تارا فایل

شهر تاریخی بیشاپور


مقدمه
در دومین دهه سده سوم میلادی پس از نبرد اردوان آخرین پادشاه اشکانی با مارکوس باسیانوس (معروف به کاراکالا، 217-188م) و عقب نشستن رومیان بعد از کشته شدن وی، در دوران ایران غوغایی برپا شد که حکومت پارتی اشکانی را مضمحل ساخت.
منطقه فارس چون گذشته یعنی در زمان انتقال قدرت از ماد به هخامنشی در اینجا نیز نقش تعیین کننده و کلیدی ایفا کرد. اردشیر بابکان فرزند بابک، نوه ساسان موبد موبدان آناهیتا، پس از پیروزی بر اردوان آخرین شاه اشکانی (225م)، سلسله ساسانان را بنیان نهاد. ساسانیان پس از وقفه ای که سلوکیان و پارتیان ایجاد کرده بودند، خود را جانشین هخامنشیان می دانستند و می خواستند عظمت دوران آنها را بار دیگر تجدید کنند. اردشیر برای ایجاد دولتی که بتواند طرح های عظیم او را تحقق بخشد، حکومت متمرکز و نیرومندی پدید آورد.
در پانزده سالی که تا مرگ اردشیر (240 م) مانده بود، او توانست ولایات هم جوار شاهنشاهی سابق پارت را مطیع خود و پادشاهی دودمانش را بر ایران تثبیت کند. وی در روزهای آخر عمر به گوشه دیری رفت و تا گاه مرگ در آنجا بود.
در واقع پسر اردشیر به نام شاپور اول رسماًً در زمان حیات اردشیر در حکومت دخالت داشته باشد. در زمان حکومت او که 30 سال به درازا کشید (273 یا 272-241م)، ایران به سرعت نیرومند شد. دو امپراطور روم یعنی گوردیانوس معروف به گوردیانوس مقدس (در سال 241م) و والرین (در سال 260م) از او شکست خوردند و یا صلح را با شرایطی کمابیش به نفع ایران پذیرفتند. هزاران اسیر جنگی رومی با ساخت پل ها، کاخ ها، حجاری و آبرسانی، به افزایش ثروت ایران کمک کردند و بیشاپور اقامتگاه جدید شاپور، به صورت داراترین و زیباترین شهر ایران درآمد.
نقشه برداری های انجام گرفته از خرابه های بیشاپور و گشت و گذار در بین توده ها و تل های سنگی ناشی از دیوارهای فرو ریخته بناهای سلطنتی، مبین این مطلب است که فلسفه وجودی و ایجاد شهر همانند سایر شهرها نیست. این شهر را افزایش جمعیت بوجود نیاورده، محل استقرار پادگان نظامی نیز نبوده که برای دفاع از یک ایالت درنظر گرفته شده باشد. همچنین به خواست پادشاه احداث نشده تا وی در این ایالت تازه فتح شده بر قدرت خود تاکید ورزد. در واقع شهر بیشاپور در زمان بنیادش، هیچ نوع کاربرد اداریو اقتصادی نداشته است. این شهر فقط محصول اشتیاق شاهانه یک شاه است.
در زندگی نامه مانی پیامبر که نوشته خود اوست، آمده است: "شاپور به پارس
آمد و به شهر شاپور رسید و پس از آن که بیماری بر او عارض شد، خود را در خطر بزرگی دید و به معنای واقعی به فرجام خود رسید و شاپور شاه مرد و از این دنیا رفت. وابستگی شاه سالمند به محل اقامت خود نباید شگفت انگیز باشد، زیرا این مر بزرگ پس از اقامت طولانی در پایتخت خود تیسفون و بازگشت به این شهرک جدید (که بر اساس اعمال سلیقه و فرمان او ساخته شده بود) از ندگی در دره ای شاداب همراه با درختان سرسبز و عطر گل ها، لذت می برده و این محل را استراحت گاه خوبی تشخیص داده است.
پادشاه و درباریان و اطرافیان او در این محل یا وقت خود را صرف شکار می کردند و یا اینکه به بازی هایی می پرداختند که از بین آنها، چوگان یادمان خود را تا امروز در یکی از دره های مجاور (تنگ چوگان) باقی گذاشته است. امروزه از آن همه شکوه و جلال، فقط ویرانه های شهر بیشاپور برجای مانده است که در 25 کیلومتر غرب شهر فعلی کازرون و در کنار شرق رودانه شاپور، آنجا که این رود از تنگ معروف و زیبای چوگان خارج می شود، قرار دارد.
علت انتخاب این شهر، علاوه بر وجود رود شاپور، گذشتن یکی از مهمترین شاهراه های ارتباطی شاهنشاهی ساسانی از این مکان بوده است. در میان این ویرانه ها یادمان های تاریخی متعددی وجود دارد.
موقعیت جغرافیایی استان
شهرستان کازرون
شهرستان کازرون ازنظر داشتن آثار باستانی یکی از مهمترین شهرهای کشور ایران به شمار می آید. آب فراوان و هوای مساعد باعث شده این منطقه در طول تاریخ مورد توجه سلاطین و صاحبان قدرت قرار گیرد، وجود آثار پیش از تاریخ و همچنین آثار ارزشمند و گرانسنگ دیگری که در این شهرستان وجود دارد این نظر را تائید می کند.
در پهنه شهرستان کازرون آثار تاریخی زیادی وجود دارد اما بدون تردید بیشترین آثار این منطقه مربوط به دوره ساسانی است. به جرات می توان گفت که هیچ کجای سرزمین ایران تا این اندازه آثار مربوط به دوره ساسانی در خود جای نداده است، بزرگترین و تنها مجسمه سنگی دوره ساسانی ( مجسمه شاپور اول)، 9 نقش برجسته از 30 نقش برجسته دوره ساسانی، شهر تاریخی بیشاپور، بزرگترین کتیبه دیواری عهد ساسانی معروف به کتیبه کرتیر به طول 20/5 متر و عرض 70/2متر، معبد زیبای آناهیتا ( الهه آب )، آتشکده های متعدد، عبور جاده شاهی از این دیار و آثار ارزشمند دیگر، همه و همه حکایت از عظمت تاریخ این شهرستان دارد.
با این وصف، آنچه که نام بردیم تنها گوشه ای از آثار تاریخی شهرستان کازرون می باشد و چنانچه باستان شناسان به کاوش و حفاری در این منطقه بپردازند به یقین آثار گرانسنگ دیگری را از دل خاک بیرون خواهند آورد، زیرا بخش اعظم آثاری که پیشتراز آن نام بردیم از سال 1347هجری شمسی و به دنبال حفاری های استاد بزرگوار و ارزشمند آقای دکتر سر فراز، سر از خاک بیرون آورده اند.
تاریخچه شهر تاریخی بیشاپور
این شهر تاریخی که حدود دویست هکتار و سعت دارد در فاصله 23 کیلومتری شمال غربی شهر فعلی کازرون قرار دارد. بنابراطلاعات دقیق و مکتوب که در مرکز شهر بر روی دو ستون یادبود نوشته شده، این شهر در زمان شاپور اول ( 272-241 میلادی ) دومین و یکی از مقتدرترین پادشاهان ساسانی و توسط یک معمار سوری بنام " اپسای " دبیر طراحی و ساخته شد. و بنا برهمین کتیبه، شاپور در سال 24 سلطنتش از شهر بیشاپور بازدید نموده است.
صرف نظر از اینکه خاستگاه دولت ساسانی سرزمین فارس بوده، آب فراوان، هوای مساعد، زمین های حاصلخیز، چشمه ها و موانع طبیعی و قرار گرفتن در مسیر جاده شاهی، باعث شد شاپور پس از پیروزی بر والرین (امپراطور روم) این محل را برای بنای شهری که نام خود را برآن نهاد، انتخاب نماید.
این شهر در کنار شهرهائی همچون استخر، داراب گرد، اررجان، اردشیر خوره از مهمترین شهرهای استان فارس در عهد ساسانی بوده و تا زمان سلطنت بهرام دوم رونق خود را حفظ کرد، اما پس از آن به علت توجه پادشاهان ساسانی به غرب قلمرو خود ( تیسفون ) رونق آن کمتر شد. با ورود اسلام به ایران به تدریج رونق و آبادی از این شهر رخت بر بست و به جای آن گازرگاه ( کازرون فعلی) رونق می یابد اما در هر حال بیشاپور همچنان به حیات خود ادامه می دهد، به طوری که در قرون سوم تا پنجم هجری قمری این شهر مورد ستایش مورخان وجغرافی دانان بزرگی چون استخری، ابن بلخی و… قرار گرفته است.
تاریخچه حفاری در شهر بیشاپور
در بین سالهای 1319 – 1314 هجری شمسی برای اولین بار ژرژ سال و دکتر گیرشمن نمایندگان اعزامی از موزه لوور پاریس، اقدام به عملیات کاوش باستان شناسی در این شهر تاریخی نمودند و بنای رفیع و چهار گوشی را که با سنگهای " دوجداره " ساخته شده بود، آتشگاه نامیدند و تالار عظیم و سر پوشیده وسیعی را به نام کاخ اختصاصی و مکان دیگری را به نام جایگاه نذورات و یک ایوان مزین به موزاییک را به دنیای باستان شناسی و تاریخ معرفی کردند. این حفاری ها ادامه نیافت و برای مدت 30 سال متوقف گردید.
سرانجام اداره کل باستان شناسی و فرهنگ عامه تصمیم گرفت با اعزام یک گروه باستان شناسی ایرانی به سر پرستی دکتر سرفراز عملیات کاوش در بیشاپور را به منظور روشن ساختن چگونگی حفاری های گذشته و ظاهر ساختن اسکلت این شهر آغاز نماید. در بهمن ماه 1347 هیات باستان شناسی در شهر شاپور مستقر گردید و شروع به کار کرد. این عملیات حدود 10 سال به طول انجامید که با همت و تلاش شبانه روزی هیات باستان شناسی به ویژه استاد گرانقدر آقای دکتر سرفراز، برج و باروی شهر، معبد آناهیتا، کاخ شاپور، مسجد دوره اسلامی، ستونهای یادبود و برخی آثار ارزشمند دیگر سر از خاک بیرون آورد. عملیات این گروه نیز در سال 1357 متوقف گردید.
مجددا در بهمن سال 1375 عملیات حفاری این شهر به سر پرستی دکتر سرفراز آغاز گردید اما در اردیبهشت 1376 متوقف ماند.پس از آن چند فصل حفاری توسط آقایان مهندس مهریار و نوروزی صورت گرفت و از سال 1382 مهندس امیری بعنوان مسئول پروژه بیشاپور تعیین شده است.
مشخصات شهر بیشاپور
شهر تاریخی بیشاپور با موهبتی که طبیعت زیبای جلگه شاپور در دشت سبز کازرون و رودخانه باصفای چشمه ساسان در اختیار آن گذارده بود و بااستفاده از فرمها و موتیف های تمدنهای دیگر در امر هنری و تزئینی و بر اساس و خواست و رویاهای بزرگ و جاه طلبانه شاهی، چنان بادقت طراحی و اجرا شده که با زیباترین و ثروتمند ترین شهرهای دنیای متمدن آن زمان مانند انطاکیه عروس زیبای شهرهای بیزانس ( روم شرقی) رقابت می کرد و به از آن بود.
شهر بیشاپور براساس طرحی جدید ( هیپوداموس ) به صورت مربع مستطیل ساخته شده و تا قرن هفتم هجری قابل سکونت بوده است. دو خیابان شمالی – جنوبی و شرقی – غربی، شهر را به چهار قسمت تقسیم نموده و هرکدام از این خیابانها به یکی از دروازه های شهر راه داشته است. دروازه اصلی شهر در ضلع غربی بوده که امروز بقایای پل آن موجود است. این شهر از چهار طرف محافظت می شده است. درضلع شمالی قلعه دختر و دیوار برج مانند، در ضلع غربی رودخانه شاپور در ضلع شرقی و جنوبی، خندق از شهر محافظت می نموده است.
بیشاپور شامل دو قسمت است:
1 – ارگ سلطنتی که بناهای شاخص دوره ساسانی مثل معبد آناهیتا، تالار شاپور، ایوان موزائیک، کاخ والرین و… را شامل می شود
2- قسمت عامه نشین شهر که بخش و سیعتر شهر را شامل می شود و در برگیرنده خانه های مسکونی، اماکن عمومی مثل حمام، کاروانسرا، بازار و… می گردد.
جغرافی دانان مسلمان از بیشاپور به نامهای به شاپور – به اندیوشاپور – ویه شاپور – شاپور – بیشاور – بیشاپور نام برده اند که همگی نام بیشاپورمرکز ایالت و کوره شاپور خوره بوده است.
در 23 کیلومتری غرب شهر کازرون و در کنار رودخانه شاپور، ویرانه شهر بیشاپور قرار دارد. این شهر در ایران باستان بر سر جاده شاهی شوش تخت جمشید و استخر و اردشیر کوره به تیسفون واقع بود.
این شهر به دستور شاپور اول توسط یک معمار سوری به نام "اپسای" دبیر طراحی و ساخته شد. دو ستون در مرکز این شهر وجود دارد که روی یکی به خط اشکانی و خط ساسانی، تاریخ ساخت شهر را 266 م. ثبت کرده است. اما ذکری از نام شهر نشده است. از این رو نویسندگان گوناگون، اسامی متفاوتی برای شهر ذکر کرده اند؛ از جمله "وه شاپور" یعنی وجه نیکوی شاپور، " بی شاپور" به معنی اعلیحضرت شاپور، "به شاپور"، "یه شاپور" و "به از اندیو شاپور" به معنای شهر بهتری از انطاکیه، که به عنوان نام اصلی این شهر پذیرفته شده است.
کاوش های باستان شناسان از سال 1314 شمسی در این شهر آغاز شد و تاکنون ادامه دارد. این شهر حدود 800 متر پهنا و 5/1 کیلومتر درازا داشت و مرکز شاهنشاهی شاپور اول و اوج شکوه امپراتوری ساسانیان بود. تردیدی نیست که شهر اردشیر کوره، یعنی پایتخت اردشیر بابکان، رضایت خاطر پسر وی شاپور اول (727- 242 م) را تامین نمی کرد. از این رو او اقدام به ساخت این شهر کرد.
با توجه به طبیعت زیبای دشت شاپور و نیز رودخانه شاپور و همچنین مجموعه مکتب های هنری و فنی و معماری جدیدی که در شهر بیشاپور آن زمان، به وجود آمد، مردم گروه گروه، برا ی دیدن و تماشای شهر می آمدند. به همین دلیل بیشابور سرآمد همه شهرهای ساسانیان بود.نقشه شهر چنان رسم شده بود که تمامی خیابان های شمالی، شرقی، جنوبی و غربی در مرکز شهر یکدیگر را قطع کنند و در زوایای قائم، خیابان ها، کوچه ها و محله ها به نحوی محدود بودند که خانه بزرگان و اشراف شهر در وسط باغ و باغچه قرار می گرفت. شکل شهر، بر خلاف شهر اردشیر کوره، به صورت مستطیل است و این از ویژگی های اقلیمی است که در ساخت شهر در نظر گرفته شده است. این شهر از سه بخش تشکیل شده است: بخش اصلی که توسط یک حصار مستحکم محصور بود شامل بناهای مذهبی و حکومتی است که مهم ترین آن ها معبد آناهیتا، تالار تشریفات، ایوان و حیاط موازئیک و کاخ والرین است. بخش دوم شامل بخش نگهبانی یعنی قلعه دختر است که بر فراز یک بلندی مشرف بر شهر قرار دارد. بخش سوم خارج از حصار را در بر می گیرد. از مهم ترین آثار باقی مانده از این بخش می توان از ستون های یادبود، مدرسه ای از دوره ی آل بویه، دارالاماره، مسجد و حمام های بیشابور نام برد. بیشترین آثار موجود در این بخش به دوره ی اسلامی تعلق دارد . شهر بیشابور تا قرن پنجم ه. ق رونق داشت.
آرزوى فراموش شده جان تازه مى گیرد
در مشت فشردن گنجینه امپراتورى پارس آن هم در قلب قلمرو از آن آرزوهاى دور و دست نیافتنى بود که اسکندر و سپاهیانش بدان جامه تحقق پوشاندند؛ همه چیز رویاوار پیش مى تاخت. فلیپ مقدونى آرزوى دیرینه اش را با خود به دل خاک برده بود و اکنون فرزندش دلاورانه پنجه در همان خاک افکنده بود و به آن آرزوى خسته جان، روح تازه مى دمید.
داریوش سوم پس مانده امپراتورى پوسیده هخامنشى طى نبرد هاى سه گانه شکست خورده و همچون آواره اى مستاصل در میان تکه هاى گسسته سرزمینش در پى مقاومتى تنومند دست و پا بر هم مى سایید، غافل از آن که مرده ریگ امپراتورى همچون خاطره اى وهم انگیز به فراموشى سپرده مى شود. مردم منفعلانه تنها مى نگرند و روزگار ورق مى خورد و افسانه اسکندر مقدونى در ذهن غبار گرفته همین ملت است که جان مى گیرد.
اسکندر جوان با نیم نگاهى به پرهیب هاى پرشکوه کوروش کبیر مى کوشد یکه تاز میدان باشد. برخى ها به او القابى مى بخشایند که پیش از این بر کسانى همچون کوروش سوار کرده بودند مثل لقب ذوالقرنین. ظاهراً اسکندر مى کوشیده است بر خاطره کاریزماتیک پادشاه بزرگ سرزمین مفتوحه اش پنجه زده و براى یافتن مشروعیت از خط مشى هاى انسان دوستانه و متمدنانه او تقلید کند.
فضاى فکرى ایران باستان هم خود دامن زننده به چنین تلاشى بوده است. انسان باستان براى قدرت و قدرتمند در ذهن بسته خود تصویرى آرمانى و شکوهمند تراش داده بود. هر کس که قدرت را زنده مى کرد در افق ذهن انسان کهن، صاحب مقام بلندى مى شد و اسکندر وقتى بر ایران مى تاخت و تکه هاى پوسیده امپراتورى را مى گسست و دیواره هاى تنومند اما فروریخته را پس مى زد، با چنین اندیشه اى پیش مى تاخت و نیرو مى گرفت.
وقتى تنها بازمانده هخامنشیان نیز به دست یکى از گماشتگان خود در یک ساتراپى دور افتاده جان داد و واپسین نفس ها را کشید و درگذشت، سکوت بر گستره سرزمین پاره پاره سایه افکند. سکوت بود و ویرانه هاى عظمت؛
اسکندرى که به پاس احترام به نژاد آریایى به خیل سربازانش دستور داده بود با دختران ایرانى وصلت کنند تا پیوندى ناگسستنى میان دو گروه غالب و مغلوب برقرار شود. تخت جمشید را به زبانه هاى آتش مى سپارد، به هر جا قدم مى نهد، تنواره هاى جبروت سلسله نابود شده را ویران مى کند و به جاى ویرانه ها قصر تازه اى از قدرت تازه نفس بر مى افرازد.
گنجینه ثروت هخامنشى همچون غنیمتى ارزان به چنگ آمده، میان سربازان و سرداران مقدونى فاتح قسمت مى شود. ظاهراً در پس زمینه ذهن یونانیان و مقدونیان اندیشه انتقامجویى موج مى زند، و چنان قدرتمند که به هیچ چیز دیگر نمى اندیشند. سال ها بود ایران پیروز میدان نبرد با یونان بود و یونانیان انباشتى از خاطرات تلخ از عظمت این امپراتورى همسایه را در پس زمینه ذهن خود داشتند.
اسکندر جوان سرخوشانه قصر سلطنتى پرسپولیس را با تکیه به این اندیشه انتقامجویى دیرینه سال، آتش زد. ظاهراً او و سربازانش این به نابودى سپردن عظمت امپراتورى را آتش بازى شادمانه اى در خاتمه جشنى شاهانه مى انگاشتند، اما در واقع این ظلمى گران در حق میراث و مرده ریگ تمدنى از دست رفته اما ریشه دوانده بود. حتى بنا بر شواهد اسکندر از این آتش افروزى سرمستانه و نابخردانه، پشیمان و پریشان شده است؛ ندامتى که هرگز شکوه خاکستر شده پرسپولیس را زنده نمى کرد.
دکتر زرین کوب در همین زمینه اشاره جالبى دارد که نشان مى دهد قصه پردازان یونانى چگونه مغرضانه تیشه بر ریشه تمدنى کهنسال مى زده اند که قادر بوده بدون سمبل هاى عظمتش هم دوام آورد:
چون مقدونى ها از این که شهرى به عظمت پرسپولیس بر دست پادشاه آنها نابود گشت، شرمسار شدند، واقعه را به تاثیر شراب و تحریک تائیس، روسپى آتنى، منسوب کردند. در واقع شاید این داستان مداخله تائیس هم تا حدى بدان سبب اختراع شد تا نشان دهد که اگر براى آتش زدن آتن، یک سپاه عظیم خشایارشا لازم بود، براى آتش زدن پرسپولیس وجود یک روسپى آتنى که گویا مى خواست نیمه شب وقتى از نزد مقدونى یا سردارانش مرخص مى شود، در سرراه خویش کوچه هاى شهر را تاریک نیابد و یا در آخرین لحظه هاى یک جشن و عشرت فوق العاده، شاهد یک آتش بازى شاهانه باشد، کفایت مى کرد.
ظاهراً مقدونیان چنان در ورطه هولناک انتقامجویى لغزیده بودند که دلشان مى خواست براى هر هجوم وحشیانه و هر دستبردى داستانى بسازند و خیالى ببافند تا همه ماجرا را افسانه وار بنمایانند.
نگاهى به روز هاى تلخ پس از نابودى و غارت پرسپولیس به خوبى نشان مى دهد که سخاوت و بلندطبعى اسکندر چندان هم با واقعیت پهلو نمى زند و بیشتر به افسانه مى ماند، سرداران و سربازان اسکندر در میدانگاهى شهر به جنگ و ستیز بر سر بازمانده ها مشغول بودند و زنان و کودکان بى گناه پارسى را مى ربودند و آن چه را که گرانبها بود، ناآگاهانه تکه تکه مى کردند و هر کس تکه اى از عظمت را به دندان مى گرفت.
شیوه های معماری ایرانی
واژه شیوه در ایران به جای آنچه در هنر غربی به نام استیل خوانده می شود، استفاده می شده است. در معماری، خط، شعر، نقاشی و… سایر هنرها نیز از واژه شیوه استفاده شده است.
اصولاً هر قسم از هنر بر مبنای خاستگاه خود خوانده می شود. بر همین اساس است که به طور مثال در شعر شیوه عراقی، خراسانی و… را داریم. در قالیبافی، بافت های کاشان، اصفهان و… را داریم. در معماری ایران نیز شش شیوه داریم که دو شیوه آن مربوط به قبل از اسلام و چهار شیوه بعدی مربوط به بعد از اسلام است. این شش شیوه با هم پیوستگی تنگاتنگ و عجیبی دارند.
یکی از ویژگی های ایرانیان، از آریاییان تا اقوام مهاجر بعدی و بخصوص هنرمندان ایرانی، اعتقاد به تقلید بوده که آن را بهتر از ابتکار بد می دانستند. تقلیدی که منطق داشته و مطابقت با وضع زندگی مقلد داشته و چون از ابتدا مردمی کشاورز بوده اند و در سرزمینی آباد با درختان زیاد و هوایی معتدل می زیسته اند، اینها خود تاثیراتی در شکل آنها گذاشته است. آنها به این نتیجه رسیده اند بودند که برای داشتن محصولی بهتر باید عمل پیوند صورت گیرد.
در مجموع این گفتار "آزموده حرا دوبار آزمودن خطاست" از طرف آریایی ها عمل شده و ابداعات دوباره را انجام نداده اند. البته ابتکارات در روند همان عناصر موجود صورت گرفته است. همان گونه که اشاره شد، معماری ایرانی شش شیوه است که دو شیوه قبل از اسلام آن عبارتند از:
1. شیوه پارسی: از زمان مادها تا حمله اسکندر (از قرن 8 قبل از میلاد تا قرن 3 قبل از میلاد).
2. شیوه پارتی: بعد از حمله اسکندر با تاسیس سلسله اشکانیان و تا اواخر دوره ساسانی که در بعضی مناطق تا قرن دوم و سوم هجری ادامه پیدا می کند.
قبل از شرح اولین شیوه، یعنی شیوه پارسی، مطالب مختصری را در ارتباط با بعضی از عناصر معماری موجود در ایران می آوریم. همانطوری که قبلاً ذکر شد، در جنوب غربی ایران قوم عیلامی می زیسته اند. این قوم داری تمدن پیشرفته ای نسبت به زمان خود بوده و در شهرهای خود ساختمان های مجلل می ساخته اند. در بنای چغازنبیل اولین نمونه های پوشش طاقی را می توان مشاهده کرد.
در شمال غرب ایران اوارتوها در اطراف ماکو و شمال آذربایجان مستقر بودند و ساختمان های خود را از سنگ می ساختند. می توان گفت که شیوه پارسی عناصری را از اوارتوها الهام گرفته بوده است. به طور مثال در اطراف دریاچه ارومیه خانه های روستایی مانندی را می ساختند. این خانه ها ارتفاع زیادی داشته که از طبقه همکف آن استفاده نمی شده است. آنها برای در امان بودن از حیوانات وحشی و رطوبت، با قرار دادن نردبانی به طبقه بالا می رفته اند. این نردبان بعد از استفاده برداشته می شده است. از خانه ها به شکلی دیگر در شیوه پارسی در منطقه فارس استفاده می شده است.
به طور مثال شکل هایی شبیه به ستون های دوریک و ایونیایی را در داود دختر فارس (داود به معنی مادر) از زمان مادها و قزقاپان در سلیمانیه کردستان عراق، سکاوند در کردستان فعلی و فخرگاه در کردستان به صورت نقش هایی بر روی سنگ مشاهده می کنیم.
شاید بتوان منطق این شکل ها را در روش ساخت آنها یافت. معمولاً برای سوار کردن دو تیر بر روی یک ستون و نگهداری آنها به وسیله کنف خرما آنها را به هم بسته و سپس تخته ای روی آنها می گذاشتند.
در تخت جمشید این شکل چند جا تکرار شده است. سر ستون ها به صورت گله گاو ساخته شده، سپس با همین روش تیر سقف به آنها وصل گردیده است. یعنی در فاصله بین و کله گاو تیری قرار داده شده، سپس تیرچه ها روی آن قرار گرفته اند. این مثال ها تداوم را در معماری ایرانی نشان می دهد، چنانچه این روش ساخت ساختمان های ستوندار با پوشش تیر بعد از اسلام نیز ادامه پیدا کرد.

بیشابور
شهر تاریخی بیشاپور به استناد سنگ نبشه ای به دو خط اشکانی ساسانی که بر روی یکی از دو ستون در مکانی به نام جایگاه نذورات نقر شده، به سال 266 میلادی ساخته شده، ویرانه های این شهر تاریخی در فاصله 140 کیلومترشیراز و 23 کیلومتری غرب کازرون در حاشیه ی رودخانه ای که به همین نام معروف می باشد، قرار گرفته است.
شهر بیشاپور از لحاظ موقعیت طبیعی و جغرافیایی و مخصوصاً از نظر سوق الجیشی که هم اکنون حد فاصل بین دو استان فارس و خوزستان قرار گرفته و به صورت چهارراهی در گذرگاه تاریخ حائز اهمیت بوده است. این شهر که مرکز کوره شاپور (تقسیمات ایالتی زمان ساسانیان) بوده است، بیش از 2 کیلومتر طول و قریب 1 کیلومتر پهنا دارد.
شهر بیشاپور به صورت مستطیلی است که برای اولین بار در زمان ساسانیان طرح ریزی شده است و دور شهر دارای حصاری رفیع و قطور بوده که در جبهه شمالی آن به مقتضیات رودخانه شاپور دارای انحنا است و ارتفاعات مربوط به قلعه دختر به صورت یک قلعه و دژ نظامی و تدافعی مشرف به این شهر در جبهه شرقی آن ساخته شده است. اطراف حصار شهر دارای خندقی است که به منظور حفاظت بیشتر آب در آن جریان داشته است. در میان شهر دوخیابان وسیع و طویل به طور شمالی، جنوبی و شرقی و غربی عمود بر یکدیگر کشیده شده که در مرکز شهر یکدیگر را قطع می کنند و بناهای عظیم و کاخ ها و معابد و ایوان های مزین به موزائیک که ضمن کاوش های باستان شناسی در این مکان نمایان شده است، این شهر بزرگ ساسانی را به خوبی نشان می دهد.
اکثر محققین دوره تاریخی ساسانیان را مبتکر اصول شهرسازی و معماری می دانند. شکی نیست که در این زمین رقابتی برای شهرسازی، ایجاد پل، کاروانسرا، معابد و آتشگاه وجود داشته است، اما در اهمیت این شهر همین قدر بس است که محل یکی از معابد آناهیتا در این شهر ترتیب داده شده بود که در کتیبه کعبه زرتشت در نقش رستم به آن اشاره شده است.

ضمن عملیات اکتشافی در این شهر، علاوه بر معبد آناهیتا، کاخ اختصاصی شاپور، دو ایوان مزین به موزاییک و بنای یادبود شاپور و چند بنای دیگر از خاک آزاد شده است. در اینجا علاوه بر آثار دوره ساسانی بقایای سکونت دوره اسلامی (که در این قسمت از حفریات بر روی خرابه های برج و باروی زمان ساسانی در حاشیه رودخانه ظاهر شده است) شامل آثاری از صدر اسلام تا اوایل قرن پنجم هجری موجود است.
با پیروزی شاپور اول بر گوردیانوس امپراطور روم (در سال 241م)، سکه های طلایی که کشور مغلوب برای صلح پرداخت، خزانه شاهی را پر کرد. در میان اسیران رومی صنعتگران و نیروی کار با تجربه نیز دیده می شود و این فرصتی برای شاپور اول بوجود آورد تا شهر مورد علاقه خود بیشاپور را در محلی که رودخانه شاپور پس از عبور از دره تنگ چوگان وارد دشتی حاصلخیز می شود، بنا کند.
رودخانه شاپور در قسمت غربی شهر مانع طبیعی مناسبی برای جلوگیری از تهاجم دشمنان به حساب می آمد. در جنوب و شرق شهر نیز با کندن خندق راه نفوذ متجاوزان را بستند. استحکامات قلعه دختر در ارتفاعات شمالی شهر نیز علاوه بر محافظت از شهر، نقش جان پناه را برای درباریان ایفا می کرد. شهر بیشاپور با وسعتی برابر 155 هکتار بر خلاف شهرهای باستانی دیگر که به شکل پادگانی و دایره وار ساخته می شدند، از طرح "هیپودام ـ چهارگوش" تبعیت می کرده است.
بر اساس این طرح، همیشه بهترین موقعیت در طرف شرق است، زیرا در آنجا گرما و سرما ملایم است. طول شهر از شمال به جنوب 2 کیلومتر و عرض آن از شرق تا غرب یک کیلومتر بوده است. این شهردو خیابان عمود بر هم داشته که یکی شمالی ـ جنوبی و دیگری شرقی ـ غربی بوده است. شهر بیشاپور چهار دروازه به نام های دروازه هرمز، دروازه مهر، دوازه بهرام و دروازه شهر داشته و رودی از سرتاسر شهر می گذشته است. بر روی این رود فقط یک پل بوده که آثار آن هنوز باقی است.

شهر بیشاپور ازدو بخش تشکیل می شده است:
بخش شرقی آن ارک سلطنتی و محل احداث معبد و کاخ ها بوده و بخش جنوبی، عامه نشین. این بخش از شهر پس از انقراض سلسله ساسانیان و در دوران اسلامی، گسترش چشمگیری داشته و آثار و ابنیه های باقیمانده مانند مسجد، حمام و خانه ها دال بر این مدعاست که تا قرن هفتم ه‍.ق این شهر برپا بوده و زندگی در آن جریان داشته است.
در سال 1317 شمسی، موزه لوور به دکتر رومن گیرشمن ماموریت داد تا در این شهر حفاری و گمانه زنی کند. مجموعه فعالیت های وی و همراهانش تا سال 1321 ادامه یافت، اما با شروع جنگ جهانی دوم، فعالیت خود را ناتمام گذاشت و به افغانسان رفت. از سال 1347 تا 1357، دکتر سرافراز حفاری ها و کاوش های دیگری در این شهر باستانی صورت داد که بخش بزرگی از این شهر باستانی از زیر خاک بیرون آمد و دیوار حفاظتی شمال غربی، معبد آناهیتا، ایوان موزاییک، تالار شاپور، کاخ والرین، پل و مسجد شناسایی شدند.
تالار پذیرایی بیشابور
این تالار در جنوب شرقی معبد آناهیتا و در محوطه ای به وسعت 781 مترمربع بوجود آمده و شاید بتوان ان را از ردیف بزرگترین آثار معماری زمان ساسانی محسوب دانست.
به طوری که می دانیم، کاخ فیروزآباد دارای ایوانی رفیع بود که در پشت آن تالارهای مربع شکلی با گنبد و اطراف آن تالارهای مستطیل شکل و اطاق هایی به فرم مربع ساخته شده بود، یعنی شباهت کامل و نسبی با آثار معماری دوره پارت داشت و ایوان، محصور اصلی بنا محسوب می شد، اما تالار پذیرایی و تشریفات بیشاپور دارای مشخصات و ویژگی های منحصر به فرد است که برای اولین بار در تاریخ معماری ساسانی ظاهر می شود.
بدین ترتیب که نقشه و طرح این کاخ به صورت چلیپا (صلیب شکل) است که می توان آن را از اولین آثار ابداعی در هنر معماری ساسانی دانست و طرح این تالار در زمان ساسانی و بعدها چنان سرمشق معماران قرار می گیرد که کلیه آتشکده ها طبق نقشه آن ساخته می شود و در زبان اسلامی نیز سبک چهار ایوانی در بیشتر اماکن مقدسه به نام چهار صفه بوجود آمده است. تالار پذیرایی بیشاپور مرکب از چهار ایوان متقارن و متقابل که بر فراز آن گنبدی شلجمی شکل وجود داشته است. ایوان شمالی کاخ به طول 9 متر و به عرض 7 متر می باشد و با مدخلی به پهنای 8/1 متر به رواق جبهه شرقی راه می یابد و به همین ترتیب است سایر ایوان های این تالار.
این ایوان دارای پوششی ضربی و استوانه ای بوده است که هنوز بر فراز مدخل آن پنجره ای که به منظور اخذ روشنایی تعبیه شده بود، وجود دارد. هر یک از چهار ایوان این تالار با همین سبک و شیوه بوجود آمده بود. بنابراین کاخ پذیرایی بیشاپور با چهار درگاه به رواق یا کریدورهای اطراف آن راه می یافته است. صحن مرکزی کاخ به شکل مربعی است به طول و عرض 23×23 مترمربع که هر یک از جرزهای تشکیل دهنده مربع به اطاق 7 متر قطر دارد. بنابراین می توان استنباط کرد چنین پاطاق قطور و استواری به منظور ایجاد گنبد عظیم بر روی آنها بوجود آمده بود و در تمام آثار معماری زمان ساسانی چنین پاطاق و جرزهای قطوری دیه نشده است. اطراف کاخ پذیرایی را دالانی به پهنای 3/2 متر به منظور گردش دور آن فرا گرفته است که رواق جنوبی آن از یک سو به ایوان موزاییک شرقی و از جهت عکس آن به ایوان موزاییک شرقی و از جهت عکس آن به ایوان موزاییک غربی منتهی می شود و هم از این رواق، دالان غربی به معبد سردابه ای شکل آناهیتا راه پیدا می کند.
طرح تزئینات این تالار که دارای 64 طاقچه (نیش) می باشد، با تزئینات گچ بری و رنگ آمیزی بوده است که بیشتر از رنگ های اخرایی، زرد، سیاه و آبی استفاده شده است و در ایوان موزاییک جبهه غربی نیز به رنگ سبز برخورد کرده ایم. سقف ایوان ها را با گچ بری های کانت و نقوش برجسته اژدها و گل و برگ تزئین نموده اند، ولی درون طاقچه ها با خشت های گچی منقوش فرش شده و در حقیقت اولین قدم را در راه ایجاد معرق کاری برداشته اند.
از جمله آثار جالب توجه معماری در این کاخ، اقدام و عملیات مرمتی در زمان ساسانیان می باشد. به این ترتیب که در دالان شمالی و در مجاورت جرزها پاطاق گنبد، الحاقاتی به صورت دیوار قطوری که به منزل پشتبند جرزهای پاطاق می باشد، دیده می شود که معماران زمان ساسانی به منظور تقویت پاطاق ها در دو طرف دالان شمالی ساخته اند و معلوم می شود که در اثر فشار گنبد، لطمات و شکاف هایی از این سو به گنبد وارد شده که ناگزیر اقدام به ساختن این پشت بندها در دالان شمالی کاخ شده اند، زیرا در دالان جنوبی قرینه این نوع پشت بندهای تقویتی را نمی بینیم، ولی از عملکرد و نتیجه آن آگاهی نداریم.
ایوان موزاییک
در انتهای دالان های شرقی و غربی تالار تشریفات دو ایوان مزین به موزاییک وجود دارند که در جهت عکس یکدیگر قرار گرفته اند. ورودی ایوان ها از این دو رواق بوده و ایوان ها دارای طاق های هلالی و تزئینات گچ بری و رنگ آمیزی بوده اند. اطراف ایوان ها را رواق هایی فرا گرفته و صحن آنها با سنگ های ریز رنگین و منقوش فرش شده بود. در واقع کف ایوان ها با یک نوع قالی موزاییکی با طرح و نقوش گیاهی و انسانی تزئین می شده است.
سطوح جانبی ایوان ها را با گچ بری های ستون نما که روی آنها را با رنگ های قرمز و حاشیه سیاه و نوارهای آبی رنگ نقاشی شده بود، پوشانده بودند. ایوان موزاییک غربی نمونه ای از شاهکارهای هنر معماری و طرح های تزئینی عصر ساسانی است که مشرف به حیاط مستطیل شکلی است که قریب 33 متر طول و 20 متر پهنا دارد که علاوه بر شبه ستون های تزئینی، خود حیاط نیز با موزائیک های منقوش به شکل گل و گیاه و تصاویر ظریف در بخش طاقچه ها آراسته شده بود و یک ردیف سنگ های سیاه و رنگ حجاری شده به صورت بوم و زمینه جهت هم آهنگی و تناسب با این تزئینات و نقوش بکار رفته است. حیاط ایوان موزاییک علاوه بر طاقچه های تزئینی دارای پیلوت هایی می باشد.
آناهیتا، معبد عظیم بیشابور
این بنا به صورت مکعبی است که هر یک از اضلاع آن چهارده متر است و از سنگ های حجاری شده به ابعاد مختلف و بدون ملات به صورت دو جداره ساخته شده است و به سبک معماری هخامنشی با بست های آهنی به یکدیگر قفل و بست شده و به صورت یکپارچه درآمده است. چهار مدخل در سطوح جانبی این معبد وجود دارد که بلندی هر یک 75/3 و پهنای آن 6/1 متر می باشد. بر روی بدنه شمالی این بنا، چهار مجسمه گاو به صورت دو پشته نصب بود که هم اکنون دو مجسمه آن موجود است. این مجسمه ها علاوه بر جنبه تزئینی، سمبل و نشانه معبد است.
مطالعات بنا نمایشگر آن است که این نیایشگاه فاقد سقف مسطح بوده و با آنکه بنای چهارگوشی است، اما دارای گنبد هم نبوده است. برای ساختن چنین پرستشگاهی بر طبق برنامه قبلی و نقشه بنا پیش بینی گردیده که در عمق 6 متری از سطح زمین های اطراف خود ساخته شود تا آب رودخانه که در فاصله 250 متری آن جاری است، به درون معبد جریان یابد. برای این منظور سنگ آب پخش کن یا مقسم آب را به سه مجرا در انتهای دالان شرقی و در مکان مظهر آب به گونه ای حجاری و نصب کرده اند که مجرای سمت چپ آب را از کانال باریکی به عمق 6 سانتیمتری در طول دالان شرقی جاری سازد و در حالی که انشعابی از این جریان از مرکز دروازه شرقی وارد صحن نیایشگاه می شود. تصفیه آب پس از عبور از کانال حاشیه این رواق وارد جوی دالان شمالی می شود و انشعابی دیگر از آن جدا می شود که از دروازه شمالی وارد محوطه مرکزی می گردد و مازاد آب در انتهای این رواق وارد دالان غربی شده و به همان ترتیبی که در دالان شمالی و شرقی جریان داشت، سراسر دالان غربی را نیز سمت راست این سنگ تقسیم آب، یعنی تشدید و تضعیف جریان آب و کمک به دو مجرای دیگر بوده است.
با این توصیف معلوم می شود که در این مکان بازی با آب و نیایشگاه آن مورد توجه بوده است و دقت و رعایت چنین امر و تکنیکی برای گردش آب اهمیت و احترام خاصی مذهبی و توجه به نیایشگاه فرشته آب یعنی (رب النوع آناهیتا) را القاء می کند. به همین جهت بنای معبد بیشاپور نه تنهااز نظر ساختمانی و سبک معماری حائز اهمیت است، بلکه از نظر رعایت دستگاه های تنظیم و تقسیم و کنترل جریان آب نیز شایان توجه بوده و شاید فقط بتوان آن را با معبد بزرگ آناهیتا در استخر مقایسه کرد که متاسفانه از کیفیت معماری و نقشه آن آگاهی نداریم. در معبد آناهیتای بیشابور، نیایش آب به شکل بارز و معجزه آسا آمیخته به حس احترام و محبت جلوه گر شده است.

معبد بیشاپور سمبل یک پرستشگاه آب است. می توان آن را جایگاه نوازش و بازی با آب دانست، یعنی تنها عنصری از عناصر چهارگانه که به فرشته آناهیتا منسوب است. از طرفی سمبل حیوانی این رب النوع که به شکل گاو می باشد، در بالای بدنه شمالی این مکان و مقابل ورودی معبد نصب شده است.
از توجه به این ایزد در زمان ساسانیان همین قدر بس که ایزد دودمان ساسانی محسوب می شود و در آغاز سلسله ساسانی جد آنها، اردشیر و شاپور سرپرستی معبد آناهیتا را عهده دار بودند و در تمام دوره تاریخی این سمبل قوم پارسی مورد احترام و ستایش بوده است.

در بیشاپور بناهایی کشف شد که به اوایل این دوره مهم از تاریخ ایران مربوط می شود، یعنی همان دوره ساسانیان. درباره این دوره اطلاعات بسیار اندکی در اختیار است. علاوه بر آن آثار دیگری وجود داشت که به صورت کنده کاری و پیکرتراشی روی صخره های یک تنگه مجاور شهر قدیم دیده می شود. ضمناً مجسمه عظیم شاپور اول، پاشاه ساسانی نیز در آنجا قرار گرفته بود، کالبدی سنگی که سابق بر این در دهانه یک غار طبیعی برپا بوده است.
منابع تاریخی
اولین نقش برجسته بیشاپور که در ساحل چپ رود کنده شده و نام شاپور را بر خود دارد، به ورودی غربی شهر نزدیک تر است و بیانگر تاریخ بنیاد این شهر توسط شاپور اول، شاه ساسانی است. این نقش برجسته نشانگر صحنه ای از تاج ستانی شاپور اول از اهورامزدا است. اینها هر دو سوار بر اسب هستند. امپراطور گوردین سوم کشته شده و بر روی زمین دراز کشیده و امپراطور فیلیپ عرب در مقابل پادشاه پارس به زانو درآمده است. نخستین پیروزی شاپور اول بر رومی ها به پاییز سال 244 برمی گردد. ما فکر می کنیم که این تاریخ را می توان برای بنیاد شهر بیشاپور نیز درنظر داشت.
منابع اندکی از این شهر نامی برده اند و مربوط به دوره ساسانی هستند، نشان می دهند که شاپور اول تا چه حد به این بنیاد علاقه مند بوده است و چه مقدار تلاش برای زیباسازی و تزئین شهر و محدوده آن بکار برده است. این که جانشینان بلافصل شاپور اول نیز نقش برجسته های خود را در بیشاپور به جا گذاشته اند، امکان این باور را می دهد که دوره رونق این شهر لااقل تا آخر قرن چارم تداوم می یابد. چنین باوری از متاخرین نقش برجسته نشات می گیرد که ما این نقش برجسته را به شاپور دوم منتسب می کنیم.
از بیشاپور فقط در دو منبع مربوط به زمان شاپور اول نام برده شده است: یکی از آنها کتیبه ای است که ما آن را در خود بیشاپور کشف کردیم، منبع دوم در بخشی از شرح زندگانی مانی است که توسط خود وی نوشته شده است.
کتیبه ای که "آپاسای Apasay" نایب (حاکم) شهر روی یکی از ستون های یک بنای مجلل (در مرکز شهر) که شامل مجسمه ای از شاه بوده، حکاکی کرده، یادآور بازدیدی است که شاپور از این بنیاد جدید (در حال ساخته شدن) به عمل آورده است. آپاسای این بنای مجلل را که به هزینه خودش برپا کرده است، به پادشاه هدیه می کند. شاه که از این امر راضی بود، به وی "طلا، نقره، تعدادی غلام، کنیز و باغ و زمین" می دهد.
تاریخ این ماجرا مربوط به بیست وچهارمین سال سلطنت رسمی شاپور اول است، زیرا کتیبه از "آتش شاپور" صحبت می کند، یعنی همان آتشی که به هنگام تاجگذاری شاه جدیددر معابد افروخته شده بود. اگر تاریخ تاجگذاری شاپور اول سال 242 بوده، این بازدید باید در سال 266 و اگر تاجگذاری وی به سال 243 بوده، این بازدید باید در سال 267 انجام شده باشد. هرچه باشد، احتمالاً مربوط به عصر پایان یافتن کاخ های ارگ شهر، زیرا همان طور که باور ماست، کارها از ربع قرن پیش شروع شده بود. به این ترتیب می توان رضایت کامل شاپور را از این بازدید کاملاً درک کرد. در مورد دو نقش برجسته ای که بیانگر پیروزی وی بر والرین است، اجرای آن کامل و یا حتی تمام شده بوده است.
تاریخ دومین نقل مربوط به شهر بیشاپور نیز به زمان شاپور اول برمی گردد، زیرا مربوط به زندگی نامه مانی پیامبر (یکی از شخصیت های نزدیک شاه)، به نوشته خود اوست و وجود چنین شاهد مهمی از ارزش بی چون و چرایی و در اثبات این موضوع برخوردار است. این زندگی نامه شخصی که توسط پیروان مصری به زبان کوپت Copte (زبان آیینی) ترجمه شده، در مصر کشف شده و در پرتو خاک و آب و هوای سرزمین به بهترین حالت ممکن حفظ شده است. بخشی از آن که به ما مربوط به می شود، شامل خطوط زیر است:
1. شاپور شاه به پارس آمد، او به شهر شاپوررسید؛
2. یک بیماری بر او عارض شد؛
3. او خود را در خطر بزرگی دید؛
4. به معنای واقعی به فرجام خود رسید؛
5. هرمز شاه برخاست و به جای او تاج بر سر نهاد.
وابستگی شاه سالمند به محل اقامت خود نباید تعجب انگیز باشد. او پس از اقامت طولانی در پایتخت خود تیسفون و بازگشت به این شهرک جدید (که بر اساس امیال، سلیقه ها و فرمان های او حاصل شد و ساخته شده بود) و زندگی در میان دره ای شاداب همراه با درختان و عطر گل ها، استراحت خوبی برای این مرد بزرگ تامین شد. پادشاه و درباریان و اطرافیان او یا وقت خود را صرف شکار می کردند و یا اینکه به بازی می پرداختند که از بین آنها بازی چوگان یادمان خود را تا امروز در یکی از دره های مجاور باقی گذاشته است.
حکایات و نقل های مستقیم و شناخته شده ساسانی در مورد شهر بیشاپور همین بود و بس.
در بین منابعی که می توان آنها را منابع غیرمستقیم به حساب آورد، باید از سکه های ضرب شده ای نام برد که تاکید آنها بر نقشی است که این محل اقامت شاهانه در طول تمام دوره سلسله ساسانی ایفا کرده است.
همه قبول دارند که انتخاب یک شهر برای استقرار تشکیلات شاهانه برای خدمات ضرب سکه به اهمیت اداری، اقتصادی و تجاری مربوط می شده که آن محل آنها را بروز می داده است. با این وصف، می دانیم که بیشاپور مرکز یکی از کوچک ترین "خوره Khurra"ها یا منطقه های ایالت فارس بوده که این منطقه شامل شهرهای کازرون (که بعداً جایگزین بیشاپور می شود)، "نوبنجان Noubandjan" و "جره Djerra" بوده است. بدون تردید به دلیل هین مرکزیت بیشاپور است که در آنجا کارگاهی برای ضرب سکه دایر بوده است، زیرا به نظر نمی رسد که بیشاپور یک مرکز مهم صنعت یا مبادلات تجاری بوده باشد. در مورد شناسایی نام بیشاپور، آن گونه که در پشت سکه های ساسانی به شکل BIS نقش بسته، دیگر تردیدی وجود ندارد.
از توصیف هایی که مقدسی درباره بیشاپور کرده، سه قطعه آن دارای جذابیت است.
یکی از آنها توصیفی از یک مسجد است که در درون دژ قرار گرفته و کف آن با قطعات سنگ سیاه پوشیده شده است. این نیایشگاه دارای محرابی بوده که پیامبر در مقابل آن (آنطور که نقل سینه به سینه حکایت از آن دارد) نمازگزارده است. این توصیف جزییات مربوط به سنگفرش سیاه قابل توجه است، زیرا سنگ سیاه در منطقه وجود ندارد و باید با صرف هزینه بسیار زیاد از جای دوری آورده شده باشد. ظاهراً ر زمانی که شهر در آغاز یک افول بوده، احتمال بسیار کمی برای چنین اقدامی وجود داشته است. به نظر ما، جای تردید نیست که صفحات مرمر سیاه را از تالار مرکزی ایوان سه گانه مزین به موزاییک آورده اند، ایوانی که در زمان شاپور اول ساخته شده و ما آن را به سال 1941 از زیر خاک بیرون آوردیم. موزائیک ها حاشیه تالار را تشکیل می داده و مرکز تالار با صفحات بسیار زیبای مرکز سیاه سیقلی پوشانده شده بود که ما فقط قطعاتی از را یافتیم که بخشی از آنها خرد شده بود. کف زیر و رو شده، این احساس را بوجود می آورد که سنگفرش آن کنده شده است. مطمئن هستیم که این صفحات را برداشته اند تا از آنها برای پوشاندن کف یک مسجد جدید استفاده کنند.
قطعه دوم، کتاب مقدسی به یادآورنده مسجد دیگر بیشاپور، واقع در دژ است. ویژگی این مسجد در این است که همه آن از "مرمر" ساخته شده است. این مسجد در قبل از اسلام، محلی بوده که زندانیان را در آن نگه می داشتند.
کاخ B در نزدیکی دژ تنها بنای برپا شده توسط شاپور اول در بیشاپور است که تمام آن با سنگ های زیبای تراشیده شده برپا شده و شیوه ساخت و ساز و مصالح آن با نهایت ظرافت و دقت اجرا شده است. ما در جریان یک حفاری چند روزه در انتهای فصل آخر سال 1941 به زحمت دستی به این کاخ زدیم. این کاخ تنها کاخ در ایران است که منحصراً با سنگ ساخته شده است، زیرا دیوارهای خود کاخ های کوروش و داریوش در پاسارگاد، تخت جمشید و شوش از خشت خام بوده و دیوارهای کاخ های ساسانی از قلوه سنگ و گچ بوده اند. بلوک های حکاکی و پیکرتراشی شده نیز از همین کاخ بدست آمده است.
مهم برای ما این است که این کاخ، یعنی زیباترین کاخ مملکت، برای جادادن زندانیان مورد استفاده قرار می گرفته است. این زندانیان مطمئناً از قدرتمندترین شخصیت های زمان خود بودند و بدیهی است که در درجه اول حدس ما متوجه امپراطور زندانی شاپور اول، یعنی والرین می شود.
شهرسازی
بیشاپور یکی شهر سلطنتی بوده که یک پادشاه آن را برای خودش ساخته است. این شهر باید بیانگر سلیقه، قدرت و جلال و شوکت وی بوده باشد. این شهر باید همه نشانه های موفقیت ها، شکوه و جلال وی را بر خود داشته باشد. این شهر باید از طریق مشخصه ها و ویژگی های یادمانی و عظمتی که دارد، سنت های عصر بزرگ هخامنشی را در تاریخ شهرسازی ایرانی تجدید حیات کند. این شهر یک "ورسای ساسانی" بوده است، این شهر یک اقامتگاه بهای برای پادشاه و دربار، وابستگان و خانواده و خویشاوندان او بوده است. شهر بیشاپور مثل ورسای، بیانی از قدرت، شکوه و جلال بوده است.
طرح شهر جدید، در دشت بیشاپور و در خروجی یک تنگه پیاده شد. این دشت را رودی شاداب می کند که نام شاه را بر خود دارد. نقش برجسته های پیکرتراشی شده روی شیب های تند عمودی این تنگه به نظر مهرهای عظیمی می رسند که گویی آنها را ارباب غول آسایی بر این صخره ها کوبیده است.
این شهر دارای چهار دروازه بوده است. هر یک از این دروازه ها را در وسط هر یک از جبهه های شهر احداث کرده بودند. نام این دروازه ها را جفرافیدانان قرون وسطی ذکر کرده است. این دروازه ها را هنوز هم می شود تشخیص داد. از این دروازه ها دو خیابان بزرگ شروع می شده، مثل "کردو Cardo" و "دکومانوس Decumanus"، این دو خیابان بخش های مختلف یک شهر را طی می کرده و در مرکز شهر با زاویه های قائمه همدیگر را قطع و شهر را به چهار قسمت کاملاً معین و محدود تقسیم می کردند. وجود احتمالی یک میدان در محل تقاطع دو شریان اصلی قابل رد کردن نیست. این فرضیه به همان قدر پذیرفتی است که در آنجا یک یادمان با دو ستون و یک مجسمه از شاپور اول برپا بوده که در دو طرف آن دو محراب آتشکده تکیه داشته است، دقیقاً مثل شرق تختگاه داریوش کبیر که بر روی یک نقش برجسته تخت جمشید قرار دارد. خاستگاه این یادمان، سوری است و نام آپاسای نیز که آن را برپا داشته، سوری است. همچنین پیمانکاران دست دومی که آن را اجرا کرده اند، سوری بوده اند و علامت کنده روی بلوک های سنگ با حروف یونانی بوده است.
بنابراین آن را سوری هایی ساخته اند که از رعایای روم بوده اند. حضور آن در تقاطع دو راه، پاسخی به تمایل رومی ها برای شکستن یکنواختی خیابان ها و دادن یک تزئین به آنهاست و همین یادمان تبدیل به عنصر زیبایی شناختی شهری، به خصوص از زمان امپراطور "سپتیم سور Septime severe" می شود. "مجسمه های باشکوه" یا "گروه های یادمانی" بیشتر از نوع کارکردی هستند تا معمارانه.
مسیر یکی از خیابان ها از جنوب شرقی به طرف شمال غربی بوده است. این خیابان از شهر می گذشته و در طول مسیر خود به رودخانه می رسیده که پلی باشکوه و یادمانی با لاشه سنگ بر روی آن زده شده بود. ملات این سنگ ها آهک است که از گچ آمیخته با خاکستر چوب به عمل آمده است. استفاده از این ملات تا بوجود آمدن اولین نوع سیمان (در حدود یک ربع قرن پیش) پابرجا بوده است.
دو پایه پل که روی ساحل رود در معرض دید قرار گرفته، هنوز هم برپاست و چون پل احتمالاً دارای دو چشمه بوده، لذا باید در وسط رود نیز پایه ای وجود می داشته است. این پل که کوچکتر بوده، باید شبیه به سه پل شوشیانا بوده باشد که این سه دستگاه پل عبارتند از:
پل "پای پل" روی کرخه، در شمال شوش که فقط پایه های پایین آن باقی مانده است، پل دزفول روی آب دز که بارها مرمت شده و از این سه دستگاه پل، تنها پلی که هنوز هم کار می کند و بالاخره پل شوشتر روی کارون که از میان شکسته است. این هر سه پل از کارهای زندانیان رومی شاپور اول بوده اند و شاید هم همین زندانیان بوده اند که پل بیشاپور را ساخته اند.
آثار کاملاً صاف و مستقیم دیوار حصار شهر و وضع منظم این چهار دروازه در انتهای دو محور بزرگ، گویای اصول شهرسازی رومی است. وضع کوچه هایی که بدون دقت زیاد کادرهایی را تشکیل می دهند و گویای یک جهت محوری هستند و همچنین تقارن آنها، باز هم موید اصول شهرسازی رومی است. کوچه ها و خیابان های این شهر قائم الزاویه با درنظر گرفتن جهت و حالات بادهای این ناحیه ساخته شده اند. این بادها نباید با شدت وارد شهر می شدند، ولی همانطورکه افلاطون و ویترو سفارش کرده اند، باید با برخورد با زوایای خانه ها می شکسته اند. ایلامی ها قبلاً در هزاره دوم پیش از میلاد این اصول شهرسازی را اجرا می کرده اند که شهر شوش ساخته شده در دوره ایلامی نشان دهنده اجرای چنین اصولی است.
زاویه شرقی بیشاپور را محله شاهی با ابعاد حدود 500×400 متر اشغال می کرده و به این ترتیب از طرح "هیپودام Hippodame" تبعیت می کرده است. بر اساس این طرح، همیشه بهترین موقعیت در طرف مشرق است، زیرا در آنجا گرما و سرما ملایم است. هیپودام در این احکام یا درس ها، درست مثل افلاطون و ویترو، اصولی را بیان می دارد که این اصول خیلی پیش از آنها توسط سازندگان شهرها در مشرق زمین شناخته شده بود و از قبل آنها را پیاده می کردند. به این ترتیب است که در شهر ایلامی چغازنبیل "دورـ اونتاش"، بنیاد جدید مذهبی اونتاش ـ گال که به تاریخ حدود 1250 قبل از میلاد ساخته شده، محله شاهی با کاخ های متعدد آن، زاویه شرقی شهر را اشغال می کرده است. در بیشاپور کاخ های سلطنتی دقیقاً همین منطقه را اشغال کرده اند.
کاخ ها شهر بیشاپور در ورودی شهر از طریق دروازه شرقی، به صورت انبوهی معمارانه برپا شده بود که مطلوب شهرهای امپراطوران رومی بوده است و به این ترتیب "بانیان شهرسازی یادمانی" یک نواختی شهرها را می شکستند، لذا مجموعه ساخت و سازهای بزرگ درباری باید به طور ناگهانی این چنین ظاهر شده باشند. این مجموعه شامل بخش های زیر است:
کاخ A، که در میان ایوان سه دهانه مفروش با موزاییک و حیاط کاخ بعدی قرار گرفته که دارای تزئین مشابهی است. آتشکده عظیم که ما حفاری های چندانی روی آن انجام ندادیم، ولی به خودی خود گویای بازمانده هایی از شکوه تنزل یافته است. این کاخ ها امکان بازشناسی هدف واقعی محوطه را فراهم می کند و امکان داوری درباره حالتشان را در لحظاتی می دهند که در آن لحظات شاپور اول روزهای خود را در یکی از این اقامتگاه های شاهی به پایان می رسانده است.
به نظر می رسد که گروه ساختمان نزدیک به هم "insula" که مختص شهرهای یونانی و رومی است، در بیشاپور وجود نداشته است. خانه های این گروه از ساختمان ها از پشت به هم چسبیده و ورودی آنها به دو خیابان باز می شده است. در اینجا پیرامون هر خانه ای را باغی احاطه می کرده و فضاهای اطراف خانه ها منظره شهری تهویه شده را بوجود می آورد. روم امپراطوری مملو از گیاهان بوده است. شاید این سلیقه را از شرق وام گرفته که در آنجا سبزی و آب های جاری خیلی دلچسب تر از شکل های تزئینی هستند.
بیشاپور که مساحت آن حدود 155 هکتار بوده، شهر پرجمعیتی نبوده است. بنابراین خرابه های خانه ها که عموماً فضادار هستند، در باغ های وسیعی محاط بوده اند. این حالت بیشتر شرقی و برخلاف شهرهای یونانی و رومی است.
این اقامتگاه های اربابی و اعیانی که مثل کاخ های شاهی، بعدها مجدداً مورد استفاده قرار گرفته و دستکاری شده اند، هنوز هم دارای پاره ای فواید هستند، زیار فکر مایه ای درباره اقامتگاه های عصر اوایل ساسانی ارائه می دهند. این احتمال غیرممکن نیست که قشر نجبایی که در آن خانه ها سکونت داشتند، درصدد بودند تا از شاهان و شاهزادگان تقلید کرده و خانه هایشان را با گچ بری، موزاییک و نقاشی بیارایند. آنها پیرو بزرگان و فرماندهان خود بودند، آنان طول دوره ای از بهار در این شهر اقامتگاهی می ماندد و در بناهای فضاداری زندگی می کردند که نباید شبیه به خانه های فقیرانه مردان مشهور یونان باستان مثل میلتیاد، ارسطو یا تیمستوکل باشد. در یونان، خانه های زیبایی که دارای رواق بوده اند، فقط در جریان قرن های اول میلادی ظاهر می شوند.
خیابان ها و کوچه های بیشاپور که املاک متمرکز شده ای را از یکدیگر جدا می کرده اند، مثل معابر شهرهای رومی یکنواخت نبودند. می بینیم که یک یادمان دو ستونی با مجسمه شاپور اول یک چهار راه را تزئنی می کرده و به همین دلیل ستون های منفرد، رواق ها، طاق های پیروزی یا چهارطاقی ها نیز چشم انداز مستقیم هر یک از معابر را قطع می کرده است.
تاریخ بنیاد بیشاپور
شهر بیشاپور روی زمینی بکر بنیان گذاشته شده است. قصه های بعدی که ظاهراً ادعا دارند این شهر از زمان های افسانه ای وجود داشته و اسکندر آن را ویران کرده و شاپور آن را بازسازی کرده است، همه به تصورات عامه تعلق دارد.
کتیبه آپاسای که روی یکی از ستون های برپا شده به مناسبت بزرگداشت شکوه و جلال شاپور اول کنده شده، باید یادآور بازدیدی باشد که این شاه در بیست و چهارمین سال سلطنت خود از بیشاپور به عمل آورده است. در این زمان کارهای ساختمانی محوطه آنچنان پیشرفته و چنان مجلل بوده است که شاه را بسیار خرسند کرده و آپاسای را با هدایای بسیار گرانبهایی نوازش کرده است. این تاریخ موید آن است که ابتدای کارهای روی محوطه به خیلی جلوتر می رود.
در نتیجه تاریخ ابتدای کارها و برپا شدن شهر به سال 244 خواهد بود.

گردشی در شهر تاریخی بیشاپور
ارگ سلطنتی
در زاویه شرقی بیشاپور، محله شاهی یا ارگ سلطنتی بنا شده بود. در این محل کاخ های شهر بیشاپور در محل ورودی شهر از طریق دروازه شرقی به صورتی برپا شده بود که مطلوب شهرهای امپراطوران رومی بود. به این ترتیب بانیان شهرسازی یادمان یکنواختی شهر را می شکستند و مجوعه ساخت و سازهای بزرگ درباری را این چنین ظاهر می کردند. ارگ سلطنتی شامل معبد آناهیتا، ایوان موزائیک، تالار شاپور و کاخ والرین است که یک به یک به توصیف آنها می پردازیم.
معبد آناهیتا
مهم ترین و سالم ترین ساختمان بیشاپور، معبد بزرگ آناهیتاست که برای نیایش آب و مراسم مذهبی مربوط به آن ساخته شد. این بنا به صورت مکعب به ضلع 14 متر است و از سنگ های قالبی حجاری شده، بدون ملات و دو جداره که با بست آهنی به هم وصل شده اند، ساخته شده است. این بنا بدون سقف بود. معبد آناهیتا حدود هفت متر پایین تر از سطح زمین های اطراف ساخته شده و با توجه به بلندای 14 متری ساختمان، فقط 7 متر آن از سطح زمین پیدا است. تردیدی نیست که این شیوه معماری ادامه معماری هخامنشی است. این بنا چهار مدخل در چهار طرف دارد که بلندی آنها 57/3 و پهنای آنها 60/1 متر است. روی بدنه شمالی، چهار مجسمه گاو، مانند سر ستون های هخامنشی، به صورت دو پشته و معکوس نصب شده و نماد ویژه معبد است؛. در حال حاضر تنها دو مجسمه وجود دارد. حالت نگاه کردن این مجسمه ها رو به پایین است و گاوها تصویر خود را در آب و آینه می بینند. دور تا دور بنا را دالان هایی مسقف فرا گرفته و به راحتی می توان دور آن چرخید. از دالان جنوبی فقط برای ورود به صحن معبد و اجرای مراسم استفاده می شد. طول دالان ها 22 متر و پهنای آنها 83/1 متر است. پهنای دالان جنوبی 90 سانتی متر است. شیب مجرا و نحوه تقسیم آب از مهندسی دقیقی برخوردار است و ابتدا آب قنات و سپس آب رودخانه وارد دالان ها و پس از آن به صحن مرکزی هدایت می شد. بدون سقف بودن معبد موجب می شد تا بر اثر تابش نور آفتاب به چهار ضلع معبد، انعکاس منشوری پدید آید و نور در آب داخل معبد منعکس شود. در این حالت آب موجود مانند آینه صاف و صیقلی می شد و تصویر گاوهای نگهبان معبد در آن مشهود بود.
در شمال مجموعه ارگ سلطنتی بقایای بنایی سنگی به چشم می خورد. پس از کاوش های به عمل آمده در سا= های 1321-1317 شمشی به نظر می رسید که این محل آتشکده باشد، ولیکن در تحقیقات مفصل تر که بعدها صورت گرفت، مشخص شد که این محل پرستشگاه و یا معبد آناهیتا بوده است.

درباره واژه آناهیتا باید گفت که ایرانیان باستان برخلاف نظر ناآگاهان یا غرض ورزان، آتش پرست نبوده اند، بلکه چهار عنصر آب، خاک، باد و آتش را مقدس می شمردند و برای هر یک از این عناصر، الاهه ای داشتند که نماد آن عنصر بود. در ایران باستان برای آب به دلیل حیات بخش بودن و پاک کنندگی این عنصر، قداست ویژه ای قایل بودند و آناهیتا الاهه آب های زمینی، مظهر زایش، زیبایی و تمامی چیزهای خوب بوده است. این پرستشگاه به آناهیتا فرشته پاسدار آب تعلق داشته و محلی برای نیایش آب بوده است.
این مکان که برای استفاده از آب رودخانه شاپور در عمق 6 متری زمین ساخته شده، مکعبی شکل و هر ضلع ان 14 متر است. آب رودخانه از طریق کانالی سنگی در فاصله 250 متری و از دو دریچه ورودی وارد معبد شده و پس از آن که ارتفاع آب به حدود 20 سانتیمتر می رسیده، از یک دریچه خارج می شده است. کف معبد با سنگ هایی به ابعاد 91×91 سانتیمتر فرش شده است.

سقف معبد روباز بوده و در چهار طرف معبد سر گاوهایی وجود داشته است. داخل اغلب سنگ ها که دو جداره هستند، بست های فلزی بکار رفته که از داخل به یکدیگر متصل هستند.
مراسم نیایش آب در زمان های بخصوصی اجرا می شده است. آب رودخانه از کانال سنگی وارد حوض معبد می شد. در گوشه شمال غربی و پایین معبد اتاقکی وجود دارد که مخصوص میراب یا مقسم آب بوده است. در این محل میرآب جریان آب را برای استفاده در داخل معبد تنظیم می کرده است. در این اتاقک، سنگ مستطیل شکلی با سه روزنه وجود دارد که به نام سنگ مقسم آب مشهور است.

در داخل این روزنه ها، موانع کشو مانندی بوده است. این کشوها آبی را که از جهت شمالی یا جنوبی وارد کانال های سنگی اطراف راهروها می شده، تنظیم و تقسیم می کرده اند. این کانال های 20 سانتیمتری از دو دریچه، آب را به داخل معبد هدایت می کرده اند. به این دلیل، آب بدون پیچش و آرام و غیرمحسوس در جریان بوده است. نوری که از بالا به معبد می تابیده و بر روی دیوار معبد منعکس می شده، قداست ویژه ای به وجود می آورده است. پس از پایان مراسم، مقداری آب در کانال باقی می مانده که با برداشتن مانع، از خروجی غربی کانال ها خارج و از طریق رشته قناتی به رودخانه هدایت می شده است. آب باقیمانده در کف معبد به حوضچه بیرون معبد برده می شده و مورد استفاده قرار می گرفته است.
ایوان موزاییک
دو ایوان موزائیک در شرق و غرب تالار وجود دارد که طرح های موزائیک کف آن بی نهایت زیباست. افزون بر آن تمامی تالار با گچ بری های بسیار زیبا و هنرمندانه از نقوش گل و گیاه، نقش های هندی و انسانی با یک نوع گل تزیین شده است. رنگ موزائیک ها سفید ، سیاه ، سبز ، قرمز ، زرد و لاجوردی و دارای طرح ها و تزئینات جالبی است. تصاویر موزائیک افرادی را نشان می دهد که منسوب به خانواده شاهی و طبقات ممتاز شهر بیشاپور بودند. در این تصاویر زنان تاج باف، چنگ زن و مردان و زنان اشرافی نشان داده شده است. تصاویر سرِ زنان و مردان و نیز شکل فرشته، مرغ و درخت با حاشیه بسیار زیبا، با موزائیک نقش شده است. به نظر باستان شناسان سقف تالار احتمالاً در دوره نرسی ترک برداشته و سپس فرو ریخته و در نتیجه تغییراتی در بنا به وجود آمد؛ از جمله ساختمان دو پشت بند به آن افزوده و به عنوان خانه های مسکونی استفاده شد. صحن تالار نیز به عنوان حیاط کاربرد پیدا کرد. وجود چاه فاضلاب به ژرفای 7 متر در وسط صحن، دلیل این مدعاست.
ساخت ایوان های رفیع با طاق های بلند هلالی، از خصوصیات عمده معماری ساسانی و مورد علاقه معماران این دوره بوده است. در دو طرف تالار تشریفات (تالار شاپور)، دو ایوان مشرف به حیاط که در جهت عکس یکدیگر قرار دارند، بنا شده بود. از این ایوان ها و حیاط متصل به آن را با موزاییک فرش کرده بودند که در آنها سنگ های ریزی به ابعاد 5/5×5 میلیمتر در رنگ های قهوه ای، سیاه، آبی، سبز، استخوانی و بنفش که رنگ های مورد علاقه پادشاهان ساسانی بوده، بکار رفته.
این موزاییک ها بر روی ملاتی از گچ به قطر 10 سانتیمتر نصب شده بودند و بر روی آنها نقش های بسیار زیبایی از تصاویر انسان، گیاهان، پرندگان و زنانی که در حال گلدوزی هستند، به چشم می خورد. بسیاری از این موزائیک ها را دکتر گیرشمن پس از حفاری از این محل انتقال داده که اکنون در موزه لوور فرانسه اند و نمونه هایی از آنها نیز در موزه ملی ایران وجود دارد. وجه تسمیه این بنا نیز به دلیل نوع کاشی ها و موزاییک هایی است که در آن بکار رفته است و مقداری از آنها در محل قابل رویت اند.
در اطراف ایوان طاقچه هایی وجود دارد که گچبری های رنگی بسیار زیبا و همچنین نقش هایی از موزاییک در داخل آنها وجود دارد. در اطراف دیوارهای ایوان موزاییک ازاره ای از سنگ گرانیت به ارتفاع 50 سانتیمتر نصب و کف ایوان نیز با موزاییک منقوش شده است. مصالحی که در معماری دوره ساسانی بیشتر مورد استفاده قرار می گرفته، ملات گچ بوده است.
در این بنا از سنگ لاشه و گج استفاده شده است. برای مثال، روی دیوارها با لایه 7 تا 15 سانتیمتری از گچ پوشیده شده است که با گذشت قریب به 17 قرن این گچ کاری ها هنوز پابرجاست. گچی که در آن زمان استفاده می شده، به شکل نیم پز بوده که با نوع گچ امروزی متفاوت است. گفته می شود که این ایوان، سرای شخصی شاپور بوده و هیچ کس بدون اجازه ی وی حق ورود نداشته است. اطراف ایوان، تالارها و راهروهایی بوده که تالار شاپور و ایوان موزاییک را به هم مرتبط می کرده اند.

تالار شاپور (تالار چلیپا)
بیشاپور در واقع شهر سلطنتی بوده و در ساخت آن سلیقه شاپور رعایت شده و مظهر قدرت، جلال و شوکت این شهریار بوده است. شاپور می گفت: بیشاپور باید همه نشانه های پیروزی ها و شکوه مرا با خود داشته باشد. این شهر باید ویژگی های یادمانی عظیمی داشته باشد تا سنت های دوران شکوهمند هخامنشی را در تاریخ شهرسازی ایرانی نشان دهد.

بیشاپور کاخ ساسانی بوده است. اقامتگاه بهاری شاپور و وابستگاه و خانواده ی وی. شاپور اول برای پذیرایی از میهمانانش به تالاری عظیم نیاز داشته تا شکوه و منزلت خود را به نمایش گذارد.
مقدسی، جغرافیدان مشهور عرب دوره سامانی (381-345ه‍.ق) در کتاب خود (کتاب التقاسیم فی معرفت الا قالیم)، درباره تالار شاپور می نویسد: در این شهر کاخ زیبایی بوده که تمامی آن از سنگ های زیبای تراشیده شده برپا شده و شیوه ساخت و ساز و مصالح آن با نهایت ظرافت و دقت اجرا شده است. این تنها کاخ در ایران است که منحصراً از سنگ ساخته شده است. دیوار کاخ های کوروش و داریوش در پاسارگاد، تخت جمشید و شوش از خشت خام بوده و دیوار کاخ های ساسانی از قلوه سنگ و گچ. این تالار حدود 780 مترمربع زیربنا داشته است.
اولین بار در تاریخ معماری ساسانی و ایران از طرح ساخت چهار ایوان مقابل هم (چلیپا) در این تالار استفاده شده است و طراح آن خود شاپور بوده است. این محل برای پذیرایی از میهمانان و تشکیل جلسات رسمی احداث شده بود. سقف این تالار به شکل گنبد و اولین بار بود که در تاریخ معماری ایران از این نوع سقف استفاده شده است. ارتفاع سقف گنبد تا کف تالار حدود 25 متر بوده است. قطر دیوارهای این تالار برای تحمل فشار زیادی که از گنبد عظیم سقف وارد می شده، به 7 متر می رسیده است.

بعدها این شیوه (ساخت سقف های گنبدی و ایوان های چهارگانه متقابل) بر معماری اسلامی و ساخت مساجد تاثیر گذاشت. در اطراف این تالار حدود 64 طاقچه واقع شده بوده که اغلب گچبری های زیبا با طرح گل های لوتوس و چلیپاهای درهم داشته اند. در قسمت شمالی و جنوبی تالار شاپور دو ایوان بزرگ واقع شده بود که با کاشی ها و موزاییک هایی که شرح آنها داده شد، با طرح های زیبایی تزیین شده بودند. کف تالار و دیوارهای آن گچ اندود بوده و به سبک ایوان های موزاییک نقش های زیبا و رنگ آمیزی شده چشم نوازی داشته است.
کاخ والرین
در فاصله 150 متری شرق تالار تشریفات و محور دالان جنوبی آن، بقایای فروریخته بنایی وجود دارد که با سنگ نگارگری شده و به نام کاخ والرین شهرت یافته است. گیرشمن این محل را زندان والرین نام نهاده بود، ولیکن با ملاحظه خصلت های پادشاهان ایران که بزرگ منش بودند و به اسیران احترام می گذاشتند، این محل نباید زندان والرین باشد. پس از پیروزی شاپور اول بر امپراطور روم، والرین (پوبلیوس لیسینیوس والریانوس، جلوس 253، مرگ 260م) به همراه 70000 لژیونر رومی اسیر می شوند. برخی از این اسیران را که در کارهای ساختمانی و عمرانی استاد بودند، به نواحی غربی ایران می آوردند تا در کار ساخت و ساز و احداث ابنیه، سدها و پل ها از مهارشان بهره گیرند.
سدهای قیصر، شوشتر و شادروان یادگار رومیان اسیر شده اند. گویا خود والرین نیز در کارهای ساختمانی و کارهای عمرانی تجربه داشته و دانشگاه جندی شاپور با نظارت وی و مدیریت اسیران رومی و سوری (حرانی) ساخته شده است. در خوزستان بناها و آثار متعددی وجود دارد که در عهد ساسانیان و به دست اسیران رومی ساخته شده اند. در شهر بیشاپور کاخی با سه هزار مترمربع زیربنا وجود داشته که به علت فروپاشی و به هم ریختگی و قرارگرفتن بخش وسیعی از کاخ در زیر جاده کازرون ـ قائمیه محدوده آن غیرقابل تشخیص است.
آنچه در حال حاضر از زیر تل های خاکی بیرون آورده شده، مبین این مطلب است که قسمت اعظم کاخ از سنگ ساخته شده بوده است. سنگ های بکار برده شده در این کاخ مانند سنگ های معبد آناهیتاست و اغلب با بست های آهنی به هم قفل می شده اند. حفره هایی در میان سنگ ها وجود دارد که شاید به نظر برسد جزو معماری کاخ و به منظور خاصی تعبیه شده باشند، ولیکن به احتمال قوی این حفره ها محل بست های آهنی بوده و یا با سرب مذاب پر می شده اند تا بر استحکام بنا بیافزایند. گویا یعقوب لیث صفاری در تعقیب معتمد خلیفه عباسی و لشگرکشی به بغداد (262ه‍.ق) از بیشاپور عبور کرده و از فلزات موجود در دل سنگ ها برای ساختن ادوات جنگی (شمشیر و سپر) استفاده کرده است. شاید هم افراد محلی به طمع این که در داخل بناها طلا و جواهر جاسازی شده است، سنگ ها را شکسته و فلزات داخل آن را برده اند. به هر حال، بیشاپور اول امپراطور والرین را در این کاخ اسکان می دهد تا هم تحت نظرش باشد و هم با احترام در این محل و در کنار تالا شاپور و محله شاهی زندگی کند.
ستون های یادبود
در قسمت مرکزی شهر و در تقاطع دو خیابان اصلی بیشاپور میدانی با دو ستون یادبود وجود داشته است. بر روی ستون شمالی دو کتبیه به زبان های پهلوی ساسانی و پهلوی اشکانی وجود دارد. شاپور در این کتیبه ها چنین نقل می کند: "در سال 43 مطابق ساتل 261 میلادی، دستور دادم به اپسای دبیر یا اپسای حرانی (که مردی از حران بوده) که این شهر را بسازد.

منابع اندکی از این شهر نامی برده اند، مربوط به دوره ساسانی هستند و نشان می دهند که شاپور اول به این بنیاد علاقه خاصی داشته و برای زیباسازی و تزیین شهر و محدوده آن تلاش کرده است. کتیبه های موجود بر روی ستون های یادبود تنها منبع موجود در خصوص تاریخ مدون و مکتوب شهر بیشاپور است. این کتیبه ها را اپسای دبیر، سازنده شهر بر روی یکی از ستون های مجلل که شامل مجسمه بسیار زیبایی از شاه بوده، حکاکی کرده است. کتیبه یادآور بازدیدی است که شاپور از این بنیاد جدیدی (در حال ساخت) به عمل آورده است. مجسمه بسیار زیبای شاپور اول از سنگ گرانیت تراشیده شده و جلوی ستون ها قرار گرفته بود. شاه که از کار خود در تحسین اپسایخشنود بود، به وی طلا، نقره، تعدای غلام و کنیز، باغ و زمین جایزه داد.
تاریخ این ماجرا مربوط به بیست سال سلطنت رسمی شاپور اول است، زیرا در آن از بیست سال و چهارمین آتش شاپور صحبت می کند، یعنی همان آتشی که به هنگام تاجگذاری شاه در معابد افروخته می شد. بازدید از این محل در سال 266 میلادی صورت پذیرفته و شاپور از هنرمندان کاملاً رضایت داشته است.
این میدان و اطراف ستون های یادبود که دروازه اسلام نیز نام داشته است، محل پذیرایی مختصر از مهمانانی بوده که از دروازه غربی وارد شهر می شده اند. دو سنگ در اطراف ستون ها بوده وجود داشته که احتمالاً محل استقرار سربازان محافظ بوده است و شاید پس از اجرای مراسم رسمی که شاپور اول در آن شرکت می کرده، میهمانان خارجی به طرف کاخ (تالار شاپور) هدایت می شده است. در حفار ی های فرانسویان که برای دستیابی به لوح یا هر اثر تاریخی دیگر صورت گرفت، زیرا این ستون ها خالی شد که بعدها کاوشگران ایرانی آن را ترمیم و ستون ها را با بتن مسلح برپا کردند.
ستون ها، سرستون هایی با نقش گل و گیاه دارند که تقلیدی از هنر قومی است که در سایر آثار دوره ساسانی مشابه آنها به چشم می خورد. طول هر یک از ستون ها 7/3 متر و سنگ های زیر آن از سه طبقه تشکیل شده است. بعدها در دوره اسلامی در اطراف ستون ها بناهایی از قبیل مسجد، حمام و کاروانسرا احداث شده و مورد استفاده قرار گرفته است. در کاوش های به عمل آمده از این محل مشخص شده که تا اواخر قرن هفتم ه‍.ق، حیات در این شهر ادامه داشته است. در حال حاضر هیچ اثری از مجسه شاپور در محل ستون های یادبود باقی نمانده و این مجسمه در هر یک از موزه های مشهور دنیا نیز وجود ندارد.
در جوار خیابان شرقی ـ غربی و نزدیکی ستون های یادبود، آثار باقیمانده حمامی از دل خاک بیرون آمده است. این حمام، خزانه آب و گرمخانه داشته است. محفظه هایی که برای انتقال حرارت حاصل از آب گرم به داخل گرمخانه تعبیه شده بود، قابل رویت است. این حمام در دوران اسلامی ساخته شده و آب آن از طریق قنات و از رودخانه شاپور تامین می شده است. در سطح شهر بیشاپور چاه های متعددی وجود دارد که همه آنها برای تامین آب شهر از طریق رودخانه شاپور مورد استفاده قرار می گرفته اند.
پل
در انتهای خیابان شرقی ـ غربی و در قسمت شرق آن پلی بر روی رودخانه بیشاپور وجود داشته که به پل گبری یا پل جبری مشهور بوده است. وجه تسمیه آن شاید به دلیل زندگی زرتشتیان در این شهر بوده است. مصالح بکار برده شده در این پل بیشتر لاشه سنگ و ملات است. این سنگ ها آهکی هستند و از گچ آمیخته با خاکستر چوب به عمل آمده اند. از این ملات تا کشف اولین نوع سیمان استفاده می شده است.
دو پایه پل که بر روی ساحل قرار دارند، هنوز هم سرپا هستند. چون پل احتمالاً دو چشمه وجود می داشته است. این پل کوچکتر بوده، باید شبیه به سه پل شوشان بوده است. این سه پل عبارتند از: پل پای پل بر روی رودخانه کرخه در شمال شوش که فقط پایه های پایین آن باقی مانده است. پل دزفول بر روی رودخانه دز که بارها مرمت شده و تنها پلی است که هنوز هم کار می کند و پل شوشتر بر روی کارون که از میان شکسته است. این هر سه پل از کارهای اسیران رومی شاپور اول بوده و شاید هم همین رومی ها پل بیشاپور را ساخته باشند.
برجک ها
در قسمت پایین ارگ سلطنتی برجک ها یا در واقع دیوارهای حفاظتی احداث شده بود که بقایای آنان از زیر خاک بیرون آورده شده اند. ارتفاع این برجک ها حدود 12 متر و عرض آنها حدود 9 متر بوده است.
بر روی این برج ها راهروهایی بوده است که تا قلعه دختر ادامه داشته و سربازان نگهبان در این راهرو وظیفه حفاظت و نگهبانی از ارگ سلطنتی را عهده دار بوده اند. در پشت برجک ها اتاق هایی برای استراحت نگهبانان وجود داشته است. این برجک ها در بدو امر در کنار هم و بدون وجود فضای خالی بین آنها ساخته شده اند، اما بعدها برای تامین فضای دید از همه سو و جلوگیری از نفوذ دشمن به محوطه حفاظت شده تعدادی از برجک ها را یک در میان تخریب کرده اند.
مسجد جامع
در جنوب شهر بیشاپور قسمت هایی از یک بنا از زیر خاک بیرون آورده شده است. این مکان، بنا بر آنچه استخری در کتاب خود مسالک الممالک یاد می کند، مسجد جامع بوده است. این بنا از ابتدا مسجد نبوده، بلکه ساختمانی مربوط به دوران ساسانی بوده که بعدها تغییر کاربری پیدا کرده است، زیرا سر در ورودی مسجد کوتاه و در آن به حالت کشویی باز می شود و نه لولایی، از این رو احتمال می رود که این جا اسلحه خانه ای برای حفاظت از ارگ سلطنتی بوده است. شهر بیشاپور بعد از انقراض سلسله ساسانیان دچار رکورد شد. پس از ورود مسلمان به این منطقه، در دوران آل بویه و پایتخت شدن شیراز، در حدود قرن پنجم ه‍ق، شهر بیشاپور رونق مجدد و نسبی می گیرد.
از آثار باقیمانده از آن دوره مسجد جامع است که مسلمانان ساخته اند. سکه های بدست آمده از این محل و کتیبه های موجود بر روی ته ستون های مسجد که به خط کوفی است، از تبدیل این بنا به مسجد در زمان حکومت آل بویه حکایت می کند. بقایای حجره های موجود در این بنا، مبین این مطلب است که مسجد بعدها به مدرسه علوم دینی تبدیل شد. وجود دو درب ورودی و سالن مجزا این احتمال را می دهد که زنان نیز در این مدرسه تحصیل می کرده اند و سالن مجزا این احتمال را می دهد که زنان نیز در این مدرسه تحصیل می کرده اند و سالن مجزایی داشته اند. در وسط مسجد چاهی وجود داشته که آب مورد نیاز مسجد را تامین می کرده است.

مسجد یا دارالحکومه
بنای دیگری در شهر بیشاپور وجود داشته که در دوران اسلامی به مسجد تبدیل شده و چون در آن زمان مسجد محل تشکیل حکومت و جلوس حاکم شهر بوده و کلیه امور در آن رتق و فتق می شده به دارالحکومه نیز معروف بوده است. قسمتی از این بنا در حفاری های دکتر گیرشمن کشف شد و بقیه را نیز دکتر سرافراز از زیر خاک بیرون آورد. قسمت هایی از ستون و دیوارهای جنبی مسجد نمایان و بازسازی شده است. درد این مسجد ایوان و صحنی وجود داشته که قسمت هایی از صحن و ستون های آن مرمت شده اند. تعداد از ته ستون های موجود به شکل بیضی و برخی دایره ای شکل اند.
این ته ستون ها که اغلب مرمت شده اند، بر روی سطح مربع شکلی قرار دارند. سنگ هایی که در این بنا بکار رفته، به احتمال زیاد از معبد آناهیتا به این محل آورده شده اند. مصالح اصلی که در این بنا بکار رفته است، از سنگ لاشه با ملات گچ بوده است. صحن مسجد به صورت مربع کامل به طول حدود 110 متر بوده است. تاکنون در این مسجد محراب یا منبری پیدا نشده است. قسمت های شمالی بعدها فرو ریخته و در اصل مسجد در شمال آن قرار دارد که در حال حاضر با گل و سنگ مسدود شده است.
غار و مجسمه شاپور
در انتهای تنگ چوگان در سینه کوه و در ارتفاع حدود 800 متری از سطح زمین غار بزرگی وجود دارد که قطر دهانه آن حدود 30 متر می باشد و به واسطه قرار گرفتن مجسمه شاپور بر دهانه آن به غار شاپور معروف شده است . پرفسور گیرشمن باستان شناس شهیر فرانسوی احتمال می دهد آرامگاه شاپور در این غار باشد . مجسمه شاپور بر دهانه این غار، شاهکار پیکر تراشی ایران باستان است که بعد از حدود 1700 سال هنوز با وجود وارد شدن آسیب های جدی به آن ، باقی مانده است . این مجسمه تنها مجسمه سنگی بازمانده از دوران باستان است که حدود 6 متر ارتفاع دارد . سنگ حجاری شده این مجسمه از سقف غار تا کف آن ادامه داشته و هنرمندان عصر ساسانی با تلاش و کوشش بسیار موفق به آفرینش این اثر هنری گردیده اند . این مجسمه که در گذشته های بسیار دور و به احتمال در اثر زلزله واژگون گردیده بود ، در سال 1336 هجری شمسی توسط ارتش ایران و بدون در نظر گرفتن اصول تعمیر کاری آثار باستانی ، تعمیر و مرمت گردید که همین امر باعث از بین رفتن ظرافت های هنری در برخی از قسمت های مجسمه شده است .
دسترسی به غار مذکور پس از گذشتن از مسیری پر پیچ و خم و سخت امکان پذیر است
نقش های برجسته تنگ چوگان
پس از عبور از شهر بیشاپور و در ادامه مسیر رودخانه شاپور به تنگه ای می رسیم که امروزه همچنان نام تنگ چوگان را حفظ کرده است. این تنگه در دو طرف خود گنجینه های از نقش های برجسته و حجاری شده در دل کوه راد نمایش می گذارد. این نقش ها، ستیزها و پیروزی های پادشاهان ساسانی و بویژه شاپور اول را نشان می دهد. از مجوعه شش نقش موجود، دو نقش در سمت چپ و چهار نقش در سمت راست رودخانه واقع شده اند. کنده کاری این نقش ها بر روی صخره انجام گرفته است و شباهت بسیار به حجاری دوره هخامنشی دارد.
ویژگی های حجاری دوره ساسانی (دقت در جزئیات لباس، اندام پیکره ها و تزئینات)، به خوبی در این آثار دیده می شوند. از مجموعه نقش های شش گانه تنگ چوگان، سه نقش برجسته را صحنه پیروزی شاپور اول بر والرین امپراطور روم تشکیل می دهند و بقیه مربوط به پیروزی بهرام دوم بر سپاهیان عرب، اهورامزدا در حال اعطای حلقه شهریاری به بهرام اول و پیروزی شاپور ذوالا کتاف بر دشمنان است.
برج و باروی شهر
در جبهه شمالی شهر، حصار شهر به قطر 9 متر با قلوه سنگ و ملات گچ دارای برج هایی به قطر 730 سانتی متر و به فاصله 40 سانتی متر است. که جای شکاف های تیراندازی (مزقل) در آنها دیده می شود.
در دوره دیگری که به نام دوره دوم بیشاپورمعروف است، تغییراتی در این دیوار و حصار به وجود آمد و برخی از برج ها حذف و فاصله بین آنها به 8 متر تبدیل شد. دور شهر نیز خندق وجود داشت.
ساختمان تابستانی
در جایی که یکی از برج ها بریده شد، درست در مقابل تنگ چوگان که وزش باد زیاد است، ساختمانی در دوره دوم ساخته شد که مورد استفاده دقیق آن هنوز مشخص نیست. از آنجا که این ساختمان در محل وزش باد قرار دارد و خنکای باد در تابستان آن را دلپذیر می سازد، به نام ساختمان تابستانی شناخته می شود.
تالار تشریفات
در جنوب شرقی معبد آناهیتا و در فضایی به مساحت 781 متر مربع ، تالار تشریفات قرار دارد. این تالار از چهار ایوان متقابل و متقارن تشکیل شده که بر فراز آن گنبدی شلجمی شکل به بلندای 25 متر قرار دارد. صحن مرکزی تالار به اندازه 23×23 متر و بنای آن کلاً به صورت چلیپا ( صلیب ) با 64 طاقچه است.
سایر تاسیسات
در شهر بیشاپور، غیر از خانه های مسکونی، و غیر از معبد آناهیتا، جایگاه نذورات و کاخ اختصاصی دیده می شود. حفاری های باستان شناسی برای به دست آوردن اطلاعات کامل تر هنوز در این شهر ادامه دارد.
نقش اول (تاج ستانی شاپور اول)
اولین نقش برجسته در سمت چپ رودخانه شامل دو صحنه است. در صحنه تاج ستانی شاپور اول، امپراطور فیلیپ عرب (پسر گوردیانوس سوم) نیز در صحنه دیده می شود که به دنبال شکست سپاهیانش التماس و تمنای صلح دارد. در صحنه تاج ستانی، اهورامزدا، در طرف چپ و سوار بر است، حلقه روبانداری را که نماد قدرت است، به شاپور اول می دهد. شاه سوار بر اسب در مقابل وی قرار دارد و دست خود را برای گرفتن تاج اهدا شده دراز کرده است.
در طول قرن های متمادی، خرد شدن قسمت های بالای نقش، نیمه پایینی ان را مدفون کرده بود که بعدها کاوشگران خاکبرداری و پاکیزه کرده اند. اهورامزدا و شاه هر دو باید تاج های کنگره داری بر سر داشته باشند. از لباس آنها فقط ساق پوش های اهورامزدا و نوارهایی که از کفش های آنها آویخته است، به زحمت دیده می شود. در وسط صحنه امپراتور فیلیپ عرب به حالت شکست خورده و در حالی که یک زانو بر زمین زده، رویش به طرف شاپور و دست هایش را به سوی پادشاه دراز کرده است و با دست راست خود پای اسب شاپور را لمس می کند.
نقش دوم (صحنه پیروزی شاپور اول)
شاپور اول در این نقش سوار بر است است. سر او به حالت نیم رخ و چشم به حالت تمام رخ نشان داده شده است. در این نقش شاپور با سبیل بلند تقریباً صاف و ریشی که از بین یک حلقه گذشته است، دیده می شود. موهای او به دو توده تقسیم شده و در دو طرف صورت او قرار گرفته است. در بالای تاج کنگره دار او سربند شاهی قرار دارد که در محل شروع آن از هم باز می شوند. سر، در زیر تاج، با حلقه شهریاری تخت و بدون نقش محاط شده است. پادشاه شنل بر دوش دارد و کمربند باریکی بسته است. وی بر گردن خود گردنبند بزرگی دارد و گوشواره صافی که لبه های آن از زیر موها بیرون زده است.
اسلحه شاه تیردانی پر از تیر است که به زین بسته است و تا پای او پاینی آمده. قد اسب به مراتب از سوار کوچکتر است. این اسب با دقت زیادی نشان داده شده. ماهیچه ها و رگ های پاهای جلو دلالت بر مهارت پیکرسازی حیوانات دارد که قبلاً در شوش و تخت جمشید در زمان هخامنشیان آزموده شده است. بدن امپراطور گوردیانس سوم که اندکی قبل از جنگ بدفرجام برای رومی ها در "می سی خه" کشته شده، بین پاهای اسب، که فقط پای چپ جلویی آن بلند شده، افتاده است. او لباس رومی بر تن و چکمه های لبه پاکتی به پا دارد. سر وی که حلقه شهریاری به دور آن است، بر روی بازوی چپ خمیده اش قرار دارد و دست راست او در طول بدنش دراز شدع است. شاپور اول با دست راست خود والرین را که سرپاست و بخشی از اسب را پوشانده است، گرفته است.
امپراطور روم پیراهن کوتاهی بر تن دارد که کمربندی با قلاب گرد به دور آن بسته شده است. بر شانه هایش شنلی انداخته که با بند نازکی به شانه چپش وصل است. ساق هایش عریان است و از نیز چکمه های لبه پاکتی دار به پا دارد. فیلیپ که در نبرد "می سی خه" شکست خورده، در مقابل شاپور اول در حال لمس زانوی راست اسب، از شاپور صلح و آزادی زندانیان را درخواست می کند. زانوی چپ را بر زمین گذاشته و دو بازوی او با دست های نزدیک به هم به طرف شهریار پیروز دراز شده است. در سمت راست این صحنه پیروزی، نقش هایی حجاری شده که در حال آوردن غنائم جنگی می باشند و در سمت چپ در پشت سر شاپور سرداران و بزرگان ساسانی سوار بر اسب حجاری شده اند که انگشت سبابه دست راست را به حالت خمیده به نشانه احترام به شاپور اول بالا گرفته اند.

نقش سوم (صحنه پیروزی شاپور اول بر والرین)
اولین نقش حجاری شده در سمت راست ساحل رودخانه، شاپور اول را سوار بر اسب نشان می دهد که در طرف راست صحنه قرار دارد. سر سنگی او صدمات زیادی دیده، ولی می توان پذیرفت که انبوه موها، چهره او را از پیش و پس دربر می گرفته است. او از نیم رخ نشان داده شده است.کنگره های میان تاج وی دیگر وجود ندارد، ولی نوارهای سربند شاهی و نیم تاج دیده می شوند. قد و قواره اسب به مراتب از سوار کوچک تر است. از ساز و برگ اسب چیزی باقی نمانده است. در بالای سر اسب کاکل را تشخیص می دهیم و دم بافته آن را می بینیم که به طرف زمین سرازیر شده است.
گوردیانس سوم در بین پاهای اسب دراز شده است، دقیقاً همانطور که بر روی نقش برجسته شماره 2 در سمت چپ رودخانه می بینیم. نقش والرین در این صحنه صدمه زیادی دیده است. شاه وی را با دست راست گرفته است. سر او به صورت نیم رخ، بدنش به شکل تمام رخ، پای راست وی سه رخ و پای چپش به حالت نیم رخ است.

فیلیپ زانوی چپ خود را در مقابل شاه بر زمین نهاده و دو دستش را به طرف شاپور دراز کرده است. پشت سر فیلیپ مردی پارسی که شاید عالی مقام باشد، ایستاده است. مرد دیگری نیز که قسمتی از تن وی را نفر اول پوشانده است، به حالت سرپا ایستاده است. در بالای این سه شخص، بین فیلیپ و دو مرد پارسی، فرشته بالداری در حال پرواز است. صحنه مرکزی از طرف چپ و راست بین دو صحنه بزرگ قرار دارد. هر یک از این صحنه ها به چهار بخش کنده کاری شده افقی تقسیم می شود و به طور گسترده ای از گروه میانی فراتر می رود. در طرف چپ، سواران پارسی نشان داده شده اند و در طرف راست رژه پیروزمندانه ای جریان دارد.
نقش چهارم (پیروزی بهرام اول)
دومین نقش در سمت راست رودخانه شاپور و در تنگه چوگان، یادمان بهرام دوم، فرزند بهرام اول و نوه شاپور اول (پنجمین پادشاه ساسانی، جلوس 276 مرگ 293م)، نشان دهنده پیروزی بر اعراب بوده است. این نقش برجسته صدمه دیده و از وسط با یک کانال آبیاری بریده شده است.
در این نقش برجسته بهرام دوم سوار بر اسب در طرف راست قرار دارد. بالاتنه او از رو به رو و چهره او نیم رخ است. او تاج بالداری بر سر نهاده که نماد خدای پیروزی است و بر روی این تاج سربند شاهی نهاده است. در مقابل شاه یک افسر پارسی ایستاده است. او احتمالاً فرمانده و مسوول عملیات علیه مردی بوده که بر روی نقش برجسته نشان داده شده است. پشت سر او افرادی قرار دارند که به دو گروه تقسیم شده اند. اینها احتمالاً سرکردگان سرزمین فتح شده یا آرام شده هستند که افسر پارسی آنها را به شاه معرفی می کند.
نقش پنجم (تاج ستانی بهرام اول)
این نقش که سومین نقش حچاری شده در سمت راست رودخانه است، یادمان صحنه تاج ستانی بهرام اول (چهارمین پادشاه ساسانی، جلوس 272، مرگ 276م)، پسر شاپور اول و پدر بهرام دوم است. اهورامزدا سوار بر اسب، در طرف راست، تاج کنگره داری بر سر دارد که شبیه به تاج شاپور اول است. بر بالای پیشانی او حلقه شهریاری است که در پشت سر با نوارهایی بسته شده و نوارها در پشت سر وی در هوا موج می زنند.
اهورامزدا بر اسب زیبا و رعنایی که فقط پای چپ جلویی خود را بلند کرده، نشسته است. حالت سخاوتمندانه شاه و حرکت بازوان وی، آکنده از نیروی اراده و اطمینان است، ولی امیدی که در اقبال او بود، تحقق نیافت، زیرا وی بیش از سه سال سلطنت نکرد. از چهره او جلوه های روحانی ساطع است که بر شکوه و جلال صحنه می افزاید. حالت دو اسب نیز شکوه و جلال بیشتری به این صحنه می دهد. بهرام دوم پسر او، در سال 293 میلادی مرد و بهرام سوم پسر جانشین او تاج بر سر نهاد، ولی تقریباً در همان زمان نرسی، جوانترین پسر شاپور اول و عموی بزرگ بهرام، با این تصور که تاج شاهی به او تعلق دارد، سپاهی گرد آورد و تاج و تخت شاهی را تصرف کرد. در متن این نقش برجسته کتیبه ای به زبان پهلوی ساسانی موجود می باشد.

نقش ششم (شاپور دوم ذوالاکتاف)
آخرین نقش حجاری شده در سمت راست نقش شاپور دوم (شاپور ذوالاکتاف) است. این نقش برجسته به دو بخش حکاکی شده تقسیم می شود. مرکز بخش حکاکی شده فوقانی را پادشاه تاجدار اشغال کرده است. زانوهای او دور از هم و از روبرو نشان داده شد ه اند. این پادشاه سبیل و ریش چهارگوش دارد. چهره مصمم و جدی وی را دو توده موی سر، قاب می گیرد. پیکرتراشی سرها، تاج و سربند شاهی فقط به حالت طرح اولیه است. جلوی پیراهن بلند او همانطور که سلیقه ایجاد می کرده و از زمان شاپور دوم مشاهده شده، حالت هلالی دارد. بر روی آن شنلی افکنده شده که با یک بست دو پله ای بر روی سینه مشاهده می شود. شاه با وقار و با دست چپ بر شمشیر بلندی تکیه داده که از بین ساق های او عبور کرده است. او در دست راست نیزه ای دارد. فن اجرای این نقش برجسته در مقایسه با تمام یادمان های صخره ا که صخره های بیشاپور را در تنگ چوگان تزئین می کند، به طرز محسوس حالت پس زنی و بازگشت به عقب دارد. در سمت راست این نقش صف اسیران مغلوب دیده می شود و در سمت چپ نقوش بزرگان و درباریان ساسانی را نشان می دهد.

منابع
باستان شناسی و هنر دوران تاریخی (ماد، هخامنشی، اشکانی و ساسانی)، علی اکبر سرافراز و بهمن فیروزمندی، انتشارات عارف، چاپ اول، 1381.
بیشاپور، رومن گیرشمن، ترجمه اصغر کریمی، نشر سازمان میراث فرهنگی، جلد اول، چاپ اول، 1379.
بیشاپور، موزاییک های ساسانی، رومن گیرشمن، ترجمه اصغر کریمی، نشر سازمان میراث فرهنگی، جلد دوم، چاپ اول، 1378.
بیشاپور و نقش های برجسته تنگ چوگان، راهنمای بازدید از شهر پیشاپور، ادار کل میراث فرهنگی استان فارس، 1380.

فهرست مطالب
مقدمه 1
موقعیت جغرافیایی استان 3
شهرستان کازرون 3
تاریخچه شهر تاریخی بیشاپور 4
تاریخچه حفاری در شهر بیشاپور 5
مشخصات شهر بیشاپور 6
آرزوى فراموش شده جان تازه مى گیرد 9
شیوه های معماری ایرانی 12
بیشابور 15
تالار پذیرایی بیشابور 18
ایوان موزاییک 20
آناهیتا، معبد عظیم بیشابور 21
منابع تاریخی 25
شهرسازی 29
تاریخ بنیاد بیشاپور 34
گردشی در شهر تاریخی بیشاپور 35
ارگ سلطنتی 35
معبد آناهیتا 35
ایوان موزاییک 39
تالار شاپور (تالار چلیپا) 42
کاخ والرین 46
ستون های یادبود 47
پل 50
برجک ها 51
مسجد جامع 51
مسجد یا دارالحکومه 53
غار و مجسمه شاپور 54
نقش های برجسته تنگ چوگان 55
برج و باروی شهر 55
ساختمان تابستانی 56
تالار تشریفات 56
سایر تاسیسات 56
نقش اول (تاج ستانی شاپور اول) 56
نقش دوم (صحنه پیروزی شاپور اول) 57
نقش سوم (صحنه پیروزی شاپور اول بر والرین) 59
نقش چهارم (پیروزی بهرام اول) 60
نقش پنجم (تاج ستانی بهرام اول) 61
نقش ششم (شاپور دوم ذوالاکتاف) 62
منابع 63

بیشاپور  64


تعداد صفحات : 69 | فرمت فایل : word

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود