تارا فایل

مبانی نظری آموزش کارآفرینی فارغ التحصیلان


آموزش کارآفرینی
– مقدمه
مفهوم و اهمیت کارآفرینی
تب کارآفرینی :
کارآفرینی چیست ؟
روند تکاملی مفهوم کارآفرینی و ارائه تعاریف گوناگون از مفهوم کارآفرینی :
دولت و بهبود فضای کارآفرینی
– اشتغال و بهره وری نیروی انسانی
آسیب شناسی فضای کارآفرینی ایران
اهمیت و ضرورت آموزش کارآفرینی
ضرورت کار آفرینی برای فارغ التحصیلان دانشگاهی
آموزش های مناسب و کارآفرینی
فضا و امکانات و کارآفرینی
ویژگی های شخصیتی و کارآفرینی
کارآفرینی برای فارغ التحصیلان
منابع

آموزش کارآفرینی

– مقدمه
در سال 1990 میلادی تحقیق در خصوص آموزش کارآفرینی همچون یک رشته جدید مورد توجه قرار گرفت و مواردی همچون توسعه روشهای تحقیق برای سنجش اثربخشی آموزش کارآفرینی ، محتوا و روشهای آموزش کارآفرینی ، قابلیت افرادی که در زمینه آموزش کارآفرینی، آموزش می بینند، قبول آموزش کارآفرینی در دانشگاه ها و نه درفعالیتها، وجود و توسعه یک چارچوب علمی مشترک در زمینه کارآفرینی، اثربخشی دیگر شیوه های آموزشی و نیازهای آموزشی کارآفرین تعلیم یافته در طول چرخه عمر شرکت، مورد توجه قرار گرفت (تقی پور، 1384).
به طور کلی چهاردسته اصلی از دوره های آموزشی کارآفرینی شکل گرفت که این دوره ها عبارتند از:
دسته اول : برنامه هایی برای آگاهی و جهت گیری به سوی کارآفرینی است . هدف از این دوره ها، افزایش آگاهی ، درک و بینش نسبت به کارآفرینی به عنوان یک انتخاب شغلی برای افراد از تمامی اقشار اجتماعی است . اینگونه برنامه ها در مقاطع تحصیلی ابتدایی، راهنمایی و متوسطه تدریس می شود تا انگیزه و تمایل دانش آموزان و دانشجویان برای کارآفرین شدن افزایش یابد. گروههای نژادی، غیر شاغلان، مخترعان، دانشمندان، کارکنان دولت و بازنشستگان ارتشی و گروههای مختلف، می توانند تحت پوشش این دوره قرارگیرند (خالدی و آگهی، 1388).
دسته دوم: شامل برنامه های آموزشی است که توسعه تاسیس شرکتها را پوشش می دهد. این برنامه ها به اقتضای شرایط خاص هر کشور طراحی شده اند. کشورهایی همچون آمریکا، هند، فیلیپین، مالزی، فنلاند و هلند مراکز ویژه ای را برای حمایت از کارآفرینان بالقوه تاسیس کرده اند که ضمن ارائه آموزشهای ویژه جهت توسعه توانائیها و انگیزش افراد، توسعه مناطق شهری و آموزشهای عملی در نزد کارآفرینان موجود را در برمی گیرد.
دسته سوم : دوره ها جهت رشد و بقای کارآفرینان و شرکتهای کوچک طراحی شده است ، که شرکتهای کوچک موجود را پوشش می دهد. واقعیت آن است که این گروه ازشرکتها در هر کشوری باید مورد توجه قرار گیرند. در کشورهای کمونیستی سابق شرکتهای کوچک بسیار مورد توجه قرار می گرفتند و تعداد زیادی از آنها با کمتر از 10 کارمند تاسیس شدند. نیازهای آموزشی در این برنامه ها بسیار متنوع است. از دوره های بسیار مورد قبول در این خصوص می توان به دوره رشد شرکتهای کوچک در دانشگاه دارهام و دوره فعالیتهای اقتصادی خود را بهبود دهیداشاره کرد که توسط سازمان بین المللی کار در سراسر دنیا اجرا می شود.
دسته چهارم : برنامه توسعه آموزش کارآفرینی است که شامل شیوه های جدید آموزشی و تعیین نقشهای نوین دانشجو و استاد در فرآیند آموزش کارآفرینی است. هدف دیگر این برنامه ها آموزش و گسترش کمی استادان جدید از میان صنعتگران و دست اندرکاران فعالیتهای اقتصادی برای آموزش کارآفرینی است (داریانی، 1389).

مفهوم و اهمیت کارآفرینی
عصر جدید، عرصه رقابت بر سر منابع و سرمایه هاست، کشورهای بزرگ صنعتی که فاتحان این عرصه اند بهره وری از منابع و سرمایه ها را در سرلوحه کار خود قرار داده اند و در پرتو وجود افراد تحصیلکرده و متخصص، چرخ های رشد و توسعه را به حرکت در آورده اند و به ابداعات و نوآوری هایی دست یافته اند .دسترسی به این نوآوری ها که اقتصاد کشورهای توسعه یافته را از نو زنده کرده است منوط به کارآفرینی است. (شان،2003) کارآفرینی را به این دلیل که جامعه را به سمت تغییرات تکنیکی و مبتکرانه سوق داده و باعث رشد اقتصادی می شود و همچنین چون کارآفرینی دانش جدید را به خدمات و محصولات جدید تبدیل می کند حایز اهمیت است. سالازار(1383) نیز بر این اعتقاد است که کارآفرینی علاوه بر ایجاد اشتغال، موجب بالا رفتن کیفیت زندگی، توزیع مناسب درآمد، کاهش اضطراب های اجتماعی و بهره وری از منابع ملی می شود. کارآفرینی پدیده فنی- اقتصادی جدیدی است که در دو دهه اخیر جهان اقتصاد و صنعت را با پیامدهای شگفت خود متحول ساخته است. در حال حاضر که اقتصاد کشور ما گرفتار نارسایی ها، کمبودها، و سوء مدیریت هایی است که منجر به وضعیت ناهنجار بیکاری، کمبود تولید ناخالص داخلی، کاهش قدرت سرمایه گذاری دولت، ضعف در صادرات غیر نفتی و بیماریهایی از این قبیل شده است، نیم نگاهی به وضعیت جهانی اقتصاد ما را به سوی این باور می کشاند که رشد کارآفرینی و فرهنگ کارآفرینانه به شرطی که هنرمندانه، با فرهنگ، امکانات، تواناییها و سلیقه ایرانی آمیخته شود تنها راه بهبود بیماری امروز اقتصاد کشور و پیشگیری از وخامت حال فرداست (دهقانپور، 1381). با توجه به دلایلی که در زمینه اهمیت کارآفرینی وجود دارد ضروری است برنامه ریزان و کارگزاران دولتی با حمایت همه جانبه از فرایند کارآفرینی و برنامه ریزی جامع، زمینه رشد و ترویج فرهنگ کارآفرینی را فراهم کنند. امروزه شواهد موجود نشان می دهد که کارآفرینی می تواند در نتیجه برنامه های آموزشی، پرورش یابد (سالازار، 1383). نظریه پردازان علم مدیریت که بعد فنی کارآفرینی را بررسی می کنند بر این اعتقاد هستند که کارآفرینان می توانند در کلاس درس آموزش ببینند و بالنده شوند(عابدی، 1381). بنابراین کارآفرینی امروزه به یکی از مهم ترین و گسترده ترین فعالیت های دانشگاه ها تبدیل شده است (احمدپور،1378). دانشگاهها ملزمند برای ترقی و ترویج آموزش کارآفرینی بیندیشند، چون نسل جوان نیاز داردکه بداند چطور در برابر محیطهای ناامن و پیچیده و قوانین و مقررات متغیر در بازار کار بطور انعطاف پذیر عمل کند. ساختار نظام آموزشی باید طوری تنظیم گرددکه فارغ التحصیلان بتوانند در آینده بصورت کارآفرین در جامعه فعالیت کنند (اوسامان، 1998).
از طرفی ساختار اقتصادی دنیای امروز با گذشته به طور اساسی تفاوت دارد. شاخص های سخت افزاری و دارایی های مشهود که دیروز در بنگاه اقتصادی نقشی تعیین کننده داشت جای خود را به نوآوری، ابداع، خلق محصولات جدید و دارایی های نرم افزاری داده است. اگر دیروز ثروتمندترین افراد دنیا آنهایی بودند که منابع مالی بیشتری در اختیار داشتند، امروزه ثروتمندترین مردم دنیا، افراد صاحب دانش و کارآفرین هستند. از این رو توسعه اقتصادی در دنیای امروز برپایه نوآوری، خلاقیت، استفاده از دانش و کارآفرینی استوار است. اهمیت کارآفرینی و نقش کلیدی آن در پیشرفت جوامع، موجب شده است که بسیاری از دانشگاههای کشورهای توسعه یافته و درحال توسعه، بهره گیری از کارآفرینی را مورد توجه قرار دهند و در این مسیر با تدوین استراتژی ها، سیاست ها و برنامه های علمی، در جهت بسط و تقویت روحیه و رفتار کارآفرینی در دانشجویان بکوشند. پرورش ویژگیهایی نظیر خلاقیت، خوش بینی به آینده، خطرپذیری، آینده نگری، مهارتهای رهبری، استقلال طلبی و کسب مهارتهای مختلف، می تواند فرصتهای کارآفرینی پیش روی دانشجویان را افزایش دهد (فیض و صفائی، 1386).
نگاهی آماری به وضعیت آموزش عالی کشور:
آخرین آمار انتشار یافته توسط مرکز پژوهش و برنامه ریزی آموزش عالی کشور نشان می دهد که پذیرفته شدگان در سال تحصیلی 87-86 بالغ بر 655 هزار نفر می باشند. همچنین تعداد دانش آموختگان در سال تحصیلی قبل آن (86-85) قریب به 178 هزار نفر بوده اند. از سوی دیگر، همین آمار تعداد کل دانشجویان کشور در سال تحصیلی 87-86 را بیش از یک میلیون و یکصد و نوزده هزار (1119000) نفر بیان نموده است. نکته قابل توجه آن است که علی رغم تلاش و هزینه های هنگفت صرف شده برای ارتقای شاخص های آموزش عالی در کشور، متاسفانه، نرخ بیکاری در بین دانش آموختگان دانشگاهی بسیار بالا است. بر اساس آمار انتشار یافته توسط وزارت کار در سال 85 نرخ بیکاری کل در کشور 3/12 درصد و نرخ بیکاری فارغ التحصیلان دانشگاهی 6/15 درصد می باشد. این در حالی است که نرخ بیکاری در افراد با تحصیلات کمتر از دیپلم 3/7 است که نشان دهنده فراهم نبودن بستر اشتغال متخصصان در کشور می باشد.
عمده ترین دلایل بیکاری و عدم اشتغال فارغ التحصیلان دانشگاهی :
مرکز کارآفرینی دانشگاه تهران در آذر ماه 1384 عمده ترین دلایل بیکاری و عدم اشتغال فارغ التحصیلان دانشگاهی را به شرح ذیل بیان می کند :
1. عدم تناسب بین رشد فارغ التحصیلان دانشگاهی با رشد ایجاد فرصتهای شغلی.
2. پایین بودن رشد فرصتهای شغلی مناسب و برخوردار از قابلیتهای لازم برای بکارگیری دانش آموختگان دانشگاهی.
3. عدم تناسب بین آموخته های علمی دانش آموختگان در دانشگاهها و مهارتهای ادراکی و تجربی مورد نیاز فعالیتهای اقتصادی.
4. عدم برخورداری نظام آموزش عالی از یک سیستم فراگیر توسعه فرهنگ کارآفرینی در میان دانش آموختگان دانشگاهی. (حداقل تا سال 80).
5. عدم آشنایی مقامات و مسئولین ارشد مراکز دانشگاهی با اهمیت توسعه روحیه و گسترش صفات کارآفرینی در میان دانش اموختگان دانشگاهی.
6. پایین بودن سطح مهارتهای علمی دانش آموختگان دانشگاهی.
میانگین نرخ بیکاری در میان فارغ التحصیلان دانشگاهی در حال حاضر 20 درصد می باشد.
7. فقدان مراکز مهم پرورش کارآفرینان از میان دانش آموختگان دانشگاهی تا قبل از سال 80 در کشور.
8. عدم حمایت کافی از مراکز کارآفرینی دانشگاهی در کشور لازم به توضیح می باشد که:
الف) در برزیل از هر 20 نفر شروع کننده کسب وکار کارآفرینی، یک نفر فارغ التحصیل دانشگاهی می باشد که در مراکز کارآفرینی دانشگاههای این کشور دوره های ویژه و مشاوره های لازم را برای شروع کسب و کار دریافت کرده است.
ب) در هندوستان در تمام دانشگاههای دولتی این کشور بالغ بر 2950 مرکز توسعه کار آفرینی و مراکز رشد فعالیتهای کارآفرینی وجود دارد.
ج) در آمریکا از هر 10 شروع کننده فعالیتهای اقتصادی با استفاده از فن آوری پیشرفته، 1 نفر دانش آموخته دانشگاهی دارد که در مراکز کارآفرینی دانشگاه آموزشها و مهارتهای لازم را فراگرفته است.
د) در مالزی وزارت کارآفرینی و جوانان مسئولیت ارشد هدایت و تامین تجهیزات نرم افزاری و سخت افزاری مراکز توسعه کارآفرینی در مراکز علمی را بعهده دارد.
9. عدم حمایت سیاستها و قوانین خاص حمایت از دانش آموختگان دانشگاهی در مسایل مالی، سرمایه گذاری، فنی، تکنولوژیکی و امور مشاوره ای که قصد راه اندازی فعالیتهای اقتصادی را دارند.

تب کارآفرینی :
خوشبختانه چند سالی است که تب کارآفرینی همچون تب واقعی که علامت دفاع و واکنش طبیعی نسبت به ورود یک میکروب خارجی است به عنوان علامت دفاع و درمان بیکاری و اشتغالزایی در چهره دولتمردان و دلسوزان نظام جمهوری اسلامی به خوبی و وضوح مشهود است . اگرچه فرصت طلبان و رانت خواران اقتصادی نیز خود را با تب مصنوعی به این چهره نمایان ساخته اند و سیلی های زیادی به تب داران واقعی نظام و کارآفرینان اقتصادی و اجتماعی جامعه زده اند، اما در مجموع طرح موضوع کارآفرینی در دولت و مجلس امری مبارک و خیر است . در چنین شرایطی چنانچه صاحبنظران کارآفرینی کشور احساس مسئولیت نکنند و با یک همت گروهی، جایگاه، رسالت و مفهوم حقیقی کارآفرینی را تبیین و معرفی ننمایند و از آن حفاظت و صیانت نکنند ممکن است همچون بسیاری از امور ضروری و مفید دیگر به انحراف، باد فراموشی و نهایتا به نابودی کشیده شود. کارآفرینی اگرچه یک شغل نیست و ترویج فرهنگ آن در جامعه، ابتدا موجب افزایش بیکاری می شود، اما موتور توسعه است و بیکاری های پنهان را نه تنها آشکار و درمان می کند،بلکه باعث پیشگیری از آن نیز می شود (سالارزهی، 1388).
کارآفرینی چیست ؟
واژه کارآفرینی در زبان فارسی واژه ای نو است که معنای لغوی آن، شنونده یا خواننده ناآشنا به مفهوم اصلی آن (که ترجمه واژه انگلیسی Entrepreneurship است) را به اشتباه می اندازد. این واژه اغلب در اذهان، مفهوم اشتغال زایی و ارتباط مستقیم و ذاتی با کار (آن هم از نوع فیزیکی آن) را تداعی می کند، متاسفانه عده ای در کشور، کارآفرینی را به عنوان یک شغل معرفی می کنند و آنها را در کنار کارگر، مدیر، مهندس، پزشک، خلبان، وکیل، جوشکار و…. قرار می دهند و عده ای دیگر آن را شغل آفرینی می دانند، عده ای دیگر کارآفرین را کسی می دانند که فقط بتواند کارگاه یا کارخانه یا شرکتی را تاسیس،راه اندازی و مدیریت نماید و ریسک آن را متقبل شود. عده ای دیگر فقط صاحبان کسب و کارهای کوچک و نوآور را کارآفرین می دانند و عده ای شالوده کار را در عصر صنعت " استخدام " و در عصر فرا صنعتی " کارآفرینی " معرفی می کنند، عده ای دیگر کارآفرینی را مترادف با شغل آزاد و کارآفرین را به معنی کارفرما و سرمایه دار تلقی می کنند . در حالی که کارآفرینی به معنی حقیقی و علمی خود، تعاریف مختلف و متنوعی دارد. در تعاریف صاحب نظران و دانشمندان تفاوت آشکاری بین کارآفرین، سرمایه گذار، مدیر و … وجود دارد. او حتی مخترع، عالم و هنرمند نیست ولی توان بهره برداری مناسب از علم و تخصص و هنر دیگران را دارد و این از استعداد های مهم کارآفرینان است : یعنی شناسایی راه حل ها، بدست آوردن آنها و تبدیل آنها به فرآورده های موفق بازرگانی (سلیمی و عبدی، 1386).
می توان گفت نخستین گام برای شناخت و درک هر مفهوم یا پدیده، ارائه تعریف واضح و روشن از آن می باشد . کارآفرینی یکی از مفاهیم مطرح در حوزه علوم انسانی است و از آنجا که مفاهیم علوم انسانی همانند مفاهیم علوم تجربی قطعی و واحد نیست، ارائه یک تعریف مشخص برای واژه های آن که مورد تائید همگان باشد، کاری بسیار دشوار و حتی غیر ممکن است . اغراق نیست اگر بگوییم که به تعداد صاحبنظران این حوزه، برای کارآفرینی تعریف وجود دارد (احمدپور، 1378). وجود تفاوت ها و مغایرتها در تعریف کارآفرینی، از یک سو نشان دهنده گستردگی و اهمیت آن است که می¬تواند از زوایای مختلف مورد بررسی قرارگیرد، از سوی دیگر بیانگر پویایی موضوع است که زمینه ارائه مدل ها و تئوریها و نظرات متفاوت را فراهم آورده است.(شاکر،1996).
روند تکاملی مفهوم کارآفرینی و ارائه تعاریف گوناگون از مفهوم کارآفرینی :
برای درک هر چه بهتر مفهوم کارآفرینی در این بخش به مرور سیر تکاملی مفهوم کارآفرینی و ارائه تعاریف گوناگون از مفهوم کارآفرینی از دید صاحبنظران مختلف می پردازیم :
خاستگاه واژه کارآفرینی کشور فرانسه است. این واژه، از واژه فرانسوی Entreprendre که به معنای متعهد شدن است، گرفته شده است. در اوایل سده شانزدهم میلادی کسانی را که ماموریتهای نظامی را هدایت می کردند، کارآفرین می خواندند . از حدود سال 1700 میلادی به بعد فرانسویان این واژه را برای پیمانکاران دولت که مسئول ساخت جاده، پل، بندر و … بودند به کار بردند. این واژه در ادبیات فارسی ابتدا به معنای کارفرما و سپس کارآفرین ترجمه شد. البته این ترجمه، جامع، مانع و مفید معنای دقیق واژه نیست. در واقع اگر این واژه " ارزش آفرین " ترجمه می شد، به نظر رساتر بود. گرچه معنای واژه ای " ارزش " در ادبیات اقتصادی غرب با معنای آن در ادبیات دینی ما متفاوت است ( احمدپور،1383 ). در اوایل قرن هجدهم، برنارد دو بلیدور اقتصاددان فرانسوی تعریف فراگیرتری را ارائه نمود که عبارت است از : خریداری نیروی کار و مواد اولیه به بهایی نامعین و به فروش رساندن محصولات به بهایی طبق قرارداد . ریچارد کانتیلون در تعریف کارآفرین می آورد : فردی است که ابزار تولید را به منظور ادغام آنها برای تولید محصولاتی قابل عرضه به بازار ارائه می کند . جان تامپسون می گوید : فرایندی که در آن بتوان با استفاده از خلاقیت، عنصر جدیدی را همراه با ارزش جدید با استفاده از زمان، منابع، ریسک و به کارگیری دیگر عوامل، به وجود آورد، را کارآفرینی گویند. کارآفرینی فقط فردی نیست، سازمانی هم می تواند باشد. (جان تامپسون،2000) به عقیده آرتورکول کارآفرینی عبارت است از فعالیت هدفمند که شامل یک سری تصمیمات منسجم فرد یا گروهی از افراد برای ایجاد، توسعه یا حفظ واحد اقتصادی است. از دیگر سو "روبرت نشتات" فرهنگ کارآفرینی را قبول مخاطره، تعقیب فرصتها، ارضای نیازها از طریق نوآوری و تاسیس یک کسب و کار می داند. جان باتیست سی می گوید : کارآفرین فردی است که مسئولیت تولید و توزیع فعالیت اقتصادی خود را بر عهده می گیرد و کارآفرینی یعنی ارتقاء بازده منابع از سطحی به سطحی بالاتر . طبق نظر شومپیتر (که از سال 1925 تا سال 1932 استاد اقتصاد دانشگاه بُن بود و از سال 1932 تا سال1950 در دانشگاه هاروارد تدریس می کرد) کارآفرین نیروی محرکه اصلی در توسعه اقتصادی است و نقش وی عبارت است از نو آوری یا ایجاد ترکیب های تازه مواد. استدلال ژوزف شومپیتر این بود که نوآوری در نتیجه کارآفرینی به وجود می آید و به فردی نیاز دارد که ویژگیهای غیرعادی داشته باشد، درصدد بنانهادن یک قلمرو خصوصی باشد، برای رفع موانع، انگیزه داشته باشد و از ایجاد مهارت و به کاربستن آن در جهت کارآفرین شدن، لذت برده و خشنود شود. شومپیتر استدلال می کند که کارآفرینان، ساز و کارهای ایجاد و توزیع ثروت در نظام سرمایه داری هستند. او این فرآیند را "تخریب خلاق" می نامد، چرا که کارآفرینان ثروت جدید را از طریق تخریب ساختارهای موجود بازار ایجاد می کنند. آنها مدیران مالک شرکت های جدید و مستقلی هستند که نوآوریها را وارد بازارهای موجود می کنند . چنانچه نوآوری های آنها تقاضا را افزایش دهد و ثروت جدید ایجاد کند، بازارهای موجود را از بین می برد. هنگامیکه این گروه جدید از سهامداران، کارگران و عرضه کنندگان افزایش درآمدها را تجربه می کنند و گروه های قدیمی تر شاهد کاهش درآمد خود می شوند، کارآفرینان ثروت را توزیع می کنند و به محض اینکه شرکت های کارآفرین، بزرگ و ثروتمند می شوند، به طعمه ای برای کارآفرینان جدید تبدیل می شوند(احمدپور،1378). استیونسون و همکارانش معتقدند که کارآفرینی عبارت است از فرایندی که فرصت ها بوسیله افراد (یا برای خودشان یا برای سازمانی که در آن کار می کنند)، بدون توجه به منابعی که در اختیار دارند تعقیب می شوند(هارلی،1999).
تیمونز(1999)کارآفرینی را توانایی خلق و ساخت چیزی ارزشمند از هیچ چیز می داند . این مفهوم یعنی شروع انجام دستیابی و ایجاد یک شرکت یا سازمان ( مقیمی، 1383). "پیتر دراکر" معتقد است کارآفرین کسی است که فعالیت اقتصادی کوچک و جدیدی را با سرمایه شروع می نماید. کارآفرین ارزش ها را تغییر می دهد و ماهیت آن ها را دچار تحول می نماید. همچنین مخاطره پذیر است و به درستی تصمیم می گیری می نماید. برای فعالیت خود به سرمایه نیز دارد ولی هیچگاه سرمایه گذار نیست، کارآفرینی همواره به دنبال تغییر است وبه آن پاسخ می دهد و فرصت ها را شناسایی می کند وکارآفرینی به عقیدهُ دراکر همانا به کار بردن مفاهیم و فنون مدیریتی، استانداردسازی محصول، بکار گیری ابزار ها وفرایند ها و طراحی و بنا نهادن کار بر پایه آموزش و تحلیل کار انجام شده است. او کارآفرینی را یک رفتار می انگارد نه یک صفت خاص در شخصیت افراد.
ژزف شومپیتر(پدر کارآفرینی)، تعریف کاملی از کارآفرینی در سال 1934 ارائه می دهد. او می گوید: هر فرایندی که در شرکت منجر به کالایی جدید، ایجاد روشی جدید، بازار جدید و منابع جدید می شود، می گوئیم کارآفرینی رخ داده است. او ویژگی اصلی کارآفرینی را همانا وجود نوآوری به عنوان هسته ی مرکزی تلاش فرد کارآفرین می داند. شومپیتر معتقد است که در اقتصاد، توسعه زمانی رخ می دهد که توسط کارآفرین، نوآوری صورت گیرد و اندیشمندان و صنعت گران بزرگ آنان را از مهمترین عوامل تحرک و نوآوری از عوامل توسعه ی صنعتی در عصر حاضر به شمار می آورند.
فرد کارآفرین کسی است که توانایی تشخیص و ارزیابی فرصت های کسب وکار دارد و می تواند منابع لازم را جمع آوری کرده و از آن ها بهره برداری نموده و عملیات مناسبی را برای رسیدن به موفقیت پی ریزی کند.(مردیث،1371).
(بهزادیان نژاد،1380) معتقد است که کارآفرینی و کارآفرینان منشا آثار ارزشمندی هستند که در اینجا به اجمال به آن ها اشاره می شود:
1- ایجاد اشتغال: رابطه ی تنگاتنگ کارآفرین و اشتغال به گونه ای است که محققان بر این باورند و تجارب کشورهای مختلف نیز آن را تایید می کند که هرگاه فعالیت های کارآفرینی در یک جامعه کند و آهسته شود نرخ بیکاری آن جامعه فزونی خواهد یافت.
2- کارآفرینی موجب توزیع متناسب در آمدها و کاهش اضطراب های اجتماعی می شوند.
3- کارآفرینی موجب بهره برداری از منابع و فعال شدن آن ها برای توسعه کشور می شود.
4- بهبود کیفیت زندگی، کشف نیازها، ابداع و توسعه کالاها و ایجاد خدمات جدید از جمله ویژگی های کارآفرینان است.
از نظر اقتصاددانان کارآفرین کسی است که ارزش افزوده ایجاد نماید. یعنی اینکه با زمان و انرژی لازم، سرمایه ها را به گونه ای به کار گیرد که ارزش آنها و یا محصولات بدست آمده، نسبت به حالت اولیه اش افزایش یابد. "رابرت هیسریچ" فرایند کارآفرینی را خلق چیزی نو می داند که توام با صرف و وقت و تلاش بسیار و پذیرش خطرات مالی، روحی و اجتماعی برای به دست آوردن منابع مالی، رضایت شخصی و استقلال است، که نتیجه این فرایند از فعالیت های منظمی حاصل می شود که خلاقیت و نوآوری را به نیاز مندی ها و فرصت های بازار پیوند می دهد. یا به عبارتی فرایند کارآفرینی تنها خلق محصول یا خدمتی جدید نیست بلکه خلق محصول جدیدی است که متناسب با نیاز های بازار وتقاضای موجود باشد و بتوان آن را به جامعه ارائه نمود(سعیدی کیا، مهدی،1382). فرد کارآفرین کسی است که توانایی تشخیص و ارزیابی فرصت های کسب و کار دارد و می تواند منابع لازم را جمع آوری کرده و از آنها بهره برداری نموده و عملیات مناسبی را برای رسیدن به موفقیت پی ریزی کند (مردیث،1371). "مک کله لند" تعریف گسترده تری از کار آفرینی بیان می کند و فرایند کارآفرینی را فراتر از شغل و حرفه بلکه یک شیوه زندگی تعبیر می نماید به طوری که خلاقیت و نوآوری، عشق به کار و تلاش مستمر، پویایی، مخاطره پذیری، آینده نگری، ارزش آفرینی، آرمان گرایی، فرصت گرایی، نیاز به پیشرفت، مثبت اندیشی، زیر بنا و اساس زندگی کارآفرینانه می باشد، در این زندگی شکست مفهومی ندارد به جز این که پله ای برای بالا رفتن، موقعیتی برای آموختن، تصور ناقصی از واقعیت، ابهامی که در هدف وجود دارد، واقعه ای که هنوز فواید آن تبدیل به سود نشده است، دراین زندگی پول انگیزه ی اصلی و اولیه فعالیت های اقتصادی نیست بلکه معیاری برای سنجش میزان موفقیت فرد محسوب می شود. در زندگی کارآفرینانه هدف اصلی از کار و فعالیت ارضاء حس کنجکاوی، تحقق بخشیدن به آرمان ها، آزاد سازی انرژی های ذهنی و تبدیل آنها به ایده های عملی و نهاتاًٌ خلق ارزش است و همه چیز تحت الشاع آرمان شخصی قرار می گیرد (صمدآقایی، 1380). در مجموع می توان گفت کارآفرینی که منجر به ایجاد رضایتمندی و یا تقاضای جدید می شود. کارآفرینی عبارت است ازفرایند ایجاد ارزش از راه تشکیل مجموعه منحصر به فردی از منابع به منظور بهره گیری از فرصت ها (احمد پور،1387). و به عبارت دیگر فرایند کارآفرینی، فرایندی است که فرد کارآفرین با ایده های نو و خلق و شناسایی فرصت های جدید به معرفی محصول و یا خدمت جدیدی و یا بهبود ساختار تولید، که توام به پذیرش مخاطرات مالی، روانی و اجتماعی و دریافت منابع مالی، رضایتمندی شخصی و استقلال می باشد، مبادرت می ورزد. (سعیدی کیا، مهدی، 1382)
دانشمندان و محققین علوم مختلف اقتصادی، اجتماعی، روانشناسی و مدیریت که در مورد کارآفرینی مطالعه و نظراتی ارائه کرده اند، تعاریف مختلفی از کارآفرینی مطرح نموده اند که تفاوت های گاه مغایر و متناقضی دارند. تعریفی از کارآفرینی که تقریباً شامل همه تعریفهای ارائه شده از آنان باشد، عبارت است از: "کارآفرینی فرایندی است که فرد کارآفرین با ایده های نو و خلاق و شناسایی فرصتهای جدید و با بسیح منابع ، مبادرت به ایجاد کسب و کار و شرکت های نو، سازمانهای جدید و نوآور و رشد یابنده نموده که توام با پذیرش مخاطره و ریسک است و منجر به معرفی محصول و یا خدمت جدیدی به جامعه می گردد." (عرب و مهرآیین، 1383).
در سال های اخیر در شرایطی که امکان تولید انبوه ناشی از توسعه شتابان فناوری و حضور رقبای متعدد در بازار زمینه فزونی عرضه نسبت به تقاضا را فراهم کرده است برای تولیدکننده چاره ای جز جلب رضایت مشتری باقی نمانده است. سرمایه گذار و تولیدکنندگان نه از سردلسوزی و ارزش مداری بلکه از روی ناچاری و به عنوان یک استراتژی برای افزایش درآمد و سود به جلب رضایت مشتری و فراگیری رموز دلبری روی آورده اند. درهر گوشه جهان که اقتصاد رقابتی فضای انحصاری را در هم می نوردد, نگرش مشتری مداری و جلب رضایت مشتری قانون اول کسب و کار تلقی شده و جریمه سرپیچی کنندگان از این قاعده حذف بی رحمانه از صحنه بازار است (بابایی، 1383).
در بازار امروز سودآوری و رشد سازمان ها, رابطه مستقیم و تنگاتنگی با درجه رضایت مشتریان دارد. یکی از مهمترین اقدامات در چرخه جلب رضایت مشتری سنجش میزان رضایت او از کالا و خدمات دریافتی است. در این مرحله واحد بازاریابی سازمان عرضه کننده راساً یا از طریق موسسات تحقیقاتی مستقل با اجرای برنامه های نظرسنجی مناسب میزان رضایت مشتریان از ابعاد مختلف عملکرد عرضه کننده, کالا و خدمات دریافتی را می سنجد. درجه رضایت مشتریان, علاوه بر این که میزان موفقیت سازمان عرضه کننده در دستیابی به بخشی از اهداف را نشان می دهد, امکان اصلاح و بهبود کیفیت و روش ها را برای سازمان عرضه کننده فراهم می کند. به دلیل اهمیت روزافزون امر سنجش رضایت مشتری, برخی سازمان های عرضه کننده برنامه های دوره ای مناسب برای این امر طراحی کرده اند. البته هنوز سازمان های زیادی وجود دارند که به دلیل ناباوری نسبت به این امر مهم, هرگونه پرداخت و تحمل هزینه در این رابطه را بی مورد می دانند. این سازمان ها باید به این نکته توجه کنند که بی توجهی به احساس مشتری می تواند در آینده نزدیک به وخیم شدن اوضاع منجر شود.
کلید رشد کسب و کار، در ارتباط موفق آن با مشتری نهفته است؛ این کار شامل شناخت و ردیابی نیازها، رفتارها و چرخه زندگی مشتری بوده و همچنین مستلزم استفاده از این اطلاعات در جهت ایجاد ارزش برای مشتری می باشد.
از مهم ترین روندهایی که موجب ارتباط ارزش آفرین با مشتری می‏شود، عبارتند از سرعت ارائه خدمات، خویش خدمتی، یکپارچه سازی، سهولت استفاده و رضایت مشتری.
سرعت ارائه خدمات برای مشتری ها بسیار اهمیت دارد. مشتری ها به تاخیر علاقه ای ندارند و از منتظر ماندن بیزارند و هر چقدر زمان برایشان اهمیت بیشتری پیدا کند، به دنبال سازمان‏هایی خواهند بود که خدمات خود را با سرعت بیشتری ارائه می نمایند. با افزایش سرعت ارائه خدمات، انتظارات مشتری ها در جهت دریافت خدمات بیشتر، افزایش پیدا می کند. بنابراین، ابزارهای کاربردی خدماتی باید به سهولت قابل استفاده بوده و فضایی راحت و دوستانه داشته باشند.
مشتری ها از معاملات کسب و کاری آهسته و مشکل اجتناب می کنند. آنها معمولاً سیستم های خویش خدمتی را بهتر می پسندند، چون این سیستم ها 24 ساعت روز و 7 روز هفته فعال هستند و می توان بدون استفاده از کارکنان بخش فروش، از طریق این خدمات به جستجوی اطلاعات و محصولات مورد نظر پرداخت.
علاقه و تمایل مشتری ها به خویش خدمتی، در سازمان‏های خدماتی فوق العاده است؛ اما پیش از آنکه خویش خدمتی بتواند به واقعیت تبدیل شود، باید زیرساخت های جدیدی ایجاد شده و پروتکل های جدیدی طراحی شوند. در این صورت، یکپارچه سازی فرایندها امری ضروری خواهد بود.
خویش خدمتی باعث ایجاد تغییراتی در روندهای کسب و کاری شده است. هنگامی که خریداران و فروشندگان به طور آنلاین و مستقیم با هم در ارتباط هستند، نقش واسطه ها بسیار کمرنگ می شود. حذف واسطه ها یکی از ویژگی های کسب و کار الکترونیک به حساب می آید (فیض و صفایی، 1386).
خویش خدمتی در صنایع هواپیمایی و مسافرتی آنلاین کاملاً به چشم می خورد. در این سیستم ها مشتری قادر است از طریق شبکه به یک سیستم رزرو مرکزی متصل شود و برای رزرو پرواز مورد نظر خود، به نحوی سریع تر و مناسب تر اقدام کند. این کار سازمان ها را قادر می سازد تا فرایند رزرو کردن را خودکار نمایند. خویش خدمتی باعث کاهش هزینه ها و عدم نیاز به تجهیزات فیزیکی گران قیمت می شود.
سازمان ها نیازمند آن هستند که به جای تمرکز بر راهکارهای موضعی و سطحی که فقط به بخشی از ارتباطات با مشتری می پردازند، از ابزارهای کاربردی یکپارچه و جامعی استفاده کنند که کل ارتباطی را که با مشتری برقرار می شود تحت پوشش داشته باشند. راهکارها و خدمات یکپارچه یکی از بخش های ضروری و حیاتی هر راهبرد کسب و کار به حساب می آید. مصرف کننده ها نیز از سمت راهکارهای نقطه ای به سمت راهکارهای یکپارچه حرکت کرده اند. این روند در خرده فروشی ها بسیار به چشم می خورد. در این فروشگاه ها مشتری ها طالب این هستند که تمام نیازهای خود را در یک محل و زیر یک سقف تهیه نمایند. آنها به کسب و کارهایی نیاز دارند که خدمات یکپارچه ای ارائه دهد تا نیازهای خرید یک مرحله ای آنها را پوشش داده و فرایند تصمیم گیری را برایشان ساده تر نماید.
با بروز روندهای جدید در رفتارهای خرید آنلاین، شرکت ها باید زمان پردازش بین جستجو، انتخاب، دریافت سفارش و اجرای آن را کاهش دهند تا بتوانند به موفقیت دست پیدا کنند. تاخیر در هیچ کدام از مراحل فرایند قابل قبول نیست و در عین حال سهولت استفاده مشتری نیز بایدکاملاً مد نظر قرار گیرد؛ چرا که سازمان با مشتریانی در سطوح مختلف ارتباط دارد. سازمان ها باید مسائل مربوط به خدمات رسانی به مشتری را با تمام کسانی که به نوعی با مشتری در تماس هستند به اشتراک بگذارند؛ آنها باید به جای آنکه مشتری را از یک بخش به بخش دیگری بفرستند، یک نقطه واحد برای ارتباط با مشتری ها به وجود آورند.
مشتری کسی است که انجام معامله یا داد و ستدی را در یک محیط رقابتی به عهده دارد و در حالت تعاملی چیزی را می‏دهد و چیزی را می‏گیرد و رضایت مشتری مقدار احساسی است که در اثر رفع انتظاراتش یا افزودن به انتظارات به او دست می‏دهد. بنابراین مشتری محور تشکیلات و مصرف کننده، فلسفه وجودی سازمان‏هاست. لذا شناسایی، تفکیک، اولویت‏بندی، کشف انتظارات اصلی و نهایتاً حصول رضایت مشتری از اهم فعالیت‏های سازمان به شمار می‏رود. سازمان باید مخاطب شناسی را که از مباحث اساسی در فرهنگ مشتری مداری است، بدرستی درک و مد نظر قرار دهد و هر ساله کیفیت محصولات و کمیت آنها را متناسب با افزایش توقع مشتریان، روزآمد کرده و افزایش دهد (تقی پور، 1384).

دولت و بهبود فضای کارآفرینی
اکنون که برنامه پنجم توسعه به قانون و نقشه راه پنج ساله توسعه کشور تبدیل شده است، ضرورت دارد تا به این پرسش، جدی تر اندیشیده شود که تاثیر سیاست های کلان اقتصادی بر فضای کسب و کار چیست و چگونه می توان با شفاف سازی و ثبات سیاست های اقتصادی راه را برای نقش آفرینی کارآفرینان هموارتر و بستر کسب و کار را برای فعالان اقتصادی مهیا تر ساخت؟
واقعیت این است که فقدان ثبات در سیاست های اقتصادی نه فقط به عملکرد دولت و دستگاه های اجرایی که به تصمیم سازی و تصمیم گیری در سطوح مختلف درون قوای سه گانه کشور برمی گردد که البته نقش و تاثیر رفتار دولت بیشتر و برجسته تر از قوای مجریه و قضاییه است.
توضیح اینکه سیاست های کلان اقتصادی در برگیرنده مجموعه ای از سیاست های پولی، مالی و بودجه ای، تجاری، اشتغال، صنعت، کشاورزی و البته سیاست های معطوف به امنیت و حمایت قضایی و قانونی از سرمایه گذاران است. پرواضح است که آمیزه پیچیده ای از روابط و مناسبات بین این سیاست های کلان باعث می شود تا حدودی دولت ها برای تحقق اهداف اقتصادی خویش برخی از سیاست ها را در حاشیه و اولویت کمرنگ تر قرار دهند و برخی دیگر را در متن برنامه ها و ماموریت های خویش بدانند؛ چه اینکه نمی توان نسخه واحدی را برای توسعه اقتصادی همه کشورها تدارک دید اما دست کم می توان چارچوبی برای تعمق و تامل بیشتر و دقیق تر در باب اثرپذیری فضای کسب و کار از سیاست های کلان اقتصادی در نظر گرفت.
به نظر می رسد می توان با درس گرفتن از فراز و فرود سیاست های کلان اقتصاد ایران در سه دهه گذشته به درک مشترکی از بایدها و نبایدها دست پیدا کرد و از این رو داشتن درک مشترک از چالش ها و تهدیدها می تواند بستری برای تعامل کارشناسی و البته دغدغه حوزه نخبگان اقتصادی کشور در باب یافتن الگویی برای پیشرفت اقتصادی کشور باشد.واقعیت این است که آنچه در گزارش نهادهای بین المللی درباره شاخص کسب و کار یا رقابت پذیری اقتصاد و نظایر آن منتشر می شود و خوب یا بد، بر رفتار و تصمیم سرمایه گذاران تاثیر می گذارد، ریشه در سیاست های کلان اقتصادی کشورها دارد و از این منظر می توان در این تحقیق به برخی از دغدغه ها و چالش های ناشی از سیاست های کلان اقتصادی بر بهبود و عدم بهبود فضای کسب و کار اشاره کرد(کهنسال و همکاران، 1388).
– اشتغال و بهره وری نیروی انسانی
حفظ اشتغال موجود و ایجاد اشتغال جدید به عنوان 2 دغدغه اصلی دولت ها برای مقابله با نرخ بیکاری همواره باعث شده تا سیاست های مختلف و گاه متفاوتی برای تحقق اهداف یادشده در پیش گرفته شود؛ بی آنکه درنگی دقیق و کارشناسی درباره موانع واقعی پیش روی رونق کسب و کار صورت پذیرد.
تکیه شدید سیاست های اشتغال بر سیاست های پولی و تبدیل ارزهای نفتی به ریال دست کم از زمان اجرایی شدن قانون برنامه سوم تا اکنون نشان می دهد که حفظ یا ایجاد اشتغال فضای مبهمی را پیش روی تصمیم سازان قرار داده است تا آنجا که این روزها دولتمردان از کاهش نرخ بیکاری سخن می گویند بی آنکه آماری ارائه دهند یا آنکه از حذف بیکاری در پایان عمر دولت دهم خبر می دهند بی آنکه برنامه ای مدون رو کنند.
مهم تر اینکه به رغم مهارت بالای نیروی کار و تخصص و تحصیل جوانان، بهره وری نیروی انسانی به عنوان یکی از پازل های بهره وری همچنان نگران کننده است.
بی تردید اجرایی شدن قانون هدفمندی یارانه ها باید به بهبود فضای کسب و کار و رونق تولید و تجارت توام با رقابت کمک کند اما مسئله این است که چگونه ؟ آیا دولت به تنهایی قادر به بهبود فضای کسب و کار بر اساس مفاد قانون برنامه پنجم توسعه خواهد بود؟ به نظر کم کم باید راه خروج دولت از اقتصاد را نشان داد تا بلکه بستر برای رونق کسب و کار و رقابت هموارتر شود به شرط اینکه سیاست های کلان اقتصادی نظم بهتری نسبت به گذشته داشته باشد و از نوسان های لحظه ای دور شود.
تاثیر حوزه متغیرهای حاکمیتی و کارآیی دولت بر محیط کسب وکار، از عوامل مهم دیگری است که از طریق سیاست گذاری مطلوب دولت در امور شرکتها جهت تسهیل امر صادرات و ارتقای کیفی و کمی تولید، مثمر ثمر میباشد.
حمایت از حقوق سرمایهگذاران خرد و کلان اقتصادی و حمایت از ظرفیت های سرمایه گذاری ولو کوچک که سطح اعتماد سرمایه گذاران را به سرمایه گذاری افزایش میدهند، از آثار سیاست صحیح دولتی است.
آنچه در بحث دخالتهای دولت، مذموم میباشد، تصدیگری دولتها و دخالتی است که منجر به سلب اختیار شرکتها شده و آزادی عمل را از آنها میگیرد و مانع ابتکار و نوآوری این شرکتها در عرصه تولید میشود. اما آنچه اکنون به عنوان حمایت دولتی مطرح میکنیم، حمایت منطقی در جهت پویایی شرکتهای مزبور است.
در این بین، یکی از مسائلی که متاسفانه مورد بیمهری دولت های ما واقع شده، بنگاه های متوسط و کوچک کشور است.
آمارها نشان میدهند که بنگاه های کوچک، در جهت استفاده از کارشناسی های فنی و کسب مهارتهای بازار و مشارکت در کسب وکارهای بین المللی، آمادگی بسیاری دارند و میتوانند نقش بسزایی در صادرات ایفا کنند. ولی درحال حاضر سهم این بنگاهها ۱/۰ درصد از کل صادرات کشور است و این امر نشانه عدم حمایت صحیح و منطقی دولت از این شرکتها و موانع و مشکلات عظیمیاست که بر سر راه این واحدها قرار دارند. گفتنی است سختگیریهای موجود در سیستم بانکی کشور در امر پرداخت تسهیلات به صورت اخذ ضمانتهای سنگین و عدم اتخاذ تصمیمات صحیح در برابر شرکتهای در آستانه ورشکستگی، از عوامل دیگر موثر بر محیط کسبوکار میباشد.
در زمینه شاخص انعطافپذیری استخدام، ایران نمره ۷۸ را کسب نموده که جزو موارد افراطی انعطاف ناپذیری اشتغال محسوب میشود و تاثیرات منفی، هم بر نیروی کار و هم برفضای کس بوکار خواهد گذاشت، درحالی که نیاز است انعطاف پذیری بیشتری در جهت مقررات مربوط به اشتغال اعمال گردد، چرا که اصلاح مقررات اشتغال است که میتواند به افزایش بهره وری نیروی کار منجر گردد، ولی متاسفانه این عامل در کشور ما از انعطاف لازم برخوردار نیست (مردیث، 1371).
در این رابطه، موضوع بهره وری نیروی کار، دانش فنی و تخصص نیروی کار نیز از جمله مواردی هستند که در بهبود وضعیت کسب و کار موثر هستند. البته چنانچه وضعیت قوانین و مقررات کار – که محدودیت هایی را در زمینه ورود و خروج نیروی کار به صنعت به وجود آورده است – اصلاح نشود، امکان خروج نیروی کار با دانش کم یا بهره وری پایین و جایگزینی نیروی های قویتر وجود ندارد. ترویج آموزش در حین کار، برنامه ریزی های آموزشی بلندمدت و فراگیری اصول مدیریتی برای مدیران میتواند نواقص موجود را تا حدودی برطرف نموده و شرایط را برای بهبود کسب وکار فراهم آورد.
از عوامل موثر دیگر بر شاخصهای کسب وکار، میتوان به مشکلات کلان اقتصادی کشور چون نرخ تورم و مسائلی که برتوان رقابت محصولات داخلی اثرگذار بوده و منجر به واردات کالاهای مشابه تولید خارج با قیمتهای پایینتر شده و یاس و دلسردی تولیدکنندگان را به دنبال دارد، اشاره کرد.
همچنین، سیاستهای اخیر ارزی تاثیرات مخربی برفضای کس بوکار شرکتهای تولیدی خواهد گذاشت. ثبات سیاستهای مذکور، وجود استراتژیهای کلان اقتصادی که متضمن اشتغال، تثبیت قیمتها، افزایش بهره وری و بهبود بازار کار باشد و درجهت بهبود زیرساختهای موجود در اقتصاد و ارتقای اقتصادی داخلی کشور گام بردارد، از عوامل موثر در زمینه بهبود شاخص کسب وکار میباشند.
در رابطه با بحث فنآوری اطلاعات نیز، ایران در زمره کشورهای بسیار نوپا در این زمینه است که راه بسیار طولانی پیشرو دارد. بحث مبادلات الکترونیک که نقش و کاربرد فنآوری اطلاعات را در زمینه مسائل اقتصادی و تجاری نشان میدهد و به تجارت الکترونیک معروف است و یا تشکیل دولت الکترونیک که منجر به رشد شتابان در زمینه اقتصاد شود، از جمله مسائل مهم دیگر است که میتواند بر بهبود شاخص های کسب وکار از طریق ارتقای فرآیندهای مدیریتی و ساختاری تولید و تجارت موثر باشد.
عوامل غیراقتصادی دیگری نظیر مسایل اجتماعی، سیاسی و مسایل جهانی نیز برشاخص مزبور تاثیر خواهند گذاشت.
عوامل تاثیرگذار جهانی از جمله تحریم های اخیر شورای امنیت سازمان ملل که فضای کسب وکار کشور را نیز مانند سایر بخشهای اقتصادی و مدیریتی نشانه گرفته است، سیاستهای خارجی کشور که هم به دلیل تدابیر دولت و هم به جهت تلاشهای جهانی، در به انزوا کشاندن کشور در صحنه اقتصادی نقش دارند و همچنین، فضای سرمایه گذاریهای داخلی و خارجی را ناامن جلوه میدهد، از عواملی هستند که برفضای کسب وکار کشور تاثیر میگذارند (میرزابیگی، 1382).

آسیب شناسی فضای کارآفرینی ایران
از دیدگاه موسسه اطلاعات اکونومیست، افزایش ریسک بازارهای مالی و افزایش حمایت از تولیدات داخلی طی پنج سال آینده، حتی به محیط کسب و کار بزرگترین اقتصاد جهان آسیب خواهد رساند.
جذابیت محیط کسب وکار در ایالات متحده طی پنج سال آینده، به دلیل ریسک های اقتصادی و مالی، افزایش حمایت از تولیدات داخلی، نگرانی از رکود اقتصادی و مسایل امنیتی در روابط بین الملل، آغاز سقوط به یک سراشیبی را نشان میدهد. رتبه بندی واحد اطلاعات اکونومیست برای محیط کسب و کار طی سالهای ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۲ میلادی نشان میدهد که ایالات متحده، به رتبه نهم سقوط خواهد کرد.
این تنزل از آغاز رتبه بندی محیط کسبوکار در سال ۱۹۹۷ تاکنون برای این کشور بیسابقه بوده است. گفتنی است، خصوصیات بنیادی محیط کسب و کار در سال ۱۹۹۷ تاکنون برای این کشور بی سابقه بوده است. گفتنی است، خصوصیات بنیادی محیط کسب وکار آمریکا (شامل آزادی بازار کار، کیفیت بالای زیرساختهای اقتصادی و رهبری تکنولوژی) همچنان فعال و جذاب باقی خواهند ماند. همچنین، باتوجه به اینکه تفاوت میان کشورهای بالای جدول از نظر امتیاز با ایالاتمتحده بسیار کم است، تغییر مکان ایالات متحده کمیمبالغهآمیز به نظر میرسد. البته، نشانه هایی از زوال و بدتر شدن اوضاع اقتصادی در مناطق کلیدی وجود دارد.
برای پنج سال آینده، محیط سرمایه گذاری جهانی همچنان به طور عمومی فعال باقی میماند. در این میان، مشکلاتی نظیر افزایش حمایت از تولیدات داخلی، افزایش نگرانی از ریسکهای سرمایه گذاری و عدم تعادل اقتصاد کلان، نه تنها ایالات متحده را محدود میسازد، بلکه اقتصاد جهانی را نیز تهدید مینماید.
با این حال، جهانی سازی از مسیر اصلی خود خارج نمیگردد و اگر متوسط رشد اقتصاد جهانی طی سالهای ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۲ کندتر از نقطه اوج خود که در سالهای اخیر کسب کرده بود – خواهد شد، اما این شاخص درحد استانداردهای جهانی باقی میماند. پیش بینی میشود، رشد آزادی تجارت جهانی تاحدی در آینده بدتر شود، لیکن، تجارت خارجی و نظام های مبادله ای از هر زمانی در قرن بیستم آزادتر خواهند بود. در بیشتر کشورها، کیفیت زیرساخت های اقتصادی به طور مداوم بهبود خواهند یافت، بازار کار اصلاح و از آن حمایت خواهد شد (تقی پور، 1384).
در یک بیان ساده و صریح، میتوان اذعان داشت که بخش قابل توجهی از مقتضیات رشد اقتصادی هر کشور در گرو فضای کسب و کار مناسب در آن کشور است.
آنچه تحت عنوان "فضای کسب و کار خاکستری" در ادبیات اقتصادی و مدیریتی کشور ایران مطرح میشود، میتواند بر عملکرد مدیران بنگاههای تولیدی، نیروی کار، سرمایه گذاران اقتصادی، روند تولید و فرآیندهای اقتصادی نظیر فروش، رقابت در عرصه های داخلی و جهانی و توسعه صنعتی و اقتصادی کشور تاثیر گذاشته و چهره اقتصادی، سیاسی و اجتماعی کشور را مخدوش سازد.
در کشورهای منطقه و متاسفانه برخی کشورهای عربی همسایه که مامن سرمایه گذاران ایرانی شده و خروج سرمایه از کشور را به دنبال داشته، میتوان تاثیر بسیاری از عوامل موثر بر فضای کسب و کار و تاثیر متقابل وضعیت کسب و کار را بر بسیاری از شاخصهای اقتصادی کشور مشاهده نمود.
فضای کسب و کار سرمایه گذاری را میتوان از حوزه های استراتژیک توسعه صنعتی ایران تلقی کرد که عمدتا ناشی از کلیه عوامل بیرونی بوده و عواملی چون بهره وری و اشتغال نیروی کار، سرمایه گذاری، آزادی های اقتصادی تولیدکنندگان و ظرفیت های تولیدی را تحت تاثیر خود قرار میدهد.
از سوی دیگر، توسعه اقتصادی بر پایه رقابت پذیری کشورها استوار است و سلامت محیط کسب و کار از عوامل موثر بر رقابت پذیری میباشد. محیط کسب و کار روشن و سالم که منتج از سلامت اقتصاد و سیاست درست کشورها بوده و منجر به نتیجه های مثبت اقتصادی از قبیل صادرات مفید، رشد اقتصادی و توسعه صنعتی میشود، از مواردی است که اکیدا باید در فهرست سیاست های اقتصادی دولت قرار بگیرد.
مقایسه آمارهای منتشر شده، سقوط مدام شاخص کسب و کار کشور را از رتبه ۱۱۳ در سال ۲۰۰۵ به ۱۱۹ در ۲۰۰۶، ۱۳۱ در ۲۰۰۷ و ۱۳۵ در سال ۲۰۰۸ نشان میدهد.
در یک بررسی کلی، کشورمان در بسیاری از موارد که در محاسبه شاخصهای فضای کسب و کار دخیل هستند با تغییرات منفی مواجه بوده است.
شاخص تاسیس و راه اندازی یک شرکت با ۱۱پله سقوط نسبت به آنچه در سال ۲۰۰۷ شاهد آن بودیم از رتبه ۶۶ به ۷۷ (در بین ۱۷۵ کشور دنیا) سقوط کرده است یا شاخص اخذ مجوز جهت تاسیس یک شرکت با شش پله سقوط نسبت به سال ۲۰۰۷، به رتبه ۱۶۴ رسیده است. همچنین، شاخص انحلال یک شرکت با هشت پله سقوط و قرار گرفتن در رتبه ۱۱۸ منجر به قرار گرفتن ایران در رتبه ۱۳۵ در بین ۱۷۵کشور دنیا در زمینه فضای کسب و کار شده است.
توجه به ارقام مربوط به هر کدام از شاخصهای فوق و مقایسه ارقام مزبور با رقم های مشابه در منطقه و کشورهایی که از نظر درآمدی، هم گروه با ایران محسوب میشوند، وضعیت ایران را به وضوح نشان میدهد.
برای مثال، به طور متوسط هزینه لازم جهت اخذ مجوز بر حسب درصدی از درآمد سرانه در ایران ۴/۶۵۳درصد میباشد که این رقم، بسیار بالاتر ازرقم ۶/۴۱۹ در کل منطقه است.
همین رقم در مورد کشور امارات ۵/۱درصد میباشد. از طرفی، مدت زمان مورد نیاز جهت اخذ مجوز و تکمیل مراحل تاسیس یک شرکت در امارات ۱۲۵روز و در ایران ۶۷۰روز میباشد.در رابطه با تجارت برون مرزی، تاجر اماراتی به طور متوسط ۷ سند و تاجر ایرانی ۸سند را به امضا میرساند و ۱۳روز زمان مورد نیاز جهت ترخیص کالای صادراتی از گمرک کشور امارات لازم است که این رقم در مورد کشور ما ۲۶روز میباشد. همچنین، هزینه های که در ازای صادرات کالا در گمرکات کشور امارات پرداخت میشود، ۴۶۲دلار است و این رقم در کشور ما ۸۶۰دلار میباشد که البته از میانگین رقم مذکور در منطقه کمتر است.
تعداد بالای مدارک و اسناد و بوروکراسی عریض و طویل که منجر به کند شدن روند صادرات و به تبع آن کاهش انگیزه تولید و صادرات میگردد و احیانا مشکلات فساد اداری که از این تاخیر میتواند حاصل شود، از مشکلات اصلی صادرکنندگان کشور در مسیر صادرات کالاهای تولیدی است.
با توجه به آمارهای فوق الذکر، ایران در زمره کشورهایی است که فضای کسب وکار آن از وضعیت مطلوبی برخوردار نمیباشد، در یک نگاه کلی میتوان مهمترین عواملی را که بر محیط کسب وکار موثر بوده به عوامل سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، بین المللی، فن آوری، عوامل قانونی و مسائل اخلاقی و ارزشی طبقه بندی کرد.
در طبقه بندی های انجام شده، فضای کسب وکار متاثر از حوزه های مختلفی است که مهمترین آنها عبارتند از درجه باز بودن اقتصاد، حاکمیت و کارایی دولت، کارآمدی بازارها، محیط اجتماعی – سیاسی، مسائل بین المللی، انعطاف پذیری بازار کار، مدیریت و محیط مستعد جهت توسعه فن آوری، باز بودن اقتصاد کشورها – که متاسفانه مطابق آمارهای بانک جهانی، ایران در رتبه ۱۵۱ در این زمینه قرار دارد – بر مبنای متغیرهایی نظیر تجارت بین الملل است که میتواند زمینه ساز ظهور و بروز فرآیندهایی در اقتصاد کشور شود و ثمره آن ایجاد انگیزه جهت افزایش سطح تولید بنگاه های داخلی و مزیت یابی و مزیت سازی بنگاه ها جهت رقابت در صحنه های جهانی باشد.
توجه به عواملی که در زمینه محاسبه شاخص کسب وکار کشورها مد نظر بوده، به صراحت، اهمیت قایل شدن بحث تجارت و نگاه کشورها به تجارت و تاثیر این نگاه بر فضای کسب وکار را روشن میسازد.
مسلما اهمیت دولت به بحث گسترش تجارت خارجی، شرایط را در جهت افزایش شرکت های تولیدی و حذف موانع و محدودیت های اضافی از مسیر تولید، در جهت بهبود تجارت و بهبود شاخصهای کسب وکار فراهم خواهد کرد (ملکی، 1385).
اهمیت و ضرورت آموزش کارآفرینی
تحقیقات نشان می دهد که کارآفرینی امری آموزش پذیر، تقویت پذیر و پرورش پذیر است. اولین کشورهایی که در زمینه آموزش کارآفرینی فعالیت هایی را انجام دادند، کشورهای آلمان، انگلیس، امریکا و ژاپن بودند(فیض، 1386). امروزه آموزش کارآفرینی به یکی از مهمترین و گسترده ترین فعالیت های دانشگاهی تبدیل شده است. طی دهه 1980، دانشگاه ها بر حسب ویژگی گروه های تحت آموزش و نیازهای محلی، منطقه ای و ملی، برنامه های آموزشی متعددی را برای سازمانهای خصوصی و عمومی طراحی نموده اند . دولت های اروپایی نیز حمایت های ویژه ای را از فعالیت هایی که جهت تشویق کارآفرینی بین جوانان می شود، ایجاد کرده اند (احمدپور،1387). در ایالات متحده امریکا نیز آموزش کارآفرینی در درون دوره های دانشگاهی و توسط موسسات خاص مورد توجه بسیاری قرار گرفته است. کانادا و برخی کشورهای آسیایی همچون فیلیپین، هند و مالزی نیز گامهای اساسی جهت حمایت از فعالیت های کارآفرینی برداشته اند. این حمایت ها شامل ارائه راهنمایی های عملی، مشاوره، ارائه تسهیلات مالی، و برگزاری دوره های ویژه در خصوص کارآفرینی در درون دانشگاه ها و یا خارج از دانشگاه ها می باشد(گیب، 1999). دوره های آموزش کارآفرینی نه تنها جای خود را در بستر دروس دانشگاهی و در رشته های مختلف باز نموده، بلکه در دوره های مختلف تحصیلی از ابتدایی تا دبیرستان نیز مورد توجه قرار گرفته است . گرچه امروزه تنوع این دوره ها، شرکتهای موجود را نیز تحت پوشش قرار می دهد و دوره های متعددی جهت رشد، بقا و کارآفرین نمودن سازمانهای بزرگ طراحی شده، اما هدف اولیه از توسعه کارافرینی همانا تربیت نمودن افراد متکی به نفس و آگاه به فرصتها و به طور کلی افرادی است که تمایل بیشتری به راه اندازی کسب و کارهای مستقل دارند(کاتن، 1999). در واقع هدف این بوده تا افراد در طی دوران تحصیل افرادی موسس (Enterprising) تربیت شوند. این افراد شامل پیشروان در فعالیت ها، ماجراجویان، جسوران، مبتکران، فرصت طلبان، جاه طلبان، و ارتقا جویان می باشند(گیب،1987). این قبیل از دوره ها به دنبال بهبود و انگیزش گرایش های افراد همچون تمایل به استقلال، فرصت جویی، ابتکار، تمایل، مخاطره پذیری، تعهد به کار، تمایل به حل مشکلات و لذت بردن از عدم قطعیت و ابهام می باشد . به طور کلی همراه با آشکار شدن نقش و تاثیر کارآفرینی بر روند اشتغالزایی و رشد اقتصادی کشور های توسعه یافته، تلاش در جهت آموزش و تعمیم دانش و روحیه کارآفرینی در بین مدیران، تجار، دانشجویان، (که جملگی کارآفرینان بالقوه محسوب می شوند) و کارآفرینان بالفعل شدت گرفت. هدف از آموزش کارآفرینی تربیت افرادی است که بتوانند پس از تکمیل تحصیلات خود افرادی موسس باشند و کسب و کاری را ایجاد نمایند. برخی از فعالیت های آموزشی انجام گرفته را مرور می کنیم :
اولین تلاش آموزشی توسط مک کله لند و با هدف انگیزشی توفیق طلبی در بین بازرگانان هندی صورت گرفته است . تا اوایل دهه 1980 تنها 130 دانشکده به طراحی دوره های محدودی در خصوص کارآفرینی پرداخته بودند و آنها را در رشته های بازرگانی و مهندسی تدریس می نمودند، در حالی که در اوایل دهه 1990 تعداد دانشکده ها به بیش از 500 دانشکده رسید. و اکنون بیش از 20 دانشگاه، کارآفرینی را به عنوان رشته و گرایشی مستقل تدریس می نمایند.
آنچه که در تدریس دوره های کارآفرینی بیش از پیش مورد توجه قرار گرفته است، کارآفرینانه بودن شیوه های تدریس، ترکیب افراد و اهداف آموزشی و تطبیق و همسویی این موارد با یکدیگر می باشد . (احمدپور،1378)

ضرورت کار آفرینی برای فارغ التحصیلان دانشگاهی
ضرورت پرداختن به مبحث کارآفرینی در مراکز آموزشی به هدف اصلی تاسیس این مراکز معطوف می گردد. هدف اصلی از ایجاد مراکز، تربیت افرادی است که ضمن آموختن علوم بتوانند دانسته های خود را در صحنه ی کسب وکار به کار بندند. همچنین این مراکز ویژگی هایی دارند که ضرورت پرداختن به آموزش کارآفرینی را بیشتر می کند. تعدادی از این ویژگی ها عبارتند از:
جوان بودن قشر دانشجو(بین 18 تا 25 سال)؛
تفکیک دانشجویان بر اساس رشته ی تحصیلی و جنسیت؛
گستره ی وسیع دانشجویان در همه ی استان ها و مناطق کشور.(نظری،1387)
بعضی از صاحب نظران معتقدند که فناوری پیشرفته محصول کارآفرینی است. هر مدیر کارآفرین می کوشد از پیشرفته ترین فناوری های قبلاً خلق شده در کارخود بهره جوید. اما حاصل فعالیت او نیز خود به ابداع فناوری جدیدتری می انجامد. فناوری دارای سه بعد(دانش، ابزار و روش) است. تحول در هر یک از این ابعاد منجر به تحول در فناوری می شود. به عبارت دیگر تغییر هر بعد به طور طبیعی ابعاد دیگر را نیز متناسب با خود تغییر می دهد. فناوری همانند مثلثی است که دارای سه وجه دانش ـروش ـ ابزار است. تحول در هریک از ساق های مثلث، دو ساق دیگر را نیز متحول می کند. هر اقدامی که یکی از ابعاد این مثلث را تحول بخشد کارآفرینی تلقی می شود.
بنابراین کارآفرینی عبارت است از (مهندسی مثلث دانش ـ روش ـ ابزار). مدیران متعارف می کوشند در درون یک مثلث که قبلاً تشکیل شده فعالیت کنند، اما کارآفرینان می کوشند ابعاد مثلث فناوری را تغییر دهند و مثلث فناوری به ندرت قابل انقباض است، جز در مواردی که روشها ممکن است سیر انحطاطی پیدا کنند که ضلع روش کوچک می شود- مثلث فناوری- و بنابراین توانمندی فناوری کاهش می یابد. در عموم موارد بعد دانش یا ابزار رو به گسترش است، بنابراین مساحت مثلث را افزایش می دهد و مساحت مثلث شاخص گسترش فنّاوری است. کار آفرین مدیری است که علاوه بر داشتن دانش(یا بینش) و تجربه، نوآور نیز هست و این نوآوری خطرپذیری دارد.
جهانی شدن بازارها، تشویق و پشتیبانی از کارآفرینی در کشورها را به عنوان امری ضروری ساخته است. ایجاد مرکز و جایگاهی برای کارآفرینان که منابع تولید ثروت اند به سود جامعه است. ایجاد این مراکز، انتقال فنّاوری از دانشگاها به بازار و استخدام دانشجویان خالق ایده است که به این سبب ایجاد این مراکز برای دانشگاهیان نیز سودمند است. یکی از ضرورت های ایجاد دانشگاه کارآفرین ایجاد سرمایه است. کارآفرینان برای عملی ساختن ایده های خود با مشکل مواجه اند. از یک سو، سرمایه داران بزرگ فرصت شنیدن ایده های کارآفرینان و پرداختن به کارهای کوچک را ندارند و از سوی دیگر سرمایه های خود را صرف پروژه های کلان می نمایند؛ درنتیجه وجود دانشگاه که نقش مرکز پشتیبانی از کارآفرینی را به عنوان پل ارتباطی بین کارآفرینان و سرمایه داران ایجاد می کند، ضروری است.
(اکبری،1380) معتقد است که به رغم آنکه برخی از صاحبنظران معتقدند کارآفرینی با آموزش مستقیم حاصل نمی شود و باید به روش پرورشی کارآفرینان را تربیت کرد. اما هیچ کس منکر این مطالب نیست که استفاده از فنّآوریهای نو و ایجاد کسب وکار جدید بدون آموزش و پژوهش در عمل دست نیافتنی است. با مراجعه به اطلاعات موجود درباره ی افزایش رشته های دانشگاهی، کارآفرینی در کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه، اهمیت نظام آموزشی و پژوهشی در توسعه ی کارآفرینی و تربیت کارآفرینان بیشتر مشخص می شود. به عبارت دیگر ارتباط مستقیمی بین پیشرفت فنّاوری و ضرورت آموزش کارآفرینان وجود دارد.
از آنجا که کارآفرینی ابعاد گسترده ای داشته و گردهم آوردن منابع تکنولوژیکی، فنی و آموزشی و مالی را دربردارد، دانشگاه ها می توانند بخشی از فعالیت خود را به پرورش کارآفرینان تخصیص دهند. هرچند دانشگاه می تواند فقط به تولید و عرضه ی فناوری و دانش بسنده کند و آن را در اختیار دانشجویان و جامعه بگذارد، اما این به معنای موفقیت نیست. اگر این فناوری بدست آمده را در جامعه به کارگیرد و آن را در اختیار کارآفرینان بگذارد به معنای دیگر جنبه ی عملی این فناوری را نیز خودش تا حدودی عهده دار باشد، به موفقیت علمی و عملی تواماً دست یافته است. دانشگاه می تواند افق ها و فرصت های بهرهوری فناوری را برای افراد ترسیم نماید و آن ها را در جهت استفاده هدایت کند. نگاهی که دانشگاه نسبت به فناوری دارد، نباید صرفاً خود فناوری باشد؛ بلکه کارآفرینی را در جهت استفاده ی بهینه و اشتغال زایی برای جوانان در توسعه ی فناوری در نظر داشته باشد. به این دلیل مسئولین دانشگاه به تنهایی نمی توانند عهده دار چنین مسئولیت خطیری شوند و در مقوله ی کارآفرینی میتوانند جنبه ی ارشادی و اغنایی افراد را ایفا کنند؛ چون در کشور ما هنوز پدیده ی کارآفرینی به صورت گسترده عملی نشده است، مردم به یک نقش هدایتی نیازمندند که در عرصه ی عملی فناوری پیش قدم شوند. از آنجاکه در بخش های خصوصی و صنعتی امکان ریسک بسیار بالا است، دانشگاه می تواند به عنوان حوزه ی دولتی حامی مردم شود، تا با ایجاد محیط رقابتی فناوری فرصت بیشتری برای رشد پیدا نماید. ایجاد موسسات و شهرک های تحقیقاتی، پژوهشی وابسته به دانشگاه ها می تواند بسیار موثر باشد؛ چراکه دانشجویان و دانش آموختگان در محیط و بستری علمی تحقیقاتی قرار می گیرند که می توانند آنچه در این دانشگاه آموخته اند، درمعرض حضور قراردهند. در حقیقت آنچه را که بالقوه دارند، در این مسیر بالفعل نمایند. می توان امیدوار بود که با شناخت دقیق این عمل و با توجه به ظرفیتها و محدودیتهای کشور از لحاظ کارآفرینی و میزان بهره برداری از عوامل و منابع پایه ای تولید بتوان تصمیمها و سیاست گذاری های مفید و موثرتری برای مقابله با بحران بیکاری اتخاذ نمود (نصیری، 1381).

آموزش های مناسب و کارآفرینی
در نظریه های غیراقتصادی از چهار جنبه مختلف، متغیرهای مربوط به کارآفرین و کارآفرینی مورد مطالعه قرار می گیرند که عبارتند از:
– نگرش شخصیتی : در این نگرش، فردی نمودن یا نسبت دادن تمامی فعالیت های حوزه کارآفرینی به شخص می باشد. به عبارت دیگر هدف شناسایی افرادی است که قادر به تاسیس شرکت های جدید و موفق باشند . در تحقیقات مختلف سعی می شود تا ویژگی مشترک بین کارآفرینان و شرکت های آنها شناسایی شود.
– نگرش رفتاری: در این نگرش، علاوه بر ویژگی های شخصیتی، عوامل محیطی و ویژگی های رفتاری فرد شامل تجارب کاری، نارضایتی از شغل قبلی، الگوی نقش، تعداد مشاغل قبلی، عضویت در س ازمان های حرفه ای و تجاری، تشویق خارجی، آموزش رسمی، آموزش های تخصصی، حمایت های جانبی از سوی خانواده یا مدیران قبلی و اعتقاد به اخلاقیات و وجدان کاری مورد توجه قرار دارد.
– نگرش کارآفرینی سازمانی : در این مورد تاسیس واحدهای نسبتاً مستقل در درون سازمانها که به اعضا اجازه می دهد تا با همان روحیه، آزادی عمل و تعهد ، مشابه شرکت های کوچک عمل کنند ، مورد توجه قرار میگیرد.
– نگرش کارآفرینی شرکتی : اگر یک فرد آغازگر فعالیت های مخاطره آمیز در شرکت باشد به این فرآیند، کارآفرینی سازمانی و فرد موردنظر را کارآفرین سازمانی مینامند . اگر کل شرکت و کارکنان دارای روحیه کارآفرینی باشند آن راکارآفرینی شرکتی می نامند (اسدنژاد، 1381).
بنابراین کارآفرینی و خلاقیت یک خصوصیت ذاتی و در عین حال رفتار کارآفرینی قابل اکتساب و یادگیری است . به همین دلیل در دو دهه گذشته دانشگاه های مختلف به برنامه های آموزشی و شکل های متنوع آن برای تربیت افراد کارآفرین بیشتر توجه نموده اند. مشکلی که آموزش عالی ایران با آن مواجه است عدم هماهنگی دروس نظری در مقابل دروس عملی، عدم تناسب رشد اقتصادی و ظرفیت اشتغال جامعه با رشد دانش آموختگان، عدم ارتباط بین نظام آموزشی و نظام اشتغال و کم تجربگی دانش آموختگان در هنگام ورود به بازار کار می باشد. مشکلات فوق در رشته های کشاورزی باتوجه به نقش و اهمیت آن در اشتغال زایی و توسعه اقتصادی کشور بیشتر ملموس میباشد.
این مشکلات و به ویژه عدم تناسب آموزش های دانشگاهی با نیازهای بازار کار در ایران و اعتقاد بر این که خوداشتغالی از طریق کسب و کار یکی از راه حلهای بسیار مهم می باشد ، موضوع کارآفرینی از طریق آموزش
مهارت های لازم را مورد توجه قرار داده است.
آموزش کارآفرینی می تواند نقش مهمی در تغییر دیدگاه های دانشجویان در جهت خوداشتغالی ایفا نم اید. بهنحوی که براساس این آموزش ها آنها بتوانند در جهت راه اندازی یک کسب و کار برای اشتغال در بازار کار آماده شوند . بنابراین یکی از چالش های عمده آموزش عالی کشاورزی این است که چه تحولاتی در سیستم
آموزش عالی کشاورزی باید صورت پذیرد تا فارغالتحصیلان آن قادر باشند یک واحد کسب و کار جدید و کارآفرینانه را راه اندازی و به صورت بهینه مدیریت نمایند . علاوه بر گسترش و توسعه مهارت های کارآفرینی فارغ التحصیلان کشاورزی، کسب اطلاع از شرایط ویژه و مشکلات و موانع آنها ضروری است (اسکندانی، 1379).

فضا و امکانات و کارآفرینی
برای ایجاد فضای کارآفری نیاز چهار مولفه پیشنیاز نام برده می شود:
– نظام ارزشی و اعتقادی حاکم بر جامعه : اولین مولفه قابل توجه این است که ارزش های حاکم در آن جامعه چگونه است و نحوه برخورد آن با نظام علمی به چه نحو است . بحث دانشگاه، مدرسه و تعلیم و تربیت در این حوزه قرار دارد.
– دولت، بخش خصوصی و بخش غیردولتی : این مولفه شامل قوانین، مقررات، روشها، تقسیم کار ملی، وظیفه بخش های دولتی، غیردولتی و خصوصی است.
– منابع اطلاعاتی : هرقدر مردم به اطلاعات آگاه تر باشند، در تصمیم گیری های ملی و فردی می توانند حضوری آگاهانه تر داشته باشند . اصولاً اطلاعات براساس فرصت شناسی و کارآفرینی است و میزان ریسک و خطر ناشی از سرمایه گ زاری را کاهش میدهد.
– کارآفرینان : امروزه دیگر به یک قشر اجتماعی به عنوان کارآفرین توجه نم ی کنند. بلکه همه باید به نوعی در جامعه کارآفرین باشند . هر کس در عرصه خاص خود می تواند از این ویژگی بهره مند شود، به شرط این که اساس برنامه ریزی های آموزشی و تعلیم و تر بیت ملی بر این پایه استوار باشد (اکبری، 1380).

ویژگی های شخصیتی و کارآفرینی
یکی از روشهای گسترش قابلیت کار و فعالیت موثر دانشآموختگان ایجاد روحیه و توانایی کارآفرینی دانشجویان می باشد. در حقیقت آنها باید بتوانند فرصت های موجود و آینده را شناسایی و برای بهره برداری از آنها با استفاده از دانش و تخصص خود درآمد کسب نمایند . از ویژگی های اصلی فعالیت های کارآفرینی، خلاقیت و نوآوری است . کارآفرینان می توانند خود را با محیط هماهنگ نموده، از فرصت ها بهره برداری و
کسب و کار و فضای جدیدی خلق کنند . سه فعالیت اصلی کارآ فرین شامل ایجاد کسب و کار، نوآوری در کالا، فرآیند، تولید بازار و اشتغال زایی رشد و توسعه ملی میباشد.
کارآفرین فردی دارای ایده و فکر جدید است که با طی یک فرآیند یعنی تشکیل و راه اندازی شرکت، کسب و کاری را به وجود می آورد و با قبول مخاطرات ناشی از سرمایه گز اری، کالاها و خدمات جدیدی ارائه می نماید. به عبارت دیگر فرد کارآفرین انسانی نوآور است که با ذهنیت مثبتی که دارد، فرصت های سودآور و
کشف نشده را تشخیص داده و می کوشد ترکیب های جدیدی را از منابع نادر ارائه کند و با پذیرش خطرهای ناشی از ابتکارات خویش، با تلاشهایی که انجام می دهد، خود و جامعه اش را بهره مند سازد (ایمانی، 1388).

کارآفرینی برای فارغ التحصیلان
تعاریف و مفاهیم کارآفرینی در بخش های مختلف (کشاورزی، صنعت و خدمات) از نظر اصول و بنیاد یکی هستند. اگرچه کارآفرینی در کشاورزی در اصل و ماهیت خود تفاوتی با کارآفرینی در نواحی شهری و یا سایر بخش های اقتصادی ندارد، اما در واقع درون دادهای مورد نیاز جهت توسعه کارآفرینی نظیر سرمایه، مدیریت، آموزش، تکنولوژی، موسسات و نهادها، زیرساخت های حمل ونقل، دسترسی به بازار، شبکه توزیع و نیروی کار ماهر در شهرها و مناطق صنعتی و سایر بخش های اقتصادی راحت تر از مناطق روستایی و کشاورزی یافت می گردد.
کارآفرینی کشاورزی حالت مختص الشرایط، مختص المزرعه، و مختص المحصول دارد.
شکاف وسیع تر میان مناطق روستایی و شهری در کشورهای در حال توسعه و چیرگی صنعت بر کشاورزی و گرایش استراتژی ها و سیاست های توسعه به سمت صنعت، همراه با ویژگی های اقتصادی- اجتماعی جامعه روستایی و کشاورزی باعث شده است تا کارآفرینی کشاورزی کمتر رشد داشته باشد. در کشورهای در حال توسعه کشاورز ضعیف ترین مامور تولید در کشور است. او فاقد توانمندی های حرفه ای و حمایت های لازم از طرف دولت و سازمان های محلی و ملی است تا در نقش یک کارآفرین پویا عمل کند. با وجودی که زمین یک منبع غنی در این کشورها بوده و دارای پتانسیل های مناسبی جهت کارآفرینی می باشد، اما هنوز هم کشاورزان فقیر و ضعیف هستند (پیوندی، 1384).
تغییرات صورت گرفته در بازار (جهانی شدن، رشد جمعیت، دگرگونی در بازار کار کشاورزی، امنیت غذایی، رقابتی شدن بازار)، سیاست های کشاورزی (حرکت به سوی کشاورزی تجاری مبتنی بر بازار) و خود جامعه (افزایش بیکاری و کم کاری، مباحث زیست محیطی، تنوع زیستی، منابع طبیعی) از عواملی هستند که ضرورت کارآفرینی در کشاورزی ضرورت کارآفرینی در کشاورزی را بیش ازپیش نمایان می سازد. به خاطر تحولات فوق، یک دگرگونی ساختاری در شیوه های کنونی تولید کشاورزی لازم بوده و کشاورزی مبتنی بر بازار در چهارچوب توسعه پایدار، استراتژی اساسی توسعه کشاورزی خواهد بود. در این نوع کشاورزی، کشاورز بایستی به نحوی تولید کند که بتواند تولیدات خود را در بازار رقابتی که مبتنی بر خواسته های مشتری است، به فروش برساند. بدین منظور کشاورز بایستی فرصت شناس بوده و نیازهای مشتری را به درستی شناسایی نماید و سپس استراتژی لازم در جهت برآوردن این نیازها طراحی و اجرا نماید. به عبارتی دیگر کشاورز امروز بایستی یک کارآفرین باشد (حسینی، 1384).
زمانی عقیده براین بود که گسترش دانشکده های کشاورزی وتربیت نیروی تحصیلکرده منجر به توسعه کشاورزی خواهد شد. در این راستا قدمهای زیادی برای تربیت نیروی انسانی ماهربرداشته شده است که نگاهی اجمالی به تعداد پذیرش دانشجو در رشته های کشاورزی کنکور سال جاری از یک سو و ظرفیت پذیرش دانشگاه آزاد در این رشته ها ااز سوی دیگر به روشنی بیانگر توجه جدی و کافی به این مقوله می باشد. بطوری که امروزه از نظر تعداد فارغ التحصیلان و دانشجویان رشته های کشاورزی به نظر می رسد کمبودی وجود نداشته باشد. پس اگر از نظر تعداد نیروی تحصیلکرده کشاورزی کمبودی نداریم، چراکشاورزی ما آنطور که باید، رشدنکرده است ؟ واقعیت امر این است که تربیت شدگان آموزش عالی ما در زمینه کشاورزی، فاقد قابلیت ها ومهارتهای عملی و کاربردی لازم هستند، تمایل بسیار شدید این فارغ التحصیلان به جذب در نهادهای دولتی و رضایت آنها به استخدام در این واحدها، حتی با حقوق و مزایای بسیار ناچیز، نشانه بارز و گویایی بر این واقعیت است. درمقابل، این افراد به کار تولیدی رغبت چندانی از خود نشان نمی دهند و اکثرا این گونه کارها را شغلی پرزحمت، کم درآمد و دور از شان یک فارغ التحصیل دانشگاهی تلقی می کنند. درصورتی که انتظارمسوولین و جامعه از فارغ التحصیلان کشاورزی این است که علاوه بر اشتغال خود، برای افراد دیگرجامعه نیزکار ایجاد کنند و در توسعه کشاورزی نیز نقش اساسی ایفا نمایند (خلیلی، 1375).
با بررسی روند رشد اقتصادی کشورهای توسعه یافته، مشخص می شود که کارآفرینان در رشد اقتصادی و اشتغال زایی نقش زیادی داشته اند. یکی از کارکردهای اصلی آموزش در سطوح مختلف بویژه آموزش عالی تربیت فارغ التحصیلان خلاق و کارآفرین می باشد. نگاهی اجمالی به کارایی فارغ التحصیلان رشته های کشاورزی و توانمندیهای عملی آنها برای ایجاد تحول در بخش کشاورزی کشور نشان دهنده این واقعیت ناخوشایند می باشد که آموزش عالی در رسیدن به این مهم از کارایی چندانی برخوردار نبوده است (زالی و رضوی، 1387).

منابع
احمد پور داریانی، محمود و مقیمی، سید محمد، 1385، مبانی کارآفرینی، نشر فرا اندیش، تهران، ص 16.
احمدپور داریانی، محمود و مقیمی محمد، 1380، نقش آموزش کارآفرینی در بهبود دانش صاحبان کسب و کار کوچک"، تدبیر شماره 113. صص 14-19.
استونر جیز ای.اف، فری من، آر. ادوارد و گیلبرت، دانیل آر. 1379، مدیریت، ترجمه دکتر علی پارسائیان و دکتر سیدمحمد اعرابی، دفتر پژوهشهای فرهنگی. صص 145-147.
اسدنژاد بهروز، 1381، بررسی میزان کارآفرینی سازمانی در شرکت بیمه ایران، پایان نامه کارشناسی ارشد، رشته مدیریت صنعتی، دانشگاه علامه طباطبایی. صص 89-92.
اسکندانی حمید، 1379، ویژگیهای کارآفرین و کارآفرینان ایرانی، مجله صنعت و مطبوعات، شماره 76.
اکبری، کرامت الله، نقش نظام آموزشی ـ پژوهشی در توسعه ی کارآفرینی، مجموعه مقالات کارآفرینی و فناوری های اطلاعات پیشرفته، 1380.
اکبری ، کرامت الله ، نقش نظام آموزشی ـ پژوهشی در توسعه کار آفرینی ، مجموعه مقالات کار آفرینی و فن آوری های اطلاعات پیشرفته، 1380 .
ایمانی، محمدتقی. 1388. آموزش کارآفرینی در دانشگاه ها: (چارچوبی برای برنامه ریزی، اجرا و ارزیابی برنامه های کارآفرینی). فصلنامه تحقیقات مدیریت آموزشی، شماره اول، صص 27-50.
آذر هوش و دیگران، 1377، میزگرد تخصصی: توسعه کارآفرینی، تنگناها و راهکارها"، تدبیر شماره 90.

بابائی، م. 1383. ب‍ررس‍ی ع‍وام‍ل م‍وث‍ر ب‍ر رشدکسب وکارهاو س‍رم‍ای‍ه گ‍ذاری در ب‍خ‍ش م‍خ‍اب‍رات . پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه آزاد اسلانی، واحد تهران مرکزی.
بدری، احسان.، محمدجواد لیاقت دار،.، محمدرضا عابدی، و ابراهیم جعفری. 1385. بررسی قابلیت های کارآفرینی دانشجویان دانشگاه اصفهان. پایان نامه کارشناسی ارشد دانشگاه اصفهان. صص 85-86.
بهزادیان نژاد، قربان، ضرورت توجه به کارآفرینی و فناوری های های پیشرفته ، مجموعه مقالات کارآفرینی و فناوری پیشرفته ، 1380.
پاپ زن، عبدالحمید (۱۳۸۲). کدامین استراتژی برای حل مشکل بیکاری در ایران: توسعه سخت افزار و یا مغز افزار. دومین کنفرانس اشتغال و توسعه. تهران. آبان ۱۳۸۲.
پیوندی، گلناز، ظهور دانشگاه کارآفرین، ارائه شده در کنگره تولیدعلم، بهار84، برگرفته از سایت باشگاه اندیشه. تقی پور، س. 1384. عوامل موثر بر رشد کسب و کارها و سرمایه گذاری بخش خصوصی و راهکار های ارتقاء آن در ایران. پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه آزاد اسلانی، واحد تهران مرکزی.
حسینی، سید محمود(۱۳۸۴). آموزش کشاورزی کارآفرینانه. جزوه درسی دوره دکتری آموزش کشاورزی. تهران: دانشکده کشاورزی دانشگاه تهران.
خالدی، خوشقدم و حسین آگهی. 1388. نقش دانشگاه در آموزش کارآفرینی. هفته نامه جامع گروه ترویج و آموزش کشاورزی دانشگاه رازی. ص 34.
خلیلی شورینی سهراب، 1375، تاثیر آموزشهای رسمی در ارتقای سطح بهره وری، مجموعه مقالات سمینار بررسی شیوه های عملی ارتقای بهره وری نیروی انسانی، برگزار کنندگان: دانشگاه علامه طباطبایی و سازمان امور اداری و استخدامی کشور، تهران.
دفت ریچارد ال، 1380، تئوری و طراحی سازمان، ترجمه دکتر علی پارسائیان و دکتر سیدمحمد اعرابی، دفتر پژوهشهای فرهنگی.
زالی، م و رضوی، م. 1387. بررسی تحلیلی آموزش کارآفرینی در دانشگاه ها. پژوهشنامه علوم انسانی و اجتماعی، سال چهارم، شماره 16، صص 51-82.
سازمان سنجش آموزش کشور. (۱۳۸۲). کلیات طرح کارآفرینی در دانشگاهها(کاراد). سایت اینترنتی سازمان سنجش.
سالارزهی، ح. 1388. نقش وقف در کارآفرینی اجتماعی پایدار در اسلام. ماهنامه توسعه شهری، دانشگاه ارومیه، شماره 14، صص 52-71.
سلیمی، جمال و علی عبدی. 1386. آموزش کارآفرینی؛ اصول و مبانی، روشهای آموزش و نقش دانشگاه در آموزش آن، مجموعه مقالات "همایش ملی آموزش عالی و کارآفرینی"، بهار 1386، دانشگاه سمنان. صص 15- 22.
شفیعا محمدعلی، 1371، کارآفرینی با پیوند دانشگاه و صنعت، اولین کنگره ملی مهندسی صنایع و بهره وری.
صمدآقایی جلیل، 1378، سازمانهای کارآفرین، انتشارات مرکز آموزش مدیریت دولتی.
طباطبایی سیدمرتضی، 1372، کارآفرین و کارآفرینی درونی، تدبیر، شماره 38.
عابدی، رحیم (1381) ." مروری بر مکاتب فکری کارآفرینی"، مجله علوم انسانی و اجتماعی دانشگاه سیستان و بلوچستان ویژنامه اقتصاد و مدیریت :172-155.
عرب، ح و مهرآیین، م. 1383. فرهنگ وقف و توسعه کسب و کار اجتماعی در شهرستان اراک. پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه آزاد اسلامی واحد اراک.
فیض، داود و صفائی، میلاد،1386، طراحی الگوی مفهومی استفاده از ظرفیتهای خوابگاههای دانشجویی در توسعه کارآفرینی دانشگاهی، مجموعه مقالات همایش ملی آموزش عالی و کارآفرینی، انتشارات دانشگاه سمنان.
فیض، داود، 1386، روش های تدریس کارآفرینی در نظام آموزش عالی کشور، مجموعه مقالات همایش ملّی آموزش عالی و کارآفرینی، انتشارات دانشگاه سمنان.

قلی زاده، آذر و منصوره مقتدری،. 1387. ابعاد طرح توسعه کارآفرینی در دانشگاه آزاد اسلامی واحد خوراسگان از دیدگاه اعضای هیات علمی و دانشجویان. دانش و پژوهش در علوم تربیتی، برنامه ریزی درسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد خوراسگان، شماره نوزدهم، صص 79-96.
کهنسال، م.، شاهنوشی، ن، و گلریز ضیائی، ز. 1388. بررسی تاثیر سرمایه گذاری عمومی در زیرساخت های کشاورزی بر رشد بهره وری ورشدکسب وکارهای بخش کشاورزی ایران. مجله علوم کشاورزی ایران. 16(27):1-1.
کرد نائیج، اسدالله و شهاب الدین شمس.1386." نقش آموزش عالی در توسعه کارآفرینی و ایجاد اشتغال در کشور"، مجموعه مقالات اولین همایش اشتغال و آموزش عالی، پاییز 1385، تهران: انتشارات سازمان جهاد دانشگاهی واحد تربیت مدرس، صص 88-55.
لامعی بهزاد، 1378، آموزش کارآفرینی در ایران و بررسی موانع قانونی رشد کارآفرینان در صنایع کوچک ایران، موسسه کار و تامین اجتماعی.
مدهوشی، مهرداد و غلام رضا بخشی. 1382. بررسی موانع کارآفرینی در دانشگاه مازندران. پژوهش و برنامه ریزی در آموزش عالی، شماره 27 و 28، صص 157-213.
مردیث ، جفری ، کار آفرینی ، انتشارات دفتر بین المللی کار ، مترجم : محمد صادق بنی ئیان ، موسسه کار و تامین اجتماعی ، تهران ، 1371 ،ص1.
مردیث، جفری و دیگران ، کار آفرینی، انتشارات دفتر بین المللی کار، مترجم : محمد صادق بنی ئیان، موسسه کار و تامین اجتماعی، تهران، 1371،ص1.
مشبکی اصغر و تیمورنژاد، 1378، رویکرد راهبردی و عملیاتی به مدیریت تحول سازمانی، انتشارات هیات.
مقیمی ،محمد و محمود احمدپور داریانی. (۱۳۸۱). طراحی دوره های آموزش کارآفرینی برای کارآفرینان صنایع کوچک و متوسط که در مرحله بهره برداری قرار دارند. مجله بازاریابی. شماره ۲۲، دی ماه. صص ۳۷-۳۸.
ملکی، بهاره، کارآفرینی در دانشگاه ها (مطالعه موردی)، ماهنامه تدبیر-سال هجدهم-شماره 182،1385
موسوی بازرگانی سیدجلال، 1378، تعیین ضوابط طراحی برنامه های آموزش و پرورش کارآفرینان در ایران براساس مطالعه تطبیقی برنامه های مشابه جهانی، پایان نامه کارشناسی ارشد، سازمان مدیریت صنعتی.
میرزابیگی، م. 1382. بررسی سیاست های سرمایه گذاری و رشد کسب و کارها در بخش کشاورزی استان همدان بر اساس مزیت های نسبی. پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه آزاد اسلانی، واحد تهران مرکزی.
نصیری قیداری، حسن.(۱۳۸۱). بسترسازی کارآفرینی،همت همگانی می طلبد. مجله بازاریابی. شماره ۲۲، دی ماه، ۲-۳.صص۱۱-۷.
یعقوبی ، جعفر.(۱۳۸۲).کارآفرینی در کشاورزی. ماهنامه الکترونیکی ترویج و توسعه روستایی، شماره ۲، اردیبهشت ماه، ص۲۰ ۲۵.
Cotton، J. (1990). Enterprise Education Experience، A Manual for School – Based In – Service Training، CASDEC، P.147.

Gibb، A. (1987). Enterprise Culture – Its Meaning and Implications for Education and Training. Journal of European Industrial Training، Vol. 11 ،No. 2، P 38
Henry, Colette; Hill, Frances, and Leitch, Claire,(2005),"Entrepreneurship education and training: Can entrepreneurship be taught? Part I", Education & Training Journal, Vol. 47, No.2, pp.98-111.
Howard, S. 2009. "Developing entrepreneurial potential in youth: The effects of entrepreneurial education and venture creation"; University of South Florida Repot, pp. 3.
Hurley Amy ، "incorporating feminist theories in to sociological theories of entrepreneurship" ، women in management review ، vol.14 ، N2 1999.
Jackson, J and G, Rodkey. 1994. The attitudinal climate for entrepreneurial activity public opinion quarterly. 58, 3. Academic Research Library: 358- 369.
Jones, C and J, English. 2004. A contemporary approach to entrepreneurship education. Journal Education Training. 46 (8/9): pp. 416-423.
Shaker ،zahra(1996):" Ownership and Corporate Entrepreneurship" The academy of Management، December،vol ،39.
Shan. S .Locke ،E & Collin ،C.(2003) " Entrepreneurial motivation .Human resource management Review " Vol،13 pp 257-279.
Ussman ،Anna-Maria (1998) "University and Entrepreneurship Development International " Conference Budapest Hungary .JULY p 13-15.
Zhao, F. 2005. Exploring the synergy between entrepreneurship and innovation. International Journal of Entrepreneurial Behavior and Research. 11(1): pp. 25-47.


تعداد صفحات : 43 | فرمت فایل : word

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود