تارا فایل

داستان خلقت بر حکمت


 مقدمــــه
هر موجودی در جهان ابتدائی دارد و انتهایی ، تولدی و موتی ، رشد و کمالی و بهاری . وقتی بهار می شود ، گویا که زمستان نبوده است ، گویا که آن همه شبهای تیره و سرد و یلدائی ، جان بوستانها از سموم نفس زمستان نیفسرده است و خون حیات و زندگی در نای خشک ساقه ها از جریان باز نایستاده است .
وقتی بهار می شود و زمزمه خیال انگیز جویباران که در تمامی زمستان تیره وسرد یخ بسته بودند ، دوباره به گرمای آفتابی مهربان در عمق دره های کوهساران طنین می اندازد .و ساقه ظریف و معطر پونه ها را می شوید ،گویا که هرگز زمستانی را از سر نگذارنده است.
زمین مرده دوباره جان تازه می یابد .پرندگان مهاجر باز می گردند ،چلچله ها که پیک فصل رویش و زندگی هستند دوباره باز میگردند ،تالابها از غریو شوق پرندگان سرشار از عطر زندگی می شود.دانه ها به یاری باران و آفتاب بهاری در دل خاکها جوانه میزنند ، باغستانهای عریان که در امواج بادهای سرد زمستان میلرزیدند ، لباس طراوت می پوشند . در باغ های زمستان زده ، شقایق ها می رویند و لاله ها می شکوفند . چمن های پژمرده سبز دوباره می آراید . دیگر فریاد زندگی وغریو حیات و آوای شادمانه بودن وزیستن و بالیدن است که از هر وجودی بر می خیزد .
ایمان و اعتقاد هم بهاری دارد . صراط مستقیم حق نیز در جریان حیات زندگی فرزندان آدم با افت و خیزهائی که جوامع بدست خویش بوجود می آورند از این قاعده مستثنی نیست . در نظام عالم ،اگر خورشیدی هست . اگر کوکبی رخشان طلوع می کند ، در کنارش شبی است و سیاهی و ظلمتی و اگر فرشته ای می باشد دیوی ، عفریتی و تبهکاری نیز رویاروی آن خواهد بود . هیچ نجابتی نیست که اسیر نانجیبی نشده باشد و هیچ رفعتی نیست که در کرانه های خویش دچار حضیضی نشده باشد . اگر موسی هست فرعونی هم قد می افرازد . اگر هابیلی ، قابیلی رویارویش می ایستد . اگر ابراهیمی ظهور میکند ، نمرودی هم جرثومه کفر و ضلا لت زمان می باشد .
هر روز مقارن شبی است و هر مرتع برابر برهوتی ، هر قله برابر دره ای ، و هر خوبی رویارویی تبهکاری ، در صحنه امتحانات الهی ، میادین حق و باطل هر دو ، هر کدام اهل خویش را می طلبند و در نظام عالم ، چنان راه در هر دو سوی باز ، و انسان آنقدر مختار است که خود انتخاب کننده سرنوشت خویش باشد .
داستان خلقت بر حکمت عظیم و پیچیده ای مبتنی است که در عرصه آن هر موجودی اختیار مندی بتواند ، به اختیار خویش انتخاب کننده راه وعمل کننده به نیابت و آرزوهایش باشد تا خبیث خبیث شود و طیب طیب گردد .
تا حق و باطل هر کدام به پر شدن پیمانه های امتحان خویش برسد و هر کس به مقدار ظرفیت وجودی خود به واقعیت و حقیقت خویش دست یابد تا حجت بر همگی تمام و امتحا نات الهی بر آنان مهر صحت و سقم را بگذارد .

فصل اول
توبه چیست؟
توبه ، به معنای ترک گناه و بازگشت به سوی خدا و بهترین و رسا ترین مرحله عذر خواهی در پیشگاه خداوند است .
راغب در مفردات میگوید: عذرخواهی سه گونه است :
1- عذر آوردنده در مقام عذرخواهی می گوید : من فلان کار را انجام نداده ام .
2- یا می گوید: من به این علت و به آن جهت این کار را انجام دادم.
3- یا می گوید : این کار را انجام دادم ولی خطا کردم و بدکردم واینک پشیمانم.
سومین عذر خواهی همان توبه است.
سپس می گوید: توبه در اسلام دارای چهار شرط است:
1- ترک گناه .
2- پشیمانی از گناه.
3- تصمیم برعدم اعاده گناه.
4- تلافی و جبران گناه.
به عنوان مثال توبه همچون بیرون آوردن لباس چرکین از بدن ، و پوشیدن لباس تمیز به جای آن است یا همانند جارو کردن و سپس فرش نمودن است.

توبه و پشیمانی بر سه چیز متحقق می گردد
بر خلاف اصرار به معاصی ، توبه و پشیمانی است و اصل توبه به معنی بازگشت و رجوع است و مراد در اینجا بازگشت به خداست به حالی ساختن دل از معصیت و رجوع از دوری درگاه الهی به قرب و نزدیکی و حاصل آن ترک معاصی است در حال و عزم بر ترک آنها در آینده و تلافی تقصیرات و حقیقت توبه به سه چیز متحقق می گردد .
اول _ به قوت ایمان و نور یقین چه هر گاه بنده ای را ایمان به خدا و اعتقاد به پیغمبر او باشد و به فرموده ایشان اعتماد داشته باشد و بداند گناهی که از او صادر شده حجابیست میانه او و آنچه خدا و عده فرموده است از سعادات اخرویه و مراتب عالیه و درجات متعالیه البته آتش پشیمانی در دل او افروخته می شود و از معاصی گذشته متالم می گردد و اگر ایمان او سست و اعتقاد او نادرست باشد از این حالت خالی و پشیمانی که یکی از اجزای توبه است از برای او حاصل نمی گردد .
دوم _ به پشیمانی و ندامت از کرده خود باین معنی که دل به آنچه از او صادر شده از گناهان متالم و محزون شود و آرزو کند که کاش آن عمل از او صادر نشده بود و به سبب صذور آن قرین تاسف و الم باشد و این نتیجه یقین سابق است چه مادامی که یقین به این که به واسطه معصیت به درجه هلاکت میرسی نداشته باشی پشیمانی از برای تو حاصل نمی گردد .
سوم _ ترک آنچه مرتکب آنست از معصیت در حال و عزم بر ترک آن در تتمه عمر خود و قصد تلافی تقصیری که از او صادر شده و این نتیجه پشیمانی مذکور است پس مادامی که این امر متحقق نشود توبه حاصل نمی گردد و بعضی توبه را عبادت از این سه مید انند . و جمعی دیگر می گویند توبه همان ندامت و پشیمانی است و یقین مذکور مقدمه آن و ترک در مستقبل ثمره آن است و بنابراین قول اشکالی لازم نمی آید در خصوص کسیکه معصیتی از او صادر شده باشد و بعد از این مقدور نباشد مثل آن معصیت مثل کسیکه زنا کرده باشد و بعد عنین شده باشد یا چندان پیر شده باشد که دیگر صدور زنا از او متصور نباشد یا گناهی دیگر کرده باشد که بعد از توبه چندان زنده نماند که دیگر تواند گناه را بکند زیرا که اگر چنین شخصی را نتوان گفت که در تتمه عمر آن گناه را ترک کرده ولیکن ندامت و پشیمانی بر گذشته در حق او ممکن است پس اگر توبه همان پشمانی باشد از برای چنین شخصی توبه میسر باشد و توبه او مقبول خواهد شد ولیکن بنابر قول اول که ترک معصیت در مستقبل کرده باشد لازم می آید که از برای این شخص توبه میسر نباشد چه ترک گناه در وقتی صورت می پذیرد که قدرت بر آن داشته باشد و کسی که نتواند گناهی را بکند نمی گویند آن را ترک کرد و این منافعی ظاهر شرع است و از اخبار مستفاد می شود که توبه قبول می شود اگر چه این قدر زنده بماند که دیگر نتواند آن معصیت را بکند و بعضی وجوهی چند در دفع این اشکال بنابراین قول گفته اند که چندان فایده ای در ذکر آنها نیست و ظاهر اینست که توبه همان ندامت و پشیمانی بر گذشته است با عزم ترک در آیند ه در صورت قدرت و امکان و اما نفس ترک کردن آن ثمره توبه است .

مراحل توبه :
دراینجا به طور خلاصه اشاره ای به مراحل توبه می کنیم :
1ـ اول ا زگناهان گذشته چشم پوشی کنی بگذری
2ـ گناهان قبیحه را ترک کنی و واجبات را جبران کنی
3ـ حق مردم به هر قسمی که هست به صاحبش برگردانی و حلالیت بطلبی
4ـ نفس خود را در اطاعت خدا ذلیل کنی همانطوری که در گناه پروراندی
5ـ نفس خود را تلخی اطاعت بچشانی همانطور که او را حلاوت معصیت چشاندی
6ـ به جای خنده و شاری که در ارتکاب عماصی می کردی گریه کنی

مراتب توبه در تفصیل :
مرتبه اول : شخص تائب ، توبه می کند از جمیع گناهان ، و استقامت به خرج می دهد تا آخر عمر ، اینها دارای نفس مطمئنه هستند .
توبه این اشخاص پذیرفته است . البته غیر معصوم غفلتهای دارند .
مرتبه دوم : شخص تائب ، توبه می کند فقط از کبائر ، یعنی گناهان کبیره ، و نسبت به طاعات و بندگی مقید هستند . ولی گاهی هم مبتلا به غفلت می شوند و گناه می کنند ولی بلافاصله به توبه می افتند و به شدت متاثره می شوند . اینها دارای نفس لوامه هستند که این نفس بسیار فعال و خوب است .توبه این اشخاص هم پذیرفته است .1
مرتبه سوم : شخص تائب از کبائرتوبه می کند و استمرار هم دارد . اما از نظر شهوات ضعیف است . و هیجان هوای نفس که به صورت عطش نفسی در آمده مختص به یک یا دو گناه است ، و آنهم از روی عمد و اختیار . اما بعد از گناه تاسف می خورد که نمی تواند بلافاصله توبه کند و توبه را به امروز و فردا موکول می نماید . اینها دارای نفس مسوله هستند . یعنی نفس متزلزل . این افراد عاقبت بدی دارند چون ممکن است قبل از اینکه موفق به توبه شوند ، عمرشان به پایان رسد و بدون توبه از دنیا بروند . بنابراین علمای علم اخلاق می گویند این افراد با توجه به نفس مستوله دارای دو خصیصه هستند :
1- یک حسن دارند و آن اینکه تاثر از گناه در دلشان حتی به صورت ضعیف است .
2- یک قبح دارند و آن اینکه دارای صفت رذیله تسویف هستند ، یعنی توبه را تاخیر می اندازند .
مرتبه چهارم : شخص تائب در این مرحله بعد از توبه ، آن را می شکند و حتی حالت تاسف هم ندارد . زیرا دارای یاس و ناامیدی است . این اشخاص جایگاهی از بابت عفو خدا ندارند .

در حقیقت توبه
شرح بدان که توبه یکی از منازل مهمه مشکله است . و آن عبارت است از رجوع از طریعت به سوی روحانیت نفس، بعد از آن که به واسطه معاصی و کدورت نافرمانی نور فطرت و روحانیت محجوب به ظلمت طبیعت شده.
و تفصیل این اجمال اجمالا این است که نفس در بدو فطرت ، خالی از هر نحو کمال و جمال و نور و بهجت است ، چنان چه از مقابلات آن ها نیز هست . گویی صحه ای است خالی از مطلق نقوش نه دارای کمالات روحانی و نه متصف به اضداد آن است .ولی نور استعداد و لیاقت برای حصول هر مقامی در او ودیعه گذاشته شده است و فطرت او بر استقامت و خمیره او مخمر به انوار ذاتیه است و چون ارتکاب معاصی کند به واسطه آن در دل او کدورتی حاصل شود و هر چه معاصی بیشتر شودکدورت و ظلمت افزون گردد تا آن که یکسره قلب تاریک و ظلمانی شود و نور فطرت منطفی گردد و به شقاوت ابدی رسد. اگر در بین این حالات قبل از فرا گرفتن ظلمت تمام صفحه قب را از خواب غفلت بیدار شد و پس از منزل یقظه به منزل توبه وارد شد و حظوظ این منزل را به شرایطی که اجمالی از آن در این اوراق انشاءالله ذکر می شود استیفا کرد، از حالات ظلمانیه و کدورات طبیعیه برگشت می نماید به حال نور فطرت اصلی و روحانیت ذاتیه خودگویی صفحه ای می شود باز خالی از کنالات و اضداد آن . چنان چه درحدیث شریف مشهور است : التائب من الذنب کمن لا ذنب له2. یعنی رجوع کننده از گناه مثل کسی است که گناه نداشته باشد.
پس معلوم شد که حقیقت توبه رجوع از احکام و تبعات طبیعت است به سوی احکام روحانیت و فطرت چنانچه حقیقت (انابه) رجوع از فطرت و روحانیت است به سوی خدا و سفر کردن و مهاجرت نمودن از بیت نفس است به سوی سر منزل مقصود . پس منزل توبه مقدم بر منزل انابه است . و تفضیل ان در این اوراق مناسب نیست.

توفیق به توبه مشکل است
بر سالک طریق نجات و هدایت لازم است تنبه به یک نکته مهمه و آن این است که توفیق به توبه صحیحه کامله با حفظ شرایط آن ، چنانچه ذکر می شود از امور مشکله است و انسان کمتر می تواند نایل به این مقصد شود ، بلکه دخول در گناهان خصوصا کبائر و موبقات ، باعث می شود که انسان را از یاد توبه به کلی غافل می کند و اگر درخت معاصی در مزرعه دل انسانی بارمند و برومند گردید و رشه اش محکم شد ، نتایجی بس ناهنجار دهد ، که یکی از آن ها آن است که انسان را از توبه به کلی منصرف می کند . و اگر گاه گاهی نیز متذکر آن شود ، به تسویف و امروز و فردا و این ماه و آن ماه کار رامی گذارد و با خود می گوید که در آخر عمر و زمان پیری توبه صحیحی می کنم . غافل از آن که این مکر باخدا است ، و الله خیر الماکرین3.
گمان نکن که پس از محکم شدن ریشه گناهان انسان بتواند توبه نماید ، یا آنکه بتواند به شرایط آن قیام نماید . پس بهار توبه ایام جوانی است که بار گناهان کمتر و کدورت قلبی و ظلمت باطنی ناقص تر و شرایط توبه سهل تر و آسان تر است.
انسان در پیری حرص و طمع و حب جاه و مال و طول املش بیشتر است و این مجرب است و حدیث شریف نبوی4 شاهد بر آن است . گیرم که انسان بتواند در ایام پیری قیام به این امر کند ، از کجا به پیری برسد و احل موعود او را در سن جوانی و در حال اشتغال به نافرمانی برباید و به او مهلت دهد ؟ کمیاب بودن پیران دلیل است که مرگ به جوانان نزدیک تر است . در یک شهر پنجاه هزار نفری ، پنجاه نفر پیر هشتاد ساله انسان نمی بیند .
پس ای عزیز ، از مکایدشیطان بترس و در حذر باش و با خدای خودمکر و حیله مکن که پنجاه سال یا بیشتر شهوت رانی می کنم و دم مرگ با کلمه استغفار جبران گذشته می کنم این ها خیال خام است . اگر در حدیث دیدی یاشنیدی که حق تعالی بر این امت تفضل فرموده و تبوه آن را تا قبل از وقت معاینه آثار مرگ یا خود آن قبول می فرماید ، صحیح است ، ولی هیهات که در آن وقت توبه از انسان متمشی شود . مگر توبه لفظ است قیام به امر توبه زحمت دارد برگشت و عزم بر برگشت نکردن ریاضات علمیه و عملیه لازم دارد ، والا خود بخود انسان نادر اتفاق می افتد که در فکر توبه بیفتد یا موفق به آن شود ، یااگر شد بتواند به شرایط صحت و قبول آن یا به شرایط کمال آن قیام کند . چه بسا باشد که قبل از فکر توبه یا عملی کردن آن اجل مهلت ندهد ، و انسان را با بار معاصی سنگین و ظلمت بی پایان گناهان از این نشئه منتقل نماید. آنوقت خدا می داند که به چه گرفتاری ها و بدبختی ها دچار می شود . جبران معاصی در آن عالم ، رضا که اهل نجات و عاقبت امرش سعادت باشد کار سهلی نست . فشار ها و زحمت ها و سوختن هایی در دنبال است تا انسان لایق شفاعت شود و مورد رحمت ارحم الراحمین گردد.
پس ای عزیز، هر چه زودتر دامن همت بر کمر بزن و عزم را محکم کن و اراده را قوی کن و از گناهان تا در سن جوانی هستی یا در حیات دنیایی می باشی توبه کن و مگذار فرصت خداداد از دستت برود و به تسویلات شیطانی و مکاید نفس اماره اعتنا مکن.

اصلاح نفس پس از افساد مشکل است
ونیز به یک نکته مهمه باید توجه داشت و آن این است که شخص تائب پس از توبه نیز ، آن صفای باطنی روحانی و نور خالص فطری برایش باقی نمی ماند . چنانچه صفحه کاغذی را اگر سیاه کنند و باز بخواهند جلا دهند البته به حالت جلای اولی بر نمی گردد ، یا ظرف شکسته را اگر اصلاح کنند باز به حالت اولی مشکل است عود کند ، خیلی فرق است میانه دوستی که در تمام مدت عمر با صفا و خلوص با انسان رفتار کند یا دوستی که خیانت کند و پس از ان عذر تقصیر طلب نماید . علاوه بر آن که کم کسی است که بتواند درست قیام به وظایف توبه بنماید .
پس ، انسان باید حتی الامکان داخل در معاصی و نافرمانی نشودکه اصلاح نفس پس از افساد از امور مشکله است . و اگر خدای نخواسته گرفتاری پیدا کرد ، هرچه زودتر در صدد علاج بر آید که هم فساد کم را زود می شود اصلاح کرد و هم کیفیت اصلاح بهتر می شود.
ای عزیز ، با بی اعتنایی و سرسری از این مقام مگذر . تدبر و تفکر در حال خود و عاقبت امر خویشتن کن ، و به کتاب خدا و احادیث خاتم انبیاء و ائمه هدا سلام الله علیهم اجمعین و کلمات علمای امت وحکم عقل وجدانی رجوع نما و این باب را که مفتاح ابواب است به روی خود بگشا و در این منزل که عمده منازل انسانیت است نسبت به حال مهاه وارد شو و اهمیت به آن بده و مواظبت از آن کن .
و از خداوند تبارک و تعالی توفیق حصول مطلوب بخواه و از روحانیت رسول اکرم و ائمه هدا سلام الله علیهم استعانت کن و به ولی امر و ناموس دهر حضرت امام عصر عجل الله فرجه پناه ببر ، البته آن بزرگوار دستگیری ضعفا و بازماندگان را می فرماید و بیچارگان را دادرسی می نماید.

در ارکان توبه
بدان که از برای توبه کامله ارکان و شرایطی است که تا آن ها محقق نشود توبه صحیحه حاصل نشود و ما به ذکر عمده آن ها که لازم است می پردازیم.
یکی از آن ها که رکن رکین اوست ندامت و پشیمانی است از گناهان و تقصیرات گذشته و دیگر عزم بر برگشت ننمودن بر آن است همیشه .و این دو در حقیقت محقق اصل حقیقت توبه و به منزله مقومات ذاتیه آن است . و عمده در این باب تحصیل این مقام و تحقق به این حقیقت است . و آن چنان صورت پذیرد که انسان متذکر تاثیر معاصی در روح و تبعات آن در عالم برزخ و قیامت بشود از وجه معقول و منقول . چنانچه پیش اصحاب معرفت مبرهن و در اخبار اهل بیت عصمت علیهم السلام وارداست که از برای معاصی در عالم برزخ و قیامت صورت هایی است به مناسبت آن ها که در آن عالم دارای حیات و اراده هستند و انسان را از روی شعول و اراده عذاب و آزار می نمایند ، چنانچه آتش جهنم نیز از روی شعور و اراده انسان رامی سوزاند ، زیرا که آن نشئه نشئه حیات است. پس، در آن علام صورت هایی نتیجه اعمال قبیحه ماست که با محشور می گردد و در احادیث شریفه و قرآن کریم تصریحا و تلویحا ذکر این مطلب بسیار شده و مطابق است با مسلک حکما ی اشراق و ذوق مشاهدات اهل سلوک و عرفان و همین طور از برای هر معصیتی در روح اثری حاصل شود که آن را در احادیث شریفه به نقطه سوداء5 تعبیر فرمودند و آن کدورتی است که در قلب و روح پیدا شود و کم کم افزون می شود و انسان را متهای می کند به کفر و زندقه و به شقاوت ابدی می رساند ، چنانچه پیش از این تفصیل این جمله داده شد.
پس انسان عاقل اگر تنبه بر این معانی پیداکرد و به فرموده های انبیاو اولیا علیهم السلام و عرفا و حکما و علما رضوان الله علیهم به قدر قول یک نفر طبیب معالج اعتنا کرد ، لابد از معاصیپرهیز میکند و گرد آنها نمی گردد و اگر خدای نخواسته مبتلا شد بزودی از آن منزجر می شود و پشیمان می گردد و صورت ندامت در قلبش ظاهر می شود و نتیجه این پشیمانی و ندامت خیلی بزرگ است و آثار آن خیلی نیکو است ن و عزم بر ترک مخالفت و معصیت و اثر ندامت حاصل شود. و همین که این دو رکن توبه حاصل شد ، کار سالک طریق آخرت آسان شود و توفیقات الهیه شامل حال او شود ، و به حسب نص آیه شریفه( ان الله یحب التوابین6 .) و این روایت شریفه محبوب حق تعالی شود اگر در این توبه خالص باشد.
و باید انسان با ریاضات عملی و علمی و تفکرات و تدبرات لایقه لازمه در تخلیص توبه بکوشد و بفهمد که محبوبیت پیش حق تعالی به میزان حساب در نیاید . خدامی داند صورت حب حق در آن عوالم چه انوار معنویه و تجلیات کامله ای است و خداوند تبارک و تعالی با محبوب خودچه معامله می فرماید.
ای انسان چقدر ظلوم وجهولی و قدر نعم ولی النعم را نمی دانید سالها در نافرمانی و ستیزه باچنین ولی نعمی که تمام وسایل آسایش و راحت تو را فراهم فرموده بدون آن که برای او نعوذ بالله فایده و عایده ای تصور شود به سر بردی و هتک حرمت کردی و بی حیایی و سرخودی را به آخر رساندی ، اکنون که نادم شدی و برگشت نمودی و توبه کردی ، حق تعالی تو را محبوب خود گرفت . این چه رحت واسعه و نعم وافره ای است!
خداوندا، ما عاجزیم از شکر نعم تو ، لسان ما و همه موجودات الکن است از تحمد و ثنای تو جز آن که سر خجلت به پیش افکنیم و از بیحیا یی های خویش عذر بخواهیم چاره نداریم ما چه هستیم که لایق رحمت های تو باشیم ، ولی سعه رحمت و عموم نعمت و بیش از آن است که در حوصله تقریر آید.
و نیز باید انسان بکوشد تا آن که صورت ندامت را در دل قوت دهد تا انشاءالله به بیت احتراق وارد شود و آن چنان است که به واسطه تفکر در تبعات و آثار موحشه معاصی ندامت را در دل قوت دهد و نمونه نار الله الموقده7 را خودبه اختیار خود در دل خود روشن کن و قلب را به آتش ندامت محترق کند تا آن که همه معاصی از آن آتش بسوزد و کدورت و زنگار قلب مرتفع شود . بداند که اگر این آتش را در این عالم خود برای خود روشن نکند و این در جهنم را که خود باب الابواب بهشت است به روی خود مفتوح نکند از این عالم که منتقل شد ناچار در آن عالم آتش سخت سوزناکی برای او تهیه شود و ابواب جهنم را روی او باز گردد و ابواب بهشت و رحمت به روی او منسدگردد.

در شرایط توبه
آنچه در قبل ذکرشد ارکان توبه بود . و از برای آن شرایط قبول و شرایط کمالی است ، که آن ه را به ترتیب مذکور می داریم . عمده شرایط دو امر است : چنانچه عمده شرایط کمال نیز دو امر است . و ما در این باب می پردازیم به ذکرکلام شریف حضرت مولی الموالی ، زیرا که آن در حقیقت از جوامع کلم و کلام ملوک و ملوک کلام است.
جناب سید رضی در نهج البلاغه روایت فرموده که همانا گوینده ای در محضر حضرت امیر (ع) گفت : استغفرالله. پس فرمود به او : مادرت به عزایت گریه کند ، آیا می دانی چیست استغفرالله؟ همانا استغفار درجه علیین است . و آن اسمی است که واقع می شود بر شش معنی .اول آن ها پشیمانی بر گذشته است . دوم عزم بر برگشت ننمودن است به سوی آن همیشگی . سوم ادا کنی به سوی مخلوق حق آن ها را تا ملاقات کنی خدای سبحان را پاکیزه که نبوده باشد بر تو دنباله ای ( یعنی حقی از کسی به عهده تو نباشد) چهارم ، آنکه روی آوری به سوی هر فریضه که بر تو است که ضایع کردی آن را ، پس ادا کنی حق آن را . پنجم روی آوری بهسوی گوشتی روییده شده است بر حرام پس آب کنی آن را به اندوه ها تا بچسبد گوشت به استخوان و روییده شود بین آن ها گوشت تازه . ششم بچشانی جشم را درد فرمانبرداری چنانچه چشاندی آن را شیرینی نافرمانی8.
این حدیث شریف مشتمل است اولا بر دور رکن توبه که پشیمانی و عزم بر عدم عود است و پس از آن بر دو شرط مهم قبول آن که رد حقوق مخلوق و رد حقوق خالق است . انسان به مجرد آن که گفت توبه کردم از او پذیرفته نمی شود .
انسان تائب آن است که هر چه از مردم بنا حق برده رد به آنها کند و اگر حقوق دیگری از آن ها در عهده اوست و ممکن است تادیه یا صاحبش را راضی نماد قیام به آن کند و هرچه از فرایض الهیه ترک کرده قضا کند یا تادیه نماید و اگر تمام آن ها را ممکنش نیست قیام به مقدار امکان کند . بداند که این ها حقوق است که از برای هر یک از آن ها مطالبی است و در نشئه دیگر از او به اشق احوال مطالبه می کنند و در آن عالم راهی برای تادیه آن ها ندارد جز آن که حمل بار گناهان دیگران راکند و رد اعمال حسنه خود رانماید . پس در آن وقت بیچاره و بد بخت می شود و راهی برای خلاص و چاره برای استخلاص ندارد.
ای عزیز، مبادا شیطان و نفس اماره واره شوند برتو و وسوسه نمایند و مطلب را بزرگ نمایش دهند و تو را از توبه منصرف کنند و کار تو را یکسره نمایند . بدان که این امور هر قدر ولو به مقدار کمی نیز باشد اقدام بهتر است اگر نمازهای فوت شده و روزه ها و کفارات و حقوق خدایی بسیار است و حقوق مردم بی شمار است ، گناهان متراکم است و خطایا متزاحم از لطف خداوند مایوس مشو و از رحمت حق نا امید مباش که حق تعالی اگر توبه مقدار و مقدور اقدام کنی راه را بر تو سهل میکند و راه نجات را به تو نشان می دهد . بدان که یاس از رحمت حق بزرگترین گناهی است که در نفس گمان نمیکنم هیچ گناهی بدتر و بیشتر از آن تاثیر نماید. انسان مایوس از رحمت چنان ظلمتی قلبش را فرا بگیرد و چنان افسارش گسیخته شودکه با هسچ چیز اصلاحش نمی توان نمود. مبادا از رحمت حق غافل شوی و گناهان و تبعات آن در نظرت بزرگ آید . رحمت حق از همه چیز بزرگتر و به هر چیز شامل است : (داد حق را قابلیت شرط نیست9) تو از اول چه بودی؟ در ظلمت عدم قابلیت و استعدادی نیست ، حق جل علایی استحقاق و استعداد و بدون سوال و سابقه دعا تو را نعمت وجود و کمالات وجود بخشید ، بسط بساط نعیم غیر مصوره و رحمت های غیر متناهیه فرمود، و تمام موجودات مسخر توکرد ، اکنون هم از عدم صرف و از نابودی محض حالت بدتر نشده . خداوندوعده رحمت داده ، وعده مغفرت فرمود تو یک قدم پیش بیا و به سوی درگاه قدس او قدم گذار او خود ازتو باهر وسیله ای هست دستگیری فرماید. و اگر نتوانستی تادیه حقوق او کنی از حقوق خودمی گذرد و حقوق دیگران را اگر نتوانستی تادیه نمایی جبران می فرماید.
ای عزیز ، راه حق سهل است و آسان ولی قدری توجه می خواهد ، اقدام باید کرد با تسویف و تاخیر امر را گذراندن و بار گناهان را هر روز زیادکردن کرا را سخت می کند ولی اقدام در امر و عزم بر اصلاح امر و نس راه را نزدیک و کار را سهل می کند .تو تجربه کن و چندی اقدام کن ، اگر نتیجه گرفتی، صحت مطلب بر تو ثابت می شود والا راه فساد باز است و دست گنه کار تو دراز.
بدان که از برای هر یک از منازل سالکان مراتبی است که به حسب حالات قلوب آن ها فرق می کند . شخص تائب اگر بخواهد به مرتبه کمال آن نایل شود ، باید تدارک تروک را که کرد . یعنی آن چه را که ترک کرده بود تدارک کرد . تدارک حظوظ را نیز بکند . یعنی حظوظ نفسانیه ای که در ایام معاصی برای او حاصل شده بود باید تدارک کند و آن به این نحو صورت پذیرد که آثار جسمیه و روحیه که در مملکت او حاصلشده بود از معاصی در صصد بر آید که از آن بکلی حک نماید تا نفس به صفالت اولیه و روحانیت فطریه خود عود کند و تصفیه کامله از برای او حاصل آید ، چنانچه دانستی که از برایه هر معصیتی و هر لذتی در روح اثری حاصل آید ، چنانچه در جسم نیز قوتی حاصل شود از بعضی از آنها . پس شخص تائب باید مردانه قیام کند و آن آثار را بکلی قلع کند و ریاضات جسمیه و روحیه به خود دهد تا تبعات و آثار آن بکلی مرتبع شود . همان طور که حضرت مولا دستور داده است.
پس به واسطه ریاضات جسمیه و امساک از مقویات و مفرحات و گرفتن روزه مستحبی و یا واجبی اگر به عهده اوست ، گوشت حاصل از معاصی یا در ایام معاصی را ذوب کند. و به واسطه ریاضات روحیه و عبادات و مناسک حظوظ طبیعت را تدارک کند. زیرا که در ذائقه روح صورت لذات طبیعیه موجود است و تا آن صورت ها متحقق است نفس متمایل به آنها و قلب عاشق به آن هاست و بیم آن است که خدای نخواسته باز نفس سرکشی کند و عنان را از دست بگیرد . پس بر سالک راه آخرت و تائب از معاصی لازم است که الم ریاضت و عبادت را به ذائقه روح بچشاند . و اگر شبی در معصیت و عشرت به سر برده ، تدارک آن شب را بکند و قیام به عبادت خدا و اگر روزی را به لذات طبیعیه نفس را مشغول کرده به صیام و مناسک مناسبه جبران کند ، تا نفس بکلی از آثار و تبعات آن که حصول تعلقات و رسوخ محبت به دنیاست پاک و پاکیزه شود . البته توبه در این صورت کامل تر می شود و نورانیت فطریه نفس عود می کند و پیوسته در خلال اشتغال به این امور تفکر و تدبر کند در نتایج معاصی و شدت یاس حق تعالی و دقت میزان اعمال و شدت عذاب عالم برزخ و قیامت و بفهمد و به نفس و قلب بفهماندکه تمام این ها نتایج و صور این اعمال قبیحه و مخالفت های با مالک الملوک است امید است که پس از این علم و تفکر، نفس از معاصی متنفر شود و انزجار تام و تمام برایش حاصل شود و به نتیجه مطلوبه در باب توبه برسد و توبه او کامل و تمام شود.
و بدان که اقدام به قدر مقدور هر چه هم کم باشد مفید است . مقایسه کن امور آخرتی را به امور دنیایی که عقلا اگر نتوانستند به مقصد عالی خود برسند از مقصدکوچک دست بر نمی دارند و اگر مطلوب کامل را نتواستند تحصیل از مطلوب ناقص صرف نظر نمی کنند تو نیز اگر به کمال آن نمی توانی نایل شوی ، از اصل مقصد و از صرف حقیقت آن باز نمان و هر مقداری ممکن است در تحصیل آن اقدام کن.
در نتیجه استغفار
از اموری که برای شخص تائب لازم است بدان اقدام کند پناه بردن به مقام غفاریت حق تعالی و تحصیل حالت استغفار است . از حضرت حق جل جلاله و مقام غفاریت آن ذات مقدس با زبان قال و حال و سر و علن در خلوات ، با عجز و ناله و تضرع و زاری ، طلب کند که بر او ستر کند ذنوب و تبعات آن را . البته مقام غفاریت و ستاریت ذات مقدس اقتضا می کند ستر عیوب و غفران تبعات ذنوب را . چون که صور ملکوتیه اعمال به منزله ولیده انسان ، بلکه بالاتر از آن است و حقیقت توبه و صیغه استغفار به منزله لعان است، حق تعالی به واسطه غفاریت و سترش آن ولیده ها را با لعان مستغفر از او منقطع می فرماید. و هر یک از موجودات که اطلاع بر حال انسان پیدا کردند، چه از ملائکه و کتاب صحائف جرائم ، و چه از زمان و مکان و اعضاء و جوارح خود او ، آن ها را از آن گناه محجوب می فرماید ، و همه را انساء می فرماید.
چنانچه مقام غفاریت و ستاریت حق اقتضا کرده است که الان که در این عالم هستیم ، اعضای ما شهادتی بر اعمال ما ندهند و زمان و مکان کرده های ما را مستور دارند ، همین طور در عوالم دیگر ، اگر با توبه صحیحه و استغفار خالص از دنیا برویم ، اعمال ما را مستور می دارند، یا آن که از اعمال ما بکلی محجوب می شوند. و شاید مقتضای کرامت حق جل جلاله دومی باشد که انسان تائب پیش احدی سر افکنده نباشد و خجلت زدگی نداشته باشد.

چه چیزهایی مانع توبه می شود :
ممکن است انسان گمان کند که خدا قارد نیست جرم را از من دفع کند و حال اینکه این یک وسوسه شیطانی است در رابطه با قدرت و ضعف ، بلکه انسان باید خدا را همیشه قادر مطلق بپندارد و اصولاً وسوسه در این مورد ، سلب توفیق از توبه یا تسویف است.
عده ای دیگر میگویند ، خداوند قدرت مطلقه است ، اما توبه ما هرگز نمی پذیرد . این اشخاص یکی از صفات سلبیه را که بخل باشد به خدا نسبت می دهند که این هم از معاصی کبیره است بخل ورزیدن منشاش عجز است در صورتیکه عجز در خدا راه ندارد .
مسئله بعدی در رابطه با شک است . مایل به توبه است ، اما شک دارد آیا پذیرفته می شود یا نه؟ او باید بداند که شک در این امور از وساوس خطرناک شیطانی است که گاهی موقع انسان را به کفر هم می کشاند .
گاهی ممکن است آنچه که مانع از توبه شود ، عظمت گناه باشد و شخص می گوید ، این گناهم به قدری بزرگ است که امکان توبه و پذیرش برای آن نیست . در جواب باید گفت : آیا گناهت بسیار عظیم است یا رحمت واسعه خدا آن را در پوشش خود در می آورد .
مسلماً رحمت واسعه حق همه چیز را تحت پوشش قرار می دهد .
استاد مرحوم ملکی در کتاب لقاء الله چنین می نویسد :
اگر شیطان به تو بگوید از کجا عنایت خدا به تو خواهد رسید ، جواب بگو از کجا که نخواهد رسید ، اگر بگوید عنایت او هم اهلیت می خواهد ، بگو ، اهلیت را بزرگان از کجا آورده اند ؟ نه اینکه او داده ، من هم از او می گیرم .
با این گفتار ، توبه از اعمال با فضیلت است و سقوط عذاب بعد از توبه تفضل است نه استحقاقی . آیاتی از قرآن به صراحت پذیرش توبه را بیان می دارد .

توبه از حق الناس
دانستی که توبه عبارت است از پشیمانی بر معصیتی که از آدمی سرزده و عزم بر ترک آن از آینده و همینقدر در قبول توبه کافی نیست بلکه دانست که گناهی که از آدمی سرزده یا محض حق الله و غیر خدا یتعالی را در آن حقی نیست یا در آن حق الناس نیز هست پس اگر از قسم اول باشد آن نیز بر دوقسم است یا چیزیست که قضا و تلافی از برای آن واجب نیست مثل شرب خمر و ساز زدن و امثال اینها و در توبه این قسم همان پشیمانی و عزم بر ترک و حزن و اندوه در ارتکاب آن در قبول توبه کفایت می کند و یا چیز یست که تلافی آن شرعاً لازم است چون نماز وروزه و امثال اینها ودر این قسم علاوه بر پشیمانی و عزم بر عدم ارتکاب آن معصیت به قدر امکان آنچه را ترک نموده قضامینائی تا دیگر یقین به بقای قضا درذمه خود نداشته باشی اگر از قسم دوم باشد که در آن حق مردم نیز باشد پس چون لا محاله در آنها حق الله نیز هست باید تلافی حق الله آن را بندامت وپشیمانی وحسرت و حزن و الم و عزم ترک نمودن آنرا بکند و اما حق الناس پس آن حق یا حقی است که تعلق به مال می گیرد یا به بدن یا به عرض و آبرو یا به حرم و اهل پس اگر حق مالی باشد و اجبست که اگر قدرت داشته باشی آن را بصاحبش ردنمائی و اگر صحبش معلوم نباشد به فقر ارسانی و اگربه جهت تنگدستی قدرت بر اداء آن نداشته باشی باید تضرع وزاری به درگاه حضرت باری نمائی که در روز حساب او را از تو راضی نماید وبسیار از برای صاحبش طلب آمرزش نمائی و افعال حسنه به جا آوری تا روز قیامت به عوض آن حق بدهی و اگر حق بدنی باشد مثل این که اوراکشته باشی یا عضوی از او را شکسته باشی یا مجروح کرده باشی پس واجب است که تمکین کنی تا صاحب حق ان را قصاص نماید و آنچه از تو نسبت به او صادر شده متحمل شوی که او نیز نسبت به تو به عمل آورد یا اینکه به عجز و الحاح یا احسان و انعام او را از خود راضی سازی و اگر دسترسی به اینها نباشد باز باید به درخانه خدا رفت وعجزو لابه نمود که صاحب حق را راضی کند و طاعات و عبادات بسیاری به جا آوری که عوض حق او گردد و اگر حق آبروئی باشد مثل این که او را دشنام یا فحش داده یا تهمت زده باشی یابه جهت شرعی باواهانت رسانیده باشی و دل او را شکسته باشی باید اگر ممکن باشد و در اظهار آن مظنه غیظ صاحب حق نباشد از او بحلی حاصل نمائی و او را از خود خشنود نمائی و اگر ممکن نباشد به جهت او استغفار و طلب آمرزش نمائی و در زیارتی افعال حسنه کوشی که عوض حق او شود چنانچه افتراء و بهتانی باورده باشی باید اگر دانی که در نزد کدام شخص گفته ای ثانیاً در نزد او اعتراف بکذب خود نمائی و اگر حق در اهل و حرم باشد مثل این که العیاذ بالله با زن کسی زنا کرده باشی پس امر آن در غایت صعوبت و نهایت اشکال است و راهی از برای حلیت جستن نیست و اظهار آن به شوهر جایز نیست و اگر از کسی چنین امری صادر شده باشد چاره آن نیست مگر آن که شب و روز به درگاه پروردگار بنالد و تضرع وزاری نماید و مواظب بر طاعت و عبادت به جهت آن شوهر نماید و نماز بسیار و روزه بیشمار و حج وصدقه و تلاوت قرآن به جهت او به جا آورد و خدمت او را به قدر امکان مرتکب شود وسعی در مهمات و حوائج اونماید که شاید به این وسایل در روز قیامت از او بگذرد و اگر او نگذرد خدای تعالی اینها را در مقابل حق او می دارد و اگر مقابل شده باشد به حکم خدائی گناه از نامه عمل او برداشته شود و به هر حال باید ساعتی از تضرع و زاری غافل نشود وشب را به گریه به روز سیاه خود به سر برده باشد که لطف الهی شامل حال اوشده در روز قیامت پرده او را ندرد و صاحب حق را بالطاف پنهانی خود خشنود سازد .
و مخفی نماند که آنچه مذکور شد شرط قبول توبه است که بدون آنها توبه قبول نیست بلکه فی الحقیقه بدون آنها توبه متحقق نمی شود و از برای کمال توبه و خماهیت آن نیز شرایطی چنداست و کسیکه خواهد توبه او به سر حد کمال باشد و زنگ معصیتی که کرده بالمره از آئینه دل او زدوده شود باید بعد از تلافی و تدارک هر معصیتی به دوام ندامت و قضای عبادت و ادای مظالم پیوسته بر حال خود گریان وهمیشه متالم و محزون باشد و بازای آن معصیت نفس خودرا به زحمت بیندازد و ریاضت دهد و در اکل از شرب تقلیل نماید .
مروریست که شخصی در خدمت حضرت امیرالمومنین (ع) گفت استغفرالله آن حضرت فرمود مادرت بر تو بگرید آیا میدانی حقیقت استغفار چیست بدرستی که استغفار درجه علیین است و بر مجموع شش معنی واقع می شود .
اول _پشیمانی بر گذشته .
دوم _عزم بر ترک گناه در مدت العمر.
سوم _ ادا کردن حقوق مردم .
چهارم _ قضا کردن هر واجبی که فوت شده .
پنجم _ گداختن هر گوشتی که از حرام روئیده بحزن و الم تا پوست به استخوان چسبد وگوشت تازه بروید .
ششم _ الم و زحمت طاعت و عبادت ببدن چشانیدن بازاء آنچه از شیرینی معصیت چشیده و چون کسی این شش امر را به جا آورد و بگوید استغفر الله و مراد حضرت استغفار کامل است و مراد آن نیست که استغفار کردن بدون مجموع این شش امر لغو و بی فایده است چه شکی نیست که تلفظ به کلمه استغفرالله از روی اخلاص با فهمیدن معنی ان نیز موجب تخفیف عذا بست بلکه گفتن آن از برای ثواب اگر چه معنی آن را نفهمد خالی از ثواب نیست همچنانکه بسیاری از عوام می گویند .

در باب توبه کنندگان
توبه خلع لباس جفا است و ترک آنچه مرتکب بوده ، ونشر بساط وفا .
نیاز و تفکر :
هر گاه کسی از گناهی که کرده پشیمان شود و توبه کند ولیکن به نفس اعتماد نداشته باشد که دیگر امر به گناه نکند و عود به آن ننماید و خاطر جمع از خود نباشد ، نباید به این سبب از توبه باز ایستد و چنین گمان کند که توبه او فایده نمی بخشد ، چه این فریب شیطان است واز کجا می دانید که دیگر ممکن از آن معصیت خواهد شد ، شاید پیش از آن با توبه از دنیا برود و باید قصد او این باشد که دیگر عود نکند و از خدا استعانت جوید . اگر به این قصد وفا کرد به مطلب خود رسید ، و اگر نقس بر او غالی شد ، گناهان سابق او آمرزیده شده و از آنها خلاصی یافته است .
تحلیل عقلی :
بدان که انسان سه حال دارد بالنسبه به معاصی :
1- حالی دارد پیش از ارتکاب به معصیت : در این حال باید اخبار خوف بر خودش بخواند . بلکه خود را متصرف کند و بگوید ، شاید این عمل را مرتکب شدی ، مستحق عذاب گردی ، زیرا میان عبد ومولا اندازه ای هست از مخالقت که تا آن حد صلاحیت عفو را دارد و اگر از آن حد گذشت مولا او را عاق می کند . دیگر قابل آمرزش نیست و رحم بر او خلاف مقتضای حکمت است . حالی دارد در حین عمل :
2- در حالت معصیت باید بیشتر خود را بترساند زیرا که تمام جنود خداوند حاضر و ناظر و بنده در حضور همه آنها هتک حرمت می کند . خیلی باید به خود نهیب زند که هر لحظه می توانند در حین معصیت مرا معلوم سازند .
3- حالی دارد بعد از عمل : در اینجا خواندن رجاء وجود دارد ، تا اینکه شیطان او را مایوس نکند از توبه .
قبول عذر و ریزش گناه
گناه ، بار سنگینی است به دوش گناه کار، آنچه بال پروازمان را می شکند وپای حرکتمان را باز می دارد و توان عروج و صعود را از ما می گیرد این بارهای سنگین است .
معصیت کار ، پای خود را به زمین بسته می بیند ، یک زنجیری است ، یک زندانی است ، یک گرفتار است . تا توبه نکند دلش آرام نمی گیرد. تا عذر خواهی نکند دلش آرام نمی گیرد تا به خطا اعتراف نکند وجدانش آسوده نمی گردد.
پس از خداوند باید بخواهیم که عذر و پوزش ما را بپذیرد و گناهان مان و بارهای سنگین وبال گردنمان را فرو ریزد آن گونه که برگ های زرد پائیز از درخت ریخته سبک بال می شود و آن چنان که شاخه ها و شاخک های یک نهال زده می شود تا بهتر رشد کند .
آری خداوند زمینه رشد را زیاد می کند و عوامل مانع رشد و حرکت و پویایی را می زداید و گل و لای های را از چهره جان می شوید . طهارت توبه اینگونه پاکمی کند و خدا مهربان است.
خدا به بندگانش ، رافت و لطف دارد ، دوست دارد که به درگاهش روی آورده و از او حاجت بخواهند، می خواهد که به هر بهانه ای گناهان عباد صالح خویش را از نامه اعمال بزداید. خدا پاک است و پاکی بندگان را طالب است.

در تفسیر توبه نصوح
بدان که در تفسیر توبه نصوح اختلافاتی است که ذکر آن مجملا در این مقام مناسب است.
محدث خبیر ، مجلسی ، رحمه الله نقل می فرماید که شیخ بهایی فرموده است10 که (همانا ذکر کرده اند مفسرین در معنی توبه نصوح وجوهی . یکی آن که مراد توبه ای است که نصیحت کند مردم را ، یعنی دعوت کند مردم را که بیاورند مثل آ ن را برای ظاهر شدن آثار جمیله آن در صاحبش. یا آن که نصیحت کند صاحبش را تا از جای بکند گناهان را ، و دیگر عود نکند به سوی آن ها هیچ گاه و دیگر آن که نصوح توبه ای است که خالص باشد برای خداوند، چنانچه عسل خالص از شمع را عسل نصوح گویند. و خلوص آن است که پشیمان شود از گناهان برای زشتی آن ها یا برای آنکه خلاف رضای خدای تعالی هستند نه برای ترس از آتش .
جناب محقق طوسی در تجرید حکم فرموده است11 به اینکه پشیمانی از گناهان برای ترس ازآتش توبه نیست.
و دیگر آن که نصوح از نصاحه است ، وآن خیاطت است . زیرا که توبه می دوزداز دین آن چه راگناهان پاره کرده است . یا آن که جمع می کند میانه تائب و اولیای خدا احبای او، چنان که خیاطت جمع می کند ما بین پارچه های لباس .
و دیگر آن که نصوح وصف از برای تائب است ، و اسناد آن به سوی توبه ازقبیل اسناد مجازی است . یعنی توبه نصوح توبه است که نصیحت می کنند صاحبان آن خود را به این که به جای آورند آن را به کامل ترین طوری که سزاوار است توبه را بدان نحو آورند تا آن که آثار گناهان را از قلوب پاک کند بکلی. و آن به این است که پاک کنند نفوس را به حسرت ها و محو کنند ظلمات بدیها را به نور خوبیها.
تکمیل در بیان آنکه تمام موجودات را علم و حیات است
بدان که از برای توبه حقایق و لطایف و سرایری است . و از برای هر یک از اهل سلوک الی الله توبه خاصی است . و چون از آن مقامات ما را حظ و نصیبی نیست ، اشتغال به آن به تفصیل چندان مناسب با این اوراق نیست.پس بهتر است که ختم کنیم مقام را به ذکر نکته ای که از حدیث شریف مستفاد می شود، و مطابق ظاهر کتاب کریم الهی و احادیث کثیره در ابواب متفرقه است . و آن این است که هر یک از موجودات دارای علم و حیات و شعور است ، بلکه تمام موجودات دارای معرفت به مقام مقدس حق جل و علا هستند. چنانچه وحی به اعضا و جوارح و به بقاع ارض به کتمان و اطاعت آن ها فرمان الهی را ، و تسبیح تمام موجودات ، که در قرآن شریف نص بدان شده و احادیث شریفه مشحون به ذکر آن است ، خوددلیل بر علم و ادراک و حیات آن ها ، بلکه دلیل بر ربط خاص بین خالق و مخلوق است که احدی از آن مطلع نیست جز ذات مقدس حق تعالی و مَنِ ارتَضی مِن عِبادِه.
و این خود یکی از معارف است که قرآن کریم و احادیث ائمه معصومین گوشزد بنی الانسان فرمودند ، و موافق با برهان حکمای اشراق و ذوق اصحاب عرفان و مشاهدات ارباب سلوک و ریاضت است.
ودر علوم عالیه ماقبل الطبیعه به ثبوت پیوسته است که وجود عین کمالات و اسماء و صفات است ، و در هر مرحله ظهور پیدا کند و در مرآتی تجلی نماید، با جمیع شئون و کمالات، از حیات و علم و سایر امهات بعه ، ظاهر گردد و متجلی شود و هر یک از مراحل تجلی حقیقت وجود و مراتب تنزلات نور جمال کامل می باشد ،چنانچه در آیه شریفه می فرماید: ما من دابهٍ الا هوَ اخِذُ بِناصیَتها12. گویند (هو) اشاره به مقام غیب هویت و اخذ ناصیه همان ربط اصل غیبی سری وجودی است که هیچ موجودی را راهی به معرفت آن نیست.

1- توبه و پذیرفته شدن آن از ناحیه خداوند متعال چه آثار تربیتی دارد ؟

آثار توبه
توبه و نیایش از هم تفکیک پذیر نیستند و قایل شدن به مرتبه توبه در او اشتیاق وگرایش ایجاد می کند که وجود خود را به اقیانوس هستی متصل نماید تا بقا و جاودانگی یابد و او با درک و آگاهی به جدایی و تنهایی خویش ، راه خلاصی و چاره و نجات را انس و نزدیکی با مبدا ، مرکز، ذات هستی و حق تعالی می یابد ، لذا توبه و معرفت منشا ، اساس و میزان نیایش خالصانه و ناب به درگاه معبود است . و این ترنم ها و سوز درون نیز به معرفت و شناخت او از حضرت حق افزون کند و آن نوع معرفتی که با تمام وجود درک کند و او را بیابد ونه فقط به استدلال آید .
اوج اثرات توبه در مخالفت بانفس حیوانی متجلی می شود . و استواری و مداومت بر توبه شرط لازم آن است .
یکی از راههای امیری بر نفس ترس از شکستن توبه است . توبه مسیر و شیوه زندگی انسان را معقول می سازد ، چون او را مجذوب کمال متعالی می کند که از همه چیز و هر لذت و تمایلاتی به راحتی می گذرد و نادیده می گیرد .
همیشه این سوال بوده که نیروی سحرآفرین ایمان تا چه اندازه در سلامتی روانی و جسمانی انسان مفید و اثر بخش است ؟
توبه ، به انسان امید می بخشد و سبب تسلط وی بر خویشتن می شود ، به طوری که قادرست تنیدگی و فشارهای روحی را تا سر حد امکان مهار سازد .
توبه واقعی دگرگونی چشمگیری در تن انسان پدید می آورد .
وقتی که در غوغای زندگی از پس کوچه های تنگ و تاریک از خود بی خود می شوی ،
وقتی گردوغبار تیرگی بر جسم و جانت سایه افکند ،
وقتی . . .
بیا !! بیا بر براق توبه بنشین و نسیم نشاط و شادابی را درکوچه های در جاری ساز و دمی با یار ، خالصانه زمزمه ی و بخشش بسرای و با پرستش و نیایش شجره ی افسردگی را خزان و غبار تیرگی را به نورانیت تبدیل کن و سرانجام به بهشت برین رهنمون شو.
بطور کلی توبه و بازگشت به سوی خدا موجب ایجاد معنا ، امیدواری ، احساس خودکنترلی و سبک زندگی سالم تر و پذیرفته تر از سوی دیگران و ایجاد حمایت اجتماعی می گردد.
روح و روان ما در میان زندگی روزانه در معرض آلودگی است ، آلودگی به هوس های تحرک شده و لجام گسیخته ، خود خواهی ها و چشم هم چشمی های برانگیخته ، غرور ناشی از پیروزی و کامیابی یا عقده ی روانی ناشی از شکست و ناکامی و به دنبال آن حسد ، کینه ، افسردگی ، اضطراب ، انتقام و … که روح و روان را تیره می کند و ما را از راه راست زندگی ، راه پاکی و فضیلت و تقوی منحرف می سازد . نماز یک زنگ بیداری و یک هشدار در ساعات مختلف شبانه روز است به انسان برنامه می دهد از او تعهد می ستاید و ارتباط دایمی او را با خداوند فراهم و از آن لغزش ها می تواند جلوگیری نماید .
انسان صاحب خرد نفس خود را فروتن می دارد و بزرگ می شود و رشد می یابد . قلب آلوده به غیر خدا و به آلودگی های حیوانی نمی تواند از حکمت ها و نور و محبت بهره گیرد (( حرام علی کل قلب معمول بالشهوه ان ینتفع بالحکمه ))
اعتقاد بر این است که ماهیت انسان با سرشت الهی عجیین بوده و درگذر رشد و تحول ممکن است این پیوند اصیل به فراموشی سپرده شود . لذا بر اساس آموزه های دین اسلام اهداف توبه بازگشت به خویشتن و معرفت نفس است و این بازگشت دراثر مراقبه و کاریست مناسک و دعا در شرایط بالینی امکان پذیر است . تا دوگانگی در شخصیت ، تعارض بین تمایلات و تفکر و خرد در آدمی رفع و احیا شود
بنابراین برای ایجاد شادکامی و احساس آرامش و تربیت صحیح نسلی پویا و سالم باید فرهنگ توبه نیایش ، نماز و عبادت در جامعه گسترش یابد ، برای این کار لازم است .
یعنی الگو و نمونه برای شما بایستی پیامبر اسلام باشد . بنابراین از آنجا که در کتب مختلف توبه نقش ویژه ای داشته است بایستی مردم بخصوص به این موضوع سخت تکیه کنند که می توان از توبه به عنوان پلی در جهت هدایت معنوی مردم و بخصوص دانشجویان که در معرض انواع تهاجمات فرهنگی قرار دارند ، به بهترین نحو استفاده کرد .

توبه مهلتی برای بازگشت انسان به خدا
راستی اگر راه توبه نباشد آدمی به چه درجه از پلیدی خواهد رسید اگر در بسیاری از موارد توبه از گناهان واجب نباشد، آدمی درچه لجه ای از گناهان غرق میگردد؟ آیا سبب نمی شود که گناه را سبک بگیرد و بدان اهمیت ندهد که در این صورت خودگناهی است بزرگ.
علی علیه السلام فرمودند : سخت ترین گناهان گناهی است کهشخص آن را آسان و خرد پندارد.
عدم بازگشت از گناهان سبب جری تر کردن انسان در انجام گناه و زمینه ساز برای دورتر کردن هر چه بیشتر فرد ازخدا می گردد واگر توبه ومغفرت الهی نباشد وضعیت آدمی با این همه ضعفها و خطاها و لغزش هایش در قیامت چگونه است؟ قیامتی که روز پاداش اعمال است . هرکس به قدر ذره ای کار نیک کرده ، پاداش آنرا خواهد دید و هر کس به قدر ذره ای کار زشت مرتکب شده آن هم به کیفرش خواهد رسید.
قیامتی که حتی تمامی اعضای بدن شهادت بر اعمال وخطاها وگناهان انسان را میدهند . وقتی که نزدیک آتش در آیند در آن جا گوش وچشم و پوست بدنشان به آن چه کرده اند شهادت می دهد.
حال شاید تا حدودی به الطاف بیکران الهی پیبرده که می بینیم خداوندتبارکوتعالی به فرشته موکل دستور مهلت در نوشتن گناهان انسانرا می دهد تا شاید انسانتوبه نماید و بتواند گناهانش را جبران نماید ونامه اعمالش سنگین نگردد.
در روایتی از حضرت صادق علیه السلام آمده است: هیچ مومنی نیست که گناهی را مرتکب شود جز این که خدای عز و جل هفت ساعت از روز به اومهلت دهد ، پس اگر در این مدت توبه کند چیزی بر اونوشته نشود واگر توبه نکرد ، خداوند یک گناه بر او بنویسد.

2- مقام توابین از نظر اسلام و نقش آن در سیر و سلوک چیست ؟
در فضیلت توبه
بدانکه توبه از معاصی سرمایه سالکین و اول مقامات دین است مشرق نور قرب پروردگار عالمیان و کلید استقامات در راه دین و ایمان است موجب محبت حضرت باری و سبب نجات رستگاری است ، خدایتعالی می فرماید ان الله یحب التوابین بدرستیکه خدا توبه کنندگان را دوست می دارد و از حضرت پیغمبر (ع) مروریست که توبه کننده دوست خدا است و توبه کننده از گناهان مانند کسی است که هیچ گناهی از برای او نباشد .
وحضرت امام محمد باقر (ع) فرمود که خداوند تبارک و تعالی خوشحال تر می شود به توبه بنده خود از مردیکه در شب تار در بیابانی مرکب و توشه خود را گم کرده باشد و ناگاه آن را بیابد و از حضرت امام جعفر صادق (ع)مروریست که بدرستی که خدایتعالی دوست دارد از بندگان پرگناه خود توبه ر و فرمود که چون بنده توبه نصوح و خالص کند خدا دوست می دارد آن ر پس می پوشاند آن گناه را از او . شخصی عرض کرد که چگونه می پوشاند فرمود آن گناه را از یاد دو ملکی که می نویسند میبرد و وحی می نماید به اءضاء و جوارح او و به زمینی که آن گناه را در آن کرده که بپوشانید بر او گناهان او را و هیچ چیز یافت نمی شود که گواهی دهد بر او به هیچ گناهی و فرمود که خدایتعالی سه چیز از برای توبه کنندگان قرار داده است که اگر یکی از آنها را به جمیع اهل آسمان و زمین عطا می فرمود به سبب آن نجات می یافتند .
اول _ آنکه فرمود خدا توبه کنندگان را دوست دارد .
دوم _ خبر داده است که فرشتگان حاملین عرش و فرشتگانی که در حول عرشند طلب آمرزش می کنند از برای کسانیکه توبه کرده اند .
سوم _ آنکه آمرزش و رحمت خود را از برای کسی که توبه کند قرار داده است و حضرت امام موسی کاظم (ع) فرمود که دوست ترین بندگان بسوی خدا توبه کنندگانند .
و مخفی نماند که توبه کردن از همه گناهان واجب است با جماع جمیع امت و صریح آیات قرآنیه چنانکه خدای تعالی می فرماید و تو بوا الی الله جمیعاً ایها المومنون لعکم تفلحون یعنی ای مومنان همه شما توبه کنید و بازگشت نمائید به سوی خدا شاید که رستگار شوید و می فرماید :
یا ایها الذین امنوا توبوا الی الله توبه نصوحا عسی ان یکفر عنکم سیئاتکم یعنی ای گروهی که ایمان آورده اید توبه کنید به سوی خدا توبه کردنی که نصوح باشد شاید که پروردگار شما بپوشاند بدیهای شما را و مراد به توبه نصوح خالص است که از جمیع شوائب و اغراض از حب جاه ومال و خوف از مردمان یا عدم قدرت بر گناه خالی بوده باشد .
و اخبار به یه حد و حصر نیز در توبه از هر گناهی وارد شده و عقل سلیم و طبع مستقیم نیز دلالت بر وجوب آن می کند چه شکی نیست که هر چیزیکه رسیدن به سعادت ابدیه و نجات سرمدیه موقوف بر آنست تحصیل آن واجب و لازم است و شبهه ای نیست که سعادتی نیست به جز لقای پروردگار و انس باو پس هر که محروم از قرب وصال و ممنوع از مشاهده جلال و جمال ایزد متعال باشد .
از جمله اشقیاء و به آتش دوری و آتش جهنم معذب می باشد و هیچ چیز باعث دوری و سبب مهجوری نمی گردد مگر معاصی و گناهان و چاره آنها نیست مگر توبه و انابه پس به حکم عقلی توبه واجب عینی است بر هر کسی که مرتکب معصیتی شده باشد و چگونه توبه واجب نباشد و حال آنکه اعتقاد به وجوب اجتناب از معاصی و مضرات آنها از جمله ایمان است همچنان که حضرت پیغمبر (ص) فرمود زناکار در حال زنا ، زنا نمی کند و حال آن که او مومن است و غرض آن حضرت نفی اصل ایمان نیست بلکه بعضی از فروع آنست جه از برای ایمان یک در نیست بلک همچنانکه وارد شده است هفتاد در زیاد تر است بالاترین آنها شهادتین است و ادنای آن زایل کردن خاروخس از راه پس ایمان نام و کامل در وقتی حاصل است که آدمی اصل ایمان را که شهادتین است و فرع آن را که اعمال جوارح و صفات نفس است درست نموده باشد .
و شهادتین حکم روح ایمان را دارند و سایر اعمال حکم اعضاء و جوارح آن را پس کسی که شهادت به واحدانیت خدا و نبوت پیغمبر او بدهد ولیکن اعمال او موافق اعمال مومنین نباشد ایمان او مانند انسانی است که دست و پای او بریده باشد و چشمهای او کور شده باشد و همه اجزای طاهره و باطنه او خلل پذیرفته باشد و شکی نیست که چنین کسی حال او به مرگ نزدیک و با ندک صدمه ای روح از او مفارقت می نماید پس همچنین کسیکه اصل ایمان را داشته باشد ولیکن در اعمال خود تقصیر و کوتاهی کند ایمان او به زوال نزدیک و به یک حمله شیطان در حین مرگ از دست می رود پس گناهکار و بیگانه اگر چه هر دو سریکند در اسم ایمان ولیکن شراکت ایشان چون شرکت درخت کدو و چنار است هر دو را درخت گویند ولیکن فرق آنها وقتی معلوم می شود که بادهای قوی بوزیدن آید چه در اینوقت کدو را از ریشه بر می آورد و شاخ و برگ آن را متغرق میسازد و درخت چنار محکم در جای خود ایستاده و متاثر نمیگردد پس در وقت حمله شیاطین خصوص در وقت مرگ فرق میان دو ایمان معلوم خواهد شد .
و از اینجا معلوم می شود که تکیه و اعتماد معصیت کار بر ایمان خودو امید خلاصی از آتش جهنم در آخر کار به واسطه ایمان نیز از فریب شیطان است چرا که ایمانی که نمی داند تا وقت رفتن باقی خواهد بود یا نه شایسته اعتماد بر آن نیست و گناهکار یکه از مخلد بودن در جهنم با وجود معصیت نمی ترسد با عتماد بر ایمان خود بیگانگی پروردگار ونبوت رسول مختار مثل شخص تندرستی است که غذاهای ضرردار و طعامهای زهر آلود بخورد و از مرگ نترسد به جهت اعتماد بر صحت و تندرستی خود و شکی نیست که مردن صحیح اگر چته بعید است ولیکن این غذاها آخر منجر به مرض و مرض سبب مردن می شود پس همچنین ایمان و سوء خاتمه می شود و آن سبب خلود در آتش می گردد و نسبت معاصی و گناهان به ایمان مثل نسبت غذاهای مضرت یا طعامهای زهر آلوده است به بدن انسان و همچنانکه به تدریج ضرر آن غذاها در اندرون جمع می شود تا اخلاط را فاسد سازد و مزاج را متغیر گرداند و حال اینکه آن مسکین از این غافل است تا بناگاه فساد مزاج ظاهر شود و مرض بر بدن عارض گردد و بمیرد و همچنین آثار معاصی اندک اندک در نفس بر روی هم می نشیند تا مزاج نفس را فاسد گرداند و اصل ایمان را زایل سازد و روج را به هلاکت اندازد و پس هر گاه به جهت محافظت بدن کثیف در چند روزه دنیا اجتناب از خوراک مضر واجب و لازم باشد پس به سبب حفظ روح شریف و نجات از هلاکت ابدیه به طریق اولی اجتناب از معاصی و گناهان واجب خواهد بود .
وهمچنانکه کسی غذای زهر آلود بخورد و پشیمان شود تا ممکن است آن را بقی دفع می کند همچنین گناهان که به مثابه زهرهد از برای دفع آنها را به توبه و تلافی باید نمود پس زنهار زنهار ای برادر .
چو پنجاه سالت برون شد ز دست غنیمت شمر پنجروزی که هست
مخسب ای گنه کرده خفته خیز بقدر گنه آب چشمی بریز
دست در دامن توبه و انابه زن پیش از آنکه زهر گناه روح ایمان را تباه سازد و بعد از آنکه از تو پرهیزکاری نیاید و امر از دست طبیبان دلها بدررود که نه نصیحت در تو اثر کند و نه پند ترا سودی بخشد هر چه از مواعظ و نصایح شنوی فسون و فسانه پنداری و کلمه عذاب در حق تو ثابت شود پرده غفلت چشم و گوش تو را فرو گیرد و داخل این آیه گردی که و جعلنا من بین ایدیهم سداً و من خلفهم سداً فاغشینا هم فهم لایبصرون یعنی قرار دادیم در پیش روی ایشان سدی و همچنین از پس و پشت ایشان پس پوشانیدیم ایشان را و کور ساختیم پس دیگر چیزی نمی بینند و از اهل این آیه شوی که ختم الله علی قلوبهم و علی سمعهم و علی ابصار غشاوه یعنی خدا پرده بر دل و گوش چشم ایشان نهاده و غیر اینها از آیات ، لقمان به پسر خود گفت ای فرزند توبه را تاخیر مکن که مرگ ناگاه می رسد و هر که تاخیر اندازد توبه را یکی از دو خطر عظیم به او می رسد اگر زنده ماند دل او را زنگ معصیت می گیرد و سیاه و تیره می شود و دیگر از آن محو نمی گردد و اگر مرگ او را فرا گرفت دیگر مهلت تلافی نمی یابد پس ایکه عمر خود را به عصیان پروردگار صرف نموده ای از خواب غفلت برخیز و فکری کن از برای روز رستخیز .
تا کنون کردی گنه دیگر مکن تیره کردی آب افزونتر مکن
و بدانکه وجوب توبه به شخصی دون شخصی و وقتی دون وقتی ندارد بلکه بر همه کس در همه وقت لازم است چه هر بنده خالی از معصیت و گناه نیست و اگر در بعضی اوقات از معصیت جوارح و اعضاء خالی باشد ظاهر اینست که خالی از صفت بدی از صفات نفسانیه یا رغبت بگناهی در دل فارغ نباشد و اگر فرض شود که از آن نیز خالی باشد از وساوس شیطانیه و افکار متفرقه که دل را از یاد خدا غافل کند خالی نیست و اگر از آن نیز خلاص باشد از غفلت و قصوری در معرفت حق سبحانه وتعالی و صفات و آثار او خالی نیست و همه اینها نقصی است که بازگشت از آنها که توبه است در هر حال لازم است پس برهر بیده سالکی در هر نفسی توبه واجب و از اینست که بعضی از اهل معرفت گفته اند که هر گاه عاقل گریه نکند در بقیه عمر خود مگر بر آنچه از عمر او در غیر یاد خداوند سبحانه ودر سوای طاعت او گذشته است تا وقت مردن او را کم است چه جای آن که بقیه عمر خود را نیز چون گذشته در جهل و غفلت به انجام رساند و کسی که قدر عمر خود و فایده آن را دانست و فهمید که چه چیز از آن تحصیل می تواند نمود می داند که هر قدر از آن که در معصیت ضایع شد چه حسرت و ندامتی دارد بلی اگر عاقلی جوهری گرانبها داشته باشد و بهرزه از دست او در رود بر آن می گیرد و اگر تلف شدن آن باعث تلف خود آن کس شود گریه او بیشتر و اندوه او افزونتر می باشد .
پس هر نفسی از عمر جوهری است گرانمایه تر از چیزیکه آدمی را به سلطنت ابد و پادشاهی سرمد می رساند مرویست که چون بنده را هنگام وفات در رسد و ملک الموت بر اووارد شود او را اعلام نماید که از عمر توساعتی بیش نمانده در آن وقت از برای آن بنده اینقدر خون دل و تاسف و حسرت حاصل می شود که اگر تمام مملکت روی زمین را از مشرق تا مغرب مالک باشد می دهد به عوض اینکه یکساعت اضافه شود که بلکه در آن ساعت تلافی مافات کند و راهی به آن نمی یابد و در روایات رسیده که چون بنده را زمان رحلت رسد وپرده از پیش دیده او برداشته شود و یقین به مرگ خود نماید در نزد ملک الموت تضرع و زاری کند که مرا یکروز دیگر مهلت ده بروز خود بگریم و دست عذر خواهی بدر گاه الهی بردارم بلکه چاره ای در کار تباه خود کنم ملک الموت گوید هیهات هیهات روز توسر آمد و دیگر روزی از برای تو نمانده است گوید یک ساعت مهلتم بده گوید فنت الساعات ساعتهای تو بانجام رسیده و دیگر ساعتی نداری و در آن هنگام درهای قبول توبه بر او بسته می گردد و روح او بتلاطم می آید و نفس او به شماره می افتد وغصه گلوی او را می گیرد و حسرت بر عمر ضایع شده خود می خورد وآنچه مذکور شد از وجوب توبه از گناهان مذکوره ، توبه از بعضی آنها واجب شرعی است که اگر کسی مرتکب آن شده باشد و بی توبه از دنیا برود مستحق عذاب الهی خواهد بود وآن گناهانیست که در شریع مقدسه بر همه کس حرام شده و نهی از آنها وارد شده و همه خلق در وجوب توبه از آنها یکسانند و اما بعضی دیگر از آن گناهان چون وساوس نفسانیه و رغبت قلبی بمعاصی و قصور در معرفت و عظمت و جلال حضرت باری و امثال اینها پس توبه از آنها واجب شرعی نیست که ترک آن موجب عذاب اخروی گردد بلکه وجوب آن بمعنی دیگر است که عبارت از وجوب شرعی باشد یعنی کسی که خواهد پابر بساط قرب حضرت معبود نهد و بمقام محمود برسد باید از آنها نیز توبه نماید پس کسی که به نجات از عذاب قناعت کند و طالب زیادتر از آن نباشد توبه از این قسم گناه بر او واجب نیست و وجوب آن از برای کسی است که وصول به مراتب بلند ودرجات ارجمند را طلبد و آنچه وارد شده است از استغفار طوایف انبیاء و اوصیاء و توبه ایشان ببدن عنصری لابد بود از برای ایشان از تربیت بدن واکل و شرب ورفاع و خواب و التقات باصحاب و به آن سبب گاهی از مقام شهود و استغراق باز می ماندند واین نسبت به مراتب ایشان نوع گناهی بود .
همچنانکه رسیده است حسنات الابرارسیئات المقربین آنچه از برای طایفه ابرارو نیکان طاعت است از برای مقربین معصیت است آری امثال ایشان همیشه در مقام قرب و عین شهودند نمی بینی که کسی که پا بربساط سلطان نهد و در حضور او باشد آنچه از برای محرومین از حضور پسندیده است از خوابیدن و به این سو و آن سو ملتفت شدن از برای ایشان عین عصیان است و گناهان خیل انبیاء و اوصیاء از این قبیل بوده نه مانند گناهان ما .
مخفی نماند که بعضی از علماء گفته اند که توبه می باشد مگر از همه گناهان بس نمیشود که از بعضی گناهان توبه کند و از بعضی نکند و حق چنانچه والد ماجد حقیر در جامع السعادات تصریح فرمود آن است که صحیح است توبه کردن از بعضی گناهان دون بعضی به شرطی که از یک نوع نباشد مثل اینکه از گناهان کبیره توبه کند نه از صغیره یا از حق الناس توبه کند نه از حق الله یا از قبل مسلمین توبه کند و بس یااز زنای تنهاتوبه کند یا از شرب خمر تنهاو همچنین در این وقت گناه آنچه از آن توبه کرده از او ساقط می شود و توبه اکثر توبه کنندگان از این قبیل است ولیکن توبه از بعضی گناه دون بعضی دیگر که از آن نوع باشند معنی ندارد و صحیح نیست مثل اینکه توبه کند که مال حرام نخورد اما از گوشت حرام مضایقه نکند یاتوبه کند که غیبت زید را نکند اما از غیبت دیگران مضایقه نکند یازنا بقلان زن نکند و امثال اینها .
3 – حقیقت توبه را از دیدگاه کتاب وسنت بیان کنید ؟
مناجات توبه کنندگان(مناجات نخستین)
به نام خداوند بخشنده مهربان
خداوندا خطاها و گناهان مرا لباس خواری و ذلت پوشانیده و دوری جستن از تو جامه عجز و بی نوایی بر تنم افکنده و جنایت بزرگ (هوا ی نفس پرستی ) مرا دل مرده ساخته، پس تو ای خدا زنده کن دلم را به پذیرش توبه از طرف خود ای آرمانم و ای مطلوبم و ای خواسته و آرزویم . پس سوگند به عزت تو نیابم برای نهاهانم جز تو آمرزنده ای و برای شکستم التیام بخشی جز تو سراغ ندارم . من با آه و ناله و کمال خضوع به درگاهت آمده ام و با خواری و ذلت به سویت رو آورده ام پس اگر مرا از درگاهت برانی دیگر به که رو آورم و اگر مرا ردکنی به چه کسی پناه برم. پس دریغا از شرمساریم و رسوائیم، و افسوس از بدکرداری وآلودگیم از تو می خواهم ای بخشنده گناه بزرگ و ای التیام بخش استخوان شکسته که ببخشی برایم خلاف های مهلک و بپوشانی بر من رسوائی های درونی را و مرا در عرصه قیامت از لذت عفو و عنایتت جدا مساز و از چشم پوشی و پرده پوشی نیکت محروم مگردان ، خداوندا گناهان مرا در زیر سایه رحمت خود قرار ده و پنهان کن و ابر مهربانیت را برای شستشوی نکوهش ها و عیب هایم بفرست خدایا آیا بنده گریخته به جایی جز به درگاه مولایش پناه تواند برد ، یا ازخشم و غضب مولایش غیر او احدی حمایتش تواندکرد ، خدایا اگر پشیمانی از گناه توبه است پس سوگند به عزتت که من از پشیمانانم ، و اگر استغفار از خطا و طلب آمرزش گناه ریز است همانا من از درگاهت از آمرزش طلبانم و تو را سزد که مرا عتاب کنی تا خوشنود گردی، خدایا به توانایی که بر من داری توبه ام بپذیر و به حلم و بردباریت از من درگذر و به علم و آگاهیت به احوالم با من رفق و مدارا کن. خدایا تویی که دری از عفو و بخششت را به روی بندگان باز کردی و نامش را توبه نهادی و در کتابت فرمودی : ای بندگان بازگردید به سوی خدا بازگشتن حقیقی تا از گناهانتان درگذرم پس چه عذری دارد کسی که غفلت کرده باشد از ورود به این درگه که باز است ؟ ای خدا اگر از بنده ات گناه زشت است پس نیکو است گذشت از درگاه تو، ای خدا من اولین کسی نیستم که نافرمانیت کرده و توبه اش را پذیرفتی و به درگاه کرمت آمده و به او احسان کردی، ای اجابت کننده پریشان دلان ، ای بر طرف سازنده غم و رنج و زیان ، ای بزرگ احسان ای آگاه از سر بندگان ، ای نیکو پرده پوش بر گناهان ، طلب شفاعت می نمایم به درگاه تو به وسیله جود و کرمت ، و توسل می جویم به استعانت و ترحمت و مهربانیت پس دعایم مستجاب فرما و امیدم را به درگاهت نومید مساز و توبه ام بپذیر ، و خطاهایم به کرم و رحمتت محو گردان ای مهربان ترین مهربانان .
نیایش در مقام اعتراف به گناه و طلب توبه (دعای دوازدهم )
خدایا سه خصلت مرا از مسئلت تو باز می دارد و یک خصلت مرا بر آن بر می انگیزد:
باز می دارد امری که صادر کرده ای و من از امتثال آن کندی کرده ام و نهی ای که فرموده ای و من به مخالفتش شتافته ام و نعمتی که آن را به من بخشیده ای و من در شکرش کوتاهی نموده ام .
و بر می انگیزد مرا ، به مسئلت تو ، تفضلت بر هر که رو به تو آورد و از راه نیک بینی به درگاه تو آید زیرا که همه احسان های تو از روی تفضل است و همه نعمت هایت بی مقدمه و بدون سابقه استحقاق است . پس اکنون این منم – ای خدای من – که بر در خانه عزتت مانندمنقادی ذلیل ایستاده ام و در عین شرمندگی بمانند سائل محتاجی عیال بار در پیشگاه تو معترفم که به هنگام احسانت جز بخود داری از عصیانت گردن ننهادم و از همگی وظایفی که در برابر تو داشتم تنها به همین خود داری اکتفا کردم و با این همه در همگی احوال از انعام تو بی بهره نبوده ایم ، پس ای خدای من آیا اقرارم به بدی کردارم به نزد تو مرا سود می دهد؟ و آیا اعترافم به زشتی رفتارم مرا از عذاب رهایی می بخشد؟ یا در این مقام و موقعیتم تیغ خشم خود را بر من آخته ای و در همین هنگام که ترا همی خوانم غضب خود را ملازم من ساخته ای ؟ منزهی تو ای خدا از تو نومید نمی شوم زیرا تو خود در توبه را به روی من گشوده ای بلکه همچون آن بنده ذلیل بسخن می پردازم که در باره ستم کار و نسبت به حرمت پروردگار خود سهل انگار شده . آن بنده که شمار گناهانش عظیم گشته تا خطرناک شده و ایام عمرش روی بر تافته تا سپری گشته تا چون بنگریسته که وقت کار بگذشته و دوران عمر پایان رسیده، و یقین کرده که از عذاب تو پناهی و از انتقام تو گریز گاهی نیست ، به قصد انابه به سوی تو روی آورده و توبه اش را برای تو خالص ساخته ، پس با دلی پاک و پاکیزه به سوی تو برخاسته و آن گاه ترا با ناله ای محزون و آهسته بخوانده در حالی که از شدت فروتنی در برابر تو خم شده و در اثر سر افکندگی چنبر گشته و ترس هر دو پایش را بلرزه افکنده و سیل اشک گونه هایش را فرلا گرفته و در آن حال که تو را همی خواند که : ای مهربان ترین مهربانان و ای رحیم تر کسی که طالبان رحمت شب و روز آهنگ او کنند و ای مهربانتر کسی که آمرزش طلبان گرد او گردند و ای کسی که عفوت از انقامت فزونست و ای کسی که خشنودیت از خشمت بیشتر است و ای کسی که بوسیله حسن تجاوز برخلق خود منت نهاده ای و ای کسی که بندگانت را به پذیرفتن توبه عادت داده ای و ای کسی که اصلاح امور فاسدشان را به وسیله توبه خواسته ای . وی ای کسی که از عمل ایشان به مقدار اندک خشنود شده ای و ای کسی که اندک ایشان را پاداش فراوان داده ای . و ای کسی که اجابت دعا را بر ایشان ضمانت کرده ای و ای کسی که به آیین تفضل پاداش نیک را بر عهده خود به ایشان وعده داده ای. من گناهکار ترین گناهکاری نیستم که تو او را آمرزیده باشی و نکوهیده ترین کسی نیستم که عذر به درگاه تو آورده و تو عذرش را پذیرفته باشی و ستمکار ترین کسی نیستم که نزد تو توبه کرده و تو باز با او احسان کرده باشی باز میگردم به سوی تو درچنین حال ، بازگشتن کسی که از کرده پیشین خود پشیمان و از آن چه بر او گرد آمده نگران است و از ورطه ای که در آن افتاده از روی خلوص شرم سار است و می داند که عفو از معصیت عظیم در نظر تو بزرگ نمی نماید و درگذشتن از گناه بیرون از حد بر تو گران نمی آید و محبوبترین بندگانت نزد تو کسی است که سرکشی برتو را فرو گذارد . و از اصرار بر گناه اجتناب کند و طلب آمرزش را ادامه دهد و من نزد تو بیزاری می جویم از آن که در گناه اصرار ورزم و برای آن چه در آن کوتاهی کرده ام از تو آمرزش می طلبم و برای هر عملی که از انجامش فرومانده ام از تو یاری می جویم.
خدایا بر محمد و آلش رحمت فرست ، و حقوقی را که بر ذمه من داری بر من ببخش و از آن چه مستوجب آنم معافم دار و از آن چه بدکاران از آن هراسانند پناهم دهد ، زیرا که تو بر عفو کمال قدرت داری و برای آمرزش مورد امید واری هستی و به در گذشتن از گناه معروفی ، حاجتم را جز در خانه تو محل طلبیدنی و گناهم را غیر از تو آمرزنده ای نیست . حاشا که چنین نباشی! و من چز از تو بر خود بیم ندارم . زیرا که تو ای سزاوار پرهیزکاری و اهل آمرزش.
خدایا بر محمد و آلش رحمت فرست ، و حاجتم را روا کن و مطلبم را بر آور و گناهم را بیامرز و دلم را از ترس ایمن ساز ، زیرا که تو بر هر چیز قدرت کامل داری و آن کار بر تو آسان است .
دعایم را مستجاب فرمای ، ای پروردگار جهانیان.

نیایش در ذکر توبه و طلب آن از خدای متعال (دعای سی و یکم )
خدایا ای کسی که توصیف واصفان از وصفت فرو ماند و ای کسیکه امید امیدواران از تو در نگذرد و ای کسی که اجر یکو کاران نزد تو ضایع نشود و ای کسی که خوف عبادت کنندگان به تو پایان پذیرد و ای کسی که بیم پرهیز کاران به تو منتهی گردد ، این مقام کسی است که گناهان او را دست بدست گردانده و مهارهای خطاها او را پیش رانده اند و شیطان بر او غالب گشته است و از این جهت در برابر امر تو از روی بی مبالاتی کوتاهی کرده و از سر غرور بنواهی تو گرائیده است . مانند کسی که به قدرت تو بر خود جاهل یا ضل و احسان ترا در باره خویش منگر باشد . تا چون چشم هدایتش گشوده گشته و ابرهای کوری از برابرش پراکنده شده ، ظلم های خود را در باره نفس خویش بر شمرده و در موارد مخالت خود با پرودرگارش فکر کرده تا گناه بزرگش را بزرگ و مخالفت عظیمش را عظیم دیده ، پس در حالی که بتو امیدوار و از تو شرمسار بوده به سوی و رو آورده و از سر اعتماد روی دلش را به جانب تو متوجه ساخته . پس از فرط اطمینان و یقین با بار طعمش آهنگ تو نموده در الی که به هیچکس جز تو طمع نداشته ، و از هیچ چیز غیر از تو نمی ترسیده ، پس در حضور تو با حال تضرع ایستاه و دیده اش را از روی خضوع به زمین دوخته و در برابر عزتت با تذلل و خواری سر به زیر افکنده و از سر فروتنی راز درونی خود را که تو بهتر از او میدانی برای تو آشکار ساخته و به آئین خشوع گناهانش را که تو حساب آن را بهتر داری بر شمرده و از مهلکه عظیمی که در عالم علم تو بر او وارد شده و از کار زشتی که او را در دادگاه حکومت تو رسوا ساخته به تو استغاثه کرده ، همان گناهان که لذت هایش روی بر تافته تا سپری شده و وبالش همچنان بر جای مانده تا مزمن گشته است . اکنون من در پیشگاه تو مانند چنین بنده ای هستم که با این اوصاف در حالی پیش تو ایستاده که اگر عقوبتش کنی منکر عدل تو نشود و اگر از او در گذری و بر او رحمت آوری عفو ترا عیب و عظیم نشمارد.
زیرا که تو آن پروردگار کریمی هستی که آمرزش گناه بزرگ در نظرت بزرگ ننماید.
خدایا پس اینک منم که در حال اطاعت فرمان تو در دعائی که به آن امر کرده ای و در حال طلب وفای به عهدت در اجابتی که وعده داده ای بدرگاه تو آمده ام . آنجا که فرموده ای " مرا بخوانید تا شمارا اجابت کنم" .
خدایا پس بر محمد و آلش رحمت فرست و با آمرش خود با من برخورد کن ، همچنان که من با اعتراف خود با تو برخورد کردم ، و مرا از افتادن گاه های گناهان بردار ، همچنان که خود را برای تو پست ساخته ام و مرا در پرده ستاریت بپوشان ، همچنان که در انتقامم درنگ کردی.
خدایا نیتم را در طاعت خود ثابت ساز و بصیرتم را در عبادتت قوی گردان و مرا به اعمالی موفق دار که بوسیله آن چرک گناهان را از من بشوئی و هنگام وفات مرا به ملت خود و ملت پیغمبرت : محمد (ص) بمیران.
خدایا من در این مقام خود به سوی تو باز می گردم از گناهان کبریده و صغیره ام و از معصیت های پوشیده و آشکارم و از لغزش های دیرینه و تازه ام مانند بازگشتن تائبی که خیال گناه در دلش نگذرد و فکر برگشتن به خطا ئی را بضمیر راه ندهد و تو خود فرموده ای – ای پروردگار من – در کتاب محکمت که توبه را از بندگانت می پذیری ، و از گناهان در می گذری و توبه کنندگان را دوست می داری . پس به متضای وعده خود توبه ام را بپذیر و بر حسب ضمانت خود از گناهم در گذز و چنانچه شرط کرده ای محبتت را بر لازم گردان و شرط من با تو – ای پروردگار من – آن است که به آنچه ناپسند تست بازنگردم و ضمانتم آن که به کاری که پیش تو نکوهیده است رجوع نکنم و پیمانم این است که از همه معاصی تو دوری گزینم .
خدایا بر ذمه من غرامت ها و مسئولیت هایی است که آن ها را بیاد دارم و غرامت ها و مسئولیت هایی است که فراموش کرده ام و همه آن ها برابر چشم تو است که به خواب نمیرود و پیش علم توست که فراموش نمی کند. پس در برابر آن ها بصاحبانش عوض بده و وزنش را از دوش من بینداز و سنگینی اش را از من تخفیف ده و مرا از ارتکاب مانند آن ها باز دار.
خدایا ، و من یارای انجام توبه ندارم مگر به نگهداری تو و از گناه ها خود داری نمی توانم مگر به قوت تو . پس مرا به نیروی کافی و عصمتی مانع از گناه تعهد فرمای.
خدایا هر بنده که به سوی تو بازگردد و حال آن که در علم و غیب تو شکننده توبه و بازگردنده به کناه و خطای خویش باشد . پس من به تو پناه می برم از آن که مانند او باشم . پس از آن بتوبه ای محتاج نباشم : توبه ای که موجب محو گناهان گذشته و سالمت از گناه در بقیه ایام عمر باشد.
خدایا من از نادانی خود بدرگاه تو عذر می طلبم و بخش بدی کردارم را از تو می خواهم . پس از روی احسان مرا به کنف رحمت خود در آور و از راه تفضل در جامه عافیت بپوشان.
خدایا من از آن خاطرات دل و نگاه های چشم و گفتگوهای زبانم که مخالف اراده تو یا بیرون از حد محبت تو باشد پیش تو چنان توبه می کنم که هر یک از اعضایم – جداگانه – از عقوبت های تو سالم بماند ، و از قهر و انتقام شدید و دردناکت که بیدادگران از آن می هراسند ایمن گردد.
خدایا پس بر تنهائیم در برابر تو و بر طپیدن دلم از ترس تو و لرزه اعضایم از هیبت تو ، رحمت آور زیرا گناهانم ای پروردگار من – در ساحت تو مرا در مقام رسوایی بپا داشته . پس اگر ساکت شوم ، احدی در باره ام سخن نمی گوید. و اگر وسیله ای یا کفیلی طلبم سزاوار سفاعت نیستم.
خدایا بر محمد و آلش رحمت رست و کرمت را در خطاهایم شفیع ساز و به آئین مهربانی گناهانم را ببخش و مرا به آن چه سزاوار آنم عقوبت مفرمای و دامن احسانت را بر من بگستر ، و مرا در پرده عفوت بپوشان و با من معامله شخص مقتدری کن که بنده ای ذلیل با تضرع و خضوع به درگاه او رفته ، پس آن مقتدر بر او رحمت آورده یا توانگری که بنده ای فقیر نزد او آمده پس آن توانگر او را از خاک برداشته .
خدایا مرا از تو پناه دهنده ای نیست ، پس باید که قدرتت مرا پناه دهد ، و مرا شفیعی به سوی تو نیست پس باید فضل تو شفیعم شود ، و گناهم مرا بهراس افکنده ، پس باید عفو تو مرا ایمن سازد . پس با اینحال که بر زبان راندم ، از جهت جهل به کردار زشت و در اثر فراموشی کارهای نکوهیده پیشینم نیست . بلکه برای آن است که آسمان تو و هر که در آن ساکن است و زمین تو و هر که بر روی آن است ندامتی را که آشکار کردم و توبه ای را که در آن به تو پناه بردم ، بشنود تا مگر یکی از ایشان – برحمت تو – بر پریشان حالیم رحم آورد . یا برای آشفتگی ام بر من رقت کند . پس از جانب او دعائی بمن رسد که از دعای من نزد تو به اجابت نزدیکتر باشد . یا شاعتی دست دهد که نزد تو از شفاعت من استوارتر باشد که نجات من از خشم تو و دست یافتنم به خشنودی تو در طی آن باشد.
خدایا اگر پشیمانی پیش تو توبه است ، پس من پشیمان ترین پشیمان هایم و اگر ترک گناهانت انابه است پس من اولین انابت کنندگانم و ار استغفار سبب ریختن گناهان است پس من پیش تو از مستغفرانم .
خدایا پس همچنان که بتوبه فرمان دادی و قبول آن را ضمانت کردی و بر دعا تحریص و ترغیب کردی و وعده اجابت دادی بر محمد و آلش رحمت فرست و توبه مرا قبول کن، و به نومیدی از رحمتت بازم مگردان ، زیرا توئی پذیرنده توبه گناهکاران و بخشنده بر خطاپیشگان بازگرایندگان.
خدایا بر محمد و آلش رحمت فرست ، هم چنان که به وسیله او ما را هدایت کردی و خدایا بر محمد و آلش رحمت فرست ،هم چنانکه به سبب او ما را رهایی دادی و خدایا بر محمد و آلش رحمت فرست ، چنان رحمتی که ما را در روز رستاخیز و در روز احتیاج به تو شفاعت کند. زیرا که تو بر هر چیز قدرت بی پایان داری و آن برای تو آسان است.

چهل حدیث
معاویه بن وهب گفت شنیدم از حضرت صادق"(ع) که فرمود :
وقتی که توبه کند بنده ای توبه خالص ، دوست دار شود او را خداوند ، پس ستر کند بر او در دنیا و آخرت . پس گفتم : و چگونه بپوشاند بر او ؟ فرمود: به فراموشی اندازد دو فرشته او را آنچه را نوشته اند بر او از گناهان . و وحی می فرماید به سوی اعضای او : کتمان کنید بر او گناهان او را . و وحی می فرماید به سوی بقعه های زمین : بپوشانید بر او آنچه را عمل می کرد بر شما از گناهان . پس ملاقات می کند خدا را زمانی که ملاقات می کند او را و حال آن که نیست چیزی که شهادت بدهد بر او به چیزی از گناهان.13

در بیان قبول توبه ( توبه چه زمان پذیرفته می شود ؟)
بدانکه توبه ای که جامع شرایط بوده باشد در درگاه الهی مقبول است با جماع جمیع علما ء و تصریح آیات و اخبار خدایتعالی می فرماید هو الذی یقبل التوبه عن عباده یعنی خدا آن چنان کسی است که توبه بندگان را قبول می کند و می فرماید : من یعمل سوء او یظلم نفسه ثم یسغفر الله یجدالله غفور ارحیماً هر که عمل بدی کند یا ظلم به نفس خود کند پس توبه کند و طلب آمرزش از خدا نماید مییابد خدا را آمرزنده و رحم کننده و از حضرت رسول (ع) مروریستکه هرگاه اینقدر گناه بکنید که تا آسمان برسد پس پشیمان شوید خدا توبه شمارا قبول فرماید . و نیز از آن حضرت مروریست که پشیمانی کفاره گناهان است و نیز از آن حضرت مرویست که هر که یک سال پیش از مردن توبه کند حق تعالی توبه او را قبول می کند پس فرمود سال زیاد است هر که یکماه پیش از مردن توبه کند حق تعالی توبه او را قبول می فرماید و بعد از آن فرمودماه زیاد است هر که یک هفته قبل از مردن توبه کند خدا توبه او را قبول می فرماید پس فرمود که هفته نیز بسیار است هر که یکروز قبل از وفات تائب باشد توبه او قبول می شود پس فرمود که روز نیز زیاد است هر که توبه کند پیش از آنکه مرگ گلوی او را بگیرد و مرگ رامعاینه به بیند حق تعالی توبه او را قبول می فرماید .
حضرت امام محمد باقر (ع) به محمد بن مسلم فرمود که مومن هر گاه توبه کند گناهان او آمرزیده است پس بعد از توبه و آمرزش عمل را از سر گیرد و آگاه باشید به خدا قسم که توبه نیست مگر از برای اهل ایمان محمد بی مسلم عرض کرد که بعد از توبه عود بگناه کند و باز توبه کند حال او چگونه است فرمود ای پسر مسلم آیا چنان می بینی که بنده از گناه نادم شود و از خدا طلب آمرزش نماید و خدا توبه او را قبول نکند عرض کرد که مکر ر چنین می کند یعنی گناه می کند و توبه می نماید فرمود مومن هر وقت عود به استغفار و توبه کند خدا عود به آمرزش می نماید . مروریست که حضرت آدم ( ع) عرض کرد که پروردگارا شیطان را بر من مسلط ساختی و اورا در عروق بدن من جای دادی در عوض آن چیزی به من عطا فرمای خطاب رسید که ای آدم از برای تو این را قرار دادم که هر یک از ذریه تو قصد معصیتی کنند و آن را مرتکب نشوند چیزی بر آنها نوشته نمیشود و چون مرتکب آن گردد یک گناه بر او نوشته می شود و اگر قصد طاعتی کند و آنرا نکند یک حسنه از برای او ثبت می شود و اگر بکند ده حسنه از برای او نوشته می شود (ع) عرض کرد الهی زیادتر کن فرمود که توبه را از برای ایشان قرار داده امتا نفس ایشان باقی است عرض کرد که اینقدر مرا کافی است .
و حضرت امام جعفر صادق (ع) فرمود که مردی گناه می کند و خدا به جهت آن گناه او راداخل بهشت می کند راوی می گوید عرض کردم به جهت گناه داخل بهشت می شود فرمود بلی گناه می کند پس همیشه از آن گناه خود ترسناک است و نفس خودرا دشمن دارد به این جهت خدا او را به بهشت می برد و فرمود که بنده مومز چون گناه کند هفت ساعت خدا او را مهلت می دهد اگر استغفار کرد چیزی بر اونوشته نمی شود و اگر هفت ساعت گذشت و توبه و استغفار نکرد یک گناه بر او نوشته می شود . و نیز از آن حضرت مروریستکه هیچ مومنی نیست که در شبانه روزی چهل گناه کبیر کند پس پشیمان شود و بگوید : استغفر الله الذی لا اله الا هو الحی القیوم بدیع السموات و الارض ذوالجلال و الاکرام و اسئله ان یصلی علی محمد و آل محمد و ان یتوب علی مگر آنکه خدایتعالی آن گناهان رابیامرزد پس فرمود که هیچ خوبی نیست در کسیکه شبانه روزی زیاده از چهل گناه کبیره مرتکب شود و در اسرائیلیات وارد شده است که جوانی بیست سال معصیت خدا را نمود روزی در آینه نظر کرد دید علامت پیری در موی او ظاهر شده آهی از دل برکشید و گفت خداوند ا بیست سال اطاعت کردم و بیست سال معصیت تو نمودم نمی دانم بازگشت به تو نمایم قبول میکنی ناگاه شنید که قائلی می گوید چون توما را قبول کردی مانیز تو را قبول کردیم پس دست از ما برداشتی ما هم دست از تو برداشتیم و عصیان مارا ورزیدی تو را مهلت دادیم و اگر به سوی ما آئی ترا قبول می کنیم و با لجمله شکی نیست که این درگاه نا امیدی نیست و هرکه رو به آنجا می آورد او را قبول می کنند .
هر گاه در این خانه شبی داد کرد خانه فردای خود آباد کرد
منقولست در بصره زنی بود شعوانه نام که مجلسی از فسق و فجور منعقد نمیشد در بصره که از وی خالی باشد روزی با جمعی از کنیزان خود در کوچه های بصره می گذشت به درخانه ای رسید که از آن افغان و خروش بلند بود گفت سبحان الله در اینخانه عجب غوغائیست کنیزی را به اندرون فرستاد از برای استعلام حقیقت حال آن کنیز رفت و معاودت نکرد .کنیزی دیگر را فرستاد آن نیز رفت و نیامد دیگری را فرستاد و با وتاکید نمود که زود معاودت نن کنیز رفت و برگشت و گفت ای خاتون این غوغای مردگان نیست ماتم زندگان است این ماتم بدکاران و عاصیان و نامه سیاهان است شعوانه که این را بشنید گفت آه بروم و ببینم که در این خانه چه خبر است چون باندرون رفت دید واعظی در آنجا نشسته و جمعی در دور او فراهم آمده ایشان را موعظه می کند و از عذاب خدا می ترساند و ایشان همگی در گریه و زاری مشغول ودر حینی رسید که واعظ تفسیر این آیه می کرد که اذاراتهم من مکان بعید سمعوالها تغیظاً وزفیراً القوا منها مکاناً ضیقاً دعوا هنالک ثبورا یعنی در روز قیامت چون دوزخ عاصیان را ببیند در غریدن آید و عاصیان در لرزیدن آیند و چون عاصیانرا در دوزخ افکنند در مقام ننگ و تاریک و زنجیرهای آتشین به یکدیگر باز بسته فریاد واویلا بر آورند مالک جهنم با یشان گوید زود به فریاد آمدید بسا فریاد و فقان که بعد از این از شما صادر خواهد شد شعوانه چون این را شنید بسیار دوری اثر کرد و گفت ای شیخ من یکی از روسیاهان درگاهم آیا اگر توبه کنم حق تعالی مرا می آمرزد گفت البته اگر توبه کنی خدای تعالی تو را می آمرزد اگر چه گناه تو مثل گناه شعوانه باشد گفت ای شیخ شعوانه منم که من بعد گناه نکنم آن واعظ گفت خدای تعالی ارحم الراحمین است و البته اگر توبه کنی آمرزیده شوی پس شعوانه توبه کرد و بندگان و کنیزان خود را آزاد کرد و به صومعه رفت و مشغول عبادت پروردگار شده و دایم در ریا ضت مشغول بود به نحوی که بدنش گداخته شد و به نهایت ضعف و ناتوانی رسید روزی در بدن خود نگریست خود را بسیار ضعیف و نحیف دید گفت آه آه در دنیا به این نحو گداخته شدم نمی دانم در آخرت حالم چون خواهد بود ندائی بگوش او رسید که دل خوش دار و ملازم درگاه ما باش تا روز قیامت ببینی حال تو چون خواهد بود .
بیامد بدین در کسی عذر خواه که سیل ندامت نشستش گناه
چه شبهه در این که هر که ملازم در گاه او باشد و از خوف او ترک معاصی کند در روز قیامت رحمت الهی او را فرو میگیرد و به درجات عالیه و مراتب متعالیه می رسد .
و نیز نقل است که مردی بود که جمیع عمر خود را به معصیت بسر برده بود و در مدت عمر خود هرگز خیری از او صادر نشده و اصلا ً از هیچ معصیتی اندیشه نمی کرد و صلحای عضر و اتغیای روزگارش از او دوری جستندی و از او نفرت کردنی ناگاه موکل قضا دست بر دامن عمرش دراز کرده ملک الموت آهنگ قبض روحش نمود چون یقین به مرگ کرد و یافت که وقت رحلتش رسید نظر در جراید اعمال خود کرد آنرا از اعمال صالحه خالی دید و خطی که رقم جائی داشته باشد ندید بجوریبار عمل خود نگریست شاخی که دست امید در آن توان زد نیافت عاجزوار آهی از دل بی قرار بر کشید و بی اختیار گفت : یا من له الدنیا و الاخره ارحم لمن لیس الدنیا و الاخره ای آنکه دنیا و آخرت از تست رحم کن بر حال کسیکه نه دنیا دارد و نه آخرت این کلمه به گفت و جان داد اهل شهر بر فوت او شاد شدند و از مردنش فرحناک گشتند و او را در مزبله ای انداختند و خس و خاشاک بر او ریختند و آن موضع را از خاک پر کردند، شب یکی از بزرگان را در خواب نمودند که فلان درگذشتو اورا در مزیله انداختند برخیز و او را از آنجا بردار و غسل ده و کفن کن و بر او نماز کن و او را در مقبره صلحا و اتقیاء دفن کن گفت خداوند ا او بدعمل بود و درمیان خلق ببد کاری و بد نامی مشهور بود چه چیز بدرگاه کبریا آورد که مستحق کرامت وبخشش گردید خطاب آمد که چون به حال نزع رسید در جراید اعمال خودنظر کرد و به جز خطا و معاصی چیزی ندید لهذا مفلس و اربدر گاه ما بنالید و دست در دامن فضل مازد لهذا به بیچارگی و عجزا و رحمت کردیم و گناهان او را از نظر پوشیدیم و از عذاب الیمش نجات دادیم و بنعیم مقیمش رساندیدیم .
ای یک دله صد دله دل یکدله کن مهر دگران را زدل خود یله کن
یک صبح ز اخلاص بیا بر درما بر ناید اگر کام تو از ما گله کن

مناجات توبه کنندگان
بحث تحقیقی را از دعای سی و یکم صحیفه سجادیه شروع می کنم :
خدایا پس درود بفرست بر محمد و آل محمد، و با آمرزش خود به من روی آور ، چنانکه من با اعتراف خویش به درگاه تو روی آوردم ، و مرا از افتاد نگاههای گناهان بردار ، چنانکه خود را برای توپست وذلیل ساخته ام ومرا در پرده رحمت خود بپوشان، چنانکه در انتقام و به کیفر رساندن من درنگ نمودی
علمای اخلاق توبه را از فضائل اخلاقی دانسته اند واز نظر اخلاقی ، توبه ، ضد اصرار برگناه است .
تعاریفی که گویای توبه از لسان علمای علم اخلاق شده عبارت هستند از :
توبه ، عبارت از ترک کردن گناهان در حال ، تصمیم به عمل در آینده ، جبران نمودن آنچه را کهدر گذشته خطا کرده است .
توبه عبارت از پاک کردن دل است از گناه ، و بازگشت از بعد ودوری حق و رجوع به قرب الی الله
توبه به حکم عقلی ، یک عمل واجب فوری است . زیرا در بحث حسن و قبح عقلی می دانیم هر علمی که برای انسان مضر باشد حتی احتمال ضرر هم برای او باشد ، واجب فوری است که از آن دوری گزیند ، بنابراین توبه ، دفع ضرر می کند ودفع ضرر علاوه بر بحث عقلی یک امر فطری هم هست .
الهی حلاوه مناجات با تو باعث می شود که از تمام مواهب و لذات چشم بپوشم و به تو دل ببندم الهی مرا در زمره خاصانت قرار بده و به قدری مشتاقم که ندای ترا با گویش جانم بشنوم والهی اگر خطاها وگناهان ، پشت مرا شکستند ، ولی ترا دارم و اینقدر لذت می برم که یک پشتوانه قوی بنام الله دارم که اگر نفسم ( مراد نفس اماره ) مرا تشویق به عمل قبیح می کند ولی باز به سوی تو می آیم واینقدر می آیم که صاحب بیت و کرم درش را بسویم بگشاید . و به قول مولایم حضرت علی علیه السلامکه فرمود ( بزرگترین افتخارم اینست که بنده خدا هستم )

متن مناجات خمس و عشر ، مناجات توبه کنندگان
1- خدایا ، خطا و گناهان مرا لباس خواری و ذلت پوشانده و دوری تو جامعه عجز و بینوایی بر تنم انداخته است .
توضیح : اصولاً روح انسان چون لطیف است با گناه بیگانه است و چون وجود انسان از دو بعد شخص و شخصیت تشکیل یافته ، اگر با گناه آغشته شود به حکم عقلی ، روح آزرده شده و روی شخص انسان هم اثر ناهنجار گذاشته ، بنابراین نوعی انزجار روحی و شخصی پیدا نموده و دچار شهیلیم می شود . به طوری که مسئله خواری و ذلت همیشه در رابطه با گناه مطرح است نه با عبادت و دوری از خدایا هر معبودی معلول دوری از خود است . این خود همان وجدان می باشد که اگر در مسیر درست حرکت نکند این خودکنترل یا هویت روحی خود را کم کم از دست می دهد و دچار سنت استدراج روحی می گردد . علمای علم اخلاق به این حالت که انسان بر اثر گناه و بدون توبه هویت روحی خود را از دست می دهد تعبییر به اصرار بر گناه نمودند که مراحلی دارد :
مرحله اول _ اگر کسی مرتکب گناهی شود ، در همان حین که عامل به گناه است ، عزم به گناه دیگری کند . مثل اینکه در عین دروغ گفتن ، ناسزا هم بگوید .
مرحله دوم _ اگر کسی مرتکب گناهی شود ، و بعد از آن تصمیم به گناه دیگری ندارد. ولی بعد از اتمام گناه اولی بدون هیچگونه پشیمانی و اظهار توبه ، به گناه دیگری مبادرت ورزد . مثل اینکه دروغی راگفته و تمام شد، بدون پشیمانی و توبه ، بعد هم گناه دیگری را مرتکب شد .
مرحله سوم _ اگر کسی مرتکب گناهی شود ، بدون عزم به گناه بعدی و کنترل نکردن نقس ، بطوریکه در عرف مشهور به شخص گنهکار باشد و بگویند او ، اصرار بر گناه دارد .
در نتیجه : اصرار به عزم معصیت در صورت حاضر نشدن به توبه ، اصرار به گناه است و لباس ذلت به روح انسانی پوشانده و از جاده معرفت خارج می شود .
2- و جنایت بزرگ ( هوای نفس ) مرا دل مرده ساخته ، توای خدا ، زنده گردان به رجوع به سوی تو ای آرزیم .
توضیح : نفوس انسان برای راهبری انسانند و تقسیم بندی آنها بدین صورت است .
1 ) نفس اماره ، انسان را به سوی بدی می کشاند . که اگر انسان به این نفس اهمیت دهد ، دل را می میراند .
2 ) نفس لوامه ، نفسی که انسان را به سوی پشیمانی بعد از گناه می کشاند .
3 ) نفس ملهمه ، نفسی که به انسان ، الهام خیر وشر را میدهد .
4 ) نفس مطمئنه ، نفسی که انسان را به سوی خدا برده و مطمئن از اینست که خدا پشیمان اوست و گناهی از انسان سر نمیزند چون انسان به سوی آرزویش که لقاء خداست رسیده است .
3- ای مقصد و مقصود و مطلوب و آرزوی من ، قسم به عزتت که من کسی که گناهانم را ببخشد غیر تو نمیدانم .
توضیح : اگر غیت اصلی افرینش را خدا بدانیم مسلماً جز او ، کسی را در اجرای اعمال و آمرزش دخیل نمیدهیم . اینست که اگر انسان به توحید عملی برسد ، همه چیز را خدا می بیند و این اثرات و روابط علی و معلولی را (( مسیب الاسباب )) میداند .
اما این قسمت از فراز دعا بر میگردد به حالت (( ندم )) ندم به معنای پشیمانی است . بنده بعد از اینکه مرتکب گناه شد ، مدتی به حالت انحراف و سردی روح در رابطه با مناجات می ماند و این حالیت متوقف است تا جائیکه بنده به حالت ندم برگردد و رجوع به سوی توبه ، متوقف است بر (( علم و یقیین )) که عبد پیدا می کند نسبت به دوری از خدا . در اینجا یک بحث عملی مطرح است و ان اینست که ، بعد از خدا در ارتباط با مسئله درونی است و رجوع به سوی حق یک جنبه عملی دارد . که مربوط به فعل و عمل می شود . پس آنگاه که خسران بعد از خدا برای عبد پیدا شود ( بر اثر یقین که غیر از معبود یکتا کسی نمی تواند گناهانم را ببخشد ) به جائی می رسد که چاره ای جز تسلیم محض به درگاه ربوبی ندارد .
4- و آنکه در هم شکستگیهای امورم را جبران کند جز تو نمی بینم .
توضیح : بعد از ارتکاب به گناه و مبادرت بر آن ، امور روحی انسان در هم می شکند و اثرات روحی در ارتباط با جهان و دنیای ماوراء به هم می خورد . در این فراز فضیلت و رذیلت اخلاقی مقابل هم قرار دارند . از یک طرف شکست روحی و جبران ناپذیری او ، از طرف دیگر به طرف خدا رفتن ولی چگونه ؟
اگر بتوان شکستگیهای روحی را با حیات توبه و عبادت جبران کرد مسلماً به سمت حق رفتن بسیار آسانتر است . در این رابطه یک بحثی داریم درباره (( یقظه )) یقظه نوعی بیداری و دیدن معنوی است جز ترا نمی بینم ، منظور اینست که (( یقظه)) را به من نشان بده . آنگاه که با رقه الهی در دل عبد تابش کند درونش روشن می شود و او را از خواب غفلت بیدار می سازد . و او علم پیدا می کند که آنچه بین او و خدا حائل بود گناهانش بود ه است که تمام امور مادی و معنویش را شکسته است . آنگاه در دل عبد تاملی حاصل می شود و این تالم روحی اگر شدید باشد منجر به توبه می گردد . پس در این حال بنده می گوید ، معبودا ، جز تو را نمی بینم که تمام دردهایم را مرحم بگذاری .
5- من با آه و ناله و کمال خضوع به درگاهت آمده ام و به خواری و مذلت به سویت رو آوردم ، پس اگر تو مرا از در برانی دیگر به چه کسی رو آورم ، و اگر هم تو مرا رد کنی به چه کسی پناه برم ، پس آه از تاسف و حسرت خجلت و افتضاح من و وای از ندوه و غم مصائب و کردار زشت من .
توضیح : آمدن به سوی خدا مراتب و حالاتی دارد که در اینجا مجال بحث نیست . در این فراز تحقیق کوتاهی درباره نظر درونی سوزش است ، آه است . و همین آتش است که در دل و شعله می کشد . در واقع توبه از نظر درونی سوزش است ، آه است . و همین آتش است که در دل تائب شعله ور شده و انسان را می سوزاند . و همین آتش انسان را در طریق تکاملی معنویش سیر می دهد . و همین آتش است که در تمام مسیر انسان تا آنجا که فناء فی الله است ادامه دارد . انسان با این فراز باید به یکی از دو آتش بسوزد :
1 ) یا به آتش توبه در دنیا بسوزد
2 ) یا یه آتش جهنم در آخرت بسوزد
از پیدایش آدم (ع) تا آخر دنیا این مسئله بوده است . تا انسان در این دنیا نقش را نکوبد ، آباد نمی شود ، تا انا نیتش در هم کوبیده نشود ، الهی نمی شود . بنابراین شخص تائب بعد از این مراحل می گوید : خدایا ، من با آه و ناله به درگاهت می آیم و خود را می شکنم ، اگر تو مرا برای به چه کسی روی آورم ؟ با این گفتار کمال معرفت انسان به سوی مبدا متعالی معلوم می شود که غیر از در امید خدا ، هیچ دری کوبیدنش فایده ای ندارد و پناهی غیر از خدا برای من میسر نیست .
پس از عظمت و گذشت خداوند ، از کردارم خجالت می کشم و از غم مصائب و کردار زشت ، به خدا پناه می برم .
در این قسمت هم اشاره ای به تکرار توبه وجود دارد . که بعضی ها از تکرار معصیت و تکرار توبه تصور می کنند که کار از کار گذشته وخداوند نظر گرمش را از او برداشته است ولی این تصور باطل است .
در روایات متواتر داریم که هر چند گناه مرتکب شدی از رحمت خدا مایوس نباش ، بطوریکه بعد از توبه ، شیطان را مغلوب خود کنی . در این فراز گروهی هستند که با معصیت ، حالت ضعف عقلی پیدا می کنند و ارده شان سست می شود ولی در درونشان بر اثر این معصیت می سوزند ( نفس لوامه ) و می گوید ، میترسم توبه کنم شاید نتوانم توبه ام را نگه دارم . در جواب باید گفت : تو نباید اسیر نفس امارت بشوی فوراً توبه کن . حتی علم به این داری که باز هم بعد از توبه مرتکب گناه شوی ، لااقل این حسن را دارد که گذشته ات را پاک می کند . بنابراین این افراد 4 اعمال دل را اگر رعایت کنند توبه شان پذیرفته و خدا آنها را عزیز می کند .
1 ) پشیمانی در دل
2 ) دوست داشته باشد که از گناه اجتناب کند
3 ) بیم از عقاب نسبت به گناه
4 ) امید آمرزش از خدا داشته باشد
6- من از تو درخواست می کنم ای بخشنده گناه بزرگ وای جبران کننده هر شکسته استخوان که ببخشی گناهان مهلک خطر ناک و بپوشانی ز شتیهای پنهانی قضاحت آورم ، و مرا در عرصه قیامت از نسیم خوش عفو و عنایت جدا ساز و از نیکوئی بخشش و پرده پوشش محروم مگردان .
توضیح : در خواست عبد از معبود باید طوری باشد که خجالت هماهش نباشد .
در این درخواست بنده خدا را بخشنده بزرگ و جبران کننده هر شکسته ای می داند . عفو از بزرگان است ، و منظور از هر شکسته استخوان ، شاید هر شکسته فطرت و نفوس انسانی باشد . بنابراین در این فراز برای اینکه بتوانیم از نسیم خوش عفو و از بخشش لایزال الهی بهره ببریم ، تحقیقی درباره تقسیم تائبین داریم :
تقسیم اول : ممکن است شخص تائب بعد از توبه ، حالت خوشی داشته باشد که موفق به توبه شده است . دلیلش اینست که به قدری خود و نفسش را مهار کرده که دیگر به فکر آن گناه هم نمی افتد .
تقسیم دوم : تائب دوم بر اثر توبه ، ممکن است حالت خوشی داشته باشد ، اما دچار درگیریها و تضاد و کشمکش بین گناه و توبه اش است که به این عمل جهاد نفس گویند . ولی با هر سختی که شده ، جلوی نفسش را می گیرد .
اما تحقیق بعدی در رابطه با فراز دعا تقسیم بندی تائبین در رابطه با تصور معصیت است زیرا اینها می دانند چه خطاهائی را مرتکب شده ، بنابراین با عجز از خدا خواهان عفو هستند .
تقسیم اول : کسانی هستند که با یاد آوری معصیت ، ممکن به طرف آن دوباره کشیده شوند . این تائبین حتماً باید معصیت را فراموش کنند و ذکر گناه برای این اشخاص مضر است چون روحشان هنوز به مقدار ابتدائی سلوک الی الله ساخته نشده است .
تقسیم دوم : تائبینی هستند که وقتی بیادگناه می افتند شرمنده می شودند . و یاد آوری گناه موجب حزن آنها می گردد . این افراد در ابتدای طریق سیر و سلو کند .
تقسیم سوم : تائبینی هستند که نسیان ذنوب ، کمال آنهاست. و اینها در منتهی الیه سیر الی الله هستند . زیرا توبه حقائق و سرائری دارد .
7- خدایا سایه ابر رحمتت را بر سر گناهانم بینداز ، و باران لطف و محبتت را بر عیوب و پلیدیهای اعمالم بباران .
توضیح : این فراز از دعا ، کمال است که شخص تائب دیگر به فکر گناه هم نیست ، چه برسد که آنرا انجام دهد. شخص تائب وقتی به این حد از کمال می رسد از خدایش این درخواست را دارد: ( توبه بازگشت است به خدای ، قوله تعالی توبوا الی الله توبه نصوحاً بدانکه علم زندگانی است ، و حکمت آینه و خرسندی حصار ، و امید شفیع و ذکر دارو ، و توبه تویاق ( پادزهر ) توبه ، نشان راه است و سالار بار ، و کلید گنج ، و شفیع وصال ، و میانجی بزرگ و شرط قبولی و سر همه شادی . 14وارکان توبه سه چیز است .
1 ) پشیمانی در دل
2 ) عذر بر زبان
3 ) بریدن از بدی و بدان
پس اگر کسی به این حد از معرفت توبه برسد ، هم سایه ابر رحمت الهی بوسرش است و هم باران لطف الهی عیوب تائب را می شویاند . و از سلب توفیق به توفیق الی الله می رسد .
8- خدایا آیا بنده گریخته به جائی جز به درگاه مولایش رجوع تواند کرد ؟ یا از خشم و غضب مولایش غیر او احدی حمایتش تواند نمود !
توضیح : در این فراز ، شخص تائب باید گوید ، که مولایم کریم است ، خودش فرموده که یاس از رحمت من از معاصی کبیره است . چطور به در خانه او نروم ، باز اگر رحم کند اوست . که او (( راحم من لاراحم له )) او مهربان به کسی است که هیچکس به او مهربان نیست است . او از کژت جودش اسم مبارک خود را (( وهاب بسیار بخشنده )) گذاشته و در ترد حسن ظن عبد مومن است . پس نباید از رحمت واسعه خداوند مایوس شد و تقاعد از توبه بنماید زیرا که باز اگر کار درست شود ، بارو به خدا کردن درست می شود . مگر نشنیده ای :
بازا بازا ، هر آنچه هستی بازا گر کافر و بت پرستی بازا
کاین درگه مادرگه نومیدی نیست صد بار اگر توبه شکستی بازا
حمایت باید از ناحیه خدا باشد ، شاید یکی از کلمات تکراری در نماز که می گوئیم (( ایاک نستعین )) همین باشد که خدایا ما از تو استعانت می جوئیم و ما را حمایت خویش قرار بده .
9- خدایا اگر پشیمانی از گناه ، توبه است قسم به عزتت که من از پشمانانم ، و اگر استغفار و طلب آمرزش کردن موجب محو گناه است بلطفت من از آمرزش طلبانم ، ترا سزد که بر ما عتاب کنی تا باز به لطف آئی و خشنود گردی .
توضیح : این فراز از دعای شریفه مربوطه به کسانی است که به حقیقت دست یافتند و فهمیدند که دوری از گناه هر لحظه از واجبات فوری است لذا می گویند ، خدایا از بین همه پشیمانان، من پشیمانترم چون رسیدم ، و چشیدم که همه چیز از ناحیه توی خدا است . و از بین همه آمرزش طلبان من پیشگام هستم و می دانم تو حنان و منان و و هاب هستی . حال تو مالک مائی ، هر طور که بخواهی با من ، من سر تسلیم فرو می آورم بنده در مقابل مولایش باید ذلیل باشد و تسلیم مطلق . بنابراین این افراد به شهود می رسند ، با اینکه توبه کردند ولی توبه شان توبه بندگی است .
10- خدایا قسم به قدرتت بر من که توبه ام را بپذیر و به حلمت بر عصیانم که از من درگذر و به علت با حوالم که با من به رفق و مدارا و محبت نظر بفرمائی .
توضیح : دراینجا شخص تائب خدا را به صفات ثبوتیه اش قسم می دهد که هم توبه اش را بپذیرد و هم از او در گذرد و هم با نظر محبت به او بنگرد . تمام اینها سرش اینست که توبه ای که نموده ، واقعاً برگشتی مجدد حتی از نظر ذهنی هم نداشته باشد . روی این فراز از کتاب تذکرع المتقین از عالم ربانی حاج شیخ محمد بهاری همدانی قدس سره مطلبی را می آورم :
بدان که لا اشکال در اینکه خداوند جل و علا صحیح از توبه را قبول می فرماید به شرط آنکه : به آب چشم بشوری کثافات معاصی را از قلب ، بعد از بر انگیزاندن آتش ندم را در دل ، و هر قدر تاثیر آتش پشیمانی در قلب بیشتر است اسباب امید بر تکفیر ذنوب و علامت صدق است ، چه اینکه باید حلاوت تشهیات معاصی ، مبدل به تلخی ندم گردد ، تا نشانه تبدل سیئات به حسنات باشد . و همچنین باید قصدش تعلق بگیرد به ترک هر محرمی و اداء هر واجبی در حال ، تدارک کند هر چه را از او فوت شده در زمان گذشته .
آری اگر چنین بود ، می تواند مصداق این فراز از دعا باشد .
11- خدایا ، توئی که دری از عفو را به روی بندگان باز کردی و نامش را توبه نهادی و در کتابت فرمودی : توبه کنید به سوی خدا ، با توبه حقیقی پس عذر آنکه از این درگه دری را روی بندگان گشودی باز کردی غافل است چه خواهد بود ؟
توضیح : در بیان قبول چنین می نویسند : بطور اختصار بدانکه توبه که جامع شرائط بوده باشد در درگاه الهی مقبول است به اجماع جمیع علماء و تصریح آیات و اخبار : پس خداوند فرمود : هر که عمل بدی کند یا ظلم به نفس خود کند توبه کند و طلب آمرزش از خدا نماید خداوند آمرزنده است و رحم کننده . از پیامبر (ص) مرویست که هر گاه اینقدر گناه بکنید که تا آسمان برسد پس پشیمان شوید خدا توبه شما را قبول فرماید وآن حضرت فرمودند : پشیمانی کفاره گناهان است . 15
12- خدایا اگر گناه از من زشت است عفو از تو زیباست .
توضیح : آری ، همیشه عفو از بزرگان است . همینقدر که بیان دل به درگاه الهی داشته باشیم که میدانیم گناه درترد تو جفاست ، اما عفو از درگاهت برای من صفات . پس چرا جفا را به جای صفا انتخاب کنم ، هرگز ! خدایا آن صفای حلاوه عبادت و توبه را به من بچشان . اگر می خواهی محیت و عفو خدا را تحصیل کنی ، دو امر را پیشه خود ساز :
اول : دوام فکر و مداومت بر یاد خدا وتفکر در او ، هر چند گناهی را هم که مرتکب شدیم.
دوم : تحصیل معرفت خدا وپیش نهادن به سوی توبه و تفویت آن ومسلط ساختن معرفت او بر خزانه دل .
13- ای خدای من ، من اولین بنده ای نیستم که گناه کرده از او تو درگذشتی و به درگاه کرمت آمد و به او احسان نمودی ، ای دادرس پوشان دلان ، ای برطرف سازنده غم و رنج و زیان .
ای بزرگ احسان ، ای آگاه از سر بندگان ، ای نیکو پرده پوش بر گناهان جود و رحمت نامنتهای ترا به سوی تو شفیع می گردانم و به جناب تو و مهربانیت تو و تو توسل می جویم .
توضیح : اینها صفاتی است در کمال مطلوب خداوندی که بنده از ته دل او را صدا می زند آری ! برای اینکه این صفات خداوندی تبلوری در وجود مان داشته باشد با حسن نیت به خدا داشت و به او توکل جست و هیچ موثری را غیر از خدا موثر در کاری ندانست .
بار خدایا ، اگر پشیمانی به سوی تو توبه است پس من پشیمانترین پشیمانهایم . و اگر به جا نیاوردن گناه توبه و بازگشت است پس من تحسین توبه کنندگانم ، و اگر در خواست آمرزش سبب ریختن گناهان است پس من به درگاه تو از درخواست کنندگان آمرزشم .16
بنابراین با این فراز می توان گفت : توبه یک امر درونی و قلبی است و با امر درونی به خدا متوسل می شویم .
امام سجاد (ع) می فرماید : بار خدایا ، قصد مرا در فرمانبریت پا بر جا گردان ، و بینائیم را در بندگیت استوار ساز ، و مرا توفیق ده بکارهائیکه به وسیله آن چرکی گناهان را از من بشویند ، و هنگام مرگ مرا به دین خود و آئین پیغمبرت محمد(ص) بمیران .
14- پس دعایم را مستجاب کن و از امیدی که به لطف تو دارم محرومم نگردان و توبه ام را قبول بفرما و خطاهایم را به کرم و رحمتت محو گردان ای مهربان ترین مهربانها
توضیح پایانی : استجابت دعا ، منوط به پذیرش یک توبه کامل است و قبولی توبه هم منوط به پشیمانی قلب است .

توبه از نظر شهید مطهری
توبه عبارت از نوعی انقلاب درونی ، نوعی قیام، نوعی انقلاب از ناحیه خود انسان وبه این جهت است که توبه مختص انسان است .
توبه فقط این نیست که یک لفظ (استغفرالله ربی و اتوب الیه ) بر زبان جاری کند. اصلا توبه از مقوله لفظ نیست بلکه یک حالت روانی و روحی در انسان است که لفظ ( استغفرالله ربی واتوب والیه ) بیان این حالت است نه خود حالت توبه. مثل بسیاری از چیز های دیگر که لفظی راکه ما داریم خود آن چیز و حالت نیست .

کیفیت توبه انسان و پذیرش خداوند
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان جلد 8 ذیل آیه 17 و 18 سوره مبارکه نساء می فرماید:
هر توبه از بنده به سوی خدا ، مساوی با دو برگشت خداوند به سوی بنده می باشد – بر حسب بیان قرآن- زیرا توبه یک عمل پسندیده ای است که محتاج به نیروی محرک است و نیرو دهنده هم خداست پس توفیق کار خیر را اول خداوند عنایت می کند تا بنده قادر به توبه می شود و از گناه خودبر می گردد و سپس وقتی موفق به توبه شد محتاج تطهیر از آلودگی گناهان و آمرزش است ، آن جا نیز بار دیگر مشمول عنایت و رحمت و آمرزش خدا قرار می گیرد این دو عنایت و برگشت خدا همان دو توبه ای هستند که توبه بنده را در میان گرفته اند.
و در قسمتی از شان نزول آیات مبارکه 117 و 118 سوره توبه در تفسیر المیزان چنین آمده : کعب بن مالک ومراره بن ربیع و هلال بن امیه از فرمان رسول خدا تخلف کرده و در جنگ تبوک شرکت نکردند . البته تخلف ایشان از در نفاق نبود بلکه از این جهت بود که مسامحه کردند و بعدا پشیمان شدند. وقتی رسول خدا (ص) برگشت ، خدمت ایشان رسیدند و عذر خواستند ، حضرت با آن ها حرف نزدند و خلاصه حتی یک نفز از مسلمانان هم با آن ها هم کلام نشد حتی بچه ها از آن ها قهر کرده و اعراض نمودند زنان این سه نفر نزد رسول خدا (ص) آمدند و عرض کردند : آیا ما هم باید از شوهرانمانکناره گیری کنیم؟ حضرت فرمودند : نه ولیکن نبایدنزدیک شما بیایند . در نتیجه زندگی در مدینه بر آن ها تنگ شد بناچار سر به کوه نهاده و در قله کوهی جای گرفتند و همه روزه خانواده ایشان برایشان غذا می آوردند تا آن که بیکدیگر گفتند:
حال که همه مردم با ما قهر کرده و حرف نمی زنند ما چرا با خود حرف بزنیم و چرا از مسلمانان تبعیت نکنیم . لاجرم هر کدام به قله کوهی رفتند و دیگر یکدیگر را ندیدند و به همین حال پنجاه روز در کوه مانده و به درگاه خدا تضرع و زاری نمودند و اظهار توبه و ندامت می نمودند تا خداوند رحمن و رحیم توبه شان را قبول نمود و این آیه در حقشان تازل شد.
آری همه چیزمان از جانب الطاف بیکران الهی است تا آنجا که اگر لحظه ای ارتباط مان از مبدا ربوبیت قطع گردد سقوط خواهیم کرد واز آن جا که خداوند رحمان و رحیم نیزهمواره خیر و نیکی بندگانش را می خواهد در این مورد نیز نه تنها به بندگانش توفیق توبه از گناهان را مرحمت فرموده بلکه توفیق پذیرش توبه شان را نیز مرحمت فرموده است . چه ناشکری عظیمی است که از این نعمت های عظیم و نجات بخش از عذاب دنیوی و اخروی با تمام وجود و توان استفاده نگردد.

4- سه نمونه تاریخی ذکر کنید که افراد ناصالح به وسیله توبه به مقامات و درجات معنوی بلندی دست یافته اند.
در این بخش ابتدا به شرح در داستان تاریخی از ابتدای زندگی بشر می پردازیم تا با نگاهی دقیق به ادامه راه بپردازیم :
توبه ملائکه از اعتراضشان در مورد خلق نمودن انسان به پروردگار
بعد از خلق نمودن آسمونها و زمینها و عرش و کرسی و ملائکه خداوند خلق نمود جن و نسناس را در زمین که آنها به مدت هفت هزار سال در زمینها مشغول به معصیت حق تعالی بودند و خونریزی و فساد می کردند .
نسناس( بنا به قول بعضی از اهل لغت حیواناتی بودند شبیه به انسان ) تا آنکه بعد از هفت هزار سال امر شد به ملائکه آسمانها که نظر کنید به زمین و چون نظر کردند و دیدند معصیت های جن و نسناس را غضب بر آنها مستولی شده و شکایت نمودند که ای پروردگار غالب قادر قاهر این خلق ضعیف ذلیل تو همگی در قبضه قدرت کامله ات هستند و روزیت را می خورند و در مملکتت فساد می کنند و این قدر معصیتهای بزرگ به جا چرا بر آنها غضب نمی کنی و انتقام نمیکشی و چرا آنها را هلاک نمینمائی .
پس جواب از مصدر عز الهی رسید من می خواهم از قبل خود در زمین خلیفه و مبلغی خلق کنم که حجته من باشد بر خلایق و به آنها احکام مرا ابلاغ کند و آنها را بطاعت من هدایت از معصیت من نهی نماید و آنها را از عذاب من بترساند پس ملائکه عرضه داشتند ( اتجعل فیها من یفسد فیها ویسفک الدماء و نحن نسبح بحمدک و نقدس لک ) آیا می خواهی بازدر زمین خلق کنی جماعتی را که مثل جن و نسناس معصیت را نموده و خون ریزی و فساد کنند و به یکدیگر حسدو دشمنی و جنگ و عداوت کنند و اگر البته خواهی خلیفه و مبلغی بیافرینی.
پس جواب از حق تعالی رسید ( انی اعلم ما لا تعلمون ) من می دانم چیزهائی را که شما نمی دانید من میخواهم به قدرت کامله خود از جنس بشر شخصی را بیافرینم که از نسل او پیغمبران مرسل و بندگان صالح و پیشوایان و هدایت کننده خلق بیرون بیایند و خلفاء و رساننده احکام من به باقی خلائق من خواهند بود تا آنکه برای هیچ کس عذری برای معصیت نمودنش باقی نماند و حجت را بر همگی تمام نموده و بهانه ای برای کسی در ترک اطاعت باقی نماند و می خواهم جن و نسناس را از زمین دور نموده و در فضا و هوا آنها را ساکن کنم و زمین را از آنها پاکیزه نمایم و پرده بین آنها و بشر قرار دهم تا آنکه طوائف جن و نسناس را نبینند و با آنها معاشرت نکنند که معصیت کردن را از آنها یاد بگیرد و اگر خود آنها معصیت مرا بکنند آنها را با معصیت کاران جن در جهنم خواهم ساکن نمود و اعتنائی به آنها نخواهم کرد .
پس ملائکه از اعتراض خود پشیمان شده و در مقام عذر خواهی بر آمدند و عرضه داشتند پروردگارا امر مبارکت واجب التاعت است هر چه می دانی و مشیت مبارکه خودت تعلق بگیرد بجا بیا ور که ما جاهل و نادانیم ( لا علم لنا الا ما علمتنا انک انت ال علیم ال حکیم ) و از علم و دانش نسیبی نداریم مگر همان مقداری که وجود مقدست به ما بی آموزد و تعلیم فرمائید پس از ان خداوند بر آنها غضب نموده به جهت اعتراضشان و آنها را از عرش به مسافت پانصد سال راه دور نمود ، پس آنها درمقام تضرع و زاری و استغفار و توبه بر آمده و مشغول طواف نمودن بر گرد عرش شده و به حسرت نظر به عرش و اشاره به سوی او می کردند تا آنکه بعد از مد ت طولانی خداوند توبه آنها را قبول نموده و طواف آنها را بر گرد عرش پسندیده .

قبول شدن توبه حضرت آدم (ع ) و زوجه اش
زمانی که ابلیس لعیم موفق به فریب دادن حضرت آدم و حوا شد که ازمیوه های آن شجره ممنوعه تناول کنند حوا به جانب آن درخت رفته و هفت حبه از خوشه های آن درخت گرفته و قدری را خورده و بقیه را برای آدم علیه السلام آورده و آدم آن عهد و پیمان سابق را که با حق تعالی بسته بود که اطاعت ابلیس نکند او را فراموش نموده .
و لذا در قرآن کریم فرمود ( و لقد عهدنا الی آدم من قبل فنسی و لم نجد له عزما ) پس چند حبه از حوا گرفته و تناول فرموده و هنوز به جوفش نرسیده که فوری جمیع لباسهای بهشتی از تنش بیرون و تاج از سرش پرواز نموده و همچنین لباسهای حوا و هر دو عریان شده حتی عورتهای آنها هم ظاهر شده .و در جایی دیگر هم فرموده : ( فوسوس الیه ال شیطان قال یا آدم حل ادولک علی شجره الخلد و ملک لا یبلی فا کلا منها فبدت لهما سواتهما ) 17 پس از آن از تمام موجودات بهشتی از ملائکه و درختها و سنگ و در و دیوارها و حیوانات به یک مرتبه به فریادها و ضجه عظیم بلند شده و همگی خطاب به آن دو بزرگوار نموده با ملامت و اظهار نفرت که ای معصیت کاران دور شوی و آن نبیه مکرم و زوجه طاهره اش به هر طرف دیوانه وار فراری شده و به هر درخت و دیواری که متو سل شدند برای سطر عورت نتوانستند خود را بپوشانند و آن درختها از آنها دور می شدند با فریاد ملامت و سرزنش و خطاب یا عاصی و چنان ترس و فزع و گریه بر آنها غالب شده که مشرف بر حلاکت شدند تا آنکه حوا ناچار شده در زیر درختی نشسته و زانو را در بقل گرفته که شاید به موی سر بتواند عورت را بپوشاند آن هم ممکن نشد و موی سر بالا رفته با خطاب عتاب آمیز و ملامت به آن مخدره و به حدی آن بی بی شیون کنان و گریان و نالان شده که رغت آور شده و آدم علیه السلام هم در بین فرار کردنش به هر طرفی برگهای بزرگ درخت کدو به پایش پیچیده و او را از فرار کردن نگاه داشته با خطاب یا عاصی و ملامت و سرزنش زیاد بر معصیت نمودنش و آن بزرگوار زبانش بند شده و گریه گلویش را گرفته و جواب نمی گفت .
تا آنکه از مصدر عز الهی خطاب و عتاب و ملامت سخت رسیده و در آیه شریفه قرآنیه بیان فرموده پس تمام اعضا و جوارح آن بزرگوار به لرزه افتاده و زبان خود و زوجه اش به معضرت خواستن و اقرار به خطاء خود باز شده پس از آن از مصدر جلال الهی امر شد که آدم و حوا و مار را از بهشت بیرون نموده و به زمین بیاورند ( قال اهبطوا منها جمیعاً بعضکم لبعض عدو ) و دشمنی و عداوت آدم ( ع) و ذریه اش با ابلیس و با مار محکم شده تا قیامت پس جبرائیل (ع) همه آنا را بامر حق تعالی به زمین آورده بعد از آنک مار را عقاب نموده با آنکه دستها و پاهایش را قطع نموده و زبانش را دو شقه و لالش نموده و آدم را ببرک درخت انجیر ستر نموده و عودت او را پوشانیده و باقی بدنش برهنه بود و هم چنین حوا را و خداوند او و هم جنسان او را بجهه خطا و معصیتش و اصرار بر شوهرش به خطا و خوردن آن حبه که معصیت بوده به چند مبتلا نمود .
پس از آن ابلیس لعین هم از آسمانها رانده شده فرار کرده و خطاب غضب به او رسیده که جهنم را از تو و از اطاعت کنندگان تو خواهم سیر و پر نمود و پس از آنکه آدم و حوا را به زمین آورند آدم علیه السلام را در کوهی از کوههای هند میان دریا گذاشته و حوا در مقام توبه از خطاء خود و از فراق و دوری از یکدیگر و غصه بیرون شدن از بهشت شب و روز در سالهای دراز مشغول گریه و تضرع و زاری و توبه شدند تا آنکه سیصد سال به همین منوال گذرانیده و نهرها از آب دیدگان آنها جاری شده و ملائکه آسمانها و حیوانات و پرندها و چرندها برای آنها حزن نموده و اذن از مصدر جلال الهی صادر شده که جبرائیل علیه السلام بر آنها نازل شود و کلمات توبه و توسل بخاتم انبیاء علیه السلام و اهل بیت طاهرینش علیه السلام را به آنها تلقین کند تا آنکه توبه آنها قبول شده و عفو الهی شامل حال آنها شده است .
توبه بهترین عطیه خدا به حضرت آدم علیه السلام
ابن بکیر از حضرت صادق یا حضرت باقر علیهما السلام نقل می کند که فرمود: همانا آدم علیه السلام عرض کرد : پروردگارا شیطان را بر من مسلط کردی و چون خون کهدر رگهایم جریان دارد اورا ددر سراسر وجودم جاری و ساری ساختی، شیطان تمام وجودم را جولان گاه القائات و وسوسه ها و شبهات قرار داده ، پس برای من هم چیزی (عطائی) مقدر فرما.
خداوند فرمود: ای آدم برایت چنین قرار دادم که هر یک از فرزندانت آهنگ گناهی کند برای او نوشته نشود، واگر انجام داد یک گناه بر او نوشته شود.
وهر که آهنگ کار نیک کرد و بدان مبادرت نورزد یک حسنه برای او به حساب آید و اگر انجام داد ده حسنه برایش نوشته شود .
حضرت آدم عرض کرد : پروردگارا برایم بیفزا ، خداوند فرمود: برایت مقدر ساختم که اگر هر یک از فرزندانت گناهی کند و سپس استغفار نماید آن گناه را بر او ببخشایم ، حضرت آدم عرض کرد : پروردگارا برایم بیفزا،
خداوند فرمود: برای آن ها توبه را قرار دادم – یافرمود : نعمت توبه را برای ایشان گستردم- تا آن زمان که نفس به اینجا (اشاره به گلوگاه) برسد . حضرت آدم عرض کرد : پروردگارا مرا بس است. و این چه زیباست هدیه ای است از جانب پروردگار غنی و بی نیاز از همه چیز ، به این موجود فقیر و سرا پا نیاز به الطاف و رحمت های بیگران خدایش و چه نا سپاس بنده ایست که آن که به جای قدر نهادن به این نعمت عظمی و هدیه والا ، از یاد خدا و اطاعت از خدا غافل گشته و خود را به گناه آلوده سازد.

فضل بن عیاض
مردی است که در ابتدا دزد بود. بعد تحولی در او پیدا شد ، تمام گناهان را کنارگذاشت، توبه واقعی کرد و بعدها یکی از بزرگان شد . نه فقط مرد با تقوایی شد بلکه معلم مربی عده دیگری شد در حالی که قبلا یک دزد سرگردنه گیری بود که مردم از بیم او راحتی نداشتند. یک شب از دیواری بالا می رود ، روی دیوار می نشیند و می خواهد از آن پائین بیاید . اتفاقا مرد عابد و زاهدی شب زنده داری می کرد نماز شب می خواند دعا می خواند ، قرآن می خواند و صدای حزین قرآن خواندنش به گوش می رسید. ناگهان صدای قرآن خوان را شنید که اتفاقا به این آیه رسیده بود: الم یان للذین امنوا ان تخشع قلوبهم لذکر الله . آیا وقت آن نرسیده که مدعیان ایمان قلبشان برای یاد خدا نرم و آرام شود؟ یعنی تا کی قساوت قلب تا کی تجری و عصیان تا کی پشت به خداکردن ؟ آیا وقت رو برگرداندن و رو کردن به سوی خدا نیست ؟ آیا وقت جدا شدن از گناهان نیست؟ این مرد که این جمله را روی دیوار شنید گویی به خود او وحی می شد، گویی مخاطب شخص اوست ، همان جا گفت: خدایا آری وقتش رسیده است . الان هم وقت آن است. از دیوار پایین آمد و بعد از آن ، دزدی ، شراب ، قمار و هر چه را که احیانا مبتلا به آن بود کنار گذاشت.
از همه هجرت کرد و دروی گزید. تا حدی که برای او مقدور بود ، اموال مردم را به صاحبانش پس داد یا لااقل استرضاء کرد ، حقوق الهی را ادا کرد،جبران مافات کرد . پس این هم مهاجر است یعنی از سیئات و گناهان دوری گزید.

بشر
در زمان امام موسی کاظم مردی در بغداد بود به نام بشر ، از رجال و اعیان و عیاشان بغداد بود.. یک روز حضرت ازجلوی درب خانه این مرد می گذشت. اتفاقا کنیزی از خانه بیرون آمده بود برای این که زباله های خانه را بیرون بریز. در همان حال صدای تار از آن خانه بیرون آمده بلند بود. معلوم بود که می خوارگان در آن جا مشغول میخوارگی و خوانندگان و آوازه خوانان مشغول آواز خوانی هستند . امام از آن کنیز به طعن و استهزاء پرسید: این خانه ، خانه کیست؟ آیا صاحب این خانه بنده است یا آزاد؟ کنیز تعجب کرد و گفت: آیا نمی دانی ؟ خانه بشر یکی از رجال و اعیان است او می تواند بنده باشد! معلوم است که آزاد است! امام فرمود: آزاد است که این سرو صداها از خانه اش بیرون می آید اگر بنده بود که اوضاع این طور نبود. امام این جمله را فرمودند و رفتند. اتفاقا بشر منتظر بود که کنیز برگردد. چون او دیر برگشت از او پرسید : چرا دیر آمدی ؟ گفت: مردی که علائم صالحان و متقیان در سیمایش بود و آثار زهد و تقوا عبادت از او پیدا بود ، از جلوی درب خانه عبور کرد ، چشمش که به من افتاد سوالی کرد من هم به او جواب دادم. گفت چه سئوالی کرد؟ گفت او پرسید صاحب این خانه آزاد است یا بنده ؟ من هم گفتم آزاد است . او چه گفت ؟ او هم گفت بله که آزاد است ، اگر آزاد نبود که این طور نبود! همین کلمه این مرد را تکان داد. گفت کجا رفت ؟ کنیز گفت: از این طرف رفت . بشر مجال این که کفش به پا کند پیدا نکرد ، پای برهنه دوید و خود احساس کرد که این مرد باید امام کاظم (ع) باشد. خود را خدمت امام رساند و به دست و پای ایشان افتاد و گفت : ا از این ساعت می خواهم بنده باشم ، بنده خدا باشم و از غیر خدا آزاد باشم. همان لحظه به دست امام توبه کرد ، یعنی در همان لحظه از گناهان دوری جست ، کناره گیری کرد تمام وسایل گناه را بدور ریخت و به گناهان پشت و به طاعت رو کرد.

ابی لبابه
یکی از ستونهای بسیار مهم و با فضیلت مسجد النبی ( ص ) که سابقه درخشان در صدر اسلام دارد و به سبب این ستون و حادثه ای که بر آن اتفاق افتاد خداوند آیاتی مبنی بر پذیرش توبه گنه کاران نازل فرمود این رخداد چنین بود که ( ابولبابه ابن عبدالمنذر )یکی از بزرگان اوس ، یکی از بزرگان اوس ، هنگام غزوه بنی قریظه به درخواست یهودیان به عنوان مشاور نزد آنان رفت تا هشدار رسول خدا (ص ) مبنی بر تسیلم و اخراج ایشان از مدینه به علت پیمان شکنی به اطلاع آنان برساند ابولبابه در مجلس مشاوره پس از مشاهده گریه وزاری زنان و کودکان یهود به رقت آمده و خود سرانه با اشاره دست به گلوی خود به آنان فهماند که اگر تسلیم شوید مسلمانان همه شما را خواهند کشت وی بیدرنگ از این اقدام پشیمان شد و در بازگشت سوگند که هرگز در سرزمینی که در آن به پیامبر (ص) خیانت کرده است دیده نشود ابولبابه یکسره به مسجد النبی (ص) آمده و خود را به یکی از ستونهای مسجد بست تا شاید خداوند از کردار زشت او بگذرد و یا مرگ او را برساند او در مجموع شش شبانه روز به آن ستون بسته شده بود در این مدت تنها همسر او برای اقامه نماز دستان وی را باز می کرد تا نماز گذارد و دوباره اورا به ستون می بست اصحاب پیامبر (ص) نزد آن حضرت رفته و از او خواستند تا از گناه ابولبابه درگذرد رسول خدا (ص) نیز فرمود اگر او پیش می امد از خداوند برای او طلب آمرزش می کردم اما اکنون مستقیما به خداوند پناه جسته است و باید از جانب او مورد عفو و بخشش قرار گیرند سرانجام به هنگام سحر خداوند توبه ابی لبابه را با نزول این آیات پذیرفت . سوره توبه آیه 102و بعضی دیگر از آنان به گناه نفاق خود اعتراف کردند که عمل صالح و ناشایست هر دو را به جای آورده اند باشد که خداوند توبه آنان را بپذیرد که البته خداوند آمرزنده و مهربان است . پیامبر (ص) آن شب خندان و شاداب بر پا خواست ام سلمه همسر رسول خدا از علت شادمانی آن حضرت پرسید جواب شنید توبه ابولبابه قبول شده وقتی خبر آن به گوش مسلمانان رسید به سوی مسجد شتافتند تا وی را آزاد سازند ولی او اجازه نداد و گفت باید رسول خدا (ص) با دستهای خود مرا باز کند پیامبر گرامی (ص) نیز به مسجد آمده و او را باز فرمودند از آن روز این ستون به ستون توبه یا ابولبابه مشهور گردید .
بعضی دیگر از مورخان ماجرای ابولبابه را به غزه تبوت مربوط دانستند و گویند وی همراه چهار تن از یاران خود به نامهای ( مرداس ، اوس بن هزام ، تلعبه بن ودیعه ، کعب بن مالک ) به علت هرس و آزمندی به موقع در جنگ تبوک که درخارج از مرزهای اسلامی صورت می پذیرفت حضور نیافتند ولی بلافاصله او و دو تن دیگر به نامهای اوس بن حزان و ثعلبه بن ودیعه از کرده خود پشیمان شده و گفتن چگونه ما در وطن و خانه خود آسوده باشیم و پیامبر (ص) و سایر مسلمانان در گرمای سوزان به نبرد با کفار بپردازند ؟ آنگاه از این کوتاهی و قصور به درگاه خداوند توبه کرده و خود را به یکی از ستونهای مسجد بستند لذا آیه (و آخرونَ اعترفو به ذوبوبهم )
در شان دونفری که توبه نکرده بودند نازل شد .

فصل دوم
ادامه راه بعد از توبه
از شیرین ترین میوه های دینداری نیایش و عبادت خداوند می باشد ، قلوب آدمیان در طول حیات همواره جستجوی آرامش و قرار است و دایم مرغ دل را به این سو و آن سو پرواز می دهد ، اما آشیانی نخواهد یافت و تنها در آغوش حق خواهد آرامید ، به تجارب و یافته های تاریخی از آغاز آفرینش همواره نیایش و راز و ارایه نیاز به درگاه آفریدگار بی نیاز جزء اساس و بنیان های زندگی انسان بوده است
هیچ دین و آیینی نیست که از نیایش و دعا به بارگاه قدس حق تهی باشد در همه ادیان ، به خصوص ادیان الهی بخش هایی ا زآموزه ها و دستورا ت دینی به دعا و نیایش اختصاصی یافته است . این امر بیان کننده یک کشش درونی آدمیان به حق تعالی است .
همه متدینان و مومنان به مذاهب و ادیان به خصوص شریعت جاوید اسلامی عقیده راسخ بر آن است که نیایش ، دعا و عبادت مایه ی آرامش و اطمینان بخش امید و شوق به زندگی است .
از دیدگاه بسیاری از روانشناسان و جامعه شناسان عبادت و نیایش موجب نگرش مثبت به زندگی و کاهش ناهنجاری ها وفاق جمعی می گردد .
این دست آورد نیکو و شیرین در سایه عبادت و نیایشی حاصل می آید که با ادراک و توجه و یاد حق همراه باشد و هرچه را به ادراک و با فقر و نیازمندی به حمایت و توجه خداوندی همراه گردد ، توکل ، خضوع و آرامش میهمان دایمی آدمی خواهد گردید آدمی بی خدا ، خود به دام وددی مانند خواهد بود که ا زآرامش ، شیرینی ، شوق ، امید و نیکی بهره ای نخواهد برد .
هیچ گنجی بی دد ودام نیست
جز به خلوت گاه حق آرام نیست
رسالت و وظیفه همه دست اندرکاران عرصه فرهنگ و تبلیغ دینی و مروجان شریعت اسلامی و خیر خواهان جامعه است که در غوغای حراج شرافت انسانی و بازار وفور عرضه غفلت و شهوت در دنیای کنونی ، به احیای کشش های درونی نونهالان وجوانان و جهت دادن آنان به سمت جذبه های متعالی و کمالات معنوی همت گمارند ، و از همه توان و استعدادها و امکانات برای ایجاد پیوندهای قلبی و آرامش دایمی آدمیان درنزدیکی به محضرقدس ربوبی بهره گیرند .
امروز بر اساس یافته های محققان یکی از مشکلات اجتماعی و فردی نسل نو با همه خوبی ها واستعدادهای قابل تحسینش ، یاس و اضطراب است که دل مردگی و پریشانی و کسالت و … ثمره های این معضل است ، ما بر این عقیده ایم که یکی از راه های اساسی برای رفع یاس ئ سرخوردگی و بی هویتی پیوندهای آنان با حقیقت مطلق ، منشای نیکی ها ، خداوند متعال است .
د رآیات و روایات فراوان آمده که دعا در رفع گرفتاری موثر است و در برخی روایات صدقه هم به عنوان مکمل ذکر گردیده است . و در حدیثی آمده که ( هر کسی بسیار دعا و استغفار نماید ، خداوند برایش از هر غمی گشایشی و ا زهر تنگی ، را ه خروجی قرار می دهد و از جایی که اصلا به حساب نمی آورد به او رزق می دهد .)
مولوی هم ذکر استغفار را که یقینا اثر های نیکویی به بار خواهد آورد ، می ستاید و بر این کلام قرآن ( غافر /60 ) سخت اعتقاد دارد که خداوند دعا را با بشارت خود ، یعنی با وعده های خود که گفته ( دعای شما را مستجاب خواهم کرد .) به اجابت می رساند .
( دعا ) به معنی (دعوت )وخواندن است و منظور از آن ( خواندن و دعوت کردن خداوند است به سوی خود ). و به عبارت دیگر ایجاد ارتباط با خدا است برای تامین مقصودی که ، معمولاً غیر از خدا ، قادر به انجام آن نمی باشد . ذیلاً نکاتی را پیرامون این امر یادآور میگردد:
شعرای ایرانی نیز اکثراً به این امر اشاره دارند و اشعار بسیاری نیز سروده اند که ا زآن جمله حافظ می فرماید :
ـ هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ
از یمن دعای شب و ورد سحری بود
ـ حافظا در کنج فقر و خلوت شبهای تار
تا بود و ردت دعا و درس قرآن غم مخور
ـ فقر ظاهر مبین که حافظا را
سینه گنجینه محبت او است
ـ حافظ هر آنکه عشق نورزید و وصل خواست
احرام طوف کعبه دل بی وضو ببست

و سرانجام ، از خدا بخواهیم که درهای درک معارفش را بروی دیدگان ما بگشاید و ما را شایسته برخورداری از مراقب فضل خود بگرداند .
نیایش به آن حالت روحی گویند که میان انسان و معبودش رابطه انس ایجاد نموده وکشش برقرار می سازد .
درک ما ، مشاعر ما، تخیل ما ، تفکر ما ، وجدان با عظمت تر از جهان هستی ما ، همگی و همگی در حال نیایش در هم می آمیزد و اقیانوس جان ما را می شورانند ، این هیجان و شورش آنچنان هماهنگ و با عظمت و جدی انجام می گیرند که نه تنها درون ما را از هرگونه آلودگی ها پاک می کنند بلکه احساس می کنیم که نور خداوندی درآن فروزان گشته است .

ابعاد نیایش دراسلام
ابعاد نیایش در اسلام دارای دو بعد و بخش می باشد جالب ترین و شیواترین بخش دعا بعدی است که در آن نیایش گر با خطاب به خداوند صفات ، مقام ، ذات خداوند و رابطه خداوند با کائنات و انسان و رابطه انسان با خداوند ، کیفیت اداره و تد بیر و عظمت و صفا بزرگ خداوند ، به زبان دعا کننده بیان میشود ، این مضامین سرشار ا زآموزه های پر نغز دینی است به طوری که اگر خطاب ها را برداریم یک کتاب فلسفی و بنیان ها ی معرفتی درباره خالق متعال میشود .
در این بخش ، دعا کننده د رمقام طلب ا زخداوند نیست ، فقط د رحال خواندن وترنم و انس با معبود است و تلقین ربوبیت و صفات خداوند و تلقی و درک آن معانی ژرف با تمام وجودش می باشد .
بعد دیگر دعا ، بعد طلب و خواستن بنده ا ز خداوند است ، خواهشی است از محضر ربوبی در طلب خواهای پسندیده ، فضیلت های انسانی، تامین سعادت و نیکبختی فردی و جمعی و اجتناب از روی آوردن به نیازمندان و بندگان که این یک رسالت و آموزه ی بزرگ تربیتی و اخلاقی است و منشور زندگی اجتماعی می باشد .

ارکان و عناصر دعا در اسلام
عناصر تشکیل دهنده و زیبایی بخش به دعا در اسلام عبارتند از:
1ـ فصاحت و بلاغت زبان : متون دعاهای اسلامی از زیباترین متون ادبی و هنری و عالی ترین نثر درزبان است و این نشان می دهد که اسلام به زیبایی و ارزش هنر ، البته هنری که در خدمت تکامل روح بشری باشد نه تنها اهمیت می دهد بلکه فراوان به اهمیت دادن به آن و به کار گیری آن دستور می دهد
نمونه بارز این زیبایی و فصاحت و بلاغت دعای جوشن کبیر است که از طریق امام سجاد (ع ) از رسول الله ص نقل شده است .
2ـ عنصر فکری و عقیدتی در دعاهای اسلامی
تمامی متون دعاهای اسلامی همواره مشهون از معارف ناب در مبدا و معاد و اصول اخلاقی و حقوق افراد نسبت به هم و بیان ایده های متعالی اولیاء الهی در حیات معقول و معنوی انسانی است . دعای ائمه ( ع) حاوی زیبا ترین مفاهیم و معانی عرفانی در قالب ظریف ترین کلمات و عبارات است . نمونه شیوای آن دعای کمیل است که عطای شور انگیز علی (ع) به یکی از صمیمی ترین یاران خویش ( کمیل ابی زیاد نخعی ) است .
3ـ موسیقی خاص کلامی
هر دعا سه آهنگ جدا از هم دارد . آهنگ کلمه ، کلمات از نظر اشتقاق و سجع با هم هماهنگی دارند و نیز هر کلمه از نظر حروف تشکیل دهنده اش دارای آهنگ حساب شده ای است .
4ـ عنصر سیاسی و اجتماعی در دعاهای اسلامی
عنصر سیاسی در بسیار از دعاهای شیعه ملحوظ است ، قرار گرفتن شیعه در یک وضعیت خاص سیاسی و در نهایت عسرت از زمان امام چهارم (ع) ، امکان هر گونه مبارزات علنی و تشکیلاتی را غیر ممکن می ساخت ، در زمانی که به هیچ تلاش نظامی و اجتماعی و سیاسی برای مبارزه با حکومت امیدی نیست و حتی ممکن است این وضعیت هولناک منجر به فراموش شدن آرمانها و اهداف و راه مبارزاتی و جهاد امام حسین (ع) بینجامد ، یک نظام فکری در دعا در چنین زمانی شکل می گیرد و به شکل یک پناهگاه و کمین گاه برای حمله به دستگاه حاکم در می آید و امام چهارم مسئولیت خویش را در ترویج مبانی دینی و نشر افکار عدالت خواهی و دین مداری در قالب دعا بیان می دارد . که هم ماندنی است و هم بیان مظلومیت و هم دلنشین و جاذب و باعث نگهداشت تعهد در مردم است .
صحیفه سجادیه نمونه بارز این سبک دعاست . که در آن کیفیت اعتقاد و ایمان به مبدا و اصول انسانی و امامت و مبارزه با ظلم و نیرنگ را با موثر ترین زبان بیان می کند .

5ـ اهداف و انواع نیایشگران
نیایش دارای مراتب و درجاتی است ، از طمع به بهشت و ترس از جهنم تا شوق لقای پروردگار و رضایت خداوند متعال مراتبی اند که در معارف اسلامی به آن اشاره شده است . چنانچه امام علی ابن ابیطالب (ع) می فرمایند : (( گروهی از مردم خدا را عبادت می کنند برای طمع بهشت ، این عبادت از نوع تجارت است . گروهی دیگر از ترس جهنم ، اینها کارشان شبیه کار بردگان است که از ترس شلاق ارباب ، تلاش می کنند و قوم دیگر نه به خاطر بهشت و ترس از جهنم ، بلکه سپاس گزارانه عبادت می کنند ، و این عبادت آزادگان است . ))
کمال عبادت در آن است که آدمی با گرایش و دانش درونی به آن رو می آورد .
چنانچه رسول (ص ) خدا می فرمایند : (( بهترین مردم کسی است که به پرستش و نیایش عشق بورزد )) .
و ثمره این عبادت باید دریافت و درک حظور محضر ربوبی باشد که این درک به انقطاع از غیر خدا و محبت می شود .

اثرات دعا
تاثیر دعا در رفع گرفتاریهای روحی و حتی جسمی قابل انکار نیست . امام علی ( ع ) می فرمایند : (( آن کس که به شدت گرفتار دردی است نیازش به دعا بیشتر از تندرستی است که از بلا در امان است )) .
دکتر ( الکسیس کارل ) در کتاب نیایش به اثرات دعا و نیایش در جسم انسان تصریح می کند و می گوید : مطالعات جراحی فزیو لوژی و تحقیقات و آزمایشات لابراتواری درباره احیاء بافتها و التیام جراحات ، که روزگاری است به آن سرگرم است ، به وی ( نویسنده ـ کارل ) اجازه داده است که بعضی تاثیرات درمانی نیایش را ارجمند بداند . او تنها از مسائلی سخن می گوید که یا خود تحقیق کرده و یا از مردانی که شایستگی تحقیقات دقیق و آزادانه ای داشته اند اقتباس نموده است .
نیایش و دعا در اسلام با نگرشی فراگیر ،عرصه های مختلف اجتماعی ، سیاسی و ابعاد مختلف حیات بشری ممتاز می گردد ، د رمسیحیت دعا ا ززندگمی و کشمکش های اجتماعی ب عزلت ، گراییده است .
اما دراسلام علاوه بر جنبه های عرفانی ، جنبه های اجتماعی در بیان دردها و خواسته ها و سایر ابعاد را مورد توجه قرار داده است .به همین جهت نیایش و ادعیه اولیای الهی همواره علاوه با بازگویی روابط روحی و عاطفی آنان با خداوند ، به آموزش بنیان های معرفتی و شیوه های زندگی معنوی و عقلانی نیز می پردازد بنابراین دعا در شریعت اسلامی تنها وسیله ای برای طلب نیست . بلکه مجموعه از آموزه های علمی و اخلاقی است ، نمونه کامل و جامع این نوع دعا ، صحیفه سجادیه مجموعه دعاهای روایت شده ا زامام سجاد (ع) است که قرآن صاعد و (اخت القرآن )و (زبوز آل داود ) لقب گرفته است . امام سجاد (ع) در آن اصول اعتقادی تشیع و شئون اجتماعی و فردی و عبادتی با زیباترین بیان تبیین نمودند .
آن امام نیایش را گرایش درونی آدمی و جوشش درون مایه های فطری انسان ها که به سوی رفیع ترین جایگاه قدس معنوی می داند ، تا او را به سوی آن جایگاه ارتقا دهد .

جایگاه نیایش گران
براساس تعالیم اهل بیت و تجارب مومنان ، نیایش و معرفت همواره روابطی دو سویه دارند یعنی ، اگر گرایش دون آدمیان در نیل به کمال و باریابی به تعالی با معرفت همراه گردد ، صعودی مضاعف و ارتقایی شایسته می یابد و از آن سو ، نفس نیایش آدمیان سبب تجلی فیض رحمانی و ربوبی بر جان و روح نیایشگران می شود که معرفتی ناب و خالص ا زبهره های گوارای آن خواهد بود .
و معرفتی که حضور دایم قدس ربوبی را در همه عرصه های حیات مشاهده خواهد کرد و همه آنات و لحظه های حیات او به کرنش و نیایش و یاد آن معشوق سرمد بدل خواهد گشت و با این حال و شور و شعور است که لحظه ای غفلت را گناهی بزرگ می شمرد و همواره خود را نسبت به درک کامل و نسبت به جمال ربوبی قاصر می یابد ، دایم در تضرع و خشوع و انابه است .
بنابراین نیایش علاوه با بازگویی نیاز آدمیان ، حکایت گر احساس کاستی ها و ادراک ربوبیت خداوند در هستی است بعضی حقیقت عبادت و جوهره عبودیت و نیایش همان ربوبیت خداوند متعال است .
رهیافت عارفان به نیایش
امام خمینی به عنوان فقیهی متاله و عارفی وارسته دعا و نیایش را منشا حرکت و رهایی ازظلمت و توجه به خدا می داند (همین تو جهات به خدا انسان را به مبدا غیبی متوجه می کند ، این توجه به مبدا موجب می شود که انسان علاقه اش به خود کم شود و نه تنها مانع فعالیت نمی شود بلکه فعالیت هم می آورد … ادعیه انسان را از ظلمت نجات می دهد ).
علامه طباطبا یی نیایش را سازنده می داند که همراه با نیاز و توجه قلبی باشد :(دعا کننده باید خدا را به طور حقیقی بخواند و زبانش با دلش همراه باشد و نیایش با نیاز توام ، نه این که صرف زبان ولقلقه وعادت باشد ).
از نگاه شهید مطهری (ره) نیایش راستین به مشاهده لطف الهی و تماس مستقیم با ذات حق تعالی منجر خواهد شد ( دعا کننده ، لطف خاص الهی را می بیند آثار استجابت دعای خود را مشاهده می کند … از این مرتبه بالاتر در دعا ، این است که بنده مستقیماً خود را با ذات حق درتماس و دیگر خودی نمی بیند، فعل و صفت وهمه چیز را در او می بیند).
مرحوم دکتر شریعتی نیایش را نشان معرفت آدمیان به خودآگاهی و عشق به رستگاری می داند ( نیایش عبادت است از تجلی دغدغه و اضطراب انسان زندانی مانده در خویش که به زندانی بودن خویش آگاهی یافته و آرزوی نجات و عشق به رستگاری ، او را بی تاب کرده است ، نیایش تجلی روح تنها و تنهایی است).

حال که روح را از این همه زیبایی سیراب نمودیم ،
سر به سوی آسمانها برداشته ،
خدای بزرگ را بیش از همه ستایش می کنم .
1 – آیه 31 سوره نجم
2 اصول کافی ج 2 ، صفحه 435 کتاب ایمان و کفر باب توبه حدیث 10
3 خدا از همه بهتر مکر می کند (سوره آل عمران /54)
4 پیامبر فرمود : فرزند آدم پیر می شود و دو چیز با او می ماند : حرص و آرزو.
5 اربعین شیخ بهایی ص 332 حدیث 38
6 همانا خداوندتوبه کنندگان را بسیار دوست دارد . (بقره /222)
7 (همزه / 7)
8 نهج البلاغه ، ص 1271 ، حکمت 409
9 چاره آن دل عطای مبدلیست داداو را قابلیت شرط نیست . (مثنوی ، دفتر پنجم ، بیت 1537)
10 اربعین ، شیخ بهایی ، ص 332 حدیث 38 مراه العقول ، ج 11 ص 295 ، کتاب ایمان و کفر باب توبه

11 کشف المراد فی شرح الاعتقاد .ص 264
12 جنبده ای نیست مگر آن که زمام او به دست حق است. (سوره هود آیه 60)
13 اصول کافی ج 2 ، صفحه 430 کتاب ایمان و کفر باب توبه حدیث 1
14 – کتاب صد میدان از خواجه عبدالله انصاری ، در باب مقام توبه ص 17 و18
15 – معراج سعاده از ملا احمد نراقی
16 – دعای 31 از صحیفه سجادیه
17 _سوره طه
—————

————————————————————

—————

————————————————————

2


تعداد صفحات : حجم فایل:287 کیلوبایت | فرمت فایل : WORD

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود