مقدمه:
آل بویه، سلسله ای ایرانی و شیعه از دودمان های دیلمی شیعه ، منسوب به بویه و معروف به ابوشجاع بودند که در خلال سال های 322 تا 448 قمری بر بخش بزرگی از ایران و عراق تا مرز های شمالی شام حکومت داشتند. موسسین این سلسله علی، حسن و احمد، سه پسر دیلمی بویه بودند که در رکاب سپاه مرداویج بودند و پس از او، ترقی کردند. رخدادهای بعدی نشان داد آنان رهبرانی توانمند و پرتکاپو بودند. علی که اصفهان را در دست داشت، به جنوب لشکر کشید و فارس را به چنگ آورد، در حالی که حسن جبال را به تملک درآورد و احمد کرمان و خوزستان را تسخیر کردند. حسن با پیش روی به سوی غرب در سال ۹۴۵ میلادی وارد بغداد شد. یک سال بعد مستکفی خلیفه عباسی را سرنگون و او را با المطیع جایگزین کرد. بدین ترتیب دوره ای از ۱۱۰ سال سیطره بوئیان بر خلافت آغاز شد، سیطره ای که تثبیتش برای بوئیان ۱۲ سال زمان برد. آنان عنوان امیرالامرا را که رسماً به فرمانروایان بویی بغداد داده شده بود، اختیار کردند. حکومت آل بویه برای تقویت و رونق مراسم شیعه امامیه اهتمام فراوان ورزید و مراسم عزاداری امام حسین(ع) در عاشورا و جشن ولایت حضرت علی(ع) در غدیر خم را با شکوه و عظمت برپا کرد. همچنین در پرتو حکومت این سلسله ایرانی، قبور ائمّه شیعه در عراق مرمّت و بازسازی شد و سنّت زیارت مشاهد شریفه، رو به گسترش بی سابقه نهاد.
توضیحات:
قرن چهارم هجری به استناد آثار و مدارک برجای مانده، برجسته ترین دوران تحولات اجتماعی و فرهنگی به حساب می آید. پژوهشگران، اهمیت ویژه ای به این دوره می دهند. حتی آنان که با دولت بویه مخالف اند، ناگزیر از اعتراف به اهمیت این دوره از حیث فرهنگی، اجتماعی هستند. اهل تسنن و بویژه حنبلی ها که صرفاً به حدیث اتکاء دارند، اصرار دارند که این دوره را دوره ای ناکارآمد و برخلاف جریان طبیعی تاریخ اسلامی قلمداد کنند.
نامه رسانی در زمان ال بویه:
درباره ی اوضاع اجتماعی و فرهنگی این دوران سخن ها گفته شده است. در ارتباطات سلاطین آل بویه از کبوتران نامه بر استفاده می کردند. بنابر معمول آن روز، رفتن نامه از بغداد به کوفه با پیک به طور عادی شش روز مدت لازم داشت. اما ابوالحسن علوی نامه را با کبوتر فرستاد و چند ساعت بعد جواب آن را دریافت کرد. در زمان آل بویه بویژه پس از تصرف بغداد توسط آنان، افراد دونده موقعیت خاصی پیدا کردند و در نتیجه ی تشویق هایی که شد، استعدادهایی در این زمینه شکوفا گشت.
مشاغل در زمان آل بویه:
محتسب از مهمترین مشاغل زمان آل بویه بود که وظیفه ی امر به معروف و نهی از منکر را به عهده داشت و تمام امور شهر از توجه به نظم و نظافت و رسیدگی به وضع کلیه ی اصناف و صاحبان حرفه ها و اوضاع عمومی مردم زیر نظر او بود. در شهرهای بزرگ، محتسب، شهر را به چند قسمت تقسیم می کرد و هر قسمت را به یک نفر می سپرد و گاه وزیران، خود مستقیماً در امور مربوط به حسبت مداخله می کردند. به گفته ی تنوخی در نشوارالمحاضره ، محتسب اهواز جلو در خانه ی قاضی که دیر از خانه بیرون آمده بود، ایستاد و گفت به قاضی بگویید: " تو نمی توانی اینقدر در خانه بنشینی! به مسجد برو تا همان گونه که در فرمانت نوشته شده، دست قوی و ضعیف هر دو به تو برسد. نقابت از مناصب اجتماعی بود و از زمان خلافت مهدی عباسی برای سرپرستی امور علویان و عباسیان مرسوم شده بود. از آغاز پیدایش، سمت نقابت خصوصاً در زمان آل بویه بیشتر مربوطه به نقابت اشراف علوی بود. از جمله وظایف نقیب این بود که در صحت نسب اشراف دقت کند و مواظب باشد که غیر شریف و سادات خود را در زمره ی آنان قرار ندهد
زبان در زمان ال بویه:
زبان مردم در عهد آل بویه و بویژه در ایران، فارسی دری با لهجه های محلی بود. برادران آل بویه که به سلطنت رسیدند، افراد درس خوانده ای نبودند. در آن زمان، یکی از ویژگی های افراد سرشناس، دانستن زبان عربی بود.
طبقات اجتماعی در زمان آل بویه: به گفته ی تنوخی، مردم آن روزگار به سه طبقه تقسیم می شدند. طبقه ی خاصه یا خواص، طبقه ی عامه یا عوام و طبقه ی متوسط که با دو طبقه ی دیگر ارتباط داشتند. وزیران، امیران، والیان، سرداران سپاه، ثروتمندان، بازرگانان بزرگ و مانند آن جزو خواص بودند. عامه ی مردم مثل خادمان، سپاهیان، بازاریان و فروشندگان اصناف مختلف طبقه ی عامه را تشکیل می دادند و علما و ادبا و فقها جزو طبقه ی متوسط بودند، زیرا با هر دو طبقه در ارتباط بودند. هر یک از سه طبقه ی مذکور به چند دسته تقسیم می شدند که در مجموع از صد دسته و گروه تجاوز می کند و در کتاب نشوارالمحاضره نام آنان آمده است. طبقاتی نیز بودند که علاوه بر سه طبقه ی فوق، دارای شان و مقامی نبودند. ولی واقعیت هایی بودند که ناگزیر در بررسی های اجتماعی باید به آنان پرداخته شود. این گروه ها که گاه مزاحمت هایی نیز برای جامعه داشته اند، عضوی از اعضای جامعه ی آن روز بحساب می آیند و لازم است تحقیقاتی بر روی آنها بعمل آید. شاید حضور این گروه ها ناشی از تبعیض طبقاتی، نبود امنیت کافی و عدم نظارت لازم از طرف حاکمان باشد. این گروه ها عبارتند از: 1) طفیلی ها :که و اغلب مردمانی با ذوق، بانمک و حاضر جواب و خوش بیان بودند و از راه گدایی روزگار می گذراندند. دلقک ها نیز افرادی بودند که با مسخرگی و پوشیدن لباس های مخصوص به تکدی می پرداختند. 2)عیاران: اینان گروهی بی باک و دلیر، اما بیکار و بی هنر، ولی باهوش بودند. دو مرکز عمده ی عیاران، خراسان و بغداد بود. آنان گاه در مناقشات مذهبی نیز مداخله می کردند. 3)صعالیک یا سالوکان: فقرایی هستند که گاه توصیف های خوب و جوانمردانه از آنها می شود و آنان را چون " رابین هود " برخوردار از اصول شرافت و مردانگی می دانند و به اهل فتوت تشبیه می کنند .شطار یا شاطران نیز مانند عیاران و صعلوکان مردمی فتنه جو و چابک هستند که به اخاذی از مردم مشغول بودند.
4)گدایان: فرصت طلبانی بودند که گاه به درآمد کم هم قانع نبودند و با حیله های مختلف به امرار معاش از این طریق ادامه می دادند. فردگرایی و جهان وطنی در زمان ال بویه: فردگرایی یکی دیگر از ویژگی های فرهنگی در دوران آل بویه است. به این معنا که این فکر که فرد بتواند به همت خویش و با استمداد از تلاش و کوشش و نبوغ شخصی به مقامات بالا برسد، رونق فراوان داشت. ابوحیان توحیدی ظاهراً اصل و نسبی پایین داشت و پدرش خرمافروش بود. امیران بویهی خود فردی گمنام بودند، ولی با پشتکار و با تکیه بر خصوصیات فردی به مقامات بالا دست یافتند. وزرای آنها چون ابن عمید و صاحب بن عباد نیز چنین وضعیتی داشتند. احیای فرهنگی، فردگرایی یا جهان وطنی و به تعبیر دیگر دنیاخواهی و دیانت گریزی را از خصوصیات این عصر می دانند که در قرن پیش از روی کارآمدن آل بویه نیز رخ نموده بود
گسترش علم و ادب در زمان آل بویه:
آدم متز درباره تمدن اسلامى در قرن چهارم کتابى نوشته و آن را "رنسانساسلامى" نامیده است. واژه "رنسانس" در تداول غربى به معناى اعاده چیز از دست رفته استیعنى تجدید حیات و شاید این تعبیر مناسب و رساننده فهمى از آن جریان فرهنگى باشد که تمدن اسلامى در قرن چهارم پشتسر گذاشت. در این عصر دانشوران اسلامى کوشیدند دانش کهن یونان و ملتهاى دیگر را نیز جذب دانش خود نمایند و میراث فلسفى و علمى یونان باستان را که در حال اضمحلال بود، از نو تجدیدد حیات کنند. عصر آل بویه بىگمان اوج دورانى بود که آدم متز آن را از روى آگاهى "رنسانساسلامى" نامیده و از بسیارى جهات دوره عظمت و شکوفائى فرهنگ اسلامى در قرون اولیه هجرى محسوب مىشود. آرى عصر آل بویه را از نظر وسعت و رواج علم و ادب شاید بتوان ممتازترین عصرهاى اسلامى به حساب آورد. گذشته از علوم دینى، عموم رشتههاى علمى از قبیل فنون ریاضى، نجوم، هیئت، هندسه و انواع پزشکى و طبیعیات و فلسفه و رشتههاى ادبى مربوط به شعر و علم لغت و اشتقاق و فنون دیگر از قبیل تاریخ و مسالک و ممالک (جغرافیا) در نهایت رونق و رواج بود. در عصر مورد بحثشخصیتهاى بلندمربته علمى به وجود آمدند که شهرت و آوازه آنها به حوزه فرهنگى خودشان باقى نماند و به اروپاى قرون وسطى نیز رسید. معزالدوله از علم و فرهنگ بهرهاى نبرده بود اما پسرانش در حیات فرهنگى این عصر کوشا و موثر بودند. عزالدوله پسر معزالدوله شاعر بود، عضدالدوله و پسرش تاجالدوله ادیب بودند. ابوالعباس پسر رکنالدوله نیز شاعر بود. عضدالدوله در چند رشته علوم مهارت داشت و بزرگترین حامى دانش در آل بویه بود. پسرانش نیز راه او را دنبال کردند. روش آنها در تشویق علما و دانشمندان پسندیده بود. عضدالدوله به آنان جوائز و بخشش بسیار مىداد و مجلس او از علماء و دانشمندان و مباحثات و مناقشات آنان آراسته بود.
امیران آل بویه به علم و ادب مشهور بودند از اینرو علما و دانشمندان و شعرا را گرامى مىداشتند مخصوصا کسانى را که از دانش آنان سود حاصل مىشد، بدین جهت وزیران خود را از دانشمندان و نویسندگان و شاعران انتخاب کرده بودند. معزالدوله، ابو محمد مهلبى و رکنالدوله، ابن عمید و مویدالدوله و برادرش صاحب بن عباد و صمصامالدوله ابن سعدان را به وزرات برگزیده بودند. وزیران آل بویه در مقام جذب دانشوران و شاعران از امیران دستکمى نداشتند و با پذیرفتن و جاى دادن عالمان و فیلسوفان و دانشمندان و ادیبان در دربارهاى باشکوه و مجلل خود از مروجان دانش بودند و با برپا کردن دربارها و مراکز فرهنگى فراوان در خارج از بغداد – که تا آن زمان یگانه کانون فرهنگى بود – بر رونق و غناى زندگى معنوى افزودند و آن را با مرتبط ساختن به مقتضیات گوناگون اقوام مختلف جانى تازه بخشیدند. شهرهاى همدان، اصفهان، رى و شیراز که پیش از آن تحتالشعاع بغداد بودند، کانونهاى جذب فرهنگى شدند. اگر امیران آل بویه خود مشوق علم و ادب نبودند، امکان نداشت که عصر رنسانس اسلامى در عصر آل بویه رخ دهد.
علم نجوم در زمان ال بویه:
از سلاطین آل بویه شرفالدوله پسر عضدالدوله، به هیئت و نجوم علاقه وافرى داشت وى با کمک جمعى از علماى ریاضى و منجمان آن عصر در بغداد رصدخانه معروف را بنا کرد از دانشمندانى که در تاسیس آن رصدخانه شرکت موثر داشت، ابوالوفاى بوزجانى ریاضىدان و منجم نامدار عصر آلبویه است که در بسط علم مثلثات نیز – مثل جبر – کارهاى ارزنده کرده بود و دیگر بیژن پسر رستم کوهى است که در علم هیئت نظیرى نداشت و در ساختن آلات رصدخانه و بناى رصد از شهرت بسیارى برخوردار بود وى به دستور شرف الدوله در رصدخانه مزبور، سیر سیارات سبعه و انتقال آنها را از برجى به برجى دیگر رصد کرد.
رصدخانه مزبور در سال 378 در انتهاى باغى که در قصر سلطنتى قرار داشت، بنا گردید. و آلات نجومى لازم در آن قرار داده شد و ابو اسحاق صابى و احمد بن محمد منطقى صاغانى در ساختن این رصدخانه شرکت داشتند. کتاب و کتابخانه در عهد آل بویه:
عصر آل بویه، از لحاظ کتاب و کتابخانه هم، نسبتبه عصرهاى دیگر، امتیاز داشت در آن زمان در هر رشته از علم و ادب بهترین و نفیسترین کتابها نوشته شد و باشکوهترین و مهمترین کتابخانهها و گنجینههاى علوم به وجود آمد در شهرهاى مختلف ایران و عراق کتابخانههائى وجود داشت که در هیچ زمانى نظیرى بر آنها پیدا نشد.کتابخانه عضدالدوله دیلمى در شیراز چنان عظیم بود که مقدسى مىپنداشت هیچ کتابى در انواع علوم تالیف نشده است مگر این که نسخهاى از آن در آنجا هست. کتب این کتابخانه بر حسب انواع علوم در حجرههاى جداگانه قرار داشت. مقدسى از کسانى است که این کتابخانه را در شیراز از نزدیک دیده و از کتابها و صورتها (نقشها) و نفایس دیگر آن بهره گرفته است. در سال 383 ابونصر شاپور بن اردشیر وزیر آل بویه، در کرخ بغداد دارالعلمى بنیاد نهاد و کتابهاى بسیارى که خریده و گرد آورده بود، بدانجا انتقال داد از آن جمله صد نسخه قرآن خوشخط و ده هزار و چهار صد مجلد کتاب دیگر که غالبا یا به خط مولف و یا قبلا متعلق به اشخاص مشهور بود و نظارت و مراقبت و نگهدارى این کتابخانه را به دو تن از رجال علوى و یک قاضى محول نمود.
از دیگر کتابخانههاى مهم آن روز، کتابخانه صاحب بن عباد در رى بود
خدمات رفاهی و عمرانی در زمان ال بویه: برخی از خدمات عمرانی و رفاهی آل بویه به ویژه عضدالدوله عبارتند از: الف. ساختن استراحت گاه و پاسگاه هایی میان راه ها به منظور آسایش مسافران و رهگذران مقرر کردن کمک ماهیانه برای افراد بی بضاعت و تنگ دست؛ عضدالدوله در این باره بین مسلمان و غیر مسلمان فرق نمی گذاشت.
ساخت و ساز و ابادانی در زمان ال بویه:
ساختن بازارها و مساجد متعدد؛ ساختن بیمارستان عضدی در بغداد؛ عضد الدوله در احداث این بیمارستان تلاش فراوانی کرد و تمام امکانات پزشکی و داروهای مورد نیاز آن بیمارستان را از شهرهای دیگر به بیمارستان بغداد منتقل کرد. همچنین احداث بیمارستان اصفهان؛ و . احداث ساختمانی به نام دار الشفاء یا دار المجانین (تیمارستان) در بغداد.
نتیجه گیری:
در مجموع باید گفت که اوضاع فرهنگی ، اجتماعی دوران آل بویه از ویژگی های خاصی برخوردار است .آل بویه و بویژه عضدالدوله و فرزندان وی تلاش کردند که بخشی از مشکلات را برطرف کنند و توفیقات نسبی هم نصیب آنان شد. از نظر فرهنگی و اجتماعی نیز این دوره درخشش خاصی دارد. شکوفایی استعداد فردی قابل توجه است. در دوران آل بویه به علت تسامح آنان بویژه در امور مذهبی سبب گردید تا افراد با استعداد در شهرهای پرجمعیت ایران و عراق مجتمع شوند و با وزرای دانش دوست و ادب پرور کنار آیند و آن کنند که آنان را خوش می آمد.
پایان..