زن در فرهنگ غرب
سرّ این که جهان غرب در خصوص این امر نیز فرهنگ منحط غلطى دارد و متاسفانه برخى افراد که از فرهنگى غنى و قوى اسلام بىاطلاعند، گوش به تبلیغات سوء آنان مىدهند، این است که انسانشناسى آنها همانند جهانبینى آنها است به عبارت دیگر،در انسانشناسى آنها فرع بر جهانبینى آنان است و جهانبینى آنها است در حد "مَا هِیَ اِلاَّ حَیَاتُنَا الدُّنْیَا نَمُوتُ وَنَحْیَا وَمَا یُهْلِکُنَا الاَّ الدَّهْرُ"(1) است، چون جهاد را در نشئه طبیعت خلاصه مىکنند، و از ماوراى طبیعت سهمى ندارند. انسان را نیز در قلمرو طبیعت خلاصه مىکنند و صرفا تنشناسند، نه انسانشناس.
کسى که به انسانشناسى از دیدگاه جهانشناسى مادى مىنگرد، هرگز در جهان سیر عمودى ندارد و نمىداند که مبدا و متناهى سیر زندگى انسان چیست. او براى انسان مقامى برتر از آن چه که در نشئه طبیعت است قائل نیست و مسائلى از قبیل فرشته، ملک و وحى براى او مفهوم ندارد."
آزادى زن و حقوق بشر
شکى نیست که اسلام در راه آزاد کردن زن از قید اسارت و استقلال دادن به او در اراده و عمل، پیشقدم است و غربىها در این امر از اسلام تقلید نمودهاند.
"قبل از گسترش نظام تابناک اسلام، زن در جهان، به خصوص در سرزمین اروپا، موجودى بىارزش بود و در قاموس آمارگران بشریت، با هیچ طبقهاى سرشمارى و آمارگیرى نمىشد.
دانشمندان و فلاسفه آن روز مىگفتند: آیا در نهاد این اعجوبه هستى روح و روانى وجود دارد یا نه؟ و اگر داشته، روح انسانى است یا حیوانى؟ و به فرض آن که روح انسانى است، وضع اجتماعى آن در برابر مردان، آیا مانند بردگان است یا کمى بهتر از آن؟! و خلاصه، در مورد زنان مىگفتند: زن، گوىِ بازى بازىکنان شهوت، و کالاى کامرانى هوسبازان است؛ زن باید تسکینبخش درد مرد و سبب خالى کرن کیسه شهوت او باشد و در تمام مراحل زندگى، همچون سایه پیرو مرد قرار گیرد."
در قرن بیستم میلادى ، براى اولین بار در غرب ، حقوق زن در برابر حقوق مرد عنوان شد.
انگلستان که قدیمىترین کشور دمکراسى به شمار مىرود، فقط در اوائل قرن بیستم میلادى ، براى زن و مرد حقوق مساوى قائل شد.
"در ایالات متحده آمریکا با آن که در قرن هیجده ضمن اعلام استقلال، به حقوق عمومى بشر اعتراف کرده بودند، در سال 1920 میلادى قانون تساوى زن و مرد را در حقوق سیاسى تصویب کردند. همچنین فرانسه در قرن بیست تسلیم این امر شد.
از این رو، براى اولین بار در اعلامیه جهانى حقوق بشر، که پس از جنگ جهانى دوم از طرف سازمان ملل متحد منتشر شد، در مقدمه آن قید شد:
"از آنجا که مردم ملل متحد ایمان خود را به حقوق بشر و مقام و ارزش فرد انسانى و تساوى حقوق مرد و زن مجددا در منشور اعلام کردهاند."
پیشگامان این نهضت، آزادى و تساوى حقوق او را با مرد مکمل و متمم نهضت حقوق بشر که از قرن هفدهم عنوان شده بود، دانستند و مدعى شدند که بدون تامین و آزادى زن و تساوى حقوق او را با مرد سخن از آزادى زن و عدم تساوى حقوق او با مرد است و با تامین این جهت، مشکلات خانوادگى یکجا حل مىشود.
حقوق بشر از دیدگاه غرب درباره خانواده، به طور کلى درباره حقوق زن بر مبناى آزادىهایى استوار شده است که به هیچ وجه نمىتوان گفت آن آزادىها بر مبناى امور طبیعى و منطقى بنا شده است؛ زیرا اولاً، اگر آن آزادىها منطقى و طبیعى بود، نمىبایست نظام خانوادگى جوامع غرب و حتى جوامعى از مشرق زمین و مسلمانان که کورکورانه و از روى تقلید یا به وسیله جاهطلبىهاى حکومتهاى خودباختهشان به آن شکل درآمدهاند به چنین وضع اسفبارى مبتلا گردند و انواع ناراحتىهاى جسمانى روانى و سقط جنینها و بىهویتىها ایجاد گردد.
ثانیا، حقوق بشر از دیدگاه غرب که نویسندگان مىبایست قدرى از علوم انسانى مطلع باشند، متاسفانه تفاوتى بین مساوات و عدالت را در نظام حقوقى خود رعایت نکردهاند. آنان به جاى این که عدالت را مطرح کنند و عدالت را مبناى حقوق قرار دهند مساوات را جایگزین کردهاند.
آن مساواتى که آنان منظور کردهاند بانظر به وضع بیولوژى و فیزیولوژى و روانى بین دو صنف زن و مرد وجود ندارد. اگر فرهنگ غرب که ریشه اساسى حقوق بشر غرب را تشکیل مىدهد، این حقیقت را باور داشت که قانون باید بر مبناى واقعیت باشد و نه شهوترانىها و سودجویىها و لجاجتها و خودخواهىها، عدالت را در این مورد مىپذیرفت نه مساوات بى اساس را و گرنه هیچ منطق قابل دفاعى نمىتواند او را از این خلاف محسوس برهاند"
این نهضت در عین این که یک سلسله بدبختىها را از زن گرفته، بدبختىها و بیچارگىهاى دیگرى براى او و براى جامعه بشریت به ارمغان آورد.
"زن غربى تا اوایل قرن بیستم از سادهترین و پیش پا افتادهترین حقوق محروم بوده است و تنها در اویل قرن بیست بود که مردم مغرب زمین به فکر جبران مافات افتادند و چون این نهضت دنباله نهضتهاى دیگر در زمینه "تساوى" و "آزادى" بود، همه معجزهها را از معنى این دو کلمه خواستند، غافل از این که تساوى و آزادى مربوط است به رابطه بشرها با یکدیگر از آن جهت که بشرند و به قول طلاب، تساوى و آزادى حق انسان بما هو انسان است. زن از آن جهت که انسان است ، مانند هر انسان دیگر آزاد آفریده شده است و از حقوق مساوى بهرهمند است، ولى زن انسانى است که با چگونگىهاى خاص و مرد انسانى است با چگونگىهاى دیگر؛ زن و مرد در انسانیت "برابرند، ولى دو گونه انسانند و بادو گونه خصلتها و دو گونه روان شناسى، و این اختلاف ناشى از عوامل جغرافیایى و یا تاریخى نیست، بلکه طرح آن در متن آفرینش ریخته شده. طبیعت از این دو گونگىها هدف داشته است و هر گونه عملى بر ضد طبیعت و فطرت عوارضى نامطلوبى به بار مىآورد"
این بود تاریخچه مختصرى از نهضت حقوق بشر در اروپا. چنان که مىدانیم همه موارد اعلامیههاى حقوق بشر که براى اروپائیان تازگى دارد، چهارده قرن پیش در اسلام پیش بینى شده و بعضى از دانشمندان عرب و ایران آنها را با مقایسه به این اعلامیهها در کتابهاى خود آوردهاند؛ البته اختلافاتى در بعضى قسمتها میان آن چه در این اعلامیه آمده با آن چه اسلام آورده وجود دارد و این خود بحث دلکش و شیرینى است؛ از آن جمله است مسئله حقوق زن و مرد که اسلام تساوى را مىپذیرد اما تشابه و وحدتِ یکنواخت را در زمینه حقوق زن و مرد نمىپذیرد؛
تفسیر غلط از آزادى
از جمله بلاهایى که دامنگیر جوامع غربى شد و این بلا تا به امروز هم دامنگیر آنها و کشورهاى پیرو و وابسته به آنهااست ، تفسیر غلطى بود که خواسته یا ناخواسته از مفهوم آزادى کردند.
روزگارى بر زن گذشته که چون کالا توسط پدر و شوهر و یا مردان دیگر در بازارها به فروش مىرسید. زمانى دیگر به علّتِ مرگ شوهر به همراه او زنده به گور مىشد و در عصر دیگر براى او هیچ شخصیت و حقوقى قائل نبودهاند و زمانى حق ارث نداشته و زمانى نیز از دادن راى و شرکت در انتخابات محروم بوده است. در واقع ، حق انتخاب سرنوشت و نوع زندگى خود را نداشته است. این تحقیرها از یک سو و سختگیرىهاى بى مورد کلیسا درباره ازدوج از سوى دیگر، موجب شد که زمانى که قدرت کلیساها کاهش یافت همه فشارها و تفریطها به انفجار و افراط جنونآمیز مبدل شد.
یکى از نویسندگان مىگوید:
"غرب با مبارزه همه جانبه از نظر فلسفى، فکرى ، اجتماعى و تولیدى، و از نظر تمدن و فرهنگ با مذهب قرون وسطایى کلیسا یعنى مذهب کاتولیکهاى حاکم در غرب، خود به خود با همه قیدها و حدود و ارزشهاى اخلاقى، فکرى و اعتقادى که کلیسا به نام دین از آنها دفاع و حمایت مىکرد درافتاد و آنها را نابود مىکرد و ناگهان مساله آزادى جنسى مطرح شد."
چنین بود که دیگر راه براى زنان باز شده بود و آنها مىتوانستد گذشته حقارتآمیز خود را جبران کنند. لذا براى کسب حیثیت و مرتبت اجتماعى، وارد یک مسابقه بزرگ با مردان شدند و براى پیروزى و سبقت بر مردان از جاذبههاى جنسى خود به عنوان یک سلاح استفاده کردند.
"اخلاق جنسى را تابو مىخواند و در روانشناسى خود، مبناى تحرکات انسان را در همه دورانهاى زندگى، "غریزه جنسى" معرفى مىکند و ایجاد مانع در برابر آن را به هر شکلى ممکن، مردود شمرده و عامل بیمارىهاى روانى مىداند"
اشتباه فروید و امثال او در این است که پنداشتهاند تنها راه آرام کردن غرایز، ارضاء و اشباع بىحد و حصرآنها است. "اینها فقط متوجه محدودیتها و ممنوعیتها و عواقب سوء آنها شدهاند و مدعى هستند که قید و ممنوعیت، غریزه را عصى و منحرف و سرکش و ناآرام مىسازد. طرحشان این است که براى ایجاد آرامش این غریزه باید به آن آزادى مطلق داد، آنهم بدین معنى که زن اجازه هر جلوهگرى و به مرد اجازه هر تماسى داده شود.اینها چون یک طرف قضیه را خواندهاند، توجه نکردهاند که همان طور که محدودیت و ممنوعیت، غریزه را سرکوب و تولید عقده مىکند؛ رها کردن و تسلیم شدن و در معرض تحریکات و تهیجات در آوردن؛ آن را دیوانه مىسازد و چون این امکان وجود ندارد که هر خواستهاى براى هر فردى برآورده شود، بلکه امکان ندارد همه خواستههاى بىپایان یک فرد برآورده شود، غریزه بدتر سرکوب مىشود و عقده روحى به وجود مىآید.
هدف آزادى در غرب
هدف اول: استفاده از زن به عنوان کارگر ارزان قیمت
در قرن نوزدهم، "چون صاحبان کارخانههاى بزرگ دیدند که حقوق کارگران افزوده شده و اگر بخواهند تنها از مرد به عنوان کارگر استفاده کنند مسئله عرضه و تقاضا سبب مىشود که تقاضاى کارگر، کم و عرضه از طرف کارخانه، بیشتر شود و اگر کارى کنند که زنها هم وارد جامعه شوند و از زن همه به عنوان کارگر بتوان استفاده کرد، قهرا تعداد کارگران افزوده مىگردد و قهرا بازار کار شکسته مىشود و با حقوق ناچیزترى از کارگر زن و مرد استفاده مىکنند. یک انگیزه اقتصادى سبب شد که تلاش کنند زن هم وارد جامعه و قشر کارگر شوند"
تحقیقات نشان مىدهد که زنان به علت پرکارى زیاد، بیشتر و زودتر از مردان فرسوده مىشوند؛ "طبق بررسى و تحقیقات موسسه دولتى I.B.M سوئد، زنان با…. و اشتغال در بازار کار، سلامتى خود را به خطر انداختهاند و در میان آنها عوارض قلبى و عصبى افزایش یافته است.
طبق تحقیقاتِ نماینده تساوى حقوق سوئد (J.A.M.O)،در سال 1988 سالیانه صدها هزار زن در محل کارشان مورد تعدى و مزاحمتهاى جنسى واقع مىشوند و به این جهت مسئول سازمان تساوى حقوق، از مقامات مسئول تقاضا نمود که قوانین جدید و جدىتر براى ممنوع کردن مزاحمتى جنسى در محل کار وضع شود.
عقیده جمعى از اروپائیان در این مورد این است که "آن چه زنان در ترقیات پیشروى کردهاند، به همان مقدار حقوق مردان اجتماع را تعطیل نمودهاند و هر مقدار زنان که در برنامههاى رجال محیط دخالت کنند به همان اندازه از وظایف خویش بازماندهاند و در نتیجه، حیات و بقاء جامعه را کاهش مىدهند"
هدف دوم: ایجاد بازار مصرف
هدف دوم آنها از آزادى زن این بود که از وجود او در فروشگاهها استفاده شود تا اجناس لوکس و فرآوردهاى کارخانهها به فروش برسد. هدف این بود که از زنان به عنوان "فروشنده زن" استفاده کنند و تجملگرایى در جامعهها افزون گردد و قهرا آن چه را که کارخانههاى متجملى اروپا تولید مىکرد به وسیله فروشندههاى زن در خود اروپا و کشورهاى اسلامى در اختیار مردم قرار دهند.
هدف سوم: مبارزه با اسلام
هدف دیگر غربىها از آوردن زنها در جامعه، مبارزه با اسلام بود؛ زیرا "ورود زنها در جامعه با کشف حجاب و برهنگى و فساد جامعه همراه بود و با تشکیل عشر تکدها، و جشنها،آموزشکدهها و مراکز شبنشینى مختلف آن هم به دست دشمنان شماره یک اسلام انجام گرفت. در کشورهاى اسلامى، رهبر آزادى (بىبند و بارى) زن دو نفر بودند: یکى در ترکیه به نام آتاتورک و دیگرى در ایران به نام رضاشاه.
در این دو کشور و سایر کشورهاى اسلامى، فساد و فیلمهاى سکسى و انحراف منتشر شد و دیگر مسئله دین در ترکیه منزوى شد و گفتند: ما جمعیت لائیک هستیم. خلاصه، مسئله آزادى زن همراه شد تا این که مردها لباس اروپائى بپوشند، آموزشگاهها مختلط باشد و هزار برنامه اسلام زدایى دیگر."
بخشى از توصیههاى مدیر ارشد انستیتوى بین المللى مطالعات استراتژیک لندن به غربىها و مجله امریکایى نیویورک جهت ترویج فرهنگ منحط غربى این بود:
"براى مهار کشورهاى مستقل باید فرهنگ و اقتصاد آنها را آلوده کرد. تجارت با دشمن در کالاهاى غیر استراتژیک و نشان دادن این که چقدر فقیر هستند از راههاى آلودهسازى است.
باید کشورهاى اسلامى را با ترویج سکس و آیت اللّهها را با فرهنگ والت دیسنى در سرزمینهایشان به محاصره درآورد.
استفاده از زنان هرزه، از طریق توریسم و تکنولوژىهاى جدید اطلاعات، از روشهاى آلودهسازى است. حالا زمان مایکروسافات (کمپانى نرمافزارى بیل گیتس، غول ارتباط جهانى معاصر) و میکى ماوس (شخصیت کارتونى و یکى از سمبلهاى ترویج فرهنگى آمریکا) است. بعد مجله نیویورک با چاپ عکسى از یک زن عریان مىنویسد: سلاح مرگبار، خشنتر از آنچه تصور مىشود"
آثار مخرب آزادى جنسى در غرب
اینک پس از اشاره اجمالى به بعضى از ریشههاى رفع محدودیت میان روابط زن و مرد، به آثار مخرب این عدم محدودیت مىپردازیم
تنزل مقام زن، آزادى جنسى
اولین قربانى این تحولات در غرب خود زنها بودند. وقتى که زن هویت انسانى خود را از دست داد و ارزشهاى معنوى براى او پوچ شد و تمام استعداد خود را روى ارزشهاى مادى و حیوانى گذاشت، با تکیه بر جنسیت و زنانگى خویش، از کسب کمالات دیگر خود را محروم ساخت؛ در نتیجه، وسیلهاى براى خوشگذرانى و سوء استفاده جنسى مردان شد.
خانم الزیمارى ، از شاعران و نویسندگان کشور سوئدست ، در مقاله مهمى در روزنامه اکسپرس مىنویسد:
"هم اکنون در سراسر سوئد، دوشیزگانى زیبا هستند که در آرزوى شوهرند، و بسیارى از آنها اجبارا با مردها دوست مىشوند. آرى، در انتظار شوهرند ولى شوهر پیدا نمىشود، چون جوانان به هر شکلى که مایل باشند به جنس زن دسترسى دارند، و خود را نیازمند به ازدواج نمىبینند، و بسیارى از مردان زندار هم از زن خود جدا شده تا آزادانه بتوانند خود پاسخ دهند".
بیزرائیلى، از نخست وزیرهاى انگلیس، در مقالهاى نوشت: "من در خطر ارتکاب بسى حرکات جنونآمیز هستم، ولى مىکوشم که از یکى از آنها حتما اجتناب کنم و قدم در آن نگذارم، و آن ازدواج عشقى است که در کوچه و بازار، دخترى را ببینم و خوشم بیاید و بگویم این زن ایدهآل من است. نابخردان گوهرپاک و با قیمت آفرینش را از حصار عفت و عصمت، و پوشش و حجاب به عنوان آزادى بیرون کشیدند و دست او را در هر برنامهاى که شهوت اقتضا کند باز گذاشتند.
سپس به عنوان فرار از ازدواج عشقى او را دور انداختند زیرا مشاهده کردند، این گوهر، قیمت و ارزش خود را از دست داده و هر لحظه با کسى، و هر زمان در آغوش نامحرمى، و هر آن در برنامهاى خلاف عفت و ادب و مخالف وقار و انسانیت دست و پا مىزند"
سستى بنیان خانواده
نظام خانواده در اروپا و آمریکا نظامى غلط و بىپایه و بدون محتواست.
"آنان از ازدواج هدفى مقدس و پاک ندارند. واسطه ازدواج زن و مرد در آنجا فقط و فقط شهوت و ارضاء غریزه است. آنجا زن و مرد شایسته و صالح بسیار کم است. به همین خاطر، فساد و افساد از سر و روى اروپا و آمریکا مانند باران بهاران مىریزد. مردان در مغرب زمین به طور اکثر، زنان به طور اغلب پس از گذراندن دوران فساد، به رفاقتهاى نامشروع با یکدیگر ازدواج مىکنند. خانم الزیمارى در جاى دیگر از مقاله خود مىنویسد: "مردها وفا و صمیمیت را نمىدانند؛ با حقهبازى زنان و دختران را به زانو در مىآورند. باید گفت: "از زمانى که جنس زن را به لجن بىعفتى و فضاى بىبند و بارى، و بدحجابى و بىحجابى سوق دادید، و او را به عنوان آزادى، به اسارت شهوات و تمایلات بىقید و شرط درآوردید، و مردان توانستند او را با بدنى نیمه عریان و در طنازى و عشوهگرى در هر کجا که خواستند سهل و آسان ببینند، وفا و صمیمیت نسبت به همسر خود و خانه و خانواده را از دست دادند. و تبدیل به افرادى حقهباز و مکار و حیلهگر و کلاهبردار شدند. عوارض آزادى زن در روابط با هر که دلش بخواهد یکى دوتا نیست و محصولات تلخ این مسئله عددى کامپیوترى است. مردان با این مناظر دست از زنان خود کشیدند و به قول معروف از زیر بار مخارج خانه که مسئولیتى بر دوش آنان بود فرار کرده و براى ارضاء خود روى به بازار آزاد آورند، و جوانان بىزن، چون فرونشاندن شعله شهوت را ارزان دیدند، از تشکیل زندگى و ازدواج سرباز زده دنبال چشمچرانى و صید ناموس مملکت رفتند، بدینگونه نظام خانواده در غرب و در مقلدان شرقى آنان از هم پاشید و اوضاع شبیه اوضاع جنگل شد".
ویل دورانت، فیلسوف و نویسنده معروف تاریخ تمدن، مىگوید:"اگر فرض کنیم در سال 2000 مسیحى هستیم و بخواهیم بدانیم که بزرگترین حادثه ربع اول قرن بیست چه بوده است متوجه خواهیم شده که این حادثه جنگ و یا انقلاب روسیه نبوده است بلکه همانا دگرگونى وضع زنان بوده است. تاریخ چنین تغییر تکان دهندهاى در مدتى به این کوتاهى کمتر دیده است. خانه مقدس که پایه نظام اجتماعى ما بود، شیوه زناشوئى که مانع شهوترانى و ناپایدارى وضع انسان بود، قانون اخلاقى پیچیدهاى که ما را از توحش به تمدن و آداب معاشرت رسانده بود، همه آشکارا در این انقلاب پرآشوبى که همه رسوم و اشکال زندگى و تفکر ما را فرا گرفته است گرفتار گشتهاند.
اکنون نیز که ما در ربع سوم قرن بیستم به سر مىبریم، ناله متفکران غربى؛ از به هم خوردن نظم خانوادگى و سست شدن پایه ازدواج از شانه خالى کردن جوانان از قبول مسئولیت ازدواج ، از منفور شدن مادرى، از کاهش علاقه پدر و مادر و بالاخص علاقه مادر نسبت به فرزندان، از ابتذال زن دنیاى امروز و جانشین شدن زیادى سرسامآور فرزندن نامشروع، از نادر الوجود شدن وحدت و صمیمیت میان زوجین؛ بیش از پیش به گوش مىرسد"
گسترش فساد در جامعه
حقیقت این است که اگر ارزشهاى واقعى استعدادهاى والاى زن تحت الشعاع جنبه جنسى او قرار گرفت و زن شخصیت واقعى خود را از دست داد و هر گونه توجهى به او جنبه شهوانى و حیوانى پیدا کرد و وقتى که بنیاد خانواده به عنوان بهترین مکان پرورش افراد به سستى گرایید، باید منتظر فسادهاى عظیم اجتماعى باشیم. مسلم است که هنگامى که خانوادهها استحکام خود را از دست دادند چه سرنوشتى در انتظار کودکان است. دیگر تربیت فرزندان از کار و وظایف مهم مادر به شمار نمىرود.
"در روزنامه A.B مورخ 15/11/89 با عنوان روزانه 500 هزار بچه تنها رها مىشوند از جمله آورده است: "روزانه حدود نیممیلیون دانشآموز بین سنین 12-7 پس از پایان مدرسه تنها هستند و به بچههاى کلید در دست معروف شدهاند. این بچهها اغلب تنها در منزل و یا در میدانها، خیابانها، پارکها و فروشگاههاى بزرگ در تردد هستند و به تدریج دچار کجروىها و مفاسد و جرائم گوناگون مىگردند."
در سالهاى اخیر، "به علت افزایش جرائم و تبهکارى و وحشىگرىها در بین نوجوانان در تعدادى از شهرهاى ایالات مختلف آمریکا رفت و آمد جوانان در خیابانها بعد از تاریکى و یا بعد از ساعت 10 شب ممنوع اعلام گردیده و این ممنوعیت به تدریج در تعداد بیشترى از شهرها و ایالات به مورد اجرا درمىآید.
و هم چنین تجاوزات به کودکان در منزل، بخصوص توسط ناپدرىها اغلب بر اثر استعمال مشروبات الکلى و دیدن فیلمهاى سکسى و ویدئویى و از بین رفتن اعتقادات مذهبى و پایبند نبودن به اصول خانوادگى تشخیص داده شده است."
در خبرى دیگر، درباره میزان تجاوزات جنسى در فرانسه مىخوانیم : "از هر چهار دختر فرانسوى یک نفر و از هر 8 نفر پسر فرانسوى یک نفر قبل از رسیدن به 18 سالگى مورد تجاوز قرار مىگیرد و 22 درصد از اینگونه تجاوزها قبل از 6 سالگى به وقوع مىپیوندد و 85 درصد از کودکانى که مورد تجاوز قرار مىگیرند، شخص متجاوز را مىشناسند و وحشتناکتر از همه این که 40 درصد از این تجاوزها شخص متجاوز کسى جز پدر کودک نمىباشد."
سقط جنین و عواقب شوم آن
از مشکلات فزاینده در بسیارى از نقاط دنیا، حاملگىهاى قبل از ازدواج و بیمارىهاى مقاربتى از جمله ایدز است.
"تحقیقات کالج صنعتى مسایل مربوط به امور زایمان انگلیس نشان مىدهد که در طى بیست سال گذشته، میزان سقط جنین از سوى دختران نوجوان 13 تا 19 ساله در انگلیس چهار برابر افزایش یافته است. روزنامه تایمز مىنویسد: هم چنین بر اساس تحقیقات در سال گذشته در انگلستان و ویلژ 173900 مورد سقط جنین به طور قانونى صورت گرفته است که تقریبا 31 این رقم متعلق به دختران نوجوان زیر بیست سال بوده است."
تحقیقات سالهاى اخیر، "نشان مىدهد که در بین زنانى که سقط جنین مىکنند، عدهاى به ناراحتىهاى روحى "افسردگى" و ناراحتىهاى رحم از جمله سرطان رحم دچار شدهاند، بخصوص کسانى که بیش از یکبار سقط جنین کردهاند."
در بسیارى از نقاط دنیا، "دخترانى که گرفتار حاملگى ناخواسته مىشوند به سقطهاى عمدى غیرمطمئن متوسل مىشوند. این سقطهاى غیرقانونى موجب مرگ دویست هزار زن در سال شد و براى تعداد بىشمارى از زنان هم مشکلات جسمى درمان نشدنى و همیشگى از قبیل نازایى ایجاد شده است."
شکنجه و ضرب و جرح و تعدى به زنان
طبق آمار و نتیجه تحقیقات مرکز آمار سوئد، "برخوردهاى وحشیانه نسبت به زنان در اجتماعات به سرعت رو به افزایش است و در سال 1988 تعداد تجاوزات ثبت شده نسبت به سال 1987 به مقدار 16% افزایش پیدا کرده بود.
طبق تحقیقات مرکز آمار، سالیانه متوسط 130 هزار زن به وسیله شوهران، نامزدها و یا مردانى که با آنها زندگى مىکنند و یا به طرق مختلف دیگر با آنها رابطه دارند مورد شکنجه و ضرب و جرح قرار مىگیرند که بین 40-30 نفر از آنان در اثر جراحات وارده مىمیرند. این ارقام مرکز آمار بر تعداد شکایات ثبت شده نزد پلیس استوار است، بنابه عقیده محققین دیگر تعداد واقعى آن به مراتب بیشتر و بین 500-300 هزار نفر حدس زده مىشود. چون زنان اغلب به علت جلوگیرى از آبروریزى و علل مختلف دیگر از تماس با مقامات پلیس و مقامات قضایى خوددارى مىکنند."
تجاوز به زنان و آزارهاى جنسى در غرب به قدرى بالاست که زنان مجبور به حمل سلاح با خود هستند. زن غربى و غربزده به سبب این گستردگى روابط،لحظهاى از تعرض و خیانت مردان مصون نیست. آن چه باعث تعجب و تاسف است این است که با وجود بدبختى و نکبتى که جوامع غربى، و به خصوص زنان، را فرا گرفته، سردمداران آنها براى زنان ما دلسوزى مىکنند و با برپایى کنفرانسها و سمینارهاى متعدد در کشورهاى خود و کشورهاى پیرو فرهنگ منحط غربى، خواهان آزادسازى زنان ما از هستند.
تهاجم فرهنگى غرب و خودباختگى کشورها
جهان غرب براى تحقق سلطه کامل سیاسى ـ اقتصادى، به تحقیر فرهنگى کشورهاى جهان سوم و اسلامى و تحمیل فرهنگ مبتذل خود مىپردازد. او با تکیه بر پیشرفتهاى علمى صنعتى خود، فرهنگ تجدد و مصرف و فساد را به جاى آموزش مبانى تکنولوژى و علوم قالب مىکند و همواره با ارائه وسایل صنعتى، به انتشار فرهنگ خود دست مىزند. فرانتس فانون در این مورد مىگوید:
"غرب براى تسلط بر کشورهاى مسلمان به این دستور قدیمى عمل کرده است که زنها را در دست بگیریم، همهچیز به دنبال خواهد آمد. کشفیات جدید جامعهشناسان فقط کارى که کرده است، این است که به این فرمول قدیمى روش خاص علمى بخشیده است."
متاسفانه به جاى مقابله با این تهاجمات، وابستگى سران و خودباختگى کشورهاى اسلامى زمینه را براى تحقق اهداف آنان مهیا نموده و دشمن را در وجهه یک دوست صمیمى پذیرفته است. در پاسخ سوال مذکور، آنها سه گروه مىشوند: گروهى از ایشان ، نتایج آن را با کیفیت مىدانند و به آن رضایت دادند و آن را از آثار روشن و درخشان زندگى غرب مىدانند؛ ولى گروه دیگر برخلاف ایشان، نتایج مذکور را از آثار تاریک زندگى غربى مىشمارند و نمىخواهند که آن نتایج را بپذیرند و فقط منافع مادى و شهوترانى، آنها را به این زندگى وادار ساخته است. گروه سوم نه این نظریات را مىدانند و نه از نتایج آن خبر دارند و نه مىخواهند که رابطه بین این نظریات و نتایج آن را بدانند، بلکه مىخواهند چیزى که در جهان معمول و معروف است از آن پیروى و متابعت کنند.
گروه اول کسانى هستند که به فلسفه، نظرات و اصول مدنیت غربى ایمان آورده، خود را تسلیم آن نمودهاند. آنها در همه امور با طرز فکر غربى فکر مىکنند و با عینک موسسین تمدن جدید اروپا مىنگرند و آرزو دارند که زندگى مدنى ممکلتشان را مطابق اروپا پایهگذارى مىنمایند.
لذا آخرین هدفشان از تعلیم و تربیت زن این است که او روش به دست آوردن روزى را یاد بگیرد و در عین حال، نقل و نبات مجالس بوده، فن اشباع غرایز و مقام و منزلت او در خانواده این باشد.
این است زندگى ایدهآل در نظر این گروه غربزده و این است راه ترقى و تمدن دنیوى."
گروه دوم، "اکثرا مسلمان بوده و از خود احکامى را تراشیدهاند که آن را با احکام حجاب مخلوط کردهاند و تا به حال نیز مردد بودهاند، نه با آن طائفهاند و نه با این طائفه: "مذبذبین بین ذلک لا الى هولاء و لا الى هولاء"؛ گاهى به دستورهاى اسلام عمل مىکنند و گاهى از انجام آن امتناع مىورزند. ایشان کاملاً در اشتباهند که مىگویند با جمع بین بعضى روشهاى غربى و بعضى روشهاى اسلامى، مىتوانند از منافع و خوبىهاى هردو برخوردار گردند و به این ترتیب، هم اخلاق اسلامى در منازل و خانهها محفوظ مانده و رعایت شده است، هم نظام خانوادگى مستحکم و سالم مانده است و هم از محاسن و امتیازات نظام اجتماعى غرب برخوردار گردیده و از بدىها و مضرات آن در امان مانده است.
حرص و علاقه زیاد به پوشیدن لباسهاى جذاب و چسبان و نازک، فنا شدن در تجملات و زینت، شرکت در محافل و-توجه زیاد به عکسهاى برهنه، تعلیم به سبک و شیوه غربى و…، تمام اینها نتایج تجاوز و زیر پا گذاشتن حدود اجتماعى اسلام است که اگر ضرر آنها به طور عاجل و سریع به نسل موجود نرسد، احمقانه خواهد بود که فکر شود نسلهاى آینده هم از ضرر آن در امان خواهند ماند، زیرا هر مکتب و اجتماعى که در مسیر انحراف قرار گیرد، در ابتداى مسیر اندکى از صراط مستقیم منحرف مىگردد، ولى وقتى که از آن نسل به نسلهاى بعدى برسید بدون شک آن اشتباه و انحراف بسیار گسترده و غیر قابل پیشگیرى خواهد بود.
کسانى که این گونه عمل مىنمایند، لازم است بدانند که اگر آنان فعلاً در ابتداى راه قرار دارند و به آخر راه نرسیدهاند، نسلهاى آینده به آخر راه خواهند رسید.
گروه سومى نیز هستند که از اشخاص نادان و غافل شده است و داراى اهمیت و کفایت و قدرتى نیستند که بتوانند مسائل را تحلیل کرده و در آن تفکر نمایند و نظر بدهند. این گروه اهمیت و ارزش ندارند تا در رابطه با آنان بحث کنیم."
در این باره برخى سوال کردهاند که آیا تقلید در هر شرایطى درست و شایسته است . آیه اللّه فضل اللّه در این مورد جواب دادهاند :
طبیعى است هنگامى که به تجارب دیگران – در زمینههاى علمى یا عملى یا فکرى – برمىخوریم، باید بین این تجارب و بین خطوط اسلامى ترسیم شده در این دایره، مرز بگذاریم. آن گاه اگر در غرب چیزى مشاهده کردیم که با اصول کلى اسلامى ـ که انسان را به رشد و توسعه فزونتر فرا مىخواند – هماهنگ بود، باید از آن تجربه استفاده کنیم؛ به اعتبار این که آن، نهاد ارزشهاى مثبتى است که گذشتگان ما با آن مىزیستند ولى امروز، در میان مسلمانان تجربه نمىشوند زیرا شرایط موجود آنان را از این تجربه به دور نگه داشته است؛ اما اگر دیدیم واقعیتى در غرب با ارزشهاى اصیل اسلامى مخالفت دارد – همانند مساله آزادى به آن شکل بىحد و حصر که غرب بدان پاىبند است، باید مرز ارزشهاى اسلامى را از ارزشهاى غرب جدا کنیم و حد فاصل آن دو را مشخص کنیم.
محدوده عمل زن در اسلام
در این نظام زن به عنوان مربی خانه تعیین شده است همانطوریکه کسب روزی بر عهده شوهر می باشد پس بر وی نیز واجب است که آن اموال را در امور منزل به شکل صحیح به مصرف برساند پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم فرموده اند: "المراه راعیه علی بیت زوجها و هی مسئوله" زن در خانه مسئول و سرپرست بوده و مسئولیت اداره خانه با اوست و نسبت به وظائفی که در بیرون از خانه هست هیچ مسئولیتی ندارد مثلاً بر وی ادای نماز جمعه واجب نیست و جهاد هم بر او واجب نیست اگرچه جایز است که در میدان جهاد حاضر شده و در راه خدمت به مجاهدین مشغول گردد چنانچه در آینده در این باره بحث خواهیم کرد. و همچنین تشییع جنازه بر وی واجب نیست بلکه از مشایعت آن نهی شده است و حاضر شدن در مسجد و نماز جماعت بر وی واجب نیست و با مراعات بعضی شروط و قیود آنها اجازه دارند که در مسجد حاضر شوند، به هر صورت اینکار نیکو و پسندیده نیست و همچنین او اجازه ندارد بدون همراهی محرم سفر کند و خلاصه آنکه بیرون آمدن زن از خانه در هیچ حال پسندیده و مطلوب نیست و بهترین هدایت و وصیت اسلام در حق وی اینست که در خانه باشد بطوریکه آیه (وقرن فی بیوتکن) به آن مطلب به طور واضح دلالت می کند ولی ما می پرسیم که…
محدوده عمل زن در اسلام
در این نظام زن به عنوان مربی خانه تعیین شده است همانطوریکه کسب روزی بر عهده شوهر می باشد پس بر وی نیز واجب است که آن اموال را در امور منزل به شکل صحیح به مصرف برساند پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم فرموده اند: "المراه راعیه علی بیت زوجها و هی مسئوله" زن در خانه مسئول و سرپرست بوده و مسئولیت اداره خانه با اوست و نسبت به وظائفی که در بیرون از خانه هست هیچ مسئولیتی ندارد مثلاً بر وی ادای نماز جمعه واجب نیست و جهاد هم بر او واجب نیست اگرچه جایز است که در میدان جهاد حاضر شده و در راه خدمت به مجاهدین مشغول گردد چنانچه در آینده در این باره بحث خواهیم کرد. و همچنین تشییع جنازه بر وی واجب نیست بلکه از مشایعت آن نهی شده است و حاضر شدن در مسجد و نماز جماعت بر وی واجب نیست و با مراعات بعضی شروط و قیود آنها اجازه دارند که در مسجد حاضر شوند، به هر صورت اینکار نیکو و پسندیده نیست و همچنین او اجازه ندارد بدون همراهی محرم سفر کند و خلاصه آنکه بیرون آمدن زن از خانه در هیچ حال پسندیده و مطلوب نیست و بهترین هدایت و وصیت اسلام در حق وی اینست که در خانه باشد بطوریکه آیه (وقرن فی بیوتکن) به آن مطلب به طور واضح دلالت می کند ولی ما می پرسیم که در این آیه کدامیک از این اوامر مخصوص به زنان پیامبر است که این قسمت را نیز مخصوص آنان بدانیم و در آیه آمده است: ان اتقیتن فلاتخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض و قلن قولاً معروفاً * و قرن فی بیوتکن و لاتبرجن تبرج الجاهلیه الاولی و اقمن الصلاه و آتین الزکاه و اطعن الله و رسوله انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیر.
معنی؛ "اگر پرهیزگاری می کنید پس ملایمت نکنید در سخن که طمع می کند کسیکه در قلبش مرض است . بگویید سخن نیکو، و قرار بگیرید در خانه هایتان و ظاهر نکنید زینت و زیباییها را مانند ظاهر کردن مردم جاهلیت اول، و برپا دارید نماز را و بدهید زکات را و فرمان برید خدا و رسول او را، جزء این نیست که خدا می خواهد از شما دور کند سخنان ناپاک را ای اهل بیت، و شما را پاک و مطهر گرداند".
حال شما در این وصایا و اوامر فکر کنید و بگویید کدام یک از آنها مربوط به همه زنان نیست آیا لازم نیست که زنان مسلمان متقی باشند؟ آیا آنها اجازه دارند که در سخن نرمی نشان دهند و با مردان سخنی تحریک آمیز گویند؟ آیا آنها مجاز هستند که مانند جاهلیت پیشین خود را زینت نمایند؟ آیا سزاوار است که نماز و زکات را ترک کنند و خدا و رسول را فرمان نبرند؟ و آیا خدا آنها را در ناپاکی می گذارد؟
در صورتیکه تمام این اوامر مربوط به همه زنان مسلمان است پس چه دلیلی وجود دارد که (قرن فی بیوتکن) مخصوص زنان پیامبر باشد و نه دیگر زنان؟ برداشت اشتباه مردم به خاطر اول این آیه است که می گوید: ای زنان پیامبر، شما مانند دیگر زنان نیستید؛ ولی این اسلوب هیچ فرقی ندارد با اینکه شما به فرزندتان بگویید؛ ای پسر من، تو مانند دیگر پسران نیستی که در کوچه و بازار گردش کنی و حرکات و افعال نامناسب را مرتکب شوی، و این سخن شما این مفهوم را ندارد که حرکات نامناسب، بی ادبی و در کوچه گشتن درباره فرزندان دیگران پسندیده و نیک است هدف اینست که معیار اخلاق و محاسن و فضائل تعیین شود تا هر پسری که می خواهد شریف و نجیب باشد خود را با آن معیار مطابقت دهد، و قرآن نیز این روش را برای راهنمایی زنان برگزیده، زیرا زنان عرب در جاهلیت به مانند زنان اروپای امروزی آزادی داشتند و برگرداندن آنها مطابق دستورات اسلامی و تعالیم حدود اخلاقی و قیود اجتماعی به دست خود پیامبر صلی الله علیه وسلم به تدریج صورت می گرفت و در این شرایط اسلام به امهات المومنین با ضابطه واسلوب خاصی اهتمام وتوجه کرد تا اینکه آنان سرمشق و چراغ هدایت زنان دیگر باشند. ابوبکر جصاص در کتاب "احکام القرآن" این نظریه را تایید نموده و می نویسد: "این حکم اگرچه درباره زنان پیامبر نازل شده ولی عموم زنان را در برمی گیرد زیرا ما مامور هستیم که از پیامبر متابعت کنیم مگر در آن حکم که مخصوص وی باشد و نه امتش".
ولی اسلام در این باره آنقدر سختگیری نمی کند که در حالات ضروری و لازم هم به زنان اجازه ندهد، مثلاً اگر سرپرست مرد نداشته باشند و یا برای تامین معاش خانواده در بیرون از منزل کار کند و یا به علت بیماری و ناتوانی و مسایلی دیگر مجبور به خروج از منزل باشد. پس در همه این احوال و شرایط قانون به وی اجازه کامل داده است و در حدیث شریف آمده است: "قد اذن لکن ان تخرجن لحوائجکن" یعنی خداوند به شما زنان اجازه داده که به منظور رفع احتیاجات خود از منزل خارج شوند ولی باید دانست که این اجازه برای زنان همراه با مراعات شرائط و ضروریات است و بس، و این نمی تواند قاعده عمومی نظام اجتماعی اسلامی را تغییر دهد و آن قاعده اصلی اینست که محدوده کار زن در داخل خانه است و بیرون رفتن زن جایز نیست مگر به هنگام ضرورت و نیاز، پس لازم است که غیر از آن مقاصد و معانی چیز دیگری برداشت نگردد.
تاثیر اسلام بر موقعیت زن
کتاب: ترجمه تفسیر المیزان جلد 2 صفحه 405
سراسر دنیا عقائدى را که شرح دادیم، همچنان در باره زن داشت، و رفتارهائى که گفتیم معمول مىداشت، و زن را در شکنجهگاه ذلت و پستى زندانى کرده بود، بطورى که ضعف و ذلت، یک طبیعت ثانوى براى زن شده و گوشت و استخوانش با این طبیعت مىروئید، و با این طبیعتبه دنیا مىآمد و مىمرد، و کلمات زن و ضعف و خوارى و پستى نه تنها در نظر مردان، بلکه در نظر خود زنان نیز مثل واژههاى مترادف و چون انسان و بشر شده بود، با اینکه در معانى متفاوتى وضع شده بودند، و این خود امرى عجیب است، که چگونه در اثر تلقین و شستشوى مغزى فهم آدمى واژگونه و معکوس مىگردد، و تو خواننده عزیز اگر به فرهنگ محلى امتها مراجعه کنى، هیچ امتى را نخواهى یافت، نه امتهاى وحشى و نه امتهاى متمدن که مثلهائى سارى و جارى در باره ضعف زنان و خوارى آنان، در آن فرهنگ وجود نداشته باشد، بلکه به هر یک از این فرهنگها مراجعه کنى، خواهى دید که با همه اختلافاتى که در اصل زبان و سیاقها و لحنهاى آن هست، انواعى از استفاده و کنایه و تشبیه مربوط به کلمه "زن"خواهى یافت، و خواهى دید که مرد ترسو و یا ضعیف و یا بى عرضه و یا خوارى طلب و یا ذلت پذیر و یا تن به ذلت ده را زن مىنامند، مثل این شعر عرب که مىگوید:
و ما ادرى و لیت اخال ادرى اقوم آل حصن ام نساء
نمىدانم و ایکاش مىدانستم که آل حصن مردانند و یا زنان، و صدها هزار از اینگونه مثلهاى شعرى و نثرى را در هر لغتى خواهى یافت.
و این به تنهائى براى اهل تحقیق کافى است که بفهمد جامعه بشرى قبل از اسلام چه طرز تفکرى در باره زن داشته است، و دیگر حاجت ندارد به اینکه سیرهنویسان و کتب تاریخى فصل جداگانه و یا کتابى مختص به دادن آمارى از عقائد امتها و ملتها در مورد زنان نوشته باشند، براى اینکه خصال روحى و جهات وجودى هر امت و ملتى در لغت و آداب آن امت و ملت تجلى مىکند.
و در هیچ تاریخ و نوشتهاى قدیمى چیزى که حکایت از احترام و اعتنا بشان زن کند، نخواهى یافت، مگر مختصرى در تورات و در وصایاى عیسى بن مریم ع که باید به زنان مهربانى کرد و تسهیلاتى براى آنان فراهم نمود.
و اما اسلام یعنى آن دینى که قرآن براى تاسیس آن نازل گردیده، در حق زن نظریهاى ابداع کرده که از روزى که جنس بشر پا به عرضه دنیا گذاشت تا آن روز چنین طرز تفکرى در مورد زن نداشت، اسلام در این نظریه خود، با تمام مردم جهان در افتاد، و زن را آنطور که هست و بر آن اساسى که آفریده شده، به جهان معرفى کرد، اساسى که به دستبشر منهدم شده و آثارش نیز محو گشته بود.
اسلام عقائد و آرائى که مردم در باره زن داشتند و رفتارى که عملا با زن مىکردند را بى اعتبار نموده و خط بطلان بر آنها کشید.
زن در تاریخ
تاریخ زندگى زنها در بعد مظلومیت ، سه دوره مشخص را طى کرده است؛ البته ادوار فرعى نیز دارد ، ولى سه حالت مشخص در زندگى خانمها دیده مىشود که جامعهشناسان و مورخان روى آنها بیشتر تکیه کردهاند. بدترین دورهاش ، زمانهایى است که در میان ملل وحشى و غیر متمدن بود ؛ که از لحاظ زمانى یکه دوره مشخص نیست و ممکن است تا این اواخر هم در بعضى از نقاط جهان چنین حالتى وجود داشته و شاید الان هم در گوشهاى از جهان باشد، اما به این جهت یک دوره حساب مىشود که زن بعنوان شىء و کالا، یعنى قبل از حیوان ، مطرح است و ارزش زن براى اینگونه جوامع در حکم یک کالاست. زن ،کالاى سرگردان و سرمایه بازرگانان و در بازار داد و ستد، وسیله نیل به هدف پست زور مردان است. بدین جهت عدّهاى که تعصب داشته، دختران را زنده به گور مىکردند که سبب ننگ آنها نشود . در معابد کلیساها، زن آبستن را زنده سر مىبریدند و خونش را به قربانگاه مىپاشیدند و سرش را تقدیم به پیشگاه معبودِ ساخته و پرداخته خود تقدیم مىداشتند. براى فراوانى آب، دوشیزگان را مرتب به زیور مىآراستند و در رودخانه غرق مىکردند. در جنگ ، زن جزء غارت و غنیمت بود . اقوام وحشى ، زنان هم را مىدزدیدند.
دورهاى که یک مقدار وضع خانمها بهتر مىشود، دورهاى است که زن در حد حیوان و به عنوان یک موجود زنده، البته با ارزش در حد حیوانات ، مورد توجه بوده است.
در قدیم ،مردان جز جمالِ ظاهرى زن را نمىدیدند و نمىخواستند به خصایص فطرى و معنوى زن توجه داشته باشند یا غافل از این بودند. که زن مىتواند بزرگترین مربى انسانى باشد. دورههاى ما قبل تاریخ ،از لحاظ وضع زندگانى انسان و اصول زناشویى هنوز مورد تحقیق و بررسى کامل واقع نشده است آن چه مىتوان از رسوم قبایل وحشى که در حال حاضر در نقاط دور افتاده و محافل آفریقا و آمریکا و به دست آورد، این است که ازدواج در آغاز به قهر و غلبه صورت مىگرفته و این روش مانند شکار براى لذت بخشى بوده است. زنها نیز خود این سنت را پسندیدند صیاد را به دنبال خود مىکشانیدند و از راه شهوات نفسانى، راه را براى غلبه مردان باز کرده، و خود را در دام و چنگال آنان مىانداختند. دختران و زنانى که نصیب شکارچیان نمىشدند و مورد دستبرد واقع نمىشدند، ارزش نداشتند.
در دوره دیگرى زن ، یک انسان مهجور و تحت قیمومیت و ولایت مرد است که استقلال انسانیش را به کلى از دست مىدهد و به عنوان یک انسان ، فاقد اختیارات در جامعه ، زندگى مىکند .
این سه مرحله، سه حالت و سه دوره از زندگى زن جزء بدترین دورانهاست.
شخصیت و مقام زن در اسلام
اسلام ، اولین مکتبى است که زن را به عنوان مسئله مهم زندگى و متمّم حیات انسانى در مسائل اجتماعى و اخلاقى و قانونى خود جا داده است. درست در همان موقعى که دنیا در آتش جهل و ستم مىسوخت، و جوامع مختلف بشرى گرفتار انحرافهاى گوناگون بودهاند، گروهى از افراد زن را معبود خویش و جمعى از او را حیوانى مىپنداشتند و هر گونه تعدى را بر او روا مىداشتند؛ پیامبر گرامى اسلام صلىاللهعلیهوآلهوسلم براى خاتمه بخشودن به انحرافها، کجىها و کجروىها، پندارهاى غلط، تجاوزات از جانب خداوند متعال مبعوث، و خط بطلان بر روى غلطهاى بشرى کشید و همه راههاى فضیلت و رستگارى را به او نشان داد خداوند ، حضرت محمد صلىاللهعلیهوآلهوسلم را در روزگارى مبعوث نمود که جهان بشریت دستخوش تیرگىها و سقوط بود، و در دریاى حیرت و سرگردانى دست و پا مىزد؛
در چنین زمانى بود که ظهور اسلام بسان باران نیروبخش بهار ، زمین عبوس بشریت را خرم و شاداب ساخت، و یوغها و زنجیرها را از گردنها و دست و پا برداشت و تجاوزات و خرافات را چون دزدان صبح شده رسوا گردانیدند و عقلها و استعدادها و تفکرات زندانى شده، باشکوهى خاص از زندان آزاد کرد و طومار جاهلیت را درید و این حقیقت را به دنیاى بشرى اعلام داشت که زن و مرد، از نظر دارا بودن روح کامل انسانى و روح باقى براى حشر و نشر در قیامت، مساوى هستند، و هر دو، به کردارهاى زشت و زیباى خود کیفر یا پاداش داده مىشوند و به همان نیت که مردان جزئى از پیکر جامعه انسانى محسوب مىشوند زنان نیز چنین هستند. خداوند در قرآن کریم مىفرماید: "یا ایها الناس اتقو ربّکم الذى خلقکم من نفسٍ واحدهٍ و خلق منها زوجها و بَثَّ منهما رجالاً کثیراً و نساءً و اتقواللّه الذى تساءلون به و الارحام ان اللّه کان علیکم رقیبا."
اى مردم از پرودگارتان بپرهیزید؛ همان کسى که همه شما را از یک انسان آفرید، و همسر او را از جنس او خلق کرد، و از آن دو مردان و زنان فراوانى منتشر ساخت و از خدایى بپرهیزید که هنگامى که چیزى از یکدیگر مىخواهید، نام او را مىبرید و از قطع رابطه با خویشاوندان خود پرهیز کنید، زیرا خداوند مراقب شماست.
هیچیک از آیات قرآن کریم که مردم را دعوت به تدبیر و تعقل در نظام آفرینش مىکند، مخصوص بر مردان نیست، بلکه زنان و مردان به طور برابر مخاطب قرار داده است. بررسى آیات قرآن کریم نشان مىدهد زن و مرد از نظر آفرینش، هیچ تفاوتى با یکدیگر ندارند و همه انسانها از هر صف خواه زن و خواه مرد از یک ذات و گوهر خلق شدهاند:
"یَااَیُّهَا النَّاسُ اِنَّا خَلَقْنَاکُم مِن ذَکَرٍ وَاُنثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوباً وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا اِنَّ اَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ اَتْقَاکُمْ اِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ"
– اى مردم، ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیرهها و قبیلهها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید. گرامىترین شما نزد خداوند باتقواترین شماست؛ خداوند دانا و آگاه است.
شکى نیست که اسلام ، احترام ویژهاى براى زنان قائل است. زیرا اگر آیات قرآن را مورد بررسى قرار دهیم، به مقام و منزلت زن در اسلام پى خواهیم برد . مقام زنان در اسلام چنان است که در قرآن مجید ، سومین سوره مفصل ، به نام آنان (النساء) نامیده شده است، و در ده سوره دیگر از قرآن مجید مسائلى مربوط به حقوق و منزلت زنان هست، و همه جا در خطابات عام قرآن، زنان مورد خطابند و غیر از این مورد، از بسیارى از مفاهیم قرآن مىتوان مطالبى درباره حقوق و منزلت زنان استنباط نمود. قرآن مجید این اتهام دروغ و مغرضانه را، که اسلام براى زن ارزشى قائل نیست، به کلى منتفى مىسازد. پیش از اسلام ، هیچ قانونى از قوانین اجتماعات متمدن و بزرگ، درباره ارزش واقعى زن، و اثر وجودى او، و حفظ کرامات و حقوق او تفصیلات فلسفى و روانى و مواد قانونى وجود ندارد.
مقام و منزلت زنان در فرهنگ اسلامى بر همگان آشکار است. دفاع از حقوق زنان، اعطاى مقام کوثر به دخت پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم ، سخن از زنان و مردان نیکوکار در سرتاسر قرآن و اعطاى حق راى به زن نمایانگر اهمیت تقریبا مساوى زنان و مردان در این فرهنگ مىباشد. اسلام ، زن را به عنوان عنصر موثر جامعه پذیرفته و او را در امر مهم و سرنوشتساز بیعت شریک ساخته است؛ اسلام وقتى از زن بیعت گرفت، در حقیقت به او اعلام کرد . که تو یکى از خشتهاى بناى اسلامى و باید سهم خود را در استوارى و نگهدارى این بنیان ایفا کنى همچنین شرکت زنان در جنگها در صدر اسلام، نشان دهنده مشارکت زنان آن عصر در امور سیاسى است. دو بانوى نمونه اسلام، حضرت فاطمه علیهاالسلام و حضرت زینب کبرى علیهاالسلام نمونهاى از زنانى هستند که نسبت به سرنوشت سیاسى جامعه خویش حساس بوده و رسالت خود را به خوبى انجام دادهاند. برخلاف پندار نادرست جوامع بشرى، اسلام نیز احترام ویژهاى براى زنان قائل است؛ زیرا همه مىدانیم که اولین کسى که اسلام را قبول کرد، یک زن بود. اولین شهید راه اسلام نیز یک زن بود؛ تنها فردى که در کعبه دفن مىباشد یک زن است . و وارث پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم نیز دخترش، حضرت فاطمه علیهاالسلام است که پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم بر دستان مبارکش بوسه مىزد و او را امابیها خطاب مىفرمود،
پیامبر اسلام صلىاللهعلیهوآلهوسلم مىفرماید: "هریک از زن یا مرد موجبات آزار یکدیگر را فراهم کنند خداوند نه نماز و نه هیچ عمل خیرى را از آنان قبول نمىکند".
اسلام براى تمام تلاشهاى زن که در خانه همسر انجام مىدهد، ارج مىنهد تا آنجا که امام صادق علیهالسلام مىفرماید: "لیوان آبى که زن به همسر مىدهد از یک سال عبادت شب و سحرخیزى که روزش را روزه بگیرد، نزد خدا بهتر است".
براى مقام زن همین بس که زمانى حضرت على علیهالسلام به خواستگارى فاطمه علیهاالسلام آمد ، پیامبر فرمود: "صبر کنید تا از فاطمه اجازه بگیرم".
اسلام به مردان سفارش کرده که نیازهاى همسر و فرزندان را به خوبى تامین نمایند و کسانى که در اداره زندگى بىتفاوت هستند، و همسران خود را هم چنان رها و معطل، و حقوق آنان را تضییع مىنمایند، مورد لعنت پیشوایان معصوم قرار گرفتهاند،ملعونٌ ملعونٌ من ضیع من یعول.
پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم فرمود: "احترام و علاقه به همسر نشانه ایمان است و سپس اضافه کرد که من از همه شما بیشتر به همسرانم احترام مىگذارم".
نیز فرمود: "انسان باایمان در غذا ، تابع همسر و فرزندان است:المومن یاکل بشهوه اهله
امام صادق علیهالسلام فرمود: "مردى که مهریه همسر خود را براى خود ، حلال بداند و به او ندهد ، در حقیقت ، سارق است"."و گناه چنین همسرى نابخشودنى است".
تساوى حقوق زن و مرد در پیشگاه خداوند
از جمله شبهاتى که در زمینه حقوق زن و مرد مطرح مىکنند، این است که اسلام حقوق زن و مرد را به طور مساوى مطرح نکرده است. برخى چنین تصور مىکنند که اسلام کفه سنگین شخصیت را براى مردان قرار داده و زنان در برنام اسلام چندان جایى ندارند. از جمله نکاتى که بایستى در اینگونه مباحث بدان توجه نمود، این است : بین تساوى و تشابه تفاوت وجود دارد. سوال ما این است: آیا لازمه تساوى حقوق، تشابه حقوق هم هست یا خیر؟ "تساوى به معناى برابرى و یکسانى است، ولى تشابه به معناى یکنواختى و یکگونگى است. استاد مطهرى در همین خصوص مثالى مىزنند که براى تقریب به ذهن خالى از فایده نیست؛ ایشان مىفرماید: ممکن است پدرى ثروت خود را به طور مساوى میان فرزندان خود تقسیم کند، اما به طور مشابه تقسیم نکند؛ مثلاً ممکن است این پدر چند قلم ثروت داشته باشد، هم تجارتخانه هم ملک مزروعى و هم مستغلات و بىنظر بهاین که قبلاً فرزندان خود را استعدادیابى کرده، و بر اساس استعدادشان ثروت خود را تقسیم نموده است، با در نظر گرفتن این که آنچه به همه فرزندان مىدهد، از لحاظ ارزش مساوى با یکدیگر باشد و ترجیح و امتیازى از این جهت در کار نباشد. آرى باید بین کمیت و کیفیت تفاوت قائل شد بین برابرى و یکنواختى نیز. آنچه مسلم بوده و مورد تایید همه بزرگان دین است، این است که اسلام حقوق مشابه و یکنواختى براى زن و مرد قائل نشده است؛ ولى زن را برتر از مرد و یا مرد را برتر از زن، از لحاظ حقوق نمىداند؛ چرا که اسلام اصل مساوات انسانها را درباره زن و مرد نیز رعایت کرده است. براى کسانى که اندک آشنایى با دین مبین اسلام و کتاب آسمانى آن داشته باشد، تساوى زن و مرد به خوبى نمایان است. از دیدگاه اسلام، تنها معیار برترى و امتیاز، براى کسانى است که از تقواى بیشترى برخوردار باشد، و نزد خداوند جنس برتر مطرح نیست. یعنى زن و مرد هر دو به یک اندازه انسان مىباشند و در انسانیت بینشان تفاوتى نیست. "تفاوت در جنسیت پس از اشتراک در ذات و نوع است. به تعبیر منطقى آنها دو صنف از یک نوع مىباشند، یعنى حقیقت و گوهر آنها یک چیز است، در انسانیت یکى را بر دیگرى تفاضلى نیست، آنها فرزندان یک والدین مىباشند، و از ارزش یکسان برخوردارند، تنها ملاک تفاوت در ارزش تقوا است که امرى اکتسابى است و ربطى به جنسیت ندارد، چنانکه ربطى به نژاد، جغرافیا، طبقه اجتماعى، ثروت، زیبائى و غیر آن ندارد."
در این بخش با ذکر نمونهاى از آیات قرآن کریم، به عدم برترى زن و مرد از لحاظ انسانى و جنسیتى اشاره مىکنیم.
"اِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُوْمِنِینَ وَالْمُوْمِنَاتِ وَالْقَانِتِینَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِینَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِینَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِینَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِینَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِینَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِینَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاکِرِینَ اللَّهَ کَثِیراً وَالذَّاکِرَاتِ اَعَدَّ اللَّهُ لَهُم مَّغْفِرَهً وَاَجْراً عَظِیماً"
"همانا کلیه مردان و زنان مسلمان و مردان و زنان باایمان و مردان و زنان صابر و مردان و زنان خداترس و خاشع و مردان و زنان خیرخواه و مسکیننواز و مردان و زنان روزهدار و مردان و زنان باحفاظ و خوددار و مردان و زنانى که یاد خدا بسیار کنند بر همه آنها خدا مغفرت و پاداش بزرگ مهیا ساخته است".
آیه فوق، براى زنان و مردان – در صورت انجام کارهاى نیک – پاداش مساوى در نظر گرفته شده است؛ و اینگونه نیست که چون مرد برتر است، به او پاداش ویژهاى داده شود.
"یَااَیُّهَا النَّاسُ اِنَّا خَلَقْنَاکُم مِن ذَکَرٍ وَاُنثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوباً وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا اِنَّ اَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ اَتْقَاکُمْ اِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ"
"اى مردم همه شما را نخست از مرد و زنى آفریدیم و آنگاه شعبههاى بسیار و فرق مختلف گردانیدیم تا (قرب و بعد نژاد و نسب یکدیگر را) بشناسید (و بدانید که اصل و نسب و نژاد مایه افتخار نیست بلکه) بزرگوارترین شما نزد خدا باتقوىترین مردمند و خدا (بر نیک و بد مردم) کاملاً آگاه است".
در آیه فوق با اشاره به آفرینش زن و مرد، تصریح شده است که ملاک برترى، تقوا و پرهیزگارى بیشتر است.
"مَنْ عَمِلَ صَالِحاً مِن ذَکَرٍ اَوْ اُنثَى وَهُوَ مُوْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاهً طَیِّبَهً وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ اَجْرَهُم بِاَحْسَنِ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ"
"هرکس از مرد و زن کار نیکى به شرط ایمان به خدا آورد ما او را در زندگانى خوش و باسعادت زنده (ابد) مىگردانیم و اجرى بسیار بهتر از عمل نیکى که کرده به او عطا مىکنیم".
در آیه فوق ، خداوند بین پاداش زن و مرد تمایزى قائل نشده است.
"وَمِنْ آیَاتِهِ اَنْ خَلَقَ لَکُم مِنْ اَنفُسِکُمْ اَزْوَاجاً لِّتَسْکُنُوا اِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَوَدَّهً وَرَحْمَهً اِنَّ فِی ذلِکَ لاَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ"
"و باز یکى از آیات لطف الهى این است که براى شما از جنس خودتان جفتى بیافرید که در بر او آرامش یافته با هم انس گیرید و میان شما رافت و مهربانى برقرار فرمود."
در آیه فوق ، خداوند به اصل ازدواج اشاره نموده و تصریح کرده که زن و مرد، هرکدام مکمل یکدیگرند و هرکدام بدون یکدیگر ناقص است؛ و اینگونه نیست که مرد یا زن برتر از دیگران باشد.
"و اَوحینا الى اُمّ موسى اَن ارضعیه فاذا خفت علیه فالقیه فى الیم و لاتخافى و لاتحزنى انا رادوه الیک و جاعلوه من المرسلین"
"و به مادر موسى وحى کردیم طفلت را شیر ده چون آسیب فرعونیان بر او ترسان شوى او را به تو بازگردانیم و هم از پیامبران مرسلش قرار دهیم".
این آیه به عظمت زن اشاره دارد؛ این که زن نیز مىتواند به مقامى برسد که مورد الهام خداوند واقع شود.
"و از خدا براى مومنان (آسیه) زن فرعون را مثل آورد هنگامى که از شوهر کافرش بیزارى جست و عرض کرد بارالها (من از فرعونى و عزت و نبوى او درگذشتم) تو خانهاى براى من در بهشت بنا کن و مرا از شر فرعون و کردارش و از قوم ستمکار نجاتبخش.
در آیه فوق تصرح شده که خداوند، زن فرعون را نمونه قرار داده است که خود به منزلت و مقام زن عظیمى که زن در پیشگاه خداوند مىتواند داشته باشد ، اشاره مىکند.
"اِنَّا اَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ اِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الْاَبْتَرُ"
ما تو را (چشمه) کوثر دادیم. پس براى پروردگارت نماز گذار و قربانى کن دشمنت خود بى تبار خواهد بود.
سوره کوثر بنابر تصریح مفسران در شان حضرت فاطمه علیهاالسلام و بیان عظمت ایشان نازل شده است. آیا با این حال نیز مىتوان گفت که زن و مرد از منزلتى متفاوت بر خوردارند؟
اسلام و منادى آزادى
ما معتقدیم خالق و آفریننده جهان که از همه حقایق مطلع است و قادر بر همه چیز است و مالک همه چیز. این اصل به ما مىآموزد که انسان، تنها در برابر خدا باید تسلیم باشد و از هیچ انسانى نباید اطاعت کند؛ مگر این که اطاعت او اطاعت خدا باشد. بر این اساس، هیچ انسانى حق ندارد انسانهاى دیگر را تسلیم در برابر خود مجبور کند و ما از این اصل اعتقادى اصل آزادى بشر را مىآموزیم که هیچ فردى حق ندارد انسانى و یا جامعه و ملتى را از آزادى محروم کند، براى او قانون وضع کند، رفتار و روابط او را بنابه درک و شناخت خود که بسیار ناقص است و یا بنابه خواستهها و امیال خود تنظیم نماید و از این اصل ما نیز معتقدیم که قانونگذارى براى پیشرفتها در اختیار خداى تعالى است و سعادت و کمال انسان و جوامع، تنها در گرو اطاعت از قوانین الهى است که توسط انبیا به بشر ابلاغ شده است و انحطاط و سقوط بشر به علت سلب آزادى او و تسلیم در برابر سایر انسانها است. بنابراین ، نسان باید علیه این بندها و زنجیرهاى اسارت و در برابر دیگرانى که به اسارت دعوت مىکنند، قیام کند و خود و جامعه خود را آزاد سازد تا همگى تسلیم و بنده خدا باشند. از این جهت است که مقررات اجتماعى ما علیه قدرتهاى استبدادى و استعمارى آغاز شود . بنابراین ، با هر چیزى که برابرى در جامعه را بر هم مىزند و امتیازات پوچ و بىمحتوایى را در جامعه حاکم مىسازد باید مبارزه کرد؛
آزادى در تعبیرات اسلامى
اسلام درباره آزادى به عنوان یک ارزش ، اعتراف کرده است؛ اما نه ارزش منحصر به فرد، و نه آزادى با آن تعبیرها و تفسیرهاى ساختگى، بلکه آزادى به معناى واقعى، على علیهالسلام در وصیتنامهاش به امام حسن علیهالسلام ، در نهجالبلاغه ، مىفرماید و اکرم نفسک عن کل دنیه و ان ساقتک الى الرغائب فانک لن تعتاض بما تبذُلُ من نفسک عوضا ، جان و روان خودت را گرامى بدار و از هر کار و پست و از هر پستى محترم بدار.
نمىگوید مثلاً جان خودت را گرفتار مکن، مىگوید: "اکرمْ" یعنى احترام ذات خودت را حفظ کن از این که تن به پستى بدهى. همان طور که قرآن مىفرماید بزرگترین باختنها، باختن خود است، اینجا نیز على علیهالسلام همان معنا را به تعبیر دیگر مىگوید: پسرم براى هرچه که از دست بدهى و بفروشى مىتوان قیمت گذاشت؛ ولى یک چیز دارى که اگر آن را بفروشى بهایى در همه جهان براى آن پیدا نمىکنى و آن خودت هستى، یعنى همان نفس و جان و روحت؛ اگر روحت را بفروشى و تمام دنیا و مافیها را به تو بدهند، دیگر برابرى نمىکند.
نیز مىفرماید: "و لاتَکُن عبد غیرک فقد جعلک اللّه حرا، پسرم هرگز بنده دیگرى مباش، زیرا خدا تو را آزاد آفریده است".
آزادى زن در اسلام
زن در آغاز پیدایش اسلام، به کرامت انسانى خویش دست یافت، موقعیت اجتماعى خویش را به دست آورد و از حقوق و آزادىهاى حقیقى برخوردار گشت. اسلام ، همه ستمها و برخوردهاى وحشیانهاى که در دور جاهلیت نسبت به زنان صورت مىگرفت، از کشتن گرفته تا پایمال نمودن ضرورىترین حقوق فردى، نهى نمود و زنده به گور کردن دختران را حرام گردانید.
"و لاتقتلوا اولادکم خشیه املاق" از ترس تنگدستى فرزندان خود را نکشید.
در خصوص زنان، اسلام هیچگاه مخالف آزادى آنها نبوده است؛ بلکه و شرافت و حیثیت وى را به وى باز داده است. زن مساوى مرد است، زن مانند مرد آزاد است که سرنوشت و فعالیتهاى خود را انتخاب کند.
اسلام به زن حق حیات و آزادى بخشیده و آنان را از زیر یوغ اسارت نجات داده است. آزادى (به معناى حقیقى و واقعى آن) که اسلام به طبقه زنان عطا کرده است، تا حال در هیچ دین و یا جمعیتى دیده نشده است، چنان که خود اروپائیان به این نکته اعتراف مىکنند. در این زمینه، یکى از بانوان نویسنده انگلیسى به نام "لیدى" مىگوید:
"من اگر بگویم زنهاى اسلام از زنهاى اروپا بیشتر آزادترند، زیادهروى نکردهام. زن مسلمانِ فهمیده، یگانه زنى است که به معناى واقعى و حقیقى آزادى پى برده و مىداند که آزادى یعنى چه؟"
اسلام، آزادى زن را از زمانى مقرر داشت که وى را همسان و هموزن مرد دانست و زن را از اسارت و حقارت تاریخى، رهایى داد. اسلام در چهارده قرن پیش زنجیرهاى اسارت را از دست و پاى زن گسست.
اسلام، براى زن حق مالکیت قائل شده است و زن مىتواند مالک اشیاى منقول و غیرمنقول باشد، حق خرید وفروش و واگذارى اموال خود را دارد، مىتواند به آنگونه که بخواهد وصیت نماید. اسلام ، همه حقوق مدنى و سیاسى را که به مردان داده، به زن نیز بخشیده است. زن ، حق کار شرافتمندانه دارد، حق انتخاب دارد، و مىتواند نماینده مجلس و کارمند اداره و قاضى شود.
آیه اللّه طالقانى رحمهالله در پاسخ خبرنگارى گفت: "اگر معناى نگرانى درباره زن این است که اسلام زنها در مسائل اقتصادى و اجتماعى و تکامل فکرى و دانش مجهور دارد، در اسلام نیست و ما نمونه تکامل از همان زنهاى صدر اسلام داشتیم، مثل فاطمه علیهاالسلام دختر پیغمبر که هم خانهدار بود و هم در میدانهاى جهاد پشت سر مجاهدان خدمت مىکرد به موقعش در مسجد براى دادخواهى فریاد مىکشد…".
حجاب و اصل آزادى
آزادى به معنى رها بودن از هر قید و بند و عدم پایبندى به هیچ قاعده و قانون و ضابطهاى نیست. ممکن است در بینش غربى و غربگرایانه چنین مفهومى از آزادى ارائه شود، اما در بینش الهى اینگونه "آزادى" عین "اسارت" است. اسارت در بند هوا و هوسها و شهوات حیوانى، گرفتارى و محبوس ماندن در زندان نفس اماره و وسوسهگر است . آدمى که تنها براى خوردن و خواب و شهوت خلق نشده تا آزادى او را در رابطه با این گونه امور تفسیر و توجیه کنیم، بلکه براى هدف و مقصدى بس عظیمتر از اینها که همان "رسیدن به کمال مطلوب" است، پا به عرصه وجود نهاده است. در بینش اسلامى، آزادى در رابطه با "قرب حق" که همان کمال حقیقى آدمى است، معنا و مفهوم مىیابد و آزادى حقیقى به معناى رها بودن از هر قید و بندى است که مانع پرواز آدمى در فضاى لایتناهى قرب حق است. حجاب از جمله آن قیود است.
در اندیشه اسلامى، آزادى از هوا و هوسها و نفسپرورى براى رسیدن به رضوان خداست؛ ولى در نگرش غربى ، آزادى از همه قیود و تعهدات، براى اشباع خواستههاى نفسانى و شهوات است.
گفتهاند ، حجاب موجب سلب آزادى که یک حق طبیعى بشر است، مىگردد. "نوعى توهین به حیثیت انسانى زن به شمار مىرود… مجبور ساختن زن به این که حجاب داشته باشد، بىاعتنایى به حق آزادى او واهانت و حیثیت انسانى اوست و به عبارت دیگر، ظلم فاحش است به زن، عزت و کرامت انسانى و حق آزادى زن؛
آیا واقعا حجاب مانع آزادى زنان است؟ آیا حجاب، آزادى زنان را محدود مىسازد؟ "آنچه باعث این تصورات شده، تفسیر غلط آزادى و کلمه حجاب است. باید دید که منظور از آزادى براى آنها چیست و معناى کلمه حجاب از دیدگاه اسلام چه مىباشد تا بتوان درباره ممانعت حجاب و آزادى زن بحث کرد.
تفسیر غلط از آزادى باعث چنین تصوراتى شده است. امروز از سوى محافل غربى و غربگرا، اینگونه به مردم القا مىشود که آزادى به معناى ارضاى تمایلات، یا عدم التزام به قیود اخلاقى و اجتماعى است و آزادى زن در بینش و نگرش آنان، یعنى این که به هر شکل بتوان لباس پوشید، یا با هرکس بتوان رابطه برقرار کرد، تا مناسبات خانوادگى و اجتماعى را به هر صورت که مورد علاقه است، ترتیب داد. ولى باید گفت که آزادى را نمىتوان به صورت "ارضاء تمایلات" تعبیر نمود، زیرا همه تمایلات انسان، اساسى و ضرورى نیستند. تمایلات انسانى نیز در حد اعتدال قابل ارضا هستند. ارضاى تمایلات نه موجب سعادت فرد است و نه خوشبختى انسان را در حیات جمعى تامین مىکند. آرى اگر ما آزادى را عبارت از ارضاء تمایلات بدانیم، در این صورت باید قبول کنیم، حجاب با آزادى به این معنا ناسازگار است، ولى این معنا از آزادى نه با شان انسان سازگار است و نه قابل تحقق مىباشد. و چنان که پیشتر گفته شد، مفهوم صحیح آزادى در ارتباط با "قرب حق" معنا مىشود. چه آزادى را، صرفا به معناى پیروى از عقل بدانیم و چه آن را در رابطه با تقوا، مورد توجه قرار دهیم. در هر دو صورت، حجاب نه تنها آزادى زن را محدود نمىسازد بلکه براى زن شرایطى فراهم مىکند که مورد تایید عقل و با تقوا سازگارتر است.
در این قسمت به معناى کلمه حجاب مىپردازیم . این کلمه موجب انحراف اذهان عده زیادى از افراد گشته است؛ معناى لغوى حجاب که در عصر ما این کلمه براى پوشش زن معروف شده، چیست؟
"کلمه حجاب هم به معنى پوشیدن است و هم به معنى پرده و حاجب. بیشتر استعمالش به معنى پرده است. این کلمه از آن جهت مفهومش پوشش مىدهد که پرده، وسیله پوشش است، و شاید بتوان گفت که به حسب اصل لغت، هر پوشش حجاب نیست؛ آن پوشش ، حجاب نامیده مىشود که از طریق پشت پرده صورت گیرد. در قرآن کریم، در داستان سلیمان، غروب خورشید را اینطور توصیف مىکند: "حتى توارت بالحجاب" یعنى تا آنوقتى که خورشید در پشت پرده مخفى شد. استعمال کلمه حجاب در مورد پوشش زن یک اصطلاح نسبتا جدید است. در قدیم، مخصوصا در اصطلاح فقها، کلمه "ستر" که به معناى پوشش است، به کار رفته است. فقها، چه در کتاب الصلوه و چه در کتاب النکاح که متعرض این مطلب شدهاند کلمه ستر را به کار بردهاند. بهتر این بود که این کلمه عوض نمىشد و همیشه همان کلمه "پوشش" به کار برده مىشد. و همین امر موجب مىشود که عده زیادى گمان کنند که اسلام خواسته است زن همیشه پشت پرده و در خانه محبوس باشد و بیرون نرود. زندانى کردن و حبس زن در اسلام مطرح نیست. در برخى از کشورهاى قدیم مثل ایران قدیم و هند چنین چیزى وجود داشته است، ولى در اسلام وجود ندارد. پوشش زن در اسلام این است که زن در معاشرت خود با مردان، بدن خود را بپوشاند و به جلوهگرى و خودنمایى نپردازد. آیات مربوط همین معنى را ذکر مىکند و فتواى فقها هم موید همین مطلب است."
"فرق است بین زندانى کردن زن در خانه و بین موظف دانستن او به این که وقتى مىخواهد با مرد بیگانه مواجه شود، پوشیده باشد. در اسلام، محبوس ساختن و اسیر کردن زن وجود ندارد. حجاب در اسلام یک وظیفه است؛ بر عهده زن نهاده شده که در معاشرت و برخورد با مرد، باید کیفیت خاصى در لباس پوشیدن مراعات کند. این وظیفه نه از ناحیه مرد بر او تحمیل شده است و نه چیزى است که با حیثیت و کرامت او منافات داشته باشد و یا تجاوز به حقوق طبیعى او که خداوند برایش خلق کرده است، محسوب مىشود. اگر رعایت پارهاى مصالح اجتماعى، زن یا مرد را مقید سازد که در معاشرت روش خاصى را اتخاذ کنند و طورى راه بروند که آرامش دیگران را بر هم نزنند و تعادل اخلاقى را از بین نبرند، چنین مطلبى "زندانى کردن" یا "بردگى" نمىتوان نامید، و آن را منافى حیثیت انسانى اصل "آزادى" فرد نمىتوان دانست. و نیز حجاب برخى دشوارىها را به دنبال دارد که اگر اصل آن براى سلامت و رشد انسانى مفید انگاشته شود، باید آن را متحمل شد."
که البته در این صورت نیز باحجاب در فعالیتها و رفت و آمدهاى خود، آزادترند، زیرا مردان بولهوس، اطمینان دارند که اینها، طعمه و ملعبه نمىشوند. و بنابراین، کمتر مزاحمتى براى آنها ایجاد مىکنند، اما زنان بىحجاب، آزادى کمترى دارند. زیرا در معرض دید هستند و چشمهاى هرزه را به سوى فرد مىکشانند و هوسها را تحریک مىکنند و در نتیجه، مورد طمع گرگان شهوت مىشوند. زنان باحجاب، مظهر عفاف شناخته شدهاند و لذا در خانه و خارج خانه، مزاحمتى ندارند و آزادند، دنبال کارها ومسئولیتهاى خویش هستند.
قرآن مجید مىفرماید:
"یَا اَیُّهَا الْنَّبِیُّ قُلْ لاِءَزْوَاجِکَ وَبَنَاتِکَ وَنِسَاءِ الْمُوْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِن جَلاَبِیبِهِنَّ ذلِکَ اَدْنَى اَن یُعْرَفْنَ فَلاَ یُوْذَیْنَ وَکَانَ اللَّهُ غَفُوراً رَّحِیماً"
"اى پیغمبر (گرامى) با زنان و دختران و زنان مومنان بگو که خویشتن را به چادر بپوشانند که این کار براى این که آنها(به عفت و حریت) شناخته شوند تا از تعرض و جسارت(هوسرانان) آزار نکشند بسیار بهتر و خدا (در حق خلق) آمرزنده و مهربان است."
گفتهاند سبب نزول آیه فوق این بوده است : زنها به مسجد مىرفتند و پشت سر پیامبر نماز مىخوانند. شبها که از نماز مغرب و عشاء باز مىگشتند، جوانها سر راه آنها مىنشستند و مزاحم آنها مىشدند. از این رو، آیه فوق نازل گردید.
48