واحد همسایگی در برنامه ریزی شهری
مقدمه
شکل گیری مفهوم واحد همسایگی در طول تاریخ معاصر جهت گیری مختلف در اداره و برنامه ریزی شهر ها است . ثمره این نتیجه گیری های تاریخی ،به لحاظ نظری به گستره وسیعی از تعاریف متنوع از واحد همسایگی انجامیده و جایگاه واحد همسایگی را در برنامه ریزی شهری مشخص کرده است . اصولا ماهیت موضوع واحد همسایگی چنین است که در شرایط مکانی و زمانی مختلف برخورد و نگاه ویژه ای را به خود طلبیده است و از اینرو شناخت و ادراک آن در گرو در نظر گرفتن این تفاوت ها در نوع نگاه ها و برخوردهاست . برای فهم بهتر این کار در ادامه تعاریف ویژگی ها و دسته بندی های بیان شده از جانب مراجع مختلف را در ارتباط با مفهوم واحد همسایگی مرور می کنیم .
1-مروری بر تعاریف واحد همسایگی
مفهوم واحد همسایگی محل بحث های بسیاری بوده است و تلقی های متفاوتی را در این زمینه وجود دارد . در کل اساس قابل قبول و عمومی برای تعاریف واحد های همسایگی وجود ندارد صاحب نظران مختلف سعی کرده اند که از زوایای متفاوت به تعریف این مفهوم بپردازند هر یک از این تعاریف می تواند در شرایط مختلف مفید واقع شود اما از آنجا که ان تعاریف حوزه های وسیعی را شامل می شود ،در زیر مهم ترین تعاریف از واحد همسایگی را که ابعاد مختلف معنایی آن را در بر می گیرند ،ذکر می کنیم . این تعاریف را می توان در قالب موارد زیر خلاصه کرد :
همسایگی یک واژه و مفهوم ذهنی و انتزاعی است . برای برخی این کلمه تنها محدود به یک تعداد بلوک اطراف یک و یا تعدادی واحد مسکونی یا ساختمان های همسایه آن است . تعریفی دیگر آن را محدوده بزرگی (حدود سه کیلومتر مربع ) شامل صدها بلوک و ده ها هزار شهروند و یا شاغل می داندپسوند "Hood "برای "Neighbourhood " ممکن است به یک گروه بندی اجتماعی یا فرهنگی ویژه از مردمی که در همسایگی یکدیگر زندگی می کنند (با ارتباط کمی با ملحقات کالبدی اطراف ) اشاره کند 2
واحد های همسایگی مکان هایی هستند که مردم در آنها زندگی می کنند به عبارت دیگر واحد های همسایگی بر یک احساس تعلق به مکان شخصی که خاطرات و زندگی های مردم در آن ثبت شده است دلالت دارند .
واحد همسایگی یک حوزه4 یا ناحیه محلی5 گرد برخی مکان ها و قسمتی قابل تشخیص از یک ناحیه شهری ،ناحیه ای متشکل از کاربرد های متنوع و مختلط 6که در درون ساختار یک شهر تلفیق و یکپارچه گشته ،تعریف شده است . ناحیه ای شهری با دارا بودن گستره ای متنوع از انواع ساختمان ،معابر و فضای باز عمومی که ک تنوع فعالیت انسانی را ارائه می دهند . 7
واحد همسایگی یکی از واحد های تشکیل دهنده پایه شهر به شمار می روند واحدهای کالبدی متوسط الاندازه ای که فعالیت مسکونی هر شهر را آرایش داده و محیطی که مردم هر روزه در آن زندگی می کنند را شکل دهند .
از دیدگاه انجمن برنامه ریزی آمریکا 8واحد همسایگی یک موجودیت متنوع و پویای اجتماعی – اقتصادی با دارا بودن ویژگی های منحصر بفرد است ،که توسط شهروندان واحد همسایگی و هم اجتماع محله ی 9 تشخیص داده می شود . یک واحد همسایگی یک ناحیه شهری برنامه ریزی شده به همراه تلفیقی از فعالیت انسانی است که در حول یک مرکز تعریف شده سازماندهی شده است .
واحد همسایگی اکوسیستمی است که برای سکونت و زیست محلی انسان مورد نیاز است و نه تنها پناهگاه بلکه شبکه ای است از حمایت و فرصت های اجتماعی برای گستره وسیعی از فعالیت های فراغتی ،فرهنگ و اقتصادی ،با ان تعریف واحد همسایگی زیستگاهی طبیعی است که انسان و دیگر گونه ها در یک ارتباط همزیستی زندگی می کنند سیستم های کالبدی (طبیعی یا مصنوعی ) جریان های انرژی و آب را کنترل می کنند بر کیفیت هوا و خاک اثر گذاشته اقلیم را متاثر می سازد
واحد همسایگی به ناحیه ای که یک شهروند به راحتی می تواند به صورت پیاده رفت و آمد کند (فاصله ای برابر 1600 متر یا کمتر ) اطلاق می شود این ناحیه باید دارای ویژگی های کالبدی ،تاریخی ،اقتصادی ،معماری و اجتماعی منحصر بفردی باشد و بتواند از واحدهای همسایگی اطراف تمیز داده شود .
واژه نامه شهرسازی نوین 11(2000 ) یک واحد همسایگی را به عنوان ناحیه ای شهری شده با دارا بودن گستره ای متنوع از انواع ساختمان ،معابر و فضای باز عمومی که ک تنوع فعالیت انسانی را ارائه می دهند تعریف می کند .
2- مرور ویژگی های واحد همسایگی
در ارتباط ویژگی های کمی (جمعیت وسعت و تراکم ) کالبدی و فعالیتی واحد همسایگی ،نظرات بسیاری از جانب مراجع مختلف ابراز شده است . یک واحد همسایگی اغلب مبتنی بر مرکزیت یک مدرسه ابتدایی است و جمعیتی در حدود 5 تا 15 هزار نفر را داراست. کلرنس پری 12 جمعیت حدود 5 هزار نفر را به عنوان یک جمعیت مناسب برای واحد همسایگی پیشنهاد می دهد . اولین برنامه مارس لندن 13 که در سال 1937 تهیه شده واحد های همسایگی خطی با طول یک مایل و جمعیت 3340 نفر را پیشنهاد می داد در برنامه مارس 1942 واحدهای همسایگی هر کدام جمعیتی برابر 6 هزار نفر داشتند و 8 واحد از آنها تشکیل یک شهرستان 14 را می داد برنامه عمومی 1952 اسکهلم 15 نیز واحد های همسایگی 4 تا 7 هزار نفری را پیشنهاد می داد .باربارا وارد 16 ورنه دوبوس 17 (1972 ) گزارش می دهند که برنامه ریزان در اتحاد جماهیر شوروی حوزه خرد 8 تا 12 هزار نفر را به عنوان کوچک ترین واحد در برنامه توسعه انتخاب می کردند . نیروی وظیفه شهر 18 (1999) یک واحد همسایگی را در ناحیه ای با مقیاس شهری دارای 5 تا 15 هزار نفر جمعیت و شعاع 400 تا 600 متر ،تعریف می کند .
آن پاور 19 یک واحد همسایگی را حدود 2 هزار واحد مسکونی و 5 هزار نفر جمعیت (2000 ) تعریف می کند . هیلدابرند فری 20 (1999) یک واحد همسایگی ایده ال را دارای شعاع حدود 600 متر و سطح ساخته شده 110 تا 120 هکتار (با زمین های باز اضافی ) و با متوسط تراکم جمعیتی ناخالص حدود 60 نفر در هکتار و جمعیتی حدود 7000 نفر تعریف می کند فری پیشنهاد می دهد که لبه های واحد های همسایگی موجود بهتر است و توسط خطوط راه آهن ،راه های ترافیکی اصلی ، کانال ها ، رودخانه ها ،فضاهای سبز خطی یا شکست هایی در بافت کالبدی شهر تعریف شود از آنجا که چنین لبه هایی اغلب به طور کامل موجود نیست ، او می نویسد بسیار سخت است که مرزهای یک واحد همسایگی تعریف شود .
مجله اکیستیکس21 یک واحد همسایگی را با جمعیت 1500 نفر و یک واحد همسایگی کوچک را با 250 نفر تعریف می کند از دیدگاه مراکز جدایی نشینی اجتماعی 22 (2000 ) نیز یک واحد همسایگی سطحی بسیار محلی می باشد (چند صد واحد مسکونی )و اشاره دارد که واحدهای همسایگی به سختی تعریف می شوند ، اما کلی نواحی با چند هزار جمعیت را شامل می شوند . مطابق با نظر انجمن دولت محلی بریتانیا (2000 )
با چند هزار جمعیت را شامل می شوند . مطابق با نظر انجمن دولت محلی بریتانیا 23 (2000) در شهرها واحدهای همسایگی بلوک های ساختمانی پایه ای هستند که با شیوه ارتباط و استفاده مردم از ناحیه محلی شان تعریف می شوند اتحادیه روستاهای قابل زیست 24 تعداد چهل تا شصت واحد مسکونی را به عنوان اندازه ای ایده ال برا یک واحد همسایگی تشخیص داده است .
شهرستان نوین 25 تمایل به تعریف یک واحد همسایگی مطابق با فاصله ای دارند که افراد سالم به راحتی قادر به پیاده روی در آن تا یک مرکز محلی هستند این فاصله برابر با شعاعی در حدود چهارصد متر است که ناحیه ای در حدود پنجاه هکتار را به وجود می آورد . این امر بدین معنی نیست که چنین واحد همسایگی جامع و کامل است ،هر چند که واحد های همسایگی باید با یکدیگر ر رطی یک شبکه پیوسته از تحریکات شهری 26 متصل باشند . آندرس دوآنی27 و الیزابت پلاترزیبرک 28 در کتاب خود به عنوان کاتر (1994) برخی از قوانین کالبدی برای خلق توسعه های جدید در درون واحدهای همسایگی که الگوی ستنی دارند باید مرکز و یک لبه قرار داده اند .
یک واحد همسایگی باید یک مرکز و یک لبه داشته باشد
اندازه بهینه یک واحد همسایگی 400 متر از مرکز تا لبه است
واحد های همسایگی باید یک ترکیب متوازن از فعالیت سکونت ،خرید ،اشتغال ،آموزشی و مدرسه ،عبادتی و فراغتی باشد .
یک واحد همسایگی باید مکان های ساختمانی و جریان ترافیک را در شبکه مناسبی از خیابان های به هم پیوسته سازمان دهد .
یک واحد همسایگی باید به فضای عمومی و مکان مناسب ساختمان های مدنی و عمومی شهر الویت دهد .
مک لافلین اصرار م یکند که شکل و فرم فیزیکی یک واحد همسایگی معتبر و مناسب 3د با دست کم 9 اصل از 10 اصل زیر هماهنگ باشد .
ناحیه ای 16 تا 65 هکتاری
حداقل تراکم 5 واحد مسکونی در 4 هزار متر مربع
وجود توازن دورنی مسکن ،اشتغال و خدمات
دارا بودن مرکز واحد همسایگی قابل تشخیص و تمایز
وجود فضاها و مکان های طراحی شده برای ساختمان های مدنی و اداری
وجود تنوع فضاهای باز عمومی
وجود سلسله مراتب خیابان های به هم پیوسته و یکپارچه
تعلق خیابان ها ،هم به مردم و هم به وسایل نقلیه
دارا بودن ساختمان های متمایز و مجزا
وجود ساختمان هایی به عنوان واحد های مسکونی در حد توان در آمدی طبقات و قشرهای مختلف اجتماعی 32
آندرس دوآنی خواهان آن است که یک واحد همسایگی توسط محدوده اش (مساحت محدوده اش ) که ثابت است و نه توسط تراکمش که قاعدتا باید مطابق با بازار و یا هویت محلی تغییر کند ، تعریف شود . یک دهکده نوین انگلیسی33 ممکن است چهار واحد در هر جریب باشد حال آنکه یک واحد همسایگی در نیویورک نزدیک 300 واحد در هر جریب است . یک واحد همسایگی برنامه ریزی شده آن طور که دو آنی (2000 ) بیان می کند ،توسط یک ناحیه که به صورت کلی یا یک چهارم مایل که برابر با پنج دقیقه پیاده روی است . تعریف می شود .
هیوج برتون 34(1998 ) نوعا از منتقدان معاصر برنامه ریزی واحد همسایگی است که خواستار اهمیت دادن به شریان های اصلی محلی و نه مراکز واحد همسایگی است . او می نویسد می بایست از فرم های شهری که بر حوزه های خدماتی محلی ثابت تکیه دانرد ,اجتناب شود . قابلیت دسترسی تمایل زیادی به دستیابی به فرم هایی دارد که در طول زمان انعطاف ذاتی دارند ،به طوری که خدمات می توانند بیایند و بروند و حوزه های خدماتی را به شکل مناسبی افزایش یا کاهش دهند .
3- طبقه بندی مفهومی واحد همسایگی
واحدهای همسایگی را از دیدگاه های مختلف می توان طبقه بندی و تعریف کرد در کل زمینه هایی که به تشخیص تخصصی برنامه ریزی شهری از واحد ها ی همسایگی می انجامد موارد زیر را شامل می شود :
اداری35 :با رسمیت اداری
زیبایی شناختی 36:با رسمیت تاریخی و زیبایی شناسی (عصر و دوره توسعه )
اجتماعی 37:با رسمیت ادراکی شهروندان محلی
کارکردی38 :با حوزه نفوذ 39خدمات محلی
محیطی40 : با نواحی آرام ترافیکی که با جریانات ترافیکی احاطه شده و کیفیت و ایمنی محیطی زندگی اولویت دارد .
3-1 تعریف واحد همسایگی بر اساس نواحی اداری
استفاده از مرزهای اداری یک راه ساده و عملی در تعریف واحدهای همسایگی است . این شکل از تعریف امتیاز پیوند خوردن در فرایند های دموکراتیک و در نتیجه روشن شدن مسئولیت سیاسی را دارا ست . به مشاوران این نواحی وظایف روشن و حقوق قانونی اضافی داده می شود .
مشکل عمده ای که این شکل از تعریف دارد ،آن است که ممکن است به خاطر اتفاقات و رویدادهای تاریخی با ادراکات ،پیوندهای کارکردی یا هویت زیبایی شناسی مردم نا مرتبط باشد . اگر چنین باشد ،بنابراین تکیه بر این تعریف می تواند هر دو سطح مشارکت عمومی و ارزش عملی را به خطر اندازد .
3-2 تعریف واحد همسایگی بر اساس نواحی با هویت متمایز
این نواحی می توانند توسط نقشه ها و عکس های هوایی در کنار دانش تخصصی داده شوند . معمولا دوره ،عصر و یا شکل غالب ساختمانی شخصیت متمایزی را ایجاد می کند . چنین نواحی ممکن است به هیچ وجه با تعریف کارکردی یا اجتماعی از واحد های همسایگی مطابق نباشند،اما می توانند برا ی تحلیل تحول کالبدی و ظرفیت های توسعه کالبدی آن نواحی ارزشمند باشند .
3-3 تعریف واحد همسایگی بر اساس ادراک شهروندان
ممیزی های اجتماعی و یا کار گاه های محله ای 41 می توانند در آگاهی از اراک مردم ساکن در واحد همسایگی نسبت به حدود واحد همسایگی شان ،استفاده شوند با آنکه شهروندان دیدگاه های متنوعی درباره اندازه واحد همسایگی دارند ،مرزهایی که در ذهن آنها متصور است . الگویی قوی را فراهم می کند . این مرزها اغلب از رودخانه ها ، ریل های آهن ،شریان های اصلی حرکت و فضاهای باز تشکیل شده است . در بیشتر بخش ها ،واحد همسایگی ادراک شده بر مراکز خرید و خدمات محل ی مرکزیت ندارند ،بلکه در عوض توسط این خدمات محلی احاطه می شوند ، زیرا خرده فروشی ها در طول شریان اصلی متمرکز می شوند . مراک محلی بدین صورت مکان هایی هستند که مردم از واحد های همسایگی مختلف در آن به هم می پیوندند .
3-4 تعریف واحد همسایگی بر اساس حوزه نفوذ خدمات محلی
تصویر مبتنی یک واحد همسایگی ،که از بررسی و مطالعه بسیاری از شهرها استخراج شده یک حوزه خدمات محلی همراه با نواحی مسکونی است که در اطراف خدمات محلی یا دبستان قرار دارند .
حوزه های خدماتی به طور تجربی می توانند از طریق آمارگیری از افراد پیاده و نقشه کشی فاصله زمان42 تشخیص داده شوند . واژه "حوزه پیاده "43 بر فاصله 5 تا 10 دقیقه پیاده روی تا مرکز محلی دلالت دارد ،چنین حوزه های پیاده ای مثل واحدهای همسایگی ادراکی نیستند فاما یک تحلیل مفید را برا ی سازمان یابی فضایی موانع ،لبه ها یا بن بست هایی که دسترس را محدود می کنند ،به دست می دهد .
3-5 تعریف واحد همسایگی بر اساس نواحی آرام ترافیکی
نواحی آرام ترافیکی نواحی ای هستند که در آنها کیفیت محیط محلی بر نیازهای ترافیکی ارجحیت دارد . مطابق با مطالعات انجام شده ،جریانات ترافیک در چنین نواحی نباید از عبور 300 مسافر در یک ساعت تجاوز کن . دولت بریتانیا حداکثر سرعت 25 کیلومتر در ساعت را در این نواحی پیشنهاد داده است . دستیابی به چنین نواحی از طریق برنامه ریزی دقیق سلسله مراتب راه و مدیریت ترافیک حاصل می شوند . نواحی آرام ترافیکی ممکن است به صورت تقریبی بر واحد های همسایگی ادراکی منطبق باشند . ولی معمولا این طور نیست . بر نامه ریزان از لبه ها و مرزهای واحد همسایگی که اغلب راه ها ی اصلی هستند به منظورتعریف واحد های همسایگی دربرنامه ریزی حمل و نقل استفاده می کنند .
4- طبقه بندی شکلی واحد همسایگی
واحد های همسایگی در اندازه ها و شکل های مختلف .جود دارند ،در عین حال یک تمایز مشخص بین سکونتگاه های قدیم و جدید قابل مشاهده است . در برخی موارد ،الگوهای سنتی واحد همسایگی از لحاظ کیفی بهتر از الگوهای واحد همسایگی که در سال اخیر (دهه 1990 ) واقعیت یافته اند ،عمل می کنند . علت این تفاوتها را می توان در درجه جدایی با یکپارچگی واحدهای همسایگی جستجو کرد .
4-1- واحد های همسایگی هم پیوند 44
واحد های همسایگی هم پیوند به طور معمول نواحی قدیمی تر با کاربرد زمین مختلط45 را شامل می شوند .هیچ مرز مشخصی بین این نوع واحد های همسایگی قابل تشخیص نیست . هر ناحیه در ناحیه دیگر در یک الگوی نسبتا در هم آمیخته ،ترکیب شده است .
مراکز محلی معمولا به شکل خیابان های اصلی46 در ابتدای جاده جمع و پخش کننده اصلی قرار دارد و به عنوان مکان تلاقی بین واحد های همسایگی همجوار عمل می کند . راه های اتوبوسرانی ،حرکت اتومبیل ،دوچرخه و پیاده بر این خیابان های اصلی که جوی شلوغ و پر ازدحام اما پر جنب و جوش ایجاد می کنند ،متمرکز شده است . همچنین توسعه عموما در میانه ها با تراکم بالا همراه است ،که توسط تراکم های کمتر احاطه می شود .
این واحد های همسایگی اغلب از لحاظ اجتماعی کاملا مختلط و دارای گستره ای وسیع از خدمات ،برخی صنایع و ادارات محلی اند با وجود گرایش به سمت تفکیک بیشتر ،به لحاظ قرار گیری و همجواری ،کاربری ها ناسازگار طراحی شده اند
در کل واحد های همسایگی هم پیوند دارای مزایا و معایبی هستند که در قالب جدول 1 قابل بیان است .
4-2- واحد همسایگی سلولی 47
این شکل از واحد همسایگی در میانه و اواخر قرن بیستم در بعضی از شهرهای جدید و شهرک های حومه برنامه ریزی و طراحی شده و بر
نوع واحد همسایگی
مزایا
معایب
واحد همسایگی سلولی
واحدهای همسایگی سلولی به راحتی قابل تمایزند .
واحدهای همسایگی سلولی به دلیل ارتباطات کم به شکل آسانی قابل برنامه ریزی و ساخت هستند .
واحدهای همسایگی سلولی دارای قابلیت کافی در ایجاد یک محیط به طور نسبی آرام ترافیکی هستند .
این شکل از واحد همسایگی قابلیت لازم را برای گنجانده شدن در داخل سلسله مراتب برنامه ریزی راه را دارد.
واحدهای همسایگی سلولی دارای هم پیوندی بسیار کم با واحدهای همسایگی اطراف هستند.
واحدهای همسایگی دارای حوزه های خدماتی بدون قابلیت تغییر و بسیار کوچک هستند صرفاً به این دلیل که به بعضی خدمات اجازه موفقیت دهند و همچنین در وضعیت های در حال تغییر نیازهای نهادی و تجاری غیر منعطف هستند .
در این واحدهای همسایگی خدمات محلی با کمبود رویت پذیری جهت مبادلات مواجهند.
واحدهای همسایگی سلولی به دلایل مختلف بالا، دارای یک سطح پایین تدارک تسهیلات و خدمات محلی هستند که خطر کمبود واحدهای خرده فروشی آنها را تهدید می کند .
سرویس های اتوبوسرانی در این واحدهای همسایگی به دلیل فقدان جاده های واسطه و سراسری به غیر کارا بودن تمایل دارند .
در این واحدهای همسایگی انتخاب سبک زندگی با محدودیت روبروست ، تنوع اجتماعی در سطح پایینی است و کمبود تنوع زیبایی شناختی قابل رویت است .
مبنای اصل نیمه خود مختاری درون نگر در واحد همسایگی ، شکل گرفته است . این نوع واحدها از همسایگی دارای الگوهای شبکه راه سلسله مراتبی یا منحنی ، از نوع بن بستی است که ارتباطات محدودی دارد .
مراکز این نوع از واحدهمسایگی به عنوان هسته های سلولی عمل می کنند این شکل از واحد همسایگی دارای تراکم کم تا متوسط به همراه ساختمان هایی است که همه از لحاظ قدمت مشابه اند ، همچنین الگوی پهنه بندی و تفکیک کاربرد زمین ، دارای تغییرات و پراکندگی اجتماعی محدود است .
معایب الگوی بسته سلولی به طور ویژه در ارتباط با زیست پذیری و حوزه خدماتی است ، انعطاف خدمات محلی خیلی بیشتر از مزایای آن می باشد این الگو هرگز دارای شکل شایسته و مناسبی نبوده و نیست . با این حال ، خیلی از برنامه های شهری سنتی قرن بیستم، ایده خلق الگوهای سلول های باز همراه با جمع و پخش کننده های مرتبط کننده مستقیم بین مرکز واحد همسایگی را نادیه گرفته اند معیاب و مزایای این الگو را می توان به شکل جدول 2 نشان داد ( تصاویر4و5)
4-3 واحدهای همسایگی خطی
واحدخهای همسایگی خطی الگویی از برنامه ریزی و طراحی واحدهای همسایگی اند که در تعداد محدودی از شهرهای کوچک جدید قرن
نوع واحد همسایگی
مزایا
معایب
واحد همسایگی خطی
واحد همسایگی خطی زیست پذیری و کیفیت حمل و نقل عمومی را تقویت می کند .
واحد همسایگی خطی سهم بالای پیاده روی ، دوچرخه سواری و سفرهای حمل و نقل عمومی را تشویق می کند .
واحد همسایگی خطی انعطاف را درحوزه های خدماتی به دلیل تنوع خوب خدمات و مشاغل محلی و حس بالای زیست پذیری خیابان ایجاد می کند .
واحد همسایگی دسترسی خطی خوبی به فضای باز ، آب و حیات و حش ارائه می دهد .
واحد همسایگی خطی می تواند ( به طور بالقوه ) یک حس هویت ناحیه ای واحد را به وسیله واحدهای همسایگی پیوند یافته از هویت های مختلف فراهم آورد.
واحد همسایگی خطی می تواند تنوعی از بازار مسکن، گروه های اجتماعی و کاربردهای زمین در سطح ناحیه شهری فراهم آورد .
واحد همسایگی خطی می تواند سفرهای با مسافت بالا را چنانچه به خوبی در ارتباط با کل شهر برنامه ریزی نشود ، ایجاد کند .
در واحد همسایگی خطی خطر ازدحام و تراکم زیاد در حول جاده کمربندی اصلی وجود دارد .
بیستم و همچنین در بعضی از شهرهای تاریخی دیده شده است و بر مبنای اصل، دیدن واحدهای همسایگی در بستر کریدورهای حمل و نقل عمومی و بزرگراه های سبز است و متشکل از واحدهای همسایگی است که یک ناحیه شهری را تشکیل می دهند و معمولاً توسط جاده کمربندی که به عنوان یک مفصل متحد کننده بین آنها عمل می کند و به عابرین پیاده ، دوچرخه سواران ، اتوبوس و اتومبیل های محلی فرصت تحرک را می دهد خدمات و تسهیلات خرده فروشی ، اجتماعی و اشتغال محلی ممکن است در هر نقطه ای در طول خیابان هیا سطح بالای چرخشی به شکل خوشه هایی تمرکز یابند و تا کل حوزه خدماتی ( ناحیه شهری) را بپوشانند .
بزرگراه های سبز( اغلب در طول مسیرهای گذر آبی) پوشش را برای نوارخطی توسعه میها می کنند که دسترسی آسان به فضای باز و حومه ای شهر ( نواحی ییلاقی ) مدیریت آب پایدار و کریدورهای حبات وحش را فراهم می آورد. تراکم ها از تراکم بالا در طول خیابان های اصلی تا پایین همجوار با ییلاقات بیرونی شهر قابل درجه بندی اند معیاب و مزایای این الگو را می توان به شکل جدول 3 نشان داد( تصویر6)
5- بررسی مقیاس و جایگاه کارکردی واحد همسایگی در سطح شهر
شهرها در اندازه ، شکل، تراکم و هویت تا حد زیادی متنوع هستند یک الگوی جهانی برای واحدهای همسایگی وجود ندارد ، اما بعضی متغییرها ، چون هویت حوزه خدماتی و دسترسی به صورت روشنی پایه ای را جهت ( عمل برنامه ریزی ) به دست می دهند . به طور کلی سه سطح معین و مشخص سازماندهی در سطح محلی وجود دارد که در زیر آنها را بررسی می کنیم و جدول 4 مربوط به مقایسه آنها است .
15- ناحیه شهری
ناحیه شهری را یک بخش یا حوزه ای از یک شهر نامیده اند که گستره ای کامل از خدمات و تسهیلات محلی و سطح خوبی از فرصت های اشتغال را به اندازه کافی حمایت می کند اندازه جمعیت متوسط آن حدود بیست و پنج هزار نفر است ، تسهیلات می تواند یک مرکز ناحیه شهری یا حوزه ای یک تعداد فروشگاه های بسیار بزرگ ، مدارس عالی مختلف ( دبیرستان ، راهنمایی و جز آن ) و بسته به سیاست گذاری دست اندرکاران محلی یک کتابخانه، مرکز فراغت و مدرسه فنی را شامل شود. با آنکه رقم 25000 نفر برای جمعیت توصیه شده است ، در عمل جمعیت ممکن است از پانزده هزار تا چهل هزار نفر متفاوت باشد .
5-2 واحد همسایگی ( سطح محله )
معنای واحد همسایگی و محله براساس ادراکات شهروندی است . از آنجا که محلات به طور معمول نواحی مسکونی با هویت مشخص و متمایزند ، اغلب با نام های مشخص متمایز شده و با موانع و مرزهایی یا نواحی عبور مروری از قبیل خطوط راه آهن، جاده های اصلی،پارک ها و قدمت یا هویت و شخصیت ساختمان ها (که اغلب با اختلافات اجتماعی یا کاربرد زمین هم بسته است ) محدود می شود ، در غیر این صورت محله مرز مشخصی ندارد .
محله ها یا واحدهای همسایگی از اینرو بر حسب اندازه مطابق با شرایط محلی گوناگون تعریف می شوند . لیکن یک اندزه نمونه می تواند چهار تا پنج هزار نفر باشد . محله ها اغلب به لحاظ دارا بودن یک مدرسه ابتدایی و چند فروشگاه محلی دارای وسعت کافی اند . هر چند که ممکن است به هیچ وجه با نواحی خدمات محلی هماهنگ و منطبق نباشند خیابان محلی اصلی با گستره وسیعی از تسهیلات ناحیه شهری بعضی اوقات به عنوان لبه واحدهمسایگی است .
5-3 زیر محله
زیر محله ها ، خیابان های منفرد ، میادین، بلوک ها یا کوچه های بن بستی هستند که پاره های واحد همسایگی را آرایش می دهند . زیرمحله در احساس امنیت و عدم امنیت شهروندان بسیار اهمیت دارد . در این مقیاس ایمنی خیابان ها جهت تفریح ، بازی و مبادلات اجتماعی فایق است و سرعت جریان ترافیک و حرکت وسایل نقلیه تا حد ده تا بیست کیلومتر در ساعت آرام شده است ( تصویر7)
6-نگرش اکوسیستمی واحدهای همسایگی
نگرش اکوسیستمی در مقیاس واحد همسایگی تابع نگاهی با احترام به نیازهای مختلف انسان برای زیست می باشد . رویکرد اکوسیستمی فلسفه ای منسجم برای پشتیبانی ازاصول برنامه ریزی شهری فراهم می آورد . اساس این رویکرد بر آن استوار است که واحد همسایگی بعنوان اکوسیستمی پیچیده می تواند از تنوع اکولو ژیکی در درون واحد همسایگی برای گروه ها و فعالیت های مختلفی که در هماهنگی کمتر یا زیادتری با یکدیگرند حمایت کند.
در این راستا ، الگوی اکوسیستمی واحد همسایگی ، مشتمل بر پنج نیم کره به ترتیب زیر قابل ملاحظه است . این الگو به دقت بین جامعه انسانی ( نیم کره1،2،3) و زیستگاه انسانی ( نیم کره 3و5) و تاثیرات متقابل آنها بر یکدیگر تمایز قائل می شود .
7- جمع بندی و نتیجه گیری
واحدهای همسایگی نواحی با مقیاس محلی اند که مردم در آنها به فعالیت سکونت
می پردازند . این نواحی ویژگی های مختلف عینی و انتزاعی خاص خود چون
ویژگی های کالبدی ، اجتماعی ، تاریخی ، ادراکی و جز آن را دارند واحدهای همسایگی سطحی کارکردی بین مقیاس " ناحیه شهری" و " زیرمحله " اند و می توانند به اشکال سلولی ، هم پیوند و خطی در سازمان فضایی شهر قرار گیرند .
جدول 4- مقایسه سطح کارکردی واحد همسایگی در شهر
سه سطح
تعریف
حدود جمعیت
ناحیه شهری
بخش یا حوزه ای از یک شهر که دارای وسعن کافی برای حمایت از گستره وسیعی از فرصت های شغلی و تسهیلات محلی مشتمل بر مدارس عالی ( دبیرستان و راهنمایی) فروشگاه های بسیار بزرگ و مراکز فراغتی است .
40000-15000 نفر
واحد همسایگی
یک ناحیه مسکونی با هویت متمایز، که گاهی نامگذاری می شود و ممکن است بر پارک حوزه خدماتی محلی و یا یک ناحیه محیط زیستی منطبق باشد . برای دسترسی دوچرخه و پیاده آماده شده است .
10000-2000 نفر
زیر محلی
دسته ای اقامتگاه اغلب به طور همزمان با هویت با شخصیت مشترک حول یک دسترسی مشترک( از قبیل میدان، خیابان ، کوچه بن بست یا فضاهای نیمه خصوصی مشترک ) گروه بندی شده اند و می یابد براساس اولویت دهی به رضایت عابر پیاده طراحی شوند .
200-2 نفر
یک واحد همسایگی ، باید در راستای شناخت و ادراک فضایی هر چه بهتر یک ناحیه مستقل محلی تعریف شود تا آن ناحیه به لحاظ برنامه ریزی به رسمیت شناخته شود . مزایای این عمل در برنامه ریزی شهری عبارت است از:
توافق و هماهنگی لازم در طی عمل برنامه ریزی
توانایی در شناخت تمایزات یک ناحیه در مقیاس محلی با نواحی دیگر شهر
تسهیل در شناخت هر چه بیشتر یک ناحیه شهری
توانایی برنامه ریزی نظامند و سیستماتیک یک ناحیه شهری
تعریف هر واحد همسایگی و شناخت خوزه ای به نام واحد همسایگی تابع تحقق دو مرحله است :
انطباق مرزهای یک ناحیه با مرزهای تعریف شده یک واحد همسایگی ( تعرف مرزها )
انطباق جمعیتی و مساحتی یک ناحیه با ویژگی های تعریف شده یک واحد همسایگی ( تشخیص واحد همسایگی )
در حقیقت پس از به رسمیت شناخته شدن مرزهای یک ناحیه با رمزهای یک واحد همسایگی آن ناحیه باید با ویژگی های جمعیتی ، مساحتی و تراکمی معمول یک واحد همسایگی انطباق حدودی داشته باشد در صورت انطباق ، آن ناحیه به لحاظ تخصصی یک واحد همسایگی به شمار خواهد رفت .
قلب تپنده شهرسازی مدرن در طراحی واحدهای همسایگی است که توسط 13 عنصر تعریف و معین می شود . معرف این اصول دو طراح و برنامه ریز شهری اندرز دونی و الیزابت پلاتر – زیبرکت موسس همایش شهرسازی مدرن هستند . یک واحد همسایگی معتبر صحیح بایستی بیشتر این عناصر را داشته باشد :
1 – واحد همسایگی بایستی یک مرکز قابل تشخیص داشته باشد که اغلب به صورت یک میدان و فضای سبز و در بعضی مواقع یک خیابان شهری شلوغ حائز اهمیت است . ایستگاه های حمل و نقل شهری می توانند در این مرکز جاگذاری شوند .
2 – بیشتر منازل مسکونی در داخل مرکزی به فاصله 5 دقیقه و یا در حدود تقریبی 2000 فوتی قرار بگیرند .
3 – دارای تنوعی از تیپ منازل مسکونی باشد . معمولا خانه های تکی ، ردیفی از خانه ها و آپارتمان و تمام گروه های اجتماعی به صورت پیر و جوان ، مجرد و متاهل و نیز فقیر و ثروتمند جایی برای زندگی در آن پیدا کنند .
4 – در کنار واحدهای همسایگی ، مغازه ها و دفاتر اداری به مقادیر کافی و به صورت های مختلف وجود دارد تا نیازهای هفتگی خانواده ها را تامین کند .
5 – بناهای کوچک وابسته این اجازه را دارند که در قسمت حیاط پشتی منازل جای بگیرند . این قسمت می تواند به صورت واحدی اجاره ای یا محل کار به عنوان مثال کارگاه صنایع هنری مورد استفاده قرار گیرد .
6 – دبستان ابتدایی به حدی نزدیک به منازل باشد که بچه ها بتوانند از منازلشان پیاده تا مدرسه بروند.
7 – زمین های بازی کوچک قابل دسترس برای منازل مسکونی باشد و حداکثر فاصله آن 10 مایل باشد .
8 – خیابان های داخل همسایگی ها به شکل یک شبکه به هم پیوسته می باشند ، عملکرد این خیابان ها به صورتی است که با پراکنده کردن ترافیک توسط تنوعی از مسیرهای پیاده و سواره به هر مقصدی بسیار مناسب و صحیح عمل می کند .
9 – خیابان ها نسبتا کم عرض هستند و توسط ردیفی از درختان سایه اندازی شده اند . این ترافیک آرام سواره ها موجب ایجاد یک محیط مناسب و امن برای عابرین پیاده و دوچرخه سواران شده است .
10 – ساختمان ها در مرکز واحد همسایگی نزدیک به خیابان ها قرار گرفته اند و موجب ایجاد اتاق های رو به بیرون مناسب شده اند .
11 – پارکینگ های عمومی و نیز در گاراژها در قسمت مقابل خیابان ها قرار گرفته اند پارکینگ ها به قسمت عقب ساختمان ها ارجاع داده می شوند و معمولا توسط کوچه های فرعی دسترسی به آنها میسر است .
12 – زمین های برجسته که در قسمت پایانی دورنمای خیابان و یا در مرکز واحد همسایگی قرار گرفته اند برای ایجاد ساختمان های مهم عمومی شهری ذخیره و نگه داری می شوند . این مکان های ذخیره شده برای بحث و سخنرانی اجتماعی ، علمی و مذهبی و یا فعالیت های فرهنگی مورد بهره برداری قرار می گیرند .
13 – واحدهای همسایگی به صورت خودمختار سازماندهی شده اند . انجمن های رسمی با یکدیگر مباحثه و مناظره می کنند و در مورد موضوعاتی چون حفاظت ، امنیت و تغییرات فیزیکی تصمیم گیری می کنند . وضع مالیات بر عهده اجتماعات بزرگتر است .
طرح واحد همسایگی کلرنس پری
به طور کلی در دوران پس از انقلاب صنعتی و انباشته شدن شهرها از جمعیت شاغل در بخش صنعتی و توسعه ماشینیسم ، نقطه نظرهای متفا وتی در رابطه با توسعه شهرها و ویژگی های درونی آنها قوت گرفت. در مطالعه مقدماتی که در سال 1926 و در یک گزارش منتشر شده به وسیله کمیته طرح منطقه ای نیویورک و محیط های اطراف آن در سال 1929 انجام گرفت کلرنس پری تئوری واحد خودیار خود را مطرح ساخت که دارای شش ویژگی به شرح زیر بود :
1- شبکه های اصلی و شبکه راه های پر رفت و آمد نبایستی از میان بافت های مسکونی بگذرند. چنین خیابانهایی بهتر است بر محیط پیرامون و اطراف واحدهای مسکونی به وجود آیند.
2- شبکه راه های داخلی بهتر است که به صورت کوچه های بن بست با وظایف سبکی که به طور عمومی آرامش محله را بر هم نریزد طراحی و تحت ساختمان قرار گیرند. این چنین راه هایی بایستی سلامتی، آرامش و حجم کم ترافیک را به طور متناسبی در داخل محله تامین سازند.
3- جمعیت محله های مسکونی بهتر است که بر مبنای ضروریات و محدوده عملکرد یک مدرسه ابتدایی شکل گیرند، جمعیت مبنای این تئوری در حدود 5000 نفر است ( معمولا اندازه یک محله بر مبنای محدوده عملکرد یک مدرسه ابتدایی حدودی برابر 3000 تا 4000 می باشد.
4- این واحدهای خود یار بهتر است که به مرکزیت یک مدرسه ابتدایی که در میان فضای سبز قرار گرفته و حدود خدمات آن را محدوده و مرزهای واحد خودیار تشکیل می دهد به وجود آید.
5- حدود اشغال فیزیکی یک واحد خودیار تقریبا 160 ایکر ( هر ایکر برابر 4000 متر مربع ) بوده و حد تراکم جمعیت نیز 10 خانوار در هر ایکر تعیین می شود. شکل واحد همسایگی بهتر است به نحوی باشد که یک کودک بیش از یک دوم مایل فاصله از واحد مسکونی خود تا مدرسه را به صورت پیاده نپیماید. ( هر مایل برابر 1609 متر )
6- این واحد به وسیله تاسیسات خرید ، مراکز مذهبی ، یک کتابخانه و یک مرکز اجتماعی ( محله ای ) که بهتر است در نزدیک ترین فاصله به دبستان قرار گیرد ، سرویس دهی گردد.
خصیصه های طرح کلرنس پری به قرار زیر است :
دبستان : که به عنوان هسته اصلی است که در مرکز واحد خودیار قرار می گیرد و فاصله آن از واحد های مسکونی حداکثر 800 تا 1200 متر است. تا محصلین بتوانند به راحتی و به صورت پیاده به دبستان بروند (در حقیقت این فاصله حدود واحد خودیار را مشخص می نماید )
پارکها :
فضای سبزو زمین های بازی 10% وسعت هر واحد خودیار را می پوشانند. بخش اعظم این پارکها ، در مراکز حوزه و در جوار دبستان ها قرار می گیرد. در این طرح زمین های بازی جهت استفاده بچه ها در طول واحد خودیار پراکنده می گردد و فاصله محیط آموزشی (یا محل سکونت بچه ها تا زمین های بازی ، بیش از 400 متر نیست )
مغازه های محلی :
مغازه ها در گوشه های واحد خودیار تاسیس می شوند و در حقیقت در مکانی ایجاد می شوند که در تقاطع راه ها بوده و با مغازه های سایر واحد های خودیار مجاور باشند. ایجاد مغازه ها در گوشه های واحد خودیار، بدان دلیل است که کلرنس پری معتقد است که وجود مغازه ها در مرکز جامعه های خودیار ، وسیله های نقلیه موتوری را به داخل جامعه می کشاند و سلامت بخش واحدهای مسکونی را در معرض خطر قرار می دهد.
واحدهای مسکونی :
منطقه واحد های مسکونی جهت سکونت 1000 خانوار یا 5000 نفر ، در نظر گرفته شده است.
خیابانها و معابر عمومی :
هر واحد خودیار به وسیله راه های اصلی احاطه می شود و همه گونه آمادگی را برای پذیرش ترافیک ارائه می دهد. این خیابانها قادرند مرزهای مطمئنی برای واحدهای خودیار باشند. در طرح کلرنس پری ، شناخت و تاکید بر عوامل وسعت ، مرزها ، فضاهای باز ، ساختمانهای عمومی ، مغازه های محلی و راههای داخلی ، اساس کار به شمار می رود. از نظر کلی واحدهای خودیار از نظر اجتماعی و ارزشهای فرهنگی ، قابل تامل و مطالعه است. از نظر جامعه شناسان در طر ح واحدهای خودیار ، مشکلات نا آشنایی و ناشناسی مردمی که در واحد خودیار ساکنند ، به حداقل می رسد و مشکلاتی که در شهرهای امروزی از نظر روابط همسایگی بین مردم شهرها وجود دارد کاهش پیدا می کند . از طرفی ، امکان بهره گیری از زندگی روزانه به نحوی مطلوب و آسان ، از نظر ارائه خدمات شهری و قسمتی از وظایف روزانه مردم و تعیین محدوده فعالیتهای آنان ، فراهم می گردد. همچنین واحدهای مسکونی در واحدهای خودیار می توانند مرزهای مطمئنی از نظر اجتماعی و فرهنگی باشند. با همه این امتیازات در بعضی موارد اجرای طرح واحد خودیار با مسهئل و مشکلاتی همراه است و اجرای این طرح تنها می تواند در شرایط ذیل موثر و عملی باشد :
ـ زمین های دور از بخش مرکزی شهرها و زمین های آزاد شهری
ـ در شهرها و حومه های نوساز که هنوز دارای زمین های خالی و به اندازه می باشند.
ـ در بخش های داخلی شهرها که طرح های نوسازی به مقیاس وسیع تری انجام می گیرد .
1