به نام خدا
مبانی نظری و پیشینه تحقیق درباره نگرش مذهبی
دینداری
پدیده دینداری1 از موضوعات قابل توجهی است که اهمیت آن را از کثرت تلاش هایی می توان دریافت که در سال های اخیر برای ساخت و به کارگیری سنجه های دینداری مصروف شده است. این تلاش ها از دل اقتضائات و ضرورت های قابل درکی بیرون آمده است که نمی توانست بدون پاسخ باقی بماند. ضرورت این مطالعات به طور عام برخواسته از نفوذ و اعتباری است که هنوز دین برای انسان و اجتماع دارد (شجاعی زند،35:1384). دین اصل وحدت بخش و زمینه مشترکی را فراهم ساخته و به انسان اجازه می دهد تا با فائق آمدن بر تمایلات خودخواهانه اشان و به خاطر عشق به همنوعانشان فراتر از این خودخواهی ها عمل کنند. دین سنگ بنای سامان اجتماعی است و منبعی برای ارزشهای اجتماعی است و بر گزینشهای فردی و بسیاری از زمینه های زندگی روزمره تاثیر می گذارد و همچنین به عنوان تجلّی روح جمعی و عامل همبستگی و یکپارچگی جامعه محسوب میشود. امروزه پدیده هایی همچون مهاجرت روستایی، ورود ابزار و وسایل ارتباط جمعی، آموزش و پرورش گسترده و غیره ارزش ها و روابط سنتی را مورد پرسش قرار داده و تغییراتی را در دینداری نسل جدید به وجود آوردهاند وپژوهشگران ناگزیرند تا به بررسی عوامل موثر بر تغییر ارزشهای دینی جوانان از سویی و ارائه راهکارهایی برای غلبه بر آن از سوی دیگر بپردازند.تحلیل های نظری بیانگر آن است که در جوامع در حال گذار دینداری یکی از متغیرهای اجتماعی است که دستخوش تحولات گسترده ای می شود (دورکیم،1381 و 1383؛ برگر و لاکمن،1697) برگر در تعریف دین می نویسد "دین کوشش جسورانهای است برای آنکه سراسر گیتی برای انسان معنی دار شود" (همیلتون،273:1387). به عقیده وی دین نظم اجتماعی را مشروع می کند و مفاهیم دینی جهان را با یک رشته فرایندهای خاصی که به تعبیر برگر "ساختار موجه نمایی" را می سازند اعتبارشان را حفظ و تحکیم می کنند. اینها همان فرایندهایی هستند که عقاید مذهبی از طریق آن ها تقویت،ترویج،دفاعیه فرض می شوند. اگر این ساختار موجه نمایی تضعیف شود یا از بین برود، تسلط اعتقادات دینی بر اذهان انسانها به آسانی از دست میرود(همان،274). تامس لاکمن نیز بر نقش دین در ساخت معنا تاکید دارد.به عقیده وی دین،دوشادوش زندگی اجتماعی حرکت می کند. به اعتقاد وی، روند جامعه نوین غربی به سوی دنیاگرایی، تنها به دلیل سستی گرفتن صورت ها و نهادهای دینی سنتی پیش آمده است،نه آنکه خود دین سست شده باشد(همیلتون،275:1387)
2-1-1 نگرش های مذهبی
پرورش مذهب در حقیقت مجموعه دگرگونی هایی است که در فکر و عقیده فرد به منظور ایجاد نوعی خاص از عمل و رفتار که متکی بر ضوابط مذهب باشد انجام میشود. به عبارت دیگر در سایه دگرگونی هایی که در فکر و عقیده فرد ایجاد میگردد اخلاق و عادات، آداب و رفتار، روابط فردی و اجتماعی و صورت مذهبی و شرعی میگیرند و مذهب به عنوان عامل مسلط بر زندگی فرد و جنبه های آن خودنمایی می کند ضوابط مذهبی برای روابط انسانی ضروری تر از هر گونه ضوابط دیگر است زیرا در جهان امروز که صنعت تمام جوانب زندگی بشر را تحت الشعاع قرار داده، به زحمت میتوان گفت که فرد دارای وظایفی نسبت به جامعه است. مگر زیگموند فروید گمان نمیکرد که جامعه نیازی به مذهب ندارد. در عصر ما که بیماری های روانی و اضطراب ها و نگرانی ها، قربانی های متعددی از خیل آدمیان میگیرند و ضوابط مذهبی بهترین داروی شفابخش و نجات دهنده بشر از نگرانی هاست. به عقیده آدلر که از تجارب 30 ساله ی روانکاوی خود سخن میگفت: کلیه بیماران روانی که حس مذهبی خود را باز نیافتند فقط درمان نشدند (افروز، 1375).
معنویت به عنوان یکی از ابعاد انسانیت شامل آگاهی وخودشناسی می شود ، این آگاهی ممکن است منجر به تجربه ای شود که فراتر از خودمان است ،ایمونز تلاش کرد معنویت را براساس تعریف گاردنر از هوش ،در چارچوب هوش مطرح نماید ومعتقد است معنویت می تواند شکلی از هوش تلقی شود زیرا عملکرد وسازگاری فرد را پیش بینی می کند وقابلیت هایی را مطرح می کند که افراد را قادر می سازد به حل مسائل بپردازند وبه اهدافشان دسترسی داشته باشد.گاردنر ،ایمونز را مورد انتقاد قرار می دهد ومعتقد است که باید جنبه هایی از معنویت که مربوط به تجربه های پدیدار شناختی هستند(مثل تجربه تقدس یا حالات متعالی)از جنبه های عقلانی ،حل مسئله وپردازش اطلاعات جدا کرد (آمرام،2005).می توان علت مخالفت محققانی مانند گاردنر را به نگاه شناخت گرایانه آنان از هوش نسبت داد(نازل ،2004).
معنویت دارای سه بعد است:1- معنا: معنویت شامل جستجوی معنا وهدف به شیوه ای است که به وجودی مقدس یا واقعیتی غایی ارتباط پیدا می کند ،معمولاً این امر موجب پاسخ به این سوال می شود که "چطور دیدگاه من در مورد وجودی مقدس یا واقعیتی غایی به زندگی ام معنا می بخشد؟ معنا ممکن است دربرگیرنده ی اصول اخلاقی وارزش های متعالی نیز شود ، بخصوص که چنین جنبه های زندگی سرچشمه گرفته از دیدگاه ما نسبت به وجودی مقدس یا واقعیت غایی است .2- تعالی : این واژه به تجربیات فراشخصی یا وحدت بخش اشاره می کند که ارتباطی فراسوی خود شخصی مان را فراهم می سازد وشامل ارتباط با وجودی مقدی یا واقعیتی غایی می گردد.3- عشق : عشق منعکس کننده ی بعد اخلاقی معنویت می باشد ، بخصوص زمانی که توسط باورهای مربوط به واقعیتی غایی یا وجودی مقدس برانگیخته شده باشد. بسیاری از آموزگاران معنوی همچون دالایی اما، عشق را به مثابه ی جوهره ی معنویت می دانند ومعنویت را با ویژگی هایی از روح انسان همچون عشق ،شفقت ،صبر ،تحمل ،بخشایش،رضایت خاطر ،احساس مسئولیت وحس سازگاری که شادمانی را برای خود ودیگران به ارمغان می آورد ،مرتبط می دانند.از نظر هارتز ،اینکه بتوانیم عشق بورزیم یا نه منعکس کننده ی این موضوع است که دو بعد دیگر معنویت(معنا وتعالی )را، تاچه اندازه جدی می گیریم ،منظور از عشق صرفا یک احساس نیست ،عشق می تواند مستلزم انجام دادن کاری باشد که بیشترین فایده را برای خود و دیگران در پی داشته باشد(هارتز2،ترجمه ی کامگار وجعفری،1387).
از دیدگاه غباری بناب وهمکاران ،معنویت عبارت است از :ارتباط با وجود متعالی،باور به غیب ،باور به رشد وبالندگی انسان در راستای گذشتن از پیچ وخم های زندگی وتنظیم زندگی شخصی برمبنای ارتباط با وجود متعالی در هستی معنادار،سازمان یافته وجهت دار الهی .این بعد وجودی انسان فطری وذاتی است وبا توجه به رشد وبالندگی انسان ودر نتیجه انجام تمرینات ومناسک دینی متحول شده وارتقا می یابد(غباری بناب وهمکاران ،1387).
مذهب عبارتست از تاثیرات احساساتی و رویدادهایی که برای هر انسانی در عالم تنهایی و دور از همه وابستگی ها روی میدهد، به طوری که انسان از این مجموعه در می یابد که بین او و آن چیزی که آن را امر خدا می نماید، رابطه برقرار می کند که این رابطه یا از راه قلب یا از روی عقل و یا به وسیله اجرای مراسم و اعمال مذهبی برقرار می گردد. به نظر او انسان احساس می کند که در وجود او یک عیب و نقص بزرگ موجود است که موجب نا آرامیها و مشکلات ماست و همچنین حس می کنیم که هر گاه با قدرتی ما فوق خود ارتباط حاصل کنیم می توانیم خود را از نا آرامی ها و ناراحتی ها نجات دهیم. گوستاو یونگ هم در خصوص دعا و ایمان مذهبی در کنترل روان انسان می گوید در مورد بیماران روحی و روانی که 35 سال به بالا داشتند حتی یک نفر هم یافت نمی شد که مشکل روانی او در آخرین تحلیل به ایمان مذهبی مربوط نگردد.به عقیده ویلیام جمیز دعا و نماز و اتصال با روح عالم خلقت دارای کارکردهای زیادی است کاری است به اثرات و نتایج مختلف شگفت انگیز، ایجاد یک جریان قدرت و نیرویی که به طور محسوس دارای آثار مادی و معنوی می باشد. عواطف مذهبی بر مزاجهای مالیخولیایی فائق شده و به روح انسان حالت مقاومت و پایداری خاصی می بخشد و به زندگی ارزش، درخشندگی و پایداری می دهد. در مکتب اسلام نماز به عنوان باز دارنده از تباهی معرفی می شود"ان الصلوه تنهی عن الفحشاء و المنکر و لذکرالله اکبر والله یعلم ما تصنعون"(العنکبوت،45) یعنی: نماز را بر پا دار که نماز انسان را از زشتی ها و منکرات باز می دارد و خداوند می داند شما چه اعمالی را انجام می دهید. بنابراین احساسات مذهبی در نزد هر کس که یافت می شود ، یک نیروی روزافزون در زندگی او وارد می کند، و هنگامی که در نبرد زندگی همه امیدها بر باد می رود وقتی که دنیا به آدمی پشت می کند، احساسات مذهبی دست اندر کار شده در اندرون ما چنان شور و هیجانی برپا می سازد که ما را جوان نموده و زندگی درونی ما را که تیره و تار شده بود دگرگون می سازد.(صادقی،1356)
به نظر اریک فرم،فروید معتقد به پیشرفت انسان و تحقق بخشیدن به آرمان های ذاتی (فرد،حقیقت) عشق برادرانه،کاهش رنج ها ، استقلال و حس مسئولیت است. به نظر او این آرمانها هسته اخلاقی تمام ادیان بزرگ را که شالوده فرهنگ های شرق و غرب می باشد یعنی تعلیمات کنفوسیوس ، لائوسته، بودا، پیامبران و مسیح را تشکیل می دهد. پس بدین ترتیب فروید عملاً به جانبداری از هسته اخلاقی دین سخن می گوید ولی جنبه های الهی و ماوراءالطبیعی آن را به علت مانع شدن از تحقق هدف های اخلاقی مورد انتقاد قرار می دهد . از دیدگاه اریک فرم نیاز دینی یعنی نیاز به یک الگوی جهت گیری شده و مرجعی برای اعتقاد و ایمان. هیچ کس را نمی توان یافت که فاقد این نیاز باشد. انسان ممکن است حیوانات، درختان، بت های طلایی یا سنگی، خدایان نامرئی یا مقدسین یا رهبران شیطان صفت را پرستش کند همچنین ممکن است اجدادش ، ملتش، طبقه یا حزبش، پول و موفقیتش را مورد پرستش قرار دهد. حتی غیر عقلانه ترین جهت گیریها ….. ولی چنانچه تعداد قابل ملاحظه ای از مردم آن را بپذیرند احساس یگانگی با دیگران همراه با یک مقدار آرامش و ایمنی که شخص عصبی فاقد آن است در فرد به وجود می آورد. همین احساس تنهایی و خفقان است که نیش دردناک بیماری عصبی است.(اریک فرم،).
برای آرامش روان و آسایش فکر و خیال و جلوگیری از بیماری عصبی رسیدن به آرامش روان، خداوند در قرآن می فرماید:"هو الذی خلقکم من نفس واحده و جعل منها زوجها لیسکن الیها"(الاعراف،189) یعنی: اوخدایی است که همه شما را از یک فرد آفرید و همسرش را نیز از جنس او قرار داد تا در کنارش آرام گیرد.
ویل دورانت3 معتقد است گه دین به اندازه ای غنی و فراگیر و پیچیده است که جنبه های متفاوت و مختلف آن، برای دیدگاه ها و نگرش های مختلف به گونه ای جلوه می کند، به اعتقاد او آنچه مهم است این است که هیچ دوره ای در تاریخ بشری خالی از مذهب و اعتقادات دینی نبوده است.صدها هزار سال طول کشید تا انسان های ما قبل تاریخ توانستند آتش را کشف کنند و با ساختن قایق رودها و دریاها را به تصرف در آورند، به سود بخشی پاره ای از گیاهان پی برده و شماری از حیوانات را رام نمایند با این همه انسان در برابر نیروهای قهار و زورمند طبیعت خویش را ناتوان و درمانده یافته و روزگار را در بیم و اضطراب بسر می برند، بدون آنکه علل و عوامل آنرا بشناسند از این روی از اندیشه ابتدایی خود یاری جستند. نیروهای مجهول طبیعت تا حدودی تشخیص داده و به وجود نیروها و آفریدگارانی اعتقاد یافتند که با خشم، مهر و کین بر جهان فرمان می رانند. آنگاه این گروه ارواح یا خدایان را با خدا قیاس نموده و پنداشتند که آنان نیز همانند انسانند و خواسته هایی شبیه انسان دارند و برای آنکه آنان را بر سر مهر و آشتی درآورند به ستایش و نیایش آنان پرداختند و تقدیم هدایا به خدا یا مجهول را یکی از وظایف خویش قرار دادند، سپس به جان بخشیدن به عناصر طبیعت و تجسم خدایان آیین جان پنداری را پدیدار ساختند.با مطالعه انسان های ابتدایی می توان گفت که انسان دین ورز مقدم بر انسان هوش ورز بوده است.مطالعات و بررسی ها در مورد اقوام و ادیان ابتدایی بیانگر انواع و اقسام مراسم و مناسک و اعتقادات مذهبی است.
2-1-2 کارکردهای دین و ضرورت وجوه دین
نهاد دین سه نوع رابطه با کل جامعه دارد. ایدئولوژیک، انتقال فرهنگی و ماوراء الطبیعی. ادیان همیشه متفکل امور اعتقادی جامعه خویش بوده اند و تلاش کرده اند با سامان دادن به یک نظام اعتقادی، نیاز مردم را به این گونه امور پاسخ دهند. البته این نظام ها اشکال متنوعی داشته اند و باورهای عرضه شده توسط آنها در سطوح مختلفی از تساهل، یکه تازی، جزمیت، انحصار،تکثرگرایی، عاطفه و احساس، بیان هنری و مانند آنها قرار می گرفته اند.درگذشته نهاد دین هم متفکل آموزش مذهبی و غیرمذهبی جامعه بود و هم کار انتقال فرهنگی را انجام می داد، روحانیون پیش از همه چیز و همه کار، معلم مردم بودند و در مسائل مختلف به آنها رجوع می شد. کارکرد سوم نهاد عرضه تصویری از یک جهان ماورانی و فراهم کردن تجربیاتی ناشی از وجود ارتباط با آن جهان است. ارتباط این امر مقدس را می توان جوهره دینداری فرد خواند. کارکرد نهادهای دینی سامان دادن به این تجربیات و به وجود آوردن احکام و دستورالعمل هایی است که این تجربیات را تداوم بخشید(محمدی، 1382). علامه طباطبائی کارکرد اجتماعی دین را در حفظ نظم و بنیادهای جامعه می داند. از نظر علامه ((دین)) حافظ و ضامن اخلاق فاضله در جامعه و علت اصلی جلوگیری ازهوی وهوس انسانی است و در چنین جایگاهی برای دین است که نظم و انتظام جامعه باقی مانده و شیرازه جامعه از هم نمی گسلد(طالبان،1380). آلبورت4 (1950) مذهب را به عنوان فلسفه وحدت بخش زندگی توصیف می کند و آن را یکی از عوامل بالقوه مهم برای سلامت روان دانسته، او معتقد است نظام ارزشی مذهبی بهترین زمینه را برای شخصیت سالم آماده می کند. اما به این نکته نیز توجه داردکه اینطور نیست که تمام کسانی که ادعای مذهبی بودن دارند، دارای شخصیتی سالم هستند.
قرآن مجید ضرورت وجود دین را پاک کردن انسان ها از پلیدی، شرک و آموختن آموزه های اساسی دین و بیرون آوردن آدمیان از تاریکی افکار وهم آلود می داند.(آل عمران؛ آیه 164). علامه طباطبایی فایده دین را اصلاح فرد و جامعه دانسته است. به این ترتیب که دین در نتیجه پیمان که میان زندگی وخدای متعال به وجود می آورد در همه اعمال فردی و اجتماعی برای انسان مسئولیت خدایی ایجاد کرده و از آنجا که در اعتقادات پیروان ادیان الهی، خدای متعال با قدرت و علم پایدار خویش از هر جهت به انسان احاطه دارد، به هر گونه فکری که در سرپروراندو رازی که در دل داشته باشد،کاملاً آگاه است و چیزی بر وی پوشیده نیست(طالبان،1380 آدمی در زندگی خود همواره واقعیت هایی مانند شکست، ناکامی،بی عدالتی و رنج را تجربه می کند. مرگ برای او نیز یکی از دشوارترین و حتمی ترین تجربه هاست. وجود شرور در این چهان نیزاز تجربه های دائمی اوست. دین در واقع ، تلاش آدمی است برای نسبی نمودن و از مطلقیت انداختن شروری که مطلق انگاشته می شوند. بدین شیوه که رنج و شر را بخش لازمی از یک خبر و نیکی مطلق و بزرگتر معرفی می کند.دین به آدمی دیدگاه تازه ای برای نگریستن به مسائل و مشکلات می بخشد و بدین شیوه که رنج و شر را بخش لازمی از یک خبر و نیکی مطلق و بزرگتر معرفی می کند. و بدین طریق از تا ثیر رنج افزا و زیانبار آنها می کاهدیا ریشه غم و درد را از بن می کند.دین ترس، ناکامی، دشمنی و رنج ها را چنان برای آدمی تفسیر می کند که آدمی با نشاط و امیدوار به کام مشکلات فرو رود و برای مواجهه با آنها آماده شود. دین آدمی را از فردیت خویش بیرون می برد و او را وادار می سازد تا به روابط اجتماعی،مشکلات دیگران و خیر جمعی نیز بیندیشد و بکوشد تا دیگران نیز بتوانند به آرمان ها و خواسته های خود برسند.دین از آدم شکست خورده و ترسیده و غمزده و نومید موجودی امیدوار و با نشاط و فعال و فداکار می سازد که در راه دیگر همنوعان آماده ایثاراست(کلیم کیت و دیگران به نقل از همتی، 1379).
اسپیلکا5 و همکاران (1985)دین را به عنوان یک نظام مرجع برای تفسیر وقایع زندگی مورد بحث و بررسی قرار می دهند، دین به عنوان یک نظام با معنا تصور می شود که افراد از آن برای کمک به فهم مسائل جهانی، مهار وقایع و حفظ حرمت خود استفاده می کنند.نیومن و پارگامنت (1990) نقشهای روانشناختی مهم و بی شماردین را که در کمک به مردم برای درک کنار آمدن با وقایع زندگی به کار می روند، توصیف نموده اند.به نظر آنان مذهب می تواند در ایجاد احساس امید، احساس صمیمت با دیگران، آرامش هیجانی،فرصت خودشکوفایی، احساس راحتی، مهارتکانه ها، نزدیکی با خدا و کمک به حل مشکل موثرباشد (خداپناهی و حیدری،1382).
2-1-3 کارکرد دین و اعتقادات مذهبی به عنوان یک نیاز فطری
دین و مذهب یکی از اساسی ترین و مهمترین نهادهایی است که جامعه بشری به خود دیده است ،به طوری که هیچ گاه بشر خارج از این پدیده زیست نکرده و دامن از آن برنکشیده است. قرآن می فرماید: "ان الله اصطفی لکم الدین فلا تموتن الا ئ انتم مسلمون" (البقره،132) یعنی: خداوند این آئین پاک را برای شما برگزیده است و شما جز بر آئین اسلام نمیرید.
به گفته پلو تارک اگر به صحنه گیتی نظری بیفکنیم ، بسیاری از محل و اماکن را خواهید دید که در آنجا نه آبادیست نه علم و نه دولت ، اما یکجا که خدا نباشد نمی توان پیدا نمود.(الکسیس کارل ).
در واقع هیچ فرهنگی در گذشته یافته نمی شود که دین در آن جایی نداشته باشد و هیچ کس فکر نمی کند که در آینده نیز فرهنگی غیر از این بتواند به وجود آید. مطالعه انسان فهم و درک این نکته را برای ما ممکن می سازد که نیاز به یک نظام مشترک جهت گیری و یک مرجع اعتقاد و ایمان دارای ریشه عمیق در شرایط زیستی انسان است.(اریک فرم،36)
به نظر یونگ در بررسی ریشه کلمه دین در زبان لاتین معلوم می شود معنی آن عبارتست از ((تفکر از روی وجدان و با کمال توجه)) درباره چیزی که رودلف اتو Rudolf Otto) ) آنرا شئی قدسی و نورانی دانسته است. کیفیت قدسی و نورانی – علتش هر چه باشد حالتی است که به انسان دست می دهد ، بی آنکه اراده او در آن دخیل باشد . کیفیت قدسی و نورانی عبارتست از خاصیت چیزی که به چشم دیده می شود یا اثر یک وجود حاضر ولی نادیدنی به زعم یونگ دین حالتی خاص از روح انسان است که بر طبق معنی اصلی کلمه دین در زبان لاتین می توان آن را به این عبارت تعریف کرد. دین عبارت است از حالت مراقبت و تذکر و توجه دقیق به بعضی از عوامل موثر که بشر عنوان ((قدرت قاهره)) را به آن اطلاق می کند و آنها را به صورت ارواح ،شیاطین،خدایان، قوانین،صور مثالی،کمالی مطلوب و غیره تجسم می کند.(یونگ،5-4)
استفاده از خرد خود در مقابله با این نیروهای بیرونی و درونی نبوده است. در نتیجه به جای مقابله با آنها و استفاده از خرد از ((ضد انفعالالت )) و دیگر نیروهای احساسی و عاطفی کمک گرفته و در این فراگرد چیزی را در خودش پرورش می دهد که فروید آنرا یک ((توهم))دمی نامد. از آنجایی که انسان با نیروهای رام نشدنی و غیر قابل شناختی در درون و بیرون خویش درگیر است. تجربه دوران کودکی را به همان شکل خود به خاطر آورده و واپس گرایی را دنبال می کند . وی که از محبت و حمایت های پدری برخوردار بوده به پیروی و اطاعت از دستورهای او تن در می دهد.بنابراین دین به عقیده فروید تکرار تجربه کودکی است. همانطوری که کودک می فهمد که به اتکا به پدر خود و ستایش و ترس از او می تواند با ترس ها و نا امنیت های درونی و بیرونی خود مقابله نماید. انسان نیز به همین شیوه با نیروی خطرناک دور بر خویش به مقابله برمی خیزد. فروید دین را با تشویش های عصبی مقایسه کرده آنرا یک بیماری عصبی حمعی تلقی می کند.
او تصریح می کند که از استعمال کلمه دین ، اعتقاد به مسلک معینی را در نظر ندارد. اما هر مسلکی دو اصل از یک طرف به احساس مستقیم کیفیت قدسی و نورانی متکی است و از طرف دیگر به ایمان یعنی وفاداری به اعتماد و تاثیر عوامل قدسی و نورانی و تغییراتی که در وجدان انسان از آن تاثیر حاصل می شود. تغییر حالتی که در آن پیدا شد، مثال بارزی از این نکته است. بنابراین می توان گفت که اصطلاح دین معرف حالت خاص وجدانی است که بر اثر درک کیفیت قدسی و نور آن تغییر یافته باشد. به این ترتیب به نظر یونگ تجربه دینی خصلتا نوع ویژه ای از تجربه عاطفی است و به معنی تسلیم در برابر یک قدرت برتر است . خواه این قدرت خدا نامیده شود، خواه ناخودآگاه، بدون شک این کیفیت مربوط به نوعی خاص از تجربه دینی است. به نظر فروید منشاء دین ناتوانی انسان در مقابله با نیروهای طبیعت در بیرون از خود و نیروهای غریزی درون خویش است. به نظر او دین در مراحل ابتدایی و اولیه تکامل انسان به وجود آمده، یعنی زمانی که هنوز بشر از عقل و دانش کافی برخوردار نبوده و قادر به استفاده از خرد خود در مقاباله با این نیروهای بیرونی و درونی نبوده است. در نتیجه به جای مقابله با آنها واستفاده از خرد از ((ضد انفعالات)) و دیگر نیروهای احساسی و عاطفی کمک گرفته و در این فراگرد چیزی را در خودش پرورش می دهد که فروید آنرا یک ((توهم)) می نامد. از آنجایی که انسان با نیروهای رام نشدنی و غیر قابل شناختی در درون و بیرون خویش درگیر است، تجربه دوران کودکی را به همان شکل خود به خاطر آورده و واپس گرایی را دنبال می کند. وی که از محبت و حمایت های پدری برخوردار بوده به پیروی و اطاعت از دستورهای او تن در می دهد.
بنابراین دین به عقیده فروید تکرار تجربه کودکی است. همانطوری که کودک می فهمد که با اتکا به پدر خود و ستایش و ترس از او می تواند با ترس ها و ناامنیت های درونی و بیرونی خود مقابله نماید. انسان نیز به همین شیوه با نیروی خطرناک دوربر خویش به مقابله بر می خیزد. در نتیجه فروید دین را با تشویش های عصبی مقایسه کرده آنرا یک بیماری عصبی حمعی تلقی می کند. مقدمات مقدر همه در نظر ما بزرگ جلوه می کند، در دوره های بعدی بخصوص با رشد قوای فکری ، فرد در می یابد که به نوعی اعتقاد و ایمان دینی نیاز دارد، تا از آن به عنوان یک وسیله دفاعی در مقابل نقصان عقلی خود استفاده نماید. او به خوبی در می یابد که برای پیروزی بر مشکلات این دنیای خشن و بی رحم احتیاج به عشق و ایمان دارد. بدین ترتیب مذهب که عقل عشق و ایمان را در بر می گیرد برای فرد کم کم حقیقت پیدا می نماید، گرچه بیشتر افراد مذهبی مدعی اند که دیانت آنها با توجه به قوای طبیعت پدیدار گشته. زیرا ظواهر طبیعی و حوادث اسرار آمیز اعتماد آنها را به نیروی ماوراء طبیعی افزایش داده است، بدین ترتیب شخص در نتیجه تلاشی که برای یافتن یک سیستم جامع اعتقادی می نماید تا او را به کل هستی مربوط سازد تا هدف و جهتی برای خود پیدا نماید که همچون سند اطمینانی در زندگی منظور گردد، به همین دلیل انتظار داریم افراد بالغ مذهبی باشند و در واقع هم چنین هستند.(صادقی،1356).
مذهب عبارتست از تاثیرات احساساتی و رویدادهایی که برای هر انسانی در عالم تنهایی و دور از همه وابستگی ها روی میدهد، به طوری که انسان از این مجموعه در می یابد که بین او و آن چیزی که آن را امر خدا می نماید، رابطه برقرار می کند که این رابطه یا از راه قلب یا از روی عقل و یا به وسیله اجرای مراسم و اعمال مذهبی برقرار می گردد. به نظر او انسان احساس می کند که در وجود او یک عیب و نقص بزرگ موجود است که موجب نا آرامیها و مشکلات ماست و همچنین حس می کنیم که هر گاه با قدرتی ما فوق خود ارتباط حاصل کنیم می توانیم خود را از نا آرامی ها و ناراحتی ها نجات دهیم. گوستاو یونگ هم در خصوص دعا و ایمان مذهبی در کنترل روان انسان می گوید در مورد بیماران روحی و روانی که 35 سال به بالا داشتند حتی یک نفر هم یافت نمی شد که مشکل روانی او در آخرین تحلیل به ایمان مذهبی مربوط نگردد. به عقیده ویلیام جمیز6 دعا و نماز و اتصال با روح عالم خلقت دارای کارکردهای زیادی است کاری است به اثرات و نتایج مختلف شگفت انگیز، ایجاد یک جریان قدرت و نیرویی که به طور محسوس دارای آثار مادی و معنوی می باشد. عواطف مذهبی بر مزاجهای مالیخولیایی فائق شده و به روح انسان حالت مقاومت و پایداری خاصی می بخشد و به زندگی ارزش، درخشندگی و پایداری می دهد.
در مکتب اسلام نماز به عنوان باز دارنده از تباهی معرفی می شود"ان الصلوه تنهی عن الفحشاء و المنکر و لذکرالله اکبر والله یعلم ما تصنعون"(العنکبوت،45) یعنی: نماز را بر پا دار که نماز انسان را از زشتی ها و منکرات باز می دارد و خداوند می داند شما چه اعمالی را انجام می دهید. بنابراین احساسات مذهبی در نزد هر کس که یافت می شود ، یک نیروی روزافزون در زندگی او وارد می کند . و هنگامی که در نبرد زندگی همه امیدها بر باد می رود وقتی که دنیا به آدمی پشت می کند، احساسات مذهبی دست اندر کار شده در اندرون ما چنان شور و هیجانی برپا می سازد که ما را جوان نموده و زندگی درونی ما را که تیره و تار شده بود دگرگئن می سازد (صادقی،1356).
به نظر اریک فرم،فروید معتقد به پیشرفت انسان و تحقق بخشیدن به آرمان های ذاتی (فرد،حقیقت،اوگوس) عشق برادرانه،کاهش رنج ها ، استقلال و حس مسئولیت است. به نظر او این آرمانها هسته اخلاقی تمام ادیان بزرگ را که شالوده فرهنگ های شرق و غرب می باشد یعنی تعلیمات کنفوسیوس ، لائوسته، بودا، پیامبران و مسیح را تشکیل می دهد. پس بدین ترتیب فروید عملاً به جانبداری از هسته اخلاقی دین سخن می گوید ولی جنبه های الهی و ماوراءالطبیعی آن را به علت مانع شدن از تحقق هدف های اخلاقی مورد انتقاد قرار می دهد . از دیدگاه اریک فرم نیاز دینی یعنی نیاز به یک الگوی جهت گیری شده و مرجعی برای اعتقاد و ایمان. هیچ کس را نمی توان یافت که فاقد این نیاز باشد. انسان ممکن است حیوانات، درختان، بت های طلایی یا سنگی، خدایان نامرئی یا مقدسین یا رهبران شیطان صفت را پرستش کند همچنین ممکن است اجدادش ، ملتش، طبقه یا حزبش، پول و موفقیتش را مورد پرستش قرار دهد. حتی غیر عقلانه ترین جهت گیریها .. ولی چنانچه تعداد قابل ملاحظه ای از مردم آن را بپذیرند احساس یگانگی با دیگران همراه با یک مقدار آرامش و ایمنی که شخص عصبی فاقد آن است در فرد به وجود می آورد. همین احساس تنهایی و خفقان است که نیش دردناک بیماری عصبی است.(اریک فرم،49) برای آرامش روان و آسایش فکر و خیال و جلوگیری از بیماری عصبی رسیدن به آرامش روان، خداوند در قرآن می فرماید:"هو الذی خلقکم من نفس واحده و جعل منها زوجها لیسکن الیها"(الاعراف،189) یعنی: اوخدایی است که همه شما را از یک فرد آفرید و همسرش را نیز از جنس او قرار داد تا در کنارش آرام گیرد.
ویل دورانت معتقد است گه دین به اندازه ای غنی و فراگیر و پیچیده است که جنبه های متفاوت و مختلف آن، برای دیدگاه ها و نگرش های مختلف به گونه ای جلوه می کند، به اعتقاد او آنچه مهم است این است که هیچ دوره ای در تاریخ بشری خالی از مذهب و اعتقادات دینی نبوده است.صدها هزار سال طول کشید تا انسان های ما قبل تاریخ توانستند آتش را کشف کنند و با ساختن قایق رودها و دریاها را به تصرف در آورند، به سود بخشی پاره ای از گیاهان پی برده و شماری از حیوانات را رام نمایند با این همه انسان در برابر نیروهای قهار و زورمند طبیعت خویش را ناتوان و درمانده یافته و روزگار را در بیم و اضطراب بسر می برند، بدون آنکه علل و عوامل آنرا بشناسند از این روی از اندیشه ابتدایی خود یاری جستند. نیروهای مجهول طبیعت تا حدودی تشخیص داده و به وجود نیروها و آفریدگارانی اعتقاد یافتند که با خشم، مهر و کین بر جهان فرمان می رانند. آنگاه این گروه ارواح یا خدایان را با خدا قیاس نموده و پنداشتند که آنان نیز همانند انسانند و خواسته هایی شبیه انسان دارند و برای آنکه آنان را بر سر مهر و آشتی درآورند به ستایش و نیایش آنان پرداختند و تقدیم هدایا به خدا یا مجهول را یکی از وظلیف خویش قرار دادند، سپس به جان بخشیدن به عناصر طبیعت و تجسم خدایان آیین جان پنداری را پدیدار ساختند. می توان گفت که انسان دین ورز مقدم بر انسان هوش ورز بوده است (صادقی،1356).
2-1-4الگوهای دینداری
2-1-4-1 الگوی دینداری گلاک و استاک
چارلز گلاک طی دهه 50-60 میلادی در تلاش برای فهم و تبیین دین در امریکا بود. وی بحث ابعاد التزام دینی را در این کشور زنده کرد و با همکاری رادنی استارک در سال 1956 به شرح و بسط الگوی جدیدی از دینداران پرداخت. هدف اصلی آن ها، عموماً درک شیوه های گوناگونی بود که مردم با توسل به آن، خود را مذهبی تلقی می کردند. گلاک و استارک براین عقیده بودند که به رغم آنکه ادیان جهانی در جزییات بسیار متفاوتند، اما دارای حوزه های کلی هستند که دینداری در آن حوزه ها و یا آن ابعاد جلوه گر می شود (احمدی،27:1388)
آن ها برای دینداری چهار بعد اصلی عمل، باور، تجربه، دانش یا معرفت را تحت عنوان ابعاد عمومی الزام دینی مطرح کرده اند. این ابعاد چهار گانه، در سطح مقیاس های اولیه به پنج شاخص یا مقیاس تقسیم شده اند که افزایش آن، ناشی از تفکیک بعد عمل به دو بخش شاخص مناسکی و عبادی است. در مقیاس ثانویه، شاخص ها در نهایت به هشت عدد افزایش یافته است که شاخص های ناظر بر روابط اجتماعی دینداران هم به آن اضافه شده است (گنجی،115:1383). در زیر شرحی از الگوی دینداری مورد نظر آن ها آورده میشود.
بعد باور: آن چیزی است که انتظار می رود پیروان یک دین بدان اعتقاد داشته باشند. گلاک و استارک این باورها را در هر دین به سه نوع تقسیم کرده اند: باورهای پایهای مسلم، که ناظر بر شهادت به وجود خدا و معرفی ذات و صفات اوست. باورهای غایتگرا، که هدف و خواست خدا از خلقت انسان و نقش او در راه نیل به این هدف است. باورهای زمینه ساز که روش های تامین اهداف و خواست خداوند و اصول اخلاقی را که بشر برای تحقق آن اهداف باید به آن ها توجه کند، در برمی گیرد. گلاک و استارک بعد باور یا عقیدتی را بعد ایدئولوژیکی نیز نامیده اند.
بعد مناسکی (عمل): نظام اعتقادی در هر دینی وجود دارد، اما این اعتقادات به صورت مناسک نمود عینی می یابند. تمام ادیان بنابر اقتضای نوع الهیات خود، نحوه خاصی از عمل و زیست را بر مومن الزام می کنند که همان عمل دینی است. این عمل خواه ناخواه، در پرتو نظام فقهی و اخلاقی سامان می پذیرد. بعد عمل یا مناسک، اعمال دینی مشخصی نظیر عبادت های فردی، نماز، روزه، صدقه، ذکات و … را در برمی گیرد. گلاک و استارک در تشریح بعد مناسکی بر این نکته تاکید کرده اند که در عملیاتی کردن این بعد، علاوه بر مشارکت در فعالیت های مناسکی، تفاوت های مربوط به ماهیت یک عمل و معنای آن عمل نزد فاعلان آن نیز بررسی می شود(آرون،405:1386)
بعد تجربی: تجربه دینی با احساسات، تجربیات و درون فرد دیندار مرتبط است. احساسات و عواطف دینی وجه عالی تری از دینداری است که کاملاً قلبی و درونی بوده و برخلاف مناسک و مراسم آیینی نمود بیرونی ندارد. دیندارانی که این بعد را کسب می کنند "مخلص" نامیده می شوند.
گلاک و استارک تجربه دینی را چندین نوع می دانند: تاییدی: حس مودت و تایید به وجود خدا؛ترغیبی: گزینش آگاهانه خدا و اشتیاق به او؛ شیدایی: حس صمیمیت و شور و وجد نسبت به خدا؛ وحیانی: مورد اعتماد خدا واقع شدن و کارگزار و فرستاده خدا بودند (مهدی زاده،25:1385)
بعد دانشی: بعد معرفتی، عقلانی یا دانش با بعد عقیدتی بسیار نزدیک است تفاوت این دو بعد مربوط به آگاهی و شناخت در اعتقادات در بعد دانش است. معرفت دینی، آگاهی به متون دینی است که می تواند الگویی برای باور، عمل و تجربه دینی باشد. از نظر گلاک و استارک، بعد معرفتی در ارتباط با مطالبی است که مردم از طریق عالمان دینی درباره مذهب می آموزند.
بعد پیامدی: این بعد، به دلیل بیشترین انتقادات، در میان ابعاد الگوی دینداری گلاک و استارک پس از مدتی حذف شد، از جمله اینکه، بعد پیامدی فی نفسه پیامد دینداری است نه بعدی از آن. بعد پیامدی دینداری، که با این انتقاد از الگوی دینداری کنار گذاشته شد، به اعمالی گفته می شود که از عقاید، احساسات و اعمال مذهبی ریشه می گیرد و از ثمرات و نتایج ایمان در زندگی و کنش های بشر است. از نظر این دو محقق، بعد پیامدی جدا از سایر ابعاد قابل بررسی نیست. رفتارهای دینی می توانند در معنای پیامدی سنجه ای از دینداری باشند که منجر به استواری ایمان مذهبی می شود. آنجا که منجر شود تا از باور، اعمال، تجربه و دانش دینی پیروی شود (مهدی زاده،43:1385).الگوی دینداری گلاک و استارک، از نخستین الگوهایی است که بسیاری از الگوهای دینداری بعدی، ابعاد خود را از آن وام گرفته اند.
2-1-4-2 الگوی دینداری لنسکی
گرهارد لنسکی از نخستین افرادی است که الگوی دینداری خود را در قالب سنجش ابعاد و شاخص های دینداری در اوایل دهه 1690 ارائه کرده است. دین از نظر لنسکی عامل موثری است که اندیشه و عمل فرد را حتی جوامع مدرن متاثر می کند. وی برای سنجش این تاثیرگذاری، مهمترین جنبه های دینداری، یعنی جهت گیری دینی و میزان درگیر بودن با گروههای دینی را مورد بررسی قرار داده است. لنسکی با استفاده از رویکردهای اجتماعی و شخصی، بیرونی و درونی، چهار بعد مختلف برای دینداری تعریف می کند. دو بعد از این ابعاد، با فعالیت های جمعی دینداری ارتباط دارند و به فعالیت های مشارکتی و نیز فعالیت های معاشرتی مشهور شده اند. دو بعد دیگر نیز با گرایشهای گوناگون دینی در ارتباط اند که راست کیشی عبودیتی نامیده می شوند. بررسی های اولیه با تاکید بر اهتمام دینی در شهر دیترویت در سال 1958 نشان دادند که، بین دو فعالیت دینی مشارکتی و معاشرتی و دو نوع جهت گیری راست کیش و عبودیتی رابطه بسیار کمی وجود دارد. وی با تاکید بر تحقیقات خود، معتقد است که این چهار بعد، کاملاً جدا و مستقل از هم هستند. لنسکی هر یک از ابعاد دینداری را اینگونه شرح میدهد: پایبندی معاشرتی مبتنی بر تعامل فرد با خانواده و دوستان و همکیشانی است که با او در دین و فرهنگ دینی سهیم هستند. در حالیکه، پایبندی مشارکتی به مشارکت فرد در انجام فعالیت های دینی، به خصوص به صورت جمعی اشاره دارد. به عقیده لنسکی، جهت گیری عبودیتی یعنی همان ارتباط شخصی انسان دیندار با خدا، که موجب می شود فرد در تصمیمات مهم خود به خواست خدا، به طور جدی توجه کند. به نظر وی دو بعد راست کیشی و عبودیتی فرد را به خود دین متصل می کند و ابعاد مشارکتی و معاشرتی، فرد را به گروههای دینی پیوند می زند (گنجی،6:1383)
لنسکی، راست کیشی را میزان پذیرش نظریه های دینی (احکام) و دستورهای مجامع دینی و عبودیت را جهت گیری فرد در عرصه خصوصی در عبادت میداند. منظور از بعد التزام مشارکتی نیز التزام فرد به چارچوب ها و ساختارهای رسمی و جمعی یک دین است که سنجش آن با توجه به متوسط فعالیت های نیایشی و فعالیت های رسمی عبادتی میسر می شود. لنسکی الگوی دینداری خود را از آزمون بر کاتولیک ها، پروتستان ها و یهودیان به دست آورده است و یافته های پژوهشی وی با ساختار و محتوای دینی این سه شاخه از دینداران منطبق است.(گنجی،1383)
2-1-5نظریه های مربوط به دینداری
2-1-5- 1 نظریه دورکیم
امیل دورکیم (1917-1858) در اثرش "اشکال ابتدایی حیات دینی" تعریفی اجتماعی از دین به دست می دهد. ، دین نظامی است همبسته، متشکل از اعتقادات و اعمالی در برابر موجوداتی مقدس؛ یعنی مجزا و ممنوع التماس. این اعتقادات تمام کسانی را که بدان می پیوندند متحد می کند و پایه گذار اجتماعی است. وی می گوید: دین یک معنویت والاست و ما به هیچ وجه نمی توانیم آن را از زندگی فردی و اجتماعی خود جدا کنیم. استدلالات مختلف دورکیم در زمینه دین او را به یک تعریف کلی می رساند: "دین به صورت اعتقاد به یک دنیای مقدس در برابر یک دنیای غیرمقدس (پلید) تعریف می شود" (فصلنامه فرهنگ،80:1384)
تاکید دورکیم در همبستگی مکانیکی و ارگانیکی، وجدان جمعی، نظام هنجاری حائز اهمیت است. وی در همبستگی مکانیکی معتقد است که افراد مثل هم فکر می کنند و به لحاظ رفتاری تفاوت های اندکی با یکدیگر دارند. افراد در ارزش ها، مقدسات و … با یکدیگر مشترک اند و وظایف و کارویژه های اقتصادی یکسانی را انجام می دهند، اما در اثر تعامل های اجتماعی، تقسیم کار، تخصصی و پیچیده شدن کارها دیگر همبستگی مکانیکی جوابگو نخواهد بود. توافق بر سر عقاید و ایده های اخلاقی کمرنگ گردیده و تمایزات سر برمی آورند. بنا به تعبیر دورکیم "در جریان گذار از همبستگی سنتی به همبستگی جدید، نوعی گسیختگی (آنومیک) در زمینه ارزش های افراد پدید می آید. به عبارت دیگر در این شرایط آدمی از سنّت های خود بریده اما به همبستگی جدید نپیوسته است" (اسمیت،27:1383)
به عقیده دورکیم دین عامل همبستگی و ثبات اجتماعی و پایداری جامعه و مظهر قدرت جامعه است و نقش مثبت دین در حل و فصل مشکلات اجتماعی، در ایجاد یگانگی و در معنویتی که در جامعه به وجود می آید نیز سخت اهمیّت دارد. به علاوه دین موجب ثبات، استمرار و پایداری جامعه می شود. وی برای دین چند عملکرد قائل است:
1 -وحدت بخشیدن: دین اجزای جامعه را به یکدیگر متصل می کند و آن را به عنصری واحد بدل و سمبل های اساسی وحدت را فراهم می کند. به نظر وی، ریشه های تفکر و فرهنگ و حتی سازمان یافتن ذهن انسانی، مستقیماً وابسته به اعمال دینی اوست. از گفته های او بر میآید که مفاهیم زمان، مکان، عدد، ملیت و قدرت، همگی دارای طبقه بندی دینی هستند و در جوامع غیردینی اصلاً به وجود نمی آیند.
2- احیا و تقویت قوا: مومنی که با خدا راز و نیاز می کند،نه تنها انسانی است که به حقایق جدیدی دست می یابد، بلکه انسانی است که خود را قدرتمند احساس می کند. او در درون خود نیروی بیشتری احساس می کند و توانایی بیشتری در غلبه بر سختی ها و مشکلات دارد.
3-عملکرد تسکینی دین: منظور همان آرامشی است که انسانها با توسل به دین در رابطه با اجتماع خود کسب می کنند. به نظر دورکیم، عملکرد تسکینی، به ویژه در ایام نومیدی و اغتشاش اجتماعی، دارای اهمیت بسیار زیادی است و به همین خاطر، ما در بین افراد دیندار، کمتر جرم و جنایت، خودکشی، بزهکاری و…را میبینیم؛چرا که هر چه انسان متدینتر باشد، پرهیزکارتر میشود(فصلنامه فرهنگ،81:1384)
2-1-5- 2 رویکرد اسمیت در مورد دین
رابرتسون اسمیت یکی از روانشناسان کارکردگرا معتقد است دین را نباید وسیله ای برای تکریم و نجات ارواح تلقی کرد بلکه باید آن را طریقه ای در صیانت و رفاه جامعه قلمداد نمود. ادیان باستانی جزیی از نظم عمومی اجتماعی خویش بودند که خدا و بشر را تواماً در بر می گرفتند. وی مذهب را تنها یک ترس مبهم و فرزند هراس و وحشت نمی داند بلکه آن را حافظ مقررات، نوامیس و نظم اخلاقی جامعه نیز می داند و آنچه برای او مهم است عملکردهای دین است و نه باورداشتها. به استدلال او عملکرد های دینی مانند تشریفات و مناسک اهمیتی بنیادی دارند و برای شناخت دین نخست باید شیوه های مردم را تحلیل کرد و نه باورداشتهای آنها را. به طور کلی به ادعای رابرتسون دین دو کارکرد عمده دارد:یکی تنظیم کننده و دیگری برانگیزاننده، تنظیم کننده رفتار فردی برای خیر همگان و یا به سخن دیگر برای گروه و برانگیزاننده احساس مشترک جهت وحدت اجتماعی که از طریق مناسک مذهبی انجام می شود(همیلتون، 1388 : 170)
2-1-5- 3 نظریه دگرگونی ارزشی اینگلهارت
رونالد اینگلهارت در دهه هشتاد این ایده را مطرح کرد که در جوامع صنعتی مواجه با نوعی دگرگونی ارزشی اساسی هستیم. به این صورت که گرایش نسبت به ارزش های فرامادی تقویت گردیده و نسل جدید به ارزش های فرامادی اولویت بیشتری می دهد. وی به تغییر و تحول ارزشی در طی فرآیند جایگزینی نسلی پرداخته است. به اعتقاد وی اولویت ارزشی فرد تحت تاثیر محیط اجتماعی ـ اقتصادی که وی در طول سال های پیش از بلوغ در آن به سر می برده شکل می گیرد و با تغییر شرایط محیطی، اولویت های ارزشی نسل جوان با نسل قبل متفاوت خواهد شد.
اینگلهارت در کار خود حضور مجموعه ای از تغییرات در سطح نظام را عامل تغییرات در سطح فردی و به همین ترتیب پیامدهایی برای نظام می داند. وی تغییرات در سطح سیستم را توسعه اقتصادی و فناوری، ارضای نیازهای طبیعی به نسبت وسیعی از جمعیت، افزایش سطح تحصیلات، تجارب متفاوت گروه های سنی مثل فقدان جنگ و گسترش ارتباطات جمعی، نفوذ رسانه های جمعی و افزایش تحرک جغرافیایی می داند (اینگلهارت،5:1373)
2-1-6 تحقیقات پیرامون نگرش مذهبی
احمدی وکجباف (1387) در پژوهشی ، نگرش معنوی دانشجویان دانشگاه اصفهان وارتباط آن با برخی ویژگی های جمعیت شناختی را مورد بررسی قرار دادند. آنها دریافتند که دانشجویان نگرش های متفاوتی نسبت به معنویت وارتباط آن با مذهب دارند . نتایج این پژوهش نشان داده است که بین نگرش معنوی وجنسیت ار تباط معناداری وجود دارد . به عبارتی زنان نسبت به مردان از نگرش معنوی بالاتری برخوردارند. همچنین بین نگرش معنوی با سن ، نمره ،پیشرفت تحصیلی ، درآمد خانواده ،گروههای مختلف تحصیلی ووضعیت تاهل رابطه ی معنی داری بدست نیامده است(احمدی وکجباف،1387).
در زمینه بررسی ارزش ها و نگرش های مردم ایران تحقیقات متنوعی در داخل کشور به صورت پایان نامه و مقالات و نیز نظرسنجی های مختلف به چاپ رسیده است؛ اما جامع ترین پژوهشی که در سطح ملی در این حوزه انجام گرفته، طرحی است با عنوان پیمایش ارزش ها و نگرش های ایرانیان. که موج اول آن در سال 1379 به اجرا درآمد و با بررسی دوباره محورهای تعیین شده اطلاعات مورد نیاز از کشور در سال 1382 جمع آوری شد. در این طرح ارزش ها حول محورهای گوناگون مورد سنجش قرار گرفتند؛ اما تحلیل یافته های مربوط رضایت در موارد مذکور، نشانگر آن بود که رضایت افراد را می توان در سه حوزه رضایت فردی، رضایت مالی و رضایت اقتصادی و سیاسی طبقه بندی نمود. میانگین رضایت به دست آمده در سه حوزه یاد شده ، نشانگر آن است که رضایت در حوزه مالی با میانگین(15/11) کمترین میزان و رضایت در زمینه فردی با میانگین(90) بیشترین میزان را برانگیخته است.
منابع
-اتکینسون، ریتال. و همکاران (1378). زمینه روان شناسی هیلگارد، ج 1 ترجمه گروه مترجمان زیر نظر محمد نقی براهنی، تهران: انتشارات رشد.
-باقری، ا. (1383). رابطه کیفیت زناشویی با موقعیت اقتصادی، حمایت اجتماعی. فصلنامه خانواده و پژوهش، پژوهشکده اولیاء و مربیان، سال اول، شماره6.
-بریری، ماهرخ (1384). بررسی رضایت شغلی و صفات شخصیت در افسران پلیس دانشگاه آزاد اسلامی ، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی.
-بشریه، حسین(1378). جامعه شناسی سیاسی تهران، نشر نی.
-به پژوه،احمد؛خانجانی،مهدی؛حیدری،محمد، و شکوهی یکتا،محسن،(1386).بررسی اثربخشی آموزش مهارت های اجتماعی بر عزت نفس دانش آموزان نابینا.مجلات پژوهش در سلامت روان شناختی، دانشگاه تربیت معلم تهران: قطب علمی روان شناسی استرس، دوره اول، شماره سوم.
-پرتو عین الدین، مسلم .(1387). رابطه حمایت اجتماعی ادراک شده، حرمت خود و افسردگی در دانش آموزان دوره متوسطه شهر تهران، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه تهران.
-تیرگری، ع.؛ اصغرنژاد، ع. ا.؛ بیان زاده، س.ا. و عابدین،ع. ر.(1385). مقایسه سطح هوش هیجانی. ورضامندی زناشویی و رابطه ساختاری آنها در زوجین ناسازگار و سازگار شهرستان ساری. مجله دانشگاه علوم پزشکی مازندران، دوره شانزدهم، شماره 55.
-حکیمی جوادی، س.؛ نامداری، م.؛ شریف عسگری، ف. و اسلامی دهکردی، م. (1388). بررسی ارتباط بین انگیزش پیشرفت و رضایت شغلی کارکنان سازمان آب و فاضلاب استان تهران. مجموعه مقالات دومین همایش سراسری دانشجویی مشاوره، رشد و پویایی دانشگاه الزهرا (س).
-زندی پور، طیبه و مومنی جاوید، مهرآور (1390). بررسی رابطه رضایت زناشویی و رضایت شغلی در کارکنان شرکت آب و فاضلاب استان تهران. فصلنامه مشاوره شغلی و سازمانی، دوره سوم / شماره 7 / تابستان 1390.
-شکرکن،حسین و نیسی،عبدالکاظم ،(1373). تاثیر عزت نفس بر عملکرد دانش آموزان پسر و دختر دبیرستانی. مجلات علوم تربیتی و روان شناسی، دانشکده ی علوم تربیتی و روان شناسی دانشگاه شهید چمران اهواز، چاپ اول،شماره ی اول.
-شیهان،ایلین،(1988).عزت نفس. ترجمه: مالک میرهاشمی و مهدی گنجی(1383).ناشر: ویرایش.
-گل رضایی، محمدحسین .(1391).ارتباط بین پیشینه اجتماعی اقتصادی، حمایت اجتماعی، عزت نفس
-میرشهیدی،محمدعلی(1389). بررسی رابطه بین رضایت شغلی وبهره وری کارکنان. کارشناس مدیریت صنعتی،مجله شرکت بازرگانی سایپا یدک دفتر منطقه ای مشهد.
-ناتانیل،(1380) .روانشناسی عزت نفس، ترجمه مهدی قراچه داغی، تهران، انتشارات نخستین.
-همیلتون،ملکم(1381). جامعه شناسی دین،ترجمه حسین ثلاثی،تهران،موسسه فرهنگی انتشاراتی تبیان،چاپ دوم.
-احمدی، سید احمد. (1388). مبانی و اصول راهنمایی و مشاوره. تهران: سمت.
-آرون، ریمون (1386). مراحل اساسی سیر اندیشه در جامعه شناسی ، ترجمه، محسن ثلاثی ، تهران: علمی و فرهنگی.
-اسمیت، فیلیپ دانیل (1383). " درآمدی بر نظریه فرهنگی"، ترجمه، حسن پویان، تهران: دفتر پژوهش های فرهنگی؛ مرکز بین المللی گفتگوی تمدن ها
-اینگلهارت، رونالد (1373)، " تحول فرهنگی در جامعه پیشرفته صنعتی"، ترجمه، مریم وتر، تهران: نشر کویری
-به پژوه، احمد. (1386). آسیب شناسی ازدواج و خانواده. تهران: انتشارات انجمن اولیا و مربیان.
-جعفری، فروغ. (1381). میزان اثربخشی آموزش مهارت های ارتباطی زوجین پیش از ازدواج بر افزایش رضایت زناشویی. پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه علامه طباطبایی تهران.
-دورکیم، امیل. (1381). تقسیم کار اجتماعی. (مترجم. باقر پرهام). تهران: مرکز.
-شجاعی زند، علیرضا. (1384). مدلی برای سنجش دینداری. نامه جامعه شناسی ایران. دوره ششم. شماره اول. بهار
-شعاری نژاد، علی اکبر. (1381). فرهنگ امور رفتاری. تهران: امیرکبیر.
-کاپلان هاردلد،سادوک بنیامین . خلاصه روانپزشکی .پورافکاری نصرت الله،مترجم:انتشارات شهرآب؛1379.
-گنجی، محمد. (1383). تبیین وضعیت دینداری دانشجویان دانشگاه اصفهان. پایان نامه کارشناسی ارشد. دانشگاه اصفهان
-مهدی زاده، سید محمد. (1385). رهیافتی انتقادی به فرهنگ و جامعه نو. رسانه. شماره 1.
-غباری بناب ، باقر ؛ سلیمی ، محمد ، سلیمانی ، لیلا و نوری مقدم ، ثنا . ( 1386 ) . هوش معنوی . فصل نامه علمی پژوهشی اندیشه نوین دینی ، شماره 10 ، 147 -125
-احمدی ، سید جعفر ، کج باف ، محمد باقر . (1387) .بررسی نگرش معنوی دانشجویان دانشگاه اصفهان و ارتباط با برخی ویژگی های جمعیت شناختی
– هارتز ، گری . (2005 ) . معنویت و سلامت روان (کاربردهای بالینی ) ، مترجم امیر کامگار و عیسی جعفری .(1387 ) . تهران انتشارات ویرایش .
– مرادی، مریم (1383). بررسی جایگاه و اهمیت و تاثیرات شادمانی در تعلیم و تربیت، پایان نامه کارشناسی ارشد روان شناسی تربیتی، دانشگاه اصفهان.
-همیلتون، ملکم. (1388). جامعه شناسی دین. (مترجم. محسن ثلاثی). تهران: تبیان
-اکبری، جعفر. 1380. پروژه ی تحقیقات ی عزت نفس و ارتباط آن با خودپنداره، ماهنامه ی تربیت، شماره ی
-تقی زاده، م. 1379. باد بی آرام نوجوانی. اصفهان. ص 21.
-دیلیو، ولیلیام پوکی، 1378. خودپنداره و موفقیت تحصیلی. ترجمه سیدمحمد میرکمالی. تهران. یسطرون. ص 24.
-رابینز، استیفن پی .1374. رفتار سازمانی. ترجمه پارسائیان و سید محمد اعرابی ، انتشارات دفتر پژوهشهای فرهنگی ، چاپ چهارم ، جلد دوم.
-شیخ الاسلامی، ر و لطیفیان. م. 1381. بررسی رابطه ابعاد خودپنداره با سلامت عمومی و مولفه های آن در دانشجویان دانشگاه شیراز. تازه های علوم شناختی. 4(1):16-6.
-نور بخش، پ و حسن پور، ق. 1383. برری مقایسه ای عزت نفس و خودپنداره پسران ورزشکار و غیر ورزشکار دوره متوسطه نواحی آموزش و پرورش شهر اهواز و رابطه آنها با پیشرفت تحصیلی. مجله حرکت. 21: 31-19.
-ستورده، ه. (1379) آسیب شناسی اجتماعی، تهران، انتشارات آوای نور.
-شفیع آبادی، عبدالله.(1371) راهنمایی و مشاوره شغلی و حرفه ای و نظریه های انتخاب شغل، تهران، انتشارات رشد، چاپ پنجم.
-آخوندی، احمد (1376). بررسی رابطه حمایت اجتماعی ادراک شده با سازگاری اجتماعی داش آموزان شهر تهران. پایان نامه ی کارشناسی ارشد دانشکده علوم انسانی، دانشگاه تربیت مدرس.
– آقاپور، مهدی؛ محمدی، اکبر(1388). مقایسه افسردگی پس از زایمان زنان شاغل و خانه دار و روابط آن با حمایت اجتماعی و سازگاری زناشویی.زن و مطالعات خانواده،سال اول شماره چهارم تابستان1388صص9-32
– بخشیپور رودسری، عباس و همکاران (1384)، "بررسی رابطه میان رضایت از زندگی و حمایت اجتماعی با سلامت روان در دانشجویان" ، فصلنامه اصول بهداشت روانی، شماره 27 و 28: 145-152
-حسینی حاجی بکنده، سیداحمد و تقی پور، ملیحه (1389). بررسی تاثیر حمایت اجتماعی بر سلامت اجتماعی زنان سرپرست خانوار. فصلنامه پژوهشی اجتماعی، سال سوم، شماره هفتم
-خداپناهی،محمدکریم؛ اصغری، آرزو؛ صالح صدق پور، بهرام و کتیبایی، ژیلا (1388). ساخت،اعتبار یابی و رواسازی پرسشنامه حمایت اجتماعی خانواده.فصلنامه خانواده پژوهی،سال پنجم،شماره20
-دلپسند،کامل؛ ایار، علی؛ خانی، سعید؛ محمدی،پریخان(1391). حمایت اجتماعی و جرم:مطالعه تطبیقی جوانن مجرم و عادی شهر ایلام. فصلنامه مطالعات و تحقیقات اجتماعی،دوره1، شماره2
– رستگار خالد، امیر(1384).گسترش نقش زنان در جهت حمایت های شغلی- خانوادگی. مجله جامعه شناسی ایران، دوره ششم، شماره4، 126-165
– ریاحی، محمداسماعیل؛ وردی نیا، اکبرعلی؛ پورحسین، سیده زینب (1389). بررسی رابطه بین حمایت اجتماعی و سلامت روان. فصلنامه علمی – پژوهشی رفاه اجتماعی، سال دهم،شماره39
– سجودی، عادل (1390). بررسی کیفیت زندگی و عوامل موثر بر آن در شهر رشت.پایان نامه کارشناسی ارشد رشته جامعه شناسی گرایش محض، دانشگاه شهید باهنر کرمان
– علی پور، احمد(1383). ارتباط حمایت اجتماعی با شاخص های ایمنی بدن در افراد سالم "بررسی مدل تاثیر کلی.برگرفته از سایتwww.sid.ir
– عنایتی، میرصلاح الدین؛ حیدری، علیرضا؛ ملک زاده، محمد و ابوالفتحی، یدالله (1385). مقایسه سلامت عمومی، عزت نفس و حمایت اجتماعی در بیماران خودسوز و غیر خودسوز بستری در بیمارستان سوانح و سوختگی چرومی شهرستان گناوه. مجله ارمغان دانش، دوره ی یازدهم، شماره1 ،صص 83-92
-کلدی، علیرضا؛ سلحشوری، پروانه (1391). بررسی تاثیر حمایت اجتماعی بر توانمندسازی زنان. مجله مطالعات توسعه اجتماعی ایران، سال چهارم،شماره چهارم
-گل رضایی، محمدحسین (1375) . ارتباط بین پیشینه اجتماعی اقتصادی، حمایت اجتماعی، عزت نفس با میزان افسردگی در میان دانشجویان دانشگاه تهران. پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشکده ی علوم انسانی، دانشگاه تربیت مدرس.
– مروتی شریف آباد، محمدعلی و روحانی تنکابنی، نوشین(1386). حمایت اجتماعی و وضعیت خود مراقبتی در بیماران دیابتی مراجعه کننده به مرکز تحقیقات دیابت یزد
نشاط،( 1391)، مجله طبیب شرق،9(4)،275-284
– مسعود نیا، ابراهیم(1390). رابطه حمایت اجتماعی ادراک شده با بروز اختلال افسردگی پس از زایمان. نشریه مرکز تحقیقات مراقبتهای پرستاری دانشگاه تهران(نشریه پرستاری ایران)، دوره4، شماره70
-نشاط، رویا (1391). پیش بینی رضایت از زندگی بر اساس نگرش به نقش جنسیتی و حمایت اجتماعی. پایان نامه کارشناسی ارشد رشته روانشناسی گرایش عمومی، دانشگاه شهید باهنرکرمان، دانشکده ادبیات و علوم انسانی.
– نیکورز، طیبه (1389). بررسی عوامل موثر بر میزان سلامت اجتماعی دانشجویان دختر و پسر دانشگاه شهید باهنر کرمان. پایان نامه کارشناسی ارشد رشته جامعه شناسی گرایش محض ، دانشگاه شهید باهنر کرمان
– هاشمیان، نفیسه(1391). بررسی رابطه ساده و چندگانه حمایت اجتماعی و راهبردهای مقابله ای با سلامت روان در دانشجویان دانشکده ادبیات شهیدباهنر کرمان.پایان نامه کارشناسی ارشد رشته تحقیقات آموزشی دانشکده ادبیات و علوم انسانی
-غباری بناب، باقر؛ سلیمی، محمد؛ سلیانی، لیلا؛ نوری مقدم، ثنا (1386). هوش معنوی. فصلنامه علمی- پژوهشی اندیشه نوین دینی 3 (10)، 147-125.
-محمدی، مسعود (1382). عوامل موثر بر تاب آوری در افراد در معرض خطر سوء مصرف مواد. پایان نامه منتشر نشده ی دکتری. تهران: دانشگاه علوم بهزیستی و توان بخشی.
-افرور، غلامعلی، ( 1375 )، مفهوم مذهب، مجله پیوند، شماره 2
-عابدی، محمد رضا ، میر شاه جعفری، ابراهیم؛ ؛ دریکوندی، هدایت الله (1381). شادمانی و عوامل. موثر بر آن. ماهنامه علوم شناختی. سال 4، شماره3 .
منابع انگلیسی
-Kaplan,H.I and Sadock,B.I(1991).Comparehensive glossary of Psychiatry and Psyc.logy .New York: Williams and wilkins
-Bandura, A. (1977). Self-efficacy. In V.S. Ram chaudram (Ed). Encychopedia of human behavior, 1, 71- 81.
-Bandura, A. (1986). Social foundations of thought and action. Englewood Cliffs, NJ: Prentice-Hall.
-Byrne, B. M., & Shavelson, R. J. (1986). On the structure of adolescents self-concept. Journal of Educational Psychology, 78, 474-81
-Schaefer, C., Coyne, J. C., & R. S. Lazarus (1981), "The Health Related Function Social Support", Journal of Behavior Medicine, No 4: 70-96
-Al-Arabi S(2003). Social support, coping methods and quality of life in Hemodialysis patient. PHD Dissertation, Galveston, University of Texas
Bonomi AE, Patrick DL, Bushnell DM and Martin M(2000). Validation of the United States' version of the world health organization quality of life (WHOQOL) instrument. J Clin Epidemiol; 53(1): 1-12.
-Cohen S.& Wills TA.(2002).stress,social support, and the buffering hypothesis.psychol Bull.98:310-57.
-Hawks SR,Hull ML,Thalman RL,Richins PM (2009).Review of spiritual health: definition ,role,and intervention strategies in health promotion, Am I health promot;9(5):371-8.
-HUNLER,o,s. &Genc,O Z,T,I.(2005).The effect of religiousness on marital satisfaction: Testing the mediator role of marital problem solving between religiousness and marital satisfaction. Contemporary family therapy, 27(1),123-136 .
-Khoshdel Mosa(2009). Relationship between social support and self respect in students of Tabriz
O'Dea, Thomas F;Yinger J.MILTON(1999).five Dilemmas in the institutionalization of religion, journal for the scientific study of religion, VOL.1,no.1,pp.30-410.
-Roberts,K,A,(1992). A sociological overview: mental health implication of religion-c,New York,Guilford,108-141.
-Schaffer MA(2004).Social support.In: Peterson sj,Bredow TS:Middle Range Theories. Philadelphia: Lippincott;179-202.
-Streeter CL, Franklin C(1992). Defining and measuring social support: Guidelines for Social Work Practitioners. Research on Social Work Practice; 2(1): 81-98.
-Trief PM, Ploutz-Snyder R, Britton KD and Weinstock RS(2004). The relationship between marital quality and adherence to the diabetes care regimen. Ann Behav Med; 27(3): 148-54.
-Yang,Ke-ping, mao,Xiu-ying,2007,Astudy of nurses spiritual intelligence: Across-sectional questionnairs survey, I nternational journal of Nursing studies 44, 999-1010.
-Yinger,J.Milton,(1996).A structural examination of religion, journal for the scientific study of religion,VOL.8,pp.88-990
1 religiusity
2 Hartez
3 Veldorant
4 Albort
5 Asplika
6 Veleyam jemz
—————
————————————————————
—————
————————————————————