تارا فایل

بررسی حکمت امام علی




الحکمه137 الصدقهوالرزق صدقه راه نزول روزی

وَقالَ عَلَیهِ السَّلام:اٌستَنزِلُوا الرَّزقَ بِالصَّدَقَهِ .
ودرود خدا بر او فرمود:روزی را با صدقه دادن فرود آورید.

صدقه
صدقه در لغت :آنچه به حکم شرع و مسکین دهند را در راه خدا
معانی صدقه:به چیزی که انسان از اموال خود در راه خدا بدهد صدقه
می گویند ولی در اصل صدقه هم شامل واجب و هم شامل مستحب می شود.
صدقه دو بعد دارد:مالی وغیر مالی
صدقه مالی از نقد: درهم – دینار -طلا و جواهر – نقره – کتاب – فرش – لباس –
ظرف زمین ازابراز فنی- خوراکی – آشامیدنی وغیره که انسان قسمتی از مال
خودرا جدا کند وتبرعاً با نیت خالص و قربت در راه خدای منان به صورت
بخشش به دیگری انفاق کند

"سخن نیکو بهترین صدقه"

شاخص ترین عضو از اعضا بدن انسان در جهت اعطا صدقات پاک و صالح
با گفتار شایسته و زیبا همان زبان است در این رابطه
پیامبر گرامی(ص)فرمود:برترین صدقه (بدنی)صدقه زبان است گفته شد
یا رسول الله صدقه زبان چیست؟با گفتار مناسب میتوان واسطه شود و کسی را که
در بند اسارت و زندان است نجات بخشد ،یا از ریختن خون ناحق و ناروا ممانعت
نماید.یا معروف و عمل روشن نیکی را به برادرت ارائه دهد یا مکروهی را از او
بر طرف سازد یا کلمات صلح آمیز بین افراد سازش برقرار نماید.
"تاثیر صدقه پنهانی"
امام زین العابدین در دل شب انبان نان را بر پشت مبارک خود بر میداشت و
فقرای مدینه تصدق می فرمود به گونه ای که او را نشناسد ،می فرمود صدقه
پنهانی غضب یزدانی را فرو میریزد.
"عقوبت امساک از صدقه "
"مَلعونٌ ملعونٌ مَن وَ هَبَ الّلهُ لَهُ ما لا فَلَم یَتَصَدَّق مِنهُ شَیءٍ"
"معلون است ،معلون است کسی که خداوند مالی به او عطا و بخشش کند و به قدر
توان چیزی از آن عطاء الهی تصدق و انفاق نکند".

"خواص صدقه در اوقات شب و روز"

"تاثیر صدقه صبحگاهی"
امام صادق علیه السلام فرموده:کسی که هنگام صبح (با نیت خالص)صدقه ای
بدهد (به برکت آن صدقه )خداوند نحوست آن روز و شومی او را بر طرف
می نماید.چه زیباست که شب در اندیشه صبح دیگران بوده و غافل از آنان نباشد
"خاصیت صدقه در اول روز"
امام صادق (ع)فرمود :کسی که تصدق کند به صدقه ای خالص در اول روز
(یعنی بعد از صدقه صبح)خداوند متعال به برکت آن صدقه دفع می نماید
از صاحبش هر شری که (بر اثر گناه او مقدر شده)که از آسمان به سوی
زمین برای او فرود بیاید.
پرداخت صدقه اول شب
امام صادق (ع)در جهت خاصیت آن فرموده :کسی که اول شب صدقه ای خالص
را در راه خدا پرداخت کند خداوند متعال به سبب آن صدقه دفع می کند از او هر
شری که (بر اثر وضعی گناه او در آسمان)مقدر شده که آن شب از آسمان برای او
نازل شود و به همین گونه شری مقدر شده در زمین به او وارد شود. صدقه نزد
پروردگار منان سبب میشود که نزول شر از آسمان و شمول شر از زمین از آن
شب از او دفع می شود"
امساک اغنیاءٍ در صدقه عامل فقر است
"اِِنَّ الّه سُبحانَهُ فَرَضَ فی اموال الاغنیا . اَقواتَ الفُقراءِ فَما جَاعَ قَصیرٌاِلاّ بما مُتَّعَ بهَ
غَنٌّی والّله-تَعالی جَدُّه-سائلُهمُ عَن ذلِک"
"به راستی که خداوند سبحان فرموده: در اموال اغنیاء قوتها و نیازمندی ها و
کمبود مشروع فقرا را ونیست فقیر گرسنه ای جز این که مالداری در حد وشان
خویش منع و خودداری نموده از دستگیری و انفاق در حق او و خداوند منان
فردای قیامت از اغنیاء حق فقر ا را مطالبه خواهد نمود".

الحکمه 140 القناعهوالغناء قناعت و بی نیازی
وَقالَ عَلَیهِ السَّلام:ما عالَ مَنِ اٌقتَصَدَ
و درود خدا بر او فرمود:
آن که میانه روی کند تهی دست نمی شود.
قناعت
قناعت ، راه خوشبختی
قناعت ، از فضیلت های مهم اخلاقی و صفات پسندیده انسانی است که از گرفتار
شدن به رذیلت دنیا دوستی که ریشه همه خطاهاست جلوگیری می کند .
در رهنمود های اولیای الهی با تعابیر مختلفی از فضیلت و ارزش قناعت سخن
به میان آمده و تاکید شده است که خوش ترین زندگی را کسی دارد که به صفت
قناعت آراسته است وگرنه انسان های حریص و آنهایی که در تمام لحظات
زندگی به دنبال تحصیل ثروتند اگر تمام دنیا را به آنها بدهند سیر نمی شوند و در
نتیجه لحظه ای در زندگی از آرامش و آسایش بر خوردار نیستند.
حضرت علی علیه السلام افزون بر تصریح به این حقیقت که حریص هرچند
همه امکانات دنیا را در اختیار داشته باشد باز فقیر است می فرماید :"
خوش ترین زندگی را کسی دارد که خداوند متعال نعمت قناعت را به او عنایت کرده است"

بی نیازی ،دست آورد قناعت
بر خورداری از بی نیازی مادی و داشتن ثروت و امکانات بیشتر مالی یکی از
خواسته های مهم افراد بشر در زندگی است. اغلب به خاطر افراط ، عده ای
آنچنان فریفته مال و ثروت می شوند که تمام لحظات زندگیشان را صرف تحصیل
آن می نمایند و گمان می کنند که با این روش به بی نیازی دست خواهند یافت
؛غافل از اینکه فقر و دارایی ریشه در نفس آدمی دارد.اگر انسان به تهذیب نفس
بپردازد در عین کم داشتن قانع و بی نیاز می شود ،و اگر از این امر غفلت کند
و حرص و آز در و جود او ریشه بدواند ،هر قدر هم ثروتمند باشد ،بی نیاز
نمی شود.علی علیه السلام در این باره تصریح می کنند :"به جست و جوی
بی نیازی برخاستم ،آن را جز در قناعت ندیدم .شما هم قنا عت کنید تا بی نیاز
شوید"
راه دست یابی به قناعت
از جمله اموری که مانع دست یابی به صفت قناعت می شود حرص وآز است.
این صفت یکی از نمودهای حّب دنیاست که انسان را وادار می سازد که همواره
به دنبال جمع کردن ثروت بیشتر باشد و هیچ حّدی از آن کفایت نکند.واضح است
کسی که به این رذیله اخلاقی آلوده شد هرگز به صفت پسندیده قناعت نمی تواند
آراسته شود. تنها راه برخورداری از قناعت ریشه کن ساختن صفت حرص وآز
وجود آدمی است. علی علیه السلام در اشاره به این حقیقت می فرماید :"تا زمانی
که حرص از بین نرود قناعت تحقق پیدا نمی کند".
گرامی ترین مردم
در فرهنگ اسلامی ارزش و اعتبار افراد از راه میزان آراستگی آنها به
فضیلت های اخلاقی و صفات انسانی و دوری آنها از صفت های نا پسند نفسانی
مشخص می شود. بدون تردید بر خورداری از قناعت "پرهیزگاری ،ترک
حرص و آزمندی از جمله اوصافی است که زمینه تحقق سعادت واقعی انسان را
فراهم می سازد. از این حقیقت در روایات ائمه اطهار علیه السلام با تعابییر
متفاوتی یاد شده است. علی علیه السلام با توجه به آثاری که این اوصاف در
زندگی و روند رشد معنوی انسان دارد می فرماید : "گرامی ترین مردم کسی
است که قناعت و پارسایی و دوری از حرص و طمع را پیشه خود سازد ؛چرا
که حرص و طمع فقر بالفعل و قناعت بی نیازی آشکار است که همگان آن را
در افراد آراسته به صفت قناعت می توانند به آسانی مشاهده کنند"
قناعت، راهی برای اصلاح نفس
در بینش اسلامی مهم‏ترین راه تحصیل کمال واقعی انسان اصلاح نفس است.
لذا از آن به عنوان بزرگ‏ترین و برترین جهاد یاد می‏شود. واضح است به انجام
رساندن این مسئولیت بزرگ همانند سایر اهداف شرط‏هایی دارد که بدون در نظر
گرفتن آنها تحصیل این هدف امکان‏پذیر نیست.
از جمله اموری که از آن به عنوان زمینه‏ساز اصلاح نفس یاد شده داشتن قناعت
در زندگی است؛ چرا که برخورداری از این فضیلت، صفاتی چون اسراف و
تبذیر و طمع را که هر یک به گونه‏ای مانع اصلاح نفسند، از آدمی دور می‏کند.
علی علیه‏السلام می‏فرمایند: قناعت از موثرترین عوامل اصلاح نفس است
پاک‏ترین نوع زندگی
در هر جامعه‏ای با توجه به نوع فرهنگ و نظام ارزشی حاکم بر آن برای زندگی
شایسته و مناسب ویژگی‏های مخصوصی ذکر می‏شود.
به سبب حاکمیت جهان‏بینی‏های مادی، در اغلب جوامع، گونه‏ای از زندگی به
عنوان زندگی خوب و موفق یاد می‏شود که از امکانات مالی و دارایی بیشتری
برخوردار باشد. ولی در بینش اسلامی صالح‏ترین و مطلوب‏ترین زندگی آن است
که به جای محور قرار گرفتن دارایی، در آن برخورداری از ارزش‏های الهی و
فضیلت‏های انسانی مهم دانسته شود و اساس زندگی را اوصاف شایسته اخلاقی
تشکیل دهد.. بر این اساس در رهنمودهای اولیای الهی به ویژگی‏هایی
برمی‏خوریم که متاسفانه امروزه بر اثر دور شدن از ارزش‏های الهی حتی در
جوامع اسلامی هم کم‏تر به چشم می‏خورد؛ به عنوانمثال علی علیه‏السلام
می‏فرمایند:پاک‏ترین زندگی آن زندگی است که در آن به قناعت اکتفا شود
قناعت، راه بی‏نیازی
از نشانه‏های خوش‏بختی انسان در زندگی آن‏است که به اندازه‏ای از امکانات مادی
و توانایی مالی برخوردار باشد که مجبور نشود که دست به سوی دیگران دراز
کند. به منظور در امان ماندن از این پیش‏آمد ناگوار توصیه‏های زیادی از ناحیه
رهبران الهی برای افراد بشر عرضه شده است که از جمله آنها سفارش به پرهیز
از سستی و بی‏کاری و خودداری از اسراف و ریخت‏وپاش در زندگی و ضرورت
داشتن برنامه دقیق برای زندگی است .در این زمینه یکی از مهم‏ترین رهنمودها
رعایت اصل قناعت است. علی علیه‏السلام می‏فرمایند: "هرکس به آن مقدار از
روزی که خداوندقسمت او قرار داده است قناعت کند، از آنچه در دست مردم است
بی‏نیاز می‏شود."
حفظ دین با قناعت
از مهم‏ترین عوامل تهدید دین و اعتقادات انسان، نداشتن نگرش مناسب به ثروت
است گاهی انسان در نتیجه فریفته شدن به زرق‏وبرق مال دنیا، حتی تمام احکام
الهی و ارزش‏های اخلاقی و انسانی را زیرپا می‏گذارد تا به آن دست یابد و گاهی
هم بر اثر نداشتن برنامه مناسب در مصرف آن چه به دست آورده است دچار
اسراف و تبذیر می‏شود و در نتیجه از حدود الهی تجاوز کرده به خود و سایر افراد
جامعه ضرر می‏رساند. در مجموعه تعالیم الهی اسلام، هم در زمینه شیوه‏های
به‏دست آوردن مال و هم در نحوه مصرف آن احکام و مقرراتی وضع شده است.
علی علیه‏السلام درباره مال دنیا و چگونگی برخورد با آن به پیروان خود توصیه
می‏کنند:"به منظور سالم ماندن دینتان به مقدار کم از مال دنیا قانع باشید؛ زیرا
انسان با ایمان را اندکی از مال دنیا قانع می‏سازد."
آسوده‏ترین مردم
اگر از مردم سوال شود که "دوست دارید از چه نوع زندگی برخوردار باشید؟"،
بدون تردید اغلب آنها در پاسخ خواهند گفت: "دوست داریم زندگی خوب و راحتی
داشته باشیم". امّا در پاسخ به این پرسش که "چگونه می‏توان به یک زندگی
راحت دست یافت؟" دیدگاه‏ها و نظریه‏های مختلفی وجود دارد. عده‏ای معتقدند از
طریق تلاش‏های بی‏وقفه شبانه‏روزی دست‏یابی به زندگی راحت میسر است.
برخی دیگر اعتقاد دارند داشتن دارایی بیشتر زمینه داشتن یک زندگی خوب را
فراهم می‏سازد. اما علی علیه‏السلام می‏فرمایند:
"آسوده‏ترین مردم در زندگی فردی است که قناعت راپیشه خود سازد.
"قناعت، نشانه سعادت"
در سخنان اولیای الهی در موارد زیادی از اوصاف خوشبخت‏ترین انسان‏ها سخن
به میان آمده است. واضح است آن بزرگواران از طریق ذکر این اوصاف تلاش
نموده‏اند تا مردم را به کسب این قبیل اوصاف که سعادت جاودانه آنها را در
پی خواهد داشت، تشویق کنند. علی علیه‏السلام از اوصاف پسندیده انسان‏های
سعادتمند این گونه یاد می‏کنند: خوش‏بخت کسی است که همواره به یاد قیامت باشد
و برای روز جزا بکوشد و به مقدار ضرورت قانع باشد و از خداوند در هر حال
خشنود باشد.
"نتیجه خرسندی به قناعت"
علی علیه‏السلام در وصیت‏های حیات‏بخش خود به فرزند بزرگوارشان امام حسین
علیه‏السلام ، آن حضرت را به بسنده کردن به مقدار ضرورت از مال دنیا و در
نظر داشتن اصل قناعت سفارش می‏کنند و می‏فرمایند: "هیچ دارایی هم‏چون
خرسند بودن به قوتی که خداوند آن را روزی انسان ساخته است فقر را از انسان
دور نمی‏سازد". بنابراین هرکس در زندگی به مقدار کفاف بسنده کند، طولی
نمی‏کشد که به آسایش و راحتی دست می‏یابد و زندگی آسوده‏ای به‏دست می‏آورد.

الحکمه141 الطریق الی الرّاحه راه آسایش

"وَقالَ عَلَیهِ السَّلام:قِلَّهُ اُلعِیالِ احَدُ اُلیِسارَینِ"
"ودردو خدا بر او فرمود :
اندک بودن تعداد زن وفرزند یکی از دو آسایش است"

کنترل جمعیت از نظر اسلام

پیش از ذکر آرای مذاهب اسلامی ،لازم است مفهوم تنظیم خانواده
مشخص شود .
تنظیم خانواده، عبارت است :از برنامه ای که زوجین برای توالد
وتناسل، رعایت فاصله زایمان ها،بهداشت ودرمان کودک ومادر وتناسب معیشت
با تعداد عایله را درنظر میگیرندکه به موضـوعکنترل تفاوت دارد.
نظریاتی که درباره تنظیم خانواده مطـرح است، عمدتاً وابسته به دو گروه
است: گروهی که باتنظیم خانواده موافق و گروهی که با آن مخالف است.
کسانی که با تنظیم خانواده موافق هستند نیز به سه گروه تقسیم میشوند:
1)گروهی که با تنظیم خانواده به طور مطلق موافقند وبرای کنترل جمعیت هیچ
محدودیتی غیر از"سقط جنین"قایل نیستند و حتی "تنظیم خانواده"را یکی از
ضروریات اساسی در شرایط کنونی می دانند.بنا بر این نظریه، کنترل جمعیت،
قاعدهای همگانی است که لازم است حکومت برای آن برنامه ریزی کند و در
صورت لزوم، باید جـامعه را به کنترل مجبور سازد.
2)گروه دیگری که تنظیم خانواده را، تنها با در نظر گرفتن شرایط خاص هر
خانواده جایــز می شمارند و بر اساس امکانات فرهنگی، اقتصادی وتربیتی
هر خانواده، جلوگیری از بارداریرا مجاز میدانند. این گروه ، دخالت دولت و
حکومت را در کنترل مشروع نمیدانند، اگر چه ایندخالت، در حد تبلیغ و تشویق
کنترل باشد.
بنابراین نظریه، "تنظیم خانواده"امری فردی، در محدوده اختیار زن و شوهر و
مصالح فردی آنها است.
3)گروه دیگری، نظریه ای بینابین دو گروه یاد شده معتقد هستند،نه تنظیم خانواده
را به طورگسترده جایز می شمارند آنچنان که افزایش جمعیت را خطری
عمده،برای آینده بشربداننــد وبرای کنترل جمعیت از هر کوششی فروگزاری نکنند
و در هر جا که میتوانند به کنترل توصیه کنند، و آنچنان محدودیتی قایل هستند که
به دولت اجازه ندهند در جایی که مصلحت جامعه وخانواده است تشویـق و تبلیغ به
کنترل بارداری کند.
این گروه، تناسب با شرایط جغرافیایی و اقتصادی جامعه و امکانات فرهنگی و
اقتصادی هر خانواده، پیشگیری از تولد فرزند را جایز میدانند.پس طبق این
نظریه، چه بسا در کشوری،این کنترل نباید انجام گیرد، بلکه باید مسلمانان روز به
روز افزوده شوند(مانند فلسطین و…)و در کشوری دیگر، این پیشگیری باید انجام
شود و حکومتش، باید متناسب با درک شرایط و موقعیت محدوده تنظیم خانواده را
معین کنند و ابزار کنترل را در اختیار جامعه قرار دهند و جامعه را به کنترل
تشویق کنند.البته این گروه، دخالتهای سخت و تادیبی حکومت را، برای کنترل
جایز نمیدانند واین اموررا مخالف آزادی های انسانی می شمارند.دلایل گروه
موافقان :دلایل متعددی برای ضرورت یا اباحت تنظیم خانواده بیان کرده
انــــــد،مهمترین آنها روایات عزل است. عموم فقیهان اهل تسنن و تشیع عزل را
جایز شمرده اند.دلیل آنان ، روایاتی است که دلالت دارد که در زمان پیامبر گرامی
(ص) و امامان بزرگوار،مسلمانان عزل میکردند و پیامبر (ص)مطلع بود ولی آنها
را از این عمل باز نداشت.به نمونه ای از این روایات اشاره میکنیم:
عن جابر(رض) قال:
"کنا نعزل علی النبی (ص) والقرآن ینزل او کنا نعزل والقرآن ینزل".
صحیح بخاری/صحیح مسلمهمچنین در کتب اهل تشیع چنین آمده است
درصحیحه محمدبن مسلم تصریح شده است قال:
"سالت ابا عبدالله(ع)عن العزل".فقال:"ذلک الی الرجل لصرفه حیث ثنا،".
وسایل الشیعه با توجه به آنچه از روایات سنی وشیعه بیان شدهٍ جواز عزل یکی از
روشهای رایج در آنزمان پیشگیری از بارداری بود.اکنون این پرسش مطرح است
که آیا روشهای دیگر جلوگیری از بارداری نیز مانند عزل جایزند؟ در پاسخ،
شایسته است نظر بسیاری از دانشمندان مسلمان معاصررا ذکر میکنیم.از آن جمله،
نظریه دانشمند بزرگ دکتر علامه یوسف قرضاوی است که یقول:
"لاریب ان بقاءالنوع الانسان من اول اغراض الزواج اوهواولها.وبقاء النوع انما
یکون بدوام التناسل"
خلاصه ای از فتوای مفتی بزرگ پاکستان،مفتی محمد شفیع عثمانی:
"قطع نسل به صورت"اختصاء"وغیرهحرام قطعی است،چنانچه در
عصر پیامبر(ص)بعضی صحابه، به دلیل اشتغال دایم به عبادت و ریاضت،
تقاضای اختصاءو قطع شهوت میکـردند.
پیامبر(ص)آنها را از این عمل منع کرد. واین آیه قرآن را برای انها قرائت
فرمود:"یا ایهاالذین آمنوالا تحرٌموا طیبات ما احل الله لکم ولاتعتدوا اٍن الله لا یحبٌ
المعتدین"
جلوگیری از حمل:این مساٌله، از دوران قدیم رایج بوده بعضی از صحابه، بنابر
ضرورت شخصی و فردی "عزل" میکردند، انها از پیامبر گرامی(ص) درباره
مشروعیت این کار پرسیدند. آنچه از پاسـخ آن حضرت(ص) استفاده میشود، نه
منع قطعی و نه جواز صریح است. بدین سبب این مساله، میان سلف، محل اختلاف
است.عدهای به طور مطلق ان را جایز، و عده دیگری آنرا ناپسند و تنهـاهنگام
ضرورت جایز می دانند.
دین گریزی جوانان و درمان آن:
"سبعه یظلٌم الله فی ضلٌه یَوم لاضل الا ضلٌه امام عادل وشاب نشافی طاعه الله"
.ما معتقدیم انسان به اعتبار ایجاد، موجودی دارای میل فطری به دین است جریان
دین گریزی،یک جریان مخالف طبیعت و فطرت اوست ودارای علل خارجی است.
هر معلولی دارای علت است.دین گریزی جوانان نیز دارای عوامل متعددی است
که برخی از انها اشاره میکنیم.
1)نارسایی مفاهیم دینی و اعتقادی:اگر علل از بین رفتن ادیان گذشته و
انحراف پیروان آنها را بررسی کنیم، عامل مهم، نارسایی مفاهیم دینی و اعتقادی
است.
به طور مثال در قرون وسطی،کشیش ها یک سلسله مفاهیم کودکانه و نارسا
درباره خدا بوجود آوردند که با حقیقت مطابقت نداشت. این مفاهیم نه تنها
روشنفکران را قانع نمی کرد، بلکه متنفر میساخت وبر ضد مکتب الهی بر
می انگیخت.
"فلاماریون" در کتاب "خدا در طبیعت" میگوید:
((کلیسابه این شکل خدا را معرفی میکرد که چشم راستش تا چشم چپش شش هزار
فرسخ فاصله دارد)).
بدهی است افرادی که از دانش بهره ای، اگر چه اندک داشته باشند نمی توانند به
چنین موجودی معتقد شوند.
2) بی عدالتی وتبعیض اجتماعی:در اکثر کشورهای اسلامی تبعیض و
بی عدالتی های اجتماعی حاکم است.
این فضا، برای کسانی که آگاهی کامل از دین ندارند یا در زمینه احکام اسلامی
تحقیق نمی کنند، این ذهـنیت را ایجاد میکند که حتماً دین اسلام سبب این مشکل
هاست. به طبع، این امر سبب دین گریزی وانحـــراف میشود.
3) اظهار نظر غیر متخصص:در بعضی مسایل، همه مردم به خود حق میدهند که
اظهار نظر کنند. درمسایل دینی نیز همین گونه است. حتی در مورد خدا شناسی که
از پیچیده ترین مسایل دینی است. البته آن انــــــــدازه از خداشناسی که عموم مردم
باید بدانند ساده وفطری است؛ اما بحث صفات، اسماء، افعال قضاءو قدر الهی
بسیـارپیچیده است. به تعبیر امیر موٌمنان علی (ع) این امر، دریائی عمیق است و
تنها نهنگ ها میتوانند در اعماق این دریـا شنـاور کنند.
4) بیکاری و تنبلی:بیکاری وتنبلی، بیماریهای خطرناکی هستند که به جسم و فکر
آسیب میرسانند و سبب فقرو قساوت قلبی میشوند، که عامل ایجاد کفر است.
همان گونه که در روایت است:"کادالفقر ان یکون کفراً"؛
"یعنی نزدیک است که فقر به کفر منجر شود"
کار گوهر زندگی اساس بقای حیات اجتماعی است در شکوفایی مادی و معنوی
جامعه نقشی اساسی دارد و سـبب نشاط فرد و جامعه است.یکی از دانشمندان
میگوید:(پس از دیانت، مدرسه ای بهتر از مدرسه کار برای تربیـت انسان ساخته نشده است).
بدین سبب پیامبر رحمت (ص) وقتی دست پینه بسته کارگری را دید، بر آن بوسه
زد و فرمود:"این دستی است که آتش آن را لمس نخواهد کرد".
همچنین کار سبب احساس عزت نفس است و استعداد ها را شکوفا میکند و سبب
تمرکز قوه خیال است. پروازخیال هنگام بیکاری چه بسا سبب میشود که افکار
واوهام، فاسد و شیطانی شود. حضرت امیر موٌمنان علی (ع)میفرماید:
"اگر نفس خود را به کاری مشغول نکنی، او تو را مشغول می کند".
5)محیط اخلاقی و اجتماعی نامساعد:محیط ناسالم، دوستان ناباب، برنامه های
مستهجن استعماری و عصیان های اخلاقی و عملی، روح را از مقام والای خود
تنزل میدهد. در روایات آمده است که گناه سیاه دلی وسیاه دلی بی ایمانی
می آورد. به عبارت دیگر سیاه کاری، سیاه دلی وآن هم، سیاه فکری وانحراف
می آورد.
در قرآن مجید آمده است:"ثُمًٌ کَانَ عَقِبَهَ اَلٌَذِینَ اٌَسَــٌُوا اٌلسٌُوّاٌَیٌ اٌَن کَذٌَبُوا بِــٌَایَتِ اٌللهِ".
سوره روم، آیه 10تاریخ گواهی زنده است که با گرایش انسان به شهوت و عیش
و نوش، سجایای انسانی میمیرد.و بدان ســبب،جامعه سقوط میکند. یک نمونه
تاریخی برای این مطلب، داستان سقوط اسپانیای اسلامی است. تلاش کلیسـابرای
به چنگ آوردن اسپانیا از دست مسلمانان، بی نتیجه بود تا اینکه با نقشه ای
ماهرانه، تعالی روحی را ازآنان گرفت. کلیسا، آنان را به باده گساری وعیاشی
عادت داد و غیرت و شرفشان را زایل کرد. به دنبـال آن،سیادت و استقلال و
سپس دین و اعتقاداتشان را نابود ساخت.
6)قطع رابطهو خشونت اولیا،مربیان و مصلحان: بدیهی است قطع رابطه و
خشونت از دیدگاه اسلام مردود است. انبیا که نخستین مصلحان جامعه هستندبه
نرمی و خوش خلقی توصیه شده اند.
خداوند خطاب به پیامبر اکرم (ص) میفرماید:
"وَلَو کُنـتَ فَظٌَـاغَلِیظَ اَلقَلبِ لَا نَفَضٌُوا مِن حَولِکَ" (سوره آل عمران آیه 159).
و به حضرت موسی و هارون میگویـد:"وَ قُولَا لَهُم قَولًا لٌَیٌِنًا".
7) خواندن مجله ها و کتاب های مبتذل:امروز استعمار، با شیوه های مختلف و
مدرن،درتخریبافکار و عقاید مسلمانان، وارد میدان شده است به ویژه جوانانی که
از فرهنگ غنی اسلام آگاهی کامل ندارند.
گروه هایی مشغول فعالیت هستند با انتشار کتب و مجله و پخش برنامه های گمراه
کننده وارد صحنه نبرد شده اند.چاره نیست اولاً: جهان بینی اسلام را معقول،
علمی و استدلالی صحیح عرضه بداریم. همچنین باید از دانش و تجربه
متخصصان و نخبگان علمی، در مراکز علمی وآموزشی استفاده کرده نیز باید
تبعیض برچیده شـــــــــود و عدالت اجتماعی که هدف غایی اسلام و حکومت امام
مهدی است در جوامع اسلامی حاکم شود.ثانیاً:باید به مشکلات مادی و معنوی
جوانان توجه ویژه ای شود.ثالثاً:باید جوانان را در تربیت و عمل به ایدئولوژی
غنی و معنویٌت اسلام جذب کرد.زیرا انسان بدون معنویٌت، حیوان است. پس لازم
است دانشمندان و مربیان، به الگوی جوانان هستند، به ایدئولوژی اسلامی
عمل کنند وبه خدا توکل کنند. ومن یتـوکل علی الله فهوحسبه
.حکمه 146 .فضل الدعا والزکاه ارزش دعا صدقه وزکات

وقال علیه السلام :
سوسوا(شوبوا)ایمانکم بالصدقه,و حصنوا اموالکم بالزکاه,وادفعوا امواج البلاء بالدعاء

ایمان خود را با صدقه دادن ،و اموالتان را با زکات دادن نگاه دارید و امواج بلا را با دعا از خود دور سازید .
دعا
دعا حقیقتی است از خاموش کردن مناظره وگفتگو ی درونی(حرف نزدن, فکر
نکردن وندیدن تصویر در هنگام بسته بودن چشم ومرور نکردن
خاطرات)وتمرکز دادن تمامیت ذهن بر حس وجودی حضرت حق(حس وجودی
یعنی احساس این که نگاهی دارد شما را تماشا می کند بدون اینکه تصویری یا
ذهنیتی از نگاه کننده در ادراک خود ساخته یا تخیل کنید .
به عبارتی فقط باید سنگینی نگاه را حس کنید , نه این که تصویری ذهنی؛ چه به
صورت صفت وچه به صورت تجسم ؛از خدا بسازید)وحرف زدن با خدا که لازمهً
آن حفظ بودن دعا با معنی تحت الفاظ آن است.چرا که خواندن از روی یک کاغذ
بدون درک معنی حرف زدن نیست بلکه خواندن است.
دعای حقیقی نوعی تفکر توام با احساس است که از یک یقین و اعتماد مطلق
سرچشمه میگیرد .
میزان تاثیر دعا به میزان ایمان و اعتماد فرد بستگی دارد؛ زیرا ایمان واعتماد
حقیقی میزان توجه و انرژیی را که شعور برای تاثیر گذاری در ماده به کار
میگیرد تعیین می کند .
در یک دعای حقیقی تمامیت انرژی ذهن در یک مسیر واحد و مشخص متمرکز
شده. و آثار بزرگی را به وجود می آورد .
دعا به عنوان اصلی تر ین نیاز انسانها برا ی رسیدن به اوج کما لات روحی
ومعنوی می باشد و وسیله ای برای قرب و لقا الهی و بهترین کمال بعد از قرآن
می باشد.
دعا به خودی خود عبادت است زیرا آن را عبادت دانسته اند و خدای تعالی بدان
فرمان داده پس بر فرض این که به اجابت نرسد به خاطر اطاعت امر او باید انجام
شد . امیر المومنین علیه الاسلام فرموده: دعا کلید های نجات وگنجینه های رستگاری
است وبهترین دعا آن دعایی است که از سینه پاک و دلی پرهیزگار برآید و وسیله
نجات درمناجات است .وخلاصی آن دعایی است که از سینه پاک و دلی پرهیز
گار بر آید و وسیله نجات در منا جات است وخلا صی با اخلاص آید و چون فزع
و بی تابی سخت شود مفزع و پناهگاه خداست.
دعا انسان را از ظلمت به نور می کشاند، او را از ظلمت غم و غصه و گرفتاری
و نگرانی و صفات رذیله و خود پرستی و تکبر و غرور که در همه مان هست و
به نور می کشاند و از ظلمت صفات رذیله و هوای و هوس که حتی گاهی در
عبادات هم دچار آن هستیم نجات می بخشد .

"گفته های بزرگان جهان درباره دعا"

در پیشگاه ,عدالت هیچ یک از ما برات نجاتی نخواهیم داشت بلکه باید دعا و از در گاه خد اوند رحمت بطلبیم
((شکسپیر :بازرگانونیزی))
چه بسیار چیزهایی که با دعا بدست آمده که دنیا خواب آنرا هم ندیده است
((آلفرد تنی سن 1809-182))
آنها که روح خود را با دعا عمیق ساخته اند ,آنها می توانند سختیها را متحمل شوند
((ریچارد مونکت فیلستن))

شاید من مذهبی نداشته باشم ,اما هنگامی که من دعا می کنم در با طن خود احساس
می کنم که خدایی در آن جاست
((جان مارتین-مورگان شیارو 1947-1865))

هرگاه آدمی دعا می کند ,دعا می کند که معجزه ای روی دهد .هر دعایی به اینجا ختم میشود که خدا یا مرحمتی کن که دو ودو چهر شوند
((تورکنف(شاعر روسی)1883-1818))

"چرا بشر دعا می کند ؟"
اگر بنا بود که هر چه آدمی می خواست میتوانست بدست آورد و یا اینکه نه
خواستهای او به اندازه قدرت و توانایش می بود یعنی جز آنکه بدست می آورد
چیزی بیشتر نمی خواست و موجودی خرسند میبود,در این صورت آدمی توجهی
به خداوند نمی داشت. به قول بهار : دست وپایی شل وانگه خواست و توقعش
بسیار است به این معنی که هرچه به او میرسد وهرچه به دست می آورد او را
خرسند و قانع نمی سازد و بیش از آن میخواهد همین که یک نیازمندی بشر رفع
شد چند نیازمندی جدید برایش می آید .
هم چنین از نظر معنوی حافظ می گوید:
سرم به دنیا و عشقی فرو نمیاید
تبارک الله از این فتنه ها که در سر ماست

یک همچو موجودی ,خواه ناخواه متوجه قدرتی غیر از آنچه خود سراغ دارد شده
و برای جبران ناتوانی خود دست به دامن شری می شود

"بشر چه وقت دعا می کند"
لزوم به استدلال نیست بلکه همه مردم ,عام ناس,و هر عقل سلیم میداند و زندگی
هم به ما اینطور فهمانده است که :اینطور نیست که هر وقت ما به چیزی نیازمند
شدیم بدون تلاش و کوشش لازم با دعا بدست آوریم .
زندگی پیامبران نیز این را ثابت می کند چنانچه علی (ع)می فرماید:
(الداعی بغیر عمل کالرّامی بغیر وتر)
دعا کننده بدون کار و عمل مانند تیر انداز بدون تیر است.
طبیعی است که ما هر وقت گرسنه میشویم دست به سوی غذا میبریم و اگر تشنه
شویم آب می آشامیم زندگی مردمی که به دعا اعتقاد دارند نیز این موضوع را به
خوبی نشان میدهد که تا وقتی که خداوند وسایل رفع نیازمندی را در دسترس ما
گذارده است که باید از آنها رفع نیازمندی کنیم آنگاه که به همه وسایلی که خداوند
در دسترس ما گذارده و آنچه مقدورمان بوده کوشش کرده و کامیاب شدیم دعا کنیم
امام صادق (ع)می فرماید :خداوند دوست ندارد دعا از روی غفلت و سرسری
باشد.پس هنگامی که دعا می کنی دل خود را به سوی خدا بذار و به اجابت آن یقین
داشته باش.
"زبان دعا"
کلماتی که هنگام دعا بر زبان مگذرد کلماتی است که از روحی سرشار از
عواطف و هیجان بر خواسته و با منطق معمولی و با کلماتی که در حال عادی با
نظم و ترتیب خاص بروز می کند و اندیشه آنها را مرتب می سازیم حسابش
جداست.
چنان که پیغمبر می فرماید :بر حذر باشید از این که در دعا سجع وقا فیه بکار
برید چیزی که شباهت بسیار به این امر دارد (الشعر) در سرودهای مذهبی و
نیایش ها هم مانند شعر اگر بخواهند آنها را از حالت های اصلی بر گرداند .
وبا تکلّف و سجع سازی آنها را مرتب و منظم نمایند از حقیقت و اصالت خود
دور میافتد

" شرایط و آداب دعا"

برای هر دعا کننده ای شرایط و آدابی است که باید آنها را مراعات کند تا دعایش
مستجاب شود. و به فایده آن برسد و آن شرایط عبا ر تنند از :
1.برای دعای خود اوقات و حالات شریف و مکان های متبرک و دارای شرف وحرمت را انتخاب کند.
2.با طهارت دعا کند.
3.رو به قبله باشد.
4. دستهای خود را بالا کند و بنحوی که زیر بغل آن نمایان شود.
5.او از خود را بلند نکند بلکه میان جهر و اخفات باشد.
6.و در دعا از روی تکلف سجع بکار نبرد و عبارت پردازی نکند.
7. در نهایت تضرع و خشوع و خشیت داشته باشد.
8.و به اجابت دعای خود اطمینان و یقین داشته باشد و در امید خود صادق باشد.
9.و این که حاجت را نام برد.
10.در دعا نیز دیگران را شر یک سازد.
" دعا در نزد شیعه"

شیعه به پیروی از اهل بیت علیه السلام اهمیت به سزایی برای دعا قائل اند .
حدیث های فرا وانی در باره اهمیت دعا نقل شده است.بهترین کارها در روی
زمین نزد خداوند است.علی (ع)که در میان یاران پیامبر اسلام (ص)از همه
بیشتر مجاهد و کوشا بوده است از همه بیشتر هم به دعا و نیایش می پرداخته است
امامان (ع): دعا اسلحه مومن و ستون دین و روشنایی آسمانها وزمین است.

زکات

زکات در فرهنگ لغت فارسی : خلاصه چیزی -برگزیده شی- آن چه به حکم
شرع درویش و مستحق را دهند و این کار بر مسلمانان واجب است.
و زکات بر میوه هایی که برای خوردن عمل آورده باشند . و بر میوه های دیگر
نظیر انگور ، خرما ، شتر ، گاو ، بز ، گوسفند و حیوانات اهلی وروز وسیم و
مال التجاره تعلق می گیرد .به حکم آیه 60 از سوره 9 قرآن مخصوص طبقات
معینی از مردم است زکات واجب ،یکی از واجبات دین بشمار می آید.
در آیات قرآن هم به این امر واجب اشاره شده است ودر آنجا که می فرماید :
"خُذ مِن اموالِهِم صَدَقًه تُطَهَّرُهُم وَتُزَکیّهِم بِها وَصَلَّ عَلَیِهم اِنَّ صَلواتَکَ سَکَن لَهُم و
الُّلهُ سمیعٌ عَلیمٌ"
خداوند به پیامبر خود دستور میدهد که از اموال آنها صدقه ای از زکات بگیر تا به
وسیله آن ،آنها را پاک سازی و پرورش دهی و به آنها دعا کن که دعای تو مایه
آرامش آنهاست و در این آیه به فلسفه اخلاقی و اجتماعی زکات هم اشاره شده که
دادن زکات انسان را از رذایل پاک می کند و موجب رشد وپرورش روح او
میشود در معالجه الهی اگر این فرضیه الهی مانند سایر فرایض دینی از اجتماع
اجرا شود سبب پیشرفت جامعه و کم شدن فاصله طبقاتی و ریشه کن شدن
محرومیت از جامعه و موجب شکوفایی و رشد و پیشرفت اقتصادی می گردد.
اگر کسی به زکات که یکی از فروغ دین و از ضروریات اسلام است عمل نکنند
در روز قیامت گرفتار عذاب خداوند می شود.
محمد بن مسلم میگوید: از امام باقر (ع)از گفتار خداوند پرسیدم که فرمود :
هیچ بنده ای نیست که چیزی از زکات مالش را نپردازد جز آنکه خداوند ،آن را در
روز قیامت اژدهایی از آتش در گرد نش پیچیده ،از گوشت او می کند تا از حساب
فارغ گردد.
در اهمیت زکات و منزلت این واجب الهی همین بس که قرآن مجید 82 مورد
نسبت به زکات اشاره شده تا مسلمین اهمیت این واجب الهی را بدانند .
در آیات متعدد قرآن وقتی صحبت از نماز شده بلافاصله به مسئله زکات پرداخته و
زکات را قرین نماز قرار داده است.
امام صادق (ع)از پیامبر (ص)نقل می کند که فرمود:(" اصخی الناس من ادّی زکاه ماله ، و ابخل الناس من بخل بما افترض الله علیه ")
پیامبر خدا فرمود :سخی تر ین مردم کسی است که زکات مالش را بپردازد و بخیل
ترین مردم کسی است که از واجبات الهی را امساک کند.
هم چنین پیامبر فرمودند سارقین سه دسته هستند که یک دسته از آنها کسانی هستند
که زکات اموالش را نپردازد.از دیدگاه قرآن کریم و حدیث یاد آوری شده از
حضرت رضا(ع)که خداوند منان نماز را مقرون با زکات قرار داد .،بدین جهت
در این فصل از دیدگاه پیامبر گرامی به اختصار پیرامون زکات بهرمند خواهیم
شد. وجود حضرتش فرمود :
"پرداخت زکات قبولی نماز است"

"اِنّ الهَ فَرَضُ عَلیکُم الّزکوهکما فَرضَالصلوهزَکوُا اموالکُم تُقبلَ صلواتکم "
به راستی که خداوند منان واجب فرمود بر شما پرداخت زکات را به همان
نسبت که نماز را واجب فرموده بدین سبب زکات مال خود را بپردازید تا اینکه
نماز شما قبول شود
"در فراز دیگر فرموده"
"با زکات اموال بیمه شوند "
"ما هَلَکَ مالٌ فی بَرًّولا بَحرٍالّا بَمنعِ الزکوهِ حَصٌّنُوا اموالَکُم باٍلّزکواه"
"هیچ مالی در زمین و دریا تلف نمیشود جز به منع و عدم پرداخت زکات ،بدین
جهت مالهای خود را ((پاک و حفظ و نگاه داری کنید به پرداخت نمودن زکات ))"
"فواید معنوی زکات"
زکات یک عبارت است و عبارت سرشار از فواید معنوی است فایده هایی که
بودن آن راهی به سوی قرب الهی است .بنابراین چند فایده ی معنوی زکات را نام
می بریم که عبارتند از
1.زکات و خاموش شدن غضب الهی
حضرت علی علیه السلام میفرماید:
اللّه ،اللّه فی الّزکوه فانها ّتطفی غضب ربّکم
خدا را ،خدا را در باره زکات که همانا (پرداخت)زکات ،غضب پروردگار را که
بر اثر گناه و طغیان بر افروخته میشود خاموش می کند
آن حضرت در حدیث دیگری میفرماید :
.1برای بنده سه نشانه است نماز و روزه و زکات انجام این امور خشم خداوند را خاموش می کند
2.زکات و پیوند اجتماعی
عبارت زکات بر پایه و نظامی است که علاقه و پیوند انسان را با خداوند توام با
علاقه و پیوند او با ولی فقیه که زکات را به او میدهد یا با فقیر و راههای خیری
که زکات را در آن راهها مصرف می نماید قرار می دهد .این حرکت ،عامل
برادری و برابری در جامعه اسلامی میگردد .
خداوند بزرگ در قرآن مجید می فرمایند:
((فان تابوا و اقاموالصلوه وآتواالزکوهفاخوانکم فی الدین))
مشرکان هرگاه توبه کنند و نماز را به پا دارند و زکات را بدهند برادر دینی شما هستند.
3.زکات و پاک سازی
خداوند کریم میفرماید:((خذ من اموالهم صدقه تطهرهم و تزکیتهم))از اموال آنان
صدقه ای زکات بگیر تا آنان را بوسیله آن پاک سازی و پرورش دهی در نتیجه
وجود آنان یک وجود الهی شود ،تنها به خود نیند یشند درد اجتماع هم درد آنها
باشد مالشان از مردم پاک شود وپاکی مال زیر بنای ستمگری و ظلم از جامعه
جان آنها رخت بربند ند پا کی مال زیر بنای ستمگری و ظلم از سپس به دنیا
پرستی پشت پا زنند ،بخل را سرنگون سازند و نهال دوستی وسخاوت و توجه به
حقوق دیگران در آنان پرورش یابد.
پیامبر گرامی میفرماید((الزکاهتذهب الذنوب )) زکات گناهان را از بین میبرد. پس
زکات عامل پاک سازی درون فرد و اجتماع است
4.زکات ورهایی از تنهایی قبر
اگر زکات عامل خاموش شدن خشم الهی و پاک سازی درون فرد باشد .قطعاً در
تنهایی قبر فریاد رسی خواهد بود که انسان را در آن محل تاریک آرام کند.
5.زکات و رهایی از آتش
حضرت علی (ع)می فرمایند :زکات همراه نماز مایه تقرب و نزدیک شدن
مسلمانان به خدا قرار داده شده است کسی که زکات را بپردازد آتش آخرت پرده
های برای او خواهد بود کنار گناهش محسوب میشود و در برابر آتش آخرت پرده
ای برای او خواهد بود. بنابراین نباید کسی چشم به دنبال ان داشته باشد و پرداخت
آن را برای خود مشقت ببیند .یا برای آن افسوس بخورد .زیرا کسی که بدون طیب
خاطر برای دریافت فرد بیشتر ان را بپردازد نسبت به سنت پیامبر (ع)نادان و از
پاداش محروم و در عمل گمراه است
6.زکات وبهشت
قرآن می فرماید:"((و اقیموا الصلوه و اتوا الزکوه و ما تقدموا لانفسکم من خیر تجدوه عند الله)) "
ونماز را بر پا دارید و زکات را ادا کنید و هر کار خیری را برای خود از پیش
می فرستید آن را نزد خدا در سرای دیگر خواهید یافت حضرت حق می فرماید :
من با شمایم اگر نماز را به پا دارید و زکات را بپردازید و فرستادگانم ایمان
بیاورید و از آنان پشتیبانی و یاری کنید و به خدا وام دهید از کارهای بد شما
میگذرم و شما را در بهشت هایی که از زیر آنها نهرها جاری است وارد میکنم.
"به چه کسانی زکات تعلق نمی گیرد؟"
امام صادق (ع)فرمودند :به پنج گروه چیزی از زکات تعلق نمی گیرد
1.پدر 2.مادر3 .فرزند4 .بنده5 .همسر
برای این که آنان عیال انسانند و نفقه آنان را باید بدهیم
2.حضرت امام جعفر صادق(ع)فرمودند :جایز نیست از زکات برای صاحب
حرفه و فرد قوی سالم حلال نیست از آن دوری کنید.
4.به این سبیل در سفر معصیت زکات حرام است.
5.اگر کسی پول را در معصیت و گناه مصرف می کند نمیتوانیم به او زکات بپردازیم .
6.غیر بنی هاشم؛ نمیتوانند به هاشمی زکات بدهند مگر نیازمند باشد که به اندازه
قوت یک شبانه روز می تواند از غیر هاشمی زکات بگیرد.

الحکمه 147 اصناف الناس اقسام مرد شناسی

مردم شناسی

مردم شناسی، معنی اصطلاح اتنولوژی است و از سال 1787
"شوان Chavanne" سویسی آن را به کار برده است. این رشته، اکنون برای
مطالعه جوامع ابتدایی و انسان فسیل در کنار انسان شناسی جسمانی به کار می رود.
مردم شناسی زندگی اجتماعی و حیات فکری و فرهنگ انسان را با توجه به سیر
تاریخی و مناسبات طبیعی و اجتماعی بررسی می کند و ویژگی های جسمانی و
زندگی فکری و فرهنگی انسان های نخستین و جوامع ابتدایی را می کاود.
می توان گفت این علم آیینه تمام نمای جامعه معاصر است یعنی می تواند علل به
وجود آمدن سازمان ها و بنیان های کهن فرهنگی جامعه بشری را که برخی در
جوامع معاصر رایج و برخی دیگر متروک شده اند کشف نماید.

انسان شناسی یا مردم شناسی
تحقیقات و نظرات متخصصان این رشته ها نشان داده است که هرجا مطالعه
درباره انسان به صورتی عمومی و کلی و همه جانبه است اصطلاح آنتروپولوژی،
و هرجا به صورتی منطقه ای، محدود و مربوط به یک زمینه است، اصطلاح
اتنولوژی به کار می رود. در سال 1349 "شورای وضع و قبول لغات و
اصطلاحات اجتماعی" با در نظر گرفتن همه جوانب و مراتب، اصطلاح
انسان شناسی را در مقابل کلمه آنتروپولوژی، به مفهوم وسیع کلمه
(مطالعه عمومی انسان، شامل جسمانی، باستانی، تاریخی، اجتماعی و فرهنگی)
و اصطلاح مردم شناسی را در مقابل کلمه اتنولوژی، به معنی مطالعه هر یک از
نهادهای انسانی (اقتصادی، اجتماعی، دینی، سنتی و فرهنگی) در محدوده معین
برگزید.
آغاز علم مردم شناسی
آغاز علم مردم شناسی را باید در نیمهٔ قرن نوزدهم قرار داد. در این زمان است
که برای نخستین بار با ظهور گروهی از نهادها روبه رو می شویم که تلاش
می کنند از مجموعهٔ داده های گردآوری شده به وسیلهٔ جهانگردان، میسیونرها و
فاتحان از یک سو و مجموعهٔ تفکرات فلسفی و اجتماعی گروهی ازاندیشمندان
اروپایی دربارهٔ آن داده ها و دربارهٔ ذات و سرنوشت انسان از سوی دیگر، دست
به تالیفی زده و علمی تازه را با مکانیسم ها و روش شناسی خاص آن به وجود
بیاورند. مردم شناسی عمدتاً در کشورهای انگلیس، فرانسه و ایالات متحد امریکا
پدید آمد و رشد کرد. در انگلیس مردم شناسی فرهنگی که از داشتن هدف های
استعماری نیز برکنار نبود به مطالعه اقوام افریقایی و آسیایی دست یازید و در
فرانسه عموماً مردم شناسی جنبه فلسفی به خود گرفت و به کار میدانی چندانی
دست نزد. برجسته ترین مردم شناس فرانسوی، لوی اشتراوس است که بر روش
تحقیق علمی تاکید کرد و به زبان شناسی و تفسیر اسطوره ها عنایت ورزید.
در ایالات متحده امریکا، فرانز بوآس، مالینفسکی، کروبر، مارگارت مید،
روث بندیکت، لسلی وایت و دیگران به مطالعات مردم شناسی دامنه داری دست
زدند و سپس امکان تزاید این میراث اصیل معرفتی را به دیگران وا نهادند.
بدین ترتیب شاهد آن هستیم که از نیمهٔ دوم قرن نوزدهم مردم شناسی یا
انسان شناسی، چه به مفهوم شناخت موجودیت بیولوژیک انسان و چه به عنوان
شناخت موجودیت فرهنگی انسان، وارد محافل علمی می شود.
"هدف"
هدف مردم شناسی مشاهده جوامع برای شناخت "واقعه های اجتماعی" ست، که به
ثبت و ضبط این واقعه ها پرداخته و آمارهای مربوط را تدوین و برقرار می سازد
و به انتشار اسناد و مدارک معتبر می پردازد.
"شاخه ها"
مردم شناسی به شاخه هایی چون مردم شناسی جسمانی (کالبدی)، مردم شناسی
فرهنگی تقسیم می پذیرد و هریک از این تقسیمات نیز بخش های متنوع دیگری را
در بر می گیرد.
مردم شناسی جسمانی (کالبدی)
در این رشته خصوصیات جسمانی انسان و رابطه آن با رفتارهای اجتماعی و
فرهنگی او همیشه مورد توجه خاص بوده است. مردم شناسی جسمانی، مسائلی
مثل نژاد و اختلافات نژادی در رابطه با خصوصیات جسمانی، مقایسه
واندازه گیری اعضاء بدن را با استفاده از بیومتری (زیست سنجی)،
آنتروپومتری(انسان سنجی)، مورفولوژی انسانی، آندوکرینولوژی
(شناخت فعالیت غدد داخلی)، فیزیولوژی مقایسه ای و ژنتیک مورد مطالعه قرار
می دهد و در مطالعات خود هم به شناخت و مقایسه استخوان بندی انسان پرداخته
و هم به بررسی ویژگی هایی نظیر رنگ پوست، شکل مو، چشم و غیره نظر
دارد.
مردم شناسی جسمانی (کالبدی)، از طریق مطالعه تشریحی اقوام زنده و
مقایسه آن با آثار باقیمانده مربوط به انسان های پیشین به چگونگی تغییرات
زیستی که در سیر حیات انسانی رخ داده است وقوف می یابد.
"مردم شناسی فرهنگی"
کار مردم شناسی فرهنگی عمدتاً بررسی ظهور، تحول و تاثیر فرهنگ در زندگی
آدمی است.
مردم شناسی فرهنگی که گاهی مردم شناسی اجتماعی نیز خوانده شده
در پی آن است تا تنوعات وسیع آداب و رسوم و صور گوناگون حیات اجتماعی
را مخصوصاً در بین مردمی که دارای تکنولوژی ابتدایی هستند، با روشی علمی
به تحلیل کشد.
همچنین، مطالعه عمیق مقولات اجتماعی چون تکنولوژی یا فرهنگ مادی و
پویش اقتصادی، موسسات اجتماعی، زندگی زناشویی، نهاد دین، دولت، هنر،
جادو، توانایی ها، تنوع رفتار و شکل پذیری طبع انسانی را بر عهده می گیرد
و در مطالعات خود از داده ها و اطلاعات مردم نگاری کمک می گیرد.
مردم نگاری تنها جنبه توصیفی دارد و مجموعه ای از داده ها و اطلاعات را بدون
تحلیل و به صورت عکسبرداری وقایع و پدیده ها فراهم می کند که مورد استفاده
مردم شناسی قرار می گیرد.
مردم شناسی فرهنگی با زبان شناسی علمی نیز سروکار دارد و از نتیجه تحقیقات
آن برخوردار می شود. بدین ترتیب حوزه بررسی این شاخه از مردم شناسی، شامل
همه دستاوردهای بشری یا نظام فرهنگ انسانی است.
نظریه ها و مکاتب
از اختصاصات علوم انسانی و اجتماعی وجود متفکران و کارشناسان بسیاری
است که هر یک از آنها از نظریه های خاصی برخوردار هستند.
در این علم، نظریه ها و مکاتب چهارگانه زیر را می توان مطرح ساخت:

مکتب تکاملی (تطورگرایی)
اساس و اصول این نظریه بر این اصل استوار است که فرهنگ جامعه بشری از
آغاز تا به امروز ثابت نبوده و تغییر و تحول یافته است.
به سخن دیگر اصل حرکت یا پویایی، اساس و زیربنای این تئوری را تشکیل
می دهد. بنابراین آنچه که در این مکتب مورد بررسی است جامعه و فرهنگ
انسانی است که از مرحله ساده به پیچیده سیر کرده است.
برخی از پیروان این مکتب عبارتند از:
ادوارد تایلر (Edward Tylor)، فرایزر (Frazer)، گوردن چایلد
(Gordon Child)، لسلی وایت (Lessley White)، جولیون استوارد
(Jolion Steward)، لوئیز هنری مورگان.
مکتب اشاعه
نظریه های اشاعه از انتقاداتی که به تکاملیون و تحولیون، خصوصا نظریه سیر
یک خطی و موازی تحولات فرهنگی می شد به وجود آمد، در قرن نوزدهم ظهور
کرد و تا قرن بیستم تداوم یافت. نقطه حرکت محوری این نظریه، تامل بر
تغییرات فرهنگی از یک سو و توجه به شباهت های فرهنگی از سوی دیگر است
و برخلاف نظریه تکامل فرهنگی، بیشتر جوامع همیشه در جهت سیر تکاملی
نیست و گاهی جنبه قهقرایی دارد. پیروان این نظریه معتقدند که برای شناخت
خصوصیات هر فرهنگ باید تاریخ آن را مورد مطالعه قرار داد و ارتباط آن را
با جوامع دیگر کشف کرد.
به عقیده آنها ابداعات و اختراعات محدود بوده، از این رو مرکزیت خاصی برای
اشاعه اولین فرهنگ ها می شناسند. پیدایش تئوری اشاعه بنیادها به مطالعات
تاریخی متکی است و به همین سبب به مکتب تاریخی نیز شهرت دارد – در
کشورهای مختلف اروپا و امریکا منشاء نظریات گوناگونی گردید که به سه
جریان فکری آلمانی، انگلیسی و آمریکایی معروف است.
آلمان
روبرت فریتس گربنر (Robert Fritz Craebner) و ویلهم اسمیت
(Wilhelm Smith)، از پایه گذاران این جریان فکری در آلمان می باشند، که
به نام "مکتب وین" معروف شده است. آنها عقیده داشتند که فرهنگ اولیه انسان
از سرزمینی در آسیا نشات گرفته، و عواملی مانند مهاجرت های بزرگ، داد و
ستد و غیره سبب انتقال آن به سرزمین های دیگر جهان شده است. نظریه اشاعه
در آلمان به نظریه تاریخی یا ترکیبی معروف شده است. پیروان این نظریه بر این
باورند که عناصر تشکیل دهنده فرهنگ این جامعه ترکیبی است که از
فرهنگ های مختلف گرفته شده است و کشفیات باستان شناسی را برای دستیابی به
عناصر و اجزاء متشکله فرهنگ های گوناگون بسیار سودمند می دانند.
انگلیس
از پیروان اصلی مکتب اشاعه انگلیس ، گرافتن الیوت اسمیت
(Grafton Elliot Smith) است. پیروان این نظریه بر این باور بوده اند که
ابداعات و اختراعات فرهنگی، نخست در یک محل روی داده و سپس به نقاط
دیگر انتقال یافته است. بدین ترتیب، مصر را در درجه اول و یونان را در درجه
دوم سر چشمه و مهد اشاعه فرهنگ و تمدن همه کشورها می دانند.
ایالات متحده امریکا
رهبری این جریان فکری را در امریکا، "فرانتس بوآس" به عهده داشت.
این نظریه به "فرهنگ تاریخی" یا "تغییر فرهنگی" معروف است و پیروان
آن عقیده دارند که بخش های مختلف فرهنگ، که از دیگر فرهنگ ها گرفته
شده است، به یکدیگر مرتبط شده و ترکیب فرهنگی جدیدی را به وجود می آورد،
که فعالیت مشخصی دارد. تحولات فرهنگ بشری را باید به صورت تاریخی
مورد توجه قرار داد و بر خلاف آنچه که تکاملیون گفته اند، تطور به معنی تکامل
نیست، فرهنگ ها طبقه بندی نمی شوند، تکامل بیولوژیکی قابل انطباق با تکامل
فرهنگی نیست و سر انجام، تکامل جامعه خط سیر معینی ندارد و آینده آن قابل
پیش بینی نیست. از صاحب نظران اشاعه امریکا، می توان از "ساپیر"،
"هرسکویتس"،"کروبر" و "رالف لین تن" نام برد.
مکتب کارکردگرایی (فونکسیونالیزم)
کارکردگرایی همچون اشاعه گرایی، یکی از نظریاتی بود که در واکنش به
تطورگرایی به وجود آمد و عبارت است از بررسی هر عمل اجتماعی و یا
هر نهاد با توجه به رابطه ای که با تمامی کالبد اجتماعی دارد. به همین سبب است
که این نظریه به عنوان یک فرضیه "مجموعه نگر" و "مفیدیت" شناخته
شده است. به عبارت دیگر عمل یا نهاد وقتی به روشنی شناخته می شود که
مناسبت و سهم و "کارایی" آن در قبال سایر اعمال و نهادهای جامعه مشخص
شود. از لحاظ تاریخی ریشه های کارکردگرایی را می توان در نزد سه متفکر
بزرگ علوم اجتماعی یافت: "اگوست کنت"، "هربرت اسپنسر" و
"امیل دورکیم". اما نظریه پردازان اصلی این گرایش که توانستند آن را به یک
ابزار در زمین تحقیق تبدیل کنند، "برانسیلاو مالینفسکی" و
"رادکلیف براون بودند".
مکتب ساخت گرایی
ساختارگرایی یکی از مکاتب نظری انسان شناسی است که نمونه های متفاوتی از
آن وجود داشته، اما آن را عمدتا به ساختار – کارکردگرایی یا
(کارکردگرایی ساختاری) در انسان شناسی اجتماعی بریتانیا و ساختارگرایی
انسان شناسی فرانسه تقسیم می کنند و دو چهره بارز "رادکلیف براون" و
"کلود لوی اشتراوس" را در راس هر یک از آن ها قرار می دهند. پیروان این
نظریه معتقدند که ساخت اجتماعی است که اساس جامعه را تشکیل می دهد و
برآنند که خصوصیات یک کل با حاصل اجزاء آن تفاوت دارد، از این رو
مجموعه یک جامعه یا سازمان را نمی توان شناخت مگر آن که عناصر سازنده و
نحوه آرایش آن ها در داخل کل شناخته شود.
"روش تحقیق"
در مطالعات علوم اجتماعی دو روش وجود دارد:
"روش پهنانگر"

که عبارت است از مشاهده جوامع گسترده یا یک سلسله از اجتماعات.
هدف این روش به دست آوردن خصوصیات عمومی جامعه است.
روش ژرفانگرکه در آن جامعه خاصی که از وسعت و قلمرو محدود و مشخصی
برخورداراست، به طور عمیق و به تفصیل مورد مشاهده و مطالعه قرار
می گیرد. این روش از جمله فنون مربوط به تحقیقات مردم شناسی است که ویژگی
اساسی آن مشاهده و مشارکت در زندگی مردم است، و با فنون و روش های دیگر
تحقیق می توان جامعه محدود و مشخص را بررسی کرد. تاکید بر محدود و
مشخص بودن جامعه از آن رو است که در مردم شناسی هر چه جامعه، قوم و
قبیله کمجمعیت تری گزینش شود، دستیابی به هدف و نتایج لازم زودتر و دقیق تر
خواهدبود، به علاوه نتیجه کار اطمینان و اعتماد بیشتری در پی خواهد
داشت.بنابراین نخستین شرط، در مطالعات مردم شناسی، زندگی در میان جامعه
مورد مطالعه، مشاهده عناصر مختلف و طبقه بندی پدیده های مختلف اجتماعی
است.

"مردم نگاری"
مردم نگاری عبارت از: مطالعه دقیق و همه جانبه تظاهرات مادی و غیر مادی
فعالیت های انسانی در جامعه ای محدود است و می توان آن را مطالعه توصیفی
مردم نامید. مردم شناسی چنان با مردم نگاری وابسته است که امکان تفکیک
بین آن ها دشوار است. کار مردم نگاری تهیه مونوگرافی و گزارش های نسبتاً
کاملی از همه مسائل مربوط به یک واحد اجتماعی و قابل تفکیک است و
مردم شناسی با روش "مقایسه ای" و ترکیب آن ها به نتیجه گیری کلی
می رسد.
ارتباط با سایر علوم
قوانین طبیعی و اجتماعی از آن رو که پیامد آن ها به انسان و زندگی او پایان
می یابد، با هم پیوستگی کامل دارند.دانش هایی مانند باستان شناسی، تاریخ،
زبان شناسی، جغرافیای انسانی، روان شناسی، جامعه شناسی، زیست شناسی،
ژنتیک و زمین شناسی به رشد و تکامل مردم شناسی بسیار مدد رسانده اند.
باید توجه داشت مردم شناسی در قلمرو مطالعات خود از همه علوم و فنون
استفاده می کند و آنها را به کار می برد ولی وحدت علمی اش، که متشکل از
اجزاء تجارب و نظریه های علوم دیگر است بر اساس توجه به انسان و تمرکز
به فرهنگ است.

"مردم شناسی در ایران"
"مردم شناسی پیش از اسلام"
"مردم شناسان غیر ایرانی"
آنچه که درباره مردم شناسی دوره پیش از اسلام در ایران، از مورخین و سیاحان
غیر ایرانی به جای مانده، مربوط به یونانی ها و رومی هاست. هرودوت
(451 تا 484 ق.م) شرح مبسوطی درباره اقوام ایرانی مادها، پارس ها، سکاها
و ملل تابع امپراطوری ایران نگاشته است. مورخین دیگر مانند گزنفون
(430 تا 352 ق.م) کتزیاس، توسیدید (395 تا 460 ق.م) پلوتارک
(120 تا 50 میلادی) و آریان و غیره در کتب و آثار خود فصولی را به
خصوصیات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و نظامی ایران اختصاص داده اند.
همچنین در عهد ساسانی عده ای از سیاحان و جغرافی دانان رومی، ارمنی و
مسیحی درباره تاریخ و جغرافیای ایران مطالبی نگاشته اند.
مردم شناسان ایرانی
امپراطوران ایران، از آن رو که به جهانگشایی و گسترش قلمرو حکومت خود
می پرداخته اند، به گونه ای به انسان شناسی و قوم شناسی آشنا بوده اند و از زمان
هخامنشیان، که امپراطوری وسیعی در ایران تشکیل گردیده، بی گمان به
مردم شناسی اقوام و ملل گوناگون توجه شده است. متون دینی مزدک و روایات و
داستان های منظوم و منثوری که در دوره اسلامی عده ای از ایرانیان گرد
آورده اند، ارزشمندترین منابع مربوط به ایران پیش از اسلام است.

مردم شناسی در ایران دوره اسلامی
اطلاعات مربوط به این دوره را از مطالعه کتب و آثار مهمی که از سیاحان،
نویسندگان، مورخین ، شعرا و جغرافی دانان به جای مانده است می توان به دست
آورد، مانند: ناصر خسرو، یعقوبی، مسعودی، دینوری، مقدسی
(کتاب: احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم)، ابن خردادبه و اصطخری
(کتاب: المسالک و الممالک)، ابن فضلان (کتاب: از بغداد تا صقلاب)،
یاقوت حموی (کتاب: معجم البلدان)، ابوالفضل بیهقی،
خواجه رشیدالدین فضل الله (کتاب: جامع التواریخ)،
مارکوپولو، ابن بطوطه، ابن خلدون، ابوریحان بیرونی (کتاب: تحقیق ماللهند)
که موثرترین و به نام ترین جغرافی دان، مورخ و سیاح این
دوره است و می توان او را استاد مسلم مردم شناسی نامید. علاوه بر افراد مذکور
می توان از جهانگردان، باستان شناسان و مردم شناسان اروپایی مانند: تاورنیه،
شاردن (دوره صفویه)، کرژن و سایکس (دوره قاجار)نام برد

ارزش دانش
بدانکه در اینجا (اشاره به سینه ی مبارک) دانش فراوانی انباشته است ای کاش
کسانی را می یافتم که می توانستند آن را بیاموزند آری تیز هوشانی می یابم
اما مورد اعتماد نمی باشند دین را وسیله ی دنیا قرار داده و با نعمت های خدا
بر بندگان و با برهان های اللهی بر دوستان فخر می فروشند.
یا گروهی که تسلیم حاملان حق می باشند اما ژرف اندیشی لازم را درشناخت
حقیقت ندارند که با اولین شبهه ای شک و تردید در دلشان ریشه می زند پس
نه آنها و نه اینها سزاوار آموختن دانشهای فراوان من نمی باشند یا فرد دیگری
که سخت در پی لذت بوده و اختیار خدو را به شهوت داده است یا آنکه
درثروت اندوزی حرص می ورزد .
هیچ کدام از آنان نمی توانند از دین پاسداری کنند و بیشتر به چهار پایان چرنده
شباهت دارند و چنین است که دانش با مرگ دارندگان دانش می میرد

فضل و ارزش علم:
رسول گرامی اسلام می فرمایند : دلی که در آن چیزی از حکمت نباشد مانند
مخروبه ای است. پس دانش بیاموزید وبیاموزانید و تفقه کنید و نادان نمیرید
زیرا خداوند عذر نادانی را نمی پذیرد.
(" کنزالعمال 28750 و میزان الحکم ج 8 ص 3930") توجه در حدیث
شریف فوق به این نکته رهنمون می سازد که اولاً نفس علم و علم آموزی علم
آموزمی خود فضلیت و ارزش است و ثانیاً نادانی عذری برای خطا و
سایر عوارض آن نمی باشد. از جمله عوارض نادانی علمی این است که راه
سلطه دشمنان دین را بر جامعه مسلمین فراهم می کند در حالی که خداوند در
قرآن کریم فرموده است: " لن یجعل الله للکافرین علی المومنین سبیلا"
و هر مسلمانی باید به سهم خود راه سلطه کافرین را سد نماید؛ و در کوتاهی در
این راه از جمله کوتاهی به واسطه نادانی هیچ عذری از جانب خداوندپذیرفته
نمی باشد. نیز ارزش دانش آنجا آشکار می شود که خداوند در اولین سوره ای
که بر پیامر اعظم (ص) فرو فرستاد نخستین نعمتی که بعد از آفرینش
"اقرا باسم ربک الذی خلق" از آن سخن می گوید نعمت دانش است:
"الذی علم بالقلم". قرآن کریم. سوره علق آیه 4 بی گمان اگر بعد از نعمت
ایجاد و آفرینش، نعمتی بهترو والاتر از علم بود خداوند بزرگ اختصاصاً از آن
یاد نمی کرد. نیز می دانیم با تمام ارزشی که عبادت و شهادت دارد لکن
حضرت امام خمینی (ره) فرمودند. دماء شهدا اگرچه بسیار ارزشمند و سازنده
است، لکن قلم ها بیشتر می توانند سازنده باشند و اصولاً شهدا را قلم ها
می سازند و قلم ها هستند که شهید پرورند.

ریشه ایمانی این سخن امام راحل (ره) می تواند این حدیث شریف نبوی باشد:
"یوزن یوم القیامه مداو العلماء و دماء الشهداء فیرجح مداوالعلماء علی دماء
الشهداء" "کنز العمال 28714 و میزان الحکمه ج 8 ص 3940"
ترجمه: رسول گرامی اسلام می فرمایند.
"روز قیامت مرکب عالمان و خون شهیدان با هم وزن می شوند و مرکب
عالمان بر خون شهیدان برتری می یابد"
و در مورد عبادت عالم و جاهل در حدیث شریف نبوی است که "یک رکعت
نماز عالم به خدا"
بهتر است از هزار رکعت نماز جاهل به خدا"
"کنز العمال 28786 و میزان الحکمه ج 8 ص 3942"

2- نقش دانش

رسول گرامی اسلام می فرمایند "دانایی راس تمام خوبیها و جهل راس تمام
بدیها است."" ی بحار (بحار) ج 9 ص 77 و میزان الحکمه ج 8 ص 3942"
و اگر آفرینش جهان را خیروخوبی و جلوه لطف الهی بدانیم می بینیم که آفرینش
جهان نیز به قدرت و علم الهی است. شهید ثانی رضوان الله علیه در کتاب
"منیه المرید" می نویسد:
بدان که خدای پاک، دانش را علت کلی آفرینش جهان برین و زیرین قرارداده
و برای دانش همین شکوه و افتخار کافی است.
"الله الذی خلق سبع سماوات و من الارض مثلهن یتنزل الابربینهن لتعلموا ان
الله علی کل شی علیم و ان الله قداحاطه بکل شی علما." قرآن کریم سوره طلاق آیه 12))

3- تاثیر دانش

بارها مقام منظم رهبری بر این نکته تاکید داشته اند که رسالت اصلی
دانشجوی مسلمان در حال حاضر تولید علم است و مسیر توسعه همه جانبه
کشور به عنوان ام القرای جهان اسلام و نقطه امید مسلمانان جهان در صف
مقدم مبارزه با کفر و مشترک جهانی است که توسعه علمی به تمام ابعاد آن
دانسته اند. ریشه دینی این دیدگاه ارزشمند آن جا است که رسول گرامی اسلام
می فرمایند:
"العلم حیات الاسلام و عماد الدین". کنز العمال 28661 و میزان الحکم ج 8 ص 3934"
یعنی "دانش مایه حیات اسلام و تکیه گاه دین است".
و تاثیر و نقش دانش در حفظ حیات دین و جامعه دینی چه در زمینه فردی و
چه در زمینه اجتماعی و اقتصادی چه از جنبه های گوناگون روابط بین المللی
امری بسیار روشن و مسلم می باشد.
و شاید به دلیل اهمیت و تاثیر دانش است که پیامبر گرامی اسلام فرد دانش
جو را رکن اسلام دانسته و فرموده اند.
"طالب العلم رکن الاسلام و یعطی اجره مع النبیین." کنر العمال 28729
ومیزان الحکمه ج 8 ص 3938
"جوینده دانش رکن اسلام است و مزدش با پیامبران داده می شود."
و البته باید هدف از دانشجویی تقویت اسلام در ابعاد مختلف باشد. چنین
دانشی است که پیامر اعظم درباره آن می فرمایند:
"هر کس در جستجوی بابی از علم برآید تا به وسیله آن اسلام را زنده بدارد،
در بهشت میان او و پیامبران تنها یک درجه فاصله باشد. کنزالعمال 28832 و
میزان الحکمه ج 8 3951
و صد البته که نه تنها دانش جویی و دانش آموزی بلکه تمام ابعاد زندگی یک
مسلمان حقیقی باید در راه عقیده و دین او باشد. و این ترجمان همان حدیث
شریف منسوب به سبط گرامی پیامبر اعظم (ص) حضرت سید الشهدا علیه
السلام که "ان الحیاه عقیده و جهاد"زندگی یعنی عقیده و جهاد به تمام ابعاد آن در
راه عقیده و چه شیرین و پرمعناست این سخن بزرگان که دین اسلام محمدی
الحدوث و حسینی البقاست.

الحکمه 148 معرفهالانسان بکلامه نقش سخن در شنا خت انسان

وَقالَ عَلیه السلام :اٌلمرءُ مَخبُوءُ تَحتَ لِسانِهِ.
ودرود خدا براو،فرمود :انسان زیر زبان خود پنهان است

سخن بیهوده و پرگوئى

سخن بیهوده گفتن یعنى تکلم درباره چیزى که نه فایده دنیوى دارد و نه سود
اخروىو پرگوئى و هرزه‏گوئى اعم از آن است.
زیرا زیاده سخن گفتن شامل سخن بى‏فایده و سخن بیش از قدر حاجت نیز مى‏شود.
کسى که مى‏تواند با یک کلمه مقصود خود را بگوید: اگر دو کلمه بگوید کلمه
دوم زیادى است، یعنى زیاده بر نیاز است.و شکى نیست که سخنان بى‏فایده
گفتن مذموم است اگر چه گناه و حرام نباشد.و این صفت ناشى از پستى قوه
شهویه است، زیرا انگیزه آن جز مجرد میل و هواى نفس نیست.
راز مذموم بودن آن این است که موجب تباه شدن وقت و مانع ذکر و فکر مى‏گردد، و بسا که از گفتن "لا اله الا الله یا سبحان الله "
"کاخى در بهشت‏بنا شود یا از فکرى نسیمى از نفحات رحمت الهى بر دل
آدمى بوزد"
.پس کسى که مى‏تواند گنجى به دست آورد اگر آن را رها کرده به جاى آن کلوخى بردارد که هیچ سودى از آن حاصل نمى‏شود زیانکار است.
و هر که ذکر خدا و تفکر درباره شگفتیهاى قدرت او را ترک کند و مشغول مباح بى‏فایده شود اگر چه گناهى نکرده سودى بزرگ را از دست داده است.
زیرا سرمایه بنده اوقات اوست و چون آن را صرف کارهاى بیهوده کند و به
وسیله آن ثوابى براىآخرت ذخیره نکند، سرمایه خود را تباه ساخته است.
علاوه بر اینکه فرو رفتن در سخنان بى‏فایده و زائد غالبا به خوض در باطل و
بسا به دروغ و کم و زیاد کردن مى‏کشد.و از این رو در ذم آن اخبار بسیار رسیده است.
روایت است که: "در روز احد پسرى از اصحاب پیغمبر صلى الله علیه و آله و
سلم شهید شد که از گرسنگى سنگ بر شکم خود بسته بود، مادرش خاک از
رخسار او پاک مى‏کرد و مى‏گفت: پسرم بهشت‏بر تو گوارا باد!
پیغمبر صلى الله علیه و آله فرمود: چه مى‏دانى که بهشت‏بر او گوارا خواهد
بود؟ شاید سخنان بیهوده مى‏گفته، و از بذل آنچه به وى زیان نمى‏رسانده منع
مى‏کرده؟" .
و نیز وارد شده است که: "رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم به یکى از
اصحاب خود – که بیمار بود – فرمود: بشارت باد ترا! مادرش گفت:
بهشت‏بر تو گوارا باد! رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: تو چه مى‏دانى؟ شاید سخن بیهوده مى‏گفته یا از بذل چیزى که به وى مربوط نبوده منع مى‏کرده؟" .
یعنى بهشت‏بر کسى گوارا خواهد بود که به محاسبه کشیده نشود، و کسى که
سخن بیهودهبگوید تحت‏حسابرسى در خواهد آمد، اگر چه سخنش مباح باشد،
و بهشت‏با مناقشه و سختگیرى در حساب گوارا نخواهد بود، که سخت‏گیرى در
حساب نوعى عذاب است.

و روایت است که: "مردى نزد پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم سخن مى‏گفت
و پرگوئى مى‏کرد، حضرت به او فرمود:
زبان تو چند پوشش دارد؟ گفت: دو لب و دندانهایم. فرمود: آیا در این نکته‏اى
نیست که جلوى سخنت را بگیرد؟" .
و در روایتى دیگر است: "حضرت این را به مردى گفت که او را ثنا مى‏گفت
و در گفتار زیاده روى و افراط مى‏کرد، سپس فرمود: به آدمى چیزى بدتر از
زیادى زبان داده نشده‏" .
و روایت است که: "گروهى از بنى عامر بر رسول خدا صلى الله علیه و آله و
سلم وارد شدند، و به مدح و ثناى حضرت پرداختند. پیغمبر صلى الله علیه و آله
و سلم فرمود: سخن خود را بگوئید، شیطان شما را از راه بیرون نبرد! (2) " .
و مراد آن حضرت این است که: زبان اگر به ثنا گشوده شود، و لو به راستى،
بیم آن است که شیطان او را به زیادتر از آنچه نیاز دارد وادارش کند و از راه
بیرونش برد.
یکى از صحابه گفته است: "گاه مردى با من سخن مى‏گوید که میل و رغبت من به پاسخگوئى
بیشتر از رغبت من به آب سرد است، و لیکن پاسخ دادن را از بیم زیاده گوئى
ترک مى‏کنم‏" . یکى از بزرگان گوید: "هرکه پرگوئى کند دروغش بسیار است‏"
. و یکى دیگر از ایشان گفته است:"مردم درباره دو خصلت هلاک مى‏شوند:
زیادى مال و زیادى گفتار" .
شناخت‏سخن بیهوده
سخنان بیهوده و زائد و هرزه انواع بیشمار دارد و حد و ضابطه آن این است
که سخنى‏گوئى که اگر آن را نگوئى و سکوت کنى گناهى بر تو نباشد و زیانى
هم پدید نیاید و هیچ کارى معطل نماند، مثل اینکه با کسانى احوال سفرهاى خود
را نقل کنى ونیز آنچه در سفر دیده‏اى از کوهها و رودها و وقایعى که برایت
روى داده و چیزهاى خوبى که دیده‏اى از خوراکها و پوشاکها، و آنچه از مردم
شهرها ورویدادهاى آنها ترا به شگفت آورده است.همه اینها از امورى است که
نگفتن آنها نه ضرر دینى دارد و نه زیان دنیوى، و در گفتن آنها براى هیچکس
نه فایده دینى تصور مى‏رود و نه سود دنیوى.
پس اگر بسیار بکوشى که کم و زیاد نقل نکنى و منظورت خودستائى و فخر
فروشى در مشاهده چیزهاى بزرگ نباشد، و غیبت کسى یا مذمت مخلوقى از
مخلوقات خدا در میان نباشد، بارى وقت‏خود را ضایع و تلف کرده‏اى.
اما همچنانکه سخنان بى‏فایده گفتن مذموم است، سوال از چیزى که بى‏فایده است
نیز مذموم و بلکه مذمومتر است.زیرا تو با سوال خویش وقت‏خود را تباه
مى‏سازى و هم وقت دیگرى را با پاسخ دادن تلف مى‏کنى و این در صورتى
است که از سوال بیجا آفتى پدید نیاید، و اگر در جواب آن آفتى پیش آید.
چنانکه در بیشتر پرسشهاى بیجا و بیهوده پیش مى‏آید – گناهکار خواهى بود.
مثلا اگر از عبادت کسى بپرسى و بگوئى: آیا روزه‏اى؟ اگر بگوید:
آرى، عبادت خود را ظاهر ساخته و در معرض ریا قرار گرفته، و اگر به ریا
نیفتد لااقل ثواب عبادتش کم مى‏شود زیرا فضیلت عبادت پنهانى به درجات
بیشتر است از عبادت آشکار.و اگر بگوید: نه، دروغ گفته.و اگر سکوت کند،
تو راتحقیر کرده و آزرده خاطر ساخته.و اگر براى دفع جواب به چاره جوئى
متوسل شود دچار رنج و ناراحتى مى‏گردد.پس تو با یک پرسش بیهوده و نابجا
او را یا به ریا و دروغ یا کوچک شمردن دیگران یا رنج و زحمت‏براى چاره
جوئى گرفتار کرده‏اى. و همچنین است‏سوال از چیزهائى که آدمى از اظهار آن
شرم مى‏کند یا احتمالا از اظهار آن مانعى باشد، مثل اینکه کسى با دیگرى سخنى
مى‏گوید بپرسى: چه مى‏گفت؟ و در چه سخنى بودید؟ و مانند اینکه انسانى را در
راه ببینى و بپرسى: از کجا مى‏آئى؟ زیرا گاهست که مانعى براى اظهار آن
وجود دارد.و از این قبیل است پرسیدن از کسى که چرا ضعف دارى؟ یا این
ضعف و لاغرى تو از چیست؟
یا چه مرض دارى؟ و مانند اینها.و بدتر از همه آنکه مریضى را از شدت
بیماریش بترسانى و بگوئى: چقدر مرضت‏شدید و حالت‏بد است! همه اینها علاوه
بر اینکه لغو و سخن بیهوده است گناه و ایذاء را نیز در بردارد، و تنها سخن
بیهوده و زائد نیست زیرا سخن بى‏فایده تنها آن است که در آن ایذائى و شکستن
خاطرى و شرم از جوابى نباشد، چنانکه روایت است:
"لقمان به نزد داود علیه السلام آمد در حالى که او زره مى‏ساخت، و پیش از آن
لقمان زره را ندیده بود از کار وى تعجب کرد.خواست‏بپرسد، دانائى و حکمت
او را مانع شد، خوددارى نمود و نپرسید. چون داود از کار خود فارغ شد
برخاست و زره را پوشید و گفت: خوب زرهى است‏براى جنگ! لقمان گفت:
خاموشى دانش و حکمت است و کم کسى است که آن را بجا آورد" .و این قبیل
پرسشها، به شرط آنکه در آنها ضرر و پرده درى و افتادن در ریا و دروغ
نباشد، از سخنان بیهوده است و ترک آن از خوبى اسلام آدمى است.
علاج بیهوده‏گوئى
سبب بیهوده گوئى و پر حرفى و هرزه گوئى: یا حرص بر شناختن چیزهاى
بى‏فایده است، یا بذله‏گوئى و یا خوش مشربى نمودن تا مردم به صحبت او میل
کنند یا وقت گذرانى به وسیله نقل و حکایت احوال و داستانهاى بى‏فایده.
اینها همه از پستى و زبونى قوه شهوت است. علاج این خوى ناپسند از حیث
علم این است که: مذمت آن را چنانکه گذشت‏به خاطر آورد و ستودگى ضد آن،
یعنى خاموشى را متذکر شود.
و به یاد آورد که مرگ در پیش روى آدمى است و از هر کلمه‏اى که مى‏گوید
مسئول است، و این که نفسهاى انسان سرمایه کسب سعادت است، و زبان دامى
است که به آن مى‏توان حوران بهشتى را به دام آورد، و از دست دادن و تباه
ساختن آن زیانکارى است.و از حیث عمل این است که تا حد امکان از مردم
گوشه‏گیرى اختیار کند، و خود را به سکوت و خاموشى حتى نسبت‏به چیزهائى
که اندک فایده‏اى دارد وادار سازد تا زبانش به ترک سخنان بیهوده عادت کند.
و درباره هر سخنى که مى‏خواهد بگوید نخست نیک بیندیشد، اگر فایده‏اى دینى
یا دنیوى دارد بگوید وگرنه خاموش باشد.بعضى کسان که مراقب خود بودند در
دهان خویش سنگ مى‏نهادند تا مبادا سخن بیهوده و زیادى بگویند.
" خاموشى"
ضد بیهوده‏گوئى و زیاده و هرزه گوئى یا خاموشى است‏یا سخنان سودمند گفتن
خواه مربوط به دین باشد یا دنیا.فوائد خاموشى و ستایش آن در جاى خود خواهد
آمد.و در خصوص ترک سخنان بیهوده و زائد اخبارى وارد شده چنانکه از
پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم روایت است:
"من حسن اسلام المرء ترکه ما لا یعنیه‏" "از نیکوئى اسلام مرد این است که
چیزهاى بى‏فایده را ترک کند" .
و نیز از آن حضرت منقول است: "طوبى لمن امسک الفضل من لسانه، و انفق
الفضل من ماله‏" "خوشا آنکه زیادى زبانش را نگاه دارد و زیادى مالش را
انفاق کند" .و ببین که مردم کار را چگونه بر عکس کرده‏اند، زیادى مال را
نگاه مى‏دارند و زیادى زبان را رها مى‏کنند.
و روایت است که: "روزى حضرت رسول صلى الله علیه و آله و سلم فرمود:
اول کسى که از این در داخل مى‏شود مردى است از اهل بهشت.
وقتى آن مرد وارد شد، به او گفتند: ما را به بهترین کارهاى خود که به آن امید
دارى خبر ده.گفت: من مردى کم عمل هستم، و بهترین چیزى که به آن به خدا
امیدوارم سلامت نفس و ترک چیزهاى بیهوده است‏" .
و آن حضرت صلى الله علیه و آله به ابى ذر فرمود:
"ا لا اعلمک بعمل خفیف على البدن ثقیل فى المیزان؟ قال: بلى یا رسول الله.قال:
هو الصمت، و حسن الخلق، و ترک ما لا یعنیک‏" .
"مى‏خواهى ترا کارى یاد دهم که بر بدن سبک و آسان و در ترازوى اعمال
سنگین باشد؟ گفت: آرى یا رسول الله.فرمود: خاموشى و حسن خلق و ترک کار
بیهوده‏" .
ابن عباس گفت: پنج چیز است که از پولهاى نقره خالص و دل انگیز بهتر
است: سخنان بیهوده مگو، که زائد است و از وزر و آفت آن در امان نیستى و
سخنان سودمند نیز مگو مگر آنکه بجا باشد، زیرا بسا هست که کسى در امر
مفیدى سخن مى‏گوید اما نابجا و در غیر موقع آن و آنگاه به رنج مى‏افتد.
و با حلیم و بردبار و با سفیه و سبکسار ستیزه و جدال مکن، که بردبار با
سکوتش بر تو غلبه مى‏کند، و سفیه با گفتارش ترا مى‏آزارد.و در غیاب برادرت
همان را بگو که دوست دارى پشت‏سرت بگوید.
و در مواردى که دوست دارى مورد عفو واقع شوى، عفو کن.و همچون کسى
عمل کن که مى‏داند پاداش نیک دارد و مورد احترام قرار مى‏گیرد
از لقمان پرسیدند: "دانائى و حکمت تو چیست؟ گفت: از چیزى که به آن نیاز
ندارم سوال نمى‏کنم و به آنچه بیهوده است نمى‏پردازم‏" .
و آنچه در فضیلت ترک پرگوئى و سخن بى‏فایده در اخبار ائمه علیهم السلام و
کلمات بزرگان حکما و عرفا وارد شده است‏بیشمار است، و همین اندازه که ذکر
کردیم براى اهل بصیرت کافى است.

الحکمه149 معرفه الرجل لقدره ضرورت خودشناسی

وَقاَل عَلَیهِ السلام :هَلَکَ اُمرُوُلَم یَرِف قَدرَهُ

ودرود خدا بر او فرمود : نابود شد کسی که ارزش خود را ندانست

خودشناسی
خداوند در قران کریم می فرماید :
((و فی الارض آیات للموقنین ، و فی انفسکم ا فلا تبصرون))
و در زمین آیاتى براى جویندگان یقین است‏ و در وجود خود شما
(نیز آیاتى است) آیانمى‏بینید؟!
''(سوره الذاریات ، آیات 20 و . 21 ) یکی از قدیمترین دستورهای حکیمانه
جهان که هم به وسیله انبیاء عظام به‏ بشر ابلاغ شده است و هم حکیمان بزرگ
جهان آن را به زبان آورده اند و اعتبار خودش را همیشه حفظ کرده و بلکه
تدریجا ارزش آن بیشتر کشف شده‏ است این جمله معروف است که : ای انسان
خودت را بشناس " . در اخبار و احادیث ما این تعبیر مکرر آمده است ، هم از
رسول اکرم روایت‏ شده و هم به تعبیرات مختلف در کلمات امام علی علیه السلام
آمده‏ است که : من عرف نفسه عرف ربه
((غرر الحکم و در رالکلم ، فصل 77 حدیث 301 ))با عبارت:
من عرف‏ نفسه فقد عرف ربه " . نیز ذکر شده( تحف العقول ص . 316((
هر کس خود را بشناسد پروردگار خود را شناخته استامام صادق‏ علیه السلام
می‏فرماید:
" انک قد جعلت طبیب نفسک و عرفت آیه الصحه وبین‏ لک الداء و دللت علی الدواء"
ای انسان ! تو طبیب خویشتن قرار داده شده ای و نشانه سلامت به تو شناسانده
شده است و دردها برای تو بیان شده است ، و به دواهای آن دردها هم رهنمایی
شده ای ''غرض این جهت‏ است که این تعبیر و شبیه این تعبیر در کلمات اکابر
بشریت زیاد آمده‏ است سقراط که در حدود دو هزار و پانصد سال پیش می‏زیسته
، سخن مهمی که‏ از او باقی مانده همین است که " خودت را بشناس " مسئله
خودشناسی چه‏ اهمیت و ارزشی دارد و برای چه منظوری توصیه شده است
؟برای دو منظور توصیه شده است یک منظور همان است که خودت را بشناس
تا بتوانی خدا را بشناسی . گاندی می گوید : من از مطالعه (اپانیشادها ) یعنی
قدیمترین کتابهای مذهبی و عرفانی هند ، سه‏ دستور فرا گرفتم و آنها دستور
العمل من در زندگی شد یکی اینکه در جهان‏ فقط یک شناسایی وجود دارد و آن
شناسایی " خود " است دوم اینکه هر کس‏ خود را شناخت خدارا شناخته است و
جهان را . پس در اپانیشادهای‏ مربوط به چندین هزار سال پیش نیز می‏بینیم یکی
از کهن ترین مسائل و اندرزهایی که از بشر به میراث مانده است " خودشناسی "
است و امروز هم مخصوصا در یک قرن اخیر و در زمان حاضر مسئله انسان
و انسان شناسی و علوم مربوط به انسان ، مهمترین و با ارزشترین علوم بشری
شمرده می‏شود . خود شناسی مقدمه‏ء خداشناسی و اخلاق حال برای چه گفته اند
خود را بشناس ؟ ازخودشناسی به کجا می‏رسی ؟ به‏ عبارت دیگر خودشناسی
مقدمه چیست ؟ گفتیم این را برای دو منظور گفته اند یک منظور همین است که
اگر خود را بشناسی ، به مهمترینمسئله ای که برای‏ بشر مطرح است و راز
اصلی جهان می‏باشد یعنی خدا پی می‏بری دوم اینکه خود را بشناس تا بدانی در
زندگی و در جهان چه باید بکنی و چگونه باید رفتار کنی ، یعنی اخلاق و عمل
اگر خود را نشناسی نخواهی دانست که رفتار و اخلاقت در جهان چگونه باید
باشد ، یعنی خودت چگونه باید باشی ، چون اخلاق‏ ، از آن نظر که یک سلسله
ملکات است بر می‏گردد به چگونه بودن و این که‏ خودت چگونه باشی و چگونه
رفتار کنی پس برای پی بردن به بزرگترین رازهای‏ جهان و مهمترین مسئله ای
که در فکر بشر مطرح است یعنی خدا ، خود را بشناس ، و برای مهمترین مسئله
از نظر ابتلای عملی بشر که من چگونه باید باشم و چگونه باید رفتار کنم یعنی
اخلاق نیز خودت را بشناس .در قسمت‏ اول می‏خواهم مقداری توضیح بدهم که
چگونه انسان اگر خود را بشناسد خدا را می‏شناسد ؟ قرآن هم برای " خود شناسی
" حساب جداگانه ای باز کرده است ، به این‏ معنی که در قرآن و فقط در قرآن
سراسر عالم خلقت ، آیت و درس است برای‏ خداشناسی ، یعنی اختصاص به
انسان ندارد که انسان فقط خودش را باید بشناسد تا خدا را بشناسد از نظر قرآن ،
تمام جریانهای خلقت ، تمام‏ واحدهای آفرینش اعم از آسمانی و زمینی ، هر چه
که در عالم هست ، آیاتند ، یعنی علامتها و نشانه های وجود مقدس پروردگارند.
(ان فی خلق السموات‏ و الارض و اختلاف اللیل و النهار لایات لاولی الالباب
((سوره آل عمران ، آیه . 190 ) : ((''همانا در آفرینش آسمانها و زمین و رفت
و آمد شب و روز نشانه هایی است برای صاحبان عقل .))
که این جور آیات در قرآن زیاد است ولی در عین حال که قرآن سراسر عالم را
کتاب حق‏ تعالی می‏داند که هر سطری از سطرهای این کتاب دلالت می‏کند بر
علم و حکمت‏ و دانایی مولف آن ، قرآن هم برای نفس انسان حساب جداگانه ای
باز کرده‏ ، یعنی از نظر قرآن این فصل از فصول کتاب آفرینش که نامش انسان
است ، برای انسان آموزندگیهایی دارد بالاتر و بیشتر از آنچه که مثلا درختان
دارند درست است که : ناخن انسان هم دلالت می‏کند ، بلکه در هر مویی از
مویهای بدن انسان ، یا در هر رگ از رگهای بدن انسان یک دلالتی هست از این
جهت انسان شبیه‏ اشیاء دیگر است ، این که می‏گویم " حساب جداگانه " برای این
است که مثلا می‏گوید :"و فی الارض آیات للموقنین" در زمین ، نشانه هاست
برای اهل یقین ''، کسانی که بخواهند به مقام یقین برسند بدیهی است انسان هم در
زمین است و بیرون از زمین نیست ، ولی راجع به انسان می‏فرماید:
) و فی انفسکم )( سوره ذاریات ، آیات 20 و . 21 ) و در خود شما اختصاص
می‏دهد یا در آیه دیگر می‏فرماید: "سنریهم آیاتنا فی الافاق و فی انفسهم حتی
یتبین لهم انه الحق(( سوره فصلت آیه . 53 ) (( ''ما نشانه های خود را در
جهان و در نفسهایشان به آنها می‏نمایانیم تا بر آنان روشن گردد که او حق است ''
. حساب آفاق( عالم بیرون ) را یک حساب جداگانه ذکر می‏کند .
می‏توانست انسان را هم‏ جزء آفاق ذکر بکند ، ولی برای " خود " انسان جدا
حساب باز کرده
((و فی انفسهم((.
شناخت " خود " به عنوان یک حقیقت ثابت ، مقدمه شناخت خدا
اگر انسان من واقعی خودش را بشناسد به صورت یک شخص و یک وحدت‏
واقعی .اگر انسان " خود " ش را بشناسد آن را به صورت یک حقیقت ثابت در
این طبیعت سیال می‏بیند ، و بعد می‏بیند عالم هم که یک جریان دائم است ، یک
حقیقت هست که وحدت آن را حفظ کرده خورشید ، ماه ، ستارگان و زمین ، اگر
به‏ طبیعت خود اینها نگاه کنیم ، دائما درحال عوض شدن هستند ، ولی یک‏
حقیقت هست که آن حقیقت است که حافظ عالم است همین طور که این " من‏
حافظ بدن است و بدن وحدت خودش را به خاطر او حفظ کرده ، و شخصیت‏ بدن
به شخصیت واقعی روح و روان انسان است ، شخصیت عالم هم به شخصیت‏ آن
حقیقت ماوراء الطبیعی تغیر ناپذیر است . وجود گرایشهای معنوی در انسان آیتی
برای شناخت خدا جهت دیگری که به موجب آن نفس انسان آیت است برای
خداشناسی ، مسئله‏گرایشهای معنوی انسان است .من عرف نفسه عرف ربه
ویلیام جیمز ،نتیجه ای که از حدود چهل سال آزمایش در روان‏ انسان از نظر
گرایشهای معنوی گرفته ، این است که می‏گوید : در وجود انسان همچنان که
یک سلسله گرایشها به‏ طبیعت وماده وجود دارد و اینها انسان را با طبیعت
پیوندمی‏زنند و ملاک پیوند و ارتباط انسان با طبیعت اند ، یک سلسله گرایشهای
دیگر وجود دارد که با حسابهای مادی جور در نمی‏آید بلکه ضد حسابهای مربوط
به پیوند انسان‏ با طبیعت است ، زیرا پیوند انسان با طبیعت برای این است که
انسان از طبیعت و خارج وجود خودش بهره کشی بکند و نفع ببرد ، ولی این
گرایشها با این حرفها جور در نمی‏آید انسان یک سلسله خواستها در این عالم دارد
که با جنبه طبیعی و مادی وجود او جور در نمی‏آید و می‏گوید : اینها دلیل است
بر اینکه عالمی دیگر وجود دارد و این احساسها ما را با عالم دیگر پیوند می‏دهد
الهامهای معنوی و خدایی ، خدا جویی ها ، نیکی جویی‏ها ، خیر جویی ها و
معنویت جویی ها همیشه در بشر وجود داشته و دارد و قابل مبارزه و جایگزینی
نیست .
"اهمیت خودشناسی در اسلام"
اسلام عنایت خاص دارد که انسان " خود " را بشناسد و جا و موقع‏ خویشتن را
در جهان آفرینش تشخیص دهد . این همه تاکید در قرآن در مورد انسان برای این
است که انسان خویشتن را آنچنانکه هست بشناسد و مقام و موقع خود را در عالم
وجود درک کند و هدف مشخص است را برساند . قرآن کتاب انسان سازی است
، یک فلسفه‏ء نظری نیست که علاقه‏اش تنها به بحثو نظر و چشم انداز باشد ، هر
چشم اندازی را که ارائه می‏دهد برای‏ عمل و گام برداشتن است
.
قرآن کوشاست که انسان " خود " را کشف کند . این " خود " ، " خود
شناسنامه‏ای نیست ،که اسمت چیست ؟ اسم پدرت چیست و در چه سالی‏ متولد
شده‏ای ؟ تابع چه کشوری هستی ؟ از کدام آب و خاکی و با چه کسی‏ زناشویی بر
قرار کرده‏ای و چند فرزند داری ؟ آن " خود " همان چیزی است که " روح الهی
" نامیده می‏شود و با شناختن آن " خود " ، است که انسان احساس شرافت و
کرامت و تعالی‏ می‏کند و خویشتن را از تن دادن به پستیها برترمی‏شمارد ، به
قداست خویش‏ پی می‏برد ، مقدسات اخلاقی و اجتماعی برایش معنی و ارزش پیدا
می‏کند قرآن از برگزیدگی انسان سخن می‏گوید ، چرا ؟می‏خواهد بگوید : تویک‏
موجود " تصادفی " نیستی که جریانات کوروکر ، – مثلا اجتماع تصادفی اتمها –
تو را به وجود آورده باشد ، تویک موجود انتخاب شده و برگزیده‏ای ، و به همین
دلیل رسالت و مسوولیت داری . بدون‏ شک انسان در جهان خاکی قوی‏ترین و
نیرومندترین موجودات است . از نظر قرآن ، انسان یک کدخدای انتخاب شده
زمین است و به حکم‏ شایستگی و صلاحیت ، نه صرفا زور و چنگال تنازع ،از
طرف ذی صلاحیت‏ترین‏ مقام هستی ، یعنی ذات خداوند ، برگزیده و انتخاب و به
تعبیر قرآن " اصطفا " شده است ، و به همین دلیل مانند هر برگزیده دیگر "
رسالت " و مسوولیت " دارد رسالت از طرف خدا ، و مسوولیت در پیشگاه او .
اعتقاد به اینکه انسان موجودی انتخاب شده است و هدفی از انتخاب در کار است
، نوعی آثار روانی و تربیتی در افراد به وجود می‏آورد ، و اعتقاد به اینکه انسان
نتیجه‏ء یک سلسله تصادفات بی هدف است ، نوعی دیگر آثار روانی و تربیتی در
افراد به وجود می‏آورد . خودشناسی به معنی این است که انسان مقام واقعی
خویش را در عالم وجود درک کند ، بداند خاکی محض نیست ، پرتوی از روح
الهی‏ در او هست ، بداند که در معرفت می‏تواند بر فرشتگان پیشی بگیرد ، بداند
که او آزاد و مختار و مسوول خویشتن و مسوول افراد دیگر و مسوول آباد
کردن‏ جهان و بهتر کردن جهان است او شما را از زمین بیافرید و عمران آن را
از شما خواست ، بداند که او امانتدار الهی است ، بداند که بر حسب تصادف ،
برتری نیافته است تا استبداد بورزد و همه چیز را برای‏ شخص خود تصاحب کند
و مسوولیت و تکلیفی برای خویشتن قائل نباشد .

الحکمه151 ذکرالمستقبل ضرورت آینده نگری

وقالَ عَلیه السّلام :لِکُلَّ اَمرِیٍ عا قِبَهُ حُلوَهُ او مرَّهُ.

ودرود خدا بر او فرمو:هرکسی را پایانی است ؛
تلخ یا شیرین

آینده نگری
آینده نگری در زندگی مادی همچون آینده نگری در حیات معنوی حائز اهمیت
خاص می باشد و باید توسط افراد جامعه اسلامی مورد توجه و عمل قرار گیرد.
یعنی همان گونه که انسان موظف است به نیازهای معنوی خود نظر گسترد و
برای بنیان نهادن ارکان و پایه های حیات جاودان اخروی به توشه گیری و ذخیره
سازی بپردازد و پشتوانه ای از اعمال صالح و نیک در همه ابعاد فردی و
اجتماعی به وجود آورد وظیفه دارد نسبت به زندگی دنیایی و نیازمندی های مادی
خود و خانواده اش احساس تعهد نماید و در رفع موانع و تنگناهای معیشتی و
تامین رفاه و آسایش کانون خانواده تلاش و فعالیت کند و به ذخیره سازی و ایجاد
پشتوانه های مستحکم اقتصادی اهتمام ورزد.

در فرهنگ اسلامی با روش های مختلف و ارائه رهنمودهای روشن به این مهم
توجه خاص مبذول شده است که آموزه ذیل از حضرت امام رضا(ع ) یکی از این
نمونه ها می باشد : آدمی وقتی خوراک سال خود را ذخیره کند پشتش از بار
سنگین زندگی سبک می گردد و آسوده خاطر می شود.

امام رضا(ع ) پس از این بیان به شیوه زندگی حضرت امام محمدباقر(ع ) و
حضرت امام جعفر صادق (ع ) در ذخیره سازی نیازهای غذایی این گونه
تصریح می فرمایند :

" حضرت باقر و حضرت صادق علیهماالسلام تا زمانی که رزق و خوراک سال
خود را ذخیره نکرده بودند خانه یا ملک نمی خریدند ."

این رهنمود ژرف به اهمیت آینده نگری اقتصادی و ضرورت توجه و عمل افراد
جامعه اسلامی به آن تصریح دارد.

1 ـ قبل از هر چیز این واقعیت غیر قابل انکار باید مورد توجه قرار گیرد که
" اقتصاد " از اهمیتی خاص برخوردار است و بقای انسان و تداوم حیات دنیایی
او با رفع نیازهای مالی و پر کردن شکاف های اقتصادی و مقابله با فقر و
ناداری امکان پذیر می باشد.

بدیهی است همان گونه که انسان دارای روح و روان است و باید به تامین
نیازهای معنوی خویش اهتمام ورزد و به تغذیه جان خویش بپردازد دارای جسم و
تن می باشد و به غذا و خوراک برای تامین نیرو و انرژی به منظور استمرار
حیات محتاج است

اسلام که دینی جامع می باشد و به همه ابعاد و جلوه های وجود انسان توجه دارد
و برای سلامت و سعادت همه جانبه او قوانین متقن وضع کرده است در کنار
" معنویت " به " مادیت " نیز نظر می گسترد و کار و تلاش اقتصادی برای
رفع تنگناهای معیشتی را واجب و لازم می شمرد و پیوسته به فعالیت در مسیر
جلب مال و ثروت حلال ترغیب می نماید و حتی ثروت مشروع را علاوه بر رفع
نیازمندی های زندگی دنیایی عامل دست یابی به حیات آخرت معرفی می نماید.

این آموزه های دینی که اعلام می کنند : " پاک ترین مال مالی است که از راه
حلال به دست آمده باشد " و " برترین ثروت ها آن است که به وسیله آن
حقوق خدا و خلق او پرداخت شود " و " منزه ترین مال ها آن است که به
وسیله آن آخرت خریداری گردد . به اهمیت و ضرورت تلاش برای
کسب ثروت حلال به منظور تامین نیازهای زندگی دنیا و نیل به حیات جاودان
آخرت ـ با انفاق ها و بخشش ها و یاری رسانی های مالی به محرومان و تهی
دستان ـ تصریح دارند.
در نگاه تعالیم ژرف و زندگی ساز اسلامی آنچه انسان از اغذیه و خوراک به
وسیله کار و تلاش به دست می آورد و مصرف می کند بسیار ممدوح و نیکوست
و به همین دلیل تاکید می شود که : " هرگز کسی غذایی بهتر از دسترنج خود
نخورده است . " و با این وصف کسانی که در انجام فعالیت های اقتصادی
برای کسب ثروت مشروع تعلل و تسامح می ورزند مورد توجه و عنایت اسلام
نمی باشند تا آنجا که در آموزه های دینی تصریح می شود : " خیری نیست در
کسی که دوست نداشته باشد از راه حلال مال گرد آورد تا به وسیله آن آبرویش
را نگه دارد و بدهکاریش را بپردازد و صله رحم به جا آورد .

2 ـ مال و ثروت حلال و مشروع ابزار و وسیله ای است که برای رفع نیازها و
نیل به رفاه و آسایش ارزش و اعتبار پیدا می کند و از همین رو باید پس از جمع
آمدن به استفاده و بهره برداری درآید. به این آموزه دینی توجه کافی کنیم که
چسان توصیه دارد از اموال به دست آمده باید سریع استفاده کرد و فرصت ها را
بیهوده تلف ننمود :

مال و ثروت اگر به کار تو نیاید تو متعلق به آن خواهی بود. تو برای اموال
پایدار نخواهی بود همان گونه که آن برای تو باقی نمی ماند.
بنابراین قبل از این که اموال تو را در کام خود فرو ببرد تو از آن استفاده مناسب
کن ثروت مشروع به بهره برداری های مختلف می رسد و از آن جمله است
ایجاد پشتوانه مستحکم اقتصادی برای آینده در گذشته مرسوم بود که خانواده ها
آذوقه خویش را به طور سالانه ذخیره می کردند همچنان که امروز درباره
بعضی از مواد غذایی همچون برنج بسیاری از خانواده ها به همین شیوه عمل می نمایند.

بدیهی است ائمه اطهار(ع ) که تبیین کننده اسلام و شارح تعالیم مختلف آن از
جمله آموزه های اقتصادی بودند سعی وافر و مراقبت کامل داشتند که ضمن
توصیه به افراد جامعه اسلامی درباره عمل به تعالیم دینی خود نیز پیش از همه و
بیش از دیگران عامل به جوانب مختلف احکام و قوانین اسلامی باشند.

در رهنمودی که از حضرت امام رضا(ع ) مطرح کردیم ابتدا یک توصیه کلی و
فراگیر برای عموم مردم جامعه دارد و علاوه بر این که خود به این دستورالعمل
اسلامی عمل می نماید به اتخاذ همین شیوه توسط حضرت امام محمد باقر(ع ) و
حضرت امام جعفر صادق (ع ) تصریح می نماید و به مردم چنین می آموزد که آن
دو پیشوای معصوم همواره به ذخیره سازی خوراک سالیانه خویش اهتمام
می ورزیدند و قبل از این عمل به سایر مسائل اقتصادی و تامین نیازهای دیگر
اقدام نمی کردند.
حضرت امام رضا(ع ) به این وسیله یکی از ابعاد مهم " آینده نگری اقتصادی را
مطرح می نمایند و هر مسلمان را در کنار انجام فرایض و تکالیف عبادی برای
تغذیه جان و روح و تامین نیازهای معنوی به تغذیه جسم و تن و برآورده کردن
احتیاجات مادی و دنیایی فرمان می دهد تا به این وسیله هر فرد از آحاد جامعه
اسلامی به " تعادل " بین زندگی مادی و حیات معنوی نائل آید و در تامین هر دو
نیاز تلاش و کوشش نماید.

3 ـ حضرت امام رضا(ع ) در رهنمود خویش به دو اثر مهم آینده نگری اقتصادی
اشاره می نماید . اثر اول این است که ذخیره آذوقه سالانه باعث می شود که پشت
انسان از بار سنگین زندگی سبک شود.

تردیدی وجود ندارد که مجموعه وظایف و مسئولیت های انسان بارهایی هستند که
بر دوش او گذاشته می شوند و به طور طبیعی فشار ناشی از سنگینی این بارها او
را پیوسته به تحمل رنج و سختی وادار می نماید و او باید لحظات زندگی را همین
گونه طی نماید.

در میان بارهای سنگینی که آدمی را به مرارت می افکند تغذیه و تامین رزق و
خوراک روزمره از اهمیتی خاص برخوردار است زیرا انسان تا گرسنه است فاقد
توانایی لازم برای ادامه زندگی می باشد و همواره با ضعف جسمی مواجه
می گردد و چنانچه این گرسنگی و ضعف شدت و استمرار یابد " مرگ "
سرنوشت نهایی و محتوم او خواهد بود.

کسی که در اثر کار و تلاش حلال و مشروع به رفع نیازهای جسمی خویش
می پردازد و پشتوانه های لازم اقتصادی را در زندگی خود مهیا و مستحکم
می سازد یکی از بارهای سنگین و سخت را از دوش خویش برمی گیرد و
احساس سبکی می نماید.

اثر دوم آینده نگری اقتصادی این است که روح و روان آدمی را به آرامش
می رساند و از تلاطم و آشفتگی خارج می نماید. زیرا به طور طبیعی فقر و نیاز
موجب تشویش و اضطراب می شود و وقتی نیازهای روزمره غذایی انسان مرتفع
نگردد و خود و اعضای خانواده اش را با رنج گرسنگی مشاهده نماید غم و اندوه
به جان و روحش سرازیر می شود و ترس و تشویش از آینده بر تمام وجودش
مستولی می گردد. او پیوسته در همین حالت آشفته به سر خواهد برد و لحظات
زندگی اش را تلخ و ناگوار خواهد ساخت .

این حالت اندوهبار و فشار و اضطراب روحی تا زمانی که فقر و ناداری و رنج و
غم ناشی از آن وجود دارد تداوم می یابد و آنگاه که کسی در اثر تدبیر و تلاش
وقفه ناپذیر به کسب مال حلال پرداخت و نیازهای اقتصادی خویش را مرتفع
ساخت و آینده اش را با ذخیره سازی متعادل ثروت روشن و پر فروغ نمود
" آرامش خاطر " جایگزین آشفتگی و پریشانی می شود و همه ترس ها و
نگرانی ها از بین خواهند رفت و کانون خانواده به امید و نشاط و طراوت دست
خواهد یافت .

نکته ای که نباید از آن غفلت کنیم این است که هرگز آینده نگری اقتصادی به
ذخیره سازی سالانه ارزاق محدود نمی شود بلکه این موضوع دارای مصداق های
مختلف می باشد که با کلیه امور زندگی دنیایی انسان پیوند و ارتباط دارد.
بدست آوردن شغل مناسب تهیه مسکن و سر پناه پس انداز کافی و رفاه متعادل و
نسبی از جمله مصادیق آینده نگری اقتصادی به شمار می روند.

الحکمه 153 الصبر و الظفر
الحکمه144 الصبر و المصیبه

"وَقالَ علیه اسلام: لایَعدَمُ الصَّبورُ الظَّفَرَ وَان طالَ بِهِ الزَّمانُ"

"و درود خداوند بر او فرمود:انسان شکیبا پیروزی را از دست
نمی دهد ،هرچند زمان آن طولانی شود"
صبر
صبر در فرهنگ لغت فارسی: بردباری کردن ،شکیبایی،صبر جمیل شکیبایی
نیکو وتام ترک شکایت از بلایا و شدائدضد صفت جزع صبر است و آن عبارت
است از ثبات نفس و اطمینان آن و مضطرب نشدن آن در بلایا و مصایب و
مقاومت کردن با حوادث و شداید به نحوی که سینه ی او تنگ نشود وخاطرش
پریشان نگردد و گشادگی و طمانینه که بیش از حدوث آن واقعه است زوال نپذیرد
قال علیه السلام:"الصَّبرُ صَبرانِ:صَبرٌعلی ما تَکرَهُوَصَبرُ عَمَّا تُُحَبُّ"
صبر بر دو گونه است: صبر بر آنچه نمی پسندی و صبر در مقابل آنچه دوست
داری یکی از مهمترین چیزهایی که هر انسانی خصوصاً طالب کمال و فضیلت
بدان محتاج است صبر و استقامت و پایداری است
نا برده رنج گنج میسر نمی شود
مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد

آری توقع رسیدن به کمال بدون تحمل زحمت رنج توقی است بس بیهوده و نابجا
بر بنیادامام علی (ع) که فرمود :دنیا خانه ای است که از هر طرف بلا ومصیبت
آن را احاطه نموده است .
زندگی بدون مشقت رنج برای هیچکس میسر نیست و اصولاًوجود ندارد .
حتی کسانی که به حسب ظاهر و در دید انسان های کوتاه بین مصیبتی ندارد چه
بسا رنج های پنهانی کمر شکن دارند اما چون بروز نمی دهند دیگران از آن
بی خبرند.انسان هایی که متعهد و وظیفه شناس و مومن هستند و در مسیر کمال و
فضیلت زندگی شان را پیش می برندمسلماًدر زندگی بیشتر از دیگران مشکلات
دارند با این تفاوت که مشکلات آنان همانند مشکلات دیگران نیست
" رنج راحت دان چو شد مطلب بزرگ
گر دگر توتیای چشم گرگ"
آری شیرینی و لذتی که این بزرگان از کمالات معنوی می برند و توفیقات وغایاتی
که از طرف خدای تبارک و تعالی شامل حال آنان می شود تحمل مشکلات را تا
حدودی برای آنان آسان می نماید
اشکال مختلف صبر
1.عفَّت یا صبر نفس :امتناع ار آنچه دوست داریم و نفس امّاره به آن امر
میکند و عمدتاً در رابطه با بَطن و فرج است. رسول اکرم(ص)می فرماید:
کسی که سه چیز را نگه دارد از همه بدیها خود را نگه داشته است:(زبانش،شکمش، عورتش)
2.صبر بدنی:شکیبایی و ثبات در قبال مشقات بدنی است که با عمل تحقق میابد
چون قیام به عبادات ،عقل ضرب و شتم ،امراض بزرگ و جراحات هولناک……
3.شجاعت: صبر بر آنچه نمی پسندیم مثال : در مقابله با دشمن و به هنگام جهاد
وجنگ نفس اماره ، تمایل به عقب نشینی دارد ولی با توجه به گروه خوبان
شرعیت و منافع و قوانین اجتماع با یکدیگر جان بر کف نهاده تحمل و مقاومت
میکنیم و به پیش می تازیم این پدیده شجاعت نام دارد که بر صبر تکیه داشته
و ضد آن ترس یا حُبن نام دارد.
3.زهد: امتناع از جذب منافع غیر شرعی و یا خود داری از دخل و تصرف در
حقوق و اموال دیگران و به عبارتی کنار گذاشتن تجملات یا زر و زیور و کاهش
سطح تو قعات از دیگر مفاهیم صبر است که ضد آن حرص است.
5. قناعت: قانع بودن به استفاده و بهره برداری از موجودی اندک و پاکیزه خویش
از دیگر اشکال صبر است که ضد آن حرص یا شره است
6.کَظمِ غِیظ:حفظ آرایش و مهار شعله های سوزنده غضب وخشم وبه عبارتی
فروکش کردن خشم و غضب به هنگام عصبانیت نوعی صبر است که به حلم یا
کَظم غیظ تعبیر شده است و ضد آن غضب یا تَذَمُّر است

1


تعداد صفحات : حجم فایل:297 کیلوبایت | فرمت فایل : .DOC

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود