فضا و فاصله
تافاصله حدودهفتاد وپنج سانتی متری ازبینی ام حد فضای شخصی من است وهوای مابین این فاصله منطقه خصوصی باقلمرو من است توغریبه ای مگرانکه بانگاهی فریبنده تورا به نزد خود بخوانم. مراقب باش که بی پروا از ان فضا نگذری من تفنگی ندارم ولی میتوانم تف کنم.
دبلیو –اچ-ادن-سراغاز تولد معماری
پس روشن است که شهر جنگلی بتنی نیست بلکه باغ وحش انسانی است دزموند موریس
فاصله انتزاعی وپرمعنا
دراین فصل جنبه های بنیادی تری از فضا بویژه معنای فاصله رامیشناسیم درتمام موقعیت ها یاقرارگاه های رفتاری فواصل میان مردم به ندرت اتفاقی یابراساس سلیقه شخصی است. ماازفواصل مناسب هرمکان رفتار حداقل براساس فرهنگ جامعه خودمان فهم مشترکی داریم ماباوازه فضای شخصی اشنا هستیم وان را به وضوح دررفتار معمول خود درک میکنیم. فضای شخصی مانند این است که باسلسله ی ازحباب هاینامریی احاطه شده باشیم.
این حباب ها محدوده های غیرمعینی دارند ودرعین حال ازانها دفاع میکنیم واگربه انها تعرض شود کاملا احساس ناراحتی میکنیم. بیشترپژوهش هایی که نظریه های صوری این فواصل راتدوین کرده اند به جای انسان حیوانات رامورد بررسی قرارداده اند این رفتار شناسی جانوری ازاین نظر که انسان نسبت به گونه های حیوانی پیچیده تراست ممکن است مقایسه خطرناکی باشد
نزدیک ترازانکه راحت باشد
گونه های تماسی بعضی گونه های حیوانی به شیوه ای کاملا متفاوت ازانسان رفتارمیکنند. انهادورهم جمع میشوند اجازه تماس بدنی معمولی رامیدهند. اینگونه حیوانات شامل خفاش خوک وکرگدن گونه های غیرتماسی درانسان ها اگر افرادغریبه درمکان های عمومی باهم برخوردی داته باشند ازیکدگر معذرت میخواهند انسان وبسیاری دیگر ازگونه هایی که اهلی شده اند مثل اسب ها وخوک ها گونه های غیرتماسی اند باگذشت زمان فاصله ای که میان جوان ها وبزرگسالان یک گونه حفظ میشود اغلب کوتهتر از فاصله میان بزرگسالان است
انسان فقط دربعضی شرایط تماس بدنی رامجاز میشمارد
1واضح ترین شکل ان میان زوج هاست
2میان نزدیکان بویژه والدین وبچه های کوچک
3میان کودکان پیش ازانکه اینکار مشمول حرمت اجتماعی شود
4 درهنگام سلام وخوشامدگویی تماس لحظه ای از قبیل دست دادن و بوسیدن …بسته به فرهنگ
5 برای ارامش بخشیدن به افرادی که دچارپریشانی اند6 محیط های کاملا تخصصی درمانی
گریز ونزاع
تحقیقا جانور شناسی شامل بررسی فواصلی که این مخلوقات میان خود وگونه های دیگررعایت میکنند میشود هیدیگر درحین مطالعه حیوانات دراسارت دوفاصله مهم گریز ونزاع رابررسی میکند .همینکه حیوانی احساس کند انچه راکه شکارچی به حساب می اورد درفاصله گریز او واردشده به سرعت فرارمیکند فاصله ای که این اتفاق میافتد به شکل شگفت اوری ثابت است و هیدیگر مدعی اندازه گیری دقیق ان برای بعضی از گونه های حیوانی مورد بررسی خودشده است . این برای گونه های مختلف تفاوت میکند ومعمولا هرچه حیوان بزرگتر باشد فاصله فراراوهم بیشتر است.
.. یکی ازبحث های مخالفت بانگهداری حیوانات وحشی دراسارت این است که مربی به دفعات به فاصله نزاع وگریز حیوانات وحشی وارد وازان خارج میشود این عمل باعث میشود که حیوان عقب نشینی کند ودراطراف قفس وادار به حرکت شود که این محدودیت فضا یبسته قفس فشارعصبی غیرطبیعی رابه اینگونه حیوانات واردمیکند . رویدادهایی چون خودزنی حمله به توله ها پرخوری تاحدچاقی وخشونت بین گونه ها تاحد صدمه جدی ومرگ همه درباغ وحش یافت میشود ولی درجنگل چنین مواردی مشاهده نمیشود. موریس این رفتاررا باجامعه انسانی شهری مدرن مقایسه میکند وبه نتیجه ای که اول فصل مطرح شد میرسد پش واضح است که شهر جنگلی بتنی نیست بلکه باغ وحش انسانی است
من فضای خودم رامیخواهم
همه ما حداقل دربرخی موقعیت های زندگی نیاز به داشتن فضای شخصی راکه دیگران ان را مخدوش نکنند درک وتجربه میکنیم اکنون فاصله حداقلی وحداکثری رامطرح میکنیم. فاصله حداقلی ان است که به طور معمول بین اعضای یک گروه برقرار میشود وان ها راازهم جدانگه میدارد. انسان تمایل دارد برای افرادی بادرجه بالاتر فواصل بزرگتری رافراهم کند درفضاهایی چون دادگاه یاکاخ خای سلطنتی نه تنهادر تقسیمات پلان قاضی یا پادشاه ازعوام تفکیک میشوند بلکه درمقطع هم انها درفضای بالاتری قرارمیگیرند
درتماس باش
این جمله توضیح دهنده بیشترین فاصله ای است که دریک گونه حیوانی متداول است که این فاصله مانند فاصله شخصی میان گونه ها ی حیوانی متفاوت است به این فاصله فاصله اجتماعی میگویند
یک دسته فلامینگو نه تنها بایکدیگر درفاصله اجتماعی نزدیکی تغذیه میکنند بلکه ازطریق این سازوکار یک عضوگروه ازخطراگاهی می یابد وان رااشکاراوفوری به تمام گروه انتقال میدهد
فاصله های انسانی فاصله انتزاعی نیست زیرا وابستگی زیادی به چگونگی اگاهی ماازهم نوعان خوددارد . مامردم رادرنظم خاصی میبینیم می شنویم می بوییم ولمس میکنیم. هرکدام ازاین حس ها پهنه ثابتی دارند مگراینکه باموانع بصری یا صوتی تحت الشعاع قرارگیرد یابادیگررویداد ها پوشیده شود یابافناوری به طور متناوب تقویت شود . مهم ترین چیزدززندگی ما رابطه بادیگران است که حیاتی ترین وتعیین کننده ترین مولفه ان فاصله است چراکه چگونگی تعامل ماراتعیین میکند
فاصله انسانی
سازماندهی دلپذیر فواصل انسانی فاصله میان پذیرش کننده وصندلی های نشستن مراجعان باید به اندازه ای باشد که اجازه دهد پذیرش کننده بدون بی اعتنایی بی ادبانه نسبت به مراجعه کننده درحال انتظار به کارخود ادامه دهد ازسوی دیگر بنابراین این فاصله به اندازه ای زیاد نباشد که گفتگوی متناوب راکه برای حفظ ارتباط انجام میگیرد غیرممکن کند تااینجا برخی فاصله های انسانی درروابط انسانی رامشاهده کردیم. درواقع فواصل انسانی پیوند نزدیکی باچگونگی حس ما ودرک سایر مردم دارد. اینکه چگونه اجازه دهیم دیگران بامامرتبط شوند به عوامل شخصیت فردی موقعیت خاص وفرهنگ عام مردم بستگی دارد
فاصله صمیمی
به فاصله کمتراز نیم متروحدود ان فاصله اعتماد کردن وفعالیت صمیمی میگوییم که دراین فاصله اگربایکدیگرروبه رو شویم میتوانیم گرمای بدن را حس کنیم چهره راباجزییات زیادببینیم وبادقت به احساسات پاسخ دهیم این فاصله ای است که معمولا فقط بااجازه میتوانیم وارد شویم نمایش عمومی عواطف همراه باچنین فاصله ای دربعضی ازفرهنگ ها وبسیاری ازموقعیت ها مجاز نیست. دربرخی شرایط مانند نشستن دانشجویان دریک سالن سخنرانی یاسینما یاتئاتر خودراناگزیر درچنین فاصله نزدیکی می یابیم. دراین موقعیت اجراباید انقدرتوجه راجلب کند که درنظرنگرفتن فردمجاور رابه روشنی توجیه کند زیراازنظر اجتماعی بی اعتنایی به کسی که دراین فاصله قراردارد مشکل است وبروز شکلی از به رسمیت شمردن حضوروی حتی به صورت حداقلی مورد انتظار است و برای تنظیم فواصل صمیمی به شکل مصنوعی شدت نور کم تر وصداهای زمینه افزایش داده میشود وگفتگو نیازمند صحبت درگوشی است. دررستوران ها یا مکان های تعامل اجتماعی نظیر ان برای عادی سازی فواصل نزدیک ازچنین راه هایی استفاده میشود.البته فاصله صمیمی تنهابرای ابراز محبت به کارنمیرود بلکه برخلاف ان نیز برای مبارزه به این فاصله نزدیک نیاز داریم
فاصله شخصی
این فاصله ازانتهای فاصله صمیمی تا حدود1.2 مترراشامل میشود ماباافرادی که دراماکن عمومی چنین فاصله ای رارعایت میکنیم صمیمی هستیم هرچندکه این صمیمیت به اندازه ای نیست که فاصله بین خود وانهاراکم کنیم . وقتی افراددرچنین فاصله ای ازیکدیگرقرارمیگیرند حضوریکدیگررابه رسمیت میشناسند. وقتی درفاصله شخصی کسی قرارمیگیریم تمام چهره اورا میدان دیدماراپرمیکند به همین دلیل پنهان کردن عواطف دراین فاصله بسیارمشکل است . بازپرس های پلیس ونظامی این رامیدانند وازان به صورت موثری بهره میگیرند.
فاصله اجتماعی
این فاصله عموما زحدود1.2مترتا4متررا شامل میشود درحداقل فاصله اجتماعی چهره یکدیگررابه روشنی ولی نه به صورت صمیمانه میبینیم ودربیشترموقعیت هامیتو.انیم باصدای عادی گفتگو کنیم.همکاران درمحیط کارازاین فاصله حداقلی استفاده میکنن ولی دادوستد های تجاری رسمی تر ودرحداکثرفاصله اجتماعی انجام میشود. درانتهای فاصله اجتماعی میتوانیم یکدیگر را درفضاهای عمومی نادیده بگیریم.درچنین فاصله ای امکان فهمیدن اینکه کسی به صحبت شما گوش میدهد یاتوجه میکند صحبت رامیفهمدیاموافق ان است وجود وارد. این مناسب ترین فاصله ای است که یک گروه شرکت کننده درهمایش برای بحث برگردهم مینشینند
فاصله عمومی
این اخرین فاصله است وعموماحدنهایی فاصله اجتماعی به سمت خارج ازان اغز میشود.بنابرایت فاصله بیشتراز4متررافاصله عمومی میگویند .شبیه ترین معادلی که میتوان برای نزدیک ترین فاصله عمومی به خود بیابیم فاصله گریز حیوانات است. فاصله عمومی فاصله ای است که دران معمولا افراددیگر رادرفضا نادیده میگیریم.عرضه کالاهای تجاری به گروهی ازمشتریان سخنرانی برای دانشجویان کنسرت و…مثال هایی ازاین مکان هاست. کنارامدن باسخنرانی یاارایه حضوری برای برخی افرادمشکل تراست زیرا مستلزم ان است که مجری شخصیت عادی خودرادرمیان عموم بکاربگیرد.این کارنیازمند صدایی متفاوت باصدای مورد استفاده درگفتگوی معمولی است. فردروحانی که سخنرانی میکند یاپلیسی که درکنفرانس خبری پس ازجنایتی صحبت میکند یایک نماینده تورمسافرتی ازتاکید ها وایماواشاره های متفاوتی استفاده میکند.تمام اینهاباعث میشود که مخاطبان رادرفاصله عمومی جذب کنیم.
فاصله صمیمی
فاصله ی شخصی
فاصله ی اجتماعی
فاصله عمومی
4متر
1/2متر
0متر
0/5متر
روابط زناشویی و دوران نامزدی
بازرس های پلیس
گروه شرکت کننده در همایش
کنسرت
در بیشتر قرارگاه های رفتاری می توان تصور کرد که مردم در محیط حرکت می کنند و در بسیاری موارد روابط متنوع و خوبی در میان افراد مستقر در یک فضا وجود دارد. زیرا موضوع فقط فاصله نیست، چیدمان فضایی نیز مهم است.
ردیف آخر را کاملاً پر و ردیف های میانی را نیمه پر می بیند. در ورودی کلاس، در جلو قرار دارد و کلاس شیب دارد و همه می توانند به راحتی جلو کلاس را ببینند. پس چرا دانشجویان پله های بیشتری را بالا می روند.
فاصله مابین به گونه ای است که ارتباط بصری مدرس کلاس با تک تک دانشجویان را مشکل می سازد. این فاصله عمومی است. در نتیجه دانشجویان ردیف های عقبی به فاصله عمومی زیادی از مدرس کلاس می رسند و در خارج از تماس شخصی احساس امنیت می کنند. آنها فکر می کنند احتمال کمی وجود دارد که در معرض پرسش مدرس کلاس قرار گیرند و در مقابل می توانند بدون ایجاد اختلال در روند کلاس نظرات خود را به یکدیگر بگویند. چون دانشجویان بدون استثنا پیش از این چنین رفتاری را نشان داده اند، این سناریو را آسان ترین راه شرح موضوع در کلاس های درس خود می یابم!
فاصله های چندگانه در یک فضا
از آشکارترین مثال های کاربرد فاصله عمومی وقتی است که یک سیاستمدار یا شخصیت شناخته شده در یک گردهمایی سیاسی صحبت می کند. مشاهده می کنید که او نه تنها صدای خود را با پهنه بزرگ تری از پویایی بالا می برد، بلکه به روشنی می توان دید که برای اطمینان از اینکه با وجود شلوغی محیط، پیام ساده خود را انتقال داده است، از تاکید و تکرار برای ایجاد حشو استفاده می کند. به احتمال زیاد، حرکات بدن از حدتکان دادن دست ها و بازوها فراتر می رود و به حرکت دادن تمام دست تبدیل می شود.
شخصیت و تفاوت در زمینه ظهور آن
تصاویر تاریخی سخنرانی هیتلر در سخنرانی های عمومی نشان دهنده مهارت های فردی او در کاربرد فاصله عمومی است.
در مقابل، بررسی بیماران دچار مشکلات روانی و مجرمان خشن، همگی وجود فاصله شخصی بزرگ تر از معمول را نشان می دهد. بررسی زندان ها نشان داده است که زندانیانی با سابقه جرایم در مقایسه با کسانی که جرایم غیرخشونت آمیز داشته اند، فواصل شخصی تا چهاربرابر بزرگ تر را رعایت می کنند. چنین افرادی عدم امنیت بیشتری احساس می کنند. زمانی که کسی به آنها نزدیک شود، احتمال بیشتری وجود دارد رفتار تهاجمی نشان دهند و ترحم کمتری نسبت به قربانیان خود احساس می کنند.
حیواناتِ غالب، فواصل شخصی بزرگ تری دارند، مردم برای اشخاص خیلی مهم نیز فاصله عمومی بزرگ تری را در نظر می گیرند.
فاصله های بین فردی در بسترهای مختلف تقلیل پذیر است. سامر (1969) در بحثی سرگرم کننده، توضیح مالک یک سینمای حومه شهری درباره تفاوت های فواصل صف های انتظار سینما را از قول یک روزنامه نگار نقل کرده است. او محاسبه کرده بود که وقتی فیلمی چون تام جونز نمایش داده می شد، تعداد مردم منتظر در ورودی سینما، حدود سه برابر افرادی بود که برای فیلمی چون مری پاپینز جمع می شدند.
تفاوت های فرهنگی
در خاورمیانه حتی در غربی ترین نقطه آن یعنی ترکیه تماس بدنی بیشتری در فضاهای عمومی پذیرفته شده است. در عین حال، اروپایی ها یا آمریکایی های عادی، در شهری چون استانبول، احساس می کنند دیگران به آنان گستاخانه تنه می زنند. حضور در فضاهای عمومی در چنین شهرهایی نسبت به بیشتر شهرهای اروپایی تجربه اجتماعی پرتنش تری است. بلکه افرادی که سعی می کنندکالای خود را بفروشند، کاملاً به فواصل متداول پذیرفته شده شما وارد می شوند و حتی ممکن است با دست افراد را بگیرند و به محدوده کسب خود هدایت کنند. بورگون و سین تا آنجا پیش رفته اند که برخی کشورها را دارای «فرهنگ های تماسی» دانسته اند. این نتیجه گیری با این فرض معمول که تمام نژاد بشر را از گونه های غیرتماسی به حساب می آورد در تضاد است. آنها آمریکای مرکزی، کشورهای عربی و هند را نمونه هایی از فرهنگ های تماسی ذکر کرده اند.
در زمینه تفاوت های فرهنگی، آنچه را که تجربه مسافرت بیشتر به شکلی شهودی به انسان می گوید، تایید کرده است. دریافتند که دانشجویان عرب تبار نسبت به همکاران آمریکایی خود در فواصل نزدیک تری با یکدیگر تعامل دارند. آیلو و جونز فواصل نزدیکتری را برای کودکان سیاه پوست و پورتوریکویی در مقایسه با کودکان سفید بومی نشان داده اند.
هال به این نکته اشاره کرده است که بیشتر آنچه ما به عنوان تئوری جهانشمول فاصله بین فردی پذیرفته ایم، در واقع تحت تاثیر بسیاری از هنجارهای فرهنگی است. به نظر می رسد فرهنگ های آمریکا و شمال غرب اروپا از نظر رعایت عمومی و خصوصی و چگونگی رابطه با نزدیکان و غریبه ها در فضای عمومی، مشترکات زیادی دارند. هال به درستی استدلال می کند که چهار فاصله صمیمی، شخصی، اجتماعی و عمومی تا حدودی بازتاب هنجارهای اجتماعی در این فرهنگ هاست. برای مثال این رده بندی برای رفتار مرتبط با نظام طبقاتی هندوستان مناسب نیست.
پس رفتارهای فضایی پدیده هایی فرهنگی هستند و زیربنای تمامی رفتارها مسائل بنیانی چگونگی ادراک ما از فضا و حس حضور دیگران در آن است.
فصل هفتم:
قلمرو
قلمرو
قلمروپایی و رفتار قلمروگرا را می توانیم دردنیای حیات وحش پیرامون خود ببینیم. نحوه آشیانه سازی و آواز خواندن یک پرنده به قصد اعلام حضور خود، نوعی رفتار غریزی مشترک در میان تمام تمام اعضای آن گونه از پرندگان است. مشغول انجام دادن رفتارهای قلمروگرا به شیوه خاص خود هستند.
دو جزء مهم و مشترک در میان این رفتارها:
قلمرو نه تنها از بعد اسودگی بلکه از لحاظ رفاه اجتماعی برای بقای گونه خاص حیاتی است.
قلمرو، از راه تامین، سازماندهی و ساختاربندی فضا به دست آید.
آیا ما واقعا قلمرو گرا هستیم؟
افراد بسیاری این بحث را مطرح می کنندکه ریشه بروز برخی از مشکلات اجتماعی تحت فشار بودن سبک زندگی شهری است و همچنین این نکته را مطرح می کنندکه مشکلات درون شهری، شباهت زیادی به سوء رفتارهای اجتماعی مشاهده شده در برخی گونه های جانوری دارد که زیستگاه طبیعی آنها، زیر فشارهای مشابهی قرار دارد.
قلمرو ملی
قلمرو شهری
قلمرو خانواده
بسیاری از دانسته های ما در مورد قلمروپایی، از بررسی رفتار جانوران به دست آمده است. بعضی نویسندگان از طریق قیاس و برون یابی براساس رفتار جانوران، به درک رفتار انسان می رسند. از تبیین تشابهات حیرت آور و سرگرم کننده لذت می برند و بعضی دیگر پا را فراتر می گذارند و انسان را «میمون برهنه» می نامند. برخی سعی در مطرح کردن این نکته داشته اندکه هیچ یک از این مباحث با رفتار انسان مرتبط نیستند، چرا که ما به دلیل برخورداری از فرهنگ، متمدن شده ایم.
روایات مربوط به افرادی که سعی داشته اند بدون برخورداری از قلمرو شخصی به زندگی ادامه دهند، شواهد دیگری از قدرتمندی انگیزه فلمرپایی ارائه می کند.
مشکل است به این نتیجه رسید که رفتارهای فرهنگی، بعضی از جنبه های طبیعت ما را به نمایش می گذارد؛ ولی می توانیم این حالت را نتیجه اجتناب ناپذیر رشد فرهنگی خود بدانیم. کلود لوی استرواس:
نباید از این یاد ببریم که این تحقیقات پیشرو، دارای مزیت اصلی دوگانه است؛ نخست آنکه براساس این تحقیقات می توانیم در مورد اولین انواع فرهنگ بدوی انسان گمانه زنی کنیم و به این سوال پاسخ دهیم که حدود یک یا دو میلیون سال پیش چه رخ داده است؛ دوم آنکه این تحقیقات واقعیات بنیادینی را در مورد انسان نخستین آشکار می کنند که می توانیم بگوییم در مورد کل نوع انسان نیز صادق است.
به نظر می رسد کودکان رفتار بارز قلمروپایی را از همان ابتدای زندگی بروز می دهندو بعضی چنین ادعا می کنند که این رفتار در حدود 7 سالگی به طور کامل شکل می گیرد. در ابتدای زندگی کودک قادر به تشخیص و درک موقعیت فضا نیست. در این مقطع، قلمرو یعنی محدوده تماس با والدین به ویژه مادر، قلمرو احساس امنیت کودک است. نظر مالمبرگ این است که احتمالاً از همین زمان معنای قدرتمند قلمرو ملی تحت عنوان «سرزمین مادری» یا «سرزمین پدری» و ایده «میهن پرستی» شکل می گیرد.
در سال 1975 اعلام شد زمین هایی با مالکیت خصوصی که کمتر از یک درصد زمین های زیرکشت اتحاد جماهیر شوروی ]سابق[ را در برمی گرفتند، بیش از نیمی از ذخیره غذایی آن کشور را تامین می کردند! به نظر می رسد میل به سختکوشی و قلمروپایی به خوبی در هم تنیده شده اند. نیاز اساسی به پاییدن و دفاع از قلمرو را به خوبی مورد تاکید قرار می دهد. به طور منطقی انتظار می رسود
سالمندان ساکن در آسایشگاه ها، قلمرو خود را پیش از نقل مکان به این اماکن از دست داده باشند. لیپمن می نویسد، با اینکه خانه سالمندان رویه رسمی صریحی داشت و براساس آن صندلی های اتاق پذیرایی مشترک به طور انحصاری قابل رزرو نبود، نمی شد این قانون را به افراد تحمیل کرد. دفاع سالمندان از صندلی های قلمروگونه خود به حدی بود که مسئولان آسایشگاه علی رغم رویه رسمی خود، سرانجام در برابر این خواسته تسلیم شدند.
برخی ویژگی های اساسی قلمرو را که از حیوانات آموخته ایم، درک کنیم.
قلمرو، کاملاً فضایی نیست، بلکه تا حدود زیادی پدیده ای اجتماعی است. در واقع، قلمرو1ایی بر موقعیت مکانی جوامع در فضا دلالت دارد. قلمروها به حیوانات کمک می کنند تا اجتماعات خود را ساختاربندی و سازمان دهی کنند. قلمرو، بسته به گونه خاص حیوان، محدوده معینی از زمین، آب یا هواست که در تصرف «یک» حیوان و در اغلب اوقات، «یک گروه» از گونه ای خاص قرار دارد. ابته به طور کلی حیوانات مقیم در یک قلمرو، از آن مکان تنها در برابر اعضای گونه خود دفاع می کنند. به طور طبیعی، اگر مهاجمی از مرز قلمرو گذر کند، حیوان اقدام به مقابله یا فرار می کند. این کار عملی برای حفظ بقا محسوب می شود و ارتباطی با قلمرو ندارد.
امروزه قلمرو را به عنوان ناحیه ای می شناسند که به طور اختصاصی به تصرف یک یا گروهی از یک گونه خاص درآمده باشد. گونه های متمایل به قلمروگرایی به جای تشکیل امتماع متمرکز، در فضای موجود پراکنده می شوند.
ماهیت و مقصود قلمرو پایی
قلمروپایی مفهوم بقای اصلح را هم شامل می شود.
تمام قلمروها، جذاب و مطلوب نیستند و قانون عام این است که بهترین قلمرو از آن قوی ترین است. این امر ممکن است کاملاً بر ایده تفاوت جنسیتی مبتنی باشد؛ در این حالت، به طور معمول جنس نر بر سر قلمرو رقابت می کند، سپس جنس ماده برای تصاحب بهترین نر وارد رقابت می شود. چنین نظمی هم باز در جهت منفعت کل آن گونه جانوری است، البته برای بعضی از اعضای بداقبال، سخت است. قوی ترین نر با مطلوب ترین ماده به تولید مثل می پردازد و در نتیجه، تبار آن گونه از بیشترین بخت برای تکمیل نژادی برخوردار می شود. باید توجه داشت که همه گونه ها به این شکل رفتار نمی کنند. برای مثال اجتماعات کفتارها مادرسالار است، به طوری که کفتار نر، منزوی و در حاشیه، خود را در انتهای سلسله مراتب می بیند. حتی گاهی کفتارهای جوان و رده بالای ماده، نرها را تهدید می کنند و آزار می دهند.
قلمرو چیزی است که در بطن نظام داروینی قرار دارد. از این نظام در می یابیم که قلمرو پدیده ای تجملی و کم مایه نیست، بلکه از اساسی ترین مولفه های حقوق طبیعی انسان است. نقش بزرگی که فضا و مکان ایفا می کنند
قلمرو ملی
قلمرو، مکان و نشانه ای از هویت را به وجود می آورد که موقعیت یکتا و انحصاری ما، چه در بعد فردی و چه در بعد اجتماعی محسوب می شود. بیان صریح ملیت به دیگران به همان اندازه وابستگی به لباس، ماشین و خانه، در زندگی بدیهی و آشکار است. نادیده گرفتن اهیمت قلمرو در زندگی، به معنای فروگذاردن یکی از اساسی ترین ارکان هستی بشر است.
با اینکه نمونه هایی از رفتار مشهود حیوانات، به ویژگی های ملی انسا ن ها شباهت دارد، مفهوم شناخته شده ملیت، پدیده ای منحصرا انسانی است. بعضی گونه [ای حیوانی رفتارهایی مبتنی بر قلمروپایی بروز می دهند که ممکن است به عنوان صفات ابتدایی ملیت شناخته شوند. حتی بعضی موجودات بسیار ابتدایی همانند مورچگان و موریانه ها، در مقیاس ملی به دفاع از محل خود و کار جمعی می پردازند.
اما رفتارهایی که به ملیت گرایی شباهت دارند، غالباً در میان پسنانداران نخستین بروز می کند. میمون های پوزه دراز، بابون ها، شامپانزه ها و بسیاری از انواع گریل ها در جوامعی زندگی می کنند که بر گرایش به ملت استوار است. در این جوامع اصولاً روابط داخلی، بسیار دوستانه و با تفاهم و روابط خارجی، به شدت بر مبنای دشمنی و ستیز است؛ به طوری که اعضای بالغ نسبت به اعضای جوان تری که حتی از خانواده های دیگر هستند، خود را مسئول می دانند.
این حالت بسیار شبیه به جوامع انسانی با خانواده های توسعه یافته است. البته از یک نظر، جامعه پستانداران نخستین، با جوامع ما به کلی متفاوت است و آن اینکه جوامع پستانداران نخستین، اعضای خود را به کشتن یکدیگر یا تلاش دائمی برای ناکام گذاشتن دشمن در دستیابی به قلمرو خودی، وادار نمی کنند. آردری مدعی است که شکل گیری ملت و قوم در میان پستانداران نخستین، پاسخی طبیعی به ضعف ها و قوت های آنهاست.
مرز ها و مناطق مرکزی
در ادبیات و اصطلاحات محیطی، قلمرو با دو ویژگی مهم تعریف می شود که مرز قلمرو با سیر قلمروها و منطقه مرکزی آن قلمرو است. بدین سان می توان اقوام بشری را با مرزها و شهرهای مرکزی (پایتخت ها) شناخت. بسیاری از منازعات و متاسفانه، جنگ ها، بر سر ویژگی اول به وجود می آیند، اما احساسات پرشور داخلی فقط برای مورد دوم لبریز می شود.
پایتخت باید مهم ترین شهر کشور باشد و به عنوان نماد آن ملت عمل کند. اگر ملت را با مرزها و پایتخت تعریف کنیم، پایتخت نیز با مرزها و منطقه مرکزی تعریف می شود. در بسیاری از پایتخت ها، یک یا چند ساختمان وجود دارد که نماد آن شهر به شمار می رود. برج ایفل در پاریس، کلیسای جامع سنت پل در لندن و مسجد ایاصوفیه در استانبلول نمونه های بارز این موضوع هستند.
معماری ژاپنی، کیشو کوراکاوا، فرودگاهی جدید را با تناسبات عظیم طراحی کرده بود. این اندازه از حد حل ترافیک احتمالی بسیار فراتر بود و تازه برنامه هایی هم برای توسعه آن در نظر گرفته شده است. آشکار است که این فرودگاه با هدف رقابت با فرودگاه چانگی سنگاپور طراحی شده و قرار است به نفع کوالالامپور، » مردم و تجار را جذب کند». نتیجه این کار، به وجود آمدن فشار بسیار زیاد بر زیرساخت های موجود در سطح زمین بود.
شهرهای بزرگ محصول شکل غیرطبیعی و خاصی از رفتاری قلمروگرا به نام «آوردگاه» هستند.
. در اصطلاح قلمروگرایی و قلمروپایی، آوردگاه به محدوده ای از زمین گفته می شود که احتمالاً برای زاد و ولد حیوانات مورد استفاده قرار می گیرد.
اصول داروینی انتخاب منطقه مناسب برای تولید و پرورش نسب، بر اساس ساز و کار آن منطقه خاص، فراهم می شود و درنتیجه، آوردگاه، یک قلمرو محسوب می شود. به بیان دقیق تر، آوردگاه مجموعه تکاملی از قلمروهایی است که در برخی گونه ها، جنس نر را به رقابت بر سر آن می انگیزد. برنده آن رقابت، مالک قلمرو مرکزی و پرارزش می شود و از نظر جنسی برای نوع ماده، جذابیت بیشتری خواهد داشت. در نتیجه قوی ترین و چیره ترین نرها برای تولیدمثل انتخاب می شوند.
قلمرو شهری
یک کارخانه مهم به ضرورت دفتر خود را در منطقه مرکزی شهر قرار می دهد، این کار نه تنها به دلیل دسترسی راحت تر، بلکه به دلایل نمادین است
اصطلاحی در انگلیسی رایج است که می گوید سه عامل را در انتخاب خانه در نظر بگیر: موقعیت، موقعیت و موقعیت.
به نظر می رسد در زمینه وجهه اجتماعی، تاثیر عوامل دیگر با عامل موقعیت قابل مقایسه نیست.
انتظار این است که تراکم در شهرها به سمت منطقه مرکزی افزایش یابد. منطقه مرکزی مکانی است که در آن « هرچیزی اتفاق می افتاد». تراکم در منطقه مرکزی به شهر شخصیت و جذابیت می بخشد و مرکز را به نقطه اتکای شهرهای بزرگ تبدیل می کند.
قلمرو خانواده
ما قلمرو را از راه های مختلفی تصاحب می کنیم که به طور سنتی هیچ کدام مهم تر از خانواده نیستند.
سرپناه محل اقامت خانواده، نماد یکی از دیرپاترین پدیده های قلمروگرایی است.
ماهیت و سازمان خانواده و چگونگی سازماندهی نسل ها در خانواده ، تاثیر مستقیمی بر ساختار فضاهای موجود در خانه و سرپناه آن خانواده دارد. بسیاری از گونه های جانوری نیز بر اساس زوجیت زندگی می کنند. توضیحات مفصل رابرت آردری در مورد زندگی و خانواده سگ آبی آمریکایی شمالی این اصل را تشریح می کند.
رساله علمی کلاسیک چرمایف و الکساندر به نام اجتماع مخلی و حریم خصوصی هر چند که سنن فرهنگی بیرون از ایالات متحده آمریکا را چندان مورد توجه قرار نداده است، کامل ترین تحقیق پایه در زمینه سازمان سرپناه خانواده از نظر قلمرو خانوادگی در عصر حاضر است.
در جهان غرب، فروپاشی خانواده به معنی سنتی آن و افزایش چشمگیر طلاق و همزمان با آن، کاهش چشمگیر ازدواج به وضوح دیده می شود. این الگو را می توان پسایند گریزناپذیر نیروهایی دانست که بر زندگی مدرن غرب تاثیر می گذارند.
تغییر مکان دائمی و عدم حضور شرکای زندگی افزایش یابد. در نتیجه پیوند بین آنان سست می شود و به جای آنکه یکی بر نگهداری از خانه همت گمارد، هر دو به فکر توسعه و ارتقای شغلی هستند. اما این روند بر نیاز به برخورداری از قلمرو خانوادگی تاثیری نگذاشته است. دزموند موریس به این نکته شاره می کند که این نیاز، در ساختار فضایی جوامع ما ثابت خواهد ماند.
با وجود همه پیشرفت هایی که در زمینه معماری داشته ایم، حس دفاع فضایی از مکان فیزیکی خانه، هنوز در ما وجود دارد. حتی زمانی که بزرگ ترین ساختمان ها را برای کاربری مسکونی طراحی می کنیم، آنها را با دقت فراوان به واحدهای تکراری که هر یک متعلق به یک خانواده است، تقسیم می کنیم.
مشکل با همسایگان
هر قلمرو باید مرزهای مشخصی داشته باشد که نتیجه اجتناب ناپذیر آن حضور همسایگان در آن سوی این مرزهاست. به نظر می رسد که همه موجودات قلمروگرا، نسبت به همسایگان خود به نوعی احساس تقابل دارند.
ما در بسیاری از مسائل با همسایه خود اشتراک داریم اما به نوعی می خواهیم یک قدم جلوتر باشیم.
آواز، پیامی است مبارزه طلبانه و اعتراض آمیز به همسایه، با این مضمون که پرنده ای که جرات کند مرزهای قلمرو پرنده دیگر را در هم شکند با عواقب وحشتناکی مواجه می شود.
با توجه به پیچیدگی بسیار جامعه انسانی، پدیده همسایگی در میان انسان ها بسیار بغرنج تر از آن چیزی است که در میان سینه سرخ ها دیده می شود
پدیده رقابت و چشم و هم چشمی همسایگان را هیچ جا واضح تر از ورزشگاه فوتبال نمی توان دید.
وقتی تیم مورد علاقه من، از رختکن به درون زمین می آید انبوه جمعیت، خروش سهمگینی را به نشانی طرفداری و پشتیبانی به راه می اندازند. آنان به مدت 90 دقیقه، نه تنها نماینده شهر شفیلد، بلکه نمادی از قسمتی از شهر هستند که در فوتبال به شفیلدونزدی معروف است. البته با صراحت باید گفت که این موضوع از نظر منطقی پوچ است
چرا که در زمان نگارش این متن، تیم مورد اشاره، از دو ایتالیایی، یک سوئدی، یک نروژی، دو آلمانی، یک نفر اهل جمهوری چک و چندین اسکاتلندی در ترکیب خود استفاده می کرد. یکی دو نفر انگلیسی هم در تیم هستند که در حقیقت اهل شفیلد نیستند؛ در ضمن قهرمانان اقعی تیم هم ایتالیایی هستند. تازه زمانی که انگلیس با ایتالیا مسابقه می دهد، موضوع به طور کلی دگرگون می شود! این موضوع دقیقاً نشان می دهد، قلمروگرایی انسان در عمل بسیار پیچیده است و قیاس کورکورانه با رفتار حیوانات، هر چند فریبنده و جذاب است، ممکن است خطرناک و ساده انگارانه هم باشد.
این یک قانون درباره قلمرو است که نزدیک ترین همسایگان شما و به خصوص کسانی که با آنها مرز مشترک دارید، همان کسانی هستند که بیش از همه دوست دارید آنها را در هم بکوبید!
مسابقه معروف به «شهرآورد» که به معنی بازی بین دو تیم همشهری است، غالباً پدیده ای است پر از حرارت و هیجان؛ چراکه در عالم همسایگی، مقابله و ستیز به نهایت می رسد! آردری در مورد میل شرم آور انسان به لذت بردن از رفتار پرخاشگرانه چنین می گوید:
طبیعت ممکن است از خلا بیزار باشد، ولی ملامت و بی حوصلگی از خلا هم بی فایده تر است. فلسفه انتخاب اصلح در طبیعت، سازگاری اجتماعی را در همه گونه های حیاتی بوجود آورده که به نظر می رسد تنها دلیل وجودی آن، تامین شرایط لازم برای مقابله، تعارض و برانگیختگی است.
هر کسی می تواند به شباهت جالب توجه بین رفتار خود و آنچه آردری آن را نوپا نامیده، پی ببرد. نوپا، عبارتی در زبان فرانسه است که رفتارشناس فرانسوی، ژان ژاک پیتر آن را به معنی جامعه ای که بر اساس ستیز درونی شکل گرفته، مطرح کرده است. آردری با اشاره به مثال میمون کالیسیباس که در بالاترین قسمت درخت ها و به صورت خانوادگی زندگی کرده و برای خود قلمرو اختصاصی ایجاد می کند، توضیحاتی خواندنی درباره نوپا ارائه می کند.
خانواده کوچک میمون ها بر سر اصول هیچ مصالحه ای نمی کند، اما در حین انجام وظیفه در مرز قلمرو، بسیار هوشیار و سریع است. اعضای خانواده، در حالی که کاملاً سیر نشده اند، با اشتیاق آماده نبرد می شوند و منتظر از راه رسیدن همسایگان می شوند تا بر آنها برآشوبند. میمون های پدر و مادر، شانه به شانه هم و در حالی که دم های خود را در هم تابیده اند، کینه را در درون خود می پرورانند، عداوت خود را می پرورانند و بی تابانه در انتظار آمدن دشمنان محبوبشان هستند. این میمون ها پای خود را به قلمرو همسایه نمی گذارند، مگر آنکه با حضور همسایه، تهاجم و تعدی به قلمرو او، ارزش صرف وقت و نیرو را داشته باشد. اگر سر و کله همسایه میمون پیدا شود، ولی به خوردن کمی از شبنم روی برگ ها و مختصری خوراک بسنده کند، دوزخی که میمون های کالیسیباس برپا کرده بودند، خاموش می شو
پاییدن و دفاع از قلمرو تمایلی طبیعی است که طراحان می توانند آن را رواج دهند و استفاده مفیدی از آن ببرند. به همین ترتیب، طراحان ممکن است سبب شوند که پاییدن قلمرو، مشاجرات بی فایده ای را به دنبال داشته باشد که به کابوسی در زندگی واقعی ساکنان یک بنا بدل شود.
تعدی به محدوده
وارگاس تعدی به محدوده را به سه دسته تقسیم می کند که آنها را «نفوذ»، «تجاوز» و «تعرض» می نامد. نفوذ به موقعیتی گفته می شود که نوعی تعدی به محدوده رخ دهد و یقین یا تصور شود که محدوده شخصی مورد نفوذ قرار گرفته است. بسیاری از افراد که دزدی در خانه آنها رخ داده، از نظر روانی به شدت تحت تاثیر این حادثه قرار می گیرند. این حقیقت که غریبه ای وارد فضای خصوص آنها شده ممکن است حتی موجب نقل مکان صاحبخانه از آن محل شود.
اسکار نیومن در کتاب معروف و مهم خود «فضای قابل دفاع» این مسئله را به دقت مورد بررسی قرار داد و با کمک داده های آماری تئوری خود را اثبات کرد. اما این بحث گسترده تر از این است. آن دسته از فضاهای خنثی که در معرض دید نبوده و قابل دفاع نیستند، نه تنها از آنها دفاع نمی شود، بلکه مستعد جرم و جنایت نیز هستند. در مقایسه دو پروژه احداث ساختمان های مسکونی با شرایط مشابه، او نشان می دهد که در ساختمان های بلندتر سطح بروز جرم و جنایت بیشتر است. اما آنچه این داده ها نشان می دهندف لزوماً نمایانگر ارتباط میان ارتفاع ساختمان و جرم و جنایت به طور اخص نیست، بلکه تاثیر نوع طراحی مکان های عمومی و ارتباط آن را با جرائم نشان می دهد در مدل نیومن ساختمان هایی که ارتفاع کمتری دارند، دارای فضای عبور و مرور کمتری هستند و فضاهای درونی و بدون اشراف در آنها کمتر دیده می شود. براساس اسناد اداره پلیس این مکان ها دقیقاً همان جاهایی هستند که جرم و جنایت بیشتری رخ داده است.
در شفیلد که شهر محل زندگی من است، طرح های ساختمان های مسکونی با دسترسی عرشه ای وجود دارد که همه براساس همان سامانه معروف پارک هیل طراحی شده اند. در این طرح معماران فضاهای زیبایی را به صورت آپارتمان های خوش ساخت و عمارت های کوچک با فضاهای دلباز و روشن رو به جنوب در دامه تپه هایی پیرامون مرکز شهر طراحی کرده اند. به این ترتیب بخش وسیعی از محیط اطراف را به طراحی فضاهای باز و طبیعی اختصاص دادند که ساکنان می توانستند از پنجره اتاق های نشیمن آپارتمان های خود از این مناظر لذت ببرند. تراس های پشت این آپارتمان ها کاملاً رو به فضاهای باز قرار دارند و در بسیاری موارد چون براساس طراحی پله ای در دامنه تپه واقع شده اند، برخی از این تراس ها با سطح زمین همترازند. معماران این آپارتمان ها، تراس های به هم پیوسته را خیابان های معلق نامیدند. این عبارت و کل طرح این فضا مورد توجه گسترده معماران سراسر دنیا قرار گرفت و بسیاری از آنها از آن دیدن کردند و در طرح های خود از آن الهام گرفتند سازمان میراث فرهنگی انگلستان قصد دارد تنها بازمانده این آپارتمان ها را به عنوان یکی از آثار تاریخی این کشور ثبت و از آن محافظت کند.
طراحان می توانند از رفتارهای طبیعی بشر در حفظ محدوده قلمرو استفاده کنند تا حفاظت و نگهداری از فضاهای مشاع را سهولت بخشند با نگاهی به محیط مجموعه های مسکونی می توان مشاهده کرد قسمست هایی از ساختمان ها که بیشترین آسیب دیدگی را دارند معمولا جاهایی هستند که خارج از محدوده قلمرو ساکنان قرار دارند اخیرا مسئله فضای قابل دفاع از سوی نیروهای پلیس در چندین کشور مختلف مورد توجه قرار گرفته است
فرو پاشی حریم
اگر در شرایطی قرار بگیریم که نتوانیم حریم شخصی را حفظ کنیم چه اتفاقی می افتد
اهمیت حریم شخصی برای بقای جانداران در ازمایش معروف وکمی ناراحت کننده کالهون در دهه 50 مشخص شد در پی همین ازمایش بود که او عبارت معروف نزول رفتار را مطرح کرد
ازمایش کالهون و ازمایش های مشابه نشان میدهند که سقفی از تراکم جمعیت وجور دارد که اگر از ان غراتر برویم هر جامعه از جاندران دیگر قادر به حفظ نظمو ثبات اجنماعی وجود ندارد این نکته رابطه نزدیکی با از بین رفتن قواعد حریسم شخصی اعضای ان مجموعه به دلیل کمبئد فضای کافی باشد
قلمرو به عنوان عامل تقویت اجتماعی
اهمیت حریم های شخصی برای ایجاد همبستگی اجتماعی بسیار روشن است
مثال جالب این نکته را در پزوهی که در سنگاپور انجام گرفت
اردری نیز نظریه هایی در مورد تاثیر تهدید های مشترک در رفتار های حفظ حریم افراد مطرح کرد
نه تنها وجود همسایگی سبب وحدت خانواده ها میشود بلکه به نظر میرسد در دنیا طبیعت نیز خطرهای مشترک به بروز رفتار اجتماعی وهمیاری میان جانوران می انجامد
دانشجویان:
راحله کیوان
فاطمه اقبالی
الهه علیزاده