسیا و واریته های دانه درشت از نواحی مدیترانه منشا گرفته اند. عقیده بر این است که عدس های دانه درشت از اعقاب گونه L.nigricans هستند که بومی نواحی مدیترانه می باشند و امروزه در اغلب مناطق نیمه گرمسیری، معتدل و در ارتفاعات مناطق گرمسیری کشت می گردد (مجنون حسینی، 1372).
– اهمیت کشت و کار عدس
عدس بعلل زیر قادر است در کشاورزی نوین نقش عمده ای را ایفا نماید:
1- ورود در برنامه های تناوب زراعی، بدلیل تثبیت ازت باعث حاصلخیزی خاک می شود و برای محصولات پس از خود سودمند است. در تناوب با غلات در مزرعه عدس می توان با استعمال علف کش بر علیه گرامینه، علفهای هرز را به نحوی کنترل نمود و همچنین بیماری های ریشه ای را در غلات کاهش داد (هوتین، 1376).
2- سازگاری نسبتاً خوب با اقلیم های خشک و نیمه خشک، بطوریکه در مناطق گرم و خشک در پائیز و در نواحی سردسیری، اواخر زمستان تا اوایل بهار کشت می شود.
3- طول دوره رشد نسبتاً کوتاه، 70 تا 100 روز و امکان کشت آن بعنوان محصول دوم بعد از غلات.
4- ارزش غذایی خوب کاه آن در تغذیه دام که بمراتب ارزش غذایی بهتری از کاه غلات دارد و علوفه خوبی برای پرواربندی می باشد (احمد، 1997).
– موارد استفاده
عدس عمدتاً برای مصرف غذایی انسان کشت می شود و دانه آن بطور متوسط حاوی 28 درصد پروتئین با کیفیت خوب و فاقد اثرات سوء تغذیه است و بطور معمول در سوپ، خورش ها و مخلوط با برنج استفاده می شود (هوتین، 1376).
عدس نسبت به سایر حبوبات دارای دوره پخت کوتاه تری بوده و راحت تر هضم می شود عدس را ممکن است به صوت کامل، پوست کنده و آرد مصرف نمود و همچنین می توان آن را تفت داده و به صورت آجیل استفاده کرد.
در کشورهای خاصی از غلاف های جوان و برگها بعنوان سبزیجات استفاده می شود و همچنین ممکن است بذور جوانه زده آن مصرف گردد (هوتین، 1376).
عدسها اکثراً بصورت لپه شده و یا در تهیه سوپ بکار می روند. در اثر مخلوط کردن 10-5 درصد از آرد عدس با آرد گندم می توان نان مخصوص تهیه نمود که از نظر اسیدهای آمینه تعادل خوبی دارد. 80-65 درصد دانه به لپه تبدیل می شود. پوسته ها، سبوس و پوشاله های خشک شده به مصرف تغذیه دام می رسند. عدس به عنوان کود سبز نیز استفاده می شود (هانسیگی و همکاران،1380).
در سال 1991 ساواگ گزارش داد که عدس دارای مقدار زیادی ساپونین (6/4-7/3 گرم در کیلوگرم) می باشد. ساپونین ها سمی نبوده بلکه باعث بهتر شدن طعم دانه نیز می گردند. این مواد همچنین سطح کلسترول خون را پایین آورده و به کاهش بیماریهای عروقی قلب کمک می کند (هانسیگی و همکاران، 1380). بعضی از پزشکان معتقدند که عدس می تواند سبب تخفیف تمایلات جنسی و بهمراه پوست آن سبب جلوگیری از دست رفتن آب بدن می گردد. در بعضی کتب گیاهان دارویی قدیمی از عدس به عنوان تیره کننده (غلیظ کننده) خون یاد شده است که ممکن است ناشی از مقدار بالای آهن موجود در آن باشد (هوتین، 1376).
عدس برای بیماران دیابتی توصیه شده و همچنین منبع خوبی برای الیاف در رژیم غذایی محسوب می شود. پوسته بذر ارقام عدس دارای ترکیبات پلی فنولی (سازنده تانن ها) بوده که موجب تغییر رنگ در آن می شود، بنابراین عدسهای بدون تانن از نظر ارزش تولید کیفیت بهتری دارند (هانسیگی و همکاران، 1380).
– آب و هوای مناسب کاشت عدس
در شرایط آب وهوایی ایران امکان کشت گیاه عدس به هر دو صورت دیم و آبی وجود دارد و با توجه به تنوع ارقام این گیاه در قاره آسیا و نیز در ایران، امکانات انتخاب در آن برای بهبود عملکرد و سایر صفات زراعی وجود دارد (رافضی، 1375).
عدس را می توان در هوای سرد و بدون آبیاری کشت نمود ولی در برابر سرما، زیاد مقاوم نیست. عدس تا حدودی می تواند خشکی را تحمل کند ولی از رطوبت زیاد آسیب می بیند. بدین علت آن را باید در خاکهای سبک تا متوسط که دارای تهویه مناسب هستند کشت نمود.
کاشت عدس در مناطق گرمسیر غرب آسیا و شمال آفریقا بصورت آبی و کشت دیر زمستانه (اواخر دی) انجام می گیرد ولی در ارتفاعات زیاد به دلیل حساسیت به سرما آن را تقریباً اواخر اسفند ماه بعد از گرم شدن هوا کشت می نمایند (مجنون حسینی، 1372؛ نیلسون وهمکاران، 2000).
کشت پائیزه عدس در مقایسه با کشت بهاره آن دارای عملکرد بیشتر، سازگاری مناسب تر در تناوب ها و سیستمهای حفاظتی خاک بوده و می تواند منجر به افزایش سطح زیر کشت و تولید این محصول پروتئینی در ایران شود.
یکی از عوامل بازدارنده کشت پائیزه عدس در مناطق سردسیر ایران صدمات ناشی از سرما و یخبندان می باشد برای این منظور مطالعه ای جهت بررسی مقاومت به سرما در ژنوتیپ های عدس توسط یزدی صمدی و همکاران (1383) انجام گرفت و مشخص گردید که بین ژنوتیپ ها از این نظر اختلاف وجود دارد که این تغییرات ناشی از تغییرات محیطی می باشد (یزدی صمدی، 1383).
صادق زاده حمایتی و همکاران(1383) از واحد نوردمایی، برای پیشگویی مراحل رشد عدس دیم بهاره استفاده کردند و همچنین اعلام داشتند که بوته های دیم بهاره در منطقه اردبیل پس از دریافت 1143، 7521، 9066 و 13760 واحد نوردمایی (با دمای پایه 5 درجه سانتی گراد) از زمان کاشت به ترتیب مراحل سبزکردن، گلدهی، غلاف بندی و رسیدن را طی می کنند (صادق زاده حمایتی، 1383).
– فتوپریود و درجه حرارت
این گیاه جزو گیاهان روز بلند است که بطول روشنایی 14 ساعت یا بیشتر احتیاج دارد، واریته های بی تفاوت (روزخنثی) نیز در بین آنها دیده می شود. عدس هایی که در شرایط روز کوتاهی کشت می شوند، رشد رویشی بیشتری خواهند داشت. نوسانات در طول روشنایی، درجه حرارت روز و شب می تواند روی فنولوژی و ساختمان گیاه، گلدهی، تشکیل غلاف و میزان محصول اثر بگذارد. عدس گیاه مخصوص مناطق معتدله سرد تا نواحی خشک و گرم است، در ارتفاعات و مناطق گرم تا 2000 متری از سطح دریا کشت می شود (محمودی، 1383).
عدس گاه برای رشد مناسب به رطوبت نسبی 50 درصد، نور زیاد و درجه حرارت بین 18 تا 30 سانتیگراد احتیاج دارد (مجنون حسینی، 1372). این گیاه تا حدودی می تواند درجه حرارت بالا را تحمل کند. دماهای بالا جهت توسعه تاج پوشش (کانوپی)، پیدایش برگها و شاخه دهی لازمند. دماهای پائین تر از 10 درجه سانتی گراد جوانه زنی را به تاخیر انداخته و رشد رویشی را کم می کنند. در کشورهایی مثل لبنان، ایران، ایتالیا، ترکیه و اسپانیا دوره رشد رویشی عدس با افزایش تدریجی طول روز و درجه حرارت آغاز می گردد (مجنون حسینی، 1372؛ هانسیگی و همکاران، 1380).
– جوانه زنی
جوانه زنی به صورت هیپوجیل (درون زمینی) است. جوانه زدن با جذب رطوبت کافی سریع شروع می شود. عدسهای بذر ریز حدود 85 درصد وزن خشک خود آب جذب می کنند. در صورتیکه عدسهای بذر درشت بیشتر از 100 درصد وزن خشک خود آب جذب می کنند. کاهش رطوبت بذر بعد از این مرحله باعث از بین رفتن قوه جوانه زنی آن می گردد.
نسبت جوانه زنی، سبزشدن و رشد گیاهچه عدس اساساً به درجه حرارت بستگی دارد. دمای مطلوب برای سبز شدن بذر بین 15 تا 25 درجه سانتیگراد است و در این دما بذرها ظرف 5 تا 6 روز جوانه می زنند. سبز شدن گیاهچه ها در شرایط مزرعه در کشت زمستانه وقتی که دمای محیط و خاک پایین تر از 10 درجه سانتیگراد باشد، بین 25 تا 30 روز و در کشت بهاره وقتی که دما معمولاً حدود 20 درجه سانتیگراد باشد، بین 7 تا 9 روز رخ می دهد. البته تفاوتهای معنی داری در بین ارقام مشاهده شده است (مجنون حسینی، 1372؛ هانسیگی و همکاران، 1380).
– نیاز آبی
عدس تا حدودی می تواند خشکی و حرارت بالا را تحمل کند ولی از رطوبت زیاد آسیب می بیند (نیلسون، 2000). برای تشخیص میزان تحمل به خشکی روشهای متفاوتی وجود دارد. برخی از مطالعات نشان می دهد که در شرایط وجود تنش محیطی (نظیر خشکی) مقدار پلی آمین در سلولهای گیاهی افزایش می یابد. انواع پلی آمین های طبیعی (نظیر Spermine Cadaverine، Spermidine و Putrescine) مانع از باز شدن روزنه شده و سبب تسریع در بسته شدن آنها می شوند (هوتین، 1376).
از نسبت حجم سلول به سطح آن به عنوان یک معیار تحمل به خشکی استفاده می شود. هر قدر این نسبت کمتر باشد، تحمل به خشکی بیشتر است (نیستانی، 1382). در شرایط تنش خشکی در مرحله اول فشار تورژسانس کاهش می یابد.
در صورت زیاد بودن میزان آب گیاه امکان تحمل مقابل کاهش فشار تورژسانس ناشی از تنش، افزایش می یابد (نیستانی، 1382). در آزمایشگاه می توان از میزان آب نسبی برگها به عنوان یک شاخص در تعیین میزان تنش و پژمردگی گیاه استفاده نمود (نیستانی، 1382).
احمد کافی و همکاران (1384) جهت ارزیابی تحمل ژنوتیپ های عدس به تنش خشکی در مرحله جوانه زنی، بهترین صفت را طول ساقه چه معرفی کردند (کافی، 1384).
نیستانی و همکارش (1382) در مطالعه ای که به منظور بررسی تحمل به خشکی در ارقام عدس انجام دادند، گزارش کردند که تفاوت بین ارقام از نظر تعداد غلافهای پر، تعداد دانه در بوته، وزن صد دانه و عملکرد دانه معنی دار بود. رابطه هیچ یک از معیارهای محاسبه شده برای تحمل به خشکی (بجز شاخص تحمل تنش) با عملکرد قوی نبود (نیستانی، 1382).
این گیاه معمولاً به عنوان یک گیاه دیم کشت شده و با استفاده از بقایای رطوبتی خاک رشد می کند. عدسها نیاز آبی کمی (350-300 میلی متر) دارند. ضریب تعرق از 500-200 لیتر در شرایط مطلوب تا 1500- 800 لیتر در مناطق خشک به ازاء تولید هر کیلوگرم ماده خشک متغیر است (موهیلبار، 1995).
عدس به آبیاری واکنش نشان می دهد ولی آبیاری زیاد برای رشد گیاه در خاکهای سنگین رسی زیانبار است. گلدهی و رشد غلافها مراحل بحرانی نسبت به کم آبی محسوب می شوند (انوار ، 1372؛ باقری، 1376؛ هانسیگی و همکاران ،1380).
یوسف و همکارانش (1979) مراحل نهال بذر (گیاهچه) و گلدهی عدس را حساس ترین مراحل نسبت به کم آبی گزارش کردند (هانسیگی و همکاران،1380).
راندمان مصرف آب (WUE)1 از 56/0-42/0 میلی گرم دانه بر گرم آب و 6/1-1 میلی گرم بیولوژیک بر گرم آب مصرفی متغیر است (هانسیگی و همکاران،1380). در مناطقی که عدس در فصل غیربارانی کشت می شود، واکنش آن به آبیاری به مقدار رطوبت ذخیره شده در خاک، میزان بارندگی در سالهای قبل از کشت، عمق و بافت خاک بستگی دارد (باقری، 1376؛ تیواری، 1994). برحسب گزارشی از جنوب استرالیا (پیرسا، 2000) عملکرد عدس قرمز به ازای افزایش هر میلی متر بارندگی فصلی 15 کیلوگرم افزایش می یابد (پیرسا، 2000).
سلیم و همکاران (1993) همبستگی بالایی را بین عملکرد و رطوبت مورد استفاده برای 25 رقم عدس در شمال سوریه پیدا کردند. در خاک لوم شنی که ظرفیت نگهداری آب کم است، گیاه واکنش مثبت را به 1 تا 3 نوبت آبیاری نشان می دهد (باقری، 1376؛ هوتین، 1376).
گیاه عدس بیشترین رطوبت مورد استفاده اش را از عمق 30-0 سانتی متری خاک جذب می کند و حتی رطوبت عمق 120-90 سانتی متر را مورد استفاده قرار می دهد (سلیم و همکاران، 1993). گذشته از واکنش عدس نسبت به آبیاری، گیاه به شرایط رطوبتی خاک و الگوی بارندگی وابستگی زیادی دارد و به یکبار آبیاری در مرحله گلدهی واکنش خوبی نشان می دهد (سلیم و همکاران، 1993).
کالا جان و همکاران (1988)؛ نیلسون و نلسون (1998) گزارش کردند که کمبود رطوبت در مراحل بحرانی رشد تاثیر منفی بر عملکرد می گذارد. در صورتی که آبیاری تکمیلی بموقع موجب افزایش عملکرد عدس می شود. بعلاوه عدس به آبیاری بیش از حد معمول و خاکهای غرقابی بسیار حساس است (باقری، 1376).
غرقاب بودن، ریشه را با کمبود اکسیژن مواجه ساخته و کاهش کارآیی و وزن ریشه، سطح متوسط برگ، سطح برگ هر بوته، تعداد برگ هر بوته، شاخه دهی و تعداد اندام های زایشی و در نتیجه کاهش عملکرد را موجب می شود. تظاهر این واکنش در بین ارقام متفاوت است (تیواری، 1994).
– نیازخاکی و کودی
عدس سازگاری وسیعی با خاک های مختلف دارد و در اراضی با حاصلخیزی متوسط تا کم عملکرد خوبی دارد. این گیاه خاکهای سبک و آهکی را دوست دارد، ولی در زمینهای رسی لیمونی و حتی اراضی لیمونی رسی نمو آن رضایت بخش نیست، در چنین زمینهای کشت سایر حبوبات توصیه می شود(مجنون حسینی، 1372).
همچنین این گیاه در زمینهای خیلی قوی از نظر مواد غذایی، بعلت تولید شاخ و برگ فراوان که باعث کمی دانه می گردد، رشد خوبی ندارد و کشت آن توصیه نمی گردد (مجنون حسینی، 1372).
عدس دامنه وسیعی از PH خاک بین 5/5 تا 9 را تحمل می نماید. با این وجود با PH پائین میزان عملکرد بدلیل کاهش گره بندی و تثبیت ازت کم می شود و همچنین در PH بالای 9 کاهش عملکرد چشمگیر است (مجنون حسینی، 1372؛ هانسیگی و همکاران،1380).
متوسط عملکرد دانه عدس خیلی پایین است. یکی از عوامل کمی تولید این محصول، محدودیت یا توزیع نامناسب مصرف کود در مورد آن است. عدس با عملکرد متوسط 750 کیلوگرم دانه در هکتار تقریباً 5/37 کیلوگرم نیتروژن خالص (N)، 5/10 کیلوگرم فسفر خالص (P2O5) و 2/28 کیلوگرم پتاس (K2O) از یک هکتار زمین برداشت می کند (آزاد، 1998).
جهت تولید 2 تن گیاه عدس در هکتار حدود 100 کیلوگرم ازت، 28 کیلوگرم فسفر و 78 کیلوگرم پتاس از خاک جذب می شود. بنابراین تامین احتیاجات کودی در ثبات عملکرد ضروری است. مصرف 15-10 تن کود حیوانی در این مورد توصیه شده است (هانسیگی و همکاران، 1380).
عدس را معمولاً بدون کود نیز می کارند. در هندوستان بدلیل منابع محدود کشاورزان، بندرت به عدس ها کود داده می شود. ولی تحقیقات نشان داده است که عدس قادر به بدست آوردن حداکثر رشد و محصول نخواهد بود، اگر که تنها به تغذیه از ازت تثبیت شده بطریق همزیستی متکی باشد. در شرایط سرد و مطلوب و قبل از شروع تثبیت بیولوژیکی ازت، مصرف 25-10 کیلوگرم در هکتار ازت بعنوان آغازگر در زمان کاشت سودمند است (مجنون حسینی، 1372؛ هانیسگی و همکاران، 1380؛ هوتین، 1376).
خاک اکثر مناطق کاشت عدس از نظر فسفر فقیر است و عکس العملهای اقتصادی عدس نسبت به استعمال کودهای فسفر در هندوستان، پاکستان، مصر، لبنان، یونان و سوریه گزارش شده است (هوتین، 1376).
مقدار فسفر مصرفی 100-40کیلوگرم در هکتار می باشد، ولی اغلب اوقات 50 کیلوگرم در هکتار فسفر خالص مناسب است (هانسیگی و همکاران، 1380).
تامین کافی عناصر غذایی مورد نیاز این گیاه به کمک مصرف دقیق کودها بویژه در خاکهای فقیر باعث افزایش میزان محصول آن خواهد گردید. در خاکهایی که کمبود نیتروژن و فسفر وجود دارد، عکس العمل کاملاً معنی داری از لحاظ عملکرد نسبت به افزایش مقدار 25-20 کیلوگرم نیتروژن و 60-50 کیلوگرم فسفر خالص در هکتار بدست آمده است (مجنون حسینی، 1372).
طبق گزارش ورما و کالر عدس واکنش خوبی به کود نیتروژن به میزان 20 کیلوگرم نیتروژن خالص در هکتار نشان داده است. در آزمایشهای پانوار و همکاران افزایش عملکرد دانه عدس بواسطه مصرف فسفر بدلیل رشد و نمو، گلدهی و غلاف بندی بهتر گزارش شده است (یزدی صمدی، 1383).
یزدی صمدی و همکارانش (1383) در مطالعه ای مناسب ترین مقدار کود نیتروژن و کود فسفره عدس را در آزمایش انجام شده 50 کیلوگرم در هکتار گزارش کردند و همچنین مشاهده کردند که عملکرد دانه عدس از رابطه درجه دوم تبعیت کرده که با افزایش مقادیر بیشتر ترکیبات کود نیتروژنه و فسفره روند نزولی عملکرد پیش می آید (یزدی صمدی، 1383).
در زراعت عدس معمولاً کود پتاسه مصرف می شود و با توجه به آزمایشات خاکی مصرف 22 کیلوگرم در هکتار پتاسیم خالص می تواند مفید باشد چون کیفیت پخت دانه ها را بهتر می کند (هوتین، 1376؛ هانسیگی و همکاران، 1380).
– عملیات زراعی
انجام یک شخم و دو دیسک جهت آماده نمودن زمین عدس لازم است. تاخیر در کاشت بویژه زمانیکه عدس پس از برنج کاشت می شود، عملکرد را کاهش می دهد. کاشت عمیق بذر مطلوب نبوده و بهترین عمق کشت عدس 5-4 سانتی متر است. عموماً از دو روش دستپاش یا بذرکاری جهت کشت استفاده می شود.
در کاشت دستپاش به دلایل عمق ناهماهنگ کاشت بذر و توزیع نامناسب بذور، عملکرد کاهش نشان می دهد. به همین دلیل بذرکاری یا کشت در شیارهای کم عمق ارجحیت دارد. در برخی کشورها پشته کاری انجام می شود (هانسیگی و همکاران، 1380).
– بررسی تنوع ژنتیکی عملکرد عدس
تولید عمده عدس در جهان مربوط به ارقام بومی که اغلب قابلیت سازگاری کمی داشته و از تولید نسبتاً پایین برخوردارند، بوده است. تعداد معدودی رقم جدید که تاکنون بدست آمده نتیجه تلاش های به نژادی و به زراعی است که توانسته اند عملکرد دانه عدس را تا حدودی افزایش دهند (یزدی صمدی، 1383).
اصلاح ارقام جدید به کمک بررسی تنوع ژنتیکی در بین ژرم پلاسم های موجود در کلکسیون های جهانی عدس امکانپذیر شده است.
ارسکین و گودریچ (1991) در ایکاردا (سوریه) تغییرات وسیعی در بین ژرم پلاسم های کلکسیون عدس برای صفت عملکرد و اجزاء عملکرد مشاهده نمودند. در انستیتو بین المللی منابع ژنتیک گیاهی تعداد 120 ژنوتیپ عدس به مدت دو سال مورد بررسی قرار گرفت و هفت صفت مورفولوژیکی مورد مطالعه قرار گرفت و نتایج توسط تکنیک های طبقه بندی عددی تجزیه گردید. صفاتی نظیر عملکرد بیولوژیکی، وزن غلاف در بوته، تعداد غلاف و تعداد بذر در بوته تنوع ژنتیکی زیادی نشان دادند. راجپور و سروی (1989) با بررسی تنوع ژنتیکی، وراثت پذیری و همبستگی صفات مختلف با عملکرد دانه در 22 ژنوتیپ عدس، بین ارتفاع بوته و تعداد غلاف در بوته همبستگی بالا و مثبت گزارش نمودند و نتیجه گرفتند که ارتفاع بوته در عدس می تواند بعنوان معیاری برای اصلاح عملکرد دانه مورد استفاده واقع شود.
لوترا و شارما (1990) در بررسی 56 ژنوتیپ عدس طی دو سال، نتیجه گرفتند که صفاتی چون عملکرد بیولوژیکی و تعداد غلاف در بوته نقش مهمی در بهبود عملکرد عدس از طریق مستقیم و غیرمستقیم دارند. در اغلب مطالعات مورد بررسی، صفات مختلفی بعنوان شاخص انتخاب از سوی پژوهشگران معرفی شده است.
گوپتا و همکاران (1996) صفاتی که بیشترین تغییرات را در عدس نشان دادند، صفاتی چون عملکرد بیولوژیکی، وزن غلاف، تعداد غلاف و بذر در بوته، عرض بوته و عملکرد دانه معرفی کردند. نخفروش و همکاران (1377) صفاتی نظیر عملکرد بیولوژیک، شاخص برداشت، تعداد غلاف در بوته، وزن 100 دانه، تعداد شاخه های فرعی اولیه، شاخص سطح برگ و سرعت رشد محصول پس از گل دهی را بعنوان شاخص های انتخاب برای بهبود عملکرد دانه عدس معرفی نمودند.
در تحقیق یزدی صمدی و همکاران (1383) که به منظور ارزیابی تنوع ژنتیکی عملکرد دانه عدس و برخی صفات مرتبط با آن انجام گرفت، به این نتیجه رسیدند که با توجه به تنوع کافی در بین ژنوتیپهای مورد بررسی، گزینش برای بیشترین عملکرد دانه، وزن هزار دانه در لاین هایی که زودرس ترند، می تواند به عنوان توصیف کننده تغییرات فنوتیپی و ژنوتیپی بکار برده شود.
– تثبیت بیولوژیکی ازت
یک زراعت عدس که 2 تن دانه تولید کند حدود 100 کیلوگرم ازت، 28 کیلوگرم فسفر و 78 کیلوگرم پتاس در هکتار جذب می کند. تحت شرایط تلقیح بذر با ریزوبیوم بصورت طبیعی 85 درصد کل نیاز ازت از طریق تثبیت ازت تامین می گردد (مجنون حسینی، 1372؛ هانسیگی و همکاران ، 1380؛ هوتین، 1376).
عدس مانند سایر حبوبات در اوایل رشد، جهت تقویت نشاءها به مقداری ازت نیاز دارد و مناسب ترین مقدار آن 24 تا 28 کیلوگرم در هکتار توصیه شده است. مصرف بیش از این مقدار بدلیل افزایش رشد رویشی عملکرد دانه را کاهش می دهد (هوتین، 1376). تلقیح بذر با ریزوبیوم لگومینوزارم گره زایی، تثبیت ازت و عملکرد دانه را افزایش می دهد.
کاربرد 10 تا 25 کیلوگرم ازت در هکتار در شرایط تلقیح بذور کارآیی خوبی دارد (شارما، 1986) . فسفر نیز برای گره زایی، تثبیت ازت و عملکرد بالا ضروری است و مصرف 40 تا 60 کیلوگرم (اکثراً 40 کیلوگرم) فسفر در هکتار نتیجه خوبی داده است (شارما، 1986).
موهلبار و همکارانش (1995) میزان ازت تثبیت شده را با توجه به نوع سیستم ریشه ای 77-35 کیلوگرم در هکتار گزارش کردند.
باقر مفیدی و همکاران (1385) اعلام داشتند که تنش خشکی می تواند گره سازی را کاهش داده و همچنین تراکم زیاد ریشه در واحد حجم خاک می تواند باعث گره سازی بیشتر شود.
– تراکم و نقش آن در زراعت
دستیابی به یک عملکرد خوب مستلزم تولید یک محصول خوب می باشد. تراکم مناسب ضمن استفاده کامل از مواد غذائی و رطوبت، به خوبی با علفهای هرز رقابت می کند. حد مطلوب تراکم کاشت بسته به شرایط محیطی و تیپ گیاه فرق می کند. یکی از روشهای موثر در مورد بالا بردن کارائی استفاده از بارندگیها در فصل زراعی، انتخاب تراکم مناسب است. بطور کلی تراکم کاشت تاثیر اساسی بر رشد گیاه دارد، زیرا نوع شرایط محیطی را که در مراحل مختلف رشد، گیاه با آن مواجه خواهد شد تعیین خواهد کرد . (محمودی، 1383).
تراکم کاشت از جمله عواملی است که به طور مستقیم عملکرد محصول را تحت تاثیر قرار می دهد. فاصله کاشت بوته ها بستگی به هدف کاشت دارد. اگر هدف تولید بذر باشد باید فواصل کاشت افزایش داده شود تا کمیت و کیفیت محصول افزایش یابد. اما اگر هدف تولید کود سبز و علوفه دامی باشد، تراکم بیشتر مد نظر خواهد بود. اگر فاصله کشت گیاهان بیش از حد معمول باشد، مسلماً تعداد بوته در واحد سطح کاهش یافته و عملکرد با نقصان مواجه می شود. از طرفی اگر فاصله کاشت خیلی کم بوده و تراکم کاشت بالا باشد، رقابت درون گونه ای پیش می آید و این امر خود موجب کاهش عملکرد خواهد شد. بنابراین یکی از نیازهای مهم در برنامه ریزی زراعی با هدف دستیابی به عملکرد بالا و کیفیت مطلوب، تعیین بهترین تراکم کاشت محصول است. (هاشم آبادی، 1385)
عملکرد دانه نتیجه رقابت برون گونه ای و درون گونه ای در کسب نهاده های تولید برای رشد و نمو است و برای به حداقل رساندن این رقابت ها و حصول حداکثر عملکرد دانه، علاوه بر تراکم، نحوه توزیع بوته در واحد سطح از اهمیت زیادی برخوردار است و آرایش بوته در واحد سطح بر پراکنش مناسب نور در درون جامعه گیاهی موثر است و نقش اصلی آرایش کاشت بر رشد و نمو گیاه به علت تفاوت در چگونگی توزیع و پراکنش انرژی و کمیت و کیفیت نور در داخل جامعه گیاهی است؛ که در افزایش جذب تشعشع خورشیدی، موجب افزایش عملکرد دانه و بیولوژیکی می شود (زمانی و همکاران، 1372).
متخصصین زراعت بر این عقیده اند که داشتن تراکم مطلوب در سطح مزرعه پایه و اساس یک سیستم موفق زراعی محسوب می شود. در تراکم کمتر از حد مطلوب استفاده از عوامل محیطی موجود همچون نور، رطوبت و مواد غذایی حداکثر نبوده و در تراکم بالاتر از حد بهینه نیز وجود رقابت شدید از عملکرد نهایی محصول خواهد کاست. (سرمدنیا، 1372)
تراکم بوته مطلوب، تراکمی است که در نتیجه آن کلیه عوامل محیطی (آب، هوا، نور و خاک) به طور کامل مورد استفاده قرار گرفته و در عین حال رقابت درون و برون بوته ای در حداقل باشد، تا حداکثر عملکرد ممکن با کیفیت مطلوب بدست آید. این تراکم باید فضای کافی را برای انجام عملیات داشت و برداشت تامین کند.(خواجه پور، 1376).
تراکم مطلوب به عوامل مختلفی بستگی دارد که مهمترین آنها عبارتند از: خصوصیات گیاه، طول دوره رویش، زمان و روش کاشت، حاصلخیزی خاک، اندازه بوته، رطوبت در دسترس، تابش خورشیدی، الگوی کاشت و وضعیت علفهای هرز(شیرتلایف، 2002).
– تاریخ کاشت و نقش آن در زراعت
رعایت تاریخ کشت برای جلوگیری از تخریب خاک و بستر کشت مناسب توسط عملیات به موقع ماشین آلات از رشد و تکثیر به موقع تعدادی از آفت ها جلوگیری می کند و یکی از عوامل موثر در سالم سازی محیط کشت به شمار می رود . زیرا با تغییر دادن زمان کاشت می توان بعضی از آفت ها را کنترل کرد .
عدس علاوه بر تثبیت نیتروژن هوا و مناسب ساختن آن برای گیاه میزبان و محصولات بعدی، در تناوب با غلات باعث شکستن سیکل آفات و بیماری های غلات که در اثر سیستم های تک کشتی بوجود می آیند، می شود و از این طریق باعث پایداری در سیستم های زراعی غلات می گردد (سارکر و همکاران، 2002).
در بسیاری از نقاط جهان، عملکرد عدس را می توان بطور قابل توجهی از طریق بهبود شیوه های مدیریتی، تاریخ کاشت، مقدار بذر، فواصل و عمق کاشت مناسب، استفاده از ارقام مناسب هر منطقه، استفاده از کود و آّب و کنترل آفات به حداکثر رساند (کوچکی و همکاران، 1375) .
تاریخ کاشت به موقع همواره به عنوان یکی از مهمترین عوامل در ارتقاء کیفیت و کمیت محصولات زراعی مطرح است. در عدس تاریخ کاشت غیر فنی و نادرست منجر به افت شدید عملکرد و یا حتی شکست زراعت می شود .
تحقیقات بر روی عدس نشان داده که هر گونه تاخیر در کاشت سبب تاخیر در جوانه زنی، تاخیر در ورود به روزت، کاهش ارتفاع ،تعداد شاخه های فرعی ،تعداد غلاف و وزن هزار دانه و در نهایت عملکرد گردیده است.
لذا در تاریخ کاشت بهینه ،گیاه در هر مرحله از رشد و نمو خود حداکثر بهره برداری از عوامل محیطی را داشته و به طور مطلوب از این عوامل در جهت بهبود کیفیت و کمیت استفاده می کند (تبریزی، 1376).
در کشت دیر هنگام، حتی اگر مزرعه عدس از خسارت سرما نیز آسیب جدی نبیند به دلیل عدم ذخیره سازی مناسب مواد غذایی در ریشه و طوقه، با ورود به فصل بهار، بوته با اندوخته اندک مواد غذایی، ساقه گل دهنده ضعیفی را به وجود آورده که به تبع آن با شاخه های فرعی کمتر و کوچکتر در نهایت عملکرد پایینی از مزرعه حاصل خواهد شد.
بنابراین شدیدا تاکید می گردد که از کشت عدس در خارج از محدوده توصیه شده به هر دلیل اجتناب گردد. (صادقی پور، 1380)
تاریخ کاشت بطور موثری قدرت نمو عدس را تحت تاثیر قرار می دهد. زیرا در تاریخهای کاشت مختلف مراحل فنولوژیکی متفاوت در معرض شرایط محیطی مختلف قرار می گیرند. کاشت عدس در زمان مناسب باعث استقرار بهتر بوته ها می شود.
بطور کلی علت پائین بودن عملکرد عدس را باید مربوط به مدیریت زراعی ضعیف و نیز پتانسیل پائین عملکرد ارقام و توده های محلی دانست. یکی از عوامل مهم در مدیریت محصول، بالا بردن کارایی استفاده از بارندگی های موثر برای محصول است. یکی از روشهای موثر در بالا بردن کارایی استفاده از بارندگی ها در فصل زراعی، انتخاب زمان کاشت مناسب است. این نکته بویژه برای محصولاتی نظیر عدس دیم که معمولاً در شرایط خشک و با تکیه بر رطوبت ذخیره شده در خاک کشت می شود و با درجه حرارت بالایی در اواخر فصل رشد مواجه است، حائز اهمیت است (مروی، 1374). در اغلب مناطق کشور بخصوص مناطق مرتفع، کشت عدس به صورت بهاره انجام می شود. در این زمان به علت بارندگی های زیاد، ممکن است زارعین فرصت کشت پیدا نکنند و زمان مناسب کشت از دسترس زارعین خارج و کشت آن به اواخر فروردین و اردیبهشت ماه موکول شود . بنابراین عمده بارندگی های بهاری از دسترس محصول خارج شده و به علت مواجه شدن گیاه با شرایط نا مساعد محیطی مانند کمبود رطوبت، افزایش درجه حرارت هوا و وزش بادهای گرم عملکرد آن به مقدار قابل ملاحظه ای کاهش می یابد. اما با جایگزینی کشت پائیزه-زمستانه به جای کشت بهاره و استفاده بیشتر از نزولات جوی، وضعیت کیفی و کمی عملکرد به نحو مطلوبی افزایش می یابد (محمودی، 1382). در روش کشت انتظاری (زمستانه)، تاریخ کاشت بسیار مهم بوده و از حساسیت خاصی برخوردار است، زیرا باید زمانی مبادرت به کشت نمود که برودت هوا و خاک در حدی باشد که امکان جوانه زنی بذر وجود داشته باشد. هدف از کشت زمستانه حداکثر استفاده از بارندگی هاست. بویژه در مناطقی که بخاطر بارندگی های بهاره امکان هر گونه عملیات تهیه زمین در بهار سلب می شود(باقری و همکاران، 1376).
– تاثیر تاریخ کاشت بر عملکرد و صفات گیاهان زراعی
تغییر تاریخ کاشت باعث تغییر طول روز، دمای حداکثر و حداقل رطوبت نسبی و سایر شرایط محیطی در طول فصل رشد گیاه شده و بر طول دوره رشد، مراحل فنولوژیک و در نهایت بر عملکرد کمی و کیفی گیاه تاثیر می گذارد. اصولا برای هر محصولی زمان کاشت مطلوبی وجود دارد که به تاخیر افتادن آن موجب کاهش عملکرد می گردد (سرمدنیا، 1369).
انتخاب تاریخ کاشت مناسب به علت ضرورت استفاده حداکثر از عوامل محیطی طی فصل رشد، حائز اهمیت است. تاریخ کاشت مطلوب از محلی به محل دیگر و در یک محل نیز از ژنوتیپی به ژنوتیپ دیگر متفاوت است. کاشت عدس در زمان مناسب باعث استقرار بهتر گیاه پیش از فرا رسیدن دماهای محدودکننده رشد، می شود (سارکر و همکاران، 2002 ).
تاخیر در کاشت گیاه باقلا موجب کاهش تعداد گره، کاهش طول بوته، کاهش درصد ماده خشک بذر، کاهش عملکرد محصول، کاهش وزن تر بوته ها، کاهش تعداد انشعابات بوته و کاهش تعداد غلاف در بوته شد، اما روی وزن صد دانه و تعداد بذر در بوته تاثیری نداشت (هاشم آبادی، 1385).
تاخیر در کاشت نخود از طریق کاهش طول دوره رشد و ایجاد تنش خشکی و حرارتی در مرحله پر شدن دانه، سبب کاهش عملکرد دانه گردید (پزشکپور، 1384).
در آزمایش اثر تاریخ کاشت و تراکم بوته بر عملکرد لوبیا چیتی، ارتفاع گیاه و تعداد روز تا رسیدن کامل، با تاخیر در کاشت ،کاهش پیدا کرد. عملکرد دانه در تاریخ کاشت زود، یعنی ۳۰ اردیبهشت ماه بیشتر بود. با توجه به نتایج به دست آمده، کاشت ۳۵-۴۰ بوته در متر مربع، در اواخر اردیبهشت و اوایل خرداد از عملکرد خوبی برخوردار خواهد بود (قنبری، 1382).
(گوپتا، 1982) معتقد است که با به تاخیر افتادن زمان کاشت در گیاه رازیانه، عملکرد به شدت افت می کند. وی دلیل کاهش عملکرد را به خاطر کاهش طول دوره رشد می داند. برخی از محققان عملکرد گیاه رازیانه را در کشت پاییزه، بیش از کشت بهاره گزارش کرده اند و بیان نموده اند که کشت در پاییز به علت استقرار بهتر، مقاومت به سرما، شروع زودتر رشد بهاره و در نتیجه شاخ و برگ و وزن هزار دانه بیشتر، عملکرد دانه بالاتری به همراه دارد.
– تاثیر تاریخ کاشت بر عملکرد و اجزای عملکرد
گلوی (1372) با بررسی اثر تاریخ کاشت و تراکم بوته بر عملکرد و اجزای عملکرد عدس در منطقه مشهد، مشاهده کرد که تاخیر در کاشت عدس بهاره، بدلیل افزایش سریع درجه حرارت در آخر فصل رشد، باعث کاهش طول دوره زایشی، عملکرد دانه، تعداد غلاف در بوته و تعداد دانه در غلاف گردید.
مروی در سال 1374 در منطقه نیشابور، با بررسی اثر تاریخ کاشت بر روی عدس نتیجه گرفت که در کاشت زود هنگام، عملکرد دانه در هکتار، تعداد غلاف و دانه در بوته و وزن صد دانه بیشتر از تاریخهای کاشت دیگر بود.
یزدی صمدی و پیغمبری در سال 1383 در بررسی سه ساله اثر تاریخ کاشت و تراکم بوته بر صفات مهم زراعی عدس در منطقه کرج، دریافتند که حداکثر محصول و وزن صد دانه از تاریخ کاشت اول یعنی اواسط آذر و حداقل محصول از تاریخ کاشت آخر، یعنی اواسط بهمن ماه حاصل گردید.
لیلیانا و ددلگا (1986) با بررسی اثر تاریخ کاشت بر روی عدس در آرژانتین، چنین نتیجه گرفتند که عملکرد دانه در بوته تحت تاثیر تاریخ کاشت قرار می گیرد، ولی وزن صد دانه تحت تاثیر آن قرار ندارد.
با جایگزینی کشت پائیزه-زمستانه به جای کشت بهاره و استفاده بیشتر از نزولات جوی، وضعیت کیفی و کمی عملکرد به نحو مطلوبی افزایش می یابد (مولودی، 1382).
با تاخیر در کاشت عدس، طول دوره رشد گیاه بخصوص دوره رویشی کاهش یافت. میزان عملکرد دانه، ارتفاع بوته، تعداد شاخه فرعی در بوته، تعداد غلاف پر و پوک در بوته، تعداد دانه در غلاف، وزن هزار دانه و تعداد دانه در بوته تحت تاثیر تاریخ کاشت قرار گرفتند و اختلاف آنها در سطح 1% معنی دار گردید. اثر تاریخ کاشت بر تعداد غلاف در گره نیز در سطح 5% معنی دار شد. نیتروژن بر هیچیک از صفات مورد بررسی تاثیر معنی داری نداشت. حداکثر عملکرد دانه با مصرف 5/55 کیلوگرم نیتروژن در تاریخ کاشت اول و حداقل عملکرد دانه نیز با مصرف 5/55 کیلوگرم نیتروژن در تاریخ کاشت چهارم بدست آمد ( نخزری مقدم، 1381).
در آزمایش بررسی تاریخهای مختلف کاشت بر صفات مختلف عدس در سال 1383 در مزرعه پژوهشی دانشکده کشاورزی دانشگاه زنجان، تجزیه همبستگی صفات نشان داد که عملکرد دانه با صفات شاخص برداشت، تعداد دانه در بوته، تعداد غلاف در بوته و تعداد شاخه های فرعی اولیه همبستگی مثبت و معنی داری دارد. نتایج حاصل از تجزیه به عامل ها نشان داد که صفات مربوط به عامل دوم شامل تعداد شاخه فرعی اولیه، تعداد غلاف در بوته، تعداد دانه در بوته، عرض بوته و عملکرد دانه، به عنوان صفات مهم دخیل در عملکرد دانه در عدس می باشند (صالحی، 1383).
در آزمایش پاسخ جمعیت علف های هرز و تداخل آنها به تاریخ کاشت و رقم عدس Lens culinaris Med در شرایط دیم شهرستان خرم آباد، تاخیر در کاشت عدس به شدت سبب کاهش جمعیت علف های هرز شد، به طوریکه میانگین تراکم علف های هرز برای کشت های زمستانه و بهاره به ترتیب فقط 5/40 و 3/4 درصد میانگین تراکم علف های هرز در کشت پاییزه بود. در کشت های پاییزه و زمستانه تداخل علف های هرز به ترتیب سبب کاهش 6/32 و 5/33 درصد عملکرد دانه عدس شد. درصد کاهش عملکرد ناشی از تداخل علف های هرز برای کشت بهاره (3/22 درصد) به طور معنی داری کمتر از کشت های پاییزه و زمستانه بود. تاثیر رقم عدس و اثر متقابل آن با تاریخ کاشت بر صفات جمعیت علف هرز معنی دار نبود (موسوی، 1388).
تورک و همکاران (2003) اعلام داشته اند که از بین 3 تاریخ کاشت عدس، شامل 10 دی، 25 دی و 15 بهمن، بالاترین عملکرد (1786 کیلوگرم در هکتار) مربوط به تاریخ کشت زود هنگام بوده است. به علاوه، تاخیر در کاشت باعث کاهش دانه تولیدی هر گیاه، وزن 1000 دانه، تعداد غلاف در گیاه، تعداد شاخه اولیه، ارتفاع گیاه و تعداد روز کاشت تا گلدهی گردید.
وارشنی (1992) کاهش عملکرد عدس را به سبب تاخیر در کاشت را عمدتاً به کاهش تعداد غلاف در گیاه، تعداد بذر در گیاه و وزن صد دانه نسبت داده است.
میشرا و همکاران (1996) در بررسی عکس العمل عدس به تاریخ کاشت و کنترل علفهای هرز در جبال پور هندوستان نتیجه گرفتند که تاریخ کاشت عدس تاثیر شدیدی بر جمعیت علفهای هرز دارد و ماده خشک علفهای هرز، عملکرد و اجزای عملکرد محصول با تاخیر در کاشت کاهش می یابد. میزان کاهش در عملکرد دانه به ازای هر روز تاخیر در کاشت برابر 16/20 کیلوگرم در هکتار بود. میزان کاهش عملکرد دانه با افزایش وزن خشک علف هرز و با تاخیر کاشت افزایش یافت.
از نتایج بررسیهای به عمل آمده می توان نتیجه گیری کرد که اعمال مدیریت در رابطه با اتخاذ تاریخ کاشت و تراکم مناسب در مزرعه عدس در افزایش عملکرد دانه می تواند موثر باشد.
در کاشت تاخیری گیاهان فرصت کافی جهت رشد رویشی نداشته و با شروع گرما در اواسط اردیبهشت ماه اجباراً وارد مرحله زایشی شده اند. بنابر این عملکرد بیولوژیک کمتری داشتند. افزایش رشد رویشی گیاهان در کشت به موقع سبب بهبود پتانسیل تولید برای اندامهای زایشی و در نتیجه افزایش عملکرد دانه شده است.
کاهش عملکرد دانه با تاخیر در کاشت را تحقیقات سکون و همکاران(1994) و میشرا و همکاران (1996) تایید کرده است. همچنین کاهش عملکرد بیولوژیک در اثر تاخیر در کاشت توسط محققین دیگر از جمله تورک و همکاران (2003)، عزیز (1992) مک کنزی و هیل(1989) و میشرا و همکاران (1996) تایید شده است. تاثیر تاریخ کاشت بر متوسط تعداد غلاف در بوته معنی دار شد.
سکسینا و سینگ (1987) نیز گزارش کرده اند که در کاشت زمستانه نخود، علی رغم افزایش تعداد بذر تولیدی در متر مربع، وزن 100 دانه کاهش یافته است.
میشرا و همکاران (1996) و هاوتین و سینگ(1984) نیز به کاهش بیشتر عملکرد عدس در صورت عدم کنترل علفهای هرز در کشت زود هنگام در مقایسه با کشت دیر هنگام تایید کرده اند.
کلیان سینگ و همکاران (1990) در بررسی اثر تاریخ کاشت و تراکم روی عملکرد واریته های عدس نتیجه گرفتند که عکس العمل واریته های عدس به تاریخهای کاشت 15 و 30 اکتبر و 15 و 30 دسامبر در سالهای 1982 تا 1984 در مرکز هندوستان متفاوت و تاریخهای 15 اکتبر بیشترین عملکرد را داشته است. تاخیر در زمان کاشت بعد از 30 اکتبر عملکرد دانه را بطور معنی داری کاهش داد.
سکون و همکاران (1994) در بررسی اثر تاریخ کاشت، میزان بذر و ارقام عدس در طول سالهای 1987-1993 در فصل زمستان بر روی خاک رسی شنی و تحت شرایط (رژیم) آبیاری در پنجاب هندوستان دریافتند که کاشت عدس در 25 اکتبر بطور معنی داری عملکرد بالاتری از 20 نوامبر می دهد. برای عدس دانه ریز (با وزن 100 دانه 7/1 گرم) میزان بذر 5/22 کیلوگرم در هکتار برای تاریخ 25 اکتبر حدّ بهینه بود. در حالیکه در 20 نوامبر 5/37 کیلوگرم در هکتار مورد نیاز بود. برای عدس های دانه متوسط (وزن صد دانه 8/2 گرم) در زمان کاشت معمولی (اواخر اکتبر)، 60 کیلوگرم بذر در هکتار مورد نیاز بود، تا محصول بیشتری بدست آید. استفاده از 75 کیلوگرم بذر در هکتار عملکرد دانه را کاهش داد.
وارشنی (1992) در بررسی تاریخ ها و فواصل کاشت بر روی عملکرد ارقام عدس در زمان های مختلف در کانپور هندوستان طی سالهای 88-1987 و 89-1988، نتیجه گرفت که کاشت ارقام عدس در تاریخ 6 نوامبر بیشترین سود را داشته است. تاخیر در کاشت (تا یک ماه) عملکرد دانه را تا 5/24% در ارقام دانه ریز و دانه درشت در هر دو فصل بطور معنی داری کاهش می دهد. در این بررسی اختلاف معنی داری در عملکرد دانه بخاطر فاصله ردیف وجود نداشت.
– تاثیر تاریخ کاشت بر صفات مورفولوژیکی
با تاخیر در کاشت، طول دوره رویشی، ارتفاع ساقه و فاصله اولین غلاف از سطح زمین تحت تاثیر روزهای بلند و درجه حرارتهای بالا کاهش می یابد (نخزری مقدم، 1379؛ گلوی، 1371 )
مروی در سال 1374 در منطقه نیشابور با بررسی اثر تاریخ کاشت بر روی عدس نتیجه گرفت که در کاشت زود هنگام عملکرد دانه در هکتار، ارتفاع بوته، تعداد شاخه فرعی در بوته و فاصله اولین غلاف از سطح زمین بیشتر از تاریخ های کاشت دیگر بود.
ارتفاع بوته گاهی با عملکرد عدس همبستگی مثبت دارد (موهلبار و همکاران، 1995؛ تیواری1994).
سینگ و همکاران در ایکاردا (2004) همبستگی ضعیف و مثبتی بین ارتفاع گیاه و عملکرد بدست آوردند ولی در مطالعه دیگر موهلبار، بین ارتفاع گیاه با عملکرد همبستگی منفی وجود داشت.
در مطالعه ای دیگر از همین محقق (1382) مشخص گردید سال دوم آزمایش نسبت به سال اول بدلیل داشتن شرایط محیطی بهتر، از جمله طولانی شدن هوای ملایم بهاری، ادامه بارندگی ها، عدم وجود تنش گرما و خشکی تقریباً تا اواخر مرحله رشد و نمو، ژرم پلاسم های دارای رشد طولانی تر و دیررس تر، نمود بهتری داشتند (محمودی، 1383).
افزایش سریع درجه حرارت در انتهای فصل رشد باعث کاهش طول دوره زایشی و رویشی و در نتیجه افت عملکرد دانه می شود (گلوی، 1370).
هاویتن و سینگ(1984) و میشرا و همکاران(1996) اظهار کردند که یکی از عوامل محدود کننده کشت زمستانه عدس بالا بودن آلودگی به علفهای هرز می باشد. با توجه به اینکه سرعت سبز شدن عدس خیلی کندتر از علفهای هرز بوده و سرعت رشد آن در اوایل رشد رویشی نیز کم است بنابراین، گیاه عدس در مراحل جوانی رقیب بسیار ضعیفی برای علفهای هرز می باشد که در نتیجه باعث کاهش ارتفاع بوته و کاهش رشد رویشی شده و سطح خاک را تا مدتها بعد از کاشت نمی پوشاند. در این مرحله رشد سریع ریشه و قسمتهای هوایی علفهای هرز باعث می شود که در صورت عدم کنترل به راحتی بر گیاه زراعی غلبه کنند. لذا بررسی روشهای کنترل علفهای هرز در مزرعه برای افزایش عملکرد محصول عدس ضروری است.
بررسیها نشان داده که کاربرد تنها یک روش برای کنترل علفهای هرز در این محصول نمی تواند نتیجه خوبی به همراه داشته باشد و برای افزایش کارایی مبارزه با علفهای هرز به کارگیری تلفیقی از روشهای کنترل از جمله تلفیق روش شیمیایی با روشهای مکانیکی ضروری است (تاب، 1380).
عدس تا اندازه ای به سرما مقاوم است و تا حدودی می تواند خشکی را تحمل کند ولی از رطوبت زیاد آسیب می بیند و به همین لحاظ باید عدس را در خاکهای سبک یا متوسط که بخوبی تهویه می شوند، کاشت. میشرا و همکاران (1996) در بررسی عکس العمل عدس به تاریخ کاشت و کنترل علفهای هرز در جبال پور هندوستان نتیجه گرفتند که تاریخ کاشت عدس تاثیر شدیدی بر جمعیت علف هرز دارد و ماده خشک، عملکرد و اجزای عملکرد علف های هرز با جلو انداختن تاریخ کاشت، کاهش می یابد. به تاخیر انداختن کاشت از 23 اکتبر تا 7 دسامبر عملکرد دانه عدس را به ترتیب 1/4 تا 50% در سال زراعی 93- 92 و 94-93 کاهش داد.
– تاثیر تاریخ کاشت بر مراحل فنولوژیکی
در آزمایش بررسی برخی صفات توده های عدس مناطق گرم و خشک در ایستگاه تحقیقات کشاورزی زهک- زابل در سال زراعی 84-1383 مشخص گردید که با تاخیر در کاشت، فاصله زمانی کاشت تا 50 درصد گلدهی و 90 درصد رسیدن کاهش یافت. نتایج آمار توصیفی صفات نشان داد که بیشترین ضریب تغییرات فنوتیپی مربوط به عملکرد دانه بود (نارویی راد، 1387).
بررسیهای انجام شده در هندوستان در رابطه با عکس العمل عدس به تاریخهای کاشت نشان می دهد که بهترین تاریخ کاشت اواخر مهر و اوایل آبان ماه می باشد که باعث طولانی شدن فاصله کاشت تا گلدهی و در نتیجه افزایش ارتفاع بوته و تعداد شاخه های جانبی می شود (تیواری، 1994).
در مطالعه دیگری گلوی (1371) گزارش شد که بهترین تاریخ کاشت عدس برای نواحی گرمسیری کشور ایران، اواسط آبان ماه و برای کرج و مناطق مشابه آن در صورت مساعد بودن هوا، بعلت تاثیر مثبت بر مراحل فنولوژیکی، اواسط اسفند ماه توصیه شده است.
در شرایط کشت زود هنگام عدس در کشت بهاره، احتمال مواجه شدن آن با خطر سرمازدگی، کاهش مرحله کاشت تا سبز شدن، یا حساس شدن آن به بیماری کپک خاکستری بدلیل رشد رویشی خیلی زیاد وجود دارد. و اگر کشت عدس دیر انجام شود، طول دوره رشد گیاه و مرحله گلدهی تا رسیدن کوتاه و بدلیل خیلی کوتاه ماندن بوته ها، برداشت محصول با مشکل مواجه می شود. عدس بواسطه داشتن رشد نامحدود در یک دوره طولانی گل زیادی می دهد. مشاهده همزمان گل، غلاف سبز و غلاف رسیده روی یک بوته یک امر غیر عادی نیست (لسانی، 2000).
در تحقیقی که ناروئی راد و همکاران (1384) در ایستگاه تحقیقات کشاورزی زهک ـ زابل انجام دادند اعلام داشتند بین صفت عملکرد با صفات ارتفاع بوته و درصد سبز، همبستگی مثبت و معنی دار، ولی با صفت فنولوژیک مدت زمان کشت تا گلدهی همبستگی منفی و معنی داری وجود دارد. همچنین تجزیه رگرسیون به روش گام به گام برای صفت عملکرد به عنوان متغیر وابسته و برای سایر صفات به عنوان متغیر مستقل، نشان داد که عملکرد نهایی تحت تاثیر ارتفاع، درصد سبز شدن و مدت زمان کشت تا گلدهی قرار گرفته است.
مصطفایی و همکارانش درسال 1383 نیز رابطه بین عملکرد دانه و ارتفاع بوته و تاریخ کاشت با طول دوره رشد گیاه را مثبت و معنی دار گزارش کردند.
رضایی و حسن زاده در سال 1369، در بررسی اثر شش تاریخ کاشت از اول اردیبهشت تا 13 تیر به فواصل 15 روز و فاصله بوته در ردیف 7 و 14 سانتی متر، بر خصوصیات زراعی عملکرد و اجزای عملکرد و توزیع عمودی آنها در سه رقم ماش (پرتو، گوهر و 1973Vc) در لورک نجف آباد، نتیجه گرفتند که اثر تاریخ کاشت بر عملکرد کلیه خصوصیات مورد مطالعه خصوصاً اجزای عملکرد (در ساقه اصلی) معنی دار است. تعداد روز تا رسیدن به هر یک از مراحل عمده نمو در تاریخ های کاشت اولیه طولانی، ولی با تاخیر در کاشت به علت تاثیر طول روز کوتاه تر گردید. عملکرد دانه در تاریخ کاشت آخر فصل به علت افزایش طول ساقه اصلی و سهم بیشتر اجزاء عملکرد آنها، افزایش یافت.
یکی از شاخص های مهم، دوره پر شدن دانه (فاصله زمانی گلدهی تا رسیدگی محصول) است. زیرا هر چه این بازه زمانی بیشتر باشد، گیاه فرصت بیشتری برای انتقال مواد فتوسنتزی به دانه داشته و نهایتاً باعث افزایش کمی و کیفی محصول می گردد. در تجزیه مرکب داده های دو سال آزمایش، اختلاف قابل توجهی (در سطح آماری 1% ) بین تاریخ های کشت پائیزه و بهاره برای این صفت ملاحظه گردید. بطوریکه در کشت پائیزه میانگین زمانی پر شدن دانه 34 روز و در کشت بهاره 2/26 روز بود. این اختلاف 8/7 روزه می تواند در افزایش عملکرد موثر باشد با توجه به اینکه شرط اول افزایش طول دوره پر شدن، گلدهی زودتر است، در بررسی میانگین دو ساله صفت تعداد روز تا گلدهی در سطوح عامل میزان بذر، سطح 200 بذر در متر مربع دارای تفاوت آماری معنی دار با سطوح 50 و100 بذر در متر مربع بوده و از آنها زودتر به گلدهی می رفت. این موضوع نیز می تواند در افزایش عملکرد دانه مژثر باشد (سیلیم و ساکسنا، 1993).
دوره رشد کوتاهتر منجر به کاهش تجمع ماده خشک و نیز کاهش تعداد غلاف و گره در گیاه می شود، که باعث کاهش عملکرد می گردد. از طرفی میزان تراکم و توسعه ریشه عدس در کشت پائیزه بیشتر از کشت بهاره است (آداک و همکاران، 1997).
انطباق مراحل فنولوژیکی با شرایط مطلوب محیطی سیکل زندگی هر گیاه زراعی، به مراحلی مثل جوانه زنی، سبز شدن، تولید برگ، ساقه دهی، شاخه و پنجه زنی، گلدهی، لقاح، پرشدن دانه و رسیدگی تقسیم می شود. هر یک از مراحل فوق به شرایط محیطی متفاوتی از قبیل درجه حرارت، رطوبت، طول روز و نور نیاز دارند. برای نمونه درجه حرارت مطلوب در برنج در مرحله جوانه زنی 30-25، پنجه زنی 20، لقاح 28 و پرشدن دانه 19درجه است (نورمحمدی، 1377).
تاریخ کاشت صحیح و اصولی نقش بسزایی در فراهم کردن شرایط ایده آل محیطی در هر مرحله از رشد و نموی متناسب و هماهنگ با گذشت زمان و تغییرات محیطی داشته. بنابراین در هر مرحله از رشد و نمو به شرایط مطلوب برخورد کرده و با حداکثر توان از منابع موجود بهره برداری می کند. برای نمونه در سویا مشاهده شده، در اثر تاخیر در کاشت، گلدهی با خشکی هوا و کمبود رطوبت در اواسط تابستان مصادف شده که نتیجه آن ریزش گل ها است. در چند سال اخیر خزانه و نشا کاری زودهنگام برنج به منظور فرار از نسل دوم ساقه خوار و برداشت دو محصول در سال، خطر برخورد گلدهی با سرما و بارندگی را افزایش داده و مشکلاتی مانند سفید شدن خوشه و عدم لقاح را به وجود آورده است (تبریزی، 1386).
به طور کلی تاریخ بذر پاشی و نشا کاری باید زمانی باشد تا مرحله گلدهی در برنج اواسط تیر تا اوایل مرداد رخ دهد، تا خطر برخورد گلدهی با درجه حرارت پائین به حداقل برسد. در مناطق گرمسیر بر عکس، بذر پاشی باید زودتر در اسفند ماه انجام شود تا گیاه در اواخر خرداد قبل از برخورد با گرمای شدید تابستان به گل رفته و برداشت شود (سلیمانی، 1383). مثال ها در این زمینه متعددند که همگی بیانگر این مطلب هستند که به منظور منطبق شدن هر مرحله از رشد و نمو گیاه با شرایط محیطی مطلوب، اتخاذ تاریخ کاشت دقیق با توجه به نوع محصول و شرایط محیطی منطقه لازم است. به عبارتی تحت شرایط مهیا بودن دیگر عامل های زراعی، به وسیله تغییر در زمان کاشت می توان شرایط مطلوب محیطی را در هر مرحله از رشد و نمو گیاه فراهم کرد (تبریزی، 1386).
استفاده از شاخص (درجه،روز) برای تعیین زمان وقوع هر یک از مراحل رشد و نمو با استفاده از نیاز حرارتی گیاه می تواند مفید باشد. به وسیله این روش تعداد روز از زمان کاشت تا زمان وقوع هر یک از مراحل رشد و نموی مشخص شده و با مطالعه شرایط محیطی موجود در آن، نسبت به تنظیم زمان کاشت اقدام می شود. درجه روز (GDD) بر اساس فرمول2 عبارت است از مجموع متوسط درجه حرارت روزانه منهای صفر فیزیولوپیکی گیاه از زمان کاشت تا مرحله مورد نیاز. از روش بالا که مبتنی بر نیاز حرارتی گیاه می باشد می توان برای تعیین زمان وقوع کلیه مراحل رشد و نمو و تنظیم تاریخ کاشت به نحوی مطلوب استفاده نمود.
بسیاری از اعمال حیاتی در گیاه، مانند وقوع مراحل فنولوژیکی، تحت کنترل درجه حرارت است. رشد گیاه تابعی از حرارت بوده و هر گیاه در طول دوره زندگی خود به مقدار معینی از حرارت نیاز دارد. به عنوان نمونه گندم پائیزه از زمان کاشت تا برداشت به حدود 2000 تا 2400 واحد حرارتی نیاز دارد (نورمحمدی، 1377). مقدار حرارت مورد نیاز در هر یک از مراحل فنولوژیکی رشد مشخص بوده و چنانچه گیاه این مقدار از حرارت را دریافت نکند، مراحل رشد و نمو به وقوع نخواهد پیوست. برای نمونه گندم پائیزه در مرحله جوانه زنی به 100-80 ، ظهور هر برگ 80 ، پنجه زنی 240 ، ساقه رفتن 400 ، آبستنی 700-650 و ظهور سنبله و لقاح 650-600 درجه نیاز دارد. تاریخ کاشت صحیح از مهمترین عملیات زراعی برای تامین حرارت مورد نیاز گیاه است (تبریزی، 1376).
چنانچه گیاه در زمان مناسب خود کشت نشود، ممکن است با دریافت و تجمع بیش از حد حرارت، مراحل نموی آن تسریع شود که سبب بروز مشکلات جدی خواهد شد و یا برعکس در اثر عدم دریافت حرارت کافی به تکامل نرسیده و نتواند دوره رشد خود را کامل کند. به عنوان نمونه تاریخ کاشت مناسب کلزا در منطقه دشت در استان مازندران از اواسط مهر تا اواسط آبان است. کشت خیلی زود این گیاه برای نمونه در اواخر شهریور سبب می شود که گیاه در اثر دریافت و تجمع حرارتی، تا قبل از شروع زمستان رشد و نمو زیادی داشته که نتیجه آن عدم ذخیره سازی مواد غذایی در منطقه طوقه و ریشه، افزایش میزان آب در بافت ها، عدم محافظت بافت های حساس و مریستمی در مقابل سرما، افزایش حساسیت به ورس بوده که به طور کلی گیاه را مستعد سرمازدگی و غیر مقاوم در برابر آفات و بیماری ها خواهد نمود (تبریزی، 1376).
علاوه بر این چون در اثر کشت زودهنگام تجمع حرارتی در گیاه به میزان کافی به انجام رسیده، مراحل نمو در گیاه تسریع شده و ممکن است در زمستان به گل برود، که نابودی گل ها را به دنبال دارد. در گندم تاریخ کاشت مناسب بر اساس درجه حرارت، بدین ترتیب است که کاشت از زمانی آغاز می شود که متوسط درجه حرارت 15-13 بوده و زمانی پایان می یابد که حرارت به 9-8 رسیده باشد. به عبارتی، گیاه تا قبل از فرا رسیدن سرمای زمستان باید 50-40 روز رشد کرده و طی این مدت 500 واحد حرارتی بر اساس درجه-روز دریافت نماید (نورمحمدی، 1377).
علاوه بر مقدار کل حرارت مورد نیاز، گیاه برای تکمیل سیکل حیاتی خود و نقش تاریخ کاشت در تامین آن، در هر مرحله از رشد خود به درجه حرارت خاصی نیاز دارد. تاریخ کاشت نقش مهمی در منطبق نمودن مراحل رشدی با درجه مورد نیاز آن مرحله دارد. زیرا وقتی گیاه در زمان مناسب کشت شود با دریافت حرارت کافی، مراحل رشد و نمو آن با سرعتی مناسب و هماهنگ با گذشت زمان و تغییرات درجه حرارت پیشرفت کرده بنابراین کلیه مراحل رشدی با حرارت مطلوب خود منطبق می شود. از طرفی مراحل گلدهی و پرشدن دانه گندم در اثر تاخیر در کاشت به درجه حرارت های بالا در اواخر بهار و اوایل تابستان برخورد کرده که نتیجه آن عدم لقاح در اثر نابودی دانه گرده، خشکی، کاهش وزن دانه و افت عملکرد است. در ذرت حداقل درجه حرارت برای جوانه زدن 12-10 درجه است. بنابراین در بهار باید از کشت خیلی زود پرهیز نمود و تا رسیدن حرارت به حد مطلوب منتظر بود. در غیر این صورت جوانه زنی کند و غیر یکنواخت بوده و گیاه به راحتی مورد حمله آفات و بیماری ها قرار می گیرد. (تبریزی، 1376).
مثال دیگر در این خصوص، گیاه پنبه می باشد. کشت خیلی دیر این گیاه در بهار سبب برخورد زمان گلدهی با درجه حرارت های بالا در تابستان شده که احتمال ریزش گل ها وجود دارد و نیز زمان برداشت و رسیدگی چین های آخر، مصادف با سرما در اواسط پائیز شده لذا عدم رسیدگی غوزه ها را در پی دارد (خدابنده، 1372). بدین ترتیب مشاهده می شود هر گونه تاخیر یا تسریع خارج از محدوده زمانی مناسب کاشت، موجب عدم تطابق مراحل رشدی با حرارت های مطلوب شده و مشکلاتی را به وجود می آورد. (تبریزی، 1376).
-تاثیر تراکم بوته بر عملکرد و صفات گیاهان زراعی
عکس العمل عدس به تراکم کاشت بسته به شرایط رشد و ژنوتیپ های آن متفاوت است (هوتین، 1376). در ایران مقدار بذر به روش دست پاش برای عدس های ریز 30 تا 45 کیلوگرم در هکتار و برای عدس های درشت 35 تا 55 کیلوگرم در هکتار توصیه شده است (هوتین، 1376).
نتایج حاصل از آزمایش اثر تاریخ کاشت و تراکم بوته بر عملکرد لوبیا چیتی نشان داد که بین تراکم های مختلف از نظر تعداد غلاف در بوته، تعداد دانه در بوته، وزن صد دانه و عملکرد دانه لوبیا چیتی اختلاف معنی دار وجود دارد (قنبری، 1382).
در بررسی اثر تراکم وتاریخ کاشت برعملکرد و اجزای عملکرد باقلای زمستانه مازندرانی، کاهش تراکم بوته در واحد سطح باعث افزایش تعداد گره در بوته، وزن صد دانه، وزن تر بوته ها، تعداد انشعابات بوته و تعداد غلاف در بوته شد. اما روی طول بوته، درصد ماده خشک بذر، درصد نیتروژن بذر، عملکرد محصول و تعداد بذر در غلاف اثر معنی داری نداشت (هاشم آبادی، 1385).
سالامون گزارش کرد که با افزایش تراکم، وزن خشک گل بابونه را تا 1200 کیلو در هکتار می توان افزایش داد. در تحقیقی در مورد آویشن مشخص گردید که با کاهش فواصل روی ردیف، عملکرد سرشاخه ها و میزان اسانس در واحد سطح، بطور معنی داری افزایش می یابد. در بررسی حاج سید هادی و همکاران (3) و همچنین درزی و همکاران (4) تراکم گیاهی، تاثیر معنی داری بر مقدار اسانس گیاهان دارویی بابونه و رازیانه نداشت.
به طور کلی تراکم مناسب برنج، تراکمی است که ضرری برای رشد و نمو مناسب گیاه زراعی و عملکرد بالای دانه نداشته باشد. با افزایش تراکم، تعداد شاخه های اولیه و ثانویه و سنبلچه در خوشه کاهش و تعداد خوشه در مترمربع به طور خطی افزایش می یابد و با کاهش تراکم، ضخامت ساقه افزایش می یابد (کیم و همکاران، 1980).
از طرفی بایستی توجه داشت که فواصل بین بوته های برنج و جهت ردیف ها به دلیل نیاز به نورگیری، بر عملکرد دانه برنج اثر خواهد گذاشت. راتهی و همکاران (1984) پنج رقم پاکوتاه برنج را در سه فاصله کاشت و الگوی کاشت مورد بررسی قرار دادند با افزایش فواصل بین بوته های برنج عملکرد به طور خطی کاهش یافت.
در بسیاری از مقالات، نتایج حاصله حکایت از این دارد که با افزایش فواصل بین ردیف و بین دو بوته در ردیف و در نتیجه کاهش تراکم، عملکرد لوبیا در واحد سطح کاهش می یابد (سیرایت، 1994).
طبق مرکز توسعه آبیاری کانادا3 (2001) با افزایش فواصل بین ردیف لوبیا قرمز میزان تولید در واحد سطح کاهش یافته و در نتیجه حداکثر عملکرد در فواصل بین ردیف کمتر (تراکم بیشتر) بدست می آید. از طرفی تراکم های بوته خیلی زیاد سبب کاهش میزان CO2 و افزایش احتمال ابتلا به قارچ سفید (اسکلروتنیا)4 را فراهم می کند. پاولسون و همکاران (1999) نیز با اعمال آرایش های مختلف کاشت در زراعت لوبیا گزارش کردند که می توان با کاهش فواصل بین ردیف میزان عملکرد دانه در واحد سطح را افزایش داد.
موزلی(1972) گزارش کرد که افزایش تراکم بوته در لوبیا سبب کاهش تعداد غلاف در بوته می شود که چنین نتیجه ای توسط حیات و همکاران (2000) در ماش هم گزارش شده بود. شرتلیف و جانسون (2003)، همچنین روسالیند و همکاران (2000) به ترتیب در لوبیا و سویا گزارش کردند که با تغییر تراکم کاشت، وزن صد دانه تغییر نمی کند. ولی انی(1973) و حیات و همکاران (2003) گزارش نمودند که وزن صد دانه در سویا و ماش تحت تاثیر تراکم کاشت قرار می گیرد. طالعی و همکاران (1379) طی تحقیقی بر روی لوبیا چیتی گزارش از عدم تاثیر تراکم های مختلف کاشت بر تعداد دانه هر غلاف نمودند. اما طی مطالعاتی بر روی ماش و سایر لگوم ها، حیات و همکاران (2003) و ایاز و همکاران (2001) گزارش نمودند که تعداد دانه در غلاف با تغییر تراکم کاشت تغییر کرده و افزایش تراکم، سبب کاهش تعداد دانه در هر غلاف می شود.
– تاثیر تراکم بوته بر عملکرد و اجزای عملکرد
تراکم بوته یکی از عوامل زراعی بسیار موثر در تعیین عملکرد است، که خود تحت تاثیر رقم و شرایط آب و هوایی قرار می گیرد. از آنجائی که حبوبات ظرفیت خود تنظیمی کمی دارند، لذا برای حصول عملکرد بالا تراکم مطلوب گیاه یک پیش نیاز ضروری است ( کافی و همکاران، 1384).
موهلبار و همکاران (1995) در فاصله کاشت 10×50 سانتی متر حدود 2/17 تا 2/216 غلاف در هر گیاه عدس مشاهده کردند و سینگ و همکارش در فاصله کاشت 30×60 سانتی متر بیشتر از 500 غلاف در هر گیاه را گزارش کرده اند. یعنی با کاهش تراکم تعداد غلاف در هر بوته افزایش پیدا می کند.
در شرایط بارندگی زیاد (حداقل بارندگی350 میلی متر) فاصله ردیف کم (15 تا 20 cm) همراه با تراکم زیاد و کشت در تاریخ مناسب پیشنهاد می شود.
یزدی صمدی و پیغمبری (1379) در بررسی سه ساله اثر تاریخ کاشت و تراکم بوته بر صفات مهم زراعی عدس در منطقه سیستان دریافتند که حداکثر محصول و وزن صددانه از تاریخ کاشت زود و تراکم مطلوب بالا، حداقل محصول از تاریخ کاشت دیر و تراکم پایین، حاصل گردید.
احمدی و کانونی (1373) در بررسی اثر تراکم بذر بر روی عملکرد ارقام نخود سفید و سیاه، در مرکز تحقیقات کشاورزی کردستان دریافتند که رقم جم با تراکم 25 دانه در هر متر مربع، و رقم کاکا با تراکم 35 دانه در هر متر مربع بیشترین عملکرد را تولید نمودند.
رنجبر و همکاران (1366) در بررسی اثر فاصله ردیف و تراکم بوته بر عملکرد و اجزای عملکرد دانه دو رقم سویا، طی سالهای 65 و 66 در اصفهان دریافتند که بالاترین عملکرد در تراکم بوته بیشتر (40 بوته در هر متر مربع) به دست آمد. فاکتورهای تراکم بوته، رقم و کلیه آثار متقابل تاثیر معنی داری بر عملکرد دانه داشتند. همچنین نتیجه گرفتند که فاصله ردیف کاشت 30 سانتی متر عملکرد بیشتری نسبت به فاصله ردیف کاشت 50 سانتی متر تولید نمود.
صباغ پور(1376) در مرکز تحقیقات کشاورزی گرگان و گنبد، در بررسی و تعیین مناسب ترین تراکم بوته و تاریخ کاشت ماش به مدت سه سال (73-1371) نشان داد که بین سالها اختلاف معنی دار وجود دارد. اثر متقابل تاریخ کاشت × سال ، تراکم × سال و سال × تراکم × تاریخ کاشت، معنی دار بودند. بیشترین عملکرد دانه مربوط به اولین تاریخ کاشت (اول تیر ماه) بود و مناسب ترین تراکم 40 هزار بوته در هکتار بود.
یزدی صمدی و پیغمبری (69-1367) در بررسی اثر تراکم بوته و تاریخ کاشت با ارقام عدس در سال زراعی 67-66 ، 68-67 ، 69-68 در مزرعه آزمایشی دانشکده کشاورزی دانشگاه تهران، بهترین تراکم در فاصله کاشت 3 سانتی متری و با استفاده از دو خط در هر پشته با فاصله 25 سانتی متر (000/350/1 بوته در هر هکتار، تقریباً 62 کیلوگرم بذر رقم زیبا) و مناسب ترین تاریخ کاشت را اواخر آذر ماه (قبل از سرما) تشخیص دادند. با در نظر گرفتن مطالب فوق و با توجه به اینکه هدف اصلی و مهم در زراعت عدس افزایش عملکرد آن می باشد، لذا تعیین مناسب ترین تاریخ کاشت و بهترین تراکم بوته در هکتار به منظور افزایش عملکرد عدس ضروری به شمار می رود. وارشنی (1992) نیز در بررسی خود در شمال شرقی Plain Zone هندوستان طی سالهای 89-87 نیز این نتیجه را گرفت.
خواجویی نژاد وهمکاران(1370) در بررسی تعیین اثر تیمارهای مختلف آبیاری و تراکم کاشت بر خصوصیات رشد رویشی و زایشی و عملکرد دانه در لوبیای سفید، در سال 69 نتیجه گرفتند که در اثر کاهش تراکم، عملکرد دانه در هر بوته افزایش می یابد ولی محصول در واحد سطح کاهش می یابد.
رنجبر و همکاران(1366) در بررسی اثر فاصله ردیف و تراکم بوته بر عملکرد دانه دو رقم سویا طی سالهای 64 و 65 در اصفهان، همانند این تحقیق دریافتند که تراکم بوته و اثر متقابل آنها با تاریخ کاشت، تاثیر معنی داری بر عملکرد دانه دارند. با توجه به نتایج بدست آمده از این آزمایش توصیه می شود که اگر عدس در اواخر پاییز یا اوایل زمستان قبل از شروع سرما با مقدار مناسب بذر کشت شود بیشترین عملکرد تولید را خواهد داشت. در ایران معمولا عدس در شرایط دیم در بهار کشت می شود. کشت پاییزه عدس به لحاظ افزایش راندمان بهره وری مصرف آب موجب افزایش عملکرد دانه نسبت به کشت بهاره در شرایط دیم می شود (صباغ پور، 1376) .
میزان تراکم و توسعه ریشه عدس در کشت پائیزه، بیشتر از کشت بهاره است (آداک و بیسانتز، 1997). وزن صد دانه روند تقریباً یکسانی در اثر متقابل فصل کشت و تراکم بذر نشان داد که منجر به عدم معنی داری این اثر متقابل گردیده است. و اما در بررسی میانگین های دو ساله اثر اصلی تراکم بذر تفاوتها، معنی دار مشاهده می شود و با افزایش میزان بذر، وزن صد دانه کاهش یافت. نتایج میانگین دو ساله اثر تراکم بذر نشان داد که با افزایش تراکم بذر از 50 بذر در متر مربع تا 200 بذر در متر مربع، عملکرد افزایش می یابد. اما در تیمار 400 بذر در متر مربع به علت ایجاد رقابت بین بوته ها و محدودیت در میزان رطوبت و مواد غذایی در دسترس خاک، عملکرد دانه کاهش می یابد و این با یافته های گلوی (1370) مطابقت دارد. نکته قابل توجه اینکه با افزایش تراکم بذر، تاریخ گلدهی و بویژه تاریخ رسیدگی تسریع گردید.
– تاثیر تراکم بوته بر صفات مورفولوژیکی
در تحقیقی که توسط موهلبار و همکارانش در سال 1995 انجام شده، اعلام گردید که در عدس، ثبات عملکرد در رنج وسیعی از تراکم گیاهی حاصل می شود. به این صورت که گیاهان کاهش تعداد بوته در واحد سطح را از طریق افزایش تعداد شاخه های جانبی جبران می کنند. بنابراین آنها برای عدس های دانه درشت، حداکثر 115 کیلوگرم در هکتار و برای عدس های دانه ریز، حداقل 15 کیلوگرم در هکتار بذر را برای مناطق شمالی هند توصیه نموده اند.
در بارندگی کمتر (حدود 250 میلیمتر) فاصله های ردیف عریض تر از 30 سانتی متر به دلیل افزایش ایجاد شاخه های جانبی، بهتر خواهد بود. با این حال در صورتی که کاشت با تاخیر انجام شود، بهتر است فواصل ردیفها کاهش یافته و میزان بذر مصرفی نیز افزایش یابد (باقری و همکاران، 1376).
فاصله ردیف باریک بهتر از فاصله ردیف گسترده است، چون احتمال کاهش عملکرد و افزایش مشکل خوابیدگی بعلت افزایش شاخه های جانبی، در فاصله ردیف پهن وجود دارد. عدس در مراحل اولیه ، رشد کندی دارد (صادقی پور، 1380).
خواجوئی نژاد و همکاران (1369) به منظور تعیین اثر تراکم کاشت بر خصوصیات رشد رویشی و زایشی و همچنین عملکرد دانه لاین آزمایشی 11805 لوبیای سفید، در سال 1369 نتیجه گرفتند که در اثر کاهش تراکم، عملکرد دانه در هر بوته افزایش می یابد، ولی محصول در واحد سطح کاهش پیدا می کند و کلیه خصوصیات رشد رویشی و زایشی با افزایش تراکم بوته تقلیل می یابند.
رضایی و حسن زاده در سال 1369، در آزمایش اثر شش تاریخ کاشت از اول اردیبهشت تا 13 تیر به فواصل 15 روز و فاصله بوته در ردیف 7 و 14 سانتی متر بر خصوصیات زراعی عملکرد و اجزای عملکرد و توزیع عمودی آنها در سه رقم ماش (پرتو، گوهر و 1973Vc) در لورک نجف آباد، نتیجه گرفتند که اثر تراکم کاشت بر مراحل رشد و نمو گیاه و عملکرد دانه از نظر آماری معنی دار نبود. در تراکم کمتر کلیه اجزای عملکرد افزایش یافتند و به همین جهت عملکرد دانه در واحد سطح در دو تراکم برابر بود.
جایمینی و همکاران(1971) تعداد شاخه های ثانویه و تعداد غلاف در بوته را به عنوان صفاتی معرفی نمودند که بیشترین سهم را در عملکرد دانه عدس داشته اند.
نخ فروش و همکاران (1377) نیز ارتباط بین عملکرد دانه با تعداد غلاف در بوته را مثبت و معنی دار ارزیابی نمودند . سینگ و همکاران(1993) طی مطالعه ای روی ژنوتیپهای عدس، بیان داشتند که صفات تعداد غلاف در بوته و تعداد غلاف در هر شاخه اثر مثبت و معنی داری بر عملکرد داشته، وی همچنین اثر ارتفاع بوته و تعداد شاخه های اولیه بر عملکرد را منفی و بسیار معنی دار گزارش کرده است. تیکا و آساوا (1981) همبستگی معنی داری بین عملکرد عدس و تعداد شاخه های اولیه و ثانویه گزارش نمودند. هدف از اجرای این تحقیق بررسی روابط بین صفات مختلف و تعیین صفات با بیشترین تاثیر بر عملکرد دانه در عدس بود.
خطاب (1995) در آزمایشی نتیجه گرفت که تعداد غلاف در گیاه، تعداد دانه در گیاه، ارتفاع گیاه و عملکرد دانه، مهمترین صفاتی هستند که با شاخص برداشت همبستگی مثبت دارند. همچنین عملکرد دانه همبستگی مثبت و معنی داری با ارتفاع بوته، تعداد غلاف در بوته، تعداد دانه در گیاه و عملکرد بیولوژیکی دارند. به عبارتی دیگر ارتفاع گیاه، شاخه دهی و تعداد غلاف در گیاه بیشترین سهم را در عملکرد بیولوژیکی داشتند.
عامل افزایش وزن خشک بوته و تعداد شاخه های فرعی لوبیا به واسطه افزایش فواصل بین و روی ردیف این است که در فواصل بیشتر، رقابت درون گونه ای کم شده و کاهش رقابت، امکان رشد بیشتری را برای بوته ها فراهم کرده و بوته ها با تولید شاخه های فرعی بیشتر سبب گسترش خود به فضاهای خالی می شوند، در نتیجه بر تعداد شاخه های فرعی بوته و وزن خشک آن افزوده می شود (ترابی جفرودی، 1383) . نتایج مشابهی مبنی بر افزایش تعداد شاخه فرعی (باشتنی، 1375) و وزن خشک بوته (خواجویی نژاد، 1373) در اثر افزایش فواصل بین ردیف و بین بوته در ردیف و یا کاهش تراکم بوته در لوبیا و سایر گیاهان تیره لگومینوزه گزارش شده است .
باشتنی(1375) نیز طی گزارشی بر این نکته تاکید کرد که فواصل بین و روی ردیف لوبیا قرمز بر محل تشکیل اولین غلاف نسبت به سطح زمین موثر بوده و افزایش فاصله ها، سبب ایجاد غلاف در ارتفاعی کمتر نسبت به سطح زمین می شود. به نظر می رسد که با کاهش فاصله های بین و روی ردیف، نفوذ نور به داخل کانوپی کاهش یافته و در نتیجه طول میانگره زیاد شده و اولین اندام زایشی در سطحی بالاتر قرار می گیرد (ترابی جفرودی، 1383).
– تاثیر تراکم بوته بر مراحل فنولوژیکی
کومار و همکاران (1995) با مطالعه 10 صفت مربوط به اجزای عملکرد در 30 هیبرید F1 عدس و 13 والد آنها، روابط مثبتی بین عملکرد بوته با ارتفاع بوته، تعداد شاخه های اولیه، تعداد غلاف در بوته مشاهده نمود و در تحقیق آنها تاثیر تراکم بر تعداد روز تا شروع گلدهی و وزن صد دانه ، رابطه منفی و ضعیفی با عملکرد بوته نشان داد . گلوی (1370)، گزارش کرد که با افزایش تراکم بذر، تاریخ گلدهی و بویژه تاریخ رسیدگی تسریع گردید.
مانوا و مانارا (1988) در بررسی 3 ساله خود همبستگی مثبت و معنی داری را بین عملکرد دانه با تراکم، تعداد کل غلاف ها، تعداد غلاف های تک دانه ای، دو دانه ای و خالی، تعداد روز تا گلدهی و رسیدگی مشاهده نمودند اما همبستگی معنی داری را بین عملکرد دانه با ارتفاع بوته به دست نیاوردند و نیز همبستگی ارتفاع بوته با تعداد غلاف های خالی بسیار بالا بود و با تاخیر در گلدهی و دیر رسی، تعداد کل غلاف ها، تعداد غلاف های تک دانه ای افزایش یافت. این محققین نهایتاً گزینش بر پایه دوره رسیدگی طولانی تر و تعداد غلاف بیشتر را جهت بهبود ژنتیکی عملکرد دانه در عدس پیشنهاد نمودند .
طول دوره رویشی بطور قابل توجهی بین ژنوتیپهایی که در یک مکان کاشته میشوند متفاوت است و این تفاوت ممکن است بر عملکرد نهایی دانه اثر مثبت یا منفی داشته باشد(هوتین،1376). نیما و همکاران (1984)، تیواری و ویاز (1994) گزارش کردند که تراکم بوته همبستگی مثبتی با تعداد روزهای لازم تا گلدهی ندارد، اما گاهی می تواند همبستگی مثبتی با عملکرد عدس داشته باشد(نیما 1984).
در مطالعه ای دیگر (ویلسون، 1987) مشخص گردید که تعداد روزهای تا گلدهی میتواند تاثیر مثبتی بر عملکرد داشته باشد. سکسنا و سلیم(1990) همبستگی مثبت و ضعیفی بین تعداد روز تا گلدهی با عملکرد نخود بدست آوردند اما تراکم هیچ تاثیری بر این روند بوجود نیاورد. ولی نارویی راد و همکاران (1384) بین صفت عملکرد و مدت زمان کاشت تا گلدهی همبستگی منفی و معنی داری گزارش کردند. قهقایی(1386) اعلام کرد که تراکم بوته تاثیر مثبت و معنی داری بر مراحل فنولوژیکی عدس ندارد اما هر چه تعداد روز تا گلدهی کاهش یابد به تبع آن عملکرد دانه کاهش نشان می دهد.
محمودی و همکارانش (1381) همبستگی تعداد روز تا رسیدگی با تعداد روز تا گلدهی را مثبت گزارش کردند، که با نتیجه این تحقیق همخوانی دارد.
قهقایی(1386) طی تحقیقی بر روی عدس گزارش کرد بین ژنوتیپهای مختلف از نظر تعداد روز تا رسیدگی تفاوت بسیار معنی داری در سطح1درصد مشاهده شد.
محمودی(1383) اعلام داشت که تراکم تاثیری بر تعداد روز تا رسیدگی نداشت اما می تواند تاثیری اساسی در میزان عملکرد ارقام عدس داشته باشد ودر جایی دیگر این محقق و همکارانش(1381) در مطالعه ای که انجام دادند همبستگی تعداد روز تا رسیدن با عملکرد (537%) وتعداد روز تا گلدهی(800%) را در سطح1% معنی دار و مثبت گزارش کردند و همچنین نشان دادند که همبستگی وزن صد دانه با تعداد روز تا رسیدن منفی است (محمودی و همکاران، 1381).که این مطلب با نتایج تحقیق قهقایی(1386) مطابقت دارد و همبستگی تعداد روز تا رسیدن با عملکرد دانه(89%) و تعداد روز تا گلدهی(93%) مثبت و همچنین همبستگی آن با وزن صد دانه (1%-) منفی می باشد.
– عملکرد و اجزای عملکرد
در گیاهان زراعی عملکرد دانه توسط نسبتهای مختلفی از اجزای عملکرد معین می شود. تجزیه و تحلیل اجزای عملکرد یک روش قدیمی است که تا امروز ادامه یافته و مورد توجه بسیاری از متخصصین
به نژادی است. شناخت چگونگی تشکیل و سهم هر یک از این اجزا در عملکرد گیاه مهم است. با شناخت بهتر از ظرفیت عملکرد یک گیاه، طراحی برنامه دستیابی به عملکرد بیشتر در کنار برنامه ریزی زمان بندی شده عملیات زراعی با هدف بهبود عملکرد میسر می شود.
در بقولات تعداد غلاف در واحد سطح زمین، تعداد دانه در غلاف و وزن دانه تعیین کننده عملکرد هستند (هوتین، 1376). سهم هر یک از اجزای عملکرد در عملکرد دانه متفاوت هستند. در بقولات حساس ترین مرحله رشد به تنش های محیطی، مرحله رشد زایشی است.
در صورت بروز خشکی، کمبود ازت و تشعشع کم خورشید در مرحله رشد زایشی، عملکرد بیشتر از هنگامی که وقوع این تنش ها در مرحله رشد رویشی یا رسیدگی باشد کاهش می یابد. در مرحله رشد
زایشی نیز حساسیت به تنش ها متفاوت است. اجزای عملکرد مستقل از یکدیگر نیستند و افزایش یک جزء یا مقدار معین اغلب موجب کاهش در یکی از اجزای دیگر می شود (باقری، 1376).
حبوبات به عنوان منبع غذایی انسان و دام در رتبه دوم پس از غلات قرار دارند. از نظر تغذیه و میزان پروتئین آنها دو تا سه برابر غلات دانه ای است اما متوسط عملکرد و همچنین حداکثر عملکرد آنها کمتر از غلات است.
به علت آنکه میزان کالری، پروتئین و چربی در گیاهان روغنی مثل سویا، کلزا و آفتابگردان بیشتر است، انتظار می رود که عملکرد دانه حبوبات و دانه های روغنی کمتر باشد. مقایسه مقدار انرژی مورد نیاز مسیرهای مختلف متابولیکی نشان می دهد که عملکرد همسنگ دانه تقریباً برابر 60 برای کلزا، 70 برای سویا، 90 برای نخودفرنگی و 100 برای گندم و ذرت است (هوتین، 1376).
عوامل دیگری نیز ممکن است در عملکرد کم بقولات دخالت داشته باشند. پروتئین زیاد موجود در دانه های حبوبات ممکن است بعلت انتقال مجدد زودتر از موعد پروتئین از برگها به دانه ها باشد و در این شرایط ظرفیت برگها برای فتوسنتز کاهش یابد. نگهداری تثبیت همزیستی ازت توسط ریشه بقولات نیز باعث هزینه مقداری انرژی می شود که همین امر باعث کاهش ذخیره در دانه ها می شود (باقری، 1376).
فرم رشد بقولات و خصوصاً گلدهی و دانه بندی آنها در مقایسه با گلدهی همزمان در غلات، عملکرد بالقوه آنها را کاهش می دهد . علاوه بر این، اگرچه شدت تنش در مناطق مختلف متفاوت است اما بیماری ها، حاصلخیزی کم خاک و خشکی مشکل آفرین بوده و بر عملکرد و ثبات بقولات تاثیر می گذارند. مثل وضعیت لوبیاسبز در کشورهای آمریکای لاتین و آفریقا. تولیدکنندگان لوبیا بندرت از کود یا آفت کش استفاده می کنند، در نتیجه عملکرد در سالها و مناطق مختلف کم و متغیر است (هوتین، 1376).
ساکسنا اعلام داشت سه فاکتور فیزیکی : طول روز، درجه حرارت و آب قابل دسترس، می تواند به غیر از عوامل ژنتیکی در تولید عملکرد موثر باشد (هانسیگی و همکاران، 1380). در مطالعه ای دیگر (یزدی صمدی، 1383) مشخص گردید که بین عملکرد دانه عدس با درصد مقاومت به سرما همبستگی مثبت و معنی داری وجود دارد.
در کل می توان گفت که عملکرد و اجزای عملکرد عدس مثل هر گیاه زراعی دیگر تحت تاثیر محیط، ژنوتیپ و مدیریت زراعی قرار می گیرد (هوتین، 1376).
گرجی و همکاران (1383) اعلام داشتند فرسایش خاک باعث کاهش وزن ماده خشک، عملکرد دانه، تعداد غلاف در بوته و وزن صد دانه عدس شده است و احتمالاً به دلایل وجود تنش خشکی ناشی از کمبود بارندگی، وجود خاکهای عمیق در منطقه، وجود فرسایش های قبلی و کم توقعی گیاه عدس، خسارتهای ناشی از فرسایش خیلی کمتر از مقدار واقعی آن برآورد گردیده است.
– تعداد غلاف در بوته
یکی از صفاتی که می توان مبنایی برای انتخاب در جهت بهبود عملکرد دانه عدس معرفی کرد، صفت تعداد غلاف در بوته است (نخفروش، 1377).
تیواری و ویاز (1994) گزارش کردند عملکرد عدس با تعداد غلاف در بوته همبستگی مثبتی دارد. در مطالعه ای دیگر نیز مشخص گردید که تعداد غلاف در گیاه یکی از اجزای مهم عملکرد بوده و همواره با عملکرد همبستگی مثبت دارد (هانیسگی و همکاران، 1380 ).
عباسی سورکی و همکاران (1384) اعلام داشتند عملکرد دانه در هکتار همبستگی مثبت معنی داری با اجزای عملکرد مثل تعداد غلاف در بوته (**66/0=r) و تعداد دانه در غلاف (**55/0=r) داشت.
در بقولات، تعداد غلاف یا دانه در واحد سطح، یکی از اجزای مهم در تعیین عملکرد است. مطالعه انجام شده توسط بورد (1987) نشان داد که عملکرد دانه سویا رابطه نزدیکتری با تعداد دانه در گیاه (**69/0=r) در مقایسه با اندازه دانه یا تعداد دانه در غلاف دارد (هانیسگی و همکاران، 1380).
بنابر اعتقاد بسیاری از محققان تعداد غلاف در بوته، حساس ترین و مهمترین خصوصیت در تعیین
عملکرد بوته لوبیا بوده و بیشترین همبستگی را با عملکرد دانه دارا می باشد (هانیسکی و همکاران، 1380).
– تعداد دانه در بوته
تعداد دانه هر گیاه همبستگی نزدیکی با تعداد غلاف در هر گیاه دارد (هوتین، 1376). زامر فیلد (1989) معتقد است ویژگی تعداد دانه در بوته یکی از مولفه های اصلی در عملکرد بوده و به میزان زیادی به رطوبت در دسترس گیاه بستگی دارد و این صفت می تواند در افزایش عملکرد دانه نقش بسزایی داشته باشد (هوتین، 1376). در مطالعات دیگران نیز گزارش شده یکی از اجزای عملکرد که بیشترین تاثیر را در افزایش عملکرد دانه دارد، تعداد دانه در بوته است و همبستگی بالایی با عملکرد دارد (تیواری، 1994).
– تعداد دانه در غلاف
تعداد دانه هر غلاف و همچنین وزن صد دانه کمتر تحت تاثیر محیط قرار می گیرد. موهلبار تعداد دانه در گیاه عدس را 6/17 تا 6/193 با میانگین 62 اعلام داشت (موهلبار، 1995).
نیما و همکاران (1984) گزارش کردند که عملکرد عدس با تعداد دانه در غلاف همبستگی مثبت دارد و ساکسنا (1994) ارتباط مثبت و معنی داری بین تعداد دانه در غلاف و عملکرد بیولوژیک و عملکرد دانه گیاه نخود بدست آورد و اعلام کرد تعداد دانه در غلاف بیش از عوامل محیطی، از عوامل و پارامترهای ژنتیکی متاثر می شود. ولی موهلبار (1995) همبستگی منفی بین تعداد دانه در غلاف و عملکرد را اعلام داشت.
محمودی و همکارانش (1383) همبستگی معنی داری را بین صفت تعداد دانه در غلاف و عملکرد دانه در مطالعه ای که انجام دادند پیدا نکردند.
– وزن صد دانه
وزن صد دانه یکی از اجزای مهم عملکرد و نشان دهنده درشتی و ریزی، کیفیت و وزن مخصوص دانه ها است. وزن صد دانه یک ویژگی ژنتیکی است که می تواند تحت تاثیر محیط واقع شود
(هوتین، 1376؛ ایکاردا، 2004). موهلبار در مطالعه ای اعلام داشت وزن صد دانه عدس می تواند در ژنوتیپ های مختلف از 70/1 تا 55/8 گرم باشد (هانیسگی و همکاران، 1380).
در مطالعاتی نشان داده شد که وزن دانه همچون تعداد دانه در گیاه همبستگی بالایی با عملکرد دارد و همچنین مشخص گردید وزن صد دانه در عملکرد تاثیر داشته و احتمال می رود نقش تعدیل کننده بر سایر اجزای عملکرد داشته باشد (هوتین، 1376؛ ایکاردا، 2004).
عباسی سورکی و همکاران (1384) در مطالعه انجام شده علاوه بر همبستگی مثبت بین عملکرد دانه و تعداد غلاف در بوته و تعداد دانه در غلاف، همبستگی منفی و غیرمعنی داری را با وزن صد دانه پیدا نمودند (**12/0-=r). همین طور عملکرد دانه همبستگی مثبت و معنی داری با عملکرد بیولوژیک و شاخص برداشت، تعداد شاخه فرعی گل دهنده در ساقه، ارتفاع گیاه و طول دوره پر شدن دانه نشان داد.
نتایج تجزیه علیّت عملکرد دانه در هکتار نیز نشان داد که در بین اجزای عملکرد، عملکرد دانه ابتدا تحت تاثیر تعداد غلاف در بوته و سپس تحت تاثیر تعداد دانه در غلاف قرار می گیرد.
در مطالعه ای که توسط محمودی و همکاران (1383) انجام شد بین وزن صد دانه با تعداد روز تا گلدهی و تعداد روز تا رسیدن، همبستگی منفی و غیرمعنی داری گزارش گردید و همچنین بین عملکرد و وزن صد دانه نیز همبستگی غیرمعنی داری وجود داشت.
نتایج تحقیق دیگر محمودی و همکاران (1382) نشان داد که بین لاین های مورد مطالعه از لحاظ وزن صد دانه، ارتفاع اولین غلاف و تعداد بذر در غلاف اختلاف آماری معنی داری وجود دارد و صفت وزن صد دانه با ارتفاع بوته همبستگی مثبت نشان داد.
– عملکرد بیولوژیک
نیچی پوروویچ (1954) واژه های عملکرد بیولوژیک و عملکرد اقتصادی را معرفی نمود. عملکرد بیولوژیک به کل ماده خشک اطلاق می گردد. عملکرد بیولوژیک واقعی شامل وزن ریشه ها نیز می شود. اما از آنجا که معمولاً ریشه ها قابل برداشت نیستند، این واژه به وزن اندام های هوائی اطلاق می گردد (هوتین، 1376).
حق نظری و همکاران (1384) در مطالعه ای که انجام دادند گزارش کردند از بین صفات اندازه گیری شده، عملکرد بیولوژیک دارای بیشترین اثر مستقیم بر روی عملکرد دانه بود. به طور کلی می توان گفت که در برنامه های به نژادی برای عملکرد دانه در توده های مورد مطالعه، باید از این صفت به عنوان شاخصی جهت انتخاب در لاین و توده های بومی استان زنجان استفاده نمود .
– شاخص برداشت
شاخص برداشت نسبتی است بدون واحد اما گاهی به صورت درصد بیان می گردد. عملکرد بیولوژیک، عملکرد اقتصادی و شاخص برداشت به یکدیگر مربوط اند و این رابطه را می توان با معادله زیر نشان داد (باقری، 1376):
عملکرد اقتصادی = عملکرد بیولوژیک × شاخص برداشت
براساس این معادله، با افزایش تولید ماده خشک کل و یا افزایش شاخص برداشت، عملکرد اقتصادی می تواند بالا رود. بخش اقتصادی یک گیاه می تواند دانه برای غلاف، غلاف برای لگوم ها، ماده خشک یا تر برای علوفه و غده یا ریشه برای گیاهان غده ای و ریشه ای باشد. شاخص برداشت تحت تاثیر عوامل آب و هوایی، خاک و گیاه قرار دارد و به عملکرد اقتصادی بستگی بیشتری دارد تا به تولید ماده خشک کل (باقری، 1376).
یکی از عوامل محدودکننده بالقوه در دست یابی به شاخص برداشت بالا در حبوبات، دانه سرشار از پروتئین آنهاست (لان، 1989). مقدار ازت در دانه چندین برابر اندام هوایی گیاه است. نسبت ازت کل گیاه که در دانه جمع می شود (شاخص برداشت ازت) غالباً بطور قابل ملاحظه ای از شاخص برداشت ماده خشک پیشی می گیرد (مایرز و همکاران، 1987).
برای مثال؛ میزان ازت درون دانه ها از 3 درصد در نخود تا 7 درصد در سویا متغیر است، در حالی که این مقدار در بافت های اندام های هوائی تقریباً بین 75/0 تا 5/1 درصد تغییر می یابد. بنابراین در اکثر حبوبات، شاخص برداشت بالای دانه منتج به شاخص برداشت ازت بالاتری می شود.
منابع:
1. آقایی، م. ج.، ش. واعظی، و م. ر. شهاب، 1383. پتانسیل موجود در عدس های بومی ایران. هشتمین کنگره علوم زراعت و اصلاح نباتات ایران، 5-3 شهریور. دانشکده علوم کشاورزی دانشگاه تهران.
2. انوار، ب.، 1372. عدس، انتشارات وزارت کشاورزی، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی.
3. اسدی چالشتری، س. 1378. بررسی شاخصهای تحمل به خشکی و ارزیابی لاین های عدس زراعی بومی استان آذربایجان غربی.
4. احمدی، م.خ.، ه. کانونی، 1373، بررسی اثرات تراکم بذر بر روی عملکرد ارقام نخود سفید و سیاه، سومین کنگره علوم زراعت و اصلاح نباتات دانشگاه تبریز، ص 51.
5. بی نام ، 2008 . آمار نامه فائو
6. بی نام ،. 1377. آمار و اطلاعات کشاورزی بانک اطلاعات کشاورزی جهان. نشریه شماره 22و77 وزارت جهاد کشاورزی.
7. باقری، ع. ر.، م. گلدانی و م. حسن زاده 1376. زراعت و اصلاح عدس. انتشارات جهاد دانشگاهی مشهد، 248ص.
8. باقری، ع. ر.، ا. زند و م. پارسا، 1376. حبوبات: تنگناها و راهبرها. جهاد دانشگاهی دانشگاه فردوسی مشهد.
9. باقرمفیدی، م.، ح. بهار مسعود شریعتمداری، و م. ر. خواجه پور، 1385. مقایسه توانایی گره سازی جدایه های ریزوبیومی توده های عدس تحت تنش خشکی. مجله علوم کشاورزی و منابع طبیعی. 10(2): 71-82
10. بصیری، ع. 1372. طرحهای آماری در علوم کشاورزی، انتشارات دانشگاه شیراز.
11. باغدار ، غلام محمد، به زراعی حبوبات : : پائیز 1387
12. باشتنی، ا.، 1375، بررسی اثرات تراکم بر عملکرد و اجرای عملکرد لوبیا، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه فردوسی مشهد، 82 ص.
13. پزشکپور، پ. ع، احمدی و م، دانشور، 1384، تاثیر تاریخ کاشت بر عملکرد و اجزای عملکرد دانه و شاخص کلروفیل برگ و میزان نفوذ نور در کف سایه انداز گیاهی، مقالات اولین همایش ملی حبوبات، 29و30 آبان 1384، مشهد مقدس، پژوهشکده علوم گیاهی دانشگاه فردوسی مشهد.
14. تاب، ع. ر،. 1380، تعیین دوره بحرانی رقابت و ارزیابی علفکشهای مختلف در کنترل علفهای هرز عدس، پایان نامه کارشناسی ارشد دانشگاه تهران، 147 صفحه.
15. تبریزی، ع.، 1360، اثر تاریخ کاشت و تراکم بوته بر عملکرد، اجزای عملکرد، درصد روغن و خصوصیات رشد رویشی کلزا، رقم ریجنت در مازندران، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه آزاد اسلامی.
16. تبریزی، ع. ا.، 1386، تاریخ کاشت مناسب در گیاهان زراعی و عوامل موثر بر آن، مجله علمی تخصصی زیتون، شماره 179، تیرماه 1386.
17. ترابی جفرودی، آ.، 1384، بررسی اثرات آرایش کاشت و تراکم بوته بر عملکرد بوته بر عملکرد، اجزاء عملکرد و برخی خصوصیات رویشی در ارقام لوبیا قرمز. مجله علوم کشاورزی ایران، جلد 36، شماره 3، سال 1384، ص 646-639.
18. حق نظری، ع. پ. مرادی، و م. کامل، 1382. تجزیه تحلیل همبستگی و بررسی شاخص های مورفولوژیک موثر بر عملکرد در لاین ها و توده های بومی عدس زنجان. مقالات اولین همایش ملی حبوبات، 29و30 آبان 1384، مشهد مقدس، پژوهشکده علوم گیاهی دانشگاه فردوسی مشهد.
19. خواجوئی نژاد، غ.، ع. رضایی و س.ف. موسوی، 1370، اثرات رژیمهای مختلف آبیاری و تراکم کاشت بر عملکرد و سایر خصوصیات لاین آزمایشی 11805 لوبیای سفید، مجله علوم کشاورزی ایران، جلد 25، شماره 3، ص 15-1.
20. خواجه پور، م. 1371، زراعت عمومی، انتشارات دانشگاه صنعتی اصفهان.
21. خواجه پور، م.، 1376، اصول و مبانی زراعت، جهاد دانشگاهی صنعتی اصفهان، 386ص.
22. خواجویی نژاد، غ.، ع. رضایی و س. ف. موسوی، 1373، اثرات رژیم های مختلف آبیاری و تراکم بر عملکرد و سایر خصوصیات لاین آزمایشی 11805 لوبیا سفید، مجله علوم کشاورزی ایران، جلد 15: 25-1.
23. دهمرده، م. 1378. اثر تاریخ کاشت بر عملکرد، اجزای عملکرد و شاخص های فیزیولوژیکی رشد ذرت دانه ای(کشت تابستانه) در منطقه سیستان. پایان نامه کارشناسی ارشد زراعت دانشکده کشاورزی دانشگاه زابل.
24. رافضی، ر. 1375. بررسی میزان تنوع در صفات زراعی و رابطه عملکرد با اجزای عملکرد به روش تجزیه علیت در عدس. پایان نامه کارشناسی ارشد. دانشگاه آزاد اسلامی واحد اردبیل.
25. رضایی، ع.، ع . حسن زاده، 1374، اثرات تاریخ کاشت بر عملکرد و اجزای عملکرد در توزیع عمودی آنها در سه رقم ماش، مجله علوم کشاورزی ایران، جلد 26، شماره 2، ص 29-19.
26. رنجبر، غ.، م. کریمی و م.ر. خواجه پور، 1366، اثرات فاصله ردیف و تراکم بوته بر عملکرد و اجزای عملکرد دانه دو رقم سویا، مجله علوم کشاورزی، شماره 1و2، ص 35-29.
27. سرمدنیا، غ و ع، کوچکی، 1373، فیزیولوژی گیاهان زراعی، انتشارات جهاد دانشگاهی مشهد.
28. سلیمانی، ع.، ب. امیری لاریجانی، 1383، اصول به زراعی برنج، انتشارات ارویچ.
29. سورکی، ع.، ن. مجنون حسینی، و ب. یزدی صمدی، 1383. بررسی همبستگی و روابط بین عملکرد دانه و سایر صفات کمی در عدس زراعی. مقالات اولین همایش ملی حبوبات، 29و30 آبان 1384، مشهد مقدس، پژوهشکده علوم گیاهی دانشگاه فردوسی مشهد.
30. صادق زاده حمایتی، س.، ق. عزیزی، و ش. خالدی، 1383. تعیین مراحل فنولوژیکی و مدلسازی رشد غلات، سیب زمینی، عدس، و چغندر بذری در منطقه اردبیل. هشتمین کنگره علوم زراعت و اصلاح نباتات ایران، 5-3 شهریور، دانشکده علوم کشاورزی دانشگاه تهران.
31. صالحی، م.، ع، حق نظری، 1386، بررسی روابط بین صفات مختلف عدس، مجله علوم و فنون کشاورزی و منابع طبیعی، سال یازدهم، شماره 41. ص 215-205.
32. صادقی پور، ا. 1380. علم تولید گیاهان زراعی، بخش اول: حبوبات. انتشارات پزشکیان نژاد و پسران. تهران. 136.
33. صادقی پور ، ا. 1380، علم تولید گیاهان زراعی، بخش اول، حبوبات، ج، هانسیگی و کا. ار. کریشنا، انتشارات پزشکیان نژاد و پسران.
34. صباغ پور، 1376، بررسی و تعیین مناسب ترین تراکم بوته و تاریخ کشت ماش جهت رقم امید بخش 6-61-1، خلاصه مقالات چهارمین کنگره علوم زراعت و اصلاح نباتات ایران، دانشگاه اصفهان، ص 116.
35. صفائی، ه. 1380. ارزیابی صفات کمی و کیفی توده های بومی عدس(lens culinaris) استان فارس. نهال و بذر، 17: 349-357.
36. طالعی، ع.ر.، ک. پوستینی و س. دوازده امامی، 1379، اثرات آرایش کاشت بر خصوصیات فیزیولوژیکی چند رقم لوبیا چیتی، مجله علوم کشاورزی ایران، جلد 31: 487-477.
37. عسکریان، م. 1368. مورفولوژی و زراعت عدس. موسسه تحقیقات اصلاح و تهیه نهال و بذر، بخش حبوبات کرج.
38. قنبری، ع.، م. طاهری مازندرانی، ۱۳۸۲، اثر تاریخ کاشت و تراکم بوته بر عملکرد لوبیا چیتی، مجله نهال و بذر، جلد 19 شماره 4، اسفند ۱۳۸۲.
39. قهرمان زاده، ر.، ع. ر. باقری، ف. شکوهی فر، و ا. نظامی، 1384. ارزیابی تنوع ژنتیکی و گروه بندی نمونه های عدس با استفاده از صفات مورفولوژیکی و نشانگر های RAPD. مجله نهال و بذر، 19(2):207-216.
40. کافی، م.، ا. نظامی، ح. حسینی، و ع. معصومی. 1384. مطالعه اثرات فیزیولوژیک تنش خشکی ناشی از پلی اتیلن گلایکول بر جوانه زنی ژنوتیپ های عدسو مجله علوم و صنایع کشاورزی 12(1): 69-80.
41. کوچکی ، ع.، م. بنایان اول، 1373، فیزیولوژی عملکرد گیاهان زراعی(ترجمه)، چاپ اول، انتشارات جهاد دانشگاهی مشهد.
42. کوچکی. ع و م. بنایان اول. 1375. چاپ چهارم. زراعت حبوبات. انتشارات جهاد دانشگاهی مشهد ص136.
43. گرجی، م.، م. ر. قنادها، و ص. شاهوبی، 1383. مطالعه اثر فرسایش خاک بر توان تولید و ارزیابی محصول عدس در منطقه قزوین و تاثیر کود دهی در کنترل آن. مجله علوم کشاورزی ایران، 35(1): 13-21.
44. گلوی، م.، 1370. مطالعه اثر تاریخ کشت و تراکم بوته بر عملکرد و اجزای عملکرد عدس. پایان نامه کارشناسی ارشد زراعت. دانشکده کشاورزی دانشگاه مشهد.
45. محمودی، ع. ا.، م. اسکندری تربقان، و ح. صباغ پور، 1381. بررسی عملکرد لاین های عدس دیم در شرایط خشکسالی و ترسالی. مقالات اولین همایش ملی حبوبات 29و30 آبان 1384، مشهد مقدس، پژوهشکده علوم گیاهی دانشگاه فردوسی مشهد.
46. محمودی، ع. ا. 1382. بررسی سازگاری لاین های برگزیده ژرم پلاسم ایرانی عدس در شرایط دیم شمال خراسان. هشتمین کنگره علوم زراعت و اصلاح نباتات ایران، 5-3 شهریور. دانشکده علوم کشاورزی دانشگاه تهران.
47. محمودی، ع. ا. 1383. بررسی سازگاری ژنوتیپ های پیشرفته عدس (lens culinaris) در شرایط دیم شمال خراسان. هشتمین کنگره علوم زراعت و اصلاح نباتات ایران، 5-3 شهریور. دانشکده علوم کشاورزی دانشگاه تهران.
48. محمودی، ع. 1.، 1. نیستانی، و ح. صباغ پور، 1383. مقایسه عملکرد و بررسی همبستگی بین صفات در لاین های پیشرفته عدس در شرایط دیم. مقالات اولین همایش ملی حبوبات، 29و30 آبان 1384، مشهد مقدس، پژوهشکده علوم گیاهی دانشگاه فردوسی مشهد.
49. محمودی، ع. ا. 1383، مقایسه عملکرد و خصوصیات زراعی 18 لاین پیشرفته عدس در شرایط دیم شمال خراسان. هشتمین کنگره علوم زراعت و اصلاح نباتات ایران، 5-3 شهریور. دانشکده علوم کشاورزی دانشگاه تران.
50. محمودی، ع، ا. 1384، بررسی اثر فصل کاشت و تراکم بذر بر عملکرد دانه عدس رقم محلی رباط در شرایط شمال خراسان. مجله علوم زراعی ایران. جلد هشتم، شماره 3، ص 240-232.
51. محمودی، ع. 1384، مطالعه مقادیر مختلف بذر در کشت انتظاری و بهاره عدس دیم، مقالات اوّلین همایش ملّی حبوبات 29 و30 آبان 1384، مشهد مقدس، پژوهشکده علوم گیاهی دانشگاه فردوسی مشهد.
52. مجنون حسینی، ن.، 1372. حبوبات در ایران. انتشارات جهاد دانشگاهی تهران، ص111-120
53. مروی، ح. 1374. بررسی تاریخ کاشت و تراکم بوته بر عملکرد و اجزای عملکرد عدس در منطقه نیشابور. پایان نامه کارشناسی ارشد زراعت. دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد.
54. مصطفایی، ح.، ح. پناه داود، و ن. الهیاری، 1383. بررسی و مقایسه محصول و تعیین درجه سازگاری ژنوتیپ های اصلاح شده و بومی عدس در منطقه اردبیل. مقالات اولین همایش ملی حبوبات، 29و30 آبان 1384، مشهد مقدس، پژوهشکده علوم گیاهی دانشگاه فردوسی مشهد.
55. ناروئی راد، م. ر.، فرزانجو، م. ج. آقایی، ح. ر. فنایی، و ا. قاسمی، 1383. بررسی مدل رگرسیونی و ضرایب همبستگی برخی صفات توده های عدس بانک ژن در شرایط کم آبیاری. مقالات اولین همایش ملی حبوبات، 29و30 آبان 1384، مشهد مقدس، پژوهشکده علوم گیاهی دانشگاه فردوسی مشهد.
56. نخزری مقدم، ع. و م. رمرودی، 1379. اثر تاریخ کاشت و میزان نیتروژن سرک بر عملکرد و اجزای عملکرد عدس. مجله علوم کشاورزی و منابع طبیعی سال نهم- شماره چهارم. 33-42.
57. نخفروش، ع.، ع. کوچکی و ع. باقری، 1377، بررسی شاخص های مرفولوژیک و فیزیولوژیک موثر بر عملکرد و اجزای عملکرد در ژنوتیپ های مختلف عدس، مجله علوم زراعی ایران، (1):20-30.
58. نظامی، ا.، و ع. ر. باقری. 1380. اثر پذیری خصوصیات ژنوتیپ های نخود متحمل به سرما از کاشت های پائیزه و بهاره: خصوصیات فنولوژیکی و مورفولوژیکی.
59. نورمحمدی، ق.، ا. سیادت، ع. کاشانی، 1377، زراعت غلات، انتشارات دانشگاهی شهید چمران اهواز.
60. نیستانی، ا.، و م. عظیم زاده، 1382. بررسی تحمل به خشکی در ارقام مختلف عدس. مجله کشاورزی، جلد 5، شماره 1. 61-69.
61. یزدی صمدی، ب.، س. ع. پیغمبری، 1367، طرح اصلاح و توسعه کشت حبوبات، گزارش سالیانه طرح حبوبات دانشکده کشاورزی دانشگاه تهران، ص 33-25.
62. یزدی صمدی، ب.، س. ع. پیغمبری، 1368، طرح اصلاح و توسعه کشت حبوبات، گزارش سالیانه طرح حبوبات دانشکده کشاورزی دانشگاه تهران، ص 25-14.
63. یزدی صمدی، ب.، س.ع. پیغمبری، 1369، طرح اصلاح و توسعه کشت حبوبات، گزارش سالیانه طرح حبوبات دانشکده کشاورزی دانشگاه تهران، ص 24-15.
64. یزدی صمدی، ب.، ن. مجنون حسینی، و ع. پیغمبری. 1379. اثر تاریخ کاشت و تراکم بوته بر صفات مهم زراعی عدس در منطقه کرج. مجله علوم کشاورزی ایران. جلد 31، شماره4، صفحات 674-667.
65. یزدی صمدی، ب.، ع. پیغمبری، و ن، مجنون حسینی. 1380. اثر مقادیر مختلف نیتروژن و فسفر بر صفات مهم زراعی عدس در منطقه کرج. مجله علوم کشاورزی ایران، جلد 32، شماره2. 415-423.
66. یزدی صمدی، ب.، ن. مجنون حسینی، و ع. پیغمبری. 1383. بررسی تنوع ژنتیکی محصول دانه و چند صفت وابسته در 90 ژنوتیپ عدس در منطقه کرج. مجله علوم کشاورزی ایران. جلد 35، شماره 3، صفحات 595-601.
67. یزدی صمدی، ب.، ن. مجنون حسینی، و ع. پیغمبری. 1383. بررسی مقاومت به سرما در ژنوتیپهای عدس. مجله نهال و بذر. 20(1):23-27.
68. هاشم آبادی، د.، ش، صداقت حور، 1385، بررسی اثر تراکم و تاریخ کاشت برعملکرد و اجزای عملکرد (Vicia faba L.) باقلای زمستانه مازندرانی، مجله علمی-پژوهشی علوم کشاورزی، سال دولازدهم، شماره 1.
69. هانیسگی، جی. کریشنا، کا. ا ر. 1380. علم تولید گیاهان زراعی بخش اول حبوبات. (ترجمه) امید صادقی پور. انتشارات پزشکیان نژاد و پسران.
70. هوتین ، وب، سی.. 1376. زراعت و اصلاح عدس. (ترجمه) عبدالرضا باقری. مرتضی گلدانی. مجتبی حسن زاده. انتشارات دانشگاهی مشهد چاپ اول.
71. Aase, j. k., j. L. Pikui, j.j. H. Pruejer, and j. L. Hatfield.1996. Lentil water use and fallow water liise in a semiarid climate Agron. J.88:723-728.
72. Adak, M. S. and A. Biesantz. 1997. Comparison of root-length densities in winter and spring-sown lentil lens. 24: 35-37.
73. Anon. 1999. Annual report for 1998. Germplasm Program Legumes. International Center for Agricultural Research in Dry Areas. Aleppo, Syria.255pp.
74. Benzil, C. Reckserdler, B. Johanson, 2006. Organic crop production: weed manage Agricultural and food, Saskatchewan.
75. Enyi, B. A. C., 1973. Effect of plant population on growth and yield of soybean. Journal of Agriculture Science UK 18(1): 131-138.
76. Hawtin, G. G., & K. B. Singh. 1984. Prospects and potential of winter sowing of chickpea in mediterranean region. P. 7-16. In M. C. Saxena and K. B. Singh (eds.) Ascochyta blight and winter sowing of chichpeas. Martinus Nijhoff/Dr. W. Junk. Publ., the Itague. The Netherlands.
77. Hayat, F., M. Arif & K.M. Kakar. 2003. Effects of seed rates on mung bean varieties under dry land conditions. Lnt. J. Agri. Biol. 5(1): 160-161.
78. ICARDA. 2004. Annual Report. 54-76.
79. Jaimini, S. N., S. N.Goyal, S.B.S. Tikka, P. C. Boradia and S. Kumar.1971. Genetic variability and correlation studies in lentil (Lens esculentus , Moench). Raj. J. Agric. Sci. 2(2):120-124.
80. Khattab., S. A. M. 1995. Association and path analysis in lentil under different irrigation regimes. Egyptian. Journal of Agronomy. 20: 13-25.
81. Kirkland, Kj, Holm, F . A…Stevenson F. C. 2000. Appropriate Crop seeding vate when herbicide vate is reduced,Weed technol. 14: 692-698.
82. Kumar., A., D. P. singh and B. B. singh. 1995. Association analysis in lentil. Ind. J. Pulse Res. 8: 20-24.
83. Macmichael, G. 2002. the Bi-weekly Bulletin. Lentil: situation and outlook.
84. Manova, N. T. F. and W. Manara. 1988. Morphological and development trait association in lentils. Lens News Letter. 15(1): 34-36.
85. Mchenzie, B. A., and G. D. Hill, 1989. Environmental control of lentil crop development, Jornal of Agricultural, Cambrridge, 113, 67-72(prited in Greate Britain).
86. Mishra J.S., V.P. Singh and V.M. Bhan. 1996. Response of lentil to date of sowing and weed control in Jabal Pur India. Lens News latter, vol. 23, pp: 18-21.
87. Mosley, A.R., 1972. Response of bush bean (Phaseolus vulgaris L) to population density and planting arrangement. Dissertation Abstract International 32(9): 4962-4963.
88. Muehlbauer, F. J. 1995. Lentil. Crop Sci. 32: 1070.127-132.
89. Nema, V. P., S. Singh, and P. P. Singh, 1984. Response of lentil to irrigation fertility and levels. Lwnse Newsletter. 11(2):21.
90. Neilson, D. C., and N. O. Nelson, 1998. Black bean sensitivity to water stress at various grow stages. Crop Sci. 38: 422-427.
91. Nielson, d., 2000. Production functions for chickpea, field pea and lentil in the Central Great Plains. Agronomy Journal. 93: 563-569.
92. Salam, M. A., and M. T. Islam, 1994. Growth, yield and leaf-water attributes of some advanced mutant lentil and different soil moisture of some advanced mutant lentil lines and different soil moisture regimes. Lens Newsletters. 21(1): 32-35.
93. Saxena, P. K., and J. King, 1987. Morphpgenesis in lentil: plant regeneration from callus on Lens culinaris Medik via somatic embryogenesis. Plant Science. 52: 223-227.
94. Sarker, A.N. Aydin, A. Aydogan, S.H. Sabaghpour, H. Ketata, I. Kusmenoglu and W. Erskine, 2002.
95. Singh. K., S. A. Singh, and P.P. Singh. 1990. Effect of sowing date and row spacing on the yield of lentil varieties. Lens News letter, Vol. 17. NO. PP: 9-12 ICARDA.
96. Sekhon H. S., Gurigbal Singh and S. S. Sandhu. 1994. Effect of data of sowing and seed-rate on growth and yield of lentil. Lens News letter, vol. 21.no.2, PP: 22-25 ICARDA.
97. Sultan, S…and nasir, Z. A. 2003. Pynamics of weed communities in gram Field of charwal, Pakiatan. Asian j plant sci. 2: 11,8-1204.
98. Varshnery J. G. 1992. Effect of sowing dates and row spacing on the yield of lentil varieties. Lens Newsletter, Vol. 19. No.1, PP: 20-23 ICARDA.
99. Powelson, A., R. Ludy. R. E. Peachy & D. Mc Grath. 1999. Row spacing effect on white mold and snap bean yield. Horticulture Weed Control.
100. Rosalind, A. B., L. C. Purcell, & E. D. Vories. 2000. Short season soybean yield compensation in response to population and water regime. Grop SCI. 40: 1070-1078.
101. Saxena, N. P., & K. B. Singh. 1987. The chichpea. pp. 61-64. CAB International.
102. Shirtliffe, S.J., & A. M. Johnston. 2002. Yield density relationships and optimum plant populations in two cultivars of solid-seeding dry bean grown in Saskatchewan. Can. J. plant Sci. 82:521-529.
103. Silim, S. N., M. C. Saxena. 1993. Adaptation of spring-sown chickpea to the Mediterranean basin. II. Factors influencing yield under drought. Field Grop Research, 34: 137-146.
104. Singht, B. B. and D.P.Singh. 1993. Valuation of lentil germplasm in uttar pradesh. Lens News Letter 20(2):11-14.
105. Sirait, Y., W. G. Pill. & W. E. Kee. 1994. Lima bean (Phaseolus vulgaris L.) response to irrigation and plant population densities. Hortscience. 29(2): 71-73.
106. Tikka, S.B.S. and B.M.A. Sawa. 1981. Factor analysis in lentil. Lens. 8:19-20.
107. Tiwari, R. J., and M. d> Vyas, 1994. Effect of soil moisture content on the field emergency and yield of lentil. Lens Newletter. 21(1): 20-21.
108. Turk, M. A., A. M. Tawaha, & M. K. J. El-Shatnawi. 2003. Response of lentil (Lens culinaris Medik) to plant density, sowing dates, phosphorus fertilization and ethephon application in the absence of moisture stress. Agronomy and Crop Science, 189:1-6.
109. Wilson, V. E. 1987. Components of yield and seed characteristics in lentil. Hort. Sci. 12: 555-556.
1- Water use efficiency
2 – GDD=
3 – Canada-Saskatchewan Irrigation Diversification Center (CSIDC)
4 – Sclerotinia Sclerotium
—————
————————————————————
—————
————————————————————