مبانی نظری جوی عاطفی،عزت نفس
فصل دوم – بررسی پیشینه وادبیات پژوهش
بررسی آخرین پژوهش های انجام شده درزمینه پژوهش حاضر 11
بررسی کلیه نظریه ها وتئوریهای درزمینه پژوهش حاضر 22
عوامل تعیین کننده جوعاطفی خانواده 25
رابطه پدر ومادر بافرزندان 26
الگوهای تربیت فرزندان 29
رابطه اعتماد به نفس وروابط دوستانه والدین با کودک 33
مسئولیتهای والدین دررابطه با ایجاد اعتماد به نفس 35
علائم ونشانه های اختلال در اعتماد به نفس 36
نشانه های اعتماد به نفس در افراد 39
ضرورت اهمیت وفایده پژوهش 41
"فصل دوم "
"بررسی پیشینه وادبیات پژوهش "
– بررسی آخرین پژوهشهای انجام شده درزمینه پژوهش حاضر
– بررسی کلی نظریه ها وتئوریها درزمینه پژوهش حاضر
– ضرورت ، اهمیت وفایده پژوهش حاضر
بررسی آخرین پژوهشها ی انجام شده درزمینه پژوهش حاضر :
خانواده کوچکترین واحدیانهاد ، اجتماعی به حساب می آید وسلول اولیه واساس تشکیل دهنده جامعه است سلولهای سالم ، جامعه سالم ، پویا و بانشاط رابه وجود می آورند تحقیقات انجام شده روشن کرده است که بیش از 50 درصد شخصیت افراد درخانواده شکل می گیرد وپدر ومادر واعضای خانواده الگوهای رفتار ی کودک به شمار می روند وبه عبارت دیگر افراد طرز رفتار بادیگران ، چگونگی برخوردبا مشکلات ، شیوه کنترل عواطف ، بهره گیری ازمعنویت وموازین اعتقادی ، امور دینی ، باورها ، وارزشها ، نحوه نگرش به امور از جمله کاروتلاش وبسیاری اموردیگر راازخانواده فرا می گیرند آموزش روحیه تلاشگری ،اهمیت دادن به کار واشتغال مولد وسازنده یکی ازمهمترین رسالتهای نهاد خانواده است کودکان پیش دبستانی پدر ومادر راالگوهای اصلی خویش در پذیرش رفتارهاوشیوه ها ی زندگی به می شمارند واز رفتارهای پدر ومادرتقلید والگو برداری می نمایند . باچنین استدلالی پدر ومادر بیشترین تاثیر را در ایجاد رفتارهای مطلوب درنهاد خانواده به عهده دارند . بنابراین چنانچه پدر ومادر خود به ارزش وقداست کار باورداشته باشند وبطور عملی دررفتارهای خود ،احترام به کار ، درست انجام دادن کار ونظم وانضباط درانجام کار رانشان دهد ، بیشترین تاثیر را بر فرزندان خویش به جای می گذارند وفرزندان ارزشهای اکتسابی را درونی می کنند تا در آینده به عنوان یک شهروند ، چنین ارزشهایی رادرزندگی اجتماعی خویش به نمایش بگذارند ( کریم آبادی ، 1376، ص 15)
کرباسی درسال 1374 از مطالعه بر روی 1100 دانش آموز مشغول به تحصیل درمدارس راهنمائی استان همدان نتیجه گرفت که تاثیر این روابط از سایر عوامل خانوادگی ،شخصی وتحصیلی در بروزکلیه مشکلات رفتاری اعم ازمشکلات بیرونی شامل تقلب ،دروغگوئی ، دزدی ، عصبانیت ، وواکنشهای مربوط به آن ، فرار ازمنزل ومدرسه برهمه مشکلات درونی شامل وسواس ،اضطراب انزوا طلبی ، وافسردگی بیشتر است مطالعات انجام شده برروی چگونگی روابط والدین باکودکان ونوجوانان دو بعد رفتار والدین رانسبت به آنهامشخص می سازد . بعد پذیرش ، طرد وبعد آزاد گذاشتن ،محدود کردن پدر ومادر پذیرنده نسبت به کودک ،ازخود عاطفه ، تایید گرمی ودرک نشان داد کمتراز تنبیه بدنی استفاده می کنند درعوض والدین طرد کننده با کودکانشان سردهستند و آنها راتایید نمی کنند آنهاهمچنین برای برقراری نظم ازتنبیه بدنی استفاده می نمایند . بعد آزادگذاشتن ،محدود کردن به میزان خودمختاری و آزادی عملی گفته می شود که والدین برای کودکان قائلند . والدین معتقد به آزاد گذاشتن به کودک آزادمنش اجازه می دادند که نوجوان درباره مسائل خودبا آنها بحث نماید وحتی خود ، بانظر والدین ،تصمیم بگیرد . والدین تساوی خواه در تصمیم گیری درباره نوجوان به اندازه خود او سهیم بودند والدین درصورتیکه تصمیمی می گرفتند ، نوجوان می توانست آنرا نادیده بگیرد وبالاخره والدین غفلت کننده بطورکلی نوجوان رابه حال خودرها می ساختند . دراین مطالعه پدران درمقایسه با مادران بیشتر متسبد ومقتدر تلقی شده بودندواین بایافته سایر مطالعات که نشان می دهدنوجوانان بهنجار پدرانشان ار بیشتر منضبط ومادرانشان را بیشتر عاطفی ، کودک محور وحامی می دانند وموافق است .
درخانواده های پر جمعیت نسبت به کم جمعیت ، والدین بیشتر ازنوع مستبد ومقتدر بودند وقتی ازنوجوانان خواسته شد تادرباره احساس خود از ناخواسته بودن پاسخ گویند درصد بیشتری ازنوجوانان والدین مستبد وسهل انگار وغفلت کننده ، پاسخ مثبت دادند تانوجوانان والدین آزادمنش ،تساوی خواه مجاز دهنده نسبت 40 درصد به 10 درصد بود نتیجه اینکه شیوه های فرزند پروری ، دردوانتهای این طیف ،نارضایتی بیشتر رادرفرزند سبب می گردد همچنین ملاحظه می شود که آزاد گذاشتن نوجوان وغفلت از حال او نمی تواند موجب رضایت خاطرش گردد ونظارت وکنترل والدین ،توجه ومحبت آنها رانسبت به وی نشان می دهد کنترل بیش از حد نیز موجب انزجار می گردد ( مرنجوئید ، 1376، ص 12و11)
آقای مکارجی باهمکاری دیگران ، درتحقیقی تحت عنوان " بررسی چگونگی همبستگی بین تجارب عاطفی دردوران کودکی خانواده بابلوغ 364 نفر از دانش آموزان دختر وپسر چهارم دبیرستان شهر شیراز رابا استفاده ازیک پرسشنامه 58 سوالی موردمطالعه قراردارند محقق درمجموعه چنین نتیجه گیری کرد که روابط خانوادگی دوران کودکی بابلوغ همبستگی وتاثیر متقابل دارد .
همچنین درخانواده هایی که روابط دموکراتیک بر آنهاحاکم است نوجوانشان دردوران بلوغ بیشتر به والدین خودنزدیک هستند.
درحالیکه دررفتارهای فرزندان والدین سختگیر ودیکتاتور دوران بلوغ نزاع وجدال بیشتری دیده می شود ( امیری ، 74، ص 17)
درباره خواسته های نوجوانان ازوالدینشان پژوهشی بانمونه 170 نفر در دبیرستان های تهران با ابزار پرسشنامه صورت گرفته است درباره این سوال که از پدر ومادرخویش چه وقعاتی دارید ؟ پاسخهایی متفاوت به شرح زیر ثبت گردیده است . 70 درصد انتظار داشتند که پدر ومادر ها در برابر راهنمائی ونظارت برکارها ورفت و آمدهایشان به آنان آزادی فکرواستقلال دهند تا در مواردی که ازهرجهت به آنها مربوط است،حق اظهار نظر ،انتخاب واقدام داشته باشند آنها توقع داشتند که والدین آنان را درک کنند و به ایشان اعتماد نمایند وازاعمال محدودیت ها وفشارهای شدید خودداری نمایند .
13 درصد ، ازتبعیض پدران ومادران بین فرزندانشان گله داشتند واز اینکه والدین نزد آشنا وبیگانه آنها را سرزنش وبی حرمت می کنند ویاهمواره ایشان راباسایر افرادخانواده وخویشان ودوستان مقایسه می نمایند بدون اینکه به نقاط مثبت فرزندان خوش توجه داشته باشند ، در رنج بودند 12 درصد ، اظهار داشتند که از مشاجرات وگفتگوهای خصمانه بین والدین می ترسند واز بیم اینکه روزی خانواده هایشان ازهم بپاشند همیشه نگران وآشفته هستند وبه همین جهت آرزو دارند که هیچ پدر ومادری ،لااقل درحضور فرزندانشان بایکدیگر دعوا ونزاع نکنند وحرفهای زشت رد وبدل نکنند .
5درصد ازوجودفاصله سنی زیاد وبین خودوپدر مادرشان ایرادگرفتند ومعتقد بودند که هر چه فاصله سنی بین والدین وفرزندان بیشترباشد ، داشتن درک درست ازهمدیگر مشکل تر وتفاهم ودوستی کمتر خواهد بود . بنابراین درخانوده های که والدین عرصه را بر فرزندان خودتنگ می کنند واز هر سخن وکارشان خرده می گیرند ودرهمه موارد نسبت به آنها بی اعتمادی نشان میدهند وهمواره می خواهند که تمام نقطه نظرها ودستورهایشان بدون توجیه قبلی وچون وچرا اجرا گردد . بایدمنتظر عواقب ناخوشایند این طرز فکر خود باشند به هر حال چنین فرزندانی در آینده ،اگر هم به سلامت روانی آنها آسیب جدی وارد نشودفاقد استقلال رای ، قدرت تصمیم گیری وشهامت اجرائی خواهند بود ( اکبری ، 1381 ، ص 324)
هومن درسال ( 1979) براساس مطالعات به عمل آمده در دوگروه فرزندان از نظرمیزان اعتمادبه نفس اشاره کرد که فرزندانی که اتکاء به نفس بالایی داشتند وازنظر عاطفی باشهامت تر ، دارای رفتار متعادل بوده اند متعلق به والدینی بوده اند که اعتماد به نفس خوبی داشته اند ، والدین 93% از این کودکان از اعتماد به نفس بالایی برخوردار بودند وهمچنین کودکان ناموفق کسانی بودند که فقط 7/9 درصد ازوالدین آنها اعتماد به نفس بالایی داشته اند ( اسلامی نسب ، 1373 ، ص 145)
بر طبق اداره سرشماری امریکا درسال ( 1985) 23% از5/62 میلیون کودک زیر 11 سال درخانواده های یک والدینی به سر می برند . خصوصا والدینی که سرپرستی کودکی را برعهده می گیرند یاپدر ومادر اینگونه خانواده ها نیز بامشکلاتی مواجه هستند چنانچه کودک باپدرزندگی کندخواه ناخواه کمبودی دردرون خوداحساس می کند . اعتماد به نفس پدران مجرداغلب بستگی دارد به این که تاچه حد بتوانند ارزشهای شخصی خود را باوظیفه ای که برای پرورش فرزند دارند وفق بدهند ،پدر شایسته بوده وتربیت فرزندان موفق ومتکی به نفس درزندگی می تواند بسیار دشوار باشد بنابراین در بسیاری از موارد پدران مجردباید تصمیمی عاقلانه گرفته ورفاه فرزندان خودرا دردرجه اول اهمیت قرار دهند . برطبق سرشماری دکترگریف 65% تا 87% مردانی که سرپرستی فرزندان رابه عهده دارند انجام کارهای خانه تاحدود زیادی برایشان ناآشنا ست .
احساس راحتی می کردند به علاوه بیش از 4نفر از 5نفراین پدران مجرد از روابط خود بافرزندانشان نیزرضایت داشتند وبه عنوان نگهدارنده واولین پرورش دهنده کودک ازاعتماد به نفس قابل توجهی برخوردار بودندوهمچنین بسیاری از پدران این حقیقت را درتجربیات خودکشف کردند ( همان منبع ، ص 212و210)
پک هاویک هرست وهوشتاین درتحقیقات خودازمیان 52 خانواده ازقشر متوسط 13 ساله آنها راموردمطالعه قرار دادند وبه این نتیجه رسیدند که کودکانی که والدینشان ، آنها را به هنگام بحث جرات وصبارت می بخشند وبرای عقایدشان احترام قائل هستند ، بطور متوسط در مراحل بالاتررشد اخلاقی قرار می گرفتند تاکودکانی که والدینشان فاقدچنین عملکردی بودند . طرفداران نظریه یادگیری معتقدند که شکل گیری وجدان وارزشهای اخلاقی مانند سایررفتارها طبق اصول یادگیری واز طریق پاداش وتنبیه ویا سرمشق والگو قراردادن دیگران شکل می گیرد اگرخانواده کودک به عنوان نماینده جامعه از همان آغاز کودکی ، رفتارهای اخلاقی (یعنی رفتارهایی که از سوی جامعه به عنوان اخلاقی نامگذاری شده وموردقبول است) راپاداش دهد ودربرابر رفتارهای غیر اخلاقی واکنشهای منفی نشا ن دهد ، کودک رفتارهای اخلاقی را خواهد آموخت وباوجدان خواهد شدوازرفتارهای غیر اخلاقی به علت تداعی شدن آنها با تنبیه یا سرزنش اجتناب خواهدکرد حال اگر جامعه نیز باخانواده هماهنگ بوده ورفتارهای اخلاقی یکسانی راتشویق کند درمجموع افرادآن جامعه به سوی آن رفتارها گرایش خواهندداشت ( کریم آبادی ، 1376 ، ص 29و28)
تحقیقات متعددی درباره اختلالات حاصله از تغذیه درکودکان صورت گرفته است دریکی از این بررسیها ، اسکولونا طرز غذا خوردن عده ای ازکودکان سنین 10 روزه تا24 ماه را تحت مشاهده قرار داد . این تحقیق درشیرخوارگاه زندان زنان صورت گرفت وقسمتی ازدلایل اختلال تغذیه درنوزادان وکودکان روشن شد اصولی ترین دلیل برای امتناع از خوردن ، دراین اطفال بنود محیط امن عاطفی درهنگام غذا خوردن بود اسکالوناگزارش داد که 10 نفر ازنوزادان مذکور ازگرفتن پستان امتناع می کردند . باوجودا ینکه هیچ مانع جسمانی وجود نداشت مادران 8نفر ازاین اطفال ، بسیار عصبانی ومشوش بودند واین حالت ظاهرا روی نوزاد تاثیر می گذاشت در6 نفر از آنها مشاهده شد که حاضرند پرستار به آنها بابطری غذا بدهدولی هنگامی که مادر عصبانی ومضطرب آنها می خواست غذا بدهد ازخوردن غذا حتی به وسیله بطری نیزامتناع می ورزیدند ازتحقیق مذکور ، اسکالوناچنین نتیجه می گیرد که هنگامی که کودک دچار مشکلات عاطفی باشد ،تا حدامکان از خوردن غذا امتناع می ورزد . ( شاملو، 1380 ، ص 43)
دردنیا تحقیقات دامنه داری درموردتاثیر خانواده های گسسته بر روی کودکان انجام شده است ونتیجه این تحقیقات نشان می دهدکه زندگی اجتماعی وعاطفی وحتی فکری این اطفال تحت تاثیر سوء این نوع خانواده ها قرار می گیرد .
دریکی از این پژوهشها محققی به نام تورانس تعداد 514 پسر را برای این موضوع انتخاب کرد این پسرها دانشجویان دانشگاه نظامی واغلب آنها از طبقه متوسلی بودند از این عده 182 نفر خانواده های گسسته داشتند هر کدام ازاین 182 نفر با یک پسردیگر که ازلحاظ هوش وسن مساوی بودوازخانواده گسسته نبود ، مقایسه شد تورانس به این نتیجه رسید که گروه خانواده گسسته 4/2 برابر عقب ماندگی هوش 3برابر موارد دیگر عقب ماندگی ، 1/2 برابر مشکلات رفتاری ، 30/1 برابر مسائل اجتماعی و 75/3 برابرمشکلات بهداشتی بیشتری نسبت به گروه دوم داشتند درگروهی که ازخانواده معمولی بودند نسبت افرادی که هیچ گونه مشکلات روانی واجتماعی شدید نداشتند 5/2 برابرگروه خانواده گسسته بود . تورانس اضافه می کند که پسری که اولیای اواز هم جدا شده یاطلاق گرفته اند درمقایسه با پسری که والدینش فوت کرده اند مشکلات بیشتری دارد دراغلب موارد اختلالات رفتار درکودک ،مصادف با ازهم جداشدن اولیاست ( همان منبع ، ص 54)
به اعتقاد پژوهشگران برای اینکه یک کودک بتواندمراحل مختلف رشد وکمال را به راحتی سپری نموده ودراین امر موفق شود لازم است برموانعی که برسرراه این تکامل وجود دارد فائق آید تا اوا زنظر رشدجسمی ، عاطفی وغیره تکامل طبیعی یابد کودک سن مدرسه درصورتیکه این مرحله را باموفقیت بگذراند وتصویر ذهنی خوبی از خود داشته باشد دربرقراری ارتباط با همسالانش موفق شده درجامعه برای خود جایی مشخص پیداکرده وبرمشکلات فایق آمده می تواند صاحب اعتمادبه نفس واقعی درزندگی گردد ( اسلامی نسب ، 1373 ، ص 145)
برانفن برنر ( 1985) اظهار داشته است که افراد طبقه اجتماعی پائین کودکانشان را محدود بار می آورند واستقلال کمتری برای فرزندان خودقائل هستند . حس وشیمن ( 1968 ) عقیده دارندکه این شیوه محدودکننده به کودک می آموزد که به جای تامل وتعمق درکارها بی اختیار عمل می کند به جای طرح ریزی برای آینده تنهاره آموز زودگذر بپردازد وبه جای جستجو برای پیداکردن راههای مختلف انجام این کار شکایت وبهانه بگیرد براساس مطالعه هر سوف فراراز مدرسه درکودکان متعلق به طبقه اجتماعی پایین بیشتر است .
گفته شده است که این امر ناشی ازاختلافی است که طبقه اجتماعی انها با معیارهای جامعه دار که آنها نمی توانند خود را با آن وفق بدهند امربخواهید، 1376، ص 15)
ایلنگورت (1986) گزارش می کند که بزهکاران از خانواده هایی هستند که به طبقه اجتماعی – اقتصادی پایین وهمسایگی فقیرانه تعلق دارند ،جائی که جمعیت زیاد ، خانواده های پر جمعیت ، استانداردهای تحصیلی پایین ، بیکاری موجود است خانواده های غفلت کننده وازهم گسیخته اند والدین الگوهای نامناسبی هستند وبه نادرستی کودکان خود افتخار می کنند ، بی انضباطی قانون است ، اماگاه نیز انضباط بسیار سخت وتنبیه بدنی وجود دارد .
درواقع شرم وحیای اجتماعی باعث می شودکه مردم به وظایف خود عمل کنند ووقتی که از بین برود افراد درانجام عمل غیر اجتماعی خود گستاخ ترمی شوند .
ارتکاب گناه بخصوص درحضور دیگران موجب اشاعه آن می گردد به عقیده چکمبلیس ( 1977) وقتی که نوجوانی توسط مردم یا پلیس گرفتارمیشود به او بر چسب " دردسر آفرین " می خورده است که آن حرفه وی قرار می گیرد . برنامه خانوادگی نیزیکی ازعوامل موجه احساس حقارت است که سبب می گردد فرداز سوزش مردم دروجود خود احساس ناراحتی نماید .
فارینگتون ( 1983) نیز گزارش نمود نوجوانان بزهکار از خانواده هایی بصورت خانوادگی وجود داشته است .
( مرنجوئید 1376،ص 16)
بررسی کلی نظریه ها وتئوریها درزمینه پژوهش حاضر :
مهم ترین نظریه درموردخانواده ابتدا ازطرف دورکیه ارائه شد دورکیه درمقاله ای تحت عنوان "مقدمه ای بر جامعه شناسی خانواده " وهم چنین دراثر معروف خود " خودکشی " درمورد خانواده بحث کرده است ازدید او ، خانواده دارای نوعی تکامل خطی بود که درطی آن خانواده دچار " انقباض " شد واولین شکل خانواده یک گروه سیاسی خانوادگی با نام " کلان بی شکل برون همسری " بود ، این شکل باگذشتن ازمراحل مختلف تبدیل به خانواده پدر سالار روم قدیم شد وباتغییراتی به شکل " خانواده زن وشوهری " معاصر درآمده خانواده زن وشوهری دورکیه که می توان آن را باخانواده هسته ای متداول امروزی برابر دانست نتیجه قانون انقباض تدریجی ونمایشگر تحویل خانواده است . دراثر تحول ناشی ازانقباض ، گروه خانگی به تدریج از گروه سیاسی جدا شد ، زیرا در اثر تفکیکهای اجتماعی خانواده از یک واحد بزرگ که دارای کار کردهای اقتصادی وحاکمیتی بود ،خارج گشته وبه شکل گروه صمیمی خانواده زن وشوهری در آمده است .
دورکیه مطرح می کند که هرچند خانواده دراثر انقباض دارای انزوای اجتماعی می گردد اما به علت وجودصمیمت درروابط زن وشوهر خانواده دارای ابعاد جدیدی برای برقراری رابطه باخارج (جامعه ) می گردد ( اعزازی ، 1376، ص 16)
آدار بیش ازهر عامل دیگری کلیدگشایش مسائل تربیتی کودک را مادرمی داند ومقتدر است که حسن رابطه با اوست که سهم بزرگی رادراحساس همبستگی آدمی به وجود می آورد وبنیان فرهنگ رابنا می نهد.
جان باولی که فرضیه وابستگی رامطرح نموده است عقیده دارد که مراقبتهای محبت آمیز مادرکه تاسن هجده سالگی باعث می شود که کودک به وی احساس تعلق پیدا کند ، سبب می گردد که کودک باتقلید ازمادرجنبه های مهم حیاتی وزندگی اجتماعی رابیاموزد . هربرت رشد و جدان اخلاقی رادرکودک ازطریق رابطه او با مادر میسر می داند اواظهار می دارد که وقتی مادر کودک پرخاشگرراتنبیه می نماید ورفتار او را " بد ن می نامد ، بعدها حتی درغیاب وی انجا م آن رفتار کودک را مضطرب خواهد نمود حتی بابکار گیری شیوه های ملاغیر پرورش ،درکودک شماری از این عکس العملهای عاطفی درمقابل رفتارای ممنوعه شکل خواهد گرفت . چنین رفتارهایی نه تنها از جانب مادریا دیگران برچسب " غلط " می خورد ، بلکه حتی ندای درونی او یعنی وجدانش آنرا زشت خواهد دانست ( مربجوئید ، 1377 ، ص 23)
اولین کسی که درزمینه اعتماد به نفس سخن گفت زیگموند فروید بود به اعتقاد او اگر اعتماد به نفس آسیب ببیند امراض روانی بسیاری متوجه انسان می شود اولین بیماری که فروید از آن نام برد اسکیزوفرنی است اسکیزوفرنی به عنوان بیماری اعتماد به نفس قلمداد شده است . زمانی که اعتمادبه نفس آسیب می بیند چهار چوب شخصیت آدمی ازهم فرو می پاشد ( اسلامی نسب ، 1373 ، ص 284)
هور لوک معتقد است که اعتماد به نفس کودک به عوامل بسیاری بستگی دارد که عبارت از نگرش افراد فامیل نسبت به کودک ، وضعیت تحصیل کودک ، انتظارات مدرسه از کودک اعتقادات مذهبی وی ، روابط اوبا همسالان ،مشکلات خانوادگی های روابط اوبا همسالان است ( همان منبع ، ص 144) .
به نظر هورلوک ( 1972) اعتماد به نفس کودک به عواملی بسیاری بستگی دارد که عبارتند از نگرش افراد فامیل نسبت به کودک ، وضعیت سلامتی کودک ، تکامل فیزیولوژیک کودک وانتظارات مدرسه ازکودک ،تاثیرات رادیو وتلویزیون بر روی او ، وضعیت تحصیلی کودک ،اعتقادات مذهبی وی ،روابط او با همسالان ، مشکلات خانوادگی وی ،مشکلات مالی وبرخورد کودک باهمسالان است ( همان منبع ، ص 60)
هرلوک معتقد است که همه افراد جامعه به یک ارزشیابی ثابت واستوار از خودیاعزت نفس نیازمند هستند ارضای نیازبه عزت نفس با احساساتی ازقبیل اعتماد به نفس ،ارزش ،قدرت ، لیاقت ، کفایت ومقید ومثمرثمربودن درجهان منتهی است ، اما بی اعتنایی به این نیازها موجب احساساتی از قبیل حقارت ، صنف ودرماندگی است این احساسات به نوبه خود به وجود آورنده دلسردی ویاس خواهد بود ویا اینکه گرایشهای روان نثرندانه را به وجود وخواهد آورد ( همان منبع ،ص 46)
عوامل تعیین کننده جوعاطفی خانواده
1- ارتباط کودک باوالدین : نخستین فرد درخانواده که باکودک رابطه مستقیم داردمادر است وزندگی با ارتباط زیستن میان اوومادرش آغازمی شود مطالعاتی که روان شناسان کودک درباره ناراحتیها واختلالات کودکان به عمل آورده اند نشان می دهد که علت بیشتر آنهامحرومیت ازمادراست به عبارت دیگر وقتی نیاز به تعلق خاطرکودک ارضا نشود به اضطراب و آشفتگی دچار می شود واکنشهای ناسازگار ا زاوبروز می کند علت اینکه دربحث تاثیر والدین درشخصیت کودک ، کمتراز پدر صحبت میگردد این است که پدر نخستین روزهای تولدنقش کمی دارد .ولی مطالعات چندسال اخیر نشان داده است که نقش پدر دررشد وتکامل شخصیت
کودک کمترازمادر نیست .
مخصوصا درموردپسران ، حضورپدر درخانه اهمیت خاصی دارد .
2- موضع اقتصادی واجتماعی خانواده : اوضاع اقتصادی خانواده ممکن است بطورمستقیم درشخصت کودکان تاثیر بگذارد ترس ازگرسنگی ونداشتن پوشاک وپناهنده ،اثر عمیقی دررشد کودک دارد کودکانی که از تمام وسایل زندگی برخوردارند . نسبت به به زندگی خویشتن بوده وکمتر دچار اضطراب ودلهره می شوند کودکی که درخانه فقیر پرورش می یابد ،همواره درعدم اطمینان خاطر واحساس حقارت رشدمی کند بنابراین می توان گفت که عقاید ونظرات کودک از وضع اقتصادی والدینش متاثراست .
تعلق داشتن به یک خانواده ثروتمند رضایت خاطر را درکسب شهرت اجتماعی بیمه می کند درصورتیکه تعلق به یک خانواده فقیرمی تواند شهرت اجتماعی پستی رابرای کوددربرداشته باشندزندگی اقتصادی – اجتماعی خانواده کودک نه تنها درتعیین آنچه بایددوست بدارد موثراست . بلکه چگونگی ارضای این نیازها را نیزتعیین میکند وضع اجتماعی خانواده همچنین درمیل حرفه ای کودکان نیز تاثیردارد بدین معنی که بعضی خانواده هاشهرت شغل رامهمتر از میل فرزند خود می دانند از اینرو اورابه کار تشویق می کنند شهرت داشته باشند اگر چه وی رغبتی بر آن نداشته باشد .
3- وضع روانی افراد خانواده : اوضاع احوال روانی افراد خانواده ، موجب اضطراب وناراحتی کودکان شده و آنان را از رشد سالم وطبیعی باز می دارد وخانواده ای که برای کوچکترین موضوعی عصبانی می شوند وبه کینه ورزی بامردم می پردازند وبه انتقام راغب می شوند ، جز یک عده افراد بیمار که همواره با اضطراب شدیدوناراحتیهای روانی دیگرزندگی می کنند به جامعه تحویل نمی دهند . مادران و پدرانی که به علت تجارت قبلی دروان کودکی خود را انجام دادن وظیفه والدین ، تزلزل دارند وعدم اطمینان خاطر احساس می کنند ، ثبات عاطفی ندارند ، به فرزندان خودنظرمساعدی ندارند یادرباره روش تربیت بایکدیگر موافق نیستند ( شعاری نژاد ، 1376 ، ص 371)
رابطه پدر ومادر بافرزندان
مناسبات پدرومادر بافرزندان ، تعیین کننده چگونگی روابط اعضای خانواده است روابط والدین بافرزندان پیوسته درحال دگرگونی است وبر تمامی اعضای خانواده است که ازبه وجود آمدن دگرگونیهای نامطلوب وناگوار پیشگیری کنند .
باافزایش سن فرزندان ، ازسویی ، آنان خواستار دگرگونیهای دررفتاروالدین خودهستند ، واز سوی دیگر ،والدین نیز از فرزندان انتظا ردارند که ارزشهای معتبر خانوادگی رااحترام گذاشته ، آنها را به کار ببرند . این امر موجب کنشهای واکنشهای مداوم روانی درروابط میان والدین وفرزندان است هر گونه عاملی که تعادل وآرامش عاطفی یکی از اعضای خانواده را مختل سازد ، تعادل و آرامش عاطفی تمامی اعضای خانواده رانیزبرهم خواهد زد . به طورکلی درتعیین کیفیت روابط والدین بافرزندان عوامل گوناگون ومتعددی دخالت دارند که از آن جمله :
عامل فرهنگی
درسالهای اخیر ، روان شناسان ودانشمندان کوشیده اند تا با بیان نظرات وافکار مستدل وروشن ، رفتار وشیوه برخوردوالدین بافرزندانشان راسمت وسویی مشخص بخشند . فروید روان شناسان نامی اطریش ، براین باور است که درمحبتها ودلسوزیهای بیش از حدوالدین ،موجب حساسیت وبلوغ وکمال جنسی زودرس درکودکان شده ،از آنان شخصیتیی می سازد که درزندگی آینده نتوانند بامهرومحبت مادری برای حفظ سلامت روانی کودک معتقدند .
به نظراین گروه والدین می بایست باکودک به خصوص درسالهای خردسالی ، به دلیل ناتوانیها ونیازهای فراوانش ، رفتارها محبت آمیز ومهربانانه داشته باشند . به هر حال ، آنچه میتوان گفت این است که مهر ومحبت برای کودک لازم است ، اماافراط درابراز آن تا دوره نوجوانی موجب عقب ماندگی کودک درتکامل عاطفی واجتماعی است واین امر سازگاری وی را باشرایط زندگی بزرگسالی مختل می سازد ( احدی ونبی جمالی ، 1373 ، ص 98)
عامل شخصیت پدر ومادر
بایدتوجه داشت که والدین گوناگون ،رفتارهای گوناگونی با فرزندان خود دارند وحتی یک پدرومادر مشخص ممکن است درسالهای مختلف ، رفتارهای گوناگونی داشته باشد برای نمونه ، ممکن است پدرومادری گاه سهل انگارو آسانگیر وگاه بی اندازه وسختگیر باشند این ناپایداری رفتاری درنزد والدین معمولا ارتباطی به رفتارکودک ندارد بیشترمعلول وضعیت جسمانی وروانی آنان است خاطرات پدرومادر ازانواع رفتاری که درشرایط مشابه ، دردوران کودکی ، با آن برخورد داشته اند ، دگرگونیهای ناشی از تولد کودک دروضعیت خانواده وهمچنین میزان محدودیتی که کودک درآزادی والدین ایجاد کرده است نیز درناپایداری احساسات ورفتارهای آنان بافرزند انشان موثر است ( همان منبع ، ص 99)
عامل سن کودک
سن کودک درشیوه رفتارپدرومادر با اوموثر است باافزایش سن کودک ، معمولا ازمیزا ن گرمی ومحبت والدین به او کاسته می شود وسختگیری ومحدودیت جایگزین آن می گردد اینامر ، به خصوص هنگامی که پای نوزاد محبوبی نیز درمیان باشد .
دو چندان می گردد که خود افزایش سختگیری والدین رادرپی دارد وباافزایش سن ، احساس وطرز تفکر کودک نسبت به محبتهای والدین نیز دگرگون می گردد ( همان منبع ، ص 100)
عامل سن پدر ومادر
پدران ومادران جوان دررفتار خود بافرزندان شکیبایی وآرامش بیشتری دارند ، درحالیکه والدین سالمند باعصبانیت بیشتری نسبت به فرزندان رفتارمیکنند وهمین امر موجب بروز اختلاف میان آنان برسرچگونگی رفتاربافرزند شود . ( همان منبع ، ص 101)
عامل تحصیلات پدر ومادر
پدران ومادرانی که ازتحصیلات عالی تر وعمیقتری برخوردارند ،درمقایسه باوالدین معمولی ، رفتار دوستانه وآزادانه تری بافرزندان خود دارند ( همان منبع ، ص 101)
الگوهای تربیت فرزندان
خانواده هارا ازمنظر برخورد والدین با فرزندان میتوان به سه گروه کلی تقسیم نمود :
1) خانواده مستبد ( خودکامه ) 2) خانواده مداراگر 3) خانواده آزادمنش
1- خانواده مستبد ( خودکامه ) دارای ویژگی های خاص هستند ازجمله :
– بررعایت انضباط سخت ومقررات تاکیددارند .
– تنبیه بدنی را مجاز می دانند .
– فرزندان را درتصمیم گیریهای مسائل جاری خانواده مشارکت نمی دهند .
– اجرای دستورات رابدون درنظر گرفتن شرایط ازفرزندان انتظار دارند .
– احترام به شخصیت فرزندان راموجب کاهش سلطه والدین می پندارند .
– به احساسات وعواطف فرزندان توجهی نمی نمایند .
– اجازه اظهار نظر به فرزندان رانمی دهند .
این گروه خانواده ها فرزندانی که پرورش می دهند عموما دارای ویژگیهای زیر هستند .
– احساس حقارت وکوچک بودن می نمایند .
– شخصیت مستقل ندارند .
– از خود باوری واعتماد به نفس کمتری برخوردارند .
– به توانمندیهای خودواقف نیستند .
– افکار منفی نسبت به دیگران دارند .
– دارای روحیه حساس ودوجانبه ( پرخاشگری یا مطیع بی چون وچرا ) می باشند .
– کمتر به خود متکی هستند .
– نمی توانند تصمیم بگیرند .
– استعداد درخلاقیت کمتری ازخودنشان می دهند .
– از نظر اخلاقی رشد کمتری دارند .
– از انجام یک وظیفه به خوبی بر نمی آیند .
– دارای اختلالات روانی خواهند شد .
– 2- خانواده های مدارا گر نیزویژگی های خاصی دارندازجمله :
– فرزندان آزادی عمل دارند بطوریکه به هرچه اراده کنند دست می یابند .
– والدین همواره تسلیم خواسته های فرزندان هستند .
– والدین سعی در برآوردن کامل نیازها وخواهش های فرزندان دارند .
– تصمیم ها براساس تمایلات فرزندان گرفته می شود .
– ناکامی ومحرومیت برای فرزندان وجود ندارد .
– این گروه خانواده ها وزندانی که پرورش می دهند عموما دارای ویژگیهای زیر هستند .
– احترام گذاری به والدین ندارند .
– وابستگی شدیدبه والدین دارند .
– ازرشد عاطفی واجتماعی بسیار پایین برخوردارند .
– هنگام ورود به جامعه پرخاشگرند .
– لوس ونُنُر پرورش می یابند .
– اگردرگروه پرخاشگر قرارگیرند احتمال بزهکاری آنها زیاد است .
– رفتارهای دیگران رامورد پذیرش قرارنمی دهند .
– خود را مهم ترازدیگران پنداشته ودچارخود بزرگ بینی هستند .
3-خانواده های آزادمنش نیز دارای ویژگیهای خاصی هستند ازجمله :
– نظارت وکنترل دقیق بررفتارهای فرزندان دارند .
– تکریم به فرزندان دریغ ندارند .
– اجازه اظهارنظر وتصمیم گیری به فرزندان می دهند اما به او فهمانده اند که تصمیم گیری نهایی بعهده خانواده است .
– درامور خانه با فرزندان مشورت می کنند .
– با فرزندان برخورد منطقی ومستدل می کنند .
– از تنبیه بدنی پرهیز می کنند .
– فرزندان راباهمه نقاط ضعف وقدرت آنها مورد پذیرش قرارمی دهند .
– همیشه گوش شنوایی برای حرفهای فرزندان دارند .
– زمان مناسب برای هر یک ازفرزندان دربرنامه های والدین وجوددارد .
– به توانمندیهای فرزندان احترام می گذارند .
-ابراز توجه ومحبت به فرزندان دارند .
این گروه ازخانواده ها یی که فرزندانی که پرورش می دهند عموما دارای ویژگیهای زیر هستند .
– دارای اعتماد به نفس لازم هستند .
– برای کسب استقلال خودتلاش می کنند .
– دارای خلاقیت وابتکار وسازندگی هستند .
– برای ارضاء حس کنجکاوی خود انگیزه لازم را دارند .
– می توانند مسئولیت پذیر باشند .
– معمولا تضادی باوالدین ندارند .
– نگران ومضطرب نیستند .
– ازوالدین حرف شنوی لازم را دارند .
– پذیرش احساس وعواطف دیگرا ن رادارند .
– فردی آرام باخلق وخوی معتدل هستند ( انجمن اولیاء ومربیان ، 1383 ، ص 1)
رابطه اعتماد به نفس وروابط دوستانه والدین باکودک
رابطه دوستانه والدین باکودک ، اعتماد به نفس بالا ایجاد می کند اما دربسیاری از موارد به علت تشویق های نامناسب و نابجا ، وکودکان اعتماد به نفس کاذب بالا پیدا می کنند ، زیرا آنها جای مناسب تشویق وتنبیه را نمی دانند . این تیپ والدین در صورتی که اطلاعات پیدا می کنند و آموزش بگیرند ،خواهند توانست مایه های پیدایش اعتماد به نفس حقیقی را برای فرزندان خودبه ارمغان بیاورند ، زیرانسبت به فرزندان خود دیدگاه مثبتی دارند . ( برخلاف والدین مقتدر ودیکتاتور ) درارتباط دوستانه ، جدای ازشکل خوب رابطه ووجودتشویق ونزدیکی عاطفی ، کودکان باید استقلال شخصی خودرا به دست آورند والدین حق ندارند به صرف اینکه دارند ، روابط دوستانه برقرار میکنند استقلال کودک را به بهانه رابطه نزدیک نابود کنند افراد بسیار مهربان تمام کارها راخود صورت می دهندحکم اینکه دارند لطف می کنند . درحالیکه این یک خیانت ازروی جهل است کودک باید تجربه شخصی داشته باشد تا بتوانند درزندگی آتی روی پای خود بایستد .
درخانواده هایی که والدین نه مقتدر هستند نه دیکتاتور ،وضعیت بدتری وجود دارد ، چرا که بچه هاحکومت را دردست دارند وقیام ، غزل نصب وکودتا دراختیار تمام آنها است . درحالتی که بچه ها رئیس هستند ووالدین مرئوس دست آخر کودکان ، شخصیت ضد اجتماعی پیدا می کنند این بچه ها نظم مقام بالاوپایین ورعایت احوال شخصیت را یاد نگرفته اند ودرنتیجه اعتماد به نفس کاذب بالا خواهند داشت . اینان تصور می کنند که کسی هستند وچون درتجربه زندگی و واقعیات سلسه مراتب رایاد ندارند ، متوجه هستند که کسی نیستند وبه بن بستهای واقعی برخورد خواهند کرد . این کودکان تصور می کنند که اجتماع نیز مانند والدین ومنزل بی دروپیکر است ولی درعمل سرشان به سنگ اصابت می کند وبزرگترین خیانت راوالدینی ، درحق بچه های خود صورت می دهند که اقتدار ومهربانی ونظم زندگی رافاقدهستند وکودکانی ضد اجتماعی بار می آورند . و بایدبه والدین هشدار داد که به هیچ شکل وکیفیتی حق تنبیه کودک راندارند . وقتی کودک موردتنبیه قرارمی گیردساختمان اعتماد به نفس ویرانی پیدا میکندبهترین میراث ، اعتماد به نفس بالاست . کسی که اعتماد به نفس پایینی دارد بیشترین طلا رانیز به ارث دریافت کند ، فایده ای ندارند ، زیرا قدرت حفظ آنرا ندارد وبزودی آن راازدست خواهد داد .
( اسلامی نسب ، 1373 ، ص 262و261)
مسئولیت های والدین ورابطه باایجاد اعتماد به نفس
دررابطه با ایجاد اعتماد به نفس ، سازندگی کودک دراین جهت والدین کودک مسئولیت فوق العاده ای دارند وگاهی مسائلی بنظر کوچک وناچیز وجود دارد که تخلف از آن موجب وارد آمدن لطمه برشخصیت ودرنتیجه بر اعتماد به نفس کودک را فراهم خواهد آورد ومادراین زمینه مواردی بسیار داریم که ازجمله آن عدم پذیرش کودک واهمال درحمایت وپشتیبانی از اوست . برخوردها باکودک درخانه خود ازعواملی است که اعتماد به نفس کودک را دچارخدشه می سازد . مثل قفل کردن تمام کمدهای خانه وگنجه هاوقفسه ها که خود حکایت ازعدم اعتماد دارد ویاعدم مشارکت دادن طفل درامورخانه تنها بخاطر لغزشی که طفل گاهی درحین انجام وظیفه ازخود بروز داده است . هربرخوردی که والدین باکودک دارندباید درمسیر ایجاد وتقویت اعتمادبه نفس باشدوموجبات رشد واستقلال بیشتر رافراهم می آورد . ازبرخوردهای ساده وسقوط ها وزمین خودنمای کودک نباید به بیمی به خود راه وترس ونگرانی دردل اوبوجود آورد که این موجب لطمه بر اعتماد به نفس اوست هرگز کودک را واندارید که برای کسب تحسین وتایید شما به دروغ متوسل شود که این خود از عوامل بسیار مهم در لطمه زدن به اعتماد به نفس است همه گاه این زمینه رادرکودک فراهم سازید که طفل مقررات خود را بسنجد ،نقاط قوت وضعف خود را بیطرفانه تجزیه وتحلیل کندوبه میزان توان واستعداد ش تصمیم بگیرد وعمل کند مداخله درکار کودک وتحت نظر داشتن آنها امری ناروا ونامطلوب نیست ولی به حد واندازه ای نباشد که اولا به استبداد بکوشدوثانیا (اعتماد به نفس راازکودک زائل سازد، قائمی ، 1370 ، ص 252)
علائم ونشانه های اختلال در اعتماد به نفس عبارتنداز :
– احساس بی ارزش
– دیدمنفی – بدبینانه
– رابطه بین فردی ناموفق
– با ایجاد اهداف غیر منطقی خود رادرمعرض شکست قرار دادن
– عدم توانایی درشناسایی موقعیتهای خود .
– ترس از شکست
– قضاوت بدوانتقاد شدید ازخودودیگران
– انزوای اجتماعی .
– فقدان یاکاهش تماس چشمی .
– رفتار مبنی بر خود تخریبی
– عدم قبول مسئولیتهای مراقبت ازخود .
– تقویت مثبت را مشکل می پذیرد .
– گفته های مضر ومکرر وانتقاد علیه خود .
– ناقص کردن خود (بریدن وسوزاندن ) به منظور مطمئن شدن ازوجود خود .
– سوءظن شدید .
– برای کسب امتیازات خاص ،از ایجاد درگیری میان افراد باکی ندارد .
– باتعین اهداف غیر منطقی خودرا درمعرض ناکامی قرار دادن .
– فرد به دلیل ترس از شکست باشک ودودلی وظایف خودرا انجام می دهد .
– برای افزایش احساس ارزش به خود ، دیگران راحقیر وکوچک شمردن
– عدم توانایی درتحمل تنهایی
– دنبال نکردن کارها ، چون اعتماد ندارند امور رانیمه کاره رها می کند .
– سخنان تحقیر کننده علیه دیگران
– رفتار تهاجمی ، چون به بن بست می رسد چاره ای جز خشم وتهاجم ندارد
– احساس دگرگونی وشخصیت وغیر واقعی بودن
– استفاده افراطی از برون فکنی
– تصویر ذهنی مبهم از خویشتن( اسلامی نسب ، 1373، ص 102و103)
اعتماد به نفس پائین دراثر عوامل زیر انجام می شود :
– تاخیر دررشد " من " .
– عدم رضایت در روابط والده – فرزندی ( درکودکان )
– نظام خانوادگی معیوب
– کاهش بازخورد های مثبت
– عدم وجود نظم وانضباط از طرف والدین ویا درصورت وجود بی ثباتی وعجیب وغریب بودن آن
– احساس ترد شدن توسط افراد بااهمیت .
– انتظارات غیر منطقی از خود ودیگران
– تثبت در مرحله اولیه رشد
– فقر شدید
– تکرار بازخوردهای منفی که منجر به از بین رفتن احساس ارزش به خود است .
– والدین ناتوان دراعتماد بخشی
– اختلال شناسی ،داشتن دید منفی ازخود
– اضطراب درحدشدید یا اضطراب واپس زده شده
– " من " رشد نکرده و " من برتر " تعیین کننده .
– ا زدست دادن برقراری ارتباط کلامی
– ازدست دادن عملکردهای مستقل
– از دست دادن ظرفیت به خاطر آوردن
– بازخورد منفی مکرر در نتیجه کاهش حس ارزشمندی
– شکستهای متعدد
– نیازهای وابستگی کامیاب نشده
– عقب ماندگی ذهنی یا متوسط ( کودکان )
– اختلالات عصبی خاص نظیر صرع و برخی انواع فلج مغزی
– الگوی نقش منفی
– عدم توانایی درانجام مهارتهای مربوط به مرحله جدایی – یگانگی رشد وتکامل
– درک شکستها ( اسلامی نسب ، 1373 ، ص 100)
نشانه های اعتماد به نفس درافراد
افرادی که دارای اعتماد به نفس هستند دارای صفات وویژگیهایی هستند که برخی از آنها بدین قرار هستند .
– کارهای خود را سعی دارند شخصا انجام دهند ومی کوشند از دیگران کمتراستمداد کنند.
– درانجام کارها وبرنامه های خود دچار تردی وتزلزل نیستند ، مستقیم وبا جرات درآن وارد می شوند .
– اگر شکستی درمسیر زندگی شان پدید آمد خودرا نمی بازند ، می کوشند راه خود را از سر گیرند وبه موفقیت نائل آیند .
– هرگز سعی ندارند از راه خودستائی وخودنمائی ، فخر فروشی وخودپرستی خودرا به نوائی برسانند .
– برای اثبات شخصیت وقدر خود از راه تحقیر وبدگویی دیگران اقدام نمی کنند .
– اصرار زیاد ی ندارند که وابسته به دیگران باشند واگردست او را رها کنیم خود را نمی بازد .
– شخصیت خود را همان گونه که هست قبول می کند واز خصومت وکشمکش باخود درپرهیز است .
– اگرمسئولیتی درحد توان او به او واگذار شود از آن نمی گریزد ومی کوشد با کوشش وتوانش آنرا پذیرا گردد وبه مقصدش می رساند . (قائمی ، 1379، ص 353)
ضرورت اهمیت وفایده پژوهش
وجوداعتماد به نفس در افراد به ویژه پایگذاری آن از همان دوران کودکی ضروری است واین ضرورت هم دررابطه باگذراندن امورمربوط به حیات روزمره است وهم رابطه باسلامت روانی ورشد وامکان کسب کمال واین سلامت رشد روانی را انسان درسایه آرامش ومحیطی امن به دست می آورد که این همبستگی به محیط خانوادگی هرشخصی دارد که درآن زیست می کند . بنابراین فرزندان مانیازمند به اعتماد به نفس هستند تا درسایه آن بتوانند راه خوشبختی خودرا هموار کنند به هر میزان که کودکان مابیشتر رشد کنند وبیشتر بامسائل ودشواریهای زندگی مواجه گردند نیاز آنها به اعتماد به نفس بیشتر خواهد شد ومقدمات این امر ازهم اکنون باید فراهم گردد .
ودرایجاد آن علاوه بر تقویت جنبه های ایمانی ضروی است حرکات ورفتار وعملکردهای کودک را تحت رهبری والدین ومربیان مطمئن قرار دهیم تا آنها در ضمن هدایت بتوانند خصایص اخلاقی مطلوب رادر آنها به وجود آورند واو را بسوی قصد موردنظر جهت دهند خانواده اولین محیطی است که کودک در آن چشم به دنیا می گشاید وشخصیت کودک رشدذهنی وجسمی ، عاطفی واجتماعی او در آن شکل میگیرد . محیطی است که موجب نشو ونمای فضائلی اخلاقی ، همکاری تعاون ، درپس فداکاری واستقامت وعشق را درآنجا می آموزد به عبارت بهتر لطیف ترین و پاکترین احساسات بشری در آن تجلی می نماید واما ازبررسی پیشینه پژوهش دریافتم که پژوهشگران حاضر اولین شخص وبرای اولین بار است که درایران رابطه ( بررسی تاثیرجوی خانواده بر اعتماد به نفس فرزندان ، دختران وپسران ( 19 تا13 سال شهر تهران ) به روش علمی وسیستماتیک بررسی می کندوامید واراست که این تحقیق راهبردی هر چندکوچک وناچیز برای بهینه شدن وضع اعتماد به نفس می باشد .
فهرست منابع فارسی برحسب حروف الفبا :
1- اسلامی نسب ، علی ،روان شناسی اعتماد به نفس ،انتشارات امیر کبیر : 1376
2- احدی ،حسن – نبی جمالی ، شکوه السادات ،روان شناسی رشد ، انتشارات رشد :1373
3- اعزازی ، شهلا ، جامعه شناسی خانواده ، انتشارات روشنگران ومطالعات زنان 1376.
4- افروز ، غلامعلی ، روشهای پرورش احسا س مسئولیت درکودکان ، پیوند 1381
5- اکبری ، ابوالقاسم ، مشکلات نوجوانی وجوانی ،انتشارت ساوالان : 1381
6- شاملو ، سعید ، بهداشت روانی ،انتشارات رشد : 1380
7- شریعتمداری ،علی ، روان شناسی تربیتی ، انتشارات امیر کبیر : 1376
8- شعاری نژاد ،علی اکبر ، روان شناسی رشد،تهران ، چاپ اول ، 1370
9- قائمی،علی ،خانواده ونیازمندیهای کودکان ،انتشارات امیری : 1370
10- قائمی ،علی ،کودک وخانواده نابسامان ،انتشارات انجمن اولیا ء مربیان :1381
11- مان ، اصول روانشناسی ، ترجمه محمود ساعتچی ،انتشارات امیرکبیر 1378
12- نشریه انجمن اولیاء ومربیان : 1383
13- ویلیام پراکتور ، جین پودر، کودک متکی به نفس ،ترجمه مهوش نوابی ، انتشارات زیرقلم 1373
منابع پایان نامه ای : پیوست 2
1) بررسی تاثیر جوی عاطفی خانواده در رشد جنبه اجتماعی شخصیت نوجوانان ( 16-14) سال تحصیلی 75-74 خانم اورانوس امیری .
2) بررسی تاثیر نوع جو عاطفی خانواده بر راهبردهای علمی وجدان کاری وانضباط اجتماعی نوجوانان 14-12 ساله شهرستان تنکابن سال تحصیلی 77-76 خانم مژده کریم آبادی
3) بررسی رابطه راهبردهای علمی وجدان کاری وانضباط اجتماعی والدین درخانواده باعزت نفس کودکان ونوجوانان دختروپسر 19-9 ساله شهرتهران ،سال تحصیلی 77-76 خانم طاهره شریار مربجودئید .
4) نقش مشاوره گروهی با روش عقلانی – عاطفی – رفتاری – درتقویت اعتماد به نفس دانشجویان دانشگاه الزهراء ( زهرا نیک منش )
5) مقایسه عملکردهای خانواده دردو گروه دانش آموزان دختر مستقل ووابسته به دیگران ( فریده امینی )