تارا فایل

راههای ایجاد تحول در نظام تعلیم وو تربیت


Top of Form

راههای ایجاد تحول در نظام تعلیم وو تربیت
اصل چیست و به چه معناست؟ و در قلمرو مختلف معرفتی چه مفهومی از آن مورد نظر است؟ اصل در لغت به معنای ریشه، اساس، پی، بنیان، و نیز به معنای سرشت و فطرت و گاهی به عنوان یک قاعده کلی است و این معنی لغوی و اصطلاحی در مفاهیم تعلیم و تربیت اسلامی بسیار به کار رفته است و در تربیت اسلامی مفهوم اصل قرآنی و اسلامی باید بیشتر شناخته شود. در یک کلام باید گفت که همه انبیای خدا و پیامبران صاحب شریعت الهی بر محور و اساس تعلیم و تربیت یا تزکیه و تعلیم کتاب و حکمت مبعوث شده اند و اساس بعثت انبیا بر این قرار دارد و در سوره جمعه آیه 2 به همین نکته تصریح شده است که "هو الذی بعث فی الامیین رسولا منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعللمهم الکتاب و الحکمه و ان کانوا من قبل لفی ضلال مبین." این آیه گویای اساس بعثت انبیا براساس تزکیه و آموزش و تعلیم حکمت است. قرآن در سوره بقره (5)، افزون بر آن به نکته دیگری اشاره کرده است که انبیا علاوه بر این به اصطلاح ریشه و اساس، یک نکته ظریفتری را یادآور شده است که علاوه بر تعلیم و تربیت، حکمت و دانش و کتاب بر امتها، چیزهایی تعلیم می دهند که آن تعلیمات را نمی دانستند، ویعلمکم مالم تکونوا تعلمون یعنی آموزش چیزهایی که نمی دانند; بنابراین یک بحث فراگیر در مساله تعلیم و تربیت اسلامی از این آیه استفاده می شود و در این جا دو محور را باید در نظر گرفت: محور اول، به اصطلاح معلم و مربی، مزکی و … که تعلیم دهنده است. محور دوم، متربی، تربیت شونده و تعلیم گیرنده و تزکیه شونده است و جالب توجه است که قرآن بر این اساس نخستین معلم را در آفرینش انسان ، خدا و سپس آدم را معرفی می کند و گروه تعلیم شونده را هم فرشتگان به حساب می آورد (جامعه و بشریت را چون گلستان و استاد و معلم را باغبان و گل پرور می داند) و لذا امتیازی که فرشتگان گرفتند و بعد از آن یادگیری، اعتراف کردند، ادعای قبلی را پس گرفتند و اعتراف کردند که در آموزش از حضرت آدم یک رتبه پایین تر هستیم و آن تعبیر صریح قرآن است که; خداوند آن اساس و ریشه و اسما علوم و دانشهای مختلف را به آدم آموخت (علم آدم الاسما کلها ثم عرضهم علی الملائکه) و وقتی که فرشته ها اعتراض کردند: که چرا ما را خلیفه الله قرار ندادی که از علم و دانش بی کران بهره مند شویم " خداوند به آدم فرمود : آن اسمائی که آموختی به اینها بگو : "آن اسمائی که یاد گرفته بود، آن دانشی که از طریق الهام و وحی آموخته بود به فرشتگان عرضه کرد. فرشتگان تسلیم شدند و اعتراف کردند به این که ما چیزهایی را نمی دانستیم و الان آموختیم. "لاعلم لنا الا ماعلمتنا" یعنی آن برتری خود را پس گرفتند و پذیرفتند که تنها آدم شایسته جانشینی و خلیفه الهی است آن هم به سبب دانش و علم سودمند الهی. در این جا نکته ای است که معلوم می شود، ما چیزی نداریم مگر آن چیزی که خدا به ما بیاموزد و یاد بدهد. به خدا گفتند که آدم بر ما افضل است و برهمین اساس، می بینیم که معلم و مربی بعدی، انبیا هستند. بعد متربی و تربیت شونده و تعلیم گیرنده، بطور کلی انسانها و امتها هستند. بنابراین دو محور، یکی تعلیم دهنده و دیگری تعلیم گیرنده، این دو مساله را باید بدانیم، مرحله اول فرشتگانند که زیر پوشش تعلیمات و تربیت حتی آدم و انبیا قرار می گیرند، که انسان را برتر از آنها هم می دانند و به اصطلاح فرشتگان، این است اولین آموزه قرآن! مرحله دوم، تعلیم همه انسانهاست. بنابراین اساس، نخستین معلمان بشری انبیا هستند واولین آنها حضرت آدم و آخرشان حضرت محمد(ص) خاتم پیامبران است و به تعبیر شیخ عرفان، شیخ محمود شبستری که می گوید: یکی خط است از اول تا به آخر در آن جمله بشر هم چون مسافر در این راه انبیا چون ساربانند دلیل و راهنمای کاروانند وزایشان سید ما گشته سالار هم او اول همو آخر در این کار و در این خط همه بندگان خدا و همه انسانها مسافر هستند و انبیا کاروان سالار و رهبری این کاروان را دارند. چون امتداد این کاروان تا پایان نظام هستی می رود و انبیا ساربانهای این کاروانها هستند. اصول تعلیم و تربیت یکی، حساب شده ای است که بهترین اصل است، که هم در قرآن و هم در دیگر مکاتب و هم در فلاسفه غربی، شرقی، جدید، قدیم، اسلامی، غیراسلامی اشاره به آن کرده اند. اصل فطری توجه انسان به کمال و کمال خواهی انسان است. آیه 30 سوره روم اشاره به فطرت استوار در وجود انسان می کند و خطبه اول امام علی (ع) به این نکته تصریح دارد(1). انبیا آمدند آن پیمانهای فطری را ادا کنند و از انسان بخواهند که به آن توجه کنند، نعمتهای فراموش شده را یادآوری می کند و گنجینه عقول و اندیشه و فکر انسانها را استخراج کنند و به ریشه ها و فنون تربیت انبیا و قسمتهای مختلفی هم اشاره شده است. سوالآیا مفهوم اصل در تربیت و تعلیم و قلمروهای معرفت یکسان است؟ یا ویژگی معینی در تعلیم و تربیت دارد اگر پاسخ مثبت است آن ویژگیها چیست؟ در پاسخ این سو ال باید گفت که قدر مسلم در همه انسانها این اصل یادگیری و تربیت پذیری مسلم است و یک اصل معرفتی مسلم و فراگیر عمومی است. قلمروهای مختلفی دارد، بلکه اصول مختلفی هم هست یعنی دیدگاه فلاسفه تعلیم و تربیت و فلاسفه انسان شناس و جامعه شناس و روانشناس خیلی وسیعتر و گسترده تر از آن است و هر کدام، این قلمروها را در انسان شناسی و تربیت انسان به نحوی دخیل می دانند. از زمان افلاطون و ارسطو تا دانشمندان غربی و فلاسفه اسلام مانند فارابی، بوعلی، غزالی، خواجه نصیر طوسی و امثال اینها…، پیداست که دیدگاههای مختلفی، حتی در اصول تربیتی خاص مکتب خویش هم دارند، بنابراین پاسخ این سو ال مثبت است و می توانیم از دیدگاههای آنها در تربیت صحیح انسانها، در معیار اسلامی بهره مند شویم، یعنی مربی و تعلیم دهنده و استاد می تواند از آن مایه ها، گلچین و برچین کند و معیار تعلیم و تربیتی خود را بر مبنای یافته های قرآنی و سنتی یعنی حدیث و سنت به تاریخ پیامبر اسلام و امامان معصوم، از آنها بهره بگیرد و اجرا کند ولی یک نکته قابل توجه این است که همه این دانشمندان به آن اصل کمال جویی فطری انسان اشاره کردند و این اصل کمال جویی را باید مدنظر قرار داد. این که این کمال، چگونه کمالی است؟ و کمال در چه زمینه ای است؟ کمال مادی، معنوی، جسمی، روحی، تکنیک و علوم انسانی؟ اختلاف نظر دارند. ولی در یک مساله اتفاق هست و آن فطری بودن کمال خواهی انسان است. و توجه به این که برای انسانها عقل سلیم و فطرت سلیم قائل هستیم و اساس دین بر اساس تعلیم و تربیت صحیح قرار دارد، بر مبنای فطرت که قیم و استوار و ثابت است، پس می توانیم برنامه ریزی کنیم و بر این برنامه ریزی در قلمرو تعلیم و تربیت به آن نکته هایی که در محور اول اشاره شد، خصوصا در بیان امیرالمو منین علی (ع) به آن نکته ها بپردازیم. یعنی گنجینه های پنهان فکر و فطرت انسان را بیدار و استخراج کنیم و استعدادها را شکوفا سازیم. حالا این استعدادها در بعضی از مکتبها، ممکن است استعدادهای مادی یا دنیایی باشد ولی در بسیاری از برنامه های حکمتی، قرآن، حدیث، همان محور اساسی توحید، خداشناسی و کمال جویی انسان دردنیا و آخرت و سعادت او بر محور سعادت دنیا وآخرت استوار می شود و روایات خوبی در این باره می باشد و البته نکته ای که باید به آن اشاره کرد، وسعت میدان تعلیم و تربیت در اسلام است که تنها به انسان و حتی نوجوان و کودک اکتفا نکرده است بلکه زمینه فراهم آوری تعلیم و تربیت را حتی پیش از تولد انسان، پیش از تکوین جنینی کودک، در نظر گرفته است و برای آن برنامه ریزی دارد.(2) اهمیت اصول در تعلیم و تربیت چیست؟ به عبارت دیگر اصول در نظریه های تربیتی چه جایگاهی دارند ودر عمل تعلیم و تربیت چه نقشهایی را ایفا می کند؟ در پاسخ به این سو ال باید گفت که منظور از اصول در این جا، همان اصول تعلیم و تربیت است. در هر صورت در جایگاه تعلیم و تربیت اصول نقش اساسی دارد به قدری که هم در خود قرآن، هم در کلام امیرالمو منین و ائمه به این اصول اشاره شده است. بنابراین جایگاه اساسی تعلیم و تربیت، مربوط به آن اصول هست، مخصوصا در ارتباط با اصولی که در اسلام وجود دارد به عنوان مثال وقتی اسلام، محور تربیت و تعلیم را بر مبنای انسان شناسی، آن هم به عنوان موجودی که باید تربیت شود، برای یک جامعه پیش از خلقت و دوران جنینی، دوران کودکی، دوران شیرخواری و دوران و مراحل بعدی حساب می کند، پیداست که دیدگاه این اصول چقدر وسیع می باشد. در نهج البلاغه که بعد از قرآن دومین دائره المعارف وسیع شیعه و اسلام است. نامه 53 مالک اشتر، نکته های بسیار زیبا و گویایی دارد و هم نامه 31 امام علی (ع) به فرزندش امام حسن، حدود 18 محور اساسی تربیت فردی و اجتماعی، اخلاقی، سیاسی، نظامی و محورهای دیگر در این وصیتنامه به کار گرفته شده است و با زبان تربیت به فرزند خویش، امام حسن(ع) امر فرموده است. که در واقع اصول تربیتی صحیح برای تمام انسانها به کار می رود. درباره نظرات مربوط به این که اهمیت اصول درتعلیم و تربیت چیست؟ امثال افلاطون و سپس فارابی و دیگران، براساس مدینه فاضله چنین تکیه می کنند، که این شیوه را به صورت دیگری فلاسفه اسلامی بعد از او دنبال می کنند و اساس تعلیم و تربیت را، تربیت انسانهای فاضل و جامه فاضل می دانند که شایستگی عضویت در جامعه و مدینه فاضله را داشته باشد، به اصطلاح بتواند در یک جامعه ای کار کند، که اساس و حکومت آن جامعه به دست نخبگانی است، که در فلسفه و حکمت و تعلیم و تربیت کار آزموده اند. پیداست که به طریق دیگری باید به تربیت نظر بیفکنیم. اکثریت انسانها چه باسواد یا بیسواد نظریه خوشبختی و اقتصاد و پولداری مثل مارکس و انگلس و نظام کمونیستی و نیز نظام کاپیتالیسم بر مبنای اقتصاد و برنامه های دیگر نظر دارند و تعلیمات حرفه ای و فنی را در این راستا مدنظر قرار می دهند. علاوه بر کارهای تخصصی که رشته های مختلف دارد، به مساله لذت گرایی، و بی بندوباری توجه زیادی شده است. ولی دین همواره جامعه و انسانها را به خداو قیامت و ترک لذایذ مبتذل شهوانی دنیا سوق داده است و سعی می کند تربیت شونده را با توجه به بهره گیری از لذائذ مشروع و طبیعی به ترک لذت های نامشروع و به این سو یعنی گرایش به معنویت و اخلاق توجه دهد. این نکته ای است که در تربیت اسلامی که محور "تزکیه مقدم بر تعلیم است" که، اساس بعثت انبیا می باشد قرار گرفته است. آیا در تعلیم و تربیت اسلامی، اصول مورد توجه قرار گرفته شده است؟ چگونه می توان در متون اسلامی به اصول تعلیم وتربیت دست یافت؟ پاسخ سو ال اول مثبت است.اصول تعلیم و تربیت در اسلام بخصوص محورهای کلی آن شناخته شده است، چون مبانی تعلیم و تربیت، مبانی انبیا و بعد ائمه هدی هستند و کاربرد تعلیماتی آن مشخص می باشد. اما این که چگونه به این اصول در متون اسلامی می توان دست یافت قابل بررسی است. برای روشن شدن، دو منبع اصیل معرفتی در اسلام وجود دارد، که یکی قرآن و در کنار قرآن تبیین آن و سنت پیامبر که دو منبعی هستند که منبع اول آن دو بخش است، 1- خود قرآن و آیات قرآن و زمینه های تربیتی انبیا گذشته که تا زمان پیغمبر به دست می دهد 2- سنت یعنی راه و رسم و گفتار و رفتار و تقریر (امضا پیامبر)، که مجموعه احادیث فراوانی است که از طریق مختلف، شیعه و سنی نقل شده است. شیعه در این زمینه گنجینه های فراوانی دارد. جوامع حدیثی اولیه کتب اربعه و جوامع ثانیه چون وافی، وسایل الشیعه، مستدرک الوسایل، بحارالانوار، دومین محور، نهج البلاغه امیرالمو منین است و متاسفانه نهج البلاغه در کنار قرار گرفته شد و خیلی روی آن تکیه و بحث نمی شد. ولی دانسته است که وقتی که انسان در کنار نهج البلاغه قرار می گیرد، مشخص می شود در کنار اقیانوس بی کرانی از معارف الهی و بشری و انسانی و تربیتی، اخلاقی، سیاسی، اقتصادی، نظامی ایستاده است که کرانه اش پیدا نیست و به همین جهت بیشترین مطلب را می توان از این منبع دریافت کرد، علاوه بر این، احادیث ائمه (ع) ما هم کم نیست; گفتنی است که با انحراف ولایت امری و غصب خلافت، حدود صد سال، تقریبا چیزی کمتر، حدیث نوشته نمی شود، حتی نقل حدیث از رسول خدا ممنوع شد. به هر حال به هر علتی سیاست آن روز ایجاب می کرد; بعد از صد سال، نقل حدیث احیا می شود(3). چون حافظان حدیث و منابع اولیه نقل، اکثرا از دنیا رفتند، (نسل اول و دوم) نسل سوم هم چیزی نمی دانستند و دست فرصت طلبان در جعل احادیث زیاد گردید. برای جلوگیری از همین نکته تعلیمی و تربیتی در معنی وسیع، امام باقر(ع) دست به ابتکار جدیدی زدند و احیا حدیث کردند. راه کسب حدیث صحیح را تعلیم داد و درسهایی برای دانشجویان گذاشت که دنباله آن را در عصر فرزند ارجمندش امام صادق (ع) می یابیم. این که می شنویم امام صادق(ع) چهار هزار شاگرد تربیت کرد، چهار هزار شاگرد در آن روز در یک خانه، یکجا تربیت کردن کاری شبیه به محال است ولی این محال، در عصر امام صادق(ع) تحقق پیدا کرد. تربیتهای تخصصی اینها مورد نظر است. وقتی در زمینه تالیفات یاران امام صادق(ع) می نگریم، قریب به ششصد کتاب حدیثی، در زمینه های مختلف کلامی، اصولی و فقهی و تفسیری حتی تجربی، ریاضی و جنبه های مختلف تالیف کردند وبا توجه به رساله های دو صفحه ای و کوتاه و گویای جابربن حیان اگر حساب شود، بیش از هزار کتاب فقط از شاگردان امام صادق(ع) نوشته و باقی مانده است (با توجه به آن پانصد رساله جابربن حیان،) بنابراین در عصر امام صادق(ع) چه منبع بزرگ و کار عظیمی است. این باعث شد که تشیع، در طول تاریخ سربلند و سرافرازتر از بقیه جوامع و فرق اسلامی نشان داده شود، که امروز افتخار ما به این منابع اهل بیت که دسترسی داریم، می باشد. بنابراین منبع دسترسی به این اصول و متون این احادیث، برای اهل فن و استخراج آنها برای عموم بسیار آسان است. یکی از اصول تعلیم و تربیت، تحول درونی است به این معنا که ایجاد تغییر در رفتارهای افراد در گرو بروز تحولی در افکار، احساسات و نیات آنها داشته باشد، این اصل در تعلیم و تربیت اسلامی مورد توجه قرار گرفته است یا نه؟ چگونه و کجا؟ در قرون اخیر برخی از متفکران امثال، جان دیوئی، متفکر آمریکایی خیلی از نظرات را در این زمینه مثل تغییر و دگرگونی مطلوب، ایجاد تحول…) نقد و بررسی کرده است، به این نوع تغییر و تحول عقیده دارند. جالب ترین نکته ای که در متون اسلامی، قرآن و احادیث در 14 قرن پیش وجود دارد، تغییر بنیادی و درونی در افراد تربیت شونده است. (ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم و فی الارض آیات للموقنین و فی انفسهم افلا یبصرون… – الذین یتفکرون فی خلق السموات و الارض، – ربنا ما خلقت هذا باطلا سبحانک وقنا عذاب النار… – افی الله شک فاطر السموات و الارض … در زمینه تزکیه و تعلیم این نکته، نقطه کاملا روشنی است، در همین ارتباط اگر به آیات قرآن که انسان را به تفکر و اندیشیدن در امور خلقت و در مسائل پیرامون او دعوت کرده است، پرداخته شود آیات بسیار فراوانی در زمینه های مختلف می باشد، آیات مطالعه ای در زمینه های آفاقی، یعنی خارج از وجود انسان و انفسی ، در شگفتی های درونی انسان، به قدری جالب است و این جا آیات به قدری توحید و خداشناسی را برای انسانهای حتی ساده و بیسواد و کم اندیشه، مبرهن و آشکار می سازد که جای تعجب است; این زمینه های بسیار خوبی است. تفکر در خلقت و آفرینش و از موضوعاتی چون به قول قرآن; خلقت شتر گرفته تا آسمان پرستاره، از کوچکترین و ریزترین موجودات مانند (اتم و میکروب) مورچه، موریانه، حشرات از زشت ترین پرندگان مثل خفاش و تا زیباترین آنها طاووس و … این جملاتی است که در خطبه های نهج البلاغه کاملا روشن است و این پیداست که هدف از ذکر آنها، به تفکر واداشتن انسان است و این که می خواهد زیربنای فکر انسان را تغییر دهد و این که امیرالمو منین ودیگر ائمه می فرمایند: "این شگفتی ها در عالم خلقت منحصر به آسمان و زمین نیست و منحصر به وجود شما انسانها و خلقت شما انسانها نیست بلکه در جهان نادیده آن روز و در اعماق اقیانوسها و دریاها هم زیاد است." با یک جمله کوتاه توجه انسان را به این جلب می کند، "یا من فی البحر عجایبه" موجودات عجیب اعماق دریا و فضا که باسیر و مسافرت در زمین یا به وسیله همین دستگاههای فیلمبرداری مشخص شده است خیلی جالب و پرشگفتی است. بینش عظیم قرآنی و الهی سخنان امیرالمو منین(ع) این تحول را عالی تبیین می کند. به عنوان مثال وحشی آدم کش، قاتل حمزه و اجیر هند جگرخواره، کسی که حمزه سیدالشهدا را به خاطر پول می کشد، پیامبر چه تحولی در وجود ایشان ایجاد کرده که در آن روز می گوید: "من آماده ام و تسلیمم هر کسی که بر ضد این آیین کار می کند یا ادعای نبوت به دروغ می کند، برای او پاسخ مساعدی انتخاب بکنم و لذا می گوید من دو کار عجیب کردم; در جایی بدترین کار و در اسلام بهترین کار، در جاهلیت حمزه سیدالشهدا را شهید کردم و در اسلام، مسیلمه کذاب را از پا درآوردم."(4) یا این که عمربن جموع که یکی از فرماندهان اسلام است با این که اعرج در جنگ عاجز و معاف شده بود و در جنگ احد به اصرار خود شرکت می کند و شهید می شود داستانش جالب است که او بت پرست به تمام معنی بود که هر چه مبلغ اسلام، مثل مصعب بن عمیر تبلیغ می کرد در او اثر نداشت. و بت خانه را تمیز می کرد، کرنش و عبادت می کرد و متوجه شد که بت را دزدیدند و یک شمشیر خیلی تیز هم کنارش گذاشتند و عمر وقتی آمد، جای بتش را خالی دید به اطراف نگریست جستجو کرد بت را در مزبله دید و کنار آن یک شمشیر، ناگهان، گویی از یک خواب عمیق بیدار شد و دگرگون گشت یک جمله ای هم گفت و شعری دارد و آن این جمله است و تعبیر بسیار ظریفی است می گوید: "مگر می شود آن موجودی که در مزبله است با یک سگ همنشین و یک شمشیری هم در کنار آن است نمی تواند دفاع کند. آن خدای من و پروردگار من باشد؟"(5) خوب می بینید تحولاتی که انبیا دارند بر اعماق وجود انسان یک تحول و از یک راه نیست، بلکه از راههای مختلف، ولی عمده هدفها این است که دگرگونی مساعدی که افراد می گویند در وجود انسان به وجود بیاورند. اگر این تحول به وجود بیاید دیگر این ایمان، ثابت و استوار می شود و با تبلیغات و شبهات، دیگر لغزشی در او به وجود نمی آید. ملت جدید و امت تازه ای پدید می آید، مانند امت انقلابی ایران و امت حزب الله لبنان و امت انتفاضه فلطسین مانند امت راستین محمد (ص) دگرگون و استوار و ثابت قدم ماندند و پیروز شدند. با نظر به بعد فکری و فلسفی احتمالا" ویژگی مهم عصر حاضر تردید در مطلق نگری اعم از مطلق نگری علمی، فلسفی، دینی است. در عوض نسبت گرایی و کثرت گرایی به منزله پادزهری برای مطلق نگری رواج یافته است. لطفا این ویژگی را توضیح دهید. با این که این یک مساله جدید عصری است واز مطالب بسیار پرسروصدای جامعه و محافل تعلیم و تربیت، دانشگاهی و مدارس است، در عین حال ریشه در مسائل قدیمی و کهن دارد. ولی تردید و شک(6) و نسبیت گرائی هرگز مطلق نبود و در همه چیز و همه جا جاری نمی باشد. مسایل علمی فلسفی، تجربی و ریاضی و … زیادی داریم که ثابت است و دارای اصولی یقینی و علمی غیرقابل شک و تردید می باشد. از جمله در برخی از مسائل دین و اسلام که بناچار باید با همان دید علمی و مطلق نگری به آن بنگریم، یعنی با این نگرش، مثلا توحید و یکتائی خدا، در مسائل اعتقادی مربوط به خدا، صفات خدا، اصل معاد و اصول پنج گانه (یا به تعبیری سه گانه) در اسلام، لازم نیست که تجدیدنظر یا نسبت گرایی را در آنها قائل شویم، و همچنین در بسیاری از فروعات و واجبات مسلم، و نیز بسیاری از مسائل اصول اخلاقی که در زمانهای پیش، بصورت یک اصل پذیرفته بودند، امروز نمی توان گفت که قابل اجرا نیست و آن را به صورت مطلق نمی توان پذیرفت. حسن و قبح فلسفی و عقلی و امثال آن یا بطلان و محال بودن اجتماع نقیضین و مطالبی از این قبیل از دیرزمان مسلم است پس نمی توان گفت که در این زمان ، به این صورت مطلق نگری نمی توان به آنها نگریست، پس برخی اصول ثابت است و برخی متغیر می باشد که هم در گذشته و اسلام پیشین و هم در عصر حاضر مورد توجه هستند. این به عنوان یک اصل، پذیرفته شده است. آن اصل دیگری که امروز در مسائل دینی پلورالیزم دینی یا کثرت گرایی، مدنظر می باشد، تکثرگرایی و پلورالیزم به این معنی باز مقوله قابل تشکیک، مثل سیاهی و سفیدی، شدت و ضعف دارد. بناچار این نوع پلورالیزم دینی در بعضی جاها در مسائل اصولی و ثابت و در غیرمتغیرها قابل نفی است. ولی مشکلی وجود ندارد که در بعضی جاها پذیرفته شود پس دو نوع پلورالیزم داریم ، پلورالیزم طولی و پلورالیزم عرضی، پلورالیزم طولی در مسیر تکامل دینی و ادیان تا اسلام و خاتمیت، و عرضی و استقلالی هر دین و مکتب که قابل پذیرفتن نیست. پلورالیزم دینی را به صورت یک اصل ثابت در تمام ادیان، تحت عنوان اصل تکامل تدریجی دین می توان پذیرفت. دین در اسلام یا در ادیان دیگر به یک شکل نازل نشده است به صورت تدریجی نازل شده و به صورت تدریجی تکامل یافته است. دین زمان حضرت آدم(ع)، زمان حضرت ابراهیم و حضرت نوح و حتی زمان انبیا دیگر محدودیتها و برنامه های خاصی داشته و تکامل یافته اش در زمان پیغمبر اسلام آمده است آیه 3 سوره مائده … الیوم اکملت لکم دینکم… . پس، پلورالیزم تکامل و تکثرگرایی دینی را به عنوان یک اصل ثابت می توان پذیرفت، که نفی مطلق نباشد. اما پلورالیزم دینی و باصطلاح یک دین مستقل و عرضی سروصدای امروزی مربوط به آن است، قابل قبول نیست که امروزه معمولا اینها اسلام را مطلق گرا می دانند که چرا فقط اسلام را به عنوان تنها دین می دانند نه دیگر ادیان و اندیشه را! بنابراین در یک جمله می توان خلاصه کرد که ما بقیه دینها آسمانی را به صورت دین تکاملی در طول ادیان پیشین تا اسلام آمده است، نه ادیان بعد از آن را. بر این مبنا اسلام جامع ادیان است و تا آن زمان پیش از بعثت پیغمبر(ص) دین قبل از آن، پذیرفته بود و به صورت یک دین مستقل، ولی با آمدن پیغمبر اسلام، ادیان گذشته ادغام در این دین کامل شده است. و پذیرش اسلام به منزله آنست که چونکه صد آمد نود هم پیش ماست پلورالیزم طولی و به اصطلاح تکثر دینی طولی در شعاع اسلام پذیرفته است ولی بعد از اسلام دیگر جایگاهی ندارد.این مفهوم بدین معنا نیست که اسلام، اساس آن را نقض می کند.عوارض پلورالیزم دینی (ادیان) مطرح در جامعه، به قدری زیاد است که با توجه به آن عوارض و با توجه به آن نفی مسلمات دینی که درهر جامعه دینی مطرح است این پلورالیزم به این معنی را نمی توانیم بپذیریم. در آن صورت باید برخی از اصول ثابت را نفی کنیم و باید گفت حتی افراد مدعی روشنفکری، و روشنفکر گاهی اصول گرا هستند، آن نفی ها را نمی پذیرند. بنابراین کثرت گرایی در بعضی جاها در مسائل اجتماعی و در مسائل تعلیمی و تربیتی به یک معنی اشکالی ندارد. هم مسلمان پایبند به اصول و اخلاق اسلام بودن و در بعضی مسائل و … پلورالیزم بمعنای اول، هم تکثرگرا شدن و در بعضی مسائل با چنین معنا که در جوامع مطرح است پذیرفته است منتها با حفظ آن اصول. ولی قدر مسلم نمی توان این تکثرگرایی و پلورالیزم دینی را به معنی دوم پذیرا شد. با نظر به بعد اقتصادی و توسعه ای، احتمالا ویژگی مهم عصر حاضر بها دادن به مهارت آموزی و کم بها ساختن تربیت است. لطفا این ویژگی را توضیح دهید. مهارت آموزی نه در این عصر و نه در عصرهای نخستین اسلام، هیچ وقت، امر خلافی نبود و اسلام با این مساله برخورد منفی نداشته است، بلکه برخوردهای مثبت دارد. منتهی در مهارت آموزی دو نکته قابل توجه می باشد: 1- استعدادهای افراد در این مهارت ها باید شناخته شود که اولا افراد چه زمینه های مستعدی دارند، بویژه در آموزشهای حرفه ای و بعد اقتصادی، بازاریابی و تجارت و آنها را بازشناسی کرده و بعد در زمینه تعلیم آنها اقدام کرد. در مرحله دوم با تهیه همه ابزار لازم، تلاش نمود البته این با مقتضیات زمان فرق می کند. انسان ابعاد مختلفی دارد و خیلی از ابعاد وجودی انسان برای همه شناخته شده نیست. آلکسیس کارل متخصص و انسان شناس فرانسوی که در علوم تجربی هم ید طولایی دارد، در کتاب خود به نام انسان موجود ناشناخته که به زبان فرانسوی و فارسی ترجمه می باشد در جمله ای به این نکته اشاره کرده است. این به خاطر ابعاد مختلف درونی روانی انسان و استعدادهای شگرف انسان و بعد مادی و معنوی انسان است. اگر این شناخت حاصل شد، سپس باید آن رادر همان حد تعلیم داد. با دقت باید نگریست که چه نکته هایی مهم یا مهمتر است، گاهی مسائل اقتصادی به قدری مهم است که همه وجود انسان را خلاصه می کند. اگر طبق این معیار پیش رود که بعضی از مکتبهای مادیگرای غرب رفته اند. در مسایل ابزاری و تکنیکی و علمی پیش رفته اند ولی قدر مسلم در راستای اسلام حرکت نشده است.مشرکان و مادیگران دیروز و امروز می گویند: در اسلام به این بعد به دیده منفی نگریسته شده است که اقتصاد و مسائل اقتصادی زیربنا نیست و روبنا است و یکی از مسائل و ابعاد وجودی انسان است. در یک کلمه می توان پاسخ داد که، مشرکان قریش در پیشنهاد سال هفتم هجری به پیغمبر هر سه بعد را به پیغمبر پیشنهاد کردند که اگر پیغمبر یک کلمه در ستایش بتهای آنان بگوید حاضر بودند بیشترین سرمایه را به او بدهند و بیشترین ثروت را او داشته باشد و حاضر بودند حتی پادشاه شود، رعیت و فرمانبردار او باشند، زیباترین زنان و دختران عرب را دراختیار او و به ازدواج او درآورند. پاسخ جالبی که در تاریخ طبری از پیامبر (ص) نقل شده است که :اگر شما آفتاب را در دست راست و ماه را در دست چپ من قرار دهید از این رسالت خود دست بر نمی دارم.(7) بنابراین این فکر که بعضی اوقات در مسائل اقتصادی باید مسایل اخلاقی، تربیتی و اصیل دینی را فدا کرد و تربیتهای ویژه ای را با دیدگاههای مختلف پرورش داد. این دیدگاه در اسلام پسندیده نیست، ولی اگر با حفظ آن ارزشهای اصول گرا و مبانی اسلامی بتوان فن آموزی، کارآموزی در رشته های مفید در مسائل اقتصادی را پیاده کرد بسیار کار زیبنده ای است. بنابراین با توجه به پاسخهایی که در این زمینه داده شده، نمی توان این را به صورت مطلق پذیرفت و موارد را باید از هم جدا ساخت. همان طور که شاگردان ائمه(ع) به ویژه در عصر امام صادق(ع) ، قبل از این که تخصصی تربیت شوند، استعدادهایشان شناسایی می شد، استعداد فکری، اخلاقی، دینی، فلسفی، کلامی، جدلی، استعداد علوم تجربی، علوم شیمی در آنها شناسایی می شد سپس به همان جنبه تخصصی آنها پرداخته می شد. مانند محمد بن مسلم، هشام بن سالم و هشام بن حکم و جابربن حیان که پدر علم شیمی لقب گرفته است. از شاگردان ویژه امام بود. او تخصص را در او پرورش داد. اگر در زمینه جدل "بعضی ها قوی بودند به فن جدل" روی می آوردند در این زمینه شواهدی در اسلام وجود دارد.(8) پس فن آوری، تربیت فنی در تربیت حرفه ای و تربیت تخصصی هیچ منافاتی با دین و اسلام ندارد و می توان مسلمان با اخلاق اسلامی و با تربیت اسلامی و در عین حال دکتر و مهندس، حقوق دان و فیلسوف فیزیکدان و … تربیت نمود. نظر به بعد تکنولوژیک ویژگی مهم عصر حاضر که رشد بی سابقه ارتباطات بویژه شکل رایانه ای آن است، از نظر شما نقش و اهمیت این ویژگی چیست؟ جهان، جهان عصر ارتباطات، بخصوص با فن آوریهای جدید و تکامل روزبه روز حتی لحظه به لحظه، فن آوری و تکنولوژی مدرن توسعه یافته است، به قدری این توسعه گسترده است که به همه خانواده ها سرایت نموده است در گذشته اگر با تلویزیون، رادیو، تلفن، شبکه ماهواره ای و اینترنت و مسائل دیگر، با این وسایل جهان را به محیط خانه و خانواده ها می آورد! جهان را تبدیل به یک خانواده کرده است. ولی امروزه، وسیله بسیار شگفت دیگری به این خانواده اضافه شده است، آن مسائل هر چند تا حدودی کنترل شده بود ولی با مسائل بسیار مفید رایانه بویژه در رابطه با مسائل اینترنت به جهان بسیار دور و ناشناخته ای وارد شدیم که جهانی را وارد محیط زندگی و خانواده ها می کند، که هیچ کنترلی نسبت به آن وجود ندارد. اهمیت این پدیده نوظهور و آموزه های بسیار گسترده آن در عصر ما بر کسی پوشیده نیست و هر آدم آگاهی به اهمیت آن توجه دارد. مخصوصا محققان، نویسندگان، دانشمندان، اندیشمندان، طبقه های متوسط علمی جامعه. اما با خطر عمده ای که این مساله بسیار مفید، برای اخلاق جامعه و فروپاشی جامعه، خانواده ها و محیط های سالم دارد، نباید به آنها بی اعتنا بود و آنها را نادیده گرفت، اگر مسائل مربوط به اینترنت همان طور که در دنیای غرب متداول است بی بندوباری و مسایل ضداخلاق و… که با فشار یک دکمه وارد خانواده ها که یک خانواده های مقید به اخلاق دینی و اسلامی و سنتی هستند وارد سازیم، معلوم نیست که آینده این کار چه می شود . بنابراین در رابطه با این مساله باید خیلی حساب شده رفتار کنیم و اگر امکان دارد تا حدی در اختیار افرادی قرار گیرد که بهره برداری های غلط و سو استفاده های نامشروع یا به سواستفاده های دیگر کمتر توجه کنند، اگر چه هم قابل کنترل عمومی نیست و باید آموزش اخلاقی کامل به افراد داده شود تا مفاسد اخلاقی برای نوجوان و جامعه به ارمغان آورده نشود و برای بهره برداری از این مسائل باید به مردم آگاهی داد و از زیانهای ارتباطات، پیشگیری کرد و باید تعلیماتی در رسانه های دیگر در راستای مسائل دینی و اخلاقی آموزش داده شود. در هر صورت ارتباطات جدید عصری از جهاتی بسیار مفید و اثرگذار و روشنگر است و(9) از جهتی دیگر بسیار ویرانگر. خطراتی نیز در بر دارد که حتمامسئولان و بویژه آموزش و پرورش برای آن باید برنامه ریزی کنند. پی نوشتها: 1- بعث الله فیهم رسله و انزالیهم انبیائه لیستادوهم میثاق فطرته و یذکر و هم منسی نعمته و شروا لهم دفائن العقول. 2- در مکتب های تربیتی نظریه های بدبینانه و عدم تربیت پذیری انسانها نیز هست و در ادبیات ما نیز رسوخ کرده است مثل : 1- تربیت نااهل را چون گردکان بر گنبداست معنی تغیر عادت محال است. 2- گلیم بخت کسی را که بافتند سیاه، به آب زمزم و کوثر سفید نتوان کرد. نظریه عکس آن و صلح کلی و صوفی منشانه هم وجود که هم خوبند و بد وجود ندارد و .. شعر عرفی : چنان با نیک وبد خو کن که بعد از مردنت عرفی مسلمانت به زمزم شوید و هندو بسوزاند. که نیاز به تحلیل جداگانه ای دارد. 3- از 11 ه.' تا عصر عمر بن عبدالعزیر متوفی 101 ه.' و سپس تا 132 ه.' خلافت عباسی، دستور نوشتن حدیث رسما صادر شد. 4- سیره رسول خدا و تاریخ تحلیلی و سیاسی اسلام، ج1، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، علی اکبر حسنی. 5- والله لو کنت الهالم تکن انت و کلب وسط بئرقدقرن!! سیره ابن هشام. 6- اینکه شک اساس تحقیق است اولین بار از دکارت مشهور شد، که فلسفه اش از شک شروع کرد و گفت، من شک و صفر شروع می کنم. من می اندیشم، پس هستم. پس وجود دارم ، تا به وجود خالق و خدا رسید و به انتخاب دین رسید مسیحیت موجود اروپا و فرانسه را انتخاب کرد و می گوید آن بهترین دینی است که می شناسم و ممکن است بهتر از آن و کاملتر از آن دینی باشد مثلا در جای دیگر جهان مثلا در ایران که من دسترسی نداشته باشم و بر مسیحیت ترجیح داشته باشد من سرستیز با دین و حق ندارم… اینگونه متفکران حق جو و حق طلب را نمی توان کافر و مرتد و جهنمی به حساب آورد. 7- تاریخ طبری، ج 2 و… به کتاب، تاریخ تحلیلی و سیاسی اسلام ج 2 بقلم نگارنده، علی اکبر حسنی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران اول خیابان فردوسی و الامام الصادق و المذاهب الاربعه، اسد حیدر، بیروت. 8- تاریخ طبری ج 2 و… به کتاب، تاریخ تحلیلی و سیاسی اسلام ج 2 بقلم نگارنده، علی اکبر حسنی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران اول خیابان فردوسی و الامام الصادق و المذاهب الاربعه، اسد حیدر، بیروت. 9- اسلام به تربیت کودک از آغاز ولادت و شیرخوارگی حتی دوران بارداری ونیز اخلاق و آداب و افکار و روحیات و مادر، عمیق نگریسته و درسعادت و شقاوت اثرگذار میداند. ومراحلی برای تربیت کودکان در نظر گرفته است و کندذهنی و معلولیت را در مواردی زیادی به اعتیاد مادران و پدران مرتبط می کند که مسایل ژنتیک و … نیز آنرا تایید میکند. در قرن چهارم که تشیع رنگ علمی و اجتماعی و تالیف بیشتری گرفت و کتب اربعه شیعه در پوشش حمایت آل بویه شکل گرفت حفظ و آموزش قرآن از پنج سالگی و تعلیمات از 7 سالگی با اساتید مو من و شیعی شروع می کردند. چنانکه خدا تربیت اسلامی و تفهیم آن را به دوره هائی از یک تا سه سالگی از 3 تا 5 از 5 تا 10 سالگی و سپس نوجوانی تا 13 سالگی وآنگاه از 13 تا 19… توصیه می کند.

Bottom of Form


تعداد صفحات : حجم فایل:94 کیلوبایت | فرمت فایل : WORD

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود