تارا فایل

تحقیق در مورد چه کنیم تا یکدیگر را دوست داشته باشیم


فهرست مطالب
عنوان صفحه

مقدمه 1
دوست داشتن 2
رابطه دوستانه و صمیمی 4
بخشیدن و فراموش کردن خویش 5
سفارشهای یوحنا 7
عشـق 7
احادیث 9
فهرست منابع 11

" مقدمه "
آفرینش با رحمت و محبت آغاز شد،خدای رحمان موجودات را آفرید و رحمتش را در همه جا گستراند. محبت دل را از مردگی بیرون می آورد و به آن زندگی می بخشد.
هر محبی به خاطر زیبایی ها یی که در محبوب می بیند او را دوست می دارد و اگر آ ن زیبایی ها اکتسابی باشد تلاش می کند خودش نیز به آن زیبایی ها دست یابد.
امام جعفر صادق ( ع ) فرمودند:
سه چیز موجب جلب محبت و دوستی دیگران است
1- دینداری 2- تواضع وفروتنی 3- بذل وبخشش

استاد کا ئنات که این کارخانه ساخت
مقصود عشق بود و جهان را بهانه ساخت

دوست دا شتن
دوست داشتن بدین معنی است که ا نسان خود را بدون هیچ ضمانتی واگذارد. خود را به طورکامل تسلیم کند. هیچکس نمی تواند آنچه را نمی فهمد به دیگری بیا موزد برای تعلیم دوست داشتن باید عشق را بفهمی انسان نیاز دارد که دوست داشته باشد و دوستش بدارند انسان عشق می ورزد، زیرا اراده می کند زیرا عشق ورزیدن به او شادی می بخشد ،زیرا می داند برای رشد و کشف خود به آن متکی است او میداند که تنها اطمینان خاطری که هست در وجود خود اوست اگرخود را باور بدارد اگر به خود اعتماد کند دیگران را باور می کند وبه آنها اعتماد می ورزد او مشتاق است که هر آن چه ازعشق را آنان ارزانی می کنند بگیرد اما جز خویش نه از چیزی می تواند مطمئن باشد و نه به چیزی می تواند تکیه کند.
برای دوست داشتن دیگران ابتدا باید خود را دوست بداری قبل از آنکه آدمی بتواند دیگری یا دیگرانی رادوست بدارد نخستین مسئولیت او در عشق نسبت به خویشتن است آدمی به دیگران همان اندازه مهر خواهد ورزید که خویشتن را دوست بدارد آن کس که نمی تواند همه ی انسانها را دوست بدارد نمی تواند حتی یک نفررا دوست بدارد چرا که بنی آدم اعضای یکدیگرند دوست داشتن همه انسانها به معنای دوست داشتن تک تک آنهاست دوستی در تکامل عاطفی وجود انسان و در موقعیت زندگی نقش مهمی دارد کسی که عشق نمی ورزد خدا را نیزنمی شناسد ،زیرا خدا خود عشق است پس دوست بدارید اگر قبول کنیم که خدا ما را دوست دارد ما نیز در عوض باید یکدیگر را دوست بداریم.
انسانها با وابستگی به یکدیگرمی توانند خود را به خدا نزدیک و وابسته کنند هیچ انسانی را نمی توان یافت که دوست نداشته باشد البته اگر این واقعیت زیبا را بداند که او را دوست دارند به عبارت دیگراگرزندگی ودنیای شخص خالی ازعشق باشد وجود عشق خدا نیز به سختی می تواند تمامی قلب و روح و مغز او را در برگیرد ما باید یکدیگررا دوست بداریم تنها عشق غیرخود خواهانه ای که انسانها می توانند داشته باشند عشق به خداست ، کسانی که بر افکار واهی و اشتباه خود غلبه نکنند همیشه در سایه های تاریک و بد شرارت های خاص خویش زندگی خواهند کرد و هرگز قادر نخواهند بود که تمامی مغز و قلب و روح عشق را تجربه کند.
کسی که عشق را نمی شناسد خود را هم نمی شناسد ، زیرا که خدا خود عشق است. هرگز کسی او را ندیده اما اگر ما یکدیگر را دوست بداریم او درما ساکن می شود عشق ما نسبت به او و یکدیگر بی نهایت می شود عشق از خود گذشتگی کامل می خواهد این دو لازم و ملزوم یکدیگرند آیا واقعاً می دانیم که خوشحالی و راحتی دیگری درذهن و روح ما چه جا و حجمی را اشغال کرده است ؟ آیا می توانیم برای دیگری کار وعملی انجام دهیم بدون آنکه در بازده آن باشیم ؟ اگر واقعاً بخواهیم که دوست بداریم باید همواره از خود این سئوالات را بپرسیم.

رابطه دوستانه وصمیمی
بیشتر آدمها آنقدر درلاک خود فرو رفته اند آنقدر با غم و غصه های خود عجینند که دیگر نمی توانند از خودشان بیرون بیایند ،تا عشق و دوست داشتن واقعی را تجربه کنند. اگر فردی گرمای عشق و محبت را نچشد همیشه در خود بسته و خاموش می ماند ، عوامل متحرکه ای وجود دارند که درساختن شخصیت افراد موثرند حال اگر به هر علتی مانعی درساختن و تکمیل کردن این مرحله بوجود آید شخص دچار تزلزل شخصیت شده و اعتماد به نفس خوش را ازدست می دهد. این دسته افراد نمی توانند دوست با همدمی دائمی برای خود اختیارکنند و همیشه در تنهایی به سر خواهند برد . برای ایجاد رابطه ای دوستانه و صمیمی با دیگران باید با آنها هماهنگ شد باید درخوشی ها و ناراحتی ها یشان سهیم بود باید به آنان اعتماد کرد تا ازاعتماد آنان برخوردارشد.
هنگامی که به شخصی تحت عنوان همدم، همسر و یا دوست اجازه می دهیم به ما نزدیک شود میتوانیم تمامی مسائل خود را با او به بحث و مشورت بگذاریم و این تنها راه شناخت خویش است تا دیگری ما را نشناسد ما نیزخود را نخواهیم شناخت.عده ای فکر می کنند نباید درمورد مسائل و مشکلاتشان با کسی مشورت کنند چون ممکن است دیگران ما را آنچنان که هستیم نپذیرند و درک نکنند مشکلات مانند سدهای محکمی راه دوست داشتن واقعی را مسدود می کنند.

بخشیدن و فراموش کردن خویش
برای اینکه دوستمان داشته باشند باید دوست داشتنی نیز باشیم اگر انسانی به دنبال عشق دوست داشتنی باشد که احتیاجات و خواهشهای شخصی را برطرف کند چنین انسانی خودخواه، خودپسند و غیر قابل دوست داشتن است. به خود اندیشیدن فقط به فکررفع نیازهای شخصی خود بودن، حق وحقوق انسانی را رعایت نکردن، در مورد دیگران سهل انگاربودن و دیگران را مورد سوء استفاده قراردادن جزآنکه تورا ازدیگران جداتر سازد و به تنهایی و انزوای همیشگی سوق دهد چیز دیگری برایت به همراه نمی آورد.
ما باید دیگران راجلوتر از خود قراردهیم وآنان را درجای خویش بگذاریم اگرخوشحالی و نیازدیگران را جستجو کنیم (تنها شرط مهم دوست داشتن) مسلماً به خوشحالی و خوشبختی واقعی درزندگی دست خواهیم یافت، بخشیدن و فراموش کردن خویش اولین لازمه ی دوست داشتن است برای دوست داشتن وعشق ورزیدن به دیگران باید صفات خوب و پسندیده آنان را جستجو کنیم. خداوند می فرماید: یکدیگررا دوست بدارید آنچنان که من شما را دوست دارم. خالصانه دوست بدارتا همه چیز داشته باشی ، عشق واقعی تنها راه نزدیکی به خداست خدایی که خودعشق است.

سفارشهای یوحنا
یکدیگررا دوست بدارید زیرا عشق اصلی خدایی دارد، هرکه دوست بدارد فرزند خداست و خدا را شناخته است و آنکه دوست نمی دارد خدا را نشناخته است چون خداوند عشق است.
عشـق
عشق، کنش روان شناختی است که بر سراسر هستی فرد حاکم است. در مرتبه خاص انسانی عشق نمود گارنیروی اولائیست. عشق عامل همه تجلیات انسانی وطبیعی است برترین وجه عشق که به ندرت تحقق و واقعیت می یابد عشقی است که می توان آن را ایثارنامید.
عشق عامل دگرگون سازی، ساخت و پرداخت روانی وتکامل است عشق می تواند با توسعه و تکامل بعد روانِ جمعی، خمیر مایه ی صلحی گسترده میان انواع خویشاوند و قرین هم باشد عشق با هدایت آدمی نخست به برآورده ساختن نیازهای اولایش، وی را به بنیان نهادن شخصیتش یاری می دهد سپس میان عناصرعدیده سازنده ی فرد انسجام وبه هم پیوستگی بیش از بیش منضبطی برقرار می کند و با نیل به مرتبه ایثارگری وی را برآن می دارد که برابرآنچه ازجهان خارج ستانده بدان بازگرداند. وقتی آنچه را دوست می داریم در اختیار نداریم، باید به دوست داشتن آنچه داریم خرسند باشیم.
عشق رشد روانی انسان را ازمرحله ی خودخواهی به مرحله جان نثاری یعنی از خود دوستی به غیرپرستی و نوع دوستی و از درنده خویی به مهربانی و نیک خواهی می رساند بشر جز عشق وسیله ای برای نیل به آرمان که کم و بیش به طور مبهم در ذهن و نظردارد ندارد.
عشق عاطفه ای است، انسانی که به نوع دوستی رهنمون است و با شریک کردن آدمی درشادی و شعف دیگران حلاوت فداکاری و ایثاررا به وی می رساند.
عاشق تمایل دارد هرچه بیشتر اعمالی ازسرجان نثاری انجام دهد کسی که به یمن عشق نجات یافته و عشق را شناخته وآزموده واقعاً با سرنوشت همنوعانش احساس همبستگی دارد بشر هرگز چیزی والاتراز مشغله ی عشق تصورنکرده است حرارت عشق موانع زیادی را ازسرراه خود آب می کندو جوش و خروش فوق العاده درصاحب آن ایجاد می کند جاذبیت و واقعیت عشق امری است طبیعی و حقیقی.
عشق گفتاری نیست که پایان داشته باشد وازآن خلاصی باشد.
احادیث

پیامبراکرم (ص) فرمودند:
بهترین مومنان، کسی است که محورالفت مومنان باشد، کسی که انس نگیرد و با دیگران مانوس نشود خیری ندارد.
بحارالانوار
امام علی (ع) فرمودند :
ازدوستی باکسی که اندیشه ای سست دارد وعملی زشت وناپسند دارد دوری کن زیرا مقیاس سنجش شخصیت هرکس را دوست او تشکیل میدهد.
نهج البلاغه
دوست راستین کسی است که نسبت به عیبهایت نصیحت وخیرخواهی کند و پشت سرت، آبرویت را حفظ کند و تورا برخویش مقدم بدارد و ایثارکند.
میزان الحکمه

همنشینی وهمدمی با دوست دانا موجب نشاط انسان است.
غررالحکم
ناتوان ترین مردم کسی است که در دوست یابی ناتوان است، وازاو ناتوان ترآن که دوستان خود را ازدست بدهد.
نهج البلاغه
دوستی کردن نیمی از خردمندی است.
ازدست دادن دوستان غربت است.
نهج البلاغه

امام جعفر صادق (ع) فرمودند:
سه چیزموجب جلب محبت ودوستی دیگران است.
1- دینداری 2- تواضع وفروتنی 3- بذل وبخشش

فهرست منابع
1- ایگنیاس،لپ، ترجمه ریاضی؛ محمود؛ سامی، کاظم ، روانشناسی عشق ورزیدن
2- بازرگان؛ مهدی؛ عشق وپرستش یا ترمودینامیک انسان
3- چاول؛ جان؛ ترجمه، نائینی، فرشته؛ چرا می ترسم دوست بدارم
4- بوسکا لیا، لئو؛ ترجمه، قراچه داغی، مهدی؛ فتوحی، زهره زندگی، عشق ودیگرهیچ
5- فروم، اریک؛ ترجمه ی سلطانی، پوری؛ هنرعشق ورزیدن

سوال رئیس جمهوری محترم ، جناب آقای دکتر احمدی نژاد
در مراسم بازگشایی مدارس

پرسش مهر 7

موضوع :
چه کنیم که یکدیگر را دوست داشته باشیم؟


تعداد صفحات : 14 | فرمت فایل : WORD

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود