تارا فایل

تحقیق دین اسلام


دین اسلام
اسلام دینی یکتاپرستانه و یکی از دینهای ابراهیمی جهان است. پیرو این دین را مسلمان می گویند. آنها بر این باورند که خدا مستقیماًبر بسیاری از پیامبران وحی فرستاده و محمد آخرین آنها است. این دین هم اکنون از نظر تعداد رسمی پیروان در مکان دوم و پس از دین مسیحیت جای دارد.
ریشه واژه
اسلام در زبان عربی از ریشه ( س-ل-م) که به معنای " تسلیم صلح آمیز؛ تسلیم شدن؛ اطاعت؛ صلح ) است مشتق گردیده است. این واژه را می توان با واژه هم ریشهاش در زبان عبری مقایسه کرد. شالوم که از ریشه ( شین – لامد – مم ) در زبان عبری مشتق گردیده دارای معالهای دیگری در بسیاری از زبانهای سامی بوده و به معنای کمال، تکمیل و تندرستی است.
از دیگر مشتقات سه حرف ( س-ل-م ) می توان موارد زیر را نام برد:
* سلام به معنای " صلح " که همچنین به عنوان درود هم است.
* السلام ( آرامش ) یکی از 99 نام خدا در قرآن.
* مسلم، کسی که از اسلام تبعیت می کند؛ کسی خود را به خداوند تسلیم می کند.
باورها
اسلام برای هر فردی با شهادتین آغاز می شود. شهادتین به زبان آوردن دو جمله " لا اله الا الله " و " محمد رسول الله " است که به ترتیب به معنای هیچ خدایی جز الله وجود نداردو محمد پیامبر الله است. فردی که تصمیم به ایمان آوردن به اسلام را دارد باید این دو جمله را بر زبان آورده و آنها را باور کند.
مسلمانان بر این باورند که خدا پیام خود را از راه وحی بر محمد و پیامبران دیگر از قبیل آدم، نوح، ابراهیم، موسی و عیسی فرو فرستاد. تقریباً همه مسلمانان بر این باورند که محمد آخرین پیامبر خدا و مکمل همه آنها است. در نتیجه سخنان او و کتابش تا روز قیامت برای بشریت وجود دارند. مسلمانان بر این باورند که بخشهایی از کتابهای تورات و انجیل فراموش شدهاند، اشتباه تفسیر یا نوشته شدهاند یا توسط دنباله روان آنها تحریف گشتهاند در نتیجه پیام اصلی آنها از بین رفته است. آنها با باور به این مساله، معتقدند که قرآن به عنوان آخرین کتاب وحی شده به انسانها برای تصحیح آن کتابها نازل شده است.
باور مسلمانان بر آن است که دین خدا در اصل از آدم تا محمد یکی بوده و این اصول در قرآن گردآمدهاند. متون اسلامی این طور بیان می کنند که یهودیت و مسیحیت مشتقاتی از تعالیم ابراهیم بوده و در نتیجه جزو دینهای ابراهیمی به شمار می آیند. قرآن، از یهودیان و مسیحیان ( و گاهی اوقات دیگر معتقدان ) به صورت " اهل کتاب " یاد می کند.
باورهای بنیادین در دین اسلام
توحید، معاد، نبوت، از اصولی است که بین همه مسلمانان مشترک است .
بعضی از زیرشاخه های اسلام به خصوص شیعیان به جز این سه اصل ، دو اصل عدل و امامت را نیز جزء اصول می دانند. البته به این دو اصل اصول مذهب گفته می شود.
نام خدا
الله نام ویژه خدای یکتا در قرآن و نوشتارهای عربی – اسلامی است . با این حال فارسی زبانان معمولاً از واژه خدا استفاده می کنند. واژه الله پیش از ظهور اسلام نیز در عربستان وجود داشته است و نام خدای بزرگ و آفریدگار جهان است که بتها به عنوان رابط و واسطه او در اداره جهان به او کمک می کنند و اعراب نیز جهت نزدیکی و ارتباط با او به پرستش بتهای خویش می پرداختند چرا که بتها را در اداره جهان میانجی فیض می دانستند.

نام گذاری پیروان
پیروان اسلام را در فارسی مسلمان می خوانند و در نوشتارهای عربی " مسلم " . به اضافه اینکه در آموزه های اسلامی بنا بر سخنان خداوند در قرآن کتاب مقدس مسلمانان، ادیانی که تمام پیامبران الهی آن را ترویج کردهاند یک دین است و همه آنها تحت عنوان اسلام خوانده می شوند، پس پیروان دیگر پیامبران الهی تا زمانی که آیین آنها توسط پیامبر بعدی نسخ نشده بود، مسلمان محسوب می شوند.
مذهب ها و زیر شاخه ها
مسلمانان به دو مذهب عمده شیعه و سنی تقسیم می شوند. هر یک از این دو فرقه دارای انشعاباتی هستند. به عنوان مثال صوفی گری در میان شیعه و سنی وجود دارد.
قوانین
پارهای از قوانین اسلام مابین بیشتر ادیان و ایدئولوژی ها ( اعم از اینکه خود را الهی بنامند یا زمینی ) مشترک است از جمله این قوانین می توان به احترام به والدین، یاری به یتیمان و … اشاره نمود.
برخی قوانین اسلام دارای ویژگیها، شروط، محدودیتها و تعاریف ویژه خود هستند و انجام آنهامستلزم رعایت آن شروط و ویژگیها است. مانند ازدواج کردن، پرهیز از ظلم و ستم به خود و غیر، زنده کردن حقوق دیگران، دست گیری مستمندان عدم خود کشی و … اشاره کرد.
کتاب مقدس
* قرآن کتاب مقدس و آسمانی مسلمان است و به زبان عربی نوشته شده است، که طبق مندرجات آن و باور مسلمانان توسط وحی الهی به محمد فروفرستاده شده.
به اعتقاد مسلمانان " قرآن وحی نامه اعجازآمیز الهی است، که به زبان عربی واژه به واژه توسط فرشته وحی، جبرئیل، از جانب خداوند و از لوح محفوظ بر قلب و زبان پیامبر اسلام هم اجمالاً یکباره و هم کم کم در طول بیست و سه سال نازل شده. "
این کتاب معتبرترین متن دینی نزد مسلمانان است و مسلمانان آن را " معجزه " و " سند اثبات پیامبری " محمد می دانند. تمام مذاهب اسلامی بر درستی متن آن اتفاق نظر دارند و اختلاف در نحوه خواندن متن، تفسیر و احیاناً ترتیب آن است. میزان این اتفاق نظر به حدی است،که شیعیان دوازده امامی ایران و وهابیان عربستان از قرآن با رسم الخط واحدی استفاده می کنند. مسلمانان روی بی خطا بودن کتاب قرآن تاکید دارند.
اسلام و ایران
محمد پس از بعثت به پادشاهان کشورهای همسایه از جمله ایران نامه نوشت و آنان را به اسلام دعوت کرد، پادشاه ایران – خسروپرویز – این دعوت را نپذیرفت . پس از درگذشت محمد اعراب به ایران تاختند و در آخرین نبرد در قادسیه رستم فرخزاد مشاور یزدگرد و سردار سپاه ایران کشته شد و اسلام به ایران آمد.
ستمگری و سختگیری تازیان بر ایرانیان و ستاندن مالیاتهای هنگفت به عنوان جزیه، سبب گسترش اسلام در ایران شد. رفتار خشن و گرفتن جزیه بر اساس نص صریح قرآن انجام می شد ( آیه 29 سوره توبه ).
ورود اسلام و اعراب به ایران پیش از هر تهاجم دیگری بر فرهنگ و روش زندگی ایرانیان تاثیر گذاشت به گونهای که امروز پس از 1400 سال از جشنهای ایرانی تنها نوروز ( که به نوبه خود تغییر زیادی کرده است ) باقی مانده و ایرانیان فقط اعیاد اسلامی را جشن می گیرند و برخلاف ایرانیان باستان که غم و ماتم را از جانب اهریمن می دانستند در سالگردهای شهادت امامان و … به عزاداری می پردازند. این در حالی است که اثری از چنگیز مغول و اسکندر مقدونی جز چند خرابه در ایران به جای نمانده است.

مذهبها
1 – تشیع
شیعه، به معنای پیرو، عنوانی است که شیعیان دست کم از سده دوم هجری به کار می بردهاند و منظور " شیعه امام علی " همچنین شیعیان دوازده امامی با نام " امامیه " نیز خوانده شدهاند شیعه یکی از زیرساختهای اسلام است.
2 – تسنن
مذهب سنی بزرگترین مذهب دین اسلام است که بیشترین پیروان را در میان مسلمانان دارد به طوری که حدود 90% مسلمانان جهان پیرو اهل سنت هستند این مذهب دارای چهار خلیفه می باشد که به خلفای راشدین معروفند عبارتند از:
1) ابوبکر 2) عمر 3) عثمان 4) علی
3 – تصوف ( صوفی گری ،عرفان )
جنبه راز و رزانه و نهانگرای اسلام است صوفیان آفریننده هستی را دارای هیچ یک از صفاتی که ما می شناسیم نمی دانند و او را بالاتر از هر پندار و توصیفی می دانند.

4 – مذاهب کلامی
1) امامیه 2) اسماعیلیه 3) خوارج 4) مرجئه 5) اشاعره 6) معتزله و …
5 – مذاهب فقهی
1) جعفری 2) شافعی 3) حنفی 4) مالکی 5) حنبلی
قرآن
قرآن ( نام پارسی : نِبی ) کتاب دینی اسلام و یکی از ثقلین است.
در باور مسلمانان، این کتاب طول یک دوره 23 ساله از طریق جبرئیل بر محمد، که آخرین پیامبر می خوانندش، فرو فرستاده شده است. مجموع این فروفرستاده ها ( وحی ) به گونه کتابی گردآوری شده که قرآن نام دارد. قرآن دارای 30 جزء ، 114 سوره ( بخش )، و 6236 آیه ( بند ) است.
مسلمانان قرآن را کتاب مقدس دین خود می دانند و با القابی نظیر " کریم " و " مجید " نام آن را می برند. برای ایشان، این کتاب به شکل نگاشته شده و به ساختار یک کتاب به عنوان بازآفرینی زمینی از مفاهیم اصلی آسمانی ست که ابدی و ازلی هستند پذیرفته شده است. قرآن خود را به عنوان " لوح حفاظت شده " ( اللوح المحفوظ ) می خواند.
ساختار
آیه
آیه در لغت به معنی نشانه است و در اصطلاح کوچک ترین واحد تقسیم قرآن است. این کلمه در قرآن به همین معنای خاص نیز به کار رفته است. یک آیه می تواند چند حرف ، چند کلمه، یک یا چند جمله و یا یک یا چند بند ( پاراگراف ) باشد. طبق روایت ابوعبدالرحمن عبدالله بن حبیب سلمی از علی پسر ابوطالب تعداد کل آیات قرآن 6236 عدد است. برخی آیات نظیر آیه نور ( نور، 35 ) آیه الکرسی ( بقره، 255 ) ، آیه تطهیر ( احزاب، 33) ، و آیه حجاب ( نور ، 30 و 31 ) با نامهای خاصی مشهورند.
ترتیب آیات قرآن توسط پیامبر اسلام تنظیم شده است. به عبارت دیگر آیات قرآن به ترتیب فعلی فروفرستاده و خوانده نشده، بلکه پیامبر محل آیات را معین نموده است. البته برخی دانشمندان مسلمان معتقدند که برخی آیات نظیر آیه " اکمال دین " ( مائده ، 3 ) به هنگام گردآوری و تدوین از جای اصلی خود خارج شدهاند.
رکوع
رکوع یک بخش و گروهی از آیات که وحدت موضوعی دارد و پشت سرهم قرارگرفته است. تعداد رکوعهای قرآن طبق آنچه مشهور است 540 رکوع است .
سوره
سوره در لغت به معنای " بریده شده " است و در اصطلاح واحدی است دربرگیرنده گروهی مستقل از آیات قرآن که مطلع " بسم الله الرحمن الرحیم " و مقطعی دارد. به اعتقاد شیعیان هر سوره قرآن – جز سوره توبه – با آیه " به نام خداوند بخشنده مهربان " آغاز می شود. و اهل سنت " بسم الله " را جزء سوره نمی دانند. در قرآن کلمه " سوره " به همین معنا به کار رفته است؛ مثلاً در آیه تحدی ( مبارزه طلبی ) ( بقره، 23 ).
قرآن 114 سوره دارد. هر یک یا دو نام دارد، که معمولاً از کلمهای از آن سوره گرفته شده است. برخی معتقدند ترتیب سوره ها توسط پیامبر تعیین شده و برخی بر این باورند که آنها به هنگام گردآوری در زمان عثمان کما بیش به ترتیب طول مرتب شدهاند. سورههای قرآن به دو دسته مکی ( فروفرستاده شده در مکه ) و مدنی ( فروفرستاده شده در مدینه ) تقسیم می شوند. سوره ها لزوماً وحدت موضوعی ندارند، نام رایج و تعداد آیات هر یک در انتهای این مقاله آمده است. برای مشاهده فهرست نام سوره ها و تعداد آیات آنها به مقاله سوره رجوع کنید.

دیگر تقسیم بندیها
قرآن به 30 بخش تقریباً مساوی به نام جزء تقسیم شده است. هر جزء از دو قسمت مساوی به نام حزب تشکیل شده است و احزاب به نصف و ربع حزب تقسیم می شوند ( برخی نیز هر جزء را به چهار حزب تقسیم می کنند و در این صورت 120 حزب داریم ).
متن پاشان
اسلوب متعارف نگارش اغلب کتابها، روایت خطی است؛ یعنی از یک نقطه به عنوان مقدمه آغاز و پس از بیان مستندات و استدلالات به نتایجی می رسد. اما قرآن بدین معنا آغاز و پایانی ندارد و می توان آن را از هر قسمتی آغاز نمود، بی آنکه نیاز باشد بیش از چند آیه به عقب بازگشت . به بیان دیگر هر رکوع مستقل از باقی متن گویاست، جز در مواردی معدود نظیر سوره یوسف که تمام آن وحدت موضوع و مضمون دارد.
بهاءالدین خرمشاهی در اینباره می گوید:
" اما مهمترین مشخصه و خصیصه ساختاری قرآن که شاید قدما نیز به آن توجه داشته اند، اسلوب چندوجهی و بلاتشبیه گسسته نمای آن است. یعنی شاخه به شاخه شدن معانی و مضامین و قطع پیاپی توالی یک مضمون و مدام از معنایی به معنای دیگر پرداختن. این گسسته نمایی ظاهری قرآن مجید در فرهنگ و ادب فارسی نظیر دارد. دو کتاب عظیم که از شاهکارهای جاویدان زبان فارسی هستند نیز همین اسلوب و ساختار را دارند، نخست مثنوی معنوی اثر مولانا جلال الدین بلخی ( م 672 ق ) . دوم غزلهای خواجه شمس الدین حافظ ( م 792 ق ). در مورد مثنوی ، مرحوم فروزانفر بر آن [ نظر ] بودهاند که تحت تاثیر قرآن این سبک و سیاق را پیداکرده است. در مورد غزلهای حافظ که به اصطلاح بعضی فارسی زبانهای پاکستان، " پاشان " ( از پاشیدن ) است نگارنده برای نخستین بار این نظر را مطرح کرده است که حافظ با انقلابی که ( به قول آربری ) در غزل کرده است، نه تحت تاثیر سنت شعری و تاریخ غزل فارسی است ( چنانچه غزلش هیچ شباهت صوری و ساختاری باغزل بزرگترین سلفش سعدی ندارد )بلکه تحت تاثیر ساخت و ساختار سوره های قرآن کریم است. مسلمانها اعم از عرب و غیر عرب، گویی بیم داشته اند که به این خصیصه اشاره کنند. قدیمی ترین اشاره ای که در این باب دیده می شود حدیثی است که یکی از معاصران پیامبر که یهویی به نام " سلام بن مشکم " بوده است. [ او ] از سر شکوه و گلایه به [ پیامبر ] عرض می کند: " چگونه از تو پیروی کنیم حال آنکه قبله ما را ترک کرده ای و کتابی هم آورده ای آن طور که تورات متناسق است، تناسق ( نظم و نسق ) ندارند. کتابی بیاور که مانوس و متعارف باشد وگر نه ما هم نظیر اینکه تو آورده ای می آوریم ". سپس خداوند این آیه را [ در مقام تحدی ] نازل کرد: قل لئن اجتمعت الانس و الجن … [ اگر انس و جن همدستی کنند که نظیر این قرآن را بیاورند، نظیر آن را نخواهند آورد، ولو آنکه بعضی پشتیبان بعضی باشند ] ( اسراء ، 88 – اسباب النزول ، سیوطی ) طه حسین بحث مبسوطی در اینباره دارد و می نویسد: " مثلاً موضوعهای سوره بقره بسیار و از هم بیگانهاند و این خود دلیل است که این سوره یک مرتبه نازل نگشته، بلکه به تدریج و خرد خرد نازل می شده است. سپس دهها موضوع و مضمون متنوع سوره بقره را برای نمونه یاد می کند.
حال آنکه چنانچه این کتاب به شکل متعارف و نظیر سایر کتب نگاشته شده بود، به عنوان مثال باید از مباحث اعتقادی آغاز می کرد و پس از بیان داستان آفرینش و انبیا به روزگار پیامبر می رسید و نهایتاًاحکام را بیان می نمود، که در این صورت اسلوب آن بیشتر منطقی بود و نه هنری.
دیدگاه اسلام شناسان اروپایی
بهاءالدین خرمشاهی می گوید:
" از قرآن پژوهان اروپایی گویا ابتدا نولد که اسلامشناس آلمانی که مهمترین تاریخ قرآن را نوشته است، در مقاله قرآن که برای طبع یازدهم دایره المعارف بریتانیکا نوشته است به این خصیصه از سبک قرآن اشاره کرده و گفته است اصولاً ذهن هر پژوهشگر امروزین اروپایی سبک قرآن را به اصطلاح ناپیوسته و پاشان می یابد. ریچارد بل یکی از برجسته ترین قرآن پژوهان غربی، در کتاب مقدمه بر ترجمه قرآن به این خصیصه اشاره و آن را ناشی از بی دقتی و اشتباه ناسخان و کاتبان وحی می داند ولی مونتگمری وات قرآن شناس اسکاتلندی معروف که این مقدمه او را تهذیب کرده و گسترش داده است، تعلیل او را نادرست می شمارد. آرتور جان آربری ، از اسلام شناسان و قرآن پژوهان غربی، در مقدمه ترجمه قرآنش به انگلیسی و نیز فریتیوف شوآن در کتاب " فهم اسلام " بهتر از دیگران به اهمیت هنری و زبانی – ادبی این خصیصه ساختاری قرآن پی بردهاند و آن را حسن و هنر قرآن شمردهاند، نه عیب و ایراد آن. به نظر می رسد که اعجاز و سبک تقلید ناپذیر و خارق العاده قرآن جز از این طریق میسر نمی شد. اگر بیان اندیشه با رعایت ترتیب و توالی منطقی و مضمونی در کتابهای دیگر خطی باشد شیوه بیان اندیشه قرآن حجمی و حلقوی … و به قول آربری کنترپوآنی و پلی فونیک است."
محتوا
کتاب قرآ خود را این گونه معرفی می کند:
" کتابی است که به سوی تو فروفرستادهایم، تا مردم را به اذن پروردگارشان از تاریکیها به سوی روشنی درآوری، به سوی راه خدای توانای ستوده " ( سوره ابراهیم ، آیه 1 ).
پیدایش
مسلمانان همگی قرآن را وحی و الفاظ آن را عیناً و دقیقاً از جانب خدا می دانند، که توسط روح الامین ( جبرئیل ) بر پیامبر اسلام نازل شده است.
برخی غیرمسلمانان قرآن را متنی می دانند، که محمد خود آن را بیان کرده است. برخی از ایشان نیز معتقدند قرآن یک کار گروهی و نوشته شده توسط اشخاص مشخصی است که محمد تنها یکی از آنها بوده است.
گردآوری
متن قرآن در سه مرحل گردآوری شد، تا نهایتاً به صورت امروزین یا اصطلاحاً " مصحف " درآمد. نخست زمان محمد، سپس زمان ابوبکر و در آخر زمان عثمان. در دوره های بعدی رسم الخط آن اصلاح شد.
زمان محمد
در زمان حیات پیامبر، وی قرآن را بر مسلمانان می خواند. برخی آن را حفظ می کردند و برخی بر تکه های چرم، استخوانهای شانه و دنده گوسفند و شتر، چوب درخت خرما، سنگهای صاف و صیقلی و گاه کاغذ می نوشتند. از آنجا که هنوز قرآن بر پیامبر وحی می شد و متن آن ناقص بود، امکان " کتاب ساختن " آن وجود نداشت . " جمع قرآ" در زمان رسول خدا را اصطلاحاً تالیف گویند." در زمان حیات پیامبر 37 نفر حافظ کل قرآن بودند. و تعدادکاتبان وحی که برای خود نسخهای بر می گرفتند به بیش از پنجاه نفر می رسیده است.
زمان ابوبکر
در این زمان جنگهای ردّه بین مسلمانان و ازدین برگشتگان و متنبیان رخ داد، که در آن تعدادی از حافظان قرآن کشته شدند، به پیشنهاد عمر و به دستور ابوبکر " زید بن ثابت " که از کاتبان وحی و حافظ قرآن بود، مامور جمع آوری قرآن شد. " زید همه نوشته های قرآنی را ولو آنکه ده ها حافظ و دهها نوشته مطابق آن بود، با اخذ حداقل دو شاهد یکی از کتابت و یکی از حفظ می پذیرفت ".
قرآن توسط زید طی 14 ماه و تا زمان فوت ابوبکر در سال 13 هجری به صورت مجموعه ای از صحیفه ها جمع آوری شد و طبق وصیت ابوبکر در اختیار عمر و سپس دخترش " حفصه " قرار گرفت.

زمان عثمان
در زمان عثمان با توجه به گسترش سرزمین مسلمانان تا ایران، شام و مصر نیاز بود به سرعت متن واحدی از قرآن در تمام سرزمینهای مسلمان منتشر شود. همچنین به علت فوت یا کشته شدن تعدادی از حافظان و نویسندگان وحی بیم تفرقه در متن قرآن وجود داشت. از این رو، خلیفه عثمان با جمع آوری نسخه های مختلف دست به یکسان سازی قرآن زد. وی انجمنی متشکل از " زید بن ثابت " ، " سعید بن عاص " ، " عبدالله بن زبیر " و " عبدالرحمن بن حارث " تشکیل داد. این گروه با همکاری دوازده نفر از قریش و انصار کار تهیه نسخه نهایی را انجام دادند. آنها تمام نوشته های قرآن موجود را گردآوردند و با تکیه بر شهادت شاهدان و حافظان نسخه نهایی یا " مصحف امام " را تهیه کردند، که معروف به مصحف عثمانی است و به خط کوفی ابتدایی بود. این کار در فاصله سالهای 24 تا 30 هجری قمری انجام شد و از روی آن 5 یا 6 نسخه تهیه شد، دو نسخه در مکه و مدینه نگهداری شد و باقی نسخه ها به همراه یک حافظ قرآن که نقش راهنمای درستخوانی را داشت، به بصره، کوفه، شام و بحرین ارسال شد.
عثمان برای دستیابی به " توحید نص " با یگانگی متن قرآن دستور داد، تمام نوشته های موجود قرآن را با آب و سرکه جوشانده و محو کنند، تا ریشه نزاع و اختلاف از بین برود. نسخه هایی که نابود شدند شامل قرآن عبدالله پسر مسعود – که گویا فاقد دو سوره فلق و ناس بوده است- ابی پسر کعب بودند و قرآن امام علی نزد وی و فرزندانش باقی ماند و گر چه وی در گردآوری قرآن مستقیماً حضورنداشت، در هیچ جا و در زمان خلافت صحت متن گردآوری شده را رد نکرده است . صاحب نظران مسلمان معتقدنداین نسخه ها عموماً از نظر لغوی، املایی و تعداد سوره ها تفاوت جزیی داشته اند. اما به هر حال عموم مسلمانان حتی خاندان علی و سایر مخالفان خلافت بر صحت نسخه عثمان در طول تاریخ تاکید کرده اند.
نظر مشهور جمع آوری در مورد جمع آوری قرآن همین است که ذکر شده اما محققین متاخر نظر بر جمع آوری قرآن درهمان زمان محمد ( پیامبر ) دارند و روایات و نقلهای مربوط به جمع آوری قرآن بعد از محمد را متناقض یا ناظر به اموری دیگر نظیر تکثیر مصحف یا توحید مصاحف می دانند.
اصلاحات بعدی
نسخه عثمان به خط عربی اولیه نوشته شده بود، که بدون علامتگذاری ، اعراب و حروف " والی " ( حروفی که نوشته می شود و خوانده نمی شود ) است. تا زمانی که اسلام محدود به سرزمینهای عرب زبان بود، اعراب مشکلی در قرائت قرآن نداشتند. اما با گسترش سرزمینهای مردمان غیر عرب زبان نمی توانستند قرآن را درست بخوانند. برای حل مشکلات ناشی از آن و مقابله با اشتباه خواندن قرآن به دستور علی " ابوالاسود دوئلی " اقدام به اعراب گذاری قرآن نمود. روش او برای این کار بر اساس شیوه رسم الخط سریانی بود. سپس در طی قرن اول به دستور خلفا و امرای اموی " یحیی بن عامر" و " نصر بن عاصم " حروف مشابه نظیر ب، ت و ث را نقطه گذاری کردند. یزید فارسی حرف "الف " را به قرآن افزود ( در عربی الف و همزه دو حرف متفاوت محسوب می شود ) در قرن دوم هجری " ابوعبدالرحمن خلیل بن احمد بصری " که اصلیتش ایرانی است، علم نحو و عروض را ابداع کرد و علائم همزه، تشدید و ساکن را وضع کرد و روش امروزی ثبت حرکات را ایجاد کرد. در طی قرن سوم هجری رسم الخط قرآنی معیار ( استاندارد ) موجود بوده است و ابوحاتم سجستانی ( سیستانی ) رساله ای در رسم الخط قرآن نگاشته، که بخشهایی از آن امروزه موجود است. همچنین خط عربی به تدریج طی چند قرن از " کوفی اولیه " به " نسخ " که امروزه قرآن را بدان می نویسند تحول یافت .
نسخه ای که امروزه بیشترین استفاده را دارد در سال 1922 ( میلادی ) توسط دانشگاه الزهرا مصر تایید شده است و اکثریت قریب به اتفاق دانشمندان شیعه نیز معتقدند چیزی از آن کاسته یا به آن افزوده نشده است.
قرائت قرآن
قاریان هفتگانه ( قرّاء سبعه ) و راویان چهار گانه
در خواندن متن واحد قرآن چهارده شیوه یا روایت مختلف وجود داشته است. مشهورترین روایت که امروزه قرآن را بر اساس آن اعراب گذاری می کنند، روایت حفص ازعاصم کوفی است. که به علی می رسد. تمام قرآنهایی که در ایران به چاپ می رسد از جهت صحت کتابت و انطباق با این قرائت در اداره نظارت بر چاپ و نشر قرآن کریم سازمان تبلیغات اسلامی مورد بررسی قرار می گیرد و این مساله در پایان تمام قرآنها ذکر شده است.
چناکه حافظ می گوید:
عشقت رسد به فریاد از خود بسان حافظ قرآن زبر بخوانی با چارده روایت
این چهارده روایت در تلفظ حروف و اعراب اندکی متفاوت هستند. مثلاً در قرائت مشهور حفص از عاصم آمده است: ملک یوم الدین ( م با الف مقصوره که مالک خوانده می شود ) و درقرائت مشهور دیگر الگو: عربی .
اسامی قاریان و راویان آنها بر اساس کتاب " الاتقان فی علوم القرآن " اثر " سیوطی " عبارت اند از:
* عاصم کوفی ( ف127- 129 ه.ق. ). وی قرائت را از " ابوعبدالرحمن سلمی " از " امام علی " و همچنین از " سعد بن ایاس شیبانی " و " زرد بن حبیش " اخذ کرده است. قرائت وی را " حفص " و " ابوبکر شعبه بن عیاش " روایت کرده اند.
* عبدالله بن کثیر مکی (ف. 120 ه.ق. ). وی قرائت را از " یزید بن قعقاع " از " ابو میمونه " غلام " ام سلمه " ( همسر پیامبر ) اخذکرده است. قرائت وی را " قالون " و " ورش " روایت کرده اند ،
* حمزه کوفی (ف. 156 ه.ق. ). وی قرائت را از " عاصم " و " اعمش " و " سبیعی " و " منصور بن معتمر " و " امام صادق " اخذ کرده است و قرائت او را " خلف " و " خلاد " روایت کرده اند.
* کسائی کوفی (ف. 179 – 193 ه.ق.). قرائت را از " حمزه " و " شعبه بن عیاش " اخذ کرده است . راویان او " دوری " و " ابوالحارث " هستند.
* ابوعمروبن علاء بصری ( ف. 154 – 159 ه.ق. ). راویان وی " دوری " و " سوسی " با یک واسطه هستند.
* ابن عامر دمشقی (ف. 118 ه.ق. ). وی قرائت را از " ابودرداء صحابی " اخذ کرده و راویان او "هشام " و " ابن ذکوان " با یک واسطه هستند.
سندیت قرآن
منظور از سندیت اعتبار و مرجعیت یک پدیده در اثبات یا کشف یک موضوع است.
سندیت تاریخی
طبق نظر " عبدالحسین زرین کوب " قرآن موجود معتبرترین سند مکتوب عربی درباره احوال پیامبر ومحیط پیدایش اسلام است. با توجه به آنکه تاریخ علمی نقلی است و نه استدلالی یا تجربی، سندیت تاریخی بر اساس اعتبار نقل قولها و روایتهای موجود درباره یک پدیده شکل می گیرد. قرآن به لحاظ تواتر روایت ( تعداد افرادی که آن را نقل کرده اند). وثاقت راویان ( اعتماد به افرادی که آن را نقل کرده اند ) و اجماع آرا ( اتفاق نظر در بین افراد نقل کننده )موثق ترن متن زمان خود در بین مسلمانان و غیرمسلمانان است. بنابراین هیچ سند و قرینه خارجی برای سنجش صحت قرآن نیست، که از خود قرآن کم اعتبارتر نباشد. چنانچه فردی در صحت متن قرآن ، در اسناد آن به پیامبر و امثال آن شک داشته باشد، در هر سند تاریخی دیگری از آن دوران قطعاً شک خواهد داشت. لذا وثوق و سندیت قرآن به حدی است که با هیچ سند تاریخی دیگری نمی تواند مورد تردید واقع شود.
اما برخی دلایل برون متنی که می توان برای صحت قرآن آن ذکر کرد عبارت اند از:
1. عدم ثبت احادیث پیامبر تا 100 سال: از زمان عمر و به فرمان او تا زمان عمرو بن عبدالعزیز در پایان قرن اول هجری هیچ حدیثی از پیامبر نوشته نشده است و فقط قرآن ثبت شده است، لذا احتمال ثبت صحبتهای دیگر وی که جزء قرآن نبوده، وجود نداشته است.
2. متن فعلی قرآن از معدود امور مورد اتفاق بین تمام فرق اسلامی است و چنین اجماعی بعید است ریشه در واقعیت نداشته باشد.
3. گر چه نقل است عثمان و امویان نسخ قرآنی متفاوت را از بین برده اند اما مخالفان آنها بعد اً براین مبنا به مخالفت با آنها نپرداخته ودر دوره عباسیان ونزد شیعه نیز همین متن قرآن مورد تایید قرار گرفته است .
4. نهایتاً برخی دانشمندان نظیر محدث نوری قائل به حذف برخی مطالب از قرآن هستند، ولی عده بسیار زیادی از علمای شیعه و سنی در رد این ادعا کتاب نوشته اند.

سندیت اعتقادی
در شناخت نظر دین اسلام در خصوص هر موضوعی، چه نزد معتقدان به اسلام و چه نزد مخالفان، قرآن موثق ترین و خدشه ناپذیرترین منبع کشف دین اسلام است.
هم چنین سینا در مقابله عقل استدلالی با قرآن هنگامیکه در خصوص " معاد جسمانی " به تناقض می رسد، به قرآن ایمان می آورد، هر چند عقلا نمی تواند استدلالی موافق آن بیابند.
البته اقلیتی از دانشمندان و علمای مسلمان معتقدند سنت بالاتر از قرآن است و برخی معتقدند سنت با قرآن برابر است. ازنظر برخی از علما قرآن از آنجا که بر اساس تواتر به دست ما رسیده است به همان اندازه اصالت و سندیت دارد که احادیث متواتر سندیت دارند.
آمارهایی درباره قرآن
تعداد کل آیات قرآن 6236 است. البته در این رقم هم اختلاف هست. مثلاً در این محاسبه، " بسم الله الرحمن الرحیم " فقط در سوره فاتحه ( اولین سوره قرآن ) شمرده شده است ( البته بجز سوره فاتحه؛ " بسم الله الرحمن الرحیم " که در ابتدای همه سوره های قرآن جز سوره توبه که " بسم الله الرحمن الرحیم " ندارد – قرار دارد جزء آیه اول آنها محسوب می شوند ) نظراتی دیگر نیز در این باره بسیار موجود است برای مثال اشخاصی می گویند 6666 و اشخاصی دیگر می گویند 6234 .
بسته به روش شمارش و تعریف کلمه و نیز نحوه رسم الخط اعداد مختلفی برای تعدادکلمات و حروف قرآن گفته شده. مشهورترین آنها 77701 کلمه و 323671 حرف است.
قران 114 سوره دارد. سوره 9 قرآن سوره توبه " بسم الله الرحمن الرحیم " ندارد اما سوره 27 قرآن یعنی سوره نمل 2 " بسم الله الرحمن الرحیم " دارد. طولانی ترین سوره قرآن سوره بقره است که شامل 386 آیه است. کوتاهترین سوره قرآن هم کوثر با 3 آیه است.
بلندترین آیه قرآن، آیه 282 بقره است که در آن 20 حکم الهی آمده است . کوتاهترین آیه قرآن نیز آیه 64 سوره الرحمن است که از دو حرف مقطعه طه تشکیل شده است.

دیدگاهها درباره قرآن
مسلمانان
" قران وحی نامه اعجاز آمیز الهی است، که به زبان عربی [ شیوا ( فصیح ) ] به عین الفاظ توسط فرشته وحی، جبرئیل ، از جانب خداوند و از لوح محفوظ بر قلب و زبان پیامبر اسلام هم اجمالاً یکباره و هم تفصیلاً در طول بیست و سه سال نازل شده است.
اعتقاد عموم مسلمانان و تمامی مذاهب آن است که قرآن کتاب آسمانی و مقدس اسلام است، که طبق مندرجات آن و باور مسلمانان توسط وحی الهی به محمد فروفرستاده شده و معتبرترین متن دینی نزد مسلمانان است و مسلمانان آن را معجزه و سند اثبات نبوت محمد می دانند. تمام مذاهب اسلامی جز معدودی از دانشمندان بر صحت متن آن اتفاق نظر دارند و اختلاف در نحوه خواندن متن، تفسیر و احیاناً ترتیب آن است. میزان این اتفاق نظر به حدی است، که شیعیان دوازده امامی ایران و وهابیان عربستان از قرآن با رسم الخط واحدی استفاده می کنند.

مستشرقان
مستشرقان دیدگاههای متعددی درباره قرآن داشته اند، برخی چون گلدزیهر بسیار بدبین بوده و برخی نظیر آربری به آن خوشبین بوده اند. حتی برخی نظیر ماسینیون و کربن به اسلام و قرآن ارادت داشته اند.
ناباوران
دیگر صاحبنظران معمولاً روایت کلی مسلمانان از وقایع را می پذیرند، اما بر این باورند که مفاهیم قرآن بیشتر ریشه های زمینی دارند و قبل از تولد پیامبر اسلام این مفاهیم در میان مذاهب مختلف اقوام عرب وجود داشته اند. برخی از آیات قرآن تنها تراوشات ذهنی پیامبر اسلام هستند و برخی دیگر نیز توسط اطرافیان محمد به قرآن وارد شده اند. مدرنیست ها مواردی را به عنوان اشکالات قرآن ذکر می کنند و از آن به عنوان نشانه ای از یک رویه جمعی انسانی یاد می کنند، مانند ترتیب غیر منظم و دسته بندی شده و ترکیبهای مختلف سبک و قسم این کتاب را که مغایر با نظم خطی است متعارف عقلانیت مدرن است را موید ادعای خود می دانند. همچنین آنها مدعی هستند تناقضات منطقی درونی و برونی قرآن در قرآن وجود دارد.
اثبات گرایان ( pisitisit ) و علم باوران ( scientisist ) مطالب غیرعلمی قرآن در مورد طبیعت و انسان را از جمله اشکالات این کتاب می دانند.
همچنین برخی از ناباورین قرآن را پدیده ای با منشا بشری می دانند، زیرا که بین سبک و لحن و موضوع سوره های مکی و مدنی تفاوت وجود دارد. سوره هایی که پیامبر اسلام در مکه گفته – سوره های مکی – بیشتر حالتی اندرزگونه و همراه با مهر و محبت است ولی سوره های پس از کوچ به مدینه که مدنی خوانده می شوند، حالتی از خشم را بر می انگیزد و لطافت سوره های مکی را ندارد، چراکه طبق تعبیر و استدلال ایشان پس از کوچ پیامبر درگیر با مسایلی از قبیل جنگ، جاسوسی، تفرقه افکنی ودیگر مسایلی شد که در مکه هیچ تجربه نکرده بود. البته عده ای آن را مرتبط با نفس شکل گیری حکومت و اقتضائات آن می دانند .
برخی از مستشرقان شک گرا همچنین معتقدند که آموزه های پیامبر اسلام به تاثیر از جوامع یهودی حجاز، و به طبع تصور او روایتی جهان شمول از وقایع تاریخی بوده است. آنان به بخش هایی اشاره می کنند که در آیه خدا مستقیماً یا در شخص سوم مورد خطاب گرفته و یا در آیه به افراد مختلف و از جمله به خدا قسم یاد می گردد.
مبارزه طلبی
مسلمانان معتقدند که قرآن معجزه پیامبر و اثبات کننده درستی ادعای پیامبری اوست .
قرآن در آیاتی منکران وحیانی بودن رابه مبارزه طلبیده است . از جمله در آیه 23 سوره بقره می گوید " و اگر در آنچه بر بنده خویش فروفرستاده ایم شک دارید، اگر راست می گویید سوره ای همانند آن بیاورید و از یاورانتان در برابر خداوند یاری بخواهید. "
در آیات متعددی از قرآن از منکران وحیانی این کتاب خواسته شده است ، که اگر می توانند نظیر آن را بیاورند. البته در آیه ای درخواست شده که کتابی مثل آن بیاورند، در آیه دیگر ده سوره ذکر شده و آیه بالا یک سوره نیز در اثبات مدعای بشری بودن قرآن کافی دانسته شده است . از موارد دیگر مبارزه طلبی قرآن ادعای انسجام و عدم تناقض در متن آن است. " چرا در قرآن تدبر نمی کنند؟ که اگر از غیر خدا بود، اختلافهای زیادی در آن می یافتند. "
از سویی، افرادی نظیر مسیلمه نیز خود را پیامبر خوانده و عباراتی نظیر الفیل، ماالفیل، و ماادریک ماالفیل، له ذنب و بیل، و خرطوم طویل را گفته اند.( طباطبایی ، ترجمه تفسیر المیزان، ج1 ، ص 108 ) همچنین افرادی نظیر ابن مقفع ، مترجم کلیله و دمنه از پهلوی به عربی، که دانشمند و ادیب توانمندی بوده ، در این راه بسیار کوشیدند و می توان متن نوشته های آنها را که در کتب تاریخ ثبت شده با قرآن مقایسه کرد.
مخالفان می گویند مفهوم " مقابل قرآن " تکرار می شود اما دقیقاً چهارچوب ادبی برای مقایسه که مورد توافق همه فرق و مسلمانان باشد ارایه نشده است. منتقدین این نظر معتقدند به دلیل عدم وجودهمین چهارچوب چالشی که قرآن مطرح کرده است بی معنی است.
شخصیت ها
اهل بیت
اهل بیت ، خاندان پیامبر اسلام هستند آیه تطهیر را محمد (ص) در شان آنها گفته است که به ادعای او از سوی خدا نازل شده و از نظر شیعیان تنها علی (ع) ، فاطمه (س) ، و فرزندان آنها حسن (ع) و حسین (ع) را شامل می شوند اهل بیت، یکی از ثقلین هستند.
امام
امام واژه ای است عربی و به معنای پیشوا و رهبر، که از اصطلاحات خاص دین اسلام است این واژه به خودی خود معنی مقدسی ندارد و در قرآن هم برای پیشوایانی که مردم را به سوی خدا هدایت می کردند به کار رفته و هم برای پیشوایانی که مردم را به سوی کفر هدایت می کرده اند اما غیر از این معنای عام دارای معانی و کاربردهای خاصی در فرهنگ مسلمانان نیز هست.
امامت نزد شیعیان امامیه
در این مذهب امامت به قدری مهم است، که شیعیان از آن برای تمایز خود از سایرین استفاده کرده اند شیعیان با استناد به حدیث نبوی : " من مات و لم یعرف امام زمانه، مات میته جاهلیه " ( هرکس بمیرد در حالیکه امام زمانش را نشناسد مرده به مرگ جاهلیت ). شناخت امام را شرط قبول اسلام نزد پروردگار می دانند.
شیعیان با استناد به حدیث جابر و برخی احادیث دیگر معتقدند ائمه 12 فرد کاملاً مشخص هستند که از جانب خدا و از زمان پیامبر با اسم معرفی شده اند این افراد عبارتنداز :
1. امام علی پسر ابی طالب ملقب به امیرالمومنین و مرتضی
2. اما حسن پسر علی ملقب به مجتبی
3. امام حسین پسر علی ملقب به سیدالشهداء
4. امام علی (سجاد) پسر حسین ملقب به زین العابدین
5. امام محمد باقر پسر علی
6. امام جعفر صادق پسر محمد باقر
7. امام موسی کاظم پسر جعفر صادق
8. امام علی ( رضا ) پسر موسی
9. امام محمد تقی پسر علی ملقب به جواد
10. امام علی ( نقی ) پسر محمد ملقب به هادی
11. امام حسن عسگری پسر علی
12. امام محمد ( مهدی ) پسر حسن ملقب به قائم
محمد پسر عبدالله
محمد پسر عبدالله پیامبر اسلام می باشد وی در سن 40 سالگی با اعلام اینکه از طریق جبرئیل از طرف خداوند بر وی وحی نازل شده است، پیامبری خود را اعلام کرد. پیامبری وی 23 سال طول کشید ( 13 سال در مکه، و 10 سال در مدینه ). پس از فوت وی، آن چه را که به عنوان کلام خدا اعلام کرده بود توسط مسلمانان ( پیروان اسلام ) در کتاب قرآن جمع آوری شد. این کتاب به همراه روایت زندگی محمد بنیان دین اسلام را تشکیل میدهند.

سرسخت ترین دشمنان پیامبر اسلام
الف: از بنی عبدالمطلب 1- ابولهب 2-ابوسفیان ابن حارث
ب: از بنی عبد شمس ابن عبد مناف 1- عتبه بن ربیعه 2- شیبه بن ربیعه ( برادر عتبه ) 3- عقبه بن ابی معیط 4- ابوسفیان بن حرب 5- حکم بن ابی العاص 6- معاویه بن مغیره
ج: از بنی عبدالدار بن قصی 1- نضر بن حارث ابن علقمه
از بنی عبدالعزی بن قصی 1- اسود بن مطلب 2- زمعه بن اسود 3- ابوالبختری
ه: از بنی زهره بن کلاب 1- اسود بن عبد یغوث (پسر خالوی رسول )

حوادث مهم
فجار در جوانی رسول خدا (ص) جنگ فجار ، میان قریش و بنی کنانه و بنی اسد ابن خزیمه از طرفی و بنی قیس ابن عیلان از طرف دیگر روی داد. " نعمان ابن منذر " پادشاه حیره کاروانی با پارچه ومشک به بازار "عکاظ " فرستاد ، در این هنگام براض ابن قیس " از بنی کنانه به منظور کشتن وی رهسپار شد و بر او تاخت واو را کشت وچون این قتل در ماه حرام بود " فجار " نامیده شد. یعقوبی میگوید : در ماه رجب که نزد آنان ماه حرام بود و در آن خونریزی نمیکردند ، جنگیدند ، بدین جهت " فجار " نامیده شده است ، چرا که در ماه حرام ، فجوری ( گناهی بزرگ ) مرتکب شدند. رسول خدا بیست ساله بود که در ،" فجار " شرکت کرد " یوم نخله " در باقی روزها حاضر بود و جنگ فجار در ماه شوال به پایان رسید.
آغاز دعوت
برخی گفته اند که: جبرئیل در روز دوم بعثت بر رسول خدا برای تعلیم وضو و نماز ، نازل شد یعقوبی می نویسد: نخستین نمازی که بر وی واجب گشت نماز ظهر بود، جبرئیل فرود آمد و وضو گرفتن را به او نشان داد و چنان که جبرئیل وضو گرفت، رسول خدا هم وضو گرفت، سپس نماز خواند تا به او نشان دهد که چگونه نماز بخواند آنگاه خدیجه رسید و رسول خدا او را خبر داد، پس وضو گرفت و نماز خواند آنگاه علی ابن ابیطالب رسول خدا را دید و آنچه را دید انجام می دهدانجام داد . ابن اسحاق می نویسد: نماز ابتدا دو رکعتی بود، سپس خدای متعال آن را در حضر چهار رکعت تمام قرار داد و در سفر بر همان صورتی که اول واقع شده بود باقی گذاشت .
از " عمر بن عبسه " روایت شده است که می گفت: در آغاز بعثت نزد رسول خدا شرفیاب شدم و گفتم : آیا کسی در امر رسالت، تو را پیروی کرده است؟ گفت : آری ، زنی و کودکی و غلامی، و مقصودش خدیجه و علی بن ابیطالب و زیدبن حارثه بود. ابن اسحاق می گوید: پس از زید بن حارثه ، " ابوبکر : عتیق بن ابی قحافه " و بر اثر دعوت وی : " عثمان بن عفان بن ابی العاص " ، " زبیر بن عوام " ، " عبدالرحمن بن عوف زهری " ، " سعد بن ابی وقاص " و " طلحه بن عبید الله " اسلام آوردند و نمازگزاردند این افراد در پذیرفتن اسلام ( بعد از خدیجه و علی و زید بن حارثه ) بر همگی سبقت جستند سپس مردم دسته دسته از مرد و زن به دین اسلام در آمدند.
زندگی در مکه
محمد فرزند عبدالله بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف، در مکه به دنیا آمد. اندکی پیش از تولد، پدرش عبدالله در یثرب درگذشته بود. محمد شش سال داشت که مادرش آمنه را نیز از دست داد او تا هشت سالگی زیر سرپرستی جدش عبدالمطلب بود و پس از مرگ پدربزرگش در خانه عمویش ابوطالب سکنی گزید 25 سال داشت که با صاحب کارش خدیجه دختر خویلد ازدواج کرد خدیجه 15 سال از محمد بزرگتر بود. وی در 40 سالگی خود را فرستاده و پیامبر از جانب خدای یگانه – الله – معرفی نمود و دین جدیدی به نام اسلام را بنیان نهاد. تا سه سال ادعای خود را از مردم پنهان می کرد سپس دعوت به توحیدو پرهیز از شرک و بت پرستی را به گوش مردم رساند. بزرگان قریش دست به تطمیع و تهدید وی زدند و او را به همراه سایر مسلمانان سه سال در شعب ابی طالب محاصره اجتماعی و اقتصادی نمودند.
جغرافیای اسلام
مکه
شهر مکه در فاصله 80 کیلومتری دریای سرخ واقع شده و ارتفاع آن از سطح دریا 330 متر است. به خاطر اتوبانی که اکنون ساخته شده تا بندر جده تنها 60 کیلومتر فاصله دارد و از طریق بزگراه هجرت 425 کیلومتر با مدینه فاصله دارد این شهر در میان کوههای کوچک سنگی واقع شده است به طوری که اطراف مسجد الحرام را خانه ها و هتلهایی فراگرفته که بر فراز این تپه های سنگی واقع شده اند. برای سهولت رفت و آمد، تونلهای بسیار زیادی برای عبور ماشینها در نظر گرفته اند که مسافتها را بسیارکاهش می دهد آب و هوای آن گرم و کمی مرطوب تر از مدینه است و از نظر وسعت تقریباً برابر مدینه النبی است شهرهای مدینه و مکه نسبت به تهران بسیار کوچکتر هستند. ) ورود غیرمسلمان به این شهر ممنوع است و در ابتدای ورود به شهر از جانب مدینه مسجد تنعیم در سمت چپ نمایان می باشد . بر فراز کوه ابوقبیس که در گذشته مساجد و اماکن زیارتی زیادی بر فراز آن بود و گفته می شود قبر چند تن از پیامبران الهی در آنجاست اکنون قصری بسیار مجلل ساخته شده که به قصر الضیافه مشهور است و محل پذیرایی از میهمانان خارجی می باشد.
این قصر مشرف بر مسجدالحرام است به طوری که از بالای آن ، به راحتی کعبه مشاهده می شود.
مسجد الحرام در مرکز شهر قرار دارد و از ویژگیهای آن این است که ، این محل بر همگان امن می باشد. حتی اگر کسی جرمی انجام دهد که مستحق کیفر باشد و به مسجد الحرام پناهنده شود حکومت حق مجازات او و یا خارج کردن او از مسجد را ندارد و تنها باید کاری کند که خودش از مسجد خارج شود و آنگاه او را مجازات نماید.
تاریخ ساخت شهر مکه به تاریخ ساخت خانه خدا و پیدایش زمزم بر می گردد و مورخین آن را حدود 1900 سال قبل از میلاد می دانند. پس از آنکه به اذن خداوند چشمه زمزم زیر پای اسماعیل جوشید و در آن منطقه آب یافت شد ، کم کم مردم از هر جهت به آن جا روی آوردند و شهر مکه به وجود آمد. چون مکه در میان کوهها واقع شده ، فاصله بین دو کوه را اعراب شعب می گویند، که معروفترین آنها شعب علی یا شعب ابی طالب است. که اکنون در میان محوطه باز جلوی صفا و مروه قرار دارد و اثری از آن نیست. شعب ابی طالب همان محلی است که پیامبر و مسلمانان، 3 سال در آنجا در محاصره اقتصادی – اجتماعی به سر می بردند، تا آنجا که از گرسنگی بر شکم خویش سنگ می بستند . ابوطالب عموی پیامبر (ص) و پدر علی (ع) و خدیجه همسر باوفای پیامبر اکرم (ص) تمام دارایی خویش را دراین مدت صرف مسلمانان کردند وپس از دنیا رفتند می گویند . همواره از او یاد می کرد و می فرمود: " کجا مثل خدیجه پیدا می شود؟ او مرا تایید کرد، در حالی که همه مرا تکذیب می کردند" . قبر ابوطالب و خدیجه، اکنون در قبرستان ابوطالب، که زیر پل حجون قرار دارد می باشد. این محدوده همان نقطه ایت سات که در سال 1366 ، زائرین ایرانی که مشغول مراسم برائت از مشرکین بودند، مورد حمله نظامیان صعودی قرار گرفتند و به خاک و خون کشیده شدند. در شهر ملکه مساجد بسیاری وجود دارد ، که به بعضی از آنها اشاره خواهیم کرد.
مسجدالحرام
مسجدالحرام بنایی است بسیار عظیم، که هم اکنون مساحت کل آن ( با احتساب طبقات ) 356800 متر مربع است و گنجایش یک میلیون نمازگزار را داراست و در وسط آن، حیاطی به ابعاد تقریبی 150 در 100 متر وجود دارد، که کعبه در وسط آن حیاط است. حیاط مسجدالحرام بر خلاف تصور عده ای ، آن قدر بزرگ نیست و طول شرقی – غربی آن حدود 150 متر و شمالی – جنوبی آن 100 متر است. در زوایه شرقی کعبه ، یعنی پشت مقام ابراهیم و به فاصله حدود 50 متری دیوار کعبه دو پلکان وجود دارد، که به زیر حیاط می رود و چاه زمزم در آنجا قرار دارد . چاه به دو قسمت مردان و زنان تقسیم شده است. صفاو مروه که در گذشته از مسجدالحرام جدا بودند، اکنون وصل به مسجد می باشند؛ به طوری که صفا در سمال شرقی کعبه قرار دارد. مسجدالحرام شامل سه طبقه است. که طبقه سوم یعنی بام آن محوطه بسیار وسیعی است، به جز در ایام کنگره عظیم حج و ماه مبارک رمضان که مسجدالحرام، معمولاً در شبها بیشتر است. زیرا در روز هوا آن قدر گرم است که طواف کردن بسیار مشکل می شود، گاهی اوقات در ساعات گرم روز، تعداد کسانی که دور کعبه دیده می شوند به 50 نفر هم نمی رسد. ولی برعکس شبها، مسجدالحرام شلوغ و در عین حال بسیار زیباست.
آنچه که زائرین را گاهی اوقات دچار مشکل می کند، وجود تعداد زیادی ملخ در اطراف مسجدالحرام است، که البته مرتب به وسیله ماشینهای مخصوص که به همین منظور ساخته شده اند جمع آوری و نابود می شوند. البته در حیاط داخلی مسجدالحرام این موضوع کمتر دیده می شود؛ ولی در حیاط بیرونی صفا و مروه وجود دارند، که گاهی زیر کفش زائرین کشته می شوند، سرویسهای بهداشتی، به همراه دوشهای حمام فراوان در اطراف مسجد به سهولت در اختیار زائرین قرار دارد و همگان می توانند قبل از ورود به حرم غسل زیارت انجام دهند. مسجدالحرام به عکس مسجد النبی در تمامی طول روز باز است و قسمت مشخص ( پشت مقام ابراهیم ) فقط به خانمها تعلق دارد. کف حیاط با سنگهای سفید زیبایی فرش شده، که در روز انعکاس نور خورشید در ان چشم را به شدت آزار می دهد و در عین حال به خاطر تهویه مناسبی که در زیر سنگها قرار گرفته و هوای خنک در زیر آن عبور می کند، راه رفتن بر روی آن را ممکن می سازد. این در حالی است که در بعضی نقاط مسجد که سنگهای سیاه در کف آن وجود دارد، در هنگام روز به هیچوجه نمی توان پای روی ان گذاشت. زیرا از شدت گرما راه رفتن روی آن ممکن نیست، مسجدالحرام شامل 62 درب می باشد؛ که مستحب است زائرین از باب بنی شیبه وارد و از باب بنی مخزوم خارج شوند.
هفت مناره به ارتفاع 92 متر با قاعد 7 در 7 در اطراف مسجد قرار دارد، که یکی از مناره های که به صورت تک می باشد، بر فراز صفا قرار گرفته است . آب زمزم را همانند مسجد النبی، در کلمنهایی ریخته و در حیاط قرار دادهاند، تا زائرین برای رفع می شود، که زائرین برای رفع تشنگی مسافت زیادی را طی نکنند. در طول شب و روز در اطراف کعبه و داخل حیاط فرشهایی پهن می شود، که زائرین روی آن نشسته به تلاوت قرآن و اقامه نماز می پردازند . در گذشته های دور یعنی صدر اسلام، مسجدالحرام بسیار کوچک بوده است. اولین بار خلیفه دوم – عمر – دستور داد خانه هایی را بخرند و بر مساحت مسجد اضافه کنند . حتی تا آن زمان، به دور مسجد دیوار هم نبود و درب خانه های مردم روبه کعبه باز می شد .عمر دستور داد دور مسجد دیواری نکشند .عثمان اولین نفری بود رابه زیبایی بازسازی کرد وناودان کعبه را با طلا ساخت از آن زمان تاکنون بارها مسجدالحرام توسعه یافته و که برای مسجد رواق ساخت و به این ترتیب قسمتهایی از مسجد سرپوشیده شد. پس از آن ولید مسجد آخرین بار در زمان دولت سعودی، مساحت آن را به 356000 متر مربع رسانده اند. گفتنی است که حیاط مسجد از سایر نقاط آن پایین تر است و سه درب اصلی مسجد که از همه بزرگتر و باشکوهتر هستند، با نامهای باب العمره، باب السلام و باب ملک عبدالعزیز شناخته می شوند. از خصوصیات این دربهای آن است که هر کس در ابتدای آنها بایستد، بی درنگ چشمش به کعبه خواهد افتاد .
کعبه
بنایی است تقریباً مستطیل شکل، به طوری که طول اضلاع شمالی و جنوبی 22/10 متر و شرقی و غربی 58/11 متر است. ارتفاع آن 58/14 متر و اضلاع آن تقریبا به سمت جهتهای چهارگانه است. جنس آن از سنگهای خاکستری مکعب شکلی است، که از کوههای اطراف آوردهاند و پایه آن را با سرب مذاب بنا کرده اند. کعبه تنها بنایی است که خداوند آن را به خود نسبت داده و می گویند نخستین نقطه ای که از آب خارج شد. درب آن از زمین 2 متر فاصله دارد و در طول سال، به جز اوقات محدودی برای شستشوی داخل کعبه و یا بازدید میهمانان بسته است. کعبه داری 4 رکن است که به ترتیب در جهت خلاف عقربه های ساعت ، رکن حجرالاسود، عراقی، شامی، یمانی نام دارند. در این میان رکن حجرالاسود و یمانی از شرافت بیشتری برخوردارند، تا آنجا که در حدیثی از امام صادق نقل شده است که بین این دو رکن 70 پیامبر دفن شده اند، در بین رکن شامی و عراقی نیم دایره ای به ارتفاع 1/5 متر وجود دارد که به نام حجر ایماعیل معروف است که مدفن هاجر، اسماعیل، دختران حضرت اسماعیل، و تعداد زیادی از پیامبران الهی است. کعبه تا کنون 11 بار تجدید بنا شده است که آخرین بار در سال 1040 ه.ق ( که بر حساب ابجد می شود: رفع الله قواعد البیت ). پس از سیل سال 1039 ه.ق بدست یک مجتهد شیعه به نام " سید زین العابدین کاشانی " صورت گرفته است.
کعبه در سال 1890 قبل از میلاد، به وسیله ابراهیم (ع) و اسماعیل (ع) بنیان نهاده شد. ارتفاع آن 32/4 متر ( 9 ذراع ) ، دیوار شرقی 24 متر ، دیوار غربی 10/23 دیوار شمالی 5/16 متر و دیوار جنوبی 15 متر بود و سقف نداشت . در آن زمان کعبه دربی نداشت. ولی قریش در زمان تجدید بنای کعبه، در آن هنگام که پیامبر (ص) 35 سال داشت، مدخلی بر آن گشودند که از زمین کمی بالاتر بود. قریش بر ارتفاع کعبه 9 ذراع دیگر افزود و آن را به 86/8 متر رساند. آنها از طول کعبه حدود 3 متر کم کردند و بر مساحت حجر اسماعیل اضافه نمودند. بعد از آن، عبدالله بن زبیر ارتفاع آن را به 31/13 رساند و درب دیگری در ضلع غربی باز کرد. حجاج بن یوسف ثقفی ، کعبه را به شکل زمان قریش برگرداند؛ یعنی درب دوم را بست و درب اول را بالا برد که اکنون نیز به همان شکل است. از وقایع مهمی که درباره کعبه اتفاق افتاده است، شکافته شدن آن در زمان تولد حضرت علی (ع) است و آن حضرت تنها کسی است که افتخار تولد در خانه خداوند را داراست. محل شکاف کعبه در نزدیکی رکن یمانی است. داخل کعبه تا کنون بارها تغییر یافته است. کسانی که به داخل آن رفته اند، آن را اینگونه شرح می دهند: پس از بازشدن درب اصلی، درگاهی مقابل آن وجود دارد که از سنگ سیاهی می باشد. طول و عرض آن 5/1 در 1 متر و 20 سانتی متر از کف خانه گودتر است. در گذشته خانه دارای دو سقف بوده که اکنون تنها همان سقف اصلی مشهود است و سقف دوم برداشته شده است. 3 ستون از چوب سخت و استواری به قطر 50 سانتی متر و ارتفاع 11 متر، از جنوب ( ضلع ناودان کعبه ) تا شمال در یک ردیف قرار دارند. سطح آنها با روکشهایی به عرض 5 ساننتی متر و به صورت نوار، از چوب گران قیمتی به نام تیک پوشانده است و ستونها در پایین مکعب شکل هستند. هر ستون را سازه هایی از طلا و نقره همچون دستبند فراگرفته و بر آن سازه ها، آیات قرآنی حک شده است. در ارتفاع5 متری بین ستون ها، مفتولهای آهنی کشیده اند، که هدایای مختلف کعبه از قبیل ظروف و قندیل و آفتابه های نقره، در آن مفتولها قرار داده اند. تعداد این هدایا به 70 عدد می رسد و بعضی از آنها بسیار قدیمی هستند. دیوارهای داخلی تا ارتفاع 4 متر و کف خانه، از سنگ خاکستری رنگی پوشیده شده و بین ستون اول و دوم روبروی درب خانه ، صندوقی 100 در 70 سانتی و ارتفاع یک متر، از همان سنگ وجود دارد که دربی چوبی و بسیار زیبا دارد. داخل آن کلید درب بام کعبه و مشک و عنبر و عود نگهداری می شود. در روبروی درب کعبه و در ضلع مقابل ، در فاصله یک متری رکن یمانی سنگی قهوهای رنگ که بالای آن به شکل محراب گرد است وضع شده، که می گویند محل نماز پیامبر پس از فتح مکه بوده است ( این محل تقریباً همان محل شکافته شدن کعبه و تولد حضرت علی (ع) است ).
پس از ورود به کعبه در سمت راست، یعنی در رکن عراقی ، دربی به نام باب التوبه یا باب علی (ع) وجود دارد. که قفل است. پشت این درب پلکانی مارپیچ مانند وجود دارد، که تا سقف امتداد دارد و پله های آن از نوعی آسمانی با میان دوزی های سفید پوشیده شده، که بر آن ( لا اله الا الله ) و " محمد رسول الله " دیده می شود. سالها نشان می دهد نصب شده، که قدیمی ترین آنها 629 ه.ق و جدیدترین آنها 1417 ه.ق را نشان می دهد، درون کعبه هیچگونه چراغی وجود ندارد و به خاطر بسته بودن درب، به شدت گرم می شود؛ به طوری که به هنگام بازکردن درب، با کولرهای گازی آن را خنک می کنند. اینها شرح مشاهداتی افرادی است، که سعادت تشرف به داخل کعبه را داشته اند.
مقام ابراهیم
مقام ابراهیم سنگی است در ابعاد 50 در 40 سانتی متر؛ که می گویند اثر پاهای حضرت ابراهیم (ع) بر روی آن پیداست. ولی چون روی آن را با طلا پوشاندهاند، اکنون تنها دو فرو رفتگی بیضی شکل معلوم است و جای پا مشاهده نمی وشد. این سنگ در محفظه ای از کریستال قرار دارد و روی آن قبه ای طلایی، به ارتفاع حدوداً 3 متر وجود دارد. درگذشته سنگ مقام ابراهیم درون قبه ای بود، که عکس آن در کتب قدیمی موجود است.
ولی در سال 1385 ه.ق دولت سعودی آن را خراب کرد و محفظه جدید ساخت و به این ترتیب 5 متر بر محدوده طواف اضافه شد.تا زمان پیامبر (ص) مقام ابراهیم به کعبه وصل بود. و در کنار درب کعبه قرار داشت . ولی آنچه از روایات شیعه و سنی بر می آید آن است که، عمر خلیف دوم آن را به مکان کنونی منتقل کرد، که مورد اعتراض ائمه اطهار (ع) قرار گرفت. حتی هنگامیکه امیرالمومنین (ع) بدعت های عمر را می شمرد از انتقال مقام ابراهیم به عنوان اولین بدعت عمر نام برد. در فضیلت این سنگ همین بس که ائمه اطهار (ع) فرمودندهاند که بهترین سرزمینها بین مقام و رکن حجر الاسود است و در روایات زیادی آمده است که امام زمان (ع) به هنگام ظهور بین مقام و رکم حجر الاسود می ایستد و دعوت خویش را اعلام می کند. سنگ اصلی که گفته می شود سفید رنگ و درخشان است ، در زیر روکش طلایی است و به هیچ وجه قابل رویت نیست.
حجر اسماعیل
پس از آنکه خانه کعبه ساخته شد، اسماعیل (ع) در کنار آن خانه ای برای خود و مادرش ساخت، که همانا حجر اسماعیل است. این محل به وسیله نیم دایره ای ، که از دو طرف به رکن عراقی و شامی می رسد و در شمال کعبه قرار دارد مشخص شده است. ارتفاع این نیم دایره، حدوداً 30/1 متر است. بر طبق روایات، حجر اسماعیل مدفن هاجر، اسماعیل ( بین ناودان و رکن شامی )، دختران اسماعیل ( نزدیک رکن شامی ) و تعداد زیادی از پیامبران الهی (ع) است. می گویند چون هاجر از دنیا رفت ، اسماعیل 20 سال بیشتر نداشت و او را در حجر دفن کرد و دور آن دیواری کشید تا قبر او پایمال نشود. حجر را قسمتی از کعبه می دانند و لذا بر طبق روایتی که از رسول خدا (ص) نقل شده است. نماز خواندن در حجر اسماعیل مانند نماز خواندن در کعبه است.
درروایاتی که از رسول خدا (ص) نقل شده است، نماز خواندن در حجر مورد تاکید قرار گرفته و حجر اسماعیل پس از حطیم ( فاصله حجرالاسود و درب کعبه ) و مقام ابراهیم، بهترین محل برای نماز خواندن است. امام صادق (ع) در حجر اسماعیل، زیر ناودان کعبه نماز می خواندند؛ چون علت را پرسیدند فرمودند: اینجا محل نماز شبر و شبیر، فرزندان هارون ( برادر حضرت موسی (ع) ) است. درباره دفن حضرت اسماعیل (ع) در حجر، جای هیچ بحثی نیست و او از معدود پیامبرانی است که محل دفن او کاملاً مشخص است. در کتاب اخبار مکه آمده است: هنگامی که ابن زبیر کعبه را بازسازی می کرد، در حین حفاری حجر، به سنگ سبزی برخورد کردند ، که هیچ یک از قریش نمی دانستند آن چیست . عبدالله بن صفوان به ابن زبیر گفت، که این سنگ را تکان مده که قبر اسماعیل (ع) است و ابن زبیر چنان کرد . امروزه در ایام حج تمتع و ماه مبارک رمضان ، حجر اسماعیل محلی کاملاً شلوغ است. ولی در ایام عمره،برای نماز خواندن در آن به راحتی جا پیدا می شود . البته هر چه به کعبه نزدیکتر باشد شلوغ تر است و قسمت عقب حجر به نماز خواندن زنان اختصاص دارد.
مساجد مکه
مسجد جن: این مسجد در 200 متری قبرستان ابوطالب به سمت حرم، حدوداً 50 متر بعد از پل حجون در داخل خیابان است. مساحت ان 600 متر مربع است و درب آن همواره باز است و کسی که از قبرستان ابوطالب به سمت مسجدالحرام حرکت می کند، پس از گذشت پل، مسجد در سمت راست او قرار دارد و با شمارهای مشخص شده است. مسجد جن از مساجد قدیمی است، که اکنون در حال بازسازی است و درباره آن می گویند که حضرت محمد (ص) در بازگشت از طایف در این محل استراحت کرد و شروع به خواندن قرآن و عبادت کرد، گروهی از جنیان با شنیدن آیات قرآن به آن حضرت ایمان آورده، که در آیات اول سوره جن به این موضوع یعنی ایمان آوردن جنیان اشاره شده است. پیامبر 0ص) بعدها چندین بار همراه با عبدالله بن مسعود به اینجا می آمدند و آیات قرآن بر آن پیامبر (ص) بعدها چندین بار همراه با عبدالله بن مسعود به اینجا می آمدند و آیات قرآن را بر آن طایفه می خواندند. مسجد حمزه این مسجد منصوب به حضرت حمزه (ع) و در منطقه مسفله، در نزدیکی تلاقی خیابان ابراهیم و خیابان حمزه است. حمزه (ع) از حامیان اصلی پیامبر (ص) بود که پس از شهادت او در جنگ احد، پیامبر (ص) به او لقب سیدالشهداء داد. این مسجد در سال 1375 بازسازی شده و 160 متر مساحت دارد.
مسجد تنعیم بر سر راه مدینه به مکه در مدخل ورودی مکه، در سمت چپ مسجدی زیبا و بزرگ به نام " تنعیم " وجود دارد، که مساحت آن به 1200 متر می رسد. کسانی که در مکه می خواهند بار دیگر محرم شوند و برای خود یا دیگران عمره عمره دیگری انجام دهند، باید به این مسجد آمده و از اینجا محرم شوند. مسجد یاد شده یکی از میقاتها بوده و نقطه آغازین حرم می باشد. زائرین باید برای احرام مجدد برای سهولت، از هتل با لباس احرام خارج شده و پس از کرایه ماشین برای تنعیم، به مسجد رفته و محرم شوند. سپس به سمت مسجدالحرام حرکت کنند .
مسجد البیعه از مساجد بسیار قدیمی است که هنوز تخریب نشده و اگر از جمره عقبی حدوداً 300 متر به سمت مکه برویم ، مسجد در سمت چپ قرار دارد ، که قدمت آن را نشان می دهد. که بنای آن 375 متر مساحت داشته و کمتر به آن توجه می شود. در داخل آن کتیبه ای به خط کوفی قرار دارد که این مسجد همان محلی است که مسلمانان مدینه به دور از چشم مشرکان، در آنجا با پیامبر (ع) پیمان بستند که از آن حضرت حمایت کنند. خوب است زائران در زیارت این مسجد پس از بازدید از جمره اهتمام به خرج دهند تا این مسجد از مظلومتی و بی توجهی خارج شوند.
مسجد خیف مسجدی است بزرگ به مساحت تقریبی بیست هزار متر ، که در منی قرار دارد. این مسجد در طول سال بسته است و تنها در زمان وقوف حاجیان در منا باز می شود. مسجد خیف شاهد یکی از خطبه های پیامبر در حجه الوداع است که آن خطبه اینک موجود است. به گفته مورخان 70 نفر از پیامبران در آنجا نماز خواندهاند، که از جمله آنان حضرت موسی (ع) و حضرت عیسی (ع) هستند و نماز خواندن در آنجا بسیار تاکید شده است. محل نماز رسول خدا در این مسجد، جلوی مناره کنونی است که در گذشته گنبدی بزرگ بر فراز آن بوده که اکنون وجود ندارد و در نوسازی های اخیر کمتر به آن توجه می شود.
اصول دین
توحید
توحید به معنای یکتاپرستی مهمترین اصل اعتقادی اسلام است.
توحید در اسلام
از دیدگاه اسلامی توحید در معنای وسیع کلمه تنها به معنی باورداشتن نیست و به معنی اطاعت و تسلیم شدن فقط در برابر خدا نیز است، که از تعبیر به " توحید عبادی " یا " توحید در عبادت " می شود. توحید یکتاپرستی با خلوص است. به این معنی که از هر گونه شرک و کفر مبرا باشد. توحید در اسلام به معنای آن است که " هیچ خدایی جز الله نیست " و این مساله رکن اعتقادات دینی مسلمانان است و شهادت بدان شرط مسلمانی است . هرچند مذاهب مختلف از آن تفاسیر متفاوت دارند.
در قرآن سوره ای در توضیح توحید و به نام " توحید " هست و متن آن چنین است:
" به نام خداوند بخشنده مهربان. بگو خدا یکتاست. خدا بی نیاز است. نزاییده و زاییده نشده و هیچ کس همتای او نیست. " ( بسم الله الرحمن الرحیم . قل هو الله احد. الله الصمد. لم یلد و لم یولد . ولم یکن له کفوا احد. )
همچنین طبق بیان قرآن توحید به این معناست که " هیچ چیز مثل او نیست " لذا خداوند در اسلام قابل تجسم و تمثل نیست. چنانکه سنایی سروده:
نتوان وصف تو گفتن که تو در فهم نگنجی
نتوان شبه تو گفتن که تو در وهم نیایی
در قرآن آیات بسیاری به توضیح توحید پرداخته است و برخی از مهمترین این آیات عبارت اند از:
* آیه الکرسی ، سوره بقره ، آیه 255
* آیه نور ، سوره نور ، آیه 35
* سوره آل عمران ، آیه 18 ، 26 و 27
دقیق ترین توصیف یکتاپرستی از امام علی است. در خطبه اول نهج البلاغه یکتاپرستی را چنین توضیح می دهد:
" نخستین پایه دین شناخت او [ خدا ] ست و کمال شناخت او راست دانستن ( تصدیق ) اوست و کمال راست دانستن او یگانه دانستن اوست و کمال یگانه دانستن او اخلاص برای اوست و کمال اخلاص برای او نفی چگونگی صفات از اوست. زیرا هر صفتی گواه آن است که غیر موصوف است و هر موصوفی گواه آن است که غیر صفت است. پس هر کس خدای منزه را وصف کرد برای او قرینی قرار داد، و هر کس برای او قرینی قرارداد او را پنداشت، و هرکس او را دو پنداشت او را بخش بخش کرد و هر کس او را بخش بخش کرد پس او را نشناخت، و هرکس او را نشناخت به سویش اشاره کرد و هرکس به او اشاره کرد پس او را محدود کرد و هرکس او را محدود کرد پس او را شمرد… "

اول الدین معرفته و کمال معرفته التصدیق به و کمال التصدیق به توحیده و کمال توحیده الاخلاص له و کمال الاخلاص نفی الصفات عنه. لشهاده کل صفه انها غیر الموصوف و شهاده کل موصوف انها غیر الصفه . فمن وصف الله سبحانه فقد قرنه و من قرنه فقد ثناه و من ثناه فقد جزاه و من جزاه فقد جهله و من جهله فقد اشار الیه و من اشار الیه فقد حده و من حده فقد عده … "
معاد
واژه ای است عربی به معنای رستاخیز یعنی دوباره برخاستن ( پس از مرگ ) . باور به رستاخیز ( معاد ) یکی از اصول دین اسلام است. معاد هم روحانی و هم جسمانی است . معاد یکی از اصول دین اسلام و یکی از مهمترین آنهاست.
برای معاد هیچ دلیلی عقلانی توسط متکلمین و فلاسفه اسلامی آورده نشده است. فلاسفه ای همچون پورسینا منکر وجود دلایل خرد محور برای اثبات معاد بوده اند و به ادله نقلی برای حقانیت معاد اکتفا کرده اند.
نبوت
باور به اینکه خدا برای ابلاغ سخن خود به انسان پیامبرانی را از میان خود آنها برگزیده است اصل نبوت نام دارد. مسلمانان بر این باورند که آخرین پیامآور خدا محمد ابن عبدالله است.
زرتشتیان سنتی معتقدند زرتشت نیز یک پیامبر بوده است. برخی از زرتشتیان جدید این مسئله را رد کرده اند و می گویند که او تنها خود را آموزگار خوانده است و یک آموزگار و فیلسوف بوده است نه یک پیامبر .
امامت
امامت یکی از اصول باور شیعیان است، که به جهت اهمیت آن شیعیان دوازده امامی خود را امامیه می خوانند.
اصول دین شیعه: توحید، نبوت، معاد ، عدل و امامت.
عدل
عدل برابر داد یکی از اصول مذهب تشیع است.
اصول مذهب
هر یک از مذاهب کلامی اسلام اصولی مختص به خود دارد که آنها را از یکدیگر متمایزمی سازد مذهب شیعه علاوه بر توحید، نبوت و معاد به دو اصل مهم عدل و امامت اعتقاد دارد علاوه بر شیعیان معتزله نیز به عدل اعتقاد دارند البته تفسیر شیعه و معتزله مقداری متفاوت است ولی در کلام اسلامی این دو گروه به عدلیه معروفند و در مقابل آنها اشاعره معتقد به جبر هستند.

تعریف عدل
عدل به معنای قضاوت و پاداش به حق می باشد، یعنی خداوند هیچ عملی را هر چند ناچیز و کوچک باشد از هیچ کس ضایع نکرد و بی اجر و پاداش نمی گذارد و بدون تبعیض به هر کس جزای عملش را خواهد داد.
فروع دین
نماز
نماز یکی از عبادتهای مسلمانان است. این عبادت در شبانه روز در پنج نوبت رو به قبله مسلمانان – کعبه در مکه – بصورت فردی یا گروهی ( نماز جماعت ) برگزار می شود .
در این عبادت دو سوره از قرآن که یکی از آنها سوره حمد و دیگری معمولاً سوره کوتاهی مثل سوره توحید است و تعدادی ذکر به زبان عربی خوانده می شود. بعضی مسلمانان، از جمله بسیاری از مسلمانان ترکیه، ترجمه نماز را به زبان خودشان، مثلاً ترکی استانبولی می خوانند.
نکته قابل ذکر این است که نماز در بین اهل تسنن و اهل تشیع متفاوت می باشد. اهل تسنن نماز را در 5 زمان متفاوت می خوانند به این صورت که: نماز صبح که بعد از اذان صبح و قبل از طلوع آفتاب خوانده می شود، نماز ظهر که بعد از اذان ظهر خوانده می شود، نماز عصر که به هنگام عصر خوانده می شود، نماز مغرب که پس از اذان مغرب خوانده می شود و نماز عشاء که بعد از اذان عشاء خوانده می شود. اهل تشیع نماز را در سه زمان می خوانند: نماز صبح، نماز ظهر و عصر و نماز مغرب و عشاء که با هم خوانده می شود و تاخیری بین آن ایجاد نمی شود.
نماز در معنای لغوی به معنی دعا است. عده ای از عارفان بر این باورند که تمام موجودات نیز متناسب با وضع خود در حال حمد و تسبیح خداوند هستند و به آیاتی نظیر "عف و درخت سجده می کنند. " استناد می ورزند.

روزه
روزه به معنی خودداری از خوردن و خوراک و نوشیدن مایعات برای دوره مشخصی است. روزه بخشی از کردارهای دینی در گروهی از دینهاست از جمله اسلام، مسیحیت ، بوداگرایی و بهاییت.
زکات
زکات نوعی مالیات اسلامی است، که در اسلام برای بعضی کالاها به ازای بیش از مقداری معین بسته شده است.
آیات زکات
در قرآن در اکثر موارد پرداخت زکات در کنار برپایی نماز آمده است، که بیانگر اهمیت این حکم می باشد.
جهاد
جهاد یکی از مفاهیم دین اسلام است.
واژه جهاد از ریشه جهد به معنی کوشش و مبارزه و فعالیت است. این کوشش و مبارزه می تواند در عرصه های گوناگونی صورت گیرد از جمله کوشش در مبارزه با امیال درونی ( جهاد اکبر ) یا کوشش و مبارزه در راه دفاع از دین اسلام یا گسترش قلمرو اسلام ( جهاد اصغر )
خمس
از نگاه شیعیان خمس نوعی مالیات اسلامی است که بر مسلمانان تعلق می گیرد و عواید آن نصیب محمد پسر عبدالله پیامبر اسلام و خاندانش و پس از وی ( به اعتقاد بعضی از مسلمان ) بازماندگانش می شده است. از این رو عده ای سادات را مستحق خمس می دانند. خمس چنان که از نامش پیداست شامل یک پنجم ارزش چیزی است که خمس به آن تعلق می گیرد.
اهل تسنن به خمس به این شکل که فعلاً در شیعه ایران هست باور ندارند و آن را ابزاری برای سودجویی روحانیون شیعه می دانند .
موارد خمس
* غنائم
* معدن
* گنج
* مالی که از مخارج سالانه بیشتر باشد
* زمینی که کافر از مسلمان بخرد
* مال حلال مخلوط به حرام
مصارف خمس
خمس به شش قسمت تقسیم می شود:
* سهمی برای خدای تعالی است.
* سهمی دیگر از آن رسول خدا (ص) است.
* سهمی از آن امام علیه السلام است که این سه سهم در این اعصار متعلق امام مهدی (عج ) می باشد
* سهمی برای ایتام می باشد
* سهمی برای در راه ماندگان است
* سهمی برای مساکین از سادات است
احادیثی درباره خمس
امام صادق (ع) می فرماید: " خدای که جز او معبودی نیست از آنجا که خوردن صدقه را بر ما حرام کرده حکم خمس را برای ما نازل فرمود، بنابراین صدقه بر ما حرام است و خمس تکلیفی است که خدای تعالی آن را به نفع ما بر مسلمانان واجب کرده و چون جنبه احترام دارد خوردنش برای ما حلال است. "
و نیز از ایشان روایت شده که فرمود: " این عذر از هیچ بنده خدایی پذیرفته نیست که از خمس چیزی را خریداری کند و هنگامی که از او بازخواست می شود بگوید، پروردگارا من آن کالا را با پول خودم خریداری کردهام مگر آنکه قبلاً از اهل خمس اجازه گرفته باشد. "
امام باقر (ع) می فرماید: " برای هیچکس حلال نیست با مالی که خمس در آن هست چیزی خریداری کند مگر بعد از آنکه حق ما را به ما رسانده باشد. "
در مورد جایگاه خمس نزد قرآن رجوع شود به: سوره انفال آیه 41 : { واعلموا انماغنمتم من شی فان الله خمسه و للرسول و لذی القربی و الیتامی و المساکین و ابن السبیل ان کنتم آمنتم بالله و ما انزلنا علی عبدنا یوم الفرقان یوم التقی الجمعان و الله علی کل شی قدیر } معنی : و بدانید که هر چیزی را به غنیمت گرفتید، یک پنجم آن برای خدا و پیامبر و از آن خویشاوندن { او } و یتیمان و بینوایان و در راه ماندگان است، اگر به خدا و آنچه بر بنده خود در در روز جدایی { حق از باطل } روزی که آن دو گروه با هم روبرو شدند – نازل کردیم، ایمان آورده اید و خدا بر هر چیز تواناست . "
فلسفه
به گفته تمام فیلسوفان ، سخت ترین پرسشی که می توان مطرح کرد این پرسش است که : فلسفه چیست؟
در تعریف فلسفه اختلاف نظر فراوانی وجود دارد. یک علت این اختلاف تعاریف آن است که موضوع فلسفه که زمانی علم علوم و جامع کلیه معارف انسانی بود تغییر کرده و به تدریج علوم طبیعی و انسانی از آن جدا شد و کار بدان جا رسید که پوریتویست ها نئوپوزیتویست ها اصلاً وجود فلسفه را به عنوان رشته مستقل معرفت انسانی منکر شدند. وجود مستقل فلسفه به مثابه شکلی از اشکال شعور انسانی است.
در حقیقت ، هیچ گاه نمی توان گفت که فلسفه چیست ؟ یعنی هیچ گاه نمی توان گفت: فلسفه این است و جز این نیست؛ زیرا فلسفه ، آزادترین نوع فعالیت آدمی است و نمی توان آن را محدود به امری خاص کرد. اما با آنهم می توان فلسفه را چنین تعریف کردکه : فلسفه عبارت از علمی است که کلی ترین قوانین حاکم بر طبیعت، انسان و جامعه را مورد بحث و بررسی قرار می دهد.
عمر فلسفه به اندازه عمر انسان بر روی زمین است و در طول تاریخ تغییرات فراوانی کرده و هر زمان به گونهای متفاوت با دیگر دوره ها بوده است. برای بررسی این مساله کافی است به تعاریف گوناگونی که از آن شده نگاهی بیندازید.
هر علمی زمینه بخصوصی از واقعیات را بررسی می کند ( مثلاً زیست شناسی : گیاهان ، جانوران، انسان ، ستاره شناسی: ستارگان، کهکشانها، کیهان – تاریخ: گذشته وحال جامعه انسانی ). این دانش ها نمی توانند درباره مجموعه طبیعت درباره جهان به طور کلی به ما اطلاعاتی بدهند در حالیکه فلسفه می کوشد عام ترین مفاهیم و مقولات بررسی نمایدو کلی ترین قوانین جهان را مطالعه کنند ولی میتوان پرسید: آیا تمام دانشها بر روی هم نمی توانند اندیشه عمومی درباره جهان را در اختیار ما بگذارند تا دیگر نیازی به فلسفه نباشد؟
مسئله درست در همین جاست که داشتن دید کلی از جهان و بررسی عام ترین قوانین آن به هیچوجه به معنای حاصل جمع ساده نظرگاههای جزیی و گردآوری قوانین در زمینه های مشخص جداگانه نیست. فلسفه البته به داده ها و معلومات حاصل از علوم تکیه می کند، از نتیجه گیریهای جزیی و گردآوری قوانین در زمینه های مشخص جداگانه نیست. از نتیجه گیریهای سایر علوم بهره بر می دارد ولی خود عامترین مسائل را مطرح می کند، به عام ترین قانون مندیها نظر دارد کلی ترین روابط و مناسبات را بررسی می کند. در جستجوی پاسخ به این مسائل و کشف این روابط هر قدر فلسفه به علوم مختلف و به تجربه بشری و به واقعیت بیشتر متکی باشد به همان اندازه علمی تر است. پاسخش درست تر و به حقیقت نزدیک تر است و خود بیشتر به یک علم بدل می شود.
پس فلسفه یک بحث و جدل بیهوده یا یک سرگرمی اضافی و از سیری نیست. بر عکس وظیفه بسیار مهمی به عهده دارد:
طرح عامل ترین مسائل، بررسی کلی ترین روابط بین اشیا و پدیده ها و روندها، کشف عام ترین قانونهای جهان هستی اعم از طبیعت و جامعه و تفکر این است وظیفه فلسفه.
از جانب دیگر به همین علت که فلسفه به عام ترین قانون مندیها و روابط نظر دارد آن چنان علمی است که نسبت به علوم دیگر در حکم اسلوب عام آنهاست. پس : فلسفه شکل خاصی از شعور اجتماعی است که عامترین قانونمندیهای جهان واقعی و شناخت انسانی و رابطه بین هستی و تفکر را بیان می کند.
واژه فلسفه
واژه فلسفه از واژه یونانی philosophia برگرفته شده است که به معنای خرددوستی است و در زبان عربی و فارسی رایج گشته است. این واژه یونانی از دو بخش تشکیل شده است؛ philo به معنی دوستداری و Sophia به معنی دانایی .
اولین کسی که این واژه را به کار برد فیثاغورث بود . زمانی از او پرسیدند " آیا تو فرد دانایی هستی؟ وی پاسخ داد: " نه اما دوستدار دانایی ( philosophler ) هستم ؛
بنابراین فلسفه از نخستین روز پیدایش به معنی دوستی ورزیدن به دانایی، تفکر و فرزانگی بوده است.
در این زمینه نگاه کنید به : اطلاعات تکمیلی درباره واژه فلسفه :
فلسفه را می توان در یک واژه مختصر نمود و آن " چرا " است. برای امتحان شروع کنید و به ابتدای هر چه که به ذهنتان می رسد یک " چرا " اضافه نمایید؟
خیلی زود و به راحتی به معجزه این سه حرفی کوچک پی خواهید برد! و آغاز تفکر را لمس خواهید نمود. اصولاً فلاسفه کسانی هستند که جهان را از پس این علامت " ؟ " می نگرند . در واقع فلسفه دستگاه آفرینش، تفکر است و این کار را به راحتی با منطق سوال و پرسش محقق می سازد.
تعریف فلسفه
فلسفه ، تفکر است. تفکر درباره کلی ترین و اساسی ترین موضوعاتی که در جهان و در زندگی با آنها روبرو هستیم . فلسفه هنگامی پدیدار می شود که پرسشهایی بنیادین درباره خود و جهان می پرسیم . سوالاتی مانند:
* زیبایی چیست؟
* قبل از تولد کجا بوده ایم؟
* حقیقت زمان چیست؟
* آیا عالم هدفی دارد؟ اگر زندگی معنایی دارد،
* چگونه آن را بفهمیم؟
* آیا ممکن است که چیزی باشد و علتی نداشته باشد؟
* ما جهان را واقعیت می دانیم، اما واقعیت به چه معناست؟
* سرنوشت انسان به دست خود اوست و یا از بیرون تعیین می شود؟
* از کجا معلوم که همه در خواب نیستیم؟
* خدا چیست؟
و دهها پرسش مانند این پرسشها.
چنانچه در این سوالات می بینیم، پرسشها و مسائل فلسفی از سنخ امور خاصی هستند و در هیچ علمی به چنین موضوعاتی پرداخته نمی شود مثلاً هیچ علمی نمی تواند که این پرسش که واقعیت یا حقیقت چیست و یا اینکه عدالت چیست پاسخ گوید. این امر به دلیل ویژگی خاص این مسائل است.
موضوع فلسفه ، یعنی این امر که فلسفه به چه مسائلی نظر دارد و چه حیطه ای از شناخت را در بر می گیرد. و کدام عرصه را مورد مطالعه قرار می دهد و در نتیجه جای فلسفه در طبقه بندی علوم کدام است؟
موضوع فلسفه در جریان تاریخ تغییر فراوان کرده است. فلسفه در دوران باستان ( علم علوم ) بود ، جامع کل معارف بشری و گردآوری کلیه دانستنیهای انسان در زمینه های مختلف به شمار می رفت. یک فیلسوف کسی بود که به تمام رشته های علوم آن زمان آشنایی داشت و در همه زمینه ها صاحبنظر بود . ولی در جریان تکامل جامعه پراتیک و عمل بشری بیشتر و عمیق تر شد .رازهای جهان پیرامون بیشتر گشوده شد، دانستنیهای متنوع تر و ژرف تر ، علم غنی تر و پردامنه تر گردید، از آن علم جامع کل جدا شدند. نخست فیزیک و شیمی و طبیعیات و غیره و پس از آن علوم اجتماعی نیز که دیرزمانی همراه جدایی ناپذیر فلسفه شمرده می شود هر یک به مثابه دانش مستقل و جداگانه ای ( اقتصاد،زبان شناسی جامعه شناسی) جداشدند. ولی درست از آنجا که فلسفه جمع ساده ریاضی و گردآوری این علوم در کنار هم نبود پس از این جداشدنها و مستقل شدنها به هیچ ( تبدیل نشد) و از بین نرفت. برعکس هر چه این تجزیه عمیق تر صورت می گرفت و علوم مشخصه جدا می شد درست مثل آنکه از بند حشو و زواید رها شود و پیرایه ها را به دور افکند- جوهر واقعی فلسفه به مثابه علمی قائم به ذات روشن تر و پاک تر جلوه گر می شد موضوع مشخص فلسفه بدین ترتیب هر چه متبلورتر و برجسته تر گردید که عبارتست از علم مربوط به عامترین قانونمندیهای جهان هستی و شناخت انسانی و رابطه بین آن دو، عام ترین روابط و مناسبات بین اشیا و پدیده ها.
همین واقعیت که فلسفه از دیرترین دورانهای تمدن باستانی وحتی قبل از دانش هایی نظیر فیزیک و زیست شناسی و زمین شناسی پدید شده نشانی از نیاز انسان به آن و اهمیت آن در حیات معنوی بشر است. اگر چه همواره نقش فلسفه در جامعه روشن نبوده است ولی چه بسا که کردار ،پندار و رفتار ما ، احساسات ما و سراسر زندگی ما زیر تاثیر اندیشه های معین فلسفی و جهان بینی مربوطه جریان یافته است. این تاثیر امروزه تماماً پیدا و نیرومند است. هر مساله جدی را که در نظر آوریم از مسائل سیاسی، دولتها، احزاب ، مبارزه طبقات و گروهها گرفته تا مسائلی درباره چگونگی پیدایش سیارات و آنچه در گیتی و در زمین می گذرد یا درباره سرشت و سرنوشت انسان پاسخ بدانها به میزان زیادی وابسته بدان است که جهان را چگونه می بینیم چه دیدعمومی از این دنیا و آنچه در آن می گذرد داریم از چه پایگاه فلسفی به آنها می نگریم نه فقط پاسخ به مسائل و راه حل آنها بلکه شیوه برخورد با آنها و نحوه طرح آنها نیز وابسته است به همین دید معین ، به همین پایگاه فلسفی – شالوده تئوریک هر جهان بینی .
برخورد با فلسفه به مثابه یک علم نشان می دهد که فلسفه از آنجا که عام ترین قانون مندیهای جهان را مطالعه می کند به مثابه مدخل اسلوبی بر علوم یا متدولوژی عام همه علوم اعم از دانشهای طبیعی و اجتماعی جایی بسیار مهم و ضرور دارد.
یک ویژگی عمده موضوعات فلسفی ابدی و همیشگی بودنشان است یعنی همیشه وجودداشته و همیشه وجود خواهند داشت و در هر دوره ای برحسب شرایط آن عصر و پیشرفت علوم مختلف پاسخهای جدیدی به این مسائل ارائه می گردد.
فلسفه، مطالعه واقعیت است اما نه آن جنبه ای از واقعیت که علوم گوناگون بدان پرداخته اند . به عنوان نمونه علم فیزیک درباره اجسام مادی از آن جنبه که حرکت وسکون دارند و علم زیست شناسی درباره موجودات از آن حیث که حیات دارند، به پژوهش و بررسی می پردازد. ولی در فلسفه کلی ترین امری که بتوان مطلق و فارغ از هرگونه قید و شرطی مطرح می گردد. به همین دلیل ارسطو در تعریف فلسفه می گوید :
فلسفه علم به احوال موجودات است، از آن حیث که وجود دارند.
یکی از معانی فلسفه، اطلاق آن به استعدادهای عقلی و فکری است که انسان را قادر می سازد تا اشیاء حوادث و امور مختلف را از دیدگاهی بالا و گسترده مورد مطالعه قرار دهد و به این ترتیب، حوادث روزگار را با اعتماد و اطمینان و آرامش بپذیرد . فلسفه در این معنا مترادف حکمت است.
فلسفه در پی دستیابی به بنیادی ترین حقایق عالم است. چنانکه ابن سینا آن را اینگونه تعریف می کند:
فلسفه ، آگاهی برحقایق تمام اشیا است به قدری که برای انسان ممکن است.
فلسفه همواره از روزهای آغازین پیدایش خود، دانشی مقدس و فرابشری تلقی می شد و آن را علمی الهی می دانستند. این طرز نظر حتی در میان فلاسفه مسیحی و اسلامی رواج داشت؛ چنانکه جرجانی می گوید: فلسفه عبارت است از شبیه شدن به خدا به اندازه توان انسان و برای تحصیل سعادت ابدی .
مارکس، هگل را پایان فلسفه می داند.سپس می گوید که " فیلسوفان همه در جهت تفسیر جهان گام بر داشته اند. اما مسئله بر سر تغییر آن است" . از یک دیدگاه به نظر می رسد با این جمله مارکس تکلیف فلسفه معلوم شده است . از نظر این دیدگاه در عصر حاضر باید به فکر تغییر جهان بود و نه تفسیر آن.
فلسفه در آغاز
همان طور که گفته شد، اساساً فلسفه از نخستین روز پیدایش به معنی عشق به دانایی و خرد و فرزانگی بوده و به علمی اطلاق می شد که در جستجوی دستیابی به حقایق جهان و عمل کردن به آنچه بهتر است ( یعنی زندگانی درست ) بود.
فلسفه در آغاز شامل تمام علوم بود و این ویژگی را قرنها حفظ کرد؛ چنانکه یک فیلسوف را جامع همه دانشها می دانستند. اما به تدریج دانشها و علوم مختلف از آن جدا گشتند.
در قدیم ، این فلسفه که جامع تمام دانشها بود بر دو قسم تقسیم میگشت : فلسفه نظری و فلسفه علمی .
فلسفه نظری به علم الهیات ، ریاضیات و طبیعات تقسیم می گشت که به ترتیب، علم اعلی، علم وسط و علم اسفل ( پایین تر ) نامیده می شد.
فلسفه عملی نیز از سه بخش تشکیل می شد: اخلاق ، تدبیر منزل و شهرداری (سیاست مُدُن 9. اولی در رابطه با تدبیر امور شخصی انسان بود، دومی در رابطه با تدبیر امور خانواده و سومی کشورداری ( تدبیر امور مملکت ) بود.
برای درک موضوع فلسفه اولین گام مهم را ارسطو بیست وچهار قرن پیش برداشت. وی فلسفه را ( علم هر آنچه وجود دارد) یا علم درباره ( وجود آنچه هست، یعنی جهان در مجموع خود تعریف کرد.
بسیاری از فلاسفه ماتریالیست کوشیده اند خصلت و سرشت جهان واقعی را دریابند و قوانین شناخت ؛آن را درک کنند وبدین ترتیب به سوی درک درست موضوع فلسفه گرایش داشته اند. عمده ای از فلاسفه ایده آلیست نیز سهمی در دقیق کردن موضوع فلسفه و نزدیک شدن به مفهوم درست آن داشته اند، اما فلسفه قبل از مارکسیسم نتوانست درست و دقیقا تعیین کند که فلسفه چه مسائلی را باید مطالعه کند یعنی نتوانست موضوع فلسفه را به درستی فرموله کند. زیراتعیین موضوع فلسفه تنها زمانی ممکن می شد که خود فلسفه به یک علم تمام عیار بدل می گشت. فلسفه قبل از مارکس چنین علمی نبود اگر چه گنجینه گرانبهایی از اندیشه ها ونظریات فلسفی و طرح ها و سیستمهای داهیانه را فراهم آورده بود. در این گنجینه عناصر و نکاتی بود که بعدا در تعریف موضوع فلسفه وارد شد.
برای مکاتب ایده آلیستی به طور کلی فلسفه عبارت بود از مطالعه قوانین شعور ( آگاهی ) و چگونگی روح و تحولات آن. بعضی از این مکاتب شعور را چیزی ماوراء انسانی می دانستند و چون در جستجوی رابطه خالق و مخلوق بودند از موضوع فلسفه دور می شدند. برای برخی دیگر موضوع فلسفه به مسائل منطق یا اخلاق محدود می شود. در عصر ما که دروان زوال سرمایه داری است اندیشه پردازان بورژوایی که دچار بحران فکری هستند بیش از پیش از تعیین موضوع فلسفه عاجز می مانند. عده ای به بهانه اصالت علوم مثبته ( علوم مشخصه ) فلسفه را نفی می کنند و می گویند با مرزبندیها و مشخص شدن علوم مثبته دیگر جایی و نقشی برای فلسفه باقی نمانده و این چند تا خالی شده است. برخی می گویند حداکثر کاری که برای فلسفه باقی مانده بحث های منطقی درباره جملات زبان و ارزش محتوی آن است. ایده آلیست های معاصر گاهی ( حالات روحی ) و گاه ( جوهر شخصی فردی ) و گاه ( نیروی اراده انسانی ) و امثال آن را موضوع فلسفه قرار می دهند. بسیاری دیگر هم اصلا حاضر به بحث پیرامون مسائل هستی جهان خارجی و ماهیت واقعیت مادی و قوانین عام حرکت و مسائلی از این قبیل نیستند.
در حکمت کلاسیک ایران پیرامون موضوع فلسفه به ویژه این عقیده رایج بود که هدف نهایی فلسفه شناخت آن حقیقت ثابت و لایتغیری است که تبدل و تکثر در آن راه ندارد. به قول فارابی حکیم معروف فلسفه عبارت است از " معرفت خالق است و خالق واحد، غیر متحرک و علت فاعله برای تمام اشیاء است " . به نوشته خواجه نصیرالدین طوسی فیلسوف نامدار " حکمت چیزی جز راه وصول به کمال نیست. حکمت در عرف اهل معرفت عبارت از داشتن چیزهاست چنان که باشد، قیام نمودن چنان که باید، به قدر استطاعت ، تا نفس به کمالی که متوجه آن است برسد" در بررسی موضوع فلسفه اندیشه ایرانی قرون وسطایی به " مسئله ابداع و خلقت و صدور متکثر از واحد" و مسائل " علم اخلاق " و رفتار بشر در برابر پروردگار و در برابر همنوع و مسئله معرفت می پرداخته است.
فقه
فقه یکی از علوم اسلامی است که موضوع آن استنباط احکام شرعی از روی منابع چهارگانه فقه است که عبارتند از کتاب و سنت و عقل و اجماع . برخی ( از جمله حنفیان ) قیاس را نیز از جمله منابع استنباط دانسته اند.
درنزد اهل سنت که به بسته بودن باب اجتهاد معتقدند مذاهب فقهی منحصر در چهار مذهب حنبلی و مالکی وحنفی و شافعی است و از این رو علم فقه در نزد اهل سنت عمدتاً به معنای آموزش و اشاعه این چهار امام است، اما شیعه که به لحاظ فقهی به مذهب جعفری موسوم است برای هر مجتهدی قدرت استنباط قائل است و در نتیجه معتقد است که باید هر مومن مکلف یا خود مجتهد باشد و یا درفروع فقهی از یک مجتهد تقلید کند. اهل سنت تنها روایات موثقی را که از پیامبر رسیده، و حاکی از قول یا فعل اوست، به عنوان یکی از منابع استنباط قبول دارند، اما شیعیان در استنباط احکام بر روایاتی که از ائمه رسیده نیز در کنار احادیث نبوی ، اتکا می کنند.

ومن الله التوفیق

1


تعداد صفحات : 75 | فرمت فایل : word

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود