تزکیه اخلاقی، شناخت و مبانی آن
– تعریف تزکیه
– معنای لغوی تزکیه
تزکیه از ماده "زکو" است ودر لغت آن را به معنای اصلاح دانسته اند.1 معنای نمو و رشد نیز برای آن ذکر شده است.2 اما از این لحاظ که این ماده در معنای مصطلح خود بیشتر به کار رفته است، متاخرین از لغت دانان معنای لغوی آن را نزدیک به معنای اصطلاحی آن گرفته اند و برخی لغت دانان آن را تطهیر نفس از اخلاق ذمیمه معنا کرده اند.3 در کل می توان گفت: تزکیه در لغت به معنای پاک گردانیدن و به صلاح آمدن و رشد یافتن نفس و مال و کشت و زرع و همچنین به معنای ستودن نفس و خودستایی و به ناز زیستن در فراوانی است.4
""تزکیه" واژه اى عربى است و در زبان فارسى، لفظ واحدى که دقیقاً معناى آن را برساند و معادل آن باشد، سراغ نداریم. براى بیان معناى دقیق آن در فارسى باید چند واژه را کنار هم بگذاریم. مفاهیمى از قبیل: شکوفایى استعدادها، بالندگى، و رشد و کمال یافتن، در معناى "تزکیه" مندرج است. قرآن این مفهوم را در مقابل "تدسیه" به کار برده است؛ آن جا که می فرماید: "قَدْ اَفْلَحَ مَنْ زَکّاها. وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسّاها."5"6
"مورد اصلى استعمال این کلمه در پرورش درخت است؛ زمانى که باغبانى به درخت رسیدگى مى کند، آن را هرس نموده، آب و خاک و نور مناسب آن را تامین مى کند تا درخت رشد کرده و به ثمر برسد. در این کارِ باغبان، هم جهت اثباتى هست و هم جهت سلبى. براى رشد درخت، از یک سو دادن آب و کود و فراهم کردن نور و حرارت کافى لازم است و از سوى دیگر، قطع شاخه هاى اضافه و هرس کردن آن نیز ضرورى است. علاوه بر کارهاى ایجابى و اثباتى، حذف زواید و برطرف کردن آلودگى ها نیز در شادابى و بارورى هرچه بهتر و بیشتر درخت تاثیر دارد."7
– واژه های مرتبط با تزکیه
– تهذیب
تهذیب در لغت به معنای پاکیزه کردن، اصلاح کردن، خالص کردن و شتاب کردن است و مُهذَّب کسی است که پیراسته از عیوب اخلاقی و آراسته به اوصاف نیکو باشد.8تهذیب در عرفان، از مقامات سلوک و به معنای تبدیل اخلاق مذموم به محمود یا جدا شدن از نفس اماره و شیطان است؛ ازاینرو، عبودیت جز با تهذیب به دست نمی آید.9
تهذیب در متون عرفانی به استقلال، کم به کار رفته و معمولاً نتیجه مقام مجاهدت یا ریاضت دانسته شده است.10 از این اصطلاح گاه به تصفیه و تنقیه نفس تعبیر کرده اند.11 دراغلب منابع تهذیب در کنار تزکیه به کار رفته12 و همچنین در تعریف تزکیه معنایی نزدیک به تهذیب آورده شده است.13
ظاهراً تنها خواجه عبداللّه انصاری از اصطلاح تهذیب به استقلال و بتفصیل سخن گفته است.14
– زکات
زکات و تزکیه با یکدیگر ارتباط نزدیکی دارند و زکات مقدمه ای برای تزکیه نفس و افزایش رزق و روزی به شمار می رود، چنانکه طبرسی در الاحتجاج15 روایت کرده است که خداوند زکات را سبب پاک شدن نفس و رشد و نمو در رزق و روزی قرار داد. همچنین روایت شده است که زکات دادن موجب تزکیه نفس از بخل می شود.16 به نظر برخی مفسران منظور از زکات در قرآن، پرداخت مقدار معیّنی از مال نیست، بلکه در بعضی موارد، منظور طهارت و پاکیزگی یا همان تزکیه نفس است، از جمله در آیه ۴۳ سوره بقره: "وَاَقیموا الصَّلو'هَ و ا'تُوا لزَّکو'هَ…"17 آیه ۴ سوره مومنون: "وَالَّذینَ هُم لِلزَّکو'هِ فاعِلونَ" که منظور تطهیر مال با انفاق است18 و آیه ۳۱ سوره مریم : "… وَ اَوْصانی بِالصَّلَو'هِ و الزَّکو'هِ".
راغب اصفهانی در بیان معنای واژه ی زکات می نویسد: "زکات، رشد و نموی است که ناشی از برکت خداوند است و هم به امور دنیوی و هم امور اخروی را شامل می شود."19
– جهاد اکبر
پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله) گروهى از مجاهدان اسلام را به سوى میدان جهاد فرستاد، هنگامى که از جهاد بازگشتند فرمود: "مرحبا بقوم قضوا الجهاد الاصغر وبقى علیهم الجهاد الاکبر فقیل یارسول الله ماالجهاد الاکبر، قال (صلى الله علیه و آله): جهاد النفس; آفرین بر جمعیتى که جهاد اصغر را انجام دادند و جهاد اکبر بردوش آن ها مانده است؛ کسى عرض کرد: اى رسولخدا! جهاد اکبر چیست؟ فرمود: جهاد با نفس."20
امام باقر (علیه السلام) می فرماید: "هیچ برتری و فضیلتی همانند جهاد نیست و هیچ جهادی در قدر و منزلت با جهاد با نفس برابری ندارد."21
– تطهیر
بسیاری از مفسران، تزکیه و تهذیب و تطهیر را مترادف یکدیگر آورده اند.22 البته گاه تزکیه مبالغه در تطهیر و زیادت در آن نیز دانسته شده است.23
– تقوا
تقوا اسم مصدر از ریشه "و ق ی"، در لغت به معنای پرهیز، حفاظت و مراقبت شدید و فوق العاده است.24 با توجه به معنای تقوا در ادبیات معارف اسلامی به معنای حفظ خویشتن از مطلق محذورات؛ اعم از محرمات و مکروهات،25 می توان آن را هم معنای تزکیه نامید به نظر می رسد که تقوا در اثر تزکیه به دست می آید و یا ابزاری برای تزکیه است درواقع نمی توان آن را هم معنای تزکیه دانست.
– معنای اصطلاحی
در اصطلاح، تزکیه به معنای پاکیزه کردن و پالایش روح و قلب و نفس از صفات رذیله است به این معنا که انسان تلاش نماید، روح نفس و قلب خویش را پاک و منزه ومطهر نماید و این همان تزکیه اخلاقی است که مراد ما در این نوشتار است، که به رفتار شخص تعلق می گیرد و شخص رفتار خود را پاکیزه می گرداند. و نیز گفته شده تزکیه نفس یا خودسازی کوششی است که هر فرد به کار می برد تا بدن یا روان خود را مطابق معیاری که قبول کرده و برگزیده است در آورد.26
در متون دین اسلام برای ارائه معنای اصطلاحی تزکیه تنها از این ماده و مشتقات آن استفاده نکرده اند؛ بلکه تعبیرهای دیگری نیز به کار رفته است مانند جهاد با نفس، خود سازی و جهاد اکبر.27و…
– تزکیه در قرآن
"تزکیه در اصطلاح قرآنی به دو شکل معنایی به کار رفته است؛ در شکل نخست عملی مذموم است که از آن به خودستایی تعبیر می شود و در حقیقت ادعای طهارت و پاکی نفس است و در شکل دوم عملی ممدوح است که به رفتار شخص تعلق می گیرد و شخص رفتار خود را پاک و پاکیزه و با خیر و برکت می گرداند."
صورت های گوناگون تزکیه در قرآن ناظر بر معنایی عام است و آن دور ساختن غیرحق از حق و ناپاکی از پاکی است که شامل پالودن نفس از گناه و خو های ناپسند و پالایش مال از چیزهای حرام و فاسد است؛ بنابراین، تزکیه هم در مورد نفس هم در مورد مال به کار می رود. پالودن نفس موجب می شود که انسان در دنیا به اوصاف پسندیده و در آخرت به اجر و پاداش نایل شود.28 پالودن مال از چیزهای حرام نیز همین اثر را دارد، زیرا عمده اسباب وصول به شهوات مال است. پس با ترک مال جمیع اسباب شهوات دنیوی قطع می شود و تزکیه و رسیدن به آثار آن میسر می گردد29 و این تزکیه میسر نیست الا به خواست خداوند و او به لطف و فضل خویش هر که را بخواهد تزکیه می کند.30 به گفته راغب اصفهانی31تزکیه ی نفس دو معنای متفاوت دارد: از راه کِردار بدین معنا که نفس خود را با انجام اعمال صالح از گناه پاک سازد، و این همان حقیقت تزکیه است32 و در قرآن33 نیز به کسی که خود را تزکیه کند، وعده ی رستگاری داده شده است؛ از راه گفتار که ناپسند، و مدح نفس و خودستایی است و در قرآن نیز از آن نهی شده است.34
تفسیر و تعبیر بعضی قرآن شناسان و مفسران از معانی گوناگون تزکیه در قرآن به این شرح است: نمو دادن و زیاد کردن و نیز پاک و اصلاح کردن35 و به معنای افزایش تقوا نیز آمده است 36.پاکیزه کردن وجود انسان از شرک و گناهان به واسطه مبعوث شدن پیامبران، به تعبیر دیگر، یکی از وجوه بعثت پیامبران تزکیه بوده است 37و به قولی دیگر38 پاک کردن مردم با گرفتن زکات از اموالشان؛ اخلاص و فرمانبرداری از خداوند؛39 پاک کردن و زایل کردن پلیدی ها و آلودگی ها که شامل اعتقادات فاسدی چون شرک و کفر و ملکات رذیله ای چون تکبر و بخل و گناهان کبیره ای چون قتل نفس و زنا و شرابخواری است؛40 تربیت و رشد دادن چیزی به نحو شایسته؛41 پاک شمردن نفس و خودستایی و مدح خویشتن.42
همان طور که گفته شد به نظر برخی مفسران منظور از زکاه در قرآن، پرداخت مقدار معیّنی از مال نیست، بلکه در بعضی موارد، منظور طهارت و پاکیزگی یا همان تزکیه نفس است.43
از آثار تزکیه نفس، تصفیه دل است؛ چنانچه نفس پاکیزه گردد، دل از آلودگیِ تعلق به غیر صاف می شود.44 تزکیه سبب خوش خلقی و عروج و بالا رفتن مراتب انسان نزد خدا و دریافت فیض الاهی می شود.45
– تزکیه در احادیث
در روایات، آلودگی و طهارت نفس به عنوان مانعی برای انسان در راه رسیدن به کمال و جلب برکات الهی و معنوی و مادی ذکر شده است و از طرفی دیگر تزکیه و طهارت نفس، شرط ورود و جلب نظر و رحمت و قرار گرفتن در عرش الهی دانسته شده است.46
امام سجاد (علیه السلام) در حدیثی فرمودند: "حضرت موسی(علیه السلام) از خداوند پرسید: آن ها که در قیامت در سایه عرش تو به سر می برند چه کسانی اند؟ فرمود: پاکدلان در سایه عرش من به سر می برند. آنان که غیر حق را نمی نگرند و نمی خواهند و از هیچ اطاعتی دریغ نمی ورزند."47
در کتاب های حدیثی، تزکیه بیشتر در کنار طهارت نفس و به معنای پاک شدن از اوصاف مذموم و درست شدن و به صلاح آمدن اعمال و فرمانبرداری از اوامر خداوند و دوری از نواهی و نیز تخلیه درون از خوی های ناپسند آمده است.48 از امام صادق (علیه السلام) روایت شده که تزکیه فقط به معنای درست بودن زبان و گفتار است.49
تزکیه اخلاقی و تهذیب نفس از طریق انواع مجاهدات و اکتفا نکردن به حد معیّنی از عبادت پروردگار50 و نیز با تخلیه نفس از رذایل و تحلیه آن به اخلاق و ملکات فاضله میسر می شود.51 در بسیاری جاها برای رسیدن به تزکیه اخلاقی، نماز گزاردن توصیه شده است.52
– تزکیه در عرفان
"تزکیه در عرفان عبارت است از زدودنِ نفس و تخلیه آن از عقاید باطل و اوصاف مذموم، میراندنِ هوای نفس، تربیت کردن و به صلاح آوردن نفس و از صفت امّاره به مطمئنه رسانیدن آن. برخی تزکیه را به معنای ترک دنیا دانسته اند.53 به نوشته ابرقوهی تزکیه را به جهت پاک کردن دل از رذایل، "تصقیل" نیز می گویند.
در منابع عرفانی به تزکیه به طور مستقل کمتر پرداخته شده و بیشتر آن را ذیل، سیروسلوک و ریاضت نفس مطرح کرده اند. در آثار اخلاقی نیز، ذیل بحث تهذیب نفس، به تزکیه پرداخته شده است، اما محمد غزالی قسم سوم کتاب الاربعین54 را به تزکیه قلب اختصاص داده و نجم رازی در مرصادالعباد55 بتفصیل از "تزکیت نفس و معرفت آن" سخن گفته است. در برخی منابع عرفانی نیز مستقلاً ولی به اجمال در باره این اصطلاح بحث شده، از جمله میبدی در کشف الاسرار و عده الابرار.56
– تزکیه در اخلاق
تزکیه در اصطلاح علم اخلاق عبارت از پاک کردن و پیراستن نفس از نقایص و صفات رذیله و آراستن آن به صفات پسندیده و کمالات نفسانیه است.57
با تحلیل اخلاق قرآنی وتزکیه نفس زکیه وراهکارها و آثار و اهداف آن دو، می توان نتیجه گرفت که اخلاق توحیدی قرآن کریم، همان تزکیه نفس می باشد؛ چرا که تزکیه، قرب الهی و رستگاری وفلاح مطلق را در پی دارد و نتیجه تزکیه اخلاقی، عبودیت حبی و قرب و رسیدن به خداوند متعال است و این همان فلاح مطلق دنیوی و اخروی است. بنابراین طبق نظرصاحب المیزان، تزکیه نفس واخلاق البته نه اخلاق برمبنای نظر مشهورعلمای اخلاق بلکه اخلاق از منظر قرآن کریم به یک معنا است.
"در قرآن کریم مباحث اخلاقی با واژه اخلاق ومشتقات آن مطرح نشده است، وتنها کاربرد این واژه در قران کریم، در دو مورد است، اولین کاربرداین واژه در سوره شعراء است، آن جا که خداوند متعال می فرماید: "اِنْ هَذَا اِلَّا خُلُقُ الْاَوَّلِینَ"58 ودومین کاربرد واژه خلق در سوره قلم است که خداوند متعال در مورد نبی اکرم می فرماید "وَ اِنَّکَ لَعَلىَ خُلُقٍ عَظِیمٍ"59بنابراین مباحث اخلاقی در قرآن مجید تحت عنوان تزکیه نفس مطرح گردیده است نه تحت عنوان اخلاق."60
با بررسی کتب اخلاقی نیز می توان به همین نتیجه رسید؛ زیرا در تمامی مباحث کتاب های اخلاقی از آیات تزکیه استفاده شده است و با سیری در کتب تزکیه نفس مشاهده می گردد که مطالب این کتاب ها نیز از مباحث مختلف پیرامون فضایل اخلاقی و رذایل اخلاقی تشکیل شده است. چنان که برخی از پژوهشگران بر این باور هستند که در خصوص تربیت معنوی واخلاقی، قرآن کریم از واژه "تزکیه"ومشتقات آن استفاده کرده است. بدین ترتیب واژه "تزکیه" فراگیرترین واژه ای است که قرآن در مورد تربیت اخلاقی به کار برده است.61
هدف اخلاق توحیدی قرآن کریم"قرب الهی وابتغای وجه الله"است چنانکه هدف اصلی تزکیه و تهذیب نفس نیز قرب الهی و دستیابی به فلاح مطلق است، بنابراین مسلک سوم اخلاقی همان تزکیه نفس می باشد؛ چرا که علامه طباطبایی نتیجه مسلک سوم را عبودیت حبی بیان کرده و بر این باور است که انسان با عبودیت حبی به قرب خداوند متعال می رسد.
اخلاق قرآنی به توحید و نفی شرک دعوت می کند و منجربه عبودیت محض می شود؛
"وثالثها یدعوا الی الحق الذی هو الله، وبینی تربیته علی ان الله سبحانه واحد لا شریک له، و ینتج العبودیه المحضه"62 "وعلی ان هذا الملک ربما یفترق عن المسکین الاخرین بحسب النتائج،فان بناءه علی الحب العبودی، و ایثارجانب الرب علی جانب العبد"63.
در تفسیر سوره یوسف، نتیجه تزکیه اخلاقی، دستیابی به قرب الهی است، درواقع افرادی که خداوند متعال را برای رسیدن به بهشت وفرار از عذاب جهنم، عبادت نمی کنند؛ بلکه دلیل عبادت آن ها محبت به خداوندمتعال است، در اثر این عبودیت حبی به درجه قرب خداوند متعال نائل می گردد، چرا که هیچ حجابی بین آن ها وخداوند متعال وجود ندارد؛ زیرا معیار و مبنای کارهای آن ها در طول زندگی نه فواید دنیوی بوده و نه فواید اخروی، بلکه ملاک کارهای آن ها فقط رضایت الهی بوده است؛ در نتیجه دنیا و ابلیس و هوای نفس در نظر این ها ارزشی نداشته و مانعی برای عبودیت آن ها نبوده، و آن ها به مقام قرب الهی نائل گشته اند.64
از سوی دیگر در سوره شمس، هدف تزکیه نفس را فلاح و رستگاری دانسته ومعتقد است که انسان در نتیجه تزکیه نفس به فلاح می رسد، و در نتیجه این رستگاری، به سعادت دنیوی و اخروی دست می یابد؛ چرا که در دنیا در اجتماع اولیای الهی زندگی می کند و در آخرت در جوار و قرب پروردگار خویش بوده و مقرب درگاه الهی می گردد.
"و الفلاح المطلق ای الظفر بالسعاده و الفوز بالحق و الغلبه علی الشقاء، و ادحاض الباطل فی الدنیا و الاخره، اما فی الدنیا فبالحیاه الطیبه التی توجد فی مجتمع صالح من اولیاء الله فی ارض مطهره من اولیاء الشیطان، علی تقوی و ورع، و اما فی الآخره ففی جوار رب العالمین".65
براین اساس، انسان در نتیجه تزکیه نفس به فلاح مطلق و سعادت دنیوی و اخروی می رسد و در آخرت در جوار و قرب پروردگار خویش بوده و مقرب درگاه الهی می شود. بنابراین در انسان هم در اثر تزکیه نفس و مسلک اخلاق توحیدی، به قرب پروردگار می رسد.
اخلاق در قرآن، کاملا بر تزکیه نفس منطبق بوده و همه مراحل تزکیه نفس به شکل کامل تر در اخلاق توحیدی قرآن وجود دارد؛ چرا که تزکیه نفس، عبارت است از: پیراستن نفس از رذائل اخلاقی و آراستن آن به فضائل اخلاقی که منجر به فلاح و قرب الهی می شود و این همان چیزی است که در مسلک اخلاق قرآنی به وضوح مشاهده می شود؛ چرا که در اخلاق قرآن، انسان هدفی جز خود خداوند متعال ندارد واین هدف او را از همه رذائل و ناپاکی ها مبرا کرده و به تقوای الهی آراسته می کند و در نتیجه او به قرب خداوند متعال نائل می شود و این همان فلاح مطلقی است که انسان ها به وسیله تزکیه نفس به آن بشارت داده شده اند.
در مسلک قرآنی انسان ها از نظر معرفت و طرز تفکر، به گونه ای تربیت می شوند که زمینه های رذائل اعم از: اعتقادی، ملکاتی و رفتاری در وجود آن ها از بین رفته و دیگر محل و موضوعی برای رذائل باقی نمی ماند؛ به عبارت دیگر در این روش، اوصاف رذیله و خصلت های ناپسند، از طریق رفع و پیشگیری از بین می رود نه از طریق دفع و درمان؛ یعنی در این روش اجازه داده نمی شود که رذائل در نفس انسان نفوذ کند تا در صدد برطرف کردن آن برآید، بلکه قلب ها چنان مملو از علوم، معارف و محبت الهی می شود که دیگر محل و موضوعی برای رذائل اخلاقی باقی نمی ماند.
علامه طباطبایی سر طهارت انسان از آلودگی ها را در این نکته می داند که اساس و مبنای مسلک قرآن کریم، بر مبنای توحید خالص و ناب است که نسخه آن منحصر به نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) و معارف والای قرآن کریم می باشد.66
انسان در مسلک اخلاق توحیدی قرآن در نهایت به مرحله ای می رسد که فقط وجه باقی خداوند متعال را می طلبد و دیگر نه فضیلتی برای او مطرح است نه رذیله ای؛ نه به فواید دنیوی می اندیشد و نه به فواید اخروی؛ یعنی هدف او رسیدن به خدای متعال است و رذائل و فضائل اخلاقی به عنوان انسان نیستند بلکه تنها رسیدن به خدای متعال و دستیابی به رضایت خدای سبحان و قرب الهی هدف اصلی است و این هدف، تزکیه را به دنبال خود دارد و انسان از همه آلودگی ها پاک گشته و به همه فضائل آراسته می گردد.
تزکیه نفس در اصطلاح علم اخلاق، رشد و ارتقاء نفس به وسیله چیزهایی امثال معرفت الله و ایمان به آن و مراقبت و عمل بر طبق تقوای الهی و زیاد کردن خیرات و برکات و تطهیر نفس از گناهان و شرور و حرام ها و تهذیب نفس از رذائل و مفاسد اخلاقی و تربیت نفس طبق فضائل و اخلاق و پاک کردن نفس از روسوبات کفر نفاق ریاء و حسد و… است 67.در واقع تزکیه در اصطلاح علم اخلاق عبارت از پاک کردن و پیراستن نفس از نقایص و صفات رذیله و آراستن آن به صفات پسندیده و کمالات نفسانیه است.68بنابراین تزکیه اخلاق یا خودسازی رفتار کوششی است که هر فرد به کار می برد تا بدن رفتار و صفات خود را مطابق معیاری که قبول کرده و برگزیده است در آورد.69
تزکیه در این معنای خود مصادیق مختلفی را شامل می شود؛ که عبارتند از: پاکسازى روح از آلودگى شرک، پاکسازى از اخلاق رذیله، پاکسازى عمل به محرمات و هر گونه ریا و پاکسازى مال و جان به وسیله دادن زکات در راه خدا و شاید مناسبت استفاده معنای رشد و نمو برای این واژه این باشد که پاکسازى از آلودگی ها سبب رشد و نمو است.70
بنابراین منظور از بکار بردن کلمه تزکیه به طور عام در این تحقیق، همان تزکیه اخلاقی است.
– مبانی تزکیه اخلاقی
– خداشناسی
هر عملى که انسان براى غیر خدا انجام دهد، حتماً منظورى از آن عمل در نظر دارد، یا براى این مىکند که در کردن آن عزتى سراغ دارد و می خواهد آن را بدست آورد و یا بخاطر ترس از نیرویى آن را انجام می دهد، تا از شر آن نیرو محفوظ بماند، قرآن کریم هم عزت را منحصر در خداى سبحان کرده، و فرموده: "اِنَّ الْعِزَّهَ لِلَّهِ جَمِیعاً، عزت همهاش از خداست"،71 و هم نیرو را منحصر در او کرده و فرموده: "اَنَّ الْقُوَّهَ لِلَّهِ جَمِیعاً، نیرو همهاش از خداست."72
و معلوم است کسى که به این دین و به این معارف ایمان دارد، دیگر در دلش جایى براى ریا و سمعه و ترس از غیر خدا و امید به غیر خدا و تمایل و اعتماد به غیر خدا، باقى نمىماند، و اگر براستى این دو قضیه براى کسى معلوم شود، یعنى علم یقینى بدان داشته باشد، تمامى پستىها و بدی ها از دلش شسته می شود و این دو قضیه دل او را به زیور صفاتى از فضائل، در مقابل آن رذائل مىآراید، صفاتى الهى چون تقواى باللَّه و تعزز باللَّه و غیر آن از قبیل مناعت طبع و کبریاء و غناى نفس و هیبتى الهى و ربانى.
و نیز در کلام خداى سبحان مکرر آمده که ملک عالم از خداست و ملک آسمان ها و زمین از اوست و آن چه در آسمان ها و زمین است از آن وى است که مکرر بیانش گذشت، و حقیقت این ملک هم چنان که براى همه روشن است، براى هیچ موجودى از موجودات استقلال باقى نمىگذارد و استقلال را منحصر در ذات خدا مىکند.73
وقتى ملک عالم و ملک آسمان ها و زمین و ملک آنچه در آن ها است، از خدا باشد دیگر چه کسى از خود استقلال خواهد داشت؟ و دیگر چه کسى و به چه وجهى از خدا بى نیاز تواند بود؟
هیچ کس و به هیچ وجه، براى این که هر کسى را که تصور کنى، خدا مالک ذات او و صفات او و افعال او است و اگر براستى ما ایمان به این حقیقت داشته باشیم، دیگر بویى از استقلال در خود و متعلقات خود سراغ مىکنیم؟! نه با پیدا شدن چنین ایمانى تمامى اشیاء، هم ذاتشان و هم صفاتشان و هم افعالشان، در نظر ما از درجه استقلال ساقط می شوند، دیگر چنین انسانى نه تنها غیر خدا را اراده نمی کند و نمىتواند غیر او را اراده کند و نمی تواند در برابر غیر او خضوع کند، یا از غیر او بترسد یا از غیر او امید داشته باشد یا به غیر او به چیز دیگرى سر گرم شده و از چیز دیگرى لذت و بهجت بگیرد یا به غیر او توکل و اعتماد نماید و یا تسلیم چیزى غیر او شود و یا امور خود را به چیزى غیر او وا بگذارد.
و سخن کوتاه این که: چنین کسى اراده نمىکند و طلب نمىنماید، مگر وجه حق باقى را، حقى که بعد از فناى هر چیز باقى است، چنین کسى اعراض نمىکند مگر از باطل، و فرار نمىکند جز از باطل، باطلى که عبارت است از غیر خدا، چون آن چه غیر خداست فانى و باطل است، و دارنده چنین ایمانى براى هستى آن در قبال وجود حق که آفریدگار اوست وقعى و اعتنایى نمىگذارد.74
و نیز در کلام مجیدش آمده: "اللَّهُ لا اِلهَ اِلَّا هُوَ، لَهُ الْاَسْماءُ الْحُسْنى، اللَّه که جز او معبودى نیست، اسمایى نیکو دارد"،75 و نیز آمده: "ذلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ، لا اِلهَ اِلَّا هُوَ، خالِقُ کُلِّ شَیءٍ، اینک اللَّه است که پروردگار شماست معبودى جز او که خالق هر چیز است نیست"،76 و نیز آمده:"الَّذِی اَحْسَنَ کُلَّ شَیءٍ خَلَقَهُ، خدایى را که هر چه را آفرید نیکویش کرد"77 و آمده که: "وَ عَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَی الْقَیومِ، همه وجوه در برابر حى قیوم خاضع است" 78، و فرموده: "کُلٌّ لَهُ قانِتُونَ، همه در طاعت وىاند"79، و فرموده: "وَ قَضى رَبُّکَ اَلَّا تَعْبُدُوا اِلَّا اِیاهُ، پروردگارت قضا رانده که جز او را نپرستید"80 و نیز فرموده: "اَ وَ لَمْ یکْفِ بِرَبِّکَ، اَنَّهُ عَلى کُلِّ شَیءٍ شَهِیدٌ؟ آیا این براى پروردگارت بس نیست، که بر هر چیز ناظر است؟"81 و نیز فرموده: "اَلا اِنَّهُ بِکُلِّ شَیءٍ مُحِیطٌ، آگاه باش که او بر هرچیز احاطه دارد" و نیز فرموده: "وَ اَنَّ اِلى رَبِّکَ الْمُنْتَهى و بدرستى که آخرین منزل هستى، درگاه پروردگار تو است".
و از همین باب است آیات مورد بحث که مىفرماید: "وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ، الَّذِینَ اِذا اَصابَتْهُمْ مُصِیبَهٌ قالُوا: اِنَّا لِلَّهِ وَ اِنَّا اِلَیهِ راجِعُونَ" الخ، براى این که این آیات و نظائرش مشتمل بر معارف خاصه الهیهاى است که نتایج خاصهاى حقیقى دارد، و تربیتش نه هیچ گونه شباهتى به تربیت مکتبهاى فلسفى و اخلاقى دارد و نه حتى به تربیتى که انبیاء (علیه السلام) در شرایع خود سنت کردهاند.82
– معاد شناسی
از نظر اسلام زندگی انسان منحصر به جهان مادی و زندگی دنیایی نیست بلکه بعد از گذر از این دنیا، زندگی واقعی او آغاز می شود و مرگ به مفهوم نابودی و فنا نیست بلکه به مثابه ی پلی است که انسان را از سرای فانی به سرای باقی و جاوید رهنمون می کند، با چنین عقیده و برداشتی از مرگ، نگرش انسان در مورد حیات انسان بعد از مرگ با نظر منکران معاد متفاوت خواهد بود، خداوند در قرآن کریم می فرماید:
"اَ فَحَسِبْتُمْ اَنَّمَا خَلَقْنَاکُمْ عَبَثًا وَ اَنَّکُمْ اِلَینَا لَا تُرْجَعُونَ؟"83 آیا گمان کردید بیهوده آفریده شده اید و به سوی ما باز نمی گردید ؟
از اثرات ایمان به رستاخیز، شکل دادن به زندگی انسان است، اگر زندگی بعد از مرگ نباشد، زندگی این جهان پوچ و بیهوده خواهد بود.
خداوند در قرآن کریم در پاسخ به منکران معاد می فرماید:"قُلْ یتَوَفَّئکُم مَّلَکُ الْمَوْتِ الَّذِى وُکلَِّ بِکُمْ ثُمَّ اِلىَ رَبِّکُمْ تُرْجَعُونَ". 84بگو فرشته مرگ که بر شما گمارده شده شما را به تمام و کمال دریافت می کند.
خداوند پندار منکران معاد که می پنداشتند انسان همان جسم اوست که با مرگ متلاشی و ذرات آن در زمین ناپدید می شود نادرست دانسته و می فرماید: هویت واقعی شما چیز دیگری است که به وسیله ی فرشته مرگ به تمام و کمال دریافت می شود و با متلاشی شدن جسم، نابود نمی شود و مستقل از جسم به زندگی خود ادامه می دهد.85
آیاتی که بر حیات برزخی اشاره دارند دلالت بر عالمی پس از مرگ دارند و نیز دلالت بر بقای روح پس از مرگ دارند. قرآن کریم در این زمینه می فرماید:
"وَ لَا تَقُولُواْ لِمَن یقْتَلُ فىِ سَبِیلِ اللَّهِ اَمْوَاتُ بَلْ اَحْیاءٌ وَ لَاکِن لَّا تَشْعُرُونَ".86 هرگز کسانی را که در راه خدا کشته شدند مرده مپندارید، بلکه آنان زندگان اند اما شما در نمی یابید.
علامه ی طباطبایی در المیزان می فرمایند: منظور از حیات در این آیه، حیات حقیقی است نه حیات تقدیری و فرضی، و ( ولکن لا تشعرون ) یعنی به واسطه ی حواس خود نمی توانید این حیات غیر مادی را درک کنید.87
حیات انسان و به سخن دیگر، انسانیت انسان و اصالت وجودی اش به روح او وابسته است نه جسم وی، زیرا از نظر بدنی بسیاری از مخلوقات با انسان مشترک و حتی در مرتبه ی بدن، از او زیباتر هستند، ولی از شرافت و کرامت وجودی انسان بی بهره اند.
الهامات فطری به ما می گوید: مرگ پایان زندگی نیست به دو دلیل یکی آن که در نهاد همگان کمال مطلق خواهی وجود دارد. دیگر آن که هر چه در نهاد یک نوع وجود داشته باشد، برابر با مقتضای آن نیز در خارج موجود است نتیجه آن که این عالم ظرفیت کمال مطلق انسان را ندارد و زوال پذیر است. بنابراین باید برای زندگی و سرای ابدی برنامه داشت و باید به فکر آباد کردن آن بود تنها توشه برای این سرا، نفسی تزکیه یافته و مطهر است.
– انسان شناسی
انسان بر خلاف همه موجودات جهان آفرینش، دو بعدى است: نخست بعد حیوانى او که از این جهت یعنى از جهت تغذیه، زیست، تناسل، تکثیر نوع و… با سایر موجودات زنده مشترکات زیادى دارد. اما بعد ثانوى او که همان خصوصیت منحصر به فرد اوست و از جهت قواى دماغى و حالات روحى و ویژگی هاى نفسانى با سایر موجودات زنده متفاوت است و این خود محور اصلى تمایز او از دیگر جانداران مىباشد.
باید توجه داشت که انسان داراى ویژگى خاصى است که هیچ موجودى ندارد و آن انتخاب آگاهانه و اختیارى است که نه حیوانات این ویژگى را دارند و نه فرشتگان، تنها جن است که مثل انسان داراى این ویژگى است، و این حالت اختیارى که انسان مىتواند با تفکر و تامل و انتخاب راه بهتر، به عالی ترین مقام برسد از خصوصیات انسان است.
آن چه از آیات و روایات به دست مىآید آن است که انسان باید خود را به آفریدگار وابسته و مربوط بیابد، و وجود خود را غیر مستقل و پرتوى از شعاع وجودى او بداند، و هر قدر انسان وابستگى و عدم استقلال خود را بهتر درک کند توجهش به خالق جهان بیشتر خواهد شد و در نتیجه از انوار ربوبى بیشتر بهرهمند خواهد گردید تا آن جا که آینه تمام نما و مظهر کامل پروردگار جلت عظمته مىگردد.
اگر تصور کنیم که انسان دارای هدفی معقول نیست که در طول زندگی به سوی آن در حرکت است، یا انسان را موجودی محکوم به جبر زیستی، اجتماعی، تاریخی یا الهی بدانیم که خود نمی تواند سرنوشت خود را رقم بزند در این صورت زندگی انسان بی معنا و پوج خواهد بود، ولی اگر انسان را موجودی هدفدار و دارای اختیار تصور کردیم که می تواند با تلاش اختیاری خویش به آن هدف برتر دست یابد زندگی او معقول و بامعنا می شود.
انسان یگانه مخلوقی است که می تواند مظهر و آینه ی تمام نمای حق باشد و از این رو، درون آدمی نیز، همانند عالم برون، کانون آیات الهی است.
شناخت حضوری انسان، عامل یا راهی برای شکوفا و آگاهانه شدن معرفت حضوری و دستیابی معرفت حضوری آگاهانه نسبت به خدا می شود. و شناخت حصولی نسبت به انسان طریقی برای شناخت حصولی انسان نسبت به خداوند متعال و صفات والای اوست که معرفت حضوری از طریق عبادت، تزکیه ی نفس و سلوک عرفانی و معرفت حصولی با تامل و تدبر در اسرار و حکمت هایی که در وجود انسان است، فراهم می آید.
قرآن کریم نیز آشنایی حضوری و شهود قلبی نسبت به حق تعالی را پیش پای بشر نهاده است تا هر کسی به اندازه ی ظرفیت و تکامل وجودی خویش، با وجود خداوند متعال آشنا شده، با معرفت حضوری نسبت به کمال مطلق در سیر تکاملی خود به پیش رود. از جمله می فرماید: "وَ فىِ الْاَرْضِ ءَایاتٌ لِّلْمُوقِنِینَ.وَ فىِ اَنفُسِکمُْ اَ فَلَا تُبْصِرُونَ"88 در زمین نشانه هایی برای اهل یقین وجود دارد و در وجود شما، آیا نمی بینید ؟!
و نیز "سَنرُِیهِمْ ءَایاتِنَا فىِ الاَْفَاقِ وَ فىِ اَنفُسِهِمْ حَتىَ یتَبَینََ لَهُمْ اَنَّهُ الحَْقُّ"89بزودی نشانه های خود را در افق ها و در دل هایشان بدیشان خواهیم نمود تا برایشان روشن شود که او حق است.
مراتب وجودی انسان، در چهار مرتبه ذکر می شود:
1- مرحله ی اول، وجود مادی انسان است یا همان زندگی نباتی رشد و تولید و تغذیه.
2- مرحله ی دوم، وجود مثالی یا همان وجودی که حیوانات نیز از آن برخوردارند و گرفتار شهوت و غضب.
3- مرحله ی سوم، وجود عقلی، مرتبه ای که انسان صاحب ادراک و رای است. و می تواند علیرغم دستورات شهوت و غضب حیوانی تصمیمی بگیرد و این همان وجودی است که انسان ها آن را فراموش می کنند و فراموش می کنند که انسان اند و می توانند با قوای عقلانی معارف بلند الهی را درک کنند و این ابزاری است که خداوند برای هدایت انسان و نیز برای تامین نیاز، تنها به انسان عطا کرده است.
4- مرحله ی چهارم، وجود الهی است مرتبه ای بالاتر از همه ی مراتب که همان وجود ناشناخته ی انسان است. وجود الهی از دسترس عقل ما پنهان است و با توجه به آیه ی "و لکن کانوا انفسهم یظلمون".90
معنای ظلم، تجاوز به حقوق دیگری است و ظلم، تجاوز از حریم و محدوده ای است که مجاز نباشد، در ظلم همیشه دو طرف وجود دارد اما در ظلم به خود باید حریم و محدوده ای باشد که متعلق به خود انسان نباشد و این محدوده همان وجود الهی انسان است، وجودی که به خداوند تعلق دارد و امانت خدا در دست انسان است. روح الهی که در انسان خاکی دمیده شد و به او ظرفیت ملکوتی داد همان دنیای ناشناخته انسان است و وجود اصیل انسان نیز همین است.91 حال چگونه می توان به این مرحله راه یافت و چگونه می توان معرفت حضوری نسبت به پروردگار داشت؟ با پاک کردن و زدودن آلودگی از نفس و رفتار، و همانطور که در بحث فلسفه اخلاق گذشت، قرآن کریم تنها راه رستگاری و قرب الهی را تزکیه اخلاقی می داند.
سوالی که در این جا به نظر می رسد این است که آیا رشد انسان به این است که فقط به یک بعد از خود برسد؛ مثلا به بعد حیوانى که خوراک و خواب و خشم و شهوت است بپردازد و یا به کلى از خوردن و لذت بردن خوددارى کند و فقط به جنبههاى انسانى بپردازد. این هم در اسلام مذمت شده است، لذا رسول خدا (صلى الله علیه و آله وسلم) عثمان بن مظعون را که خانه و زندگى را ترک کرده بود و به گوشهنشینى و عبادت پرداخته بود مذمت کرد و وى را از این کار منع کرد.92 بنابراین باید دید رشد و کمال انسان در گرو چه چیز ممکن است؟
جواب صحیح این است که انسان یا هر موجودى از سویى یک کمال نهایى و اصلى دارد، و از سوى دیگر کمالات فرعى و وسیلهاى و مقدمهاى، آنچه مربوط به کمال اصلى انسان است هر چه رشد کند و شدت یابد خوب است، و اما کمالات فرعى و وسیلهاى باید در حدى که براى پیشرفت کمال نهایى و اصلى موثر است پیش برود ولى در آن جا که ضربه به رشد اصلى مىزند کنترل شود; مثلا اگر قواى بدنى انسان قوى شود ولى ضرر به رشد معنوى و کمال انسانى او نزند، این رشد خوب است، اگر انسان شبانه روز به فکر خوردن و ورزش بدن و سلامت جسم خود باشد و از رشد معنوى غافل شود درست است که کمال بدنى قابل تحصیل است اما چون به عبادت، تحصیل علم و کارهاى نیکوى دیگر نمىرسد این کمال نیست بلکه ضرر است. پس ما باید کمال انسانى را این گونه تعریف کنیم: مجموع روابطى که بین قواى مختلف انسان هست به گونهاى تکامل یابد که براى رشد نهایى و اصلىاش مضر نباشد که هیچ بلکه مناسب هم باشد. بدن هرچه قوى شود خوب است به شرط آن که براى جهات روحى ضرر نداشته باشد و صاحب آن از معنویات و مسائل روحى غافل نباشد.
پس انسان کامل کسى است که تمام تلاش و کوشش را صرف همه قوا و ابعاد وجودىاش کند تا انسان کامل شود.
– شرایط تزکیه
تزکیه اخلاقی عملی است که نیازمند شرایط و مقتضیات است. در ذیل به برخی از این شرایط اشاره می کنیم:
– ارادى و اختیارى بودن
در گذشته از تزکیه درخت توسط باغبان نوشتیم، اما تفاوت اساسى تزکیه درخت و تزکیه انسان در مورد اراده و اختیار است. درختى که باغبان تربیت مى کند از خود اراده اى ندارد. این باغبان است که مطابق خواست و اراده خود به درخت رسیدگى مى کند؛ درخت از خود فعالیتى نمى کند و اختیارى براى رد یا قبول رسیدگى و تربیت باغبان ندارد و کاملاً تسلیم شرایط و محیطى است که باغبان یا دیگران براى آن فراهم مى آورند. اما تزکیه انسان با اراده و اختیار خودِ او انجام مى گیرد. کسى نمى تواند انسان را با اجبار و تحمیل به سوى رشد و خوبى ها رهنمون کند و بى آن که خود بخواهد او را بهشتى کند. قرآن کریم در مورد هدایت، خطاب به پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى فرماید: "اِنَّکَ لا تَهْدِی مَنْ اَحْبَبْتَ وَ لکِنَّ اللّهَ یهْدِی مَنْ یشاءُ"93 در حقیقت، تو هرکس را دوست دارى نمى توانى راهنمایى کنى، لیکن خدا است که هر که را بخواهد راهنمایى مى کند. بنابراین حتى پیامبر(صلى الله علیه وآله) با آن مقام عظیم، و ولایت معنوى خود بر انسان ها، نمى تواند هرکس را که خود خواست هدایت کند. هدایت کار خدا است و هرکه را او بخواهد، هدایت مى کند. در مورد تزکیه نیز قرآن این چنین مى فرماید: "بَلِ اللّهُ یزَکِّی مَنْ یشاءُ"94 بلکه خدا است که هرکه را بخواهد پاک مى گرداند. براساس این آیه، تزکیه نیز مانند هدایت کار خدا است.
در این جا ممکن است این شبهه پیش بیاید که، اگر هدایت و تزکیه در اختیار خداوند است، پس باید منتظر بمانیم و ببینیم خدا چه زمان اراده خواهد کرد که ما هدایت شویم؛ چون او است که باید این کار را انجام دهد نه ما!
در پاسخ باید گفت، یکى از مسایلى که قرآن کریم اهتمام بر تعلیم آن دارد، مساله "توحید افعالى" است. توحید افعالى یعنى این که یگانه فاعل و موثر حقیقى را خدا بدانیم؛ چرا که هر فاعلى غیر از خدا، فعل و تاثیرش را از خدا گرفته و از خود چیزى ندارد. قرآن در مورد روییدن دانه و گیاهان، خطاب به مشرکان مى فرماید: "اَ اَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ اَمْ نَحْنُ الزّارِعُونَ"95 آیا شما آن [دانه] را زراعت مى کنید یا ماییم که زراعت مى کنیم. با این استفهام انکارى، تاکید مى کند که زارع حقیقى خداوند است. خداى متعال با ذکر مواردى از این قبیل در قرآن، مى خواهد ذهن مومن را متوجه "توحید افعالى" و این نکته کند که سرسلسله همه اسباب و علل در دست خدا است، و خداوند علت همه معلول هاست و هیچ کاری بدون اذن او انجام نمی پذیرد.
در مورد تزکیه انسان هم گرچه مى گوییم به اراده خود او است، اما نباید تصور کنیم که ما مستقل از تاثیر و اراده خداوند مى توانیم این کار را انجام دهیم. پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)، ائمه اطهار(علیهم السلام) و دیگر مربیان جامعه هرچه انجام دهند در امتداد اراده الهى است: "وَ ما تَشاوُنَ اِلاّ اَنْ یشاءَ اللّهُ رَبُّ الْعالَمِینَ"96 و تا خدا، پروردگار جهانیان، نخواهد [شما نیز]نخواهید خواست.
از این رو است که قرآن کریم گاهى تزکیه را به خدا، گاهى به پیامبر و گاهى به خود انسان نسبت مى دهد. در جایى مى فرماید: بَلِ اللّهُ یزَکِّی مَنْ یشاءُ؛97 بلکه خدا هر که را بخواهد پاک مى گرداند. در این آیه تزکیه به خدا نسبت داده شده است. در جایى دیگر مى فرماید: یزَکِّیهِمْ وَ یعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ؛98 [پیامبر] آنان را پاک مى گرداند و کتاب و حکمت بدیشان مى آموزد. در این آیه تزکیه را کار پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى داند. در جاى دیگر نیز تزکیه را به خود انسان نسبت داده، مى فرماید: قَدْ اَفْلَحَ مَنْ زَکّاها؛99 به تحقیق رستگار شد کسى که آن [نفس] را پاک گرداند. راز این که یک فعل (تزکیه) به سه فاعل (خدا، پیامبر، و خود انسان) نسبت داده شده فاعلیت طولى است. فاعل مستقل خدا است و فاعلیت پیامبر(صلى الله علیه وآله) و انسان با اجازه خداوند و در طول فاعلیت خداى متعال است؛ و این همان معناى توحید افعالى است.100
اصل میل به خوبی و گرایش به کمال در نهاد همه انسان ها هست و انسان فطرتاً به آن گرایش دارد. اگر این گرایش نبود هیچ کس نمی توانست انسان را تزکیه کند، چرا که تزکیه انسان امری ارادی است و تا انسان میل به چیزی نداشته باشد، هرگز آن را اراده نمی کند. اما کس یا کسانی که به تزکیه انسان ها اهتمام می ورزند، باید زمینه ای فراهم کنند که آنان با اراده و اختیار خود، در جهت تزکیه اخلاقی و نیل به قرب الهی و کمال انسانی، تلاش می کنند. "اراده" فعل خود انسان است و کسی نمی تواند آن را در انسان ایجاد کند تنها می شود شرایط را طوری فراهم کرد که توجه او به خوبی ها وکمالات معنوی معطوف شود.101
بنابراین معناى تزکیه انسان این است که کسانى در صدد برآیند و براى دیگران زمینه اى فراهم کنند که آنان با اراده خود به سوى خوبى ها و کمال سوق داده شوند؛ برخلاف تزکیه درخت، که امرى قهرى است و بى هیچ گونه دخالتى از ناحیه خود درخت، اتفاق مى افتد.
– امکان "خودتزکیه گى"
"تفاوت مهم دیگر بین تزکیه انسان و تزکیه درخت این است که انسان برخلاف درخت مى تواند "خودتزکیه" باشد. درخت خود نمى تواند زمینه رشد و نمو و تکامل خود را فراهم کند، اما چنین امکانى براى انسان وجود دارد."102 براى تزکیه، درخت نمی تواند کاری برای خود انجام دهد و باید منتظر باغبان باشد، اما انسان مى تواند با مدد همت خویش، مراتبى قابل توجه از تزکیه را خود و بى کمک مربى بپیماید. "انسان همان گونه که مى تواند "خودآموز" و "خودتعلیم" باشد، مى تواند "خودپرور" و "خودتزکیه" نیز باشد."103 یقیناً معلم و مربی در امر تزکیه می تواند کمک شایان و قابل توجهی انجام دهند اما این گونه نیست که اگر معلمی نیافتیم، نتوانیم خود را تزکیه کنیم و درواقع امر تزکیه اخلاقی منوط به داشتن مربی و معلم نیست، چرا که قرآن و معصومین(علیه السلام) و اراده و عزم ما برای تزکیه اخلاقی، کفایت می کند. اگر شنیده ایم، بى استاد و مراد نباید راه طریقت و سیر و سلوک را در پیش گرفت، باید بدانیم که این امر مربوط به مراتب عالى خودسازى و تزکیه نفس است. به طور قطع، بسیارى از مراحل و مراتب سیر و سلوک و تزکیه نفس، بى استاد و مربى نیز قابل دسترسى است. کمبودها، نقص ها و ضعف ها در این مراتب و مراحل را نباید ناشى از نبود استاد و مربى دانست؛ که این، نوعى فرافکنى و عذرى غیرموجه است. آن گاه که خطاب شود: "وَ قِفُوهُمْ اِنَّهُمْ مَسْوُلُونَ"،104 نمى توان پاسخ داد که من چون استاد و مربى نداشتم، نتوانستم خود را تزکیه کنم! آیا براى روزى که قرآن مى فرماید در آن روز "لَتُسْئَلُنَّ یوْمَئِذ عَنِ النَّعِیمِ."105 106
البته به یقین نمى توان انکار کرد که انسان براى بعضى از مراحل عالى سیر و سلوک معنوى، نیاز مبرم به استاد و راهنما دارد. کسى که در راه سیر و سلوک گام مى نهد اگر با استادى آگاه و بصیر ارتباط نداشته باشد، ممکن است شیطان او را فریب دهد. اما سطح این مراحل بسیار عالى تر از مراحل ابتدایى تزکیه است. به عنوان مثال، این گونه خطرها مربوط به مراحلى است که برخى کشف و شهودها براى فرد حاصل شده باشد. در این مراتب ممکن است در اثر دخالت شیطان، تشخیص مکاشفات ربّانى و الهى از مکاشفات نفسانى و شیطانى بر انسان مشتبه شود. این جا است که استاد باید به یارى سالک بشتابد و او را دست گیرى کند.
– عدم مغایرت تزکیه نفس با تکالیف فردی
باید توجه داشته باشیم، هیچگاه تزکیه ی نفس مغایر با وظایف و تکالیف فردی نیست. اصلاً تزکیه اخلاقی با عزلت گزینی و بدون ارتباط با دیگران و نیز انجام وظایف و تکالیف خود، در مقابل خود و دیگران، معنا پیدا نمی یابد. تزکیه ای مورد قبول است که در چارچوب شرع بوده و انسان را از انجام وظایف فرزندی، همسری و مادری باز ندارد چه این که انجام این وظایف نه تنها با تزکیه مغایر نیست بلکه انجام این وظایف با قصد قربت، خود از راه های میانبر برای تزکیه محسوب می شود.
– ایمان
همان طور که گفته شد آغاز تزکیه اخلاقی، منوط به عزم و اراده و اختیار آدمی است؛ اما شرایط برای بروز این میل و انگیزه مهم است. از جمله اموری را که قرآن به عنوان بستر و مقتضی تزکیه برشمرده می توان به ایمان اشاره کرد. قرآن ایمان را راهی برای تزکیه و رشد آدمی برمی شمارد و می فرماید: "و من یاته مومنا قد عمل الصالحات فاولئک لهم الدرجات العلی، جنات عدن تجری من تحتها الانهار خالدین فیها و ذلک جزاء من تزکی"107 در این آیه بیان شده است که ایمان به عنوان عامل و بستری مهم برای تزکیه به شمار می آید؛ زیرا کسی که از ایمان برخوردار نباشد انگیزه ای برای تزکیه نفس نمی یابد و راهی را به سوی کمال واقعی نمی جوید؛ چون که انسان هر چند به خاطر فطرت خود به سوی کمال گرایش دارد، ولی کمال را به درستی نمی شناسد و تحت تاثیر محیط و تربیت ممکن است اموری را کمالی یابد که نقص و ضدکمال است، از این رو تنها کسانی که اهل ایمان هستند، با یاری و راهنمایی وحی می توانند به درستی کمال را بشناسند و در راستای آن خود را تزکیه کنند و اموری را که ناشایست و ضدکمالی است از خود طرد نموده و تزکیه کنند.
– اهداف وفلسفه تزکیه
– لایق خلیفـه ی خدا بودن
انسان تنها موجودی است که خداوند عنوان جامع و کامل"خلیفه الله" را به او عطا کرد. و"وَ اِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَئکَهِ اِنىِّ جَاعِلٌ فىِ الْاَرْضِ خَلِیفَهً…"108 مقصود از خلافت، جانشینی از خداوند است و خلافت آدم یک خلافت اعتباری نبود بلکه خلافت و جانشینی تکوینی است چنانکه خداوند علم به اسماء را به آدم آموخت که ملاک شایستگی آدم (علیه السلام) برای این خلافت می باشد، در آیات قرآن صحیح بیان نشده که منظور از اسماء نام چه موجوداتی است، از روایات چنین بر می آید که مقصود هم نام های موجودات و واسطه های فیض خدا و هم اسماء خداوند باشد و برخی نیز گفته اند مقصود موجودات زنده و عاقلی است که متعلق به عالم ماوراء و مافوق عالم ملائکه است که اطلاع از آن ها مستلزم ترقی وجودی و داشتن کمال برتر از کمال وجودی ملائکه است و این خلافت تکوینی که اقتضای ولایت تکوینی در آدم و فرزندان او را دارد برای همه ی انسان ها و با هر شرایطی ممکن نیست و ظرفیت وجودی خاصی را می طلبد.109
آدمی یگانه موجودی است که می تواند به بهترین صورت ممکن نمایانگر صفات عالی خداوند و مظهر خیر و جمال مطلق او در عالم آفرینش باشد چرا که خلیفه یا قائم مقام در همه شئون نماینده و نمودار مقامی است که از سوی او به منصب خلافت گمارده شده است. بنابراین گزینش انسان برای احراز این مقام استعدادهای تکوینی و قابلیت های نامتناهی او برای رسیدن به کمال است و بالاترین مقامی که انسان سالک در پی دستیابی به آن است خلیفه الله شدن است اگر انسان به مرحله والای خلافت رسید به ولایت، رسالت، نبوت، و…. راه می یابد.110
برای رسیدن به مقام خلیفه ی الهی که غایت وجودی انسان است مسلماً باید مسیری را بپیمود که مسیر عملی آن تزکیه اخلاقی است.
– حفظ امانت الهی
"اِنَّا عَرَضْنَا الْاَمَانَهَ عَلىَ السَّمَاوَاتِ وَ الْاَرْضِ وَ الْجِبَالِ فَاَبَینَْ اَن یحَْمِلْنهََا وَ اَشْفَقْنَ مِنهَْا وَ حَمَلَهَا الْانسَنُ اِنَّهُ کاَنَ ظَلُومًا جَهُولا"111؛ ما امانت را بر آسمان ها و زمین و کوه ها عرضه داشتیم، آن ها از حمل آن سر برتافتند و از آن هراسیدند اما انسان آن را بر دوش کشید، او بسیار ظالم و جاهل بود.
انسان تنها موجودی است که بار سنگین امانت الهی را بر دوش کشیده است و حمل امانت الهی بزرگترین افتخار بشر بوده است.
"امانت" آن چیزی است که خدا به انسان سپرده است، تا او آن را برای خدا حفظ کند و سالم به صاحبش برگرداند. این امانت الهی استعداد و قابلیت کمالی است که انسان به واسطه پیدا کردن عقاید حَقّه و انجام اعمال صالحه به آن دست می یابد و تا بی نهایت نیز ادامه دارد.
عرضه داشتن این امانت به معنای مقایسه است یعنی استعداد کمال نامحدود انسان با استعداد سایر موجودات مقایسه و عدم شایستگی آن ها اثبات شد.
آسمان ها و زمین و کوه ها با اینکه از نظر حجم بسیار بزرگ و سنگین هستند لکن استعداد آن را نداشتند که حامل امانت خدا شوند، لذا با ترس آمیخته با احترام از پذیرش آن اباء کردند.
اما انسان که قابلیت کمال و توان حرکت در جاده ی عبودیت و پذیرش ولایت الهی را داشت این امانت را حمل کرد و به هیچ عنوان به هراس نیفتاد بلکه با همه ی سنگینی و خطرش قبول نمود.112 در مورد پذیرش امانت الهی نیز باید گفت: این پذیرش یک پذیرش قراردادی و تشریفاتی نبوده بلکه پذیرشی است تکوینی برحسب عالم استعداد. این انسان است که می تواند مختارانه در گزینش نیک و بد آزاد است و از این رو مسئولیت کارهای ارادی اش بر عهده خود اوست تزکیه نفس راه حفظ امانت الهی است هرگز حتی شیر را نمی توان در ظرف کثیف ریخت یقینا امانت الهی را نمی توان در قلب آلوده نگه داشت. بنابراین انسان برای حفظ امانت الهی، لازم است خود را تزکیه نماید تا لایق این امانت باشد از طرفی خود انسان وفطرت پاکی که خداوند در آغاز آفرینش به انان عطا نمود، امانتی بزرگ است که تنها با تزکیه اخلاقی میتوان از آن حفاظت کرد.
– تزکیه مقدم بر تعلیم و تربیت
تزکیه چنانکه گفته شد پاکسازی و تطهیر نفس، جان و مال است، از این رو اساسا تزکیه جنبه خودسازی دارد و در برابر آن تعلیم و تربیت در رابطه با دیگران است و جنبه دگرسازی دارد، با این وجود در آموزه های دین مبین اسلام و علم تعلیم و تربیت اسلامی تزکیه نفس از جایگاه ویژه ای برخوردار است و یکی از اصول مهم و اساسی تعلیم و تربیت، به شمار می آید. در اخلاق اسلامی متعلمی که نخست نفس خویش را از همه اخلاق رذیله و صفات زشت پاک نساخته است، شایسته آموختن نمی باشد. دلیل این همه توجه در تعلیم و تربیت اسلامی به تزکیه این است که دین اسلام علم و تحصیل را امری مقدس و الهی می داند و تا متعلم لوح نفس خود را از نقش های پست و زشت نزداید، انوار علم و حکمت از جانب الواح عقول فعال قدسی بر آن نتابد.113
"اَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیلِ ساجِداً وَ قائِماً یحْذَرُ الْآخِرَهَ وَ یرْجُوا رَحْمَهَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ یسْتَوِی الَّذینَ یعْلَمُونَ وَ الَّذینَ لا یعْلَمُونَ اِنَّما یتَذَکَّرُ اُولُوا الْاَلْباب."114 آیا چنین کسى با ارزش است) یا کسى که در ساعات شب به عبادت مشغول است و در حال سجده و قیام، از عذاب آخرت مى ترسد و به رحمت پروردگارش امیدوار است؟! بگو: "آیا کسانى که مى دانند با کسانى که نمى دانند یکسانند؟!…
– تابش نور معرفت
"تا خودسازى نباشد، نور معرفت بر دل نمى تابد و اصولا این دو از یکدیگر جدا نیستند."115
– آزادی و حکومت عقل
چنانکه حضرت علی (علیه السلام) می فرماید: "کَمْ مِنْ عَقْلٍ اَسِیرٍ تَحْتَ هَوَى اَمِیر."116 و چه بسا عقل که اسیر فرمانروایى هوس است.
هوای نفس ضد عقل معرفی شده که اگر آزاد باشد، از تربیت صحیح عقل جلوگیری می کند.117
قوای شهوی و غضبی انسان اگر آزاد باشند و مهار نگردند، از حالت اعتدال خارج گشته و به طغیان کشیده می شوند، بدون اینکه حد و مرزی بشناسند، صرفا اشباع خود را طلب می کنند. نتیجه این تعدی و طغیان چیزی جز انحراف فکر و علم انسان و بازماندن وی از علوم نافع و معارف صحیح انسانی نیست.118اما تزکیه اخلاقی باعث می گردد انسان از بند نفس رهایی یابد و حکومت عقل جایگزین حکومت نفس گردد.
– تزکیه عامل رستگاری
"قَدْ اَفْلَحَ مَنْ تَزَکَّی."119 به یقین کسى که پاکى جست (و خود را تزکیه کرد)، رستگار شد.
رستگاری، غایت القصوای هر مسلمانی است که به گواه این آیه تنها به کسانی وعده داده شده است که خود را تزکیه کنند.
– درک حقایق قرآن
پاک کردن و تهذیب نفس از گناه زمینه ساز درک حقایق قرآن و استفاده از معارف بلند قرآن کریم است:
"اِنَّهُ لَقُرْءَانٌ کَرِیمٌ، لَّا یمَسُّهُ اِلَّا الْمُطَهَّرُون" 120بدرستیکه آن قرآن کریمی است… و جز پاکان نمی توانند به آن دست زنند (دست یابند).
توضیح این که قرآن کریم ظاهری دارد و باطنی و دست یابی به معانی ظاهری قرآن برای اغلب انسان ها میّسر است امّا به معانی باطنی قرآن جز پاکدلان دست نخواهند یافت، طهارت در آیه 79-77 سوره ی واقعه هم طهارت ظاهری را شامل می شود و دلالت بر حرمت قرآن بر غیر طاهرین دارد و هم شامل طهارت باطنی می شود و به این مطلب اشاره دارد که تنها کسانی به اسرار و معانی باطنی قرآن دست می یابند که قلوب آنان از آلودگی های شرک و گناه پاک باشد و دست یافتن به تمام یا بخشی ازین معانی بستگی به مقدار طهارت باطنی فرد دارد که در درجه اول پیامبر و امامان معصوم هستند و در درجات بعد دیگر انسان ها، هر یک به اندازه ی طهارت نفس خود از باطن این کتاب بهره مند می شوند.
– جلب محبت خداوند
"اِنَّ اللَّهَ یحُِبُّ التَّوَّابِینَ وَ یحُِبُّ الْمُتَطَهِّرِین"121 خداوند توبه کنندگان را دوست دارد، و پاکان را (نیز) دوست دارد.
علاوه بر موارد فوق می توان مواردی دیگر را نیز به عنوان اثرات و اهداف تزکیه اخلاقی برشمرد که عبارتند از: دریافت پاداش الهی و رسیدن به نعمات بهشتی؛ خشنودی از قضا و قدر الهی، قناعت ورزی و رضایتمندی از زندگی و معیشت و… اشاره کرد.
– قرب به خدا
هدف از تزکیه رسیدن به مقامى است که انسان غیر از خدا کسى و چیزى و حتى خود را نبیند؛ به تعبیر دیگر هدف از تزکیه نفس، همان قرب خدا، و در مرحله عالی ترین آن فناء فى الله است. حال که دانستیم هدف از تزکیه قرب خداست، در توضیح "قرب خدا" مىگوییم:
نزدیک شدن به خداوند تبارک و تعالى نه به معناى کم شدن فاصله زمانى و مکانى است; که مثلا اگر به مکه مکرمه رفتیم از نظر مکانى به خدا نزدیک شده باشیم، یا نیمه شب از نظر زمانى به خدا نزدیک تریم، خیر زیرا خداوند تبارک و تعالى خود آفریننده زمان و مکان است و خود محیط بر همه زمان ها و مکان هاست و با هیچ کدام از موجودات نسبت زمانى و مکانى ندارد، خود مىفرماید:
"وَ نحَْنُ اَقْرَبُ اِلَیهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِید" 122ما از رگ گردن به او نزدیک تریم.
"هُوَ الْاَوَّلُ وَ الاَْخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْبَاطِنُ"123اوست اول و آخر و ظاهر و باطن.
"وَ هُوَ مَعَکمُْ اَینَ مَا کُنتُمْ" 124هر جا باشید او با شماست.
"فَاَینَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ اِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ عَلِیم"125پسبه هر سوروى آورید همان جا روى خداست.
پس مراد از قرب به خدا، نزدیکى مکانى و زمانى نیست، بلکه مراد این است که انسان در اثر حرکت اختیارى و انتخابى که دارد با اعمال و کردار نیکو و دورى از هر زشتى و پلیدى به مقامى برسد که مورد عنایتخاصالهى قرار گیرد به طورى که همه درخواست هایش به اجابت برسد، یعنى به آن جایى برسد که:
"ان دعانی اجبته و ان سالنی اعطیته"126اگرمرا بخوانداجابت مىکنم اورا و اگر از منچیزى بخواهد به اوعطا مىکنم.
بندهاى که به چنین مقامى برسد به کمال خود رسیده است و لذا در عرف جامعه هم کسى که مورد توجه شخصیتى باشد مىگویند او "مقرب" فلانى است، و در قرآن کریم هم بر پیشروان اسلام که از ارزش بیشترى برخوردارند عنوان "مقربین" اطلاق شده است: "و السابقون السابقون. اولئک المقربون"127 پیشى گیرندگان پیشى گرفتگانند. آنان مقربانند.
و این قرب به خدا مرتبهاى است از وجود که در آن استعدادهاى ذاتى شخص با سیر و حرکت اختیارى خود به فعلیت مىرسد; خواه حرکتى سریع و لحظهاى که انبیا و اولیاى خدا از لحظات دمیده شدن روح در کالبدشان سیر تکاملى کردند و در اندک مدتى به کمالات بزرگ و همان قرب حقیقى نایل شدند که عیسى بن مریم در گهواره مىگوید: "قال انى عبد الله آتانى الکتاب و جعلنى نبیا128گفت من بنده خدایم به من کتاب داده و مرا پیامبر قرار داده است."129 و خواه حرکتی کند و تدریجی.
– اسباب و ابزار تزکیه
عوامل و اسباب متعددی در عالم خارج یا درون انسان وجود دارد که هر یک به نوعی در تزکیه انسان نقش دارند که این ابزار را می توان به دو گونه کلی دینی و شرعی، و نیز انسانی و طبیعی تقسیم کرد، که هر یک شامل مواردی می شوند که عبارتند از:
– دینی و شرعی
– توفیق الهی
مهم ترین ابزار تزکیه نفس توفیق الهی و فراهم کردن اسباب از جانب خداوند است که اگر فضل و رحمت خداوند در این مورد وجود نداشته باشد هیچ انسانی قادر به تزکیه خود نخواهد بود130 و لکن تزکیه بشر از سوی خداوند دو نوع است. گاهی موهبتی و غیر اکتسابی است به این معنی که خداوند از همان آغاز برخی انسان ها همچون انبیاء امامان و برخی اولیاء خاص الهی را بر فطرت پاک خلق کرده و آنان را در برابر آلودگی ها از حمایت ویژه خود برخوردار می نماید. چنان که ابراهیم، اسحاق و یعقوب را پاک و خالص نموده و آنان را از برگزیدگان قرار داد ( و پلیدی و رجس را از اهل بیت(علیه السلام) دور نموده و آنان را پاک گردانید131 و یا مریم را از میان زنان عالم برگزید و به او طهارت نفس عطا کرد132 و گاهی اکتسابی است که بشر خود باید با تلاش، نفس خویش را از آلودگی ها منزه سازد ولی خداوند اسباب و زمینه های تزکیه را فراهم می کند مانند فرستادن پیامبران الهی برای آشنا کردن انسان با معارف دینی و تطهیر انسان133 و یا توفیق توبه انسان از گناه و پذیرش توبه134 و یا امور دیگری همچون عبادات و… که برای حصول تزکیه تشریع نموده است و تزکیه خداوند تنها شامل کسانی می شود که استعداد تزکیه را داشته و با زبان استمداد از خداوند تزکیه را طلب نمایند چنان چه جمله "سَمیعٌ عَلیم" در آیه "ولـکِنَّ اللّهَ یُزَکّی مَن یَشاءُ واللّهُ سَمیعٌ عَلیم"135 دلالت بر همین امر دارد؛ یعنی خداوند نسبت به درخواست کسانی که خواهان تزکیه اند شنواست و نسبت به کسانی که آمادگی تزکیه را دارند آگاه است.136 اما کسانی که از دین و ایمان روی برتافته و در راه کفر سرعت می گیرند مورد تزکیه خداوند قرار نخواهند گرفت137 چنان که عهد شکنان و کسانی که دین را به دنیا می فروشند نیز از تزکیه الهی بی بهره خواهند بود.138
– توبه
اگر انسان به گناه آلوده شد نباید از رحمت خدا مایوس گردد؛ زیرا راه سیرو سلوک و اصلاح نفس هیچ گاه مسدود نمی باشد، بلکه خداوند راه توبه را برای بندگانش باز گذاشته است.
البته این توبه به همراه عزم است. توبه از آن چه کرده ایم و عزم به سوی آن چه می خواهیم پیش برویم، به همین جهت، عده ای از علما ی اخلاق، منزل دوم را توبه گفته اند.139
"ای بندگان من که بر خود ستم و اسراف کرده اید از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را می آمرزد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است."140
باید توجه داشت که توبه، صرفا بیان کلماتی که بیانگر پشیمانی باشد نیست، بلکه روح توبه و حقیقت آن، عمل و اقدام جدی برای بازگشت به سوی خدا می باشد.
حضرت امام خمینی (ره) درباره عزم مناسب با این مقام، می فرمایند: "بناگذاری بر ترک معاصی و فعل واجبات و جبران مافات (گذشته ها) و عزم بر این که ظاهر و صورت خود را انسان عقلی و شرعی نماید."141
در دعای روز مبعث آمده است: "همانا دانستم که برترین توشه سالک در مسیر رسیدن به تو، عزم بر اراده ای است که با آن تنها تو را انتخاب نماید."142
– تقوا
تقوا در قرآن143 و احادیث به عنوان یک ارزش اصیل و بهترین داروی شفابخش بیماری های قلبی و بزرگ ترین وسیله و ابزار تزکیه نفس معرفی شده است.
انسان مومن به وسیله تقوا، می تواند راه خودسازی را بپیماید؛ زیرا تقوا نیرویی درونی و تعهد انسان به اطاعت از قوانین و دستورات شرع است که او را در برابر گناه کنترل می کند. چنان چه حضرت علی(علیه السلام) می فرمایند: "ای بندگان خدا بدانید تقوا دری است مستحکم و غیر قابل نفوذ."144
در واقع خداوند در طبیعت آدمی هم زمینه ارتکاب فجور و هم زمینه کسب تقوا را به ودیعه نهاده و تنها آن کس را اهل فلاح و رستگاری دانسته است که راه تقوا را برگزیده و بدین وسیله نفس خود را تزکیه نماید.145 در آیه ای دیگر قرآن مومنان را از خودستایی و پاک شمردن خود برحذر داشته و خداوند را آگاه تر به حال تقوا پیشگان معرفی کرده است146 که از این آیه بدست می آید که تنها راه دستیابی به تزکیه تقوا و عمل است، نه ادعا و حرف147 همچنین در آیات ۱۷ و ۱۸ سوره لیل، از سرگذشت با تقواترین انسان در قیامت خبر داده که با انفاق مال خویش برای تزکیه نفس از آتش جهنم دوری می کند که توصیف چنین افرادی به صفت تقوا نشانگر نقش مهم تقوا در تزکیه نفس میباشد. در روایت دیگری از امام علی(علیه السلام) نیز تقوا را داروی دردهای قلب و پاک کننده آلودگی ها از نفس دانسته است.148
– پیامبران و اولیای دین
پیامبران، امامان و دیگر رهبران الهی با آشنا کردن انسان ها با معارف دین، از دیگر عوامل عمده تزکیه انسان ها به شمار می روند149 و روی همین جهت که اینان نقش عمده ای در این جهت دارند ابراهیم(علیه السلام) از خداوند تقاضای فرستادن پیامبرانی می کند تا نسل او را از آلودگی ها پاک نمایند.150 و لکن یکی از شرائط پیشوایان الهی و هر آن کس که وظیفه تزکیه دیگران را بر عهده دارد تزکیه خود قبل از دیگران است چنان که خداوند به پیامبر که وظیفه تزکیه مردم را بر عهده دارد فرمان می دهد که از آلودگی ها دوری نماید "وثیابَکَ فَطَهِّر * والرُّجزَ فَاهجُر"151 که مراد به تطهیر لباس، تزکیه نفس است چنان که "رجز" نیز تمام افعال و اخلاق ناپسند و گناهان را شامل است.152 علی(علیه السلام) نیز در روایتی فرمود: کسی که امامت دیگران را بر عهده دارد باید قبل از تربیت دیگران به تربیت خود بپردازد.153 همچنین آنان باید به دنبال افراد آلوده رفته و آنان را دعوت به تزکیه نمایند نه این که منتظر آمدن افراد به نزد آنان جهت تزکیه باشند.154
– کتب آسمانی
کتاب های آسمانی اگر تحریف نشده باشند، باعث تزکیه و هدایتند. از میان کتب آسمانی تنها کتابی که تحریف نشده قرآن است. قرآن کتابی است که عمل به آن انسان را از تاریکی ها به سوی نور و روشنایی هدایت می کند155 و باعث می شود انسان از آلودگی های جهالت، شرک و گناه پاک گردیده و نفس خود را تطهیر نماید.156
– خوف خداوند
انسان از هر چیزی خوف داشته باشد از آن دوری می کند بجز خدا، هر چقدر خوف خدا در دل بیشتر باشد، کشش انسان به سمت او نیز پناه جویی اش از خدا، بیشتر می شود. خوف از خداوند باعث می شود انسان نفس را از هواها و خواسته های باطل نهی کرده و از ارتکاب گناه دوری گزیند157 و انذارهای انبیاء الهی را بشنود و در نتیجه نفس خود را از آلودگی ها پاک نماید.158
– عبادات
تمام عبادات و اعمال نیکی که اسلام برای پیروان خود تشریع نموده و مسلمانان را ترغیب به آن نموده است خود عاملی برای تزکیه نفس و دور شدن فرد از آلودگی ها به شمار می رود که برخی از عباداتی که قرآن در این جهت بدان اشاره نموده عبارت است از:
– نماز
نماز از عباداتی است که اگر با آداب و شرائط آن بجا آورده شود هم باعث جلوگیری از آلوده شدن به گناهان می گردد159 و هم انسان را از گناهانی که مرتکب شده پاک می نماید.160 در شان نزول آیه فوق نقل شده که یکی از مسلمانان به نام ابوالیسر گناهی را مرتکب شد و برای پاک شدن خود نزد رسول خدا آمد که آیه فوق نازل شد و پس از آن پیامبر به وی فرمود: "نماز تو کفاره گناهت می باشد."161 در آیات ۱۴ و ۱۵ سوره اعلی نیز تزکیه و نماز موجب رستگاری مومنان دانسته شده است که ذکر نماز بعد از تزکیه می تواند ذکر خاص بعد از عام و یکی از مصادیق تزکیه باشد. در روایتی نماز همچون آبی دانسته شده است که تمام گناهان بین دو نماز را محو می کند162 و در روایتی دیگر پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: نمازی که با آداب و شرائط اقامه شود گناهان را همچون برگ خزان می ریزاند.163
– روزه
از آن جا که یکی از شرائط اصلی روزه ترک محرمات و حتی اجتناب از برخی امور حلال است این عمل موجب دور شدن انسان از گناه و طهارت نفس و ایجاد تقوا می گردد.164
– وضو، غسل، تیمم
سه عمل وضو، غسل و تیمم نیز علاوه بر این که موجب طهارت ظاهری است طینت و باطن مومن را نیز از آلودگی های گناه و صفات ناپسند پاک می گرداند.165 در روایتی پیامبر وضو را موجب پاک شدن گناهان قبل از آن دانست166 و از امام رضا(علیه السلام) نیز نقل شده که وضو موجب پاک شدن از نجاسات رفع کسالت و چرت و تزکیه نفس می باشد.167
– رعایت احکام و قوانین شرعی
قرآن در آیاتی، پس از آن که از برخی احکام و قوانین الهی سخن به میان می آورد رعایت این قوانین از سوی مومنان را موجب تزکیه و تطهیر قلوب آنان برمی شمارد. از جمله در آیه ۲۳۲ سوره بقره از سخت گیری نسبت به زنان مطلقه نهی نموده و رعایت آن را موجب طهارت و تزکیه دانسته است. در آیات ۲۸ سوره نور از اجازه گرفتن از صاحبان خانه یاد نموده و در آیه ۳۰ همین سوره مومنان را سفارش به عفت نموده و عمل به این توصیه ها را موجب تطهیر و تزکیه قلوب آنان برشمرده است. همچنین در آیه ۵۳ سوره احزاب به مومنان سفارش نموده که با زنان پیامبر از ورای حجاب سخن گفته و این امر را هم موجب طهارت قلوب مردان و هم طهارت قلوب زنان پیامبر(صلی الله علیه و آله) دانسته است.
– انفاق
انفاق مال چه واجب و چه مستحب موجب پاک شدن اموال و نیز تطهیر قلوب از آلودگی ها و صفات ناپسند همچون بخل و دوستی دنیا می گردد168 برخی دادن زکات و انفاق مستحبی را هم موجب تزکیه فرد و هم تزکیه جامعه دانسته می گویند: بسیاری از آلودگی ها در جامعه به خاطر فقر است و انفاق به افراد نیازمند موجب رفع فقر و پاک شدن جامعه از بسیاری از آلودگی ها می گردد.169 خداوند در آیه ۱۰۲ سوره توبه به پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمان می دهد که بخشی از اموال مسلمانان را گرفته تا بدین وسیله آنان را تطهیر و تزکیه نماید. بیشتر مفسران مراد از آیه فوق را گرفتن زکات واجب دانسته اند170 اما برخی مراد از آن را بخشی از اموال افراد گنه کار دانسته اند که جهت کفاره گناه خویش پرداخت می نماید.171شان نزول آیه فوق172 که به گناه ابی لبابه و گرفتن بخشی از اموال او از سوی پیامبر جهت کفاره گناه اشاره دارد و نیز آیه بعد که از پذیرش توبه گناهکاران و قبول صدقات آنان از سوی خداوند یاد نموده173 نیز این نظریه را تایید می کند اگر چه استفاده حکم زکات واجب از آیه منافاتی با شان نزول و آیه بعد از آن ندارد. در آیات ۱۸ و ۱۹ سوره لیل نیز به انفاق مستحبی و نقش آن در تزکیه اشاره کرده و آن را از صفات متقین دانسته است. در روایات اسلامی نیز بر تاثیر انفاق در تزکیه و محو گناهان تاکید گردیده از جمله پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: هر کس خانواده مسلمانی را یک شبانه روز پذیرایی کند خداوند گناهان او را محو می کند.174
– حضور در مسجد
مسجد مکانی است که مومنان با ورود به آن هم خود را از آلودگی های ظاهری پاک می سازند و هم با عبادت و ذکر خدا قلوب خود را تطهیر می نمایند قرآن در آیه ۱۰۸ سوره توبه از مسجد قبا175 و ورود مومنانی که دوست دارند خود را در آن تطهیر نمایند یاد نموده است "لَمَسجِدٌ اُسِّسَ عَلَی التَّقوی مِن اَوَّلِ یَومٍ اَحَقُّ اَن تَقومَ فیهِ فیهِ رِجالٌ یُحِبّونَ اَن یَتَطَهَّروا". که تطهیر در این آیه هم تطهیر ظاهری را شامل است چنان که برخی روایات176 بر این امر دلالت دارند و هم پاکسازی روحانی از آثار شرک و گناه177 و تزکیه نفس را.
– ازدواج
لوط پیامبر با معرفی نمودن دختران خود به قومش می فرماید: این دختران من برای شما پاکیزه ترند،178 به این معنا که ازدواج می تواند به عنوان عاملی مهم درتزکیه نفس و طهارت آن عمل کند.
در آیه ۲۳۲ سوره بقره نه تنها ازدواج را عامل بازدارنده بر نمی شمارد بلکه جلوگیری نکردن از ازدواج زنان مطلقه را زمینه ای برای طهارت فزون تر برای جامعه بر می شمارد مومنان را تشویق می کند که زمینه را برای این عمل فراهم آورند.
– طبیعی و انسانی
– ایمان و عمل صالح
پذیرش دین الهی و انجام اعمال نیک از دیگر عوامل تزکیه در نگاه قرآن است.179 عمل صالح اختصاص به کاری خاص نداشته بلکه انسان هر کاری را خالصانه و به قصد تقرب به خدا انجام دهد موجب دور شدن از آلودگی ها و تزکیه نفس خواهد شد.180
– مراقبت
یکی از عوامل مهم خودسازی، مراقبت و توجه به نفس است. انسانی که به سعادت خود می اندیشد نمی تواند از اخلاق رذیله و بیماری های نفسانی خویش، غافل بماند. بلکه همواره باید مراقب و مواظب نفس خود باشد و اخلاق و کردار و حتی افکارش را تحت کنترل و نظارت کامل بگیرد و تمام توجهش به خدا شود. در مراقبه، انسان باید دادگاهی در درون خویش ایجاد کند و همواره نفس خود را به حساب کشد، به گونه ای که اگر کار نیکی از او سر زد، خدا را سپاس گوید و آن را توفیقی از جانب او بداند و اگر خطایی را مرتکب شد، بلافاصله توبه کند. در حدیثی قدسی آمده است: "در بهشت عَدن، کسانی ساکن می شوند که چون قصد معصیتی کردند، عظمت مرا یاد آورند و متوجه من باشند و به این جهت آن را ترک کنند."181
– تخلیه، تحلیه، تجلیه
تخلیه: تخلیه یعنی تهذیب و پاک سازی باطن و خالی کردن آن از ملکات و صفات زشت و پرهیز از آن چه سبب اشتغال به دنیا و مانع توجه به عالم غیب می گردد. به عبارتی رساتر، تخلیه عبارت است از حفظ کردن نفس از زیان های اجتماعی و انفرادی و خود را از مفاسد دنیوی و اخروی بر حذر داشتن.
تحلیه: نفس پس از رسیدن به مقام تخلیه، باید به اخلاق نیکو و صفات پسندیده ای که در نظام اجتماعی و رشد فردی و تکاملش موثر است، مزین شود. بنابراین تحلیه نوعی طهارت معنوی است و تا زمانی که بدست نیاید، انسان پاک و طاهر نشده است، اگرچه به طهارت ظاهری متصف باشد. از باب مثال می توان اتصاف نفس به مرتبه تحلیه را، به تقویت مریض با غذاهای مقوی بعد از بیماری تشبیه کرد. از جمله مواردی که انسان می تواند به واسطه آن نفس خود را پرورش دهد، اموری مانند: مداومت بر ذکر، نماز شب، دعا، تقوا، توکل، روزه و… است.
تجلیه: تجلیه به معنای تهذیب ظاهر و جلا دادن آن از طریق عمل به دستورات دین است. یعنی نفس انسان، قوا و اعضایش را با مراقبت کامل، مطیع احکام شرع نموده و پیرو دستورات دین گردد. اوامر دین را انجام دهد و از نواهی آن پرهیز کند، تا آثار طهارت در او ظاهر شود.182
– ابتلائات و گرفتاری
امام باقر (علیه السلام) می فرمایند: "لما نزلت هذه الآیه "مَن یَعمَل سُوءاً یُجزَ بِهِ" قال بعض اصحاب رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): ما اشدها من آیه، فقال لهم رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): اما تبتلون فی اموالکم و انفسکم و ذراریکم قالوا: بلی- قال: هذا مما یکتب الله لکم به الحسنات- و یمحو به السیئات"183، وقتی این آیه نازل شد که "هرکس عمل بدی انجام دهد، کیفر آن را می بیند" بعضی اصحاب پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)گفتند: آیه ای سخت تر از این نیست! پس پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به آنان فرمود: آیا در اموال و جا ن ها و خانوده تان دچار مصیبت می شوید؟ گفتند: بله، حضرت فرمود: این از آن چیزهایی است که خداوند به وسیله آن، برای شما حسنه می نویسد و به وسیله آن بدی ها را محو می کند. رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) دراین باره می فرماید:"اِنَّ اللهَ تَعَالَی لَیَکتُب لِلعَبدِ دَرَجَهَ العُلیَا فِی الجَنَّهِ فَلَا یَبلُغُهَا عَمَلُهُ فَلَا یَزَالُ یَتَعَهَّدُ بِالبَلَاءِ حَتَّی یَبلُغُهَا"184، همانا خداوند متعال برای بنده، درجه بالایی را در بهشت می نویسد، ولی عمل بنده به آن اندازه نیست پس همواره در بلاء قرار می گیرد تا به آن درجه برسد.
– موانع تزکیه اخلاقی
در یک تقسیم بندی کلی، موانع و آفات تزکیه اخلاقی و خودسازی رفتار را می توان به دو دسته تقسیم کرد: الف) موانع درونی ب) موانع بیرونی، موانع درونی خودسازی غالباً اخلاقی هستند، مانند: کبر و خودخواهی؛ خود کم بینی یا عقده حقارت؛ جهل به معرفت نفس و… امّا موانع بیرونی در امر خودسازی اختلال ایجاد می کنند مانند: مال دوستی؛ دلبستگی های قومی و فامیلی؛ تشریفات زائد و دست و پاگیر و غیره.
قرآن همان گونه که به عوامل ایجادی و مقتضای تزکیه و خودسازی اشاره می کند به موانع و عوامل بازدارنده و محرومیت ساز نیز اشاره دارد.
درواقع تزکیه یافتن انسان و پیمودن راه کمال و نیل به مقالات عالی کار سهل و ساده ای نیست، بلکه بسیار مهم و دشوار است و موانعی در این راه وجود دارد که انسان مرید، باید در برطرف ساختن آن ها جهاد کند و الا به مقصد نخواهد رسید. ما در ذیل به مهم ترین آن ها می پردازپم.
از مهم ترین موانع ای که قرآن برای محرومیت از خودسازی بر می شمارد می توان به عواملی چون تحریف حقایق قرآن و سایر کتب آسمانی185 سوداگری با عهد و پیمان الهی186 و سود و منفعت طلبی با کتب و آیات الهی و ارتزاق از راه دین187 سوگند های ناروا و ناحق برای دست یابی به متاع دنیوی و کتمان حق و معارف دینی188 اشاره کرد.
– تداوم گناه
انجام هرگناه به منزله ی برداشتن قدمی در جهت خلاف هدف نهایی خلقت و لکّه تاریکی بر صفحه ی دل است. هر چه قدر که انسان بر انجام گناه اصرار ورزد، صفحه ی دل او تاریک تر شده و بازگشت را برای او دشوارتر می سازد تا جایی که امکان دارد به طور کلی زمینه ی اصلاح نفس و تهذیب اخلاق در وی از بین برود و هیچ گاه موفّق به خودسازی نگردد. دلی که در اثر ارتکاب گناه آلوده و تاریک شده نمی تواند مرکز تابش انوار الهی باشد. حضرت صادق (علیه السلام) فرمودند: وقتی انسان مرتکب گناه شد یک نقطه سیاه در قلبش پیدا می شود پس اگر از گناه توبه کرد نقطه سیاه محو می گردد و اگر همچنان به معصیت ادامه داد نقطه سیاه نیز تدریجاً بزرگ می شود تا این که بر مجموع قلب غلبه نماید، در این صورت هرگز به فلاح و رستگاری نخواهد رسید.189
همچنین ایشان در جای دیگری فرموند: پدرم فرمود برای قلب انسان چیزی بدتر از گناه نیست زیرا گناه با قلب به جنگ و ستیز می پردازد تا اینکه بر آن غلبه کند، در این صورت قلب واژگون می گردد.190
– تعلقات دنیایی
یکی از موانع بزرگ مسیر کمال و خودسازی تعلقات مادی است. تعلقّاتی مانند علاقه به مال و ثروت علاقه به همسر و فرزند، علاقه به خانه و اسباب زندگی، علاقه به جاه و مقام و ریاست علاقه به پدر و مادر و برادر و خواهر حتی علاقه به علم و دانش می تواند انسان را از حرکت و هجرت و سلوک باز دارند و یا لااقل طی طریق را برای وی دشوار سازند. قلبی که با محسوسات انس گرفته و شیفته و دلباخته ی آن ها است چگونه می تواند از آن ها دست بردارد و به عالم بالا سیر و صعود کند. علاوه بر آن، بر طبق احادیث، حبّ دنیا ریشه تمام گناهان می باشد و انسان گناهکار نمی تواند به مقام قرب الهی صعود نماید. از همین رو رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: "اوّلین چیزی که بوسیله ی آن معصیت خدا انجام گرفت شش صفت بود: علاقه به دنیا، علاقه به ریاست، علاقه به زن، علاقه به خدا، علاقه به خواب، علاقه به راحتی".191
همچنین حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمودند: "محبت دنیا ریشه ی هر گناهی است".192
البته نباید از نظر دور داشت که آنچه مذموم است، دلبستگی و تعلّق خاطر مفرط به امور دنیوی است، نه خود آن ها. انسان سالک مانند سائر انسان ها برای ادامه ی زندگی به خدا و لباس و مسکن و همسر دارد و برای تامین آن ها ناچار است کار کند. برای بر نسل باید ازدواج کند برای اداره ی زندگی اجتماعی ناچار است، مسئوولیت اجتماعی بپذیرد و به همین جهت در شرع مقدس اسلام از هیچ یک از این ها مذمت نشده بلکه با قصد قربت همه این ها می تواند عبادت محسوب شوند، مگر پیامبر گرامی اسلام و امیرالمومنین و امام سجاد و سائر ائمه (علیهم السلام) کار و کوشش نمی کردند. امّا نقطه ی انحراف زمانی است که تمتّع از آن ها وی را چنان به خود مشغول سازد که انسان هدفی به غیر از آنها را دنبال نکند و از هدف خلقت خویش که همانا قرب الی الله است، غافل ماند. همچنان که در روایت از امام صادق به این امر اشاره شده است. ایشان می فرمایند: "دورترین حالات بنده از خدا وقتی است که هدفی جز سیر کردن شکم و تامین خواسته های شهوانی نداشته باشد." "عن ابی عبدالله (علیه السلام) قال: ابعد مایکون العبد عن الله عزوجلّ اذا لمّ یهمّه الا بطنه و فرجه".193
– پرخوری
یکی از موانع تهذیب نفس، پرخوری و شکم پرستی است، شخصی که شبانه روز تلاش می کند غذاهای خوب و لذیذ تهیه کند و شکم را از انواع غذاها انباشته سازد چگونه می تواند با خدای خویش خلوت کند، با او انس بگیرد و راز و نیاز کند. انسان با شکم انباشته از غذا چگونه می تواند حال عبادت و دعا داشته باشد. کسی که لذّتش را در خوردن و آشامیدن می داند، چگونه می تواند طعم ولذت مناجات را بچشد و به همین جهت اسلام از پرخوری مذمت نموده است.
حضرت صادق (علیه السلام) به ابوبصیر فرمود: شکم در اثر پرخوری طغیان می کند و نزدیک ترین احوال بنده به خدا هنگامی است که شکمش خالی باشد و بدترین حالات وقتی است که شکمش پر باشد.194
حضرت صادق (علیه السلام) فرمود: خداوند سبحان پرخوری را مذموم می داند.195
رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: پرخوری نکنید که نور معرفت در قلب شما خاموش می گردد.196
حضرت صادق در حدیثی فرمود، برای قلب مومن چیزی زیانبارتر از پرخوری نیست، پرخوری باعث قساوت قلب و تحریک شهوت می شود و گرسنگی خورش مومن و غذای روح و طعام قلب و صحت بدن می باشد.197
امیرالمومنین (علیه السلام) فرمود: هنگامی که خدا صلاح بنده اش را بخواهد قلت کلام و قلت طعام و قلت خواب را به او الهام می کند.198
اما یادآوری این مطلب هم ضروری است که سالک الی الله نیز مانند سائر مردم برای زنده ماندن و نیروی عبادت نیاز به غذا دارد اما باید به مقدار تامین نیازهای بدن غذا بخورد و از پرخوری جداً اجتناب نماید. زیرا پرخوری اسباب کسالت و بی رغبتی به عبادت و قساوت قلب و غفلت از یاد خدا می شود بر عکس کم خوری و گرسنگی موجب سبکی و آمادگی برای عبادت و توجه به خدا می شود و این موضوع کاملاً مشهود است که انسان در حال گرسنگی از صفای روح و نورانیت و حال خوش برخوردار است که با شکم پر، برخوردار نخواهد بود.
– سخنان غیر ضروری
یکی از اموری که سالک را از حرکت و نیل به مقصد بازمی دارد و مانع توجه و حضور قلب می شود سخنان بی فایده و غیر ضروری است. خداوند متعال به انسان نیروی تکلم داده تا نیازهای خویش را برطرف سازد. اگر به مقدار نیاز سخن گفت، از این نعمت بزرگ درست استفاده کرده است، اما اگر به سخنان بیهوده و غیر ضروری پرداخت، این نعمت الهی را تضییع خواهد کرد. علاوه بر آن در اثر زیاد حرف زدن و پراکنده گوئی، فکرش پراکنده و پریشان می شود و نمی تواند نسبت به خداوند متعال توجه کامل و حضور قلب پیدا کند و به تزکیه ی نفس بپردازد، به همین جهت در احادیث از پر حرفی و سخنان بی فائده مذمت شده است از باب نمونه: پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: "مردم سه دسته اند 1 – غنیمت برنده 2 – افراد سالم از خطا 3 – متضرر. دسته اول که مغتنم می باشند کسانی هستند که ذکر خداوند بر زبان آن ها جاری است و دسته دوم که افراد سالم هستند کسانی می باشند که ساکتند و دسته سوم یعنی اهل خسران کسانی هستند که وارد در سخنان باطل می شوند."قال رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله: المجالس ثلاثه غانم و سالم و شاحب، فالغانم الذی یذکر اللّه و السالم فالساکت و الشاحب الذی یخوض فی الباطل".199
و نیز فرمودند: "زبانت را نگهدار که این بهترین هدیه است برای نفس خودت، آنگاه فرمود، انسان به حقیقت ایمان نائل نمی شود مگر این که زبانش را نگه دارد."200
در همین رابطه ی امیرالمومنین (علیه السلام) فرمودند: زبانت را نگه دار و سخنانت را بشمار تا این که کلامت در غیر امر خیر تقلیل یابد.201
امام رضا (علیه السلام) فرمودند: سه چیز از علائم فهم و فقاهت می باشد: بردباری و علم سکوت و سکوت دری است از درهای حکمت، سکوت موجب محبت می شود و دلیل هر خیری است.202
به هر حال بر سالک لازم است زبان خویش را کاملاً کنترل کند و سنجیده سخن بگوید، از ولنگاری و پرحرفی جدّاً اجتناب کند، در مورد امور دنیا به مقداری سخن گوید که برای زندگی او ضرورت دارد و در عوض زبانش را به گفتن ذکر و ورد و مطالب علمی و مطالب سودمند و مفید اجتماعی مشغول بدارد.
– ضعف اراده
یکی از موانع بزرگ این راه که شاید مهمترین آن ها باشد ضعف و اراده و عدم قدرت تصمیم گیری است. این مانع انسان را از شروع در عمل باز می دارد. شیطان و نفس اماره ابتدا سعی می کند موضوع ریاضت و مسیر و سلوک را کوچک و غیرضروری جلوه دهند. تلاش می کنند، انسان را به انجام وظایف صوری، بدون توجه و حضور قلب، قانع سازند، می گویند. تو وظیفه ای جز انجام این عبادت ها نداری. چه کار داری با حضور قلب و توجه و ذکر و تهذیب نفس و اگر احیاناً به فکر افتاد با صدها حیله و نیرنگ او را از اراده باز می دارند و گاهی موضوع را آن قدر برایش دشوار جلوه می دهند که مایوس و ناامید گردد.
لیکن انسان باید جلوی وسوسه های شیطان و نفس اماره را بگیرد. با مراجعه به آیات و احادیث و کتب معرفت و اخلاق به ارزش و ضرورت سیر و سلوک واقف گردد و بداند که تهذیب راس همه امور است و موجب فراهم آمدن سعادت دنیا و آخرت است.
– حبّ ذات
وقتی سالک، تمام موانع را برطرف ساخت و از همه ی مراحل گذشت، تازه با مانع بسیار بزرگی مواجه می شود و آن حب ذات است. تازه متوجه می شود همه ی اعمال و حرکات و عبادت هایش از حبّ ذات نشات می گیرد چرا که عبادت و ریاضت و ذکر و دعا و نماز و روزه اش، به منظور استکمال نفس و پاداش اخروی است که نتیجه اش عائد نفس می شود و چنین عبادت هایی گرچه انسان را به بهشت و ثواب اخروی نائل می گرداند، لیکن انسان را به مقام شامخ ذکر و شهود و لقاء، ارتقاء نخواهند داد. سالک تا از مقام خودخواهی و خودبینی نگذرد، نور خدا در دلش تجلی نخواهد کرد و تا از مقام ذات و حب نفس هجرت نکند به بارگاه قدس الهی بار نخواهد یافت.
بنابراین بر انسان سالک لازم و ضروری است که با ریاضت و جهاد خویشتن را از محدوده حب ذات خارج سازد و حب ذات را به حب خدا تبدیل نماید و همه کارهایش را صرفاًٌ برای رضای خدا انجام دهد. اگر غذا می خورد بدان منظور باشد که محبوب ازلی زنده ماندنش را خواسته است و اگر عبادت می کند بدان جهت باشد که خدای را سزاوار پرستش می داند. چنین فردی نه طالب دنیا است و نه طالب عقبی، بلکه طالب خداست. حتی کشف و کرامت را نمی خواهد و جز معبود حقیقی مطلوب و منظوری ندارد. اگر از این مرحله دشوار نیز گذشت و حتی شخصیت و هویت خویش را از دست داد، می تواند در بساط توحید قدم بگذارد و به مقام شامخ لقا و شهود ارتقا یابد و در بارگاه "فی مقعد صدقٍ عند ملیک مقتدر" نازل گردد.
– شیطان
از آن جا که شیطان دشمن انسان است203 و سوگند خورده که همه انسان ها را گمراه نماید204 یکی از عوامل اصلی آلوده شدن انسان ها به گناه و مانع عمده تحصیل تزکیه به شمار می رود بر همین اساس قرآن مومنان را از تبعیت او برحذر داشته و می گوید اگر لطف خدا نبود ـ با توجه به دام ها و وسوسه های شیطان205 هیچ کس قادر به تزکیه خود نمی بود.206
– کفر و نفاق
عدم پذیرش دین الهی و نفاق از دیگر موانع طهارت قلب و تزکیه است.207
– عصیان و گناه
نافرمانی خداوند و ارتکاب گناه از دیگر اموری است که قرآن در آیاتی آن را مانع تطهیر قلوب مومنان برمی شمارد. از جمله در آیه ۷۷ آل عمران به پیمان شکنی یهود به قصد رسیدن به مال دنیا اشاره کرده و آن را مانع تزکیه آنان دانسته است که مراد از عدم تزکیه این افراد این است که خداوند آنان را از آلودگی گناهشان به وسیله آمرزش پاک نمی کند و یا مراد تزکیه در گفتار است یعنی خداوند چنان که اولیاء خود را مدح می کند آنان را مورد ستایش قرار نمی دهد.208 یا مراد این است که خداوند این افراد را در جایگاه پاکان قرار نمی دهد.209 در آیات ۴۱ و ۴۲ مائده نیز به گناهانی همچون، گوش سپاری به شایعات، سخنان دروغ، جاسوسی برای دیگران، تحریف کتب آسمانی و حرام خواری از سوی یهود اشاره نموده و ارتکاب آن ها را از موانع تطهیر قلوب برشمرده است.
فهرست منابع
* قرآن کریم، مترجم: حسین انصاریان، قم، اسوه، 1383ش.
* قرآن کریم، مترجم: محمد مهدی فولاد وند، تهران، دارالقرآن الکریم،1415ه.ق.
* قرآن کریم، مترجم: مهدی الهی قمشه ای، قم، دانش، 1384ش.
منابع فارسی
1-آقا جمال خوانساری، محمد بن حسین، شرح آقا جمال خوانساری برغرر الحکم ودرر الکلم، تهران: دانشگاه تهران، 1366 ش.
2-آموزگار، محمد حسن، اسلام و تزکیه نفس، تهران: انتشارات انجمن اولیاء و مربیان جمهوری اسلامی، 1375 هـ. ش، چاپ اول.
3-ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، ثواب الاعمال وعقاب الاعمال، مترجم: صادق حسن زاده، قم، ناشر فکر آوران، 1384 ش.
4-ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ، کمال الدین وتمام النعمه، مترجم: منصور پهلوان، قم، انتشارات مسجد مقدس جمکران، 1386 ش.
5-ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ، امالی، مترجم: کریم فیضی، قم، تهذیب، 1386 ش.
6-ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ، من لا یحضره الفقیه، مترجم: علی اکبر غفاری و محمد جواد غفاری و صدر بلاغی، مصحح: علی اکبر غفاری، تهران: شر صدوق، بی تا.
7-ابن طاووس، علی بن موسی، اللهوف علی قتلی الطفوف، مترجم: احمد فهری زنجانی، تهران، جهان، 1348 ش.
8-ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ، اللهوف علی قتلی الطفوف، مترجم: محمد لک علی آبادی، قم، هنارس، 1384 ش.
9-اژیه، علی اکبر، صبر ازدیدگاه قرآن، قم، شفق، بی تا.
10-اسمایلز، ساموئیل، اخلاق، مترجم: محمد سعیدی، مشهد، کتاب فروشی زوار، بی تا.
11-افرام البستانی، فواد، فرهنگ المعجم الوسیط، مترجم: محمد بندریگی، تهران، اسلامی،1382 ش.
12- انصاری، محمد باقر وسید حسین رجایی، صدای فاطمی فدک (خطابه حضرت زهرا (سلام الله علیها))،قم، دلیل ما، 1383 ش.
13- آموزگار، محمد حسن؛ اسلام و تزکیه نفس، تهران، انتشارات انجمن اولیاء و مربیان جمهوری اسلامی، چاپ اول، 1375 هـ. ش.
14- انصاریان، حسین، عرفان اسلامی، بی جا، پیام آزادی، 1368 ش.
15-انیشتین، آلبرت، دنیایی که من می بینم، مترجم: فریدون سالکی، بی جا، پیروز، بی تا.
16- بحرانی، کمال الدین میثم بن علی بن میثم، شرح نهج البلاغه ابن میثم، مترجم: حبیب الله روحانی، مشهد، بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی، 1375 ش.
17-بقلی، روزبهان، عبهر العاشقین ، تهران: هانری کوربن و محمد معین ، 1360 ش.
18-بیگلری، مجتبی، ابتلاء ازدیدگاه قرآن وسنّت، تهران، رمز، 1380
19-پاکزاد، عبدالعلی، ابتلاء و آزمایش در قرآن پژوهش های قرآنی (ویژه قرآن ومهندسی فرهنگی )، تابستان 1387.
20-پلانتینگا، الوین، 1376، فلسفه دین، خدا، اختیار و شر، ترجمه محمد سعیدی مهر، موسسه فرهنگی طه.
21-پلانتینگا، الوین و دیگران، کلام فلسفی (مجموعه مقالات)، ترجمه ابراهیم سلطانی و احمد نراقی، موسسه فرهنگی صراط 1384، چاپ دوم.
22-تاجری، حسین، انتظار بذر انقلاب، تهران، بدر، 1358 ش.
23-تالیافرّو، چارلز، فلسفه دین در قرن بیستم، ترجمه انشاءالله رحمتی، دفتر پژوهش و نشر سهروردی،1382ش.
24-جعفری، محمد تقی، ترجمه وتفسیر نهج البلاغه، تهران، دفترانتشارات فرهنگ اسلامی، 1358 ش.
25- جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن، تهران، مرکز نشر فرهنگی رجاء، 1366 ش.
26-جوادی آملی، عبد الله؛ تفسیر موضوعی قرآن کریم (مبادی اخلاق در قرآن)، قم، مرکز نشر اسوه، 1377ش، چاپ چهارم.
27-چیتیک، ویلیام ، عوالم خیال، ترجمه قاسم کاکایی، تهران: انتشارات هرمس، 1385ش.
28-حصاری، علی اکبر، تاریخ فرهنگی سیاسی معاصر، قم، مرکز نشر هاجر، 1385 ش.
29-حکیمی، محمد رضا وعلی ومحمد، الحیاه، ترجمه: احمد آرام، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1380 ش.
30-خمینی، روح الله، شرح چهل حدیث، تهران، موسسه تنظیم ونشر آثار امام خمینی، 1386 ش.
31-خوارزمی ، حسین بن حسن، شرح فصوص الحکم محی الدّین بن عربی ، تهران: چاپ نجیب مایل هروی ، 1364 ش.
32-دستغیب شیرازی، عبدالحسین،قلب سلیم، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1362 ش.
33- دشتی، مهدی وهادی حمیدی، بلاء وآزمایش الهی، قم، وثوق، 1390 ش.
34- دهخدا، علی اکبر، لغت نامه دهخدا، تهران، موسسه انتشارات وچاپ دانشگاه تهران، 1377 ش.
35-راغب اصفهانی، حسین بن محمد، ترجمه وتحقیق مفردات الفاظ قرآن، ترجمه: سید غلام رضا خسروی حسینی، تهران، مرتضوی، 1381 ش.
36- ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ، معجم مفردات الفاظ القرآن، تحقیق: ندیم مرعشلی، تهران، المرتضویه، بی تا.
37-رجبی، محمود، انسان شناسی، قم: موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(قدس سره) ۱۳۸۰.
38-رفیعی محمدی، ناصر، گفتار رفیع، قم، معروف، 1388 ش.
39-رضایی، مهین، 1380، تئودیسه و عدل الهی (مقایسه ای بین آراء لایب نیتس و استاد مطهری) دفتر پژوهش و نشر سهروردی.
40-ری شهری، محمد، کیمیای محبت، چاپ و انتشارات دارالحدیث، ۱۳۷۸ ه.ش، چاپ اول.
41-زمخشری، محمودبن عمر، الکشاف فی تفسیر القرآن، تالیف علیرضا باقر، تهران: خانه کتاب،۱۳۸۸ش.
42- سبحانی، جعفر، منشور جاوید، قم، موسسه امام صادق (علیهم السلام)، 1383 ش.
43-سرّاج طوسی، ابونصر، اللمع فی التصوف، مترجم: دکتر مهدی حجتی، تهران، اساطیر، 1382 ش.
44- سروش، عبدالکریم، اوصاف پارسایان، تهران، موسسه فرهنگی صراط، 1371 ش.
45- سعادت پرور، علی، ظهور نور ترجمه کتاب الشموس المضیئه، مترجم: سید محمد جواد وزیری فرد، قم، تشیع، 1376 ش.
46-شریعتمداری، جعفر، شرح وتفسیر لغات قرآن براساس تفسیر نمونه، مشهد، بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی، 1374 ش.
47- شریف الرضی، محمد بن حسین، ترجمه وشرح نهج البلاغه (فیض الاسلام)، مترجم: علی نقی فیض الاسلام اصفهانی، تهران، موسسه چاپ ونشر تالیفات فیض الاسلام، 1379 ش.
48-شریفی، احمد حسین، موج فتنه (ازجنگ جمل تا جنگ نرم)، تهران، کانون اندیشه جوان، 139ش.
49-شوان، فریتیوف، 1383، اسلام و حکمت خالده، ترجمه فروزان راسخی، انتشارات هرمس و مرکز گفتگوی تمدن ها.
50-صالحی، ابراهیم، پژوهش پیرامون جمع میان علم وامتحان الهی در قرآن کریم، رشت، مبین،1381 ش.
51- صدر، محمد باقر، سنّت های تاریخ در قرآن، مترجم: دکتر سید جمال الدین موسوی، تهران، تفاهم، بی تا.
52-طباطبائی، محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، مترجم: محمد باقرموسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1374 ش.
53-غفاری، ابوالحسن، سنّت امتحان در زندگی انسان، قم، مرکز پژوهش های اسلامی صدا وسیما، 1383 ش.
54- غفوری چرخابی، حسین، فتنه از دیدگاه امام علی(علیهم السلام) درنهج البلاغه، اردکان یزد، قداست، 1382 ش.
55- غلامی مایانی، ابوالقاسم، امتحان الهی (در قرآن وحدیث) وخودآزمایی، تهران، معاصر، 1388 ش.
56-فلسفی، محمد تقی، گفتار فلسفی اخلاق از نظر همزیستی و ارزش های انسانی، تهران: انتشارات فرهنگ اسلامی، چاپ سوم، 1378ش.
57-قرائتی، محسن، تفسیر نور، تهران، مرکز فرهنگی درس هایی از قرآن، 1383 ش.
58-قمی، عباس، مفاتیح الجنان، مترجم: الهی قمشه ای، قم، انتشارات مسجد مقدس جمکران،1382 ش.
59-قمی مشهدی، محمدبن محمدرضا، تفسیر کنز الدقایق و بحر الغرائب، مصحح : حسین درگاهی، تهران: وزاره الثقافه و الارشاد اسلامی، موسسه الطبع و النشر، ۱۳۶۶ش.
60- کارگر، رحیم، مهدویت پیش از ظهور، قم، دفتر نشر معارف، 1387 ش.
61-کلینی، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الروضه من الکافی، ترجمه هاشم رسولی محلاتی، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه،1362 ه.ش.
62-ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ، اصول کافی، مترجم: حسن مصطفوی، تهران، کتاب فروشی علمیه اسلامیه، 1369 ش.
63-ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ، لسان التنزیل، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1355 ش.
64-لقمانی، احمد، راز سختی وبلاء در زندگی، قم، بهشت بینش، 1389 ش.
65-گروه مترجمان، ترجمه وتفسیر مجمع البیان، تهران، فراهانی، 1360 ش.
66-ــــــــــــــــــــــــــ، تفسیر هدایت، مشهد، بنیاد پژوهش های اسلامی استان قدس رضوی،1377 ش.
67-محقق، محمد باقر، دائره المعارف در فرهنگ قرآن، تهران، بعثت، بی تا.
68- محمدی، حمید، مفردات قرآن، قم، موسسه دارالذکر، 1385 ش.
69-محمدی ری شهری، محمد؛ میزان الحکمه، ترجمه حمیدرضا شفیعی، قم، دارالحدیث، 1379.
70-محیطی، علی؛ صراط سلوک، قم، انتشارات آل علی، بی تا.
71-مرکز فرهنگ ومعارف قرآنی، دائره المعارف قرآن کریم، قم، موسسه بوستان کتاب، 1382 ش.
72-مصباح یزدی، محمد تقی، ره توشه، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1384 ش.
73- ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ، زینهار از تکبر، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی،1386 ش.
74-ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ، عروج تا بی نهایت، قم، موسسهآموزشی وپژوهشی امام خمینی،1386 ش.
75-ــــــــــــــــــــــــــــــــــ، جامعه وتاریخ از دیدگاه قرآن کریم، تهران، شرکت چاپ ونشر بین الملل سازمان تبلیغات اسلامی، 1379 ش.
76- ــــــــــــــــــــــــــــــــــ ، اخلاق در قرآن ، قم: موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ اول، 1378ش.
77-مطهری، مرتضی، آشنایی با قرآن، تهران، صدرا، 1388 ش.
78-ـــــــــــــــــــــــــــــ، عدل الهی، تهران، صدرا، 1385 ش.
79-ــــــــــــــــــــــــــــ، حکمت هاواندرزها، تهران، صدرا، 1385 ش.
80-ــــــــــــــــــــــــــــ، تعلیم وتربیت دراسلام، تهران، صدرا، 1385 ش.
81- معادیخواه، عبدالمجید، فرهنگ آفتاب، تهران، نشر ذره، 1372 ش.
82-معین، محمد، فرهنگ معین، تهران، زرین، 1382 ش.
83-مکارم شیرازی، ناصر ودیگران، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1374 ش.
84-ملاصدرا، صدرالدین محمد، الحکمه المتعالیه فی الاسفار الاربعه العقلیه، تصحیح دکتر احمد احمدی، تهران:انتشارات بنیاد حکمت اسلامی صدرا،1381ش.
85- موسوی نسب، جعفر، ابتلاء وآزمایشات انسان در قرآن، بی جا، ارزشمند، 1385 ش.
86- مهدویان، حسن واحمد نطنز، نگاهی قرآنی به آزمون الهی، تهران، کانون اندیشه جوان، 1386 ش.
87-میرداماد، محمدبن محمدباقر، 1367، قبسات، به اهتمام دکتر مهدی محقق، انتشارات دانشگاه تهران.
88-نجم رازی، عبداللّه بن محمد، مرصادالعباد، تهران: چاپ محمدامین ریاحی، 1352 ه.ش.
89- نخشبی ، ضیاءالدین، سِلک السلوک ، تهران: چاپ غلامعلی آریا، 1369 ش.
90-نعمه اللّه ولی، سیدنورالدین، رساله های سیدنورالدین شاه نعمت اللّه ولی، ج 1، تهران: چاپ جواد نوربخش، 1355 ش.
91-هاشم زاده، محمد رضا، فلسفه امتحان الهی، اصفهان، نقش نگین، 1389 ش.
92- هاشمی خویی، میرزا حبیب الله، منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه (خوئی)، مترجمان، حسن حسن زاده آملی وحسن ومحمد، باقر کمره ای، تهران، مکتبه الاسلامیه، 1400 ه.ق.
93- هدایت نیا گنجی، فرج الله، بلاها و بلاء دیدگان، قم، موسسه بوستان کتاب، 1388 ش.
94- همدانی، عبدالصمد، بحر المعارف، مترجم: حسین استادولی، تهران، حکمت،1412 ه.ق و1370 ش.
منابع عربی
95-ابرقوهی، شمس الدین ابراهیم، مجمع البحرین، تهران: نجیب مایل هروی ، 1364 ش.
96- ابن ابی الحدید، عبدالحمید بن هبه الله، شرح نهج البلاغه لابن ابی الحدید، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1387ه.ق و1967م.
97- ابن اثیر الجزری، مبارک بن محمد، النهایه فی غریب الحدیث والاثر، قم، اسماعیلیان، 1364 ش.
98-ابن ابی جمهور، محمد بن زین الدین،عوالی اللئالی العزیزیه فی الاحادیث الدینیه، مصحح: مجتبی عراقی، 4جلد، قم: دارالشهداء للنشر، بی تا.
99-ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)،، علل الشرایع، قم،کتاب فروشی داوری، 1385 ش و1966م.
100-ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ، الخصال، قم، جامعه مدرسین، 1362 ش.
101-ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ، معانی الاخبار، قم، دفترانتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1403ق.
102-ابن سینا، ابوعلی حسین بن عبدالله، اشارات و تنبیهات، با شرح محقق طوسی و قطب الدین رازی، قم: نشر البلاغه. 1375ش.
103- ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول، قم، ناشر جامعه مدرسین، 1404ه.ق.
104- ابن شهر آشوب مازندرانی، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب (لابن شهر آشوب)، قم، ناشر علامه، 1379 ه.ق.
105-ابن عربی، محیی الدین، فتوحات مکیه، قاهره:بی چا، 1339ق.
106-ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمرو، تفسیرالقران العظیم، بیروت، دارالکتب العلمیه، منشورات محمد علی بیضون، 1419 ه.ق.
107- ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب المحیط، بیروت، دارالسان العرب ودارالجیل، 1408 ه.ق و1988م.
108- ابن همام اسکافی، محمد بن همام سهیل، التمحیص، قم، مدرسه الامام المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، 1404 ه.ق.
109- ابی الفتح الاربلی، ابی الحسن علی بن عیسی، کشف الغمه فی معرفه الائمه، بی جا، الناشر مرکز الطباعه والنشر للمجمع العالمی لاهل البیت (علیهم السلام)، 1426 ه.ق.
110- ازدی، عبدالله بن محمد، الماء، تهران، دانشگاه علوم پزشکی ایران، 1387 ش.
111- ازهری، ابی منصور بن احمد، تهذیب اللغه، بیروت، لبنان، داراحیاء التراث العربی، بی تا.
ان سعد، بی نام، الطبقات الکبری، بیروت، داراحیاء التراث العربی، بی تا.
112- احمد رضا، معجم متن اللغه، بیروت، دارمکتبه الحیاه، 1377 ه.ق، 1958م.
113-بحرانی، هاشم بن سلیمان، البرهان فی تفسیر القرآن، قم، ناشر موسسه بعثه، 1374 ش.
114- بحرانی اصفهانی، عبدالله بن نورالله، عوالم العلوم والمعارف والاحوال من الآیات والاخبار والاقوال، قم، موسسه الامام المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، 1413 ه.ق.
115- برقی، احمدبن محمدبن خالد، محاسن برقی، سید مهدی رجائی، بی جا، مجمع جهانی اهل بیت، 1416 ه، چاپ دوم.
116-بی آزار شیرازی، عبدالکریم ومحمد باقر حجتی، تفسیر کاشف، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1376 ش.
117-بیضاوی، عبد الله بن عمراعداد، انوار التنزیل و اسرار التاویل ( تفسیر بیضاوی) ،مرعشلی، محمد عبدالرحمن بیروت:دار احیاء التراث العربی-موسسه التاریخ العربی. بی تا.
118-بیهقی، احمد بن علی، تاج المصادر، چاپ هادی عالم زاده، تهران ۱۳۶۶ـ ۱۳۷۵ ش.
119- پاینده، ابوالقاسم، نهج الفصاحه (مجموعه کلمات قصار حضرت رسول (صلی الله علیه وآله وسلم ))، تهران، دنیای دانش، 1382 ش.
120-تفلیسی، ابوالفضل ابراهیم ابن جیش، وجوه قرآن، تهران، حکمت،1396 ه.ق.
121-تهانوی، محمداعلی بن علی، کشاف اصطلاحات الفنون، تهران 1967م.
122-تیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، مصحح:سید مهدی رجایی، قم: دارالکتاب اسلامی، 1410ق.
123- ثقفی تهرانی، محمد، تفسیر روان جاوید، تهران، برهان، 1398 ق.
124- جوهری فارابی، ابی نصر اسماعیل بن حماد، تاج اللغه وصحاح العربیه المسمی الصحاح، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1428 ه.ق.
125-حافظ، محمود، المعجم الکبیر، بی جا، جمهوریه المصر اللغه العربیه، 1400 ه.ق.
126- حامد مقدم، احمد، سنّت های اجتماعی در قرآن، مشهد، بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی، 1387 ش.
127- حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، تهران، المکتبه الاسلامیه، 1399 ه.ق.
128-حسینی طاشی شاهرودی، سید محمد، جامع البیان فی احکام القرآن، تهران: کمال الملک نوبت چاپ:اول، 1386ش.
129-حلوانی، حسین بن محمد بن حسن بن نصر، نزهه الناظر وتنبیه الخاطره، قم، مدرسه الامام المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، 1408 ه.ق.
130- حیری النیساری، ابی عبدالرحمان اسماعیل بن احمد، وجوه القرآن، مشهد، موسسه الطبع التابعه للآستانه الرضویه المقدسه مشهد، 1422 ه.ق.
131- خراز رازی، علی بن محمد، کفایه الاثرفی الاثر نص علی الائمه الاثنی عشر، قم، بیدار، 1401 ه.ق.
132- خوری الشهرتونی، سعید، اقرب الموارد فی فصح العربیه والشوارد، تهران، دارالاسوده للطباعه والنشر، 1374 ش و 1416 ه.ق.
133-خیر فاطمه، محمد، منهج الاسلام فی تزکیه النفس، بیروت: دار الخیر، 1424 هـ. ق، چاپ اول.
134-دامغانی، حسین بن محمد، الوجوه و النظائر لالفاظ کتاب اللّه العزیز، ج ۱، قاهره: چاپ محمدحسن ابوالعزم زفیتی، ۱۴۱۲/ ۱۹۹۲.
135-دیلمی، حسن بن محمد، اعلام الدین فی صفات المومنین، قم، موسسه آل البیت (علیهم السلام)، 1408 ه.ق.
136- رازی، ابی الحسین احمد بن فارس بن زکریا، معجم مقابیس اللغه، قم، مرکز دراسات الحوزه والجامعه، 1387 ش.
137-رشید رضا، محمد، تفسیرالقران الحکیم (الشهیر بتفسیرالمنار)، بیروت، دارالفکر،1303 ش و1342 ه.ق.
138-سپهر، محمد تقی، ناسخ التواریخ در احوالات حضرت سیدالشهداء (علیهم السلام)، تهران، کتابفروشی اسلامیه، 1336 ش.
139-سجستانی، محمد بن عزیز، غریب القرآن( المسمی بنزهه القلوب)، بیروت ۱۴۰۲/۱۹۸۲.
140-سهروردی، شهاب الدین ، مجموعه مصنفات، (3 جلدی)، تصحیح هانری کربن، انجمن شاهنشاهی فلسفه ایران، بی تا.
141- سیوطی، جلال الدین، الدار المنثور فی تفسیر الماثور، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، 1404 ه.ق.
142- شریعتمداری، جعفر، شرح وتفسیر لغات قرآن براساس تفسیر نمونه، مشهد، بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی، 1374 ش.
143- شریف الرضی، محمد بن حسین، ترجمه وشرح نهج البلاغه (فیض الاسلام)، مترجم: علی نقی فیض الاسلام اصفهانی، تهران، موسسه چاپ ونشر تالیفات فیض الاسلام، 1379 ش.
144-ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ، مترجم: جعفر شهیدی، تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، 1368 ش.
145-ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ، مترجم: مصطفی زمانی، قم، پیام اسلام،1362 ش.
146-ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ، مترجم: محمد دشتی، قم، مشهور، 1379 ش.
147-ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ، محقق:صالح صبحی، قم، هجرت، 1414ه.ق.
148- شعرانی، ابوالحسن، نثر طوبی یا دائره المعارف قرآن مجید، تهران، کتابفروشی اسلامیه،1398 ه.ق.
149- شعیری، محمد بن محمد، جامع الاخبار (للشعیری)، نجف، المکتبه الحیدریه، بی تا.
150-شوکانی، محمد بن علی، فتح القدیر، دمشق، بیروت، دارالکلم الطیب، 1414 ه.ق.
151-شیرازی، محمد حسین، تفسیر تبیین القرآن، بیروت، دارالعلوم، 1423 ه.ق.
152-شمس الدین آملی، محمدبن محمود، نفائس الفنون فی عرایس العیون، ج 2، تهران: چاپ ابراهیم میانجی، 1379ه.ش.
153-صدرالدین شیرازی، محمدبن ابراهیم، تفسیر القرآن الکریم، قم: چاپ محمد خواجوی، 1379ه.ش.
154-طباطبائی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1417 ه.ق.
155- طبرسی،ابو علی الفضل بن الحسن، مجمع البیان، بیروت، داراحیاء الترث العربی، 1406 ه.ق.
156- ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ، مشکاه الانوار فی غرر الاخبار، نجف، المکتبه الحیدریه، 1385 ه.ق.
157-طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن (تفسیر طبری) جلد: ٢٩ ، بیروت:دار المعرفه، بی تا.
158-طبری، احمد بن علی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، مصحح: محمد باقر خراسان، 2جلد، مشهد: نشر مرتضی، 1403ق.
159- طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، تهران، المکتبه المرتضویه، 1375 ش.
160-طنطاوی بن جوهری، الجواهر فی تفسیرالقرآن الکریم، بیروت: دارالفکر، بی تا.
161- طوسی، محمد بن الحسن، کتاب الغیبه للحجه، قم، دارالمعارف الاسلامیه، 1411 ه.ق.
162-ــــــــــــــــــــــــــــ، مصباح المتهجّد، بیروت 1411/1991
163-ــــــــــــــــــــــــــــ، التبیان فی تفسیرالقرآن، بیروت: چاپ احمد حبیب قصیر عاملی، بی تا.
164- طیب، عبدالحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران، اسلامی، 1378 ش.
165- عروسی الحویزی، عبد علی بن جمعه، ثور الثقلین، قم، اسماعیلیان، 1415 ه.ق.
166- عطاردی، عزیز الله، مسند الامام الشهید ابی عبدالله الحسین بن علی، بی جا، عطارد، 1376 ش.
167-علی بن الحسین، صحیفه سجادیه، قم: دفتر نشر هادی، 1376ش.
168- عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر العیاشی، تهران، المطبعه العلمیه، 1380 ه.ق.
169-غزالی، محمدبن محمد، احیاء علوم الدین، بیروت: 1412/ 1992.
170-ــــــــــــــــــــــــ، الاربعین، ترجمه برهان الدین حمدی، تهران: 1368 ش.
171-قتال نیشابوری، محمد بن احمد، روضه الواعظین و بصیره المتعظین، قم، انتشارات رضی، 1375 ش.
172-فراهیدى، خلیل بن احمد؛ العین، ج 5، قم: انتشارات هجرت، 1410 ق، چاپ دوم.
173- فخر رازی، محمد بن عمراعداد، التفسیر الکبیر، بیروت:مکتب تحقیق دار احیاء التراث، بی تا.
174- فضلی، عبدالهادی، مبادی اصول فقه، قم، مرکز نشر هاجر، 1384 ش.
175- فیروز آبادی، مج الدین محمد بن یعقوب، القاموس المحیط فی اللغه، بیروت، دارالفکر، بی تا.
176- فیض کاشانی، محمد محسن بن شاه مرتضی، المحجه البیضاء فی التهذیب الاحیاء، قم، موسسه المحبین، 1426 ه.ق.
177- ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ، تفسیر الصافی، تهران، الصدر، 1415 ه.ق.
178-ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ، الوافی، اصفهان، کتابخانهامام امیرالمومنین علی (علیهم السلام)، 1406 ش.
179- فیومی، احمد بن محمد، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، قم، دارالهجره، 1414 ه.ق.
قرشی بنایی، علی اکبر، قاموس قرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1384 ش.
180- ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ، تفسیراحسن الحدیث، تهران، بنیاد بعثت، 1377 ش.
181-عبدالکریم بن هوازن قشیری ، الرساله القشیریه ، قاهره: چاپ عبدالحلیم محمود و محمودبن شریف ، بی تا.
182- قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، قم، دارالکتاب، 1404 ه.ق.
183-کاشفی، حسین بن علی، مواهب علیّه(تفسیر حسینی)، تهران: چاپ محمدرضا جلالی نائینی، ۱۳۱۷ـ ۱۳۲۹ ش.
184-کاشانی، فتح اللّه بن شکراللّه، تفسیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین (تفسیر کبیر ملافتح اللّه کاشانی)، تهران ۱۳۴۴ ش.
185-عبدالرزاق کاشانی، شرح منازل السائرین، الطبعه الاولی، 5141، بیروت: دار المجتبی
186- کامل سلیمان، یوم الخلاص فی ظل القائم المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، بیروت، دارالکتاب اللبنانی، 1399 ه.ق و 1979 م.
187- کراجکی، محمد بن علی، کنز الفوائد، قم، دارالذخائر، 1410 ه.ق.
188-کفعمی، ابراهیم بن علی، المصباح، چاپ سنگی ۱۳۲۱ه.ش.
189-کلینی، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1407 ه.ق.
190-کوفی اهوازی، حسین بن محمد، المومن، قم، موسسه الامام المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، 1404 ه.ق.
191-لیثی واسطی، محمد بن علی، عیون الحکم و المواعظ (للیثی)، قم، دارالحدیث، 1376 ش.
192- مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، مرآه العقول فی شرح اخبار آل الرسول،تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1404 ه.ق.
193-ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ، بحار الانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار،بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1403 ه.ق.
194-مدرسه الامام المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، التفسیر المنسوب الی الامام الحسن العسکری (علیه السلام)، قم، 1409 ه.ق.
195-مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، الناشر مرکز آثار العلامه المصطفوی، 1385 ش.
196-ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ، تفسیر روشن، تهران، مرکز نشر کتاب، 1380 ش.
197-معلوف، لویس، المنجد فی اللغه، تهران: قدس نوبت چاپ:چهارم، 1378ش.
198-مغنیه، محمد جواد، الکاشف، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1426 ه.ق.
199- مقرم، عبدالرزاق، مقتل الحسین، قم، مکتبه آل علی(علیهم السلام)، 1426 ه.ق.
200-موسسه آل البیت(علیهم السلام)، الفقه المنسوب الی الامام الرضا (علیهم السلام)، مشهد، 1406 ه.ق.
201-میبدی، احمدبن محمد، کشف الاسرار و عده الابرار، تهران: چاپ علی اصغر حکمت، 1376 ه.ش.
202-نراقی، محمد مهدی، جامع السعادات، قم، اسماعیلیان، 1383 ه.ق.
203-ـــــــــــــــــــــــــــ، علم اخلاق اسلامی، ترجمه: سید جلال الدین مجتبوی، تهران:حکمت، 1370هـ..ش، چاپ چهارم.
204- نراقی، احمد، معراج السعاده، تهران، دهقان، 1385 ش.
205-نوری، حسین بن محمد تقی، مستدرک الوسائل ومستنبط المسائل، قم، موسسه آل البیت(علیهم السلام)، 1408 ه.ق.
206- نظام الاعرج، حسن بن محمد، تفسیر غرائب القرآن و رغائب الفرقان، بیروت: چاپ زکریا عمیرات، ۱۴۱۶/۱۹۹۶.
207- ورام بن ابی فراس، مسعود بن عیسی، مجموعه ورام، قم، مکتبه فقیه، 1410 ه.ق.
1. خلیل بن احمد فراهیدى، العین، قم: انتشارات هجرت، 1410 ق، چاپ دوم، ج 5، ص394.
2. محمد بن مکرم ابن منظور، لسان العرب، بیروت، دارالسان العرب ودارالجیل، 1408 ه.ق و1988م، ج 14، ص358.
3. فخر الدین طریحى، مجمع البحرین، تهران، المکتبه المرتضویه، 1375 ش، ج 1، ص 204.
4. خلیل بن احمد فراهیدى، همان، ذیل "زکو" ص 394؛ ابی الحسین احمد بن فارس بن زکریا الرازی، معجم مقابیس اللغه، قم، مرکز دراسات الحوزه والجامعه، 1387 ش، ذیل "زکی "؛ احمد بن علی بیهقی، تاج المصادر، چاپ هادی عالم زاده، تهران ۱۳۶۶ـ ۱۳۷۵ ش، ج۱، ص۹۹؛ محمد بن مکرم ابن منظور، همان، ج 14، ص 358؛ سعید شرتونی، اقرب الموارد فی فصح العربیه و الشوارد، ذیل "زکا".
5. شمس، 7 – 10.
6. محمد تقی مصباح یزدی، اخلاق در قران، قم: موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ اول، 1378ش، ص22.
7. محمد تقی مصباح یزدی، همان، ص22.
8. خلیل بن احمد فراهیدى، همان، ج5، ص 420.
9. عبداللّه بن محمد انصاری، منازل السایرین، ص 71؛ روزبهان بقلی، عبهر العاشقین، ص 104 و 25.
10. عبدالکریم بن هوازن قشیری، الرساله القشیریه، ص 179؛ علی بن عثمان هجویری، کشف المحجوب، ص 253؛ ضیاءالدین نخشبی، سِلک السلوک، ص 128.
11. منصوربن اردشیر عَبّادی، صوفی نامه : التصفیه فی احوال المتصوفه، ص 56؛ حسین بن حسن خوارزمی، شرح فصوص الحکم محی الدّین بن عربی،قاهره:بی چا، 1339ق، ج 1، ص 406.
12. محمدبن محمد غزالی، احیاء علوم الدین، بیروت: 1412/ 1992،ج 3، ص 60؛ محمد بن شاه مرتضی فیض کاشانی، تفسیر الصافی،تهران، الصدر، 1415 ه.ق، ص61ـ64.
13. عبداللّه بن محمد نجم رازی، مرصادالعباد، تهران: چاپ محمدامین ریاحی، 1352 ه.ش، ص 178ـ 179.
14. خواجه عبداللّه انصاری، همان، ص 71ـ73.
15. احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج، بیروت، داراحیاء الترث العربی، 1406 ه.ق، ج 1، ص 97.
16. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، همان، ج 6، ص 104.
17. حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، پیشین، ص27.
18. محمد حسین طباطبائی، همان، ج۱۵، ص۹.
19. حسین بن محمد راغب اصفهانی، همان، ج1، ص107. لویس معلوف، المنجمد فی اللغه،تهران: قدس نوبت چاپ:چهارم، 1378ش، ج1، ص202.
20. محمد بن حسن الحر عاملی، همان، ج 11، ص 122.
21. محمد تقی فلسفی، گفتار فلسفی اخلاق از نظر همزیستی و ارزش های انسانی،تهران: انتشارات فرهنگ اسلامی، چاپ سوم، 1378ش، ج2، ص162.
22. محمود بن عمر زمخشری، تفسیر کشاف، تالیف علیرضا باقر، تهران: خانه کتاب،۱۳۸۸ش، ج۴، ص۶۹۵و۷۴۰. محمد بن عمر فخررازی، التفسیر الکبیر، بیروت:مکتب تحقیق دار احیاء التراث، بی تا، ج۳۰، ص۳. محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، تفسیر القرآن الکریم، قم: چاپ محمد خواجوی، 1379ه.ش، ج۷، ص۳۸۹، طنطاوی بن جوهری، الجواهر فی تفسیرالقرآن الکریم،ج۱،ص۲۱۰.
23. محمود بن عمر زمخشری، همان، ج۲، ص۳۰۷.
24. محمد بن مکرم ابن منظور، لسان العرب، بیروت، دارالسان العرب ودارالجیل، 1408 ه.ق و1988م، ج۱۵، ص۴۰۲. محمد بن حسن طوسی، مصباح المتهجّد، قم، دارالمعارف الاسلامیه، 1411 ه.ق، ص۶۶۹.
25. حسین ابن محمد راغب اصفهانی، همان، ص۵۳۰-۵۳۱؛ دائره المعارف قرآن کریم ج۸، ص۴۴۶.
1.محمد حسن آموزگار، اسلام و تزکیه نفس، تهران، انتشارات انجمن اولیاء و مربیان جمهوری اسلامی، چاپ اول، 1375 هـ. ش، ص 58.
27. همان، ص 61 – 59.
28. راغب اصفهانی،همان، ذیل "زکا"؛ محمد بن عزیز سجستانی، غریب القرآن، بیروت ۱۴۰۲/۱۹۸۲، ص 60.
29. محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، همان، ج 7، ص 391.
30. محمد حسین طباطبائی، همان، ج 15، ص 93.
31. همانجا.
32. حسین بن محمد دامغانی، الوجوه و النظائر لالفاظ کتاب اللّه العزیز، قاهره: چاپ محمدحسن ابوالعزم زفیتی، ۱۴۱۲/ ۱۹۹۲، ج 1، ص 398.
33. اعلی،14وشمس، 9.
34. ابو الفضل طبرسی،همان، ج 9، ص 272.
35. فیض کاشانی،همان، ج 1، ص 352؛ محمد حسین طباطبائی، همان، ج 9، ص 377.
36. محمود بن عمر زمخشری، همان، ج 4، ص 740؛ صدرالدین شیرازی، همان، ج 7، ص 391.
37. ابوالفتوح رازی، همان، ج 2، ص 173؛ کاشفی، همان، ج 1، ص 36؛ فیض کاشانی، ج 1، ص 173.
38. حسین بن محمد دامغانی، همان، ج 1، ص 398.
39. محمدبن حسن طوسی، التبیان فی تفسیرالقرآن، بیروت: چاپ احمد حبیب قصیر عاملی، بی تا، ج 1، ص 467.
40. محمد حسین طباطبائی، همان، ج 1، ص 330، ایشان مقصود از رسالت پیامبران را ابتدا تربیت انسان می دانند.
41. همان، ج 3، ص 265.
42. فضل طبرسی، همان، ج 3، ص 91، ج 9، ص 272؛ ابوالفتوح رازی، همان، ج 5، ص 391.
43. راغب اصفهانی، همان، ذیل "زکا".
44. حسین بن علی کاشفی، مواهب علیّه، تهران: چاپ محمدرضا جلالی نائینی، ۱۳۱۷ـ ۱۳۲۹ ش، ج 4، ص 419.
45. عبدالواحد بن محمد تیمی آمدی، همان، ص 240، 247، 440.
.46 محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، همان، ج77، ص 88.
.47 احمدبن محمدبن خالد برقی، محاسن برقی، ص197.
48. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، همان، ج 29، ص 258.
49 محمد ابن یعقوب کلینی، همان، ج 2، ص 104.
50. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، همان، ج 70، ص 196.
51.همان، ج 82، ص 59.
52. محمدبن حسن طوسی، مصباح المتهجّد، بیروت 1411/1991، ص 236؛ ابراهیم بن علی کفعمی، المصباح، چاپ سنگی ۱۳۲۱ه.ش، ص 25؛ محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، همان، ج 83، ص 4، ج 92، ص 324.
53. عبداللّه بن محمد نجم رازی، همان، ص 173ـ174؛ محمدبن محمود شمس الدین آملی، نفائس الفنون فی عرایس العیون، تهران: چاپ ابراهیم میانجی، 1379ه.ش، ج 2، ص 12؛ نعمه اللّه ولی، رساله های حضرت سیدنورالدین شاه نعمت اللّه ولی، تهران: چاپ جواد نوربخش، 1355 ش، ج 1، ص 304؛ محمد اعلی بن علی تهانوی، کشاف اصطلاحات الفنون، محمداعلی بن علی، کشاف اصطلاحات الفنون، تهران 1967م، ج 1، ص 623؛ شمس الدین ابراهیم ابرقوهی، مجمع البحرین، تهران: نجیب مایل هروی ، 1364 ش، ص 70.
54. محمدبن محمد غزالی، الاربعین، قسم سوم، ترجمه برهان الدین حمدی، تهران: 1368 ش، ص 107ـ181.
55. عبداللّه بن محمد نجم رازی، همان، ص 173ـ186.
56. احمدبن محمد میبدی، کشف الاسرار و عده الابرار، تهران: چاپ علی اصغر حکمت، 1376 ه.ش، ج 1، ص 411.
57. مهدی نراقی، همان، ج ۱، ص ۴۰۰؛ احمد نراقی، همان، ص ۷۸-۷۵.
58. شعرا، 137.
59. قلم، 4.
60. همان.
61. محمد حسن رحیمیان و محمد تقی رهبر، آیین تزکیه، ص20.
62. محمد حسین طباطبائی، همان، ج 1 ص361.
63. همانجا.
64. محمد حسین طباطبائی، همان، ج11ص162.
65. همان، ج6، ص16.
66. محمد حسین طباطبائی، همان، ج1 ص375.
67. محمد خیر فاطمه، منهج الاسلام فی تزکیه النفس، بیروت: دار الخیر، 1424 هـ. ق، چاپ اول، ص13.
68. مهدی نراقی، جامع السعادات، قم، اسماعیلیان، 1383 ه.ق، ج ۱، ص ۴۰۰؛ احمد نراقی، معراج السعاده، تهران، دهقان، 1385 ش، ص ۷۸-۷۵.
69. محمد حسن آموزگار، همان، ص 58.
70. ناصر مکارم شیرازی، همان، ج 27، ص 47.
71. یونس، 65.
72. بقره، 165.
73 محمد حسین طباطبائی، همان، ج1، ص539.
74. محمد حسین طباطبائی، همان، ج1، ص 540.
75. طه، 8.
76. انعام، 102.
77. سجده، 7.
78. طه، 111.
79. بقره، 116.
80. اسرى، 22- 23.
81.فصلت، 53.
82. محمد حسین طباطبائی، همان، ج1، ص 541.
83. مومنون، 115.
84. سجده،11.
85. محمود رجبی، همان، ص 108.
86. بقره، 154.
87. محمد حسین طباطبائی، همان، جلد 1، ص 487.
88. ذاریات،21-20.
89. فصلت، 53.
90. بقره، 57.
91 عبدالله جوادی آملی، انسان از آغاز تا انجام، قم، مرکز نشر اسوه، 1377ش، چاپ چهارم، ص 83 و84.
1. محمد ابن یعقوب کلینی، همان، ج5، ص494.
93. قصص، 56.
94. نساء، 49.
95. واقعه، 64.
96. تکویر، 29.
97. نساء، 49.
98. آل عمران، 164.
99. شمس، 9.
100. محمد تقی مصباح یزدی، اخلاق در قرآن، پیشین، ص24.
101. همان ص 81.
102. همان ص82.
103. همان جا.
104. صافات، 24.
105. تکاثر، 8.
106.محمد تقی مصباح یزدی، اخلاق و عرفان اسلامی، ص25-26.
107. طه، ۵۷ و ۶۷.
108 . بقره،30.
109. محمود رجبی، انسان شناسی،قم: موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(قدس سره) ۱۳۸۰ه.ش، ص 151.
110 محمد حسین طباطبائی، همان، جلد 1، ص 148و149.
111. احزاب، 72.
112 ناصر مکارم شیرازی، همان، ج 17 ص 479.
113. مهدی نراقی، علم اخلاق اسلامی، ترجمه: سید جلال الدین مجتبوی، تهران:حکمت، 1370هـ..ش، چاپ چهارم، ص 163.
114. زمر،9.
115. ناصر مکارم شیرازی، همان، ج 19، ص 395.
116. محمد بن حسین شریف الرضی، همان، کلمات قصار شماره 211 از نسخه صبحی صالح.
117. محمد حسینی شیرازی، توضیح نهج البلاغه، ج4، ص 362.
118. مقالات برگزیده همایش تربیت اسلامی، ص 515.
119. الاعلى، 14.
120. واقعه، 79-77.
121. بقره،222.
122. ق، 16.
123. حدید، 3.
124. حدید، 4.
125. بقره، 115.
126. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، همان، ج 5، ص 284.
127. واقعه،10- 11.
128. مریم، 30.
129. اصغر ناظم زاده، قمی على (ع) آینه عرفان، ص 210.
130. نور،۲۱.
131. احزاب، ۳۳.
132. آل عمران، ۴۲.
133. جمعه، ۲.
134. عبد الله بن عمربیضاوی، تفسیر بیضاوی (انوار التنزیل)، مرعشلی، محمد عبدالرحمن بیروت:دار احیاء التراث العربی-موسسه التاریخ العربی. بی تا، ج ۷، ص ۲۹؛ احمد مصطفی مراغی، تفسیر مراغی، ج ۶، ص ۳۳۸؛ محمد بن شاه مرتضی فیض کاشانی، همان، ج ۳، ص ۴۲۶؛ محمدبن محمدرضا قمی مشهدی، تفسیر کنز الدقایق و بحر الغرائب،مصحح : حسین درگاهی، تهران: وزاره الثقافه و الارشاد اسلامی، موسسه الطبع و النشر، ۱۳۶۶ش، ج ۷، ص ۳۵.
135. نور، ۲۱.
136. محمد حسین طباطبائی، همان، ج ۱۵، ص ۹۳ ـ ۹۴.
137.مائده، ۴۱.
138. آل عمران، ۷۷.
139. میرزا جواد ملکی تبریزی، رساله لقاء الله، ص 52. روح الله موسوی خمینی، همان، ص 7.
140. زمر،53.
141. روح الله خمینی، همان، ص 7.
142. "و لقد علمت افضل زاد الراحل الیک عزم اراده یختارک بها"، مفاتیح الجنان، دعای روز مبعث و الاقبال بالاعمال الحسنه، ص 277.
143. طلاق،5.
144. محمد ابن یعقوب کلینی، همان، ج3، ص436.
145. شمس، ۹ و ۱۰.
146. نجم، ۳۲.
147. حسن بن محمد نظام الاعرج، تفسیر غرائب القرآن و رغائب الفرقان، بیروت: چاپ زکریا عمیرات، ۱۴۱۶/۱۹۹۶، ج ۲۷، ص ۴۴۷.
148. محمد بن حسین شریف الرضی، همان، خطبه ۱۹۸؛ محمد ری شهری، همان، ج ۴، ص ۳۳۳۳.
149. آل عمران، ۱۶۴.
150. بقره، ۱۲۹.
151. مدثر، ۴ و ۵.
152. ابو علی الفضل بن الحسن الطبرسی، همان، ج ۱۰، ص ۵۸۱.
153. محمد بن حسین شریف الرضی، همان، حکمت ۷۳؛ محمد ری شهری، میزان الحکمه، ج ۴، ص ۳۳۲۷.
154. نازعات، ۱۷ و ۱۸.
155. ابراهیم، ۱۴.
156. بقره،۱۵۱و۱۲۹، و آل عمران، ۱۶۴ و جمعه، ۲.
157. نازعات، ۴۰ و ۴۱.
158. فاطر، ۱۸.
159. عنکبوت، ۴۵.
160.هود، ۱۱۴.
161. ابو علی الفضل بن الحسن الطبرسی، همان، ج ۵، ص ۳۰۷،۳۰۸؛ فتح اللّه بن شکراللّه کاشانی، تفسیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین (تفسیر کبیر ملافتح اللّه کاشانی)، تهران ۱۳۴۴ ش. ج ۴، ص ۴۶۰؛ حسین بن محمد تقی نوری، مستدرک الوسائل ومستنبط المسائل، قم، موسسه آل البیت(علیهم السلام)، 1408 ه.ق، ج ۵، ص ۱۶.
162. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، همان، ج ۸۲، ص ۲۲۰.
163. فتح اللّه بن شکراللّه کاشانی، همان، ج ۴، ص ۴۶۲.
164. بقره، ۱۸۳.
165. مائده، ۶.
166. ابو علی الفضل بن الحسن الطبرسی، همان، ج ۳، ص ۲۵۹.
167. آداب الصلوه، ص ۱۱۵.
168. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، همان، ج ۶، ص ۱۰۴؛ ناصر مکارم شیرازی، همان، ج ۸، ص ۱۱۷.
169. ناصر مکارم شیرازی، همان، ج ۸، ص ۱۱۷ و ۱۱۸.
170. ابو علی الفضل بن الحسن الطبرسی، همان، ج ۵، ص ۱۰۲؛ محمد حسین طباطبائی، همان، ج ۹، ص ۳۷۷؛ التفسیر المنیر، ج ۱۱ ـ ۱۲، ص۲۸.
171. محمد حسینی طاشی شاهرودی، جامع البیان، تهران: کمال الملک نوبت چاپ:اول، 1386ش، ج ۷، ص ۲۵ و ۲۶؛ ابو علی الفضل بن الحسن الطبرسی، همان، ج ۵، ص ۱۰۲.
172. محمد حسینی طاشی شاهرودی، همان، ج ۷، ص ۲۵ و ۲۶؛ محمد حسین طباطبائی، همان، ج ۹، ص ۳۸۴.
173. توبه، ۱۰۴.
174. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، همان، ج ۷۴، ص ۳۸۹.
175 زمخشری، همان، ج ۲، ص ۱۰۹؛ ابو علی الفضل بن الحسن الطبرسی، همان، ج ۵، ص ۱۰۹.
176 ابو علی الفضل بن الحسن الطبرسی، همان، ج ۵، ص ۱۱۱.
177 ناصر مکارم شیرازی، همان، ج ۸، ص ۱۴۰.
178.هود، ۷۸.
179. طه، ۷۵ و ۷۶.
180. هود، ۱۱۴.
181. احمد نراقی، معراج السعاده، پیشین، ص621.
182. علی محیطی، صراط سلوک، قم، انتشارات آل علی، بی تا، ص114.
183.محمد بن مسعود عیاشی، تفسیر العیاشی، تهران، المطبعه العلمیه، 1380 ه.ق، ج 1، ص 277.
184. محمد بن احمد فتال نیشابوری، روضه الواعظین و بصیره المتعظین، قم، انتشارات رضی، 1375 ش، ج 2، ص 423.
185 مائده، ۴۱.
186 آل عمران، ۷۷.
187 بقره، ۱۷۴.
188 همان جا.
189. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، همان، ج73، ص327.
190. همان، ص312.
191. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، همان، ص94.
192. همان، ص90.
193. همان، ص18.
194. محمد بن حسن الحر عاملی، همان، ج16، ص496.
195. همان، ج16، ص497.
196. حسین بن محمد تقی نوری، همان، ج3، ص81.
197. همان، ج3، ص80.
198. همان، ج3، ص81.
199. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، همان، ج71، ص289.
200. همان، ص298.
201. همان، ص281.
202. همان، ص294.
203. فاطر،۶.
204. حجر، ۳۹ و ۴۰
205. ابو علی الفضل بن الحسن الطبرسی، همان، ج ۷، ص ۲۱۰.
206 . نور، ۲۱.
207. مائده، ۴۱.
208. محمد بن عمر فخررازی، همان، ج ۸، ص ۱۰۶، ابو علی الفضل بن الحسن الطبرسی، همان، ج ۲، ص ۴۶۴.
209. ابو علی الفضل بن الحسن الطبرسی، همان، ج ۲، ص ۴۶۴.
—————
————————————————————
—————
————————————————————