تاریخچه زبان انگلیسی
انگلیسی چیست؟
(ریشه ها)
تاریخ مختصر از منابع و رشد زبان انگلیسی
تاریخ زبان انگلیسی واقعاً با ورود قبایل آلمانی که در دوره قرن پنجم حمله کرده بودند شروع شد، این قبایل انگلهاو ساکسن ها و جوت ها در دریای شمال جایی که امروز دانمارک و آلمان شرقی است، عبور کردند در آن زمان ساکنین برتین Britiain
به زبان سلیتک صحبت می کردند اما بیشتر گویندگان سلیتک بوسیله مهاجمین به غرب و شمال رانده شدند عمدتاً به آنچه که امروز ویلز اسکاتلند و ایرلند است (می باشد) انگلها (به) از انگلستان آمدند وزبانشان انگلیسی نامیده می شود که از واژه های English , England مشتق می شود.
مهاجمین آلمانی از سواحل جنوب و شرقی در قرن پنجم وارد بریتانیا شدند.
(AD 1100 – 450)
انگلیسی قدیم (باستان)
Old English
قبایل آلمانی مهاجم همان زبان صحبت می کنند که در بریتانیا شکوفا شد ما اکنون انگلیسی باستان می نامیم. انگلیسی باستان به نظر نمی رسد که مانند انگلیسی امروزی باشد. گویندگان انگلیسی بومی امروزه مشکل زیادی در درک و فهم انگلیسی باستان دارند. با وجود اینکه بیشتر از نیمی از کلمات انگلیسی جدید از ریشه کلمات انگلیسی باستان می باشد کلمات (Water – Storong – be ) از انگلیس باستان مشتق شده اند. انگلیسی باستان تا حدود (AD 1100) مورد استفاده قرار می گرفت یعنی صحبت می شد.
(1500 – 1100)
انگلیسی میانه (وسطی)
Middle English
در زمان 1066 ویلیام فاتح، دوک نرماندی (بخشی از فرانسه جدید) حمله کردند و انگلستان را فتح کردند. فاتحان جدید نرمانها نامیده شدند. یک نوع زبان فرانسوی با خودشان آوردند که زبان Royal Court (زبان سلطنتی) برای دوره ای برای طبقات حاکم و تاجرها شد یک نوع طبقات زبانشناسی که طبقات پائین تر صحبت می کردند انگلیسی و طبقات بالاتر فرانسه صحبت می کردند. در قرن 14 انگلیسی دوباره در بریتانیا چیره شد. اما با بسیاری از کلمات اضافه شده فرانسوی. این نوع زبان زبان انگلیسی دوره میانه (وسطی) نامیده شد. که شاعر بزرگ چاسر (Choucer) به این ازبان شعر می گفت در (1400 – 1340) اما هنوز فهمیدن آن برای سخنگویان بومی انگلیسی مشکل به همراه دارد.
انگلیسی مدرن (1800 – 1500)
اوائل انگلیس مدرن
Modern English
Early Modern English
تا اتمام دوره انگلیسی میانه، یک تغییر مشخص در تلفظ (تغیر حروف صدا دار بزرگ) آغاز شد. با حروف صداداری که کوتاهتر کوتاهتر تلفظ می شدند. از قرن 16 بریتانیایی ها با بسیاری از ملت ها در سراسر جهان تماس گرفتند. این است رنسانس آموزش کلاسیک به این معنی که تعدادی لغات جدید و عبارات وارد زبان شدند. نوع آوری (اختراع) چاپ هم به آن معنا بود که امروزه وجود دارد. یک زبان عمومی در چاپ. کتابها ارزانتر شدند و مردم بیشتری شروع به خواندن کردند. چاپ هم استاندارد شدن را برای زبان انگلیسی آورد. تلفظ و گرامر تثبیت شد و لهجه لندنی که در بیشتر چاپ خانه بود شد استاندارد. در سال 1604 اولین لغت نامه انگلیسی به چاپ رسید.
انگلیسی مدرن اخیر (تاکنون – 1800)
اختلاف عمده بین انگلیس مدرن اوائل و انگلیسی مدرن اخیر در واژگان است. انگلیسی مدرن اخیر تعداد بیشتری لغات دارند که از دو فاکتور اصلی بوجود آمده، اول: انقلاب صنعتی و تکنولوژی باعث شد احتیاج به لغات جدید پیدا شود. دوم: قلمرو وسیع امپراتوری بریتانیا که کره زمین را در بر گرفته بود باعث لغات خارجی از بسیاری از کشورها در زبان انگلیسی داخل شود.
تنوع در زبان انگلیسی
از حدود سال 1600 استعمار انگلیسی در آمریکای شمالی باعث شد یک نوع زبان آمریکایی ریشه گرفته از زبان انگلیسی خلق شود. بعضی لغت ها و تلفظ ها انگلیسی مانند Froze آنوقت به آمریکا رسید. در بعضی موارد انگلیس و آمریکایی بیشتر مانند انگلیس شکسپیری است تا انگلیس مدرن بریتانیا بعضی از اصلاحات، که British (بریتیشی) بود نامیده شد آمریکایی گراها که در واقع اصلاحات اصلی بریتانیایی هستند که در مستعمره ها حفظ شده اند آن زبان که برای مدتی در بریتانیا گم شده بود.
مثلاً (Trash به جای Rubbish و Loon به عنوان فعل به Fall , Lend به معنی پائیزی به جای Autumn) و مثال دیگر (Fram – Up به جای Re – imported ) در زبان بریتانیایی بوسیله فیلم های گانگستری هالیوودی بکار می رفت. زبان اسپانیایی هم در انگلیس آمریکایی اثر گذاشت، (و در نتیجه انگلیسی برتیشن) با لغاتی مانند Cangon و Ranch و Vigilante مثالهایی از کلمات اسپانیایی هستند که بوسیله ساکنان آمریکایی غربی وارد انگلیس شده. کلمات فرانسوی (از لوئیزانا) و کلمات افریقایی غربی (بوسیله تجارت برد) همچنین تحت تاثیر قرار دارد انگلیسی آمریکایی را و همچنین تا حدودی انگلیسی بریتانیایی را.
امروزه، انگلیس آمریکایی به طرز خاص ویژه ای نفوذ کنده است و به علت تسلط آمریکایی بر سینما، تلویزیون، موسیقی مشهور، تجارت و تکنولوژی (شامل اینترنت) تنوع زیاد دیگر در اطراف جهان وجود دارد به عنوان مثال: انگلیس استرالیایی، انگلیس زلاند نو، انگلیس کانادا انگلیس آفریقایی جنوبی، انگلیس و هند و انگلیس کری بین می باشد.
یک خلاصه از تاریخ شناسی انگلیسی
ساکنان محلی سلتی صحبت می کنند
حمله رومن های بریتانیایی، بوسیله جولیوس سزار
55 پیش از میلاد
حمله "رومن" و اشغال. شروع حکومت رومن بریتانیایی
43 پیش از میلاد
خروجی "رومن" از کل بریتانیا
436
اسکان بریتانیا بوسیله مهاجران آلمانی شروع می شود.
449
انگلیسی
قدیم
قدیمی ترین دستخط شناخته شده انگلیسی باستان
480-450
ویلیام فاتح، دوک نرماندی، حمله کرده و انگلستان را فتح کرد.
1066
انگلیسی
میانه
آخرین نسخه های چاپ شده و به جا مانده از دوره میانی
1150 C
انگلیس به عنوان زبان آموزش، در بیشتر مدارس جانشین لاتین شد.
1348
انگلیس به عنوان زبان حقوق جانشین فرانسه شد.
انگلیس برای اولین بار در پارلمان استفاده شد.
1362
(چاسر) شروع به نوشتن افسانه (کانتر بری) کرد
1388 C
تغییر حروف صدادار بزرگ شروع شد
1400 C
اوائل
انگلیسی
جدید
ولیام کاکستون اولین مطبوعات چاپ انگلیس را تاسیس کرد
1476
شکسپیر متولد شد
1564
اولین دیکشنری انگلیسی جدول الفبایی انتشار یافت
1604
اولین اسکان انگلیسی دائم در دنیای جدید (جیمز تاون) تاسیس شد
1607
شکسپیر مرد
1616
فولیوی اول شکسپیر به چاپ رسید
1623
اولین روزنامه زبان انگلیسی روزانه به نام دیلی کورانت در لندن به چاپ رسید
1702
ساموئل جانسون دیکشنری انگلیسی اش را منتشر کرد
1755
توماس جفرسن اعلامیه استقلال آمریکا را نوشت
1776
بریتانیا مستعمره آمریکایی اش را تخلیه کرد
1782
انگلیسی
مدرن اخیر
(وبستر) دیکشنری انگلیسی آمریکایی اش را منتشر می کند
1828
بنگاه سخن پراکنی انگلستان تاسیس شد
1922
دیکشنری انگلیس آکسفورد انتشار یافت
1928
مقدمه
معلمین باتجربه زبان انگلیسی به عنوان زبان دوم خیلی خوب می دانند که لغت تا چه اندازه اهمیت دارد. آنها می دانند که محصلین باید هزاران لغت را که گویشوران ونویسندگان انگلیسی به کار می برند بیاموزند. خوشبختانه، نیاز به لغت نکته ایست که هم معلمین و هم محصلین برآن متفق القول اند. البته طی سالیان متمادی در برنامه های خاص آماده سازی معلمین زبان توجه چندانی به روشهای یاری دادن محصلین درخصوص آموختن لغت نشده است. دربعضی از کتابها به معلمین توصیه شده است که محصلین می توانند لغات را بدون کمک بیاموزند درحقیقت گاهی به معلمین گفته شده است که پیش از آموختن گرامر و سیستم صوتی زبان نباید لغات زیادی رابه محصلین یاد داد. درمقالاتی که درمجلات خاص معلمین می خوانیم بندرت از مقوله لغت صحبت به عمل می آید، درمقابل بر تلفظ و گرامر تاکید شده و برلغت یا تاکید نمی شود و یا این تاکید اندک است. خلاصه آنکه در برنامه های ویژه معلمین درسالهای اخیر مساله لغت به بوته فراموشی سپرده شده است، و لازم است کوششی به عمل آورده و به علت آن پی ببریم.
"فصل اول"
دلیل بی توجهی به آموزش لغت درگذشته
یک دلیل عدم توجه به گنجاندن آموزش لغت در برنامه های تربیت معلم در سالهای 70-1940 این است که درسالهای قبل از آن به این امر توجه بیش از حد مبذول شده بود. درواقع بعضی ها بر این باور بودند که یادگیری زبان فقط از طریق یادگیری لغت امکان دارد. زبان آموزان اغلب اعتقاد داشتند که تنها نیاز آنها تعداد زیادی لغت است و خیال می کردند که می توانند زبان را با یادگیری این تعداد لغات انگلیسی به همراه معانی آنها درزبان خود فراگیرند. بدون شک این اعتقاد درستی نبود، زیرا علاوه برآنکه شخص باید لغات انگلیسی و معانی آنها را بداند. باید بداند که لغات درجملات انگیسی چگونه با هم عمل می کنند و این یکی از دلایل تاکید بردستور زبان دربرنامه های آماده سازی معلمین درچند دهه اخیر بوده است. درخلال این سالها درخصوص کشفیات جدید در مورد راههای یاری رساندن به محصلین برای یادگیری کلمات صحبت چندانی به میان نیامده است.
اینکه چرا در درسهای روش تدریس درباره تدریس کلمات و معانی آنها تا این حد کم سخن گفته اند دلیل دومی هم دارد. بعضی از متخصصین روش تدریس گویا براین باور بوده اند که معانی لغات را نمی توان بصورت تام و تمام تدریس نمود، بنابراین چه بهتر که از تدریس آنها صرفنظر گردد. در دهه 1950 بیشتر مردم کم کم متوجه شدند که یادگیری لغت آنقدرها هم مطلب ساده ای نیست.
یادگیری لغت صرفاً این نیست که بیاموزیم یک لغت خاص در زبانی معادل لغتی همانند آن درزبان دیگر است، بلکه باید یادگیری ما فراتر از این رود و چه بسا افرادی که خیال می کردند مشکلات این کاربقدری زیاد است که دست یازیدن به آن درکلاس عملی نیست.
مثلاً براساس یک فرهنگ لغت اسپانیایی- انگلیسی، لغت "garden" و "jardin" ظاهراً هردو معنای یکسان دارند : "جایی که گلها می رویند." اما بعضی معانی "garden" با معانی "jardin" مطابقت نمی کنند. "garden" جایی است که امکان دارد در آن علاوه برگل، سبزی نیز بروید درحالیکه در اسپانیایی،سبزی درجایی به نام "huerta" می روید و نه در "jardin". این یکی از بیشمار نمونه های ممکن است که نشان می دهد یادگیری لغت صرفاً معادل نمودن کلمات در زبان مادری و زبان مقصد نیست. غالباً کسانیکه مسئول تربیت معلمین بودند برداشتی این چنین در اذهان بوجود می آورند که یادگیری لغت بقدری پیچیده می باشد که بهتر است بیشتر وقت کلاس را وقف تدریس ساختارهای گرامی نموده و به تدریس اندک تعدادی لغت بسنده نمایند، زیرا به هیچوجه نمی توان فهم دقیق و کامل معانی لغات را درکلاس به دانش آموزان القاء نمود. درواقع دربعضی از کتابها و مقالات مربوط به آموزش زبان، نویسندگان این شبهه را در اذهان بوجود آوردند که بهتر است لغت اصلاً تدریس نشود.
اینها دلایلی چند برای به فراموشی سپرده شدن مساله تدریس لغت دربرنامه های تربیت معلم درنظر عموم بودآنهم درزمانی که معلمین کمکهای زیادی درزمینه های دیگر آموزش زبان دریافت می داشتند. ما بطور خلاصه این دلایل را ذکر می کنیم:
1. بسیاری از مسئولین ترتبیت معلم خیال می کردند که باید بر گرامر بیش از لغت تکیه نمود، زیرا از گذشته درکلاسهای درس زبان به مقوله تدریس لغت وقت زیادی اختصاص داده می شد.
2. متخصصین روش تدریس از این بیم داشتند که اگر محصلین قبل از یادگیری مباحث مقدماتی گرامر، لغات زیادی بیاموزند در ساختن جملات دچار اشتباه می شوند درنتیجه، این مطلب سبب شد که بهترین راه را تدریس نکردن لغات زیاد بدانند.
3. بعضی ها که کار راهنمایی معلمین را برعهده داشتنداحتمالاً توصیه می کردند که یادگیری معنای لغات تنها از طریق تجربه صورت میگیرد و نمی توان آنها را بصورت کامل در کلاس آموخت. در نتیجه توجه اندکی به فنون تدریس لغت معطوف می گردید.
هر یک از این عقاید درمورد لغت تا حدودی واقعیت دارد، حقیقت آن است که دربعضی کلاسها وقت زیادی به تدریس لغت اختصاص داده می شود. غالباً بقدری در تشریح لغات جدید صرف وقت می شود که بنظر می رسد وقتی برای فعالیتهای دیگر باقی نمی ماند. البته چنین کاری مایه تاسف است.
دانش آموزانی که گرامر را به همراه لغت نمی آموزند قادر به استفاده از زبان برای برقراری ارتباط نخواهند بود. حتی فهم مطالبی که لغات آن ها به نظر آشنا می آیند، درصورت عدم یادگیری ساختارهای گرامری، چه بسا غیرممکن باشد. مثلاً پارگراف های ارائه شده دارای لغات بسیار آسانی می باشند، با این وجود معنای جملات بدون آگاهی کافی از گرامر ممکن نخواهد بود:
درکلاسهایی که وقت اختصاص داده شده به گرامر بسیار کم است محصلین از عهده به کاربردن لغات درجملات برنمی آیند و تنها کاری که صورت می گیرد یادگیری معنای کلی لغات است. دانش آموزانی که مثلاً لغات "emphasize" و "emphasis" را یاد می گیرند به چیزی بیش از مساله یادگیری معنای این لغات نیاز دارند. آنها باید بیاموزند که لغت "emphasis" اسم است و اینگونه به کار می رود :
"We put emphasis on it"
و باید یاد بگیرند که " emphasize" فعل است و چنین به کار برده می شود:
"We emphasize it"
و فعل واسم را بطریق زیر باید باهم مقایسه کنند:
(با توجه به بکارگیری on) "There was not much emphasis it."
(با توجه به آنکه on دراینجا بکار نرفته است.) "Few people emphasized on it."
بنابراین، محصلین باید گرامر را که شامل کاربردهای لغات است بخوبی بیاموزند. هیچوقت آموختن صرف کلمات و معانی آنها کافی نیست. واقعیت این است که دربعضی از کلاسها به ساختار جملات توجه اندکی مبذول شده است و ضمناً اگر دانش آموزان معانی بسیاری از لغات را بدون یاد گیری نحوه منظم کردن آنها درجمله بیاموزند مرتکب اشتباهاتی خواهند شد. وانگهی دراین اعتقاد که "تجربه" بهترین معلم لغت آموزی است حقیقتی وجود دارد. ما با تجربه نمودن موقعیتهایی که درآنها زبان بوسیله نویسندگان و گویشوران به کاربرده می شود می آموزیم که معانی بسیاری از لغات مطابق آنچه که به اصطلاح معادل آنها درزبان دیگر می باشد نیستند. از آنجا که فهم کلی یک لغت غالباً نیاز به آگاهی از تصویر ذهنی اهل زبان از لغت دارد، بعضی از معانی را نمی توان درفرهنگ لغت یافت و درصورتیکه بخواهیم معانی واقعی لغات را بدانیم لازم است درخصوص عادات، رسوم و نگرش های اهل زبان اطلاعاتی داشته باشیم.
مثلاً لغت wall را در نظر بگیرید. هر زبانی برای آنچه ما در انگلیسی wall می نامیم لغتی دارد. اما تصویر ذهنی مردم از دیوار در نقاط مختلف دنیا متفاوت است و این تصاویر ذهنی جزئی از معنای این کلمه است. فرض کنیم کسی بگوید:
"Our neighbors have built a wall around their property"
دربسیاری از کشورها چنین بیانی هیچکس را متعجب نخواهدکرد. دراین کشورها بنا کردن دیواری بدون ملک شخصی معمول است و اکثر مردم این کار را می کنند. اما دربسیاری از مجامع انگلیسی زبان خانه و باغها معمولاً از خیابانها قابل رویت هستند و از نظر گوینده انگلیسی بنا کردن دیوار ممکن است نشانه عدم دوستی باشد.
پس همانطور که می بینیم یادگیری معنی لغت نیاز به چیزی بیش از استفاده از فرهنگ لغت دارد و فراگیری آن فرآیندی پیچیده است. اما، خوشبختانه امروزه در خصوص تدریس لغت کمکهای بیشتری به معلمین می شود.
دلایل فعلی تاکید برآموزش لغت درحال حاضر
امروزه دربرنامه های آماده سازی معلمین توجه بیشتری به فنون تدریس لغت مبذول می گردد. یکی از دلایل این است: دربسیاری از کلاسهای انگلیسی بعنوان زبان دوم، حتی درجاهایی که معلمین وقت زیادی را به تدریس لغت اختصاص داده اند، نتایج کار مایوس کننده بوده است. گاهی اوقات- پس از ماهها یا حتی سالها تدریس انگیسی بیشتر لغاتی که حداکثر نیاز به آنها وجود دارد هرگز یاد گرفته نشده است. بخصوص در کشورهایی که زبان اصلی جامعه، انگلیسی نیست، بسیاری از معلمین علاقه دارند که درمورد تدریس لغت بیش از پیش یاری داده شوند.
درمورد یادگیری لغت نکته دیگری نیز مطرح می باشد و آن این است که دانش پژوهان دربررسی معانی واژگان علاقه بیشتری نشان میدهند. اخیراً مطالعات بسیاری درخصوص مشکلات واژگانی انجام گرفته است. دانش پژوهان از طریق تحقیق دریافته اند که مشکلات واژگانی خاصی مکرراً درکاربرد برقراری رابطه دخالت دارند و هرگاه که افراد کلمات صحیح را بکار نبرند رابطه قطع می شود.
چنین تحقیقاتی، معلمین کلاسها را به تعجب وا نمی دارد معلمین هرگز درخصوص ارزش یادگیری لغت از خود تردید نشان نداده اند. آنها می دانند که وقتی شاگردان لغات لازم را در اختیار ندارند زمینه ارتباط از هم می پاشد. و براین اعتقاد نیستند که آموزش لغت باید تا تسلط کامل به دستور زبان به تعویق افتد. دربهترین کلاسها، نه گرامر ونه لغت هیچیک به دست فراموشی سپرده نمی شوند. بنابراین تعارضی بین پیشرفت و تسلط بر دستور زبان و یادگیری اساسی ترین کلمات وجود ندارد.
از این رو امروزه مجلات تخصصی و گردهم آیی های معلمین اغلب منعکس کننده توجه فعلی آنان نسبت به تدریس موثرترین لغت می باشد. وقتی معلمین برای بررسی مسایل تخصصی خود دور هم جمع می شوند سوالات زیر را مطرح می کنند؟
– محصلین به کدام یک از لغات انگلیسی برای یادگیری، بیشتر از هرچیز نیاز دارند؟
– چطور می توان این لغات را درنظر محصلین مهم جلوه داد؟
– چطور می توان اینهمه لغات مورد نیاز را دروقت کمی که دانش آموزان برای آموختن انگلیسی دارند، یاد داد؟
– وقتی تعدادی از شاگردان کلاس لغاتی را که دیگران نیاز به یادگیری آنها دارند از قبل می دانند چه باید کرد؟
– چرا یادگیری بعضی از لغات از یادگیری لغات دیگر آسانتر می باشد؟
– چه نوع امکانات کمک آموزشی در خصوص تدریس لغت وجود دارد؟
– چگونه می توانیم محصلین را برای قبول مسئولیت بیشتر به منظور یادگیری لغتهای خاص تشویق نماییم؟
– راههای مناسب برای آگاهی از میزان واقعی یادگیری لغت کدامند؟
"فصل دوم "
تدریس لغت درمرحله ابتدایی
می گویند یک لغت انگلیسی وجود دارد که همه آنرا می دانند و آن، "کابوی" است. دراین بیان نوعی واقعیت به چشم می خورد. گوئی لغات مانند "کابوی" و "فوتبال" را تقریباً همه (لااقل تقریباً همه جوانان) می دانند. درواقع این لغات انگلیسی بدون آموزش وبدون توضیح و تمرین یادگرفته می شوند ولی همان دانش آموزی که کابوی و فوتبال را به آسانی یاد گرفته است چه بسا که نتواند کلمات کتابهای درسی را حتی پس از توضیح و تمرین معلم بیاموزد. همانطور که معلمین کارآزموده می دانند این موضوع باعث تاسف است زیرا دانش آموزان باید اکثر لغات کتابهای درسی را بیاموزند. درغیراینصورت هیچکس نمی تواند به آن زبان تکلم کند و یا آنرا بفهمد. سوالاتی که مطرح می باشد این است که معلمین به هنگام ارائه کلمات کتاب درسی چه کنند تا دانش آموزان آنها را بخوبی کابوی و فوتبال یاد گیرند.
کتابهای مخصوص معمولاً شامل کلماتی درمورد اشخاص و اشیاء درون کلاس، مانند : door, window , pencil , book, girl , boy می باشند. اینکه چرا درسهای ابتدایی باید چنین لغاتی را معرفی کنند هم برای معلمین و هم برای مولفین کتابهای درسی معلوم است. یکی از این دلایل آن است که معنای این لغات را به آسانی می توان مشخص نمود. در و دیوار و پنجره و میز، چیزهایی هستند که دانش آموزان درعین حال که اسامی خارجی آنها را می شوند می توانند آنها را ببینند، علاوه براین اشیاء قابل لمس نیز می باشند. این مساله از این جهت مهم است که توفیق دریادگیری غالباً به تعداد حواسی که درفرآیند یادگیری به کار می روند بستگی دارد. وقتی محصل بتواند علاوه برشنیدن و دیدن کلماتی که اسم می برد آنها را لمس کند، شانس بیشتری برای یادگیری آن کلمات دارد. حتی اگر به دلایلی آموزنده نتواند شی ء را لمس کند فقط دیدن آن به هنگام شنیدن اسمش مفید خواهد بود، زیرا لااقل دو حس (بینایی و شنوایی) دست به دست می دهند تا توجه آموزنده را کاملاً متوجه آن شیء نمایند.
معلمین و نویسندگان کتاب های درسی به اهمیت دروسی که کلمات پایه نظیر اسامی اشیاء موجود در کلاس و محیط اطراف را معرفی می کنند واقف هستند. آنها می دانند که بیشتر این لغات برای تعریف لغات مشکل تر درمراحل بعدی برنامه مورد نیاز می باشند. علاوه براین بسیاری از لغات موجود که در دروس مخصوص مبتدیان در ماهها و سالهای آینده برای نوشتن و سخن گفتن انگلیسی ضرورت دارند. چه بهتر که کار با چنین لغات مهمی را زودتر آغاز نمایند. اما چرا این لغات به آسانی یاد گرفته نمی شوند؟
چرا یادگیری لغات مقدماتی با اشکال روبرو می شود؟
چرا اغلب شاگردان دریادگیری کلمات خارجی برای اشیای آشنا سرعت عمل ندارند؟ برای پاسخ به این سوال ما باید از دیدگاه محصلین به لغات نگاه کنیم. دانش آموزان از قبل در زبان خود برای آنچه که درکلاس نام خواهند برد کلمات قانع کننده دارند. آنها سالهای سال توانسته اند درباره این اشیای آشنا صحبت کنند. بنابراین اکثرافراد شرکت کنند در کلاس احساس می نمایند که واقعاً به یادگیری لغات دیگری برای اینگونه اشیاء نیاز ندارند .در حالیکه وقتی کلماتی مانند کابوی و فوتبال را درخارج از کلاس یاد می گیرند با چنین مشکلی روبرو نمی شوند. (آنها کلمات خاص تجارت جدیدی هستند که از قبل بوسیله زبان مادری نامگذاری نشده اند) ولی یاد دادن کلمات اولیه ارائه شده بوسیله کتابهای درسی خودمشکلی است که باید برایش راه حلی یافت. از نقطه نظر دانش آموزان اینگونه کلمات واقعاً ضروری به نظر نمی رسند. زیرا کلمات موجود در زبان مادری تمام منظورهای علمی آنان را برآورده می نمایند.
درخصوص یادگیری لغت در داخل و خارج از کلاس مطلب دیگری نیز وجود دارد که باید مورد توجه قرار گیرد. بیایید از آنچه سالهای قبل یعنی زمانی که دانش آموز به یادگیری کلمات آشنا -کلماتی درزبان مادری -مشغول بوده است تصویری ذهنی ترسیم نماییم. به احتمال قوی در آن زمان هر لغت به مثابه تجربه ای با اهمیت ویژه مورد توجه او بوده. و چه بسا که یادگیری واژگان window و door به هنگام سخن گفتن شخص بزرگسالی (به زبان بومی) صورت گرفته باشد که گفته است:
Grandma's gone, but we'll go to the window and wave goodbye
Daddy's here! Let's go to the door and let him in
البته ما نمی توانیم آن روزی که کودک این کلمات را به زبان مادری خود یاد گرفته چه اتفاقی افتاده، اما یک چیز حتمی است: این را می دانیم که مثلاً به او گفته نشده است که :
Here are some words to learn. You will need them someday. The first word is window . window means….
با این وجود نحوه ارائه لغات در کلاس اغلب بر این منوال است. وقتی درمورد درس لغت به این طریق می اندیشیم از پنج واقعیت آگاهی پیدا می کنیم:
1. تدریس لغات خارجی اشیاء و اشخاص آشنا از اهمیت برخوردار است، اما نمی توان انتظار داشت که بیشتر شاگردان کلاس آنها را به آسانی فراگیرند.
2. تدریس این لغات نیاز به مهارتهای خاص دارد، زیرا دانش آموزان اغلب خیال می کنند که کلمات زبان مادری آنها برای این اشخاص و اشیای آشنا همان دانشی است که حقیقتاً محتاج آنند.
3. احتمال زیاد می رود که معلمین خیال کنند کلمات خارجی برای اشیای آشنا دربیرون از کلاس درس و وقتی زبان خارجی برای برقراری ارتباط به کار نمی رود، واقعاً ضروری نباشد.
4. وقتی محصلین نیاز واقعی به یادگیری مطلبی را احساس نکند باید احساس احتیاج را در آنها بوجود آورد و این کار وظیفه معلم است.
5. برای آنکه در ذهن شاگردان نوعی احساس احتیاج برای کلمات خارجی بوجود آوریم گفتن "این کلمه ای است که باید یاد بگیریم" ، "معنی لغت این می شود"، "این لغت روزی به دردتان می خورد"، کافی نیست.
ایجاد احساس نیاز به کلمات
راستی منظور ما از نیاز واقعی یاشخصی درارتباط با آموزش لغت چیست؟ واگر دانش آموزی احساس نماید که برای راضی نمودن معلم یا قبول شدن در امتحان باید کلماتی را یاد بگیرد این احساس نیاز تا چه حد واقعیت خواهد داشت؟ چه بسا که این نیاز بخصوص در میان بعضی افراد و بعضی فرهنگهای خاص موجب یادگیری شود. اما دانش آموزانی که به دلایلی اینگونه – یا به دلایل دیگر- می آموزند، از ارزشهای پایدار نصیبی نمی برند. از میان افرادی که پس از سالها آموزش هنوز قادر به صحبت کردن نوشتن و یا حتی خواندن انگلیسی نمی باشند کسانی را می بینیم که دارای نمرات درسی خوبی می باشند، اینها کسانی هستند که کلمات را برای آمادگی جهت امتحان درآن سالها یاد گرفته اند و به خوبی از عهده پاسخ به سوالات امتحانی برآمده اند، اما کوششهای آنها موجب پیدایش توانایی برای برقراری ارتباط نگردیده است. برعکس، افرادی که به لغات انگلیسی برای منظور های شخصی خویش (مثلاً برقراری ارتباط های تجاری یا مسافرتی یا دوستی یا انگلیسی زبانان) نیاز داشته اند برکلمات تسلط قابل استفاده تری دارند.
البته امکان بوجود آوردن شرایطی همانند آنچه که درخارج از کلاس سبب یادگیری موفقیت آمیز لغت می شود وجود ندارد، بویژه آنکه ایجاد مجدد شرایطی همانند شرایط گذشته که به دانش آموزان در آموختن واژگان زبان مادری کمک می کرد ممکن نمی باشد. ولی چه بسا که اندیشیدن درباره ی این شرایط خالی از فایده نباشد، زیرا در صورتیکه ما به حقایق لازم درخصوص یادگیری لغت درخارج از کلاس پی ببریم. آنوقت می توانیم از این حقایق به هنگام تدوین فنون لازم برای یادگیری درکلاس سود جوییم.
برای اطلاع از نحوه کار باید به بعضی از کلمات که در کتابهای درسی سال اول به کار می روند، یعنی کلمات نشان دهنده اسامی، افعال و صفات، نظری بیندازیم. کلمات دیگر (مانند حروف اضافه، حروف ربط، حروف تعریف و افعال کمکی) را معمولاً در درس دستور زبان می آموزند.
نگاهی به یک درس از یک کتاب درسی
فرض کنید که بخواهیم ازمیان تعداد بیشماری کتاب درسی، مبحثی مربوط به لغات را که دارای کلمات زیر است تدریس کنیم:
boy door girl picture wall
clock floor person room window
درطرف راست هر لغت این لیست ممکن است لغتی به زبان مادری دانش آموز نوشته شده باشد. دریک جای صفحه کتاب، شاید عکسی هم وجود داشته باشد که پسر و دختری را دریک اتاق با یک ساعت روی یک دیوار نشان دهد. با این وسایل کمک آموزشی از دانش آموزان انتظار می رود که جملات زیر را که بعداً درکتاب درسی می آید بخواند (و احتمالاً ترجمه نماید):
This is a picture of a room. The room has a door and two windows. There is a clock on the wall. There are two persons in the room. The boy is sitting near the clock. The girl is sitting near the door.
شکل یک صفحه کتاب درسی نسبتاً معمولی اینطور خواهد بود. ضمن درنظر گرفتن فنون تدریس چنین درسی و مقایسه آن با نحوه یادگیری لغت درخارج از مدرسه، ابتدا به لیستی که بصورت الفا درآمده است، توجه می کنیم. ببینیم دراینجا به چه صورت می توانیم به محصلین کمک کنیم؟ به هنگام یادگیری کلمات دردنیای واقعی خبری از ترتیب الفبایی کلمات نیست. بنابراین در ابتدای درس باید خود را آماده کنیم و این کلمات را از لیست بیرون آورده و آنهایی را که در دنیای واقعیت به همدیگر تعلق دارند کنار هم قرار دهیم. البته این بدان مفهوم نیست که ترتیب الفبایی کلمات نتواند از جهات دیگر مفید باشد. مثلاً فرهنگهای لغات و دفاتر تلفن بدون ترتیب الفبایی بی فایده خواهند بود. حتی درمورد لیستی از کلمات جدید (مانند نمونه ای که از یک صفحه کتاب درسی داده شد) وضع همینطور است. الفبا کردن کلمات ممکن است به شاگردان در پیدا کردن یک کلمه به هنگام مطالعه درخانه کمک نماید. به هرحال، لیست الفبا شده درصفحه کتاب وجود دارد و اگر آنرا تنها جزیی از درس بدانیم
-درصورتی که آمادگی انجام سریع فعالیت های دیگر را داشته باشیم – برایمان دردسری ایجاد نخواهد کرد. بیایید فنون خاص استفاده سریع از چنین لیستی را مورد بررسی قرار دهیم.
درمورد لیست موجود در صفحه کتاب درسی چه باید کرد؟
بعضی از معلمین هر لغت را از روی لیست، درحالیکه کتاب دانش آموزان بسته است، بلند می خوانند و یا براساس روش دیگری به محصلین اجازه داده می شود که همراه با تلفظ کلمات به وسیله معلم به آنها نگاه کنند. هریک از این روندها دارای مزایا و مضراتی می باشد. درخیلی از موارد رویت یک کلمه بر تلفظ محصلین تاثیر سوء می گذارد، زیرا بعضی اوقات دیکته کلمات انگلیسی ارتباط چندانی به شیوه تلفظ آنها ندارد. اما به هر حال به تلفظ کلمه به اندازه پیشرفت سریع درلغت آموزی اهمیت داده نمی شود، دراین گونه موارد محصلین را تشویق می کنند که به موازات شنیدن تلفظ کلمه به آن نیز نگاه کنند، زیرا اگر آموزندگان کلمه را ببینند و بشنوند آنرا بهتر بخاطر خواهند سپرد.
درصورتیکه محصلین را وادار کنیم که هر لغت را بعد از معلم تکرار کنند اشکالی بوجود نمی آید، بعضی از شاگردان این کار را مفید می دانند و بسیاری از آنها از اینکه به محض شنیدن لغت آن را بگویند لذت می برند. همه اینها ممکن است به یادگیری کمک نماید. ولی همه اینها تنها جزیی از یادگیری می باشد و به فعالیت بیشتری نیاز است و زمانی این کار مضر است که وقتی برای کارهای دیگر باقی نگذارد. دربعضی از کلاسها از محصل می خواهند تا قبل از یادگیری نحوه به کاربردن یک لغت جدید، به منظور برقراری ارتباط، آنرا تلفظ کند. درچنین کلاسهایی وقت زیادی صرف تکرار کلمات، تنها به عنوان کلمات، می شود.
هرگاه وقت زیادی صرف دیدن و گفتن کلمات (بدون اشاره به کاربرد عادی آنها) شود، وقت بسیار کمی برای فعالیتهای مفید دیگر باقی می ماند. بدین ترتیب لیست الفبا شده کلمات دربالای صفحات کتاب درسی ما نیز اجازه چنین فعالیتهائی را نمی دهد. با این وجود قبل از گذشتن از این بحث اجازه دهید درمورد راههای نشان دادن معانی لغات به بررسی بپردازیم.
نشان دادن معانی کلمات
همه ما کتابهای درسی انگلیسی همراه با معانی آنها به زبان مادری را دیده ایم. درچنین کتابهایی ابتدا کلمه انگلیسی و سپس معنی آن به زبان مادری محصل به چشم می خورد. درکتابهایی که این ترجمه ها دیده نمی شود، ازمعلم انتظار دارند که بعد از قرائت هر کلمه انگلیسی معنای آن را بگوید. درکلاسهایی که همه شاگردان آن به یک زبان تکلم نمی کنند معلم نیاز به مهارت خاص دارد. در چنین کلاسی معلم باید معانی انگلیسی را آماده کند و کلماتی را به کاربرد که تمام کلاس از عهده فهم آنها برآیند. درتدریس لغت برای مرحله اول تدریس انگلیسی (نظیر آنچه که ما اکنون درحال توضیح آن هستیم) به منظور نشان دادن معانی بسیاری از لغات از تصویر استفاده می کنند. دربعضی کلاسهای مخصوص مبتدیان، معلمین هرسه طریق را برای نشان دادن معانی لغات به کار می برند:
1. تصویر
2. توضیح به زبان خود محصل
3. توضیح به انگلیسی ساده و با استفاده از لغاتی که محصلین تا به حال یاد گرفته اند.
درفصل دیگری طریقه های نشان دادن معانی لغات را مورد بررسی قرار خواهیم داد. دراینجا لازم است به نکته ای درخصوص طرق مختلف ارائه لغات توجه نماییم. درهمه موارد سه گانه، معلمین بعد از توجه به لغت انگلیسی به معنای آن توجه می کنند. اما بیایید درمورد این نحوه ارائه ی لغت قدری تفحص نماییم. جالب است که این ترتیب را با ترتیب رویدادهایی که درمورد یادگیری لغات درزبان مادری صورت می گیرد مقایسه کنیم. آنچه که درسالهای اولیه عمر کودک اتفاق می افتد این است: کودک با چیزی (مثلاً یک کامیون اسباب بازی جدید) تجربه ای دارد. ابتدا توجه کودک به کامیون معطوف می شود. بعد از آن نام شی ء را که توجهش را جلب کرده است می شنود. مثلاً شاید یک بزرگتر بگوید : "چه کامیون قشنگی!" یا "آن کامیون را کنار بگذار و بیا ناهار بخور" یعنی اول توجه کودک به طرف کامیون جلب می شود و سپس کلمه ای را که اسم آن است می شنود.
حالا ببینیم این امر چطور می تواند در مورد درس ساده لغت مصداق پیدا کند.
"فصل سوم"
شیوه هایی دیگر برای کلاسهای مبتدیان
درفصل 2 دیدیم که درک معنا فقط اولین قدم در یادگیری لغت می باشد و مرحله ای است که باید حداقل زمان را به خود اختصاص دهد. بیشتر وقت را باید به دیگر فعالیتها اختصاص داد- فعالیتهایی که محصلین را وادار کند لغات را برای برقراری ارتباط واقعی به کار برند.
فرض کنیم که ما معانی همه کلمات جدید (picuter , boy , girl , person, room, wall, floor, window , door , clock) را در درس نمونه خود روشن کرده باشیم. بعضی از این معانی را بوسیله تصاویر نشان داده ایم و درمورد بقیه (wall, floor, window, door) به اشیاء موجود در کلاس اشاره نموده ایم و نام انگلیسی آنها را گفته ایم محصلین کلمات را شنیده و دیده اند و آنها را درفاتر خودنوشته اند. علاوه براین سه کلمه جدید (perosn, girl , boy) را در فعالیتهای ارتباطی، همانطور که درفصل 2 شرح داده ایم به کار برده اند.
اکنون وقت آن است که کلاس را با تجارب دیگری که کاربرد لغات تازه را نشان می دهد آشنا سازیم. به چند موردی که ذکر می شود توجه کنید:
1- معلم با دانش آموزان گفتگوی کوتاهی را که درآن شاگردان کلاس براساس موقعیتشان نسبت به (در، پنجره، ساعت و غیره) شناسائی می شوند انجام می دهد:
: I'm thinking of a boy. He's near the clock. معلم
Are you thinking of …? : یک محصل
پس از آنکه معلم گفتگو را آغاز کرد فعالیت را به ترتیب زیر ادامه می دهد:
دانش آموزی یک نفر از همکلاسی هایش را در ذهن تصور کرده و محل
او را ذکر می کند، محصل دیگر از روی حدس و گمان آن شخص را
شناسائی می کنند.
2- گفتگو تغییر داده می شود تا مروری بررنگها ونوع لباسها را نیز شامل گردد (البته درصورتیکه این موارد تدریس شده باشد و به شرط آنکه محصلین اونیفورم نپوشیده باشند.)
: معلم I'm thinking of a girl in a blue dress.
یک محصل : Is she snear the window?
معلم :No, she is near the door.
یک محصل : Are you thinking of …?
3- از محصلین مختلف خواسته می شود کارهایی انجام دهند تا مشخص شود که معانی لغات را فهمیده اند یاخیر، بخصوص لغات wall, window, door, clock از شاگردان کلاس (دسته دسته) خواسته می شود تا کارهائی نظیر آنچه در زیر می آید انجام دهند.
Go to the door. Then go to a window.
Touch the wall under the clock.
Go back to your seats.
وقتی محصلین مدتی طولانی درصندلیهای خود نشسته و نیاز به قدری فعالیت جسمانی داشته باشند. یکی از طرق مناسب برای تشویق آنان جهت یادگیری لغات جدید آن است که این کلمات را در جملات امری ساده به کار بریم. درصورتیکه کلمات under, touch, go هنوز تدریس نشده باشند معانی آنها باید بوسیله معلم تشریح گردد. یا آنکه جمله امری که لغت جدید در آن به کار برده شده آهسته – بزبان مادری شاگردان- به چند محصلی که ابتدا کار را انجام می دهند گفته شود. سپس معلم جمله امری را برای محصلین دیگر بصورتی که بشنوند و اجراء کنند تکرار می کند.
4- برای آنکه بتوانیم با استفاده از کلمه floor ارتباط برقرار کنیم یک جمله امری وجود دارد که تمام محصلین کلاس می توانند همانطور که پشت میزهای خود نشسته اند، آنرا انجام دهند: "Touch the floor" سپس این جمله را می توان برای یاددادن کلمات اضافی دیگر نیز به کار برد. روش آن است که معلم از چند محصل بخواهد درصندلیهای جلو کلاس پشت به بقیه بنشینند. سپس از آنها بخواهد (البته آهسته به زبان خودشان، بعد بلند به انگلیسی) هریک از موارد زیر را اجراء کنند:
Touch the floor with one hand.
Touch the floor with both hands.
Touch the floor with your right hand.
Touch the floor under your chair with your right hand.
توجه داشته باشید که در جملات بالا لغت left بلافاصله بعد از کلمه right نیامده است. درمیان اهل زبان حتی بزرگسالانی هم وجود دارند که left, right را باهم اشتباه می کنند. برای کاستن از تکرار این اشتباه بهتر است که کلمه right را پیش از آنکه متضاد آنرا معرفی کنیم یاد دهیم (درصورتیکه کتاب هر دو کلمه را دریک درس آورده باشد می توانیم بیشتر وقت کلاس را به یادگیری right اختصاص داده و سپس در درس دیگری بسراغ کلمه left رفته ودر مورد آن به تمرین اختصاصی بپردازیم).
پس از آنکه چندمحصل با پاسخگویی به فرمان های معلم نشان دادند که لغات جدید را فهمیده اند، شاگردان کلاس یکی یکی نقش معلم را بازی خواهند کرد و هرکدام همان فرمان ها را خواهند داد و دانش آموزان آنها را اجراء خواهند نمود. این عمل علاوه بر تمرین کاربرد لغات جدید، به تقویت حضور ذهن شاگردان کمک می کند.
دلیل مفید بودن جملات امری در تدریس لغت چیست؟
وقتی از محصل می خواهیم به دستورات شفاهی، که لغات جدید در آنها به کاربرده شده، عملاً با انجام حرکتی پاسخ گوید در حقیقت او را به کاری واداشته ایم که شباهت بسیار به آنچه درزمان یادگیری زبان مادری وی اتفاق افتاده است دارد.
همه ما- به هنگام یادگیری زبان مادری خود- ماهها دستوراتی را می شنویم و پیش از آنکه حتی یک کلمه به کار بریم آن دستورات را گردن می نهیم. حتی پس از آنکه سخن گفتن آغاز کنیم مدتها طول می کشد تا لغات و ساختارهائی را که از بزرگترها می شنویم بخوبی یاد بگیریم. با این وجود می توانیم فرامین بزرگترها را درک نموده و به دستوراتی نظیر آنچه در زیر می آید پاسخ گوییم:
Go to your toy box and get your new fire engine – the one with the wheel that you broke yesterday – and take it to Grandpa .
بچه ها تجارب فراوانی درخصوص اجرای دستورات درسالهای اول یادگیری زبان مادری خود دارند. چنین به نظر می رسد که این تجارب دریادگیری لغت نقش مهمی بازی می کند. درکلاسهای درس زبان دوم نیز باید برای شاگردان درسنین مختلف موقعیتهائی نظیر این فراهم آورد.
تا اینجا کلماتی را برای نامیدن اشیاء و اشخاص در کلاس درس مورد بررسی قرار دادیم – کلماتی که معمولاً درکتابهای درسی مخصوص مبتدیان انگلیسی یافت می شوند- و به شیوه هائی که این کلمات را در نظر ها مهم وضروری جلوه خواهند داد اشاره نمودیم، همچنین اهمیت این مطلب را نیز ذکر کردیم که کلمه انگلیسی را زمانی باید به محصل آموزش داد که او قادر باشد درمورد شیء عمل یا موقعیتی که آن کلمه در ذهن او مجسم می کند، بیندیشد. وقتی محصل عملی را مشاهده می کند- مثلاً لمس کردن را- و به این فکر می افتد که واژه انگلیسی آن چیست دیگر یاد دادن کلمه touch (لمس کردن) مشکل نخواهد بود. سپس برای خوب یاد گرفتن کلمه می توانیم از کلاس بخواهیم دستورات ساده ای را که در آنها کلمه Touch به کار رفته، اجراء نماید؛ دستورات را ابتدا معلم و سپس محصلین منتخب صادر می کنند.
به کار گیری اشیاء واقعی برای تدریس لغت
برای آنکه به محصلین کمک کنیم معنای واژه ای را بفهمند. غالباً دیده ایم که تصاویر مفید واقع می شوند. (به شرط آنکه آنقدر بزرگ باشند که همه افراد کلاس آنها را ببینند). اما اشیاء واقعی، در صورت موجود بودن درکلاس بهتر از تصاویر می باشند. وقتی پنجره، در، دیوار، کف اتاق، میز و ساعت درکلاس وجود دارند استفاده نکردن از آنها در تدریس اشتباه است، اما بدبختانه دربعضی کلاسها تنها چیزی که به کار می رود تصاویر کتاب درسی است و معلم به این فکر نمی افتد که از محصلین بخواهد به اشیاء موجود در کلاس نگاه کنند یا به آنها اشاره نمایند، یا به طرف آنها قدم بردارند و آنها را لمس کنند. این درواقع هدر دادن فرصتهای مناسب آموزشی است. زیرا دربسیاری از موارد تصویرنمی تواند مانند خود شیء مفید واقع شود.
البته دراین خصوص استثنائائی هم وجود دارد. این استثنائات شامل اقلامی است چون پوشاک، کفش، پیراهن، لباس و غیره که غالباً درکلاس یافت می شوند. ولی وقتی معانی چنین لغاتی را برای شاگردان روشن می نمائیم، باید از این مسئله نیز آگاهی باشیم که با این کار نظر دیگران را به لباس و پوشاک افراد حاضر در کلاس جلب می کنیم و چه بسا این کار آن فردی را که لباس مورد بحث را پوشیده، ناراحت کند.
البته درمورد اشیاء شخصی مانند عینک طبی یا آفتابی، کیف پول یا کلاسور یا کیف دستی و چتر معمولاً این مشکل وجودندارد. غالباً تعدادی از این اشیاء را می توان درکلاس یافت و بقیه را به آسانی می توان به کلاس آورد مانند: دربازکن، قیچی، یک جعبه گیره کاغذ، مسواک، یک قالب صابون، دکمه های رنگارنگ در اندازه و انواع مختلف. توصیه کلی این است : برای نشان دادن معنای واژه های انگلیسی هرجا که ممکن است شیء واقعی را به کار ببرید. البته دراین موارد استثنائاتی وجود دارد، مانند : (1) لباسی که محصلین برتن دارند ، (2) کلماتی مانند girl, boy, woman, man در بسیاری از موارد وقتی به فردی اشاره کرده و بگوئیم:
she's a girl or He's a boy بنظر ناراحت کننده می آید این کار عکس های افراد یا شکلهای خطی (که محصلین می کشند) مناسب تر است.
به همین دلیل معلمین اغلب ترجیح می دهند برای معرفی کلماتی که نشان دهنده اسامی عضو بدن می باشند از تصاویر استفاده کنند. بهترین نوع برای این منظور یک نقاشی خطی و ساده معمولی است:
توجه داشته باشید که یک فلش به طرف هر عضوی که باید نامگذاری شود کشیده شده و شماه گذاری گردیده است، همچنین توجه داشته باشید که در این مرحله اسامی انگلیسی اعضاء مختلف روی تصویر نوشته نمی شوند. وقتی که این لغات باید یاد گرفته شوند، معلم (یا یکی از محصلین) تصویر قبلی را در اندازه ای بزرگ روی تخته سیاه می کشد. به محصلین یک دقیقه وقت می دهد تا به تصویر نگاه کنند و از آن رونوشت بردارند و ضمناً در مورد لغات انگلیسی این اعضاء قدری فکر کنند. اکنون وقت آن رسیده است که محصلین بیاموزند که فلش شماره یک به head اشاره دارد. معلم لغت را می گوید و آنرا در بالای فلش، کنار شماره یک می نویسد. به موازات نامگذاری هر عضو محصلین لغت انگلیسی را روی فلش شماره گذاری شده بر روی نسخه نقاشی شده خود می نویسد. این اولین قدم در یادگیری اسامی اعضاء بدن است. اما صرفاً اولین قدم محسوب می شود.
تعیین ارزش تصاویری که محصلین رسم می کنند
در شیوه هائی که شرح آنها گذشت تصاویر را محصلین می کشند. بسیاری از معلمین علاقمندند تصاویری را که خود محصلین رسم می کنند مورد استفاده قرار دهند، زیرا این تصاویر دارای مزایای خاصی می باشند:
1- این تصاوی کم خرج یا بدون خرج تمام می شوند.
2- در جاهائی که امکان تهیه تصاویر دیگر وجود ندارد در دسترس می باشند.
3- به جای مخصوص جهت نگهداری و یا در پرونده گذاشتن آنها نیازی نیست (درحالیکه در مورد عکسهای تهیه شده از سایر منابع این امر ضرورت دارد).
4- گاهی اوقات نقاشی محصلین که در یادگیری زبان استعداد چندانی ندارند خوب است. تمرین هائی که نیاز به نقاشی دارد به این نوع محصلین فرصتی می دهد تا مورد تشویق قرار گیرند و چه بسا که همین تشویق ها در یادگیری انگلیسی به آنها کمک کند.
5- وقتی که کسی از صحنه ای تصویری رسم میکند معنای آندسته از کلمات انگلیسی را که معلم به هنگام صحبت در مورد قسمت های این صحنه بکار می برد می داند. در واقع او معنای این کلمات را قبل از ادا شدن آنها در ذهن خود دارد. (همانطور که قبلاً گفته ایم برای یاد گیری بهتر لغت غالباً معنا قبل از کلمه به ذهن می آید).
خوشبختانه بیشتر لغات پایه نشانگر چیزهائی هستند که به تصویر درآوردن آنها آسان است – حتی وقتی که محصل (یا معلم) نقاش قابلی نباشد. خیلی ها بخوبی می توانند بگونه ای نقاشی کنند که معنای کلماتی چون،
mountain, house, church, tree, flower, cloud, star, moon وغیره را نشان دهند. حتی معلمی که از حداقل توانایی هنری برخوردار باشد می تواند تصاویری رسم نماید که بینانگر کلماتی مانند: cup, glass, laddr, key. Flag. Dish باشد.
از توانائی هنری محصلین برای معرفی لغات بدین ترتیب می توان استفاده کرد: از دو محصل که مایل به نقاشی کردن باشند می خواهیم که پای تخته سیاه بروند. معلم توضیح می دهد که این دو نفر برای کلاس تصاویری رسم خواهند کرد و وی لغات انگلیسی هر تصویر را پس از آنکه کار نقاشی تمام شد خواهد گفت. هر یک از این دو محصل که در کنار هم کار می کنند- یک دسته تصاویر را، به راهنمائی معلم، که در صورت لزوم بسیار آرام (و در برخی موارد به زبان مادری محصلین) دستورالعمل ها را به آنها خواهد گفت، نقاشی می کنند. دستورالعمل های معلم که آهسته به محصلین گفته می شود از این قبیل خواهد بود: "دو یا سه درخت، چند تکه ابر، خورشید، چند پرنده، یک کوه، یک نردبان که به دیوار خانه تکیه دارد، یک چادر، و یک پرچم روی چادر."
پس از آنکه هر یک از اینها رسم گردید معلم کلمات انگلیسی تصاویر را می گوید و محصلین کلمات را در دفاتر خود یادداشت می کنند. پس از آنکه تصاویر کامل شد از این نقاشان جوان که اسمشان را پل هنری گذاشته ایم، می خواهیم سر جایشان برگردند، و بنشینند. از محصل دیگری می خواهیم که پای تخته بیاید. وظیفه او این است که در مکالمه زیر به هر قسمتی از این تصاویر اشاره شد، با انگشت آن قسمت را نشان دهد:
I see three clouds in Ali's picutre :معلم
محصل به سه تکه ابر اشاره می کند.
I see four birds in Reza's picture. :یکی از محصلین
محصلی که پای تخته سیاه ایستاده به آنها اشاره می کند.
این گفتگو را محصلین مختلف ادامه می دهند تا آنکه نام تمام قسمتهای هر دو تصویر ذکر شده و مورد اشاره قرار گیرند.
شیوه های مورد بحث در این فصل محصلین را ترغیب خواهد کرد که لغت را از طریق انجام فعالیتهایی نظیر آنچه که در زیر می آید، بکار برند:
– بازیهای حدسی، که بوسیله آنها افراد کلاس با توصیف نوع لباسهایشان و یا جایی که نشسته اند، شناخته می شوند.
– کارهائی که در پاسخ به جملات امری صورت می گیرد.
– رسم تصاویر مطابق با توضیحات بوسیله محصلین.
– بحث و گفتگو در مورد تصاویری که محصلین ترسیم نموده اند.
استفاده از این تکنیکها به هیچ وسیله یا کالای خاصی نیاز ندارد و این باور را در ذهن محصلین بوجود می آورد که یادگیری معادل انگلیسی کلمات آشنا برایشان سودمند است.
دراین مقاله نکات زیر مورد توجه قرار گرفت:
1- وقتی به بررسی یادگیری زبان در کلاس درس می پردازیم، بررسی روشهایی نیز که مردم لغات را در خارج از کلاس یاد می گیرند مفید است. (مثلاً این نوع یادگیری در میان کسانی که زبان خارجی را برای تجارت احتیاج دارند و در میان کودکانی که زبان مادری خویش را می آموزند غالباً بسیار توفیق آمیز است).
2- هر گاه بدانیم که واژه ای مورد نیاز است به بهترین وجهی آنرا یاد خواهیم گرفت.
3- لغاتی که برای مرحله اول زبان آموزی بعنوان زبان دوم انتخاب می شوند معمولاً آنهایی هستند که از اشیاء و اشخاص داخل کلاس اسم می برند.
4- با وجود ضروری بودن این لغات در زبان مادری چه بسا که لغات خارجی این اشیاء واقعاً برای محصلین ضروری بنظر نیایند، بخصوص وقتی که در خارج از کلاس درس زبان انگلیسی به کار نروند، زیرا لغاتی که دانش آموزان در زبان مادری خود از قبل می دانند هر نوع احتیاج شخصی را برای برقراری ارتباط ارضا می کنند.
5- باید کاری کرد که لغات اصلی زبان انگلیسی برای برقرای ارتباط ضرورت پیدا کنند. برای این کار باید محصلین را به فعالیتهایی واداریم که به آن کلمات انگلیسی برای تبادل اطلاعات یا بیان احساسات شخصی نیاز پیدا کنند.
6- مبادله اطلاعات به انگلیسی حتی در کلاسهای مخصوص مبتدیان نیز عملی می باشد.
7- در کلاس نیز می توانیم به شرط اختصاص دادن وقت کافی به تجارب ساده ای جهت برقراری ارتباط توفیق یابیم.
8- در بعضی کلاسها محصلین وقت زیادی را صرف گفتن کلمات می کنند بدون آنکه در معانی آنها فکر کنند (یا اهمیت دهند). در چنین کلاسهایی بهتر آن است که وقت را برای استفاده صحیح کلمات صرف نمایند.
"منابع"
1- سایت اینترنتی euucate
2- کتاب روش تدریس لغات از ویرجینیا فرنچ آلن
"بسمه تعالی"
گردآورنده :
فهرست مطالب
تاریخچهزبان انگلیسی 1
انگلیسی چیست؟ 1
(ریشه ها) 1
تاریخ مختصر از منابع و رشد زبان انگلیسی 1
انگلیسی قدیم (باستان) 2
انگلیسی میانه (وسطی) 2
انگلیسی مدرن 3
Modern English 3
انگلیسی مدرن اخیر 3
تنوع در زبان انگلیسی 4
یک خلاصه از تاریخ شناسی انگلیسی 6
اوائل 7
مقدمه 8
"فصل اول" 9
دلیل بی توجهی به آموزش لغت درگذشته 9
دلایل فعلی تاکید برآموزش لغت درحال حاضر 14
"فصل دوم " 17
تدریس لغت درمرحله ابتدایی 17
چرا یادگیری لغات مقدماتی با اشکال روبرو می شود؟ 18
ایجاد احساس نیاز به کلمات 21
نگاهی به یک درس از یک کتاب درسی 22
درمورد لیست موجود در صفحه کتاب درسی چه باید کرد؟ 24
نشان دادن معانی کلمات 25
"فصل سوم" 27
شیوه هایی دیگر برای کلاسهای مبتدیان 27
دلیل مفید بودن جملات امری در تدریس لغت چیست؟ 31
به کار گیری اشیاء واقعی برای تدریس لغت 32
تعیین ارزش تصاویری که محصلین رسم می کنند 34
دراین مقاله نکات زیر مورد توجه قرار گرفت: 38
"منابع" 39
1
42