وزارت علوم تحقیقات وفن آوری
دانشگاه پیام نور
عنوان تحقیق :
(بررسی رابطه ویژگی های شخصیتی(درون گرایی و برون گرایی)
و سلامت روانی با شادکامی)
پایان نامه جهت اخذ مدرک کارشناسی
استاد راهنما :
———–
دانشجو:
—–
شماره دانشجویی:
—-
زمستان 94
تاییدیه :
پژوهش حاضر تحت عنوان (بررسی رابطه ویژگی های شخصیتی(درون گرایی و برون گرایی) و سلامت روانی با شادکامی) توسط —- به عنوان پایان نامه ای برای دوره کارشناسی انجام گرفته و ارائه گردید . با توجه به محتویات پژوهش و فعالیت های انجام شده ، در حد محتوا ارائه شد و در این دوره قابل قبول می باشد .
استاد راهنمای پژوهش
تقدیر و تشکر :
نخست سپاس و ستایش بیکران، پروردگار را که به آدمی قدرت اندیشیدن و تفکر ارزانی فرمود .
و تقدیر و تشکر ویژه از استاد بزرگوارم جناب —— که با راهنماییهای دلسوزانه ایشان توانستم تحقیق حاضر را با موفقیت به اتمام برسانم.
تقدیم به :
پدر و مادر عزیزم؛
که در دوران سخت تحصیل همچون پشتوانه ای محکم برایم بودند .
و با کلام دلنشین، عشق و امید را در دلم زنده نگه داشته و روشنی بخش راه زندگیم هستند .
چکیده
پژوهش حاضر به منظور (بررسی رابطه ویژگی های شخصیتی(درون گرایی و برون گرایی) و سلامت روانی با شادکامی) . روش تحقیق در این پژوهش از نوع توصیفی همبستگی می باشد. جامعه آماری تحقیق را افراد با گروه سنی 18 سال به بالا شهرستان بروجن تشکیل داده است که نمونه آن از طریق نمونه گیری تصادفی و با استفاده از جدول مورگان به تعداد ، 50 نفر آزمودنی انتخاب شده اند ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش ، پرسشنامه شخصیتی (NEO) ، شادکامی آکسفورد و سلامت عمومی (GHQ)که توسط گروه نمونه تکمیل و با استفاده از آزمون رگرسیون و نرم افزار spss22 نتایج مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت .
کلید واژگان : درون گرایی ، برون گرایی ، سلامت روانی ، شادکامی .
فهرست مطالب
عنوان صفحه
فصل اول- کلیات پژوهش
مقدمه 2
1-1- بیان مسئله 3
1-2- اهمیت و ضرورت تحقیق 6
1-3- فرضیه پژوهش 7
1-4- تعاریف نظری 7
1-5- متغیرهای پژوهش 9
فصل دوم- ادبیات پژوهش
الف- شخصیت (تعاریف و نظریه ها ) 11
ب- پیشینه پژوهش 50
فصل سوم- روش انجام پژوهش
مقدمه 54
3-1- طرح پژوهش 55
3-2- جامعه آماری 55
3-3- ابزار پژوهش 55
3-4- روش اجرا 61
3-5- روش های آماری 62
3-6- جمع بندی 62
فصل چهارم- تجزیه و تحلیل داده ها
مقدمه 64
الف- بررسی توصیفی اطلاعات 65
ب- بررسی استنباطی اطلاعات 68
فصل پنجم- جمع بندی و پیشنهادات
بحث 70
تحلیل نتایج آزمون 70
منابع پژوهش 72
پیوست ها 77
فصل اول
کلیات پژوهش
مقدمه
یکی از مسایلی که در دنیای امروز مورد بحث واقع می شود، بحث بهزیستی و سر زندگی است و اهمیت این مساله تا حدی است که دربارهی بهزیستی ذهنی، شاخص های ملی تهیه می شود (مایرز، 2000 ). احساس سرزندگی، با شادکامی ارتباط نزدیکی دارد و به عنوان یکی از تجارب مهم انسان به شمار می رود. بوستیک(2003) سرزندگی را به عنوان یکی از تجارب درونی انسان که سرشار از انرژی است مطرح میکند که این انرژی از منابع درونی سرچشمه می گیرد. البته این سرزندگی، با شیدایی متفاوت است زیرا سرزندگی همراه با تعادل روانی است در حالی که شیدایی، همراه با بی ثباتی است. اگر چه شادکامی و سر زندگی حالت های مثبت یا خوشایند محسوب می شوند؛ یعنی هر دو زیر چتر عواطف مثبت جای گرفته اند و به یک گروه تعلق دارند و عواطف مرتبط با سرزندگی مانند انرژی داشتن، فعال بودن، رضایتمندی و شادکامی مانند خرسندی، شادی و راضی بودن نوعاً با یکدیگر رابطه دارند اما از لحاظ فعالیت، با یکدیگر متفاوتند از این نظر که سرزندگی، بودن در نوعی وضعیت مثبت و فعال است و با انرژی و فعالیت بالا مشخص می شود در صورتی که شادکامی، چنین مفهومی ندارد .بدون شک یکی از مباحث اصلی و بنیادی علم روانشناسی ویژگیهای شخصیتی می باشد .ازآنجایی که این ویژگی ها زیربنای نظام رفتاری افراد را تشکیل می دهند ،پرداختن به این مقوله می تواند جنبه های خاصی از عملکرد افراد را در زمینه های مختلف روشن سازد(کریمی ،1375) . ازمصادیق بارز این موضوع ، تاثیر ویژگی های شخصیتی افراد بر سلامت روانی و شادکامی آنان می باشد .
1-1- بیان مسئله :
شادکامی در واقع یک مفهوم سلسله مراتبی و چند بعدی ؛ است و از اجزای شناختی، عاطفی، جسمانی و اجتماعی تشکیل شده است (فیوهرز، 1996؛ کروز، 1998 به نقل ازهامپتون، 2004) .شادکامی را به عنوان مجموعه ای از عواطف و ارزیابی شناختی از زندگی تعریف کرده اند و آن را درجه ای از کیفیت زندگی افراد میدانند که به طور کلی مثبت ارزیابی می شود (رجاس، 2007) به نظر می رسد که عاطفه ی مثبت در شادکامی با جامعه پذیری آسان و تعامل مطلوب با دیگران ارتباط داشته باشد(اریکسون، 2003 ، باس، 2000) روان شناسان در رابطه با مفهوم شادکامی به عامل های پیشبینی کننده و ارتباط آن با شخصیت علاقمندند (حسین خانزاده و صفی خانی،1385) همچنین، درباره تاثیر شخصیت بر میزان شادکامی، مطالعات زیادی کردهاندکه همگی برونگرایی شادی را تایید میکند. به نظر برخی کارشناسان، دو بعد از شخصیت انسان را در تعیین میزان شادکامی مهمتر می دانند. آیزینگ ( 1375 ) یکی از این دو بعد را برونگرایی و آرامش و دیگری را درون گرایی و عصبانیت نامید.او معتقد است اکثر مردم، شخصیتی تک بعدی و افراطی دارند؛ یعنی فرد طبیعی کسی است که نه کاملا درونگرا است و نه کاملا برونگرا؛ نه عصبانی و خشن و نه کاملاً خونسرد و آرام. با این حال شخصیت بسیاری از افراد در یک بعد، نسبت به بعد دیگر پیشرفتهتر است و به همین جهت برخی برونگرا و برخی درونگرا هستند. پژوهش طولی کاستا، مک کرا و نوریس (1981) این نتیجه را نشان داد که برونگرایی می تواند، وجود عاطفه ی مثبت و شادی، 17 سال بعد پیشبینی کند. این مطالعه، نشان داد که، برونگرایی، بهترین پیشبینی کننده ی شادکامی و درونگرایی، بهترین پیشبینی کننده ی عاطفه ی منفی و عدم شادکامی است. لایکن(1999) معتقد است که 40 تا 50 درصد اختلاف موجود بین سطح شادکامی افراد، به عوامل ژنتیکی مربوط است (نعمتی،1378). در تحقیقاتی تحت عنوان ابعاد شخصیت به این نتیجه رسیدند که شادکامی با برونگرایی (جان و جوزف، 2000 ؛ ایمونز، داینر، مایرز، 1999 ؛ به نقل از آرگایل،2001) خوش بینی (هیلز و آرگایل،2001) رضایت از زندگی (آدلر و فالگی، 2005 ) و خود پنداره (مک کالوگ هیو بنر و لاگین، 2002 ) همبستگی مثبت دارند . برون گرایی،همراه با مولفه های جامعه پذیری، سرعت عمل و شور و شوق، افراد را به جهت خلق و عاطفه ی مثبت مستعد می سازد (داینر، سوداویشی، 1997 و کاواماتو،1999) .لایرد معتقد است برونگراها، علامات غیر کلامی مثبت تر، لبخند و نگاه بیشتری به )دیگران ارایه می دهند و همین لبخند و تبسم یک اثر قانونی در افزایش خلق مثبت آنها خواهد داشت. گرای(1982) در نظریه ی شناختی خود بیان کرده است که برون گراها، پاداش ها و درون گراها، تنبیهات را بزرگ نمایی می کنند زیرا از نظر ساختار مغزی بین آنها تفاوت وجود دارد. برونگراها، از نظر انتقال دهنده ی عصبی، نوراپی نفرین و درون گراها از نظر انتقال دهندهی عصبی، اپی نفرین و سروتونین ترشح میکنند (داینر، 2000 ) ارتباط شادی و برونگرایی آنقدر محکم و قوی است که برخی صاحب نظران، تعریف شادی را بدون در نظر گرفتن برونگرایی، صحیح نمی دانند و تعریف خود را از شادکامی اینگونه بیان همچنین، پژوهش ها نیز این تعریف را شادی چیزی است بنام برونگرایی با ثبات می کنند دربارهی شادکامی تایید می کند (فرانسیس، سترو فیلیپ کالک، 1998 ) لارسن و کتلار، دریافتند که افراد برونگرا نسبت به افراد درونگرا از القای خلق مثبت، بیشتر تاثیر می پذیرند درحالی که در مورد خلق منفی، تفاوتی بین دو گروه وجود ندارد. افراد برونگرا، با ثبات، مهربان، نازک دل و خوشبین، شادترند چون افراد برونگرا بیشتر از درونگراها معتقدند که امتیازات شخصی به شادکامی منجر میشود و افراد خشن و قوی نیز بیشتر از افراد مهربان و نازکدل باور دارند که آزادی در زندگی و کار باعث شادکامی میشود. کاستا و مک کری(1980) نشان داد که شادکامی، با سطح بالای برونگرایی و سطح پایین روان رنجور خویی ارتباط دارد (فارنهام و بروین، 1990 ؛ لو و آرگایل، 1991 ؛ فرانسیسو رابینز، 2004 به نقل از مغانلو 1388 ) .
بنابراین، همه ی تحقیقات انجام شده بر پایهی الگوی پنج عاملی شخصیت، نشان دادند که دو عامل برونگرایی و ثبات هیجانی، پیشبینی کنندهی شادکامی به شمار می رود (هارن و میشل، 2003 ؛ هایس و جوزف، 2003 ؛ جعفر نژاد و همکاران، 1384 به نقل از مغانلو،1388 )یکی دیگر از عوامل تاثیرگذار بر شادکامی، سلامت عمومی است که سازمان بهداشت جهانی سلامت عمومی را به معنای توانایی دسترسی به اهداف، ارضای نیازهای شخصی، مقابلهی بهینه با مسایل و مشکلات زندگی شخصی و محیط فردی و اجتماعی به شیوه ی منطقی تعریف کرده است (دیماتیو و مارتین،2002).
سلیگمن(2000) سلامت عمومی را شادابی روانی و ایجاد برنامه هایی برای رشد و نگهداری سلامت جسمی میداند. از این دیدگاه، مسوولیت بهداشت روانی، حفظ روحیه ی با نشاط و شادابی و طرح برنامه های مناسب برای رشد و نگهداری سلامت جسمانی به عهدهی خود فرد است.
پرنگار ( 2004 ) معتقد است که بین شادکامی و سلامت روانی، ارتباط قوی وجود دارد. آلبرکتسن (2003) معتقد است که تجارب استرسزا، احساس شادکامی را کاهش می دهد؛ یعنی هر چه فرد میزان استرس بیشتری را تجربه کند از میزان شادکامی او کاسته می شود و سلامت روانی وی هم به خطر میافتد، در واقع لذت و رضایتمندی، به عنوان عناصر اصلی عاطفی- شناختی در احساس شادکامی است و احساس شادکامی، وابسته به ارزیابی شناختی از رضایتمندی در حوزه های گوناگون زندگی، همچون خانواده و شرایط کاری و تجارب ناشی از ارتباط با دیگران است که این موضوع میتواند، به نمادی از بهداشت روانی فرد مبدل گردد. هیجانات مثبت، به ما اجازه میدهد که آستانهی خود را برای تحمل درد افزایش دهیم. افزایش آستانه ی تحمل مرارت های جسمی و روانی مطمئن حاکی از این است که نیروی مقاومی در ذهن ماست که مسوولیت این امر را به عهده دارد و سازگاری با شرایط سخت را فراهم می سازد. نیدلز و آبرامسون(1990) نیز در تبیین شادکامی و بهداشت روانی دریافتند که منابع خشنود کننده در زندگی، باعث کاهش سطح نا امیدی و بهبود یافتن علایم افسردگی و به عبارت کلیتر، باعث بالا رفتن سطح سلامت روانی می شود(آرگایل،2001) .
کاواماتو(1999) افزایش شادمانی را، در ارتباط مستقیم با افزایش وضعیت سلامت، اشتها، خواب، حافظه، روابط خانوادگی، دوستی، وضعیت خانوادگی و در نهایت سلامت روان می داند.
1-2- اهمیت و ضرورت تحقیق
در دهه گذشته در مورد جنبه های مختلف شادکامی پژوهش های زیادی انجام شده است . شادکامی هدف نهایی و مشترک همه انسان ها است(اریکسون، 2003). شادکامی از اجزا شناختی، عاطفی-هیجانی و اجتماعی تشکیل یافته است (داینر وهمکاران، 1997). شادی فرایند پیشرفت مقبول به سمت هدف است وازدیدگاه نظریه پردازان شناختی، شادی چیزی است که فرد در مسیر هدف، تجربه می کند.
شادکامی با برون گرایی ارتباط مثبت و با روان رنجور خویی ارتباط منفی دارد. یکی ازاین متغییرهای بسیار مهم در رابطه با احساس شادکامی، تیپ شخصیتی می باشد که ادبیات ارتباط شادمانی با اجتماعی بودن و برون گرایی ، می گوید که افراد شاد، شخصیت های برونگرایی دارند. برون گراها انسان هایی خون گرم، اجتماعی، معاشرتی ، علاقمند به اشیا جدید پذیرا، فعال، سرزنده و پرانرژی هستند (لوکاس، 2001).
درجه بندی های ذهنی از سلامت شخصیت، بیشتر تحت تاثیر صفات شخصیتی چون برونگرایی یا روان نژندی و استراتژی های تطابق خود با شرایط، مثل انکار یا تطابق دهی مجدد به خود است. هیجانات مثبت، به ما اجازه می دهد که آستانه ی خود را برای تحمل درد افزایش دهیم. افزایش آستانه ی تحمل مرارت های جسمی و روانی مطمئن حاکی از این است که نیروی مقاومی در ذهن ماست که مسوولیت این امر را به عهده دارد و سازگاری با شرایط سخت را فراهم می سازد . تبیین شادکامی و سلامت روانیمی توان گفت که منابع خشنود کننده در زندگی، باعث کاهش سطح نا امیدی و بهبود یافتن علایم افسردگی و به عبارت کلیتر، باعث بالا رفتن سطح سلامت روانی می شود(آرگایل، 2001 ) .
با توجه به مطالب بالا و بررسی سایر پژوهش هایی که در مورد بررسی قرار گرفته اند ، پژوهشگر را به این سوال متوجه کرد که آیا شخصیت افرد می تواند تاثیری بر سلامت روان و شادکامی فرد برای زندگی سالم تر و با نشاط داشته باشد ، به عبارت دیگر مسئله تحقیق عبارت است از ؛ بررسی رابطه بین ویژگی های شخصیت (رون گرایی و برون گرایی)، سلامت روانی و شادکامی و فرضیه های پژوهش نیز عبارتند از :
1-3- فرضیه پژوهش :
– بین ویژگی های شخصیت (درون گرایی و برون گرایی) ، سلامت روانی با شادکامی را بطه معنا داری وجود دارد .
1-4- تعاریف نظری :
شخصت:1
به مجموعه ویژگیهای جسمی و روانی و رفتاری گفته می شود که هر فرد را از دیگری متمایز می کند (اتکینسون ، به نقل از نوری ،1377) شخصیت را به عنوان الگوی منحصربه فرد و نسبتاً پایدار ،افکار ، احساس ها و اعمال نیز تعریف می کنند (هافمن و همکاران ) .
برون گرا:
شخص برون گرا ، انرژی حیات (لیبیدو )رابه خارج از خود و به سوی رویدادهای خارجی ،اشخاص و موقعیت ها معطوف می کند. و سنخ برون گرا به شدت زیرنفوذ نیروهای محیطی قرار دارد و در گستره ی وسیعی از موقعیت ها مردم آمیز و دارای اعتماد به نفس است .(یونگ ، 1927؛ به نقل از شولتز ).
درون گرا:
شخص درون گرا جریان لیبید را به سوی درون سوق می دهد .درونگرا بیشترمال اندیش و درونگراست و دربرابر نفوذهای بیرون مقاوم است .درارتباط با اشخاص دیگر وجهان خارج اعتماد به نفس کمتر دارد و کمتر از برونگرا مردم آمیز است .(یونگ ،1927 ؛به نقل از شولتز )
شادکامی2:
شادکامی، خوشحالی، خرسندی و خشنودی کلماتی هستند که از نقطه نظر ادبی، تقریباً دارای بار معنایی مشترکی می باشند، اما از دیدگاه روان شناختی هر کدام پیام متفاوتی را ارائه می دهند. آنچه که در این مقاله بررسی می گردد، توصیف و تحلیل شادکامی از سه دیدگاه کاملا متفاوت فرهنگی، ادبی و علمی می باشد(مارتین سلیگمن)
سلامت روانی3 :
واژه سلامت روان، مفهومی بسیار وسیع دارد و شامل: رفاه ذهنی، احساس خود توانمندی، کفایت، درک همبستگی بین نسلی و توانایی تشخیص استعدادهای بالقوه هوشی و عاطفی در فرد می باشد؛ به گونه ای که فرد بتواند توانایی هایش را شناخته، با استرس های معمول زندگی تطابق حاصل کند و از نظر شغلی سازنده و مفید باشد (امام هادی و همکاران، 1385) .
1-5- متغیرهای پژوهش :
متغیریک معیار جامع است که بدان وسیله تغییر در فراوانی یا شدت (یا هر دوی آنها را )اندازه گیری می کند .به بیان دیگر متغیرها شرایط یا خصایصی هستند که محقق آنها را کنترل ،دستکاری یا مشاهده می کنند (رابینز ،1978) .
متغیر مستقل4 : عاملی است که باعث تغییر متغیر وابسته می شود . در این تحقیق متغیرمستقیم شخصیت افرادکه بسته به اینکه تیپ شخصی آنها برون گرا و یا درون گرا باشد سلامت روانیو شادکامی آنها متفاوت می باشد .
متغیر وابسته 5: پاسخی است که تحت یک متغیر مستقل قرار می گیرد ،اگر آنها را بر حسب فرضیه بیان کنیم متغیری است که محقق درصد توزیع آن برمی آید ( رابینز،1374). در این تحقیق متغیر وابسته ،سلامت روانی و شادکامی افراد است .
فصل دوم
ادبیات پژوهش
الف- شخصیت (تعاریف و نظریه ها )
"انسانها باعمل مداوم به سبکی خاص کیفیتی ویژه کسب می کنند "(ارسطو)
مفهوم شخصیت چیست و چگونه باید آن را تعریف کرد ؟ در زبان روزمره مردم یکدیگررا با عباراتی مانند "بسیاربا شخصیت "یا "دارای شخصیت خوب "توصیف می کنند. معمولاً این راهی است برای بیان این مطلب که فرد مورد نظر به مجموعه ی متنوعی از رفتارهای جالب توجه اجتماعی را از خود نشان می دهد .اما درزبان یک روانشناس گفتن اینکه فرد از شخصیت " بیشتر"یا "کمتر"برخوردار است ، کاملاً ،بی معنی خواهد بود .هرچند جنبه های فردی شخصیت ،از قبیل درجه برونگرایی را می توان اندازه گرفت ، اما خود شخصیت مفهومی گسترده و پیچیده است که به کمیت در نمی آید .
مسئله قضاوت اخلاقی درباره ی اینکه چه ویژگیهایی به وجود آورنده ی شخصیت خوب یابد است .مورد نظر ما نیست گرچه این نکته روشن است که وجود خاصی از شخصیت یک فرد می تواند از دید اجتماع کم و بیش مطلوب باشد .برخی از نظریه پردازان شخصیت را به معنای کلیه ی صفات پایدار یک فرد تلقی کرده اند ،درحالی که دیگران این واژه را در مورد ویژگیهای قابل مشاهده ای که ماهیت بارز شناختی ندارند به کار برده اند.یعنی اینکه شخصیت شامل ویژگیهایی نظیرهوش و استعداد نیست.بعضی از پژوهشگران که در این حوزه نیزبه تحقیق اشتغال دارند شخصیت را بر حسب تجارب فرد از جهانی که در آن زندگی می کند تعریف می کنند ،درحالی که در نوشته های نظریه پردازان دیگر به تجارب فردی اشاره ی کمتری شده است (یا حتی اشاره نشده است) دراین آثار،رفتار فردی مورد تاکید قرار گرفته است .با توجه به این چندگانگی دیدگاه ها می توان چنین نتیجه گرفت که شخصیت تعریف ساده و صحیحی ندارد و هرکس تعریف خود را براساس آنچه از نظر او مهم است و با توجه به کاربردی که ازنظرشخصیت درذهن دارد ،انتخاب می کند .بدین ترتیب اگرگرایش به رویکرد فروید داشته باشید ممکن است اهمیت نقش ناخودگاه را در تعریفی که از شخصیت می کنید بگنجانید.اما یک تعریف رفتار گرا براساس رفتارهای آموخته و قابل مشاهده خواهد بود .(شکلتون و فلچر)
برای اینکه شخصیت را دقیق ترتعریف کنیم می توان به منبع آن نگاهی بیاندازیم .شخصیت از واژه ی لاتین پرسونا گرفته است که به نقابی اشاره دارد که هنرپیشه ها درنمایش به صورت خود می زدند .پی بردن به اینکه چگونه پرسونابه ظاهربیرونی اشاره دارد یعنی ،چهره ی علنی که به اطرافیانمان نشان می دهیم ،آسان است .
تعریفی از شخصیت دریکی از واژه های استانداربا این استدلال موافق است . این تعریف می گوید:شخصیت جنبه ی آشکار منش فرد به گونه ای که بر دیگران اثر می گذارد است .دردهه ی 1960 ،والترمیشل روانشناس ،باعث مجادله ای در روانشناسی شد که درباره ی تاثیرنسبی متغیرهای شخصیتی پایدارمثل صفات و نیازهای متغیرهای مربوط به موفقیت بررفتار بود .(میشل ،1973 ، 1968 ؛به نقل از شولتز ).
یک تعریف معمول و نسبتاً کلی که مورد توجه اغلب روانشناسان است را به عنوان تعریف شخصیت بیان می کنیم :"شخصیت به جنبه های نسبتاً ثابت و با دوام یک فرد که او را از دیگران متمایز می کند و درعین حال پایه ای برای پیش بینی در مورد رفتار آینده اوست ،اطلاق می شود ".(رایت و همکاران 1970؛ به نقل از شکلتون و فلچر).
تعریف دیگر از شخصیت که می توان نام برد و از کارهای تحقیقاتی نشات گرفته است تعریف کاتل است :"شخصیت آنچه رفتار را دریک موقعیت معین و با یک حالت عاطفی معین تعیین می کند (کاتل ،1965؛به نقل ازشکلتون و فلچر)
نظریه های شخصیت :
رویکرد زیستی :
1- نظریه بقراط :
اعتقاد به اینکه بین ساختمان بدن و مزاج یا خلق و خوی افراد رابطه وجود دارد از عقاید پایدار تاریخ بشری است یکی از قدیمی ترین این طبقه بندیها ،طبقه بندی "بقراط"است که اشخاص را برحسب اینکه کدام یک از مزاجها برآنها مسلط باشد به اخلاط چهارگانه :سودایی ،دموی ،بلغمی و صفراوی تقسیم کرده .بقراط برای هریک از این نمونه ها مختصات روانی و بدنی خاصی قایل بود.بقراط (حدود 460 ـ 375 ق .م )شخصیت آدم را تابع مزاج می پنداشت:
دموی مزاج :ظاهری خوش آب و رنگ داد و قوی بنیه است .آدمی است خوش گذران ،خوش بین ،جدی و فعال ،بدون عمق و سطحی ؛ بلغمی مزاج :دارای بدنی پرچربی و قطور ،و دارای اخلاقی زودآشنا ، اجتماعی ،کم فعالیت ،وارفته و کند ذهن .
صفراوی مزاج :باریک اندام ،دارای پوست بدنی معمولاً گرم و خشک و زیتونی رنگ ،و ازنظراخلاقی تند خو ، زود خشم ،جاه طلب و حسود و ثابت قدم .
سوداوی مزاج :سیه چهره و دراز اندام ،دارای قیافه ای پرحرکت و چشمانی درخشان ،از لحاظ شخصیتی مضطرب ،نگران ،ناراضی ، بدبین ، پرجنب و جوش ولی بدون پایداری و استقامت (ستوده ،1382).
2- نظریه کرچمر:
ارنست کرچمر روان پزشک آلمانی در سال 1921 ،با انتشارکتاب ساخت بدن و منش و با استفاده از روش های انسانی سنجی جسمی انسان ها را به دو تیپ فربه تنان و تقسیم کرد و بعداً یک سنخ سوم به نام سنخ پهلوانی نیزبه آنان افزود ،به هریک از این سه سنخ جسمی یک سنخ روانی مربوط می شود :مثلاً فربه تنان ازنظر روانی ادواری خوی ، لاغرتنان ، اسکزوئید خوی و سنخ پهلوانی صرع و اره خوی هستند.ادواری خویان ازنظرخلق و خوی بی ثبات و سکون ، و از نظر روانی ، عاطفی و احساساتی هستند اسکیزوئید خویان شخصیت گسیخته دارند و درون گرا هستند .صرع واره خویان محتاط و محافظه کار و کندند(کریمی 1375).
رویکرد صفات :
در رویکرد صفات سعی براین است که خصوصیات اساسی فرد که جهت دهنده ی رفتاراو است تفکیک و توصیف شود .دراین رویکرد ، به شخصیت اجتماعی فرد توجه می شود و بیشتر توصیف شخصیت و پیش بینی رفتار مورد توجه است تا رشد شخصیت .درنظریه های صفات مردم از جهت ابعاد یا مقیاس هایی چند که هریک نموداریک صفت است متفاوت شمرده می شوند .به این ترتیب در رویکرد صفات به این توجه می شود که هر فرد درابعاد مختلف چه جایگاهی دارد .(اتکینسون و همکاران ).
آیزنک :ازجمله کسانی است که در زمینه ی رویکرد صفات تحقیقاتی انجام داده است .نتیجه ی نهایی تحقیقات آیزنک معلوم داشت که شخصیت دارای سه حد است که هرکدام یک قطب مخالف دارد .
بدین قرار :
1- درون گرایی (برون گرایی )
2- روان نژندی (فقدان روان نژندی )
3- روان پریشی (فقدان روان پریشی )
آیزنک ضمناً افرادی را که به هریک ازاین قطب های نهایی تعلق دارند ازنظر روانی توصیف و تعبیر کرده است .بعضی از صفات هریک از این تیپ ها بدین قرارند :
1- درون گرایان :درون گرایان زیرتاثیر ویژگیهای سیستم عصبی مرکزی قرار دارند .استعداد سرشتی آنها برای تحریک پذیری زیاد است .ازمحرک ها اجتناب می کنند .رشد آنها عمودی است.کمترمعتاد به دود هستند .به هر حال پیپ را ترجیح می دهند .بیشتر درخود فرو می روند ،خیال پرورند ، علاقه ای به شرکت در اجتماعات ازخود نشان نمی دهند ؛گوشه گیر و انزوا طلب هستند .میزان هوششان بالا است قوه ی بیانشان عالی است .معمولاً در کارها دقیق هستند ولی گامها را آهسته و با احتیاط برمی دارند .فزونی طلب هستند ولی برای کارهایی که انجام می دهند به قدرکافی ارزش قائل نیستند . بیشتر پایبند به سنت ها و اصول دیرین هستند گرایش به احساس کمبود(حقارت)درآنها زیاد است .برای ابتلای به دلواپسی و افسردگی و وسواس ، آمادگی بیشتری دارند .
2- برون گرایان :برون گرایان نیز زیرتاثیرسیستم عصبی مرکزی هستند ، استعداد آنها برای تحریک پذیری کم است ،یعنی حساسیت کمتری در برابر محرک ها دارند ،دموی مزاجند ،رشد بدنی آنها افقی است و می توانند پای خود را برای مدت درازتری بلند نگاه دارند .آنها فاصله های زمانی را کوتاه تر از درون گرایان احساس می کنند ، ونیزبیش ازاینها دود استعمال می کنند و سیگار را هم ترجیح می دهند به دنبال چیزهای تحریک آمیز می گردند ؛ازکارهایی که در آنها احتمال خطریا ضررمی رود رویگردان می شوند به کار و کوشش علاقه ای چندان ندارند و نیروی کمتری به کار می اندازند ،هوششان نسبتاً کم و قوه بیانشان ضعیف است پایداری و استقامت ندارند ؛درکارهایشان شتابزدگی هست ولی دقیق نیست .چندان فزونی طلب نیستند ،ولی برای کارهایی که می کنند زیاده از حد ارزش قائلند .انعطاف پذیرند ؛شوخی و لطیفه را خیلی دوست می دارند ،به خصوص اگرجنبه جسمی داشته باشد .گرایش بیشتری برای تظاهرات ناشی از هیستری دارند.
3- روان نژندان :روان نژندان زیرتاثیرسیستم عصبی خود کار قرار دارند . دیدشان در تاریکی کمتر از دید افراد بهنجار است .اگرچشم های آنها با پارچه بسته شده باشد بیش از افراد به هنجار تعادل خود را از دست می دهند . جسماً و روحاً ضعیف و ناقص هستند از حیث هوش و تسلط برنقش و ادراک حسی و تمرکز حواس و اراده و سعی و کوشش از متوسط افراد به هنجار پایین ترند .تلقین پذیرند و در اندیشیدن و عمل کردن کند هستند .
4- روان پریشان :سخت و دشوار هستند .ازعهده نقاشی به واسطه ی آیینه خوب بر نمی آیند .درجمع زدن پی در پی ضعیف هستند .تمرکز حواسشان کم است ؟حافظه شان ضعیف است .به کندی چیزمی خوانند و به طورکلی از نظر فهم و ادراک و اعمالی که تحرک لازم دارد بسیار کند هستند و بیشتر ساکن و بی حرکت می مانند سطح آرزو و توقعشان کمتر با واقعیت تطبیق می کند . آمادگی ندارند به اینکه خود را با تغییراتی که درمحیط زندگی روی می دهد سازش دهند (سیاسی ،1369) .
در مورد قطب های مخالف برون گرایی و درون گرایی آیزنک نظریونگ را تایید می کند و ضمناً آنها را دارای وجه شباهتی با تشریحی که فروید از روان کرده است می داند ،بدین معنی که نهاد درمورد برون گرا دارای قدرت واسطه است ، در صورتی که فن برتر درمورد درون گرا قدرت بیشتری دارد دیگر اینکه میان افراد کاملاً بهنجار از یک سوی ،وافرادی که دریکی از دو قطب نهایی روان نژندی و روان پریشی قرار دارند از سوی دیگر ،فاصله بسیار زیاد است در این فاصله است که افراد ممکن است به سوی یکی از آن دو قطب نزدیک شوند ، یعنی به تدریج و کما بیش صفات اختصاصی یکی از آن دو قطب را پیدا کنند .دیگراینکه دو قطب روان پریشی و روان نژندی با هم ترکیب می شوند و قطبی تشکیل می دهند که افراد ممکن است از خود بهنجاری به تدریج عدول کنند و به آن قطب مرکب متمایل گردند .آیزنک معتقد است که این قطب مرکب خیلی بیشتر دیده می شود تا قطب خالص روان پریشی یا روان نژندی (عیسی پره ، 1382).
یونگ :
یونگ نیز برای افراد انسانی ، برحسب آنکه بیشتر متوجه عالم درون باشند یا عالم بیرون ،دو سنخ شخصیتی قایل است :
گروه اول را درون گرا و گروه دوم را برون گرا می نامد .یونگ برای آدمی چهار کارکرد نیز قایل است که عبارتند از :حس کردن6 ،شهود7، تفکر8و احساس9 (یونگ ،1927 به نقل از شولتر).
باوجود فقدان توافق درباره ی تعداد صفات بنیادی شخصیت ،مطالعات صفات مشترکی را به دست داده است .دو بعدی که دربیشتر مطالعات تحلیل عوامل شخصیت یافت شده عبارتند از "برونگرایی ـ درونگرایی "و "استواری ـ نا استواری هیجانی " درانتهای درونگرایی این مقیاس ،افراد خجولی قرار دارند که ترجیح می دهند در تنهایی کار و کوشش نمایند و به خصوص هنگام رو به رو شدن با فشار یا تعارض هیجانی درخود فرو روند . در انتهای برونگرایی ،افرادی قراردارند که مردم آمیزند و حرفه هایی را ترجیح می دهند که درآنها مستقیماً با مردم رابطه داشته باشند .این افراد زمانی که تحت فشار باشند مشارکت دیگران را می طلبند. استواری ـ نااستواری ،بعد هیجان پذیری است که افراد آرام ،سازگار و قابل اعتماد در انتهای استواری آن و اشخاص متلون ،مضطرب و عصبی و غیر قابل اعتماد در انتهای دیگر آن قرار می گیرند .
انتقاد :مهمترین انتقادی که بعضی از نظریه پردازان شخصیت به روش صفات وارد می دانند این است که رفتار ممکن است در شرایط مختلف بسیار متغیر باشد (اتکینسون و همکاران ) .
رویکرد یادگیری اجتماعی :
نظریه پردازان صفات ،برتعیین کننده های شخصی رفتار تاکید می کنند .در برابر رویکرد صفات ،درنظریه ی یادگیری اجتماعی ، که توسط آلبرت بندورا عنوان شده براهمیت تعیین کننده های محیطی با موقعیتی تاکید می شود . برای نظریه پردازان یادگیری اجتماعی ، رفتار محصول تعامل مداوم متغیرهای شحصی و محیطی است .شرایط محیطی ، از طریق یادگیری به رفتار شخص شکل می دهد .درعوض رفتار شخص نیز درشکل گیری محیط موثر واقع می شود .آدمیان و موقعیت ها به صورتی دو سویه بر هم تاثیر می گذارند برای آنکه بتوان به پیش بینی رفتار دست زد باید از چند و چون تعامل ویژگیهای آدمی با ویژگیهای محیط اطلاع حاصل کرد .
طبق نظریه یادگیری اجتماعی بندورا بخش اعظم تفاوت های رفتاری افراد نتیجه تفاوت هایی است که آنان از لحاظ تجارب دوران رشد خود با همدیگر دارند .بعضی از الگوهای رفتار از راه تجربه مستقیم یاد گرفته می شود . فرد به خاطر رفتارهای خاص تشویق و تنبیه می شود .لیکن بسیاری از پاسخ ها بدون تقویت مستقیم ،یعنی از راه مشاهده و یا یادگیری از راه مشاهده کسب می شوند .آدمی می تواند با مشاهده اعمال دیگران و نتایج حاصل از آن چیزهایی را بیاموزد .در واقع اگر قرار بود تمام پاسخ های ما از راه تقویت مستقیم آموخته شود یادگیریهای آدمی روندی بسیار کند و ناکارآمد می داشت . (به عقیده ی نظریه پردازان یادگیری اجتماعی ، تقویت لازمه ی یادگیری نیست اگر چه می تواند با متمرکز کردن توجه فرد در جهت مناسب ،یادگیری را تسهیل کند) .
یکی از فرضیه های اساسی نظریه یادگیری اجتماعی این است که مردم طوری رفتار می کنند که براحتمال دستیابی خود به پاداش بیفزایند .خزانه ی رفتارهای آموخته شده فرد دامنه ی گسترده ای دارد ؛رفتاری که در یک شرایط معین انتخاب می شود بستگی به نتیجه ای دارد که از آن انتظار می رود .
تقویت به سه صورت رفتار آموخته شده را کنترل می کند :
1- مستقیم (پاداش ملموس ، تایید یا عدم تایید اجتماعی و یا تخفیف یافتن شرایط آزار دهنده ).
2- مشاهده ای (مشاهده دریافت پاداش یا تنبیه یک شخص دیگر به خاطر رفتاری شبیه رفتار خود ).
3- خود ـ تدبیری10 ارزیابی عملکرد خود از راه تحصین یا سرزنش خویش (اتکینسون و همکاران ).
از دیگر دانشمندانی که سهم عمده ای در یادگیری دارند ،واتسون و اسکپنر هستند .جان بی واتسون براساس پژوهش خود در زمینه ی شرطی سازی کلاسیک ادعا کرد که کل رفتار ،یا شخصیت انسان ناشی از یادگیری است . واتسون همانند بسیاری از رفتار گرایان آن زمان معتقد بود که نوزاد به صورت یک لوح سفید یا صفحه خالی است و درانتظار نوشته شدن چیزی بر روی آن از طریق تجربه های یادگیری است او حتی تا جایی که پیش رفته که ادعا کرد :
"دوازده نوزاد سالم و تندرست را در اختیار من قرار داده و اجازه بده که مطابق جهان شخصی خودم آنها را بزرگ کنم و بدین ترتیب ، تضمین می کنم که یکی از آنها را به طور تصادفی انتخاب کرده و بدون توجه به استعدادها ، علایق ، امیال ، فعالیت ها ، و نژاد اجدادش از او یک دکتر حقوقدان ،هنرمند ، تاجر و بلی حتی ،یک گدا و دزد بسازم"(واتسون ، 1930).
در پی ادعاهای واتسون ، بی .اف .اسکینر رفتارگرا ادعا کرد که ما برای تعیین شخصیت کافی است که تنها به محرک ها و پاسخ ها توجه کنیم اسکینرمی گوید اگر شما کمرو هستید و از نزدیک شدن به دیگران واهمه دارید به این علت است که شما در نتیجه تعاملهای پیشین با اعضای خانواده ، دوستان ،معلمان و دیگران یاد گرفته اید که به این طریق رفتار کنید (اسکینر ، 1990)، شخصیت دقیقاً یک پدیده ی بیرونی و قابل مشاهده است که ریشه های زیستی یا درونی آن کم یا هیچ است .
در مورد پیش بینی رفتار فرد در یک موقعیت معین ،نظریه پردازان یادگیری اجتماعی بیشتر بر تفاوتهای فردی در زمینه های رشد شناختی و تجارب آموخته شده ی اجتماعی تاکید دارند تا برصفات انگیزشی .بعضی از تفاوت های فردی یا متغیرهای شخصی که با شرایط موقعیتی تعامل داشته و بر رفتار تاثیر می گذارند عبارتند از:
– توانش ها :شامل توانائیهای هوشی ، ومهارتهای اجتماعی و جسمانی و سایر تواناییهای اختصاصی است
– راهبردهای شناختی :مردم از لحاظ توجه انتخابی به اطلاعات ،رمزگردانی رویدادها ،و گروه بندی آنها به مقوله های معنادار،تفاوت هایی با یکدیگر دارند.یک واقعه ممکن است به نظریکی خطرناک و برای دیگری چالش انگیز باشد .
– انتظارات:انتظاراتی که شخص در مورد پی آمدهای رفتارهای مختلف دارد وی را درانتخاب رفتارش راهنمایی می کند.حتی انتظاراتی هم که از تواناییهای خود داریم بررفتارها تاثیرمی گذارد.ممکن است نتایج رفتار معینی را پیش بینی کنیم ،لیکن به علت تردید درباره ی توانایی خود برای انجام آن کار اقدامی نکنیم .
– ارزش کار از نظر شخصی :افرادی هم که انتظارات همانندی دارند ممکن است به خاطر اینکه برای نتایج مختلف ارزش متفاوتی قائلند رفتارهای متفاوتی نشان دهند.ممکن است دو دانشجو هردوانتظار داشته باشند که رفتارهای معینی مقبول نظر استاد باشد .لیکن ممکن است این امر درنظر یکی بی اهمیت و در نظر دیگری با اهمیت جلوه کند .
– نظام ها و نقشه های خودگردانی :مردم از لحاظ معیارها و قواعدی که برای نظام دادن ،به رفتار خود به کار می گیرند (ازجمله پاداش هایی که به خاطر موفقیت و تنبیه هایی که به خاطر شکست برای خود در نظر می گیرند) ، و نیزتوانایی طرح ریزی واقع بینانه به منظور رسیدن به هدف متفاوتند (میشل، 1981).
همه ی این متغیرهای شخصی با شرایط یک موقعیت معین درتعامل قرار می گیرند و از این راه تعیین می کنند که شخص در آن موقعیت چه خواهد کرد . مردم با اعمالشان شرایطی درمحیط خود به وجود می آورند که بر رفتارشان تاثیرمی گذارد.برای مثال ،آزمایش ساده ی زیر را در نظر بگیرید :فرض کنید در جعبه ی اسکینر در حالی که توری فلزی کف آن به برق متصل است موشی را قرار می دهیم .ترتیبی داده ایم که در هردقیقه یک بار یک ضربه برقی به موش وارد شود .اما موش می توان با فشردن اهرمی جریان برق را به مدت 30 ثانیه قطع کند .حیوانهایی که این رفتار تسلط بر محیط را یاد بگیرند می توانند یک محیط خالی از تنبیه برای خود به وجود آورند ،اما حیوانهای کندآموز مجبورند وضعیت ناخوش آیندی را تحمل کنند .بنابراین می توان گفت که محیط بالقوه برای همه ی حیوانها یکسان است ولی محیط واقعی به رفتار خود آنها بستگی دارد (باندورا ، 1977) .
به همین ترتیب ،شخصی که رفتار ناخوشایندی دارد ممکن است اغلب با محیط اجتماع خصمانه ای برخورد کند زیرا رفتارش در دیگران خصومت بر می انیگزد .اما فرد خوش برخوردی که در ایجاد جو راحت برای دیگران مهارت کافی دارد با محیط کاملاً متفاوتی برخورد می کند .موقعیت ها را تا حدودی خود ما می سازیم. انتقاد :منتقدان معتقدند که نظریه های رفتاری و یادگیری اجتماعی خیلی محدود هستند و تنها بررفتارهای قابل مشاهده تاکید دارند ، و عوامل ژنتیکی ، فیزیولوژیکی و شناختی را نادیده می گیرند .
نظریه پردازان یادگیری از این نظر مورد انتقاد قرار گرفته اند که افراد را در مجموع شبیه آن چه آموخته اند می پندارد و نه چیزی بیشتر .رفتار گرایان ، به ویژه متهم شده اند که فرد را بدون شخصیت و ارگانیسم را "خالی "در نظر می گیرند (فرز ،1984 ؛ هافمن و همکاران ) .
رویکرد روانکاری :
نظریه ی روانکاری ،شخصیت را از دیدگاهی کاملاً متفاوت از دو نظریه قبل می نگرد.هم نظریه ی صفات و هم یادگیری اجتماعی ، هردو برشخصیت اجتماعی تاکید داشته و درمقام نخست به رفتار توجه دارند .برعکس ، نظریه های روانکاری با مطالعه ی شخصیت خصوصی سرو کار دارند ،یعنی انگیزه های ناهشیاری که رفتار را هدایت می کنند.دراین نظریه ها رشد شخصیت نیزمورد توجه است .
نظریه های فروید که بر50 سال درمان بیماران مبتلا به اختلالات هیجانی استوار است .24 جلد کتاب را به خود اختصاص می دهد ،که آخرین آنها ، خلاصه روانکاری به سال 1940یک سال پس از مرگ او منتشر شده است. فروید ذهن انسان را به کوه یخ شناوری تشبیه می کرد که بخش کوچک آن که بر سطح آب نمایان است نمودار تجارب هشیار و بخش بسیاربزرگتر زیرین آن نمودار ناهشیار است ،یعنی انبار تکانه ها ،شهوات و خاطرات غیرقابل دسترس که بر افکار و رفتار ما تاثیرمی گذارند .
فروید معتقد بود شخصیت از سه نظام عمده تشکیل شده است که عبارتند از نهاد (خود)، فراخود.هریک از این نظام ها کارکردهای خاص خود را دارند لیکن از راه تعامل با یکدیگر است که به رفتار انتظام می بخشد .
نهاد :نهاد ابتدایی ترین بخش شخصیت است که در نوزاد وجود دارد و بعدها خود و فراخود از آن منشعب می شوند .نهاد از تکانه ها یا سائق های زیستی نظیر نیاز به غذا ،آب ،دفع فضولات بدن ، اجتناب از درد و گرایش به لذت جنسی تشکیل می شود .فروید معتقد بود که پرخاشگری نیز یک سابق اساسی زیستی است .نهاد در پی ارضای فوری این تکانه ها است .نهاد همچون کودکان خردسال براساس اصل لذت عمل می کند ، یعنی کوشش دارد که بدون اعتنا به مقتضیات از درد بگریزد و لذت کسب کند .
خود:همراه با پیشرفت یادگیری کودک در زمینه ی توجه به مقتضیات واقعیت ، بخش جدیدی درشخصیت به نام خود به وجود می آید.خود ازاصل واقعیت تبعیت می کند،یعنی اینکه ارضای تکانه ها تا هنگام فراهم آمدن شرایط مناسب باید به تاخیربیفتد.خود درواقع مدیر اجرایی شخصیت است زیرا اوست که تصمیم می گیرد چه فعالیت هایی مناسب است و کدام تکانه های نهاد باید ارضا گردد و به چه شیوه ای ،خود بین خواسته های نهاد و واقعیات جهان و مقتضیات فراخود میانجیگری می کند .
فراخود :بخش سوم شخصیت یعنی فراخود معرف بازنماییهای درونی شده آن دسته از ارزش ها و اخلاقیات جامعه است که توسط والدین و افراد دیگر به کودک آموخته می شود .فراخود در واقع همان وجدان فرد است و درباره ی درست یا غلط بودن اعمال فرد داوری می کند .نهاد در جستجوی لذت است . خود به آزمون واقعیت می پردازد و فراخود درگیر کمال طلبی است . فراخود در جریان واکنش های کودک به پاداش و تنبیهات والدین به وجود می آید و در بردارنده ی وضعیت هایی است که کودک به خاطر آنها یا تنبیه و سرزنش شده و یا پاداش دیده است (اتکینسون و همکاران ).
غرایز :غرایز درنظام روانکاری عوامل سوق دهنده یا حرکت دهنده در پویایی شخصیت اند ،نیروهای زیستی فرد که انرژی روانی را آزاد می کنند .گرچه کلمه ی "غریزه "در زبان انگلیسی مورد استفاده ی پذیرفته شده ای دارد ؛اما فروید معنای دیگری از آن در نظر داشت .فروید کلمه آلمانی Instinkt را نه در مورد انسان ها ، بلکه تنها در اشاره به سابقه های مادر زادی حیوانات به کار می برد .اصطلاح فروید در اشاره به انسان در زبان آلمانی ، یعنی Trieb می توان به عنوان نیروی سوق دهنده یا تکانه ترجمه کرد(بتلهایم،1982).
فروید کوشش نکرد فهرست مفصلی از همه ی غرایز انسان ارائه دهد ،اما آنها را به دو طبقه تقسیم کرد:غرایززندگی و غرایز مرگ .از جمله غرایز زندگی عبارتند از:گرسنگی ، کشش جنسی و تشنگی ، که هدف آنها صیانت نفس و بقای نوع است .اینها نیروهای خلاق اند که خود زندگی را حفظ می کنند ،و شکلی از انرژی که از طریق آن جلوه گر می شود لیبیدو نامیده می شود.غریزه مرگ یک نیروی مخرب است .این نیرو می تواند به درون متوجه شود مانند خودکشی و آزارطلبی، یا به بیرون مانند پرخاشگری و نفرت .
اضطراب :نقش اضطراب دراین نظام آن است که هشدار می دهد ، من مورد تهدید قرار دارد .فروید سه نوع اضطراب را توصیف کرد :عینی ، نوروتیک و اخلاقی ،اضطراب عینی براثر ترس از خطرهای واقعی در دنیای واقعی رخ می دهد .اضطراب نوروتیک11 و اضطراب اخلاقی12 ازاضطراب عینی مشتق می شوند .اضطراب نوروتیک از شناخت خطربالقوه که ذاتی ارضای تمایلات غریزی است ناشی می شود .این اضطراب ترس از غرایز نیست ،بلکه ترس از تنبیهی است که ممکن است به دنبال رفتار ناسنجیده تحت فرمان نهاد روی دهد .به عبارت دیگر ، اضطراب نوروتیک عبارت از ترس از تنبیه براثر بروز تمایلات تکانشی است .اضطراب اخلاقی از ترس وجدان ناشی می گردد .هنگامی که شخصی عملی را انجام می دهد یا درباره ی انجام عملی فکر می کند که با مجموع ارزش های اخلاقی وجدان در تضاد است ، ممکن است احساس گناه یا شرم را تجربه کند .
اضطراب یک نیروی ایجاد کننده تنش دررفتار انسان است ،و شخص را برمی انگیزد که حالت تنش را کاهش دهد .فروید معتقد بود که من برای مقابله با اضطراب تعدادی از دفاع های حفاظتی را پرورش می دهد ، یعنی مکانیسم های دفاعی13 که انکارها یا تحریف های ناآگاهانه واقعیت هستند .
سلامت روانی
بیمارهای روانی از آغاز پیدایش بشر وجود داشته است و هیچ انسانی در مقابل این بیماریها مصونیت ندارد این خطر همیشه بشر را تهدید می کند(احمدوند، 1382) .
عدم سازش و وجود اختلالات رفتار در جوامع انسانی بسیار مشهود و فراوان است. در هر طبقه و صنفی در هرگروه و جمعی، اشخاص نامتعادلی زندگی می کنند بنابراین در مورد همه افراد، اعم از کارگر، دانش پژوه، پزشک و مهندس، زارع، استاد دانشگاه و غیره، خطر ابتلاء به ناراحتی های روانی وجود دارد به عبارت دیگر، هیچ فرد انسانی در برابر امراض مصونیت ندارد (شاملو ،1381) .
سلامت جسم و روان، انبساط خاطر و در نهایت شادکامی و تن آرامی پدیده هایی هستند که در ارتباط محیط زیست انسانها تحقق می پذیرند کارکرد نامناسب نهادها، نظام های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بهداشتی، درمانی در یک جامعه در ارتباط مستقیم با بهداشت روانی و جسمی مردم آن جامعه است و سلامت افراد را دچار مخاطره می کند، در اجتماعاتی که انسانها تحت تاثیر عوامل نامساعد محیطی باشد حوادث طبیعی (سیل و زلزله و …) بیماری های اپیدمیک، نارساناییهای ناشی از گسترش شهرهای بزرگ (آلودگی هوا، ترافیک، محیط پرهیاهو) بی عدالتی های اقتصادی، جنگ، بحرانهای اجتماعی، از هم گسیختگی خانوادگی، تضادهای درون گروهی و برون گروهی فرهنگی و مسائلی از این قبیل نمی توان از این قبیل قرار دارند نمی توان انتظار سلامت جسمی و روانی را داشت هریک از پدیده های اجتماعی و طبیعی بالا می تواند زندگی عادی یک شخصیت سالم را تحت تاثیر قرار داده و آن را از حالت طبیعی خارج کند.
مبانی نظری سلامت روانی
روانشناسان می گویند؛ شادابی، نشاط، لذت بردن از زندگی و هدفمندی مستلزم داشتن شخصیت سالم است.
محققان دانشکده پزشکی جان هایکینز در آمریکا در این باره خاطر نشان می کنند که از طریق آشنایی با معیارهای سلامت روان و تطابق آن با ویژگی های شخصی، تعامل با دیگران و محیط اطراف می توانیم تا حدودی عوامل آسیب زا به شخصیت سالم را شناسایی کرده و با اصلاح آن ها برای بهره مندی از یک شخصیت سالم تلاش کنیم.
به اعتقاد روانشناسان؛ سلامت روانی و جسمی، نیاز و خواسته ی همه انسان ها است و همه ی ما تلاش می کنیم که برای برقراری ارتباطات سالم، شخصیت های سالمی در زندگی انسانی پیدا کنیم. اما آیا تا کنون به این نکته فکر کرده اید که از این حیث چه فردی از شخصیت سالم بهره مند است؟
بر اساس مقاله منتشر شده در مجله علمی نیچر، " گوردن آلپورت " یکی از نخستین روانشناسانی بود که توجه خود را به شخصیت سالم معطوف داشت.
از نظر آلپورت افراد سالم در سطح معقول و آگاه عمل می کنند، از قید و بندهای گذشته آزاد هستند و از نیروهایی که آن ها را هدایت می کنند، کاملا آگاه هستند و می توانند بر آن ها چیره شوند.
راهنمای اشخاص بالغ، زمان حال، هدف ها و انتظارهایی است که از آینده دارند. جنبه ی اساسی و ریشه ای شخصیت انسان را مقاصد سنجیده و آگاهانه، امیدها و آرزوهای وی تشکیل می دهند. این اهداف در واقع انگیزه ی شخصیت سالم قرار می گیرند و بهترین راهنما برای فهم رفتار کنونی انسان هستند. وجود انسان در حقیقت بر داشتن هدف های دراز مدت استوار است و این فاکتور مهم، انسان را از حیوان، کودک را از سالمند و نیز در اکثر موارد، شخصیت سالم را از بیمار متمایز می کند.
از دیدگاه آلپورت، انسان های سالم نیاز مداومی به تنوع، احساس و درگیری تازه دارند. کارهای روزمره و عادی را کنار می گذارند و در جست و جوی تجربه های تازه هستند. آن ها ماجراجو هستند و خطر می کنند و چیزهای تازه کشف می کنند. همه ی این فعالیت ها ایجاد تنش می کند و در هر صورت تنها از راه تجربه ها و خطرهای تنش زا است که بشر می تواند احساس بالندگی کند.
از نظر آلپورت، گسترش مفهوم خود، ارتباط صمیمانه خود با دیگران، امنیت عاطفی، ادارک واقع بینانه، مهارت ها و وظایف، عینیت بخشیدن به خود و فلسفه یگانه سازندگی، هفت معیار شخصیت سالم هستند.
ازسوی دیگر، " اریک فروم " یک روانشناس معروف و سرشناس دیگر معتقد است که به سبب اهمیت نیروهای اجتماعی و فرهنگی برای درک یکایک اعضای جامعه، باید ساختار آن جامعه در گذشته و حال، تجزیه و تحلیل شود؛ بنابراین شناسایی ماهیت جامعه، کلید درک شخصیت متغیر انسان است.
نظریه های مختلف در مورد سلامت روان
از دیدگاه فروید شخص سالم دو ویژگی را دارا می باشد : می توانند دوست بدارد و دوست داشته شود و می خواهد و می تواند کار بکند . فروید معتقد است که مشکلات روانی از تعارضات درونی سرچشمه می گیرد به نظر برخی روانکاوان بهداشت روانی زمانی تضمین می شود که من با واقعیت سازگار شود همچنین تکانش های غریزی نهاد به کنترل در آید ( گنجی ،1376 ) .
یونگ به تکامل شخصیت در سراسر زندگی اعتقاد دارد و از انسان سالم به عنوان شخصیت فردیت یافته تعبیر می کند . در انسان فردیت یافته هیچ یک از وجوه شخصیت مسلط نیست نه هوشیار ونه یک کنش یا گرایش خاصی ونه هیچ یک از سخنهای کهن ،همه آنها به توازنی هماهنگ رسیده اند و از خودی یکپارچه و شخصیتی مشترک برخوردارند . فردیت یافتگان به مراحل عالی خودشناسی رسیده اند و خویشتن را هم در سطح هوشیار وهم ناهشیار می شناسند و می پذیرند . اشخاص سالم دیگران را پذیرا می شوند و با بردباری تحمل می کنند (خوشدل،1381 ) .
آلپورت مشخصه های فرد سالم را بدین شرح بیان می کند :
گسترش مفهوم خود :
در ابتدا خود ،تنها و معطوف به فرداست اما با افزایش تجربه ، خود وسعت می یابد و ارزشهای مجرد و آرمانها را بر می گیرد . هر چه شخص با فعالیتها ،مردم و اندیشه های بیشتری در ارتباط باشد سلامت روان بیشتری می یابد .
ارتباط صمیمانه با دیگران :
که به دوگونه وجود دارد :
1- عشق و محبت نسبت به پدر و مادر و فرزندان همسر و یا دوستان و نزدیکان .
2- شکیبایی در برابر رفتار سایرین .
شخص سالم با آگاهی از اینکه خود نیز ضعفهایی دارد خطا ها وسیستمهای دیگران را می پذیرد .
– امنیت روانی :
که با توجه به نکات زیر حاصل می شود :
1- شناخت نکات ضعف و قوت خود
2- تحمل ناکامیهاو دلسردیها
3- مهار احساسات خویش و هدایت آنها در مسیر سازنده و بدون سرکوبگری .
– ادراک واقع بینانه از واقعیت هاو پذیرش آنها به گونه ای که وجود دارند ،بینش و بصیرت نسبت به خود ، جهان و دیگران .
– انجام کار و پذیرش مسئولیت:
بدون داشتن کاری مهم و ارزشمند و ایثار و تعهد و مهارتهای کافی برای انجام دادن آنها ،رسیدن به بلوغ و سلامت روان میسر نیست .
– داشتن فلسفه وحدت دهنده در زندگی :
دارا بودن یک مسیر ارزشی که به همه زندگی معنی و ارزش بدهد . جهت داشتن همه جنبه های زندگی شخص رابه سوی هدف یا هدفها هدایت می کند و بر این اساس نگرش شخصیت سالم به آینده می باشد( خوشدل ،1381 و جلالی تهرانی ،1380).
اریک فروم شخصیت انسان را بیشتر محصول فرهنگ میداند و به اعتقاد وی سلامت روان بسته به این است که جامعه تا چه اندازه ای نیازهای اساسی فرد رابر آورده می کند نه اینکه فرد تا چه اندازه ای خودش را با جامعه سازگار می کند . جاممه سالم مردمان سالم و جامعه بیمار مردمان بیمار تحویل می دهد . از دید گاه فروم شخص سالم عشق می روزد ،آفرینده است ،قوه تعقلش را کاملاً پرورانده است .جهان و خود را به طور عینی ادراک می کند حس هویت پایداری دارد و دارای جهت گیری بارور می باشد . جهت گیری یعنی گرایش یا نگرشی که همه جنبه های زندگی را در بر می گیرد و بارور بودن یعنی به کار بستن همه قدرتها و استعدادهای بالقوه خویشتن (خوشدل ،1379) .
راجرز بعنوان یک روانشناس انسانگرا در نظام شخصیتی خود بوجود یک انگیزش و یا یک نیاز اساسی یعنی صیانت ، فعلیت و اعتلای تمامی جنبهای شخصیت در انسان اعتقاد دارد . بنا به نظریه راجرز انسان مسئول رشد استعدادهای خویش می باشد و برای شخصیت سالم ، زمان حال و چگونگی ادراک آن بیش از گذشته اهمیت دارد . راجرز از انسان سالم بعنوان انسان با کنش کامل یعنی انسانی که از تمامی توانایی ها و استعدادهایش بهره می گیرد یاد می کند .
ویژگیهایی که را جرز برای شخص سالم بیان می کنند عبارتند از :
پذیرش احساسات ، عزت نفس ، ارتباط خوب با دیگران ، زندگی کامل در زمان حال ، ادامه یاد گیری چگونه آموختن ،ذهن باز داشتن به افکار خود ،توانایی تصمیم گیر مستقل و خلاقیت ( شعاری نژاد،1381 وخوشدل ،1379).
به نظر اریکسون سلامتی در کمال است که گاه به صورت تمامیت ، وحدت و یا کمال ً خود ًتعریف شده است( بنی جمالی واحدی ،1378)
بنظر اریکسون فرد سالم از خصایص زیر برخوردار است :
– اعتماد به خویشتن و اعتماد به دیگران
– توانایی کنترل خویش و احساس و اینکه می تواند خود را کنترل کند
– توانایی پذیرش مسئولیت
– شایستگی و مهارت
– داشت هویت واحد و روشن
– توانایی برقراری صمیمانه با دیگران
– توانایی راهنمایی دیگران به خلاق بودن
– پذیرفتن خود بعنوان یک شخص واحد آنچنان که هست (شعاری نژاد،1381)
ویکتور فرانکل می گوید اشخاص سالم از ویژه گیهای زیر برخوردارند :
– در انتخاب عملشان آزاد ند
– شخصاًمسئول هدایت زندگی و گرایشی هستند که برای سر نوشت خود بر می گزینند .
– بر زندگیشان تسلط آگاهانه دارند
– در زندگی معنای مناسب خود یافتند
– به آینده می نگرند و به هدفها و وظایف آتی عمل می کنند ( خوشدل ،1379).
آبراهام مزلو معتقد است برای بررسی سلامت روان باید ویژه گیهای بهترین ،سالمترین و بالغترین نمود های نوع بشر را مورد مطالعه قرار داد ،بنظر او در همه افراد تلاش یا گرایش فطری برای تحقق ًخود ً را می توان کمال عالی و کاربرد همه توانایی ها ومحقق ساختن تمام خصایص و قابلیتهای خود دانست ( خوشدل ،1379).
بر اساس دیدگاه شناخت گرایان شخص سالم رویدادهای محیط را به روشها و شیوه هایی تعبیر و تفسیر می کند که به احساس خوب می انجامد و او را قادر می سازد به اینکه برای حل مسائل خود مهارتهای خواصی را به کار ببرد( شعاری نژاد ،1381) .
بعنوان یاد گیری و یاد گیری مجدد پاسخهای موثر نسبت به مشکلاتی که با آنها در محیط روبرو می شویم تعریف و تفسیر می کنند . در نهایت امروزه شخص برخوردار از سلامت روانشناختی را با مفاهیم زیر معرفی می کنند .
– بر خورداری از خود پنداره مثبت
– رشد و تکامل مداوم
– دارای وحدت شخصیت
– داشتن ادراک واقعی از دنیا و اشخاص دیگر
– تسلط بر محیط ضمن محبت کار و بازی ( شعاری نژاد،1381) .
نکته قابل توجه این است که گرچه برخی از صاحب نظران بین سطح بهنجاری و سطح انسان سالم تفاوت گذارده اند اما برخی دیگر بهنجاری را معادل با سازگاری و انسان سازگار را مترادف با انسان سالم و دارای سلامت روانی می دانند .
شادکامی
هر انسانی به طور فطری طالب سعادت است و هیچ گاه این خواست را نمی تواند از خود سلب کند و می توان گفت که این حقیقت را همه نظامهای اخلاقی پذیرفتهاند و در آن اتفاق نظر دارند و اختلاف میان نظامهای گوناگون اخلاقی متوجه تشخیص مصداق سعادت خواهد بود. واژه Happiness در انگلیسی را می توان به دو معنا به کار برد: یکی، شادی است که در این صورت از هیجان مثبت در زمان حال سخن گفته ایم. اما معنای دوم آن، شادکامی و سعادتمندی است که در این معنای اخیر، شادکامی با خشنودی و رضایت از زندگی مترادف است و به نظر می رسد آنچه در روان شناسی مثبت گرا از آن بحث می شود، این معنا از Happiness است.
در قرن نوزدهم پس از جدایی روان شناسی از فلسفه، رویکرد لذت گرایی در آثار روان شناسان به وضوح مشهود بود. ویترسو (2009م) در این زمینه، به ویژه به جیمز، ثرندایک، و ونت و فرویداشاره دارد. هرچند که لذت گرایی در قرن بیستم در اغلب متون روان شناسی به شکلی خود را نشان داد، اما تردیدی نیست که رویکرد روان شناسی در هزاره جدید، به ویژه روان شناسی مثبت گرا بیش از آنکه بر رویکرد لذت گرا مبتنی باشد، بر پایه رویکرد سعادت گراست. داینر، لوکاس و اوشی در کتاب راهنمای روان شناسی مثبت گرا بیان می دارند که از زمان های بسیار دور، همیشه این سوال مطرح بوده است که "چه چیزی باعث خوشبختی و بهزیستی می شود". هر یک از پژوهشگرانی که در این حیطه به کار پرداخته اند، عوامل و ابعاد خاصی، معرفی کرده اند که هر فردی که واجد این خصوصیات و ابعاد باشد، نسبتی از بهزیستی روانی دارد. روان شناسان در باره معنای این اصطلاح کمتر سخن گفته و بیشتر به مولفه ها و عوامل آن پرداخته اند، همان گونه که اصطلاح سعادت در حوزه مطالعات اسلامی نیز چنین وضعی دارد. دلیل آن را نیز در روشن بودن معنای آن نزد مردم می دانند.
آرگایل در باره معنای شادکامی می نویسد: گاهی گفته می شود که مفهوم شادکامی، مبهم و اسرارآمیز است. اما واضح است که بیشتر مردم به خوبی می دانند شادکامی چیست. در زمینه یابی ها که از مردم در باره معنای شادکامی سوال شده، پاسخ داده اند که غالباً شادکامی عبارت است از: بودن در حالت خوشحالی و سرور یا دیگر هیجان های مثبت، یا عبارت است از: راضی بودن از زندگی خود . وی معتقد است که مردم این اصطلاح را کاملاً درک می کنند و نظر نسبتاً شفافی دارند مبنی بر این که شادکامی به هیجانات مثبت و رضایت از زندگی مربوط می شود . البته وی معتقد است که علاوه بر این دو جزء، یعنی عواطف مثبت و رضایت ، جزء سومی نیز وجود دارد که عبارت است از: فقدان افسردگی و اضطراب یا دیگر عواطف منفی . این جزء در حقیقت به بعد هیجان ها مربوط می شود. البته از آنجا که هیجان های مثبت و منفی بر اساس تحقیقات، مستقل از یکدیگر هستند، نمی توان آنها را در یک جزء، قرار داد. بررسی ها نشان داده است که وجود عواطف مثبت به معنای فقدان عواطف منفی نیست و وجود عواطف منفی نیز به معنای فقدان عواطف مثبت نمی باشد. این یافته، ما را به این نتیجه گیری رهنون می سازد که شادکامی سه قسمت عمده دارد: رضایت، عواطف مثبت و عواطف منفی .
دینر در هند بوک روان شناسی مثبت می نویسد:
بشر زمانی به فکر افتاد که چه چیزی یک زندگی خوب را می سازد. اندیشمندانی که در این باره مطالعه کرده اند بر این باورند که عنصر اصلی زندگی خوب آن است که فرد خود را شبیه زندگی و با آن هماهنگ سازد، نه آنکه زندگی را با خواسته های خود هماهنگ سازد. بهزیستی روانی به عنوان شناخت و ارزیابی های موثر در زندگی تعریف شده است. این ارزیابی ها شامل واکنش های احساسی و هیجانی، مثل قضاوت شناختی از رضامندی است. وی سپس ادامه می دهد که رضامندی از زندگی، مفهوم گسترده ای است که تجربیات خوشایند، سطح پایینی از خلقیات منفی و سطح بالایی از رضایت از زندگی را دربرمی گیرد. تجربیات مثبت موجب سطح بالایی از بهزیستی روانی می شوند، چون یک زندگی رضایت بخش را می سازند.
متفکران اسلامی نیز به این بحث پرداخته اند. شاید بتوان این اندیشوران را به دو گروه تقسیم کرد. متفکرانی، مانند فارابی، ابن سینا، سهروردی، اخوان الصفا و ملا صدرا در شمار معتقدان به تفسیر "غایت غالب" به شمار می آیند که سعادت را فقط در اتصال به عقل فعال و استغراق در شهود عالم ملکوت می دانند و هر چیز دیگری تنها در صورت کمک به این حالت، در شمار مطلوبات آدمی قرار می گیرد. در مقابل، متفکرانی، مانند خواجه نصیر طوسی، ابن مسکویه، محمدمهدی نراقی و ملا احمد نراقی، مدافع تفسیر "غالب جامع" از سعادت ا ند و بر این باروند که سعادت، مولفه های مختلف دارد و هر کدام ارزش استقلالی دارند، به گونه ای که فقدان یکی به سعادت، آسیب می رساند.
در متون دینی، یعنی قرآن و حدیث نیز درباره موضوع سعادت به صورت گسترده بحث شده است، از این رو اندیشمندان مسلمان نیز به این موضوع پرداخته اند که شاید بیشتر رویکرد اخلاقی داشته باشد. اما با رویکرد روان شناختی، کاظم علی محمدی در پایان نامه کارشناسی ارشد خود، که در سال 1388 دفاع شده، به این موضوع پرداخته است. وی هر چند به شادکامی از دیدگاه اسلام و ساخت آزمون آن پرداخته، اما ساختاری برای شادکامی و نیز چارچوب نظری تعریف شده ای برای آن ارائه نکرده است. کار نقلی – تحلیلی دیگری که صورت گرفته و تا حدودی به این موضوع اختصاص دارد، کتاب رضایت از زندگی اثر پژوهشگر این رساله می باشد که در سال 1374 چاپ شده است. این بررسی، هر چند ممکن است نگاهی نو به منابع اسلامی داشته باشد، اما این نیز ساختار مشخص و چارچوب نظری معین و فراگیری در عوامل ندارد.
با توجه به جایگاه مهمی که این موضوع از سویی، در زندگی و از سوی دیگر، در منابع اسلامی دارد، و با توجه به اینکه پژوهشهای پیشین به ارائه چارچوب نظری مشخصی در این موضوع نرسیدهاند، ضروری است که با تکیه بر منابع اسلامی، تئوری شادکامی بررسی شود. این امر در صورت تحقق، میتواند به فعالیتهای فردی ـ اجتماعی و حتی سیاسی در زمینه ایجاد و تقویت شادکامی جهت دهد و راه را برای تحقق این امر روشن و هموار سازد. بدون داشتن چارچوب نظری مشخص نمی توان به سببشناسی ناشادکامی و درمان آن همت گماشت. پرسشهای فرا روی این پژوهش آن است که شادکامی چیست و از چه مولفههایی تشکیل شده است و چه نظریهای میتواند تحقق آن را تبیین کند؟
چارچوب نظری شادکامی
سعادت و شادکامی، همانند هر امر دیگری، حقیقتی وجودی دارد و از یک منظر، دارای دو بعد تکوینی و تشریعی است. بر همین اساس باید به دو اصل اساسی توجه کرد:
اصل اول، به بعد تکوینی شادکامی مربوط است و رویکرد هستی شناختی دارد. سعادت و شادکامی انسان، یک "حقیقت موجود" است که هر چند جرم مادی و قابل رویت ندارد، اما دارای ماهیتی است که آفریده شده و وجود دارد و از این رو، همانند دیگر آفریده ها، حقیقتی است که قوانین خاص خود را دارد. بی تردید، سعادت و شادکامی، ماهیتی دارد که تقدیر و اندازهگیری شده و از برنامه ای مشخص پیروی می کند. همچنین برخی امور هستی، مانند ماهیت انسان، دنیا و آخرت و اموری از این دست نیز هستند که با شادکامی ارتباط پیدا می کنند و قوانین خاص خود را دارند. همه این مجموعه در شادکامی موثر است و مراد از قوانین حاکم بر شادکامی، همه این مجموعه می باشد.
اصل دوم، به بعد تشریعی شادکامی مربوط است و رویکرد قانون شناسانه دارد. براساس "هست و نیست"های شادکامی که از آن به واقعیت ها یاد شد، "باید و نباید"های آن به وجود می آیند. بر اساس واقعیت های حاکم بر ماهیت شادکامی، اموری را باید انجام داد تا شادکامی تحقق یابد، و اموری را باید ترک کرد تا شادکامی آسیب نبیند. این، بعد تشریعی شادکامی را تشکیل می دهد. در اینجا مراد از تشریع، صرفاً احکام فقهی نیست، بلکه کلیه توصیه ها (بایدها و نبایدها)یی را دربرمی گیرد که به تحقق شادکامی کمک می کنند. این امور می توانند به احکام و اخلاق یا عقاید مربوط باشند. آنچه مهم است اینکه این قوانین در حقیقت، نقشه راه شادکامی را ترسیم می کنند و کسی که بخواهد به آن هدف دست یابد، باید از این مسیر حرکت کند. این، در همه امور صدق می کند. هر امری، ماهیتی دارد و بر اساس آن، بایدها و نبایدها شکل می گیرند که راه تحقق آن را ترسیم می کنند. شادکامی نیز تابع همین قاعده است.
از آنچه گذشت روشن می شود که شادکامی، همانند هر امر دیگری ماهیتی دارد (بعد تکوین) که برای تحقق آن باید اموری را رعایت کرد (بعد تشریع). این بحث، رویکردی پدیدارشناسانه دارد. مسئله مهم این است که این مجموعه (تکوین و تشریع) به دست چه کسی تنظیم می شود؟ این بحث رویکردی پدیدآورشناسانه دارد.پاسخ به این پرسش می تواند مسئله اصلی این پژوهش را حل کند که در ادامه به آن پرداخته می شود.
ماهیت شادکامی در اسلام
سعادت و شادکامی در اسلام، ساختاری دو مولفهای دارد: یکی، "نشاط" و دیگری، "رضا". این از اصول موضوعه این مقاله میباشد که در جای خود ثابت شده است .مراد از رضامندی، احساس خرسندی از مجموع زندگی، و مراد از نشاط نیز سرزندگی، بشاشی و پویایی در مجموع زندگی است. در توضیح این امر باید گفت که ساختار شادکامی از یک سو، باید با تعریف سعادت، و از سوی دیگر، با واقعیت های زندگی متناسب باشد. معادل شادکامی در ادبیات اسلامی، سعادت است. در ماهیت سعادت، دو مفهوم اساسی وجود دارد: که یکی، "خیر" و دیگری، "سرور" . بنابراین، می توان گفت که سعادت، ترکیبی از خیر و سرور است. بر این اساس، سعادت وقتی حاصل می شود که از یک سو، رَوَند زندگی، بر خیر مبتنی باشد و از سوی دیگر، با سرور و خرسندی همراه باشد. پس سعادت، حالتی است پایدار از زندگی خوب (خیر) و شاد (سرور). (سعادت = زندگی خوب + زندگی شاد) .
اگر بخواهیم زندگی خیر، و خیر بودن زندگی را در عینیت آن به وضوح ببینیم، باید ابعاد مختلف زندگی را بررسی کنیم. زندگی از یک منظر به دو بخش "رویداد"ها و "تکلیف"ها تقسیم می شود. مراد از رویدادها، حوادث و رخدادهای خوشایند و ناخوشایند زندگی، و مراد از تکلیف ها، قوانین و وظایف بایدی و نبایدی زندگی است. بنابراین، زندگی خیر آن است که همه این ابعاد چهارگانه بر خیر مبتنی باشند؛ چه نعمتی که باید از آن استفاده نمود (خوشایندها) یا نقمتی که باید آن را تحمل کرد (ناخوشایندها)، و چه امر لذت بخشی که باید آن را ترک کرد (نبایدها) یا کار محنت آوری که باید آن را انجام داد (بایدها). از مجموعه این چهار موقعیت در ادبیات دین، با عنوان "قضا" یاد می شود. بر اساس متون دینی، واکنشی که انسان باید در برابر قضای الهی داشته باشد، رضامندی است و این به سبب آن است که قضای الهی بر خیر مبتنی است، از این رو هر چهار موقعیت یاد شده زندگی، خیر می باشند و بر همین اساس، انسان باید از آن راضی باشد. رضامندی در هر کدام از این ابعاد، نام مخصوصی دارد، از این رو رضامندی به "شکر" در خوشایند، "صبر" در ناخوشایند، "انجام" بایدها (طاعت) و "ترک" نبایدها (ترک معصیت) تحلیل می شود.
اما مولفه نشاط نیز در تعریف، با سرور، هماهنگ است. سرور و لذت، عامل تحقق نشاط است. تحلیل انواع مختلف متون دینی نشان می دهد که نشاط به دو بعد مادی و معنوی تقسیم می شود. انسان موجودی دو بعدی است، از این رو نشاط او نیز دو بعد دارد. به همین علت است که در روایاتِ قلمرو نشاط مشاهده می شود که با هر کلیدواژه ای که این مسئله مطرح شده، به هر دو بعد مادی و معنوی انسان پرداخته است.
از آنچه گذشت روشن شد که شادکامی در اسلام دو جزء اساسی دارد که عبارت اند از:
رضا و نشاط. رضا به چهار بخش (شکر، صبر، طاعت و ترک معصیت) و نشاط به دو بخش (لذت مادی و لذت معنوی) تحلیل می شود. بنابراین، شادکامی، ابعاد شش گانه دارد. در متون دینی برای هر کدام از ابعاد ششگانه شادکامی که در حقیقت، ابعاد مختلف زندگی انسان هستند، عواملی مطرح شده که در جای خود مهم و قابل توجه اند. برخی از این متون با ادبیات سعادت، و برخی دیگر با ادبیاتی متناسب با اجزای اساسی شادکامی، یعنی رضا و نشاط و سرور، و برخی نیز متناسب با ابعاد ششگانه وارد شدهاند. عوامل هر کدام از دو جزء اساسی شادکامی نیز خود بر یک نظریه مبتنی است؛ خیرباوری، پایه نظری رضامندی، و لذتبری، پایه نظری نشاط میباشد.
مسئلهای که اینجا مطرح است اینکه فراتر از مولفهها، اساس شادکامی بر چه نظریهای مبتنی است و چه چیزی میتواند مبنای شادکامی را از دیدگاه اسلام تبیین کند؟ آیا میتوان ریشه مشترکی برای هر دو مولفه شادکامی یافت؟ آیا میتوان به نظریهای جامع دست یافت که در ساحتی بالاتر از مولفهها، هر دو بعد شادکامی را تحت پوشش خود قرار دهد؟ آنچه در این بحث درپی آن هستیم، پایه نظری کلانی است که در ساحتی بالاتر از پایه نظری رضامندی و نشاط قرار گیرد و هر دو را تبیین کند.
– خداباوری، پایه شادکامی
بر اساس آنچه از متون دینی به دست می آید، شادکامی پایه نظری بنیادینی دارد و آن توحید است. در حقیقت، شادکامی بر "واقعیت های توحیدی" مبتنی است که اگر شناخته شوند و فرد خود را با آنها تنظیم کند، رضامندی و نشاط تحقق مییابد و در نتیجه، به شادکامی دست می یابد. در توضیح و تبیین این جمله باید گفت که همه امور مربوط به شادکامی، واقعیت هایی دارند که از توحید سرچشمه می گیرند، از این رو آنها را "واقعیت های توحیدی" مینامیم. این واقعیت ها، مجموعه مبانی ای را تشکیل می دهند که چون همه آنها بر محور توحید می چرخند، می توان "مبانی توحیدی شادکامی" نیز نام نهاد. مبانی توحیدی، چهار گونه اند: مبانی خداشناختی، جهان شناختی، انسان شناختی و دین شناختی. علت چهارگونه بودن مبانی نیز آن است که شادکامی، به "انسان" مربوط است که در محیطی به نام "جهان" زندگی می کند و برنامه ای به نام "دین" دارد. هر کدام از این سه ضلع، مشخصات و ویژگی هایی دارند که بدون در نظر گرفتن آنها نمی توان به شادکامی دست یافت. تا ویژگی های جهان، به عنوان محیط زندگی انسان و ظرف تحقق شادکامی، و تا ویژگی های انسان به عنوان موجودی که درباره شادکامی او بحث می شود، و تا ویژگی های دین به عنوان برنامه زندگی انسان، شناخته نشود، تحقق شادکامی ناممکن است. و جالب اینکه همه این امورِ سه گانه نیز توسط "خداوند متعال" تنظیم و تقدیر شده اند. البته میان مبانی چهارگانه شادکامی که مجموعه "توحید" را تشکیل می دهند، نظام خاصی برقرار است. در این مجموعه، مبانی خداشناختی در راس قرار دارد و از آن، مبانی جهان شناختی، انسان شناختی و دین شناختی سرچشمه می گیرند.
با توجه به این واقعیت ها، می توان گفت که آنچه شادکامی را تحقق می بخشد، شناخت این واقعیت های توحیدی و تنظیم خود و زندگی با آنهاست. در واقع، شادکامی حقیقتی است موجود که با توجه به انواع چهارگانه مبانی، تعریف شده و به دست می آید. این خود یکی از قوانین و واقعیت هاست. بنابراین، تحقق شادکامی وابسته به "واقعیت شناسی توحیدی" و "هماهنگ سازی با واقعیت های توحیدی" است. اگر همه ابعاد انسان و زندگی اش بر اساس توحید تنظیم شود، شادکامی تحقق می یابد. لازمه این کار، ایمان به خداوند است. خداوند متعال برنامه شادکامی را تنظیم نموده و کسی که بخواهد به شادکامی دست یابد، باید با تمام وجود، خدا را با تمام ابعادش "باور" داشته باشد و از برنامه هایش پیروی کند. وقتی صحبت از ایمان میشود، صرفاً باوری خشک نیست. مراد از خداباوری، پذیرش واقعیتهای توحیدی و تنظیم کردن خود با آنهاست. اگر کسی این واقعیتها را به درستی بشناسد و خود را بر اساس آنها تنظیم کند، هم رضامندی و هم نشاط را به دست آورده و در نتیجه، شادکامی تحقق مییابد. برخی از متون به صورت کلی صادر شده و به بیان این حقیقتِ کلان می پردازند. از مفاهیمی که این حقیقت را بیان می کند، واژه "ایمان" است. بر اساس متون دینی، ایمان و باور به خداوند متعال، هم موجب رضامندی می شود و هم نشاط را به وجود می آورد، و بدین سان، شادکامی تحقق می یابد و این یعنی نقش بی مانند "خداباوری" در شادکامی.
ایمان و رضامندی
در برخی روایات، رابطه مستقیم "ایمان" و عنوان عام "رضا" مطرح شده است. برای مثال، رسول خدا(ص) رضا را یکی از اجزای ده گانه ایمان معرفی کرده است .جالب اینکه در این حدیث، تصریح شده که هر کدام که نباشند، ساختار ایمان به هم می ریزد. امام علی(ع) نیز چهار رکن برای ایمان معرفی می کند که یکی از آنها رضامندی است. این امر بدان حدّ اهمیت دارد که در برخی روایات از قول خداوند تصریح شده که اگر کسی به تقدیر الهی ایمان نداشته و از قضای او راضی نیست، خدای دیگری برای خود برگزیند! ایمانی که بخواهد رضامندی را تولید کند، باید واقعیتهای توحید حاکم بر آن را نیز بشناسد و خود را با آنها تنظیم نماید.
برخی دیگر از متون به رابطه ایمان با ابعاد چهارگانه رضامندی پرداختهاند که در ادامه به آن پرداخته می شود:
الف) ایمان و شکر – صبر
برخی از اسناد اسلامی، مشخصاً به بیان رابطه خداباوری با مولفه های رضامندی در بعد تکوین، یعنی شکر و صبر پرداخته اند. امام کاظم(ع) نقل می کند که در یکى از جنگ هاى پیامبر خدا(ص)، گروهى خود را به ایشان عرضه داشتند. فرمود: "اینان کیان اند". گفتند: مومنان اند، اى پیامبر خدا! فرمود: "ایمانشان به چه مرتبه اى رسیده است؟" گفتند: به مرتبه شکیبایى در گرفتارى، و سپاس گزارى در آسایش، و رضا به قضا. پیامبر خدا(ص) فرمود که اگر چنین باشد، نزدیک است که به مقام پیامبران برسند! همچنین در روایات این بخش، ایمان به دو قسم شکر و صبر تقسیم شده است. برای مثال، رسول خدا(ص) می فرماید: "الاِیمانُ نِصفانِ، نِصفٌ فِی الصَّبرِ ونِصفٌ فِی الشُّکرِ"14. ایمانی که شکر و صبر را به وجود میآورد، بر شناخت واقعیتهای توحیدی حاکم بر بعد تکوینی شادکامی، یعنی خوشایند و ناخوشایند زندگی، و هماهنگ ساختن تمام ابعاد وجودی خود با آنها مبتنی است.
ب) ایمان و طاعت – معصیت
در بخش دیگری از روایات، رابطه ایمان با مولفه های رضا در بعد تشریع مطرح شده است. رسول خدا(ص) تصریح می کند کسی مومن است که طاعت، او را خرسند، و معصیت، وی را ناخرسند سازد و خود نیز از خداوند می خواهد که چنین حالتی داشته باشد . بشر به صورت فطری از قبیح، متنفر است و به نیک، علاقمند است. آنچه مهم است اینکه انسان بداند چه چیزی نیک و چه چیزی قبیح است. این نیز از طریق شناخت واقعیتهای توحیدی حاکم بر بعد تشریع شادکامی و هماهنگ ساختن خود با آنها میسر است، و مراد از ایمان در ابن بحث، همین است.
خلاصه سخن اینکه ایمان بر اساس روایات اسلامی، عاملی است که موجب رضامندی از قضا و قدر الهی می شود و به همین سبب چنین شخصی در برابر بلاها، صبور و در برابر نعمت ها، شکور است و به طاعت، رغبت دارد و از معصیت، کراهت دارد. این ایمان، بر شناخت واقعیتهای توحیدی حاکم بر زندگی و هماهنگ ساختن خود با آنها مبتنی است.
ایمان و نشاط
بخشی از متون نیز به بیان نقش توحیدباوری و ایمان به خداوند در نشاط که بعد دوم شادکامی است، پرداخته اند. این متون دو گونه اند: برخی به صورت کلی به معرفی این نقش پرداخته اند و برخی به صورت جزئی نقش این عنصر را در مولفه های نشاط بیان کرده اند. در برخی روایات، تصریح شده ویژگی خداباوران آن است که کسالت و بی حالی از آنان دور است و پیوسته در حال نشاط می باشند: "تراه بعیداً کسله، دائماً نشاطه"15 این نشان دهنده نقش ایمان در نشاط است. بر اساس آنچه در آموزه های اسلام آمده، مومن موظف است که لذت نفس را تامین کند. قرآن کریم با صراحت از اهل ایمان می خواهد که لذت های حلال را بر خود حرام نکنند و کسانی را که چنین کرده اند، سرزنش می کند .
همچنین در ادبیات دین از چیزی به نام "حلاوت ایمان" یاد شده و عوامل و موانع آن شمرده شده است. آنچه اینجا مهم است اینکه این حلاوت و شیرینی مربوط به لذت های معنوی انسان است که می تواند نشاط روحی و روانی را برای انسان به ارمغان بیاورد. این حلاوت و شیرینی چنان لذتی دارد که هر کس آن را بچشد، از او رویگردان نمیشود. بنابراین، ایمان به خدا، عامل تحقق نشاط است. البته اینجا نیز ایمانی که بخواهد نشاط را به ارمغان آورد، باید واقعیتهای توحیدی حاکم بر این بعد را بشناسد و خود را با آن هماهنگ سازد.
الگوی خداباوری در شادکامی
همان گونه که مشاهده شد، در متون دینی تصریح شده که ایمان به خدای یکتا موجب رضامندی و نشاط با همه ابعادش میشود، از این رو خداباوری، عامل اساسی شادکامی است. حال، سوال این است که این امر چگونه تحقق مییابد و چه الگویی از ایمان و خداباوری، موجب شادکامی میشود؟
توضیح اینکه خداوند متعال، ابعاد وجودی متعددی دارد که باور به هر کدام از آنها نتیجه خاص خود را دارد و از این رو هر کدام باید در جایگاه خود قرار گیرند. برای نمونه، اگر گفته شود که ایمان موجب امید به آمرزش میشود، باید دانست که برای مثال، باور به رزاقیت خداوند در ایجاد امید به آمرزش جایگاهی ندارد، بلکه باور به غفاریت او نقش دارد. در موضوع شادکامی نیز قضیه همین است؛ درست است که ایمان و خداباوری، بنیان شادکامی است، اما باید دید چه الگویی از ایمان موجب شادکامی میشود. پیشتر نیز مکرر اشاره شد که ایمان در هر کدام از ابعاد شادکامی، معنایی خاص دارد. اکنون باید آن را به تفصیل بیان کرد.
در تحلیل این امر باید گفت که بر اساس مبانی توحیدی، توحید و خداباوری به چند شکل در تحقق شادکامی اثر می گذارد:
اعتماد به برنامه خدا در شادکامی
خداباوری و ایمان به او اثری کلی و عام دارد و آن اینکه موجب می شود انسان به خداوند به عنوان ارائه کننده برنامه شادکامی، اعتماد کند و هر آنچه او میگوید، عمل نماید. این اعتماد در چند مبنای خداشناختی ریشه دارد. در حقیقت، این اثر، معلول باورهای خُردی است که اگر کسی آنها را بشناسد و باور پیدا کند، به برنامه خدا اعتماد خواهد نمود و از دیگر مدلهای شادکامی پیروی نخواهد کرد. بنابراین، نخستین گام، ایجاد اعتماد است و این، خود بر یک سری واقعیتهای توحیدی مبتنی است که در ادامه به آنها اشاره می شود:
الف) خالقیت و آفرینش شادکامی
خداوند، "آفریدگار" (خالق) همه هستی، از جمله انسان، جهان و حتی اموری مانند شادکامی است، از این رو به تمام ابعاد وجودی آنها اشراف کامل دارد. بنابراین، برای تحقق شادکامی باید حقیقت آن را که آفرینش الهی دارد، شناخت. اینجاست که توحیدباوری در بعد آفرینش شادکامی معنا می یابد. حقیقت شادکامی را ما وضع نمیکنیم و از همین روست که باید بدانیم ماهیت شادکامی آن گونه که ما میخواهیم شکل نمیگیرد. بر اساس نظریه توحید، شادکامی ماهیتی دارد که توسط خداوند متعال تقدیر شده است. بر این اساس، راه رسیدن به شادکامی، اعتماد کردن به خدا و تسلیم او بودن و تحقق بخشیدن به ابعادی است که خداوند در شادکامی قرار داده است.
ب) ربوبیت و تدبیر شادکامی
خدا "پروردگار" (ربّ) همه هستی است، از این رو اختیاردار همه چیز است و همه امور هستی را او تقدیر و تدبیر می کند و کسی جز او در این کار دست ندارد. از آنجا که شادکامی یکی از حقایق عالم است، زیر مجموعه توحید ربوبی نیز قرار می گیرد. ربوبیتِ توحیدیِ شادکامی به این معناست که خداوند متعال، صاحب اختیار و مولای شادکامی است و پروردگاری و اصلاح تکوینی و تشریعی آن به دست اوست. بر اساس توحید ربوبی، اختیار شادکامی به دست خداوند متعال است و هموست که با تنظیم قوانین تکوینی و تشریعی، پروردگاری آن را انجام می دهد. بنابراین، برای دستیابی به شادکامی باید تسلیم خداوند بود و به آنچه او برای تحقق شادکامی قرار داده، عمل کرد تا در نهایت، خداوند متعال شادکامی را به انسان ارمغان دهد.
ج) مقدِّریت و تقدیر شادکامی
خدا "اندازه گذارنده" (مقدّر) است و برای هر چیزی اندازهای مشخص کرده است. در نظام آفرینش، همه چیز بر اساس اندازه گیرى و تقدیر خاصى از جهات مختلف، چون طول و عرض و دوام و مهلت ها و روزى ها استوار است. این امر نشان می دهد که همه چیز بر اساس خواست خداوند متعال تنظیم شده است، از این رو او به ماهیت امور از هر کسی آگاه تر می باشد و هر آنچه او در باره آنها بیان می کند، بهترین دستور است. بنابراین، راه رسیدن به شادکامی، عمل به اموری است که او عامل شادکامی قرار داده است و حرکت بر خلاف آن، موجب ناکامی و ناشادکامی می شود.
د) حکمت و تنظیم شادکامی
"دانایی مطلق" از آنِ خداست (علیم). بر این اساس، خداوند بر هر چیزی احاطه دارد (محیط) و از هر چیزی آگاه (خبیر) است و به هر چیزی بینا (بصیر) میباشد و از این رو هر کاری که انجام دهد، حکیمانه بوده و از منبع حکیم و فرزانه صادر شده است. به دیگر بیان، بر اساس این اصل، مشخص میشود که تقدیر ساختار شادکامی و ماهیت آن، همچنین تنظیم برنامه شادکامی و راه رسیدن به آن، بر اساس دانشی ناب و حکمتی استوار صورت گرفته است.
خلاصه سخن اینکه هم طراح و خالق شادکامی و هم مدیر و مدبّر آن خداست و این خدا، در تمام افعال خود، حکیم است و هیچ به خطا و فساد نمیرود. اینها مهمترین واقعیتهای توحیدی حاکم بر شادکامی است که شناخت این واقعیتها و باور کردن آنها، موجب ایجاد اعتماد به برنامه خداوند در شادکامی می شود. این اصول، به انسان اطمینان میدهند که تسلیم خدا بودن و پیروی از برنامه او، بهترین راه تحقق شادکامی و تنها مسیر موفق است. بنابراین، وقتی سخن از نقش خداباوری در شادکامی میشود، در یک ساحت آن، به معنای باور به این ابعاد از توحید است.
لذتبری بر اساس خواست خدا
ایمان به خدا سبب میشود که انسان پس از اعتماد، در سطحی عینیتر، بر اساس خواست خداوند متعال به التذاذ بپردازد. این امر موجب تحقق نشاط که جزء دوم شادکامی است، می شود. از دیدگاه اسلام، شادی موجب انبساط روحی و برانگیخته شدن نشاط در انسان می گردد. بنابراین، شادی ها، لذت ها و هیجان ها عامل مهمی در برانگیختن نشاط در انسان می باشند، از این رو می توان گفت که برای به وجود آوردن نشاط، باید شادی و لذت را تامین کرد. در حقیقت، شادی و لذت، عامل کلان برانگیختن نشاط شمرده می شوند. البته بر این امر، یک سری واقعیتهای توحیدی حاکم است که باید آنها را شناخت و بر اساس آنها عمل کرد:
الف) دو بعدی بودن انسان و لذت های او
بر اساس تدبیر و تقدیر خداوند متعال، لذت انواعی دارد که عبارت اند از: لذت مادی و لذت معنوی. این نیز به سبب آن است که انسان موجودی دو بعدی و مرکب از بعد مادی و معنوی می باشد، از این رو، نشاط او نیز دو بعدی است و لذتی نیز که می خواهد آن را تامین کند، دو بعدی است. بنابراین، برای تحقق نشاط باید لذت ها مادی و معنوی را تامین کرد. انواع لذت ها را میتوان در متون اسلامی یافت و حدود آن را نیز میتوان در احکام دینی پیگرفت. بنابراین، کسی که خدا را قبول داشته باشد، هم به التذاذ میپردازد و هم هر دو بعد مادی و معنوی با همه مصادیق آن را به کار خواهد گرفت و هم حدود شرعی آن را رعایت خواهد کرد.
ب) جهت گیری لذت
از مباحث مهم دینشناختی، جهت گیری شادی و نشاط است. شادی و نشاط همانند هر امر دیگری باید در راستای شادکامی اصیل و سعادت واقعی انسان قرار گیرد، از این رو هم باید در امور معنوی نشاط داشته باشیم و هم از نشاط و شادی مادی برای زمینه سازی شادکامی اصیل و جاویدان خود استفاده کنیم. در روایات، موارد متعددی به عنوان کاربرد نشاط و شادی مطرح شده اند، همانند: نشاط در راه هدایت، عبادت خدا،خواندن قرآن و شب زنده داری . اما جایگاه نشاط در روایات اهل بیت(ع) در یک قالب کلی قابل جمع است و آن اینکه نشاط دنیوی را باید برای مطالبه آخرت به کار گرفت. امام علی(ع) در تفسیر آیه شریفه "وَلا تَنْسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْی" می فرماید: "لَا تَنْسَ صِحَّتَکَ وَ قُوَّتَکَ وَ فَرَاغَکَ وَ شَبَابَکَ وَ نَشَاطَکَ اَنْ تَطْلُبَ بِهَا الْآخِرَهَ"16؛ فراموش مکن که با تندرستی، نیرو، فراغ، جوانی و نشاطت، آخرت را مطالبه کنی.
بنابراین، نشاط بهره دنیوی ماست که باید برای نیل به سعادت اخروی و مطالبه آخرت از آن بهره گرفت. لذتی می تواند مطلوب باشد که در جهت شادکامی اصیل و جاویدان انسان قرار گیرد.
خلاصه سخن اینکه نشاط، مبتنی بر چند واقعیت الهی است. به لحاظ انسان شناختی، از سویی، تحقق نشاط متوقف بر لذت و شادی است و از سوی دیگر، لذت انسان دو بعد مادی و معنوی دارد. به لحاظ تکلیف نیز انسان مکلف است که لذتهای مادی و معنوی خود را تامین کند و در جهت درست از آنها استفاده نماید. بر همین اساس، نشاط بر چند واقعیت از واقعیتهای توحیدی متوقف است. ایمانی که نشاط را به ارمغان میآورد، باید این واقعیتها را بشناسد و خود را با آنها هماهنگ سازد.
ب- پیشینه پژوهش
– پژوهش های خارجی
داینر(2000) در پژوهش خود دریافت که درجه بندی ذهنی سلامت شخصیت یا به عبارتی سلامت روان، با شادکامی همبستگی دارد. در واقع، درجه بندی های ذهنی از سلامت شخصیت، بیشتر تحت تاثیر صفات شخصیتی چون برونگرایی یا روان نژندی و استراتژیهای تطابق خود با شرایط، مثل انکار یا تطابق دهی مجدد به خود است.
بر اساس نتایج مطالعه کشاورز (2009)که بر روی مردم شهر اصفهان انجام شده است، میانگین نمره 61به دست آمده و شادکامی با /59±9/ شادکامی 10 سرزندگی و تعداد اعضاء خانواده ارتباط معنی دار و با متغیرهای جنسیت ارتباط غیر معنی دار داشته است.
گوپتا و کومار(2010) پژوهشی با عنوان ارتباط پنج عامل شخصیتی با شادکامی در هندوستان انجام دادند در این پژوهش یک نمونه 40 نفره در دامنه سنی 23 تا 28 سال در که همبستگی های میان شادکامی و پنج عامل اصلی شخصیت را به صورت زیر گزارش دادند : روان آزردگی (52/0 -) ، برونگرایی(66/0) ، بازبودن برای تجربه (51/0) ، موافق بودن (08/0) و وظیفه شناسی (28/0) .
سینگ(2009) در پژوهش خود که برروی دانشجویان انجام داد همبستگی بین شادکامی و عوامل اصلی شخصیت را این چنین گزارش نمود: روان آزردگی (44/0-) ، برونگرایی(52/0) ،بازبودن برای تجربه (29/0)، موافق بودن (09/0) ، و وظیفه شناسی (46/0) .
دینر و همکاران (1992) بر پایه اطلاعاتی که به کمک مقیاس به زیستی از یک نمونه ملی تصادفی(N=6913) در آمریکا گرد آوری کردند پی بردند که افراد برون گرا صرف نظر از این که تنها یا در جمع باشند ، احساس شادکامی می کنند . افزون بر این ، برون گراها پس از کنترل عواملی مانند نژاد ، جنس و گروه سنی ، شادکام تر از سایر افراد هستند و یلامت روانی بیشتری احساس می کنند .
فورنهام و بروین (1990) ریال یک همبستگی مثبت بین شادکامی و برونگرایی و یک همبستگی منفی بین شادکامی و روان آزردگی گزارش کردند.
– پژوهش های داخلی
در ایران نیز پژوهش های خیلی کمی در زمینه شخصیت ، شادکامی و سلامت عمومی انجام شده است.علی پور(1384) ، در یک بررسی با اجرای پرسشنامه شادکامی آکسفورد و شخصیتی آیزنگ بر روی 101 دانجوی کارشناسی دانشگاه نهران (65 دختر و 43پسر) نشان داد که رابطه شادکامی با روان آزردگی ، برون گرایی ، درون گرایی و روان پریشی در سطح آلفای حداقل 05/0 معنی دار است و از بین متغیر های مذکور به ترتیب روان آزردگی (42/0-) و برون گرایی (39/0) بیشترین ارتباط را با شادکامی داشته اند . رابطه درون گرایی (26/0-) و روان پریشی (35/0-) با شادکامی نیز معنی دار بوده اند .
هادی نژاد و زارعی (1388) ، به منظور بررسی روایی پرسش نامه شادکامی آکسفورد ، پرسش نامه شخصیتی پنج عاملی را نیز اجرا نمودند . نمونه پژوهش که هر دو پرسش نامه را تکمیل کرده بودند متشکل از 216 نفر دانش آموز دبیرستانی از شهرستان های استان زنجان بوده است . محققان همبستگی های زیر را بین شادکامی . عوامل اصلی شخصیت گزارش کردند : روان آزردگی (304/0-) ، برون گرایی (434/0) ، باز بودن برای تجربه (252/0) ، موافق بودن (142/0) وظیفه شناسی(372/0) ، که به جز در مورد موافق بودن که در سطح 05/0 معنی دار بوده ، تمانمی همبستگی ها در سطح 01/0 معنی دار بوده اند .
همانگونه که در پیشینه پژوهش نشان داده شد ، علی رغم آغاز تحقیقات و نظریه پردازی ها درباره سرسختی روانشناختی ، هیجان خواهی و سبک های مقابله با استرس در دهه های قبل در خارج از کشور و در ایران تحقیقات اندکی صورت گرفته است . اگر چه بعضی از تحقیقات انجام گرفته ، رابطه تک تک این متغیرها را با متغیرهای دیگری بررسی کرده اند ، ولی تحقیقی که این سه متغیر را با همدیگر بررسی کرده باشد ، انجام نشده است . بنابراین یکی از ضرورت ها و اهمیت های این تحقیق ، پر کردن خلا اطلاعاتی موجود در مورد رابطه ساده و چندگانه این سه متغیر یا به عبارتی این سه ویژگی شخصیتی با همدیگر است .
فصل سوم
روش انجام پژوهش
مقدمه
روش شناسی، مطالعه ی منظم، منطقی و اصولی است که جست و جوی علمی را راهبری می کند. از این دیدگاه روش شناسی به عنوان شاخه ای از منطق یا حتی فلسفه قلمداد می شود. در دیدگاهی دیگر روش شناسی با روش های پژوهش تجربی دیگر نظیر آمار، مورد کاوی، مصاحبه و غیره سروکار ندارد، بلکه توجه اصلی آن به زمینه های کلی برای معتبر سازی علمی است، پس روش شناسی دقیقاً نه یک رشته فلسفی و نه رشته ای علمی است و در نهایت بعضی روش شناسی را مبحثی نظری و غیر علمی می دانند که با تعقل، منطق و فلسفه مرتبط است .
اگر از دیدگاه های مختلف بگذریم، روش شناسی)فارغ از ابعاد فلسفی آن(، به مجموعه ای به هم پیوسته از قواعد، اصول و شیوه های معمول در یک رشته از دانش اطلاق می شود. بنابراین اظهار نظر شایسته و داوری درباره یک امر نیازمند بکاگیری روش های علمی و مستدل می باشد که محقق ناگزیر به استفاده از آنهاست. او باید قواعد و اصولی را تبعیت نماید تا رسیدن به هدف تسریع و تسهیل گردد. این قواعد و اصول در سایه تفکر و تجربه و عمل پیشینیان حاصل شده و به صورت شیوه و روش های پژوهش امروزی درآمده اند. هر تحقیق برای انجام و به روش یا روش هایی نیازمند است که ممکن است از نوع روش های فلسفی، کتابخانه ای، پیمایشی و روش های تجربی یا نیمه تجربی باشد.
در این فصل چگونگی انجام کار و روش تحقیق از مرحله آغازین تا حصول نتیجه ارائه می شود، همچنین به تشریح ابزارهای گردآوری داده ها، جامعه آماری، روش نمونه گیری و برآورد حجم نمونه، روایی و اعتبار ابزارها و روش تجزیه و تحلیل داده ها وروش آماری مورد استفاده پرداخته شده است و در نهایت به منظور آشنایی با جامعه ی آماری مورد نظر، به بیان پیشینه و عملکرد آن پرداخته شده است.
3-1- طرح پژوهش
در این پژوهش روش تحقیق هم به صورت میدانی است و هم به صورت کتابخانه ای. جمع آوری اطلاعات از طریق پرسشنامه ای که به طور مستقیم توسط پاسخگویان تکمیل گردیده است انجام شده است . این پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی بوده است . در این نوع پژوهش رابطه ی میان متغیرها بر اساس هدف های پژوهش تحلیل می شود. در این پژوهش نیز به بررسی رابطه و همبستگی، میزان و نوع رابطه بین متغیرها پرداخته می شود .
3-2- جامعه آماری
جامعه آماری شامل گروهی از افراد می باشد که دارای یک یاچند صفت مشترک هستند .که این صفات مورد توجه محقق است .جامعه ممکن است همه افراد یک نوع خاص ویا عده محدودتری ازهمان گروه رادربربگیرد.(جان بست 1371). از آنجا که در تحقیق به طور غالب جمع آوری اطلاعات از همه اعضای تشکیل دهنده یک جامعه بسیار مشکل و هزینه بر است و توانایی انجام تحقیق روی کل جامعه وجود ندارد، محقق ناگزیر گزینش نمونه از جامعه آماری است . در این تحقیق روش نمونه گیری به صورت تصادفی بوده است .
جامعه آماری این پژوهش 50 نفر از افراد عادی دارای تحصیلات دانشگاهی هستند ،که به طور تصادفی انتخاب شده اند محدوده سنی پاسخ دهنده گان افراد 18 سال به بالا می باشند .
3-3- ابزار پژوهش
ابزار تحقیق در این پژوهش شامل سه پرسش نامه بود :
1-پرسش نامه ویژگیهای شخصیتی نئو2- پرسشنامه شادکامی آکسفورد (OHI) 3-پرسش نامه سلامت گلدبرگ(GHQ)
پرسش نامه ویژگی های شخصیتی نئو(NEO)
– توصیف آزمون
پرسشنامه NEO یکی از جدیدترین پرسشنامه های مربوط به ارزیابی ساخت شخصیت بر اساس دیدگاه تحلیل عاملی است . این آزمون به لحاظ انعکاس 5 عامل اصلی امروزه به عنوان یک مدل فراگیر بر اساس تحلیل عوامل محسوب می شود و گستردگی کاربرد آن در ارزیابی شخصیت افراد سالم و نیز در امور بالینی می تواند یکی از مناسب ترین ابزار ارزیابی شخصیت باشد . این آزمون به دلیل بررسی هایِ گوناگون در گروه های سنی و در فرهنگ های مختلف روی آن صورت گرفته است می تواند یکی از جامع ترین آزمون ها در زمینه ارزیابی شخصیت باشد این آزمون موضوع تحقیقات طی 15 سال گذشته بر روی نمونه های بالینی و بزرگسالان سالم بوده است . از این رو سودمندی آن هم در جریانات بالینی و هم در جریانات تحقیقی ارزیابی شده است . پرسشنامه شخصیتی NEOPI-R جانشین تست NEO است که در سال 1985 توسط مک کری و کاستا تهیه شده بود .این پرسشنامه 5 عامل اصلی شخصیت و 6 خصوصیت در هر عامل یا به عبارتی 30 خصوصیت را اندازه می گیرد . و بر این اساس ارزیابی جامعی از شخصیت را ارائه می دهد.این پرسشنامه دارای دو فرم یکی (S) برای گزارش های شخصی است و شامل 240 سوال پنج درجه ای از کاملاً موافق تا کاملاً مخالف است که توسط خود آزمودنی درجه بندی می شود و متناسب مردان و زنان در تمام سنین است . و دیگری فرم (R) یا تجدید نظر شده نام دارد و بر اساس درجه بندی های مشاهده گر است . این فرم نیز دارای همان 240 سوال بوده با این تفاوت که با ضمیر سوم شخص شروع می شود .فرم (R) هم می تواند به طور مستقل برای ارزیابی شخصیت به کار رود و هم به عنوان مکملی برای گزارش های شخصیِ فرم (S) و یا روایی آن مورد استفاده قرار گیرد (گروسی فرشی،1380) .
این پرسشنامه فرم کوتاهی نیز به نام (NEO-FFI) نیز دارد که یک پرسشنامه 60 سوالی است و برای ارزیابی 5 عامل اصلی شخصیت به کار می رود اگر وقت اجرای تست خیلی محدود باشد و اطلاعات کلی از شخصیت کافی باشد از این پرسشنامه استفاده می شود .از سوی دیگر اجرای این آزمون از نظر هزینه و زمان مقرون به صرفه است مقیاس های آن از اعتبار بالایی برخوردارند و همبستگی بین مقیاس ها زیاد است و از همه مهمتر این آزمون بر خلاف سایر آزمون های شخصیتی ، انتقادات کمتری بر آن وارد شده است (گروسی فرشی،1380).
– اعتبار و روایی آزمون NEO
در حال حاضر آزمون 5 عاملی NEO کاربردی جهانی دارد و به منظور تحقیق به زبان های چکوسلواکی، عربی، هلندی ، فرانسوی، آلمانی، ژاپنی، نروژی، لهستانی و سوئدی ترجمه شده است. پرسشنامه شخصیتی NEO-FFI توسط مک کری و کاستا روی 208 نفر از دانشجویان آمریکایی به فاصله سه ماه اجرا گردید که ضرایب اعتبار آن بین 83/0 تا 75/0 به دست آمده است .
اعتبار درازمدت این پرسشنامه نیز مورد ارزیابی قرار گرفته است . یک مطالعه طولانی 6 ساله روی مقیاس های روان آزردگی خویی ، برون گرایی و باز بودن نسبت به تجربه، ضریب های اعتبار 68/0 تا 83/0 را در گزارش های شخصی و نیز در گزارش های زوج ها نشان داده است . ضریب اعتبار دو عامل سازگاری و باوجدانی به فاصله دو سال به ترتیب 79/0 و 63/0 بوده است (مک کری و کاستا ، 1983به نقل از گروسی فرشی ، 1380) .
در هنجاریابی آزمون NEO که توسط گروسی فرشی (1380) روی نمونه ای با حجم 2000 نفر از بین دانشجویان دانشگاه های تبریز ، شیراز و دانشگاه های علوم پزشکی این دو شهر صورت گرفت ضریب همبستگی 5 بعد اصلی را بین 56/0 تا 87/0 گزارش کرده است .ضرایب آلفای کرونباخ در هر یک از عوامل اصلی روان آزردگی خویی ، برون گرایی، باز بودن، ساز گاری و با وجدانی به ترتیب 86/0. ، 73/0، 56/0، 68/0 و 87/0 به دست آمد . جهت بررسی اعتبار محتوایی این آزمون از همبستگی بین دو فرم گزارش شخصی (S) و فرم ارزیابی مشاهده گر (R)، استفاده شد، که حداکثر همبستگی به میزان 66/0 در عامل برون گرایی و حداقل آن به میزان 45/0 در عامل سازگاری بود. (گروسی فرشی، 1380) .
در پژوهش آتش روز (1386) با استفاده از روش همسانی درونی، ضریب آلفای کرونباخ برای هر یک از 5 صفت : روان آزردگی خویی ، برون گرایی، گشودگی، سازگاری و وجدانی بودن به ترتیب 74/0، 55/0، 27/0، 38/0 و 77/0 به دست آمد .
پرسش نامه شادکامی آکسفورد(OHI)
آزمون شادکامی آکسفورد دارای 29 ماده است ومیزان شادکامی فردی را می سنجد.پایه نظری این پرسشنامه تعریف آرگایل وکراسلند از شادکامی است است(آنها به منظور ارایه یک تعریف عملیاتی از شادکامی آن را سازه ای دارای سه بخش مهم دانسته اند:فراوانی ودرجه عاطفه مثبت،میانگین سطح رضایت در طول یک دوره ونداشتن احساس منفی)این آزمون در سال 1989توسط مایکل آرگایل وبراساس پرسشنامه افسردگی بک(BDI،1976)ساخته شده است.21عبارت از عبارات این پرسشنامه ازBDIگرفته شده ومعکوس گردیده ویازده پرسش به آن اضافه شده است تا سایر جنبه های سلامت ذهنی را پوشش دهد.مانند آزمون افسردگی بک هر گویه پرسشنامه شادکامی دارای چهار گزینه است که آزمودنی باید بر طبق وضعیت فعلی خودش یکی از آنها را انتخاب نماید.امروزه به طور گسترده ای از این آزمون در پژوهش های مربوط به شادکامی استفاده می شود.
– روایی و پایایی
آرگایل وهمکاران پایایی پرسشنامه آکسفورد را به کمک ضریب آلفای کرونباخ 90/0وپایایی باز آزمایی آن را طی هفت هفته 78/0گزارش کرده اند.روایی همزمان این پرسشنامه با استفاده از ارزیابی دوستان افراد درباره آنها43/0محاسبه شدهمچنین از آنجایی که شادکامی دارای سه بخش :عاطفه مثبت،رضایت ونبود عاطفه منفی دانسته شده،همبستگی این پرسشنامه با مقیاس عاطفه مثبت برادبرن(32/0)،باشاخصرضایت از زندگی(57/0)وبا پرسشنامه افسردگی بک(52/0-)محاسبه شد.
در پژوهشی که توسط علی پور وآگاه هریس(1386)به منظور بررسی اعتبار وپایایی فهرست شادکامی اکسفورد(OHIآرگایل2001)اجرا شد،نمونه ای متشکل از142 مرد و227 زن از بین کلیه کارمندان ودانشجویان ساکن تهران با میانگین سنی 24سال و11ماه ودامنه سنی 18-53سال از مناطق 5،11،18،2شهر تهران (بر پایه چهار بخش غرب،مرکز،جنوب وشمال)وشهرستانهای کرج،شهریار واسلامشهر انتخاب شدند.
افراد انتخاب شده فهرست شادکامی آکسفورد،پرسشنامه شخصیتی آیزنک وفهرست افسردگی بک را تکمیل کردند.بررسی همسانی درونی فهرست شادکامی آکسفورد نشان دادکه تمام 29گزاره این فهرست با نمره کل همبستگی بالایی داشتند.آلفای کرونباخ برای کل فهرست برابر با91/0بود.همبستگی پیرسون بین فهرست شادکامی آکسفورد با فهرست افسردگی بک وزیر مقیاس های برون گرایی ونورزگرایی پرسشنامه شخصیتی آیزنگ به ترتیب برابر با48/0-،45/0و39/0-بود که روایی همگرا و واگرای فهرست شادکامی آکسفورد را تایید می کرد.نتایج تحلیل عاملی با استخراج 5عامل:رضایت از زندگی،حرمت خود،بهزیستی فاعلی،رضایت خاطر وخلق مثبت توانستند با ارزش ویژه بزرگتر از 1در مجموع 7/49%واریانس کل را تبیین کنند.میانگین نمره های آزمودنی های ایرانی در فهرست شادکامی آکسفورد(07/42)با یافته های پژوهش آرگایل(6/35=M)متفاوت بود.
پرسش نامه سلامت روانی (GHQ)
این پرسشنامه که توسط گلدبرگ[Goldberg] ساخته شده، از جمله شناخته شده ترین ابزارهای غربالگری اختلالات روانی است که به صورت فرمهای 12، 28، 30 و 60 در دسترس می باشد. در این مجموعه فرم 28 سوالی آن ارائه گردیده است که سئوالات آن در بر گیرنده چهار خرده مقیاس می باشد که هر یک از آنها خود شامل 7 سئوال می باشند. سئوالات 7-1 مربوط به مقیاس علائم جسمانی و وضعیت سلامت عمومی می باشد. از سوال 14-8 مربوط به مقیاس اضطراب، از سئوال 15 تا 21 مربوط به مقیاس اختلال عملکرد اجتماعی، و سئوالات 28-22 نیز مربوط به مقیاس افسردگی می باشند.
– روش نمره گذاری
دو نوع شیوه نمره گذاری برای این آزمون وجود دارد. یکی روش سنتی است که گزینه ها بصورت(0-0-1-1) نمره داده می شوند و حداکثر نمره فرد برابر 28 خواهد بود. روش دیگر نمره گذاری، روش لیکرتی است که گزینه ها بصورت (3-2-1-0) نمره داده می شوند. حداکثر نمره آزمودنی با این روش در پرسشنامه مذکور 84 خواهد بود(لیندزی و پاول،1379). معمولاً در اکثر پژوهش ها از روش لیکرت استفاده می شود. همچنین درصورتی که نمرات بدست آمده کد گذاری مجدد نشده باشند نمره بالاتر نشانگر سلامت روانی بیشتر می باشد.
– اعتبار و پایائی آزمون (GHQ)
پرسشنامه حاضر استاندارد بوده و در جمعیت مختلفی در ایران و کشورهای مختلف هنجاریابی شده است. در یک مطالعه این پرسشنامه همزمان با یک آزمون موازی (MHQ)سنجیده شد که ضریب همبستگی دو آزمون 55 بوده و ضرایب همبستگی بین خرده آزمونهای این پرسشنامه با نمره کل بین 72/0 تا 87/0 بود که بیانگر اعتبار بالای آن می باشد. این مطالعه بر روی جامعه آماری دانشجویی اجرا شده بود (محمدرضا تقوی، 1380) . هم چنین این آزمون از پایائی بالایی برخوردار است که مقدار آلفا محاسبه شده برای کل گویه های
آن 90/0 می باشد .
3-4- روش اجرا
به دلیل نوع تحقیق وهمچنین گستردگی جامعه آماری وبرای دسترسی سریع به نظرات پرسش شوندگان بهترین روش جمع آوری داده دراین تحقیق پرسشنامه درنظر گرفته شده است به منظور دستیابی به نتایج مورد نظر از روش های زیر بهره گرفته شده است :
1- مطالعات کتابخانه ای : جهت تدوین معانی ،تعاریف ومفاهیم نظری از منابع کتابخانه ای استفاده شده ،که مهم ترین منابع جستجو دراینترنت ،بانکهاومنابع اطلاعاتی وکتابخانه ای دانشگاه بوده است .
2- تحقیقات میدانی :به منظور جمع اوری اطلاعات مورد نظر وسنجش متغیر های تحقیق از پرسشنامه استفاده شده است .شاخص های مورد نظر درتحقیق پیش ار آن که درقالب پرسشنامه درنظر سنجی گذاشته شود درمعرض قضاوت استاد دانشگاه قرارگرفته ودرنهایت از پرسشنامه مورد توافق به عنوان ابزار جمع آوری داده استفاده شده است .
3-5- روش های آماری
در این پژوهش سعی شده است که از روش آمار توصیفی و آمار استنباطی استفاده شود زیرا جمع آوری داده ها آن ها را به صورت توصیفی و تجزیه و تحلیل نموده و پس از محاسبه درصد فراوانی از جداول و نمودار های مختلف استفاده شده است که در فصل چهار به تبیین آنها پرداخته شده است. نرم افزار مورد استفاده در این پژوهش Spss22 است .
3-6- جمع بندی
در این فصل با گذری بر مقدمه ، به چگونگی روش تحقیق و جامعه آماری پرداخته شد. سپس روش نمونه گیری و تعریف مختصری از نمونه از نظر صاحب نظران شرح داده شدو به بررسی روایی و پایایی پرسشنامه پرداخته شد و روش تجزیه و تحلیل داده ها که در این پژوهش از آزمون رگرسیون ذکر شد و در قسمت آخر با سطح معنی دار استفاده شد و با نرم افزار 22 Spss چگونگی طراحی پرسشنامه ذکر شد که برای خوانندگان ملموس تر شود که با استفاده از این فنون بتوان با ذهنی آماده فصل چهارم را شروع کرده و به تجزیه و تحلیل آماری داده ها پرداخته شود.
فصل چهارم
تجزیه و تحلیل داده ها
مقدمه
داده های جمع آوری شده اعداد و ارقامی بدون معنی می باشند که از آمار برای معنی دار کردن آنها بمنظور تحقق اهداف پژوهش ها و تحقیقات کمک گرفته می شود. تجزیه و تحلیل اطلاعات بعنوان بخشی از فرآیند روش تحقیق علمی یکی از پایه های اصلی هر مطالعه و پژوهش به شمار می رود که به وسیله آن کلیه فعالیتهای تحقیقی تا رسیدن به یک نتیجه، کنترل و هدایت می شوند.
ذکر این نکته ضروری است که تجزیه و تحلیل داده های به دست آمده به تنهایی برای یافتن پاسخ پرسشهای پژوهش کافی نیست . تعبیر و تفسیر این داده ها نیز لازم است .بعد از تجزیه و تحلیل داده ها باید نتایج آن را تعبیر و تفسیر نمود . اطلاعات لازم برای این تحقیق از طریق پرسشنا مه ایی که قبلا اعتبار آن مرد آزمون قرار گرفته . به دست آمده است . این اطلاعات در محیط نرم افزاری با اعمال آزمون های آماری مناسب با توجه به فرضیات تحقیق، تجزیه و تحلیل گردید و در این فصل نتایج گردآوری شده و تجزیه و تحلیل های صورت گرفته داده ها بر مبنای استنباط آماری و به کمک فنون آماری مناسب ، به منظور تایید یا رد فرضیه تحقیق ارائه می شود .
در این بخش بمنظور توصیف ویژگی های نمونه، ابتدا داده های جمع آوری شده با استفاده از شاخص های آمار توصیفی خلاصه و طبقه بندی می شود، سپس با استفاده از شاخص های آمار استنباطی به تاًیید یا رد فرضیات می پردازیم .
الف- بررسی توصیفی اطلاعات
این یافته ها براساس جنسیت ،سن ، میزان تحصیلات پاسخ دهندگان پرسش نامه می باشند .
– جنسیت
جدول 4-1: همانطور که در جدول4-1 و نمودار نشان داده شده است، پاسخ دهندگان زن با 58/0 درصد بیشترین افراد جامعه آماری را تشکیل داده اند.
جنسیت
فراوانی
درصد
زن
29
58/0
مرد
21
42/0
کل
100
100
– تحصیلات
جدول 4-2 : همانطور که در جدول 4-2 و نمودار نشان داده شده است، افراد دارای مدرک تحصیلی لیسانس با 68/0 درصد بیشترین افراد جامعه آماری را تشکیل داده اند.
سطح
تحصیلات
فراوانی
درصد
دیپلم و فوق دیپلم
13
26/0
کارشناسی
34
68/0
کارشناسی و بالاتر
3
6/0
کل
100
100/0
– سن
جدول 4-3 : طبق جدول 4-3 و همچنین شکل ، افراد دارای سن 18 تا 25 سال با 6/56 درصد بیشترین و افراد دارای سن 23 تا 25 سال،کمترین تعداد از جامعه آماری را تشکیل داده اند.
سن
فراوانی
درصد
30-18
15
30/0
40- 31
21
42/0
50 – 40
5
10/0
50 به بالا
9
18/0
کل
100
100/0
ب- بررسی استنباطی اطلاعات
4-4- فرضیه پژوهش : بین ویژگی های شخصیت (درون گرایی و برون گرایی) ، سلامت روانی با شادکامی را بطه معنا داری وجود دارد .
خطا
تعدیل شده
ضریب تعیین
ضریب همبستگی
مدل
.335a
.112
.094
13.298
1
آزمون رگرسیون فرضیه پژوهش
مدل
ضریب استادارد نشده
ضریب استاندارد شده
t
سطح معنی دار
B
Std. Error
Beta
1
(Constant)
111.333
9.763
11.404
.000
.279
.113
.335
2.466
.017
با توجه به سطح معناداری بدست آمده از آزمون )که کمتر از 005/0شده است(، درمی یابیم که مدل رگرسیون مناسب برازش شده است. بنابراین بین ویژگی های شخصیت (درون گرایی و برون گرایی) ،سلامت روانی با شادکامی رابطه معنا داری وجود دارد . بتای بدست آمده از این آزمون 11/0 بوده است .
فصل پنجم
جمع بندی و پیشنهادات
بحث
شادکامی، از جمله موضوعاتی است که از دیر باز اندیشمندانی نظیر ارسطو، زنون و اپیکور را به بحث پیرامون خود وادار نموده است. روانشناسان، در سالهای آخر قرن بیستم به احساسات مثبت توجه نموده و روز به روز به این توجه افزودهاند. در این فرایند، سه جهت گیری قابل تشخیص وجود دارد که به سنجش میزان شادکامی، بررسی عوامل موثر بر شادکامی و شیوههای افزایش شادکامی مربوط میشودکه محقق به دنبال رابطهی بین ویژگیهای شخصیتی (درون گرایی و برون گرایی) ، سلامت روانی با شادکامی است.
تحلیل نتایج آزمون
نتایج پژوهش حاضر، نشان می دهد که ویژگیهای شخصیتی، برونگرایی، مولفه های راحتی با خود، راحتی با دیگران و توانایی رویارویی با مقتضیات، با متغّیر شادکامی همبستگی معناداری دارند.در مورد برونگرایی و شادکامی، یافته های این پژوهش با پژوهش های آرگایل، مارتین و لو (1995)ریان ( 2001 )، آدریان فارنهام و کی وی و پترایدز (2003)، فارنهام، آدریان، چنج و هلن ( 2003 ) هایس و جوزف ، جعفرنژاد و همکاران ( 1384 ) و مغانلو، آگیلا و وفایی ( 1388 ) همخوان است.
یکی از دلایل این امر این است که برونگرایان بیش از افراد درونگرا به تجارب جدید دست میزنند و روابط اجتماعی بیشتری نسبت به آنها دارند و یکی از عوامل شادکامی داشتن پیوندها و روابط اجتماعی است. از سوی دیگر، درونگرایی با انزوای بیشتر و خلق پایین همراه است و از این رو درونگرایان، شادی کمتری نسبت به برونگرایان تجربه می کنند. در ارتباط با سلامت روانی و شادکامی، یافته های این پژوهش با یافته های پژوهش های داینر و همکاران (1999)، پرنگار (2004) همخوان است.یافته های گوناگون، نشان داده است که شادی با سلامت روانی رابطه دارد. این رابطه ممکن است دوسویه باشد؛ یعنی هم شادکامی میتواند سلامت روانی را افزایش دهد و هم سلامت روانی میتواند شادکامی را افزایش دهد. شادکامی محصول دو عامل دسترسی به منابع مثبت و فقدان منابع منفی است.از دیدگاه هیلز و آرگایل ( 2001 ) شادی یکسازهی چند بعدی است که شامل عناصر شناختی و هیجانی است و احساسات مثبت یا لذت زیاد و فقدان احساسات منفی همچون اضطراب و افسردگی از مشخصه های اصلی آن است. افراد دارای سلامت روانی بالا احساسات مثبت بیشتر و احساسات منفی کمتری تجربه می کنند.از سوی دیگر، شادکامی نیز میتواند سلامت روانی را تحت تاثیر قرار دهد.شادکامی، متضاد، برخی از مشکلات سلامت روان نظیرخلق پایین، افسردگی، نگرانی، اضطراب و مانند آنهاست.
منابع پژوهش :
منابع فارسی
1- آیزینگ، مایکلف(1375) روانشناسی شادی، ترجمه محمد فیروز بخت و خلیل بیگی، تهران، بدر.
2- جعفر نژاد، پروین؛ فرزاد، ولی الله؛ مرادی، علیرضا؛ شکری، امید(1384). بررسی رابطه میان پنج عامل بزرگ شخصیت، سبکهای مقابله ای و سلامت روانی در دانشجویان کارشناسی، مجله روانشناسی و علوم تربیتی سال سی و پنجم، شماره 1،74-51 .
3- حسین خانزاده، عباسعلی و صفی خانی، لیلی.(1385) بررسی رابطه بین شخصیت و شادکامی ، مجله اصلاح و تربیت شماره 46.
4- علی پور،احمد و احمد علی نور بالا،( 1378 ). بررسی مقدماتی پایایی و روایی پرسشنامه شادکامی آکسفورد در دانشجویان دانشگاههای تهران، فصلنامه اندیشه و رفتار،سال پنجم، 1و 2
5- کشاورز، امیر؛ مولوی، حسین؛ کلانتری، مهرداد(1387) رابطه بین سر زندگی و ویژگیهای جمعیت شناختی با شادکامی در مردم شهر اصفهان، مجله مطالعات روان شناختی، دوره 4، شماره 4
6- گروسی فرشی،میر تقی(1377) هنجاریابی پرسشنامه پنج عاملی شخصیت. پایان نامه دکترای تخصصی روانشناسی عمومی، دانشگاه تربیت مدرس.
7- مغانلو، بهناز؛ آگیلار وفایی،مریم( 1388 ). رابطه عوامل و وجوه الگوی پنج عاملی شخصیت با شادکامی و سلامت روانی و جسمانی. مجله روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران، سال پانزدهم، 3، 299-290 .
8- نعمتی،معصومه(1386) تاثیر آموزش شادکامی بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دبیرستان های 86-1385 پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی مشاوره، دخترانه شهر ساری سال تحصیلی دانشگاه آزاد واحد رودهن.
9- گروسی فرشی، م. ت. (1380). رویکردی نوین در ارزیابی شخصیت (کاربرد تحلیل عاملی در مطالعات شخصیت). چاپ اول. تبریز: نشر دانیال و جامعه پژوه.
10- آتش روز، ب. (1386). پیش بینی پیشرفت تحصیلی از طریق دلبستگی و صفات پنج گانه شخصیتی. پایان نامه کارشناسی ارشد. دانشگاه شهید بهشتی.
منابع انگلیسی
1. Adler, M.g.& Fagley, N.S.(2005) Appreciation: Indiridal differences difinding waloe and meaningas a uni que predictor of subjective wellbeing.
Journal of personality, 73, 412-425. .
2. Albektsen, G(2003) Happiness and related Factors in Pregnant Women, deparyment of Psychiatare , Faculty of mediene. Chulalongkorn university, Bangkok, Thailand.
3. Argyle. M. (2001) The Psychology of happiness Great Britain: Routledge.
4. Bostic. J. H, (2003). Constructive thinking, mental health and physical health, Ph.D. dissertation, saintlouis university
5. Buss.D.M. (2000). The evolution of happiness. American Psychologist , 55(1). 6. 15 -23.
7. Costa , P.T. & Macrae , R. (1980) Influence of extraversion and neuroticism on Subjective Well – being. Journal of Personality and social Psychology, 338,668- 678.
8. Diener, E. (2000). Subjective well-being: the science of happiness, and a proposal for a national index. American Psychologist, 55, 34-43. Dimatteo, M.R & Martin, L.R (2002). Health Psychology. NewYork. Allyn & Bacon.
10. Erikson. K (2003). Should happiness be our ultimate goal, http://www./gogle/karlerksonenter prises. htm
11. Farokhzad, Pegah (2007). A Cross Cultural of adolescents' stress and coping in relation to personality, family environment and happiness orientations panjab university, chandigarh,India.
12. Furnham, Adrain, K.V , Petrides, 2003 Trait Emotional intelligence and happiness. Social behavior and personality.
13. Hampton. N. (2004) subjective well – being among People with spinal cord injuries: Therole self – efficacy , Perceived social support , and pereived health , Rehabilitation Counseling Bulletin/ 1PP. 31-37.
14. Haren, E,G.,&Mitchell, C.W.(2005).Relationship between the five factor model of personality and coping styles, psychology and Education. 40, 38- 49.
15. Hayes, N., &Joseph, S.(2003). Big 5 correlate of three measures of subjective well-being, personality and Individual Differences. 34. 723-727.
16. Hills,P,& Argyle,M.(2001) Happiness, introversion extraversion and happy introvert. Personality and Individual Differences, 30. 595-608.
17. Kawamato, (1999). Happiness and background factor in community dwelling older person. Department of Intenet medicince Nomura municipal Hospital. -Maccullough, G. Huebner, E.S. & Loughin, J.E.(2002). Life events, self. Concept and adolescents subjective Wellbeing. Psycholog in the school, 37,281-297
18. McMahon. D.M, (2006). Happiness-a history, newyork, Atlantic Monthly.
19. Myers, D.G (2000). The Funds, Friends, and faithof happy people, American psychologist,55.56-57.
20. Pernegar, TV, (2004). Health and happiness in yong Swiss adults, Quality of Care until, Geneva university Hospital, Geneva, Switzerland.
21. Rojas,m. (2007). Heterogeneity in the relationship between income and happiness A conceptual – referent – therapy explanation. Journal of Economic Psychology. Volum 28. Pages 1-14.
22. Seligman, R.(2000). Descriptive analysis of mental health. Journal of Mental Health& Counseling 12(36): 5-17.
23. Schimmel .j.(2009).Development as happiness and UNDPs analysis of poverty, wealth and development journal of happiness studies,11,25-111.
پیوست ها :
NEO – FFI
این پرسشنامه شامل 60 سوال است. هر یک از جملات را به دقت بخواانید و پاسخی که بیشترین تطبیق را با فکر یا احساس شما دارد علامت بزنید.
1- من اصولا شخص نگرانی نیستم.
کاملاً مخالفم
مخالفم
خنثی
موافقم
کاملاً موافقم
2- دوست دارم همیشه افراد زیادی دور و برم باشند.
کاملاً مخالفم
مخالفم
خنثی
موافقم
کاملاً موافقم
3- دوست ندارم وقتم را با خیال پردازی تلف کنم.
کاملاً مخالفم
مخالفم
خنثی
موافقم
کاملاً موافقم
4- سعی میکنم در مقابل همه مودب باشم.
کاملاً مخالفم
مخالفم
خنثی
موافقم
کاملاً موافقم
5- وسایل متعلق به خود را تمیز و مرتب نگاه می دارم.
کاملاً مخالفم
مخالفم
خنثی
موافقم
کاملاً موافقم
6- اغلب خود را کمتر از دیگران حس می کنم.
کاملاً مخالفم
مخالفم
خنثی
موافقم
کاملاً موافقم
7- زود به خنده می افتم.
کاملاً مخالفم
مخالفم
خنثی
موافقم
کاملاً موافقم
8- هنگامی که راه درست، کاری را پیدا کنم،آن روش را همیشه در آن مورد تکرار می کنم.
کاملاً مخالفم
مخالفم
خنثی
موافقم
کاملاً موافقم
9- اغلب با فامیل و همکارانم بگو مگو دارم.
کاملاً مخالفم
مخالفم
خنثی
موافقم
کاملاً موافقم
10-به خوبی می توانم کارهایم را طوری تنظیم کنم که درست سر زمان تعیین شده انجام شوند.
کاملاً مخالفم
مخالفم
خنثی
موافقم
کاملاً موافقم
11- هنگامی که تحت فشارهای روحی زیادی هستم، گاه احساس می کنم دارم خرد می شوم.
کاملاً مخالفم
مخالفم
خنثی
موافقم
کاملاً موافقم
12- خودم را فرد خیلی سر حال و سر زنده ای نمی دانم.
کاملاً مخالفم
مخالفم
خنثی
موافقم
کاملاً موافقم
13- نقش های موجود در پدیده های هنری و طبیعت مرا مبهوت می کند.
کاملاً مخالفم
مخالفم
خنثی
موافقم
کاملاً موافقم
14- بعضی مردم فکر می کنند که من نشخصی خود خواه و خود محورم.
کاملاً مخالفم
مخالفم
خنثی
موافقم
کاملاً موافقم
15- فرد خیلی مرتب و منظمی نیستم.
کاملاً مخالفم
مخالفم
خنثی
موافقم
کاملاً موافقم
16- به ندرت احساس تنهایی و غم می کنم.
کاملاً مخالفم
مخالفم
خنثی
موافقم
کاملاً موافقم
17- واقعا از صحبت کردن با دیگران لذت می برم.
کاملاً مخالفم
مخالفم
خنثی
موافقم
کاملاً موافقم
18- فکر می کنم گوش دادن دانشجویان به مطالب متناقض فقط به سردرگمی و گمراهی آن ها منجر خواهد شد.
کاملاً مخالفم
مخالفم
خنثی
موافقم
کاملاً موافقم
19- همکاری را بر رقابت با دیگران ترجیح می دهم.
کاملاً مخالفم
مخالفم
خنثی
موافقم
کاملاً موافقم
20- سعی می کنم همه کارهایم را با احساس مسولیت انجام دهم.
کاملاً مخالفم
مخالفم
خنثی
موافقم
کاملاً موافقم
21- اغلب احساس عصبی بودن و تنش می کنم.
کاملاً مخالفم
مخالفم
خنثی
موافقم
کاملاً موافقم
22- همیشه برای کار آماده ام.
کاملاً مخالفم
مخالفم
خنثی
موافقم
کاملاً موافقم
23- شعر تقریبا اثری بر من ندارد.
کاملاً مخالفم
مخالفم
خنثی
موافقم
کاملاً موافقم
24- نسبت به قصد و نیت دیگران حساس مشکوک هستم.
کاملاً مخالفم
مخالفم
خنثی
موافقم
کاملاً موافقم
25- دارای هدف روشنی هستم و برای رسیدن به آن طبق برنامه کار میکنم.
کاملاً مخالفم
مخالفم
خنثی
موافقم
کاملاً موافقم
26- گاهی کاملا احساس بی ارزشی می کنم.
کاملاً مخالفم
مخالفم
خنثی
موافقم
کاملاً موافقم
27- غالباً ترجیح می دهم کار ها را به تنهایی انجام دهم.
کاملاً مخالفم
مخالفم
خنثی
موافقم
کاملاً موافقم
28- اغلب غذاهای جدید و خارجی را امتحان می کنم.
کاملاً مخالفم
مخالفم
خنثی
موافقم
کاملاً موافقم
29- معتقدم اگر به مردم اجازه دهید، اکثر آن ها از شما سوء استفاده می کنند.
کاملاً مخالفم
مخالفم
خنثی
موافقم
کاملاً موافقم
30- قبل از شروع هر کاری وقت زیادی را تلف می کنم.
کاملاً مخالفم
مخالفم
خنثی
موافقم
کاملاً موافقم
31- به ندرت احساس اضطراب یا ترس می کنم.
کاملاً مخالفم
مخالفم
خنثی
موافقم
کاملاً موافقم
32- اغلب احساس می کنم سرشار از انرژی هستم.
کاملاً مخالفم
مخالفم
خنثی
موافقم
کاملاً موافقم
33- به ندرت به احساسات و عواطفی که محیط های متفاوت به وجود می آورند توجه می کنم .
کاملاً مخالفم
مخالفم
خنثی
موافقم
کاملاً موافقم
34- اغلب آشنایانم مرا دوست دارند.
کاملاً مخالفم
مخالفم
خنثی
موافقم
کاملاً موافقم
35- برای رسیدن به اهدافم شدیداً تلاش می کنم.
کاملاً مخالفم
مخالفم
خنثی
موافقم
کاملاً موافقم
36- اغلب از طرز برخورد دیگران با خودم عصبانی می شوم.
کاملاً مخالفم
مخالفم
خنثی
موافقم
کاملاً موافقم
37- فردی خوشحال و بشاش و دارای روحیه خوبی هستم.
کاملاً مخالفم
مخالفم
خنثی
موافقم
کاملاً موافقم
38- معتقدم که هنگام تصمیم گیری درباره مسائل اخلاقی باید از مراجع مذهبی پیروی کنیم.
کاملاً مخالفم
مخالفم
خنثی
موافقم
کاملاً موافقم
39- برخی فکر می کنند که من فردی سرد و حسابگر هستم.
کاملاً مخالفم
مخالفم
خنثی
موافقم
کاملاً موافقم
40- وقتی قول یا تعهدی می دهم، همواره می توان برای عمل به آن روی من حساب کرد.
کاملاً مخالفم
مخالفم
خنثی
موافقم
کاملاً موافقم
41- غالبا وقتی کارها پیش نمی روند، دلسرد شده و از کار صرف نظر می کنم.
کاملاً مخالفم
مخالفم
خنثی
موافقم
کاملاً موافقم
42- شخص با نشاط و خوش بینی نیستم.
کاملاً مخالفم
مخالفم
خنثی
موافقم
کاملاً موافقم
43- بعضی اوقات وقتی شعری را می خوانم یا یک کار هنری را تماشا می کنم، یک احساس لرزش و یک تکان هیجانی را حس می کنم.
کاملاً مخالفم
مخالفم
خنثی
موافقم
کاملاً موافقم
44- در روش هایم سرسخت و بی انعطاف هستم.
کاملاً مخالفم
مخالفم
خنثی
موافقم
کاملاً موافقم
45- گاهی آن طور که باید و شاید قابل اعتماد و اتکاء نیستم.
کاملاً مخالفم
مخالفم
خنثی
موافقم
کاملاً موافقم
46- به ندرت غمگین و افسرده می شوم .
کاملاً مخالفم
مخالفم
خنثی
موافقم
کاملاً موافقم
47- زندگی و رویدادهای آن برایم سریع می گذرند.
کاملاً مخالفم
مخالفم
خنثی
موافقم
کاملاً موافقم
33- به ندرت به احساسات و عواطفی که محیط های متفاوت به وجود می آورند توجه می کنم .
کاملاً مخالفم
مخالفم
خنثی
موافقم
کاملاً موافقم
34- اغلب آشنایانم مرا دوست دارند.
کاملاً مخالفم
مخالفم
خنثی
موافقم
کاملاً موافقم
35- برای رسیدن به اهدافم شدیداً تلاش می کنم.
کاملاً مخالفم
مخالفم
خنثی
موافقم
کاملاً موافقم
36- اغلب از طرز برخورد دیگران با خودم عصبانی می شوم.
کاملاً مخالفم
مخالفم
خنثی
موافقم
کاملاً موافقم
37- فردی خوشحال و بشاش و دارای روحیه خوبی هستم.
کاملاً مخالفم
مخالفم
خنثی
موافقم
کاملاً موافقم
38- معتقدم که هنگام تصمیم گیری درباره مسائل اخلاقی باید از مراجع مذهبی پیروی کنیم.
کاملاً مخالفم
مخالفم
خنثی
موافقم
کاملاً موافقم
39- برخی فکر می کنند که من فردی سرد و حسابگر هستم.
کاملاً مخالفم
مخالفم
خنثی
موافقم
کاملاً موافقم
40- وقتی قول یا تعهدی می دهم، همواره می توان برای عمل به آن روی من حساب کرد.
کاملاً مخالفم
مخالفم
خنثی
موافقم
کاملاً موافقم
41- غالبا وقتی کارها پیش نمی روند، دلسرد شده و از کار صرف نظر می کنم.
کاملاً مخالفم
مخالفم
خنثی
موافقم
کاملاً موافقم
42- شخص با نشاط و خوش بینی نیستم.
کاملاً مخالفم
مخالفم
خنثی
موافقم
کاملاً موافقم
43- بعضی اوقات وقتی شعری را می خوانم یا یک کار هنری را تماشا می کنم، یک احساس لرزش و یک تکان هیجانی را حس می کنم.
کاملاً مخالفم
مخالفم
خنثی
موافقم
کاملاً موافقم
44- در روش هایم سرسخت و بی انعطاف هستم.
کاملاً مخالفم
مخالفم
خنثی
موافقم
کاملاً موافقم
45- گاهی آن طور که باید و شاید قابل اعتماد و اتکاء نیستم.
کاملاً مخالفم
مخالفم
خنثی
موافقم
کاملاً موافقم
46- به ندرت غمگین و افسرده می شوم .
کاملاً مخالفم
مخالفم
خنثی
موافقم
کاملاً موافقم
47- زندگی و رویدادهای آن برایم سریع می گذرند.
کاملاً مخالفم
مخالفم
خنثی
موافقم
کاملاً موافقم
48- علاقه ای به تامل و تفکر جدی درباره سرنوشت و ماهیت جهان یا انسان ندارم.
کاملاً مخالفم
مخالفم
خنثی
موافقم
کاملاً موافقم
49- عموماً سعی می کنم شخصی با ملاحظه و منطقی باشم.
کاملاً مخالفم
مخالفم
خنثی
موافقم
کاملاً موافقم
50- فرد مولدی هستم که همیشه کارهایم را به اتمام می رسانم.
کاملاً مخالفم
مخالفم
خنثی
موافقم
کاملاً موافقم
51- اغلب احساس درماندگی می کنم و دنبال کسی می گردم که مشکلاتم را برطرف کند.
کاملاً مخالفم
مخالفم
خنثی
موافقم
کاملاً موافقم
52- شخص بسیار فعالی هستم.
کاملاً مخالفم
مخالفم
خنثی
موافقم
کاملاً موافقم
53- من کنجکاوی فکری فراوانی دارم.
کاملاً مخالفم
مخالفم
خنثی
موافقم
کاملاً موافقم
54- اگر کسی را دوست نداشته باشم،می گذارم متوجه این احساسم بشود.
کاملاً مخالفم
مخالفم
خنثی
موافقم
کاملاً موافقم
55- فکر نمی کنم که هیچ وقت بتوانم فردی منطقی بشوم.
کاملاً مخالفم
مخالفم
خنثی
موافقم
کاملاً موافقم
56- گاهی آنچنان خجالت زده شده ام که فقط می خواستم خود را پنهان کنم.
کاملاً مخالفم
مخالفم
خنثی
موافقم
کاملاً موافقم
57- ترجیح می دهم که برای خودم کار کنم تا راهبر دیگران باشم.
کاملاً مخالفم
مخالفم
خنثی
موافقم
کاملاً موافقم
58- اغلب از کلنجار رفتن با نظریه ها یا مفاهیم انتزاعی لذت می برم.
کاملاً مخالفم
مخالفم
خنثی
موافقم
کاملاً موافقم
59- اگر لازم باشد می توانم برای رسیدن به اهدافم دیگران را به طور ماهرانه ای به کار بگیرم.
کاملاً مخالفم
مخالفم
خنثی
موافقم
کاملاً موافقم
60- تلاش می کنم هر کاری را به نحو ماهرانه ای انجام دهم.
کاملاً مخالفم
مخالفم
خنثی
موافقم
کاملاً موافقم
پرسش نامه شادکامی آکسفورد
همیشه
گاهی
کم
اصلا
۱- من بینهایت شاد هستم.
0
1
2
3
۲- احساس اطمینان دارم که آینده سرشار از امید است.
0
1
2
3
۳- من در مجموع از همه چیز راضی هستم.
0
1
2
3
۴- احساس میکنم تمام ابعاد زندگی تحت کنترل من قرار دارد.
0
1
2
3
۵- احساس میکنم زندگی سرشار از پاداش است.
0
1
2
3
۶- از آنچه که هستم شادمانم.
0
1
2
3
۷- من همیشه یک اثر خوب روی رویدادها دارم.
0
1
2
3
۸- من به زندگی عشق میورزم.
0
1
2
3
۹- من خیلی به دیگران علاقمند هستم.
0
1
2
3
۱۰ – هر نوع تصمیمی را میتوانم به راحتی بگیرم.
0
1
2
3
۱۱ – احساس میکنم قادر به انجام هر کاری هستم.
0
1
2
3
۱۲ – این روزها وقتی از خواب بیدار میشوم احساس میکنم بیش از گذشته انرژی دارم.
0
1
2
3
۱۳ – احساس میکنم انرژی بیحد و مرزی دارم.
0
1
2
3
۱۴ – کل دنیا به نظر من زیبا است.
0
1
2
3
۱۵ – من هرگز تا این حد به گونهای که این روزها از نظر فکری و ذهنی هوشیار هستم، نبودهام.
0
1
2
3
۱۶ – احساس میکنم در اوج دنیا هستم.
0
1
2
3
۱۷ – من همه را دوست دارم و به هم عشق میورزم.
0
1
2
3
۱۸ – تمام رویدادهای گذشته به نظر من فوقالعاده شاد بودهاند.
0
1
2
3
۱۹ – من همواره احساس نشاط میکنم.
0
1
2
3
۲۰ – هر چیزی را میخواستم، انجام دادهام.
0
1
2
3
۲۱ – وقت من طوری تنظیم شده است که میتوانم هر چیزی را که میخواهم انجام بدهم.
0
1
2
3
۲۲ – من همیشه ارتباط خوبی با سایرین دارم.
0
1
2
3
۲۳ – من همیشه یک اثر نشاط آفرین روی سایرین میگذارم.
0
1
2
3
۲۴ – زندگی من در مجموع هدفدار و معنیدار است.
0
1
2
3
۲۵ – من همیشه متعهد و درگیر هستم.
0
1
2
3
۲۶ – من فکر میکنم دنیا یک مکان فوقالعاده است.
0
1
2
3
۲۷ – من همیشه میخندم.
0
1
2
3
۲۸ – من فکر میکنم بطور فوقالعادهای جذاب به نظر میرسم.
0
1
2
3
۲۹ – هر چیزی مرا شگفتزده میکند.
0
1
2
3
پرسش نامه GHQ-28
-آیا از یک ماه گذشته تا به امروزکاملا احساس کرده اید که خوب و سالم هستید ؟
2 – آیا از یک ماه گذشته تا به امروز احساس کرده اید که به داروهای تقویتی نیاز دارید ؟
3- آیا از یک ماه گذشته تا به امروز احساس ضعف و سستی کرده اید ؟
4- آیا از یک ماه گذشته تا به امروز احساس کرده اید که بیمار هستید ؟
5 – آیا از یک ماه گذشته تا به امروز سر درد داشته اید ؟
6- آیا از یک ماه گذشته تا به امروز احساس کرده اید که سرتان را محکم با چیزی مثل دستمال بسته اند یا اینکه فشاری به سرتان وارد می شود ؟
7- آیا از یک ماه گذشته تا به امروز احساس کرده اید که بعضی وقتها بدنتان داغ و یا سرد است می شود ؟
8- آیا از یک ماه گذشته تا به امروز اتفاق افتاده که بر اثر نگرانی دچار بی خوابی شده باشید ؟
9- آیا از یک ماه گذشته تا به امروز شبها وسط خواب بیدار می شوید ؟
10- آیا از یک ماه گذشته تا به امروز احساس کرده اید که دائماً تحت فشار هستید ؟
11- آیا از یک ماه گذشته تا به امروز عصبانی و بد خلق شده اید ؟
12- آیا از یک ماه گذشته تا به امروز بدون هیچ دلیل قانع کننده ای هراسان و یا وحشت زده شده اید ؟
13 – آیا از یک ماه گذشته تا به امروز متوجه شده اید که انجام هر کاری از توانائی شما خارج است ؟
14- آیا از یک ماه گذشته تا به امروز احساس کرده اید که در تمامی مدت عصبی هستید و دلشوره دارید ؟
15- آیا از یک ماه گذشته تا به امروز توانسته اید خودتان را مشغول و سرگرم نگه دارید ؟
16- آیا از یک ماه گذشته تا به امروز برای انجام کارها بیش از گذشته وقت صرف کرده اید ؟
17 – آیا از یک ماه گذشته تا به امروز بطور کلی احساس کرده اید که کارها را بخوبی انجام می دهید ؟
18 – آیا از یک ماه گذشته تا به امروز از نحوه انجام کارهایتان احساس رضایت می کنید ؟
19- آیا از یک ماه گذشته تا به امروز احساس کرده اید که نقش مفیدی در انجام کارها به عهده دارید ؟
20- آیا از یک ماه گذشته تا به امروز توانائی تصمیم گیری درباره مسائل را داشته اید ؟
21 – آیا از یک ماه گذشته تا به امروز قادر بوده اید از فعالیتهای روزمره زندگی لذت ببرید ؟
22- آیا از یک ماه گذشته تا به امروز فکر کرده اید که شخص بی ارزشی هستید ؟
23 – آیا از یک ماه گذشته تا به امروز احساس کرده اید که زندگی کاملاً نا امید کننده است ؟
24- آیا از یک ماه گذشته تا به امروز احساس کرده اید که زندگی ارزش زنده بودن را ندارد ؟
25- آیا از یک ماه گذشته تا به امروز به این مساله فکر کرده اید که ممکن است دست به خود کشی بزنید؟
26- آیا از یک ماه گذشته تا به امروز احساس کرده اید که چون اعصابتان خراب است نمی توانید کاری
انجام دهید ؟
27 – آیا از یک ماه گذشته تا به امروز به این نتیجه رسیده اید که ای کاش مرده بودید و کلاً از شر زندگی خلاص می شدید ؟
28 – آیا از یک ماه گذشته تا به امروز این فکر به ذهنتان رسیده است که بخواهید به زندگیتان خاتمه دهید؟
1 Personality
2 Happiness
3 Mental Health
4 Independent Variable
5 Dependent Variable
6 Sensing
7 Intuiting
8 Thinkig
9 Feeling
10 Self Administered
11 Objective Anxiety
12 neurotic Anxiety
13 Defense Mechanisms
14 نهج_الفصاحه حدیث 1070
15 امام علی (ع)
16 ترجمه المیزان، ج16، ص: 111
—————
————————————————————
—————
————————————————————
85