تارا فایل

مبانی نظری اهل حدیث سیستان


- اهل حدیث
در معرفى اهل حدیث مى توان گفت آنان کسانى هستند که در اصول و فروع دین به ظواهر آیات و احادیث پیامبر(6) عمل مى کنند و از به کارگیرى عقل و تحلیل هاى عقلانى در زمینه مسائل اعتقادى و معارف دینى به شدت پرهیز مى کنند. اصل و معیار براى آنان سنت پیامبر است اعم از این که موافق عقل باشد یا مخالف.1
البته اهل حدیث از مخالفان متکلمان به شمار می روند و علت اینکه در این پایان نامه درباره دیدگاه های اعتقادی آنان بحث شده است این است که عده ایی از آنان دارای کتاب های اعتقادی هستند و یا اینکه روایت های بسیاری درباره دیدگاه اعتقادی خود در کتبشان موجود است لذا در این جا از عالمان اهل حدیث سیستان بحث می کنیم؛ در سیستان نیز تفکر اهل حدیث در قرن دوم حضور داشته است که بارزترین افراد آن عبارتند از:
الف) عمروبن قیس الملائی
وی استاد سفیان ثوری- بوده، و سفیان نیز ارادت خاصی به این استاد داشته است؛ عمرو بن قیس اواخر عمرش را در سیستان زیسته است و در آنجا وفات نموده است2 سفیان ثوری خود از بزرگان اهل حدیث بوده است، از سوی دیگر سفیان، خودش از شاگردان بزرگ عمرو بن قیس بوده است به گونه ایی که سفیان در وصف استادش چنین می گوید: "او – عمرو بن قیس- کسی است که مرا ادب و قرآن و فرائض آموخت"؛3 و هر وقت سفیان از این استادش یاد می کرد درباره وی می گفت" حسبک به شیخاً"4 این خود قرائنی است که وی مکتب فکری اهل حدیث را از خردسالیش تا بزرگسالی از استادش آموخته است.
ب) عمروبن عماره
در سال 199(ه ق) یکی از شاگردان سفیان ثوری به نام عمروبن عماره انصاری وارد سیستان شده و به گزارش نویسنده کتاب تاریخ سیستان، وی مذهب سفیان ثوری که از اهل حدیث بوده را در سیستان گسترش داد.5 و به جهت اینکه با ورود این شخصیت به سیستان، تفکر اهل حدیث در این منطقه آغاز شده است؛ لذا آرای کلامی سفیان ثوری را به خاطر ورود تفکراتش به این دیار، در اینجا بررسی می کنیم.
آرای کلامی سفیان
اهل سنت، سفیان ثوری را یکی از بزرگترین افراد اهل حدیث و سلف می دانند؛6 چنانکه شهرستانى از مالک بن انس(متوفّاى 179 هق)،سفیان ثورى(متوفّاى 161 هق)،احمد بن حنبل (متوفّاى 241 ه ق) و داود بن على اصفهانى(متوفّاى 270 قق) به عنوان سلف یادکرده است؛7 لذا مبانی کلامی سفیان همان مبانی اهل حدیث است.
1- وی معتقد بود که قرآن کلام الهی و قدیم است و کسی که قرآن را مخلوق بداند کافر شده است.8
2- ایمان همان قول به همراه عمل و نیت است و به کسی مومن می گویند که قول و عمل و.نیت او موافق سنت باشد؛ بخلاف مرجئه که ایمان را قول بدون عمل می دانند و همچنین معتقد بود که ایمان قابل کمی و زیادی است.9
3- وی معتقد به قدر بود و اینکه خیر و شر و خوبی و بدی همه از جانب خداوند است.10
4- وی همه امور را از جانب خدا می دانست به گونه ایی که افکارش مانند جبری مسلکان است؛ چنانکه خود سفیان برای اثبات ادعایش این آیات را ارائه می کرد(وَمَا تَشَاوُونَ اِلا اَنْ یَشَاءَ الله)؛ (اِنْ هِیَ اِلا فِتْنَتُکَ تُضِلُّ بِهَا مَنْ تَشَاءُ وَ تَهْدِی مَنْ تَشَاءُ)؛ (الحَمْدُ الله الَّذِی هَدَانَا لِهَذَا وَمَا کُنَّا لِنَ‍هْتَدِیَ لَوْلا اَنْ هَدَانَا الله)؛ (رَبِّ بِمَا اَغْوَیْتَنِی).11
5- وی حضرت علی(علیه السلام) را خلیفه سوم و مقدم بر عثمان می دانست.12
6- او قائل به کفر جهمیه و قدریه و مرجئه بود.13
7- سفیان فضائل امیرالمومنین را ذکر نمی کرد و با شیعیان رابطه خوبی نداشت "عَنْ سُفْیَانَ، قَالَ: تَرَکَتْنِی الرَّوَافِضُ و َاَنَا اَبغُضُ اَنْ اَذْکُر َفَضَائِل َعَلِیٍّ"؛" شیعیان مرا ترک کردند و من بغض می ورزم که فضایل امام علی(7) را ذکر کنم"14؛ البته سفیان در ابتدا اینگونه نبود بلکه هنگاهی که در کوفه زندگی می کرد حضرت علی (7) را افضل از ابوبکر و عمر می دانست ولی زمانی که به بصره رفت از اعتقادش بازگشت.15
محمدبن اسحاق الندیم نویسنده کتاب الفهرست معتقد است که سفیان ثوری زیدی مذهب بوده است.16
اما این ادعا واقعیت خارجی ندارد؛ زیرا مبنای کلامی سفیان ثوری با زیدی ها متفاوت است؛ بدین گونه که اولاً: سفیان اهل حدیث بوده و برای تعقل در آیات و روایات جایگاه خاصی قائل نبوده است17 در حالیکه زیدی ها عقل گرا بوده اند18؛ ثانیاً زیدی ها حضرت علی-علیه السلام- را خلیفه بلافصل رسول خدا (6) می دانند؛19در حالیکه سفیان ثوری، آن حضرت را خلیفه سوم می داند.20 به هر حال عمرو بن عماره با تفکرات سفیان ثوری وارد سیستان شد و تفکرات اهل حدیث را در این دیار گسترش داد.21
ج) زافربن سلیمان الایادی
وی اصالتاً قوهستانی بوده، ولی چون در قرن دوم قاضی سیستان بوده است؛ 22درباره او سخن می گوییم. وی یکی از اصحاب امام صادق(7) بوده و البته شاگردی مالک بن انس را نیز کرده است.23
او نیز همچون عمرو بن عماره، شاگردی سفیان ثوری را کرده است24 و ورود وی به سیستان خود نشانگر گسترش اهل حدیث در این دیار بوده است. از وی روایات فراوانی درباره ولایت حضرت علی و جریان غدیر و فضایل اهل البیت در کتب روایی ذکر شده است مانند:
" قَالَ حَدَّثَنَا زَافِرُ بْنُ‏ سُلَیْمَانَ‏ عَنْ شَرِیکٍ عَنْ اَبِی اِسْحَاقَ قَالَ: قُلْتُ لِعَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ع مَا مَعْنَى قَوْلِ النَّبِیِّ ص مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ قَالَ اَخْبَرَهُمْ اَنَّهُ الْاِمَامُ بَعْدَهُ"؛ "ابى اسحق گوید بعلى بن الحسین "علیه السلام" گفتم معنى گفته پیغمبر من کنت مولاه فعلى مولاه چیست؟ فرمود به آنها خبر داد که پس از وى او امام است".25
نفوذ اهل حدیث در سیستان
به وسیله شخصی به نام عمروبن عماره انصاری در سال 299( ه ق) تفکراهل حدیث وارد سیستان شد.26 شاید یکی از علت هایی که باعث شد که اهل حدیث در قرن سوم و چهارم، رشد فزاینده ایی در سیستان یابد نزدیکی سیاسی و اعتقادی این فرقه با خوارج باشد؛ البته بین خوارج و اهل حدیث تفاوت های کلامی وجود دارد مانند اینکه خوارج قائل به تکفیر فرق اسلامی همه غیر خودشان هستند ولی اهل حدیث این تفکر را قبول ندارند؛ اما در یک نکته اساسی و روشی با هم دیگر اشتراک دارند و آن این است که هر دو نص گرا هستند و بر خلاف معتزله، در فهم احادیث عقل را دارای استقلال نمی دانند؛ چنانکه خوارج در ابتدای شکل گیری سیاسی خود بر ظاهر قرآن (اِنِ الْحُکْمُ اِلَّا لِلَّهِ)27 جمود داشته اند. همین اشتراک کلامی و سیاسی باعث شد که اهل حدیث به راحتی وارد سیستان شود و رشد یابند.
قرن سوم
اما مکتب اهل حدیث از این قرن شروع به رشد کرد و عالمان بزرگی را تحویل جامع اهل سنت داد که سرشناس ترین علمای این قرن عبارتند از:
الف) عثمان بن سعید الدارمی السجستانی
وی از متکلمان و محدثان بزرگ اهل سنت در سیستان بوده است؛ او برای آموختن حدیث رهسپار بلادی چون "مکه، مدینه، شام، عراق و مصر"شده و دوباره به سیستان بازگشته و از محدثان و متکلمان سرشناس آن جا و هرات گردید ؛ به گونه ایی که بسیاری از محدثان هرات و نیشابور و سیستان شاگردی وی را کرده اند؛ ازجمله این محدثان، ابوداوودسجستانی است؛ وی دارای کتب کلامی نیز می باشد؛ مانند کتابِ الرد على الجهمیه و نقض الامام ابی سعید عثمان بن سعید على المریسی الجهمی العنید فی ما افترى على الله عزوجل من التوحید-که این دو کتاب را در رد جهمیه نوشته است- ؛آخر الامردرسال280( ه ق) درهرات وفات نموده است. 28
هم سویی عثمان بن سعید و ابو داوود با مکتب فکری اهل حدیث نیشابور
عثمان بن سعید از جمله کسانی بود که با مکتب فکری نیشابور درباره جهمیه همسو بود؛ چنانکه خودش تصریح
می کند که نزد علمای بزرگ نیشابور مانند یحیی بن یحیی نیشابوری حاضر شده تا مبانی فکری جهمیه را بررسی کرده و نقاط ضعف این مطالب را استخراج کند.29
همانگونه که اشاره کردیم ابوداوود نیز با جریان فکری جهمیه اظهار مخالفت کرده است؛30 در نتیجه اصحاب حدیث سیستان- و البته اصحاب حدیث هیچگاه با جهمیه همراه نشدند- در مقابل مکتب فکری جهمیه موضع کرده و آرای کلامی آنان را قبول نداشته اند.
مبارزه با محمد بن کرام
عثمان بن سعید از مخالفان محمد بن کرام31- بنیان گذار فرقه کرامیه- بوده است؛ به گونه ایی که هرگونه تفکر کلامی خاص محمد بن کرام را نپذیرفته و وی را از هرات اخراج کرده است.32
ب) اَبوداوود سجستانی
اَبو داود سلیمان بن الاَشعَث بن شداد یکی از استوانه های حدیثی و کلامی و فقهی- چنانچه که کتاب سنن او از کتب مرجع فقهی33 – اهل سنت است؛ وی درسیستان- سرزمین اجدادیش- درسال 202(هق) متولد و برای آموختن حدیث راهی بصره شد و از مشایخ بزرگی مانند: سلیمان بن حرب و ابی النُّعمان بهره جست، عشق به حدیث او را راهی شام و مصر و عراق و نیشابورکرد و بعد از این که به مقام والای حدیثی دست یافت به سیستان بازگشت و مردم آن جا را با مبانی حدیثی اش آشنا کرد؛ سپس در او اخر عمرش به بصره باز گشت و در آن جاسکونت گزید و درسال 275(ه ق) وفات نمود.34
این عالم از شاگردان بزرگِ احمد بن حنبل و دارای تفکرات اهل حدیث بوده است و طبق مبنای اهل حدیث، فقط به ظواهر قرآن و حدیث تکیه مى کرده و از هر گونه فرو رفتن در قرآن و سنت به وسیله عقل اجتناب می کرده است و قائل به حجیت عقل نبوده است.35
ج) عمر بن الخطاب السجستانی
او از محدثان بزرگی مانند آدم بن اَبی ایاس که محدث بزرگ خراسان بوده و همچنین محدثانِ عراق و شام حدیث آموخته است و امثال کسانی مانند ابوداوود و فرزندش شاگردی وی را کرده اند؛ علمای اهل سنت حدیث وی را پذیرفته اند به گونه ایی که ابن حبان، وی را مستقیم الحدیث دانسته است و عاقبت درسال 264(ه ق) در کرمان وفات نموده است.36 از وی روایات کلامی نیز در کتب یافت می شود که درباره فضایل اهل بیت رسول خدا حدیث نقل کرده است؛ مانند حدیثی که پیامبر به امیرالمومنان (8) فرمودند:
" ای علی! من و تو و فاطمه و حسن و حسین از یک طین و خاک خلق شدهایم و از اضافه طین ما شیعیان و محبان ما خلق شده اند.. ".37
دراین قرن علاوه بر این عالمان، محدثان دیگری منسوب به سیستان بوده اند؛این محدثان غالباً دارای روش کلامی اهل حدیث بوده اند؛ مانند:
1- حمدون بن محمد بن حمدون که از محدثان حافظ و رجالیان زمانه خود بوده به گونه ایی که درباره راویان اندلس کتابی به نام رجال اندلس نوشته است.38
2- معاذ بن عفان ابوعثمان الخواشی از محدثان و فقیهان سیستان بوده که در هرات سکونت گزیده است؛ وی برای آموختن حدیث رهسپار دمشق شده و از محدثان آنجا حدیث آموخته است.39
3- -محمد بن الازهر سجزی از محدثان متبحر بوده است به گونه ایی که ذهبی وی را عالی الروایه می داند و از امثالِ کسانی مانند: سفیان بن عُیَینه و هم طبقه های او روایت نقل کرده است.40
4- ابو یزید السجستانی سیستانی الاصل ولی ساکن بغداد بوده است؛ خطیب بغدادی وی را ثقه می داند گرچه دار قطنی حدیث وی را معتبر نمی داند.41
5-یحیى بن الفضل السجستانی یکی از استادان ابو داود سجستانی بوده است؛ برادر وی، غسان بن الفضل السجستانی نیز از محدثان زمانه خود بوده و در مکه سکونت داشته است.42
6-ابوزکریا الحربی اصالتاً سیستانی بوده ولی در بغداد سکونت داشته است؛ امثال کسانی مانندِاحمدبن حنبل و یحیى بن معین از وی روایت نقل کرده اند و عاقبت در سال 238(ه ق) وفات نموده است.43
7-ابو عبد الرحمن السجستانی: اسم این عالم زهیر بن نعیم البابى السلولى- از عباد و زهاد زمانه خود- بوده، وی اصالتاً سیستانی بوده ولی در بصره می زیسته است؛ روشش برگرفته از اهل حدیث و از مخالفان جهمیه قلمداد شده است.44
د) ابوحاتم السجستانی
وی اصالتاً بصری بوده است ولی به خاطر این که به سیستان مسافرت کرده و در آن جا سکونت گزیده، مشهور به ابوحاتم سجستانی شده است؛ تخصص اصلیش در ادبیات عرب بوده به گونه ایی که کتب فراوانی در این زمینه نوسته است؛ مانندِ "اعراب القران؛ القراءات؛ الفصاحه" ولی روایاتی با رویکرد اهل حدیث نیز نقل می کرده و از محدثان به شمار می آمده است.45
جریان شناسی اهل حدیث سیستان(قرن سوم)
اهل حدیث منسوب به سیستان به شدت مقابل تفکرات جهمیه که مبتنی بر عقل و تاویل گرایی بوده ایستادگی کرده و آرای آنان را مورد ردّ خود قرار داده به گونه ایی که عده ایی از این عالمان، کتاب هایی نیز در رد این تفکر نگاشته اند. یکی از موارد که سبب شد اهل حدیث سیستان در مقابل این جریان فکری موضع بگیرند، همجواری سیستان با خراسانی بود؛ زیرا در این قرن خراسان مهد جهمیه بود و علمای جهمیه در این دیار پرورش یافتند و در مناطق شرقی تاثیر گزار بودند؛46 در اینجا بود که اهل حدیث سیستان با این تفکر مخالفت علنی ورزیدند. از سوی دگر اهل حدیث سیستان با تفکرات فرقه کرامیه -که بر خاسته از این منطقه بوده- نیز مقابله کرده اند؛ چنانکه عثمان بن سعید دارمی بنیان گذار این فرقه را از هرات اخراج کرد.47
اما این قرن اوج فعالیت اهل حدیث در سیستان اوج گردید و مهم ترین علتش این است که یعقوب لیث دارای مکتب فکری اهل حدیث بود و این خود فرصت مناسبی برای رشد فکری این مکتب شد.
آثاری که علمای اهل حدیث سیستان درباره مبانی خود نگاشته اند از دو جهت قابل بررسی است؛
1- قسمتی ناظر به همجواری سیستان با منطقه خراسان است؛ زیرا تفکر غالب در خراسان آن زمان عقل گرا بودند و "فرقه جهمیه" در آن جا فعالیت می کردند. البته اهل حدیث سیستان نیز با اهل حدیث خراسان فعالیت مشترک در این زمینه داشتند؛ چنانکه عثمان بن سعید سجستانی نزد علمای بزرگ نیشابور مانند یحیی بن یحیی نیشابوری حاضر شده تا مبانی فکری جهمیه را بررسی کرده و نقاط ضعف این مطالب را استخراج کند.48
از جمله آثاری که با این رویکرد نگاشته شده اند می توان به کتاب هایی مانندِ الردعلى الجهمیه و نقض الامام ابی سعید عثمان بن سعید على المریسی الجهمی نگاشته عثمان بن سعید سجستانی اشاره کرد.
2- بعض دیگر آثارشان جنبه درون مذهبی دارد یعنی عثمان بن سعید بخش هایی از کتاب الردعلى الجهمیه را در بیان دیدگاه اهل حدیث درباره اساسی ترین مباحث اعتقادی خود مانند "جسمانیت خداوند، قدم کلام الهی و …" نگاشته است.49
قدرت سیاسی اهل حدیث در سیستان باعث شد علاوه بر اینکه تفکر نص گرای در سیستان حاکم شده بود، هر جا احساس می کردند که فرقه خاصی در این منطقه در جهت خلاف آنان فعالیت می کرد، با آن تفکر مبارزه می کردند چنانکه عثمان بن سعید، محمد بن کرام را به خاطر عدم همسویی با اهل حدیث سیستان نپذیرفته و وی را از هرات اخراج کرده است.50در نتیجه تفکر غالب در این قرن متعلق به اهل حدیث بوده است که به شدت با متکلمان مبارزه می کردند. البته کتب تاریخی که درباره سیستان نگاشته شده است مانند تاریخ سیستان و احیاء الملوک، گزارش هایی که از قرن سوم داده اند با رویکرد سیاسی بوده است و درباره سلسله صفاریان قلم فرسایی کرده اند و کمتر درباره جریان های کلامی در این قرن پرداخته اند.
قرن چهارم
چنانچه قبلاً اشاره نمودیم اهل حدیث از مخالفان کلام بودند، اما چون خودشان برای اثبات دیدگاه خودکتاب های اعتقادی نوشته اند و یا کتبی در رد متکلمان نگاشته اند درباره آنان بحث می کنیم.
الف) عبدالله بن سلیمان بن الاَشعَث السجستانی
وی فرزند ابوداوود سجستانی و از بزرگترین علمای حدیثی، فقهی، کلامی اهل سنت در این قرن است؛ وی در سال 230 (ه ق) در سیستان متولد شد و رشد نمود وبه همراه پدرش- ابوداوود سجستانی که پیشتر اشاره شد – برای آموختن حدیث راهی بلاد اسلامی مانند : خراسان، جِبال، اصبهان، فارس، بصره، بغداد، کوفه، مکَّه، مدینه، شام، مصر، الجزیره ، ثُّغُور و… شد و از علمای زبر دست حدیثی گشت؛ چنانکه آثار مختلفی از خود بجا گذاشت؛ مانند: المسند، السنن، التفسیر، القراءات، الناسخ والمنسوخ؛ به گونه ایی که در کتاب تفسیرش 120 هزار حدیث آورده است.51
در این دوره مردمان سیستان علاقه بسزایی نسبت به حدیث داشتند به گونه ایی که از این عالم درخواست کردند که به آنان حدیث بیاموزد و وی 30 هزار حدیث به آنان آموخت.52 وی نیز مانند پدرش از علمای"اهل حدیث" زمانهِ خود و دارای تفکرات احمد بن حنبل بوده است؛ این دو شخصیت بودند که در گسترش این تفکر در سیستان نقش بسزایی داشتند. زمانی که در بغداد سکونت داشت عده ایی گمان کردند که وی ناصبی است؛ لذا وزیر حاکم بغداد- ابن الفرات- او را از این شهر اخراج کرد؛ اما وی با واسطه گری ابن عیسی53 به بغداد باز گشت و فضایل امام علی(7) را اظهار نمود و از همان زمان خود را حنبلی مذهب معرفی نمود54 و شیخ آنان گشت.55 آخر الامر در سال 316 هجری قمری وفات نمود در حالی که 300 هزار نفر بر جنازه وی نماز خواندند و در بغداد مدفون گشت.56
ب) دَعْلَج بن اَحمد سجستانی
وی از بزرگترین محدثان وفقیهان زمان خود بوده و برای تجارت وآموختن حدیث روانه بلادی مانند مکه ومدینه وعراق ومصر و خراسان و… شده است. او از بزرگترین عالمان اهل حدیث بوده وبا ثروتی که داشته موقوفاتی برای "اهل حدیث" در سیستان و مکه و بغداد به جا گذاشته است؛ عاقبت در94 سالگی در سال351 (هجری قمری) در بغداد رحلت نمود.57 وی با متکلمان مخالف بود و روایاتی علیه آنان نقل می کرد؛ مانند:
" اِذَا اَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ شَرًّا فَتَحَ عَلَیْهِمُ الْجَدَلَ وَمَنَعَهُمُ الْعَمَلَ"؛ " هنگامی که خداوند برای قومی شر اراده کند آنان را افرادی مجادله گر قرار می دهد…".58
ج) خَلَف بن احمد سجستانی
ایشان در سال 326(ه ق) تولد یافته و بعد از طی مراحل علمی از فقیهان ومحدثان عصر خود گشته است؛ وی علاوه بر منصب علمیش، حاکم سیستان نیز بوده است ودر زمان حکومتش به همه علمای آنجا دستور داد که تفسیری جامع از قرآن بنویسند که همه اقوال مفسران ومحدثان و نحویان وقراء در آن یافت شود و نهایتاً تفسیرِ 120 جلدی نگاشته شد؛ صاحب کتاب احیاء الملوک اذعان کرده که یک نسخه از آن در مدرسه صابونی نیشابور مخزون است.59
خلف بن احمد در ابتدایِ حکومتش، معتقد به مذهب رای و قیاس بوده و عالمان این مذهب از فرصت استفاده کردند و این حاکم را با خود هم عقیده کردند تا تمام "اهل حدیث" این دیار را از بین ببرد و تاحدودی به مقصود خود رسیدند؛ در نتیجه عده بسیاری از "اهل حدیث" قتل عام شدند.
اما چندی نگذشت که این حاکم از مذهبش برگشت و"اهل حدیث " را انتخاب کرد؛ در این هنگام طرفداران این مذهب برای تلافی کشتار هم مسلکانشان، حاکم را با خود هم عقیده کرده تا طرفدارن رای وقیاس را قتل عام کند؛ و آخرالامر این اتفاق افتاد!
عاقبت وی به دستور سلطان محمود بن سبکتکین60 در بلاد هند زندانی گشت ودر حبس، در سال 399(ه ق) وفات نمود.61
د) اَبو سلیمان خطابى بستى
ایشان نیز یکی دیگر از علمای اهل حدیث زمانهِ خود واز متبحران فقه وحدیث ولغت بوده است. حدیث را از ابو سعید بن الاعرابی عالمِ حدیث و شیخ الحرم مکه و فقه را از ابو علی بن ابی هریره بزرگترین عالم فقهی شافعی و ابو بکر الشاشی القفال رئیس شافعیان بغداد آموخت. وی دارای آثاری کلامی مانند : شرح الْاسماء الحسنى وکتاب الغنیه عن الْکلام واَهله است.62
سفرهای وی
خطّابی پس از گذراندن تحصیلات اولیه در زادگاهش- سیستان- به شهرهایی چون مکه، بغداد، بصره و نیشابور سفر کرد و به سماع حدیث از محدّثان بزرگ آن مناطق پرداخت؛63 تا آن جا که ذهبی او را رحّال وصف کرده است،64 هر چند از فهرست استادان وی مشخص است که خطّابی عمده تحصیلات خود را در نیشابور گذرانده که در روزگار وی یکی از مهمترین مراکز علمی جهان اسلام بود. حاکم نیشابوری در تاریخ نیشابور از اقامت چند ساله خطّابی در نیشابور سخن گفته و اشاره کرده که در آن مدت، خطّابی به روایت حدیث از مشایخ خود پرداخته است؛65 خطّابی برخی از آثار خود چون معالم السنن، غریب الحدیث، شرح الاسماء الحُسنی، العُزله، و الغُنیه عن الکلام و اهله را در نیشابور نگاشت.66
گرایش به اهل حدیث
از نظر کلامی، وی همچون برخی از شافعیان، به اهل حدیث گرایش داشت 67و کتاب الغنیه عن الکلام و اهله را در دفاع از عقاید اهل حدیث و نقد شیوه متکلمان، با بهره گیری از احادیث و نگاه اهل حدیث نگاشته است.68 کتاب الغنیه از منابع ابن تیمیه در درء تعارض العقل و النقل69 و سیوطی در کتاب صون المنطق و الکلام عن فن المنطق والکلام بوده است.70 خطّابی در کتاب شعارالدین71 با همین رویکرد به بحث از مسائل کلامی و نقد متکلمان در طرح مباحث عقلی پرداخته است.72 حسن بن عبدالرحمان علوی در الامام الخطابی و منهجه فی العقیده به تفصیل به بیان دیدگاه خطّابی که همچون اهل حدیث بوده، پرداخته است. اما شهرت اصلی وی در دانش لغت است. وی شاعری متبحر نیز بود و نمونه ایی از اشعارش در منابع نقل شده است.73
وفات وی

خطّابی پس از سفرهای متعدد به زادگاه خود بازگشت و همان جا درگذشت؛74 در سال وفات او اختلاف هست، برخی آن را ۳۸۶ و اغلب ۳۸۸ ذکر کرده اند؛75 یاقوت حموی محل درگذشت خطّابی را رباطی در بُست و در حاشیه رودخانه هیرمند/ هلمند (در متن به خطا هندمند) ذکر کرده است.76
محتوای کتاب الغنیه عن الکلام واهله
وی در این کتاب مباحث ذیل را مطرح کرده و آن را پذیرفته است؛
1- با فلاسفه مخالفت کرده است و معتقد است که نمی شود با استدلالهای فلسفی، وجود خدا و حدوث عالم را اثبات نمود؛ وی برای این ادعای خود چنین دلیل آورده است که پیامبر اسلام هرگز با استدلال های فلسفی خدا را ثابت نکرده است.77
2- تنها راه ایمان به خدا، روایاتی است که به صورت متواتر از پیامبر صادر شده است و کسی که این روایات به دستش نرسیده، معذور است و عقاب نخواهد شد.78
3- با متکلمان نیز مخالفت کرده است و بر این باور بوده که اعتقادات متکلمان منجر به کفر و ضلالت می شود.79
رساله فی اعجاز القرآن
خطّابی رساله ای با عنوان رساله فی اعجازالقرآن دارد که به نظر می رسد در نگارش آن نگاه منتقدانه ای به دیدگاه های معتزله درباره اعجاز قرآن داشته و در مقدمه کوتاه کتاب به این مطلب اشاره کرده است.80

ه) ابوالحسین سجستانی
محمد بن الحسین بن ابراهیم بن عاصم بن عبد الله الآبرى81 یکی از استوانه های حدیثی سیستان بعد از "ابن حبان" است.82
وی برای آموختن حدیث روانه بلادی چون خراسان و جبال و عراق و الجزیره و شام و مصر شده وحاصل زحمات علمیش، کتاب مناقب شافعی است که روایات ابو عبد الله محمد بن ادریس الشافعی را دراین کتاب جمع آوری کرده است و آخرالامر در سال 363 هجری رحلت نموده است.83
وی از علماء شیعه نیز روایت نقل می کرد، افرادی مانند: ابراهیم بن ادریس قمی که هم طبقه امام هادی(7) بودند.84و عبید الله بن موسى العبسی.85
قرن پنجم
تنها عالم اهل حدیثی که می توان در این قرن درباره وی اشاره کرد، ابو نصر سجزی است.
اَبو نصر سِّجْزِی
اَبُو نَصْرٍ السِّجْزِیُّ، عُبَیْدُ اللهِ بنُ سَعِیْدِ بنِ حَاتِم از بهترین محدثان زمانه خود بوده است به طوری که از بعضی علمای اهل سنت منقول است که قدرت حافظهِ ابونصر 50 برابر امثالِ کسانی مانند صوری86 است.
سال تولد او دقیقاً مشخص نیست ولی به احتمال فراوان قبل از سال 400 (ه ق) بوده است؛ زیرا ذهبی درباره وی چنین می گوید که حدود سال 400 هجری، حدیث آموخته است و این دلالت دارد که قبل از سال 400( ه ق) متولد یافته است؛ در همین دورانِ کودکی از پدرش -که فقیه حنفی بنا بر مذهب کوفیین بود87- و مشایخ سیستان، علوم اولیه اسلام شناسی را آموخت.88
بعد از اینکه ازدواج نمود، به علمش اکتفا نکرد و از سیستان برای آموختن حدیث روانه بلادی چون حجاز، شام، عراق و خراسان شد و شیخ مکه گردید؛ وی شاگردی کسانی مانند حافظ حاکم نیشابوری کرد و محدثان بزرگی مانند حافظ اَبو اسحَاق حَبَّال شاگردی وی را کرده اند؛ آخرالامر در سال 444(ه ق) در مکه رحلت نموده است.89
مبنای فکری ابو نصر
وی دنباله رو استادان خود بوده واز عالمان اهل حدیث به شمار می رفته و معتقد بوده است:
اولا: قرآن مخلوق نیست واین کلام الهی، قدیم است وکتابی به نام" الاِبَانَه الکبرى" دراین باره نگاشته ودر مقابل کسانی که قائلند قرآن مخلوق وحادث است جبهه گرفته است.
ثانیا: خداوند جسم است ومحل استقرارش بر بالای عرش! وخداوند از بالای عرش، بعضی مواقع به آسمان دنیا نازل می شود!90
– مرجئه
در مقابل خوارج با تفکرات افراطیش، فرقه مرجئه نیز در این قرن در سیستان حضور داشته و فعالیت می کردند؛ قبل از آن که درباره حضور این فرقه در سیستان سخن گوییم، توضیح مختصری درباره این فرقه بیان خواهیم نمود:
ابومحمّد حسن بن محمّد بن حنیفه از نخستین کسانی بود که نظریه مرجئه را مطرح نمود؛91 امروزه از فرقه مرجئه خبری نیست و این فرقه از میان رفته است؛ ولی رگه ‏هایی از این تفکر را در قالب اباحه گری در دیگر فرق می‏توان بازیافت.92
اصول عقاید مرجئه عبارت ‏اند از: جای دادن مرتبت عمل، پس از ایمان؛ داوری نکردن درباره سرنوشت اخروی فرد مسلمان؛ مومن دانستن هر کس که به مسلمانی اقرار ظاهری کند؛ وانهادن امامت امّت به اجماع امّت؛ حکم به امامت هر کس که اجماع بر امامت او حاصل آید اگر به کتاب و سنت آگاه باشد هر چند گناه کند.93
ورود مرجئه به سیستان( قرن دوم)
تنها گزارشی که درباره فعالیت مرجئه در سیستان ذکر شده، مربوط به قرن دوم هجری است. در این زمان خراسان مهد مرجئه بود؛ افرادی مانند عَبْدُ العَزِیْزِ بنُ اَبِی رَوَّادٍ الاَزْدِیُّ94 ابراهیم بن طهمان بن شعبه الخراسانى95 در این منطقه فعالیت داشتند؛ با توجه به همجواری دو منطقه سیستان و خراسان می تواند باعث تاثیر تفکر مرجئه خراسان به سیستان شود.
از سوی دیگر زمانی که عبد الله بن معاویه زیدی قیام نمود، مرجئه نیز با وی همراه شدند؛ در نتیجه می توان چنین گفت با ورود وی به سیستان و اقامت چهارساله اش، مرجئه نیز وارد سیستان شده و آن جا استقرار یافته اند.
دلیلی که می توان دلالت بر حضور مرجئه در سپاه "عبد الله بن معاویه " می کند این است که بزرگترین متفکر کلامی مرجئه، ابو حنیفه بوده است؛96 از سوی دیگر رابطه ابوحنیفه با زیدیه بسیار مناسب بود به گونه ای که ابوحنیفه به دیگران نامه ای نوشت تا زیدیه کوفه را کمک نمایند؛97 در همین دوران "عبدالله بن معاویه" دعوت خود را از کوفه شروع کرد و بسیاری از زیدیه همراه او شدند؛ بنابراین می توانیم چنین نتیجه بگیریم که مرجئه طرفدار ابو حنیفه یاور قیام معاویه بن عبدالله شدند.
از سوی دیگر نویسنده تاریخ سیستان اذعان نموده که در زمان حضور معاویه بن عبد الله دو قبیله بنی تمیم- که طرفداران قطری بن الفجاءه خارجی بودند و بنی بکر بن وایل جنگی رخ می دهد؛98 از سویی ابو حنیفه مرجئی مسلک هم از همین قبیله ی بنی بکر بوده است؛ بنابراین می توان نتیجه گرفت زمانی که لشکر معاویه بن عبد الله وارد سیستان می شود، مرجئه نیز وارد سیستان می شوند و متاثر از مرجئه خراسان می گردند.
از دیگر قراین حضور مرجئه در سیستان گزارشی است که شیخ مفید ذکر نموده است:" به دستور "حریز سجستانی" عده ای از خوارج کشته می شدند و چونکه خوارج گمان می کردند مرجئه باعث قتل خوارج است ، پیروان این فرقه را می کشتند ولی بدین نتیجه رسیدند که به دستور حریز بوده است لذا وی را به شهادت رساندند؛ این گزارش می توان دلیلی بر حضور "مرجئه" در سیستان باشد.99
– کرامیه
بنیان گذار این فرقه ابو عبداللّه محمد بن کرّام، در یکى از روستاهاى زرنج سیستان متولد شده است؛ گفته شده اصل او از بنى نزار ( از قبایل عرب) بوده است. او در سیستان بزرگ شد، و براى تحصیل حدیث و علوم دینى دیگر به خراسان، بلخ و نیشابور رفت. پس از آن به مکّه رفت و پنج سال در آن جا مجاور شد، و به سیستان بازگشت، و دارایى خود را در آن جا فروخت، و به نیشابور رفت. در آنجا محمد بن طاهر بن عبداللّه، از امراى طاهریان او را به زندان افکند. پس از آزادى از زندان، درشوّال 251 ه. ق. از نیشابور بیرون شد و به فلسطین رفت، و درصفر 255 ه. ق. در بیت المقدّس رخت به جهان دیگرکشید و قبرش در آن جاست.100
ابن کرّام و یاران او بر مسلک صوفیانه خویش، پوست دباغی شده و کهنه ای می پوشیدند و کلاه سفید رنگ مخصوص به نام " قلنسوه" بر سر می نهادند، و با حالت زهد و ظاهری آشفته به میان مردم می آمدند و آنان را موعظه می کردند و به قصد راهنمایی مردم از شهری به شهری رهسپار می شدند.101 اعمال زاهدانه و خشن آنان باعث شد که برخی از صوفیان برای مقابله با چنین تظاهری، مسلک ملامتیه102 را در برابر آنان پدید آورند.
جریان های سیاسی کرامیان
مذهب کرامیان در قرن چهارم و پنجم با پیشوایی و رهبری استاد محمد بن اسحاق واعظ و زاهد، بیش از پیش رواج گرفت؛ زیرا او در باب نابودی پیروان خلافت فاطمی- از شیعیان اسماعیلی- با آرای سلطان محمود غزنوی موافق و بدین سبب نزد او مقرب و محترم بوده و به علت همین رابطه هم برخی از نویسندگان سلطان محمود را کرامی مذهب دانسته اند و تاریخ سیستان هم سبکتکین و محمد غرنوی را کرّامی مذهب دانسته است.103 در همین زمانِ رواج مذهب کرامیان، ابو سعید ابوالخیر به نیشابور آمد و ضمن بنای خانقاه، مسلک تصوف را از حالت زهد و بد حالی دیرین خود بیرون آورد و آن را به یک طریقه ی زیستی مناسب تبدیل کرد وطریقت را توسعه داد. گویا دعوت و رواج او موجب کساد کار کرّامیان شد و ابوبکر کرّامی تصمیم گرفت، علیهِ ابو سعید قیام کند. ولی به سبب وجود تعصبات و اختلافات فراوان مذهبی در شهر نیشابور بدین کار موفق نشد.104
کرّامیان در زمان قدرت و نفوذ خویش یک سلسله اعتقادات ساده و مردم پسند را تبلیغ کرده و کتاب هایی در تایید مذهب خویش نوشتند که به مرور زمان، این کتب نابود شدند.105 این مذهب رفته رفته با فقدان قدرت سیاسی و اقتصادی، نفوذ و پیروان خود را از دست داده و سخت مورد انتقاد قرار گرفت، چنانکه مقدار فراوانی از مبارزات کلامی فخر رازی( متوفای 606 ه ق) با پیروان مذهب کرامی است.106
تفاوت ها و تشابهات کرامیه با باقی فرق
کرامیه در پاره اى از عقاید کلامى با اشاعره هماهنگ اند؛ از جمله، اعتقاد به صفات ازلى و زاید بر ذات خدا، و نیز اعتقاد به عمومیت قضا و قدر و اراده ى الهى نسبت به همه ى حوادث- اعم از خیر و شرّ ـ و اعتقاد به کسب در افعال بندگان. 107 آنان در مساله ى حسن و قبح عقلى با امامیه و معتزله هم عقیده اند، گرچه به وجوب عقلى لطف و اصلح قائل نیستند، به وجوب عقلى معرفه اللّه معتقدند. 108
کرامیه ایمان را به اقرار زبانى تفسیر کرده اند و تصدیق قلبى و عمل جوارحى را شرط ندانسته اند و در این باره میان احکام دنیوى و اخروى تفکیک کرده اند. بر این اساس منافق را از نظر احکام دنیوى مومن، ولى از نظر احکام اخروى مستحق عقاب ابدى دانسته اند. 109
فرقه های کرّامیه
شهرستانی برای کرامیه، دوازده فرقه بر شمرده است و اصول آن ها را فرقه هاى ششگانه: "عابدیه، تونیه، زرّینیّه، اسحاقیه، واحدیه و هیثمیه" دانسته است، بغدادى فِرَق کرّامیه در خراسان را به سه فرقه ى "حقائقیّه، طرائقیه و اسحاقیه" خوانده و یادآور شده است که آنان یکدیگر را تکفیر نمى کردند؛ لذا وی تمام این سه فرقه را یک فرقه شمرده است.110
در کتب فِرَق درباره ویژگی های این فرقه ها چیزی بیان نشده است؛ فقط در کتاب الملل و النحل و الفرق بین الفرق دیگاه تعدادی از این فرقه ها درباره جسمانیت خدا بیان شده که قبلاً توضیح داده شد.
موضع گیری علمای اهل سنت درباره کرامیه
معمولا نویسندگان فرق و مذاهب که خود از اهل سنت می باشند وقتی به شرح حال کرامیه می پردازند به طعن و ذم این گروه می پردازند.
به چند نمونه از این اظهارات اشاره می کنیم:
۱.محمد بن کرام فردی منافق و متظاهر به عبادت و زهد برای فریب مردم بود. 111
۲.بدعتهای او در اسلام بیشتر از آن است که در این مختصر مقالات بگنجد. 112
۳.او دارای کتب و تصانیف بسیاری است اما کلامش در نهایت زشتی و بطلان است.113
۴.در فروع دین اقوال عجیبی دارند و مدار کار این گروه خرقه پوشی و فریب دادن و تظاهر به زهد است. 114
۵.سران فرق کرامیه از علماء معتبر نیستند بلکه از سفهاء جاهل هستند.115
۶.اعتقاد کرامیه (به اینکه خدا محل حوادث است) در هیچ امتی مشابه ندارد مگر مجوس.116
۷.عقائد او شبیه به عقائد ثنویه و نصاری است در اینکه خدا از جهت تحتانی محدود است و اینکه خدا جوهر است. http://wikifeqh.ir/%D9%83%D8%B1%D8%A7%D9%85%D9%8A%D9%87_ – foot12117
۸.بعید است که محمد بن کرام از دیانت برخوردار باشد. چون به علم شریعت "فقه" و ابوحنیفه و شافعی جسارتهائی دارد و گفته :" ان علم الشافعی و ابی حنیفه جملته لا تخرج من سراویل امراه "؛ " تمام علم شافعی و ابوحنیفه از جامه زنی خارج نمی شود کنایه از اینکه دانش آندو در فقه فاقد ارزش علمی است".118http://wikifeqh.ir/%D9%83%D8%B1%D8%A7%D9%85%D9%8A%D9%87_ – foot13
– معتزله
این مذهب در اوایل قرن دوم هجرى توسط واصل بن عطا(80 -131) پدید آمد، در آن زمان مسئله مرتکبان گناه و حکم دنیوى و اخروى آنان مورد بحث جدى قرار داشت. خوارج آنان را کافر و مشرک دانسته و معتقد بودند اگر بدون توبه از دنیا بروند محکوم به عذاب ابدى خواهند بود، اما اکثریت امت آنان را مومن فاسق مى دانستند، و حسن بصری آنها را منافق مى دانست. در چنین شرایطى، و اصل بن عطا که از شاگردان حسن بصرى بود، راى جدیدى را ابراز نموده، گفت: ایمان اسم مدح بوده و عبارت است از مجموعه اى از خصال و صفات پسندیده، و مرتکبان کبایر فاقد برخى از آن صفاتند، فسق نیز اسم ذم است، لذا فاسقان را نمى توان مومن نامید. و از طرفى، چون به توحید اقرار داشته و برخى از صفات حمیده را نیز دارا هستند، نمى توان آنان را مشرک و کافر نامید. و در نتیجه باید گفت: فسق حد وسط میان ایمان و کفر بوده و مرتکبان کبایر نه مومنند و نه کافر، ولى از آنجا که در قیامت، انسانها دو گروه بیش نیستند، گروهى اهل بهشت و گروهى اهل دوزخ،(فریق فى الجنه و فریق فى السعیر).119
معتزله سیستان
فعالیت گسترده معتزله در سیستان در قرن چهارم آشکار شد و دارای علمای برجسته ایی شدند ؛ مانند:
الف) ابن حبان بستی
شاخص ترین فعالیت معتزله مربوط به قرن چهارم به وسیله محمد بن حبان بستی رقم خورده است. وی از بزرگان علمای حدیثی که خِبره جرح وتعدیل روات اهل سنت است، عشق به آموختن حدیث او را از وطنش- سیستان- روانه بلاد اسلامی کرد و از علمای آن دیار حدیث آموخت؛ بلادی مانند: بصره، موصل، مصر، نسا، جرجان، بغداد، دمشق، نیشابور، عسقلان، بیت المقدس، طبریه، هرات، مکه، بخارا و…" و بعد از اینکه از علمای صاحب نام شد به سیستان بازگشت.120 او علاوه بر تسلط برحدیث، بر فنون دیگری مانند: طب و نجوم نیزاحاطه داشت و دارای آثار فراوانی بوده است از جمله: تاریخ الثِّقَات، عِلَل اَوهام المورخین، عِلَل مناقب الزُّهْرِیِّ، عِلَل حدیث مالک، عِلَل ما اسند اَبُو حَنِیْفَه، منَاقب مَالکٍ، منَاقب الشَّافِعِیّ، المُعْجَم على المدن، الاَبْواب المتفرِّق، اَنواع العلومِ وَاَوصافها، الهدایه الى علم السُّنن، قبول الاَخبار و…121 وی با مبنای ابوحنیفه مخالف بوده وهرگونه رای وقیاس را منکر بوده است؛ در نتیجه کتابی به نام علل مناقب ابى حنیفه ومثالبه و علل ما استند الیه ابوحنیفه نیز در رد او نگاشته است.
اخراج ابن حبّان از سیستان!
با این عظمت علمیش، عالمِ بزرگ سیستان- یحیى بن عمّار الواعظ- او را از این دیار اخراج کرد! البته سببش این بود که ابن حبان دریک مسئله اعتقادی بر خلاف علمای این دیارسخن می گفت؛ بدین معنا که وی معتقد بود خداوند دارای هیچ حدی نیست.
آری چون غالب علمای آن دیار اهل حدیث بوده اند و طبق مبنایشان که به ظاهر قرآن وحدیث عمل می کردند ،آیات (یدالله فوق ایدیهم)122و (وجوه یومئذ ناظره)123 را حمل بر جسمانیت خدا می کردند، ولی ابن حبان با این تفکر نساخت وعَلَم مخالفت برافراشت درنتیجه وی را از سیستان اخراج کردند؛ وی در سال 354 هجر ی در زادگاهش-بُست- رحلت نموده است. .124
احادیث کلامی ابن حبان
وی بخشی از کتاب صحیحش را به روایات کلامی اختصاص داده است؛ مانند بابی که اختصاص داده به اینکه صفات خدا شبیه صفات مخلوقات نیست؛ هر صفتی که حاکی از نقص باشد در خداوند یافت نمی شود؛ صفاتی مانند استواء بر عرش، از باب تمثیل است. او در پایان هر بابی، احادیث آن را توضیح داده است.125 همچنین دو نفر از علمای سیستان – که یکی پدر و دیگری پسر بوده است- دارای تفکرات معتزلی بوده و در قرن پنجم زیسته اند.
ب) احمد بن اسماعیل
احمد بن اسماعیل بن احمد بن محفوظ البستی وی از معتزلان اهل سنت بوده که در شهر ری سکونت داشته است.126
ج) اسماعیل بن احمد
اِسْمَاعِیل بن اَحْمد بن محفوظ اَبُو القاسم البستی وی -پدر احمد بن اسماعیل بستی است- که معتزلی مذهب بوده ودارای آثاری مربوط به مذهبش بوده که در قزوین سکونت داشته است. 127 البته از آثار این پدر و پسر، اکنون چیزی باقی نمانده است.
– ماتریدیه
ابو النصر السجزی در کتاب رساله السجزی الى اهل زبید فی الرد على من انکر الحرف والصوت خویش معتقد است که ابو منصور الماتریدی مدت زمانی در سیستان سکونت داشته است و در آنجا آرای کلامی خودش را گسترش داده است.128 129
تنها گزارشی که درباره حضور ابو منصور الماتریدی رسیده، مربوط به "سجزی" است و درباره چگونگی فعالیت های او در سیستان و حضور پیروانش چیزی ذکر نشده است.
در این جا به صورت مختصر نحوه شکل گیری و آراء کلامی ماتریدیه را ذکر می کنیم.
شکل گیری ماتریدیه
همزمان با مکتب اشعری در اوایل قرن چهارم هجری، نهضت کلامی دیگری در برابر معتزله شکل گرفت که بنیانگذار آن ابومنصور ماتریدی )م۳۳۳ ق.) بود.130

اندیشه های کلامی ماتریدی
ابومنصور ماتریدی خطوط فکری مشترک و البته تفاوت هایی با اشعری دارد. گستره تاثیر نهضت ماتریدی نسبت به مکتب اشعری در جهان اسلام کمتر بود؛ امّا رویکرد عقلانی وی نسبت به عقاید دینی از اشاعره عمیق تر است.131
تاکید بر عقل و نقل در تفسیر آیات
ماتریدی در تفسیر آیات بر عقل و نقل تاکید می کند؛ امّا آن گاه که نقل با عقل در تعارض افتد و نقل قابل تاویل و تبیین عقلی نباشد به حکم نقل گردن نهاده، علم به معنای آن را به خداوند وا می گذارد،132 چنان که ابومنصور ماتریدی در باب صفات خبری از جمله مسئله رویت خداوند را در قیامت به حکم نقل می پذیرد؛ امّا از آن جا که آن را در چالش با حکم عقل می بیند علم به حقیقت آن را به خداوند وا می گذارد.133
آراء کلامی ماتریدیه
مهم ترین آرای کلامی آنان عبارتند از:
1.حسن و قبح افعال : چنان که دیدیم اشاعره حسن و قبح عقلى را انکار مى کنند و حسن و قبح را صرفا شرعى مى دانند، اما ماتریدى حسن و قبح عقلى را مى پذیرد. هر چند او در کتاب التوحید، که مهمترین کتاب کلامى اوست ، فصل مستقلى را به این مطلب اختصاص نداده است ، اما در مباحث متعددى ، از حسن و قبح عقلى استفاده کرده است . در اینجا به گفتارى از او در این باره اشاره مى کنیم:
"خداوند انسان را براى محنت آفرید چون او را اهل تمیز و شناخت محمود و مذموم قرار داد و مذموم را در عقل انسان ، قبیح قرار داد و محمود را حسن . پس انسان را قادر کرد که محمود و مذموم را بشناسد و عقل را حجت قرار داد و حسن و قبح اشیا را به واسطه عقل تقدیر کرد… حکم عقل اصل همه احکام است و مانند علم العیان است که قابل تغییر نیست".134
2.تکلیف مالایطاق : ماتریدى بر خلاف اشعرى تکلیف مالایطاق را قبول ندارد. او تصریح مى کند: "تکلیف به کسى که طاقت ندارد، عقلا فاسد است" این اختلاف نظر میان اشعرى و ماتریدى در واقع به اختلاف آن دو در مساله حسن و قبح عقلى باز مى گردد.135
3.جبر و اختیار: ماتریدى نخست در صدد اثبات فاعلیت حقیقى انسان برآمد؛ به طورى که به نظر او از دیدگاه عقل و وحى، انسان فاعل و کاسب است . دلیل نقلى او این است که خداوند درباره برخى افعال به انسانها امر و نهى کرده و به آنان وعده و وعید داده است ؛ زیرا اولا، در این موارد افعال به آدمیان نسبت داده شده و از انسان به عنوان (فاعل ) نام برده شده است . ثانیا، محال است امر و نهى و وعده و وعید به کسى تعلق گیرد که فعلى از او صادر نمى شود. از نظر عقل نیز، قبیح است که طاعت و معصیت و فواحش و منکرات به خداوند نسبت داده شود و بدیهى است که نمى توان خدا را مامور و منهى و مثاب و معاقب خواند. پس باید فعل را به انسان نسبت داد. مهمترین دلیل او بر اختیار انسان دلیل وجدان است که هر کس خود مى یابد که مختار و فاعل و کاسب است .136
4.رویت خدا و صفات خبریه: ماتریدى رویت خدا را ممکن مى داند. وی دلیل عقلى ارائه نمى دهد و تنها به ادله نقلى بسنده مى کند. همچنین او براى چگونگى رویت، تفسیرى ارائه نمى دهد و معناى رویت را به خدا تفویض مى کند. او در این باره مى گوید:
"اعتقاد به دیده شدن پروردگار در نزد ما حق و واجب است، بدون اینکه چگونگى رویت را ادارک و آن را تفسیر کنیم ".137
– قدریه
"قدریه" منسوب به "قدر" به معنی "تقدیر" و "تاء" آخر کلمه (که در فارسی هاء خوانده میشود)، نشانه انتساب به طایفهای خاص به نام "طایفه قدریه" است.138 مقصود از قدریه گروهی است که کارهای اختیاری انسان (به ویژه گناهان او) را از قلمرو مشیت و قدر الهی خارج نموده و می‏گویند: همه چیز به قضاء و قدرالهی صورت می‏گیرد مگر گناهان انسان. هدف آنان از طرح این نظریه دفاع از عدلالهی و منزه دانستن ساحت خداوند از ظلم و کارهای ناروا بود؛ زیرا بر این باور بودند که هر گاه کارهای انسان متعلق اراده و قدر خدا باشد، اولا: انسان مجبور بوده و تکلیف انسان بدون اختیار، عادلانه نیست و ثانیا: انسان مرتکب کارهای ناروا می‏شود و اگر کارهای او متعلق قدرالهی باشد، لازمه آن انتساب قبایح به خداست.139
علّت پیدایش قدریه
پیدایش قدریّه واکنشی به پیدایش جبریّه است. عدّه‏ای از مسلمانان بر اثر توقّف در ظواهر برخی از آیات قرآن و در نتیجه عقیده به قضای لازم و قدر حتمی، که در واقع التزام به نوعی جبر است، جامعه اسلامی را آماده تحمّل ظلم به نام رضا به قضا و قدر الهی ساخته و به مسلمانان تلقین کرده بودند که خداوند تمام امور عالم، از جمله اعمال و افعال و سرنوشت آدمیان را، از خیر و شرّ، از پیش تقدیر فرموده که، تغیّر و تبدّل نمی‏یابد و دگرگون نمی‏شود و جز تسلیم و رضا چاره‏ای نیست و هرگونه اظهار کراهت و شکایت حاکی از راضی نبودن به قضا و قدر الهی و امری نارواست. معاویه نیز پس از رسیدن به خلافت از این عقیده جبرگرایانه و بینش دینی این عده از مسلمانان استفاده سیاسی کرد و آن را وسیله توجیه اعمال خود و پاسخ‏گویی به اعتراضات و انتقادات مردم قرار داد و تلقین و تاکید کرد که: باید به حکومت وی که قضای الهی است راضی باشند و شکوه و شکایت نکنند.140 معبد جهنی متوفی 80 هـ ق، غیلان دمشقی متوفی 112 هـ ق و جعد بن درهم متوفی 124 هـ ق نیز که از بزرگان قدریه بودند همگی به دست امویان به قتل رسیدند.141
قدریه سیستان
در سیستان نیز این فرقه نمایندگانی داشت؛ از جمله:
مسعود بن ناصر سجزی
مسعود بن ناصر بن اَبی زید عبد الله بن احمد سِّجْزِیّ از بزرگان زمانه خود بوده، وی در سیستان متولد شد و در حوزه آنجا رشد نمود وبرای ارتقای علمیش عازم ِخراسان وهرات وجبال وعراق شد و در اواخر عمر درنیشابور سکونت گزید و همانجا رحلت نمود.142 وی دارای آثار فراوانی در زمینه تاریخ وحدیث که بالغ بر 60 کتاب است؛ مثلا کتاب مستقلی درباره حدیث "من کنت مولاه فهذا علیّ مولاه" نگاشته است.143
محتوای کتاب "الدرایه فی حدیث الولایه
این کتاب متشکل از 17 جزء است که اسناد حدیث غدیر را ذکر کرده است؛ به گونه ایی که مجموعاً از 120 صحابه پیامبر با اسناد گوناگونی واقعه غدیر را اثبات نموده است.144
مبانی فکری او
وی قدری مسلک بوده 145ودر مسئله جبر و تفویض قائل به تفویض بوده است؛ بدین معنا که وی معتقد بود که خداوند انسان ها را آفریده و آدمی را در افعالش به خود او واگذار کرده است. اگر این شخص کارهای خوب انجام دهد، خداوند هیچ نقشی در این امور ندارد به خلاف جبریه که قائلند همه کارهایی که آدمی انجام می دهد خداوند او را مجبور کرده و انسان نقش اساسی در افعال خود ندارد 146
– تصوف
قبل از آن که علمای صوفی مسلک سیستان را نام ببریم، چگونگی به وجود آمدن تصوف در بین اهل سنت را بررسی می کنیم. تقریباً تا اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم صوفیان نیز مانند فقها و محدّثان از علمای دین محسوب می شدند و اغلب مشایخ بزرگ، مانندِ سفیان ثوری )متوفی ۱۶۱)، حَمدون قَصّار (متوفی ۲۷۱)، حسن بصری (متوفی ۲۷۹)، ابوحمزه بغدادی (متوفی ۲۸۹)، عمر بن عثمان مکی (متوفی ۲۹۶)، جُنید بغدادی (متوفی ۲۹۷) وابوالقاسم ابراهیم نصرآبادی (احتمالاً متوفی ۳۷۲) فقاهت و تصوف را باهم جمع کرده بودند.147
تا قرن چهارم صوفیان و فقیهان در مجالس یکدیگر حاضر می شدند و با هم به بحث و گفتگو درباره مسائل فقهی می پرداختند و حتی صوفیان به علت وجاهت نزد عامه، در مجالسشان از برخی فقیهان به علت اهتمام در امور دنیا انتقاد می کردند.148
پیشوایان مذاهب فقهی نیز مانند امام شافعی (متوفی ۲۰۴) و احمد بن حنبل (متوفی ۲۴۱) از برخی صوفیان به نیکی یاد کرده اند.149 هر چند در برخی موارد، مطالبی از قول پیشوایان مذاهب فقهی، علیه صوفیان نقل شده، ولی در آن ها ذکری از نسبت ارتداد و تکفیر صوفیان نیست.150 به هر حال به علت همین ارتباط نزدیک صوفیان و فقیهان و این که کلمه صوفی مرادف با زاهد و عابد بود و صوفیان از جمله اهل سنّت و جماعت شمرده می شدند، در کتاب های ملل و نحل، حتی تا اوایل قرن پنجم از آنان به عنوان گروهی مستقل یاد نشده است.151
شروع مخالفت با تصوف
به تدریج از قرن سوم، با تشکیل حلقه های درس صوفیان بغداد و سخنان صوفیانی مانندِ سَری سَقَطی)متوفی ۲۵۳(،
یحیی بن مُعاذ (متوفی ۲۸۵)، ابوحمزه بغدادی، جنید، ابوالحسین نوری (متوفی ۲۸۶) و ابوسعید خَرّاز (متوفی ۲۸۶) در باره توحید ، عشق و سِرّ ، بر سر این مسائل بحث هایی در گرفت. هم چنین عقاید صوفیان درباره عزوبت ، عزلت از خلق ، تفویض امر به خداوند و عدم کسب و ایجاد زاویه ها حساسیت برخی فقیهان را بر انگیخت. بخصوص موضوع ارتباط و نسبت خالق و مخلوق ، فقیهان را نسبت به صوفیان بدبین کرد و سخنان آن ها را در این باره، به تشبیه ، حلول و اتحاد تعبیرمی کردند.152
به تدریج صوفیانی مانند ابوسعید خرّاز، ذوالنّون مصری (متوفی ۲۴۵)، محمد بن عیسی (متوفی ۲۷۹)، سهل بن عبداللّه تستری (متوفی ۲۸۳) و احمد بن عطا (مقتول ۳۰۹) مورد آزار و تهمت قرار گرفتند؛ شدیدترین برخورد با برخی صوفیان، محاکمه حلاج در اوایل قرن چهارم بود.153
از منتقدترین ناقدان صوفیه، ابن تیمیه در قرن ششم و هفتم بوده است.154 وی صوفیان را به سه دسته تقسیم می کند: صوفیه الحقایق، صوفیه الارزاق و صوفیه الرسم. به نظر او تنها گروه اول اهل زهد و عبادت و از صدیقین اند. او زهّاد بصره را از این جمله می داند؛ صوفیان "ارزاق" ساکنان خانقاه اند و صوفیان "رسوم" نیز به لباس و آداب ظاهری و انتساب به صوفیان اکتفا کرده اند.155 به هر حال صوفیانی که در سیستان بوده از علمای حدیثی این دیار به شمار آمده اند. و زاهد پیشه بوده اند؛ در منابع مختلف تاریخی سیستان نیافتم که این افراد دارای تفکر صوفیه امروزی باشند.

تصوف در سیستان
تفکر تصوف با گرایش اهل حدیث به صورت گسترده در سیستان از قرن پنج آغاز گردید و در قرن ششم اوج گرفت و در قرن هفتم افول کرد.
قرن پنجم
دراین قرن صوفی های اهل سنت نیز دارای عالمان برجسته ایی بوده اند از جمله: محمد بن مانک ابو عبد الله السجستانی156، مامون بن عمر بن مامون السجزی 157و عَبْد الله بن محمّد بن عبد الوَهَّاب سجستانی.158 معمولا این عالمانِ صوفی مسلک کمتر در سیستان زیسته اند و در بلاد دیگر اقامت طولانی داشته اند؛ مثلاً محمد بن مانک در دمشق و عبدالله بن محمد سجستانی در نیشابور می زیسته وشیخ صدوق نیز از این عالم صوفی مسلک در نیشابور روایاتی نقل کرده است.159
قرن ششم
سرشناس ترین صوفیه این قرن عبارتند از:
1- اَبو عروبه السجستانی
عبد الهادی بن محمد اَبو عروبه السجستانی در سیستان متولد شد، او برای آموختن حدیث رهسپار بغداد گردید و از استادان آنجا بهره جست؛ سپس به سیستان بازگشت و شیخ آن دیار گشت؛ ایشان علاوه بر اینکه صوفی مسلک بوده، از اهل حدیث آن جا حمایت می کرده و به آنان بها می داده است و این گرایش وی به اهل حدیث باعث شد که حاکم وقتِ سیستان-که معتزلی مذهب بود- قصد جان شیخ را کرد؛ در نتیجه او به ناچار از سیستان روانه هرات شد.
آخرالامر وی در سال562 (هجری قمری) وفات نمود وتمام علما و روسایِ هرات در این هنگام لباس عزا پوشیدند ودر غم از دست دادنش اندوهناک گشتند و همگان در فراغش اشک ریختند.160
2- اَبو الوقت السّجزی
اَبو الوقت عبد الاَوَّل بن عیسى بن شعیب السّجزی درسیستان تولد یافت؛ عشق به حدیث او را رهسپار بلادی مانند: خراسان، هرات، اصبهان،کرمان، همدان، بغداد و…کرد؛ وی صوفی مسلکِ باگرایش"اهل حدیث" بوده و بسیاری از صوفیه وحنبلی ها شاگردی وی را کرده اند. تلاش حدیثی اش وکثرت مسافرت ها به بلاد مختلف وتلمّذ محدثان به نام ، وی را شیخ الاسلام وشیخ الصوفیه زمانه خود کرد.161
3- ابوعبدالله البستی
ابو عبد الله محمد بن ابراهیم بن احمد البستیّ از اهالی بست سیستان واز علماء صوفیه زمانه خود بوده است، به طوری که کثرت ریاضت ها وکراماتش زبان زد بود و محل سکونتش در زاویه مسجد جامع شهر بوده وآخرالامر در سال 584 هجری رحلت نموده است.162
4- اَبو العِزِّ محمَد بن علیّ بن محمّد بستی
وی نیز از صوفیه سیستان بوده وآن قدر فقیر بود که وی را شیخ الفقرای زمانه خود نام برده اند و آخر الامر درسال543 در مَرْوَ الرُّوْذ نیشابور وفات نمود.163
5- ابو یعلى المقرئ الصوفی البستی
وی از صوفیه زمانه خود بوده است که درنیشابور سکونت داشته وآخرالامر درآن جا وفات نموده است.164
6- ابو عبد الله السجزی
عیسى بن شعیب بن ابراهیم بن اسحاق السجزی در سیستان متولد گشته وبعد از اینکه از عالمان صوفیه شد، روانه هرات گشت و درآنجا سکونت گزید وملقب به شیخ صوفیه زمانه خود گردید.165
درنتیجه صوفیه در این قرن فعالیتشان گسترده بوده است، حتی درنواحی دیگر مانند: نیشابور وهرات تفکرات صوفیه گسترش یافت؛ البته غالب این علما گرایش "اهل حدیث" داشته اند و شاگردی علمایِ حنبلی مذهب را کرده اند.
علاوه بر صوفی مسلکان، شافعی نیز در این قرن دارای علمایی بوده اند- شافعیان فقیه هستند و ممکن است به لحاظ کلامی گرایش های مختلف داشته باشند -؛ از جمله: عبد الرّحْمن بن عبد اللَّه بن عبد الرحمن ابو محمد النیهیّ که شیخ شافعیه زمانه خود بوده است 166و ابو بکر بن یوسف السجزی که یکی از علمایِ متخصص در فقه واصول اهل سنت و از عالمان دربارِ عهد السلطان غیاث الدین شافعی در دهلی بوده است.167
علاوه براین عالمان، اهل سنت دارای علمایِ حدیثی، کلامی دیگری بوده اند مانند: ابوالقاسم بستی وی از محدثان زمانه خود در نیشابور بوده ودارای آثاری مانند: کتاب معرفه علوم الحدیث للحاکم ابی عبد الله الحافظ، بروایته عن احمد بن خلف، عنه،کتاب مناقب سیده النساء فاطمه علیها السلام، للحاکم بروایته عن ابن خلف، کتاب المائه لابی عبد الرحمن السلمی، بروایته عن ابی القاسم الواحدی عنه، بوده است.168
درنتیجه در این قرن محدثان اهل سنت مخصوصا "صوفیه" به بلاد اسلامی رهسپار می شدند و هدایت فکری آنجا را بر عهده می گرفته اند.
قرن هفتم
ازاین قرن به بعد، تاریخ کلامی سیستان رو به افول بوده است و تنها عالم سرشناسی که می توان نام برد حسن بن الحسن السجزی الاجمیری است که در این قرن می زیسته و تفکر ات صوفیه را دربلاد شرق اسلامی گسترش داده است. ایشان در سیستان متولد شده و در آن جا مراتب علمی را گذرانده و رهسپار نیشابور گشته است و از استادان آنجا بهره جست سپس از آنجا نیز رهسپار لاهور گردید؛ در نتیجه در آن جا سکونت گزید و سپس روانه دهلی شد و عدّه بسیاری از مردمان آن دیار به سبب او مسلمان شدند وعاقبت در اجمیر سکونت گزید ودر آنجا در سال 627 (هجری قمری) رحلت نمود و قبرش مامنِ زائرانی گشت که از بارگاهش تبرک می جستند.169

منابع و مآخذ
منابع فارسی
1- ابن بابویه، محمد بن على‏، علل الشرائع، مترجم: ذهنى تهرانى، محمد جواد، ناشر: انتشارات مومنین‏، مکان چاپ: ایران؛ قم‏
2- افشار سیستانی، ایرج، سیستان نامه، محل نشر: تهران، ناشر: مرغ آمین، چاپ اول، سال انتشار 1369 ه ش
3- افشار سیستانی، ایرج، بزرگان سیستان، تهران، نشر مرغ آمین، ۱۳۶۶ش
4- اویسی جواد، دانشنامه سیستان، انتشارات تفتان، سال 1387-1390 هجری شمسی
5- بوترابی، محمد، سیستان و مسائل عمرانی آن، ناشر: سازمان برنامه و بودجه، محل نشر: تهران، بهمن 1341
6- حلبى، على اصغر، ‏تاریخ علم کلام در ایران و جهان، چاپ، دوم، انتشارات اساطیر، تهران، ۱۳۷۶ ش‏،
7- ربانی گلپایگانی، علی، فرق و مذاهب کلامی، ناشر: زلال کوثر، سال نشر 1389 ه ش
8- سید سجادی، دکتر سید منصور، دهانه غلامان، ناشر، اداره کل آموزش، انتشارات و تولیدات فرهنگی
9- صابری، حسین، تاریخ فرق اسلامی، ناشر:سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه ها (سمت)، مرکز تحقیق و توسعه علوم انسانی، محل نشر:تهران، سال 1388 ه ش
10- طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، نشر اساطیر، سال 1363 ش،
11- فرمانیان، مهدی، درسنامه تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ناشر: ادیان، محل نشر: قم
12- کریستن سن، کیانیان،ترجمه ذبیح الله صفا، تهران، ناشر: علمی و فرهنگی، 1 فروردین 1387، چاپ هفتم،
13- مستوفی، احمد، شهداد و جغرافیای تاریخی دشت لوت، موسسه ی جغرافیای دانشگاه تهران، دیماه 1351
14- مجهول الوهیه، تاریخ سیستان، تصحیح ملک الشعراء بهار، چاپ دوم، انتشارات پدیده" خاور"، آبان ماه 1366، مقدم
15- مشکور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، ناشر:بنیاد پژوهشهای اسلامى آستان قدس رضوی، سال 1372 ه ش
16- ملک شاه حسین سیستانی ، احیاء الملوک، به اهتمام دکتر منوچهر ستوده، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، 1344
17- مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن کریم، ناشر:دار القرآن الکریم (دفتر مطالعات تاریخ ومعارف اسلامی(،محل نشر:قم، سال 1373 ه ش
منابع عربی
1- آقا بزرگ تهرانى‏، الذریعه الى تصانیف الشیعه، ناشر: اسماعیلیان قم و کتابخانه اسلامیه تهران‏، سال انتشار: 1408 هجرى قمرى‏
2- ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قم1۴۰۴
3- ابن ابی موسى الاشعری، ابو الحسن علی بن اسماعیل بن اسحاق بن سالم بن اسماعیل بن عبد الله بن موسى بن ابی برده ، مقالات الاسلامیین واختلاف المصلین، چاپ سوم، ناشر: دار احیاء التراث العرب، محل نشر: بیروت
4- ابن بابویه، محمد بن على‏، التوحید، محقق / مصحح: حسینى، هاشم‏، ناشر: جامعه مدرسین،‏ مکان چاپ: ایران؛ قم‏ سال چاپ: 1398 ق‏
5- ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ،خصال ،‏ محقق / مصحح: غفارى، على اکبر، ناشر: جامعه مدرسین‏، مکان چاپ: قم‏ سال چاپ: 1362 ش‏
6- ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ‏، کمال الدین و تمام النعمه، محقق / مصحح: غفارى، على اکبر، ناشر: اسلامیه، مکان چاپ: تهران،‏ سال چاپ: 1395 ق
7- ابن بابویه، على بن حسین،‏ الامامه و التبصره من الحیره، محقق / مصحح: مدرسه امام مهدى علیه السلام‏، ناشر: مدرسه الامام المهدى- عجّل الله تعالى فرجه الشریف-‏، مکان چاپ: قم‏، سال چاپ: 1404 ق‏
8- ابن اثیر، ابو الحسن علی بن ابی الکرم محمد بن محمد بن عبد الکریم بن عبد الواحد الشیبانی الجزری، عز الدین، اسد الغابه فی معرفه الصحابه ، ناشر: دار الفکر ، محل نشر: بیروت، سال نشر: 1409هـ –
9- ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ، الکامل فی التاریخ، تحقیق: عمر عبد السلام تدمری، چاپ اول، ناشر: دار الکتاب العربی، محل نشر: بیروت – لبنان، سال نشر: 1417هـ / 1997م
10- ابن تیمیه، احمد بن عبد الحلیم بن عبد السلام الحرانی الحنبلی، درء تعارض العقل و النقل، ناشر: محمد رشاد سالم، ریاض، سال ۱۳۹۹ـ۱۴۰۳
11- ــــــــــــــــــــــــــــــ، مجموعه الرسائل و المسائل، ناشر: دارالباز، مکه، ۱۴۱۲ق.=۱۳۷۱ ش
12- ابن حجر العسقلانی، ابو الفضل احمد بن علی بن محمد بن احمد ، لسان المیزان، محقق: دائره المعرف النظامیه – الهند، چاپ دوم، ناشر: موسسه الاعلمی للمطبوعات، مکان چاپ: بیروت – لبنان، سال1390هـ /1971م
13- ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ، تهذیب التهذیب، چاپ اول، ناشر: مطبعه دائره المعارف النظامیه، مکان نشر: هند، سال 1326هـ
14- ابن حبان، محمد بن حبان بن احمد بن حبان بن معاذ بن مَعْبدَ، التمیمی البُستی، ثقات، ناشر: دائره المعارف العثمانیه ، مکان : حیدر آباد الدکن هند
15- ابن حوقل، محمد بن حوقل البغدادی الموصلی، صوره الارض، ناشر: دار صادر، افست لیدن، محل نشر: بیروت، سال نشر: 1938 م
16- ابن خلدون، ابو زید، ولی الدین الحضرمی الاشبیلی ،تاریخ ابن خلدون، محقق: خلیل شحاده، چاپ دوم، ناشر: دار الفکر، محل نشر:بیروت، سال 1408 هـ
17- ابن جوزی، تلبیس ابلیس، چاپ خیرالدین علی، بیروت، بی تا،
18- ابن کثیر، ابو الفداء اسماعیل بن عمر بن کثیر القرشی البصری ثم الدمشقی، البدایه والنهایه، الناشر: دار الفکر، عام النشر: 1407 هـ – 1986
19- ابن عساکر، ابو القاسم علی بن الحسن بن هبه الله، تاریخ دمشق، محقق: عمرو بن غرامه العمروی، ناشر: دار الفکر للطباعه والنشر والتوزیع،سال نشر: 1415 هـ – 1995 م
20- ابن داوود، تقى الدین الحسن بن على بن داود الحلى، رجال‏ابن‏داود، ناشر: دانشگاه تهران، مکان نشر: تهران، سال نشر 1342 ه ش
21- ابن طاوس، علی بن موسی، اقبال الاعمال، گردآورنده:آخوندی، محمد، ناشر:دار الکتب الاسلامیه، محل نشر:تهران، سال نشر: ١٣۶٧ 
22- ابن ماجه، ابو عبد الله محمد بن یزید القزوینی، سنن ابن ماجه، تحقیق: محمد فواد عبد الباقی، ناشر: دار احیاء الکتب العربیه – فیصل عیسى البابی الحلبی
23- ابن منظور، محمد بن مکرم‏، لسان العرب‏، محقق / مصحح: میر دامادى، جمال الدین‏، ناشر: دار الفکر للطباعه و النشر و التوزیع- دار صادر، مکان چاپ: بیروت‏، سال چاپ: 1414 ق‏
24- ابو اسحاق، ابراهیم بن محمد الحنبلی، المنتخب من کتاب السیاق لتاریخ نیسابور، محقق: خالد حیدر، ناشر: دار الفکر للطباعه والنشر التوزیع، سال نشر 1414هـ
25- ابو داوود سجستانی، سلیمان بن الاشعث بن اسحاق بن بشیر بن شداد بن عمرو الازدی السَِّجِسْتانی، سنن ابی داود، محقق: محمد محیی الدین عبد الحمید، ناشر: المکتبه العصریه، صیدا – محل نشر: بیروت
26- ابو القاسم البستی، اسماعیل بن علی بن احمد، المراتب فی فضائل امیرالمومنین و سید الوصیین، مصحح: محمد رضا انصاری قمی، ناشر:دلیل ما، محل نشر:قم
27- ابو الفداء، اسماعیل بن عمر الدمشقی، طبقات الشافعیین، تحقیق: د احمد عمر هاشم، د محمد زینهم محمد عزب، ناشر: مکتبه الثقافه الدینیه، سال النشر: 1413 هـ – 1993 م
28- ابو القاسم الرافعی القزوینی، التدوین فی اخبار قزوین، محقق: عزیز الله العطاردی، ناشر: دار الکتب العلمیه، سال 1408هـ-1987م
29- ابو القاسم، خلف بن عبد الملک بن بشکوال، الصله فی تاریخ ائمه الاندلس، تصحیح: السید عزت العطار الحسینی، جاپ دوم، ناشر: مکتبه الخانجی، سال1374 هـ – 1955 م
30- ابن المستوفی، مبارک بن احمد بن المبارک بن موهوب اللخمی الاِربلی، تاریخ اربل، المحقق: سامی بن سید خماس الصقار، ناشر: وزاره الثقافه والاعلام، دار الرشید للنشر، العراق
31- ابو یعلى، احمد بن علی بن المثُنى الموصلی، مسند ابی یعلی، محقق: حسین سلیم اسد، چاپ اول، ناشر: دار المامون للتراث، محل نشر: دمشق، سال نشر: 1404 ه ق
32- ابو نعیم، احمد بن عبد الله الاصبهانی، معرفه الصحابه، تحقیق: عادل بن یوسف العزازی، چاپ اول، ناشر: دار الوطن للنشر، الریاض، سال نشر1419 هـ – 1998 م
33- ـــــــــــــــــــــــــــــــــ، المسند المستخرج علی صحیح مسلم، محقق: محمد حسن محمد حسن اسماعیل الشافعی، چاپ اول، ناشر: دار الکتب العلمیه، محل نشر: بیروت – لبنان 1417هـ
34- ابو یعقوب سجستانی، اسحاق بن احمد ، الافتخار، تحقیق: اسماعیل قربان حسین، چاپ اول، ناشر، دارالغرب الاسلامی، سال نشر: 2000 میلادی
35- احمد بن حنبل، ابو عبدالله الشیبانی، مسند احمد بن حنبل، الناشر : موسسه قرطبه، محل نش: القاهره
36- اربلی، ابو العباس شمس الدین، وفیات الاعیان، محقق: احسان عباس، ناشر: دار صادر، محل نشر: بیروت
37- اصطخری، ابو اسحاق ابراهیم بن محمد الفارسی، المسالک والممالک، ناشر: الهیئه العامه لقصور الثقافه، القاهره
38- امین، سیدمحسن، اعیان الشیعه‏، ناشر: دار التعارف للمطبوعات‏، چاپ: بیروت، سال انتشار: 1406 هجرى قمرى‏
39- اندلسی، عبد الله بن عبد العزیز، معجم ما استعجم من اسماء البلاد والمواضع، چاپ سوم، ناشر: عالم الکتب، محل نشر: بیروت، سال 1403 هـ
40- باتلی، احمد، الامام الخطابی و آثاره الحدیثیه و منهجه فیها، محل نشر: ریاض، سال نشر ۱۴۲۶/۲۰۰۵
41- بحرانی، یوسف بن احمد ، الحدائق الناضره فی احکام العتره الطاهره، ج۱، قم۱۳۶۳ش.
42- برقی، احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، محقق / مصحح: محدث، جلال الدین‏، ناشر: دار الکتب الاسلامیه، مکان چاپ: قم‏، سال چاپ: 1371 ق‏
43- بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ترجمه محمد توکل، چاپ اول، ناشر نقره، محل نشر تهران، سال نشر 1337 ه ق.
44- بیهقی، احمد بن الحسین ، ابو بکر البیهقی، السنن الکبری، محقق: محمد عبد القادر عطا، ناشر: دار الکتب العلمیه، بیروت – لبنان
45- تفتازانی، سعد الدین مسعود بن عمر بن عبد الله، شرح المقاصد فی علم الکلام، ناشر دار المعارف النعمانیه، محل نشر: پاکستان سال نشر 1401هـ – 1981م
46- توفیق بن عامر،مواقف الفقهاء من الصوفیه فی الفکر الاسلامی، حولیات الجامعه التونسیه، ۱۹۹۵م
47- جعفریان، رسول، الشیعه فی ایران دراسه تاریخیه من البدایه حتی القرن التاسع الهجری، ترجمه عربی، ناشر: بنیاد پژوهشهای اسلامى آستان قدس رضوی، محل نشر: مشهد مقدس، ۱۳۷۸ ش
48- جوزی، عبد الرحمن بن علی بن محمد الجوزی، المنتظم فی تاریخ الامم والملوک، محقق: محمد عبد القادر عطا، مصطفى عبد القادر عطا، چاپ اول، ناشر: دار الکتب العلمیه، محل نشر: بیروت، سال 1412 هـ – 1992م
49- ــــــــــــــــــــ، صفه الصفوه، محقق: احمد بن علی، ناشر: دار الحدیث، القاهره، مصر، 1421هـ
50- حازمی، محمد بن موسى الهمدانی، زین الدین، الاماکن او ما اتفق لفظه وافترق مسماه من الامکنه، محقق: حمد بن محمد الجاسر، ناشر: دار الیمامه للبحث والترجمه والنشر، سال نشر: 1415 هـ
51- حموی، شهاب الدین ابو عبد الله یاقوت بن عبد الله الرومی الحموی، معجم البلدان، چاپ دوم، ناشر: دار صادر، مکان نشر: بیروت، سال 1995 م
52- خلیفه بن خیاط، ابو عمرو خلیفه بن خیاط بن خلیفه الشیبانی العصفری البصری، تاریخ خلیفه بن خیاط، محقق: د. اکرم ضیاء العمری، ناشر: دار القلم , موسسه الرساله – دمشق , بیروت
53- خطابی، حمد بن محمد بن ابراهیم الخطابی البستی ابو سلیمان، غریب الحدیث، تحقیق : عبد الکریم ابراهیم العزباوی، ناشر : جامعه ام القرى – مکه المکرمه ، 1402
54- ـــــــــــــــــــــــــــــ، رساله الغنیه عن الکلام و اهله ، موسسه فرهنگی و اطلاع رسانی تبیان، قم، سال 1387 ش
55- خطیب البغدادی، ابو بکر احمد بن علی، تاریخ بغداد، المحقق: الدکتور بشار عواد معروف، چاپ اول، ناشر: دار الغرب الاسلامی – محل نشر، بیروت، 1422هـ –
56- خویی، ابوالقاسم الموسوى الخوئى، معجم رجال الحدیث، محل نشر: قم، سال نشر: 1372 ه ش
57- دانی، عثمان بن سعید بن عثمان بن عمر ابو عمرو الدانی، السنن الوارده فی الفتن، محقق: د. رضاء الله بن محمد ادریس المبارکفوری، ناشر: دار العاصمه – الریاض
58- ذهبی، شمس الدین ابو عبد الله محمد بن احمد بن عثمان بن قَایْماز الذهبی، تذکره الحفاظ، چاپ اول، ناشر: دار الکتب العلمیه بیروت-لبنان الطبعه: الاولى، 1419هـ- 1998م
59- ــــــــــــــــــــــــــــ، سیر اعلام النبلاء، محقق : مجموعه من المحققین باشراف الشیخ شعیب الارناووط، چاپ سوم، ناشر : موسسه الرساله، سال 1405 هـ / 1985 م
60- ــــــــــــــــــــــــــ، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، تحقیق الشیخ علی محمد معوض والشیخ عادل احمد عبدالموجود، ناشر دار الکتب العلمیه، مکان النشر بیروت، سال النشر 1995
61- ــــــــــــــــــــــــــ، تاریخ الاسلام ووفیات المشاهیر والاعلام، محقق: عمر عبد السلام التدمری، ناشر: دار الکتاب العربی، بیروت
62- زرکلی، خیر الدین بن محمود الزرکلی، الاعلام، چاپ پانزدهم،، ناشر: دار العلم للملایین، سال نشر: 2002 م
63- زهری، محمد بن سعد، طبقات الکبری ابن سعد، چاپ اول، ناشر: احیاء التراث العربی، محل نشر: بیروت-لبنان، سال نشر: 1417هـ-1996م
64- سبحانى، جعفر، موسوعهطبقات‏الفقهاء، ناشر: موسسه امام صادق، ‏چاپ :قم، سال انتشار: 1418 هجرى قمرى
65- ـــــــــــــ، بحوث فی الملل والنحل، چاپ دوم، ناشر :موسسه النشر الاسلامی التابعه لجامعه المدرّسین مکان نشر: قم
66- ــــــــــــ، اصول الحدیث و احکامه فى علم الدرایه، ناشر: موسسه النشر الاسلامی، سال 1383 ش
67- سبکی، تاج الدین عبد الوهاب بن تقی الدین، طبقات الشافعیه الکبرى، محقق: د. محمود محمد الطناحی د. عبد الفتاح محمد الحلو، چاپ دوم، ناشر: هجر للطباعه والنشر والتوزیع، سال نشر 1413هـ
68- سجزی، عبید الله بن سعید بن حاتم السجزیّ الوائلی البکری، رساله السجزی الى اهل زبید فی الرد على من انکر الحرف والصوت، محقق: محمد با کریم با عبد الله، چاپ دوم، ناشر: عماده البحث العلمی بالجامعه الاسلامیه، مکان نشرمدینه المنوره، سال 1423هـ/2002م
69- سمعانی، عبدالکریم بن محمد، الانساب، چاپ عبداللّه عمر بارودی، محل نشر: بیروت، سال ۱۴۰۸/۱۹۸۸
70- سیوطی، عبد الرحمن بن ابی بکر، جلال الدین السیوطی، صون المنطق و الکلام عن فن المنطق و الکلام، ناشر: علی سامی نشار، محل نشر: قاهره سال: ۱۳۶۶/ ۱۹۴۷
71- شهرستانی، ابو الفتح محمد بن عبد الکریم بن ابى بکر احمد، الملل والنحل، الناشر: موسسه الحلبی عمر فرّوخ، عبقریّه العرب، محل نشر: بیروت، سال 1973م
72- صفدی، صلاح الدین خلیل بن ایبک، الوافی بالوفیات، محقق: احمد الارناووط وترکی مصطفى، ناشر: دار احیاء التراث، محل نشر: بیروت، سال نشر:1420هـ- 2000م
73- طالبی، عبد الحی بن فخر، الاعلام بمن فی تاریخ الهند من الاعلام المسمى بـ (نزهه الخواطر وبهجه المسامع والنواظر)، چاپ اول، ناشر: دار ابن حزم ، محل نشر: بیروت، لبنان، سال1420 هـ، 1999م
74- طبرانی، سلیمان بن احمد، ابو القاسم الطبرانی، المعجم الاوسط، محقق: طارق بن عوض الله بن محمد عبد المحسن بن ابراهیم الحسینی، ناشر: دار الحرمین، محل نشر: القاهره
75- ـــــــــــــــــــــــــــــــ، المعجم الکبیر، محقق: حمدی بن عبد المجید السلفی، چاپ دوم،ناشر: مکتبه ابن تیمیه، محل نشر القاهره
76- طبرسی، احمدبن علی، الاحتجاج، چاپ: ابراهیم بهادری و محمد هادی به، محل نشرتهران، سال ۱۴۲۵
77- ــــــــــــــــــــ، اسرار الامامه، محقق:آستانه الرضویه المقدسه، مجمع البحوث اسلامیه، قسم الکلام، ناشر:مجمع البحوث الاسلامیه، محل نشر:مشهد مقدس

78- طبری، محمد بن جریر بن یزید بن غالب ابو جعفر، تهذیب الاثار، تحقیق علیرضا بن عبدالله بن علی رضا، ناشر: دارالمامون للتراث، محل نشر: دمشق، سال ۱۴۱۶ ه ق

79- ـــــــــــــــــــــــــــــــــ، تاریخ الطبری، چاپ دوم، ناشر: دار التراث – بیروت، 1387 هـ ق
80- طبلاوی محمود سعد، التصوف فی تراث ابن تیمیه، مصر ۱۹۸۴.
81- طوسى، محمد بن حسن، فهرست کتب الشیعه و اصولهم و اسماء المصنّفین و اصحاب الاصول،
‏ محقق/ مصحح: طباطبائى، عبدالعزیز، چاپ اول، ناشر: مکتبه المحقق الطباطبائی‏، مکان چاپ: قم‏، سال چاپ: 1420 ق‏
82- عبد الله بن الامام الهادی، الجداول الصغرى مختصر الطبقات الکبرى، ناشر: موسسه الامام زید بن علی الثقافیه، محل نشر: اردن
83- عثمان بن سعید الدارمی السجستانی، نقض الامام ابی سعید عثمان بن سعید على المریسی الجهمی العنید فیما افترى على الله عز وجل من التوحید، چاپ اول، محقق: رشید بن حسن الالمعی، ناشر: مکتبه الرشد للنشر والتوزیع، سال: 1418هـ – 1998م
84- ـــــــــــــــــــــــــــــــ، الرد على الجهمیه، محقق: بدر بن عبد الله البدر، چاپ دوم، ناشر: دار ابن الاثیر، محل نشر کویت، سال 1416هـ – 1995م
85- غیتابى الحنفى، ابو محمد محمود بن احمد بن موسى بن احمد بن حسین الغیتابى الحنفى بدر الدین العینى، مغانی الاخیار فی شرح اسامی رجال معانی الآثار، تحقیق: محمد حسن محمد حسن اسماعیل، 1427 هـ – 2006 م
86- قمی، عباس، الکنى والالقاب، مقدمه نویس:امینی، محمد هادی، ناشر:مکتبه الصدر، محل نشر:تهران، سال نشر: ١٣۶٨  ه ش
87- کاشف الغطاء، محمدحسین ، اصل الشیعه و اصولها، چاپ علاء آل جعفر، قم ۱۴۱۵.
88- کشی، محمد بن عمر، رجال کشی،‏ محقق / مصحح: طوسى، محمد بن حسن / مصطفوى، ناشر: موسسه نشر دانشگاه مشهد، سال چاپ: 1409 ق
89- کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق‏؛ الکافی ؛ محقق / مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الکتب الاسلامیه، مکان چاپ: تهران‏ سال چاپ: 1407 ق
90- ماتدریدی، محمد بن محمد بن محمود، ابو منصور، التوحید، محقق: د. فتح الله خلیف، ناشر: دار الجامعات المصریه – الاسکندریه
91- مروزی، عبد الکریم بن محمد بن منصور ، المنتخب من معجم شیوخ السمعانی، تحقیق: موفق بن عبد الله بن عبد القادر، چاپ اول، ناشر: دار عالم الکتب، محل نشر الریاض، سال1417 هـ – 1996م
92- ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ، التحبیر فی المعجم الکبیر، محقق: منیره ناجی سالم، چاپ اول، ناشر: رئاسه دیوان الاوقاف، محل نشر: بغداد، سال 1395هـ- 1975م
93- مزی، یوسف بن عبد الرحمن بن یوسف، تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، محقق: د. بشار عواد معروف، چاپ اول، ناشر: موسسه الرساله، محل نشر: بیروت، سال1400 – 1980
94- محمد عبدالحمید، تطور تفسیر القرآن، ناشر وزاره التعلیم العالی، بغداد، ۱۴۰۸ق
95- مجلسی، محمدباقربن محمدتقی، بحارالانوار، مکان نشر: بیروت، سال ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.
96- مشهدی، میرزا محمد، کنز الدقایق، تحقیق مجتبی عراقی، چاپ اول
97- مفید، ابوعبدالله محمد بن محمد بن نعمان،اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، دارالکتاب الاسلامی، بیروت، 1983م.
98- ـــــــــــــــــــــــــــ، تصحیح اعتقادات الامامیه، محقق / مصحح: درگاهى، حسین‏، ناشر: کنگره شیخ مفید، مکان چاپ: ایران؛ قم‏، سال چاپ: 1414 ق‏
99- ـــــــــــــــــــــــــــ، الاختصاص‏، محقق / مصحح: غفارى، على اکبر و محرمى زرندى، محمود، ناشر: الموتمر العالمى لالفیه الشیخ المفید، مکان چاپ: ایران؛ قم‏، سال چاپ: 1413 ق‏
100- نصیر الدین طوسی، محمد بن محمد، قواعد العقاید(مع تعلیقات السبحانی)، حاشیه نویس:سبحانی تبریزی، جعفر، ناشر:موسسه امام صادق علیه السلام، محل نشر:قم، ص113-117
101- هاشمی، علی بن الحسین، وقعه النهروان او الخوارج، موسسه المفید، محل نشر: بیروت لبنان
102- هروی، ابو اسماعیل عبد الله بن محمد، ذم الکلام واهله، محقق: عبد الرحمن عبد العزیز الشبل، چاپ اول، ناشر: مکتبه العلوم والحکم، محل نشر: المدینه المنوره، سال 1418هـ -1998م

1 . سبحانی، جعفر، اصول الحدیث و احکامه فى علم الدرایه، ناشر: موسسه النشر الاسلامی، سال 1383 ه ش، ص  ١٩٣ 
2. خطیب البغدادی، ابو بکر احمد بن علی، تاریخ بغداد، المحقق: الدکتور بشار عواد معروف، چاپ اول، ناشر: دار الغرب الاسلامی – محل نشر، بیروت، 1422هـ – ، ج12، ص161-164
3 . جوزی، جمال الدین ابو الفرج عبد الرحمن بن علی بن محمد الجوزی، صفه الصفوه، محقق: احمد بن علی، ناشر: دار الحدیث، القاهره، مصر، 1421هـ، ج3، ص125

4 . غیتابى الحنفى، ابو محمد محمود بن احمد بن موسى بن احمد بن حسین الغیتابى الحنفى بدر الدین العینى، مغانی الاخیار فی شرح اسامی رجال معانی الآثار، تحقیق: محمد حسن محمد حسن اسماعیل، 1427 هـ – 2006 م ، ج 2، ص403
5. ملک الشعراء بهار، پیشین، ص186
6سلف در لغت به معنى متقدم و سابق است. و در اصطلاح علماى کلام و ملل و نحل بر صحابه و تابعین و نیز تابعین تابعین اطلاق مى شود،بلکه به علماى اسلامى در سه قرن نخست هجرى سلف گفته مى شود. وگاهى از نخستین تابعیان به سلف صالح تعبیرمىشود(ربانی گلپایگانی، علی، فرق و مذاهب کلامی، ناشر: زلال کوثر، سال نشر 1389 ه ش، .ص3)
7. شهرستانی، پیشین، ج1، ص205
8. کائی، ابو القاسم هبه الله بن الحسن بن منصور الطبری الرازی اللالکائی، شرح اصول اعتقاد اهل السنه والجماعه، تحقیق: احمد بن سعد بن حمدان الغامدی، الناشر: دار طیبه – السعودیه، 1423هـ، ج1، ص 170
9. همان
10. همان
11. همان
12. ذهبی، پیشین، ج7، ص252
13. ابونعیم اصفهانی، احمد بن عبد الله بن احمد بن اسحاق بن موسى بن مهران الاصبهانی، حلیه الاولیاء وطبقات الاصفیاء، ناشر: السعاده – بجوار محافظه مصر، 1394هـ – 1974م، ج7، ص28 و29
14. ذهبی، پیشین، ج7، ص253
15. ابونعیم اصفهانی، پیشین، ج7، ص31
16. طوسى، محمد بن حسن، فهرست کتب الشیعه و اصولهم و اسماء المصنّفین و اصحاب الاصول،
‏ محقق/ مصحح: طباطبائى، عبدالعزیز، چاپ اول، ناشر: مکتبه المحقق الطباطبائی‏، مکان چاپ: قم‏، سال چاپ: 1420 ق‏ ، ج1، ص222
17. شهرستانی، پیشین، ج1، ص205
18. مشکور، محمد جواد، پیشین، ص 218
19. قاسم بن ابراهیم الرسی، الکامل المنیر فی اثبات ولایه امیر المومنین (ع)، بی جا، بی تا، (علیه السلام)، جزء دوم، ص72-76
20. ذهبی، پیشین، ج7، ص252
21. ملک الشعراء بهار،پیشین، ص186
22. خطیب البغدادی، پیشین، ج8، ص495
23. امین، سیدمحسن، پیشین، ج‏7،ص 41؛ خطیب البغدادی، پیشین، رقم 2932
24. خلیلی، خلیل بن عبد الله بن احمد بن ابراهیم بن الخلیل القزوینی، الارشاد فی معرفه علماء الحدیث، محقق: د. محمد سعید عمر ادریس، ناشر: مکتبه الرشد – الریاض، سال 1409ه ق، ج2، ص662

25 . ابن بابویه، محمد بن علی، امالی، ناشر: کتابچى‏، تهران، سال چاپ: 1376 ش‏، ص124
26. ملک الشعراء بهار، پیشین، ص186
27. یوسف/40
28. ذهبی، پیشین، ج13،ص319-321
29. عثمان بن سعید، الرد علی الجهمیه، پیشین، ج1، ص 211
30. ابو داوود سجستانی، سلیمان بن الاشعث بن اسحاق بن بشیر بن شداد بن عمرو الازدی السَِّجِسْتانی، سنن ابی داود، محقق: محمد محیی الدین عبد الحمید، ناشر: المکتبه العصریه، صیدا – محل نشر: بیروت، ج4،ص234
31. ابوعبدالله محمد بن کرام سردمدار اندیشه کرامیه است؛ و سجستانی بوده و از آنجا به گرجستان تبعید و مطرود شد. وی با تملق و نفاق توانست هم پیمانانی بدست آورد. چنانکه گفته اند با تظاهر به زهد و تعبد، خودش را در نظر اهالی گرجستان و اطراف آن جلوه ای دینی داد و سپس ایشان را به بدعت خویش کشاند تا اینکه با او بیعت کردندشهرستانی، پیشین، ج۱ ص ۱۰۷
.32 ابو الفداء، اسماعیل بن عمر الدمشقی، طبقات الشافعیین، تحقیق: د احمد عمر هاشم، د محمد زینهم محمد عزب، ناشر: مکتبه الثقافه الدینیه، سال النشر: 1413 هـ – 1993 م ، ج1، ص178
33. ابو داود دارای آثار مختلف علمی ؛ از جمله کتاب المسائل است که در آن به پرسش های احمد بن حنبل پاسخ گفته است. ابو داود به دنبال آن بود تا احادیثی را گرد آورد که برای استدلال فقهاء به کار می آمد و احکام از آنها استنباط می شد، بر این اساس کتاب سنن خود را فراهم آورد. ابوبکر بن داسه یکی از راویان سنن از ابو داود این سخن را از او نقل کرده است: از روایات رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم پانصد هزار روایت نگاشتم و از میان آنها ۴۸۰۰ حدیث انتخاب کردم و روایات صحیح و نزدیک به صحیح را در آن آورد؛ او کتاب خود را پس از نگارش به رویت احمد بن حنبل رسانده و او کتابش را مورد تایید قرار داد. ذهبی، پیشین، ج ۱۳، ص ۲۰۹.
34. همان،ص 217 -218
35. همان، ص 215
36. مزی، یوسف بن عبد الرحمن بن یوسف، تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، محقق: د. بشار عواد معروف، چاپ اول، ناشر: موسسه الرساله، محل نشر: بیروت، سال1400 – 1980، ج21، ص 326
37.مجلسی، پیشین، ج‏7،ص 241
38. ذهبی، شمس الدین محمد بن احمد الذهبی، تاریخ الاسلام ووفیات المشاهیر والاعلام، محقق: عمر عبد السلام التدمری، ناشر: دار الکتاب العربی، بیروت ج26،ص72
39. ابن عساکر، ابو القاسم علی بن الحسن بن هبه الله، تاریخ دمشق، محقق: عمرو بن غرامه العمروی، ناشر: دار الفکر للطباعه والنشر والتوزیع،سال نشر: 1415 هـ – 1995 م ، ج58، ص463
40. ذهبی، تاریخ الاسلام، پیشین، ج19،ص237
41. خطیب بغدادی، پیشین، ج5،ص232
42. مزی، پیشین، ج23،ص107 وج31،ص496؛ ابو داوود، پیشین، ج1، ص131
43. ابن عساکر ، پیشین، ج64،ص328
44. مزی، پیشین، ج9، ص426
45. ذهبی، سیراعلام النبلاء، پیشین، ج12،ص268-270.
46. ع‍طوان ، ح‍س‍ی‍ن ، مرجئه و جهمیه در خراسان در عصر اموی، ناشر م‍ش‍ه‍د: ب‍ن‍ی‍اد پ‍ژوه‍ش‍ه‍ای اس‍لام‍ی، ص31.
47. ابو الفداء، اسماعیل بن عمر الدمشقی، پیشین، ج1،ص178
48. عثمان بن سعید الدارمی، الرد على الجهمیه، محقق: بدر بن عبد الله البدر، چاپ دوم، ناشر: دار ابن الاثیر، محل نشر کویت، سال 1416هـ – 1995م ، ج1، ص 211
49 همان، ص74-206
50. سبکی، پیشین، ج1، ص178؛ هرات جزء سیستان نبوده است ولی تفکر غالب در سیستان و هرات، اهل حدیث بوده و عثمان بن سعید این جریان را رهبری کرده است.
51. ذهبی، سیر اعلام النبلاء، پیشین، ج13 ص 230
52.همان ص223
53 "ابن عیسی" در این دوره وزیر حاکم بغداد بود. همان، ص228
54 وی متهم به به ناصب گری بود، اما وی خود را از حنبلی ها برشمرد. البته وی نیز مانند پدرش حنبلی مذهب بود ولی در برهه ایی از زمان متهم به ناصبی گری شد و وی این اتهام را از خودش دفع کرد. همان
55 همان، ص 228 و 230
56 خطیب بغدادی، پیشین، ج 11ص136
57. همان، ج 16 ص31
58. هروی، ابو اسماعیل عبد الله بن محمد، ذم الکلام واهله، محقق: عبد الرحمن عبد العزیز الشبل، چاپ اول، ناشر: مکتبه العلوم والحکم، محل نشر: المدینه المنوره، سال 1418هـ -1998م ، ج5، ص123
59 . ملک شاه حسین سیستانی، پیشین، ص67( کتاب احیاء الملوک در سال 1027 هجری قمری توسط شاه حسین ابن ملک غیاث الدین محمد نگاشته شده است.آقا بزرگ تهرانی، پیشین، ج‏11، ص،38)
60. سلطان محمود غزنوی در سال 360 هجری قمری در "غزنین" یکی از شهرهای افغانستان که در دامنه سلسله کوههای سلیمان واقع شده است، به دنیا آمد او شصت و یک سال عمر کرد و در سال 421 هجری قمری در همان بلاد وفات نمود. اقبال آشتیانی عباس و دکتر عاقلی باقر؛ تاریخ ایران، نشر نامک، چاپ سعدی، نوبت چهارم، 1383، ص 231.
61. ذهبی، سیر اعلام النیلاء، پیشین، ج17 ص116- 118؛ صفدی، صلاح الدین خلیل بن ایبک، الوافی بالوفیات، محقق: احمد الارناووط وترکی مصطفى، ناشر: دار احیاء التراث، محل نشر: بیروت، سال نشر:1420هـ- 2000م، ج، 13ص، 226

62. سبکی، تاج الدین عبد الوهاب بن تقی الدین، طبقات الشافعیه الکبرى، محقق: د. محمود محمد الطناحی د. عبد الفتاح محمد الحلو، چاپ دوم، ناشر: هجر للطباعه والنشر والتوزیع، سال نشر 1413هـ، ج3 ص282-283
63. باتلی، احمد، الامام الخطابی و آثاره الحدیثیه و منهجه فیها، ریاض ۱۴۲۶/۲۰۰۵، ج۱، ص۹۹،
64 . ذهبی، شمس الدین ابو عبد الله محمد بن احمد بن عثمان بن قَایْماز الذهبی، تذکره الحفاظ، چاپ اول، ناشر: دار الکتب العلمیه بیروت-لبنان الطبعه: الاولى، 1419هـ- 1998م، ج۳، ص۱۰۱۸
65 . سمعانی، عبدالکریم بن محمد، الانساب، چاپ عبداللّه عمر بارودی، محل نشر: بیروت، سال ۱۴۰۸/۱۹۸۸،ج ۲، ص ۳۸۰
66. ذهبی، تذکرهالحفاظ، ج۳، ص۱۰۹۱
67 . باتلی، احمد، پیشین، ج۱، ص۱۴۷ـ۱۵۲.
68 همان، ص ص۲۱۶ـ۲۲۱
69 . ابن تیمیه، احمد بن عبد الحلیم بن عبد السلام الحرانی الحنبلی، درء تعارض العقل و النقل، ناشر: محمد رشاد سالم، ریاض، سال ۱۳۹۹ـ۱۴۰۳، ج۷، ص۲۷۸ـ۲۸۳
70 . سیوطی، عبد الرحمن بن ابی بکر، جلال الدین السیوطی، صون المنطق و الکلام عن فن المنطق و الکلام، ناشر: علی سامی نشار، محل نشر: قاهره سال: ۱۳۶۶/ ۱۹۴۷، ج۱، ص۹۱ـ
71 . باتلی، احمد، ، ج۱، ص۲۱۳ـ۲۱۵.
72 . ابن تیمیه، پیشین، ج۷، ص۲۹۴.
73 . صفدی، صلاح الدین، پیشین، ج۷، ص۳۱۸؛ باتلی، احمد، پیشین، ج۱، ص۱۵۵ـ۱۶۰.
74 . اربلی، ابو العباس شمس الدین، وفیات الاعیان، محقق: احسان عباس، ناشر: دار صادر، محل نشر: بیروت، ج۲، ص۲۱۵.
75 . حموی، شهاب الدین ابو عبد الله یاقوت بن عبد الله الرومی الحموی، معجم البلدان، چاپ دوم، ناشر: دار صادر، مکان نشر: بیروت، سال 1995 م، ج۲، ص۴۸۶
76. همان
77 . خطابی، حمد بن محمد، رساله الغنیه عن الکلام و اهله ، موسسه فرهنگی و اطلاع رسانی تبیان، قم، سال 1387 ش، ص30 -33
78 همان، ص41-43
79. همان، ص41
80. همان، ص ۱۹۹ـ۲۰۶
81. آبُر یکی از نواحی سیستان است. حموی، شهاب الدین، پیشین، ج1 ص49
82. ذهبی، سیر اعلام النبلاء، پیشین، ج16 ص299
83 . ابو الفداء، اسماعیل بن عمر الدمشقی، پیشین، ج1ص294
84 . خطابی، حمد بن محمد بن ابراهیم الخطابی البستی ابو سلیمان، غریب الحدیث، تحقیق : عبد الکریم ابراهیم العزباوی، ناشر : جامعه ام القرى – مکه المکرمه ، 1402، رقم543
85 . دانی، عثمان بن سعید بن عثمان بن عمر ابو عمرو الدانی، السنن الوارده فی الفتن، محقق: د. رضاء الله بن محمد ادریس المبارکفوری، ناشر: دار العاصمه – الریاض، رقم328
86. وی "ابو عبد الله الصورى القلانسى" که یکی از بزرگان محدثان اهل سنت است. ذهبی، سیراعلام النبلاء، پیشین، ج10ص390
87. در این دوران، اکثر اهل سنت سیستان دارای مذهب فقهی ابوحنیفه بوده اند. سجزی، پیشین، ص48 و 66
88. همان، ص45
89. ذهبی، سیر اعلام النبلاء، پیشین، ج17 ص654-657
90 . همان ص656
91 . عارف، ثامر، معجم الفرق الاسلامیه، بیروت، دارالمسیره، 1990م، ص۲۲۰.

92 . جعفریان، رسول، مرجئه، تاریخ و اندیشه، محل نشر قم سال 1371 ه ش، ص۱۲-۱۳.
93 . تمیمی بغدادی، عبدالقاهر ابن طاهر، الفرق بین الفرق و بیان فرقه الناجیه منهم، ناشر:دار الجیل، محل نشر:بیروت. ، ص۲۰۲-۲۰۷.

94. سیر اعلام النبلاء، ج7، ص186
95. همان، ص 380
96 . ابن ابی موسى الاشعری، ابو الحسن علی بن اسماعیل بن اسحاق بن سالم بن اسماعیل بن عبد الله بن موسى بن ابی برده ، مقالات الاسلامیین واختلاف المصلین، چاپ سوم، ناشر: دار احیاء التراث العرب، محل نشر: بیروت ، ج1، ص139
97 . ابو الفرج الاصبهانی، علی بن الحسین بن محمد بن احمد بن الهیثم المروانی الاموی القرشی، مقاتل الطالبیین، حقق: السید احمد صقر، ناشر: دار المعرفه، بیروت، ج1، ص314
98. ملک الشعراء بهار، پیشین، ص152
99. مفید، محمد بن محمد، پیشین، ص206
100. جوزی، عبد الرحمن بن علی بن محمد الجوزی، المنتظم فی تاریخ الامم والملوک، محقق: محمد عبد القادر عطا، مصطفى عبد القادر عطا، چاپ اول، ناشر: دار الکتب العلمیه، محل نشر: بیروت، سال 1412 هـ – 1992م ، ج12، ص98؛ زرکلی، پیشین، ج7، ص14.
101. همان، ص98
102. جریان معروف به ملامتیه که به کوشش ابوحفص عمر و پسر سلم حداد (م 265/ 787) حمدونقصار (م 270/ 883) و سعید پسر اسماعیل حیرى بنیان نهاده شد، براى مخالفت با کرامیان قد برافراشت. ملامتیان تعهد خودشان را نسبت به طریق عرفان موضوعى به تمامى شخصى مى‏داشتند، و معتقد بودند که هر کسب را آن طریقه است باید کارهاى خود را با هماهنگى ظاهرى با جامعه یا با رفتار دنیا وى در خور سرزنشپن ها نکند. مادلونگ، ویلفرد، فرقه های اسلامی، مترجم: سری، ابو القاسم، ناشر:اساطیرمحل نشر:تهران، سال نشر: ١٣٧٧  ، ص 78
103. ملک الشعراء بهار، پیشین، ص 339؛ اویسی، جواد، پیشین، ص215
104. همان
.105 ذهبی، سیر اعلام النبلاء، پیشین، ج11، ص524
106. اویسی، جواد، پیشین، ص 215-216
107. ربانی گلپایگانی، علی، پیشین، ج1،ص18
108. همان
109. همان؛ شهرستانی، پیشین، ج1، ص110
110. تمیمی بغدادی، عبدالقاهر ابن طاهر، پیشین، ج1، ص202
111. الاسفراینی، طاهربن محمد، التبصیرفی الدین،بیروت، عالم الکتب ،۱۹۸۳، ص111
112. همان
113. همان
114. فخررازی ،محمد بن عمر، اعتقادالمسلمین والمشرکین ، بیروت ،دارالکتب العلمیه ،۱۴۰۲، ص ۶۷
115 . شهرستانی، پیشین، ج۱ ص ۱۰۷
116 . ا لاسفراینی، پیشین، ص ۱۱۳
117. البغدادی ،عبدالقاهربن طاهربن محمد،، ص ۲۰۳
118. ا لاسفراینی، پیشین ص ۱۱۶
119 . شهرستانی، الملل و النحل، پیشین، ص48
120. سبکی، تاج الدین، پیشین، ج3، ص131
121. ذهبی، سیر اعلام النبلاء، پیشین، ج16 ص 92-104
122. فتح / 10
.123 قیامت / 22
124. ذهبی، سیر اعلام النبلاء، پیشین، ج 16 ص97
125. ابن حبان، محمد بن حبان بن احمد بن حبان بن معاذ بن مَعْبدَ، التمیمی البُستی، ثقات، ناشر: دائره المعارف العثمانیه ، مکان : حیدر آباد الدکن هند، ج1، ص498-505
126. ابن حجر العسقلانی، ابو الفضل احمد بن علی بن محمد بن احمد ، لسان المیزان، محقق: دائره المعرف النظامیه – الهند، چاپ دوم، ناشر: موسسه الاعلمی للمطبوعات، مکان چاپ: بیروت – لبنان، سال1390هـ /1971م، ج1 ص407
127. ابو القاسم الرافعی القزوینی، التدوین فی اخبار قزوین، محقق: عزیز الله العطاردی، ناشر: دار الکتب العلمیه، سال 1408هـ-1987م، ج2 ص335
128. "محمد بن ابی ترید بسجستان" سجزی، عبید الله بن سعید بن حاتم السجزیّ الوائلی البکری، رساله السجزی الى اهل زبید فی الرد على من انکر الحرف والصوت، محقق: محمد با کریم با عبد الله، چاپ دوم، ناشر: عماده البحث العلمی بالجامعه الاسلامیه، مکان نشرمدینه المنوره، سال 1423هـ/2002م، ص344
129 وی "محمد بن محمد بن محمود، ابو منصور الماتریدی" متوفی 333( ه ق)است و کتب کلامی فراوانی نگاشته است مانند:" التوحید؛ اوهام المعتزله؛ الرد على القرامطه؛ کتاب الجدل". زرکلی، پیشین، ج7، ص19
130. سبحانی، بحوث فی الملل والنحل، پیشین، ج۳، ص۲۰_۲۱
.131 همان
132. محمد عبدالحمید، تطور تفسیر القرآن،بغداد، وزاره التعلیم العالی، ۱۴۰۸ق، ج۱، ص۱۲۶،
133. سبحانی، بحوث فی الملل والنحل، پیشین، ج۳، ص۴۱_۴۵.
134 . ماتریدی، محمد بن محمد بن محمود، ابو منصور، التوحید، محقق: د. فتح الله خلیف، ناشر: دار الجامعات المصریه – الاسکندریه، ج1، ص288
135. همان، ص261
136. همان، ص226
137. همان، ص77-85
138 . ابن منظور، محمد بن مکرم؛ لسان العرب، پیشین، ج5، ص 74
139 . ربانی گلپایگانی، علی؛ کلام اسلامی در عصر امویان، مجله کیهان اندیشه، بهمن و اسفند 1373، شماره 58، ص 79
140 . جهانگیری، محسن؛ قدریان نخستین، مجله معارف، فروردین -تیر 1367، شماره 13، ص 5
141 . ربانی گلپایگانی، علی، کلام اسلامی در عصر امویان ، پیشین، ص 8
142. ابو اسحاق، ابراهیم بن محمد الحنبلی، المنتخب من کتاب السیاق لتاریخ نیسابور، محقق: خالد حیدر، ناشر: دار الفکر للطباعه والنشر التوزیع، سال نشر 1414هـ ج1 ص474؛ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، پیشین، ج18 ص 532-535
143. مروزی، عبد الکریم، پیشین، ج1 ص 684
144. ابن طاوس، علی بن موسی، اقبال الاعمال، ناشر:دار الکتب الاسلامیه، محل نشر:تهران، سال نشر: ١٣۶٧ ، ص663
145. ذهبی، سیر اعلام النبلاء، پیشین، ج18 ص533
146. سبحانی، جعفر ، بحوث فی الملل والنحل، پیشین، ج3 ص126
147. توفیق بن عامر،مواقف الفقهاء من الصوفیه فی الفکر الاسلامی، حولیات الجامعه التونسیه، ش ۳۹ (۱۹۹۵،ج۱، ص۷و 8
148. همان
149. همان
150. ابن جوزی، تلبیس ابلیس، چاپ خیرالدین علی، بیروت، بی تا، ج۱، ص۳۶۹،
151. توفیق بن عامر، پیشین، ص۱۰
152. همان، ص۲۳
153. همان
154. ابن تیمیه، مجموعه الرسائل و المسائل، ناشر: دارالباز، مکه، ۱۴۱۲ق.=۱۳۷۱ ش، ج۱، ص۱۶۹
155. طبلاوی محمود سعد، التصوف فی تراث ابن تیمیه، مصر ۱۹۸۴. ج۱، ص۴۹
156 . ابن عساکر، ابو القاسم، پیشین، ج55 ص 217
157 . مروزی، عبد الکریم بن محمد بن منصور ، المنتخب من معجم شیوخ السمعانی، تحقیق: موفق بن عبد الله بن عبد القادر، چاپ اول، ناشر: دار عالم الکتب، محل نشر الریاض، سال1417 هـ – 1996م، ج1ص1676
158. ذهبی، سیر اعلام النبلاء، پیشین، ج16 ص 427
159. ابن بابویه، التوحید، پیشین، ص311
160. ذهبی، شمس الدین محمد بن احمد الذهبی، تاریخ الاسلام ووفیات المشاهیر والاعلام، محقق: عمر عبد السلام التدمری، ناشر: دار الکتاب العربی، بیروت، ج39 ص125-126
161. ذهبی، سیر اعلام النبلاء، پیشین، ج 20 ص303 -311
162. ابن المستوفی، مبارک بن احمد بن المبارک بن موهوب اللخمی الاِربلی، تاریخ اربل، المحقق: سامی بن سید خماس الصقار، ناشر: وزاره الثقافه والاعلام، دار الرشید للنشر، العراق، ج1 ص112-114
163. ذهبی، سیر اعلام النبلاء، پیشین، ج20 ص283
164. مروزی، عبد الکریم، پیشین، ج1 ص759
165. همان، ص1289
166. ذهبی، تاریخ الاسلام ووفیات المشاهیر والاعلام، پیشین، ج37 ص309
167. طالبی، عبد الحی بن فخر، الاعلام بمن فی تاریخ الهند من الاعلام المسمى بـ (نزهه الخواطر وبهجه المسامع والنواظر)، چاپ اول، ناشر: دار ابن حزم ، محل نشر: بیروت، لبنان، سال1420 هـ، 1999م، ج1ص85
168. مروزی، عبد الکریم، پیشین، ج1 ص1697
169. طالبی، عبد الحی بن فخر، پیشین، ج1 ص91
—————

————————————————————

—————

————————————————————


تعداد صفحات : 60 | فرمت فایل : word

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود