تارا فایل

جامع بودن دین اسلام



موسسه غیر دولتی/غیر انتفاعی کسری رامسر

درس:
اندیشه اسلامی2
موضوع:
جامع بودن دین اسلام
(ذاتیات و عرضیات دین)
گردآورنده:

استاد:

پاییز91

فهرست مطالب

مقدمه………………………………………………………………………………………………………………………………..4
خلاصه……………………………………………………………………………………………………………………………….5
تعاریف………………………………………………………………………………………………………………………………5
نکاتی برای شناخت امر عرضی و ذاتی…………………………………………………………………………………6
اولین عرضی ، زبان عربی است…………………………………………………………………………………………..7
دومین عرضی ، فرهنگو نحوه ی معیشت اعراب است…………………………………………………………..9
سومین عرضی ، تصورات و رسوم قوم پیامبر است ……………………………………………………………..11
چهارمین عرضی ، حوادث تاریخی است……………………………………………………………………………. 12
پنجمین عرضی ، پرسشهای مومنان است…………………………………………………………………………. 16
فهرست منابع…………………………………………………………………………………………………………………. 19

ابعاد جامعیت دین اسلام
مقدمه:
به این سه ضرب المثل نگاه کنید :
۱. زیره به کرمان بردن
۲. خرما به بصره بردن
۳. زغال سنگ به نیوکاسل بردن
منظور و مایه ی این سه ضرب المثل یکی است اما همین منظور واحد سه لباس گوناگون بر تن
کرده است .مردم این سه کشور بنا به سلیقه و فرهنگ و جغرافیا و زبانی که دارند ، سه جمله ی متفاوت برای یک منظور واحد ساخته اند .
یک مترجم توانا به نیکی می داند که ترجمه لغت به لغت هر یک از این ضرب المثلها ترجمه ای
نارسا ببار خواهد آورد. از این رو ضمن شناخت هدف و روح ضرب المثل می کوشد تا در
فرهنگ مقصد معنایی قرینه با آن بیابد و آنگاه ترجمه ای اثربخش انجام دهد.
او در واقع مسیری این چنین طی میکند : از لفظ به – پیام به – پیام به – لفظ
در دیانت هم دو لایه قابل بازشناسی و تفکیک است :
یکی ذاتیات دین به مثابه روح – مقصود – پیام شریعت. دیگری عرضیات دین که به مثابه مرکب و وسیله اند مثل زبان و حتی برخی مفاهیم که ناشی از فرهنگ اعراب است. آنها به مانند آجرهایی که در دسترس شارع بوده اند درساخت عمارت دین بکار رفته اند.
این سخن بدان معنا است که اگر شارع مواد اولیه و ابزارهای دیگری می داشت لاجرم دیانت هم
فرم و قامت دیگری پیدا می کرد ولی باز هم همان اهداف عالی و مقاصد شریف را ابلاغ می کرد.
این مقاله درصدد است تا عرضیات دین را مشخص سازد یعنی همان که هدف دین نیست ولی
ناگزیرخود را بر دین تحمیل کرده است .عرضیات منحصر به زبان نیست بلکه برخی مفاهیم و حتی تعالیم را هم که ناشی از مکان و زمان نزول شریعت است را شامل است.

خلاصه مقاله:
این مقاله مدعی است ؛ مفاهیمی که در دین آمده را می توان به دو مقوله ی ذاتی و عرضی تقسیم کرد.
تعاریف:
ذاتیات دین : آن است که هدف و مقصود دین بوده و لذا نمی تواند به گونه ای دیگر باشد.
عرضیات دین: آن است که می توانست به گونه ای دیگر باشد . ·
نتایج:اسلام به اعتبار ذاتیاتش اسلام است و نه عرضیاتش. ·
مسلمان بودن به اعتبار اعتقاد و التزام به ذاتیات دین است و نه به عرضیات دین که مشروحا خواهد آمد :
۱. اولین عرضی ، زبان عربی است.
۲. دومین عرضی ، فرهنگ و نحوه ی معیشت اعراب است .
۳. سومین عرضی ، تصورات و رسوم قوم پیامبر است .
۴. چهارمین عرضی ، حوادث تاریخی است .
۵. پنجمین عرضی ، پرسشهای مومنان است .
۶. ششمین عرضی ، احکام فقهی است .
۷. هفتمین عرضی ، دستورات شبه علمی وارد شده در شریعت است .

نکاتی برای شناختن امر ذاتی و امر عرضی
۱. هویت ضرب المثل های یاد شده به اعتبار درو نمایه و گوهر ثابت آنهاست و نه ظاهر متغییر
آنها.
۲. عوامل عرضی از علل زیادی فرمان می پذیرد ؛ مثل جغرافیا – تاریخ و فرهنگ – تصورات
و…
۳. امر ذاتی برای حضور در ذهن ما همیشه محتاج یک امرعرضی است ؛ مثل لغات برای بیان
ضرب المثل .
۴. امر عرضی آن است که می توانست به فرم و قامت دیگری باشد .
۵ . ذاتیات ماهیتی فرا تاریخی و فرا مکانی دارند اگرچه در کالبد زمان و مکان حلول میکنند و
رنگ و طعم آنها را می گیرند.
الف) اولین عرضی در دین اسلام ؛ زبان عربی ):
این که قرآن به زبان عربی است یک دلیل بسیار ساده دارد و آن عرب بودن قومی است که
پیامبردر میان آنان مبعوث شد .
پیامبر نمی توانست به زبان چینی با مردم سخن بگوید ، قرآن نمی توانست به زبان فرانسوی
باشد، و لذا اگر مثلا پیامبر در روم مبعوث می شد نا گزیر باید به زبان رومی سخن می گفت و نه
عربی.
اینکه گفته شود چون زبان عربی کامل ترین و یا مقدس ترین زبان است لاجرم قرآن عربی است،
سخن مستندی نیست ؛ به سه دلیل :
اولا: آنکه هیچ دلیل موجهی برای کامل فرض کردن آن زبان و ناقص گرفتن زبانهای دیگر در
دست نیست و هر زبان نقاط ضعف و قوت خود را دارد ، یعنی به لحاظ : قدرت واژه سازی –
ذخیره لغات – توان ابلاغ معانی – ضرب المثل های رایج – سابقه تاریخی و قدمت – هر زبان
ویژگی های خاص خودش را دارد و بنا بر این مقایسه زبان ها با هم امری نادرست و بلکه نا شدنی
است.
در عین حال کدام تحقیق زبان شناسانه می گوید زبان عربی ، غنی ترین دستگاه واژگان ، رسا
ترین تصاویر و تعابیر را در اختیار گوینده قرار می دهد ؟
کدام تئوری زبان شناسی ، عادات ، مثال ها و ضرب المثل هایی که زبان عربی بکار می گیرد را
جامع ترین و وسیع ترین حوزه نمایش واقعیت می داند ؟
آیا می توان ثابت کرد که جهان بینی اعراب که سایه ی خود را بر زبان آنان انداخته کامل تراز
جهان بینی یونانی ها و هندی ها و رومیان است ؟
به هر حال صاحب شریعت نمی توانست بدون استفاده از زبان مقصود خود را بیان کند و حال که
چنین است ؛ زبان عربی همه ی محدودیت ها و توانایی های خود را بر صاحب شریعت تحمیل
کرده است .
روشن است اگر صاحب شریعت زبان دیگری) زبان دیگری که لاجرم واجد تجربه های زیستی ،
ذهنی دیگری نیز هست(داشت لاجرم امروز شاکله و رایحه دیگری نصیب دین می شد و این
علامت عرضی بودن زبان عربی است .
ثانیاً : اگر گمان رود قرآن عربی است چون عربی کام لترین زبان است ، این محدودیت را
برای صاحب وحی ایجاد می کند که گویی قرآن باید حتماً در عربستان نازل می شد فقط بدین
دلیل که زبان شان عربی است و اگر نبود مثلاً پارسی گوی بودند امکان و شرایط نزول وحی
فراهم نبود .
این گمان ، همه ی فلسفه و حکمت نزول قرآن در آن سر زمین را به یک عامل ، آن هم زبان ،
فرو می کاهد .
ثالثاً: اگر تصور شود چون زبان عربی مقدساست لذا زبان دین واقع شده است باید دانست
واژگان غیر عربی متجاوز از ۲۰۰ لغت در قرآن آمده است این واقعیت شائبه ی مقدس بودن
را از آن زبان بر می گیرد ، یعنی اگر زبان دین بدین دلیل عربی است که عربی مقدس و
زبانهای دیگر نامقدس اند ، نباید لغات نامقدسی از زبانهای دیگر همچون حبشی – عبری –
یونانی – سریانی – فارسی در آن راه می یافت .
خالق قرآن از خالق شاهنامه بسی تواناتر است و اگر لازم بود به نحو کاملتری از ورود لغات غیر
اصیل جلو گیری می کرد .زبان ها همگی شآن واحدی دارند و ابزار انتقال معانی هستند,بنابراین
تمام راز و رمزآنکه قرآن و زبان دین اسلام ، عربی است آن است که زبان قوم پیامبرعربی بود
و حضور واژگان غیر عربی هم به دلیل رواجشان در میان آن جماعت بود .
ب) دومین عرضی ؛ فرهنگ و نحوه ی معیشت اعراب است ):
اولاً اعراب اهل بازرگانی بودند ؛
نزد آنان ؛ خرید و فروش- سود و زیان – قرض دادن و هدیه گرفتن .
اهمیت ویژه ای دارد و لذا تعابیر قرآن با این نحوه ی معیشت تناسب تام و تمام دارد .
حال به این آیات بنگرید :
خداوند خریدار جان و مال مومنان است . توبه ۱۶
آیا شما را به تجارتی دلالت کنم که از عذاب دردآور نجاتتان دهد.
کسانی که ضلالترا به بهای هدایت خریدنددر این معامله شان سودی نکردند. بقره ۱۶
کیست که به خدا قرضدهد و چندین برابر آن بستاند . بقره ۲۴۷
. آدمی همیشه زیانکار است.عصر ۲
ثانیاً مردم زمان پیامبر بادیه نشین بودند و کاروانی می زیستند ؛
– سفر کردن و زیستن در بیابانهای خشک و بی نام و نشان
– گرفتار راهزن و غول و دشمن شدن
– خطر به بیراهه رفتن و اهمیت راه در ست
– از ستاره برای جهت یابی کمک گرفتن
همگی نزد مردم زمان پیامبر اموری آشناست .
حال انعکاس این مفاهیم را در تعابیر دینی بنگرید :
صراط – سبیل – مستقیم – ضلالت – شریعت – طریقت – زاد به معنی توشه راه – نجم و ستاره
و نور- و حتی شیطان, همان راهزنی است که راه راست را می پوشاند .
بنابر این کافی بود تا فرهنگ یا نحوه ی ارتزاق مردم آن روزگار به گونه ای دیگر باشد تا ذکر
آن در دین نیز به گونه ای دیگر باشد.
ج) سومین عرضی ؛ تصورات و مفاهیمی است که به طور پیشینی نزد قوم پیامبر وجود داشته است و دین بدون آنکه تصورات و مفاهیمی تازه خلق کند از همانها برای بیان مقاصد خویش بهره جسته است ) :
دین وقتی می خواهد آموزه های خود را تعلیم دهد ، ناگزیر است از همان تصورات و همان
مفاهیمی که نزد مخاطبانش وجود دارد ، به عنوان مواد اولیه استفاده کند .
بنا بر این اگر دیانت در مکان و زمان دیگری ولادت می یافت ، ناگزیر از تصورات و مواد اولیه
دیگری بهره می برد و این همان شرط عرضی بودن است که در ابتدا آورده بودیم .
نتیجه آنکه : تصورات و ذهنیات اعراب و به تبع آن مفاهیمی در دین که رد پای آن ها را به
چهره دارد ، همگی عرضی هستند .
– اینکه قرآن نشان از حوران سیه چشم در بهشتمی دهد و نه زنان چشم آبی .
– اینکه قرآن همین زنان را در )خیمه ها(ساکن می بیند یعنی مسکن آشنای اعراب .
– اینکه از میوه های گرمسیری مثل خرما – انار – انگور – زیتون – انجیر نام می برد .
– اینکه از تقویم قمری یعنی تقویم رایج استفاده می کند ، از رمضان برای روزه ، از ذی
الحجه برای وجوب حج ، از ماههای حرام برای تحریم جنگ همگی از رسوم و مفاهیمی بود که
رایج بود .
حال به این کلمات نگاه کنید :
حج – جنگ و جهاد – ازدواج و نکاح – قربانی کردن – عبادت – ولایت – اخلاق – طاهر و نجس
اینها مفاهیمی نبود که اسلام از پیش خود بیاورد بلکه همگی آنها به نحو پیشینی در آن
سرزمین حاضر بودند .
پیامبر تنها با محوریت کلمه ( الله) به آنها معنایی تازه بخشید و آنها را به این کانون معنوی
تازه رهنمون شد .
همه ساله مردمی از سراسر عربستان برای زیارت کعبه و بتهای آن به مکه می آمدند پیامبر نمی
گوید ، حج نروید بلکه میگوید ؛ صاحب اصلی این خانه همان الله است ؛ او را پرستش کنید .
مردم قبل از اسلام هم جنگ می کردند و به حمله نظامی و یا به دفاع دست می بردند پیامبر به
آنها نمی گوید جنگ نکنید بلکه می گوید در راه خدا جهاد کنید . "جهاد فی سبیل الله".
د) چهارمین عرضی،حوادث تاریخی است که در طول بعثت حادث شد و دیانت ناگزیر از عکس العمل در مقابل آن شد ) :
اگر ابوالهبی نبود و کینه توزی ها ی او نبود ، " سوره مسد " هم نبود .
اگر جنگ احزاب نبود و یا به گونه ای دیگر بود، سوره احزاب نبود و یا به گونه
ای دیگر بود .
اگر آن تهمت ها به عایشه نبود ، اولین آیات سوره نور هم نبود .
اگر رفتار یهودیان و مسیحیان نبود آیاتی که در سوره بقره ، ناظر به ایشان
است هم نبود .
کسانی که معتقدند در شب قدر همه ی قرآن یکجا و تفصیلاً بر قلب پیامبر نازل شد به واقع
منکر ماهیت سیال و تدریجی آن اند .
قرآن مجموعه ای از سخنان نیست ، بلکه حرکت تاریخی و اصلاً تاریخ مجسم یک ماموریت
است .
در مقام تشبیه ورود پیامبر به صحنه اجتماع را می توان مانند ورود یک استاد به صحنه کلاس
دانست ، استادی که به کلاس پا می گذارد ، اجمالاً می داند چه نکاتی را می خواهد به شاگردان
بیاموزد ، این حد از برنامه ریزی برای او قابل پیشبینی است اما از اینجا به بعد همه چیز
شایدی است نه بایدی .
استاد دقیقاً نمی داند در کلاس چه پیش خواهد آمد یا شاگردان چه سوالاتی مطرح خواهند کرد
و یا چه کج فهمی هایی صورت خواهد گرفت و نیازمند راهنمایی خواهند بود .
بنابراین رابطه ی معلم و شاگردی یک رابطه ی یکطرفه نیست ، جریانی دو جانبه است ، مونولوگ
نیست بلکه دیالوگ است .
چنین نیست که او فقط بگوید و شاگردان فقط بشنوند و حرفی نزنند اصلاً همین گفتو شنودها
کلاس را شکل می دهد .
معلم توانا بدون آنکه هدف اصلی خود و سر فصل درس خود را فراموش کند در این مکالمه و
جریان دو طرفه وارد می شود ؛ تذکر می دهد ، تحسین می کند ، عتاب می کند ، تکرار می کند
تا شاگردان بفهمند و به مقصد و مقصود استاد برسند .
استاد البته می تواند یک بار مطالب را بطور جامع روی کاغذ بنویسد و در یک جزوه ی زیبا ارائه
کند ولی این کار اسمش شاگرد پروری نیست ، تالیف است نه تدریس.
کلاس برگزار کردن ، مدرسه داشتن ، شاگرد پروردن ، دست شاگرد را گرفتن و بالا آوردن در
واقع کاری فراتر از نویسندگی محض می طلبد و راه و روش دیگری دارد ، یعنی همان روش
پیامبر ، محمد)ص(به مردم نگفت این قرآن تقدیم شما ، جزوه ای کامل و بی عیب و نقص
است بروید و بخوانید و هر چه از آن فهمیدید عمل کنید ، بلکه خود فعالانه در بین مردم
حضور یافت و سوالات آنها را پاسخ گفت بلکه خود اسوه ی کامل و نیکو برای آن شد .
آنان که به نزول یک جای قرآن با همه ی جزئیات معتقدند در واقع ماموریت شاگرد پروری و
انسان سازی اسلام را نادیده می گیرند .
پیامبر اسلام مجری یک برنامه از پیش ضبط شده و یا فرمانده ی یک مانور جنگی با دشمنان
فرضی و دوستان فرضی نبود که هر یک به نوبت فرا رسند و نقش خود را ایفا کنند آنگاه از
جانب دین هم پاسخی مصنوعی و از پیش قرار داد شده دریافت کنند و بروند .
نزول قرآن در شب قدر را باید به مثابه القاء اهداف کلی ماموریت بر قلب پیامبر گرفت و گرنه
با رسالت انسان سازی و ماهیت زنده و پویای اسلام در تضاد می افتد .
) کتاب احکمت ایاته ثم فصلت من لدن حکیم خبیر (
قرآن کتابی است که ابتدا آیات آن محکم شده و سپس از طرف خداوند حکیم خبیر تفصیل
یافته است .وقتی می گوییم اسلام یک دین سیاسی است معنای دقیقش این است که اسلام درگیر سیاست شد اگر درگیر سیاست نشده بود او هم مثل مسیحیت سیاسی نمی شد .
علت آن بود که صاحبان منافع و مناصب به عرصه آمدند و پیغمبر را در گیر کردند . پیامبر هم
از مواجهه با آنان نگریخت بلکه عکس العمل نشان داد و موضع گیری سیاسی کرد و چنین شد
که اسلام در مسیر شکل گیری اشبا سیاست آمیخته شد واین مواضع واین وصایا هم در دین
آمد وباقی ماند .
آیا می توان گفت حوادثی از جنس اتفاقات فوق جزء ذاتی دین است و اگر نبودند اسلام چیزی
کم داشت ؟
یعنی حتما باید ابولهبی بود و حتما با محمد)ص(دشمنی می کرد تا ذکر آن در قرآن برود و گرنه اسلام ، اسلام نمی شد .
و یا باید حتما جنگ احزاب در می گرفت و اشاراتی از آن در قرآن می آمد و گرنه قرآن ناقص بود؟و یا وجود عایشه و تهمت بد خواهان در اسلام جزء ذاتی آن و قوام دهنده ی دیانت است ؟
حتی حوادثی از آینده اگر نامی و پیامی از آن در قرآن باشد هنوز عرضی است ·
زیرا فی المثل اگر آن ها در آینده اتفاق نمی افتاد ، بر جملات قرآن هم اضافه
نمی گشت .
آری هیچکدام از آن حوادث تاریخی و بسیاری دیگر از اتفاقات دیگر می توانست حادث نشود
ولی دین هنوز دین باشد و به روح و مغز و هسته ی دیانت لطمه وارد نیاید .
حال آنکه ضابطه شناسایی ذاتی آن بود که با نوسان متغییرهای زمان و مکان تغییر نکند .
ذاتیات ماهیتی فرا تاریخی و فرا مکانی دارند و اصلا قوام دین وابسته به وجود آنهاست.
ه) پنجمین عرضی ؛ پرسشهای مومنان است(
آیات ۱۰۱ و ۱۰۲ سوره ی مائده در بر گیرند. دستورات مهمی است :
ای مومنان از چیزهایی پرسوجو نکنید که وقتی حکم آن بر شما معلوم گردد ، شما را
اندوهگین کند و اگر در حین نزول قرآن ، پرسش کنید حکم آن بر شما معلوم می گردد .
خداوند از آن در گذشته است و او بخشنده مهربان است. قومی پیش از شما بودند نظیر این مسائل را پرسیدند وعمل نکردند به همان سبب کافر شدند.
علامه طباطبایی در تفسیر این آیات می گوید :
سئوالاتی که در این آیات ، مومنین از ان منع شده اند ناظر به احکام فقهی است .
در تفسیر المیزان جلد ششم صفحه ۱۶۰ آمده است :
پیامبر روزی درباره واجب بودن حج سخن می گفتند ؛ شخصی بنام عکاشه از ایشان پرسیدند :
آیا حج همه ساله واجب است ؟
پیامبر در جواب گفتند : نپرس که اگر بپرسی و من در جواب بگویم "بلی"
واجب خواهد شد و اگر واجب شود شما آنرا ترک کنید گمراه خواهید شد . آنچه من نگفتم شما
نیز نپرسید چون هلاکت اقوام پیش از شما بدین جهت که احکامی را می پرسیدند و سپس به
خلاف آن عمل می کردند .
و نیز در روایتی از پیامبر در کتاب " حجه الله البا لغه " آمده است :
در میان مسلمانان گناه آن کس از همه بزرگتر است که از چیزی بپرسد و آن چیز به واسطه سوال او حرام گردد"
داستان مشهور گاو بنی اسرائیل مثال خوبی از این معناست ، در همین قوم یک نفر به قتل می رسد و منازعه بر سر پیدا کردن قاتل بالا می گیرد دعوا نزد موسی) ع(می برند .
موسی بن عمران )ع(چنین چاره می کند که گاوی را بخرند و ذبح کنند و گوشت آنرا به بدن مقتول زنند تا به اذن پروردگار ، او احیاء شود و به زبان خود از راز جنایت پرده برگیرد .ولی قوم بنی اسرائیل دائم از شرایط و خصوصیات گاوی که باید پیدا کنند و بکشند ، می پرسند و هر بار که بر می گردند ، موسی) ع(خصوصیات تازه ای از رنگو سن و شرایط دیگر ) نظیرآنکه گاوی کاملاً سالم باشد و تا به حال در هیچ زمینی شخم نزده باشد ( برای آنان بیان می کند و با هر شرط بر دشواریهای کارشان افزوده می گردد .آخر کار به زحمت فراوان چنان گاوی را می یابند و البته به مبلغی بسیار گزاف آنرا می خرند وحیوان بر بدن مقتول می مالند و چنان می شود که موسی گفته بود دم می کشند و حال آنکه اگر از همان ابتدا یک گاو معمولی را انتخاب نموده و ذبح می کردند ، بسیار راحت تر و زود تر به مقصد می رسیدند) آیات ۶۷-۷۳ بقره. (
آن اشاره ای که نزد ما به ایرادهای بنی اسرائیلی شهره است ، همان پرسشگری های
کنجکاوانه است که امری مذموم و نا مطلوب به شمار می آید .
آری هر جایگاه و مقامی ، ادبی دارد و مقام دین ، جایگاه پرسش گری های کنجکاوانه و سوالات فراوان نیست .
آیات و روایات یاد شده ، عمق عرضی بودن پاره ای احکام دینی را به وجه شگفت آوری آشکار می کند و چنین می آموزد که خود سوالات موجب حرمت و یا سخت شدن تکلیفی می شوند و نه اینکه صرفاً موجب بیان حکم شوند .
گویی خدا نمی خواهد پاره ای از احکام سنگین را وضع کند اما اگر مردم بخواهند و بپرسند آن تکالیف سنگین وضع خواهند شد .این مطالب بیانگر آن است که فربه شدن تدریجی دین در گرو چه عرضیاتی و تصادفاتی بوده است و چه بسیار مطالبی می شد که در دین نباشند و اکنون هستند و لذا چه بسیار کفر و ایمانها که به واسطه ی اطاعت و عدم اطاعت از همین احکام عرضی پدید آمده است که می توانست نیاید .
سخن صریح قرآن این است :
قد سالها قوم من قبلکم ثم اصبحوا کافرین:
پیشینیان چنان سوالاتی پرسیدند و پاسخش را شنیدند اما چون اطاعت نکردند به کفر در غلطیدند .

فهرست منابع:

قرآن کریم ، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی ، سوره مائده ، ایات 101 و 102
مجله کیان شماره 22
تفسیر نمونه تالیف جمعی از اساتید حوزه
امام ابوحامد غزالی ، احیاء علوم الدین ، ربع اول
شاه ولی الله دهلوی ، حجت الله البالغه ، جلد 1 ص 11


تعداد صفحات : 19 | فرمت فایل : Docx

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود