مبانی نظری وپیشینه تحقیق کودکان استثنایی و کم توان ذهنی
پیشینه و تاریخچه ی تحقیق در ایران 8
تاریخچه کودکان استثنایی 10
تعریف کودکان استثنایی 11
گروه بندی دانش آموزان استثنایی 12
جدول براورد شیوع دانش آموزان استثنایی 13
تاریخچه ی کودکان کم توان ذهنی 14
رویدادهای مهم در رابطه با عقب ماندهای ذهنی 15
انجمن حمایت از کودکان عقب مانده (AHRC) 16
انجمن کودکان و خانواده (ACF) 17
دیدگاه تردگلد 18
دیدگاه کانر 18
تعریف بر اساس نمره ی آزمون ترمن 20
تعریف AAMD 20
ویژگی های رشد افراد عقب مانده ی ذهنی از نظر AAMD 22
دیدگاه ریچارد هانگر فورد 22
دیدگاه ادگاردال 23
تعریف عقب ماندگان و کم توانان ذهنی در DSM 23
ویژگی های کودکان عقب مانده ذهنی 26
مقایسه ی کودک نرمال و کودک عقب مانده ذهنی 28
طبقه بندی کودکان کم توان ذهنی یا عقب مانده ذهنی 32
گروه کودکان دیر آموز 32
گروه کودکان آموزش پذیر 34
گروه کودکان تربیت پذیر 37
گروه کودکان حمایت پذیر (کاملاً متکی) 39
رفتارهای جنسی در کودکان عقب مانده ذهنی 40
مشکل ها و مسایل جنس افراد عقب مانده ذهنی 41
نقاشی کودکان عقب مانده ذهنی 44
سبب شناس 46
علل قبل از تولد 47
علل مربوط به هنگام تولد 56
علل بعد از تولد 54
عوامل فرهنگی و تربیتی و عقب ماندگی فرهنگی 57
پیشگیری 58
راهنمای گسترش برنامه ها و خدمات برای کودکان عقب مانده ذهنی 60
از بین بردن مرز میان آموزش عادی و ویژه 61
سابقه و پیشینه ی این تحقیق در ایران :
در ایران تحقیقات زیادی در مورد کودکان استثنائی و علل عقب ماندگیها صورت پذیرفته است در زیر چکیده تحقیقات انجام شده بیان می شود.
1- در سال 1373 تحقیقی توسط آقای عبدا… آژیر در استان خوزستان صورت پذیرفته است. موضوع تحقیق بررسی عوامل موثر بر عقب ماندگی ذهنی در کودکان استثنایی استان خوزستان می باشد. جامعه ی آماری عبارتست از کودکان و نوجوانان عقب مانده ذهنی زیر پوشش اداره ی آموزش و پرورش استثنائی و سازمان بهزیستی استان خوزستان .
نتایج تحقیق حاکی از آن است که درصد بالای فراوانی مربوط به فقر فرهنگی – اجتماعی- اقتصادی و عدم آگاهی والدین نسبت به دوران بارداری و زمان تولد و ایام کودکی اینگونه کودکان می باشد. همچنین رواج ازدواجهای فامیلی مزید بر علت بوده است.
2- در سال 1374 تحقیقی تحت عنوان بررسی تاثیر ازدواجهای فاصلی بر ایجاد عقب ماندگی ذهنی دانش آموزان دختر و پسر آموزش پذیر (6 تا 17) ساله مدارس استثنایی شهرستان تهران توسط آقای کریم سواری در دانشگاه روان شناسی و علوم تربیتی دانشگاه تربیت معلم تهران صورت پذیرفته است.
نتیجه تحقیق این است که از لحاظ آماری هیچ تفاوت معناداری میان ازدواج های فامیلی و غیر فامیلی در ایجاد عقب ماندگی ذهنی وجود ندارد.
3- در سال 1372 تحقیقی تحت عنوان بررسی میزان شیوع و علل عقب ماندگی ذهنی خفیف دانش آموزان پایه اول دبستانهای شهر کرد توسط آقای مجید جلالی در دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی دانشگاه علامه طباطبائی صورت پذیرفته است .
نتیجه ی گرفته شده از لحاظ آماری نشان داده که متغییرهای سطح تحصیلات والدین، ترتیب تولد کودک، سطح درآمد خانواده، بعد یا اندازه ی خانواده، … در سطح اطمینان 99/9 درصد با عقب ماندگی ذهنی خفیف ارتباط دارند. بین متغییرهای جنسیت و سن والدین، قرابت یا خویشاوندی والدین با عقب ماندگی ذهنی خفیف همبستگی و ارتباط دیده نشده. (پایان نامه، حمیدرضا بحرینی)
تاریخچه ی کودکان استثنایی :
علاقمندی به ارضای نیازهای کودکان استثنایی در اوایل سال 1800 آغاز شد. و هدف آن این بود تا کودکان "کودن" و "دیوانه" را مورد آموزش و حمایت قرار دهند. پزشکان اروپایی مانند : ایتارد – پینل و سگن مونتسوری کوششهایی منظم و سیستماتیک جهت معالجه و آموزش کودکان استثنایی به عمل آوردند. قسمت اعظم پیشرفت هایی که در تاریخ آموزش های ویژه به عمل آمده است و کوششهای مشترک متخصصان حرفه ای و والدین است. مثلاً انجمن کودکان استثنایی (CEC) یکی از انجمن های موثری است که با شعباتی که دارد کارهای زیادی در این زمینه انجام داده است. از جمله این کارها می توان به این موارد اشاره کرد. مطالعه و تحقیق درباره ی معلولیت های ویژه، مطالعه ی درباره ی مدیریت، سرپرستی و اجرای برنامه های آموزش های ویژه، مسئولیت تربیت معلمان و گزینش دانش آموزان و غیره.
سازمان دیگری به نام سازمان شهروندان عقب مانده (ARC) وظیفه دارد که اطلاعات لازم را درباره ی معلولیت های مختلف برای والدین، اولیای مدارس و عموم مردم فراهم آورده و همچنین خدمات لازم را در اختیار کودکان قرار دهد. قانون دیگری که وضع گردید، قانون 142-94 PL که برنامه آموزشی را برای همه ی کودکان استثنایی لازم تشخیص داده است چنین تشریح می کند : "برای این که مدارس بتوانند از کمک های مالی دولت برخوردار شوند باید آموزش های لازم را برای همه کودکان استثنایی به طور مناسب و رایگان فراهم نمایند." (هالاهان و کافمن، 1372).
تعریف کودکان استثنایی :
کودکان استثنایی، افرادی هستند که برای شکوفا ساختن استعدادهای بالقوه و انسانی شان به آموزش های ویژه و خدمات مربوط به آن دارند. منظور از آموزشهای ویژه یعنی طرح برنامه ای که بتواند نیازهای بی همتایی کودکان استثنایی را برآورده سازد. خدمات آموزشهای ویژه فراوان برای کودکانی که به نوعی با افراد عادی تفاوت دارند هم اکنون در اختیار است. (هالاهان و کافمن 1372).
دانش آموزی که از نظر جسمی یا خصوصیات رفتاری و ذهنی با اکثر دانش آموزان همکلاس خود تفاوت فاحش دارد و آموزش ویژه برای اوضا بستر از آموزش معمولی باشد. در اینجا منظور از مناسبتر بودن آموزش نسبت به آموزش عادی این است که از طریق آزمایش و بررسی مشخص شود که این آموزش از لحاظ تطبیق و سازش همه جانبه ی دانش آموز با محیط و همچنین پیشرفت تحصیلی او، برتر است. با توجه به تعریف دانش آموز فقط برای مدتی از دوران مدرسه که شرایط بالا را دارد استثنایی خوانده می شود. (عزت ا… نادری و سیف نراقی، 1380).
آموزش و پرورش کودکان استثنایی باید جرئی از آموزش و پرورش برای همه کودکان باشد. همانند دیگر کودکان، این کودکان نیز باید قسمت اصلی و اساسی از طرح کلی نظام آموزشی باشند. خارج کردن دانش آموزان استثنایی به طور مطلق از برنامه ی عادی و معمولی آموزش و پرورش، بدین معنی است که ما آنان را از آشنایی و تماس با همسالان و مربیان عادی خود دور کرده و تاکید در جدا کردن و دور نگاهداشتن آنان از روال طبیعی داریم . (عزت ا… نادری و سیف نراقی، 1380).
گروهبندی دانش آموزان استثنایی :
محققان مختلف، در زمینه ی دانش آموزان استثنایی، تقسیم بندی های گوناگونی را پیشنهاد کرده اند، ولی در این قسمت فقط تقسیم بندی کلی را که کرک از انواع این دانش آموزان به عل آورده است، ارائه می گردد.
این گروهبندی عبارتند از :
1- انحرافات هوشی : دانش آموزان تیزهوش و گندذهن
2- نقایص حسی: دانش آموزان کم شنوا- ناشنوا- کم بینا، نابینا
3- دشواریهای ارتباطی : دانش آموزان با مشکلات تکلمی و دانش آموزان با نارسایی های ویژه ی یادگیری
4- نابهنجاری های رفتاری : دانش آموزان با اختلالات رفتار
5- دشواریهای حرکتی : دانش آموزان با معلولیت های بدنی
6- سایر موارد استثنایی و بیماریها
همچنین در بررسی انجام شده توسط مرکز ملی آمار آموزش و پرورش آمریکا در سال 1979 درصد شیوع دانش آموزان استثنایی برای حدود 47 میلیون دانش آموزان آمادگی تا دیپلم به شرح زیر آمده است.
جدول براورد شیوع انواع دانش آموزان استثنایی
انواع دانش آموزان استثنایی
گسترده ی درصد
1- تیزهوشان
3-2 درصد
2- عقب ماندگان ذهنی
3-1 درصد
3- مشکلات شنوایی
5/0-3/0 درصد
4- مشکلات بینایی
2/0-1/0 درصد
5- مشکلات تکلمی
4-5/2 درصد
6- اختلالات یادگیری
3-1 درصد
7- اختلالات رفتاری
2-1 درصد
8- دشواریهای حرکتی
5/0-3/0 درصد
کل
2/16-2/8 درصد
بر اساس تخمین و قیاس و با توجه به آمار دانش آموزان کشور که در سال 1370 حدود 15 میلیون نفر برآورد شده است و با عنایت به متوسط درصد مطالعات یاد شد، لذا تخمین زده می شود ما حدود دو میلیون دانش آموز استثنایی که نیاز به رسیدگی ویژه دارند، وجود دارد. (دکتر عزت ا… نادری و نراقی، 1380).
تاریخچه ی کودکان کم توان ذهنی (عقب ماندگان ذهنی ) :
از نظر تاریخی عقب ماندگان ذهنی در هر جامعه ای وجود داشته و می توان گفت از زمانیکه انسان خود را شناخته عقب ماندگی ذهنی وجود داشته ولی انسان نسبت به آن واقف نبوده و هر جامعه ای متناسب با رشد فکری و فرهنگی خود برخورد های متفاوت با این افراد داشته اند، مثلاً در قرون وسط در اروپا علت عقب ماندگی ذهنی را منسوخ به ارواح شیطانی و خشم خدایان نسبت به این افراد می دانستند و متناسب با آن درمانهایی بسیار سخت و آزار دهنده ای به آنها می دانند. مثلاً سوراخ کردن سر در آسیا مسئله در آئین کنفوسیوس چین با عقب ماندگان ذهنی با مهربانی و ملایمت رفتار می شود. در آئین یهود آمده است که اگر فرد عقب مانده ای جرمی را مرتکب شد نباید او را مجازات کرد. در حالی که در اروپا عقب مانده ها را مانند افراد سالم مجازات می کردند . (سایت blog fa)
در دین اسلام با عقب مانده های ذهنی با دید بازتری برخورد شده البته در اسلام روی عقب مانده های ذهنی تنها بحث نشده بلکه اسلام کلمه مسکین به معنی تهی دست و فقر بارها مورد تاکید قرار گرفته و همچنین رفتار با ملایمت با این افراد توصیه شده است. کلمه ی مسکین تنها به معنی تهی دست و فقر اقتصادی نیست. بلکه کسانی که نیاز به آموزش و تربیت و سایر نیازها را شامل می شود و به عبارتی فرد معلول ذهنی و غیره به نوعی نیازمند می باشند.(سایت blog fa)
رویدادهای مهم در رابطه با توجه به عقب مانده های ذهنی :
1- انقلاب کبیر فرانسه :
شعار انقلاب کبیر فرانسه آزادی و رعایت حقوق بشر یعنی از بین رفتن فقر و برده داری به دنبال این انقلاب افراد دانشمند و متخصص در رشته های مختلفی پیدا شدند که جرات اظهار عقیده داشتند. مثلاً ایتارد و پینل بیان کردند.
پینل عقیده داشت :
که عقب ماندگان ذهنی با بیماران روانی متفاوت هستند و قبل از اینکه اینها بیمار باشند انسان هستند و باید مانند انسان با او رفتار شود.
ایثارد عقیده داشت :
که فرد عقب مانده ی ذهنی با این که مشکل ذهنی داشته ولی به وسیله ی آموزش از طریق حواسهای مختلف می توانند آنها را تا حدودی بهبود بخشید ایتارد به عنوان اولین معلم کودکان عقب مانده ی ذهنی مطرح است.
2- رونسانس انقلاب اروپا (قرن 18):
در انقلاب اروپا مسئله ی حقوق بشر به صورت یک قانون مدون شد. همین مسئله باعث تحولاتی در طرز برخورد با افراد عقب مانده ی ذهنی شد همچنین پیشرفت های پزشکی در این دوره شناخت علت های مختلف عقب مانده ی ذهنی در ترویج برنامه های آموزشی در این دوره تحولی در زمینه عقب ماندگی ایجاد کرد.
3- جنگ جهانی اول و دوم :
به دنبال جنگ جهانی اول و دوم به علت بازسازی بعد از جنگ نیاز به نیروی انسانی افزایش یافت و افراد عقب مانده ذهنی و بیماران روانی در کارخانه ها و دیگر مراکز به کار گرفته می شوند و همچنین بعد از جنگ توجه به معلولین ناشی از جنگ باعث شد که روش های خاص توانبخشی و آموزشی برای معلولین عقب مانده ی ذهنی به کار گرفته است.
این توجهات باعث شد که روش های توان بخشی اجتماعی حرکتی حرفه ای آموزشی و کارگاههای حمایتی و مدارس تاسیس شد. و هر کدام تاثیر بی شماری روی عقب مانده ی ذهنی گذاشت. (سایت (blog fa)).
سازمان حمایت از کودکان عقب افتاده
به کمک بخشی از ایالت Nassau سازمانی با حمایت گروه کوچکی از دوستان و علاقه مندان به کودکان عقب مانده تاسیس شد و رویاهای آنها به حقیقت پیوست این رویا نابودن کردن و هدر دادن زندگی کسانی که دوستشان داشتند با رابطه عاطفی یا دور کردن و انزوای آنها از جوامعی که زندگی می کنند نبود. هدف ما ایجاد یک دوره مراقبت، برای کودکان و بچه ها، نوجوانان، شهروندان بزرگسال و جوان برای تمام افراد با ناتوانی در رشد بود. سعی می کردیم تا سرویس های حمایتی را برای افرادی که نیاز دارند فراهم کنیم و انگیزه ای در مردم به وجود آوریم تا شاد و با نشاط در اجتماعی که آنها را قبول خواهند کرد، زندگی کنند. ما 50 سالگی انجام تعهدمان را جشن می گیری . تعهد و پیمانی که توسط پیشگامان اصلی و ابتدایی تحت رهبری یکی از موسسان AHRC به نام هلن کاپلن به وجود آمد. هلن کاپلن به عنوان مدیر عامل AHRC به نام هلن کاپلن به وجود آمد. هلن کاپلن به عنوان مدیر عامل AHRC بیش از 30 سال بود و طراح بیشتر برنامه های امروزه ما برنامه های خارق العاده ای را به وجود آوردیم اما چالش مراقبت و نگهداری برای بیش از 500/1 معلول جسمی را در یک بایس روزانه مداوم بود و حتی افزایش و تقویت نیاز برای حمایت و توسعه برنامه هایمان همیشه با ما بوده است. (سایت . ahrc.or).
(ACF) انجمن کودکان و خانواده :
انجمن کودک و خانواده (ACF) مسئول برنامه های فدرالی است که رفاه اجتماعی و اقتصادی خانواده ها، کودکان، افراد و جوامع را ایجاد می کند. AFC کار نظارت و سرمایه گذاری های یک رنج گسترده از فعالیت ها را در مشارکت با آگانس های دولتی محلی، ایالتی دارد. این آژانس ها سرویس های مستقیمی را فراهم می کنند و به کودکان و جوانان، خانواده های افراد با ناتوانی جسمی، پناهنده ها، مهاجرین، آمریکایی های بومی، بیگانگان قانونی و سایرین کمک می کند تا تحت قوانین قانونی ACF کمک هایی را دریافت کنند.
ACF همچنین تحقیقات، جمع آوری اطلاعات، تحلیل اطلاعات، فراهم کردن اسناد بودجه و گزارشات در رابطه با پیشرفت، قوانین و مقررات سیاسی، گزارشات کمک به ناشران و توسعه قوانین تحقیقات و عملکرد سالیانه دولت (GPRA) را کنترل می کند. (سایت acf.dhhs.gor).
دیدگاههای درباره ی عقب ماندگان ذهنی :
دیدگاه تردگلد :
حالتی از رشد و تحول ذهنی ناقص از نوع وحدی که (فرد در آن وضع) قادر نیست خود را با محیط بهنجار همنوعان خود به گونه ای سازش دهد که بی نیاز از سرپرستی، کنترل یا حمایت خارجی به زندگی خود ادامه دهد.
دیدگاه کانر :
دو طبقه از اشخاص مبتلا به نقص ذهنی را مجدداً بر حسب موقع و منزلت بزرگسالیشان، تعریف کرد. تعاریف او، میزان معلولیت را با توجه به طبیعت محیطی که فرد معلول برای انطباق با آن تحت فشار قرار می گیرد، در نظر می گیرد. او با تمیز و تفکیک آنچه کند ذهنی1 نسبی و مطلق اصطلاح می کرد، گفت :
1- نوع اول عقب ماندگان شامل افرادی می شود که در پتانسیلهای هیجانی و شناختی نشان عمیقاً ناقص اند. این افراد در تمام فرهنگ های موجود به عنوان معیوب تلقی می شوند آنها در تمام جوامع متمدن و غیر متمدن ناتوان و غیر سازشی می باشند و نه تنها در زمینه ی هوشی بلکه در تمام زمینه های ذهنی ناقصند.
2- نوع دیگر عقب ماندگی شامل افرادی می شود که محدودیت های هوشی آنها به طور قطع مرتبط با معیارهای فرهنگی خاصی است که آنها را احاطه کرده است.
در جوامع ساده تر و کمتر هوش گرا، آنها هیچ مشکلی در باب نایل شدن و برخورداری از برابری در برآورد آرزوهای قابل درک و عملی خود ندارند. حتی برخی از آنها می توانند از طریق پرهیزگاری از مال دنیا، نسبت به افراد دیگر از موقعیت بهتری بهره مند شوند … . آنها در یک جامعه ی قبیله ای می توانند، دهقانان، ماهیگیران و رقاصان شایسته ای باشند و در جامعه ی ما، به عنوان زارع، کارگر خانه، معدنچی، پیشخدمت و کلفت، افراد موفقی باشند. اما کمبودهای آنها که در آگاهی یک مجموعه ی فرهنگی بدوی ناشناخته می ماند و از این رو وجود ندارد، در میان ما که وجود برنامه های تحصیلی رقابت در املا، تاریخ و جغرافیا را ایجاد می کند و آمادگی های دیگری برای انجام وظایفی چون تغذیه ی طیور، املا، تاریخ و جغرافیا را ایجاب می کند و آمادگیهای دیگری برای انجام وظایفی چون تغذیه ی طیور، گردآوری زباله و بسته بندی در کار انبارداری ضروری است، کند ذهنی آنها به خوبی ملموس می شود. در این حالت بهتر است از چنین مردمی به عنوان افرادی که به لحاظ هوشی نارسا می باشند صحبت کنیم تا افرادی مبتلا به نقص ذهنی. (رابینسون. رابینسون ، 1374).
تعریف بر اساس نمره آمون (IQ) :
در سال 1916 ترمن براساس IQ به دست آمده از اجرای مقیاس استنفوردبینه به گروهبندی تواناییها پرداخت. با تغییراتی که آزمون در رابطه ی با نسخه ی 1937 انجام گرفت، موارد استفاده از این طرح گروه بندی به طور گسترده افزایش یافت و در حقیقت این طرح به یک نظام طبقه بندی میزان شدن تبدیل گردید. هوشبهر 70 به عنوان نمره ی برش2 گروه عقب مانده مقبولیت قابل ملاحظه ای به دست آورده است، هر چند نمرات برش دیگری نیز مورد استفاده قرار می گیرند. در برخی مدارش محلی، هوش بهر 75-80 را به عنوان ملاک تعریف معیار انتخاب افراد برای کلاسهای ویژه مورد استفاده قرار می دهند. تعریف انجمن آمریکایی نقص ذهنی بسته به این که انحراف معیار آزمون 15 باشد یا انحراف معیار 16 استفاده شود، نمرات 67 تا 69 را نقطه ی برش در نظر می گیرد. (رابینسون ، رابینسون، 1374).
تعریف AAMD:
در سال 1973، انجمن آمریکایی نقص ذهنی (AAMD) دست به انتشار نسخه ی تجدید نظر شده انتشار نسخه ی تجدید نظر شده (گروسمن، 1973) یک کتاب بسیار مفید اصطلاح شناختی و طبقه بندی زد که از چهارده سال قبل تا آن زمان مورد بحث قرار داشت. تعریف به شرح زیر است : به عقب ماندگان ذهنی ناظر است بر عملکرد عمومی هوش که به طور معنی دار پایین تر از حد متوسط است و به طور همزمان، همراه با نواقصی در رفتار سازشی است . و طی دوران رشد و تحول ظاهر شده است که جدول زیر مراتب انحراف معیار AAMD بنابر سطوح هوش اندازه گیری شده است.
همخوانی مرتبه ی IQ برای آزمونهای معیار (SD)
16 15
مرتبه در ارزش SD
اصلاح توصیفی
67-52 69-55
01/2- به 00/3-
عقب ماندگان خفیف
51-36 54-40
01/3-به 00/4-
عقب ماندگان معتدل
35-20 39-25
01/4- به 00/5-
عقب مانده شدید
زیر 20 زیر 25
5- – زیر
عقب مانده عمیق
(ماخذ گروسمن 1973، ص18)
ویژگی های رشد افراد عقب مانده ذهنی از نظر AAMD (کاپلان، پورافکاری 1379)
درجه عقب ماندگی ذهنی
0تا 5 سالگی، رشد و پختگی (سنین قبل از مدرسه)
6تا20 سالگی، تربیت و آموزش (سنین مدرنیته)
21 سالگی به بالا، کفایت اجتماعی و شغلی
عمیق
عقب ماندگی بارز حداقل توانائی برای عملکرد در زمینه حسی حرکتی، نیازمند مراقبت پرستاری است، حمایت و سرپرستی مستمر ضرورت دارد.
تا حدودی رشد حرکتی وجود، ممکن است به حداقل یا مقدار محدود آموزش در زمینه خودیاری واکنش مثبت نشان دهد.
تا حدودی رشد حرکتی و کلامی وجود دارد، نیازمند پرستاری هستند.
شدید
رشد حرکتی ضعیف، حداقل تکلم، معمولاً از آموزش در زمینه خودیاری نفعی نمی برد، فقدان یا حداقل مهارت های برقراری ارتباط.
می تواند صحبت کند و برقراری رابطه را یاد بگیرد، عادت بهداشتی را می توان آموزش داد.
تحت مراقبت کامل می تواند در مراقبت از خویش به طور نسبی مشارکت نماید.
متوسط
می تواند صحبت کند و برقراری رابطه را یاد بگیرد، آگاهی محدود اجتماعی، رشد حرکتی متوسط، از آموزش خودیاری بهره می گیرد
از آموزش مهارت های اجتماعی و حرفه ای می تواند بهره برداری نماید، در کار درسی احتمال این که از کلاس دوم فراتر برود کم است.
تحت شرایط همراه با سرپرستی در کارهای غیر تخصصی و ساده از خود مراقبت کند.
خفیف
می تواند مهارت های اجتماعی و برقراری رابطه را فرا بگیرد، حداقل کندی در زمینه حسی- حرکتی، اغلب تا سنین بالا از افراد عادی قابل تفکیک نیست.
می تواند تا اواخر نوجوانی تا کلاس ششم دبستان پیش برود و می توان او را به سوی سازگاری اجتماعی هدایت کرد.
می تواند مهارت های اجتماعی و حرفه ای را که برای حداقل خود کفایی ضروری است یا در بگیرد، اما ممکن است تحت استرس های غیر عادی اجتماعی و اقتصادی احتیاج به کمک و راهنمایی پیدا کرد.
دیدگاه ریچارد هانگر فورد:
"انسانها مساوی آفریده شده اند." پذیرش این نظریه در مورد کودکان عقب مانده ی ذهنی، به عنوان تنها نظریه می تواند بسیار خطرناک باشد. چنین کودکان اگرچه ممکن است در همسایگی ما زندگی کنند، ولی تفاوت های زیادی دارند. اما تشابهاتی هم دارند.
تحقیقات بسیاری نشان داده که عقب ماندگان ذهنی بیش از آن که یک مسئله ی کیفی باشد یک مسئله ی کمی است. در بسیاری موارد، کودک عقب مانده رفتاری همچون یک کودک عادی دارد. با این تفاوت که کودک عادی از نظر سن زمانی کمتر و او از سن زمانی بیشتری برخوردار است. حتی تفاوت هایی که در کودکان عقب مانده ی ذهنی وجود دارد نباید مایه نومیدی والدین در سراسر عمر باشد. (هالاهان و کافمن، 1372)
دیدگاه ادگاردال :
برای ارائه ی یک تعریف و مفهوم درست به طور کلی پنج معیار ضرورت دارد که عبارتند از : 1- عقب ماندگی هایی که جریان رشد را متوقف کند. 3 عقب ماندگیهایی که مانع بلوغ و پیشرفتند. 4 عقب ماندگیهایی که ریشه های سرشتی دارند. 5 عقب ماندگی هایی که لزوماً غیر قابل درمان هستند. (هالاهان و کافمن، 1372).
تعریف عقب ماندگان و کم توانان ذهنی در DSM
در چهارمین ویراست راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSMIV) عقب ماندگی ذهنی " عملکرد ذهنی کلی به طور قابل ملاحظه ای زیر حد متوسط) همراه با محدودیت قابل ملاحظه در عملکرد انطباقی که شروع آن زیر 3 سالگی تعریف شده است. اختلال کارکرد باید توام با اختلال کارکرد هوشی باشد، که با یک آزمون هوش سنجی استاندارد در بهره ی هوش (IQ) حدود 70 خواهد بود، اما عوامل محیطی فیزیکی و سایر عوامل موثر بر کاربرد انطباقی و هوشی را مدنظر قرار گیرند. DSMIV چهار درجه از شدت ذهنی عقب ماندگی ذهنی تعیین کرده است : خفیف، متوسط، شدید و عمیق. عقب ماندگی ذهنی از ترکیب عملکرد هوشی زیر حد متوسط و اختلال در مهارت های انطباقی تشکیل یافته است که از 18 سالگی آغاز می شود. (کاپلان، پورافکاری، 1379) تقریباً 85 درصد افراد عقب مانده ذهنی در طبقه ی عقب ماندگی ذهنی خفیف (بهره ی هوشی 50 تا 70) قرار می گیرند. اعمال انطباقی افراد مبتلا به عقب ماندگی ذهنی خفیف در چندین زمینه نظیر مکالمه، مراقبت از خود، مهارت های اجتماعی، کار، تفریح و حفظ ایمنی کارائی دارد.
عقب ماندگی ذهنی تحت تاثیر عوامل ژنتیک، محیطی و روانی – اجتماعی است و در سالهای گذشته، پیدایش عقب ماندگی ذهنی خفیف معمولاً به محرومیت شدید روانی اجتماعی نسبت داده شده است. (کاپلان، 1379).
طبق ICD-10 ، عقب ماندگی ذهنی رشد متوقف یا ناقص ذهنی که با اختلال مهارت های رشدی "که سهمی در سطح کلی هوش دارد" مشخص می باشد. نتیجتاً توانائی های زبانی، حرکتی، اجتماعی و شناختی آسیب می بینند.
ICD-TO خاطر نشان می سازد که عقب ماندگی نیازی نیست حتماً با یک اختلال روانی یا جسمی همراه باشد اما شیوع اختلال روانی یا جسمی همراه باشد اما شیوع اختلالات روانی دیگر بین افراد عقب مانده 3 تا 4 برابر بیشتر از جمعیت کلی است.
رفتار انطباقی تقریباً همیشه در افراد عقب مانده آسیب دیده است، اما این واقعیت ممکن است در "محیط های اجتماعی حفاظت شده" آشکار نباشد.
طبق ICD-10 افراد عقب مانده ذهنی خفیف زبان را کمی دیر یاد می گیرند، اما برای مدارا در زندگی روزمره تکلم آن ها خوب است. اکثر آن ها قادر به مراقبت از خود هستند هر چند مهارت های آن ها ممکن است با سرعتی کمتر کسب شود. ناتوانائی های رشدی آنها زمانی آشکار می شود که شروع به نوشتن و خواندن می کنند، اما می توانند مهارت های بنیادی را یاد گرفته و قادر به تامین معاش خود باشند. ناتوانائی های رشدی ممکن است گاهی با انتظارات اجتماعی نظیر مدارا با زناشوئی تداخل نماید. عقب ماندگی ذهنی متوسط ممکن است به کندی کاربرد زبان را بیاموزند و در مراقبت از خود دچار اشکال هستند. برخی مهارت های اساسی تحصیل را یاد می گیرند، کارهای ساده انجام می دهند، و در فعالیت های اجتماعی شرکت می کنند، اما توانائی های آن ها فقط در محیط های ساخت یافته و تحت سرپرستی ممکن است ظاهر شود. در اکثر افراد عقب مانده ذهنی توسط یک علت عضوی وجود دارد. طبق ICD-10، عقب مانده ذهنی شدید در شکل بالینی و علل عضوی به عقب ماندگی ذهنی متوسط شبیه است توانایی زبانی محدود یا فقدان آن و اختلال بارز حرکتی یا سایر اختلالات آسیب سلسله اعصاب مرکزی و عدم رشد را مطرح می سازد. (کاپلان، پورافکاری، 1379)
ویژگی های کودکان عقب مانده و کم توان ذهنی :
ماهیت برنامه ریزیهای ویژه جهت کودکان عقب مانده خفیف و متوسط از یک زمینه به ویژگی هایی وابسته است که این کودکان را از همسالانشان متفاوت می سازد. ما می توانیم در ابعاد گوناگون تفاوت های بارزی را در این کودکان پیدا کنیم . مانند : فرایندهای شناختی، کسب و کاربرد زبان، توانایی های جسمی و حرکتی و خصوصیات شخصی و اجتماعی و (آموزش و پرورش کودکان استثنایی، کرک)
پردازش اطلاعات :
آشکار ترین ویژگی کودکان عقب مانده ذهنی خفیف و متوسط، توانایی شناختی محدود آنها می باشد. این محدودیت به صورتی اجتناب ناپذیر، اثر سوء خود را در پیشرفت تحصیلی آنها نشان می دهد. این دانش آموزان به ویژه در موضوعات درسی وابسته به زبان (نظیر خواندن و هنرهای زبان) عقبتر از همسالان می باشند.
برای کمک به کودکانی که به صورتی موثر یاد نمی گیرند، ما باید عواملی را که از یادگیری آنها جلوگیری می کند، شناسایی کنیم . و برای چنین کاری باید بفهمیم که آنها چگونه فکر می کنند و چگونه اطلاعات را پردازش می نمایند.
مدلهای پردازش اطلاعات. فرایند فکری را به اجزای جداگانه تقسیم می کنند، که هر یک را می توان به طور انفرادی مورد مطالعه قرار داد. این مدلها نه تنها آنچه را که فرد قادر است (براساس تست های هوش و پیشرفت تحصیلی انجام دهد، مشخص می کنند، بلکه می توانند چگونگی انجام آن را توسط فرد- یعنی گامها و فرایندهایی که بین زمان دریافت یک انگیزه، و زمان واکنش دادن به آن توسط کودکی طی می کند نیز نشان دهند.
در شکل یک ساده از پردازش اطلاعات ارائه شده است. این مدل به سه گام اصلی تقسیم شده است:
1- ادراک: یعنی درک بصری یا صمعی یک محرک
2- پردازش مرکزی : یعنی طبقه بندی محرک براساس فرایندهای شناختی حافظه، استدلال و ارزشیابی
3- ابراز : یعنی انتخاب یک پاسخ واحد از میان مجموعه ای از پاسخ های متعدد و ممکن.
اثرگذاری و کنترل کردن این گامها را عملکرد اجرایی گویند- تصمیم گیری درباره عاملی که آنچه را که ما به آن توجه می کنیم، کنترل می کند، (دریافت و شیوه هایی که در حل مساله به کار می بریم.
توجه
شیوه های شناختی
شیوه عملکرد – ابراز
(این شکل مراحل موجود در پردازش اطلاعات )
مقایسه ی کودکان نرمال و کودک عقب مانده ذهنی :
کودکانی که دچار عقب ماندگی ذهنی می باشند در کاربرد زبان تعبیری با نقایص و کمبودهایی مواجه می باشند. ما نمی دانیم که چه میزان از تاخیر در رشد زبان معلول توانایی های شناختی پایین می باشند. آیا رشد زبان در کودکان عقب مانده ذهنی همان فرایندی را که سایر کودکان طی می کنند، با درجه ای کندتر تعقیب می کند ؟ آیا تفاوت های کیفی در رشد زبان این کودکان وجود دارد؟ شواهدی موجود است که هر دو نظر را تا اندازه ای تایید می کنند.
در یک تحقیق معلوم شد که در سنین اولیه تفاوتی در درجه رشد زبانی و در سنین بعد تفاوت های کیفی وجود دارد. نامور و دور (1975) نمونه های پنج دقیقه ای از گفتار کودکان 6 تا10 ساله عادی و عقب مانده راجع آوری کردند. کودکان عقب مانده در استعمال مجله های پیچیده و بسط موضوعات نقایص بیشتری از خود نشان دادند. اینها نقایص ارتباطی مهمی هستند زیرا که می توانند نوع و میزان اطلاعاتی را که کودک قادر است از طریق آن با دیگران ارتباط برقرار کند به خصوص در مواقعی که فرایند های موجود در هر فعالیت چنین کاری را ایجاب می کند، محدود می سازند.
می توان تفاوتهای موجود در میان زبان تعبیری کودکان عادی و عقب مانده را در نمونه های زیر مشاهده کرد. در این نمونه ها دو کودک ده ساله یک برنامه تلویزیونی واحد را توصیف کرده اند :
کودک ده ساله نرمال :
هر بار او سعی کرد کاری را شروع کند آنها همگی شروع به نواختن ساز کردند. و آن کار را انجام نمی دادند. بنابراین لوسی گفت که آنها برای ملکه کریسمس به یک درخت صورتی رنگ نیاز دارند. اما موقعی که چارلی براون بیرون رفت او دریافت که درختهای زیادی در آنجا هست که به رنگ صورتی، سبز و آبی بودند. اما فقط یکی از درختها کوچولو بود.
کودک ده ساله عقب مانده ذهنی :
چارلی براون ظاهراً روحیه ای برای کریسمس نداشت و بنابراین لینوس گفت که او باید شرکت کند و این جای کوچک مخصوص دکتر است و چارلی براون آن جا رفت و این همه ی آن چیزی بود که لوسی به او گفت.
تواناییهای جسمی و حرکتی :
تنها تحقیقات کمی در زمینه ی رشد جسمی و قابلیت های حرکتی کودکان عقب مانده ذهنی خفیف تاکنون انجام شده است، این تحقیقات نشان داده اند که میانگین نمرات در تست های جسمانی در این کودکان کمتر از کودکان دارای هوش طبیعی است. از آن جا که کودکان عقب مانده خفیف از نقایص بینائی و شنوایی و نورولوژیک تقریباً بیشتری برخوردارند، این انتظار می رود که توانایی های جسمی و حرکتی آن ها محدودتر باشد. با این وجود، کودکان به صورتی انفرادی می توانند مهارت های بدنی و ورزشی برجسته ای از خود نشان دهند.
به هر حال، گفتن چنین مطلبی در مورد کودکان عقب مانده متوسط صادق نیست. به علت این که اکثریت کودکان عقب مانده متوسط نشانه هایی از آسیب و نارسایی در سیستم اعصاب مرکزی از خود نشان می دهند، لذا در زمینه ی مهارتهای حرکتی ظریف با مسائلی رو به رو هستند. علاوه بر این، موارد زیادی از مسائل حرکتی در کودکان مبتلا به نارساییهای سوخت و سازی گوناگون در بین آنها مشاهده می شود. حتی در مواقعی که تشخیص نور و لوژیک قطعی از نوع فلج مغزی ناممکن است، این کودکان حالتی نظیر شلختگی و سستی از خود نشان می دهند، و راه رفتنشان شبیه آدمهای آهنی است. (کودکان استثنایی، کرک، 1376).
ویژگیهای شخصی و اجتماعی :
مدارس به دو دلیل به شخصیت و رفتار کودکان عقب مانده ذهنی علاقه مند می باشند. اولین دلیل این است که وجود یک رفتار غیر عادی می تواند به خودی خود سدی در برابر یادگیریهای کلاس به وجود آورد.
دلیل دوم آن است که ملاحظات اجتماعی بزرگتر ها به میزان زیاد بر مهارتهای اجتماعی و الگوهای رفتاری مبتنی است . کودکان عقب مانده اغلب در زمینه ویژگیهای شخصی و اجتماعی مسائل ویژه ای را از خود نشان می دهند. قسمتی از این مسائل مربوط است به واکنشهای دیگران در برابر وضع خاص آنها و نیز پیشینه ناتوانی شان در رسیدن به آن سطح پیشرفت که دیگران از آنها انتظار دارند. برخی از ویژگیهای آنها، مانند دامنه ی توجه محدود یا تحمل ناکامی پایین را می توان به تاریخچه شکست هایشان نسبت داد.
این که آیا محدودیتهای هوشی کودکان عقب مانده ذهنی بر سازگاری اجتماعی آنها اثر می گذارد هنوز نامعلوم است، اما محدودیت های موجود در رشد زبان که قبلاً درباره آنان بحث کردیم، تقریباً به طور قطع یک عامل منفی در سازگاری اجتماعی آنها به حساب می آید.
یکی از نگرانیهای معلمان مربوط است به مدت زمانی که این کودکان می توانند وظایس درسی خود را انجام دهند. منظور از این اصطلاح تمام وقتی است که این دانش اموزان قادرند به طور واقعی یادگیرنده مطالعات نشان داده اند. که کودکان عقب مانده ذهنی در مقایسه با کودکان عادی وقت کمتری مصرف می کنند و حواسشان به سادگی پرت می شود (بلوم، 1947).
عدم توجه آنها منعکس کنند مسائلی است که آنها در کار پردازش اطلاعات با آن مواجه می باشند، شاید هم علت آن به خاطر بی علاقگی شان به کارهایی است که آنها از انجام آن عاجز می باشند. اگر بتوانیم تعداد شکست ها را کاهش دهیم، و یا تجارب جدیدی را که کودک بتواند در آن موثر شود به وجود آوریم و نمونه های رفتاری موفقیت آمیزی ارائه دهیم، در آن صورت خواهیم توانست نگرشها و الگوهای رفتاری را که به صورتی متزاید کودک مبتلا به عقب ماندگی ذهنی خفیف و متوسط را از به کارگیری استعدادهای بالقوه خود، باز می دارد، بهبود بخشیم. (کرک، آموزش و پرورش کودکان استثنایی).
طبقه بندی کودکان کم توان یا عقب مانده ذهنی :
برای سهولت بیشتر در مطالعه احوال عقب ماندگان ذهنی و طرح و برنامه ریزی مناسب آموزشی و بازپروری، پزشکان، روان پزشکان و دست اندرکاران تعلیم و تربیت، افراد عقب مانده ذهنی را از دیدگاههای مختلف به چندین گروه تقسیم نموده ایم . (دکتر افروز، 1375).
علمای تعلیم و تربیت با دید خاص آموزشی و پرورشی افراد عقب مانده ذهنی را معمولاً به چهار گروه به شر زیر تفکیک می نمایند :
الف – گروه افراد دیرآموز
ب- گروه افراد عقب مانده ذهنی آموزش پذیر
ج- گروه افراد عقب مانده ذهنی تربیت پذیر
د- گروه افراد عقب مانده حمایت پذیر یا کاملاً متکی.
الف ) گروه کوردکان و دانش آموزان دیرآموز :
این گروه از افراد به علت کمی رشد ذهنی قادر به فراگیری مطالب و حل مسائل همانند افراد عادی و هم سن و سال خود نیستند. دیرآموزان در واقع در میان گروه های عقب مانده ذهنی از بالاترین درجه رشد هوشی برخوردار بوده و بزرگترین گروه از گروههای عقب مانده ذهنی را تشکیل می دهند. بهره هوشی آنها حدود 75 تا 90 درصد می باشد. درصد قابل توجهی از جمعیت دانش آموزان مدرسه رو که معمولاً نمی توانند همراه و همگام سایر همکلاسان همسال خود در تحصیل و یادگیری مطالب موفق باشند، از این گروه اند. این گروه از دانش آموزان اغلب فقط از نظر تحصیلی ضعیف بوده اما معمولاً از نظر جسمانی، حسی و حرکتی، عاطفی و اجتماعی و … با دیگر همکلاسان خود در مدارس عادی تفاوت چندانی ندارند.
با توجه به ویژگی های دانش آموزان دیر آموز، عموم متخصصین تعلیم و تربیت عادی و استثنائی را عقیده بر این است که این قبیل دانش آموزان از آنجائی که از نظر رشد ذهنی تفاوت کمی با دانش آموزان عادی دارند بهتر است در مدارس عادی و همراه سایر همسالان خود تحصیل نمایند. بدیهی است در مدرسه نیاز به مشاوره و راهنمائی و خدمات فوق العاده آموزشی دارند و لازم است اولیاء دانش آموز نیز معلمان مربوطه را در تمرین و استمرار مطالب و یادگیرها به نحوی که مقدور و میسور باشد یاری نمایند.
ویژگی بارز عقب ماندگان ذهنی بویژه افراد دیرآموز آن است که دیر می آموزند و زود فراموش می نمایند، لذا تاکید بر ضرورت و استمرار آموزشی بر همین اساس است و حصول موفقیت فقط در سایه صبر و شکیبائی و استمرار در برنامه آموزشی و پایداری در آن است. در واقع کودکان دیر آموز به دلیل اینکه توانایی آموختن مواد درسی را کندتر و صرف وقت بیشتری در کلاسهای معمولی دارند، در مقایسه با سایر گروههایی عقب مانده ذهنی چندان عقب مانده ذهنی محسوب نمی شوند، آنها تنها نیاز بیشتری به توجه خاص و شکیبایی مربیان دارند. در سنین بزرگسالی نیز افراد دیرآموز توانایی سازگاری با محیط را داشته و قادرند از یک زندگی مستقل برخوردار باشند. (دکتر افروز، 1375)
ب) گروه دانش آموزان عقب مانده ذهنی آموزش پذیر :
دومین گروه از افراد عقب مانده ذهنی از نظر کثرت تعداد گروه عقب ماندگان ذهنی آموزش پذیر هستند و حدود 2 درصد از کل کودکان سنین مدرسه را تشکیل می دهند. بهره هوشی آنها حدود 75-50 درصد می باشد. به دلیل آنکه شناسائی و تشخیص دقیق کودکان عقب مانده ذهنی آموزش پذیر در سنین پائین، بویژه قبل از دبستان و دوره های اول دبستان بسیار مشکل می باشد تعداد قابل توجهی از آنان در مدارس معمولی ثبت نام می نمایند. البته به تدریج همزمان با پیچیدگی نسبی محتواری دروس معمولی ثبت نام می نمایند.
و بویژه در اواخر کلاس اول و از کلاس دوم به بعد عقب ماندگی ذهنی این قبیل از دانش آموزان بیشتر آشکار گشته و شناسائی و تشخیص آنان آسانتر می شود. دانش آموزان عقب مانده ذهنی آموزش پذیر نمی توانند بهره لازم و کافی را از برنامه های آموزشی کلاسهای معمولی ببرند. این کودکان، در هر حال آموزش پذیر بوده و قادر به فراگیری حداقلی از اطلاعات عمومی و درسهای رسمی کلاس از قبیل خواندن و نوشتن و حساب کردن و مهارتهای مناسب حرفه ای و شغلی بوده و می توانند در اداره زندگی خود از تحصیل خویش بهره مند شوند. این دانش آموزان می توانند در اداره زندگی با حداقل مشاوره خود کفائی اقتصادی و اجتماعی داشته باشند.
در هر حال کودکان عقب مانده آموزش پذیر از لحاظ یادگیری مطالب درسی نسبت به کودکان هم سن خود به طور قابل ملاحظه ای عقب مانده هستند و در مهارتهای تحصیلی می توانند در طول تمام سالهای تحصیلی (سنین مدرسه) حداکثر تا کلاسهای سوم، چهارم، پنجم ابتدایی پیشرفت داشته باشند.
لذا اصطلاح آموزش پذیر به حداقل آموزش پذیری در زمینه های درسی مهارتهای اجتماعی و شغلی اطلاق می گردد.
اطلاعات ما پیرامون ویژگی های بدنی، هوشی، عاطفی کودکان و دانش آموزان عقب مانده آموزش پذیر بسیار ناقص می باشد. در این زمینه نیاز به مطالعات و پژوهشهای جامع و فراوان کاملاً محسوس می باشد.
بیشتر عقب ماندگان ذهنی آموزش پذیر در غالب زمینه های رشد، درصد عادی و یا در مرز عادی می باشند و تفاوت اصلی آنها با دیگران در رشد ذهنی می باشد. خیلی به ندرت آن دسته از عقب ماندگی ذهنی که همراه با علائم جسمانی و کلینیکی باشد مانند هیدوسفال و یا منگول ها در میان عقب ماندگان آموزش پذیر یافت می شوند. معمولاً آن قبیل از عقب ماندگان ذهنی که همراه با علائم بدنی و کلینیکی شناخته می شوند مانند منگولسیم،3 هیدوسفال (بزرگ جمجمه ها) میکروسفال4 (کوچک جمجمه ها) و یا ماکروسفال5( بزرگ جمجمه ها که به علت رشد غیر متعادل سلولهای مغزی می باشد) دچار عقب ماندگی شدید ذهنی هستند و غالباً در میان عقب ماندگان تربیت پذیر و یا حمایت پذیر (پناهگاهی) قرار می گیرند.
تشخیص افراد عقب مانده آموزش پذیر بر اساس آزمایشهای عمومی و رشد بدنی به دلیل آنکه غالباً مشابهت فراوان با افراد عادی دارند تقریباً غیر ممکن می نمایاند و اما به طور کلی می توان گفت آنها معمولاً حبه کوچکتری داشته و دارای ضایعات بدنی بیشتری می باشند. در راه رفتن و بویژه صحبت کردن به طور کلی دچار کندی محسوس هستند. البته این نیز بیشتر به دلیل همان عقب ماندگی رشد ذهنی است، تا نقص بدنی. قطعاً تکیه بر صرف این شرایط یعنی کندی در راه رفتن و یا تاخیر در صحبت کردن جهت تشخیص عقب ماندگی ذهنی هرگز کافی نخواهد بود. به دلیل آنکه گاهی کودکان عادی نیز در این قبیل مهارت ها دچار کندی می شوند. گاهی اوقات تاخیر در زبان و یا نارسائی های تکلمی در کودکان منشا عاطفی و هیجانی دارد. این نوع اختلال معمولاً به دلیل هیجانات شدید و ضربه ها یا "شوک" های عاطفی در کودک عارض می گردد. این قبیل اختلال تکلمی را گاهی نیز "لالی عاطفی" یا سکوت مرضی گویند. احتمال وقوع این گونه نارسائی های تکلمی در میان کودکانی که در محیط های پر تشنج قرار دارند بیشتر است . در هر حال به طور کلی افراد عقب مانده آموزش پذیر از نظر مهارتهای حرکتی نسبت به افراد عادی ضعیف تر می باشند. (دکتر افروز، 1375).
ج) گروه کودکان عقب ماندگان ذهنی تربیت پذیر :
متاسفانه تعداد قابل توجهی از کودکان عقب مانده ذهنی تربیت پذیرند بیشتر جاها و در غالب موارد در موسسات و سازمانهای غیر آموزشی نگهداری می شوند و کمتر به تعلیم و تربیت آنها به معنای اعم کلمه توجه شده است. این گروه از کودکان حدود 03/0 (سه دهم درصد) کل جمعیت جامعه را تشکیل می دهند. معمولاً تعدادی از کودکان عقب مانده ذهنی تربیت پذیر در سنین دبستان در موسسات و سازمانهای مختلف و بقیه در منزل نگهداری می شوند.
از نظر هوشی گروه عقب ماندگان تربیت پذیر از حدود 25-50 درصد بهره هوشی برخوردارند، به عبارت دیگر هنگامی که کودکان همسال آنها با پشت سر گذراندن سن 6 سالگی وارد کلاس اول دبستان می شوند، عقب ماندگان تربیت پذیر از نظر هوش مانند بچه های 5/1 تا 5/3 ساله هستند. عقب ماندگی اکثر کودکان عقب مانده ذهنی تربیت پذیر به دلایل بیماری، ضایعات مغزی و اختلالات داخلی، ناسازگاریهای ژنتیکی و غیره می باشد. و به همین دلیل معمولاً آنها دارای علائم کلینیکی مشخصی هستند که به سهولت قابل مشاهده و تشخیص می باشند.
کودکان عقب مانده ذهنی تربیت پذیر بر خلاف گروه کودکان عقب مانده آموزش پذیر غالباً به خاطر همان مشخصات کلینیکی و جسمانی از دوران نوزادی و طفولیت قابل شناسایی می باشند. و از همان ابتدا در راه رفتن، حرف زدن، خودیاری و دیگر مهارت های کلامی و بدنی به طور قابل توجهی دچار ضعف و کندی شدیدی هستند. پر واضح است به علت عقب ماندگی شدید ذهنی و بالطبع بدنی، از این قبیل کودکان انتظاری در تحصیل آموزش های رسمی و مهارت های شغلی به گونه دانش آموزان آموزش پذیر نیست.
در واقع اگر چنین توانی داشتند، به آنها نیز حداقل صفت آموزش پذیری داده می شد . افراد عقب مانده تربیت پذیر قادر به اداره زندگی به طور مستقل نبوده و خودکفائی اجتماعی و اقتصادی لازم را به دست نمی آورند. این کودکان به طور مدام نیاز به حمایت و سرپرستی و هدایت دارند. تقریباً 30 درصد از جمعیت عقب ماندگان ذهنی تربیت پذیر را افراد منگول تشکیل می دهند و حدود 50 درصد کل افراد عقب مانده تربیت پذیر به درجات مختلفی دارای ضایعات مغزی هستند. به طور کلی هدف های تربیتی کودکان عقب مانده ذهنی تربیت پذیر در جهت نیل به خودیاری و خودکفائی، رشد سازگاری و تطبیق اجتماعی و کسب تجارب لازم شناخت محیطی و مهارت های عاطفی (اقتصادی) است برای آنکه تا حد امکان و توان از نظر جامعه فردی موثر و مفید باشند.
در مجموع می توان به طور واقع بینانه چنین بیان کرد که : 1- گروه کودکان عقب مانده تربیت پذیر قادر به فراگیری انجام امور شخصی از قبیل لباس پوشیدن، غذا خوردن، مسواک زدن، نظافت شخصی و غیره می باشند و باید آنها را کمک نمود تا آنجا که ممکن است فردی مفید و موثر واقع شوند.
2- قادر به فراگیری رفتار متناسب و مطلوب در خانه و همسایگی و چگونگی برقراری ارتباط با خانواده و نزدیکان می باشند.
3- آنها می توانند در منزل و یا در مدارس و موسسات شبانه روزی و یا در کارگاههای حمایت شده، از نظر اقتصادی مفید واقع شوند، بدین معنا که با کسب تجارب شغلی در حد ساده و انجام کارهای عملی بتوانند حداقل درآمدی برای خود داشته باشند.
د)- کودکان عقب مانده ذهنی حمایت پذیر (کاملاً متکی)
این کودکان به علت عقب ماند شدید ذهنی و بدنی قادر به یادگیری و تربیت پذیری در امور خودیاری و انطباق با محیط و سازگاری اجتماعی نمی باشند. از نظر اقتصادی حداقل کارائی را نداشته و نمی توانند مفید واقع شوند.
بهره هوشی آنها معمولاً کمتر از 25 درصد می باشد و به همین دلیل نیاز فوق العاده به کمک مستمر در انجام کارهای شخصی دارند.
این کودکان تقریباً در تمام مدت زندگی خود مانند نوزادان و اطفال خیلی کم سن نیاز به مراقبت و سرپرستی مدام دارند.
به طوری که بدون کمک دیگران قادر به ادامه زندگی و بقاء نمی باشند. تعدادی از این کودکان هرگز توانائی آموختن، صحبت کردن و یا انجام ساده ترین امور زندگی از قبیل خوردن و پوشیدن را از خود نشان نمی دهند.
سرپرستی و حمایت از این کودکان نیازمند مسئولیتی است خطیر و حساس، به ویژه برای والدین و مسئولان امور، هر گونه کوتاهی و مسامحه در نگهداری و حمایت از آن نشانی است فقدان مسئولیت، ضعف اخلاق و بیگانگی از ارزشها و گناهی است نابخشنودی در پیشگاه خالق انسانها. (دکتر افروز، 1375)
رفتارهای جنسی در کودکان عقب مانده ذهنی :
به طور کلی افراد برای اینکه بتوانند رابطه ی جنسی رضایت مندانه ای برقرار و نیازهای جسمی و روحی خود را ارضا کنند و در عین حال ملاک های سازگاری اجتماعی را رعایت کنند، باید با توجه به ابعاد چندگانه ی هوش گارنر از بهره ی هوشی بهنجار برخوردار باشند. (فرگوسن (2005). کودکان عقب مانده ی ذهنی در تمامی جنبه های هوش، دارای تاخیر هستند ولی به طور مشخص آنچه که با رفتار جنسی آنان ارتباط دارد و نقص شدیدی در روابط اجتماعی آنان ایجاد می کند، نقص در هوش درون فردی، هوش برون فردی و هوش اخلاقی است. (نشریه تعلیم و تربیت، بهمن 1386).
تحول رفتارهای جنسی در عقب ماندگان ذهنی :
مسائل جنسی یکی از حقوق انسانی است که بدون در نظر گرفتن سن، جنس یا سطح رشدی مهم است. این رفتارها با خود پنداره و عزت نفس فرد کاملاً ارتباط دارد. تا سال 1960 مسائل جنسی کودکان عقب مانده با سرکوب و انکار مطرح می شد.
امروز آموزش جنسی در جهت درک کردن مسائل جنسی به عنوان یک حق انسانی و منبع مهم زندگی است که با هدف فراهم کردن رفتارهای جنسی سالم برای افراد عقب مانده ذهنی بدون نادیده گرفتن یا سرکوب این نیاز به وسیله ی آموزگاران، والدین و پرستاران پی گرفته می شود. به این معنی که پدر و مادر کمک کنند تا بتوانند از حمایت های بیش از حد فرزندان دست برداشته و آنها را در جهت تشکیل زندگی مستقل سوق دهند. (ایلی و مارکس، 2003) رفتار جنسی در کودکان به چند نوع تقسیم می شود که همه ی آنها با رفتارهای بزرگسالان شباهت هایی دارد. این رفتارها شامل تبعیت از مرزهای شخصی، نمایش دادن، رفتار نقش جنسی، خود انگیختگی، اضطراب جنسی، علاقه ی جنسی، تحمیل کردن جنسی، اطلاعات جنسی و رفتار چشم چرانی جنسی است. (فردریک، و بروکتون، 1991).
مشکل ها و مسایل جنسی افراد عقب مانده ی ذهنی ( سوء استفاده ی جنسی )
افراد عقب مانده ی ذهنی به صورت ویژه در معرض سوء استفاده و بهره کشی جنسی قرار دارند . سوء استفاده ی جنسی شامل دامنه ی وسیعی از فعالیت های جنسی است که بر فرد تحمیل می شود و شامل استفاده نامناسب و اجباری جنسی مثل لخت کردن اندام جنسی ( مثل هرزه نگاری ) ، استفاده ی نامناسب از زبان جنسی ، در نظر نگرفتن مرزهای شخصی فرد ( مثل وارد شدن درمحلی که فرد لباس عوض می کند یا در حمام ) ، نوازش کردن ، نمایش اندام های جنسی ، سکس شفاهی یا آمیزش جنسی اجباری است . ( نشریه تعلیم وتربیت ، 1386)
مطالعه نشان می دهد حدود 25 درصد تا 85 درصد افرادعقب مانده مورد سوء استفاده جنسی قرار گرفته اند .
سوء استفاده ی جنسی از عقب ماندگان ذهنی اعتماد بیش از حد به نگهدارندگان این افراد است . عدم حمایت اجتماعی و هیجانی ، نادیده گرفتن مسایل جنسی و سوء استفاده جنسی وموقعیت ضعیف در جامعه از عوامل دیگر این مسائل است به علاوه با توجه به چندین منبع مستند ، عدم مقاومت افراد عقب مانده درمقابل تجاوز وسوء استفاده ، ناشی از بی تجربگی ونیاز اساسی آنها برای پذیرش توسط همسالان شان است . این افراد اعتماد به نفس ندارند و اگر برای عملی جنسی دعوت شوند ، موافقت می کنند که در آن شرکت کنند ودر دریافت انگیزه ی دیگران سازگاری ضعیفی دارند (کرافت و کرافت ، 1981) .
بیشتر سوء استفاده کنندگان جنسی از افراد آشنا و مورد اعتماد عقب ماندگان ذهنی هستند طبق تحلیل سابسی و همکارانش در سال 1991 از 162 گزارش سوء استفاده ی جنسی در افراد معلول ، بیشترین درصد سوء استفاده کنندگان ( حدود 28 درصد ) از اعضای بخش خدمات رسانی ( پرستاران و روان پزشکان ) بودند . به علاوه 19 درصد سوء استفاده کنندگان اقوام درجه یک ، 2/15 درصد آشنایان و همسایه ها و دوستان خانوادگی ، 8/9 درصد افرادی که خدمات غیر رسمی ارایه می کنند ( پرستار بچه ) و 8/3 درصد افراد دیگر بودند . به علاوه 7/81 درصد از قربانیان زن و 8/90 درصد متجاوزان مرد بودند .( سابسی و دو ، 1996) .
بنابراین روان شناسان و روان پزشکان در ابتدا برای به دست آوردن تاریخچه ی کامل ودرست جنسیتی بیمار نباید به اعضای خانواده و یا مراقبان اعتماد کنند . یک بررسی کمل ممکن است زخم یا عفونتی در ناحیه ی تناسلی رانشان دهد . بنابراین تشخیص به موقع هر گونه علامت غیر معمول از این گونه سوء استفاده های جنسی ، بخش مهمی است که می تواند دیگر افراد عقب مانده را تحت تاثیر قرار دهد ( جامی ، پی و مورانو ، ای ، 2001) .
نادیده گرفتن مسایل جنسی افراد عقب مانده ذهنی می تواند ناشی از بعضی تردیدهای والدین و کارمندان موسسه ها در مورد مطرح کردن این دیدگاه باشد که افراد عقب مانده قطعاً نسبت به آموزش برای جلوگیری از سوء استفاده جنسی مهم برای پرستاران و هم برای بالغان ، عنصری مهم محسوب می شود .پزشکان تشویق شده اند تا از راه مطرح کردن فعالیت جنسی با بیماران و هدایت بیمار و پرستار به منابع حمایتی جامعه ، نقش حمایتی داشته باشند .( فیوری ، 1994) ، ( نشریه ی تعلیم وتربیت ، 1386)
نقاشی کودکان عقب مانده ذهنی :
فرضیه ی بنیادی هریس در تحول ترسیم اینگونه بیان می کند که تحول ترسیم در کودکان قویاً به تحول ذهنی آنان بستگی دارد وی در بررسی ترسیمهای کودکان عقب مانده ذهنی با کودکان عادی دریافت که اصولاً عقب مانده ذهنی نقایص بیشتر را در مورد نسبت و ابعاد از خود نشان می دهند در ترسیم اعضای بدن انسان اصولاً موارد کمتری را ترسیم می کنند.( پوشنه، 73)
در عملکرد آزمون ترسیمی کودکان عقب مانده ذهنی مشکلات زیر را می توان مشاهده کرد :
1- صرف وقت زیاد در ترسیم اشکال .
2- ردیابی طرح با انگشت قبل از کشیدن اشکال .
3- نیاز به راهنمایی در ترسیم اشکال .
4- توجه اجمالی به اشکال و ترسیم شکل ارائه شده از روی حافظه .
5- چرخانده تصاویر ارائه شده .
6- تطبیق مکرر نقاط و اشکال رسم شده با اشکال ارائه شده و عدم اطمینان از صحت آن .
7- ترسیم با شتاب وعجله ، پاک کردن های مکرر و صرف انرژی زیاد در تصحیح آنها .
8- نارضایی از تولیدات ترسیمی و کوششهای مکرر برای تصحیح که شاید موفق یا ناموفق باشد .
تفاوت های بنیادی در ترسیم نقاشی کودکان عقب مانده ی ذهنی :
نقاش کودکان عقب مانده ذهنی جنبه اتوماتیک و تکراری دارد .
تحول از مرحله ای به مرحله ای دیگر به کندی صورت می گیرد .
اکثر اوقات در نقاشی کودکان رجعت به مراحل گذشته دیده می شود .
عدم پیوستگی افکار باعث ناتمامی تصویر می شود .
تکرار وپافشاری گاهی نقاشی آنان را به ظاهر کامل می کند .
تصاویری را دوست دارند ترسیم کنند که در آنها یک حرکت تکرار شود .
ظاهراً در کار خود زیاد از حد وسواس نشان می دهند .
در شناخت و بررسی نقاشی کودکان عقب مانده ذهنی بررسی دراز مدت می تواند به تجزیه و تحلیل محیط عاطفی بیانجامد زیرا پرورش فکری این کودکان به آرامی صورت می گیرد و آنان را از عقده حقارت ناشی از نقصاص مغزی رنج می برند . نقاشی برای روان درمانی و شناخت قدرت و قابلیت فرد مخصوصاً کم سازگار و ناثابت وعقب مانده مناسب است .
نقاشی نوعی ارتباط روحی است که کودک با دیگران برقرار می کند بوسیله نقاش انضباط در تفکر ومهارتهای عصبی در دستها به وجود می آید( فراری ، 1371)
برآورد تعامل ذهنی و تکامل جسمی عصبی کودکان در این رهیافت ( تکاملی ) دنبال می شود . که در کودکان عادی مراحل تکامل و مبانی بنیادی نقاشی به طور واضح و کامل دیده می شود ولی در کودکان عقب مانده ذهنی رسم اجزای نقاشی مثلاً بدن آدمک دارای موارد کمتری است .
فقدان ظرافت و زیبایی در آن به چشم می خورد و کندی عبور از یک مرحله و گاهی رجعت به مراحل قبلی است . ناتمام ماندن تصاویر به علت عدم پیوستگی افکار بروز پیدا می کند .
جنس نقاشی نیز در ترکیب نقاشی تاثیر دارند . ( فراری ، 1371)
سبب شناسی :
متخصصان مختلف با تلاش و تحقیقات فراوان صدها علت از علل عقب ماندگی ذهنی را روشن نموده اند با این حال بسیاری از علل عقب ماندگی ذهنی تا کنون ناشناخته و بدون پاسخ مانده است . در واقع امروزه مجموع دانسته های ما پیرامون عقب ماندگی ذهنی در مقایسه با آنچه که تا کنون در پرده ابهام بدون پاسخ مانده است بسیار ناچیز است . مع الوصف براساس آنچه که به طور مشخص تاکنون به علت یا علل عقب ماندگی ذهنی روشن گردیده می توان به طور خلاصه مطرح کرد .( دکتر افروز ، 1371)
برای سهولت بیشتر ، علل عقب ماندگی را می توان به سه مرحله در رابطه با تولد کودک تقسیم نمود :
الف) علل قبل از تولد :
شامل عوامل ژنتیکی و محیطی می باشد .
ب) عواض هنگام تولد :
شامل عاضه های زمان تولد می باشد .
ج) علل بعد از تولد:
شامل بیماریهای مختلف ، تصادفات و ضایعات گوناگون عصبی و مغزی وعوامل محیطی و فرهنگی می باشد .
بعضی از عوامل موثر در عقب ماندگی ذهنی قبل از تولد :
اختلالات ژنتیکی :
گروهی از عقب ماندگی های ذهنی در آغاز انعقاد نطفه ( شرح حاملگی ) مشخص می گردند.
عوارض و مشکلات وراثتی باعث ایجاد اختلالات فراوان در رشد جسمی و ذهنی کودکان می گردد . گروهی از کودکان که به علت نارسائی های ژنتیکی دچار عقب ماندگی ذهنی شده اند اغلب دارای اختلالات دیگری نیز می باشند . تعدادی از نوزادان ناقص که مرده متولد می شوند اغلب به علت همین اختلالات ژنتیکی می باشند که نتوانسته اند در حالت طبیعی رشد و نمو کنند . برخی دیگر که به علت مشکلات ژنتیکی درحالت وخیمی بدنیا می آیند نیاز فوری و شدیدی به مراقبت های پزشکی دارند .
کودکانی که به علت اختلالات ژنتیکی دچار عقب ماندگی می شوند دارای خصوصیات جسمی و ذهنی یکسان نمی باشند به طور مثال کودکان منگول6که وجوه و خصوصیات مشترکی با هم دارند با هم به طور یکسان نیستند . کودکانی که به علت (pheny lketonuria) ( PKU) اختلالات ژنتیکی در سوخت وساز دوران رحمی مبتلا به نارسائی ذهنی می شوند نیز باهم اختلافات زیادی دارند .
چنانچه اطفال مبتلا به PKU یا اختلالات متابولیکی در بدو تولد تشخیص داده شوند ، ( در چند هفته اول ) با تغییر رژیم غذایی و درمانی مخصوص می توان از تاثیرات منفی شرایط قبل از تولد روی کودکان انجام می شود بیشتر اختلالات ژنتیکی به علت وجود ژنهای مغلوب (Recessive genes)می باشد تا ژنهای غالب (Dominat genes).( دکتر افروز ، 1371)
عامل همخونی :
این عامل در ایجاد ناهنجاری های هوشی تاثیر فراوان دارد . در میان اقلیت ها و روستائیان و خانواده هایی که ازدواج با نزدیکان همخون مانند دختر عمو و پسر عمو یا عمه زاده یا دائی زاده و خاله زاده و امثال آنها متداول است . درصد عقب ماندگی ذهنی بیش از دیگران است . زیرا چنانچه مندل بیان کرده است بیماری های مستور که در نسلهای گذشته ظاهر نشده اند در اثر پیوند دو همخون به احتمال قوی ظاهر و بارز می شوند و هر چه نسبت به همخونی بیشتر و نزدیکتر باشد خطر بروز خصوصیات منفی و بیمار گون بیشتر است .
سیفلیس ارثی :
ابتلاء والدین یا یکی از آنها به بیماری سیفلیس ( syphilis) موجب ابتلاء جنین به این بیماری ارثی می شود این بیماری برای جنین و رشد طبیعی آن بسیار خطرناک است و معمولاً از طریق مادر به کودک سرایت می کند علاوه بر ایجاد نارسائی های هوشی در کودک ، نابهنجاری های حسی و حرکتی بالاخص کوری و فلج و صرع را نیز موجب می گردد . در بعضی از موارد موجب سقط جنین و یا مرگ طفل در رحم می شود .
الکلیسم :
اعتیاد والدین به مشروبات الکلی موجب مسمومیت شده و به وسیله ژن مسموم تولید نقص هوشی و ضعف عمومی در رشد طبیعی و نابهنجاری های حسی و حرکتی می شود وموجب عقب ماندگی عمومی و گاه نابهنجاری های شدید می گردد . تحقیقاتی که اخیراً در موسسه ی مطالعاتی دانشگاه لندن انجام پذیرفته نشانگر این حقیقت است که مصرف مشروبات الکلی نه تنها در رکود رشد هوش تاثیر بسزائی دارد ، بلکه باعث انقباض مغز نیز می گردد.( 1979)
سرخجه و بیماریهای عفونی :
سرخجه و دیگر بیماریهای عفونی چنانچه همراه تب و وخامت شدید باشد در دوران با رداری مادر بویژه در ماههای اول بارداری سبب عقب ماندگی ذهنی و یادیگر نقیصه های بدنی مانند نابینائی ، ناشنوائی و .. می گردد .
مسمومیت ها :
مسمومیت های مادر در دوران بارداری از جمله مسمومیت به وسیله الکل یا مسمومیت به علت بیهوشی با وسایل شیمیایی یا مسمومیت های غذایی و دارویی در بعضی از مواقع سبب اختلال در رشد طبیعی جنین می گردد . اگر چنانچه این گونه مسمومیت ها شدید باشد موجبات ذهنی در نوزاد خواهد شد .
سوء تغذیه و اختلالات غدد داخلی :
کمبود ویتامین های ضروری و عدم تغذیه غذایی لازم و سوء بهداشت و اختلالات غدد داخلی از جمله عواملی هستند که در نارسائی های عمومی رشد جنبن و همچنین عقب ماندگی ذهنی موثرند .
ضربه های وارده به شکم مادر بالاخص درماههای آخر بارداری از جمله علل ایجاد ضایعات در رحم و در مواردی باعث عقب ماندگی ذهنی نوزاد می گردد .
ویژگی های عاطفی و روانی :
در بعضی از مواقع تاثیرات و هیجانات شدید و ناگهانی و مستمر مادر در دوران بارداری موجب ایجاد تحولات و تغییرات و احتمالاً احتمالات در غدد داخلی مادر می گردد . به نحوی که در نتیجه تاثیراتی بر روی رشد جنین می گذارد .
در مواردی این گونه هیجانات دائمی و مستمر که غالباً با تشویق و اضطراب و ناراحتی های خانوادگی و محیطی همراه است موجب بروز اختلالاتی بر روی جنین وگاه از عوامل عقب ماندگی ذهنی می گردد( دکتر افروز ، 1371)
بیماری انکلو زیون سیتومگالیک
در بسیاری از موارد بیماری انکلوزیون سیتومگالیک در مادر نهفته باقی می ماند . بعضی از کودکان مرده به دنیا می آیند و برخی دچار یرقان ، میکروسفالی و هیپاتواسپلنومگالی شده و یافته های رادیوگرافیک کلسیفیکاسیون داخلی مغز نشان می دهند کودکان مبتلا به عقب مانده ذهنی ناشی از این بیماری غالباً کلسیفیکاسیون مغزی ، میکروسفالی وهیدروسفالی دارند .
تشخیص با کشت مثبت ویروس از ترشحات گلو و ادرار ، و کشف سلول های انکلوزیون دار درادرار تائید می شود .( کاپلان ، پورافکاری ، 1379)
عوامل مربوط به هنگام تولد
بسیاری از اختلالات حسی وحرکتی و هوشی کودکان حاصل شرایط نامطلوب زایمان و یا بر اثر اشتباهات پزشکی به هنگام تولد می باشد امروزه در غالب کشورها می کوشند که با ایجاد تسهیلات و شرایط مطلوب از تعداد این عوامل نامساعد و نامطلوب تا آنجا که مقدور است بکاهند .
اگر چه امروزه اکثر زایمان ها طبیعی یا بدون ضایعات و صدمات صورت می گیرد ، اما تعدادی از زایمان ها به صورت خطرناک انجام شده و در مواردی ضایعات و صدمات شدیدی به همراه دارد . اگر از ضایعات مادر زادی در هنگام تولد و به موقع پیشگیری نشود موجب ضایعات وصدمات بیشتر جبران ناپذیری در آینده می گردد.
ضایعات مغزی از متداول ترین ضایعات زمان زایمان است و مهمترین علل عقب ماندگی ذهنی محسوب می گردد . زایمان های سخت و پیچیده ؛ بیهوشی طولانی ، خونریزی شدید داخلی ، پیچیدگی ناف بدور گردن ، دشواری استنشاق ، استفاده از وسایل جراحی ، مشکلات تنفسی نوزاد ، تولد زودرس و مشکلات دیگر باعث مختل ساختن سیستم مرکز عصبی ، عقب ماندگی و یا نقیصه ها و ضایعات دیگر می گردد .
به عنوان مثال ، تولد زودرس یکی از عوامل مساعد عقب ماندگی ذهنی است که امروزه با آنکه با پیشرفت علوم پزشکی سعی می گردد از مرگ این چنین نوزادی جلوگیری به عمل آید دربعضی از موارد متاسفانه باعث بروز ضایعات مغزی و بالطبع عقب ماندگی ذهنی می شود .
زایمان های طولانی
در بعضی مواقع به واسطه طول مدت زایمان و ایجاد شرایط نامساعد برای جنین ، فشارهای غیر طبیعی بر نوزاد وارد آورده و سبب اختلالات ذهنی می گردد .
معمولاً علل زایما ن های طولانی عبارتند از : عدم تناسب بین جمجمه کودک و لگن استخوانی مادر ، حالت کم حرکتی و یا بی حرکتی رحم ، بزرگی غیر عادی نوزاد ، قرار گرفتن غیر عادی کودک در رحم ، ( مثلاً به جای آنکه کودک به طرف پائین باشد پاها پائین یا تنه ی وی جلو مجرا باشد) ، واکنش های هیجانی و غیر عادی مادر که سبب جلوگیری از تولد به موقع کودک و فشار وارد بر وی می شود ، پیچیدگی ناف بدور گردن نوزاد ، نارسی کودک ، نارسائی تنفسی و غیره … معمولاً در اثر زایمان طولانی ، سختی تولد چند برابر شده و در نتیجه از همان لحظات اول نوزاد به حالت خسته و فرسوده آسیب دیده یا احتمالاً نیمه جان به دنیا می آید .
معمولاً بر اثر فشار زیاد یا طولانی ناحیه سر صدمه دیده گاه نوزاد دچار بی حالی و خفگی می شود و از نخستین مرحله تولد کودک که آغاز سازگاری فیزیولوژیکی و بیولوژیکی با محیط است از فعالیت لازم باز می ماند و هوای کافی و لازم به سوی سلولهای او نمی رسد و همین وقفه موجب نقصان رشد عمومی و عقب ماندگی ذهنی کودک می گردد ( دکتر افروز ، 1371)
ضربه ها و لطمه های وارده بر مغز کودک به هنگام تولد :
در بعضی از مواقع ضربه ها و لطمه های وارده بر مغز از جمله عوارض متداول عقب ماندگی ذهنی و اختلالات حسی وحرکتی است . استفاده از وسایل فیزیکی ومکانیکی پزشکی مانند قاشقک یا فورسپس (forcepce) آوردن فشار بر جمجمه ومغز نوزاد شده و عوارض گوناگونی از جمله نارسایی ذهنی و اختلالات حسی وحرکتی را سبب می شود گاهی از اوقات وارد شدن این گونه ضربه ها به مغز نوزاد باعث فلج یا لمس شدن جزئی ( بعضی از اعضاء ) یا کلی طفل نیز می گردد .
عوامل عقب ماندگی ذهنی بعد از تولد
عوامل فراوانی موجب نارسائی و عقب ماندگی ذهنی کودک بعد از تولد می گردند. ابتلاء کودک به بعضی از بیماری ها از بدو تولد و یا درسنین اولیه و در دوره های مختلف رشد در بعضی از موارد سبب عقب ماندگی ذهنی اومی شود.
میزان و درجه عقب ماندگی معمولاً بستگی به عواملی چون نوع و شدت بیماری و سن کودک خواهد داشت . از جمله عوامل مهم بعد از تولد که در بروز عقب ماندگی ذهنی موثرند به شرح زیر می باشند .
انواع مننژیت :
این بیماری ها به خصوص در هفته ها و ماههای اول تولد اثر نامطلوب بر روی کودک دارند واگر با تب شدید همراه باشد و منجر به حالت اغما شود احتمال تاثیر بر رشد هوشی کودک و در نتیجه عقب ماندگی ذهنی نیز بیشتر می شود . مننژیت از جمله بیماری هایی است که اگر در دوران خردسالی بزوتدی و به موقع تشخیص داده نشده و درمان نگردد موجب اختلالات مغز و سلسله اعصاب و بروز عقب ماندگی ذهنی می گردد .
مسمومیت ها :
در برخی از موارد مسمومیت های غذایی و داروئی در کودک بویژه در دوران شیرخوارگی و خردسالی سبب ضایعاتی در سیستم عصبی و مغزی و بالنتیجه عقب ماندگی ذهنی می گردد.
ضربه های وارده بر مغز کودک :
در بسیاری از موارد ضربه های وارده بر مغز کودک مخصوصاً در سنین اولیه که هنوز جمجمه کودک محکم و استخوانی نشده است وهر ضربه و گوفتگی و فشار به سهولت بر مغز او اثر می گذارد ، سبب ایجاد ضایعات مغزی و بالطبع عقب ماندگی ذهنی یا اختلالات حسی و حرکتی می شود . مراقبت از کودک در این شرایط از اهمیت بسزائی برخوردار است .
اختلالات غدد داخلی کودک
در بعضی از موارد به علت اختلالات غدد داخلی بویژه غده های هیپوفیز و تیروئید نارسائی هائی در سوخت و ساز بدن کودک فراهم می شود که از جمله مانع رشد طبیعی دستگاه مغز و اعصاب کودک می گردد . این نقص در غدد و متابولیسم بدن تولید ناهنجاری می نماید که موجب اختلالات گوناگون در فعالیت های ذهنی و حسی و حرکتی می شود .( دکتر افروز ، 1371)
کمبود غذا و سوء تغذیه :
سوء تغذیه و فقدان یا نارسائی بعضی از مواد غذایی لازم برای رشد طبیعی کودک موجب اختلال در شد عمومی و بعضاً ناتوانی عصبی وناهنجاری روانی گشته و عقب ماندگی ذهنی را سبب می گردد . به طوریکه بسیاری از کودکان و نوجوانان که از تغذیه لازم برخوردار نبوده اند بر اثر گرسنگی مستمر تا حدود 3 سال نسبت به دیگر همسالان خود عقب ماندگی ذهنی داشته اند که جبران آن در سنین بالاتر به سختی انجام پذیر است .
خستگی های جسمی وروانی :
در بسیاری از موارد فرسودگی های شدید موجب ضعف و مسمومیت تدریجی بدن شده و به دستگاه مغز و اعصاب کودک اثری نامطلوب می گذارد کودک را از رشد طبیعی تن و روان باز می دارد . خستگی های بدنی کودک که بر اثر سوء تغذیه و عدم خواب کافی یا ابتلاء به بیماری و ضعف عمومی حاصل می شود ، و همچنین خستگیهای ذهنی و روانی که به علت تعارض و کشمکش های شدید طولانی عاطفی و اضطراب و هیجانات منفی عارض می گردد موجب فرسودگی و اختلالات و کندی ذهن می گردد.
عوامل فرهنگی و تربیتی و عقب ماندگی فرهنگی :
عدم امکان ارائه تسهیلات و برنامه های آموزشی و پرورشی که معمولاً بر اثر فقر فرهنگی و محیطی و اقتصادی و اجتماعی می باشد ، از جمله عواملی است که درعقب ماندگی ذهنی کودک موثر است . در این حالت عقب ماندگی کودک بیشتر به علت فقر فرهنگ و ضعف انگیزه های ضروری کودک است چرا که فقط محیط و عوامل نامساعد تربیتی به تدریج رشد ذهنی کودک را دچار رکود و رخوت و تنبلی نموده و رغبت ها و انگیزه های طبیعی او را سرکوب می نماید . البته در این مورد مسئولیت مربیان بسیار خطیر بوده و در برنامه های آموزشی این قبیل از کودکان و دانش آموزان از روشهای بازپرسی و تکنیک های حسی وحرکتی استفاده لازم را خواهند نمود .( دکتر افروز ، 1371)
پیشگیری :
هر چه بیشتر بتوانیم اطلاعاتی درباره ی علل عقب ماندگی ذهنی کسی نماییم ، برای پیشگیری از آن در موقعیت بهتری قرار می گیریم . اسکات ( 1987) و دیگران سه سطح را در پیشگیری توصیف کرده : سطح اول ، سطح دوم و سطح سوم ( ساموئل کرک ، 1376)
هدف ها و شیوه های موجود در هر یک از این سطح در زیر توضیح داده خواهد شد .
سطح اول پیشگیری بر رشد جنین متمرکز است ، هدف از این قسمت این است که تعداد کودکانی را که عقب مانده ذهنی می باشند و یا شرایطی را که بر عقب ماندگی ذهنی می انجامد ، کاهش دهیم . مراقبت های درست در دوران حاملگی – نظیر آموزش زنان باردار درباره ی خطرات داروها و سیگار کشیدن یکی از شیوه های پیشگیری در سطح اول است .
مشاوره ژنتیک برای والدین که فرزندشان در معرض خطر است نیز مثالی دیگر از این نوع پیشگیری است .
تحقیقات کلید اصلی شناخت علل و درمان شرایطی می باشند که ممکن است به عقب ماندگی منجر شود به عنوان مثال تاثیرات سوء بیماری رو بلا از طریق برنامه های تشخیصی و برنامه های مصون سازی اینک به میزان زیاد قابل پیشگیری است ( نلسون و دیگران، 1983)
هدف از پیشگیری در سطح دوم این است که شرایط محیطی را می توان به عقب ماندگی بینجامد شناسایی کرده تغییر دهیم . با معاینه نوزادان در هنگام تولد به منظور تشخیص بیماری pku می توان درمان را شروع واز عقب ماندگی جلوگیری نمود . با از میان بردن منابع سرب ، می توانیم از آسیب مغزی ناشی از مسمومیت سربی ، پیشگیری کنیم . از طریق ارائه برنامه های پیش دبستانی برای کودکانی که در خانه های محروم زندگی می کنند ، خواهیم توانست با عواملی که باعث عقب ماندگی فرهنگی خانوادگی می شود مقابله کنیم . علی رغم شیوه های پیشگیری در سطح اول و سطح دوم ، برخی از افراد با فرمهای متفاوتی از عقب ماندگی به دنیا می آیند .
پیشگیری در سطح سوم به این افراد توجه داد. در این سطح با سازمان دادن محیط آموزشی و اجتماعی به عقب مانده ها کمک می شود تا استعدادهای بالقوه خویش را هر چه بیشتر تحقق بخشند و از بالاترین سطح زندگی ممکن برخورد کردند . ( ساموئل کرک ، 1376) .
راهنمای گسترش برنامه ها و خدمات برای کودکان عقب مانده ذهنی
راهنمای زیر براساس اعتقادات و اصولی که قبلاً بدان اشاره شد در زمینه برنامه وخدمات مربوط به کودکان استثنایی تهیه شده است .
1- گوناگونی خدمات ضروری است . بسیاری از کودکان عقب مانده را می توان در مدارس معمولی قرار داد ولی بدون شک باید کمک های تکمیلی از منابع متخصص ، به ویژه مشاوره دریافت دارند . تعدادی از کودکان جهت رفع نیازهای خود به کلاسها و آموزش ویژه زیر نظر یک مشاور کاردان نیاز دارند و تعداد کمی از آنان را باید به طور تمام وقت به مدارس کودکان عقب مانده سپرد تا از آموزشی متناسب با خود ، برخوردار گردند.
2- مدرسه مسئولیت به حداقل رسانیدن اثرات عقب ماندگی و نیز حداکثر رشد تواناییهای بالقوه کودکان را بر عهده خواهد داشت کودک عقب مانده چون دیگر کودکان باید از فرصت ها و امکانات یادگیری متفاوت وگوناگون برخوردار گردد . تسهیلات طبیعی و سازشی جهت تسهیل یادگیری کودکان بسیار ضروری است .
3- ایجاد خدمات مستمر و مداوم برای کودکان در سنین مختلف اساسی و لازم است . تامین آموزش و پرورش هر چه زودتر برای کودکان عقب مانده احتمالاً در پیشگیری و نیاز بسیاری از کودکان به خدمات گسترده در سالهای بعد و در پایان مقیاس سنی آنان کمکی موثر خواهد بود .
4- برنامه ارزیابی باید شامل ارزشیابی کودک در روزهای نخست با توجه به نیازهای ویژه آنان باشد ، ولی تنها با این ارزیابی بدلیل ناکافی بودن و معتبر نبودن برخی از ابزار شناخت واندازه گیری توانها و ناتواناییهای کودک نمی توان اکتفا کرد بلکه باید معلمان با کمک مشاور قابلیت اجرائی ارزیابی معنی دار در کلاس را هر چه بیشتر گسترش دهند ( آموزش کودکان استثنائی ، دکتر محمود فتح الدین و دکتر شکوه نوابی نژاد )
از بین بردن مرز میان آموزش عادی و ویژه :
در ده سال اخیر بسیاری از صاحب نظران مطالعات خود را در زمینه جنبه های کمی و کیفی در هم ورزی مربیان آموزش عادی وویژه اختصاص داده اند . رشد سریع آموزش ویژه برای تعداد بسیاری از کودکان که اصطلاحاً عقب مانده خفیف نامیده می شوند مشکلات بسیاری به وجود آورده است یافته های تحقیقاتی نشان می دهد که مشکلات عمومی که این کودکان همگی دچار آن هستند عدم توفیق در برنامه ها و مواد درسی به ویژه خواندن و نیز گرایش زیادآنها به رفتار مخرب است . عدم تمایل آنان به پاسخ دادن به آموزش گروهی موجب می شود تا مربیان آنانرا با عناوینی چون تنبل ، کودن ، فاقد انگیزه و گهگاه نیز منحرف بخوانند . نکته ای که غالباً نادیده گرفت می شود آن است که مشکلات یادگیری غالب این کودکان ارتباط نزدیکی با تجارب آموزشی آنان دارد و نیز عواملی که متاسفانه روی آن کنترل کمتری به عمل می آید چون شایستگی معلمان ، رقابت با همکلاسان ، ایجاد نگرش مثبت نسبت به خود به عنوان فراگیرنده ومدرسه به طور کلی .
بسیاری از رفتار این کودکان که انحرافی تشخیص داده می شود صرفاً براساس انتظارات انعطاف ناپذیر و غیر واقع بینانه معلم و مربیان است به هر صورت برای مربیان مدارس معمولی نوعی عادت شده است که شرایط درسی و عوامل مربوط به مدرسه و نقش خود را در ایجاد مشکلات یادگیری دانش آموزان نادید بگیرند و صرفاً روی کمبودها و نقایص کودکان تکیه کنند . با این کار آنان دقیقاً فرضیه های زیر را پذیرفته اند : الف – کودکانی که دارای مشکلات یادگیری هستند در برخی جنبه ها ناتوانند ومتفاوت از کودکان هنجار ، ب- این کمبودها با نقایص شرایطی است که در درون کودک وجود دارد چون بیماریهای جسمی و ژنتیکی ، ج – پس از تشخیص باید کودکان را به منظور درمانهای مقتضی طبقه بندی نمود ، د- طرحهای تشخیص موجود قادر به ارائه ی علت مشکلات یادگیری و تدارک مفید به منظور آموزش درمانی می باشد و هـ – چون مشکلات یادگیری کودک را می توان تشخیص داد ، با انزوای نسبی آنان با حداقل درگیری از طرف معلم عادی به خوبی می توان درمان نمود .
به علت ماهیت مفهوم انحراف ، معلمان عادی برای حل مشکلات کودکان دیرآموز و تنبل به مشاوران توسل می جویند و تنها در برنامه هائی به همین منظور طرح می شود ، تعهد شرکت می نمایند . پاسخ مشاوران کارآزموده معمولاً حاوی پذیرش این فرضیه است که رفتار این کودکان به گونه ای انحراف دارد و پس ازتشخیص آنان را به گروههایی ناتوان چون عقب مانده آموزش پذیر ،مبتلا به اختلالات عاطفی و رفتاری و ناتوان در یادگیری تقسیم بندی می کند که در صورت وجود مدارس ویژه کودکان استثنائی به آن مدارس ارجاع می شوند . این روش نه تنها مفهوم ذهنی مربیان عادی را از انحراف تائید میکند بلکه تا حد زیاد مسئولیت را در مورد دانش آموز از وی سلب می نماید و درحقیقت از کلاسهای آموزش ویژه بکلی جدا از آموزش عادی سخن می رود ؛ و رابطه کمی بین استراتژیهای آموزش ویژه و خدمات آموزشی که در کلاسهای عادی اتفاق می افتد ، را نشان می دهد در حالیکه هر چند بسیاری از فعالیت های سنتی در مورد تشخیص و درمان کودکان استثنائی احتمالاً بسیار مفید به نظر می رسد خاصه در مورد ناتوانیها و عقب ماندگیهای شدید ، ولی بسیاری از دانش آموزان استثنائی تفاوت چندانی باگروه های همسال خود ندارند و دلیل قانع کننده ای بر این فرضیه که آنان دارای نقایص داخلی هستند که جلوگیر یادگیری آنهاست ، وجود ندارند در نتیجه کوششها جهت کشف علتها که اختلالات یادگیری ناشی از آن است کاملاً سطحی و بیهوده می باشد .
علاوه بر این ، بسیاری از ابزار تشخیص در آموزش ویژه کودکان استثنائی خاصه در مورد شناخت مشکل یادگیری وتجویز فعالیت های آموزشی لازم از اعتبار چندانی برخوردار نیست.( دکتر شکوه و محمود فتح الدین ، آموزش و پرورش کودکان استثنائی )
نتیجه گیری :
در پایان این پژوهش می توان این نتیجه را گرفت که کودکان کم توان ذهنی هم دارای احساسات و نیازهایی هستند که باید برآورد شود . هر کودک کم توان ذهنی با اینکه از نظر ذهنی کمبود وکاستی هایی دارد ولی می تواند با استفاده از آموزش و راهکارهای خود را با محیط تطبیق دهد .
خانواده هاواطرافیان هم فرد کم توان ذهنی نقش بسزایی در زندگی این کودکان دارد .آموزش و تعلیمی که به یک سری از این کودکان داده شد نیز خود نمایانگر این ادعا است .
این که چه روشی و چه تعلیمی برای این کودکان مفید و مثمر ثمر است باید با توجه به سطح هوشی این کودکان انتخاب شود هر کودکی بنا به سطح هوشی که دارد می تواند تا سطحی پیشرفت کند و کارهای روزمره ی خود را انجام دهد . توجه به این کودکان به آنها یکی از راهکارهای اساسی می باشد . قبل از اینکه به این راه حل ها و آموزش ها توجه کنیم باید به عوامل قبل از تولد و زمان بارداری توجه شود تا این گونه کودکان را از این کم توانی نجات دهیم عوامل ژنتیکی عوامل حین زایمان نیز ازجمله عوامل عقب ماندگی کودکان است که انسانها را به فکر واداشته تااز خود مراقبت کنند که باعث به وجود آمدن کودکی که کم توان ذهنی و یا معلول جسمی است نشوند .
منابع :
دکتر افروز ، غلام علی . (1371) . مقدمه ای بر روان شناسی و آموزش و پرورش کودکان عقب مانده ذهنی . انتشارات دانشگاه تهران .
دکتر افروز ، غلام علی ( 1375) . مقدمه ای بر آموزش و پرورش کودکان استثنائی . انتشارات دانشگاه تهران .
بحرینی ، حمید رضا .( 1378). پایان نامه . بررسی علل عقب ماندگی ذهنی دانش آموزان استثنائی استان یزد .
پوشنه ، کامبیز .( 1373) . پایان نامه .کارایی روش آموزش بالینی ( BEERY) به بهبود بخشی مشکلات ترسیمی کودکان عقب مانده ذهنی .
دکتر سیف نراقی ، مریم و نادری ، عزت ا… .( 1380) . روان شناسی کودکان استثنائی . انتشارات ارسباران .
رضائی ، صدیقه و دکتر فرامرزی ، سالار .( بهمن 1386) : نشریه تعلیم و تربیت . رفتارهای جنس در کودکان عقب مانده ذهنی.
رابینسون ، نانسی ام و رابینسون ، هالبرت . بی .( 1374) . کودکان عقب مانده ذهنی . ترجمه فرهاد ماهر . انتشارات آستان قدس رضوی .
فراری ، آنااولیوریو.( 1371). نقاشی کودکان و مفاهیم آن . ترجمه پریرخ دادستان و محمود منصور . انتشارات تهران ژرف .
کاپلان ، ( 1379) . خلاصه ی روان پزشکی و علوم رفتاری روان پزشکی بالینی .ترجمه نصرت ا.. پورافکاری .
کرک ، ساموئل و جیمزجی ، کالاگر .( 1376). آموزش و پرورش کودکان استثنائی . ترجمه مجتبی جوادیان . انتشارات آستان قدس رضوی .
کافمن ، جیمزام و هالاهان دانیل پی .(1372). کودکان استثنائی ، ترجمه ی مجتبی جوادیان . انتشارات آستان قدس رضوی .
دکتر نوابی نژاد ، شکوه و فتح الدین ، محمود .( 1362) . شناخت و آموزش کودکان استثنائی ، انتشارات فرهنگ چاپ اول .
سایت (2002).acf.dhhs.gov
The administvation for children and families
سایت ،AHRC Nassau,(2001).ahrc.org
سایت ، excch.blogfa.com ( اردیبهشت 1385) ِ
1 Feeble mindeness
2 Cutoff
3 منگولیسم یعنی داشتن قیافه ای شبیه مغول ها، و کلمه منگول در زبانهای انگلیسی و فرانسه و غالب زبانهای اروپائی به معنی مغول است. منگول ها گروهی از افراد عقب مانده ذهنی هستند که با ویژگی های کلینیکی، از جمله داشتن چشم های مورب (مانند مغول ها) شناخته می شوند.
4 Microcephole
5 Macrocephal
6 .Down Syndrome
—————
————————————————————
—————
————————————————————