تارا فایل

مبانی نظری شادکامی



شادکامی
تاریخچه و تعریف شادکامی
شادکامی در زمانهای مختلف، معانی متفاوتی داشته است یونانیان باستان شادکامی را یک فضیلت و به مثابه هدیه خدایان میدانستند. رومیان باستان آن را نعمتی الهی به حساب میآوردند. به مسیحیان وعده داده شد که پس از تحمل رنجهای زمینی، به شادکامی در بهشت خواهند رسید اما در دوره روشنفکری، شادکامی در روی زمین هم یافت میشود. امروزه شادکامی یک حق طبیعی و یک اجبار دیده میشود. روان شناسان شادکامی را ناشی از حوادث مثبت متوالی زندگی، احساس مهارت بر حوادث خوب و بد زندگی، یافتن معنای زندگی، کنترل احساس و تجارب بیرونی و درگیر شدن کامل در جزئیات خوب و بد زندگی می دانند (مک فادن1، 2006، به نقل از فلاح و نیک فرجام، 1388).
آرگیل2 (2001، به نقل از خوش کنش و کشاورز، 1387) معتقد است شادکامی، شامل حالت خوشحالی یا سرور (هیجانات مثبت)، راضی بودن از زندگی و فقدان افسردگی و اضطراب (عواطف منفی) است. این تعریف شاید جامع تر از سایر تعاریف باشد زیرا مجموعه عواطف مثبت و منفی که امری درونی هستند را در نظر گرفته و در بعد بیرونی نیز، به رضایت از زندگی اشاره دارد.
به نظر وینهوون3(1988، به نقل از کشاورز، مولوی و کلانتری، 1387) شادمانی به قضاوت فرد از درجه یا میزان مطلوبیت کیفیت زندگی اطلاق میشود. به عبارت دیگر، شادمانی به این معناست که فرد چقدر از زندگی خود لذت میبرد. آیزنک ( آیزنک،1990، ترجمه چلونگر، 1384) شادکامی را مجموعه لذتها، منهای دردها و ترکیبی از حداکثر عاطفهی مثبت به اضافهی حداقل عاطفهی منفی معرفی میکند. به نظر او، افرادی که در معیارهای شادمانی نمرهی بالا میآورند، عموماً افرادی شاد، خوشبین و سالم و از این که وجود دارند راضی هستند، زندگی را با ارزش میدانند و با جهان در صلح و تفاهم هستند. بر عکس، کسانی که نمرهی آنها کم میشود از نظر شخصیتی بدبین، غمگین مایوس بوده و با جهان در تضاد هستند. افراد شاد، احساس امنیت بیشتری میکنند، آسانتر تصمیم میگیرند، روحیه مشارکتی بیشتری دارند و نسبت به کسانی که با آنها زندگی میکنند، بیشتر احساس رضایت میکنند، سلامت جسمانی و روانی آنها بیشتر است، طول عمر بیشتری دارند و از نظر شغلی و اجتماعی، موفقیتهای بیشتری کسب میکنند. اگر چه شناسایی عوامل مرتبط با شادمانی کار چندان ساده ای نیست اما مایرز (1993، به نقل از مایرز و داینر4، 1996) تا حدودی این عوامل را در جدول شماره 1-2 معرفی کردند.
جدول 1ارتباطهای شادمانی
محققین دریافته اند که شادمانی گرایش دارد به:
شادمانی تا حدی مربوط به عوامل ذیل است
داشتن عزت نفس بالا
خوشبین بودن و پیشرفت
دارا بودن کار و اوقات فراغتی که در آن مهارتهای مورد استفاده واقع شوند.
دارا بودن یک وفاداری مذهبی معنادار
سن
نژاد
جنسیت (زنان غالباً افسرده اند، اما غالباً شادمان نیز میباشند).
والد بودن (داشتن یا نداشتن فرزند)
منبع: برگرفته از مایرز (1993، به نقل از مایرزو دینر، 1996)
عوامل موثربرشادی چیست؟
شاید اولین پاسخی که به ذهن افراد میرسد این است که ثروتمندترین افراد شادترند. برخی دیگر نیز ممکن است، سلامتی، زندگی خانوادگی، جنسیت، هوش، تحصیلات، موقعیت اجتماعی و جوانی را به عنوان عامل موثر بر شادمانی ذکر کنند، ولی به راستی عوامل مهم موثر بر شادی چیست؟ روان شناسان می خواهند علل شادی و فرآیندها موجب آن را دریابند، زیرا به ما خواهند گفت: که چگونه شادی خود را افزایش دهیم. در زیر هر کدام از عوامل موثر بر شادمانی مورد بحث قرار می گیرند.
شخصیت5
نظریه پردازان، طی قرنها ابعاد شخصیتی بسیار زیاد و مختلفی مطرح کردهاند، که تقریبا در برگیرنده همه حالات احساسی و انگیزشی بوده است. با وجود این تنوع، کارشناسان برای تعیین این که کدام یک از ابعاد شخصیت بر ناراحتی فرد و یا شادی او تاثیر اصلی را دارند، به طور منطقی توافق کرده که دو بعد شخصیت از اهمیت بیشتری برخوردار است. آیزنک این دو بعد را برونگرایی- درونگرایی و عصبانیت- آرامش نامید. البته اکثر مردم شخصیت تک بعدی و افراطی ندارند و به این ترتیب فرد عادی کسی است که نه درونگرا و نه برونگرا، نه عصبانی و خشن است و نه کاملا آرام و خونسرد. با وجود این، شخصیت بسیاری از افراد در یک بعد نسبت به بعد دیگر پیشرفتهتر است. به همین جهت برخی افراد برونگرا و برخی افراد درونگرا هستند (آیزنک،1990، ترجمه چلونگر، 1384).
هیدی6 (2008)، میگوید شادی شخصیتهای برونگرا و شخصیتهای روان رنجور بیشتر تغییر میکند، که این تغییر یا به صورت مثبت است یا منفی. همچنین معتقد است بیشتر اوقات سطوح شادمانی دراغلب ما ثابت باقی میماند، اما در برخی از افراد به خاطر رفتارهای نمایشی این سطوح تغییر میکند.

تاهل
افراد متاهل بسیار شادتر از مجردها هستند. این تصور که مردان کمتر از زنان از ازدواج بهره میبرند کاملاً اشتباه است. اگر هم اختلافی وجود داشته باشد، مردان از لحاظ رضایت و شادی بیشتر از زنان بهره میبرند. تجزیه و تحلیل دقیق تر شادی در حالت تاهل و تجرد نشان میدهد که افراد متاهل واجد میزان عواطف مثبت شدیدتر و عواطف منفی خفیفتری نسبت به مجردان هستند (آیزنک،1990، ترجمه چلونگر، 1384). اینگلهارت7 (1990)، در بررسیهای تحلیلی نشان داد که افراد متاهل متاثرتر از افراد مجرد، بیوهها، مطلقهها یا افرادی که متارکه کردهاند، میباشند. این مطالعه برروی نمونه بسیار بزرگ 163000 نفری انجام گرفت و همه کشورهای اروپایی را تحت پوشش قرار دادند.
اوقات فراغت
به فعالیتهایی گفته می شود که مردم از روی علاقه به خاطر خودشان، برای سرگرمی و برای لذت انجام میدهند. آرگیل 10 نوع فعالیت اوقات فراغت را مشخص کرده است که عبارتنداز: تماشای تلویزیون، گوش دادن به موسیقی و رادیو، مطالعه، سرگرمی، ارتباط اجتماعی، ورزش و تمرینات فعال تماشای ورزش، مذهب، کار و فعالیت اختیاری و رفتن به تعطیلات و مسافرت (آرگیل، 1996). پژوهشهای مختلف حاکی از این است که همه فعالیتهای 10 گانه فوق با شادمانی رابطه مثبت دارند به جز تماشای تلویزیون. تماشای تلویزیون اگرچه فعالیتی است که بعد از خواب و کار بیشترین زمان را به خود اختصاص میدهد، ولی در افرادی که فراوانی تماشای تلویزیون زیاد است میزان شادی کمتر است (آرگیل ،2001). زاکرمن8 (1979، به نقل از کامیاب، 1388)، نیز معتقد است فعالیتهای اوقات فراغت دو دستهاند. دسته اول: فعالیتهایی هستند که در عین آرامش و بدون تحرک جسمانی انجام میگیرد و نشاط انگیزی آنها کمتر است. دسته دوم: فعالیتهایی هستند که ضمن فعال سازی جسم با افزایش شور و هیجان همراه هستند و سطح بر انگیختگی و نشاط آفرینی آنها بیشتر است. لو و آرگیل (1994) دریافتند که بزرگسالان انگلیسی که فعالیتهای تفریحی جدی داشتند. از افرادی که این فعالیتهارا نداشتند شادتر بودند. اگرچه آنها این فعالیتها را پر استرس و چالش برانگیز یافتند.
ثروت و وضعیت اقتصادی
آیا ثروت باعث شادی میشود؟ واقعا سوال مهمی است، اما حل و پاسخ آن بسیار مشکل بوده است، زیرا یافتهها متناقض هستند و بسیاری از مردم و دولتها طوری عمل میکنند که گویا ثروت باعث شادی میشود. به هر حال اقتصاددانان در حال بررسی آسایش انسان هستند و اغلب فرض کردهاند که شادیهای انسان را می توان به وسیله میزان ثروت آنها سنجید و اما آیا پول باعث شادی مردم میشود و اگر چنین است چقدر پول و چه افرادی؟ به هر حال تحقیقات، این اشتغالات ذهنی عمومی در مورد پول را به طور کامل تایید نمیکنند. برخی مطالعات اولیه همبستگی کمی بین درآمد و شادی را گزارش کردهاند و در بعضی موارد ارتباطی گزارش نکردهاند. در واقع هیچ افزایشی در سلامت فردی در طول یک دوره افزایش چشمگیر ثروت برای بسیاری از کشورها وجود نداشته است (آرگیل، 2001). اینگهارت (1990)، چنین بیان میکند که بین سطح درآمد و شادی در میان مردم آمریکا، کانادا و اروپا همبستگی ضعیفی وجود دارد که میتوان آن را نادیده گرفت. آرگیل (1999، به نقل از نوروزی، 1388) معتقد است بین درآمد و شادمانی ارتباط مثبت وجود دارد، اما پژوهشهای وی نشان میدهد که این ارتباط در بین اقشار کم درآمد بیشتر است، یعنی درآمد تا اندازهای که نیازهای مادی افراد را بر طرف میسازد بر شادمانی تاثیر دارد. ولی درآمد بیش از حد مورد نیاز شادمانی را افزایش نمیدهد. مایرز (2000) دریافت که شادمانی ثروتمندترین مردم آمریکا یعنی کسانی که درآمده سالانه بالاتر از 10 میلیون دلار دارند تنها کمی بیش تر از متوسط شادمانی مردم آمریکا است.
جنسیت
معمولا همه معتقدند زنان بسیار احساساتی تر از مردان هستند، با وجود این که معمولا تصور میشود زنان و مردان از لحاظ احساسی تفاوت فاحشی دارند، در واقع شواهد و مدارک زیادی در تایید آن وجود ندارد. زن و مرد از لحاظ شادی و خشنودی کلی با یکدیگر تفاوت چندانی ندارند، ولی آثار بالا رفتن سن بر روی شادی در دو جنس تا حدی متفاوت است. زنان جوان کمی شادتر از مردان جوان هستند، ولی زنان مسن کمتر از مردان مسن شادند. این اختلاف از حدود 45 سالگی آغاز میشود و احتمالا عوامل زیادی در آن دخالت دارند. ازجمله این که، میزان کلی شادی زنان بیش تر از مردان به شادی ازدواج بستگی دارد و شادی ناشی از ازدواج نیز با گذشت سالها کاهش مییابد. میزان کلی شادی مردان در اصل تحت تاثیر رضایت قرار میگیرند (کراسلی و لانگدریچ9، 2005). داینر و داینر10 (1995)، معتقدند که میزان شادمانی زنان و مردان برابر است، اما هنگامی که افسردگی را در نظر میگیریم، موضوع تا حدودی پیچیده میشود. به این صورت که با وجود شادی یکسان زنان و مردان افسردگی در زنان بیشتر از مردان است. توضیح این امر توسط، داینر و داینر این است که زنان نسبت به مردان هم عاطفه منفی بیشتری و هم عاطفه مثبت بیشتری را تجربه میکنند و برآیند این دو عاطفه، شادی زنان و مردان را یکسان میسازد. رضایت آنان از کارشان است و اکثر مردان در اواخر سی سالگی و اوایل چهل سالگی، کارشان معتبرتر و پرمسئولیتتر و پرآمدتر میشود. مهمترین تفاوت اساسی میان زن و مرد این است که زنان متغیرتر هستند، یعنی در زندگی واجد عواطف مثبت و منفی بیشتر میشوند آمار مربوط به بیماریهای ذهنی نیز همین میزان را نشان میدهد. زنان 5/1 برابر مردان دچار اختلالات عصبی و اضطراب هستند و دو برابر دچار افسردگی میشوند (آیزنک، 1990، ترجمه چلونگر، 1384).
سن
مطالعات مختلف نشان داده است که همزمان با افزایش سن عاطفه مثبت مانند رضایت برای مردان افزایش پیدا میکند و برای زنان کاهش مییابد. در عین حال در برخی پیمایشهای بین اللملی بزرگ با بیش از صد هزار آزمودنی نشان داده شده است که رضایت از زندگی با سن افزایش مییابد (آرگیل، 2001). برخی از مطالعات رضایتمندی در زمینههای مختلف را در ارتباط را با سن بررسی کرده اند، برای مثال بات و بیسر11 (1987)، 1385 آزمودنی را در 13 کشور مورد بررسی قرار داد که نتایج زیر بدست آمد.
1. درآمد با سن افزایش مییابد. همانگونه که رضایتمندی افزایش مییابد.
2. وضعیت بهداشت افراد سالمند خصوصا افراد خیلی پیر، برتر است.
3. رضایت شغلی با افزایش سن زیاد میشود.
4. رضایت از روابط اجتماعی با افزایش سن در اکثر کشورها افزایش مییابد.
5.تفریحات، تمرینات جسمانی و بسیاری دیگر از تفریحات فعال با افزایش سن کاهش مییابد و افراد سالمند کمتر به مهمانی و دیگر انواع زندگی اجتماعی لذت بخش میروند.
6. مذهب یکی دیگر از منابع خوشبختی است، مذهب برای سالمندان اهمیت بیشتری دارد و رضایت از مذهب با افزایش سن افزایش مییابد.
7. ترس از افزایش سن، با سن افزایش مییابد و این منبع کاهش خوشبختی فردی است که این موضوع تا اندازهای به خاطر کاهش سلامتی جسمانی، کاهش جذابیت، تنهایی و مرگ.
8. جذابیت جسمانی اهمیت اندکی در مورد خوشبختی دارد، اگرچه برای زنان اهمیت بیشتری دارد. اما این عامل ناچار با افزایش سن کاهش مییابد.
با توجه به پیچدگیهای شادی، از روشهای متفاوت و متعددی برای شاد نمودن مردم استفاده میشود و برخی ازاین روشها بر تغییر محیط پیرامون فرد و برخی دیگر بر تغییر روش تغییر این محیطها توجه کردهاند. همچنین برخی روشها به کاهش عاطفه منفی میپردازند، در حالی که برخی دیگر در افزایش عواطف مثبت میکوشد (آیزنک، 1990، ترجمه چلونگر، 1384).
آثار شادکامی
سلیگمن12 (2002) معتقد است که هیجانات مثبت و منفی به لحاظ آثار و محتوائی که به جا میگذارند مانند یک مسابقهاند که با توجه به درجه آمادگی ما برای رویاروئی با موقعیت های برد- باخت یا برد- برد و یا هیچ- همه یا نه هیچ- نه همه، از همدیگر تشخیص داده میشوند، که مفهوم آن در واقع نوع واکنش ما به شرایطی است که ممکن است به شکل ضرر- سود یا نه ضرر نه سود باشد. عواطف منفی نیز همچون ترس و خشم در یک دورنمای تدریجی، اولین مرحله دفاع ما علیه تهدید به حساب میآید.
مثلاً ترس و خشم به ما میگوید که وقوع خطر محتمل است یا این که آسیب قریبالوقوع میباشد، عواطف یا هیجانات منفی، توجه ما را به منبع تهدید محدود کرده و به جنگ یا گریز وا میدارد. در هیجانات منفی ما برای فرایندی که در طی آن یک برنده و یک بازنده وجود دارد و میزان باخت و برد یکسان میباشد آماده میشویم. بنابراین سود خالصی در این نوع تعادل وجود ندارد.برعکس، هیجانات مثبت مانند شادی یا خرسندی به ما میگوید که چیز خوبی در حال اتفاق افتادن است. اینگونه هیجانات توجه ما را وسعت میبخشند، به نحوی که از محیط اجتماعی و فیزیکی گستردهتری آگاهی پیدا میکنیم. این وسعت یافتگی، توجه ما را مهیا میسازد تا نسبت به عقاید و امور، گشاده ذهنی و میزان پذیرش خود را بالا برده و خلاقتر از معمول باشیم (آیزن13، 2000). از این رو هیجانات مثبت، موقعیتهایی را برای خلق ارتباطات بهتر ارائه نموده، و تولید بزرگتری را نشان میدهند و موقعیت ما را برای مسابقه برد- برد یا مسابقه هیچ- همه- یا نه هیچ- نه همه که در طی آن هر دو عضو مسابقه تعامل بیشتری را نسبت به لحظه آغاز با یکدیگر پیدا میکنند، مساعد میسازد. این حلقه اتصال بین مسابقه نه هیچ نه همه و هیجانات مثبت، بر اساس بحث رایت (2000، به نقل از آیزن، 2000) است که پیشرفت تمدن را منوط بر افزایش تعاملات از نوع برد- برد و پیشرفت فنی موسسات را مشروط بر برقراری مسابقات از نوع نه هیچ و نه همه میداند.
این تحلیل نشان میدهد که هیجانات منفی، تفکر و تصمیمگیری دفاعی- انتقادی را تسهیل نموده و بر آن متمرکز میشود، وضعیتی که هدف آن عبارت از کشف چیزی است که اشتباه است و حذف کردن آن، و هیجانات مثبت هم شکیبائی برای تفکر خلاقه و تولید را تسهیل میسازد. به هر صورت بررسیهای مربوط به هیجانات، واقعیتگرائی افسردگی را تایید میکند، افراد افسرده قضاوتهای دقیقتری نسبت به مهارتهای خود دارند، و چیزهای مثبت و منفی را که برایشان اتفاق افتاده دقیقتر به خاطر میآورند و نسبت به اطلاعات مخاطرهآمیز حساسیت بیشتری دارند (آکرم و دروبیس14، 1991، به نقل از آیزن، 2000). در مقابل، افراد شادکام مهارتهای خود را بیش از حد تخمین میزنند و رویههای مثبت را بیشتر از روابط منفی بخاطر میآورند و در تصمیمگیریهای مربوط به طرح زندگی بهتر میباشند زیرا طرحهای مهمی چون اطلاعات مرتبط با خطرات سلامتی را پیگیری می نمایند (آیزن، 2000) این موضوع، دیدگاه مثبتی است که اکثر مردم دارا میباشند.
فواید شادکامی و رضایت از زندگی
افرادی که شادکامی خود را به حداکثر میرسانند، و سطوح بالای شادکامی و رضایت مندی از زندگی را در اکثر مواقع تجربه میکنند، فواید بیشمار دیگری را نیز به دست میآورند. شادکامی و رضایتمندی از زندگی در سطح بالاتر از متوسط حاکی از این است که در رسیدن به آرزوهایمان در حیطههای ارزشمند زندگی عملکرد خوبی داشتهایم. موفقیت، موجب پرورش موفقیت میشود و این تجربه درونی از شادکامی پایدار و رضایت مندی، اعتماد به نفس، خوش بینی، خودکارآمدی، تفسیر مثبت از دیگران، خوشبرخورد بودن، خونگرمی، فعالیت و انرژی، رفتارهای هماهنگ با جامعه، امنیت، سلامت جسمانی، انطباق موثر با چالشها و فشارها، ابتکار، انعطافپذیری و رفتارهای هدفمند را افزایش میدهد. این ویژگیهای شادکامی بالا، به نوبه خود باعث میشود که افراد شاد با ثبات (یعنی کسانی که عواطف مثبت را در اکثر موارد تجربه میکنند) در رسیدن به اهداف دیگر خود در حیطههای ارزشمند زندگی موفق شوند. افراد شاد، نسبت به گروه همسالان خود که کمتر شاد هستند، ازدواجهای پایدارتر و موفقتر، دوستان بیشتر، درآمد بالاتر، موفقیت شغلی بهتر، فعالیت اجتماعی بیشتر، سلامت روانی و جسمانی بهتر و حتی طول عمر بیشتری دارند (فریش15، 2005، ترجمه خمسهای، 1389).

منابع فارسی
آرگیل، مایکل (2001). روانشناسی شادی. ترجمه مسعود اناری انارکی، حمید طاهر نشاط دوست، حسن پالاهنگ و فاطمه بهرامی (1383). اصفهان: اتشارات جهاد دانشگاهی.
آیزنک، مایکل (1990). همیشه شاد باشید. ترجمه زهرا چلونگر (1384) . تهران: نشر نواندیش.
آیزنک، مایکل (1995). روانشناسی شادی. ترجمه محمد فیروز بخت و خلیل بیگی (1373). تهران: انتشارات بدر.
ابوالقاسمی، عباس و نریمانی، محمد (1385). آزمون های روانشناختی. اردبیل: انتشارات باغ رضوان.
اتکینسون، ریتا، اتکینسون، ریچارد، اسمیت، ادوارد، بم، داریل و نولن- هوکسما، سوزان (2006). زمینه روانشناسی هیلگارد. ترجمه محمد تقی براهنی، بهروز بیرشک، مهرداد بیک، رضا زمانی، سعید شاملو، مهرناز شهر آرای، یوسف کریمی، نیسان گاهان و دیگران (1389). تهران: انتشارات رشد.
احمدوند، محمد علی (1388). بهداشت روانی. تهران: انتشارات دانشگاه پیام نور.
افراشته، زبیده (1386). مقایسه سلامت عمومی، شادکامی و خود پنداره در زنان با بارداری خواسته و بارداری ناخواسته شهر ایذه. پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی عمومی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهواز.
اکبرزاده، فریبرز، حجازی، محمد ابراهیم و پزشکیان، مسعود (1388). شیوع بیماریهای قلبی -عروقی و ریسک فاکتورهای قلبی در منطقه شمالغرب ایران- تبریز. مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی تبریز، شماره پنجاه و نهم، صص 11-15.
باقری، نسترن (1385). تاثیر ورزش اروبیک در خود پنداره، تایید خویشتن، شادکامی و پذیرش زنان رشت. پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهواز.
بوچر، جیمز، مینکا، سوزان و هولی، جیل (2007). آسیب شناسی روانی (جلد دوم). ترجمه یحیی سید محمدی (1389). تهران: انتشارات ارسباران.
پوردهقان، مریم، علیرضا، دانش و اسماعیلی، حبیب الله (1382). شدت فشار شغلی پرستاران و فشار خون در هنگام نوبت کاری. اندیشه و رفتار، سال یازدهم، شماره 1، صص، 81-88.
تقی لو، صادق (1388). تاثیر آموزش روخوانی قران بر کاهش استرس در بین جوانان و نوجوانان. مجله دانشگاه علوم پزشکی گیلان، دوره هیجدهم، شماره 71، صص 72-81.
جبل عاملی، شیدا، نشاط دوست، حمید طاهر و مولوی، حسین (1389). اثر بخشی مداخله مدیریت تنیدگی به شیوه شناختی- رفتاری بر کیفیت زندگی و فشارخون بیماران زن مبتلا به فشارخون. مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی کردستان، دوره پانزدهم، صص 88-97.
جوکار، سعید، عسگری، کامران و سالسی، محسن (1398). اثر بخشی مداخله شناختی رفتاری مدیریت استرس بر سلامت روان بیماران زن مبتلا به آرتریت روماتید. مجله دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه، دوره دوم، صص 21-32.
جعفری، بابک و تقوی، ارسیا (1384). روانپزشکی و بیماریهای قلب و عروق. تهران: انتشارات جهاد دانشگاهی.
حاجییخچالی، علیرضا (1390). تاثیر آموزش فرایند حل مساله بر تفکر علمی، خلاقیت و نوآوری در دانشجویان دانشگاه شهید چمران اهواز. پایاننامهی دورهی دکترا، دانشگاه شهید چمران اهواز.
حنیفی، نسرین، احمدی، فضل ا…، معماریان، ربابه و محمد خانی، پروانه (1384). مقایسه تاثیر روشهای آرام سازی بنسون و پیش دارو بر فشار خون سیستولیک، دیاستولیک بطن چپ و آئورت در بیماران تحت آنژیوگرافی عروق کرونر. مجله دانشگاه علوم پزشکی ایران. دوره دوازدهم، شماره 46. صص 287-294.
خدایاری فرد، محمد و پرند، اکرم (1385). استرس و روشهای مقابله با آن. تهران: اتشارات دانشگاه تهران.
خوش کنش، ابوالقاسم و کشاورز، حسین (1387). رابطه شادکامی و سلامت روانی دانشجویان. اندیشه و رفتار، دوره2، شماره7، صص 41-52.
شریف، فرخنده (1385). شیوههای مقابله با تنش و ارتباط آن با سلامتی .سمینار سراسری بیماریهای ناشی از تنش، انتشارات دانشگاه علوم پزشکی شیراز، ص .5
راتوس، اسپنسر (1995). روانشناسی عمومی (جلد دوم). ترجمهی حمزهی گنجی (1389). تهران: انتشارات ویرایش.
رضا خانی، سیمین دخت، پاشا شریفی، حسن، دلاور، علی و شفیع آبادی، عبدالله (1387). منابع استرس دانشجویان. اندیشه و رفتار، دوره سوم، شماره 9، صص 7-16.
رئیسی، حسین (1383). بررسی اثر بخشی آموزش شادمانی بر کاهش فشارخون بیماران مبتلا به فشارخون شهر اصفهان. پایاننامه کارشناسی ارشد مشاوره، دانشکده اصفهان.
ستودهاصل، نعمت، نشاطدوست، حمیدطاهر، کلانتری، مهرداد، طالبی، هوشنگ و خسروی، علیرضا (1389). مقایسه دو روش دارودرمانی و درمان شناختی- رفتاری بر ابعاد کیفیت زندگی بیماران مبتلا به فشارخون اساسی. مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی سمنان، سال یازدهم، شماره 4، صص 294-302.
سعیدی، مژگان (1383). اثر بخشی دو روش بازسازی شناختی و آرامسازی و ترکیب دو روش بر اضطراب و افسردگی بیماران باز توانی قلبی، پایان نامه کار شناسی ارشد بالینی. انستیتو روانپزشکی تهران، دانشگاه علوم پزشکی ایران.
سموات، طاهره، حجت زاده، علیه و نادری آسیابر، زهرا (1380). راهنمای تشخیص، ارزیابی و درمان فشارخون بالا برای پزشکان. تهران: نشر صدرا.
سیاوش وهابی، یدا… (1381). تاثیر روشهای موسیقی درمانی و تنآرامی بر اضطراب بیماران بستری در بخش مراقبتهای ویژه قلبی. فصلنامه اندیشه و رفتار، سال هشتم، شماره 3، صص 75-82.
طریقتی، شهاب (1376). مقدمهای بر بیماریهای روانی تنی. تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
علی پور، احمد و نوربالا، احمدعلی (1378). بررسی مقدماتی پایایی و روایی پرسشنامه شادکامی آکسفورد در دانشجویان دانشگاههای تهران. فصلنامه اندیشه و رفتار. سال پنجم، شماره 1 و 2، صص 550-630.
فریش، مایکل (2005). روان درمانی مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی. ترجمه اکرم خمسهای (1389)، تهران: انتشارات ارجمند.
فلاح، محمد حسین و نیک فرجام، محمدرضا (1388). جایگاه اعتکاف در آموزههای دینی و تاثیر آن بر افزایش شادکامی. فصلنامه علمی- پژوهشی علوم اسلامی، سال چهارم، شماره 16، صص 114-125.
قدمگاهی، سید جواد حسین (1373). بررسی کیفیت روابط اجتماعی، میزان تنش (تنیدگی) و راههای مقابله با آن در بیماران عروقی قلب. پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی، دانشگاه علوم پزشکی ایران.
کامیاب، زهره (1388). بررسی اثربخشی آموزش شادمانی به شیوه فوردایس بر کاهش قند خون و افزایش شادمانی بیماران مبتلا به دیابت شهرستان بهبهان. پایاننامه کارشناسی ارشد مشاوره و راهنمایی، دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات خوزستان.
کاویانی، حسین، جواهری، فروزان و عبیرایی، هادی (1384). بررسی اثر بخشی شناخت درمانی مبتنی بر حضور ذهن (MBCT) در کاهش افکار خودآیند منفی، نگرش ناکار آمد، افسردگی واضطراب با پیگیری 60 روزه. فصلنامه تازههای علوم شناختی، سال هفتم، شماره 1، صص 49-59.
کریمی، آرش (1381). بررسی اعتبار و روایی پرسشنامه شادکامی آکسفورد. مجله روانشناسی، سال چهارم، شماره 3، 230-249.
کشاورز، امیر، مولوی، حسین و کلانتری، مهرداد (87). رابطه بین سرزندگی و ویژگیهای جمعیت شناختی با شادکامی در مردم شهر اصفهان. مطالعات روان شناختی، دوره 4، شماره4، صص 45-64.
کوپر، کاریال (1991). فشار روانی و راههای شناخت و مقابله، ترجمه مهدی قراچه داغی و مریم شریف زاده (1373). تهران: انتشارات رشد.
گنجی، حمزه (1387). بهداشت روانی. تهران: ارسباران.
محمد خانی، پروانه، تمناییفر، شیما و جهانی تابش، عذرا (1384). درمان شناختی مبتنی بر حضورذهن برای افسردگی. تهران: انتشارات دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی.
موسویدلفی، مهدی (1389). بررسی اثر بخشی مداخلات روانی- آموزشی گروهی ذهنآگاهی مبتنی بر کاهش تنیدگی بر کاهش اضطراب افسردگی بهبود کیفیت زندگی و تعدیل برخی از شاخصهای فیزیولوژیک بیماران قلبی، پیش از عمل پیوند عروق کرونر. پایاننامه کارشناسی ارشد دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی تهران، انستیتو روانپزشکی تهران.
میلانی فر، بهروز (1389). بهداشت روانی. تهران: انتشارات قومس.
نجمی، بدرالدین، احدی، حسن، دلاور، علی و هاشمیپور، مهین (1386). اثربخشی درمان روان شناختی چند جنبهای بر بهبود پایبندی به درمان پزشکی در نوجوانان مبتلا به دیابت نوع یک. مجله تحقیقات علوم رفتاری، دوره پنجم، شماره 2، صص 127-136.
نعمتی سوگلی تپه، فا طمه، علیلو، محمود، مجید، باباپور، خیرالدین، جلیل و طوفان تبریزی، مهرنوش (1386). تاثیر آموزش گروهی مهارتهای زندگی در کاهش نشانههای اضطراب و افسردگی پس از پیوند عروق کرونر. مجله روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران، سال پانزدهم، شماره 1، صص 50-65.
نوروزی، ستوده (1388). بررسی اثربخشی مشاوره گروهی با رویکرد شادمانی فوردایس بر افزایش شادمانی کارمندان بهزیستی شهرکرد. پایان نامه کارشناسی ارشد مشاوره و راهنمایی، دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات خوزستان.
هاریسونتنسلی، رادولف (2001). اصول طب داخلی هاریسون (بیماریهای قلب و عروق). ترجمه فرید نورایی، پیمان رحیم زاده و پزمان حشمتی (1380). تهران: نشراشتیاق.
هاشمی، سیما (1386). بررسی مقایسهای تاثیر دو روش آرامسازی عضلانی و موسیقی درمانی بر سطح اضطراب بیماران در انتظار کاتتریسم قلبی. پایان نامه کارشناسی ارشد. دانشکده پرستاری مامایی؛ دانشگاه علوم پزشکی تهران.
هرسیون، تنسلی (2005). اصول داخلی هرسیون- بیماریهای دستگاه قلب و عروق. ترجمه محمد تربیت و علی تربیت (1385). تهران: نور دانش.

منابع خارجی
Argyle, M . (2001) Peronality self – esteem and deprsson predictions of happiness and depression In H. Cheng & A. Franham (EDS), New York; Dell publishing.
Argyle, M. (1996). The social psychology of lesure. london: Routledge.

Bandura, A. (1986). Social foundations of thought and action: A social cognitive theory. Englewood Cliffs, NJ: Prentice Hall.
Bernstein, D. N. (2000). Text book of pediatrics. Philadelphia. WB Saunders, 1450-1455.
Blumenthal, J., Sherwood, A., Gullette, E. C. D., Georgiades, A., & Tweedy, D. (2002). Biohavioral approaches to the treatment of essential hypertension. Journal of Clinical Psychology, 3, 569 – 589.
Brannon, L., & Fiest, T. (1997). Health psychology in interdiction to behavior and health. Handbook of health psychology. American Psychological Association, 357-401.
Braunwald, E., Fauci, A. S., Kasper, D. L., Hauser, S. L., Longo, D. L., Jamson, J. L. & Tinsly R. H. (2001). Principles of internal medicine (15thed)., London: McGraw-Hill, 211-214.
Braunwald, E., Zites, D. P., & Libby, P. (2001). Heart disease, (6th ed.). New York: WB saunders company.
Brown, K. W., & Ryan, R. M. (2003). The benefits of being present: mindfulness and its role in psychological well-being. Journal Pers Soc Psychol, 84(4), 822-848.
Butt, S., & Beiser, M. (1987). Successful aging: A them for internantional, psycholog and Aging. 2, 87-94.
Carlson, L. E., & Garland, S. N. (2005). Impact of mindfulness- based stress reduction (MBSR) on sleep, mood, stress and fatigue symptoms in cancer outpatients, International Journal of Behavioral Medicine, 12 (4), 278 – 285.
Carlson, L. E., Michael, S., Kamala, D., & Eileen, G. (2003). Mindfulness-based stress reduction in relation to quality of life, mood symptoms of stress and levels of cortisol, dehydroepiandrosterone sulfate (DHEAS) and melatonin in breast and prostate cancer outpatients. Journal of Psychoneuroendocrinology, 20, 28-39.
Cohen, S., Kamarck, T., & Mermelstein, R. (1983). A global measure of perceived stress. Journal Health Soc Behav, 24 (4), 385-396.
Cowan, M. J., Pike, K. C., & Budzynski, H. K. (2001). Psychological therapy reduced the risk of cardiovascular death at 6 years after out of hospital sudden cardiac arrest. Journal of Nurse Research, 50, 68-76.
Crossly, A., & Langridge, D . (2005). perceived sources of happiness: A network on a lyses, Journal of Happiness Studies, 6, 107- 135.
Davis, S. L. (2010). Race-related stress, quality of life and coronary heart disease (CHD) risk in middle-class African American. Journal of Coronary Heart Disease, 4, 55-67.
Diener, E. (2002). Frequently asked question (FAQ'S) about subjective well-being (Happiness and life satisfaction). American Psychologist, 55, 34-45.
Diener, E., & Diener, M. (1995). Factors predicting the subjective well-being of nations. Journal of Personality and Social Psychology, 69, 851-864.

Evans, S., Ferrando, S., Findler, M., Stowell, C., Smart, C., & Haglin, D. (2008). Mindfulness-based cognitive therapy for generalized anxiety disorder. Journal of Anxiety Disord, 22 (4), 716-21.
Eysenck, M. W. (2000). Psychology. UK: Psychology Press Ltd.

Fauvel, J. P., Quelin, P., Raketomalala, H., & Laville, M. (2001). Perceived job stress but not individual cardiovascular reactivity to stress is related to higher BP at work. Hypertension, 38, 71-75.
Flugel Colle, K., Vincent Acha, S. S., Loehrer, L. L., Bauer, B. A. & Wahner-Roedler, D. L. (2010). Measurement of quality of life and participant experience with the mindfulness-based stress reduction program. Complement Ther Clin Pract. 16 (1), 36-40.
Fridman, H. (2002). Health psychology, New York: Englewood Cliffs.

Frumkin, K., Nathan, R. J., Prout, M. F., & Cohen, M. C. (1987). Non pharmacology control of essential hypertension in man: A critical review of the experimental literature. Psychosom Med, 40 (4), 294-320.
Garcia-Vera, M., Sanz, J., & Labrador, F. (1998). Psychological changes accompanying and meditality stress-management training for essential hypertension. AP & B, 23 (3), 159-178.
Hadj, A., Medsci, B., & Esmore, D. (2006). Pre-operative preparation for cardiac surgery utilizing a combination of metabolic, physical and mental therapy, Australasian Society, Heart Lung and Circulation, 15, 172- 181.
Heady, B. (2008). The set- point theory of well-being: Nagativ reasults and conseguent revisions. Social Indicators Research, 3, 85-99.
Inglehart, R. (1990). Culture shift in advanced Industrial society. Princeton, NJ: Princeton Univrsity Press.
Isen, A. (2000). Positive affect and decision making. Handbook of Emotion (2nd edn pp. 417-36). New York: Guilford.
Jacalyn, J., Macomb, R., Tacon, A., Randolph, P., & Yvonne, C. (2004). A pilot study to examine the effects of a mindfulness-based stress-reduction and relaxation program on levels of stress hormones, physical functioning, and sub maximal exercise responses. The Journal of Alternative and Complementary Medicine, 10, (5), 819-827.
Kabat-Zinn, J. (2004). Full catastrophe living: The program of the stress reduction clinic at the university of Massachuset Medical Center. New York: Dell Publishing.
Karasek, R., Baker, D., Marxer, F., Ahlbom, A., & Theorell, T. (1981). Job decision latitude, job demands andcardiovascular disease: A prospective study of Swedish men. American Journal of Public Health, 71, 694-705.
Kasper, D. L., Longo, D. L., Fauci, A. S., Hauser, S. L., Jameson, L., & Loscalzo, J. (2008). Harrison's principles of internal medicine disorders of cardiovascular system. McGraw-Hill Professional Publishing, 224-249.
Keltner, N. L., Schwecke, L. H., & Bostrom, C. E. (2002). Psychiatry nursing, (4th ed.). New York: WB Saunders Company.
Kieviet, A., Visser, A., Garssen, B., & Hudig, H. (2008). Mindfulness-based stress reduction training for oncology patients: Patients' appraisal and changes in well-being. Patient Educ and Couns, 72 (3), 436-42.
Kring, A. M., Johanson, S. L., Davison, G. C., & Neale, J. M. (2010). Abnormal psychology (11thed.). New York: John Wiley & Sons.
Lazarus, R. S. (1977). Psychological sress and coping in adaption and illness. Psychosomatic medicine: Current trends. New York: Oxford University Press.
Lazarus, R. S. (1999). The cognition emotion dedate: A bit of history. In T. Dalgleish & M. Power (Eds.), Handbook of cognition and emotion. New York: John Wiley and Son.
Lebow, J. L. (2008). Twenty-first century psychotherapies: contemporary approaches to theory and practice. New York: Dell publishing.
Lu, L., & Argyle, M. (1994). Leisure satisfaction and happiness as a function of leisure activity. Journal of Medical Scenes, 10, 89- 96.
Lundquist, T. L., Beilin, L. J., & Knuiman, M. W. (1997). Influence of lifestyle coping and jop stress on blood pressure in men and women hypertension. American Heart Association, 29(1), 1-7.
Mathias, C. J. (1991). Management of hypertension by reduction in sympathic avtivity. Hypertension, 17 (4 Suppl), 9-74.
Matthews, K. A., Katholi, C. R., McCreath, H., Whooley,. M. A., Williams, D. R, Zhu , S., & Markovitz, J. H. (2004). Blood pressure reactivity to psychological stress predict hypertension in the Cardia study. American Heart Associations, 110 (1), 74-78.
Myers, D. (2000). Who is happy? Psychological Scienee, 6 (1), 10-19.
Myers, D., & Diner, E. (1996). The pursuit of happiness. Scientific American, 274 (May), 54 – 56.
Nyklicek, I., & Karlijn, F. K. (2008). Affects of mindfulness-based increased mindfulness indeed the mechanism? Ann Behaves Med, 35, 331-340.
Ogden, P., Minton, K., & Pain, C. (2006). Trauma and the body: A sensor motor approach in psychotherapy. Isted. United States, New York, Norton & Company press. Pp. 26-7.
Ohira, T., Tanigawa, T., Sankai, T., Imano, H., Kiyama, M., Sato٫ S., Naito, Y., Iida, M., & Shimamoto, T. (2002). The relation of anger expression with blood pressure levels and hypertension in rural and urban Japanesecommuities. Journal of Hypertension, 20 (1), 21-27.
Pepine, C. J. (1998). Systemic hypertension and coronary artery disease. American Journal of Cardiology, 82 (6), 22-24.
Pickering, T. G. (1997). The effect of environmental and lifestyle factors on blood pressure and the intermediary role of the sympathetic nervous system. National Institutes of Health, 11 (1), 9-18.
Proscho, K. (1996). Cost- effectiveness issues in hypertension- control. Canadian Journal Public Health, 85 (2), 54-56.
Richard, M. S., Gaarder, K. R., & Engl, B. T. (2002). Behavior treatment of high blood pressure: Acute sustained effect of relaxation and systolic blood pressure biofeedback. Psycho Sem Med, 93 (44), 555-570.
Schnaider, R. H., Egan, B. M., Fohnson, E. H., & Drobny, H. (2005). Anger and anxiety in hypertension. Psychosis Med, 102 (48), 242-248.
Schwartz, M. S., & Olsom, R. P. (2003). A historical perspective on the field of biofeedback. In M. S. Shwartz & F. Andrasik (Eds.), Biofeedback A practitioner's guide, Third edition (PP 3-18). New York: The Guilford Press.
Schwarz, N., & Strack, F. (1991). Evaluating one's life: A judgment model of subjective well-being. An interdisciplinary perspective, New York: Pergamon Press. 27-47.
Segerstrom, S. C., & Miller, G. F. (2004). Psychological stress and the human immune system: A meta-analytic study of 30 years of inquiry. Psycho Bull, 130 (4), 601-30.
Seligman, M. (2002). Authentic happiness: Using the new positive psychology to realize your potential for lasting fulfillment. New York: Free Press.
Selye, H. (1974). Stress in health and disease. Butterworth, Boston, Mass, USA.
Sullivan, M. J., Laura, M. D., & Terry, J. (2009). The support education and research in chronic heart failure study: A mindfulness-based psychoeducational intervention improves depression and clinical symptoms in patients with chronic heart failure. AM Heart, 157, 84-90.
The Stress Reduction Clinic Group (2010). Mindfulness-based stress reduction training (mbsr) program evaluation:Retruved December 08 2011 from www.yogahillsboro.com.
Tsai, P. S., Yuch, C. B., Sheffield, D., & Yang, M. (2003). Effects of daily activities on ambulatory blood pressure during menstrual cycle in normotensive women. Journal of Applied Psychophysiology Biofeedback, 12, 250-268.
Tugade, M. M., & Frederickson, B. L. (2002). Positive emotions and emotional intelligence. United States, New York: The Guilford Press. 319-40.
Valk, J. M. (1957). Blood-pressure changes under emotional influences, in patients with essential hypertension, and control subjects. Journal of Psychosomatic Research, 2, 134-46.
Walker, H. L., & Colosimo, K. (2011). Mindfulness self-compassion and happiness in non-mediators: A theoretical and empirical and examination. Personality and Individual Differences, 50, 222-227.
Willeman, A. M., Koot, H. M., Ferdinand, R. F., Goossens, F. A., & Schuengel, C. (2008). Change in psychopathology in referred children: The role of life events and perceived stress. Journal of Child Psychology and Psychiatry, 49 (11). 1118-1175.
Woorhess, B. (2005). Review provided by vermid. Healthcare Note book, Chicago: Prentice Hall. (341-53).
1. Mcfaddn
2. Argyle
3. Veenhoven
4. Myers & Diner
5. Personality
6. Heady
7 .Inglehart
8. Zuckerman
1. Crossley & Langridge
10 .Diener & Diener
11 .Butt & Beiser
12. Sligman
13. Isen
14. Akream & Darowiss
15. Fritch
—————

————————————————————

—————

————————————————————


تعداد صفحات : 20 | فرمت فایل : word

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود