بسمه تعالی
لقد کان فی رسول الله اسوه حسنه
عنوان تحقیق:
بررسی سیره نبوی و نظام تعلیم و تربیت
تهیه و تنظیم:
شهناز مسلمی
دبیرستان آیت الله خامنه ای
فهرست مطالب
مقدمه 5-4
تعلیم و تربیت 9-5
وضعیت علمی و فرهنگی عربستان جاهلی 12-9
اهمیت دانش و علم از نظر پیامبر و احادیث مربوطه 22-12
مساوات در علم 25-22
اولین مراکز تعلیم و تربیت 27-25
علوم واجب 28-27
آداب دانشجو و معلم
1- توکل 29
2- خلوص نیت 30-29
3- فروتنی و نرمش معلمان نسبت به شاگردان 30
4- موضوع و محتوای درس 31-30
5- تنبه و مجازات 31
6- صدای معلم هنگام تدریس 32
7- آموزش علم در جوانی 32
8- نگارش دانش ها 32
9- مراعات حقوق همدرسان 33-32
10- عاقبت بینی 33
11- معاشرت با صالحان 34-33
12- آگاهی به زمان و تحولات دنیا 34
13- برازندگی از لحاظ اوصاف بدنی و جسمانی 35-34
نتیجه گیری 38-36
فهرست منابع و مآخذ 39-38
مقدمه
هدف پیامبران از بعثت مهمترین پرسش در طول تاریخ بشر است عده ای معتقدند هدف پیامبران جهت گیری معنوی و ضد دنیایی بوده است. محور تعلیمات پیامبران توجه به آخرت، پرداختن به درون و رها ساختن برون، گرایش به ذهنیت و گریز از عینیت بوده است. گروهی نقش پیامبر را در گذشته مثبت، مفید و در جهت تکامل تاریخ می دانند و معتقدند که پیامبران اساسی ترین نقش ما را در اصلاح بهبود و پیشرفت جوامع داشتند آنها معتقدند که نقش مثبت تعلیمات منحصر به گذشته است و امروزه با پیشرفت علوم تعلیمات دینی نقش خود را از دست داده و در آینده بیشتر از دست خواهد داد ولی بعضی ها معتقدند که هرگز پیشرفت های علمی جایگزین آن نخواهد شد همچنانکه مکاتب فلسفی نیز نتوانستند جایگزین آن گردند.1
اما با توجه به قرآن و احادیث متوجه می شویم که هدف پیامبران تزکیه و تعلیم همه انسانهای بشری است چنانکه در احادیث است که فرمود: "من مبعوث شدم تا مرکز حلم، معدن علم و مسکن صبر باشم".2
اما آیا خود پیامبر سواد خواندن و نوشتن داشت موقعیت شبه جزیره عربستان از نظر علم چگونه بود و چه نظراتی در مورد دانش و علم و آداب دانشجو و معلم داشت با مطالعه سیره نبوی و مراجعه به کتب متعدد رسمی شد که جواب این سوال ها داده شود چرا که پیامبر بهترین الگو برای تمامی مردم است. (با مقایسه نظام تعلیم و تربیت و سیره نبوی)
تعلیم، تربیت، یادگیری
تربیت یعنی برانگیختن استعدادها و قوای گونه گون انسان و پرورش آن باید با کوشش خود متربی توام باشد تا به منتهای کمال نسبی خود نائل شود انسان با عوامل و انگیزه هایی در زندگی احاطه شده است که نشاط و جنبش او را تحریک نموده و استعدادها و قوای او را بیدار می سازد. تربیت در صورتی ثمربخش خواهد بود که با عمل و کوشش متربی همراه باشد بدین معنی که کوششی که متربی در غلبه بر مشکلات و هنگام برخورد با دشواریهای زندگی روزمره به کار می رود عملاً به او درس اخلاق می آموزد و به وی می فهماند که چه نوع رفتاری درست و یا نادرست می باشد.
تعلیم با مفهوم محدود آن عبارت از تلقین و انتقال معلومات به اذهان شاگردان می باشد پس معلم در حوزه وظیفه خود عمل می کند و شاگرد در برابر او ساکت به سر می برد و اتفاقات و گفته های او را دریافت می کند و متربی را وادار می کند که شخصاً عمل کند و به منظور حل مشکلات بیندیشد تعلیم این نقش را به عهده دارد که اذهان و شاگردان را با معلومات فکری مجهز سازد. وظیفه تعلیم در مجهز ساختن ذهن شاگردان با معلومات و معارف مختلف محدود می شود که غالباً این معلومات برای خود شاگردان روشن و معلوم نیست. اما تربیت اهتمام خود را به پیشبرد تمایلات فطری و استعدادی متنوع متربی متوجه ساخته و به انسان آنچنان آمادگی می بخشد که در شئون مختلف زندگی با مهارت وارد عمل شده و در برابر موقعیت های گوناگون درست عمل می کند.
معلم در مسیر انجام وظیفه تعلیم سعی می کند اذهان شاگردان را با معلومات و معارف پر کند اما مربی می کوشد که از راه تربیت راه را برای استعداد قوای انسان از درون او برای بحث و کاوش باز کند. البته تعلیم صحیح عبارت از کوششی است که معلم باید در سایه آن شوق و تمایل به علم و عمل و اهتمام آن دو را در نفوس شاگردان زنده و بیدار کنند. تعلیم به صورت کنونی شاگرد برای اشتغال به حرفه و فن و قبولی و پیروزی در امتحان آماده می سازد در حالیکه تربیت انسان را به اصل و هدف زندگانی انسان رهنمون گردد. بنابراین تربیت متوجه این هدف است که از خود انسان، انسانی بسازد که از انسانیت خود پیش از آنکه آلت و ابزاری برای کسب معشیت باشد برخوردار شود.3
موضوع علم تعلیم و تربیت وجود آدمی است از لحاظ اینکه استعدادها و نیروهایش در جهت کمال پرورش یابد و درخور توانائیش معلوماتی به وی انتقال داده شود دانشمندان علوم تربیتی از دیرباز درباره انسان از لحاظ پرورش استعدادها و راههای تعلیم و تربیت به تحقیق پرداخته اند و در نظر داشته اند که او را به عالی ترین مقامی که مورد توجهشان برسانند.
یادگیری فرایند تغییر کردن، تغییر یافتن، تغییر پذیرفتن کم و بیش دائمی است که از طریق آنچه در جهان اطراف ما رخ می دهد و بوسیله آنچه ما مشاهده می کنیم یا انجام می دهیم ایجاد می گردد. یکی از موهبت های خداوند متعال به انسان علاوه بر اعطای ادراک حسی و تحمل بار مسئوولیت و فراهم آوردن راههای خوشبختی می شود انسان علوم و فنون را از دو منبع فرا می گیرد. منبع الهی و منبع بشری.4
اما در نخستین آیاتی که بر پیامبر گرامی اسلام نازل گردید تربیت جایگاه نخستین را اشتغال کرده و بعد تعلیم.
"اقراء باسم ربک الذی خلق، خلق الانسان من علق اقراء و ربک الاکرم، الذی علم بالقلم علم الانسان ما لم یعلم"
"بخوان به نام پروردگارت، پروردگاری که آفرید، آفرید انسان را از خون بسته و لخته شده. بخوان در حالیکه پروردگار تو با کرامت تر است که او با خامه و قلم علم و دانش بیاموخت. انسان را با تراوش قلم به حقایقی رهنمون گشت که از آنان آگاهی نداشت".
تقدم کلمه ربک (پرورشکارتو) بر کلمه علّم (علم آموختن) می باشد.
در اکثریت قریب به اتفاق مدارس و مراکز علمی به تعلیم در معنای محدود آن پرداخته اما به مسئله تربیت توجهی نشده است. حتی مربیان غرب نیز سالها و قرنها پس از هشدار دانشمندان اسلامی این حقیقت را اعلام کردند زیرا آشکارا حس کردند که تعلیم محض وجدانیات شاگرد را نادیده گرفته و عواطف و استعدادها و ذوق فطری او را فراموش کرده است تعلیم در مفهوم محدود آن نمی تواند انسان را در مسیر اهداف عالیه قرار دهد.5
"وضعیت علمی و فرهنگی عربستان جاهلی"
زمانی که عرب بر جوامع و مناطقی پیروز می شد خرابی وارد می شد سبب این امر آن بود که قواعد موازین توحش در آنان ثبت شده بود و از آنان امتی وحشی ساخت تا آنجا که توحش در آنها به صورت اخلاق و طبیعت آنها در آمده بود و برایشان لذت بخش بود. زیرا به خاطر توحش از نظام و حکم خارج می شوند و از سیاست اطاعت نمی کردند و این گونه طبیعت با آبادی و مدنیت ناسازگار و سبب خرابی آن می شد. پس به صورت عمومی طبیعت وجودی عرب با طرح ریزی و بناء منافات دارد. طبیعت عرب به غارتگری اموال مردم بوده است و رزق خود را در سایه شمشیرها می یافتند و حدی در غارت اموال مردم نمی شناختند بلکه هر زمان که نظری به مال یا متاع یا ظرفی می انداختند به سمت آن غارت برده و پس از تملک آن با پیروزی و تصرف در حفظ اموال مردم ناتوان و تا نابودی آبادی پیش می رفتند. همچنین اعراب توجهی به قوانین و جلوگیری مردم از فساد نداشتند. و در بدست آوردن قدرت با یکدیگر رقابت و هم چشمی داشتند.
جعفر بن ابیطالب در برابر حبشه وضعیت سیاسی جامعه را شرح می دهد:
پادشاها ما مردمی بودیم که در دوران جاهلیت بتها را پرستش می کردیم، مردار می خوردیم، کارهای زشت انجام می دادیم. قطع رحم می کردیم با همسایگان و هم پیمانان خود کارهای زشت انجام می دادیم، قطع رحم می کردیم با همسایگان و هم پیمانان خود بدرفتاری داشتیم نیرومند ما ناتوان ما را می خورد وضع ما همین بود تا خدا پیامبری از خودمان که به راستی و امانت و پاکدامنی او را می شناسیم به سوی ما فرستاد. امیرالمومنین علی (ع) می فرماید: همانا خدا محمد را برانگیخت تا مردمان را بترساند و فرمان خدا را چنانکه باید رساند آن هنگام شما ای مردم عرب بدترین آیین را برگزیده بودید و در بدترین سرای خزیده منزلگاهتان سگستانهای ناهموار، همنشینتان گرزه ماری زهردار، آبتان تیره و ناگوار، خوراکتان گلوآزار، خون یکدیگر را ریزان، از خویشاوندان بریده و گریزان.6
در واقع در فرهنگ جاهلیت چیزی که به آن اهمیت نمی دادند علم و فرهنگ و آگاهی بوده است ملت عرب در جاهلیت به جزء افراد معدودی از نعمت سواد محروم بودند، در قرآن آیاتی به امی بودن پیامبر اشاره کرده و در آیه دیگر به عدم توانایی پیامبر به خواندن و نوشتن اشاره شده است. واقدی می گوید در قریش تنها هفده نفر قدمت کتابت داشتند. بلاذری می گوید در میان اوس و خزرج نوشتن به ندرت بوده است تنها بعضی از یهود آگاهی به کتابت عربی بوده است تنها عده ای قدرت کتابت داشتند. یکی از علل بی فرهنگی عرب بی سوادی است.
هیچ نوعی آگاهی مشخصی درباره وجود مدرسه و مکتب خانه در مکه و مدینه و طائف گزارش نشده است. قرآن با صراحت می گوید:
تو پیش از قرآن هیچ کتابی را نمی خواندی و به دست خویش کتابی نمی نوشتی اگر چنان بود اهل باطلی به شک افتاده بودند بلکه قرآن آیاتی است روشن که در سینه اهل دانش جای دارد و آیات ما را جزء ستمکاران انکار نمی کنند آیا آنان را بسنده نیست که بر تو کتاب فرستادیم و برای آنها خوانده می شود در این کتاب برای مومنان رحمت و اندرز است.7
"اهمیت دانش و علم از نظر پیامبر و احادیث مربوطه"
آگاهی از معارف دینی و دانستن حکم خداوند و نظر شرع و عقل لازمه تقوا پیشگی است و کسی که از کارهای زشت و زیبا خبر ندارد نمی تواند آنها را ترک کند و اینها را به جای آورد قرآن مجید عالی ترین درجه تقوا را که خوف و خشیت الهی است منحصر در قشر ارزشمند دانمشندان کرده است می فرماید: انما یخشی الله من عباده العلماء تنها دانشمندان از خدا می ترسند.8
در مقدمه گفته شد که هدف بعثت پیامبر تزکیه و تعلیم بوده است. در چندین مورد بیان شده است که خداوند از خود مردم پیامبری را در بین ایشان برانگیخته که آنان را از آلودگی پاک گرداند و کتاب و حکمت را به ایشان بیاموزد و همان پیش از آنکه پیامبر کلیه امتیازات ظاهر و مادی لغو شده علم و دانش جزء امتیازات افراد به حساب آمده است چنانکه خداوند فرموده است "یرفع الذین آمنوا و الذین اوتو العلم" درجات خداوند کسانی از شما را که به آنان دانش داده شده به درجات بس مهم بالا می برد. نشان می دهد که اسلام به خواندن و نوشتن اهمیت بسیار داده و از مسلمین خواسته است که به آن توجه کنند در قرآن مجید سوره ای به نام القلم نامیده شده که عنایت اسلام را به قلم و نوشتار نشان می دهد قلم و اثر آن از نظر اسلام به اندازه ای اهمیت دارد که آفریدگار عالم به گونه ای به آن ارج نهاده که به آن قسم می خورد از ابن عباس نقل شده است به پیامبر عرض کردم یا رسول الله اجازه هست که از آنچه به عنوان حدیث از شما بنویسم فرمود: آری همانا خداوند با قلم تعلیم داده است و در جنگ بود که جمعی از مشرکان به دست مسلمانان اسیر شدند در بین آنان افرادی بودند که خواندن ونوشتن می دانستند پیامبر قرار گذاشت که هر کدام ده نفر نیاز دارد واجب کفایی است خداوند در سوره انعام می فرماید: این قرآن کتابی است با برکت که آن را فرو فرستادیم از آن پیروی نمایید که مورد رحم قرار گیرید که صبا را بگویید فقط کتاب بر دو گروه پیش از ما نازل شده و همانا ما از درس آن بی خبر بوده ایم، در این آیه درس و خواندن کتب آسمانی به مردم گوشزد و یادآوری شده و معلوم است که هدف از انزال کتاب خواندن و عمل به مضامین آنهاست.9
ارزش علم و اعتبار علم و علماء از احادیث رسول الله:
– دانشجویی بر هر مسلمانی فرض و واجب است.
– حکمت را در هر کجا و در نزد هر کس ولو مشرک یا منافق یافتید اقتباس کنید.
– علم را جستجو کنید ولو مستلزم آن باشد که تا به چین سفر کنید.10
– دو گروه از امت من هستند که اگر صلاح یابند امت من صلاح می یابد و اگر فاسد شوند امت من فاسد می شود علما و حکام.
– مومن همواره در جستجوی حکمت است.
– فقری سخت تر از نادانی و ثروتی بالاتر از خردمندی و عبادتی والاتر از تفکر نیست.
– رشته عمل از مرگ بریده می شود مگر به سه وسیله خیراتی که مستمر باشد، علمی که همواره منفعت برساند، فرزند صالحی که برای والدین دعای خیر کند.
– سه چیز نشانه ایمان است دستگیری با وجود تنگدستی، از حق خود به نفع دیگری گذشتن و به دانشجو علم آموختن.11
– کسی که خداوند خیر و سعادت او را خواهان است وی را از بینش دینی و فهم حقایق الهی برخوردار می سازد.
– اگر کسی درصدد پویایی از دانش برآید و سعی خود را در بازیافتن علم مصروف دارد و با مساعی و کوشش های خود علم و دانش را باز یابد خداوند متعال دو بهره و نصیب را برای او مقرر می فرماید ولی اگر در پویایی از علم ناکام و ناموفق باشد یک اجر و پاداش در نزد خداوند متعال منظور می گردد.
– سوگند به کسی که جان من در ید قدرت اوست هر شاگرد و دانشجویی که به منظور تحصیل علم به در خانه عالم و دانشمند رفت و آمد می کند در هر گامی که بر می دارد ثواب و پاداش عبادت یک ساله عابد را برای او منظور می فرماید. و برای هر قدمی که در این مسیر می نهد شهر و دیار معمور و آبادی را در بهشت برای او آماده می سازد و او که بر روی زمین راه می رود زمین نیز برای او طلب آمرزش می کند و در تمام لحظات و آنات آنگاه که روزش را به شامگاهان می پیوندد و شامگاهان را به روز می رساند مشمول رحمت و مهر و آمرزش الهی است فرشتگان آسمانی گواهی می دهند که اینگونه شاگردان پویای علم و جویای بینش الهی از شکنجه آتش دوزخ آزاد ودرامانند.
– دانشجو و دوستدار علم همانند کسی است که روزها روزه دار و شبها بیدار و سرگرم عبادت بوده و هر بایی از علم که دانشجو بدان دست می یابد و آنرا فرا می گیرد از کوه ابوقبیس که اگر سراسر آن طلا باشد و آنرا در راه خدا انفاق کند بهتر و سودمندتر است.
– دانشجویی که هدف او از علم آموختن احیاء دین و آیین الهی اسلام است اگر به هنگام تحصیل علم مرگش فرا رسد فاصله میان او و میان پیامبران از لحاظ مقام و منزلت بهشتی در حد یک پایه و درجه است.
– فضیلت و برتری عالم و دانشمند بر عابد و پارسا به میزان اقتصاد پایه و درجه است درجاتی که میان هر دو درجه آن فاصله دو رود درازی وجود دارد که اگر اسب راهواری بخواهد این فاصله را با دویدن طی کند هفتاد سال به طول می انجامد تا مسافت میان دو درجه از درجات هفت گانه را بپیماید. علت وجود چنین فضیلت قابل توجه برای فرد عالم و دانشمند این است که شیطان بدعت ها و نوآوریهای زیان بخش و نامشروع را شناسایی می کند و آنرا از بیخ و بن برکند در حالی که عابد صرفاً به عبادت خویش روی می آورد.
– فضیلت و برتری مقام عالم بر عابد همسان با فضیلت من بر پایین ترین افراد مردم است زیرا خداوند و فرشتگان و ساکنان آسمان و زمین حتی مورچگان در لانه خود و ماهیان دریا میان آب بر عالم و دانشمند که معلم مردم است و آنانرا به خیر و سعادت رهنمون می سازد.
– آنگاه که دانشجو برای دانش آموزان خانه خود را ترک می کند تا آن لحظه ای که دوباره به خانه خود باز می گردد سیر و جهاد در راه خدا محسوب می شود.
– اگر کسی بدین منظور پا از خانه بیرون نهد تا با بی علم فراسوی او گشوده گردد و از رهگذر آن امر باطل و نادرستی را به مامن و جایگاه حق و درستی بازگرداند و گم کرده را به راه راست رهنمون شود خروج او از خانه البته با چنین هدفی با عبادت چهل سال از نظر اجر و پاداش برابری می کند.
– رسول اکرم به امیرالمومنین (ع) فرمود: اگر یک فرد بوسیله تو به مدد الهی طریق هدایت را باز یابد و به حق رهنمون گردد پر ارزشتر و بهتر از آن است که مالک شتران سرخ موی اصیل و نجیب فراوانی باشی.
– پیامبر اکرم به معاذ فرمود: اگر خداوند متعال یک فرد را بدست تو هدایت کند چنین کاری از دنیا و آنچه در آن است مهمتر و پر ارزشتر است.
– پیامبر به امیرالمومنین فرمود: خداوند جانشینان مرا مشمول لطف و مرحمت خود قرار دهد که این جمله را در میان جمعی از یاران خود گفت آنان عرض کردند جانشینان شما چگونه مردی هستند فرمود: کسانی هستند که روش و سنت مرا احیاء نموده و آنرا به بندگان خود تعلیم می دهند.
– مسئله هدایت و ارشاد مردم مانند قضیه ریزش باران است بارانی که در مناطق و سرزمین های متفاوتی فرو می ریزد برخی از سرزمین ها آنچنان پاکیزه و آماده است که آب را در خود می پذیرد و در نتیجه ریزش باران در این سرزمین ها گیاهها و سبزه های فراوانی را می رویاند برخی از سرزمین ها سفت و سخت است که آب در آن نفوذ نمی کند و فرو نمی رود بلکه روی زمین جمع می شود و آب را در خود نگاه می دارد و خدا مردم را بدینوسیله سودمند ساخته تا از آن آب بیاشامند و سیراب گردند و مناطق کشاورزی خود را با این ذخائر آبیاری کرده و بارور سازند و برخی از سرزمین ها پست و کویر و شنزار است که نه آب را بر روی خود نگاه می دارد و نه گیاهی می رویاند. این مثل بازگو کننده حالات متفاوت کسانی است که زیر بارش هدایت ها و ارشادهای من قرار گیرند بعضی از آنها از ره آوردی الهی من بگونه ای بهره مند می گردند که نه تنها خودداری بصیرت دینی می شوند و از این بصیرت علمی سودمند می گردند. و بینش خود را به دیگران منتقل ساخته و آنان را تحت تعلیم قرار می دهند و بعضی دیگر در برابر فیضان و بارش دستاورد آسمانی من چنان سخت و غیر قابل انعطاف هستند که اساساً سرشان را بالا نمی گیرند و به ریزش و فیضان الهی توجه نمی کنند و باران هدایت الهی را در خود نمی پذیرند و نگاه می دارند هدایتی که من نسبت به آن احساس رسالت و مسئوولیت می کنم و آنرا برای مردم بازگو می کنم.
– کسی که مردم را به هدایت و رشد فکری و معنوی دعوت می کند و در این راه موفق می گردد برابر پاداش پیروان و ره یافتگان خود اجر و مزدی از خدا دریافت می دارد به گونه ای که به هیچ وجه راهبر از پاداش مذکور از میزان پاداش رهروان تعلیمات او نمی کاهد.
– اگر کسی صبحگاهان خویش را در پویایی از علم آغاز کند فرشتگان بر او سایه لطف و مرحمت می افکنند و نیز در طول زندگانی خود از یمن و برکت و فراخ روزی برخوردار گشته و کاهشی در رزق و روزی او پدید نمی آید.
– اگر کسی طریقی را به منظور دانش آموختن بپیماید خداوند در فراسوی وی راهی به سوی بهشت و نیک بختی او هموار می سازد.
– خوابیدن با علم بهتر و سودمندتر از نمازی است که در عین جهل و بر مبنای نادانی برگزار شود.
– وجود یک فرد فقیه و فرد واجد بینش و بصیرت دینی از دیدگاه شیطان ها و اهریمن صفتان طاقت فرساتر از وجود هزار عابد است.
قضیه و جریانات زندگی افراد عالم و دانشمند بر روی پهنه زمین و جهان خاکی همانند وجود ستارگان بر فراز آسمانهاست که انسان به مدد درخشش آنها در خشکی و دریا در دل شب و تاریکی ها راه خود را باز می یابد و قافله و کاروان سفر را به مقصد رهنمون می گردند. آنگاه که این ستارگان زیر پوشش ابر قرار می گیرند و ناپدید گردند این احتمال وجود دارد که کاروانسالاران و راهبران مسافر نیز علاوه بر خود کاروانیان دچار گمراهی و سرگشتگی شوند.
– عالم دانشمند با متعلم و شاگرد از لحاظ شریک اجر و پاداش الهی شریک یکدیگرند خیر و سعادت واقعی را نمی توان در سایر طبقات بازیافت.
– اگر شخصی بامدادان راه مسجد را در پیش گیرد و ظاهراً هدف او چنین باشد که راه خیر و نیک بختی را فرا گیرد و یا آنرا به دیگران تعلیم دهد از لحاظ اجر و پاداش اخروی همسان کسی است که عمره کامل انجام داده باشد.
– یکی از دانشمندان با اسناد به ابن یحیی زکریا بن یحیی ساجی چنین نقل می کند که او گفت در یکی از کوچه های بصره به سوی خانه یکی از محدثین می رفتیم میان راه بر سرعت خود افزودیم مرد شوخ چشم و بی باکی با ما همراه بود و او با حالت تمسخر و استهزاء به ما گفت: پاهای خود را از روی بالهای فرشتگاه بالا نگاهدارید یعنی روی پر و بال فرشتگان گام ننهید و به دلیل گفته پیامبر در مورد فضیلت علم، ناگهان دیدیم که او نمی تواند گام از گام بردارد چون دو پای او از کار افتاده و خشک شده بود.12
از سخنان پیغمبر چنین بر می آید که اسلام به تعلیم اهمیت زیادی قائل بوده است و تعلیم و نشر آن الزامی است و باید عالم و دانشمند آن را در استفاده مردم قرار دهند.
مساوات در علم
امروزه تحصیل و امکان درس خواندن برای تمامی افراد مهیاست اما در دوران های گذشته در ایران مدرسه رفتن و حق تحصیل مختص فرزندان اشراف بود که موبدان علوم مذهبی، چوگان و شنا را یاد می دادند چرا که فرزندان اشراف فرماندهان ایالات و حاکمان شهرها می شدند و در مصر نیز که یکی از سرزمین های باستانی نیز همین گونه است یعنی فرزندان اشراف در معابد درس یاد می گرفتند که کاهنان در آن زمان آموزش های لازم را می دادند.
اما همانطور که گفتیم پیامبر فرمودند فراگیری دانش بر هر مسلمان مرد، زن، کوچک و بزرگ واجب است. که علت پیشرفت مسلمانان در سالهای نخست هجری همین مسئله است. رسول اکرم این مساوات را در مدینه تحقق بخشید. با تاکید فراوان همگان را به فراگیری دانش خواند. پیامبر جامعه را در سایه مساوات در تحصیل علم به سوی مقصدی که می خواست سیر داد. پیامبر به عبدالله بن سعید بن عاص فرمان داد تا در مدینه به مردم خواندن و نوشتن بیاموزد. از عباده بن صامت نقل شده است که گفت من به جمعی از اصحاب صفه خواندن و نوشتن و قرآن آموختم. همینطور پیامبر به شفا ام سلیمان بن ابی حتمه فرمود: به برخی زنان قرآن آموزش بدهد که از جمله آنها حفصه همسر پیامبر، ام الکثوم دختر عقبه و عاشیه دختر سعد، پیامبر خدا همگانی را به کسب دانش و آگاهی می خواند و آن را به صورت تکلیف دینی بیان می فرمود.
از سخنان پیامبر: تعلمو الکتاب الله و تعاهده: کتاب خدا را بیاموزید و ملتزم بدان باشید. در سال یازده بعثت رسول خدا در موسم حج در عقبه منی با گروهی از مردم یثرب ملاقات کرد و اسلام را بر آنان عرضه داشت آنها پس از شنیدن آیاتی چند از قرآن و دعوت رسول خدا ایمان آوردند و اسلام با آنان به یثرب رفت. در سال 12 بعثت دوازده نفر از انصار در موسم حج در عقبه منی با رسول خدا بیعت کردند، پیامبر مصعب بن عمیر را همراهشان به مدینه فرستاد تا به آنان که اسلام می آوردند قرآن بیاموزند و مصعب را در مدینه مقری می گفتند و مردم نزد او اقراء می کردند یعنی قرآن را تلاوت می کردند. رسول خدا افراد زیادی را برای آموزش همگانی دین به مناطق گوناگون اعزام کرد از جمله رافع بن مالک انصاری را برای تعلیم در مدینه مامور ساخت. معاذ بن جبل را به یمن و حضرموت روانه کرد و چون مکه فتح شد عتاب بن اسید را جانشین قرار داد و معاذ را مامور آموختن قرآن و دینی کرد. عمروبن حزم خزرجی را به بخران گسیل کرد. در مدینه پیامبر نشانی از تبعیض در زمینه تحصیل نبود و با هر گونه تبعیضی در تعلیم و تربیت مخالفت می کرد. اسلام نگاه طبقاتی را در همه امور زیر پا گذارده و به هیچ کس اجازه نداده است که مردمان را در فراگیری دانش بر مبنای ثروت طبقه بندی کند. تبعیض در تعلیم و تربیت و امکانات آن در سیره نبوی پذیرفته نیست و از همین رو محدثان بزرگ اسلام در کتب روایی خود باب مساوات در تحصیل علوم گشودند و طبقات محروم جامعه یعنی مستضعفان محرومان و ستمدیدگان به مراتب بالا دست یافتند.13
اولین مراکز تعلیم و تربیت
مسئله تعلیم در آغاز طلوع اسلام به خواندن قرآن کریم و آموزش خواندن و نوشتن به کودکان و یا مردان و زنان محدود بود. بلاذری می نویسد فقط بیست و یک تن از اهل مکه اعم از زن و مرد همزمان با ظهور اسلام به خواندن و نوشتن آشنایی داشتند. مکتب خانه ای که کودکان در آن خواندن و نوشتن بیاموزند وجود نداشت. در صورتی که در ایران و مصر و شام دارای مراکز پیشرفته ای در تعلیم علم بودند رسول اکرم در کنارخانه بی پیرایه خود مسجدی ساخت که بی اندازه ساده عاری از هر گونه آرایشهای موجود در کلیساها و معابد دیگر بوده است. در طبقات ابن سعد یادآوری می شود که رسول اکرم هنگام ورود به مدینه در محل نشستن مرکب خود مسجدی بنا کرد. در مساجد تعلیمات دینی، تفسیر قرآن، تدریس حدیث، ارائه نظم و نثر ادبی و به شاگردان فقه و حدیث و تفسیر آموزش می دادند.14
در واقع با ساختن مسجد مسلمانان مرکزیتی یافتند و همه بدون هیچ گونه محدودیتی در آنجا اجتماع می کردند و علاوه بر بهره برداری عبادی و اقامه نمازها به صورت جماعت در رابطه با مسائل مهم اسلامی به شور و تبادل نظر پرداختند و احکام و دستورات دینی را از پیامبر و یا کسانی که آن حضرت تعیین می کرد می آموختند از جمله مصعب بن عمیر را همراه آنان فرستاد تا به تبلیغ اسلام و تعلیم قرآن بپردازند.15
در واقع تاسیس مسجد از نخستین اقدامات رسول خدا در مدینه شناخته می شود مسجد که پیش از آن در قبا تاسیس شده بود با ساده ترین امکانات برپا شده و نقش مهمی را در فرهنگ و تمدن اسلامی ایفا کرد تا سال هفتم مجری همان بنای نخستین را داشت که پس از بازگشت مسلمانان از خیبر بر وسعت مسجد افزوده شد که مرکزیت عبادی، نظامی و سیاسی داشته است که نقش اصلی در شکل دهی جامعه اسلامی جدید داشت.16
استفاده از بازارهای عمومی و چهارراه های و مراکز عمومی برای تعلیم و تربیت مثل بازارهای عکاظ، مجنّه، ذی المجاز، طائف این بازارها و شوارع عمومی چه در عصر جاهلیت و چه در دوران اسلامی در نشر علم موثر بوده است.17
علوم واجب
برخی از علوم جز زیان و فساد نتیجه دیگری ندارد بر مردم لازم است که از یاد گرفتن و یاد دادن این علم اجتناب کنند که منظور اسلام فقط علم دین و خداشناسی نیست هنگامی که سلمان فارسی در جنگ خندق به پیامبر اظهار کرد که برای جلوگیری از ورود مشرکان به مدینه خندق ایجاد نمایند با وجود آنکه تا آن زمان چنین کاری در میان عربها سابقه نداشت پیامبر فکر او را پسندید و به مسلمانان دستور داد که آن را عملی سازند و خود آن حضرت نیز دست به کار شد و در حفر خندق شرکت نمود پس هر شیوه و دانشی که در پیشرفت مسلمین دخالت داشته باشد و باعث تقویت آنها گردد لازم است آن را عملی سازند. علمی که در اسلام سفارش شده است علوم دینی است در قرآن آمده است که خداوند بر مومنان راهی را که موجب سلطه و اقتدار کفار بر ایشان باشد قرار نداده است. که پیامبر فرمود: آیا خدا و رسولش می پسندند که مثلاً اگ مسلمانی به بیماری صعب العلاجی مبتلا شود چون مسلمین پزشک مجرب و متخصص و بیمارستان مجهز و داروی موثر ندارند او را برای معالجه و مداوا به دیار کفر ببرند و با زبونی از کفار یاری بجویند و زیر بار منت آنها باشند در عبارت اطلبوا العلم من المهد الی الحد منظور علومی است که مردم به آن علوم دینی می گویند. و همینطور از بنی اکرم نقل شده است العلم علمان، علم الادیان و علم الابدان، علومی که دارای اهمیت است دو علم است یکی علمی که مربوط به تحقیق درباره ادیان و دیگر علمی است که درباره بدنها و پزشکی صحبت می کند.
همینطور پیامبر اکرم ترغیب و تشویق فرمود که زبان دیگران را یاد بگیرند تا بتوانند زبانشان را به کار گیرند و به مسلمین دستور داد که به عنوان یک واجب کفایی به این کار اقدام نمایند زیرا اگر زبان اجانب را یاد بگیرند از فواید فراوان آن برخوردار شوند آن حضرت به زیدبن ثابت فرمود لغت قوم یهود را یاد بگیر چون بر مکاتباتی که بیگانگان از جانب مسلمین به بیگانگان با لغت خودشان می نویسند اطمینان ندارم که ممکن است آن را کم و زیاد و یا تحریف کنند زید می گفت طبق دستور رسول خدا در مدت اندکی زبان سریانی را فرا گرفتم و از آن پس نامه هایی را که مربوط به یهودیان بود می نوشتم.18
آداب دانشجو و معلم
1- توکل: نخستین گام در کسب دانش های سودمند توکل و امیدواری به درگاه خداوند است چنان که فرمود و ما اوتیتم من العلم الاقلیلا از شما جز اندکی از دانش را دریافت نکرد. برای دریافت علم و دانش باید بر لطف و عنایت الهی اعتماد کرد و از درگاه او علم و معرفت را طلب نمود که می فرماید: و قل رب زدنی بگو پروردگارا بر دانش من بیفزا.
2- خلوص نیت: علم و دانش نور الهی است که دانشجو باید برای خاطر و بندگی بهتر و خدمت بیشتر به خلق خدا فرا گیرد که علاوه بر موفقیت در تحصیل از برکات وافر آن نیز بهره مند گردد. به فرموده پیامبر: هر گاه خداوند به بنده ای دانش عطا کند و او را اشتیاق بیشتری به دنیا نشان دهد از خداوند بیشتر دور شده و خشم خدا بر او فزونی گردد.19
در اولین مرحله و اولین زمانی که شاگرد وارد مدرسه علوم دینی می شود به او درس می دهند اول العلم معرفه: الجبار و آخر العلم تفویض الامرالیه، بنابراین او از نخستین لحظه شروع درس خود را در برابر هدفی واقعی و اساسی می یابد که خدا در ارتباط با اوست و باید تمام کارهایش را برای رسیدن به آن هدف انجام دهد و تمام آمال و آرزوها را در برابر آن ناچیز و بی ارزش شمارد.20
3- فروتنی و نرمش معلمان نسبت به شاگردان: خداوند متعال به من وحی نمود که تواضع و فروتنی را پیشه خود سازید هیچ صدقه و انفاق مالی از مال و ثروت انسان نمی کاهد خداوند متعال به خاطر عفو و گذشت افراد بر عزت و سرفرازی آنان می افزاید و هر فردی که تواضع و فروتنی را پیشه خود سازد از مقام والا و شخصیتی ارجمند برخوردار می گردد معلم و آموزگار باشید و در تعلم خود دشوار و سختگیر نباشید.21
4- موضوع و محتوای درس: موضوع مطابق فهم و درک شاگرد باشد وگرنه موجب کسالت و خستگی و بی میلی او می شود که پیامبر فرموده است هیچ کس به گروهی مطلبی را که فوق عقول ایشان باشد القا نمی کند مگر اینکه برای برخی از ایشان موجب آشوب و فتنه است. از پیامبر روایت شده است: ان من البیان سحراً و ان من الشعر لحکمه همانا برخی از بیان ها جا دوست و برخی از اشعار حکمت است. معلم نباید بیان و سخن خود را بیش از حد معمول تفصیل داد به گونه ای که ضبط و نگهداری آن برای شاگرد ممکن نباشد و نیز نباید آن گونه فشرده و کوتاه مطلب را ابراز دارد که فهم و درک آن دشوار باشد.22
5- تنبیه و مجازات: خداوند برای هیچ چیز مانند آنچه درباره کودکان و زنان خشمگین می گردد خشم نمی گیرد. پیامبر در برنامه زندگانی خود آنچنان سنجیده عمل می کرد که هرگز نیازی به این عامل برای تربیت نونهالان پیدا نمی کرد بسیار مراقب و مواظب بود که عادت به تخلف در فرزندان آن حضرت بوجود نیاید.
تنبیه و مجازات کودک و ایجاد ترس در او از آثار بازمانده دوران جاهلی است که با اسلام از میان رفت، نسبت به کسی که او را تعلیم می دهید همچنین نسبت به کسی که از او علم و ادب می آموزید نرم و ملایم و مهربان باشید. در مورد خشم پیامبر می فرماید: هیچ کس خشم نگرفت مگر آنکه بر لبه پرتگاه دوزخ قرار گرفته است. پیامبر اسلام می فرماید: حق فرزند بر پدر این است که اگر پسر باشد مادرش را مسرور گرداند و نامش را نیکو نهد و خواندن و نوشتن به او بیاموزد و وی را پاکیزه نگه دارد و فن شنا را به او تعلیم بدهد.
6- صدای معلم هنگام تدریس: خداوند متعال صدای آهسته و کوتاه را دوست می دارد و از صدای بلند و فریاد گونه بیزار است.23
7- آموزش علم در جوانی – قال رسول الله: من تعلّم فی شبابه کان بمنزله الرّسم فی الحجر و من تعلّم و هو کبیر کان بمنزله الکتاب علی وجه الماء ،رسول خدا گفت هر کس در جوانی به دانش اندوزی بپردازد، مثل این است که در سنگ چیزی نوشته شود (دیگر فراموش نمی کند) کسی که در بزرگی (پیری) دانش آموزد، مثل این است که در روی آب چیزی نوشته شود. (زود از بین رفته و فراموش شود.)24
8- نگارش دانش ها: معلم باید یافته های بدیع علمی را به گونه ای منظم و دقیق به رشته تحریر درآورد از رسول اکرم نقل شده که فرمود: قید و العلم قیل و ماتقیده قال: کتابته
دانش را در بند کنید پرسیدند چگونه: با نوشتن
9- مراعات حقوق همدرسان: دانشجو باید با همکلاسان خود حقوق آنها را احترام بگذارد باید همواره خود را به جای دوستانش فرض بکند، آنچه برای خود می پسندد یا خوش ندارد برای آنان نیز بپسندد یا مکروه دارد به عنوان مثال نوبت ورود و خروج، پرسش و پاسخ و نشستن. به منظور انتخاب مکان نشستن میان دو برادر و یا دو دوست فاصله نیندازد زیرا رسول خدا از نشستن میان دو نفر مانوس نهی کرده است.25
10- عاقبت بینی: شخصی آمد خدمت حضرت رسول اکرم و عرض کرد یا رسول الله به من نصیحتی فرمایید نوشته اند که ایشان سه بار این جمله را تکرار کردند فرمودند آیا اگر من بگویم تو به کار می بندی گفت بله بعد فرمود اذ همتت بامر فتدّبر عاقبته هر گاه می خواهی کاری را نجام دهی اول درباره آن کار تدبر کن بعد تصمیم بگیر کان اکثر عباده ابی ذر التفکر بیشترین عبادت ابوذر فکر کردن بود، فکر کردن به اندیشه روشنایی می دهد.
11- معاشرت با صالحان: پیغمبر فرمود المرء علی دین خلیله هر کسی به دین دوستش است که شما اگر کسی را دوست و خلیل بگیرید با کسی دوست شوید که دین او را هم پذیرفته اید.26آنان که اهل دانش و معرفتند و بدان عمل می کنند یعنی علمای صالح از بهترین افراد برای مشورتند از پیامبر اکرم نقل شده است: شاور و العلماء الصالحین فادا عزمتم علی امضاء ذلک فتوکل علی الله با علمای صالح مشورت کنید و چون تصمیم بر اجرای آن گرفتید به خدا توکل کنید. لاتشاورن فی امرک من یجهل در کار خود با کسی که نادان باشد مشورت نکن.27
12- آگاهی به زمان و تحولات دنیا: پیامبر اکرم به خارج از قلمرو اسلامی برای پادشاهان و امرا نامه می نوشت و آنان را به دین اسلام دعوت می کرد شاید که هدایت یابند و راه فضیلت و تقوا در پیش گیرند آن حضرت در ماه محرم سال هفتم هجرت همزمان شش نفر از اصحاب خود را با نامه هایی به نزد پادشاهان ممالک مختلف گسیل داشت و آنان را به پذیرفتن اسلام دعوت کرد.28
13- برا زندگی از لحاظ اوصاف بدنی و جسمانی: روایت شده که هر گاه پیامبر از منزل خارج شده به آینه نگاه می کرد و وضع ظاهر خود را مرتب کند تا با وضع نابهنجار و نامرتب مردم روبرو شود و اگر آینه در دسترس به آب صاف نظر نمی کرد.29
نتیجه گیری:
بر مبنای آنچه گفته شد تعلیم به منزله آموزش اطلاعات و معلومات به دانش آموز است. که در نظام آموزش و پرورش فقط به این جنبه توجه شده است و به تربیت و پرورش دانش آموزان توجهی نمی شود بنابراین با مطالعه سیره پیامبر متوجه می شویم که پیامبر بهترین الگو برای تمامی مردمان جهان حتی با پیشرفت تکنولوژی و علم در امروز است. رسالت پیامبر در واقع تعلیم و تربیت است که فرموده است بالتعلیم ارسلت من فرستاده شدم برای تعلیم و در واقع وقتی که ایشان وارد مسجد شدند و در حلقه جمعیت دیدند که در یکی مشغول عبادت بودند و دیگری مشغول تعلیم و تعلم فرمود: هر دو کار خوب می کنند ولی من برای تعلیم فرستاده شدم و بعد خود حضرت آمد و در آن جمعی که مشغول تعلیم بود نشست.30
و در قرآن کریم با اشاره به رسالت الهی پیامبر پرده از محیط دعوت حضرت و عصر جاهلیت آن زمان بر می دارد که می فرمود:
لقد من الله علی المومنین اذ بعث فیهم رسولاً من انفسهم یتلو علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه و ان کانوا من قبل لفی ضلال مبین.
نیز پیامبر می فرماید: به حکم اسلام باید مردم از بربریت (صحرا نشینی) دست بردارند به سوی اجتماع و سواد اعظم روی آورند دیر نشینی و رهبانیت در اسلام نیست و دست خدا همراه جماعت است. از این احادیث متوجه تلاش پیامبر برای تمدن و زندگی اجتماعی مسلمانان می شویم.31
پس اسلام اهمیت زیادی به علم و دانش اندوزی می داد و اولین مراکز علم آموزی درصدر اسلام مساجد بود که احکام دینی و قرآن به مسلمانان آموزش می داد حتی تعالیم پیامبر در جزئیات تعلیم و تربیت نیز وجود دارد مثل مساوات در علم، خلوص نیت دانش آموزان و مسائل دیگر و ویژگیها و خصوصیات معلم. بنابراین تشویق و ترغیب دین اسلام باعث شد که مسلمین به جستجوی علم پرداختند آثار علمی که در هر کجا می یافتند به دست آورده و ترجمه می کردند و خود به تحقیق پرداختند که علاوه بر اینکه حلقه ارتباطی با تمدنهای قدیم یونان و رم، ایران و مصر و هند شدند یکی از شکوهمندترین تمدنها و فرهنگ بشریت را به وجود آوردند که به نام فرهنگ و تمدن اسلامی شناخته می شود.32 رسول الله به درستی که انسانی کامل بود باشد که ما نیز در وظیفه تعلیم و تربیت به رهنمودی ایشان توجه کنیم.
فهرست منابع و ماخذ
1- الهامی نیا، علی اصغر: اخلاق عملی، چاپ اول، مرکز تحقیقات اسلامی، 1383
2-چراغ چشم، عباس: سیره و کلام پیامبر، چاپ پنجم، انتشارات تعلیم و تربیت اسلامی، 1385
3- جعفریان، رسول: تاریخ سیاسی اسلام، جلد اول، چاپ اول، سازمان چاپ و انتشارات، 1373
4- حجتی، محمدباقر: آداب تعلیم و تربیت در اسلام، چاپ دوازدهم، دفتر نشر و فرهنگ اسلامی، 1346
5- حجتی، محمدباقر: اسلام و تعلیم و تربیت، دفتر نشر فرهنگ اسلامی
6- حسینی، حسین: پیامبر وحدت، انتشارات اطلاعات، 1379
7- دلشاد تهرانی، مصطفی: سیره نبوی، جلد دوم، چاپ اول، سازمان چاپ و انتشارات، 1372
8- صانعی، مهدی: تعلیم و تربیت اسلامی، چاپ اول، انتشارات سناباد، 1378
9- کریمی، رضا: فضائل الرسول، چاپ اول، انتشارات نسیم حیات، 1385
10- مرکز تحقیقات اسلامی نمایندگی ولی فقیه در سپاه پاسداران: تاریخ تحلیلی زندگی پیامبر اسلام، چاپ چهارم، مرکز تحقیقات اسلامی، 1376
11- مطهری، مرتضی: آثار استاد مطهری، جلد دوم (اصول عقاید)، چاپ پنجم، انتشارات صدرا، 1374
12- مطهری، مرتضی: تعلیم و تربیت در اسلام: چاپ شانزدهم، انتشارات صدرا، 1368
13- مطهری، مرتضی: سیری در سیره نبوی، چاپ هفتم، انتشارات صدرا، 1369
1 – مرتضی مطهری، آثار استاد مطهری، جلد دوم، چاپ پنجم، انتشارات صدرا، 1374، صفحه 169 و 171
2 – رضا کریمی، خصائص الرسول، چاپ اول، انتشارات نسیم حیات، 1385، صفحه 35
3 – محمد باقر حجتی، اسلام و تعلیم و تربیت، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، صفحه 13-10.
4 – مهدی صانعی، تعلیم و تربیت اسلامی، چاپ اول، انتشارات سناباد، 1378، صفحه 24 و 352 و 351.
5 – محمد باقر حجتی، اسلام و تعلیم و تربیت، صفحه 18-13.
6 – حسین حسینی، پیامبر وحدت، انتشارات اطلاعات، 1379، صفحه 191 و 190.
7 – رسول جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، جلد اول، چاپ اول سازمان چاپ و انتشارات، 1373، ص 134 و 135 و 190.
8 – علی اصفر الهامی نیا، اخلاق عملی، چاپ اول، مرکز تحقیقات اسلامی، 1383، ص 29.
9 – مهدی صانعی، تعلیم و تربیت اسلامی، ص 331-329 و 349 – 346.
10 – مرتضی مطهری، اصول عقاید، جلد دوم، ص 263 و 262.
11 – مرتضی مطهری، سیری در سیره نبوی، چاپ هشتم، انتشارات صدرا، ص 292 – 286.
12 – محمد باقر حجتی، آداب تعلیم و تعلم در اسلام، چاپ دوازدهم، دفتر نشر و فرهنگ اسلامی، 1364، ص 71-56.
13 -مصطفی دلشاد تهرانی، سیره نبوی جلد دوم، چاپ اول، سازمان چاپ و انتشارات، 1372، ص 422-419.
14 – محمد باقر حجتی، اسلام وتعلیم و تربیت، ص 25-20.
15 – مرکز تحقیقات اسلامی نمایندگی ولی فقیه در سپاه پاسداران، تاریخ تحلیلی زندگانی پیامبر اسلام، چاپ چهارم، مرکز تحقیقات اسلامی، 1376، ص 79
16 – رسول جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، جلد اول، ص 378-376.
17 – محمد باقر حجتی، همان کتاب، ص 40.
18 -مهدی صانعی، تعلیم و تربیت اسلامی، ص 345 – 332.
19 – علی اصغر الهامی نیا، اخلاق علمی، ص 123 و 122.
20 – مهدی صانعی، همان کتاب، ص 406.
21 – محمد باقر حجتی، اسلام و تعلیم و تربیت، ص 173.
22 – مهدی صانعی، تعلیم و تربیت اسلامی، ص 381و 393.
23 – محمد باقر حجتی، همان کتاب، ص 180 و 194 و 278.
24 – عباس چراغ چشم، سیره و کلام پیامبر، چاپ پنجم، انتشارات تعلیم و تربیت اسلامی، 1385، ص 173.
25 – علی اصغر الهامی نیا، اخلاق عملی، ص 126 و 127.
26 – مرتضی مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، چاپ شانزدهم، انتشارات صدرا، 1368، ص 387 و 384.
27 – مصطفی دلشاد تهرانی، سیره نبوی، دفتر دوم، ص 261.
28 – مهدی صانعی، تعلیم و تربیت اسلامی، ص 414.
29 – مهدی صانعی، همان کتاب، ص 392.
30 – مرتضی مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، ص 27.
31 – حسین حسینی، پیامبر وحدت، ص 192.
32 – مرتضی مطهری، آثار شهید مطهری، جلد دوم (اصول عقاید)، ص 263.
—————
————————————————————
—————
————————————————————
1