تارا فایل

زن در فرهنگ غرب


زن در فرهنگ غرب

سرّ این که جهان غرب در خصوص این امر نیز فرهنگ منحط غلطى دارد و متاسفانه برخى افراد که از فرهنگى غنى و قوى اسلام بى‏اطلاعند، گوش به تبلیغات سوء آنان مى‏دهند، این است که انسان‏شناسى آن‏ها همانند جهان‏بینى آن‏ها است به عبارت دیگر،در انسان‏شناسى آن‏ها فرع بر جهان‏بینى آنان است و جهان‏بینى آن‏ها است در حد "مَا هِیَ اِلاَّ حَیَاتُنَا الدُّنْیَا نَمُوتُ وَنَحْیَا وَمَا یُهْلِکُنَا الاَّ الدَّهْرُ"(1) است، چون جهاد را در نشئه طبیعت خلاصه مى‏کنند، و از ماوراى طبیعت سهمى ندارند. انسان را نیز در قلمرو طبیعت خلاصه مى‏کنند و صرفا تن‏شناسند، نه انسان‏شناس.
کسى که به انسان‏شناسى از دیدگاه جهان‏شناسى مادى مى‏نگرد، هرگز در جهان سیر عمودى ندارد و نمى‏داند که مبدا و متناهى سیر زندگى انسان چیست. او براى انسان مقامى برتر از آن چه که در نشئه طبیعت است قائل نیست و مسائلى از قبیل فرشته، ملک و وحى براى او مفهوم ندارد."

آزادى زن و حقوق بشر
شکى نیست که اسلام در راه آزاد کردن زن از قید اسارت و استقلال دادن به او در اراده و عمل، پیش‏قدم است و غربى‏ها در این امر از اسلام تقلید نموده‏اند.
"قبل از گسترش نظام تابناک اسلام، زن در جهان، به خصوص در سرزمین اروپا، موجودى بى‏ارزش بود و در قاموس آمارگران بشریت، با هیچ طبقه‏اى سرشمارى و آمارگیرى نمى‏شد.
دانشمندان و فلاسفه آن روز مى‏گفتند: آیا در نهاد این اعجوبه هستى روح و روانى وجود دارد یا نه؟ و اگر داشته، روح انسانى است یا حیوانى؟ و به فرض آن که روح انسانى است، وضع اجتماعى آن در برابر مردان، آیا مانند بردگان است یا کمى بهتر از آن؟! و خلاصه، در مورد زنان مى‏گفتند: زن، گوىِ بازى بازى‏کنان شهوت، و کالاى کامرانى هوسبازان است؛ زن باید تسکین‏بخش درد مرد و سبب خالى کرن کیسه شهوت او باشد و در تمام مراحل زندگى، همچون سایه پیرو مرد قرار گیرد."
در قرن بیستم میلادى ، براى اولین بار در غرب ، حقوق زن در برابر حقوق مرد عنوان شد.
انگلستان که قدیمى‏ترین کشور دمکراسى به شمار مى‏رود، فقط در اوائل قرن بیستم میلادى ، براى زن و مرد حقوق مساوى قائل شد.
"در ایالات متحده آمریکا با آن که در قرن هیجده ضمن اعلام استقلال، به حقوق عمومى بشر اعتراف کرده بودند، در سال 1920 میلادى قانون تساوى زن و مرد را در حقوق سیاسى تصویب کردند. همچنین فرانسه در قرن بیست تسلیم این امر شد.

از این رو، براى اولین بار در اعلامیه جهانى حقوق بشر، که پس از جنگ جهانى دوم از طرف سازمان ملل متحد منتشر شد، در مقدمه آن قید شد:
"از آن‏جا که مردم ملل متحد ایمان خود را به حقوق بشر و مقام و ارزش فرد انسانى و تساوى حقوق مرد و زن مجددا در منشور اعلام کرده‏اند."
پیشگامان این نهضت، آزادى و تساوى حقوق او را با مرد مکمل و متمم نهضت حقوق بشر که از قرن هفدهم عنوان شده بود، دانستند و مدعى شدند که بدون تامین و آزادى زن و تساوى حقوق او را با مرد سخن از آزادى زن و عدم تساوى حقوق او با مرد است و با تامین این جهت، مشکلات خانوادگى یک‏جا حل مى‏شود.
حقوق بشر از دیدگاه غرب درباره خانواده، به طور کلى درباره حقوق زن بر مبناى آزادى‏هایى استوار شده است که به هیچ وجه نمى‏توان گفت آن آزادى‏ها بر مبناى امور طبیعى و منطقى بنا شده است؛ زیرا اولاً، اگر آن آزادى‏ها منطقى و طبیعى بود، نمى‏بایست نظام خانوادگى جوامع غرب و حتى جوامعى از مشرق زمین و مسلمانان که کورکورانه و از روى تقلید یا به وسیله جاه‏طلبى‏هاى حکومت‏هاى خودباخته‏شان به آن شکل درآمده‏اند به چنین وضع اسفبارى مبتلا گردند و انواع ناراحتى‏هاى جسمانى روانى و سقط جنین‏ها و بى‏هویتى‏ها ایجاد گردد.
ثانیا، حقوق بشر از دیدگاه غرب که نویسندگان مى‏بایست قدرى از علوم انسانى مطلع باشند، متاسفانه تفاوتى بین مساوات و عدالت را در نظام حقوقى خود رعایت نکرده‏اند. آنان به جاى این که عدالت را مطرح کنند و عدالت را مبناى حقوق قرار دهند مساوات را جایگزین کرده‏اند.
آن مساواتى که آنان منظور کرده‏اند بانظر به وضع بیولوژى و فیزیولوژى و روانى بین دو صنف زن و مرد وجود ندارد. اگر فرهنگ غرب که ریشه اساسى حقوق بشر غرب را تشکیل مى‏دهد، این حقیقت را باور داشت که قانون باید بر مبناى واقعیت باشد و نه شهوترانى‏ها و سودجویى‏ها و لجاجت‏ها و خودخواهى‏ها، عدالت را در این مورد مى‏پذیرفت نه مساوات بى اساس را و گرنه هیچ منطق قابل دفاعى نمى‏تواند او را از این خلاف محسوس برهاند"
این نهضت در عین این که یک سلسله بدبختى‏ها را از زن گرفته، بدبختى‏ها و بیچارگى‏هاى دیگرى براى او و براى جامعه بشریت به ارمغان آورد.
"زن غربى تا اوایل قرن بیستم از ساده‏ترین و پیش پا افتاده‏ترین حقوق محروم بوده است و تنها در اویل قرن بیست بود که مردم مغرب زمین به فکر جبران مافات افتادند و چون این نهضت دنباله نهضت‏هاى دیگر در زمینه "تساوى" و "آزادى" بود، همه معجزه‏ها را از معنى این دو کلمه خواستند، غافل از این که تساوى و آزادى مربوط است به رابطه بشرها با یکدیگر از آن جهت که بشرند و به قول طلاب، تساوى و آزادى حق انسان بما هو انسان است. زن از آن جهت که انسان است ، مانند هر انسان دیگر آزاد آفریده شده است و از حقوق مساوى بهره‏مند است، ولى زن انسانى است که با چگونگى‏هاى خاص و مرد انسانى است با چگونگى‏هاى دیگر؛ زن و مرد در انسانیت "برابرند، ولى دو گونه انسانند و بادو گونه خصلت‏ها و دو گونه روان شناسى، و این اختلاف ناشى از عوامل جغرافیایى و یا تاریخى نیست، بلکه طرح آن در متن آفرینش ریخته شده. طبیعت از این دو گونگى‏ها هدف داشته است و هر گونه عملى بر ضد طبیعت و فطرت عوارضى نامطلوبى به بار مى‏آورد"

این بود تاریخچه مختصرى از نهضت حقوق بشر در اروپا. چنان که مى‏دانیم همه موارد اعلامیه‏هاى حقوق بشر که براى اروپائیان تازگى دارد، چهارده قرن پیش در اسلام پیش بینى شده و بعضى از دانشمندان عرب و ایران آن‏ها را با مقایسه به این اعلامیه‏ها در کتاب‏هاى خود آورده‏اند؛ البته اختلافاتى در بعضى قسمت‏ها میان آن چه در این اعلامیه آمده با آن چه اسلام آورده وجود دارد و این خود بحث دلکش و شیرینى است؛ از آن جمله است مسئله حقوق زن و مرد که اسلام تساوى را مى‏پذیرد اما تشابه و وحدتِ یکنواخت را در زمینه حقوق زن و مرد نمى‏پذیرد؛

تفسیر غلط از آزادى
از جمله بلاهایى که دامنگیر جوامع غربى شد و این بلا تا به امروز هم دامنگیر آنها و کشورهاى پیرو و وابسته به آن‏هااست ، تفسیر غلطى بود که خواسته یا ناخواسته از مفهوم آزادى کردند.
روزگارى بر زن گذشته که چون کالا توسط پدر و شوهر و یا مردان دیگر در بازارها به فروش مى‏رسید. زمانى دیگر به علّتِ مرگ شوهر به همراه او زنده به گور مى‏شد و در عصر دیگر براى او هیچ شخصیت و حقوقى قائل نبوده‏اند و زمانى حق ارث نداشته و زمانى نیز از دادن راى و شرکت در انتخابات محروم بوده است. در واقع ، حق انتخاب سرنوشت و نوع زندگى خود را نداشته است. این تحقیرها از یک سو و سخت‏گیرى‏هاى بى مورد کلیسا درباره ازدوج از سوى دیگر، موجب شد که زمانى که قدرت کلیساها کاهش یافت همه فشارها و تفریط‏ها به انفجار و افراط جنون‏آمیز مبدل شد.
یکى از نویسندگان مى‏گوید:
"غرب با مبارزه همه جانبه از نظر فلسفى، فکرى ، اجتماعى و تولیدى، و از نظر تمدن و فرهنگ با مذهب قرون وسطایى کلیسا یعنى مذهب کاتولیک‏هاى حاکم در غرب، خود به خود با همه قیدها و حدود و ارزش‏هاى اخلاقى، فکرى و اعتقادى که کلیسا به نام دین از آنها دفاع و حمایت مى‏کرد درافتاد و آن‏ها را نابود مى‏کرد و ناگهان مساله آزادى جنسى مطرح شد."
چنین بود که دیگر راه براى زنان باز شده بود و آنها مى‏توانستد گذشته حقارت‏آمیز خود را جبران کنند. لذا براى کسب حیثیت و مرتبت اجتماعى، وارد یک مسابقه بزرگ با مردان شدند و براى پیروزى و سبقت بر مردان از جاذبه‏هاى جنسى خود به عنوان یک سلاح استفاده کردند.
"اخلاق جنسى را تابو مى‏خواند و در روان‏شناسى خود، مبناى تحرکات انسان را در همه دوران‏هاى زندگى، "غریزه جنسى" معرفى مى‏کند و ایجاد مانع در برابر آن را به هر شکلى ممکن، مردود شمرده و عامل بیمارى‏هاى روانى مى‏داند"
اشتباه فروید و امثال او در این است که پنداشته‏اند تنها راه آرام کردن غرایز، ارضاء و اشباع بى‏حد و حصرآن‏ها است. "اینها فقط متوجه محدودیت‏ها و ممنوعیت‏ها و عواقب سوء آن‏ها شده‏اند و مدعى هستند که قید و ممنوعیت، غریزه را عصى و منحرف و سرکش و ناآرام مى‏سازد. طرحشان این است که براى ایجاد آرامش این غریزه باید به آن آزادى مطلق داد، آن‏هم بدین معنى که زن اجازه هر جلوه‏گرى و به مرد اجازه هر تماسى داده شود.این‏ها چون یک طرف قضیه را خوانده‏اند، توجه نکرده‏اند که همان طور که محدودیت و ممنوعیت، غریزه را سرکوب و تولید عقده مى‏کند؛ رها کردن و تسلیم شدن و در معرض تحریکات و تهیجات در آوردن؛ آن را دیوانه مى‏سازد و چون این امکان وجود ندارد که هر خواسته‏اى براى هر فردى برآورده شود، بلکه امکان ندارد همه خواسته‏هاى بى‏پایان یک فرد برآورده شود، غریزه بدتر سرکوب مى‏شود و عقده روحى به وجود مى‏آید.
هدف آزادى در غرب
هدف اول: استفاده از زن به عنوان کارگر ارزان قیمت
در قرن نوزدهم، "چون صاحبان کارخانه‏هاى بزرگ دیدند که حقوق کارگران افزوده شده و اگر بخواهند تنها از مرد به عنوان کارگر استفاده کنند مسئله عرضه و تقاضا سبب مى‏شود که تقاضاى کارگر، کم و عرضه از طرف کارخانه، بیش‏تر شود و اگر کارى کنند که زن‏ها هم وارد جامعه شوند و از زن همه به عنوان کارگر بتوان استفاده کرد، قهرا تعداد کارگران افزوده مى‏گردد و قهرا بازار کار شکسته مى‏شود و با حقوق ناچیزترى از کارگر زن و مرد استفاده مى‏کنند. یک انگیزه اقتصادى سبب شد که تلاش کنند زن هم وارد جامعه و قشر کارگر شوند"
تحقیقات نشان مى‏دهد که زنان به علت پرکارى زیاد، بیش‏تر و زودتر از مردان فرسوده مى‏شوند؛ "طبق بررسى و تحقیقات موسسه دولتى I.B.M سوئد، زنان با…. و اشتغال در بازار کار، سلامتى خود را به خطر انداخته‏اند و در میان آن‏ها عوارض قلبى و عصبى افزایش یافته است.
طبق تحقیقاتِ نماینده تساوى حقوق سوئد (J.A.M.O)،در سال 1988 سالیانه صدها هزار زن در محل کارشان مورد تعدى و مزاحمت‏هاى جنسى واقع مى‏شوند و به این جهت مسئول سازمان تساوى حقوق، از مقامات مسئول تقاضا نمود که قوانین جدید و جدى‏تر براى ممنوع کردن مزاحمتى جنسى در محل کار وضع شود.
عقیده جمعى از اروپائیان در این مورد این است که "آن چه زنان در ترقیات پیشروى کرده‏اند، به همان مقدار حقوق مردان اجتماع را تعطیل نموده‏اند و هر مقدار زنان که در برنامه‏هاى رجال محیط دخالت کنند به همان اندازه از وظایف خویش بازمانده‏اند و در نتیجه، حیات و بقاء جامعه را کاهش مى‏دهند"
هدف دوم: ایجاد بازار مصرف
هدف دوم آن‏ها از آزادى زن این بود که از وجود او در فروشگاه‏ها استفاده شود تا اجناس لوکس و فرآورده‏اى کارخانه‏ها به فروش برسد. هدف این بود که از زنان به عنوان "فروشنده زن" استفاده کنند و تجمل‏گرایى در جامعه‏ها افزون گردد و قهرا آن چه را که کارخانه‏هاى متجملى اروپا تولید مى‏کرد به وسیله فروشنده‏هاى زن در خود اروپا و کشورهاى اسلامى در اختیار مردم قرار دهند.
هدف سوم: مبارزه با اسلام
هدف دیگر غربى‏ها از آوردن زن‏ها در جامعه، مبارزه با اسلام بود؛ زیرا "ورود زن‏ها در جامعه با کشف حجاب و برهنگى و فساد جامعه همراه بود و با تشکیل عشر تکدها، و جشن‏ها،آموزشکده‏ها و مراکز شب‏نشینى مختلف آن هم به دست دشمنان شماره یک اسلام انجام گرفت. در کشورهاى اسلامى، رهبر آزادى (بى‏بند و بارى) زن دو نفر بودند: یکى در ترکیه به نام آتاتورک و دیگرى در ایران به نام رضاشاه.
در این دو کشور و سایر کشورهاى اسلامى، فساد و فیلم‏هاى سکسى و انحراف منتشر شد و دیگر مسئله دین در ترکیه منزوى شد و گفتند: ما جمعیت لائیک هستیم. خلاصه، مسئله آزادى زن همراه شد تا این که مردها لباس اروپائى بپوشند، آموزشگاه‏ها مختلط باشد و هزار برنامه اسلام زدایى دیگر."
بخشى از توصیه‏هاى مدیر ارشد انستیتوى بین المللى مطالعات استراتژیک لندن به غربى‏ها و مجله امریکایى نیویورک جهت ترویج فرهنگ منحط غربى این بود:
"براى مهار کشورهاى مستقل باید فرهنگ و اقتصاد آنها را آلوده کرد. تجارت با دشمن در کالاهاى غیر استراتژیک و نشان دادن این که چقدر فقیر هستند از راه‏هاى آلوده‏سازى است.
باید کشورهاى اسلامى را با ترویج سکس و آیت اللّه‏ها را با فرهنگ والت دیسنى در سرزمین‏هایشان به محاصره درآورد.
استفاده از زنان هرزه، از طریق توریسم و تکنولوژى‏هاى جدید اطلاعات، از روش‏هاى آلوده‏سازى است. حالا زمان مایکروسافات (کمپانى نرم‏افزارى بیل گیتس، غول ارتباط جهانى معاصر) و میکى ماوس (شخصیت کارتونى و یکى از سمبل‏هاى ترویج فرهنگى آمریکا) است. بعد مجله نیویورک با چاپ عکسى از یک زن عریان مى‏نویسد: سلاح مرگبار، خشن‏تر از آنچه تصور مى‏شود"
آثار مخرب آزادى جنسى در غرب
اینک پس از اشاره اجمالى به بعضى از ریشه‏هاى رفع محدودیت میان روابط زن و مرد، به آثار مخرب این عدم محدودیت مى‏پردازیم
تنزل مقام زن، آزادى جنسى
اولین قربانى این تحولات در غرب خود زن‏ها بودند. وقتى که زن هویت انسانى خود را از دست داد و ارزش‏هاى معنوى براى او پوچ شد و تمام استعداد خود را روى ارزش‏هاى مادى و حیوانى گذاشت، با تکیه بر جنسیت و زنانگى خویش، از کسب کمالات دیگر خود را محروم ساخت؛ در نتیجه، وسیله‏اى براى خوشگذرانى و سوء استفاده جنسى مردان شد.

خانم الزیمارى ، از شاعران و نویسندگان کشور سوئدست ، در مقاله مهمى در روزنامه اکسپرس مى‏نویسد:
"هم اکنون در سراسر سوئد، دوشیزگانى زیبا هستند که در آرزوى شوهرند، و بسیارى از آنها اجبارا با مردها دوست مى‏شوند. آرى، در انتظار شوهرند ولى شوهر پیدا نمى‏شود، چون جوانان به هر شکلى که مایل باشند به جنس زن دسترسى دارند، و خود را نیازمند به ازدواج نمى‏بینند، و بسیارى از مردان زن‏دار هم از زن خود جدا شده تا آزادانه بتوانند خود پاسخ دهند".
بیزرائیلى، از نخست وزیرهاى انگلیس، در مقاله‏اى نوشت: "من در خطر ارتکاب بسى حرکات جنون‏آمیز هستم، ولى مى‏کوشم که از یکى از آنها حتما اجتناب کنم و قدم در آن نگذارم، و آن ازدواج عشقى است که در کوچه و بازار، دخترى را ببینم و خوشم بیاید و بگویم این زن ایده‏آل من است. نابخردان گوهرپاک و با قیمت آفرینش را از حصار عفت و عصمت، و پوشش و حجاب به عنوان آزادى بیرون کشیدند و دست او را در هر برنامه‏اى که شهوت اقتضا کند باز گذاشتند.
سپس به عنوان فرار از ازدواج عشقى او را دور انداختند زیرا مشاهده کردند، این گوهر، قیمت و ارزش خود را از دست داده و هر لحظه با کسى، و هر زمان در آغوش نامحرمى، و هر آن در برنامه‏اى خلاف عفت و ادب و مخالف وقار و انسانیت دست و پا مى‏زند"
سستى بنیان خانواده
نظام خانواده در اروپا و آمریکا نظامى غلط و بى‏پایه و بدون محتواست.
"آنان از ازدواج هدفى مقدس و پاک ندارند. واسطه ازدواج زن و مرد در آن‏جا فقط و فقط شهوت و ارضاء غریزه است. آن‏جا زن و مرد شایسته و صالح بسیار کم است. به همین خاطر، فساد و افساد از سر و روى اروپا و آمریکا مانند باران بهاران مى‏ریزد. مردان در مغرب زمین به طور اکثر، زنان به طور اغلب پس از گذراندن دوران فساد، به رفاقت‏هاى نامشروع با یکدیگر ازدواج مى‏کنند. خانم الزیمارى در جاى دیگر از مقاله خود مى‏نویسد: "مردها وفا و صمیمیت را نمى‏دانند؛ با حقه‏بازى زنان و دختران را به زانو در مى‏آورند. باید گفت: "از زمانى که جنس زن را به لجن بى‏عفتى و فضاى بى‏بند و بارى، و بدحجابى و بى‏حجابى سوق دادید، و او را به عنوان آزادى، به اسارت شهوات و تمایلات بى‏قید و شرط درآوردید، و مردان توانستند او را با بدنى نیمه عریان و در طنازى و عشوه‏گرى در هر کجا که خواستند سهل و آسان ببینند، وفا و صمیمیت نسبت به همسر خود و خانه و خانواده را از دست دادند. و تبدیل به افرادى حقه‏باز و مکار و حیله‏گر و کلاه‏بردار شدند. عوارض آزادى زن در روابط با هر که دلش بخواهد یکى دوتا نیست و محصولات تلخ این مسئله عددى کامپیوترى است. مردان با این مناظر دست از زنان خود کشیدند و به قول معروف از زیر بار مخارج خانه که مسئولیتى بر دوش آنان بود فرار کرده و براى ارضاء خود روى به بازار آزاد آورند، و جوانان بى‏زن، چون فرونشاندن شعله شهوت را ارزان دیدند، از تشکیل زندگى و ازدواج سرباز زده دنبال چشم‏چرانى و صید ناموس مملکت رفتند، بدین‏گونه نظام خانواده در غرب و در مقلدان شرقى آنان از هم پاشید و اوضاع شبیه اوضاع جنگل شد".
ویل دورانت، فیلسوف و نویسنده معروف تاریخ تمدن، مى‏گوید:"اگر فرض کنیم در سال 2000 مسیحى هستیم و بخواهیم بدانیم که بزرگ‏ترین حادثه ربع اول قرن بیست چه بوده است متوجه خواهیم شده که این حادثه جنگ و یا انقلاب روسیه نبوده است بلکه همانا دگرگونى وضع زنان بوده است. تاریخ چنین تغییر تکان دهنده‏اى در مدتى به این کوتاهى کمتر دیده است. خانه مقدس که پایه نظام اجتماعى ما بود، شیوه زناشوئى که مانع شهوت‏رانى و ناپایدارى وضع انسان بود، قانون اخلاقى پیچیده‏اى که ما را از توحش به تمدن و آداب معاشرت رسانده بود، همه آشکارا در این انقلاب پرآشوبى که همه رسوم و اشکال زندگى و تفکر ما را فرا گرفته است گرفتار گشته‏اند.
اکنون نیز که ما در ربع سوم قرن بیستم به سر مى‏بریم، ناله متفکران غربى؛ از به هم خوردن نظم خانوادگى و سست شدن پایه ازدواج از شانه خالى کردن جوانان از قبول مسئولیت ازدواج ، از منفور شدن مادرى، از کاهش علاقه پدر و مادر و بالاخص علاقه مادر نسبت به فرزندان، از ابتذال زن دنیاى امروز و جانشین شدن زیادى سرسام‏آور فرزندن نامشروع، از نادر الوجود شدن وحدت و صمیمیت میان زوجین؛ بیش از پیش به گوش مى‏رسد"
گسترش فساد در جامعه
حقیقت این است که اگر ارزش‏هاى واقعى استعدادهاى والاى زن تحت الشعاع جنبه جنسى او قرار گرفت و زن شخصیت واقعى خود را از دست داد و هر گونه توجهى به او جنبه شهوانى و حیوانى پیدا کرد و وقتى که بنیاد خانواده به عنوان بهترین مکان پرورش افراد به سستى گرایید، باید منتظر فسادهاى عظیم اجتماعى باشیم. مسلم است که هنگامى که خانواده‏ها استحکام خود را از دست دادند چه سرنوشتى در انتظار کودکان است. دیگر تربیت فرزندان از کار و وظایف مهم مادر به شمار نمى‏رود.
"در روزنامه A.B مورخ 15/11/89 با عنوان روزانه 500 هزار بچه تنها رها مى‏شوند از جمله آورده است: "روزانه حدود نیم‏میلیون دانش‏آموز بین سنین 12-7 پس از پایان مدرسه تنها هستند و به بچه‏هاى کلید در دست معروف شده‏اند. این بچه‏ها اغلب تنها در منزل و یا در میدان‏ها، خیابان‏ها، پارک‏ها و فروشگاه‏هاى بزرگ در تردد هستند و به تدریج دچار کج‏روى‏ها و مفاسد و جرائم گوناگون مى‏گردند."
در سال‏هاى اخیر، "به علت افزایش جرائم و تبهکارى و وحشى‏گرى‏ها در بین نوجوانان در تعدادى از شهرهاى ایالات مختلف آمریکا رفت و آمد جوانان در خیابان‏ها بعد از تاریکى و یا بعد از ساعت 10 شب ممنوع اعلام گردیده و این ممنوعیت به تدریج در تعداد بیشترى از شهرها و ایالات به مورد اجرا درمى‏آید.
و هم چنین تجاوزات به کودکان در منزل، بخصوص توسط ناپدرى‏ها اغلب بر اثر استعمال مشروبات الکلى و دیدن فیلم‏هاى سکسى و ویدئویى و از بین رفتن اعتقادات مذهبى و پایبند نبودن به اصول خانوادگى تشخیص داده شده است."
در خبرى دیگر، درباره میزان تجاوزات جنسى در فرانسه مى‏خوانیم : "از هر چهار دختر فرانسوى یک نفر و از هر 8 نفر پسر فرانسوى یک نفر قبل از رسیدن به 18 سالگى مورد تجاوز قرار مى‏گیرد و 22 درصد از این‏گونه تجاوزها قبل از 6 سالگى به وقوع مى‏پیوندد و 85 درصد از کودکانى که مورد تجاوز قرار مى‏گیرند، شخص متجاوز را مى‏شناسند و وحشتناک‏تر از همه این که 40 درصد از این تجاوزها شخص متجاوز کسى جز پدر کودک نمى‏باشد."
سقط جنین و عواقب شوم آن
از مشکلات فزاینده در بسیارى از نقاط دنیا، حاملگى‏هاى قبل از ازدواج و بیمارى‏هاى مقاربتى از جمله ایدز است.
"تحقیقات کالج صنعتى مسایل مربوط به امور زایمان انگلیس نشان مى‏دهد که در طى بیست سال گذشته، میزان سقط جنین از سوى دختران نوجوان 13 تا 19 ساله در انگلیس چهار برابر افزایش یافته است. روزنامه تایمز مى‏نویسد: هم چنین بر اساس تحقیقات در سال گذشته در انگلستان و ویلژ 173900 مورد سقط جنین به طور قانونى صورت گرفته است که تقریبا 31 این رقم متعلق به دختران نوجوان زیر بیست سال بوده است."
تحقیقات سالهاى اخیر، "نشان مى‏دهد که در بین زنانى که سقط جنین مى‏کنند، عده‏اى به ناراحتى‏هاى روحى "افسردگى" و ناراحتى‏هاى رحم از جمله سرطان رحم دچار شده‏اند، بخصوص کسانى که بیش از یکبار سقط جنین کرده‏اند."
در بسیارى از نقاط دنیا، "دخترانى که گرفتار حاملگى ناخواسته مى‏شوند به سقط‏هاى عمدى غیرمطمئن متوسل مى‏شوند. این سقط‏هاى غیرقانونى موجب مرگ دویست هزار زن در سال شد و براى تعداد بى‏شمارى از زنان هم مشکلات جسمى درمان نشدنى و همیشگى از قبیل نازایى ایجاد شده است."
شکنجه و ضرب و جرح و تعدى به زنان
طبق آمار و نتیجه تحقیقات مرکز آمار سوئد، "برخوردهاى وحشیانه نسبت به زنان در اجتماعات به سرعت رو به افزایش است و در سال 1988 تعداد تجاوزات ثبت شده نسبت به سال 1987 به مقدار 16% افزایش پیدا کرده بود.
طبق تحقیقات مرکز آمار، سالیانه متوسط 130 هزار زن به وسیله شوهران، نامزدها و یا مردانى که با آن‏ها زندگى مى‏کنند و یا به طرق مختلف دیگر با آن‏ها رابطه دارند مورد شکنجه و ضرب و جرح قرار مى‏گیرند که بین 40-30 نفر از آنان در اثر جراحات وارده مى‏میرند. این ارقام مرکز آمار بر تعداد شکایات ثبت شده نزد پلیس استوار است، بنابه عقیده محققین دیگر تعداد واقعى آن به مراتب بیشتر و بین 500-300 هزار نفر حدس زده مى‏شود. چون زنان اغلب به علت جلوگیرى از آبروریزى و علل مختلف دیگر از تماس با مقامات پلیس و مقامات قضایى خوددارى مى‏کنند."
تجاوز به زنان و آزارهاى جنسى در غرب به قدرى بالاست که زنان مجبور به حمل سلاح با خود هستند. زن غربى و غرب‏زده به سبب این گستردگى روابط،لحظه‏اى از تعرض و خیانت مردان مصون نیست. آن چه باعث تعجب و تاسف است این است که با وجود بدبختى و نکبتى که جوامع غربى، و به خصوص زنان، را فرا گرفته، سردمداران آن‏ها براى زنان ما دلسوزى مى‏کنند و با برپایى کنفرانس‏ها و سمینارهاى متعدد در کشورهاى خود و کشورهاى پیرو فرهنگ منحط غربى، خواهان آزادسازى زنان ما از هستند.

تهاجم فرهنگى غرب و خودباختگى کشورها
جهان غرب براى تحقق سلطه کامل سیاسى ـ اقتصادى، به تحقیر فرهنگى کشورهاى جهان سوم و اسلامى و تحمیل فرهنگ مبتذل خود مى‏پردازد. او با تکیه بر پیشرفتهاى علمى صنعتى خود، فرهنگ تجدد و مصرف و فساد را به جاى آموزش مبانى تکنولوژى و علوم قالب مى‏کند و همواره با ارائه وسایل صنعتى، به انتشار فرهنگ خود دست مى‏زند. فرانتس فانون در این مورد مى‏گوید:
"غرب براى تسلط بر کشورهاى مسلمان به این دستور قدیمى عمل کرده است که زن‏ها را در دست بگیریم، همه‏چیز به دنبال خواهد آمد. کشفیات جدید جامعه‏شناسان فقط کارى که کرده است، این است که به این فرمول قدیمى روش خاص علمى بخشیده است."
متاسفانه به جاى مقابله با این تهاجمات، وابستگى سران و خودباختگى کشورهاى اسلامى زمینه را براى تحقق اهداف آنان مهیا نموده و دشمن را در وجهه یک دوست صمیمى پذیرفته است. در پاسخ سوال مذکور، آن‏ها سه گروه مى‏شوند: گروهى از ایشان ، نتایج آن را با کیفیت مى‏دانند و به آن رضایت دادند و آن را از آثار روشن و درخشان زندگى غرب مى‏دانند؛ ولى گروه دیگر برخلاف ایشان، نتایج مذکور را از آثار تاریک زندگى غربى مى‏شمارند و نمى‏خواهند که آن نتایج را بپذیرند و فقط منافع مادى و شهوت‏رانى، آن‏ها را به این زندگى وادار ساخته است. گروه سوم نه این نظریات را مى‏دانند و نه از نتایج آن خبر دارند و نه مى‏خواهند که رابطه بین این نظریات و نتایج آن را بدانند، بلکه مى‏خواهند چیزى که در جهان معمول و معروف است از آن پیروى و متابعت کنند.
گروه اول کسانى هستند که به فلسفه، نظرات و اصول مدنیت غربى ایمان آورده، خود را تسلیم آن نموده‏اند. آن‏ها در همه امور با طرز فکر غربى فکر مى‏کنند و با عینک موسسین تمدن جدید اروپا مى‏نگرند و آرزو دارند که زندگى مدنى ممکلتشان را مطابق اروپا پایه‏گذارى مى‏نمایند.
لذا آخرین هدفشان از تعلیم و تربیت زن این است که او روش به دست آوردن روزى را یاد بگیرد و در عین حال، نقل و نبات مجالس بوده، فن اشباع غرایز و مقام و منزلت او در خانواده این باشد.
این است زندگى ایده‏آل در نظر این گروه غرب‏زده و این است راه ترقى و تمدن دنیوى."
گروه دوم، "اکثرا مسلمان بوده و از خود احکامى را تراشیده‏اند که آن را با احکام حجاب مخلوط کرده‏اند و تا به حال نیز مردد بوده‏اند، نه با آن طائفه‏اند و نه با این طائفه: "مذبذبین بین ذلک لا الى هولاء و لا الى هولاء"؛ گاهى به دستورهاى اسلام عمل مى‏کنند و گاهى از انجام آن امتناع مى‏ورزند. ایشان کاملاً در اشتباهند که مى‏گویند با جمع بین بعضى روش‏هاى غربى و بعضى روش‏هاى اسلامى، مى‏توانند از منافع و خوبى‏هاى هردو برخوردار گردند و به این ترتیب، هم اخلاق اسلامى در منازل و خانه‏ها محفوظ مانده و رعایت شده است، هم نظام خانوادگى مستحکم و سالم مانده است و هم از محاسن و امتیازات نظام اجتماعى غرب برخوردار گردیده و از بدى‏ها و مضرات آن در امان مانده است.
حرص و علاقه زیاد به پوشیدن لباس‏هاى جذاب و چسبان و نازک، فنا شدن در تجملات و زینت، شرکت در محافل و-توجه زیاد به عکس‏هاى برهنه، تعلیم به سبک و شیوه غربى و…، تمام این‏ها نتایج تجاوز و زیر پا گذاشتن حدود اجتماعى اسلام است که اگر ضرر آنها به طور عاجل و سریع به نسل موجود نرسد، احمقانه خواهد بود که فکر شود نسل‏هاى آینده هم از ضرر آن در امان خواهند ماند، زیرا هر مکتب و اجتماعى که در مسیر انحراف قرار گیرد، در ابتداى مسیر اندکى از صراط مستقیم منحرف مى‏گردد، ولى وقتى که از آن نسل به نسل‏هاى بعدى برسید بدون شک آن اشتباه و انحراف بسیار گسترده و غیر قابل پیشگیرى خواهد بود.
کسانى که این گونه عمل مى‏نمایند، لازم است بدانند که اگر آنان فعلاً در ابتداى راه قرار دارند و به آخر راه نرسیده‏اند، نسل‏هاى آینده به آخر راه خواهند رسید.
گروه سومى نیز هستند که از اشخاص نادان و غافل شده است و داراى اهمیت و کفایت و قدرتى نیستند که بتوانند مسائل را تحلیل کرده و در آن تفکر نمایند و نظر بدهند. این گروه اهمیت و ارزش ندارند تا در رابطه با آنان بحث کنیم."
در این باره برخى سوال کرده‏اند که آیا تقلید در هر شرایطى درست و شایسته است . آیه اللّه‏ فضل اللّه‏ در این مورد جواب داده‏اند :
طبیعى است هنگامى که به تجارب دیگران – در زمینه‏هاى علمى یا عملى یا فکرى – برمى‏خوریم، باید بین این تجارب و بین خطوط اسلامى ترسیم شده در این دایره، مرز بگذاریم. آن گاه اگر در غرب چیزى مشاهده کردیم که با اصول کلى اسلامى ـ که انسان را به رشد و توسعه فزون‏تر فرا مى‏خواند – هماهنگ بود، باید از آن تجربه استفاده کنیم؛ به اعتبار این که آن، نهاد ارزش‏هاى مثبتى است که گذشتگان ما با آن مى‏زیستند ولى امروز، در میان مسلمانان تجربه نمى‏شوند زیرا شرایط موجود آنان را از این تجربه به دور نگه داشته است؛ اما اگر دیدیم واقعیتى در غرب با ارزش‏هاى اصیل اسلامى مخالفت دارد – همانند مساله آزادى به آن شکل بى‏حد و حصر که غرب بدان پاى‏بند است، باید مرز ارزش‏هاى اسلامى را از ارزش‏هاى غرب جدا کنیم و حد فاصل آن دو را مشخص کنیم.

محدوده عمل زن در اسلام
در این نظام زن به عنوان مربی خانه تعیین شده است همانطوریکه کسب روزی بر عهده شوهر می باشد پس بر وی نیز واجب است که آن اموال را در امور منزل به شکل صحیح به مصرف برساند پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم فرموده اند: "المراه راعیه علی بیت زوجها و هی مسئوله" زن در خانه مسئول و سرپرست بوده و مسئولیت اداره خانه با اوست و نسبت به وظائفی که در بیرون از خانه هست هیچ مسئولیتی ندارد مثلاً بر وی ادای نماز جمعه واجب نیست و جهاد هم بر او واجب نیست اگرچه جایز است که در میدان جهاد حاضر شده و در راه خدمت به مجاهدین مشغول گردد چنانچه در آینده در این باره بحث خواهیم کرد. و همچنین تشییع جنازه بر وی واجب نیست بلکه از مشایعت آن نهی شده است و حاضر شدن در مسجد و نماز جماعت بر وی واجب نیست و با مراعات بعضی شروط و قیود آنها اجازه دارند که در مسجد حاضر شوند، به هر صورت اینکار نیکو و پسندیده نیست و همچنین او اجازه ندارد بدون همراهی محرم سفر کند و خلاصه آنکه بیرون آمدن زن از خانه در هیچ حال پسندیده و مطلوب نیست و بهترین هدایت و وصیت اسلام در حق وی اینست که در خانه باشد بطوریکه آیه (وقرن فی بیوتکن) به آن مطلب به طور واضح دلالت می کند ولی ما می پرسیم که…

محدوده عمل زن در اسلام
در این نظام زن به عنوان مربی خانه تعیین شده است همانطوریکه کسب روزی بر عهده شوهر می باشد پس بر وی نیز واجب است که آن اموال را در امور منزل به شکل صحیح به مصرف برساند پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم فرموده اند: "المراه راعیه علی بیت زوجها و هی مسئوله" زن در خانه مسئول و سرپرست بوده و مسئولیت اداره خانه با اوست و نسبت به وظائفی که در بیرون از خانه هست هیچ مسئولیتی ندارد مثلاً بر وی ادای نماز جمعه واجب نیست و جهاد هم بر او واجب نیست اگرچه جایز است که در میدان جهاد حاضر شده و در راه خدمت به مجاهدین مشغول گردد چنانچه در آینده در این باره بحث خواهیم کرد. و همچنین تشییع جنازه بر وی واجب نیست بلکه از مشایعت آن نهی شده است و حاضر شدن در مسجد و نماز جماعت بر وی واجب نیست و با مراعات بعضی شروط و قیود آنها اجازه دارند که در مسجد حاضر شوند، به هر صورت اینکار نیکو و پسندیده نیست و همچنین او اجازه ندارد بدون همراهی محرم سفر کند و خلاصه آنکه بیرون آمدن زن از خانه در هیچ حال پسندیده و مطلوب نیست و بهترین هدایت و وصیت اسلام در حق وی اینست که در خانه باشد بطوریکه آیه (وقرن فی بیوتکن) به آن مطلب به طور واضح دلالت می کند ولی ما می پرسیم که در این آیه کدامیک از این اوامر مخصوص به زنان پیامبر است که این قسمت را نیز مخصوص آنان بدانیم و در آیه آمده است: ان اتقیتن فلاتخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض و قلن قولاً معروفاً * و قرن فی بیوتکن و لاتبرجن تبرج الجاهلیه الاولی و اقمن الصلاه و آتین الزکاه و اطعن الله و رسوله انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیر.
معنی؛ "اگر پرهیزگاری می کنید پس ملایمت نکنید در سخن که طمع می کند کسیکه در قلبش مرض است . بگویید سخن نیکو، و قرار بگیرید در خانه هایتان و ظاهر نکنید زینت و زیباییها را مانند ظاهر کردن مردم جاهلیت اول، و برپا دارید نماز را و بدهید زکات را و فرمان برید خدا و رسول او را، جزء این نیست که خدا می خواهد از شما دور کند سخنان ناپاک را ای اهل بیت، و شما را پاک و مطهر گرداند".
حال شما در این وصایا و اوامر فکر کنید و بگویید کدام یک از آنها مربوط به همه زنان نیست آیا لازم نیست که زنان مسلمان متقی باشند؟ آیا آنها اجازه دارند که در سخن نرمی نشان دهند و با مردان سخنی تحریک آمیز گویند؟ آیا آنها مجاز هستند که مانند جاهلیت پیشین خود را زینت نمایند؟ آیا سزاوار است که نماز و زکات را ترک کنند و خدا و رسول را فرمان نبرند؟ و آیا خدا آنها را در ناپاکی می گذارد؟
در صورتیکه تمام این اوامر مربوط به همه زنان مسلمان است پس چه دلیلی وجود دارد که (قرن فی بیوتکن) مخصوص زنان پیامبر باشد و نه دیگر زنان؟ برداشت اشتباه مردم به خاطر اول این آیه است که می گوید: ای زنان پیامبر، شما مانند دیگر زنان نیستید؛ ولی این اسلوب هیچ فرقی ندارد با اینکه شما به فرزندتان بگویید؛ ای پسر من، تو مانند دیگر پسران نیستی که در کوچه و بازار گردش کنی و حرکات و افعال نامناسب را مرتکب شوی، و این سخن شما این مفهوم را ندارد که حرکات نامناسب، بی ادبی و در کوچه گشتن درباره فرزندان دیگران پسندیده و نیک است هدف اینست که معیار اخلاق و محاسن و فضائل تعیین شود تا هر پسری که می خواهد شریف و نجیب باشد خود را با آن معیار مطابقت دهد، و قرآن نیز این روش را برای راهنمایی زنان برگزیده، زیرا زنان عرب در جاهلیت به مانند زنان اروپای امروزی آزادی داشتند و برگرداندن آنها مطابق دستورات اسلامی و تعالیم حدود اخلاقی و قیود اجتماعی به دست خود پیامبر صلی الله علیه وسلم به تدریج صورت می گرفت و در این شرایط اسلام به امهات المومنین با ضابطه واسلوب خاصی اهتمام وتوجه کرد تا اینکه آنان سرمشق و چراغ هدایت زنان دیگر باشند. ابوبکر جصاص در کتاب "احکام القرآن" این نظریه را تایید نموده و می نویسد: "این حکم اگرچه درباره زنان پیامبر نازل شده ولی عموم زنان را در برمی گیرد زیرا ما مامور هستیم که از پیامبر متابعت کنیم مگر در آن حکم که مخصوص وی باشد و نه امتش".
ولی اسلام در این باره آنقدر سختگیری نمی کند که در حالات ضروری و لازم هم به زنان اجازه ندهد، مثلاً اگر سرپرست مرد نداشته باشند و یا برای تامین معاش خانواده در بیرون از منزل کار کند و یا به علت بیماری و ناتوانی و مسایلی دیگر مجبور به خروج از منزل باشد. پس در همه این احوال و شرایط قانون به وی اجازه کامل داده است و در حدیث شریف آمده است: "قد اذن لکن ان تخرجن لحوائجکن" یعنی خداوند به شما زنان اجازه داده که به منظور رفع احتیاجات خود از منزل خارج شوند ولی باید دانست که این اجازه برای زنان همراه با مراعات شرائط و ضروریات است و بس، و این نمی تواند قاعده عمومی نظام اجتماعی اسلامی را تغییر دهد و آن قاعده اصلی اینست که محدوده کار زن در داخل خانه است و بیرون رفتن زن جایز نیست مگر به هنگام ضرورت و نیاز، پس لازم است که غیر از آن مقاصد و معانی چیز دیگری برداشت نگردد.
تاثیر اسلام بر موقعیت زن
کتاب: ترجمه تفسیر المیزان جلد 2 صفحه 405
سراسر دنیا عقائدى را که شرح دادیم، همچنان در باره زن داشت، و رفتارهائى که گفتیم معمول مى‏داشت، و زن را در شکنجه‏گاه ذلت و پستى زندانى کرده بود، بطورى که ضعف و ذلت، یک طبیعت ثانوى براى زن شده و گوشت و استخوانش با این طبیعت مى‏روئید، و با این طبیعت‏به دنیا مى‏آمد و مى‏مرد، و کلمات زن و ضعف و خوارى و پستى نه تنها در نظر مردان، بلکه در نظر خود زنان نیز مثل واژه‏هاى مترادف و چون انسان و بشر شده بود، با اینکه در معانى متفاوتى وضع شده بودند، و این خود امرى عجیب است، که چگونه در اثر تلقین و شستشوى مغزى فهم آدمى واژگونه و معکوس مى‏گردد، و تو خواننده عزیز اگر به فرهنگ محلى امت‏ها مراجعه کنى، هیچ امتى را نخواهى یافت، نه امتهاى وحشى و نه امتهاى متمدن که مثل‏هائى سارى و جارى در باره ضعف زنان و خوارى آنان، در آن فرهنگ وجود نداشته باشد، بلکه به هر یک از این فرهنگ‏ها مراجعه کنى، خواهى دید که با همه اختلافاتى که در اصل زبان و سیاق‏ها و لحن‏هاى آن هست، انواعى از استفاده و کنایه و تشبیه مربوط به کلمه "زن"خواهى یافت، و خواهى دید که مرد ترسو و یا ضعیف و یا بى عرضه و یا خوارى طلب و یا ذلت پذیر و یا تن به ذلت ده را زن مى‏نامند، مثل این شعر عرب که مى‏گوید:
و ما ادرى و لیت اخال ادرى اقوم آل حصن ام نساء
نمى‏دانم و ایکاش مى‏دانستم که آل حصن مردانند و یا زنان، و صدها هزار از اینگونه مثلهاى شعرى و نثرى را در هر لغتى خواهى یافت.
و این به تنهائى براى اهل تحقیق کافى است که بفهمد جامعه بشرى قبل از اسلام چه طرز تفکرى در باره زن داشته است، و دیگر حاجت ندارد به اینکه سیره‏نویسان و کتب تاریخى فصل جداگانه و یا کتابى مختص به دادن آمارى از عقائد امتها و ملتها در مورد زنان نوشته باشند، براى اینکه خصال روحى و جهات وجودى هر امت و ملتى در لغت و آداب آن امت و ملت تجلى مى‏کند.
و در هیچ تاریخ و نوشته‏اى قدیمى چیزى که حکایت از احترام و اعتنا بشان زن کند، نخواهى یافت، مگر مختصرى در تورات و در وصایاى عیسى بن مریم ع که باید به زنان مهربانى کرد و تسهیلاتى براى آنان فراهم نمود.
و اما اسلام یعنى آن دینى که قرآن براى تاسیس آن نازل گردیده، در حق زن نظریه‏اى ابداع کرده که از روزى که جنس بشر پا به عرضه دنیا گذاشت تا آن روز چنین طرز تفکرى در مورد زن نداشت، اسلام در این نظریه خود، با تمام مردم جهان در افتاد، و زن را آنطور که هست و بر آن اساسى که آفریده شده، به جهان معرفى کرد، اساسى که به دست‏بشر منهدم شده و آثارش نیز محو گشته بود.
اسلام عقائد و آرائى که مردم در باره زن داشتند و رفتارى که عملا با زن مى‏کردند را بى اعتبار نموده و خط بطلان بر آنها کشید.
زن در تاریخ
تاریخ زندگى زن‏ها در بعد مظلومیت ، سه دوره مشخص را طى کرده است؛ البته ادوار فرعى نیز دارد ، ولى سه حالت مشخص در زندگى خانم‏ها دیده مى‏شود که جامعه‏شناسان و مورخان روى آنها بیش‏تر تکیه کرده‏اند. بدترین دوره‏اش ، زمان‏هایى است که در میان ملل وحشى و غیر متمدن بود ؛ که از لحاظ زمانى یکه دوره مشخص نیست و ممکن است تا این اواخر هم در بعضى از نقاط جهان چنین حالتى وجود داشته و شاید الان هم در گوشه‏اى از جهان باشد، اما به این جهت یک دوره حساب مى‏شود که زن بعنوان شى‏ء و کالا، یعنى قبل از حیوان ، مطرح است و ارزش زن براى این‏گونه جوامع در حکم یک کالاست. زن ،کالاى سرگردان و سرمایه بازرگانان و در بازار داد و ستد، وسیله نیل به هدف پست زور مردان است. بدین جهت عدّه‏اى که تعصب داشته، دختران را زنده به گور مى‏کردند که سبب ننگ آنها نشود . در معابد کلیساها، زن آبستن را زنده سر مى‏بریدند و خونش را به قربانگاه مى‏پاشیدند و سرش را تقدیم به پیشگاه معبودِ ساخته و پرداخته خود تقدیم مى‏داشتند. براى فراوانى آب، دوشیزگان را مرتب به زیور مى‏آراستند و در رودخانه غرق مى‏کردند. در جنگ ، زن جزء غارت و غنیمت بود . اقوام وحشى ، زنان هم را مى‏دزدیدند.
دوره‏اى که یک مقدار وضع خانم‏ها بهتر مى‏شود، دوره‏اى است که زن در حد حیوان و به عنوان یک موجود زنده، البته با ارزش در حد حیوانات ، مورد توجه بوده است.
در قدیم ،مردان جز جمالِ ظاهرى زن را نمى‏دیدند و نمى‏خواستند به خصایص فطرى و معنوى زن توجه داشته باشند یا غافل از این بودند. که زن مى‏تواند بزرگ‏ترین مربى انسانى باشد. دوره‏هاى ما قبل تاریخ ،از لحاظ وضع زندگانى انسان و اصول زناشویى هنوز مورد تحقیق و بررسى کامل واقع نشده است آن چه مى‏توان از رسوم قبایل وحشى که در حال حاضر در نقاط دور افتاده و محافل آفریقا و آمریکا و به دست آورد، این است که ازدواج در آغاز به قهر و غلبه صورت مى‏گرفته و این روش مانند شکار براى لذت بخشى بوده است. زنها نیز خود این سنت را پسندیدند صیاد را به دنبال خود مى‏کشانیدند و از راه شهوات نفسانى، راه را براى غلبه مردان باز کرده، و خود را در دام و چنگال آنان مى‏انداختند. دختران و زنانى که نصیب شکارچیان نمى‏شدند و مورد دستبرد واقع نمى‏شدند، ارزش نداشتند.
در دوره دیگرى زن ، یک انسان مهجور و تحت قیمومیت و ولایت مرد است که استقلال انسانیش را به کلى از دست مى‏دهد و به عنوان یک انسان ، فاقد اختیارات در جامعه ، زندگى مى‏کند .
این سه مرحله، سه حالت و سه دوره از زندگى زن جزء بدترین دوران‏هاست.
شخصیت و مقام زن در اسلام
اسلام ، اولین مکتبى است که زن را به عنوان مسئله مهم زندگى و متمّم حیات انسانى در مسائل اجتماعى و اخلاقى و قانونى خود جا داده است. درست در همان موقعى که دنیا در آتش جهل و ستم مى‏سوخت، و جوامع مختلف بشرى گرفتار انحرافهاى گوناگون بوده‏اند، گروهى از افراد زن را معبود خویش و جمعى از او را حیوانى مى‏پنداشتند و هر گونه تعدى را بر او روا مى‏داشتند؛ پیامبر گرامى اسلام صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم براى خاتمه بخشودن به انحراف‏ها، کجى‏ها و کجروى‏ها، پندارهاى غلط، تجاوزات از جانب خداوند متعال مبعوث، و خط بطلان بر روى غلط‏هاى بشرى کشید و همه راه‏هاى فضیلت و رستگارى را به او نشان داد خداوند ، حضرت محمد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم را در روزگارى مبعوث نمود که جهان بشریت دستخوش تیرگى‏ها و سقوط بود، و در دریاى حیرت و سرگردانى دست و پا مى‏زد؛
در چنین زمانى بود که ظهور اسلام بسان باران نیروبخش بهار ، زمین عبوس بشریت را خرم و شاداب ساخت، و یوغ‏ها و زنجیرها را از گردن‏ها و دست و پا برداشت و تجاوزات و خرافات را چون دزدان صبح شده رسوا گردانیدند و عقل‏ها و استعدادها و تفکرات زندانى شده، باشکوهى خاص از زندان آزاد کرد و طومار جاهلیت را درید و این حقیقت را به دنیاى بشرى اعلام داشت که زن و مرد، از نظر دارا بودن روح کامل انسانى و روح باقى براى حشر و نشر در قیامت، مساوى هستند، و هر دو، به کردارهاى زشت و زیباى خود کیفر یا پاداش داده مى‏شوند و به همان نیت که مردان جزئى از پیکر جامعه انسانى محسوب مى‏شوند زنان نیز چنین هستند. خداوند در قرآن کریم مى‏فرماید: "یا ایها الناس اتقو ربّکم الذى خلقکم من نفسٍ واحدهٍ و خلق منها زوجها و بَثَّ منهما رجالاً کثیراً و نساءً و اتقواللّه‏ الذى تساءلون به و الارحام ان اللّه‏ کان علیکم رقیبا."
اى مردم از پرودگارتان بپرهیزید؛ همان کسى که همه شما را از یک انسان آفرید، و همسر او را از جنس او خلق کرد، و از آن دو مردان و زنان فراوانى منتشر ساخت و از خدایى بپرهیزید که هنگامى که چیزى از یکدیگر مى‏خواهید، نام او را مى‏برید و از قطع رابطه با خویشاوندان خود پرهیز کنید، زیرا خداوند مراقب شماست.
هیچ‏یک از آیات قرآن کریم که مردم را دعوت به تدبیر و تعقل در نظام آفرینش مى‏کند، مخصوص بر مردان نیست، بلکه زنان و مردان به طور برابر مخاطب قرار داده است. بررسى آیات قرآن کریم نشان مى‏دهد زن و مرد از نظر آفرینش، هیچ تفاوتى با یکدیگر ندارند و همه انسان‏ها از هر صف خواه زن و خواه مرد از یک ذات و گوهر خلق شده‏اند:
"یَااَیُّهَا النَّاسُ اِنَّا خَلَقْنَاکُم مِن ذَکَرٍ وَاُنثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوباً وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا اِنَّ اَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ اَتْقَاکُمْ اِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ"
– اى مردم، ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیره‏ها و قبیله‏ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید. گرامى‏ترین شما نزد خداوند باتقواترین شماست؛ خداوند دانا و آگاه است.
شکى نیست که اسلام ، احترام ویژه‏اى براى زنان قائل است. زیرا اگر آیات قرآن را مورد بررسى قرار دهیم، به مقام و منزلت زن در اسلام پى خواهیم برد . مقام زنان در اسلام چنان است که در قرآن مجید ، سومین سوره مفصل ، به نام آنان (النساء) نامیده شده است، و در ده سوره دیگر از قرآن مجید مسائلى مربوط به حقوق و منزلت زنان هست، و همه جا در خطابات عام قرآن، زنان مورد خطابند و غیر از این مورد، از بسیارى از مفاهیم قرآن مى‏توان مطالبى درباره حقوق و منزلت زنان استنباط نمود. قرآن مجید این اتهام دروغ و مغرضانه را، که اسلام براى زن ارزشى قائل نیست، به کلى منتفى مى‏سازد. پیش از اسلام ، هیچ قانونى از قوانین اجتماعات متمدن و بزرگ، درباره ارزش واقعى زن، و اثر وجودى او، و حفظ کرامات و حقوق او تفصیلات فلسفى و روانى و مواد قانونى وجود ندارد.
مقام و منزلت زنان در فرهنگ اسلامى بر همگان آشکار است. دفاع از حقوق زنان، اعطاى مقام کوثر به دخت پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم ، سخن از زنان و مردان نیکوکار در سرتاسر قرآن و اعطاى حق راى به زن نمایانگر اهمیت تقریبا مساوى زنان و مردان در این فرهنگ مى‏باشد. اسلام ، زن را به عنوان عنصر موثر جامعه پذیرفته و او را در امر مهم و سرنوشت‏ساز بیعت شریک ساخته است؛ اسلام وقتى از زن بیعت گرفت، در حقیقت به او اعلام کرد . که تو یکى از خشت‏هاى بناى اسلامى و باید سهم خود را در استوارى و نگهدارى این بنیان ایفا کنى همچنین شرکت زنان در جنگ‏ها در صدر اسلام، نشان دهنده مشارکت زنان آن عصر در امور سیاسى است. دو بانوى نمونه اسلام، حضرت فاطمه علیهاالسلام و حضرت زینب کبرى علیهاالسلام نمونه‏اى از زنانى هستند که نسبت به سرنوشت سیاسى جامعه خویش حساس بوده و رسالت خود را به خوبى انجام داده‏اند. برخلاف پندار نادرست جوامع بشرى، اسلام نیز احترام ویژه‏اى براى زنان قائل است؛ زیرا همه مى‏دانیم که اولین کسى که اسلام را قبول کرد، یک زن بود. اولین شهید راه اسلام نیز یک زن بود؛ تنها فردى که در کعبه دفن مى‏باشد یک زن است . و وارث پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم نیز دخترش، حضرت فاطمه علیهاالسلام است که پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم بر دستان مبارکش بوسه مى‏زد و او را ام‏ابیها خطاب مى‏فرمود،
پیامبر اسلام صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم مى‏فرماید: "هریک از زن یا مرد موجبات آزار یکدیگر را فراهم کنند خداوند نه نماز و نه هیچ عمل خیرى را از آنان قبول نمى‏کند".
اسلام براى تمام تلاش‏هاى زن که در خانه همسر انجام مى‏دهد، ارج مى‏نهد تا آن‏جا که امام صادق علیه‏السلام مى‏فرماید: "لیوان آبى که زن به همسر مى‏دهد از یک سال عبادت شب و سحرخیزى که روزش را روزه بگیرد، نزد خدا بهتر است".
براى مقام زن همین بس که زمانى حضرت على علیه‏السلام به خواستگارى فاطمه علیهاالسلام آمد ، پیامبر فرمود: "صبر کنید تا از فاطمه اجازه بگیرم".
اسلام به مردان سفارش کرده که نیازهاى همسر و فرزندان را به خوبى تامین نمایند و کسانى که در اداره زندگى بى‏تفاوت هستند، و همسران خود را هم چنان رها و معطل، و حقوق آنان را تضییع مى‏نمایند، مورد لعنت پیشوایان معصوم قرار گرفته‏اند،ملعونٌ ملعونٌ من ضیع من یعول.
پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم فرمود: "احترام و علاقه به همسر نشانه ایمان است و سپس اضافه کرد که من از همه شما بیش‏تر به همسرانم احترام مى‏گذارم".
نیز فرمود: "انسان باایمان در غذا ، تابع همسر و فرزندان است:المومن یاکل بشهوه اهله
امام صادق علیه‏السلام فرمود: "مردى که مهریه همسر خود را براى خود ، حلال بداند و به او ندهد ، در حقیقت ، سارق است"."و گناه چنین همسرى نابخشودنى است".
تساوى حقوق زن و مرد در پیشگاه خداوند
از جمله شبهاتى که در زمینه حقوق زن و مرد مطرح مى‏کنند، این است که اسلام حقوق زن و مرد را به طور مساوى مطرح نکرده است. برخى چنین تصور مى‏کنند که اسلام کفه سنگین شخصیت را براى مردان قرار داده و زنان در برنام اسلام چندان جایى ندارند. از جمله نکاتى که بایستى در این‏گونه مباحث بدان توجه نمود، این است : بین تساوى و تشابه تفاوت وجود دارد. سوال ما این است: آیا لازمه تساوى حقوق، تشابه حقوق هم هست یا خیر؟ "تساوى به معناى برابرى و یکسانى است، ولى تشابه به معناى یکنواختى و یک‏گونگى است. استاد مطهرى در همین خصوص مثالى مى‏زنند که براى تقریب به ذهن خالى از فایده نیست؛ ایشان مى‏فرماید: ممکن است پدرى ثروت خود را به طور مساوى میان فرزندان خود تقسیم کند، اما به طور مشابه تقسیم نکند؛ مثلاً ممکن است این پدر چند قلم ثروت داشته باشد، هم تجارت‏خانه هم ملک مزروعى و هم مستغلات و بى‏نظر به‏این که قبلاً فرزندان خود را استعدادیابى کرده، و بر اساس استعدادشان ثروت خود را تقسیم نموده است، با در نظر گرفتن این که آن‏چه به همه فرزندان مى‏دهد، از لحاظ ارزش مساوى با یکدیگر باشد و ترجیح و امتیازى از این جهت در کار نباشد. آرى باید بین کمیت و کیفیت تفاوت قائل شد بین برابرى و یکنواختى نیز. آن‏چه مسلم بوده و مورد تایید همه بزرگان دین است، این است که اسلام حقوق مشابه و یکنواختى براى زن و مرد قائل نشده است؛ ولى زن را برتر از مرد و یا مرد را برتر از زن، از لحاظ حقوق نمى‏داند؛ چرا که اسلام اصل مساوات انسان‏ها را درباره زن و مرد نیز رعایت کرده است. براى کسانى که اندک آشنایى با دین مبین اسلام و کتاب آسمانى آن داشته باشد، تساوى زن و مرد به خوبى نمایان است. از دیدگاه اسلام، تنها معیار برترى و امتیاز، براى کسانى است که از تقواى بیشترى برخوردار باشد، و نزد خداوند جنس برتر مطرح نیست. یعنى زن و مرد هر دو به یک اندازه انسان مى‏باشند و در انسانیت بینشان تفاوتى نیست. "تفاوت در جنسیت پس از اشتراک در ذات و نوع است. به تعبیر منطقى آنها دو صنف از یک نوع مى‏باشند، یعنى حقیقت و گوهر آنها یک چیز است، در انسانیت یکى را بر دیگرى تفاضلى نیست، آنها فرزندان یک والدین مى‏باشند، و از ارزش یکسان برخوردارند، تنها ملاک تفاوت در ارزش تقوا است که امرى اکتسابى است و ربطى به جنسیت ندارد، چنانکه ربطى به نژاد، جغرافیا، طبقه اجتماعى، ثروت، زیبائى و غیر آن ندارد."
در این بخش با ذکر نمونه‏اى از آیات قرآن کریم، به عدم برترى زن و مرد از لحاظ انسانى و جنسیتى اشاره مى‏کنیم.
"اِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُوْمِنِینَ وَالْمُوْمِنَاتِ وَالْقَانِتِینَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِینَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِینَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِینَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِینَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِینَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِینَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاکِرِینَ اللَّهَ کَثِیراً وَالذَّاکِرَاتِ اَعَدَّ اللَّهُ لَهُم مَّغْفِرَهً وَاَجْراً عَظِیماً"
"همانا کلیه مردان و زنان مسلمان و مردان و زنان باایمان و مردان و زنان صابر و مردان و زنان خداترس و خاشع و مردان و زنان خیرخواه و مسکین‏نواز و مردان و زنان روزه‏دار و مردان و زنان باحفاظ و خوددار و مردان و زنانى که یاد خدا بسیار کنند بر همه آنها خدا مغفرت و پاداش بزرگ مهیا ساخته است".
آیه فوق، براى زنان و مردان – در صورت انجام کارهاى نیک – پاداش مساوى در نظر گرفته شده است؛ و این‏گونه نیست که چون مرد برتر است، به او پاداش ویژه‏اى داده شود.
"یَااَیُّهَا النَّاسُ اِنَّا خَلَقْنَاکُم مِن ذَکَرٍ وَاُنثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوباً وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا اِنَّ اَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ اَتْقَاکُمْ اِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ"
"اى مردم همه شما را نخست از مرد و زنى آفریدیم و آن‏گاه شعبه‏هاى بسیار و فرق مختلف گردانیدیم تا (قرب و بعد نژاد و نسب یکدیگر را) بشناسید (و بدانید که اصل و نسب و نژاد مایه افتخار نیست بلکه) بزرگوارترین شما نزد خدا باتقوى‏ترین مردمند و خدا (بر نیک و بد مردم) کاملاً آگاه است".
در آیه فوق با اشاره به آفرینش زن و مرد، تصریح شده است که ملاک برترى، تقوا و پرهیزگارى بیشتر است.
"مَنْ عَمِلَ صَالِحاً مِن ذَکَرٍ اَوْ اُنثَى وَهُوَ مُوْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاهً طَیِّبَهً وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ اَجْرَهُم بِاَحْسَنِ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ"
"هرکس از مرد و زن کار نیکى به شرط ایمان به خدا آورد ما او را در زندگانى خوش و باسعادت زنده (ابد) مى‏گردانیم و اجرى بسیار بهتر از عمل نیکى که کرده به او عطا مى‏کنیم".
در آیه فوق ، خداوند بین پاداش زن و مرد تمایزى قائل نشده است.
"وَمِنْ آیَاتِهِ اَنْ خَلَقَ لَکُم مِنْ اَنفُسِکُمْ اَزْوَاجاً لِّتَسْکُنُوا اِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَوَدَّهً وَرَحْمَهً اِنَّ فِی ذلِکَ لاَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ"
"و باز یکى از آیات لطف الهى این است که براى شما از جنس خودتان جفتى بیافرید که در بر او آرامش یافته با هم انس گیرید و میان شما رافت و مهربانى برقرار فرمود."
در آیه فوق ، خداوند به اصل ازدواج اشاره نموده و تصریح کرده که زن و مرد، هرکدام مکمل یکدیگرند و هرکدام بدون یکدیگر ناقص است؛ و این‏گونه نیست که مرد یا زن برتر از دیگران باشد.
"و اَوحینا الى اُمّ موسى اَن ارضعیه فاذا خفت علیه فالقیه فى الیم و لاتخافى و لاتحزنى انا رادوه الیک و جاعلوه من المرسلین"
"و به مادر موسى وحى کردیم طفلت را شیر ده چون آسیب فرعونیان بر او ترسان شوى او را به تو بازگردانیم و هم از پیامبران مرسلش قرار دهیم".
این آیه به عظمت زن اشاره دارد؛ این که زن نیز مى‏تواند به مقامى برسد که مورد الهام خداوند واقع شود.
"و از خدا براى مومنان (آسیه) زن فرعون را مثل آورد هنگامى که از شوهر کافرش بیزارى جست و عرض کرد بارالها (من از فرعونى و عزت و نبوى او درگذشتم) تو خانه‏اى براى من در بهشت بنا کن و مرا از شر فرعون و کردارش و از قوم ستمکار نجات‏بخش.

در آیه فوق تصرح شده که خداوند، زن فرعون را نمونه قرار داده است که خود به منزلت و مقام زن عظیمى که زن در پیشگاه خداوند مى‏تواند داشته باشد ، اشاره مى‏کند.
"اِنَّا اَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ اِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الْاَبْتَرُ"
ما تو را (چشمه) کوثر دادیم. پس براى پروردگارت نماز گذار و قربانى کن دشمنت خود بى تبار خواهد بود.
سوره کوثر بنابر تصریح مفسران در شان حضرت فاطمه علیهاالسلام و بیان عظمت ایشان نازل شده است. آیا با این حال نیز مى‏توان گفت که زن و مرد از منزلتى متفاوت بر خوردارند؟
اسلام و منادى آزادى
ما معتقدیم خالق و آفریننده جهان که از همه حقایق مطلع است و قادر بر همه چیز است و مالک همه چیز. این اصل به ما مى‏آموزد که انسان، تنها در برابر خدا باید تسلیم باشد و از هیچ انسانى نباید اطاعت کند؛ مگر این که اطاعت او اطاعت خدا باشد. بر این اساس، هیچ انسانى حق ندارد انسان‏هاى دیگر را تسلیم در برابر خود مجبور کند و ما از این اصل اعتقادى اصل آزادى بشر را مى‏آموزیم که هیچ فردى حق ندارد انسانى و یا جامعه و ملتى را از آزادى محروم کند، براى او قانون وضع کند، رفتار و روابط او را بنابه درک و شناخت خود که بسیار ناقص است و یا بنابه خواسته‏ها و امیال خود تنظیم نماید و از این اصل ما نیز معتقدیم که قانون‏گذارى براى پیشرفت‏ها در اختیار خداى تعالى است و سعادت و کمال انسان و جوامع، تنها در گرو اطاعت از قوانین الهى است که توسط انبیا به بشر ابلاغ شده است و انحطاط و سقوط بشر به علت سلب آزادى او و تسلیم در برابر سایر انسان‏ها است. بنابراین ، نسان باید علیه این بندها و زنجیرهاى اسارت و در برابر دیگرانى که به اسارت دعوت مى‏کنند، قیام کند و خود و جامعه خود را آزاد سازد تا همگى تسلیم و بنده خدا باشند. از این جهت است که مقررات اجتماعى ما علیه قدرت‏هاى استبدادى و استعمارى آغاز شود . بنابراین ، با هر چیزى که برابرى در جامعه را بر هم مى‏زند و امتیازات پوچ و بى‏محتوایى را در جامعه حاکم مى‏سازد باید مبارزه کرد؛
آزادى در تعبیرات اسلامى
اسلام درباره آزادى به عنوان یک ارزش ، اعتراف کرده است؛ اما نه ارزش منحصر به فرد، و نه آزادى با آن تعبیرها و تفسیرهاى ساختگى، بلکه آزادى به معناى واقعى، على علیه‏السلام در وصیت‏نامه‏اش به امام حسن علیه‏السلام ، در نهج‏البلاغه ، مى‏فرماید و اکرم نفسک عن کل دنیه و ان ساقتک الى الرغائب فانک لن تعتاض بما تبذُلُ من نفسک عوضا ، جان و روان خودت را گرامى بدار و از هر کار و پست و از هر پستى محترم بدار.
نمى‏گوید مثلاً جان خودت را گرفتار مکن، مى‏گوید: "اکرمْ" یعنى احترام ذات خودت را حفظ کن از این که تن به پستى بدهى. همان طور که قرآن مى‏فرماید بزرگ‏ترین باختن‏ها، باختن خود است، این‏جا نیز على علیه‏السلام همان معنا را به تعبیر دیگر مى‏گوید: پسرم براى هرچه که از دست بدهى و بفروشى مى‏توان قیمت گذاشت؛ ولى یک چیز دارى که اگر آن را بفروشى بهایى در همه جهان براى آن پیدا نمى‏کنى و آن خودت هستى، یعنى همان نفس و جان و روحت؛ اگر روحت را بفروشى و تمام دنیا و مافیها را به تو بدهند، دیگر برابرى نمى‏کند.
نیز مى‏فرماید: "و لاتَکُن عبد غیرک فقد جعلک اللّه‏ حرا، پسرم هرگز بنده دیگرى مباش، زیرا خدا تو را آزاد آفریده است".
آزادى زن در اسلام
زن در آغاز پیدایش اسلام، به کرامت انسانى خویش دست یافت، موقعیت اجتماعى خویش را به دست آورد و از حقوق و آزادى‏هاى حقیقى برخوردار گشت. اسلام ، همه ستم‏ها و برخوردهاى وحشیانه‏اى که در دور جاهلیت نسبت به زنان صورت مى‏گرفت، از کشتن گرفته تا پایمال نمودن ضرورى‏ترین حقوق فردى، نهى نمود و زنده به گور کردن دختران را حرام گردانید.
"و لاتقتلوا اولادکم خشیه املاق" از ترس تنگ‏دستى فرزندان خود را نکشید.
در خصوص زنان، اسلام هیچ‏گاه مخالف آزادى آنها نبوده است؛ بلکه و شرافت و حیثیت وى را به وى باز داده است. زن مساوى مرد است، زن مانند مرد آزاد است که سرنوشت و فعالیت‏هاى خود را انتخاب کند.
اسلام به زن حق حیات و آزادى بخشیده و آنان را از زیر یوغ اسارت نجات داده است. آزادى (به معناى حقیقى و واقعى آن) که اسلام به طبقه زنان عطا کرده است، تا حال در هیچ دین و یا جمعیتى دیده نشده است، چنان که خود اروپائیان به این نکته اعتراف مى‏کنند. در این زمینه، یکى از بانوان نویسنده انگلیسى به نام "لیدى" مى‏گوید:
"من اگر بگویم زن‏هاى اسلام از زن‏هاى اروپا بیشتر آزادترند، زیاده‏روى نکرده‏ام. زن مسلمانِ فهمیده، یگانه زنى است که به معناى واقعى و حقیقى آزادى پى برده و مى‏داند که آزادى یعنى چه؟"
اسلام، آزادى زن را از زمانى مقرر داشت که وى را همسان و هموزن مرد دانست و زن را از اسارت و حقارت تاریخى، رهایى داد. اسلام در چهارده قرن پیش زنجیرهاى اسارت را از دست و پاى زن گسست.
اسلام، براى زن حق مالکیت قائل شده است و زن مى‏تواند مالک اشیاى منقول و غیرمنقول باشد، حق خرید وفروش و واگذارى اموال خود را دارد، مى‏تواند به آن‏گونه که بخواهد وصیت نماید. اسلام ، همه حقوق مدنى و سیاسى را که به مردان داده، به زن نیز بخشیده است. زن ، حق کار شرافتمندانه دارد، حق انتخاب دارد، و مى‏تواند نماینده مجلس و کارمند اداره و قاضى شود.
آیه اللّه‏ طالقانى رحمه‏الله در پاسخ خبرنگارى گفت: "اگر معناى نگرانى درباره زن این است که اسلام زن‏ها در مسائل اقتصادى و اجتماعى و تکامل فکرى و دانش مجهور دارد، در اسلام نیست و ما نمونه تکامل از همان زن‏هاى صدر اسلام داشتیم، مثل فاطمه علیهاالسلام دختر پیغمبر که هم خانه‏دار بود و هم در میدان‏هاى جهاد پشت سر مجاهدان خدمت مى‏کرد به موقعش در مسجد براى دادخواهى فریاد مى‏کشد…".
حجاب و اصل آزادى
آزادى به معنى رها بودن از هر قید و بند و عدم پایبندى به هیچ قاعده و قانون و ضابطه‏اى نیست. ممکن است در بینش غربى و غرب‏گرایانه چنین مفهومى از آزادى ارائه شود، اما در بینش الهى این‏گونه "آزادى" عین "اسارت" است. اسارت در بند هوا و هوس‏ها و شهوات حیوانى، گرفتارى و محبوس ماندن در زندان نفس اماره و وسوسه‏گر است . آدمى که تنها براى خوردن و خواب و شهوت خلق نشده تا آزادى او را در رابطه با این گونه امور تفسیر و توجیه کنیم، بلکه براى هدف و مقصدى بس عظیم‏تر از این‏ها که همان "رسیدن به کمال مطلوب" است، پا به عرصه وجود نهاده است. در بینش اسلامى، آزادى در رابطه با "قرب حق" که همان کمال حقیقى آدمى است، معنا و مفهوم مى‏یابد و آزادى حقیقى به معناى رها بودن از هر قید و بندى است که مانع پرواز آدمى در فضاى لایتناهى قرب حق است. حجاب از جمله آن قیود است.
در اندیشه اسلامى، آزادى از هوا و هوس‏ها و نفس‏پرورى براى رسیدن به رضوان خداست؛ ولى در نگرش غربى ، آزادى از همه قیود و تعهدات، براى اشباع خواسته‏هاى نفسانى و شهوات است.
گفته‏اند ، حجاب موجب سلب آزادى که یک حق طبیعى بشر است، مى‏گردد. "نوعى توهین به حیثیت انسانى زن به شمار مى‏رود… مجبور ساختن زن به این که حجاب داشته باشد، بى‏اعتنایى به حق آزادى او واهانت و حیثیت انسانى اوست و به عبارت دیگر، ظلم فاحش است به زن، عزت و کرامت انسانى و حق آزادى زن؛
آیا واقعا حجاب مانع آزادى زنان است؟ آیا حجاب، آزادى زنان را محدود مى‏سازد؟ "آنچه باعث این تصورات شده، تفسیر غلط آزادى و کلمه حجاب است. باید دید که منظور از آزادى براى آن‏ها چیست و معناى کلمه حجاب از دیدگاه اسلام چه مى‏باشد تا بتوان درباره ممانعت حجاب و آزادى زن بحث کرد.
تفسیر غلط از آزادى باعث چنین تصوراتى شده است. امروز از سوى محافل غربى و غرب‏گرا، این‏گونه به مردم القا مى‏شود که آزادى به معناى ارضاى تمایلات، یا عدم التزام به قیود اخلاقى و اجتماعى است و آزادى زن در بینش و نگرش آنان، یعنى این که به هر شکل بتوان لباس پوشید، یا با هرکس بتوان رابطه برقرار کرد، تا مناسبات خانوادگى و اجتماعى را به هر صورت که مورد علاقه است، ترتیب داد. ولى باید گفت که آزادى را نمى‏توان به صورت "ارضاء تمایلات" تعبیر نمود، زیرا همه تمایلات انسان، اساسى و ضرورى نیستند. تمایلات انسانى نیز در حد اعتدال قابل ارضا هستند. ارضاى تمایلات نه موجب سعادت فرد است و نه خوشبختى انسان را در حیات جمعى تامین مى‏کند. آرى اگر ما آزادى را عبارت از ارضاء تمایلات بدانیم، در این صورت باید قبول کنیم، حجاب با آزادى به این معنا ناسازگار است، ولى این معنا از آزادى نه با شان انسان سازگار است و نه قابل تحقق مى‏باشد. و چنان که پیشتر گفته شد، مفهوم صحیح آزادى در ارتباط با "قرب حق" معنا مى‏شود. چه آزادى را، صرفا به معناى پیروى از عقل بدانیم و چه آن را در رابطه با تقوا، مورد توجه قرار دهیم. در هر دو صورت، حجاب نه تنها آزادى زن را محدود نمى‏سازد بلکه براى زن شرایطى فراهم مى‏کند که مورد تایید عقل و با تقوا سازگارتر است.
در این قسمت به معناى کلمه حجاب مى‏پردازیم . این کلمه موجب انحراف اذهان عده زیادى از افراد گشته است؛ معناى لغوى حجاب که در عصر ما این کلمه براى پوشش زن معروف شده، چیست؟
"کلمه حجاب هم به معنى پوشیدن است و هم به معنى پرده و حاجب. بیشتر استعمالش به معنى پرده است. این کلمه از آن جهت مفهومش پوشش مى‏دهد که پرده، وسیله پوشش است، و شاید بتوان گفت که به حسب اصل لغت، هر پوشش حجاب نیست؛ آن پوشش ، حجاب نامیده مى‏شود که از طریق پشت پرده صورت گیرد. در قرآن کریم، در داستان سلیمان، غروب خورشید را این‏طور توصیف مى‏کند: "حتى توارت بالحجاب" یعنى تا آن‏وقتى که خورشید در پشت پرده مخفى شد. استعمال کلمه حجاب در مورد پوشش زن یک اصطلاح نسبتا جدید است. در قدیم، مخصوصا در اصطلاح فقها، کلمه "ستر" که به معناى پوشش است، به کار رفته است. فقها، چه در کتاب الصلوه و چه در کتاب النکاح که متعرض این مطلب شده‏اند کلمه ستر را به کار برده‏اند. بهتر این بود که این کلمه عوض نمى‏شد و همیشه همان کلمه "پوشش" به کار برده مى‏شد. و همین امر موجب مى‏شود که عده زیادى گمان کنند که اسلام خواسته است زن همیشه پشت پرده و در خانه محبوس باشد و بیرون نرود. زندانى کردن و حبس زن در اسلام مطرح نیست. در برخى از کشورهاى قدیم مثل ایران قدیم و هند چنین چیزى وجود داشته است، ولى در اسلام وجود ندارد. پوشش زن در اسلام این است که زن در معاشرت خود با مردان، بدن خود را بپوشاند و به جلوه‏گرى و خودنمایى نپردازد. آیات مربوط همین معنى را ذکر مى‏کند و فتواى فقها هم موید همین مطلب است."
"فرق است بین زندانى کردن زن در خانه و بین موظف دانستن او به این که وقتى مى‏خواهد با مرد بیگانه مواجه شود، پوشیده باشد. در اسلام، محبوس ساختن و اسیر کردن زن وجود ندارد. حجاب در اسلام یک وظیفه است؛ بر عهده زن نهاده شده که در معاشرت و برخورد با مرد، باید کیفیت خاصى در لباس پوشیدن مراعات کند. این وظیفه نه از ناحیه مرد بر او تحمیل شده است و نه چیزى است که با حیثیت و کرامت او منافات داشته باشد و یا تجاوز به حقوق طبیعى او که خداوند برایش خلق کرده است، محسوب مى‏شود. اگر رعایت پاره‏اى مصالح اجتماعى، زن یا مرد را مقید سازد که در معاشرت روش خاصى را اتخاذ کنند و طورى راه بروند که آرامش دیگران را بر هم نزنند و تعادل اخلاقى را از بین نبرند، چنین مطلبى "زندانى کردن" یا "بردگى" نمى‏توان نامید، و آن را منافى حیثیت انسانى اصل "آزادى" فرد نمى‏توان دانست. و نیز حجاب برخى دشوارى‏ها را به دنبال دارد که اگر اصل آن براى سلامت و رشد انسانى مفید انگاشته شود، باید آن را متحمل شد."
که البته در این صورت نیز باحجاب در فعالیت‏ها و رفت و آمدهاى خود، آزادترند، زیرا مردان بولهوس، اطمینان دارند که این‏ها، طعمه و ملعبه نمى‏شوند. و بنابراین، کمتر مزاحمتى براى آنها ایجاد مى‏کنند، اما زنان بى‏حجاب، آزادى کمترى دارند. زیرا در معرض دید هستند و چشم‏هاى هرزه را به سوى فرد مى‏کشانند و هوس‏ها را تحریک مى‏کنند و در نتیجه، مورد طمع گرگان شهوت مى‏شوند. زنان باحجاب، مظهر عفاف شناخته شده‏اند و لذا در خانه و خارج خانه، مزاحمتى ندارند و آزادند، دنبال کارها ومسئولیت‏هاى خویش هستند.
قرآن مجید مى‏فرماید:
"یَا اَیُّهَا الْنَّبِیُّ قُلْ لاِءَزْوَاجِکَ وَبَنَاتِکَ وَنِسَاءِ الْمُوْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِن جَلاَبِیبِهِنَّ ذلِکَ اَدْنَى اَن یُعْرَفْنَ فَلاَ یُوْذَیْنَ وَکَانَ اللَّهُ غَفُوراً رَّحِیماً"
"اى پیغمبر (گرامى) با زنان و دختران و زنان مومنان بگو که خویشتن را به چادر بپوشانند که این کار براى این که آن‏ها(به عفت و حریت) شناخته شوند تا از تعرض و جسارت(هوسرانان) آزار نکشند بسیار بهتر و خدا (در حق خلق) آمرزنده و مهربان است."
گفته‏اند سبب نزول آیه فوق این بوده است : زن‏ها به مسجد مى‏رفتند و پشت سر پیامبر نماز مى‏خوانند. شب‏ها که از نماز مغرب و عشاء باز مى‏گشتند، جوان‏ها سر راه آنها مى‏نشستند و مزاحم آن‏ها مى‏شدند. از این رو، آیه فوق نازل گردید.

48


تعداد صفحات : 48 | فرمت فایل : WORD

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود